ترسیم ګراف

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 411

‫فصل (‪)1‬‬

‫مقدمه‬

‫گرافهايي كه در اين كتاب مي خواهيم مطالعه كنيم ‪ ،‬شكلهاي هندسي ساده اي هستند متشكل از نقطه ها و خطهايي كه‬

‫برخي از اين نقطه ها را به يكديگر وصل ميكنند ‪ .‬اين گرافها گاهي « گرافهاي خطي» ناميده ميشوند ‪.‬‬

‫نخستين مقاله درنظريه گرافها را اويلر رياضيدان پر آوازه سويسي نوشت كه در سال ‪ 1736‬منتشر شد ‪ .‬از ديدگاه‬

‫رياضي ‪ ،‬نظريه گرافها درآغاز مهم به نظرنمي رسيد ‪ ،‬زيرا بيشتر با معماهاي سرگرم كننده سروكار داشت‬

‫‪.‬اما پيشرفتهاي اخير در رياضيات ‪ ،‬به ويژه در كاربردهاي آن ‪ ،‬تكاني قوي به نظريه ي گرافها داده است ‪.‬از‬

‫سده نوزدهم گرافها در زمينه هايي مانند مدارهاي الكتريكي و نمودارهاي مولكولي به كار رفته اند ‪.‬‬
‫در حال حاضر مباحثي در رياضيات محض ‪ ،‬مثل نظريه رايطه هاي رياضي ‪ ،‬وجود دارند كه نظريه گرافها‬ ‫•‬

‫ابزار مناسبي براي آنها به شمار مي آيد ‪ ،‬البته گرافها موارد استعمال متعدد ديگري نيز در مساله هاي خيلي‬

‫عملي دارند ‪ :‬مساله هاي جورسازي ‪ ،‬مساله هاي حمل ونقل ‪ ،‬جريان در شبكه هاي خط لوله ‪ ،‬و به اصطلح‬

‫« برنامه ريزي » به معني اعم ‪.‬‬

‫همچنين ‪ ،‬امروزه از نظريه گرافها در رشته هاي متفاوتي مانند اقتصاد ‪ ،‬روانشناسي و زيست شناسي استفاده‬ ‫•‬

‫ميشود ‪ .‬معماها هنوز بخش كوچكي از نظريه گرافها را تشكيل ميدهند ‪ ،‬به ويژه ‪ ،‬اگر مساله چهار رنگ‬

‫معروف را نيز ‪ ،‬كه مانند سابق مايه شگفتي رياضيدانهاي معاصر است ‪ ،‬به جرگه آنها اضافه كنيم ‪.‬‬
‫نظريه ي گرافها در رياضيات شاخه اي از توپولوژي به حساب مي آيد ‪ :‬البته با جبر و نظريه ي ماتريسها نيز‬ ‫•‬

‫پيوندي محكم دارد ‪.‬‬


‫گراف چيست ؟‬

‫رقابتهاي تيمي‬

‫فرض كنيم تيم فوتبال مدرسه شما عضو اتحاديه اي باشد كه تيمهاي ان با يكديگر مسابقه ميدهند ‪ .‬تيم خود را‬ ‫•‬

‫‪ a‬و ديگر تيمها را ‪ b ،c ،d ،e‬و ‪ f‬بناميد ‪ ،‬و فرض كنيد كه مجموعآ ‪ 6‬تيم در مسابقه شركت ميكنند ‪.‬‬

‫همچنين فرض كنيد بعد از گذشت چند هفته از اين دوره ‪ ،‬بازيهاي زير انجام شده است ‪ ،‬مثل ‪،‬‬
‫‪a‬با ‪ c ،d‬و ‪f‬بازي كرده است ‪.‬‬ ‫•‬

‫‪ b‬با ‪ c ،e‬و ‪ f‬بازي كرده است ‪.‬‬ ‫•‬

‫با ‪ a‬و ‪ b‬بازي كرده است ‪.‬‬ ‫‪C‬‬ ‫•‬

‫‪ d‬با ‪ a ، e‬و‪ f‬بازي كرده است‪.‬‬ ‫•‬

‫‪ e‬با ‪ b ،d‬و ‪ f‬بازي كرده است ‪.‬‬ ‫•‬

‫‪ f‬با ‪ a ،b ،d‬و‪ e‬بازي كرده است ‪.‬‬ ‫•‬

‫اين وضعيت را مي توان با يك نمودار هندسي نمايش داد ‪ .‬هر تيم را با يك نقطه يا دايره كوچكي نمايش مي‬ ‫•‬

‫دهيم ‪ ،‬و هر دو نقطه را اگر تيمهاي متناظرشان با هم بازي كرده باشند ‪ ،‬با خطي راست به يكديگر وصل‬

‫ميكنيم ‪ .‬در اين صورت ‪ ،‬شكل ‪ 1.1‬كه بازيهاي انجام شده رانشان ميدهد ‪ ،‬به دست مي آيد ‪.‬‬
‫• شكل‪1-1‬‬
‫هر شكل مشابه با شكل ‪ 1.1‬گراف ناميده ميشود گراف تشكيل ميشود از نقطه هايي مانند ‪a ،b ،c ،d ،e ،f‬‬ ‫•‬

‫موسوم به راسهاي گراف وپاره خطهايي كه راسها را به هم وصل مي كنند ‪ ،‬موسوم به يالهاي گراف ‪ ،‬مانند ‪ac‬‬

‫‪ ، eb‬و غيره ‪ .‬اين گراف را ‪ G‬مي ناميم ‪.‬‬

‫به طوري كه در شكل ‪ 1.1‬ديده ميشود ‪ ،‬ممكن است يالهاي گراف يكديگر را در نقطه هايي بجز راسها قطع‬ ‫•‬

‫كنند ‪ :‬اين اشكال ناشي از اين است كه ما گرافمان را در صفحه رسم كرده ايم بنابراين ‪ ،‬شايد مناسب تر باشد‬

‫يالها را همچون نخهايي در فضا كه از روي هم عبور ميكنند نمايش دهيم ‪ .‬اما در هر صورت ‪ ،‬براي پرهيز از‬

‫ابهام بايد تعيين موضوع راسها با دقت انجام شود ‪.‬‬


‫هر مجمومه از مسابقه هاي انجام شده دريك دوره مسابقه را ميتوان به روش مذكور ‪ ،‬به صورت يك گراف‬ ‫•‬

‫نمايش داد ‪ .‬بر عكس ‪ ،‬اگر گرافي ‪ ،‬يعني شكلي متشكل از نقطه ها يا راسهايي كه با پاره خطها يا يالها به هم‬

‫وصل شده باشند ‪ ،‬داشته باشيم ‪ ،‬مي توانيم آن را نمودار چنين مسابقه هايي به حساب آوريم ‪.‬به عنوان مثال‬

‫گراف رسم شده در شكل ‪2.1‬را در نظر مي گيريم ‪ .‬اين شكل را مي توان نمودار مسابقه هايي ميان ‪ 8‬تيم در‬

‫نظر گرفت ‪ :‬تيم ‪ a‬با تيمهاي ‪ b ، e‬و ‪ d‬بازي كرده است ‪ ،‬و الي اخر‪.‬‬
‫شکل ‪2-1‬‬
‫‪ -1-2‬گرافهاي تهي و گرافهاي كامل‬

‫گرافهاي ويژه اي وجود دارند كه در بسيارس از كاربردهاي نظريه گراف ظاهر ميشوند ‪ .‬ولي ما فعل به‬ ‫•‬

‫همان تعبير از گراف به عنوان نموداري از مسابقه ها اكتفا مي كنيم ‪ .‬پيش از آغاز دوره بازيها ‪ ،‬يعني‬

‫وقتي كه مسابقه اي صورت نگرفته است‪ ،‬گراف يالي ندارد ‪ .‬بنابراين ‪ ،‬گراف فقط از چند راس تنها‬

‫تشكيل شده است ‪ :‬يعني راسهايي كه بر يالي واقع نيستند ‪ .‬اين نوع گراف را گراف تهي مي ناميم ‪.‬در‬

‫شكل ‪ 3.1‬گرافهايي تهي با‪2،5،4، 3 ،1‬تيم يا راس رسم كرده ايم ‪ .‬اين گرافهاي تهي را معمول با‬

‫نمادهاي ‪ N1 ،N2 ،N3‬و غيره ‪ ،‬نشان مي دهند ‪.‬‬


‫بنابراين در حالت كلي ‪ Nn ،‬گرافي متشكل از ‪ n‬راس است و در آن يالي وجود ندارد‪.‬‬ ‫•‬

‫شکل ‪3-1‬‬ ‫•‬


‫اينك پايان دوره بازيها را در نظر مي گيريم ‪ .‬فرض كنيم دوره بازيها به پايان رسيده باشد و هر تيم يكبار با‬ ‫•‬

‫ديگر تيمها بازي كرده باشد ‪ .‬در اين صورت ‪ ،‬در گراف مسابقه ها ‪ ،‬هر جفت از راسها با يالي به هم متصل‬

‫هستند ‪ .‬چنين گرافي به گراف كامل موسوم است ‪ .‬در شكل ‪ 4.1‬گرافهاي كامل با ‪5،4،3،2، 1‬راس را مي بينيد‬

‫‪ .‬اين گرافها را به ترتيب با ‪ K1 ، K2 ،K3 ، K4 ،K5‬نشان مي دهيم ‪.‬‬

‫بنابراين در حالت كلي ‪ Kn‬متشكل از ‪ n‬راس است كه هردو راس متمايز آن با يالي به يكديگر متصل اند ‪.‬چنين‬ ‫•‬

‫گرافي را ميتوان به صورت يك ‪ n‬ضلعي كه همه قطرهايش رسم شده باشند ‪ ،‬نمايش داد‪.‬‬
‫هر گراف ‪ ،‬مثل گراف ‪ G‬در شكل ‪ 1.1‬را ميتوان با افزودن يالهاي رسم نشده ‪ ،‬يعني ‪ ،‬يالهاي متناظر با‬ ‫•‬

‫بازيهايي كه هنوز انجام نشده اند ‪ ،‬به گراف كاملي با همان راسها تبديل كرد ‪ .‬در شكل ‪، 5.1‬اين عمل را در‬

‫مورد گراف ‪ G‬ي شكل ‪1.1‬انجام داده ايم‪.‬‬

‫(بازيهاي انجام نشده به صورت خط چين نمايش داده شده اند )‬ ‫•‬
‫شكل ‪4-1‬‬

‫شکل ‪4-1‬‬
‫شکل ‪5-1‬‬
‫شکل ‪6-1‬‬
‫همچنين ميتوان گراف متشكل از بازيهاي انجام نشده را جداگانه رسم كرد ‪.‬شكل ‪ 6.1‬گراف بازيهاي انجام نشده‬ ‫•‬

‫ي مربوط به گراف ‪G‬را نشان ميدهد ‪.‬‬

‫گراف شكل ‪6.1‬را مكمل گراف ‪G‬ي شكل ‪ 1.1‬مي ناميم ‪ ،‬و معمول آن را با ‪G‬نشان مي دهيم ‪ .‬اگر مكمل ‪ G‬را‬ ‫•‬

‫به دست بياوريم‪ ،‬دوباره به خود ‪ G‬دست مي يابيم ‪.‬از مجموعه يالهاي ‪G‬و‪ G‬گراف كاملي ‪ ،‬كه هر جفت از‬

‫راسهاي آن با اين يالها به هم وصل شده اند ‪ ،‬حاصل ميشود‪.‬‬


‫‪ -1-3‬گرافهاي يكريخت‬

‫توجه كنيد كه براي رسم گراف شكل ‪ 1.1‬آزادي عمل زيادي داريم ‪.‬نخست اينكه ‪ ،‬لزم نيست يالها به‬ ‫•‬

‫صورت خطهاي راست باشند ‪ .‬هرنوع خمي را كه راسها را مانند سابق به هم وصل ميكند ‪ ،‬ميتوانيم بكار‬

‫بريم‪.‬مثل گراف شكل ‪ 1.1‬را ميتوانيم به صورت زير ارائه دهيم ‪ ( .‬شكل ‪) 7-1‬‬

‫شکل ‪7-1‬‬
‫دوم اينكه موضوع راسها را در صفحه ميتوانيم به دلخواه انتخاب كنيم ‪.‬به عنوان مثال گراف شكل ‪ 1.1‬را‬ ‫•‬

‫ميتوان به صورت شكل ‪ 8.1‬رسم كرد‪.‬‬

‫اگر گرافهاي شكل ‪7.1 ،1.1‬و ‪8.1‬را گرافهاي مسابقه هاي انجام شده ميان تيمها در نظر بگيريم ‪ ،‬درباره اين‬ ‫•‬

‫مساله كه چه تيمهايي با يكديگر مسابقه داده اند اطلعاتي كه اين سه گراف به ما مي دهند ‪ ،‬يكي است ـ يعني ‪،‬‬

‫به تعبيري هر سه يك گراف اند‪.‬به موجب اين نكته به طور كلي گوييم كه دو گراف ‪ ،‬مثل ‪G1‬و ‪ ،G2‬يكريخت‬

‫اند اگر معرف يك وضعيت باشند ‪.‬‬


‫‪ .‬به گفته ديگر ‪ ،‬اگر ‪G1‬و ‪ G2‬يكريخت باشند ‪ ،‬به يك تعداد راس دارند ‪ ،‬و اگر دو راس در ‪ G1‬مثل ‪ b1‬و‪، c1‬‬ ‫•‬

‫با يالي به يكديگر متصل باشند ‪ ،‬آنگاه راسهاي متناظر آنها در ‪ G2‬مثل ‪ b2‬و ‪ ، c2‬نيز با يالي به يكديگر به هم‬

‫‪، 8.1 ، 7.1 ،1.1‬علي رغم اينكه به‬ ‫متصل اند ‪ ،‬و بر عكس با توجه به اين تعريف‪ ،‬سه گراف شكلهاي‬

‫صورت هاي متفاوتي رسم شده اند ‪ ،‬يكريخت اند ‪.‬‬

‫شکل ‪8-1‬‬
‫اغلب با مسئله تشخيص يكريختي دو گراف سرو كار پيدا ميكنيم‪ .‬در برخي موارد دليلهاي روشني بر يكريخت‬ ‫•‬

‫نبودن وجود دارند ‪.‬به عنوان مثال گرافهاي شكل ‪9.1‬نميتوانند يكريخت باشند ‪ ،‬زيرا تعداد راسهايشان برابر‬

‫نيست ‪ .‬گرافهاي شكل ‪10.1‬نيز يكريخت نيستند ‪ ،‬زيرا تعداد يالهاي آنها متفاوت است ‪.‬براي اثبات اينكه دو‬

‫گراف شكل ‪ 11.1‬يكريخت نيستند ‪ ،‬به استدللي كم و بيش پيچيده تر نيازمنديم ‪.‬‬
‫شکل ا‪9-‬‬

‫شکل ا‪10-‬‬
‫اغلب با مسئله تشخيص يكريختی دو گراف سرو كار پيدا ميكنيم‪ .‬در برخی موارد دليلهای روشنی بر يكريخت‬ ‫•‬

‫نبودن وجود دارند ‪.‬به عنوان مثال گرافهای شكل ‪9.1‬نميتوانند يكريخت باشند ‪ ،‬زيرا تعداد راسهايشان برابر‬

‫نيست ‪ .‬گرافهای شكل ‪10.1‬نيز يكريخت نيستند ‪ ،‬زيرا تعداد يالهای آنها متفاوت است ‪.‬برای اثبات اينكه دو‬

‫گراف شكل ‪ 11.1‬يكريخت نيستند ‪ ،‬به استدللی كم و بيش پيچيده تر نيازمنديم ‪.‬‬
‫شکل ا‪9-‬‬

‫شکل ا‪10-‬‬
‫• شکل ‪11-1‬‬

‫در هر صورت به طوری كه ملحظه ميشود ‪ ،‬در گراف سمت چپ ‪ ،‬راسهای ‪ ،a ،b ،c ،d‬يعنی به راسهايی كه به هريك‬ ‫•‬

‫ازآنها دو يال متصل است ‪ ،‬دو به دو ( ‪ab‬و ‪)cd‬متصل اند ‪ ،‬در صورتی كه در گراف سمت راست ‪ ،‬راسهای مذبور به‬

‫اين صورت متصل نيستند ‪ .‬به عبارت ديگر ‪ ،‬راسهای گراف سمت راست را به هر صورت نامگذاری كنيم ن به هر حال‬

‫يالهايی كه راسهای متناظر را در هر گراف به يكديگر متصل ميكنند ‪ ،‬با هم تطبيق نخواهند كرد ‪.‬‬
‫‪4--1‬گرافهای هامنی‬

‫در موارد بسياری نحوه ترسيم يك گراف مهم نيست ‪ ،‬يعنی گرافهای يكريخت را می توان يكی به حساب آورد ‪.‬‬ ‫•‬

‫زيرا اطلعات يكسانی به ما ميدهند ‪ .‬يكی از اين موارد مسلمآ تعبير اوليه ما از گراف به عنوان نشا ندهنده‬

‫مسابقه های ميان تيمهاست ‪ .‬مع الوصف ‪ ،‬به طوری كه خواهيم ديد ‪ ،‬در مواردی لزم می آيد كه گرافی را‬

‫بتوانيم به صورت خاصی رسم كنيم ‪ .‬اجازه دهيد كه دو گراف يكريخت شكلهای ‪1.1‬و ‪ 7.1‬را مقايسه كنيم در‬

‫شكل اولی ‪ ،‬يالها علوه بر راسها در پنج نقطه ديگر نيز يكديگر را قطع ميكنند‪ .‬ولی در شكل ‪ ، 7.1‬يالها‬

‫يكديگر را فقط در راسها قطع ميكنند‪.‬‬


‫گرافی كه بتوان آن را طوری رسم كرد كه يالهای آن بجز در راسها نقطه طلقی يا نقطه مشترك‬ ‫•‬

‫ديگری نداشته باشند گراف هامنی ناميده ميشود بنابراين ‪ ،‬گراف شكل ‪ 1.1‬گرافی هامنياست ‪ .‬زيرا ‪،‬‬

‫ميتوان آن را در صفحه به صورتی كه در شكل ‪ 7.1‬ملحظه ميشود ‪ ،‬رسم كرد ‪.‬‬

‫گراف هامنی را ميتوان نقشه ای از جاده ها كه نشاندهنده ی راههای ارتباطی ميان تقاطعها يا روستاها باشد‪،‬‬ ‫•‬

‫تعبير كرد ‪.‬‬


‫به عنوان مثال ‪ ،‬در نقشه ‪ 13.1‬هفت تقاطع وجود دارد ‪ ،a، b .... ،g ،‬كه برخی از آنها مستقيمآ به وسيله ی‬ ‫•‬

‫جاده ای به يكديگر مرتبط اند مثل ‪ ، ag، bc ،fe‬و غيره‬

‫شکل ‪13-1‬‬ ‫•‬


‫بر عكس هر نقشه ای از جاده هارا ميتوان گرافی هامنی به حساب آورد ‪.‬همچنين نقشه ی هر شهر گرافی هامنی‬ ‫•‬

‫است ‪ .‬كه يالها و راسهای آن ‪ ،‬به ترتيب ‪ ،‬نشاندهنده خيابانها و ميدانها يا تقاطعهای خيابانها هستند ن به شكل‬

‫‪ 14.1‬توجه كنيد‪.‬‬

‫تكنولوژی جديد بسياری از چيزها را تغيير داده است و با توجه به آن بايد گفت كه تصور ساده ی پيشين از نقشه‬ ‫•‬

‫های جاده ها به صورت گرافهای هامنی ديگر درست نيست‪.‬‬

‫شکل ‪14-1‬‬ ‫•‬


‫به شبكه جاده ها بزرگراههايی افزوده شده اند كه اغلب يكديگر را قطع ميكنند ‪ ،‬ولی نميتوان از يكی به ديگری‬ ‫•‬

‫تغيير مسير داد‪ ،‬به بيانی ديگر ‪ ،‬يالهای گراف نقشه در تقاطعی بجز تقاطعها نيز يكديگر را قطع ميكنند و‬

‫بنابراين ‪ ،‬گراف متناظر هامنی نيست شكل ‪ 15.1‬نمايشگر تقاطعی است كه به روشنی مبين اين نكته است ‪0‬‬

‫شکل ‪15-1‬‬
‫در قطعه زمينی كه دارای سه واحد مسكونی است ‪ ،‬سه حلقه چاه برای استفاده ی ساكنين آنها حفر شده است ‪.‬‬ ‫•‬

‫نوع زمين و آب و هوای آن منطقه طوری است كه اغلب يكی از چاهها خشك ميشود ‪ ،‬بنابراين لزم می آيد كه‬

‫ساكنين هر يك از خانه ها به همه چاهها دسترسی داشته باشند ‪.‬بعد از مدتی ميان ساكنين سه خانه ‪a ،b‬و‬

‫‪c‬اختلف می افتد ‪ ،‬بنابراين تصميم ميگيرند مسيرهايی ميان خانه های خود و سه چاه ‪ ،x ، y‬و ‪z‬ايجاد كنند به‬

‫طوری كه در رفت و آمد به چاهها ‪ ،‬برخوردی با يكديگر نداشته باشند ‪.‬‬


‫در شكل ‪ 16.1‬گراف مسيرهايی كه طبق آن هر مالك از مستقيم ترين مسير به چاهها استفاده ميكند ‪ ،‬ديده ميشود‬ ‫•‬

‫اين مسيرها يا يالها بجز در خانه های ‪a ، b ،c‬و چاههای ‪ x ، y ، z‬در نقطه های متعدد ديگری يكديگر را قطع‬

‫ميكنند ‪ .‬تعداد نقطه های تلقی را ميتوان به يك نقطه كاهش داد ؛ به شرط اينكه مسيرها به صورتی كه در شكل‬

‫‪ 17.1‬ديده ميشوند رسم شوند‪.‬‬

‫اينك ميخواهيم به پرسش زير پاسخ دهيم ‪ :‬آيا ميتوان مسيرها را طوری رسم كرد كه گراف حاصل هامنی باشد‬ ‫•‬

‫‪ :‬يعنی ‪ ،‬يالهايش يكديگر را قطع نكنند ؟ به هر طريق كه امتحان كنيد به چنان شكلی دست نخواهيد يافت ‪.‬‬
‫شکل ‪16-1‬‬
‫با اين همه ‪ ،‬ناتوانی ما در حل اين مساله با روش ازمايش و خطا دليل بر اين نيست كه چنان شكلی وجود ندارد‬ ‫•‬

‫اما اثباتی رياضی برای اين مدعا وجود دارد كه بر پايه قضيه زير استوار است (به شكل ‪ 18.1‬نگاه كنيد) ‪.‬‬

‫شکل ‪17-1‬‬
‫قضیه خم ژوردان فرض كنيد ‪ C‬يك خم پيوسته ی بسته ی مسطح باشد ‪ :‬اين خم ميتواند چند‬ ‫•‬

‫ضلعی ‪ ،‬دايره ‪ ،‬بيضی ‪ ،‬يا خمی از نوع پيچيده تر باشد ‪ .‬در اين صورت ‪ C ،‬صفحه به دو قسمت درونی و‬

‫بيرونی تقسيم ميكند ‪ .‬بطوری اگر خمی پيوسته مانند ‪L‬نقطه ای مانند ‪ P‬واقع در درون ‪ C‬را به نقطه ای مانند‬

‫‪ q‬در بيرون ‪ C‬وصل كند ‪ ،‬آنگاه ‪ L‬خم ‪C‬را قطع ميكند ‪.‬‬

‫شکل ‪18-1‬‬
‫احتمال فكر ميكنيد كه حكم اين قضيه كامل بديهی است ‪ :‬از ديد شهود هندسی واقعآ چنين است ‪ .‬اشكال بر سر‬ ‫•‬

‫تعريف دقيق « خم » است كه ما در اينجا از بيان آن و اثبات قضيه ژوردان صرف نظر ميكنيم ‪ .‬بنابراين‬

‫ميتوانيد حكم قضيه مذبور را به عنوان حقيقتی بديهی بپذيريد ‪.‬‬

‫از اين قضيه نتيجه زير ‪ ،‬كه به طور شهودی واضح است ‪ ،‬به دست می آيد ‪ :‬اگر خمی دو نقطه ‪a‬و‪ y‬از خم‬ ‫•‬

‫بسته ‪ c‬را به يكديگر طوری وصل كند كه جز ‪ a‬و ‪ y‬نقطه ی مشترك ديگری با ‪ c‬نداشته باشد ‪ ،‬آنگاه تمام خم‬

‫‪ ay‬استثنای نقطه های انتهايی اش ‪ ،‬يا در درون ‪ c‬يا در درون آن واقع ميشود ‪ (.‬به شكل ‪ 19.1‬نگاه كنيد)‬
‫شکل ‪19-1‬‬

‫حال فرض كنيد چهار نقطه ‪ a ،b ، y ،z‬به همين ترتيب بر ‪ c‬واقع باشند و بخواهيم خمهای ‪ ay‬و ‪ bz‬را چنان‬ ‫•‬

‫رسم كنيم كه يكديگر را قطع نكنند ‪.‬اين امر فقط وقتی امكان پذير است كه يكی از خمها‪ ،‬مثل ‪ ay‬در درون ‪، c‬‬

‫و ديگری ‪ ،‬يعنی ‪ bz‬در بيرون ‪ c‬واقع باشد ( شكل ‪19.1‬را ببينيد) ‪ .‬درستی اين حكم را ميتوان به كمك قضيه‬

‫ژوردان ثابت كرد ‪ ،‬ولی ما در اينجا اين حكم را به عنوان حقيقتی كه نياز به توجيه بيشتر ندارد ‪ ،‬می پذيريم‪.‬‬
‫سرانجام فرض كنيد ‪ 6‬نقطه ‪ a ،x ، b ،y ،c ،z‬به همين ترتيب بر ‪ c‬واقع باشند (شكل ‪ 19.1‬را‬ ‫•‬

‫ببينيد )‪.‬‬

‫در اين صورت نميتوان سه خم ‪ ay ،bz ،cx‬را طوری رسم كرد كه يكديگر را قطع نكنند ‪.‬برای‬ ‫•‬

‫اثبات اين امر ‪ ،‬توجه كنيد كه هر يك از اين سه خم بايستی كامل يا در درون ‪ c‬يا در بيرون ‪ c‬واقع‬

‫باشند ‪ :‬بنابراين حداقل دو تا از اين خمها در يك ناحيه واقع ميشوند ‪ ،‬و اين امر با توجه به ملحظات‬

‫فوق ‪ ،‬منجر به تلقی خمها ميگردد ‪.‬‬


‫‪ -6-1‬تعداد یالهای گراف‬

‫در معرفی گراف به عنوان نشاندهنده مسابقه های انجام شده ‪ ،‬فرض كرديم كه ميان هيچ دو تيمی بيش از يك‬ ‫•‬

‫مسابقه برگزار نشده باشد ‪.‬البته نظريه مسابقه های بيس بال ‪ ،‬ممكن است كه ميان دو تيم بيش از يك مسابقه‬

‫صورت گيرد ‪ .‬اين نكته را ميتوانيم با رسم تعدادی يال ‪ ab‬ميان دو تيم يا دو راس متناظر در گراف نشان‬

‫دهيم ( شكل ‪. ) 20.1‬در اين صورت ميگوييم گراف دارای يالهای چند گانه است‪.‬‬

‫در واقع به جای رسم چند يال ميان ‪a‬و ‪ ،b‬ميتوانيم فقط از يك يال استفاده كنيم ‪ .‬تعداد دفعات تكرارازآن يال را‬ ‫•‬

‫كه چند بارگی آن ميناميم ‪ ،‬كنارش بنويسيم ( شكل ‪ )21.1‬البته در نقشه ی جاده ها ‪ ،‬معمول اين است كه همه‬

‫جاده های ميان دو تقاطع جداگانه رسم شوند ‪.‬‬


‫• شکل ‪20-1‬‬

‫• شکل ‪21-1‬‬
‫به ازای هر راس غير تنهای ‪ ،a‬در گراف ‪ ،G‬يالهايی با انتهای مشترك ‪ a‬وجود دارند ‪ :‬هر يك از‬ ‫•‬

‫اين يالها را يال متصل به ‪ a‬ميگوييم ‪ .‬تعداد چنين يالهايی را معمول با (‪ a (deg‬نشان ميدهيم ‪ ،‬و آن‬

‫را درجه ‪ a‬ميناميم به عنوان مثال ‪ ،‬ملحظه ميكنيم كه درجه راسهای گراف شكل ‪1.1‬عبارت است‬

‫از ‪:‬‬

‫‪3= )deg)a( = deg )b( = deg )d( = deg)e‬‬

‫(‪= 2 deg)c‬‬ ‫‪4 =)deg )f‬‬


‫در موارد بسياری ‪ ،‬دانستن تعداد يالهای گراف مفيد است ‪.‬البته يالها را ميتوان مستقيمآ شمرد ‪ ،‬ولی اغلب‬ ‫•‬

‫آسانتر است كه تعداد يالهای متصل به هر راس را شمرد و با هم جمع كرد ‪ .‬در اين صورت هر يال دو بار‬

‫شمرده شده است ‪ ،‬يك بار به ازای هر يك از دو انتهايش ‪ ،‬پس تعداد يالهای گراف برابر با نصف اين مجموع‬

‫است ‪ .‬به عنوان مثال ‪ ،‬تعداد يالهای گراف شكل ‪ 1.1‬برابر است با‬

‫}‪½ ‍deg)a(+deg)b(+deg)c(+ deg)d(+deg)e(+deg)ƒ(}= 9‬‬ ‫‍‬

‫كه اگر يالها مستقيمآ هم بشماريم ‪ ،‬همين عدد به دست می آيد ‪.‬‬ ‫•‬
‫برای بدست آوردن فرمول محاسبه تعداد يالها در حالت كلی ‪ ،‬فرض كنيد ‪ G‬گرافی با ‪m‬يال و ‪ n‬راس‬ ‫•‬

‫‪n‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪، ....، 2 a‬‬ ‫‪،1 a‬‬

‫‪)deg)a1(, deg )a2( , ….. , deg)an‬‬ ‫با درجه های‬

‫باشد ‪ .‬در اين صورت هر يال دو بار شمرده شده است ‪ ،‬يك بار به ازای هر يك بار از دو انتها يش پس ‪،‬‬

‫‪½an ( deg‬‬ ‫} (‪+ . . . + )1 deg )a}= m‬‬

‫لم دست دادن ناميده ميشود ‪ ،‬و بنابر آن ‪ ،‬مجموع درجه های هر گراف ‪ ،‬عددی زوج است‪.‬‬

‫در واقع دو برابر تعداد يالهاست ‪.‬اين نتيجه را لئونهارت اولير (‪)1707-1783‬رياضيدان سويسی ‪ ،‬كه دوباره نام او‬

‫را در فصل ‪ 2‬خواهيد ديد ‪ ،‬به دست آورده است‪.‬‬


‫راسهای گرافها بر دو نوع اند ‪ :‬راسهای فرد كه درجه های آنها عددهايی فرداند ‪ ،‬و راسهای زوج كه درجه‬ ‫•‬

‫های آنها عددهايی زوج اند ‪ .‬در گراف شكل ‪ 1.1‬راسهای ‪a،b،d‬و‪ e‬فرد و راسهای ‪c‬و ‪f‬زوج اند ‪ .‬اگر اين‬

‫راسها به ترتيب الفبايی اختيار شوند ‪ ،‬مجموع درجه هاعبارت است از ‪:‬‬

‫‪3+3 +2 +3 +3 + 4 = 18‬‬ ‫•‬

‫اين مجموع زوج است ‪ ،‬زيرا دارای چهار جمله فرد است‪.‬‬ ‫•‬

‫به طور كلی برای تعيين زوج يا فرد بودن مجموعی از عددهای صحيح ‪ ،‬ميتوانيم ازجمله های زوج صرفنظر‬ ‫•‬

‫كنيم ‪ :‬مجموع بر حسب زوج يا فرد بودن تعداد جمله های فرد ‪ ،‬زوج يا فرد است ‪ .‬اكنون با توجه به اين نتيجه‬

‫و زوج بودن مجموع درجه های گراف ‪ ،‬به نتيجه زير ميرسيم‪:‬‬
‫قضیه‪ 1.1‬تعداد راسهای فرد هر گراف عددی زوج است‪.‬‬ ‫•‬

‫(چون ‪ 0‬عددی زوج است ‪ ،‬حالتی كه راس فردی موجود نباشد ‪ ،‬نيز جزء اين قضيه است )‪.‬‬ ‫•‬

‫گرافهای ويژه ای وجود دارند كه در آنها همه درجه ها برابراند ‪':‬‬ ‫•‬

‫‪deg )a1 ( = . . . = deg)an ( = r‬‬

‫در اينصورت چنين گرافی گراف منتظم درجه ‪ 1r‬ناميده ميشود و اگر دارای ‪n‬راس باشد بنا به لم‬ ‫•‬

‫دست دادن ‪ ،‬تعداد يالهايش ‪ ،m ،‬برابر است با ‪:‬‬

‫½ ‪m=m‬‬
‫گرافهای شكل ‪ 22.1‬گرافهای منتظم درجه ‪ 3‬و‪ 4‬هستند‪.‬‬ ‫•‬

‫شکل ‪22-1‬‬

‫در گراف كامل ‪Kn‬با ‪ n‬راس ‪n-1 ،‬يال ميان هر راس و راسهای ديگر وجود دارند ‪.‬پس ‪K‬يك گراف منتظم‬ ‫•‬

‫درجه ‪n-1‬است ‪ .‬گراف تهی ‪ Nn‬به وضوح منتظم است‪ .‬زيرا درجه هر رأس آن ‪ 0‬است ‪.‬‬
‫‪ -7-1‬گرافهای بازه ای‬ ‫•‬

‫بازه های باز زير را كه بر يك خط راست واقع اند ‪ ،‬در نظر بگيريد ( شكل ‪ 23.1‬را نگاه كنيد)‬ ‫•‬

‫(‪،)20( ،، )41( ،، )52( ،، )43( ،، )83( ،، )96‬‬

‫شکل ‪23-1‬‬

‫يادآوری ميكنيم كه بازه باز (‪ )a،b‬مجموعه همه نقطه های واقع ميان ‪a‬و ‪ b‬است ‪.‬با اختيار بازه ها به عنوان‬ ‫•‬

‫راسها ‪ ،‬و اتصال دو راس به شرط ناتهی بودن اشتراك بازه های متناظر ‪ ،‬ميتوانيم گرافی رسم كنيم ‪.‬‬
‫به عنوان مثال اشتراك بازه های (‪،)20‬و (‪، )41‬تهی نيست ‪ ،‬پس در گراف مربوطه راسهای متناظر به آنها را‬ ‫•‬

‫بايد به هم وصل كرد ‪ .‬ولی چون اشتراك بازه های (‪، )20‬و (‪، )52‬تهی است ‪ ،‬راسهای متناظرشان نبايستی به‬

‫هم وصل شوند ‪.‬گراف حاصل از بازه های شكل ‪23.1‬در شكل ‪ 24.1‬نشان داده شده است‪.‬‬

‫هر گرافيكه به اين طريق از مجموعه ای از بازه های باز حاصل شود ‪ ،‬گراف بازه ای ناميده ميشود ‪ .‬به‬ ‫•‬

‫عنوان مثال گراف كامل ‪K4‬گراف بازه ای است ‪ ،‬زيرا از بازه های (‪،3( )5، )42(،، )41‬و (‪، )83‬به دست‬

‫می آيد شكل ‪ 25.1‬را نگاه كنيد ‪ .‬گرافهای بازه ای در رشته های بسيار متفاوتی به كار رفته اند ‪.‬‬
‫شکل ‪24-1‬‬

‫شکل ‪25-1‬‬

‫گرافهای بازه ای را باستان شناسان متعددی در تعيين ترتيب زمانی برخی پيشامدها به كار برده اند‪.‬‬ ‫•‬

‫تحليل ادبی گرافهای بازه ای برای تعيين نويسنده ی احتمالی قطعه های ادبی مورد اختلف ‪ ،‬مثل برخی از‬ ‫•‬

‫كارهای افلطون ‪،‬نيز به كار رفته است‪.‬‬

‫بررسی خطی بودن يا نبودن ساختمان ظريف داخلی ژن ـ باز می گردد‬ ‫•‬
‫‪-1-8‬گرافهای افلطونی‬

‫در ميان گرافهای منتظم ‪ ،‬گرافهای موسوم به افلطونی ‪ ،‬مورد توجه خاص اند ‪ .‬اين گرافها عبارت اند از ‪5‬‬ ‫•‬

‫گراف منتظم فضايی (افلطونی) ‪ .‬چهار وجهی ‪ ،‬مکعب ‪ ،‬هشت وجهی ‪ ،‬دوازده وجهی و بيست وجهی ‪ .‬گراف‬

‫سه وجهی ‪ 4k‬است ‪ ،‬و گرافهای مکعب ‪ ،‬هشت وجهی ‪ ،‬دوازده وجهی و بيست وجهی در شکل‪ 26-1‬نشان داده‬

‫شده اند ‪.‬‬


‫‪-1-9‬گرافهای دو بخشی‬

‫فرض کنيد مجموعه – رأس يک گراف را بتوان به دو مجموعه مجزای ‪ v1‬و ‪ v2‬افراز کرد ‪ ،‬به طوری که هر‬

‫يال ‪ G‬يک رأس از ‪ v1‬را به يک رأس از ‪ v2‬وصل کند (شکل ‪ 27-2‬را ملحظه کنيد) ‪ .‬در اين صورت ‪ G‬را‬

‫يک گراف دو بخشی می نامند ‪ .‬در صورتی که بخواهيم دو مجموعه مربوط را مشخص کنيم آن را به صورت‬

‫(‪ v2 v1, (G‬نشان می دهيم ‪.‬همچنين گرافهای دو بخشی را با رنگ آميزی رئوس آن با دو رنگ ‪ ،‬مثل قرمز و‬

‫آبی می توان تشريح کرد – اگر رئوس با رنگهای قرمز و آبی طوری رنگ آميزی شوند که هر يال يک انتهای‬

‫قرمز و يک انتهای آبی داشته باشد ‪ ،‬گراف دوبخشی است ‪.‬‬


‫تأکيد می شود که در يک گراف دو بخشی ‪ ،‬لزوما هر رأس از ‪ v1‬به هر رأس ‪ v2‬وصل نيست ‪.‬‬

‫اما اگر چنين باشد و اگر ‪ G‬ساده باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ G‬را يک گراف دو بخشی کامل می نامند ‪ ،‬و معمول به صورت‬

‫‪ Kr.s‬نشان داده می شود که در آن ‪ s,r‬به ترتيب تعداد رئوس در ‪ v1‬و ‪ v2‬است ‪ .‬برای مثال شکل ‪k4.3 ، 28-1‬‬

‫را نشان می دهد و دو نمايش از ‪ k3.3‬در شکل ‪ 5-2‬ملحظه می شود ‪.‬‬

‫توجه کنيد که ‪ ،kr.s‬تعداد ‪ r + s‬رأس و ‪ rs‬يال دارد ‪ .‬يک گراف دو بخشی کامل به صورت ‪ ، k1.s‬يک گراف‬

‫ستاره ای ناميده می شود ‪ k1.5 .‬در شکل ‪ 29-1‬نشان داده شده است ‪.‬‬
‫شکل ‪29-1‬‬ ‫شکل ‪28-1‬‬ ‫شکل ‪27-1‬‬
‫‪ – -1-10K‬مکعب ها‬

‫درميان گرافهای دو بخشی ‪ – k ،‬مکعب ها از اهميت خاصی برخوردار دارند ‪ – K .‬مکعب ‪ Qk‬گرافی است که‬

‫رئوس آن متناظر با دنباله (‪ )1 . a2 , … aka‬است ‪ ،‬که در آن هر ‪ ai‬صفر يا يک است ‪ ،‬و يالهای آن‬

‫عناصری را به هم وصل می کند که فقط در ميان اختلف دارند ‪ .‬توجه کنيد که گراف مکعبی ‪ ،‬همان گراف‬

‫بال دارد ‪ ،‬و منتظم از مرتبه‬ ‫‪K-1‬‬ ‫‪ Q3‬است (شکل ‪ 30-1‬را ببينيد ) ‪ .‬می توان ديد که ‪ QK‬تعداد ‪K 2‬رأس و ‪2K‬‬

‫‪ K‬است ‪.‬‬

‫شکل ‪31-1‬‬ ‫شکل ‪30-1‬‬


‫‪-1-11‬اجتماع دو گراف‬

‫روشهای مختلفی برای ترکيب دو گراف به منظور رسيدن به گرافهای بزرگتر وجود دارد ؛ يکی از‬ ‫•‬

‫آنها را شرح می دهيم ‪ .‬اگر دو گراف مورد بحث ‪ ))G1=)V)G1(,E)G1‬و ‪))G2=)V)G2(,E)G2‬‬

‫باشند ‪ ،‬که در آن بنا به فرض ‪ )V)G1‬و ‪ )V)G2‬مجزا هستند ‪ ،‬آنگاه اجتماع آنها ‪، G 1U G2،‬‬

‫عبارت است از گرافی که مجموعه – رأس آن ‪ V)G1(U) V)G2‬و خانواده يال آن ‪E)G1(U‬‬

‫‪ )E)G2‬است ‪( .‬شکل ‪ 31-1‬را ببينيد) ‪.‬‬


‫‪-1-12‬حذف و انقباض‬

‫اگر ‪ e‬يک يال گراف ‪ G‬باشد ‪ .‬منظور از ‪ G-e‬گراف حاصل از حذف يال ‪ e‬از ‪ G‬است ؛ در حالت کلی اگر ‪F‬‬ ‫•‬

‫مجموعه ای از يال های ‪ G‬باشد ‪ ،‬گراف حاصل از حذف يالهای ‪ F‬را با ‪ G-F‬نشان می دهيم به همين ترتيب‬

‫اگر ‪ v‬يک رأس ‪ G‬باشد ‪ ،‬منظور از ‪ G-v‬گراف حاصل از حذف رأس ‪ v‬و يالهای مار بر ‪ v‬است ‪ .‬در حالت‬

‫کلی تر اگر ‪ s‬يک مجموعه از رئوس ‪ G‬باشد ‪ G-S ،‬نشانگر گراف حاصل از حذف رئوس در ‪ S‬و تمام‬

‫يالهايی است که از آن رئوس می گذرند ‪ .‬همچنين ‪ G/e‬معرف گراف حاصل از انقباض يال ‪ e‬است ‪ .‬يعنی ‪e ،‬‬

‫را حذف کنيم و دو انتهای آن ‪ ، w,v ،‬را يک رأس می گيريم که بر يالهايی (به غير از ‪ )e‬واقع است که قبل از‬

‫‪ v‬و ‪ w‬می گذشته اند ‪.‬‬


‫در اين صورت يک انقباض از ‪ G‬به صورت گرافی تعريف می شود که از انقباض متوالی چنين‬

‫يالهايی بدست آمده باشد ‪ .‬ملحظه کنيد که ‪ ، K5‬حاصل انقباض گراف پترسن است (با انقباض ‪5‬‬

‫يالی که ‪ 5‬ضلعی داخلی را به بيرونی وصل می کنند) ‪.‬‬

‫در اين صورت می گوييم که گراف پترسن به صورت ‪ K5‬منقبض شده است ‪ .‬بعضی از حذفها و‬

‫انقباضها در شکل ‪ 32-1‬نشان داده شده است ‪.‬‬


‫شکل ‪32-1‬‬
‫‪-1-13‬گراف های مداری و چرخها‬

‫يک گراف همبند منتظم از درجه ‪ 2‬را يک گراف مداری می گويند ‪ ،‬گراف مداری ‪ n‬رأسی را با ‪Cn‬‬ ‫•‬

‫نشان می دهند ‪ .‬گرافی را که اتصال هر يک از رئوس ‪ Cn-1‬به يک رأس جديد ‪ v‬به دست می آيد‬

‫يک چرخ ‪ n‬رأسی می نامند و با ‪ Wn‬نشان داده می شود ‪ .‬شکل‪ C6 ، 33-1‬و‪ W6‬؛ را نشان می دهد‬

‫‪.‬‬

‫شکل ‪33-1‬‬
‫‪ -1-14‬مکمل یک گراف ساده‬

‫فرض کنيد ‪ G‬يک گراف ساده ‪ ،‬با مجموعه رئوس ‪ )V)G‬است ‪ .‬مکمل ‪ G‬که با نماد ‪ G‬نشان داه می شود ‪،‬‬ ‫•‬

‫يک گراف ساده است که مجموعه رئوس آن ‪ )V)G‬است و در آن هردو رأسی که در ‪ G‬مجاور نيستند ‪،‬‬
‫‪G‬‬

‫‪G‬‬

‫مجاور هستند ‪ .‬در نتيجه اگر ‪ G ،n‬رأس داشته باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ G‬را می توان با حذف تمام يالهای ‪ ، G‬از ‪Kn‬‬

‫بدست آورد (‪ G‬يک زير گراف ‪ Kn‬در نظر گرفته می شود) ‪ .‬توجه کنيد که مکمل يک گراف کامل ‪ ،‬گراف‬

‫تهی است ‪ ،‬و مکمل يک گراف دو بخشی کامل عبارت است از اجتماع دو گراف کامل ‪.‬‬
‫‪ -1-15‬نشاندن گرافها‬

‫تا کنون برای نمايش گرافها ازنمودارها استفاده کرديم ‪ ،‬هررأس را با يک نقطه يا دايره کوچک ‪ ،‬و هر يال را‬ ‫•‬

‫با يک خط يا خم نشان داديم ‪ .‬اين نمودار ها برای بررسی خواص گرافهای خاص بسيار مفيد هستند و طرح اين‬

‫پرسش که دقيقا منظور از” نمايش“ يک گراف بوسيله نمودار چيست ‪ ،‬طبيعی است ‪ ،‬و آيا تمام گرافها را می‬

‫توان به همين ترتيب نمايش داد ؟‬

‫اگر شما استعداد ترسيم اشکال را داريد و در فکر توجيه آن نيستيد می توانيد در حال حاضر از اين قسمت بگذريد‬

‫و اطمينان داشته باشيد که آنچه انجام می دهيد درست است ‪ .‬ولی وقتی به فصل ‪ 5‬می رسيد لزم است که به اين‬

‫قسمت رجوع کنيد ‪.‬‬


‫آنچه که می خواهيم ‪ ،‬توانايی رسم گرافهای بدون تقاطع در بعضی از فضاهاست ‪ -‬مثل صفحه يا فضای ‪3‬‬ ‫•‬

‫بعدی اقليدس – به طوری که در نمايش آنها تقاطع (اصطلحی که بعدا به طور رسمی تعريف می شود ولی‬

‫مفهوم شهودی آن روشن است ) وجود نداشته باشد ‪ .‬مثل شکل ‪ K4 ،34-1‬را نشان می دهد ‪ ،‬اما يک تقاطع‬

‫دارد ‪ .‬ممکن است يک نمايش (مانند شکل ‪ )17-2‬بخواهيم که هيچ تقاطع نداشته باشد ‪ .‬در حقيقت خواهيم ديد‬

‫که هر گرافی را می توان در فضای ‪ 3‬بعدی بدون تقاطع رسم کرد ‪ .‬ولی چنين ترسيمی در صفحه هميشه‬

‫امکان پذير نيست ‪.‬‬


‫شکل ‪35-1‬‬ ‫شکل ‪34-1‬‬
‫فصل (‪)1‬‬

‫مقدمه‬

‫گرافهايی كه در اين كتاب می خواهيم مطالعه كنيم ‪ ،‬شكلهای هندسی ساده ای هستند متشكل از نقطه ها و خطهايی كه‬

‫برخی از اين نقطه ها را به يكديگر وصل ميكنند ‪ .‬اين گرافها گاهی « گرافهای خطی» ناميده ميشوند ‪.‬‬

‫نخستين مقاله درنظريه گرافها را اويلر رياضيدان پر آوازه سويسی نوشت كه در سال ‪ 1736‬منتشر شد ‪ .‬از ديدگاه‬

‫رياضی ‪ ،‬نظريه گرافها درآغاز مهم به نظرنمی رسيد ‪ ،‬زيرا بيشتر با معماهای سرگرم كننده سروكار داشت‬

‫‪.‬اما پيشرفتهای اخير در رياضيات ‪ ،‬به ويژه در كاربردهای آن ‪ ،‬تكانی قوی به نظريه ی گرافها داده است ‪.‬از‬

‫سده نوزدهم گرافها در زمينه هايی مانند مدارهای الكتريكی و نمودارهای مولكولی به كار رفته اند ‪.‬‬
‫در حال حاضر مباحثی در رياضيات محض ‪ ،‬مثل نظريه رايطه های رياضی ‪ ،‬وجود دارند كه نظريه گرافها‬ ‫•‬

‫ابزار مناسبی برای آنها به شمار می آيد ‪ ،‬البته گرافها موارد استعمال متعدد ديگری نيز در مساله های خيلی‬

‫عملی دارند ‪ :‬مساله های جورسازی ‪ ،‬مساله های حمل ونقل ‪ ،‬جريان در شبكه های خط لوله ‪ ،‬و به اصطلح‬

‫« برنامه ريزی » به معنی اعم ‪.‬‬

‫همچنين ‪ ،‬امروزه از نظريه گرافها در رشته های متفاوتی مانند اقتصاد ‪ ،‬روانشناسی و زيست شناسی استفاده‬ ‫•‬

‫ميشود ‪ .‬معماها هنوز بخش كوچكی از نظريه گرافها را تشكيل ميدهند ‪ ،‬به ويژه ‪ ،‬اگر مساله چهار رنگ‬

‫معروف را نيز ‪ ،‬كه مانند سابق مايه شگفتی رياضيدانهای معاصر است ‪ ،‬به جرگه آنها اضافه كنيم ‪.‬‬
‫نظريه ی گرافها در رياضيات شاخه ای از توپولوژی به حساب می آيد ‪ :‬البته با جبر و نظريه ی ماتريسها نيز‬ ‫•‬

