Download as doc, pdf, or txt
Download as doc, pdf, or txt
You are on page 1of 128

‫افغانســـــتان كــابل‬

‫فلسفۀ توحيد ويكتاپرستی‬

‫مولف ‪ :‬پـــو وهنيار عبدالظاهر)داعـي(‬


‫استاد ثــوهنحي شرعيات ثـوهنتون كابل‬
‫سال طبع‪ 1427 :‬هـ ق(‪ 2006‬م) ‪138‬‬

‫بسم هللا الرحمن الرحيم‬

‫‪0‬‬
‫مقدمة‬
‫الحمد لله الواحد االحد الف رد الص مد ال ذي لم يلد ولم يولد ولم‬
‫يكن له كفوا أحد ‪ ،‬والصالة والسالم على رسوله القائل قول وا ال إله إال‬
‫الله تفلحوا ‪ ،‬وعلى آله واصحابه الذي رفعوا لواء التوحيد اما بعد ‪:‬‬
‫مهم ترين اصل در زن ده گي انس ان عقي ده است ‪ ،‬دين مق دس‬
‫اسالم اساسي ترين مقام را براي عقيده قايل گردي ده است ‪ ،‬تم امي‬
‫اعمال به اساس عقيده ارزشمند ميگ ردد ‪ ،‬تم امي ق رآن دع وت به‬
‫عقيدهء يكتا پرستي ‪ ،‬دوري ازش رك وانس ان پرس تي ميباشد ‪ ،‬تم امي‬
‫پيامبران امتيان خويش را به توحيد ودوري از شرك دعوت نموده اند‪.‬‬
‫با درك اهميت واالي عقيده در زنده گي مؤمنان خواستم كتابي را‬
‫در عقي ده اس المي مط ابق داليل وپيش رفت ه اي عصر وزم ان تحرير‬
‫نمايم ‪ ،‬و در آن نكاتي حقيقي عقيدهء ق رآني ونب وي را بگونه حقيقي‬
‫آن بدون تأثر به فلسفه ومنطق بيان دارم ‪ ،‬تا باشد مؤمن ان حقيقي‬
‫در پرتو اين فهم درست ق رآني عقي ده خ ويش را مط ابق عقي دهء‬
‫عيار سازند ‪ ،‬واز شرك و شبهات كفرو الديني كه گريبان گير‬ ‫پيامبران‬
‫بسياري از جاهالن عصور مختلفه وعصرحاضر گرديده اجتن اب ورزن د ‪ ،‬به‬
‫اميد اينكه پروردکار ال ي زال اين عمل بن ده را خالصا لله به درب ار‬
‫خويش قبول نموده ‪ ،‬و آنرا در جمله باقيات صالحات منظ ور نمايد ‪،‬‬
‫همچنان از برادران وخواهران مؤمنيكه از صفحات اين نبش ته اس تفاده‬

‫‪1‬‬
‫مينمايد ‪ ،‬آرزو من دم تا بن ده را از دع اي خ ويش فرام وش نك رده و‬
‫هرگاه براي بهبود مطالب اين اثر نظري ات ومعلوما ت داش ته باش ند‬
‫بنده را ازشرف حصول آن بي بهره نساخته ‪ ،‬به غنا من دي اين كت اب‬
‫بيافزايند ‪.‬‬
‫( وقل اعملوا فسيرى الله عملكم )‬

‫والسالم عليكم ورحمة الله وبركاته‬


‫پوهنيار عبدالظاهر ( داعی )‬
‫استاد پوهنحي شرعيات پوهنتون کابل‬

‫بسم هللا الرحمن الرحيم‬


‫الشــ َها َد ِة‬
‫ب َو َّ‬ ‫ه َوهَّللا ُ الَّ ِذي لا إِلَــهَ إِال ه َو َعــالِ ُم ا ْل َغ ْي ِ‬
‫ــــان الـــ َّر ِحي ُم‪ُ ،‬ه َوهَّللا ُ الَّ ِذي لا إِلَه َالاه َوا ْل َملِــــ ُك‬‫ُه َوال َّر ْح َم ُ‬
‫ـــؤ ِم ُن ا ْل ُم َه ْي ِم ُن ا ْل َع ِزيـــ ُز ا ْل َجبَّار‬
‫الســـال ُم ا ْل ُم ْ‬‫ُّوس َّ‬ ‫ا ْلقـــد ُ‬
‫*‬ ‫ون‬‫ش ِر ُك َ‬ ‫ان هَّللا ِ َع َّما يُ ْ‬ ‫ُا ْل ُمتَ َكبِّ ُر ُ‬
‫س ْب َح َ‬

‫پيشگفتار‬
‫عقل وسيلهء تفکير‪ ،‬تفكيرسالم ومثبت وسيلهء‬
‫شناخت ‪ ،‬و شناخت حقايق وسيلهء خداشناسي است‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫عقل ‪ +‬تفكيرمثبت ‪ +‬شناخت حقايق = خداشناسي‬

‫فكر‪ ،‬عقل و شناخت‬

‫خداوند متعال( جل جالله ) مخلوقاتي زي ادي را خلق نم وده است ‪ ،‬اين مخلوق ات كه ما آن را در جه ان هس تي بخ وبي‬
‫مشاهده ميتوانيم به انواع مختلف تقسيم ش ده اند که عب ارت اند از ‪ :‬فرش ته ها ‪ ،‬انس انها ‪ ،‬جن ها ‪ ، ،‬حيوان ات ‪ ، ،‬نبات ات ‪،‬‬
‫جامدات ‪ ،‬مايعات ‪ ،‬گازات وغيره‬

‫عقل واختيارويژه گي خاص انسانها‬

‫خداوند متعال (جل جالله) انسان را سـه امتياز بزرگ داده است ‪:‬‬
‫‪-1‬قوهء روحانی‬
‫‪-2‬قوه ء نفسانی‬
‫‪-3‬قوه ء عقالنی‬
‫‪-4‬قوهء اختياروارداه‬
‫همين امتيازات انسان است که اشرف المخلوقات خوانده شده است ‪ ،‬زي را او ميتواند با داش تن اين ق وهء ها خ ود را به‬
‫کمال انسانی ازابعاد مختلف بگرداند ‪.‬‬
‫فرق انسان با فرشته ها ‪ :‬اگرچه فرشته ها دارای مکانت روحانی قوی بوده ‪ ،‬وهميشه وظايف خويش را بخ وبی و به‬
‫شکل بسيار خوب انجام ميدهند ‪ ،‬ولی داشتن نفس برای انسان استعداد آبادی زمين را ميدهد ‪ ،‬وفرشته ها نميتوانند که اين کار‬
‫را کنند ‪ ،‬زيرا توقعات نفسانی انس ان ‪ ،‬هيچگ اهی انس ان را قن اعت نميدهد که به ح الت ع ادی قن اعت نمايد ‪ ،‬بلکه هر روزه‬
‫ميخواهد که برتريت هاو پيشرفت های علمی وتکنولوژی را حاصل نمايد ‪ ،‬او ميخواهد که هرچه بيشتر زحمت کشد ‪ ،‬وخ ود‬
‫را به مدارج عالی انسانی رساند ‪ ،‬درحاليکه فرشته ها با نداشتن قوهء نفسانی به همانقدريکه برايش تعيين شده اکتفا مينمايد ‪.‬‬
‫فرق ميان انسان وحيوانات ‪ :‬انسانها داراي امتياز بيشتری نس بت به حيوان ات اند ‪ ،‬داراي ق وه عقل وتفك ير‪ ،‬اختي ار‪،‬‬
‫وبخش روحانی ومعنوی اند ‪ ،‬ولي حيوانات فاقد اين قوه ها بوده ‪.‬‬
‫فــرق ميــان عقل وشــعور ‪ :‬يكتن از علم اي روانشناسي خواست ‪ ،‬ت افرق مي ان عقل وش عور را تجربه نمايد ‪ ،‬ب دين‬
‫صورت يك طفل انسان ويك چوچه گگ حيوان را تربيه نمود ‪ ،‬وبراي ش ان تعليم داد كه چگونه ميتوانند دروازه را ب از كنند‬
‫‪ ،‬کتابهايش را حاضر نمايند ‪ ،‬و به ب ازار رفته ض رورياتش را خري داري نمايند ‪ ،‬بعد ازينكه ه ردو بعضي از ام ور را ي اد‬
‫گرفتند ‪ ،‬روزي دروازه را قفل نمود ‪ ،‬واز حيوان خواست تا دروازه را باز كند ‪ ،‬آن حيوان هر قدر كوشش نمود دروازه ب از‬
‫نشد ‪ ،‬بناء درمقابل دروازه خاموش ايستاده ماند ‪.‬‬
‫آن دانشمند از طفل خواست تا دروازه را باز نمايد ‪ ،‬طفل بطرف دروازه رفت و كوشش نمود آنرا ب از نمايد ولي ديد‬
‫كه دروازه قفل است ‪ ،‬آن طفل خاموش ننشسته در جستجو شد ‪ ،‬تا براي باز نمودن دروازه راه ديگري بغ ير از دس تگير را‬
‫دريافت نمايد ‪.‬‬
‫آن دانشمند دانست كه ميان عقل وشعور فرق است ‪.‬‬
‫شعور‪ :‬عبارت از همان خصوصيت فط ري حيوان ات ب وده که به ش كل فط ري به ق درت خداوند ( جل جالله ) ب راي‬
‫پيشبرد زنده گي شان ‪ ،‬دروجود آنان خلق شده است ‪ ،‬و حيوانات ميتوانند بعضي از ام ور را به ش کل س طحي آن بياموزند ‪،‬‬
‫ولي قدرت ابتکار ونو آوري را ندارند ‪،‬‬
‫مثال ‪:‬‬
‫شخصي تخم هاي مرغابي را به زيرسينه ماكيان گذاشت ‪ ،‬چوچه ها به مجرد خارج شدن از تخم مطا بق فط رت ‪،‬‬
‫خود را به آب ميانداختند و ماكيان بيچاره كه اصل قضيه را نميدانست ‪ ،‬بر چوچه ه ايش ناله کن ان چيغ م يزد كه خ ود را در‬
‫آب نياندازيد كه غرق ميشويد ‪ ،‬حيوانات مط ابق فط رت خ ويش ك ار مينمايند وبه اس اس ش عوريكه دارند بعضي از ام ور را‬
‫مياموزند ‪ .‬ولي از آنچه در ش عور آن ان بص ورت فط ري نهفته است تج اوز ك رده نميتوانند ‪ ،‬زي را مورچه ها دو ق رن قبل‬
‫همانگونه خانه ميساختند كه امروز ميسازند ‪ ،‬ودرساختمان آن هيچ تفاوتي وجود ندارد ‪.‬‬

‫‪3‬‬
‫زنبور عسل همان نظام قديم توليد عسل را پيش ميبرد ‪ ،‬وكرم ابريشم هم همان سيس تم ق ديم را بط ورمنظم ب دون ك دام‬
‫تغيير انج ام ميدهد ‪ .‬اما ب رعكس انس ان داري وي ژه گي عقلي ميباشد ‪ ،‬که اين وي ژه گي برت ريت وي را به س اير مخلوق ات‬
‫روي زمين ثابت ميکند ‪.‬‬
‫عقـل‪:‬عب ارت از ق وهء فطر ي است که در وج ود انس ان خلق ش ده وق ابليت نو آوري ‪ ،‬پيش رفت ‪ ،‬تفک ير ‪ ،‬انديشه ‪،‬‬
‫بهزيستي و انکشاف سطح زنده گي را ميسر ميسازد ‪.‬‬
‫بناء عقل وسيله تميز ميان انسانها وساير حيوانات ميباشد ‪ .‬وهرگاه عقل مطابق وظيفهء اصلي آن استفاده گردد ‪ ،‬براي‬
‫رهنمايي انسان ‪ ،‬تقويت فكروانديشه ‪ ،‬پيشرفت زن ده گي ‪ ،‬پيش رفت وس ايل ‪ ،‬و بهب ود حي ات دني وي واخ روي ‪ ،‬به ترين ي ار‬
‫وياور انسان ميشود ‪ ،‬ولي هرگاه ازاين عقل به شكل مثبت آن اس تفاده نش ود ‪ ،‬ارزش خ ود را ازدست داده ‪ ،‬موقف انس ان از‬
‫حيوانات نيز پايان تر ميشود ‪ ،‬زيرا حيوانات خ واص فط ري خ ويش را ازدست نميدهند ‪ ،‬ولي فراموش گاران عقل ازداي رهء‬
‫شعور نيز خارج ميگردند ‪.‬‬
‫امتياز اختيار وارداه ‪ :‬نقطه مهم ديگر اينكه خداوند متعال ( جل جالله ) براي همهء انسانها برعالوه عقل قوهء اختي ار‬
‫داده است ‪ ،‬تا به اساس عقل خويش ‪ ،‬مس افه ه اي طويل را پيم وده ‪ ،‬از ك وكب زمين به س اير ك واكب نقل وح ركت نمايند ‪،‬‬
‫مظاهر قدرت الهي را دريابند ‪ ،‬با عقل خ ويش وس ايلي را اخ تراع نمايند كه كوچك ترين اش ياء را به س اده گي م ورد مطالعه‬
‫قرار دهند ‪ ،‬حيوانات بسيار قوي وخطرناك را تحت تأثير خويش قرار داده ‪ ،‬و از وج ود آن ان ب راي خ ويش اس تفاده نمايند ‪،‬‬
‫وبدين شكل عقل يك وسيله تمايز ميان انسانها وساير مخلوقات است ‪ .‬همچنان در اختيار نيک وبد نيز برايش اختيارداده است‬
‫‪ ،‬تا به اس اس رشد عقلی خ وبی ها اختي ار نمايد ‪ ،‬تا بتواند س عادت دنيا وآخ رت را به اس اس آزادی اختي ار حاصل نمايد ‪،‬‬
‫درحاليکه ساير مخلوق ات (فرش ته ها ‪ ،‬حيوان ات ‪ ،‬نبات ات ) به اختي ار خ ود نب وده ‪ ،‬مجب ور اند مط ابق احک ام الهی وظيفه ء‬
‫خويش انجام دهند ‪.‬‬
‫پرورش ورشد عقل ‪ :‬پرورش ورشد عقل به خ ود انس ان تعلق دارد ‪ ،‬او ميتواند از طريق علم ودانش عقل خ ويش را‬
‫پرورش داده ‪ ،‬و به مقام هاي ع الي برسد ‪ ،‬روي همين اصل است كه انس انها درعقل ودانش خ ويش ف رق ميكنند ‪ ،‬وهركسي‬
‫مطابق زحمات خويش از عقل وفراست خويش استفاده مطلوب مينمايد ‪.‬‬
‫براي اينكه اين موضوع بهتر روشن گردد بعضي از دانشمندا ن خواستند ان دازه رشد عقلي دو انس ان (‪ 60‬س اله ) را‬
‫باهم مقايسه نمايند ‪ ،‬عقل بی سواد ودانشمندي را مورد تحقيق وپژوهش قراردادند ودريافتند كه ‪:‬‬
‫اگرچه عمر اين دانشمند ‪ 60‬ساله است ولي عمرعقلش ‪ 120‬ساله ش ده ‪ ،‬يع ني او از عقل خ ويش دوچند عمر خ ويش‬
‫اس تفاده نم وده است ‪ ،‬ولي درمقابل وق تي ش خص بي دانش وبيس وادي را كه عين عمر را داشت ‪ ،‬وتم امي عمرخ ويش را با‬
‫ايستادن با جوانان ونوجوانان در كوچه ويا محالت لهو ولعب‪،‬صرف نموده ب ود ‪ ،‬م ورد تحقيق ات دم اغي ق رار دادند ‪ ،‬ب دين‬
‫نتيجه رسيدند كه باوجود عمر شصت ساله اش عقل او صرف پانزده ساله ميباشد ‪.‬‬
‫چو عمرت رسيد در سال بيست نشايد همچو طفالن طفالنه زيست‬
‫حواس پنجگانه وسايل تغذيه عقل ‪ :‬انسان داري دوبخش یعنی عقلي ومادي ميباشد ‪ ،‬هرک دام اين دو بخش ض رورت‬
‫به تغذيه دارند ‪ ،‬هرگ اه به وج ود م ادي خ ود نظر ک نيم ‪ ،‬بخ وبي مي ابيم که اک ثريت غ ذا ها ‪ ،‬نوش يدني ها ‪ ،‬مي وه ج ات‬
‫وسبزيجات که براي انسان خيلي ها مفيد هستد وضرورت اساسي وجود انس ان را تش کيل ميدهند ‪ ،‬درص ورت اس تفاده مثبت‬
‫براي انسان منفعت هاي زي ادي را بب ار آورده ‪ ،‬کمب ود وج ود انس ان را تکميل نم وده ‪ ،‬وانس ان ميتواند زن ده گي خ ويش را‬
‫بصورت مثبت وبدون رنج سپري نمايد ‪ ،‬برعکس استفاده منفي ازين غذا ‪ ،‬بدون درنظر داشت توصيه ه اي طبيب ان ‪ ،‬نه تنها‬
‫منفعتي به وجود انسان نداشته ‪ ،‬بلکه سبب مبتال شدن به امراض و انتقال مکروبها به انسان ميشود ‪ .‬به همين سان عقل انسان‬
‫‪ ،‬نيزاز طريق حواس پنجگانه قابل تقويه ورشد ميباشد ‪.‬‬
‫عقل انسان زماني رشد ميکند که توسط حواس پنجگانه ‪ ،‬امور مثبت و مفيد برايش انتقال گردد ‪ ،‬ولي برعکس مس ايل‬
‫منفي ‪ ،‬عقل انس انرا ن يز به ام راض مختلف فک ري مبتال ميس ازد ‪ ،‬و با وج ود اينکه انس ان عقل دارد ‪ ،‬ولي ق وه تفکيک‬
‫وانديشه آن ضعيف شده ‪ ،‬وظيفه خويش را بصورت درست انجام داده نميتواند ‪.‬‬
‫اصل مطلب درين بحث اينست كه انسان منحيث يك مخلوق گرانقدر و داراي تميزفكري ‪ ،‬به اساس عقل وانديشه س الم‬
‫‪ ،‬اشرف مخلوقات پنداشته شده است ‪ ،‬زيرا همين عقل س ليم است كه اورا از زن ده گي م ادي ‪ ،‬بس وي زن ده گي كامل (م ادي‬
‫ومعنوي) ميكشاند ‪ ،‬وانسان با داشتن همين عقل ميتواند كه داراي معنويت قوي شده ‪ ،‬مقامش باال تراز فرشته ها شود ‪.‬‬
‫بی توجهی به امتيــاز عقل ‪ ،‬شخصــيت انســان را ضــايع ميکند ‪ :‬قبال خوانديم که عقل مهم ترين خصوص يتي است كه‬
‫خداوند متعال براي بشريت عنايت فرموده است ‪.‬‬
‫هرگاه انسان از استخدام عقل ودانش خود داري نموده ‪ ،‬واين ويژه گي الهي را ‪ ،‬به باد نس يان ق رار دهد ‪ ،‬وي اهم از‬
‫نياكان وساير مردمان بدون كاربرد فكر ‪ ،‬انديشه وعقل خويش به ش کل س طحي وکورکورانه تقليد نمايد ‪ ،‬وي ژه گي انس اني‬
‫را نيز لكه دار مينمايد ‪ ،‬براي اينكه انسان اگاهي كامل داشته باشد ‪ ،‬الزم است قوهء عقلی خويش را به شكل مثبت آن تق ويت‬

‫‪4‬‬
‫دهد ‪ ،‬در شناخت اطرافيان وحقايق از فكر س ليم با اس تخدام عقل آگ اهي حاصل نمايد ‪ ،‬دانش مندي ميفرمايد ‪ :‬يگانه راه ب راي‬
‫تغيير دادن مفاهيم انسان ‪ ،‬ايجاد يك فكرسالم ازحيات ميباشد كه بواسطهء آن مفاهيم درستي از دنيا اخذ شده ميتواند )‬
‫عقل مثبت منجر به تفکير مثبت ميگــردد‪:‬هرگ اه ازعقل انس ان در راه مثبت اس تعمال گ ردد ‪ ،‬منجر به تفک رات مثبت‬
‫ميگردد ‪.‬‬
‫تفکرات مثبت به امور حي اتي ‪ ،‬جامعه ‪ ،‬خلقت مخلوق ات ‪ ،‬خلقت آس مانها وزمين بص ورت درست عمل نم وده ‪ ،‬و به‬
‫اساس گفته سعدي شيرازي ‪:‬‬
‫هرورقش دفتريست معرفت کردگار‬ ‫برگ درختان سبز درنظر هوشيار‬
‫خداوند متع ال(جل جالل ه) انس انرا هميشه به ك اربرد فكر وانديشه دع وت نم وده وكس اني را که در س اير موج ودات‬
‫اطراف خويش فكر ميكنند توصيف وتمجيد نموده ميفرمايد (الذين يذكرون هللا قياما وقع ودا وعلى جن وبهم ويتفك رون في خلق‬
‫السماوات واألرض ‪ ،‬ربنا ما خلقت هذا باطال سبحانك فقنا عذاب النار) كسانيكه خداوند را در حالت ايستاده ‪ ،‬نشسته و به پهلو‬
‫خفته ي اد ميكنند ‪ ،‬و در م ورد خلقت آس مانها وزمين فكرميكنند ‪ ،‬وميگويند ‪ :‬پروردگ ارا اين همه را باطل خلق نك رده اي ‪،‬‬
‫پاكيست مرترا ‪ ،‬مارا ازعذاب آتش وقايه نما يد‪.‬‬
‫تفکير مثبت منجر به شناخت حقايق ميگردد ‪ :‬تفکير مثبت انسان را کمک ميکند که ‪ ،‬خود را بشناسد ‪ ،‬حقيقت جهان‬
‫را كشف نمايد ‪ ،‬هدف خويش را درك نمايد ‪ ،‬و بدين اساس خالق خويش را شناخته ‪ ،‬عمرش را صرف خ ود س ازي ‪ ،‬جه ان‬
‫سازي ‪ ،‬وانسان سازي نمايد ‪ ،‬و درنتيجه به مقام عالي خداشناسي رسد ‪ ،‬وهمهء اعمالش را بخ اطر ش ناخت پروردگارمتع ال‬
‫(جل جالله) وكسب رضايتش صرف نمايد ‪ .‬عمر خيام ميگويد ‪:‬‬
‫فرزند وعيال و خانمان را چي كند‬ ‫آنكس كه ترا شناخت جان را چي كند‬
‫ديوانهء تو هر دو جهان را چي كند‬ ‫ديوانـه كني هـر دو جهانش بخشي‬
‫ولي هرگاه همين انسان با وجود داشتن عقل وتميز كه ويژهء وي ميباشد ‪ ،‬بازهم راه عقالنيت ‪ ،‬انسانيت و معن ويت را‬
‫ترک نموده ‪ ،‬مانند حيوانات تنها به بخش هاي م ادي توجه داش ته ‪ ،‬معن ويت را زير پا نمايد ‪ ،‬مرتبه ودرجه اش از حيوان ات‬
‫فروتر ميشود ‪ ،‬زي را حيوان ات به اس اس ش عوريكه دارند ‪ ،‬وظيفه خ ويش را مط ابق احك ام الهي به پيش ميبرند ‪ ،‬وبا داش تن‬
‫فطرت سليم خويش ميدانند كه فالن كار خوب و فالن كار هم بدست ‪ ،‬به گونه مثال زم اني ش ما يك پارچه گوشت را درمقابل‬
‫پشك ت ان ميگذاريد ‪ ،‬او هم ان گوشت را درمقابل ش ما ص رف ميكند ‪ ،‬ولي زم اني همين پشك ‪ ،‬پارچه گوشت را از يخچ ال‬
‫دزدي ميكند ‪ ،‬او بعد از دزديدن گوشت فرار ميكند ‪ ،‬زي را او به اس اس فط رت خ ويش ‪ ،‬ميداند كه اين ك ار وي جن ايت است‬
‫‪،‬ودرمقابلش حتما مجازات ميشود ‪ ،‬و فرار را بر قرار ترجيح ميدهد ‪.‬‬
‫اين حيوان با داشتن اين فطرت سالم حيواني ‪ ،‬با وجود نداشتن عقل ‪ ،‬امور مثبت ومنفي را تا اندازهء درك مينمايد ‪.‬‬
‫ولي درمقابل هرگاه شخصي با داشتن عقل وانديشه ‪ ،‬وفطرت قوي انساني ‪ ،‬حقايق را نپذيرفته ‪ ،‬راه حي وانيت را در‬
‫پيش گيرد ‪ ،‬مقام واالي خويش را واژگون نموده ‪ ،‬و خود را نسبت به حيوان ات پست تر س اخته است ‪ ،‬روي همين دليل است‬
‫كه چنين انسانها را قرآن عظيم الشان فاقد شعور بيان داشته است ( وهم ال يشعرون ) ايشان حتا فاقد شعورميباشند ‪.‬‬
‫عقل قوي انسانرا از پستي ها به بلندي ها انتق ال ميدهد ‪ ،‬ق وهء تفك ير وي را پ رورش داده ‪ ،‬حق ايق را بيش تر وبيش تر‬
‫درك نموده ‪ ،‬ودرنتيجه شناخت پروردگارمتعال (جل جالله) براي وي آسان ميش ود ‪ ،‬اين انس ان با وج ود موج وديت وس ايل‬
‫مادي فراوان بازهم راه تواضع را در پيش گرفته ‪ ،‬با دانش واالي خويش ‪ ،‬به چنان مرحله ميرسد كه گفتنش ذكر و خاموشي‬
‫اش فكر ميگردد و ميداند که ‪:‬‬
‫تا توناني به كف آري و به غفلت نخوري‬ ‫ابروباد ومه وخورشيد وفلك دركارند‬

‫أفال تتفكرون‬ ‫‪-‬‬ ‫أفال تتذكرون‬ ‫‪-‬‬ ‫( افال تعقلون‬

‫چرا عقل تانرا به كار نمياندازيد ؟ چرا به ياد نمي آوريد ؟ چرا فكر نميكنيد ؟‬

‫ب أَ ْقفَالُ َها) البقرة‪24/‬‬


‫(أَفَال يَتَ َدبَّرُونَ ا ْلقُ ْرآنَ أَ ْم َعلَى قُلُو ٍ‬
‫چرا در مورد قرآن از فكر وتدبركار نميگيرند ؟‬
‫آيا دردلهايشان قفل ها نهاده شده است ‪.‬‬

‫أقسام تفكير وانديشهء انساني‬

‫‪5‬‬
‫قبال خوان ديم که انس ان به اس اس برت ريت عقلي نس بت به ديگر مخلوق ات داراي ق وهء تفكر وانديشه ميباشد ‪ ،‬اين‬
‫انديشهء انساني ‪،‬از دريچه هاي حواس پنجگانه انسان ‪ ،‬تغذيه ميشود ‪.‬‬
‫اگرچه انس ان دراصل خلقت داراي فط رت س ليم وانديش هء خ وب وانس اني ميباشد ‪ ،‬ولي ت أثيراين عوامل درتق ويت‬
‫فطرت ويا هم برعكس آن در فروپاشي و از دست دادن فطرت انساني ‪ ،‬تأثير بسيار مهمي دارند ‪ ،‬وروي همين اصل انس انها‬
‫طرز تفكر وانديشه هاي مختلفي از جهان هستي دارند ‪.‬‬
‫تفكر وانديشه انساني را ميتوان به دو دسته تقسيم بندي نمود ‪:‬‬
‫‪ -1‬تفكر سالم و مثبت ‪ :‬تفکير سالم ومثبت به اساس هم ان راه ه اي تغذيه عقل وتفك ير ازمحيط وم احول مثبت وس ليم‬
‫انسانی بدست ميايد ‪ ،‬والدين نخستين معلمان اطفال درمنزل ميباشند ‪ ،‬واخالق والدين تأثير مهمي در تقويت ورشد تفكير وعقل‬
‫آنان دارد ‪ ،‬والدين متدين ‪ ،‬فرزندان سالم وداراي انديشه سالم را به جامعه تقديم ميدارند ‪ ،‬اين والدين مهرب ان ‪ ،‬حتا در هنگ ام‬
‫سخن گفتن ‪ ،‬ذهنيت اطفال را در نظر گرفته ‪ ،‬براي شان ‪ ،‬وسايلي را تقديم ميدارند كه سبب تنويز اذهان آنان گردد ‪.‬‬
‫يكتن از دانشمندان تعليم وتربيه غرب كه در مسلك خويش دكتورا داشت ‪ ،‬خواست براي تعليم به تر اطف ال و تق ويت‬
‫ذهنيت آنان دريك كشور پيشرفته ‪ ،‬تدريس خويش را از مرحله ابتدايي آغاز نمايد ‪ ،‬تا به اساس تقويت اين تهداب اساسي تعليم‬
‫وتربيه كه در صنوف ابتدايي ميباشد ‪ ،‬اطفال را براي پذيرش دانش بهتر آماده سازد ‪ ،‬وي ميگويد ‪ :‬من خواس تم اطف ال را به‬
‫تفكير وانديشه سالم بكشانم ولي دريافتم كه طفلي مرا به س وي ش ناخت كش انيد ‪ ،‬وب اآلخره مس لمان ش دم ‪ ،‬من بدست يك طفل‬
‫صنف اول يا دوم مرحله ابتدايي مكتب مسلمان شدم ‪ .‬وي درين مورد داستان زنده گي ايماني خويش چنين توضيح ميدهد ‪:‬‬
‫روزي خواستم براي درك ذهنيت اطفال ( شاگردان خويش ) سواالتي براي آنان تقديم دارم ‪ ،‬از همه سوالي نم ودم كه‬
‫در ‪ ( :‬او چي تصميمي براي آيندهء خويش دارد ؟ )‬
‫هريكي از شاگردان به اساس ارتباط شخصي ودرك مفاهيم زنده گي مط ابق اس تعداد خ ود ‪ ،‬به انتخ اب مس لك آين ده ء‬
‫خويش جوابي بي ان ميداشت ‪ ،‬كسي ميخواست انجن ير ويا داك تر ش ود ‪ ،‬ديگ ري ميخواست ‪ ،‬اس تاد ومعلم باشد ‪ ،‬ويكي هم به‬
‫اساس عالقمندي هاي فلمي وسپورتي ميخواست ‪ ،‬كه فوتبالر ‪ ،‬ممثل ‪ ،‬هيرو ‪ ،‬وياهم رقاصه وآواز خوان باشد ‪ ،‬ولي در جمله‬
‫اين اطفال زماني به جواب طفلي متوجه شدم كه فرمود ميخواهد ‪ :‬صحابي پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) شود ‪.‬‬
‫من با تعجب فرآوان پرس يدم كه ص حابي كيست ؟ آن طفل با اس تفاده ازمحيط خ ويش ب رايم گفت كه پ در وم ادرم هر‬
‫ش بي ب راي ما در محيط م نزل به ع وض تماش اي فلم ه اي نا خوش ايند ومبت ذل ‪ ،‬ما را با قص هء زن ده گي يكتن از ي اران‬
‫پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) آشنا ميسازد ‪ ،‬وبراي ما با زبان سادهء خود مان ‪ ،‬قصهء زنده گي آن انرا بي ان مي دارد ‪ ،‬ومن ‪،‬‬
‫برادران وخواهرانم كه هرشب يك قصهء از زنده گي يكتن از صحابه كرام را ميشنويم ‪ ،‬باآلخره غرق شخصيت آن ان ش ده ‪،‬‬
‫وميگوييم كه اي كاش ما هم صحابه پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) شويم ‪ ،‬وهرگاه امك ان باشد ‪ ،‬درج واني ميخ واهم ص حابي‬
‫پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) باشم ‪.‬‬
‫اين دانشمند ميفرمايد كه اين طفل معصوم نميتوانست كه تمامي سواالت مرا پاسخ گويد ‪ ،‬بناء من خواس تم تا معلوم ات‬
‫بيشتر درمورد صحابه را از والدينش درك نمايم ‪ ،‬وروي همين هدف تماسي با والدين طفل حاصل نمودم ‪ ،‬وروزي به م نزل‬
‫آنان رفتم ‪.‬‬
‫من با ورود به م نزل آن ان ش يفته ش دم ‪ ،‬زي را دي دم كه يك فاميل ك امال متف اوت از ديگ ران ب ود ‪ ،‬اين فاميل كه ف رق‬
‫فراواني با س اير فاميل ها داشت ‪ ،‬م رد هنگ ام داخل ش دن به م نزل ب راي خ انمش واعض اي ف اميلش س الم ميدهد ‪ ، ،‬خ انم‬
‫شوهرش را به گرمي استقبال نموده ‪ ،‬وشوهر هم در داخل شدن به منزل كلمه ( السالم عليكم ) را به ش كل اح ترام ادا مينمايد‬
‫‪ ،‬كه داراي مفهوم دعا وسالمتي براي جانب مقابل است ‪ ،‬پسرجوان شان ‪ ،‬چ اي را درمقابل ما ميگ ذارد ‪ ،‬ودخترنيمه س ال‬
‫شان مادرش را در امور منزل همك اري ميكند ‪ .‬به ع وض اينكه هركسي مص روف خ ود باشد ‪ ،‬ومانند س اير فاميل ها ‪ ،‬يكي‬
‫مصروف شنيدن موسيقي ‪ ،‬ديگري مصروف ديدن فلم ‪ ،‬ويكي درخانه و ديگ ري س رگردان در ن ايت كلپ ها باش ند ‪ ،‬همه به‬
‫شكل متحدانه زنده گي خويش را به اساس ارشادات وال دين به پيش ميبرند ‪ ،‬وزم اني هم يكتن ازوال دين درام وردين ص حبت‬
‫مينمود ‪ ،‬همه با رضايت كامل به سخنان وي گوش داده ‪ ،‬وبا تكان دادن سرسخنانش را اس تقبال نم وده وگ اهي هم با قط رات‬
‫اشكي كه ازچشم شان سرازير ميشد ‪ ،‬مصيبت هاي صحابه كرام را ‪ ،‬مصبت خود دانسته ‪ ،‬و با ذكر نام پيامبر(صلي هللا عليه‬
‫وسلم ) فوراً درود بزبان آورده به همان الفاظ عـربي( صلي هللا عليه وسلم ) ميگفتند ‪.‬‬
‫من سؤاالت خويش را درمورد صحابه پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) وشخصيت پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) آغ از‬
‫نمودم ‪ ،‬و با معرفت با چنين شخص يت ها ‪ ،‬ب ازهم علت عالقمن دي اطف ال را و اينكه ش اگردم چي پاس خي ب رايم داده ب ودم‬
‫استفسار نمودم ‪.‬‬

‫‪6‬‬
‫پدرطفل برايم توضيح نم ود كه وي به اس اس ارش ادات الهي كه ( يا أيها ال ذين آمن وا ق وا انفس كم واهليكم ن ارا وقودها‬
‫الناس والحجارة ) اي مؤمنان ! شما خود و اعضاي فاميل تانرا از آتش دوزخ كه هيزم آن انسانها وس نگها ميباشد نج ات دهيد‬
‫‪.‬‬
‫مطابق همين حكم الهي ‪ ،‬من هرشب به عوض مصروفيت به برنامه هاي تلويزيوني وراديويي كه اكثر آن زادهء م اده‬
‫پرستي وانسان پرستي هاست ‪ ،‬و اطفال واعضاي خانواده را به انحراف ات ميكش اند ‪ ،‬به مطالعه شخص يت پي امبر( ص لي هللا‬
‫عليه وسلم ) وياران وي صرف ميدارم ‪ ،‬و يكي از اعضاي فاميل يك بخش كوتاه زنده گي يك ص حابي را از كت اب حكاي ات‬
‫صحابه ويا سيرت پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) مطالعه نموده ‪ ،‬س پس درم ورد زن ده گي آن ان ص حبت ميك نيم ‪ ،‬كه اين ك ار‬
‫براي شخصيت سازي مان ‪ ،‬مفيد واقع شده ‪ ،‬وهرشبي ايمان ما را قوي ميسازد ‪ ،‬ومهمترين تأثير آن همين است كه اطف ال ما‬
‫به عوض تاثر به شخصيت هاي ممثلين فلم ه اي غ ير مت دين كه اك ثرا نقش ه اي غ ير اخالقي را تمثيل ميكنند ‪ ،‬و اطف ال را‬
‫غرق گمراهي ها ميكنند ‪ ،‬به شخصيت پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) وصحابه گرامي اش متاثر ميشوند ‪ ،‬وبا وجود اينكه هيچ‬
‫كسي نميتواند كه درين عصر صحابي گردد ‪ ،‬ولي اين طفل ما با همان عالقمندي طفلي خويش براي ش ما چ نين ج وابي داده‬
‫است ‪.‬‬
‫اين دانشمند اضافه ميكند كه من بعد از برخورد با چنين شخصيت ها ‪ ،‬درصدد مطالعهء بيشتر درمورد پيامبراسالم (‬
‫صلي هللا عليه وسلم ) وصحابه كرام شدم ‪ ،‬وكتابي را كه رهنم اي همه ب ود ( ق رآن ك ريم ) مطالعه نم ودم و ب اآلخره با درك‬
‫حقايق دين مقدس اسالم به اين دين مدنيت ‪ ،‬اخالق وانسانيت گرايش مسلمانیت خويش را اعالن نمودم ‪.‬‬
‫اكنون كه اين قصه را مطالعه نموديم ‪ ،‬براي ما ثابت ميگردد كه فضاي مثبت فاميل چق در نقش مهمي در رشد وتربيه‬
‫اطفال داشته و آنان را براي پذيرش حقايق آماده مينمايد ‪.‬‬
‫وهرگ اه اين طفل با اس تفاده از فض اي مثبت فاميل ‪ ،‬راهي مكتب ميگ ردد ‪ ،‬ودرآنج ااز شخص يت ع الي معلم ان‬
‫ودانش مندان اس تفاده نمايد ‪ ،‬ميتواند كه با اس تفاده ازين مج راي تغ ذيوي عقل ودانش ‪ ،‬راه ه اي به تر انديشه وتفك ير مثبت را‬
‫بياموزد ‪ ،‬يكتن از داكتران تعليم وتربيه ميگويد ‪ :‬شما زماني براي اطفال ت ان نص يحت ميكنيد ‪ ،‬كوشش كنيد كه اص طالحات‬
‫مثبت را به كار بريد ‪ ،‬برايشان بگوييد كه بايد راستكار ‪ ،‬صادق ‪ ،‬امانت كار ‪ ،‬راستگو ‪ ،‬با اخالق‪ ،‬ومح ترم باش ند ‪ ،‬زي را با‬
‫استخدام اين واژه ها آنانرا به درك اين مفاهيم تشويق ميكنيد ‪ ،‬وهرگ اه به ع وض اين اص طالحات مثبت ‪ ،‬واژه ه اي منفي را‬
‫استعمال نماييد ‪ ،‬وبراي اطفال بگوييد كه (قم ار نزنيد ‪ ،‬دزدي نكنيد ‪ ،‬قتل نكنيد ) ش ما در حقيقت به ش كل غ ير مس تقيم آن انرا‬
‫متوجه بدي ها ساخته ايد ‪ ،‬زيرا آنان ‪ ،‬در جستجوي درك اين مفاهيم ميشوند ‪ ،‬وذهن آنان مصروف چنين بدي ها ميگردد ‪.‬‬
‫قرآن عظيم الشان ميفرمايد‪ :‬يَاأَيُّهَا الَّ ِذينَ آ َمنُوا اتَّقُوا هَّللا َ َوقُولُوا قَوْ اًل َس ِديدًا ‪ -‬يُصْ لِحْ لَ ُك ْم أَ ْع َم الَ ُك ْم َويَ ْغفِ رْ لَك ْمُ‬
‫ُذنُوبَ ُك ْم َو َم ْن يُ ِط ْع هَّللا َ َو َرسُولَهُ فَقَ ْد فَا َز فَوْ ًزا َع ِظي ًما )‬
‫اي مؤمنان از خدا بترسيد ‪ ،‬وسخنان درست بگوييد ‪ ،‬تا اعمال شما درست شده ‪ ،‬وخداوند گناهان شما را مغفرت نمايد‬
‫‪ ،‬وهركه از خدا وپيامبرش اطاعت نمايد ‪ ،‬كاميابي بزرگي نصيبش شده است ‪.‬األحزاب ‪70- 71 /‬‬
‫امام ابن كثير در تفسير اين آيت شريف ميفرمايد ‪ :‬خداوند متعال بنده هايش را به تق وا وگفتن س خنان درست كه در آن‬
‫غلطي وانحراف نباشد ‪ ،‬امر نموده است ‪.‬‬
‫ام ام قرط بي ميفرمايد ‪ :‬حض رت ابن عب اس ميفرمايد كه س خن س داد ( ال إله إال هللا ) ميباشد ‪ ،‬وگفته ش ده كه س خن‬
‫( سداد ) سخني است كه ظ اهر آن مط ابق ب اطن آن باشد ‪ ،‬وي اهم س خني است كه ه دف آن رض ايت هللا متع ال باشد ‪ ،‬وام ام‬
‫قرطبي درخاتمه ميگويد كه منظور ازين سخن تمامي سخنان نيك ميباشد ‪.‬‬
‫بعضي از معلمان دانشمند و با فكر ‪ ،‬براي اينكه شاگردان شان به بحث وبژوهش ‪ ،‬به ش كل بهتروبيش تر ع ادت كنند ‪،‬‬
‫از آغ از دوران ابت دايي مكتب ب راي ش ان وظ ايفي مانند جمع نم ودن ‪ ،‬گله اي مختلف دركتابچه ها ‪ ،‬بي ان رنگه اي اش ياء ‪،‬‬
‫تصاوير حيوانات ‪ ،‬و فرق ساختمان فزيكي آنان وغيره اموريكه براي تقويت فكر شاگردان كمك ميكند ‪ ،‬به شكل كار خ انگي‬
‫بيان ميدارند ‪ ،‬اين طفل ازآغازبا كتابخانه ‪ ،‬فضا ‪ ،‬وتفكير درمورد اشياء ع ادت نم وده ‪ ،‬وب اآلخره درمراحل ب االيي تفک رات‬
‫تق ويت ميش ود ‪ .‬وس پس با ورود به پوهنتونها ودانش گاه ها ‪ ،‬اين انديش هء س الم وي به اس اس دروس س الم فكروانديشه ‪ ،‬علم‬
‫ودانش انس اني ‪ ،‬واس تفاده از وس ايل مختلف تكن الوژي هن وز هم به مراحل ع الي رشد خ ود برسد اين انس ان با درك چ نين‬
‫حقايق به مرحله شناخت خود ‪ ،‬جامعه ‪ ،‬طبيعت ‪ ،‬وخالق اين طبيعت انتقال مينمايد ‪.‬‬
‫‪ -2‬تفكير ناسالم ومنفي‪ :‬به همانگونه كه فضاي درست وسالم فاميل يك طفل را به ارزش هاي خوب متوجه ميس ازد ‪،‬‬
‫به همين شكل ‪ ،‬آلوده گي اخالقي زنده گي خانواده ‪ ،‬ن يز درض عف شخص يت اطف ال ‪ ،‬وخ رابي آين ده آن ان اهميت بس يارمهم‬
‫وبارز دارد ‪ ،‬دانشمندان جرم شناسي اكثريت مجرمان را را چنان دريافته اند كه بسياري از قاتالن وجنايت ك اران كس اني اند‬
‫كه درفضاي خانواده آنان مشاجرت هايي بين اعض اي فاميل به وي ژه مادروپ در ‪ ،‬س بب انح راف انديشه آن ان ش ده ‪ ،‬وآن انرا‬
‫مجرم بار آورده است ‪ .‬طفليكه در فضاي خانواده ‪ 24‬ساعت در پاي تلويزيون ها نشسته ‪ ،‬وبه مشاهده افالم مبت ذل مص روف‬
‫باشد ‪ ،‬و با ديدن شراب نوشي ها ‪ ،‬جنگ هاي پي درپي ‪ ،‬تمسخر بر بزرگان ‪ ،‬وياهم توجه به بتها ‪ ،‬وكمك خواهي هنرمن دان‬

‫‪7‬‬
‫درهنگام مشكالت از بتها ‪ ،‬سنگها ومجسمه ها ‪ ،‬ت اثير منفي در تفك ير او رونما ميگ ردد ‪ .‬درس ال ‪ 1385‬ج واني دركابل ‪ ،‬با‬
‫مشاهده فلمهاي هندي ‪ ،‬ومتأثر شدن به اين فلمها ‪ ،‬توان يك سيلي پ در را ني اورده ‪ ،‬وب راي اينكه ‪ ،‬ت أثرش را ث ابت نمايد ‪ ،‬به‬
‫تشناب رفته و ريسماني را به گلوي خويش گذاشته ‪ ،‬خود را انتحار( خودكشي ) نمود ‪.‬‬
‫بي توجهي مربيان در اخالق اطفال وجوانان نيز تأثير مهمي ‪ ،‬برشخصيت آنان داشته ‪ ،‬وبسيار فرق است مي ان طفلي‬
‫كه معلم وم ربي اش ‪ ،‬ن زاكت ه اي اجتم اعي را مراع ات نم وده و دانش آم وزان را مثل اوالد خ ويش تربيه ميكند ‪ ،‬و بين‬
‫شاگرداني كه مربي شان چنين امور را درنظر نداشته ‪ ،‬با شكنجه وزور ‪ ،‬ويا هم استخدام الفاظ نا پسند ‪ ،‬شاگردان را مجب ور‬
‫به درس و مطالعه ميسازند ‪.‬‬

‫خانـدان نبوتـش گم شد‬ ‫پسـر نوح با بـدان بنشست‬


‫پي نيكان گرفت ومردم شد‬ ‫سگ اصحاب كهف روزي چند‬
‫ذهن سالم منجربه شناخت خالق حقيقي وحقايق ميگردد‬
‫هرگ اه بخ واهيم كسي را به حق ايق حي ات ‪ ،‬اه داف زن ده گي وش ناخت پروردگ ار رهنم ايي نم اييم الزم است ‪،‬‬
‫فكروانديشه مثبت وسالم ‪ ،‬حيات انساني را برايش پيشكش نماييم ‪ ،‬زيرا بسياري مردمان ‪ ،‬انديشهء ناس المي از حي ات خ ويش‬
‫داشته ‪ ،‬وفكرميكنند كه اين حيات هدف نه ايي حي ات انس ان ب وده ‪ ،‬و ب اختم اين زن ده گي ‪ ،‬انس ان ب راي هميش ن ابود ش ده ‪،‬‬
‫وتمامي زحمات وي به باد نيستي خواهد رفت ‪ ،‬اين انديشهء ناس الم ازحي ات انس اني ‪ ،‬بس ياري مردم ان را وادار نم وده تا با‬
‫شكست هاي بسيار کوچك ‪ ،‬دست به خودكشي زنند ‪ ،‬زيرا زماني زن ده گي دني ا‪ ،‬ه دف نه ايي انس ان باشد ‪ ،‬ودرين زن ده گي‬
‫ناكام شد ‪ ،‬هيچ ضرورتي براي دوام اين زنده گي الزم نبوده ‪ ،‬مجبور خود را از قيد اين ب دبختي خالص نم وده ‪ ،‬ودر قط ار‬
‫هالك شده ها شامل گردد ‪.‬‬
‫ولي تفكير حقيقي در اصل زنده گي انسان را مياموزاند كه اين زنده گي هدف نبوده ‪ ،‬بلكه وس يله ب راي عب ور بس وي‬
‫زنده گي ابدي است ‪ ،‬وهرگاه چنين انديشه ‪ ،‬فكر انس انرا من ور س ازد ‪ ،‬اين انس ان شكسـت ه اي ظ اهري و م وقت حي ات را‬
‫تحمل نموده براي رسيدن به اهداف عالي عمل مينمايد ‪.‬‬
‫ارزش انسان زماني بلند ميرود كه با تفكرات سالم در ش ناخت موج ودات ‪ ،‬ودرك مف اهيم حقيقي رهنم اي انس ان باشد‬
‫وبراي اينكه انسان به مرحله كمال خويش رسد ‪ ،‬الزم است تفكيروانديشهء خويش را با اس تخدام عقل س ليم در ش ناخت خ الق‬
‫حقيقي و درك مفاهيم اصلي زن ده گي مش غول نمايد ‪ ،‬زي را همينگونه كه روش انس ان با انس ان ديگر از نگ اه ش ناخت وع دم‬
‫شناسايي فرق ميكند ‪ ،‬وازخود وبيگانه به اساس ش ناخت ها متف اوت ميباش ند ‪ .‬وهمينكه ب راي يک دوست عزيز ما که م دتي‬
‫دور از ما زنده گي نموده است ‪ ،‬فرزندان ‪ ،‬دوستان ‪ ،‬خويشاوندان ‪ ،‬اق ارب ‪ ،‬نزديك ان ‪ ،‬و كس انيراكه با ايش ان محبت داريم‬
‫معرفي ميكنيم ‪ ،‬وبرايشان ميفهمانيم كه اينها دوستان ما هستند ‪ ،‬روش آن ش خص ن يز به اس اس اين مع رفت وش ناخت ف رق‬
‫ميكند ‪ ،‬احترام ‪ ،‬صحبت ‪ ،‬رفت وآمد ‪ ،‬نشست وبرخواست خود را به اساس همين دوستان ترتيب وتنظيم مينمايد ‪.‬‬
‫الزم است به همين شكل دوست حقيقي مؤمنان را كه ذات پروردگار عالميان ميباشد ‪ ،‬نيز براي دوستان ما معرفي‬
‫نماييم ‪ ،‬برايشان پيامبر ‪ ،‬صحابه ومقربان بارگاه الهي را معرفي نماييم ‪ ،‬تا با شناخت حقايق ايماني محبت آنان با ايشان زي اد‬
‫گردد ‪ ،‬يك ضرب المثل عربي است كه (كل عدو لما يجهل ) هركسي دشمن آنچه است كه آنرا نميداند ‪.‬‬
‫علت سرپيچي بسياري ازمردم ان ازاحك ام الهي وقواعد ايم ان ازندانس تن حق ايق سرچش مه ميگ يرد ‪ ،‬وظيفه مفك ران‬
‫ودانشمندان مؤمن است تا در شناخت ها‪ ،‬مردمان را همكاري نموده وبرايشان درمع رفي ذات پروردگ ار ‪ ،‬پي امبران و كت اب‬
‫بزرگ الهي بخيلي نكرده ‪،‬ايشا نرا با آنان آشنا نمايند ‪.‬‬
‫الزم است دراستخدام مثبت فكرانساني با ديگران همكاري نمود ‪ ،‬وبراي رشد تفكيروشناخت حقايق ‪ ،‬داليل دانش مندان‬
‫را براي همه بيان داشت زيرا قوه تفكير به اساس معلومات و تجارب ومطالعهء آثار دانشمندان ‪ ،‬وآنانيكه به حقيقت رسيده اند‬
‫تقويت ميگردد ‪.‬‬
‫هرگ اه ش ناخت خ الق حقيقي ب رايش ميسر گ ردد ‪ ،‬خ ود را در تم امي لحظ ات عمر تنها فكر نك رده ‪ ،‬بلكه خ ود را ‪،‬‬
‫وابسته به يك ذات قوي ميداند كه مهرباني وعطوفت وي ش امل تم امي ح االت زن ده گي وي ش ده ‪ ،‬او را در سرس خت ت رين‬
‫لحظات زنده گي يار وياور ميباشد ‪.‬‬
‫تفكرسالم منجر به شناخت امور ذيل ميگردد‬
‫‪ -1‬شناخت شخصيت خودانسان ( خود شناسي )‬
‫‪ -2‬شناخت جهان( جهان شناسي يا جهان بيني )‬
‫‪ -3‬شناخت پروردگار انسان ( خدا شناسي ) يا عقيده توحيد ‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫تفکيرناسالم ومنفي حقايق را مقلوب ميسازد‬

‫هرگاه انسان تفكير خويش را تابع هوا وهوس خود وياهم تسليم افك ار ديگ ران نمايد ‪ ،‬حكميت عقل را در ش ناخت‬
‫حقايق فراموش نمود ه ‪ ،‬وسايل تغذيهء تفكير را بگونه سالم ومثبت آن فراهم نسازد ‪ ،‬به ع وض نشست با دانش مندان ‪ ،‬ويا هم‬
‫استفاده از داشته هاي دانشمندان ‪ ،‬براي رهيابي خويش كار ننمايد ‪ ،‬وتمامي جهان هستي را ‪ ،‬سلسلهء از ارتباطات مي ان تهي‬
‫وبي ارزش داند ‪ ،‬به مانند كسي است كه از دايرهء فاميل فرار نموده ‪ ،‬در ميخانه ها ‪،‬اماكن استعمال مخدرات وروس پي خانه‬
‫ها زنده گي نموده ‪ ،‬جسم خ ويش را ض عيف نم وده ‪ ،‬حي ات خ ويش را بي فاي ده و بي ارزش ومبتال به ه زاران درد ‪ ،‬رنج ‪،‬‬
‫مرض و بد بختي سپري مينمايد ‪.‬‬
‫اين طرز زنده گي ‪ ،‬انسان را با تفكير نا سالم وم تزلزل ب ار آورده ‪ ،‬او را به بيراهه ها ميكش اند ‪ ،‬زي را انس ان بي دين‬
‫مانند پر بي وزني است كه هرطرف سرگردان بوده و شخصيت خويش را از دست داده ‪ ،‬هركسي او را به هرطرف ميكشاند‬
‫‪ ،‬گاه دردامان يكي وگاهي هم در دام ان ديگ ري خ ود را ميان دازد ‪ ،‬وي اهم مانند ک اهي است كه ب االي دري اي متالطم ق رار‬
‫گرفته ‪ ،‬امواج اين دريا او را به هرسو ميكشاند ‪ ،‬او با سلب شخص يت خ ويش ‪ ،‬نميتواند به گونه اي راحت زن ده گي نمايد ‪،‬‬
‫هرطرف سرگردان بوده ‪ ،‬و با وجود نعمات زي اد زن ده گي احس اس راحت نميکند ‪ ،‬وي اهم اين انس ان خ الي از ارزش ه اي‬
‫ايم اني ‪ ،‬به حي وان درن دهء مب دل ميگ ردد ‪ ،‬كه هميشه در پي خوانخ واري وي اهم حمالت ش هواني وحيو اني ب االي ديگ ران‬
‫ميباشد ‪ ،‬فرهنگ و قانون نميتواند از حرص وسفاكي او بكاهد يا چنگالهاي خ ونينش را كوت اه كند (‪(( )1‬ج امعهء بش ري ن يز‬
‫ب دون دين وايم ان يك جامعه جنگلي است ‪ ،‬هرچند زرق وب رق تم دن در آن چش مها را خ يره كند ‪ :‬زن ده گي وبقا در چ نين‬
‫جامعه اي از آن كساني است كه تن و ت وش و هيكل درشت ت ري دارند ‪ ،‬يا زوربيش تري دارند ‪ ،‬نه از آن كس اني كه برترند‬
‫وپرهيزگارترند ‪ ...‬چنين جوامعي كانونه اي رنج و بد بخ تي اند ‪ ،‬هرچند كه با ل وازم ووس ايل رف اه مجهز تر باش ند و ان واع‬
‫نعمت ها در آنها فراهم آيند ‪)2( )).‬‬
‫بگذار تا كه افتد و بيند سزاي خويش‬ ‫صد ها چراغ دارد و بيراهه ميرود‬
‫اين انس ان به اس اس دوري از حق ايق عقل وتفك ير س الم ‪ ،‬راه غلط را اختي ار نم وده و مانند كسي است كه با وج ود‬
‫چراغه اي روشن س رك راست ‪ ،‬به بيراهه وت اريكي ها رفته ‪ ،‬وبا وج ود اينكه به ه دف مطل وب نميرسد ‪ ،‬گ اهي هم درين‬
‫تاريكي ‪ ،‬در كدام گودالي ميافتد كه خود را از شر آن نجات داده نميتواند ‪ ،‬وهرگ اه در آن خرابه ء تاريك ب ازهم كسي دس تش‬
‫را گيرد ‪ ،‬واو فكر نمايد كه او را نجات ميدهد ‪ ،‬خواهد يافت كه همان كسيكه درين تاريكي وخرابه زن ده گي ميكند ‪ ،‬گ روهي‬
‫از دزدان ورهزناني اند كه براي شكار چنين اشخاص بي دانش درترصد اند ‪ ،‬تا آن انرا ش كار نم وده طعمه خواهش ات خ ويش‬
‫گردانند ‪.‬‬

‫‪-----------------------------------------‬‬
‫نقش ايمان در زنده كي ‪ /‬يوسف قرضاوي ‪ ،‬ترجمه ونكارش فرزانه غفاري ‪ ،‬محسن ناصريـ ‪ ،‬تهران ‪ :‬نشر احسان ‪ ، 1373،‬ص ‪.10 :‬‬ ‫‪-1‬‬
‫‪ -2‬مرجع سابق عين صفحه ‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫فصل اول‬

‫ضرورت يا نياز انسان به دين‬


‫( نقش ايمان در زنده گــی )‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫ضرورت يا نياز انسان به دين‬ ‫‪.1‬‬


‫ضرورت هاي انسان‬ ‫‪.2‬‬
‫( ضرورت هاي فردي ‪ ،‬اجتماعي و عالي)‬ ‫‪.3‬‬
‫نيازمندي انسان به دين بخش فردي‬ ‫‪.4‬‬
‫الف ‪ :‬در بخش مادي‬
‫ب‪ :‬در بخش معنوي‬
‫نيازمندي هاي انسان در بخش اجتماعي‬ ‫‪.5‬‬
‫نيازمندي هاي انسان در بخش عالي‬ ‫‪.6‬‬

‫ضرورت يا نياز انسان به دين‬


‫نخستين سوالي را كه انسان براي پ ذيرش دين مط رح مينمايد همين س ؤال است كه ما به دين چي ني ازو يا ض رورتي‬
‫داريم ؟ آيا انسان به دين ض رورت دارد ؟ ويا اينكه انس ان ب دون دين هم ميتواند زن ده گي كند ؟ آيا ايم ان نقشي در زن ده گي‬
‫دارد ؟ بهر صورت سؤاالت زيادي درينباره مطرح ميگردد كه بهترست نخست ضرورت انسان را به دين مورد بحث ق رار‬
‫دهيم ‪.‬‬
‫قبل ازينكه درين مورد بحث نماييم ‪ ،‬بايد بدانيم كه انسان چند نوع ض رورت دارد ‪ .‬انس ان سه ن وع ض رورت دارد ‪.‬‬
‫فردي ‪ ،‬اجتماعي و عالي ‪.‬‬
‫‪ -1‬ضرورت هاي فردي‪ :‬ضرورت هاي ف ردي انس ان هم ان ض روراتي است كه انس ان منحيث يك ف رد ب دان نيازمند‬
‫است اين ضرورت ها را ميتوان به دو دسته تقسيم نمود ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬ضرورت هاي مادي ( حاجات عضوي ) ‪ ،‬مثل ‪ :‬ضرورت به آكسيجن ‪ ،‬آب ‪ ،‬غ ذا ‪ ،‬لب اس ‪ ،‬ج اي اس تراحت ‪،‬‬
‫صحت ‪ ،‬خوابيدن وغيره ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬ضرورت هاي معنوي (غرايز) مثل ‪ :‬تدين ‪ ،‬بقاي نفس ‪ ،‬بقاي نوع ‪ ،‬آرامش روحي ‪ ،‬اطمينان قلبي وغيره ‪.‬‬
‫‪ -2‬ضرورت هاي اجتماعي ‪:‬انسان نميتواند بصورت انفرادي زنده گي نمايد ‪ ،‬زيرا انسان بگفته بسياري از دانش مندان‬
‫علم اجتماع ( ‪ ) sociology‬يك موجود اجتماعي ميباشد ‪ ،‬مجبوراست كه در اجتم اع زن ده گي نمايد ‪ ،‬انس ان بخ اطر زيست‬
‫در اجتماع به نيازمندي هاي اجتماعي كه رابطه وي را به سايرمخلوقات ت أمين مينمايد ض رورت دارد ‪ ،‬اين ض رورت ه اي‬

‫‪10‬‬
‫عبارت اند از ‪ :‬ضرورت به قانون ‪ ،‬حکومت ‪ ،‬فاميل ‪ ،‬مكتب ‪ ،‬پوهنتون ‪ ،‬پوليس ‪ ،‬شفاخانه وغيره نيازمندي هاي اجتم اعي‬
‫‪.‬‬
‫‪ -3‬ضرورت هاي عالي ‪ :‬هرگاه انسان ضرورت هاي فردي واجتماعي خويش را مرف وع س ازد س ؤاالت ديگ ري در‬
‫ذهنش پيدا ميشود ‪ ،‬مثال هرگاه مادر يا پدر آمادگي گرفته ‪ ،‬لباسهاي جديد ميپوشند و فرزند خود را نيز بالباس هاي جديد م زين‬
‫ميس ازند آن طفل ميپرسد ‪ :‬كجا م يرويم ؟ همين س ؤال كجا م يرويم ض رورت ع الي است كه بعد از رفع ض رورت ف ردي‬
‫واجتماعي در ذهن انسان مطرح ميگردد ‪.‬‬
‫انسان عاقل ن يز ازخ ود ميپرسد ‪ :‬من ازکجا آم ده ام ؟ كجا م يروم؟ كي م را خلق نم وده است ؟ آيا اين زن ده گي زيبا‬
‫روزي ختم شده و به باد نيستي ميرود ؟ آيا تمام زحمات من روزي هيچ شده و تمام تحصيل ودانش من بيه وده ختم خواهد شد‬
‫و من به تا ريخ نسيان سپرده خواهم شد ؟ اين سوالات ذهن تم امي دانش مندان را درط ول ت اريخ مش غول نم وده ‪ ،‬افالط ون ‪،‬‬
‫سقراط ‪ ،‬ارسطو وساير فيلسوفان در قديم ‪ ،‬و فيلس وفان معاص ري مانند ديک ارت ‪ ،‬فرانسس بيکن ‪ ،‬وغ يره همه درين م ورد‬
‫فکر ميکردند که انسان چرا خلق شده ؟ چرا به دنيا آمده ‪ ،‬نهايت وي چي خواهد بود ؟ هدفش چيست ؟ وراهش به کجاست ؟‬

‫نيازمندي انسان به دين‬

‫هرگاه بصورت دقيق فکر نماييم وازخود بپرسيم كه ‪ :‬ما انسانها دركدام بخش هاي زنده گي نيازمند دين هستيم ؟‬
‫در جواب ميتوان گفت كه انسان درهرسه بخش ( فردي – اجتم اعي وع الي ) خ ويش به دين نيازمند است ‪ :‬که الزم‬
‫است هر کدام را بصورت جدا مورد مطالعه قرار دهيم ‪.‬‬

‫نيازمندي انسان به دين بخش فردي‬


‫ساختمان وجود انسان ازدو بخش مادي ومعنوي تشكيل شده است که انس ان درهر دو بخش م ادي ومعن وي نيازمند‬
‫دين ميباشد ‪.‬‬
‫الف ‪ :‬در بخش مــادي ‪ :‬دين الهي درين بخش تم امي نيازمن دي ه اي م ادي انس انرا بص ورت مثبت توجيه ورهنم ايي‬
‫ميكند ‪ .‬اين توجيه مثبت نتايج مثبتي را در بر دارد ‪ ،‬بگونه مثال ‪:‬‬

‫‪ -1‬خواهشات شهواني ‪ +‬توجيه مثبت دين ( نكاح با جنس مخالف ) = سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت‬
‫‪ -2‬ميل به غذا ‪ +‬توجيه مثبت دين (خوردن غذا هاي حالل) = سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت‬
‫‪ -3‬نوشيدني ‪ +‬توجيه مثبت دين ( نوشيدن مشروبات غير الكولي ) = سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت‬
‫‪ -4‬غريزهء برتري جويي ‪ +‬توجيه مثبت دين ( رقابت سالم ) = سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت‬
‫‪ -5‬غريزهء تملك ‪ +‬توجيه مثبت دين ( مال حالل ) = سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت‬

‫خواهشات شهواني ‪ :‬انسان دربخش مادي وج ود خ ود داراي غري زه جنسي ( ش هواني ) ميباشد ‪ ،‬درين زمينه بعضي‬
‫ازاديان وقوانين دست ساخته بشر يا درمقابله با شهوت ها ميخواهند ‪ ،‬اين غريزه را سركوب نمايند ‪ ،‬ويا هم زمام آن را ک امال‬
‫رها نموده ‪ ،‬وبشکل حيواني ويا هم بدتر از حاالت حيواني برخورد ميکنند ‪ ،‬گروه اولي با عب ادت بيش تر ‪ ،‬رهب انيت و ت رك‬
‫دنيا درمقابله با آن قد علم نموده ‪ ،‬وخود را وقف عب ادت وط اعت نم وده ‪ ،‬تعهد ميدارند كه هيچگ اهي ازدواج نكنند ‪ ،‬وگ روه‬
‫دومي بي تفاوتي درين امور را جزء آزادي پنداشته ‪ ،‬و نه تنها براي ارتباط با جنس مخ الف ق وانين مثب تي نميگذارند ‪ ،‬بلکه‬
‫براي ارتباط جنسي با همجنسان و حيوانات نيز اجازه ميدهند ‪.‬‬
‫دين مقدس اسالم اين دو نظراف راطي را ک امال رد نم وده ‪ ،‬به ع وض ت رك دنيا (رهب انيت) ‪ ،‬ق وانين مثبت ازدواج را‬
‫حکم نموده وپيامبر اسالم ازدواج را جزء سنت خويش قرار داده وکسانيرا که به اين س نت بي ميلي نش ان ميدهند ‪ ،‬خ ارج از‬
‫امت خويش دانسته است (النکاح من سنتي فمن رغب عن سنتي فليس مني ) نکاح سنت من است وهرکه ازين س نت مخ الفت‬
‫نمايد از امت من نخواهد بود ‪.‬‬
‫دين مقدس اسالم اين غريزه را كه هدف آن عفت وپاکدامني ‪ ،‬زيادت نسل انسان ‪ ،‬تشکيل خ انواده ‪ ،‬محبت با همسر ‪،‬‬
‫سرپرستي اوالد ها ‪ ،‬وغيره مسايل مثبت ميباشد ‪ ،‬براي مؤمنان پيشنهاد نموده است تا انسان مؤمن بتواند با عب ادت مخلص انه‬
‫‪ ،‬مطابق سنت پيامبر اسالم نكاح نمايد ‪ ،‬واين غريزه مطابق هدايات الهي به شكل مثبت آن استعمال ش ده ‪ ،‬هم مش كل اين ف رد‬
‫حل گردد ‪ ،‬وهم اين غريزه همان هدف ازدياد نسل ‪ ،‬تنظيم خانواده ‪ ،‬داشتن اوالد ‪ ،‬وارتباطات فاميلي را مس تحکم ميس ازد ‪.‬‬
‫درين زمينه توجيه مثبت دين ( نكاح با جنس مخالف ) ميباشد ‪ ،‬كه درين نكاح كه به اس اس تف اهم ج انبين (دخ تر وپس ر) در‬

‫‪11‬‬
‫حضور داشت والدين واقارب ‪ ،‬با تالوات آيات قرآني صورت ميگ يرد ‪ ،‬نتيجه اين توجيه مثبت درين زمينه منجر به ســعادت‬
‫وخوشبختي دنيا وآخرت ميگردد ‪.‬‬
‫برعکس اشخاصيکه اين حكم الهي را ناديده گرفته وخواس تند كه ش هوت خ ويش را به اس اس خواهش ات خ ويش ‪ ،‬از‬
‫دايره حالل ومشروع ‪ ،‬به شكل ديگري استفاده وتوجيه نمايند ‪ ،‬و قانون الهي را ناديده گرفته ‪ ،‬آن را مخ الف رض ايت خ ويش‬
‫دانسته ‪ ،‬زمام شهوت را به بهانهء آزادي فردي رها نموده ‪ ،‬وآزادي جنسي را بصورت عمومي اعالن نمودند ‪.‬‬
‫اين عملكرد آنان ( عدم قناعت به توجيه مثبت دين مقدس اسالم ) سبب شد كه به خطرناكترين مرض كه ساالنه ملي ون‬
‫ها انسانرا به هالكت ميكشاند مبتال گردند ‪ ،‬چنين انسانها به اس اس آزادي جنسي ‪ ،‬ارتباط ات جنسي را نه تنها با هم جنس ان ‪،‬‬
‫بلکه با حيوانات قانوني اعالن نمودند ‪.‬‬
‫اين جن ايت بش ريت س بب شد که رض اي دز از ش ادي ها به انس انها انتق ال نمايد ‪ ،‬وجامعه انس اني را که الزم است‬
‫انسانهاي متمدن درعصر امروزي به سوي خوشبختي انسان بکشانند ‪ ،‬برعکس به هالکت وبربادي ‪ ،‬مبتال نمودند ‪ ،‬واكن ون‬
‫تمامي آنان ازدرد اين مرض شكايت دارند ‪ ,‬اين مرض روز بروز در كشورهاييكه قانون بشر را نسبت به احکام الهي ترجيح‬
‫ميدهند ‪ ،‬انتشار نموده ‪ ،‬وانسانيت را تهديد ميكند ‪.‬‬
‫همچنان کسانيکه به بهانه هاي ترک دنيا ‪ ،‬رهبانيت ‪ ،‬گوشه نشيني و دوري از ش هوت ها اين س نت الهي را فرام وش‬
‫نموده وخود را متدين جلوه ميدهند ‪ ،‬نيز نتوانسته اند که به مقصد خويش ادامه دهند ‪ ،‬بلکه مرتکب گناهاني ش ده اند که نمونه‬
‫آن نشر ارتباطات غيرمشروع چنين انسانها بصورت مخفيانه در وسايل اطالعات جمعي غربيان ميباشد ‪.‬‬
‫ميل به غذا ‪ :‬انسان دربخش مادي وجود خويش به خوردن نيازمند ميباشد ‪ ،‬او نميتواند بدون انرژي غ ذا وويت امين ها‬
‫‪ ،‬زنده گي كند ‪ ،‬مجبوراست براي امرار حيات خويش ازغذا ها ‪ ،‬ميوه جات ‪ ،‬سبزيجات ‪ ،‬گوشتها ‪ ،‬حبوب ات وس ايرخوردني‬
‫ها استفاده نمايد ‪ ،‬دين مقدس اسالم درخوردني ها توجيه مثبت نموده و خــوردن غــذا هــاي حالل را بيــان داشــته است ‪ .‬زي را‬
‫خداوند متعال خالق تمامي مخلوقات است ‪ ،‬او ميداند که گوشت کدام حيوانات براي انسان مفيد وک دام گوشت ها مضر ميباشد‬
‫‪ ،‬بناء در دين مقدس اس الم خ وردن گوشت تم امي پرن ده گ ان وحيوان ات ج ايز نميباشد ‪ ،‬ص رف گوشت يك تع داد حيوان ات‬
‫وپرن ده گ ان ج ايز ميباشد ‪ ،‬ودرين قس مت ‪ ،‬ب راي اس تفاده اژ گوشت اين حيوان ات وپرن ده گ ان ذبح را تع يين نم وده كه حتا‬
‫مسلمان نميتواند گوشت حيوانات وپرنده گان را بدون ذبح وگفتن هللا اكبر بخورند ( البته به استثناي م اهي كه ذبح نميش ود ) ‪،‬‬
‫همچنان براي خوردن ميان رويه وعدم زياده روي را ارشاد فرموده است و کسانيرا که درمصرف نمودن غذا ها بي تف اوتي‬
‫نموده تنبيه نموده ميفرمايد ( ان المبذرين ک انوا اخ وان الش ياطين ) اس راف ک اران ب رادران ش يطان ها هس تند ‪ ،‬و روي اين‬
‫ملح وظ پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم ) ميفرمايد که ( ما کس اني هس تيم که تا زمانيکه گرس نه نش وييم غ ذا نميخ وريم ‪ ،‬وقبل‬
‫ازينکه س ير ش ويم غ ذا را ت رک ميک نيم ) اين توجيه مثبت در خ وردن س بب ش ده كه انس ان م ؤمن از بس ياري ام راض‬
‫ومكروبهاي خطرناك جان به سالمت برده و سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت نصبش گردد ‪.‬‬
‫شايد بسياري ازانسانهاي قديم حكمت اين نظم الهي را درخوردن گوشت حيوانات ‪ ،‬مصرف بيش تر غ ذا ها ‪ ،‬و ت وازن‬
‫در مصارف درك نميتوانستند ‪ ،‬ولي درعصرامروزي انسان به اكتشافات علمي ط بي جديد دست يافته است كه نش ان ميدهد ‪،‬‬
‫خوردن گوشت حيوان ات ممن وع ‪ ،‬چي مص يبت ه ايي را به ب ار آورده است ‪ ،‬م رض س ارس ‪ ،‬ازگوشت پشك ها به انس انها‬
‫انتقال شده ‪ ،‬وبسياري از مكروب هاي خطرناك ازگوشت خ وك ‪ ،‬ويا س ايرحيوانات ح رام به وج ود انس ان س رايت نم وده و‬
‫سبب هالكت انسانهايي زيادي شده است ‪ ،‬همچنان زياده روي در مصرف غذاها صد ها نوع مرض را ببار آورده است ‪.‬‬
‫ميل به نوشــيدن ‪ :‬انس ان نميتواند ب دون آب زن ده گي كند ‪ ،‬وب راي زن ده گي خ ويش به يك سلس له از مايع ات نيازمند‬
‫ميباشد ‪ ،‬اين نيازمن دي انس ان ‪،‬مط ابق ارش ادات الهي با توجيه مثبت دين ( نوشــيدن مشــروبات غــير الكــولي) پيوند دارد ‪،‬‬
‫كسانيكه با استفاده ازمايعات مشروع مانند ‪ ،‬آب پاك ‪ ،‬آب ميوه ها ‪ ،‬ونوشيندني هاي غير الكولي زنده گي ميكنند ‪ ،‬هم توانسته‬
‫اند که از نعمت ه اي الهي اس تفاده نمايند وهم ص حت خ ود را حفظ نم وده و ســعادت وخوشــبختي دنيا وآخــرت نص يب ش ان‬
‫ميشود ‪ ،‬وبرعكس آنانيکه مبتال به نوشيدني هاي ممنوع (مشروبات الكولي) هس تند‪،‬به اس اس اكتش افات ط بي دچ ار ام راض‬
‫خطرناك ‪ ،‬سرطانها وغيره ميشوند كه هرگاه به اساس هدايات الهي ‪ ،‬تسليم ق وانين پروردگ ار نگردند ‪ ،‬به اس اس مجب وريت‬
‫هاي صحي ‪ ،‬مجبور ميشوند از چنين نوشابه ها خود داري نمايند ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬در بخش معنوي (غرايز) ‪ :‬چنانچه قبال خوانديم انس ان در بخش معن وي وج ود خ ويش داراي يک سلس له غرايز‬
‫ميباشد که دين مقدس اسالم اين غرايز را توجيه مثبت نموده ‪ ،‬راه حقيقت ها را برايش روشن ميسازد ‪.‬‬

‫نيازمندی انسان در بخش اجتماعی‬


‫انسان درجامعه انساني در ام ور اجتم اعي خ ويش به وال دين ‪ ،‬همس ر‪ ،‬اوالد ‪ ،‬وس اير دوس تان ‪ ،‬ق انون ‪ ،‬حک ومت ‪،‬‬
‫محکمه عادالنه ‪ ،‬مکتب ‪ ،‬پوهنتون ‪ ،‬وساير ضرورت هاي اجتماعي نيازمند است ‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫دين مقدس اس الم ب راي اين همه ض رورت ه اي اجتم اعي توجيه مثبت داش ته ‪ ،‬ق وانين آن عادالنه ميباشد ق وانين به‬
‫اساس بيطرفي ‪ ،‬مهرباني و عدالت بنيان گ ذاري ش ده است ‪ .‬زي را ق انون گ ذار بشر نيست که خواهش ات انس اني خ ويش را‬
‫ضمن برنامه هاي قانوني ساخته وآنرا بر ساير بشريت تحميل نمايد ‪.‬‬
‫در بـخش فاميـل ‪ :‬درنظام ف اميلي ‪ ،‬حق وق وال دين ‪ ،‬اوالد ‪ ،‬خ انم ‪ ،‬خ واهر ‪ ،‬وغ يره ق وانين اس المي مط ابق ع دالت‬
‫ميباشد ‪ ( .‬نظام اجتماعي اسالم ) بهترين وسيله نج ات جامعه بش ري است ‪.‬زي را دين مق دس اس الم ب راي حفظ رابطه ها يك‬
‫سلسله قوانيني دارد كه ميتواند پيوند انسانرا با خانواده ‪ ،‬اقارب وسايرانسانها بگونه مثبت توجيه نمايد كه در نتيجه خوش بختي‬
‫وسعادت همه بصورت عادالنه تضمين گردد ‪ ،‬بگونه مثال ‪:‬‬
‫در قسمت مادر ‪ :‬دردين مقدس اسالم براي احترام مقام مادر جنت را بزير پاي او بيان داشته است ( الجنة تحت اق دام‬
‫االمهات ) و به همين اساس دختران وپس ران مت دين ‪ ،‬م ادران خ ويش را ن ور چش مان خ ود دانس ته ‪ ،‬آن انرا با نه ايت درجه‬
‫احترام ميکنند ‪ ،‬درهنگام مشکالت ومريضی شان ‪ ،‬هميشه درخدمت آنان قرار داشته ‪ ،‬وتا آخرين لحظات عمر خدمتگزارش‬
‫ميباشند ‪ .‬اين احترام مادر از همان توجيه مثبت دين سرچشمه گرفته است ‪.‬‬
‫در قســمت پــدر ‪ :‬پ درنيز مانند م ادر درمي ان فاميل دارای ارزش ف راوان ب وده وفرزن دان ش ان مط ابق ارش اد‬
‫پيامبر( صلی هللا عليه وسلم ) که پدر را دروازهء از دروازه هاي جنت معرفي نموده است ‪ ،‬وقرآن عظيم الشان برای احترام‬
‫بيشتر والدين تصريح نموده است که ( وال تقل لهما اف ) برای والدين تان واژه ( اف ) را استعمال نکنيد ‪ ،‬زي را اين کلمه به‬
‫خستگی ودلتنگی داللت ميکند که يک مس لمان نبايد ‪ ،‬درمقابل وال دين خ ويش چ نين لفظ زشت را که س بب نا خش نودی آن ان‬
‫گردد استعمال نمايد ‪.‬‬
‫در قسمت همسـر‪ :‬دين مقدس اسالم ‪ ،‬احترام وعزت نمودن خانم را ويژهء مردان خدا پرست دانسته ‪ ،‬واخالق خ وب‬
‫با همسران را عاليترين مقام اخالقي مردان دانسته است (احسنکم خلقا احسنتکم خلقا الهله ) به ترين ش ما ازنگ اه اخالق ‪ ،‬با‬
‫اخالق ترين شما با همسران شان ميباشند ‪ ،‬عزت دادن خانمها را ويژهء مردان خدا پرست دانستـه ‪ ،‬واهانت آنان را خاصيت‬
‫زشت مردان پست دانسته است (ما اک رم النس اء اال ک ريم وما اه انهن اال ل ئيم) ‪ ،‬اط اعت ش وهر را وي ژه ء همس ران م ؤمن‬
‫دانسته ‪ ،‬وبا توجيهات سالم ومثبت ‪ ،‬برای زنده گی انسان با احترام جانبين دوام اين زنده گی را تضمين نموده است ‪.‬‬
‫در قســمت دختـر و خــواهر ‪ :‬داش تن دخ تر را رحمت الهي پنداش ته ‪ ،‬وهرگ اه کسی با خ واهر ودخ تر خ ويش اخالق‬
‫خوب نموده و در هنگام معامله با ايشان از خدا بترسد ‪ ،‬اين روش وی س بب دخ ول وی به جنت ميگ ردد حض رت ابی س عيد‬
‫خدری (رضی هللا عنه ) از پيامبر(صلی هللا عليه وسلم ) روايت ميکند که فرمود ‪ :‬هرگاه کسی سه دخترويا خواهرداشته باشد‬
‫‪ ،‬وي اهم دو دخ تر يا خواهرداش ته باشد ‪ ،‬و باايش ان روش انس انی نمايد ‪ ،‬ودرمعامله با ايش ان از خ دا بترسد ‪ ،‬نص يبش جنت‬
‫ميگردد ‪ )1( .‬با دانستن اين حديث پيامـبر هر مس لمان کوشش مينمايد که با خ واهران ودخ تران خ ويش رابطه خ وب داش ته‬
‫باشند ‪.‬‬
‫در قســمت ســاير اقــارب ‪ :‬دين مقدس اس الم خاله را مثل م ادر بي ان داش ته ‪ ،‬وص لهء رحم را ج زء اساسي عب ادت‬
‫دانسته ‪ ،‬قطع روابط با اقارب را گن اه ب زرگ و نا بخش ودني توض يح داده است ‪ ،‬ب راي همس ايه ها حق وقي بي ان ش ده ‪ ،‬وبه‬
‫همين شكل ‪ ،‬احترام بزرگساالن را بزرگترين عبادت پنداشته ‪ ،‬شفقت با خوردان را جزء مهم اخالق يك مـؤمن دانسته است ‪.‬‬
‫و بدين سان ‪ ،‬دين مقدس اسالم توانسته كه روابط خانواده واجتماع را به اساس ق وانين اخالقي ت أمين نمايد ‪ .‬اين توجيه مثبت‬
‫الهي درنظام خانواده وجامعه بنياد خانواده ‪ ،‬رابطه با اقارب ودوس تان ‪ ،‬نيکي با همس ايگان ‪ ،‬عي ادت مريض ان ‪ ،‬سرپرس تي‬
‫يتيمان وبيوه ها ‪ ،‬وس اير روابط اجتم اعي مثبت را در س رخط وظ ايف اخالقي يک م ومن ق رار داده ‪ ،‬و هر عضو فاميل با‬
‫ايمان درين زمينه سعي وتالش ميورزد ‪ ،‬تا با رعايت اين قوانين الهي جنت فردوس را کمايي نمايد ‪.‬‬
‫برعكس كسانيكه ازهدايات الهي خود رامحروم ساخته اند‪ ،‬وراه گمراهي را اختي ارنموده اند ‪ ،‬بخ وبي درك ميكنند كه‬
‫روزانه ‪ ،‬پيوند خانواده گي آنان متالشي شده ‪ ،‬و با وجود داشتن وسايل خ وب م ادي ومعيش تي به مش كالت روحي ‪ ،‬خ انواده‬
‫گي مبتال ميباشند ‪.‬‬
‫روزنامه ملي انيس در شماره (‪ )65‬چهارشنبه ‪ 18‬جوزاي سال ‪ 1384‬مطابق ‪ 8‬جون ‪ 2005‬در ص فحه پنجم خ ويش‬
‫تحت عن وان ( پ ـيرزن انگليسي ثــروتش را به س ـگها بخشــيد) چنين نوش ته است ‪ :‬يك پ يرزن پول دار انگليسي در كم ال نا‬
‫باوري يك مليون و دوصد هزار پوند از ثروت خود را به سگها واگذار كرد ‪ ،‬به گ زارش روزنامه س ان م اريون هي وود از‬
‫اهالي مانچستر با وجود داشتن وارث ‪ ،‬به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سگها مراجعه كرد و همه ث روت خ ود را‬
‫به نام اين بنياد کرد تا در راه خدمات رساني به سگها خ رج كنند خ انم ( هي وود ) نهايتا در اثر نارس ايي قل بي در گذشت و‬
‫پس از مرگ وارث او كه دو برادر و يك خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و مبهوت شدند ‪ ،‬خدمتگار پنجاه‬
‫وسه ساله وي كه (جوليا مورك ترويد) نام دارد به روزنامه ( سان) گفت كه او از خانواده هايش بيزار ب ود و تنها حيوان ات‬
‫خانواده او بودند ‪.‬‬
‫بگذار تا که افتد وبيند سزاي خويش‬ ‫صدها چراغ دارد و بيراهه ميرود‬

‫‪13‬‬
‫در بخش مکتب وپوهنتون ‪ :‬دردين مقدس اسالم معلم پدر ويا مادر معنوی شاگردان بوده ‪ ،‬حضرت ام ير الموم نين‬
‫علی ابن ابيطالب ( رضی هللا عنه ) ميفرمايد که ( من علمنی حرفا فهو م واليی ) کس يکه يک ح رف م را تعليم دهد ‪ ،‬او مثل‬
‫موال ( بادار ) من ميباشد ‪ .‬به اساس ارشادات دين مقدس اسالم شاگردان با استادان خويش رابطه اخالقی داشته ‪ ،‬آنان را مثل‬
‫والدين خود فکر نموده با ايش ان معامله انس انی مينمايند ‪ ،‬اس تادان با دي انت ن يز با درک اين مق ام ع الی ‪ ،‬بص ورت خيلی ها‬
‫مخلصانه ‪ ،‬به دروس خويش آماده گی گرفته ‪ ،‬و زمانی ازخانه خارج ميشوند بدين فکر ميباشند که ما از نزد فرزندان خويش‬
‫بيرون شده به نزد دختران وپسران خويش به داخل صنف ميروم ‪ ،‬وبا اين احساس پدرانه ومادرانه ‪ ،‬درداخل صنف برخ ورد‬
‫صميمانه ودلسوزانه داشته ‪ ،‬هميشه کوشش مينمايد تا يک دقيقه وقت شاگردان بيهوده صرف نشود ‪ ،‬وبرای پيشرفت اس تعداد‬
‫های آنان شب وروز تالش ميورزند ‪.‬‬

‫‪-------------------------‬‬
‫‪ -1‬عن ابی سعيد الخدری ( رضی هللا عنه ) قال قال رسول هللا ( صلی هللا عليه وسلم ) من کان له ثالث بن ات او ثالث‬
‫اخوات ‪ ،‬او بنتان او اختان فأحسن صحبتهن واتقی هللا فیهن فله الجنـه ) ترمذی شريف ‪ ،‬کتاب البر والصله ص ‪. 1839 ،‬‬
‫در بخش قانونی ‪ :‬دين مقدس اسالم در قانون گذاري خويش ‪ ،‬برای همه انسانها يکسان بوده وتابع کدام ق وم ‪ ،‬قبيله ‪،‬‬
‫طائفهء ‪ ،‬نژاد ‪ ،‬ومردم خاص نبوده ‪ ،‬به اساس فرموده پيامبر( ص لي هللا عليه وس لم ) ( همه مردم ان مانند دندانه ه اي ش انه‬
‫درحضور الهي مساوي اند ‪ ،‬فرقي ميان عرب وعجم ‪ ،‬س ياه پوست وس فيد پوست نيست ‪ ،‬همه از آدم خلق ش ده اند ‪ ،‬و او از‬
‫خاک خلق شده است)‬
‫قرآن عظيم الشان ايديولوزي هايي را که به اساس فاشيزم ‪ ،‬نشنليزم ‪ ،‬اپارتايد را رد نموده ‪ ،‬افضليت وبرتريت انس ان‬
‫را درتقوا بيان داشته است ( ان اکرمکم عند هللا اتقاکم ) ‪.‬‬

‫نيازمندی انسان دربخش عالی به ايمان‬


‫قبال خوان ديم که انس ان بعد ازينکه ني از من دي ه اي ف ردي واجتم اعي خ ويش را مرف وع س ازد ‪ ،‬ب رايش يک سلس له‬
‫سواالتي پيدا ميشود که اين سواالت غالبا در امور ذيل ميباشد ؟‬
‫ماازکجا آمده ايم ؟ براي چي آمده ايم ؟ و چرا آمده ايم ؟ هدف زندگي چيست ؟ نهايت ما درکجاست ؟‬
‫بسياري انسانهاي فکر ميکنند که هرگاه هدف زنده گي ما چند روز بوده ‪ ،‬وباآلخره تمامي عمر ما با يک حادثه عادي‬
‫ختم شده و به باد نيستي رود ‪ ،‬بناء فايده که اين همه تحصيل ‪ ،‬کار‪ ،‬زحمتکشي وغيره امورهيچ ميباشد ؟‬
‫اين سواالت ذهن تم امي دانش مندان و فيلس وفان را بخ ود متوجه س اخته وکتابه اي را درخ ود شناسي ‪ ،‬خ دا شناسي و‬
‫جهان شناسي ( جهان بيني ) تأليف نموده اند ‪.‬‬
‫بعضي ها به اساس عقل بشري خويش تا اندازه ء پيشرفت نموده اند ‪ ،‬ولي بازهم درنيمه راه باقيمانده اند ‪.‬‬
‫زيرا انسان به اساس عقل خويش بس ياري مس ايل را درک مينمايد ولي زم اني ميخواهد اين موض وع را تص ور نمايد‬
‫اشتباه ميکند ‪ ،‬عالمه شعراوي يکي از دانشمندان مصر ميفرمايد ‪ :‬هرگاه دروازهء تانرا کسي بکوبد ‪ ،‬شما به اساس عقل ت ان‬
‫درک ميکنيد که کسي درعقب دروازه است ‪ ،‬و اينرا هم ميدانيد که کوبنده يک انس ان است ‪ ،‬ولي هرگ اه بخواهيد که تص ور‬
‫نماييد که اين شخص کي خواهد بود به اشتباه رفته ش ايد تص ور کنيد که او ب رادر ت ان ‪ ،‬ويا ک دام اق ارب ت ان ‪ ،‬ويا ک دام يک‬
‫ازدوستان تان است ‪ ،‬ولي درنهايت زماني در را باز کنيد خواهيد ديد که تصور شما اشتباه بوده و آن کس طفل ک وچکي است‬
‫که منزل خود را گم کرده است ‪.‬‬
‫علت اساسي آن انحصار قوه عقل بشري به محسوسات ميباشد ‪ ،‬وهرگاه چيزي از دايرهء حس انسان خارج شود درک‬
‫آن برايش مشکل ميباشد ‪.‬‬
‫اين سواالت وهزاران س وال ديگ ري در م ورد ع الم هس تي ازجمله نيازمن دي ه اي ع الي ب وده که دين مق دس اس الم‬
‫جواب گوي ضرورت هاي عالي انسان ميباشد ‪.‬‬
‫دين مقدس اسالم تمامي اين سواالت را به شکل مفصل بيان ميدارد ‪ ،‬به انسان ميفهماند كه او يك موجود بيك اره نب وده‬
‫داراي صفات آتي ميباشد ‪:‬‬

‫‪14‬‬
‫الف ‪ :‬اصل پيدايش وي بسيار پاك ومقدس است ‪ ،‬زيرا بعد از خلقت صورت م ادي آدم (عليه الس الم) روح پ اکي در‬
‫اج ِدينَ ) الحجر‪ 29‬هرگاه او را برابرساختم ودراو روح خود را‬ ‫وي دميده شد ‪( .‬فَإ ِ َذا َس َّو ْيتُهُ َونَفَ ْخ ُ‬
‫ت فِي ِه ِم ْن رُو ِحي فَقَعُوا لَهُ َس ِ‬
‫دماندم ‪ ،‬برايش سجده کنيد ‪.‬‬
‫امام قرطبي در تفسير اين آيت مبارك ميفرمايد ‪:‬‬
‫روح جسم لطيفي ميباشد وخداوند حيات را در بدن انسان خلق ميكند ‪ ،‬درحقيقت اينجا خداوند ( جل جالله ) مخلوق را‬
‫به ذات خويش بخاطر شرف بخشيدن وكرامت دادن براي انسان نس بت داده است ‪ ،‬زي را روح يكي از مخلوق ات الهي است ‪،‬‬
‫چنانچه بعضي از مخلوقات ديگر را براي شرف بخشيدن به آنان به خود نسبت داده است ‪( ،‬أرضي وسمائي وبي تي وناقة هللا‬
‫وشهر هللا) زمين من ‪ ،‬آسمان من ‪ ،‬خانهء من ‪ ،‬شترخدا ‪ ،‬ماه خدا‪ .‬ما کعبه شريف ومساجد را خانه خ دا ميگ وييم ‪ ،‬درحاليکه‬
‫خداون د( جل جالله ) از داش تن خانه پ اک ميباشد ولي اين نس بت ب راي ش رف دادن به اين خانه هاست ‪ ،‬زي را درين خانه ها‬
‫عبادت خداوند ميشود ‪ ،‬وازينکه خانه هاي عبادت خداوند هستند ‪ ،‬بنام خانه هاي خداوند ناميده شده اند ‪.‬‬
‫روحيکه براي حضرت آدم دميده شده است ‪ ،‬به خداوند نسبت شده ‪ ،‬تا نسبت کرامت وعزت به حض رت آدم و اوالده‬
‫اش شود ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬اشرف المخلوقات ( شريف ترين مخلوقات ) ميباشد ‪ :‬انسان برای اينکه به هيچ مخلوق ديگ ری سر تس ليمی نه‬
‫نهد ‪ ،‬و برای اينکه جانشين خداوند درزمين است ‪ ،‬بهترين مخلوقات خوانده شده است ‪ ،‬تا اين شرافت خ ود را درک نم وده ‪،‬‬
‫سر خود را بجز ذات پروردگار به هيچ کس وچيز ديگری خم نکند ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬برايش كرامت داده شده است ( ولقد كرمنا بني آدم ) ‪ :‬براي انسان کرامت داده شده ‪ ،‬تم امي مخلوق ات درخ دمت‬
‫او قرار دارند ‪ ،‬حتي فرشته ها درخدمت انس انها ميباشد ‪ ،‬جن ها اس تخوانهاي باقيمان ده از غ ذاي انس ان را ميخورند ‪ ،‬وظيفه‬
‫آبادي زمين به انسان داده شده ‪ ،‬و بزرگترين امانت الهي که قرآن عظيم الشان ميباشد ‪ ،‬براي انسان نازل شده است ‪.‬‬
‫تا توناني بدست آري وبه غفلت نخوري‬ ‫ابروبا د ومه وخورشيد وفلک درکارند‬
‫د ‪ :‬انسان با چهرهء زيبا خلق شده است ‪ :‬خداوند متعال ميفرمايد ( لقد خلقنا االنسان فی احسن تق ويم ) ما انس ان را با‬
‫چهرهء زيبا خلق نموده ايم ‪ ،‬هرگاه بطرف انسان به خوبی نظر اندازيم خواهيم ديد که انسان بصورت بس يار زيبا خلق ش ده ‪،‬‬
‫که تم امی اعض ای ب دن او ب رای ره بريت جه ان آم اده ميباشد ‪ ،‬انس ان دارای انگش تان زيبا يی ميباشد که ميتواند ام ور‬
‫بسيارمهمی را با اين انگشتان انجام دهد ‪ ،‬ساختمان فزيکی انسان داری برتريت هايسست که که نسبت به حيوان ات با زيب ايی‬
‫خاصی ساخته شده است ‪ ،‬اضافه برهمه عقل ‪ ،‬فکر ‪ ،‬انديشه و تـوانايی های علمی انسان برتريت وزيب ايی انس ان را بر همه‬
‫مخلوقات ثابت ميکند ‪.‬‬
‫هـ ـ ‪ :‬علم مهمــترين زيــورش ميباشد ‪ :‬ارزش انس ان درمي ان مالئگه ها وق تي به اوج خ ود رس يد که خداوند متع ال‬
‫نخستين معلم انسا ن شده ‪ ،‬اموري را براي حضرت آدم آموخت (وعلم آدم االسماء کلها )‬
‫سپس به فرشتگان امر نموده که اين امور را بيان دارند ‪.‬‬
‫فرشته ها از دانستن آن اقرار بي خبري نمودند ‪ ( ،‬قالوا سبحانک ال علم لنا اال ما علمنتنا )‬
‫سپس به آدم ( عليه السالم ) گفت ‪ :‬براي مالئکه بيان دار ‪.‬‬
‫حضرت آدم ( عليه السالم ) آنچه را خداوند ( جل جالله ) برايش تعليم داده بود ‪ ،‬مفصال براي مالئکه ها بيان نمود ‪.‬‬
‫سپس براي اينکه مالئکه ها بيشتر به عزت وشرافت آدم پي برند به آنان امر نمود تا براي آدم سجدهء احترا م کنند ‪.‬‬
‫تمامي ماليكه ها براي وي به امر خداوند سجده احترام نمودند (وإذ قلنا للمالئكة اسجدوا آلدم)‬
‫و ‪ :‬انسان جانشين خداوند درزمين است ‪ :‬خداوند (جل جالله) انسان را منحيث جانشين خويش در زمين مقرر نمود ‪،‬‬
‫تا تمامي احكام الهي را ‪ ،‬در روي زمين تطبيق نمايد ‪.‬‬
‫ز ‪ :‬وظيفه انسان آبادي زمين وعبادت پروردگار ميباشد ‪ :‬وظيفه آبادي زمين مخصوص انسان ميباشد ‪ ،‬زي را ماليكه‬
‫ها به اس اس نداش تن ق وهء برت ريت ج ويي ونفس نميتوانند زمين را آب اد كنند ‪ ،‬بلكه انس ان هميشه عالقمند برت ريت ب وده و‬
‫هرروز كوشش ميكند كه سيستم زن ده گي ‪ ،‬ش ركت ها وس ايل ترانس پورتي ‪ ،‬مخ ابراتي ‪ ،‬وتخ نيکي را هرچه بيش تر وبه تر‬
‫اعم ار نمايد ‪ ،‬همچن ان حيوان ات به اس اس نداش تن عقل نميتوانس تند كه زمين را آب اد كنند ‪ ،‬زي را آن ان مط ابق فط رت تنها‬
‫ساختمان هاي ميسازند كه با گذشت قرون زيادي باهم فرق نداشته وهمان مسير فطري را مطابق شعور خويش پ يروي ميكنند‬
‫‪.‬‬

‫ح ‪ :‬انسان مخلوق با اختيار است ‪ :‬امانت اختي ار که ب راي مخلوق ات ديگ ري بي ان شد و آن ان نتوانس تند اين ام انت را‬
‫بدوش کشند ‪ ،‬انسان اين امانت را متحمل شد ‪.‬‬
‫قرعه فال به نام من بيچاره زدند‬ ‫آسمان بار امانت نتوانست کشيد‬
‫بناء انسان بادرك مفاهيم فوق ميداند كه‪:‬‬

‫‪15‬‬
‫‪ -1‬او مخلوقي است باهدف ‪.‬‬
‫‪ -2‬خلقت او هدفمند بوده ‪ ،‬هدف اومقدس ‪ ،‬وسايل وصول به هدف نيز مقدس ميباشد‪.‬‬
‫‪ -3‬دنيا وسيلهء است که مانند يک موتر براي انسان انسان خلق ش ده است ‪ ،‬خ ود انس ان ه دف ب وده ‪ ،‬وه دف انس ان‬
‫رضايت پروردگار ميباشد ‪.‬‬
‫به همانسان كه شخصي هدف دارد كه هروز به وظيفه خويش برود ‪ ،‬وبراي رسيدن به منزل مقص ود م وتر ميخ رد ‪،‬‬
‫اين موتر وسيله است ‪ ،‬او را به منزل مقص ود ميرس اند ‪ ،‬هرگ اه م وتر را ه دف بس ازد ‪ ،‬اش تباه ميكند ‪ ،‬دنيا ن يز مانند همين‬
‫موتر وسيله است ‪ ،‬انسانرا را به هدف اصلي كه رضايت پروردگار است ‪ ،‬ميرساند ‪ ،‬دنيا چيز ب دي نيست ‪ ،‬يك س اعت عمر‬
‫دنيا از مليون ها مليون دالر‪ ،‬باارزش ترست ‪ ،‬ميگويند ‪ ،‬روزي يكتن ازدانشمندان ‪ ،‬در مورد آخ رت ص حبت ميك رد ‪ ،‬يكي‬
‫از شاگردانش ‪ ،‬مقداري از پول را گرفته پاره پاره نمود ‪ ،‬آن دانشمند برايش گفت ‪ :‬اين عمل خودت ويژه گي اس الم را تمثيل‬
‫نميكند وهدف اسالم هم اين نيست كه انسان از دنيا رو بگرداند بلكه هدف من ‪ ،‬خارج نمودن محبت پ ول از قلب ميباشد ‪ ،‬اين‬
‫ثروتت را ازقلبت بيرون نما ‪ ،‬در جيبت بگذار ومصرف نما‬
‫‪ -4‬انسان مؤمن ميداند كه او انسان باكرامت است نبايد ‪ ،‬اين چهره مكرم خويش را در مقابل بتها ‪ ،‬انس انها ‪ ،‬س نگها‬
‫خم نم وده به آن س جده نمايد ‪ ،‬ميگويند روزي حض رت عم ر(رضي هللا عن ه) ن زد حجر االس ود آمد ‪ ،‬اورا بوس يد وب رايش‬
‫خطاب نمود ‪ :‬كه اي سنگ سياه ! من ميدانم كه تو يكبارچه سنگ هستي هيچ نفع وضرري ك رده نميت واني ‪ ،‬واگر من پي امبر‬
‫را نميديدم كه ترا ميبوسد هرگز ترا نميبوسيدم (‪ ،)1‬حضرت عمر(رضي هللا عنه) با فهم عقيده اسالمي ميدانست كه مسلمانان‬
‫به سنگ سجده نميكنند ‪ ،‬به كعبه سجده نميكنند ‪ ،‬به پيامبرسجده نميكنند ‪ ،‬زيرا اينها مخل وق هس تند ‪ ،‬تنها به خ الق همه س جده‬
‫جايز است ‪ .‬مسلمانان حجراألسود را مطابق يك س نت پي امبر بوسه ميكنند ‪ ،‬ب دين عقي ده كه اين س نگ ض رر ونفعي رس انده‬
‫نميتواند ‪ ،‬مس لمانان بس وي كعبه منحيث قبله مس لمانان رو مياورند ‪ ،‬تا درنم از ه اي ش ان ت رتيب وتنظيم باشد ‪ ،‬ولي كعبه‬
‫راسجده نميكنند ‪ ،‬زيرا كعبه مخلوق است ‪ ،‬از خاك وگل ساخته شده است ‪ ،‬فقط رمز يكپارچه س ازي و توحيد مس لمانان است‬
‫‪.‬‬

‫‪-------------------------------‬‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫أْل‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫ير أخبَ َرنَا ُسفيَانُ عَن ا ع َم ِ‬
‫ش‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫‪ )1‬اشاره به حديث شريف است که صحيح بخاري روايت نموده است ‪َ :‬ح َّدثنَا ُم َح َّم ُد بْنُ َكثِ ٍ‬
‫ال إِنِّي أَ ْعلَ ُم أَنَّكَ َح َج ٌر اَل ت ُ‬
‫َض رُّ َواَل‬ ‫ض َي هَّللا ُ َع ْنهُ أَنَّهُ َجا َء إِلَى ْال َح َج ِر اأْل َ ْس َو ِد فَقَبَّلَهُ فَقَ َ‬
‫س ْب ِن َربِي َعةَ ع َْن ُع َم َر َر ِ‬ ‫ع َْن إِ ْب َرا ِهي َم ع َْن عَابِ ِ‬
‫ك بخاري حديث ‪1494‬‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ك َما قبَّلت َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬
‫صلى ُ َعل ْي ِه َو َسل َم يُقبِّل َ‬ ‫َّ‬ ‫ي َ‬ ‫َّ‬ ‫تَ ْنفَ ُع َولَوْ اَل أَنِّي َرأَي ُ‬
‫ْت النبِ َّ‬
‫با درک مطالب فوق انسان ميداند که نقش دين درزنده كي انسان چقدرعالي ميباشد ‪ ،‬انسان متدين ‪ ،‬باداشتن عقيده پ اك‬
‫ونظيف اسالمي ‪ ،‬زنده گي شرافتمندانه داشته ‪ ،‬مشكالت مادي ومعنوي ‪ ،‬اجتم اعي وع الي وي ‪ ،‬مرف وع ميباشد ‪ ،‬با س عادت‬
‫زنده گي ميكند ‪ ،‬وازتشويش هاي رواني كه نصيب بيدينان است ‪ ،‬بكلي رهاي دارد (‪)1‬‬
‫انسان مسلمان ميداند که حرکت وسير وی بسوی هالکت نيست ‪ ،‬زيرا حيات وی تنها همين زن ده گی دنيا نب وده ‪ ،‬بلکه‬
‫دنيا مزرعه وکشتزار آخ رت است ‪ ،‬او دردنيا ب رای همه خ دمت ميکند ‪ ،‬علم ودانش مي اموزد ‪ ،‬تق وا و پرهيزگ اری ميکند ‪،‬‬
‫وازينکه باور کامل دارد که اعمال امروزه ای وی ‪ ،‬سبب خوشبختی ويا بد بختنی اش در آخ رت ميگ ردد ‪ ،‬کوشش ميکند که‬
‫تمامی منفعت های دنيا را برای خود تخصيص نداده ‪ ،‬بلکه با عزت وشرافت کامل در بسياری امور ايثار وفدا کاری نموده ‪،‬‬
‫خدمت ديگران را مهم ترين اصل زن ده گی خ ويش ميداند ‪ ،‬وازينکه محبت م اديت وي ژه گی م ادی پرس تان ميباشد ‪ ،‬کوشش‬
‫ميکند تا با معنويت عالی زنده گی نمايد ‪ ،‬هرچيزی را به نظر معنويت ديده ‪ ،‬وروابطش را انسانی سازد ‪.‬‬
‫( کنتم خير امة اخرجت للناس ) شما بهترين امت ها هستيد که برای خدمت گذاری ديگران مبعوث شده ايد ‪.‬‬
‫خالصه اينکه انسان مقدس خلق شده است ‪.‬‬
‫زنده گی اش در دنيا روی يک هدف عالی ميباشد ‪.‬‬
‫ختم حياتش نيز مقدس بوده ‪ ،‬و زنده گی بهتری در انتظارش ميباشد ‪.‬‬
‫توقف گاه ‪ ،‬و جای اصلی حيات وی درزير سايه رحمت پروردگار ميباشد ‪.‬‬
‫دنيا درخدمت او بوده ‪ ،‬و او درخدمت پروردگار ميباشد ‪.‬‬
‫خدمت به همنوعان جزء اساسی وجايب وی ميباشد ‪.‬‬
‫رضايت خالق را با خدمتگذاری به مخلوق حاصل ميتواند ‪.‬‬
‫برای همه خير خواه ب وده ‪ ،‬حتا نميخواهد که درجنت تنها باشد ‪ ،‬بلکه با ص داقت و دوس تی با ديگ ران همه را بس وی‬
‫حق وعدالت دعوت ميکند ‪.‬‬

‫‪16‬‬
‫‪-----------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬لطفا درين مورد كتاب نقش دين درزنده كي تاليف دكتور يوسف قرضاوي ‪ ،‬وهمجن ان كت اب جراغيرمس لمانان به‬
‫دين مق دس اس الم ميش رف ميش وند ‪ ،‬ت اليف مؤلف اين كتا ب را مطالعه نماييد ‪ .‬تا ازب ان ‪ ،‬مس لمانان جديد ب دانيم كه آنها قبل‬
‫ازشرف يابي به دين مقدس اسالم به جي مش كالت رواني وفك ري مبتال بودند ‪ ،‬كه دين مق دس تم امي مش كالت ش ان را رفع‬
‫نموده است‬

‫فصل دوم‬
‫دو نقطه مهم واساسي‬
‫(وجود خالق)و( شناخت خالق حقيقي)‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيمـ ‪:‬‬


‫داليل وجود خداوند (جل جالله)‬
‫اول ‪ :‬فطرت سالم انساني‬
‫دوم ‪ :‬داليــل عقــلی‬
‫عقل امروزي در تالش حقايق است‬
‫داليل عقل انسان به وجود خالق حقيقي (جل جالله)‬
‫داليل و نظريات دانشمندان درمورد وجود خداوند(جل جالله)‬
‫سوم ‪ :‬داليل تفكردرمخلوقات وموجودات‬
‫‪ )1‬وجود مخلوقات‬
‫‪ )2‬ساختمان فزيكي مخلوقات‬
‫‪ )3‬تقسيم اعضاي بدن به ارادي و غير ارادي‬
‫‪ ) 4‬توليد مواد ضروري وجود درداخل وجود انسان‬
‫‪ )5‬ترتيب وتنظيم تمامي جهان هستي ‪:‬‬
‫‪ )6‬قوت بخشيدن به اشياي عاجز در داخل وجود انسان وساير مخلوقات ‪:‬‬
‫‪ )7‬رساندن غذا به مخلوقات بسيار ناتوان‬
‫‪ -8‬وجود مخلوقات مانند فابريكه هاي توليدي‬
‫‪ -10‬استفاده از اشياي عادي براي تقويت جسم انسان ‪:‬‬
‫‪ -11‬تناسب در طراحي ‪:‬‬
‫چهارم ‪ :‬ساختمان دوبعدي انسان‬
‫پنجـم ‪ :‬نيازمندي به خالق ( صانع ياسازنده)‪:‬‬
‫ششم ‪ :‬حادث بودن جهان هستي ‪:‬‬
‫هفتـم ‪ :‬قانون احتماالت ‪:‬‬
‫هشتـم ‪ :‬عالقمندي به سعادت دنيا وآخرت‪:‬‬
‫داليل قرآني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬

‫‪17‬‬
‫‪ -1‬دعوت قرآن به تفكردر وجود خود انسان‬
‫‪ -2‬دعوت قرآن به تفكر در جهان هستي‬
‫‪ -3‬دعوت قرآن به تفكر درحيوانات ‪:‬‬
‫نقش حس وعقل درشناخت خداوند( جل جالله)‬
‫راه حل اين مشكالت‬
‫نقص دركجا است‬
‫شناخت خالق حقيقي‬
‫چگونـگي ايمان به وجود خداوند (جل جالله)‬
‫علت گمراهي بسياري از فالسفه‬
‫علت گمراهي ماده پرستان‬
‫علت گمراهي ماده پرستان اختالط بين وظايف اشياست‬
‫نتيجه بحث‬

