Professional Documents
Culture Documents
The Green Wave Archive: Posted: 04 Aug 2009 03:12 PM PDT
The Green Wave Archive: Posted: 04 Aug 2009 03:12 PM PDT
روز چھارشنبه ١۴مرداد برابر است با صد و سومين سالروز صدور فرمان مشروطه .در اين روز ھمچنين
بناست محمود احمدینژاد در مقابل نمايندگان مجلس در بھارستان ،سوگند وفاداری به قانون اساسی و نيز
پايبندی به رای مردم ياد کند.
بيش از صد سال پيش در چنين روزی مردم ايران با ياری روشنفکران و نخبگانشان سنگ بنای اوليه
مردمساالری را بنا نھادند .خانه ميرزا حسين خان سپھساالر در ميدان بھارستان تھران ،محل نشست اولين
نمايندگان منتخب ملت ايران شد تا قانونگذاری را بر عھده گيرند و قدرت مطلقه دربار را بشکنند.
ملکالمتکلمين ،صنيعالدوله ،حاج امينالضرب و مخبر السلطنه از اولين کسانی بودند که بر صندلیھای اين
عمارت تکيه زدند .بعدھا کسانی چون دکتر محمد مصدق و دکتر حسين فاطمی و بعدتر مھندس مھدی
بازرگان از جمله ساکنان اين عمارت بودند.
امسال در چھاردھم مرداد و در صد و سومين سالروز مشروطه ،محمود احمدینژاد دھمين رئيس جمھوری
اسالمی ايران در اين ساختمان حاضر خواھد شد تا در برابر نمايندگان مجلس ،سوگند وفاداری به نظام
جھوری اسالمی و قانون اساسی آن را ياد کند.
جبھه ملی ايران به ھمين مناسبت بيانيهای صادر کرده و گفته است» :در آستانه روز ١۴مرداد که يادآور
پيام آزادی و آزادگی پدران ماست و ظاھرا میبايست با شادمانی و شادی برگزار گردد ،مردم ايران بايد
شاھد مراسم تحليف فردی باشند که منصوب فرايند شمارش مخدوش آرای انتخابات و احرازکننده غير
مشروع مقام رياست جمھوری است و بدين ترتيب جو ارعاب ،اخافه ،خشونت و کشتار جاری با اين رويداد
ناميمون رقم زده میشود«.
حسين شاهحسينی نايب رئيس شورای مرکزی جبھه ملی ايران ،صدور بيانيه در سالگرد مشروطيت را روال
عادی جبھه ملی میداند» :جبھهی ملی ايران که برنامهی اصلیاش ھميشه مبارزهبا حاکميتھای ديکتاتور
بوده و برای استقرار حاکميت مردمی کوشش میکرده و درطول مبارزاتی ھم که از زمان شادروان دکتر
مصدق تا بحال کرده است ،ھمهاش فريادش بر اين بوده که بايد حاکميت ،حاکميت مردم باشد و آرای مردم
در سرنوشت مملکت مؤثر است .و به ھمين دليل بود که میگفتند استقرار حکومت قانونی ھدف جبھه ملی
ايران است .بر اين مبنا و به دليل اين که مشروطيت زمينهھای مردمی داشته و روزی است که استبداد
قاجاريه به طور کلی طومارش بسته شده و حاکميت مردم در حدی پياده شد ھرساله برای جشن مشروطيت
بيانيهای را صادر کردهايم«.
وی در ادامه به شرايط کنونی جامعه ايران اشاره کرده و میگويد» :ولی متأسفانه االن مدت کثيری است که
از انقالب مشروطيت میگذرد و برای اين تفکر و انديشه تالش بسيار شده است که حاکميت مردم استوار
بشود .ولی متأسفانه امروزه ھنوز ھم ما به آن چيزی که مدتھای طوالنی بزرگترھای ما و آنھايی که
پيشکسوتتر از ما بودند ،اقدام کردند ،نرسيديم و آرای مردم آن طور که بايد و شايد مورد احترام نيست و
ھنوز حکومتھای فردی بر حاکميتھای مردمی تسلط پيدا کرده است .رھبران انقالب ھم در بدو امر گفتند
رأی ،رأی مردم است و بايد مردم اظھارنظر بکنند و احترام به آرای مردم گذاشته شود .ولی متأسفانه مسايلی
که اخيراً در اين مملکت پيش آمده ،يکمقدار مسايل را آلوده کرده که حق نيست به اين شکل باشد و آن تالشی
که ملتی برای کسب آزادی میکرد ،حاال مخدوش باشد«.
جبھه ملی ايران در بيانيه خود از مردم خواسته است تا به اعتراضات آرام و مسالمتآميز خود ادامه دھند تا
خفقان موجود خاتمه يابد.
نمايندگان اقليت :شرکت در مراسم تحليف يا رفتن به زبالهدان تاريخ!
تعدادی از نمايندگان جناح اقليت مجلس که به طيف اصالحطلبان تعلق دارند اعالم کردهاند که در مراسم
تحليف رياست جمھوری شرکت نخواھند کرد .داريوش قنبری يکی از اين نمايندگان به روزنامه سرمايه گفته
است» :نارضايتی عمومی از عملکرد دولت و ناکامی برنامهھای اقتصادی و سياسی کابينه نھم و نيز
انتخابات شبھهدار رياست جمھوری دھم و فرو ريختن ديوار اعتماد بين مجلس و دولت ،نمايندگان منتقد دولت
را وارد فاز تازهای کرده است«.
کريمی نماينده ايالم در مجلس در پاسخ به احتمال عدم شرکت نمايندگان طيف اقليت در مراسم تحليف رياست
جمھوری گفته است» :نمايندگان فراکسيون اقليت غلط میکنند در مراسم تحليف رئيس جمھوری شرکت
نکنند .ملت تکليف خود را با نمايندگانی که ادعای واھی عدم مشروعيت دولت را مطرح میکنند روشن
خواھد کرد و آنان را ھمانند نمايندگان تحصنکننده مجلس ششم به زبالهدان تاريخ خواھد فرستاد«.
از سوی ديگر کميته ھماھنگی جبھه سبز ايران از مردم دعوت کرده تا ھمزمان با مراسم تحليف ،راس
ساعت ٩صبح در ميدان بھارستان تھران مقابل مجلس شورا تجمع کنند .نويسندگان اين بيانيه حضور مردم
در خيابانھا در اين روز را ‘‘يک نه بزرگ ديگر به کودتاچيان’’ ناميدهاند.
ميترا شجاعی
ارزيابی فوکوياما از قانون اساسی ايران :مشکل ،اختيارات مطلق رھبر است ،نه اسالم
Posted: 04 Aug 2009 03:06 PM PDT
احمدی نژاد صفات بد زﯾادی دارد ،از قبيل منکر ھولوکاست بودن و دفاع از ﯾک اﯾران
ھسته ای .اما ھمانطور که حوادث اخير نشان داده اند ،حقير ﯾا معظم ،اﯾران را نميتوان
دقيقا ﯾک دﯾکتاتوری خواند ،و مقامی که در اشغال احمدی نژاد است حرف آخر در
مسائل اﯾران را به او نميدھد ،بلکه آن قدرت در عمل به آﯾت ﷲ علی خامنه ای ،رئيس
شورای نگھبان و پيشوای بزرگ اﯾران تعلق دارد.
ﯾک حکومت استبدادی واقعی اوال ھيچوقت اجازه نخواھد داد انتخاباتی در کار باشد -
کره شمالی اجازه نميدھد -و ثانيا ھيچوقت اجازه نخواھد داد که تظاھرات در مخالفت
با نتاﯾج انتخابات از کنترل خارج شوند .اما اﯾران ﯾک دموکراسی ليبرال ھم نيست .پس
با چه جانوری روبرو ھستيم؟ و در کدام جھتی ميخواھيم که اﯾن رژﯾم تکامل بيابد ؟
دانشمندان علوم سياسی »جمھوری اسالمی اﯾران« را به عنوان ﯾک نوع جدﯾد از
رژﯾمھای »استبدادی انتخاباتی« طبقه بندی ميکنند .انھا اﯾن رژﯾم را در ھمان سبدی
قرار ميدھند که ونزوﯾالی ھوگو چاوز را ﯾا روسيهٔ والدﯾمير پوتين را گذاشته اند .از اﯾن
دﯾدگاه ،اﯾران اساسا ﯾک رژﯾم استبدادی است که توسط ﯾک حلقهٔ کوچک از روحانيون
و نظاميان اداره ميشود کھاز انتخابات برای مشروعيت بخشيدن به خود استفاده
ميکنند.
دﯾگران اﯾران را به چشم ﯾک حکومت دﯾنی قرون وسطائی مينگرند .قانون اساسی
سال ١٩٧٩آن کشور ،مشروعيت را نه از مردم ،بلکه از خدا ميشناسد ،و اسالم و
قرآن را منابع اصلی »قانون« قرار ميدھد.
قانون اساسی اﯾران ملغمه ای غرﯾب است از عناصر حکومت استبدادی ،حکومت
دﯾنی ،و مردم ساالری .اصول اول و دوم آن مشروعيت حاکميت را منسوب به ارادهٔ خدا
ميشناسند ،اما اصل ششم انتخابات عمومی را برای رﯾاست جمھوری و پارلمان الزم
ميداند .اصول ١٩تا ۴٢منشوری از حقوق ھستند که حقوقی ھمچون آزادی بيان،
آزادی تجمعات عمومی و راھپيمائی ھا ،برابری زنان ،حفظ حقوق اقليتھای قومی ،حق
تملک خصوصی ،و نيز حقوق اجتماعی از قبيل حق خدمات اجتماعی و بھداشتی را
تضمين ميکنند.
واقعا مسئله دار است فصل ھشتم )اصول ١٠٧تا (١١٢ بخشی از قانون اساسی که
و »رھبر« ميپردازد .تمام روندھای دموکراتيک و حقوقی است ،که به شورای نگھبان
اساسی آمده اند ،اکنون محدود و مشروط ميگردند به که در بخشھای قبلی قانون
شورای مرکب از روحانيون عاليرتبه اختصاص داده شده. قدرتھای خاصی که به رھبر و
اﯾن قدرتھا ،که در اصل ١١٠تعرﯾف شده است ،شامل کنترل قوای مسلح ،قدرت اعالم
جنگ ،و قدرت انتصاب عاليترﯾن مقامھای قوه قضائيه ،صدا و سيما ،ارتش و سپاه
پاسداران است .ﯾک اصل دﯾگر شراﯾطی را تعرﯾف ميکند که تحت آن »رھبر معظم«
ميتواند توسط شورای نگھبان ]صحيح :مجلس خبرگان[ کنار گذاشته شود ،اگر چه آن
پروسه را نيز نميتوان به ھيچوجه دموکراتيک ﯾا شفاف خواند.
برای پيدا کردن نمونه ھای تارﯾخی اﯾن قانون اساسی نيازی به بازگشت به قرون
وسطا نيست .ﯾکی از واضح ترﯾن مشابھات آن قانون اساسی است که در سالھای
١٨٧٠پس از اتحاد کشور آلمان نوشته شد .آلمان پيش از جنگ جھانی اول ﯾک
پارلمان ) (Reichstagمنتخب داشت ،اما گرفتن تصميمات عمده کشور ،بخصوص در
زمينه ھای سياست خارجی و نظامی ،در دست پيشوای اعظم ،ﯾا قيصر بود ،که از
طرﯾق انتخابات به قدرت نرسيده بود .آن قانون اساسی موجب مسائلی جدی برای
آلمان شد .قسمت غير منتخب بدنه رھبری کشور کنترل نيروھای مسلح را در دست
داشت ،اما نھاﯾتا اﯾن نيروھای نظامی بودند که کنترل رھبری را به دست گرفتند .به
نظر ميرسد در اﯾران نيز ھمين داستان در حال تکرار باشد.
اﯾن موضوع که مشروعيت حکومت در قانون اساسی اﯾران به خدا و مذھب رجوع داده
شده است در مقابل بخش ھشتم ]بخش مربوط به والﯾت فقيه و شورای نگھبان[
بسيار کم مسئله تر مينماﯾد .آن مشروعيت ميتواند تحت شراﯾط مناسب تبدﯾل به
زﯾربنائی بشود برای تکامل نھائی اﯾران به ﯾک کشور متعادل و قانونمند.
حکومت قانون در تمام جوامعی که قانونمند شده اند ،روزی از مذھب شروع شد ،و
اﯾن شامل غرب ھم ميشود .اقتصاد دان بزرگ ،فرﯾدرﯾش ھاﯾک ،به اﯾن موضوع اشاره
کرد که قانون باﯾد قبل از قانونگذاری باشد .به عبارت دﯾگر ،قانون باﯾستی منعکس
کنندهٔ ﯾک توافق گستردهٔ اجتماعی در مورد مفھوم و قواعد اجرای عدالت باشد .در
اروپا اﯾن کليسا بود که در آغاز قانون را تعرﯾف کرد و خود به عنوان نگھبان آن عمل کرد،
و پادشاھان اروپائی حاکميت قانون را قبول داشتند ،چون توسط قدرتی برتر و مشروع
تر از خود آنان نوشته شده بود.
وضعيت مشابھی در خاور ميانه پيش از مدرنيته نيز اتفاق افتاد ،و ﯾک نوع جدائی
عملی بين مذھب و حکومت به وقوع پيوست .علما دانشمندان قانونی و نگاھبانان
قانون شرﯾعت شدند ،و پادشاھان قدرت سياسی را در دست گرفتند.
پادشاھان قبول کردند که مرجع نھائی مشروعيت در حقيقت نه آنان ،بلکه خداوند بود،
و قبول کردند که سلطنت خود را در چارچوب قوانين اسالمی اداره کنند .دموکراسی در
کار نبود ،اما چيزی شبيه به حکومت قانون وجود داشت.
اﯾن مدل حکومت قانون سنتی و مبتنی بر دﯾن در گذار خاور ميانه به مدرنيته از بين
رفت ،و بخصوص در کشورھای عربی ،ﯾک مقام اجرائی با قدرتی نامحدود جاﯾگزﯾن آن
گردﯾد :رئيس جمھور ھا ﯾا دﯾکتاتورھائی با نام ھای دﯾگر ،که ھيچ محدودﯾت قانونی ﯾا
قضائی را بر حدود قدرت خود نميپذﯾرفتند.
»نوا فلدمن« ،تحقيقگر و حقوقدان ،معتقد است که عالقه گسترده به بازگشت به
قوانين شرﯾعت در بسياری از کشورھای مسلمان لزوما نشانگر عالقه آنان به تحميل
قوانين خشک و خشن طالبانی بر جامعه خود و سرکوب کردن زنانشان نيست ،بلکه
اﯾن تقاضا بيشتر منعکس کنندهٔ ﯾک نوستالژی برای روزھای گم شده ای در تارﯾخ
کشورھای مسلمان است که در آن حاکمان مستبدانی پر قدرت نبودند ،بلکه قدرتشان
محدود به حيطهٔ قواعد عدالت اسالمی بود ،روزھائی که »حکومت قانون« اسالمی
برقرار بود.
خوب ،پس در ميان اﯾن تظاھرات عظيمی که در اﯾران در حال وقوع است ،ما چه نوع
آﯾنده ای را ميتوانيم برای اﯾران آرزو کنيم ؟ البته ترجيح خود من اﯾن است که اﯾران
روزی ﯾک قانون اساسی تازه و مدل غربی برای خود برگزﯾند که آزادﯾھای دﯾنی را
ضمانت کند ،ﯾک دولت سکوالر داشته باشد ،و مرجع مشروعيت را نه از خدا ،بلکه در
مردم بداند.
اما شواھد شفاھی بسياری )و فعال چيز موثق تری ھم ندارﯾم( حکاﯾت از اﯾن دارد که
تظاھر کنندگان الزاما ھمان خواسته ھای مرا ندارند .بسياری از آنان ،از جمله کاندﯾدای
مخالف دولت ،مير حسين موسوی ،ميگوﯾند آنھا ميخواھند اﯾران ﯾک جمھوری اسالمی
باقی بماند .آنھا به تعوﯾض رژﯾم عميقی که در کشور ھمساﯾه شان ،عراق ،صورت
گرفت نگاه ميکنند و ميگوﯾند چنان چيزی نميخواھند .آنچه که آنان به نظر ميرسد به
دنبالش باشند اﯾنست که جنبه ھای دموکراتيک قانون اساسی بيشتر مورد عمل قرار
گيرند ،و مقامات قوه مجرﯾه ،از جمله شورای نگھبان ،و سازمانھای نظامی و
فرانظامی ،از دخالت در انتخابات دست بردارند و به قانون تن در دھند.
اﯾران ممکن است در چارچوب کلی قانون اساسی ١٩٧٩به سوی ﯾک دموکراسی
قانون ساالر تکامل بيابد .چنان تکاملی مستلزم اﯾن خواھد بود که اصل ١١٠که کنترل
نيروھای مسلح و صدا و سيما را به والﯾت فقيه ميبخشد ملغی شود ،و وظائف
شورای نگھبان به چيزی مثل ﯾک دادگاه عالی سپرده شود که قادر باشد بر مطابقت
قوانين با احکام شرﯾعت نظارت کند .و در نھاﯾت شورای نگھبان ھم ميتواند تحت نوعی
سيستم کنترل دموکراتيک قرار بگيرد ،چيزی شبيه به دادگاه عالی اﯾاالت متحده ،حتی
اگر اعضاﯾش ھنوز به داشتن تحصيالت دﯾنی ملزم باشند.
حذف کامل مذھب از قانون اساسی اﯾران کار مشکلی است» .قانون« قدرت و امکان
حکومت خود را نه از کيفيات رسمی و صوری خودش ،بلکه از ھماھنگ بودنش با
ھنجارھای مقبول در ﯾک جامعه کسب ميکند .اگر دولتمردان آﯾندهٔ اﯾران بخواھند
ھمانطور که روزی سنت حکمرانان مسلمان بود به حکومت قانون احترام قائل شوند،
آن قانون باﯾستی از قلب و روح جامعه مردم اﯾران نشات گرفته باشد .شاﯾد روزی
برسد که آن قانون قانونی سکوالر باشد ،اما آن روز ھنوز از راه نرسيده است.
متاسفانه ،اﯾرانيان ممکن است ھيچوقت اﯾن امکان را نيابند که خود تصميمی در اﯾن
مورد برای خوﯾش بگيرند .حلقهٔ بسته روحانی-نظامی که در حال حاضر قدرت را در
دست گرفته به احتمال زﯾاد اﯾران را به درگيری با دﯾگر کشورھای منطقه خواھد کشاند
تا به راحتی قدرت و مشروعيت خود را تثبيت گرداند .بيائيد اميدوار باشيم که مردم
اﯾران موفق شوند تا قبل از رسيدن به چنين نقطه ای کشورشان را در جھت تکامل
سيستم سياسی آن به ﯾک دموکراسی قانون ساالر پيش ببرند.
سالم ابطحي؛
محمدعليجان ديدمت ،به به ،به به انصافاً چه خوشگل شده بودي اون شب!
حرفھايت خيلي قشنگ بود و ما خيلي لذت برديم مخصوصاً آنجا که گفتي؛ در زندان
خيلي به تو و باقي دوستانتان خوش گذشته يعني در واقع خوش گذراندهاند به شما،
کامال ً ھم معلوم بود.
خانمم ميگفت که خانمت گفته حدود 20کيلو وزن کم کردهاي .اين نشان ميدھد که
برادران در زندان چقدر در اين مدت به فکر سالمتيات بودهاند ،گمان ميکنم يک مدت
ديگر آنجا بماني رسماً بتوانيم تو را »مملي باربي« صدا بزنيم.
ابطحي جان گفتي يعني از روي نوشته برايمان قرائت کردي که »تقلب« کد رمز بوده و
تقلب يعني »آشوب« .با اين حساب سالھاست بچهھا در مدرسه از روي دست ھم
آشوب ميکنند مثل تو که از روي آن کاغذ آشوب ميکردي و خالصه آشوبتو بخورم!
بگو دفعه بعد آنقدر تابلو اطالعات ندھد و خالصه يعني اي شيطون!
محمدعلي ابطحي ،سابقاً ميگفتم از اون باال کفتر ميايه .حاال مدتي است اين بيرون
از اون باال کرکس ميايه .آن تو البته معلوم نيست از اون باال چي ميايه که ما وقتي به
قيافه تو و بقيه دوستانت نگاه کرديم دلمان کباب شد و با ريحون و دوغ البته!
محمدعلي ابطحيخان جان ،به باقي دوستانت اگر دسترسي داشتي بگو حتي اگر
الزم بود آنفلوآنزاي خوکي را ھم به گردن بگيرند .يک شاعري يک وقتي گفته بود؛
»حال ما خوب است اما تو باور نکن« .ھمين!
سند تمارض ديکتاتور کوچک؛ احمدینژاد فقط برای رھبر سرما خورده بود
Posted: 04 Aug 2009 03:01 PM PDT
عکس زير مربوط به صبح روز سه شنبه 13خرداد است و لحظهی ديدهبوسی رئيس دولت کودتا با سلطان قابوس را نشان میدھد .مسئوالن دولت کودتا ادعا کرده بودند که احمدینژاد در روز نکبت به خاطر
سرماخوردگیاش دست و صورت رھبر را نبوسيده بود ،اما ظاھرا احمدینژاد فقط برای رھبر مريض بوده و يا آنکه ارادتش به سلطان قابوس بيشتر است !
فردا ھم سالگرد صدور فرمان مشروطيت است و ھم روز تحليف ﯾک کودتاچی؛ مثل
ھميشه باز تارﯾخ تکرار میشود و مثل ھمهچيز اﯾران ،متناقض در متناقض .صد سال
پيش مردم معترض به ﯾک شاه مستبد فھماندند که قانون و مجلس نياز دوران جدﯾد
است و تمام تالشھا در جھت محدود کردن قدرت افسار گسيخته آن مستبد و
مستبدان احتمالی دﯾگر بود .اکنون بعد ﯾکصد سال ،شاﯾد با ﯾک پله عقبگرد به نسبت
زمان ،باز سعی میکنيم حقوق خودمان را مطالبه کنيم و ﯾک مستبد را وادار کنيم که
سر جاﯾش بنشيند و در حد خود سخن بگوﯾد.
چندی پيش دومين »موج آفرﯾنی« را با ھدف اﯾجاد تجمع ميليونی و آرام در ميدان
بھارستان و اطراف مجلس در روز چھارشنبه ١۴مرداد پيشنھاد دادﯾم .پيشنھاد اﯾن
تجمع ھم در بيش از نيمی از اﯾدهھای رسيده به »موج سبز آزادی« موجود بود و ھم
از سوی وبالگھا و وبساﯾتھای زﯾادی مورد تاکيد قرار گرفته بود.
قرار بر اﯾن است که در روز تحليف رئيس دولت کودتا ،مردم در مقابل مجلس بھارستان
تجمع کنند و نگذارند که به دور از صدای اعتراض آنان ،اﯾن رئيس دولت کودتا ،سوگند
دروغ بخورد و خود را حافظ حقوق ملت معرفی کند .مردم قرار است در اﯾن تجمع که از
ساعات آغازﯾن صبح روز چھارشنبه انجام خواھد شد ،از نماﯾندگان خودشان بخواھند با
عدم حضور در مراسم تحليف ،به ملت بازگردند و مجلس تحليف را از رسميت بيندازند.
مردم باﯾد به نماﯾندگانشان بگوﯾند که با حضور در جلسه تحليف ﯾک فرد متقلب ،دﯾگر
نماﯾنده واقعی مردم نخواھند بود؛ بلکه در نگاه ملت ،اعتبار و امتيازدھندگان به دولت
کودتا به حساب خواھند آمد.
پيشنھاد میکنيم موج آفرﯾنان از اﯾدهھاﯾی که خود و دﯾگران برای اﯾن تجمع پيشنھاد
کردهاند ،استفاده کنند .ما به طور خاص اﯾدهھاﯾی را پيشنھاد میکنيم که فضای تجمع
روز بھارستان را از حالت خشونتبار و درگيری خارج و به ﯾک اجتماع شاد مردمی
تبدﯾل کنند .استفاده از عروسک ،صورتک ،بادکنک ،بادبادک ،رنگپاشی ،پالکاردھاﯾی
در تمسخر و تحقير کودتا و تاکيد بر اراده ملت برای اﯾنکه نگذارند دولت کودتا آنھا را
نااميد و منفعل کند ،از جمله کارھای ممکن برای رسيدن به اﯾن منظور است .ھمچنين
در صورت ممانعت احتمالی از حضور در اطراف بھارستان ﯾا اشباع شدن فضای ميدان،
مسيرھای منتھی به ميدان استقالل )خيابان جمھوری( ،ميدان شھدا )خيابان
پيروزی( ،ميدان امام خمينی و بازار تھران ،گزﯾنهھای پيرامونی جاﯾگزﯾن ھستند.