‫پيوندی محكم دارد ‪.‬‬


‫گراف چیست ؟‬

‫رقابتهای تیمی‬

‫فرض كنيم تيم فوتبال مدرسه شما عضو اتحاديه ای باشد كه تيمهای ان با يكديگر مسابقه ميدهند ‪ .‬تيم خود را‬ ‫•‬

‫‪ a‬و ديگر تيمها را ‪ b ،c ،d ،e‬و ‪ f‬بناميد ‪ ،‬و فرض كنيد كه مجموعآ ‪ 6‬تيم در مسابقه شركت ميكنند ‪.‬‬

‫همچنين فرض كنيد بعد از گذشت چند هفته از اين دوره ‪ ،‬بازيهای زير انجام شده است ‪ ،‬مثل ‪،‬‬

‫‪a‬با ‪ c ،d‬و ‪f‬بازی كرده است ‪.‬‬ ‫•‬


‫‪ b‬با ‪ c ،e‬و ‪ f‬بازی كرده است ‪.‬‬ ‫•‬

‫با ‪ a‬و ‪ b‬بازی كرده است ‪.‬‬ ‫‪C‬‬ ‫•‬

‫‪ d‬با ‪ a ، e‬و‪ f‬بازی كرده است‪.‬‬ ‫•‬

‫‪ e‬با ‪ b ،d‬و ‪ f‬بازی كرده است ‪.‬‬ ‫•‬

‫‪ f‬با ‪ a ،b ،d‬و‪ e‬بازی كرده است ‪.‬‬ ‫•‬

‫اين وضعيت را می توان با يك نمودار هندسی نمايش داد ‪ .‬هر تيم را با يك نقطه يا دايره كوچكی نمايش می‬ ‫•‬

‫دهيم ‪ ،‬و هر دو نقطه را اگر تيمهای متناظرشان با هم بازی كرده باشند ‪ ،‬با خطی راست به يكديگر وصل‬

‫ميكنيم ‪ .‬در اين صورت ‪ ،‬شكل ‪ 1.1‬كه بازيهای انجام شده رانشان ميدهد ‪ ،‬به دست می آيد ‪.‬‬
‫• شكل‪1-1‬‬
‫هر شكل مشابه با شكل ‪ 1.1‬گراف ناميده ميشود گراف تشكيل ميشود از نقطه هايی مانند ‪a ،b ،c ،d ،e ،f‬‬ ‫•‬

‫موسوم به راسهای گراف وپاره خطهايی كه راسها را به هم وصل می كنند ‪ ،‬موسوم به يالهای گراف ‪ ،‬مانند ‪ac‬‬

‫‪ ، eb‬و غيره ‪ .‬اين گراف را ‪ G‬می ناميم ‪.‬‬

‫به طوری كه در شكل ‪ 1.1‬ديده ميشود ‪ ،‬ممكن است يالهای گراف يكديگر را در نقطه هايی بجز راسها قطع‬ ‫•‬

‫كنند ‪ :‬اين اشكال ناشی از اين است كه ما گرافمان را در صفحه رسم كرده ايم بنابراين ‪ ،‬شايد مناسب تر باشد‬

‫يالها را همچون نخهايی در فضا كه از روی هم عبور ميكنند نمايش دهيم ‪ .‬اما در هر صورت ‪ ،‬برای پرهيز از‬

‫ابهام بايد تعيين موضوع راسها با دقت انجام شود ‪.‬‬


‫هر مجمومه از مسابقه های انجام شده دريك دوره مسابقه را ميتوان به روش مذكور ‪ ،‬به صورت يك گراف‬ ‫•‬

‫نمايش داد ‪ .‬بر عكس ‪ ،‬اگر گرافی ‪ ،‬يعنی شكلی متشكل از نقطه ها يا راسهايی كه با پاره خطها يا يالها به هم‬

‫وصل شده باشند ‪ ،‬داشته باشيم ‪ ،‬می توانيم آن را نمودار چنين مسابقه هايی به حساب آوريم ‪.‬به عنوان مثال‬

‫گراف رسم شده در شكل ‪2.1‬را در نظر می گيريم ‪ .‬اين شكل را می توان نمودار مسابقه هايی ميان ‪ 8‬تيم در‬

‫نظر گرفت ‪ :‬تيم ‪ a‬با تيمهای ‪ b ، e‬و ‪ d‬بازی كرده است ‪ ،‬و الی اخر‪.‬‬
‫شکل ‪2-1‬‬
‫‪ -1-2‬گرافهای تهی و گرافهای كامل‬

‫گرافهای ويژه ای وجود دارند كه در بسيارس از كاربردهای نظريه گراف ظاهر ميشوند ‪ .‬ولی ما فعل به‬ ‫•‬

‫همان تعبير از گراف به عنوان نموداری از مسابقه ها اكتفا می كنيم ‪ .‬پيش از آغاز دوره بازيها ‪ ،‬يعنی‬

‫وقتی كه مسابقه ای صورت نگرفته است‪ ،‬گراف يالی ندارد ‪ .‬بنابراين ‪ ،‬گراف فقط از چند راس تنها تشكيل‬

‫شده است ‪ :‬يعنی راسهايی كه بر يالی واقع نيستند ‪ .‬اين نوع گراف را گراف تهی می ناميم ‪.‬در شكل ‪3.1‬‬

‫گرافهايی تهی با‪2،5،4، 3 ،1‬تيم يا راس رسم كرده ايم ‪ .‬اين گرافهای تهی را معمول با نمادهای ‪N1 ،‬‬

‫‪ N2 ،N3‬و غيره ‪ ،‬نشان می دهند ‪.‬‬


‫بنابراين در حالت كلی ‪ Nn ،‬گرافی متشكل از ‪ n‬راس است و در آن يالی وجود ندارد‪.‬‬ ‫•‬

‫شکل ‪3-1‬‬ ‫•‬


‫اينك پايان دوره بازيها را در نظر می گيريم ‪ .‬فرض كنيم دوره بازيها به پايان رسيده باشد و هر تيم يكبار با‬ ‫•‬

‫ديگر تيمها بازی كرده باشد ‪ .‬در اين صورت ‪ ،‬در گراف مسابقه ها ‪ ،‬هر جفت از راسها با يالی به هم متصل‬

‫هستند ‪ .‬چنين گرافی به گراف كامل موسوم است ‪ .‬در شكل ‪ 4.1‬گرافهای كامل با ‪5،4،3،2، 1‬راس را می بينيد‬

‫‪ .‬اين گرافها را به ترتيب با ‪ K1 ، K2 ،K3 ، K4 ،K5‬نشان می دهيم ‪.‬‬

‫بنابراين در حالت كلی ‪ Kn‬متشكل از ‪ n‬راس است كه هردو راس متمايز آن با يالی به يكديگر متصل اند ‪.‬چنين‬ ‫•‬

‫گرافی را ميتوان به صورت يك ‪ n‬ضلعی كه همه قطرهايش رسم شده باشند ‪ ،‬نمايش داد‪.‬‬
‫هر گراف ‪ ،‬مثل گراف ‪ G‬در شكل ‪ 1.1‬را ميتوان با افزودن يالهای رسم نشده ‪ ،‬يعنی ‪ ،‬يالهای متناظر با‬ ‫•‬

‫بازيهايی كه هنوز انجام نشده اند ‪ ،‬به گراف كاملی با همان راسها تبديل كرد ‪ .‬در شكل ‪، 5.1‬اين عمل را در‬

‫مورد گراف ‪ G‬ی شكل ‪1.1‬انجام داده ايم‪.‬‬

‫(بازيهای انجام نشده به صورت خط چين نمايش داده شده اند )‬ ‫•‬

‫شکل ‪4-1‬‬
‫شکل ‪5-1‬‬
‫شکل ‪6-1‬‬
‫همچنين ميتوان گراف متشكل از بازيهای انجام نشده را جداگانه رسم كرد ‪.‬شكل ‪ 6.1‬گراف بازيهای انجام نشده‬ ‫•‬

‫ی مربوط به گراف ‪G‬را نشان ميدهد ‪.‬‬

‫گراف شكل ‪6.1‬را مكمل گراف ‪ G‬شكل ‪ 1.1‬می ناميم ‪ ،‬و معمول آن را با ‪G‬نشان می دهيم ‪ .‬اگر مكمل ‪ G‬را‬ ‫•‬

‫به دست بياوريم‪ ،‬دوباره به خود ‪ G‬دست می يابيم ‪.‬از مجموعه يالهای ‪G‬و‪ G‬گراف كاملی ‪ ،‬كه هر جفت از‬

‫راسهای آن با اين يالها به هم وصل شده اند ‪ ،‬حاصل ميشود‪.‬‬


‫‪ -1-3‬گرافهای یكریخت‬

‫توجه كنيد كه برای رسم گراف شكل ‪ 1.1‬آزادی عمل زيادی داريم ‪.‬نخست اينكه ‪ ،‬لزم نيست يالها به‬ ‫•‬

‫صورت خطهای راست باشند ‪ .‬هرنوع خمی را كه راسها را مانند سابق به هم وصل ميكند ‪ ،‬ميتوانيم بكار‬

‫بريم‪.‬مثل گراف شكل ‪ 1.1‬را ميتوانيم به صورت زير ارائه دهيم ‪ ( .‬شكل ‪) 7-1‬‬

‫شکل ‪7-1‬‬
‫دوم اينكه موضوع راسها را در صفحه ميتوانيم به دلخواه انتخاب كنيم ‪.‬به عنوان مثال گراف شكل ‪ 1.1‬را‬ ‫•‬

‫ميتوان به صورت شكل ‪ 8.1‬رسم كرد‪.‬‬

‫اگر گرافهای شكل ‪7.1 ،1.1‬و ‪8.1‬را گرافهای مسابقه های انجام شده ميان تيمها در نظر بگيريم ‪ ،‬درباره اين‬ ‫•‬

‫مساله كه چه تيمهايی با يكديگر مسابقه داده اند اطلعاتی كه اين سه گراف به ما می دهند ‪ ،‬يكی است ـ يعنی ‪،‬‬

‫به تعبيری هر سه يك گراف اند‪.‬به موجب اين نكته به طور كلی گوييم كه دو گراف ‪ ،‬مثل ‪G1‬و ‪ ،G2‬يكريخت‬

‫اند اگر معرف يك وضعيت باشند ‪.‬‬


‫‪ .‬به گفته ديگر ‪ ،‬اگر ‪G1‬و ‪ G2‬يكريخت باشند ‪ ،‬به يك تعداد راس دارند ‪ ،‬و اگر دو راس در ‪ G1‬مثل ‪ b1‬و‪، c1‬‬ ‫•‬

‫با يالی به يكديگر متصل باشند ‪ ،‬آنگاه راسهای متناظر آنها در ‪ G2‬مثل ‪ b2‬و ‪ ، c2‬نيز با يالی به يكديگر به هم‬

‫‪، 8.1 ، 7.1 ،1.1‬علی رغم اينكه به‬ ‫متصل اند ‪ ،‬و بر عكس با توجه به اين تعريف‪ ،‬سه گراف شكلهای‬

‫صورت های متفاوتی رسم شده اند ‪ ،‬يكريخت اند ‪.‬‬

‫شکل ‪8-1‬‬
‫قبل از تعريف نشاندن يک گراف ‪ ،‬يادآوری می کنيم که يک خم ژوردان (يا کمان ژوردان) در صفحه يک خم‬ ‫•‬

‫پيوسته است که خودش را قطع نمی کند ‪ ،‬و يک خم بسته ژوردان ‪ ،‬خمی است که نقاط انتهايی آن بر هم منطبق‬

‫هستند ‪( .‬شکل‪ )35-1‬به همين ترتيب خمهای ژوردان را می توان روی فضای سه بعدی و يا روی اشکالی‬

‫مانند کره و سطوح دوار تعريف کرد ‪ .‬بعدا ‪ ،‬از يک صورت قضیه مشهور خم ژوردان استفاده می کنيم که می‬

‫گويد اگر ‪ ζ‬يک خم بسته ژوردان در صفحه باشد ‪ ،‬و اگر ‪ x‬و‪ y‬دو نقطه متمايز از ‪ ζ‬با شند ‪ ،‬آنگاه هر خم‬

‫ژوردان که ‪ x‬و ‪ y‬را به هم وصل می کند يا کامل داخل ‪ ζ‬قرار دارد (به استثنای ‪ x‬و ‪ ) y‬يا کامل در بيرون ‪ζ‬‬

‫قرار خواهد گرفت ( با همان استثناء) و يا ‪ ζ‬را در نقاطی بجز ‪ x‬و ‪ y‬خواهد بريد ‪(.‬شکل ‪. )36-1‬‬
‫(برای توضيح بيشتر در مورد قضيه ژوردان و عناوين وابسته به آن ‪ ،‬مثل به اپوستل (‪ )2‬مراجعه کنيد) ‪.‬‬ ‫•‬

‫اکنون می توان نشاندن گراف را در يک فضای مفروض تعريف کرد ‪ .‬فضاهای مورد نظر ما آنهايی هستند که در‬

‫آنها خمهای ژوردان تعريف می شوند ‪ ،‬ولی بيشتر به صفحه و فضای سه بعدی علقه مند هستيم ‪ .‬گراف ‪ G‬را‬

‫در يک فضای مفروض می توان نشاند ‪ ،‬اگر اين گراف با يک گراف که در‬

‫شکل ‪36-1‬‬
‫آن فضا رسم شده است يکريخت باشد ‪ ،‬گرافی که نقاط ‪ ،‬نشانگر رئوس آن و خمهای ژوردان که يکديگر را‬ ‫•‬

‫نمی برند ‪ ،‬معرف يالهای آن باشند ‪ .‬در اين تعريف ‪ ،‬تقاطع در يکی از حالت زير پيش می آيد ‪.‬‬

‫(‪ )1‬خمهای ژوردانی که معرف دو يال هستند يکديگر را در نقطه غير از رئوس قطع کنند ‪ ،‬يا‬

‫(‪ )2‬خم ژوردان نظر يک يال از نقطه ای که يک رأس واقع بر آن يال است بگذرد ‪.‬‬

‫(حالت ‪ 2‬در شکل ‪ 37-1‬مشاهده می شود ؛ توجه کنيد که ‪ v‬بر يالهای ‪ e1‬و‪ e2‬واقع نيست)‬

‫شکل ‪37-1‬‬
‫اينک ‪ ،‬حکم اساسی اين بخش را اثبات می کنيم‪.‬‬

‫قضیه(‪-3-1‬الف) هرگراف را می توان در فضای سه بعدی اقليدسی نشاند ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬دستورالعمل نشاندن را به تفضيل شرح می دهيم ‪ .‬ابتدا رئوس گراف را در نقاط مجزا روی محور ‪x‬ها‬

‫در نظر می گيريم ‪ :‬آنگاه به ازای هر يال ‪ ،‬يک صفحه مار بر محور ‪x‬ها در نظر می گيريم ‪ ،‬به طوری که‬

‫يالهای مجزا متناظر با صفحات متمايز باشند ‪( .‬چون تعداد يالها متناهی است ‪ ،‬اين کار هميشه امکان پذير است)‬

‫‪ .‬در اين صورت نشاندن مورد نظر به صورت زير انجام می گيرد ‪.‬‬
‫برای هر طوقه در گراف ‪ ،‬در صفحه ای که از راس نظير می گذرد يک دايره رسم می کنيم ‪ .‬برای هر يال که‬ ‫•‬

‫دو راس متمايز را به هم وصل می کند در صفحه نظير يک نيم دايره رسم می کنيم که دو راس را به هم وصل‬

‫می کند ‪ .‬واضح است که هيچ يک از اين خمها يکديگر را قطع نمی کند ‪ ،‬زيرا هر يک در صفحه متفاوتی قرار‬

‫دارد ‪ .‬اينک نتيجه حاصل است ‪.‬‬

‫قضيه (‪-3-1‬الف) مجوز مطلوب برای استفاده از نمودارها را برای رسم گرافها ارائه می دهد ‪ :‬يک نمايش سه‬

‫– بعدی در نظر می گيريم و سپس با اطمينان از اين که هيچ دو نقطه ای روی يک نقطه تصوير نمی شوند ‪ ،‬آن‬

‫را روی صفحه تصوير می کنيم ‪.‬‬


‫البته در حالت کلی اين روش تقاطع ايجاد می کند ولی در بعضی حالت نموداری بدون تقاطع خواهيم داشت ‪.‬‬ ‫•‬

‫اين حالت فقط در صورتی که گراف تحت بررسی را بتوان روی صفحه نشاند پيش می آيد ‪ :‬اين گراف را‬

‫گراف مسطح می نامند ‪.‬‬

‫شکل ‪38-1‬‬
‫اين قسمت را با اثبات حکم ساده ای که بعدا مورد استفاده قرار می گيرد به پايان می بريم ‪ .‬در اين اثبات ازاين‬ ‫•‬

‫تعريف استفاده می کنيم ‪ :‬اگر ‪ G‬گرافی نشانده شده روی يک فضا باشد آنگاه نقطه ‪ x‬از فضا را که نه يک راس‬

‫و نه روی هيچ يالی واقع باشد ‪ ،‬از ‪ G‬مجزا گويند ‪.‬‬

‫قضیه (‪-3-1‬ب) يک گراف مسطح است اگر و فقط اگر بتوان آن را روی سطح کره نشاند ‪.‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬فرض کنيد گراف ‪ G‬روی سطح يک کره نشانده شده است کره را روی يک صفحه قرار می دهيم به‬

‫طوری که «قطب شمال» ‪( N‬نقطه متقاطر با نقطه تماس) از ‪ G‬مجزا باشد ‪ .‬در اين صورت با استفاده از‬

‫تصوير گنج نگاری‪ ،‬نمايش مورد نظر به دست می آيد ‪( .‬شکل ‪ . )38-1‬عکس قضيه به همين ترتيب است ‪.‬‬
‫فصل (‪)2‬‬

‫گرافهای همبند‬

‫‪ -1-2‬مولفه های همبند‬

‫فرض كنيد ‪ G‬گرافی است كه لزومآ هامنی نيست ‪ G .‬را به عنوان نقشه ای از جاده ها در نظر بگيريد ‪ .‬در اينصورت‬ ‫•‬

‫ميتوانيم سفری را در ‪ G‬در نظر بگيريم ‪ :‬مثل از راسی مانند ‪ a‬شروع كنيم و در جاده يا يالی مانند ‪ ab‬تا تقاطع ‪ b‬پيش برويم‬

‫‪ ،‬سپس از ‪ b‬در جاده ديگری مانند ‪ bc‬تا ‪ c‬پيش برويم ‪ ،‬و همينطور الی اخر‪.‬‬

‫هيچ گونه قيد و شرطی برای گردش خود در جاده ها قائل نمی شويم ‪ :‬احتمال دارد از يك نقطه چندين بار عبور كنيم و يا جاده هايی‬

‫را چندين بار طی كنيم‪.‬‬


‫شکل ‪1-2‬‬

‫اگر در حين سفر به راسی مانند ‪ t‬برسيم ‪ ،‬ميگوييم كه در اين گراف‪ t‬به ‪a‬متصل است ‪.‬يعنی جاده هايی از‬ ‫•‬

‫‪ a‬به ‪ t‬وجود دارد ‪ .‬اگر از نقطه ای بيش از يك بار عبور كرده باشيم ‪ ،‬ميتوانيم با حذف يك راه دايره ای ‪،‬‬

‫سفر از ‪ a‬به ‪ t‬را كوتاه تر كنيم‪.‬راهی در ‪ G‬كه از هيچ راس بيش از يك بار نگذرد‪ ،‬مسير ناميده ميشود ‪:‬‬

‫راهی كه در شكل ‪ 1.2‬ملحظه ميشود مسير است ‪.‬‬


‫راهی كه از هيچ جاده ای دو بار عبور نكند ولو اينكه از راسهايی چندين بار بگذرد ‪ ،‬گذرگاه ناميده ميشود‬ ‫•‬

‫(شكل ‪ . )2.2‬اگر گذرگاه به نقطه شروع خود بازگردد ‪ ،‬گذرگاه دوری يا دايره ای و مسيری كه به نقطه شروع‬

‫خود باز گردد مدار ناميده ميشود ‪.‬‬

‫بنابراين گذرگاه دوری ميتواند خود را در راسهايی قطع كند ‪ ،‬ولی در مسير دوری ‪ ،‬نقطه شروع كه نقطه انتها‬ ‫•‬

‫هم هست ‪ ،‬تنها راسی است كه مسير دوباره به آن باز می گردد ‪.‬‬

‫اين مفهومها را در گراف شكل ‪ 1.1‬نشان ميدهيم ‪.‬‬ ‫•‬

‫دنباله ای از يالها به صورت ‪ adfeb‬مسير است ‪:‬‬ ‫•‬

‫دنباله ‪ afdefb‬گذرگاه است ‪ :‬دنباله ‪ afedbca‬گذرگاه دوری است ‪ ،‬ولی ‪ acbfeda‬مدار است ‪.‬‬ ‫•‬
‫اگر ميان هر دو راسی از گراف مسيری موجود باشد ‪ ،‬گوييم كه آن گراف همبند است ‪ .‬به جز گراف تهی ‪،‬‬ ‫•‬

‫همه گرافهايی كه تا بحال مثال زده شده اند ‪ ،‬همبندند ‪.‬‬

‫اگر گراف همبند نباشد نميتوانيم به كمك مسيرهايی از هر راس مفروض آن به همه راسهای ديگر‬ ‫•‬

‫برسيم‪.‬مجموعه راسهايی كه از راس مفروض ‪a‬ميتوان به وسيله مسيرهايی به آنها رسيد به اضافه يالهای‬

‫متصل به آنها را مؤلفه همبند ‪a‬می ناميم ‪ .‬به اين ترتيب ‪ ،‬كل گراف به مولفه های همبندی افراز ميشود كه هيچ‬

‫زوجی از آنها با يال يا مسير به يكديگر متصل نيستند ‪.‬‬


‫شکل ‪2-2‬‬

‫شکل ‪3-2‬‬
‫در شكل ‪ ،3.2‬گرافی را با ‪ 4‬مؤلفه همبند ‪ ،‬كه يكی از آنها فقط از راسی تنها تشكيل شده است نشان داده ايم ‪.‬‬ ‫•‬

‫اگر اين گراف را نقشه ای از جاده ها محسوب كنيم ميتوانيم آن را گراف جاده های جزيره هايی به حساب آوريم‬

‫كه هر يك دارای شبكه ای همبند از جاده هاست ‪ .‬در بررسی گرافها در موارد بسياری ميتوانيم گراف را همبند‬

‫فرض كنيم زيرا ميتوانيم ويژگيهای هر مؤلفه ی همبند را جداگانه بررسی كنيم‪.‬‬

‫اويلر مقاله خود درباره گرافها را با بررسی معمايی بنام مساله پلهای كونيگسبرگ اغاز كرد ‪ .‬شهر‬ ‫•‬

‫كونيگسبرگ (كالينينگراد بعدی) در پروس شرقی سابق در سواحل رودخانه پرگل واقع است و قسمتی از آن‬

‫مطابق شكل ‪4.2‬در ميان رودخانه قرار دارد ‪.‬‬


‫در گذشته بخشهای مختلف شهر به وسيله هفت پل به يكديگر متصل بودند‪.‬يكشنبه ها طبق معمول شهرهای آلمان‬ ‫•‬

‫اهالی گرد شهر به گردش می پر داختند‪.‬پرسشی در آن زمان مطرح شده بود كه يا ميشود نقشه اين « پياده رو»‬

‫را طوری طرح كرد كه شخص پس از خروج از خانه بتواند با يك بار و فقط يك بار عبور از هر پل به خانه‬

‫اش برگردد؟‬

‫در شكل ‪ 4.2‬بخشهای چهارگانه ی شهر با حرفهای ‪a، b، c، d‬نشان داده شده اند ‪ .‬چون فقط عبور از پلها‬ ‫•‬

‫مورد نظر ماست ‪ ،‬ميتوانيم ‪a ، b ، c ، d‬رابه عنوان راسهای يك گراف و يالهای متصل كننده اين راسها را‬

‫متناظر با پلها فرض كنيم ‪.‬‬


‫اين گراف در شكل ‪ 5.2‬رسم شده است (البته اويلر از چنين گرافی استفاده نكرد)‪.‬‬ ‫•‬

‫شکل ‪4-2‬‬
‫طبق استدلل اويلرنميتوان فقط با استفاده از يك گذرگاه دوری اين گراف را كامل پيمود ‪ :‬به بيان ديگر از هر‬ ‫•‬

‫راسی كه شروع كنيم ‪ ،‬نميتوانيم بدون عبور مجدد از يال يا يالهايی‬

‫شکل ‪5-2‬‬
‫كل گراف را بپيماييم وبه نقطه شروع باز گرديم چنان گذرگاهی به تعداد دفعاتی كه به راسی وارد ميشود ‪ ،‬ازان‬ ‫•‬

‫خارج ميگردد ‪ :‬بنابراين لزم است كه تعداد يالهای متصل به هر راس زوج باشد و اين شرط در گراف‬

‫نشاندهنده ی نقشه ی كونيگسبرگ برقرار نيست ‪.‬‬

‫‪ -2-2‬گرافهای اویلری‬

‫پس از بحث مقدماتی درباره پلهای كونيگسبرگ ‪ ،‬اويلر به بررسی كلی مسئله پرداخت در چه گرافهايی می‬ ‫•‬

‫توان گذرگاهی دوری پيدا كرد كه از همه يالها عبور كند و البته از هيچ يالی بيش از يك بار عبور نكند ؟‬

‫امروزه چنين گذرگاهی گذرگاه اويلری و هر گراف مشتمل بر گذرگاه اويلری گراف اويلری ناميده می شود ‪.‬‬
‫برای داشتن گذرگاهی اويلری ‪ ،‬گراف بايستی همبند باشد ‪ .‬چنانكه از بحث مربوط به مسئاله پلهای گوسنبرگ‬ ‫•‬

‫نتيجه می شود هر گذرگاه اويلری بايد به تعداد دفعای كه به راسی وارد می شود از آن راس خارج گردد –‬

‫يعنی ‪ ،‬درجه همه راسها بايد زوج باشد ‪ .‬بنابراين دو شرط لزم برای اينكه گراف دارای گذرگاهی اويلری باشد‬

‫عبارتند از ‪ :‬همبند بودن ‪ -‬زوج بودن همه درجه ها ‪.‬‬

‫اويلر ثابت كرد كه اين شرطها كافی نيز هستند ‪.‬‬

‫قضیه ‪ 1.2‬هر گراف همبند با درجه های زوج دارای گذر گاهی اویلری است ‪.‬‬ ‫•‬
‫اثبات ‪ .‬فرض كنيد از راسی ‪ ،‬مانند ‪ ، a‬شروع به حركت كنيم ‪ ،‬و با اين شرط كه پس از رسيدن به هر راسی‬ ‫•‬

‫بريالی حركت كنيم كه پيشتر از آن نگذاشته ايم ‪ ،‬حركت خود را تا حد امكان ادامه دهيم ‪ ،‬گذرگاه طی شده را‬

‫‪ T‬می ناميم ‪ .‬چون تعداد يالها متناهی است ‪ ،‬چنين حركتی پس از مدتی متوقف می شود ‪ .‬ولی چون تعداد‬

‫يالهای متصل به هر راس بجز راس آغازين ‪ a‬راهی برای خروج وجود دارد ‪ .‬پس بايستی در ‪ a‬متوقف بشود‬

‫‪ (.‬به شكل ‪ 6.2‬نگاه كنيد ) ‪.‬‬

‫اگر همه يالها متعلق به ‪ T‬باشند ‪ ،‬خواسته ما بر آورده شده يعنی ‪ ،‬گذرگاهی اويلری به دست آورده ايم ‪.‬در غير‬ ‫•‬

‫اين صورت راسی چون ‪ b‬بر ‪ T‬وجود دارد كه برخی از يالهای متصل به آن متعلق به ‪ T‬نيستند ‪.‬‬
‫ولی ‪ ،‬چون تعداد يالهای متصل به ‪ b‬و نامتعلق به ‪ T‬نيز زوج است و اين امر در مورد همه راسهايی كه‬ ‫•‬

‫تعدادی يال پيموده نشده به آنها متصل است ‪ ،‬صدق می كند ‪.‬‬

‫اكنون از ‪ b‬در گذرگاه ديگری شروع به حركت می كنيم ‪ ،‬اين بار فقط يالهايی را طی می كنيم كه متعلق به‬ ‫•‬

‫‪ T‬نيستند ‪ .‬اين گذرگاه را ‪ U‬می ناميم ‪.‬‬

‫شکل ‪6-2‬‬
‫اين گذرگاه نيز سر انجام در ‪ b‬متوقف می شود ‪ .‬ولی در اين صورت ‪ ،‬گذرگاه دوری بزرگتری به مبدا ‪ a‬به‬ ‫•‬

‫دست آورده ايم كه به پيمودن ‪ T‬تا ‪ ، b‬و سپس پيمودن گذرگاه دوری ‪ U‬و بازگشت به ‪ ، b‬و سر انجام طی‬

‫قسمت باقيمانده از گذرگاه ‪ T‬و بازگشت به ‪ a‬حاصل می شود (به شكل ‪ 6.2‬نگاه كنيد ‪ ،‬در اين شكل ‪Tab‬‬

‫قسمتی از گذرگاه ‪ T‬است كه برای رفتن از ‪ a‬به ‪ b‬پيموده شده ‪ ،‬و ‪ Tba‬قسمتی است كه برای رفتن از ‪ b‬به‬

‫‪ a‬طی شده است ‪ .‬اگر هنوز كل گراف را نپيموده باشيم ‪ ،‬باز هم می توانيم با بزرگتر و بزرگتر كردن گذرگاه‬

‫سرانجام به گذرگاهی اويلری برسيم ‪.‬‬


‫اگر گذرگاهی مانند ‪ Tab‬به مبدا ‪ a‬و به انتهای راس ديگر ‪ ، b‬از هر يال فقط يك بار عبور كند ‪ ،‬آنگاه ‪Tab‬‬ ‫•‬

‫بايستی از ‪ a‬در طول يالی خارج شود و احتمال مجددا به دفعات به ‪ a‬وارد و از ‪ a‬خارج گردد ‪ .‬چون اين‬

‫گذرگاه به ‪ a‬ختم نشده ‪ a ،‬بايستی راسی فرد باشد ‪ .‬به همين ‪ b‬نيز فرد است ‪ ،‬در حالی كه ديگر راسها بايد‬

‫زوج باشند ‪ .‬به اين ترتيب لزوم شرط قضيه زير ثابت شده است ‪:‬‬

‫قضيه ‪ 2.2‬يك گراف همبند دارای گذرگاهی مانند ‪ Tab‬است كه پو شاننده همه يالهاست ‪ ،‬اگر وتنها اگر ‪ a‬و‬ ‫•‬

‫‪ b‬تنها راسهای فرد آن باشند ‪.‬‬


‫اثبات كفايت شرط از اينجا نتيجه می شود كه می توانيم يك يال تازه ‪ ab‬به گراف اضافه كنيم ‪ ،‬در‬ ‫•‬

‫اين صورت همه راسها زوج می شوند ‪ .‬بنا به قضيه پيشين ‪ ،‬گراف تازه دارای گذرگاهی اويلری‬

‫مانند ‪ U‬است ‪ ،‬و هنگامی كه يال ‪ ab‬از ‪ U‬حذف شود ‪ ،‬گذرگاهی كه باقی می ماند ‪ Tab‬است ‪.‬‬

‫به عنوان مثال گراف شكل ‪ 6.1‬را كه فقط دو راس فرد ‪ f‬و ‪ c‬دارد در نظر بگيريد ‪ .‬گذرگاه‬

‫اويلری پوشاننده همه يالها عبارت است از ‪ .fcdba‬رياضيدانها هميشه درجستجوی تعميم نتيجه های‬

‫به دست امده هستند ‪.‬‬


‫به پيروی از اين سنت ميخواهيم به تعيين كمترين تعداد گذرگاههای ممكن در يك گراف دلخواه بپردازيم به‬ ‫•‬

‫طوری كه هيچ زوجی از انها يال مشتركی نداشته باشند و روی هم رفته كل گراف را بپوشانند ‪.‬اگر چنين‬

‫خانواده هايی از گذرگاهها درگرافی موجود باشد هر راس فرد بايستی نقطه شروع يا نقطه پايان حداقل يكی از‬

‫گذرگاهها باشد و گرنه لزم ميايد كه راس مورد بحث زوج باشد چنانچه در بخش ‪ 6.1‬ديديم تعداد راسهای‬

‫فردعددی زوج ‪ ،‬مثل ‪ 2k‬است بنابراين با توجه انچه كه عنوان كرديم هرخانواده ‪T‬از گذرگاهها كه پوشاننده‬

‫همه يالها باشد بايستی حداقل دارای ‪ K‬گذرگاه باشد ‪ .‬اكنون ثابت ميكنيم برای اينكه خانواده ای از ‪ K‬گذرگاه‬

‫همه يالها را بپوشاند كافی است تعداد راسهای فرد ‪ 2K‬باشد ‪.‬‬
‫قضیه‪ .3.2‬هر گراف همبند با ‪ 2K‬راس فرد دارای خانواده ای متشكل از ‪ K‬گذرگاه متمايز است كه روی‬ ‫•‬

‫هم رفته هريال گراف را فقط يك بار طی ميكنند ‪ .‬اثبات فرض کنيد ‪a1,a2,…,ak‬راسهای فرد يك گراف‬

‫مفروض باشند اگر ‪ k‬يال ‪ a1b1 ، a2b2 ، ..... ،ak,bk‬را به گراف بيفزاييم گراف تازه ای به دست ميايد كه‬

‫همه راسها ان زوج اند و بنابراين دارای گذرگاهی اويلری مانند ‪ T‬است ‪ .‬هر گاه اين يالها حذف شوند ‪ T‬به ‪K‬‬

‫گذرگاه جدا از هم كه مجموعآ پوشاننده يالهای گراف اوليه اند تجزيه ميشود ‪.‬‬

‫بعنوان مثال گراف شكل ‪1.1‬را در نظرمی گيريم گراف مذبور دارای ‪ 4‬راس فرد‪، a ،b،e‬و‪d‬است وبا دو‬ ‫•‬

‫گذرگاه ‪ebfa‬و ‪bcadfed‬پوشانيده ميشود ‪.‬‬


‫‪ -3- 2‬مدارهای همیلتنی‬

‫درسال ‪ 1859‬ميلدی سر ويليام روئن هميلتن رياضيدان معروف ايرلندی اسباب بازی عجيبی به بازار عرضه‬ ‫•‬

‫كرد كه قسمت اصلی ان را دروازده وجهی منتظمی از جنس چوب تشكيل ميداد (شكل‪.)8.2‬دوازده وجهی منتظم‬

‫يكی از چند وجهيهای معروف به جسمهای منتظم افلطونی است كه هريك از دوازده وجه ان پنج ضلعی منتظم‬

‫است و هريك از بيست راس ان نقطه تلقی سه يال است‪.‬‬

‫هريك از راسهای دوازده وجهی منتظم هميلتن به نام يكی ازشهرهای مهم نامگذاری شده بود‪ :‬بروكسل ‪،‬كانتون ‪،‬‬

‫دهلی ‪ ،‬فرانكفورت‪ ،‬و غيره ‪.‬‬


‫موضوع بازی عبارت بود از تعيين راهی در طول يالهای دوازده وجهی كه ازهر شهر فقط يك بار عبور كند ‪:‬‬ ‫•‬

‫برای جالبتر شدن تعدادی از نخستين شهرهای مورد بازديد ازپيش مشخص شده بود ‪ .‬برای تسهيل به خاطر‬

‫سپردن مسيرهای پيموده شده در هر راس دوازده وجهی يك ميخ ته پهن تعبيه شده بود و بازيكن نخی را در‬

‫دست ميگرفت و به هنگام از هر راس ‪ ،‬نخ را به دور ميخ ان راس می پيچيد ‪.‬‬

‫شکل ‪8-2‬‬
‫كاركردن با اين چند وجهی مشكل بود بنابراين هميلتن صورتی ديگراز اين بازی را ارائه داد كه در آن به جای‬ ‫•‬

‫دوازده وجهی يك گراف هامنی يكريخت با گراف حاصل ازيالهای دوازده وجهی قرار گرفته بود (شكل ‪)9.2‬‬

‫هيچ نشانه ای از اينكه دوازده وجهی هميلتن از اقبال عمومی بر خوردار شده باشد در دست نيست ولی‬ ‫•‬

‫رياضيدانان يادگاری از ان را حفظ كرده اند‪ :‬مدار هميلتنی مداری است كه از همه راسهای گراف دقيقا يك بار‬

‫عبور كند چنين مداری در حالت كلی همه يالها را نمی پوشاند ‪:‬در واقع فقط دو يال از يالها متصل به هر راس‬

‫را می پوشاند مدار رسم شده در شكل ‪9، 2‬يك مدار هميلتنی در گراف متناظر با دوازده وجهی است ‪.‬‬
‫تشابهی ميان گذرگاه اويلری و مدارهای هميلتنی وجود دارد ‪ .‬اولی از همه يالها يك بار عبور می كند ‪ :‬دومی‬ ‫•‬

‫از همه راسها يك بار ‪ .‬مع الوصف‪.‬با وجود اين تشابه مساله های مربوط به ان از نظر ميزان دشواری كامل‬

‫متفاوت اند ‪ .‬برای اويلری بودن گراف (همبند) كافی است ببينيم كه درجه همه راسهای ان زوج است يا نه ‪:‬‬

‫ولی درمورد مدارهای هميلتنی رياضيدانان هنوز قاعده ای كلی نيافته اند‪.‬اين امر مايه تاسف است زيرا‬

‫سوالهای مهم بسياری در نظريه گرافها وجود دارند كه به وجود يا عدم وجود مدارهای هميلتنی بستگی دارند‪.‬‬

‫شکل ‪9-2‬‬
‫‪ -2-4‬معماها و گرافها‬

‫پيشتر در مورد نحوه تعيين راهی از نقطه ای به نقطه ديگر در يك گراف بحث كرديم ‪ .‬اين مسئله را ميتوان‬ ‫•‬

‫نوعی بازی به حساب اورد ولی برخلف اينكه به نظر ميرسد چيزی بيش از يك سرگرمی ساده نباشد هسته‬

‫اصلی بسياری از معماها و بازيها را تشكيل ميدهد ‪.‬‬

‫برای روشن شدن مطلب معمای قديمی كرجی ران رامثال ميزنيم ‪ .‬كرجی رانی بنام ‪ f‬قرار است يك سگ ‪،‬‬ ‫•‬

‫يك گوسفند ويك كيسه كلم را كه انها را به ترتيب ‪ d،s‬و ‪c‬نامگذاری ميكنيم از رودخانه ابی عبور ميدهد ‪.‬‬

‫قايق پارويی كوچك او هر بار ميتواند فقط يكی از آنها را حمل كند ‪ :‬به علوه او نميتواند سگ را با گوسفند‬

‫يا گوسفند را با كلم تنها بگذارد پس چگونه بايد عمل كند ؟‬


‫همه راههای ممكن را بررسی ميكنيم نخستين حركت مجاز فقط ميتواند حمل گوسفند باشد ‪ .‬اين حركت گروه‬ ‫•‬

‫اوليه ‪ f، d ، s ،c‬را به گروه ‪ d ،c‬تقليل ميدهد كرجی ران سپس به تنهايی باز ميگردد ‪ .‬درنتيجه گروه ‪f، d‬‬

‫‪ ،c‬حاصل ميشود او اكنون ميتواند ‪ d‬يا ‪ c‬را با خود حمل كند كه در نتيجه ‪c‬يا ‪ d‬باقی ميماند در هر حالت‬

‫بايستی ‪s‬را بازگرداند و بنابراين گروه ‪،f ،s،d‬يا ‪f ،s،c‬در مبدا تشكيل ميشود ‪ .‬در نوبت بعدی ‪s‬را باقی گذاشته‬

‫‪)c‬يا ‪ )d‬راعبورميدهد ‪ .‬سرانجام به تنهايی باز ميگردد و ‪s‬را منتقل ميكند‪.‬‬

‫بنابراين در اين مورد فوق العاده ساده ما فقط مجاز به حركتهايی هستيم كه در گراف شكل ‪ 10.2‬نشان داده شده‬ ‫•‬

‫اند ‪ .‬در نتيجه اين معماها دو جواب دارند كه هر يك با راهی از وضعيت اوليه ‪f، d، s ، c‬به وضعيت نهايی‬

‫هيچ نمايش داده شده است ‪.‬‬


‫•‬

‫شکل ‪10-2‬‬
‫فصل(‪)3‬‬

‫درختها‬

‫‪ -3-1‬درختها و جنگلها‬

‫گراف همبندی كه فاقد مدار باشد ‪ ،‬درخت ناميده ميشود ‪ .‬به طوری كه از اين تعريف نتيجه‬ ‫•‬

‫ميشود در درخت يالهای چندگانه وجود ندارد و هر دو راس ان را ميتوان با مسير منحصر به‬

‫فردی به يكديگر وصل كرد ‪ .‬مولفه های همبند گرافهايی كه فاقد مدار باشند درخت اند ‪ :‬بنابراين‬

‫طبيعی است كه هر چنان گرافی را جنگل ميناميم ‪.‬‬


‫برای ساختن يك درخت راس بخصوصی مثل ‪، a0‬را اختيار كنيد از ‪a0‬يالهايی به راسهای مجاور ‪a1 ،‬‬ ‫•‬

‫‪ ......،a2‬رسم كنيد ‪ :‬از اين راسها چنانكه در شكل ‪ 1.3‬نشان داده شده است ‪ ،‬يالهايی به راسهای مجاور انها ‪:‬‬

‫يعنی ‪.....،a11 ،a12 ،.....a21 ،a22‬و غيره ‪ ،‬رسم كنيد ‪ .‬راس بخصوص ‪ a0‬كه در شكل ‪ 1.3‬انتخاب كرده ايم ‪،‬‬

‫به ريشه درخت مربوطه مرسوم است ‪ :‬توجه كنيد كه هر راسی را ميتوانستيم به عنوان ريشه انتخاب كنيم ‪.‬‬

‫چون درخت فاقد مدار است ‪ ،‬مسيرها (يا شاخه ها) ی متفاوتی كه از ‪ a0‬منشعب شده اند ‪ ،‬راس مشترك‬ ‫•‬

‫ديگری ندارند ‪ ،‬يعنی مانند شاخه های درختان معمولی از هم جدا هستند ‪ .‬هر شاخه درخت يالی پايانی ‪،‬‬

‫منتهی به رأسی پايانی ‪ ،‬كه از آن يال ديگری منشعب نمی شود ‪ ،‬دارد ‪.‬‬
‫شکل ‪1-3‬‬

‫با توجه به اين نكته ‪ ،‬ميتوان درخت را با اويزان كردن مبوالی يالها به راسها ساخت ‪ .‬بنابراين ميتوان تعداد‬ ‫•‬

‫يالهای درخت را تعيين كرد ‪.‬‬

‫ساده ترين درخت درختی است كه فقط يك راس داشته باشد ‪ :‬چنين درختی فاقد يال است ‪ .‬هر بار كه يالی به‬ ‫•‬

‫انتهای شاخه ای افزوده شود ‪ ،‬راسی نيز به درخت افزوده ميشود ‪.‬بنابراين نتيجه ميگيريم ‪:‬‬
‫قضيه ‪ 1.3‬هر درخت با ‪ n‬راس دارای ‪ n-1‬يال است ‪.‬‬ ‫•‬

‫به جای درخت می توانستيم جنگلی با مولفه همبند را‪ ،‬كه همگی درخت هستند ‪ ،‬در نظر بگيريم ( شكل ‪) 2-3‬‬ ‫•‬

‫‪ .‬تعداد يالها در هر درخت مؤلفه يكی از تعداد راسها است بنابراين داريم ‪:‬‬

‫شکل ‪2-3‬‬

‫قضیه ‪ 2 .3‬جنگلی كه ‪n‬راس و ‪k‬مولفه داشته باشد ‪ ،‬دارای ‪ n-k‬یال است ‪.‬‬
‫درختها كاربردهای زيادی در زمينه های گوناگون دارند ‪ ،‬از شيمی گرفته تا زبان شناسی و محاسبات‬ ‫•‬

‫كامپيوتری ‪.‬در اينجا فقط به ذكر اين نكته اكتفا می كنيم كه هر فرايند مرتب سازی يا جدا سازی را می توان به‬

‫صورت درخت نشان داد ‪.‬به عنوان مثال ‪ ،‬شكل ‪ 1 .3‬را می توان تصوير يك جدا سازی پستی به حساب آورد‬

‫‪.‬ابتدا توده ای از نامه ها در ‪ a.‬قرارداده می شود ‪.‬نامه های داخلی را می توان در‪ a1‬قرار داد ‪ ،‬نامه های‬

‫ويژه اروپا رادر‪ ،a2‬نامه های ويژه خاور را در ‌ ‪ a3‬و الی آخر ‪.‬سپس نامه های داخلی در ‪a1‬را می توان به‬

‫سه دسته ی نامه های خاوری ‪ ،‬باختری و مركزی تفكيك كرد نامه های ويژه اروپا در ‪a2‬‬

‫را می توان ر حسب كشورها تفكيك كرد ‪ ،‬و الی آخر ‪.‬‬
‫طبقه بندی كتابها به روش دهدهی ديوئی را ( كه در كتابخانه ها به كار می رود )می توان به كمك گراف نشان‬ ‫•‬

‫داد ‪‌،‬با اين تفاوت كه در اينجا گراف مربوطه شكلی تقريباٌ‌منتظم به خود می گيرد ‪.‬وقتی كتابها را برحسب‬

‫به‬ ‫‪10‬طبقه ی اصلی (علوم محض ‪ ،‬علوم كاربردی ‪ )... ،‬جدا كنيم ‪10 ،‬امكان دارد ‪. . . a1 ao ،a9 ،‬‬

‫‪ a00‬وجود دارد ؛ و الی آخر ( به‬ ‫‪، a01‬‬ ‫‪، . . . ، a9‬‬ ‫ازای هر يك از اينها نيز ‪10‬امكان ديگر ‪ ،‬مثلٌ‬

‫شكل ‪3 .3‬نگاه كنيد ) ‪.‬كل اين فرايند را می توان تفكيك عددهای از ‪0‬تا ‪999‬بر حسب رقمهای اول ‪ ،‬دوم و غيره‬

‫به حساب آورد‪ .‬در واقع ‪ ،‬هر درختی را می توان نوعی دستگاه عددی بسيار كلی دانست ‪.‬‬

‫شکل ‪3-3‬‬
‫‪ -2 -3‬مدارها و درختها‬

‫اجازه دهيد مسأله بعدی خود را به زبان كشاورزی عنوان كنيم ‪.‬در شكل ‪ 4 .3‬نقشه ای از مزرعه های‬ ‫•‬

‫كشاورزی را رسم كرده ايم ‪.‬اين نقشه را به عنوان نقشه ی تعدادی مزرعه ی برنج در يك جزيره در نظر می‬

‫گيريم ؛اين مزرعه با پشته هايی خاكی محصور شده اند و اين پشته ها نيز در آبهای درياچه ای محصورند ‪.‬‬

‫چنانكه در كشت برنج معمول است می خواهيم با باز كردن آبراهه هايی در برخی از پشته ها همه مزرعه را‬ ‫•‬

‫آبياری كنيم ‪.‬بديهی است ‪ ،‬برای اينكه همه ی مزرعه آبياری شوند ‪ ،‬بايستی در هر مدارنقشه ی فوق حداقل يك‬

‫پشته را باز كرد ‪ ،‬يعنی آبراهه ای در آن ايجاد كرد ‪.‬به اين ترتيب پشته های باز نشده ی باقيمانده بايستی تشكيل‬

‫گرافی بدون مدار دهند ‪.‬حال پرسش اين است ‪ :‬چه تعداد از پشته ها بايستی باز شوند ؟‬
‫از اين پرسش به مسأله ای عمومی در مورد گرافها می رسيم ‪:‬برای اينكه در گراف همبندی مداری باقی نماند ‪،‬‬ ‫•‬

‫حداقل تعداد يالهايی كه بايد حذف كرد چقدر است ؟‬

‫شکل ‪4-3‬‬
‫فرض كنيد كه نخست يالی مثلٌ‌ ‪ ، e=ab‬متعلق به مداری از گراف ‪‌،‬را حذف كنيم در اين صورت‬ ‫•‬

‫گراف باقيمانده باز همبند است ‪.‬زيرا ‪ ،‬به جای رفتن از ‪a‬به ‪b‬در طول ‪e‬می توانيم از قسمت باقيمانده‬

‫ی مدار استفاده كنيم اگر پس از حذف ‪ e‬باز هم مداری موجود باشد به همين ترتيب يالی ديگر را‬

‫حذف می كنيم ‪.‬با تكرار اين عمل بالخره بايستی به گراف همبند بدون مداری ؛‌درختی مانند ‪،T‬‬

‫ل درختهای متفاوتی به دست می آيد ‪.‬‬


‫برسيم‪( .‬توجه كنيد كه با حذف يالهای متفاوت معمو ٌ‬
‫اكنون به آسانی می توان تعداد يالهای حذف شده را تعيين كرد ‪.‬تعداد رأسهای درخت ‪(T‬كه آن را با ‪n‬نشان می‬ ‫•‬

‫دهيم با تعداد رأسهای گراف اوليه ‪ G‬برابر است ‪.‬بنا به قضيه ‪ -1n ، 1 .3‬يال در ‪ T‬وجود دارد ‪.‬بنابراين ‪ ،‬اگر‬

‫تعداد يالهای اوليه ی ‪G‬برابر با ‪ m‬باشد ‪ ،‬دقيقاٌ تعداد ‪ r = m-n+1‬يال را حذف كرده ايم ‪.‬اين عدد رتبه مداری‬

‫گرفته ‪ G‬ناميده می شود ‪.‬اين عدد برابر با تفاضل تعداد يالها و تعداد رأسهای ‪G‬به علوه ‪1‬است ‪.‬‬

‫ثابت كرده ايم كه برای تبديل گراف به يك درخت بايستی حداقل ‪ γ‬يال آن را حذف كرد ‪.‬از آنجا كه ( بنا به‬ ‫•‬