‫‪18‬‬
‫داليل وجود خداوند (جل جالله)‬
‫خداوند ( جل جالله ) برای انسان دونوع قوه ء ديد خلق نموده است ‪:‬‬
‫نوع اول ‪ :‬قوء ديد چشم ( بصارت ) که آن را حس باص ره گويند ‪ ،‬و به ش کل م ادی در روی انس ان به ش کل دو چشم‬
‫ميباشد ‪ ،‬اگرچه وظيفهء دوچشم دي دن اش ياء ميباشد ‪ ،‬ولی آن ان نميتوانند وظيفهء خ ويش را ب دون ن ور آفت اب انج ام دهند ‪.‬‬
‫وهرگ اه شخصی در ص حرايی ق رار داش ته باشد که در آنجا هيچ آفت اب ومهت ابی نباشد ‪ ،‬او نميتواند ريس مان را از م ار ‪،‬‬
‫وخشت طال را از سنگ فرق نمايد ‪.‬‬
‫بناء چشمان انسان برای ادای وظايف شان به نور آفتاب نيازمند ميباشند ‪.‬‬
‫نوع دوم ‪ :‬قوه ء ديد قلب ( بصيرت ) ميباشد که منظور از آن فکر ‪ ،‬عقل ‪ ،‬انديشه ‪ ،‬زکاوت ‪ ،‬وفت انت انس ان ميباشد ‪،‬‬
‫چشم قلب انسان نيز مانند چشم سر انسان ‪ ،‬محتاج نور ايمان ميباشد و زمانی وظايف خويش را بصورت درست انجام ميدهد‬
‫که نور ايمان وی را همک اری نمايد ‪ ،‬وهرگ اه ن ور ايم ان نباشد ‪ ،‬فک رو انديشه انس ان حق ايق را ب رعکس وسر چپه تص ور‬
‫ميکند ‪ ،‬حق را باطل وباطل را حق ميپندارد ‪.‬‬
‫وس يلهء رس يدن به حق ( ارداه ‪ ،‬خواست ‪ ،‬طلب ‪ ،‬وآرزو ) ‪ :‬بس ياری اش خاص روزانه ار مقابل م ارکيت ها عب ور‬
‫نم وده ‪ ،‬و با وج ود داش تن پ ول ‪ ،‬ب ازهم ب دون خري داری مي وه به خانه بر ميگردند ‪ ،‬علت اينست که اين اش خاص با وج ود‬
‫موجوديت پول در جيب ‪ ،‬و ميوه درمارکيت ‪ ،‬چرا تهيدست به خانه آمده اند ‪ ،‬علتش نبود ( ارداه ‪ ،‬خواست ‪ ،‬طلب ‪ ،‬وآرزو )‬
‫ميباشد ‪ ،‬اما درمقابل زمانی کسی آرزو مينمايد که بايد امروز مقداری از ميوه با خود بي اورد ‪ ،‬به مج رد رس يدن به م ارکيت‬
‫در تالش ميشود ‪ ،‬به نزد دکاندار رفته ‪ ،‬پول خود را تقديم نموده ‪ ،‬ميوهء مورد نظر خود را خريداری ميکند ‪.‬‬
‫انسان با وجود داشتن قوه ء عقل ‪ ،‬فکر ‪ ،‬دانش ‪ ،‬وتفکيک حقايق ‪ ،‬هرگ اه بخواهد به حق برسد ‪ ،‬واين آرزو را داش ته‬
‫باشد ‪ ،‬ودر تالش رس يدن به حقيقت ه ای ايم انی ( خ ود شناسی ‪ ،‬جه ان شناسی و خداشناسی ) باشد ‪ ،‬حتما راه حق ب رايش‬
‫واضح وروشن ميگردد ‪.‬‬
‫خ انم بي تی ب اومن که يک خ انم دانش مند ميباشد بيش ازيکه زار کت اب را درزمينه ه اي مختلف ب راي رس يدن به حق‬
‫مطالعه نمود ‪ :‬او ميگويد ‪ :‬من بيشتر از ه زار كت اب را در زمينه ه اي مختلف از قبيل روانشناسي ‪ ،‬جامعه شناسي ‪ ،‬انس ان‬
‫شناسي ‪ ،‬مذهب ‪ ،‬تاريخ و فلسفه اين دو پيامبر( عيسى و محمد عليهما السالم ) به منظور يافتن حقيقت مطالعه كردم ‪.‬‬
‫( هريك از اين نظامهاي روحاني به بعضي از س ؤالهاي من ج واب داد اما در ع وض س ؤالهاي ديگ ري را ب راي من‬
‫بوج ود آورد ‪ ،‬سر انج ام آنچه را چهل س ال درپي آن ب ودم ي افتم ‪ ،‬راهي ب راي معنا بخش يدن به هرچ يز در دني ايم ) دانس تن‬
‫شخصيت چنين انسانها براي هر انسان درس خ وب ب راي حقيقت ي ابي ميباشد ‪ ،‬او در م ورد خ ود چ نين ميگويد ‪ :‬بس ياراهل‬
‫مطالعه هستم ‪ ،‬بيشتر از هزار جلد كتاب مطالعه كرده ام ‪ ،‬زياد دوست ندارم كه مشغول چ يز ه اي ج زئي و س طحي از قبيل‬
‫تماشا كردن تلويزيون ‪ ،‬راديو ‪ ،‬فيلم و سينما و مجالت ‪ ،‬ورزش و سرگرمي و بطور كلي چ يز ه اي م ادي بش وم ‪ ،‬ميخ واهم‬
‫در زمينه هاي بعد معنوي زنده گي مطالعه داشته باشم و سر گرم شوم و به افرادي كه كم شانس تر از من هستند دراين زمينه‬
‫كمك كنم ‪.‬‬
‫خانم بتي باومن ب راي پ ذيرش دين مق دس اس الم ظ رفيت شخصي انس ان را معي ار اص لي ق رار ميدهد كس انيكه ذهن‬
‫دانشمندانه ‪ ،‬قلب پاك و عاري از تكبرو خودخواهي ‪ ،‬و فكردور از غفلت دارند ميتوانند بخ وبي به اس الم گ رايش خ ويش را‬
‫اعالن دارند ‪ ،‬زيرا اس الم دي ني است مط ابق فط رت ‪ ,‬هركه فط رت س ليم داش ته باشد ‪ ،‬عالقه اش با اس الم زود تر منس جم‬
‫ميگردد ‪ .‬او درين زمينه ميگويد ‪ :‬آنه ايي كه قلب و ذهن مس تعد دارند زود به حقيقت ميرس ند در حاليكه آنهاييكه قلبش ان به‬
‫خاطر غرور و ذهنشان به علت غفلت و بي توجهي مكدر شده است به سختي به حقيقت ميرسند ‪)1( .‬‬
‫به اساس اين داليل هرکسی بخواهد که به حق برسد وقلب خود را از تصميم های قبلی ‪ ،‬تعصبات ‪ ،‬خ ود خ واهی ها ‪،‬‬
‫بد بينی ها وغيره امراض قلبی وفکر دور داشته ‪ ،‬و برای رسيدن به حق مطالعات خويش را دوام دهد ‪ ،‬حتما به حق ميرس ند‬
‫‪.‬‬
‫هرگاه سخن از تقوا باشد ‪ ،‬در مي ان س اير تق وا ها تق وای فک ری ن يز وج ود دارد ‪ ،‬و تق وا فک ری همانا وقايه فکر از‬
‫امراض وويروس های فک ری ميباشد که با تعص بات وبد بي نی ها ‪ ،‬وخ ود خ واهی م انع رس يدن فکر انس انی بس وی حق ايق‬
‫ميشود ‪ ،‬بگونه مثال ‪ :‬زمانی يهودی ها به اساسات پيام قبلی وارشادات الهی درکتابهای آس مانی قبل از ظه ور آخ رين پي امبر‬
‫در حجاز اطالع حاصل نمودند ‪ ،‬بسيار آنان به استقبال آخرين پيامبران به اساس همين پيشگويی ها کتابه ای ش ان ‪ ،‬به ي ثرب‬
‫آمدند ‪ ،‬وقبايل يهودی مهاجر در ي ثرب مانند ب نی قريظه ‪ ،‬ب نی نض ير وغ يره س کونت نمودند ‪ ،‬ومنتظر اين پي امبر بودند ‪،‬‬
‫ايشان اين حقيقت را به عربها وساير ساکنين يثرب بيان ميداشتند وهميشه از آم دن آخ رين پي امبران که خ اتم النب يين ورحمة‬
‫للعالمين ميباشد خبر ميدادند ‪ ،‬مردم يثرب که اکثريت شان به سخنان يه ودان که دارای علم بودند ‪ ،‬قن اعت نمودند ‪ ،‬آن ان ن يز‬
‫منتظر چنين پيامبری بودند ‪.‬‬

‫‪19‬‬
‫وقت نزول پيامبر رسيد حتا در روايات است که هنگام والدت پيامبر ‪ ،‬يهودان عالم صدا زدند که اينک نجم ( ستاره )‬
‫آخرين پيامبر ظهور نمود ‪ ،‬ولی وقتی دانستند که آخرين پيامبران از قوم يهود نيست ‪ ،‬از پذيرش وی امتناع ورزيدند ‪.‬‬
‫علم اگر در سر زند ماری شود‬ ‫علم اگر در دل زند ياری شود‬
‫با وجود اينکه ايشان عالم ودانش مند بودند ‪ ،‬ولی همانگونه که ش يطان ( تعليم ) داشت ‪ ،‬ولی (تربي ه) نداشت ‪ ،‬يه ودان‬
‫نيز به اساس تعصب ‪ ،‬قوم پرستی ‪ ،‬خودخ واهی و تک بر ‪ ،‬اي حقيقت را انک ار نمودند ‪ ،‬و حتا ب رای بت پرس تان ميگفتند که‬
‫دين شما نسبت به دين اسالم بهترست ‪.‬‬
‫برعکس آنان کسانيکه در يثرب بودند و مانند آنان تعصب نداش تند ‪ ،‬ازينکه به اس اس معلوم ات هم ان يه ودان منتظر‬
‫آمدن آخرين پيامبر بودند ‪ ،‬به مجرد رسيدن خبر پيامبر در بيعت عقبه ايمان خود را اعالن نمودند ‪ ،‬وزمانيکه قريشيان جاهل‬
‫‪ ،‬پيامبر را اذيت نمودند ‪ ،‬مردم يثرب او را به گرمی استقبال نمودند ‪ ،‬وهمان بود که يثرب بنام ( مدينة الرسول ) ناميده شد ‪،‬‬
‫و پيامبر گرامی اسالم نخستين تهداب مدنيت در آنجا گذاشت ‪ ،‬ونام يثرب به ( مدينه منوره ) تبد يل شد ‪.‬‬
‫بناء برای پذيرش حق الزم است انسان تمامی خود خواهی ها را ترک نموده ‪ ،‬مفکوره های قبلی ‪ ،‬ق ومی ‪ ،‬و فرهنگ‬
‫های جاهليت را کنار گذاشته ‪ ،‬قلب ‪ ،‬فکر وانديشه خويش را برای پذيرش حق آماده سازد ‪.‬‬
‫دانشمندان ميگويند که خطرناکترين مرض غفلت است ‪ ،‬زي را غفلت مانند وي روس خطرن اکی است که فکر انس ان را‬
‫تحت پوشش قرار داده ‪ ،‬حق را برايش باطل و با طل را ب رايش حق جل وه ميدهد ق رآن عظيم الش ان درم ورد چ نين غ افالن‬
‫متعصب ميگويد ( لهم قلوب ال يفقهون بها ) آنها قلب ( فکر ‪ ،‬انديشه ) دارند ولی بواسطه آن حقايق را نمی بينند ‪.‬‬

‫‪--------------------------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬اينك خورشيد از غرب طلوع ميکند ‪ ،‬تأليف مظفرحليم ‪ ،‬با همكاري بتي باومن ‪ .‬ترجمه ‪ :‬عبدالعزيز ويسي ‪ .‬اي ران ‪ :‬نشر احس ان ‪ ،‬ص ‪:‬‬
‫‪59 - 35‬‬

‫ازينکه انسان درمقابل اعتراف به وجود خداوند وشناخت خالق مسووليت دارد ‪ ،‬وخداوند متع ال که ذات مهرب ان است‬
‫‪ ،‬نميخواهد انسان را درتنگنايي قرار دهد که انسان از فهم ودرک آن عاجز بماند ‪ ،‬له ذا ب راي رس يدن به حقيقت خداشناسی ‪،‬‬
‫راه هاي زيادي را برای بشريت بيان داشته است که وجود خداوند را ثابت ميکند ‪ ،‬که عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪-1‬فطرت سالم انساني عقل انسان‬
‫‪ -2‬ساختمان دوبعدي انسان ( ساختماني مادي وروحي بدن انسان )‬
‫‪ -3‬نيازمندي به خالق ( صانع ياسازنده )‬
‫‪ -4‬حادث بودن جهان هستي‬
‫‪ -5‬قانون احتماالت‬
‫‪ -6‬عالقمندي به سعادت دنيا وآخرت‬
‫‪ -7‬داليل قرآني‬

‫اول ‪ :‬فطرت سالم انساني‪ :‬دين داري وخدا جويي ‪ ،‬يک غريزهء فطري انساني ميباشد که هيچکسي نميتواند بدون آن‬
‫زنده گي عادي ونورم ال داش ته باشد ‪ ،‬وهرگ اه کسي به اس اس يک اي ديولوژي ازوج ود خداوند منکرگ ردد ‪ ،‬و سرتس ليمي‬
‫وسجده به بارگاه الهي خم نکند ‪ ،‬باآلخره دانس ته ويا نا دانس ته تس ليم ک دام مخل وق ش ده و سرس جده را به انس ان ويا حي واني‬
‫ميگذارد ‪.‬‬
‫دانشمندان ب دين نظراند كه انس ان فطرتا به دين ني ازدارد ‪ ،‬زي را انس ان درهنگ ام ب روز مش كالتيكه هيچ راه نج ات و‬
‫خالصي از آن موجود نباشد ‪ ،‬وياهم در لحظات بسيار دقيقي كه ازكمك برادر انسانی اش مأيوس گردد ‪ ،‬حتما به ذات ديگري‬
‫رجوع ميكند كه درين هنگام مشكلش را حل نمايد كه رجوع به مافوق از دايره همسانان دينداري ميباشد ‪.‬‬
‫از امام جعفر (رضي هللا عنه ) در باره خدا پرسيده شد در پاسخ بدان شخص گفت ‪ :‬آيا س وار ک دام كش تي ش ده اي كه‬
‫طوفان شديدي او را به امواج کشانده وكشتي بانان از نجات تان مأيوس ش ده و لحظ ات غ رق نزديك گ ردد ‪ ،‬درين لحظه آيا‬
‫درقلبت چنين خطور نموده است كه كسي هست كه هرگاه بخواهد درين حالت دشوار نجاتم داده ميتواند ؟‬
‫آن شخص گفت ‪ :‬بلي ‪.‬‬

‫‪20‬‬
‫ام ام گفت‪:‬هم ان کس ذات خداوند (جل جالله ) است ‪ .‬اين برداشت حض رت جعفر ( رضي هللا عنه ) از منبع ق رآني‬
‫است که ميفرمايد ‪ ( :‬وإذا ركبوا في الفلك دعوهللا مخلصين له الدين ) يعني انسانهاي بي ايمان درهنگام س وار ش دن در كش تي‬
‫ها ( ودچاري به مصيبت ها ) خدا را با اخالص استدعا مينمايند ‪ ،‬ومتدين ميش وند ‪ ،‬ولي ازينكه آن ان مخ الف فط رت انس اني‬
‫حركت ميكنند ‪ ،‬دروقت نجات ازطوفان دو باره به عصيان وسركشي از حكم الهي دست ميزنند ‪.‬‬
‫بناء انسان فطرتا متدين ميباشد ‪ ،‬واين فطرت ايماني را خداوند متعال زمانيكه ذريه آدم را خلق نمود درنهاد شان ق رار‬
‫داده ‪ ،‬زيرا برايشان گفت كه ( ألست بربكم ) (‪ )1‬آيا من پروردكار شما نيستم ؟ همه انسانها با يك صدا ن دا دادند كه بلى ش ما‬
‫پروردگار ماهستيد ‪.‬‬
‫در قرون اخير اگرچه كمونيستان خواستند تا اين غريزه را سرنگون نموده ‪ ،‬و تدين را يك پديده منفي دانس ته ‪ ،‬به ضد‬
‫آن مبارزه كردند ‪ ،‬ونخواستند تا بصورت مستقيم به وجود دين ‪ ،‬وإله يقين نمايند ‪ ،‬ولي ازينكه ‪ ،‬اين غريزه در وجود هركسي‬
‫‪ ،‬بصورت فطري آن موجود است ‪ ،‬كمونست ها به عوض عبادت پروردگار(جل جالله) به عبادت ره بران كمون يزم مانند ‪،‬‬
‫ماركس وانگلس ولينن پرداخته و گاهي هم براي ستالين ميگفتند كه اي مرد گرجي تويي كه به ما رزق مي دهي ومش كل ما را‬
‫حل ميكني ‪...‬‬
‫حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ ( :‬هر طفلي كه بدنيا ميايد ايمان فطري دارد ‪ ،‬و بعدها والدينش او را‬
‫يهودي ‪ ،‬نصراني و مجوسي ميس ازند ‪ )2( ).‬يع ني اين رحمت ذات خداوند متع ال است كه طفل را در منزليکه تولد ش ود با‬
‫زينت ايمان مزين نموده است ‪ ،‬و آن طفل تا زمان سن رشد و ج واني م ؤمن است ‪ ،‬ولي بعد از سن رشد ب دو اختي ار داده كه‬
‫دين خود را خودش اختيار نمايد ‪.‬‬
‫وهرگاه به نظري ات دانش مندان درين زمينه نظر ان دازيم خ واهيم ي افت که اک ثريت فيلس وفان ودانش مندان به غري زهء‬
‫ديانت باور داشته اند ‪.‬‬
‫‪ -2‬ترجمه حديث ‪ (( :‬عن ابي هريرة قال قال رسول هللا ( ص لي هللا عليه وس لم ) کل مول ود يولد علي الفط رة ف ابواه‬
‫يهودانه او ينصرانه او يمجسانه )) بخاري شريف ‪ ،‬کتاب الجنائز ‪ ،‬حديث نمبر ‪. 1296‬‬
‫بروكسون فيلسوف فرانسوي ميگويد ‪ ( :‬ممكن است گروه هاي انساني فاقد علم ‪ ،‬فنون وفلسفه ي افت ش وند اما هرگ ز‬
‫فاقد دين پيدا نشده است ) ‪.‬‬
‫به اساس گفته بروكسون بسا دي ده ش ده كه انس ان ها ‪ ،‬بي علم ودانش ‪ ،‬و يا هم فاقد حرفه ومس لك زن ده گي نمايند ولي‬
‫انسان به اساس همين ضرورت فط ري وعقلي خ ويش نميتواند ب دون دين زن ده گي كند بلكه با ان دك ژرف نگ ري به خ وبي‬
‫ميابد كه اين جه ان با اين همه نظ ام عي ار ش ده و منظم ‪ ،‬ممكن نيست که ت دبير خ القي نباشد ‪ ،‬و عقي ده به وج ود خ الق و‬
‫أفريدگار جهان وساير مخلوقات را دين گويند ‪.‬‬
‫ارنست رنان در تاريخ اديان مينويسد ‪ ( :‬هر چيزي ممكن است از ميان برود اما نا بودي ديانت امكان ندارد ) ‪.‬‬
‫به گفته عالمه قرض اوي ( ايم ان به خداوند نه تنها يك غري زه فط ري است بلكه يك ض رورت عقلي ن يز است ) (‪)1‬‬
‫يع ني دين تنها در فط رت يك انس ان نهفته است و نميت وان ب دون آن زن ده گي نم ود ‪ ،‬بلكه دين ض رورتي است كه هميشه‬
‫فيلسوفان ودانشمندان براي در يافت حقيقت هستي تحقيقات زيادي نم وده اند ‪ ،‬كه در خاتمه ج واب همهء س واالت خ ويش را‬
‫در دين يافته اند ‪.‬‬
‫خداوند متعال ميفرمايد ‪(:‬أفي هللا شك فاطر السماوات واألرض) ( فطرة هللا التي فطرالناس عليها) ازينکه فط رت س الم‬
‫انس ان به دين داري عالقه نش ان ميدهد ‪ ،‬بس ياري ازمردم ان با دانش به ن داي فط رت س الم خ ويش ج واب مثبت داده مت دين‬
‫ميباشند ‪.‬‬
‫دوم ‪ :‬داليــل عقــلی‬
‫عقل امروزي در تالش حقايق است ‪:‬عقل انسان كه بارز ترين ومهمترين ص فت انس ان ب وده او بواس طه عقل خ ويش‬
‫توانسته است كه مسافات بسيار بعيد ودور را كه ضرورت به ماهها سفر داشت به لحظه ها تبديل نمايد ‪ ،‬او با استفاده از عقل‬
‫خ ود را به بزرگ ترين مقام ات علم ودانش رس انيده است ‪ ،‬با عقل خ ويش توانس ته است كه حيوان ات بس يار ق وي را تحت‬
‫تأثيرخويش آورده ‪ ،‬از آنها استفاده نمايد ‪ ،‬و خوشبختانه درعصر فعلي كه ما زنده گي ميكنيم (عصر ساينس وتكنالوژي) عقل‬
‫انسان به اندازهء پيشرفت نم وده است كه با س اختن وس ايل زي اد ‪ ،‬اين جه ان ب زرگ را مانند يك ق ريهء كوچ ك س اخته و در‬
‫هرلحظه ميتواند دوستان خود را ازيك قاره به قاره ديگر‬

‫‪----------------------------------‬‬
‫‪ -1‬بخشي از آيت ( و إذ أخذ ربك من بني آدم من ظهورهم ذريتهم و أشهدهم على أنفسهم ألست بربكم قالو بلى ) األغراف ‪. 172/‬‬

‫‪21‬‬
‫مالقات نمايد ‪ ،‬دستگاه هاي ستراليت انسانرا كمك ميكند كه تمامي داشته هاي خ ويش را بص ورت مس تقيم به يك ديگر‬
‫انتقال دهند ‪ ،‬ازاحوال هم باخبر باشند ‪ ،‬بزودي ازيكجا بجاي ديگر سيروحرکت نمايند ‪.‬‬
‫بدين اساس انسان امروزي ‪ ،‬با رسيدن به همهء اين مدارج عالي زنده گي نميتواند به مج رد گفته ه اي نياک ان خ ويش‬
‫قن اعت نم وده ‪ ،‬و تم امي افك ار ونظري ات آن انرا ب دون تحقيق وبررسي ‪ ،‬فكروانديشه ‪ ،‬و يا هم اس تعمال عقل بپ ذيرد ‪ ،‬اين‬
‫پيشرفت علوم انساني سبب ش ده كه همه دانش مندان به جس تجوي حق برايند ‪ ،‬و گ اهي هم توانس ته اند نس خهء از ق رآن عظيم‬
‫الشان را حاصل نمايند و بادرك حقايق ايماني قرآني به دين مقدس اسالم مشرف شوند ‪ :‬خ انم ( ب تي ب اومن) در م ورد اس الم‬
‫ميگويد‪ :‬در كشور هاي غربي اسالم درحال رشد وپيشرفت است ‪ ،‬ونومس لمانان درين زمينه اگ اهي ها و دانش زي ادي را به‬
‫ارمغان مي آورند ‪ ،‬دانشمندان مشهور‪ ،‬علماي بزرگ ‪ ،‬پزشكان ‪ ،‬اس تادان و بس ياري ديگر از شخص يت ه اي مع روف ‪ ،‬به‬
‫اسالم روي مياورند ‪ ،‬و به تبليغ دين مي پردازند ‪ ،‬بسياري از كتابهاي ديني كه به زبانهاي عربي ‪،‬فارسي ‪ ،‬تركي واردو ‪ ،‬به‬
‫نگارش درآمده اند اغلب به زبان‬
‫انگليسي ‪ ،‬فرانسوي و آلماني نيز ترجمه شده اند ‪ ،‬قرآن سمبول عقالنيت ‪ ،‬حقيقت ومعن ويت ب راي اف راد تحص يلكرده‬
‫وخردمند شده است ‪ ...‬اسالم ديني است كه به سرعت در جهان درحال رشد است مخصوصا در جهان غرب‪.‬‬
‫تمامي فيلسوفان و دانشمندان جه ان خواس ته اند که در جه ان منحيث يك انس ان كامل زن ده گي نمايند ‪ ،‬أي ام پ رقيمت‬
‫زنده گي خويش را به فكرو تدبر صرف نموده ‪ ،‬سؤاالتي را خود شان مطرح نموده اند كه متعلق به انسان و آنچ ه سرنوشت‬
‫انسان ‪ ,‬هدف از خلقت وي را بيان ميدارد ميباشد كه ‪ ( :‬از كجا ؟ چرا ؟ و براي چه ؟‬
‫همين سؤاالت سالها ذهن بسياري از دانشمندان و فالسفه را مصروف نگهداشته است ‪ ،‬زيرا معق ول نيست كه انس اني‬
‫روزي بدنيا آمده وروزي هم فاني شده و همهء داشته ها ‪ ،‬دانستني ها و رنج هاي وي بيه وده رفته و ب اآلخره ب راي ابد نيست‬
‫ونابود گردد ‪ ،‬وهرگاه چنين باشد چند روز زنده گي دنيا كامال بي معنى وبي مفهوم بوده و تالش براي زنده گي چند روزه كه‬
‫انجامش نيستي است يك رنج خواهد بود ‪ ،‬بدين سبب مردمان بيدين به امراض مختلف روحي مبتال شده و شنيدن كلمه مرگ‬
‫برايشان بسيار تلخ ميباشد ‪ ،‬زيرا به گمان شان مرگ خاتمه همه نعمات و لذايذ بوده و از مرگ بايد گريخت و زماني از رفتن‬
‫به كام مرگ صحبت ميشود ‪ ،‬نهايت پريشان شده خود را درضايعهء بزرگي فكر ميكنند ‪.‬‬
‫روي همين علت است كه تمام دانشمندان وعاقالن بجزء ازيك مشت مادي پرستان زن ده گي را بي ه دف ندانس ته و به‬
‫وجود خالق جهان مطابق ضرورت عقلي اعتراف نموده اند و هرگاه فش رده نظري ات تم امي فيلس وفان جه ان را در عص ور‬
‫مختلف مورد مناقشه قرار دهيم ‪ ،‬ميابيم كه همه بعد از سالها تفك رو تحقيق ب دين نتيجه رس يده اند كه خلقت انس ان ‪ ,‬آس مان ‪،‬‬
‫زمين و ساير مخلوقاتي را كه مشاهده مينماييم تصادف نه بلكه تدبيرذات مقدسي است كه همه او را خالق دانند ‪.‬‬
‫اين دانشمندان به نداي عقل گوش داده و قانون ( علت ومعلول ) را دليل واض حي ب راي وج ود خداوند ميدانند ‪ :‬اين‬
‫اشخاص کساني اند که با تفکردرسايرمخلوقات درک ميکنند که هيچگاهي ممکن نيست که يک تلويزي ون ‪ ،‬يخچ ال ‪ ،‬م وتر ‪،‬‬
‫تعمير‪ ،‬طياره‬
‫وياسايروس ايل ب دون يک ص نعتگروکارگران بوج ود بيايد ‪ ،‬به همين ش کل آن ان ‪ ،‬فکرميکنند که ممکن نيست که اين آس مان‬
‫نيلگون ‪ ،‬واين ستارگان وسياره گان ‪ ،‬اين کوه ها ودشت ها ‪ ،‬وباآلخره اين نظام طبيعت بدون خالقي باشد ‪.‬‬

‫‪-----------------------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬عبادت دراسالم ‪ ،‬تاليف دكتريوسف قرضاوي ‪ ،‬ترجمه قاني ‪ ،‬تهران ‪ :‬نشراحسان سال ‪ 1379‬ص ‪22 :‬‬

‫داليل عقل انسان به وجود خالق حقيقي (جل جالله)‬

‫هرگ اه با تفكر س الم و ح اكميت عقل در ب اره اي خ الق جه ان فكر ك نيم داليل زي ادي را در موج وديت خداوند (جل‬
‫جالله) ميابيم كه عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪-1‬تمام كتابهاي آسماني به وجود خداوند متعال(جل جالله) صراحت دارد ‪.‬‬
‫‪ -2‬تمام پيامبران به وجود خداوند(جل جالله) وايمان به آن دعوت نموده اند ‪.‬‬
‫‪ -3‬ادعاء وايمان مليارد ها انسان به وجود خداوند(جل جالله) دليل روشني به موجوديت خالق است زيرا امكان ندارد‬
‫همه انسانها به شكل متواتر در طول اين همه قرون به يك خبر كاذب اتفاق نمايند ‪.‬‬

‫‪22‬‬
‫‪-4‬ادعا و ايمان مليون ها دانشمند ‪ ،‬فيلسوف كه به اساس تجارب علمي ‪ ،‬تحقيقات ‪ ،‬تفكر وانديشه به وجود خالق ايمان‬
‫داشته اند ‪.‬‬
‫‪-5‬تمامي كاينات عبارت از يك كتاب مكشوف ومشاهد است كه هركدام شاهد وگواه روشن به وجود خالق هستند ‪.‬‬
‫‪ -6‬قرآن عظيم الشان كه در تمامي جهان منتشر ميباشد ‪ ،‬وهيچ انساني تاحال ادعا نكرده كه اين كتاب ساخته من است‬
‫‪ ،‬بلكه مليارد ها انسان به اين باورند كه اين كتاب ‪ ،‬گفته هاي خ الق جه ان است ‪ ،‬وتم امي نص وص اين کت اب ن يز به وج ود‬
‫خداوند شهادت ميدهد ‪.‬‬
‫‪-7‬وجود نظم دقيق در تمامي جهان ‪ :‬هرگاه به جهان هستي نظراندازيم ‪ ،‬با عقل خ ويش خ واهيم دانست كه اين سيس تم‬
‫منظم را نميتوان بدون خالق تصور نمود ‪)1( .‬‬
‫‪ -8‬تناسب غذا هاي ‪ ،‬نوشيدني ها ‪ ،‬هوا ‪ ،‬درجه ح رارت وب روردت ‪ ،‬و س اير مخلوق ات با وج ود انس اني ‪ ،‬و نم وي‬
‫متناسب اعضاي بدن انسان ‪.‬‬
‫‪ -9‬قوت زياد براي بعضي ازمخلوقات ضعيف البنية ‪،‬مثل قوت شناوري در آب با درجه تحت صفر براي مرغابي ‪.‬‬
‫‪-10‬تنوع در نعمت هاي مطابق ضرورت انسان ‪ .‬مثل بي عقلي درطفلي وعقل در جواني وبزرگي ‪.‬‬
‫‪ -11‬رساندن غذا براي مخلوقات ضعيف ‪ ،‬درشرايط بسيار سخت وعجيب ‪.‬‬
‫براي توضيح بيشتر ودريافت داليل زياد در مورد وجود خداوند (جل جالله) اين داليل را در سه بخش اساسي مورد‬
‫مطالعه قرار ميدهيم‪:‬‬

‫اول ‪ :‬داليل و نظريات دانشمندان‪.‬‬


‫دوم ‪ :‬داليل تفكر در مخلوقات وموجودات ‪.‬‬
‫سوم ‪ :‬نقش حس وعقل در شناخت خداوند ‪.‬‬
‫چهارم ‪ :‬نقش فطرت سليم در شناخت پروردگار ‪.‬‬

‫‪---------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬كليات اإلسالم ‪ ،‬ابوبكرجابرالجزايري ‪ ،‬ترجمه عبدالعزيزـ سليمي ‪ ،‬تهران ‪ :‬احسان ‪ 1381 ،‬ص‪30 -27 :‬‬
‫داليل و نظريات دانشمندان درمورد وجود خداوند(جل جالله)‬

‫موضوع وجود خداوند يکي از ابحاث وپژوهش هاي دانشمندان جهان ازآغاز خلقت انسان تا كنون ميباشد ‪ ،‬آنان بعد‬
‫ازتفكير وانديشه وتحقيقات فراوان اعتراف نموده اند كه موجوديت خداوند را عقل و تفکر سالم انساني تاييد مينمايد ‪.‬‬
‫ديكارت ميگويد ‪ :‬من با درك نقص وجود خودم هستي ذات كاملي را احساس ميكنم ) به عقيده ديكارت انس ان عاقل ‪،‬‬
‫با درك خالهاي وجود خويش ‪ ،‬كه درد يك دندان ش بها انس ان را بي دار نگهمي دارد ‪ ،‬دليل خ وبي است ب راي ش ناخت خ الق‬
‫انسان ‪ ،‬آن خالقي كه عيبي نداشته ‪ ،‬وقدرش فوق قدرت انسان است ‪.‬‬
‫نيــوتن ميگويد ‪ ( :‬در ب اره آفريدگار شك نداش ته باش يد زي را كه قابل تص ور نيست كه اس اس وزيربن اي اين هس تي‬
‫تصادف محض باشد ) ‪.‬‬
‫اسپنسر از قول هرشل ميگويد ‪ ( :‬هرچه دامنهء علم گسترش يابد داليل محكم ب راي وج ود خ الق ازلي كه توان ايي بي‬
‫نهايت دارد افزايش پيدا ميكند بنا برين زمين شناسان ‪ ،‬رياضي دانان ‪ ،‬كيهان شناسان ‪ ،‬و فزيك دانان در استحكام بخش يدن به‬
‫بنياد علم كه همان بنياد عظمت خداوند يگانه است شركت نموده اند ‪) .‬‬
‫اين يك حقيقت مبرهن است كه دانشمندان ساينس وتكنالوژي ‪ ،‬علماي رياضي و فلك ‪ ،‬زمين شناسان و كيه ان ن وردان‬
‫در سرخط نو مسلمانان عصر كنوني قرار دارند ‪ .‬زيرا علم امروزي و رسيدن انسان به نق اط بس يار دقيق هس تي ‪ ،‬وح دانيت‬
‫ذات خداوند(جل جالله) را بصورت بسيار واضح ثابت مينمايد ‪.‬‬
‫فرانسيس بيكن ميگويد ‪( :‬اطالع اندك وناچيز فلسفي ‪ ،‬عقل آدمي را به الح اد ميكش اند ولي پيش رفتن وتعمق در آن ‪،‬‬
‫انديشه ها را به ايمان رهنمون ميگردد ‪ .‬براي اين كه انديشه ای انسان در برخورد علل واسباب ثانوي پراگنده ‪ ،‬توقف نم وده‬
‫از آن فراتر نميرود ‪ .‬اما اگر ژرف انديشي كرده ببينيد كه حلقه هاي زنج ير علته اي متع دد ‪ ،‬چگونه بهم مي پيوندند ‪ ،‬چ اره‬
‫اي جز اعتراف وتسليم به خدا نخواهد داشت ) (‪.)1‬‬
‫عالمه دکتور يوسف قرضاوي به تعقيب سخنان پاسكال ميگويد ‪ :‬ما ميخواهيم براين سخن بيف زائيم و بگ وييم ‪ :‬آن كس‬
‫كه به خدا وسراي آخرت ايم ان مي آورد هرگز چ نين نيست كه دني اي ف اني را ب راي بدست آوردن آخ رت ب اقي به مخ اطره‬
‫افگند ‪ ...‬هرگز ! او با ايم اني كه آوره است ‪ ،‬هردوزن ده گي دني وي و اخ روي را ب اهم بدست مي آورد ‪ ،‬هم دردنيا وهم‬

‫‪23‬‬
‫درآخرت به بهترين مزاياي زنده گي نايل مي گردد ‪ ،‬خداوند متعال فرموده است كه (من كان يريد ث واب ال دنيا فعندهللا ث واب‬
‫الدنيا واآلخرة) هرآنكس كه طالب بهره وري ازدنيا است بهره وري دنيا وآخرت نزد خدا است ) نساء ‪134/‬‬
‫(للذين أحسنوا في هذه الدنيا حسنة ولدار اآلخرة خير) نحل ‪ 30/‬کسانيکه اعمال نيک نموده اند برايشان نيکي ه اي دنيا‬
‫است ولي نيکي هاي أخرت بهترترست ‪)1( .‬‬
‫بدين اساس مسلمان هميشه در دعاهاي خويش ميگويد ‪( :‬ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفي اآلخرة حسنة) پروردگ ارا ب راي‬
‫ما نيكي هاي دنيا وآخرت را نصيب گردان ‪.‬‬
‫عالمه قرضاوي ميگويد ‪ :‬بسيار ديده ايم انديشمندان وفيلسوفاني را كه به خدا ايمان ندارند ‪ ،‬اما (ايمان به خدا) را‬
‫باوردارند يعني اعتقاد شان بر اين است كه ايمان به خدا بعنوان يك نيروي هدايت كننده وجهت دهنده ‪ ،‬يك نيروي مؤثر وپيش‬
‫برنده ‪ ،‬ويك نيروي سازنده وخالق است ‪.‬‬
‫اين دانشمندان نتوانسته اند آثار خوشايند ومهمي را كه ايمان به خدا درروح وروان فرد انس ان ودرزن ده گي‬
‫جامعه بشري برجاي ميگذار انكار كنند بعضي از آنان گفته اند ‪ ،‬اگرخ دا موج ود نب ود بر م اواجب مي شد كه اورا بي افرينيم‬
‫يعني ب راي م ردم خ دايي را اخ تراع ك نيم كه به آن ايم ان آورند و خوش نوديش را بطلنبند و از حس اب وكت اب او بترس ند تا‬
‫آدمهاي شرور سرجايشان بنشينند واخالق عمومي جامعه هاي بشري بهبود پيدا كنند ‪.‬‬
‫ديگري گفته چ را در رابطه با خ دا شك ميكنيد اگرخ دا نب ود همس رم به من خي انت ميك رد و پيش خدمتم دارون دارم را‬
‫بسرقت ميبرد ‪)2( .‬‬
‫بنا ء با توجه به داليل دانشمندان ميتوان گفت ‪ :‬هيج شكي نيست كه اين زمين پهناور و اين آسمان نيلكون را با مليون‬
‫ها سياره وكوكب بدون خالق دانست ‪ ،‬زيرا بگفته يكي از دانشمندان زماني در منق ار چوچ ه م رغي قبل از خ روجش از تخم‬
‫سوزن كوچكي را ميبينم كه درهنگام تكميل دوره حيات آن چوچه مرغ آن سوزن به آهستكي تخم را سوراخ نموده و سپس از‬
‫آن سوراخ هوا به داخل تخم رفته و چوچه مرغ كم كم خشك شده و پوست تخم را شكسته به بيرون ميايد ‪ ،‬براي انسان عاقل‬
‫كامال واضح ميگردد كه خلقت اين سوزن در منقار چوچه م رغ ك دام امر تص ادفي نب وده بلكه ص نعت ذات خ القي است كه‬
‫تدبير اين همه را بصورت منظم به پيش ميبرد ‪ ،‬وياهم عالم كيميا با كشف فورمول خلقت آب (‪ ، )H2O‬به بسيار آس اني‬
‫پي ميبرد كه اين نظم در كاينات تدبير خالقي است ‪ ،‬و چنانچه در صفحات قبل نظريات دانشمندان را نقل نموديم كه همه بدين‬
‫اعتراف نمودند كه اين عالم هستي را خالق و م دبري است كه تم ام سيس تم ه اي حي اتي را با ق درت خ ويش ت رتيب و تنظيم‬
‫نموده است ‪ ،‬اين عقالنيت و دانش و رسيدن به وجود خالق نه تنها براي يك انسان دانشمند و معاصر ما به اساس ديدگاه عقلي‬
‫وي قابل درك است بلكه ب راي انس ان ه اي بس يارقديم و دور از وس ايل تكن الوژي با داش تن عقل وفراست قابل درك ب وده ‪،‬‬
‫بگونهء مثال ‪ :‬زماني از يك صحرا نشين پرسيده شد كه شما با كدام دليل به وجود خالق ايم ان و اع تراف نم وده ايد ؟ وي با‬
‫داشتن معقوليت با همان داليل عصر خ ويش بي ان داشت كه زم اني من به ص حرا م يروم با مج رد دي دن آث ار ق دمها م تيقن‬
‫ميكردم كه شخصي ازين را ه عبور نموده است ‪ ،‬و زماني هم فضالت خشكيده شتران را ميبينم ‪ ،‬ب دون شك يقين مينم ايم كه‬
‫ازين صحراء شتراني عبور نموده اند ‪ ،‬و روي همين دليل زماني هم به آسمانها وزمين ميبينم بدون شك ب دين يقين ميش وم كه‬
‫همان سانيكه اثر قدمي در روي صحراء‬
‫ممكن نيست تصادفي باشد ‪ ،‬ويا هم موجوديت فضالت شتران بصورت تصادف درصحراء پيدا شده باشد ‪ ،‬موجوديت‬
‫اين همه مخلوقات نيز ممكن نيست تصادفي باشد بلكه او را خالقي است كه به وجود آن مط ابق داليل عقل ومنطق ايم ان دارم‬
‫‪ .‬به اساس كفته سعدي ‪:‬‬
‫برگ درختان سبز در نظر هوشيار ** هر ورقش دفتريست معرفت كردگار‬
‫بناء موجوديت خالق را هر انسانيكه داراي فطرت سليم وعقل سالم باشد بخوبي درك كرده ميتواند و روي همين علت‬
‫بود كه دانشمندمعاصر ما دكتور قرضاوي كفته است كه ( ايمان به خداوند نه تنها يك غري زه فط ري است بلكه يك ض رورت‬
‫عقلي نيز است )‬

‫‪---------------------------------------‬‬
‫نقش ايمان درزنده گي ‪ ،‬ص ‪5 :‬‬ ‫‪-1‬‬
‫مرجع سابق ‪ ،‬ص ‪1 :‬‬ ‫‪-2‬‬
‫سوم ‪ :‬داليل تفكردرمخلوقات وموجودات‬

‫‪24‬‬
‫فكر وانديشه بزرگترين ويژه گي انسان است ‪ ،‬انسان ميتواند با استخدام فكر و حكميت عقل خود را به حقايقي‬
‫برساند كه براي انسانهاي سطحي و بي دانش خيلي ها مشكل باشد ‪ .‬با تفکر در مخلوقات خدواند ميت وان موض وعات ذيل را‬
‫براي خداشناسي و ايمان به وجود خداوند مور بحث قرار داد ‪:‬‬
‫‪ )1‬وجود مخلوقات ‪ :‬وقتي انسان به اطراف خ ويش مينگ رد ‪ ،‬تم امي وس ايلي را كه اس تعمال مينمايد ‪ ،‬ش ركت ه اي‬
‫توليدي دارند ‪ ،‬كارگران ‪ ،‬انجنيران ومسؤولين زي ادي درين ش ركت ها ك ار ميكنند ‪ ،‬هيچ انس اني ادعا ك رده نميتواند كه يك‬
‫چيز بسيار حقير مثل سوزن ‪ ،‬يا ميخ ‪ ،‬يا بوتهاي انس ان درف ابريكهء س اخته نش ده باشد ‪ ،‬عقل انس ان ‪ 100%‬ميپ ذيرد كه اين‬
‫وسايل را شركتي است كه توسط كارگران وانجن يران پيش برده ميش ود ‪ .‬هرگ اه اين انس ان در وج ود موج ودات زن ده ‪ ،‬مانند‬
‫انسانها حيوانات ‪ ،‬پرنده گ ان ‪ ،‬خزند گ ان نظر ميكند ‪ ،‬عقل او ب رايش ميفهماند كه همهء اين مخلوق ات را خ القي اس ت‪.‬وهيچ‬
‫امكان ندارد كه تمامي اين مخلوقات بشكل تصادفي خلق شده باشند ‪.‬‬
‫زماني از يك صحرا نشين پرسيده شد كه شما با كدام دليل به وجود خ الق ايم ان و اع تراف نم وده ايد ؟ وي با داش تن‬
‫معقوليت با همان داليل عصر خويش بيان داشت كه زماني من به صحرا ميروم با مجرد ديدن آثار ق دمها م تيقن ميگ ردم كه‬
‫شخصي ازين را ه عب ور نم وده است ‪ ،‬و زم اني هم فض الت خش كيده ش تران را مي بينم ‪ ،‬ب دون شك يقين مينم ايم كه ازين‬
‫صحراء شتراني عبور نموده اند ‪ ،‬و روي همين دليل زماني هم به آسمانها وزمين ميبينم بدون شك بدين يقين ميشوم كه هم ان‬
‫س انيكه اثر ق دمي در روي ص حراء ممكن نيست تص ادفي باشد ‪ ،‬ويا هم موج وديت فض الت ش تران بص ورت تص ادف‬
‫درصحراء پيدا شده باشد ‪ ،‬موجوديت اين همه مخلوقات نيز ممكن نيست تصادفي باشد بلكه او را خالقي است كه به وج ود آن‬
‫مطابق داليل عقل ومنطق ايمان دارم ‪.‬‬
‫« كريس موريس رئيس سابق اكادمي علوم در نيويورك و يكي از بزرگان علوم جديد دركت اب ترجمه ش دهء العلم‬
‫يدعو لإليمان (علم مردم را به ايمان دعوت مينمايد ) ميگويد ‪ :‬معمايي كه بسيار مشكل است و ني از به پاسخ دارد مخص وص‬
‫مار ماهي هاي آبي است ‪ ،‬آنها موجودات عجيبي هستند وقتي كه دوره رشد آنها به پايان رسيد ازنقاط منختلف بركه ها ‪ ،‬رود‬
‫ها ‪ ...‬كوچ ميكنند و با قطع ه زاران مايل در اقي انوس به اعم اق دور جن وبي برم ودا ‪ ،‬ن زديكي ق ارهء امريكا مي روند و در‬
‫آنجا تخم گذاري ميكنند ‪ ،‬وسپس مي ميرند اما بچه هاي آنها بدون اينكه هيچ وس يلهء ش ناختي داش ته به س وي كن اره ه ايي كه‬
‫مادرانشان در ابتداء بودند بر ميگردند ‪ ،‬سپس وارد هر بركه و دريا و درياچه و رود خانه خواهند شد و در برابر هر فشار و‬
‫موج طوفاني مقاومت ميكنند تا هنگامي كه دورهء رشد آنها به پايان مي رسد دوباره طبق سرشت اوليه به همان جاي م ادران‬
‫شان كوچ ميكنند حال چه كسي جز خداوند اين قاعده و قوانين را به وجود آورد ؟ و آنها را راهنمون ساخت » (‪)1‬‬
‫‪ )2‬ساختمان فزيكي مخلوقات ‪ :‬ساختمان ف زيكي هرمخل وق ‪ ،‬مط ابق ش رايط زن ده گي آن آم اده ش ده است ‪ ،‬وهرگ اه‬
‫انس ان درين مورفكرنمايد ‪ ،‬بخ وبي درك ميكند كه اين س اختمان به اس اس علم بس يار وس يع خ القي س اخته ش ده است كه ‪،‬‬
‫درهرنقطه آن داليل وجود خالق ثابت ميگردد ‪ ،‬بگونه مثال ساختمان شتربراي آب وهواي صحرايي ‪ ،‬ساختمان وج ود پرن ده‬
‫براي پرواز و به همين علت اكنون انجينران طيارات جنگي را مطابق س اختمان باشه و ب وم ميس ازند ‪ ،‬زي را در س اختمان‬
‫اين نوعيت طياره ها ‪ ،‬تاثيري در پرواز مش اهده ش ده است ‪ .‬پاس تور بعد ازينکه ميک روب را کشف ک رد واغلب بيماريها را‬
‫ناشي از حيوانات ذره بيني دانست و بااين کشف خدمات ارزنده به جهان بشريت کرداز اوسوال شد ‪ :‬آيا با اين موفقيت باز به‬
‫وجود خدا عقيده داري ؟ او درجواب گفت ‪ « :‬با اين کشف عقيدهء من به خدا صد چندان شده است زيرا ساختمان وجودي اين‬
‫حيوانات کوچک وذره بيني ‪ ،‬وکثرت وچگونگي توليد مثل آنها ‪ ،‬مرا به گسترده گي علم وقدرت فوق الع اده ء پديد آورده آنها‬
‫(خدا) متوجه نموده وازقدرت خدا سخت متحير وبه شگفت آمدم ‪ ،‬آنچنان صنعت بديع ونيروي شگرف در سازمان وج ود آنها‬
‫بکار رفته که عقل درحيرت است وآدمي را به درياي تعجب وتحيرغوطه ور ميسازد » (‪)2‬‬
‫‪ )3‬تقسيم اعضــاي بــدن به ارادي و غــير ارادي ‪ :‬هرگاه به روش ك اري س اختمان اس نان با ت دبر و فكر بيانديش يم ‪،‬‬
‫ميابيم كه بدن انسان براي انجام ضروريات انس ان به دو بخش ارادي وغ ير ارادي تقس يم گردي ده ‪ ،‬وهرگ اه علت اين تقس يم‬
‫بندي را جستجو نماييم بخوبي ميدانيم كه اين تقسيم بندي را خالق انس ان بخ اطر مص لحت انس ان نم وده است ‪،‬زي را اگر اين‬
‫تقسيم بندي نميبود ‪ ،‬انس ان به مش كالت زي ادي مواجه ميشد ‪ ،‬اگرب الفرض قلب ‪ ،‬مع ده ‪ ،‬و تنفس انس ان به اراده خ ود انس ان‬
‫ميبود ‪ ،‬نميتوانست كه ازين مسؤوليت فارغ گردد ‪ ،‬زيرا انسان حسب ضرورت روزانه چند ساعت بخواب م يرود ‪ ،‬وهرگ اه‬
‫اين اعض اء درهنگ ام خ واب خ اموش ميماندند ‪ ،‬س بب هالكت وي ميشد ‪ ،‬بن اء وي مجب ور ميشد كه ب راي ح ركت دادن اين‬
‫اعض اء هميشه بي دار بماند ويا ش خص ديگ ري را مكلف ميس اخت تا اين وظيفه را انج ام دهد كه بهر ص ورت اين ام ور‬
‫مشكالت وي را زياده نموده وانسان نميتوانست كه ازين مس ووليت ب در آيد ‪ ،‬ولي ذات خ الق متع ال كه ارحم ال راحمين است‬
‫اين اعضاي بدن را از اختيار انسان خارج ساخته ‪ ،‬و بدون اراده وي وظايف خ ويش را بط ور منظم انج ام ميدهند و مش كلي‬
‫ب راي وي پي دا نميش ود ‪ ،‬اين تقس يم بن دي دليل مهمي به وج ود خ الق م دبر است كه تم ام مش كالت انس ان را قبل از ب روز‬
‫مشكالت ميداند ‪.‬‬

‫‪25‬‬
‫‪ ) 4‬توليد مواد ضروري وجود درداخل وجود انسان ‪ :‬در داخل بدن انسان يك سلسلهء ماشين ه اي خلق ش ده است كه‬
‫ضروريات وجود انسان را به ش كل اتوماتيك ‪ ،‬تهيه وتكميل مينمايد ‪ ،‬وج ود انس ان به خ ون ‪ ،‬ان واع مختلف ويتامينها ‪ ،‬م واد‬
‫ضروري براي رشد استخوان ‪ ،‬پوست وگوشت انسان ‪ ،‬وهمپنان دف اع از وج ود انس ان درمقابل لش كرمكروبها ووي روس ها‬
‫نيازمند است ‪ ،‬سيستم وجودي انسان ‪ ،‬اين ضروريات را به شكل نورمال به پيش ميبرد ‪ ،‬خون بـه‬
‫اندازه الزم ‪ ،‬ساخته ميشود ‪ ،‬ويتامينها از مواد خواركي مختلف غرض تغذيه پوست ‪ ،‬استخوان وگوشت انس ان و رشد‬
‫آنها بشكل نورمال بدون فهم انسان صورت ميگيرد ‪.‬‬
‫هركاه انسان به اين سيستم نظر اندازد بخوبي درك ميكند كه اين همه را خالقي است كه با چنين نظم چنين ساختمان را‬
‫آماده نموده است ‪.‬‬
‫‪ )5‬ترتيب وتنظيم تمامي جهان هستي ‪ :‬توجه به جهان هستي ‪ ،‬واين نظام عجيب در كاينات ‪ ،‬ونظم تم امي كاين ات ‪،‬‬
‫وحركت سيارات به شكل منظم ‪ ،‬همه داليل وجود ذاتي است كه همه را چنان منظم نموده كه از قدرت انسان خارج است ‪.‬‬
‫دانشمندي ميگويند ‪ :‬ترتيب و تنظيم در اجزاي اتوم به خالقي ني از دارد ‪ ،‬تا نظم آن را بدست داش ته باشد ‪ ،‬اگر تف اوت‬
‫را ميمون و طبيعت را قصيده ‪ ،‬فكر كنيم بخوبي خواهيم دانست كه مليون ها ميمون با مليون ها قلم نميتوانند قصيده بسازند (‬
‫‪)3‬‬

‫‪---------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬براهيني بريکتا بريکتا پرستي ‪/‬تأليف عبدالمجيد زنداني ‪ ،‬ترجمه كمال روحاني بيرانشهر ‪ – .‬تهران ‪ :‬احسان ‪ ، 1381 ،‬ص ‪– 150 :‬‬
‫‪151‬‬
‫‪ -2‬اسالم از ديدگاه عقل ‪ ،‬تاليف عبدالرووف ريگي ‪ ،‬بدون معلومات نشر وچاب ‪ ،‬ص ‪39 :‬‬
‫‪ -3‬براهيني بر يکتا پرستي ‪ ،‬ص ‪145 :‬‬
‫هرشل دانشــمند معــروف وســتاره شــناس ميگويد ‪ « :‬هرق در دامنهء علم گس ترده ترميش ود اس تداللهاي داندانش کن‬
‫وقويتري براي وجود خداوند ازلي وابدي بدست مي آيد »‬
‫انشتاين نابغهء علمي قرن بيستم ميگويد « درعالم مجهول نيروي عقل قادري وجود دارد که جهان گواه وجود اوست‬
‫»‬
‫دکترتوماس ديويد چارکس درفلسفه وشيمي رئيس تحقيقات شرکت شيميايي کالرکس ومتخصص ش يمي است ميگويد‬
‫« من معتقدم درطبيعت همه چيز از روي مشيت ونظم انجام گرفته ومي گ يرد والزمهء اين نظم ومش يت ايناست که ازج انب‬
‫يک عاقل و صاحب اراده باشد ومن آنرا خدا ميدانم »‬
‫دکترجان آدولف بوهلر دکتر درفلسفه اتمي از دانشگاه اينديابا واستاد ش يمي ازک الج اندرس ون ميگويد « درط بيعت به‬
‫هرسو بنگري نظم ومشيت نمايان است گويي دنيا سوي هدف ومقصد مشخصي سوق داده ميشود واين معني درعالم اتم کامال‬
‫روشن است تمام اتمها از هيدروجن گرفته تا اورانيوم از روي يک مدل بوجود أمده اند زيرا هنگاميکه داي رهء اص العات ما‬
‫را جع به الکترونها وپروتونها يي که عناصر مختلف را تشکيل داده اند بيشتر ميشود ما بيش تر متوجه نظ ام هم اهنگي جه ان‬
‫ميشويم» او درخاتمه بدين نتيجه ميرسد که « ما بج اي درنظر گ رفتن کيفيت آفري دگار وع وض زايد ش مردن خ دا بايد او را‬
‫درمي ان نظ ام جه ان ببي نيم و آث ار ونش انه ه ايش را س تايش ک نيم ‪ ،‬بشر ميتواند مجه والت ط بيعت را کشف ودرک کند ولي‬
‫نميتواند قوانين طبيعي را خلق وايجاد نمايد وتنها خداست که ميتواند قوانين طبيعت را وضع وايجاد کند » (‪)1‬‬
‫‪ )6‬قوت بخشيدن به اشياي عاجز در داخل وجود انسان وساير مخلوقات ‪:‬‬
‫هرگاه انسان با عقل سليم خويش ‪ ،‬به مخلوقات نظر اندازد ‪ ،‬در ماحول خويش مخلوقات بسيار ضعيفي را ميبيند كه ‪،‬‬
‫مطابق ضرورت وج ود آن ان چن ان ق وت داده ش ده است كه در ح االت بس يار س خت قابل تحمل ميباشد ‪ ،‬مثال مرغ ابي ها با‬
‫وجود اينكه بسيار ضعيف هستند ‪ ،‬وانسان ميتواند به بسيار ساده گي آنانرا دو پاره كند ‪ ،‬ولي درمقابل ميبينيم كه اين مرغ ابي‬
‫ضعيف در درجه حرارت تحت صفر در ميان آبهاي سرد ‪ ،‬كه ک وه ه ای اط راف آن را ب رف گرفته است ‪ ،‬ش نا ميكند ‪ ،‬واين‬
‫انسان قوي كه سالها عمر خويش را در ورزش وزيبايي اندام ‪ ،‬سپري نموده است ‪ ،‬نميتواند كه درعين حالت براي نيم ساعت‬
‫در آب شنا ورزد ‪.‬‬
‫پاهاي انسان كه از استخوان و گوشت خلق شده ‪ ،‬چنان مقاومت دارد كه هرگاه وزن انسان هشتاد كيلو يا صد كيلو هم‬
‫شود بخوبي آنرا حمل ميكند ‪.‬‬
‫وهرگاه تمامي مثالهايي را درمخلوقات بصورت معقول مشاهده نماييم ‪ ،‬بخ وبي درك ميك نيم كه خ القي وج ود دارد كه‬
‫چنين قدرتي را براي اشياي ضعيف داده است ‪.‬‬
‫‪ )7‬رساندن غذا به مخلوقات بسيار ناتوان ‪ :‬يكتن از دانشمندان ميگويد كه روزي يك پرن ده ء را دي دم كه ب االي بحر‬
‫درحركت بود ‪ ،‬آن پرنده از خانواده مرغابي ها هم نبود كه با شكار ماهي ها خود را تغذيه نمايد ‪ ،‬تعجب نمودم كه او چطور‬

‫‪26‬‬
‫ميتواند مشكل غذايي خويش را رفع نمايد ‪ ،‬به چهره اش نظر انداختم ديدم كه باال و پايان منق ارش دوش اخي ق رار دارد ‪ ،‬كه‬
‫اين نقطه نيز مرا به تعجب انداخت ‪ ،‬براي دريافت حقيقت او را تعقيب نمودم ‪ ،‬ب اآلخره كشف نم ودم كه نهنگ زم اني ش كار‬
‫ميكند ‪ ،‬بعد از صرف شكار خويش ‪ ،‬دهان خود را به ط رف آس مان ب از ميكند ‪ ،‬اين م رغ كوچك به ده ان نهنگ نشس ته ‪ ،‬و‬
‫ريزه هاي غذا را كه در ميان دندانهاي نهنگ بند مانده است ‪ ،‬ميخورد ‪ ،‬وهرگاه‬

‫‪------------------------- ---------------‬‬
‫‪ -2‬اسالم از ديدگاه عقل ‪ ،‬ص ‪. 39‬‬
‫نهنگ ميخواهد كه ده انش را ببن دد ‪ ،‬اين دو ش اخ ب اال و پاي ان منق ار اين مرغك او را م انع ش ده ‪ ،‬بن اء آن مرغك به‬
‫خاطر راحت تمامي گوشتهاي وسط دندانهاي نهنگ را خورده پرواز ميكند ( سبحان الخالق الرزاق ) پاك است خ الق روزي‬
‫دهنده ‪ ،‬اين تدبيرغ ذا رس اندن به مخلوق ات دليل واض حي به وجودخ القي است كه با چ نين ت دبير غ ذاي مخلوق اتش را ميسر‬
‫ميسازد ‪.‬‬
‫‪ -8‬وجود مخلوقات مانند فابريكه هاي توليدي ‪ :‬براي زنده گي مرفه انسانها ضروريات زي ادي دارند ‪ ،‬و ازينكه علم‬
‫انسان براي رفع اين نيازمن دي ها ‪ ،‬بص ورت يكب ار رشد نك رده ‪ ،‬وانس ان نميتواند تم امي ض روريات خ ويش را بص ورت‬
‫ف وري ب رآورده س ازد ‪ ،‬ويا فابريكه ه اي بس ازد كه اين ض رورات را بص ورت ع ادي رفع نمايد ‪ ،‬خداوند متع ال در وج ود‬
‫انسانها وحيوانات فابريكه هاي توليدي را خلق نموده است ‪ ،‬كه اين فابريكه ها وظايف تغذيه وحل مش کالت ض روري داخلي‬
‫وخارجي وجود انسان را مرفوع ميس ازند ‪ ،‬بگونه مث ال ‪ :‬وج ود انس ان به خ ون ض رورت دارد ‪ ،‬خداوند متع ال در داخل‬
‫وجود انسان وسايل توليد خون را چنان مهيا ساخته ‪ ،‬كه با خوردن غ ذا ه اي بس يار ع ادي ‪ ،‬ميتواند خ ون م ورد ض رورت‬
‫انسانرا را تهيه نمايد ‪ ،‬و انس ان تا ح ال نتوانس ته كه چ نين فابريكه اي بس ازد ‪ ،‬كه خ ون م ورد ض رورت انس انرا در هنگ ام‬
‫حادثات ترافيكي ‪ ،‬ويا عمليات ها مرفوع سازد ‪ ،‬هرگاه به ساختنان فزيكي يك گاو نظر اندازيم ‪ ،‬ميبينم كه اين گ او با خ وردن‬
‫علف وگياه شير بسيار لذيذي را توليد ميكند ‪ ،‬گوشت گاو نيز لذيذ است ‪ ،‬اين فابريكه الهي كه ميتواند از علف خ ون ‪ ،‬گوشت‬
‫‪ ،‬اس تخوان و ش ير بس ازد ‪ ،‬و درخاتمه م واد فاض له را به ش كل ادرار و م واد فض الت خ ارج نمايد ‪ ،‬به ترين مث ال ب راي‬
‫موجوديت خالق مدبري است كه چنين فابريكه ها را بشكل بسيار اساس ترتيب داده است ‪. .‬‬
‫هرگاه به طرف درختان نظر اندازيم ميبينم كه بته تاك كه مزه ء خراب دارد چگونه انگور شيرين ميسازد ؟‬
‫‪ -9‬نعمت مطابق سن وسال ‪ :‬همينكه عقل براي انس ان يك نعمت ب زرگ است ‪ ،‬ب راي طفل خ ورد س ال نداش تن عقل‬
‫نعمت است ‪ .‬زيرا اگر طفل خورد ‪ ،‬همان عقل ودانشي را كه بزرگان دارند ميداشت ‪ ،‬و نميتوانست كه خودش مشكالت خود‬
‫را رفع نمايد ‪ ،‬در بسياري حاالت خج الت ميكش يد ‪ ،‬خفه ميشد ‪ ،‬واز ن اتواني خ ويش رنج مي برد ‪ ،‬ولي به ق درت پروردگا ر‬
‫عالم عقل اين طفل به اندازه رشد سنش تقويت نموده ‪ ،‬وبي عقلي درزمان طفوليت بهترين نعمت براي اين اطفال است ‪.‬‬
‫‪ -10‬استفاده از اشياي عادي براي تقويت جسم انســان ‪ :‬جسم انسان كه مانند يك دس تگاه ب زرگ ميباشد ‪ ،‬به خ ون ‪،‬‬
‫گوشت ‪ ،‬پوست ‪ ،‬مقابله بامكروبها ‪ ،‬ويتامينه اي مختلف ‪ ،‬ض رورت دارد ‪ ،‬خداوند متع ال در داخل اين جسم فابريكه اي‬
‫ساخته است كه از غذا ها ونوشابه هاي عادي وارزان ‪ ،‬تمامي مواد مورد ضرورت خويش را بط ور اتوماتيك توليد ميكند و‬
‫ضرورت وجود را مرفوع ميسازد ‪.‬‬
‫هرگاه براي حصول خون ض رورت وج ود انس ان ‪ ،‬ويا ويتامينها و پروتينه اي ض روري به غ ذا ه اي ق وي احتي اج‬
‫ميبود ‪ ،‬بسياري از مردمان فقيرنميتوانستد كه مدت كمي در دنيا زنده گي كنند ‪ ،‬ولي ب رعكس خداوند متع ال (جل جالل ه) اين‬
‫ضرورت ها را در غذا هاي بسيار ارزان مانند ‪ ،‬سبزيجات ‪ ،‬لبني ات ‪ ،‬مي وه ج ات ‪ ،‬حبوب ات و غ يره خلق نم وده است ‪ ،‬كه‬
‫استفاده آنها براي هركسي محيا است ‪ ،‬بناء انسان ميتواند با استفاده ازين غذا ها ضرورات وجود خود را مرفوع سازد ‪.‬‬
‫با مطالعه داليل فوق مي ابيم كه داليل زي ادي به وج ود آفري دگار وج ود دارد كه اين داليل قابل ش مارش نيس تند زي را‬
‫هرمخلوقي بر وجود پروردگار داللت ميكند ‪.‬‬
‫‪ -11‬تناسب در طراحي ‪ :‬هرگاه استخوان رشد ميك رد ولي گوشت وپوست رشد نميك رد ‪ ،‬ب راي انس ان مش كل ايج اد‬
‫ميشد ‪ ،‬وشايد هم پوستش ميکفيد « ويا اينكه جسم انس ان رشد ميك رد ‪ ،‬وباه اي انس ان به ح الت اص لي ب اقي ميماند ‪ ،‬انس ان‬
‫بازهم به مشكل مبتال ميشد ‪ ،‬ولي خداوند متعال (جل جالله) تمامي بخش هاي وج ود را به ش كل نورم ال ومناسب بايك ديگر‬
‫رشد ميدهد ‪ ،‬همچن ان در توليد ض رورات ن يز اين تناسب مراع ات گردي ده است مثال ‪ :‬هرگا ه قلب يك طفل مانند قلب يك‬
‫انسان چهل ساله خون توليد ميكرد ‪ ،‬شايد خون از تمامي بدن طفل ج اري ميشد ‪ ،‬ولي خداوند متع ال هر ض رورت انس ان را‬
‫مطابق ومناسب وجود انسان طرح بندي نموده است ‪ ،‬كه اين خود دليل وجود ذات مهربان است ‪.‬‬
‫چهارم ‪ :‬ساختمان دوبعدي انسان‪( :‬ساختماني مـادي وروحي بـدن انسـان) ‪ :‬انسـان موجـودي است که داراي دو بعد‬
‫مادي وروحي درجسم خويش ميباشد ‪ ،‬روح انسان هميشه درجستجوي تکامل وترقي است ‪ ،‬خواهشات مادي وي اهم وس ايل‬
‫مادي نميتواند ‪ ،‬ضرورت هاي روحي وجود انسان را تکميل نمايد ‪ ،‬زيرا بس ياري از انس انها با وج ود داش تن وس ايل بس يار‬
‫زياد مادي ( ثروت – ممتلکات – قدرت ) بازهم احساس راحت نکرده ‪ ،‬آرامش خويش را از مقام ع اليتر از خ ود ميخواهد ‪،‬‬

‫‪27‬‬
‫وبدين اساس بسوي پروردگار رو مياورد ‪ ،‬زيرا خداوند درعاليترين مقام ومرتبه کمال قرار داشته ‪ ،‬وازينرو انس ان خواس ته‬
‫يا ناخواسته بسوي آن قلهء کم ال درح رکت اند ‪ ،‬انس ان به اس اس همين س اختمان خ اص روحي وج ود خ ويش خواه ان خ دا‬
‫پرستي بوده ‪ ،‬ومتمال به آفريدگار ميباشد ‪ ،‬واحس اس خ دا ج ويي ‪ ،‬خ داخواهي وخ دا پرس تي بص ورت يک غري زه درنه اد‬
‫انسان گنجانيده شده است ‪.‬‬
‫ويليام جيمز درين زمينه ميگويد ‪ « :‬به نظر من هرگاه ضمير اگاه خود را دنبال کنيم دنب الهء آن به م اوراي جه ان‬
‫محسوس وعقالني که بعدي ديگرازهستي ماست مي رسد نام آنرا هرچه ميخواهيد بگذاريد ‪ :‬ماوراء ط بيعت وماچه ويا ع الم‬
‫غيب واس را ر» او اض افه ميکند « من بخ وبي ميپ ذيرم که سرچش مه حي ات دي ني دل است وقب ول هم دارم که فورمولها‬
‫ودستورالعملهاي فلسفي مانند مطلب ترجمه شده اي است که اصل آن به زبان ديگري باشد »‬
‫اودرنتيجه ميگويد ‪ « :‬عموما مردم معتقدند که ايمان خودرا برپايه هاي فلسفي محکم ساختهاند وحالينکه مبن اي فلس في‬
‫بر روي ايمان قرار دارد » ‪.‬‬
‫عالم معاصر انشتاين ميگويد ‪ « :‬يک عقيده ومذهب ثالث بدون اس تثناء دربين همه وج ود دارد ‪ ،‬گرچه با ش کل‬
‫خالص يکدست درهيچکدام يافت نميشود من آنرا احساس ديني آفرينش يا وجود ميدانم بسيار مشکل است اين احساس را براي‬
‫کسي که کامال فاقد آن است توضيح دهم » ‪.‬‬
‫يکتن ازدانشمندان اس الم ميگويد ‪ « :‬مس آله وج ود خ دا يک امرب ديهي ‪ ،‬روشن وغيرقابل انک ار است وگم ان وترديد‬
‫دروجود خدا يک امر شگفت آورواعجاب انگيز وکامال مخالف منطق وعقل است » (‪)1‬‬
‫پنجـم ‪ :‬نيازمندي به خالق ( صانع ياســازنده)‪ :‬هرگ اه درتم ام موج ودات نظر ان دازيم ‪ ،‬هيچ ص نعتي نيست که ب دون‬
‫شرکت وفابريکهء باشد ‪ ،‬عقل انسان هيچگاهي نميپذيرد که حتا يک قلم کوچک به شکل تصادفي بوجود آمده باشد ‪.‬‬
‫عالمه عبدالمجيد زين داني که يکتن از دانش مندان معاصر ميباشد ميگويد ‪ :‬روزي با يکتن از ماترياليس تان‬
‫گفتگوداشتم‬
‫برايش گفتم ‪ :‬شما را کي خلق کرده است ؟‬
‫فرمود ‪ :‬تصادف ‪.‬‬
‫برايش گفتم ‪ :‬آيا ممکن است انسان زيبايي با اين ساختمان زيبا تصادفي باشد ؟‬
‫گفت ‪ :‬بلي ‪.‬‬
‫گفتم ‪ :‬آيا بوتهاي تان نيز تصادفي ايجاد شده است ؟‬

‫‪----------------------------------‬‬
‫‪-1‬اسالم در ديدگاه عقل ‪ ،‬ص ‪24‬‬

‫برايش گفتم ‪ :‬آيا ممکن است انسان زيبايي با اين ساختمان زيبا تصادفي باشد ؟‬
‫گفت ‪ :‬بلي ‪.‬‬
‫گفتم ‪ :‬آيا بوتهاي تان نيز تصادفي ايجاد شده است ؟‬
‫گفت ‪ :‬نخير اين بوتها ممکن نيست که تصادفي باشد ‪ ،‬زيرا فابريکه خاصي آنرا ساخته و مارک آن نوشته شده است ‪.‬‬
‫برايش گفتم ‪ :‬آيا انسان ازين بوتها هم کمتراست ‪ ،‬تا ساختمان آن بدون فابريکه وکارگري ناممکن باشد ‪ ،‬واين انسان با‬
‫اين ساختمان دقيق تصادفي باشد ؟ آن شخص خاموش ماند‪.‬‬
‫بسياري از انسانهاي بيدانش که ظاهرا خ ود را دانش مند وفيلس وف قلم داد ميکنند ‪ ،‬ب راي اينکه موض وعات را به‬
‫شکل فلسفي ودور از حقايق علمي وعقلي بررسي کنند ميگويند ‪ :‬آيا اول تخم پيدا شده ويا مرغ ؟‬
‫هرگاه اين گونه مردمان کمي عقل خود را بکار انداخته خواهند دانست که هرگاه اول تخم پيدا شده باشد ‪ ،‬تخم نميتواند‬
‫که مرغي را به وجود بياورد ‪ ،‬زيرا تخم بدون ماکيان يا ماشين چوچه کشي گنده شده متعفن ميگردد ‪.‬‬
‫وهرگاه مرغي هم به تنهايي بدنيا آيد نميتواند که سبب ايجاد مرغان گردد ‪ ،‬زيرا ماکيان بدون خروس و خروس ب دون‬
‫ماگيان اين وظيفه را انجام داده نميتوانند ‪.‬‬
‫مسلمان با ايمان عقيده دارد که ذات خالق متعال ه ردو ماکي ان وخ راس را ازهيچ خلق نم ود ‪ ،‬وب األخره ه ردو س بب‬
‫ازياد نسل خويش گشتند ‪.‬‬
‫با بيان داليل فوق بدين نتيجه ميرسيم که هيچ مخلوقي نميتواند به تنهايي خويش س بب تک ثر نسل گش ته ‪ ،‬وي اهم خلقت‬
‫تصادفي آن خارج داي رهء عقل ميباشد ‪ ،‬ودرنتيجه همه مخلوق ات به وج ود خ القي نيازمند ب وده ‪ ،‬تا آن انرا ازهيچ خلق نمايد ‪.‬‬
‫وآن خالق ذات هللا ( جل جالله ) ميباشد ‪.‬‬

‫‪28‬‬
‫ششم ‪ :‬حادث بودن جهان هستي ‪ :‬ازينکه اين جهان قديم نيست بلکه بعد ازنب ودن بوج ود آم ده است ‪ ،‬وبوج ود آم دن‬
‫هرچيزي به خالق نيازمند است ‪ .‬موضوع حادث ( نوپيدا ) بودن جهان مس ألهء است که اک ثريت دانش مندان وفيلس وفان ق ديم‬
‫ومعاصر ب دان اع تراف نم وده وبا داليل آن را ث ابت نم وده اند ‪ :‬ازفالس فه يون ان س قراط حکيم قايل به ح دوث ع الم ب وده‬
‫وفيثاغورس ( رياضيدان ) ‪ ،‬تالس ‪ ،‬انکساغورس ‪ ،‬وانکيسانوس وافالطون جهان را حادث (نوپيدا ) دانسته اند ‪.‬‬
‫واز دانشمندان معاصر فرانک آلن « دکتروليام نبلوچ ‪ ،‬دکتراوسکار ‪ ،‬فزيک دان بزرگ بوتنرم ان « ادوارلوترکيل و‬
‫هزاران دانشمند ديگري به حادث بودن جهان اعتراف نموده اند ‪ .‬کارکاليس تي متخصص در ش يمي مي گويد ‪ :‬داليل زي ادي‬
‫وجود دارد که نشان ميدهد جهان ابتدائي داشته است مشاهدات نشان ميدهد دنيا پهن ترميشود ‪ ،‬ثابت ميکند که عناصر تش کيل‬
‫دهندهء عالم ابتداء همه دريک محل جمع وبه هم پيچيده بودند ‪ .‬فرانک آلن از روي قانون حرارت ثابت ک رده است که جه ان‬
‫ازلي ( قديم ) نبوده بلکه آغازي دارد ‪)1( .‬‬
‫اين دانش مندان بعد ازينکه با داليل ق وي ث ابت نمودند که جه ان هس تي ق ديمي نب وده بلکه بع دها پي دا ش ده است ‪ .‬اين‬
‫پيدايش جهان به پيداکنندهء نيازمنداست که بجز از ذات هللا ( جل جالله ) کسي ديگري شده نمتواند ‪.‬‬

‫‪---------------------------------------------‬‬
‫‪-1‬اسالم از ديدگاه عقل ‪ ،‬ص ‪31 :‬‬
‫هفتم ‪ :‬قانون احتماالت ‪ :‬دانشمنداني به اساس قانون احتماالت وجود خداوند را عقيده ميکنند ‪.‬‬
‫فيلســوف رياضي دان پاســكال ميگويد ‪ (( :‬يا بايد ب راين عقي ده باش يم كه خ دا وج ود دارد ‪ ،‬يا اينكه چ نين اعتق ادي‬
‫نداش ته باش يم ‪ ،‬ك داميك را برگزي نيم ؟ اي انس ان ‪ :‬عقل وخ رد تو درمان ده تر ون اتوان تر از آن است كه بتواند درين ميانه‬
‫گزينش درستي داشته باشد ‪ ،‬چنين حساب كن كه دريك بازي يا مسابقه با طبيعت همبازي شده اي ‪ ،‬طبيعت تيرخود را پرت اب‬
‫ميكند و تو هم تيرخود را نش انه مي روي و به ناچ ار بايد يكي ازاين دو ت ير‪ ،‬برن ده ش ود ‪ ،‬ح ال خ وب مقايسه کن بين س ود‬
‫وزيان هاي احتمالي خودت درين بازي و مس ابقه ! اگر برن ده شد كه تو به خوش بختي هميش گي وس عادت اب دي رس يده اي !‬
‫اگربازنده شد ‪ ،‬توچيز با اهميتي را از دست نداده اي ‪ ،‬نه ايت مطلب آنست كه تويك چ يز ازمي ان رفت ني را كه بهرح ال نمي‬
‫توانس ته است ب رايت مان دني باشد از دست داده و به مخ اطره افگن ده اي ودادن هرچند غ رامت از دست ش ونده اي وف اني‬
‫بفرض آن هم كه چنين باشد قابل تحمل وخردمندانه است ))‬
‫پاسکال به اساس قانون احتماالت رياضي صحبت نم وده ميخواهد بگويد كه به اس اس احتم ال اگر بعد از رفتن از دنيا‬
‫آخرتي هم نباشد انسان نقصي نكرده است ‪ ،‬صرف دنياي فاني را ازدست داده است ‪.‬‬
‫عالمه قرائتي درين مورد ميگويد ‪ :‬هرگاه شما به سفري ميرويد و براي اينکه درجريان سفر به مشکلي مواجه نش ويد‬
‫مط ابق ق انون احتم االت ام وري را درنظر خ ويش ميداش ته باش يد ‪ ،‬به احتم ال اينکه اگر در راه ه وتلي نباشد ‪ ،‬ب اخود غ ذا‬
‫ميگيريد ‪ ،‬به احتمال اينکه آب يافت نخواهد شد ‪ ،‬با خود مقدري آب ميگيريد ‪ ،‬وبه احتمال حمله دزداي باخود سالحي ميگيرد‬
‫‪ ،‬و به احتمال پنچرشدن تايرموتر با خود تاير اضافي ميگيريد ‪ .‬با اوجود اين همه احتمال هرگاه درسفر ت ان هيچ مش کلي هم‬
‫براي تان پيدا نشود آيا نقصي گرده ايد ؟ طبعا نخير‬
‫ولي هرگ اه ب دون درنظر داشت اين ام ور به س فر ادامه دهيد وهيچ احتم الي را درنظر نداش ته باش يد ‪ ،‬فکر کنيد که‬
‫درنيمه راه موتر تان پنچرشد چي خواهيد کرد ؟‬
‫به همين سان هرگاه آخرتي نباشد ( درحاليکه باهزاران دليل وجود دارد ) يک فرد مس لمان چي نقصي خواهد ک رد ‪،‬‬
‫تمامي اعمال خير وي قبل از آخرت منافع دنيوي وي را تضمين نموده است ‪ ،‬ونبودن آخرت برايش هيچ نقصاني نميرس اند ‪.‬‬
‫وهرگاه آخرتي بود ‪ ،‬سوال وجوابي باشد پس اين انسان منکر از وجود خداوند چي خواهد کرد ؟‬
‫بدين اساس بسياري از دانشمندان قانون احتماالت را بهترين را به عقيده ميدانند ‪.‬‬
‫هشتـم ‪ :‬عالقمندي به سعادت دنيا وآخرت‪ :‬بعضي ها هم ميخواهند سعادت دنيا وآخرت را با ايمان به خداوند حاصل‬
‫نمايند ‪ ( ،‬من كان يريد ثواب الدنيا فعند هللا ثواب الدنيا واآلخرة ) ‪ :‬اين مردمان که از راه عقل سليم با تمامي پديده ها برخورد‬
‫دارند ‪ ،‬ب دين نظرند که ايم ان به خداوند ( جل جالله ) راه س عادت دنيا وآخ رت را ب ار آورده ‪ ،‬زي را دين جوابگ وي تم امي‬
‫نيازمندي هاي انسان درساحات مختلف بوده ‪ ،‬واين پاسخگويي دين به نيازمندي هاي انسان تنها به زنده گي دنيا خالصه نشده‬
‫‪ ،‬بلکه سعادت آخرت را نيز در بردارد ‪.‬‬

‫‪29‬‬
‫داليل قرآني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬

‫قرآن عظيم الشان كه آخرين كتاب الهي است ‪ ،‬براي هدايت انس انها ن ازل ش ده است ‪ ،‬ازينكه ه دف اين كت اب ب زرگ‬
‫الهي ايمان ‪ ،‬قناعت ‪ ،‬رهنمايي ‪ ،‬رهيابي ‪ ،‬وسعادت بشر ميباشد ‪ ،‬و ب راي بشر فرس تاده ش ده است ‪ ،‬تما مي داليل آن مط ابق‬
‫عقل بشري ميباشد ‪ ،‬تا انسان اين داليل قرآني را درك نموده ‪ ،‬وبشكل معقوالنه وبا قن اعت كامل م ؤمن باشد ‪ ،‬اگرچ ـه ق رآن‬
‫عظيم الشان كالم پروردگار عالميان است ‪ ،‬ولي ازينكه اين كتاب براي رهنمايي انس ان ن ازل گردي ده است ‪ ،‬تم امي داليل آن‬
‫مطابق عقل انسان است ‪ ،‬دليلي را بي ان نميكند كه عقل انس ان از فهم آن قاصر باشد ‪ ،‬وي اهم انس ان نتواند آن را بخ وبي درك‬
‫نمايد ‪ ،‬بلكه قرآن عظيم الشان داليل بسيار واضح وروشن را بيان مي دارد كه با ان دك تفك ير به حقيقت ايم ان منجر ميگ ردد ‪.‬‬
‫در ينجا الزم است تا بعضي از داليل قرآني را كه براي شناخت خ الق و درك وج ود خداوند بي ان شد ه است ‪ ،‬م ورد مطالعه‬
‫قرار دهيم ‪.‬‬
‫قرآن عظيم الشان داليل قدرت ووجود ذات مقدس خويش را ‪ ،‬به اساس تفكر در وجود خود انس ان ‪ ،‬س اير مخلوق ات ‪،‬‬
‫و تمامي جهان هستي بيان ميدارد ‪:‬‬
‫‪ -1‬دعوت قرآن به تفكردر وجود خود انسان ‪ :‬قرآن عظيم الش ان انس انرا به تفك ردر وج ود خ ودش دع وت مينمايد و‬
‫ش ِهي ٌد } فصلت ‪/‬‬ ‫ف بِ َربِّكَ أَنَّهُ َعلَى ُك ِّل ش َْي ٍء َ‬ ‫ق أَ َولَ ْم يَ ْك ِ‬
‫س ِه ْم َحتَّى يَتَبَيَّنَ لَ ُه ْم أَنَّهُ ا ْل َح ُّ‬ ‫اق َوفِي أَ ْنفُ ِ‬‫سنُ ِري ِه ْم آيَاتِنَا فِي اآلفَ ِ‬ ‫ميگويد ‪َ { :‬‬
‫‪ 53‬ما نشانه هاي قدرت خود را در آفاق جهان ‪ ،‬و نفسهاي بنده گان نشان ميدهيم تا براي شان واضح گ ردد كه خداوند حق‬
‫است ‪( .‬حقيقت اين آيت در بخش اعجاز علمي قرآن مطالعه نماييد ) همچن ان خداوند ميفرمايد ‪( :‬وفي أنفس كم أفال تبص رون)‬
‫دروجود خود چرا نظر نمي اندازيد ‪ ،‬هركاه انسان به هرعضوي ازعضاي بدن خ ود فكر نمايد ‪ ،‬داليل ق درت پروردگ ار را‬
‫به چشم خود مشاهد ه مينمايد ‪ ،‬وباور ميكند كه اين ساختمان فزيکي و معنوي ظاهري و باطني ب دن من ‪ ،‬ونظم دروج ود من‬
‫نشانهء است از وجود خداوند وقدرت بي نهايت وي ‪.‬‬
‫‪ -2‬دعوت قرآن به تفكر در جهان هس تي ‪ :‬ق رآن عظيم الش ان از انس ان ميخواهد تا در م ورد خلق آس مانها ‪ ،‬زمين ‪،‬‬
‫تغيير وتبديلي شب وروز ‪ ،‬خلقت دريا ها ‪ ،‬وروان شدن كشتي ها در بحر‪ ،‬اب ر‪ ،‬ب اران ‪ ،‬ژاله ‪ ،‬ب رف ‪ ،‬دوب اره سرسبزش دن‬
‫وزنده شدن زمين بعد ازفصل زمستان ‪ ،‬بادها ‪ ،‬وغيره حوادث و برنامه هاي جهان هستي فکر نمايند ‪.‬‬
‫ـل َوالنَّ َهــا ِر َوا ْلفُ ْلـ ِك الَّتِي ت َْجـ ِري فِي البَ ْحـ ِر بِ َما‬
‫ْ‬ ‫ف اللَّ ْيـ ِ‬ ‫اختِاَل ِ‬‫ض َو ْ‬ ‫ت َواأْل َ ْر ِ‬ ‫اوا ِ‬‫السـ َم َ‬
‫ق َّ‬ ‫خداوند متعال ميفرمايد ‪( :‬إِنَّ فِي َخ ْل ِ‬
‫ب‬
‫السـ َحا ِ‬ ‫ـاح َو َّ‬
‫الريَـ ِ‬
‫يف ِّ‬ ‫َصـ ِر ِ‬‫ث ِفي َها ِمنْ ُكـ ِّل دَابَّ ٍة َوت ْ‬ ‫ض َب ْعـ َد َم ْوتِ َها َوبَ َّ‬ ‫س َما ِء ِمنْ َما ٍء فَأ َ ْحيَا ِبـ ِه اأْل َ ْر َ‬ ‫اس َو َما أَنزَ َل هَّللا ُ ِمنْ ال َّ‬
‫َينفَ ُع النَّ َ‬
‫ت لِق ْو ٍم يَ ْعقِلونَ البقــرة ‪ )164(/‬درآف رينش آس مانها وزمين وآمد شد شب وروز و كش تيهايي‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ض آَل يَا ٍ‬ ‫َ‬ ‫أْل‬
‫س َما ِء َوا ْر ِ‬ ‫ا ْل ُم َ‬
‫س َّخ ِر بَيْنَ ال َّ‬
‫كه دردريا و به سود مردم در حركتند ‪ ،‬و آبي كه خداوند از آسمان نازل ك رده ‪ ،‬و با آن زمين را پس از مرگ زن ده نم وده ‪،‬‬
‫وانواع جنبنده گان را درآن گسترده و همچنين در تغيير مسيربادها وابرهاي كه ميان زمين و آس مان معلقند نش انه ه ايي است‬
‫از ذات پاك خدا ويگانگي او براي مردمي كه عقل دارند و مي انديشند ‪.‬‬
‫وهرگاه انسان به اين مخلوقات الهي چنانچه خداوند امر نموده بيانديشد ‪ ،‬وجود خداوند متعال را بخ وبي درك مينمايد ‪.‬‬
‫خداوند متعال صفات مؤمنان حقيقي را كه به اساس تفكر درمخلوقات خداوند ‪ ،‬ايم ان آورده اند چ نين بي ان مي دارد ‪ ( :‬الَّ ِذينَ‬
‫سـ ْب َحانَكَ فَقِنَا عَـ َذ َ‬
‫اب‬ ‫ض َربَّنَا َما َخلَ ْقتَ هَـ َذا بَ ِ‬
‫ـاطاًل ُ‬ ‫ت َواأْل َ ْر ِ‬ ‫السـ َما َوا ِ‬ ‫ق َّ‬ ‫َي ْذ ُكرُونَ هَّللا َ قِيَا ًما َوقُ ُعودًا َو َعلَى ُجنُوبِ ِه ْم َويَتَفَ َّكرُونَ فِي َخ ْل ِ‬
‫النَّا ِر ) آل عمران ‪191/‬‬
‫آنانيكه خداوند را درحال ايستاده ‪ ،‬نشسته ‪ ،‬وبه پهلوخفته ياد ميكنند ‪ ،‬درخلقت آسمانها وزمين فكر مينمايند و ( ميگويند‬
‫) ‪ :‬پروردگارا ! اين همه را باطل خلق نكرده اي ‪ ،‬پاكي است مرترا ‪ ،‬ما را از عذاب دوزخ نجات ده ‪.‬‬
‫‪ -3‬دعــوت قــرآن به تفكر درحيوانــات ‪ :‬خداوند متع ال از انس ان ميخواهد تا در م ورد مخلوق ات الهي فكر كند ‪ ،‬اين‬
‫درختي كه درزمستان خشك ميشود ‪ ،‬سپس ازهمين چوب بي مزه ‪ ،‬ميوه هاي بسيار لذيذي مانند ‪ :‬سيب ‪ ،‬انگور‪ ،‬ناك ‪ ،‬أنار‬
‫وغيره ميوه جات را با لذت هاي مختلف خلق مينمايد ‪ ،‬كدام انسان ميتواند از يك مق دارچوب ‪ ،‬آب ‪ ،‬وخ اك مي وه يي بس ازد ؟‬
‫خداوند ميفرمايد كه شما به خلقت حيوانات فكر كنيد ببيند كه خداوند شتر را با چي صفاتي خلق نموده است ( أفال ينظرون إلى‬
‫اإلبل كيف خلقت ) يکتن از دانش مندان با درنظر داشت اين آيت وي ژه گي ها ش تررا م ورد مطالعه ق رار داده که ‪ ،‬خوان دن‬
‫برخي ازين تحقيق را درين جا مناسب ميدانم ‪:‬‬
‫ويژه گي هاي خلقت شتران‬
‫موافقت با آب و هواي صحراء ها ‪ :‬چشمان شتر به طرف سرش باال شده اند و به ط رف پشت سر بر ميگردند كه اين‬
‫ساختمان چشمان شتر او را در ريگ هاي صحرا نگهداري ميكنند ‪ ،‬همچنان درسوراخ هاي بي ني وگوش هايش موهاييست كه‬

‫‪30‬‬
‫اورا از طوفان هاي ريگي محافظت مينمايد ‪ .‬بيني شتر سوراخ هاي كوچك دارد ‪ ،‬وهرگاه طوفان ريگ درمق ابلش ص ورت‬
‫گيرد اين سوراخ ها بند ميشوند ‪.‬‬
‫پاهاي شتر طويلند كه اورا در سرعت حركت كمك ميكنند ‪ ،‬شتر ميتواند كه در حدود ‪ 170‬الي ‪ 180‬كيلوگرام وزن‬
‫را حمل نموده و دريك روز ‪ 40‬كيلومتر درسرعت ‪ 4‬كيلومتر درساعت طي نمايد ‪ .‬و ميتواند كه چهار روز را به همين شكل‬
‫متواتر درحركت باشد ‪ .‬بعضي از شتران مخصوص انتقال انسان ميباشند كه ميتوانند دريك ساعت ‪ 16‬كيلومتر ح ركت نمايند‬
‫‪.‬‬
‫قدمهاي شتران هموار بوده و داراي پابند هاي دايروي كه از گوشت تازه خلق شده اند ‪ ،‬ب راي رفتن ب االي ريگ زار‬
‫ها بسيار مناسب است ‪.‬‬
‫زيرسينه ‪ ،‬و مفاصل پاهايش پارچه هاي مانند بالشت ها خلق شده است كه ميتواند باالي زمين بسيار گ رم و س وزان‬
‫به آساني استراحت نمايد ‪.‬‬
‫اغلب اوق ات حيوان ات در ص حراء ها از گرس نگي ميميرند ‪ ،‬ولي ش تر ميتواند از هرقسم گي اه ها اس تفاده نمايد ‪،‬‬
‫ودرصورت ضرورت ميتواند هر نوع نباتات خار دار وسخت را بخورد ‪ ،‬و درهنگام ضرورت بيشتر كه هيچ غ ذايي نباشد‬
‫و شتر از گرسنگي زياد خوف مرگ نمايد س نامي از چربو درپشت خ ود دارد كه آن را خ ورده و ميتواند چن دين روز از آن‬
‫منحيث غذاي خويش استفاده نمايد ‪.‬‬
‫مهم ترين ض رورات ص حراء آ ب ميباشد ‪ ،‬ش تر احتياط ات قبلي دارد كه آب جس مش را حفظ ميكند ‪ ،‬مثال ش تر هيچ‬
‫ع رق نميكند ‪ ،‬بي ني اش متصل به ده انش ميباشد ‪ ،‬بي ني اش آبه ايي را كه توسط تنفس خ ارج ميگ ردد بند ميس ازد ‪ ،‬ش تر‬
‫درهنگام ضرورت ميتواند دربطن خود شصت ليتر آب را ذخيره نمايد كه اين مقدار آب براي شش الي ده روزش كافيست ‪( .‬‬
‫‪)1‬‬
‫آيا ممکن است اين همه صفات شتران بدون تدبير ذاتي صورت گرفته باشد ؟ جواب آنرا بشما ميگذارم ‪.‬‬

‫____________________________________________________________________________‬

‫‪ . -1‬تفسير روح القرآن الكريم ‪ ،‬تاليف عفيف عبدالفتاحـ طباره ‪ ،‬ليبياـ ‪ :‬جمعية الدعوة االسالمية ‪ ،‬تفسير جزء عم ‪ ،‬ص ‪101 :‬‬

‫همچن ان خداوند ب راي انس انها بي ان مي دارد كه مخلوق ات را به ان واع مختلف خلق نم وده است كه در خلقت هرك دام‬
‫شــي‬ ‫شي َعلَى بَ ْطنِ ِه َو ِم ْن ُه ْم َمنْ يَ ْم ِ‬
‫شي َعلَى ِر ْجلَ ْي ِن َو ِم ْن ُه ْم َمنْ يَ ْم ِ‬ ‫ق ُك َّل دَابَّ ٍة ِمنْ َما ٍء فَ ِم ْن ُه ْم َمنْ يَ ْم ِ‬
‫حكمتي نهفته است ‪َ ( :‬وهَّللا ُ َخلَ َ‬
‫ق هَّللا ُ َما َيشَا ُء إِنَّ هَّللا َ َعلَى ُك ِّل ش َْي ٍء قَ ِدي ٌر) النور‪ )45( /‬خداوند هرجنبده را از آب خلق نم وده ‪ ،‬بعضي از آنا‬ ‫َعلَى أَ ْربَ ٍع يَ ْخلُ ُ‬
‫برشكم ميروند ‪ ،‬وبعضي باالي دو پا ‪ ،‬وبعضي ها هم برچهار پا ح ركت ميكنند ‪ ،‬هللا تع الي هرچ ه بخواهد خلق ميكند ‪ ،‬و هللا‬
‫تعالي برهمه چيز قدرت زياد دارد ‪.‬‬
‫بسياري از آيات قرآني است كه مفصال در ب اره تفكر درس اير مخلوق ات بي ان ش ده است ‪ ،‬زي را عقل و تفکر س رمايه‬
‫بزرگ به دستيابي به حقايق وجود وتوحيد ميگردد ‪:‬‬
‫چي خوب سروده سعدي شيرازي ‪:‬‬

‫هرورقش دفتريست معرفت كردگار‬ ‫برگ درختان سبز درنظرهوشيار‬

‫نقش حس وعقل درشناخت خداوند( جل جالله)‬

‫عقل مهمترين بخش وجود انسان را تشكيل ميدهد ‪ ،‬و تمامي معلومات هاي وارده را سنجش مينمايد ‪ ،‬ولي مش كل‬
‫عقل تنها درين است كه تمامي معلومات وي صرف از طريق (حواس پنجگانه ) ميباشد‪ .‬وازينکه اين حواس مشکل ماديت و‬
‫محدوديت دارند بناء اين آثار درتفکيروانديشه هاي عقلي نيز ظ اهر ميگ ردد ‪ ،‬وهرگ اه انس ان همه جانبه س نجش ننمايد ‪ ،‬اين‬
‫( ماديت ومحدوديت ) تاثير سلبي درفهم اشياء برايش بار مياورند ‪.‬‬
‫مشكل حواس پنجگانه ‪:‬‬

‫‪31‬‬
‫‪ )1‬انحصار حواس در ماديات ‪ :‬حواس پنجگانه انسان در دايرهء ماديات ميچرخد ‪ ،‬واز ادراک آنچه خارج ازين دايره‬
‫است ع اجز ميباشد ‪ ،‬هرگ اه کسي تم ام داش ته ه اي عقلي خ ويش را ‪ ،‬به اس اس همين ح واس تنظيم نمايد در بس ياري ام ور‬
‫مشکالتي برايش ايجاد ميشود ‪ ،‬ولي انسانيکه از عقل وفکر خويش بصورت مثبت استفاده ميکند ‪ ،‬وامور را به گفته بس ياري‬
‫دانشمندان ( به چشم رو نه بلکه با چشم عقل ) مشاهده ميکند ‪ ،‬براي وي مشکالت م ادي حل ميگ ردد ‪ ،‬بگونه مث ال ‪ :‬هرگ اه‬
‫درمقابل کسي مرغ بريان شدهء گذاشته شود ‪ ،‬وشما باديدن منظرهء زيبا و بوي دلپسند آن فورا تحت تأثير اين دو حواس رفته‬
‫‪ ،‬آن مرغ را نوش جان کنيد ‪ ،‬مصيبت هاي بعدي آن را نا گزير تحمل خواهد ک رد ‪ ،‬ولي ب رعکس هرگ اه اين ش خص با چشم‬
‫دل بسوي اين مرغ نظر کند ‪ ،‬موضوع صحي خودرن چ نين مرغ ان ‪ ،‬خطر اس تفاده ازگوشت مرغ ان وارد ش ده ‪ ،‬درم ورد‬
‫ذبح ‪ ،‬و پوليکه درتهيه اين غذا استفاده ميشود ‪ ،‬فکر کند و بعد از سنجش همه جانبه ‪ ،‬اين حقيقت را درک خواهد نمود که ‪:‬‬
‫‪ -1‬درين اواخر خوردن مرغهاي وارد ش ده به س بب انفل ونزاي مرغها از طريق وزارت ص حت عامه منع ق رار داده‬
‫شده ‪ ،‬وخوردن اين مرغ بريان شايد سبب انتقال ويروسي درجسمش شود ‪.‬‬
‫‪ -2‬بسياري از شرکت هاي صادراتي گوشتها ‪ ،‬موضوع ذبح اسالمي را در نظر نداش ته و ي اهم درين موض وع ک دام‬
‫فکر نميکنند که خوردن گوشتهاييکه باطريقه شرعي ذبح نشده باشد ‪ ،‬مصيبت هاي ديگري درقبال دارد ‪.‬‬
‫‪ -3‬احيانا پوليکه درتهيه غذا استفاده شده ‪ ،‬پول حرام از رشوت ‪ ،‬سود ‪ ،‬خوردن حق ديگران ب وده ‪ ،‬که شايس ته يک‬
‫مسلمان نيست که ازچنين غذا ها استفاده نمايد ‪.‬‬
‫بناء بسيار فرق است ميان کسيکه با چشم بصارت ( حس باصره ) به سوي امورنظر ميکند با کسيک با چشم بصيرت‬
‫( روشنايي قلب ) امور را ارزيابي ميکند ‪.‬‬
‫‪ )1‬ضعف يا نا تواني حواس پنجگانه ‪ :‬با وجود اينكه انسان براي رسيدن به بس ياري از حق ايق از ح واس پنجگ انهء‬
‫خويش استفاده ميكند ‪ ،‬مشكل اين حواس در ضعف آنها ست ‪ ،‬زيرا اين حواس تنها درس احهء مح دودي ك ار ميكنند كه ب االتر‬
‫از آنرا نميتوانند احساس كنند ‪ ،‬مثال ‪:‬‬
‫حس باص ره (چش م) انس ان ازدي دن بس ياري از حق ايق موج وده كه ‪ 100%‬ث ابت است ع اجز ميباشد ‪،‬مكروبها‬
‫وموجودات كوچك را ديده نميتواند ‪ ،‬ازديدن مكروبها تازمانيكه ميكروسكوب کشف نشده بود ‪ ،‬عاجز بود ‪ ،‬اين حواس ب راي‬
‫تقويهء خويش به وسايلي ضرورت دارد تا اندازهء قوت آنرا بيشتر سازد ‪.‬‬
‫پاستور بعد ازينکه ميکروب را کشف کرد واغلب بيماريها را ناشي از حيوان ات ذره بي ني دانست و ب ااين کشف‬
‫خدمات ارزنده به جهان بشريت کرداز اوسوال شد ‪ :‬آيا با اين موفقيت باز به وجود خدا عقيده داري ؟ او درجواب گفت ‪ « :‬با‬
‫اين کشف عقي دهء من به خ دا صد چن دان ش ده است زي را س اختمان وج ودي اين حيوان ات کوچک وذره بي ني ‪ ،‬وک ثرت‬
‫وچگونگي توليد مثل آنها ‪ ،‬مرا به گسترده گي علم وق درت ف وق الع اده ء پديد آورده آنها (خ دا) متوجه نم وده وازق درت خ دا‬
‫سخت متحير وبه شگفت آمدم ‪ ،‬آنچنان صنعت بديع ونيروي شگرف در سازمان وجود آنها بکار رفته که عقل درح يرت است‬
‫وآدمي را به درياي تعجب وتحيرغوطه ور ميسازد » (‪)1‬‬
‫چشم نميتواند چيزهاي دور را ببيند ‪ ،‬دانشمندان علوم فلك در قديم الزمان در مورد ستاره گان واجرام سماوي بحث ها‬
‫ومطالعاتي داشتند ‪ ،‬ولي مردم از پذيرفتن بسياري آنها كه برايشان قابل ديد نبود شك داشتند‪ ،‬وحتا در اروپا زم اني بعضي از‬
‫علماي فلك درمورد كروي بودن زمين نظر دادند ‪ ،‬حكومت هاي وقت ( که تحت ارشادات کليسا کار ميکردند ) آن انرا به قتل‬
‫رساندند ‪ ،‬زيرا اين نظر مخالف اعتقادات آنان بود ‪ ،‬ولي با كشف تلسكوب اين مشكل حل شد ‪ ،‬واكنون براي ديدن اين اجرام‬
‫سماوي وكروي بودن زمين تلسكوپ ميتواند چشم را قوت بينش بيشتر دهد ‪ ،‬تا همه را بخوبي مشاهده نمايد ‪.‬‬
‫همچنان سفر هاي كيهاني نيز انسان را قادر ساخت تا تص اويري از اج رام س ماوي را به م ردم نش ان دهد ‪ ،‬وآن ان به‬
‫حقايق زيادي قناعت كنند ‪.‬‬
‫موض وع س فر مع راج پي امبر ( ص لي هللا عليه وس لم ) مش کلي ب راي بس ياري اش خاص ض عيف االيم ان ب ود ‪ ،‬ولي‬
‫زمانيکه انسانها توانستند که سفر هاي کيهاني داشته باش ند وخ اک مهت اب را به زمين بياورند وتص اويري از آن تهيه دارند ‪،‬‬
‫اين مشکل رفع شد ‪ ،‬زيرا انس ان با تم امي مش کالتيکه دارد توانست ‪ ،‬وس يلهء بس ازد تا از م دار زمين خ ارج ش ده به م دار‬
‫سيارگان ديگري رود ‪ ،‬آيا خداي اين انسان ‪ ،‬از داش تن وس يلهء ع اجز خواهد ب ود که بي امبرش را دع وتي به آس مانها دهد ؟‬
‫تعالي شأنه عما يقولون ( ذات پروردگار متعال مقام عالي دارد نسبت به آنچه ميگويند ) ‪.‬‬
‫براي ديدن كرويات خون ‪ ،‬تركيبات خ ون ‪ ،‬مكروبها وغ يره البرات وار ه ايي وج ود دارد كه وظيفهء اين البراتوارها‬
‫صرف كمك براي چشمان انسان است كه انسان ميتواند اشياي كوچكي را ببيند ‪.‬‬
‫گوش انسان نيز درساحهء مح دودي ك ار ميكند ‪ ،‬ولي وس ايل رادي ويي ‪ ،‬تلويزي وني ‪ ،‬مخ ابراتي وتيلف وني اين مش كل‬
‫گوش را رفع نموده ‪ ،‬برايش امكان ميدهد تا از ساحات دور ديدن نمايد ‪.‬‬

‫‪32‬‬
‫اين مش كل انس ان است كه بس ياري از موج ودات را نميتواند با ح واس خ ويش درك نمايد ‪ ،‬و با فهمي دن اين ض عف‬
‫وناتواني حواس ‪ ،‬با وجود عاجزي از ديدن وحس نمودن بسياري ازموجودات ‪ ،‬به موجوديت آنان به اس اس آث ار آنها قن اعت‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫انسان نميتواند كه انرزي ب رق را ببيند ‪ ،‬ولي آث ار فعلي ب رق او را مجب ور ميس ازد كه به موج ودي بن ام ب رق عقي ده‬
‫داشته باشد ‪ ،‬قوه جاذبهء زمين قابل مشاهده نيست ‪ ،‬ولي آثار آن همه را قناعت داده تا نظريهء علمي جاذبيت زمين را بپذيرند‬
‫‪.‬‬
‫وقتي انسان نميتواند كه مخلوقات موجود ماحول خويش را كه ديدن آنها ناممكن نيست ببيند ‪ ،‬بلكه صرف به آث ار آن ان‬
‫قناعت ميكند ‪ ،‬الزم است به موجوديت پروردگار نيز با استناد همين قاعده ودليل عقيده نمايد ‪.‬‬
‫‪ -2‬منحصر بودن حواس انسان درپنج حس ‪ :‬هرگاه يك حس شخص ناقص باشد ‪ ،‬فهماندن حقيقتي كه بواسطه همان‬
‫حسس درك ميگردد برايش بسيار مش كل ميباشد ‪ ،‬مثال ‪ :‬ب راي شخص يكه نابينا تولد ش ده نميت وان رنگها را بي ان داشت ‪ ،‬او‬
‫نميتواند رنگ سرخ و آبي را فرق كند ‪ ،‬زيرا حسيكه اين وظيفه را انج ام ميدهد ‪ ،‬ن اقص است ‪ ،‬و هيچ پروفيس وري نميتواند‬
‫او را به فرق رنگها كامال متيقن سازد ‪ ،‬مگر اينكه آن شخص باشنيدن اين حقيقت كه رنگهاي متفاوت وجود دارد ‪،‬‬
‫ولي عاقل وي قوت ديد آنرا ندارد ‪ ،‬قناعت نمايد ‪ ،‬همچن ان انس ان ميداند که حقيقت ه اي ف راواني وج ود دارند که او‬
‫نميتواند آنرا مشاهده کند ‪ ،‬ولي عقل ودانش وي وجود آنرا ميبذيرد ‪ ،‬زيرا آثار اين حق ايق را بخ وبي مش اهده ميکند ‪ ،‬انس ان‬
‫نميتواند عقل خود را ببيند ‪ ،‬وآنرا اندازه کند ولي آثار عقل را دروجود خويش وديگ ران مش اهده ميکند ‪ ،‬بن اء در وج ود عقل‬
‫هيچ شکي ندارد ‪ ،‬تمامي دانشمندان ق وهء جاذبه زمين را قب ول دارند ‪ ،‬درحاليکه اين ق وه را به چشم ندي ده بلکه آث ار ان را در‬
‫انداختن يک وسيله بسوي آسمان اين حقيقت را درک ميکند ‪.‬‬
‫حضرت امير الموم نين علي بن ابي ط الب ( رضي هللا عنه ) ميگفت ‪ :‬هرگ اه من دوزخ وجنت را به چش مان خ ويش‬
‫ببينم در ايمانم هيچ تغييري نمي آيد ‪ .‬زيرا حضرتش ( رضي هللا عنه ) ايمان قوي به آخرت داشتند که ديدن ونديدن آن برايش‬
‫مساوي بود ‪.‬‬
‫ولي بد بخت کساني اند که تنها تحت تآثير ماديات رفته وحقايق را که با اندک فکر ثابت ميگردد نميپيذيرند ‪ ،‬و حق ايق‬
‫را زماني ميپذيرند که با چش مان مش اهده کنند ‪ ،‬واين امر زم اني حاصل ميگ ردد که عمر به خاتمه رسد وحض رت عزرائيل‬
‫براي قبض روح کسي آمده ‪ ،‬وچشمان انسان به ان دازهء ق وي ميگ ردد که ماليگه را بخ وبي مش اهده ميکند ‪ ،‬فرع ون هنگ ام‬
‫غرق شدن عزرائيل ( عليه السالم ) را ديد ‪ ،‬فورا ن دا نم ود ( آمنت ب رب موسي وه ارون ) به خ داي موسي وه ارون ايم ان‬
‫آوردم ‪ ،‬درجوابش گفته شد ( اآلن وقد عصيت ) حاال بعد از نافرماني هاي زياد ‪ ،‬ايمانت پذيرفته نميشود ‪.‬‬
‫برانسان عاقل كه با ع اجزي ح واس خ ويش كه نميتواند ‪ ،‬عقب دي واري را ببيند ‪ ،‬ويا مخلوق ات ك وچكي را مش اهده‬
‫نمايد ‪ ،‬وي اهم موج ودات دور را بخ وبي درك نمايد ‪ ،‬الزم است كه موج وديت خ الق را كه او توان ايي دي دنش را ن دارد ‪،‬‬
‫اعتراف نمايد ‪ .‬زيرا خداوند متعال با رحمت خويش هزاران نه بلکه مليون ها دليل را بر وجود خويش در دنياي مادي قرار‬
‫داده تا انسانهاي دانشمند وعاقل با ديدن آثار قدرت الهي به وجود وي ايمان آورند ‪.‬‬
‫هر ورقش دفتريست معرفت کردگار‬ ‫برگ درختان سبز درنظر هوشيار‬

‫‪-------------------------‬‬
‫‪ -1‬اسالم از ديدگاه عقل ‪ ،‬ص ‪39 :‬‬
‫بناء در حواس پنجگانه انسان سه مشكل وجود دارد ‪:‬‬
‫‪ -1‬مشکل مادي بودن حواس ‪.‬‬
‫‪ -2‬مشكل ضعيف بودن آنها كه احيانا با وسايلي ‪ ،‬مثل ميكروسكوب ‪ ،‬تيلسكوب ‪ ،‬ووسايل مخابراتي حل ميگردد ‪.‬‬
‫‪ -3‬مشكل منحصر بودن اين حواس صرف در پنج حس كه صرفا با قناعت ميتوان آن شخص را تا اندازهء قن اعت داد‬
‫‪.‬‬

‫راه حل اين مشكالت‬

‫دانشمندان راه حل اين ن واقص حسي را ‪ ،‬با درك نت ايج و آث ار آنچه با ح واس درك نميگ ردد قب ول نم وده اند ‪ ،‬وعقل‬
‫انسان به اين نتيجه رسيده است كه مشكل م ادي ب ودن ح واس ‪ ،‬موج وديت ص رف پنج حس و ض عف ح واس فقط از يك راه‬
‫ميتواند حل گردد ‪ ،‬كه هنگام عاجزي حواس حقايق را به اساس آثار ‪ ،‬نتايج و داليل عقلي بپذيريم ‪.‬‬

‫‪33‬‬
‫اگرچه ماهمه ميكروبها را ندي ده ايم ولي زم اني داك تران ب راي ما ميگويند كه مك روب وج ود دارد ‪ ،‬و بس ياري از‬
‫امراض به س بب ميكروبها پي دا ميش ود ‪.‬ما با دي دن اين آث ار وقن اعت به علم طب وعلم اي طب ‪ ،‬ب دون دي دن ميكروبها يقين‬
‫ميکنيم که مکروب وجود دارد ‪.‬‬
‫ما قوهء جاذبه زمين را نميبينيم ولي آثار آنرا ميبينم ‪ ،‬بسياری از ام راض به چشم دي ده نميش وند‪ ،‬ولی آث ار آن م رض‬
‫داللت ميکند که شخص مريض است و به فالن مرض مبتال ميباشد ‪.‬‬
‫ما عقل کسی را ديده ومشاهده نميتوانيم ‪ ،‬ولی به اساس آثار آن به داشتن عقل باور داريم ‪ ،‬دي دن روح انس ان خيلی ها‬
‫مشکل است ‪ ،‬ولی زمانی انسان ک ار ميکند ‪ ،‬ميبي نيم که روح دارد ‪ ،‬ولی وق تی همين اس اس از ک ار افت اده واعض ای ب دنش‬
‫ازحرکت توقف ميکنند ‪ ،‬ميدانيم که او فوت نموده ‪ ،‬وروح از بدنش خارج شده است ‪.‬‬
‫به همين شكل زماني دانشمندان ميگويند كه زمين كروي ش كل است ‪ ،‬اگرچه همه به تلس كوپ دسترسي ندارند بلكه به‬
‫گفته دانشمندان به كروي بودن زمين قناعت داريم ‪ ،‬واينكه آفتاب چند مرتبه ازكرهء زمين بزرگتراست ‪ ،‬و ما تاحال نتوانس ته‬
‫ايم كه آنرا با چشمان خويش ببينيم ‪ ،‬ما ميدانيم كه اين مشكل ماست كه نميتوانيم آفتاب را با بزرگي اش ببينيم زيرا چش مان ما‬
‫همه چيز را از فاصله هاي دور بسيار كوچك ميبيند ‪ ،‬وياهم چشمان ما ازديدن بسياري از موجودات عاجز است ‪.‬‬
‫مؤمنان با دانستن اين حقايق درك ميكنند كه موجودات زيادي درجهان وجود دارند كه حواس ما از درك آنها ويا دي دن‬
‫آنها عاجزند ‪ .‬وازينكه آث ار اين موج ودات را بخ وبي درك نم وده اند به اين نتيجه رس يده اند كه بايد به اين موج ودات ايم ان‬
‫داشت وقناعت نمود ‪.‬‬
‫وهرگاه درينجا موضوع وجود خداوند ( جل جالله ) مورد مطالعه قرار ميگيرد اين انس ان دانش مند ف ورا حكم مينمايد‬
‫كه حواس من از احساس بسياري مخلوق ات م ادي ‪ ،‬محس وس و غيرغي بي عاجزاست پس چطورميتواند كه خ الق متع ال ويا‬
‫مخلوقاتي را كه درجمله غيبيات هستند ‪ ،‬ببيند ‪.‬‬
‫به اس اس آث ار ق درت الهي ‪ ،‬و تفكر در خلقت آس مانها ‪ ،‬زمين ‪ ،‬انس انها وس اير مخلوق ات ب دين عقي ده ميرسد كه‬
‫پروردگارا اين همه را باطل خلق نكرده اي ‪ .‬به وجود خالق اينها ايمان مياورد ‪.‬‬

