زن در آينه قرآن پوهنحی حقوق وعلوم سياسی

You might also like

Download as doc, pdf, or txt
Download as doc, pdf, or txt
You are on page 1of 156

‫افغانستان كابل‬

‫ء‬ ‫زن درآينه‬


‫قرآن و اسالم‬

‫مؤلف ‪ :‬پوهنيار عبدالظاهر‬


‫استاد پوهنحي شرعيات پوهنتون کابل‬
‫سال ‪ 1426 :‬هـ ق‬

‫‪0‬‬
‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬
‫(إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَ اتِ‬
‫وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِ عَاتِ‬
‫وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَ افِظِينَ فُ رُوجَ ُهمْ‬
‫وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِ رَةً وَأَجْ رًا‬
‫عَظِيمًا)‬
‫ـدا‬
‫ـان خـ‬ ‫ـردانى كه مطيع فرمـ‬‫ـان مؤمنه ‪ ،‬مـ‬ ‫ـردان مؤ من وزنـ‬ ‫مردان مسلمان وزنان مسلمان ‪ ،‬مـ‬
‫ـ شكيبا‬‫ـ وزنان راستگو ‪ ،‬مردان صابرو‬ ‫هستندوزنانى كه از فرمان حق اطاعت مى كنند ‪ ،‬مردان راستگو‬
‫و زنان صابر و شكيبا ‪،‬مردان با خشوع و زنان با خشوع ‪ ،‬مردان انفاقگر و زنان انفاق كننده‪ ،‬مــردانى‬
‫ـتى حفظ مى‬ ‫ـودگى به بيعفـ‬
‫ـ كه دامان خود را از آلـ‬
‫ـ كه روزه مى دارند‪،‬مردانى‬ ‫ـ و زنانى‬
‫كه روزه ميدارند‬
‫ـدا مى كنند ‪.‬‬
‫كنند‪ ،‬وزنانى كه عفيف و پاكند ‪ ،‬مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند‪،‬وزنانى كه بسيار ياد خـ‬
‫األحزاب ‪35/‬‬

‫پيشگفتار‬
‫مقام وشخصيت حقيقي زن در دين مقدس اسالم تثبيت شده ‪ ،‬زيرا زن‬
‫دراسالم وسيله نه بلكه هدف ميباشد ‪ ،‬جنت زير پاي مادران است ‪.‬‬
‫مادرست كه با يك دست گاهواره وبادست ديگرجهان را به حركت‬
‫مياورد ‪ .‬وهمسراست كه نصف ايمان شوهرش را تكميل ميكند ‪.‬‬