‫قضيه ‪ )2 .3‬تعداد يالهای يك جنگل با‪ n‬رأس از تعداد يالهای يك درخت با‪ n‬رأس كمتر است ‪ ،‬برای تبديل ‪ G‬به‬

‫جنگلی متشكل از چند درخت ‪ ،‬بايستی بيش از‪ γ‬يال ‪G‬را حذف كرد‪.‬‬
‫اكنون به عنوان مثال گراف شكل ‪ 1 .1‬را به درختی تبديل می كنيم ‪.‬در اين گراف نخست يال‪ ed‬را كه به‬ ‫•‬

‫مدار‪ efd‬تعلق دارد‪ ،‬حذف می كنيم‪ .‬سپس يال ‪ ad‬را كه متعلق به مدار‪ dfa‬است حذف می كنيم‬

‫‪.‬بالخره‪ac،‬و‪ be‬را حذف می كنيم ‪.‬به اين ترتيب درخت شكل ‪ 5 .3‬به دست می آيد ‪.‬توجه كنيد كه ‪=9-6+1=4‬‬

‫‪ γ‬يال را حذف كرده ايم ‪.‬‬

‫شکل ‪5-3‬‬
‫‪ -3 - 3‬مسأله ی ارتباط دهی‬

‫اكنون به مسأله ای درباره ی ارتباطات كه دارای كاربردها عملی است می پردازيم اين مسأله را نخست به‬ ‫•‬

‫صورت پرسشی مربوط به جاده سازی مطرح می كنيم ‪.‬فرض كنيد می خواهيم تعدادی شهر به نامهای‬

‫‪ ...،a،b،c‬را به شبكه ای از راهها يا خطهای آهن به هم متصل كنيم ‪.‬به علوه فرض كنيد به ازای هر دو‬

‫(‪ab ( c‬نمايش می دهيم نيز بدانيم ‪.‬مسأله اين‬ ‫شهر‪a‬و‪ b‬هزينه ساختن خطی ارتباطی ميان آنها را كه با نماد‬

‫است كه چگونه كل شبكه را به ارزانترين وجه می توانيم بسازيم ‪.‬‬


‫به جای خطهای آهن می توان وضعيت را با استفاده از سيمهای برق يا شاه لوله های آب با لوله های گاز يا نفت‬ ‫•‬

‫شرح داد ‪ .‬در حالت خاصی كه فقط سه شهر ‪a ، b‬و‪ c‬مطرح باشند كافی است مسأله ساخت سه خط ارتباطی‬

‫‪ abc ،acb ،bac‬را بررسی كنيم ‪ (.‬شكل ‪ 6 .3‬را ببينيد )‪.‬‬

‫شکل ‪6-3‬‬
‫اگر ‪ bc‬پر هزينه تريت قطعه باشد می توان از آن صرف نظر كرد و به ساختن خط ارتباطی ‪bac‬اقدام كرد‬ ‫•‬

‫‪.‬اكنون به حالت كلی می پردازيم ‪.‬گراف ارزانترين شبكه ی ارتباطی بايستی درخت باشد ‪.‬زيرا در غير اين‬

‫صورت می توان يالی را از مداری حذف كرد بی آنكه ارتباط ميان شهرها قطع شود ‪.‬بنابراين اگر ‪n‬شهر داشته‬

‫باشيم تعداد خطهای ارتباطی بايستی ‪-1n‬باشد ‪.‬ثابت خواهيم كرد كه به كمك قاعده ی اقتصادی ساده ذيل می‬

‫توان شبكه ای با كمترين هزينه ساخت ‪:‬در مرحله نخست دوشهری را كه خط ارتباطی ميان آنها كم هزينه ترين‬

‫خط است به هم وصل می كنيم ؛اين خط را ‪ 1e‬می ناميم ‪.‬در هر مرحله بعد از آن كم هزينه ترين خط ارتباطی‬

‫‪ ei‬ای را انتخاب می كنيم كه با افزودن آن به يالهايی كه قبلٌ انتخاب شده اند درخت توليد شود ‪.‬‬
‫اگر چنين يالی بيش از يكی باشد هر كدام را اختيار كنيم فرقی نخواهد كرد درخت‪ T‬ای كه به اين ترتيب ساخته‬ ‫•‬

‫می شو درخت اقتصادی ناميده می شود‪ .‬هزينه ساخت اين درخت برابر است با مجموع هزينه های ساخت‬

‫يالهای آن ‪ .‬بابراين ‪ ،‬اگر هزينه ساخت ‪ T‬را با نماد‪ )C)T‬نمايش دهيم ‪ ،‬داريم ‪:‬‬

‫‪) C)T(=C) e1( +c)e2 (+… +c)en-1‬‬

‫نكته اصلی هنوز باقی مانده است ‪ :‬اثبات اينكه هزينه هيچ درخت ارتباطی ديگر‪ s‬ی نمی تواند كمتر از هزينه‬ ‫•‬

‫يك درخت اقتصادی باشد ‪.‬فرض كنيد ‪ s‬درختی ارتباطی با كمترين هزينه و ‪ T‬درختی اقتصادی باشد ‪ .‬فرض‬

‫كنيد يالهای ‪ ..، e1،e2‬متعلق به درخت اقتصادی به ترتيبی كه هنگام ساختن افزوده شده اند ‪ ،‬شماره گذاری‬

‫شده باشند ‪.‬‬


‫‪ .‬اگر درخت ‪ ،s‬كه كمترين هزينه را دارد ‪،‬با‪ T‬يكسا ن نباشد ‪،‬آنگاه‪ T‬دارای حداقل يك يال نامتعلق به‪ S‬است ‪:‬‬ ‫•‬

‫فرض كنيد ‪e1=ab‬نخسين يال ‪T‬است كه در‪ S‬نيست و فرض كنيد ‪ Pab‬مسير وصل كننده راسهای ‪ a‬و‪b‬در‪s‬‬

‫باشد (شكل ‪7.3‬راببينيد )‪ .‬اگر يال ‪ ei‬به‪ s‬افزوده شود گراف ‪ s+ei‬دارای مدارای مانند ‪ c=ei+Pab‬خواهد بود‬

‫وچون ‪T‬فاقد مدار است ‪،‬‬

‫شکل ‪7-3‬‬
‫حداقل يكی ازيالهای ‪،C‬مثلٌ َ ‪، i َe‬نبايد متعلق به‪ T‬باشد ‪ .‬اين يال را حذف می كنيم و به درخت می رسيم‬ ‫•‬

‫‪S+ ei - e‬‬ ‫´‪i‬‬ ‫كه راسهايش با راسهای ‪ S‬يكی است و هزينه ساخت آن برابر است با ‪=َ S‬‬

‫‪) C )s´ ( = c ) s ( + C )ei ( – c )e´i‬‬

‫چون‪ s‬دارای كمترين هزينه ی ممكن است ‪،‬پس ‪:‬‬ ‫•‬

‫‪) C )eI (≥ c ) e´i‬‬

‫موجب ايجاد مداری نمی شد‪ .‬چون‬ ‫ولی ‪ ei‬كمترهزينه ترين يالی بود كه افزودن آن به ‪e e ، ...،ei-1‬‬
‫‪1 2‬‬ ‫•‬

‫(‪c)ei( = c )eَ i‬‬ ‫افزودن ‪e1i‬نيز به اين يالها موجب پيدايش مداری نمی شود نتيجه می گيريم كه‬

‫‪)´C ) s( = c) s‬‬ ‫وبنابراين‬ ‫•‬

‫َ‬
‫يعنی ‪S ´،‬نيز دارای كمترين هزينه است ‪.‬به اين ترتيب درخت ‪ ´ S‬ديگری با كمترين هزينه پيدا كرده ايم كه‬ ‫•‬

‫يالهای مشترك آن بادرخت اقتصادی ‪T‬همان يالهای مشترك ‪ S‬با‪ T‬به اضافه ای يك يال ديگر ‪ ،‬يعنی ‪ ei‬است‬

‫‪.‬با تكرار اين عمل به دفعات لم بالخره به درختی ارتباطی با كمترين هزينه می رسيم كه بر ‪ T‬منطبق است ‪.‬‬

‫پس ‪ T‬و همه ی درختهای اقتصادی ديگر دارای کمترين هزينه اند اين روش ساخت درخت اقتصادی درعمل ‪،‬‬

‫حتی درموردی كه تعداد شهرها زياد است بسيار كارآمد است ‪ ،‬به ويژه ‪ ،‬برای عمليات كامپيوتری بسيار‬

‫مناسب است ‪.‬‬


‫‪ - 4 -3‬درباره مساله فروشنده سیار‬

‫در بخش ‪ 5 .2‬مسأله فروشنده ی سيار را ‪ ،‬كه حاكی از تمايل فروشنده سياری به سفر به تعدادی شهر و‬ ‫•‬

‫بازگشت به شهر خود با حداقل هزينه ممكن باشد را در نظر می گيريم ‪ .‬چون تعداد راههای دوری وصل كننده‬

‫ی شهرها معمولٌ برای به كار بردن روش آزمون وخطا بسيار زياد است ‪ ،‬روشی اصولی برای حل اين مساله‬

‫لزم است ‪.‬عجيب است كه قاعده ی اقتصادی بخش پيش را می توان برای تعيين كران پايينی برای جواب مساله‬

‫فروشنده سيار به كار برد ‪.‬اينك به توضيح علت آن می پردازيم‪.‬‬


‫فرض كنيد كه مدار واقع در سمت چپ شكل ‪9 .3‬جوابی برای مساله فروشنده بسيار در مورد پنج شهر ‪a ،‬‬ ‫•‬

‫‪b ،d c‬و ‪ e‬باشد ‪ .‬اگر راس ‪ a‬را حذف كنيم ‪،‬مسيری گذرنده ازرأسهای ‪ b - e, d - c‬بدست می آوريم‪.‬‬

‫چنين مسير درختی با رأسهای مذبور است ‪ ،‬وكل هزينه سفر فروشنده از افزودن هزينه ی يالهای اين درخت‬

‫به هزينه آن دويال متصل ‪ a‬بدست می آيد‪.‬نتيجه می شود كه اگر هزينه ی يك درخت اقتصادی با راسهای ‪e ,‬‬

‫‪ d – c- b‬رابه هزينه ی آن دويال متصل به‪ a‬كه در ميان يالهای متصل به ‪ a‬كمترين هزينه را دارند ‪ ،‬بيافزاييم‬

‫‪،‬مجموع از جواب مساله فروشنده سيار تجاوز نخواهد كرد به گفته ديگر ‪ ،‬با افزودن هزينه يالهای درخت‬

‫اقتصادی بارأسهای ‪ b ،c ،d‬و‪ e‬به هزينه های كم هزينه ترين دو يال متصل به می توانيم كران پايينی برای‬

‫جواب مساله ی فروشنده ی سيار به دست آوريم ‪.‬‬


‫به عنوان مثالی از كاربرد اين روش ‪،‬پنج شهر مذكور در شكل ‪ 10 .3‬را در نظر بگيريد ‪ .‬اگر راس ‪a‬را حذف‬ ‫•‬

‫كنيم ‪،‬گراف زير (شكل‪ )11 .3‬را با رأسهای ‪ b ،c ،d‬و‪ e‬به دست می آوريم ‪.‬‬

‫شکل ‪9-3‬‬ ‫•‬

‫شکل ‪10-3‬‬
‫درخت اقتصادی با اين راسها درخت متشكل از يالهای ‪ c b ،d b‬و‪ e d‬با هزينه كل ‪16‬است ‪.‬هزينه های كم‬ ‫•‬

‫هزينه ترين دو يال متصل به ‪a2‬و‪4‬است (متناظر با يالهای‪ b a‬و‪.)d a‬بنابراين ‪ ،‬يك كران پايين جواب مساله ی‬

‫فروشنده سيار ‪ 16+2+4 =22‬است ‪ .‬با حذف راس ‪c‬می توانيم كران پايين بهتری به دست آوريم ‪ .‬در اين‬

‫حالت راسهای گراف باقيمانده عبارت اند از (شكل ‪ ) 12. 3‬و دو درخت اقتصادی با هزينه كلی برابر ‪ 11‬وجود‬

‫دارد – يعنی درخت متشكل از يالهای ‪ ad , ab‬و درخت متشكل از يالهای ‪ . de , bd‬هزينه های كم هزينه‬

‫ترين دو يال متصل به ‪ 7‬و ‪ 8‬هستند ( متناظر با يالهای ‪ ca , cb‬يا ‪ . ) ce‬در اين صورت يك كران پائين جواب‬

‫مساله فروشنده سيار ‪ 11+ 7+ 8 =26‬است كه از كران حاصل از حذف راس قطعا بهتر است ‪.‬‬

‫شکل ‪11-3‬‬
‫از اين نتيجه ها معلوم می شود كه جواب مساله فروشنده سيار حداقل ‪ 26‬است ‪ .‬در واقع ‪ ،‬با كمی آزمايش‬ ‫•‬

‫متقاعد خواهيد شد كه جواب حاصل از حذف ‪c‬در اين حالت همان جواب مساله است ‪ a d e c b a‬كم هزينه‬

‫ترين راهی است كه از راسهای ‪ a، b، c،d‬و‪ e‬می گذرد و هزينه كلی آن ‪ 2+ 7+ 8+ 5+ 4 =26‬است ‪.‬‬

‫شکل ‪12-3‬‬
‫‪ -5 -3‬بست زنی شبكه ها‬

‫اكنون با استفاده از ويژگيها ی در ختها به حل مسأله ای در مهندسی سازه می پردازيم ‪ .‬استحكام بسياری از‬ ‫•‬

‫بناها به وسيله شبكه های فولدی مستعطيلی شكل تقويت می شود ‪ ،‬و لزم است كه اين شبكه ها تحت بارهای‬

‫سنگين تغيير شكل ندهند ‪.‬به اين منظور ‪ ،‬كه در شكل ‪ 13 .3‬نشان داده شده است ‪ ،‬بستهايی در قطر مستعطيل‬

‫ها قرار می دهيم تا از تغيير شكل شبكه در صفحه جلوگيری شود ‪(.‬جهت بست های قطری اهميتی ندارد )‪ .‬آيا‬

‫حداقل تعداد بست های لزم برای استواری شبكه طی مذكور ‪3‬است ؟مثالهای ديگری در شكل ‪ 14 .3‬ديده می‬

‫شوند ‪.‬شبكه ی ( الف ) گر چه استوار است ولی بست های به كاررفته در آن بيش از حد لزوم است زيرا حذف‬

‫تعدادی از بست های قطری تأثيری در استواری شبكه نمی گذارد ‪.‬شبكه (ب) استوار نيست ‪.‬‬
‫زيرا می توان آن را ‪ ،‬به صورت نشان داده شده ‪ ،‬تغيير شكل داد ‪.‬ولی ‪ ،‬به نظر شما درباره شبكه ی (پ)‬ ‫•‬

‫چيست ؟آيا استوار است اگر چنين است ‪ ،‬آيا می توان يكی از بسته های قطبی را حذف كرد بدون اينكه لطمه ای‬

‫به استواری آن بخورد ؟‬

‫شکل ‪13-3‬‬

‫شکل ‪14-3‬‬
‫استواری شبكه ی بست زده شده را می توان با رسم گرافی كه رأسهايش متناظر با سطرها و ستونهای شبكه ‪ ،‬و‬ ‫•‬

‫يالهايش متناظر با بست های قطری باشند ‪ ،‬تعيين كرد؛ در اين گراف ‪ ،‬دو رأس به وسيله يك يال وقتی به هم‬

‫وصل می شوند كه يكی از آنها رأس سطری و ديگری رأس ستونی باشد ‪ ،‬و در سطر و ستون متناظر با آنها‬

‫بستی قطری موجود باشد ‪.‬به عنوان مثال ‪ ،‬گرافهای متناظر با شبكه های شكل ‪ 14 .3‬در شكل ‪ 15 .3‬نشان داده‬

‫‪،‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪ ،‬و سه رأس ستونی ‪c ،1 c c 3 ،‬‬ ‫‪2‬‬ ‫شده اند ؛ در هر يك از اينها سه رأس سطری ‪r ، 1 r r 3‬‬

‫حاوی يك بست قطری است ‪ ،‬يالی ميان ‪ c ،1 r 1‬وجود دارد ‪.‬‬ ‫وجود دارند ‪،‬و چون مربع ‪c ،1 r 1‬‬
‫توجه كنيد كه گراف متناظر با شبكه ی استوار (الف ) گرافی همبند است ‪‌،‬در صورتی كه گراف متناظر با شبكه‬ ‫•‬

‫نااستوار (‪ )9‬همبند نيست ‪.‬دليل اين امر اين است كه هر بست قطری موجب می شودسطر و ستون متناظر در‬

‫‪ ،1 r r‬به ‪،‬‬ ‫‪2‬‬ ‫وضعيت متعامد قرار بگيرند ‪.‬بنابراين ‪ ،‬در گراف متناظر با شبكه ی (الف ) ‪ ،‬يالهايی كه از‬

‫‪ ،‬وصل شده اند نمايشگر عمود بودن سطرهای ‪1‬و‪ 2‬به هر سه ستون هستند ‪ ،‬و به همين ترتيب‬ ‫‪2‬‬ ‫‪c ، 1c c 3‬‬

‫سطر سه نيز به هر دو ستون ‪1‬و ‪ 3‬عمود است ‪.‬در نتيجه هر سطر به هر ستون عمود است ‪ ،‬و بنابراين ‪ ،‬شبكه‬

‫به ديگر رأس ها متصل نيستند ‪،‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪cr ,‬‬ ‫‪3‬‬ ‫نمی تواند كج بشود ‪.‬ولی ‪ ،‬در گراف شبكه (ب)‪ ،‬رأسهای‬

‫بنابراين سطر ‪ 3‬و ستون ‪ 3‬لزوماٌ نسبت به ديگر سطرها و ستونها متعامد باقی نمی مانند ‪ ،‬و شبكه می تواند كج‬

‫بشود ‪.‬‬
‫اين مثالها نمونه هايی از قاعده كلی زير هستند كه نشان می دهد شبكه (پ) نيز ‪ ،‬به دليل همبند بودن گراف‬ ‫•‬

‫متناظر با آن ‪ ،‬استوار است ‪:‬‬

‫اگر گراف متناظر با شبكه همبند باشد ‪ ،‬شبكه استوار است؛‬

‫اگر گراف متناظر همبند نباشد شبكه می تواند كج بشود ‪.‬‬

‫شکل ‪15-3‬‬
‫‪r‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪c‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪r2‬‬ ‫همچنين ‪ ،‬توجه كنيد كه ‪ ،‬گراف شبكه ( الف ) دارای مدارهای متعددی ‪ ،‬مثلٌ ‪c 1‬‬ ‫•‬

‫است ‪.‬اگر هر يك از يالهای اين مدار را حذف كنيم گراف همبند می ماند ‪ ،‬و بنابراين شبكه استوار می‬ ‫‪1‬‬ ‫‪r‬‬

‫ماند ‪.‬می توان فرايند حذف يالها از مدارهای گراف را آنقدر ادامه دا د تا مداری باقی نماند – به عنوان مثال ‪،‬‬

‫اگر يالهای ‪ r3 c1, r2 c2 , r1 c1‬را متوالياٌ حذف كنيم ‪ ،‬گراف همبند می ماند ‪ ‌،‬و بنابراين شبكه استوار می ماند‬

‫گراف باقيمانده درختی است که از همه راسها می گذرد و درخت فراگير ناميده می شود (به شكل ‪ 16 .3‬نگاه‬

‫كنيد ) ‪.‬حذف هر يال ديگر موجب ناهمبند شدن درخت ‪ ،‬و بنابراين نا استواری شبكه خواهد شد ‪.‬‬

‫بنابراين ‪ ،‬به قاعده زيرمی رسيم ‪ ،‬كه نشان می دهد تعداد بست های شبكه های شكل ‪( 14 .3‬پ) و سمت راست‬ ‫•‬

‫شكل ‪ 13 .3‬حداقل تعداد لزم برای استواری آنهاست – يعنی ‪ ،‬حذف هر بست قطری ديگری موجب نااستواری‬

‫شبكه خواهد شد ‪:‬‬


‫اگر گراف متناظر با شبكه ای درختی فراگير باشد ‪ ،‬آن شبكه از حداقل تعداد بست های لزم برای استواری‬ ‫•‬

‫برخوردار است ‪.‬‬

‫شکل ‪16-3‬‬
‫‪ -6 -3‬خیابانها و چهارراهها‬

‫تغيير نام خيابانها و چهاراهها عمومی يكی از سرگرميهای مطلوب انجمنهای شهری در سراسر جهان است‬ ‫•‬

‫‪.‬فرض كنيد مسئوولين شهری بخواهند نسبت به نامگذار خيابانهای خود بسيار اصولی باشند ‪.‬فرض كنيد‬

‫بخواهند هر خيابان به درازای يك بلوك و همنام با يكی از چهارراههای دو انتهای خود باشد ؛‌پس به عنوان مثال‬

‫‪ ،‬يكی از دو انتهای خيابان واشنگتن بايستی در چهارراه واشنگتن باشد ‪.‬‬

‫طبيعتاٌ ‪ ،‬می خواهيم مسأله خود را به زبان گرافها در حالتی كلی عنوان كنيم ‪.‬گراف همبندی داده شده است ‪.‬تحت‬

‫چه شرايطهايی می توان به طور منحصر به فردی هر يال را با يكی از دو رأس انتهايی آن متناظر كرد ؟‬
‫درابتدا خاطر نشان می كنيم كه اگر گرافمان درخت باشد ‪ ،‬اين امر ممكن است ‪.‬برای اين منظور به طريق ذيل‬ ‫•‬

‫عمل می كنيم ‪:‬پس از اينكه ريشه ای مانند ‪.a‬را دردرختی مانند درخت شكل ‪ 1 .3‬به دلخواه كرديم يا ‪ a0a1‬را‬

‫متناظر با رأس ‪ a1‬می گيريم ‪ ،‬به همين ترتيب ‪ a0 a2‬را متناظر با ‪ a2‬و ‪ a0 a3‬را متناظر با ‪ a3‬سپس ‪a11 a1‬‬

‫قرار ميدهيم و الی آخر به طور کلی ‪ ،‬هر يال را با انتهايی از آن که از ‪ a0‬دور تر است ‪ ،‬متناظر ميگيريم ‪.‬‬

‫اکنون فرض کنيد که گراف دارای مداری ‪ ،‬مثل ‪ ، C‬باشد ( شکل ‪ ) 18.3‬هر يال ‪ C‬بايستی متناظر با يکی از‬ ‫•‬

‫دو راس انتهايی خود باشد ‪ ،‬يعنی متناظر با راسی از ‪ . C‬اگر به عنوان مثال يال ‪ a2 a1‬متناظر با ‪a2‬‬

‫باشد ‪ ،‬آنگاه يال ‪ a3 a2‬بايستی متناظر با ‪ a3‬باشد ‪ ،‬و الی آخر ‪.‬‬
‫بنا براين ‪ ،‬هيچ يال نامتعلق به ‪ C‬نميتواند با راسی از ‪ C‬متناظر باشد ‪ .‬در نتيجه يالی مانند ‪ b1 a1‬که در ‪a1‬‬ ‫•‬

‫مدار ‪ C‬را قطع می کند ‪ ،‬بايستی با ‪ b1‬متناظر باشد و يالی مانند ‪ b2 b1‬با ‪ b2‬و الی آخر ‪ .‬ولی چنين راهی‬

‫مانند ‪ a1 b1 b2 b3 . .‬نمی تواند به ‪ C‬برگردد ‪ .‬زيرا ‪ ،‬راسهای ‪ C‬پيشتر با يالهای آن متناظر گشته اند ؛ به‬

‫همين دليل ‪ ،‬راه مزبور خود را نيز نمی تواند قطع کند ‪.‬‬

‫چنانکه ملحظه ميکنيم ‪ ،‬قسمتی از گراف که به اين ترتيب با عزيمت از ‪ a1‬و حرکت در طول يالهايی مانند‬ ‫•‬

‫‪ b1 a1‬که با ‪ C‬در ‪ a1‬مشترکند ‪ ،‬پيموده می شود ‪ ،‬بايستی درختی مانند ‪ T1‬با ريشه ‪ a1‬باشد ‪ ،‬و اين امر‬

‫می توان هر يال را با‬ ‫در مورد هر راس ديگر ‪ a1‬از ‪ C‬نيز صادق است ‪ .‬ولی ديديم که در درختی مانند ‪T1‬‬

‫انتهايی از آن که از ‪ a1‬دورتر است ‪ ،‬متناظر کرد ‪.‬‬


‫چون يالهای ‪ C‬با راسهای ‪ a1‬متناظرند ‪ ،‬بنا براين از اين تجزيه و تحليل نتيجه زير به دست می آيد ‪:‬‬ ‫•‬

‫هر يال يک گراف همبند را می توان به طور منحصر به فردی با يکی از دو راس آن يال متناظر کرد اگر و‬ ‫•‬

‫تنها اگر گراف نامبرده يک درخت باشد يا متشکل از مدار منحصر به فردی همراه با درختهايی منشعب از‬

‫راسهای آن مدار باشد ( به شکل ‪ 19.3‬نگاه کنيد ) ‪.‬‬

‫(شکل ‪)18-3‬‬
‫شکل ‪19-3‬‬ ‫•‬

‫بنا به قضيه ‪ 1.3‬تعداد راسهای يک درخت يکی بيش از تعداد يالهای آن است ‪ .‬تعداد يالهای يک مدار يا مداری‬ ‫•‬

‫که درختهايی از راسهای آن منشعب شده اند با تعداد راسهای آن مساوی است ‪ .‬بنابراين ‪ ،‬در اين موارد‬

‫برقراری تناظری ميان يالها و راسها امکان دارد ‪.‬‬


‫درختی مانند درخت شکل ‪ 1.3‬يا گرافی مانند گراف شکل ‪ ، 19.3‬فقط می توانند نقشه خيابانهای شهرهای خيلی‬ ‫•‬

‫کوچکی باشند که فاقد بلوکهای شهری واقعی اند ‪ ،‬يا فقط بلوک مرکزی دارند که خيابانهايی از حومه به آن‬

‫کشيده شده است پس اندکی تامل در باره اين موضوع ‪ ،‬عضوهای انجمن شهر سرافرازانه متوجه اين واقعيت‬

‫می شوند که شهر آنها بزرگتر از آن است که بتوان اين روش را در آن به کار گرفت ‪ .‬بنابراين قرار می گذارند‬

‫که به جای آن از قاعده زير استفاده کنند ‪ :‬خيابانها و چهار راهها طوری نامگذاری شوند که در هر چهار راهی‬

‫يکی از خيابانها به نام همان چهار راه باشد ؛ يعنی ‪ ،‬به عنوان مثال ‪ ،‬بايستی يکی از خيابانهای منتهی به چهار‬

‫راه واشنگتن به نام واشنگتن باشد ‪.‬‬


‫به زبان نظريه گرافها ‪ ،‬اين کار به معنی متناظر کردن هر راس با فقط يکی از يالهای متصل به آن است ‪ .‬اين‬ ‫•‬

‫کار در مواردی عملی نيست ؛ به عنوان مثال ‪ ،‬به طوری که در قضيه ‪ 1.3‬ديديم ‪ ،‬تعداد راسهای هر درخت از‬

‫تعداد يالهای آن يکی بيشتر است ‪.‬‬

‫شکل ‪4-1‬‬ ‫•‬


‫نخستين شرط تحقق اين امر اين است که تعداد شغلها حداقل به تعداد متقاضيان باشد البته اين شرط کافی نيست ‪.‬‬ ‫•‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬فرض کنيد که متقاضيان متشکل باشند از دو نجار و فردی که از عهده هر دو کار نجاری و‬

‫لوله کشی بر می آيد ‪ ،‬و فرض کنيد که چهار شغل بی متصدی داشته باشيم ‪ ،‬يکی در نجاری و سه تای ديگر در‬

‫لوله کشی ‪ .‬در اين صورت ‪ ،‬گر چه تعداد شغلها بيش از تعداد متقاضيان است و سه متقاضی ما مجموعًا از‬

‫عهده هر دو کار مزبور بر می آيند ‪ ،‬واضح است که يکی از نجارها بی کار خواهد ماند ‪ .‬فرض کنيد که ‪n‬‬

‫متقاضی موجود است ‪ .‬در اين صورت ‪ ،‬برای اينکه بتوانيم اين مساله تخصيص را حل کنيم ‪ ،‬بايستی شرط زير‬

‫برقرار باشد ‪:‬‬


‫به ازای هر گروه متشکل از ‪ k‬متقاضی و به ازای همه ‪ k‬ها ‪ ، n 1.2.000 =k :‬بايستی حد اقل ‪ k‬شغل موجود‬ ‫•‬

‫باشد که عضوهای آن گروه مجموعاً ‪ ،‬تخصصهای لزم برای آنها را داشته باشند ‪.‬‬

‫به عنوان مثال ‪ ،‬اگر يکی از متقاضيان نجار و ديگری نجاری باشد که لوله کشی هم ميداند‪ ،‬و اگرفقط دوشغل‬ ‫•‬

‫لوله کشی موجود باشد‪ ،‬آنگاه گرچه اين شرط به ازای ‪= 2k‬‬

‫برقرار است ‪ ،‬به ازای ‪ k = 1‬برقرار نيست ‪ ،‬و نمی توان متقاضيان را به کار گماشت ‪.‬‬ ‫•‬

‫برای اختصار ‪ ،‬شرط فوق را شرط تنوع می ناميم ‪ .‬ثابت ميکنيم که اين شرط واقعاٌ کافی است ؛ يعنی ‪ ،‬ثابت‬ ‫•‬

‫ميکنيم ‪:‬‬
‫فصل (‪)4‬‬

‫قضیه‪ .4-1.‬اگر شرط تنوع برقرار باشد ‪ ،‬می توان به هر متقاضی شغلی مناسب اختصاص داد ‪.‬‬ ‫•‬

‫اثبات اين حکم آسان نيست ‪ .‬به ازای ‪ n = 1‬بديهی است ‪ :‬اگر فردی برای کاری مناسب باشد ‪ ،‬می توان او را‬ ‫•‬

‫به آن کار گمارد ‪ .‬به ازای ‪ n = 2‬شرط تنوع وجود حد اقل دو شغل را که در تخصص دو متقاضی باشد ‪،‬‬

‫تضمين ميکند ؛ به علوه مشکل نجار – لوله کش سابق الذکر نيز نمی تواند رخ دهد ؛ يعنی ‪ ،‬هر متقاضی‬

‫برای حداقل يکی از شغلها مناسب است ‪.‬پس در اين حالت نيز می توان متقاضيان را به کار گمارد ‪.‬‬

‫اين ملحظه ها نشان می دهند که قضيه به ازای ‪ n = 1‬و ‪ n = 2‬برقرار است ‪.‬‬ ‫•‬
‫طبيعی است که به اثباط قضيه در حالت کلی با استفاده از اصل استقراری رياضی اقدام کنيم ‪ :‬فرض می کنيم‬ ‫•‬

‫که حکم به ازای تعداد ‪ – 1n‬متقاضی و هر تعداد کمتر از آن برقرار باشد و از آن جا درستی حکم را به ازای‬

‫‪ n‬متقاضی نتيجه می گيريم ‪.‬‬

‫اگر شرط تنوع برقرار باشد ‪،‬ممکن است اين برقراری همراه با اضافه جا باشد ‪ ،‬يا دقيقاٌ بدون اضافه جا باشد ‪.‬‬ ‫•‬

‫يعنی ‪ ،‬ممکن است هر گروه دلخواه متشکل از ‪ k‬متقاضی (‪n . . . . . 2 – 1‬و ‪ ) k = 1‬در بيش از ‪ k‬شغل از‬

‫شغلهای موجود متخصص باشد ( که اين حالت را (( با اضافه جا )) می گوييم ) ‪ ،‬يا ممکن است که به ازای‬

‫‪ k0‬ای ( ‪ ، ) n . . . . 10 = k = 1‬گروهی از ‪ k0‬متقاضی که فقط در‪ k0‬شغل متخصص است ‪ ،‬وجود داشته‬

‫باشد (که اين حالت را (( بدون اضافه جا )) می گوييم ) ‪.‬‬


‫‪ .‬ثابت می کنيم که در هر يک از اين حالتها می توانيم هر يک از اين متقاضيان را به کاری متناسب با خود‬ ‫•‬

‫بگماريم ‪.‬‬

‫اگر شرط تنوع همراه با اضافه جا باشد ‪ ،‬يکی از متقاضيان را به دلخواه انتخاب کنيد و او را به يکی از شغلهای‬

‫مناسب او بگماريد از ميان ‪ – 1n‬متقاضی باقيمانده ‪ ،‬امکان ندارد که هيچ گروه ‪ k‬عضوی ( به ازای هر ‪) k‬‬

‫در کمتر از ‪ k‬شغل متخصص باشد ‪ ،‬زيرا از ميان شغلهای اوليه حد اقل ‪ + 1k‬شغل مناسب اين متقاضيان‬

‫موجود بوده ‪ ،‬و با تعيين متصدی يک شغل ‪ ،‬حد اکثر يکی از فرصتهای شغلی آنها از ميان رفته است ‪ .‬بنابراين‬

‫‪ ،‬بنا به فرض استقرار ‪ ،‬اين ‪ – 1n‬متقاضی را ميتوان به کارهايی مناسب خود گماشت ‪.‬‬
‫فصل (‪)4‬‬

‫قضیه‪ .4-1.‬اگر شرط تنوع برقرار باشد ‪ ،‬می توان به هر متقاضی شغلی مناسب اختصاص داد ‪.‬‬ ‫•‬

‫اثبات اين حکم آسان نيست ‪ .‬به ازای ‪ n = 1‬بديهی است ‪ :‬اگر فردی برای کاری مناسب باشد ‪ ،‬می توان او را‬ ‫•‬

‫به آن کار گمارد ‪ .‬به ازای ‪ n = 2‬شرط تنوع وجود حد اقل دو شغل را که در تخصص دو متقاضی باشد ‪،‬‬

‫تضمين ميکند ؛ به علوه مشکل نجار – لوله کش سابق الذکر نيز نمی تواند رخ دهد ؛ يعنی ‪ ،‬هر متقاضی‬

‫برای حداقل يکی از شغلها مناسب است ‪.‬پس در اين حالت نيز می توان متقاضيان را به کار گمارد ‪.‬‬

‫اين ملحظه ها نشان می دهند که قضيه به ازای ‪ n = 1‬و ‪ n = 2‬برقرار است ‪.‬‬ ‫•‬
‫طبيعی است که به اثباط قضيه در حالت کلی با استفاده از اصل استقراری رياضی اقدام کنيم ‪ :‬فرض می کنيم‬ ‫•‬

‫که حکم به ازای تعداد ‪ – 1n‬متقاضی و هر تعداد کمتر از آن برقرار باشد و از آن جا درستی حکم را به ازای‬

‫متقاضی و هر تعداد کمتر از آن برقرار باشد و از آن جا درستی حکم را به ازای ‪ n‬متقاضی نتيجه می گيريم ‪.‬‬

‫اگر شرط تنوع برقرار باشد ‪،‬ممکن است اين برقراری همراه با اضافه جا باشد ‪ ،‬يا دقيقاٌ بدون اضافه جا باشد ‪.‬‬ ‫•‬

‫يعنی ‪ ،‬ممکن است هر گروه دلخواه متشکل از ‪ k‬متقاضی (‪n . . . . . 2 – 1‬و ‪ ) k = 1‬در بيش از ‪ k‬شغل از‬

‫شغلهای موجود متخصص باشد ( که اين حالت را (( با اضافه جا )) می گوييم ) ‪ ،‬يا ممکن است که به ازای‪k 0‬‬

‫ای ( ‪ ، ) n . . . . 1= 0 k = 1‬گروهی از‪ k 0‬متقاضی که فقط در‪ k 0‬شغل متخصص است ‪ ،‬وجود داشته‬

‫باشد (که اين حالت را (( بدون اضافه جا )) می گوييم ) ‪.‬‬


‫‪ .‬ثابت می کنيم که در هر يک از اين حالتها می توانيم هر يک از اين متقاضيان را به کاری متناسب با خود‬ ‫•‬

‫بگماريم ‪.‬‬

‫اگر شرط تنوع همراه با اضافه جا باشد ‪ ،‬يکی از متقاضيان را به دلخواه انتخاب کنيد و او را به يکی از شغلهای‬

‫مناسب او بگماريد از ميان ‪ – 1n‬متقاضی باقيمانده ‪ ،‬امکان ندارد که هيچ گروه ‪ k‬عضوی ( به ازای هر ‪) k‬‬

‫در کمتر از ‪ k‬شغل متخصص باشد ‪،‬زيرا از ميان شغلهای اوليه حد اقل ‪ + 1k‬شغل مناسب اين متقاضيان‬

‫موجود بوده ‪ ،‬و با تعيين متصدی يک شغل ‪ ،‬حد اکثر يکی از فرصتهای شغلی آنها از ميان رفته است ‪ .‬بنابراين‬

‫‪ ،‬بنا به فرض استقرار ‪ ،‬اين ‪ – 1n‬متقاضی را ميتوان به کارهايی مناسب خود گماشت ‪.‬‬
‫اگر شرط تنوع دقيقاٌ بدون اضافه جا باشد ‪ ،‬يک مجموعه‪ a 0‬متشکل از ‪ k 0‬متقاضی (‪ ) n >k‬را در‬ ‫•‬

‫نظر بگيريد که فقط در‪ k 0‬شغل تخصص دارند ‪ .‬به واسطه شرط تنوع ‪ ،‬هيچ گروه ‪ k‬عضوی ( ‪a k . . . .2‬‬

‫‪ ) .1 =k‬از اين ميان متقاضيان نمی توانند در کمتر از ‪ k‬شغل متخصص باشند؛ بنا بر فرض استقرار نتيجه می‬

‫شود که همه اين ‪ k 0‬متقاضی را می توان به کار گماشت‪.‬‬

‫حال کافيست‪ k 0 –n‬متقاضی را که هنوز بيکار مانده اند ‪ ،‬در نظر بگيريم ‪ .‬بايستی ثابت کنيم که شرط تنوع‬ ‫•‬

‫هنوز در مورد آنها و در مورد شغلهای بی متصدی برقرار است ؛ يعنی ؛ به ازای هر گروه ‪ k‬عضوی ‪ b‬از‬

‫اين متقاضيان (‪k0 –n . . . . 2‬و‪ ) k = 1‬هنوز ‪ k‬شغل بی متصدی مناسب وجود دارد ‪ .‬برای اثبات اين امر ‪،‬‬

‫فرض کنيد که عضوهای گروه ‪ b‬فقط برای ‪ 'k‬شغل که ‪ ، K >'k‬مناسب باشند ‪.‬‬
‫در اين صورت ‪ ،‬لزم می آيد که عضوهای مجموعه ‪B +A‬متشکل از ‪ k +0 k‬متقاضی مجموعه های‪ a 0‬و ‪b‬‬ ‫•‬

‫‪ ،‬از همان آغاز فقط در ‪ k' +k‬شغل متخصص بوده باشند که با فرض برقراری شرط تنوع سازگارنيست ‪.‬‬

‫نتيجه می گيريم که شرط تنوع درمورد ‪ k0 –n‬متقاضی باقيمانده نيز برقرار است ‪ ،‬و بنابراين ‪ ،‬بنا به فرض‬

‫استقرار ‪ ،‬می توان آنها را به کارهايی مناسب خود گماشت ؛ به اين ترتيب اثبات حکم قضيه کامل می شود ‪.‬‬

‫شکل ‪ 2 . 4‬وضعيت را به ازای ‪ n = 6‬نشان می دهد ‪.‬‬

‫شکل ‪2-4‬‬
‫سه راس سمت چپ سطر پائين نمايشگر گروه ‪ a 0‬متشکل از ‪ k 0 = 3‬متقاضی ‪ ،‬به ترتيب متخصص در لوله‬ ‫•‬

‫کشی (‪ ، ) q‬نجاری و لوله کشی (‪ ، ) cq‬و نجاری (‪ ) c‬است ‪ ،‬و يالها به موضعهايی ( راسهای واقع در سطر‬

‫بال ) که مبين شغلهای تحت تصدی اين متقاضيان است ‪ ،‬کشيده شده اند ‪ .‬سه راس باقيمانده نمايشگر ‪k 0 = 3‬‬

‫‪ –n‬متخصص ‪ ،‬به ترتيب در بنايی ( ‪ ، ) b‬و تعميرات (‪ ) t‬است ‪ .‬ملحظه می کنيم که شرط تنوع در مورد‬

‫يک گروه ‪ B‬ی ‪ k = 2‬عضوی از اين متقاضيان ‪ ،‬يعنی بنا و لوله کش ‪ ،‬صادق نيست ؛ هيچ يک از شغلهای‬

‫باقيمانده لوله کشی نيست ‪ .‬وفقط يک شغل بنايی وجود دارد بنابراين ‪ ،‬واضح است که شرط تنوع نمی تواند در‬

‫مورد مجموعه پنج نفره ‪ B + 0 A‬نيز صادق باشد ‪ .‬زيرا ‪ ،‬فقط چهار شغل مناسب آنها موجود است ‪.‬‬
‫• ‪ -2 – 4‬صورتهای دیگر مسئله جور سازی‬

‫زمانی که يک گراف دو بخشی را معرفی کرديم ( به عنوان مثال به شکل ‪ 1 . 4‬نگاه کنيد ) مجموعه ‪ A‬از‬ ‫•‬

‫راسها را به عنوان مجموعه متقاضيان و مجموعه ديگر ‪ ، P ،‬را به عنوان مجموعه شغلهای موجود در نظر‬

‫گرفتيم ‪ .‬اکنون فرض کنيد که بتوان هر متقاضی را به کاری مناسب گماشت ‪ .‬به زبان گرافها ‪ ،‬اين فرض به‬

‫اين معنی است که می توان يالی متصل به هر راس متعلق به ‪ A‬پيدا کرد به طوری که راسهای ديگر اين يالها‬

‫در ‪ P‬بوده و متمايز باشند ‪ .‬بنا براين ‪ ،‬می گوييم که يک جور سازی گرافی از راسهای ‪ A‬به راسهای ‪ P‬بر‬

‫قرار کرده ايم ( شکل ‪. ) 3 . 4‬‬


‫شکل ‪4-4‬‬ ‫شکل ‪3-4‬‬
‫شكل ‪4-4‬‬ ‫شكل ‪3-4‬‬
‫ديديم که برقراری يک چنان جور سازی از ‪ A‬به ‪ P‬وقتی و فقط امکانپذير است که شرط تنوع برقرار باشد ؛‬ ‫•‬

‫يعنی ‪ ،‬هر ‪ K‬راس ‪ A‬به وسيله يالهايی به حداقل ‪ K‬راس ‪ P‬متصل باشند ‪ .‬اگر راسهای متعلق به ‪ A‬و ‪ P‬به‬

‫يک تعداد باشند ‪ ،‬يک چنان جور سازی تناظری يک به يک ميان ‪ A‬و ‪ P‬است به طوری که هر دو راس‬

‫متناظر در اين جور سازی به وسيله يالی از گراف به هم متصل اند ( شکل‪. ) 4 . 4‬‬
‫‪ -3 – 4‬مسابقه های دوره ای‬

‫مساله تنظيم جدول مسابقه ها در تمام انواع مسابقه ها مطرح است ‪ .‬اگر مسابقه ها حذفی باشند ‪ ،‬حل مساله آسان‬ ‫•‬

‫است‪:‬درپايان هر دور بازندگان حذف می شوند و برندگان دو به دو مقابل يکديگر قرار می گيرند ‪ .‬البته اگر در‬

‫دوری تعداد شرکت کنندگان باقيمانده فرد باشد ‪ ،‬می توان به يکی از آنها استراحت داد ‪.‬‬

‫مساله در مورد مسابقه های دوره ای ‪ ،‬که در آن هر شرکت کننده ای بايد با همه شرکت کنندگان ديگر مسابقه‬ ‫•‬

‫دهد ‪ ،‬چنانکه در مسابقه های دوره ای شطرنج رايج است ‪ .‬تا اندازه ای پيچيده تر است ‪ .‬در چنين مواردی‬

‫طبيعی است که بخواهيم از پيش ‪ ،‬جدولی را که مبين زوجهای رقيب در هر دور باشد ‪ ،‬تنظيم کنيم ‪.‬‬
‫در اين مورد نيز بيان مساله به زبان گرافها مفيد است ‪ .‬فرض می کنيم که ‪ n‬شرکت کننده وجود دارد که هر‬ ‫•‬

‫يک از آنها ‪ – 1n‬مسابقه با ديگر شرکت کنندگان برگزار خواهد نمود ‪ .‬چون گذشته ‪ ،‬هر مسابقه به صورت‬

‫يالی مثلٌ ‪ ، ab‬که دو شرکت کننده يا دو راس ‪ a‬و ‪ b‬را به هموصل می کند ‪ ،‬نشان داده می شود به اين ترتيب ‪،‬‬

‫مجموعه مسابقه ها با گراف ‪ n‬راسی کامل متناظر می شود ‪.‬‬

‫در شکل ‪ 4 . 6‬وضعيت به ازای ‪ n = 6‬نشان داده شده است ‪.‬‬ ‫•‬

‫شکل ‪6-4‬‬
‫در هر دور مسابقه های دوره ای ‪ ،‬نيمی از شرکت کنندگان با نيم ديگر ‪ ،‬دو به دو ‪ ،‬مسابقه می دهند ‪ ،‬برای‬ ‫•‬

‫اينکه اين امر عملی باشد ‪ ،‬فعل فرض می کنيم که ‪ n‬زوج باشد ‪ .‬در گراف مربوطه اين امر معادل با گزينش ‪n‬‬

‫يال غير محاور (غير متصل ) است ‪ ،‬به اين ترتيب هر يک از ‪ n‬راس فقط بريکی از اين يالها واقع است ‪.‬‬

‫يال اختيار کرد ‪ ،‬و اين فرايند را بايستی تا زمانی‬ ‫در دور بعدی بايستی مجموعه کامل متفاوتی متشکل از ‪n‬‬

‫که همه مسابقه ها انجام شده باشند تکرار نمود ‪ .‬در شکل ‪ 6 . 4‬يالها به طريق زير علمتگذاری شده اند ‪:‬‬

‫آنهايی که با عدد ‪ 1‬مشخص شده اند مبين مسابقه های دور اول هستند ‪ ،‬يالهايی که با عدد ‪ 2‬مشخص شده اند‬

‫مبين دور دوم ‪ ،‬والی آخر ‪.‬‬


‫اگر تعداد بازيکنان زياد باشد ‪ ،‬تنظيم يک جدول کامل برای مسابقه های دورهای مختلف امری واقعاٌ خسته‬ ‫•‬

‫کننده است مگر اينکه از روشی اصولی برای انجام دادن آن استفاده شود ‪ .‬بسياری از کتابهای راهنمای‬

‫مربوط به نحوه اجرای مسابقه ها حاوی تعداد زيادی جدول اند ‪ ،‬جدولهايی از مسابقه های ميان ‪n‬‬

‫شرکت کننده به ازای ‪ n‬های مختلف ‪ . 6 = n ، 8، 10 ،12 . . .‬برای تنظيم جدول کافی است تعداد‬

‫شرکت کندگان ‪ ،‬يعنی ‪ n‬را همچون فوق زوج فرض نمود تا بتوان زوجهايی از همه شرکت کنندگان تشکيل‬

‫داد اگر تعداد شرکت کنندگان فرد باشد می توان به اين جمع شرکت کنندهای موهومی ‪ ،‬مثلً ‪ ƒ‬افزود و‬

‫سپس قيد کرد که در هر روز شرکت کننده ای که با ‪ ƒ‬در يک زوج قرار دارد استراحت خواهد داشت ‪.‬‬
‫اجازه دهيد روش کلی سادهای را برای تنظيم جدول چنين مسابقه ای ‪ ،‬به ازای ‪ n‬زوج ارائه کنيم ‪.‬شرکت‬ ‫•‬

‫کنندگان را با شماره های ‪ n ، . . . ، 2 ، 1‬شماره گذاری می کنيم و اين رقمها را به همين ترتيب در سطر اول‬

‫جدول مربع شکلی می نويسيم ‪ .‬سطر بعدی جدول را طوری تنظيم می کنيم که نشان دهنده رقيبهای شرکت‬

‫کنندگان شماره گذاری شده در سطر اول در دوره نخست مسابقه ها باشد ‪ .‬به همين ترتيب ‪ ،‬در سطر زير آن‬

‫رقيبهای شرکت کننده گان ‪ n ، . . . ، 2 ، 1‬در دوره دوم را می نويسيم و الی آخر ‪،‬تا وقتی که همه شرکت‬

‫کنندگان با يکديگر مسابقه داده باشند ‪ .‬به وضوح اين جدول بايستی طوری تنظيم شده باشد که طبق آن ‪ ،‬هر‬

‫زوج از شرکت کنندگان دقيقا يکبار با يکديگر مواجه شوند ‪.‬‬


1 2 3 4 5 6 0 0 0

-3 0 0 4 3n 2-n 1-n n 21 2 •

-1 0 0 6 5n n 2 31 4 3 •

0 8 7n 2 3 41 5 6 4 •

0 0 0 0 0 0 0 0 0 0 •

0 0 0 0 0 0 0 0 0 0 •

0 0 0 0 0 0 0 0 0 0 •

-2 0 0 0 0 3 2n 1-n n 1+n •

-1 0 0 0 5 4n n 2 3 2+n •

0 0 0 0 0 0 0 0 0 0 •

0 0 0 0 0 0 0 0 0 0 •

0 0 0 0 0 0 0 0 0 0 •

-2 0 0 0 0 0 2 1n 1-n n •
‫يکی از راههای نيل به اين منظور در جدول ‪ 7.4‬ارائه شده است ‪ .‬برای شناسايی رقيب شرکت کتتدۀ شمارۀ ‪j‬‬ ‫•‬

‫در دوره کافی است در اين جدول به تقاطع ستون ‪ j‬ام با سطر ‪ k + 1‬ام نگاه کنيم ‪.‬‬

‫اين جدول به شرح زير تنظيم می شود ‪:‬‬ ‫•‬

‫به طوری که پيشتر ملحظه شد ‪ ،‬سطر اول حاوی شرکت کنندگان از ‪ 1‬تا ‪ n‬است اين عددها را در ستون اول‬ ‫•‬