فردا صبح در خيابان جمھوری و ميدان بھارستان باﯾد آنقدر تعدادمان زﯾاد باشد که به
راحتی نتوانند اﯾن اعتراض را سرکوب کنند .باﯾد چنان در صحنه بمانيم که سرکوبگران
از سرکوب شرمنده شوند .فردا روز خانه نشستن نيست ،روز کار داشتن نيست .فردا
روز تصميم است برای ما ،و شاﯾد تسليم برای آنھا ...آرزوﯾش که عيب نيست بر ما.
فرﯾادھای ﷲ اکبر ما برای گوش مستبدانی نيست که حتی انقالب اسالمی مردم
اﯾران را ھم به تمسخر میگيرند که حرف دھانشان را ھم نمیفھمند و از آن انقالب
بزرگ که خودشان ميراثخوار آن ھستند ،با عبارت »حرکتی کارﯾکاتورگونه مثل "آن
انقالب"« ﯾاد میکنند .صدای ما برای رسيدن به گوش مسئوالن حکومتی ھم نيست
که اگر گوشی بعد از شھادت ندا و سھراب باز نشود ،با اﯾن روشھای ما باز نمیشود.
آن گوشھا و دلھای بسته را شاﯾد روزی خدا باز کند که فرموده :ام علی قلوب اقفالھا
...
صدای ما برای رسيدن به خودمان است ،برای اﯾن است که خودمان را در ارتباط با
ﯾکدﯾگر ،در اﯾن فرھنگ تکه تکه کننده و خودخواه ساز ،بازسازی کنيم .ﷲ اکبرھای
شبانه ،ما را به اﯾن ھمبستگی نزدﯾک می کند که مبارزه برای نفی استبداد را ادامه
دھيم .در ھفتهھای گذشته فھميدﯾم که اگر حتی ﯾک ھفته خاموش شوﯾم ،باز برای
ﯾک مراسم به طور آگاھانه میتوانيم فکر کنيم ،برنامهرﯾزی کنيم و ھمواره با
شيوهھای بھتر و موثرتری کارمان را ادامه دھيم .مھم است که اﯾن اميد برای ﯾافتن
راھھای تازه را زنده نگه دارﯾم.
فردا روز بزرگی است در تارﯾخ اﯾران .با اﯾمان به بھارستان بروﯾم .شاﯾد به نشانهی اﯾن
اﯾمان و نيز برای تقوﯾت روحيه ،بد نباشد وضو ھم بگيرﯾم .باشد که فردا لبخند ما،
شادی ما ،دو انگشت رو به آسمان ما ،حضور ما و غرور ما ،اميد ما و اﯾمان ما ،اﯾران را
ما را نجات دھد.
سخنان جنجالی حجت االسالم رھدار ،شاگرد مصباح يزدی :ائتالف مقابل احمدینژاد مانند منافقان عليه حضرت علی ھستند ،ايلنا
Posted: 04 Aug 2009 12:58 PM PDT
-برخی افراد مانند عايشه ھستند ،سربازھای آنھا را قلع و قمع میکنيم
ولی خودشان را پيش نماز قرار میدھيم
-بعد از ماجرای مشايی ،به نمايندگان گفتم تمام وزرای احمدینژاد را رد
کنند تا برود به پای آقا بيفتد و حد خودش را بداند.
ايلنا :مدير سابق مرکز تاريخ معاصر موسسه امام خمينی وابسته به آيت ﷲ مصباح
يزدی در اولين روز از ھمايش "چگونه يک روزه منافق میشويم" که در دانشکده علوم
دانشگاه تھران برگزار شد ،به جريان شناسی نفاق در صدر اسالم پرداخت.
به گزارش خبرنگار ايلنا ،حجت االسالم رھدار گفت :بعد از رحلت پيامبر ،زمانی که
ابوبکر از ثقيفه بيرون آمد ،خود میدانست که به دليل کنترل قدرت بايد به دوجريان
اصلی و قدرتمند آن زمان يعنی جريان بنی ھاشم به رھبری امام علی و جريان بنی
اميه به رھبری ابوسفيان باج دھد.
وی اظھارداشت :به ھمين دليل ابوبکر مديريت منطقه شام را به ابوسفيان داد و در
جريان بنی ھاشم نيز به عباس پسرعموی حضرت علی سمت مشاور در امور
سياسی اعطا کرد.
رھدار تصريح کرد :يکی از ريشهھای نفاق در صدر اسال م بروز خط بی بتهای است که
در آن اشخاص مناصبی را در اختيار گرفتند که در حد آن نبودند و بايد برای ايفای وظايف
خود نقش بازی میکردند.
اين استاد حوزه و دانشگاه اظھار داشت :در انقالب اسالمی ،بعد از رحلت امام
خمينی ،غالب گفتمان ھمچنان گفتمان امام بود و به ھمين دليل افراد مختلفی بدون
اتکا به جريانھای چپ و راست ،قدرت را در دست گرفتند.
وی با اشاره به اينکه احمدینژاد توانست با درنظر گرفتن گفتمان امام خمينی ،جريان
سومی را بوجود آورد ،گفت :اگر احمدی نژاد در انتخابات رياست جمھوری به پيروزی
نمیرسيد ،يک جريان نفاق درست مانند جريان ابوبکر در صدر اسالم ايجاد میشد.
وی در ادامه سخنان خود به تشريح مفھوم سيادت پرداخت و گفت :سادات در طول
تاريخ اسالم نقش لردھای اروپا را برعھده دارند .ما در اسالم به دليل برخی از احکام
فقھی مانند مسئله ارث و وصيت ،اشرافیگری اروپايیھا را نداريم .زمانی که يک
مسلمان ثروتمند فوت میکند ،حسب شريعت اسالم امالکش بين اوالدش تقسيم
میشود تا تمرکز از ثروت از بين رود.
رھدار گفت:سيادت از سوی خدا تنھا به طايفه بنی ھاشم داده شده است و عليرغم
اينکه گفته میشود سادات بنی زھرايی ھستند ،بايد گفت که سادات غير بنی
زھرايی نيز داريم.
مدير سابق گروه تاريخ معاصر موسسه امام خمينی با تاکيد براينکه در طول تاريخ
سادات غير بنی زھرايی ھمواره تالشھايی برای آميخته شدن با سادات بنی زھرايی
داشتهاند ،اضافه کرد :کسانی مانند بنی عباسی ھا خواستند با استفاده از جريان
سادات و با تقلب ،قدرت را در دست بگيرند .آنھا با اين شعار که ما پسر عموی اھل
بيت ھستيم ،توانستند خود را اينگونه جلوه داده و حکومت را در دست بگيرند.
اين استاد حوزه و دانشگاه مفاھيمی چون اميرالمونين و ام المونين را موجب نفاق در
صدر اسالم عنوان کرد و گفـت :پيامبر اسالم لقب اميرالمومنين را تنھا برای حضرت
علی )ع( به کار برد اما بعد از رحلت پيامبر ،اين لقب برای اولين بار به عمر گفته شد.
اين لفظ در جريان بنی اميه و بنی عباس ،ضربهھايی را به اسالم زد و فضای نفاق
آنقدر سنگين شده بود که بطور مثال امام صادق )ص( ،منصور را به نام اميرالمومنين
خطاب کرد.
وی ادامه داد :زمانی که بين پيامبر و سران کفار صلح حديبيه بسته شد ،در آن
عھدنامه آمده بود :اين عھد نامه ميان محمد رسول ﷲ و ابوسفيان .سران کفار به اين
لفظ ايراد گرفته و به پيامبر گفتند که اختالف ما و شما سر ھمين لفظ رسول ﷲ است
و بايد آن را حذف کنيد .آن زمان اولين کسی که به اين موضوع اعتراض کرد ،عمر بود.
اما ھمين عمر بود که لقب اميرالمومنين را برای اولين بار برای خود به کار گرفت.
رھدار افزود :در حال حاضر ھمانھايی که ادعا دارند آقا را آقا کردند ،ھمان کارھای
صدر اسالم را انجام میدھند که بايد به آنھا گفت از تاريخ درس بگيريد.
مدير سابق گروه تاريخ معاصر موسسه امام خمينی در ادامه به چگونگی برپاشدن
جنگ جمل اشاره کرد و گفت :جنگ جمل که يکی از بسترھای نفاق در صدراسالم
است توسط عايشه و به خون خواھی عثمان در مقابل حضرت علی برپا شد.
وی گفت :يکی دو روز قبل از قتل عثمان ،عايشه در مکه برای حجاج سخنرانی کرده و
میگويد اين مرد کچل يھود بايد کشته شود .زمانی که خبر کشته شدن عثمان را
برای او میآورند ،او خوشحال شده و سجده شکر به جا میآورد .در ھمان حين از
خليفه بعدی سوال می پرسد که به وی میگويند مردم از حضرت علی درخواست
کرده اند که برمسند حکومت بنشيند .پس از اطالع از اين موضوع مجددا بر منبر رفته و
اعالم می کند که خليفه کشی باب شده و عليه علی )ع( قيام کنيد.
وی افزود :در ماجرای قتل عثمان ،طلحه و زبير از سوی معاويه و عمروعاص به خليفه
گری در کوفه و بصره وعده داده شده بودند و زمانی که عايشه عليه امام علی به خون
خواھی برمی خيزد ،طلحه ،زبير ،معاويه ،عمروعاص و مروان عليرغم اختالفات
اساسی با يکديگر ائتالف کرده و به مقابله با امام علی می پردازند.
رھدار اضافه کرد :در زمان جنگ به محض اينکه عايشه از شتر افتاد ،ائتالف شکسته و
آن ۶سردمدار به جان يکديگر می افتند و فقط حضرت علی بود که مروت به خرج داده
و به احترام پيامبر با عايشه ھيچ کاری نکرد.
مدير سابق گروه تاريخ معاصر موسسه امام خمينی در اين ھنگام به وقايع پس از
انتخابات رياست جمھوری اشاره کرد وگفت :در ھمين انقالب خودمان موارد مشابھی
وجود داشته است .تامل کنيد مشاھده می کنيد که در اندک زمان ،ھمين که
شکست را نزديک ديدند ،ائتالف آقايان شکسته و يکی پس از ديگری خود و ياران
قديمی شان را لو میدھند.
رھدار تصريح کرد :اين آقايان به اندازه بچهھای مارکسيست قبل از انقالب که زير
شکنجه نيروھای ساواک تحمل کرده و بعضا دير اعتراف کرده ،نبودند .نيروھای
ساواکی توسط رژيم صھيونيستی آموزش میديدند .بچهھای اطالعات به اندازه
ساواک نيستند.
وی افزود :در اين دوره از انتخابات مانند ائتالف ۶نفره ای که در جنگ جمل عليه امام
علی برپا شد ،ائتالفی مقابل احمدی نژاد شکل گرفت .آنھا چون ديدنديک بچه
مسلمان پيرو خط واليت آمده ،ھمه مقابل او ائتالف کردند اما در نھايت شکست
خوردند و نمونه ھای آن را می توانيد در بلبل زبانی ابطحی و عطريانفر مشاھده کنيد.
اين استاد حوزه و دانشگاه ائتالف مقابل احمدی نژاد را به ائتالف طلحه ،زبير و معاويه
تشبيه کرد و اظھار داشت :چون در يک طرف آقا و سرباز او حضور داشتند ،مقابل آنھا
ائتالف کردند .آيا نفاقی بدتر از اين می خواھيد؟ راه علی ثبات دارد و سربازان علی در
قربت و سختی ابوذر وار به صحنه خواھند آمد .اين ھا با اين کار ،خود را به باد دادند.
رھدار با بيان تفاوت نفاق ارزشی و نفاق جامعه شناسی ،گفت :منافق بدتر از مشرک
است ،چرا که کارتان با مشرک مشخص است ،مانند آمريکا .اما منافقان مانند افراد
دريوزگری ھستند که سر خود را در آخور آنھا کرده و حرف آنان را میزنند.
وی تاکيد کرد :سربازان انقالب بايد منافقينی را که در در اين دم و دستگاه رخنه
کردهاند را محاصره و مطالبات خود را از آنھا بيشتر کند.
مديرسابق گروه تاريخ معاصر موسسه امام خمينی)ره( در ادامه در پاسخ به سواالت
دانشجويان بسيجی درباره انتخاب مشايی ،گفت :اگر اعالم کرديم فالن شخص برای
کاری شايسته نيست به معنای به درد نخوردن آن شخص نيست ،در مساله انتخاب
مشايی ،اشتباھی صورت گرفت ولی احمدی نژاد به رغم اشتباھاتی که دارد،
ھيچگاه غيرخودی نبود که جبھه گيری عليه او اين ھمه حاد شود .او خودی بود و شک
نکنيد احمدی نژاد سرباز و مھره انقالب است.
اين استاد حوزه و دانشگاه گفت :نقد به احمدی نژاد در مساله مشايی را میپذيريم و
من از کسانی ھستيم که به سھم خود به احمدی نژاد فشار آورده و از ارتباطاتی که
میتوانستم به نفع او استفاده کنم ،دريغ کردم.
وی ادامه داد :با توجه به ھمکاری که با پژوھشگاه اسناد رياست جمھوری دارم،
پروژهھای درحال انجام را متوقف کرده و گفتم بايد سربازی احمدینژاد در مقابل ولی
فقيه برايم احراز شود.
رھدار تصريح کرد :احمدی نژاد شايد اشتباه کرده که معتقدم اشتباھات بسياری
داشته ،اما بايد بگوييم شخصيت منش و تئوریھای او موجب تقويت دستگاه واليت
فقيه ،گفتمان انقالب و ارزشھای انقالبی شده است .آنچه که ما از احمدی نژاد
میپسنديم ،جھت کار او است نه مصداق کار او.
مديرسابق گروه تاريخ معاصر موسسه امام خمينی)ره( اظھار داشت :دو جاده را می
توان فرض کرد يک جاده راست است و اما افراد در آن کج راه میروند و ديگر جاده کج
است که در آن افراد راست گام برمیدارند .احمدی نژاد نوع اولی است و طرف مقابل
وی جاده دوم.
وی تصريح کرد :اگر مشايی پسر پيغمبر ھم باشد ولی فقيه ما به احمدی نژاد گفته
حضور مشايی در دستگاه شما به صالح نيست .نگفتهايم که آدم بدی است .بعد از
اين که او را عزل کرده ،به سمت رييس دفتری انتخاب کرده است و غلط ديگری را
مرتکب شده است .من به دوستان مجلس خود توصيه کردم که ھمه وزرای او را رد
کنيد ،تا به پای آقا افتاده و از حد خود آگاه گردد.
رھدار ادامه داد :شخصا معتقد بودم که احمدی نژاد در مسايل مشايی ،نبايد اين گونه
به رھبری نامه می نوشت و بايد مشايی را عزل میکرد و از آقا ھم تشکر می کرد.
البته وی اين توجيه را آورده و گفته نامه را قبل از منتشر شدن با آقا ھماھنگ کردم،
اگر مطلبش ھم درست باشد ،باز ھم کار او غلط است ،زيرا آقا در اين موارد چيزی به
او نمیگويد .احمدی نژاد بايد سرباز بودن خود را در نامه نشان میداد ،نه نامه فدايت
شوم مینوشت.
وی به انتخابات دوره دھم اشاره کرد و گفت :با اين که معتقدم رضايی در انتخابات آدم
ھاشمی بود اما به لحاظ اخالقی معتقدم وی در انتخابات با احمدی نژاد رقابت کرد.
کانديدای ديگر کجا رقابت کردند؟ ھمين خاتمی مکررا رکن رکين قانون اساسی را
واليت فقيه عنوان میکرد ،اما کارھايی که انجام دادند ،موجب تقويت اين رکن شد يا
تضعيف آن؟
رھدار در پاسخ به پرسش دانشجويی مبنی بر اينکه مانند حضرت علی پس از جنگ
جبل که با عايشه رفتار مناسبی انجام داده ،اقدام کنيم ،گفت :جريان عايشه را
حضرت علی له کرد و او را سر جايش نشاند ،اما ھيچگاه به وی توھين نکرد .امام
علی مقابل آنھا لشکر کشيد و تک تک آدم ھای آن را کشت.
وی با لبخند گفت :انگار ما ھم ھمين کار را می کنيم .يک عايشه در اين نظام پيدا
کرده و سربازھای او را کشته و قلع و قمع میکنيم ،اما با خودش کاری نداريم .البته
نه اينکه او را میآوريم و پيش نماز و فرمانده میکنيم.
وی تصريح کرد :در آن زمان حضرت علی به عايشه گفت به دليل نسبتش با پيامبر و
حرمت حضرت محمد ،در مدينه ساکت بنشين و من ھم عليه تو سخنرانی نمیکنم.
ما با اين آقايان که عايشهھا درست میکنند ،پيمان برادری نبستهايم ،ما با اسالم
پيمان اخوت بستيم .اين عايشهھا با عايشهای که نسبتی با پيامبر داشت ،بسيار
تفاوت دارد.
مصباح يزدی :مشروعيت واليت فقيه الھی است؛ به خواست اين و آن مشروط نيست ،فارس
Posted: 04 Aug 2009 12:55 PM PDT
سيدحسن خمينی ديروز در تھران بود اما در مراسم تنفيذ شرکت نکرد ،پارلماننيوز
Posted: 04 Aug 2009 12:53 PM PDT
پارلماننيوز :نوه امام خمينی )ره( صبح روز گذشته از سفر چند روزه خود به پاکستان
به تھران بازگشت.
يک منبع آگاه به خبرنگار پايگاه خبری فراکسيون خط امام )ره مجلس »پارلماننيوز«
گفت »:سفر حجت االسالم سيدحسن خمينی بر خالف برخی اخبار که عنوان شده
بود ايشان به خاطر عدم حضور در مراسم تنفيذ به خارج از کشور رفتهاند ،به داليل
ديگری بوده است«.
وی ادامه داد» :يادگار حضرت امام راحل صبح روزگذشته به تھران بازگشت«.
به گزارش پارلماننيوز ،بدين ترتيب سيدحسن خمينی با وجودی که روزگذشته در
تھران بوده ترجيح داده ھمانند بسياری از ياران امام خمينی )ره( از جمله آيت ﷲ
ھاشمی رفسنجانی ،حج االسالم خاتمی ،ناطقنوری و کروبی ،مھندس ميرحسين
موسوی و ده ھا چھره ديگر در مراسم تنفيذ حکم رياست جمھوری محمود احمدینژاد
حاضر نشود.
فشار شديد بازجويی بر عبد; مومنی و نگرانی از وضعيت سالمتی وی ،ادوار نيوز
Posted: 04 Aug 2009 12:50 PM PDT
به گزارش ادوارنيوز فاطمه ادينه وند ھمسر عبدﷲ مومنی با اعالم اين خبر گفت:
ھمسرم عصر امروز با منزل تماس تلفنی گرفت و صدای او به قدری ضعيف و بريده بود
که در کالم اول او را نشناختم .او در جمالت کوتاه و بريده بريده خود تصريح کرد که در
زندان انفرادی و زير فشار شديد بازجويی است
فاطمه ادينه وند با ابراز نگرانی شديد نسبت به سالمت ھمسرش گفت :اين اولين بار
نيست که عبدﷲ مومنی بازداشت و زندان انفرادی را تجربه می کند اما لحن صدای او
نحوه صحبتھايش نشان می داد که شديدا تحت فشار قرار دارد.
ادينه وند ھمچنين نسبت به زير فشر بودن فعاالن سياسی برای اعتراف ساختگی
ھشدار داد و گفت:من در پايان تماس تلفنی به عبدﷲ تاکيد کردم که مبادا از فرص
ھايی که به اقای ابطحی دادند و او را مجبور به اعتراف ساختگی کرده اند بخورد!
ھمچنين احمد زيدآبادی دبيرکل سازمان دانش آموختگان نيز حوالی ظھر ديروز با
ھمسرش تماس گرفت .مھديه محمدی به اعتمادملی گفت :صدای ھمسرم نسبت
به تماس قبلی که در روز چھارشنبه صورت گرفته بود ،کمی بھتر به نظر میرسيد و او
گفت که احساساتش رقيقتر از قبل است .ھمسر زيدآبادی ادامه داد :برای کاستن از
نگرانیھای ھمسرم به او گفتم که ما از تحت فشار بودن شما مطلع ھستيم و ديگر
الزم نيست که به خانه و خانواده فکر کند زيرا شرايط ما خوب است.
محمدی افزود :با توجه به سابقه حضور ھمسرم در انفرادی به او گفتم که شما قبال
در انفرادی بوديد و تحمل خوبی داشتيد اما ايشان گفت که اين دفعه خيلی فرق
میکند .محمدی تصريح کرد :فردی که در کنار ھمسرم بود به او اجازه نداد تا در مورد
دادگاه روز شنبه و زندانيان ديگر صحبتی کند.ھمسرم به من گفت بازداشت مانند مرگ
ناگھانی است و دنيا برای انسان بیارزش میشود .تماس ديروز زيدآبادی با
ھمسرش ،سومين تماس او با خانوادهاش بوده است.
درخواست نمايندگان عضو کمسيون امنيت ملی از سعيد مرتضوی برای دستگيری ميرحسين موسوی ،فارس
Posted: 04 Aug 2009 12:47 PM PDT
خبرگزاری فارس :عضو کمسيون امنيت ملی مجلس با اشاره به اينکه تاکنون افراد
ردهھای چندم اين توطئه ،دستگير و دادگاه برايشان تشکيل شده است ،گفت:
درخواست برخی نمايندگان برای دستگيری و رسيدگی به اتھامات موسوی جدی
است و از جمله مواردی بود که به دادستانی انتقال داده شد.
محمد کرمی راد نماينده مردم کرمانشاه در گفتگو با خبرنگار سياسی باشگاه خبری
فارس »توانا« با اشاره به جلسه امروز کميسيون امنيت ملی و کميته رسيدگی به
وضعيت بازداشت شدگان که با حضور مرتضوی رئيس دادستانی تھران برگزار شد،
گفت :در اين جلسه مرتضوی به ارائه گزارشی از وضعيت کشور پرداخت که برای
نمايندگان بسيار جالب و در خور توجه بود.
وی افزود :در اين گزارش افراد بازداشت شده به سه دسته تقسيم میشوند؛ گروه
اول افرادی ھستند که در کف خيابانھا آمدند و ناآگاه بودند.
کرمی راد اظھار داشت :گروه دوم منافقان سازمان يافتهای بودند که اسناد و مدارک
سازمان يافتگی آنھا به دست آمده است.
عضو کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس تصريح کرد :دسته سوم
طراحان و عوامل فتنه داخلی بودند که بعضی از افراد آنھا بازداشت شدهاند و تاکنون
اعترافاتی را ھم داشتهاند.
وی با اشاره به اينکه تاکنون افراد ردهھای چندم اين توطئه دستگير و دادگاه برايشان
تشکيل شده است ،تأکيد کرد :درخواست برخی نمايندگان برای دستگيری و
رسيدگی به اتھامات موسوی جدی است و از جمله مواردی بود که به دادستانی
انتقال داده شد.
وی با تاکيد بر اينکه اين درخواست از سوی نمايندگان مطرح شده است ،گفت:
دادستانی با اشاره به صحبتھای ديروز مقام معظم رھبری )مد ظلهالعالی( برای
رسيدگی به آسيبديدگان و محکوم کردن آسيبزدگان ،رسيدگی به اتھامات را به
صورت قاطع در دستور کار خود دارد.
کرمی تاکيد کرد :مرتضوی در پاسخ به سواالت نمايندگان اظھار داشت که دادستانی
به اتھامات تمام آسيبزنندگان به صورت قاطع رسيدگی خواھد کرد.
چنانچه ادعای وکيل صفاريان نسب درست باشد موکل وی بدون احتساب
ديگر ثروت ھای منقول و غير منقول خود از ثروتمندان جھان است و به تعبير
ديگر يک ايرانی در جمع ١٠ثروتمند جھان جای گرفته است.