‫مقدمه‬

‫‪1‬‬
‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬
‫ـ اسالم حضــرت محمد‬ ‫ـ بر پيامبر‬ ‫حمد وثنا مر خداوند (جل جالله) را كه خالق جهان است ‪،‬ودرود وسالم‬
‫ـرامي اش‬ ‫ـحاب گـ‬ ‫ـرآل بيت وأصـ‬ ‫ـان است وبـ‬ ‫ـ ورحمت براي عالميـ‬ ‫(صلي اهلل عليه وسلم ) كه بهترين مخلوقات‬
‫اجمعين‪.‬‬
‫ـ متعال ( جل جالله ) يك موضوع اساسي را كه وظيفه هر انسان با دانش است بيان‬ ‫دوستان عزيز‪ :‬خداوند‬
‫ـما‬ ‫ـؤوال) شـ‬ ‫ـ كل اولئك كان عنه مسـ‬ ‫داشته ميفرمايد‪(:‬وال تقف ما ليس لك به علم إن السمع والبصروالفواد‬
‫ـ نكنيد ‪،‬زيرا گوشها‪،‬چشمان و قلب هاي تــان همه درمقابل ذات‬ ‫درتمامي امور تان بدون علم وفهم توقف‬
‫ـ دارند ‪.‬‬
‫پروردگار مسؤوليت‬
‫ـ چيزي ابــراز نظر نمــوده و يا هم‬ ‫به اساس اين حكم الهي هرگاه كسي بدون بحث وتحقيق درمورد‬
‫ـ امور مختلف قضــاوت‬ ‫ـ و حق طلبي در مورد‬ ‫ـ داشت مسؤوليت‬ ‫ـ نمايد ‪ ،‬درحقيقت بدون درنظر‬ ‫اعتراضي‬
‫نموده ‪ ،‬كه درروز آخرت درمقابل تمامي مخلوقات عواقب اين بي مسؤوليتي را خواهد ديد ‪.‬‬
‫ـالم شك‬ ‫ـمنان اسـ‬‫ـور اگرچه بعضي از دشـ‬ ‫ـ است كه در تمامي امـ‬ ‫ـ وبافهم‬
‫شايسته هرمسلمان دانشمند‬
‫وشبهه را ايجاد نمايند ‪ ،‬ويا با بهانه هاي مختلف ذهن آنانرا خراب ســازند ‪ ،‬تحقيق وبحث نمايند ‪ ،‬و بعد‬
‫ـ متعال ( جل جالله ) ميفرمايد كه (إنا هديناه‬
‫ازفهم حقيقت آن موضوع درمورد ابراز نظر نمايند ‪ .‬زيرا خداوند‬
‫السبيل إما شاكرا و إما كفورا) ما را ه را براي همه نشان داديم ‪ ،‬بعضي ها شــكر ميكنند و بعضي ها هم‬
‫ـ ‪ ،‬وانسان ها‬ ‫كافر ميشوند ‪ .‬زيرا دانستن حقايق ‪ ،‬انسانهاي حق طلب را به شكران نعمات ‪ ،‬وادار ميسازد‬
‫متعصب ومغرض را ‪ ،‬به كفران نعمات ميكشاند ‪.‬‬
‫ـ و درشوره زارخس‬ ‫باران كه درلطافت طبعش خالف نيست در دشت الله رويد‬
‫بناء براي رسيدن به حقايق اسالمي درمورد زنان خواسته اين رساله را خدمت خواهران و برادران‬
‫ـوده ‪ ،‬بدانند كه‬ ‫ـويش را درك نمـ‬ ‫ـ تا تمامي مردان وزنان حقوق و وجايب ايماني خـ‬ ‫مسلمان خويش نوشتم‬
‫قرآن عظيم الشان و پيامبراسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) چقدر آنانرا درمقام عالي و با عزت قــرار داده است ‪ ،‬و‬
‫مردانيكه ميخواهند با خانم هاي خويش يكجا زنده گي سعادتمند داشته باشند ‪ ،‬و در جنت الهي نيز بــاهم‬
‫باشند ‪ ،‬و اعضاي فاميل خويش را از عذاب الهي نجات دهند ‪ ،‬اين رساله را براي اعضاي فاميل خويش‬
‫بخوانند ‪ ،‬تا با درك حقايق اسالمي سعادت دنيا و آخرت نصيب همه گردد ‪ ،‬و از خداوند متعــال (جل جالله )‬