‫نيز درج می کنيم ( شکل ‪ 4.7‬را ملخظه کنيد ) ‪.‬اکنون عددهايی از ‪ 2‬تا ‪ n‬را به طوری دوری و نزولی در‬

‫سطر زير سطر اول با عددهای زوج‬ ‫‪ -1n‬خانه باقيماندۀ هر سطر وارد می کنيم ‪ .‬به اين ترتيب ‪n ،‬‬

‫‪ n ، . . . ، 4 ، 2‬شروع می شود و عبارتند از ‪:‬‬


-1 0 0 0 0 0 4 3n n 2 •

-1 0 0 0 6 5n n 2 3 4 •

0 0 0 0 0 0 0 0 0 0 •

0 0 0 0 0 0 0 0 0 0 •

-2 0 0 0 0 0 3 2n 1- n n •
‫سطر بعدی با عددهای فرد ‪ -1 n ، . . . ، 5 ، 3‬شروع می شوند و عبارت اند از ‪:‬‬ ‫‪-1 n‬‬ ‫•‬

‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪4n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫•‬

‫‪-1‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪6n‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪5‬‬ ‫•‬

‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫•‬

‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫•‬

‫‪2‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪0‬‬ ‫‪2- n‬‬ ‫‪1-nn‬‬
‫توجه کنيد که نتوانسته ايم عدد ‪ 1‬را در اين جدول وارد کنيم ‪ ،‬از سوی ديگر ‪ ،‬چون هيچ شرکت کنندهای با‬ ‫•‬

‫خودش مسابقه نمی دهد ‪ ،‬عدد واقع در رأس هيچ ستونی نبايستی در داخل آن ستون تکرار شود ‪ .‬برای رفع اين‬

‫دو مشکل کافی است ‪ ،‬مطابق شکل ‪ ، 7.4‬عدد ‪ 1‬را جايگزين همۀ عددهای واقع بر قطر اصلی کنيم اکنون هر‬

‫شرکت کنندهای با نگاه به ستون تحت شمارۀ خود می تواند نام رقيب خود را در دوره های مختلف ملحظه کند‬

‫‪ -‬به عنوان مثال ‪ ،‬شرکت کننده شماره ‪ 4‬با ‪ -1 n‬در دور اول ‪ ،‬با ‪ 2‬در دور دوم ‪ ،‬با ‪ 1‬در دور سوم ‪ ،‬با ‪6‬‬

‫در دور چهارم ‪ ،‬و نهايتاً با ‪ - 3 n‬در دور (‪ ) n -1‬مسابقه می دهد ‪.‬‬

‫در سالهای اخير روشهای تنظيم جدولهای مسابقه های دوری دائماً در حال پيشرفت بوده اند ‪ ،‬و کاربرد روز‬ ‫•‬

‫افزونی در مسأ له هايی کاملً متفاوت با مسأ له برنامه ريزی مسابقه ها که در بال بحث شد داشته اند ‪.‬‬
‫فصل (‪)5‬‬

‫تسطیح و دوگانگی‬

‫در اين فصل نظريه گراف با ديد توپولوژيکی مطالعه می شود که در آن اصطلحات توپولوژيکی يکی از‬ ‫•‬

‫قبيل تسطيح ‪ ،‬گونا و غيره بررسی می شوند ‪ .‬در بخش ‪ 3-2‬ثابت شد که می توان هر گرافی را در فضای‬

‫سه بعدی نشاند (يعنی آن را می توان بدون تقاطع رسم کرد ) ‪ .‬در اينجا امکان نشاندن يک گراف در صفحه‬

‫و يا سطوح ديگر بررسی می شود ‪ .‬در بخش ‪ 1-5‬وجود گرافهای غير مسطح را ثابت و مشخصه مشهور‬

‫کوراتوسکی برای گرافهای مسطح را بيان می کنيم در بخش ‪ 2-5‬فرمول اويلر مربوط به تعداد رئوس و‬
‫يالها و وجوه يک گراف مسطح اثبات می شود ‪ ،‬و در بخش ‪ 3-5‬اين مطالب به گرافهايی که در سطوح‬ ‫•‬

‫ديگر قابل نشاندن هستند تعميم داده می شود ‪.‬‬

‫‪ -5-1‬گرافهای مسطح شده ‪:‬‬ ‫•‬

‫گراف مسطح شده گرافی است که در صفحه چنان رسم شده باشد که هيچ دو يال آن (و يا خمهای معرف‬ ‫•‬

‫آنها) يکديگر را جز در رئوسی که از آنها می گذرند قطع نکنند ‪ .‬گراف مسطح گرافی است که با يک‬

‫گراف مسطح شده يکريخت باشد ‪.‬‬


‫بنابر اصطلحاتی که در بخش ‪ 3-2‬به کار رفت می توان گفت يک گراف مسطح است اگر قابل نشاندن در صفحه باشد ‪.‬‬ ‫•‬

‫مثل گرافهای شکل ‪1-5‬مسطح اند ‪ ،‬ولی فقط دومی و سومی مسطح شده هستند ‪.‬‬

‫شکل ‪1-5‬‬
‫سوالی که از اين مثال پيش می آيد اين است که آيا هميشه می توان يک گراف مسطح را در صفحه چنان‬ ‫•‬

‫رسم کرد که يالهای آن خطوط راست باشند ‪ .‬با وجود اينکه پاسخ اين سوال برای گرافهايی که يالهای‬

‫چندگانه و يا طوقه دارند منفی است ‪ ،‬همچنانکه واگنر در سال ‪ 1936‬ثابت کرد برای گرافهای ساده مثبت‬

‫است ‪ .‬خواننده علقمند برای توضيح بيشتر می تواند به چارترند و لسنيک (‪ )10‬مراجعه کند ‪.‬‬

‫بنابر قضيه زير ‪ ،‬همه گرافها مسطح نيستند ‪.‬‬

‫قضیه (‪-1-5‬الف) گرافهای ‪ K5‬و ‪ K3,3‬مسطح هستند ‪.‬‬


‫یادآوری ‪ :‬برای اين حکم دو اثبات ارائه خواهد شد ‪ .‬اولين برهان که در اينجا ارائه می شود ‪ ،‬به قضيه‬ ‫•‬

‫خم جردن ‪ ،‬به صورتی که در بخش ‪ 3-2‬آمد بستگی دارد ‪ .‬برهان دوم که در فصل بعد خواهد آمد نتيجه ای‬

‫از فرمول اويلر است ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬فرض کنيد ‪ k5‬مسطح باشد ‪ ،‬چون ‪ ، k5‬مداری به طول ‪ 5‬دارد(مثل‪) v←z←y←x←w←v‬‬ ‫•‬

‫بدون آنکه از کليت قضيه کاسته شود ‪ ،‬اين مدار در هر نشاندن در صفحه به صورت يک پنج ضلعی منتظم‬

‫ظاهر می شود مانند شکل ‪ 2-5‬بنابر قضيه خم ژوردان ‪ ،‬يال ‪ zw‬يا بايد تماماً درون اين پنج ضلعی و يا در‬

‫بيرون آن قرار گيرد ‪.‬‬


‫شکل ‪3-5‬‬ ‫شکل ‪2-5‬‬ ‫•‬
‫(امکان سوم ‪ ،‬يعنی خم پنج ضلعی را قطع کند ‪ ،‬در اينجا پيش نمی آيد ‪ ،‬زيرا فرض کرديم نشاندن در صفحه‬ ‫•‬

‫است) ‪ .‬حالتی را که ‪ zw‬در داخل پنج ضلعی است در نظر می گيريم ‪ – .‬حالت ديگر نيز به همين طريق‬

‫است و به خواننده واگذار می شود ‪ ،‬چون يالهای ‪ vx‬و ‪ ، vy‬يال ‪ zw‬را نمی برند هر دو بايد در بيرون پنج‬

‫ضلعی قرار گيرند ‪ .‬شکل ‪ . 3-5‬اما يال ‪ xz‬نمی تواند يال ‪ vy‬را ببرد ‪ ،‬بنابراين داخل پنج ضلعی قرار می‬

‫گيرد ‪ .‬بهمين نحو يال ‪ wy‬نيز بايد در داخل پنج ضلعی باشد ‪ .‬چون در اين صورت يالهای ‪ wy‬و ‪xz‬‬

‫يکديگر را بايد ببرند ‪ ،‬تناقض لزم به دست می آيد ‪.‬‬


‫به همين ترتيب ولی ساده تر ‪ ،‬می توان ثابت کرد که ‪ K3,3‬غير مسطح است ؛ يک مدار شش‬ ‫•‬

‫ضلعی ‪ ، u ←z ←y ←x ←w ←v ←u‬در شکل ‪ 4-5‬در نظر می گيريم و (با استفاده از‬

‫قضيه خم ژوردان) ثابت می کنيم که دو تا از يالهای ‪ux، vy‬و‪ wz‬بايد در داخل يا خارج شش‬

‫ضلعی قرار گيرند و لذا يکديگر را می برند ‪// .‬‬

‫شکل ‪4-5‬‬
‫روشن است که هر زير گراف يک گراف مسطح خود مسطح است و هر گرافی که شامل يک زير گراف‬ ‫•‬

‫غير مسطح باشد ‪ ،‬غير مسطح است ‪ .‬بنايراين هر گرافی که شامل زير گرافهای ‪ k5‬يا ‪ k3,3‬است ‪ ،‬مسطح‬

‫نيست ‪ .‬گرافهای ‪ k5‬و ‪ k3,3‬تنها گرافهايی هستند که هر گراف غير مسطح شامل يکی از آنهاست ‪ .‬برای بيان‬

‫دقيقتر اين حکم ‪ ،‬مفهوم «گرافهای همسانريخت» مورد نياز است ‪ .‬دو گراف همسانریخت ( یا نسبت به‬

‫رئوس درجه ‪ 2‬یکسان) هستند اگر آن دو گراف را بتوان از افزودن رئوس جديد درجه ‪ 2‬به دست آورد ‪.‬‬

‫مثل ‪ ،‬گرافهای شکل ‪ 5-5‬همسانريخت هستند ‪ ،‬هر دو گراف مداری نيز چنين اند ‪ .‬توجه کنيد که‬

‫همسانريختی يک رابطه هم ارزی روی گرافهاست ‪.‬‬


‫شکل ‪5-5‬‬
‫معرفی اصطلح همسانريختی بدين صورت بيشتر جنبه تکنيکی دارد ‪ .‬افزودن و يا حذف رئوس درجه دو‬ ‫•‬

‫ارتباطی به مسطح بودن گراف ندارد ‪ .‬با وجود اين به کمک آن ‪ ،‬نتيجه مهم زير را که موسوم به قضيه‬

‫کوراتوسکی است و شرط لزم و کافی برای مسطح بودن يک گراف را ارائه می کند ‪ ،‬می آوريم ‪.‬‬

‫قضیه (‪-1-5‬ب) (کوراتوسکی ‪ )1930‬يک گراف مسطح است اگر و فقط اگر شامل زير گرافی‬ ‫•‬

‫همسانريخت با ‪ K5‬يا ‪ K3,3‬نباشد ‪ .‬اثبات قضيه کوراتوسکی نسبتا طولنی و پيچيده است بدين منظور از آن‬

‫می گذريم (بوندی و مورتی (‪ )7‬يا هراری را ملحظه کنيد) ‪.‬‬


‫با استفاده از قضيه کوراتوسکی ‪ ،‬ضابطه ديگری برای تسطيح به دست می آيد ‪ .‬اين ملک مفهوم انقباض‬ ‫•‬

‫را که در بخش ‪ 2-2‬ارائه شد دربر دارد ‪.‬‬

‫قضیه (‪-1-5‬ج) يک گراف مسطح است اگرو فقط اگر شامل زيرگرافی قابل انقباص با ‪ K5‬يا ‪ K3,3‬نباشد ‪.‬‬

‫شرح برهان ** ‪ :‬ابتدا فرض کنيد گراف ‪ G‬غير مسطح است ‪ ،‬در اين صورت بنابر قضيه‬ ‫•‬

‫کوراتوسکی ‪ G ،‬شامل يک زير گراف ‪ H‬است که با ‪ K5‬يا ‪ K3,3‬همسانريخت است ‪ .‬از انقباض متوالی‬

‫يالهايی از ‪ H‬که حداقل از يک رأس درجه ‪ 2‬می گذرند ‪ ،‬ملحظه می شود که ‪ H‬با ‪ K5‬يا ‪ K3,3‬قابل‬

‫انقباض است ‪.‬‬


‫حال فرض کنيد ‪ ، G‬دارای زيرگراف ‪ H ،‬است که قابل انقباض به ‪ ، K3,3‬است و فرض کنيد رأس ‪ ، v‬از‬

‫‪ K3,3‬حاصل انقباض زيرگراف ‪ Hv‬از ‪ H‬است (شکل ‪6-5‬را ملحظه کنيد) ‪ .‬رأس ‪ v‬از ‪ ، K3,3‬بر سه يال‬

‫‪ e1 ،e2‬و ‪ e3‬قرار دارد ؛ اين سه يال به عنوان يالهای ‪ H‬بر سه رأس (که لزوما يکسان نيستند)‪ v1 ،v2‬و‬

‫‪ v3‬می گذرند ‪ .‬در صورتی که ‪ v1 ،v2‬و ‪ v3‬متمايز باشند ‪ ،‬يک رأس ‪ w‬از ‪ Hv‬و سه مسير از ‪ w‬به اين‬

‫رئوس وجود دارد ‪ ،‬اين مسيرها فقط در ‪ w‬يکديگر را قطع می کنند ‪ .‬اگر رئوس متمايز نباشند ‪ ،‬ساختار‬

‫مشابهی به کار می رود ‪ ،‬در اين صورت مسيرها به رئوس تبديل می شوند ‪.‬‬
‫در نتيجه ‪ w‬و سه يال منشعب از آن جايگزين ‪ Hv‬می شود ‪ .‬اگر اين دستورالعمل را برای هر رأس از‬ ‫•‬

‫‪ ،k3,3‬انجام دهيم و مسيرهای حاصل به يالهای ‪k3,3‬اضافه شوند ‪ ،‬زير گراف حاصل ‪ ،‬به وضوح با‬

‫‪k3,3‬همسانريخت است ‪ ،‬يعنی (بنابر قضيه کوراتوسکی) ‪ – G‬غير مسطح است (شکل ‪ 7-5‬را ملحظه‬

‫کنيد) ‪.‬‬
‫شکل ‪6-5‬‬

‫شکل ‪7-5‬‬
‫اگر ‪ G‬شامل زير گرافی باشد که با ‪ k5‬قابل انقباض است ‪ .‬استدلل مشابهی به کار می رود ‪ .‬دراين حالت‬ ‫•‬

‫جزئيات پيچيده تر است ‪ .‬زيرا زيرگرافی که به دست می آيد يا با ‪ k5‬همسانريخت است يا با ‪ k3,3‬اين‬

‫استدلل را در چارترنر و لسنياک (‪ )10‬ملحظه کنيد ‪*// .‬‬

‫در پايان اين بخش ”عدد تقاطع“ يک گراف را معرفی می کنيم ‪ .‬چون گرافهای ‪k5‬و ‪ k3,3‬مسطح نيستند اگر‬ ‫•‬

‫در صفحه رسم شوند يالها حداقل در يک نقطه تلقی می کنند ‪ .‬با وجود اين ‪ ،‬مطابق شکل ‪ 8-5‬ضرورت‬

‫ندارد بيش از يک تقاطع داشته باشيم ‪ ،‬برای بيان اين (مفهوم) می گوييم عدد تقاطع ‪ k5‬و ‪ k3,3‬يک است در‬

‫حالت کلی ‪ ،‬عدد – تقاطع ‪ )cr)G،‬گراف ‪ ، G‬کمترين تعداد تلقی است که در رسم ‪ G‬در صفحه پيش می‬

‫آيد ‪.‬‬
‫بنابراين عدد – تقاطع را می توان معرف ميزان غير – مسطح بودن ‪ G‬دانست ‪ .‬مثل ‪ ،‬عدد – تقاطع يک‬ ‫•‬

‫گراف مسطح صفر است ‪ ،‬و‪ .(=1cr)k3,3=)cr)k5‬توجه داريد که ‪ ،‬بنابر بخش ‪ ، 3-2‬کلمه تقاطع فقط در‬

‫مورد تلقی دو يال به کار می رود و تقاطع سه يال يا بيشتر معلول نيست ‪.‬‬

‫شکل ‪8-5‬‬

‫در مورد گرافهای مسطح ‪ ،‬تعدادی تمرينی ساده تر در پايان بخش ‪ 3-2‬وجود دارد ‪.‬‬ ‫•‬
‫‪ -5-2‬فرمول اویلر برای گرافهای مسطح‬

‫در اين بخش قضيه ای در مورد رابطه ای تعداد رئوس ‪ ،‬يالها و وجوه در يک گراف همبند مسطح ‪ G‬اثبات می‬ ‫•‬

‫شوند قبل از آنکه مفهوم ”وجه“ را تعريف کنيم ‪ ،‬ياد آور می شويم که نقطه ‪ X‬را از ‪ G‬مجزاً گويند ‪ .‬هرگاه ‪X‬‬

‫يک رأس ‪ G‬نباشد و يا روی هيچ يک از يالهای آن قرار نداشته باشد ‪.‬‬

‫اگر ‪ x‬نقطه ای از صفحه و از ‪ G‬مجزا باشد ‪ ،‬بنابر تعريف وجه شامل ‪ ، x‬از ‪ ، G‬عبارت است از مجموعه ای‬ ‫•‬

‫نقاطی از صفحه که از ‪ ، x‬بوسيله يک خم جردن که تمام نقاط آن از ‪ G‬مجزا هستند ‪ ،‬قابل دسترس باشد به‬

‫عبارت ديگر دو نقطه ‪ x‬و ‪ y‬از صفحه را معادل گويند ‪،‬‬


‫اگر هر دو از ‪ G‬مجزا باشند و بوسيله خم جردنی که تمام نقاط آن از ‪ G‬مجزا هستند ‪ ،‬قابل دسترسی باشد ‪-5( .‬‬ ‫•‬

‫‪ . )-1-2‬اين رابطه يک رابطه هم ارزی روی مجموعه نقاطی از صفحه است که از ‪ G‬مجزايند ‪ .‬دسته های هم‬

‫ارزی اين رابطه را وجوه ‪ G‬می نامند ‪ .‬توجه داريد که يکی از وجوه بی کران است ‪ .‬آن را وجه نامتناهی‬

‫گويند ‪ .‬مثل اگر ‪ G‬گراف شکل ‪ 10-5‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ G‬چهار وجه دارد و ‪ f4‬وجه نامتناهی است ‪ .‬اگر احساس‬

‫می کنيد که تعريف وجه به اين صورت بيش از حد ابتدايی است ‪ ،‬می توانيد به برداشت خود متکی باشيد ‪.‬‬

‫شکل ‪2-5‬‬
‫درک اين مطلب که وجه نامتناهی ويژگی خاصی ندارد مهم است – در حقيقت هر وجهی می تواند وجه‬ ‫•‬

‫نامتناهی باشد ‪ .‬برای اين منظور ‪ ،‬با استفاده از قضيه (‪-3-2‬ب) گراف را روی سطح کره می نشانيم ‪ .‬حال کره‬

‫را طوری می چرخانيم که نقطه تصوير (قطب شمال) در وجهی که می خواهيم نامتناهی باشد قرار گيرد ‪،‬‬

‫سپس گراف را روی صفحه ای که در قطب جنوب بر کره مماس است تصوير می کنيم ‪ .‬در اين صورت وجه‬

‫منتخب وجه نامتناهی است ‪ .‬شکل ‪ 11-5‬همان گراف شکل ‪ 10-5‬است که در آن ‪ f3‬وجه نامتناهی است ‪ .‬از‬

‫اين پس گرافهايی را که در صفحه می توان نشاند ‪ ،‬و آنهايی را که روی سطح کره می توان رسم کرد به عنوان‬

‫گرافهای قابل تعويض به کار خواهيم برد ‪.‬‬


‫شکل ‪11-5‬‬

‫حال فرمول اويلر را بيان و اثبات می کنيم ‪ .‬طبق اين فرمول تعداد وجوه يک گراف بهرطريقی که روی صفحه نشانده شده‬ ‫•‬

‫باشد تغيير نمی کند و از فرمول ساده ای به دست می آيد ‪ .‬اثبات ديگری در تمرين (‪-2-5‬ک) می آيد‬

‫قضیه (‪-2-5‬الف) (اويلر ‪ )1750‬فرض کنيد ‪ G‬يک گراف همبند مسطح شده است ‪ ،‬و تعداد رئوس ‪ ،‬يالها ‪ ،‬و وجوه آن‬ ‫•‬

‫به ترتيب ‪ m,n‬و ‪ f‬است ‪ .‬در اين صورت‬

‫‪n–m+f=2‬‬
‫برهان ‪ :‬برهان به روش استقرار روی تعداد يالهای ‪ G‬است ‪ .‬اگر‪ ، 0=m‬آنگاه ‪( =1n‬چون ‪ G‬همبند است) و‬

‫‪( =1f‬وجه نامتناهی) ؛ لذا اين قضيه در اين حالت برقرار است ‪ .‬حال فرض کنيد اين قضيه برای تمام گرافهايی‬

‫که حداکثر ‪ -1m‬يال دارند برقرار است ‪ ،‬و گراف ‪ G ،m‬يال دارد ؛ اگر ‪ G‬درخت باشد آنگاه ‪ m=n-1‬و ‪f=1‬‬

‫‪ ،‬بنابراين ‪ . n-m+f=2‬اگر ‪ G‬درخت نباشد ‪ e ،‬را يالی در مداری از ‪ G‬بگيريد ‪ .‬در اين صورت ‪ G-e‬يک‬

‫گراف همبند مسطح شده است که ‪ n‬رأس ‪ m-1 ،‬يال و ‪ f-1‬وجه دارد ‪ ،‬و لذا بنابر فرض استقراء ‪n-)m-1( ،‬‬

‫‪ . + )f-1( = 2‬بنابراين ‪. // n-m+f=2 ،‬‬


‫اين نتيجه را اغلب فرمول چند وجهی نيز می نامند ‪ ،‬زيرا تعداد رئوس ‪ ،‬يالها و وجوه هر چند وجهی محدب در‬ ‫•‬

‫اين رابطه صدق می کنند ؛ درستی اين حکم را می توان با تصوير چند وجهی روی کره محيطی آن و استفاده‬

‫از قضيه (‪-3-2‬ب) ‪ ،‬تحقيق کرد ‪ .‬گراف مسطح شده حاصل يک گراف ‪ -3‬همبند است که هر وجه آن به يک‬

‫چند ضلعی محدود است – گرافی از اين نوع را يک گراف چند وجهی می نامند ‪.‬‬

‫(شکل ‪ )12-5‬را ملحظه کنيد) ‪ ،‬برای تسهيل کار ‪ ،‬قضيه (‪-2-5‬الف) را برای چنين گرافهايی ارائه می کنيم ‪.‬‬ ‫•‬

‫شکل ‪12-5‬‬
‫فرع (‪-2-5‬ب) فرض کنيد ‪ G‬يک گراف چند وجهی است ؛ در اين صورت ‪ ،‬طبق نماد گذاری اخير ‪،‬‬ ‫•‬

‫‪//. n_m+f=2‬‬

‫فرمول اويلررا به سادگی می توان به گرافهای ناهمبند تعميم داد ‪.‬‬

‫فرع(‪-2-5‬ج) فرض کنيد ‪ G‬يک گراف مسطح شده ‪ n‬رأسی است که ‪ m‬يال ‪ f ،‬وجه و ‪ k‬مولفه دارد ‪ ،‬در‬ ‫•‬

‫‪. n-m+f=k+1‬‬ ‫اين صورت‬

‫برهان ‪ :‬اين حکم از به کار بردن فرمول اويلر هر يک از مولفه ها به دست می آيد ‪ .‬مراقب باشيد که وجه‬

‫نامتناهی را بيش از يک بار به حساب نياوريد ‪// .‬‬


‫تمام نتايجی که تا به حال در اين فصل ارائه شد برای هر گراف مسطح شده دلخواه به کار می روند ؛ اينک ‪ ،‬دامنه‬

‫مطالعه را به گرافهای ساده محدود می کنيم ‪.‬‬

‫فرع (‪-2-5‬د)‬

‫(‪ )1‬اگر ‪ G‬يک گراف مسطح ساده با ‪n ))≥ 3‬رأس و ‪ m‬يال باشد ‪ .‬آنگاه ‪. 6n-3 ≥ m‬‬

‫‪6n-3 ≥ m‬‬ ‫(‪ )2‬بعلوه ‪ ،‬اگر‪ G‬دارای مثلث نباشد ‪ ،‬آنگاه‬

‫برهان (‪ )1‬بدون آن که از کليت قضيه کاسته شود ‪ ،‬می توان فرض کرد که ‪ G‬يک گراف مسطح شده است ‪.‬‬

‫چون هر وجه حداقل به سه سال يال محدود است ‪ ،‬شمارش يالها با استفاده از تعداد وجوه ايجاب می کند که ‪m2‬‬

‫‪ ≥f( . 3‬ضريب ‪ ، 2‬به خاطر اين است که هر يال حداکثر در دو وجه به حساب می آيد) ‪.‬‬
‫از ترکيب اين نامساوی و فرمول اويلر نتيجه به دست می آيد ‪.‬‬

‫(‪ )2‬اين حکم نيز به همين نحو به دست می آيد ‪ ،‬با اين تفاوت که به جای نامساوی ‪ ،m 2 ≥f 3‬داريم ‪m 2 ≥f4‬‬ ‫•‬

‫با استفاده از اين حکم اثبات ديگری برای قضيه (‪1-5‬الف) ارائه می شود ‪.‬‬ ‫•‬

‫فرع (‪-2-5‬ه) ‪ k5‬و ‪ k3,3‬غير مسطح اند ‪.‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬اگر ‪ k5‬مسطح باشد ‪ ،‬بنابر قسمت (‪ )1‬فرع (‪-2-5‬د) داريم ‪ ، 10≥ 9‬که يک تناقض است ‪ .‬اگر‬ ‫•‬

‫‪ k3,3‬مسطح باشد ‪ ،‬آنگاه بنابر قسمت دوم فرع (‪-2-5‬د) داريم ‪ 9≥ 8‬که اين نيز يک تناقض است ‪// .‬‬
‫قضیه (‪-2-5‬و) هر گراف مسطح دارای رأسی است که درجه آن حداکثر پنج است ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬بدون آن که از کليت قضيه کاسته شود می توان فرض کرد که گراف مسطح شده و همبند است ‪ ،‬و‬ ‫•‬

‫حداقل سه رأس دارد ‪ .‬اگر درجه تمام رئوس آن حداقل شش باشد ‪ ،‬آنگاه بنابر نمادگذاری فوق داريم ‪m2‬‬

‫‪≥n(6‬يعنی ‪m≥n)3‬‬

‫از قسمت (‪ )1‬فرع (‪-2-5‬د) بلفاصله نتيجه می شود ‪ ،-6n 3 ≥n 3‬که يک تناقض بديهی است ‪.‬‬ ‫•‬
‫اين قسمت را با يادآوری چند نکته درباره ضخامت يک گراف به پايان می بريم ‪ .‬در مهندسی الکترونيک گاهی‬ ‫•‬

‫اوقات بخشهايی که از شبکه ها روی يک صفحه نارسانا چاپ می شود و مدارهای چاپی ناميده می شوند ‪ .‬برای‬

‫يک شبکه کلی ‪ ،‬اطلع از اينکه چه تعداد مدار چاپی برای تکميل شبکه لزم است دارای حائز اهميت است ‪،‬‬

‫در اينجا ضخامت يک گراف ‪ ، )t)G ،‬را کمترين تعداد گرافهای مسطح تعريف می کنيم که می توانند روی هم‬

‫قرار گيرند تا ‪ G‬تشکيل شود ‪ .‬مانند عدد تقاطع ‪ ،‬ضخامت معرف اندازه غيرمسطح بودن يک گراف است ‪.‬‬

‫مثل ‪،‬ضخامت يک گراف مسطح يک است ‪ .‬و ضخامت ‪ K5‬و ‪ ، K3,3‬دو است ‪.‬‬
‫همچنان خواهيم ديد ‪ ،‬با استفاده از فرمول اويلر يک کران پايين برای ضخامت به دست می آيد ‪ .‬چيزی که تا‬ ‫•‬

‫حدی عجيب به نظر می رسد اين است که اين کران پايينی بديهی غالبا برابر مقدار واقعی است ‪ ،‬اين حکم از‬

‫ساختن مستقيم بعضی حالت خاص نتيجه می شود ‪ .‬برای رسيدن به اين کران پايين از‬

‫که به ترتيب نشانگر بزرگترين عدد صحيح نابيشتر از ‪ X‬و کوچکترين عدد‬ ‫و‬ ‫نمادهای‬

‫؛‬ ‫‪X‬‬ ‫‪X‬‬


‫صحيح ناکمتر از ‪ X‬است استفاده می کنيم (بطوريکه ‪:‬‬

‫‪)  π  = 3,  π  = 4‬‬ ‫‪3 = 3 = 3‬‬ ‫‪.‬‬ ‫‪ ،‬همچنين توجه کنيد که‬

‫‪ X  =−−X ‬‬


‫قضیه (‪-2-5‬ز) فرض کنيد ‪ G‬يک گراف ساده است که ‪n ) )≥3‬رأس و ‪ m‬يال دارد ‪ ،‬در اين صورت‬ ‫•‬

‫ضخامت ‪ ، G ،)t)G‬در نامساوی های زير صدق می کند ‪.‬‬

‫‪ m ‬‬ ‫‪ m + 3n − 7 ‬‬


‫‪t )G ( ≥ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪t )G ( ≥ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬‫‪n‬‬ ‫‪−‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪‬‬ ‫؛‬
‫‪‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪−‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪‬‬
‫برهان ‪ :‬قسمت اول از بکار بردن قسمت (‪ )1‬فرع (‪-2-5‬د) فورا بدست می آيد و علت وجودی کروشه ها اين است‬

‫‪a ‬‬ ‫که ضخامت يک عدد صحيح است ‪ .‬قسمت دوم با استفاده از رابطه‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫=‬ ‫‪‬‬ ‫)‬ ‫‪a‬‬ ‫‪+‬‬‫‪b‬‬ ‫‪−‬‬‫‪1‬‬‫(‬ ‫‪/‬‬ ‫‪b‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪b‬‬
‫(‪ a‬و ‪ b‬اعداد صحيح هستند) که به سادگی اثبات می شود ‪ ،‬از قسمت اول بدست می آيد ‪//.‬‬
‫گرافهای روی سطوح دیگر‬

‫در دو بخش اخير گرافهايی را در نظر گرفتيم که می توانستيم آنها را روی صفحه يا (بطور معادل) روی سطح‬ ‫•‬

‫يک کره رسم کنيم ‪ .‬اينک مطالبی را درباره نشاندن گرافها روی ساير سطوح – مثل چنبره – يادآوری می کنيم‬

‫به سادگی می توان ‪ k5‬و ‪ k3,3‬را ‪ ،‬بدون تقاطع روی سطح يک چنبره رسم کرد ‪ ،‬و طبيعی است که بپرسيم آيا‬

‫معادل فرمول اويلر و قضيه کوراتوسکی برای گرافهايی که روی چنين سطوحی رسم می شوند ‪ ،‬وجود دارد ‪.‬‬

‫چنبره را می توان بصورت کره ای با يک دسته ‪ ،‬در نظر گرفت (شکل ‪ . )13-5‬در حالت کلی تر يک سطر‬

‫را از گونای ‪ g‬می گويند هر گاه با کره ای که ‪ g‬دسته دارد يکريخت توپولوژيکی باشد ‪.‬‬

‫‪.‬‬ ‫•‬
‫(اگر با اين اصلحات آشنا نيستند ‪ ،‬گرافهايی را در نظر بگيريد که روی سطح يک يک کليک دارای ‪ g‬حفره‬ ‫•‬

‫رسم شده اند ‪ ).‬بنابراين گونای يک کره صفر و گونای يک چنبره يک است ‪.‬‬

‫هر گرافی که بتوان آن را بدون تقاطع روی يک سطح از گونه های ‪ ، g‬و نه گونه های ‪ ، g-1‬بدون تقاطع رسم‬ ‫•‬

‫کرد یک گراف از گونه های ‪ g‬می نامند ‪.‬‬

‫بنابراين ‪ k5‬و ‪ k3,3‬گرافهای گونای يک هستند‪( .‬گرافهای چنبری نيز ناميده می شوند) ‪ .‬بايد خوش تعريفی‬ ‫•‬

‫گونای يک گراف را بررسی کنيم‪.‬‬

‫شکل ‪13-5‬‬
‫قضیه (‪3-5‬الف) گونای هر گرافی خوش تعريف است و از عدد تقاطعی بيشتر نيست ‪.‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬برای اثبات خوش تعريفی گونا ‪ ،‬کافی است کران باليی برای آن بدست آوريم ‪ .‬بدين منظور گراف را‬

‫روی سطح يک کره طوری رسم می کنيم که تعداد تقاطع های آن تا جای ممکن کم و برابر عدد – تقاطع ‪، c‬‬

‫باشد ‪ .‬هنگاميکه عدم وجود مشابه کامل قضيه کوراتوسکی برای سطوح گونای ‪ g‬بررسی می شود در می يابيم‬

‫که برای هر مقدار ‪ ، g‬گردايه ای از زير گرافهای غير مجاز ‪ ،‬متناظر با زير گرافهای غير مجاز ‪ k5‬و ‪k3,3‬‬

‫برای گرافها از گونای صفر ‪ ،‬وجود دارد ‪.‬‬


‫در مورد فرمول اويلر ‪ ،‬وضع بهتر است ‪ .‬زيرا تعميمی طبيعی برای گرافهای از گونای ‪ g‬وجود دارد ‪ .‬در اين‬

‫تعميم ‪ ،‬برای هر گراف از گونای ‪ ، g‬وجهی مطابق معمول تعريف می شود ‪ ،‬يعنی بر حسب خمهای ژوران که‬

‫روی يک سطح رسم می شوند ؛ فرض می کنيم تمام وجوه همبند ساده هستند ‪.‬‬

‫قضیه (‪-3-5‬ب) فرض کنيد ‪ G‬يک گراف همبند از گونای ‪ g‬است ‪ ،‬که ‪ n‬رأس ‪ m ،‬يال و ‪ f‬وجه دارد ‪ .‬در اين‬

‫صورت ‪n-m+f=2-2g‬‬

‫برهان ‪ :‬مراحل عمده اثبات به شرح زير است ‪ ،‬جزئيات تشريح می کنيم ‪.‬‬

‫(‪ )1‬بدون آن که از کليت قضيه کاسته شود ‪،‬فرض می کنيم ‪ G‬روی يک کره ‪ g‬دسته ای رسم شده است ‪.‬‬
‫همچنين می توان فرض کرد منحنی های ‪( A‬شکل ‪13-5‬را ملحظه کنيد) که در آن دسته ها کره را قطع می‬ ‫•‬

‫کنند مدارهای ‪ G‬هستند (مدارهايی که اين منحنی ها را در بر دارند به داخل خود منقبض می کنيم ‪).‬‬

‫(‪ )2‬سپس هر کدام از دسته ها را از يک طرف جدا می کنيم ‪ ،‬بدين ترتيب هر دسته يک انتهای آزاد ‪ ، E ،‬دارد و‬

‫نظير آن يک حفره ‪ ، H ،‬در کره ايجاد می شود ‪ .‬می توان فرض کرد که مدار نظير انتهای دسته هم در انتهای‬

‫آزاد ‪ E‬و هم در انتهای ديگر ظاهر می شود ‪ ،‬زيرا رئوس و يالهای اضافه ای که برای اين موازنه لزم است ‪،‬‬

‫‪ n-m+f‬را تغيير نمی دهند ‪.‬‬


‫(‪ )3‬اثبات را با انقباض هر يک از اين دسته ها کامل می کنيم حاصل اين کار يک کره با ‪ 2g‬چاه در آن است ‪ .‬توجه‬

‫داريد که انقباض ‪ ،‬مقدار ‪ n-m+f‬را تغيير نمی دهد ‪ .‬اما برای هر کره ‪ n-m+f=2 ،‬و بنابراين برای هر کره‬

‫که ‪ 2g‬حفره دارد ‪ ،‬داريم ‪ n-m+f=2-2g‬برقراری حکم اينک بديهی است ‪.‬‬

‫فرع (‪-3-5‬ج) ‪ ، )g)G‬گوناگون هر گراف ساده ای که ‪n ))≥4‬رأس و ‪ m‬يال دارد در نامساوی صدق می کند ‪.‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪‬‬
‫‪g )G ( ≥  ) m −3n( +1‬‬
‫‪6‬‬ ‫‪‬‬
‫‪-2-5‬د) حکم از‬ ‫برهان ‪ :‬چون هر وجه به حداقل سه يال محدود است ‪ ،‬داريم ‪m2 ≥f( 3‬مانند برهان فرع‬

‫جايگذاری اين نامساوی در قضيه (‪-3-5‬ب) ‪ ،‬و اين واقعيت که گونای هر گراف يک عدد طبيعی است بدست‬

‫می آيد ‪// .‬‬

‫در اين مورد نيز مانند ضخامت ‪ ،‬اطلعات کمی درباره ی مسئله پيدا کردن گونای يک گراف دلخواه وجود دارد ‪.‬‬

‫روش معمول اين است که با استفاده از فرع (‪-3-5‬ج) يک کران پايين برای گونا بدست می آوريم و سپس سعی‬

‫می کنيم که گراف را به طور مستقيم روی سطح بنشانيم ‪.‬‬


‫موردی که به خصوص از لحاظ تاريخی حائز اهميت است ‪ ،‬گونای گرافهای کامل است ‪ .‬بنابر فرع (‪-3-5‬ج)‬ ‫•‬

‫گونای ‪ Kn‬در رابطه‬

‫‪1 1‬‬ ‫‪ 1‬‬ ‫‪‬‬


‫‪g )k n ( ≥  ) n)n − 1( − 3n( + 1 =  )n − 3()n − 4(‬‬
‫‪6 2‬‬ ‫‪ 12‬‬ ‫‪‬‬
‫صدق می کند ‪ .‬هيوود در سال ‪ 1890‬ادعا کرد که اين نامساوی در حقيقت تساوی است ‪ ،‬و اين حکم در سال ‪1968‬‬

‫بعد از کوشش سخت و طولنی توسط رينگل ويانگز اثبات شد ‪.‬‬

‫قضیه (‪-3-5‬د) (رينگل و يانگز ‪(1968‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪‬‬
‫‪g )k n ( =  )n − 3()n − 4(‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪‬‬
‫یادآوری ‪ :‬اين حکم در اينجا اثبات نمی شود ‪ .‬شما می توانيد برای بررسی و اثبات آن به رينگل (‪)22‬‬

‫مراجعه کنيد ‪// .‬‬

‫نتايج بيشتری درباره نشاندن گرافها روی اين سطوح ‪ ،‬و نيز بحث نشاندن گرافها روی سطوح جهت‬ ‫•‬

‫ناپذير (از قبيل صفحه تصويری و نوار موبيوس) را می توانيد دربينيک و ويلسون (‪ )3‬پيدا کنيد ‪.‬‬
‫گرافهای دوگان‬ ‫•‬

‫در قضايای (‪-1-5‬ب) و (‪-1-5‬ج) شرايط لزم و کافی برای غير مسطح بودن يک گراف را ارائه کرديم ‪،‬‬ ‫•‬

‫يعنی شامل زيرگرافی باشد که با‬

‫‪ k5‬يا ‪ k3,3‬يکريخت است ‪ .‬حال می خواهيم شرايط نسبتا متفاوتی را بررسی کنيم ‪ .‬در اين مبحث از مفهوم دوگان‬

‫استفاده می شود ‪ .‬فرض کنيد ‪ G‬يک گراف مسطح شده است ‪ ،‬می خواهيم گراف ديگری مانند * ‪ G‬به نام‬

‫دوگان (هندسی) ‪ G‬بسازيم ‪ .‬اين عمل در طی دو مرحله انجام می شود ‪:‬‬

‫(‪ )1‬درون هر کدام از وجوه ‪ ، Fi ،‬گراف ‪ G‬يک نقطه ‪Vi * ،‬در نظر می گيريم – اين نقاط رئوس * ‪ G‬هستند ؛‬
‫(‪ )2‬نظير هر يال * ‪ e‬از ‪ ، G‬خط ‪ e‬را چنان رسم می کنيم که ‪ e‬را قطع کند ‪( ،‬ولی يال ديگری از ‪ G‬را قطع‬ ‫•‬

‫نکند) و رأسهای * ‪ Vi‬در درون وجوه ‪ ،‬مجاور ‪ e‬را به هم وصل کند – اين خطوط يالهای * ‪ G‬هستند ‪.‬شکل‬

‫‪ 15-5‬اين روش روشن می کند ‪ ،‬رأسهای * ‪ Vi‬با علمت × ‪ ،‬يالهای ‪ e‬با خطوط پر و يالهای * ‪ e‬با خطوط‬

‫نقطه چين مشخص شده اند ‪ .‬توجه داريد که هر يال – پايانی از ‪ ، G‬مانند هر پل ‪ ،‬يک طوقه در* ‪ G‬می سازد‬

‫‪ .‬همچنين اگر تعداد يالهای مشترک دو وجه از ‪ G‬بيش از يکی باشد ‪ ،‬در* ‪ G‬يالهای چندگانه بوجود می آيد ‪.‬‬

‫شکل ‪15-5‬‬
‫متذکر می شويم که ايده هندسی دوگانی بسيار قديمی است ‪ .‬مثل کتاب پانزدهم اقليدس ‪ ،‬که در حدود ‪ 500‬تا‬ ‫•‬

‫‪ 600‬قبل از ميلد نوشته شده است ‪ ،‬خاطر نشان می سازد که دوگان يک مکعب يک هشت وجهی است ‪ ،‬و‬

‫دوگان يک دوازده وجهی ‪ ،‬يک بيست وجهی است (تمرين (‪-4-5‬ب) را ملحظه کنيد )‪.‬‬

‫بديهی است که هر دو گرافی که با اين روش از ‪ G‬به دست می آيند بايد يکريخت باشند ‪ ،‬بدين دليل است که * ‪ G‬را‬

‫دوگان ‪ ، G‬و نه دوگانی از ‪ ، G‬می نامند ‪ .‬از طرفی ‪ ،‬يادآور می شويم که اگر‪ G‬با ‪ H‬يکريخت باشد ‪،‬‬

‫ضرورتا * ‪ G‬و * ‪ H‬يکريخت نيستند ؛ در تمرين (‪-4-5‬ه) يک مثال ارائه شده است ‪.‬‬
‫اگر ‪ G‬مسطح شده ‪ ،‬و همبند باشد ‪ ،‬آنگاه * ‪ G‬مسطح شده و همبند خواهد بود و رابطه ساده ای بين تعداد رئوس ‪،‬‬

‫يالها و وجوه ‪ G‬و* ‪ G‬وجود دارد ‪.‬‬

‫لم (‪-4-5‬الف) فرض کنيد ‪ G‬يک گراف مسطح شده همبند است که ‪ n‬رأس ‪ m ،‬يال و ‪ f‬وجه دارد ‪ .‬و‬ ‫•‬

‫فرض کنيد دوگان – هندسی آن ‪ G * ،‬دارای * ‪ n‬رأس ‪ m* ،‬يال و* ‪ f‬وجه است ‪ .‬در اين صورت ‪n*=f ،‬‬

‫‪. m*=m ،f*=n‬‬

‫برهان ‪ :‬دو رابطه اول نتايج مستقيمی از تعريف ‪ * G‬هستند ‪ .‬رابطه سوم از قرار دادن اين دو رابطه در‬ ‫•‬

‫فرمول اويلر برای ‪ G‬و* ‪ G‬به دست می آيد ‪// .‬‬


‫چون * ‪ ، G‬دوگان گراف مسطح شده ‪ G‬يک گراف مسطح شده است ‪ ،‬می توان دستوالعمل فوق را برای تشکيل‬

‫دوگان ‪ ، * G‬يعنی **‪ G‬به کار برد ‪ .‬اگر ‪ G‬همبند باشد ‪ ،‬آنگاه رابطه بين **‪ G‬و ‪ ، G‬ساده است ‪ .‬اين رابطه‬

‫را نشان می دهيم ‪.‬‬

‫قضیه (‪-4-5‬ب) فرض کنيد ‪ G‬يک گراف مسطح شده همبند است ‪ ،‬در اين صورت **‪ G‬با ‪ G‬يکريخت است ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬اگر دستورالعملی که ‪ *G‬را از ‪ G‬می سازد عکس کنيم ‪ ،‬تقريبا بلفاصله ‪ G‬از ‪ *G‬به دست می آيد ؛‬ ‫•‬

‫مثل ‪ ،‬در شکل ‪ 15-5‬گراف ‪ G‬دوگان ‪ *G‬است فقط بايد کنترل کنيم که هر يک از وجوه ‪ *G‬بيش از يکی از‬

‫رئوس ‪ G‬را نداشته باشد – مسلما حداقل يکی را دارد – و اين بلفاصله از ‪ n**=f*=n‬به دست می آيد ‪ ،‬که‬

‫در آن ‪ **n‬نشانگر تعداد رئوس ‪ **G‬است ‪// .‬‬


‫حال اگر ‪ G‬يک گراف مسطح دلخواه باشد ‪ ،‬آنگاه با نشاندن ‪ G‬روی يک سطح و تشکيل دوگان هندسی آن ‪،‬‬ ‫•‬

‫دوگان ‪ G‬به دست می آيد ‪ ،‬اما يکتايی در حالت کلی برقرار نيست ‪ .‬از آنجا که دوگان ها فقط برای گرافهای‬

‫مسطح تعريف می شوند ‪ ،‬برای گرافهای مسطح تعريف می شوند ‪ ،‬به طور بديهی يک گراف مسطح است اگر‬

‫و فقط اگر دارای دوگان باشد از طرف ديگر ‪ ،‬اگر يک گراف دلخواه در دست باشد ‪ ،‬از تعريف فوق ‪ ،‬نمی‬

‫توان گفت که آيا اين گراف مسطح است يا خير ‪ .‬بنابراين می خواهيم تعريفی برای دوگان پيدا کنيم که دوگان –‬

‫هندسی را در قالب کلی در آورد و ما را قادر سازد که درباره ی مسطح بودن يا نبودن هر گراف مفروض حکم‬

‫کنيم ‪ .‬چنين تعريفی درباره ی دوگان ‪ ،‬رابطه ی بين مدارها و مجموعه های برش هر گراف مسطح ‪ G‬را‬

‫آشکار می سازد ‪.‬‬


‫ابتدا اين ارتباط را توصيف می کنيم و سپس آن را برای بدست آوردن تعريف مورد نظر بکار می بريم ‪.‬‬ ‫•‬

‫تعريف ديگری در تمرين (‪-4-5‬ک) ارائه می شود ‪.‬‬

‫قضیه (‪-4-5‬ج) فرض کنيد ‪ G‬يک گراف مسطح است و‪ *G‬دوگان – هندسی ‪ G‬است ‪ .‬آنگاه مجموعه‬ ‫•‬

‫ای از يالها در ‪ G‬تشکيل يک مدار می دهند اگر و فقط اگر مجموعه نظير از يالهای ‪ *G‬يک مجموعه‬

‫برش در ‪ *G‬باشند ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬بدن آنکه از کليت قضيه کاسته شود فرض می کنيم ‪ G‬يک گراف مسطح شده ی همبند است ‪C‬‬ ‫•‬

‫يک مدار در ‪ G‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ C‬يک يا چند وجهه از ‪ G‬را دربر دارد ‪،‬‬
‫و لذا شامل مجموعه ای ناتهی از رئوس ‪ *G‬است ‪ .‬بنابراين يالهايی از ‪ *G‬که يالهای ‪ C‬را قطع می کنند ‪،‬‬ ‫•‬

‫يک مجموعه برش در ‪ *G‬می سازند که حذف آنها ‪ *G‬را به دو زيرگراف ‪ ،‬يکی زير گرافی که از‬

‫رئوس مجموعه ‪ S‬تشکيل می شود و ديگری شامل رئوسی است که در ‪ S‬قرار ندارند (شکل ‪ 16-5‬را‬

‫ملحظه کنيد) ‪ .‬استدلل عکس به همين نحو است و بنابراين حذف می شود ‪//.‬‬

‫شکل ‪16-5‬‬
‫فرع (‪-4-5‬د) مجموعه ای از يالهای ‪ G‬يک مجموعه برش است اگر و فقط اگر مجموعه نظير از يالهای‬ ‫•‬

‫‪ *G‬يک مدار در ‪ *G‬باشد ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬حکم بلفاصله از بکار بردن قضيه (‪-4-5‬ج) برای ‪ *G‬و استفاده از قضيه (‪-4-5‬ب) بدست می‬ ‫•‬

‫آيد ‪// .‬‬

‫اينک ‪ ،‬با انگيزه قضيه (‪-4-5‬ج) ‪ ،‬تعريف دوگان مجرد ارائه می شود ‪ .‬اين تعريف به هيچکدام از خواص‬ ‫•‬

‫گرافهای مسطح استناد نمی کند ‪ ،‬بلکه فقط به رابطه ی بين دو گراف مربوط می شود ‪.‬‬
‫شکل ‪17-5‬‬

‫می گوييم گراف ‪ *G‬دوگان – مجرد گراف ‪ G‬است اگر يک تناظر يک به يک بين يالهای ‪ G‬و ‪*G‬‬ ‫•‬

‫موجود باشد ‪ ،‬به طوريکه مجموعه ای از يالهای ‪ G‬يک مدار در ‪ G‬است اگر و فقط اگر مجموعه متناظر‬

‫از يالهای ‪ ، *G‬يک مجموعه برش در ‪ *G‬باشد ‪ .‬مثل شکل ‪ 17-5‬يک گراف و دوگان مجرد آن را نشان‬