موضوع خروج ١٨ميليارد دالر سرمايه از ايران و ورود آن به ترکيه طی چند روز گذشته
بازتاب ھای مختلفی را به دنبال داشته است » .اسماعيل صفاريان نسب« نامی
است که در صدر پرونده کانتينر ١٨ميليارد دالری برده می شود.
به گزارش»فردا« اسماعيل صفاريان نسب تاجر ايرانی که ۵/١٨ميليارد دالر از دارايی
خود را در مھرماه سال گذشته از ايران خارج و به ترکيه منتقل کرده در واقع دھمين
ثروتمند جھان است.
اگر چه وی از افرادی بوده که دوست داشته ثروت خود از روش ھای غير معمول و به
صورت کانتينری منتقل کند اما از شواھد پيداست که وی بخشی يا تمام ثروت خود را
به ميزان ۵/١٨ميليارد دالر شامل ۵/٧ميليارد دالر وجه نقد و يک تريلی حامل ٢٠تن
شمش طال به بھانه سرمايه گذاری در ترکيه از ايران خارج کرده است» .سنول اوزل«
وکيل ترک اين بازرگان ايرانی در گفت وگو با شبکه تلويزيونی » «Dترکيه تاکيد کرده:
صفاريان نسب اين مقدار پول و طال را از طرق قانونی به ترکيه منتقل کرده و ھفتم
اکتبر ٢٠٠٨تحويل گمرک آنکارا داده است .به گفته وی کانتينر مربوطه حاوی ۵/٧
ميليارد دالر پول و ١١ميليارد دالر شمش طال بوده است .اوزل افزود» :صفاريان نسب
در آينده نزديک برای گفت وگو با مقام ھای ترک به آنکارا سفر خواھد کرد.
چنانچه ادعای وکيل صفاريان نسب درست بوده باشد موکل وی بدون احتساب ديگر
ثروت ھای منقول و غير منقول خود از ثروتمندان جھان است و به تعبير ديگربرای اولين
بار يک ايرانی در جمع ١٠ثروت مند جھان جای گرفته است.
البته تفاوت وی با ديگر ثروت مندان جھان آن است که منبع پول وی معلوم و مشخص
نيست و اينکه اين ميزان پول از طريق چه نوع تجارتی به دست آمده يا خلق شده
است .علت اين که وی در ليست ثروت مندترين افراد جھان در سال ٢٠٠٩از قلم
افتاده احتماال به ھمين خاطر بوده که حتی گردش حساب ھای وی در بانکھا نيز
مشخص نبوده است ھمچنين وی ھيچ نوع سرمايه گذاری رسمی و شفافی نيز در
ديگر کشورھا نداشته تا مشخص شود ثروت وی آن سوی مرزھا چقدر و از چه راھی
است .احتمال می ورد وی چندان تمايلی به استفاده از بانک ھا برای انتقال پول
ھايش نداشته است.
گمرک ھا تکذيب کردند
در حالی که مقامات ارشد دولتی ايران در خصوص خروج ۵/١٨ميليارد دالر ھيچ
واکنشی نشان نداده اند ،حياتی يازيچی وزير کشور ترکيه با رد خبر فوق آن را اشتباه
و بی اساس دانست .ھمچنين خبرگزاری آناتولی ترکيه به نقل از مقام ھای گمرک
ترکيه اعالم کرد :کانتينری با مشخصات فوق ھرگز وارد خاک ترکيه نشده است.
از سوی ديگر گمرک ايران نيز خروج اين کانتينر را از مبادی قانونی تکذيب کرد .گمرک
ايران در بيانيه ای اعالم کرد مطالب منتشرشده در رسانه ھا درباره انتقال پول و طال
به خارج را از مبادی رسمی تکذيب می کند .محمد بھبودی آھنی سخنگوی گمرک
ايران با اعالم اين خبر افزود :بعد از بررسی ھای انجام شده توسط گمرک ايران
درخصوص اين موضوع ،مشخص شد ادعای مطرح شده تحت عنوان انتقال ۵/١٨
ميليارد پول و طال به خارج از کشور صحت ندارد.
اما از سخنان وکبل صفاريان نسب به نظر می رسد چنين سرمايه ای قطعا از ايران
خارج شده است .سايت تابناک نوشت :اين محموله حيرت آور که قطعاً از مرز بازرگان و
ھمچنين گمرک اين نقطه مرزی گذر کرده ،اين پرسش را پديد آورده است که چگونه
چنين محموله باارزشی ،با اين ھمه تدابير حفاظتی گمرک و مرزبانی ،موفق به خروج
از ايران شده است.
اگر رئيس جمھور دستورداده باشد
در ھمين حال پرھام معاون امور بين الملل گمرک ايران نيز گفت :برای خروج طال از
کشور بايد ابتدا از بانک مرکزی مجوز دريافت شود و برای اين کار بانک مرکزی نيز اندازه
و حدودی را مشخص می کند.
وی ادامه می دھد» :تا به حال من در عمرم در گمرک نديدم که يک تن طال صادر
شود ،چه برسد به اين ميزانی که اعالم شده بود .مگر اينکه اينچنين چيزی در سطح
بين الملل باشد يا اينکه رئيس جمھوری دستور آن را بدھد که آن ھم تشکيالت خود را
دارد.
البته برخی سايت ھا و اخبار غير رسمی نيز برای سوء استفاده از اين مسئله مدعی
شدند که صفاريان نسب از دوستان برخی مسئولين است.
البته حجم اقتصاد زير زمينی ايران حدود ۴۵درصد است و بنابراين خروج چنين سرمايه
ای از کشورچندان بعيد نيست .
زمينه پولشويی قانونی ترکيه يا قانون چمدان
يکی از داليلی که انگيزه انتقال سرمايه عظيم ۵/١٨ميليارد دالری را باعث شده
قانونی است که به راحتی امکان پولشويی را از طريق ترکيه فراھم می کند .به
گزارش کانال Dترکيه ،دولت اين کشور برای کاھش آثار منفی بحران اقتصادی جھان بر
اقتصاد ترکيه قوانين و مقررات جديدی جھت جذب سرمايه ھای خارجی وضع کرده
است .اين مقررات که از آن تحت عنوان »قانون چمدان« ياد می شود ،ورود ھر مقدار
سرمايه از ھر کشور و به ھر شکل را به ترکيه مجاز می شمارد.
وضع چنين قانونی باعث شد تا رجب طيب اردوغان نخست وزير ترکيه که پس از جنگ
٢٢روزه غزه دراجالس داووس شجاعانه اسرائيل را شديدا مورد انتقاد قرار داد در
سخنرانی ھای اخير خود انتقال مقادير کالن سرمايه به اين کشور را نشانه موفقيت
دولت خود در جذب سرمايه ھای خارجی با وجود بحران مالی و رکود اقتصادی جھان
دانسته است.
براساس اعالم اين شبکه تلويزيونی در صورت اصرار صفاريان نسب به خروج سرمايه
اش از ترکيه ،شکاف عميقی در ترازنامه بانک مرکزی اين کشور به وجود خواھد آمد و
اين بانک را با مشکالت بزرگی مواجه خواھد ساخت.
دفتر نيکوال سرکوزی ،رئيس جمھور فرانسه ،روز سهشنبه اعالم کرد که آقای سرکوزی
برای محمود احمدینژاد به عنوان پيروز انتخابات رﯾاست جمھوری اخير اﯾران پيام تبرﯾک
نخواھد فرستاد.
خبرگزاری روﯾترز به نقل از ﯾکی از مقامات کاخ اليزه ،کاخ رﯾاست جمھوری فرانسه،
میگوﯾد که »ھيچ برنامهای برای فرستادن پيام ]تبرﯾک[ در کار نيست«.
اﯾن خبرگزاری میگوﯾد رئيس جمھور اﯾاالت متحده نيز قصد ندارد به رئيس دولت نھم
اﯾران پيروزیاش را تبرﯾک بگوﯾد .روﯾترز اﯾن خبر را از قول ﯾکی از سخنگوﯾان باراک اوباما
مخابره کرده است.
پس از مراسم تنفيذ آقای احمدینژاد به عنوان رئيس جمھور در حضور رھبر جمھوری
اسالمی و در غياب چھرهھای شاخصی چون اکبر ھاشمی رفسنجانی و محمد
خاتمی ،رئيس دولت نھم قرار است روز چھارشنبه در مجلس برای دومين بار سوگند
ﯾاد کند.
اﯾن در حالی است که اعتراضھا به نتيجه انتخابات رﯾاست جمھوری اخير و پيروز اعالم
شدن محمود احمدینژاد در اﯾن انتخابات ھمچنان ادامه دارد.
در ھمين زمينه خبرگزاری آسوشيتدپرس از آماده شدن معترضين به نتيجه انتخابات
برای دور جدﯾدی از اعتراضات ھمزمان با مراسم تحليف رئيس جمھور در مجلس در روز
چھارشنبه و در حوالی ميدان بھارستان تھران خبر میدھد.
اﯾن خبرگزاری به چندﯾن وبالگ و وبساﯾت طرفدار اصالحات و معترض به نتيجه
انتخابات اشاره میکند که از مردم خواستهاند در تھران در مقابل ساختمان مجلس و
در شھرھای دﯾگر در بازارھا و ميادﯾن اصلی تجمع کنند.
سوئد در تحليف احمدینژاد حاضر میشود
در ھمين حال دولت سوئد روز سهشنبه اعالم کرد که به عنوان نماﯾنده رسمی
اتحادﯾه اروپا در مراسم تحليف محمود احمدینژاد به عنوان رئيس دولت دھم در
مجلس شورای اسالمی حاضر خواھد شد.
وزارت امور خارجه سوئد در بيانيهای که روز سهشنبه منتشر کرد اعالم کرده است که
سفير اﯾن کشور در تھران ،ماگنوس ورنستت ،در مراسم روز چھارشنبه به عنوان
نماﯾنده رﯾاست دورهای اتحادﯾه اروپا حضور خواھد داشت.
اﯾن بيانيه دولت سوئد در حالی صادر شده است که تاکنون ھيچ ﯾک از سران
کشورھای غربی برای محمود احمدینژاد به مناسبت »انتخاب دوباره« او پيام تبرﯾک
نفرستادهاند.
ھمزمان با برگزاری مراسم تنفيذ حکم آقای احمدینژاد نيز ﯾک سخنگوی دولت آلمان
گفت که آنگال مرکل ،صدراعظم اﯾن کشور ،قصد ندارد به مناسبت »انتخاب دوباره«
احمدینژاد به وی تبرﯾک بگوﯾد.
کالوس فاتر ،معاون سخنگوی دولت آلمان ،روز دوشنبه با اعالم اﯾن خبر افزود» :با
توجه به روﯾدادھای پس از انتخابات جنجالآميز رﯾاست جمھوری در اﯾران ،برای
صدراعظم آلمان ارسال پيام تبرﯾک غيرقابلتصور است«.
در اعتراضاتی که بالفاصله پس از اعالم نتيجه انتخابات در اﯾران آغاز شد ،تاکنون
دستکم ٣٠نفر جان خود را از دست داده و صدھا نفر از جمله گروهھاﯾی بزرگ از
استادان دانشگاه ،دانشجوﯾان و مقامات سابق جمھوری اسالمی بازداشت شدهاند.
اﯾن اعتراضھا در حالی ادامه ﯾافته است که حتی برخی از حاميان اصولگرای محمود
احمدینژاد نيز به نحوه برخورد با مردم معترض در خيابانھا و بازداشتگاهھا اعتراض
کردهاند.
نايب رييس کميسيون قضايی :بازشدگی جمجمه يکی از قربانيان )روح االمينی( مربوط به کالبد شکافی است و در ھمه جای دنيا مرسوم است ،ايلنا
Posted: 04 Aug 2009 12:40 PM PDT
ايلنا :نايب رييس کميسيون قضايی و حقوقی مجلس شورای اسالمی از جلسه امروز
کميسيون قضايی و حقوقی مجلس شورای اسالمی با حضور دادستان تھران و
اعضای کميته ويژه مجلس خبر داد.
فرھاد تجری در گفتوگو با خبرنگار ايلنا،با اشاره به اين جلسه گفت :در جلسه امروز
در رابطه با بازداشت شدگان و نحوه نگھداری آنھا و ھمچنين وضعيت بازداشتگاهھای
کشور صحبت شد.
نماينده مردم قصرشيرين يادآور شد:توضيحات ارائه شده از سوی دادستان تھران در
مورد نقاط مورد ابھام کميته ويژه مجلس و اعضای کميسيون قضايی قانع کننده بود.
تجری در مورد اينکه پروندهھای پزشکی روح االمينی و کامرانی از سوی دادستانی در
اختيار نمايندگان قرار گرفته است يا نه؟ گفت :دادستان تھران در اين مورد اعالم
آمادگی کرد .اما گويا اين پروندهھا ھنوز تکميل نشده است و به ھمين دليل به زودی
در اختيار نمايندگان به منظور بررسیھای بيشتر قرار خواھد گرفت.
وی گفت :بازشدگی جمجمه يکی از قربانيان حوادث اخير مربوط به کالبد شکافیھا و
نمونه برداریھای پزشکی قانونی است و در ھمه جای دنيا ھنگام نمونه برداری از
جسد جمجمه باز میشود و اين امر طبيعی است.
وی افزود :مرتضوی ھمچنين در مورد جرائم عليه امنيت در آشوبھای اخير گزارشی
ارائه داد.
تجری تصريح کرد :به اعتقاد من کل روند ھدايت شده بوده است و افرادی در آن
آگاھانه و يا ناآگاھانه شرکت داشتهاند.
وی در پايان گفت :اين جلسه نتايج خوبی به دنبال داشت و بسياری از مسائل که
مبھم به نظر میرسيد شفاف سازی شد.
در حال حاضر و در شرايطی که مبارزات مسالمت آميز "حق طلبانه" مردم ايران آنقدر
عمق يافته که بخش وسيعی از بدنه حکومت و روحانيت و مراجع نيز ھمراه آن ھستند
پرداختن به موضوعاتی چون "شعار" و "پرچم" مواردی حاشيه ای و انحرافی ھستند.
اگر محور ھمه اين تالش ھا را "آزادی خواھی" و "حق طلبی" و "دموکراسی خواھی"
مردم ايران بدانيم بگذاريد با نگاھی مرحله ای به تحوالت از افتادن در دام ھای انحرافی
پرھيز کنيم و اشتراکات را پيش ببريم
www.shabnameha.com
roozbeh_mirebrahimi@yahoo.com
آقای خامنه ای رھبری سابق جمھوری اسالمی )وی براساس فتوای بينانگذاران واليت
فقيه-آيت ﷲ خمينی و آيت ﷲ منتظری -به دليل زير سوال رفتن عدالت ،خود به خود
عزل شده است( در مراسم به اصطالح »تنفيذ« حکم رياست جمھوری )در حالی که
در قانون نامی از تنفيذ نيامده و رھبری فقط امضا کننده حکم است*( ،کارنامه بخش
وسيعی از »خواص« و مردم را به دست شان داد و بقول خود »مردود« شان کرد.
اما صورت مساله اين روزھای تحوالت ايران به دليل عملکرد منحرف ،بخش افراطی
حکومت اين نيست که با برگزاری مراسم و مواضع اين چنينی حل و فصل شود .جالب
است که جايگاه »رھبری« که بايد »آرامش بخش« و »مامن« تظلم خواھی ھا باشد
عمال در تحوالت پس از انتخابات »اصلی ترين« عامل »تحريک« و»تشويش« جامعه
شده است).ھم در مورد معترضان و ھم در مورد حاميان وضع موجود(.
ورود بی محابای آقای خامنه ای به مجادالت پس از انتخابات و جاگيری در پشت يک
جبھه عمال ،اصلی ترين عامل تضعيف »جايگاه رھبری« و زير سوال رفتن وی در اين
جايگاه بوده است .داستان سرايی ھای رسانه ای پس از انتخابات و ماجرای
دستگيری ھا و »اعتراف گيری« ھا نيز يک خط مشترک دارد و آن »تزريق« اجباری
»عظمت« به »مقام عظمای واليت«! است .کافی است کيفرخواست خنده دار
نمايشنامه دادگاه متھمان را يکبار ديگر بخوانيد و يا تاکيدات »مصنوعی« سخنان
متھمان در دادگاه و مصاحبه ھای »اختياری«! بر »مطلقيت« مقام »رھبری« را مرور
کنيد.
ھمه چيز به وی ختم می شود .اما فراتر از اين اشاره تحوالت کنونی ايران در چه
مسيری در حرکت است؟
عمر و استمرار حرکت اخير سبب شده تا تاريخ ايران شاھد ثبت يکی از نقاط عطفش
باشد .اما اين نقطه عطف نيز به مانند نقاط عطف ديگر ھمواره در معرض آسيب ھا و
انحرافات بسياری قرار داشته و دارد.در اين فرصت نکاتی را در اين زمينه با خوانندگان
در ميان می نھم.
جنبش سبز ايرانيان جنسی داخلی و برآمده از بطن خواسته ھای تاريخی ملت ايران
دارد و شعارھايش نيز بايد ھم جنس اين خواسته ھا پيش برود .از مشخصات و
تمايزھای اين چند ماھه قدرت »شعار سازی« ھای حرکت بود .به گونه ای که ما
شاھد بوديم حتی از روزھای پيش از انتخابات ذوق و سليقه ايرانيان سبب می شد تا
ھر روز »شعار«ی خاص و جذاب به عرصه اجتماعات می رسيد که شايد در فاصله ای
چند ساعته از وقوع واقعه ای در ذھنيت جامعه شکل گرفته بود .از شعار »سيب
زمينی« تا شعارھايی که پس از مناظره ھا شکل می گرفت و حتی پس از آن ،در
روزھای پر التھاب پس از انتخابات.
به ھر حال آنچه در ھمين ھفته ھای اخير پس از انتخابات در شعارھا تبلور يافت
مسير »راديکال شدن« اين شعارھاست که نسبت مستقيمی با رفتارھای طرف
مقابل داشته است .بطور مثال اگر در فردای اعالم نتايج محور شعارھا »رای من و پس
بگير« بود در ھفته ھای بعد به »مرگ بر ديکتاتور« کشيده شد و در حال حاضر اين
شعار محوری ترين شعاری است که در اکثر تجمعات شنيده می شود.
در اين بين شايد واکنش برانگيز ترين شعار را بايد شعار»استقالل ،آزادی ،جمھوری
ايرانی« دانست که حتی سبب واکنش ميرحسين موسوی به عنوان اصلی ترين رھبر
اعتراضات اخير شد .آقای موسوی در واکنش به اين شعار تاکيد کرد که شعار کليدی
نھضت سبز »استقالل،آزادی،جمھوری اسالمی« است .و حتی به مانند آيت ﷲ
خمينی تاکيد کرد »جمھوری اسالمی،نه يک کلمه کم و نه يک کلمه بيشتر« .ھر چند
بھره گيری برخی از نيروھای معترض از نمادھای انقالب ۵٧و رھبری اش – مانند ﷲ
اکبرھای شبانه و ھمين شعار جمھوری اسالمی -مورد تمسخر آقای خامنه ای در
مراسم تحويل »حکم رياست جمھوری« واقع شد و وی از اين حرکت به
عنوان»کاريکاتور« آن جريان ياد کرد ،اما واقعيت اين است که اين نمادھا کاربردی ترين
نمادھا برای »نھضت سبزی« است که به نوعی برآمده و دنباله ھمان حرکت انقالب
۵٧است .حرکتی عليه »استبداد«».تمسخر« و حتی »جرم« شناخته شدن اين
نمادھا نيز نشانه تاثيرگذاری و وحشت تماميت خواھان است.
موضع آقای موسوی در مورد اين شعار سبب شد تا برخی گروه ھا-بخصوص در خارج از
ايران -بھانه ای برای حمله به وی بدست آورند و حتی برخی به تخطئه وی بپردازند،
اما چرا اين تاکيد موسوی را بايد محترم شمرد؟
موسوی و بسياری از معترضان کنونی در داخل معماران و فرزندان معنوی ھمين انقالب
ھستند که امروز از »انحرافش« سخن می گويند .اصلی ترين مولفه جريان به حرکت
درآمده جنبش سبز حضور ھمين مردان و زنان انقالبی در کنار مردمی است که برای
استيفای حقوقشان »بيدار« شده اند .آنان که در انقالب سال ۵٧نقش داشتند و در
بنا نھادن »جمھوری اسالمی« سھيم بودند ھم نظرند که اصلی ترين خواست آن
انقالب »آزادی« بود .و ھمين »آزادی« و تحديدش بود که از فردای انقالب ھر روز عده
ای را از قطار ھمراھانش پياده کرد .ميرحسين موسوی در سخنان اخيرش در جمع
فرھنگيان به درستی اين پرسش را مطرح کرده که آن »آزادی« که وعده داده بوديم
کجاست؟
ميرحسين موسوی در سخنان انتخاباتی اش نيز با ھمين برداشت به بازخوانی برخی
اصولی قانون اساسی و »جمھوری اسالمی« پرداخت .ھمين قرائت »مغفول« مانده از
اين مقوله ھا بود که موجی را ايجاد کرد تا در تاريکی ھا،اميدی شکل گيرد و
مشارکتی باال برای ايجاد »تغيير« به ميدان بيايد .از طنزھای جريان حاکم در توجيه و
تحميل »تقلب« گسترده انتخاباتی ھمين است که می خواھد به زور »شمشير«
بگويد موج حضور باالی مردم در انتخابات برای تثبيت وضع موجود بود و نه برای تغيير
وضع موجود .اصوال کجای دنيا جامعه ای را سراغ داريم که برای تثبيت وضع موجود بپا
می خيزد که در ايران شاھد چنين چيزی باشيم؟ در نقطه نقطه اين دنيا ھرجا موجی
از مشارکت مدنی سياسی مردم را شاھد بوده ايم آن موج برای تغيير وضع موجود
بوده است .ھمانطور که در خود ايران ما چندين نمونه از جمله انقالب ۵٧و دوم خرداد
٧۶را شاھد بوديم.
در حال حاضر و در شرايطی که مبارزات مسالمت آميز »حق طلبانه« مردم ايران آنقدر
عمق يافته که بخش وسيعی از بدنه حکومت و روحانيت و مراجع نيز ھمراه آن ھستند
پرداختن به موضوعاتی چون »شعار« و »پرچم« مواردی حاشيه ای و انحرافی ھستند.
اگر محور ھمه اين تالش ھا را »آزادی خواھی« و»حق طلبی« و»دموکراسی
خواھی« مردم ايران بدانيم بگذاريد با نگاھی مرحله ای به تحوالت از افتادن در دام
ھای انحرافی پرھيز کنيم و اشتراکات را پيش ببريم.
ھمانگونه که سيد محمد خاتمی ساخته شده از مطالبات و خواست ھای ھمان زمانه
بود،موسوی نيز ساخته شده مطالبات و خواست ھای امروز جمع وسيعی از مردم
ايران و نسل جوانش بوده است .به تعبيری ساده اين خاتمی نبود که دوم خرداد را
ساخت بلکه مردم و مطالباتشان بود که خاتمی را مجبور به ھمراھی می کرد و اين
ميرحسين موسوی تنھا نبود که موج سبز را شکل داد بلکه مطالباتی عميق و با
اھميت بود که او را ھمراه خود کرد .امروز نيز با تکيه بر حداقل ھا می توانيم به ھموار
شدن مسير دموکراسی برای سرزمين مان ياری رسانيم.
پس بگذاريد ياران بنيانگذارجمھوری اسالمی و فرزندان معنوی اش بگويند »جمھوری
اسالمی نه يک کلمه کم و نه يک کلمه بيشتر«.اما آنھا نيز با بسياری از مردم ايران
ھمراھند که آنچه در حال حاضر به نام جمھوری اسالمی برقرار است با معيارھا و
خواسته ھای بخش عظيمی از مردم ايران ناسازگار است .آنھا می گويند اين که می
بينيد آن نظامی نبود که ما می خواستيم بسازيم .آنھا می گويند اين عدالتی نيست
که ما برايش انقالب کرديم .آنھا می گويند اين آزادی نيست که ما برايش خون
داديم.آنھا می گويند اين مذھبی نيست که قرار بود »رھايی بخش«و»رحمان و رحيم«
باشد .خب ما ھم ھمين را می گوييم .بخش وسيعی از ھمراھان جنبش سبز ھم
ھمين باور را دارند .پس امروز ھمه ھمراھيم .ھمراه اھدافی مشترک .نبايد اسير
کلمات و شعارھا شويم.