‫نقص دركجا است‬

‫نقص اساسي در مح دوديت وانحص ارحواس است ‪ ،‬هرگ اه ما ح واس قوي تري ميداش تيم ميتوانس تيم بس ياري از‬
‫موجودات را بدون استخدام وس ايل كشف نم اييم ‪ ،‬دانش مندان پي بردند كه بعضي ازحيوان ات نس بت به انس انها در بعضي از‬
‫حواس قويتر ميباشند ‪ ،‬مثال ‪:‬‬
‫براي كشف مواد مخدر ‪ ،‬اسلحه ‪ ،‬ماين ها و غيره اموال قاچاقي ‪ ،‬س گها را تربيه ميكنند ‪ ،‬زي را آن ان دانس تند كه حس‬
‫شامعهء سگها بسيار قوي ميباشد ‪ ،‬وميتواند به مجرد بوي كردن ‪ ،‬ماين ‪ ،‬اسلحه ‪ ،‬مواد مخدر وام وال قاچ اقي را كشف نمايد‬
‫‪.‬‬
‫زماني حضرت جبريل امين ( عليه الس الم ) از داي ره غيب خ ارج ش ده بص ورت انس اني كه س اير انس انها اورا دي ده‬
‫بتواند ‪ ،‬به نزد پيامبر آمد ‪ ،‬همه صحابهء كه با پيامبر درمجلس بودند أو را مشاهده نمودند ‪ ،‬كه لب اس س فيدي پوش يده ‪ ،‬ريش‬
‫سياهي داشت ‪ ،‬و زمانيکه خداوند ب راي پي امبر ق درت داد كه جبريل (عليه الس الم) را بص ورت اص لي اش ببيند ‪ ،‬ن يز دي ده‬
‫توانست ‪.‬‬
‫حواس انسان نيز هنگام رسيدن اجل وختم حي ات دنيا ق وي ش ده ‪ ،‬او ميتواند كه حض رت عزراييل (عليه الس الم ) را‬
‫ببيند ‪ ،‬مثال ‪ :‬فرعون كه دعواي خدايي مينمود و خود را خ دای ب زرگ مع رفی ميک رد و ميگفت ( أنا ربكم‬
‫األعلي ) من خداي بزرگ شما هستم ‪ ،‬با مجرد ديدن ملك الموت (عزرائيل عليه السالم ) در اثناي غ رق ش دن‬
‫ص دا زد (آمنت ب رب موسى و ه ارون) به پروردگارموسي وه ارون ايم ان آوردم ‪ ،‬و لي در ج وابش گفته شد‬
‫( اآلن و قد عصيت ) اكنون وقتش نيست زيرا تو نافرماني نمودي ‪.‬‬
‫خداوند متع ال در م ورد اشخاص يكه ك افر ويا مش رك بودند ‪ ،‬و به وج ود خداوند ‪ ،‬وراس تي وص دق پي امبران ايم ان‬
‫نداشتند ‪ ،‬ولي بعد از مشاهدهء حقايق ‪ ،‬و دي دن ع ذاب الهي تس ليم ش ده ايم ان خ ود را اب راز نمودند ميفرمايد كه ‪ ( :‬فَلَ َّما َرأَوْ ا‬
‫خَس َر‬‫ت فِي ِعبَ ا ِد ِه َو ِ‬‫ك يَ ْنفَ ُعهُ ْم إِي َمانُهُ ْم لَ َّما َرأَوْ ا بَأْ َسنَا ُسنَّةَ هَّللا ِ الَّتِي قَ ْد َخلَ ْ‬
‫بَأْ َسنَا قَالُوا آ َمنَّا بِاهَّلل ِ َوحْ َدهُ َو َكفَرْ نَا بِ َما ُكنَّا بِ ِه ُم ْش ِر ِكينَ فَلَ ْم يَ ُ‬
‫هُنَالِكَ ْال َكافِرُونَ ) غ افر‪( 85-84 /‬آنگ اه كه ش دت قهر وع ذاب م ارا به چشم ديدند ‪ ،‬در آن ح ال گفتند ما به خ داي يكتا ايم ان‬
‫آوريم و به همه بتهايي كه شريك خدا گرفتيم كافرش ديم ‪ ،‬اما ايم ان ش ان بعد از دي دن م رگ ومش اهده ع ذاب ما ‪،‬هيچ س ودي‬
‫نبخشد ‪ ،‬سنت خدا چنين درميان بنده گان حكمفرما بوده و آنجا كافران زيانكار شده اند ‪.‬‬

‫‪34‬‬
‫منظور اينست كه ايمان انس ان به اس اس پ ذيرش حق ايق غي بي ‪ ،‬مط ابق عقل انس ان ميباشد ‪ ،‬ووحي ق رآني و دع وت‬
‫پيامبران ‪ ،‬رهنماي اين داشته هاي عقلي ميباشد ‪ ،‬ولي زم اني انس ان چ نين واقعيت را به چش مان خ ويش ببيند ‪ ،‬وايم ان قبلي‬
‫نداشته باشد ‪ ،‬ايمانش مورد قبول الهي واقع نميشود ‪.‬‬

‫شناخت خالق حقيقي‬


‫ازدروس گذشته آموختيم كه هر انسان باعقل ‪ ،‬دانش وفطرت سليم بدون شك به موجوديت خالق اع تراف‬
‫مينمايد ‪ ،‬ولي اين انسان احيانا در تص ور خ الق به اش تباه مبتال ميگ ردد ‪ ،‬علت اساسي اينست كه انس ان هميشه تحت ت أثير‬
‫ح واس خمس هء خ ود ق رار دارد ‪ ،‬و ق وه ادراك و تص ور انس ان ن يز مط ابق ق وه ء ادراك ح واس خمسه ميباشد ‪ .‬با در‬
‫نظرداشت اين مطلب زماني انسان به اين باور شد كه خالقي وجود دارد ‪ ،‬برايش خيلي ها مشكل ميباشد كه ذات آن خالـق‬
‫را به ساده گي تصور نمايد ‪ ،‬زيرا در جهانيكه ما زنده گي ميكنيم ك دام مخل وقي ش بيه خداوند ( جل جالله ) نيست كه اورا‬
‫نمونه مثال قرار دهيم ‪ ،‬بنابرين با دانستن ايكه خالق وجود دارد الزم است براي درك حقيقت خ الق به كت ابي رج وع نم اييم‬
‫كه همين خالق براي ما فرستاده است ‪ .‬زيرا قوهء تصور انسان كه ت ابع ح واس خمسه ميباشد احيانا در تص ور يك مخل وق‬
‫ع ادي ع اجز ميماند ‪ ،‬چي رسد كه ذاتي را تص ور نمايد كه درك آن از حوص له ح واس خمسه انس ان درين جه ان ع اجز‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫بگونه مثال هرگ اه كسي دروازه ات اق م انرا بكوبد ‪ ،‬آنانيكه با ما يكجا هس تند همه با ق وه ء عقل ودانش خ ويش درك‬
‫ميكنند كه انساني دروازه را كوبيده است ‪ ،‬زيرا اين صدا صداي كوبيدن دست انساني است كه در عقب د روازه قرار دارد ‪،‬‬
‫ولي هرگاه بخواهيم تصور نماييم كه اين شخص كي خواهد بود ‪ ،‬چون در مقابل قوه ديد ما ديواري قرار دارد و حس باص ره‬
‫ما نميتواند از آن عبور نمايد ‪ ،‬به صورت تخيلي به تعيين آن شخص مي پردازيم ‪ ،‬ش ايد يكي بگويد كه ب رادرم است وديگ ري‬
‫بگويد كه طفل من است و سومي هم آنرا بسر همسايه خويش تصور نمايد ولي درهنگام باز نمودن دروازه متوجه ميشوييم كه‬
‫تصورات همه ما غلط بوده و آن شخص هيچ يكي از آنچه ما تص ور ميك رديم نخواهد ب ود‪ .‬علت همهء اين اش تباهات دوري‬
‫آن شخص از ساحه ح واس پنجگانه ما ميباشد ‪ ،‬زي را چش مان ما پشت دي وار را دي ده نميتواند ‪ ،‬وهرتص وريكه درم ورد آن‬
‫شخص عقب دروازه نمايم مجرد خيال خواهد بود ‪ .‬به همين سان كسانيكه با عقل خويش به موجوديت خ الق اع تراف نم وده‬
‫اند مش كل تص ور ذات خ الق ب راي ش ان پي دا ش ده است كه هر كسي متوجه يك موج ود نيرومند تر از خ ود ش ده ب دون‬
‫درنظرگرفتن اندازه قدرت آن موجود به عبادتش پرداخته كسي حيواني ‪ ،‬وكسي هم انسان ديگري را به عبادت گرفته آن انرا‬
‫خالق خويش قرار ميدهند در حاليكه اگر بازهم معقوالنه فكر شود ‪ ،‬بسيار بعيد است كه يك حي وان ع اري از عقل و يا هم يك‬
‫انسان ضعيف و داراي نواقص زياد بتواند خالق زمين وآسمان باشد ‪.‬‬

‫خداوند (جل جالله )‬ ‫چگونـگي ايمان به وجود‬


‫مسؤوليت انسان صرف ايمان به وجود خداوند است ‪ :‬اكن ون اين س ؤال مط رح ميگ ردد كه وق تي انس ان نميتواند كه‬
‫ذات خداوند متع ال را تص ور نمايد ‪ ،‬چگونه از طريق عقل به هللا (جل جالله ) ايم ان آورد در حاليكه عقل از درك ذات هللا‬
‫(جل جالله ) عاجز ميباشد ؟‬
‫براي پاسخ به اين سؤال الزم است دو نقطه اساسي را كه در عقيدهء مؤمنان اهميت دارد مورد مطالعه قرار داد‬
‫‪ -1‬موضوع وجود خداوند (جل جالله )‬
‫‪ -2‬موضوع درك ذات خداوند(جل جالله )‬
‫‪ -1‬نقطهء اولي كه موضــوع وجــود خداوند (جل جالله ) مط رح ميگ ردد ‪ ،‬بايد دانست كه اصال ايمانيكه انس ان به آن‬
‫مكلفيت ومسؤوليت دارد ‪ ،‬ايمان به وجود خداوند (جل جالله ) است ‪ ،‬به اينکه يقين نمايد که خدايی وجود دارد که يگانه است‬
‫‪ ،‬شريک ومانند ندارد ‪ ،‬صفاتش نسبت به صفات تمامی مخلوقات عاليترست ‪ ،‬وانس ان ميتواند که وج ود خداوند (جل جالله )‬
‫را از طريق تفکر درمخلوقات با استفاده از عقل ثابت نمايد ‪.‬‬
‫بن اء هرگ اه شخصی به وج ود خداوند (جل جالله ) ايم ان داش ته باشد ‪ ،‬وبا عقل خ ود به اين نتيجه برسد که خداوند‬
‫يکتاست ‪ ،‬و سپس مطابق ارشادات قرآنی به تمامی صفات خداوند ايمان داشته باشد ‪ ،‬مسووليت عقاي دی وی همين است وبس‬
‫‪.‬‬

‫‪35‬‬
‫‪ -2‬نقطه دومي موضــوع درك ذات خداوند (جل جالله )‪ :‬ازينكه اين موض وع خ ارج توان ايي عقلي ميباشد ‪ ،‬درين‬
‫مورد انسان مكلفيت ندارد كه در ذات خداوند فكر نمايد ‪ ،‬ومسؤوليتش صرف در چوكات تفكر درمخلوقات كه وس يله رس يدن‬
‫به ايمان به وجود خداوند با حكميت عقل ميباشد ‪ ،‬خالصه شده است ‪.‬‬
‫يعني انسان تنها مكلف است كه به وجود خداوند ‪ ،‬وصفات وي ايمان داشته باشد ‪ ،‬وهرگاه شخصي مطابق عقل خويش‬
‫به وجود خداوند ايمان آورد ‪ ،‬كه خالقي براي اين همه كاينات موجود است ‪ ،‬اين خالق داراي صفات عالي ميباشد ‪ ،‬اين خ الق‬
‫كتابي فرس تاده است كه ق رآن عظيم الش ان ميباشد ‪ ،‬مس ؤوليت عقاي دي وي به همين ان دازه است ‪ ،‬اما اينكه اين ذات چگونه‬
‫است ؟ اين مسؤوليت انسان نيست ‪ ،‬زي را خداوند متع ال انس ان را ف وق توان ايی اش مکلف نميس ازد ‪ ،‬و ازين جهت پي امبر‬
‫(صلى هللا عليه وسلم ) مؤمنان را به تفكر درمخلوقات خداوند دع وت نم وده و از تفكر در ذات خداوند منع مينم ود ‪ .‬وهمينكه‬
‫انسان با عقل خويش به ذات خداوند ايمان آورد ‪ ،‬بروي الزم است كه بداند اين خالق بايد داراي صفات ع الي باشد كه نس بت‬
‫به صفات مخلوقات فرق داشته باشد ‪ ،‬زيرا مخلوقات از درك بسياري امور عاجز ميباش ند ‪ ،‬و خ الق همه نبايد مثل مخلوق ات‬
‫باشد بايد صفات كامل و عالي باشد ‪ ،‬اين صفات پروردگار را ميتوان مطابق ارشادات قرآني با درنظرداشت اين آيت ق رآني‬
‫( ليس كمثله شيء ) بخوبي درك نمود ‪.‬‬

‫علت گمراهي بسياري از فالسفه‬

‫مشکل اساسي فالسفه را اعتماد عام وتام به عقل ميباشد ‪ ،‬اگرچه بسياري فالسفه در مورد ذات خداوند متعال ايمان‬
‫داش ته اند و آن ان به عقل خ ويش به وج ود خداوند اع تراف نم وده اند ‪ ،‬هرگ اه آن ان درهمين جا توقف مينمودند و به وج ود‬
‫خداوند اعتراف ميکردند کافي بود ولي بعضي از آنان پا فراترگذاشته به درك وجود خ الق پرداختند ‪ ،‬وخواس تند دات خداوند‬
‫را مط ابق انديشه ه ای خ ود تفس ير نمايند ‪ ،‬اين عمل آن ان س بب شد که ص فات خداوند را مثل ص فات خ ود بدانند ‪ ،‬ويا هر‬
‫مخلوق قوي را كه ميديدند فكر ميكردند كه اين بايد خدا باشد وبه گمراهي رفته اند ‪ ،‬زيرا تصور انس ان غالبا در ام ور م ادي‬
‫به اساس احساسات ميباشد ‪ ،‬واحساس انسانرا در شناخت خالق حقيقي گمراه ميكند ‪ ،‬الزم است انسان صرف به وجود خداوند‬
‫ايمان آورده ‪ ،‬و از تفكر درذات خداوند اجتناب ورزد ‪.‬‬
‫ويليــام جيمز ميگويد ‪ « :‬به نظر من هرگ اه ض مير اگ اه خ ود را دنب ال ک نيم دنب الهء آن به م اوراي جه ان محس وس‬
‫وعقالني که بعدي ديگرازهستي ماست مي رسد نام آنرا هرچه ميخواهيد بگذاريد ‪ :‬ماوراء طبيعت ويا ع الم غيب واس را ر»‬
‫او اض افه ميکند « من بخ وبي ميپ ذيرم که سرچش مهء حي ات دي ني دل است وقب ول هم دارم که فورمولها ودس تورالعملهاي‬
‫فلسفي مانند مطلب ترجمه شده اي است که اصل آن به زبان ديگري باشد »‬
‫اودرنتيجه ميگويد ‪ « :‬عموما مردم معتقدند که ايمان خودرا برپايه هاي فلسفي محکم ساخته اند وحالينکه مبناي فلس في‬
‫بر روي ايمان قرار دارد » ‪.‬‬
‫علت گمراهي ماده پرستان‬
‫بسياری از ماده پرستان به اين علت گمراه شده اند که بين وظايف اشياء اختالط نم وده اند ‪ ،‬وخواس ته اند وطيفهء يک‬
‫پديده را از پديدهء ديگری بگيرند ‪.‬‬
‫هرگاه به دقت درامور م ادي نظران دازيم اين حقيقت ب راي ما واضح وروشن ميش ود که هر عض وي وظيفه مش خص‬
‫داشته وما نميتوانيم وظايف اعضاي بدن را تغيير دهيم بگونه مثال ‪ :‬چشم که حس باصره انسان است ‪ ،‬نميتواند وظيفه گوش‬
‫را انجام دهد ‪ ،‬وظيفه معده هضم غذا ست ونميتوان وظيفه قلب را باالي معده انجام داد ‪ ،‬و به همين قسم تمامي اعض اي ب دن‬
‫انسان داراي وظايف مشخصي اند که انسان نميتواند ‪ ،‬وظايف اين اعضاء را تغيير دهد ‪ ،‬براي شناخت حقايق ن يز را ه ه اي‬
‫وجود دارد که وظيفه يکي را به ديگراي دادن سبب گمراهي ميشود ‪.‬‬
‫‪ -1‬حقايق قابل مشاهده ‪ :‬اين حقايق به وسيله روش هاي حسي ث ابت ميگ ردد ‪ ،‬يک فيلس وف نميتواند که با عقل خ ويش‬
‫اين حقيقت را کشف نمايد که اجس ام از م اليکول ها و ات وم ها تش کيل يافته اند ‪ .‬ويا اينکه با تفک ير و با عقل نميت وان به اين‬
‫نتيجه رسيد که مورچه چند پا دارد ‪ ،‬بلکه برای درک اين حقيقت مجبوريم به وسايل مادی ‪ ،‬رجوع نم وده ‪ ،‬وبا چش مان خ ود‬
‫ببينيم که مورچه چند پا دارد ؟‬
‫‪ -2‬اخبار وروايات تاريخي ‪ :‬اخبار ت اريخي را نميت وان در البراتوارها بوس يله تجزيه وتحليل ث ابت نم ود ‪ ،‬هيچ کسي‬
‫نميتواند که با تحليالت البراتواري وياهم با اس تنتاجات فک ري بداند که هتلر درک دام س ال جنگ دوم جه انی را آغ از نم ود ‪،‬‬
‫برای رسيدن به اين حقيقت نه عقل ميتواند ما را ياری رساند ‪ ،‬ونه هم البراتوارها ‪ ،‬بلکه بهترين وسيله رجوع به کتب تاريخ‬

‫‪36‬‬
‫وروايت های اشخاصی ميباشد که درين وقت زنده گی نموده اند ‪ .‬بناء اينگونه مسايل با بررسي اسناد تاريخي وارزيابي آنها‬
‫بدست ِمي آيد ‪.‬‬
‫‪ -3‬استدالل عقلي ‪ :‬با براهين عقلي واستنتاجات ذهني مرب وط ميباشد ‪ ،‬اين ام ور عقلي که غالبا به واس طه مش اهده ‪،‬‬
‫وروايات تاريخي فهميده نميشود ‪ ،‬ولي عقل انسان به اساس عالمت ها ‪ ،‬نش انه ها وداليل عقلي ميت وان به حقيقت ام ور عقلي‬
‫برد ‪ ،‬بگونه مثال انسان عاقل است ولي ما به اساس تجربه عقل را مشاهده نميت وانيم ولي به اس اس وج ود بعضي از داليل به‬
‫عاقل بودن وي حکم ميکنيم ‪ .‬هرگاه کسي مريض باشد ‪ ،‬ما نميتوانيم خود درد وي را با حواس پنجگانه خود احساس نم اييم ‪،‬‬
‫ولي با مشاهده عاليم اين مرض ميتوان قناعت نمود که دروي چنين مرضي وجود دارد ‪.‬‬
‫ما شعور حيوانات را مشاهده نميتوانيم ولي با ديدن خانه هاي مورچه ها ‪ ،‬جالهاي زنبورها ‪ ،‬وآب بازي مرغ ابي ها‬
‫شعور فطري آنانرا را مشاهده ميکنيم ‪.‬‬
‫همچن ان زم اني چش مان ما از ديد چ يزي و گوش هاي ما از ش نيدن چ يزي ن اتوان ش وند ‪ ،‬موض وع را به عقل خ ود‬
‫رجعت ميدهيم ‪ ،‬ما نميتوانيم بسياري از موجوات را به چش مان خ ود ببي نيم ‪ ،‬ولي به وج ود آنها به اس اس داليل عقلی ايم ان‬
‫داريم ‪.‬‬
‫همين عقل انسان است که بادي دن داليل وج ود خداوند با تفکر وت دبر درمخلوق ات ‪ ،‬وج ود خ الق را ث ابت مينمايد ‪ ،‬با‬
‫مطالعه داليل قرآني به وجود ماليکه ها‪،‬جنت ودوزخ ‪ ،‬جن و شيطان وغيره اموريکه براي انس ان قابل احس اس نيست ايم ان‬
‫ميداريم ‪ ،‬زيرا داليل عقلي درين زمينه براي انسان اين حقايق را ثابت مينمايد ‪.‬‬
‫علت گمــراهي مــاده پرســتان اختالط بين وظــايف اشياست ‪ :‬اش تباه م اده پرس تان درين نقطه نهفته است که آن ان‬
‫ميخواهند امور عقلي را با البراتوار ها و حواس پنجگانه مادي ثابت نمايند و اين به مثل اينست که شخصي بخواهد که وظيفه‬
‫چشم را ب االي گ وش انج ام دهد ‪ ،‬طبعا اين ش خص به اش تباه مواجه ميگر دد ‪ .‬بن اء در ش ناخت خ دا ‪ ،‬ماليکه ها وغ يره که‬
‫مربوط عقل ميباشد ‪ ،‬دخالت دادن امور مادي ومشاهدوي سبب گمراهي ميگردد ‪)1( .‬‬

‫نتيجه بحث ‪ :‬اكنون كه داليل مختلفي را درمورد وجود ‪ ،‬وشناخت خداوند (جل جالله ) دانس تيم ‪ ،‬ب دين نتيجه ميرس يم‬
‫كه خالق حقيقي بايد ذاتي باشد ‪ ،‬كه ‪:‬‬
‫‪ -1‬ذات وي مشابه مخلوقات نيست ‪ :‬مخلوقات با وجود داشتن خصايص خوب ‪ ،‬ب ازهم ن اقص ميباش ند ‪ ،‬بن اء خ الق‬
‫تمامي جهان ‪ ،‬بايد ذاتي باشد ‪ ،‬كه به هيچ شكلي مشابه مخلوق نباشد ‪ ،‬زيرا مشابهت وي به مخلوقات ‪ ،‬سبب داش تن ن واقص‬
‫مخلوقي ميشود ‪ ،‬كه ذات خالق را صفاتي ميشايد كه از مخلوقات كامال فرق داشته باشد ‪.‬‬
‫بدين اساس دانشمندان عقيده اسالمي ميگويند ‪ ،‬هرچيزي كه درذهن شما ‪ ،‬تص ويري از كيفيت ذات خ الق را متص ور‬
‫نمايد ‪ ،‬عقيده نماييد كه خداوند (جل جالله ) مخالف آن تصور شما ست ‪ ،‬وعلت اساسي اينست كه تصور انسان ‪ ،‬زادهء همان‬
‫حواس پنجگانه انسان است كه مادي ميانديشند ‪ ،‬درحاليكه حقيقت ذات پروردگار(جل جالله ) را نميتوان با وسايل مادي درك‬
‫نمود ‪.‬‬
‫‪ -2‬صفات وي با صفات مخلوق فـرق ميکند ‪ :‬ق درت ‪ ،‬ق وت ‪ ،‬حكم ‪ ،‬علم ‪ ،‬وتم امي ص فات وي نس بت به يك انس ان‬
‫عادي فرق نمايد ‪ ،‬زيرا درموجودات جهان بويژه انسانها‪ ،‬صفات مختلفي وج ود دارد كه اين ص فات احيانا ‪ ،‬ق وي واحيانا هم‬
‫ضعيف ميباشند ‪.‬‬

‫گهي بر پشت پاي خود نبينم‬ ‫گهي بر طارم اعلى نشينم‬


‫احيانا انساني ميتواند به كهكشانها س فر نمايد ‪ ،‬وگ اهي هم پيش روي خ ود را بخ وبي درك ک رده نميتواند ‪ ،‬احيانا چشم‬
‫انسان به افالك پرواز مينمايد ‪ ،‬وگاهي هم ازديدن اشياي بسيار نزديك درمقابل چشمانش عاجز ميباشد ‪.‬‬
‫پس شايسته ذات پروردگار است که داراي صفاتي کاملي باشد که با صفات انسان کامال فرق داشته باشد ‪ ،‬زي را خ الق‬
‫بودن وي ‪ ،‬چنين صفاتي را تقاضا دارد ‪.‬‬
‫‪ -3‬براي درك اشياء به وسايل نياز ندارد ‪ :‬انسان ب راي درك بس ياري از موج ودات به وس ايلي ض رورت دارد ‪ ،‬تا‬
‫بتواند ‪ ،‬حتا موجوداتيكه دروج ود وي ‪ ،‬ودر اط رافش نهفته اند ‪ ،‬مش اهده نمايد ‪ ،‬ب راي دي دن يك مك روب به ميكروس كوب ‪،‬‬
‫وبراي ديدن حقيقت اجرام سماوي به تلسكوب ‪ ،‬وبراي ديدن حجرات وجود انسان به البراتوار هاي مختلف نيازمند است ‪.‬‬
‫كس انيكه ميخواهند كه ذات خ الق را مانند يك مخل وق فكر كنند ‪ ،‬درحقيقت به بيراهه ميروند ‪ ،‬زي را انس ان عاقل‬
‫وب ادانش بايد درك نمايد كه ‪ ،‬درمخلوق ات الهي ‪ ،‬نظر به چگ ونگي حي ات وي ‪ ،‬خاص يت ه اي مختلفي نهفته است ‪ ،‬انس ان‬
‫نسبت به ساير مخلوقات فرق ميكند ‪ ،‬انسان براي اينكه ‪ ،‬در عمران و آبادي جه ان س هم داش ته باشد داراي خاص يت هاييست‬
‫كه حتا ماليكه ها اين خاصيت را ندارند ‪ ،‬به گونه مثال ‪ :‬ماليكه ها نميتوانستند كه زمين را آب اد نمايند ‪ ،‬زي را ماليكه ها نفس‬

‫‪37‬‬
‫ندارند ‪ ،‬همه به زنده گي نورمال خويش ‪ ،‬قناعت دارند ‪ ،‬وهرگاه مسووليت آب ادي زمين به دوش آن ان س پرده ميشد ‪ ،‬ومانند‬
‫انسانها زنده گي ميكردند ‪ ،‬ساليان طويلي به همان شكل اولي قناعت داش ته ‪ ،‬وهيچ ن وع ‪ ،‬تغي يري درسيس تم عم ران وآب ادي‬
‫زمين نمي آورند ‪ ،‬ولي برعكس انسان كه وظيفه آب ادي زمين را ب دوش دارد ‪ ،‬داراي نفس ميباشد ‪ ،‬نفس انس ان هميشه ب راي‬
‫برتريت ‪ ،‬وبهتربودن نسبت به ديگران ‪ ،‬كوشش مينمايد ‪ ،‬هرشاگردي ميخواهد كه درصنف خ ود ‪ ،‬اول نم ره باشد ‪ ،‬هركسي‬
‫ميخواهد كه زن ده گي اش نس بت به ديگ ران به تر باشد ‪ ،‬هركسي ميخواهد يك مخ ترع باشد ‪ ،‬وهرانجن يري ميخواهد كه ‪،‬‬
‫تعميرش نسبت به تعمير ديگران بهتر تر ونقشه اش نس بت به س ايرين در مرتبه نخست ق رار گ يرد ‪ ،‬همين خ واص برت ري‬
‫جويي انسان وسعی وتالش برای کشف اشيای جديد ‪ ،‬و بهترسازی وس ايل س بب ش ده كه در آب ادي زمين نقش فع الي داش ته‬
‫باشد ‪ ،‬كه اين صفت درماليكه ها نيست ‪.‬‬
‫زيرا تمامي پيشرفت هاي امروزي بازهم قناعت انسان را فراهم نس اخته وميکوشد تا هن وز هم ت رقي وپيش رفت نمايد‬
‫که اين انديشه اساس آبادي وتعمير جهان است که وظيفه انسان درجهان است ‪.‬‬
‫بناء اين صفات مخلوقات كه نسبت به وظايف وشخصيت هركدام ف رق ميكند ‪ ،‬به انس ان ميفهماند كه ذات خداوند (جل‬
‫جالله ) بايد داراي همان صفاتي باشد ‪ ،‬كه شايسته ذات اقدس متعال است ‪ ،‬ق درت وي ف وق همه ق درت ها باشد ‪ ،‬علم وي به‬
‫همهء امور سيطره داشته باشد ‪ ،‬براي درك اشياء به وسايل ضرورت نداشته باشد ‪.‬‬
‫‪-----------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬اسالم از ديدگاه عقل ‪ ،‬تاليف عبدالرووف ريگي ‪ ،‬ص ‪10-9 :‬‬
‫همچنان عقل انسان ‪ ،‬ميفهماند كه اين ذات نبايد مخلوقات را در تاريكي قرار داده ‪ ،‬و ازذات وصفات خ ويش به آن ان‬
‫چيزي بيان نكرده باشد ‪ ،‬كه اين انسان عاقل ‪ ،‬با مطالعه قرآن عظيم الش ان ودرك ص فات الهي ف ورا قن اعت ميكند كه تم امي‬
‫صفات الهي كه در قرآن ذكر شده است ‪ ،‬صفاتي اند كه مطابق ‪،‬عقل انساني‪ ،‬شايسته ذات پروردگار(جل جالله ) است ‪.‬‬
‫‪ -4‬مانند مخلوقــات متغــير نيست ‪ :‬انس ان به اس اس وض عيت ه اي حي اتي در تغي ير است ‪ ،‬طفلي ‪ ،‬ج واني ‪ ،‬پ يري‬
‫وضعيفي وباآلخره مرگ وفنا حاالتي است که باالي هر انسان واقع ميگردند ‪ ،‬زيرا عمر انسان براي يک مدت معي ني است‬
‫که قابل تغيير وتبديل است ‪ ،‬آفتاب اگر چه طلوع وغروب ميکند ‪ ،‬ولي صفات پيري وجواني را نميتوان ب االي آفت اب اطالق‬
‫نمود ‪ ،‬به همين سان با تفکر درمخلوقات براي هرمخلوقي صفاتي ميابيم که به تغيير حاالت آن ان داللت ميکند ‪ ،‬اين تغي يرات‬
‫درساختمان فزيکی انسان خارج ارداه وی ميباشد و به اساس قوانين الهی باالی وی تطبيق ميگ ردد ‪ ،‬انس ان بخواهد يانخواهد‬
‫روزی پيرش ده وتوان ايی خ ويش را از دست ميدهد ‪ ،‬انس ان با وج ود اين همه علم ودانش نميتواند که ‪ ،‬اين تغي يرات را بر‬
‫وجود خويش م انع ش ود ‪ ،‬اين امر به ض عيفي انس ان و مخل وق ب ودنش داللت ميکند ‪ ،‬وبه انس ان ميفهماند که ذات ديگ ري‬
‫وجود دارد که انسان خواسته يا ناخواسته به وي تسليم بوده ‪ ،‬ومراحل مختلف عمر را که قانون همان خ الق است ‪ ،‬حتما بايد‬
‫سپري نمايد ‪ ،‬درحاليکه خالق انسانها بايد از چنين تغييراتي منزه باشد ‪ ،‬زيرا خالق بشريت ذاتی است که از تم امي نقص ان‬
‫ها منزه وپاک ميباشد ‪ ،‬حاکم است نه محکوم ‪ ،‬قوانين وي باالي ديگران تطبيق ميگردد ‪ ،‬نه قوانين ديگران بروي ‪.‬‬
‫اين ويژه گي الهي را ما در قرآن عظيم الشان بخوبي مطالعه ميتوانيم ‪.‬‬
‫‪ -5‬مانند مخلوقات ضرورت به والدين وفرزندان ندارد ‪ :‬انسان به اساس ويژه گي هاي انساني ‪ ،‬نيازمند داش تن پ در‬
‫‪ ،‬مادر ‪ ،‬اوالد وس اير اق ارب ميباشد ‪ ،‬اين ارتباط ات كه نتيجه ازدواج ها وروابط جنسي ميباشد ‪ ،‬س بب رفع نيازمن دي ه اي‬
‫انسان ميشود ‪ ،‬زيرا انسان يك مخلوق اجتماعي بوده ‪ ،‬نميتواند ‪ ،‬خارج از اجتم اع زن ده گي نمايد ‪ ،‬ب راي رفع غرايز خ ويش‬
‫به ازدواج نيازمند است ‪ ،‬وبراي همگوني باسايرين به داشتن اوالد ‪ ،‬وبراي همدردی و دستگيری حاالت پيري وضعيفي ‪ ،‬به‬
‫داشتن فرزندان نيرومند نيازمند است ‪ ،‬تا در حاالت ناتواني يار وياورش باشند ‪.‬‬
‫وهرگاه به تمامي اين امور به دقت نظر اندازيم ‪ ،‬خالصه همه اين امور دريك نقطه خالصه ميشود كه (نياز واحتي اج)‬
‫ناميده ميشود ‪ ،‬وزماني به خالق جهان فكر ميكنيم ‪ ،‬عقل ودانش ما با توجه به نصوص وحي الهي ب دين امر اش اره مينمايد كه‬
‫عدم نيازمندي خالق به چ نين ام ور ‪ ،‬او را از داش تن فرزند ‪ ،‬ش ريك ‪ ،‬ووال دين بي ني از ميس ازد ‪ ،‬وخداوند ذاتي است كه به‬
‫چنين امور ضرورتي نداشته ‪ ،‬زيرا او خالق است ‪ ،‬وخ الق داراي ص فات ع الي ميباشد ‪ ،‬كه همه داللت به ق درت من دي وي‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫ولي كسانيكه حقيقت خالق را درك نكرده اند ‪ ،‬ميخواهند صفات انساني خويش را به خالق نس بت دهند ‪ ،‬وخ الق جه ان‬
‫را مانند يك مخلوقي عاجز وناتوان معرفي كنند ( تعالى شأنه عما يقولون )‬

‫‪38‬‬
‫فصل سوم‬

‫فلسفـهء يكتا پرتي‬


‫( وحدانيت خداوند (جل جالله) وعيوب شرك و كفر)‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬
‫توحيد درلغت واصطالح‬ ‫‪-1‬‬
‫داليل وحدانيت خداوند( حل جالله )‬ ‫‪-2‬‬
‫داليل قرآنی‬
‫داليل عقلی‬
‫‪ -3‬ايمان به (توحيد) يگانگي خداوند (جل جالله)‬
‫‪ -1‬توحيد ربوبيت‬
‫‪ -2‬توحيد ألوهيت‬
‫‪ -3‬توحيد اسماء وصفات خداوند‬

‫مقدمـه فصل سوم‬


‫موض وع توحيد يكي از موض وعات بس يارمهم عقي ده اس المي ميباشد ‪ ،‬زي را تم امي انس انهاي عاقل ودانش مند ‪ ،‬بعد‬
‫ازان دك انديشه وفک ر‪ ،‬به وج ود خداون د(جل جالل ه) اع تراف مينمايند ‪ ،‬ولي بس ياري اش خاص ب اوجود اينكه به وج ود‬
‫خداوند(جل جالله) ايمان دارند ‪ ،‬مؤمن گفته نميشوند ‪ ،‬زيرا ايمان به وجود خداوند يك سلس له ش روط بس يار مهمي دارد ‪ ،‬كه‬
‫مهم ترين اين ش روط ش ناخت ذات خداوند يگـانه ‪ ،‬ص فات وي ‪ ،‬و ع دم مش ابهت پروردگ ار بامخلوق ات ميباشد ‪ ،‬ويا اينكه‬
‫بعضي ها با وجود اعتراف به وحدانيت خداوند ‪ ،‬بازهم مؤمن گفته نميشوند ‪ ،‬زيرا درپهلوي عبادت خداوند به مخلوقاتي چون‬
‫بتها ‪ ،‬اشخاص ‪ ،‬حيوانات وغيره عبادت ميكنند ‪ ،‬وبتها را وسيلهء نزديكي خويش به خداوند ميپندارند ‪ ،‬ويا درعبادت خداوند‬
‫( جل جالله ) آنانرا شريك ميكنند ‪ ،‬وي اهم ق انون انس ان را نس بت به ق انونی الهی ت رجيح ميدهند ‪ ،‬بعضي ها ص فات خداوند‬
‫( جل جالله ) را مانند ص فات مخلوق ات دانس ته و كوشش ميكنند اين ص فات را مط ابق ميل خ ويش تفس ير نمايند ‪ ،‬بي خ بر‬

‫‪39‬‬
‫ازينكه (ليس كمثله شيء) اساس شناخت صفات الهي ميباشد ‪ ،‬و خداوند ( جل جالله ) را با مخلوق هيچ نوع مشابهتي نيست‬
‫‪ ،‬لهذا دانشمندان يکتا پرست ‪ ،‬به اساس نصوص قرآن وس نت پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم ) در توحيد خداوند ( جل جالله )‬
‫شروط ذيل را بيان داشته اند ‪:‬‬

‫ايمان به يگانكي خداوند‬ ‫‪-1‬‬


‫ايمان به صفات خداوند‬ ‫‪-2‬‬
‫عبادت خداوند مطابق حكم پروردگار ( جل جالله )‬ ‫‪-3‬‬
‫دوري از شرك‬ ‫‪-4‬‬
‫دوري از كفر‬ ‫‪-5‬‬
‫دوري از استهزاء به نصوص ثابت شده ‪.‬‬ ‫‪-6‬‬
‫اجتناب از استهزاء و دشنام دادن به معتقدات مؤمنان ‪.‬‬ ‫‪-7‬‬

‫توحيد درلغت ‪ :‬توحيد مصدر( وَ َّح َد يُ َو ِّح ُد تَوْ ِحيْدا) به معناي يگانه دانستن يا کسي را به يگانگي پنداشتن ميباشد ‪.‬‬
‫توحيد دراصطالح ‪ :‬معتقد بودن به يگ انگي خداوند ‪ ،‬در وج ود ‪ ،‬ص فات ‪ ،‬عب ادت و دراس ماء وص فات خداوند( جل‬
‫جالله ) بدون تشبه آن با سايرموجودات ميباشد ‪.‬‬
‫شرح تعريف اصطالحي ‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند يگانه است ‪ ،‬يعني هيچ شريك ومانند ندارد ‪ ،‬از داشتن پسر‪ ،‬پدر‪ ،‬مادر وشريك وهمسر پاك وم نزه ميباشد‬
‫‪ .‬زيرا اين صفات صفات انساني است كه شايسته پروردگار عالمي ان نميباشد ‪ ( .‬قل هوهللا احد ‪ ،‬هللا الص مد ‪ ،‬لم يلد ‪ ،‬ولم يولد‬
‫‪ ،‬ولم يکن له کفوا احد )‬
‫‪ -2‬دروجود ‪ :‬يعني خداوند ذات يگانه وموجود ميباشد ‪ ،‬ودروجود خود به شريکي نيازمند نيست‪.‬‬
‫‪ -3‬درصفات ‪ :‬صفات خداوند صفات توحيد هستند يعني تنها شايسته ذات خداوند متعال بوده ‪ ،‬واين صفات عالي ‪ ،‬تنها‬
‫به ذات وي متعلق ميباشد ‪ ،‬ساير مخلوقات ازداشتن چ نين ص فات كم ال ع اري ميباشنـد ‪ ،‬نه ص فات مخل وق مش ابه ص فات‬
‫پرورگار شده ميتواند ونه هم ص فات خداوند با ص فات مخل وق ک دام ش باهتی دارد ‪ ،‬وهرگ اه ازنگ اه لفظ مش ابهتی هم بيايد ‪،‬‬
‫ازنگاه اصلی ‪ ،‬صفات انسانها عارضی ومجازی وصفات خداوند اصلی وحقيقی است ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -4‬درعبادت ‪ :‬عبادت تنها به خالق يگانه جايزوشايس ته ميباشد ‪ ،‬هيچ کسي نميتواند در عب ادت ب اوي ش ريک گ ردد ‪،‬‬
‫شريک نمودن كسي درعبادت با وي شرك پنداشته ميشود ‪ ،‬وشرک گناهي است که قابل بخشايش نميباشد ‪.‬‬
‫هرچيزي را كه ميتوان عبادت ناميد مخصوص ذات پروردگ ار است ‪ ،‬خ واه اين عب ادت ‪ ،‬اعتق ادي باشـد ويا ب دني و‬
‫مالي ‪.‬‬
‫‪ -5‬دراسماء ‪ :‬خداوند متعال اسماي دارد كه اين اسماء با معاني آن مخصوص ذات پروردگار ميباشد ‪ .‬كه بنام اس ماء‬
‫الحسنى ياد ميشوند ‪.‬‬
‫‪ -6‬بـدون تشبـه ‪ :‬توحيد الهي اين است كه م ؤمن نبايد هيچ چـيزي را به خداوند تش بيه نمايد ‪ ،‬ويا خداوند را به هيچ‬
‫مخلوقي تشبيه نمايد ( ليس كمثله شيء) هيچ چيزي مانند خداوند نيست ‪ ،‬اين آيت مهمترين آيت قرآني درشناخت ص فات الهي‬
‫ميباشد ‪.‬‬

‫داليل وحدانيت هللا (جل جالله)‬

‫داليل توحيد قرآني ‪ :‬هرگاه آي ات ق رآني را بص ورت دقيق مطالعه نم اييم ‪ ،‬تم امي ق رآن مؤمن ان را به توحيد دع وت‬
‫نموده ‪ ،‬واز شرك منع مينمايد ‪ ،‬آيات قرآني كه در مورد توحيد خداوند متعال هستند ‪ ،‬به دوبخش تقسيم ميشوند ‪:‬‬
‫قسم اول ‪ :‬آيات قرآني كه وحدانيت خداوند را بيان ميدارند‪:‬عبارت اند از ‪:‬‬
‫ص َم ُد ‪ -‬لَ ْم يَلِ ْد َولَ ْم يُولَ ْد ‪َ -‬ولَ ْم يَ ُكنْ لَهُ ُكفُ ًوا أَ َح ٌد ) بگو كه خداوند يكي است ‪ ،‬خداوند بي نياز‬
‫‪ ) -1‬قُ ْل ُه َو هَّللا ُ أَ َح ٌد ‪ -‬هَّللا ُ ال َّ‬
‫است ‪ ،‬فرزندي ندارد ‪ ،‬و خودش نيز از كسي تولد نشده است ‪ ،‬وهيچ كسي شريك او نميباشد ‪ .‬إخالص ‪4-1/‬‬
‫اين س وره مهم ترين س وره ق رآن در م ورد ‪ ،‬ش ناخت پروردگ ار عالمي ان (جل جالل ه)است ‪ ،‬زي را زم اني م ردم از‬
‫نصراني ها ميشنيدند كه مسيح پسر خداست ‪ ،‬و مش ركان را ميديدند كه بت ها را پرس تش ميكنند ‪ ،‬وي اهم مردم ان ف ارس ‪،‬‬
‫معبودان را به خدای تاريکی وروشنِی ‪ ،‬وياهم بعضي صفات انساني را كه يهودان درمورد خداوند بي ان ميداش تند ‪ ،‬با تعجب‬
‫از پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) خواستند تا پروردگارعالميان را برايشان توصيف نمايد ‪ ،‬درين هنگام سوره مباركه اخالص‬

‫‪40‬‬
‫نازل شد و براي شان فهماند كه خداوند متعال از داشتن اوالد ‪ ،‬خانم ‪ ،‬پدرومادرمنزه وپاك بوده ‪،‬و به اين امور احتياج ندارد‬
‫‪ ،‬داشتن فرزند وخانم يك ضرورت انساني است ‪ ،‬وخالق تمامي جهان نيازمند فرزند وخانم نيست ‪ ،‬زي را ص فات ع اجزي و‬
‫شهوت مخصوص انسانها بوده ‪ ،‬وخالق جهان بدين ام ور ض رورتي نداش ته ‪ ،‬واز همهء خ واص بش ري م نزه و پ اك ميباشد‬
‫( تعالى شأنه عما يصفون ) دانشمندان عقيده اسالمي ميفرمايند كه خداوند متعال يگانه است ‪( ،‬لم يلد – ولم يولد – ولم يكن له‬
‫كفوا أحد ) کسی ازاوپيدا نشده ‪ ،‬وخودش ازکسی تولد نشده ‪ ،‬وبرای خداوند هيچ شريکی نيست ‪.‬‬
‫‪( -2‬هَّللا ُ لا إِلَـــهَ إِلا هُـــ َو َو َعلَى هَّللا ِ فَ ْليَتَ َو َّك ْل ا ْل ُمؤْ ِمنُـــونَ ) هيچ الهي بجز هللا (جل جالله) نيست ‪ ،‬ومؤمن ان به هللا توكل‬
‫نماينـد ‪ .‬التغابن‪13 /‬‬
‫ـو ال َّر ْح َمــانُ الـ َّر ِحي ُم ) هيچ معب ودي بجزهللا (جل جالل ه) نيست‬ ‫ـ‬ ‫ه‬
‫َ َِ ُ َ‬ ‫ة‬ ‫د‬ ‫ا‬‫ه‬ ‫ش‬
‫َّ‬ ‫ال‬ ‫و‬ ‫ب‬ ‫ي‬ ‫َ‬
‫غ‬ ‫ْ‬
‫ل‬ ‫ا‬ ‫م‬
‫ِ َ ِ َُ ُِ ْ ِ َ‬ ‫ل‬‫َا‬
‫ع‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫ا‬‫ل‬‫إ‬ ‫ه‬ ‫َ‬ ‫ل‬‫إ‬ ‫ا‬‫ل‬ ‫ي‬ ‫ذ‬‫‪ُ ( -3‬ه َو هَّللا ُ ِ‬
‫َّ‬ ‫ل‬‫ا‬
‫عالم امورغيبي وحاضر ميباشد ‪ ،‬وبخشاينده ومهربان است ‪ .‬الحشر‪22 /‬‬
‫‪ ( -4‬هَّللا ُ لا إِلَهَ إِلا ُه َو ا ْل َح ُّي ا ْلقَ ُّيو ُم ) هيچ معبودي بجز هللا (جل جالله) نيست ‪،‬اوست ذات حي وقيوم ‪ .‬البقرة ‪255/‬‬
‫شـ ِركْ‬‫صـالِ ًحا َواَل يُ ْ‬ ‫وحى إِلَ َّي أَنَّ َما إِلَ ُه ُك ْم إِلَـهٌ َوا ِحـ ٌد فَ َمنْ َكـانَ يَ ْر ُجـ وا لِقَـا َء َربِّ ِه فَ ْليَ ْع َمـ ْل َع َماًل َ‬ ‫‪( -5‬قُ ْل إِنَّ َما أَنَا بَ َ‬
‫ش ٌر ِم ْثلُ ُك ْم يُ َ‬
‫ِب ِعبَا َد ِة َربِّ ِه أَ َحدًا) بگواي پيامبر كه من مثل شما انسان ميباشم ‪ ،‬وبرايم از طرف خداوند وحي نازل ميگردد ‪ ،‬خداي شما خداي‬
‫يگانه است ‪ ،‬وهركه مالق ات پروردگ ار خ ويش را آرزو دارد ‪ ،‬بايد كه اعم ال نيك نم وده و هيچ كسي را به خداوند ش رك‬
‫نسازد‪.‬الكهف ‪110/‬‬
‫‪ ( -6‬وال تدع مع هللا إلها آخر ) باخداوند کسي ديگري را مخواه ‪ .‬القصص ‪88/‬‬
‫‪( -7‬اعبدوا هللا ما لكم من إلـه غيره) خدا را عبادت کنيد بجزوي خدايِي ديگري نيست ‪ .‬األعراف‪59/‬‬
‫‪ -8‬قرآن عظيم الشان در مورد وحدانيت خداوند متعال بيان ميدارد كه هللا ‪ ،‬فرش تگان وتم امي دانش مندان واهل علم به‬
‫سـ ِط لا إِلَـهَ إِلا ُهـ َو ا ْل َع ِزيـ ُز ا ْل َح ِكي ُم)‬ ‫ش ِه َد هَّللا ُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا ُه َو َوا ْل َملائِ َكةُ َوأُ ْولُــوا ا ْل ِع ْل ِم قَائِ ًما بِا ْلقِ ْ‬ ‫وحدانيت خداوند شهادت ميدهند ( َ‬
‫آل عمران ‪18/‬‬
‫هرگاه قرآن عظيم الشان را مطالعه نماييم درهرصفحهء قرآن بيان توحيد خداوند را خ واهيم ي افت قصه ه اي ق رآني ‪،‬‬
‫مثالها ‪ ،‬اعتقادات ‪ ،‬احكام وساير موضوعات قرآني به همين نقطـه كه وحدانيت خداوند است داللت دارند ‪.‬‬
‫قسم دوم ‪ :‬آيات قرآني كه دليل وحدانيت را بيان ميدارند‪:‬آيات قرآني مطابق عقل انسان برايش دليل بي ان مي دارد كه ‪:‬‬
‫صـفُونَ ) هرگاه بجز از ذات هللا معب ود ه اي ديگ ري وج ود‬ ‫ش َع َّما يَ ِ‬ ‫ـر ِ‬ ‫س َدتَا فَ ُ‬
‫سـ ْب َحانَ هَّللا ِ َر ِّب ا ْل َعـ ْ‬ ‫(لَ ْو َكانَ فِي ِه َما آلِ َهةٌ إِاَّل هَّللا ُ لَفَ َ‬
‫ميداشت ‪ ،‬تمامي نظم عالم فاسد ميشدند ‪ ،‬پاكي است مرخدا را كه پروردگار عرش است ‪ ،‬واز آنچه او را بي مورد توص يف‬
‫ميكنند پاك است ‪ .‬األنبياء‪22/‬‬
‫درين آيت شريف براي انسانها بيان شده است كه همان س انيكه دريك مملكت دوپادش اه ودريك دولت دو ويا چند رئيس‬
‫جمهورامكان پذيرنيست ‪ ،‬به همين سان ‪ ،‬ممكن نيست كه براي جهان هستي (دنيا وآخرت) چند خدايي باشد ‪ ،‬زيرا موج وديت‬
‫خ دايان زي اد ‪ ،‬س بب اختالف آن ان در نظم جه ان ميش ود ‪ ،‬هرگ اه دو خ دا وج ود ميداشت ‪ ،‬يكي امر مينم ود كه شب باشد‬
‫وديگرش ميخواست روز باشد ‪ ،‬بناء نظم شب وروز مختل ميشد ‪ ،‬واگر يكي برديگري غالب ميشد پس او خ دا نميشد ‪ ،‬زي را‬
‫درمقابل خداي ديگرعاجزميماند ‪ ،‬واگر هردو ميتوانستند در تمامي امور مساويانه تصرف نمايند ‪ ،‬اين تصرف شان س بب بي‬
‫نظمي در عالم ميشد ‪ ،‬نظم جهان دليل واضحي است كه خدا يكي است ‪ ،‬وتمامي امور جهان مطابق اوامر وي ت رتيب وتنظيم‬
‫ميگردد‪.‬‬

‫داليل توحيد عقلـي‬

‫‪41‬‬
‫خداوند متعال (جل جالله) تمامی جهان را مانند يک کتاب باز وقابل ديد برای انسان خلق نموده ‪ ،‬که هرگاه يک انسان‬
‫به هرپديدهء دراطراف خويش به نظر يک انسان خردمند نظراندازد ‪ ،‬هر مخلوقی با بزرگی وکوچکی اش ‪ ،‬دليل بروحدانيت‬
‫خداوند است ‪ ،‬نظم جهان ‪،‬مناسبت تمامي امور درميان يك ديگر‪ ،‬وتس خيرتمامي مخلوق ات درمقابل ض رورات انس ان ‪ ،‬داليل‬
‫واضحي به وحدانيت خداوند متعال(جل جالله) ميباشد ‪ ،‬اين داليل را ميتوان به شكل ذيل بيان داشت ‪:‬‬
‫‪ )1‬تناسب درطراحي ‪ :‬تمامی مخلوقات الهی با يک تناسب خاصی خلق شده اند که هرگ اه اين تناسب وج ود نميداشت‬
‫انسانها وحيوانات نميتوانستند به شکل عادی زنده گی خويش را بسر برند ‪ ،‬اين تناسبات را ميتوان در نقاط ذيل مورد مطالعه‬
‫قرار داد ‪.‬‬
‫الف ‪ -‬تناسب در ساختمان وجود انسان‪:‬هرگاه انسان به وجود خويش نظر نمايد ‪ ،‬ميبيند كه اس تخوان وگوشت انس ان‬
‫‪ ،‬بصورت متناسب باهم رشد ميكنند ‪ ،‬ساير اعضاي بدن انسان بشكل مساويانه مطابق ضرورت يک ديگر نمو ميكنند ‪ ،‬هرگ اه‬
‫تنها استخوان رشد ميكرد و رشد پوست مناسب استخوان نميبود ‪ ،‬سبب پاره گي پوست ميگرديد ‪ ،‬وياهم م انع وظ ايف پوست‬
‫ميشد ‪ ،‬و هرگاه قلب انسان به صورت عادي مثل طفلي باقي ميماند ‪ ،‬وساير اعض اي ب دن رشد ميكردند ‪ ،‬درين ص ورت آن‬
‫قلب كوچك نميتوانست كه تمامي ضرورات خون را تكميل نمايد ‪ ،‬بناء مشكل كمبود خون در وجود انس ان بص ورت دوام دار‬
‫احس اس ميگرديد ‪ ،‬به همين س ان ب راي اعض اي وج ود انس ان يك ن وع ق وتي داده است كه آن عضو ميتواند تم امي وظ ايف‬
‫خويش را بصورت ساده انجام دهد ‪ ،‬براي استخوانها ومفاصل پاها قوت داده است كه ميتواند انسانرا با وزن هش تاد إلى ‪100‬‬
‫ويا اض افه از آن بخ وبي حمل نمايد ‪ ،‬هرگ اه جسم انس ان رشد مينم ود وپاه ايش بص ورت ع ادي ب اقي ميماند ‪ ،‬اين پاها‬
‫نميتوانستند كه وزن اضافه را تحمل نمايند ‪ ،‬وانسان مجبور ميشد بواسطه پاهاي مصنوعي ويا هم چوب حركت نمايد ‪ ،‬هرگاه‬
‫تمامي اعضاي ب دن را ب دين ش كل م ورد مطالعه ق رار دهيم ‪ ،‬دليل روش ني به وج ود ذات يگانه يي است كه همه ض رورات‬
‫انسانرا بصورت بسيار دقيق ومنظم ترتيب وتنظيم نموده است ‪ .‬خداوند متع ال درين م ورد خط اب به انس انها ميفرمايد ‪ ( :‬و‬
‫في أنفسكم أفال تبصرون ) درمورد نفس های تان چرا نظر نميکنيد ‪.‬‬
‫ب ‪ -‬تناسب وجود انسان با ساير غذا ها‪ :‬هرگاه خالق غذا ها يك خدا ‪ ،‬وخالق انسان خ داي ديگ ري ميب ود ‪ ،‬تناس بي‬
‫ميان غذا ها ووج ود انس ان وج ود نميداشت ‪ ،‬يك طفل كوچك نميتوانست غ ذايي را كه در فابريكه ديگ ري س اخته ش ده هضم‬
‫نمايد ‪ ،‬خداوند متعال در شكم مادرش فابريكه شيرسازي را خلق نموده است كه با استفاده ازخ وراك ه اي ع ادي ‪ ،‬ش يری را‬
‫که دارای غذا های مناسب براي طفل ميباشد توليد ميكنند ‪ ،‬وتمامي طبي ان م ادران را توص يه مينمايد كه به ع وض ش يرهاي‬
‫مصنوعي ساخت انسانها ‪ ،‬كه باوجود زحمات زياد با ان واع مختلف ويتامينها س اخته ش ده است ‪ ،‬ش ير م ادر را به طفل ش ان‬
‫بدهند ‪ ،‬زيرا شير مادر نسبت به همه بهتراست ‪ ،‬زيرا اين شيررا خالق انسان ‪ ،‬به قدرت خويش ازغذا هاي بس يار ن اچيزخلق‬
‫مينمايد ‪ ،‬ولي فاي دهء آن بس يار زي اد ميباشد ‪ ،‬درمي وه ج ات ‪ ،‬س بزي ج ات ‪ ،‬حبوب ات ‪ ،‬وس اير غ ذا ها ‪ ،‬هم ان مق دار م واد‬
‫ويتاميني وپروتيني وج ود دارد ‪ ،‬كه ب راي وج ود انس ان مفيد تم ام گ ردد ‪ ،‬اكن ون كه درجه ان ه زاران قسم ام راض مختلف‬
‫بوجود آمده است ‪ ،‬علت همه همين غذا ها ومشروبات مصنوعي دست ساخته انسان است كه در پهلوي بعضي از منفعت ه ا‪،‬‬
‫اضرار بسيار زيادي براي وجود انسان ميرسانند ‪ .‬ولي تمامي نوشيدني ها وغ ذا ها ي ط بيعي ب راي جسم انس ان نه ايت مفيد‬
‫بوده ‪ ،‬وطبيبان دانشمند ‪ ،‬همه را به استفاده ازآنها توصيه ميدارند ‪.‬‬
‫برعکس غذاها ونوشيدني هاييكه مخالف وجود انسان بوده وانسان را به امراض مبتال مينمايند ممن وع وح رام پنداش ته‬
‫شده است ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬تناسب وجود انسان با اوضاع طبيعي ‪ :‬انسان نميتواند در درجه حرارت بلند ت راز پنج اه زن ده گي نمايد ‪ ،‬خداوند‬
‫متعال(جل جالله) درجه حرارت را مط ابق م زاج انس ان تنظيم نم وده است ‪ ،‬او نميتواند دردرجه ه اي ب روردت ‪ 100‬تحت‬
‫ص فر زن ده گي كند ‪ ،‬خداوند متع ال(جل جالل ه) درجه ب روردت را درزمين به اين ان دازه نميرس اند ‪،‬به همين س ان انس ان‬
‫نميتواند در هواييكه مقدار كاربون و گاز‪ ،‬نسبت به اكسيجن زياده باشد بخوبي تنفس نمايد ‪ ،‬خداوند متعال(جل جالل ه) ه واي‬
‫بسيار مناسبي را خلق نم وده است كه انس ان ميتواند بص ورت نورم ال تنفس وزن ده گي كند ‪ ،‬هرگ اه خ الق انس ان يك خ دا ‪،‬‬
‫وخالق طبيعت خداي ديگري ميبود ‪ ،‬اين تناسب ميان هردو مراع ات نميشد ‪ ،‬خ داي ط بيعت مط ابق خواست خ ود ‪ ،‬درج ات‬
‫حرارت ‪ ،‬برودت ‪ ،‬گازات ‪ ،‬وغيره را خلق مينمود ‪ ،‬كه شايد همه مخالف وجود انسان ب وده ‪ ،‬و ب راي خ الق انس انها ميگفت‬
‫كه براي مخلوقات خويش همان هواي مناسب را خودت خلق نما ‪ ،‬اين كارس بب مش كالت زي ادي ميشد ‪ ،‬وازينكه خ الق همه‬
‫يكي است ‪ ،‬همين خداوند يگانه تمامي امور طبيعي را مناسب با يکديگر خلق نموده كه هيچ مشكلي درزنده گي براي انس انها‬
‫ايجاد نميگردد ‪.‬‬
‫د‪ -‬تناست در ميان امور طبيعي ‪ :‬خداوند متعال(جل جالله) مطابق ضرورت ‪ ،‬حرارت معيني را تع يين نم وده است ‪،‬‬
‫وآفتاب به امر خداوند براي زمين به همان ان دازه درجه ح رارت ميرس اند كه ض رورت زمين مرف وع ش ده ‪ ،‬وس بب مش كل‬
‫نگردد ‪ ،‬بگونه مثال اگر درجه حرارت آفتاب روزانه به ‪ 200‬درجه ميرسيد ‪ ،‬وآفتاب شعاع قوي خويش را با چ نين درجه به‬
‫زمين متوجه ميساخت ‪ ،‬تمامي گياه ها ميسوختند ‪ ،‬حيوانات ازبين ميرفتند ‪ ،‬وانسان نميتوانست درچ نين درجه ح رارت زن ده‬

‫‪42‬‬
‫گي نمايد ‪ ،‬اين خ ود دليل روشن است كه خ داي آفت اب وزمين يك ذات است ‪ ،‬ه ردو را چن ان ب اهم متناسب خلق نم وده ‪،‬‬
‫وظايف شانرا با هم مناسب ساخته كه يكي درخدمت ديگر بوده و ضرري برايش نرساند ‪ .‬بلکه همين آفتاب است که بس ياری‬
‫از توليدات زمين را به پختگی رسانده ‪ ،‬با همکاری آفتاب زمين ميتواند که مي وه ج ات وس بزيجات به تررا به خ دمت انس ان‬
‫تقدين نمايند ‪.‬‬
‫تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری‬ ‫ابروباد ومه وخورشيد وفلک درکارند‬
‫نظم جهــان هســتي ‪ :‬در مورد نظم جه ان هس تي دربخش داليل ق رآني مفصال توض يحات بي ان ش ده كه ك افي‬ ‫‪-3‬‬
‫خواهد بود ‪.‬‬

‫ايمان به توحيد) يگانگي( خداوند (جل جالله)‬

‫قرآن عظيم الشان ‪ ،‬پيامبران ‪ ،‬كتابهاي آسماني ‪ ،‬دانشمندان ومحقيقين ‪ ،‬به وحدانيت خداوند متع ال اع تراف‬
‫نم وده ‪ ،‬وسايرانس انها را به توحيد ويگ انگي خداوند دع وت نم وده اند ‪ ،‬زي را توحيد حقيقي ‪ ،‬اس اس تم امی دين ميباشد ‪،‬‬
‫وحقيقت ايمان به ذات خداوند را ثابت ميكند ‪ ،‬وهرگاه كسي مش كلي در توحيد خداوند داش ته باشد ‪ ،‬به حقيقت نرس يده ‪ ،‬الزم‬
‫است تا در مورد تجديد نظر نموده ‪ ،‬و به صراحت به يگانگي خداوند اعتراف نموده ‪ ،‬كاري نكند كه مخالف توحيد الهي باشد‬
‫كلمه شهادت شامل مفاهيم عقيده كامل الهي در ربوبيت الوهيت و توحيد اسماء وصفات خداوند ميباشد ‪)1( .‬‬
‫دانشمندان اسالم اين توحيد را در سـه بخش اساسي تقسيم نم وده اند ‪:‬توحيد ربــوبيت ‪ ،‬توحيد ألــوهيت و توحيد‬
‫اسماء وصفات خداوند (‪)2‬‬
‫(‪ )1‬توحيد ربوبيت‬
‫منظ ور از توحيد رب وبيت ‪ ،‬عقي ده به يگ انگي خداوند (جل جالل ه) در پي دايش مخلوق ات جه ان ‪ ،‬م الكيت حقيقي و‬
‫تدبيرتمامي امور دنيا وآخرت ميباشـد ‪.‬‬
‫بر انس ان م ؤمن است تا عقي ده نمايد كه يگانه پي دا کنن ده (‪ )creater‬تم امي مخلوق ات (انس انها ‪ ،‬حيوان ات ‪ ،‬مايع ات‬
‫وجامدات ‪ ،‬آس مانها وزمين ‪ ،‬دنيا وآخ رت ) فقط ذات هللا (جل جالل ه) است ‪( .‬الحمد هلل رب الع المين ) ثن اء وص فت است هللا‬
‫(جل جالله) را كه پروردگار عالميان است ‪.‬‬
‫مالك حقيقي تمامي مخلوق ات خداوند (جل جالل ه) است ‪ ،‬و ت دبيرزمين و آس مان ‪ ،‬شب وروز ‪ ،‬مهت اب وآفت اب ‪ ،‬همه‬
‫وهمه به قدرت ذات هللا (جل جالله) صورت ميگيرد ‪.‬‬
‫منظور از ايمان به ربوبيت خداوند ‪ ،‬ايمان به تمامي اموري است كه به ذات (مالك (صاحب همه مخلوقات ) ‪ ،‬م دبر (‬
‫ترتيب وتنظيم کننده تمامی امور) ومتصرف ( ذاتيکه تصرف همه امورجهان به قدرت اوست ) داللت ميكند ‪ ،‬خداوند مح يي‬
‫( زنده کننده ) ومميت ( ميراننده ) و مجيب الدعا ( اج ابت کنن ده دعا ها ) ‪ ،‬نفع وزي ان رس ان ‪ ،‬کمک کنن ده ومش کل کش اي‬
‫حقيقِي ميباشد ( أال له الخلق واألمر تبارك هللا رب العالمين ) ‪.‬‬
‫توحيد در خــالقيت هللا (جل جالل ه) ‪ :‬م ؤمن يكتا پرست اق رار مي دارد كه خ الق تم امي جه ان ‪ ،‬ذات هللا (جل جالل ه)‬
‫ميباشد ‪ ،‬خداوند خ الق حقيقي است ‪ ،‬تم امي مخلوق ات را خلق نم وده است ‪ ،‬وهيچ كسي در خلق جه ان با وي ش ريك نب وده‬
‫است ‪.‬‬
‫(هللا خالق كل ش يء وهو الواحد القه ار) هللا خ الق همه است ‪ ،‬اوست واحد وقه ار الرع د‪( 16/‬هل من خ الق غ ير هللا‬
‫يرزكم من السماء واألرض ال إله إال هو) آيا بجز خداوند كسي است كه ش ما را از زمين وآس مان رزق دهد ؟ نيست هيچ الهي‬
‫بجز او ‪ .‬فاطر‪3/‬‬
‫فــرق بين خلق (ســاختن ) خداوند (جل جالل ه) وخلق (ســاختن) انســان ‪:‬احيانا خلق بعضي ازام ور به انس انها نس بت‬
‫ميشود ‪ ،‬مثال ميگويند ‪ ،‬انسان وسايل مختلفي را ساخت ‪ ،‬ولي فرق ميان خلق خداوند وساختن انسان بسيارزياد است ‪.‬‬
‫‪ -1‬نــوعيت خلق خداوند ‪ :‬وق تی خداوند (جل جالل ه) چـيز جدي دي را بخواهد خلق نمايد ‪ ،‬آن را از هيچ خلق ميکند ‪،‬‬
‫اصال آن چ يزوجود نميداش ته باشد ‪ ،‬مثال ‪ :‬خداوند زمين وآس مان را يكب ار به ق درت خ ود خلق نم ود ‪ ،‬انس انها ‪ ،‬حيوان ات ‪،‬‬
‫نباتات ‪ ،‬وغيره را ازهيچ پيدا کرد ‪ .‬البته اين پيدا نمودن مخلوقات از هيچ ‪ ،‬يکی از صفات کمال خداوند است ‪ ،‬ولی کس انيکه‬
‫به اين صفت خداوند درست پی نبرده اند ‪ ،‬به سواالت احمقانه ای مواجه ميشوند ‪ ،‬که آيا اول تخم پيدا شده يا مرغ ؟‬
‫‪ -2‬نوعيت خلق انسان ‪ :‬خلق انسان عبارت از گردانيدن يك صفت به صفت ديگر ميباشد ‪ ،‬مثال انسان نميتواند م وتر‬
‫را از هيچ بس ازد ‪ ،‬بلكه ص فات آهن را تغي ير داده ‪ ،‬از آن م وتر ميس ازد ‪ ،‬وهرگ اه م واد س اختماني نباشد چـيزي س اخته‬

‫‪43‬‬
‫نميتواند ‪ ،‬بر عكس آن ‪ ،‬خداوند(جل جالله) براي س اختن چـيزي به م واد ض رورت ن دارد ‪ ( .‬إذا أراد ش يئا أن يق ول له كن‬
‫فيكون ) وقتي ارادهء چيزي كند ميگويد ‪ :‬شو ‪ ،‬ميشـود ‪.‬‬
‫بناء هرگاه انسان چيزی را بسازد ‪ ،‬ميان صفت وی و صفت خداوند فرق است ‪.‬‬
‫توحيد در مالكيت هللا(جل جالله) ‪:‬خداوند(جل جالله) مالك جه ان است ‪( ،‬تب ارك ال ذي بي ده الملك وهو على كل ش يء‬
‫ق دي) پاكيست مرخ دا را كه پادش اهي به او تعلق داش ته وبرهمه چ يز ق ادر وتواناست ‪ ،‬الملك ‪ 1/‬خداوند مالك روز آخ رت‬
‫است ‪( ،‬مالك يوم الدين) پادشاه روز جزاست ‪( ،‬قل من بيده ملكوت كل ش يء) بگو ‪ :‬به يد كيست پادش اهي همـه؟ الن ور‪61/‬‬
‫وبه اساس عقيده توحيد ‪ ،‬خداوند مالك تمامي مخلوقات ميباشد ‪ ،‬اگر چه صفت مالكيت به انسان نيز نسبت ميش ود ‪ ،‬ولي مي ان‬
‫مالكيت خداوند وانسان فرق زيادي وجود دارد ‪ ،‬كه ميتوان اين تفاوت ها را در نقاط ذيل دانست ‪:‬‬
‫‪------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬اإلسالم عقيدة وشريعة دارالشروق ط ‪ ، 1980 ، 10‬ص ‪.18‬‬
‫‪ -2‬العقيدة في القرآن ‪ /‬دكتورعبدالسالم تونجي ‪ ،‬ليبيا ‪ :‬منشورات جمعية الدعوة اإلسالمية العالمية ‪ ،‬ط‪ 1981 ، 1‬ص ‪184 :‬‬

‫مالكـيت خداوند (جل جالله) ‪ :‬مالکيت خداوند نسبت مالکيت مخلوقات فرق ميکند ژيرا ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬مالكيت خداوند عام است ‪ ،‬يعني خداوند مالك تمامي مخلوقات به شكل عام بوده ‪ ،‬وهيچ چيزي نيست كه مالك‬
‫حقيقي آن خداوند نباشد ‪.‬‬
‫درحقيقت مالك هرچـيز خداست *** اين امانت چند روز در نزد ماست‬
‫ب ‪ :‬مالكيت خداوند شامل است ‪ :‬يعني مالكيت خداوند ش امل تم امي اش ياء ميباشد ‪ ،‬خداوند مالك خانه من ‪ ،‬خانه ش ما‬
‫وهمه است ‪ ،‬و مالکيت خداوند (جل جالله) هميشه و در تم امي اوق ات ميباشد ‪ ،‬وهيچگ اهي اين م الكيت ختم نميگ ردد ‪ .‬اين‬
‫مالكيت شامل مالكيت دنيا وآخرت ميشود ( هلل ملك السماوات واالرض ) خدا را پاشاهي آسمانها وزمين است ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬مالكيت خداوند مطلق ميباشد يعني خداوند در مالکيت خود مقيد به کدام شرط وق انوني نميباشد ( يفعل مايش اء )‬
‫هرچه بخواهد ميکند و خداوند از أفعالش پرسيده نميشود ‪( .‬اَل يُ ْسئَ ُل َع َّما يَ ْف َع ُل َوهُ ْم يُ ْسئَلُونَ ) االنبياء ‪23/‬‬
‫مالكيت انسان‪ :‬اگرچه صفت مالكيت براي انسان نيز بيان شده است ‪( ،‬اوماملكتم مفاتحه) کليد آنچه را مالک شديد‬
‫المؤمنون‪ 6/‬ولي مالكيت انسان ناقص است ‪ ،‬كه اين نقصان درسه نقطه ثابت ميگردد ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬مالكيت انسان مجازي ميباشد ‪ :‬زيرا مالک حقيقي خداوند است ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬مالكيت انسان موقت ميباشد زيرا اين مالكيت هرروزتغييرخورده ‪ ،‬اگر انس ان ام روز مالك چ يزي است ‪ ،‬ف ردا‬
‫اين ملكيت وي ختم شده به انسان ديگري تعلق ميگيرد ‪:‬‬
‫تاس حمام است اين دنياي دون *** هرلحظه بر دست غسال ديـگر‬
‫ج ‪ :‬مالكيت انسان مقيد ميباشد ‪ :‬انسان درمال خود حق ن دارد كه ب دون اراده خداوند تص رف نمايد ‪ ،‬او مجب ور است‬
‫كه درخوراك ‪ ،‬مصرف پول ‪ ،‬وغيره امور زنده گی ميانه روی نم وده ‪ ،‬ازمص رف ام وال خ ود در ک اری ه ای ح رام خ ود‬
‫داری نمايد ‪ ،‬بناء انسان مسلمان حق ندارد که هرطوری بخواهد پول خود را مصرف کند ‪ ،‬همچن ان اين انس ان دراس تفاده از‬
‫امور حالل نيز بايد اسراف نكند ‪ ( ،‬كلوا واشربوا وال تسرفوا ) بخوريد ‪ ،‬بنوشيد ولي زياده روي نکنيد ‪.‬‬
‫همچنان انسان نميتواند هروقتی بخواهد بخورد ‪ ،‬بعضی اوقات حتا خ وردن ونوش يدن ب رايش ح رام ميگ ردد ‪ ،‬اگرچه‬
‫اين خوراک حالل وپاک باشد مثال در ماه رمضان درمقابلش غذا ها ونوشيدني هاي فراواني موجود ب وده ولي نميتواند ب دون‬
‫امرخداوند آنرا بخورد ‪ .‬از تمامي مصارف خويش پرسيده ميشود (ثُ َّم لَتُسْأَلُ َّن يَوْ َمئِ ٍذ ع َْن النَّ ِع ِيم) التكاثر‪ 8/‬س پس درروز قي امت‬
‫از نعمت ها پرسيده ميشويد ‪.‬‬
‫له ذا م الكيت انس ان مقيد به ش روط است درحاليكه خداوند متع ال درم الكيت خ ويش (يفعل مايش اء) ميباشد ( هرچه‬
‫بخواهد ميکند ) ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬مالكيت انسان ناقص ميباشد ‪ :‬هرگاه انسان مالک بعضی وسايل باشد ‪ ،‬درداشتن چيزهای ديگری ناتوان ميباشد ‪،‬‬
‫كسي خانه دارد ولي موتر ندارد ‪ ،‬كسي موتر دارد ولي اوالد ندارد ‪ ،‬كسي پ ول دارد ولي ص حت ن دارد ‪ ،‬كسي ص حت دارد‬
‫ولي غذا ک افي وگون اگون ن دارد ‪ ،‬به همين ش كل خالد مالك خانه محم ود نيست ‪ ،‬وي اهم م نزل احمد نس بت به م نزل عبدهللا‬
‫خراب تراست ‪ ،‬مالكيت انسان صرف دربعضي از اشياء و آنهم بصورت ناقص و موقت خالصه ميشود ‪.‬‬
‫توحيد هللا(جل جالله) در تدبير امور آسمانها وزمين‪ :‬مؤمن يكتا پرست عقيده دارد كه امور تم امي زمين وآس مان به‬
‫خداوند متعال (جل جالله) تعلق دارد ‪ ،‬كسي نميتواند ‪ ،‬درآفتاب ‪ ،‬مهتاب ‪ ،‬تغييرشب وروز ‪ ،‬زنده ساختن وميراندن ‪ ،‬تصرفي‬
‫داشته باشد ‪ ( ،‬أال له الخلق واألمر تبارك هللا رب العالمين ) آگاه باش که خلقت وتدبير ام ور متعلق به اوست ‪ ،‬با ب رکت است‬
‫هللا ‪ ،‬که پرورگار عالميان است ‪ .‬األعراف ‪54/‬‬
‫احيانا تدبير بعضي امور به انسان نيز نسبت داده ميشود ‪ ،‬مثالً تدبير منزل ‪ ،‬وظيفه ‪ ،‬اموال وغيره ‪ ،‬ولي تدبير انساني‬
‫با تدبير الهي فرق دارد ‪ ،‬زيرا تدبير انسان مجازي ‪ ،‬محدود ‪ ،‬ومقيد ميباشد ‪.‬‬

‫‪44‬‬
‫انسان تنها دربعضي ازاشياء ‪ ،‬در اوق ات معين ‪ ،‬با ه زاران ش رايط ميتواند تص رف نمايد ‪ ،‬ولي خداوند متع ال ت دبير‬
‫تمامي امور را بدون كدام قيد وشريط تنظيم و ترتيب مينمايد ‪.‬‬
‫خالصه اينکه خداوند پروردگار جهان است ‪ ،‬او همه را خلق نموده است ‪ ،‬مالک تمامی مخلوقات است ‪ ،‬تص رف در‬
‫آس مانها وزمين به او تعلق دارد ‪ ،‬هيچ کسی نميتواند که درام ورالهی دخ الت نمايد ‪ ،‬آفت اب را به مهت اب و س تاره را به چ يز‬
‫ديگری تبديل نمايد ‪.‬‬
‫برای انسانها تنها تصرف اموری داده ش ده است که شايس ته ای وی است ‪ ،‬انس ان ميتواند مانند نماين ده اهلی در زمين‬
‫تصرف نمايد ‪ ،‬برای زنده گی بهتر ‪ ،‬اختراعات مهمی را انجام دهد ووسايل بسيار خوبی را بسازد ‪ ،‬به کهکش انها س فرنموده‬
‫‪ ،‬حقيقت جهان را درک نمايد ‪ ،‬وبرای زنده گی بهترخود کار نمايد ‪.‬‬
‫انسان مومن با دانستن اين موضوعات فرق کاملی در تصرفات انسانی والهی مينمايد ‪.‬‬

‫(‪ )2‬توحيد الوهيت ( توحيد عبادت )‬


‫منظوراز توحيد الوهيت (‪( )1‬ويژه گي خداوند به عبادت اس ت) وازينكه خداوند معب ود برحق است ‪ ،‬وعب ادت فقط به‬
‫ذات خداون د(جل جالل ه) تعلق داش ته ‪ ،‬وهيچ م ؤمن حقيقي حق ن دارد ‪ ،‬كه درعب ادت خداوند كسي ديگ ري را ش ريك نمايد ‪،‬‬
‫خداوند متعال ميفرمايد (يا أيهاالناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم والذين من قبلكم) اي مردمان ! پروردگار ت انرا عب ادات نماييد‬
‫كه ش ما وآن انيرا كه قبل از ش ما بودند خلق نم وده است ‪(.‬ذلكم هللا ربكم ال إله إال هو خــــالق كل شــــيء فاعبــــدوه)هللا‬
‫پروردگارشماست‪،‬هيچ معبودي جزاو نيست‪،‬خالق همهءاشياست‪،‬پس اوراعبادت نماييد ‪.‬االنعام‪102/‬‬
‫كس انيرا كه مجس مه ها را عب ادت ميكردند ‪ ،‬به مالم تي خط اب نم وده ميفرمايد ‪( :‬أتعب دون ما تنحت ون) آيا چيزه اي‬
‫ساخته دست خود را عبادت ميكنيد ؟‬
‫اگرچه مشركان قريش درقسمت وجود خداوند (جل جالله) ش كي نداش تند ‪ ،‬و خداوند را خ الق جه ان ميدانس تند (‪، )2‬‬
‫ولي آنان مش رك بودند ‪ ،‬زيرادرعب ادت خداون د‪ ،‬مخلوق ات را ش ريك مينمودند ‪ ،‬آن ان بت ان را دوس تان خ دا پنداش ته عب ادت‬
‫ميكردند ‪ ،‬از بتان كمك ميخواستند ‪ ،‬وميگفتند كه ما بنده گان گنهكار و روي سياه هستيم ‪ ،‬ميخواهيم بواس طه بت ان خ ود را به‬
‫خداوند قريب ونزديك س ازيم ‪ .‬ولي ق رآن عظيم الش ان اين ن وع انس ان پرس تي (انس انهايي را كه به ش كل بت ان س اخته بودند‬
‫وميپرستيدند ) منع نموده ‪ ،‬عمل شانرا شرك پنداشت ‪.‬‬
‫انس انها به اس اس فط رت به وج ود خداوند اع تراف ميداش ته باش ند‪ ،‬ولی مش کل آن ان اينست که يا خ دای حقيقی را‬
‫نميشناسند ‪ ،‬وياهم با وجود ايمان به ذات خداوند يکتا ‪ ،‬ساير مخلوقات را عبادت مينمايند ‪ ،‬غالبا پيامبران ب راي بي ان و ث ابت‬
‫نمودن همين نوع توحيد الوهيت مينامند ‪ ،‬به اينكه انسان نبايد عبادت خود را به هيچ شكلي از اشكال به ك دام مخل وقي متوجه‬
‫سازد خواه اين مخلوق ماليكه باشد ‪ ،‬ويا كدام پيامبر‪ ،‬صحابي ‪ ،‬دوست خدا ‪ ،‬شهيد ‪ ،‬انسان صالح وغيره ‪.‬‬
‫زيرا عبادت به غير ازخالق به كسي ديگري جايز نميباشد ‪ .‬و اگر كسي در عبادت خداوند كسي ديگري راشريك نمود‬
‫‪ ،‬ايمان وي هرگز مورد قبول خداوند قرار نميگيرد ‪،‬و از جمله مشركان شمرده ميش ود ‪ ،‬وخداوند متع ال در م ورد مش ركان‬
‫ميگويد (ومن يشــرك باهلل فقد حــرم هللا عليه الجنة و مــأواه النــار وما للظــالمين من أنصــار) هرکسي به خ دا ش ريک آورد ‪،‬‬
‫بااليش جنت را حرام نموده ‪ ،‬جايگاه اش دوزخ ميباشد ‪ ،‬و براي ظالمان هيچ کمک رسان نميباشد الماءدة ‪ ( . 72/‬إن الشرك‬
‫لظلم عظيم ) شرك ظلم بسيار بزرگ ميباشد ‪.‬‬
‫هرگاه تاريخ عربها را مطالعه نم اييم مي ابيم كه اك ثر مش ركين ق ريش به ذات خداوند (جل جالل ه) اق رار نم وده ‪،‬اورا‬
‫خالق ميدانستند‪،‬ولي درعبادت باوي بتها واشخاص راشريك مينمودند ‪ .‬ولی توحيد تقاضاميكند كه انسان مؤمن عبادات خويش‬
‫را مخصوص هللا دانسته وكامالموحد باشد‪،‬اساس تمامي عبادات وكمك خواهي درمفوم (إياك نعبد وإياك نستعين) خالصه شده‬
‫است‪.‬‬

‫توحيد الوهيت مهمترين اصل عقيده است‬

‫موضوع ايمان به وجود خداوند ‪ ،‬واينكه هللا خالق آس مانها ‪ ،‬زمين وس اير مخلوق ات است ‪ ،‬موض وعي ب ود كه تم امي‬
‫مشركان قريش ‪ ،‬بت پرستان ‪ ،‬يهود ونصارى ‪ ،‬وحتى صابئين درزمان پيامبر( ص لي هللا عليه وس لم ) ب دان ايم ان داش تند ‪،‬‬
‫قرآن عظيم الشان درمورد اينكه آنان به خالق ايمان داشتند چنين ميفرمايد ‪:‬‬
‫ُ‬ ‫ت َواأْل َ ْر َ‬
‫ض لَيَقُــولُنَّ َخلَقَ ُهنَّ ا ْل َع ِزيـز ال َعلِيم ُ) هرگ اه ازايش ان پرس يده ميشد كه آس مانها‬
‫ْ‬ ‫س َما َوا ِ‬ ‫سأ َ ْلتَ ُه ْم َمنْ َخلَ َ‬
‫ق ال َّ‬ ‫( َولَئِنْ َ‬
‫وزمين را کي خلق نموده است ؟ ميگفتند ‪ :‬همه را ذات عزيز وعليم خلق نموده است ‪ .‬الزخرف ‪)9( /‬‬

‫‪45‬‬
‫ت َواأْل َ ْر َ‬
‫ض لَيَقُــولُنَّ هَّللا ُ ) هرگاه ازايش ان (مش ركان ق ريش) پرس يده ميشد كه خ الق‬ ‫السـ َما َوا ِ‬
‫ق َّ‬ ‫سأ َ ْلتَ ُه ْم َمنْ َخلَـ َ‬‫( َولَئِنْ َ‬
‫آسمانها وزمين كيست ؟ ميگفتند ‪ :‬هللا ‪ .‬الزمر ‪)38(/‬‬
‫ت َواأْل َرْ َ‬
‫ض وسخرالشمس والقمر لَيَقُ ولُ َّن هَّللا ُ ) اگرش ما بپرس يد ازمش ركين كه آس مانها‬ ‫( َولَئِ ْن َسأ َ ْلتَهُ ْم َم ْن َخلَ َ‬
‫ق ال َّس َما َوا ِ‬
‫وزمين را كي پيدا كرده ‪ ،‬وآفتاب ومهتاب را كي مسخر نموده است ؟ ميگويند ‪ :‬هللا ‪ .‬العنكبوت ‪41/‬‬
‫(ولئن سألتهم من نزل من السماء ماء فأحيا به األرض من بعد موتها ليقولن هللا ) اگرازايشان بپرسيد ‪ :‬كي از آس مان‬
‫آب را نازل نموده و زمين را بعد ازمردنش زنده ساخته است ‪ :‬ميگويند ‪ :‬هللا ‪ .‬العنكبوت ‪43/‬‬
‫(قل لمن األرض ومن فيها إن كنتم تعلمون سيقولون هلل) هرگاه ازايشان بپرس يد كه زمين وآنچ ه درآن است ‪ ،‬م الكش‬
‫كيست ؟ (اگر شما ميدانيد) ميگويند هللا ‪ .‬المؤمنون ‪84/‬‬
‫‪------------------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬علماء ميكويند كه كلمه (إلـه) به معناي مألوه يعني معبود است ‪.‬‬
‫‪ -2‬آيات ق رآني زي ادي در ين م ورد ص راحت دارد كه هرگ اه از مش ركان ق ريش پرس يده ميشد كه خ الق آس مانها وزمين كيست ؟ در پاسخ‬
‫ميگفتند ‪ :‬اللـه (جل جالله) ‪.‬‬
‫ض لَيَقُولُنَّ َخلَقَهُنَّ ا ْل َع ِزي ُز ا ْل َعلِي ُم) الزخرف ‪9/‬‬ ‫ت َواأْل َ ْر َ‬ ‫اوا ِ‬‫س َم َ‬ ‫ق ال َّ‬ ‫سأ َ ْلتَهُ ْم َمنْ َخلَ َ‬ ‫( َولَئِنْ َ‬
‫ضـ ِّر ِه أَ ْو أَ َرا َدنِي‬
‫َاشـفَاتُ ُ‬ ‫ُون هَّللا ِ إِنْ أَ َرا َدنِي هَّللا ُ بِ ُ‬
‫ض ٍّر َهـ ْل هُنَّ ك ِ‬ ‫ض لَيَقُولُنَّ هَّللا ُ قُ ْل أَفَ َرأَ ْيتُ ْم َما تَ ْدعُونَ ِمنْ د ِ‬ ‫ت َواأْل َ ْر َ‬ ‫اوا ِ‬‫س َم َ‬ ‫ق ال َّ‬ ‫سأ َ ْلتَهُ ْم َمنْ َخلَ َ‬ ‫( َولَئِنْ َ‬
‫سبِي هَّللا ُ َعلَ ْي ِه يَت ََو َّك ُل ا ْل ُمت ََو ِّكلُونَ (الزمر‪38 /‬‬ ‫س َكاتُ َر ْح َمتِ ِه قُ ْل َح ْ‬ ‫بِ َر ْح َم ٍة َه ْل هُنَّ ُم ْم ِ‬
‫ض ِمنْ بَ ْع ِد َم ْوتِ َها لَيَقُولُنَّ هَّللا ُ قُ ْل ا ْل َح ْم ُد هَّلِل ِ بَ ْل أَ ْكثَ ُرهُ ْم اَل يَ ْعقِلُونَ ) العنكبوت‪63/‬‬‫س َما ِء َما ًء فَأ َ ْحيَاـ بِ ِه اأْل َ ْر َ‬ ‫سأ َ ْلتَهُ ْم َمنْ نَ َّز َل ِمنْ ال َّ‬ ‫( َولَئِنْ َ‬
‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ؤْ‬ ‫َّ‬
‫س َوالق َم َر ليَقولنَّ ُ فأنا يُ فكونَ ) العنكبوت ‪61/‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ش ْم َ‬ ‫َّ‬
‫سخ َر ال َّ‬ ‫ض َو َ‬ ‫َ‬
‫ت َوا ْر َ‬ ‫أْل‬ ‫اوا ِ‬ ‫س َم َ‬ ‫ق ال َّ‬ ‫سأَلتَهُ ْم َمنْ خل َ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َولَئِنْ َ‬
‫با ارائه ای آيات قرآني فوق كه درموردعقيده مشركان قريش بيان شده است ‪ ،‬آنان در باره وجود خداوند (جل جالل ه)‬
‫بصورت دقيق ايمان داشتند ‪ ،‬ولی آنان به امور ذيل اعتراف مينمودند ‪:‬‬
‫‪-1‬خداوند موجود است ‪.‬‬
‫‪-2‬خالق همه هللا (جل جالله) است ‪.‬‬
‫‪-3‬زمين وآسمان را هللا خلق نموده است ‪.‬‬
‫‪-4‬آب را از آسمان خداوند براي زنده ساختن زمين ميفرستد ‪.‬‬
‫‪-5‬آفتاب ومهتاب را براي انسان خداوند مسخرنموده است ‪.‬‬
‫‪-6‬آنچه درآسمان وزمين است مالكش خداوند(جل جالله) است ‪.‬‬
‫‪-7‬رازق همه هللا(جل جالله) است ‪.‬‬
‫‪-8‬مالك آسمانها وزمين هللا (جل جالله) است ‪.‬‬
‫اكنون سوالي مطرح ميگردد كه هرگاه قريشيان ويا عربها خدا را ميشناختند ‪ ،‬به رب وبيت وي ايم ان داش تند و به همه‬
‫امور معتقد بودند ‪ ،‬پس مخالفت شان با پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) درچي بود ؟ وچرا بن ام مش رك وجاهل بي ان ش ده اند ؟‬
‫وپيامبر( صلي هللا عليه وسلم )آنانرا به چي دعوت نمود ؟‬
‫درپاسخ بايد گفت كه ‪ :‬مشكل آنان در توحيد الوهيت بود ‪ ،‬يعني آن ان به وح دانيت خداوند(جل جالل ه) ايم ان نداش تند ‪،‬‬
‫بلكه به تعدد خدايان يقين داشتند ‪ ،‬به عبادت به يك ذات اكتفا نميكردند ‪ ،‬عبادت خدايان زيادي را ميكردند ‪ ،‬دو خدا ‪ ،‬سه خدا ‪،‬‬
‫چند خدا ‪ ،‬واسطه براي خدا ‪ ،‬كمك از مجسمه ه اي انس اني ب راي تق رب به خ دا ‪ ،‬ن ذر به بتها ‪ ،‬قرب اني به بتها ي انس اني و‬
‫غيره اعمال منافي عقيده يكتا پرستي ‪.‬‬
‫خالصه اينكه با وج ود اع تراف به وج ود خداوند ‪ ،‬واينكه خداوند خ الق زمين ‪ ،‬آس مان ‪ ،‬آفت اب ‪ ،‬مهت اب ‪ ،‬انس انها ‪،‬‬
‫حيوانات وتمامي مخلوقات است ‪ ،‬مشكل خطرناكي داش تند كه درعب ادت خداوند (جل جالل ه) انس انها را ش ريك س اختند ‪ ،‬از‬
‫انس انها ييكه درنخست منحيث رهبرش ان ب ود ن د‪ ،‬ويا شخص يت ه اي نيك ‪ ،‬خ وب و ت اريخي بودند بتها س اختند ‪ ،‬و آن انرا‬
‫عب ادت ميكردند ‪ ،‬ويا هم اين بتها را واس طه ووس يله ب راي رس يدن به خ دا ميدانس تند ‪ .‬آن ان گم ان ميکردند که خداوند (جل‬
‫جالله) مانند انسانها به واسطه ضرورت دارد ‪ ،‬والزم است بتها را برايش واسطه قرار دهيم ‪ ،‬درحاليکه خداوند متعال برای‬
‫هرکسی بسيار نزديک است ‪ ،‬وضرورت ندارد که کسی بين او و مخلوقش واسطه گردد ‪.‬‬
‫امام شوكاني ميگويد ‪ :‬بدانكه توحيد الوهيت اساس اسالم ‪ ،‬هدف بزرگ ‪ ،‬و مقصد اساسي ايمان ميباشد ‪ ،‬و پيامبران به‬
‫همين علت فرس تاده ش ده اند ‪ ،‬وخداوند متع ال (جل جالل ه)پي امبران وكتابها را ب راي اينكه م ردم را به س وي توحيد ال وهيت‬
‫دعوت بدهند فرستاده است ‪ ،‬ودلهايشان را در تمامي سختي وحاجات خاص ‪ ،‬به سوي هللا تعالي متوجه سازند ‪ ،‬س فارش ها ‪،‬‬
‫وسائط وكارسازي هاي اختراعي را ترك دهند ‪)1( .‬‬
‫قرآن عظيم الشان درزمينه ميفرمايد ‪( :‬واما ارسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه الإله إال أنا فاعبدون ) انبي اء‬
‫‪ 25/‬قبل از شما برپيامبران وحي نموديم كه هيچ معبودي بجز من نيست ‪ ،‬پس عبادت نماييد ‪.‬‬
‫(ولقد بعثنا في كل أمة رسوال أن اعبدوا هللا واجتنبوا الطاغوت) در هرامتي پيامبراني فرس تاديم كه هللا(جل جالل ه) را‬
‫عبادت نماييد واز طاغوتان (معبودان باطل) اجتناب ورزيد ‪ .‬النحل ‪63/‬‬

‫‪46‬‬
‫عالمه بزرگ عصرما دكترعلي شريعتي در بحث توحيد چنين مينگارد ‪ (( :‬پيغمبران ما از ابراهيم تا پيغمبر اســالم و‬
‫پيش از ابــراهيم نيامــده اند تا بشر را متــدين بكنند بــراي اينكه بشــر‪ ،‬به فطــرت خــودش ‪ ،‬متــدين است ‪ ،‬نتيجه اي كه گرفته‬
‫ميشــود اين است كه اين پيغمــبران نيامــده اند درجامعه هــاي انســاني احســاس مــذهبي (دين داري) ايجــاد كنند ‪ ،‬زيــرا هر‬
‫پيغمبري در هرجامعه اي كه مبعوث شده ‪ ،‬درجامعهء مذهبي (دينداري) مبعوث شــده اسـت آن جامعه مــذهبي (ديــني) بــوده‬
‫ومذهب (دين) داشته است ‪ ،‬بنابراين نتيجه گرفته ميشود كه هيچ كدام ازاين پيغمبران بــزرگ ما كه مي شناســيم نيامــده اند‬
‫تا خداپرستي را درجامعه ها تبليغ كنند ‪ ،‬چــون همه جامعه ها بــدون هيچ شك پيش از بعثت پيغمــراني كه ما ماشناســيم خــدا‬
‫پرست بوده اند ‪ ،‬پس آمده اند چه كار بكنند ؟ ))‬
‫عالمه دكتور شريعتي در جواب اين سؤالي كه خودش مطرح نموده است ميگويد ‪ (( :‬آمده اند فقط يك كار بكنند و نه‬
‫هيچ كار ديگر‪ ...‬وهركار ديگـري هم كه كـرده اند بـراي تحقيق همـان كـار اوليه است ‪ ،‬و آن اينكه توحيد را جانشـين شـرك‬
‫كنند ‪ ،‬شــرك يعــني چه ؟ شــرك بــرخالف آنچه كه ما تصــور ميكــنيم ال مــذهبي نيست ‪ ،‬مــذهب است ‪ .‬بر خالف آنچه كه فكر‬
‫ميكنيم ‪ .‬مشرك ديندار است ‪ ،‬معتقد است ‪ ،‬وپرستنده وعابد است ‪ ،‬مشــرك كسي است كه درچين وقــتي كه بتهايشــان را كه‬
‫روي ارابه هاي بزرگ ازمعبد بـيرون مي آوردند زنـان ومـردان زيبـاتبرين دخـتران وپسـران خـود شـان را نـذر ميكردند كه‬
‫درپــاي بت سر ببرند واين خــون خــون متــبركي ميشد كه در دعا ها ونــذرها ومراسم مــذهبي مصــرف ميشد و از آن شــراب‬
‫متبرك ساخته ميشد ‪ ،‬اين ‪ ،‬شرك است ‪ ،‬اين بي ديني است ‪.‬‬
‫قربــاني دربرابر بت ‪ ،‬وبــراي بت درجــاهليت همين عــرب وجــود داشــته ‪ .‬قربــاني چي ؟ قربــاني انســان ‪ ،‬نه قربــاني‬
‫گوسفند ‪ ،‬بسيار نذر ميكردند كه اگر من مثال چند تا پسر داشتم پسر اولم را قرباني مي كنم براي بتم ‪ ،‬نــذر مي كــرده كه بت‬
‫‪ ،‬او را پسردار بكند ‪ ،‬وبه ازاي اين پاداشي كه بتش و معبودش به او ميدهد اولين پسر را در برابرش ذبح كند ‪.‬‬
‫عالمه دكتورشريعتي ميپرسد‪:‬اين احساس ‪ ،‬احساس ال مذهبي (بيــديني) است يا احســاس مــذهبي ( دينــداري) است ؟‬
‫درپاسخ ميگويد ‪ (( :‬ميبيــنيم مقــام مــذهبي اينها از ماها كه موحــديم خيلي محكمتراست ‪ ،‬پس چــرا اين همه تكيه ميشــود به‬
‫سوزاندن وازبين بردن وريشه كردن شرك ؟ بنابرين توحيد در برابر شرك ‪ ،‬دين دربرابر بي ديني نيست ‪ ،‬مذهب در برابرال‬
‫مذهبي نيست ‪ ،‬پرستش خدا در برابر عدم اعتقاد به وجود خدا نيست ‪.‬‬
‫نه تنها پيغمبران ما نيامده اند تا پرستش خدا را جانشين عدم پرستش بكنند بلكه اينها آمده اند تا پرســتش را تخفيف‬
‫بدهند يعني همه جامعه ها بيشتر از پيغمبران ما خدا پرست بودند ‪ ،‬بــراي اينكه اينها ميگفتند ( يكي بپرســتيد ) وآنها صد تا‬
‫ميپرستيدند ‪ ،‬اينها نيامدند خدا پرستي را ايجاد كنند ‪ ،‬يعني پرستش معبود ايجاد بكنند ‪ ،‬برا ي اينكه انسانها همواره از توتم‬
‫) گرفته ‪ ،‬از مهره گرد وقرمزرنگ وخوشرنگ گرفته به اسم فـتي شيسم ‪ ،‬از روح جـدش گرفته به اسم آنيميسم ‪ ،‬از‬ ‫(‬
‫اشــياء طــبيعي گرفته ‪ ،‬از ســتاره ها گرفته واز بعضي درختها گرفته از رب األ نــواع گرفته ازيك تكه ســنگ گرفته ‪ ،‬همهء‬
‫اينها را مي پرستيده است ‪ ،‬ومجسمه مي ساخته وپرستش ميكرده وتمــام مــدت عمــرش را در راه آنها فــدا كــاري ميكــرده ‪،‬‬
‫بلكه خون خود ش را به ساده گي ميداده ‪ ،‬بنابرين طول تاريخ زنده گي انساني همواره برمذهب مبتني بود ه وپيغمبران ما‬
‫آمده اند تا توحيد را جانشين شرك كنند ‪ ،‬يعني مذهبي را جانشين مذهب ديگري كنند )) (‪)1‬‬

‫‪------------------------------------------------------------‬‬
‫‪ .1‬منهج شوكاني درعقيده ص ‪279‬‬
‫عالمه دكتورشريعتي ميگويد ‪ :‬اصل اساسي كه اسالم روي آن بناشــده است يك پايه دارد ‪ :‬توحيد ‪ ،‬بقيه اصــول روي‬
‫توحيد بناشده است ‪ ،‬نه دركنارتوحيد قرار گرفته باشد ‪ ،‬نبوت دوم نيست ‪ ،‬كه كنار توحيد باشد ‪ ،‬نبوت از توحيد بـيرون مي‬
‫آيد ‪ ،‬يعني شكل ساختمان اعتقادي مــان را بايد درذهن تصــور بكــنيم ‪ ،‬پنج تا پايه وســتون دركنــارهم چيــده نشــده است ‪ ،‬يك‬
‫ستون به عنوان زير بنا است دكتورشريعتي درخاتمه ميگويد ‪ ( :‬بنابراين حــرف اساسي من اين است كه توحيد عقيــده اي‬
‫دركنارعقايد ديگر نيست ‪ ،‬اصلي دربرابراصول ديگرنيست ‪ ،‬اصول ديگرنيامده اند اضــافه بشــوند به اصل توحيد ‪ ،‬يك اصل‬
‫بنام توحيد داريم كه همه چيز درآن هست وهمه چيز از آن بيرون مي آيد )) (‪)2‬‬
‫به اساس نظريات تم امي دانش مندان اس المي كه از منبع ق رآني اس تفاده ش ده است ‪ ،‬به اين نتيجه ميرس يم كه تم امي‬
‫پيامبران الهي صرف براي دعوت بشريت به يكتاپرستي (توحيد) آمده اند ‪ ،‬تا مردم ذات هللا(جل جالل ه) را به تنه ايي عب ادت‬
‫كنند ‪ ،‬قرباني ها ‪ ،‬نذرها ‪ ،‬و ساير عبادات خويش را به عوض خدايان خود ساخته ‪ ،‬وانس انهاي زن ده وم رده ‪ ،‬يابته اي خ ود‬
‫ساخته خود براي ذات يگانه خداوند(جل جالله) تخصيص دهند ‪ .‬حيوانات را قرب اني كنند ولي قرب اني ش ان نه ب راي بته اي‬
‫انساني بلكه براي ذات اقدس متعال (جل جالله) باشد ‪.‬‬
‫مردمان قديم همه معتقد بودند‪،‬همه به وجودخداوندايمان داشتند‪،‬ولي مشكل ش ان خ دايان باطل ب ود‪،‬و پي امبران آمدند تا‬
‫آنان را به شناخت خداي حقيقي معرفي نماين د‪،‬عب ادت ش انرا مخص وص ذات پروردگ ار يكتا بس ازند ‪ ،‬و ب راي ش ان مفه وم‬
‫حقيقي(ال إله إال هللا) را بي ان دارند ‪ .‬اما عقايد بي خ دايي والح اد ‪ ،‬زادهء ق رون اخ ير ميباشد كه ملح دان عص ورجديده به آن‬

‫‪47‬‬
‫دعوت ميكردند ‪ ،‬اين بدعت بي خدايي زاده عصر جديدي است كه انسان هاي شاذوبي دانشي آم ده وفط رت انس اني را انك ار‬
‫نموده از وجود خدا به شكل كلي انكار نمودند ‪.‬‬
‫عالمه شريعتي در مورد بيديني يا الحاد ميگويد ‪( :‬اين احساس ال مذهبي واعتقاد به عــدم وجــود خــدا بحث ومســألهء‬
‫تازه ايست كه از اروپاي بعد از رنسانس قرون شانزدهم وهفدهم دردنيا مطــرح شــده است ‪ ،‬ودر تــاريخ اصال مطــرح نبـوده‬
‫است ‪ ،‬درهيچ جامعه اي مطــرح نبــوده است ‪ ،‬جامعه هــاي سي هزارســال پيش در اســپانا را ميشناســند كه اين بشر هنــوز‬
‫لباس نداشته اما خداياني را معتقد بوده وميپرستيده است ‪ ،‬هنوز خانواده تشــكيل نشــده است ‪ ،‬اما معبد داشــته وميپرسـتيده‬
‫است ‪ ،‬بنابرين تمام رسالت پيامبران به حق ‪ ،‬كه ما به اين تسلسل نبـوت ها معتقـديم ‪ ،‬كارشـان تحقق توحيد بـوده در برابر‬
‫شرك كه مذهبي است دربرابر مذهب ديگر )) (‪. )1‬‬
‫خالصه اينکه مش کل اساسی مي ان پي امبرو مش رکان دراصل وج ود خداوند نه بلکه در ش ريک س اختن مخلوق ات به‬
‫خداوند درطاعت وعبادت بوده است ‪ ،‬مشکل آنان دروجود خداوند نه بلکه در مخالفت با نفی خ دايان باطل و عقي ده به خ دای‬
‫يگانه بوده است ‪ ،‬زيرا شيطان هميشه دريک محور کار ميکند وآن اينکه ‪ :‬توجه انسان را از خالق دور نموده ‪ ،‬ن ام خ الق را‬
‫اززبانها دور نموده ‪ ،‬دروقت مشکالت خالق را فراموش نموده ‪ ،‬به عوض ذات خالق متع ال مخل وقی را درقلب ها جا ميدهد‬
‫تاآنها اين مخلوق را به مرحله ای الوهيت کشانيده او را عبادت نمايند ‪.‬‬
‫پروردگاريکتا ما را توفيق عنايت فرمايد تا زبان مانرا به ذک رش ‪ ،‬وقلب م انرا به محبتش ‪ ،‬وط اعت م انرا خ اص به‬
‫دربارش تقديم نماييم ‪.‬‬
‫‪--------------------------------------------------------‬‬
‫‪-1‬جهان بيني وايديولوژيـ تاليف دكتور علي شريعتي مجموعه آثار(‪ ، )23‬ايران ‪ :‬چابخانه حيدريـ ‪ 1382 ،‬ص ‪. 45 -44 :‬‬
‫مرجع سابق ‪،‬‬
‫جهان بيني و ايديولوژيـ ‪ ،‬ص ‪45‬‬ ‫‪.2‬‬
‫مفهوم كلمهء ( ال إلـه إال هللا محمد رسول هللا )‬

‫مهمترين موضوع در عقيدهء يك مسلمان فهمي دن معنا ‪ ،‬مفه وم وه دف كلمه (الإله إال هللا محمد رس ول هللا) ميباشد ‪،‬‬
‫اين كلمه آنقدر ارزش و اهميت دارد كه ميتواند كفر ‪ ،‬شرك ‪ ،‬والحاد وگمراهي هش تاد س الهء يك انس ان را نا ب ود كند ‪ ،‬زي را‬
‫كسيكه هشتاد ياصد ساله كافر ويا مشرک و ملحد باشد ‪ ،‬وتمامي اعمال زشت و نا روا را انجام داده باشد ‪ ،‬و با ص دق دل اين‬
‫كلمه مباركه را بخواند و به محتواي آن ايمان بدارد ‪ ،‬كفراو زايل شده و تمامي گناهانش م ورد عفو الهي ق رار ميگ يرد ‪.‬كلمه‬
‫طيبه(ال إله إال هللا) چهارواژه دارد ‪(:‬ال) ‪( ،‬إله)‪( ،‬إال )‪(،‬هللا ) ‪.‬‬
‫‪ -1‬ال ‪ :‬به معناي (نيســت) اين واژه در زب ان ع ربي ب راي نفي اس تعمال ميگ ردد ‪ ،‬و درين كلمه ن يز ب راي نفي تم ام‬
‫مخلوقات استعمال شده است ‪ ،‬يعني باالي يك فرد مؤمن حقيقي الزم است ‪ ،‬كه تمام معبود هاي باطل انساني ‪ ،‬حيواني ‪ ،‬ج ني‬
‫‪ ،‬ماليکي ‪ ،‬س نگ ‪ ،‬بت ‪ ،‬درخت وغ يره ‪ ،‬را كه غيرمؤمن ان عب ادت ميكنند ‪ ،‬نفي نمايد ‪ .‬ب دين عقي ده ش ود كه اينها هيچ نفع‬
‫وضرري براي كسي رسانيده نميتوانند ‪ ،‬حضرت عمر(رضي هللا عنه) باعقيده ق وي كه داشت ‪ ،‬روزي درمقابل حجراألس ود‬
‫ايستاد ‪ ،‬برايش گفت ‪ :‬اي سنگ سياه ! من ميدانم كه تو هيچ نفع وضرري براي ما رسانده نميتواني ‪ ،‬وهرگ اه رس ول خ دا را‬
‫نميديدم كه ترا ميبوسد هرگز ترا نميبوسيدم ‪.‬‬
‫وقتي حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) وفات نمود ‪ ،‬اصحاب پيامبرهيج اني ش دند ‪ ،‬و به اس اس محبت ودوس تي‬
‫زيادي كه با پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) داشتند بسيار احساساتي شده بودند ‪ ،‬حضرت عم ر( رضي هللا عنه ) با احساس ات‬
‫زيادي ميگفت ‪ :‬که رسول خدا ( صلى هللا عليه وسلم ) وف ات نک رده است ‪ .‬درين هنگ ام حض رت ابوبكرص ديق ( رضي هللا‬
‫عنه ) بر من بر رفته بعد ازحمد وثنا برخداوند متع ال (جل جالل ه) گفت ‪ :‬اي م ردم هركس يكه خداوند الي زال (جل جالل ه) را‬
‫عبادت ميك رد ‪ ،‬خداوند زن ده است وهرگز نمي م يرد ‪ ،‬وهركس يكه محمد راعب ادت ميك رد‪ ،‬محمد م رده است س پس اين آيت‬
‫سـ ُل أَفَـإ ِ ْين َمـاتَ أَ ْو قُتِـ َل ا ْنقَلَ ْبتُ ْم َعلَى أَ ْعقَـابِ ُك ْم َو َمنْ َي ْنقَلِ ْب‬ ‫سـو ٌل قَـ ْد َخلَتْ ِمنْ قَ ْبلِـ ِه ُّ‬
‫الر ُ‬ ‫شريف را تالوت نمود ‪َ ( :‬و َما ُم َح َّم ٌد إِاَّل َر ُ‬
‫سيَ ْج ِزي هَّللا ُ الشَّا ِك ِرينَ ) محمد پيامبراست ‪ ،‬مثل او پيامبران زيادي قبال گذشته اند ‪ ،‬آيا هرگ اه‬ ‫َعلَى َعقِبَ ْي ِه فَلَنْ يَ ُ‬
‫ض َّر هَّللا َ َ‬
‫ش ْيئًا َو َ‬
‫بميرد ‪ ،‬ويا كشته ش ود ‪ ،‬ش ما دوب اره از ايم ان ت ان بر ميگردي د‪،‬وهركسي ازايم انش برگ ردد‪،‬هيچ ض رري به خ دا رس انيده‬
‫نميتواند ‪ ،‬وخداوند شكر كننده گان را اجر نيك ميدهد آل عمران ‪144/‬‬
‫حضرت عمر(رضي هللا عنه) ميگويد ‪ ،‬زماني ابوبكرصديق (رضي هللا عنه) اين آيت را تالوت نمود ‪ ،‬من چن ان فكر‬
‫كردم كه اين نخستين ب ار است كه من اين آيت کريمه را ميش نوم ‪ .‬باش نيدن اين آيت ش ريف حض رت عمر ( رضي هللا عنه )‬
‫خاموش ميشود ‪)1( .‬‬
‫اين همه داليلي برعقيده راسخ مؤمن ان حقيقي ي اران پي امبر( ص لي هللا عليه وآله وآص حابه وس لم ) است ‪ ،‬كه هميشه‬
‫متوجه توحيد بودند ‪ ،‬وميدانس تند كه يگانه ذاتي كه فنا نا پذيراست ذات خداوند متع ال(جل جالل ه)است (كل ش يء هالك إال‬
‫وجهه) هرچيزي فنا پذير است بغيراز ذات پروردگار عالميان ‪.‬‬