‫می دهد که يالهای متناظر حروف يکسان دارند ‪.‬‬


‫از قضيه (‪-4-5‬ج) معلوم ميشود که مفهوم دوگان ‪ -‬مجرد ‪ ،‬تعميم دوگان – هندسی است ‪ ،‬يعنی اگر ‪ G‬يک‬

‫گراف مسطح باشد و ‪ *G‬دوگان – هندسی ‪ ، G‬آنگاه ‪ ، *G‬دوگان مجرد ‪ G‬است ‪ .‬آنچه اينک بدنبال آن‬

‫هستيم ‪ ،‬احکامی درباره دوگان – مجرد است ‪ ،‬نظير احکامی که برای دوگان ‪ -‬هندسی داشتيم ‪.‬‬

‫قضیه (‪-4-5‬ه) اگر ‪ *G‬دوگان – مجرد ‪ G‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ G‬دوگان – مجرد ‪ *G‬است ‪.‬‬

‫یادآوری ‪ :‬توجه کنيد که لزم نيست ‪ G‬همبند باشد ‪.‬‬


‫در قضيه (‪-4-5‬ج) ديديم که يک گراف مسطح ‪ ،‬يک دوگان – مجرد دارد (مثل ‪ ،‬هر دوگان – هندسی) در اينجا‬

‫نشان می دهيم که نتيجه عکس هم درست است يعنی ‪ ،‬هر گرافی که دوگان – مجرد دارد ‪ ،‬مسطح است ‪.‬‬

‫به عبارت ديگر ‪ ،‬اکنون تعريف مجردی از دوگان در دست است که دوگان – هندسی را تعميم می دهد و‬

‫شاخص گرافهای مسطح است ‪ .‬در حقيقت ‪ ،‬معلوم می شود که تعريف دوگان – مجرد نتيجه طبيعی مطالعه‬

‫دوگان در نظريه مترويد است ‪.‬‬

‫قضیه (‪-4-5‬و) يک گراف مسطح است اگر فقط اگر دوگان – مجرد داشته باشد ‪.‬‬

‫یادآوری ‪ :‬اثباتهای مختلفی برای اين حکم وجود دارد ‪ .‬يکی را که نسبتاً ساده است و قضيه کوراتوسکی در‬

‫آن به کار می رود ‪ ،‬ارائه می کنيم (ک ‪ -‬د پراسن) ‪.‬‬


‫طرح برهان ‪ :‬همانطور که قبلً متذکر شديم ‪ ،‬کافی است ثابت کنيم که اگر ‪ G‬گرافی باشد که دارای دوگان –‬ ‫•‬

‫مجرد ‪ *G ،‬است ‪ ،‬آنگاه ‪ G‬مسطح است ‪ .‬اثبات در چهار مرحله انجام می شود ‪.‬‬

‫(‪)1‬ابتدا يادآور می شويم که اگر يک يال ‪ ، e ،‬از ‪ G‬برداشته شود ‪ ،‬آنگاه دوگان – مجرد گراف حاصل را می‬

‫شود از ‪ ، *G‬با انقباض يال نظير آن ‪ ، *e ،‬بدست آورد ‪ .‬با تکرار اين فرآيند ‪ ،‬نتيجه می شود که اگر ‪G‬‬

‫دارای يک دوگان – مجرد باشد ‪ ،‬آنگاه هر زير گراف آن هم دوگان – مجرد دارد ‪.‬‬

‫(‪ )2‬سپس ملحظه می کنيم که اگر ‪ G‬دارای دوگان – مجرد و‬

‫نيز دوگان – مجرد دارند ‪ .‬اين حکم نتيجه اين واقعيت است که ادخال يا‬ ‫با ‪ G‬همسانريخت باشد ‪ ،‬آنگاه‬

‫برداشتن هر رأس درجه ‪ 2‬در ‪ G‬موجب افزودن يا حذف يک يال چند گانه ‪ ،‬در ‪ *G‬است ‪.‬‬
‫(‪ )3‬در مرحله سوم نشان ميدهيم که هيچکدام از گرافهای ‪ K5‬و ‪ K3,3‬دوگان – مجرد ندارند ‪ .‬اگر ‪ *G‬دوگان ‪K3,3‬‬

‫باشد آنگاه چون ‪ K3,3‬فقط شامل مدارهای با طول ‪ 4‬يا ‪ 6‬است و مجموعه برشی با دو يال ندارد ‪ ،‬نتيجه می‬

‫شود که ‪ *G‬يالهای چندگانه ندارد و درجه هر رأس از ‪ *G‬بايد حداقل ‪ 4‬باشد ‪ .‬بنابراين ‪ *G‬بايد حداقل دارای‬

‫يال ‪ ،‬باشد که يک تناقض است ‪ .‬استدلل برای ‪ K5‬به همين‬ ‫پنج رأس ‪ ،‬و لذا حداقل‬
‫‪1‬‬
‫‪× 5 × 4 = 10‬‬
‫‪2‬‬ ‫نحو است و حذف می شود ‪.‬‬

‫(‪ )4‬حال فرض کنيد ‪ G‬گراف غير ‪ -‬مسطحی است که يک دوگان ‪ ، *G ،‬دارد ‪ .‬آنگاه بنا بر قضيه کوراتوسکی ‪،‬‬

‫‪ G‬شامل زيرگراف ‪ H‬است که با ‪ K5‬يا ‪ K3,3‬همسانريخت است ‪ .‬بنابراين ‪ ،‬طبق بندهای (‪)1‬و (‪ H )2‬و از آن‬

‫رو ‪ K5‬يا ‪ K3,3‬دارای دوگان – مجرد هستند ‪ ،‬که با (‪ )3‬متناقض است ‪// .‬‬
‫گرافهای نامتناهی ‪:‬‬

‫در اين بخش نشان می دهيم که چگونه بعضی از تعاريف داده شده در بخشهای قبل را می توان به گرافهای‬

‫نامتناهی تعميم داد ‪ .‬گراف نامتناهی ‪ ، G‬به صورت زوج (‪ ))V)G(,E)G‬است ‪ ،‬که در آن ‪ )V)G‬يک‬

‫مجموعه نامتناهی از عناصری موسوم به رئوس است ‪ ،‬و ‪ )E)G‬خانواده ای نامتناهی از ازواج نامرتب به‬

‫نام يالهاست ‪ .‬هرگاه ‪ )V)G‬و ‪ ، )E)G‬هر دو نامتناهی شما را باشند ‪ G ،‬را يک گراف شما را می گويند‬

‫توجه داريد که در اين تعاريف ممکن نيست ‪ )V)G‬نامتناهی ولی ‪ )E)G‬نامتناهی باشد (در اين حالت ‪،‬‬

‫اساسا يک گراف متناهی داريم که تعداد رئوس منفرد آن نامتناهی است) ‪،‬‬
‫سياری از تعاريف قبل (“مجاورت“ ‪” ،‬وقوع“ ‪” ،‬يکريختی“ ‪” ،‬زيرگراف“ ‪” ،‬همبند“ ‪” ،‬تسطيح“ و‬ ‫•‬

‫غيره) به گرافهای نامتناهی تعميم می يابند ‪ .‬در يک گراف نامتناهی ‪ ،‬درجه رأس ‪ V‬عبارت است از عدد‬

‫اصلی مجموعه يالهای مار بر ‪ ، V‬و ممکن است متناهی يا نامتناهی باشد هر گراف نامتناهی را که درجه‬

‫تمام رئوس آن متناهی است ‪ ،‬متناهی – موضعی می نامند ‪ .‬مشبکه مربعی نامتناهی و مشبکه مثلثی‬

‫نامتناهی دو مثال مهم از اين نوع اند که در شکلهای ‪ 20-5‬و ‪ 21-5‬نشان داده می شوند ‪ .‬به همين ترتيب ‪،‬‬

‫گراف شمارای – موضوعی گرافی است که درجه رئوس آن شماراست ‪ .‬با اين تعاريف ‪ ،‬نتيجه ساده ‪ ،‬اما‬

‫اساسی زير را اثبات می کنيم ‪.‬‬


‫شکل ‪21-5‬‬ ‫شکل ‪20-5‬‬
‫قضیه (‪-5-5‬الف) هر گراف نامتناهی شمارای – موضعی همبند ‪ ،‬شماراست ‪.‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬فرض کنيد ‪ v‬يکی از رئوس چنين گرافی است ‪ ،‬و ‪ A1‬مجموعه رئوس مجاور ‪ v‬است ‪ ،‬و ‪ A2‬مجموعه‬

‫تمام رئوس مجاور يکی از رئوس ‪ A1‬است و الی آخر ‪ .‬بنا به فرض ‪ A1 ،‬شماراست ‪ .‬و از اين رو ‪A2 ،‬‬

‫‪ A3‬و ‪ ...‬نيز شما را هستند (با استفاده از اين حقيقت که اجتماع هر گردايه شمارا از مجموعه های شمارا‬

‫خود شماراست) ‪ .‬بنابراين }}‪ ... ، ،A1 ،A2V‬دنباله ای که از مجموعه ها هستند که اجتماع آنها‬

‫شماراست ‪ .‬بعلوه بنابر همبندی ‪ ،‬اين دنباله شامل تمام رئوس اين گراف نامتناهی است ‪ ،‬و حکم برقرار‬

‫است ‪// .‬‬


‫فرع (‪-5-5‬ب) هر گراف نامتناهی متناهی – موضعی همبند ‪ ،‬شماراست ‪// .‬‬ ‫•‬

‫همچنين می توانيم مفهوم گشت را به يک گراف متناهی تعميم دهيم ‪ ،‬اساساً سه نوع گشت وجود دارد ‪:‬‬ ‫•‬

‫(‪ )1‬گشت متناهی در ‪. G‬‬

‫(‪ )2‬گشت نامتناهی یک طرفه در ‪ ، G‬با رأس ابتدا ‪ ، V0‬دنباله ای نامتناهی از يالها به صورت ‪V0V1 , V1V2‬‬

‫‪ … ,‬است ‪.‬‬

‫‪-2‬‬ ‫(‪ )3‬گشت نامتناهی دو طرفه در ‪ ، G‬دنباله ای نامتناهی از يالها به صورت زير است ‪V-1 , V-1V0 ,V… .‬‬

‫‪… , V0V1 , V1V2‬‬


‫تعريف گذر و مسيرهای يک طرفه و دو طرفه ‪ ،‬مانند اصطلحاتی از قبيل طول يک مسير و فاصله رئوس نيز‬ ‫•‬

‫به همين نحو است ‪ .‬نتيجه زير ؛ که به لم کونيگ مشهور است ‪ ،‬می گويد که بررسی مسيرهای نامتناهی دشوار‬

‫دشوار نيست ‪.‬‬

‫قضیه (‪-5-5‬ج) (کونيگ ‪ . )1927‬فرض کنيد ‪ G‬يک گراف نامتناهی متناهی – موضعی و همبند است ‪ .‬در‬ ‫•‬

‫اين صورت به ازای هر رأس ‪ v‬از ‪ ، G‬يک مسير نامتناهی يک – طرفه ‪ ،‬با رأس ابتدا ‪ ، v‬وجود دارد ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬اگر ‪ z‬رأس ديگری از ‪ G‬غير از‪ v‬باشد ‪ ،‬آنگاه يک مسير غير – بديهی از ‪ v‬به ‪ z‬وجود دارد ‪.‬‬ ‫•‬
‫بنابراين تعداد نامتناهی مسير در ‪ G‬وجود دارد که رأس ابتدای آنها ‪ V‬است ‪ .‬چون درجه ‪ V‬متناهی است ‪،‬‬ ‫•‬

‫تعداد مسيرهايی که يال اول آنها يکی است ‪ ،‬نامتناهی است ‪ .‬اگر ‪ VV1‬چنين يالی باشد ‪ ،‬آنگاه اين فرآيند را می‬

‫توانيم از رأس ‪ V1‬تکرار کنيم و رأس جديد ‪ V2‬و يال نظير آن ‪ V1V2 ،‬را بدست آوريم ‪.‬با ادامه اين روش‬

‫مسير يک طرفه ‪→V 2 V→V 1...‬‬

‫بدست می آيد ‪// .‬‬

‫اهميت لم کونيگ در اين است که ما را مجاز می سازد تا معادل احکام مربوط به گرافهای متناهی را برای گرافهای‬

‫نامتناهی به دست آوريم ‪.‬‬


‫قضیه (‪-5-5‬د) فرض کنيد ‪ G‬يک گراف شماراست که هر زيرگراف آن مسطح است ‪ .‬در اين صورت ‪G‬‬ ‫•‬

‫مسطح است ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬چون ‪ G‬شماراست ‪ ،‬رئوس آن را می توان به صورت ‪ ... V1 ،V2 ،V3‬شمرد ‪ .‬حال يک دنباله‬

‫تشکيل می دهيم که در آن ‪GK‬‬ ‫صعودی اکيد از زيرگرافهای ‪ G‬مانند‬


‫‪G  G  ...‬‬
‫‪ 2‬هستند و ‪1‬‬
‫يالهای آن ‪ ،‬يالهايی از ‪ G‬هستند که اين‬ ‫زيرگرافی است که رئوس آن دقيقا ‪V1 ،V2 ، ...VK‬‬

‫رئوس را به هم وصل می کنند ‪ .‬در اين صورت بافرض اينکه ‪ Gi‬را بتوان به ‪ )m)i‬طريقه متمايز‬

‫توپولوژيکی در صفحه نشاند ‪.‬‬


‫می توان گراف نامتناهی ديگری مانند ‪ H‬ساخت که رئوسی آن (‪ ijj ≥ m )i( , i ≥ 1( w ≥ 1‬متناظر با نشاندنهای‬

‫مختلف گرافهای ‪ Gi‬است و يالهای آن رئوسی مانند ‪ wij‬و ‪ wkl‬را که برای آنها ‪ k=i+1‬است به هم وصل می‬

‫کنند ‪ ،‬و در صفحه نشاندن متناظر با ‪( ، wkl‬بطور بديهی) شامل در صفحه نشاندن ‪ wij‬می شود چون ‪ H‬همبند‬

‫و متناهی – موضعی است از لم کوينگ نتيجه می شود که ‪ H‬شامل يک مسير يک طرفه نامتناهی است ‪ .‬چون‬

‫‪ G‬شماراست ‪ ،‬از اين مسير نامتناهی در صفحه نشاندن مطلوب تمام ‪ G‬به دست می آيد ‪// .‬‬

‫لزم به يادآوری است که اگر اصول بيشتری از نظريه مجموعه ها (به خصوص ‪ ،‬صورت ناشمارای اصل‬ ‫•‬

‫انتخاب ) را منظور کنيم ‪ ،‬می توان نتايج گوناگونی نظير نتيجه ای که اخيرا ثابت کرديم را به گرافهای نامتناهی‬

‫که لزوما شمارا نيستند تعميم داد ‪.‬‬


‫در خاتمه مطالعه گرافهای نامتناهی ‪ ،‬به بحث درباره گرافهای نامتناهی اويلری می پردازيم ‪ .‬به طور‬ ‫•‬

‫طبيعی ‪ ،‬يک گراف نامتناهی ‪ G‬را اويلری گويند ‪ .‬اگر در آن گذری نامتناهی دو طرفه موجود باشد که‬

‫شامل تمام يالهای ‪ G‬است ؛ در اين صورت اين گذر نامتناهی را گذر اويلری (دو طرفه) می نامند ‪ .‬توجه‬

‫داريد که در اين تعريف لزم است ‪ G‬شمارا باشد در قضايای زير شرايط لزم ديگری برای اويلری بودن‬

‫يک گراف ارائه می شود ‪.‬‬

‫قضیه (‪-5-5‬ه) فرض کنيد ‪ G‬يک گراف شمارای همبند و اويلری است ‪ .‬در اين صورت‬ ‫•‬

‫(‪ )1‬درجه هيچ کدام از رئوس ‪ G‬فرد نيست ؛‬


‫(‪ )2‬به ازای هر زير گراف متناهی ‪ H‬از ‪ ، G‬گراف نامتناهی ‪( H‬که از حذف يالهای ‪ H‬از ‪ G‬به دست می‬

‫آيد) حداکثر دارای دو مولفه همبند نامتناهی است ‪.‬‬

‫(‪ )3‬بعلوه ‪ ،‬اگر درجه هر يک از رئوس ‪ H‬زوج باشد ‪ ،‬آن گاه ‪ H‬دقيقا يک مولفه همبند نامتناهی دارد ‪.‬‬

‫برهان (‪ : )1‬فرض کنيد ‪ P‬يک گذر اويلری است ‪ .‬در اين صورت با استدللی که در اثبات قضيه (‪-2-3‬ب)‬

‫ارائه شد ‪ ،‬بايد درجه هر يک از رئوس ‪ G‬زوج يا نامتناهی باشد ‪.‬‬


‫(‪ )2‬فرض کنيد ‪ P‬به سه گذر‪ +P- ،P0 ،P‬تجربه شود ‪ ،‬که در آن ‪ P0‬يک گذر متناهی ‪ ،‬شامل تمام يالهای ‪، H‬‬ ‫•‬

‫(و احتمال بعضی ديگر) است ‪ ،‬و ‪ -P‬و‪ +P‬هر دو گذرهای نامتناهی يک – طرفه هستند ‪ .‬در اين صورت گراف‬

‫نامتناهی ‪ K‬که از يالهای ‪ -P‬و ‪ ، +P‬و رئوس واقع بر آنها تشکيل می شود حداکثردارای دو مولفه نامتناهی است‬

‫از افزودن تعدادی متناهی يال به ‪ K‬به دست می آيد ‪ ،‬حکم برقرار است ‪.‬‬ ‫‪ .‬چون‬
‫‪H‬‬
‫همبند هستند ‪ .‬اگر‬ ‫(‪ )3‬فرض کنيد ‪ v‬و‪ w‬رئوس آغازی و پايانی ‪ p0‬است ؛ می خواهيم ثابت کنيم که ‪ v‬و ‪w‬‬

‫‪ ، v=w‬حکم بديهی است در غير اين صورت فرع (‪-2-3‬د) را برای گراف حاصل از ‪H‬‬
‫برداشتن يالهای ‪ H‬از‬

‫‪ ، P0‬به کار می بريم تا حکم به دست آيد ‪ ،‬بنابر فرض اين گراف فقط دارای دو رأس درجه فرد است (‪ V‬و‪.)w‬‬
‫قضیه (‪-5-5‬و) فرض کنيد ‪ G‬يک گراف شمارای همبند است ‪ .‬در اين صورت ‪ G‬اويلری است اگر و فقط اگر‬

‫شرايط (‪ )1‬و (‪ )2‬و (‪ )3‬قضيه (‪-5-5‬و) برقرار باشد ‪// .‬‬


‫فصل ( ‪)6‬‬

‫گرافهای جهت دار‬

‫‪ -6-1‬باز هم دربارهً مسابقه ها‬

‫در فصل اول ‪ ،‬از مسابقه ها برای معرفی گرافها استفاده کرديم ( بخش ‪ ) 1.1‬در صورتيکه دو تيم مثلً ‪ a‬و ‪c‬‬ ‫•‬

‫با يکديگر بازی کرده بودند ‪ ،‬آنها را با يالی در گراف متناظر به هم وصل کرديم ( شکل ‪ 1.1‬را ملحظه‬

‫کنيد ) ‪ .‬ولی اگر بازيهای انجام شده را به اين روش نشان دهيم ‪ ،‬نکته مهمی نامشخص می ماند و آن اينکه‬

‫معلوم نيست برنده هر بازی کدام تيم بوده است ‪.‬‬


‫اين اشکال به آسانی قابل رفع است ‪ .‬برای اين کار معمولً پيکانی بر يال مورد بحث ‪ ac‬رسم می کنند ‪ .‬طبق‬ ‫•‬

‫قرداد اگر جهت اين پيکان از ‪ a‬به طرف ‪ c‬باشد ‪ ،‬به معنی برنده بودن تيم ‪ c‬است ‪ .‬فرض كنيد که نتيجه‬

‫بازيهای مختلف انجام شده را بدانيم و همه پيکانها متناظر با اين نتيجه ها را به گراف شکل ‪ 1-6‬بيافزاييم ‪.‬‬

‫اکنون از اين گراف به آسانی معلوم می شود که ‪ a‬بر ‪ c‬پيروز شده است ولی ‪ ƒ‬به ‪ d‬باخته است ‪ b ،‬در‬ ‫•‬

‫برنده شده است و الی اخر ‪.‬‬ ‫‪c ، e‬و ‪ƒ‬‬ ‫همه بازيهايش با‬
‫گرافی را که برای هر يال آن جهتی در نظر گرفته شده باشد ‪ ،‬گراف جهت دار می ناميم ‪ .‬به طوری که ديديم ‪،‬‬ ‫•‬

‫چنين گرافی ممکن است برای نشان دادن مسابقه های ميان تيمها يا فرد ها رسم شده باشد ‪ ،‬از طرف ديگر ‪،‬‬

‫هر گراف جهت دار را می توان نشاندهندۀ تعدادی مسابقه به حساب آورد ‪.‬‬

‫شکل ‪6-1‬‬
‫نکته ای وجود دارد که به آن توجه نکرده ايم اگر بازی به تساوی بيانجامد چه بايد کرد ؟ به طور کلی در هر‬ ‫•‬

‫مسابقه ای که نتيجۀ تساوی برای ثبت کنندگان نتايج مايۀ دردسر است اغلب ‪ ،‬مثلً در تنيس يا اسکواش ‪،‬‬

‫قاعده های بازی طوری تنظيم می شوند که بازی به تساوی نيانجامد ‪ .‬در بازيهای ديگر مثل گلف و فوتبال ‪،‬‬

‫بازيکنان و تيمها در صورت تساوی ‪ ،‬مسابقه های اضافی برگزار می کنند ‪.‬ولی اگر بازيهای بدون برد و‬

‫باخت اجتناب نا پذير باشند ‪ ،‬می توان آنها را بدون جهت گذاشتن يالهای متناظر در گراف مربوط معين کرد ‪.‬‬

‫در اين صورت گراف مختلطی به دست آورده ايم که در برخی از يالها جهت دار و بقيه فاقد جهت اند ‪ .‬به‬

‫طوريکه خواهيم ديد ‪ ،‬چنين گرافها در مسأ له های ديگری نيز ظاهر می شوند ‪.‬‬
‫به عنوان مثالی از گرافها ی مختلط ‪ ،‬شکل ‪ 2.6‬را ‪ ،‬که در آن هر يک از چهار تيم ‪ a‬و ‪ b‬و ‪ c‬و ‪ d‬يکبار با‬ ‫•‬

‫ديگر تيمها بازی کرده است ‪ ،‬در نظر می گيريم ‪ a :‬تيمهای ‪ b‬و ‪ c‬را برده است و با ‪ d‬به تساوی دست يافته‬

‫است ‪ b ،‬به ‪ a‬باخته است ‪ ،‬و با ‪ c‬مساوی کرده است ‪ ،‬و ‪ d‬را برده است ‪ c ،‬به ‪a‬باخته است ‪ d ،‬را‬

‫باخته است و با ‪ b‬مساوی کرده است ‪ d ،‬با ‪ a‬مساوی کرده است و به ‪ b‬و ‪ c‬باخته است ‪.‬‬

‫شکل ‪6-2‬‬
‫‪ -2 -6‬مسأله خيابانهاي يك طرفه‬

‫نقشه هر شبكه از جاده ها يا خيابانها مثال نسبتاً خاص و در عين حال خوبي از گراف است ‪ .‬امروزه ‪ ،‬يك نقشه‬ ‫•‬

‫شهري نه تنها بايستي نمايشگر محل خيابانها و تقاطعهاي آنها نسبت به هم باشد ‪ .‬بلكه بايستي معلوم كند كه چه‬

‫خيابانهايي دوطرفه و چه خيابانهايي يك طرفه اند ‪ ،‬و در حالت اخير ‪ ،‬جهت خيابانها را نيز مشخص كند ‪ .‬به‬

‫وضوح ‪ ،‬در اين حالت نيز با گرافي جهت دار ‪ ،‬و در صورت دو طرفه بودن برخي از خيابانها ‪ ،‬با گرافی‬

‫مختلف سروکارداريم( شكل ‪ )3 .6‬هر گراف را با استفاده از روشي كه اغلب در نظريه گراف مورد استفاده‬

‫قرار مي گيرد‪ ،‬مي توان جهت دار كرد ‪ ،‬به اين ترتيب كه به جاي هر يال فاقد جهت مي توان‪.‬‬
‫دو يال جهت دار مختلف الجهت ميان دو راس آن يال قرار داد ‪(.‬شكل ‪ 4. 6‬را ببينيد)‬ ‫•‬

‫•‬

‫شکل ‪3-6‬‬ ‫شکل ‪4-6‬‬


‫خيابانهاي يك طرفه در شهر مسأله هايي پيش مي آورد كه در مورد گرافهاي كلي نيز جالب اند ‪ .‬فرض كنيد‬ ‫•‬

‫اداره راهنمايي و رانندگي بخواهد يك طرح ترافيك بسيار افراطي را ‪ ،‬كه به موجب آن هر خياباني يك طرفه‬

‫مي شود ‪ ،‬به مورد اجرا بگذارد ‪ .‬اگر معلوم شود كه به موجب اين طرح نمي توان به طور قانوني از برخي‬

‫نقاط به برخي نقاط ديگر راند ‪ ،‬اين طرح قطعًا مايه اعتراض سخت اهالي شهر خواهد شد ‪ .‬بنا بر اين اين مساله‬

‫مطرح مي شود ‪ :‬در چه صورت مي توان خيابانها را طوري جهت دار كرد كه بتوان از هر نقطه شهر به نقطه‬

‫ديگر شهر در طول جهتهاي تعيين شده راند ؟ اين مساله به زبان گرافها به صورت كليتر زير در مي آيد ) در‬

‫چه صورتي يالهاي گراف ‪ G‬را مي توان طوري جهت دار كرد كه مسير جهت داري از هر راسي به هر راس‬

‫ديگر وجود داشته باشد ‪.‬‬


‫واضح است كه گراف بايستي همبند باشد ولي شرطهاي ديگري نيز بايستي برقرار باشند‪ .‬يال ‪ e= ab‬در گراف‬ ‫•‬

‫‪ ،b‬يا بالعكس ‪ ،‬وجود نداشته باشد ‪ ،‬هر‬ ‫پل ناميد مي شود اگر بجز از طريق ‪ e‬راه ديگري براي عبور از ‪a‬به‬

‫پل ‪ e‬راسهاي گراف ‪ G‬را به دو مجموعه افراز مي كند ‪ ،‬مجموعه راسهايي كه مي توان از ‪ a‬بدون پيمودن ‪e‬‬

‫به آنها رسيد و مجموع راسهايي كه مي توان از ‪ b‬بدون پيمودن ‪ e‬به آنها رسيد ‪ .‬اين امر متناظر با تجزيه‬

‫گراف ‪ G‬به دو قسمت ‪ G2 , G1‬است كه فقط از طريق يال ‪ e‬به يكديگر متصل اند (شكل ‪)5. 6‬‬

‫پل در نقشه شهر نشان دهنده تنها راه ارتباطي ميان دو بخش مجزاي شهر است ؛ چنين پلي مي تواند يك پل‬ ‫•‬

‫منحصر به فرد بر روي رودخانه ‪ ،‬يا يك خط آهن منحصر به فرد زير زميني باشد ‪ .‬بديهي است كه اگر يك‬

‫چنان طريق ارتباطي يكطرفه اعلم شود ‪ ،‬هيچ وسيله نقليه اي نخواهد توانست از يكي از دو قسمت شهر به‬

‫قسمت ديگر آن برود ‪.‬‬


‫بيشتر ( بخش ‪ ، )1 .3‬گفتيم كه يالي چون ‪ e= ab‬يال پاياني است اگر به يكي از دو سر آن ‪ ،‬مثلً ‪ ، a‬يال‬ ‫•‬

‫ديگري از گراف متصل نباشد(شكل ‪ )6. 6‬چنين يالي را نيز بايستي پل به حساب آورد ‪ ،‬زيرا بجز از طريق ‪e‬‬

‫راه ديگري براي رسيدن از ‪ a‬به ‪ b‬وجودندارد ‪ .‬در اين حالت مي توان فرض كرد كه گراف ‪ G1‬درشكل ‪6‬‬

‫‪ ، 5.‬در نتيجه انقباض ‪ ،‬به تنها يك راس ‪ a‬تبديل شده است ‪ .‬يال پاياني در نقشه شهر متناظر با خيابان بن بست‬

‫است ‪ ،‬اگر چنين خياباني را يك طرفه كنيم يا ورود به ‪ a‬ناممكن مي شود ‪ ،‬يا خروج از ‪. a‬‬
‫اگر يال ‪ e1= a1b1‬پل نباشد ‪ ،‬بايستي راه ديگري از ‪ a1‬به ‪ b1‬وجود داشته باشد كه از ‪ e1‬نگذرد‬ ‫•‬

‫(شكل ‪ )7. 6‬به اين دليل ‪ ،‬چنين يال‪ e1‬اي يال مداري ناميده مي شود بنا بر اين ‪ ،‬يالهاي گراف بر دو نوع اند ‪،‬‬

‫يالهاي مداري و پلها ‪.‬‬

‫اكنون مي توان قضيه زير را ثابت كرد ‪:‬‬ ‫•‬

‫قضيه ‪ - 1- 6‬اگر ‪ G‬يك گراف فاقد جهت همبند باشد ‪ ،‬مي توان ضمن فاقد جهت گذاشتن پلها يالهاي مداري را‬

‫طوري جهت دار كرد كه از هر راس به هر راس ديگر ‪ ،‬مسير جهت داري در‪ G‬موجود باشد ‪.‬‬
‫به زبان نقشه هاي شهري ‪ ،‬اين قضيه را مي توان به اين صورت بيان كرد ‪ :‬اگر پلهاي منحصر به فرد و‬ ‫•‬

‫خيابانهاي بن بست را به صورت گذرگاههاي دو طرفه حفظ كنيم خيابانهاي ديگر را مي توان طوري يك طرف‬

‫كرد كه رفت و آمد به همه جا ممكن باشد ‪.‬‬

‫قضيه را مي توانيم با ارائه روشي براي جهت دار كردن مناسب گراف ثابت كنيم ‪ .‬اين مهم را با اختيار يك يال‬ ‫•‬

‫دلخواه ‪ e = ab‬در ‪ G‬آغاز مي كنيم ‪ .‬اگر‪ e‬پل باشد‪ ،‬آن را دو طرفه باقي مي گذاريم و بنا براين ‪ ،‬مي توان در‬

‫طول ‪ e‬از ‪ a‬به ‪ b‬و بالعكس رفت و آمد كرد (شكل ‪ )8 .6‬از سوي ديگر ‪ ،‬اگر ‪ e‬يالي مداري متعلق به مداري‬

‫مانند ‪ C‬باشد ‪ ،‬همه يالهاي ‪ C‬را مي توان به صورت دوري جهت دار كرد بديهي است كه مي توان با حركت‬

‫درجهت يالها از هر راس ‪ C‬به هر راس ديگر آن رفت (شكل ‪)9. 6‬‬
‫شکل ‪9-6‬‬ ‫شکل ‪8-6‬‬
‫به اين طريق قسمت كوچكي از گراف جهت دار مي شود ‪ ،‬به همين نحو قسمتهاي بزرگ و بزرگتري از گراف‬ ‫•‬

‫را مي توان جهت دار كرد تا همه گراف جهت دار شود‪ .‬فرض كنيد كه بخشي چون ‪ H‬از گراف ‪ G‬ي مورد‬

‫بحث را طوري جهت دار كرده باشيم كه حكم قضيه در مورد ‪ H‬برقرار باشد ‪ .‬اگر ‪ H‬كل گراف نباشد ‪ ،‬بنا به‬

‫همبندي ‪ ،G‬يك يال ‪ e= ab‬كه در راسي با ‪ H‬مشترك است بايد موجود باشد يعني ‪ e ،‬متعلق به ‪ H‬نيست ولي ‪،‬‬

‫يكي از دو راس آن ( مثلً ‪ )a‬متعلق به ‪ H‬است ‪.‬‬


‫اگر ‪ e‬پل باشد ‪ ،‬طبق قرار داد بايستي دو طرفه باقي بماند ‪ .‬بنا بر اين ‪ ،‬از هر راس ‪ X‬در ‪ H‬مي توان از‬ ‫•‬

‫طريق مسير جهت داري مانند ‪ P‬به ‪ ،a‬و سپس در طول ‪ e‬به ‪ b‬رفت ‪ .‬بر عكس ‪ ،‬مي توان در طول ‪ e‬از ‪ b‬به‬

‫‪ a‬و سپس با استفاده از مسير جهت داري مانند ‪ Q‬از ‪ a‬به ‪ X‬رسيد ( شكل ‪ )10. 6‬بنابر اين با افزودن ‪ e‬به ‪H‬‬

‫بخش بزرگتري از ‪ G‬را كه به نحو مطلوب جهت دار شده است به دست مي آوريم ‪ .‬اگر ‪ e= ab‬يال مداري‬

‫باشد متعلق به دمداري مانند ‪ c‬است بر ‪ c‬از ‪ a‬به ‪ b‬مي رويم و به مسير خود ادامه مي دهيم تا به نخستين‬

‫راس ‪ d‬از ‪ c‬متعلق به ‪ H‬نيز باشد ‪ ،‬برسيم (شكل ‪ )11. 6‬البته ممكن است ‪ d‬همان ‪ a‬باشد ‪ .‬يالهاي ‪ c‬را از ‪ a‬به‬

‫‪ b‬و سپس به طرف ‪ d‬جهت دار مي كنيم و اين يالها را به ‪ H‬مي افزاييم ‪.‬‬
‫به اين ترتيب ‪ ،‬از هر راس ‪ x‬در ‪ H‬مي توانيم از طريق مسير جهت داري مانند ‪ P‬در ‪ H‬به راس ‪ ،a‬و سپس‬ ‫•‬

‫در طول ‪ C‬به هر راس ‪ y‬از ‪ C‬برويم ‪ .‬بر عكس ‪ ،‬مي توانيم در طول ‪ C‬از ‪ Y‬به ‪ ، d‬و سپس از طريق مسير‬

‫جهت داري مانند ‪ Q‬در ‪ ،H‬از ‪ d‬به ‪ X‬برسيم ‪ .‬با بزرگتر كردن مكرر ‪ H‬به اين روش ‪ ،‬سرانجام مي توانيم‬

‫همه يالها را به نحو مطلوب جهت دار كنيم ‪.‬‬

‫شکل ‪10-6‬‬

‫شکل ‪11-6‬‬
‫ايجاد خيابانهاي يك طرفه در عين حال كه بي ترديد روشي موثر در تسريع جريان ترافيك است ‪ ،‬ممكن است‬ ‫•‬

‫راننده ناآشنا به شهر را ‪ ،‬كه با اتومبيل خود در جستجوي مقصدش است ‪ ،‬دچار گرفتاريهاي جدي كند ‪ .‬اگر‬

‫همه خيابانها دو طرفه باشند ‪ ،‬مي توانيم با استفاده از روشي كه در بخش ‪ 4 .2‬ديديم ‪ ،‬همه يالهاي يك گراف فاقد‬

‫جهت بپيماييم ‪ .‬بنابراين ‪ ،‬مي توانيم از اين روش در جستجوي مقصد خود استفاده كنيم‪ .‬علت موفقيت اين نوع‬

‫جستجو اصولً به اين دليل است كه بر هر يال از هر دو جهت مي توانيم حركت كنيم ‪ .‬اگر همه يا برخي از‬

‫خيابانها يك طرفه باشند ‪ ،‬حتي اگر فرض كنيم ‪ ،‬كه بايد بكنيم ‪ ،‬كه حداقل يك راه جهت دار از هر نقطه به هر‬

‫نقطه ديگر موجود است ‪ ،‬يعني از هر نقطه به هر نقطه ديگر مي توان رفت ‪ ،‬كار جستجو خيلي پيچيده تر‬

‫خواهد ‪.‬‬
‫مساله كلي این است ‪ :‬چگونه مي توانيم به طور اصولي و در راستاي جهتهاي داده شده‬ ‫•‬

‫طوري حركت كنيم كه در آخر همه يالها را پيموده باشيم ؟ مهمترين مشكل لزوم داشتن يك حافظه خوب است ؛‬ ‫•‬

‫بنابر اين ‪ ،‬بهتر است در حين حركت شكل گراف خيابانها يا يالها را بكشيم ‪.‬‬

‫حركت خود را از نقطه اي مانند ◦ ‪ a‬ودر طول يكي از خيابنهاي متصل به آن آغاز مي كنيم‪ .‬هنگام عبور از‬ ‫•‬

‫يك تقاطع خياباني را كه از آن خارج شده ايم و خياباني را كه به آن وارد مي شويم ‪ ،‬در گرافمان علمت مي‬

‫زنيم ‪ ،‬و ديگر خيابانهاي متصل به اين تقاطع و جهتهاي آنها را نيز مشخص مي كنيم ؛ اين علمتها بعداً مفيد‬

‫واقع مي شوند ؛ چه بسا پس از مدتي دوباره به تقاطع ‪ a1‬اي كه پيشتر از آن گذشته ايم ‪ ،‬برسيم ‪ (.‬شكل ‪)12-6‬‬
‫• شکل ‪12-6‬‬

‫با توجه به قسمتي از نقشه كه پس از خروج از ‪ a1‬تهيه شده است ‪ ،‬خيابانهاي پيموده نشده در اين قسمت را‬

‫مشخص مي كنيم ‪.‬‬


‫‪ .‬يكي از آنها را اختيار مي كنيم ‪ ،‬به سوي آن حركت مي كنيم و سپس وارد آن شده از آن عبور مي كنيم ‪ .‬با‬ ‫•‬

‫ادامه اين فرايند خيابانهاي بيشتر و بيشتري را طي مي كنيم ؛ برخي از آنها چندين بار طي مي شوند ‪ ،‬ولي تا‬

‫زماني كه همه گراف پيموده نشده باشد ‪ ،‬خيابانهاي طي نشده اي باقي خواهند بود ‪ .‬مادامي كه اين امر اتفاق‬

‫نيفتاده باشد با فقدان خيابانهاي تازه براي عبور مواجه نخواهيم شد ‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬فرض كنيد كه در مرحله‬

‫اي در راسي مانند ‪ ai‬باشيم و هنوز خياباني مانند ‪ cd‬طي نشده باشد ‪ .‬بنا به فرضمان مسير جهت داري از ‪ai‬‬

‫به ‪ c‬وجود دارد ‪ ،‬و اين مسير در نقطه اي ‪ ،‬از مسيرهايي كه بيشتر پيموده ايم جدا خواهد شد ‪.‬‬
‫‪ -6-3‬درجه ها‬

‫در بخش ‪ 6 .1‬هنگام بررسي يالهاي گراف فاقد جهت ‪ ،‬درجه راس ‪ ،a‬يعني ‪ ،)deg)a‬برابر با تعداد يالهايي‬ ‫•‬

‫تعريف شد كه ‪ a‬يكي از دو راس آنهاست ‪ .‬در گراف جهت دار يالهاي متصل به هر راسي ‪ ،‬مثلً ‪ ، a‬بر دو نوع‬

‫اند ‪ :‬يالهاي خروجي از ‪ a‬و يالهاي ورودي به ‪ . a‬بنا براين ‪ ،‬دو نوع درجه داريم ‪ ،‬يكي تعداد يالهاي خروجي و‬

‫ديگري تعداد يالهاي ورودي ‪ ،‬كه آنها را به ترتيب درجه خروجي و درجه ورودي ‪ a‬مي ناميم و با (‪indeg )a‬‬

‫‪ ), outdeg)a‬نشان مي دهيم ‪ .‬در شكل ‪ 15 .6‬داريم ‪:‬‬

‫‪15 – 6‬‬
‫هر يال جهت دار ‪ e= ab‬داراي يك راس آغازي ‪ a‬و يك راس پاياني ‪b‬‬ ‫‪3=) outdeg)aindeg )a( =2‬‬ ‫•‬

‫است ‪ .‬بنا بر اين ‪ ،‬تعداد كل يالها ‪ m ،‬را مي توانيم يا با شمردن تعداد يالهاي خروجي از هر راس يا با شمردن‬

‫تعداد كل يالهاي ورودي به دست آوريم ؛ يعني ‪ ،‬به ازاي هر گراف جهت جهت دار با ‪ n‬راس‬

‫‪a1 ,a2,…, an‬‬ ‫•‬

‫تعداد يالها ‪ ، m ،‬از هر يك از عبارتهاي زير به دست مي آيد ‪:‬‬ ‫•‬

‫‪)m= outdeg)a1(+…+outdeg)an‬‬ ‫•‬

‫= ‪)1(+… +indeg)anindeg)a‬‬ ‫•‬


‫ در اين گراف‬. ‫را در نظر مي گيريم‬1 .5 ‫به عنوان مثال گراف شكل‬ •

20=outdeg )a( 30 =outdeg )d( =)outdeg )b outdeg)ƒ( = 1

=0outdeg )e( = )outdeg )c

indeg)a( 20=indeg)c( 30=indeg)ƒ( =)indeg)e =1 •

indeg(b) = indeg(d) = 0 •
‫و در هر دو حالت ‪ ،‬مجموع برابر با ‪ 9‬است ‪.‬‬ ‫•‬

‫گونه هاي متعددي از گرافهاي جهت دار وجود دارندكه در آنها درجه ها از ويژگيهاي خاصي برخوردارند ‪ .‬در‬ ‫•‬

‫اينجا تعداد معدودي از آنها را معرفي مي كنيم ‪.‬‬

‫گراف جهت دار را گراف منتظم درجه ‪ r‬نامند اگر درجه همه راسهاي آن برابر ‪ r‬باشد ؛ يعني به ازاي هر‬ ‫•‬

‫راس ‪a‬‬

‫‪outdeg)a( = indeg)a(= r‬‬ ‫•‬

‫بنابر اين ‪ ،‬اين گراف جهت دار ‪ ،‬گراف منتظم درجه ‪ 1‬است ‪.‬‬ ‫•‬

‫به عنوان مثالي ديگر ‪ ،‬گراف يك دوره مسابقه را در نظر بگيريد كه در آن ‪ ،‬طبق برنامه ‪ ،‬هر تيمي با همه‬ ‫•‬
‫همه تيمهاي ديگر بازي مي كند ‪.‬نخست فرض كنيد كه تعداد تيمهاي شركت كننده زوج باشد ‪ ،‬بنابر اين‬ ‫•‬

‫استراحتي در كار نيست ‪ .‬در اين صورت ‪ ،‬پس از ‪ k‬دور هر تيم با تيم ‪ k‬ديگر بازي كرده است ‪ .‬بنابر اين ‪،‬‬

‫به هر راس گراف جهت دار متناظر مجموعاً بايستي ‪ k‬يال متصل باشد ‪ ،‬كه برخي ورودي اند و متناظر با‬

‫باختها هستند ‪ ،‬و بقيه خروجي اند و متناظر با بردها هستند ( به فرض عدم وقوع تساوي )در نتيجه ‪ ،‬به ازاي‬

‫هر راس ‪ a‬درجه راسها ي گراف جهت دار ما بايستي در شرط زير صدق كند ‪.‬‬

‫‪outdeg)a( +indeg)a(= k‬‬ ‫•‬

‫اگرتعداد تيمها فرد باشد ‪ ،‬د رهر دور يك تيم از بازي معاف خواهد بود ‪.‬‬ ‫•‬
‫در مورد تيمهايي كه در هر دور از ‪ k‬دور مذكور بازي كرده اند ‪ ،‬رابطه فوق همچنان برقرار است ‪ ،‬ولي در مورد ‪ k‬تيم ‪b‬‬ ‫•‬

‫اي كه در اين ‪ k‬دور داراي استراحتي بوده اند ‪ ،‬رابطه فوق به صورت زير در مي آيد‪:‬‬

‫‪outdeg)b( +indeg)b(=k-1‬‬ ‫•‬

‫‪ 4 .6‬گرافهاي ژنتیكي‬ ‫•‬

‫به هنگام رسم شجره خانوادگي خود ‪ ،‬مي توانيد از گرافي جهت دار نمايش نسبتهاي خانوادگي استفاده كنيد ‪ .‬براي نمايش اينكه‬ ‫•‬

‫‪ b‬فرزند ‪ a‬است ‪ ،‬يك يال جهت دار ‪ ab‬ازعضو ‪ a‬به عضو ‪ b‬رسم مي شود ‪ .‬زيست شناسها هميشه نمودارهايي از اين نوع‬

‫جهت توصيف نتيجه آزمايشهاي بهنژادي استفاده مي كنند ‪.‬‬

‫اگر ‪ b‬از ‪ a‬توليد شده باشد ‪ ،‬اين واقعيت را با يك يال جهت دار ‪ ab‬نمايش مي دهند ‪.‬‬ ‫•‬
‫گرافهاي ژنتيكي از اين دست داراي ويژگيهاي بسيار كم نظيري هستند كه معمولً به آساني مي توان به آنها پي‬ ‫•‬

‫برد ‪ .‬يكي از آنها نتيجه توليد مثل است ‪ .‬چون هر فرد داراي دو والد است ‪ ،‬يكي مذكر و ديگر مونث ‪ ،‬هر راس‬

‫‪ b‬فقط دو يال ورودي دارد ‪ ،‬يعني ‪،‬‬

‫‪2=)Indeg)b‬‬ ‫•‬

‫بنا بر اين شكلي مانند شكل ‪ 17 .6‬مشخصه اصلي گراف ژنتيكي است ؛ در اين شكل ‪ b‬فرزند دو نفر ‪ ،‬يعني ‪m‬‬ ‫•‬

‫مذكر و ‪ f‬مونث‪ ،‬است ‪.‬‬

‫شكل ‪17-6‬‬

‫•‬
‫خاطر نشان مي كنيم كه شجره هاي خانوادگي ‪ ،‬مانند درختهاي عادي ‪ ،‬محدودند ‪ .‬به اين معني كه چون دايره‬ ‫•‬

‫اطلعات ما حدودي دارد ‪ ،‬معمولً به مرحله اي مي رسيم كه هيچ يك از دو نيا ‪ ،‬يا حداقل يكي از آنها بر ما‬

‫شناخته نيست ‪ .‬بنابر اين مي توانيم نابرابري‬

‫‪ 2‬را جايگزين برابر فوق كنيم ‪.‬‬ ‫•‬

‫هر گونه نسبت خانوادگي را مي توان به كمك گرافي ژنتيكي نمايش داد ‪ .‬بنا بر اين ‪ ،‬به عنوان مثال ‪ ،‬شكل‪. 6‬‬ ‫•‬

‫‪ 18‬حاكي از اين است كه چون ‪ b3 , b2 , b1‬فرزندان يك پدر و مادر هستند ‪ ،‬با يكديگر برادر يا خواهر هستند‬
‫شکل ‪18 – 6‬‬ ‫•‬

‫شکل ‪19 – 6‬‬ ‫•‬


‫به همين روال ‪ ،‬شكل‪ 19 .6‬به ما مي گويد كه ‪ b4‬برادر يا خواهر ناتني ‪ b2,b1‬و ‪ b3‬است ‪ .‬زيرا ‪ ،‬گرچه ‪ f‬مادر‬

‫مشترك آنهاست ‪ ،‬پدرانشان ‪ ،‬يعني ‪ m‬و ‪ ، m1‬متمايزند ‪ .‬اكنون به موضوعي قابل توجه مي پردازيم ‪ .‬فرض‬

‫كنيدگراف جهت داري با حداكثر دو يال ورودي در هر راس داشته باشيم ‪ .‬مي پرسيم ‪ :‬آيا مي توان دو جنس‬

‫متفاوت را به اين گراف نسبت داد‪ -‬به گفته ديگر ‪ ،‬آيا ميتوان راسها يا افراد را به دو گروه مذكرها‪ m ،‬ها ‪ ،‬و‬

‫مونت ها ‪ f ،‬ها‪ ،‬طوري تقسيم كرد كه ‪ ،‬مانند شكل‪،17 . 6‬دو يال ورودي به هر راسي ‪ ،‬از دو گروه متفاوت‬

‫منشعب شده باشند ‪.‬‬


‫با توجه به شكل ‪ 20 .6‬معلوم مي شود كه اين كار هميشه عملي نيست ‪.‬فرض كنيد ‪ a1‬را مذكر اختيار كنيم ‪ .‬چون‬ ‫•‬

‫‪ b1‬فرزند ‪ a2 , a1‬است ‪ a2 ،‬بايستي مونث باشد ‪ .‬چون ‪ b3‬فرزند ‪ a3 , a2‬است ‪ a3 ،‬نيز بايستي مذكر باشد ‪ .‬بنا‬

‫براين ‪ ،‬با توجه به گراف ‪ ،‬لزم مي آيد كه ‪ b2‬فرزند دو مذكر ‪ a3 , a1‬باشد ‪ ،‬كه ممكن نيست اگر ‪ a1‬مونث نيز‬

‫فرض شود ‪ ،‬باز به تناقض مي رسيم ‪.‬‬

‫شکل ‪20-6‬‬ ‫•‬


‫براي تحليل علت اين مشكل اجازه دهيد از راسي ‪ ،‬مثلً ‪ ، a1‬كه آن را مذكر فرض مي كنيم ‪ ،‬آغاز كنيم ‪ .‬اگر‬ ‫•‬

‫‪ a1‬با والد ديگر به نام ‪ a2‬داراي فرزند مشترك ‪ b1‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ a2‬بايستي مونث باشد ‪ .‬اگر ‪ a2‬نيز داراي‬

‫فرزندي مشترك با فرد ديگر ‪ a2‬باشد ‪ a3‬بايد مذكر باشد ‪ ،‬و الي آخر ‪ .‬به اين ترتيب دنباله اي متناوب از مذكر‬

‫ها و مونثها به صورت زير به دست مي آوريم‪:‬‬

‫‪a1 , a2 ,…an‬‬ ‫•‬

‫به طوري كه در شكل ‪ 21 .6‬ملحظه مي شود ‪ ،‬اين راسها گراف به وسيله دنباله اي از يالها كه جهت آنها‬ ‫•‬