مگر به پھنای يک تاريخ ،به دنبال عدالتخانه نبوديم،مگر به بلندای يک آسمان فرياد
»آزادی خواھی« سر نداديم .مگر روز و شب و گاه و بيگاه از »حق حاکميت مردم بر
سرنوشت خويش« دم نزديم .مگر صدھا سال نيست که بدنبال حفظ کرامت »انسان«
بوده ايم .مگر در ذره ذره وجود نسل ھای گذشته و کنونی مان وعده »اميد« نداده ايم.
چه فرقی می کنند اين ھمه اھداف زيبا و متعالی و انسانی زير چه نامی برقرار شود.
»سلطنت«؟»حکومت کمونيستی«؟»جمھوری دموکراتيک«؟»جمھوری فدرال«؟و يا
حتی»جمھوری اسالمی«؟
قرن ھاست اسير واژه ھاييم .بياييم برای ارزش ھای انسانی که ھمه برای آن زنده
ايم قدم برداريم نه واژه ھا و تئوری ھايی که تنھا به صف بندی و جدا سازی »ما« می
انجامد.
جمھوری اسالمی نيز آخرين فرصت ھايش را پيشرو دارد .تمسک به »قانون اساسی«
وقرائت ھای نو از »جمھوری اسالمی« فرصتی است برای نظام جمھوری اسالمی تا
از آن بھره ببرد .جنبش سبز »آزمونی« حياتی را در مقابل پای »حکومت« قرار داده
است .روز به روز اين ھفته ھا برای جمھوری اسالمی در صورت عدم بھره گيری از اين
فرصت برای بازگشت به خواست ھای آرمانی مردم چيزی جز سراشيبی »سقوط«
نيست .حتی اگر رھبران آن با »تکبر« وچشمانی بسته عمق تحوالت را درک نکنند و يا
با عينک ھای »چاپلوسان«»،کاريکاتور« ببينند.
در مسير سبز دموکراسی ھميشه برای بازگشت از اشتباه توسط »اقتدارگرايان ضد
مردم« فرصت مھيا نيست .شايد خيلی زود برايشان »دير« شود.
پی نوشت:
*در بند ٩اصل ١١٠قانون اساسی جمھوری اسالمی می خوانيم»:امضا حکم رياست
جمھوری پس از انتخاب مردم .صالحيت داوطلبان رياست جمھوری از جھت دارا بودن
شرايطی که در اين قانون می آيد ،بايد قبل از انتخابات به تاييد شورای نگھبان و در
دوره اول به تاييد رھبری برسد«.
نيويورک ١٣ ،مرداد ١٣٨٨
ايران در گذار به انقالب مشروطيت دوم ،بخش نخست ،جمشيد طاھری پور
Posted: 04 Aug 2009 12:37 PM PDT
اکنون که موتور "دادگاه انقالب اسالمی" ،روغنکاری شده و برای بلعيدن قربانيان خود
به حرکت افتاده ،سوأل مرکزی عبارت از اين است که اين محاکمات که با نمايش
اعترافات ھمراه است ،چه تأثيری در وضعيت سياسی ايران خواھد داشت؟ به گمان
من اولين تأثير محاکمات اخير تعميق "بحران" و حدت يافتن آنست و به روشنی گواھی
می دھد که توازن گرايش ھا در "باال" به ترتيبی نيست که حتی طرح ھائی نظير طرح
رفسنجانی برای برون رفت "نظام" از بحران ،امکان اجرائی پيدا کند
"انقالب مشروطيت" يک رويداد ناتمام در تاريخ معاصر ايران است .در انديشه-ی
ناتمامی آن بودم ،که اعترافات آقای ابطحی در "دادگاه انقالب اسالمی" در گوشم
پيچيد! چھره-ی تکيده و شکنجه ديده-ی او ،يادآور قربانيان "دادگاه استالينی" و آشکار
کننده-ی شقاوت و بربريت نظام اسالمی است .از " صدا و سيما"-ی درھم شکسته و
جان فروکوفته-ی رھبران حزب توده ايران -،مھرماه سال -۶٢تا نمايش در خود
فروريختگی شکنجه شدگان اصالح طلب -شنبه ١٠مرداد -٨٨آنچه که بر ايران و مردم
ايران گذشته؛ سرکوب آزادی و عدالت بوده است .صدا و سيمای شالق اعتراف؛
ھشدار به ھمه ماست تا درک کنيم که ايران در قھقرای يک انحطاط سياسی ،در کار
رھائی خود از شقاوت و بربريت حکومت والئی و دولت پادگانی -کودتائی است .تازه
ترين نمايش "النصر فی الرعب" ،ھدف عاجل-اش جلوگرفتن از برآمد اعتراض مردم در
روزھای "تنفيذ" و "تحليف" رئيس دولت کودتا است اما ھدف محوری که در پس آن
تعقيب می شود؛ سرکوب عام و تام اصالح طلبان و اپوزسيون قانونی و نھاد ھا و
جنبش ھای مدنی و چيرگی تمام عيار استبداد دينی فاشيسم مآب در کشور است.
رويکرد جمھوری اسالمی به سرکوب استعداد ھا و نيروھای پايندان "نظام" ،که می
توانستند مايه بھکرد و تجديد حياتی برای آن باشند! نشانه احتضار آن است .اين
سرکوب؛ امتداد "خط امام" و برساخته از ميراث آن است و به روی اصالح طلبان
روشنرأی ،چشم انداز تازه-ای از باور به دولت دموکراسی خواھد گشود!
سياسی کردن تاريخ ،راه به کج فھمی و گمراھی می برد ،اما انديشه ورزی سياسی
در پرتوی آگاھی تاريخی به انسان گشاده نظری و روشنرأئی می بخشد .نگاه به
سياست از سکوی تاريخ؛ سياست را "ھدفمند" می کند که بدون آن گذر خودانگيخته
و دنباله روانه از اين رويداد به آن رويداد و محکوم به روزمرگی است.
پيش از انقالب مشروطيت ،ايران "ممالک محروسه" بود .مفھوم "وطن" ارمغان انقالب
مشروطيت ايران است .اين مفھوم چگونه ساخته شد؟ پاسخ به اين پرسش ،گفتاری
دراز دامن می خواھد که در اين مختصر نمی گنجد ،اما يک عامل؛ "ھدف" فراگير و
عموم مردمی کوشندگان انقالب مشروطيت بود که در پی "حکومت قانون" بودند و می
خواستند شاه و گدا در برابر "قانون" يکسان و برابر حقوق باشند .آنان قدرت سياسی
را ناشی از "رأی" و "اراده جمھور مردم" می دانستند و ايضا" می گفتند منشاء قانون
نه الھی بلکه زمينی و ناشی از مردم و برخاسته از نياز مردم و جامعه به آزادی و
استقالل ،عدالت و پيشرفت است .عامل ديگر؛ فضيلت رھبران و کوشندگان انقالب
مشروطيت بود که در خالل سمت و سوی سياسی و عاليق و مقام و موقعيت
اجتماعی ،ايران را "انتخاب اول" خود می شناختند و انگيزه اصلی-شان بيرون آوردن
ايران از منجالب انحطاط و فالکت بود .اين نحوه-ی نگاه موجب آن بود تا عليرغم تفاوت
ھا و تمايزاتی که داشتند ،اتحاد و اتفاق پيدا کنند ،بر محمد عليشاه و مشروعه
خواھان طرفدار او به زعامت شيخ فضل ﷲ نوری فايق آيتد و ايران را در مدار
مشروطيت قرار دھند .جالب است اگر يادآوری کنم که در رده-ی نخست پيشگامان
مشروطيت ،روشنگران تحولخواه ،دولتمردان منور فکر اصالح طلب و شاھزادگان دانش
آموخته-ی روشنرأی بودند! از آموزه ھای پر ارج تاريخ مشروطيت – که نخستين تجربه-
ی سکوالريزاسيون در ايران است – می توان به اين آموزه اشاره کرد که دولتمردان
اصالح طلب و شاھزادگان روشنرأی تنھا وقتی مشروطه خواھی شان سرشت عملی
پيدا کرد و ثمر بخش شد که از "نظام سلطانی" گسستند و از دايره عاليق اجتماعی
آن که بر منافع "اتحاد قبايل و طوايف" استوار بود ،بيرون جھيدند! آموزه ديگر؛ اھتمام
مداراجويانه و پيگير آنان بود در حل صلح آميز مشکل ايران با استفاده از ھمه ممکنات
موجود در متن واقعيت ايران آن روزگار .طراحی متمم قانون اساسی عاطف بر جلب
آرای مرددين و بازداشتن و بی اثر کردن فتنه ھا و آشوب ھائی بود که طرفداران
استبداد و مشروعه خواھان برپا دارندگان آن بودند" .سلطنت وديعه الھی است"
خواست محمد عليشاه بود .اصل دوم متمم قانون اساسی که بر نظارت پنج مجتھد و
فقيه جامع الشرايط بر مصوبات مجلس شورای ملی تصريح داشت ،تقرير شيخ فضل
ﷲ نوری بود که در متمم پذيرفته شد و می دانيم دستآويز خمينی شد در مبارزه با
شاھان پھلوی با ھدف برپا ساختن حکومت اسالمی در ايران .اما "استبداد صغير"
ثابت کرد که استبداد دينی و استبداد سياسی اھل مصالحه و مدارا نيست .رھبران و
کوشندگان مشروطيت بر اين امر آگاھی داشتند و چاره کار را در اين می جستند که
جبھه مشروطه خواھی را با بازتاب خواست ھمه اقشار و اقوام ،واليات و اياالت کشور،
پرتوان و نيرومند سازند و به آن خصلت فراگير ملی ببخشند .ابتکار مجلس شورای
ملی ،در طراحی و تصويب قانون انجمن ھای ايالتی و واليتی ،بر اصل "وحدت در تکثر"،
ابتناء داشت و بجای انحصار قدرت و ايجاد يک قدرت متمرکز ،متوجه-ی تقسيم قدرت و
تفويض اختيار به اياالت و واليات در اداره امورمحلی و خود گردانی ھمبود ھای قومی-
زبانی در چھارچوب قانون اساسی کشور بود؛ از جمله-ی عواملی که "انجمن تبريز" را
بر انگيخت تا آن نقش تاريخی سترگ را در دفاع از "انقالب مشروطيت" و پاسداری از
"قانون اساسی" آن ايفا کند.
"بحران"؛ توصيف واقعی وضعيت سياسی امروز ايران است .از نگاه اصالح طلبان بحران
نتيجه-ی گذار جمھوری اسالمی به حکومت اسالمی است .ائتالف بيت رھبری و
معمم ھا و مکال ھای متحد آن با احزاب پادگانی -امنيتی ،نيروی محرکه-ی اين گذار
است .نيروی ضربت اين گذار ،سپاه پاسداران ،نيروی بسيج ،سازمان ھای اطالعاتی و
امنيتی و لبلس شخصی ھای مسلح به سالح ھای گرم و سرد ھستند .اين ائتالف
يک پايگاه توده-ای پنج تا ھشت مليونی ھم دارد که عمدتا" اليه ھای اجتماعی
سنتی و محروم حاشيه شھرھای بزرگ ،شھرستان ھا و دھات دور افتاده را شامل
می شود .اما بحران زوايای ديگری نيز دارد که به اليه ھای عميق تر آن راه می برد؛
بحران ناشی از تناقض درونی و ساختاری است که نظام سياسی -حقوقی حاکم ،با
تأليف "جمھوريت و اسالميت" بر آن متکی و حامل آن است و واليت مطلقه فقيه تبلور
عينی ھمين تناقض است .رفسنجانی در نماز جمعه ٢۶تيرماه ضمن دفاع از درآميزی
جمھوريت و اسالميت گفت ...":از لحاظ قانون اساسی ھمه چيز در کشور ما وابسته
به رأی مردم است" .اما اين حرف رفسنجانی توھم مبتنی بر اسالم سياسی-
ايدئولوژيک ،يعنی يک آگاھی کاذب است زيرا "اراده جمھور مردم" در قانون اساسی
تحت رقيت "موازين شرع" و قيموميت "واليت مطلقه فقيه" قرار دارد .بارزترين صورت
نھادينه شده-ی اين رقيت و قيموميت ،حکومت والئی با قدرت مطلقه "رھبر" و
اختيارات و نظارت استصوابی " شورای نگھبان " است .ھمانطور که شيخ محمد يزدی
در پاسخ غضب آلود به خطبه خوانی رفسنجانی گفت؛ محتوای واقعی ساختار
سياسی و حقوقی حاکم؛ نصب الھی رھبر و طاعت و پيروی مردم از اوست! ھمين
محتوا است که کودتای والئی-دولتی را عليه آرای مردم سازمان می دھد،جنبش
مدنی و مسالمت آميز اعتراض مردم را به خاک و خون می کشد و محاکمات بربر
منشانه عليه اصالح طلبان را بر پا می دارد .از اين زاويه نگاه؛ جنبش مدنی و مسالمت
آميز مردم ايران و نافرمانی مدنی مليونی آنان؛ ھم مولود و ھم نافی تناقضی است که
سراپای "نظام" را دو شقه کرده و در معرض فروپاشی قرار داده است .شناخت بحران
از اين زاويه نگاه ،راھبر به انديشه -ايست که جنبش مدنی مردم را نيروی محرکه
اصلی دگرگونی ھای دموکراتيک و تغييرات ساختاری شناخته و می گويد؛ راه برون
رفت کشور از بحران؛ پايان دادن به حکومت والئی در مسير دستيابی به دولت
دموکراسی مبتنی بر حقوق بشر است.
اکنون که موتور "دادگاه انقالب اسالمی" ،روغنکاری شده و برای بلعيدن قربانيان خود
به حرکت افتاده ،سوأل مرکزی عبارت از اين است که اين محاکمات که با نمايش
اعترافات ھمراه است ،چه تأثيری در وضعيت سياسی ايران خواھد داشت؟ به گمان
من اولين تأثير محاکمات اخير تعميق "بحران" و حدت يافتن آنست و به روشنی گواھی
می دھد که توازن گرايش ھا در "باال" به ترتيبی نيست که حتی طرح ھائی نظير طرح
رفسنجانی برای برون رفت "نظام" از بحران ،امکان اجرائی پيدا کند .بنظر می رسد؛
عوامل سازنده-ی بحران و نيروھای در گير در آن ،در شرايط تعرض دولت کودتا –
خواسته و ناخواسته -ناگزير از تجديد آرايش قوای خود ،در مختصات و موقعيت نوپديد
ھستند.
به عرصه آوردن محاکمات و اعترافات در "دادگاه انقالب اسالمی" ،نمايش "اراده
سرکوب" حکومت والئی و دولت پادگانی -کودتائی است .اين نمايش خالی بندی
نيست اما سست بنياد است و اگر ادامه پيدا کند به زيان کودتاگران خواھد بود .زيرا
شکاف در "باال" را ژرف تر کرده و گسست ميان ملت و حکومت والئی و دولت کودتائی
را گسترده تر و عميق تر کرده و انزوای جھانی پر مخاطره-ای را برای جمھوری
اسالمی تدارک خواھد ديد .اگر اراده سرکوب تا بازداشت ،محاکمه و زندان موسوی و
کروبی و خاتمی و رفسنجانی امتداد پيدا کند ،آن فرايند که شکل نھائی پيدا خواھد
کرد ،تبديل خامنه-ای به قاضی عسکر دولت پادگانی -کودتائی ،چيرگی تمام عيار
استبداد دينی فاشيسم مآب و ورود ايران به انقالب مشروطيت دوم خواھد بود! آيا اين
فرايند گريز ناپذير است؟ پاسخ اين سوأل در گروی رويکرد بازيگران اصلی و چند و چون
تناسب متغيری است که سه عامل اصلی را تحت تأثير متقابل قرار می دھد -١ :بيت
رھبری و دولت کودتا -٢اصالح طلبان و متحدين مصلحت انديش آنان و "نيروی سوم":
که نقش فرھنگی -سياسی و اجتماعی آن فزاينده است،با بھره گيری خالق از
ممکنات انترنتی و رسانه-ای که انقالب ديجيتالی اطالعات و ارتباطات در اختيار می
گذارد ،شبکه افقی رھبری مستقل "خود بنياد" دارد و زنان و مردان نسل ھای جوان
کشور "راھبر" آن ھستند ،اين پديدار به مفھوم سنتی "رھبر فرھيخته – توده خفته"
پايان داده است .بر اثر چنين تحولی رابطه ميان رھبری کنندگان و رھبری شوندگان
محتوائی تازه پيدا کرده و بجای "پيروی"" ،ھمرائی" است که چونان عامل سمت
دھنده و ھمگرائی در جنبش مدنی نقش ايفا می کند :منظورم جنبش مدنی ضد
تبعيض و خيزش نافرمانی مدنی مردم ايران برای دستيابی به دموکراسی و حقوق
بشر است؛ منظورم در ھمين "جنبش مدنی سبز" است که به کودتای والئی دولت
پادگانی عليه آرای خود معترض است ،رئيس دولت کودتا را فاقد مشروعيت می داند و
آنرا برسميت نمی شناسد و خواست "حداقلی" آن؛ "حق انتخاب" و "صيانت صندوق
رأی" و برگزاری انتخابات سالم و منصفانه و رقابتی در ساختار حقوقی – سياسی
حاکم است! ونه انتخابات آزاد و آزادی انتخابات.
در موقعيتی که در اين لحظه در آن قرار داريم ،عامل تعين کننده در ترسيم چشم
اندازی راھگشا ،پايداری موسوی و کروبی در دفاع از خواست مردم و اتکای بی ترس و
لرز آنان به مردم و جنبش و خيزش مدنی ملت ايران است .استلزام چنين رويکردی
عبور آقای موسوی و کروبی از خط قرمز "غير خودی" و ھمگرائی آنان با نيروھا و نھاد
ھای جامعه مدنی ايران است .بغرنج سياست در موقعيت کنونی ،ھمرائی اصالح
طلبان و تحول خواھان در متن "جنبش مدنی سبز" است و اين بنوبه-ی خود ضرورتی
را که پيش می نھد تشکيل ھمگرائی ميان نمايندگان طيف رنگارنگ اپوزسيون
دموکراسی خواه ايران ،پيرامون خواست ھا واھداف "جنبش مدنی سبز" است .آيا
"جبھه سبز" و "منشور سبز"؛ برای ضرورت ائتالف اجتماعی فراگير ،در مسير دست
يافتن ايران به دموکراسی و حقوق بشر ،مبتنی بر "مشترکات" دموکراسی خواھان
ايران ،در جھت تحکيم "ھمبستگی ملی" پاسخ اتفاق آفرين ارمغان خواھد داشت؟
بايد ديد! آنچه که در لحظه-ی کنونی می توانم مجددا" بر آن تأکيد کنم عبارت از اين
است:
"ميان کسانی که از جمھوريت "نظام" دفاع می کنند و تغيير قانون اساسی بسود
جمھوريت را در برنامه کارزار خود دارند ،با مردمی که دين و دولت را نھادھائی مستقل
از يکديگر و جدا از ھم می خواھند و با گام ھای سنجيده در راه استقرار دموکراسی
پيکار می کنند ،ھمسوئی و ھمگامی بوجود آمده است که در طول سی سال عمر
جمھوری اسالمی ھيچگاه موجود نبوده است .نکته ظريف در آرايش سياسی و مدنی
خواست ھا و اراده ھا در ايران امروز عبارت از اين است که کشاکش و جدال در "باال" و
"پائين" در ستيزگاھی متمرکز است که "حکومت والئی" در کانون آن قرار دارد .به اين
علت اصالح طلبان و نيز مصلحت انديشان مدافع "جمھوريت نظام" ،در منازعه-ای که تا
عميق ترين اليه ھای اجتماعی جامعه امروز ايران امتداد دارد ،از "حمايت انتقادی"
تحولخواھان کشور برخوردار-اند(١) ".
در بخش دوم اين گفتار وجوه ديگری از "بحران" را پی می گيرم که ايران را در موقعيت
گذار به انقالب مشروطيت دوم نشان می دھد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
) :(١ج -ط؛ نماز جمعه ھاشمی رفسنجانی – عصر نو١٨.٠٧.٢٠٠٩ -
در سالگشت کشتار بزرگ سال ،۶٧نگاھی به جنايتکارانه ترين فتوای تاريخ معاصر ايران ،مسعود نقره کار
Posted: 04 Aug 2009 12:35 PM PDT
منافق ،محارب و مرتد در فتوی خمينی يعنی انسان ھايی که افکار و رفتار خمينی
مورد قبول شان نبود و چون او نمی انديشيدند و عمل نمی کردند .به ھمين گناه
خمينی فرمان داد "با خشم و کينه انقالبی" محاکمه و اعدام شان کنند ،و قاتالن نيز
"وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعی کنند ]اشداء علی الکفار[ باشند"
فتوی آيت ﷲ خمينی با ھدف کشتار اسيران سياسی و عقيدتی حکومت اسالمی در
سال ١٣۶٧يکی از اسناد تکان دھنده ی جنايت عليه بشريت است .اين سند و پيامد
ناشی از آن ,اثبات تدوام حيات وجه غير انسانی بشر ,يا به تعبير روانشناسانه وجه "
حيوانيت انسان " يا " اليه غير عقالنی " ذھن و شخصيت نوعی از انسان ھا ست,
پاره ای از جھان ذھنی و رفتاری انسان که در چراگاه سبز و پربرکت برخی " ايديولوژی
ھا مذھب گونه " ) (١و پاره ای " مذاھب" ادامه حيات و فربھی يافته اند.
شرح کوتاه فاجعه
ھشتم مرداد ماه سال ١٣۶٧با فتوی آيت ﷲ خمينی کشتارزندانيان سياسی حکومت
اسالمی آغاز شد .اين فتوی جنون آميز در کمتر از دو ماه نزديک به ۵ھزار قربانی بر
جای گذاشت .قربانيان اين کشتار زندانيان سياسی ای بودند که در بيدادگاه ھای
حکومت اسالمی محاکمه شده و دوران محکوميت شان را می گذراندند.
ھمراه با صدور اين فتوی ,آيت ﷲ خمينی ھيأتی را مامور کشتار زندانيان کرد ,اين
ھييت در محاکماتی ٢تا ٣دقثقه ای که در آنھا يک نفر روحانی و يا جالدی غير
روحانی نقش دادستان ,قاضی ,وکيل مدافع ,ھيات منصفه و شاھد را ايفا می
کرد,احکام اعدام قربانيان را صادر کرد.در اين کشتار قضات جنايتکار حتی تالش می
کردند با طرح سؤال ھايی از پيش تعيين شده زندانی را بفريبند تا زندانی آن چه را
بگويد که اعدام مجازات اش باشد .اينان به زندانيان اطمينان می دادند که محاکمه ای
در کار نيست ،و برای اعالم عفو عمومی و جدا کردن زندانيان مسلمان از غير مسلمان
آمده اند.
پس از پنجم شھريور ماه ) ٢٧آگوست( و کشتار ھزاران مجاھد ،ھيأت يا کميسيون
مرگ،خالف آنچه در فتوی خمينی آمده بود به کشتار اسيران غير مجاھد و چپ دست
زد .ھيأت مرگ و کشتار در اين رابطه نيز ضمن دادن اطمينان به اين که فقط می
خواھد مسلمانانی را که به فرايض دينی خود عمل می کنند ،از کسانی که اين
فرايض را به جای نمی آورند ،جدا کند ،با سؤال ھای فريبکارانه صد ھا تن ازاسيران
غير مجاھد و چپ را اعدام کرد.
در باره چرايی صدور اين فتوی
درباره ی علل اين جنايت بزرگ نظرات گوناگونی مطرح شده است:
برخی پذيرش قطعنامه ۵٩٨شورای امنيت سازمان ملل متحد -که خمينی در ٢٧
تيرماه سال ١٣۶ ٧پذيرفت -و برای او " سرکشيدن جام زھر آلود" بود ،را دليل فرمان
قتل عام زندانيان می دانند .آنان که چنين نظری دارند می گويند خمينی با اين کار می
خواست خشم خود را از اين شکست فرونشاند.
حمله ی سازمان مجاھدين خلق ايران در سوم مردادماه به غرب کشور را عده ای
دليل صدور فتوای قتل عام زندانيان سياسی و عقيدتی می دانند .اينان بر اين باورند
که اين حمله خمينی و حکومت اسالمی اش را دچار وحشت و سرآسيمگی کرد ،و او
و ياران اش بر آن شدند تا با کشتار زندانيان سياسی و عقيدتی ھم احتمال ھمکاری
زندانيان در اعتراض ھا و شورش ھای ناشی از اين حمله را از ميان بردارند و ھم با
ايجاد رعب و وحشت آشتی ناپذيری خود را با مخالفين حکومت بنمايانند .متن فتوی
خمينی مورد استناد صاحبان چنين نظری است.