‫ـ‪.‬‬‫ـ هدايت خواهانم‬ ‫درين زمينه توفيق‬


‫ـ إال باهلل عليه توكلت وإليه أنيب )‬
‫( و ما توفيقي‬

‫نظری به تاريخ قديم ومعاصرزنان درتاريخ اسالم وديگران‬

‫‪2‬‬
‫مواقف غيرمسلمانان درمقابل زنان درتاريخ گذشته ومعاصر‬
‫هرگاه بخواهيم حقيقت مواقف ديانات و افكارمختلف را درمقابل زنان بصورت دقيق بدانيم الزم است تا در ژرف اي‬
‫تاريخ قديم ومعاصر موقف زنان را بصورت دقيق مورد مطالعه قرار دهيم و بعدا ببينيم كه اسالم چي قدر ب راي زن ان‬
‫حقوق قايل است ‪ .‬سپس پيامدهايي را كه دين مقدس اسالم براي زنان پيشكش نموده و حقوقي را كه ب راي آن ان قايل‬
‫گرديده مورد مطالعه قرار دهيم ‪ ،‬بدين صورت ميتوانيم كه حقيقت را درك نموده ‪ ،‬وارزش واهميت زنان در نزد افكار و‬
‫اديان مختلف بصورت درست بدانيم ‪.‬قبل از ظهور اسالم در امپراطوري هاي فارس و روم ‪ ,‬زنان در حالت بس يار رقت‬
‫بار زنده گي ميكردند ‪ ،‬زن منحيث يک وسيله در نزد آنان استعمال ميشد ‪ ،‬خريدو فروش ميگرديد ‪ ،‬مانند سايراموال به‬
‫ميراث برده ميشد ‪,‬يك مرد ميتوانست با صدها زن ازدوج نمايد وحتي از نگاه معنوي رومي ها زن را ملعون ميدانستند ‪،‬‬
‫وبدين عقيده بودند كه حضرت آدم (عليه السالم) را خانمش از جنت بيرون نمود ومستحق لعنت شد ‪.‬‬
‫مردم هند زن را تحقير نموده وهرگاه خانمي بيوه ميشد سرش را تراشيده ب رايش اج ازه نميدادند كه با كسي بعد‬
‫ازوفات شوهر ازدواج نمايد در شبه جزيره عرب دختر داشتن را ننگ و عار ميپنداشتند و براي حفظ غ يرت خ ويش‬
‫دختران نوزاد را زنده به گور ميكردند ‪ ،‬يك مرد ميتوانست با تعدادي زيادي زنان ازدواج نمايد و براي استفاده از وجود‬
‫آنان انواع مختلف ارتباطات جنسي را براي خود قانون بندي نموده بودند ‪ ،‬وهرگاه شخص ي داراي ده الي بيست خ انم‬
‫ميبود و وفات ميكرد پسرانش خانم هاي پدر را مانند ساير داشته ها در مالهاي ميراث تقسيم مينمودند ‪.‬‬
‫در عصر حاضر نيز در بسياري از كشور هاي شرقي و غربي زن منحيث وسيله اس تعما ل ميش ود ‪ ،‬غربي ان با‬
‫ارائهء بعضي از آزادي ها زنان را وسيله خواهشات خويش قرار داده ‪ ،‬باالي آنها تجارت ميكنند ‪ ،‬جسم آنانرا در وسايل‬
‫اطالعات جمعي عرضه نموده ‪ ،‬وكانال هاي تلويزيوني را براي فروش جسد آنها تأس يس نم وده اند ‪ ،‬وب راي اعالن‬
‫نمودن اشياي بسيار ناچيز زن را وسيله ساخته ‪ ،‬آنان را بشکل عريان غرض ارضاي خواهشات نفساني خويش ظ اهر‬
‫مينمايند ‪ ،‬از فروختن افالم وتصاويرجنسي آنان مليون ها دوالر عايدات دارند ‪ ،‬واين تجارت ‪ ،‬شهوت س االري و غالم‬
‫سازي را بنام آزادي بر جهانيان مي قبوالنند ‪ .‬ودرنتيجه قرباني همه اين بد بختي ها زنان ميباشند ‪.‬‬
‫در بعضي از كشورها اگرچه مسلمان هستند ولي رواج و عنعنات خويش را بر اسالم ترجيح داده هنوز هم دخ تران‬
‫خويش را ميفروشند و پول طويانه وولور را كه شرعا حرام مطلق است بيشرمانه به مص رف ميرس انند ‪ ،‬در مس ايل‬
‫اختالفات قومي مانند قتل وغيره زن را وسيله ارضاي جانب مقابل قرار داده دختران را بنام (بد) به ج انب مقابل تحفه‬
‫ميدهند ‪ ،‬وجانب مقابل هرنوع ظلم وستم را باالي آن دختر بيچاره انج ام ميدهد ‪ ،‬در حاليكه آن جريمه قتل و تج اوزرا‬
‫برادر ‪ ،‬پدر ‪ ،‬ويا كدام عضو فاميلش انجام داده ولي مجازات آنرا زنان بايد بكشند ‪.‬‬

‫زنان درتاريخ دين مقدس اسالم‬


‫تاريخ دين مقدس اسالم بزرگترين شاهد مواقف حقيقي قرآني واسالمي درمقابل زنان ودختران ميباش د‪،‬نخس تين‬
‫كسيكه وحي الهي را پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) برايش ابالغ نمود زن بود‪،‬ونخستين كسيكه به دين مق دس اس الم‬