‫متناوباً عكس يكديگر است ‪ ،‬به هم متصل اند ‪:‬‬

‫‪a1b1, a2b1,a2b2…anb n-1‬‬ ‫•‬


‫اكنون فرض كنيد كه ‪ ،‬مطابق شكل ‪ a1 ،21 .6‬و ‪ na‬نيز داراي فرزند مشترك ‪ bn‬باشند ‪ .‬در اين صورت ‪،‬‬ ‫•‬

‫مسير متناوب دوري‬

‫‪a1b1, a2b1,…anbn,a1bn‬‬ ‫•‬

‫حاصل مي شود براي اينكه اين دنباله با ترتيب تناوب جنسي دنباله ‪ an ,…, a2, a1‬سازگار باشد راسهاي ‪an ,‬‬ ‫•‬

‫‪ a1‬بايستي از دو جنس متفاوت باشند ؛ يعني ‪ n ،‬بايستي عددي زوج باشد بنابر اين داريم ‪:‬‬

‫•‬

‫شکل ‪21-6‬‬ ‫•‬


‫شرط جنسي فرض كنيد ‪ G‬گراف جهت داري باشد كه به ازاي هر راس ‪ b‬از آن اگر تقسيم راسهاي اين گراف‬ ‫•‬

‫به دوگروه جنسي ممكن باشد ‪ ،‬آنگاه تعداد جمله هاي هر دنباله ‪ an , …,a1‬از والدها در يك مسير متناوب‬

‫دوري بايستي زوج باشد‪.‬‬

‫اين شرط معادل شرط زير است ‪ :‬در هر مسير دوري متناوب ‪ a1b1, a2b1,…anb1,a1bn‬تعداد يالها بايستي به‬ ‫•‬

‫‪ 4‬بخشپذير باشد ‪.‬‬

‫`اگر شرط جنسي برقرار باشد ‪ ،‬مي توان به همه راسهاي گراف جنسي نسبت داد ‪ .‬از راسي ‪ ،‬مثلً ‪، a1‬‬ ‫•‬

‫شروع مي كنيم‪ ،‬و به آن به دلخواه جنسي نسبت مي دهيم‪.‬‬


‫اگر ‪ a1‬فرزندي نداشته باشد‪ ،‬يا اگر فرزندان او داراي والدهاي شناخته شده ديگري نباشند ‪ ،‬دنباله اي كه با ‪a1‬‬ ‫•‬

‫شروع كرده ايم در همين جا به پايان مي رسد ولي اگر ‪ a1‬با فرد ديگري مانند ‪ a2‬فرزند مشتركي داشته باشد ‪،‬‬

‫آنگاه همه مسيرهاي متناوب به مبدا ‪ a1‬را تشكيل مي دهيم ‪ .‬به اين ترتيب جنس همه والدهاي ‪ an , …,a2, a1‬به‬

‫طور منحصر به فردي معين مي شود‪ ،‬زيرا اگر مسير متناوبي از ‪ an , a1‬موجود باشد به طوري كه طبق آن ‪an‬‬

‫مذكر به حساب آيد ‪ ،‬و مسير ديگري نيز از ‪ a1‬به ‪ an‬موجود باشد به طوري كه طبق آن ‪ an‬مونث به حساب آيد‪،‬‬

‫آنگاه مي توانيم در طول مسير اولي از ‪ a1‬به ‪ an‬برسيم و در طول مسير دومي به ‪ a1‬باز گرديم ‪ .‬ولي در اين‬

‫صورت يك مسير متناوب دوري با راسهايي به تعداد فرد حاصل مي شود كه با برقراري شرط جنسي سازگار‬

‫نيست ‪.‬‬
‫در اين مرحله ‪ ،‬جنسيت همه راسها مشخص نمي شود‪ .‬مرحله بعدي ‪ ،‬راسي مانند را كه به وسيله مسيري‬ ‫•‬

‫متناوب به ‪ a1‬وصل نباشد اختيار مي كنيم جنسي به دلخواه به‪ aَ 1‬نسبت مي دهيم و به دنبال آن مانند گذشته‬

‫عمل مي كنيم سپس راس سومي مانند نامتصل به ‪ a1‬و را به عنوان نقطه آغاز انتخاب مي كنيم و اين فرايند‬

‫را مادامي كه به همه راسها جنسي نسبت داده نشده باشد‪ ،‬ادامه مي دهيم ‪ .‬از بررسي اين روش نتيجه مي شود‬

‫كه تحت آن هيچگاه دو مذكر يا دو مونث نمي توانند داراي فرزند مشتركي باشند‪.‬شايان توجه است كه معمولً‬

‫جنس راسهاي يك گراف جهت دار را مي توان به صورتهاي گوناگون تعيين كرد‪ .‬اكنون كه شرط تخصيص‬

‫مناسب جنس به راسها را كشف كرده ايم ‪ ،‬طبيعي است بپرسيم كه آيا هميشه مي توان گرافي را كه اين شرط‬

‫در مورد آن صادق است ‪ ،‬واقعاً تصويري از يك آزمايش به نژادي به حساب آورد ؟‬
‫به آساني معلوم مي شود كه براي اين منظور گراف ما بايستي واجد شرط ديگري نيز باشد ‪ .‬فرض كنيد دنباله‬ ‫•‬

‫اي از موجودزندهاي زنده‬

‫‪d1 , d2 , …dn‬‬ ‫•‬

‫كه هر يك زاده قبلي است ‪ ،‬داشته باشيم ‪ .‬درگراف جهت دار مربوطه ‪ ،‬اين وضع متناظر با مسيري جهت دار‬ ‫•‬

‫است ‪ .‬تولد هر يك از عضوهاي دنباله ‪ dn , …,d2 ,d1‬از نظر زماني قبل از عضو بعدي است ‪ .‬بنابر اين ‪،‬‬

‫ممكن نيست كه ‪ dn‬والد ‪ d1‬باشد ‪ .‬يعني ‪ ،‬گراف جهت دار متناظر نمي تواند داراي مسير جهت دار دوري باشد ‪،‬‬

‫چنين گرافهاي جهت داري بي دور ناميده مي شوند ‪.‬‬

‫ثابت كرده ايم براي اينكه گراف جهت داري متناظر با آزمايش ژنتيكي باشد ‪ ،‬لزم است كه در سه شرط زير‬ ‫•‬

‫صدق كند ‪:‬‬


‫‪ .1‬به ازاي هر ارس ‪ :‬هيچ راسي بيش از دو يال ورودي نداشته باشد ‪:‬‬ ‫•‬

‫‪ .2‬تعداد يالهاي هر مسير متناوب دوري به ‪ 4‬بخش پذير باشد ‪.‬‬ ‫•‬

‫‪ .3‬گراف جهت دار مورد بحث ‪ ،‬بي دور باشد ‪.‬‬ ‫•‬

‫شکل ‪22-6‬‬ ‫•‬


‫بر عكس ‪ ،‬اگر اين شرطها برقرار باشند و به طور مناسبي جنس به راسها نسبت داده شده باشد كل گراف را‬ ‫•‬

‫مي توان نشاندهنده نتيجه هاي يك آزمايش ژنتيكي دانست ؛ يالي مانند ‪ a◦ b‬به اين معني است كه ‪ b‬حاصل‬

‫جفتگيري ‪ a0‬با يك فرد ( احتمالً مجهول الهويه ) ‪ a1‬از جنس مخالف است ‪.‬‬

‫بنابر اين ‪ ،‬برقراري سه شرط فوق را مي توان قاعده هاي هر طرح ژنتيكي تلقي كرد ‪ .‬به زبان عادي ‪ ،‬اين‬ ‫•‬

‫قاعده ها را مي توان به صورت اصلهاي بديهي زير بيان كرد‪.‬‬

‫‪ -1‬هر فرد حداكثر دو والد دارد ‪.‬‬ ‫•‬

‫‪ -2‬والدها از دو جنس مخالف هستند ‪.‬‬ ‫•‬

‫‪ -3‬هيچ فردي نياي خود نيست ‪.‬‬ ‫•‬


‫در خاتمه اجازه دهيد نگاه ديگري به گرافهاي ژنتيكي بيندازيم ‪ .‬ما گرافمان را نشاندهنده نتيجه هاي آزمايش‬ ‫•‬

‫ژنتيكي دلخواهي در نظر گرفته ايم كه در آن مي توان هر زمان كه وضع از لحاظ ريست شناسي مساعد باشد‬

‫توليد مثل نمود ‪ .‬در جامعه انساني وضعيت به صورت ديگري است ؛ به لحاظ وجود ممنوعيتهاي مورد قبول‬

‫عموم ‪ ،‬بسياري از شكلها در شجره هاي خانوادگي ما نمي توانند وجود داشته باشند ‪ .‬به عنوان مثال ‪ ،‬چون هيچ‬

‫فردي با خواهر يا برادر خود ازدواج نمي كند ‪ ،‬شكلي مانند شكل ‪ 23 .6‬نمي تواند در گراف جهت دار ما‬

‫موجود باشد ‪ .‬همچنين ‪ ،‬چون هيچ فردي مجاز به ازدواج با هيچ يك از والدين خود نيست شكلي مانند شكل ‪.6‬‬
‫شکل ‪24-6‬‬ ‫شکل ‪23-6‬‬ ‫•‬

‫•‬
‫‪-6- 5‬تعيين كوتاه مدت ترين راه‬ ‫•‬

‫شبكه جاده اي نشان داده شده در شكل ‪ 26 .6‬را در نظر بگيريد ‪ ،‬عدد مجاور به هر يال نشاندهند مدت لزم‬ ‫•‬

‫براي پيمودن جاده متناظر با آن يال است ‪ .‬آيا ميتوانيد راهي ازشهر ‪S‬به شهر ‪t‬پيدا كنيد كه مدت مسافرت در آن‬

‫حداقل باشد ؟‬

‫شکل ‪25-6‬‬ ‫•‬


‫در اين بخش به توضيح روش ساده اي براي تعيين كوتاه مدت ترين راه ميان هر دو شهر مفروض يك شبكه جاده‬ ‫•‬

‫اي خواهيم پرداخت ‪ .‬اين روش بسيار كارآمد است و مي تواند آن را در مورد هر شبكه اي‪ ،‬هر قدر هم كه پيچيده‬

‫باشد ‪ ،‬به كار برد ‪ .‬بر طبق اين روش ‪ ،‬بايستي در عرض شبكه از چپ به راست حركت كرد ‪ ،‬ودر خلل آن ‪،‬‬

‫به تعيين كوتاهترين مدت لزم براي رفتن از شهر ‪ S‬به هر يك از شهرهاي مياني پرداخت ‪ .‬در هر مرحله‬

‫مياني ‪ ،‬بر هر راسي كه باشيم ‪ ،‬همه راسهايي را كه از اين راس به وسيله يك يال مي تواند به آنها رسيد مشخص‬

‫مي كنيم ‪ ،‬و كنار هر يك عددي موقتي نشاندهنده كوتاهترين مدت لزم براي رسيدن به آن از طريق‬

‫راههاي از پيش بررسي شده است ‪ .‬مي نويسيم (آن را داخل دايره مي نويسيم ) سرانجام هر راس عددي دائمي‬ ‫•‬

‫( كه آن را داخل مربع مي نويسيم ) مي يابد كه نشاندهنده كوتاهترين مدت براي رفتن از شهر ‪ S‬به آن شهر است‬

‫‪.‬‬
‫هدف ما تعيين عدد دائمي مربوط به شهر ‪ t‬است به مثال زير توجه كنيد ‪.‬‬ ‫•‬

‫كار خود را با نوشتن عدد دائمي ‪ 0‬دركنار شهر ‪S‬آغاز مي كنيم ( توجه كنيد كه رفتن از ‪ s‬به ‪ s‬مستلزم زمان‬ ‫•‬

‫نيست ) ‪ ،‬و همه شهرهايي را كه مي توان از ‪ s‬مستقيماً به آنها رسيد ‪ ،‬مشخص مي كنيم ( شكل ‪ )27 . 6‬اين‬

‫شهرهاعبارت اند از ‪ d , b , a‬متناظر با مدتي كه لزم است تا از ‪ s‬مستقيماً به آنها برسيم ‪ ،‬به ترتيب ‪ ،‬عددهاي‬

‫موقت ‪ 6‬و ‪ 4‬و ‪ 6‬را كنارآنها مي نويسيم ‪.‬‬

‫مرحله بعدي اختيار كوچكترين عدد موقتي و تبديل آن به عدد دائمي است ‪ .‬كوچكترين عدد موقتي مربوط به‬ ‫•‬

‫شهر ‪ b‬است ‪ ،‬و نشان مي دهد كه كمترين مدت لزم براي رفتن از شهر ‪ s‬به شهر ‪b ، 4‬است ‪.‬‬
‫اكنون همه شهرهايي را كه مي توان مستقيماً از ‪ b‬به آنها رسيد( يعني ‪ ،‬شهرهاي ‪ c,a‬را ) مشخص مي كنيم و‬ ‫•‬

‫كنار هر يك عددي موقت كه مساوي با مجموع عدد كنار ‪ b‬و مدت لزم براي رفتن از ‪ b‬به آن راس است ‪ ،‬مي‬

‫نويسيم – مگر اينكه آن راس از پيش عددي كوچكتر داشته باشد ‪ .‬بنا بر اين ‪ ،‬كنار شهر ‪ a‬عدد جديد ‪4+1 =5‬‬

‫و كنار شهر ‪ c‬عدد ‪ 4+3 =7‬را مي نويسيم ‪.‬‬

‫شکل ‪27-6‬‬ ‫•‬


‫اكنون كوچكترين عدد موقت ‪a ، 5‬است ‪ ،‬پس كنار شهر ‪ a‬عدد دائمي ‪ 5‬را مي نويسيم ‪ .‬اكنون به همه‬ ‫•‬

‫شهرهايي كه مستقيماً از ‪ a‬به آنها مي توان رسيد ( يعني ‪ ،‬شهر ‪ )t‬نگاه مي كنيم؛كنار ‪ t‬عدد موقت ‪5+9 = 14‬‬

‫را مي نويسيم ‪ (.‬شكل ‪) 29 -6‬‬

‫•‬

‫شکل ‪28-6‬‬

‫•‬

‫شکل ‪29-6‬‬ ‫•‬


‫اكنون كوچكترين عدد موقت ‪d ، 6‬را مي نويسيم ‪ .‬اكنون به همه شهرهايي كه مستقيمًا از ‪ d‬به آنها مي توان‬ ‫•‬

‫رسيد (يعني ‪ ،‬شهرهاي ‪ )t,c‬نگاه مي كنيم ‪ ،‬و كنار شهر ‪ t‬عدد جديد ‪ 6+7 =13‬مي نويسيم ‪ .‬عدد ‪ c‬را تغيير‬

‫نمي دهيم ‪ .‬زيرا ‪ 6+3 ،‬بزرگتر از عدد فعلي آن ‪ ،‬يعني ‪ 7‬است ‪.‬‬

‫اكنون كوچكترين عدد موقت ‪c ، 7‬است ‪ ،‬پس كنار شهر ‪ c‬عدد دائمي ‪ 7‬را مي نويسيم ‪ .‬اكنون به همه‬ ‫•‬

‫شهرهايي كه مي توان از ‪ c‬مستقيماً به آنها رسيد ( يعني ‪ ،‬شهر ‪ )t‬نگاه‬

‫مي كنيم ‪ ،‬كنار ‪ t‬عدد جديد ‪ 7+5 =12‬را مي نويسيم ( شكل ‪. )31 .6‬‬

‫تنها عدد موقت باقيمانده ‪ ،‬عدد ‪ 12‬در كنار ‪ t‬است ‪ ،‬پس كنار شهر ‪ t‬عدد دائمي ‪12‬‬ ‫•‬
‫شکل ‪30-6‬‬ ‫•‬
‫فصل (‪)7‬‬

‫جور سازی ‪ ،‬ازدواج و قضیه منجر‬ ‫•‬

‫طبيعت احکام اين بخش در قياس با بخشهای قبل ‪ ،‬بيشتر ترکيباتی هستند ‪ ،‬با وجود اين ارتباط بسيار‬ ‫•‬

‫نزديکی با نظريه گراف دارند ‪ .‬ابتدا قضيه معروف ازدواج فيليپ هال و کاربرد آن را در زمينه های‬

‫مختلف ‪ ،‬نظير ساختمان مربع لتين و مسائل زمان بندی مورد بحث قرار می دهيم ‪ .‬به دنبال آن در بخش‬

‫‪ 4-7‬قضيه منجر را در مورد تعيين تعداد مسير های مجزا بين دو رأس مفروض در گرافها می آوريم ‪.‬‬
‫در بخش ‪ 5-8‬صورت ديگری از قضيه منجر موسوم به شارش ماکزيمم برش می نيمم ارائه می شود که در ارتباط با‬

‫شارشهای شبکه و مسائل حمل و نقل از اهميت زيادی برخوردار است ‪.‬‬

‫قضیه (ازدواج) هال‬

‫قضيه ازدواج که در سال ‪ 1935‬توسط فيليپ هال ‪ ،‬حل شده پاسخگوی سئوالی است که به مسئله ازدواج شهرت‬

‫دارد ‪ :‬يک مجموعه متناهی از پسرها داريم که هر کدام تعدادی دختررا می شناسند ‪ .‬تحت چه شرايطی اين‬

‫پسرها می تواند ازدواج کنند ‪ ،‬به طوری که هر کدام با يکی از دخترانی که می شناسد ازدواج کند ؟ مثل اگر‬

‫چهار پسر }‪ }b1,b2,b3,b4‬و پنج دختر }‪ ،}g1,g2,g3,g4,g5‬داشته باشيم و روابط مطابق شکل ‪ 1-7‬باشد ‪ ،‬آنگاه‬

‫يک راه حل اين است که ‪ b1‬با ‪ ،g4 ،b2‬با ‪ g1 ،b3‬با ‪ g3‬و ‪ b4‬با ‪ g2‬ازدواج کند ‪.‬‬
‫•‬

‫شکل ‪2-7‬‬ ‫شکل ‪1-7‬‬

‫اين مسئله را می توان به صورت نموداری نمايش داد ‪ :‬گراف دو بخشی ‪ g‬را در نظر می گيريم که مجموعه رئوس‬

‫آن به دو مجموعه ‪ v1‬و‪( v2‬به ترتيب متناظر با مجموعه پسرها و دخترها) افراز شده است ‪ ،‬و در آن هر يال‬

‫يک پسر را به دختری که می شناسد وصل می کند ؛ شکل ‪ 2-7‬گراف مربوطبه شکل ‪ 1-7‬را نشان می دهد ‪.‬‬
‫در گراف دو بخشی (‪ ، V1,V2 (G‬جورسازی کامل از ‪ V1‬به ‪ V2‬يک تناظر يک به يک بين رئوس ‪ V1‬و زير‬

‫مجموعه ای از ‪ V2‬است ‪ ،‬با اين خاصيت که رئوس متناظر به هم وصل هستند ‪ .‬روشن است که مسئله ازدواج‬

‫در زبان نظريه گرافها بدين صورت در می آيد ‪ ،‬در چه شرايطی در گراف دو بخشی (‪ ، V1,V2 (G=G‬يک‬

‫جورسازی از ‪ V1‬به ‪ V2‬وجود دارد ؟‬

‫اگر مجددا از اصطلحات ازدواج استفاده کنيم ‪ ،‬شرط لزم برای آن که مسئله ازدواج دارای جواب باشد آن است که‬

‫به ازای هر ‪m ≥k≥ 1‬که در آن ‪ m‬تعداد کل پسرهاست ‪ ،‬هر ‪ K‬پسر (در مجموع) حداقل ‪ k‬دختر را بشناسند ‪.‬‬

‫اين شرط شرط ازدواج است ‪ .‬اين شرط لزم از آنجا ناشی می شود که اگر برای يک مجموعه از ‪ k‬پسر برقرار‬

‫نباشد ‪ ،‬اين پسر ها نمی توانند طوری ازدواج کنند که کسی تنها نماند ‪.‬‬
‫چيزی که در وهله اول عجيب به نظر می رسد اين است که شرط ازدواج کافی هم هست ‪ .‬محتوای قضیه‬ ‫•‬

‫ازدواج هال همين است ‪ .‬به خاطر اهميت آن ‪ ،‬سه اثبات ارائه می شود ‪ ،‬اولين اثبات منسوب به هالموس و‬

‫واگان است ‪.‬‬

‫ازدواج کافی هم هست ‪ .‬محتوای قضيه ازدواج هال همين است ‪ .‬به خاطر اهميت آن ‪ ،‬سه اثبات ارائه می شود ‪،‬‬

‫اولين اثبات منسوب به هالموس و واگان است ‪.‬‬

‫قضیه (‪-1-7‬الف) (ف ‪ .‬هال ‪ )1935‬در مسئله ازدواج ‪ ،‬شرط لزم و کافی برای وجود جواب آن است که هر‬

‫مجموعه از ‪ K‬پسر ‪ ،‬در مجموع ‪ ،‬حداقل با ‪ K‬دختر آشنا باشند (‪. )K ≥ m ≥1‬‬
‫یاد آوری ‪ :‬با وجود اين که اين قضيه در قالب مسئله ازدواج طرح شده است ‪ ،‬در موارد بسيار جدی تر هم‬ ‫•‬

‫کاربرد دارد ‪ .‬مثل ‪ ،‬اين قضيه شرط لزم و کافی برای جواب مسئله شغل يابی را بيان می کند ‪ ،‬که در آن بايد‬

‫کارهای مختلف را به متقاضيان مختلف اين شغلها واگذار کرد ‪ .‬در تمرين (‪-1-7‬ب) يک مثال ساده از اين مسئله‬

‫آمده است ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬همان طور که قبل اشاره شد ‪ ،‬لزوم شرط بديهی است ‪ .‬برای اثبات کفايت ‪ ،‬روش استقراء را به کار می‬

‫بريم و فرض می کنيم قضيه وقتی که تعداد پسرها کمتر از ‪ m‬است برقرار باشد ‪ .‬برای ‪ m=1‬برقراری قضيه‬

‫بديهی است ‪ .‬فرض کنيد تعداد پسرها ‪ m‬است ؛ دو حالت را در نظر می گيريم ؛‬

‫(‪ )1‬اول فرض می کنيم که هر ‪ k‬پسر (‪ )k<m‬در مجموع حداقل ‪ k+1‬دختر را می شناسند ‪.‬‬ ‫•‬
‫(بنابراين شرط لزم همواره برقرار است و يک دختر اضافه است) ‪ .‬حال اگر يکی از پسرها با يکی از دختران‬ ‫•‬

‫آشنا ازدواج کند ‪ ،‬شرط اصلی برای ‪ m-1‬پسر باقيمانده برقرار خواهد بود ‪ .‬حال بنابر استقراء اين ‪ m-1‬پسر می‬

‫توانند ازدواج کنند ‪ ،‬و در اين حالت قضيه اثبات می شود ‪.‬‬

‫(‪ )2‬فرض کنيد يک مجموعه ‪ k‬تايی (‪ )k<m‬از پسرها هست که در مجموع دقيقا ‪ k‬دختر را می شناسند ‪ .‬اين‬ ‫•‬

‫‪ k‬پسر ‪ ،‬بنابر فرض استقراء می توانند ازدواج کنند ‪ ،‬و ‪ m-k‬پسر باقی می مانند ‪ .‬ولی هر مجموعه ‪ h‬تايی از‬

‫اين ‪ m-k‬پسر (‪ )h≥m-k‬بايد حداقل ‪ h‬تا از دختران باقيمانده را بشناسند‬

‫زيرا در غير اين صورت اين ‪ h‬تا پسر همراه با ‪ k‬پسر فوق درمجموع با کمتر از ‪ h+k‬دختر آشنا هستند ‪ ،‬که با‬ ‫•‬

‫فرض ما متناقض است ‪ .‬در نتيجه شرط اصلی برای ‪ m-k‬پسر برقرار است ‪ .‬بنابر فرض استقراء آنان می‬

‫توانند ازدواج کنند ‪ .‬در نتيجه همه خوشحال ! و اثبات کامل می شود ‪//.‬‬
‫همچنين می توان قضيه هال را به زبان جور سازی در گرافهای دو بخشی بيان کرد ؛ يادآوری می کنيم که |‪|s‬‬ ‫•‬

‫نشانگر تعداد عناصر مجموعه ‪ s‬است ‪.‬‬

‫فرع (‪-1-7‬ب) فرض کنيد ‪ )G=G)V1 , V2‬يک گراف دو بخشی است ‪ ،‬و به ازای هر زير مجموعه ‪ A‬از ‪، V1‬‬ ‫•‬

‫فرض کنيد (‪ A (φ‬مجموعه رئوسی از ‪ V2‬است که حداقل با يکی از رئومجاور هستند ‪ .‬در اين صورت يک‬

‫‪. V1‬‬ ‫‪،‬‬ ‫جور سازی از ‪ V1‬به ‪ V2‬وجود دارد اگر و فقط اگر به ازای هر زير مجموعه ‪ A‬از ‪|φ)A( | ≥| | A‬‬

‫برهان ‪ :‬اثبات اين فرع از تبديل برهان فوق به زبان نظريه گرافها به سادگی بدست می آيد ‪// .‬‬ ‫•‬
‫‪ -7-2‬نظریه ترنسورسال‬ ‫•‬

‫اين بخش به اثبات ديگری از قضيه هال ‪ ،‬با استفاده از زبان نظريه ترنسورسال اختصاص داده شده است ‪.‬‬ ‫•‬

‫برگردان آن را به اصطلحات جورسازی و ازدواج به عنوان تمرين واگذار می کنيم ‪.‬‬

‫بخاطر داريد که در مثال بخش قبل (شکل ‪ 1-8‬را ملحظه کنيد) مجموعه های دخترانی که پسر ها می شناختند‬

‫عبارت بودند از }‪ }g1,g4,g5 } ،}g1 } ،}g2,g3,g4‬و }‪ ، }g2,g4‬و برای جواب مسئله ازدواج ‪ ،‬چهار دختر‬

‫متمايز ‪ ،‬هر کدام از يک مجموعه انتخاب شدند ‪ .‬در حالت کلی ‪ ،‬اگر ‪ E‬يک مجموعه متناهی و ناتهی باشد ‪ ،‬و‬

‫(‪ S1,…,Sm (=δ‬خانواده ای از زير مجموعه های ناتهی از ‪( E‬که الزاما متمايز نيستند) باشد ‪.‬‬
‫در اين يک ترنسورسال (یا دستگاه نمایندگان متمایز) از ‪ ، δ‬مجموعه ای از ‪ m‬عنصر متمايز از ‪ E‬است ‪ ،‬که‬ ‫•‬

‫هر کدام به يکی از ‪ Si‬ها تعلق دارند ‪.‬‬

‫يک مثال ديگر ارائه می کنيم ‪ .‬فرض کنيد }‪ E= }1,2,3,4,5,6‬و }‪ S2=S1 }2,3}=S4=S3=}1,2‬و‬

‫}‪ . S5=}1,4,5,6‬در اين صورت نمی توان ‪ 5‬عنصر متمايز که هر کدام به يکی از مجموعه های ‪ Si‬تعلق‬

‫دارند انتخاب کرد ؛ به بيان ديگر ‪ ،‬خانواده (‪ S1,…S5 (=δ‬ترنسورسال ندارد ‪ .‬با وجود اين ‪ ،‬اين زير خانواده‬

‫‪ δ‬را يک (‪ S1,S2,S3,S5 (= َδ‬دارای ترنسورسال }‪ }1,2,3,4‬است ‪ .‬هر ترنسورسال از يک زير خانواده ‪δ‬‬

‫را يک ترانسورسال جزئی از ‪ δ‬می گويند ‪ .‬در اين مثال ‪ δ‬دارای ترنسورسال های جزئی (}‪، }1,2,3,6‬‬

‫و غيره ) است ‪ .‬روشن است که هر زير مجموعه از يک ترنسورسال جزئی است‬ ‫}‪ }1,5} ، }2,3,6‬و‬

‫‪φ‬‬
‫به طور طبيعی اين سوال پيش می آيد که تحت چه شرايطی يک خانواده مفروض از زير مجموعه های يک‬ ‫•‬

‫‪bi‬‬ ‫مجموعه دارای ترنسورسال است ؟ اگر ‪ E‬را مجموعه دختران ‪ ،‬و ‪ Si‬را مجموعه دخترانی که پسر ‪،‬‬

‫‪) )1≥ i≥ m‬می شناسند بگيريم ‪ ،‬ارتباط بين اين مسئله و مسئله ازدواج روشن می شود ‪ .‬در اين مسئله يک‬

‫ترنسورسال عبارت از مجموعه ‪ m‬دختر است که هر کدام نظير (آشنای) يکی از پسرها هستند ‪ .‬در نتيجه‬

‫قضيه (‪-1-8‬الف) شرط لزم و کافی برای وجود ترنسورسال ‪ ،‬هر خانواده مفروض را رائه می دهد ‪ .‬قضيه‬

‫هال را به صورت زير می نويسم و اثبات ديگری منسوب به رادو ارائه می کنيم ‪.‬‬
‫قضیه (‪-2-7‬الف) فرض کنيد ‪ E‬يک مجموعه متناهی ناتهی است ‪ ،‬و (‪ 1 , … Sm(=δS‬خانواده ای از زير‬ ‫•‬

‫مجموعه های ‪ E‬است ‪ .‬در اين صورت ‪ δ‬دارای يک ترانسورسال است اگر و فقط اگر اجتماع هر ‪ k‬زير‬

‫مجموعه ‪ Si‬حداقل ‪ k‬عنصر داشته باشد (‪. (m ≥k ≥ 1‬‬

‫برهان ‪ :‬لزوم شرط بديهی است ‪ .‬برای اثبات کفايت ‪ ،‬نشان می دهيم که اگر يکی از زير مجموعه ها (مثل ‪)Si‬‬ ‫•‬

‫بيش از يک عنصر داشته باشد ‪ ،‬آنگاه می توانيم بدون آن که شرط تغيير کند ‪ ،‬يکی از عناصر آن را حذف می‬

‫کنيم ‪ .‬با تکرار اين فرآيند ‪ ،‬مسئله را به صورتی در می آوريم که هر کدام از زير مجموعه ها فقط يک عنصر‬

‫داشته باشند ‪ .‬در اين صورت برقراری حکم بديهی است ‪.‬‬
‫پس بايد نشان دهيم ‪ ،‬روند کمک کردن ‪ ،‬امکان پذير است ‪ ،‬فرض کنيد ‪ S1‬شامل عناصر ‪ x‬و ‪ y‬است و حذف‬ ‫•‬

‫هر کدام از آنها شرط را تغيير می دهد ‪ .‬در اين صورت زير مجموعه های ‪ A‬و ‪ B‬از } ‪m , ..., 3, 2‬‬

‫} وجود دارند به طوری که ׀ ‪ A‬׀ ≥ ׀‪ P‬׀‪ ,‬׀ ‪ B‬׀ ≥ ׀ ‪ Q‬׀ ‪ ،‬که در آن‬
‫=‪Q‬‬ ‫‪j∈B‬‬ ‫‪Sj‬‬ ‫(}‪) S1 − } y‬‬
‫‪.‬‬ ‫و‬ ‫•‬
‫=‪P‬‬ ‫‪j∈ A‬‬ ‫‪Sj‬‬ ‫(}‪) S1 − }x‬‬
‫|‬ ‫|≥|‬ ‫‪P‬‬ ‫|‪Q‬‬ ‫در اين صورت‬ ‫•‬

‫‪‬‬ ‫‪j∈A∩B‬‬ ‫‪Sj‬‬


‫زيبايی اين اثبات به خاطر اين است که فقط يک مرحله دارد ‪ ،‬در صورتی که اثبات همالموس – واگان دو‬ ‫•‬

‫حالت متمايز را در نظر می گيرد ‪ .‬با وجود اين دشوار است که اين اثبات به صورت شهودی و با بکار گيری‬

‫زبان تزويج ارائه شود ‪.‬‬

‫قبل از آنکه چند کابرد از قضيه هال ارائه شود ‪ ،‬مناسبتر است که دو فرع ارائه شود ‪ .‬با اصطلحات ازدواج‬ ‫•‬

‫فرع اول شرايطی بيان می کند که تحت آن حداقل ‪ t‬پسر می توانند با دخترانی که می شناسند ازدواج کنند ‪.‬‬

‫فرع (‪-2-7‬ب) با توجه به تعريفهای ‪ E‬و ‪ ، δ‬که قبل ارائه شده ‪ δ ،‬دارای يک ترنسورسال جزئی با اندازه ‪t‬‬ ‫•‬

‫است اگر و فقط اگر اجتماع هر ‪ k‬زيرمجموعه ‪ Si‬حداقل شامل ‪ k+t-m‬عنصر باشد ‪.‬‬
‫‪D,…,Sm‬‬ ‫(‪D‬‬ ‫‪)S1 =َδ‬‬ ‫طرح برهان ‪ :‬حکم ‪ ،‬از به کار بردن قضيه (‪-2-8‬الف) روی خانواده‬ ‫•‬

‫بدست می آيد ‪ .‬که در آن ‪ D‬مجموعه ای مجزا از ‪ E‬است و ‪ m-t‬عنصر دارد ‪ .‬توجه کنيد که ‪ δ‬دارای يک‬

‫ترنسورسال جزئی با اندازه ‪ t‬است اگر و فقط اگر َ‪ δ‬دارای ترنسورسال باشد ‪// .‬‬

‫(فرع ‪-2-7‬ج) اگر ‪ E‬و ‪ δ‬مطابق تعاريف قبل ‪ ،‬و اگر ‪ X‬يک زير مجموعه ‪ E‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ X‬شامل يک‬ ‫•‬

‫ترنسورسال جزئی با اندازه ‪ t‬است اگر و فقط اگر برای هر زير مجموعه ‪ A‬از }‪ }m,…,1,2,3‬داشته باشيم ‪.‬‬

‫≤‬ ‫| ‪A |+t–m‬‬ ‫•‬

‫طرح برهان ‪ :‬اثبات حکم از بکار بردن فرع قبل برای خانواده ‪m ∩φx )S1‬‬
‫‪ Sx( ∩(x,…,S‬بدست می آيد)‪//.‬‬
‫‪X‬‬ ‫•‬
‫‪j∈A‬‬ ‫‪j‬‬
‫کاربردهای قضیه هال ‪ :‬در اين بخش قضيه هال را در مورد مسائلی از قبيل ساختن مربعهای لتين ‪ ،‬عناصر‬ ‫•‬

‫ماتريس – (‪1‬و‪ ، )0‬و وجود ترانسورسال مشترک برای دو خانواده از زيرمجموعه های مجموعه ای مفروض‬

‫به کار می بريم و خواهيم ديد که مسئله اخير با مسائل زمان بندی ارتباط دارد‪.‬‬

‫مربعهای لتین ‪ :‬يک مستطيل لتين ‪ ، n × m‬يک ماتريس ‪ )n × m ،M=)mij‬است که درايه های آن اعداد‬ ‫•‬

‫صحيحی هستند که در شرايط زير صدق می کنند ‪.‬‬

‫(‪ m≥1ij ≥n )1‬؛‬ ‫•‬

‫(‪ )2‬هيچ دو عنصری که در يک سطر يا ستون قرار دارند ‪ ،‬مساوی نيستند ‪.‬‬ ‫•‬
‫شرايط (‪ )1‬و (‪ )2‬ايجاب می کنند که ‪ m ≥n‬؛ اگر ‪ ، m=n‬مستطيل لتين را مربع لتين می نامند ‪ .‬برای مثال ‪،‬‬ ‫•‬

‫شکل ‪ 5-8‬و ‪ 4-8‬يک مستطيل لتين ‪ 3 × 5‬و مربع لتين ‪ 5× 5‬را نشان می دهند ‪ .‬سوال زير را می توان‬

‫مطرح کرد ؛ در چه شرايطی می توان در يک مستطيل لتين ‪ ، n × m‬که‬

‫‪ m<n ،n-m‬سطر جديد اضافه کرد تا به يک مربع لتين برسيم ؟ شگفت آور اينکه جواب همراه ‪ +‬است !‬ ‫•‬
‫(قضیه ‪-3-7‬الف) فرض کنيد ‪ M‬يک مستطيل لتين ‪ n × m‬است که ‪ m<n‬در اين صورت با افزودن ‪n-m‬‬ ‫•‬

‫سطر جديد می توان ‪ M‬را به يک مربع لتين تبديل کرد ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬ثابت می کنيم که می توان ‪ M‬را به يک مستطيل لتين (‪ m+1( × n‬تبديل کرد ‪ ،‬با تکرار اين فرآيند‬ ‫•‬

‫می توان به مربع لتين دست يافت ‪.‬‬

‫فرض کنيد ‪ }E=}1,2,…,n‬و ‪ ، S1,…,Sn((=δ‬که در آن ‪ ، Si‬مجموعه درايه هايی است که در ستون ‪ i‬ام ‪M‬‬ ‫•‬

‫ظاهر نشده اند ‪.‬‬


‫اگر ثابت کنيم که ‪ δ‬دارای ترنسورسال است ‪ ،‬حکم حاصل می شود ‪ .‬زيرا عناصر اين ترنسورسال سطر جديد‬ ‫•‬

‫را تشکيل می دهند ‪ .‬بنابر قضيه هال ‪ ،‬کافی است نشان دهيم که اجتماع هر ‪ k‬تا از ‪ Si‬ها شامل حداقل ‪k‬‬

‫(‪ n-m(k‬عنصر است (احتساب‬ ‫عنصر متمايز است ‪ .‬ولی اين بديهی است زيرا اين اجتماع در مجموع شامل‬

‫تکرار ها ) و اگر تعداد عناصر متمايز کمتر از ‪ k‬باشد ‪ ،‬حداقل يکی از آنها بايد بيش از ‪ n-m‬بار تکرار شده‬

‫باشد ‪ ،‬و اين حکم با اين واقعيت که هر عنصر دقيقا ‪ n-m‬بار ظاهر می شود ‪ ،‬متناقض است ‪// .‬‬
‫ماتریسهای (‪1‬و‪)0‬‬ ‫•‬
‫راه ديگری برای مطالعه ترنسورسال های خانواده ‪ ، s1,…,sm( ( =δ‬از زير مجموعه های ناتهی مجموعه }‪ ، e1,…,en}=E‬مطالعه ماتريس‬

‫وقوع اين خانواده است ‪ .‬ماتريس ‪ m×n ،aij((=A‬که در آن ‪ aij=1‬اگر ‪ ejЄsi‬باشد ‪ ،‬و در غير اين صورت ‪ . aij=0‬اين ماتريس را که عناصر‬

‫آن ‪ 0‬و ‪ 1‬هستند ‪ ،‬ماتريس – (‪1‬و‪ )0‬می گويند ‪ .‬اگر رتبه جمله ای ‪ A‬را بيشترين تعداد ‪ 1‬در ‪ A‬تعريف کنيم که هيچ‬
‫دوتای آنها در يک سطر و يا يک ستون واقع نباشند ‪ ،‬آنگاه ‪ δ‬دارای يک ترنسورسال خواهند بود اگر و فقط‬
‫اگررتبه جمله ای ‪ A ،m‬باشد ‪ .‬بعلوه رتبه جمله ای ‪ ، A‬دقيقا تعداد عناصر يک ترنسورسال جزئی است که‬
‫اندازه آن تا حد ممکن بزرگ باشد ‪ .‬حال به عنوان دومين کاربرد قضيه هال ‪ ،‬حکم مشهوری را در مورد‬
‫ماتريسها (‪1‬و‪ )0‬ثابت می کنيم ‪ .‬اين حکم قضيه کونيک –اگروری نام دارد ‪.‬‬
‫قضیه (‪-3-7‬ب) (کونيگ – اگروری ‪ . )1931‬رتبه جمله ای ماتريس – (‪1‬و‪ )0A‬برابر ‪ ، µ‬کمترين تعداد‬ ‫•‬

‫سطرها و ستون هايی است که تمام ‪ 1‬های ‪ A‬در آنها قرار دارند ‪.‬‬

‫یاد آوری ‪ :‬برای روشن شدن قضيه ‪ ،‬ماتريس شکل ‪ 6-8‬ماتريس وقوع خانواده دومی است واضح است که‬ ‫•‬

‫رتبه جمله ای و ‪ µ‬هر دو چهار هستند ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬بديهی است که رتبه جمله ای نمی تواند از ‪ µ‬بيشتر باشد ‪ .‬برای اثبات تساوی ‪ ،‬بدون آنکه از کليت‬ ‫•‬

‫قضيه کاسته شود ‪ ،‬فرض می کنيم تمام ‪ 1‬های ‪ A‬در ‪ r‬سطر و‪ s‬ستون قرار دارند ‪.‬‬
‫(به طوری که (‪ r+s= µ‬و ترتيب سطرها و ستونها چنان است که در سمت چپ و پايين ‪ ، A‬يک ماتريس (‪m-‬‬ ‫•‬

‫‪ )r( × )n-s‬که تماما شامل صفر است قرار دارد (شکل ‪ . )7-7‬اگر ‪ i ≥ r ،Si‬را مجموعه اعداد صحيح ‪n-s‬‬

‫‪ ≥ j‬تعريف می کنيم که ‪. aij=1‬‬

‫شکل ‪6-7‬‬ ‫شکل ‪7-7‬‬


‫کنترل اينکه اجتماع هر ‪ k‬مجموعه از ‪Si‬ها ‪ ،‬شامل حداقل ‪ k‬عدد صحيح است ‪ ،‬يکتمرين سر راست است ‪ .‬و‬ ‫•‬

‫بنابراين خانواده (‪ 1,…,Sr(=δS‬دارای ترنسورسال است ‪ .‬در نتيجه زير ماتريس ‪ M‬از ‪ A‬شامل مجموعه ای‬

‫از ‪ r‬تا ‪ 1‬است ‪ ،‬که هيچ دو تای آنها در يک سطر و يا يک ستون قرار ندارند ؛ به همين نحو ‪ ،‬ماتريس ‪ N‬نيز‬

‫شامل ‪ S‬تا ‪ 1‬است که همين خاصيت را دارند ‪ .‬بنابراين ‪ A‬شامل مجموعه ای از ‪ r+s‬تا ‪ 1‬است ‪ ،‬که هيچ دوی‬

‫آنها در يک سطر و ستون قرار ندارند ‪ .‬اين نشان می دهد که ‪ µ‬آن طور که بايد ‪ ،‬از رتبه جمله ای تجاوز نمی‬

‫کند ‪// .‬‬


‫تاکنون با استفاده از قضيه هال ‪ ،‬قضيه کونيگ – اگر وری را ثابت کرديم ‪ .‬اثبات قضيه هال با استفاده از قضيه‬ ‫•‬

‫کونيگ – اگر وری از اين هم ساده تر است ‪ .‬يعنی اين دو قضيه از وجوهی معادل هستند ‪.‬‬

‫‪1‬‬ ‫ترنسورسال مشترک ‪ :‬اگر ‪ E‬يک مجموعه ناتهی متناهی باشد و (‪ 1,…,Sm(=δS‬و=(‪,…,T‬‬ ‫•‬

‫‪ Tm( τ‬دو خانواده از زير مجموعه های ناتهی ‪ E‬باشند ‪ ،‬می خواهيم بدانيم چه موقع يک ترنسورسال مشترک‬

‫برای ‪ δ‬و ‪ τ‬وجود دارد ‪.‬‬


‫يعنی مجموعه ای از ‪ m‬عنصر متمايز از ‪ E‬که هم ترنسورسال ‪ δ‬باشد و هم ترنسورسال ‪ .τ‬در مسائل جدول‬ ‫•‬

‫زمانی ‪ ،‬مثل اگر ‪ E‬مجموعه زمانهايی باشد که دروس ارائه می شوند و ‪ Si‬نشانگر اوقاتی باشد که ‪ m‬استاد‬

‫مايل به تدريس هستند و ‪ T‬مجموعه ساعاتی که کلس خالی وجود دارد ‪ ،‬آنگاه ترنسورسال مشترک ‪ δ‬و ‪τ‬‬
‫‪i‬‬

‫امکان تدريس هر استاد را در يک کلس درس موجود در زمان مناسب فراهم می کند ‪ .‬در حقيقت می توانيم‬

‫يک شرط لزم و کافی برای آن که دو خانواده دارای ترنسورسال مشترک باشد در نظر بگيريم ؛ توجه کنيد که‬

‫قضيه (‪-3-8‬ج) به ازای‪ m ≥ 1≥ j‬اگر قرار دهيم ‪ ، Ti=E‬به قضيه هال تبديل می شود ‪.‬‬
‫قضیه(‪-3-8‬ج) فرض کنيد ‪ E‬يک مجموعه ناتهی متناهی است ‪ ،‬و (‪ 1,…Sm( =δS‬و (‪ T1,…,Tm (=τ‬دو‬ ‫•‬

‫خانواده از زير مجموعه های ناتهی ‪ E‬باشند ‪ .‬در اين صورت ‪ δ‬و ‪ τ‬دارای ترنسورسال مشترک است اگر و‬

‫فقط اگر برای تمام زير مجموعه های ‪ A‬و ‪ B‬از }‪ }m,…,1,2‬داشته باشيم‬

‫| ≥ | ‪A | + | B| - m‬‬ ‫|‬
‫)‬ ‫‪j∈ A‬‬ ‫)‪S i ( ‬‬ ‫‪j∈ B‬‬ ‫( ‪Tj‬‬
‫طرح برهان ‪ :‬خانواده ‪ }Ui }=u‬از زير مجموعه های }‪ EU }1,…,m‬را در نظر بگيريد ‪.‬‬ ‫•‬

‫(‪ E‬و }‪ }m,…,1,2‬را مجزا می گيريم) ‪ ،‬که در آن مجموعه نشانه گذاری نيز }‪ m,…,1} EU‬است و اگر‬

‫‪ iЄ}}1,…,m‬باشد داريم ‪ Ui=Si‬و اگر ‪ iЄE‬باشد داريم ‪. ЄTj } Ui=}i}U}j:i‬‬


‫به سادگی می توان نشان داد که ‪ δ‬و ‪ ، τ‬دارای ترنسورسال مشترک هستند اگر و فقط اگر ‪ u‬ترنسورسال داشته‬ ‫•‬

‫باشد ‪ .‬در اين صورت حکم از اعمال قضيه هال روی خانواده ‪ u‬به دست می آيد ‪// .‬‬

‫شرايط وجود ترنسورسال مشترک برای سه خانواده از زير مجموعه های ناتهی يک مجموعه معلوم نيست ‪ ،‬به‬

‫نظر می رسد که مسئله پيدا کردن اين شرايط بسيار مشکل باشد ‪ .‬با استفاده از نظريه مترويد کوشش های زيادی‬

‫برای حل اين مسئله صورت گرفته است ‪.‬‬

‫در حقيقت ‪ ،‬همان طور که در فصل بعد ملحظه خواهيد کرد ‪ ،‬مسائل زيادی در نظريه ترنسورسال برحسب مترويد‬

‫بسيار ساده می شود ‪ .‬نتايج بيشتری از نظريه ترنسورسال در نوشته های ميرسکی بريانت و پرنکت پيدا می‬

‫شود ‪.‬‬
‫قضیه منجر ‪ :‬اينک قضيه ای را مطالعه می کنيم که ارتباط نزديکی با قضيه هال دارد ‪ ،‬و دامنه کاربردهای عملی‬

‫آن فراوان است ‪ .‬اين قضيه منسوب به منجر است و مربوط می شود به تعداد مسيرهايی که دو رأس مفروض را‬

‫در گراف ‪ G‬به هم وصل می کنند ‪.‬‬

‫مثل ممکن است بيشترين تعداد مسيرهايی از ‪ V‬تا ‪ W‬را بخواهيم که يال مشترک ندارد – چنين مسيرهايی را‬ ‫•‬

‫مسيرهايی يال – مجزا گويند ‪ .‬همچنين ممکن است بيشترين تعداد مسيرهايی بين رئوس ‪ V‬و ‪ W‬را بخواهيم که‬

‫رأس مشترک نداشته باشند (البته ‪ ،‬به جز ‪ V‬و ‪ – )W‬اين مسيرها را مسيرهای رأس – مجزا می نامند ‪( .‬در‬

‫گراف شکل ‪ ، 8-7‬چهار مسير يال مجزا و دو مسير رأس – مجزا وجود دارد ‪).‬‬
‫•‬

‫شکل ‪8-7‬‬ ‫•‬


‫همچنين می توان بيشترين تعداد مسير های رأس – مجزا يا کمان – مجزا از رأس ‪ V‬به رأس ‪ W‬را در يک‬ ‫•‬

‫گراف جهت دار مطالعه کرد ‪ .‬در اين صورت بدون آن که از کليت مسئله کاسته شود ‪ V ،‬را يک منبع و ‪W‬‬

‫را يک چاه می گيريم ‪ .‬بحث ما بيشتر در محدوده گرافهاست ‪ .‬بحث متناظر روی گرافهای جهت دار را به عهده‬

‫شما می گذاريم ‪.‬‬

‫برای بررسی اين مسئله ‪ ،‬به تعاريف بيشتری نياز است ‪ .‬از حال به بعد فرض می کنيم ‪ G‬يک گراف همبند و ‪V‬‬

‫و ‪ W‬رئوس متمايزی از ‪ G‬هستند ‪.‬‬


‫يک مجموعه ناهمبندساز – ‪ VW‬از ‪ G‬عبارت است از مجموعه ‪ E‬از يالهای ‪ ، G‬با اين خاصيت که هر‬ ‫•‬

‫مسيری از ‪ V‬به ‪ W‬شامل يالی از ‪ E‬است ؛ توجه داريد که هر مجموعه ناهمبندساز – ‪ VW‬يک مجموعه‬

‫ناهمبند ساز ‪ G‬است ‪ .‬به همين ترتيب ‪ ،‬يک مجموعه جداساز – ‪ VW‬از ‪ ، G‬مجموعه ای است مانند ‪ S‬از‬

‫رئوس _که شامل ‪ V‬يا ‪ W‬نيست) با اين خاصيت که هر مسير از ‪ V‬به ‪ W‬از يکی از رئوس ‪ S‬می گذرد ‪.‬‬

‫مثل ‪ ،‬در شکل ‪ ، 8-8‬مجموعه های ‪ E1 }=}ps,qs,ty,tz‬و ‪ E2}=}uw,xw,yw,zw‬مجموعه های ناهمبند‬