عده ای نيز بر اين نظرند که پيش از پذيرش قطعنامه ی شورای امنيت سازمان ملل،و
پيش از حمله ی مجاھدين خلق ،خمينی و ياران اش به بھانه ی اينکه زندانيان تواب
آزادشده باز به سازمان مجاھدين پيوستند قصد "پاکسازی" زندان ھا را داشتند.
اعتصاب ھا و مقاومت ھای درون زندان ،بيماری خمينی و احساس اين که مرگش به
زودی فرا خواھد رسيد ،و نيز نشان دادن قاطعيتی ھراس آور را صاحبان اين نظر داليل
قتل عام سال ۶٧می دانند.
عده ای ديگر اما بر اين باورند که پايان جنگ ،پايان بھانه تراشی برای مشکالت
اجتماعی و اقتصادی بود .اين نگرانی که مردم به خاطر مشکالت مذکوردست به
اعتراض و شورش بزنند وجود داشت و خمينی بر آن شد تا بازماندگان احزاب و سازمان
ھای سياسی را که در اسارات داشت از ميان بردارد تا سازمان دھندگانی احتمالی
برای سامان دادن اعتراض ھا وشورش ھا وجود نداشته باشد.
برخی ديگر پاسخ واقعی در مورد اعدام ھای جمعی را در فعل و انفعاالت درون رژيم
جست وجو می کنند... " .با تحقق يافتن صلح ،خمينی ناگھان دريافت که سيمان
پربھايی را که به وسيله ی آن گروه ھای ناھمگون پيروان او ،با ھم پيوند يافته بودند ،از
دست داده است .برخی از اين پيروان ،ميانه رو ،برخی تندرو ،گروھی اصالح طلب،
بعضی جزمی و بنيادگرا ،ديگران واقع بين و عامه گرا ،بخشی معمم و بخش ديگر افراد
غير معمم بودند که نھانی احساساتی بر ضد طبقه ی روحانی در دل می پروراندند .او
ھمچنين دريافت که با وضع مزاجی متزلزلی که دارد ،ممکن است به زودی صحنه را
خالی کند و پيروان خود را از وجود يک رھبر بلندپايه محروم سازد .افزوده بر اين ،او
متوجه اين واقعيت نيز بود که در درون نظام عناصر منتقدی وجود دارند که آرزو می کنند
شکاف پديد آمده بين رژيم و غرب و ھمچنين با گروه ھای مخالف ميانه رو ،از ميان
برخيزد...
کوتاه سخن اين که ،حمام خون با اين ھدف برپا گرديد که ھم يک غسل خون باشد و
ھم يک پاک سازی درونی .اين ھدف ،با مجبور شدن منتظری به استعفا ،دقيقاً به
تحقق پيوست(٢)«.
جنايتکارانه ترين فتوای تاريخ معاصر ايران
اين متن ,فتوی بنيان گذار حکومت اسالمی ايران است:
" بسم ﷲ الرحمن الرحيم
از آنجا که منافقين خائن به ھيچ وجه به اسالم معتقد نبوده و ھر چه ميگويند از روی
حيله و نفاق آنھاست و به اقرار سران آنھا از اسالم ارتداد پيدا کرده اند ،و با توجه به
محارب بودن آنھا و جنگھای کالسيک آنھا در شمال و غرب و جنوب کشور با
ھمکاريھای حزب بعث عراق و نيز جاسوسی آنان برای صدام عليه ملت مسلمان ما ،و
با توجه به ارتباط آنان با استکبار جھانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکيل
نظام جمھوری اسالمی تاکنون ،کسانی که در زندانھای سراسر کشور بر سر موضع
نفاق خود پافشاری کرده و ميکنند محارب و محکوم به اعدام ميباشند و تشخيص
موضوع نيز در تھران با رای اکثريت آقايان حجه االسالم نيری دامت افاضاته )قاضی
شرع( و جناب آقای اشراقی )دادستان تھران( و نماينده ای از وزارت اطالعات می
باشد ،اگر چه احتياط در اجماع است ،و ھمين طور در زندان ھای مراکز استان کشور
رای اکثريت آقايان قاضی شرع ،دادستان انقالب و يا داديار و نماينده وزارت اطالعات
الزم االتباع ميباشد ،رحم بر محاربين ساده انديشی است ،قاطعيت اسالم در برابر
دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسالمی است ،اميدوارم با خشم و کينه
انقالبی خود نسبت به دشمنان اسالم رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد .آقايانی
که تشخيص موضوع به عھده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعی کنند
]اشداء علی الکفار[ باشند .ترديد در مسايل قضايی اسالم انقالبی ناديده گرفتن خون
پاک و مطھر شھدا ميباشد .والسالم.
روح ﷲ موسوی الخمينی"
اصل اين فتوی ,با دست خط خمينی در کتاب خاطرات آيت ﷲ منتظری آمده است ,و
در تارنما ھای مختلف نيز منتشر شده است .اين فتوی حتی نزديکان خمينی را سؤال
دار کرد .احمد خمينی در پشت فتوی از پدرش می پرسد :
" بسمه تعالی
پدر بزرگوار حضرت اما مد ظله العالی
پس از عرض سالم ،آيت ﷲ موسوی اردبيلی در مورد حکم اخير حضرتعالی درباره
منافقين ابھاماتی داشته اند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند:
– ١آيا اين حکم مربوط به آنھاست که در زندان ھا بوده اند و محاکمه شده اند و
محکوم به اعدام گشته اند ولی تغيير موضع نداده اند و ھنوز ھم حکم در مورد آن ھا
اجرا نشده است ،يا آنھايی که حتی محاکمه ھم نشده اند ،محکوم به اعدامند؟
– ٢آيا منافقين که محکوم به زندان محدود شده اند و مقداری از زندانشان را ھم
کشيده اند ولی بر سر موضع نفاق ميباشند محکوم به اعدام ميباشند؟
– ٣در مورد رسيدگی به وضع منافقين آيا پرونده ھای منافقينی که در شھرستانھايی
که خود استقالل قضايی دارند و تابع مرکز استان نيستند بايد به مرکز استان ارسال
گردد يا خود ميتوانند مستقال ً عمل کنند؟"
و آيت ﷲ خمينی با خشم ,وقاحت و شقاوتی کم نظير در زير نامه می نويسد:
" بسمه تعالی
در تمام موارد فوق ھر کسی در ھر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است.
سريعاً دشمنان اسالم را نابود کنيد .در مورد رسيدگی به وضع پرونده ھا در ھر صورت
که حکم سريعتر انجام گردد ھمان مورد نظر است.
روح ﷲ الموسوی الخمينی" )(٣
***
فتوای آيت ﷲ خمينی سند تاريخی ی عدم تحمل دگرانديشی تا حد کشتار بيرحمانه
و ددمنشانه ی دگرانديشان است.
"-١نفاق ,ارتداد و محارب " ,اسم رمز دگرانديش ستيزی.
آنان که خود را منادی حقيقت مطلق و برتر و نماينده ی خدا يا ھر خدا واره ی می
پندارند ،و کالم شان را آخرين وبھترين می دانند ,دشمنان دگر انديشی اند .با اتکا به
تاريخ گذشته و تجربه ی اکنونيان ,مذھب و ايديولوژی ھای مذھب گونه ,بزرگ ترين
عوامل پيدايی عدم تحمل و نابردباری در رابطه با دگرانديشی اند .مذاھب و ايديولوژی
ھای مشابه جايی برای شک و ترديد بر مطلقيت و يقين نگذاشته اند.
در قرآن ،آيه ھای بسياری تکرار کرده اند که" در اين کتاب ھيچ شکی روا نيست " )
سوره بقره ,آيه . (٢اين کتاب ابدی است و ھيچ کس و ھيچ چيز نمی تواند در آن
تغييری به وجود آورد .در قرآن ھمه چيز ھست و ھيچ کمی و کاستی در آن وجود
ندارد .در ديدگاه مسلمين محمد نيز "خاتم االنبيا" ست و آخرين کالم را گفته
است.چنين پنداری توان ديدن و زيستن با ھيچکس غيراز خود و خودی ھا ندارد ,خود
حق بينی ھمزاددگرانديش ستيزی ست.
اگر چه در قرآن بسته به شرايط و موقعيت دگرانديشان در جامعه ,آيه ھای متناقضی
در برخورد با دگرانديشان وجود دارد ,اما تاريخ اسالم ,تاريخ غلبه گرايش عدم تحمل
دگرانديشی بر ساير گرايش ھا است.
بسياری از مسلمين در توجيه غلبه گرايش عدم تحمل دگر انديشی در حکومت
اسالمی ايران ,نظام نظری اسالم را با نظام نظری شريعت اسالم متفاوت معرفی می
کنند ،و بر اين باورند که نظام حکومت اسالمی نظام شريعت اسالم است ،يعنی نه
مبتنی بر قرآن که بر احاديث و روايت ھا و حکايت ھا اتکا دارد ،و سيستم فکری
ساخته شده توسط کلينی و مال محمدباقر مجلسی )بحاراالنوار( ) ،(۴مال احمد
نراقی ،سيد محمد باقر شفتی ,مال محسن فيض کاشانی ،مال محمدباقر سبزواری،
سيد جعفر کشفی و امثالھم است .اينکه نظام نظری شريعت تفاوت ھايی با نظام
نظری اسالم اوليه دارد پوشيده نيست ,اما سر منشاء عدم تحمل دگرانديشی در
کالم ھای ادعايی از سوی خدای واحد ويگانه در قران و گفتار و رفتار محمد وجود
داشته و دارد ,که که در گفتار ھا و نوشتار ھای بسياری به نمونه ھای کالمی ,
گفتاری و کرداری آن ھا اشاره شده است .البته پذيرفتنی ست که نظام نظری
شريعت آستانه اين تحمل را کاھش داده است تا آن حد که از آن فتاوی امثال خمينی
بيرون بزند.
آيت ﷲ خمينی دگرانديش ستيزی اش را با طرح اصول حکومت اسالمی و وظايف امت
،و نيزغير قابل تغيير بودن آن ھا تا روز " قيامت" را ,بدون کوچک ترين ابھام ،پيش از
بنيانگذاری حکومت اسالمی در کتاب ھا و گفتارھايش تشريح کرده بود:
»شارع مقدس اسالم يگانه قدرت مقننه است و ھيچ کس حق قانونگذاری ندارد و
ھيچ قانونی جز حکم خدا را نمی توان به مورد اجرا گذاشت .در حکومت اسالمی
حاکميت منحصر به خداست و قانون فرمان خداست… پس حاکميت رسماً به فقھا
تعلق دارد…« )نقل از مقاله ی آيت ﷲ خمينی در کيھان ٩بھمن ماه .(١٣۵٧
خمينی بارھا با تأکيد در نفی رسمی تمام حقوق و اختيارات مردم ،ھر نوع آزادی و آزاد
انديشی و حاکميت مردم را مخالف اسالم اعالم کرده بود.
پس از کشتار دگرانديشان در سال ھای , ۵٧-۵۶خمينی و خمينيسم خودبرتربينی
شيعيان اثنی عشری و تحميل دين شان به دگرانديشان سياسی و عقيدتی را در
قانون اساسی حکومت اسالمی به نمايش گذاشت ،تا آن حد که تمامی فعاليت ھای
فردی و اجتماعی نمی بايد خالف دين مبين اسالم باشند ،و صواب و ناصواب را ھم ۶
نفر ازفقھای شورای نگھبان تعيين می کنند) .ر.ک به اصل دوم از فصل اول(.
پس از کشتار بزرگ ديگری از دگرانديشان در سال ھای ,۶١-۶٠خمينی با فتوی
کشتار سال ١٣۶٧دگرانديش کشی و بيرحمی و شقاوت اش را عريان تر از گذشته
ثبت تاريخ کرد.
خمينی در اين فتوی زندانيان را "منافق ,محارب و مرتد " خطاب می کند ,و طبق
تعاريف و قوانين تبيين شده بر مبنای اين تعاريف ,خواستار مجازات آن ھا می شود.
"....از آنجا که منافقين خائن به ھيچ وجه به اسالم معتقد نبوده و ھر چه ميگويند از
روی حيله و نفاق آنھاست و به اقرار سران آنھا از اسالم ارتداد پيدا کرده اند ،و با توجه
به محارب بودن آنھا ......کسانی که در زندانھای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود
پافشاری کرده و ميکنند محارب و محکوم به اعدام ميباشند"....
اين سه واژه و مفھوم يک معنای مشترک ,و سه تعريف متفاوت دارند .معنای مشتر
ک شان اين است که " منافق ,محارب و مرتد کسانی ھستند که گفتار و رفتار
خمينی مورد قبول شان نيست و چون خمينی نمی انديشند".
خمينی و ھمفکران اش در تعريف از منافق ,که مورد تاکيدش در اين فتوی ست ,گفته
اند :
" ......منافق چيزی را می گويد و خودش عمل نمی کند .شما را دعوت به خير و صالح
می کند و خودش خير و صالح ندارد .شما را دعوت به اسالم حقيقی می کند و
خودش آن را نمی خواھد .شما را دعوت به اتحاد می کند و خودش دنبال اين نيست
که اتحاد را ايجاد کند .شما را از نفاق پرھيز می دھد و خودش آن طور نيست و(۵)"....
اما سی سال تجربه حکومت اسالمی نشان داد ه است منافق واقعی کيانند .چه
کسانی مردم را با دعوت به خير و صالح و اتحاد فريفتند و سر انجام ملتی را در مسلخ
نفاق و جھالت خود قربانی کردند ,جز آيت ﷲ خمينی و خامنه ای چھره ی شاخص
تری در معنا دادن به نفاقی که خود معنا کرده اند ,می شناسيد؟ موجوداتی دورو که
بر اصل " مخالفت ظاھر با باطن" صحه گذاشته اند.
-٢فتوايی سرشار از خشونت جنون آميز
خمينی در فتوی اش اوج شقاوت و سنگدلی ,و " نيمه ی حيوانيت" انسان را نشان
داده است .او به قاتلين اسيران زندانی اش توصيه می کند در " فضيلت" بی رحمی و
قساوت اسالمی شان شک و ترديد نکنند.
" .....رحم بر محاربين ساده انديشی است .....قاطعيت اسالم در برابر دشمنان خدا از
اصول ترديدناپذير نظام اسالمی است ،اميدوارم با خشم و کينه انقالبی خود نسبت به
دشمنان اسالم رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد ...آقايانی که تشخيص موضوع به
عھده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعی کنند ]اشدًا علی الکفار[
باشند"....
تاريخ اسالم سرشار از اين دست بيرحمی ھا و قساوت ھا ,و اين حکايت است که
اسالم سياسی آن بخش از آموزه ھای قرآن و محمد را به کار گرفته است که
انحصارطلبی ،خودبرتربينی ،و قشريگری ,تعزير ,حبس ,جھاد و قتل سرکوب و کشتار
دگرانديشان و دگررفتاران و مخالفان عقيدتی سر لوحه اش بوده است .اين ويژگی به
ويژه بعد از قرن چھارم ھجری که تنش ھا و عصبيت ھای فرقه ای و اختالف نظر ميان
فقھا باال گرفت وھولناک تر چھره نماياند .امروز حکومت اسالمی ايران ،نمونه ای از
حاکميت ھمان دست ازفقيھان است.
در اين تاريخ تنھا آيت ﷲ خمينی پيام آور خشونت و دگرانديش کش نبوده است ،اکثر
فقيھان در طول تاريخ فقاھت اين گونه بودند ،و ھستند .به ويژه آن جا که تاريخ شاھان
را با تاريخ ايمان شان گره می زنند ،و شاه را "ظل ﷲ فی االرض" ،نايب امام زمان و از
نزديکان امامان ،و حتی در زمره اولياء و پيامبران جا می زنند ،شمشيری دو دم را به
جسم وجان دگرانديشان خونين می کنند؛ وچه آن جا که خود "حاکم مطلق" می
شوند و به "ذبح شرعی" انسان و انسانيت می پردازند با داس مرگ به درو کردن
"ثواب" رو می آورند.
اين دست خشونت ھای جنون آميز را از فردای بنيانگذاری حکومت اسالمی درايران
شاھد بوده ايم .نه فقط در درگيری ھای خونين فرقه ھا ودرون فرقه ای و کشتارھا,
بازتاب فکر و رفتار اين حکومت و رھبران اش در قبال دگرانديشان حتی با اقليت ھای
مذھبی ی "موحد" را در اليحه ی قصاص ديده ايم،اليحه ای که مبلغ و مروج نفرت و
روح انتقام در جامعه و دگرانديش کشی است .جنون خشونت و کشتار در ميان
خمينی و ياران اش تا به آن حد پيشرفته بود ,و ھست ,که اينان حتی به آيه":اشداء
علی الکفر رحماء بينھم؛ )با کافران سرسخت و با يکديگر مھربان باشيد(" )آيه ،٢۶
سوره فتح( بھا نداده اند و خون ياران شان را ريخته اند.
خمينی اما در فتوی کشتار ۶٧تجلی و نماد چندسويه گی روانی و اجتماعی
خشونت ,به ويژه خشونت حکومتی و دينی است ,و خشونت ناشی از " قدرت و
قدرت طلبی" راعريان تراز پيش به نمايش گذاشت .اين فتوی جنون آميز نشانگر و
تاکيد کننده ی اين واقعيت است که در اين خشونت آفرينی ھای عريان بيش از ھر
عاملی ،عامل مذھب ،به ويژه آموزش ھای تشيع ،نقش ايفا کرده است ،مذھبی) و
تشيعی( که يا خود قدرت سياسی را در چنگ داشته و يا به قدرت ھای سياسی
مشروعيت بخشيده است ,مذھبی که اعمال خشونت نسبت به مخالفان" اصول "
اش را مجاز ،وظيفه و تکليف دانسته است و با عدم تحمل ديگری زمينه ساز بروز
خشونت جنون آميز شده است.
"در آيه ٨٠سوره توبه خداوند تأکيد بيشتری روی مجازات منافقان نموده و خطاب به
پيامبر میفرمايد» :چه برای آنھا )منافقان( استغفار کنی و چه نکنی ،حتی اگر ھفتاد
بار برای آنھا از خداوند طلب آمرزش نمايی ،ھرگز خداوند آنھا را نخواھد بخشيد چرا که
آنھا خدا و پيامبرش را انکار کردند و راه کفر پيش گرفتند .خداوند افراد فاسق و منافق را
ھدايت نمیکند"«.
وبا اتکا به اين گونه آ يه ھا فتوی کشتار ھزاران زندانی دگر انديش صادر شده است ,و
خشونت ھولناک مذھبی ادامه حيات يافته است .اين رھنمود خامنه ای ست که جا
پای پيشوای دگرانديش کش خود گذاشته است و امروز غثيان افکار خمينی از دھان
اش بيرون می زند :
»خشونت قانونی نه فقط خوب بلکه الزم است« و اجراکنندگان اين "قانون" را ھم
مشخص می کند» :جوانان ،مؤمنين و متدينين ايرانی اھل خشونت نيستند ،اما آن جا
که قانون از آن ھا اعمال خشونت بخواھد دريغ نخواھند
کرد و(۶)".....
ـــــــــــــــــــــــــــ
زيرنويس:
" -١ايدئولوژی" نيز در تاريخ ,آنجاکه مذھب گونه به کار گرفته شده ,ھمان اثرھای
تخريبی را به جا گذاشته است .اين نوع از ايديولوژی ھا "ايسم" ھايی پديد آوردند که
به عنوان سيستم عقايد و تصوراتی اليتغير و يگانه حقيقت موجود بر فکر و رفتار فرد و
يا گروه اجتماعی تسلط يافتند ,و فاجعه آفريدند ).آلتوسر ،لوئی :ايدئولوژی و دستگاه
ھای ايدئولوژيک دولت ) ١و ،(٢ترجمه ا .فرخ – س .اميد ،انديشه شماره (١
-٢آبراھاميان ،يرواند :کشتار تابستان ،۶٧سال ،١٣٧٢برگرفته از سايت اخبار روز،
دھم شھريور ماه .١٣٨٣
-٣منبع :خاطرات آيت ﷲ منتظری ،شرکت کتاب ،ص ٣۵١
-۴ميرزا آقا خان کرمانی گفته است :
»اگر يک جلد کتاب بحاراالنوار مجلسی را در ھر ملتی انتشار دھند و در دماغ ھای آنان
اين خرافات را استوار و ريشه دار کنند ،ديگر اميد نجات از برای آن ھا مشکل و دشوار
است ) «.نامه ھای تبعيد ميرزا آقا خان کرمانی(
-۵سخنرانی در جمع فرماندھان سپاه و مسئولين ارتش ,مھر ماه سال ١٣۵٩
-۶خطبه ی نماز جمعه ) ١۴آپريل ٢۶ ،فروردين سال (١٣٧٩
مجريان طرح تقلب بزرگ "توجيه شرعی" شده اند که تقلب نه تنھا جايز بلکه واجب
است .وقتی امری واجب می شود ،يعنی بی چون و چرا می بايد اطاعت شود .مبنای
توجيه اينست :حق واليت قابل تجزيه نيست .بنا بر اين ،يا از آن جمھور مردم است و
يا از آن" ،ولی امر" .اما به جمھور مردم تعلق ندارد زيرا خداوند آن را از آن پيامبر و امام
و فقيه کرده است .بنا بر اين ،رأی مردم به حساب نيست
پرسشھا از ايرانيان و پاسخ ھا از ابوالحسن بنی صدر
- ٣قطعا نظر ما اين نخواھد بود که مأمور به وظيفه و بيان حق ھستيم و مأمور به
نتيجه نيستيم .با توجه به مسئوليت انسان نسبت به نتايج و پيامدھای سخن خويش
و راه حلھايی که ارائه میشوند ،لطفا بطور دقيق بفرماييد ،مشکل اصلی جامعه ما
کجاست و چگونه و با کدام راه حلھا اين مشکل برطرف میشوند؟ قطعا نخواھيد
گفت که مشکل اصلی رژيم استبداد است ،چه آنکه خصوصيات استبداد پيش از آن در
روح و روان جامعه سياسی و فرھنگی ايرانيان ريشهھای بس عميقی دارند .چه آنکه
اينجانب پس از يک عمر مطالعه و زندگی تجربی در ميان ايرانيان ،نيک دريافته ام که
ھم پوشی ارگانيک ميان عالئق اين رژيم و عالئق جامعه سياسی ايران وجود دارد .اگر
نبود اين ھمپوشی ارگانيک ،بی گمان رژيم استبداد يک لحظه عمر نمیکرد .اينجانب
در راهحلھا و چه بايد کردھايی که جستجو کرده است ،ابتدا جامعه ايرانی را به چند
اليه تقسيم نموده است :يک ،اليه روشنفکری و نخبگانی که نظر و انديشه توليد
میکنند .دو ،روشنفکران و سياست ورزانی که اين نظرھا را در مقاالت ،گزارشات و
نشريات به انديشه عمومی و سياسی در میآورند .سه ،و پس از آن با اليه ديگری به
نام دانشجويان و جوانان روبرو ھستيم که اين انديشهھا را در عرصه عمومی و در
عرصه فرھنگ به عمل در میآورند ،و اگر جوانان و دانشجويان نماد کنشھای عمومی
در جامعه تلقی شوند ،تأثيرات کنش و واکنشھای آنان را در جامعه خواھيم يافت.
میتوان با اين ايده دريافت که مشکل کجاست و از کجا بايد آغاز کرد .اکنون از شما
میخواھم که به طور دقيق بفرماييد که مشکل اصلی و يا مشکلھای اصلی در
جامعه کجاست و جزء به جزء و قدم به قدم راهحل شما چيست؟
مشکل اول اينست که ھنوز براين نيستيم که مأمور به بيان حق ھستيم و ھرکس
حق و مسئوليت دارد که خود خويشتن را ھدايت کند:
راستی اينست که اظھار حق کاری آسان نيست .انسان ھائی می توانند حق را
اظھار کنند که دندان طمع رھبری ديگران را کشيده و حق ھر کس را بر رھبری خويش
پذيرفته باشند .چرا که بنا گذاشتن بر رھبری کردن ديگران ،اصل را بر ثنويت رھبری
کننده و رھبری شونده گذاشتن است .بر اين اصل ،ميان اين دو رابطه قوا بر قرار می
شود و حق قربانی قدرتمداری می گردد.