‫‪48‬‬
‫(کل نفس ذائقة الموت) هرصاحب نفسي حتما روزي ذائقهء مرگ را ميچشد ‪.‬‬
‫‪( - 2‬إله) ‪ :‬به معناي مألوه يعني معبود است ‪ ،‬ومعبود كسي را گويند كه ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬لياقت عبادت وبنده گي را دارد ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬احكامش براي مؤمن برتر از همه ء احكام وقوانين ميباشد ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬درمشكالت ومصيبت ها مرجع كمك خواهي وکمک دهي ميباشد ‪.‬‬
‫د ‪ :‬تمام عبادتهاي فكري ‪ ،‬لساني ‪ ،‬جسمي و مالي ‪ ،‬براي او ادا ميگردد ‪.‬‬
‫هـ‪ :‬قوانين اساسی واحکام حقيقی زنده گی دنيا و أخ رت به او تعلق داش ته ‪ ،‬وق انونی وی اساسی ت رين ق وانين ب وده ‪،‬‬
‫وصالحيت اين قانونی گذاری را دار ميباشد ‪،‬‬
‫و ‪ :‬هر عملي که عبادت پنداشته ميشود بايد صرف براي وي با اخالص انجام شود‪.‬‬
‫بدين اساس مؤمنان الوهيت را ازهمهء مخلوقات نفي نموده صرف به ذات(هللا) (جل جالله) منحصر ميدانند ‪.‬‬
‫‪( -3‬إال ) ‪ :‬در زبان عربي براي استثناء استعمال ميگردد ‪ ،‬و در زب ان دري به معن اي (مگ ر‪ ،‬به اس تثناي ‪ ،‬به غ ير)‬
‫ترجمه ميشود ‪ ،‬اين حرف را ح رف اس تثناء گويند يع ني هيچکس ي‪ ،‬هيچ انس اني‪،‬هيچ معب ودي لي اقت عب ادت و پرس تش را‬
‫ندارد به استثناي هللا‪،‬به غير از هللا‪ ،‬بجز ازهللا (جل جالله) ‪ .‬اين حرف را حرف (حصر) نيز گويند يعنی تمامی ام ور را از‬
‫ماقبل نفی نم وده ص رف به ما کلمه ای ما بعد منحصر ميس ازد ‪ ،‬يع نی شايس تگی عب ادت به هيچ کسی به ج زء ذات خداوند‬
‫متعال تعلق گرفته نميتواند ‪.‬‬
‫‪ ( -4‬هللا ) ‪ :‬يكي از نامهاي مخص وص (پروردگ ار جه ان) ميباشد ‪ .‬كه تنها به خ الق يگانه ‪ ،‬بي ني از ‪ ،‬داراي تم امي‬
‫صفات عالي ‪ ،‬و خالي از تمامي عيوب استعمال ميكردد ‪.‬‬
‫هرگ اه يك م ؤمن (ال إله إال هللا ) ميگويد ‪ :‬به اين عقي ده است كه نيست هيچ مخل وقي قابل پرس تش ‪ ،‬كمك خ واهي ‪،‬‬
‫مشكل گشايي ‪ ،‬روزي دهنده و قابل عبادت وبنده گي بجز ذات هللا (جل جالله) ‪ ،‬ومحمد ( صلى هللا عليه وسلم ) بندهء خ دا و‬
‫رسولش ميباشد ‪.‬‬
‫نفی واثبات درکلمه ای طيبه‬
‫کلمه (ال اله اال هللا) از دو عبارت اساسی ساخته شده است ‪:‬‬
‫‪ -1‬عبارت اولی (ال اله) است که نفی تم امی مخلوق ات را بي ان مي دارد ‪ ،‬يع نی هيچ ماليکه ‪ ،‬جن ‪ ،‬انس ان ‪ ،‬حي وان ‪،‬‬
‫سنگ ‪ ،‬بت ‪ ،‬وغيره مخلوقات شايسته عبادت نيستند ‪.‬‬
‫‪ -2‬عبارت دومی (اال هللا) اثبات است ‪ ،‬که با اين عبارت ‪ ،‬تمامی عبادات به ذات هللا (جل جالله) ثابت ميگردد ‪.‬‬
‫بناء هر مومن نخست تمامی مخلوقات را نفی نم وده ‪ ،‬س پس تم امی طاع ات وعب ادات را مخص وص ذات پروردگ ار‬
‫ثابت مينمايد ‪.‬‬
‫ولی شرط اساسی دراثبات چنين صالحيت برای خداوند ((جل جالله) درسه نقطه نهفته است ‪:‬‬
‫‪-1‬اين حقيقت بزبان اقرار گردد ‪.‬‬
‫‪-2‬اين حقيقت درفکر‪ ،‬قلب ‪ ،‬انديشه وعقل تصديق گردد ‪.‬‬
‫‪-3‬اين حقيقت توسط اعمال ثابت گردد ‪ ،‬يعنی هيچ عبادتی را به غير از ذات هللا (جل جالله) انجام ندهد ‪.‬‬

‫‪---------------------------------‬‬
‫‪ -1‬في سنن ابن ماجه عن عائشة قالت‪ :‬لما قبض رسول هللا صلى هللا عليه وسلم وأبو بكر عند أمرأته ابنة خارجـة بالعوالي‪ ,‬فجعل وا يقول ون‪ :‬لم‬
‫يمت النبي صلى هللا عليه وسلم إنما هو بعض ما كان يأخذه عند الوحي‪ .‬فجاء أبو بكر فكشف عن وجـهه وقبل بين عينيه وقال‪ :‬أنت أك رم على هللا من أن‬
‫يميتك! مرتين‪ .‬قد وهللا مات رسول هللا صلى هللا عليه وسلم وعمر في ناحـية المسجد يقول‪ :‬وهللا ما مات رسول هللا صلى هللا عليه وسلم‪ ,‬وال يم وت ح تى‬
‫يقطع أيدي أناس من المنافقين كثير وأرجلهم‪ .‬فقام أبو بكر فصعد المنبر فقال‪ :‬من كان يعبد هللا فإن هللا حي لم يمت‪ ,‬ومن ك ان يعبد محم دا ف إن محـمدا قد‬
‫م ات "وما محمد إال رس ول قد خلت من قبله الرسل أف إن م ات أو قتل انقلبتم على أعق ابكم ومن ينقلب على عقبيه فلن يضر هللا ش يئا وس يجزي هللا‬
‫الشاكرين"‪ .‬قال عمر‪" :‬فلكأني لم أقرأها إال يومئذ"‪ .‬ورجع عن مقالته التي قالها فيما ذكر الوائلي أبو نصر عبيدهللا في كتابه اإلبانة‪.‬‬

‫معبودان باطل‬

‫حضرت حذيفه بن يمان (رضي هللا عنه) ميفرمايد كه هركسي از پيامبر( ص لى هللا عليه وس لم ) در ام ور خ ير س ؤال‬
‫مينمود ‪ ،‬ومن از امور شر ميپرسيدم ‪ ،‬تا بادانستن آن ‪ ،‬ازكارها بد اجتناب ورزم ‪ ،‬دانش مندي را گفتند ‪ :‬ادب ازكي آموخ تي ؟‬
‫گفت ‪ :‬از بي ادبان ‪ .‬زيرا هركاري را كه آنان كردند ‪ ،‬ترك نمودم ‪.‬‬
‫درينجا براي اينكه عقيدهء مان كامال خالص وپاك باشد ‪ ،‬الزم است تا آن معبودان باطلي را كه مشركان قريش و ساير‬
‫مش ركان يه ود ونص ارى ميپرس تيدند بشناس يم ‪ ،‬وخ ود را از چ نين معب ودان باطل ‪ ،‬حفظ نم وده ص رف به پروردگ ار يکتا‬

‫‪49‬‬
‫سرعبادت وبنده گی خم نموده وبا اجتناب از عبادت ديگران شخصيت ايمانی خويش را حفظ نماييم ‪ ،‬تا دردنيا مثل يک انسان‬
‫با کرامت واشرف المخلوقات زنده گی نماييم ‪ ،‬ودرآخرت نيز در زير بيرق موحدان ( يکتا پرستان ) حشر شويم ‪.‬‬
‫معبودهاي باطل شش نوع ميباشنـد ‪:‬‬
‫الف‪ -‬معبود هاي باطل تكويني‬
‫ب‪ -‬معبود هاي باطل تشريعي‬
‫جـ ‪ :‬معبود هاي باطل طاغوتي‬
‫د‪ :‬معبود هاي باطل تقربي ‪.‬‬
‫هـ ‪ :‬معبودان باطل تعددي ‪.‬‬
‫و ‪ :‬معبودان باطل حيوانی ونباتی ‪.‬‬
‫الف ‪ -‬معبودان باطل تکويــنی ‪ :‬منظور ازمعب ودان تكوي ني باطل اينست كه شخصي به امك ان تص رف مخلوق ات در‬
‫امورغيب ‪ ،‬وتصرف غيبی درامورتکوينی که خاص به ذات پروردگار متعلق است اعتقاد نمايد ‪ ،‬ويا اينكه عقيده داش ته باشد‬
‫كه مخلوق ميتواند در امور خاص الهي تصرف نمايد ‪ ،‬زي را مع رفت ام ورغيب ص رف به خداوند متع ال (جل جالل ه) تعلق‬
‫دارد ‪ ،‬و انسان صرف ميتواند درحدود صالحيت خويش مانند يك مخلوق تصرف داش ته باشد ‪ ،‬مش ركان ق ريش ب دين عقي ده‬
‫بودند كه ماليكه ها ‪ ،‬پيامبران ‪ ،‬جن ها وساير مردمان نيك وصالح ام ور غي بي را ميدانند ‪ ،‬و ميتوانند در ام ور خ اص الهي‬
‫تصرف داشته باشند ‪ ،‬قرآن عظيم الشان اين عقي ده آن انرا باطل پنداش ته بي ان داشت كه غيب را فقط خداوند متع ال ميداند ‪ ،‬و‬
‫براي انسان به همان اندازه صالحيت داده شده كه مطابق صالحيت بشري وي است ‪ ( .‬درمورد غيبت درمب احث بع دي بحث‬
‫مفصلي خواهيم خواند )‬
‫ْب فِي ِه‬ ‫ك ْال ِكتَابُ اَل َري َ‬ ‫بناء خداوند متعال صفات مؤمناني را كه قرآن براي آنان هدايت است ‪ ،‬بيان داشته ميفرمايد ‪َ ( :‬ذلِ َ‬
‫الص اَل ةَ َو ِم َّما َر َز ْقنَ اهُ ْم يُنفِقُ ونَ ) اين كتابيكه درآن هيچ ش كي نيست ‪ ،‬ه دايت‬ ‫َّ‬ ‫هُ دًى لِ ْل ُمتَّقِينَ ‪ -‬الَّ ِذينَ ي ُْؤ ِمنُ ونَ بِ ْال َغ ْي ِ‬
‫ب َويُقِي ُم ونَ‬
‫ورهنماست ب راي كس انيكه به ام ور غي بي ايم ان دارند ‪ ،‬نم از ميخوانند و از رزقيكه برايش ان عن ايت فرم وده ايم بص ورت‬
‫مشروع مصرف مينمايند ‪ .‬البقرة‪3 -2 /‬‬
‫صفت اساسي مؤمن اينست كه به امورغيبي كه آنانرا با حواس خويش ديده نميتواند ايمان داشته باشد ‪ ،‬مثل ‪ :‬ايمان به‬
‫وج ود خداوند ‪ ،‬يگ انگي خداوند ‪ ،‬موج وديت ماليكه ها ‪ ،‬جن ها ‪ ،‬روز قي امت ‪ ،‬جنت ‪ ،‬دوزخ ‪ ،‬ع ذاب ق بر وغ يره اموريكه‬
‫درقرآن عظيم الشان به صراحت بيان شده است ‪.‬‬
‫همچنان قرآن عظيم الش ان بي ان مي دارد كه پي امبران بش رند وص الحيت آن ان مح دود ميباشد ‪ ،‬و در ام ور غي بي تنها‬
‫بعضي از اموری خاصی را ميدانند که خداوند (جل جالله) براي شان بيان داشته است ‪ ،‬وتمامي امور غيبي را نميدانند ‪.‬‬
‫ب‪ -‬معبودهــــاي باطل تشــــريعي‪:‬معب ود تش ريعي معب ودی راگويند که ق انون عم ومی را بس ازد ‪ ،‬وي اهم‬
‫درامورجايزوناجايز‪،‬حالل وح رام ‪ ،‬حکم ص ادر نمايد ‪ ،‬هرک اه کسی ق انون انس انی را نس بت به ق انونی الهی ت رجيح دهد ‪،‬‬
‫درحقيقت آن شخص را معبود خود قرار داه است ‪.‬‬
‫قرآن عظيم الشان درم ورد امت ه ای س ابق كه ارش ادات الهي را ت رك نم وده‪ ،‬وس نت پي امبران خ ويش را فرام وش‬
‫نمودند ‪ ،‬وبه گفته هاي احبار(علمای اهل کتاب) ورهبان (زاه دان و گوشه نش ينان ) تس ليم ش دند ‪ ،‬وبا وجوديكه س خنان آن ان‬
‫مخالف گفته هاي كتب سماوي بود عمل نمودند ‪ ،‬چنين ميفرمايد ‪( :‬اتَّخَ ُذوا أَحْ بَ ا َرهُ ْم َو ُر ْهبَ انَهُ ْم أَرْ بَابًا ِم ْن دُو ِن هَّللا ِ َو ْال َم ِس َ‬
‫يح ا ْبنَ‬
‫َمرْ يَ َم َو َما أُ ِمرُوا إِاَّل لِيَ ْعبُدُوا إِلَهًا َوا ِحدًا اَل إِلَهَ إِاَّل هُ َو ُس ْب َحانَهُ َع َّما يُ ْش ِر ُكونَ ) احبار ورهبان های خويش را به ع وض خداوند رب‬
‫خود قرار دادند ‪ ،‬همچنان مسيح پسر مريم را‪ ،‬آنان به عبادت خداوند يکت ا‪ ،‬که هيچ معب ودی جز وی نيست ‪ ،‬امرش ده بودند ‪،‬‬
‫پاکی مر او را ازآنچه شرک مينمايند التوبة ‪31/‬‬
‫عالمه قرطبي ميگويد ‪ :‬آنان أحبار ورهبان را مانند خدايان گشتاندند زيرا ‪ ،‬آنانرا را درهمه چيز اطاعت نمودند ‪.‬‬
‫ازحضرت حذيفة (رضي هللا عنه) درمورد اين آيت شريف پرسيده شد ‪ ،‬كه آيا آنان علماء و مش ايخ خ ويش را عب ادت‬
‫ميكردند ؟ گفت ‪ :‬نخير ‪ ،‬بلكه آن ان زم اني حاللي را ح رام و ح رامي را حالل بي ان ميكردند ‪ ،‬ايش ان به گفته ه اي آن ان يقين‬
‫ميكردند ‪.‬‬
‫حضرت عدي بن حاتم (رضي هللا عنه) كه يك مسيحي بود و به دين مقدس اسالم مشرف ش ده ب ود ميگويد ‪ :‬روزي به‬
‫نزد نبي كريم ( صلى هللا عليه وآله وسلم) آمدم ودرگردنم صليبي ازطال راآويزان كرده بودم ‪ ،‬پيامبر(عليه السالم) ب رايم گفت‬
‫‪( :‬ما هذا يا عدي اطرح عنك هذا الــوثن) اين چيست اي عدي ! اين بت را دور بيان داز ‪ ،‬س پس ش نيدم كه اين آيت ش ريف را‬
‫ميخواند (اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا والمسيح ابن مريم) سپس فرمود ‪ :‬آنان احبار ورهب ان را نميپرس تند ‪،‬‬
‫والكن هرگاه آنان حاللي را حرام ميكردند ‪ ،‬ويا حرامي را حالل ميكردند ‪ ،‬ايشان به گفته هاي شان اعتقاد و يقين ميكردند ‪.‬‬
‫به اساس اين آيت قرآني پيروي از مخلوق در احکاميکه نصوص الهي آنرا بيان داشته ‪ ،‬وي اهم ق انون مخلوق ات را بر‬
‫قوانين الهي ترجيح دادن درحقيقت مخلوقات را معبود قراردادن است ‪ ،‬وتنها عبادت سجده كردن نيست بلكه سخنان اش خاص‬

‫‪50‬‬
‫را درمورد حالل وحرام ‪ ،‬خوب وغلط ‪ ،‬حق وباطل و سايراموري كه مخ الف احك ام الهي باشد تاييد ک ردن ‪ ،‬وبرتر دانس تن‬
‫ن وعي از عب ادت به مخلوق ات است ‪ .‬پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم ) ميفرمايد ‪ :‬ال طاعة للمخلــوق في معصــية الخــالق )‬
‫درمعصيت الهي براي مخلوق اطاعت كردن جايز نميباشد ‪.‬‬
‫َ‬
‫ـرة ِمنْ أ ْمـ ِر ِه ْم‬‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫سـولهُ أ ْمـ ًرا أنْ يَكـونَ ل ُه ْم ال ِخيَ َ‬ ‫ُ‬ ‫ضى ُ َو َر ُ‬‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫قرآن عظيم الشان ميفرمايد ‪َ ( :‬و َما َكانَ لِ ُمؤْ ِم ٍن َواَل ُمؤْ ِمن ٍة إِذا ق َ‬
‫ضاَل اًل ُمبِينًا) براي هيچ مرد ‪ ،‬وزن م ؤمن حق نيست كه در اموريكه خ دا ورس ولش فيص له‬ ‫ض َّل َ‬ ‫سولَهُ فَقَ ْد َ‬‫ص هَّللا َ َو َر ُ‬ ‫َو َمنْ يَ ْع ِ‬
‫نموده باشند از اختيار خويش استفاده نمايند ‪ ،‬وهركه ازاوامرخدا وپيامبر نافرماني نم ود ‪ ،‬گم راهي آش كاري را م رتكب ش ده‬
‫است ‪ .‬األحزاب ‪36/‬‬
‫اين آيت ق رآن ب راي م ردان ‪ ،‬زن ان ‪ ،‬خ واهرا ن وب رداران م ؤمن ميفرمايد كه تنها اوامر الهي را پ يروي نم اييم ‪،‬‬
‫ودراعتقادات واحكام خداوند (جل جالله) هيچ كسي را ش ريك نس ازيم البته ص رف درحدوديكه ب راي انس ان اج ازه داده ش ده‬
‫است تصرف نماييم ‪.‬‬
‫يهود ونصارى بعد ازرفتن پي امبران ش ان‪،‬مط ابق خواس ته ه اي پادش اهان ‪ ،‬س الطين ‪ ،‬بعضي ازعلم ای خ ود خ واه‬
‫( کاسه ليس ان درباري ان) ‪ ،‬بعضي از زاه دان وگوشه نش ينان بي علم ‪ ،‬حق ايق دي ني را ت رك نم وده ‪ ،‬ومط ابق خواس ته ها‬
‫وخواهشان نفساني آنان‪،‬حالل راحرام وحرام را حالل گردانيدند ‪ ،‬احكام ومقررات ساخت بشر را بر احكام الهي ترجيح دادند‬
‫‪ ،‬از احكام الهي تنها چند حكم محدودي را پذيرفته ‪ ،‬واحكامي را كه مطابق خواهشات نفسي آنان نبود ‪ ،‬قصدا ترك وفرام وش‬
‫كردند ‪ ،‬خداوند متعال(جل جالله) درمورد انس انهايي كه بعضي از احك ام الهي را پذيرفته وبعضي ديگ رش را ت رك ميكنند ‪،‬‬
‫ـو َم ا ْلقِيَا َمـ ِة‬
‫ي فِي ا ْل َحيَــا ِة الـ ُّد ْنيَا َويَـ ْ‬ ‫ض فَ َما َجـ َزا ُء َمنْ يَ ْف َعـ ُل َذلِـ َك ِم ْن ُك ْم إِاَّل ِخـ ْز ٌ‬
‫ب َوتَ ْكفُرُونَ بِبَ ْع ٍ‬ ‫ميفرمايد ‪( :‬أَفَتُؤْ ِمنُونَ بِبَ ْع ِ‬
‫ض ا ْل ِكتَا ِ‬
‫ب َو َما هَّللا ُ بِ َغافِـ ٍل َع َّما تَ ْع َملُــونَ ) البقــرة‪ 85/‬آيا به بعضي از كتاب ايم ان مياوري د‪،‬وبه بعضي ديگرك افر‬ ‫يُ َردُّونَ إِلَى أَ َ‬
‫شـ ِّد ا ْل َعـ َذا ِ‬
‫ميشويد ‪ ،‬پس نيست جزاي كسيكه چنين كند ‪ ،‬جز خواري وذلت در زنده گي دنيا ‪ ،‬و درروزقيامت به سخت ترين ع ذاب نايل‬
‫ميشوند ‪ ،‬وخداوند ازآنچه ميكنند بي خبر نيست ‪.‬‬
‫خالصه اينکه منظورازمعبودان باطل تشريعی همان انسان هايی اند که ميخواهند ‪ ،‬قانون خود را برقانون الهی ترجيح‬
‫داده ‪ ،‬ومردم را به اطاعت از قوانين خاص خود ‪ ،‬دعوت نمايند ‪ ،‬وکسانيکه حکم چنين اشخاص را بپذيرند ‪ ،‬اين اشخاص را‬
‫درقانون سازی با خداوند شريک نموده اند ‪ ،‬زي را مرجع ق انون خ ويش به ع وض خداون د(جل جالل ه) مخل وق را ق رار داده‬
‫است‪.‬‬
‫نا گفته نبايد گذاشت که اين حکم درقوانين عمومی الهی که با نص صريح ثابت شده ميباشد ‪ ،‬ولی خداوند برای انسانها‬
‫دربعضی از امورصالحيت داده که قوانين متعلق به امورخاص خود را تحت شعاع قانون الهی بسازند ‪ ،‬مثل قانون ترافيک ‪،‬‬
‫قانون تعيين اوقات رسمی ‪ ،‬قانون امتحانات پوهنتون وساير قوانين که درآن موض وع حالل وح رام نب وده ‪ ،‬بلکه موض وعش‬
‫ترتيب ونظم جامعه ميباشد ‪ ،‬ودرمورد آنان نص صريحی وجود نداشته باشد ‪.‬‬
‫جـ ‪ :‬معبود هاي باطل طاغوتي‪:‬منظورازمعبودان باطل ط اغوتي يك سلس له از پادش اهان ‪ ،‬اش خاص ظ الم و مس تبدي‬
‫هستند كه خود را درمقام خداوندي قرارداده ومردان بي دانش ون افهم آن انرا عب ادت ميكنند ‪ ،‬مثال فرع ون ميگفت ‪( :‬انا ربکم‬
‫االعلی) من خدای بلند مرتبه شما هستم ‪ .‬کلمه طيبه چنين معب ود ه ای باطل را نفی نم وده ‪ ،‬وپروردگ ار را ذات يکت ای (هللا)‬
‫(جل جالله) را معرفی ميدارد ‪.‬‬
‫مولف داليل ام ام اعظم ابی حنيفه درعقايد ميگويد ‪ (( :‬اله ط اغوتی اين را ميگويد که ک دام رئيس ‪ ،‬خ ان ‪ ،‬ملک ‪،‬‬
‫وسلطان فاجروفاسق را درنافرمانی هللا تعالی ورسول اطاعت کنند ‪)1( )) .‬‬
‫د ‪ :‬معبود هاي باطل تقربي ‪ :‬منظورازمعبودان باطل تقربي آن معبوداني هس تند كه بعضي ازانس انها به اس اس محبت‬
‫وتقرب جستن به درگاه الهي ‪،‬مخلوقاتي رامانند‪،‬ماليكه ها‪ ،‬پيامبران واش خاص نيك وص الح راعب ادت ميكنن د‪،‬اگرچه آن ان به‬
‫وجود خداوند يقين دارندولي ازين مخلوقات براي نزديكي به دربار خداون د(جل جالل ه) اس تفاده ميكنند ‪،‬نص راني هاحض رت‬
‫مسيح‬
‫را واسطه ووسيله تقرب به بارگاه الهي پنداشتند ‪ ،‬درآغاز گمان ميکردند که برای نجات بشر آم ده ‪ ،‬تا خ ود را قرب ان‬
‫نموده ‪ ،‬تا خداوند گناهان انسانها را ببخشد ولی باآلخره به عبادت وي پرداختند ‪ ،‬واکن ون آن ان خ دای واحد را ت رک نم وده ‪،‬‬
‫صليب ( بت حضرت مسيح) را درکليسا ها گذاشته عبادت ميکنند ‪ ،‬وخدای واحد فراموش شان شده است ‪.‬‬
‫اين عمل درذات خ ود ش رك وكفرميباشد ‪ ،‬زي را عيسى (عليه الس الم) پيامبرخداست ‪ ،‬مخل وق است ‪ ،‬وشايس ته‬
‫عبادت نيست ‪ ،‬عبادت صرف به ذات هللا جواز دارد وبس ‪.‬‬
‫بت پرستان نيز بعضي از اشخاص نيك را وسيله وواسطه ساخته عبادت ميكردند ‪ ،‬درزنده گي آنان را به مراتب عالي‬
‫مدح وتوصيف ميكنند ‪ ،‬وسپس بعد ازمرگ مجسمه هاي آن انرا س اخته و به آن ان س جده ميكردند ‪ ،‬وهرگ اه از ايش ان پرس يده‬
‫ميشد كه چ را به اين بتها س جده ميكنيد ‪ ،‬ميگفتند كه اين ان ما را به درب ار خداوند نزديك ميس ازند ‪ ،‬ازينکه ما روی س ياه‬
‫وشرمنده هستيم ‪ ،‬اين بتها برای ما واسطه شده ‪ ،‬ما را به رحمت خداوند نزديک ميسازند ‪ ،‬خداوند متعال در مورد ميفرمايد ‪:‬‬

‫‪51‬‬
‫‪--------------------------------------------------------‬‬
‫داليل امام اعظم ابی حنيفه (رحمه هللا ) در عقايد ‪ ،‬ت اليف عط اء هللا الحنفی الديوبن دی النقش بندی ‪ ،‬اآلفغ انی س ال ‪ 1349‬هـ ش ‪،‬‬ ‫‪-‬‬
‫الهور‪ :‬مطبعه ايم ای پرنترز ‪ ،‬ص ‪50 – 49 :‬‬

‫ص َوالَّ ِذينَ ات ََّخـ ُذوا ِمنْ دُونِـ ِه أَ ْولِيَــا َء َما َن ْعبُـ ُد ُه ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِنَّ هَّللا َ يَ ْح ُك ُم بَ ْينَ ُه ْم فِي َما ُه ْم فِيـ ِه‬
‫(أَاَل هَّلِل ِ الـدِّينُ ا ْل َخـ الِ ُ‬
‫ب َكفار) اگ اه باش يد كه دين خ الص ب راي خداوند است ‪ ،‬آنانيكه بغ يراز خداوند ديگ ران‬ ‫َّ‬ ‫يَ ْختَلِفُونَ إِنَّ هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َمنْ ُهـ َو َكــا ِذ ٌ‬
‫رااولياء (دوستان) گرفته اند ‪،‬‬
‫وميگويند ‪ :‬ما آنانرا عبادت نميك نيم مگر ب راي اينكه آن ان ما را به خداوند نزديك س ازد ‪ ،‬خداوند در م ورد اين اختالف ش ان‬
‫حكم خواهد نمود ‪ ،‬وخداوند هيچ دروغگوي كافر را دوست ندارد ‪.‬‬
‫اين آيت ش ريف عملك رد قريش يان را بس يار بد دانس ته و ب راي ش ان گفت كه ش ما ميگوييد كه ما هللا (جل جالل ه) را‬
‫عبادت ميكنيم ولي اين بتان را ب راي ن زديكي به خداوند واس طه ووس يله ق رار مي دهيم ‪ ،‬اين عمل ك رد ش ما يك دروغ و كفر‬
‫ميباشد ‪ ،‬زيرا اين كار شما مخالف عقيده توحيد وخدا پرستي است ‪ ،‬زي را خداوند ذات مهرب ان است ‪ ،‬به واس طه نم ودن بتها‬
‫ضرورت ندارد ‪ ،‬واسطه ووسيله برای ظالمان صورت ميگيرد ‪ ،‬برای کسانی که انسان را نشناسد ‪ ،‬وام ورش را اج را نکند‬
‫‪ ،‬خداوند به بنده خود بسيار نزديک است (اذا سالک عبادی عنی فانی قريب) هرگ اه بن ده گ ان من درم ورد من بپرس ند ‪ ،‬من‬
‫بسيار نزديک ميباشم ‪ .‬ميان خالق وبنده اش هيچ فاصله ای وجود ندارد ‪ ،‬وضرورت به واسطه نيست ‪ ،‬پس برای آوردن اين‬
‫بتها چی ضرورت هست ؟‬
‫امام قرطبي (رحمه هللا) ميگويد ‪ :‬حضرت قتاده ( رضي هللا عنه ) گفت ‪ :‬هرگاه به ايشان گفته ميشد كه كه پروردگ ار‬
‫تان كيست ‪ ،‬خالق ت ان كيست ‪ ،‬آس مانها وزمين را كي خلق نم وده ؟ وكي از آس مان آب را ف رو م يرود ؟ ميگفتـند ‪ :‬هللا(جل‬
‫جالله) ‪ .‬وقتي برايشان گفته ميشد ‪ :‬پس چرا اين بتها را عبادت ميكنيد ؟‬
‫ميگفتند ‪ :‬تا ما را به خداوند نزديك سازد ‪ ،‬و براي ما در نزد خداوند شفاعت كنند ‪.‬‬
‫از حضرت زيد بن أسلم وابن زيد روايت است كه "إال ليقربونا إلى هللا زلفى" به معناي ش فاعت ك ردن ب راي ما ‪ ،‬و‬
‫ما را به نزد خدا نزديك ساختن است ‪.‬‬
‫امام ابن كثير(رحمه هللا) ميگويد ‪ :‬اين سخن مشركان در تمامي زمانه هاست ‪ ،‬ولي تم امي پي امبران به ضد اين عقي ده‬
‫ومنع نمودن مردم ازين فكر برخواستند ‪ ،‬وبه يكتا پرستي و يگانگي خداوند ايشان را دع وت نمودند ‪ ،‬وبرايش ان گفتند كه اين‬
‫سخناني است كه مشركان براي خود اختراع نموده اند ‪ ،‬خداوند به چنين اعمال اجازه نداده ‪ ،‬وبه آن رضايت نداشته بلكه آن را‬
‫بد ‪ ،‬تلقي نموده و آنانرا ازين كار منع نموده است ‪( .‬ولقد بعثنا في كل أمة رسوال أن أعبدوا هللا واجتنبوا الط اغوت) م ادر هر‬
‫امتي پيامبري فرستاديم كه هللا را عبادت كنيد واز ط اغوت بپرهيزيد (وما أرس لنا من قبلك من رس ول إال ن وحي إليه أنه ال إله‬
‫إال أنا فاعبدون ) هيچ پيامبري را قبل از تو نفرستاديم مگر اينكه برايشان وحي فرستاديم كه هيچ معبودي بغير از من نيست ‪،‬‬
‫پس صرف مرا عبادت كنيد ‪.‬‬
‫عالمه ابن کثير عالوه ميکند ‪ :‬خداوند خبر داده است كه تم امي فرش ته ها خ واه درآس مانها هس تند وياازجمله مالئكه‬
‫هاي مقرب ‪،‬همه بنده هاي خداوند(جل جالله) بوده ‪ ،‬نميتوانند شفاعت كسي را بدون اجازهء ورض ايت خداوند (جل جالل ه)‬
‫بكنند ‪ ،‬فرشته گان مثل والي هاي پاشاهان نيس تند كه ب دون اج ازه بادش اه خ واه رض ايت داش ته باشد يا نداش ته باشد ش فاعت‬
‫ميكنند‪(.‬إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار) هللا تعالي دروغگويان و نعمت فراموشانرا هدايت نميكند ‪.‬‬
‫هـ ‪ :‬معبودان باطل تعددي ‪ :‬منظور از معبودان باطل تعددی ‪ ،‬اعتقاد داش تن بعضی مش رکان به چند معب ود ميباشـد ‪،‬‬
‫درميان بسياري از مردمان قديم به وي ژه عربها ‪ ،‬فلس فه ای چند خ دايي وج ود داشت ‪ ،‬آن ان بته ايي مختلفي را ب راي مقاصد‬
‫مختلف عبادت ميكردند ( الت – عزي – هبل – ود ) وغيره ‪ ،‬که اين تع دد بتها اززم ان ن وح ( عليه الس الم ) درمي ان م ردم‬
‫رواج داشت ‪ ،‬زمانيکه حضرت نوح مردم را به عقي ده توحيد دع وت نم ود ‪ ،‬ق ومش ب رای يکديگرميگفتند ( وق الوا ال ت ذرن‬
‫الهتکم ‪ ،‬وال تذرن ودا والسواعا واليغوث ويعوق ونسرا) گفتند الهه های تانرا ترک نکنيد ‪ ،‬ود ‪ ،‬سواع ‪ ،‬يغوث ‪ ،‬يعوق ونسر‬
‫را ترک نکنيد ‪.‬‬
‫ميان خدايان بی شمار بابليان ‪ ،‬شش خدا معروف تربود که در دودسته مورد پرستش ق رار ميگرفتند ‪ ،‬تثليث اول (سه‬
‫خداي اول شان)خدای آسمان‪،‬خدای فضاوجنک وخدای آب بود ‪ ،‬ودرتثليث دوم (سه خدای دوم شان ) ( خدای آفت اب ‪ ،‬خ دای‬
‫ماه ‪ ،‬وخدای مونث ) بود ‪)1( .‬‬
‫آريايی های هندوستان مانند بسياری ازمشرکان به خدای آفرينن دهء جه ان نيزمعتقد بودن د‪،‬واو رابرهما به معن ای ق ايم‬
‫بالذات وازلی وابدی می ناميدند ‪ ،‬آنان در آغازبت وبتخانه نداشتند ومراسم عبادی خويش را درفض ای بازانج ام می دادند وبه‬
‫خدايان مذکرکه معموال نماد اجرام سماوی بودند عقي ده داش تند ‪،‬دردوران ه ای بعد بت ه ايی بی ش ماروبتخانه ه ای باش کوه‬

‫‪52‬‬
‫وگوناگون ساختند ‪،‬وخدايانی مانند الههء مادر‪ ،‬الهه زمين ‪ ،‬مار کبرا وغيره را به مجموعهء خ دايان خ ود افزودن د‪ .‬معب ودان‬
‫باطل سه گانه (تثليث) هند عبارت اند از برهما ‪ ،‬شيوا و ويشنو) ميباشند ‪)2( .‬‬
‫و ‪ :‬معب ودان باطل حي وانی ونب اتی ‪ :‬اشخاصی هم وج ود دارند که شخص يت انس انی خ ويش را فرام وش نم وده به‬
‫عوض عبادت به ذات خداوند متعال ‪ ،‬به حيوانات ‪ ،‬نباتات و اجرام سماوی مانند آفتاب وغيره عبادت ميکنند ‪.‬‬
‫(( پرستش آفتاب درمناطق مختلف جهان سابقه ای ديرينه دارد ‪ ،‬ودرمواردی ازقرآن مجيد ازجمله درسورهء نمل آيهء‬
‫‪ 24‬به آن اشاره شده است ‪ ،‬به راستی درميان تمام خ دايانی که درکن ار آفريدگارپرس تيده ميش دند هيچ يک از آنها برک ات بی‬
‫پايان خورشيد را نداشت ‪ ،‬درمصر قديم برای ساعات مختلف روز خدايانی که نماينده خورشيد بودند قرار داده شد مثال خدای‬
‫بامداد( خپرع ) ‪ ،‬خدای نيمروز(رع ) وخدای شامگان (آتوم ) )) (‪)3‬‬
‫خالصه مطلب ‪ :‬کلمه طيبه ( ال اله اال هللا ) تم امی معب ودان باطل را نفی مينمايد و معن ای کلمه ميش ود که نيست که‬
‫هيچ معبود باطل ( تكويني ‪ ،‬تشريعي ‪ ،‬طاغوتي ‪ ،‬تقربي ‪ ،‬تعددي و حيوانی ونباتی ) که شايسته عبادت باشند ‪ .‬برای عبادات‬
‫فقط يک معبود برحق است که پروردگار عالميان است ‪ ،‬يگانه است ‪ ،‬ودارای تمامی صفات الوهيت ميباشد ‪.‬‬

‫‪----------------------------------‬‬
‫‪-1‬آشنايی با اديان بزرگ‪ /‬تاليف حسين توفيقی ‪ -.‬ته ران ‪ :‬قم ‪،‬س ازمان مطالعه وت دوين کتب عل وم انس انی دانش گاهها‬
‫(سمت ) موسسه فرهنگی طه ‪ ،‬مرکزجهانی علوم اسالمی ‪1379 ،‬ص ‪18 :‬‬
‫‪-2‬مرجع سابق ‪ ،‬ص ‪32-31 :‬‬
‫‪-3‬آشنايی با اديان بزرگ ص ‪17 :‬‬

‫اهميت كلمه (ال إله إال هللا محمد رسول هللا)‬

‫اهميت اين كلمه در فهم مقصود اين كلمه است ‪ .‬که عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪ -1‬اعتراف به وحدانيت خداوند (جل جالله)‬
‫‪ -2‬نفي معبود بودن تمامي بتها ‪ ،‬انسانها ‪ ،‬حيوانات ‪ ،‬جامدات وسايرمخلوقات ‪.‬‬
‫‪ -3‬نفي الوهيت (عبادت ) از تمامي موجودات بجزء هللا (جل جالله)‬
‫‪ -4‬اثبات عبادت براي ذات هللا (جل جالله)‬
‫‪ -5‬اعتراف به تمامي صفات هللا (جل جالله)‬
‫‪ -6‬اعتراف به رسالت حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم )‬
‫‪ -1‬اعــتراف به وحــدانيت خداوند (جل جالل ه) ‪:‬هرگ اه شخصي كلمه ای طيبه را بزب ان ران ده ‪ ،‬وبه مفه وم آن يقين‬
‫مينمايد ‪ ،‬ب دين معناست كه او به وح دانيت خداوند جه ان اع تراف مي دارد ‪ ،‬او اع تراف ميكند كه زمين وآس مان و تم امي‬
‫مخلوقات ‪ ،‬را خداي يگانه كه بنام(هللا) (جل جالل ه) ميباشد ‪ ،‬خلق نم وده است ‪ ،‬او ذات يكتا است ‪ ،‬كه در ق رآن عظيم الش ان‬
‫صفات خود را بيان داشته و مهم ترين صفات وي (لم يلد و لم يولد ‪ ،‬ولم يكن له كفوا أحد ) ميباشد ‪.‬‬
‫سوال ‪ :‬چگونه وحدانيت ازين کلمه ثابت ميشود ؟‬
‫جواب ‪ :‬وقتی دربخش اول کلمه ( ال اله ) تمامی معبودان باطل ‪ ،‬تمامی انسانها ‪ ،‬حيوانات ونباتات نفی ميشوند ‪ ،‬وباز‬
‫درعبارت دوم کلمه ( اال هللا ) ميگوييم ‪ ،‬وحدانيت ذات خداوند ثابت ميگردد ‪ ،‬زيرا تمام معبودان مخل وقی نفی شد ‪ ،‬وص رف‬
‫ذات خالق يکتا ثابت گرديد ‪.‬‬
‫‪ -2‬نفي خدابودن بتها‪،‬انسانها‪،‬حيوانات‪،‬جامدات وساير مخلوقــات ‪ :‬با خوان دان اين كلمه انس ان م ؤمن تم امي خ دايان‬
‫باطل را نفي مينمايد ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬پسرخدا بودن مسيح (عليه السالم ) را كه نصراني ها عقيده دارند نفي ميكند ‪.‬‬

‫‪53‬‬
‫ب ‪ :‬عقايد بت پرستي بودايي ها كه بودا كه يك انسان خيرخواه بوده وسپس بت آنرا ساخته وعبادت ميكنند نفي ميكند ‪،‬‬
‫زيرا انسان هرقدر نيكوكار و مقرب باشد ‪ ،‬خدا شده نميتواند ‪ .‬وشايسته عبادت ‪ ،‬کمک خواهي ‪ ،‬قرباني نمودن برايش ‪ ،‬ونذر‬
‫تقديم نمودن برايش نيست ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬عقايد مالئكه پرستي بعضي ازمردمان را نفي ميكند ‪ ،‬زيرا ماليكه ها مخلوق هستند ‪.‬‬
‫د ‪ :‬عقايد كس انيرا كه انس انها را اس اس ق انون گ ذاری ميدانند ‪ ،‬واشخاصي مانند پاپها ‪ ،‬احب ار(علما ودانش مندان)‬
‫وراهبان (زاهدان وگوشه نشينان) را ميپذيرند و ياهم انسان را مصدر قانون سازي ميدانند نفي مينمايد ‪.‬‬
‫هـ ‪ :‬عقايد كساني را نفي ميكند كه سنگها ‪ ،‬درختان و حيوانات را عبادت ميكنند ‪.‬‬
‫و ‪ :‬عقايد کسانی را که ايديولوژی انسانی را نس بت به عقي ده الهی برت ريت ميدهند ‪ ،‬واحک ام انس انی را به اس اس اين‬
‫ايديولوژی ها ترجيح ميدهند رد ميکند ‪ ،‬زيرا برتری بخشيدن مخلوقات در فکر وعقيده نسبت به احکام الهی ن وعی از انس ان‬
‫پرستی ميباشد ‪.‬‬
‫سؤال ‪ :‬چگونه اين مخلوقات نفي ميشوند ؟‬
‫جواب ‪ :‬وق تي ميگ وييم (ال إله إال هللا) معن ايش همين است كه نيست هيچ موج ودي قابل پرس تش ‪،‬هيچ موج ودي قابل‬
‫عب ادت بج زذات هللا (جل جالل ه)‪،‬اين موج ودات ش ايد مالئكه ها باش ند‪ ،‬پي امبران باش ند‪،‬بتها باش ند ‪ ،‬حيوان ات باش ند ‪ ،‬ويا‬
‫هرموجودي كه اصل آنها مخلوق است ‪.‬‬

‫‪ -3‬نفي الوهيت (عبادت) از تمامي موجودات بجزء هللا(جل جالله) ‪:‬خوان دن اين كلمه عب ادت را مخص وص خداوند‬
‫متعال(جل جالله) دانسته وعبادت تمامي موج ودات را به ج زء هللا(جل جالل ه) نفي مينمايد ‪ ،‬زي را واژه ای ( اله ) به معن ای‬
‫معبود ( کسيکه عبادت ميشود ) است ‪ ،‬بناء عب ادت نم ودن را ازتم امی معب ودان باطل ومخلوق ات نفی ميکند ‪ ،‬وبا گفتن ( اال‬
‫هللا ) اين عبادات را خاص به ذات خداوند يکتا(جل جالله) ثابت مينمايد ‪.‬‬
‫وي اعتراف ميدارد كه صفات ‪ :‬فرزند دادن ‪ ،‬داد رسي ‪ ،‬كمك كردن ‪ ،‬پذيرش نيايش ها ‪ ،‬قب ولي قرب اني ها ‪ ،‬ن ذرها‬
‫وحل مشكالت ‪ ،‬از توان انسانها وبتهاي انساني وحيواني نبوده بلكه مخصوص خداوند متعال ميباشد ‪ ،‬او همه روزه با خداوند‬
‫عهد كنان ميگويد (إياك نعبد وإياك نستعين) ( پروردگارا خ اص ت را عب ادت ميکنم وخ اص ازتو کمک ميخ واهم) مفه وم اين‬
‫آيت شريف را در عنوان خاصي با ذكر نظريات مفسرين بيان خواهم نمود ‪.‬‬
‫‪ -4‬اعتراف به تمامي صفات پروردگار ‪ :‬وقتي ميگوييم كه نيست هيچ معبود قابل پرس تش ‪،‬عب ادت‪،‬واط اعت بجز هللا‬
‫(جل جالله) بدين معناست كه آنانيکه دارای صفات نقصان وبيچ اره گی هس تند ‪ ،‬قابل عب ادت نميباش ند ‪ ،‬مس يحی ها مجس مه‬
‫حضرت مسيح را به شکل بسيار ضعيف وی که توسط دشمنان به صليب آويزان شده عبادت ميکنند ‪ ،‬او که دستانش به چوب‬
‫صليب ميخ شده است و از بدنش خون ج اری است ‪ ،‬ولباس هايش ن يز نيمه عري ان است ‪ ،‬به نظر يک انس ان عاقل بص ورت‬
‫فوری يک شخص ع اجز ون اتوان را تمثيل ميکند که توان ايی نج ات خ ود را از دست دش منان نداش ته است ‪ ،‬بن اء اين چ نين‬
‫شخص قابل عبادت نيست ‪ ،‬زيرا ذات خالق بايد داری قوتی باشد که نه تنها دفاع از خ ودش ب رايش بس يار آس ان باشد ‪ ،‬بلکه‬
‫برای کسيکه از اوکمک ميخواهد ن يز کمک بتواند ‪ ،‬دش منانش را با يک حکم چ ون ق وم ع اد وثم ود هالک نمايد ‪ ،‬ودش منان‬
‫فرستاده هايش را مانند فرعون وهامان غرق ونابود نمايد ‪ .‬همچنان اين کلمه مبارکه بتهايی را که هندو ها عب ادت ميکنند نفی‬
‫ميکنند ‪ ،‬زيرا آنان اشخاصی را ترسيم نموده ودر بتخانه ها می نهند ‪ ،‬اين بتها توان ايی ندارند که انس انی را از شکس تن آن ان‬
‫مانع شوند ‪ ،‬ويا حد اقل تاجی را که به سرش مينهند ‪ ،‬ازدزدان حمايت کند ‪.‬‬
‫سؤال ‪ :‬صفات كمال به خالق چگونه ثابت ميشود ؟‬
‫جواب ‪ :‬صفات كمال هللا (جل جالله) در اسماء الحسنى است ‪ ،‬زيرا هللا (جل جالله) در قرآن عظيم الش ان ص فاتي را‬
‫براي خود بيان داشته است كه الزم است هر مسلمان هم ان ص فات را بداند و ب دان عقي ده نمايد ‪ ،‬و آن را مخص وص هللا (جل‬
‫جالله) دانسته بشر را در آن شريك ننمايد مثال مسلمان بگويد ‪:‬‬
‫‪ )1‬نيست هيچ (موجودي قابل پرســتش ) بغ ير از هللا (جل جالل ه) ‪ :‬هرگ اه انس ان اين مفه وم را بص ورت حقيقي آن‬
‫عقيده نمايد ‪ ،‬هيچگاه به عبادت چيز ديگري مشغول نميشود ‪.‬‬
‫‪ )2‬نيست هيچ (موجود كمك رسان) بغير از هللا (جل جالله)‪:‬هرگاه انسان اين مفهوم را بصورت حقيقي آن عقيده نمايد‬
‫‪ ،‬هيچگ اه به غ ير از هللا (جل جالل ه) از كسي ديگر كمك نميخواهد زب ان خ ود را هميشه به درب ار خداوند (جل جالل ه) ب از‬
‫ميكند ‪،‬‬
‫اگر صحت داشت ميگويد ( يا هللا )‬
‫اگر مريض شد ميگويد ( يا هللا )‬
‫اگر در سرويس يا موتر باال ميشد ميگويد ( يا هللا )‬
‫اگر عزرائيل ميخواست روحش را قبض نمايد ميگويد ‪ :‬يا هللا‬

‫‪54‬‬
‫اگر در قبر تنها ميماند ميگويد ( يا هللا)‬
‫اگر منكرو نكيربا او مقابل ميشود ميگويد ( يا هللا )‬
‫اگر در تاريكي هاي روز قيامت حيران ميماند ميگويد ‪ :‬يا هللا ‪.‬‬
‫وقتي به رحمت هللا (جل جالله) به جنت ميرود ميگويد ‪ ( :‬يا هللا – يا هللا – يا هللا – ياهللا) ‪.‬‬
‫هيچ وقت براي رساندن كمك چهره مخل وقي را در مقابل خ ود ق رار نميدهد ‪ ،‬هيچ وق تي ك دام مخل وقي را ولو داراي‬
‫مقام بسيار عالي باشد براي عبادت تعيين نميكند ‪ .‬هيچگاهی مخلوقی را برتريت نميدهند که به عوض نام هللا درمشکالت خود‬
‫‪ ،‬نام او را ياد کند ‪.‬‬
‫‪ )3‬نيست هيچ موجــودي (قابل عــذر خــواهي و مــدد خــواهي ) بغــير از هللا(جل جالل ه)‪:‬هرگ اه انس ان اين مفه وم را‬
‫بصورت حقيقي آن عقيده نمايد ‪ ،‬هيچگاه عذرخود را به مخلوقي بيان نميدارد ‪ ،‬بلكه در صورت مرتكب شدن به كدام گن اه و‬
‫يا خطا فورا به دربار الهي رو آورده از هللا (جل جالله) عذر خواهي ميكند ‪ .‬واگر كمك ميخواهد از هللا (جل جالل ه) ميخواهد‬
‫‪.‬‬
‫‪ )4‬نيست هيچ ( مشكل كشا ) بغير از هللا (جل جالله) تمامي مشكالت به هللا (جل جالله) معلوم است وهللا (جل جالله)‬
‫مشكل كشاست ‪ ،‬مشكالت را حل ميكند ‪ ،‬به داد انسان ميرسد ‪ ،‬بشرطيكه انسان در هنگام مشكل به در ب ار او م راجعت كند ‪،‬‬
‫در احاديث آمده است كه هرگاه پيامبر(صلى هللا عليه وسلم ) به كدام مشكلي مواجه ميشد ‪ ،‬وي اهم درك اري احس اس ن اراحتي‬
‫ميكرد فورا به نماز رجوع ميكرد ‪ ،‬نماز ميخواند ‪ ،‬زي را نم از س خن گفتن با هللا (جل جالل ه) است ‪ ،‬و در همين نم از مش كل‬
‫خ ود را به خ داي پ اك ع رض ميك رد تا مش كلش را رفع نمايد ‪ ،‬زي را خداوند متع ال ميفرمايد ( واس تعينوا بالصبروالص الة)‬
‫درمشکالت باصبرونمازخوانی کمک بخواهيد ‪.‬‬
‫صبرونماز دو وسيله برای حل مشکالت ميباشند و كسيكه معناي حقيقي (ال إله إال هللا ) را بداند ‪ ،‬عقي ده ميداش ته باشد‬
‫كه نيست هيچ مشكل كشا به غير از ذات هللا متعال (جل جالله) ‪.‬‬
‫مؤمنان دردعاي خويش ميگويند (اللهم يا أحل المشكالت) پروردگارا ! اي حل كننده مشكالت ‪.‬‬
‫اگركسي خداي نا خواسته به عوض هللا (جل جالله) انساني را مشكل گشا بداند ‪ ،‬وبراي حل مشكالت به نزد او ب رود‬
‫‪ ،‬آن ش خص در حل مش كالت آن ش خص را ش ريك الل ه(جل جالل ه) گرداني ده است ‪ ،‬و هللا (جل جالل ه) تم امي گناه ان را‬
‫ميبخشد ولي هرگز كسي را كه در قدرت او انساني را شريك نمايد نميبخشد ‪.‬‬
‫به همين دليل ما در نماز هاي پنحگانه خويش ميگوييم (إياك نعبد وإي اك نس تعين ) پروردگ ارا ما خ اص ت ورا عب ادت‬
‫ميكنيم ‪ ،‬وخاص از تو كمك ميخواهيم ‪.‬‬
‫چ را ميگ وييم ‪ :‬خ اص از توکمک ميخ واهيم ‪ ،‬يع نی که کسی ديگ ری نميتواند مش کل ما رفع نمايد ‪ ،‬وکمک خ واهی‬
‫صرف از ذات خودت ميشود و بس ‪.‬‬
‫پروردگ ارا ! ما را ه دايت نما در درمش کالت زب ان به ن ام تو ب از نم وده ‪ ،‬و قلب را به س وی تو متوجه س ازيم ‪ ،‬و‬
‫صرف از خودت حل مشکالت خود را تقاضا نماييم ‪ ،‬ومشکالت ما را خودت حل نمايی ‪ ،‬زيرا مخلوقات هيچ ک رده نميتوانند‬
‫‪ ،‬وتويی که آتش را برای ابراهيم گلستان ساختی ‪.‬‬
‫‪ )5‬نيست هيچ (ميراننده) بغير از هللا(جل جالله) هرگاه انسان اين مفهوم را بصورت حقيقي آن عقيده نمايد ‪ ،‬هيچگاه‬
‫از مخلوق نميترسد ‪ ،‬زيرا مخلوق نميتواند بدون اراده هللا (جل جالله) كسي را اذيت برساند ‪ .‬م رگ و زن ده گي به ق درت هللا‬
‫(جل جالله) است ‪ .‬هيچ كسي نميتواند روح كسي را بدون حكم هللا(جل جالله) قبض نمايد ‪.‬‬
‫‪ )6‬نيست هيچ (زنده كننده) بغير از هللا (جل جالل ه) ‪،‬هرگ اه كسي معن اي كلمه طيبه را بص ورت درست بداند به اين‬
‫عقيده ميباشد كه زنده كنن ده تم امي مخلوق ات ‪ ،‬ذات هللا (جل جالل ه) است ‪ ،‬هللا (جل جالل ه) انس ان را اوالد ميدهد ‪ ،‬طفل را‬
‫درشكم مادر زنده ميكند ‪ ،‬آوردن طفل از قدرت مادر وپدرنيست ‪ ،‬بلكه هللا (جل جالله) مادر و پدر را وسيله قرار داده است ‪،‬‬
‫مخل وق ص رف وس يله است ‪ ،‬دوا ص رف وس يله است ‪ ،‬ولي خ الق حقيقي ‪ ،‬زن ده كنن ده حقيقي ذات هللا (جل جالل ه) است ‪.‬‬
‫مردانيكه در نياوردن اوالد خانم هايشان را مالمت ميكنند ‪ ،‬مفهوم حقيقي كلمه ( ال إله إال هللا) را نفهمي ده اند ‪ ،‬اين را نفهمي ده‬
‫اند كه خلق كننده ‪ ،‬زنده كننده ‪ ،‬نطفه را حيات دهن ده ذات هللا (جل جالل ه) است ‪ .‬اگر اين عقي ده در قلب ش ان حقيقتا ميب ود ‪،‬‬
‫يت َربُّ ُك ْم َو َربُّ آبَ ائِ ُك ْم اأْل َ َّولِينَ )‬
‫زنان را مالمت نميكردند بلكه به حكم هللا (جل جالله) تس ليم ميبودند ‪( .‬اَل إِلَ هَ إِاَّل هُ َو يُحْ ِي َويُ ِم ُ‬
‫نيست معبودی به جز او ‪ ،‬زنده ميکند ‪ ،‬وميميراند ‪ ،‬پروردگار شما ‪ ،‬وپروردگار پدران نخستين شماست دخان ‪8/‬‬
‫‪ )7‬نيست هيچ (هدايت كننده) بغير از هللا (جل جالله) ‪:‬هدايت دهن ده حقيقي ذات هللا (جل جالل ه) اس ت‪ .‬خداوند متع ال‬
‫غ َوهَّللا ُ يَ ْعلَ ُم َما تُ ْب ُدونَ َو َما تَ ْكتُ ُم ونَ ) المائ دة ‪ 99/‬ب االي‬ ‫َّس و ِل إِاَّل ْالبَال ُ‬
‫به پي امبر(صــلى هللا عليه وســلم ) ميگويد ( َما َعلَى الر ُ‬
‫پيامبر(صلى هللا عليه وسلم ) ص رف ت بيلغ دين است ‪ ،‬و هللا تع الى ميداند آنچه را آش كار ميكنيد ‪ ،‬و آنچه را كه در خفا انج ام‬
‫ميدهيد ‪ .‬مسلمانان وظيفه دارند كه دين را به مردم تبليغ كنند ‪ ،‬دين را به مردم برسانند احكام الهي را براي مردم بيان نمايند ‪،‬‬
‫ولي هدايت حقيقي به هللا (جل جالله ) تعلق دارد ‪ .‬زي را درص ورت موج وديت طلب ه دايت درقلب مخل وق ‪ ،‬خداوند ب رايش‬

‫‪55‬‬
‫ه دايت ميدهد ‪ ،‬ووظيفه پيامبروتم امی امتي ان پي امبر دع وت به توحيد است ‪ ،‬اين مس لمان وظيفه ای خ ود را ش ناخته ‪ ،‬شب‬
‫وروز برای دعوت ديگران به توحيد ويکتا پرستی ‪ ،‬سعی ميکند ودرخاتمه ‪ ،‬هدايت را به ذات پروردگار گذاشته ‪ ،‬دعا ميکند‬
‫که براي اين شخص هدايت نمايد ‪ ،‬زيرا خداوند ميفرمايد ( انما عليک البالغ وعلينا الهدی ) باالی شما تبليغ (دع وت) نم ودن‬
‫است ‪ ،‬و هدايتش باالی ماست ‪.‬‬
‫‪ )8‬نيست هيچ ( عالم كامل ) بغير از هللا (جل جالله) ‪ :‬عالم حقيقي هللا (جل جالله) است ‪ ،‬زي را علم هللا (جل جالل ه)‬
‫علمي است كه به تمام امور بسيار دقيقي ميرسد ‪ ،‬حتى اگر يك ذره چيزي در بين يك سنگ ب زرگ ‪ ،‬در ك دام گوشه زمين يا‬
‫آس مان ق رار داش ته باشد ‪ ،‬خداوند (جل جالل ه) از ح ال آن با خ بر است ‪ ،‬وعلم همه به ن زد هللا(جل جالل ه) است ‪ .‬هللا (جل‬
‫جالله) براي انسان علم اندكي داده است كه با اين علم كم ‪ ،‬انسان توانسته است كه وسايل بسيار پيش رفتهء بس ازد ‪ ،‬ولي تم ام‬
‫عل وم حقيقي ‪ ،‬واس رار تم امي آس مانها وزمين را هللا(جل جالل ه) ميداند ‪ ،‬خالصه اينكه علم انس ان ن اقص و علم هللا (جل‬
‫جالله) كامل است ‪.‬‬
‫‪ )9‬نيست هيچ (عالم غيب ) بغير از هللا(جل جالله) ‪ .:‬تنها هللا (جل جالله) غيب را ميداند ‪ ،‬حاضرو غايب را ميداند‬
‫‪ ،‬هللا(جل جالله) ميداند كه در آينده چي رخ ميدهد ‪ ،‬اگر كسي اين عقيده را داشته باشد ‪ ،‬هيچ وقتي در ام ور غي بي از انس ان‬
‫نميپرسد ‪ ،‬به نزد كدام انسان نميرود كه او برايش از غيب سخن بگويد ‪ ،‬زيرا مس لمان عقي ده ميكند كه علم غيب را به جز از‬
‫ض إِنَّهُ َعلِي ٌم‬ ‫ت َواآلرْ ِ‬ ‫ب َّ‬
‫الس َما َوا ِ‬ ‫خدا كسي ديگ ري نميداند هللا (جل جالل ه) در ق رآن عظيم الش ان ميفرمايد ‪ ( :‬إِ َّن هَّللا َ َع الِ ُم َغ ْي ِ‬
‫هَّللا‬ ‫ُ‬
‫ُور ) ف اطر‪ 38/‬هللا تع الى ع الم غيب آس مانها و زمين است و هللا (جل جالل ه) ميداند آنچه در دلها است ‪( .‬ه َو ُ‬ ‫ت الصُّ د ِ‬ ‫بِ َذا ِ‬
‫َّحي ُم) هللا ذاتی است که هيچ معب ودی جز او نيست ‪ ،‬ع الم غيب‬ ‫الش هَا َد ِة هُ َو الرَّحْ َم انُ ال ر ِ‬‫ب َو َّ‬ ‫ْ‬
‫الَّ ِذي اَل إِلَ هَ إِاَّل هُ َو َع الِ ُم ال َغ ْي ِ‬
‫وحاضرست ‪ ،‬بخشاينده ومهربان است ‪ .‬الحشر‪22/‬‬
‫ول ) الجن ‪-26 /‬‬ ‫َض ى ِم ْن َر ُس ٍ‬ ‫ب فَال ي ْ‬
‫ُظ ِه ُر َعلَى َغ ْيبِ ِه أَ َح دًا إِال َم ْن ارْ ت َ‬ ‫درجاي ديگري ازقرآن کريم ميفرمايد (عَالِ ُم ْال َغ ْي ِ‬
‫‪ 27‬هللا (جل جالله) عالم غيب است ‪ ،‬بر غيب خويش كسي را اگاه نميكند مگر بعضي از پيامبران را ‪.‬‬
‫ازآيت مبارك معلوم ميشود كه به جز از هللا(جل جالله) كسي ديگري امورغيبي را نميداند ‪ ،‬هيچ مخلوقي نميداند كه‬
‫در آينده چي ميشود ‪ ،‬بجز از هللا(جل جالله) ‪.‬‬
‫مطابق وظيفه ماليکه وپيامبران بعضی از امور غيبی به امرخداوند برای شان معلوم ميگردد ‪ ،‬ولی تمامی امور غيب‬
‫را نميدانند ‪ ،‬مثال ‪ :‬بعضي از پي امبراني را كه هللا(جل جالل ه) خواس ته است كه بعضي ازامورغي بي را بفهماند ‪ ،‬مثل نش ان‬
‫دادن جنت ودوزخ به حضرت محمد (صلى هللا عليه وسلم ) سخن گفتن موسى عليه السالم با هللا(جل جالله) وغيره ‪.‬‬
‫اما انسانهاييكه ادعا ميكنند كه غيب را ميدانند ‪ ،‬آنان عقيده شان به كلمه (ال إله إال هللا) ضعيف است ‪ ،‬وكسانيكه به نزد‬
‫مخلوق رفته آنان را از غيبيات پرسان ميكنند ‪ ،‬نيز عقيده شان باطل است ‪ ،‬زي را علم غيب كه ف ردا چي ص ورت ميپ ذيرد ‪،‬‬
‫در آينده براي انسان چند اوالد مقرر شده ‪ ،‬رزق انسان چقدر ميباشد خاص به هللا (جل جالله) معلوم است و بس ‪.‬‬
‫‪ )10‬نيست هيچ ( شــفا دهنــده حقيقي مريضــان ) بغــير از هللا(جل جالل ه) ‪:‬انس ان م ومن حقيقی اين حقيقت را عقي ده‬
‫ميداشته باشد كه شفادهنده حقيقي هللا(جل جالله) است و دوا فقط يك وس يله است كه هللا (جل جالل ه) آن را ب راي انس ان س بب‬
‫ساخته است ‪ ،‬ولي كارساز اصلي هللا (جل جالله) است ‪.‬‬
‫‪ )11‬نيست هيچ (رزق دهنده) بغير از هللا (جل جالله) ‪ :‬ب راي مس لمان الزم است تا عقي ده نمايد كه روزي دهن ده ای‬
‫اصلي هللا (جل جالله) است ‪ ،‬وانسان صرف وسيله است ‪ ،‬مثال ‪ :‬پدر وسيله است تا ب راي فرزن دانش نفقه بي اورد‪،‬مس لمانيكه‬
‫هللا (جل جالله) را رازق ميداند ‪ ،‬وابستكي كلي به ماده نميداشته باشد بلكه ماده را وسيله ميداند ‪ ،‬تج ارت وس يله است ‪ ،‬کسب‬
‫وکاروس يله است ‪ ،‬م ديريت وم اموريت وس يله است ‪ ،‬اما رازق حقيقي هللا (جل جالل ه) است (يَاأَيُّهَا النَّاسُ ْاذ ُك رُوا نِ ْع َم ةَ هَّللا ِ‬
‫ض اَل إِلَهَ إِاَّل هُ َو فَأَنَّى تُ ْؤفَ ُكونَ ) ای مردم ‪ ،‬نعمت ه ای خ دا را که به ش ما‬ ‫ق َغ ْي ُر هَّللا ِ يَرْ ُزقُ ُك ْم ِم ْن ال َّس َما ِء َواأْل َرْ ِ‬‫َعلَ ْي ُك ْم هَلْ ِم ْن خَالِ ٍ‬
‫داده ش ده است ‪ ،‬به ي اد آوريد آيا خ القی به غ ير از هللا است که ش ما را از آس مانها وزمين رزق بدهد ‪ ،‬پس چ را درغگ ويی‬
‫ميکنيد ‪ .‬فاطر‪3/‬‬
‫‪ )12‬نيست هيچ (عزت دهنده) بغير از هللا(جل جالله) ‪ :‬هللا(جل جالله) در قرآن عظيم الشان ميفرمايد ( َم ْن َكانَ ي ُِري ُد‬
‫ْال ِع َّزةَ فَلِلَّ ِه ْال ِع َّزةُ َج ِميعًا ) ف اطر‪ 10/‬هر كسي ع زت بخواهد ‪ ،‬تم امي ع زت مر هللا (جل جالل ه) را است ‪ .‬درين آيت ش ريف‬
‫عزت را مخص وص هللا(جل جالل ه) بي ان داش ته است ‪ .‬هرگ اه كسي بخواهد در دنيا ص احب ع زت باشد از هللا(جل جالل ه)‬
‫عزت بخواهد وهرگاه كسي بخواهد عزت آخرت نصيبش گردد ‪ ،‬بازهم به هللا(جل جالله) رجوع نموده از اوع زت بخواهد ‪،‬‬
‫هركسي عزت را به غير ازهللا (جل جالله) از درباركسي ديگري بخواهد او با عزت نه بلكه ذليل ميشود ‪ .‬ع زت مس لمان در‬
‫تطبيق احكام الهي است ‪ ،‬عزت مسلمان در رضايت هللا (جل جالله) است ‪.‬‬
‫‪ )12‬نيست هيچ (ذليل كننده) بغير از هللا (جل جالله) ‪ :‬ذلت و خواري اصلي ذلت روز آخ رت است ‪ ،‬ذلت در غضب‬
‫هللا (جل جالل ه) است ‪ ،‬كسي را كه هللا(جل جالل ه) ذليل نمايد هيچكسي نميتواند اورا از ذلت نج ات دهد ‪ ،‬ش ايد بعضي از‬
‫انسانها بد اخالقي نموده س بب رنجش انس ان ش ود ‪ ،‬و يا گ اهي هم فكر كنند ما او را در ن زد ديگ ران ذليل نم وديم ‪ ،‬اين ذلت‬

‫‪56‬‬
‫حقيقي نيست ‪ ،‬زيرا آن اشخاصيكه ميخواهند يك مسلمان را ذليل سازند در حقيقت خ ود را ذليل نم وده اند ‪ ،‬ذلت حقيقي آنست‬
‫كه انسان در روز قيامت در مقابل تمامي مخلوقات ذليل گردد ‪.‬‬
‫پروردگارا ! ما را از ذلت روز قيامت در پناه و عصمت خود نگهدارد ‪.‬‬
‫‪ )13‬نيست هيچ (بخشايندهء گناهان) بغير ازهللا(جل جالل ه)‪:‬كس يكه ص الحيت دارد گناه ان م ارا ببخشد ذات هللا(جل‬
‫جالل ه) است ‪ ،‬س اير مخلوق ات ش ايد در دنيا بعضي از اش تباهات م ارا عفو كنند ‪ ،‬ولي بخش اينده حقيقي گناه ان ذات هللا(جل‬
‫جالله) است ‪.‬‬
‫انسان مسلمان براي بخشش گناهانش به در بارالهي رجوع نمايد ‪.‬زي را ميداند که خداوند ( َغ افِ ِر ال َّذ ْن ِ‬
‫ب َوقَابِ ِل التَّوْ ِ‬
‫ب)‬
‫خداوند بخشاينده گناهان و پذيرنده توبه است غافر‪3/‬‬
‫ي أَنَّ َما إِلَهُ ُك ْم إِلَهٌ َوا ِح ٌد فَا ْستَقِي ُموا إِلَ ْي ِه َوا ْستَ ْغفِرُوهُ َو َو ْي ٌل لِل ُمش ِر ِكينَ ) بگو اي محمد من مثل‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫(قُلْ إِنَّ َما أَنَا بَ َش ٌر ِم ْثلُ ُك ْم يُو َحى إِلَ َّ‬
‫ش ما بشرهس تم ‪ ،‬ب راي من وحي ميش ود ‪ ،‬پروردگ ار حقيقي ش ما ذات يگانه ميباشد ‪ ،‬پس بااس تقامت به اوط اعت کنيد ‪ ،‬از‬
‫خداوند طلب آمرزش گناهان نماييد ‪ ،‬شدت عذاب است براي مشرکان ‪ .‬فصلت ‪6 /‬‬

‫هيچ رزق دهنده نيست بجز ذات هللا (جل جالله)‬ ‫ال (رازق ) إال هللا‬
‫هيچ خلق كننده نيست بجز ذات هللا (جل جالله)‬ ‫ال (خالق ) إال هللا‬
‫هيچ شفا دهنده نيست بجز ذات هللا (جل جالله)‬ ‫ال (شـافي ) إال هللا‬
‫هيچ زنده كننده نيست بجز ذات هللا (جل جالله)‬ ‫ال (محيي ) إال هللا‬
‫هيچ ميراننـده نيست بجز ذات هللا (جل جالله)‬ ‫ال (مميت ) إال هللا‬
‫هيچ دوركننده غم هانيست بجز ذات هللا (جل جالله)‬ ‫ال (كاشف الغم ) إال هللا‬
‫هيچ مشكل گشا نيست بجز ذات هللا (جل جالله)‬ ‫ال (محل المشاكل)إال هللا‬
‫هيچ فرياد رس نيست بجز ذات هللا (جل جالله)‬ ‫ال (مغيث ) إال هللا‬
‫هيچ دهند ه نيست بجز ذات هللا (جل جالله)‬ ‫ال (معطي) إال هللا‬

‫غيب مخصوص هللا( جل جالله ) است‬


‫غيب اصال به چيزی اطالق ميگردد که ازنظر پوشيده باشد‪ ،‬احيانا چيزی از نظرمن غايب است ومن آنرا نميدانم ولی‬
‫برای شما معلوم است ‪،‬شما درمنزل تان ميدانيد که برادرتان مصروف مطالعه است ويا هم باالی کمپيوترخودنشسته دروسش‬
‫رامينويسد ‪ ،‬ولی درعقيده اسالمی منظورازغيب همان امورغيبی است که مخصوص ذات پروردگاربوده وبسياری مخلوق ات‬
‫ازآن کامال بی خبرند وصرف برای بعضی از ماليکه ها‪،‬وپيامبران مطابق وظيفهء شان معلومات اندکی داده شده است ‪.‬‬
‫هرگ اه ق رآن عظيم الش ان را باتفکروت دبرمورد مطالعه ق راردهيم درص فحات ق رآني درم ورد اينکه خداون د( جل‬
‫جالله)تمامي امورغيبي را مخصوص ذات خالق يكتاي خود قرار داده‪،‬خود را عالم الغيب والشهاده معرفي نموده است‪ ،‬آياتي‬
‫ژيادي را ميخوانيم ‪.‬‬
‫ت الصُّ دُور) خداوند غيب آسمانها وزمين را مى دان د‪ ،‬چ نين خ دائى‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ذ‬ ‫ب‬
‫ِ ٌ ِ ِ‬ ‫م‬ ‫ي‬‫ل‬ ‫ع‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ه‬‫َّ‬ ‫ن‬ ‫إ‬
‫ِ ِ‬‫ض‬ ‫رْ‬‫َ‬ ‫أْل‬ ‫ا‬‫و‬ ‫ت‬ ‫ا‬
‫َ َ ِ َ‬ ‫و‬ ‫ا‬‫م‬‫س‬‫َّ‬ ‫ال‬ ‫ب‬
‫ِ‬ ‫ْ‬
‫ي‬ ‫َ‬
‫غ‬ ‫(إِ َّن هَّللا َ عَالِ ُم‬
‫مسلما ازآنچه دردرون دلها است آگاه است فاطر‪38 /‬‬
‫درآيت شريف ديگري تمامي كليد ه اي غي بي رامخص وص خداون د(جل جالل ه) بي ان مي دارد ( َو ِع ْن َدهُ َمفَ اتِ ُح ْال َغ ْي ِ‬
‫ب اَل‬
‫يَ ْعلَ ُمهَا إِاَّل ه َُو َويَ ْعلَ ُم َما فِي ْالبَ ِّر َو ْالبَحْ ِر) األنعام ‪ . 59/‬خزانه هاى غيب (يا كليدهاى غيب) همه در نزد خدا است‪،‬وجز او كسى‬
‫آنها را نميداند‪،‬آنچه در بر و بحر است خدا ميداند ‪.‬‬
‫درزبان عربي(إال) را اداة حصر مينامند وهرگاه اين حرف بعد از نفي استعمال گردد تم امي ام ور قبلي نفي ش ده وآن‬
‫امرمخصوص همان كسي ميشود كه بعى از(إال ) واقع شده باشد مثال ‪:‬‬
‫الإله إال هللا نيست هيچ معبودي قابل پرستش به غير از هللا ( جل جالله )‬
‫درين دومثال بخوابي ميبينيم که عبادت ازتم امي مخلوق ات نفي ش ده وص رف به ذات خداوند( جل جالله ) تخص يص‬
‫داده شده است ‪.‬‬
‫ب اَل يَ ْعل ُمهَا إِ ه َُو) تمامي کليد هاي غي بي را هيچ کسي به ج زء خداوند ( جل جالله ) کسي ديگ ري‬ ‫اَّل‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫( َو ِع ْن َدهُ َمفَاتِ ُح ال َغ ْي ِ‬
‫نميداند ‪.‬‬
‫اژيت آيت شريف به صراحت معلوم ميگردد که غيب را به جزء خداوند ( جل جالله ) هيچ کس ديگري نميداند ‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫ض ْال َغي َ‬
‫ْب إِاَّل هَّللا ُ ) بگو اي محمد که غيب را درآسمانها وزمن بغ ير ازخداوند کسي‬ ‫ت َواأْل َرْ ِ‬
‫(قُلْ اَل يَ ْعلَ ُم َم ْن فِي ال َّس َما َوا ِ‬
‫ديگري نميداند النمل ‪65 /‬‬
‫فرشته ها غيب را نميدانند‬
‫قرآن عظيم الشان درقصه پيدايش حضرت آدم( عليه السالم ) بيان ميدارد كه ماليكه غيب را نميدانند‪ ،‬زي را آن ان خ ود‬
‫شان بزبان خويش اعتراف نمودند كه ما غيب را نميدانيم و خداوند متعال ( جل جالله )عالم غيب است ‪.‬‬
‫‪ -‬بخاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرش تگان گفت من درروى زمين جانش ينى ق رار خ واهم داد (و اذ ق ال‬
‫ربك للمالئكة انى جاعل فى االرض‍ خليفة )‪.‬‬
‫‪ -‬فرشتگان عرض كردند آيادرزمين كسى را قرار مى دهى كه فساد كند وخونها بري زد ؟! (ق الوا اتجعل فيها من يفسد‬
‫فيها و يسفك الدماء) ‪.‬‬
‫درح الى كه ما ت ورا عب ادت مى ك نيم تس بيح وحم دت بجا مى آوريم وت را از آنچه شايس ته ذات پ اكت نيست پ اك مى‬
‫شمريم (و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك )‪.‬‬
‫‪ -‬خداوند متعال ( جل جالله ) فرمود ‪:‬من چيزهائى مى دانم كه شما نمى دانيد!(قال انى اعلم ما ال تعلمون )‬
‫‪ -‬سپس خداوند به فرشتگان فرمود اگرراست مى گوئيد اسماء اشياء وموجوداتى راكه مشاهده مى كنيد ش رح دهيد (ثم‬
‫عرضهم على المالئكة فقال انبئونى باسماء هؤ الء ان كنتم صادقين )‪.‬‬
‫‪ -‬گفتند خداوندا منزهى تو‪ ،‬جز آنچه به ما تعليم داده اى چيزى نمى دانيم (ق الوا س بحانك ال علم لن ااال ما علمتن ا)‪ .‬تو‬
‫خود عالم و حكيمى (انك انت العليم الحكيم )‪.‬‬
‫‪ -‬خداوند متعال ( جل جالله ) فرم ود اى آدم فرش تگان را از اس ماء و اس رار اين موج ودات با خ بر كن (ق ال يا آدم‬
‫انبئهم باسمائهم )‪.‬‬
‫‪ -‬هنگامى كه آدم (عليه السالم) آنها را از اين اسماء آگاه س اخت خداوند متع ال ( جل جالله ) فرم ود به ش ما نگفتم كه‬
‫من ازغيب آسمانها و زمين آگاهم و آنچه را كه شما آشكارا يا پنهان مى كنيد مى دانم (فلما انباهم باسمائهم ق ال الم اقل لكم انى‬
‫اعلم غيب السموات واالرض و اعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون )‪.‬‬
‫درين آي ات بص راحت توض يح ش ده كه آنچه را خداوند متع ال ( جل جالله )درم ورد خلقت آدم ( عليه الس الم )‬
‫ميدانست‪،‬ماليكه ها نميدانستند‪،‬نامهايي را كه براي آدم (عليه السالم ) ياد داد‪،‬فرشته ها نميدانس تند‪،‬وس پس خداوند متع ال( جل‬
‫جالله)براي فرشته ها خطاب نمود كه به شما نگفتم كه من ازغيب آسمانها وزمين آگ اهم ‪ ،‬وآنچه را كه ش ما آش كارا يا پنه ان‬
‫مى كنيد مى دانم ‪.‬‬
‫ازين آي ات ش ريف بص راحت معل وم ميگ ردد كه ماليكه ها غيب را نميدانن د‪،‬آن ان نميدانس تند كه حض رت آدم (عليه‬
‫السالم) داراي چنين صفاتي است كه اورا شايسته اشرف المخلوقات ب ودن گرداني ده است ‪ ،‬آنها نامه ای اش يايی را که خداوند‬
‫برای آدم ياد داده بود نميدانستند‪ ،‬وهرگاه فرشته ها غيب را ميدانستند ‪،‬پس نامهای اين امورکه برای آدم تعليم شده بود ‪ ،‬برای‬
‫آنان نيز معلوم ميبود ‪،‬بناء خداوند متع ال( جل جالل ه) برايش ان فهماند كه ام ورغيب آس مانها وزمين ص رفا به ذات هللا ( جل‬
‫جالله ) متعلق ميباشد ‪.‬‬
‫ولي براي فرشته ها بعضي از ام وري را كه متعلق به وظيفه ش ان اس ت‪،‬وازجمله امورغي بي ب راي ما ميباشد اطالع‬
‫ميدهد‪،‬مثال ما انسانها ازمرگ خويش نميدانيم كه چي وقت است‪،‬ودرك دام لحظ ه‪،‬به س اعت چن د‪،‬درك دام منطقه ميم يريم‪،‬ولي‬
‫خداوند متعال ( جل جالله )ب راي حض رت عزرائي ل(عليه الس الم) اين مس أله را بي ان مي دارد‪،‬تا او روح هركسي را مط ابق‬
‫زمان ومكان محدد قبض نمايد ‪.‬‬
‫دانستن اين اموربدين معنا نيست كه فرشته ها غيب را ميدانن د‪،‬بلكه بعضي ازامورغي بي را خداوند متع ال(جل جالل ه)‬
‫براي انجام وظيفه شان برايشان بيان ميدارد‪،‬درغير آن‪،‬فرشته ها از فهم امورغيبي که مخصوص ذات پروردگارمتعال است‪،‬‬
‫مانند انسانها بي خبرند‪.‬زير اگرآنها غيب را ميدانستند‪،‬پس درقسمت حضرت آدم ( عليه السالم ) هيچ نوع ترددي نميداشتند‪.‬‬
‫قرآن كريم درمورد بي اطالعي پيامبران از غيب سخن ميزند‬
‫اگرچه ب راي فهم وي ژگي غيب به خداوند(جل جالله )همين آيت ش ريف ک افي ب ود که ميفرمايد ( قُ لْ اَل يَ ْعلَ ُم َم ْن فِي‬
‫ْب إِاَّل هَّللا ُ ) بگو هيچ يك ازكسانى كه درآسمانها وزمين هس تند غيب را نمى دانن د‪ ،‬بجزهللا ( جل جالله‬ ‫ض ْال َغي َ‬ ‫ت َواأْل َرْ ِ‬ ‫ال َّس َما َوا ِ‬
‫)‪.‬النمل ‪ 65/‬ولي ازينکه موض وع غيب يک امرخ اص الهي اس ت‪،‬وپي امبران منحيث بش ر‪ ،‬نميتوانند درامورخ اص الهي‬
‫دخالت نمايند‪،‬بصورت تکراربه عدم علم پيامبران به غيب وضاحت داده شده است ‪.‬‬
‫سـ َل فَيَقُــو ُل َمــا َذا‬ ‫ـو َم يَ ْج َمـ ُع هَّللا ُ ُّ‬
‫الر ُ‬ ‫آيت شريفي که اين موضوع را به صراحت بيشتر بيان ميدارد چنين ارشاد دارد ‪(:‬يَـ ْ‬
‫ب) روزي كه خداوند پيامبران را جمع مى كند و ازآنها درباره رسالت وماموريتشان‬ ‫أُ ِج ْبتُ ْم قَالُوا اَل ِع ْل َم لَنَا إِنَّ َك أَ ْنتَ َعاَّل ُم ا ْل ُغيُو ِ‬
‫سؤ ال مى كند وميگويد مردم دربرابردعوت شما چه پاسخى گفتند ؟ ميگويند‪ :‬خداوندا ! ما علم ودانشى نداريم‪،‬تو آگاه بر تمام‬
‫غيوب و پنهانيها هستى ‪ .‬المائدة‪109 /‬‬

‫‪58‬‬
‫آيات قرآن كريم درمورد بي خبري پيامبر (صلي هللا عليه وسلم) ازغيب‬
‫حضرت پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) که يکي ازمقربان بارگاه الهي بود‪،‬ولي درقرآن عظيم الشان بيان ش ده است که‬
‫حضرت(صلي هللا عليه وسلم ) غيب را نميدانست‪ ،‬خداوند ( جل جالله)خطــاب به پيــامبر(صــلي هللا عليه وســلم) درم ورد‬
‫ب نُو ِحي ِه إِلَ ْي َك َو َما ُك ْنتَ لَ َد ْي ِه ْم إِ ْذ يُ ْلقُــونَ أَ ْقاَل َم ُه ْم أَيُّ ُه ْم‬ ‫قصه حضرت بی بی مريم( سالم هللا عليها ) ميفرمايد‪َ (:‬ذلِ َك ِمنْ أ ْنبَا ِء ا ْل َغ ْي ِ‬
‫ص ُمونَ ) آل عمران ‪44/‬‬ ‫َي ْكفُ ُل َم ْريَ َم َو َما ُك ْنتَ لَ َد ْي ِه ْم إِ ْذ َي ْختَ ِ‬
‫وبازخداوند (جل جالله) براي حضرت محمد ( صلي هللا عليه وسلم ) امرمينمايد که براي مومنان بفهماند که حضرتش‬
‫ـوحى إِلَ َّي ) بگو من به‬ ‫غيب را نميداند‪(:‬قُ ْل اَل أَقُو ُل لَ ُك ْم ِعن ِدي َخزَ ائِنُ هَّللا ِ َواَل أَ ْعلَ ُم ا ْل َغ ْي َب َواَل أَقُو ُل لَ ُك ْم إِنِّي َملَـ ٌك إِنْ أَتَّبِـ ُع إِاَّل َما يُ َ‬
‫شما نمى گويم که خزائن خداوند نزد من است‪،‬ومن غيب را نمى دانم ونمي گ ويم درن زد من فرش ته اس ت‪،‬من تنها آنچه را که‬
‫بر من وحي ميشود متابعت ميکنم األنعام ‪50 /‬‬
‫درآيت شريف ديگری خداوند(جل جالله) براي پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) امرميکند که من هيچ نفع وض رري ب راي‬
‫کسي رسانيده نميتوانم‪،‬وهمچنان غيب را نميدانم وهرگاه غيب را ميدانستم‪،‬درمورد غيب بيانات زيادي را بيان ميداشتم ‪:‬‬
‫الس ـو ُء إِنْ أَنَا إِاَّل‬ ‫س ـنِي ُّ‬ ‫ستَ ْكثَ ْرتُ ِمنْ ا ْل َخ ْي ِر َو َما َم َّ‬ ‫ض ًّرا إِاَّل َما شَا َء هَّللا ُ َولَ ْو ُكنتُ أَ ْعلَ ُم ا ْل َغ ْي َب اَل ْ‬ ‫سي نَ ْف ًعا َواَل َ‬ ‫(قُ ْل اَل أَ ْملِ ُك لِنَ ْف ِ‬
‫شي ٌر لِقَ ْو ٍم يُؤْ ِمنُونَ ) بگواي پيامبر! من ب راي نفس خ ود منعفت وياض رري را مالک نيس تم‪،‬مگر آنچه را خداون د( جل‬ ‫نَ ِذي ٌر َوبَ ِ‬
‫جالله ) بخواهد‪،‬اگر من غيب را مى دانستم خير فراوانى براى خود فراهم مى نمودم‪،‬وبرايم هيچ ضرري نميرسيد‪،‬من ص رفا‬
‫ترساننده وبشارت دهنده براي مومنان هستم األعراف ‪188 /‬‬
‫ب هَّلِل ِ فَــا ْنتَ ِظ ُروا إِنِّي َم َع ُك ْم ِمنْ ا ْل ُم ْنتَ ِظـ ِرينَ ) ميگويند چرا ب االي وي‬ ‫( َويَقُولُونَ لَ ْواَل أُ ْن ِز َل َعلَ ْي ِه آ َي ـةٌ ِمنْ َربِّ ِه فَقُ ـ ْل إِنَّ َما ا ْل َغ ْي ُ‬
‫نشانهء ازپروردگارش نازل نشده ؟ بگو غيب مخصوص خدا است شما منتظر باشيد من نيز از جمله منتظران ميباشم يونس‪/‬‬
‫‪20‬‬
‫براي پيامبران بعضي از امور غيبي را خداوند( جل جالله ) بيان ميدارد‬
‫سلِ ِه َمنْ يَشَا ُء) چنان نبود كه خدا ش ما را از علم غيب آگ اه كند‬ ‫ب َولَ ِكنَّ هَّللا َ يَ ْجتَبِي ِمنْ ُر ُ‬ ‫( َو َما َكانَ هَّللا ُ لِيُ ْطلِ َع ُك ْم َعلَى ا ْل َغ ْي ِ‬
‫ولى خداوند از ميان رسوالن خود هر كس را بخواهد برمى گزيند آل عمران ‪179/‬‬
‫صدًا ) الجن ‪-26 /‬‬ ‫سلُ ُك ِمنْ بَ ْي ِن يَ َد ْي ِه َو ِمنْ َخ ْلفِ ِه َر َ‬ ‫سو ٍل فَإِنَّهُ يَ ْ‬ ‫ضى ِمنْ َر ُ‬ ‫ارتَ َ‬ ‫ب فَاَل يُ ْظ ِه ُر َعلَى َغ ْيبِ ِه أَ َحدًا إِاَّل َمنْ ْ‬ ‫(عَالِ ُم ا ْل َغ ْي ِ‬
‫‪27‬‬
‫عالم الغيب خدا است او هيچكس رابراسرارغيبش آگاه نمى سازد مگر رسولى كه او را برگزيده‪،‬و از آنان راضى شده‬
‫به او آنچه را بخواهد ازعلم غيب مى آموزد‪ ،‬واز طريق وحى به او ابالغ مى كند‪ .‬س پس مراق بين و نگهبان انى از پيش رو و‬
‫پشت سر همراه او مى فرستد ‪.‬‬
‫در حديثى ازحضرت عمربن الخط اب (رضي هللا عن ه) روايت ش ده است که روزى جبرئيل (عليه الس الم) در چه ره‬
‫ای يك ش خص در برابر پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم ) ظ اهر ش د‪ ،‬وازجمله س ؤاالتى كه ازآن حض رت نم ود اين ب ود كه‬
‫گفت‪:‬اخبرنى عن الساعة ‪ :‬به من بگو كه قيامت چی وقت برپا مى شود؟‬
‫پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) فرمود‪ :‬ما المسئول عنها ب اعلم من الس ائل (كسى كه از او سؤ ال مى ك نى در اين مس أله‬
‫آگاه تر از سؤ ال كننده نيست !‬
‫بعد ازانكه آن شخص از نظرصحابه كرام(رضي هللا عنهم اجمعين)غايب ميشود حضرت پيامبر( ص لي هللا عليه وس لم‬
‫) ازآنان ميپرسد كه آيا اين شخص را شناختيد ؟ صحابه عرض مينمايند كه خ ير‪ .‬پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم ) ميفرمايد‬
‫كه اين حضرت جبريل(عليه السالم) بود آمد تا براي شما دين تانرا تعليم دهد ‪.‬‬
‫درين حديث شريف حضرت جبريل(عليه السالم) سؤاالتي درمورد ايمان‪،‬اسالم‪،‬احسان‪،‬روزقي امت و عالم ات قي امت‬
‫ازپيامبر( صلي هللا عليه وس لم ) نم ود كه آنچه را پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم ) ميدانست ب رايش ج واب ميگفت‪،‬وآنچه را‬
‫نميدانست ‪ ،‬اقرار مينمود كه نميدانم‪،‬بناء اين حديث شريف بيان ميدارد كه پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) ازع دم آگ اهي اش به‬
‫امور غيبي اقرار نمود‪.‬‬
‫يك استثناء براي پيامبران‬
‫با دانس تن مط الب ف وق درم ورد غيب ب دين نتيجه ميرس يم كه غيب عب ارت ازعلم خ اص الهي است كه وي ژهء ذات‬
‫پروردگار( جل جالله ) ميباشد‪،‬وهيچ كسي حتى مالئكه ها وپيامبران به غيب الهي اطالع كامل ندارن د‪ .‬ولي ب راي يك سلس له‬
‫ازوظايفيكه پي امبران(عليهم الس الم) ب راي دع وت به دين مق دس اس الم دارند ‪،‬وب راي اثب ات حق انيت پي امبري ش ان‪،‬بعضي‬
‫ازامورغيبي را به شكل وحي به شکل معجزه براي پيامبران تقديم نموده است ‪.‬‬

‫‪59‬‬
‫َضـــى ِمنْ‬ ‫ب فَاَل يُ ْظ ِهـــ ُر َعلَى َغ ْيبِـــ ِه أَ َحـــ دًا إِاَّل َمنْ ْ‬
‫ارت َ‬ ‫خداوند متع ال( جل جالله ) درش ان خ ود ميفرمايد‪(:‬عَـــالِ ُم ا ْل َغ ْي ِ‬
‫ول)خداوندعالم غيب است وب رغيب وي هيچکسي اطالعي ن دارد‪،‬مگرب راي بعضي ازپي امبران را كه بخواهد الجن ‪-26/‬‬ ‫س ٍ‬
‫َر ُ‬
‫‪27‬‬
‫حضرت امام قرطبي ميگوي د‪:‬پي امبران با معج زه تأييد ميش وند‪،‬وهمچن ان وي ژه گي آن ان درخ بردادن بعضي اموريكه‬
‫ازمردم غيب است ميباشد ‪ ،‬سپس اضافه ميكند ‪:‬‬
‫دانش مندان اس المي (رحمة هللا عليهم) ميفرمايند‪:‬ازينكه خداوند متع ال( جل جالله ) باع الم الغيب وصف ميش ود‪،‬واين‬
‫علم را براي خود بيان داشته است‪،‬نه براي ديگ ران‪،‬دليل ب رين است ك ه‪،‬ام ورغيب را هيچكسي بجز هللا (جل جالل ه) نميداند‬
‫سپس ‪ ،‬ازبين مردم ‪،‬يك تعداد ازپي امبران را‪،‬كه خواست خداوند متع ال ( جل جالله )باش د‪،‬مس تنثى نم ود‪،‬ب راي ش ان بعضي‬
‫امور غيبي را‪،‬به شكل وحي بيان داشت‪،‬وآنرا براي شان مغجزه قرار داد‪،‬تا دليلي بر صدق نبوت آنان باشد ‪.‬‬

‫جن ها غيب را نميدانند‬


‫بعضي ازمشرکان فکرميکردند که جن هاغيب راميدانند‪،‬ولي قرآن عظيم الشان درقصه حضرت سليمان( عليه الس الم‬
‫) بصراحت بيان ميدارد که جنها وعفريت هاييکه‪،‬به حض رت س ليمان‪،‬مجبورانه ک ار ميکردند هيچ ن وع غيب را نميدانس تند‪:‬‬
‫قصه حضرت سليمان چنين بود که ‪:‬‬
‫گروهى از جن پيش روى او به اذن پروردگار برايش كار ميكردند‪(.‬و من الجن من يعمل بين يديه باذن ربه) ‪.‬‬
‫و هر گاه كسى از آنها از فرمان ما سرپيچى ميكرد او را با آتش سوزان مجازات ميك رديم (و من ي زغ منهم عن امرنا‬
‫نذقه من عذاب السعير)‪.‬‬
‫(هنگامى كه مرگ را براى س ليمان مقررك رديم‪،‬هيچ كسى‪ ،‬م ردم را ازم رگ او آگ اه نس اخت ‪ ،‬مگر جنبن ده اى از‬
‫زمين كه عص اى او را ميخ ورد ‪ ،‬تا عصا شكست و هنگاميکه پيكر س ليمان ف رو افت اد ‪ ،‬جنها دانس تند که هرگ اه غيب را‬
‫ض تَأْ ُك ُل‬
‫ض ْينَا َعلَ ْي ِه ا ْل َم ْوتَ َما َدلَّ ُه ْم َعلَى َم ْوتِ ِه إِاَّل دَابَّةُ اأْل َ ْر ِ‬
‫ميدانستند درين مدت درعذاب اهانت کننده باقي نمي ماندند ) (فَلَ َّما قَ َ‬
‫ب ا ْل ُم ِهي ِن) سبا‪14/‬‬ ‫سأَتَهُ فَلَ َّما َخ َّر تَبَيَّنَتْ ا ْل ِجنُّ أَنْ لَ ْو َكانُوا يَ ْعلَ ُمونَ ا ْل َغ ْي َب َما لَبِثُوا فِي ا ْل َع َذا ِ‬
‫ِمن َ‬
‫صاحب تفسيرنمونه درتفسير اين آيت ميفرمايد‪ (( :‬از تعبيرآيه فوق وهمچنين روايات متعدد استفاده ميشود به هنگامى‬
‫كه مرگ سليمان فرا رسيد ايستاده بود و برعصاى خود تكيه ك رده ب ود‪ ،‬ناگه ان م رگ گريب انش را گ رفت و روح از ب دنش‬
‫پ رواز ك رد‪ ،‬او درهم ان ح ال م دتى س رپا ماند تا اينكه موريانه كه ق رآن از آن به دابة االرض (جنبن ده زمين) تعب ير ك رده‬
‫عصاى او را خورد و تعادل خود را از دست داد و روى زمين افتاد و مردم از مرگ او آگاه شدند!‬
‫لذا بعد از آن ميافزايد‪( :‬هنگامى كه سليمان فرو افت اد جني ان فهميدند كه اگر ازغيب آگ اه بودند در ع ذاب خ وار كنن ده‬
‫باقى نميماندند) (فلما خر تبينت الجن ان لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين )‪.‬‬
‫جمله (تبينت) از ماده تبين معموال به معنى آشكار شدن است (فعل الزم) و گاهى نيز به مع نى دانس تن و آگ اه ش دن از‬
‫چيزى آمده است (فعل متعدى) و اينجا متناسب با معنى دوم است‪،‬يعنى تا آن زم ان گ روه جن از م رگ س ليمان آگ اه نبودند و‬
‫فهميدند كه اگر از اسرار غيب آگاه بودند در اين مدت در زحمت و رنج كارهاى سنگين باقى نمى ماندن د‪ )) .‬تفُس ير درش رح‬
‫همين آيات ‪.‬‬
‫ازين قصه بوضاحت معلوم ميگردد که جنها غيب را نميدانند ‪.‬‬

‫فال بين هاييكه ادعاي غيب ميكنند كافرند‬


‫كسانيكه نزد كاهن (فالبين) ها وجادوگران ميروند سه حكم دارند ‪:‬‬
‫‪ -1‬رفتن به نزد فالبين وپرسيدن ازوي بدون اينكه او را درسخنانش تصديق نمايد‪:‬اين كارحرام است و جزايش عدم‬
‫قبولي چهل روزه نمازش ميباشد ‪.‬‬
‫حضرت صفيه (رضي هللا عنها) ازبعضي ازازواج پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) روايت نمود که نبي كريم( صلى هللا‬
‫عليه وسلم ) فرمود‪:‬هركسي به نزد فال بيني رفته ازاو چيزي بپرسد ‪ 40‬روز نمازش قبول نميشود ‪)1(.‬‬
‫‪ -2‬به نزد آن فالبين رفته از او ســوالي نمايد و جــواب آن فــالبين جــادوگر وفــريب کــار را تصــديق نمايد ‪ :‬اين كفر به‬
‫خداوند (جل جالله) ميباشد ‪ ،‬حضرت ابي هريرة (رضي هللا عنه) ميفرمايد كه پيامبر( صلى هللا عليه وس لم ) فرم ود هركه به‬
‫نزد فال بيني يا جادوگري برود‪،‬و او را درسخنانش تصديق نمايد‪،‬به آنچه كه بر محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) نازل شده است‬
‫كافرشده است (‪)2‬‬
‫زي را درين ك ار بش ررا دردع واي دانس تن غيب تص ديق نم وده اس ت‪،‬هللا (جل جالل ه) ميفرماي د‪(:‬قل ال يعلم من في‬
‫السماوات و األرض الغيب إال هللا) النمل ‪65/‬‬

‫‪60‬‬
‫‪-3‬اينكه به نـــــزد فـــــالبين رفته اورا ســـــوالي كند تا دروغش رابه مـــــردم بفهماند‪ :‬ب راي م ردم بگويد كه اين‬
‫گمراهي‪،‬وكهانت است‪،‬اين شخص سخنان آن شخص فريب کاري را بصورت عملي ب راي م ردم بي ان مي دارد ‪ ،‬اين ک اروي‬
‫براي بيان نمودن حق بوده و اين عمل گناه نيست ‪.‬‬
‫ارتباط جادوگران وفال بين ها با شيطان‬
‫شيطانهاي كافركه ازطايفه جن ميباشند ‪ ،‬براي گمراهي يك تعداد ازانسانها‪،‬ارتباط با جادوگران وفال بين ها ميگيرند ‪.‬‬
‫ازحض رت بي بي عايشه (رضي هللا عنه )روايت است كه حض رت محمد ( ص لى هللا عليه وس لم) فرم ود‪:‬ماليكه ها‬
‫درميان ابرها درمورد بعضي ازاموريكه درزمين صورت ميگيرد صحبت ميكنند‪،‬اين س خنان را ش يطانها ميش نوند ‪ ،‬وب راي‬
‫جادوگران وفال بين ها انتقال ميدهند‪،‬وجادوگران وفال بينها صدها دروغ ديگري را درآن ميبندند (‪)3‬‬

‫‪--------------------------------------------------‬‬
‫ال َم ْن أَتَى َعرَّافًا فَ َس أَلَهُ ع َْن َش ْي ٍء لَ ْم تُ ْقبَ لْ لَ هُ‬‫اج النَّبِ ِّي( صلى هللا عليه وسلم ) ع َْن النَّبِ ِّي( صلى هللا عليه وس لم ) قَ َ‬ ‫ْض أَ ْز َو ِ‬
‫صفِيَّةَ ع َْن بَع ِ‬ ‫‪ -1‬ع َْن َ‬
‫صاَل ةٌ أَرْ بَ ِعينَ لَ ْيلَةً ) حديث ‪ 4137‬مسلم شريف‬ ‫َ‬
‫ص َّدقَهُ بِ َما يَقُو ُل فَقَ ْد َكفَ َر بِ َما أُ ْن ِز َل َعلَى ُم َح َّم ٍد ( صلى‬ ‫ال َم ْن أَتَى كَا ِهنًا أَوْ َعرَّافًا فَ َ‬ ‫‪( -2‬ع َْن أَبِي ه َُري َْرةَ َو ْال َح َس ِن ع َْن النَّبِ ِّي ( صلى هللا عليه وسلم ) قَ َ‬
‫هللا عليه وسلم )‪ .‬مسند احمد حديث نمبر( ‪) 9171‬‬
‫ض فَت َْس َم ُع‬ ‫ان َو ْال َعنَ انُ ْال َغ َم ا ُم ِب اأْل َ ْم ِر يَ ُك ونُ ِفي اأْل َرْ ِ‬
‫َّث ِفي ْال َعنَ ِ‬
‫ال ْال َماَل ِئ َك ةُ تَت ََح د ُ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم قَ َ‬
‫ض َي هَّللا ُ َع ْنهَا ع َْن النَّ ِب ِّي َ‬ ‫‪ -3‬ع َْن عَا ِئ َشةَ َر ِ‬
‫ُورةُ فَيَ ِزي ُدونَ َم َعهَا ِمائَةَ َك ِذبَ ٍة) حديث نمبر(‪ )3045‬بخاري شريف‬ ‫َ‬ ‫ر‬ ‫ا‬‫َ‬ ‫ق‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫رُّ‬‫َ‬ ‫ق‬‫ُ‬ ‫ت‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫ن‬
‫ِ ِ َ‬ ‫ه‬ ‫َا‬
‫ك‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫اطينُ ْال َك ِل َمةَ فَتَقُرُّ هَا ِفي أُ ِ‬
‫ن‬ ‫ُ‬
‫ذ‬ ‫ال َّشيَ ِ‬
‫اين حديث شريف نقاط ذيل را بيان ميدارد ‪:‬‬
‫‪ -1‬شيطانها با جادوگران وفال بين ها ارتباط دارند ‪،‬نه با ماليكه ها وصالحين ‪.‬‬
‫‪ -2‬شيطانهاي جني خود سخنان ماليكه ها را دزدي ميكنند‪،‬وبراي شيطانهاي انساني(جادوگران وفال بين ها) انتقال ميدهند ‪.‬‬
‫‪ -3‬جادوگران وفال بين ها براي گمراهي مردم‪،‬باالي يك موضوع حقيقي دزدي شده‪،‬صد ها دروغ ديگري را بسته ميكنند ‪.‬‬
‫‪ -4‬نبايد به سخنان جادوگران وفال بين ها اعتقاد نمود‪،‬زيرا اكثريت سخنان آنان دروغ است ‪.‬‬
‫‪ -5‬ش يطانها اين ك اررا بخ اطر اين انج ام ميدهند كه زم اني م ردم يك س خن دزدي ش ده آن ف ال بين را راست يافتند به تم امي س خنان او‬
‫باورنموده‪،‬وانسانهاي ضعيف اإليمان‪،‬ضعيف العقيده وبي خبرازارشادات حضرت محمد(صلى هللا عليه وس لم) يك س خن آن جادوگرف ال بين را وس يله‬
‫تبليغ براي آن فريبكار گرفته‪،‬براي مردم ميگويند‪:‬ديديد كه فالن سخني كه گفته بود ‪ ،‬حقيقت داشت ‪.‬‬
‫‪ -6‬الزم نيست که بر فال بين ها وجادو گران اعتماد نمود ‪.‬‬
‫‪ -7‬ارتباط با جادوگران وفال بين ها ارتباط با شيطان هاست ‪.‬‬
‫‪ -8‬امت پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) نبايد به خرافات ساحران وفال بين ها اعتقاد نمايند ‪.‬‬
‫‪ -9‬جادوگران وفال بين ها با دروغ های خويش بعضی از عالمات را برای مردم بيان مي دارد و دردل آنها شک درمقابل ديگ ران پي دا نم وده‬
‫احيانا آن شخص با يک انسان بيگناه وبی خبر صرف بخاطر بعضی عالمت های دروغين که آن فال بين گفته است دشمنی ميکند ‪ ،‬خود گمان بد حرام‬
‫است ‪ ،‬ودشمنی با مسلمان حرام است ‪ ،‬و هرگاه با وی جنگ ودعوا نمايد نيز حرام ميباشد ‪ ،‬بناء تصديق نمودن گپ های ف ال بين س بب مبتال ش دن به‬
‫سه حرام شد ‪.‬‬
‫حضرت ابي مس عود انص اري (رضي هللا عنه ) ميفرمايد كه ‪ :‬حض رت محمد (ص لى هللا عليه وس لم ) ازپ ول ف روش س گها ‪ ،‬وپ ول دادن به‬
‫زناكاران‪،‬و پول دادن به جادوگران وفال بين ها منع نمود (‪)1‬‬
‫درنزد تمامي علماي اسالم پول دادن ومصرف نمودن برجادوگران وفال بين ها مطلقا حرام است ‪ ،‬زيرا مصرف نمودن پ ول دريك امر باطل‬
‫ودروغ ميباشد ‪ ،‬ومصرف نمودن پول به كارهاي باطل وناروا ‪،‬حرام ميباشد‪،‬يك مسلمان حقيقي كوشش مينمايد كه پول خويش را در راه هاي مشروع‬
‫مصرف نمايد ‪ ،‬زيرا انسان درروز قيامت از پيدا نمودن پول ‪ ،‬ومصرف آن جوابگو ميباشد ‪.‬‬
‫حضرت ابي سعيد خدري (رضي هللا عنه ) ميفرمايد كه حضرت محمد (صلى هللا عليه وسلم ) فرمود ‪:‬‬
‫پنج شخص داخل جنت نميشوند ‪:‬‬
‫‪ -1‬معتاد شرابخواري‬
‫‪ -2‬كسيكه به جادو اعتقاد نمايد ‪.‬‬
‫‪ -3‬كسيكه قطع صله رحم ( قطع رابطه با اقارب ) نمايد ‪.‬‬
‫‪ -4‬انسانهاي فال بين وجادوگر‬
‫‪ -5‬منت گزار (‪)2‬‬

‫‪-------------------------------------------‬‬
‫ان ْال َك ا ِه ِن ٌ ح ديث ش ريف نم بر(‬ ‫ب َو َم ْه ِر ْالبَ ِغ ِّي َوح ُْل َو ِ‬
‫ال نَهَى َرسُو ُل هَّللا ِ ( صلى هللا عليه وسلم )َ ع َْن ثَ َم ِن ْالك َْل ِ‬ ‫اريِّ قَ َ‬
‫ص ِ‬ ‫‪ -1‬ع َْن أَبِي َم ْسعُو ٍد اأْل َ ْن َ‬
‫‪ )1052‬ترمذي شريف ‪.‬‬
‫س ُم ْد ِمنُ خَ ْم ٍر َواَل ُم ْؤ ِمنٌ بِ ِسحْ ٍر َواَل قَ ِ‬
‫اط ُع َر ِح ٍم َواَل‬ ‫احبُ خَ ْم ٍ‬ ‫ص ِ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم اَل يَ ْد ُخ ُل ْال َجنَّةَ َ‬
‫ال َرسُو ُل هَّللا ِ َ‬ ‫‪ -2‬ع َْن أَبِي َس ِعي ٍد ْال ُخ ْد ِريِّ قَ َ‬
‫ال قَ َ‬
‫كَا ِهنٌ َواَل َمنَّانٌ ) حديث نمبر(‪ )19684‬مسند احمد‬

‫‪61‬‬
‫عيب رفتن به نزل فال بين ها و جادوگران‬

‫كسانيكه نزد كاهن ( فالبين ) ها وجادوگران ميروند ‪ ،‬مبتال به كناه هاي ذيل ميشوند ‪:‬‬
‫‪ -1‬انسان دروغكويي را دردانستن غيب تصديق ميكنند ‪ ،‬واين كفراست ‪.‬‬
‫‪ -2‬پول خود را در راه باطل مصرف ميكنند ‪.‬‬
‫‪ -3‬تشويق يك فريبكار در امور ناروا ‪.‬‬
‫‪ -4‬زمينه فريب كاري را آماده ساختن ‪.‬‬
‫‪ -5‬با اشارات دروغين فال بين ها وجادو گران رقصيدن ‪.‬‬
‫‪ -6‬شك نمودن بر اقارب ودوستان بيگناه ‪.‬‬
‫‪ -7‬متهم ساختن بي گناهان ‪.‬‬
‫‪ -8‬دشمني نمودن بامردم بيگناه ‪ ،‬به اساس دروغ هاي فال بين ها وجادو گران ‪.‬‬
‫‪ -9‬مخالفت با حكم الهي ‪.‬‬
‫‪ -10‬كافري را تصديق نمودن ‪.‬‬
‫‪ -11‬سنت هاي پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) را فراموش نمودن ‪.‬‬
‫‪ -12‬به اعتقادات كفري عمل نمودن ‪.‬‬
‫‪ -13‬ضايع نمودن عقيده درصورتيكه سخنانش را تصديق نمايد ‪.‬‬
‫‪ -14‬ازدست دادن ثواب ‪ 40‬روز نماز به مجرد پرسيدن ‪.‬‬
‫‪ -15‬به خرافات وامور نادرست عقيده كردن ‪.‬‬

‫دعوت تمامي پيامبران به توحيد‬


‫هرگاه تاريخ انبياي كرام را مطالعه نماييم وقرآن عظيم الشان را درمورد آنان شاهد قرار دهيم بخ وبي درك ميك نيم كه‬
‫تمامي پيامبران امت خويش را به عبادت خداي يگانه دعوت مينمودند‪ .‬زيرا دين خدای يکتا دين اس الم است ‪ ،‬و عقي ده توحيد‬
‫در دين مقدس اسالم ‪ ،‬عقيده تمامی پيامبران و پيروان راستين آنها بوده است ‪َ ( .‬ولِ ُكلِّ أُ َّم ٍة َج َع ْلنَا َم ْن َس ًكا لِيَ ْذ ُكرُوا ا ْس َم هَّللا ِ َعلَى َما‬
‫َرزَ قَهُ ْم ِم ْن بَ ِهي َم ِة اأْل َ ْن َع ِام فَإِلَهُ ُك ْم إِلَهٌ َوا ِح ٌد فَلَهُ أَ ْسلِ ُمواَ) براي هر امتي مناسكي را بيان داشتيم تا نام خدا را در رزق خويش كه از‬
‫حيوانات مختلف ميگيرند اخذ نمايند ‪ ،‬بناء معبود شما خداي يگانه بوده ‪ ،‬به او تسليم شويد ‪ .‬الحج‪34/‬‬
‫يكي ازدانش مندان عقايد اس المي ‪ ،‬ده آيت ق رآني را كه درم ورد اب راهيم (عليه الس الم) ودع وت توحي دش ميباشد ‪،‬‬
‫مفصال بيان داشته ‪ ،‬درخاتمه ميگويد‪(:‬درين ده مقامات داليل روشن وواضح است برينكه قوم اب راهيم(عليه الس الم) به وج ود‬
‫وخالقيت هللا تعالى قائل بودند ومخالفت آنها با حضرت ابراهيم (عليه السالم) درخالقيت ووجود هللا تعالى نب ود ‪ ،‬بلكه مخ الفت‬
‫ومجادلهء آنها باحضرت ابراهيم (عليه السالم) درتوحيد الوهيت بود يعني هللا تعالي را تنها سازيد به توجه ‪ ،‬تضرع ‪ ،‬ح اجت‬
‫خواهي ‪،‬عبادت وبنده گي‪ ،‬وكسي را سفارش وواسطه تق رب وتوسل نس ازيد كه اين با هللا تع الى ش ريك س اختن است ـ درين‬
‫باره آنها مخالفت ومجادله كردند ‪. )1( ) .‬‬

‫‪62‬‬
‫زماني پي امبر(ص لى هللا عليه وس لم) م ردم را به كلمهء (ال إله إال هللا محمد رس ول هللا ) دع وت نم ود‪ ،‬مش ركان با او‬
‫مخالفت ورزيدند ‪ ،‬زيرا اين كلمه تمامي معبودان باطل را نفي نموده ‪ ،‬و عبادت وپرستش را مخصوص يك ذات بيان مي دارد‬
‫‪.‬‬
‫َ‬
‫وحا إِلى‬ ‫ُ‬
‫سـلنا ن ً‬‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫دعوت (نــوح ) (عليه الس الم) به توحيد (يگــانكي پروردگــار)‪ :‬ق رآن عظيم الش ان ميفرمايد ‪َ ( :‬ولقـ ْد أ ْر َ‬
‫قَ ْو ِم ِه فَقَا َل يَاقَ ْو ِم ا ْعبُدُوا هَّللا َ َما لَ ُك ْم ِمنْ إِلَ ٍه َغ ْي ُرهُ أَفَاَل تَتَّقُونَ ) به تحقيق نوح (عليه السالم) را براي قومش فرس تاديم ‪ ،‬برايش ان‬
‫گفت ‪ :‬اي قوم من ! خداوند راعبادت كنيد ‪ ،‬نيست هيچ معبودي جزوي‪،‬چرا ازخدا نميترسيد ‪ .‬المؤمنون‪23/‬‬
‫ســلِ ُمونَ ) األنبيــاء ‪ 108/‬بگو که بس وي من وحي ميش ود ‪،‬‬ ‫ــوحى إِلَ َّي أَنَّ َما إِلَ ُه ُك ْم إِلَــهٌ َوا ِحــ ٌد فَ َهــ ْل أَ ْنتُ ْم ُم ْ‬
‫(قُــ ْل إِنَّ َما يُ َ‬
‫پروردگارشما خداي يگانه است ‪ ،‬آيا شما مسلمون هستيد ؟‬
‫نت‬‫ك إِنِّي ُك ُ‬ ‫ت أَ ْن اَل إِلَ هَ إِاَّل أَ ْنتَ ُس ب َْحانَ َ‬ ‫دعوت (يونس) (عليه السالم) به توحيد(يگانكي پروردگار)‪( :‬فَنَ ادَى فِي ُّ‬
‫الظلُ َم ا ِ‬
‫ِم ْن الظَّالِ ِمينَ ) يونس درتاريكي ها گفت ‪ :‬نيست هيچ معب ودي قابل پرس تش بجز از تو ‪ ،‬پاكيست مرت را ‪ ،‬من از جمله ظالم ان‬
‫برنفس خويش بودم األنبياء‪87/‬‬
‫ش َع ْيبًا قَا َل يَاقَ ْو ِم ا ْعبُــدُوا هَّللا َ َما لَ ُك ْم ِمنْ‬‫دعوت (شعيب) (عليه السالم) به توحيد(يگانكي پروردگار)‪َ ( :‬وإِلَى َم ْديَنَ أَ َخا ُه ْم ُ‬
‫إِلَ ٍه َغ ْيـ ُره) به مدين برادرش ان ش عيب را فرس تاديم گفت‪:‬اي ق وم من! هللا را عب ادت کنيد ‪ ،‬بجز وي هيچ معب ودي ب راي ش ما‬
‫نيست ‪ .‬هود ‪84/‬‬
‫ال يَاقَوْ ِم ا ْعبُدُوا هَّللا َ َما لَ ُك ْم ِمنْ‬ ‫َ‬
‫صالِحًا ق َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫دعوت (صالح) (عليه السالم) به توحيد (يگانكي پروردگار)‪َ ( :‬وإِلى ث ُمو َد أخَ اه ْم َ‬
‫إِلَ ٍه َغ ْي ُرهُ ) به ثمود برادرشان صالح را فرستاديم ‪ ،‬گفت ‪ :‬اي قوم من ! هللا را عبادت کنيد ‪ ،‬بجز وي هيچ معبودي براي شما‬
‫نيست هود ‪61/‬‬
‫دعوت (هود) (عليه السالم) به توحيد (يگانكي پروردگار)‪َ ( :‬وإِلَى عَا ٍد أَ َخاهُ ْم هُودًا قَا َل يَاقَوْ ِم ا ْعبُ دُوا هَّللا َ َما لَ ُك ْم ِم ْن إِلَ ٍه‬
‫َغ ْي ُرهُ ) به عاد برادرشان هود را فرستاديم ‪ ،‬گفت ‪ :‬اي قوم من ! هللا را عبادت کنيد ‪ ،‬بجز وي هيچ معبودي براي شما نيست‬
‫هود‪50/‬‬