‫ساز – ‪ ، vw‬و ‪ V1}=}s,t‬و ‪ V2}=}p,q,y,z‬مجموعه های جداساز – ‪ vw‬هستند ‪.‬‬


‫برای شمارش تعداد مسيرهای يال – مجزا از ‪ V‬تا ‪ ، W‬ابتدا توجه می کنيم که اگر ‪ E‬يک مجموعه ناهمبند‬ ‫•‬

‫ساز – ‪ VW‬باشد که شامل ‪ k‬يال است ‪ ،‬تعداد مسيرهای يال – مجزا نمی تواند بيشتر از ‪ k‬باشد ‪ ،‬زيرا در غير‬

‫اين صورت بعضی از يالها در ‪ ، E‬در بيش از يک مسير قرار می گيرد ‪ .‬بعلوه ‪ ،‬اگر ‪ E‬يک مجموعه‬

‫ناهمبندساز ‪ – VW‬با کمترين اندازه ممکن باشد ‪ ،‬آنگاه تعداد مسيرهای يال – مجزا دقيقا برابر ‪ K‬است ‪ ،‬و‬

‫بنابراين در هر يک از اين مسيرها ‪ ،‬دقيقا يکی از يالهای ‪ E‬وجود دارد ‪ .‬اين حکم به صورت يالی قضيه منجر‬

‫مشهود است ‪ ،‬اگر چه اولين بار توسط فورد و فولکرسن در ‪ 1995‬ثابت شد ‪.‬‬
‫قضیه (‪-4-7‬الف) بيشترين تعداد مسيرهای يال – مجزا که دو رأس متمايز ‪ v‬و ‪ w‬را در گراف همبند ‪ G‬به هم وصل‬

‫می کنند برابر ‪ ، k‬کمترين تعداد يالهای يک مجموعه ناهمبند ساز – ‪ vw‬است ‪.‬‬

‫یادآوری ‪ :‬برهانی که ارائه خواهد شد غير – ساختاری است ‪ ،‬بدين معنی که اگر ‪ G‬مفروض باشد ‪ .‬روشی برای‬ ‫•‬

‫بدست آوردن ‪ k‬مسير يال – مجزا به دست نمی دهد ‪ ،‬و يا حتی مقدار ‪ k‬را نمی توان به دست آورد ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬همانطور که اينک خاطر نشان شد ‪ ،‬بيشترين تعداد مسيرهای يال – مجزا از ‪ v‬به ‪ w‬نمی تواند از‬ ‫•‬

‫کمترين تعداد يالها در يک مجموعه ناهمبند ساز ‪ vw‬بيشتر باشد ‪ .‬با استفاده از روش استقراء روی تعداد يالهای‬

‫‪ ، G‬ثابت می کنيم که اين دو عدد مساوی هستند ‪ .‬فرض کنيد تعداد يالهای ‪ G ،m‬است ‪ .‬و حکم برای هر گرافی‬

‫که تعداد يالهای آن از ‪ m‬کمتر است ‪ ،‬قرار باشد ‪ .‬دو حالت در نظر می گيريم ‪.‬‬
‫(‪ )1‬ابتدا فرض می کنيم يک مجموعه ناهمبندساز – ‪ vw‬مانند ‪ E ،‬با کمترين اندازه ‪ k‬وجود دارد بطوری نه‬ ‫•‬

‫تمام يالهای آن بر ‪ v‬واقع هستند و نه بر ‪ w‬؛ مثل ‪ ،‬در گراف ‪ ، 8-8‬مجموعه ‪ E1‬که قبل تعريف شد يک چنين‬

‫مجموعه ناهمبندساز – ‪ vw‬است ‪ .‬از حذف يالهای ‪ E‬از ‪ ، G‬دو زيرگراف مجزای ‪ V‬و ‪ W‬به دست می آيند‬

‫که به ترتيب شامل ‪ v‬و ‪ w‬هستند ‪ .‬اينک دو گراف جديد ‪ G1‬و ‪ G2‬را به صورت زير تعريف می کنيم ؛ ‪ G1‬را‬

‫از ‪ G‬با انقباض تمام يالهای ‪( V‬يعنی با کوچک کردن ‪ V‬به ‪ )v‬و ‪ G2‬نيز به همين نحو با انقباض تمام يالهای‬

‫‪.W‬‬

‫(گرافهای ‪ G1‬و ‪ G2‬را که از شکل ‪ 8-8‬به دست می آيند در شکل ‪ 9-7‬ملحظه می کنيد ‪ .‬خطوط نقطه چين‬ ‫•‬

‫يالهای ‪ E1‬هستند ‪).‬‬


‫چون تعداد يالهای ‪ G1‬و ‪ G2‬از ‪ G‬کمتر است و چون ‪ E‬يک مجموعه ناهمبندساز – ‪ vw‬برای ‪ G1‬و ‪ G2‬است‬ ‫•‬

‫که کمترين اندازه را دارد ‪ ،‬بنابر فرض استقراء در ‪ G1 ،k‬مسير يال – مجزا از ‪ v‬به ‪ w‬وجود دارد ‪ ،‬همينطور‬

‫برای ‪ . G2‬پس ‪ k‬مسير يال – مجزا در ‪ G‬از ترکيب اين مسيرها به دست می آيد ‪.‬‬

‫شکل ‪9-7‬‬
‫(‪)2‬حال فرض می کنيم که هر مجموعه ناهمبندساز – ‪ vw‬با کمترين اندازه ‪ k‬فقط از يالهايی تشکيل شده است که‬

‫يا تمام آنها بر ‪ v‬واقع هستند يا تمام آنها بر ‪ : w‬مثل در شکل ‪ 8-8‬مجموعه ‪ ، E2‬چنين مجموعه است ‪ .‬بدون‬

‫آن که از کليت قضيه کاسته شود ‪ ،‬فرض می کنيم هر يال ‪ G‬در يک مجموعه ناهمبندساز – ‪ vw‬قرار دارد ‪،‬‬

‫زيرا در غير اينصورت حذف آن ‪ k ،‬را تغيير نمی دهد و بنابر فرض استقراء ‪ k‬مسير يال – مجزا به دست‬

‫می آيد ‪ .‬بنابر اين اگر ‪ P‬مسيری از ‪ V‬به ‪ W‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ P‬يا فقط يک يال و يا دو يال دارد ‪ ،‬و لذا می تواند‬

‫حداکثر متشکل از يک يال از هر مجموعه ناهمبند ساز – ‪ VW‬با اندازه ‪ K‬باشد ‪ .‬از حذف يالهای ‪ P‬در ‪، G‬‬

‫گرافی به دست می آيد که حداکثر شامل ‪ K-1‬مسير يال – مجزا است (بنابر فرض استقراء) ‪ ،‬اين مسير ها ‪،‬‬

‫همراه با ‪ P ،K‬مسير مطلوب را در ‪ G‬می سازند ‪// .‬‬

‫•‬
‫حال به مسئله ديگری که ابتدای اين فصل مطرح شد ‪ ،‬می پردازيم ‪ .‬مسئله پيدا کردن تعداد مسيرهای رأس –‬ ‫•‬

‫مجزا از ‪ V‬تا ‪ W‬است ‪.‬‬

‫با وجود اين که منجر فقط اين مسئله را حل کرد ‪ ،‬ولی هر دو قضيه (‪-4-7‬الف) و (‪-4-7‬ب) منسوب به اوست)‪.‬‬ ‫•‬

‫چيزی که در ابتدا عجيب به نظر می رسد اين است که نه تنها حل آن شبيه به قضيه (‪-4-7‬ب) منسوب به اوست )‬

‫‪ .‬چيزی که در ابتدا عجيب به نظر می رسد اين است که نه تنها حل آن شبيه به قضيه (‪-4-7‬الف) است ‪ ،‬بلکه‬

‫اثبات قضيه (‪-4-7‬الف) نيز با کمی تغيير ‪ ،‬از قبيل جايگزينی اصطلحاتی نظير ((يال – مجزا)) و ((وقوع)) با‬

‫((رأس – مجزا)) و ((مجاورت)) برای آن به کار می رود ‪ .‬شکل – رأسی قضيه منجر به شرح زير است –‬

‫اثبات آن حذف می شود ‪.‬‬


‫قضیه (‪-4-7‬ب) (منجر ‪ . )1927‬در گراف ‪ ، G‬بيشترين تعداد مسيرهای رأس – مجزا که دو رأس غير مجاور‬ ‫•‬

‫را به هم وصل می کنند ‪ ،‬برابر کمترين تعداد رئوس در هر مجموعه جداسازی ‪ -vw‬است ‪.‬‬

‫از قضايای (‪-4-7‬الف) و (‪-4-7‬ب) شرط لزم و کافی برای آنکه گرافی ‪ – k‬همبند و ‪ – k‬يال – همبند باشد ‪،‬‬ ‫•‬

‫نتيجه می شود ‪.‬‬

‫فرع (‪-4-7‬ج) گراف ‪– G ،k‬يال – همبند است اگر و فقط اگر هر دو رأس متمايز آن حداقل با ‪ k‬مسير يال –‬ ‫•‬

‫مجزا همبند باشند ‪// .‬‬

‫فرع (‪-4-7‬د) گراف ‪ G‬که حداقل ‪ k+1‬رأس دارد ‪ k ،‬همبند است اگر و فقط اگر هر دو رأس متمايز آن با‬ ‫•‬

‫حداقل ‪ k‬مسير رأس – مجزا همبند باشند ‪//.‬‬


‫همانطور که قبل گفته شد ‪ ،‬بحث فوق را می توان برای تعيين تعداد مسيرهای رأس – مجزا و کمان – مجزا در‬ ‫•‬

‫گرافهای جهت دار ‪ ،‬بر حسب مجموعه های ناهمبند ساز و جداساز به کار برد ‪ .‬در اين حالت ‪ ،‬مجموعه‬

‫ناهمبند – ‪ ، vw‬مجموعه ‪ A‬از کمانها است ‪ ،‬به طوری که هر مسير از ‪ v‬به ‪ w‬شامل کمانی در ‪ A‬است ‪.‬‬

‫دراينجا نيز قضيه متناظر بسيار شبيه به قضيه (‪-4-7‬الف) است ‪ ،‬و اثبات آن تقريبا کلمه به کلمه مانند اثبات آن‬ ‫•‬

‫است ‪ .‬نام رسمی اين قضيه تماميت است ‪ .‬وجه تسميه آن در بخش بعد معلوم می شود‪.‬‬

‫قضیه (‪-4-7‬ه) (قضيه تماميت) در گراف جهت دار ‪ ، D‬بيشترين تعداد مسيرهای کمان مجزا از رأس ‪ v‬به‬ ‫•‬

‫رأس ‪ w‬برابر کمترين تعداد کمانها در هر مجموعه ناهمبندساز – ‪ vw‬است ‪// .‬‬
‫يک مثال برای قضيه تماميت ارائه می کنيم ‪ ،‬فرض کنيد ‪ D‬گراف جهت دار شکل ‪ 10-8‬باشد شش مسير کمان‬ ‫•‬

‫‪ -‬مجزا از ‪ v‬تا ‪ w‬وجود دارد ؛ خطوط نقطه چين مجموعه ناهمبندساز – ‪ vw‬نظير را نشان می دهد ‪.‬‬

‫همانطور که ملحظه می کنيد ‪ .‬وقتی تعداد کمانهايی که رئوس مجاور را به هم وصل می کنند زياد شود ‪ ،‬اين‬ ‫•‬

‫شکلها ‪ ،‬پيچيده می شوند ‪ .‬برای رفع اين مشکل می توان فقط يک کمان رسم کرد و تعداد کمانها را در کنار آن‬

‫يادداشت کرد ‪( .‬شکل ‪ 11-7‬را ملحظه کنيد ) ‪ .‬اين نکته در مطالعه مسائل شارشهای شبکه و حمل و نقل ‪،‬‬

‫بسيار اساسی است ‪.‬‬


‫شکل ‪11-7‬‬ ‫شکل ‪10-7‬‬ ‫•‬

‫اين بخش را به اثبات اينکه قضيه هال را می توان از قضيه منجر نتيجه گرفت و به پايان می بريم صورتی از‬ ‫•‬

‫قضيه هال را که در فرع (‪-1-8‬ب) آمده است اثبات خواهيم کرد ‪.‬‬
‫قضیه (‪-4-7‬و) قضيه هال از قضيه منجر بدست می آيد ‪.‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬فرض کنيد ‪ )G=G)V1,V2‬يک گراف دو بخشی است ‪ .‬بايد ثابت کنيم که اگر به ازای هر زيرمجموعه‬ ‫•‬

‫‪ A‬از ‪ ( V1 ، | A | ≥ |φ| ) )A‬با نماد فرع (‪-1-7‬ب) ) ‪ ،‬آنگاه يک جور سازی کامل از ‪ V1‬به ‪ V2‬وجود دارد‬

‫‪ .‬برای اين کار صورت رأسی قضيه منجر (قضيه ‪-4-7‬ب) را برای گراف حاصل از الحاق يک رأس ‪ v‬مجاور‬

‫همه رئوس ‪ V1‬و يک رأس ‪ W‬مجاور همه ی رئوس ‪ V2‬در ‪ G‬بکار می بريم (شکل ‪ 12-7‬را ملحظه کنيد ) ‪.‬‬

‫چون يک جور سازی کامل از ‪ V1‬به ‪ V2‬فقط و فقط وقتی وجود دارد که تعداد مسيرهای رأس – مجزا از‪ v‬به‬ ‫•‬

‫‪ w‬برابر تعداد رئوس ‪ )V1 )=k‬باشد ‪ ،‬کافی است نشان دهيم که هر مجموعه جداساز – ‪ vw‬حداقل ‪ k‬رأس‬

‫دارد ‪.‬‬
‫فرض کنيد ‪ S‬يک مجموعه جداساز‪ ، vw -‬متشکل از زير مجموعه ‪ A‬از ‪ V1‬و زير مجموعه ‪ B‬از ‪ V2‬است‪.‬‬ ‫•‬

‫چون ‪A B‬يک مجموعه جداساز – ‪ vw‬است ‪ ،‬هيچ يالی که يک رأس از ‪ A –V1‬را به رأسی در ‪B –V2‬‬

‫(‪ .1 -A‬در نتيجه ≥ ||‪ |V1 -A| ≥ |φ )V1|)-AB‬و از اين روی || = |‪S‬‬ ‫وصل کند وجود ندارد ‪ .‬لذا(‪B φV‬‬
‫⊆‬
‫‪// . A|+|B| ≥ |V1| = K‬‬
‫شارشهای شبکه‬

‫شبکه ها در جامعه امروزی زياد مطرح می شوند – حمل و نقل ‪ ،‬ارتباطات ‪ ،‬توزيع کال ‪ ،‬و غيره – و تجزيه‬ ‫•‬

‫و تحليل رياضی اين شبکه ها از اهميت زيادی برخوردار است ‪ .‬در اين بخش ‪ ،‬به کمک مثالهايی ساده سعی‬

‫می کنيم نشان دهيم که آناليز شبکه ها و مطالعه گرافهای جهت دار ‪ ،‬اساسا معادل هستند ‪.‬‬

‫يک توليد کننده کامپيوترهای شخصی می خواهد تعدادی جعبه شامل کامپيوتر را به بازار معينی ارسال دارد ‪.‬‬

‫شکل ‪15-7‬‬
‫فرض می کنيم ‪ .‬راههای مختلفی برای ارسال جعبه ها وجود دارد ‪ ،‬که در شکل ‪ 15-7‬نشان داده شده است ‪7( .‬‬ ‫•‬

‫معرف توليد کننده و ‪ w‬معرف بازار) ‪.‬‬

‫اعدادی که روی شکل مشاهده می کنيد نشانگر حداکثر ظرفيت راه مربوطه است ‪ .‬روشن است که توليد کننده‬ ‫•‬

‫می خواهد حداکثر تعداد جعبه را بدون تجاوز از ظرفيت راهها ‪ ،‬ارسال دارد ‪.‬‬

‫شکل ‪ 15-8‬ممکن است وضعيتهای ديگری را توصيف کند ‪ .‬مثل اگر هر کمان نشانگر يک خيابان يکطرفه باشد و‬

‫عددی که به هر خيابان نسبت داده شده معرف حداکثر بار ترافيک (تعداد وسائل نقليه در ساعت) در آن خيابان‬

‫باشد ‪ ،‬آنگاه ممکن است بخواهيم حداکثر تعداد وسائل نقليه ای را پيدا کنيم که در يک ساعت می توانند از ‪ v‬به‬

‫‪ w‬بروند ‪.‬‬
‫يا ممکن است فرض کنيم که اين شکل ‪ ،‬يک شبکه الکتريکی را نشان می دهد ‪ ،‬و با فرض اطلع از جريانی‬ ‫•‬

‫که هر کدام از سيم ها تحمل می کند ‪ ،‬می خواهيم ‪ ،‬بيشترين جريانی را پيدا کنيم که بدون آسيب به سيم ها ‪ ،‬می‬

‫تواند از شبکه عبور کند ‪.‬‬

‫با استفاده از اين مثالها ‪ ،‬به عنوان انگيزه ‪ ،‬شبکه ‪ N‬را به صورت يک گراف جهت دار تعريف می کنيم –‬ ‫•‬

‫يعنی گراف جهت داری که به هر يک از کمانهای آن عدد نامنفی ‪ ψ))a‬به نام ظرفيت نسبت داده می شود ‪.‬‬

‫همچنين می توان شبکه را به صورت زوج ‪ ψ( ,)D‬تعريف کرد که در آن ‪ D‬يک گراف جهت دار است و ‪ψ‬‬

‫تابعی از مجموعه کمانهای ‪ D‬به اعداد حقيقی نامنفی است ‪.‬‬


‫در رأس ‪ ، X‬درجه – خروج ‪ ، ρ ))x‬برابر مجموع ظرفيت کمانهای به صورت ‪ XZ‬تعريف می شود ‪ ،‬و‬ ‫•‬

‫درجه – ورود ((‪ ρx‬نيز برابر مجموع ظرفيت کمانهايی به صورت ‪ ZX‬تعريف می شود ‪ .‬مثل ‪ ،‬در شبکه‬

‫شکل ‪ ρv((=8 ، 15-8‬و ‪ . ρx(( =10‬لم دست دادن برای گرافهای جهت دار ‪ ،‬به صورت ”در يک شبکه ‪،‬‬

‫مجموع درجه – خروج رئوس با مجموع درجه – ورود آنها مساوی است ” ‪ .‬در می آيد ‪ .‬در دنباله مطالب‬

‫همواره فرض می کنيم (مگر خلف آن تصريح شود) که در گراف جهت دار ‪ ، D‬دقيقا يک منبع ‪ V‬و يک چاه‬

‫‪ W‬وجود دارد ‪ .‬حالت کلی با چند منبع و چند چاه (نظير مثال اول با بيش از يک توليد کننده چند بازار) ‪ .‬تعميم‬

‫ساده ای از اين حالت خاص است ‪.‬‬

‫شبکه( ‪ ψ ,N=)D‬را در نظر بگيريد ‪.‬‬ ‫•‬


‫شارش در ‪ ، N‬تابعی مانند ‪ φ‬است که به هر کمان ‪ a‬در ‪ ، D‬عدد حقيقی نامنفی ‪( a((φ‬به نام شارش در ‪ )a‬را‬ ‫•‬

‫نسبت می دهد ‪ ،‬به طوری که ؛‬

‫(‪ )1‬به ازای هر کمان ‪ a ،a((ψ φ≥ ))a‬؛‬ ‫•‬

‫(‪ )2‬نسبت به شبکه (‪ ، )φ D,‬در هر رأس ‪( ،‬به غير از ‪ V‬يا ‪ )W‬درجه خروجی و درجه – ورودی مساوی‬ ‫•‬

‫باشند ‪.‬‬

‫به صورت غير رسمی ‪ ،‬اين احکام ‪ ،‬می گويند که در هر کمان شارش نمی تواند از ظرفيف بيشتر باشد ‪ ،‬و‬ ‫•‬
‫“کل شارشی ” که بر هر رأس (بجز ‪ V‬يا ‪ )W‬وارد می شود ‪ ،‬مساوی ”کل شارشی“ است که از آن خارج‬ ‫•‬

‫می شود ‪ .‬شکل ‪ 16-8‬يک توزيع شارش ممکن را برای شبکه شکل ‪ 15-8‬نشان می دهد ‪ .‬شارش صفر ‪،‬‬

‫شارش ديگری است که نشان می دهد در هر کمان مقدار شارش صفر است ‪ .‬هر شارش ديگر ‪ ،‬يک شارش –‬

‫غير صفر خواهد بود ‪ .‬کمانی را که در آن ‪ a((ψ φ= ))a‬باشد ‪ ،‬اشباع شده می نامند ؛ در شکل ‪ 16-8‬کمانهای‬

‫‪ ، vz ،xz ،yz ،xw ،zw‬اشباع شده و ساير کمانها اشباع نشده هستند ‪.‬‬
‫شکل ‪17-7‬‬ ‫شکل ‪16-7‬‬
‫بنابر لم دست دادن برای گرافهای جهت دار مجموع شارشها در کمانهای ماربر ‪ ، v‬با مجموع شارشها در‬ ‫•‬

‫کمانهای ماربر ‪ w‬برابر است ‪ ،‬و اين مجموع را مقدار شارش می نامند ‪ .‬شارشهايی که مقدارشان در شکل ‪-7‬‬

‫‪ ، 16‬برای شبکه شکل‪ ، 15-7‬ماکزيمم ‪ ،‬و مقدار آن شش است ‪ .‬در حالت کلی يک شبکه می تواند شارشهای‬

‫ماکزيمم مختلفی داشته باشد ‪ ،‬ولی مقادير همه بايد برابر باشد ‪.‬‬
‫مطالعه شارشهای ماکزيمم در شبکه ‪ ) N=)D,ψ‬ارتباط نزديکی با مفهوم برش دارد ‪ ،‬يادآوری می کنيم که‬ ‫•‬

‫برش ‪ ، A‬مجموعه ای از کمانهای ‪ D‬است که هر مسير از ‪ V‬تا ‪ ، W‬شامل کمانی از آن است ‪ .‬به عبارت‬

‫ديگر ‪ ،‬در يک شبکه ‪ ،‬يک برش يک مجموعه ناهمبندساز – ‪ VW‬درگراف جهت دار متناظر ‪ D‬است ‪.‬‬

‫ظرفيت يک برش ‪ ،‬عبارت است از مجموعه ظرفيتهای کمانهای برشی ‪ .‬ما عمدتا برشهايی را بررسی می کنيم‬

‫که ظرفيت آنها حتی المکان کوچک باشد ‪ ،‬و آنها را برشهای می نيمم می ناميم ‪.‬‬
‫در شکل ‪ ، 17-7‬يک برش می نيمم ‪ ،‬توسط ‪ vz ، xz ،yz‬و ‪ xw‬را ملحظه می کنيد ‪ .‬ظرفيت اين برش شش‬ ‫•‬

‫است ‪.‬‬

‫روشن است که مقدار هر شارش نمی تواند از ظرفيت هيچ برشی بيشتر باشد ‪ ،‬بنابراين مقدار شارش ماکزيمم‬ ‫•‬

‫از ظرفيت برش می نيمم بيشتر نمی شود ‪ .‬حتی اين دو عدد اخير با هم برابر هستند ‪ .‬اين حکم مشهور را به‬

‫عنوان قضيه شارش – ماکزيمم و برش – می نيمم می شناسند ‪.‬‬


‫اين قضيه اولين بار توسط فورد و فالکرسن در سال ‪ 1955‬ثابت شد ‪ .‬در اينجا دو برهان ارائه می شود ‪،‬‬ ‫•‬

‫برهان اول نشان می دهد که اين قضيه معادل قضيه منجر است ‪ .‬و برهان دوم مستقيما قضيه را ثابت می کند ‪.‬‬

‫قضيه (‪-5-7‬الف) (قضيه شارش – ماکزيمم ‪ ،‬برش – می نيمم) در هر شبکه ‪ ،‬مقدار هر شارش ماکزيمم‬ ‫•‬

‫مساوی ظرفيت هر برش می نيمم است ‪.‬‬

‫يادآوری ‪ :‬در اين قضيه ساده ترين راه اين است که يک شارش و يک برش پيدا کنيم به طوری که مقدار شارش‬ ‫•‬

‫مساوی ظرفيت برش باشد ‪.‬‬


‫در اين صورت از قضيه نتيجه می شود که شارش ‪ ،‬بايد شارش ماکزيمم و برش ‪ ،‬بايد برش می نيمم باشد ‪.‬‬ ‫•‬

‫توجه کنيد که اگر تمام ظرفيتها عدد صحيح باشند ‪ ،‬مقدار شارش ماکزيمم نيز يک عدد صحيح است ‪ .‬در بعضی‬

‫از کاربردهای شارشهای شبکه ‪ ،‬اين حکم مهم بسيار مفيد است ‪.‬‬

‫برهان اول ‪ :‬در ابتدا ‪ ،‬فرض می کنيم ظرفيت تمام کمانها يک عدد صحيح است ‪ .‬در اين حالت ‪ ،‬شبکه را می‬ ‫•‬

‫توان به صورت يک گراف جهت دار ‪ ، D ،‬در نظر گرفت که ظرفيتها معرف تعداد کمانهايی است که رئوس‬

‫مختلف را به هم وصل می کنند ‪( .‬شکلهای ‪ 10-7‬و ‪ 11-7‬را ملحظه کنيد) ‪.‬‬


‫در اين صورت مقدار يک شارش ماکزيمم متناظر است با تعداد کل مسير های کمان – مجزا از ‪ v‬تا ‪ w‬در ‪ D‬و‬ ‫•‬

‫ظرفيت يک برش می نيمم ‪ ،‬تعداد کمانها در يک مجموعه – ناهمبندی –‪ vw‬از ‪ D‬است ‪ .‬اينک از قضيه‬

‫تماميت ‪ ،‬قضيه (‪-4-7‬ه) ‪ ،‬حکم به دست می آيد ‪.‬‬

‫برای توسيع اين نتيجه به شبکه هايی که تمام ظرفيتها اعداد گويا هستند ‪ ،‬تمام ظرفيتها را در يک عدد صحيح‬ ‫•‬

‫مناسب (يعنی کوچکترين مضرب مشترک مخرجها) ضرب می کنيم ‪ .‬در اين صورت مسئله به حالت قبل بر‬

‫می گردد ‪ ،‬و حکم از تقسيم بر ‪ d‬به دست می آيد ‪.‬‬


‫و بالخره اگر بعضی از ظرفيتها اعداد اصم باشند ‪ ،‬ظرفيتها را با عدد گويايی که به اندازه دلخواه نزديک باشد‬ ‫•‬

‫تقريب می زنيم ‪ ،‬و سپس با استفاده از روش اخير ‪ ،‬قضيه را ثابت می کنيم ‪ .‬اين اعداد گويا را می توان طوری‬

‫انتخاب کرد که اختلف هر شارش ماکزيمم و ظرفيت هر برش می نيمم به اندازه دلخواه کوچک شود ‪ .‬شرح‬

‫دقيق اين استدلل به عنوان تمرين واگذار می شود ‪ .‬البته در مثالهای عددی ظرفيتهای اصم به ندرت پيش می‬

‫آيند زيرا معمول ظرفيتها به شکل اعشاری داده می شوند ‪// .‬‬
‫برهان دوم ‪ :‬يک برهان مستقيم برای قضيه شارش – ماکزيمم برش – می نيمم ارائه می شود ‪ .‬همان طور که‬ ‫•‬

‫قبل يادآوری شد چون مقدار هيچ شارش ماکزيممی نمی تواند از ظرفيت هيچ برش می نيمم تجاوز کند ‪ ،‬کافی‬

‫است ثابت کنيم يک برش وجود دارد که ظرفيت آن مساوی مقدار يک شارش ماکزيمم مفروض است ‪.‬‬

‫فرض کنيد ‪ φ‬يک شارش ماکزيمم است ‪ .‬دو مجموعه ‪ v‬و ‪ w‬از رئوس شبکه را به صورت زير تعريف می‬ ‫•‬

‫کنيم ‪:‬‬
‫اگر ‪ G‬گراف زمينه گراف جهت دار شبکه ‪ D‬باشد ‪ ،‬آنگاه رأس ‪ Z‬از شبکه در ‪ V‬است اگر و فقط اگر در ‪، G‬‬ ‫•‬

‫مسيری مانند‪ → v2 → … → vm-1 → vm = z v = v0 → v1‬موجود باشد به طوری که هر يال ‪ vivi+1‬يا‬

‫متناظر باشد با يک کمان اشباع نشده ‪ vivi+1‬و يا متناظر با يک کمان ‪ vi+1vi‬که حامل شارش غير صفر است ‪.‬‬

‫(توجه کنيد که ‪ ، v‬به وضوح در ‪ v‬قرار دارد ‪ ).‬و ‪ w‬شامل تمام رئوسی است که در ‪ v‬نيستند ‪.‬‬
‫مثل در شکل ‪ 16-8‬مجموعه ‪ V‬شامل رئوس ‪ v ،x‬و ‪ y‬است و مجموعه ‪ w‬شامل رئوس ‪ z‬و ‪. w‬‬ ‫•‬

‫حال نشان می دهيم که ‪ w‬نا – تهی است ‪ ،‬و به ويژه شامل رأس ‪ w‬است ‪ .‬اگر چنين نباشد ‪ w ،‬متعلق به ‪v‬‬ ‫•‬

‫است و لذا در ‪ G‬يک مسير ‪ v → v1 → v2 → … →vm-1 → w‬از نوعی که معرفی شد ‪ ،‬وجود دارد ‪.‬‬

‫اينک عدد مثبت ‪ ε‬را چنان انتخاب می کنيم که دارای دو شرط زير باشد ‪:‬‬
‫(‪ε )1‬نبايد از هيچ مقداری که برای اشباع کردن کمانهای نوع اول لزم است تجاوز کند ‪.‬‬ ‫•‬

‫(‪ ε )2‬نبايد از شارش در هر يک از کمانهای نوع دوم تجاوز کند ‪.‬‬ ‫•‬

‫به سادگی ملحظه می شود که اگر شارش در کمانهای نوع اول را به اندازه ‪ ε‬افزايش دهيم و شارش در‬ ‫•‬

‫کمانهای نوع دوم را به اندازه ‪ ε‬کاهش دهيم ‪ ،‬مقدار شارش به اندازه ‪ + ε φ‬افزايش می يابد ‪ .‬و اين با فرض‬

‫اين که ‪ φ‬شارش ماکزيمم است ‪ ،‬متناقض است ‪ ،‬و بنابراين ‪ w‬در‪ W‬قرار دارد ‪.‬‬
‫برای تکميل استدلل ‪ ،‬فرض کنيد ‪ E‬مجموعه تمام کمانهای ‪ xz‬باشد که در آن ‪ x‬در ‪ V‬و ‪ z‬در ‪ W‬است ‪.‬‬ ‫•‬

‫به طور بديهی ‪ E‬يک برش است ‪ .‬بعلوه ‪ ،‬به سادگی ديده می شود که هر کمان ‪ xz‬از ‪ ، E‬اشباع شده‬

‫است ‪ ،‬زيرا در غير اين صورت ‪ z‬به ‪ V‬نيز تعلق خواهد داشت ‪ .‬به همين ترتيب ‪ ،‬می توان نشان داد که‬

‫جريان در کمانهای ‪ zx‬صفر است ‪ ،‬در نتيجه ظرفيت ‪ E‬بايد مساوی مقدار ‪ φ‬باشد ‪ .‬و از اين رو ‪ E‬برش‬

‫مطلوب است ‪// .‬‬


‫در صورتی که شبکه ساده باشد ‪ ،‬قضيه شارش – ماکزيمم برش – می نيمم وسيله ای برای بازرسی بيشينگی و‬ ‫•‬

‫يا هر خاصيت ديگر يک شارش مفروض ارائه می دهد ‪ .‬البته در عمل ‪ ،‬با شبکه هايی سر و کار داريم که‬

‫بزرگ و پيچيده هستند و پيدا کردن شارش ماکزيمم در آنها از طريق تجسس و بازرسی کار مشکلی است ‪ .‬در‬

‫خاتمه اين بخش روشی ارائه می شود که با آن می توان شارش ماکزيمم را در شبکه ای که ظرفيتهای آن‬

‫صحيح هستند ‪ ،‬تعيين کرد ‪.‬‬


‫توسيع اين روش به شبکه هايی با ظرفيت گويا ساده است و لذا حذف می شود ‪.‬‬ ‫•‬

‫فرض کنيد شبکه ‪ ψ( ,N=)D‬داده شده باشد ‪ .‬پيدا کردن شارش ماکزيمم در ‪ N‬در سه مرحله انجام می شود ‪.‬‬ ‫•‬

‫مرحله اول ‪ :‬ابتدا با بررسی شارش غير صفر ‪ φ‬را پيدا می کنيم (در صورت وجود) ‪ .‬مثل اگر ‪ N‬شبکه شکل‬ ‫•‬

‫‪ 18-7‬باشد ‪ ،‬يک شارش مناسب شارشی است که در شکل ‪ 19-7‬ملحظه می شود ‪.‬‬
‫توجه به اين نکته اهميت دارد که هر چقدر شارش اوليه ای که انتخاب می کنيم بزرگتر باشد ‪ ،‬مراحل بعد ساده‬ ‫•‬

‫تر است ‪.‬‬

‫مرحله دوم ‪ :‬در شارش ‪ φ‬جهت شارشها را عکس می کنيم تا از ‪ N‬شبکه ديگری مانند َ‪ N‬به دست آيد ‪ .‬به‬ ‫•‬

‫طور دقيق تر ‪ ،‬هر کمان ‪ ، a‬که در ‪ N ،φ )a(=0‬درَ‪ N‬ظرفيت خود را دارد ‪ ،‬اما بجای هر کمان ‪ a‬که در‬

‫‪ ، N ،φ)a(≠0‬کمان ‪ a‬با ظرفيت ‪ ، φ)a( ψ- ))a‬همراه با کمانی در جهت مخالف با ظرفيت ‪ φ))a‬قرار می‬

‫گيرد‪.‬‬
‫در مثال ما ‪ ،‬شبکه َ‪ N‬به صورت شکل ‪ 20-8‬در می آيد ؛ توجه داريد که ‪ v‬ديگر منبع ‪ ،‬و ‪ w‬ديگر چاه نيست ‪.‬‬

‫شکل ‪19-7 :‬‬


‫مرحله سوم ‪ :‬اگر در َ‪ N‬يک شارش غير صفر از ‪ v‬تا ‪ w‬پيدا شود ‪ ،‬اين شارش را می توان به شارش اصلی‬ ‫•‬

‫‪ φ‬اضافه کرد تا شارش بزرگتر َ ‪ φ‬در ‪ N‬به دست آيد ‪ .‬حال مرحله دوم را با استفاده از شارش جديد َ ‪ φ‬بجای‬

‫شارش ‪ ، φ‬در تشکيل شبکه َ‪ N‬تکرار می کنيم ‪ .‬با ادامه اين روند به يک شبکه َ‪ N‬می رسيم که شامل هيچ‬

‫شارش غير – صفری نيست ‪ .‬به سادگی می توان نشان داد که شارش ‪ φ‬متناظر يک شارش ماکزيمم است ‪.‬‬
‫مثل در شکل ‪ 20-7‬يک شارش غير صفر وجود دارد که در آن شارش در کمانهای ‪ vu ،uz ،zx ،xy‬و‬ ‫•‬

‫‪ yw‬برابر ‪ 1‬است و در ساير کمانها صفر است ‪ .‬اگر اين شارش به شارش شکل ‪ 19-7‬اضافه شود ‪ ،‬شارش‬

‫شکل ‪ 21-7‬حاصل می شود که با تکرار مرحله دوم به سادگی ديده می شود که ماکزيمم است ‪ .‬بدين ترتيب‬

‫شارش ماکزيمم به دست می آيد ‪.‬‬

‫در اين بخش فقط مقدمات اين موضوع بسيار متنوع و مهم را به طور سطحی مطالعه کرديم اگر مايليد که‬ ‫•‬

‫مطالعات بيشتری در اين زمينه داشته باشيد به لوير (‪ )17‬مراجعه کنيد ‪.‬‬
‫فصل (‪)8‬‬

‫نظریه متروید‬

‫بعضی از نتايج در نظريه گرافها با احکام نظير خود در نظريه ترنسورسال شباهت غير منتظره ای دارند ‪،‬‬ ‫•‬

‫برای انجام اين کار مناسب است که ابتدا مفهوم مترويد که اولين بار در سال ‪ 1935‬توسط وتينی مطرح شد ‪،‬‬

‫معرفی شود ‪ .‬يک مترويد اساسا يک مجموعه همراه با يک ساختار مستقل روی آن است به طوری که مفهوم‬

‫استقلل ‪ ،‬هم استقلل در گرافها و هم استقلل در فضاهای برداری را تعميم می دهد ‪.‬‬
‫در بخش ‪ 3-8‬دوگان به گونه ای تعريف می شود که شباهت بين خواص مدارها و مجموعه های برش در گرافها‬ ‫•‬

‫را تشريح می کند ‪ .‬در اين صورت دوگان مجرد يک گراف ‪ ،‬که در بخش ‪4-5‬به صورت نسبتا غير شهودی‬

‫تعريف شد ‪ ،‬نتيجه طبيعی دوگان ماترويدهاست ‪ .‬در بخش پايانی ‪ ،‬به کمک ماترويد ها ‪ ،‬اثباتهای ساده بعضی‬

‫از احکام در نظريه ترنسورسال ارائه می شود ‪ ،‬و در پايان دو نتيجه اساسی در نظريه گرافها را با روش‬

‫ماترويدها ثابت می کنيم ‪.‬‬

‫در اين فصل بعضی از احکام را بدون برهان ارائه می کنيم ‪ .‬اين برهانها در ولش وجود دارد ‪.‬‬ ‫•‬

‫در آمدی بر مترویدها‬

‫در بخش ‪ 1-4‬درخت فراگير را در يک گراف همبند ‪ ،‬به صورت زير گرافی از ‪ G‬تعريف کرديم که مدار‬ ‫•‬
‫ندارد و از تمام رئوس می گذرد ‪ .‬روشن است که هيچ درخت فراگيری نمی تواند زير گراف حقيقی درخت‬ ‫•‬

‫فراگير ديگری باشد ‪.‬‬

‫همچنين می توان نشان داد که اگر ‪ B1‬و ‪ B2‬درختهای فراگير ‪ G‬و ‪ e‬يالی از ‪ B1‬باشند ‪ ،‬می توان يال ‪ f‬را در‬ ‫•‬

‫‪ B2‬پيدا کرد به طوری که }‪( )f }U) }e}- B1‬يعنی ‪ ،‬گرافی که از ‪ ، B1‬با تعويض ‪ e‬با ‪ f‬به دست می آيد) نيز‬

‫يک درخت فراگير ‪ G‬باشد ‪.‬‬

‫احکام مشابهی در نظريه فضاهای برداری و نظريه ترنسورسال وجود دارد ‪ .‬اگر ‪ V‬يک فضای برداری و‬ ‫•‬

‫‪ B1‬و ‪ B2‬پايه های ‪ V‬باشند ‪ ،‬آنگاه به ازای هر عضو ‪ e‬از ‪ ، B1‬عنصری مانند ‪ f‬از ‪ B2‬وجود دارد به طوری‬

‫که }‪ ) f }U ) }e}-B1‬نيز پايه ‪ V‬است ‪.‬‬


‫مترويد ‪ M‬عبارت است از زوج (‪ ، β , )E‬که در آن ‪ E‬يک مجموعه متناهی ناتهی است و ‪ β‬خانواده ای ناتهی‬ ‫•‬

‫از زير مجموعه های ‪( E‬به نام پايه) است که دارای خواص زير است ‪:‬‬

‫(‪ )β 1‬هيچ پايه ای زير مجموعه حقيقی پايه ديگری نيست ؛‬ ‫•‬

‫(‪ )β 2‬اگر ‪ B1‬و ‪ B2‬دو پايه باشند ‪ ،‬و ‪ e‬عنصری از ‪ ، B1‬آنگاه عنصری مانند ‪ f‬در ‪ B2‬هست به طوری که‬ ‫•‬

‫}‪ )f }U ) }e}- B1‬نيز يک پايه است ‪.‬‬

‫با استفاده مکرر از خاصيت (‪ ، )β2‬به عنوان تمرينی سز راست ‪ ،‬می توان نشان داد که تعداد عناصر هر دو‬ ‫•‬

‫پايه مترويد ‪ ، M‬برابر هستند ‪ ،‬اين تعداد را رتبه ‪ M‬می نامند ‪.‬‬
‫به طور طبيعی ‪ ،‬به هر زير گراف ‪ G‬می توان يک مترويد نسبت داد ‪ E ،‬را مجموعه يالهای ‪ G‬و پايه ها را‬ ‫•‬

‫يالهای جنگلهای فراگير ‪ G‬می گيريم ؛ اين مترويد را مترويد مدار ‪ G‬می گويند و با ‪ )M)G‬نشان می دهند ‪ .‬به‬

‫همين نحو ‪ ،‬اگر ‪ ، E‬يک مجموعه متناهی از بردارها در يک فضای برداری ‪ V‬باشد ‪ ،‬می توان روی ‪ E‬يک‬

‫مترويد تعريف کرد ‪ ،‬مترويدی که پايه های آن تمام زير مجموعه های مستقل ‪ ، E‬که ‪ E‬را توليد می کنند ‪،‬‬

‫هستند ؛ مترويدی را که بدين ترتيب به دست می آيد يک مترويد بردار می گويند ‪.‬‬

‫هر زير مجموعه ای از ‪ E‬را که بخشی از يک پايه ‪ M‬باشد ‪ ،‬مستقل می گويند ‪ .‬بنابراين پايه های ‪ M‬به طور‬ ‫•‬

‫دقيق مجموعه های مستقل ماکسيمال هستند (يعنی ‪ ،‬مجموعه های مستقلی که جزء مجموعه مستقل ديگری‬

‫نيستند) ‪.‬‬
‫بنابراين هر مترويدی ‪ ،‬به صورت منحصر به فرد ‪ ،‬توسط مجموعه های مستقل خود معين می شود ‪ .‬در يک‬ ‫•‬

‫مترويد بردار ‪ ،‬زير مجموعه ای از ‪ E‬را مستقل گويند ‪ ،‬اگر و فقط اگر ‪ ،‬به عنوان بردارهای فضای برداری ‪،‬‬

‫مستقل خطی باشند ‪ .‬به همين نحو ‪ ،‬اگر ‪ G‬يک گراف باشد ‪ ،‬زير مجموعه های مستقل ‪ ، )M)G‬مجموعه هايی‬

‫از يالهای ‪G‬هستند که مدار ندارند – به عبارت ديگر مجموعه – يالهای جنگلهايی که بخشی از ‪ G‬هستند ‪.‬‬

‫چون هر مترويد را می توان با فهرست مجموعه های مستقل آن ‪ ،‬به طور دقيق مشخص کرد ‪ ،‬اين سوال پيش‬ ‫•‬

‫می آيد که آيا می شود مترويد را برحسب مجموعه های مستقل ‪ ،‬به صورت ساده ای تعريف کرد ‪ .‬چنين تعريفی‬

‫اکنون ارائه می شود ؛ اثبات معادل بودن اين تعريف با تعريف فوق در ولش آمده است ‪.‬‬
‫) ‪ ،‬که در آن ‪ E‬يک مجموعه متناهی ناتهی است ‪ ،‬و *** خانواده ی ناتهی از زير مجموعه‬
‫مترويد ‪ M‬عبارت است از زوج (‪ϑ, E‬‬ ‫•‬

‫های ‪( E‬مجموعه مستقل) است که دارای خواص زير است ؛‬

‫) هر زير مجموعه از يک مجموعه مستقل ‪ ،‬مستقل است ؛‬ ‫(‪1‬‬ ‫•‬


‫‪ϑ‬‬
‫(‪ ) 2‬اگر ‪ I‬و ‪ J‬مجموعه های مستقلی باشند بطوری که | ‪ ، | J | > | I‬آنگاه عنصری مانند ‪ e‬از ‪ J‬وجود‬ ‫•‬
‫‪ϑ‬‬
‫‪ e} U‬مستقل است ‪.‬‬ ‫دارد که در ‪ I‬نيست ‪ ،‬و }‪I‬‬

‫(توجه داريد که با اين تعريف ‪ ،‬يک پايه عبارت است از يک مجموعه مستقل ماکسيمال ‪ .‬با استفاده مکرر‬ ‫•‬

‫از خاصيت (‪ ) 2‬می توان نشان داد که هر مجموعه مستقل را می توان به يک پايه توسعه داد ‪).‬‬

‫‪ϑ‬‬
‫‪ϑ‬‬

‫‪ϑ‬‬

‫‪ϑ‬‬
‫•‬
‫‪ϑ‬‬
‫اگر مترويد ‪ ) , M = ) E‬بر حسب مجموعه های مستقل تعريف شده باشد ‪ ،‬هرزير مجموعه از ‪ E‬را که مستقل نباشد ‪،‬‬

‫وابسته می گويند ؛ در اين صورت هرمجموعه وابسته می نيمال يک مدار است ‪.‬‬

‫توجه داريد که اگر ‪ )M)G‬مترويد مدار گراف ‪ G‬باشد ‪ ،‬آنگاه مدارهای ‪ ، )M)G‬دقيقا ‪ ،‬مدارهای ‪ G‬هستند ‪.‬‬ ‫•‬

‫چون هر زير مجموعه ای از ‪ E‬مستقل است اگر و فقط اگر شامل مدار نباشد ‪ ،‬هر مترويد را می توان بر‬

‫حسب مدارهايش تعريف کرد ‪.‬‬

‫قبل از اين که مثالهايی از مترويد ها ارائه شود ‪ ،‬مناسب است که تعريف ديگری برای مترويد داده شود ‪ .‬اين‬ ‫•‬

‫تعريف که برحسب تابع رتبه ‪ ρ‬است ‪ ،‬در کار حقيقی با ارزش ويتنی در سال ‪ 1935‬طرح شد ‪.‬‬
‫} برحسب مجموعه های مستقل تعريف شده باشد ‪ ،‬و اگر ‪ A‬زير مجموعه ای از ‪E‬‬
‫‪ϑ‬‬
‫اگر مترويد ‪, M=}E‬‬ ‫•‬

‫باشد ‪ ،‬آنگاه اندازه بزرگترين مجموعه مستقلی را که در ‪ A‬وجود دارد ‪ ،‬رتبه ‪ A‬می گويند و آن را با ((‪ρA‬‬

‫نشان می دهند ‪ .‬توجه داريد که در اين صورت تعريف قبلی رتبه ‪ ، M‬برابر ((‪ ρE‬است ‪ .‬از آنجا که زير‬

‫مجموعه ‪ A‬از‪ E‬مستقل است اگر و فقط اگر ‪ ، A(=| A | (ρ‬می توان مترويد را برحسب تابع رتبه تعريف‬

‫کرد ‪.‬‬

‫قضيه (‪-1-8‬الف) هر مترويد را می توان به صورت زوج ‪ )) E ,ρ‬تعريف کرد ‪ ،‬که در آن ‪ E‬يک مجموعه‬ ‫•‬

‫متناهی ناتهی است ‪ ،‬و ‪ ρ‬يک تابع با مقادير صحيح است که روی زير مجموعه های ‪ E‬تعريف شده ‪ ،‬است به‬

‫طوری که ؛‬
‫‪ ≥ 0ρ|)A( ≥ |A‬؛‬ ‫(‪ )ρ1‬برا هر زير مجموعه ‪ ، A‬از ‪ E‬؛‬ ‫•‬

‫‪ ، A‬و آنگاه ‪ρ )A( ≥ρ ))B‬‬ ‫•‬


‫)‪ )2ρ‬اگر ‪⊆ B⊆ E ،‬‬
‫‪A,B‬‬ ‫(‪ )ρ3‬به ازای هر ‪E ،ρ )AU B(+ρ )A ∩ B( ≥ρ)A(+ρ ))B‬‬ ‫•‬
‫⊆‬
‫) برحسب مجموعه های مستقل تعريف شده است ‪ .‬می‬ ‫برهان ‪ :‬ابتدا فرض می کنيم مترويد ‪,M = )E‬‬ ‫•‬
‫‪ϑ‬‬
‫خواهيم خواص (‪ ρ3( - )ρ)1‬را ثابت کنيم ‪ ρ))1 .‬و ‪ ρ))2‬بديهی هستند ‪ .‬برای اثبات (‪ ، ρ)3‬فرض می کنيم ‪X‬‬

‫يک پايه (يعنی ‪ ،‬يک زير مجموعه مستقل ماکسيمال) از ‪ A U B‬است ‪.‬‬

‫چون ‪ X‬يک زير مجموعه مستقل از ‪ A‬است ‪ X ،‬را می توان به پايه ‪ Y‬از ‪ A‬توسعه داد ‪ ،‬و سپس (به طريق‬ ‫•‬

‫‪ )X‬يک زير مجموعه مستقل‬ ‫مشابه) به پايه ای مانند ‪ Z‬از ‪ AU B‬تعميم داد ‪ .‬چون به وضوح ‪)Z-Y ،‬‬

‫از ‪ B‬است ‪ ،‬داريم‬


‫‪ρ )B( ≥ρ )XU| )Z-Y( = |X| + |Z| - |Y‬‬

‫‪ρ )A ∩ B( +ρ )AU‬‬ ‫= ‪B( –ρ . ))A‬‬

‫بر عکس ‪ ،‬فرض کنيد مترويد ‪ ) M = )E ,ρ‬برحسب تابع رتبه ‪ ρ‬تعريف شده است ‪ ،‬و زير مجموعه ‪ A‬از‬ ‫•‬

‫‪ E‬طوری تعريف می شود که مستقل است اگر و فقط اگر ‪. ρ|)A( = |A‬‬

‫) ‪ ،‬فرض می کنيم ‪ I‬و ‪J‬‬ ‫) سرراست است ‪ .‬برای اثبات (‪2‬‬ ‫در اين صورت اثبات خاصيت ( ‪1‬‬ ‫•‬

‫مجموعه های مستقلی هستند ‪ .‬به طوری‪ϑ‬که | | ‪ ، <| | JI‬و فرض می کنيم که ‪ϑ‬‬
‫برای هر عنصر ‪ e‬از ‪ J‬که‬