از اين رو ،به پيامبر فرمود :فرستاده را جز بالغ نيست .اگر ھم بخواھی نمی توانی
کسی را ھدايت کنی .ھرکس خود خويشتن را ھدايت می کند .تاريخ اسالم به ما
می آموزد که چرا بيان حق در بيان قدرت از خود بيگانه شد .انقالب ايران و آنچه از آن
پس روی داد ،به ما می گويند چسان بيان آزادی در بيان قدرت از خود بيگانه می شود.
زندگی روزمره به ھر انسانی که استعداد جستجوی خود را بکار اندازد ،می آموزد که
ھرگاه برآن شود که خود خويشتن را رھبری کند و در اين رھبری کردن ،حقوق خويش
را بکار برد ،زندگی او ديگر می شود .ھمين »انتخابات« که فرصتی فراھم آورد برای
پديد آمدن جنبش ھمگانی ،به ھمه آنھائی که احساس مسئوليت می کنند ،می
آموزد که اگر خويشتن را از مالحظه ھا و مصلحت سنجی ھا آزاد می کردند و حق را
بی کم و کاست می گفتند ،نتيجه جز آن می شد که شد .امروز نيز اگر حق را بگويند
و خويشتن را از اثر کردن و نکردن و ...و نتيجه آزاد کنند ،جنبش می تواند تا پيروزی
ادامه يابد.
راستی اينست که اظھار حق ،بی کم و کاست ،ايجاب می کند آدمی از نتيجه آن
خويشتن را رھا کند .از اين رو فرمود :حق را بگوئيد ولو اظھار آن را برای خود زيانمند
تصور کنيد .خداوند می داند که تصور زيان بردن از اظھار حق ،از قدرت باوری است .در
اظھار حق و عمل به حق ،جز سود حاصل نمی شود .زيرا ھر حقی خود روش خويش
است .پس اظھار حق ،آدمی را به حق می رساند .عقل می بايد آزادی خويشتن را
بازيابد و از سانسورکننده ھا رھا شود ،تا بتواند حق را اظھار کند .بدترين نوع سانسور،
لحاظ کردن نتيجه اظھار حق است .می دانيد که در خيانت به اميد ،اشتباه ھای خود
را بر شمرده ام .به تجربه دريافتم که می بايد بر حق بايستم و به آقای خمينی حق را
بگويم و تصحيح مرتب تجربه ،رابطه من و او را رابطه حق با قدرت گرداند .حاصل
مقايسه اين دو روش ،برای نسل ھايی که از پی ھم می آيند ھمواره بکار خواھد
آمد.جمله وی" ٣۵ميليون بگويد بله من می گويم نه" ،حاصل تقابل حق با قدرت بود.
پيش از ورود در ابتال و آزمايش ،مالحظه پی آمد اظھار حق ،مانع از آن می شد که حق
اظھار شود .بعد از ورود در ابتال ،رھا کردن خود از مالحظه ھا ،از جمله مالحظه پی آمد
اظھار حق ،توانائی شکستن اسطوره را به من بخشيد .افق بسيار بازتری جستم.
ويژگی ھای حق را يافتم و به يافتن و اظھار بيان آزادی توانا گشتم.
موازنه عدمی را اصل راھنما کردن وقتی راھنمای انديشه و عمل می شود که عقل به
اندريافت حق آن سان که ھست و اظھار حق آن سان که ھست ،توانا می شود .برای
ديدن و گفتن حق آن سان که ھست ،نياز به رھا شدن از ھمه مانع ھا است .اين نياز
عقل را بر آن می دارد که مانع ھا را شناسائی کند .به دنبال اين شناسائی ،عقل در
پی آن می شود که اين مانع ھا را در جامعه شناسائی کند .چون اين شناسائی
بعمل آمد ،او می تواند سه کار سخت بزرگ را انجام دھد:
– ١آزاد کردن خويش از مانع ھا و اظھار حق
– ٢الگوی حق گشتن و
– ٣آگاه کردن جامعه از مانع ھا و به الگوئی که شده است ،برانگيختن انسانھا به بر
داشتن مانع ھا و زندگی فردی را عمل به حقوق انسان و زندگی جمعی را عمل به
حقوق جمعی کردن.
جامعه ای که ،در آن ،انسانھا ،در قلمروھای مختلف سياسی و اجتماعی و اقتصادی و
فرھنگی خود ،مصلحت را بر حق مقدم و مسلط می دانند و دائم به مصلحت عمل می
کنند ،انسان بنده قدرت می شود .و چون نمی توان نخست بنده قدرت شد و آنگاه بر
آن شوريد ،ضرور است که حق الگوھای خود را بجويد .الگوھائی که پندار و گفتار و
کردارشان حق بگردند تا که جامعه از اعتياد به اطاعت قدرت رھا شود.
بدين قرار ،مشکل اول و بسيار بزرگ جامعه ھا اينست که الگوھای حق کم دارند.
برای مثال ،برانگيختن مردم به دادن رأی ،برانگيختن آنھا نه تنھا به چشم پوشيدن از
حق حاکميت ،بلکه مشروعيت بخشيدن به »ولی جور« است .حق اعضای جامعه بر
واليت برخويشتن و استقالل و آزادی در نامزد شدن و رأی دادن ،بر زبان و قلم اکثريت
بزرگ نيامدند .مصلحت شرکت کردن در انتخابات و رأی دادن به يکی از ۴نامزد برگزيده
رژيم ،حکمی تخطی ناپذير شد و به اجرا در آمد.
طرفه اين که ،با مشاھده نتيجه ،عقلھای توجيه گر و حق گريز مدعی می شوند :اگر
شرکت در انتخابات نبود ،جنبش بعد از انتخابات ھم نبود .از ياد می برند که
– ١جنبش ھمگانی را خطا می دانستند.
– ٢می گفتند :ھرگاه ھمه رأی بدھند ،تقلب غير ممکن می شود .به اين دليل ،خود
را برای مقابله با تقلب بزرگ آماده نکرده بودند.
– ٣پيشاپيش ،ھشدار داده شد که احمدی نژاد رئيس جمھوری اعالم خواھد شد.
– ۴پيش از شروع قرأت آراء ،آقای موسوی خود را پيروز خواند .او يا تصور نمی کرد
»تقلب بزرگ« آقای احمدی نژاد را به رياست جمھوری می رساند و يا می دانست که
بنا بر تقلب بزرگ است و گمان می برد با اعالن پيروزی خود ،کودتا گران را منصرف می
کند و يا تصور می کرد جامعه را نسبت به تقلب بزرگ ،پيشاپيش ،آماده مقابله می
کند .فرض سوم ،در ھمان حال که »مشارکت ھمگان مانع از تقلب می شود« را نقض
می کند ،اين پرسش را نيز در برابر عقل قرار می دھد :با وجود علم به تقلب ،چرا
طرحی برای مقابله با آن وجود نداشته است؟
– ۵اين تحريم کنندگان بودند که کودتا و چگونگی وقوع و شرکت کنندگان در آن را،تحت
عنوان " کيش و مات " در وسائل ارتباط جمعی معتبر جھان انتشار دادند.
– ۶آقای خامنه ای به مردم ايران و جبھه مخالف خود در رژيم ،اعالن جنگ داد.
- ٧نامزدھايی که تقلب بزرگ به زيانشان انجام گرفته بود ،گرچه نتيجه اعالم شده را
نپذيرفتند ،اما چون در برابر وضعيتی قرار گرفته بودند که برای روياروئی با آن ،آمادگی
نداشتند ،ابتکار عمل را از آن خود نکردند و در برابر کودتا گران ،واکنش شدند و ماندند.
- ٨ھرگاه مردم ايران دست به جنبش نمی زدند ،کودتا صفت »مخملين« می يافت و
بدون مقاومتی کارساز ،به نتيجه می رسيد.
– ٩سرکوب بسيار وحشيانه و شديد و وسيع شد و ماند .با وجود اين ،در نماز جمعه
٢۶تير ،آقای ھاشمی رفسنجانی به آقای خامنه ای حالی کرد که ادامه جنبش ،برغم
سرکوب شديد و وسيع ،يعنی اين که سرکوب راه بجائی نمی برد .او )خامنه ای(
شکست خورده است و نياز به راه حل سياسی است.
اين واقعيت ھا می گويند :ھرگاه ،دست کم ،بعد از وقوع »تقلب بزرگ« ،بنا بر ابراز
حقيقت می شد ،رفتاری چون رفتار عيسی سحر خيز می بايد رفتار ھمه آنھائی می
شد که به مردم اطمينان می دادند که با شرکت آنھا در دادن رأی ،تقلب کارسازی
خود را از دست می دھد .در پی آن ،حقايق زير اظھار و تدبيرھای زير اتخاذ می شدند:
– ١کودتا از راه تقلب بزرگ را آقای خامنه ای کارگردانی کرده است.
– ٢حتی اگر قرار بر اين می شد که »نظام جمھوری اسالمی« زير سئوال قرار نگيرد،
فقدان صالحيت و کفايت و مشروعيت آقای خامنه ای ،می بايد بالدرنگ ،اعالم می
شد .کاری که دير تر ،حاصل پرسش آقای کديور از آقای منتظری شد.
- ٣بنا بر اين ،محل عمل سياسی در بيرون رژيم کودتا تعيين می شد .کاری که مردم،
به ابتکار خود ،کردند.
– ۴نيروی محرکه جنبش از گزند دژخيمان رژيم حفظ می شدند .کاری که انجام نشد
و به رژيم کودتا امکان داد بخش قابل مالحظه ای از نيروی محرکه را زندانی و تحت
شکنجه ،برای گرفتن اعتراف ،قرار دھد.
– ۵مقاومت دراز مدت مردم در برابر رژيم کودتا تدارک می شد .مقاومتی که به ابتکار
مردم ،تا اين زمان ،ادامه يافته است.
– ۶گزينش محل عمل سياسی در بيرون رژيم کودتا و درون ايران ،بقصد ھرچه
ھمگانی کردن جنبش ،نياز به دست کم انتقاد از خود دارد .چرا که وقتی کسانی
حاضر به اظھار حق در باره گذشته خود نباشند ،نمی توانند با آنھائی که در اين محل
عمل به مقاومت ايستاده اند ،رابطه ای بر پايه اعتماد متقابل بر قرار کنند.
– ٧ابھام زدائی به جای ابھام گرائی که »مصلحت گرائی« تحميل می کند و مردم در
جنبش را ھم از نظر ھدف جنبش و ھم از نظر روش آن ) زمان و مکان عمل را از آن
مردم کردن و سامانه اطالع رسانی برای آنکه جمھور مردم بتوانند در جنبش شرکت
کنند و (...و ھم از نظر حفظ جنبش از گزند مأموران واواک )جھت انحرافی دادن به
جنبش و به بن بست کشاندن آن و شناسائی عناصر ارزشمندی که نقش نيروی
محرکه را بازی می کنند( و ھم از لحاظ رھبری :حزب و جبھه ،وقتی محل عمل
سياسی محدوده رژيم است ،کارآئی نمی جويند .زيرا اصل بر اطاعت از »ولی امر
مطلق العنان« است .
– ٨خنثی کردن ضد اطالعات رژيم و زورپرستان رقيب و نيز کسب اطالع از درون رژيم و
آگاه کردن جامعه ملی و جامعه جھانی .کاری که تا اين ھنگام آن جريان سياسی
تصدی می کند که محل عمل سياسی خود را بيرون رژيم و درون ايران قرار داده است.
– ٩ترس زدائی به جای القای ترسھا و بحران زدائی ،بخصوص بی اثر کردن بحران
سازيھای رژيم کودتا.
– ١٠تدارک اسباب خنثی کردن کودتا .ھرگاه بنا بر اظھار تمام حق باشد ،می بايد به
صراحت استقرار واليت جمھور مردم ھدف شناخته شود و اسباب استقرار جمھوريت،
بمثابه واليت جمھور مردم بر اصول توحيد )الغای تضادھا و تبعيض ھا( و استقالل و
آزادی و رشد بر ميزان عدالت اجتماعی ،تدارک شود.
بدين سان ،دو رفتار در برابر يک واقعيت ،ما را از اھميت اظھار حق و ابالغ اين حق به
ھمگان که »ھرکس خود خويشتن را ھدايت می کند« و می بايد مسئوليت عمل به
اين حق بس ارزشمند را بر عھده بگيرد ،آگاه می کند.
مشکل دوم :ارزش برين بودن قدرت و اعتياد به اطاعت از قدرت است:
حق با پرسشگر اھل انديشه است :بدون آنکه قدرت ارزش برين باشد و اسطوره
قدرت پرستيده شود و خداوند نيز قدرت تصور شود ،ممکن نيست انسان به تابعيت
قدرت در اشکال گوناگون آن درآيد .ترديد نيست که غلبه ضد فرھنگ قدرت بر فرھنگ
آزادی سبب می شود که دين بيان قدرت بگردد و مرامھا بيانھای گوناگون قدرت شوند
و انسانھا را به تابعيت قدرت درآورند و به اطاعت از قدرت معتاد کنند .يکی از داليل
باقی ماندن ايران در استبداد ،برغم سه جنبش ھمگانی در يک قرن ،آن تابعيت و اين
اعتياد است .عواملی را ،در چند نوبت ،موضوع مطالعه قرار داده ام )از جمله در مطالعه
ستون پايه ھای قدرت( که سبب تابعيت انسان از قدرت و معتادشدنش به اطاعت از
قدرت می شوند.
اين بار،اگر در آئينه واقعيت نمائی که »انتخابات« شد ،از ديد پرستش اسطوره قدرت و
اعتياد به اطاعت از قدرت بنگريم،واقعيت در اذھان قدرتمدارھا اين شکل را به خود می
گيرد:
– ١اطاعت از »رھبر« ،بمثابه نماد قدرت ،اساس کار کودتاگران را در ريختن طرح کودتا
و اجرای آن تشکيل داده است:
● مجريان طرح تقلب بزرگ »توجيه شرعی« شده اند که تقلب نه تنھا جايز بلکه واجب
است .وقتی امری واجب می شود ،يعنی بی چون و چرا می بايد اطاعت شود .مبنای
توجيه اينست :حق واليت قابل تجزيه نيست .بنا بر اين ،يا از آن جمھور مردم است و
يا از آن» ،ولی امر« .اما به جمھور مردم تعلق ندارد زيرا خداوند آن را از آن پيامبر و امام
و فقيه کرده است .بنا بر اين ،رأی مردم به حساب نيست .رأی »ولی امر« به حساب
است .رأی او بر اينست که احمدی نژاد رئيس جمھوری باشد.
● نامزدھائی که تقلب بزرگ به زيان آنھا انجام گرفته است ،چون خود را ملتزم به
واليت مطلقه فقيه می دانند ،با تصويب صحت »انتخابات« از سوی »رھبر« ،ناگزير می
بايد اطاعت کنند و افزون بر سکوت ،تقلب بزرگ را امضاء نيز بکنند.
– ٢مردمی که رأی داده اند ،پس از امضای صحت انتخابات از سوی »رھبر« و اطاعت
نامزدھا از امر »رھبر« ،چون به اطاعت از قدرت معتاد ھستند ،تسليم امر انجام يافته
می شوند .ھرگاه کسانی سرکشی کردند ،با سرکوب مختصری ،به تابعيت از قدرت
باز می گردند.
- ٣چون مردم حقی بر واليت ندارند ،سرکشی آنھا ،بغی است و مجازات باغی وقتی
»نظام مقدس« را به خطر می اندازد ،مرگ است .قوای سرکوبگر نيز اين سان،
»توجيه شرعی« می شوند.
– ۴بخشی از جامعه نيز ،تابعيت از قدرت و اعتياد به اطاعت از آن را اين سان توجيه
می کنند :حتی اگر شک داشته باشيم که دولت ،دولت اسالمی نيست ،می بايد از
آن اطاعت کنيم .زيرا بيم آن وجود دارد که مغضوب خداوند گرديم!
- ۵بخش ديگری از بيم آن که برافتادن رژيم سبب استقرار دولت فاسدتری شود،
اطاعت از قدرت را توجيه می کنند.
– ۶اما »اصالح طلبان« و ديگر سازمانھا و فعاالن سياسی ،بدين عنوان که شرکت در
دادن رأی ،سبب تقويت »جمھوريت نظام« و محدود شدن قلمرو مداخله »رھبر« می
شود ،درون رژيم را تنھا محل سياسی تبليغ کرده اند .در ھمان حال ،نامزدھا بر »التزام
به واليت مطلقه فقيه« اصرار ورزيده اند» .التزام« يعنی اطاعت و ھيچ معلوم نيست
چگونه می توان چند تناقض موجود در اين ادعا را رفع کرد:
● تناقض ميان واليت مطلقه فقيه و جمھوريت که واليت جمھور مردم معنی می دھد.
● تناقض ميان محدود کردن قلمرو واليت مطلقه فقيه و التزام به واليت مطلقه فقيه
● تناقض ميان التزام به تعيين سياست ھای اقتصادی و خارجی و ...از سوی واليت
مطلقه فقيه وقولھا و يا "برنامه ھائی" که به جامعه پيشنھاد شده اند و مردم با رأی
دادن به نامزد مطلوب خود ،آنھا را تصويب کرده اند.
● تناقض اصالح با واليت فقيه که محور و جھت ياب نظام واليت مطلقه فقيه است.
استفاده از منطق صوری در پوشاندن اين تناقض ھا و نديدن تناقضھا از سوی جمھور
مردم ،ما را از اين واقعيت آگاه می کند که بدون تابعيت از قدرت و اعتياد به اطاعت از
آن ،ممکن نبود و نيست که مردمی را به پای صندوقھای رأی کشاند ) که در واقع از
خود حق واليت را سلب کردن و از آن قدرت شناختن آنست(.
– ٧بعد از انجام کودتا از راه تقلب بزرگ ،جنبش ھمگانی ،گرچه بتدريج از محدوده رژيم
به قلمرو باز آزادی که بيرون رژيم و درون ايران است ،راه برده است ،اما ھم ابھام ھای
موجود گويای پرستش اسطوره قدرت و اعتياد به اطاعت از قدرت ھستند و ھم
شعارھا» :مرگ بر« ھا ،ترجمان قدرت مداری و بيانگر جانشين کردن قدرتی با قدرت
ديگر ھستند .بر فرض که جمھور مردم متنبه شوند و اين شعارھا را با شعارھای زنده
باد استقالل و زنده باد آزادی و زنده باد واليت جمھور مردم ،جانشين کنند ،تا وقتی
تعريفھای استقالل و آزادی و واليت جمھور مردم را روش نکنند ،شعارھا با رفتارھا در
تناقض می شوند .ھمان تناقضی که سبب شد انقالب ايران فرصت را از آن دولت
حقوق مدار و جامعه مردم ساالر نکند و از آن استبداد مالتاريا کند.
– ٨خشونت زدائی ھنوز روش نيست .گرچه خصلت جنبش ھمگانی ،عدم خشونت
است اما شعارھا و رفتارھای خشونت آميز نيز مشاھده می شوند .اين شعارھا و
رفتارھا به مأموران رژيم )واواکی ھا و غير آنھا( ،فرصت و امکان ميدھد که خود را وارد
جمع ھا کنند و خشونت را به جنبش تحميل و با شناسائی و دستگيری سمت يابھای
جنبش ،آن را از نيروی محرکه خود محروم کنند .بدين قرار ،قدرت )= زور( ھمچنان
روش است .چون روش است ،به ضرورت ،ھدف نيز می شود .اين ھدف رھبری و بنا
بر اين ،ماھيت دولت را نيز معين می کند.
– ٩بيان نامزدھائی که تقلب به زيانشان انجام گرفته است ،بيان قدرت است.از آنجا
که نمی توانند محدوده رژيم را ترک گويند ،بيان قدرتی بس مبھم نيز ھست .بيان و
رفتار آنھا ،برای مردم نقش ديگری جز وسيله نزاع شدن ميان دو جبھه متخاصم در
رژيم ،باقی نمی گذارد .برای اين که مردم استقالل پيدا کنند و محل عمل سياسيشان
بيرون از رژيم ،درون ايران ،بگردد ،نياز به بيان آزادی است .انقالب ،رھا شدن از بيانھای
قدرت و برخوردار شدن از بيان آزادی ،نه تنھا مردم را از بند پرستش قدرت و اعتياد به
اطاعت از قدرت می رھد ،بلکه تغيير از جامعه ای که قدرت محور نظام اجتماعيش را
تشکيل می دھد ،بلکه جھت ياب نيروھای محرکه اش نيز ھست ،به جامعه ای دارای
نظام اجتماعی باز را نيز ميسر می کند .بدين قرار ،بيان آزادی ،پيشاپيش ،تکليف
نيروی جانشين و دولت حقوق مدار را معين می کند.
– ١٠نقش قدرت در جنبش بنوبه خود سبب يک رشته ترسھا از آينده می شود و اين
ترسھا مانع ھای ھرچه ھمگانی تر شدن جنبش و ادامه آن تا پيروزی ھستند:
● ترس روحانيان و دين داران از پيروزی جنبش و سوختن خشک و تر به آتش قھر
مردمی که در رژيمی مرگ آور و ويرانگر و فساد گستر زيسته اند.
● ترس نيروھای مسلح از تکرار رفتاری که با ارتش و نيروھای انتظامی بعد از سقوط
شاه شد.
● ترس مردم از خالء قدرت و ميدان دار شدن گروه ھای مسلح سياسی و اشرار و...
● ترس قشرھائی از جامعه :ھم آنھا که رژيم آنھا را بلحاظ مالی فربه کرده است و
ھم آنھا که از خرده امتيازھائی برخوردار شده اند.
● ترس جمعيت بزرگی که در دستگاه ھای دولتی و انواع سازمانھای شبه دولتی
)بنياد مستضعفان و (...مشغول بکار ھستند.
● ترس آنھائی که از رھگذر ساالری جستن بنيادھای جامعه ،موقعيت متفوق جسته
اند.
● ترس قشرھای آسيب پذير از فزونی گرفتن آسيب ھاشان
● ترس ھمگان از »بعد از سقوط رژيم«.
– ١١نسبت بخش غير عقالنی پندارھا و گفتارھا و کردارھا به بخش عقالنی ،ما را از
ميزان سلطه قدرت بر پندارھا و گفتارھا و کردارھای خود آگاه می کند .شدت استبداد
حاکم بر جامعه نيز ،بستگی مستقيم به نسبت غير عقالنی به عقالنی دارد چرا که
استبداد قدرت را ھدف و زور را وسيله می کند .بنا بر اين ،عقل و آزادی آن را دشمن
خود می داند .از اين رو است که استبداديان آزادی را از عقل خود نيز دريغ می کنند.
ھرگاه رفتارھای دو جبھه در رژيم و نيز جمھور مردم را ،از لحاظ نسبت غير عقالنی به
عقالنی ،ارزيابی کنيم ،می توانيم برآورد قابل اعتمادی از سلطه قدرت بر عقل ھا
بدست بياوريم.
- ١٢خود سانسوری و سانسور که سبب می شوند انديشه ھا و اطالعات ناسازگار
با قدرت حاکم ،سانسور شوند .جريان آزاد انديشه ھا و جريان آزاد اطالعات را تنھا
استبداد حاکم نيست که مانع می شود .بيانھای قدرت که راھنمای عقلھا ھستند،
نقش اصلی را در سانسور انديشه ھا و اطالعات دارند .برای مثال ،بخش عمده ای از
اطالعاتی که در باره جنبش و خشونت قوای سرکوب به خارج انتقال می يابند ،صفت
آزاد ندارند .ھمين اطالعات در خارج ،متناسب با تمايل فکری دريافت کنندگان،
دستکاری می شوند .از سانسور انديشه ھا که ديگر مپرس .بقدری شديد است که
طی سه دھه ،حتی در خارج از کشور نيز ،مانع از پيدايش مشترکات و ھمگرائی
گشته است.
بدين قرار ،شدت خود سانسوری و سانسورھا اندازه مدار گشتن قدرت درپندارھا و
گفتارھا و کردارھا را بدست می دھد .از اين جا ،مبارزه با سانسورھا بسا مھمترين کار
الگوھائی است که بر حق می ايستند و حق می گويند.