‫(ال إله إال هللا محمد رسول هللا ) هدف و وسيله ء رسيدن به هدف‬
‫هرمومن حقيقی ميداند که (ال اله اال هللا) مقصد وهدف زنده گی است ‪ ،‬وانسان درين دنيا به اين مقصد زن ده گی ميکند‬
‫که هدف خويش را درک نموده ‪ ،‬مطابق ارشادات الهی ‪ ،‬ازين دنيا که وسيله ب رای کش تزار آخ رت است ‪ ،‬ک ار گ يرد ‪ ،‬البته‬
‫برای رس يدن به اين ه دف طريقه ومنهجی ض رورت است ‪ ،‬که اين منهج دربخش دوم کلمه است که ميگ وييم (محمد رس ول‬
‫هللا) يعنی اسلوب ‪ ،‬روش ‪ ،‬گفتار ‪ ،‬کردار وتمامی اساليب زنده گی حضرت محمد (صلی هللا عليه وسلم) وسيله برای رس يدن‬
‫به هدف ميباشد ‪.‬‬
‫بناء ( ال اله اال هللا ) هدف زنده گی مسلمان و ( محمد رسول هللا ) هدف زنده گی مسلمان است ‪.‬‬

‫‪-----------------------------------------------------------------------------------------‬‬
‫دالئل امام اعظم ابوجنيفة رحمه هللا درعقايد ‪ ،‬تاليف عالمه عطاء هللا ص ‪32/‬‬
‫كلمه توحيد (ال إله إال هللا محمد رسول هللا ) تعهد است‬
‫هرگ اه كسي اين كلمه را با قن اعت كامل به زب ان تلفظ نمايد ‪ ،‬ودرقلب خ ود آن را تص ديق نم ود ‪ ،‬با اين ك ارخويش با‬
‫خداوند متعال (جل جالله) تعهد مينمايد كه ‪ ،‬من هيچكسي را بجز هللا (جل جالله) عب ادت نميكنم‪،‬او تعهد مينمايد كه اونص اب‬
‫تعليمي وتربيتي زنده گي اش همانا راه وروش پيامبراسالم حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) را قرار ميدهد ‪.‬‬
‫اكنون بايد بدانيم كه يك جوان قبل از شموليت در پوهنتون ميتواند به هرجا ب رود ‪ ،‬آزادانه زن ده گي كند ‪ ،‬ولي زم اني‬
‫اين محصل شامل كانكورشده و درحاضري پوهنتون نامش ثبت ميگردد ‪ ،‬او با اين كار خويش تعهد مينمايد كه مطابق ق وانين‬
‫پوهنتون وتحصيالت عالي عمل نمايد ‪ ،‬او نميتواند در وقت درس ‪ ،‬صنف را ترک نموده و ب دون ض رورت به ب ازاربرود ‪،‬‬
‫وياهم درهنگام امتح ان نميتواند به محفل عروسي ك دام دوست خ ود اش تراك نمايد ‪ ،‬و س پس آم ده به عن وان آزادي ‪ ،‬ادع اي‬
‫كاميابي و انتقال به سمستر باالتر نمايد ‪ ،‬بلكه او به اختيار خويش در چوكات قوانين پوهنتون ح ركت مينمايد ‪ ،‬مط ابق ق انون‬
‫شامل صنف ميگردد ‪ ،‬مطابق قانون درساحات درسي حاضر ميشود ‪ ،‬ومطابق قانون امتحان را اگر چه برايش احيانا مش کل‬
‫ودشوار باشد سپري مينمايد ‪.‬‬
‫اين جوان معتقد است که مراعات اين قوانين پوهنتوني نتايج مثبت برايش بار مياورد ‪ ،‬زيرا او بعد از يك وقت معين ‪،‬‬
‫ش هادتنامه ف راغت را حاصل ميكند ‪ ،‬او درآين ده ميتواند ‪ ،‬وظيفهء مناسب و آبرومن دي را بدست آورد ‪ ،‬او ميتواند با فاميل‬
‫خويش بخوبي وراحت زنده گي نمايد ‪ ،‬او ميتواند مانند يک دانشمند باارزش درجامعه زيست نمايد و با سعادت بقيه زن ده گي‬
‫خويش را سپري نمايد ‪.‬‬

‫‪63‬‬
‫ولي برعكس آن جوانيكه ازشموليت به مکتب و پوهنتون سرپيچي نموده ‪ ،‬وروزهاي زنده گي خويش را به خواهشات‬
‫نفساني سپري نمايد است ‪ ،‬اگرچه مدتي بدون تحمل تک اليف مکتب و پوهنت ون زن ده گي نم وده است ‪ ،‬ولي نتيجه ای اين بي‬
‫اعتن ايي به درس وتعليم را زم اني احس اس ميکند که او ميخواهد درجامعه بص ورت يکف رد ب اعزت زن ده گي کند ‪ ،‬او درين‬
‫هنگام مجبور است در زنده گي آيندهء خويش وظايف بسيار دشوار وپراز درد ورنج را سپري نمايد ‪ ،‬مجب ور است در روي‬
‫سرك ها دستفروشي كند ‪ ،‬وياهم به كارهاي ثقيلي مشغول گردد كه زنده گي اش هميشه با درد ورنج باشد ‪.‬‬
‫انسان مسلمان مانند همين محصل جوان وبا درک است كه قوانين الهي را ب االي خ ويش تط بيق مينمايد ‪ ،‬او زن ده گي‬
‫خويش را مطابق قوانين الهي عيار ميسازد ‪ ،‬و بعد ازينكه مدت عمل وامتحانش سپري شد ‪ ،‬ش هادتنامه (اعمالنام ه) را بدست‬
‫مياورد كه اين شهادتنامه تض مين زن ده گي آين ده اورا ميكند ‪ ،‬وب رعكس آن كس انيكه كافرميش وند و انس ان ك افر ازينكه ك دام‬
‫معاهدهء با پروردگار نبسته است ‪ ،‬تعهد نكرده است ‪ ،‬آزادنه ميتواند براي چند سال مح دود هرك اري را انج ام دهد ‪ ،‬ولي در‬
‫مقابل مس تحق ش هادتنامه (اعمالنامه مثبت) ن يز نميباشد ‪ ،‬او مجب ور است بقيهء زن ده گي خ ويش را ( زن ده گي آخ رت )‬
‫درهمان عذاب الهي سپري نمايد ‪.‬‬
‫انسان مؤمن به اساس اين تعهديكه با پروردگار خويش نموده ‪ ،‬آزاد نبوده ‪ ،‬بلكه با اختي ار خ ويش بعضي از آزادي ها‬
‫را بخ اطر آين دهء با س عادت قص دا از دست ميدهد ‪ ،‬و مط ابق تقس يم اوق ات ق رآني ‪ ،‬زن ده گي خ ويش را عي ار ميس ازد ‪ ،‬تا‬
‫سعادت دنيا وآخرت نصيبش گردد ‪ ،‬زيرا او با قناعت تمام ميداند كه لذت هاييكه دربعضي از امور ناجايز وح رام نهفته است‬
‫‪ ،‬لذتهاي موقتي ‪ ،‬زود گذر ‪ ،‬وفاني ميباشد ‪ ،‬عقل انسان مؤمن را ميفهماند كه مطابق احكام الهي براي آيندهء درخشان خويش‬
‫كار نمايد ‪.‬‬
‫‪ -‬اعتراف به رسالت حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم )‪ :‬عبارت (محمد رسول هللا) اعتراف يک م ومن به اينست‬
‫که حضرت محمد (صلى هللا عليه وسلم) فرس تاده خداوند (پيامبرخ دا) است ‪ ،‬اين پي امبرازهواي نفسي خ ويش س خن نگفته ‪،‬‬
‫بلكه هميشه منتظروحي الهی ميبود ‪ ،‬ومطابق ارشادات الهی صحبت مينمود ‪ ،‬هرگاه اين وحي بصورت آشكار درالفاظ ق رآن‬
‫بيان شده باشد كالم الهي (وحی جلی) ناميده ميشود ‪ ،‬وهرگاه حضرت محمد( صلی هللا عليه وس لم) ح ديثي را بي ان مي دارد ‪،‬‬
‫نيز زادهء فكر وانديشه خودش نبوده ‪ ،‬بلكه بنام (وحي خفي) ميباشد كه به اساس هدايت الهي بيان نموده است ‪.‬‬
‫دراين كلمه مؤمن حقيقي اعتراف ميدارد كه هيچكسي بعد ازپيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) پيغمبر نبوده ‪،‬وسلسله نب وت‬
‫برهمين پيامبرختم گرديد‪،‬و هيچ انساني نسبت به اين پيامبر بهتر وافضل نيست ‪.‬‬
‫وق تی د انس تيم که کلمه (ال اله اال هللا) که دارای مفه وم توحيد ويکتا پرس تی اس ت‪،‬وه دف اساسی دين را تش کيل‬
‫ميدهد‪،‬بناء برای رسيدن به اين هدف از کدام اسلوب‪،‬طريقه‪،‬منهج وراه استفاده نمايم‪،‬عبارت (محمدرسول هللا) وس يله وطريقه‬
‫ای رسيدن به توحيد است ‪ ،‬آنحضرت (صلی هللا عليه وسلم ) برای ما راه رسيدن به هدف ميباشد ‪ ،‬زيرا خداوند متع ال ( جل‬
‫جالله ) ميفرمايد ‪ { ،‬ولکم فی رس ول هللا اس وة حس نة لمن ک ان يرجوهللا والي وم اآلخ ر} ب رای کس انيکه عالقمند خ دا وروز‬
‫قيامت ميباشند ‪ ،‬رسول خدا (حضرت محمد) بهترين نمونه مثال ميباشد ‪.‬‬
‫اين آيت مبارک بيان ميدارد که قدم نهادن به اساس گفتارها‪،‬اعمال وحرکات پيامبر( صلی هللا عليه وسلم ) يگانه وسيله‬
‫برای رسيدن به هدف حقيقی توحيد ميباشد ‪.‬‬
‫همچنان دانشمندان وعلمای اسالم همه بدين نظرند که تمامی اعمال يک مسلمان بدو شرط پذيرفته ميشود ‪:‬‬
‫شرط اول ‪ :‬اخالص درتم امی اعم ال ميباشد ‪ :‬اين اخالص که اس اس آن را عقي ده توحيد تش کيل ميدهد ‪ ،‬ب رای انس ان‬
‫م ومن مياموزاند که تم امی اعم ال خ ويش را خ اص ب رای رض ايت خداوند ( جل جالله ) ادا نمايد ‪ ( ،‬ان ص التی ونس کی‬
‫ومحي ای ومم اتی هلل رب الع المين ) نم از‪ ،‬تم امی مناسک واعم ال ‪،‬زن ده گی وم رگ من همه خ اص ب رای ذات هللا که‬
‫پروردگارعالميان است ميباشد‪ .‬هرگاه کسی تمامی اعمال خويش را با اخالص تم امی به درب ار الهی انج ام دهد ‪ ،‬او س عادت‬
‫دنيا وآخرت را حاصل مينمايدوشيطان هم اع تراف نم وده که من بن ده گ ان مخلص پروردگ ار را گم راه ک رده نميت وانم ( اال‬
‫عبادک منهم المخلصين )‬
‫شرط دوم ‪ :‬مطابقت اعمال انسان با طريقه پي امبر( ص لی هللا عليه وس لم ) ‪ :‬هرگ اه اخالص وج ود داش ته باشد ‪ ،‬ولی‬
‫شرط دوم در اعمال انسان وجود نداشته باشد ‪ ،‬اعمال انسان م ورد قب ول خداوند ق رار نميگ ردد ‪ ،‬اين ش رط مط ابقت اعم ال‬
‫انسان با طريقه پيامبر(صلی هللا عليه وسلم) ميباشد ‪ ،‬زيرا آنحض رت (ص لی هللا عليه وس لم) رهنما ومعلم ب رای انس انها ب ود‬
‫که‪،‬حقايق دين را برای مسلمانان بيان داشته وقرآن عظيم الش ان را ب رای ماتفس ير مينم ود ‪ ،‬به اين اس اس بخش دوم گلمه که‬
‫(محمدرسول هللا) است ‪ ،‬بيانگرهمين حقيقت ميباشد ‪.‬‬

‫توحيد ( كلمه ای طيبه ) مؤمنان را به امورذيل دعوت ميدارد ‪:‬‬


‫اقرار به وحدانيت خداوند ( جل جالله )‬ ‫‪-1‬‬
‫اجتناب از عبادت مخلوقات‬ ‫‪-2‬‬

‫‪64‬‬
‫اجتناب از عبادت معبود هاي باطل‬ ‫‪-3‬‬
‫اجتناب ازواسطه طلبي مخلوقي ( بتان وانسانها )‬ ‫‪-4‬‬
‫هرعملي كه عبادت گفته ميشود ‪ ،‬آنرا براي خداوند متعال انجام دادن ‪.‬‬ ‫‪-5‬‬
‫زبان طلب ‪ ،‬دعا ‪ ،‬كمك را صرف به نام هللا عادت دادن ‪.‬‬ ‫‪-6‬‬
‫امورغيبي را به خداوند تعلق دادن ‪.‬‬ ‫‪-7‬‬
‫به سخنان منجمان ‪ ،‬وفال بينان عقيده نكردن ‪.‬‬ ‫‪-8‬‬
‫اعتراف به اينكه ماليكه ها وپيامبران همه امور غيبي را نميدانند ‪ ،‬ص رف آنچه را برايش ان خداوند وحي نمايد‬ ‫‪-9‬‬
‫‪.‬‬
‫عقيده به اينكه جن ها غيب را نميدانند ‪.‬‬ ‫‪-10‬‬

‫مفهوم كلمه شهادت‬


‫( اشهد أن ال إله إال هللا و أشهد أن محمدا عبده ورسوله )‬

‫ش هادت مي دهم كه هيچ معب ودي قابل پرس تش نيست بج زاز ذات هللا (جل جالل ه) وش هادت مي دهم كه حض رت محمد‬
‫( صلى هللا عليه وسلم ) بنده و فرستادهء هللا (جل جالله) است ‪.‬‬
‫هرگ اه انس ان اين كلمه را بزب ان مي اورد ‪ ،‬الزم است مط الب ذيل را كه مفه وم اين كلمه را بص ورت دقيق واضح‬
‫ميسازد به خاطر داشته و مطابق آن عمل نمايد ‪:‬‬
‫‪ -1‬فهميدن معناي ( اَ ْشهَ ُد – شهادت ميدهم ) ‪ :‬زماني انس اني به يك محكمه م يرود ‪ ،‬و يا در مجلسي در مقابل ديگ ران‬
‫شهادت ميدهد كه من شاهد هستم كه اين كارانجام شده ‪ ،‬بناء او درآينده ازين سخن خود مسؤول ميباش د‪،‬ودرص ورت مخ الفت‬
‫مورد بازپرس قرارميگيرد‪،‬انسان زماني كلمهء شهادت را ميخوان د‪،‬به بارگ اه الهي عهد مينمايد كه هللا (جل جالل ه) يكي است‬
‫ومحمد(صلى هللا عليه وسلم) پيامبر خدااست‪،‬هرگاه مخالف اين عهد خويش‪،‬به عوض هللا(جل جالل ه)انس ان ويا ك دام مخل وق‬
‫ديگري را عبادت نمود‪،‬و يا احكام الهي را ت رك نم وده به حكم ديگ ران تس ليم گرديد ‪،‬ويا هم مخلوق ات را درعب ادت هللا (جل‬
‫جالله) شريك نمود ‪ ،‬ودرهنگ ام مش كالت به ع وض هللا(جل جالل ه) از ديگ ران كمك خواست ‪ ،‬وس رعاجزي را به آن ان خم‬
‫نمود ‪ ،‬تعهد خويش را شكستانده است ‪.‬‬
‫‪ —2‬دانستن مفهوم ( ال إله إال هللا ) كه در درس سابق خوانديم ‪.‬‬
‫‪ – 3‬دانستن كلمه عبد (بنده)‪:‬هرگاه اين كلمه را ميخوانيم‪،‬وشهادت ميدهيم كه محمد بندهء خدا است ‪ ،‬بناء الزم است كه‬
‫مطابق اين شهادت حضرت محمد(صلى هللا عليه وسلم) و يارانش را كه تمامي بنده گان هللا (جل جالله) بودند‪،‬ازداي رهء بن ده‬
‫گي خارج ننماييم ‪ ،‬براي حضرت محمد و ي ارانش ص فاتي را كه مخص وص ذات هللا (جل جالل ه) است قايل نگ رديم ‪ ،‬بلكه‬
‫هر كدام را مطابق وظيفهء شان و چنانچه خ ود ش ان بي ان نم وده اند ‪ ،‬بشناس يم ‪.‬در كت اب اب والمنتهي ميگوي د‪:‬بعد از آن ام ام‬
‫اعظم اشاره نمود كه محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) بنده خداوند(جل جالله) است‪،‬به دو چيزداللت ميكند‬
‫اول ‪ :‬شرف دادن به حضرتش ( صلى هللا عليه وسلم )‬
‫دوم ‪ :‬مح افظت امتش از س خناني مثل س خنان نص ارى كه گفتند (عيسى پسرخداست ) زي را زم اني حض رت محمد‬
‫(صلى هللا عليه وسلم ) به درجات عالي ومرتبه هاي بسياربزرگ درمعراج رسيد ‪ ،‬خداوند متعال (جل جالله) براي پي امبرش‬
‫وحي نمود كه اي محمد ! ترا به چي مشرف سازم ؟‬
‫رسول هللا (صلى هللا عليه وسلم ) گفت ‪ :‬مرا به نسبت دادن بنده گي به ذات خودت مشرف ساز‪.‬‬
‫سـ ِج ِد ا ْل َحـ َر ِام إِلَى‬ ‫م‬
‫َ ْ‬ ‫ْ‬
‫ل‬ ‫ا‬ ‫نْ‬ ‫سـ َرى ِب َع ْبـ ِد ِه لَ ْياًل ِم‬ ‫سـ ْب َحانَ الَّ ِذي أَ ْ‬
‫خداوند متعال (جل جالل ه) اين آيت ش ريف را ن ازل نم ود ‪ُ ( :‬‬
‫صي ُر) پاك و منزه است خدائى كه بنده اش را در يك شب‬ ‫س ِمي ُع ا ْلبَ ِ‬ ‫س ِج ِد اأْل َ ْق َ‬
‫صى الَّ ِذي بَا َر ْكنَا َح ْولَهُ لِنُ ِريَهُ ِمنْ آيَاتِنَا إِنَّه ُه َو ال َّ‬ ‫ا ْل َم ْ‬
‫از مس جد الح رام به مس جد اقصى كه گرداگ ردش را پر ب ركت س اختيم ب رد‪ ،‬تا آي ات خ ود را به او نش ان دهيم او ش نوا و‬
‫بيناست‪.‬األسراء ‪1/‬‬
‫صاحب تفسير نمونه درتفسير كلمه (بعبده) ميفرمايد ‪ ((:‬كلمه عبد نشان ميدهد كه اين افتخــار و اكــرام به خــاطر مقــام‬
‫عبوديت و بندگى پيامبر (صلى هّللا عليه و آله و سلّم ) بود‪ ،‬چرا كه بــاالترين مقــام بــراى انســان است كه بنــده راســتين خــدا‬
‫باشد‪ ،‬جز برپيشگاه او جبين نسايد‪ ،‬و در برابر فرمانى جز فرمـان او تسـليم نگـردد‪ ،‬هر كـارى ميكند بـراى خـدا باشد و هر‬
‫گام برميدارد رضاى او را بطلبد‪)).‬‬
‫در مورد توصيف وشناخت حضرت پيامبر( ص لي هللا عليه وس لم ) اح اديثي وارد ش ده که مهم ترين آن درعقي ده يک‬
‫ضـ َي هَّللا ُ َع ْنـهُ يَقُــو ُل‬‫سـ ِم َع ُع َمـ َر َر ِ‬ ‫س َ‬ ‫مسلمان مخلص حديث شريفي است که بخاري شريف روايت نم وده است ‪ :‬عَنْ ا ْب ِن َعبَّا ٍ‬

‫‪65‬‬
‫ـريَ َم فَإِنَّ َما أَنَا َع ْبـ ُدهُ فَقُولُــوا َع ْبـ ُد هَّللا ِ‬ ‫سلَّ َم َيقُو ُل اَل تُ ْط ُرونِي َك َما أَ ْط َرتْ النَّ َ‬
‫صـا َرى ابْنَ َمـ ْ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َ‬ ‫َعلَى ا ْل ِم ْنبَ ِر َ‬
‫س ِمعْتُ النَّبِ َّي َ‬
‫ســـولُهُ ) حض رت عبدهللا بن عب اس (رضي هللا عنهم ا) روايت ميكند كه حض رت عم ر(رضي هللا عن ه) فرم ود كه‬ ‫َو َر ُ‬
‫پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) را شنيدم كه درباالي منبر ميگفت‪ :‬در مدح من بس يار مبالغه نكنيد چنانچه نص راني ها درم دح‬
‫عيسى (عليه السالم) مبالغه كردند او را پسرخدا گفتند وكافرشدند‪،‬درحق من بگوييد كه او بنده ورسول خدا است ‪)1( .‬‬
‫ابن كثير درتفسيرش ميگويد ‪ :‬خداوند(جل جالله) رسولش ( صلي هللا عليه وسلم ) را در مق ام ه اي مش رف به لقب‬
‫بسيار شريفي (عبد) بيان داشته است ميفرمايد ‪:‬‬
‫(الحمد هلل الذي أنزل على عبده الكتاب) (وأنه لما قام عبدهللا يدعوه) (سبحان الذي أس رى بعب ده ليال)اورا دروقت ن زول‬
‫قرأن‪،‬هنگام دعوت‪،‬ودرهنگام معراج به لفظ عبد(بنده)خطاب نموده است‪،‬واورا به عبادت نم ودن دراوق ات دلتنگي ‪ ،‬وهنگ ام‬
‫تکذيب مخالفين امرنموده است ‪.‬‬
‫عالمه قرطبي درتفسير جامع اآلحکام ميفرمايد ‪:‬دانشمندان ميگويند ‪ :‬هرگاه براي حضرت نبي کريم ( صلى هللا عليه‬
‫وسلم) نام مشرف تر نسبت به(عب د)ميب ود‪،‬خداوند (جل جالل ه) آنحض رت (ص لي هللا عليه وس لم) را درين ح الت ب زرگي به‬
‫همان لقب نام گذاري مينمود ‪.‬‬
‫از گفته های تمامی مفسرين قرآن بر می آيد که بهترين مق ام ب رای پي امبر‪،‬اص حاب پي امبر‪ ،‬آل بيت پيامبرواولي اء هللا‬
‫هم ان ش رف بن ده گی خداوند متع ال (جل جالل ه) ميباش د‪،‬زي را م ومن زم انی ش هادت ميدهد که محمد بن ده ورس ول خ دا‬
‫است‪،‬تمامی پيروان وی نيز بنده ومخلوق خداوند ميباشند ‪.‬‬

‫‪---------------------------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬حديث شريف نمبر(‪ )3189‬صحيح البخاري ‪( ،‬كتاب احاديث االنبياء) ‪ ،‬همچنان ابوالمنتهي ص ‪53 -52 :‬‬
‫‪ -3‬توحيد اسماء وصفات خداوند(جل جالله)‬

‫هرگاه به قرآن عظيم الشان مراجعه نماييم ‪ ،‬آيات قرآني زيادي درمورد اسماء وصفات پروردگار ذكر شده است ‪ ،‬كه‬
‫اسماء وصفات خداوند با اسماء وصفات مخلوقات فرق دارد ‪:‬‬
‫‪ – 1‬اسماي خداوند(جل جالله) اسماي صفات هستند ‪:‬خداوند(جل جالله) داراي همان ص فاتي است كه ب دان نامه اي‬
‫خويش را بيان داشته است ‪.‬‬
‫مثال ‪ :‬اسم خداوند رحمان ورحيم است (بخشاينده ومهربان)وخداوند متعال حقيقتا رحمان ورحيم ميباشد ‪.‬‬
‫اسم خداوند (جل جالله) عالم است ‪ ،‬بناء ذات خداوند(جل جالله) به تمامي امورجهان عالم است ‪.‬‬
‫برعكس اسماي انسان با صفاتش فرق ميكند ‪ ،‬وبسا اوقات اسم انسان موافق ص فتش نميباشد ‪ ،‬مثال شخصي دالور ن ام‬
‫دارد ‪،‬درحاليكه او بسيار بزدل است‪ ،‬وياهم كسي سخي نامي ده ميش ود ‪ ،‬درحاليكه اوس خي نه بلكه بس يار بخيل ميباش د‪،‬ونامها‬

‫‪66‬‬
‫صرف مطابق نظر والدين اختيار ميشود‪،‬ودراصل با صفت آن شخص گاهي مطابقت ميداشته باشد و گاهي هم نميداش ته باشد‬
‫‪.‬‬
‫اما اسماي خداوند (جل جالله) ‪ %100‬با صفاتش مطابقت دارد ‪.‬‬
‫‪ -2‬صفات خداوند(جل جالله) صفات كامل ميباشند ‪ :‬تمامي صفات خداون د(جل جالل ه) با ص فات انس ان ك امال ف رق‬
‫دارد ‪ ،‬كه يك مؤمن بايد عقيده داش ته باشد كه هرگ اه خداون د(جل جالل ه) را به ص فت ميك نيم ‪ ،‬اين ص فت الهي كامل است ‪،‬‬
‫وصفات انسان كامل نبوده ‪ ،‬داراي نواقصي ميباشد ‪ ،‬مثال علم خداوند باعلم انسان فرق ميكند‪،‬علم انسان به ان دازه اختص اص‬
‫ومس لك وتجربه ب وده‪،‬درحاليكه علم الهي قبل از تجربه ميباشد ‪،‬ومتعلق به ك دام تجربه وتخصص نيست بلكه (ع الم الغيب‬
‫والش هادة) ع الم به امورغي بي وحاضرميباشد ‪ ،‬علم انس ان زاده ح واس پنجگانه ميباشد ‪،‬درحاليكه علم انس ان ض رورتي به‬
‫حواس ندارد‪،‬همچنان انسان نميتواند اندازه مهرباني خداوند را بيان دارد ‪ ،‬بلكه مهرباني انسان را ميتوان اندازه وسنجش نمود‬
‫‪.‬‬
‫‪ -3‬صفات خداونــد(جل جاللــه) قــديم ‪،‬ازلي وهميشــگي است‪:‬فرق ديگر ص فات انس ان با ص فات خداوند (جل جالل ه)‬
‫اينست كه ص فات الهي همه ق ديمي است ‪ ،‬خداوند ( جل جالله ) از ق ديم داراي اين ص فات است ‪ ،‬واين ص فات الهي هميشه‬
‫است ‪ ،‬برعكس صفات انسان ‪ ،‬جديد ونوپيدا است ‪ ،‬وانسان به اساس علم وتجربه داراي بعضي ص فاتي ش ده ميتواند ‪ ،‬وي اهم‬
‫صفات انساني به سبب بعضي ازحادثات ازبين ميرود ‪ ،‬مثال انسان بينا به اس اس يك حادثه ت رافيكي نا بينا ميش ود ‪ .‬درحاليکه‬
‫صفات الهي از نقصان وزوال کامال بعيد ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -4‬عدم مشابهت صفات خداوند(جل جالل ه) با صــفات انســان ‪:‬ص فات خداوند (جل جالل ه) هيچگ اهي مش ابه ص فات‬
‫ْس َك ِم ْثلِ ِه َش ْي ٌء َوه َُو‬
‫مخلوقات نميباشد ‪ ،‬براي هر مومن الزم است تا صفات خداوند را مطابق مفهوم اين آيت شريف بداند ‪( :‬لَي َ‬
‫صي ُر) مانند خداوند هيچ چيزي نيست ‪ ،‬و اوست شنونده و بينا ‪ .‬الشورى ‪ 11/‬دانست ‪.‬‬ ‫ال َّس ِمي ُع البَ ِ‬
‫قرط بي درتفس يراين آيت مب ارك ميگوي د‪:‬هيچ كسي باخداوند متع ال درعظمت ‪ ،‬كبرياء ملك وت ‪ ،‬اس ماء و ص فاتش‬
‫مشابهت نداشته وهم خداوند مشابه مخلوقات نيست‪،‬دربين خالق ومخل وق هيچ مش ابهت درمعن اي حقيقي نيس ت‪،‬زي را ص فات‬
‫خداوند همه قديم بوده برخالف صفات بنده گان که عارضي ميباشد‪.‬‬
‫بعضي از علماي محقيقين گفته اند كه توحيد‪:‬عبارت است ازاثبات ذات غير مشبه با ساير موج ودات ‪ ،‬و ص فات غ ير‬
‫ناقص ‪.‬‬
‫امام واس طي ميفرمايد ‪ :‬مثل ذات خداوند هيچ ذاتي نيست ‪ ،‬ومثل اسم خداوند ديگراس مي نيست ‪،‬ومثل فعل خداوند(جل‬
‫جالله) ديگر فعلي نيست ‪ ،‬ومثل صفات خداوند ديگرصفاتي نيست مگر ازجهت موافقت لفظي !‬
‫بعضي ازدانشمندان ميگويند هرچيزيكه درخيال تان درقسمت ذات خداوند (جل جالل ه) متص ور ش ده بدانيد كه خداوند‬
‫غير آن است ‪ .‬زيرا انسان هرچيزي را به اساس حواس پنجگانه مادي خويش ميفهمد ‪ ،‬وصفات پروردگ ار را نميت وان با اين‬
‫حواس مادي احساس نمود ‪.‬‬
‫مشكل فهم صفات در نزد بعضي انسانها ‪:‬مشكل بسياري ازصفات اينست كه وق تي خداوند (جل جالل ه) را به يكي از‬
‫صفاتي كه در قرآن عظيم الشان ويا سنت پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) بيان شده است ‪ ،‬ياد ميكنيم ‪،‬براي ما صفات انس ان زود‬
‫تردرذهن ما خطور ميكند‪،‬كه الزم است اين تشبيه را از ذهن خود دور نماييم ‪ ،‬مثال ‪:‬‬
‫خداوند(جل جالله) عالم است ‪،‬ولي بايد دانست كه فرق ميان علم خداوند(جل جالله) وعلم انسان بسيار زياد است ‪.‬‬
‫علم انس ان بعد ازتجربه حاصل ميگ ردد درحاليكه علم خداوند(جل جالل ه) ض رورت به تجربه نداش ته وقبل از تجربه‬
‫حاصل است ‪.‬‬
‫علم انسان مطابق عقل وحواسش ميباشد‪،‬كه بطور مح دود ب وده ‪ ،‬زي اد وكم ميش ود‪،‬درحاليكه علم خداوند (جل جالل ه)‬
‫شامل وکامل بوده زيادت ونقصان را نميپذيرد ‪.‬‬
‫علم انسان ناقص است‪،‬صرف امورمحدودي رامطابق درس‪،‬مطالع ه‪،‬رش ته‪،‬تخص ص‪،‬تجرب ه‪ ،‬ميداند ‪ ،‬در حاليكه علم‬
‫خداوند كامل است ‪.‬‬
‫به اساس اين داليل نبايد علم خداوند را با علم انسان مقايسه نم ود و خداوند (جل جالل ه) را مثل انس ان فكر ك رد (ليس‬
‫كمثله شيء)‬
‫قرآن شريف خداوند (جل جالله) را (حي)زنده‪،‬توص يف نم وده اس ت‪،‬الزم است كه اين ص فتش را به ش كل حقيقي آن‬
‫ايمان داشته و حيات خداوند(جل جالله) را به حيات انسان تشبيه نكنيم ‪.‬‬
‫بناء انسان زماني جواب اين سؤاالت را پيدا نمود كه ‪:‬‬
‫‪-1‬آيا جهان خالقي دارد ؟‬
‫‪-2‬آيا انسان مخلوق است ؟‬
‫‪-3‬آيا خالق انسان براي رهنمايي اش كتابي فرستاده است ؟‬

‫‪67‬‬
‫‪-4‬خالق انسان چي صفاتي دارد ؟‬
‫‪-5‬آيا صفات خداوند با صفات مخلوق فرق دارد ؟‬
‫هرگاه پاسخ اين سؤاالت را بگونه مثبت جواب گفت‪،‬او ضرورت ندارد كه مافوق توان ايي حس وعقل خ ويش به درك‬
‫ذات خداوند(جل جالله) خود را مشغول سازد‪،‬زيرااو نميتواند ذات خداوند(جل جالل ه) را درك كند ‪،‬ومكلفيت ومس ؤوليت هم‬
‫ندارد كه در درك آنچه توانايي ندارد خود را مشغول سازد ‪.‬‬

‫شروط توحـيد‬
‫دانشمندان عقيده اسالمی برای توحيد هفت شرط بيان داشته اند که عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪ -1‬علم به توحيد ‪ :‬انس ان م ومن م رد باشد وي ازن بايد به توحي د‪،‬علم داش ته وآن را بص ورت کامل بداند ومط ابق‬
‫ارش ادات الهی به توحيد رب وبيت ‪ ،‬ال وهيت واس ماء وص فات خداوند (جل جالله( ايم ان داش ته باشد ‪ ،‬وبداند که خداوند يکی‬
‫است ‪ ،‬شريک ندارد ‪ ،‬اوفقط شايسته عبادت است ‪ ،‬وصفات او تعالی صفات کامل بوده ‪ ،‬با صفات مخلوقات فرق دارد ‪ ،‬هيچ‬
‫چيزی با خداوند مشابهت ندارد ‪.‬‬
‫‪ -2‬قبوليت توحيد ‪ :‬شرط دوم توحيد قبوليت توحيد است ‪ ،‬که انسان مومن بايد ‪ ،‬خداوند يکت ا(جل جالله( را قب ول‬
‫نموده ‪ ،‬درزبان با کلمه توحيد اقرار نموده ‪ ،‬درقلب ‪ ،‬فکر وانديشه خود به آن ايمان داشته ‪ ،‬و ب رای ارتب اط داش تن با خداوند‬
‫يکتا(جل جالله( به انجام اعمال خير مبادرت ورزد ‪.‬‬
‫‪-3‬انقياد به توحيد ‪ :‬فرد مومن به توحيد الهی تسليم ومنقاد بوده ‪ ،‬هيچگاه فکروعقي ده ای که مخ الف توحيد باشد ‪،‬‬
‫بزبان نياورد ‪ ،‬ودر انديشه خود جاندهد ‪ ،‬و ازعملی که مخالف توحيد باشد اجتناب ورزد ‪.‬‬
‫‪ -4‬صدق درتوحيد ‪ :‬فرد مومن در توحيد خداوند صادق ميباشد ‪ ،‬وصادقانه به مقتضيات توحيد عمل مينمايد ‪.‬‬
‫‪-5‬يقين به توحيد ‪ :‬مرد ويا زن مومن به توحيد يقين کامل داشته ‪ ،‬از انحرافات فکری وعقايدی که به عقيده انسان‬
‫ضرر ميرساند دوری ميکند ‪.‬‬
‫‪ -6‬اخالص درتوحيد ‪ :‬زن ومرد مومن در توحيد خداوند کامال مخلص بوده ‪ ،‬اين عقيده خويش را بخاطر رضايت‬
‫خداوند متعال با قلب وجان ميپذيرد ‪.‬‬
‫‪ -7‬محبت با توحيد ‪ :‬مومن ان موحد زن باش ند يا م رد ‪ ،‬دخترباش ند يا پسر ‪ ،‬با ذات خداوند متع ال ( جل جالله )‬
‫محبت زياد داشته ‪ ،‬و به اساس اين محبت قوی با هللا هيچکسی را درمقام محبت نسبت به پروردگار برتريت نميدهند ( والذين‬
‫آمنوا اشد حبا هلل ) کسانيکه مومن هستند محبت بسيار با هللا دارند ‪.‬‬
‫‪ -8‬استقامت درتوحيد ‪ :‬شرط توحيد است که يک مرد يا زن مومن در عقيده خويش ث ابت ق دم ب وده ‪ ،‬تحت ت اثير‬
‫تبليغات بيدينان نرفته و درهنگام ضرورت خود را مانند نخستين شهيد اسالم ‪ ،‬بی بی س ميه ( رضی هللا عنها ) قرب انی توحيد‬
‫نمايد ‪.‬‬

‫‪-------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬داليل امام اعظم ابی حنيفه درتوحيد ‪ ،‬ص ‪51 :‬‬

‫‪68‬‬
‫شناخت خداوند( جل جالله ) وارتباط داشتن باوی‬
‫بعد ازينکه درمورد شناخت خداوند متع ال (جل جالل ه) ‪ ،‬توحيد خداوند وص فات وی معلوم ات حاصل نم وديم اکن ون‬
‫الزم است که نقطه اساسی را که برای هرمومن دانستن آن ضروری است‪،‬م ورد مطالعه ق رار دهيم ‪ ،‬اين نقطه مهم واساسی‬
‫داشتن ارتباط با پروردگار(جل جالله) ميباشد ‪.‬‬
‫بسا اوقات چنين اتفاق ميافتد که ما کسی را ميشناسيم وتم امی ص فات وی ب رای ما معل وم است ‪ ،‬ولی با وی ارتب اطی‬
‫نداريم ‪ ،‬وهرگاه مشکلی داش ته باش يم آن ش خص مش کل ما را به آس انی مرف وع نميس ازد ‪ ،‬زي را ما با او ارتب اطی ن داريم ‪،‬‬
‫بسياری ازروساء ووزراء را ميشناسيم ولی با ايشان ارتباطی نداريم‪،‬روی اين اصل داشتن ارتباط شرط اساسی وحياتی برای‬
‫انسان ميباشد‪،‬هرگ اه ميخ واهيم دربخش ه ای ف رهنگی کارنم اييم ارتب اط م ان رابافرهنگي ان ق ايم مينم اييم‪،‬هرگ اه ميخ واهيم‬
‫شاعرونويسنده شويم ارتباط خويش را با شاعران ونويس نده گ ان ق ايم مينم اييم ‪ ،‬وق تی ميخ واهيم ه نری را بي اموزيم به ن زد‬
‫هنرمندی رفته با ارتباط ب اوی ‪،‬ه نرش را ي اد ميگ يريم‪،‬وق تی ميخ واهيم ع الم ومتخصص ش ويم ارتب اط خ ويش را با علم اء‬
‫ومتخصصين قايم نموده تا به هدف خويش برسيم ‪.‬‬
‫اکنون مطابق اين قانون هرگاه ميخواهيم که انسان م ومن حقيقی ش ويم الزم تا ارتب اط خ ويش را با خداوند متع ال(جل‬
‫جالله) قايم نماييم ‪ .‬طبعا برای قايم نمودن ارتباط با خداون د(جل جالل ه) وس ايل زي ادی وج ود دارد ومهم ترين وس يله داش تن‬
‫ايم ان راسخ ‪ ،‬وعمل به تم امی احک ام الهی ميباشد ‪ .‬اين ط رز زن ده گی س بب ميش ود که انس ان م ومن ارتب اط خ ويش را با‬
‫خداوند(جل جالله) قايم نمايد (هرگاه بخ واهيم با خداوند ص حبت نم اييم ‪ ،‬نم از بخ وانيم زي را نم از س خن گفتن با پروردگ ار‬
‫ميباشد ‪ ،‬وهرگ اه بخ واهيم که خداوند با ما ص حبت نمايد الزم است ق رأن عظيم الش ان را با معنا ومفع وم آن مطالعه نم اييم‪،‬‬
‫زيرا قرآن کالم خداوند است و تمامی سخنان پروردگار درقرآن عظيم الشان ذکراست ) ‪.‬‬
‫انسان بی نماز ارتباطی با خداوند ندارد ويا به عباره ديگر او با خدا گپ نميزند ‪ ،‬وکسی که قرآن نميخواند ‪ ،‬درحقيقت‬
‫نميخواهد سخنان خ دا را بش نود ‪ ،‬وکس يکه مع انی کالم خ دا را نميداند نميخواهد که س خنان وگفته پروردگ ار را بدان د‪ .‬زي را‬
‫هرگا ه اين انسان روزانه ده دقيقه وقت خ ود را ص رف مطالعه ترجمه ق رآن نمايد بعد از سه چه ار م اه اک ثريت ق رآن را با‬
‫معنايش ميداند ‪.‬‬
‫هرکسی را که دوست داريم باوی ارتب اط ما ق ايم است ‪ ،‬به خانه اش م يرويم ‪ ،‬درمجالسش اش تراک ميک نيم‪،‬دربرنامه‬
‫های ما فراموش ما نميشود‪،‬وبرای رضايت وی هميشه کاری ميکنيم تا اورا خشنود سازيم ‪ .‬درقرآن عظيم الشان که ( وال ذين‬
‫آمنوا اشد حبا هلل ) کسانيکه ايمان دارند محبت بسيار قوی با هللا(جل جالله) دارند ‪.‬‬
‫اين محبت ودوستی با خداوند(جل جالله) زمانی ثابت ميگردد که با خدا (جل جالله) ارتباط داشته باش يم ‪ ،‬به خانه اش‬
‫برويم‪،‬درمجالس مااورا بياد داشته باشيم وبرای رضايت وی س عی وتالش نم اييم‪ .‬اگرچ نين نباشد ارتب اط ما با خ الق ما قطع‬
‫شده ‪ ،‬ودعوای دوستی ما هم غلط ودروغ خواهد بود ‪.‬‬

‫وسيله قراردادن مطابق طريقه پيامبر( صلي هللا عليه وسلم )‬


‫هرگاه آيات قرآني واحاديث را دراين زمينه مورد بحث وتحقيق قراردهيم ‪ ،‬واعمال صحابه كرام ودانش مندان اس المي‬
‫را دراين زمينه پ ژوهش نم اييم‪،‬به بس يار س اده گي مفه وم وس يله را پي خ واهيم ب رد ‪ .‬زي را به ترين وس يله ب راي رض ايت‬
‫پروردگ ار متع ال عمل به آنچه امرنم وده است ميباشد ‪ .‬خداوند متع ال(جل جالل ه)رابه يگ انگي پرس تش نم ودن‪،‬احک ام الهی‬
‫رادرساحات مالي ‪،‬بدني‪،‬فکري‪،‬اجتماعي‪ ،‬اقتصادي وسياسي به گونهء درست تطبيق نمودن‪ ،‬وسايلي اند ب راي کسب رض اي‬
‫پروردگار ‪.‬‬
‫س ـبِيلِ ِه لَ َعلَّ ُك ْم‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫قرآن عظيم الشان درين مورد ميفرمايد ‪( :‬يَاأيُّ َها الَّ ِذينَ آ َمنُوا اتَّقُوا هَّللا َ َوا ْبتَ ُغوا إِلَ ْيـ ِه ا ْل َو ِ‬
‫س ـيلَة َو َجا ِهـدُوا فِي َ‬
‫تُ ْفلِ ُحونَ ) اى كسانى كه ايمان آورده ايد‪ :‬تقوا و پرهيزگارى پيشه كنيد‪ .‬وسيله اى ب راى تق رب به خ دا انتخ اب نماييد‪ ،‬ودر راه‬
‫خدا جهاد نماييد‪،‬شايد درمسير رستگارى قرار گيريد‪ .‬المائدة ‪35 /‬‬
‫عالمه ابن كثيردرتفسيرآيت شريف ميفرمايد ‪ :‬حضرت عبدهللا ابن عباس (رضي هللا عنهما) وسيله را به معن اي تق رب‬
‫به خداوند تفسيرنموده است ‪.‬‬
‫حضرت قت اده درتفس يراين آيت ميفرماي د‪ (:‬تقرب وا إليه بطاعته والعمل بما يرض يه) به خداوند متع ال ( جل جالله ) به‬
‫طاعت وعمل به آنچه او را راضي ميسازد‪،‬تقرب ونزديكي حاصل نماييد ‪.‬‬
‫ص احب تفس يرنمونه در ذيل تفس ير اين آيت ميفرماي د‪ ( ( :‬موض وع مهمى كه در اين آيه بايد م ورد بحث ق رار گ يرد‬
‫دستورى است كه درباره انتخاب وسيله دراين آيه به افراد با ايمان داده شده است ‪.‬‬
‫وسيله دراصل به معنى تقرب جستن و يا چيزى كه ب اعث تق رب به ديگ رى ازروى عالقه و رغبت ميش ود مى باش د‪.‬‬
‫بن ابراين وس يله در آيه ف وق مع نى بسياروس يعى دارد و هر ك ارو هر چ يزى را كه ب اعث نزديك ش دن به پيش گاه مق دس‬
‫پروردگار ميشود شامل ميگردد كه مهمترين آنها ايمان به خدا و پيامبراكرم (ص لى هّللا عليه و آله و س لّم ) و جه اد و عب ادات‬

‫‪69‬‬
‫همچون نماز و زكات و روزه و زيارت خانه خدا و همچنين صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاقهاى پنهانى و آش كار و‬
‫همچنين هر كار نيك و خير ميباشد‪ )).‬تفسير نمونه در ذيل تفسير همين أيت شريف ‪.‬‬
‫امام ابن كثير ميفرمايد‪:‬وسيله همچنان يكي ازمقامات ع الي جنت ميباش د‪ ،‬كه آن مق ام حض رت محمد ( ص لى هللا عليه‬
‫وسلم ) است ‪.‬‬
‫درصحيح بخاري ازحضرت جابربن عبدهللا (رضي هللا عنه) روايت است ‪ ،‬كه پيامبر( صلى هللا عليه وس لم) فرم ود ‪:‬‬
‫هركه آذان را بش نود‪،‬وبگويد ‪ (:‬اللهم رب هــذه الــدعوة التامة والصــالة القائمة آت محمــدا الوســيلة والفضــيلة وابعثه مقاما‬
‫محمودا الذي وعدته ) شفاعت روز قيامت براي وي حالل ميگ ردد به اس اس آيت ش ريف ف وق واح اديث وارش ادات علم ای‬
‫اسالم ‪،‬برای رسيدن به بارگاه الهی‪،‬وسايلی مختلفی وجود دارد ولی سوال مهم دراينجا مطرح ميگردد که بهترين وسيله برای‬
‫جلب رضايت خداوند متعال ( جل جالله ) چی ميباشد ‪.‬‬
‫درجواب ميتوان گفت که وسايل درست ومشروع بسيارزيادی وجود دارد که ميتوان آنرا وسيله برای رض ايت خداوند‬
‫متعال استعمال نمود که مهمترين اين وسايل ايمان ‪ ،‬اعمال نيک وشايسته ومص رف نم ودن ام وال ب رای فق راء ومس کينان ‪،‬‬
‫وغيره امورمشروع ميباشد ‪.‬‬
‫سوال ديگری چنين مطرح ميگردد که برای حل مشکالت ما کدام وسايل را ميتوان تقديم نمود ؟‬
‫جواب اين سوال نيز به ايمان واعمال نيک تعلق ميگيرد که وسايلی برای رضايت خداوند ميباشند‪.‬‬
‫همچنان برای توسل به دربارالهی وسايل مشروع ذيل را ميتوان ياد آوری نمود ‪:‬‬

‫‪ -1‬توسل با نامهاي هللا ‪ ،‬مثل ‪ :‬يا غفور ‪ ،‬ي ارحيم ‪ ،‬يا رحمن ‪ ،‬يا ذالجالل واالك رام ‪ ،‬و مثل دع اي مش كالت و غم كه‬
‫از حضرت عبدهللا ابن مسعود روايت شده است ‪:‬اللهم إنی عبدك‪،‬ابن عبدك ‪،‬ابن امتك‪ ،‬ناصيتي بيدك م اض في حكم ك‪ ،‬ع دل‬
‫في فضاؤك ‪،‬أسالك اللهم بكل اسم هو لك س ميت به نفسك ‪ ،‬او انزلته في كتابك أو علمته اح دا من خلقك او اس تاثرت به في علم‬
‫الغيب عندك أن تجعل القرآن ربيع قلبي‬
‫‪ -2‬توسل به هللا به صفاتش مثل ( اللهم إن أسالك بأسمائك الحسنى و صفاتك العليا )‬
‫‪ -3‬توسل به هللا و ايم ان را وس يله ق رار دادن ‪ ،‬مثل ‪ :‬اللهم إنی آمنت بك و برس ولك ف اغفر لي او فق ني ) ( ربنا إننا‬
‫سمعنا مناديا ينادي لإليمان أن آمنوا بربكم فآمنا ربنا فاغفر للنا ) آل عمران ‪192/‬‬
‫‪ -4‬توسل بواسطه اعمال صالحه ‪ ،‬مثل سه شخصيكه در سفري ميفرفتند‪،‬مشكلي برايشان بيدا شد به غاري پناه بردند‬
‫و س نگ ب زرگي از ك وه ل ول خ ورد و درمقابل س وراخ غ ار افت اد و غ ار را بند نم ود ح يران ماندند چي كنند ‪ ،‬بجز کمک‬
‫خداوند (جل جالله) راهی ديگری نبود ‪،‬هر كدام يك عمل نيك خويش را به هللا (جل جالله ) بيان نمود‪،‬يكي نيكي با وال دين را‬
‫پيش كرد‪ ،‬ديگ رش عفت وپاك دامني خ ويش را بي ان داش ت‪،‬وآخ ری هم وفا در ام انت به خ ادمش ‪ ،‬س پس هر ك دا م ميگفت‬
‫( اللهم إن كنت فعلت ذلك من أجلك فافرج عنا ما نحن فيه) پروردگار هرگاه من اينکار را برای رضايت تو کرده باشم ‪ ،‬برای‬
‫ما خالصی ازاين مصيبت را نصيب نما ‪ ،‬آن سنك با دعاي هركدام كم كم دور ميشد‪،‬تا اينكه خارج شدند‪،‬آنان عمل نيك خ ود‬
‫را وسيله قرار دادند ‪.‬‬
‫‪ -5‬توسل به هللا با ذكر حال خودش ‪ ،‬آن شخص حال بيچاره گي و ناتواني خود را بيان داشته به هللا رجوع نمايد ‪ ،‬مثل‬
‫دعاي حضرت زكريا (عليه السالم) (رب إني و هن العظم مني واشتعل الرأس شيبا و لم أكن بدعائك ربي شقيا ) مريم ‪4/‬‬
‫‪ -6‬توسل به دعاي يك ش خص نيك ‪ ،‬مثال به ن زد يك انس ان با تق وا كه حي ات داش ته باشد رفته و از او بخواهد ب رايش‬
‫دعاي خير كند‪،‬صحابه (رضي هللا عنهم ) از پيامبر(صلى هللا عليه وسلم ) ميخواستند تا برايشان دعا نمايد ‪.‬‬

‫كمك خواستن ازخد ايا ازانسانها‬

‫يك نقطه بسيار مهم اينست كه مدد وكمك خواستن صرف مربوط خداوند (جل جالله) بوده ‪ ،‬وهرفرد مس لمان روزانه‬
‫‪ ،‬چندين بار درنماز خويش اين آيت مباركه را درمقابل پروردگارعالميان خوانده وتعهد ميدارد كه (إياك نعبد وإي اك نس تعين)‬
‫خاص ترا عبادت ميكنيم و خاص از تو كمك ميخواهيم ‪ ،‬وازينكه انسان درنماز هاي خويش درمقابل خداوند اين تعهد را نمود‬
‫‪ ،‬الزم است كه اين تعهد را درخارج نماز بصورت دقيق عملي نمايد ‪ ،‬دوم اينكه درنخستين سورهء قرآن اين درس را خداوند‬
‫(جل جالله) براي مؤمنان داده است كه ‪ :‬عبادت وكمك خواستن تان صرف از من باشد‪،‬يعني درتم امي اوق ات درم واجهت با‬
‫تمامي مشكالت ( يا هللا – يا هللا – ياهللا ) بگوييد ‪ ،‬درين امور نبايد بجز از خداوند (جل جالله) از كسي ديگری مدد خواست ‪،‬‬
‫خداوند متعال در قرآن عظيم الشان صفات خويش را بيان داشته است كه انسان مؤمن مطابق مشكل خ ويش ازخداوند متع ال‬
‫برحسب همان صفتش كه درمورد بيان شده است‪،‬كمك بخواهد‪.‬‬

‫‪70‬‬
‫صاحب تفسيرنمونه درمورد چنين ميگويد (( درآغازهركارالزم است از صفتى استمداد ك نيم كه آث ارش بر سراسر‬
‫جهان پرتوافكن است‪ ،‬همه موجوداترا فرا گرفته و گرفتاران را در لحظ ات بح رانى نج ات بخش يده است ‪.‬به تر است اين‬
‫حقيقت را از زبان قرآن بشنويد آنجا كه مى گويد‪ :‬و رحمتى وسعت كل شيىء‪(:‬رحمت من همه چيز را ف را گرفته است )‬
‫اعراف‪156 /‬‬
‫درجاى ديگراززبان حامالن عرش خدا مى خوانيم ربنا وسعت كل شيىءرحمة ‪(:‬خدايارحمت خود را بر همه چ يز‬
‫گسترده اى ) مؤ من‪7 /‬‬
‫از سوى ديگر مى بينيم پيامبران براى نجات خود از چنگال حوادث سخت و طاقت فرساودشمنان خطرناك ‪ ،‬دست‬
‫به دامن رحمت خ دا مى زدند ق وم (موس ى) ب راى نج ات ازچنگ ال فرعوني ان مى گويند و نجنا برحمتك ‪(:‬خ دايا ما را به‬
‫رحمت خود رهائىبخش)يونس‪86/‬‬
‫درم ورد(ه ود)وپ يروانش چ نين مى خ وانيم‪:‬فانجينــاه والــذين معه برحمة منا‪:‬هودوپ يروانش را به وس يله رحمت‬
‫خويش(ازچنگال دشمنان)رهائى بخشيديم (اعراف ‪.)72‬‬
‫اصوال هنگامى كه حاجتى از خدا مى طلبيم مناسب است او را با صفاتى كه پيوند با آن حاجت دارد توصيف ك نيم‬
‫مثال عيسى مسيح (عليه السالم ) به هنگام درخواست مائ ده آس مانى (غ ذاى مخص وص) چ نين مى گوي د‪ :‬اللهم ربنا انــزل‬
‫علينا مائدة من السماء … و ارزقن او انت خ يرالرازقين ‪(( :‬ب ار الها مائ دهاى از آس مان بر ما ن ازل گ ردان … و ما را‬
‫روزىده و تو بهترين روزى دهندگانى )) (مائده ‪.)114‬‬
‫((نوح )) پيامبر بزرگ خدا نيز اين درس را به ما مى آم وزد‪ ،‬آنجا كه ب راى پي اده ش دن از كش تى در يك جايگ اه‬
‫مناسب ‪ ،‬چنين دعا كند رب انزلنى منزالمباركا و انت خير المنزلين‪(( :‬پروردگارا! مرا به ط رز مب اركى ف رود آر كه تو‬
‫بهترين فرود آورندگانى )) (مؤمنون ‪.)29‬‬
‫و نيز ((زكريا)) به هنگام درخواست فرزندى از خ دا كه جانش ين و وارث او باشد خ دا رابا ص فت خ ير ال وارثين‬
‫توصيف مى كند و مى گويد رب التذرنى فردا و انت خير الوارثين ‪:‬خداون دا! م را تنها مگ ذار كه تو به ترين وارث انى ))‬
‫(انبياء‪ .)89‬بنابراين در موردآغاز كارها به هنگ امى كه مى خ واهيم با ن ام خداوند ش روع ك نيم بايد دست به دامن رحمت‬
‫واسعه او بزنيم ‪ ،‬هم رحمت عام و هم رحمت خاصش آيا براى پيشرفت در كارها و پيروزى برمشكالتصفتى مناس بتر از‬
‫اين صفات مى باشد؟!‬
‫ج الب اينكه ن يروئى كه همچ ون ن يروى جاذبه ‪ ،‬جنبه عم ومى دارد و دلها را به هم پيوند مى دهد همين ص فت‬
‫رحمت است ‪ ،‬براى پيوند خلق با خالق نيز از اين صفت رحمت بايداستفاده كرد‪.‬‬
‫از كارها دل از همه جا بر مى‬ ‫رحيم در آغ‬ ‫رحمن ال‬ ‫تين با گفتن بسم هللا ال‬ ‫ان راس‬ ‫مؤ من‬
‫كنند و تنها به خدا دل مى بندند‪ ،‬و از او استمداد و يارى مى طلبند‪ ،‬خداوندى كه رحمتش فراگير است ‪ ،‬و هيچ موج ودى‬
‫از آن ‪ ،‬بى نصيب نيست ‪.‬‬
‫اين درس را ن يز از بسم هللا به خ وبى مى ت وان آم وخت كه اس اس ك ار خداوند بر رحمت است ))تفس يرنمونه‬
‫درتفسير سوره فاتحــه ‪.‬‬
‫در تفسير ( إياك نعبد وإي اك نس تعين ) ام ام بن كثيرميگويد‪ :‬إي اك ب راي اين بي ان ش ده كه درم ورد اهتم ام ووي ژه گي‬
‫درنظرگرفته ش ود يع ني خ اص ت را ميپرس تيم وخ اص برتو توكل نم وده‪،‬كمك ميخ واهيم ‪ ،‬واين ك املترين درجه ط اعت‬
‫ميباشد‪،‬وتمامي دين به همين دومعنا رجوع ميکند‪ ،‬امام ابن كثيردرادامه سخنان خويش ميگوي د‪:‬دانش مندان س ابق س وره فاتحه‬
‫را سر قرآن ميناميدند و سراساسي درهمين (إياك نعبد وإياك نستعين) ميباشد زي را بخش اول (إي اك نعب د) آن دوري وب رائت‬
‫ازشرك است و بخش دوم (إياك نس تعين) ب يزاري وب رائت است از ق وت ويا بازگشت ازک اری از آن بواس طه انس ان‪،‬و همه‬
‫امور را صرف به ذات پروردگار متعال (جل جالله) تف ويض نم ودن اس ت‪ ،‬ام ام ابن كث ير در تفس يراين آيت ‪ ،‬آي ات ق رآني‬
‫ديگري را ب راي فهم درست معن اي اين آيت نين تش ريح ميکند ‪ :‬اين معنا درآي ات ق رآني ديگ ري ن يز نهفته است چنانچ ه هللا‬
‫تعالى ميفرمايد ‪( :‬فاعبده وتوكل عليه وما ربك بغافل عما تعملون) اورا عبادت نما ‪ ،‬وبروي توكل كن ‪ ،‬پروردگارتان ازآنچه‬
‫ميكنيد بي خ بر نيست ‪( ،‬ق ل هو ال رحمن آمنا به وعليه توكلنا) بگو هم ان ذات رحم ان است كه ب وي ايم ان آورديم ‪،‬و ب روي‬
‫توكل ميك نيم ‪( ،‬رب المش رق والمغ رب ال إله إال هو فاتخ ذه وكيال) پروردگارمش روق ومغ رب‪،‬نيست الهي بج زاو‪،‬او را‬
‫ياروياور خويش قرار دهيد ‪.‬‬
‫مفهوم خطاب درين آيت شريف (خاص ترا) بدين معناست كه انس ان درمقابل پروردگ ار ق رار دارد و ب رايش ميگويد‬
‫كه خاص ترا عبادت ميكنيم وخاص از تو كمك ميخواهيم‪،‬درمورد اينكه چرا (عبادت) را بر (كمك ومدد خواهي) تقديم نم وده‬
‫است ‪،‬امام ابن كثير ميفرمايد ‪ :‬زيرا عبادت هدف اصلي بوده ‪ ،‬واستعانت وكمك خواهي ازخداوند وسيله ب راي عب ادت حقيقي‬
‫ميباشد ‪.‬‬

‫‪71‬‬
‫ام ام قرط بي درتفس يراين آيت ميفرمايد ‪ :‬مفه وم "وإي اك نس تعين" يع ني كمك ‪ ،‬تاييد وتوفيق را درام ور خ ويش‬
‫پروردگارا از توميخواهيم ‪.‬‬

‫نشانه های انسان جنتي‬


‫مسلمانان با خواندن حديث شريف (إنما األعمال بالخواتيم ) چنين عقيده ميکنند که هرگاه انس اني آخ رين س خنش (الإله‬
‫إال هللا ) باشد ‪ ،‬او جن تي است وهرگ اه اين كلمه را خوان ده نتواند ‪ ،‬او از دنيا بي ايم ان م يرود ‪ ،‬اين يك حقيقت است ولي اين‬
‫مطلب مهم است كه انس ان بداند كه ك دام اش خاص ميتوانند كه اين كلمه را درآخ رين لحظ ات عمر بزب ان بياورند آيا خوان دن‬
‫کلمه در آخرين لحظات عمر يک تصادف است که هرکسي شايد با اين تصادف روبرو گردد ‪ ،‬ويا روش هاي روزانهء انسان‬
‫نقشي درين لحظات خطرناک آخري عمر دارد ؟‬
‫حقيقتا اين سخن را بايد دقيق دانست كه (إذا تكرر الكالم على اللسان استقرفي القلب) هرگاه سخني درزبان زياد تك رار‬
‫گردد ‪ ،‬آن سخن باآلخره به اساس تكرار زياد به قلب انتقال نم وده و درقلب انس ان اس تقرار حاصل مينماي د‪،‬هرگ اه كسي همه‬
‫روزه به ذكر خداوند ( جل جالله ) مشغول باشد ‪ ،‬با خش وع وتواضع زي اد به درب ار پروردگ ار( جل جالله ) نم از بخواند ‪،‬‬
‫ق رآن ش ريف را با معنا وتفكر بخواند ‪ ،‬كلمه طيبه را روزانه چن دين ب ارتكرار نماي د‪،‬هميشه هللا اكبربگويد ‪ ،‬اعض اي ب دن‬
‫خويش را از حرام خوري نگهداري نمايد ‪ ،‬وزبان خويش را به اموري مشغول نمايد که درآن رضايت پروردگار نهفته است‬
‫‪ ،‬باآلخره اين سخنان از زبان وي به قلبش انتقال نموده‪،‬نورحقيقي ايمان‪،‬قلب او را فرا ميگيرد ‪ ،‬وهنگام جان كندن‪،‬زبانش كه‬
‫از فرط تشنگي خشك ميگردد ‪ ،‬وتوان انسان از بين رفته ‪ ،‬نميتواند كه به آساني مط ابق آرزوي خ ود عملي را انج ام دهد ويا‬
‫سخنی را بزبان آورد‪ ،‬درين لحظهء خطرناک‪،‬همان سخني بزبانش ميايد كه درقلبش وجود دارد ‪.‬‬
‫بي بي عايشه (رضي هللا عنها) ميفرمايد که پيامبر(ص لي هللا عليه وس لم) را هنگ ام م رگش دي دم که درن زدش ظ رفي‬
‫ازآب ب ود‪،‬دست مب ارکش را به آب داخل مينم ود وس پس روي مب ارکش را به آن ترميک رد وميگفت ‪ :‬پروردگ ارا ! م را در‬
‫سکرات مرگ کمک نما ‪)1( .‬‬
‫نبايد غافل بود که جان کندن باالي پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) نيز چنين سخت بوده است ‪ .‬وازف رط س ختي دس تش را‬
‫به ظرف آب غوطه مينمود ‪ ،‬وروي مبارکش را تر مينمود‪،‬او که محبوب پروردگاربود ‪.‬‬
‫در مورد اينكه انسان جنتي ودوزخي در دينا چگونه عالمات دارند‪:‬بهترين جوابگوي آن اين حديث شريف است ‪:‬‬
‫ض َي هَّللا ُ َع ْن هُ گفت ‪:‬ما درجنــازهء اشــتراك داشــتيم كه درمنطقه بقيع بــود ‪ ،‬درين هنگــام حضــرت‬ ‫حضــرت ْ َعلِ ٍّي َر ِ‬
‫پيــامبر(ص لي هللا عليه وس لم) تشــريف آورده نشســتند وماهمه دراطــرافش نشســتيم ‪،‬آنحضــرت فرمــود‪:‬هر كسي ازشــما‬
‫جايگاهش درجنت ويادوزخ‪،‬خوشبختي وبد بختي اش نوشته شده است‪،‬شخصي پرسيد‪ :‬اي رســول خــدا!آيا به آنچه نوشــته‬
‫شده است اكتفا نكنيم ؟ واعمال خويش را ترك نكنيم ؟‬
‫پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) فرمود ‪ :‬انسانهاي نيك بخت بطرف اعمال نيك بختــان ميرونــد‪ ،‬وانســان هــاي بد بخت به‬
‫سـنَى) ازين‬‫ق بِا ْل ُح ْ‬ ‫اعمــال بد بختــان مشــغول ميشــوند ‪ ،‬ســپس اين آيت شــريف را تالوت نمــود ( فَأ َ َّما َمنْ أَ ْعطَى َواتَّقَى َو َ‬
‫صـ َّد َ‬
‫حديث شريف معلوم ميشود‪،‬كه عاقبت انسان به همان اعمال دنيوي تعلق دارد كه انجام ميدهد‪،‬مردمان نيك بخت‪،‬كاره اي اهل‬
‫سعادت را انجام داده‪،‬تقوا ميكنند‪،‬اعمال خير را انج ام ميدهن د‪،‬ولي انس انهاي ب دبخت اين توفيق را حاصل نميكنن د‪،‬زي را آن ان‬
‫قلب خود‬
‫را تسليم شيطان ميكنند‪،‬عالقمندي خويش را به گناهان نسبت به نيكي زي اد تر اب راز ميدارند ‪ ،‬وهمين نشست آن ان ‪ ،‬با‬
‫بدكاران واستمراريت درگناه ومعصيت سبب ميشود كه باآلخره درجمله اهل شقاوت شامل ميگردند ‪)1( .‬‬

‫خاندان نبوتش گـم شـــد‬ ‫پـسرنـوح با بـدان بـنشست‬


‫پي نيكان گرفت ومردم شـد‬ ‫سگ اصحاب كهف روزي چند‬
‫بهرصورت اكنون هرکسي بايد بداند که در زنده گي روزم رهء خ ويش چي اعم الي را انج ام ميده د؟ به ك دام س خنان‬
‫مشغول ميشود ‪ ،‬اوقلبا چي را دوست ميدارد ؟‬
‫هرگاه زبان او به ياد خداوند (جل جالله) مشغول بوده ‪ ،‬وقلبش اين محبت را حاصل نموده باشد ‪.‬‬
‫هرگاه اوبه طاعت الهي مشغول بوده ‪ ،‬وهميشه ياد خداوند( جل جالله ) زبان وقلبش را فرا گرفته باشد‪.‬‬
‫هرگاه اين انسان نمازهاي پنج وقت خويش را بصورت درست ادا نم وده‪،‬ودره رركعت نم از چن دين ب ار هللا اكبرگفته‬
‫باشد ‪.‬‬
‫هرگاه گوش او به شنيدن قرآن‪،‬ياد خداوند ( جل جالله ) وصداي آذان عادت نموده باشد ‪.‬‬

‫‪72‬‬
‫هرگاه خوراکش حالل بوده‪،‬وزبانش باغذاي حالل تغذيه شده‪،‬وعبادتش داراي پاکي مادي ومعن وي باشد ‪ .‬ب دون شک‬
‫سخنان حق ‪ ،‬وطلب رزق حالل از زبانش به قلبش انتقال نموده‪،‬او درآخرين لحظات عمر كه زبانش نميتواند مط ابق خواس ته‬
‫وي ح ركت كند ‪ ،‬تم امي كلم ات قلب وي بزب انش ج اري ش ده‪،‬و همين كلم اتي را كه زي اد گفته وش نيده ودرقلبش‬
‫مستقرشده‪،‬خارج شده‪،‬وبه زبانش جاري ميگ ردد‪،‬او درهنگ ام م رگ با گفتن‪،‬هللا اك بر‪،‬الإله إال هللا‪،‬وتكرارآي ات ق رآني وف ات‬
‫مينمايد‪.‬وخاتمه اش به همين الفاظ ميگردد ‪.‬‬
‫ب رعكس اين مطلب ‪ ،‬هرگ اه كسي از ي اد خداون د(جل جالل ه) غافل باش د‪،‬ودرتم امي روز يكب ارهم كلمه (الإله إال هللا‬
‫محمد رس ول هللا ) بزب انش نباشد ‪ ،‬به ع وض ش نيدن ق رآن‪،‬گوش هايش به ش نيدن ام وري مش غول باش دكه در آن غضب‬
‫خداوند(جل جالله)نهفته است ‪ ،‬چشمانش به ديدن امورمبتذل مصروف باش د‪ ،‬وزب انش هميشه به م زاح ‪ ،‬لهو ‪ ،‬بد گ ويي ها ‪،‬‬
‫وياهم دنياپرستي ‪،‬پول پرستی ‪،‬ثروت ‪ ،‬هم چشمي ها ‪ ،‬و شكم پرستي ها مشغول باشد و يگانه هدفش زنده گي دنيا باشد‪،‬همين‬
‫امور باآلخره اززبان وي خارج شده ‪،‬به قلبش انتقال ميكند ‪.‬‬
‫درهنگام جان كندن عين كلمات قلبي وي ‪ ،‬بزبانش جاري ميگردد ‪.‬‬
‫يكتن ازدانشمندان اسالم ميگويد‪:‬من هنگام مرگ يك شخص برايش كلمه شهادت را تلقين مينمودم ‪ ،‬ولي اين شخص به‬
‫عوض خواندن كلمه ‪،‬به گفتن لهويات مصروف بود ‪.‬‬
‫خواهري قصه ميكند كه من باالي جنازهء يك خانمي قرار داشتم كه زبانش به لعنت ودشنام گويي عادت داشت ‪،‬هنگ ام‬
‫مرگ او همين كلمات دشنام را تكرار مينمود ‪.‬‬
‫‪-------------------------------------------------------‬‬
‫سـ ُح َو ْج َهـهُ ِبا ْل َمــا ِء ثُ َّم‬
‫َح ثُ َّم يَ ْم َ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم َوه َُو يَ ُموتُ َو ِع ْن َدهُ قَد ٌ‬
‫َح ِفي ِه َمــا ٌء فَيُـد ِْخ ُل يَـ َدهُ ِفي ا ْلقَـد ِ‬ ‫شةَ قَالَتْ َرأَيْتُ َر ُ‬
‫سو َل هَّللا ِ َ‬ ‫‪( -1‬عَنْ عَا ِئ َ‬
‫ت)حديث نمبر( ‪ )1612‬ابن ماجه ‪.‬‬ ‫يَقُو ُل اللَّ ُه َّم أَ ِعنِّي َعلَى َ َ ِ َ ْ ِ‬
‫و‬ ‫م‬ ‫ْ‬
‫ل‬ ‫ا‬ ‫ت‬‫ا‬ ‫َر‬
‫ك‬ ‫س‬
‫يك داكترمتخصص قلب ‪ ،‬كه خ ودش يک ش خص مت دين وخداش ناس است ‪ ،‬ميگويد كه من هنگ ام عملي ات شخصي ‪،‬‬
‫ديدم كه او درحالت جان كندن است ‪ ،‬خواستم ب رايش كلمه را تلقين نم ايم ‪،‬آن ش خص بط رفم دي ده گفت ‪ :‬داكترص احب ! من‬
‫منظورت را ميفهمم ‪ ،‬كوشش ميكنم ‪ ،‬ولي نميتوانم ‪.‬‬
‫شخص ديگر حكايت ميكند كه من هنگام جان كندن شخصي متوجه بودم كه او به عوض خواندن كلمه‪،‬آهنگ ه ايي را‬
‫كه بيست وچهارساعت ميشنيد‪،‬وياهم درحاالت تنهايي زمزمه مينمود‪ .‬بزبان مياورد ‪.‬‬
‫وكسي هم قصه ميكند كه من شخصي را دي دم كه درهنگ ام ج ان كن دن ب رايش كلمه راتلقين ميك رديم او نا اگانه ص دا‬
‫ميزد كه اينقدر پول به نزد فالن است‪،‬فالن را فريب دادم‪،‬پول فالن را گرفتم‪.‬‬
‫اين است عالم ات س وء خاتمه ‪ .‬كه خداون د(جل جالل ه)همه م ارا توفيق دهد تا زب ان وفكر خ ويش را در زن ده گي‬
‫مصروف امور مفيدي نماييم ‪ ،‬تا قلب ما به آن عادت نموده ودرآخر عمر كلماتي از قلب ما بزبان ما بيايد كه موجب رض ايت‬
‫هللا(جل جالله) گردد ‪.‬‬
‫گندم از گندم برويد جـو ز جـو‬ ‫ازمکافات عمل غافل مباش‬

‫‪----------------------------------------‬‬

‫‪73‬‬
‫ال ُكنَّا فِي َجنَ ازَ ٍة فِي بَقِي ِع‬ ‫ض َي هَّللا ُ َع ْن هُ قَ َ‬ ‫ُور ع َْن َس ْع ِد ب ِْن ُعبَ ْي َدةَ ع َْن أَبِي َع ْب ِد ال رَّحْ َم ِن ع َْن َعلِ ٍّي َر ِ‬ ‫ال َح َّدثَنِي َج ِري ٌر ع َْن َم ْنص ٍ‬ ‫‪َ )1‬ح َّدثَنَا ع ُْث َمانُ قَ َ‬
‫ب‬ ‫ُ‬ ‫اَّل‬
‫س َمنفو َس ٍة إِ كتِ َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ال َما ِمنك ْم ِم ْن أ َح ٍد َما ِم ْن نَف ٍ‬ ‫ُ‬
‫ص َرتِ ِه ث َّم قَ َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫س فَ َج َع َل يَنكت بِ ِمخ َ‬ ‫َّ‬
‫ص َرة فَنَك َ‬ ‫ٌ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعل ْي ِه َو َسل َم فَقَ َع َد َوقَ َع ْدنَا حَوْ لهُ َو َم َعهُ ِمخ َ‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْالغَرْ قَ ِد فَأَتَانَا النَّبِ ُّي َ‬
‫َ‬
‫ص ي ُر إِلى‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ع ال َع َم َل ف َمن َك انَ ِمنا ِمن أه ِل َّ‬
‫الس َعا َد ِة ف َسيَ ِ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫ُول ِ أف نَت ِك ُل َعلى ِكتَابِنَا َونَ َد ُ‬ ‫اَل‬‫َ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬ ‫ال َر ُج ٌل يَا َرس َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫ً‬
‫ب َشقِيَّة أوْ َس ِعي َدة فق َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ار َوإِ قد كتِ َ‬ ‫اَّل‬ ‫َمكَانُهَا ِم ْن ْال َجنَّ ِة َوالنَّ ِ‬
‫َ‬
‫او ِة فيُيَ َّسرُونَ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ال أ َّما أه ُل ال َّس َعا َد ِة فيُيَ َّسرُونَ لِ َع َم ِل ال َّس َعا َد ِة َوأ َّما أه ُل الشق َ‬ ‫َ‬
‫او ِة ق َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫صي ُر إِلى َع َم ِل أه ِل الشق َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫او ِة ف َسيَ ِ‬ ‫َع َم ِل أَ ْه ِل ال َّس َعا َد ِة َوأَ َّما َمن كانَ ِمنا ِمن أه ِل الشق َ‬
‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫آْل‬
‫ص َّد َق بِال ُح ْسنَى ا يَةَ‬
‫ْ‬ ‫او ِة ثُ َّم قَ َرأَ فَأ َ َّما َم ْن أَ ْعطَى َواتَّقَى َو َ‬ ‫ِل َع َم ِل ال َّشقَ َ‬
‫نشانه های انسان دوزخي‬

‫براي اينكه انسان مؤمن بتواند‪ ،‬بدي ها رها نمايد‪،‬الزم است تا بدي ها را بشناسد‪ ،‬دانشمندي را پرس يدند که ( أدب‬
‫ازكي آموختي ؟ گفت ‪ :‬از بي ادبان‪،‬زيرا هرچه آنان کردند برخالف آن کردم) ‪.‬‬
‫حضرت أبوحذيفه بن اليمان (رضي هللا عنه) كه يك صحابي بزرگوار پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) ب ود ميفرمايد‬
‫كه تمامي مردم ازنيكي ها ميپرسيدند و من از بدي ها ميپرسيدم تا خود را از آنها وقايه کنم ‪.‬‬
‫دانستن نشانه ها‪،‬وعالمات انسانهاي دوزخي ‪،‬بهترين درسي است براي هرمسلمان‪،‬تا بداند كه كدام اعمالي است كه‬
‫سبب رفتن انسان به دوزخ ميگردد‪،‬وخود را از چنين اعمال وقايه نمايد‪،‬ميتوان اين اعمال را درنقاط ذيل مفصال بيان نمود ‪:‬‬
‫‪ -1‬قلب بي درک (غفلت)‪ :‬نخست اينكه آنها قلبه ائى دارند كه با آن درك و انديشه نمى كنند (لهم قل وب اليفقه ون‬
‫بها)‪.‬منظور اينكه با فكروانديشه سالم درمورد حقايق فكر نميكنند‪،‬زنده گي را ه دف ق رار داده‪،‬خ ود را به گم راهي ها ع ادت‬
‫ميدهند‪.‬‬
‫بدترين مرض ويا به عبارت ديگربد ترين مصيبت برای يک انسان غفلت است ‪ ،‬زيرا بس ياری انس انهای گنهک ار بعد‬
‫ازينکه احساس مالمتی ميکنند‪،‬وميفهمند که به گن اه مبتال هس تند ‪ ،‬ب اآلخره روزی از روزها توبه ميکند ‪ ،‬وازراه س عادت که‬
‫بازگشت به خداپرستی واعمال نيک است اس تفاده نم وده ‪ ،‬وبه س وی پروردگ ار رج وع ميکند ‪ ،‬ب رعکس انس انهای غافل به‬
‫اساس اشباع کاذبانه ای که دارند هميشه ازخود ق انع ب وده ‪ ،‬گن اه را گن اه نميش ارند ‪ ،‬مص ارف بيجا را اص راف نميپندارند ‪،‬‬
‫ورفتن به حق را نوع از ساده گی تلقی ميکنند ‪ ،‬اينگونه انسانها هيچگاهی به حق نميرسند زيرا وظ ايف حقيقی اعض ای ب دن‬
‫را که فکر‪ ،‬تدبر‪ ،‬تعقل ‪ ،‬ونگريستن با بصيرت است فراموش نموده اند ‪.‬‬
‫‪ -2‬استفاده نادرست ازچشمان‪ :‬چش مهاى روشن وحقيقت بين دارند اما با آنها چه ره حق ايق را نمى نگرند وهمچ ون‬
‫نابيناي ان ازكنارآنها مى گذرند (و لهم اعين ال يبص رون به ا) اگرچه چشم انس ان وس يله بس يار ع الي ب راي درک ام ور‬
‫اس ت‪،‬روزانه صد ها ح وادثي همچو زلزله ها ‪ ،‬طوفانها ‪ ،‬وس اير حادث ات دلخ راش را مش اهده ميکنن د‪،‬ولي ع برتي‬
‫نميگيرند‪.‬درتمامی مخلوقات داليل عظمت پروردگار وجود دارد ولی چش مان غافل اين حق ايق را به نظربص ارت نمي بينن د‪.‬‬
‫هزاران انسان درمقابل چشمانشان ميميرند ولی هيچ ع برت نميگيرند ‪،‬اين ص فت فرع ون ب ود که هرگ اه حق ايق را ميديد بی‬
‫تف اوتی ويا انک ارمينمود‪،‬ولی زم انی غ رق شد وعزرائيل را به چش مانش ديد به حق اع تراف نم ود‪،‬ولی اين وق تی ب ود که‬
‫فرصتش ازدست رفته بود و دوزخش درانتظاربود ‪.‬‬
‫‪ -3‬گوشها را مصروف مزخرفات نمودن‪:‬با داشتن گوش سالم ‪ ،‬سخنان حق را نمى ش نوند ويا هم خ واهش ش نيدن اين‬
‫حقايق را ندارند وهمچون كران خود را ازشنيدن حرف حق ‪ ،‬محروم مى سازند (و لهم آذان ال يسمعون به ا) به ش نيدن ام ور‬
‫بيفايده عالقه فراوان دارند ‪ ،‬وهرگاه شخصي براي شان درمورد حقايق دنيا و نهايت انسان ومحاسبه روزقيامت صحبت نمايد‬
‫مانند کران ‪،‬از شنيدن اين امور احساس خستگي ميکنند‪ .‬اين صفت سبب ميشود که از مجالس ترجمه وتفسير قرآن ‪ ،‬ص حبت‬
‫های دينی اجتناب ورزند ‪ ،‬وهرگاه درکدام مجلسی ناگهانی حاضرشوند احس اس خس تگی نم وده ‪ ،‬وميخواهند که ب رای گريز‬
‫ازين مجلس راه بيابند ‪ ،‬زيرا شنيدن حقايق برايش خيلی ها دشوار ميباشد ‪.‬‬
‫پروردگارا ! برای ما توفيق شنيدن حق را نصيب نما ‪ .‬آمين‬
‫‪ -4‬از دست دادن امتياز انساني (تفکيرسالم ) ‪ :‬اينها در حقيقت امتياز آدمى را که در فكر بي دار و چشم بينا و گ وش‬
‫شنوا است متاءسفانه از دست داده اند‪ ،‬مانند ساير زن ده جانه اي ع ادي زن ده گي ميکنند (اولئك كاالنع ام )‪ .‬درحاليکه ص فت‬
‫مومن ان حقيقی تفکر درمخلوق ات ونعم ات الهی ميباشد که اين ص فت انس انرا به ش کرو ذکرخداوند وش ناخت خ الق حقيقی‬
‫وقدرت بيگران وی رهنما ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -5‬پست ساختن خود نســبت به ســاير مخلوقــات‪:‬خداوند متعال (جل جالل ه) انس انرا نس بت به س اير مخلوق ات مک رم‬
‫ومعزز خلق نموده ( ولقد کرمنا بني آدم ) ما انسانرا کرامت داديم ‪ .‬ولي کسانيکه از فکر وانديشه اس تفاده ننم وده ‪ ،‬زن ده گي‬
‫خويش را مانند ساير جنبنده ها بدون درک حق ايق زن دگي س پري ميکنند ‪ ،‬نس بت به آنها پست تر هس تند ‪ ،‬زي را آنها وظ ايف‬
‫خويش را مطابق فطرت خويش انجام ميدهند ‪،‬وازينکه عقل ومنطق ندارند‪،‬ساير حقايق را درک کرده نميتوانند‪،‬ولي کس انيکه‬
‫داراي فکروانديشه هستند‪،‬مسايل دنيوي را که به نفع شان هست‪،‬بسيار خوب درک ميکنن د‪ ،‬وهميشه وقت خ ود را ص رف آن‬
‫ميکنند ‪ ،‬ولي در امور آخرت ازين استعداد ها استفاده نميکنند‪،‬نسبت به س اير مخلوق ات گم راه تراند (بل هم اضل )‪.‬چ را كه‬
‫حيوان داراى اين استعدادها و امكانات نيستند‪ ،‬ولى انسانهای غافل با داشتن عقل سالم و چشم بينا و گوش شنوا امكان هرگونه‬

‫‪74‬‬
‫ترقى و تكامل را دارند‪ ،‬اما براثرهوا پرستى وگرايش به پستيها‪ ،‬اين استعدادها را بال اس تفاده مى گذارن د‪ ،‬و ب دبختى ب زرگ‬
‫آنان از همينجا آغاز مى گردد‪.‬‬
‫‪ -6‬غافل بودن ازحقايق‪ :‬آنها افراد غافل و بيخبرى هستند وبه همين جهت در بيراهه ه اى زن دگى س رگردانند (اولئك‬
‫هم الغافلون ) هرگاه انسان غفلت را پيشه کند و به تاريکي ها رخ نمايد وچنانچه شاعرميگويد ‪:‬‬
‫بگزار تا که افتد وبيند سزاي خويش‬ ‫صد ها چراغ دارد و بيراهـه ميرود‬
‫با داشتن صدها رهنمايي ها ‪ ،‬ارش ادات وداليل روشن ‪ ،‬به بيراهه رفته وبه ت اريکي ها م يرود ‪ ،‬ن ور ايم ان را ت رک‬
‫کرده به تاريکي جهل وگمراهي روان است نتيجه اش چي خواهد شد ؟‬
‫شما تصور کنيد شخصي شاهراه بزرگ قيرشده را که با چراغهاي بزرگ وق وي روشن اس ت‪،‬گذاش ته ‪،‬وبه راه ه اي‬
‫خرابه درنيمه شب ها روان باشد ‪،‬ودرتاريکي ها‪ ،‬وس يله نج ات ميخواه د‪،‬او که خ ودش اين راه خ راب را اختي ار ک رده‪،‬وبه‬
‫عوض روشني ها‪،‬در تاريکي ها درحرکت اس ت‪،‬يا در ک دام گ ودال بد بخ تي ميافتد وي اهم ش ايد کسي دس تش را گرفته او را‬
‫بجايِي ببرد‪،‬ولي اين شخص درين تاريکي کي خواهد بود ‪ ،‬ن اگزير دش مني‪،‬ره زني‪،‬ويا ق اتلي است که درخرابه ها زن ده گي‬
‫ميکند‪،‬وبراي بدست آوردن مقاصد شوم خويش درين تاريکي ها درحرکت است‪،‬اين انسان باآلخره طعمه اين جنايتکار ش ده ‪،‬‬
‫وخود را درهالکت ميابد ‪.‬‬
‫همچن ان کس يکه راه مس تقيم الهي را با چ راغ ه اي روشن ه دايت فرام وش نم وده‪،‬درت اريکي ه اي جه ل‪ ،‬بد بخ تي‬
‫وگمراهي قدم ميزند باآلخره لقمه اي خوبي براي شيطان شده ‪ ،‬ودرنتيجه خود را درهالکت ميابد ‪ .‬وباز همان گفته ای ش اعر‬
‫بروي صدق ميکند که ‪:‬‬
‫بگزار تا که افتد وبيند سزاي خويش‬ ‫صدها چراغ دارد وبيراهـه ميرود‬
‫‪ -7‬دوري از راه هاي سعادت‪:‬راه هاي سعادت وخوش بختي دنيا وآخ رت در انتظ ار ش ان است ولي آنها اين راه ها را‬
‫ترک کرده به بد بختي ه اي رو مي آورن د‪،‬چش مه آب حي ات كن ار دستش ان است ‪ ،‬ولى از تش نگى فري اد مى كش ند‪ ،‬دره اى‬
‫سعادت در مقابل شان باز است‪ ،‬اما حتى به آن نگاه نمى كنند‪.‬‬
‫‪ -8‬رياكاري ‪ :‬رياكاري عبارت از انجام عبادتي براي بدست آوردن موقفي درمي ان م ردم ‪ ،‬وي اهم به ه دف رض ايت‬
‫الهي نه ‪،‬بلكه برای رضايت وافتخاربرانسانها باشد ‪ ،‬بسياري از اشخاص فكرميكنند كه عبادت هاي رياكارانه‪،‬م وجب نج ات‬
‫آنان را‪،‬فراهم ميسازد‪،‬اگرچه مردم با ديدن شکل ظاهري آنان فكرميكنند كه اين شخص عابد وپرهيزگ ار اس ت‪،‬درحاليكه اين‬
‫شخص با قصد ريايي‪،‬تمام اعمال خود را از بين ميبرد ‪.‬‬
‫درگلستان س عدي قصه اي است که گويند شخصي به ن زد پادش اهي رفت غ ذا کم خ ورد ونم از بيش ترخواند ‪ .‬پس رش‬
‫ازوي پرسيد که اي پدر!چرا غذا کم خوردي ؟ گفت ب راي اينکه درآين ده بک ار آيد ‪ .‬گفت ‪ :‬نم ازهم نميخوان دي كه هيچ بک ار‬
‫ي ع َْن النَّبِ ِّي‬
‫رُو َ‬
‫نيايد‪،‬منظور اينکه چ نين عب ادتي که ب راي بهترنش ان دادن خ ود به ديگ ران انج ام ش ود ‪ ،‬هيچ بک ار نيايد ‪ِ (.‬‬
‫ك ) ازحضرت نبي ك ريم( ص لي هللا عليه وس لم ) روايت ش ده كه فرمودن د‪:‬ريا‬ ‫( صلي هللا عليه وسلم ) أَنَّهُ قَ َ‬
‫ال إِ َّن ال ِّريَا َء ِشرْ ٌ‬
‫شرك است ‪،‬حديث ‪ 1455‬ترمذي شريف‬
‫‪ -9‬عــدم صــبر وقنــاعت ‪ :‬بعضي از مردم ان اعم ال نيك ميكنند ولي ‪ ،‬به مج رد يك امتح ان الهي ‪ ،‬به بد گ ويي ها‬
‫ميپردازند‪،‬مقدسات دي ني را دش نام ميدهن د‪،‬و يا هم الف اظي از زب ان ش ان خ ارج ميگ ردد‪ ،‬كه س بب كفر ش ان ميگ ردد‪،‬يا هم‬
‫درصورت رسيدن مصيبتی به ايشان‪ ،‬از صبر كارنگرفته ‪ ،‬فورا دست به خود كشي‪،‬زهر خوري وغ يره ميزنن د‪،‬كه اين همه‬
‫عالمت انسانهاي دوزخي است ‪.‬‬
‫حضرت سهل (رضي هللا عنه) ميفرمايد كه پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) به شخصي نظر نمود كه درحالت جنگ‬
‫با مشركان بود ‪ ،‬وازبزرگترين شخصيت هاي اسالمي بود‪،‬ازآنان دفاع ميكرد ‪ ،‬پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) گفت ‪ :‬هرگ اه‬
‫كسي بخواهد كه يك شخص دوزخي را ببيند ‪ ،‬بايد بدين شخص نظر اندازد ‪ ،‬شخصي او را تعقيب نموده ديد كه او مص روف‬
‫جنگ بوده ‪ ،‬تا اينكه زخمي شد‪،‬او صبر نكرده خواست خود را زود از بين برد‪،‬شمشيرش را درميان سينه اش گذاشت وخ ود‬
‫را بااليش انداخت تا اينكه شمشير از مي ان ش انه اش خ ارج شد ‪ ،‬پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم ) گفت ‪ :‬شخصي عملي نيكي‬
‫ميكند كه م ردم او را جن تي فكر ميكنن د‪ ،‬درحاليكه او دوزخي اس ت‪،‬واحيانا عمل دوزخي ان را ميكند وم ردم فكرميكنند كه‬
‫دوزخي است درحاليكه وي جنتي ميباشد ‪ ،‬هرعمل به خاتمه آن ارتباط دارد ‪)1( .‬‬
‫ازين حديث شريف دروس ذيل استنباط ميگردد ‪:‬‬
‫ألف ‪ -‬ريا كاري عمل نهايت بدي است كه خاتمه را خراب ميسازد ‪.‬‬
‫ب ‪ -‬م ردم به ظ اهر انس ان حكم ميكنن د‪،‬ولي حقيقت ب اطني به خداوند ( جل جالله ) معل وم اس ت‪،‬مس لمان بايد ‪،‬‬
‫امورمخفي خويش را كه هيچ كسي بجزخداوند به آن پي برده نميتواند اصالح نمايد ‪.‬‬
‫ج ‪ -‬بي ص بري ها درمص يبت س بب ميش ود كه شخصي خاتمه خ ود را با اس تعمال س خنان كف ري ‪ ،‬دش نام دادن به‬
‫مقدسات ‪ ،‬وياهم خود كشي ‪ ،‬زهر خوردن وغيره خراب سازد ‪.‬‬

‫‪75‬‬
‫د ‪ -‬انسان نبايد به حرفهاي مردم كه اورا توصيف ميكنند فريب بخورد‪،‬زيرا عمل مقبول بارگ اه پروردگ ار( جل جالله‬
‫) همان عملي است كه بدون ريا باشد‪،‬وشايد مردم كسي را جنتي ويا دوزخي بگويند ‪ ،‬ولي انسان درغياب برعكس آن باشد ‪.‬‬
‫هـ ‪ -‬امكان دارد كسي اعمال بدي نموده باشد ‪ ،‬ولي با مج رد فهمي دن حقيقت ه اي اس المي توبه نم وده به بارگ اه الهي‬
‫خود را تسليم نمايد ‪ ،‬وخاتمهء عمرش با ايمان باشد ‪.‬‬
‫مغرورشدن با انجــام اعمــال نيك ‪ :‬انسان نبايد با انج ام اعم ال نيك مغرورگ ردد‪،‬وفكر كند كه او به مق ام ع الي‬ ‫‪-11‬‬
‫رس يده اس ت‪،‬ودرخاتمه اعم ال ب دي را م رتكب گ ردد ‪ ،‬بلكه انس ان هرق در اعم ال نيك نمايد الزم است ‪،‬‬
‫درامورخير تا آخر عمر مشغول باشد ‪.‬‬

‫‪--------------------------------‬‬
‫ال َم ْن أَ َحبَّ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ق‬‫َ‬ ‫ف‬ ‫م‬
‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ه‬‫ن‬‫ْ‬ ‫ع‬
‫َ‬ ‫ء‬
‫ً‬ ‫َا‬ ‫ن‬‫غ‬‫َ‬ ‫ينَ‬ ‫م‬ ‫ل‬ ‫ْ‬
‫س‬
‫ِ ُ ِِ‬ ‫م‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫م‬ ‫َ‬ ‫ظ‬ ‫ع‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫أ‬ ‫ن‬ ‫ْ‬ ‫م‬
‫ِ‬ ‫انَ‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫و‬ ‫ينَ‬
‫ُ ِ ِ َ‬ ‫ك‬ ‫ر‬ ‫ش‬‫ْ‬ ‫م‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫ل‬
‫ُ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم ِإلَى َرج ٍُل يُقَ ِ‬
‫ت‬ ‫ا‬ ‫ال نَظَ َر النَّ ِب ُّي َ‬ ‫َّاع ِديِّ قَ َ‬ ‫‪ ٍ -1‬ع َْن َسه ِْل ب ِْن َس ْع ٍد الس ِ‬
‫ض َعهُ بَيْنَ ثَ ْديَ ْي ِه فَت ََحا َم َل‬ ‫ال ِب ُذبَابَ ِة َس ْيفِ ِه فَ َو َ‬ ‫ْج َل ْال َم وْ تَ فَقَ َ‬ ‫ُر َح فَا ْستَع َ‬ ‫ِ‬ ‫ج‬ ‫ى‬ ‫َّ‬ ‫ت‬‫ح‬‫َ‬ ‫كَ‬ ‫ل‬
‫ِ‬ ‫َ‬
‫ذ‬ ‫ى‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ع‬‫َ‬ ‫لْ‬ ‫زَ‬‫َ‬ ‫ي‬ ‫م‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ل‬‫َ‬ ‫ف‬ ‫ل‬‫ٌ‬ ‫ج‬
‫ُ‬ ‫ر‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ه‬ ‫ع‬ ‫َ‬ ‫ب‬
‫ِ‬ ‫َ‬ ‫ت‬ ‫َ‬ ‫ف‬ ‫ا‬ ‫َ‬
‫ذ‬ ‫َ‬ ‫ه‬ ‫ى‬ ‫َ‬ ‫ل‬‫ِ‬ ‫إ‬ ‫رْ‬ ‫ُ‬ ‫ظ‬ ‫ار فَ ْليَ ْن‬‫أَ ْن يَ ْنظُ َر إِلَى َرج ٍُل ِم ْن أَ ْه ِل النَّ ِ‬
‫ار َويَ ْع َم ُل فِي َما يَ َرى النَّاسُ‬ ‫ِ‬ ‫َّ‬ ‫ن‬‫ال‬ ‫ل‬ ‫ِ‬ ‫ه‬‫ْ‬ ‫َ‬ ‫أ‬ ‫ن‬‫ْ‬ ‫م‬
‫ِ‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ُ‬ ‫ه‬ ‫َّ‬ ‫ن‬‫ِ‬ ‫إ‬ ‫و‬
‫َ‬ ‫ة‬
‫ِ‬ ‫َّ‬ ‫ن‬‫ج‬‫َ‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫ل‬
‫ِ‬ ‫ْ‬
‫ه‬ ‫َ‬ ‫أ‬ ‫ل‬
‫َ‬ ‫م‬
‫َ‬ ‫ع‬
‫َ‬ ‫اسُ‬ ‫َّ‬ ‫ن‬ ‫ال‬ ‫ى‬ ‫ر‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ي‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫َ‬ ‫ي‬‫ف‬
‫ِ‬ ‫ل‬
‫ُ‬ ‫م‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫ع‬ ‫َ‬ ‫ي‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫د‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫ب‬ ‫ع‬‫َ‬ ‫ْ‬
‫ال‬ ‫نَّ‬ ‫إ‬
‫َ ِ‬ ‫م‬ ‫َّ‬ ‫ل‬ ‫س‬
‫َ‬ ‫و‬
‫َ‬ ‫ه‬
‫ِ‬ ‫ْ‬
‫ي‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ع‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫هَّللا‬ ‫ى‬ ‫َّ‬ ‫ل‬ ‫ص‬
‫َ‬ ‫ي‬
‫ُّ‬ ‫ب‬
‫ِ‬ ‫َّ‬ ‫ن‬‫ال‬ ‫ال‬‫َ‬ ‫َ‬ ‫ق‬‫َعلَ ْي ِه َحتَّى خَ َر َج ِم ْن بَي ِْن َكتِفَ ْي ِه فَ‬
‫خَواتِي ِمهَا ) حديث ‪ 6012‬بخاري شريف ‪.‬‬ ‫ار َوه َُو ِم ْن أَ ْه ِل ْال َجنَّ ِة َوإِنَّ َما اأْل َ ْع َما ُل بِ َ‬ ‫َع َم َل أَ ْه ِل النَّ ِ‬
‫ش يطان بعضي اش خاص را ف ريب داده ‪ ،‬آن ان را وسوسه ميكند كه به مق ام بلند رس يده ‪ ،‬ب االي نفس خ ويش ح اكميت‬
‫حاصل نموده‪،‬وبدين صورت او را دراعمالش مغ رور س اخته ‪ ،‬و او را درنظر خ ودش نس بت بر ديگ ران احس اس برت ريت‬
‫وخود خواهي ميدهد واين اسلوب تفكير‪،‬خطرناكترين مرحله ‪ ،‬بد بختي انسان است ‪ ،‬انسان مؤمن هميشه درخوف ورجا زن ده‬
‫گي ميكند ‪.‬‬
‫ف ْال ُم ْؤ ِم ِن ِم ْن أَ ْن يَحْ بَطَ َع َملُهُ َوهُ َو اَل يَ ْش ُع ُر) باب درمورد ترس م ؤمن‬
‫دربخاري شريف بابي را تحت عنواني (بَاب خَ وْ ِ‬
‫ازينكه عملش بدون اينكه بداند‪،‬از بين رود) را ذكرنموده است‪،‬درين ب اب ام ام بخ اري از ابن ابي مليكه كه يك ت ابعي مب ارك‬
‫است روايت ميكند كه فرمود‪:‬من با ‪ 30‬تن ازصحابه پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) مالقات نمودم ‪ ،‬وتمامي ش ان ب رنفس خ ود‬
‫از نفاق ميترسيدند ‪)1( .‬‬
‫انسان مومن مانند ميوه است وهمانسان که يک ميوه به دوشکل گنده ميشود که گ اهی از ب يرون مک روبی ش ده از بين‬
‫ميروند وي اهم ازداخل ک رمش ميزند ‪ ،‬به همين س ان انس ان با رياک اری ب يرونی وازخ ود رض ايتی ازداخل گندي ده ميش ود‬
‫‪.‬واعمالش ضايع ميگردد ‪.‬‬
‫‪ – 11‬امــروز وفــردا نمــودن ‪ :‬يكي از عالم ات خطرن اك انس انهاي دوزخي‪،‬اعم ال نيك را به نيت ف ردا وپس ف ردا‬
‫نمودن‪،‬ترك كردن است‪،‬او فكرميكند كه من درآينده ها به اعمال نيك مشغول خواهم شد‪،‬انسان مومن نبايد ازخاتمه خويش يک‬
‫لحظه هم غافل گردد‪،‬زيرا انسان نميداند که چي وقت ميميرد ‪ ،‬بسا اشخاص فکر ميکنند که درهنگام پيري توبه خواهد نمود ‪،‬‬
‫واعمال نيک را انجام خواهد داد ولي بي خبرازينکه‪،‬عمرش بسيارکم ميباشد‪،‬بس ياري جوان ان هن وز به پ يري نرس يده اند که‬
‫مرگ آنانرا درحالت غفلت گرفته ‪ ،‬و خاتمه شان به بدي ها شده است ‪.‬‬
‫‪ -12‬نااميد شــدن ازرحمت الهي‪ :‬انسان نبايد ازرحمت خداوند (جل جالله ) نا اميد گ ردد ‪ ،‬انس ان ميتواند كه با وج ود‬
‫گناه زياد‪،‬دوباره به اساس رحمت الهي‪ ،‬توبه نموده ‪ ،‬خود را درصف جنتي ها داخل نمايد ‪.‬‬
‫‪ -13‬بي تفــاوتي درمقابل احكــام الهي‪:‬ش يطان زم اني شخصي را ش كارميكند‪،‬كه اورا به گن اه مص روف نم وده‪،‬او را‬
‫درمقابل احك ام ق رآن وس نت نب وي بي تف اوت س ازد‪،‬اوبا اين بي تف اوتي ه ا‪،‬هميشه ب راي خ ود ام ور ناج ايز را مش روعيت‬
‫ميبخش د‪،‬وهرگ اه ب رايش احك ام الهي بي ان گ ردد‪ ،‬ك امال بي تف اوت مان ده‪،‬وي اهم هيچگ اهي درين ام ور ازدانش مندي كه‬
‫دراموراسالم تخصص داشته باشد ‪ ،‬پرسش نميكند ‪.‬‬
‫‪ -14‬عالقمندي به گناه و بي عالقه گي به دساتيرالهي‪:‬هرگ اه شخصي عمل ب دي را انج ام ميدهد ‪،‬اين گن اه وي س بب‬
‫ميشود‪،‬تا يك نقطهءسياه درقلب وي ظاهر گ ردد‪،‬درص ورت‪،‬مش غوليت به عب ادت‪،‬اين نقطه س ياه ازبين رفت ه‪،‬وقلب وي پ اک‬
‫ميگردد(ان الحسنات يذهبن السيات)اعمال نيک بدي هاراازبين ميبرد‪ .‬درغيرآن‪،‬اين نقطه درجاي خود باقيمان ده‪،‬ودرص ورت‬
‫تك رار گناه ان‪،‬تع داد نقطه ه اي س ياه درقلب زي اد ش ده‪،‬كه ب اآلخره قلب اين ش خص ك امال س ياه ميگ ردد‪،‬زم اني قلب س ياه‬
‫شد‪،‬شيطان ب رآن قلب س يطرهء خ ود را اعالن مينماي د‪،‬و تم امي اعم ال وي‪،‬به خواس ته ه اي ش يطان‪ ،‬ص ورت ميگ يرد‪،‬اين‬
‫شخص با ازدياد گناهان‪،‬وعدم پذيرش احكام الهي خود را تسليم شيطان نمود‪ ،‬اكنون شيطان براي وي ‪،‬بي عالقه گي به احكام‬
‫الهي را م زه دار‪ ،‬مرغ وب ودلپس ند ميگردان د‪،‬وب رعكس اعم ال نيك را ب راي وي‪،‬بي ارزش‪،‬بي فاي ده وبي اهميت جل وه‬
‫ميده د(زين الش يطان أعم الهم)اين مهم ترين عالمت انس انهاي دوزخي ميباش د‪،‬وهرگ اه كسي عالقمن دي زي ادي به گناه ان‬
‫داشته‪،‬وهدايات الهي رابد بيند‪،‬معلوم ميشود كه شيطان قلب وي را چنان تسخيرنموده است كه تمامي مف اهيم حقيقي را ب رايش‬
‫برعكس گردانيده است ‪.‬‬
‫‪-----------------------------------------------‬‬

‫‪76‬‬
‫ق َعلَى نَ ْف ِس ِه َما ِم ْنهُ ْم أَ َح ٌد يَقُ و ُل إِنَّهُ َعلَى إِي َم ِ‬
‫ان‬ ‫ص لَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َس لَّ َم ُكلُّهُ ْم يَخَ افُ النِّفَ ا َ‬‫ب النَّبِ ِّي َ‬
‫ص َحا ِ‬ ‫ت ثَاَل ثِينَ ِم ْن أَ ْ‬
‫ال ابْنُ أَبِي ُملَ ْي َكةَ أَ ْد َر ْك ُ‬
‫‪َ -1‬قَ َ‬
‫ان ِم ْن َغي ِْر تَوْ بَ ٍة لِقَ وْ ِل هَّللا ِ تَ َع الَى َول ْمَ‬ ‫ْ‬
‫اق َوال ِعصْ يَ ِ‬ ‫ِّ‬ ‫َ‬
‫ار َعلى النفَ ِ‬ ‫إْل‬ ‫َ‬
‫ق َو َما يُحْ ذ ُر ِم ْن ا ِ صْ َر ِ‬ ‫يل َوي ُْذ َك ُر ع َْن ْال َح َس ِن َما خَ افَهُ إِ ُم ْؤ ِمنٌ َواَل أ ِمنَهُ إِ ُمنَافِ ٌ‬
‫اَّل‬ ‫َ‬ ‫اَّل‬ ‫يل َو ِميكَائِ َ‬
‫ِجب ِْر َ‬
‫ُصرُّ وا َعلَى َما فَ َعلُوا َوهُ ْم يَ ْعلَ ُمونَ ) بخاري شريف ‪ ،‬باب خوف المؤمن من ان يحبط عمله ‪.‬‬ ‫ي ِ‬
‫‪ -15‬بي تفاوتي درحالل وحرام ‪ :‬انسان نبايد در استفاده ازحالل‪،‬واجتناب ازحرام سهل انگ اري نمايد ‪ ،‬مهم ترين نقطه‬
‫اي که دانستن آن برهرمسلمان الزم است اين سخن پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) ميباشد که فرموده است ‪ :‬قسم است به ذاتي‬
‫كه نفس محمد به دست اوست ‪ ،‬شخصيكه يك لقمه حرام را به شكمش فرود ميبرد‪،‬چهل روزاعمال نيك او قبول نميشود ‪.‬‬
‫تفس ير ابن كث ير از حض رت عبدهللا بن عب اس (رضي هللا عنهم ا) روايت ميكند كه من اين آيت ش ريف را در ن زد‬
‫پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) تالوت نمودم ( يا أيها الن اس كل وا مما في األرض حالال طيبا ) اي مردم ان ازغ ذاهاي حالل‬
‫وپاک بخوريد ‪.‬‬
‫حض رت س عد بن ابي وق اص (رضي هللا عن ه) ع رض نم ود ‪ :‬اي رس ول خ دا ! ب راي من دعا نما كه خداوند (جل‬
‫جالله) مرا مستجاب الدعا ( كسيكه دعايش قبول ميگردد) بگرداند ‪ ،‬پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) گفت ‪ :‬اي سعد ! غ ذايت‬
‫را پاک بگردان ‪ ،‬قسم است به ذاتي كه نفس محمد به دست اوست ‪ ،‬شخصيكه يك لقمه حرام را به ش كمش ف رود مي برد‪ ،‬چهل‬
‫روزاعمال نيك او قبول نميشود ‪ ،‬وهركسيكه بدنش از حرام وسود تغذيه شده باشد‪ ،‬آتش دوزخ برايش اولي تر است‪.‬‬
‫‪ -16‬عادي شدن گناهان‪:‬يكي ازعالمات انسان دوزخي ‪،‬عادي شدن گناهان برايش ميباشد ‪ ،‬اين انسان با ارتگ اب گن اه‬
‫‪ ،‬واستمراريت درآن ‪،‬با گناهان عادت نموده ‪،‬وهميشه گناهي را مرتكب ميگ ردد ‪ ،‬ولي با بي تف اوتي درمقابل اين عمل ‪ ،‬فكر‬
‫ميكند كه اصال هيچ ک ار ب دی نک رده اس ت‪،‬وي اهم درنظ رش اين عملش گن اه پنداش ته نميش ود ‪ .‬کس انيکه هميشه غيبت‬
‫ميکنن د‪،‬غيبت را گل مجلس ميش مارند‪،‬آنانيکه پ ول خ ود را ب رای خودس ازی ها وتکبرها مص رف ميکنند ‪ ،‬آن را ن وعی‬
‫ازسخاوت ميدانند‪،‬کسانيکه حق فقراء ومساکين را با ارسال نمودن کارته ای قيم تی به اغني اء ومس تمندان ميدهند فکرمينمايند‬
‫ک ارخوبی راانج ام داده ان د‪،‬اشخاصي هم هس تند که ب اپول ح رام طويانه دخ تروخواهرخويش به حج ميروند وفکرميکنند که‬
‫عبادت آنها قبول شده است ‪،‬کسانِی هستند که باپول حرام روزهء خود را افطار ميکنند ‪ ،‬وگمان ميکنند که روزهء ش ان م ورد‬
‫قبول خداوند قرارميگ يرد ‪ ،‬بعضی ها ب االی دس ترخوان خ ويش پنج شش قسم غ ذا مينهند ودرمقابل خ وب ميدانند که کس انی‬
‫وجود دارند که نان خشک ندارند وفکرميکنند که درروز قيامت با افتخارخواهند بود‪ ،‬مردمانی هستند که سبب بد بختی فاميل‬
‫ها شده ‪ ،‬يکی را با ديگری به جنگ مياندازند ‪ ،‬وخ ود را مت دين دانس ته ص رف باخوان دان چند رکعت نم از خ ود را قن اعت‬
‫ميدهند ‪ ،‬کسانی هستند که برای رسيدن به اهداف خويش ازهيچ تهمتی باالی يک انسان بيگناه دريغ نميکنن د‪ ،‬وفکرميکنند که‬
‫با بدنام ساختن ديگری به مقصد خويش رسيده وباز خود را درقطار مردمان نيک بش مار ميکنن د‪،‬کس انی اند که دريک محفل‬
‫خويش تمامی کارهای ش يطانی را انج ام داده ‪ ،‬دريک شب لک ها افغ انی را ص رف بخ اطر بدست آوردن افتخ ارات وخ ود‬
‫سازی ها مصرف نموده ‪ ،‬وبرای يتيمان ‪ ،‬فقيران وبيچارگ ان حتا دو مترتک ه‪،‬ويک کيلو گوشت هم نميدهند ‪ ،‬وفکرميکنند که‬
‫در روز قيامت به هيچ مشکلی مواجه نخواهند شد ‪ ،‬کسانی اند که ازپول حرام صبح وش ام تغذيه ميش وند وب از با ذکروتس بيح‬
‫خود را انسانهای نيک حساب ميکنند ‪ ،‬کسانی اند که به حجاب وس تر هيچ اعتن ايی نداش ته ‪ ،‬وکس انی راکه لباسی مانند زن ان‬
‫پي امبر وبی بی ها ميپوش ند مس خره نم وده آن را ن وعی ازعقب م انی فکرميکنن د‪ ،‬ولی خ ود را ب رائت داده‪،‬وب اگرفتن روزه‬
‫رمضان خود را ص احب جنت ميدانند ‪.‬کس انی هس تند که گوش های ش ان به ش نيدن لهو ولعب ع ادت نم وده‪،‬ودرمي ان صد ها‬
‫کست و سی دی ‪ ،‬يک کست قرآن ويا تفسير قرآن وارشادات دينی درميان کست های شان نيست ‪ ،‬وفکرميکنند که زبان ش ان‬
‫درآخرين لحظات مرگ به گفتن کلمه عادی خواهد بود ‪،‬اينهمه مشکالت اجتماعی ودينی است که بسياری مردمان به آن مبتال‬
‫بوده و درم ورد آنها هيچ فکر نميکنند ‪ .‬که نه ايت اين اعم ال س بب ت اريکی ق بر وروز آخ رت ش ده و اعم ال نامه انس ان را‬
‫ازبدی ها پر مينمايد ‪( .‬فاما من ثقلت موازينه فهو فی عيشة راضية واما من خفت موازنه فامه هاويه ) هرکه ترازوی اعم ال‬
‫نيکش ثقيل شد‪ ،‬او درزنده گی رضايتمند خواهد بود ‪ ،‬وهرگه اعمال نيکش سبکی نمود مأوايش دوزخ خواهد بود ‪.‬‬
‫‪ -17‬ابتال به گنــاه ‪ :‬يكي ازعالمت انس انهاي دوزخي مبتال به گن اه ب ودن ‪ ،‬ودرهنگ ام گن اه م ردن است ‪ .‬بس ياری‬
‫اشخاصی هستند که هميشه مبتال به گناه هستند وباآلخره روزی دريک حادثه ترافيکی و يا مبتال شدن به مرض ناگهانی ف وت‬
‫ميکنند ‪ ،‬يگتن ازهمسايه ها شهادت نميدهند که اورا درمسجد دي ده باش ند ‪ ،‬يک روزی دردرس تفس يروحديث ننشس ته است ‪،‬‬
‫تمامی فايل های کمپيوترش از اشيای مبت ذل پرميباشد ‪ ،‬طبي بی حک ايت ميکند که ب رای ما درش فاخانه تيلف ون شد که کسی به‬
‫حالت کوما قرار دارد لطفا به کمکش برسيد وقتی بااليش رفتيم ديديم که جوانی است که نفسش برآمده و درکم پيوترش فلم بی‬
‫حيايی هنوز هم چاالن است ‪ ،‬او درهنگام مشاهدهء بی حيايی های ازدنيا رحلت نمود ‪.‬‬
‫مردن درهنگام گناه سبب بي ايمان رفتن انسان از دنيا ميگردد‪،‬زيرا درهنگام زنا‪،‬شراب خواري‪ ،‬وسرقت ايمان انسان‬
‫ازسرش دورشده ‪ ،‬وهرگاه بدين حالت بميرد ‪ ،‬بي ايمان خواهد مرد حضرت ابي هريرة (رضي هللا عنه) ازپيامبر( ص لي هللا‬
‫عليه وسلم ) روايت ميكند كه فرمود ‪:‬هرگاه شخصي زنا نمايد‪،‬درين هنگام او مؤمن نميباشد‪،‬وهمچنان كسي شراب نميخ ورد‬
‫كه درهنگام شراب خوري مومن باشد‪،‬وكسي دزدي نميكند كه درهنگام دزدي با ايمان باشد ‪)1( .‬‬