‫‪3‬‬
‫مشرف شده وبه رسالت پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) آخرين اسالم اعتراف نمود زن است‪،‬و همچنان نخس تين ش هيد‬
‫اسالم نيز زن ميباشد‪،‬نام بسياري زنان ودختران درتاريخ اسالم باخط طال چنان باعزت وكرامت نوش ته ش ده است كه‬
‫نمونه مثال شخصيت هاي عالي حتا براي مردان ميباشد و خواننده را به احترام بيشتر زنان وارج گزاري به مقام شامخ‬
‫آنان درجامعه انساني دعوت مينمايد ‪.‬‬
‫به اساس ارشادات الهي و سنت هاي نبوي ‪ ،‬زن يك بخش مهم جامعه بشري را تشكيل ميده د‪ ،‬زن درآينه ق رآن‬
‫ودين مقدس اسالم يك موجود قابل احترام وعزت است ‪ ،‬زيرازن مادراست ‪،‬مادرگرانبها ترين موجود ب رای يک م رد‬
‫مسلمان است‪ ،‬احترام مادروخدمتگزاری اش مهمترين مسووليت فرزندان ميباشد ‪ ،‬م ادر درمقابل پ در دارای سه حق‬
‫ميباشد ‪ ،‬حديث پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم) ا درين مورد صراحت دارد ‪ .‬برای يک فرد مسلمان احترام مادربه ان دازه‬
‫الزم است که حتی با مادرش که مسلمان هم نباشد صله رحم را مراعات نمايد ‪ ،‬حض رت اس ماء بنت ابی بکرص ديق‬
‫( رضی اهلل عنهما ) ميفرمايد ‪ :‬مادرم در زمان پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) به نزد من هنگاميکه مشرک ب ود آمد ‪،‬‬
‫من از رسول اهلل ( صلی اهلل عليه وسلم ) درين مورد پرسيدم که آيا من با مادرم ارتباط داشته باشم ؟ پيامبر( صلی اهلل‬
‫عليه وسلم ) فرمود ‪ :‬بلی با مادرت صله رحم داشته باش ‪ )1( .‬زن همسر است ‪ ،‬و همسر نصف ايمان ش وهرش را‬
‫بنابر گفته پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) تكميل مينمايد ‪ ،‬زن خ واهر است ‪ ،‬و خ واهر پ اره قلب ب رادر است ‪ ،‬و زن‬
‫دختراست ودختر كسي است كه داشتن آن رحمت براي پدران بيان شده است ‪ ،‬بهر صورت دين مقدس اسالم براي زنان‬
‫مقام بسيار عالي و ارزشمندي را قايل شده است ‪ ،‬زنان با ديانت در پهلوي مردان جزء اصلي جامعه انساني ب وده ‪ ،‬و‬
‫قرآن عظيم الشان موقف زنان را بصورت كامل بيان داشته ‪ ،‬واحترام آنانرا جزء اساسي عبادت در دين مق دس اس الم‬
‫قرار داده است ‪.‬‬
‫مردان با ايمان با درك حقايق ايماني احترام زيادي به دختران وزنان داشتند ‪ ،‬وپيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) اسالم‬
‫براي بي بي حليمه جادر خود را هموار مينمود ‪ ،‬تا بااليش بنشيند ‪.‬‬
‫او با بي بي عايشه (رضي اهلل عنها) روزي گفت ‪ :‬من ميدانم که چي وقت شما خوشحال و چي وقت هم از من خفه‬
‫ميباشيد ‪ .‬بي بي عايشه ( رضي اهلل عنها ) پرسيد که چطور ‪ :‬پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) فرم ود ‪ :‬هرگ اه ش ما‬
‫خوشحال باشيد درسخنان تان ميگوييد به رب محمد قسم است ‪ ،‬وهرگاه از من آزرده باشيد ميگوييد به رب ابراهيم قسم‬
‫است ‪.‬‬
‫اين بدان معناست که پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) نقاط بسيار دقيق را در معامله خويش با خانم ها يش مراع ات‬
‫مينمود و ميگفت ‪ ( :‬ما اکرم النساء اال كريم و ما اهانهن اال لئيم ) مردان نيك وبا كرامت زنان را اكرام وعزت ميكنند ‪،‬‬
‫ومردان پست وبي شخصيت زنان را اهانت ميكنند ‪.‬‬
‫حضرت عبداهلل بن عباس ( رضي اهلل عنهما ) براي خانمش آرايش مينمود ‪ ،‬وبا عطر و زيبابي به نزد خانمش‬
‫ميرفت وقتي از اوسؤال شد كه شما چرا براي خانم تان آرايش ميكنيد ‪ ،‬در حاليكه ما ديده ايم كه غالبا زنان براي‬
‫شوهران خويش آرايش ميكنند او اين آيت قرآن را تالوت نمود (ولهن مثل الذي عليهن بالمعروف ) البقرة‪ 228/‬براي‬
‫زنان همان حق است که مردان بر ايشان دارند ‪.‬‬
‫منظور حضرت عبداهلل ابن عباس ( رضي اهلل عنهما ) همين بود كه همچنان كه مردان حق دارند كه خانم هاي شان‬
‫براي شان آرايش نمايند ‪ ،‬ايشانرا احترام نمايند ‪ ،‬طبيعت وخواهشات آنانرا درنظر گيرند ‪ ،‬برم ردان ن يز الزم است تا‬
‫درتمامي بخش هاي اخالقي ‪ ،‬ادبي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬فردي و ف اميلي ‪ ،‬معامله بالمثل واح ترام متقابل داش ته باش ند حتا‬
‫درقسمت زيبايي وآرايش اين مطلب را درنظر گيرند زيرا زنان حق دارند تا شوهران شان مطابق ميل آنان باشد و نظافت‬
‫و پاكي را مراعات كرده و سبب اذيت همسران خويش نشوند ‪.‬‬
‫از يكي از صحابه كرام پرسيده شد كه شما چرا اينقدر به خانم تان عزت وحرمت قايل هستيد و برايش احترام زي اد‬
‫ميكنيد او گفت ‪ :‬نصف ايمان من بواسطه خانمم تكميل شده است ‪ ،‬او باالي من حق زياد دارد ‪.‬‬
‫‪------------------------------‬‬
‫‪( -1‬حَدَّثَنَا عُبَيْدُ بْنُ ِإسْمَاعِيلَ حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ َأسْمَاءَ بِنْتِ َأبِي بَكْرٍ رَضِ يَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَ الَتْ َق دِمَتْ عَلَيَّ أُمِّي وَهِ َ‬
‫ي‬
‫ُمشْرِكَةٌ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَاسْتَفْتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قُلْتُ وَهِيَ رَاغِبَةٌ َأفَأَصِ لُ أُمِّي قَ الَ نَعَمْ صِ لِي أُمَّكِ)‬
‫(حديث شريف نمبر( ‪ )2427‬صحيح البخاری )‬
‫حضرت پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) مسايل اخالقي را نهايت درجه مراع ات مينم ود وزم اني از بي بي عايشه‬
‫( رضي اهلل عنها ) درمورد آنحضرت پرسيده شد‪ ،‬گفت‪(:‬کان خلقه القرآن) اخالق پيامبر قرآن عظيم الشان بود ‪ .‬يع ني‬
‫مطابق احکام قرآن اخالقش با اعضاي فاميلش استوار بود ‪.‬‬