– ١٣قدرتمداری بمثابه يک بيماری ،به ميزان شدت خود ،نخبه گرائی را به جامعه
تحميل می کند .نخبه ھائی را تحميل می کند که »نماد قدرت« باشند .بديھی است
فرھنگ آزادی نيز وجود دارد چرا که ابتکار و ابداع و خلق وجود دارند و فرآورده ھای
عقلھای آزاد ھستند .در تاريخ ما ،نمادھای فرھنگ آزادی نيز وجود دارند .اما در آنچه به
رابطه دولت با ملت مربوط می شود ،نخبه ھائی حاکميت جسته اند که »نماد قدرت«
بوده اند .بنا بر »نخبه کشی« بوده است ھر بار که آزاده ای دانشور متصدی دولت
گشته است .علت نيز اين بوده و ھست که صحنه سياسی ايران در قرق گروه
بنديھای زورمدار بوده است .سلطه اين گروه بنديھای بدان شدت بوده است که برغم
سه انقالب در يک قرن ،صحنه گردانان صحنه سياسی ايران ،ھنوز ،اين گروه بندی ھا
ھستند .به يمن مبارزه ای پی گير ،مثلث زورپرست گرفتار ضعف و انحطاط و انحالل
ھستند .از اين ديد که در تقلب بزرگ بنگری ،می بينی که گروه بندی ھای زور پرست،
خطر را در می يابند و با ددمنشی تمام ،می خواھند موقعيت خويش را حفظ کنند.
از اين رو ،مبارزه با ضد فرھنگ قدرت از مبارزه با مثلث زورپرست جدا نيست .در
حقيقت ،شکستن اسطوره قدرت و کاستن از مواد چرکينی که فرآورده ھای
قدرتمداری ھستند ،بدون مبارزه با نخبه گرائی که شکل ديرپای قدرت گرائی است ،به
جائی نمی رسد .ھر زمان جامعه ايرانی دريافت که »نماد قدرت« نه نخبه که کسی
است که گوھر انسانيت خويش را گم کرده است ،ھر زمان فھميد مدعی واليت
مطلقه ،نه نخبه که انسانی نگون بخت و غافل از استقالل و آزادی و کرامت خويش
است ،اين جامعه فرھنگ آزادی جسته است و واليت مطلقه دولت )= قدرت( بر مردم
پايان يافته است.
- ١۴با آغاز گرفتن جنبش ھمگانی ،اين ساز نيز نواختن گرفت که جنبش سازمان و
رھبری ندارد .وسائل ارتباط جمعی غرب جنبش ھمگانی را بدون رھبر و بدون
سازماندھی توصيف می کنند چرا که مبارزه را مبارزه بر سر قدرت می فھمند و اين
مبارزه نيازمند سازمان و رھبری است که غلبه بر »اصول گرايان« را ھدف شناسد.
اسطوره سازمان و رھبری فرآورده قدرت پرستی است .در تاريخ ايران ،سازمان دھی
ھا بر وفق استقالل و آزادی انسان بمثابه ھدف و وسيله ،بسيار نادر بوده اند .در تاريخ
معاصر ،مجامع اسالمی ايرانيان تجربه اينگونه سازمان دھی است .اين تجربه بسيار
سخت است .از جمله به اين دليل که در محيط اجتماعی که محل انجام تجربه است،
قدرت خدائی می کند .اينک که افزون بر سه دھه از عمر اين تجربه می گذرد ،اين
درس را می توان از آن گرفت که ،در سطح جامعه ،در خانه ،در خاندان ،در کوچه ،در
محله ،در بخشھای يک شھر ،در بنيادھا ،مدرسه ،دانشگاه ،دستگاه اداری ،در
کارفرمائی ھا و ...نياز به تغيير بنيادی سازمان دھی ھا است :محور که اينک قدرت
است ،می بايد استقالل و آزادی انسان بگردد.
بسا باشند خوانندگانی که گمان برند اين راه حل »سنگ بزرگ عالمت نزدن« است.
چرا که در عمر يک نسل تحقق نمی جويد .بسا نسلھا می بايد به اين مھم بپردازند و
فرھنگ آزادی را بسازند .اما به آنھا و ھمه ايرانيان می گويم :اين راه حل سنگ بزرگ
نيست ،راه حلی است که ھر کس بکار برد ،زندگی در استقالل و آزادی را آغاز کرده
است .بدين قرار ،ھرکس نفس خويش را صاحب حق آزاد زيستن و مکلف و مسئول
آزاد زيستن بداند و منتظر ديگری نشود ،او زندگی در استقالل و آزادی را جسته و الگو
و عامل تحول در جامعه خويش گشته و زمان اجتماعی تحول را بسيار کوتاه کرده
است.
- ١۵بر مدار قدرت ،مسئوليت از آن صاحب قدرت است .بيان ھای قدرتی که راھنمای
جمھور مردم ھستند ،مردم را از مسئوليت مبری می دانند .برای مثال ،مقلدان
مسئوليت اعمال خود را بر عھده مرجع تقليد خويش می انگارند و پيروان واليت مطلقه
فقيه گمان می برند تکليف آنھا اطاعت از ولی امر است و ولو عملی که به دستور
ولی امر انجام می دھند ،ناحق باشد ،آنھا به بھشت می روند .زيرا به تکليف خود
عمل کرده اند .چنانکه مجريان تقلب بزرگ ،می پندارند به تکليف شرعی خود عمل
کرده اند .دژخيمان و ديگر عمله جنايت نيز مسئوليت جنايات خود را بر عھده »ولی
امر« می دانند.
اما تنھا دين بمثابه بيان قدرت نيست که انسانھا را اين سان از مسئوليت بری می
باوراند و سبب می شود آنھا از کرامت و حقوق خويش غافل شوند ،بلکه تمامی
سازمانھای سياسی که برپايه اين و آن ايدئولوژی ،پديد آمده اند ،مسئوليت را از آن
رھبری می شناسند و اعضاء را از مسئوليت مبری می کنند.
اما چرا جمھور مردم می پذيرند که مسئول نيستند و غافلند از اين واقعيت که فاقد
مسئوليت غافل از کرامت و استقالل و آزادی و حقوق خويش و حقوق ملی است؟ زيرا
انديشه ھای راھنمايشان ،مسئوليت را نه از آن حق و صاحب حق که از آن قدرت و
صاحب قدرت می شناسند .اينست آن بدترين از خود بيگانگی ھای دينی و ايدئولوژيک
که انسانھای ديروز و امروز بدان گرفتارند .مبارزه با اين از خود بيگانگی بسا انسانی
ترين و مھم ترين مبارزه ھر انسان آزاده ايست.
- ١۶طرفه اين که قدرتمداری سبب می شود که دين و يا مرام جامعه از محتوای
نخستين خالی و از زور پر شود .چنانکه فقه راھنمای واليت فقيه بود .اين انتخابات
رسوا گزارشگر خالی شدن »اسالم ناب محمدی« از محتوی و پر شدنش از نظريه
عمومی خشونت است .با آنکه پيش از اين نظريه را تشريح کرده ام ،محض يادآوری،
کوتاه ،باز می نويسم:
الف – تقديس خشونت و تقديس نفرت از دشمن را آقای خمينی آغاز کرد .پس از او،
آقای خامنه ای و ھمکار او آقای مصباح يزدی ،خشونت را توجيه کردند .اولی »النصر
بالرعب« راروشی دانست که دولت او می بايد در پيش گيرد و دومی »حرکت قسری«
يعنی ضرورت استفاده از خشونت برای رسيدن به ھدف که ساختن »جامعه
اسالمی« است را ،بعنوان روش اصلی و اجتناب ناپذير ،به سازمانھای باال القاء کرده
است.
ب -پس از آن ،نوبت به تھيه يک »نظريه عمومی« رسيد :مصباح يزدی اين نظريه
عمومی را در کتاب »جنگ و جھاد در قرآن« تشريح کرده است:
● ترور الزم است و قرآن آن را تجويز می کند.
● سرشت انسان خشونت است .بنا بر اين ،بکار بردن خشونت اجتناب ناپذير است.
● با اين حال ،خشونت با ھدف خوب از خشونت با ھدف بد ،قابل تشخيص است.
خشونت بخاطر اسالم ،مطلوب است.
● خشونت مطلوب نه تنھا پيشگيرانه است بلکه می بايد پيشاپيش بکارش برد و موانع
را از سر راه اسالم برداشت.
● دين برای انسان نيست بلکه انسان برای دين است .بنا بر اين ،حيات انسان فاقد
ارزش است حتی وقتی او يک »مکتبی« باشد .در عوض ،مرگ او برای اسالم ارزش
برين است.
بديھی است نظريه عمومی خشونت نه بر وفق نصوص قرآنی که با جعل معنی
ساخته شده است .جعل معنی چنان آشکار انجام گرفته است که حتی سانسور و
بکار بردن خشونت نيز مانع از آن نشد که نقد اين نظريه و جعل معنی انتشار يابد.
خالی شدن فقه از محتوی و پرشدنش از نظريه عمومی خشونت ،گرچه سبب دوری
جمھور مردم از واليت مطلقه فقيه و متصدی اين واليت شده است ،اما نظريه عمومی
خشونت بکار شستشوی مغزی دادن افرادی رفته است و می رود که آلت ھای بکار
بردن خشونت می شوند .نقش اين نظريه و تربيت شدگان مربيان خشونت گری که در
تقلب بزرگ و سپس در سرکوب جنبش کنندگان ،بکار رفتند ،ھر انسان آزاده ای را از
بزرگی کوششی آگاه می کند که خشونت زدائی است .از بزرگی کاری آگاه می کند
که پرداختن به تذکار کرامت انسان است .نظريه خشونت را انديشه راھنما کردن ھم
غفلت از کرامت خود به عنوان انسان و کرامت انسانھای قربانی خشونت و ھم غفلت
از کرامت زندگی و زندگان است .اين مبارزه بس ارزشمند به کمی شجاعت نياز دارد و
ھرگاه پی گير باشد ،زود به نتيجه می رسد و تغيير دولت قدرت محور را به دولت
حقوق مدار و نظام اجتماعی قدرت محور را به نظام اجتماعی استقالل و آزادی محور،
ميسر می کند:
راه کارھائی که تأکيد بر آنھا روا است:
– ١ياد آور می شوم که بانيان مردم ساالری می دانستند که قدرت فساد می آورد و
مردم ساالری را فاسد می کند .چرا که تضاد منافع و مبارزه بر سر قدرت ،سبب می
شود که بتدريج ،استقالل و آزادی انسان و جامعه ،بعنوان محور و جھت ياب ،جای به
قدرت بسپارد و انسان در برابر قدرت بی کس و ياور شود .حتی به فراگرد شئی شدن
انسان نيز پرداخته اند .يک چند از آنان ،بر اين نظر شدند که ھرگاه دين ،نقش خويش
را نيک بازی کند ،يعنی کرامت و حقوق انسان را ،دائم ،به ياد او آورد ،انسانھا از
تنھائی می رھند و گوھر انسانيت خويش را از ياد نمی برند .بديھی است فساد
ناشی از قدرت باوری فراگير می شود وقتی دين خود بيان قدرت می شود.
در جامعه ھائی چون جامعه ما ،اينک ،دين بيان قدرت و نگاه دارنده انسان در بندگی
قدرت گشته است .از بداقبالی ،مرامھائی که از غرب بعاريت گرفته شده اند ،نيز،
انسان را در بندگی قدرت نگاه می دارند .تجربه انقالب ايران که ،در آن ،دين بمثابه بيان
آزادی راھنمای انقالب گشت و تجربه واليت مطلقه فقيه که انسان را بنده خوار قدرت
گرداند ،به آزاد انديشان ايران در باز يافت دين به مثابه بيان آزادی ،نقش بزرگی
ميدھند .کوششی نيم قرنی در بازيافت قرآن بمثابه روش آزاد کردن از بندگی قدرت و
زيستن با برخورداری از کرامت و حقوق ،بيان آزادی شد و اين بيان در اختيار انسان
ھای امروز و فرداھا است .اين بيان به انسان می آموزد:
● بنيادھای جامعه می بايد بر محور استقالل و آزادی انسان باز سازی شوند.
● سياست بمعنی روش دست يافتن به قدرت ،با بيان آزادی ناسازگار است .پس دين
بمثابه بيان آزادی می بايد از بند دولت و بنيادھای جامعه رھا باشد تا انسان برخوردار
از استقالل و آزادی و حقوق خويش ،در جريان رشد ،بتواند نظام اجتماعی و بنيادھای
اجتماعی در جھت انطباق با استقالل و آزادی و حقوق انسان ،بطور مداوم ،تغيير دھد.
- ٢اصرار زورگويان به زورگوئی و نايستادن حق گويان بر حق ،پديده ای ديرين و ديرپا
است .تباھی آور تر از آن ،دانستن حق و عمل کردن به امر قدرت است .برای مثال ،در
»انتخابات« اخير ،با وجود نبودن آزادی نامزد شدن و بسا رأی دادن ،تحريم و جنبش
ھمگانی می بايد روش می شد .زيرا محل عمل سياسی را بيرون رژيم و درون ايران
می گرداند و عمل به حق واليت )= شرکت در مديريت جامعه بر ميزان دوستی و
برابری( بود .اما تحريم جای به شرکت در انتخابات داد که سلب حق واليت معنی می
دھد .طرفه اين که دعوت کنندگان به شرکت در »انتخابات« ،آن را عمل و تحريم را بی
عملی توصيف می کنند و جنبش ھمگانی را پی آمد شرکت در انتخابات می خوانند.
اين رفتار تنھا نايستادن بر حق نيست ،دانستن حق و عمل به ناحق نيز ھست .زيرا
● نه تنھا شرکت در »انتخابات« ،غفلت آگاھانه و يا ناآگاھانه از حق واليت است ،بلکه
مشروعيت بخشيدن به »ولی جور« و غاصب واليت جمھور مردم نيز ھست .جنبشی
که تقلب بزرگ و اعالن جنگ به مردم پديد آورد ،تا زمانی که محل عمل بيرون رژيم و
درون ايران شد ،ناقض حق واليت بود .ھنوز نيز جمھور مردم ھدف خويش را که
استقرار واليت جمھور مردم است ،روشن نکرده اند.
● اگر تحريمی با وسعت مشارکت در انتخابات انجام می گرفت ،نه تنھا عمل به حق
واليت و سلب کامل مشروعيت از غاصب واليت جمھور مردم و »ولی جور« بود ،بلکه
جنبشی که به دنبال می آورد ،ھم از لحاظ محل عمل سياسی و ھم از لحاظ ھدف و
روش ،شفافيت کامل می يافت و رژيم را از بخش بزرگی از ظرفيت سرکوب خويش،
محروم می کرد .ايرانيان نيز از مدار بسته بد و بدتر رھا می شدند.
اين مقايسه بکار يافتن پاسخ برای اين پرسش می آيد :چرا صاحبان حق ،وقتی در
برابر صاحبان زور قرار می گيرند ،آسان از حق خود چشم می پوشند و چرا زمانی ھم
که می دانند حق با آنھا است و می توانند بر حق خود بايستند ،تسليم راه و روشی
می شوند که قدرتمدارھا پيش پايشان می گذارند؟ قرآن به ما می آموزد که طاغوتيان
قدرتی را که بر ضد مستضعفان بکار می برند ،از مستضعفان می ستانند و با استفاده
از فعل پذيری اکثريت بزرگ در برابر تجاوز طلبی قدرتمداران است که سلطه خود را دير
پا می کنند .روشی که قرآن می آموزد و از آن غفلت می شود ،تذکار مداوم حقوق به
صاحبان آن و الگوی ايستادگی بر حق گشتن و شکستن اسطوره قدرت و مبارزه با
کيش شخصيت و ترويج اخالق آزادگی و رشد دادن فرھنگ آزادی و آموزش دادن روش
زندگی بدون نياز به زور و بخصوص ،حق را فدای مصلحت نکردن و اظھار حق ولو وقتی
آدمی يکی است و ھمه ديگر مردم تن به تسليم به اوامر و نواھی قدرت داده اند.
روش عمل وجدان تمامی انسان ھا را مخاطب قرار دادن است .چرا که تنھا در اين
حالت است که انسان می تواند حق را بی کم و کاست اظھار کند .چون حق اظھار
شد ،می بايد نتايج عمل به حق نيز اظھار شوند .ترک اين روش به ما می گويد چرا
انقالب مشروطيت و جنبش ملی کردن صنعت نفت و انقالب ،۵٧استبداد در پی
آوردند .در حقيقت ،وقتی از مردم می پرسيم چرا ايرانيان نتوانستند نھضت ملی خود
را به نتيجه برسانند ،پاسخ می دھند :قدرت بيگانگان سلطه جو از قدرت ما بيشتر بود.
يعنی ميان حق و قدرت است که رابطه برقرار می کنند و نه ميان ھدفی که حق است
با روشی که عمل به حق است .توضيح اين که ھرگاه جمھور مردم ايران استقالل را
حاکميت از جمله بر منابع نفت خويش می دانستند و روش رسيدن به استقالل را
استقالل جستن در سياست و اقتصاد و روابط اجتماعی و فرھنگ می شناختند و می
کردند – ھمان روش که در دوران مرجع انقالب در پيش گرفته شد و با کودتا متوقف شد
،-کودتا ممکن نمی گشت .بدين سان ،تميز توانائی از قدرت و پروراندن توانائی ھا از
راه رابطه برقرار کردن ميان حق و روش که عمل به حق است ،سبب قطع رابطه کامل
ميان حق و قدرت می شود و آزادی انسان و جامعه ھای انسانی را در پی می آورد.
مخاطب قرار دادن وجدان تمامی انسانھا ،دوگانگی ميان روش و ھدف را از ميان بر می
دارد:
– ٣در باره دو گانگی ھای »حق و مصلحت« و »حق و تکليف« و »ھدف و روش« و
»اصل راھنما و روش و ھدف« و ،بطور عام ،ثنويت بمثابه اصل راھنما ،به تفصيل و
بطور مستمر نوشته و گفته ام .از آنجا که بندگی قدرت و اعتياد به اطاعت از قدرت ،از
ثنويت تک محوری )قدرت محور مطاع و انسان محور مطيع( پديد می آيد و ،بنوبه خود،
فرآورده بندگی قدرت است ،کوشش برای آنکه ايرانيان و ھمه انسانھا ھا نخست به
اھميت اصل راھنما پی برند و سپس به جانشين کردن ثنويت با موازنه عدمی،
بپردازند ،کوششی سخت گرانقدر است.
- ۴بيرون آمدن انسانھا از مدارھای بسته که »بد و بدتر« يکی از آنھا است ،کوششی
است که می بايد صفت دوام بجويد .خواه در سطح نظر و چه در سطح عمل .برای
مثال ،از عامل ھايی که جنبش مردم ايران را تھديد می کنند ،کم اثر ترينشان،
سرکوب سخت ددمنشانه رژيم کودتا است .پر اثر ترين آنھا ،زندانی ماندن در مدار
بسته ايست که محدوده رژيم و يا حتی ايجاد مدار و بسا مدارھای بسته در بيرون
رژيم و درون ايران و يا بيرون از ايران ،در قلمرو قدرت خارجی ،است .از اين رو انديشمند
می بايد شجاعت بايسته را در ھشدار دادن به مردم داشته باشد و ھر بار که جمع
مدار بسته را محل عمل خود کرد ،بر او است که ،به جمع ،پی آمدھای عمل در
مداربسته را خاطر نشان و مدار باز درخور را پيشنھاد کند.
- ۵ھرچند در ھمين متن نيز به آزادی جريان انديشه ھا و اطالعات پرداخته ام و در
طول نيم قرن ،با پايه گذاری بحث آزاد و روشھای ديگر ،بدين دو کار پرداخته ام ،ضرور
می بينم که به بر قراری اين دو جريان ،تأکيد کنم .بخصوص که در غرب ،پس از سه
دھه گريز از مباحث »ايدئولوژيک« و القيدی نسبت به جريان آزاد اطالعات ،بارديگر،
جوانان جنبش برای آزادی جريان اطالعات و آزادی جريان انديشه ھا را پديد آورده اند.
در کشوری که ھم گرايشھا که در رژيم ھستند و ھم گروھھائی که در بيرون رژيم
ھستند ،سدھای فراوان بر سر راه جريانھای انديشه ھا و اطالعات پديد آورده اند،
کوشش برای برقرار کردن اين دو جريان ،در شمار گرانقدر ترين کوششھا است .به
تجربه ،می دانم که اقبال به بحث آزاد کم و اصرار بر گريز از آن ،زياد است .با وجود اين،
دو کار را می توان با موفقيت به انجام رساند:
● به جريان انداختن اطالع ھا بدون کاست و افزود.
● انتشار بيان آزادی و تحقيق و پيشنھاد کاربردھای آن در زندگی انسان.
در نوبتی ديگر ،به رابطه اصل و فرع می پردازم و توضيح می دھم چرا اصالح طلبی
بمعنای تحقق اصل از راه اصالح فروع ناممکن است.
اعترافات تمرين شده ،اتھامات کلی ،اما بدون ھيچ اتھام مشخص
)نيويورک ۴ ،اگوست -(٢٠٠٩ديده بان حقوق بشر امروز گزارش داد که تصميم ايران
برای نمايش محاکمه بيش از صد تن از مخالفان انتخابات اخيررياست جمھوری که با
پخش اعترافات دو تن از رھبران اصالح طلب کامل شد طبيعت بازداشت خودسرانه اين
افراد را بيش از پيش برجسته می سازد .جلسه دادگاه روز اول اگوست ٢٠٠٩بدون
اينکه اطالعی به خانواده ھای متھمان ويا وکالی آنھا داده بشود برگزار شد وقرار است
در ششم اگوست ،يک روز پس از مراسم تحليف محموداحمدی نژادبرای دور دوم
رياست جمھوری اش ،از سرگرفته شود.
درجلسه دادگاه روز اول اگوست ،عبدالرضا محبتی معاون دادستان دادگاه عمومی
وانقالب تھران کيفرخواست بلندی را خواند ودر آن متھمان را به تالش برای انجام يک
"کودتای مخملی" متھم کرد بدون اينکه ھيچ يک از آنھا را به نقض مشخص يکی از
قوانين ايران متھم کند .در اين کيفرخواست که متن کامال آن ھنوز توسط مقامات
ايرانی منتشر نشده است ،از بسياری از منتقدان دولت ھمچون شيرين عبادی برنده
جايزه صلح نوبل ،که تا اين زمان دستگير نشده ،نام برده شده است.
جواستورک معاون بخش خاورميانه وشمال آفريقای سازمان ديده بان حقوق بشر دراين
زمينه گفت" :آن چيزی که به عنوان کيفرخواست توسط دادستان خوانده شده نشان
می دھد که اتھامات مطرح شده کامال سياسی ھستند .از آنجاييکه کامال روشن
است که مقامات ايرانی نمی توانند اعمال مجرمانه مشخصی را پيداکنند تا اين افراد را
به وسيله آن متھم کنند ،آنھا بايد فورا و بدون ھيچ قيدو شرطی برای آزادی ھمه آنان
اقدام کنند".
بيشترافرادی که درجلسه دادگاه حضور داشتند تظاھرکنندگان معمولی بودند اما
حداقل ھفت تن از رھبران اصالح طلب در جمع آنان ديده می شد .دو تن از آنھا به نام
ھای سيدمحمدابطحی معاون سابق رياست جمھوری و محمدعطريان فر روزنامه نگار
و يکی از مسئولين سابق وزارت کشور بياناتی را مطرح نموده و "اعتراف" کردند که
اصالح طلبان پيش از انتخابات رياست جمھوری برای اعتراضات بعد از انتخابات تصميم
گرفته بودند وديگر انکه ھيچ پايه ای برای ايراد اتھام تقلب در انتخابات وجود ندارد.
فھميه موسوی نژاد ھمسر ابطحی به ديده بان حقوق بشر گفت که توسط رسانه
ھای دولتی از خبر محاکمه مطلع شده است .او گفت که در تاريخ ٣٠جوالی موفق
شده بود ھمسر خود را مالقات کند ":ما با يکديگر دراتاقی نشستيم که يک دوربين
ازما فيلمبرداری می کرد و اگر اندکی از موضوعات شخصی منحرف می شويم توسط
سه نفری که آنجا حضور داشتند موردسرزنش قرار می گرفتيم .ابطحی بسيار ضعيف و
ناسالم بود و بدنش درتمام مدتی که آنجا بوديم لرزش خاصی داشت .او بيش از ١٨
کيلوگرم ) ٣۶پاوند( وزن کم کرده بود .من از اينکه درچنين وضعيتی او را به جلسه
دادگاه آورده بودند شگفت زده شدم".