‫‪77‬‬
‫‪ -18‬احسان فراموشي‪:‬ازعالمات دوزخي ها احسان فراموشي است كه هرگاه يك عضو فاميل شان با تحمل مش كالت‬
‫زي اد‪،‬برايش ان خ دمات زي ادي نماين د‪،‬ايش ان تم امي اين خ دمات را فرام وش نم وده ‪ ،‬درص ورتيكه يك روزهم ب رايش كمي‬
‫صورت گيرد‪،‬همهء نيكي ها واحسانها را فراموش نموده و براي آن عضو فاميل ميگويد كه هيچ خيري از شما نديده ام ‪.‬‬
‫‪ -19‬ســالح كشــيدن يك مســلمان درمقابل مســلمان ديگــر‪:‬ازعالم ات انس انهاي دوزخي ‪ ،‬س الح كش يدن يك مس لمان‬
‫درمقابل مسلمان ديگري ميباشد ‪ ،‬بسياری اشخاص به اساس خصومت های بسيارعادی فورا دست به س الح نم وده ودرمقابل‬
‫جانب مقابل ازکارد‪ ،‬چاقو‪ ،‬س الح ‪ ،‬ووس ايل جارحه کارميگيرند که حتا اين جن ايت ها درمقابل اعض ای فاميل خ ودش احيانا‬
‫صورت ميگيرد ‪ ،‬هرگاه دو شخص درمقابل يکديگرازبرادری وصميميت کارنگرفته ‪ ،‬ودرهنگ ام س وء تف اهم ها ف ورا دست‬
‫به خشونت زنند عاقبت آنان بسيارخطرناک ميباشد ‪ .‬حضرت أَبُو بَ ْك َرةَ ميفرمايد (رضي هللا عنه) كه من از َرس َ‬
‫ُول هَّللا ِ ( ص لي‬
‫هللا عليه وسلم ) شنيدم كه فرمود ‪ :‬هرگاه دومسلمان درمقابل يكديگر س الح كش ند قاتل ومقت ول ه ردو درآتش دوزخ هس تند ‪،‬‬
‫من برايش گفتم كه اي رسول خدا ‪ :‬قاتل مس تحق دوزخ است ‪ ،‬مقت ول چ را به دوزخ م يرود ؟ پي امبر(ص لي هللا عليه وس لم )‬
‫فرمود كه مقتول نيز براي ازبين بردن جانب مقابل حرص داشت ‪.‬‬
‫‪ -20‬دروغ بستن بر پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) ‪ :‬زبير(رضي هللا عنه) ميفرمايد كه من از رس ول خ دا ( ص لي هللا‬
‫عليه وسلم ) شيندم كه فرمود‪:‬هركسي برمن دروغي ببندد‪ ،‬جايگاه خود را در دوزخ آم اده نم وده اس ت(‪ )1‬بي احتي اطي در‬
‫نسبت دادن يک سخن به پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) سبب اين گناه بزرگ ميشود ‪.‬‬
‫‪ -21‬شرك آوردن به خداوند (جل جالله)‪:‬حضرت عبدهللا (رضي هللا عنه) ميفرمايد كه پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم )‬
‫فرمود‪:‬هركسيكه بميرد و به خداوند( جل جالله ) چيزي را شريك نموده باشد‪،‬به دوزخ داخل ميگردد ‪)2(.‬‬

‫‪-----------------------------------‬‬
‫ال اَل يَ ْزنِي ال َّزانِي ِحينَ يَ ْزنِي َوه َُو ُم ْؤ ِمنٌ َواَل يَ ْش َربُ ْالخَ ْم َر ِحينَ يَ ْش َربُهَا َوهُ َو‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم قَ َ‬
‫ض َي هَّللا ُ َع ْنهُ إِنَّ النَّبِ َّي َ‬ ‫ال أَبُو ه َُري َْرةَ َر ِ‬ ‫‪ -1‬قَ َ‬
‫ب) حديث نمبر( ‪ ) 5150‬كتاب األشربة ‪ ،‬بخاري شريف‬ ‫ال ابْنُ ِشهَا ٍ‬ ‫ق َوه َُو ُم ْؤ ِمنٌ قَ َ‬ ‫ْر ُ‬‫ق ِحينَ يَس ِ‬ ‫َّار ُ‬
‫ق الس ِ‬ ‫ُم ْؤ ِمنٌ َواَل يَس ِ‬
‫ْر ُ‬
‫ول هَّللا ِ‬
‫ْت َر ُس َ‬ ‫ال ارْ ِج ْع فَ إِنِّي َس ِمع ُ‬‫ص ُر هَ َذا ال َّرج َُل قَ َ‬ ‫ت أَ ْن ُ‬
‫ال أَيْنَ تُ ِري ُد قُ ْل ُ‬
‫ْت أِل َ ْنص َُر هَ َذا ال َّرج َُل فَلَقِيَنِي أَبُو بَ ْك َرةَ فَقَ َ‬ ‫ال َذهَب ُ‬ ‫س قَ َ‬ ‫َف ب ِْن قَ ْي ٍ‬‫‪ -2‬ع َْن اأْل َحْ ن ِ‬
‫يص ا َعلَى‬ ‫ال إِنَّهُ َك انَ َح ِر ً‬‫ول قَ َ‬ ‫ُول هَّللا ِ هَ َذا ْالقَاتِ ُل فَ َما بَ ا ُل ْال َم ْقتُ ِ‬
‫ت يَا َرس َ‬ ‫ار فَقُ ْل ُ‬
‫ان بِ َس ْيفَ ْي ِه َما فَ ْالقَاتِ ُل َو ْال َم ْقتُو ُل فِي النَّ ِ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم يَقُو ُل إِ َذا ْالتَقَى ْال ُم ْسلِ َم ِ‬
‫َ‬
‫اح ِب ِه حديث نمبر( ‪ )30‬بخاري شريف ‪.‬‬ ‫ص ِ‬ ‫قَ ْت ِل َ‬
‫‪ -22‬کافرشدن به خداوند (جل جاللــه)‪ :‬هرگ اه کسی کافرش ود از جمله دوزخي ان ميباشد ‪ ،‬خ واه اين کفر وی به س بب‬
‫انکار خداوند باشند ‪ ،‬ويا منکرشدن ازکدام آيت ق رآن ويا ک دام حکم ث ابت دين ‪ ،‬وي اهم مس خره نم ودن مقدس ات اس المی ويا‬
‫اهانت ‪ ،‬رشخند زدن ‪ ،‬و با نظرحقارت نظر کردن به مقدسات اسالمی ‪.‬‬
‫‪ -23‬اسراف کاران اهل دوزخ هستند‪ :‬کسانيکه درهرکاری اسراف ميکنند ‪ ،‬درمصرف نمودن اموال اسراف ميکنند ‪،‬‬
‫اموال خويش را به عوض امور مثبت به امورمنفی مصرف نموده ‪ ،‬وبه عوض نفع به م ردم ووطن خ ويش آن را درگم راهی‬
‫خود و ديگران اس تعمال ميکنند ‪ .‬خداوند متع ال ميفرمايد ( وأن المس رفين هم اص حاب الن ار) اس راف کنن ده گ ان اهل دوزخ‬
‫هستند غافر‪43/‬‬

‫‪ -24‬شاگردان شيطان ‪ :‬شيطان به اش کال مختلف م ردم را گم راه ميکند ‪ ،‬هرگ اه کسی يک عمل بد کند درقلبس نقطه‬
‫سياهی پديد ميايد وبا اعمال نيک وتوبه وندامت اين نقطه سياه ازبين ميرود ولی با دوام گناه وبی اعتنايی اين داغ زي اد ش ده ‪،‬‬
‫باآلخره قلب انسان کامال سياه شده ‪ ،‬شيطان ب رآن مس لط ميش ود ‪ ،‬اين ش خص خ ودش ش اگرد ش يطان ش ده ‪ ،‬اعم ال نيک به‬
‫نظرش زشت ‪ ،‬واعمال زشت به نظرش نيک تبارز ميکند ‪ .‬چنين اشخاص صاحبان دوزخ ميباشند ‪.‬‬
‫‪ – 25‬منکران بعث (معاد)‪ :‬کسانيکه ازقيامت انکارمينمايند بدون شک اصحاب دوزخ اند ‪.‬‬

‫‪78‬‬
‫‪-----------------------------------------------------------------‬‬
‫ِّث ع َْن َرس ِ‬
‫ُول‬ ‫لزبَي ِْر إِنِّي اَل أَ ْس َمعُكَ تُ َحد ُ‬
‫ت ِل ُّ‬‫ال قُ ْل ُ‬‫الزبَي ِْر ع َْن أَبِي ِه قَ َ‬
‫ال َح َّدثَنَا ُش ْعبَةُ ع َْن َجا ِم ِع ب ِْن َشدَّا ٍد ع َْن عَا ِم ِر ب ِْن َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِْن ُّ‬ ‫‪َ ( -1‬ح َّدثَنَا أَبُو ْال َولِي ِد قَ َ‬
‫َّ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ارقهُ َول ِكن َس ِم ْعتهُ يَقو ُل َمن َكذ َ‬‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫ِّ‬ ‫َ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم َك َما ي َُحدِّث ف نٌ َوف نٌ ق َ‬
‫َ‬ ‫اَل‬‫ُ‬ ‫اَل‬‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫هَّللا ِ َ‬
‫ار) حديث ‪ 104‬بخاري ش ريف‬ ‫ب َعل َّي فليَتَبَوَّأ َمق َع َدهُ ِمن الن ِ‬ ‫ال أ َما إِني ل ْم أف ِ‬
‫‪.‬‬
‫ت أَنَا َم ْن َم اتَ اَل‬
‫ار َوقُ ْل ُ‬
‫ك ِباهَّلل ِ َش ْيئًا َدخَ َل النَّ َ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َس لَّ َم َم ْن َم اتَ ي ُْش ِر ُ‬ ‫ال َرسُو ُل هَّللا ِ َ‬ ‫ض َي هَّللا ُ َع ْنهُ قَ َ‬
‫ال قَ َ‬ ‫ق ع َْن َع ْب ِد هَّللا ِ َر ِ‬ ‫‪َ -2‬ح َّدثَنَا َش ِقي ٌ‬
‫َخَل ْال َجنَّةَ حديث ‪ 1162‬بخاري‬ ‫ك ِباهَّلل ِ َش ْيئًا د َ‬‫يُ ْش ِر ُ‬
‫وسيلهء نجات از شيطان‬
‫رحمت خداوند متعال(جل جالله ) باالي بنده گ ان بي نه ايت زي اد اس ت‪،‬ويكي ازين رحمت ه ا‪،‬رهنم ايي الهي ب راي‬
‫بشريت‪،‬معرفي هدف‪،‬بيان راه نجات‪،‬راه هدايت‪،‬راه نيكي وخير‪،‬معرفي راه ش رو گم راهي‪،‬وغ يره اموريكه انس ان ميتواند با‬
‫درك اين همه مفاهيم حقيقي زنده گي‪(،‬حسنة الدنيا واآلخرة – خوبي دنيا وآخرت) را كسب نمايد ‪.‬‬
‫خداوند متعال( جل جالله )بامهرباني فرآوان خويش نه تنها راه هاي هدايت وگمراهي را معرفي نموده ‪ ،‬تاانس ان عاقل‬
‫‪ ،‬بادرك اين مفاهيم ‪ ،‬با تفكيرسالم‪،‬تدبيري براي اين امورداشته باشد‪،‬بلكه عالوه برآن وسيله نجات ازشيطان رااززبان خودش‬
‫براي ما حكايت نموده است‪،‬تا به ساده گي بتوانيم حقيقت را درك نماييم ‪.‬‬
‫خداوند متعال ( جل جالله ) دشمن انسانيت ‪ ،‬علت دشمني اش‪،‬وسيلهء دشمن‪،‬وب اآلخره مهم ترين ازهمه وس يله نج ات‬
‫ازين دشمن را معرفي ميكند‪،‬وانسان مؤمن با درك اين همه امور ميتواند راه خالص خويش را آماده نماي د‪،‬خداوند متع ال(جل‬
‫جالله) تمامي اين اموررا براي انسان به شکل يک محاوره چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگ ارت به مالئكه گفت‪:‬من بش رى را ازگل مى آف رينم (واذ ق ال ربك للمالئكة انى‬
‫خالق بشرا من طين فاذا سويته ونفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين)‪(.‬هنگامى كه آن را نظام بخشيدم‪،‬وازروح خ ودم روح‬
‫شريف وممتازى را كه آفريده ام دراودميدم همگى براى او به خاك بيفتيد و سجده كنيد)‬
‫درين آشريف دو کرامت انسانرا بيان داشت ‪:‬‬
‫‪ -1‬انسان عبارت از يک کتله مادي نه ‪ ،‬بلکه بعد از دميدن روح پاکی که خداوند آنرا به خود نسبت داده است ‪ ،‬داراي‬
‫منزلت عالي گرديده است ‪.‬‬
‫‪ -2‬احترام تمامي فرشته ها عزت ديگري است که نصيب انسان شده است ‪.‬‬
‫در آن هنگام همه فرشتگان بدون استثنا سجده كردند (فسجد المالئكة كلهم اجمعون )‪.‬‬
‫اما تنها كسى كه س جده نك رد ابليس ب ود تك بر ورزيد و تم رد و طغي ان نم ود و به همين دليل از مق ام با عظمت خ ود‬
‫سقوط كرد و در صف كافران بود (اال ابليس استكبر و كان من الكافرين )‪.‬‬
‫خداوند (جل جالل ه) ب رايش گفت‪:‬اى ابليس! چه چ يز م انع تو ازس جده ك ردن برمخل وقى كه با دو دست خ ود آفري دم‬
‫گرديد؟! (قال يا ابليس ما منعك ان تسجد لما خلقت بيدى )‪.‬‬
‫بازخداوند ب راي واضح س اختن حقيقت پلي دي داخلي ش يطان‪،‬واع تراف ابليس به زب ان خ ودش ازاو پرس يد ‪ :‬آيا‬
‫تكبرورزيدى‪،‬يا باالترازآن بودى كه فرمان سجود به تو داده شود؟! (استكبرت ام كنت من العالين )‪.‬‬
‫شيطان گفت‪:‬من ازاو (آدم) بهترم‪،‬چ را كه م رااز آتش آفري ده اى و او را از گل !(ق ال انا خ ير منه خلقت نى من ن ار و‬
‫خلقته من طين )‪.‬‬
‫انسان که داراي چنين کرامت ها شد ‪ ،‬اين کرام ات وی قن اعت ش يطان را حاصل نک رده ب ازهم تک برنموده وخ ود را‬
‫نسبت به آدم بهتر قلمداد نمود ‪.‬‬
‫خداوند( جل جالله ) گفت‪:‬از صفوف مالئكه‪،‬از آسمان ب رين‪،‬ب يرون رو كه تو ران ده درگ اه م نى!) (ق ال ف اخرج منها‬
‫فانك رجيم )‪.‬‬
‫مسلما لعنت من برتو تا روز قيامت ادامه خواهد يافت و هميشه مط رود از رحمت من خ واهى ب ود (و ان عليك لعن تى‬
‫الى يوم الدين )‪.‬‬
‫شيطان عرض كرد‪ :‬پروردگارمن!مرا تا روزرستاخيزكه انسانها برانگيخته ميشوند مهلت ده) (ق ال رب ف انظرنى الى‬
‫يوم يبعثون )‪.‬‬
‫خداوند ( جل جالله ) گفت‪ :‬تو از مهلت داده شدگانى (قال فانك من المنظرين )‪.‬‬
‫ولى نه تا روزرستاخيزومبعوث شدن خاليق بلكه (تا روزوزمان معينى) (الى يوم الوقت المعلوم)‪.‬‬

‫‪79‬‬
‫شيطان دشمني خويش را با انسان ازهمان وقت اعالن نموده گفت‪:‬به عزتت سوگند كه همه آنها را گمراه خواهم ك رد!‬
‫(قال فبعزتك الغوينهم اجمعين )‪.‬‬
‫شيطان به صراحت دشمني خويش را با آدم واوالده اش اعالن کرد‪ ،‬اين دش مني ش يطان ب رای گم راه س ازي انس انها‬
‫ودوری آن ازپذيرش حق ميباشد ‪.‬‬
‫سوال اينجا ست که آيا شيطان ميتواند که هرمسلماني را گمراه کند ؟‬
‫درپاسخ ميتوان گفت که شيطان انسانهايي را گمراه ميکند که مانند شيطان خود خ واه‪،‬متک بر‪ ،‬وت ابع نفس باش ند ‪ ،‬وبه‬
‫اساس وسوسه های شيطان های انسی وجنی عمل نمايند ‪.‬‬
‫ولي ش يطان ب راي انس انها يک راهي را هم بي ان داشت که پ يروي ازين راه ميتواند انس انرا از شر ش يطان نج ات‬
‫دهد‪،‬اين رحمت خداوند( جل جالله )است که اززبان خود شيطان‪،‬وسيلهء رهايي از شرشيطان را بيان ميدارد ‪.‬‬
‫شيطان گفت‪:‬مگر بندگان مخلص تو از ميان آنها(اال عبادك منهم المخلصين) يع ني من نميت وانم که با همهء وسوسه ها‬
‫ودسايس شيطاني خويش بنده هاي مخلص خداوند( جل جالله) را که‪،‬اعم ال خ ويش را خ اص برض اي خداون د( جل جالله )‬
‫انجام ميدهند‪،‬گمراه نمايم ‪.‬‬
‫خداون د( جل جالله ) درمقابل اين اعالن دش مني ش يطان‪،‬حکم خ ويش را بي ان داشت ک ه‪ :‬به حق س وگند‪ ،‬و حق مى‬
‫گ ويم(ق ال ف الحق و الحق اق ول) كه جهنم را از تو و پ يروانت همگى پر خ واهم ك رد (الملئن جهنم منك و ممن تبعك منهم‬
‫اجمعين )‪.‬‬
‫خداوند (جل جالله) براي شيطان فهماند که من هم درمقابل‪،‬با وجود اينکه راه هاي خيروسعادت را بي ان داش ته‪،‬ب راي‬
‫شان تمامي اعضاي بدن ونعم ات را دردنيا خلق مينم ايم‪،‬پي امبران را به ش کل معلمين ميفرس تم ‪ ،‬کت اب ه اي آس ماني را به‬
‫ترتيب نازل ميکنم‪ ،‬تا آنان امکان زيادي براي طاعت وعبادت داشته باشند ‪ ،‬وبا عبادات ه ای مختلف انس ان س ازی ص ورت‬
‫گرفته ‪ ،‬وشيطان نتواند اين انسانهای با شخصيت را قربانی وسوسه ه ای خ ويش گردان د‪،‬ولی هرگ اه کسي با وج ود اين همه‬
‫داليل وبراهين وامکانات مادي ومعنوي بازهم‪،‬پيروي از شيطان نمايند‪ ،‬آنانرا با شيطان يکجا‪،‬درآتش دوزخ ميافگنم‪.‬‬
‫شيطان ميخواهد انسان را باوسايل مختلف گمراه سازد‪،‬ازطاعت وعبادت دورش سازد‪ ،‬وهرگاه عبادت نم وده‪،‬ازداخل‬
‫او را مغرورسازد‪،‬وي اهم توجه اش را برديگ ران معط وف س اخته‪،‬تا به ع وض رض ايت خداوند متع ال ( جل جالله ) ب راي‬
‫رض ايت ديگ ران ك ار كن د‪،‬وب دين س بب گم راه گ ردد‪،‬ولي يگانه وس يله خالصي ازشرش يطان ودس ايس آن‪،‬هم ان عملك رد‬
‫بخاطررض ايت خداوند متع ال(جل جالل ه) با اخالص ميباش د‪،‬اين انس ان مخلص درمقابل اعم ال ني ك‪،‬ازهيچ كسي تقاض اي‬
‫عوض نميداشته باشد‪،‬باالي كسي من تي نميگ ذارد كه من فالن ك ار نيكي را ب راي ش ما انج ام دادم‪،‬ازكسي پ اداش واجر نيكي‬
‫هاي خ ود را نميخواهد ‪ ،‬بلكه تم امي اعم ال وي مخلص انه ب راي رض ايت پروردگارمتع ال( جل جالله ) ميباش د‪،‬ودرنه ايت‬
‫امر‪،‬اين اخالص وي او را به منزل مقصود ميرساند ‪.‬‬

‫فصل چهارم ‪:‬‬


‫حقيقت قـضا و قـدر‬

‫وعيوب عدم ايمان به مقدرات الهي‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪ -1‬فرق بين علم خداوند وانسان ‪.‬‬


‫‪ -2‬مکلفيت انسان ‪.‬‬
‫‪ -3‬بررسي امور متعلق به انسان ‪:‬‬
‫‪ -1‬دائره تسلط بر انسان‬
‫‪-2‬‬
‫دائره اختيار انسان‬
‫‪ -4‬فوائد إيمان به قضا وقدر‬

‫‪80‬‬
‫هرمؤمن در امور ايماني خويش اقرار ميدارد كه ( والقدر خيره وشره من هللا تعالى ) ايمان دارم به اينكه اندازهء خ ير‬
‫و شر از جانب هللا تعالى است ‪.‬‬
‫بناء يكي از موضوعات سؤال برانگيز براي مردم موضوع تق دير اس ت‪،‬واززمانه اي ق ديم درين موض وع اختالف اتي‬
‫وجود داشته است ‪،‬علت اساسي اين مشكالت‪،‬مناقشات فلسفي درين مورد ميباشد كه اين صحبت ه اي فلس في نه تنها نتوانس ته‬
‫كه مشكل مردمان را حل نمايد ‪،‬بلكه بعضي ها را ازدايرهء ايمان خ ارج نم وده به الح اد وبي دي ني كش انده اس ت‪،‬ولي آنانيكه‬
‫ق رآن عظيم الش ان را رهي اب همهء مش كالت دانس ته ان د‪،‬وبخ وبي درك نم وده اند كه پاسخ همهء س ؤاالت در ق رآن ك ريم‬
‫است‪،‬وحضرت پيامبراسالم (صلى هللا عليه وسلم) مفسربزرگ ق رآن مع رفي ش ده‪،‬باعقل كامل قرآن عظيم الش ان را با س نت‬
‫ص حيح پي امبر(ص لى هللا عليه وس لم) مطالعه نم وده واين حقيقت را بخ وبي درك ك رده اند وبه بسيارس اده گي اين حقيقت را‬
‫فهميده اند ‪.‬‬
‫اين موضوع را ميتوان با بسيار وضاحت با درنظرداشت نقاط ذيل فهميد ‪:‬‬
‫‪ -1‬فرق بين علم خداوند و علم انسان‬
‫‪ -2‬موضوع اعضاي ارادي وغيرارادي و موضوع اجبارواختيار انسان‬
‫‪ -3‬مفهوم قضا وقدر‬
‫‪ -4‬عدم قبولي اسالم اجباري‬
‫‪ -5‬عدم تأثيركفراجباري‬
‫‪ -6‬عفو در خوردن حرام درحالت مجبور بودن‬
‫‪ -7‬عدم مداخله در امور الهي‬
‫‪ -8‬فائدهء ايمان به قضا وقدر‬

‫‪ -1‬فرق بين علم خداوند (جل جالله) وعلم انسان‬


‫علم خداوند(جل جالله) قبل ازتجربه بدون ضرورت به ك دام وس يله حاصل است زي را علم خداوند (جل جالل ه) ق ديم‬
‫كامل و ازلي (هميشه) ميباشد ‪.‬‬
‫علم انسان بعد ازتجربه وبواسطه وسايل حاصل ميگردد‪،‬زي را علم انس ان جدي د‪،‬ن اقص‪،‬و نوپي دا ميباشد ‪ ،‬مثال ‪ :‬وق تي‬
‫دانش مندان س اينس آب را تحليل وتجزيه نمودن د‪،‬بعد ازتجربه ه اي البرات واري درك نمودند كه آب ازهاي دروجن وآكس يجن‬
‫تشكيل شده است‪،‬واين فورمول (‪ )H2O‬را بيان داشتند ‪،‬دانستن اين فورم ول بعد ازتجربه و تجزيه آب‪ ،‬توسط وس ايل حاصل‬

‫‪81‬‬
‫گردي د‪،‬ولي هللا (جل جالل ه) ض رورتي به تجربه ن دارد‪،‬واين موض وع را كه آب از چي تش كيل ش ده است ‪ ،‬قبل از تجربه‬
‫ميدانست وميداند ‪.‬‬
‫هللا (جل جالله) مخلوقات زي ادي را خلق نم وده كه بعضي ازين مخلوق ات بس يار كوچك ميباش ند و دانش مندان عل وم‬
‫ط بيعي آن انرا مك روب مينامن د‪،‬انس انها زم اني مك روب را كشف نمودن د‪،‬وحقيقت مك روب را بخ وبي درك نمودند كه‬
‫ميكروس كوپ س اختند وبه كمك اين وس يله حيوان ات بس يار كوچك مك روبي را درك نمودن د‪،‬بن اء علم انس ان بعد از تجربه و‬
‫محت اج وس ايل ميباشد ‪،‬ولي هللا (جل جالل ه) ازموج وديت ميك روب وس ايرمخلوقاتيكه از ديد انس ان دوراست قبل از كشف‬
‫واختراع اين وسايل با خبر بوده است ‪ ،‬زيرا او خودش اين مخلوقات را خلق نموده است ‪.‬‬
‫زماني ما انسانها شخصي را قاتل و مجرم ميدانيم كه جرم او ثابت شده و داليل وثبوت بدين امر داشته باشيم ‪ ،‬وهرگاه‬
‫كسي از ما بپرسد كه چرا فالن شخص را مجرم وقاتل ميگوييد ؟ برايش ميگوييم كه نظر به داليل و ش واهد‪،‬اين ش خص چند‬
‫روزقبل جرمي را انجام داده ومرتكب اين قتل شده است ‪.‬‬
‫بناء ما با تجربه و شواهد دانستيم كه فالن شخص مجرم وقاتل است ‪.‬‬
‫ولي درمقابل بايد بدانيم كه هللا (جل جالله) به اساس علم قديم خ ويش كه به وس ايل‪ ،‬داليل ‪ ،‬ثب وت وغ يره ض رورت‬
‫ندارد‪،‬ميداند كه فالن شخص در فالن ساعت فالن جرمي را به اراده و اختيارخود انجام ميدهد ‪.‬‬
‫خداوند متعال به اساس همين علم قديم خويش براي قلم گفت كه اين علم الهي را نوشته كن‪ .‬و ازينكه انسان عمل نيك يا‬
‫بدي را برضايت خود انجام ميدهد‪،‬ودر انجام آن كامال اختيار دارد ‪ ،‬گفته نميتوانيم كه هللا (جل جالله) او را بدين كار مجب ور‬
‫نموده است زيرا اراده واختيار انسان اساس پاداش وجزاء ميباشد ‪.‬‬
‫اكن ون درجه ان وس ايلي كشف ش ده كه قبل ازوق وع ك دام حادثه خ بر ميدهد ‪ ،‬كه اين حادثه رخ ميدهد ‪ ،‬مثال ‪ :‬ادارهء‬
‫هايدرومترولوژي (هواشناسي) به اساس وسايل دست داشته خود سرعت ابر‪ ،‬ن وعيت ابروخط الس يرابر را م راقبت نم وده ‪،‬‬
‫خ بر ميدهد كه ف ردا در فالن منطقه امكان ات ب اران‪،‬ب رف‪،‬طوف ان وغ يره اس ت‪،‬اكن ون كسي نميتواند ادعا كند كه ادارهء‬
‫هواشناسي ابررا مجبور ساخت تا درافغانستان بارش نمايد‪،‬زيرا اين اداره تنها بواسطه وسايل خويش توانسته كه خبر دهد‪،‬كه‬
‫مثال ابردرتاجكستان است‪،‬وبه طرف افغانستان درح ركت اس ت‪ ،‬س رعت ابر چق در ميباشد ‪ ،‬وس مت ح ركت آن ك دام جهت‬
‫است ‪ ،‬بدين اساس ميگويد كه ساعت چند امكان ات بارن ده گي موجوداست ‪ .‬ولي ابر را مجب ور نس اخته است كه ب دين جهت‬
‫حركت كند ‪.‬‬
‫به همين سان خداوند (جل جالله) وسايل را خلق نموده ودر وسايل خاص يت ه ايي را نه اده است که ميتوانند عملي را‬
‫انجام دهند ولي هيچکسي را مجبور نساخته که عملي بد يا نيکي را انجام دهد و يا دست به جرمي زند ‪.‬‬

‫‪ -2‬موضوع اعضاي ارادي وغيرارادي و موضوع اجبار واختيار انســان ‪ :‬هرگ اه به ش كل م ادي وج ود انس ان نظر‬
‫اندازيم ‪ ،‬وگفته هاي علماي (اناتومي انس ان) س اختمان جس مي انس ان را م ورد مطالعه ق رار دهيم‪،‬خ واهيم ديد كه انس ان در‬
‫اعضاي بدن خويش دو نوع اعضاء دارد ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬اعضاي ارادي بدن انسان ‪ :‬اين اعضاء تابع اراده انسان بوده‪ ،‬وانسان مطابق ميل واختيار خ ويش ميتواند اين‬
‫اعضاء را در كارهاي خوب وبد استعمال نمايد‪،‬مثال ‪ :‬دست انس ان به اراده خ ود انس ان ح ركت ميكن د‪،‬هرگ اه درجيب كسي‬
‫ديگ ري درس رويس دي ده ش ود ف ورا آن ش خص متهم به دزدي ميش ود‪،‬و آن ش خص گفته نميتواند كه من متوجه نب ودم‪،‬ويا‬
‫ارادهء من نبود‪،‬همچنان زماني انساني به مسجد ميرود‪،‬حتما درمقابل آن پاداش ميابد‪،‬زيرا رفتن او به مس جد به اس اس ارادهء‬
‫وي بوده است ‪.‬‬
‫بناء موظفين پوليس جنايي‪،‬حارنوالي ها ومحاكم‪،‬مجرمان را به اس اس اس تعمال همين اعض اي ارادي‪،‬به اراده ء خ ود‬
‫شان مجازات مينمايند‪،‬وياهم درهنگام انجام اعمال نيك انسان كه به اراده اش صورت ميگيرد مكافات داده ميشوند ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬اعضاي غير ارادي بدن انسان‪:‬در جسم انسان اعضاي غ يرارادي وج ود دارد كه وظ ايف آن ان به اختي ار واراده‬
‫انسان نبوده‪،‬بلكه اين اعضاء بدون رضايت ‪ ،‬اراده و اختيارانسان كارخويش را مطابق حکم خداوند متعال(جل جالل ه) انج ام‬
‫ميدهند ‪،‬مانند قلب‪،‬شش‪،‬معده وغيره ‪.‬‬
‫وازينكه اين اعضاء غير ارادي ميباشند ‪،‬در انج ام ويا ت أخير اموراين ان هيچگ اهي انس ان مالمت نش ده‪،‬و هرگ اه قلب‬
‫كسي كارنكند‪،‬ويا معده اش غذا را بخوبي هضم ننمايد‪،‬هيچ محكمه يي اين شخص را متهم شمرده نميتواند ‪ ،‬ومعقول هم نيست‬
‫كه اورا به چيزي متهم ومحاکمه نمايند كه اختيار ندارد ‪.‬‬
‫به همين س ان انس ان در زن ده گي خ ويش بين دو امر اختي اري و اجب اري ق رار دارد‪ .‬در ام ور اجب اري مث ل‪:‬رنگ‬
‫چهره‪،‬ساختمان بدن‪،‬بلندي وپستي قد‪،‬زيبايي ويا بد شكلي‪،‬اختيار والدين‪،‬اختيار قوم وقبيل ه‪،‬اختي اروطن‪ ،‬اختي ار جنس يت م رد‬
‫يازن وغيره اموريكه بدون اختيار انسان تعيين وتثبيت گردي ده اس ت‪،‬هيچكسي مالمت نميگ ردد‪،‬و ك رامت انس ان هم در تق وا‬
‫ميباشد ‪ ،‬نه در نسبت انسان به كدام قوم ويا قبيله(يا أيها الن اس إنا خلقن اكم من ذكروان ثى وجعلن اكم ش عوبا وقبائل لتع ارفوا إن‬

‫‪82‬‬
‫اكرمكم عندهللا اتقاكم) اي مردمان ما شما را از يک مرد حضرت آدم (عليه السالم) ويک زن بي بي حوا (عليها الس الم) خلق‬
‫نموديم‪،‬سپس شما را به گروه ها وقبيله ها براي مع رفت يک ديگر تقس يم نم وديم‪،‬ب دون شک به ترين ش ما به ن زد خداون د(جل‬
‫جالله) متقي ترين شما ست ‪.‬‬
‫ولي انس ان در ام ور اختي اري كه به اراده وتص رف او تعلق ميگ يرد‪،‬در ن زد هللا(جل جالل ه) مس ؤول ميباش د‪،‬مثال‬
‫اختيار ايمان بعد ازجواني وسن رشد ‪ ،‬انجام اعمال نيك وبد ‪ ،‬اختياردوستان وهم صحبتان‪،‬رفتن به اماكن خ وب وب د‪،‬خ وردن‬
‫ونوشيدن حالل وحرام‪،‬حصول پول حالل وحرام ‪،‬مصرف نمودن مال در راه هاي مشروع وغير مشروع ‪.‬‬
‫خالصه اينكه هرگاه تمامي امور متعلق به انسان را مورد بررسي قرار دهيم ِميابيم که ‪ :‬انسان در دو دائ رة زن ده گي‬
‫ميكند ‪:‬‬
‫‪ -1‬دائره كه كه باالي انســان كــامال مســلط بــوده و انس ان درپ ذيرش آن مجبورميباش د‪ ،‬وخ ودش هيچ تص رفي ك رده‬
‫نميتواند ‪ ،‬واين دونوع است ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬نوع متعلق به نظام هستي است كه به دوبخش تقسيم ميگردد ‪:‬‬
‫ـ بخش امور طبيعي ‪ ،‬مثل ‪ :‬شب ‪،‬روز‪،‬تغييرهوا‪،‬تغييراوقات‪،‬برودت‪،‬حرارت‪،‬آفات طبيعي مثل زلزله ها‪،‬سيالب ه ا‪،‬‬
‫وغيره ‪.‬‬
‫ـ بخش امورشخصي انسان‪،‬مثل‪ :‬تولد ‪،‬وفات ‪،‬مقدار ايام زنده گي‪،‬رنگ‪،‬قوم‪،‬زب ان‪،‬كش ور‪ ،‬زيب ايي‪،‬بد رنگي‪،‬ن وعيت‬
‫پوست جلد‪،‬وغيره ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬بخش اموراجباري وتحميلي زنده گي است كه بدون اختيار انسان توسط خ ودش انج ام ميگ يرد ‪ ،‬مثال ‪ :‬شخصي‬
‫از بلندي باالي كسي ميافتد‪،‬واو را ميكشد‪،‬ويا ميخواهد حيواني را شكار كند‪،‬مرمي اش به انساني اصابت ميكن د‪ ،‬ويا م وترش‬
‫ناگهان سقوط نموده در دريا ميافتد و تمامي راكبين وفات ميكنند و ياهم سخت زخمي ميشوند ‪.‬‬
‫‪ -2‬دائرهء كه انسان باالي آن مسلط بوده و درپذيرش آن اختيار تصرف كامل دارد‪،‬مثل ‪:‬‬
‫اختيار پذيرش دين ويارد آن‬
‫اختيار درگفتن ونوشتن‬
‫اختيار درانجام اعمال‬
‫اختيار در خود داري از اعمال‬
‫اختيار در خوردن ونوشيدن‬
‫اختيار در كسب حالل وحرام‬
‫بناء اين يك سلسله آزادي هاييست كه خداوند (جل جالله) براي انسان داده واورا كامال اختي ارداده است ( آزادي ايم ان‬
‫‪ ،‬آزادي گفتار ‪ ،‬آزادي خورد ونوش ‪ ،‬آزادي عمل ‪ ،‬وغيره ) ‪.‬‬
‫اکنون سوال ميشود که انسان درتمامي اين امور چقدر مکلفيت دارد‪،‬ومسووليت وي به چي اندازه ميباشد ؟‬
‫مكلفيت انســان ‪ :‬مكلفيت انس ان فقط در دائ رة اموراختي اري ميباش د‪ .‬اموريکه انس ان در آن حق تص رف ن دارد‪،‬هيچ‬
‫درمقابل آن بازپرس نميشود ‪.‬‬
‫بايد خاطر نشان نمود كه انسان حتی در امور اختياري خويش زماني قصد وارده نداش ته باشد ‪ ،‬م ورد مج ازات ق رار‬
‫نميگيرد ‪ ،‬حضرت پيامبر( ص لى هللا عليه وس لم) ميفرمايد ‪ :‬رفع عن ام تي الخطأ والنس يان وما اس تكرهوا علي ه) از امت من‬
‫خطا ‪ ،‬فراموشي و امور تحميلي باالي وي بصورت جبري ‪ ،‬معاف شده است ‪.‬‬
‫خالصه اينكه ‪ :‬ثواب ويا جزاي اعمال به شروط ذيل داده ميشود ‪:‬‬
‫اول ‪ :‬داشتن اختيار كامل‪.‬‬
‫دوم ‪ :‬داشتن قصد ‪.‬‬
‫سوم ‪ :‬نفي زور واكراه از طرف ديگران‬
‫انسان در حاالت ذيل معاف ميباشد ‪:‬‬
‫‪ -1‬نداشتن اختيار‪ :‬مثال در موضوعات رنگ ‪ ،‬چهره ‪ ،‬قوم ‪ ،‬زبان مادري ‪ ،‬وحوادث طبيعي وغيره ‪.‬‬
‫‪ -2‬نداشتن قصد ‪ :‬نداشتن قصد به سه قسم است ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬سهو واشتباه ‪ :‬هرگاه كسي اشتباها روزه را بخورد ‪ ،‬ويا اشتباها كاري را انجام دهد كه قصد نداشته م ورد عفو‬
‫قرار ميگيرد ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬خطا ‪ :‬احيانا انسان ميداند كه روزه دار است‪،‬ولي درهنگام شستن دهن ناگهان آب به گلويش ميرود ‪ ،‬ويا به گمان‬
‫اينكه اذان شده افطار ميكند سپس ميداند كه اذان نشده است‪،‬درين حالت او ازعذاب الهي مع اف ب وده تنها هم ان روز روزه ء‬
‫خويش را اعاده ميكند ‪ .‬مثال قتل خطا درتصادم موتر با قتل قصدی ( عمد ) جزای کامال مختلف دارند ‪.‬‬

‫‪83‬‬
‫ج ‪ :‬اكراه (زور) ‪ :‬هرگاه باالي كسي عملي بزور انجام ميپذيرد كه اوقصد آنرا نداشته است ‪ ،‬گناهگار شمرده نميشود‬
‫‪.‬‬
‫بعضي از اش خاص ميپرس ند كه مثال ‪ :‬هللا (جل جالل ه) كسي را ك افر ويا گناهك ار خلق نم وده است ‪ ،‬اين ك اروي به‬
‫رضايت هللا(جل جالله) شده است ‪ ،‬پس چرا اورا عذاب ميدهد ؟‬
‫بايد گفت كه اين سؤال غلط است ‪ ،‬زيرا ‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند متعال ( جل جالله ) تم امي انس انها را با ايم ان فط ري خلق نم وده است و مينمايد ‪ ،‬پي امبر(ص لي هللا عليه‬
‫وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬هيچ طفلي نيست که بدون ايمان فطري خلق نشده باشد ‪ ،‬همه با آيم ان فط ري خلق ميش وند ‪ ،‬س پس وال دين‬
‫شان آنانرا به بيراهه برده (درهنگام جواني ورشد) يهودي ‪ ،‬نصراني ‪ ،‬وآتش پرست ميسازند ‪.‬‬
‫‪ -2‬در ج واني هر کسي دين خ ود را اختي ار مينمايد که اين ايم ان بن ام ايم ان کس بی است که به ارداه انس ان اختي ار‬
‫ميگردد ‪.‬‬
‫‪ -3‬را ه حق وباطل را بيان داشته تا انسان به اختيار خ ويش ‪ ،‬را ه خ وب و بد را دانس ته ‪ ،‬خ وبي ها را اختي ار نمايد‬
‫( فالهمها فجورها وتقواها ) براي انسان امور بد ونيک را بيان داشته است ‪ ( .‬وه ديناه النج دين ) ب رايش دو راه را رهنم ايي‬
‫نموديم ‪.‬‬
‫‪ -4‬عقل برايش عنايت فرموده تا خوب و بد را تفکيک نمايد ‪.‬‬
‫‪ -5‬در اموريکه اختيار ندارد ‪ ،‬مجازاتش نميکند ‪.‬‬
‫‪ -6‬دراموريکه مجبور ميگردد وکسي آنرا بزور بااليش تحميل ميکند برايش مجازات نيست‪.‬‬
‫‪ -7‬اين انسان معن اي اين آيت مب ارك را نفهمي ده است كه هللا (جل جالل ه) به ك افر ويا گن اه ك ردن بن ده گ ان خ ويش‬
‫راضي نميباشد ( َو َما هَّللا ُ ي ُِري ُد ظُ ْل ًما لِ ْل ِعبَا ِد) خداوند (جل جالله) براي بنده گان ظلم را نميخواهد‪.‬غافر‪َ ( 31 /‬واَل يَرْ َ‬
‫ضى لِ ِعبَا ِد ِه‬
‫ْال ُك ْف َر)خداوند به کفر بنده گان رضايت ندارد‪ .‬الزمر‪7/‬‬
‫ابن كثير در تفسير اين آيت ميگويد ‪ :‬هللا (جل جالله) كفر را خوش ندارد و كسي را به گفر امر نميكند ‪.‬‬
‫‪ -8‬حضرت امام ابوحنيفه (نعمان بن ثابت) رحمه هللا در عقيده اس المي كت ابي بن ام (فقه اك بر) ت أليف نم وده ميگويد ‪:‬‬
‫خداوند ( جل جالله ) تمامي اشياء را اندازه نمود والكن نوشتن اين امور به وصف يا صفت بود نه به حكم )‬
‫ابو المنتهي اين سخن امام اعظم را چنين شرح نم وده است ‪ :‬منظورام ام اينست كه خداوند (جل جالل ه) متع ال تم امي‬
‫اين اش ياء را با اوص اف آنها درل وح محف وظ نوش ته اس ت‪،‬او ميگوي د‪:‬خداوند چ يزي را به ش كل حكم ننوش ته است كه گفته‬
‫باشد‪:‬زيد مؤمن باشد‪،‬وعمروكافر ‪ ،‬وهرگاه چنين مينوشت ‪ ،‬زيد به ايمان مجبور ميب ود ‪،‬وعم رو به كف ر‪ .‬ودرخاتمه ميگويد ‪:‬‬
‫منظور ازسخن امام اعظم كه (خداوند (جل جالله) اشياء را با اوصاف آنها نوشته نه به حكم) نفي اجبار است در اعمال بن ده‬
‫ها(‪)1‬‬
‫‪ -9‬مهمترين نقطه درين موضوع ‪ ،‬غايب بودن همه امورازانسان است ‪ ،‬هيچکسی نميداند که برای او چی نوشته ش ده‬
‫است ‪ ،‬بناء انسان بايد مسووليت خود را درک کند ‪ ،‬ومطابق احکام‬

‫‪-----------------------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬ابوالمنتهي ‪ ،‬ص ‪37-36 :‬‬
‫قرآن کوشش نمايد که اعمال نيک را انجام داده ‪ ،‬تا به اساس مس ووليت خ ود ‪ ،‬وطيفه ای خ ويش را انج ام داده باشد ‪،‬‬
‫وازمالمتی روز آخرت نجات يابد ‪ ،‬ولی ما تمامی مس لمانان به اين عقي ده هس تيم که اعم ال ما ص رف ب رای اينست که ما به‬
‫حکم خداوند تسليم هستيم ‪ ،‬اينکه به جنت خداوند داخل خواهيم شد ‪ ،‬اين به رحمت خداوند ميشود ‪ ،‬وهرمسلمان عقيده دارد که‬
‫رحمت خداوند را نميتوان با زبان انسانی اندازه نم وده ‪ ،‬هرگ اه م ادر مهرب ان باشد ‪ ،‬مهرب انی خداوند اض افه تر ازمهرب انی‬
‫مليارد ها مادر است ‪.‬‬
‫پروردگارا ما را به رحمت خويش از جمله صاحبان جنت نما ( آمين )‬
‫‪ -3‬مفهوم قضا وقدر ‪:‬‬
‫قضا ‪ :‬قضا عبارت از اموريست كه انسان درآن اختيار نداشته بشكل اجباري باالي انسان تطبيق ميگردد يع ني دائــره‬
‫كه باالي انسان كامال مسلط بوده وانسان درپذيرش آن مجب ور ميباشد ‪،‬وخ ودش هيچ تص رفي ك رده نميتواند خ واه اين ام ور‬
‫متعلق به نظام هستـي باشد كه شامل امور طبيعي ‪ ،‬مثل ‪ :‬شب ‪ ،‬روز‪ ،‬تغييرهوا‪ ،‬تغيير اوقات ‪،‬بروردت‪ ،‬حرارت ‪ ،‬ويا آفات‬
‫طبيعي مثل زلزله ها ‪ ،‬سيالب ها ‪ ،‬وغ يره ‪.‬وي اهم بخش امورشخصي انســان ‪ ،‬مثل ‪ :‬تولد ‪ ،‬وف ات ‪ ،‬مق دار اي ام زن ده گي ‪،‬‬
‫رنگ ‪ ،‬قوم ‪ ،‬زبان‪ ،‬كشور ‪ ،‬زيبايي‪،‬بد رنگي‪،‬نوعيت پوست جلد‪،‬وغيره باشد ‪ .‬وياهم متعلق به بخش اموراجبــاري وتحميلي‬
‫زنده گي باشد كه بدون اختيار انسان توسط خودش انجام ميگيرد‪،‬مثال ‪ :‬شخصي ازبلندي باالي كسي ميافتد‪،‬واورا ميكش د‪ ،‬ويا‬

‫‪84‬‬
‫ميخواهد حيواني را شكار كند ‪ ،‬مرمي اش به انساني اصابت ميكند‪،‬ويا موترش ناگه ان س قوط نم وده در دريا ميافتد و تم امي‬
‫راكبين وفات ميكنند و ياهم سخت زخمي ميشوند ‪.‬‬
‫در امور قضا ‪ :‬انسان مؤمن ك امال برقض اي خ ير وشر از ج انب پروردگ ار عالمي ان ايم ان داش ته وتس ليم باريتع الى‬
‫ميباشد ‪ ،‬وانجام اين امور هيچ نوع مشكل اخروي براي مؤمن ايج اد نميكند زي را اين ام ور به اختي ار انس ان نيست و خداوند‬
‫(جل جالله) هيچکسي را بدون اختيار وقصدش مجازات نميکند ‪.‬‬
‫مفهوم قـدر ‪ :‬قدر درلغت اندازه كردن را گويند ‪.‬‬
‫قدر دراصطالح عقيدهء اسالمي‪ :‬خلق اشياء‪،‬غرايز‪،‬وحاجات عضوي واعطاي خواص ب راي اش ياء‪،‬غرايز و اعض اء‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫به عباره ديگر قدر(قابليت خيروشر ميباشد که در اشيا واعضا ميباشد ) يع ني ب راي اش يا و اعضاء ‪،‬توان ايي اس تخدام‬
‫آنرا در امور مثبت ومنفي داده است نه انجام اعمال ‪ ،‬زيرا عمل خوب و بد را به اختيار انسان گذاشته است ‪.‬‬
‫خداوند متعال انسان‪،‬حيوانات‪،‬وسايل وغ يره را خلق نم وده‪،‬دروج ود انس ان غرايزخ وراك‪ ،‬نوش يدن و جنسي را خلق‬
‫نموده است‪،‬براي هركدام خواصي را خلق نموده است مثال ‪:‬‬
‫براي انسان دست خلق نموده كه ميتواند با دست خويش اعمال خيروشر را انجام دهد‪.‬‬
‫براي انسان چشم خلق نموده كه ميتواند بواسطه آن به خوبي ها يا زشتي ها نظر نمايد ‪.‬‬
‫براي انسان عقل خلق نموده كه ميتواند بواسطه آن اعمال خيروشر را تفكيك نمايد‪.‬‬
‫براي انسان تمامي اعضاي بدن را خلق نموده كه ميتواند بواسطه آنها اعمال خيروشر را انجام دهد‪.‬‬
‫همچنان خداوند متعال وسايلي را مانند چاقو‪،‬كارد ‪،‬آتش‪،‬آب وغيره خلق نموده که قابليت بريدن‪،‬سوزاندن ‪،‬غرق کردن‬
‫را دارند وانسان ميتواند بواسطه آنها در اعمال خيروشر استفاده نمايد ‪.‬‬
‫بناء خلق انسان‪،‬غرايز انسان‪،‬وسايل و كار اين وسايل ‪،‬همه از ط رف خداوند (جل جالل ه) ب وده همچن ان خ واص اين‬
‫وسايل كه خير وشر است همه را خداوند متعال (جل جالله) براي اين وسايل داده است كه بدين اساس ( اندازه خير وشر همه‬
‫ازجانب خداوند متعال ميباشد )‬
‫اما با وجود داشتن خواص اشياء واعضاء براي انسان خداوند متعال ‪:‬‬
‫‪ -1‬عقل داده است تا خير وشر را تفكيك كند ‪.‬‬
‫‪ -2‬اختيار داده است تا انسان جانب خير وبهترهر چيزي را اختيار نمايد ‪.‬‬
‫‪ -3‬براي انسان ايمان داده است ‪ ،‬تا جانب معنوي را نسبت به جانب مادي با قوت ايمان تقويت نمايد ‪.‬‬
‫‪ -4‬براي انسان كتاب هاي آسماني در اوقات مختلف نازل نموده و در آن خيروشر را بيان داش ته است ‪ ،‬تا انس ان در‬
‫دانستن حق وباطل مشكلي نداشته باشد ‪.‬‬
‫‪ -5‬براي انسان پيامبران (عليهم السالم ) را فرستاده است ‪ ،‬كه امورحق را براي امتيان خويش تبليغ نمايند ‪.‬‬
‫يكي از دانشمندان اسالم ميگويد (چنانچه در اشياء خاص يت ها آفري ده ‪ ،‬همچن ان در انس ان غرايز وحاج ات عض وي‬
‫ايجاد كرده و در اين غرايز و حاجات عضوي خاصيت هاي معين را همچو خاص يت ه اي اش يا آفري ده است پس در غري زه‬
‫نوع ‪ ،‬خاص يت ميل جنسي ‪ ،‬و در حاج ات عض وي ‪ ،‬خاص يت ه اي مثل گرس نگي ‪ ،‬تش نگي وغ يره را آفري ده اس ت‪،‬واينها‬
‫مطابق نظام هستي ميباشند ‪ ،‬پس اين خواص معين را كه هللا (جل جالل ه) در اش ياء‪،‬غرايزوحاج ات عض وي كه در انس انها‬
‫است آفريده بنام قدر ياد ميگردد ‪ ،‬چونكه هللا متع ال تنها ذاتي است كه اش ياء ‪ ،‬غرايز وحاج ات عض وي را آفري ده وخ واص‬
‫شانرا در آنها ايجاد كرده ‪ ،‬كه بطور مطلق در آن بنده ‪ ،‬هيچ گونه نقش را بازي نكرده است ‪ ،‬ونه هم در آن دخل دارد ‪ ،‬وبر‬
‫انسان الزم است تا ايمان آرد به اينكه مس لما ذاتيكه ب راي اش ياء خ واص بخش يده‪،‬او هللا س بحانه وتع الى اس ت‪،‬و اين خ واص‬
‫قابليت اين را دارد كه انسان بواسطهء آن عملي را انجام دهد‪،‬مطابق اوامر هللا متعال ‪ ،‬پس آن عمل منجر به خ ير گ ردد ‪ ،‬ويا‬
‫مخالف اوامر هللا متعال انجام دهد كه آن منجر به شرگردد‪ ،‬خ واه در اس تعمال اش ياء به خ واص ش ان ويا به اس تجابت غرايز‬
‫وحاجات عضوي‪،‬هرگاه مطابق به اوامر ونواهي هللا متعال باشد پس خ ير ميباش د‪,‬وهرگ اه مخ الف اوامر و ن واهي هللا متع ال‬
‫باشد پس شر ميباشد ‪.‬‬
‫وبدين اساس افعاليكه دردايرهء واقع اند كه آن به انسان تسلط دارد‪،‬خير ويا شر همه ازجانب هللا متعال بود ه وهمچن ان‬
‫خواصيكه دراشياء‪،‬غرايزوحاجات عضوي ميباشد ازجانب هللا متعال (جل جالله) بوده ‪ ،‬خواه خير باشد ويا شر ‪.‬‬
‫ازينرو برمس لمان الزم است كه به قض اي خ ير وشر ايم ان آرد كه ازج انب پروردگارميباشد ‪ ،‬ومعتقد گ ردد به اينكه‬
‫افعالي را كه به آن تصرف ندارد ‪ ،‬آنهم ازجانب هللا متعال ميباشد ‪ ،‬وبر او الزم است كه بر قدر(اندازه) خيروشر ايم ان آورد‬
‫‪،‬ونيز به اين عقيده داشته باشد‪ ،‬كه خواص اشياء موجود درطبيعت همچنان از جانب هللا متعال بوده ‪ ،‬خواه از اينها نتيجه خير‬
‫بدست آيد و ياهم شر ‪.‬‬

‫‪85‬‬
‫اما دايرهء كه انسان باالي آن تسلط دارد‪،‬دايرهء ميباشد كه انس ان درآن اختي ار داش ته ومط ابق نظاميكه انتخ اب ك رده‬
‫حركت ميكند ‪ ،‬واين دايرهء است كه درآن أفعال چي ازانسان صادر‪،‬ويا بر او واقع گردي ده باشد ‪ ،‬به اراده خ ود انس ان انج ام‬
‫داده ميش ود پس او هرزم ان كه بخواهد مينوشد ‪ ،‬ميخ ورد ‪ ،‬راه م يرود وس فر ميكند ‪ ،‬وچ ون بخواهد همين اعم ال را انج ام‬
‫نميدهد ‪ ,‬و هرزم اني بخواهد با آتش ميس وزاند‪،‬چ يزي را بواس طه ك ارد وچ اقو مي برد‪،‬وهرزمانيكه خواس ته باشد به اش باع‬
‫غريزه نوع خود‪،‬ويا غريزه تملك خودويا گرسنگي معده خود ميپردازد‪ ،‬ومختارانه عملي را انجام داده ويا انجام نميدهد‪،‬ب دين‬
‫اساس اوازافعاليكه در ضمن همين دايره انجام داده است مسؤول بوده و حساب ميدهد ‪.‬‬
‫به اساس مطالب فوق ميت وان گفت كه انس ان در اموريكه خ ارج اختي ار واراده اش باشد هيچ ن وع فاي ده وض رري را‬
‫متحمل نميگردد ‪ ،‬مثل ‪:‬‬
‫‪ -1‬عدم قبولي اسالم اجباري ‪ :‬هرگاه به معناي اسالم توجه كنيم ميبي نيم كه اس الم ( تس ليم ش دن ) است ‪ ،‬وهرگ اه به‬
‫تم امي مخلوق ات جه ان نظر ان دازيم بخ وبي درك ميك نيم كه تم امي آنها تس ليم حكم پروردگاران د‪،‬آفت اب‪،‬مهت اب‪،‬س تاره‬
‫ها‪،‬روزوشب‪،‬حيوانات‪،‬نباتات‪،‬جامدات‪،‬مايعات‪ ،‬غازات همه وهمه مطابق فرمان الهي در‪ 24‬ساعت تس ليم ميباش ند ‪ ،‬ح ركت‬
‫وسكون آنها نيز به حكم پروردگار ميباشند‪،‬بناء همه ء اينها مسلمان ميباشند ‪.‬‬
‫انسان كه جزء اين مخلوقات است‪،‬دربسا ازابعاد زنده گي‪،‬مانند‪:‬ضرورت به اكس يجن‪،‬آهن‪ ،‬ك اربن‪،‬خ وراك‪،‬نوش يدني‬
‫ها‪،‬تسليم حكم الهي ميباشد‪،‬زيراانسان نميتواند خارج ازجه ان هس تي زن ده گي كن د‪،‬انس ان خواس ته يا نخواس ته ‪،‬تس ليم تقس يم‬
‫اوقات ‪ 24‬ساعته الهي است‪،‬او نميتواند شب را روز وروز را شب بس ازد‪ ،‬نميتواند وظيفه مهت اب را به آفت اب وآفت اب را به‬
‫مهتاب دهد‪ ،‬بن اء اين انس ان در بس ياري ازابع اد زن ده گي خ ويش تس ليم احك ام الهي اس ت‪،‬ومس لمان اس ت‪ .‬ولي اين انس ان‬
‫درپهلوي اين امر بخش ديگري دارد كه اختيار(آزادي) ميباشد‪،‬آزادي عقيده‪،‬آزادي فكر‪ ،‬آزادي اختيار طرز زنده گي ‪.‬‬
‫با درنظر داشت اين مطالب ميت وان گفت كه انس ان از نگ اه ش ركت با س ايرمخلوقات مس لمان و ازنگ اه اختي ارواراده‬
‫شخصي خودش يا مسلمان كامل ميباشد‪،‬كه احكام الهي را به اختيار خ ويش ميپ ذيرد‪،‬وي اهم در بخش اختي اري با احك ام الهي‬
‫مخ الفت مي ورزد ‪ ،‬وازينكه اس الم اولي اش به اس اس بي اختي اري وي است ‪ ،‬و او مجب ور است كه به اين ق وانين الهي تن‬
‫دردهد‪ ،‬بناء كافر گفته ميشود ‪.‬‬
‫زيرا آزادي دراختيار يك نوع امتحان است‪،‬امتحان علم او‪،‬امتحان دانش او‪،‬امتحان قوهء تمييزاو ‪.‬‬
‫‪ -2‬عدم تأثيركفراجباري ‪ :‬بعضي از مردم استدالل ميكنند كه ازينكه همه چيز نوشته ش ده است بن اء گن اهي را كه ما‬
‫انجام ميدهيم به اساس تقدير است ‪ ،‬پس چرا محاسبه ميشوييم ؟‬
‫بجواب اينان بايد گفت كه چنانچه قبال گفته شد ( نوشتن اعمال انسان به شكل وصفي بوده نه به شكل امر واجبار) زيرا‬
‫درزمان سلب اختيار حتا كفر اعتبار ندارد ‪ ،‬مثال‪ :‬زماني مشركان ق ريش (حض رت يا س ر‪،‬بي بي س ميه وپسرش ان حض رت‬
‫عمار) ( رضي هللا عنهم ) را شكنجه نمودند ‪ ،‬بي بي سميه را ابوجهل پس ازشكنجهء زياد به شهادت رساند‪ ،‬ونخستين ش هيد‬
‫اسالم شد‪ ،‬سپس حضرت ياسر را به شهادت رسانيدند‪ ،‬حض رت عم ار(رضي هللا عنه ) درمقابل ش كنجه كفاركه وال دينش را‬
‫شهيد نموده بودند‪،‬و اورا بيرحمانه ميزدند تا كلمات كفر را بزبان بياورد‪،‬مق اومت نتوانس ت‪ ،‬وچ نين كلم ات را ب راي ره ايي‬
‫ازتعذيب دشمنان اسالم بزبان راند‪،‬او كه قلب مملو ازايمان داشت ‪ ،‬وظاهرا مجبور شد تا چنين الف اظي را اس تعمال نماي د‪،‬هللا‬
‫(جل جالله) درين زمينه چنين فرمود ‪( :‬إِاَّل َم ْن أُ ْك ِرهَ َوقَ ْلبُهُ ُم ْ‬
‫ط َمئِ ٌّن بِاإْل ِ ي َما ِن) بجزکسانيکه مجبورشوند ولي قلب ش ان با ايم ان‬
‫مطمئن باشد ‪ .‬النحل ‪106/‬‬
‫يعني خداوند كسانيرا كه از روي مجبوريت واستخدام زورازط رف دش منان ‪ ،‬س خن كفر را بزب ان مياورند ولي قلب‬
‫شان مطمئن به ايمان است‪،‬درحالت مجبوريت و نداشتن قوت ‪،‬مسؤول نميپندارد‪.‬‬
‫ابن كث ير در تفس ير اين مطلب ميفرمايد ‪ :‬هرگ اه كسي بعد ازايم ان ودانس تن حق ك افرميگردد ب االي وي غضب خ دا‬
‫ن ازل ميگ ردد‪،‬ولي درينجا اس تثناء ب راي كسيست كه به زب ان مجب ورا كافرش ده وبا مش ركان لفظا بخ اطر جلوگ يري ازلت‬
‫وكوب وتعذيب آنها موافقت نموده وقلبش مخالف چنين گفته هاباشد ‪.‬‬
‫اين آيت درمورد حضرت عم ار ن ازل ش ده زي را زم اني مش ركان اورا به دش نام دادن پي امبر(ص لي هللا عليه وس لم )‬
‫مجبورساختند ‪ ،‬واو را وادار نمودند تا بتهاي ش انرا بخ وبي ي اد كند ‪ ،‬او ازين امربه پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم ) ش كايت‬
‫نمود وگفت اي رسول هللا ! آنان تا زماني مرا نگذاشتند تا شما را دشنام ندادم و بتهاي شانرا بخ وبي ي اد نك ردم‪،‬حض رت ن بي‬
‫كريم ( صلى هللا عليه وسلم ) پرسيد ‪ :‬اكنون قلبت را چطور ميابي ؟ گفت ‪ :‬با ايمان مطمئن ‪.‬‬
‫رسول هللا ( صلى هللا عليه وسلم ) گفت ‪ :‬هرگاه آنان تكرار نمودند تو نيز تكرار كن ‪.‬‬
‫يعني ازينكه قلب با ايمان داري وكافران ب ازهم ت را تع ذيب نمايند ومجب ورت س ازند‪،‬مش كلي ن داري كه از مجب وريت‬
‫چنين كلمات را تكرار نمايي‪،‬هدف پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) اين بود كه براي عم ار پسر ياسر بفهماند كه اين الفاظيكه به‬
‫اساس مجبوريت گفته شده هيچ مشكلي براي او ايجاد نميكند ‪.‬‬

‫‪86‬‬
‫‪ -3‬عفو در خوردن حرام درحالت مجبور بودن ‪ :‬هرگاه كسي درجايي باشد كه هيچ غذاي حالل يافت نميشود ‪ ،‬وي اهم‬
‫آب پاك يافت نميشود ‪ ،‬او درينصورت بخاطر نجات خود از مرگ ميتواند به اندازه ء ضرورت خود از حرام استفاده نمايد ‪،‬‬
‫گوشت حرام را بخ ورد وي اهم از نوش يدني نا ج ايز ب راي رفع اين مش کل اس تفاده نمايد واين ح الت را در ش ريعت اس المي‬
‫(مخمسه ) ناميده اند‪ ،‬وازينكه اين شخص مجبور است بناء محاسبه نميشود ‪.‬‬
‫‪ -7‬بهترين راه براي مؤمنان درمسائل قضا وقدر تسليمي به احكام واوامر الهي و عــدم مداخله در امــور الهي و تنها‬
‫مسؤوليت خويش را دانستن است ‪ :‬درمسايل قضا وقدر الزم است يك مؤمن ازخود بپرسد كه آيا من درهنگام انجام اين كار‬
‫اختيار داشتم و يا به شكل اجب اري اين ك ار ب االي من ص ورت گ رفت ‪ ،‬ويا م را كسي مجبورس اخت تا اينك اررا بكنم ‪ ،‬ب دين‬
‫صورت اگر به اختيار خود انجام داده مورد بازپرس قرار ميگيرد وهرگاه اختيار نداشته و ياهم اختيار داشته ولي مجبوربوده‬
‫‪ ،‬وياكسي تهديدش نموده كه آن كار را بكند‪،‬درينصورت مورد باز پرس قرار نميگيرد ‪.‬‬
‫ادب اسالمي تقاضا ميكند تا انسان در امور الهي مداخله نكند‪،‬زيرا يك مامورنميتواند از محکمه بپرسد كه چرا مجرمي‬
‫را حبس نموده است و يا اينكه يك محصل نميتواند از مس ؤولين پوهنت ون بپرسد كه چ را ب رای ش موليت درپوهنت ون امتح ان‬
‫کانکورتعيين شده است و چرا بعضي ازمحصلين درکانکورناکام شده اند ؟ يك عسكر نميتواند كه از قومان دان بپرسد كه چ را‬
‫عساكرشب هم در قطعات عسكري و پوس ته ها ميباش ند ‪ ،‬ب دين ص ورت اگر اينها از عقل خ ويش ك ار گرفته علت همه را با‬
‫خود سنجش نم وده وبدانند ك ارخوبي است ‪ ،‬واگر علت بس ياري از ق وانين را ندانس ته وهميشه علت وچگ ونگي اين ام وررا‬
‫بپرسند ‪ ،‬مالمت ميشوند ‪ ،‬انسان مؤمن در دايرهء مسؤوليت خويش از اختياروعدم اختيار خويش مسؤوليت دارد ‪ ،‬ولي ام ور‬
‫غيبي را كه چگونه ترتيب وتنظيم شده است ‪ ،‬احتراما به خالق جهان محول سازد ‪.‬‬
‫در موضوع قضا وقدر اين نقاط اساسي ميباشد ‪:‬‬
‫‪ )1‬انسان مطابق اراده و اختيار خودش درمقابل خداوند متعال (جل جالله) مسؤوليت دارد ‪ .‬وهرگاه انساني ج رمي را‬
‫بدون اراده خويش مرتكب گردد ‪ ،‬ويا هم كاري باالي وي بزور انجام پذيرد او هيچ نوع مسؤوليت به نزد خداوند (جل جالله)‬
‫نميداشته باشد ‪.‬‬
‫‪ )2‬موض وع ق در به خداوند (جل جالل ه) تعلق دارد‪،‬وانس ان بايد مط ابق مس ؤوليت خ ويش عمل كند ودر ام ور الهي‬
‫مداخله نكند ‪.‬‬
‫‪ )3‬انسان نميداند كه در تقدير وي چي نوش ته ش ده است ‪ ،‬بن اء به اس اس احك ام الهي ب روي الزم است كه اعم ال نيك‬
‫انجام دهد‪،‬وامور غيبي را به خداوند (جل جالله) بگذارد ‪.‬‬
‫شخصي دزدي نم وده ب ود ‪ ،‬اورا به ن زد عم ر( رضي هللا عنه ) آوردن د‪،‬گفت ‪ :‬اي اميرالمؤم نين من اين ك ار را به‬
‫اساس تقديرم كرده ام ‪.‬حضرت عمرگفت ‪ :‬ماهم دست ترا به اساس تقدير قطع ميكنيم ‪.‬‬
‫كسي به ام ام جعفر ص ادق (رضي هللا عنه ) گفت ‪ :‬آيا ممكن است كه خ ود را از ك وه بياندازيد وببينيد كه ميميريد يا‬
‫نميميريد ‪ ،‬امام ( رضي هللا عنه ) گفت ‪ :‬خداوند متعال ما را امتحان ميكند ما حق نداريم كه خدا را امتحان كنيم ‪.‬‬
‫فوائد إيمان به قضا وقدر‬
‫ايمان به قضا وقدر يك سلسله فوائدي دارد كه عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪ )1‬انسان مؤمن با دانســتن قضا وقــدر الهي كــامال مطمئن ميباشد ‪ ،‬زيرا او ميداند كه هيچكسي نميتواند ب راي انس ان‬
‫س (رضي‬ ‫فايده ويا ضرري برساند‪،‬مگرآنچه را خداوند متعال(جل جالله) برايش مقدر نموده است ‪ ،‬حض رت عبدهللا ْب ِن َعبَّا ٍ‬
‫هللا عنهما) ميفرمايد كه روزي در عقب پيامبر (صلى هللا عليه وسلم ) بودم ‪ ،‬برايم گفت ‪ :‬اي پسرك ! من ت را كلم اتي را ي اد‬
‫ميدهم آنرا حفظ نما‪،‬تاخداوند (جل جالله) ترا حفظ نمايد و هميشه باتو باشد ‪:‬‬
‫‪ -‬هرگاه مشكلي داشتي از خداوند متعال(جل جالله) حل آنرا طلب نما ‪.‬‬
‫‪ -‬هرگاه كمك ميخواستي از خداوند (جل جالله) كمك بخواه‬
‫‪ -‬بدانكه هرگ اه تم امي م ردم با هم اتف اق نمايند تا ب راي ت ونفعي برس انند‪،‬نفعي رس انده نميتوانند مگر آنچه را خداوند‬
‫متعال(جل جالله) برايت تعيين نموده است ‪ ،‬وهرگاه همه اتفاق نمايند كه براي تو ضرري برس انند ‪ ،‬بجز آنچه را خداند (جل‬
‫جالله) برايت نوشته است كرده نميتوانند قلم ها برداشته شده ‪ ،‬و كتابها خشك گرديده اند ) (‪)1‬‬
‫‪ )2‬عــدم احتيــاج به انســان و يا مخلــوق ديگر ‪ :‬زي را انس ان م ؤمن به قضا وق در ميداند كه به اس اس گفته ه اي‬
‫پيامبر(ص لى هللا عليه وس لم ) هيچ انس اني ب راي كسي نفع وض رر رس انده نميتواند مگر آنچه را خداوند متع ال (جل جالل ه)‬
‫برايش مقدر نموده است‪ ،‬وهرگاه چنين باشد‪ ،‬پس چرا انسان براي شخص ديگري خود را ذليل نموده از او كمك بخواهد‪ ،‬ويا‬
‫از اوحل مشكل نمايد‪ ،‬بلكه آنچه را خداوند متعال برايش مقرر نموده است‪،‬ميرسد ‪.‬‬

‫‪-------------------------------------‬‬

‫‪87‬‬
‫ت احْ فَ ْ‬
‫ظ هَّللا َ‬ ‫ك َكلِ َم ا ٍ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم يَوْ ًما فَقَا َل يَا غُاَل ُم إِنِّي أُ َعلِّ ُم َ‬
‫ت خَ ْلفَ َرسُو ِل هَّللا ِ َ‬‫‪ -1‬عن عبدهللا بن عباس قَا َل ُك ْن ُ‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫ك إِ َذا َسأ َ ْلتَ فَاسْألْ َ َوإِذا ا ْستَ َعنتَ فَا ْستَ ِع ْن بِا ِ َوا ْعل ْم أ َّن ا َّمةَ ل وْ اجْ تَ َم َعت َعلى أ ْن يَنفَ ُع وكَ بِ َش ْي ٍء‬
‫أْل‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫هَّلل‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫ظكَ احْ فَ ْ‬
‫ظ هَّللا َ تَ ِج ْدهُ تُ َجاهَ َ‬ ‫يَحْ فَ ْ‬
‫ت اأْل َ ْقاَل ُم‬
‫ك رُ فِ َع ْ‬ ‫ك إِاَّل بِ َش ْي ٍء قَ ْد َكتَبَ هُ هَّللا ُ َعلَ ْي َ‬‫ك بِ َش ْي ٍء لَ ْم يَضُرُّ و َ‬ ‫ك َولَوْ اجْ تَ َمعُوا َعلَى أَ ْن يَضُرُّ و َ‬ ‫لَ ْم يَ ْنفَعُوكَ إِاَّل بِ َش ْي ٍء قَ ْد َكتَبَهُ هَّللا ُ لَ َ‬
‫ص ِحي ٌح ) ترمذي شريف ‪ ،‬حديث ‪2440‬‬ ‫يث َح َس ٌن َ‬ ‫ال هَ َذا َح ِد ٌ‬ ‫ت الصُّ ُحفُ قَ َ‬ ‫َو َجفَّ ْ‬
‫‪ )3‬آرامش در كسب رزق ‪ ،‬روزي واموال ‪ :‬انسان م ؤمن به مق درات الهي ميداند كه رزق و روزي وي تع يين است ‪،‬‬
‫او صرف مكلفيت دارد تا رزق خويش را از طريق حالل كسب نمايد ‪ ،‬او كار ميكند‪،‬زحمت ميكشد‪،‬ولي برخداوند متعال (جل‬
‫جالله) اعتم اد نم وده‪،‬با راحت‪،‬هم ان رزق خ ويش را خ واه كم باشد يا زي اد‪،‬ب راي فاميل خ ويش نفقه نم وده‪،‬وحق فق يران و‬
‫بيچارگان را نيز فراموش نميكند ‪.‬‬
‫‪ )4‬اطمينان وراحت قلبي ‪ :‬اين فرد مؤمن با اطمينان كامل زنده گي ميكند ‪ ،‬زيرا ميداند كه آنچه را خداوند(جل جالله)‬
‫برايش تعيين نموده اس ت‪،‬همه به نفع اوست زي را خداوند متع ال (جل جالل ه) ب راي انس ان هميشه امورخ يررا درنظرگرفته‬
‫است‪،‬اگرانسان احيانا دربعضي ازامور دنيوي ‪،‬نصيب كم ميداشته باشد‪،‬حتما خداوند متعال (جل جالله) ع وض آن را در روز‬
‫آخرت برايش آماده نموده است ‪.‬‬
‫‪ )5‬آرامش معنوي ‪ :‬انسان مؤمن ك امال راحت وداراي آرامش معن وي ميباش د‪،‬زي را او ميداند كه آنچه ب راي ديگ ران‬
‫مقرر شده است‪،‬نصيب آنان است‪،‬براي من نميرسد‪،‬وآنچه را خداوند(جل جالل ه) ب راي من تع يين نم وده است كسي ديگ ري‬
‫خورده نميتواند ‪.‬‬
‫اين امر سبب دوري وي از بخل ‪ ،‬كينه ورزي ‪ ،‬خواد خواهي ‪ ،‬وغيره امور ميگردد ‪ ،‬كه نصيب غير مؤمنان به قضا‬
‫وقدر الهي نميباشد ‪.‬‬
‫عمر خيام ميگويد ‪:‬‬
‫ازرفته قلم هيچ دگرگـون نشود‬
‫وز خوردن غم بجز جگر خون نشود‬
‫گر درهمه عمرخويش خوانابه خوري‬
‫يك ذره از آنچه اسـت افزون نشود‬
‫‪ )6‬عدم يأس ونا اميدي ‪ :‬انسان مؤمن به قضا وقدر الهي ‪ ،‬هيچگاهي تسليم نا امي دي ها نميش ود ‪ ،‬زي را او ميداند كه‬
‫بسياري كسانيكه درين دنيا فقيرند ‪ ،‬درروز آخرت غني ميباشند ‪ ،‬وبسياري اغنياي دنيا ‪ ،‬فقيران آخرت اند ‪.‬‬
‫زندگي دنيا کامال مشابه با صحنه هاي يک فلم ميباش د‪،‬بسا اوق ات يک هنرمند مش هور درنقش انس ان فق ير وبيچ اره ‪،‬‬
‫نقش مهمي را درفلم ميداشته باشد‪،‬وي اهم قهرم ان اص لي فلم ميباشد ‪ ،‬وبسا اوق ات يک انس ان بس يار ض عيف نقش پادش اه را‬
‫بازي ميکند و درنهايت فلم هيچ ارزشي بوي داده نميشود‪،‬به همين سان بسياري از مردان فقير وبيچ اره دني ا‪،‬شخص يت ه اي‬
‫بزرگ آخرت ميباشند‪،‬وبرعکس بسياري از مالداران دنيا‪،‬درروز آخ رت فق يرترين وبد بخت ت رين اش خاص در روز قي امت‬
‫ميباشند ‪.‬‬
‫بناء انسان معتقد وداراي انديشه ايم اني (قضا وق در) با اينكه زحمت ميكش د‪،‬علم حاصل ميكند ‪ ،‬كارميكن د‪،‬درص ورت‬
‫نرسيدن به اهداف دنيوي‪،‬تسليم نا اميدي ها نميشود‪،‬زيرا ميداند كه حتما در نداشتن بس ياري از نعم ات دني وي ب راي بس ياري‬
‫كسان خيراست‪،‬خداوند(جل جالله) ميفرمايد (ولوبسط هللا الرزق لعباده لبغوا) هرگ اه خداوند رزق را ب راي بن ده گ ان وس عت‬
‫ميديد‪،‬بسياري آنان سركش ميشدند ‪.‬‬
‫هرگاه براي كسي ثروت مفيد باشد ‪ ،‬براي بعضي ها نداشتن پول زياد مفيد ميباشد ‪.‬‬
‫‪ )7‬قناعت ورضايت که اساس خوشبختي هاست ‪:‬انسان مؤمن با وجود زحمت‪،‬كار‪،‬كسب علم ودانش‪ ،‬وع رق ري زي‬
‫ه اي مت واتر‪،‬به آنچه ب رايش داده ش ده اس ت‪ ،‬قن اعت ميكن د‪ ،‬ش ايد يك دانش مند ب زرگ باش د‪ ،‬ويا هم بزرگ ترين پروفيس ور‬
‫وفيلسوف وقت خويش باشد‪ ،‬ولي از نگاه اقتصاد بسيار ض عيف‪،‬ودرك دام كرسي ب زرگ هم ق رار نداش ته باش د‪،‬اين انس ان با‬
‫داشتن قناعت به آنچه خداوند (جل جالله) ب رايش مقررنم وده اس ت‪،‬ورض ايت به حكم الهي ك امال راحت ميباش د‪ ،‬خوش بختي‬
‫خويش را در آنچه ميبيند كه خداوند(جل جالله) برايش تعيين وتثبيت نموده است ‪.‬‬
‫اين قناعت ورضايت كه منجربه خوشبختي وسعادت در دنيا وآخرت ميگردد‪،‬ب راي كس اني نص يب ميش ود كه به حكم‬
‫الهي قناعت داشته‪،‬برتريت خود را دراداي مسؤوليت ميدانند‪،‬نه درحصول صالحيت ها ‪.‬‬
‫‪ )8‬مقاومت در مقابل حوادث ‪ :‬انسان م ؤمن به قضا وق در الهي‪،‬درمقابل تم امي مص يبت ها ‪ ،‬ويا ظلمي كه ش ايد از‬
‫طرف ظالمان باالي وي تحميل شود‪،‬مقاومت داشته‪،‬وهيچگاهي مايوس نميگردد‪،‬او ميداند كه شايد اين مشكل ب راي من مق در‬
‫باشد‪ ،‬بناء او اين مصيبت ها را فال نيك گرفته درمقابل همه صبر ميكند ‪ ،‬كه اين صبر ومق اومت وي ‪ ،‬اس اس راحت وي در‬
‫دنيا ميباشد ‪ ،‬در خبراست كه كسي حسن بص ري (رحمه هللا ) را با س يلي زد ‪،‬آن مب ارك ب رايش گفت ‪ :‬خداوند (جل جالل ه)‬
‫شما را ببخشد ‪ .‬او گفت‪ :‬من شما را زدم وشما برايم دعاي خير ميكنيد ؟ حسن بصري (رضي هللا عنه) كه يك ش خص ك امال‬

‫‪88‬‬
‫معتقد وبا ايمان بود ‪ ،‬برايش گفت ‪:‬اين سيلي براي من مق در ش ده ب ود كه بايد آن را ميخ وردم ‪ ،‬ولي افس وس ب رين ميكنم ‪ ،‬كه‬
‫درگناهش شما مبتال شديد‪،‬بناء برايت دعانمودم‪،‬تاخداوند(جل جالله) ترا عفو نمايد ‪.‬‬
‫ببين كه فاصله ره از كجاست تا به كجا‬
‫بيشك زخدا جدا نباشند‬ ‫مردان خدا ‪ ،‬خدا نباشند‬

‫‪ )9‬اعتقــاد نمــودن به ســخنان فــال بين ها ‪ :‬حض رت ابي س عيد خ دري (رضي هللا عنه ) ميفرمايد كه حض رت محمد‬
‫(صلى هللا عليه وسلم ) فرمود ‪:‬‬
‫پنج شخص داخل جنت نميشوند ‪:‬‬
‫‪ -6‬معتاد شرابخواري‬
‫‪ -7‬كسيكه به جادو اعتقاد نمايد ‪.‬‬
‫‪ -8‬كسيكه قطع صله رحم ( قطع رابطه با اقارب ) نمايد ‪.‬‬
‫‪ -9‬انسانهاي فال بين وجادوگر‬
‫‪ -10‬منت گزار (‪)2‬‬

‫فصـل پنجـم ‪:‬‬


‫ايمان به قرآن عظيم الشان‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪ -1‬چطور ميتوان دانست كه كدام كتاب حق است ؟‬


‫‪ -2‬أقسام معجــــــزه‬
‫الف ) معجزه هاي متعلق به عصر و زمان و يا هم معجزاتي براي مردمان خاص يك عصر‪.‬‬

‫‪89‬‬
‫ب ) معجزه دائمي كه تا روز قيامت جاوداني ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -3‬گرايش بعضی ازدانشمندان به اساس فهم معجزات قرآنی‬

‫مقدمه فصل‬
‫خداوندمتعال ( جل جالله) ازآغازخلقت انسان برای بشريت داليلی برای شناخت خداوند ( جل جالله) بيان داشته است‬
‫‪ ،‬وبرای اينکه انسانها بتوانند به وجود خداوند ايمان داشته باشند داليل زيادی را برای انسان دروجود خود انس ان خلق نم وده‬
‫است ‪ ،‬که ما دردرس های قبلی درمورد داليل فطری و عقلی به وجود خداوند متعال ( جل جالله ) بحثی داشتيم ‪.‬‬
‫برای اينکه اين انسان درشناخت خداوند اشتباهی نکند خداوند متعال برای انس انها کتابه ايی را فرس تاده که عب ارت از‬
‫‪ 100‬صحيفه وچهارکتب بزرگ آسمانی ميباشد ‪ ،‬که هرکتابی مطابق ضرورت انسانها با معجزات وپيامبرانی تاييد شده اند ‪.‬‬
‫ازينکه انسانها درطول تاريخ با گذشت زمان عقايد حقيقی را به خرافات مبدل مينمايند ‪ ،‬وبعضی انسانهای خ ود خ واه‬
‫ح تی دردين وکت اب خداوند دست ميزنند ‪ ،‬ودرکتابه ای آس مانی ديگ ری همين انس انها تص رفاتی نمودند که به ع وض اينکه‬
‫کتابه ای آس مانی نقش اساسی وح دت ويکپارچه گی انس انها گ ردد ‪ ،‬وهمه با دانس تن که کلمه توحيد ‪ ،‬زيريک ق انون الهی‬
‫آرامش حاصل نمايند ‪ ،‬با دخالت های انسانهای خود خواه ‪ ،‬تعصبات ‪ ،‬وتقسيم بندی های فرقوی وط ايفوی ‪ ،‬اين کتابها هن وز‬
‫هم سبب مشکالت برای انسانها گرديد ‪.‬‬
‫خداوند متعال به اساس رحمت خويش آخرين کت اب آس مانی را فرس تاد ‪ ،‬درين کت اب ه زاران دليل وبره ان به توحيد‬
‫خداوند ‪ ،‬دين خداوند ‪ ،‬ايمان به پيامبران ‪ ،‬ايمان به روز قيامت ‪ ،‬ايمان به ماليکه ها وغيره مسايل بصورت مفصال بيان ش ده‬
‫است ‪ ،‬که انسان با دانش ‪ ،‬با مج رد مطالعه آن به حق ايق ق رآنی پی ب رده ‪ ،‬و به آن ايم ان مي اورد ‪ ،‬وکس انيکه داری تعصب‬
‫وخود خواهی هستند ‪ ،‬ازين نعمت محرور ميمانند زيرا ‪:‬‬
‫دردشت الله رويد و در‬ ‫باران که در لطافت طبعش خالف نيست‬
‫شوره زار خس‬
‫برای اينکه همين انسانها به اساس گذشت زمان ‪ ،‬وتعصبات مختلفی که دامنگير انسانهای گمراه وحتا انسانهاييکه خود‬
‫را متدين ميدانند ميشود ‪ ،‬خداوند متعال آخرين کتاب خود را حفظ نموده وخودش ض مانت حفط ق رآن ک ريم را تا روز قي امت‬
‫نموده است ‪ ( .‬انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون ) ما قرآن را فرستاده ايم وما آنرا حفظ ميکنيم ‪.‬‬

‫چطور ميتوان دانست كه كدام كتاب حق است ؟‬


‫مهمترين اصل در زنده گي انسان عقيده است ‪ ،‬دين مقدس اسالم اساسي ترين مقام را براي عقي ده قايل گردي ده است ‪،‬‬
‫تمامي اعمال به اساس عقيده ارزشمند ميگردد ‪ ،‬تمامي قرآن دعوت به عقيدهء يكتا پرس تي ‪ ،‬دوري ازش رك وانس ان پرس تي‬
‫ميباشد ‪ ،‬تمامي پيامبران امت خويش را به توحيد ودوري از شرك دعوت نموده اند ‪.‬‬
‫براي معرفت هر پيامبر خداوند متع ال (جل جالل ه) يك سلس له معج زاتي را فرس تاده كه اين معج زات غالبا نس بت به‬
‫سطح علم و دانش مردم بلند تربوده تا ساير انسانها با مشاهده آن به حقيقت نب وت پي امبران و حق انيت كت اب الهي بي برند و‬
‫ايمان بياورند ‪ ،‬مثال‪ :‬در زمان موسى (عليه السالم) كه علم س حروجادو زي اد رواج داشت خداوند متع ال (جل جالل ه) ب راي‬
‫هدايت آن ساحران عصاي موسى را معجزه قرار داد ‪ ،‬ب راي ش ان نش ان داد كه موسى (عليه الس الم) يك س احر نه بلكه او‬
‫بيغمبرخداست ‪ ،‬و با ديدن اين معجزه تمام ساحران ف ورا ايم ان آوردند و به رس الت حض رت موسى (عليه الس الم) اع تراف‬
‫نمودند و ايمان خود را اعالن كرده و شهادت را در راه دين حق بذيرفتند ‪ .‬براي هدايت ساير مردمان آن زمان مط الب ط رز‬
‫ديد و علميت شان معجزاتي را نشان داد كه اكثريت آنان به رسالت حضرتش متيقن شدند ‪.‬‬
‫همچنان در زمان حضرت عيسى (عليه السالم) علم طب به حد اعلى بيشرفت نموده ب ود و خداوند متع ال(جل جالل ه)‬
‫براي حضرت عيسى (عليه السالم) شفاي امراضي را معجزه ساخت كه طبيبان آن زمان از عالج آن امراض عاجز بودند ‪.‬‬

‫‪90‬‬
‫وق تي كف تيم ب راي اثب ات نب وت هر پي امبر خداوند متع ال (جل جالله ) معج زاتي را پيش نم وده است اين س وال ش ايد ب راي‬
‫بسياري پيدا شود كه آيا معجزه هاي پيامبران س ابق ب راي ما ك افي خواهد ب ود و يا ب راي كس انيكه در عصر ما زن ده گي‬
‫ميكنند و هنوز از نعمت اسالم برخوردار نشده اند نيز بايد معجزاتي باشد كه با ديدن آن به دين مقدس اسالم مشرف ش وند؟‬
‫در باسخ به اين س وال نخست الزم است نخست اقس ام معج زه را م ورد مطالعه ق رار دهيم و س پس به ج واب اين س وال‬
‫بپردازيم ‪.‬‬
‫أقسام معجــــــزه‬
‫اصال معجزه دو قسم ميباشد ‪:‬‬
‫‪ )1‬معجزه هاي متعلق به عصر و زمــان و يا هم معجــزاتي بــراي مردمــان خــاص يك عصر ‪ :‬ازينكه پيامبران قبل از‬
‫حضرت محمد (صلى هللا عليه وسلم) ب راي يك ق وم ‪ ،‬يا يك منطقه يي خاصي آم ده بودند ‪ ،‬معج زه ها ي آن ان ن يز موق تي ‪،‬‬
‫مادی و براي همان قوم ب ود ‪ ،‬مثل معج زه عص اي موسى (عليه الس الم) ب راي س احران ‪ ،‬معج زه ايس تادن در يا ب راي قو م‬
‫موسى عليه السالم ‪ ،‬و معجزه طبي حضرت عيسي عليه السالم براي بني اسراييل و غيره ‪.‬‬
‫هدف ازين معجزه ها تنها اقوام موجود آن عصر بود كه آن ان ازين معج زات اس تفاده نم وده و به آن ايم ان آوردند ‪ .‬و‬
‫ازينكه هدف اين معجزات اشخاص بعدي نبود ‪ ،‬بناء معجزات آنان با فاني شدن آنان ختم گرديد ‪.‬‬
‫‪ )2‬معجزه دائمي كه تا روز قيامت جاوداني ميباشد ‪ :‬معجزه دايمي همان معجزه يي است ‪ ،‬كه مخصوص يك قوم و‬
‫يا يك گ روه خ اص نه بلكه ب راي تم ام بش ريت در عصر موج وديت آن پي امبر و بعد از رحلت آن پي امبر ميباشد ‪ ،‬آث ار اين‬
‫معجزه درهمه جا و براي هميشه تا روز قيامت دوامدار ميباشد ‪.‬‬
‫ازينكه پيامبراسالم حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) براي تمام بشريت فرستاده ش ده و بعد از او پي امبر ديگ ري‬
‫نيست ‪ ,‬چنانچه بعداز قرآنكريم كتاب آسماني ديگري نازل نخواهد شد ‪ ،‬وخداوند متعال (جل جالله) براي ما تأكيد نموده است‬
‫كه اين قرآن هدايت ب راي بش ريت تا روز قي امت ميباشد ‪ .‬روي همين دليل ق رآن عظيم الش ان را خداوند متع ال (جل جالل ه)‬
‫بزرگترين معجزهء قرار داده است كه اعجاز آن منحصر به كدام قوم و قبيله نه بلكه از زمان پي امبر(ص لى هللا عليه وس لم) تا‬
‫روز قيامت دوام دارد ‪.‬‬
‫قرآن کريم دو نوع معجزه دارد ‪:‬‬
‫‪ -1‬معجزه لفظي ‪ :‬معجزه لفظي قرآن كريم را ميتوان درنقاط ذيل خالصه نمود ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬معجزه فصاحت وبالغت لفظی برای عربها وزبانشناسان ‪ :‬اين معجزه ب راي كس اني است كه در زب ان ع ربي‬
‫مهارت زياد داشته باشند ‪ ،‬چنانچه در زمان ظهور اسالم عربهاي آن زم ان كه از فص احت وبالغت بس يار ق وي برخ وردار‬
‫بودند‪ ،‬و به اساس همين فصاحت وبالغت در بسياري از مجالس افتخ ار مينمودند ‪ ،‬ق رآن عظيم الش ان در مقابل آن ان ق رار‬
‫گرفت و براي شان معجزه لفظي ق رآن را پيش كش نم ود و چلنج داد كه ش ما با وج ود داش تن چ نين فص احت وبالغت يك‬
‫سوره يي مثل قرآن كريم بسازيد ‪ ،‬آنان از آوردن سوره يي مثل قرآن عاجز شدند ‪ ،‬و با مطالعه ويا شنيدن ق رآن سر تس ليم به‬
‫اين معجزه بزرگ الهي نهادند ‪ ،‬كه اين معجزه لفظي ق رآن تا ح ال حاضر با هم ان ق وت و اس تواری خ ويش در ن زد ع ربي‬
‫دانان باقيست ‪.‬‬
‫اين معجزه تا عصر امروزی دوام داشته وتمامی عربها ‪ ،‬وکسانيکه در زبان ع ربی تخصص حاصل ميکنند ‪ ،‬وزب ان‬
‫شناس ميشوند ‪ ،‬اين حقيقت قرآنی را درک مينمايند ‪ ،‬وقرآن عظيم الشان درفصاحت وبالغت آن يگانه معجزهء جهانی ميدانند‬
‫‪.‬‬
‫ب ‪ :‬معجزهء حفظ الفاظ قرآن ‪ :‬يکی ازمعجزات لفظی قرآن کريم موضوع حفظ قرآن درقلب ملي ون ها انس ان است ‪،‬‬
‫تاحال درجهان هيچ کت ابی درهيچ علمی نيست که حد اقل صد نفر ح افظی داش ته باشد ‪ ،‬که تم امی آن کت اب را از او تا آخر‬
‫حفظ داشته باشد ‪ ،‬حتا کتابهاييکه به خدا نسبت داده ميشود ‪ ،‬مثل بايبل ( انجيل) وکتابهای هندو ها ‪،‬بودايی ها وغيره اديان ‪.‬‬
‫ق رآن ک ريم چگونه حفظ ش ده است ؟ ق رأن عطيم الش ان بص ورت کل نه تنها در روی اوراق ‪ ،‬بلکه حفظ اين کت اب‬
‫مقدس در قلب مليون های مس لمان است ‪ ،‬وق رآن ک ريم از زم ان ن زول آن ب االی حض رت محمد ( ص لی هللا عليه وس لم ) تا‬
‫عصر امروزی ‪ ،‬و تا روز قيامت درقلب مليون ها انسان حفظ ميماند ‪ ،‬وهيچکسی نميتواند هيچ تغييری در آن بياورد ‪.‬‬
‫نه تنها پاره های قرآن ‪ ،‬سوره های قرآن کريم ‪ ،‬آيات قرآن کريم ‪ ،‬بلکه هرکلمه قرآن ب دون دس تبرد کسی حفظ ش ده‬
‫است ‪ ،‬وازين هم جالبتر اينکه هرحرف و حرکت قرآن حفظ شده است ‪ ،‬مثال ‪ :‬وقتی ميخوانيم (الحمد هلل رب العالمين) هرگ اه‬
‫درتمامی دنيا بگرديم خواهيم ديد که حرف(دال) درکلمه (الحمد) درتمامی قرآن های چاپ شده جه ان مض موم ( ض مه دار –‬
‫پيش دار) تلفظ ميگردد ‪.‬‬
‫همچنان درطول تاريخ هيچ کسی نتوانسته است که مثل قرآن عظيم الشان ‪ ،‬ديگ ری ق رآنی بس ازد ويا حل اقل س ورهء‬
‫بسازد ‪ ،‬اين بدان معنی نيست که کسی کوشش ننموده ‪ ،‬بلکه دشمنان اسالم کوشش های زيادی نموده اند ‪ ،‬ولی ناکام شده اند ‪.‬‬

‫‪91‬‬
‫يکتن ازشخصيت های مسيحيت بنام جوسيف ادوارد استس که بعدها مسلمان ميش ود دليل مس لمان ش دن خ ود را همين‬
‫حفظ ق رآن گ ريم درط ول ت اريخ ميداند ‪ ،‬او ميگويد ‪ :‬بي اد دارم که من از محمد س وال ک ردم که‪:‬چند نس خه ق رآن درط ول‬
‫‪1400‬سال گذشته بوجود آمده است ؟‬
‫‪ -‬برايم گفت که بجز يک قرآن ‪ ،‬قرآن ديگري وجود ندارد ‪ ،‬واين قرآن ابدا تغيير نک رده است وب رايم تأکيد نم ود که‬
‫قرآن در دل صد ها هزارمردم حفظ شده است ‪ ،‬وهرگاه درين مورد در خالل قرن ها تحقيق نم ايم خ واهم ي افت که ملي ون ها‬
‫انسان قرآن را بصورت کامل حفظ نموده اند ‪ ،‬وآنرا براي ديگران تعليم داده اند‪.‬‬
‫جوزيف ايوي اين داليل و آنچه احقيت اسالم را ثابت ميکند از محمد خواست ‪.‬‬
‫محمد عبدالرحمن گفت ‪ :‬نخس تين دليل کت اب خداوند متع ال ( جل جالله ) يع ني (ق رآن ک ريم) ميباشد ‪ ،‬کتابيکه در آن‬
‫هيچ تغيير‪ ،‬وتحريفي ‪ ،‬اززمان نزولش باالي محمد (صلى هللا عليه وس لم ) قبل از ‪ 1400‬س ال ت اکنون رخ ن داده است ‪ ،‬اين‬
‫قرآن را تعداد زياد مردمان حفظ مينمايند ‪ ،‬تقريبا درحدود ‪ 12‬مليون مسلمان اين کت اب را حفظ دارند ‪ ،‬وهيچ کت ابي در روي‬
‫زمين نيست که او را به اين تعداد مردمان حفظ نمايند مثليکه مسلمانان قرآن کريم را از اول تا آخر حفظ ميکنند ‪.‬‬
‫إِنَّا نَ ْحنُ نَ َّز ْلنَا ِّ‬
‫الذ ْك َر َوإِنَّا لَهُ لَ َحافِظُونَ " ما قرآن را نازل نموديم وما اورا حفظ ميکنيم (سورة الحجر اآلية ‪ )9‬اين دليل‬
‫کافيست براينکه دين به نزد هللا ( جل جالله ) اسالم است ‪.‬‬
‫معجزه ديگر قرآن اينست که تاحال هيچ کسی نتوانسته که نام خود را منحيث مولف آن درپشت قرآن نوشته کند ‪ ،‬زيرا‬
‫کالم خداوند است ‪ ،‬وکسی نميتواند که اين کت اب را به خ ود نس بت دهد ‪ ،‬زي را نميتوانند ‪ ،‬وهرگ اه کسی ميتوانست چ نين کند‬
‫حتما ميکرد ‪ ،‬ولی در ساير کتابهاييکه طرفداران آن آن را کت اب خ دا ميدانند ‪ ،‬ن ام مولف انس انی حتما درپشت کت اب است که‬
‫خود دليل است که گوينده آن انسانی بوده که آنرا خود روايت نموده سپس به خداوند نسبت داده است ‪.‬‬
‫محترم اشوك كولن كه منشي اسبق اتحاديه جهاني كليسا ها بود وتحصيالت عالي خويش را در کش ور اوگن دا به پاي ان‬
‫رسانيد ‪ ،‬سپس در شهر تكساس اياالت متحده امريكا به كسب علم الهوت (علم عقايد و الهيات مس يحيان) پ رداخت ‪ ،‬چن دين‬
‫ديپلوم در رشته هاي پالن واداره ‪ ،‬تعليم كليسا‪،‬تنصيرورشد اجتماعي از كشورهاي ن اروي ‪ ،‬كينيا ‪ ،‬و س ودان بدست آورده و‬
‫بعدها شهادتنامهء ماستري خويش را از پوهنت ون اكس فورد انگلس تان در علم مقايسه بين ادي ان وم ذاهب مختلف بدست آورده‬
‫است ووظايف متعددي را در پست هاي مهم كليسا مثل ‪ :‬مديرسازمان ناوريژني براي مدد به كليسا ‪ ،‬مدير سازمان ن ارويزي‬
‫ب راي توجه به طف وليت ‪ ،‬م دير س ازمان دفع ح وادث س ودان كه يك مؤسسه مش ترك س ويدن دنم ارك وهالند ميباشد ‪ ،‬منشي‬
‫عمومي ش وراي كليس اهاي جه اني در وسط وش رق افريقيا ‪ ،‬رئيس فاكولته نيل در عل وم الهي ات درس ودان ‪ ،‬منشي عم ومي‬
‫سازمان جوانان مسيحي در افريقا و منشي عمومي سازمان اتحاد وهمبستگي مسيحيان در افريفا ب ود ‪ ،‬با درك حق انيت اس الم‬
‫به دين مقدس اسالم مشرف ميگردد واكنون منشي عمومي سازمان همبستكي اسالمي براي ت رقي وانكش اف س ودان ميباشد ‪.‬‬
‫پدرش نيز از جملهء مسؤولين بزرگ كليساهاي مسيحي درشرق و اوسط افريقا بود ‪.‬‬
‫وقتي در بارهء اينكه چطور به دين مقدس اسالم قناعتش حاصل شد پرسيده شد ‪ ،‬گفت‪( :‬رو آوردنم به سوي اس الم از‬
‫تحقيقم پيرامون مقايسه بين اديان‪،‬هنگام نوشتن تيزس ماستري سرچشمه ميگيرد ‪ ،‬وقتي نتايج ذيل را به دست آوردم ‪:‬‬
‫قرآن عظيم الشان اسم هيچ مولفي را برخود ندارد ‪ ،‬آنچناكه هر يكي از انجيل ها نام يك مؤلف را باخود دارد ‪.‬‬
‫ق رآن عظيم الش ان كت اب خداوند است ‪ ،‬چنانچه اين كت اب س يرت همه انبي اء ورس والن خداوند و ازجمله آخ رين‬
‫پيامبرحضرت محمد(صلي هللا عليه وس لم) را در خ ود دارد ‪ .‬س يرت رس ول هللا (ص لي هللا عليه وس لم) تاكيد دارد كه اس الم‬
‫اولين و آخرين دين خداوندي براي بشريت است ‪.‬‬
‫سيرت رسول هللا (صلى هللا عليه وسلم) تاكيد دارد كه اس الم اولين و آخ رين دين خداون دي ب راي بش ريت است ‪ .‬همه‬
‫فرستاده هاي خداوند ‪ ،‬مردم را به سوي توحيد خداوند دع وت مينمايند ‪ ،‬همانكونه كه اس الم م ردم را به س وي توحيد دع وت‬
‫مينمايد ‪.‬‬
‫همه فرستاده كان خداوند (جل جالل ه) با پروگ رام مح دودي فرس تاده ش ده بودند و تنها ب راي ه دايت و رهنم ايي ق وم‬
‫خويش مؤظف بودند ‪ ،‬در حاليكه رسالت محمد صلي هللا عليه وسلم براي همه بشريت بود ‪.‬‬
‫دركتاب هاي موجود از ادي ان س ابقه نميت وان بين كالم خداوند ‪،‬كالم فرس تاده اش و كالم مؤلف كت اب ف رق قايل شد ‪،‬‬
‫همه آنچه ما از كتاب هاي ادي ان س ابقه دردست داريم در آن آم ده است يوحنا چ نين گفت يا بط رس چ نين ارش اد ك رد ‪ ...‬در‬
‫حاليكه كالم خداوندي (قرآن عظيم الشان) در دين اسالم واضح است ‪ ،‬اقوال و افعال محمد (صلي هللا عليه وسلم) آش كار اند ‪،‬‬
‫سيرت رسول وفرستاده خداوند محدد و تعين شده است ‪ ،‬و اين همه داللت برحفظ دين توسط خداوند مينمايد ‪.‬‬
‫عدالت و مساوات بين همه مسلمانان وروش با همي در اس الم واضح است ولي در آيين مس يحيت بسا چيزها بودند كه‬
‫من به سبب گرايش خود به آن دين از آن خجل بودم ‪ ،‬چنانچه من به سبب س ياه پوست ب ودن خ ود احس اس خج الت وحق ارت‬
‫ميكردم ‪ .‬همچنان انسان ها در سايه مسيحيت داراي درجات مختلف اند ‪ ،‬مردم ان س ياه پوست ج دا نم از ميگذارند ‪ ،‬و م ردم‬
‫سفيد پوست جدا ‪ ،‬در امريكا مردمان سياه پوست نميتوانند در كليساهاي سفيدپوستان به عبادت بپردازند ‪ ،‬چنانچه ك ولن پ اول‬

‫‪92‬‬
‫وزيرخارجه پيشين امريكا به خاطر سياه پوست بودنش نميتواند به كليساهاي سفيد پوستان داخل ش ده و آنها را مخ اطب ق رار‬
‫دهد ‪ ،‬اما دراسالم چنين تبعيضي وجود ندارد ‪ ،‬كس يكه قبل از ديگ ران داخل مس جد شد ‪ ،‬در صف اول نم از ميگ زارد وهمه‬
‫مردم در برابر خداوند يكسان اند ‪ ،‬امام مسجد ميتواند سياه پوست باشد ياسفيد پوست هيچ فرقي ندارد ‪)1( ) .‬‬
‫اوكه اكن ون به نعمت اس الم مش رف گردي ده و دين مق دس اس الم را به ترين ع زت ب راي خ ود ميداند ‪ ،‬منحيث يك‬
‫دعوتگربزرگ اسالم براي نشر دين مقدس اسالم كار ميكند ‪ ،‬در مورد اينكه چي تع داد اشخاصي را توانس ته است كه به دين‬
‫مقدس اسالم دعوت نمايد گفت ‪:‬‬
‫( به فضل و مرحمت خداوند بعد ازايمان آوردنم تا اكنون بيش از يكصد وپنج اه ه زار تن توسط من ايم ان آورده اند ‪،‬‬
‫همجنان ‪ 2500‬تن از جمله بزرگان كليسا ‪ ،‬كشيشان و كساني كه به س وي نص رانيت دع وت ميكردند ‪ ،‬و همه آنها از جن وب‬
‫سودان وازمنطقه كوهاي (نوبه) ومنطقه (انجسنا) بودند ‪ ،‬به دعوت من ايمان آوردند ‪)2( .‬‬
‫ج ‪ :‬معجزه استخدام کلمات قرآنی ‪ :‬يکی از معجزات لفظی ق رآن ‪ ،‬تعب ير کلم ات ق رآنی است که هرگ اه به کلماتيکه‬
‫موضوعات مختلف را توضيح وتشريح ميکند متوجه شويم ‪ ،‬اين اعجاز قرآن را مشاهده خواهيم نمود ‪ .‬دكت ور زغل ول نج ار‬
‫كه يكتن از علماي مصری است ميگويد من هر باريكه قرآن عظيم الشان را مطالعه مينمايم و نه تنها در مورد آي ات بلكه حتا‬
‫در مقابل واژه ها و اصطالحات آن فكر ميكنم امور جديدي برايم کشف ميشود ‪ ،‬او درمصاحبه يي درماه مبارك رمضان بيان‬
‫داشت ‪ :‬وقتي من در قصه يونس عليه السالم كلمه (التقمه) را تحقيق نمودم متوجه شدم كه ق رآن عظيم الش ان بي ان مي دارد كه‬
‫آن ماهي كه يونس (عليه السالم) را در شكمش جا داد اورا نه بلعيد بلكه او را مانند لقمهء درجسم خود جا داد (فالتقمه الح وت‬
‫و هو مليم ) الصافات ‪ 142/‬دانستم که قرآن كريم تعبير بس يار دقيق نم وده (التقم ه) او را لقمه نم ود و نگفت (ابتلع ه) او را‬
‫بلعيد ‪ ،‬او درمورد حوت (ماهي) كه حضرت يونس (عليه الس الم) را لقمه نم ود ميگويد ‪ :‬اين م اهي که بن ام م اهي آبي رنگ‬
‫ش ناخته ش ده است ‪35 .‬م تر ط ول دارد و نس لش هم اكن ون هم در بعضي بحرها زن ده گي ميكند ‪ ،‬وزنش ‪ 180‬تن ميباشد ‪،‬‬
‫وازينكه دندان ندارد نميتواند چيزي را ببلعد ‪ ،‬وبعد از هر پانزده دقيقه ازهواي تازه اكس يجن را اخذ مي دارد و تنفس مينمايد‬
‫و درحقيقت حضرت يونس (عليه السال م) در مكاني زنده گي ميكرد كه راحت و داراي اكسيجن نورم ال ب ود ‪ ،‬همچن ان بعد‬
‫از خارج شدن از ش كم م اهي او را در برگه اي نب اتي بن ام يقطين (ك دو پوش اند دانش مندان زراعت كشف نم وده اند ازينكه‬
‫برگهاي اين نبات ضد عفوني ميباش ند م انع نشس تن پشه ها و مگس ها ميش وند و مك روب را به آن نقل داده نميتوانند كه اين‬
‫خواص (شجره ء يقطين) براي سالمتي حضرت يونس عليه السالم آماده شده بود ‪ (،‬وأنبتنا عليه شجرة من يقطين } الص افات‬
‫‪ 146 /‬اين تعبيرات قرآني هر ك دام معج زه علمي را بي ان مي دارد كه متخصص ان ابح ار و زراعت به دقت اين ام ور به تر‬
‫ميدانند ‪ ،‬دكتورزغلول نجار كتابهاي زيادي را در اعجاز علمي ق رآن ك ريم بزبانه اي ع ربي و انگليسي ت اليف نم وده كه از‬
‫جمله ميتوان كتابهاي ( كوه ها درقرآن ) ( آسمان درقرآن ) ( زمين درقرآن) ( حيوان در قرآن ) ( نبات در قرآن ) را ن امبرد‬
‫‪ ،‬موصوف اكثـريت آثار خويش را براي استفاده بيشتر مسلمانان و غير مسلمانان ثبت انترنت نموده كه عنوان ان ترنت اش (‬
‫‪.com (www. Zaghlolnaggar‬ميباشد ‪ .‬همچنان شما ميتوانيد درمورد موصوف معلومات ک املي را درس ايت انترن تي‬
‫‪ www.sultan.org‬حاصل نماييد ‪.‬‬
‫دکتورسعيد رمضان البوطی يک عالم بزرگ از کشور سوريه است ‪ ،‬او ميگويد ‪ :‬زمانی درم ورد کلمه (القه فی اليم )‬
‫تحقيق نمودم ‪ ،‬دانس تم که چی حکم تی ب زرگی درين کلمه نهفته است که به ع وض ارمه ‪ ،‬اس قطه ‪ ،‬الفظه ‪ ،‬اين کلمه ( القه )‬
‫استعمال شده است ‪.‬‬

‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫شوك كولن يانك منشي اسبق اتحاديه جهاني كليساها رازهاي بس برده كليسارا افشاء ميسـازد ‪ ،‬مـترجم احمد ضـيا‬
‫رحيمزي ‪ ،‬حمل ‪ 1384‬ص ‪7 -5 :‬‬
‫‪.‬‬ ‫مرجع سابق ص ‪10 – 9 :‬‬