‫در ‪ I‬نباشد ‪. ρ )IU }e}( = K ،‬‬


‫اگر ‪ e‬و ‪ f‬چنين عناصری باشند ‪ ،‬آنگاه‬

‫‪ρ‬‬ ‫‪)lU‬‬ ‫‪}e}U }f}( ≥ρ )IU }e}( +ρ )IU }f}( –ρ )I( = K‬‬

‫در نتيجه ‪ . ρ )IU }e}U }f}( = K‬اين روند را ادامه می دهيم و در هر مرحله يکی از عناصر ‪ J‬را‬ ‫•‬

‫اضافه می کنيم ‪ .‬چون در هر مرحله مقدار رتبه ‪ K‬است ‪ ،‬نتيجه می شود که ‪ ، ρ )IU J( = K‬و از اين رو‬

‫(بنابر ‪ ، ) 2ρ‬داريم ‪ ρ )J( ≥ K‬که يک تناقض است ‪ .‬بنابراين عنصری مانند ‪ f‬از ‪ J‬وجود دارد که در ‪I‬‬

‫نيست ‪ ،‬به طوری که ‪// . ρ )I U }f}( = k+1‬‬

‫اين قسمت را با دو تعريف ساده به پايان می بريم ‪ .‬در مترويد ‪ ، ) M = )E ,ρ‬يک طوقه عنصری از ‪، E‬‬ ‫•‬

‫مانند ‪ e‬است ‪ ،‬به طوری که ‪ ، ρ )}e}( = 0‬و يک جفت عناصر موازی از ‪ ، M‬زوجی مانند ‪ }}e , f‬از‬

‫‪.ρ‬‬ ‫عناصر ‪ E‬است که طوقه نيستند ولی ‪)IU J( = K‬‬


‫می توان تحقيق کرد که اگر ‪ M‬مترويد مدار گراف ‪ G‬باشد ‪ ،‬آنگاه طوقه ها و عناصر موازی ‪ M‬متناظر با‬ ‫•‬

‫طوقه ها يالهای چندگانه ‪ G‬هستند ‪.‬‬

‫متروید های بدیهی ‪ :‬به ازای هر مجموعه متناهی ناتهی ‪ E‬می توان مترويدی روی آن تعريف کرد‬ ‫•‬

‫که تنها مجموعه مستقل آن مجموعه تهی است ‪ .‬اين مترويد را متروید بدیهی روی ‪ E‬می گويند رتبه اين مترويد‬

‫صفر است ‪.‬‬

‫متروید های گسسته ‪ :‬از طرف ديگر ‪ ،‬متروید گسسته روی ‪ ، E‬ماترويدی است که هر زير مجموعه از ‪E‬‬ ‫•‬

‫مستقل است ‪ .‬قابل توجه است که مترويد گسسته روی ‪ E‬فقط يک پايه دارد ‪ .‬و آن خود ‪ E‬است ‪ ،‬و رتبه هر زير‬

‫مجموعه ‪ A‬برابر تعداد عناصر ‪ A‬است ‪.‬‬


‫مترویدهای یکنواخت ‪ :‬دو مثال قبل ‪ ،‬حالتهای خاصی از مترويد ‪ – K‬يکنواخت روی ‪ E‬هستند ‪،‬‬ ‫•‬

‫که پايه های آن زير مجموعه هايی از ‪ E‬هستند که دقيقا ‪ K‬عنصر دارند ‪ .‬در نتيجه ‪ ،‬مجموعه های مستقل ‪،‬‬

‫زير مجموعه هايی از ‪ E‬هستند که بيش از ‪ K‬عنصر ندارند ‪ ،‬و رتبه هر زير مجموعه ‪ A‬يا |‪ |A‬است يا ‪، K‬‬

‫هر کدام که کوچکتر است ‪ .‬بنابراين مترويد بديهی روی ‪ – E ،O‬يکنواخت و مترويد گسسته ‪ - |E| ،‬يکنواخت‬

‫است ‪.‬‬

‫قبل از ارائه مثالهای بيشتر ‪ ،‬مفهوم يکريختی بين ماترويد ها را شرح می دهيم ‪.‬‬ ‫•‬
‫) و ‪ ) ,M2 = )E2‬را يکريخت گويند اگر يک تناظر يک به يک بين مجموعه های‬ ‫‪,M1 =ϑ‬‬
‫دو مترويد ‪)E1‬‬ ‫•‬
‫‪ϑ‬‬
‫‪ E1‬و ‪ E2‬موجود باشد به طوری که استقلل را حفظ کند ‪ .‬به عبارت ديگر ‪ ،‬يک مجموعه از عناصر ‪ E1‬در ‪M1‬‬

‫مستقل است اگر و فقط اگر مجموعه نظير آن از عناصر ‪ E2‬در ‪ M2‬مستقل باشد ‪.‬‬

‫مثل ‪ ،‬مترويد های مدار گراف شکل ‪ ، 1-8‬با يکديگر يکريخت هستند ‪ .‬تاکيد می شود که با وجود اين که‬ ‫•‬

‫يکريختی مترويد ها ‪ ،‬حافظ مدارها ‪ ،‬مجموعه های برش و تعداد يالها در گراف است ‪ ،‬ولی در حالت کلی‬

‫همبندی ‪ ،‬تعداد رئوس و درجه آنها را حفظ نمی کند ‪.‬‬


‫شکل‪1-8 :‬‬

‫با استفاده از تعريف يکريختی ‪ ،‬مترويدهای گرافيکی ‪ ،‬ترنسورسال و نمايش پذير را تعريف می کنيم ‪.‬‬
‫مترویدهای گرافیکی ‪ :‬همان طور که در قسمت قبل ملحظه کرديد ‪ ،‬مترويد ‪ )M)G‬روی مجموعه‬

‫يالهای يک گراف ‪ ، G‬تعريف شد ‪ .‬در اين تعريف مدارهای مترويد همان مدارهای ‪ G‬بودند و ‪ )M)G‬را‬

‫مترويد مدار ‪ G‬خوانديم که تابع رتبه اش برابر ‪ ، ξ‬رتبه مجموعه برش بود ‪ .‬طرح اين سئوال منطقی است که آيا‬

‫هر مترويد مفروض ‪ M‬مترويد مدار يک گراف است – به عبارت ديگر آيا گراف ‪ G‬ای وجود دارد به طوری‬

‫که ‪ M‬با ‪ )M)G‬يکريخت باشد ‪ .‬اين مترويد ها را مترویدهای گرافیکی می گويند ‪.‬‬

‫مشخصه آنها در بخش بعد ارائه می شود ‪ .‬يک مثال از مترويدهای گرافيکی ‪ ،‬مجموعه های مستقل مترويد ‪ M‬روی‬

‫مجموعه }‪ }1.2.3‬است که مجموعه های مستقل آن عبارت اند از‪ ، ø ،}1} ، }2} ،}}3‬و }‪ }1,3‬؛ به‬

‫طور بديهی ‪ M ،‬با مترويد مدار گراف شکل ‪ 2-8‬يکريخت است ‪.‬‬
‫بهر حال ‪ ،‬می توان نشان داد که مترويدهای غير گرافيکی ‪ ،‬وجود دارند ‪ .‬مترويد ‪ -2‬يکنواخت روی يک‬ ‫•‬

‫مجموعه چهار عنصری است ‪.‬‬

‫شکل ‪2-8‬‬
‫مترویدهای هم گرافیک ‪ :‬به ازای هر گراف ‪ ، G‬مترويد مدار ‪ ، )M)G‬تنها ماترويدی نيست که روی‬ ‫•‬

‫مجموعه يالهای ‪ G‬تعريف می شود ‪ .‬به خاطر شباهت بين خواص مدارها و مجموعه های برش در يک گراف‬

‫‪ ،‬به طور منطقی اميد می رود که بتوان ماترويدی ساخت که مدارهای آن مجموعه های برش ‪ G‬باشند ‪ .‬اين‬

‫ساختمان معرف يک مترويد است ‪ ،‬آن را متروید مجموعه برش می گويند و با ‪ )M*)G‬نمايش می دهند ‪.‬‬

‫توجه داريد که يک مجموعه از يالهای ‪ G‬مستقل است اگر و فقط اگر شامل هيچ مجموعه برش از ‪ G‬نباشد ‪.‬‬

‫مترويد ‪ M‬را هم گرافیک می گويند اگر گراف ‪ G‬ای موجود باشد به طوری که ‪ M‬با ‪ )M*)G‬يکريخت‬ ‫•‬

‫باشد ؛ وجهه تسميه هم گرافيک در بخش بعد روشن می شود ‪.‬‬


‫مترویدهای مسطح ‪ :‬هر مترويد گرافيکی و هم گرافيک يک مترويد مسطح است ‪ .‬در بخش بعد ارتباط بين‬ ‫•‬

‫مترويدهای مسطح و گرافهای مسطح را شرح می دهيم ‪.‬‬

‫مترویدهای نمایش پذیر ‪ :‬چون مفهوم استقلل خطی در فضاهای برداری – بخشی از انگيزه‬ ‫•‬

‫تعريف مترويد است ‪ ،‬علقه منديم به بررسی مترويدهايی بپردازيم که مترويدهای برداری وابسته به مجموعه ای‬

‫از بردارها در يک فضای برداری روی يک ميدان مفروض هستند ‪ .‬دقيق تر بگوييم ‪ ،‬به ازای هر مترويد ‪M‬‬

‫روی ‪ E‬می گوييم ‪ M‬روی يک ميدان ‪ F‬نمايش پذير است ‪ ،‬اگر يک فضای برداری ‪ V‬روی ‪ ، F‬و يک تابع ‪φ‬‬

‫از ‪ E‬به ‪ V‬موجود باشد ‪ ،‬به طوری که زير مجموعه ‪ A‬از‪ E‬در ‪ M‬مستقل باشد ‪ ،‬اگر و فقط اگر ‪ φ‬روی ‪، A‬‬

‫يک به يک و((‪ φ A‬در ‪ V‬مستقل خطی باشد ‪.‬‬

‫•‬
‫(يعنی اگر طوقه ها و عناصر موازی را در نظر بگيريم ‪ M ،‬با يک مترويد برداری که در يک فضای برداری‬ ‫•‬

‫روی ميدان ‪ F‬تعريف شده يکريخت باشد) مترويدهای نمايش پذير که روی اعداد صحيح به پيمانه دو تعريف می‬

‫شود اهميت ويژه ای دارند ‪.‬‬

‫اين مترويدها را مترویدهای دو تایی می نامند ‪ .‬برای راحتی ‪ ،‬اگر ميدان ‪ F‬ی موجود باشد ‪ ،‬به طوری که ‪M‬‬ ‫•‬

‫روی ‪ F‬نمايش پذير باشد ‪ M ،‬را مترويد نمايش پذير می گويند ‪ .‬بعضی مترويدها روی هر ميدانی نمايش پذير‬

‫هستند (مترويدهای منتظم) ؛ بعضی روی هيچ ميدانی نمايش پذير نيستند و برخی فقط روی ميدانهای معينی‬

‫نمايش پذير هستند ‪.‬‬


‫به آسانی می توان نشان داد که اگر ‪ G‬يک گراف باشد ‪ ،‬آنگاه مترويد مدار ‪ )M)G‬يک مترويد دوتايی است ‪.‬‬ ‫•‬

‫برای اين منظور به هر يک از يالهای ‪ ، G‬سطر نظير در ماتريس وقوع ‪ G‬را به عنوان برداری با مولفه های‬

‫صفر يا يک نسبت می دهيم ‪.‬‬

‫توجه داريد که اگر مجموعه ای از يالهای ‪ G‬يک مدار تشکيل دهند ‪ ،‬مجموع (به پيمانه ‪ )2‬بردارهای نظير ‪،‬‬ ‫•‬

‫صفر است ‪.‬‬

‫يک مثال از مترويد دوتايی که نه گرافيکی و نه هم گرافيکی باشد ‪ ،‬مترويد فانو است ‪ .‬اين مترويد در پايان اين‬ ‫•‬

‫بخش معرفی می شود ‪.‬‬


‫مترویدهای ترنسورسال ‪ :‬مثال بعدی نظريه مترويدها و نظريه ترنسورسال را به هم ارتباط‬ ‫•‬

‫می دهد ‪ .‬اگر ‪ E‬يک مجموعه متناهی ناتهی باشد و= (‪ 1,…,Sm( δS‬خانواده ای ناتهی از زير مجموعه های ‪E‬‬

‫باشد ‪،‬‬

‫آنگاه مجموعه های مستقل يک مترويد روی ‪ E‬را می توان ترنسورسال جزئی ‪ δ‬گرفت ‪ .‬هر ماترويدی که (با‬ ‫•‬

‫انتخاب مناسب ‪ E‬و ‪ )δ‬بدين ترتيب به دست می آيد ‪ ،‬مترويد ترنسورسال ناميده می شود ‪ ،‬و آن را به صورت‬

‫‪ )M)S1,…,Sm‬نمايش می دهند ‪ .‬مثل ‪ ،‬مترويد گرافيکی ‪ M‬که اخيرا توصيف شد يک مترويد ترنسورسال‬

‫روی مجموعه }‪ }1,2,3‬است ‪ ،‬زيرا مجموعه های مستقل آن ترنسورسال های جزئی خانواده ‪)δ = )S1,S2‬‬

‫هستند که در آن ‪ S1} = }1‬و ‪ . S1} = }2,3‬رتبه زير مجموعه ‪ A‬از‪ E‬برابر اندازه بزرگترين ترنسورسال‬

‫جزئی است که در ‪ A‬قرار دارد ‪.‬‬


‫می توان ثابت کرد که هر مترويد ترنسورسال روی بعضی ميدانها نمايش پذير است ‪ ،‬اما دوتايی است اگر و فقط‬ ‫•‬

‫اگر گرافيکی باشد ‪ .‬در بخش ‪ 3-8‬نتايج بيشتری از مترويد های تونسورسال بررسی خواهد شد ‪.‬‬

‫تحدید و انقباض ‪ :‬در نظريه گرافها ممکن است با بررسی زير گرافها و يا گرافی که از انقباض بعضی‬ ‫•‬

‫از يالها به وجود می آيد به خواص گراف پی برد ‪ .‬تعريف نظاير اين مفاهيم در نظريه مترويدها مفيد به نظر می‬

‫رسد ‪ .‬اگر مترويد ‪ M‬روی ‪ E‬تعريف شده باشد و اگر ‪ A‬زير مجموعه ‪ E‬باشد ‪ ،‬آنگاه تحديد ‪ M‬به ‪( A‬که آن را با‬

‫نماد ‪ M×A‬نمايش می دهند) مترويدی است که مدارهای آن دقيقا مدارهايی از ‪ M‬هستند که در ‪ A‬قرار دارند ‪.‬‬

‫به همين ترتيب ‪ ،‬انقباض ‪ M‬به ‪( ، A‬با نماد ‪ )M.A‬به صورت مترويدی تعريف می شود که مدارهای آن عناصر‬ ‫•‬

‫می نيمال خانواده }‪ i∩ }AC‬هستند ‪ ،‬که در آن ‪ ، Ci‬مدارهای ‪ M‬هستند ‪.‬‬


‫تحقيق مترويد بودن اينها و اين که اينها متناظر با حذف و انقباض يالها در گراف هستند به عهده شما واگذار می‬ ‫•‬

‫شود ‪ .‬مترويدی که از تحديدها و انقباضهای متوالی از ‪ ، M‬حاصل می شود ‪ .‬کهاد ‪ M‬نام دارد ‪.‬‬

‫مترویدهای دو بخشی و اویلری ‪ :‬اين بخش با تعريف مترويدهای دو بخشی و اويلری پايان می پذيرد ‪ .‬چون‬ ‫•‬

‫تعريف گرافهای دو بخشی و اويلری که در بخشهای ‪ 2-2‬و ‪ 2-3‬آمده ‪ ،‬برای تعميم به مترويدها مناسب نيست ‪،‬‬

‫بايد برای اين گرافها مشخصه ديگری پيدا کنيم ‪.‬‬

‫يک مترويد دو بخشی ‪ ،‬مترويدی است که تعداد عناصر هر مدار آن زوج است ‪ .‬برای گرافهای اويلری از فرع‬ ‫•‬

‫(‪-2-3‬ج) استفاده می کنيم ‪ .‬يک مترويد روی ‪ ، E‬مترويد اويلری است اگر ‪ E‬را بتوان به صورت اجتماع‬

‫مدارهای مجزا نوشت ‪ .‬مترويدهای دو بخشی و مترويدهای اويلری رابطه دوگانی دارند ‪.‬‬
‫متروید فانو ‪ :‬مترويد فانوی ‪ F‬مترويدی است که روی مجموعه‪ }E = }1,2,3,4,5,6,7‬تعريف می شود به‬ ‫•‬

‫طوری که پايه های آن همه زير مجموعه های سه عنصری ‪ E‬بجز }‪، }3,4,6} ، }2,3,5} ، }1,2,4‬‬

‫}‪ ، }7,1,3} ، }6,7,2} ، }5,6,1} ، }4,5,7‬هستند ‪ .‬اين مترويد را می توان به صورت هندسی مانند شکل‬

‫‪ 3-8‬نمايش داد ‪ .‬پايه ها دقيقا سه تايی هايی هستند که بر يک خط قرار ندارند ‪ .‬می توان نشان داد که ‪ F‬دو‬

‫بخشی و اويلری است ‪ ،‬ولی گرافيک ‪ ،‬هم گرافيک ‪ ،‬ترنسورسال و منتظم نيست ‪.‬‬

‫شکل ‪3-8 :‬‬

‫•‬
‫مترویدها و نظریه گرافها ‪ :‬برای مترويد ‪ )M*)G‬روی مجموعه يالهای گراف‪ ، G‬مدارهای ‪ )M*)G‬را‬ ‫•‬

‫مجموعه های برش ‪ G‬در نظر گرفتيم ‪ .‬با توجه به قضيه (‪-4-5‬ج) معقول به نظر می رسد که تعريف دوگان‬

‫يک مترويد – به گونه ای ارائه شود که اين مترويد دوگان مترويد مدار ‪ )M)G ،‬از ‪ G‬باشد ‪.‬‬

‫اين کار به شرح زير امکان پذير است ؛ اگر مترويد ‪ )M=)E,ρ‬برحسب تابع رتبه اش تعريف شده باشد ‪،‬‬ ‫•‬

‫مترويد دوگان ‪ M‬را ‪ ،‬با نماد ‪ ، *M‬مترويدی روی ‪ E‬تعريف می کنيم که تابع رتبه اش ‪ ، ρ* ،‬از عبارت زير‬

‫بدست آيد ‪.‬‬

‫‪A‬‬ ‫به ازای ‪E ،ρ )E-A( –ρ )E( +)A( = |A|*ρ‬‬

‫ابتدا بايد نشان⊆دهيم کخ *‪ ρ‬تابع رتبه يک مترويد روی ‪ E‬است ‪.‬‬


‫قضیه (‪-3-8‬الف) ‪ )* M*=)E,ρ‬يک مترويدروی ‪ E‬است ‪.‬‬

‫برهان ‪ :‬برای تابع *‪ ρ‬خواص (‪ )ρ1‬و (‪ )ρ3‬را تحقيق می کنيم ‪.‬‬

‫برای اثبات (‪ ، )1P‬می دانيم که ‪ ، ρ )E-A( ≥ρ) )E‬و لذا ‪ . ρ | *)A( ≥ | A‬همچنين اگر ‪ ρ3‬را برای تابع ‪ ρ‬به کار‬

‫بريم داريم ‪ ، ρ )E( +ρ )Ø( ≥ρ )A( +ρ) )E-A ،‬و از اين روی‬

‫‪Ρ )E( –ρ )E-A( ≥ρ| )A( ≥ | A‬‬

‫و از نتيجه می شود که ‪. ρ*)A( ≥ 0‬‬

‫‪ A , B‬داريم ‪،‬‬ ‫برای اثبات (‪ ، ρ)3‬برای هر ‪E‬‬

‫⊆‬
‫‪ρ *)AU B( +ρ *)A ∩ B( = |A ∩ B| + |A‬‬ ‫) ) ‪B| +ρ )E- )AU‬‬ ‫‪B‬‬

‫‪ρ)E- )A ∩ B( ( - 2ρ))E +‬‬

‫= |‪ρ))))E-A( ∩ )E-B A| + |B| +‬‬

‫‪ρ ))E-A(U )E-B( - 2ρ ))E +‬‬

‫≥ |‪ρ )E-A( +ρ)E-B( - 2ρ))E A| + |B| +‬‬

‫از ‪ ρ 3‬برای ‪ρ‬‬

‫= ‪ρ *)A( +ρ // . )*)B‬‬

‫با وجود اينکه تعريف فوق مدبرانه به نظر می رسد ‪ .‬پايه های ‪ *M‬را می توان به صورت ساده تری بر حسب‬ ‫•‬

‫پايه های ‪ ، M‬بيان کرد ‪.‬‬


‫قضیه (‪-3-8‬ب) پايه های ‪ *M‬به طور دقيق ‪ ،‬مکملهای پايه های ‪ M‬هستند ‪.‬‬ ‫•‬

‫یادآوری ‪ :‬اغلب از اين حکم برای تعريف ‪ *M‬استفاده می شود ‪.‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬نشان می دهيم که اگر ‪ *B‬پايه ‪ *M‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ *E-B‬پايه ‪ M‬است ‪ ،‬عکس اين حکم ‪ ،‬با عکس‬ ‫•‬

‫کردن استدلل به سادگی به دست می آيد ‪.‬‬

‫چون ‪ *B‬در ‪ *M‬مستقل است ‪B*((*ρ =| * | B ،‬و از اين روی ‪ ρ )E-B*( =ρ ))E‬پس فقط بايد ثابت کنيم‬ ‫•‬

‫‪ *E-B‬در ‪ ، M‬مستقل است ‪ .‬اما اين حکم با توجه به اين که ‪ ، ρ *)B*(=ρ )*)E‬و قرار داد آن بجای ‪ *ρ‬در‬

‫عبارت فوق به دست می آيد ‪// .‬‬


‫از تعريف فوق ‪ ،‬نتيجه می شود که ‪ ،‬در مقابل دوگان گرافهای مسطح ‪ ،‬هر مترويد يک دوگان دارد ‪ .‬و اين‬ ‫•‬

‫دوگان يکتاست ‪ .‬از قضيه (‪-3-8‬ب) نيز داريم که دوگان مضاعف ‪ ، **M‬مساوی ‪ M‬است ‪ .‬در حقيقت ‪ ،‬همان‬

‫طور که خواهيم ديد ‪ ،‬اين نتيجه (غير – بديهی) تعميم قضايای (‪-4-5‬ب) و (‪-4-5‬ه) ‪ ،‬به مترويدهاست ‪.‬‬

‫اينک نشان می دهيم که مترويد مجموعه برش ‪ )M*)G‬از يک گراف ‪ ، G‬دوگان مترويد مدار ‪ )M)G ،‬است‬ ‫•‬

‫‪.‬‬

‫قضیه (‪-3-8‬ج) اگر ‪ G‬يک گراف باشد ‪ ،‬آنگاه * ( ((‪. =)M*)GM)G‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬چون مدارهای ‪ ، )M*)G‬مجموعه های برش ‪ G‬هستند ‪ ،‬بايد نشان دهيم که ‪ *C‬يک مدار (‪*))M)G‬‬ ‫•‬

‫است اگر و فقط اگر ‪ *C‬يک مجموعه برش ‪ G‬باشد ‪.‬‬


‫فرض کنيد ‪ *C‬يک مجموعه برش ‪ G‬است ‪ .‬اگر ‪ *C‬در (‪ *))M)G‬مستقل باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ *C‬را می توان به پايه‬ ‫•‬

‫های برای (‪ ))M)G‬توسعه داد ‪ .‬در نتيجه ‪ )*C* ∩ )E-B‬تهی است ‪ ،‬که با حکم قضيه (‪-1-4‬ج) متناقض است‬

‫‪ .‬زيرا ‪ *E-B‬جنگل فراگير ‪ G‬است ‪ .‬بنابراين ‪ *C‬يک مجموعه وابسته به (‪ *))M)G‬است ‪ ،‬و لذا شامل مداری‬

‫از (‪ *))M)G‬است ‪.‬‬

‫اگر از طرف ديگر ‪ *D‬يک مدار (‪ ))M)G‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ *D‬بر هيچ پايه ای از (‪ ))M)G‬قرار ندارد ‪ .‬در نتيجه‬ ‫•‬

‫‪ *D‬هر پايه ای از (‪ – ))M)G‬يعنی هر جنگل فراگير از ‪ ، G‬را قطع می کند ‪ .‬می گوييم مجموعه ای از‬

‫عناصر مترويد ‪ M‬تشکيل يک هم مدار در ‪ M‬می دهند ‪ ،‬اگر تشکيل يک مدار برای ‪ *M‬بدهند ‪.‬‬
‫قابل ذکر است که با توجه به قضيه ‪-3-8‬ج ‪ ،‬هم – مدارهای مترويد مدار گراف ‪ G‬دقيقا مجموعه های برش ‪G‬‬ ‫•‬

‫هستند ‪ .‬به همين ترتيب می توان هم پايه ‪ M‬را به عنوان پايه ای از ‪ *M‬تعريف کرد ‪ .‬تعاريف مشابهی برای‬

‫هم – رتبه ‪ ،‬مجموعه هم – مستقل ‪ ،‬و غيره وجود دارد ‪.‬‬

‫همچنين مترويد ‪ M‬را هم گرافيک گويند اگر و فقط اگر دوگان آن ‪ ، *M ،‬گرافيک باشد ‪ ،‬و با توجه به قضيه‬ ‫•‬

‫(‪-3-8‬ج) ‪ ،‬اين تعريف با تعريفی که در بخش قبل ارائه شد سازگار است ‪ .‬دليل معرفی اين هم – نماد گذاری‬

‫اين است که دامنه کار را فقط به يک مترويد محدود کنيم و وارد ‪ *M‬نشويم ‪ .‬برای روشن شدن مطلب ‪ ،‬معادل‬

‫مترويدی قضيه (‪-1-4‬ج) را ثابت می کنيم ‪.‬‬


‫بنابر اين اگر ‪ P‬مسيری از ‪ V‬به ‪ W‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ P‬يا فقط يک يال و يا دو يال دارد ‪ ،‬و لذا می تواند حداکثر‬ ‫•‬

‫متشکل از يک يال از هر مجموعه ناهمبند ساز – ‪ VW‬با اندازه ‪ K‬باشد ‪ .‬از حذف يالهای ‪ P‬در ‪ ، G‬گرافی به‬

‫دست می آيد که حداکثر شامل ‪ K-1‬مسير يال – مجزا است (بنابر فرض استقراء) ‪ ،‬اين مسير ها ‪ ،‬همراه با ‪P ،‬‬

‫‪ K‬مسير مطلوب را در ‪ G‬می سازند ‪// .‬‬

‫حال به مسئله ديگری که ابتدای اين فصل مطرح شد ‪ ،‬می پردازيم ‪ .‬مسئله پيدا کردن تعداد مسيرهای رأس – مجزا‬

‫از ‪ V‬تا ‪ W‬است ‪.‬‬


‫چون ‪ *B‬در ‪ *M‬مستقل است ‪B*((*ρ =| * | B ،‬و از اين روی ‪ ρ )E-B*( =ρ ))E‬پس فقط بايد ثابت کنيم‬ ‫•‬

‫‪ *E-B‬در ‪ ، M‬مستقل است ‪ .‬اما اين حکم با توجه به اين که ‪ ، ρ *)B*(=ρ )*)E‬و قرار داد آن بجای ‪ *ρ‬در‬

‫عبارت فوق به دست می آيد ‪// .‬‬

‫از تعريف فوق ‪ ،‬نتيجه می شود که ‪ ،‬در مقابل دوگان گرافهای مسطح ‪ ،‬هر مترويد يک دوگان دارد ‪ .‬و اين‬ ‫•‬

‫دوگان يکتاست ‪ .‬از قضيه (‪-3-8‬ب) نيز داريم که دوگان مضاعف ‪ ، **M‬مساوی ‪ M‬است ‪ .‬در حقيقت ‪ ،‬همان‬

‫طور که خواهيم ديد ‪ ،‬اين نتيجه (غير – بديهی) تعميم قضايای (‪-4-5‬ب) و (‪-4-5‬ه) ‪ ،‬به مترويدهاست ‪ .‬اينک‬

‫نشان می دهيم که مترويد مجموعه برش ‪ )M*)G‬از يک گراف ‪ ، G‬دوگان مترويد مدار ‪ )M)G ،‬است ‪.‬‬
‫قضیه (‪-3-8‬ج) اگر ‪ G‬يک گراف باشد ‪ ،‬آنگاه * ( ((‪. =)M*)GM)G‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬چون مدارهای ‪ ، )M*)G‬مجموعه های برش ‪ G‬هستند ‪ ،‬بايد نشان دهيم که ‪ *C‬يک مدار (‪*))M)G‬‬ ‫•‬

‫است اگر و فقط اگر ‪ *C‬يک مجموعه برش ‪ G‬باشد ‪.‬‬

‫فرض کنيد ‪ *C‬يک مجموعه برش ‪ G‬است ‪ .‬اگر ‪ *C‬در (‪ *))M)G‬مستقل باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ *C‬را می توان به‬ ‫•‬

‫پايه های برای *(‪ ))M)G‬توسعه داد ‪ .‬در نتيجه ‪ )*C*∩)E-B‬تهی است ‪ ،‬که با حکم قضيه (‪-1-4‬ج) متناقض‬

‫است ‪ .‬زيرا ‪ *E-B‬جنگل فراگير ‪ G‬است ‪ .‬بنابراين ‪ *C‬يک مجموعه وابسته به (‪ *))M)G‬است ‪ ،‬و لذا شامل‬

‫مداری از (‪ *))M)G‬است ‪.‬‬


‫اگر از طرف ديگر ‪ *D‬يک مدار (‪ ))M)G‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ *D‬بر هيچ پايه ای از (‪ ))M)G‬قرار ندارد ‪ .‬در‬ ‫•‬

‫نتيجه ‪ *D‬هر پايه ای از (‪ – ))M)G‬يعنی هر جنگل فراگير از ‪ ، G‬را قطع می کند ‪.‬‬

‫می گوييم مجموعه ای از عناصر مترويد ‪ M‬تشکيل يک هم مدار در ‪ M‬می دهند ‪ ،‬اگر تشکيل يک مدار برای‬ ‫•‬

‫‪ *M‬بدهند ‪ .‬قابل ذکر است که با توجه به قضيه ‪-3-9‬ج ‪ ،‬هم – مدارهای مترويد مدار گراف ‪ G‬دقيقا مجموعه‬

‫های برش ‪ G‬هستند ‪ .‬به همين ترتيب می توان هم پايه ‪ M‬را به عنوان پايه ای از ‪ *M‬تعريف کرد ‪ .‬تعاريف‬

‫مشابهی برای هم – رتبه ‪ ،‬مجموعه هم – مستقل ‪ ،‬و غيره وجود دارد ‪.‬‬
‫همچنين مترويد ‪ M‬را هم گرافيک گويند اگر و فقط اگر دوگان آن ‪ ، *M ،‬گرافيک باشد ‪ ،‬و با توجه به قضيه‬ ‫•‬

‫(‪-3-8‬ج) ‪ ،‬اين تعريف با تعريفی که در بخش قبل ارائه شد سازگار است ‪ .‬دليل معرفی اين هم – نماد گذاری‬

‫اين است که دامنه کار را فقط به يک مترويد محدود کنيم و وارد ‪ *M‬نشويم ‪ .‬برای روشن شدن مطلب ‪ ،‬معادل‬

‫مترويدی قضيه (‪-1-4‬ج) را ثابت می کنيم ‪.‬‬

‫قضيه (‪-3-8‬د) هر هم – مدار يک مترويد ‪ ،‬تمام پايه ها را قطع می کند ‪.‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬فرض کنيد ‪ ، *C‬هم – مدار مترويد ‪ M‬است ‪ ،‬و فرض کنيد که پايه ‪ B‬از ‪ M‬وجود دارد به طوری که‬ ‫•‬

‫‪ C* ∩ B‬تهی است ‪.‬‬


‫در اين صورت ‪ *C‬در ‪ E-B‬قرار دارد ‪ ،‬و از اين رو ‪ *C‬يک مدار ‪ *M‬است که در پايه ای از ‪ *M‬قرار‬ ‫•‬

‫دارد ‪ .‬از اين تناقض حکم به دست می آيد ‪// .‬‬

‫فرع (‪-3-8‬ه) هر مدار يک مترويد تمام هم – پايه ها را قطع می کند ‪.‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬حکم قضيه (‪-3-8‬د) را برای مترويد ‪ *M‬به کار ببريد ‪// .‬‬ ‫•‬

‫قابل توجه است که از ديدگاه مترويد ‪ ،‬دو حکم قضيه (‪-1-4‬ج) صورتهای دوگان يک حکم هستند ‪ .‬بنابراين ‪ ،‬به‬

‫جای آنکه در نظريه گرفها دو حکم را ثابت کنيم (همانطور که در بخش ‪ 1-4‬انجام شد) کافی است در نظريه‬

‫مترويد ها يک حکم را ثابت کنيم و سپس از دوگان استفاده کنيم ‪.‬‬


‫قضيه (‪-3-8‬و) اگر ‪ *G‬دوگان – مجرد ‪ G‬باشد ‪ ،‬آگاه ‪ )*M)G‬با (‪ *))M)G‬يکريخت است ‪.‬‬ ‫•‬

‫برهان ‪ :‬چون ‪ *G‬دوگان – مجرد ‪ G‬است ‪ ،‬يک تناظر يک به يک بين يالهای ‪ G‬و ‪ *G‬وجود دارد ‪ ،‬بطوريکه‬ ‫•‬

‫مدارهای ‪ G‬متناظر با مجموعه های برش ‪ *G‬است و برعکس ‪ ،‬از اين حکم نتيجه می شود که مدارهای‬

‫‪ )M)G‬متناظر با هم – مدارهای ‪ )*M)G‬است و از اين رو بنابر قضيه (‪-3-8‬ج) ‪ )*M)G ،‬با ‪)M*)G‬‬

‫يکريخت است ‪// .‬‬

‫فرع (‪-3-8‬ز) اگر ‪ *G‬دوگان – هندسی گراف همبند مسطح ‪ G‬باشد ‪ ،‬آنگاه ‪ )*M)G‬با (‪ *))M)G‬يکريخت‬ ‫•‬

‫است ‪.‬‬
‫برهان ‪ :‬اين حکم از قضايای (‪-3-8‬و) و (‪-4-5‬ج) نتيجه می شود ‪// .‬‬ ‫•‬

‫هر گراف مسطح می تواند دارای چندين دوگان متفاوت باشد ‪ .‬در صورتی که يک مترويد فقط‬ ‫•‬

‫يک دوگان دارد ‪ .‬دليل اين امر ‪ ،‬به سادگی قابل تحقيق است ‪ .‬اگر ‪ *G‬و ‪ ×G‬در دوگان (احتمال‬

‫غير يکريخت) برای ‪ G‬باشند ‪ ،‬آنگاه مترويد های مدار ‪ *G‬و‪ ×G‬ماترويدهای يکريخت هستند ‪.‬‬
‫قضيه (‪-3-8‬ح) (تات ‪ – )1958‬مترويد ‪ M‬گرافيکی است اگر و فقط اگر دوتايی باشد ‪ .‬وشامل کهادی يکريخت‬ ‫•‬

‫با ‪ M*)K5( ،M*)K3,3( ،F‬يا ‪ *F‬نباشد ‪// .‬‬

‫از بکار بردن قضيه ‪-3-8‬ح برای ‪ ، *M‬و استفاده از اين حکم که دوگان هر مترويد دوتايی ‪ ،‬دوتايی است ‪،‬‬ ‫•‬

‫شرايط لزم و کافی برای آن که يک مترويد هم – گرافيکی باشد ‪ ،‬به دست می آيد ‪.‬‬

‫فرع (‪-3-8‬ط) مترويد ‪ M‬هم – گرافيکی است اگر و فقط اگر دوتايی باشد و شامل کهادی يکريخت با (‪M*)K5‬‬ ‫•‬

‫‪ M*)K3,3( ،F‬يا ‪ *F‬نباشد ‪// .‬‬


‫تات ثابت کرد که هر مترويد دوتايی منتظم است اگر و فقط اگر شامل کهادی يکريخت با ‪ F‬يا‬ ‫•‬

‫‪ *F‬نباشد ‪ .‬از ترکيب اين حکم با احکام قضيه (‪-3-8‬ح) و فرع (‪-3-8‬ط) معادل مترويد زير‬

‫برای قضيه کوراتوسکی قضيه (‪-1-5‬ب) به دست می آيد ‪.‬‬

‫قضيه (‪-3-9‬ی) يک مترويد مسطح است اگر و فقط اگر منتظم باشد و شامل کهادی يکريخت با‬ ‫•‬

‫‪ )M*)K5( ،M*)K3,3‬و يا دوگان آنها نباشد ‪.‬‬


‫‪ -8-4‬متروید ها و نظریه ترنسورسال‬

‫در بخش قبل ديديم که بين احکام نظريه مترويدو نظريه گراف ارتباط تنگاتنگی وجود دارد ‪ .‬اينک ارتباط بين‬ ‫•‬

‫نظريه مترويدو نظريه ترنسوسال را شرح می دهيم ‪ .‬اولين هدف اين است که نشان دهيم برهانهای بعضی از‬

‫نتايجی که قبل در نظريه ترنسورسال ديديم ‪ ،‬از ديدگاه نظريه مترويد چقدر ساده می شود ‪.‬‬

‫به ياد داريد که اگر ‪ E‬يک مجموعه متناهی ‪ ،‬ناتهی و ‪ S1 … , Sm((=δ‬خانواده ای ناتهی از زير مجموعه های‬ ‫•‬

‫‪ E‬باشد ‪ ،‬آنگاه ترنسورسال های جزئی را می توان مجموعه های مستقل يک مترويدروی ‪ E‬يعنی ‪M)S 1…,‬‬

‫‪ )Sm‬در نظر گرفت ‪ .‬در اين مترويد رتبه هرزيرمجموعه ‪ A‬از ‪ ، E‬به سادگی اندازه بزرگترين ترنسورسال‬

‫جزئی از ‪ δ‬است که در ‪ A‬قرار دارد ‪.‬‬


‫قبل از اينکه نشان دهيم با استفاده از نظريه مترويد اثبات قضيه (‪-3-8‬ج) ‪ ،‬در مورد وجود ترنسورسال‬ ‫•‬

‫مشترک برای دو خانواده از زير مجموعه های يک مجموعه ‪ ، E‬چگونه ساده می شود ‪ ،‬تعميم طبيعی قضيه‬

‫هال را به مترويد ها ثابت می کنيم ‪ .‬يادآوری می کنيم که اگر ‪ δ‬خانواده ای از زير مجموعه های ‪ E‬باشد ‪،‬‬

‫قضيه هال ‪ ،‬شرط لزم و کافی برای وجود ترنسورسال در ‪ δ‬را ارائه می کند ‪ .‬اگر يک مترويدروی ‪ E‬داشته‬

‫باشيم منطقی است که بپرسيم آيا شرطی برای يک ترانسورسال مستقل وجود دارد – يعنی ‪ ،‬ترانسورسالی از ‪δ‬‬

‫که مجموعه مستقلی در مترويد نيز باشد ‪ .‬قضيه زير ‪ ،‬موسوم به قضیه رادو پاسخ اين سوال را در بر دارد ‪.‬‬
‫قضیه (‪-4-9‬الف) (رادو ‪ )1942‬فرض کنيد ‪ M‬مترويدی روی يک مجموعه ‪ ، E‬و ‪δ=)S1 …,‬‬ ‫•‬

‫‪ )Sm‬خانواده ای ناتهی از زير مجموعه های ‪ E‬باشد ‪ .‬در اين صورت ‪ M‬دارای يک‬

‫ترنسورسال مستقل است اگر و فقط اگر اجتماع هر ‪ k‬زير مجموعه ‪ Si‬شامل يک مجموعه‬

‫مستقل با اندازه حداقل ‪ ،k ،m≥ k ≥1‬باشد ‪.‬‬

‫یادآوری ‪ :‬اگر ‪ M‬مترويد گسسته ای روی ‪ E‬باشد ‪ ،‬آنگاه اين قضيه به قضيه هال که در قضيه‬ ‫•‬

‫(‪-2-7‬الف) بيان شده ‪ ،‬تبديل می شود ‪.‬‬


‫برهان ‪ :‬از برهان قضيه (‪-2-8‬الف) پيروی می کنيم ‪ .‬در اينجا نيز لزوم شرط بديهی است ‪ ،‬بنابراين کافی است‬ ‫•‬

‫ثابت کنيم که اگر يکی از زير مجموعه ها (مثل ‪ )S1‬بيش از يک عنصر داشته باشد ‪ ،‬می توان بدون تغيير شرط‬

‫‪ ،‬يکی از عناصر‪ S1‬را حذف کرد ‪ .‬با تکرار اين فرايند ‪ ،‬مسئله به حالتی تبديل می شود که هر کدام از زير‬

‫مجموعه ها فقط يک عنصر دارند ‪ .‬در اين صورت حکم بديهی است ‪.‬‬

‫برای نشان دادن اعتبار اين فرايند کاهش عناصر ‪ ،‬فرض کنيد ‪ S1‬شامل عناصر ‪ x‬و ‪ y‬است ‪ .‬و حذف هر کدام‬ ‫•‬

‫از آنها شرط را تغيير می دهد ‪ .‬در اين صورت زير مجموعه های ‪ A‬و ‪ B‬از }‪ }m…,2,3‬وجود دارند به‬

‫‪ρ| )p( ≥ |A‬‬ ‫و‬ ‫‪ρ‬‬ ‫طوری که ‪, | )Q( ≥ | B‬‬


‫که در آن‬

P= j∈ A Sj ) s1 − }x}( ‫و‬ Q= j∈B Sj ) s1 − } y}(.

‫در اين صورت داريم‬

ρ ) P Q( = ρ ) j∈A∪B S j S1 ( ‫و‬ ρ ) P Q ( ≥ ρ ) j∈ A∩ B Sj(

‫در اين صورت تناقض لزم به شرح زير بد دست می آيد ؛‬

≥ρ )P( +ρ))QA | + |B | |
≥ ρ) P Q ( + ρ ) P Q (
≥ ρ) j∈A∪B S j S1 ( + ρ) j∈A∩B Sj(
≥)A B +1( + A  B
=| A | + | B |+1 .//
‫با پيروی از اثبات فرع (‪-2-7‬ب) حکم زير به دست می آيد ‪.‬‬

‫فرع (‪-4-8‬ب) با نماد گذاری فوق ‪ δ ،‬دارای يک ترنسورسال جزئی مستقل با اندازه ‪ t‬است اگر و فقط اگر اجتماع‬

‫هر ‪ k‬زير مجموعه ‪ Si‬شامل مجموعه ای مستقل با اندازه حداقل ‪ k+t-m‬باشد ‪// .‬‬

‫اينک می توان يک برهان نظريه ماترويدی از قضيه (‪-3-7‬ج) ‪ ،‬در مورد وجود يک ترنسورسال مشترک برای‬

‫دو خانواده اززير مجموعه ها يک مجموعه مفروض ‪ ،‬ارائه داد ‪.‬‬

‫قضيه (‪-3-7‬ج) فرض کنيد ‪ E‬يک مجموعه متناهی ناتهی است ؛ و ‪ S1,…,Sm( ( =δ‬و ‪)τ τ = )T1, … ,Tm‬‬

‫دو خانواده ناتهی از زير مجموعه های ‪ E‬باشند ‪.‬‬


‫در اين صورت ‪ δ‬و ‪τ‬يک ترنسورسال مشترک دارند ‪ ،‬اگر و فقط اگر برای تمام زير مجموعه های ‪ A‬و‬ ‫•‬

‫‪ B‬از }‪ ، }m,…,1,2‬داشته باشيم ‪.‬‬

‫| ≥ |‪A| + |B|-m‬‬ ‫|‬


‫)‬ ‫)‪S ( ‬‬
‫‪i∈ A i‬‬ ‫(‪T‬‬
‫‪j∈ B j‬‬
‫برهان ‪ :‬فرض کنيد‪ )M = )E,ρ‬مترويدی است که مجموعه های مستقل آن دقيقا ترنسورسال های جزئی‬ ‫•‬

‫خانواده ‪ δ‬هستند ‪ .‬در اين صورت ‪ δ‬و ‪ τ‬دارای ترنسورسال مشترک هستند اگر و فقط اگر ‪ τ‬دارای يک‬ ‫•‬

‫ترنسورسال مستقل باشد ‪ .‬اما بنابر قضيه (‪-4-8‬الف) ‪ ،‬اين برقرار است اگر و فقط اگر اجتماع هر ‪K‬‬

‫مجموعه از ‪ Ti‬شامل يک مجموعه مستقل با اندازه حداقل (≥‪ ) k≥1m‬باشد – به عبارت ديگر ‪ ،‬فقط و فقط‬
‫اگر اجتماع هر ‪ k‬زير مجموعه ‪ Ti‬شامل يک ترانسورسال جزئی از ‪ δ‬از با اندازه ‪ k‬باشد ‪ .‬در اين صورت از‬ ‫•‬

‫فرع (‪-2-78‬ج) حکم برقرار است ‪//.‬‬

‫اگر ‪ M1 ،M2 ، ... ،Mk‬مترويد هايی روی يک مجموعه ‪ E‬باشند ‪ ،‬می تواند مترويد جديد‬ ‫•‬

‫‪ M1U M2U …UMK‬را به نام اجتماع آنها ‪ ،‬تعريف کرد ‪ ،‬به طوريکه مجموعه های مستقل آن ‪ ،‬عبارتند از تمام‬

‫مجموعه هايی که از اجتماع ‪ k‬مجموعه مستقل ‪ ،‬هر يک در يکی از ‪ Mi‬ها ‪ ،‬بدست می آيد ‪ .‬رتبه اين مترويد از‬

‫قضيه زير به دست می آيد ‪ .‬اثبات آن در ولش (‪ )25‬هست ‪.‬‬

‫قضیه (‪-4-8‬ج) هر گاه ‪ MK,… , M1‬مترويدهايی روی يک مجموعه ‪ ، E‬به ترتيب با توابع رتبه ‪ρk,…,ρ1‬‬ ‫•‬

‫باشند ‪ ،‬آنگاه تابع رتبه ‪ ρ‬؛ ‪ M1U …U MK‬عبارت است از‬


‫•‬ ‫‪ρ )X( = min }ρ1 )A( + … + ρk)A( + |X-A|} .//‬‬
‫‪A⊆X‬‬
‫از اين حکم دو نتيجه مهم در نظريه گرافها به دست می آيد ‪ .‬اين نتايج عبارتند اند ؛‬ ‫•‬

‫فرع (‪-4-8‬د) فرض کنيد ‪ )M = )E,ρ‬يک مترويد است ‪ .‬در اين صورت ‪ M‬شامل ‪ k‬پايه مجزاست اگر و‬ ‫•‬

‫فقط اگر ‪ ،‬برای هر زير مجموعه ‪ A ،‬از ‪ ، E‬داشته باشيم‬

‫‪k ρ )A( + | E-A | ≥ kρ.) )E‬‬

‫برهان ‪ M :‬شامل ‪ k‬پايه مجزا است ‪ ،‬اگر و فقط اگر اجتماع ‪ k‬نسخه از مترويد ‪ ، M‬دارای رتبه حداقل‬ ‫•‬

‫‪ kρ))E‬باشد ‪ .‬در اين صورت حکم از قضيه ‪-4-8‬ج ‪ ،‬به دست می آيد ‪// .‬‬ ‫•‬
‫فرع(‪-4-8‬ه) فرض کنيد ‪ )M=)E,P‬يک مترويد است ‪ .‬در اين صورت ‪ E‬را می توان به صورت اجتماع ‪k‬‬ ‫•‬

‫مجموعه مستقل نوشت اگر و فقط اگر برای هر زير مجموعه ‪ A‬از ‪ E‬داشته باشيم ‪. kρ| )A(≥| A‬‬

‫برهان ‪ :‬در اين حالت ‪ ،‬رتبه اجتماع ‪ k‬نسخه از مترويد ‪ M‬برابر | ‪ | E‬است ‪ .‬در اين صورت از قضيه‬ ‫•‬

‫| | ‪// . ≥kρ|)A( + | E - AE‬‬ ‫(‪4-8‬ج) نتيجه می شود که‬

‫اگر فرعهای اخير را برای مترويدمدار ‪ )M)G‬يک گراف ‪ ، G‬به کار ببريم ‪ ،‬شرط لزم و کافی برای آن که‬ ‫•‬

‫‪ G‬شامل جنگلهای فراگير ‪ k‬يال – مجزا باشد ‪ ،‬و نيز برای آن که ‪ G‬به ‪ k‬جنگل تجزيه شود به دست می آيد به‬

‫نظر می رسد ‪ ،‬که در واقع اين نتايج را ابدا نمی توان از روشهای مستقيم بدست آورد ‪ ،‬بنابراين يک بار ديگر‬

‫قدرت نظريه مترويد ها را برای حل مسائل نظريه گراف يادآور می شويم ‪.‬‬
‫قضیه (‪-4-8‬ز) گراف ‪ G‬شامل جنگلهای فراگير ‪ k‬يال – مجزا است اگر و فقط اگر برای هر زير گراف ‪ H‬از‬ ‫•‬

‫‪ ، G‬داشته باشيم ‪.‬‬

‫‪k)ξ )G( –ξ) )H((≥m)G(-m)H‬‬

‫که در آن ‪ )m)H‬و ‪ )m)G‬به ترتيب نشانگر تعداد يالهای ‪ H‬و‪ G‬هستند ‪// .‬‬ ‫•‬

‫قضيه (‪-4-8‬ه) گراف ‪ G‬را می توان به ‪ k‬جنگل تجزيه کرد اگر و فقط اگر برای هر زير گراف ‪ H‬از ‪G ،‬‬ ‫•‬

‫‪. // kξ))H( ≥ m)H‬‬

You might also like