درمصاحبه ای که دربرنامه تلويزيونی " "٢٠:٣٠در روز دوم اگوست پخش شد ،مصاحبه
گرتلويزيون دولتی ايران از عطريان فر پرسيد که چراافکارش درمورد انتخابات به شکل
راديکالی عوض شده است؟ او پاسخ داد" :تنھا اين خداست که می تواند قلب يک نفر
را تغيير دھد .وقتی يک نفر درشرايطی است که ممکن است روز بعد از آن زنده نباشد
آن موقع می تواند تحول را تجربه کند".
مازيار بھای خبرنگار ھفته نامه نيوزويک که "اعترافات" وی پيش از اين در تاريخ سی ام
ژوئن پخش شده بود نامش درميان افرادی بود که در کيفرخواست مطرح شده بود اما
روز شنبه وی صحبت نکرد.
درکيفرخواست ھمچنين از اعترافات اشخاصی ھمچون مصطفی تاج زاده معاون سابق
وزيرکشور ،عبدﷲ رمضان زاده سخنگوی سابق دولت ،بھزاد نبوی ومحسن صفايی
فراھانی از نمايندگان مجلس ششم نيز سخن به ميان آمده بود .کيفرخواست يک
پاراگراف کامل را به محقق ايرانی کانادايی کيان تاجبخش اختصاص داده بود که پيش از
اين برای دادن اعترافات اجباری درمدت زمانی که بين ماه می تا سپتامبر ٢٠٠٧
بازداشت شده بود تحت فشار قرارگرفته بود .او درسپتامبر ٢٠٠٧با سپردن وثيقه آزاد
شد و بار ديگر در تاريخ ٩جوالی ٢٠٠٩دستگير شد.
استورک در اين زمينه گفت " :کامال روشن است که رھبران ايران از اين محاکمه
مضحک نه تنھا برای مجازات آنانی که دربازداشت ھستند استفاده می کنند بلکه
تالش می کنند تا ھرکسی را که عليه بی عدالتی صحبت می کند مورد ارعاب وتھديد
قرار دھند .ھيچ چيز ديگری جز اين نمايش محاکمه و اعترافات تلويزيونی نمی تواند به
اين اندازه نشان دھنده تمايالت اقتدارگرايانه کسانی که ايران را رھبری می کنند
باشد".
سعيدمرتضوی دادستان تھران روز دوم اگوست به کسانی که مشروعيت دادگاه را
زيرسوال می برند ويا کيفرخواست را مورد انتقاد قرار می دھند ھشدار داد که اين کار
آنھا می تواند باعث تحت تعقيب قراردادن آنھا بشود.
يکی از وکالی متھمان ياد شده گفت که ھيچ يک از وکال نتوانسته پيش از برگزاری
دادگاه کيفرخواستی را که توسط معاون دادستان خوانده شد ببينند .تنھا برخی رسانه
ھای دولتی به دادگاه اول اگوست دسترسی داشتند .خانواده ھای متھمين به ديده
بان حقوق بشر گفتند که آنھا توسط رسانه ھای دولتی از ماجرای برگزاری محاکمه
باخبرشده اند .ھمسريکی از متھمان ياد شده به ديده بان حقوق بشر گفت" :وقتی
خبر برگزاری محاکمه را از خبرگزاری فارس شنيدم سريعا خود را به دادگاه رساندم.
وارد ساختما دادگاه انقالب شدم اما ھمه راه ھای دسترسی به سالن دادگاه مسدود
شده بود".
ھمسران سه تن از متھمانی که نام آنھا در کيفرخواست مطرح شده بود به ديده بان
حقوق بشر گفتند که مقامات امنيتی با آنھا تماس گرفته اند و گفته اند که اگر آنھا در
مورد حضور ھمسرانشان در دادگاه مطلبی را با رسانه ھا مطرح کنند وضعيت سخت
تری درانتظارآنھا درزندان خواھد بود و به عالوه آنھارا بار ديگر جلوی تلويزيون خواھند
آورد تا حرف ھای ھمسرانشان را تکذيب کنند.
آنچه در دادگاه مطرح شد براساس اعترافات کسی بود که "جاسوس" وخوانده شد
ولی نامی از وی به ميان نيامد .وی برای "کودتای مخملی" شش بخش درنظر گرفته
بود -جنبش زنان ،اقليت ھای قومی ،گروھای حقوق بشری ،جنبش کارگری ،سازمان
غيردولتی و دانشجويان .اين کيفرخواست درميان نام ھايی که دربخش جنبش زنان
مطرح کرد از شادی صدر که درتھران وکيل حقوق بشر است نام برد که در تاريخ ١۵
جوالی دستگير ومتعاقبا آزاد شد .دراين بخش از کيفرخواست نام ھای زيادی از افراد
موسوم به حاميان خارجی و ازجمله ديده بان حقوق بشر نيز مطرح شده است.
ديده بان حقوق بشرنگرانی خود را از جلسه بعدی دادگاه که قراراست اعترافات ديگری
را به معرض نمايش بگذارد ابراز می کند .درتاريخ سوم اگوست خبرگزاری فارس گزارش
داد که اعترافات ھفت تن از اصالح طلبان به تلويزيون دولتی ايران برای نمايش ارائه
شده است .زينب حجاريان دخترسعيد حجاريان يکی از اصالح طلبان برجسته که از
تاريخ ١۴ژوئن دستگير شده است به ديده بان حقوق بشر گفت که مقامات با خانواده
وی تماس گرفته وگفته اند که پدرش نيزدرجلسه دادگاه پنج شنبه حضور خواھد
داشت.
بازداشت و آزادی ھمسر مھدی ھاشمی ،فرزند ھاشمی رفسنجانی ،در ناآرامیھای ديروز ،سالم نيوز
Posted: 04 Aug 2009 12:23 PM PDT
در ناآرامیھای پراکنده روز دوشنبه تھران ،ھمسر مھدی ھاشمی رفسنجانی ،فرزند
رئيس مجمع تشخيص مصلحت ،حوالی ميدان ونک در تھران دستگير شد.
به گزارش »سالمنيوز« وی پس از دستگيرشدن و با طی مراحل قانونی ،در اختيار
مراجع ذيربط قرار گرفته است.
ھمسر فرزند رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام صبح امروز و با وساطتھای صورت
گرفته آزاد شده و به خانوادهاش پيوسته است.
گفتنی است در جريان ناآرامیھای ٣٠خرداد امسال نيز ،فائزه ،دختر رئيس مجمع
تشخيص مصلحت در حالی که به ھمراه برخی بستگانش ،از جمله دو دختر خود و
ھمسر مرعشی در ميان معترضين حضور داشتند ،دستگير شدند اما دو روز بعد با
آزادی آنھا از بازداشت موقت ،موافقت شد.
ميرحميد حسنزاده ،مديرعامل سابق ايسنا و سايت قلمنيوز بازداشت شد ،پارلمان نيوز
Posted: 04 Aug 2009 12:21 PM PDT
پارلماننيوز :ساعتی پيش مديرعامل سابق خبرگزاری ايسنا با حکم دادگاه انقالب
بازداشت شد.
به گزارش خبرنگار پايگاه خبری فراکسيون خط امام)ره(مجلس »پارلماننيوز« ،ميرحميد
حسنزاده که در حاضر مشاور مديرعامل ايسنا است در جريان انتخابات مدير سايت
قلمنيوز بوده است.
گفته میشود علت دستگيری او نيز به دليل ھمکاری با اين سايت است.
اين دستگيری در محل خبرگزاری ايسنا انجام شده و کامپيوتر دفتر وی نيز توسط
ماموران برده شده است.
حسنزاده که مديريت سايت قلمنيوز را پيش از اين تحويل داده بود ،از دوستان نزديک
ابوالفضل فاتح بنيانگذار ايسنا و رئيس کميته تبليغات و اطالع رسانی ستاد ميرحسين
موسوی است.
شورای عالی امنيت ملی :مسئوالن خاطی بازداشتگاه کھريزک تحت تعقيب قرار میگيرند
Posted: 04 Aug 2009 12:19 PM PDT
دبيرخانه شورای عالی امنيت ملی اﯾران اعالم کرده است که با پيشنھاد اﯾن شورا
افراد و "مسئوالن خاطی" مرتبط با بازداشتگاه کھرﯾزک از سمت خود برکنار می شوند
و تحت تعقيب قضاﯾی قرار می گيرند .
اﯾن دبيرخانه در نوشته ای که به خبرگزاری ھا اﯾران فرستاده ،اعالم کرده است که
ھيئت وﯾژه دبيرخانه اﯾن شورا "در بازدﯾد از بازداشتگاه تعطيل شده کھرﯾزک و تحقيق از
مسئوالن بازدشتگاه ،مقامات و ماموران انتظامی و قضاﯾی و نيز دﯾدار با بازداشت
شدگان و خانواده ھای افراد آسيب دﯾده در اغتشاشات اخير و بررسی گزارشھای
بيمارستانی و پزشکی قانونی به پيشنھاد اﯾن ھيئت تمامی افراد خاطی اعم از
مسئوالن و ماموران انتظامی و قضاﯾی مربوطه از مسئوليت ھای خود برکنار و پرونده
ھای انتظامی و قضائی آنان برای رسيدگی به تخلفات و اتھامات تشکيل می شود ".
دبيرخانه شورای عالی امنيت ملی مسئوالن ذﯾربط را مکلف کرد "عالوه بر جبران زﯾان
ھای وارد شده به افرادی که نسبت به حقوق آنان تعدی صورت گرفته ،تسھيالت الزم
را برای رسيدگی به شکاﯾات آنان فراھم کنند ".
بازداشتگاه کھرﯾزک که در جنوب تھران واقع است ،در جرﯾان اعتراضات اخير به عنوان
ﯾکی از محل ھای احتمالی نگھداری و بازجوﯾی از بازداشت شدگان وقاﯾع بعد از
انتخابات در خبرھا انعکاس ﯾافت .
به گفته خانواده برخی از قربانيان اعتراضات اخير در اﯾران ،فرزندان آنان پس از
دستگيری به کھرﯾزک انتقال ﯾافته بودند .برخی می گوﯾند کشته شدن چند نفر از
بازداشت شدگان ،باعث شد تا دستور تعطيلی آن صادر شود .
روز سه شنبه 28 ،ژوئيه ) 6مرداد( ،اعالم شد که دستور تعطيل بازداشتگاه کھرﯾزک در
جنوب تھران صادر شده است .
ﯾک روز پيش از آن ،آﯾت ﷲ خامنه ای ،رھبر جمھوری اسالمی ،دستور تعطيل ﯾک
بازداشتگاه در تھران را به دليل "غير استاندارد بودن" شراﯾط آن صادر کرده اما نام اﯾن
محل فاش نشده بود .
ﯾک ھفته پس از تعطيل اﯾن بازداشتگاه ،سرتيپ اسماعيل احمدی مقدم فرمانده
نيروی انتظامی اﯾران اعالم کرد که نيروی انتظامی تا ﯾک ماه دﯾگر در محل بازداشتگاه
کھرﯾزک ﯾک بازداشتگاه جدﯾد می سازد که تحت نظارت سازمان زندان ھا اداره خواھد
شد .
به گفته آقای احمدی مقدم" ،بازداشتگاه کھرﯾزک متعلق به نيروی انتظامی است و
اﯾن بازداشتگاه موقت و فوری برای نگھداری مجرمان خطرناک و اراذل و اوباش دستگير
شده در طرح امنيت اجتماعی ساخته شده بود ".
او علت تعطيل بازداشتگاه کھرﯾزک را که متعلق به نيروی انتظامی اﯾران است ،افزاﯾش
بيش از حد مجاز دستگيرشدگان پس از 18تيرماه در اﯾن بازداشتگاه که باعث به وجود
آمدن شراﯾطی نامناسب در آن شده بود ،دانست .
آقای احمدی مقدم ھمچنين گفت که ھمه کسانی که در اﯾن بازداشتگاه نگھداری می
شدند به زندان اوﯾن منتقل شده اند .
رئيس کميته پيگيری وضعيت بازداشت شدگان در مجلس خبر استغفای خود را تاييد کرد
Posted: 04 Aug 2009 12:09 PM PDT
كاظم جاللی ،سخنگوی كميته وﯾژه مجلس برای بررسی مسائل مربوط به
بازداشتشدگان اخير با ارسال نمابری ،خبراستعفای خود از اﯾن كميته را تاﯾيد كرد.
"آنچه در خصوص استعفای اﯾنجانب از كميته پيگيری بازداشت ھای اخير باﯾد عرض
كنم از آنجاﯾی كه طی 2ھفتهای كه از تشكيل اﯾن كميته می گذرد و در شراﯾطی كه
حجم شاﯾعات و جنگ روانی و رسانهای دشمنان اﯾن مرز و بوم در خصوص
دستگيریھا ونحوه برخورد با آنھا و حتی تعداد دستگير شدگان در سطح باالﯾی مطرح
بوده است ،كميته توانست با حضور در زندان اوﯾن و راﯾزنی با مسوولين قضاﯾی ضمن
اراﯾه آمار دقيق و صادقانه تعداد زندانيان و تفكيك آنان عمال ادامه اﯾن فضاسازی تند
نماﯾد. متوقف را رسانهای مسموم
از طرف دﯾگر اﯾن كميته ضمن تبيين برخی نقاط ضعف از جمله چگونگی بازداشتھا و
ﯾا وضعيت بازداشتگاه ھای موقت به خصوص بازداشتگاه كھرﯾزك زمينه ﯾك اعتماد را در
افكار عمومی پدﯾد آورد .از طرف دﯾگر با عناﯾت به حجم شاﯾعات رسانهھای بيگانه در
خصوص شكنجه و گرفتن اقرار با فشار و ...اﯾنجانب و جناب آقای بروجردی از بند 209
زندان اوﯾن بازدﯾد نمودﯾم و نسبت به وضعيت زندانيان و امكانات موجود در بند مذكور
آگاھی و اطالعات الزم را كسب كردﯾم و در جرﯾان اﯾن بازدﯾد با برخی چھره ھای
زندانی از جمله آقاﯾان قوچانی ،آقاﯾی ،چوبينه و امام بدون ورود به محتوای پرونده گفت
و گوی مفصلی داشتيم و از آنان در خصوص نحوه برخورد ماموران و احيانا وجود فشار
ﯾا شكنجه سوال نمودﯾم و نتيجه را نيز به طور كامل ھم اﯾنجانب و ھم جناب آقای
بروجردی به رسانه ھا و مراجع ذی صالح منتقل كردﯾم كه آنان ھر گونه شكنجه و ﯾا
اعتراف گرفتن با فشار را نفی نمودند ،اما از بالتكليفی و حضور در زندان ناراحت بودند.
ھم چنين كميته ضمن حضور در زندان اوﯾن و دﯾدار 6ساعته با دستگيرشدگان اﯾام
اغتشاشات اخير كه در سطح خيابان ھای تھران دستگير شده بودند ،از وضعيت آنھا
مطلع شده كه اخبار آن نيز در سطح رسانه ھا به اطالع مردم شرﯾف رسانده شد و با
ھماھنگی با مقامات قضاﯾی از آنان خواسته شد كسانی را كه از اتھامات سبك تری
برخوردار بودند و ﯾا متنبه شده بودند را آزاد نماﯾند كه اﯾن امر نيز محقق شد.
خوشبختانه با دستور اكيد مقام معظم رھبری برای برخورد با تخلفات و جبران خسارت
دﯾدگان كه مجددا دﯾروز نيز در مراسم تنفيذ رﯾاست جمھوری تاكيدفرمودند كميتهای در
دبيرخانه شورای عالی امنيت ملی كه نماﯾندگانی از مجلس شورای اسالمی نيز درآن
كميته عضوﯾت دارند ،در حال بررسی جدی ،ھمه جانبه و دقيق موضوعاتی چون
بازداشتگاه موقت كھرﯾزك و ﯾا احيانا ھر تخلف دﯾگر صورت گرفته ھستند و بنده مطلعم
كه اﯾن كميته تاكنون دھھا ساعت وقت صرف نموده و روند كار نيز حاكی از آن است
كه با متخلفين در ھر مسند و مقامی با جدﯾت برخورد خواھد شد.
لذا اﯾنجانب ضمن نفی برخی تحليل ھا و تفسيرھای رسانهای در حول استعفا
اﯾنجانب كه اصال بنا نبود رسانه ای شود كه البته آنرا در راستای جنگ روانی عليه
جمھوری اسالمی می دانم ،قائلم موضوع برخورد با تخلفات صورت ﯾافته اراده جدی
مسوولين عالی رتبه نظام خصوصا مقام معظم رھبری است و اﯾنجانب نيز گزارشات
خود را در خصوص آنچه كه شاھد بودم به مسوولين محترم اراﯾه نمودم و از اﯾن پس در
راستای اﯾفای وظاﯾف نماﯾندگی به عنوان ﯾك عضو كميسيون امنيت ملی و سياست
خارجی مبتنی بر سوگندی كه در مجلس براساس اصل شصت و ھفتم قانون
اساسی ﯾاد كرده ام خود را پاسدار حرﯾم اسالم و نگاھبان دستاوردھای انقالب
اسالمی و مبانی جمھوری اسالمی اﯾران و ملزم به صيانت از استقالل و اعتالی
كشور وحفظ حقوق ملت و خدمت به مردم و دفاع از قانون اساسی می دانم و به
كرد. خواھم عمل چارچوب اﯾن در خود وظاﯾف
جاللی كاظم
مرتضوی :منافقين به صورت سازمان يافته در حوادث اخير نقش داشته اند
Posted: 04 Aug 2009 12:06 PM PDT
خبرگزاری جمھوری اسالمی ،اﯾرنا خبر داده است که سعيد مرتضوی ،دادستان تھران
با حضور در کميسيون قضاﯾی و حقوقی مجلس اﯾران ،گزارشی از وضعيت بازداشت
شدگان وقاﯾع پس از انتخابات را به اعضای اﯾن کميسيون و نيز کميته وﯾژه مجلس برای
پيگيری وضعيت بازداشت شدگان اراﯾه کرده است .
به گفته محمد کرمی راد ،عضو ھيئت رئيسه کميسيون امنيت ملی و سياست
خارجی مجلس ،دادستان تھران گزارشی از دستگيری "افراد کف خيابانی ،منافقينی
که به صورت سازمان ﯾافته وارد عمل شده بودند و نيز طراحان کودتای مخملی" به
مجلس ارائه کرده و گفته است که برخی از دستگيرشدگان جوانانی بودند که تحت
تاثير "تبليغات منفی و مسموم " وارد اﯾن حوادث شده بودند که بسياری از آنھا
بالفاصله پس از دستگيری آزاد شدند .
آقای کرمی راد گفت که آقای مرتضوی اعالم کرد که "منافقين به صورت سازمان ﯾافته
و حساب شده در سه سطح در اﯾنحوادث و تشدﯾد آن نقش داشته اند .برخی از
منافقين در ستادھای انتخاباتی برخی نامزدھا نفوذ کرده بودند ،برخی نيز رھبری و
ھداﯾت اغتشاشات بعد از انتخابات را به عھده گرفته بودند و برخی از منافقين نيز به
عنوان آمران به فتنه و کودتای مخملی در جرﯾان اﯾن اغتشاشات عمل کرده و به
التھابات دامن می زدند که اﯾن سه گروه ھم اکنون در زندان به سر می برند ".
محمد کرمی راد گفت که نماﯾندگان به سعيد مرتضوی گفتند که مردم خواھان برخورد
با "سردمداران اصلی اﯾن اغتشاشات "ھستند و از نماﯾندگان شان می پرسند که چرا
کسانی چون مير حسين موسوی و حاميان اصلی او که به گفته اﯾن نماﯾندگان "
فرماندھی التھابات" را برعھده داشتند ،دستگير نمی شوند .
در پاسخ اﯾن پرسش آقای مرتضوی به اﯾن نماﯾندگان گفت که آنھا نيز درخواست خود
را مانند ساﯾر نماﯾندگانی که خواھان محاکمه و برخورد با آقای موسوی ھستند ،تھيه
و تقدﯾم دستگاه قضاﯾی کنند .
آقای مرتضوی ھفته گذشته نيز در دﯾدار با اعضای کميسيون امنيت ملی و سياست
خارجی مجلس گفته بود که در حال حاضرکسانی که در زندان ھستند "جزو معترضان
نيستند بلکه جزو اغتشاشگران ھستند ".
در دﯾدار ھفته گذشته ،دادستان تھران بازداشت شدگان را به دو دسته تقسيم کرده
بود؛ ﯾک دسته به شکل سياسی فعاليتمی کردند و به نظر دادستان تھران آنھا اساسا
"اتاق فکر اغتشاشات و جرﯾانات اخير" بودند و با برنامه رﯾزی کار کرده بودند و دسته
دﯾگر "نقش ميدانی در اغتشاشات ﯾا در تخرﯾب اموال عمومی" داشتند و برخی دارای
سالح گرم و سرد بودند .
نيروی انتظامی اعالم کرده تا ﯾک ماه دﯾگر در محل بازداشتگاه کھرﯾزک که به دستور
آﯾت ﷲ علی خامنه ای رھبر اﯾران تعطيل شده ،ﯾک بازداشتگاه جدﯾد می سازد.
سرتيپ اسماعيل احمدی مقدم فرمانده نيروی انتظامی اﯾران گفته است" :نيروی
انتظامی در حال ساخت ﯾک بازداشتگاه استاندارد در محل بازداشتگاه کھرﯾزک است
که تا ﯾک ماه دﯾگر آماده بھره برداری می شود و تحت نظارت سازمان زندان ھا اداره
خواھد شد".
اﯾن بازداشتگاه ﯾک ھفته پيش به دستور آﯾت ﷲ علی خامنه ای رھبر اﯾران به دليل
"غير استاندارد بودن" تعطيل شد اما در آن زمان نام اﯾن محل فاش نشد.
بازداشتگاه کھرﯾزک که در جنوب تھران واقع است ،در جرﯾان اعتراضات اخير به عنوان
ﯾکی از محل ھای احتمالی نگھداری و بازجوﯾی از بازداشتی ھای وقاﯾع بعد از انتخابات
در خبرھا انعکاس ﯾافت.
به گفته خانواده برخی از قربانيان اعتراضات اخير در اﯾران ،فرزندان آنان پس از
دستگيری به کھرﯾزک انتقال ﯾافته بودند .برخی می گوﯾند کشته شدن چند نفر از
بازداشت شدگان ،باعث شد تا دستور تعطيلی آن صادر شود.
به گفته آقای احمدی مقدم" ،بازداشتگاه کھرﯾزک متعلق به نيروی انتظامی است و
اﯾن بازداشتگاه موقت و فوری برای نگھداری مجرمان خطرناک و اراذل و اوباش دستگير
شده در طرح امنيت اجتماعی ساخته شده بود".
در مورد اﯾن بازداشتگاه و ماموران خدمت در آن اطالعات دقيقی در دست نيست اما
دستور آﯾت ﷲ خامنه ای اﯾن گزارش ھا را تاﯾيد می کرد که اﯾن محل فاقد امکانات
معمول برای نگھداری زندانيان بوده است.
اما فرمانده نيروی انتظامی می گوﯾد":پس از دستگيری ھای روز 18تير ماه تعدادی
افراد بازداشتی در بازداشتگاه کھرﯾزک بيش از حد مجاز افزاﯾش ﯾافت و ھمين مسئله
باعث به وجود آمدن شراﯾطی نامناسب در اﯾن بازداشتگاه شده بود و علت تعطيلی
بازداشتگاه ھم ھمين موضوع است".
در اﯾن مدت گزارشھاﯾی مبنی بر حضور سرتيپ احمدرضا رادان جانشين فرمانده نيروی
انتظامی در بازداشتگاه کھرﯾزک و نقش وی در زمينه بدرفتاری با بازداشتی ھای اﯾن
بازداشتگاه ،منتشر شده است ولی آقای احمدی مقدم می گوﯾد" :شاﯾعات اﯾن
چنينی عليه سردار رادان واقعيت ندارد و شان اﯾشان اجازه نمی دھد که در
بازداشتگاه حضور ﯾافته و اقداماتی اﯾن چنينی انجام دھد".
فرمانده نيروی انتظامی می گوﯾد" :تمام بازداشت شدگان بازداشتگاه کھرﯾزﯾک به
زندان اوﯾن منتقل شده اند".
بی بی سی فارسی