‫‪ -2‬معجزه معنوي قرآن كريم ( اعجاز علمي قرآن كريم ) ‪ :‬ازينكه قرآ ن عظيم الشان براي تمام بشريت نازل گرديده‬
‫است الزم است تا اين قرآن معجزه يي داشته باشد كه تمام حيات بش ريت را تا روز قي امت در برگ يرد ‪ ،‬معج زه يي باشد كه‬

‫‪93‬‬
‫دانشمندان عصر ساينس وتكنالوژي عصرهای مختلف را قناعت دهد تا آنان با درك حقانيت قرآن به آن ايمان آورده وحدانيت‬
‫خداوند يكتا را بپذيرند ‪.‬‬
‫قرآن كريم در دو بخش لفظي و معنوي خويش معجزه أبدي است ‪ ،‬وهرگاه تحقيق ات علمي دانش مندان مع روف جه ان‬
‫را م ورد مطالعه ق رار دهيم مي ابيم كه ق رآن عظيم الش ان چگونه دانش مندان بس يار مع روف عصر حاضر را تس ليم اعج از‬
‫خويش گردانيده است ‪.‬‬
‫علت اساسی اينست که قرآن عظيم الشان برای همه بشريت نازل شده ‪ ،‬و درانسانها متخصصين مختلف وجود دارند ‪،‬‬
‫قرآن عظيم الشان هرکسی را با اسلوب خودش خطاب نم وده او را به حق انيت ق رآن قن اعت ميدهد ‪ ،‬به اين ش کل ما مثاله ای‬
‫زيادی از دانشمندانی داريم که بدون تعصب وخود خواهی ‪ ،‬قرآن را برای درک حقيقت ها مطالعه نموده اند وس پس مس لمان‬
‫شده اند ‪.‬‬
‫هاي را بيان نماييم ‪:‬‬
‫ِ‬ ‫نمونه‬ ‫مورد‬ ‫درين‬ ‫بهترست‬ ‫که‬
‫گرايش بعضی ازدانشمندان به اساس فهم معجزات قرآنی‬
‫دكت ور زغل ول نج ار يكتن از دانش مندان معاصر ميگوي د‪ :‬روزي من ازمح ترم داوود سی بس کوک که يكتن از‬
‫دانشمندان غربي ورئيس مسلمانان لندن بود ازعلت مسلمان شدنش پرسيدم گفت ‪ :‬ما غربي ها مليون ها دالر مصرف نم وديم‬
‫تا به ك ره يي مهت اب دس تياب ش ديم ‪ ،‬وزم اني مهت اب را ازنزديك م ورد مطالعه ق رار داديم دي ديم كه در روي مهت اب خط‬
‫سياهي مانند يك كمربند اطراف مهتاب را گرفته است ‪ ،‬وزماني در مورد اين خط تحقيق وپ ژوهش نم وديم ‪ ،‬تحقيق ات نش ان‬
‫داد كه اين مهتاب در زمانهاي بسيار زياد قبل به دو حصه تقسيم و ازهم جدا شده ‪ ،‬وس پس دو ب اره بهم وصل ش ده اند كه بعد‬
‫از انضمام دو بخش مهتاب اثر آن شكستگي مانند خط سياهي در مهتاب باقيمانده است ‪)1( .‬‬
‫وزماني قرآن عظيم الش ان را مطالعه نم ودم ‪ ،‬دري افتم كه ق رآن ك ريم در م ورد شق القمر ( دو حصه ش دن مهت اب )‬
‫جهارده قرن قبل خبرداده است ‪ ،‬و احاديث پي امبر(ص لى هللا عليه وس لم ) ن يز درين م ورد ش هادت ميدهد كه در زم ان بعثت‬
‫آخرين پيامبران مهتاب دو شق شده و مردمان آن عصرمهتاب را به همان شكل ديده اند ‪ ،‬وزماني شخصيت حضرت محمد (‬
‫صلى هللا عليه وسلم ) را مطالعه نمودم يافتم كه او يك شخص ع ادي و در آغ از حي ات بيس واد ب ود ‪ ،‬و در آن زم ان وس ايل‬
‫تكنالوزي نيز وجود نداشت كه پي امبراز آن نقل نم وده باشد ‪ ،‬دانس تم كه ق رآن س اخته دست محمد و يا ك دام بشر نه بلكه كالم‬
‫خ الق زمين و آس مان است كه معلوم ات جه ارده ق رن قبل او معج زه يي ب زكي است ب راي دانش مندان عصر ام روزي ‪،‬‬
‫مطابق اين داليل قوي قرآني به وحدانيث خداوند (جل جالله) و حقانيت قرآن عظيم الشان تصديق نمودم ‪.‬‬
‫دانشمندي ديگري ميگويد من منحيث يك پژوهشگرهزاران كتاب دانش مندان جه ان را مطالعه نم ودم ولي درمق دمهء‬
‫هركتاب آثاري از بن ده گي مؤلف را درك ك ردم زي را مؤلف درمقدمه كت اب خ ويش با ع رض ب وزش از خوانن ده يي كت اب‬
‫ميطلبد تا اشتباهات وغلطي هاي ويرا كه زاده ضعف و ناتواني بشري است عفو نمايند ‪ ،‬و برايش درصورت امكان خبردهند‬
‫‪ ،‬اين دانشمند ميگويد ‪ :‬من براي نخستين باريكه قرآن عظيم الشان را مطالعه نمودم ‪ ،‬درصفحات نخستين قرآن كريم ي افتم كه‬
‫اين كتاب براي خواننده چلنج ميدهد كه در اين كتاب هيج شكي نيست (ذلك الكت اب ال ريب في ه) (‪ )2‬با مطالعه اين آيت چن ان‬
‫تحت تأثيرقرآن عظيم الشان قرار گرفتم و با مطالعه بيشتر و بيشتر قرآن ديگر مجالي نبود كه به حقانيت آن تسليم نشوم ‪.‬‬
‫حقيقتا قرآن عظيم الش ان معج زه يي الهي است كه هر كسي را مط ابق رش ته وتخصص اش خط اب ميكند ‪ ،‬وب رايش‬
‫ميفهماند كه اين كالم كالم رب العالمين است ‪ ،‬و نبايد فراموش كرد كه براي فهميدن اين ق رآن دانش و علم ‪ ،‬عقل و فراست ‪،‬‬
‫بيطرفي و صفاي فطرت بسيار ارزش دارد ‪ ،‬زيرا قرآن كالم باك است و به قلب هاي دانشمندان وانسان هاي ب اك طينت زود‬
‫اثر ميكذارد ‪ ،‬چنانچه شاعر ميگويد ‪:‬‬
‫باران كه در لطافت طبعش خالف نيست ** دردشت الله رويد ودرشوره زار خس‬

‫‪---------------------------‬‬
‫‪ -1‬اشاره به آيت شريف ( اقتربت الساعة وانشق القمر ) است‬
‫‪ -2‬اش اره به آيت ش ريف ( و إن كنتم في ريب مما نزلنا على عب دنا ف أتوا بس ورة من مثله ) س ورةء البق رة آيت ‪/‬‬
‫ميباشد ‪.‬‬

‫يكتن از كشيشان مسيحيت ( س امي فرنان دس ) است كه دركش ور فلي بين تولد ش ده و كش يش م ذهب بروتس انت ب ود ‪،‬‬
‫تحصيالت خ ويش را در بوهنت ون اي ديولوزيك ( اله وت ) به باي ان رس انيد او ميكويد ‪ ( :‬ق وانين آن وقت اين بوهنت ون تقاضا‬
‫مينمود تا مرحله تعليمات عملي را بعد از فراغت از بوهنتون براي مدت هزده ماه سبري نمايم درين م دت من ب راي نص اني‬

‫‪94‬‬
‫ساختن مردم درمناطق مسلمان نشين كه در جنون فيلبين ق رار دارد مش غول ش دم ‪ ،‬همجن ان درين م دت مكلف ب وديم تا بحث‬
‫هاي در مورد ثقافت هاي ديني شرقيان بنويسيم و تقدير الهي همين بود كه من به نوشتن بحثي در مورد فلسفهء اسالم كماش ته‬
‫شد م ‪.‬او در مورد اينكه جكونه قناعتش حاصل شد كه به دين مقدس اسالم مش رف ك ردد ميكويد ‪ ( :‬بعد ازينكه اس الم را م دم‬
‫يكس ال دربين كتابها دري افت نم ودم ‪ ،‬احس اس ك ردم كه كم ك رده خ ويش را دري افتم ‪ ،‬باس خهاي تم امي س ؤاالتيكه در ذهنم‬
‫خطورنموده و در مسيحيت جوابي نداشت آن را در اس الم دري افتم ) وي به ادامه داليل مس لمان ش دنش ميكويد ‪ ( :‬در حقيقت‬
‫سه محور اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اسالم در اديان ديكري نيافتم ‪:‬‬
‫‪ )1‬اسالم موافق فطرت طبيعي بشريت است ‪.‬‬
‫‪ )2‬كامل بود ن ( شموليت ) اسالم ‪ :‬زيرا اسالم شامل بخش هاي سياسي ‪ ،‬نظ ام حكم ‪ ،‬اقتص اد ‪ ،‬نظ ام م الي‪ ،‬روابط‬
‫فاميلي و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي فطري ميباشد ‪.‬‬
‫‪ )3‬بـيام جهاني اسالم ‪ :‬اصل انسان از آدم و حوا ميباشد ‪ ،‬وتمامي بشر مانند برادران ميباش ند ‪ ،‬ض رورتي به بيوس تن‬
‫به ك دام ح زب سياسي ‪ ،‬يا مؤسسه اجتم اعي و يا س ازمان اقتص ادي ن داري ‪ ،‬همين كه مس لمان هس تي ك افي است وتم امي‬
‫ارتباط اتي را كه اين س ازمان ها درغ رب الزم ميكردانند در اس الم موج ود است ‪ ،‬زي را غربيها مع اني اخ وت ‪ ،‬ب رادري ‪،‬‬
‫همكاري ‪ ،‬تكافل اجتماعي و غيره را ندارند ‪ ،‬بن ابرين س ازمانهاي خيريه را بن ام ( برادرزه ود) ب راي برنم ودن اين ج وانب‬
‫مفقود در حيات شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ض رورت به اين مؤسس ات ندارند زي را مس لمانان همه به يك خ دا ‪ ،‬يك‬
‫قرآن ‪ ،‬يك پيامبر ‪ ,‬يك قبله باوجود اختالفات رنك وزبان جمع ميباشند )‬
‫اين برادر مسلمان ما كه بعدها نام خويش را ( نجيب رسول ) اختيار نم وده اكن ون مص روف دع وت نم ودن م ردم به‬
‫اسالم است ‪ ،‬اوميكويد ‪ ( :‬غالبا من به دعوت غير مس لمانان زي اده تر اهتم ام دارم زي را اين امر مط ابق تخصصم ميباشد كه‬
‫آنرا بخوبي ادا ميتوانم ‪ ،‬عالوه برين من كنف رانس ها و س يمينارهايي منظم و م رتب ش ده در ام اكن مختلف داير مينم ايم ‪ ،‬و‬
‫يكماه قبل اولين برنامه تلوزيوني‬

‫دعوت اسالم را بنام ( صداي اسالم ) آغاز نموديم كه از طريق جينل س يزدهم ب راي م دت يكس اعت در هرهفته نشر‬
‫ميكردد و اين نخستين عمل اسالمي در تاريخ فليبين ميباشد ) ‪.‬‬
‫اين بزرگ ترين معج زه ق رآن عظيم الش ان و دين مق دس اس الم ميباشد كه هرگ اه مس لمانان از دع وت دوري نمايند و‬
‫مصروف لذتهاي فاني دنيا شده وظيفه اصلي خ ويش را فرام وش نمايند خداوند متع ال (جل جالل ه) غ ير مس لمانان را به دين‬
‫مقدس اسالم هدايت مينمايد كه آنان مسؤوليت دعوت را به دوش كرفته مصروف رهنمايي مردم به اسالم ميشوند ‪.‬‬
‫اگرچه دانشمندان مسلک های مختلف درمورد اعجاز علمی قرآن نظريات مختلفی دارند ‪ ،‬وتعداد آيات اعج ازی ق رآن‬
‫را به ارق ام مشخصی بي ان ميدارند ‪ ،‬ولی به نظر من ق رآن نميت وان اعج از ق رآن ک ريم را در چند آيت و چند بخش خالصه‬
‫نمود ‪ ،‬زيرا قرآن عظيم الشان بصورت کل اعجاز داشته ‪ ،‬ودانشمندان روزانه کشف مينمايند که هرکلمه قرآن ‪ ،‬هرآيت قرآن‬
‫‪ ،‬هرحکم قرآنی معجزه خاصی دارد ‪ ،‬وروی همين اصل است که هرگاه هر نومسلمانی را بپرسيم ‪ ،‬او درج واب ما از داليل‬
‫قناعت دربخش های مختلف قرآنی خبر ميدهد ‪ .‬که درمورد معجزات قرآن و فهم موضوع قرآنی ‪ ،‬لطفا به دوکتاب مولف اين‬
‫کت اب که بنامه ای ( چ را غيرمس لمانان به دين مق دس اس الم مش رف ميش وند ؟ ) وکت اب (اعجــاز علمي قــرآن عظيم الشــان‬
‫درعصر ساينس وتکنالوژی)‪.‬‬
‫کککککککک‬

‫‪95‬‬
‫فصـل ششم ‪:‬‬
‫امراض فکر وعقيده‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪ -1‬کــفر‬

‫‪ -2‬شـرک‬

‫‪ -3‬نـفاق (منافقت )‬

‫‪ -4‬ارتــداد ( مرتد شدن )‬

‫‪ -5‬بدعت‬

‫‪96‬‬
‫کفر ‪:‬‬
‫تعريف کفر ‪:‬‬
‫اقسام کفر ‪:‬‬
‫اسباب کفر ‪:‬‬

‫شرك يا مخلوق پرستي‬


‫شرك درلغت ‪ :‬شرك درلغت به معناي شريك ونصيب ميباشد هرگاه بگوييم ‪ :‬كسي باخدا شرك نمود‪ ،‬مفه ومش ميش ود‬
‫‪ :‬براي اوشريك ساخت‪ ،‬بناء او را (مشرك) يا (مشركي) گويند ‪ )1(.‬درفرهنگ عميد (شرك) به معناي ‪ :‬كفر‪ ،‬اعتقاد به تع دد‬
‫خدايان‪،‬شريك دانستن براي خدا ونيز به معناي نصيب و بهره گرفته شده ‪ ،‬بيان شده است ‪)2(.‬‬
‫عربها مي گويند (رغبنا في شرككم ) درمشاركت با شما درنسب عالقه داريم ‪.‬‬
‫شرك دراصــطالح ‪ :‬عب ارت ازش ريك نم ودن مخل وقي (ماليک ه‪،‬انس ان‪،‬جنه ا‪،‬حيوان ات ونبات ات وغ يره) در اموريکه‬
‫مخص وص ذات هللا (جل جالل ه) است ميباشد ‪ ،‬خ واه اين ش رک به اس اس عب ادت باشد ‪ ،‬ويا مداخله درام ورالهی ‪ ،‬وي اهم‬
‫درتقرب ونزديک ساختن ‪.‬‬
‫درسوره انعام (ال شريك له) يعني هيچ كسي درمالكيت‪،‬وذات وصفات خداوند (جل جالله) باوي شريك نيست ‪.‬‬
‫شرح تعريف اصطالحي ‪:‬‬

‫‪97‬‬
‫‪ -1‬شريك نمودن مخلوق دراموريکه مخصوص ذات خداوند(جل جالله) است ‪ :‬اگرچه بسياري از مردمان به وجود‬
‫خالق ايمان دارند ‪ ،‬ولي به اساس محبت با بعضي از انسانها يا حيوانات آنانرا نيز دراموريكه مخصوص خداوند است ش ريك‬
‫ميسازند ‪ ،‬بگونه مثال ‪:‬‬
‫مشرکان قريش عقيده داشتند که بتها‪،‬ماليکه ها‪،‬وپيامبران ميتوانند درام ورالهي تص رف نماين د‪،‬ميگفتند ‪ :‬جن ها غيب‬
‫ميدانند ‪ ،‬وانسانها ميتوانند درامورغيبي که مخصوص پروردگار(جل جالله) است ‪ ،‬دسترسي داشته باشند ‪.‬‬
‫‪ -2‬بــراي خداوند(جل جالل ه) شــريک انســاني ‪ ،‬حيــواني و نبــاتي قــرار دادن‪ - :‬بعضي مش رکان انس انها را ب راي‬
‫خداوند(جل جالله) شريک ميسازند‪،‬مسيحيان مشرک شده حضرت مسيح را پسرخدا ميدانند ‪.‬‬
‫‪ -‬بعضي مشرکان ماليکه ها را دخترهاي خداوند (جل جالله) ميدانند ‪ ،‬چنانچه مشرکين قريش بدين عقيده بودند ‪.‬‬
‫‪ -‬بعضي مشرکان بتها را نزديکان خداوند(جل جالله) ميدانند ‪ ،‬چنانچه بت پرستان ‪ ،‬اين عقيده را داشتند ‪.‬‬
‫‪ -‬بعضي از مشرکان حيواناتي مانند گاو ‪ ،‬فيل‪،‬ماروشادي را عبادت ميکنند‪،‬وبعضي ازين مشرکين درختان را عب ادت‬
‫ميکنند ‪ ،‬و آنانرا وسيله شفا ميدانند ‪.‬‬
‫درقرآن کريم بيان شده است كه انسان تنها خدا را عبادت كند ‪ ،‬وتنها از خدا كمك بخواهد ‪( ،‬إياك نعبد وإياك نس تعين )‬
‫پروردگارا خاص ترا عبادت ميكنيم‪،‬وخاص از تو كمك ميخواهيم ‪.‬‬
‫مشركان به غيرازخدا كسي ديگري را عبادت ميكنند ‪ .‬ويا هم غيرازخدا از مخلوقات كمك ميخواهند ‪.‬‬
‫ازبتها واشخاص زنده ومرده اوال د طلب ميکنند وميگويند ‪:‬‬
‫اي بت براه من فرزند بده ‪.‬‬
‫اوشخص براي من طفل بده ‪.‬‬
‫اوشخص ( بت ) به من كمك برسان وغيره ‪.‬‬

‫‪----------------------------------------------------‬‬
‫‪-1‬محيط المحيط ‪ ،‬تاليف بطرسي البستاني ‪ ،‬بيروت ‪ :‬مكتبة لبنان ‪ ،1987 ،‬ص ‪463 :‬‬
‫فرهنگ عميد ‪. 2/1311‬‬ ‫‪-2‬‬

‫درحاليكه نه تنها انس انها ‪ ،‬حيوان ات ونبات ات نميتوانند ب راي کسي نفع وض رري برس انند‪ ،‬وکسي را ص احب اوالد‬
‫کنند‪،‬حتا پيامبران که بنده هاي مقرب بارگاه الهي هستند نميتوانند بـراي کسي فرزند دهند ‪.‬‬
‫اح ٌد فَ َمنْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫ي أن َما إِلهُك ْم إِلهٌ َو ِ‬ ‫َ‬ ‫خداوند متعال خطاب به پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) ميفرمايد (قُلْ إِنَّ َما أَنَا بَ َش ٌر ِم ْثلُ ُك ْم يُو َحى إِل َّ‬
‫َ‬
‫صالِحًا َواَل يُ ْش ِر ْك بِ ِعبَا َد ِة َربِّ ِه أَ َحدًا) بگومن فقط بشرى همچون ش ما هس تم{يگانه امتي ازم اين‬ ‫َكانَ يَرْ جُوا لِقَا َء َربِّ ِه فَ ْليَ ْع َملْ َع َماًل َ‬
‫است كه برمن وحى مى شود} هرکه عالقمند مالقات پروردگارباشد‪،‬اعم ال نيک نم وده‪،‬ودرعب ادت خداوند کسي را ش ريک‬
‫نسازد ‪ .‬الكهف ‪110/‬‬
‫شــريک نمــودن مخلــوق درخــالقيت ومــالکيت خداوند(جل جالل ه)‪:‬مش رکانيکه مخلوق ات را با خداوند (جل جالل ه)‬
‫درخلقت ومالکيتش شريک ميسازند ‪ ،‬مشرکاني اند که با عقيده توحيد رب وبيت مخ الفت دارند ‪ .‬كه اين ش رك به چه ار ش کل‬
‫حاصل ميگردد ‪:‬‬
‫‪ -1‬شريک نمودن مخلوق در عبادت خداوند (جل جالل ه) ‪:‬مش رکانيکه مخلوق ات را با خداوند(جل جالل ه) در عب ادت‬
‫شريک ميسازند ‪ ،‬مشرکاني اند که با عقيده توحيد الوهيت مخالفت دارند ‪.‬‬
‫‪ -2‬شريک نمودن مخلــوق دراســماء وصــفات خداوند (جل جالل ه) ‪ :‬مش رکاني اند که با عقي ده توحيد اس ماء وص فات‬
‫مخالفت دارند ‪.‬‬
‫‪ -3‬شريک نمودن مخلوق درقريب سازي به خداوند (جل جالله) ‪:‬مش رکانيکه بتها وس اير مخلوق ات را وس يله تق رب‬
‫ونزديکی با خداوند (جل جالله) ميسازند ‪ ،‬مشرکاني اند که با عقيده توحيد مخالفت دارند ودرزمان اعتراض مومنان بر أن ان‬
‫ميگويند ( ليقربونا الی هللا زلفی ) اينها ما را به خداوند نزديک ميسازد ‪.‬‬
‫تمامي پيامبران مردم را از شرك منع مينمودند‬
‫هرگاه تاريخ دعوت تمامي پياميران الهي را مورد مطالعه ق رار دهيم ‪ ،‬خ واهيم ديد که همهء آن ان م ردم را به عقي ده‬
‫توحيد دعوت نموده ‪ ،‬ازشرك منع مينمودند ق رآن عظيم الش ان در م ورد ميگويد ‪َ ( :‬ولَقَ ْد أُو ِح َي إِلَ ْي كَ َوإِلَى الَّ ِذينَ ِم ْن قَ ْبلِ كَ لَئِ ْن‬
‫أَ ْش َر ْكتَ لَيَحْ بَطَ َّن َع َملُكَ َولَتَ ُكون ََّن ِم ْن ْالخَا ِس ِرينَ ) براي تو وتمامي کس انيکه قبل از تو بودند ‪ ،‬وحي ش ده است که هرگ اه ش رک‬
‫نمودي تمامي اعمالت باطل شده ‪ ،‬وازجمله خساره کننده گان خواهي بود‪ .‬الزمر‪65/‬‬
‫ك لَظُ ْل ٌم ع ِ‬
‫َظي ٌم)‬ ‫ي اَل تُ ْش ِر ْك بِاهَّلل ِ إِ َّن ال ِّشرْ َ‬ ‫( َوإِ ْذ قَ َ‬
‫ال لُ ْق َمانُ اِل ْبنِ ِه َوهُ َو يَ ِعظُهُ يَابُنَ َّ‬

‫‪98‬‬
‫ياد کن وقتي را که لقمان به پسرش وعظ کنان ميگفت ‪ :‬پسرکم! به خدا شرک مياور‪،‬زي را ش رک گن اه ب زرگي است ‪.‬‬
‫لقمان ‪13/‬‬
‫اس‬
‫ِ‬ ‫َّ‬ ‫ن‬‫ال‬ ‫ى‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ع‬
‫َ‬ ‫و‬
‫َ‬ ‫َا‬ ‫ن‬‫ي‬‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ع‬
‫َ‬ ‫ِ‬ ‫هَّللا‬ ‫ل‬
‫ِ‬ ‫ْ‬
‫ض‬ ‫َ‬ ‫ف‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫م‬
‫ِ‬ ‫كَ‬ ‫ِ‬ ‫ل‬ ‫َ‬
‫ذ‬ ‫ء‬
‫ٍ‬ ‫ي‬
‫ْ‬ ‫َ‬
‫ش‬ ‫ن‬ ‫ْ‬ ‫م‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫هَّلل‬ ‫ا‬ ‫ب‬
‫ِ ِ‬‫ك‬
‫َ‬ ‫ر‬ ‫ش‬‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ن‬ ‫ْ‬
‫ن‬ ‫َ‬ ‫أ‬ ‫َا‬ ‫ن‬‫َ‬ ‫ل‬ ‫انَ‬ ‫َ‬
‫ك‬ ‫ا‬ ‫م‬
‫َ‬ ‫وب‬
‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ق‬ ‫ْ‬
‫ع‬ ‫َ‬ ‫ي‬‫و‬‫َ‬ ‫ق‬
‫َ‬ ‫ا‬ ‫ح‬
‫َ‬ ‫ْ‬
‫س‬ ‫إ‬ ‫و‬
‫َ َِ‬ ‫م‬ ‫ي‬‫ه‬‫ِ‬ ‫ا‬‫ر‬‫َ‬ ‫ْ‬
‫ب‬ ‫ِ‬ ‫إ‬ ‫ي‬ ‫ِ‬ ‫ئ‬‫ا‬ ‫َ‬ ‫ب‬‫آ‬ ‫َ‬ ‫ة‬ ‫َّ‬ ‫ل‬ ‫م‬‫ِ‬ ‫ُ‬
‫ْت‬‫ع‬ ‫َ‬ ‫ب‬‫َّ‬ ‫ت‬‫ا‬‫( َو‬
‫اس يَشكرُونَ ) من از آئين پدرانم اب راهيم و اس حق و يعق وب پ يروى ك ردم‪ ،‬ب راى ما شايس ته نب ود چ يزى را‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫اَل‬ ‫َولَ ِك َّن أَ ْكثَ َر الن ِ‬
‫َّ‬
‫شريك خدا قرار دهيم‪ ،‬اين از فضل خدا بر ما و بر مردم است ولى اكثر مردم شكرگذارى نمىكنند‪ .‬يوسف‪38/‬‬
‫ال ْال َم ِسي ُح يَابَنِي إِ ْس َرائِي َل ا ْعبُدُوا هَّللا َ َربِّي َو َربَّ ُك ْم إِنَّهُ َم ْن يُ ْش ِر ْك بِاهَّلل ِ فَقَدْ‬ ‫(لَقَ ْد َكفَ َر الَّ ِذينَ قَالُوا إِ َّن هَّللا َ هُ َو ْال َم ِسي ُح ابْنُ َمرْ يَ َم َوقَ َ‬
‫ار) آنها كه گفتند خداوند هم ان مس يح بن م ريم است بط ور مس لم ك افر‬ ‫ص ٍ‬ ‫َح َّر َم هَّللا ُ َعلَ ْي ِه ْال َجنَّةَ َو َمأْ َواهُ النَّا ُر َو َما لِلظَّالِ ِمينَ ِم ْن أَن َ‬
‫شدند (با اينكه خ ود) مس يح گفت اى ب نى اس رائيل خداوند يگانهاى را كه پروردگ ار من و شماست پرس تش كنيد چه اينكه هر‬
‫كس شريكى براى خدا قرار دهد‪ ،‬خداوند بهشت را بر او حرام كرده است و جايگاه او دوزخ است و ستمكاران ي ار و ي اورى‬
‫ندارند‪ .‬المائدة ‪72/‬‬
‫ْض ا أرْ بَابًا ِم ْن‬ ‫َ‬ ‫ْض نَا بَع ً‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫ْ‬
‫َ َواَل نش ِركَ بِ ِه َش ْيئًا َواَل يَت ِخ ذ بَع ُ‬ ‫ُ‬ ‫هَّللا‬ ‫اَّل‬ ‫اَّل‬‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫ب تَ َعالوْ ا إِلى َكلِ َم ٍة َس َوا ٍء بَ ْينَنَا َوبَ ْينَك ْم أ نَ ْعبُ َد إِ‬ ‫َ‬ ‫(قُلْ يَاأَ ْه َل ال ِكتَا ِ‬
‫ْ‬
‫دُو ِن هَّللا ِ فَإ ِ ْن تَ َولَّوْ ا فَقُولُوا ا ْشهَدُوا بِأَنَّا ُم ْسلِ ُمونَ )بگو‪:‬اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است‪ ،‬كه جز‬
‫خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم‪ ،‬و بعضى از ما‪ ،‬بعض ديگر را ‪ -‬غير از خداى يگانه ‪ -‬به خ دايى‬
‫نپذيرد‪ .‬هر گاه (از اين دعوت‪ )،‬سرباز زنند‪ ،‬بگوييد‪ :‬گواه باشيد كه ما مسلمانيم!) آل عمران ‪64/‬‬
‫ْ‬ ‫ْ‬
‫صالِحًا َو يُش ِرك بِ ِعبَا َد ِة َربِّ ِه‬ ‫اَل‬ ‫ي أَنَّ َما إِلَهُ ُك ْم إِلَهٌ َوا ِح ٌد فَ َم ْن َكانَ يَرْ جُوا لِقَا َء َربِّ ِه فَ ْليَ ْع َملْ َع َماًل َ‬ ‫ُوحى إِلَ َّ‬‫(قُلْ إِنَّ َما أَنَا بَ َش ٌر ِم ْثلُ ُك ْم ي َ‬
‫أَ َح دًا) بگو من فقط بش رى همچ ون ش ما هس تم‪،‬يگانه امتي ازم اين است كه بر من وحى مى ش ود هر که عالقمند مالق ات‬
‫پروردگار باشد ‪ ،‬اعمال نيک نموده ‪ ،‬ودرعبادت خداوند کسي را شريک نسازد ‪ .‬الكهف ‪110/‬‬
‫به اساس اين آيات ‪ ،‬هرگاه به تاريخ زنده گي پ يروان پي امبران قبلي نظر ان دازيم ميبي نيم كه پي امبران (عليهم الس الم)‬
‫امت خويش را هميشه به توحيد دعوت مينمود ‪ ،‬ولي شيطان براي گمراهي آنان سه وسيله را اختيار نموده بود ‪:‬‬
‫وسيله اول ‪ :‬انكار صريح از پيامبران وعقيدهء توحيد‬
‫وسيله دوم ‪ :‬مشرك ساختن پيروان پيامبران‬
‫وسيله سوم ‪ :‬جنگ ها و كشتار انفرادي ودسته جمعي مسلمانان ‪.‬‬
‫وقتي پيامبران مردم را به وحدانيت پروردگار عالميان دعوت نمود ‪ ،‬بسياري از مردم به دع وت پي امبران گ وش داده‬
‫وبا داليل عقلي ‪ ،‬معجزه ها‪ ،‬شخصيت ه اي ع الي پي امبران‪،‬دع وت به س وي پ اكي و دوري از ج رم وگن اه‪،‬سر تس ليم نه اده‬
‫مسلمان شدند‪،‬شيطانان انسي وجني‪،‬پي بردند كه ك افر س اختن آنها بش كل كامل آن مش كل اس ت‪،‬وحتا با س الح وقتل آن ان ن يز‬
‫نتوانستند ‪ ،‬عقيده يکتا پرستي راازقلب آنان دورنمايند‪،‬بناء وسايل ديگري را براي گمراهي مس لمانان اختي ار نمودن د‪،‬تا با اين‬
‫وسايل آنانرا باوجود ادعاي ايمان ويکتا پرستي‪،‬گم راه س ازند‪،‬اين وس يله خطرن اك ش رك است ‪ ،‬كه هرگ اه خالص هء تم امي‬
‫گناهان را مطرح سازيم ‪ ،‬ممكن است كه هرگناه انسان در روزآخرت به اساس رحمت پروردگارعالمي ان بخش وده ش ود‪،‬ولي‬
‫گناهيكه هيچ امكان بخشش را ندارد شرك است ‪ ،‬زيرا خداوند متعال (جل جالله) ش رك را ظلم ب زرگي بي ان داش ته است (إن‬
‫الشرك لظلم عظيم) و گناه شرك به هيچ صورت بخشوده نميشود ‪.‬‬
‫تاريخ شرك وانسان پرستي ‪ :‬ش يطانان انسي وج ني كوشش مينمايند كه توجه انس ان ازخ الق دور نم وده‪،‬وبه مخل وق‬
‫متوجه سازند‪،‬مخلوق را به نظراو كمك رسان ‪ ،‬آفريننده ‪ ،‬مشکل کشا و واسطه بين خدا وسايرانسانها قرار دهند ‪ ،‬ويا انس ان‬
‫را از درجه بشريت كشيده ‪ ،‬او را صفات الهي دهند و بدين شکل انسان از انسان ميترسد ‪ ،‬وبه انسان پناه مي برد ‪ .‬ازو کمک‬
‫ميخواهد ‪ ،‬ومشکالت خود را به عوض خالق به مخلوق عرض ميکند ‪.‬‬
‫ويا انس انرا مهربانترازخ دا مع رفي نم وده ‪،‬اورا مش كل كشا قرارميدهد ‪ ،‬تا دروقت مش كالت از اوكمك بخواهند ‪،‬‬
‫وبدين شكل بتهاي انسانی را مقدس شمارند ‪ ،‬انسان را به صفاتي ياد كنند كه مخصوص خداوند (جل جالله) است ‪.‬‬
‫براي درک مفهوم شرک بهتراست تاريخجه شرك ومشركان را مطالعه نماييم وببينيم كه خلل در كجاست ‪.‬‬
‫آغاز شرك يا انسان پرستي‪:‬در جوامع ابتدايي ترس ازم رده گ ان‪،‬م ردم را به ش رك كش اند زي را آن ان م رده گ انرا با‬
‫طناب ميبستند وقبره ارا را محكم ميكردن د‪ ،‬تا بدينوس يله ازبازگشت م رده گ ان ‪،‬جلوگ يري كنند ‪ ،‬ت رس ازم رده گ ان آهس ته‬
‫آهسته به احترام وسرانجام به پرس تش نياك ان مب دل گردي د‪،‬واكن ون مظ اهري ازين عقايد در جاپ ان دي ده ميش ود ‪ ،‬وبت ان در‬
‫بسياري موارد مجسه هاي نياكان بوده است ‪)1( .‬‬
‫شرك درزمان موسي (عليه السالم) ‪ :‬خداوند متعال(جل جالله) حضرت موسى (عليه السالم) را ب راي رهنم ايي ب ني‬
‫اسراييل فرستاد ‪ ،‬موسى (عليه السالم) براي دع وت آن ان به يکتا پرس تي آغ از نم ود ‪ ،‬اما وق تي به ک وه ط ورغرض آوردن‬
‫احکام الهي رفت ‪ ،‬سامري پيروانش را به شرک سوق داده ‪ ،‬ويک گوساله را براي آن ان معب ود مع رفي نم ود ‪ ،‬موسي (عليه‬
‫السالم) براي نقل آنان به عقيده توحيد کوشش زياد نمود‪ ،‬ولي کسانيکه اکنون ادعاي پ يروي ازموسي (عليه الس الم) را دارند‬

‫‪99‬‬
‫‪ ،‬ب راي خداوند (جل جالل ه) ص فاتي را قايل ميگردند که آن ان را ازعقي ده توحيد خ ارج ميکند ‪ .‬زي را آن ان بعضي ازص فات‬
‫انساني را به خدا نسبت ميدهند‪،‬وگاهي هم خدا را درمقابل انسان ضعيف جلوه ميدهند‪.‬‬
‫ويا برخداوند(جل جالله) تهمت ميبندند که آنانرا مردم مختار‪،‬وسايرانسانها را درخدمت آنان مانند حيوان ات ق رار داده‬
‫است ‪.‬‬
‫شرك در زمان عيسى (عليه السالم)‪:‬خداوند متعال (جل جالله) حضرت عيسى(عليه السالم) را با معجزات فرستاد‪،‬او‬
‫مردم را به وحدانيت دعوت مينمود ‪،‬بعضي ازيهوديان متعصب خواستند تا عقيدهء توحيد را به ش رك تب ديل نمايند ‪،‬زي را آنها‬
‫نميتوانستند كه ايمان به خداوند(جل جالله) وپيامبرش را ترك نمايند ‪.‬‬
‫يكي ازدشمنان خطرناك عقيده توحي دوپيروان حض رت مس يح(عليه الس الم)ش اوول طرطوس ي(پ ولس) ميباشد ‪،‬او كه‬
‫يه ودي متعصب و يكي ازفرم ان ده ان جنگ س االر يه ودي ب ود وه زاران پ يرو موحد و يکتا پرست حض رت مس يح (عليه‬
‫السالم) را به قتل رسانده بود ‪،‬بعد ازينکه از جنگ مسلحانه با پيروان حضرت مسيح ناکام شد ‪ ،‬بدين نتيجه رسيد كه خش ونت‬
‫مس لحانه نميتواند اورا به ه دف برس اند وخواست دين توحيد حض رت عيسى وح واريين اش را‪،‬از داخل ض ربه زند ويا به‬
‫عباره ديگر‪ ،‬جنگ فكري را آغازنمايد وبراي رسيدن به اين هدف كتب عقايد و فلسفه هند ‪،‬اغريق ‪ ،‬يون ان وغ يره را مطالعه‬
‫نمود ‪ ،‬او درخالل اين كتب دريافت كه درهند قديم ‪ ،‬مردم به عبادت سه خدا معتاد بوده اند وفالسفه قديم نيز درش ناخت خ الق‬
‫نظرياتي داشته اند كه همه در نيمه راه با قيمانده اند ‪ ،‬زيرا براي رس يدن به خ الق جه ان عقل مرجع خ وبي ب وده و لي ب راي‬
‫تصور ذات خداوند متعال (جل جالله) عقل عاجز بوده ‪ ،‬الزم است انسان به وحي الهي رو آورد ‪.‬‬
‫ولي ب رعكس ب راي فس اد عقايد دش منان توحيد خواس تند تا ش كوكي را در توحيد ايج اد نمايد ووحي الهي را مخ دوش‬
‫نموده وپيامبران را از مقام بشريت به الوهيت رساند ‪،‬وبنام دوست ‪ ،‬تيشه به ريشه دين زند ‪ ،‬پولس يهودی با استفاده ازعقايد‬
‫قديمی هندوها ‪،‬عقيده شرک سه خدايی را نقل نموده ‪ ،‬وآنرا برای مردمان به لباس ديگ ری پيش کش نم ود ‪ ،‬ب رای رس يدن به‬
‫اين هدف ‪ ،‬باآلخره روزي برخواسته و با لباسهاي فقيرانه درمقابل مردم ظهور نم ود ‪ ،‬م ردم كه او را ميش ناختند ‪ ،‬او را در‬
‫مي دان ه اي جنگ و ن برد عليه مؤم نين ‪ ،‬با لباس هاي عس كري با حش مت ودهشت ‪ ،‬وح الت اجتم اعي نه ايت مس تمند دي ده‬
‫بودند‪،‬همه به تعجب فرورفته ازاوعلت را پرسيدند ‪ :‬چگونه دريكشبانه روزحالت وي دگرگون شده از سلطنت به مسكنت رو‬
‫آورده ؟ او طرح خصمانه خويش را در لباس دوستان و مظلومان چنين تبارز داده گفت ‪:‬‬
‫دوش به بياباني در شام در حركت بودم كه ناگهان ندايي ازآسمانها مرا توقف نم ود وخط ابم ک رد كه اي پ ولس ! چ را‬
‫بنده گان بيچاره ام را اذيت مينمايي و چرا عناد ودشمني ات را با اين مظلومان اعالن نموده اي ؟ و آن ان را به خ اك و خ ون‬
‫ميكشاني ؟ پرسيدم ‪ :‬حضرت تان كي و از بنده چي ميخواهيد ؟ گفت ‪:‬‬
‫من عيساي مسيح هستم كه خداي انسانها و پسر خدا ميباشم و اكن ون در پهل وي پ درم نشس ته ام و اح وال بن ده گ ان را‬
‫مراقبت ميكنم ‪.‬‬
‫من با او تعهد نمودم كه منبعد بنده گانش را ازيت نميكنم و خودم نيز توبه نموده در زمره بنده گان او در آم دم ‪ .‬پ ولس‬
‫ادعا نمود كه حضرت عيسى((عليه السالم) پيامبر الهي نبوده بلكه پسر خداست ‪ ،‬وازينكه پسر خ دا با من ص حبت نم ود بن اء‬
‫خدا بجز پيامبران با كسي ديگري صحبت نميكند و من هم اكنون پيامبر هستم ‪)1( .‬‬
‫پولس يه ودي ب دين طريقه ادع اي نب وت نم ود ‪ ،‬و يك سلس له ازعقايد را درعقي ده مس يحيت داخل نم ود كه حض رت‬
‫عيسى (عليه السالم) از آن بيزار بوده و ميباشد ‪.‬‬
‫به گونه مثال ميتوان بعضي از نصوص بايبل را نقل نمود ‪:‬‬
‫در انجيل يوحنا باب هفدهم آمده است ‪( :‬خدا پدرعيسى است و عيسى پسرگرامي خدا است)‬
‫در رسالهء اعمال رسوالن باب نهم آيت ششم آمده ‪:‬‬
‫(نه بلكه خدا همان خود عيساست ‪ .‬شائول گفت ‪ :‬خداوندا توكيستي ؟ خداوند گفت من آن عيسا هستم )‬
‫انجيل متى فصل سوم آيت شانزدهم آمده است ‪ (:‬اما عيسا چ ون تعميد ي افت ف ورا از آب برآمد و روح خ دا را ديد كه‬
‫مثل كبوتري نزول كرده و بروي مي آيد أنگاه ندايي از آسمان رسيد كه ‪ :‬اينست پسر گرامي من كه از او خشنودم )‬
‫در رساله روميان باب پانزدهم آيت هفتم آمده‪( :‬بنابرين يكدل و يكزبان خدا و پدر خداوند ما عيسا را تمجيد كنيد )‬
‫در رساله غالطيان باب چه ارم آيت چه ارم ذكراست ‪(:‬لكن چ ون زم ان به كم ال رس يد خ دا پسر خ ود را فرس تاد كه‬
‫اززن زاييده شد )‬
‫بدين شكل پولس يهودي آنانرا به شرك كشانيد ‪ ،‬پيامبر خدا را ‪ ،‬بنام پسر خدا قلمداد نمود ه او را شريك سلطنت الهي‬
‫نمود و آهسته آهسته نشان صليب را چنان در بين آنان بخش نمود كه حاال اكثريت آنان نام خداوند يكتا را بزب ان ني اورده همه‬
‫عيساي مسيح را ميپرستند ‪ ،‬كليسا را از حالت اولي اش تغيير داده و به عوض عبادت خداوند يكتا ‪ ،‬به عبادت حض رت عيسا‬
‫مبدل نموده ‪ ،‬مجسمهء به دارآويخته ش ده عيس اي مس يح را ب داخل كليسا نمودند ‪ ،‬وف رق بين بت پرس تان ومس يحيان ص رف‬

‫‪100‬‬
‫همينقدر است ‪ ،‬كه بت پرستان بت هاي اشخاص ديگري را ميپرستند ومسيحيان مجس مهء حض رت عيسى را كه در كليسا ها‬
‫جاداده اند ميپرستند ‪.‬‬
‫شــرك در بين عربها ‪:‬عربها مانند س ايربت پرس تان مجس مه ه اي زي ادي دراش كال مختلف داش تند‪ ،‬مانند (هُـبَل) ‪،‬‬
‫(الت) ‪( ،‬مناة) ‪( ،‬نسر) وغيره‪،‬همچنان بعضي ازعربها دراصل پيروان حضرت ابراهيم واس ماعيل (عليهما الس الم) بودند و‬
‫قرآن كريم درمورد ابراهيم ميفرمايد كه وي يك مسلمان موحد ب ود‪ ،‬نه يه ودي ونه نص راني ب ود‪َ (،‬ما َك انَ إِ ْب َرا ِهي ُم يَهُو ِديًّا َواَل‬
‫نَصْ َرانِيًّا َولَ ِك ْن َكانَ َحنِيفًا ُم ْسلِ ًما َو َما َكانَ ِم ْن ْال ُم ْش ِر ِكينَ ) اب راهيم يه ودي ونص راني نب ود ‪ ،‬بلكه يك انس ان پ اك مس لمان ب ود‪،‬‬
‫وهمچنان ازمشركان نيز نبود ‪ .‬آل عمران ‪67/‬‬
‫عربها به گذشت زمان و با وساوس شيطاني دين ابراهيم (عليه السالم) را ترك نم وده ‪ ،‬و با بهانه ه اي مختلف كه اين‬
‫انسانها را ما واسطه ميشوند ‪،‬آنان مقربان بارگ اه الهي هس تند وما روه س ياه هس تيم ‪ ،‬بايد اول به ن زد آنها رفت و ب دين ش كل‬
‫انسانها را غير مستقيم پرستش نمودند ‪,‬وصفاتي را براي آنان قايـل شدند كه صفات پروردگار بود و بدين طريق مشرك ش دند‬
‫‪،‬بتهايي را در خانه كعبه جابجا نمودند ‪.‬‬
‫‪-----------------------------------------------------------------------------------‬‬
‫‪ ( -1‬درراه در نزديکی دمشق ‪ ،‬ناگهان نوری خيره کننده از آسمان گرداگردچ ولس تابيد ‪ ،‬بص وری که ب رزمين افت اد‬
‫وصدايی شنيد که به او ميگفت ‪ :‬پولس ‪ ،‬پولس چرا اينقدر مرا رنج می دهی ؟ پولس پرسيد آقا شما کيس تيد ؟ آن ص دا ج واب‬
‫داد ‪ ،‬من عيسد هستم همان کسی که تو به او آزار ميرسانی ‪ ،‬اکنون برخيز به شهر ب رو ومنتظر دس تورمن ب اش ‪ ...‬آنگ اه به‬
‫کنيسه های يهود رفت و به همه اعالم می کرد که عيسد درحقيقت فرزند خداست ! کس انی که س خنان اورا مي ش نطدند م ات‬
‫ومبهوت مي ماندند و می گفتند مگر اي همان نيت که در اورشليم پيروان عيسی را شکنجه ميداد ؟ ) انچيل عيس ای مسيسح ‪،‬‬
‫اعمال رسوالن ترجمه به زبان فارسی ‪21 -1 / 9‬‬
‫بتهايِي را که عربها پرستش ميکردند‪،‬بعضي ازآنان از قوم نوح (عليه السالم) باقي مانده بود در مورد بتهاي قوم ن وح‬
‫(عليه السالم) درسوره نوح آيتي است که صاحب تفسير نمونه آنرا چنين شرح مينمايد ‪:‬‬
‫ق وم ن وح مخصوصا روى پنج بت تاءكيد كردن د‪ ،‬و گفتن د‪ :‬بته اى (ود) ‪(،‬س واع) ‪(،‬يغ وث ) ‪( ،‬يع وق) و (نس ر) را‬
‫هرگزرها نكنيد‪ ،‬و دست ازدامنشان برنداريد! (و ال تذرن ودا و ال سواعا و ال يغوث و يعوق و نسرا)‪.‬‬
‫از قرائن چنين استفاده مى شود كه اين پنج بت امتيازات ويژه اى داشتند‪ ،‬و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودن د‪ ،‬به‬
‫همين دليل رهبران فرصت طلب آنان نيز روى عبادت آنها تكيه مى كردند‪.‬‬
‫در اينكه اين پنج بت از كجا پيدا شدند؟ روايات گوناگونى وجود دارد‪:‬‬
‫‪ - 1‬بعضى گفته اند اينها نام پنج مرد ص الح است كه قبل از ن وح مى زيس تند‪ ،‬هنگ امى كه از دنيا رفتند مجس مه ه اى‬
‫آنان را به عنوان يادگار به تحريك ابليس ساختند و گرامى داشتند‪ ،‬و تدريجا به صورت بت پرستى در آمد‪.‬‬
‫‪ - 2‬بعضى گفته اند اينها نامه اى پنج فرزند آدم است كه هر ك دام از دنيا مى رفت مجس مه او را ب راى ي اد ب ود مى‬
‫ساختند‪ ،‬ولى مدتى بعد اين مسائل فراموش شد و در عصر نوح موج پرستش آنها باال گرفت ‪.‬‬
‫‪ - 3‬بعضى ديگر معتقدند كه اينها نام بتهائى است كه در عصر خود ن وح س اخته ش د‪ ،‬و اين به خ اطرآن ب ود كه ن وح‬
‫مردم را از طواف ق بر آدم جلوگ يرى مى ك رد‪ ،‬گ روهى به تحريك ابليس بج اى آن مجس مه ه ائى س اختند و به پرس تش آنها‬
‫مشغول شدند‪.‬‬
‫اتفاقا اين بتهاى پنجگانه به عرب جاهلى منتقل شد‪ ،‬و هر قبيله اى يكى از اين بتها را براى خود برگزيدند‪ ،‬البته بس يار‬
‫بعيد است كه خ ود آن بتها منتقل ش ده باش د‪ ،‬بلكه ظ اهر اين است كه ن ام آنها منتقل شد و بته ائى به اين نامها س اختند‪ ،‬ولى‬
‫بعضى از مفس ران از ابن عب اس نقل ك رده اند كه اين بته اى پنجگانه در طوف ان ن وح دفن شد و درعص رجاهليت ع رب ‪،‬‬
‫شيطان آنها را بيرون كشيد و مردم را به پرستش آن دعوت نمود‪.‬‬
‫رويهمرفته از اين پنج بت سه بت (يغوث و يع وق و نس ر) در س رزمين يمن ق رار داشت كه با تس لط (ذو ن واس ) بر‬
‫يمن از ميان رفت و مردم آن سامان به آئين يهود گرويدند‪.‬‬
‫واقدى م ورخ مع روف مى گوي د‪( :‬بت ود) به ش كل م رد ب ود و (س واع ) به ص ورت (زن ) و (يغ وث ) به ص ورت‬
‫(شير) و (يعوق) به صورت (اسپ) و(نسر) به صورت (باز) (پرنده معروف )‪.‬‬
‫البته عرب جاهلى مخصوصا اهالى مكه بتهاى ديگرى نيز داشتند كه از جمله بت (هبل ) بود كه بزرگترين بتهاى آنان‬
‫محس وب مى شد و درداخل خانه كعبه ق رار داشت ‪ ،‬و ‪ 18‬ذراع ط ول آن ب ود! و بت (اس اف ) در مقابل حجر االس ود و بت‬
‫(نائله) در مقابل ركن يمانى (گوشه جنوبى خانه كعبه ) و همچنين بت (الت) و (عزى ) بود‪.‬‬
‫اين بت پرستان شخصيت انسانی خ ود را فرام وش نم وده ‪ ،‬به ع وض س جده نم وده به درگ اه اهلی ‪ ،‬ع اليترين بخش‬
‫وجود شان ( پيشانی ) خود را درمقابل انسانها ‪ ،‬حيوانات ‪ ،‬پرنده گان وسنگهای جامد خم نموده ‪ ،‬به آنان سجده ميکردند ‪.‬‬

‫‪101‬‬
‫عادت مشركان در حبشه ‪ :‬حضرت بي بي عَائِ َشةَ (رضي هللا عنها) ميفرمايد كه أُ َّم َحبِيبَةَ َوأُ َّم َسلَ َمةَ در مورد كليس ايي‬
‫ص لَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َس لَّ َم ) قصه نمودند ‪،‬‬ ‫كه آنرا در حبشه ديده بودند‪ ،‬در مورد آن كليسا و تصاويري كه در كليسا بود به پيامبر( َ‬
‫حضرت نبي كريم ( صلى هللا عليه وس لم ) برايش ان گفت ‪ :‬آن ان كس اني اند كه هرگ اه ك دام ش خص نيك وص الح دربين ش ان‬
‫وفات نمايد ب االي ق برش س جده گ اهي ميس ازند و درآن تص اويري را رس امي ميكنند ‪ ،‬اين م ردم ب دترين مخلوق ات هللا (جل‬
‫جالله) در روز قيامت ميباشند ‪ .‬اين حديث شريف را صحيح البخاري در كتاب الصالة نقل نموده است ‪.‬‬
‫چگونه امت محمد ( ص لى هللا عليه وس لم ) ازشــرك نجــات يافتند‪:‬حض رت پي امبر(ص لي هللا عليه وس لم) باارش ادات‬
‫خ ويش راه ش رک را دردين مق دس اس الم بست ‪،‬او ب راي امت خ ود ‪،‬عقي ده توحيد ويکتا پرس تي را بص ورت واضح بي ان‬
‫داش ت‪،‬وض منا درم ورد خ ود ن يز ب راي امت خ ويش دروس مهم عقي دتي داد که در م ورد توص يف وش ناخت حض رت‬
‫پي امبر(ص لي هللا عليه وس لم) اح اديثي وارد ش ده ‪ ،‬مهم ترين آن درعقي ده يک مس لمان مخلص ح ديث ش ريف است که ام ام‬
‫صـلَّى هَّللا ُ‬ ‫ضـ َي هَّللا ُ َع ْنـهُ يَقُـو ُل َعلَى ا ْل ِم ْنبَـ ِر َ‬
‫سـ ِمعْتُ النَّبِ َّي َ‬ ‫سـ ِم َع ُع َمـ َر َر ِ‬
‫س َ‬ ‫بخاري(رحمه هللا)روايت نموده است ‪ :‬عَنْ ا ْب ِن َعبَّا ٍ‬
‫سـولهُ ) (‪ )1‬حض رت عبدهللا بن‬ ‫ُ‬ ‫هَّللا‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫صا َرى ابْنَ َم ْريَ َم فإِنَّ َما أنَا َع ْب ُدهُ فقُولــوا َع ْبـ ُد ِ َو َر ُ‬ ‫سلَّ َم يَقُو ُل اَل تُ ْط ُرونِي َك َما أَ ْط َرتْ النَّ َ‬
‫َعلَ ْي ِه َو َ‬
‫عباس (رضي هللا عنهما) روايت ميكند كه حضرت عم ر(رضي هللا عن ه) فرم ود كه پي امبر(ص لي هللا عليه وس لم) درب االي‬
‫من بر ميگفت‪ :‬در م دح من چنانچه نص راني ها درم دح عيسى (عليه الس الم) مبالغه كردند او را پس رخدا گفتند وكافرش دند‬
‫‪،‬مبالغه نکنيد‪،‬درحق من بگوييد كه اوبنده ورسول خدا است ‪.‬‬
‫فتح الباري در شرح اين ح ديث ش ريف ميفرمايد ‪( :‬ال تط روني)إط راء‪ :‬م دح باطل را گويند ‪ ،‬مثال كسي را توص يف‬
‫نمودم و در توصيفش افراط نمودم ‪.‬‬
‫منظور از(كما أطرت النص ارى ابن م ريم) چنانچ ه نص راني ها‪ ،‬حض رت عيسى عليه الس الم را از م نزلت بن ده گي‬
‫خارج نموده او را به الوهيت كشانيدند ‪).‬‬
‫درحقيقت يک انسان را به صفات خالق توصيف نمودن وصف باطل است‪،‬پيامبر(ص لي هللا عليه وس لم) ب راي امتي ان‬
‫خويش درس داد كه شما درخواندن كلمه شهادت بايد چنين گواهي بدهيد كه محمد بنده خدا ورسولش ميباشد ‪.‬‬
‫بنده بودن وي به معناي مخلوق بودن و مكلف بودن به عبادت است ‪ ،‬مقام پيامبري وي نميتواند اورا ازصف بنده گ ان‬
‫خارج كند ‪،‬اونيز مكلف بود تا عبادت ها را انجام دهد ‪ ،‬او‬
‫فرزندي نداشت وتمامي پسران وي در خوردسالي وفات نمودن د‪ ،‬اين دليل ديگ ري برينست كه پي امبر (ص لي هللا عليه‬
‫وسلم) نميتواند كسي را فرزند دهد‪،‬زيرا اگراين توانايي را ميداشت براي خود پسران زيادي ‪ ،‬پيدا نموده‪ ،‬و زمانيكه مش ركان‬
‫مكه خواستند او را به قتل برسانند‪،‬او با حضرت ابوبكر(رضي هللا عنه) فرارنمود ‪ ،‬وحضرت على بن ابي ط الب (رضي هللا‬
‫عنه) را درجاي خود خواباند ‪.‬‬
‫هرگاه پيامبر (صلي هللا عليه وسلم) ميتوانست براي خود پسري دهد ‪ ،‬براي خود پسران بيش ماري پي دا ميك رد ‪ ،‬ولي‬
‫او اينكار را نكرد ‪ ،‬زيرا بنده بود ونميتوانست چنين كاري را بكند ‪ ،‬زيرا پسر دادن ‪ ،‬فرزند دادن ‪ ،‬زنده ك ردن ‪ ،‬وميران دن ‪،‬‬
‫صرف به حكم پروردگار(جل جالله) ميباشد ‪.‬‬
‫همچنان درحديث فوق حضرت پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) براي امت خ ويش ادب معامله با پي امبران ودوس تان خ ود‬
‫را تعليم ميدهد ‪ ،‬كه شما ‪ ،‬درمدح وثناگويي پيامبران نبايد زياده روي كنيد ‪ ،‬مقام بنده گي و پيامبري بهترين مقامي براي اينان‬
‫است ‪.‬‬
‫صاحب تفسير ابن كثير ميگويد ‪ :‬خداوند(جل جالله) ‪ ،‬رسولش (صلي هللا عليه وسلم) را در مقام هاي مش رف به لقب‬
‫بسيار شريفي (عبد) بيان داشته ميفرمايد ‪:‬‬
‫او را دروقت نزول ق رآن‪،‬هنگ ام دع وت‪،‬و درهنگ ام مع راج به لفظ عبد (بن ده) خط اب نم وده اس ت‪،‬واورا به عب ادت‬
‫نمودن در اوقات دلتنگي اش هنگام تکذيب مخالفين امرنموده است ‪)2(.‬‬
‫‪----------------------------‬‬
‫‪-1‬حديث شريف نمبر(‪ )3189‬صحيح البخاري ‪(،‬كتاب احاديث االنبياء) همچنان ابوالمنتهي ص ‪53 -52 :‬‬
‫‪" - 2‬الحمد هلل الذي أنزل على عبده الكتاب" ثنا مرخدايي راست که بر بنده اش کتاب (قرآن) را فرستاد "وأنه لما قام‬
‫عبدهللا " زمانيکه بنده خدا برخواست "سبحان الذي أس رى بعب ده ليال" پ اکي است ذاتي را که بن ده اش را ش بهنگام ازمس جد‬
‫الحرام به بيت المقدس برد ‪.‬‬

‫عالمه قرطبي درتفسير جامع اآلحکام ميفرمايد‪ :‬دانشمندان ميگويند‪:‬هرگاه براي حضرت ن بي ک ريم (ص لى هللا عليه‬
‫وسلم) نامي مشرف تر نسبت به عبد (بنده) ميبود ‪ ،‬آنحضرت (صلي هللا عليه وسلم ) را درين حالت بزرگي به همان لقب نام‬
‫گذاري مينمود ‪.‬‬

‫‪102‬‬
‫نص راني ها گم ان نمودند كه محبت زياديكه با حض رت عيسى ( عليه الس الم ) دارند ‪،‬او را توص يف زي اد‬
‫مينماين د‪،‬ودرتوص يف وم دح وي اف راط نم وده ب اآلخره الف اظي را ب رايش اس تعمال كردند كه او را از مق ام مخل وقيت‬
‫كشيده‪،‬صفات خداوندي را برايش دادند‪،‬اگرچه اين زي اده روي دراصل يك ن وع دسيسهء يكي از دش منان حض رت مس يح كه‬
‫بنام ش اول (پ ولس) يه ودي ب ود پالن ش ده ب ود‪،‬ولي بع دها بص ورت ع ام مي ان نص راني ها بخش گردي د‪،‬وآن ان‪،‬پي امبرالهي‬
‫را‪،‬ازصفات انساني بيرون آورده‪،‬برايش صفات خداوندي را دادند‪،‬وبه اساس اين محبت ومدح افراطي خود رامشرك س اختند‬
‫‪ ،‬زيرا توصيف زياد يك انسان كه ازمرحله انساني خارج گ ردد‪،‬و ص فات خداوندي ب وي داده ش ود‪،‬در حقيقت تجاوزاست به‬
‫ذات خداوند‪،‬كه اين تجاوز شرك ناميده ميشود‪.‬‬
‫عالوه برين حضرت پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) براي اينكه امتش را درس مهمي براي معامله در ح الت وف ات ش ان‬
‫بيان داشته است ‪:‬‬
‫حض رت عبدهللا بن عتب ه(رضي هللا عن ه) ميفرمايد كه حض رت بي بي عايشه (رضي هللا عنه ا) وحض رت عبدهللا بن‬
‫عباس(رضي هللا عنهما) فرمودند كه پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) فرمود ‪:‬‬
‫لعنت خدا بر يهود ونصاري باد‪،‬قبرهاي پيامبران خود را مسجد(سجده گاه)گرفتند ‪ ،‬پيامبر(صلي هللا عليه وس لم ) ازين‬
‫كارامتش را حذرنمود ‪ )1( .‬اين حديث شريف بيان ميدارد که باالي قبر پيامبران مس جدي بنا نم ودن ‪ ،‬وقبرها را محل نم از‬
‫خواني ساختن کارناجايزي ميباشد ‪ ،‬يهود ونصاري اين کار بد را مرتکب شدند ومورد لعنت خداوند (جل جالله) واقع شدند ‪.‬‬
‫حض رت ابي هري رة (رضي هللا عن ه) ميفرمايد كه پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم ) گفت ‪ :‬پروردگ ارا ق برم را بت‬
‫نگرداني‪،‬خداوند قومي را لعنت نموده كه قبرهاي پيامبران خويش را سجده گاه ساختند‪)2(.‬‬
‫حضرت عطاء ابن يسار ميفرمايد كه پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) فرمود ‪ :‬پروردگارا قبرم را بتي نگرداني كه م ردم‬
‫آنرا عبادت كنند‪،‬غضب خداوند(جل جالله) بر قومي زياد شد كه قبرهاي پيامبران شان را مسجد قرار دادند ‪)3(.‬‬
‫پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) دعا ميکرد که خداوند (جل جالله) امتش را گمراه نسازد که قبر آنحضرت را مانند بت ان‬
‫عبادت کنند ‪ ،‬از او اوالد بخواهند ‪ ،‬به قبرش سجده کنند ‪ ،‬زيرا يهودان با انجام چنين ک ار ها م ورد لعنت خداوند ( جل جالله‬
‫) قرار گرفتند ‪.‬‬
‫خداوند(جل جالله) براي پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) فهماند كه تمامي پي امبران بشر بودند ‪ ،‬وب راي ه دايت بش ريت‬
‫شـ ٌر ِم ْثلُ ُك ْم َولَ ِكنَّ هَّللا َ يَ ُمنُّ َعلَى‬
‫سـلُ ُه ْم إِنْ نَ ْحنُ إِاَّل بَ َ‬ ‫رهنمايي هاي الهي را ازطريق وحي براي ش ان بي ان ميدارند ‪( :‬قَــالَتْ لَ ُه ْم ُر ُ‬
‫س ْلطَا ٍن إِاَّل بِـإ ِ ْذ ِن هَّللا ِ َو َعلَى هَّللا ِ فَ ْليَتَ َوك ْل ال ُمؤْ ِمنــونَ ) اب راهيم ‪ 11 /‬پي امبران ب راي‬
‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َمنْ يَشَا ُء ِمنْ ِعبَا ِد ِه َو َما َكانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَ ُك ْم بِ ُ‬
‫شان گفت كه ما مثل شما بشر هستيم ‪ ،‬ولي خداوند باالي بعضي از بنده گان خويش منت گذاشته ‪ ،‬ما نميتوانيم كه هيچ تسلطي‬
‫بدون اجازه خداوند داشته باشيم ‪ ،‬ومؤمنان هميشه به خداوند توكل ميكنند ‪.‬‬
‫‪-------------------------------------------------------------------‬‬
‫ق‬‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم طَفِ َ‬‫ُول هَّللا ِ َ‬
‫س قَااَل لَ َّما نَ َز َل بِ َرس ِ‬ ‫‪ -1‬أَ ْخبَ َرنِي ُعبَيْد هَّللا ِ بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِْن ُع ْتبَةَ أَ َّن عَائِ َشةَ َو َع ْب َد هَّللا ِ ْبنَ َعبَّا ٍ‬
‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ارى اتَّخَ ذوا قبُ و َر‬ ‫ص َ‬ ‫ْ‬ ‫هَّللا‬
‫ك لَ ْعنَ ة ِ َعلَى اليَهُ و ِد َوالنَّ َ‬ ‫ُ‬ ‫صةً لَهُ َعلَى َوجْ ِه ِه فَ إ ِ َذا ا ْغتَ َّم بِهَا َك َش فَهَا ع َْن َوجْ ِه ِه فَقَ ا َل َوهُ َو َك َذلِ َ‬ ‫ط َر ُح َخ ِمي َ‬ ‫يَ ْ‬
‫صنَعُوا ) حديث (‪ )417‬بخاري شريف‬ ‫أَ ْنبِيَائِ ِه ْم َم َسا ِج َد يُ َح ِّذ ُر َما َ‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ص لى ُ َعل ْي ِه َو َس ل َم اللهُ َّم اَل تَجْ َع لْ قَ ْب ِري َوثنًا ل َعنَ ُ قَوْ ًما اتخَ ذوا قبُ و َر أنبِيَ ائِ ِه ْم‬‫َّ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫هَّللا‬ ‫َّ‬ ‫‪ -2‬ع َْن أَبِي هُ َر ْي َرةَ ع َْن النبِ ِّي َ‬
‫َّ‬
‫اج َد)حديث (‪ )7054‬مسند احمد‬ ‫َم َس ِ‬
‫َ‬
‫ال اللهُ َّم اَل تَجْ َعلْ قب ِْري‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫صلى ُ َعل ْي ِه َو َسل َم ق َ‬‫هَّللا‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬
‫ار أ َّن َرسُو َل ِ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫‪َ - 3‬ح َّدثنِي ع َْن َمالِك ع َْن زَ ْي ِد ْب ِن أ ْسل َم ع َْن َعطا ِء ْب ِن يَ َس ٍ‬ ‫َ‬
‫َضبُ هَّللا ِ َعلَى قَوْ ٍم اتَّ َخ ُذوا قُبُو َر أَ ْنبِيَائِ ِه ْم َم َسا ِج َد)حديث (‪ )376‬موطأ مالك‬ ‫َوثَنًا يُ ْعبَ ُد ا ْشتَ َّد غ َ‬

‫درين آيت شريف براي مؤمنان حقيقت شخصيت تمامي پي امبران را بي ان داشت كه ايش ان همه پ يروان خ ويش را در‬
‫مورد شخصيت خويش مطلع نموده به آن ان ميگفتند كه ما بشر هس تيم ‪ ،‬مثل ش ما انس ان هس تيم ‪ ،‬بن ده ه اي خداوند هس تيم ‪،‬‬
‫وتوانايي و قدرت ما به همان اندازه است كه خداوند (جل جالله) براي ما اجازه داده است ‪.‬‬
‫خداوند متعال براي پيامبر ما حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) نيز امر نمود كه ب راي ص حابه ك رام ( رضي هللا‬
‫وحى إِلَ َّي أَنَّ َما إِلَ ُه ُك ْم إِلَهٌ‬ ‫عنهم ) و ساير پيروان خويش بفهمان كه تو يك انسان ‪ ،‬مخلوق ‪ ،‬وبشر هستي (قُ ْل إِنَّ َما أَنَا بَ َ‬
‫ش ٌر ِم ْثلُ ُك ْم يُ َ‬
‫ش ِركْ بِ ِعبَا َد ِة َربِّ ِه أَ َحدًا) الكهف ‪110/‬‬ ‫اح ٌد فَ َمنْ َكانَ َي ْر ُجوا لِقَا َء َربِّ ِه فَ ْليَ ْع َم ْل َع َماًل َ‬
‫صالِ ًحا َواَل يُ ْ‬ ‫َو ِ‬
‫بگواي پيامبر كه من مثل شما انسان ميباشم ‪ ،‬وبرايم از ط رف خداوند وحي ن ازل ميگ ردد ‪ ،‬خ داي ش ما خ داي يگانه‬
‫است ‪ ،‬وهركه مالقات پروردگار خويش را آرزو دارد ‪ ،‬بايد كه اعمال نيك نموده و هيچ كسي را به خداوند شرك نسازد ‪.‬‬
‫آصحاب پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) نيز با درك اين مفاهيم عالي خداشناس ي‪،‬و پيامبرشناسي ‪ ،‬موقف ايم اني خ ويش‬
‫را درك كردند ‪ ،‬وروايات زيادي ازصحابه كرام درين مورد بيان شده است ‪.‬‬

‫‪103‬‬
‫موقف حضرت ابي بکر (رضي هللا عنه) درهنگام وفات پيامبر(صلي هللا عليه وسلم )‪ :‬وقتي حضرت پيامبر(ص لي هللا‬
‫عليه وسلم ) ازين جهان فاني رحلت نمود ‪ ،‬بعضي از مسلمانان خيلي ها به تشويش شدند ‪ ،‬وگم ان نميكردند كه پي امبر(ص لي‬
‫هللا عليه وسلم ) بميرد ‪ ،‬وحتا بعضي ها جرئت نميكردند كه خبروفات پيامبررا در ميان م ردم بي ان دارند ‪ ,‬ولي حض رت ابي‬
‫بكرصديق (رضي هللا عنه) با ايمان راسخ خويش درمقابل همه ايستاد وبه مردم گفت‪(:‬من كان يعبد محمدا فإن محم دا قد م ات‬
‫ومن كان يعبد هللا فإن هللا حي ال يم وت) هرگ اه كسي محمد (ص لي هللا عليه وس لم ) را عب ادت ميك رد ‪ ،‬محمد وف ات نم ود ‪،‬‬
‫وهركسيكه هللا متعال را عبادت ميكند ‪ ،‬خداوند ( جل جالله ) زنده است وهيچگاهي نميميرد‪.‬‬
‫ت ِم ْن قَ ْبلِ ِه الرُّ ُس ُل أَفَإِيْن َماتَ أَوْ قُتِ َل ا ْنقَلَ ْبتُ ْم َعلَى أَ ْعقَابِ ُك ْم َو َم ْن‬
‫خداوند ( جل جالله ) ميفرمايد ‪َ (:‬و َما ُم َح َّم ٌد إِاَّل َرسُو ٌل قَ ْد خَ لَ ْ‬
‫ض َّر هَّللا َ َش ْيئًا َو َسيَجْ ِزي هَّللا ُ ال َّشا ِك ِرينَ ) محمد (ص لي هللا عليه وس لم )فقط فرس تاده خ دا ب ود و پيش از او‬ ‫يَ ْنقَلِبْ َعلَى َعقِبَ ْي ِه فَلَ ْن يَ ُ‬
‫فرستادگان ديگرى نيز بودند‪ ،‬آيا اگر او بميرد و يا كشته شود شما به عقب بر مىگرديد؟ (و با مرگ او اسالم را رها ك رده به‬
‫دوران كفروبت پرستى بازگشت خواهيد ك رد) و ه ركس به عقب ب ازگردد هرگز ض ررى به خ دا نمىزند و به زودى خداوند‬
‫شاكران (واستقامت كنندگان) را پاداش‍ خواهد داد‪ .‬آل عمران ‪144/‬‬
‫اين آيت شريف خط فکري مسلمانان را درمورد پيامبر(ص لي هللا عليه وس لم ) بي ان داشت که او مانند س اير پي امبران‬
‫فرستاده خدا بود‪،‬مرگ او نبايد مومنان را‪ ،‬از ايمان دورسازد‪،‬زيرا او مخلوق بود ‪ ،‬وهرمخلوقي ميميرد ‪.‬‬
‫درآيت ش ريف خط اب به حض رت محمد (ص لی هللا عليه وس لم) ميفرمايد ميفرمايد ‪ ( :‬انک ميت وانهم ميت ون ) ش ما‬
‫ميرنده هستيد وآنان نيزميرنده هستند الزمز‪ 30/‬بناء ازينکه پي امبر(ص لی هللا عليه وس لم) بشر ومخل وق است ‪ ،‬بن اء او مثل‬
‫ساير مخلوقات جام م رگ را نوش يد ‪ ،‬زي را خداوند متع ال ميفرمايد که کل نفس ذائقة الم وت)هرص احب نفس طعم م رگ را‬
‫ميچشد ‪ ،‬ودرآيت شريف ديگری بيان ميدارد که (کل شیء هالک اال وجهه) القصص ‪ 88/‬هرچيزی هالک شونده است ‪ ،‬بجز‬
‫ذات پروردگار ‪.‬‬
‫خانه کعبه برای کسی نفع وضرری رسانيده نميتواند ‪ :‬کعبه مقدس ترين مکان برای مسلمانان است ‪ ،‬سمبول توحيد ‪،‬‬
‫بيت هللا وقبله مس لمانان ميباشد ‪ ،‬ولی س اختمان کعبه را که حض رت اب راهيم واب راهيم بن اء نم وده اند ‪ ،‬س اختمان م ادی آن‬
‫ازخاک وگل عادی ميباشد ‪ ،‬وکعبه شريف با وج ود اينکه خانه خ دا گفته ميش ود ‪ ،‬ولی حقيقتا خداوند متع ال ( جل جالله ) از‬
‫داش تن خانه پ اک وم نزه ميباشد ‪ ،‬اين لقب ب رای کعبه فقط ب رای عظمت واح ترام آن داده ش ده است ‪ ،‬زي را محل عب ادت‬
‫وطاعت وسمبول توحيد و يکپارگی امت اس الم ميباشد ‪ ،‬هيچکسی کعبه را عب ادت نميکند ‪ ،‬وکعبه ب رای کسی نفع وض رری‬
‫رسانده نميتواند ‪.‬‬
‫يکتن ازدانشمندان اسالم درمورد کعبه شريفه چنين اب راز نظرميکند ‪ (( :‬يک مس اله بس يار اساسی درزي ارت خ انهء‬
‫خدا اين است که من احساس کردم وقاعدتا شما هم همگی احساس کرده ايد ما تمام عمرمان را به طرف اين خانه نمازخوان ده‬
‫ايم‪،‬تمام لحظات زنده گی مان را به طرف اين جهت تقديس ک رديم‪،‬تعظيم ک رديم‪،‬تجليل ک رديم‪،‬وب رای ما مس لمانها جهت قبله‬
‫يعنی جهت کعبه ازجهات جغرافيايی يعنی شمال وجنوب ومشرق ومغرب عالم‪،‬پرمعناتروباارزش تراست ‪،‬واصوال کعبه مثل‬
‫اينکه قلب عشق های ما‪،‬ايمانهای ما‪،‬عقايد ما وهمهء فرهنگ ما وهمهء تاريخ ما وهمهء روح ومعنويت وع اطفهء ما است ‪...‬‬
‫کعبه يک آدرس است وتمام تقدس اوهم در همين آدرس ب ودنش است وهمهء عظمتش هم به اين است که اين آدرس را خداوند‬
‫تعين کرده است وهرجای ديگرهم ميتوانسته تعيين بکند ‪ ...‬نه اين سنگ ها تق دس دارد وبا س نگهای ديگرک وه ها ف رق ميکند‬
‫ونه حتا خ ود حجراالس ود ذاتا با س نگ ه ای آس مانی ديگر تغي يروفرق دارد‪،‬ارزش اين خانه به خ اطراين است که اين خانه‬
‫آدرسی برای اينکه انسان جايگاه خ ودش را دراين زن ده گی ودرروی زمين ودر اين جه ان گم نکند ‪ ...‬ارزشش اين است که‬
‫اين خانه به نام توحيد ساخته شده‪،‬خود خانه نه ارزش هنری دارد‪،‬نه ارزش اقتصادی دارد نه ارزش معم اری دارد‪،‬نه ارزش‬
‫ذاتی دارد ‪...‬هيچ ‪ ...‬فقط يک ارزش اعتق ادی ب زرگ م افوق بش ری وبش ری دارد وآن اينکه به ن ام يک فکر س اخته ش ده ‪:‬‬
‫توحيد ‪ ،‬به دست يک انسان ساخته شده واو بنيان گذارتوحيد وهمدست او ‪ ،‬فرزند او بوده ‪ ،‬ذبيح توحيد ‪ ،‬قربانی توحيد ))‬
‫بناء به اساس عقيده توحيد ‪،‬کعبه صرف سمبول توحيد برای مسلمانان بوده‪،‬آن ان درهنگ ام نم ازخويش فقط روی خ ود‬
‫را بطرف يک قبله نموده ‪ ،‬ومتحدانه به عبادت پروردگار ميپردازند ‪ ،‬آن ان به ذات پروردگارس جده ميکنن د‪،‬وش رط هم نيست‬
‫که انسان درهنگام نم از‪،‬درمقابل کعبه بايس تد بلکه به هرجاييکه باشدودرهرکش وری نمازميخواند ‪ ،‬ص رف روی خ ود را به‬
‫همان جهت نموده ‪ ،‬نمازخود را ادا نمايند ‪ ،‬اين يک قبله داشتن ‪،‬يکپارچه گی مسلمانان را نشان ميدهد ‪ ،‬وهمين سمبول توحيد‬
‫آنرا را به حقيقت يک پارچه ساختن امت اسالم س وق ميدهد ‪ ،‬زم ان رفتن به حج همه به اط راف اين خانه ط واف نمايند ‪ ،‬تا‬
‫گردش مردمان مختلف با رنگهای مختلف دليلی باشد که دين مقدس اسالم فرقهای نژادی ‪ ،‬قومی وطبقاتی را به برتريت تق وا‬
‫تب ديل نم وده وهرکسی ميتواند يک انسا ن موحد (يکتا پرست ) باشد ‪ ،‬البته ب ااين عقي ده که کعبه وس اختمان کعبه هيچ نفع‬
‫وضرری برای کسی رسانيده نميتواند ‪ .‬هيچ کسی کعبه را پرستش نميکند ‪ ،‬هيچ کس به کعبه سجده نميکند ‪.‬‬

‫‪104‬‬
‫حجراالسود نفع وضرری رسانيده نميتواند ‪ :‬اگرچه حجراالسود يک سنگ مقدس به نزد مسلمانان هست ‪ ،‬و هرکسی‬
‫اورا به اساس اينکه سنگی ازجنت است ‪ ،‬وپيامبر(صلي هللا عليه وسلم) اورا بوس يده است ‪ ،‬ان را ميبوس ند ولی عقي ده دارند‬
‫که يک سنگ برای انسان هيچ نفع وضرری را آورده نميتواند ‪.‬‬
‫موقف حضرت عمر (رضي هللا عنه) درهنگــام بوســيدن حجراالســود ‪ :‬حض رت ع ابس (رضي هللا عن ه) ميفرمايد كه‬
‫حضرت عمر(رضي هللا عنه) به نزديك حجراألسود آمده ‪ ،‬آنرا بوسيد ‪ ،‬وگفت‪:‬من ميدانم كه تويك سنگ هس تي ‪ ،‬نه ض رري‬
‫رسانده ميت واني ونه هم نفعي ‪ ،‬وهرگ اه من پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم ) را نميدي دم كه ت را بوسه ميك رد‪،‬هرگز ت را بوسه‬
‫نميكردم ‪)1( .‬‬

‫‪--------------------------------‬‬
‫َض رُّ َواَل‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫أْل‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫ض َي هَّللا ُ َعنهُ أنهُ َجا َء إِلى ال َح َج ِر ا س َْو ِد فَقَبَّلهُ فَقَا َل إِنِّي أ ْعل ُم أنكَ َح َج ٌر اَل ت ُ‬
‫ْ‬ ‫س ْب ِن َربِي َعةَ ع َْن ُع َم َر َر ِ‬ ‫‪ -1‬ع َْن عَابِ ِ‬
‫ك) ‪ 1494‬کتاب الحج ‪ ،‬صحيح البخاري‬ ‫ك َما قَب َّْلتُ َ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم) يُقَبِّلُ َ‬ ‫َّ‬
‫ْت ِ َّ َ‬
‫(‬ ‫ي‬ ‫ب‬ ‫ن‬‫ال‬ ‫تَ ْنفَ ُع َولَوْ اَل أَنِّي َرأَي ُ‬

‫منظور حضرت عمر (رضي هللا عنه) اين بود كه حجراألسود ‪ ،‬براي كسي نفع وض رري رس انده نميتواند ‪ ،‬ولو اينكه‬
‫يك سنگ مقدسي است كه از بهشت آمده است ‪ ،‬حتا همين سنگ بهشت هم نميتواند به كسي نفع وضرري برساند ‪ ،‬ص رف ما‬
‫مسلمانان مطابق ارشادات پيامبر( صلي هللا عليه وسلم) اين سنگ را مثـل يك سنت ميبوس يم ‪،‬با داش تن ايم ان به اينك ه‪،‬او نفع‬
‫وضرري براي انسان رسانيده نميتواند ‪.‬‬
‫نبات ات ب رای کسی نفع وض رری رس انده نميتوانند ‪ :‬ش يطان ميخواهد يک م ومن يکتا پرست را به ش کلی از اش کال‬
‫ازعقيده اش دورسازد ‪ ،‬شيطان سعی ميکند که درختان را برای انسان قدسيت دهد تا مردم درهنگام مش کل به ع وض خداوند‬
‫به حيوانات ونباتات رو آورند وخود را مشرک سازند ‪.‬‬
‫حضرت ابي واقد ليثي (رضي هللا عنه) ميفرمايد هنگاميكه پيامبر( ص لي هللا عليه وس لم ) به ح نين رفت ‪ ،‬از درخ تي‬
‫عبور نمود كه مربوط مشركان بود ‪ ،‬وآنرا (ذات أنواط) مي ناميدند ‪ ،‬وبرآن سالح ه اي خ ويش را آوي زان ميكردند ‪ ،‬بعضی‬
‫ازاشخاص براي پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) گفتند كه‪:‬اي رسول خدا براي ما نيز(ذات ان واط) تع يين نما ‪ ،‬پي امبر( ص لي هللا‬
‫عليه وسلم ) گفت ‪ :‬سبحان هللا‪،‬اين سخن شما مثل هم ان س خن ق وم موسى ( عليه الس الم ) است كه ب رايش گفتند ‪ :‬ب راي ما‬
‫بتهايي تعيين نما مثل بت هاي مشركان ‪،‬قسم به خداست كه شما روش هاي مردمان پيشين را درپيش ميگيريد (‪)1‬‬
‫همچنان درختي كه درزير آن بيعة الرضوان صورت گرفته بود‪،‬بعضي ها رفته ودرزير آن نماز ميخواندند‪ ،‬مسلمانان‬
‫رفته و آن درخت را از بين بردند ‪.‬‬
‫طارق پسرعبدالرحمن ميگويد كه من ازمسجدي گذرنمودم كه مردم درآن نمازميخواندند ‪ ،‬درموردش پرس يدم گفتند ‪:‬‬
‫اين مسجد همان درختي است كه صحابه با پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) بيعت نمودند ‪ ،‬به نزد سعيد بن مسيب آم دم وب رايش‬
‫اين قصه را بيان داشتم ‪ .‬حضرت سعيد بن مسيب گفت ‪ :‬پدرم از جمله كساني بود كه درزير همان درخت با پيامبر( صلي هللا‬
‫عليه وسلم ) بيعت نموده بود ‪ ،‬او برايم گفت كه ما درسال بعدي زماني به آن منطقه آمديم آن درخت را فراموش كرديم وآنرا‬
‫پيدا كرده نتوانستيم ‪.‬‬
‫سپس حضرت سعيد بن مسيب گفت ‪ :‬اصحاب پيامبر( ص لي هللا عليه وس لم ) آن را ندانس تند وش ما دانس تيد ‪ ،‬مثل اينكه‬
‫شما نسبت به ايشان عالمتر هستيد ‪)2( .‬‬
‫س خن حض رت س عيد بن مس يب كه يكي ازت ابعين ودانش مندان مع روف اس المي است ‪ ،‬ب دين معناست كه آن درخت‬
‫صرف يك درخت عادي بود وصحابه پيامبروسايرمسلمانان آن درخت را قدسيت نميدادند كه درجاي آن مسجد بسازند ‪ ،‬زي را‬
‫درخت يك مخلوق است كه هيج نفع وضرري براي كسي رسانيده نميتواند ‪.‬‬
‫حضرت سعيد آن ج وانرا ت وبيخ کن ان فهماند که اين قصه ه اي خ ود س اخته را ‪ ،‬فرام وش نما ‪ ،‬زي را ش ما نس بت به‬
‫صحابه زياد نميدانيد ‪.‬‬
‫قدسيت دادن برای درختان مانند بعضی از بت پرستان درعقيده اسالمی ممنوع بوده ‪ ،‬ومس لمان يکتا پرست نبايد خ ود‬
‫را مصرف اموری نمايد که اورا مشابه مشرکان نمايد ‪.‬‬
‫‪---------------------------------------------------------------------------‬‬
‫ات أَ ْن َو ٍ‬
‫اط‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم لَ َّما خَ َر َج إِلَى ُحنَي ٍْن َم َّر بِ َش َج َر ٍة لِ ْل ُم ْش ِر ِكينَ يُقَا ُل لَهَا َذ ُ‬ ‫‪ -1‬ع َْن أَبِي َواقِ ٍد اللَّ ْيثِ ِّي أَ َّن َرس َ‬
‫ُول هَّللا ِ َ‬
‫يُ َعلِّقُونَ َعلَ ْيهَا أَ ْسلِ َحتَهُ ْم فَقَالُوا يَا َرسُو َل هَّللا ِ اجْ َعلْ لنَا ذاتَ أن َوا ٍط َك َما لهُ ْم ذات أن َوا ٍط فقا َل النبِ ُّي َ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم ُسب َْحانَ هَّللا ِ هَ ذاَ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫يث َح َس ٌن‬ ‫يس ى هَ َذا َح ِد ٌ‬ ‫َ‬
‫ال قَوْ ُم ُمو َسى اجْ َعلْ لَنَا إِلَهًا َك َما لَهُ ْم آلِهَ ةٌ َوالَّ ِذي نَ ْف ِس ي بِيَ ِد ِه لَتَ رْ َكب َُّن ُس نَّةَ َم ْن َك انَ قَ ْبلَ ُك ْم قَ ا َل أبُو ِع َ‬ ‫َك َما قَ َ‬
‫َ‬ ‫ُ‬
‫ف َوفِي البَاب عَن أبِي َس ِعي ٍد َوأبِي ه َري َْرة) حديث (‪ )2106‬ترمذي شريف‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْنُ‬
‫ارث ب عَوْ ٍ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫ص ِحي ٌح َوأبُو َواقِ ٍد الل ْيثِ ُّي ا ْس ُمهُ ال َح ِ‬
‫َ‬

‫‪105‬‬
‫ْث بَ ايَ َع‬ ‫الش َج َرةُ َحي ُ‬ ‫ت َما هَ َذا ْال َم ْس ِج ُد قَالُوا هَ ِذ ِه َّ‬ ‫ص ُّلونَ قُ ْل ُ‬ ‫ت بِقَوْ ٍم يُ َ‬ ‫ت َحا ًّجا فَ َم َررْ ُ‬ ‫ق ْب ِن َع ْب ِد الرَّحْ َم ِن قَا َل ا ْنطَلَ ْق ُ‬ ‫ار ِ‬‫‪ -2‬ع َْن طَ ِ‬
‫ول‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ال َس ِعي ٌد َح َّدثنِي أبِي أنهُ َكانَ فِي َم ْن بَ ايَ َع َر ُس َ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ب فَأخبَرْ تهُ فَقَ َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعل ْي ِه َو َسل َم بَ ْي َعةَ ال ِّرضْ َوا ِن فَأتَيْت َس ِعي َد ْبنَ ال ُم َسيَّ ِ‬
‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َرسُو ُل هَّللا ِ َ‬
‫صلَّى‬ ‫اب ُم َح َّم ٍد َ‬ ‫ال فَلَ َّما َخ َرجْ نَا ِم ْن ْال َع ِام ْال ُم ْقبِ ِل نَ ِسينَاهَا فَلَ ْم نَ ْق ِدرْ َعلَ ْيهَا فَقَا َل َس ِعي ٌد إِ َّن أَصْ َح َ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم تَحْ تَ ال َّش َج َر ِة قَ َ‬ ‫هَّللا ِ َ‬
‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسل َم ل ْم يَ ْعل ُموهَا َو َعلِ ْمت ُموهَا أنت ْم فأنت ْم أعل ُم) حديث ‪ 3845‬بخاري شريف‬
‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َّ‬
‫ب ع َْن أَبِي ِه أنَّهُ َك انَ ِم َّم ْن بَ ايَ َع تَحْ تَ َّ‬
‫الش َج َر ِة فَ َر َج ْعنَا إِلَ ْيهَا‬ ‫َ‬ ‫ق ع َْن َس ِعي ِد ْب ِن ْال ُم َسيَّ ِ‬ ‫ار ٌ‬ ‫( َح َّدثَنَا ُمو َسى َح َّدثَنَا أَبُو َع َوانَةَ َح َّدثَنَا طَ ِ‬
‫ت َعلَ ْينَا ) حديث ‪ 3846‬بخاري شريف‬ ‫ْال َعا َم ْال ُم ْقبِ َل فَ َع ِميَ ْ‬

‫کافر يا مرتد شدن مسلمان‬


‫قبال خوانديم که ايمان دارای شاخه های مختلف است ‪ ،‬وزمانی انسان کافر ميگ ردد که به يکی ازين بخش ه ای ايم ان‬
‫عقيده نداشته باشد ‪ .‬زيرا عقيده ء اسالمی تجزيه را نميپذيرد ‪ ،‬وهرگ اه شخصی تم امی ام ور اعتق ادی را ب اور داش ته ‪ ،‬ولی‬
‫بعضی از امور آنرا انکار نمايد مومن گفته نميشود ‪ ،‬که درين بحث مسايل اساسی که در آنها خ وف کفر يک مس لمان ميباشد‬
‫‪ ،‬توضيح وتشريح ميگردد ‪ ،‬تا مومنان خدا پرست اين حقيقت ها را درک نموده ‪ ،‬از آن اجتناب ورزند ‪:‬‬
‫‪ -1‬انکــار صــريح از امــور اعتقــادی ‪ :‬هرگ اه کسی ص راحتا درمقابل ديگ ران ازيکی از اموراعتق ادی ‪ ،‬مثل وج ود‬
‫خداوند ( جل جالل ه) ‪ ،‬ص فات خداوند ( جل جالل ه) ‪ ،‬تخص يص عب ادت به خداوند ( جل جالل ه) ‪ ،‬ايم ان به فرش ته گ ان ‪،‬‬
‫پيامبران ‪ ،‬کتابهای الهی ‪ ،‬روز قيامت ‪ ،‬وزنده شدن بعد ازمرگ ‪ ،‬انکار نمايد ‪ ،‬کافر گفته ميشود ‪.‬‬
‫‪ -2‬رضا به کفر ‪ :‬هرگاه مسلمانی به کافر بودن ويا کافرشدن کسی رضايت نشان دهد ‪ ،‬خودش نيزکافر ميگردد ‪ ،‬مثال‬
‫‪ :‬زمانی خبر مرتد شدن يک مسلمان برايش برسد ‪ ،‬بگويد که ‪ :‬خوب شد ‪ .‬وياهم زمانی برايش خبر مسلمان ش دن کسی برسد‬
‫‪ ،‬او ازين خبر خوش نشده ‪ ،‬بااليش تبصره بد نمايد ‪ ،‬و اورا بی عقل واحمق تلقی نمايد ‪.‬‬
‫‪ -3‬تشويق به کفر ‪ :‬کسی را به کفر تشويق نمودن نيز س بب کفر انس ان ميگ ردد ‪ ،‬مثال ک افری را در اعم ال کف ری‬
‫وی توصيف نمودن ‪ ،‬دين يک نا مس لمان را حق پنداش تن ‪ ،‬و خ دايان ب اطلش را توص يف نم ودن ‪ ،‬ن يز س بب کفر مس لمان‬
‫ميگردد ‪ ،‬بهرصورت الفاظی که سبب تشويق وباقي مان دن آن ک افر ب دينش ميگ ردد ‪ ،‬ويا اينکه آن ک افر احس اس نمايد که او‬
‫دينش را تاييد ميکند و دين او حق است سبب کفر وی ميگردد ‪.‬‬
‫‪ -4‬افتخار به گناه ‪ :‬هرگاه کسی گناهی را انجام دهد ‪ ،‬وبه ارتگاب آن گناه درميان مردم افتخار نمايد ‪ ،‬درحاليکه او‬
‫خوب ميداند که اين عمل جرم ‪ ،‬حرام ‪ ،‬وگناه است ‪.‬‬
‫‪ -5‬اســتهزاء وريشــخند زدن به دين ‪ :‬هرگ اه کسی بر ايم ان به خداوند ( جل جالل ه) و يا هم بر يکی از احک ام‬
‫ودستور های اسالمی استهزاء نم وده آن را بی ارزش ‪ ،‬خ الی ازفاي ده ‪ ،‬عقب مان ده ‪ ،‬کهنه ‪ ،‬مزخ رف ‪ ،‬مـيان تهی ‪ ،‬وغـيره‬
‫الفاظ تـوهين آميز به مقدسات را استعمال نمايد ‪ ،‬سبب کفر وی ميگردد ‪.‬‬
‫‪ -6‬تــوهين به مقدســات اســالمی ‪ :‬هرگ اه کسی از روی قصد ق رآن را زير پ ايش نمايد ‪ ،‬ويا درک دام ج ای کثاف ات‬
‫بياندازد ‪ ،‬ويا هم چهره های پيامبران وشخصيت های اسالمی را به شکل توهين آميز آن مانند ک ارتون ها رس امی نمايد ‪ ،‬ويا‬
‫هم به يکی از سنت های پيامبر توهين نموده ‪ ،‬وانرا استهزاء نمايد ‪.‬‬
‫‪ -7‬دشنام به مقدسات ‪ :‬هرگاه کسی خداوند (جل جالله) ‪ ،‬پيامبر(صلی هللا عليه وس لم) ‪ ،‬کتابه ای آس مانی ‪ ،‬فرش ته‬
‫گان و ساير پيامبران را دشنام دهد ‪.‬‬
‫‪ -8‬ترک يک حکم الهی با انکار آن ‪ :‬هرگاه کسی نماز ‪ ،‬روزه ‪ ،‬حج ‪ ،‬زکات ‪ ،‬وساير احکام الهی را ترک نموده واز‬
‫آن منکر گردد ‪ ،‬کافر پنداشته ميشود ‪ ،‬مثال ‪ :‬کسی نماز نميخواند ‪ ،‬وقتی برايش گفته ش ود که چ را نم از نميخ وانی ‪ ،‬بگويد ‪:‬‬
‫نماز هيچ فايده ندارد ‪ ،‬نماز هيچ اهميت ندارد ‪ .‬نمازخوانان چه کمال کرده اند ؟ ‪.‬‬
‫‪ -9‬فکاهی ساختن برخدا و پيامبران ‪ :‬هرگاه کسی برای خنداندان ديگران فکاهياتی بس ازند که در آن بی اح ترامی‬
‫به ذات خداوند ( جل جالله) ‪ ،‬پيامبران ‪ ،‬وساير مقدسات اسالمی باشد ‪ .‬ويا هم برن امهء بس ازد که در آن توهي نی به مقدس ات‬
‫اسالمی واحکام الهی باشد ‪.‬‬
‫‪ -10‬حرامی را حالل دانستن وحاللی را حــرام دانسـتن ‪ :‬هرگ اه يک ام ری به اجم اع امت اس المی حالل باشد ‪ ،‬آن را‬
‫حرام گفتن ‪ ،‬وياهم چ يزی را که به اجم اع امت اس المی ح رام باشد ‪ ،‬آن را حالل پنداش تن س بب کفر انس ان ميگ ردد ‪ ،‬مثال ‪:‬‬
‫شراب که مطلقا حرام است ‪ ،‬هرگاه کسی آنرا حالل بداند ‪ ،‬وبگويد که شراب منفعت های زيادی دارد ‪.‬‬
‫‪ -11‬استخفاف به احکــام اســالمی ‪ :‬هرگاه کسی درمقابل احک ام الهی بی اعتنا ب وده ‪ ،‬وب رای آن ارزشی قايل نباشد ‪.‬‬
‫مثال ‪ :‬کسی بگويد که ترک نماز هيچ نقصی ندارد ‪ ،‬و رفتن به حج يک سياحت است نه عبادت ‪ ،‬وياهم رمضان را يک رژيم‬
‫غذايی دانسته ‪ ،‬ترک آنرا عادی بداند ‪.‬‬

‫‪106‬‬
‫‪ -12‬تر جيح دادن قــانون انســان نســبت به قــانون الهی ‪ :‬هرگ اه کسی ازق انون الهی منکر ش ده ‪ ،‬وان را کهنه وبی‬
‫ارزش خوانده به ع وض آن ق انون الهی را ت رجيح دهد ‪ ،‬مثال بگويد به ع وض نک اح اس المی ‪ ،‬نک اح به سيس تم مس يحی ها‬
‫خوبتر وبرتر ست ‪ ،‬ويا قانون اقتصادی مارکس يزم نس بت به ق انون اقتص ادی اس الم به تر وم وثر تر ست ‪ .‬ويا هم بگويد که‬
‫قانون خداوند ( جل جالله) کهنه شده به عوض آن ما قانون های جديدی ميسازيم ‪.‬‬
‫‪ -13‬ترجيح دادن قوانين قومی وقبلی نسبت به قوانين الهی‪:‬هرگاه کسی اعتقاد داشته باشد که قوانين ق ومی ما نس بت‬
‫به قوانين الهی خوبتر وبهترست ‪ ،‬ووقتی برای نص صريح قرآنی خوانده شود ‪ ،‬او آنرا بخاطر تکبر وخود خواهی رد نمايد ‪.‬‬
‫‪ -14‬پوشيدن عالمات کفری ‪ :‬کافران بعضی ار لباسها و عالمتهای خاص مذهبی دارند که هرگاه کسی آنرا اس تعمال‬
‫نمايد ‪ ،‬نماينده گی از آن دين ميکند ‪ ،‬مثال کسی کره های س کها را بدست نمايد ‪ ،‬ويا لب اس زرد رنگ هن دوها را بپوشد ‪ ،‬ويا‬
‫عالمت صليب که عالمت مسيحيان است به گردن نمايد ‪.‬‬

‫بدعت ( نوآوری دردين)‬


‫‪ -1‬بدعت درلغت ‪ :‬بدعت در لغت نو آنوری وابتکار را گويند ‪ ،‬به اساس زبان ما به هرچيز جديد ميتوانيم بدعت يا‬
‫نو آوری بگ وييم ‪ ،‬هراخ تراعی يک ن وع نو آوری است ‪ .‬خداوند متع ال ( ب ديع الس ماوات واألرض ) است يع نی نو آورن ده‬
‫آسمانها وزمين است ‪ ،‬زيرا آنانرا جديدا خلق نمود ‪.‬‬
‫درزبان عربی شاعر واديب را که قدرت ابتکارو نو آوری داشته باشد ‪ ،‬برايش (شاعرمبدع) ميگويند ‪.‬‬

‫‪107‬‬
‫‪ -2‬بدعت اصطالحی ‪ :‬دراصطالح شريعت اسالمی نو آوری در احک ام اس المی ميباشد که اصل درش ريعت اس المی‬
‫نداشته باشد ‪ .‬منظوراز نو آوري در دين ‪ ،‬دانستن اموري را که مخالف نصوص قرآني وسنت نبوي ب وده ج زء دين پنداش تن‬
‫است ‪ ،‬مثال ‪ :‬مس يحيان حض رت عيسي (عليه الس الم) را پسر خ دا دانس ته و عقي ده تثليث را ايج اد نمودند و آن را ج زء دين‬
‫دانستند ‪ .‬که اين عمل يک بدعت عقايدی بوده وعاملين آن مشرک پنداشته ميشوند ‪.‬‬
‫اقســام بدعت ‪ :‬بدعت دو نوع ميباشد ‪ :‬بدعت لغوی وبدعت اصطالحی ‪.‬‬
‫‪ -1‬بدعت لغوی ‪ :‬بدعتی را گويند که به نو آوری دردين تعلق نداشته ‪ ،‬وبرای امور جديد وابتک اری گفته ميش ود ‪ ،‬اين‬
‫بدعت به دوشکل ميباشد ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬بدعت ونوآوری در وسايل ‪ :‬برای نو آوری های وسايل ميت وانيم ‪ ،‬ب دعت لغ وی بگ وييم ‪ ،‬اين نو آوری نه تنها‬
‫درشريعت اسالمی جايزميباشد ‪ ،‬بلکه نيک وپسنديده است ‪ ،‬مثال ‪ :‬درسابق م ردم به حج بواس طه حيوان ات ميرفتند اکن ون که‬
‫وسايل جديد ترانسپورتی اختراع گرديده ‪ ،‬همه ساله حجاج توسط اين وسايل جديد به حج ميروند ‪ ،‬بناء اين يک ک ار خ وب و‬
‫قابل پسند ميباشد ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬بدعت و نو آوری درزنده ساختن يک سنت ‪ :‬احيانا بعضی از سنت های پيامبر(صلی هللا عليه وسلم) ترک ميشده‬
‫باشد ‪ ،‬وکسی کوشش ميکند که اين سنت ها را بص ورت کامل آن دو ب اره زن ده س اخته ‪ ،‬وبه عمل ک رد آن کوشش نمايد ‪ ،‬به‬
‫اين اساس زمانی حضرت عمر(رضی هللا عنه ) سنت تراويح را بصورت کامل آن درزم ان خالفت خ ود عمل نم ود وازهمه‬
‫دعوت کرد تا به نماز تراويح به مس اجد تش ريف بياورند ‪ ،‬وهمه دع وتش را پذيرفته غ رض ادای جم اعت به مس جد آمدند ‪،‬‬
‫حضرت عمرگفت ‪ :‬نعمت البدعة هذه ( اين بهترين نو آوری است ) اين نوع نو آوری ها بدعت پنداشته نميش ود ‪ ،‬زي را عمل‬
‫نمودن به سنتی ميباشد ‪ ،‬که شايد بصورت عمومی ت رک ش ده باشد ‪ .‬دربس ياری ازکش ورهای اس المی ع ادت ش ده که م ردم‬
‫نامهای حيوانات ‪ ،‬پرنده گان ‪ ،‬هندو ها وخارجی ها را باالی اطفال خود ميگذارند ‪ ،‬ولی مس لمانان ام روزی ميخواهند س نت‬
‫پيامبر(صلی هللا عليه وسلم ) را درنامگزاری ها مراع ات نم وده ‪ ،‬اطف ال خ ود را به نامها ی پي امبران ‪ ،‬ص حابه نامگ ذاری‬
‫ميکنند که اين يک نو آوری نيک ميباشد و‬
‫بناء ما نو آوری های جديد لغوی را بدعت حسنه ميگوييم ‪.‬‬

‫‪ -1‬بدعت اصطالحی ‪ :‬چنانچه قبال گقتيم بدعت اصطالحی همان بدعت ( نوآوری ) دراحکام دين ميباشد ‪ ،‬اين بدعت‬
‫صــرف يک قسم بــدعت دارد ‪ ،‬که تمــام آن حــرام وناجايزاست وگمــراهی است ‪ ،‬وبه همين اســاس پيــامبر ( صــلی هللا عليه‬
‫وسلم) فرموده است که ( کل بدعة ضاللة ) هرنوع آوری دردين گمراهی است ‪ .‬وبدعتيکه گمــراهی است همــان بــدعت ونو‬
‫آوری دراحکام ودساتيرشريعت اسالمی ميباشد ‪.‬‬
‫ضرر های بدعت اصطالحی ( بدعت گمراه کننده ) ‪ :‬اين نوع بدع دارای اضرار ذيل ميباشد ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬اســالم را نــاقص دانســتن و برپيــامبر تهمت نمــودن ‪ :‬نخس تين وخطرن اکترين ض رر ب دعت ت اثير منفی آن‬
‫درعقيدهء مسلمان ميباشد ‪ ،‬همه ميدانيم که خداوند متعال ( جل جالله) درقرآن عظيم الشان فرموده است ‪ ( :‬اليوم اکملت لکم‬
‫دينکم ) ام روز ما دين را ب رای ش ما کامل گرداني ديم ‪ .‬به اس اس اين آيت ش ريف مس لمانان ميدانند که خداوند‬
‫متعال کتاب کاملی را که ق رآن عظيم الش ان است ن ازل نم وده ‪ ،‬وتم امی ق وانين ض روری انس ان در آن نهفته‬
‫است ‪ ،‬تمامی احکام دين توسط قرآن عظيم الشان بيان وتوسط حضرت محمد تشريح وتوضيح شده است ‪ ،‬بن اء‬
‫اسالم به احکام جديدی برای عبادت ضرورت ندارد ‪ ،‬وهرگاه مسلمان مط ابق ق رآن عظيم الش ان وس نت پي امبر‬
‫عمل نمايد درحقيقت ‪ 100%‬دين اسالم را مراعات نموده است ‪ .‬ب دعت ونو آوری دراحک ام دين به اين معناست‬
‫که ش ايد پيامبراس الم وظيفه ء خ ود را بص ورت کامل انج ام ن داده ‪ ،‬دين را ن اقص بي ان داش ته است ‪ ،‬بن اء‬
‫ض رورت به ايج اد احک ام جدي دی ب رای عب ادت ميباش يم که اين ط رز ديد کفر و تهمت ب االی حض رت‬
‫پيامبر( صلی هللا عليه وسلم) ميباشد ‪ ،‬درغير آن هيچ ض رورتی به ايج اد ونو آوری احک ام ج ِديد که آن را ج زء‬
‫عبادت پنداريم نميباشد ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬ازبين بردن يک سنت پيامبر(صلی هللا عليه وسلم) علماء ودانشمندان اسالم به اين نظرند که هربدعت يک سنت‬
‫پيامبر(صلی هللا عليه وسلم) را ازبين مي برد ‪ .‬بگونه مث ال ام روز در بين مس لمانان در روز دوم و س وم جن ازه يک مت وفی‬
‫مراسم فاتحه خوانی که اصلی در دين نداشته رواج شده است ‪ ،‬اين بدعت س نت جن ازه خ وانی واش تراک درمراسم ت دفين که‬
‫هردو دارای ثواب واجرميباشند از بين ميبرد زيرا بسياری اشخاص بعد ازشنيدن خبروفات يک متوفی ميگويند مش کل نيست‬
‫فردا به فاتحه اش ميرويم ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬متنفرساختن مردم ازدين مقدس اسالم ‪ :‬بدعت ها غالب ام ور بس يار ب دی ميباشد که به اسم اس الم در بين م ردم‬
‫پخش ميگردد ‪ ،‬لهذا غيرمسلمانان با ديدن چنين اعم ال زشت مي ان مس لمانان آن را ج زيی از اس الم دانس ته از پ ذيرش اس الم‬
‫متنفر ميشوند ‪.‬‬

‫‪108‬‬
‫بسياري از مردم بعضي ازعادات ق ومي وقبلي خ ويش را ج زء عب ادت پنداش ته ‪ ،‬به ع وض اينكه اين اعم ال ب دعتي‬
‫فايدهء به دين برساند بلكه مردم را از دين متنفر ميسازند ‪ ،‬اين عادات كه عبارت ازخود سازي ها ‪ ،‬خوردن غذا درروزوفات‬
‫کسي ‪،‬روزهاي چه ل‪ ،‬س الگره ها ب راي مردگ ان‪ ،‬پختن غ ذا ب راي ش ركت كنن ده گ ان درمراسم جن ازه ‪ ،‬پختن غ ذاي زي اد‬
‫درمنزل عروس وغ يره اموريكه اصل در اس الم نداش ته ويا اينكه نتيجه تفس يرغلط ازدين ميباش ند ‪،‬از جمله اموريست كه در‬
‫دين مق دس اس الم نصوصي درم ورد آنها موج ود نيست ‪ ،‬بعضي از م ردم آن را ب راي خ ود اخ تراع نم وده وج زء عب ادت‬
‫ميش مارند ‪،‬درحاليكه دين مق دس اس الم هم دردي وكمك با فاميل مت وفى را الزم دانس ته ‪ ،‬حق آن ان است كه برايش ان كمك‬
‫ش ود‪،‬نه اينكه آن ان مجب ور ش وند تا ب راي ديگ ران غ ذا آم اده س ازند‪،‬همچن ان غ ذا ي(وليم ه) كه بايد درم نزل ش وهر به‬
‫اختيارورغبت داماد ترتيب گردد ‪ ،‬و اين غذا مطابق توان خودش باشد‪ ،‬اكنون شكل ديگري را بخود گرفته‪،‬زي را فاميل دخ تر‬
‫او را مجبور ميسازند تا مصارف منزل آنانرا داماد آماده سازد‪ .‬كه اين كار يك نوع ن وآوري وظلم است كه نه تنها اساسي در‬
‫دين مقدس اسالم ندارد بلکه مخالفت صريح از احکام الهي ميباشد ‪.‬‬
‫همچنان طويانه گرفتن يك بدعت غير اس المي است كه ‪ ،‬بس ياري م ردم آن را با مه رزن كه حق خ ود ع روس ميباشد‬
‫‪،‬فرق نميكنند ‪ ،‬وپ دران وب رادران ع روس اين پ ول را قبال در جيب ه اي خ ود انداخت ه‪،‬وبعضي ازج اهالن آن را درمهر زن‬
‫محاسبه ميكنند كه اين كارغير مشروع ومخ الف احك ام اس المي ميباشد ‪ .‬زي را مهر زن هم ان مق دار پ ول ويا م الي است که‬
‫هنگام نکاح براي عروس تعيين ميشود وحق تصرف آن در شريعت اسالمي ص رفا بدست هم ان زن ب وده ‪ ،‬وس اير اعض اي‬
‫فاميلش درآن هيچ حقي ندارد ‪.‬‬
‫ب راي يک م ومن حقيقي الزم است تا مي ان ع ادات خ ود وعب ادات ف رق نمايد ‪ ،‬وهرکاريکه درنص وص دي ني اس اس‬
‫نداشته باشد آنرا ترک نمايد ‪.‬‬
‫دربعضي از جاها بعضي از عنعنات قومي وقبلي مردم ‪ ،‬ج زء عب ادت پنداش ته ميش ود ‪ ،‬درحاليكه اين ع ادات نه تنها‬
‫عبادت نيستند ‪ ،‬وثوابي ندارند ‪ ،‬بلكه گناه بوده وبراي كننده آن هيچ منفعي را بوجود نمياورد ‪.‬‬
‫مثال در ق رآن عظيم الش ان خداوند متع ال ميفرمايد ‪( :‬إنما الص دقات للفق راء والمس اكين) ص دقه ها فقط ب راي فق راء‬
‫ومسكينان ميباشد ‪ ،‬به اساس اين حكم الهي تنها كسيكه ميتواند از صدقه (پول زكات ‪ ،‬خيرات هاي نفلي وغ يره) اس تفاده نمايد‬
‫كه فقيرومس كين باشد ‪ ،‬ولي بعضي از م ردم يا ص دقات را به ش كل محافل ت رتيب نم وده ‪ ،‬حق فق راء ومس اكين را به م ردم‬
‫پولدار وتوانمند ميدهند ‪ ،‬و يا محافل ودع وت ه اي خ ويش را درنه ايت خ يرات مينامند ‪ .‬ب راي يک مس لمان با اخالص الزم‬
‫است که سعي وتالش ورزد ‪ ،‬تا عادات ورواج هاي قومي را از عبادت ف رق نم وده ‪ ،‬ومط ابق ش رايط عب ادت ‪ ،‬به پرس تش‬
‫پروردگار خويش مبادرت ورزد ‪.‬‬
‫‪.‬‬

‫‪109‬‬
‫فصـل هفتم ‪:‬‬
‫شخصيت ها در قرآن‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪ -1‬شخصيت پيامبراکرم‬

‫‪ -2‬شخصيت صحابه کرام‬

‫‪ -3‬شخصيت ساير مومنان‬

‫‪ -4‬شخصيت منافقان‬

‫‪ -5‬شخصيت اهل کتاب‬

‫‪110‬‬
‫شخصيت پيامبر( صلي هللا عليه وسلم )‬
‫برای مطالعه شخصيت رسول هللا (صلی هللا عليه وسلم ) دانستن شش محور اساسی ميباشد ‪:‬‬
‫‪ -1‬خداوند ( جل جالله) چگونه او را معرفی ميکند ؟‬
‫‪ -2‬خودش خود را چگونه معرفی نموده است ؟‬
‫‪ -3‬اصحابش اورا چگونه معرفی نموده اند ؟‬
‫‪ -4‬مومنان او را چگونه معرفی نموده اند ‪:‬‬
‫‪ -5‬دشمنانش او را چگونه معرفی نموده اند ؟‬
‫‪ -6‬غيرمسلمانان دانشمند و بيطرف او را چکونه معرفی نموده اند ؟‬

‫خداوند متعال (جل جالله) پيامبر را معرفی ميکند‬


‫قرآن عظيم الشان درمورد شخصيت حضرت رسول هللا(صلی هللا عليه وسلم) آياتی دارد که هرکدام بيانگرحقيقت های‬
‫شخصيت اخالقی ‪ ،‬ايمانی ‪ ،‬اجتماعی ‪ ،‬فردی ‪ ،‬سياسی ‪ ،‬وانسانی وی ميباشد ‪.‬‬
‫ازينکه عربها م ردم باديه نش ين وص حرايی بودند ‪ ،‬اينگونه مردم ان غالبا دارای ص فات تن دی وخش ونت ‪ ،‬غلظت و‬
‫سنگدلی ميباشند ‪ ،‬ولی خداوند متعال (جل جالله) ظهور آخرين پيامبران درميان چنين م ردم ‪ ،‬به ش کل يک معج زهء اختي ار‬
‫نمود ‪ ،‬وحضرتش را به صفات وي ژه وخاصی ملبس س اخت ‪ ،‬تا مکت بی بني ان گ ذاری نمايد که توشه ء همه ‪ ،‬هم ان ص فات‬
‫عالی پيامبری باشد ‪.‬‬
‫ضوا ِمنْ َح ْولِكَ فَــاعْفُ‬ ‫خداوند متعال (جل جالله) ميفرمايد ‪ ( :‬فَبِ َما َر ْح َم ٍة ِمنْ هَّللا ِ لِ ْنتَ لَ ُه ْم َولَ ْو ُك ْنتَ فَظًّا َغلِيظَ ا ْلقَ ْل ِ‬
‫ب اَل ْنفَ ُّ‬
‫ستَ ْغفِ ْر لَ ُه ْم َوشَا ِو ْر ُه ْم فِي اأْل َ ْم ِر فَإ ِ َذا َع َز ْمتَ فَتَ َو َّك ْل َعلَى هَّللا ِ إِنَّ هَّللا َ يُ ِح ُّب ا ْل ُمت ََو ِّكلِينَ )آل عمران ‪ ( 159/‬رحمت خدا ترا‬ ‫َع ْن ُه ْم َوا ْ‬
‫با خلق مهربان و خوشخوي گردانيد و اگر تند خو و سنگدل بودي مردم از اطراف تو متفرق ميشدند ‪ ،‬پس از آنان در گ ذر و‬
‫از خدا براي آنان طلب آمرش كن و براي دلجويي آنها در ام ور مش ورت نما ‪ ،‬و ليكن آنچه تص ميم گرف تی با توكل به خ دا‬
‫انجام ده ‪ ،‬خداوند كساني را كه به اوتوكل نمايند دوست دارد )‬
‫تفسير ابن كثير ميكويد ‪ :‬خداوند متعال (جل جالله) رسولش را مخاطب قرارداده بروی منت ميگذارد که او را نرم دل‬
‫و خوش سخن آفريده است ‪ ،‬حسن بصري ميگويد ‪ :‬اين اخالق محمد (صلى هللا عليه وسلم ) بود ‪.‬‬
‫ابن کثير اضافه ميکند که ‪( :‬فظ ) غليظ وسخت را گويد ومقصد از آن درآيت شريف کسيکه درس خن گفتن تند باشد ‪،‬‬
‫زيرا بعد از آن "غليظ القلب" سنگدل بيان شده است ‪ ،‬يعني اينکه خداوند متعال (جل جالل ه) ب رای رس ول هللا(ص لی هللا عليه‬
‫وسلم) گفت که هرگاه تند گفتار وقاسی القلب ميبودی مردم از اط رافت دور ميش دند وت را تر ک مينم ود ‪ ،‬ولی خداوند متع ال‬
‫(جل جالله) مردم را در اطراف تو جمع نمود ‪ ،‬ترا نرم ساختن تا دله ای ش انرا بدست آوری چنانچه عبدهللا بن عم رو گفت ‪:‬‬
‫(إني أرى صفة رسول هللا صلى هللا عليه وس لم في الكتب المتقدمة أنه ليس بفظ وال غليظ وال ص خاب في األس واق وال يج زي‬
‫بالسيئة السيئة ولكن يعفو ويصفح ) ‪ .‬و امام ترم ذي گفت که بی بی عائشة (رضي هللا عنها) فرم ود ‪ :‬که رس ول هللا(ص لی هللا‬
‫عليه وسلم) گفت ‪" :‬إن هللا أمرني بمداراة الناس كما أم رني بإقامة الف رائض" ح ديث غ ريب‪ .‬به اين س بب خداوند متع ال (جل‬
‫جالله) براي رسولش امر نمود "فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم في األمر" آنها را عفو نما ‪ ،‬برای شان مغف رت بخ واه ‪،‬‬
‫وبا ايشان مشوره نما ‪.‬‬
‫اين صفات عالی هنگامی به شخص رسول هللا(صلی هللا عليه وسلم) داده شد که او درآوان ک ودکی مص روف ب ازی با‬
‫اطفال بود که ماليکه ه ای الهی آم ده او ش رح ص در نمودند ( الم نش رح لک ص درک ‪ ،‬ووض عنا عنک وزرک ال ذی انقض‬
‫ظهرک ‪ ،‬ورفعنا لک ذکرک ) ‪.‬‬
‫ْ‬
‫يص َعل ْي ُك ْم بِــال ُمؤْ ِمنِينَ َر ُءوفٌ َر ِحي ٌم) التوبه ‪128/‬همانا بــراي‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫س ُك ْم َع ِزي ٌز َعل ْيـ ِه َما َعنِتُّ ْم َحـ ِر ٌ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫( لَقَ ْد َجا َء ُك ْم َر ُ‬
‫سو ٌل ِمنْ أنف ِ‬
‫شما پيامبر از نوع خود تان (بشر) براي شما آمده است ‪ ،‬از آنجه رنج ميبريد باالي او نــيز ســخت ‪ ،‬بــراي (رســاندن خيربه‬
‫شما) بسيار حريص است و براي مؤمنان رؤوف و مهربان است ‪.‬‬
‫درين آيت مبارک سه صفت عالی ديگر پيامبر را بيان ميدارد ‪:‬‬
‫‪ -1‬من انفسکم ‪:‬‬

‫‪111‬‬
‫‪-2‬عزيز عليه ما عنتم ‪ .‬عزيز عليه ‪ :‬باالی وی مشکل ورنج آور است ‪.‬ماعنتم ‪ :‬معانــاة ومشــکالتيکه دامنگــير شــما‬
‫ميشود ‪.‬‬
‫‪ -3‬حريص عليکم ‪ :‬پيامبر ( صلی هللا عليه وسلم ) در خير رسانی به تمامی بشريت حــرص بی نهــايت زيــاد داشت ‪،‬‬
‫برای اينکه هيچ کسی از نعمت ايمان ورفتن به جنت الهی محــروم نماند هميشه ‪ 24‬ســاعت وقت خــود را صــرف دعــوت به‬
‫يکتا پرستی و پيروی از حق نموده بود ‪ ،‬از سرکشی مردم از قوانين الهی بی نهايت رنج ميبرد ‪ ( .‬لعلک باخع نفسک آن ال‬
‫يکونوا مومنين )‬
‫‪ -4‬رووف از ( رأفت ) گرفته شده که به معنای دور نمودن بدی ها ميباشد ‪.‬‬
‫‪ - 5‬رحيم از (رحمت ) گرفته شده که به معنای جلب منافع ميباشد ‪ ،‬بناء پيامبر اسالم دو صفت عــالی داشت که آنــرا‬
‫خداوند متعال (جل جالله) بيان داشته که او ‪ ،‬امور مضر را از شما دور نموده ‪ ،‬شما را به نيکی ها سوق ميدهد ‪.‬‬

‫خداوند متعال (جل جالله) متابعت پيامبر را به محبت خود ربط داده است‬
‫( ان کنتم تحبون هللا فاتبعونی )‬
‫پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) فرموده است ‪ ( :‬إنما بعثت ألتمم مكارم األخالق ) من ب راي تكميل نم ودن مك ارم اخالق‬
‫مبعوث شده ام ‪ .‬بايد دانست که هيچ ق ومي ازشايس تگي ه اي اخالقي ع اري نميباشد ودرزم ان بعثت پي امبر( ص لى هللا عليه‬
‫وسلم ) عربها نيز بعضي از امور اخالقي خاصي داش تند و آن را مراع ات مينمودند ولي پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم ) بي ان‬
‫داشت كه هدف بعثت وي ‪ ،‬تکميل تمامي بخش ه اي اخالقي وک رامت ه اي انس اني ميباشد ‪ ،‬انس ان مس لمان زم اني به لب اس‬
‫اخالقي اسالم ملبس ميگردد كه تمامي اعمالش مطابق رهنمودهاي قرآن كريم ‪ ،‬وسيرت پيامبراکرم ( ص لى هللا عليه وس لم )‬
‫باشد ‪.‬‬
‫درصحيح مسلم ذکر است ‪ :‬زماني از بي بي عايشه( رضي هللا عنها ) در م ورد اخالق پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم)‬
‫پرسيده شد گفت‪:‬اخالق پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) قرآن كريم بود ‪.‬‬
‫قرآن عظيم الشان تمامي او صاف يك انسان با اخالق را بيان ميدارد و پيامبر( ص لى هللا عليه وس لم ) خ ود را چن ان‬
‫به قرآن آراسته بود كه اين كتاب الهي جزء اخالق آنحضرت (صلى هللا عليه وسلم) شده بود ‪ ،‬اين صفات ع الي ق رآني نه تنها‬
‫در وجود پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم ) بلكه مض مون اساسي عملي در دانش گاه پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم) ب ود وس اير‬
‫صحابه وشاگردانش نيز بدين لباس ملبس بودند و هرگاه شخصي از صحابه ميخواست تا ق رآن عظيم الش ان را ب رايش نش ان‬
‫دهند ‪ ،‬بطرف يکتني ازصحابه کرام مثال حضرت على (كرم هللا وجهه) اشاره مينمودند ‪ ،‬آن شخص ميگفت ‪ :‬من قرآن نوشته‬
‫شده را ميخواهم ‪ ،‬آنان ب رايش ميگفتند ‪ ،‬كه ق رآن ك ريم تنها در ص فحات و نقش کتابها نب وده بلكه ازنق وش به نف وس انتق ال‬
‫نموده و در شخصيت صحابه کرام بخوبي قابل مشاهده است ‪ ،‬واگر به گفتار‪،‬اعمال و حركات حضرت على(ك رم هللا وجه ه)‬
‫نظر كنيد خواهيد ديد كه او يك قرآن متحرك است كه تمام اعمالش مانند قرآن كريم است ‪ .‬اين عمل يك ش كلي از دع وت ب ود‬
‫كه براي غيرمسلمانان ميفهماند كه مسلمانان داشته هاي قرآني را تنها در ص فحات و اوراق محف وظ ننم وده اند بلكه در بخش‬
‫عملي آن چنان كوشيده اند كه اخالق همه صحابه كرام مانند قرآن شده است ‪ ،‬همچنان درين گفته پيامبر درسي ب زرگي ب راي‬
‫امتش است كه قرآن تنها در نقوش صفحات تأثير مثبت نداشته بلكه زماني قرآن درحيات اجتماعي مس لمانان تأثيرگذارميباشد‬
‫كه معاني آن در نفوس مسلمانان جاگزين گردد ‪ .‬اكثريت مردم به اساس اخالق قرآني ص حابه و ت ابعين به دين مق دس اس الم‬
‫مشرف شدند ‪.‬‬
‫اگرچه حضرت پيامبراسالم (صلى هللا عليه وس لم)دربين عربه ايِی ب دنيا آمد که آن ان بسيارخشن وتند خو بودند ‪ ،‬ولی‬
‫خداوند متعال (جل جالله) پيامبرش را دارای صفاتی خلق نم ود که س بب برت ريت اخالقی وی ش ده ‪ ،‬او را درمي ان آن ان بی‬
‫نهايت دوست داشتنی قرار داد ‪.‬‬
‫خداوند متعال ميفرمايد ‪ :‬فبنعمة من هللا لنت لهم ولو کنت فظا غليظ القلب النفضوا من حولک ) به نعمت خ دا برايش ان‬
‫نرم شدی ‪ ،‬هرگاه تند وسنگدل ميبودی مردم از اطرافت فرار ميکردند ‪.‬‬
‫هرصحابی پيامبرزمانی درمورد شخصيت آنحضرت صحبت مينمود او را بی نهايت حليم وئرم ‪ ،‬دارای اخالق ع الی‬
‫توصيف مينمود ‪:‬‬
‫حضرت بي بي عائشه (رضي هللا عن ه) در م ورد اخالق پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم ) اض افه نم ود ‪ (:‬هيچ كسي‬
‫بااخالق تر ازپيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) نبود‪،‬زيرا هيچيك ازصحابه كرام و يا ازاهل بيت او را به كاري دع وت نميكردند‬

‫‪112‬‬
‫مگر اينكه پيامبر اسالم ( صلى هللا عليه وسلم ) لبيك ميگفت ‪ ،‬به همين علت خداوندمتعال براي پيامبرش خطاب نمود ‪( :‬وأنك‬
‫لعلى خلق عظيم) ترجمه‪:‬شما اي پيامبر داراي اخالق بزرگ ميباشيد ‪.‬‬
‫حضرت پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) ميفرمايد‪:‬هيچ چيزي درترازوي اعمال مس لمان نس بت به اخالق نيكو ‪ ،‬ثقيل تر‬
‫نميباشد ‪ ،‬خداوند متعال از انسان ها ي بدزبان و بد گو نفرت دارد ‪.‬‬
‫وق تي پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم )درم ورد اشخاص يكه اك ثرا داخل جنت ميش وند پرس يده شد درپاسخ فرمودند ‪:‬‬
‫انسانهاي با تقوا و با اخالق ‪.‬‬
‫حض رت ج ابر(رضي هللا عن ه) روايت ميكند كه پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم ) فرم ود ‪ :‬دوست داش ته ت رين ‪ ،‬و‬
‫نزديكترين شما درر وز قيامت به نزد من با اخالق ترين شما است ‪.‬‬
‫حضرت انس (رضي هللا عنه) روايت ميكند كه مدت ده سال درخ دمت ن بي( ص لى هللا عليه وس لم ) ب ودم درين م دت‬
‫برايم هيچگاهي اف ‪ ،‬چرا كردي و چرا نكردي نگفت (متفق عليه) ‪ .‬حضرت انس به ع اليترين درجه اخالق پي امبر( ص لى‬
‫هللا عليه وسلم ) اشاره ميكند كه آنحضرت (عليه السالم ) آنقدر با اخالق بودند كه براي خدمتگار خود هم با وج ود اش تباهاتي‬
‫كه ازوي ميشد كلمه اف و يا هم سؤاالت تهديد آميز چرا اين كار را كردي؟ و چرا اين كار را نكردي ؟ را استعمال نميكرد ‪.‬‬
‫ازحض رت أبي هري رة(رضي هللا عن ه) روايت است كه ب راي پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم )گفته شد كه برمش ركان‬
‫دعاي بد كن گفت‪:‬من لعنت گو فرستاده نشده ام بلكه براي رحمت فرستاده شدهام ((‪)1‬‬
‫حضرت انس(رضي هللا عنه) ميفرمايد‪ :‬يكروزي با پيامبر اسالم در راه م يرفتم و آنحض رت ( ص لى هللا عليه وس لم )‬
‫يك پطوي ساخت نجران را پوشيده بود كه اطراف آن پطو بسياردرشت و خشن ب ود ‪ ،‬ناگه ان يك باديه نش يني به آنحض رت‬
‫( صلى هللا عليه وسلم ) مروركرد و از پطويش چنان بشدت كشاند که پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) به سينه آن اعرابي افت اد‬
‫‪ .‬من در گردن پيامبر اسالم آثار آن پطو را ديدم كه به اساس كشاندن مجروح شده بود آن باديه نشين به پيامبر( صلى هللا عليه‬
‫وسلم ) گفت ‪ :‬اي محمد به اصحابت امر كن كه از اموال خداوند آنچه در نزدت است براي من بدهند ‪ .‬پيامبر( ص لى هللا عليه‬
‫وسلم ) به آن باديه نشين توجه نموده خنديد سپس امر نمود كه برايش چيزي بدهند ‪)2( .‬‬
‫‪-----------------------------------------------------‬‬
‫مشكاة المصابيح ‪ ،‬ص ‪. 519 :‬‬ ‫‪-1‬‬
‫‪ -1‬مشكاة المصابيح ‪ ،‬ص ‪518 :‬‬

‫درين حديث شريف نهايت درجه اخالق‪،‬صبروحوصله پيامبراسالم(صلى هللا عليه وسلم)فهميده ميشود كه با وج ود اين‬
‫همه بي ادبي واذيت آن باديه نشين بازهم بطرفش با تبسم نظرنموده وخواهشش را ادا ميكند ‪.‬‬
‫اخالق منزلی پيامبر(صلى هللا عليه وسلم‬
‫حضرت بي بي عايشه(رضي هللا عنه) درمورد اخالق منزلي پيامبر(صلى هللا عليه وس لم) ميفرماي د‪:‬پي امبر(ص لى هللا‬
‫عليه وس لم ) بوتها ولباس هايش را خ ودش مي دوخت ودرخانه مانند س ايرين ش ما ك ارميكرد او يك انس ان از انس انها ب ود به‬
‫لباسهايش توجه ميكرد ‪ ،‬گوسفندش را ميدوشيد و خودش براي خود در منزل كار ميكرد ‪.‬‬
‫دست دادن ونشستن پيامبر(صلى هللا عليه وسلم‬
‫حضرت انس(رضي هللا عنه) در مورد مراعات آداب پيامبر( صلى هللا عليه وسلم) ميفرمايد ك ه‪:‬رس ول هللا (ص لى هللا‬
‫عليه وس لم) زم اني با كسي دست مي داد تا وقتيكه آن م رد دس تش را ازدست پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم) دور نميك رد آن‬
‫مبارک دست خود را دورنميکرد‪،‬همچنان تا زمانيكه آن شخص ازاو روي خ ود را نميگش تاند پي امبر(ص لى هللا عليه وس لم )‬
‫رويش را از او نميگشتاند و هيچگاهي سر زانوهاي پيامبر (صلى هللا عليه وسلم) در مقابل كس يكه درمق ابلش نش ته ب ود دي ده‬
‫نميشد ‪)1( .‬‬
‫اين حديث شريف مراعات آداب اسالمي را بيان ميدارد كه پيامبر( ص لى هللا عليه وس لم) دروقت دست دادن تازمانيكه‬
‫جانب مقابلش دستش را رها نميكرد دست خود را ازدستش دورنميکرد‪،‬چنانچه عادت بعضي از متكبران است كه دست خ ود‬
‫را زود ازدست جانب مقابل دورميكنند ‪.‬همچنان درزمان خدا حافظي تا وقتيكه جانب مقابل رونميگشتاند آنحض رت(ص لى هللا‬
‫عليه وسلم)رويش رابطرف ديگرنميگشتاند‪،‬ودروقت نشستن ن يز به ش كلي با همنش ين خ ود نمي نشست كه سر زانوه ايش را‬
‫ج انب مقابل ببين د‪،‬يع ني آنحض رت(ص لى هللا عليه وس لم) با كسي تكيه كن ان س خن نميگفت بلكه با ادب كامل با هم ص حبت‬
‫خويش مينشست ‪.‬‬
‫درمورد اخالق پيامبراسالم ح تي غيرمس لمانان ودانش مندان ب زرگ جه ان اع تراف نم وده اند ‪ :‬گوس تاولوبون م ورخ‬
‫بزرگ فرانسوي ميگويد‪ ((:‬چيزيکه پيش ازهمه قابل توجه است خص ايص روح اني ومزاي اي روحيهء پيغمبراست که برهمه‬
‫اهل ع الم وي رابرتر وب االترقرارداده اس ت‪،‬اوال بواس طهء ک ثرت عب ادت ازفض ول کالم متنفروغالبا خ اموش مينشست ‪،‬‬
‫اثروعالمت اعلي درجهء احسان ونيکي ازبشرهء وي هويدا بود ‪ ،‬اخالق وانصاف گويي جزء ص بيعت او ق رار گرفته ‪ ،‬بيحد‬

‫‪113‬‬
‫خليق ومنصف بوده است ‪ ،‬دوست وبيگانه ‪ ،‬قوي وض عيف درنظ رش يکس ان بودند ‪ ،‬ولي البته ب افقراء محبت خاصي داشت‬
‫‪)).‬‬
‫اعتراف غير مسلمانان به اخالق پيامبر‬
‫گوستاولوبون درمورد اخالق حضرت سرورکاينات(صلي هللا عليه وسلم)اضافه ميکن د‪:‬کس انيکه بمالق ات وي ميامدند‬
‫از آنها باچهرهء باز پذيرايي ميکرد ومطالب آنها را با کم ال ص بروتحمل اص غا ميفرم ود‪ ،‬وتا برنميخاس تند پيغمبربلند نميشد‬
‫وهمينطورکسي که با پيغمبرمصافحه مينمود تا دست خ ود را رها نميک رد پيغمبردس تش را نميکش يد ويا اگردريک موض وع‬
‫کسي باوي مشغول صحبت بود تااورشتهء سخن را قطع نميک رد پيغم برقطع س خن نميفرم ود‪،‬غالبا ازاص حاب دي دن ميک رد‬
‫وازآنها احوالپرسي ميفرمود ))‬
‫اين دانشمند فرانسوي به ادامه نوش ته ه اي خ ويش درم ورد شخص يت واخالق رس ول اک رم ( ص لي هللا عليه وس لم )‬
‫ميفرمايد ‪ (( :‬دراينجا ما طبق اقوال نويسندگان ديگر اين چند سطررا را اضافه نموده مينويس يم که پيغم برفوق الع اده ب رنفس‬
‫خويش مسلط بود ‪ ،‬سخن کم ميگفت ولي زياد فکرميکرد عزم وارده اش نهايت درجه قوي بود ‪ ،‬اگرچه وارستگي وس اده گي‬
‫وي ح؟يرت انگيزبود ولي با وصف اين حال فوق العاده مقيد بود که خود را هميشه تمييز وپ اکيزه نگه دارد ‪ ،‬پيغم بر درتم ام‬
‫عمرحتي اوقاتيکه داراي ثروت هم بود هيچوقت کارهاي شخصي خود را بديگري محول نمينمود ‪.‬‬

‫‪-----------------------------------------‬‬
‫‪( -1‬كان إذا صافح الرجل لم ينزع يده من يده حتي يك ون هوال ذي ي نزع ي ده و يص رف و جهه عن وجهه ح تي يك ون‬
‫هوالذي يصرف و جهه عن وجهه و لم ير مقدما ركبتيه بين يدي جليس له رواه الترمذي ‪.‬‬
‫‪ -2‬تمدن اسالم وعرب ‪ ،‬دکترگوساولوبوي فرانسوي ‪ ،‬ترجمه سيدمحمد تقي فخ رداعي گيالني ‪ ،‬چ اپ چه ارم‪1334 ،‬‬
‫شمسي ص ‪119 :‬‬

‫درتحمل مشقت ومحنت ‪ ،‬قوه وتونايي که داشت بايد گفت که ف وق الع اده ب وده است ‪ ،‬چنانکه يکي از غالمانيکه م دت‬
‫هجده سال درخدمت وي بسر برده نقل ميکند که درتمام اينمدت يکحرکت يا سخن مالل آوري از پيغمبرنسبت بخ ودم مش اهده‬
‫نکردم )) (‪)1‬‬
‫مسيو بارتلمي سن هيلرکه ازمورخين مشهورمعاصراست دربارهء وي مينويسد که (( پيغمبراسالم ازحيث عقل وفهم ‪،‬‬
‫خداپرستي ‪ ،‬رحم وانصاف برتمام معاصرخود تفوق وبرتري داشته است ‪ ،‬حکومتي که او براي خود حاصل نمود مب ني ب ود‬
‫برمزايا وفضايل نفساني خويش ومذهبي را که اش اعت داد آن م ذهب چگونه م ذهبي ب ود که کرورها م ردم را ت ابع ش ريعت‬
‫خود قرار داد )) (‪)2‬‬
‫(راما کرشنا راو) رئيس بخش فلسفه کالج هنرهای مهارانی شهرميسورهندوستان کتابی درمورد محمد (صلی هللا عليه‬
‫وسلم) نوش ته است که بهترست چند س طر ازگفته ه ای وی را درينجا منحيث اع تراف ديگ ران به شخص يت مب ارک رس ول‬
‫هللا(صلی هللا عليه وسلم) نقل نماييم ‪:‬‬
‫او ميگويد ‪ :‬درسرزمين عرب هرچند نا آورانی به دنيا آمده است ازميان آنها محمد(صلی هللا عليه وسلم) بسيار بزرگ‬
‫وباعظمت است در دريگستان عرب به هراندازه ای که پادشاه وشاعرگذشته‪ ،‬تاثير پيامبرخدا بيشترازتاثير آنها بوده است ‪.‬‬
‫زمانيکه محمد (صلی هللا عليه وسلم) بدنيا آمد در ديگستان عرب به جز ازريگزار چيزی به چشم نمی خورد ‪ ،‬اما بعد‬
‫از تولد آنحضرت جهان جديدی بوج ود آمد که از م راکش تا جزائرهندوس تان را در بر گ رفت ودرسه ب راعظم دنيا ‪ ،‬آس يا ‪،‬‬
‫افريقا واروپا اثرات گواری ارخود برجا گذاشت ‪ )) .‬ص ‪3‬‬
‫اوميگويد ‪ (( :‬کاميابی محمد(صلی هللا عليه وسلم) درين بود که بجای شمشيراخالق را بکار ميبرد)) ‪6‬‬
‫(( ب رادری وبراب ری که محمد (ص لی هللا عليه وس لم) به جهاني ان به ارمغ ان گذاشت درس ايه آن انس انها از لح اظ‬
‫اجتماعی سربلند زنده گی کردند ‪ ،‬تمام اديان بزرگ جه ان به مس اوات واخ وت تاکيد ورزي ده اند ‪ ،‬اما پي امبر(ص لی هللا عليه‬
‫وسلم) آنرا بگونه عملی به م ردم پيش کش ک رد ‪ ،‬ش ايد نس لهای آين ده بش ريت زمانيکه از تعصب وتنگ گ رايی ره ائی يابند‬
‫وزمانيکه ضمير انسانيت بيدار شود به حقيقت اين امر پی برند که چگونه پيامبر (صلی هللا عليه وسلم) توانست درس برابری‬
‫وبرادری را به بشريت بياموزاند ‪ )) .‬ص ‪9 :‬‬

‫اين نقاط خطوط اخالقي پيامبر اكرم( صلى هللا عليه وسلم ) را برايم ان ترس يم مينمايد و ب راي ما مياموزاند كه انس ان‬
‫مسلمان چكونه با ديگران رفتار نمايد ‪ ،‬پادراز صحبت ك ردن ‪ ،‬تكيه كن ان با كسي س خن گفتن ‪ ،‬دست خ ود را ازدست ج انب‬
‫مقابل زود بيرون نمودن ‪ ،‬و با عجله روي خود را از كسي دورکردن از اخالق اسالمي نميباشند ‪.‬‬

‫‪114‬‬
‫اکنون کساني ادعا ميکنند که ازامت وپ يروان حض رت محمد هس تيم که حتا درهنگ ام دست دادن آث ار تک بردر وج ود‬
‫آنان احساس ميگردد ‪ ،‬درهنگام جواب گفتن سالم ‪ ،‬احيانا به عوض زبان سرخود را با تکبر تکان ميدهند ‪ ،‬درهنگ ام نشس تن‬
‫وصحبت احترام جانب مقابل را مراعات نميکنند ‪.‬‬
‫اين ره که تو ميروي به ترکستان است‬ ‫ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي‬
‫حضرت لقمان حكيم به پسرش نصيحت ميكند ( وال تصغر خ دك للن اس و ال تمش في األرض مرحا إن هللا ال يحب كل‬
‫مختال فخور ) ‪ /18‬لقمان ‪ .‬هرگز به تكبر ونازازمردم رخ متاب ‪ ،‬و در زمين با غرور و تکبرقدم بر م دار كه خداوند متع ال‬
‫هرگز مردم متكبر‪ ،‬خودستا را دوست نميدارد ‪.‬‬

‫‪----------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬تمدن اسالم وعرب ‪ ،‬دکترگوساولوبوي فرانسوي ‪ ،‬ترجمه سيدمحمد تقي فخ رداعي گيالني ‪ ،‬چ اپ چه ارم‪1334 ،‬‬
‫شمسي ص ‪119:‬‬
‫‪ -2‬مصدرسابق ‪ ،‬ص ‪ :‬ص ‪126 :‬‬

‫( قد افلح المؤمنون الذين هم في صالتهم خاشعون والذين هم عن اللغو معرضون ‪ ،‬والذين هم للزكاة ف اعلون وال ذين هم‬
‫لفروجهم حافظون إال على أزواجهم أو ماملكت أيمانهم فإنهم غ ير مل ومين ‪ ،‬فمن ابتغى وراء ذلك فأولئك هم الع ادون ‪ ،‬وال ذين‬
‫هم ألماناتهم وعهدهم راعون و الذين هم على صالتهم يحافظون ‪ ،‬اولئك هم الوارثون) ترجمه ‪(:‬همانا اهل ايمان به پ يروزي و‬
‫رستگاري رسيدند‪:‬‬
‫آنانيكه در نماز شان خاضع و خاشع هستند‬
‫آنانيكه از لغو ( گفتارهاي بي فايده ) اعراض و احتراز ميكنند‬
‫آنانيكه زكات مال خود را ميدهند‬
‫آنانيكه شرمگاه هاي خ ويش را از عمل ح رام نگهميدارند ‪ ،‬مگر بر ازواج و يا كن يزان ش ان ‪ ،‬وهركه بغ يراين طلبيد‬
‫ستمگار و متعدي خواهد بود ‪.‬‬
‫آنانيكه در امانتها‪،‬عهد وپيمان خود كامال وفا ميكنند‪ ،‬و بر نماز هايشان محافظت دارند چنين كس ان وارث مق ام ع الي‬
‫بهشتند ‪.‬‬
‫اين آيات قرآني صفات عالي يك مسلمان كامل را بيان ميدارد كه مراع ات اين اعم ال نه ايت درجه اخالق يك مس لمان‬
‫را تبارز ميدهد ‪ ،‬و آنانيكه به اين صفات ملبس ميباشند از جمله صاحبان اخالق عالى در دنيا و از جمله رس تگاران در روز‬
‫قيامت خواهند بود اين صفات عالي عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪ - 1‬خشوع در نماز ‪ :‬بسياري از مردم نماز ميخوانند ولي نماز كامليكه داراي اجرو پاداش است نمازي است كه در‬
‫آن تواضع و خشوع موجود باشد ‪ ،‬انسان دروقت نماز چنان به قكر وياد خداوند متعال (جل جالله) باشد كه همه اموردنيوي‬
‫را فراموش نمايد ‪ ،‬در روايات است كه ص حابه پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم ) دروقت نم از خوان دن مانند در خت ان خشك‬
‫ميبودند ‪.‬‬

‫‪115‬‬
‫نماز انسان زماني مثل نماز پيامبروصحابه ميگردد که کوشش نماييم مع اني نم از را بي اموزيم و با حض ور قل بي ‪ ،‬با‬
‫فکروانديشه نماز خوانيم ( الصالة اال بحضورالقلب )‬
‫‪ -2‬ازس خنان له وولعب دوري جس تن‪ :‬در م ورد ص فات مؤمن ان حقيقي در ق رآن ك ريم ذكر اس ت‪( :‬وال ذين هم عن‬
‫اللغومعرضون) كسانيكه ازسخنان لغو اعراض ميكنند ‪ .‬مسلمان حقيقي هميشه ميكوشد كه الف اظ خ وب و مناس بي را برزب ان‬
‫آورد و از لهوو لعب و گفته هاييكه به فايده دنياو آخرتش نيست دوري ميكند ‪ ،‬همچنان گوشهاي خود را به شنيدن ام ورمثبت‬
‫مصروف نمودن ‪ ،‬ازشنيدن سخنان بيهوده ‪ ،‬اشعاربي معنا ‪ ،‬آوازهاي بي مفهوم وبي ارزش اجتناب ميکند ‪.‬‬
‫‪ -3‬آنانيكه زكات مال خود را ميدهند ‪ :‬كمك با بينوايان واداي حق آنان يك مسأله اخالقي دين مقدس اس الم ب وده ب ويژه‬
‫اداي زكات اموال كه حق فرضي بينوايان باالي مردمان متمول و ثروتمند ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -4‬آنانيكه شرمگاه هاي خويش را ازعمل حرام نگهميدارند ‪ :‬اخالق اس الم تقاضا مي دارد تا انس ان مس لمان داراي حيا‬
‫بوده و از بي حيايي ها ‪ ،‬و گناه ها دوري نمايد ‪ ،‬حفظ شرمگاه انسان از اعمال اجرامي اساسي ترين نقطه اخالقي دين مق دس‬
‫اسالم ميباشد ‪.‬‬
‫درآيت قرآن خداوند متع ال ميفرمايد ‪ ( :‬وال تقرب وا الزنا ) به زنا نزديک نش ويد ‪ ،‬درين آيت ش ريف نگفته که فقط زنا‬
‫نکنيد ‪ ،‬بلکه براي مسلمانان ارشاد نم وده است که به زنا خ ود رانزديک نکنيد ‪ ،‬يع ني از اموريکه س بب زنا ميش ود ‪ ،‬دوري‬
‫نماييد ‪ ،‬دست دادن با نامحرمان ‪ ،‬سخن گفتن با نامحرمان ‪ ،‬خنده ه اي بيجا نم ودن با آن ان ‪ ،‬درمحافل ومج الس اختالط مي ان‬
‫نامحرمان همه اسباب بدي ها وزنا ميباشد ‪ ،‬همچنان تماشاي فلم ها وبرنامه هاييکه انسان را به سوي امورشهواني ميکش اند ‪،‬‬
‫وسيلهء تشويق براي زنا ميباشد ‪ ،‬ودشمنان اسالم ميخواهند با ارسال فلمها وبرنامه هاي بي حيايي جوان ان م ومن را از صف‬
‫اخالق به فرهنگ هاي بي حيايي کشاند ‪ ،‬چتنگ نمودن جوانان با زنان بدکاره درسايت هاي انترن تي ‪ ،‬وتماش اي برنامه ه اي‬
‫مبتذل مخالفت شديدي است از احکام الهي ‪.‬‬
‫‪ -5‬آنانيكه درامانتها ‪ ،‬و عهد و پيمان خود ك امال وفا ميكنند ‪ :‬مس لمان با اخالق درحفظ حق وق ديگ ران ك امال محت اط‬
‫بوده ‪ ،‬هيچگاهي امانت كسي را خيانت نميكند ‪ ،‬خيانت نمودن درامانتها يکي ازصفات منافقان است ‪ ،‬وهرگاه کسي براي شما‬
‫چيزي را امانت دهد ‪ ،‬استفاده از امانت خيانت پنداشته ميشود ‪.‬‬
‫همچنان اين مسلمان در عهدو پيمان خويش وفادار بوده و ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -6‬آنانيكه بر نمازهايشان محافظت دارند‪:‬يك مسلمان حقيقي شرم وحياي خويش را با خـداوند متع ال (جل جالل ه) ن يز‬
‫حفظ ميكند ‪ ،‬اوامر الهي را بجا مياورد و بزرگترين حكم الهي را كه نماز است ‪ ،‬و ستون دين خوانده شده هيچگاهي فراموش‬
‫نميكند ‪.‬‬
‫ميگويند در گذشته ها زمانيكه مردم از حيوانات براي حمل و نقل خويش اس تفاده ميكردند ‪ ،‬شخصي مش غول س فري‬
‫بود كه چند روزي را دربر ميگرفت ‪ ،‬در نيمه راه شيطان با آن شخص همسفر شده ‪ ،‬برايش پيشنهاد نمود که‪:‬ميخواهم براي‬
‫كوتاهي راه با شما هم صحبت شوم تا س فر ما خس ته كن نباشد ‪ .‬آن ش خص خ واهش ش يطان را پذيرفته و ب راه خ ويش ادامه‬
‫دادند ‪ ،‬بعد از ينكه يكشبانه روزازسفر آنان گذشت و روز ديگري را در سفر آغ از نمودند ش يطان به آن ش خص گفت‪:‬دوست‬
‫عزيز من نميتوانم سفرخود را با شما ادامه دهم ميخواهم بطور انف رادي س فر نم ايم ‪،‬آن ش خص جوي اي علت شد ‪ :‬ش يطان‬
‫درپاسخ گفت ‪ :‬خداوند يكبار به من امركرد كه براي حضرت آدم سجده كنم ‪ ،‬من تكبر نمودم وامر خداوند را نپذيرفتم ‪ ،‬سجده‬
‫نك ردم ‪ ،‬ف ورا م ورد لعنت خداوند ق رار گ رفتم ‪ ،‬ش ما كه مس لمان هس تيد وروزانه پنج بارمامورهس تيد که به درب ار خداوند‬
‫جهانيان سجده كنيد ‪ ،‬ولي ديدم كه درين ش بانه روزس جدهء به بارگ اه خداوند نك ردي ‪ ،‬ش ما پنج بارسركشي وتکبرنموديد ‪ ،‬و‬
‫پنج ب ار م ورد لعنت خداوند متع ال ق رار گرفتيد ‪ ،‬ميترسم كه نهوست و پلي دي اين لعنت ه ايي كه ب االي ش ما روزانه پنج‬
‫بارتکرارميشود ‪ ،‬به من سرايت نكند ‪ ،‬و من ازهمسفري شما منصرف شدم و بهترست سفرخويش را به تنهايي ادامه دهم ‪.‬‬
‫اخالق اسالمي تقاضا مينمايد كه انس ان مس لمان رابطه خ ويش را با خ القش قطع ننمايد ‪ ،‬زي را نمازخوان دن درحقيقت‬
‫سخن گفتن با پروردگار عالميان است‪،‬وكسيكه ازسخن گفتن با پروردگ ارخويش ابا مي ورزد در حقيقت ج رم اخالقي ب زرگي‬
‫را مرتكب شده است ‪ .‬روي همين علت حضرت بي بي عايشه براي فهمان دن اخالق اس المي پي امبر( ص لى هللا عليه وس لم )‬
‫آيات ده گانه سوره مؤمنون را كه بيانگر اعلى ترين درجات اخالقي مسلمانان ميباشد قرائت نمود ‪.‬‬

‫‪116‬‬
‫ويژه گي هاي اخالقي پيامبر و صحـابه كرام در زمان انتصارات عسكري‬
‫حض رت پي امبر(ص لى هللا عليه وس لم) در هرزم ان و مك ان متوجه ب دي ها نه بلكه رع ايت اخالق اس المي‪ ،‬عفو و‬
‫بخش ايش و دع وت بس وي اس الم را وجيبه اساسي خ ويش دانس ته و حتا در لحظ ات بس ياردقيق با وج ود تع ديات و ظلم و‬
‫تج اوزات ديگ ران به اخالق اس المي متمسك بودند ‪ ،‬روي همين علت خداوند متع ال (جل جالله ) مس لمانانرا به پ يروي از‬
‫اخالق و افعال رس ول هللا (ص لى هللا عليه وس لم) حكم ميفرمايد ( ولكم في رس ول هللا اس وة حس نة لمن ك ان يرجو هللا والي وم‬
‫اآلخر)‬
‫يكي ازنمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى هللا عليه وس لم) درح االت جن گ وفتح اس المي ميباشد ‪ ،‬كه‬
‫ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟‬
‫پيامبر(صلى هللا عليه وسلم) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه منوره را با ده ه زار ص حابه ك رام‬
‫(رضوان هللا عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ‪ ،‬وقتي به منطقه (كديد) رس يدند روزه ه اي ش انرا با آذان مغ رب‬
‫افطار نمودند وسپس به سيرخويش دوام داده دروقت نمازخفتن به مرظه ران (وادي فاطم ه) رس يدند ‪ .‬پي امبر(ص لى هللا عليه‬
‫وسلم) صحابه كرام را امر نمودند تا درينجا توقف كنند ‪.‬‬
‫ابوسفيان كه رهبر مش ركين مكه وس اليان ط ويلي با مس لمانان جنگي ده ب ود ‪ ،‬متوجه شد كه لش كر اس الم اط راف مكه‬
‫مكرمه را محاص ره نم وده اند ‪ ،‬او كه چ ارهء ج زء تس ليمي نديد ‪ ،‬با حض رت عب اس ( رضي هللا عنه ) که س وار‬
‫قاطرپيامبر(صلى هللا عليه وسلم) ب ود به ن زد آنحض رت (ص لى هللا عليه وس لم) رفت ‪ ،‬در راه ازمقابل خيمه ه اي مجاه دين‬
‫عبور ميكردند وهرصحابي پيامبركه آنانرا ميديدند ميگفتند كه كاكاي پيامبر(صلى هللا عليه وسلم) سوار قاطر پيامبر(صلى هللا‬
‫عليه وسلم) است ‪ ،‬در نزديكي خيمه پيامبر(صلى هللا عليه وس لم) حض رت عمر ( رضي هللا عنه ) ابو س فيان را با حض رت‬
‫عباس ( رضي هللا عنه ) ديد ‪ ،‬برايش گفت‪:‬الحمد هلل كه اين دشمن خدا را ب دون ك دام معاه ده وپيم ان دس تگير نم وديم س پس‬
‫حضرت عمر (رضي هللا عنه ) از پيامبر(صلى هللا عليه وسلم) اج ازه ميخواهد تا س راين مج رم را قطع نمايد ولي حض رت‬
‫عباس (رض) به پيامبر(صلى هللا عليه وسلم) ميگويد كه من او را ام ان داده ام ‪ ،‬حض رت پي امبر(ص لى هللا عليه وس لم) به‬
‫حض رت عب اس اج ازه ميدهد تا شب او را با خ ود نگه دارد وف ردا به ن زدش بي اورد ‪ ،‬ف رداي آن روز ابو س فيان به خيمه‬
‫پيامبر(صلى هللا عليه وسلم) داخل ميشود ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلى هللا عليه وسلم) همه دش مني ها و ظلم و تج اوزات ابوس فيان‬
‫را ناديده گرفته با اخالق و تواضع به ابوسفيان ميگويد ‪ :‬اي ابوسفيان آيا وقت آن نرسيده كه ال إله إال هللا بگويي؟ ابوسفيان در‬
‫پاسخ ميگويد ‪ :‬ما در وپدرم فداي تو باد ‪ ،‬چقدرحليم ‪ ،‬كريم و خويش دوستي ! راستي اگر جزء هللا ( جل جالله ) خدايي بود ‪،‬‬
‫بايد به داد من ميرسيد ‪.‬‬
‫بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پي امبر(ص لي هللا عليه وس لم ) ميگويد ‪ :‬اي پي امبر خ دا !‬
‫ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد ‪ .‬برايش چيزي بده ‪ .‬پي امبر(ص لى هللا عليه وس لم) فرم ان ص ادر ميكند كه‬
‫هركسي از مردم مكه داخل خانه ابوسفيان گردد درامان ميباشد هركه در خانه اش را بست در ام ان است و هركه داخل بيت‬
‫هللا شريف شد در امان است ‪)1( .‬‬
‫ابوس فيان كه از دش منان سرس خت اس الم و مس لمانان ب ود و هيچ ظلمي را در حق پي امبر (ص لي هللا عليه وس لم) و‬
‫صحابه دريغ ننمود ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) گناهان او را به رخش نكشيد از او دعوت نم ود كه‬
‫به دين مقدس اسالم مشرف گردد ‪.‬‬
‫نه تنها پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مشركان مراع ات مينمايد بلكه در هنگ ام‬
‫داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پ ايين گرفته ب ود كه ريش مب اركش به گ ردن ش ترش تم اس‬
‫ميكرد‬
‫‪---------------------------------------------------------------------------------‬‬
‫الرحيق المختوم ‪)453 /‬‬ ‫‪-1‬‬
‫(الرحيق المختوم ‪)453 /‬‬ ‫‪-2‬‬
‫بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه م ردم ب راي ش نيدن پي ام حض رت محمد (ص لى هللا عليه وس لم) منتظر بودند ‪:‬‬
‫پيامبر (صلى هللا عليه وسلم) بعداز حمد وثناي خداوند درنهايت خطابه اش به قريشيان گفت ‪ :‬اي مردم ق ريش ! ش ما چي فكر‬
‫ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند ‪ :‬كمان نيك ميبريم ‪ ،‬شما برادر ج وانمرد ‪ ،‬و ب رادرزادهء ج وانمرد هس تيد ‪ ،‬پي امبر‬
‫(صلى هللا عليه وسلم) گفت ‪ :‬من براي شما همان سخنان حضرت يوسف عليه السالم را كه به برادرانش گفته بود ميگويم ‪( :‬‬
‫ال تثريب عليكم اليوم ) امروز مالمتي برشما نيست ‪ .‬برويد همه آزاد هستيد ‪ ( .‬الرحيق المختوم ‪)457 /‬‬
‫همين اخالق نيكوي پيامبر (صلي هللا عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به نزد پيامبر(صلي هللا‬
‫عليه وسلم ) آمده گروه گروه به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند و با پيامبر(ص لي هللا عليه وس لم ) بيعت ميكردند ( إذا ج اء‬
‫نصرهللا والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين هللا افواجا )‬

‫‪117‬‬
‫بعد ازينكه پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ گرديد ن وبت بيعت زن ان شد ‪ ،‬همه زن ان به ن زد پي امبر‬
‫(صلي هللا عليه وسلم ) آمده به ايم ان مش رف ش دند ‪ ،‬و با پي امبر(ص لي هللا عليه وس لم ) بيعت نمودند در بين آن ان هند خ انم‬
‫ابوسفيان كسيكه درجنگ بدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را قطع مينم ود ‪ ،‬ش كم كاك اي پي امبر را دريد و جگ رش را‬
‫درآورد و جويد ‪ ،‬خود را درلباس ناشناخته ز د تا پي امبر(ص لي هللا عليه وس لم ) اورا نشناسد وزم اني پي امبر(ص لي هللا عليه‬
‫وس لم ) اورا ش ناخت با خن ده ب رايش گفت كه تو هند هس تي ‪ ،‬گفت ‪ :‬بلي ‪ .‬اي پيامبرخ دا ! از آنچه گذش ته است عفو نما ‪،‬‬
‫پيامبرگفت ‪ :‬عفا هللا عنك ( خداوند ترا عفو نمايد‪ (.‬الرحيق المختوم ‪)460 /‬‬

‫شخصيت قرآنی آل و اصحاب حضرت محمد (صلى هللا عليه وسلم ) (مهاجرين وانصار)‬
‫اگرچه درم ورد ص حابه ک رام (مه اجرين و انص ار) رواي ات ت اريخي مختلف وعجيب وغ ريب درکتابه ای ت اريخی‬
‫موجود است که بعضی ازين روايت ها درحد وسطی مطابق مقام ومنزلت آنان ميباشد ‪ ،‬وگ اهی هم دربعضی رواي ات اف راط‬
‫وتفريطی صورت گرفته است ‪.‬‬
‫اين روايات تاريخي غالبا از اختالفات و تقسيم مردم به احزاب وگروه ه ای سياسي و بعضي اختالف ات فک ری نش أت‬
‫نم وده است ‪ ،‬که ب راي فهم واح ترام به آل بيت پي امبر(عليهم الس الم) وبه ص حابه ک رام (رض وان هللا عليهم اجمعين ) يگانه‬
‫رهنماي مسلمانان مخلص قرآن عظيم الشان ميباشد ‪.‬‬
‫زيرا قرآن عظيم الشان را خداوند متعال ازدستبرد هرکسی نجات داده ودرحفظ خود داشته است ‪ ،‬واين همه يک قاعده‬
‫اساسی است که هرروايت وحديث وسخنی که مخ الف ق رآن باشد ‪ ،‬مس لمانان آن را رد ميکنند ‪ ،‬زي را چ نين نص وص امک ان‬
‫دخالت های انسانی داشته ‪ ،‬وگاهی هم بعضی ازدشمنان اسالم خواس تند تا اح اديثی را س اخته وبه پيامبراس الم نس بت دهند ‪،‬‬
‫ويا هم بعضی ازروايات تاريخی را بافتند تا مسلمانان را بد نام نمايند ‪ ،‬يکتن ازقوماندانان روم قديم برای کاتب خود درم ورد‬
‫تاريخ چيزهايی را ميگفت تا بنويسد ‪ ،‬به اين اس اس ب رايش گفت ‪ :‬نوش ته کن درم نزل ه ارون الرش يد خليفه مس لمانان ‪300‬‬
‫کنيز است و عباسه خواهرهارون الرشيد ‪ 200‬غالم جوان درمنزلش دارد ‪.‬‬
‫کاتب برايش گفت ‪ :‬جناب ! مردم اين سخنان شما را هرگز ب اور نميکنند ‪ ،‬ش ما چ يز ميگوييد که هيچ امک ان ن دارد ‪،‬‬
‫درمنزل عباسه يک غالم پيرهم وجود ندارد ‪ ،‬ودرمنزل هارون الرشيد بجز يک يا دونفر خدمتگار کس ان ديگ ری نيست ‪ ،‬آيا‬
‫مردم اين سخنان را باور خواهند کرد ‪ ،‬بنظر من هرگز باور نميکنند ‪.‬‬
‫قوماندانی رومی برايش گفت ‪ :‬احمق ‪ ،‬من اين روايات را برای مردم اين عصر که حقيقت ها را ميدانند نوشته نميکنم‬
‫‪ ،‬اين روايات را برای مردمان قرن های بعد نوشته ميکنم ‪ ،‬تا با بدنامی رهبران مسلمانان ‪ ،‬اختالفاتی مي ان آن ان پي دا ش ود ‪،‬‬
‫دررهبران خود شک کنند ‪ ،‬درحکومت های اسالمی ونشراسالم شک کنند ‪ ،‬درمورد هرشخصيت اسالمی بد گمان باش ند ‪ ،‬و‬
‫به اين اساس دروقت خواندن اين روايات ‪ ،‬شخصيت آنان را پيروی نکرده ‪ ،‬و به اين شکل امکان ايجاد حک ومت ه ای ق وی‬
‫نداشته باشد ‪ ،‬شما ميدانيد که هارون الرشيد از حکومت روم جزيه ميگيرد ‪ .‬برای اينکه مسلمانان تقسيم شوند ‪ ،‬ويکی ديگری‬
‫را مالمت کنند ‪ ،‬الزم است با اين روايت های دروغ مغز های آنانرا درمقابل شخصيت های اسالمی مغشوش سازيم ‪.‬‬
‫هرگاه يک مومن با اخالص اين روايات را ميخواند ‪ ،‬وبخوبی ميداند که دشمنان اسالم ب رای س رنگون نم ودن ع زت‬
‫اسالمی ‪ ،‬و زرع اختالفات مي ان امت اس المی ازهيچ چ ال وفري بی دريغ نک رده اند بن اء الزم است که ما مس لمانان ‪ ،‬ب رای‬
‫اصالح تمامی افکارخويش به قرآن عظيم الشان که يگانه رهنماي بشريت است مراجعه نماييم ‪.‬‬
‫اگرچه رواي ات زي ادی درم ورد آل بيت پي امبر ‪ ،‬مه اجرين وانص ار(رضی هللا عنهم اجمعين) داريم که بس ياری اين‬
‫روايات شخصيت عالميقام هرکدام را ثابت ميکند ‪ ،‬ولی دربعضی ازين روايات لغزش هايی وجود دارد که برای تص حيح آن‬
‫بهتر است قرآن عظيم الشان را درين مورد شاهد قرار دهيم ‪.‬‬
‫قرآن عظيم الشان تمامی امت اسالم را به سه گروپ تقسيم نم وده است ‪ ،‬مه اجرين ‪ ،‬انص ار وس اير مس لمانان تا روز‬
‫قيامت ‪ .‬سپس عمل ‪ ،‬هدف ‪ ،‬وراه هرکدام را بيان داشته است ‪ ،‬درسوره حشر ميخ وانيم ‪( :‬للفق راء المه اجرين ال ذين اخرجو‬
‫من ديارهم و أموالهم يبتغون فضال من هللا و رضوانا و ينصرون هللا ورس وله ‪ ،‬اولئك هم الص ادقون ) اگر با دقت كامل درين‬
‫آيت مبارك نظر نماييم ‪ ،‬ميبينيم كه خداوند صفت مهاجرين را بيان مينمايد ‪:‬‬
‫‪ -1‬للفقراء المهاجرين( مهاجرين فقير) ‪ :‬مهاجرين اگرچه درآغاز زنده گی خويش دارای ام وال بس يار زي ادی بودند ‪،‬‬
‫حض رت ابوبکرص ديق ‪ ،‬عب دالرحمن بن ع وف ‪ ،‬بی بی خديجه ‪ ،‬حض رت عثم ان وغ يره هرک دام ام وال زي ادی داش تند‬

‫‪118‬‬
‫وبزرگترين تجارات قريش بودند ‪ ،‬ولی اينا به اساس مصرف نم ودن ام وال خ ود در راه خ دا ‪ ،‬وس پس ت رک تم امی ام وال‬
‫ودارای درمکه وهجرت به مدينه منوره بدون اخد کدام چيزی فقيرانی شدند که حتی خوراک روزانه خود را نداشتند ‪.‬‬
‫‪ -2‬الذين اخرجوا من ديارهم واموالهم ( کسانيکه ازمن ازل اوام وال ش ان کش يده ش دند ) ‪ :‬مه اجرين زم انی ازمکه به‬
‫مدينه منوره هجرت مينمودند که به اساس ظلم دشمنان حق وانصاف ‪ ،‬تمامی اموال شان به غارت برده ميشد ‪ ،‬ب رای آن ان نه‬
‫تنها چيزی داده نميشد ‪ ،‬بلکه زمانی آنانرا دستگيرميکردند به سخت ترين مجازات محکوم ميکردند ‪ ،‬بناء آن ان ازم نزل ه ای‬
‫شان به زورخارج شدند ‪ ،‬وبرای شان اختيار نقل اموال نيز داده نشده بود ‪.‬‬
‫‪ -3‬يبتغون فضال من هللا ورضوانا ( هدف شان فضيلت طلبی از پرودرگارشان ‪ ،‬ورضايت خداوند ب ود )‪ :‬اين ش هادت‬
‫قر آن درمور مهاجرين است که خداوند در توصيف آنان بيان مي دارد که آن ان ک دام ه دفی ديگ ری نداش تند ‪ ،‬زي را قلب ه ای‬
‫آنانرا خداوند ميدانست ‪ ،‬وآنان درقلب های خود صرف يک ه دف داش تند وآنهم ر ض ايت ذات خداوند متع ال ( جل جالله ) ‪.‬‬
‫بناء هدف شان مقدس ‪ ،‬پاک ‪ ،‬ومخلصانه بود ‪،.‬يعني آنان اين عمل را صرفا براي طلب رضايت خداوند كردند ‪.‬‬
‫‪ -4‬وينصرون هللا ورسوله ( ايشان خداوند ورسولش را نصرت وکمک نمودند ) ‪ :‬درينجا عمل آنان که سبب اين هدف‬
‫مقدس شده بود بي ان ميگ ردد که آن ان در تط بيق احك ام الهي در زمين خداوند مب ادرت ورزيدن د‪ ،‬وب رای اينکه حکم خداوند‬
‫بخوبی تطبيق گردد ‪ ،‬خدا وپيامبرش را نصرت نمودند ‪ ،‬در راه دين خدا قرب انی ها دادند ‪ ،‬از ام وال ‪ ،‬من ازل ‪ ،‬وح تی اوالد‬
‫های خود گذشتند ‪ ،‬و برای نصرت دين الهی همت نمودند ‪.‬‬
‫‪ -5‬اولئک هم الصادقون ) آنان اند راست گويان ‪ :‬بعد ازينکه عمل و ه دف مه اجرين بي ان شد ‪ ،‬اکن ون خداوند متع ال‬
‫برای آنان نتيجه اين عمل وهدف مقدس را بيان ميدارد ‪.‬‬
‫از ينكه اين همه اعمال را مخلصانه براي خداوند(جل جالله) انجام دادند وخداوند ازقلبهاي شان آگاه است ‪ ،‬برای آن ان‬
‫مدال صداقت را تفويض نمود (اولئك هم الص ادقون) يع نی آن ان مردم ان راس تگو بودند ‪ ،‬اين رهنم ايی و درس ق رآنی است‬
‫برای تمامی مسلمانان جهان ‪ ،‬تا مهاجرين را بشناسند ‪ ،‬هدف ‪ ،‬عمل ‪ ،‬وجايزه شانرا بشناسند ‪ ،‬ووقتی خداوند متعال درم ورد‬
‫آنان چنين شهادت ميدهد ‪ ،‬مسلمانان مخلص مطابق ارشادات الهی به پاکی وصداقت آنان تصديق نمايد ‪.‬‬
‫زيرا ما مسلمانان در روز قي امت از رواي ات ت اريخی نه بلکه درمقابل آي ات ق رآنی مس ووليت داريم ‪ ،‬وق تی ق رآن به‬
‫صداقت وهدف پاک آنان شهادت ميدهد ‪ ،‬ما نيز سخنان خداوند را پذيرفته آنان را صادق وراستگو ميشناسيم ‪.‬‬
‫ووقتی خداوند آنانرا چنين تصديق نمود ‪ ،‬ما مسلمانان به صداقت آنان در راه خدا ايمان داشته وسعی وکوشش مينماييم‬
‫تا زنده گی خويش را مانند آنان ساخته ‪ ،‬يعني مسلمانان صادق وراستين باش يم وچ نين مس لمانان كس اني اند كه ب راي تط بيق‬
‫حكم الهي از مال و ديار خود بگذرند و هدف شان هم رضايت خداوند با شد‪،‬ورضايت خداوند بدون تط بيق اوام رش حا صل‬
‫نميگردد‪.‬‬
‫مهاجرين زماني به مدينه منوره رسيدند كه هيچ چيزي نداشتند با دستان خ الي فقط خ ود را به مدينه رس اندند‪،‬و بعد ها‬
‫اطالع حاصل نمودند كه همهء ام وال آن انرا كف ار به يغما بردند و خانه و ام وال ش ان چ ور ش ده اس ت‪،‬ولي اهل مدينه‬
‫(انصار)با ديد ن اين حالت مه اجرين خ اموش ننشس ته ام وال خانه ه اي خ ويش را ب راي مه اجرين تقس يم نمودند وباايث ارو‬
‫قداكاري مدال پيروزی (مفلحون) راحاصل نمودند‪،‬درآيت نهم سوره حشر درمورد قهرم انی ه ای انص ار ق رآن عظيم الش ان‬
‫چنين شهادت ميدهد ‪:‬‬
‫( والذين تبوءوالدارواإليمان من قبلهم يحبون من هــاجر اليهم و ال يجــدون في صــدورهم حاجة مما أوتــوا و يــؤثرون‬
‫على أنفسهم و لو كــان بهم خصاصة ‪ ،‬و من يــوق شح نفسه فأولئك هم المفلحــون ) ترجمه ‪ :‬كس انيكه قبل از مه اجرين خانه‬
‫(مدينه) را آماده نمودند وبا ايم ان الفت گرفتن د‪،‬وكس اني را كه بس وي ش ان هج رت مينمودند دوست داش تند‪،‬ودرقلبه اي ش ان‬
‫برعالوه اينكه حسدي بخاطر آنچه به مهاجرين داده شده احساس نمي نمودند‪،‬خود شان نيزايشان را باالي خود برتر ميدانس تند‬
‫(ايثار مينمودند ) ‪ ،‬ايشانند رستگاران ‪.‬‬
‫‪ -1‬والذين تبوءوالدارواإليمان من قبلهم ( آنانکه خانه وايمان را قبل ازرسيدن مه اجرين آم اده نمودن د) ‪ :‬انصارکس انی‬
‫بودند که دوخانه را برای پذيرش حق آماده کردند ‪ ،‬خانه قلب را برای پذيرش ايم ان ‪ ،‬وخانه م ادی خ ويش را ب رای پ ذيرش‬
‫مهاجرين ‪.‬‬
‫قلب آنان با نور ايمان آراسته شد ‪ ،‬آن ان با ايم ان راسخ به پ ذيرش احک ام الهی مب ادرت ورزيدند ‪ ،‬زي را زم انی ن ور‬
‫ايمان در قلب انسان جابجا شود ‪ ،‬هيچگاهی تاريکی ها ی جهل ‪ ،‬خود خواهی ها وتعصب آنرا خدشته دار نميسازد ‪).‬‬
‫‪ -2‬يحبون من هاجر اليهم ( مهاجرين را دوست ميداشتند ) ‪ :‬محبت اصلی که سبب حصول چ وکی در روز قي امت در‬
‫زير ساسه عرش الهی ميگردد همان محبتی است که بخاطر خدا باشد ‪ ،‬انصار مهاجرين را برای اينکه ب رادران وخ واهران‬
‫مومن شان بودند دوست ميداشتند ‪.‬‬

‫‪119‬‬
‫‪ -3‬و ال يجدون في صدورهم حاجة مما أوت وا ( درقلب ه ای خ ود ح اجتی به آنچه مه اجرين داش تند ‪ ،‬نداش تند ) آن ان‬
‫درقلب ه ای خ ود چ نين احس اس نميک رد ند که از امتي ازات مه اجرين برخ وردار ش وند ‪ ،‬بلکه ص رف رض ايت خداوند را‬
‫طلبگار بودند ‪ .‬درخدمتگذاری به مهاجرين کدام هدف مادی نداشتند ‪.‬‬
‫‪ -4‬و يؤثرون على أنفسهم و لو كان بهم خصاصة ( مهاجرين را ب االي خ ود برتر ميدانس تند (ايث ار مينمودند ) اگرچه‬
‫انسان درداخل يک نوع خصيص وبخيل ميباشد ‪ ) .‬اين صفت بسيار عالی انصار بود که همه آنچه را داشتند ب رای مه اجرين‬
‫ايث ار نمودند ‪ ،‬اين يک حقيقت است که انس ان ذاتا هرخ وبی را ب رای خ ود ميخواهد ‪ ،‬خ وش دارد ص احب تم امی ام وال‬
‫وامتيازات باشد ‪ ،‬ولی انصار با وجود اين خاصيت انسانی که درخلقت انس ان نهفته است ب ازهم ‪ ،‬بخاصر رض ايت خداوند ‪،‬‬
‫هرچيزی را برای مهاجرين ميدادند و با ايثار به چنين مقام عالی نايل شدند ‪.‬‬
‫‪ -5‬ومن يوق شح نفسه فأولئك هم المفلحون ( وهرکه از بخيلی های داخلی خود را وقايه نمايد ايش ان اند رس تگاران )‬
‫انصار زمانی خود را ازين بخيلی های انسانی وقايه نموده ‪ ،‬وبخاطر رضايت خداوند هرچيزی را به مهاجرين ايثار نمودند ‪،‬‬
‫مستحق پاداش ويا مدال ونش انی ش دند که اين پ اداش وم دال آن ان ‪ ( ،‬م دال فالح ( پ يروزی ) ب ود ( اوليگ هم المفلح ون ) ‪.‬‬
‫انصار به علت ايثار‪،‬پذيرش اسالم ‪ ،‬كردانيدن مدينه محلي براي اق امت حك ومت اس المي ب دين ج ايزه يا نش ان ب زرگ الهي‬
‫( مدال رستگاري) نايل گرديدند ‪.‬‬
‫درآيت بعدی برای اينکه ساير مسلمانان درمورد آنان به اش تباهی مواجه نش وند ‪ ،‬خداوند متع ال ( جل جالله ) ص فات‬
‫ساير مومنان را تا روز قيامت بيان ميدارد ‪:‬‬
‫( والذين جاؤوا من بع دهم يقول ون ربنا اغفرلنا وإلخواننا ال ذين س بقونا باإليم ان ‪ ،‬وال تجعل في قلوبنا غال لل ذين آمن وا‬
‫ربنا إنك الرؤوف الرحيم ) وكسانيكه بعد ازآنان (مهاجرين وانصار) آمدند ‪ ،‬ميگويند ‪ ،‬پروردگ ارا ! ما را وب رادران م ارا که‬
‫نسبت به ما درايمان سبقت نموده اند ‪ ،‬بيامرز ‪ ،‬ودردلهای ما ب رای مومن ان بد بي نی يی را مگ ردان ‪ ،‬پروردگ ارا ! ت ويی با‬
‫رأفت ومهربان ‪.‬‬
‫ازينکه ما مسلمانان درشرايط س ختی زن ده گی ميک نيم که فس اد درهرنقطه ما را احاطه نم وده ‪ ،‬وب دون شک مبتال به‬
‫گناه واشتباه ميشويم ‪ ،‬بناء خداوند متعال برای وظيفه داده که شما به عوض اينکه خ ود را قاضی وح ارنوال س اخته درم ورد‬
‫مهاجرين وانصار داوری نماييد ‪ ،‬خود را دعوتگراسالم ساخته مردم را به خوبی ها رهنمايی کنيد ‪ ،‬زيرا شما بهترين امت ها‬
‫هس تيد ‪ ،‬م ردم را به نيکی دع وت ميکنيد ‪ ،‬واز ب دی ها منع ميکند ‪ ،‬و خ ود ت ان هم به خداوند ايم ان داريد ( کنتم خ ير امة‬
‫اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنکر وتومنون باهلل ) ‪.‬‬
‫به اين اساس انسانهای مومن و داعی (دعوتگر در راه خدا) مسلمانانيکه بعدازآنان (مهاجرين وانص ار) آمدند ‪ ،‬دارای‬
‫صفات ذيل ميباشند ‪:‬‬
‫‪ -1‬ميگويند ‪ ،‬پروردگارا ! ما را وبرادران مارا که نسبت به ما درايمان سبقت نموده اند ‪ ،‬بيامرز ‪.‬‬
‫نخست برای خود دعا ميکنند ‪ ،‬دعای مغفرت ‪ ،‬انسان مومن نخست عيب های خود را درنظرخود گرفته ازاشتباهات ‪،‬‬
‫خطا ها وگناهان خويش به خداوند متعال پناه برده ‪ ،‬ازذات پروردگار پوزش ميخواهد ‪.‬‬
‫‪ -2‬همچنان برای هر مسلمانيکه قبل ازوی بوده ‪ ،‬نيز دعای مغفرت ميکند ‪ ،‬زيرا آن ان ( مه اجرين ‪ ،‬انص ار ‪ ،‬وس اير‬
‫مومنان ) انسان بودند ‪ ،‬اشتباهاتی حتما داشته اند ‪ ،‬بناء دعای مغفرت برای شان وظيفه هرمومن است ‪.‬‬
‫‪ -3‬صفت ديگر مسلمانان با اخالص امروزی به اساس ارشادات قرآنی اينست که دعا ميکند که پروردگارا ! دردلهای‬
‫ما برای مومنان بد بينی يی را مگردان ‪ .‬زيرا هرانسان خالی ازعيب نيست حتما در زن ده گی اش تباهاتی ميداش ته باشد ‪ ،‬ولی‬
‫مسلمان بااخالص به عوض کدورت ودشمنی ‪ ،‬بد بينی وبدخواهی ‪ ،‬برای خود دعا ميکند ‪ ،‬تا قلبش پاک باشد ‪ ،‬وزم انی ن ور‬
‫ايم ان درقلب جا داش ته ‪ ،‬وپ اکی وص فايی قلب به اس اس خواست خ وبی ها از پرودرگ ار باشد ‪ ،‬ج ايی درقلب انس ان ب رای‬
‫کدورت ها ودشمنی ها نميباشد ‪.‬‬
‫اينست صفات مومنانيکه ميتوانند رضايت خداوند را با پاکی قلب ونيايش به بارگاه پروردکارحاصل نمايند ‪.‬‬

‫بهترين ادب واحترام به آل بيت پيامبر( صلی هللا عليه وسلم ) وصحابه کرام همان ارش ادات ق رآنی است که در م ورد‬
‫تمامی آنان عفت وپاکی واخالص را بيان داشته است ‪ ،‬هرمسلمان مخلص که به ق رآن ايم ان دارد ‪ ،‬کوشش ميکند که آل بيت‬
‫پيامبر(صلی هللا عليه وسلم ) و صحابه کرام ( رضی هللا عنهم اجمعين ) را به احترام ومحبت ياد آوری درقسمت ‪ ،‬اش تباهات‬
‫صحابه کرام خود را قاضی وحکم قرار نداده ‪ ،‬امور آنانرا به خداوند محول نمود‪ ،‬ووظيفه خود را شناخته ‪ ،‬برای آنان دعای‬
‫مغفرت ورحمت نمايد ‪.‬‬

‫حضرت عبدهللا بن مغفل (رضی هللا عنه) ميفرمايد که رسول هللا(صلی هللا عليه وسلم) فرم ود ‪ :‬درم ورد اص حاب من‬
‫از خداوند متعال (جل جالله) بترسيد ‪ ،‬بعد ازمن آنان را وسيله مخ الفت ت ان ق رار ندهيد ‪ ،‬هرکه ايش ان را دوست داش ته ‪ ،‬به‬

‫‪120‬‬
‫اساس محبت با من آنانرا دوست ميداشته باشد ‪ ،‬وهرکه آنانرا بد ببيند به اساس دشمنی با من آن ان را بد ميبيند ‪ ،‬وهرکه آن انرا‬
‫اذيت کند ‪ ،‬م را اذيت نم وده است ‪ ،‬وهرکه م را اذيت نمايد ‪ ،‬خداوند متع ال (جل جالل ه) را اذيت نم وده است وهرکه خداوند‬
‫متعال (جل جالله) را اذيت نمايد ‪ ،‬نزديک است که خداوند متع ال (جل جالل ه) او را مواخ ذه نمايد ‪ .‬مش کاة المص ابيح ص ‪:‬‬
‫‪554‬‬
‫اين حديث شريف رهنماي خوبی در محبت ودوستی داشتن با آل بيت رسول هللا(صلی هللا عليه وسلم) وص حابه ک رام‬
‫(رضی هللا عنهم اجمعين ) ميباشد ‪ ،‬زيرا آل بيت پيامبر وصحابه اش تمامی تربيت يافتگان مکتب نبوت بودند ‪.‬‬
‫مولنا ميفرمايد ‪:‬‬
‫حب محبوب خدا حب خدا ست‬ ‫اين محبت ازمحبت ها جدا ست‬
‫محبت آل بيت پيامبر وصحابه کرام درحقيقت محبت خدا وپيامبرش ميباشد ‪ ،‬وانسان مسلمان کوشش مينمايد که هميشه‬
‫آنانرا درقلب خود دوست داشته باشد ‪.‬‬
‫حضرت عمران بن حصين (رضی هللا عنه) روايت ميکند که رس ول هللا(ص لی هللا عليه وس لم) ‪ .‬فرم ود ‪ :‬علی از من‬
‫است ومن از علی و او دوست هرمومن است ‪ .‬مشکاة المصابيح ص ‪564 :‬‬
‫حضرت ام سلمه (رضی هللا عنها) روايت ميکند که رسول هللا(ص لی هللا عليه وس لم) فرم ود ‪ :‬منافق ان علی را دوست‬
‫نميداشته باشند ‪ ،‬وهيچ مومنی او را بد نميبيند ‪.‬مشکاة المصابيح بروايت امام احمد بن حنل ص ‪564 :‬‬
‫همچن ان حض رت ام س لمه (رضی هللا عنها ) روايت ميکند که حض رت رس ول هللا(ص لی هللا عليه وس لم) فرم ود ‪:‬‬
‫هرکسی حضرت علی (رضی هللا عنه) را دشنام دهد ‪ ،‬مرا دشنام داده است ‪.‬‬
‫حض رت عبدهللا بن عم ر(رضی هللا عن ه) روايت ميکند که رس ول هللا(ص لی هللا عليه وس لم) به اب وبکرگفت ‪ :‬ای‬
‫ابابکرتو همراه من درغار(ثور) بودی وهمراه من در حوض (کوثر)هستی ‪ .‬مشکاة المصابيح ص ‪555 :‬‬
‫حضرت ابی سعيد (رضی هللا عن ه) ميفرمايد که رس ول هللا(ص لی هللا عليه وس لم) فرم ود ‪ :‬حسن حس ين س يد جوان ان‬
‫جنتی ها ميباشند ‪ ،‬مشکاة المصابيح ص ‪570 :‬‬
‫حضرت حذيفه (رضی هللا عنه) روايت ميکند که رسول هللا(صلی هللا عليه وس لم) فرم ود ‪ :‬که اين ماليکه ای است که‬
‫هيچگاهی به زمين نيامده بود ‪ ،‬ازخداوند اجازه خواس ته آمد تا ب رايم خوش خبری دهد که فاطمه س يده زن ان اهل جنت ب وده ‪،‬‬
‫وحسن وحسين سيدان جوانان اهل جنت ميباشند مشکاة المصابيح ‪571‬‬
‫حضرت عبدالرحمن بن عوف (رضی هللا عنه) ميفرمايد که رسول هللا(ص لی هللا عليه وس لم) فرم ود ‪ :‬اب وبکردرجنت‬
‫ميباشد ‪ ،‬وعم ردرجنت ميباشد ‪ ،‬وعثم ان درجنت ميباشد ‪ ،‬وعلی درجنت ميباش د‪ ،‬وطلحه درجنت ميباشد ‪ ،‬وزب ير درجنت‬
‫ميباشد ‪ ،‬وعب دالرحمن بن ع وف درجنت ميباشد وس عد بن ابی وق اص درجنت ميباشد ‪ ،‬وس عید بن زيد درجنت ميباشد ‪،‬‬
‫وابوعبيده درجنت ميباشد ‪ .‬مشکاة المصابيح ص ‪566 :‬‬
‫حض رت جميع پس رعمير ميگويد که به ن زد عمه ام بی بی عايشه (رضی هللا عنه ا) رفتم از او س وال نم ودم که ک دام‬
‫شخص را رسول هللا(صلی هللا عليه وسلم) زياد دوست داشت ‪ :‬گفت ‪ :‬بی بی فاطمه (رضی هللا عنها) را ‪ ،‬گفتم از م ردان کی‬
‫را زياد دوست داشت ‪ :‬گفت ‪ :‬شوهربی بی فاطمه را (حضرت علی کرم هللا وجهه) مشکاة المصابيح ص ‪570 :‬‬
‫حضرت ابی هري ره (رضی هللا عن ه) ميفرمايد که رس ول هللا(ص لی هللا عليه وس لم) فرم ود ‪ :‬من جعفر را دي دم که با‬
‫ماليکه ها درجنت پرواز مينمود ‪ .‬مشکاة المصابيح ص ‪570 :‬‬
‫حضرت علی (رضی هللا عنه) روايت ميکند که ازرسول هللا(صلی هللا عليه وسلم) شنيدم که فرمود‪ :‬بهترين زنان مريم‬
‫دخترعمران وخديجه دخترخويلد ميباشند ‪ .‬مشکاة المصابيح ص ‪573 :‬‬
‫حضرت ابی سلمه (رضی هللا عنه) روايت ميکند که بی بی عايشه (رضی هللا عنها) گفت که رسول هللا(صلی هللا عليه‬
‫وس لم) فرم ود ‪ :‬ای عايشه ! اينک حض رت جبريل ب رايت س الم ميفرس تد ‪ ،‬من گفت ‪ :‬وعليه الس الم ورحمة هللا ‪ ،‬فرم ود ‪:‬‬
‫پيامبرچيزی را ميديد که من نميديدم ‪ .‬مشکاة المصابيح ص ‪573 :‬‬

‫دوستان عزير روايت های زيادی درمورد احترام وم نزلت آل بيت رس ول هللا(ص لی هللا عليه وس لم) خانمها وص حابه‬
‫اش آم ده است ‪ ،‬که هرک دام درسی است ب رای مس لمانان تا محبت خ ويش را با همه بی نه ايت زي اد داش ته باشد ‪ ،‬و ما امت‬
‫محمد (صلی هللا عليه وسلم ) ب دون شک همه را ازج ان وفاميل خ ويش زي اد دوست داريم و با ايش ان محبت بی نه ايت زي اد‬
‫داريم ‪ ،‬زيرا دوستی ومحبت آنان موجب رضايت خداوند متعال (جل جالله) وپيامبرش ميگردد ‪.‬‬
‫اما درم ورد بعضی از روايت ه ای ت اريخی که درم ورد آنها گفته ش ده است ‪ ،‬همه را به خداوند متع ال (جل جالل ه)‬
‫محول نموده ‪ ،‬زيرا اوست که از همه حقايق آشکار وپنهان باخبرست ‪ ،‬وهرگاه ازآنها کدام اشتباهی ش ده باشد وظيفه ما طلب‬
‫دعا ومغفرت برای شان است ‪ ،‬بقيه محاس به آن ان به اعم ال ش ان وظيفه ما نه بلکه به ذات خداوند متع ال (جل جالل ه) متعلق‬
‫ميباشد ‪ ،‬وما مسلمانان به خاطرادب با خداوند متعال (جل جالله) در امورخاص وی مداخله نمی نماييم ‪.‬‬

‫‪121‬‬
‫فهرست اجمالی به اعتبار فصل ها فقط‬

‫فصل اول ‪ :‬ضرورت يا نياز انسان به دين ( نقش ايمان در زنده گــی )‬
‫فصل دوم ‪:‬دو نقطه مهم واساسي (وجود خالق)و( شناخت خالق حقيقي)‬

‫‪122‬‬
‫فصل سوم ‪ :‬فلسفـهء يكتا پرستي‬
‫فصل چهارم ‪ :‬حقيقت قـضا و قـدر‬
‫فصـل پنجـم ‪ :‬ايمان به قرآن عظيم الشان‬
‫فصـل ششم ‪ :‬امراض فکر وعقيده‬
‫فصـل هفتم ‪ :‬شخصيت ها در قرآن‬

‫نقش ايمان درتوجيه غرايز‬


‫‪ -1‬غريــزه تــدين ‪ :‬غري زه ء ت دين يکي ازنه اد ه اي الهي است که در وج ود هرانس اني فطرتا نهفته است ‪ ،‬که اين‬
‫موضوع را تحت عن وان خاصي بررسي خ واهيم نم ود ‪ ،‬ولي آنچه درينجا الزم است ب دانيم اينست که دين مق دس اس الم اين‬
‫غريزه را بصورت مثبت آن توجيه نموده ‪ ،‬وانسانرا از تشويش هـاي زياد با ذاتي معرفي ميدارد که ع الم ‪ ،‬ق وي ‪ ،‬بي ني از ‪،‬‬
‫مهربان و نهايت با رحم ميباشد ‪.‬‬
‫زماني يک مسلمان تمامي صفات پروردگار را دانسته برايش يك احساس قوي داخلي پيدا ميشود ‪ ،‬كه ارتباط وي را با‬
‫يك ذات بسيار نيرومند ‪ ،‬قوي ‪ ،‬عادل ‪ ،‬مهربان ‪ ،‬و صاحب قدرت برقرار ميسازد ‪ ،‬اين فرد مومن دو چيز مهمي را احساس‬
‫ميكند ‪:‬‬
‫نخست ارتباط با خالق همه ‪ :‬اين ارتباط يك پشتوانه قوي است زيرا اين مومن عقيده دارد که ارتب اط وي با ذاتي است‬
‫که خالق همه ‪ ،‬برهمه چيزحاکم ‪ ،‬پرورگار عالميان ‪ ،‬پادشاه روز جزا ‪ ،‬حکم رواي تم امي کاين ات ‪ ،‬زن ده کنن ده وميرانن ده ‪.‬‬
‫وازينکه وي به چنين ذاتي ايمان دارد ‪ ،‬و اورا با اخالص عبادت ميکند يقين دارد که ذات پروردگار متعال هميشه مدافع وي‬
‫بوده ‪ ،‬ونيازمندي ه ايش را در دنيا ويا هم در آخ رت تكميل مينمايد ‪ .‬که اين ارتب اط با ذات ق وي وب زرک اطمين ان قل بي را‬
‫برايش ايج اد ميکند ‪ ،‬از هيچکسي بجز خ الق خ ويش ترسي ن دارد ‪ ،‬هيچگ اهي س رتعظيم را به درگ اه کسي خم نک رده ‪ ،‬وبا‬
‫‪ 100‬فيصد اعتماد زنده گي خويش را به پيش ميبرد ‪.‬‬
‫ثانيا اطمينان قلبي در مقابل تمــامي وقــايع مثبت ومنفي جامعه ‪ :‬فرد م ومن با داش تن ايم ان ق وي به تم امي ص فات‬
‫خداوند در زنده گي خويش کامال مطمئن ميباشد ‪ ،‬هرگاه برايش مشکلي پيدا ميشود دست دعا به بارگاه پروردگار باال نموده ‪،‬‬
‫وخواستار حل مطلب خويش ميگردد ‪ ،‬البته دين مقدس اسالم ب رايش مياموزاند که هرگ اه طل بي داش تيد بايد آن را از هللا ( جل‬
‫جالله ) بخواهيد ‪ ،‬زي را خداوند ( جل جالله ) يگانه ذاتي است که بايد در مش کالت به وي رج وع نم ود وهمچن ان آن ذات‬
‫مقدس دعاي هيچ بندهء مومن خود را بدون جواب باقي نميماند ‪ ،‬اين فرد مومن ميداند که خواستهء وي به سه ش کل ب رآورده‬
‫ميشود ‪:‬‬
‫يا اين دعاي وي قبول شده و نتيجه ء آن فورا برايش داده ميشود ‪.‬‬
‫يا اين دعاي وي قبول شده و نتيجه ء آن در آينده برايش داده ميشود ‪،‬‬
‫ويا اين دعاي وي قبول شده و نتيجه ء در روز قيامت برايش داده ميشود ‪.‬‬
‫بناء اين فرد مومن در هر سه حالت خداوند را شکر ميکند ‪ ،‬زيرا يقين دارد که نتيجه حالي دعاي وي به نفعش ب وده ‪،‬‬
‫و هرگاه نتيجه تأخير ميگردد نيز به نفع اوست ‪ ،‬زيرا انسان بسا اوق ات چ يزي را در ح ال ميخواهد ‪ ،‬درحاليکه آن چ يز در‬
‫آينده ب رايش مفيد ميباشد ‪ ،‬له ذا يقين دارد که خداوند آرزويش را وق تي بر آورده ميس ازد که به نفعش باشد ‪ .‬وهرگ اه ن تيجهء‬
‫دعايش در حال وآينده بر أورده نشد ‪ ،‬يقين دارد که خداوند به اساس مهرباني اش پاداش دعايش را در روز قيامت خواهد داد‬
‫که منفعت آخرت بهترست نسبت به منفعت دنيا‪.‬‬
‫اين طرز عقي دهء م ومن يک ن وع راحت قل بي واطمين ان ميبخشد ‪ ،‬وم ومن حقيقي در کاس تي ه اي زن ده گي هيچگ اه‬
‫احساس نا اميدي نميکند ‪.‬‬
‫يک مومن ميداند كه پروردگار عالم حق مظلوم را از ظالم ميگيرد ‪ .‬وهرگاه ظلمي درحق او شود ونتواند حق خود را‬
‫از ظالم بگيرد ‪ ،‬مايوس نشده صبر نموده ‪ ،‬و منتظر جزايي براي آن ظالم ميشود که خداوند بيان داشته است ‪.‬‬

‫‪123‬‬
‫ولي برعکس هرگ اه كسي دي انت نداش ته ‪ ،‬در هنگ ام م واجهت به مش كالت وپ رابلم ه اي زن ده گي راه نج ات نيابد ‪،‬‬
‫باآلخره دست به خود كشي ميزند ‪.‬‬
‫ايمان راستين سبب قناعت ميگردد ‪ :‬احصائيه هاي بس يار زي ادي در دست داريم كه در كش ورهاي بس يار پيش رفته و‬
‫مترقي نسبت ضعف ديانت و يا هم عقيده نداشتن به خالق ‪ ،‬درهنگام روبرو شدن به مشكالت ‪ ،‬جوان ان زي ادي دست به خ ود‬
‫كشي ميزنند ‪ ،‬ولي برعكس آن ميبينم كه دركشورهاي بسيار فقير‪ ،‬تعداد مردمان خود كشي كننده بسيار كم است ‪ ،‬زيرا ايم ان‬
‫قوي به ذات پروردگار ‪ ،‬سبب قناعت در بسياري از مشكالت ميشود ‪ ،‬مثال ‪ :‬وقتي يك مؤمن در بايسكل س وار ش ده به درس‬
‫ميايد در مقابل خويش شخص ديگري را ميبيند كه با موتر زيبا و پ رقيمت به وظيفه خ ويش م يرود ‪ ،‬اين م ؤمن يقين دارد كه‬
‫داشتن بايسكل از پول حالل بهتراست ‪ ،‬نسبت به بدست آوردن موتر بسيارزيبا ‪ ،‬از راه نا مشروع ‪ ،‬او به اين عقي ده است كه‬
‫من از مق دار پ ول بايس كلم در مقابل خداوند جوابگ و ميباشم و او از هم ان ث روت خ ويش ج واب خواهد داد ‪ .‬ب دين ص ورت‬
‫مأيوس نشده بلكه منتظر در يافت پول حالل بوده تا موتري خريداري كند ‪ ،‬و هرگاه بازهم پول حالل نيافت به همان بايس كل‬
‫قناعت ميكند زيرا نداشتن موتر بهتر است نسبت به داشتن آن از پول حرام ‪.‬‬
‫همچنان اين مسلمان عقيده دارد که تقسيم رزق وروزي ‪ ،‬به اساس مقدرات الهي ب وده ‪ ،‬وانس ان با س عي وتالش خ ود‬
‫ميتواند رزق حالل بدست آورد ‪ ،‬ولي او نميتواند که ازآنچه برايش مقررشده ‪ ،‬زياده حاصل کند ‪ ،‬بناء با وج ود س عي وتالش‬
‫‪ ،‬به همان مقدار رزق خويش قناعت مينمايد ‪ ،‬وهمين قن اعت را تم امي دانش مندان روانشناسي ‪ ،‬اس اس تم امي خوش بختي ها‬
‫ميدانند ‪.‬‬
‫شاعرمعروف زبان پارسي عمرخيام اين مطلب را چنين توضيح ميدهد ‪:‬‬
‫وزخوردن غم بجزجگر خون نشود‬ ‫از رفته قلم هيچ دگـرگون نـشود‬
‫يک ذره ازآنچه هست افزون نشود‬ ‫گردرهمه عمر خويش خونابه خوري‬
‫ايمان سبب عدم ترس وخــوف از مخلوقــات ميشــود ‪ :‬عقي ده اس المي مومنا ن را ب دين عقي ده توجيه مينمايد که انس ان‬
‫نميتواند براي کسي نفع ويا ضرري را جلب نمايد ‪ ،‬مگر اينکه چيزي براي او مقدرشده باشد ‪.‬‬
‫س ( رضي هللا عنهما ) ميفرمايد كه روزي در عقب پي امبر ( ص لى هللا عليه وس لم ) ب ودم ‪،‬‬ ‫حض رت عبدهللا ْب ِن َعبَّا ٍ‬
‫برايم گفت ‪ :‬اي پسرك ! من برايت كلماتي را ياد ميدهم آنرا حفظ نما ‪ ،‬تاخداوند ( جل جالله ) ترا حفظ نمايد و هميشه ب اتو‬
‫باشد ‪:‬‬
‫‪ -‬هرگاه مشكلي داشتي از خداوند متعال حل آنرا طلب نما ‪.‬‬
‫‪ -‬هرگاه كمك ميخواستي از خداوند كمك بخواه‬
‫‪ -‬بدانكه هرگاه تمامي م ردم با هم اتف اق نمايند تا ب راي ت ونفعي برس انند ‪ ،‬نفعي رس انده نميتوانند مگر آنچه را خداوند‬
‫متعال( جل جالله ) برايت تع يين نم وده است ‪ ،‬وهرگ اه همه اتف اق نمايند كه ب راي تو ض رري برس انند ‪ ،‬بجز آنچه را خداند‬
‫( جل جالله ) برايت نوشته است كرده نميتوانند قلم ها برداشته شده ‪ ،‬و كتابها خشك گرديده است ) (‪)1‬‬
‫اين اساسات عقيدتي اسالم براي همهء مومنان درس قناعت داده که نتيجه آن اطمينان قلبي است که ب ار آرن دهء تم امي‬
‫راحت ها است ‪.‬‬
‫‪ -2‬غريزه بقاي نفس ‪ :‬اين غريزه شامل بخش ه اي برت ري ج ويي ‪ ،‬غري زه تملک ‪ ،‬و عالقمن دي به تش ويق وغ يره‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫غريزهء برتري جويي‪ :‬انسان به اساس قوانين فطري الهي ‪ ،‬داراي غريزه برت ري ج ويي و پيش تازي ميباشد ‪ ،‬هميشه‬
‫عالقمنداست تا ازديگران برتر وبهتر باشد ‪ ،‬دين مقدس اس الم ب راي ارجگ ذاري به مق ام انس ان ‪ ،‬اين غري زه را رد نك رده ‪،‬‬
‫بلكه با توجيه مثبت دين (رقابت سالم) اين غريزه را به گونه درست آن بكار ميان دازد ‪ ،‬ق رآن ك ريم ميفرمايد ( َولَ وْ َش ا َء هَّللا ُ‬
‫ت ) هرگاه خداوند ميخواست ش ما را يك امت ميس اخت ‪ ،‬ولي ش ما‬ ‫لَ َج َعلَ ُك ْم أُ َّمةً َو ِ‬
‫اح َدةً َولَ ِك ْن لِيَ ْبلُ َو ُك ْم فِي َما آتَا ُك ْم فَا ْستَبِقُوا ْال َخ ْي َرا ِ‬
‫را درآنچه برايتان عنايت فرموده است ازمايش ميكند پس در نيکي ها پيشتازي نماييد المائدة ‪48 /‬‬
‫انسان با ايمان ‪ ،‬با رقابت هاي سليم در امور نيك پيشتازي مي کند ‪ .‬دين مقدس اسالم اين بخش غرايز را توجيه مثبت‬
‫نموده ‪ ،‬و براي پيروان خط فکري نبوي ‪ ،‬برتريت را در امور مثبت بيان ميدارد ( ان اکرمکم عند هللا اتقاکم ) برتريت انسان‬
‫مومن در تقوايش نهفته است ‪ ،‬ومومنان حقيقي کوشش ميکنند که در تمامي امور زنده گي برتريت خ ويش را در تق وا حاصل‬
‫نمايند ‪.‬‬
‫صحابه ك رام ( رضي هللا عنهم اجمعين ) با دانس تن مقاصد حقيقي دين مق دس اس الم در امورايم اني (خ ير) نس بت به‬
‫ديگران برتري وپيشتازي مينمودند ‪ ،‬حضرت عمر(رضي هللا عنه) ميفرمايد ‪:‬‬
‫من هميشه ميخواستم تا نسبت به حض رت ابي بكرص ديق (رضي هللا عن ه) در نيکي ها ‪ ،‬وانج ام ام ور نيک واخالقي‬
‫سبقت نمايم ‪ ،‬هرگاه ازمريضي خبرميشدم فورا بدانجا رفته ‪ ،‬تا مطابق سنت پيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) مريض را عيادت‬
‫نمايم ‪ ،‬هرگاه به خانه مريض ميرسيدم ميديدم‬

‫‪124‬‬
‫‪-------------------------------------‬‬
‫ال يَا‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم يَوْ ًما فَقَ َ‬
‫ُول هَّللا ِ َ‬
‫ِ‬ ‫س‬ ‫ر‬
‫َ‬ ‫فَ‬ ‫ْ‬
‫ل‬ ‫َ‬
‫خ‬ ‫ُ‬
‫ت‬ ‫ن‬ ‫ْ‬ ‫ُ‬
‫ك‬ ‫ل‬‫َ‬ ‫ا‬ ‫َ‬ ‫ق‬ ‫عباس‬ ‫بن‬ ‫‪ -1‬ترجمه ء اين حديث شريف است ‪ :‬عن عبدهللا‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫أْل‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫هَّلل‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫تَ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ك إِذا َسأل فاسْألْ َ َوإِذا ا ْست َعن فا ْست ِعن بِا ِ َواعل ْم أن ا َّمة ل وْ‬‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫تَ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ك احْ فَ ْ‬
‫ظ هَّللا َ ت َِج ْدهُ ت َجاهَ َ‬ ‫ظ هَّللا َ يَحْ فَ ْ‬
‫ظ َ‬ ‫ت احْ فَ ْ‬ ‫ك َكلِ َما ٍ‬ ‫غُاَل ُم إِنِّي أُ َعلِّ ُم َ‬
‫ك إِاَّل بِ َش ْي ٍء‬ ‫ض رُّ و َ‬ ‫ك بِ َش ْي ٍء لَ ْم يَ ُ‬ ‫َ‬
‫ك َولَوْ اجْ تَ َمعُوا َعلَى أ ْن يَضُرُّ و َ‬ ‫هَّللا‬
‫ك إِاَّل بِ َش ْي ٍء قَ ْد َكتَبَهُ ُ لَ َ‬ ‫ك بِ َش ْي ٍء لَ ْم يَ ْنفَعُو َ‬ ‫ت َعلَى أَ ْن يَ ْنفَعُو َ‬ ‫اجْ تَ َم َع ْ‬
‫ص ِحي ٌح ) ترمذي شريف ‪ ،‬حديث ‪2440‬‬ ‫َ‬ ‫ٌ‬
‫ن‬ ‫س‬
‫َ َ‬ ‫ح‬ ‫ٌ‬
‫يث‬ ‫د‬‫ح‬
‫َ َ َِ‬‫ا‬ ‫َ‬
‫ذ‬ ‫ه‬ ‫ل‬ ‫ا‬‫َ‬ ‫ق‬ ‫فُ‬ ‫ح‬
‫ُ‬ ‫الصُّ‬ ‫ْ‬
‫ت‬ ‫َّ‬ ‫ف‬‫ج‬ ‫و‬
‫ُ َ َ‬ ‫م‬ ‫اَل‬ ‫ْ‬
‫ق‬ ‫َ‬ ‫أْل‬‫ا‬ ‫ت‬ ‫ْ‬ ‫ع‬ ‫ف‬ ‫رُ‬ ‫ك‬ ‫ي‬‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ل‬ ‫ع‬ ‫هَّللا‬
‫قَ ْد َكتَبَهُ ُ َ َ ِ َ‬

‫كه حض رت ابوبكرص ديق (رضي هللا عن ه) قبال درآنجا حض ور دارد ‪ ،‬وبه همين س ان وق تي ميخواس تم درنمازه اي‬
‫جماعت نسبت به وي سبقت نمايم ‪ ،‬ميدي دم كه حض رتش نس بت به من قبال به مس جد تش ريف آورده است ‪ ،‬وبه اين اس اس او‬
‫هميشه نسبت به من در امور خ ير س بقت مينم ود ‪ .‬روزي پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم ) مس لمانانرا امر نم ود تا از ام وال‬
‫خ ويش در راه خداوند (جل جالله ) مص رف نمايند ‪ ،‬همه به من ازل خ ود رفته و ب راي آوردن ام وال خ ويش پرداختند ‪ ،‬من‬
‫خواستم كه درين روز ‪ ،‬نسبت به حضرت ابي بكر سبقت نموده ‪ ،‬بخود گفتم كه مال يك چيز شيرين است ‪ ،‬و ش ايد انس ان در‬
‫ساير عبادتهاي رايگان بخوبي بتواند كه حكم الهي را مراعات نمايد ‪ ،‬ولي در قسمت اموال بسياري كسان ‪ ،‬نميتوانند به س اده‬
‫گي احكام الهي را رعايت نمايند ‪ ،‬وبا چنين فكر ‪ ،‬تمامي اموال منزل خويش را به دوحصه تقس يم نم ودم ‪ ،‬نصف آن را ب راي‬
‫فاميل خ ويش گذاش تم ونصف ديگر را به ن زد رس ول اك رم آوردم ‪ ،‬ومنتظر ب ودم كه ابو بكر چي ميكند ‪ ،‬دي دم كه ابو بكر‬
‫(رضي هللا عنه) تمامي ام وال خ ود را آورده ودرراه خداوند ( جل جالله ) مص رف نم ود ‪ ،‬وزم اني پي امبر( ص لي هللا عليه‬
‫وسلم) از اوپرسيد كه براي اوالد هايت چي مانده اي ؟ گفت ‪ :‬خدا وپيامبرش را به آنان گذاشته ام ‪.‬‬
‫بدين اساس مؤمنان حقيقي با رقابت ه اي س الم ‪ ،‬درعب ادت پروردگ ار( جل جالله ) ودس تگيري مس تمندان ‪ ،‬يتم ان و‬
‫بينوايان ‪ ،‬رضايت الهي را كسب مينمايند و بدين ش كل هم غ رور وتك بر از قلبه اي ه اي ش ان دور ميگ ردد ‪ ،‬وهـم ســعادت‬
‫وخوشبختي دنيا وآخرت را نصيب ميشوند ‪.‬‬
‫اين انسان هم براي خود وهم براي ديگران مصدر خدمات عالي ميباشد ‪ ،‬زيرا وي با درك حقانيت دين مقدس اس الم ‪،‬‬
‫وعدم اختصار زنده گي ‪ ،‬تنها در چند روز دنيا ‪ ،‬كوشش ميكند تا براي آخرت خ ود ذخ يره داش ته باشد ‪ ،‬اين فكر مثبت ‪ ،‬وي‬
‫را به يك سلسله امورايماني ميكشاند كه عبارت از قن اعت ‪ ،‬عفت ج ويي ‪ ،‬تواضع ‪ ،‬ايث ار ‪ ،‬بخشش ‪ ،‬ص بر ‪ ،‬شكس ته نفسي ‪،‬‬
‫وغيره ميباشد كه انسانرا از تسليمي به ماديت و سركشي ها نجات داده ‪ ،‬او را به مقام عالي انساني كه برتريت از فرشته گان‬
‫ميباشد ‪ ،‬ميرساند ‪.‬‬
‫آل بيت پيامبر وصحابه كرام ( رضي هللا عنهم ) با استفاده از دروس گرانبهاي پوهنتون نب وي ‪ ،‬به چ نين مق ام رس يده‬
‫بودند ‪ ،‬آنان با درك اين حقيقت ها درهنگام قرباني ها ومسؤوليت ها ‪ ،‬درنخستين صفوف قرار ميگرفتند ‪ ،‬ودر هنگام گ رفتن‬
‫امتيازات (غنيمت و صالحيت ) درآخر صف قرار ميداشتند ‪ ،‬واين قناعت به اندازهء رسيده بود كه زم ان دسترسي به ام وال‬
‫‪ ،‬بازهم دست خود را از اندك شبهه نگهميداشتند ‪ ،‬بگونه مثال ‪:‬‬
‫درجنگ بدر نخستين کسانيکه براي مب ارزه برآمدند هرسه از آل بيت پي امبر( ص لي هللا عليه وس لم) بودند ( حض رت‬
‫حمزه ‪ ،‬حضرت ابوعبيده و حضرت علي بن ابي طالب ) رضي هللا عنهم اجمعين ‪.‬‬
‫حضرت ابو بكر صديق (رضي هللا عنه) مانند ساير كارمندان ‪ ،‬ماهانه ‪ 100‬درهم معاش داشت ونميتوانست كه تمامي‬
‫مصارف وضرورات خويش را برآورده سازد ‪ ،‬روزي خانمش ب رايش يك ق اب ش يريني را ت رتيب داده درمق ابلش گذاشت ‪،‬‬
‫حضرتش پرسيد ‪ :‬پول اين را ازكجا نموده است ؟ همسرش گفت ‪ :‬من ازپول معاش ‪ ،‬ازمصارف خانه كم نمودم ‪ ،‬ومبلغ پنج‬
‫درهم را ذخيره نمودم ‪ ،‬وبرايتان اين خوردني را تهيه کردم ‪ ،‬ابوبكرصديق فورا به نزد مسؤول معاش ات رفته وامر نم ود تا‬
‫پنج درهم را از معاش او كم سازد ‪ ،‬زيرا ‪ 95‬درهم مصارف منزلش را كفايت ميكند ‪.‬‬
‫همچنان شبي حضرت اميرالمؤمنين علي (رضي هللا عنه) مصروف بازرسي امور دولت بودند ‪ ،‬و دونفري به ن زدش‬
‫آمده ‪ ،‬برايش گفتند كه ما براي ديدن شما آمده ايم ‪ .‬حضرتش برخواسته وچراغ را خاموش نمود ‪ ،‬وبه عوض آن ‪ ،‬ازم نزلش‬
‫چراغ شخصي خود را طلب نمود ‪ ،‬آنان پرس يديد كه چ را اين چ راغ را خ اموش نموديد ؟ او درپاسخ ش ان گفت ‪ :‬اين چ راغ‬
‫مرب وط بيت الم ال مس لمانان است كه ب راي من غ رض اج راي وظ ايف رس مي ام انت داده ش ده است ‪ ،‬اكن ون كه با ش ما‬
‫درامورشخصي صحبت ميكنم ‪ ،‬حق ندارم ازين چراغ استفاده كنم ‪ ،‬وخواستم به عوض آن چراغ دول تي ‪ ،‬از چ راغ شخصي‬
‫خودم كه ازمصرف جيبم ميباشد ‪ ،‬استفاده نمايم ‪.‬‬

‫‪125‬‬
‫صحابه كرام با دانستن اين حقايق ‪ ،‬تمامي اعمال خويش را مطابق مبادي اسالمي عيار نمودند وتوانستند كه ازامتح ان‬
‫سخت دنيوي به خوبي وموفقيت بدر آيند ‪.‬‬
‫برعكس كسانيكه غريزه برتري جويي خود را به اس اس ه دايات الهي ت رتيب وتنظيم نميكنند ‪ ،‬وبه ع وض اس تفاده از‬
‫راه هاي مشروع ‪ ،‬غرايز برتري جويي خود را ‪ ،‬به گونهء منفي به كار ميبرند ‪ ،‬به ع وض اينكه خ دمتي به جه ان وبش ريت‬
‫نمايند ‪ ،‬برتريت خويش را درقتل ‪ ،‬استعمار ‪ ،‬اشغال كشورهاي ديگران ‪ ،‬وريختاندن خون ساير انسانها ميبينند ‪ ،‬وبدين اساس‬
‫به عوض اينكه به مقام عالي انساني رسند ‪ ،‬خاصيت حيوانيت را حاصل ميكنند ‪ ،‬آنهم حيوانات بسيار پستي مانند گ زدم هايكه‬
‫نيش شان نه از پي كين بوده ‪ ،‬بلكه اين زهرريزي جزء سرشت و طبيعت شان ميشود ‪ .‬اين منفي گرايي در برتري جويي ها‬
‫‪ ،‬جهان امروزي را تهديد نموده ‪ ،‬و به عوض اينکه انسانهاي معاصر هزاره سوم ‪ ،‬با وجود داشتن امکانات عالي زن ده گي ‪،‬‬
‫مانند برادر ودوست زنده گي نموده ‪ ،‬وپيشرفت وتقدم س اينس وتکن الوژي را درخ دمت انس انيت ق رار دهند ‪ ،‬ب رعکس زور‬
‫داران خون فقيران را ريخته ‪ ،‬و علماي ماده پرست ‪ ،‬اطفال معصوم وبي گناه را شکار نموده ‪ ،‬واز اعضاي بدن آن ان ب راي‬
‫زنده گي پير مندان ثروت مند استفاده ميکنند ‪ ،‬کشور ه اي بس يار پيش رفته به ع وض تق ديم خ دمات ع الي به انس انيت ‪ ،‬همه‬
‫روزه ب راي حص ول اس لحهء بيش تر ک ار نم وده واين حق را ص رف ب راي خ ود ث ابت مينمايند ‪ ،‬وبا اس تفاده از ين اس لحه‬
‫خطرناک انسانيت را تهديد ميکنند ‪ ،‬و به عوض اينکه انسان امروزي در فضاي صلح وآشتي زن ده گي نمايد ‪ ،‬به اس اس ظلم‬
‫وتجاوز بعضي ازين قدرتمندان به انتق ام ميبرايند و دامنه جنگ هن وز هم بيش تر ش ده و اس تعمال اس لحه کش تار دس ته جمعي‬
‫هرلحظه انسان را به خوف وترس ميکشاند‪.‬‬
‫غريزهء مالك شدن پول ‪ ،‬مال وغيره‪ :‬انسان به اساس خلقت ذاتي خويش داراي غريزه تملك ميباشد ‪ ،‬كه به اساس اين‬
‫غريزه هركسي عالقمند داشتن مال وسرمايه خاص وويژهء خ ويش ب وده ‪ ،‬كه درين قس مت دين مق دس اس الم اين غري زه را‬
‫توجيه مثبت نموده ‪ ،‬تا ازطرق مثبت ‪ ،‬مشروع و حالل برآورده گردد ‪ ،‬وزماني هم انسان مؤمن نتواند كه بصورت مش روع‬
‫چيزي را بدست آورد قناعت را پيشه ساخته ‪ ،‬به اين يقين ايماني ميباشد ‪ ،‬كه شايد درنداش تن چ نين چ يزي منفعت وي باشد ‪،‬‬
‫زيرا خداوند (جل جالله) ذات مهربان است كه براي هركس مطابق اس تعدادش چ يزي ميدهد ‪ ،‬و وهرگ اه ب راي كسي چ يزي‬
‫ندهد ‪ ،‬يا عوضش را درآينده برايش ميدهد ‪ ،‬وياهم بهتراز آنرا در روز آخرت نصيبش ميگرداند ‪ ،‬بناء درهردوصورت ک دام‬
‫نقصاني متوجه اين مومن نميباشد ‪.‬‬
‫برعكس كسانيكه اين قانون الهي را درغري زه ء تملك خ ويش م ورد توجه ق رار نميدهند ‪ ،‬ميخواهند تا بهر ش كل كه‬
‫باشد ‪ ،‬خود را صاحب ثروت وم ال نمايند ‪ ،‬وتم امي خواهش ات خ ويش را حتما بر آورده س ازند ‪ .‬اين ط رز انديشه ء منفي‬
‫آنانرا به راه هاي غلط تشويق نموده ‪ ،‬وباآلخره آنان كوشش ميكند براي منفعت وحاصل نم ودن خواهش ات خ ويش ‪ ،‬دست به‬
‫جنايات بسيار زيادي زنند‪.‬‬
‫غريزهء بقاي نوع ‪ :‬اين غريزه که در داشتن اوالد وفاميل ميباشد غالبا مربوط بحث نياز مندي هاي اجتم اعي ميباشد‬
‫که در آنجا شرح ميگردد ‪.‬‬
‫نتيجه مطلب ‪ :‬با توجه به تمامي توجيه ات مثبت دين مق دس اس الم درعرصه ه اي معن وي وج ود انس ان ب دين نتيجه‬
‫ميرسيم که ارشادات الهي نوعي از رضايت کامل را براي انسان به بار مياورد که اين رض ايت وقن اعت از ح الت زن ده گي‬
‫سبب خوشبختي انسان در دنيا وآخرت ميگردد ‪.‬‬
‫به اساس ارشادات فوق ‪ ،‬دين مقدس اس الم دي ني است که دوبخش م ادي ومعن وي وج ود انس ان را با توجيه ات مثبت‬
‫خويش به سوي خوشبختي هاي ميکش اند ‪ ،‬وموض وع ت رک دنيا (رهب انيت) دردين مق دس اس الم ‪ ،‬وج ود ن دارد ‪ ،‬مس لمانان‬
‫درنماز هاي خويش ميخوانند که (ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفي اآلخرة حسنة وقنا عذاب النار ) پروردگارا براي ما نيکي ه اي‬
‫دنيا وآخرت را نصيب گردان ‪ ،‬وما را از عذاب آتش نگهدار ‪.‬‬
‫درحديث شريف روايت است که پي امبر ( ص لی هللا عليه وس لم ) مي ان س لمان وابی دردا پيم ان ب رادری ق ايم نم ود ‪،‬‬
‫روزی سلمان به منزل ابی الدرداء تشريف برد ‪ ،‬متوجه شد که خانمش بسيار پريشان است ‪ ،‬ازو علت پريشانی اش را پرسيد‬
‫‪ .‬گفت ‪ :‬برادرت ابوالدرداء به امور دنيا عالقمند نميباشد ‪ ،‬او برايش غذايی تهيه نم ود ‪ ،‬وب رايش گفت ‪ :‬بخ ور‪ .‬او گفت ‪ :‬من‬
‫روزه دارم ‪ .‬س لمان گفت ‪ :‬من تاوقتيکه ش ما غ ذا نخوريد غ ذا نميخ ورم ‪.‬ابوال درداء غ ذا خ ورد ‪ .‬وق تی شب شد ‪ ،‬ابوال دردا‬
‫ميخواست که تمامی شب عبادت کند ‪ ،‬سلمان برايش گفت ‪ :‬برو واستراحت نما ‪ ،‬او رفته استراحت نم ود ‪ ،‬وق تی آخرشب شد‬
‫سلمان برايش گفت اکنون برخيز ونمازبخوان ‪.‬‬
‫سلمان برايش گفت ‪ :‬خداوند بااليت حق دارد ‪ ،‬نفست بااليت حق دارد ‪ ،‬وفاميلت بااليت حق دارد ‪ .‬بناء برای هر کدام‬
‫حقش را ادا نما ‪.‬‬
‫سپس به نزد پيامبر( صلی هللا عليه وسلم ) و برايش اين موضوع را بيان داشت ‪ ،‬آنحض رت فرم ود که س لمان راست‬
‫گفته است ‪ )1(.‬به اساس اين حديث شريف کسانيکه گمان ميکنند که ما بخاطر رضايت خداوند نفس خود را ميکشيم ‪ ،‬ارتباط‬

‫‪126‬‬
‫فاميلی را ترک نموده مشغول عب ادت ميش ويم ‪ ،‬حقيقت ايم ان را درک نک رده اند ‪ .‬زي را دين مق دس اس الم دين متوسط ب وده‬
‫‪،‬تمامی امور حياتی انسان را مساويانه ترتيب وتنظيم مينمايد ‪.‬‬

‫‪-------------------‬‬
‫ان أَبَا ال َّدرْ دَا ِء فَ َرأَى أُ َّم‬ ‫زَار َس ْل َم ُ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم بَ ْينَ َس ْل َمانَ َوأَبِي ال َّدرْ دَا ِء فَ َ‬
‫(آخَى النَّبِ ُّي َ‬
‫اجةٌ فِي ال ُّد ْنيَا فَ َجا َء أَبُو ال َّدرْ دَا ِء‬ ‫ْس لَهُ َح َ‬ ‫ت أَ ُخوكَ أَبُو ال َّدرْ دَا ِء لَي َ‬ ‫ك قَالَ ْ‬ ‫ْ‬
‫ال لَهَا َما َشأنُ ِ‬ ‫ال َّدرْ دَا ِء ُمتَبَ ِّذلَةً فَقَ َ‬
‫َب أَبُو‬‫ال فَأ َ َك َل فَلَ َّما َكانَ اللَّ ْي ُل َذه َ‬ ‫ْ‬
‫ال َما أَنَا بِآ ِك ٍل َحتَّى تَأ ُك َل قَ َ‬ ‫ال فَإِنِّي َ‬
‫صائِ ٌم قَ َ‬ ‫ال ُكلْ قَ َ‬ ‫صنَ َع لَهُ طَ َعا ًما فَقَ َ‬ ‫فَ َ‬
‫صلَّيَا فَقَ َ‬
‫ال لَهُ‬ ‫ان قُ ْم اآْل نَ فَ َ‬ ‫ال َس ْل َم ُ‬
‫آخ ِر اللَّي ِْل قَ َ‬ ‫ال نَ ْم فَلَ َّما َكانَ ِم ْن ِ‬ ‫ال نَ ْم فَنَا َم ثُ َّم َذه َ‬
‫َب يَقُو ُم فَقَ َ‬ ‫ال َّدرْ دَا ِء يَقُو ُم قَ َ‬
‫ق َحقَّهُ فَأَتَى النَّبِ َّ‬
‫ي‬ ‫ان إِ َّن لِ َربِّكَ َعلَ ْيكَ َحقًّا َولِنَ ْف ِسكَ َعلَ ْيكَ َحقًّا َوأِل َ ْهلِكَ َعلَ ْيكَ َحقًّا فَأ َ ْع ِط ُك َّل ِذي َح ٍّ‬ ‫َس ْل َم ُ‬
‫ان ) حديث نمبر ‪ 1832‬بخاري‬ ‫ق َس ْل َم ُ‬ ‫ص َد َ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم َ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم فَ َذ َك َر َذلِكَ لَهُ فَقَ َ‬
‫ال النَّبِ ُّي َ‬ ‫َ‬
‫شريف ‪.‬‬

‫‪127‬‬

You might also like