‫‪4‬‬
‫با تأسف زياد كه بسياري از مردان با بي خبري از دين مقدس اسالم و تأثر به فرهنگ هاي غير اسالمي ‪ ،‬وقبيلوي‬
‫وقومي ‪ ،‬فكر ميكنند ايشان بر خانم هاي خويش حقوق و وجايبي دارند در حاليكه دردين مقدس اسالم زنان نيز حق وق‬
‫زيادي باالي مردان دارند كه مراعات آن باالي شان الزم است ‪.‬‬
‫زنان مسلمان با در ك حقانيت اسالم و امتيازاتي كه اين دين الهي براي آن ان داده است ‪ ،‬اس الم را يگانه ن اجي‬
‫بشريت و به ويژه زنان دانسته و بخاطر دفاع از اسالم مواقف و شهكارهاي قهرمانانه داشته اند كه درينجا شايسته است‬
‫تا در مورد شخصيت چند تن آنها بگونه مشت نمونهء خروار چيزي را از تاريخ اسالم كه با آب طال نوشته ش ده است‬
‫تذكار دهيم ‪:‬‬
‫صاحب تفسير نمونه در تفسير إن المسلمين والمسلمات ميفرمايد ‪:‬‬
‫(اگر به تاريخ عرب قبل از اسالم باز گرديم و وضع زنان را در آن جامعه بررسى ك نيم كه چگونه از ابت دائيترين‬
‫حقوق انسانى محروم بودند‪ ،‬و حتى گاهى حق حيات براى آنها قائل نمى ش دند و پس از تولد آنها را زن ده بگ ور مى‬
‫كردند‪ ،‬و نيز اگر به وضع زن در دنياى امروز كه به صورت عروسك بال اراده اى در دست گروهى از انس ان نماه اى‬
‫مدعى تمدن در آمده بنگريم تصديق خواهيم كرد كه اسالم چه خدمت بزرگى به جنس زن كرده و چه حق عظيمى بر آنها‬
‫دارد؟!‪).‬‬

‫‪5‬‬
‫فصل اول ‪:‬‬
‫(زنان قهرمان در تاريخ اسالم )‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬
‫( زن درتاريخ اسالم وديگران)‬

‫‪ -1‬مواقف غيرمسلمانان درمقابل زنان در تاريخ گذشته ومعاصر‬


‫‪ -2‬زنان درتاريخ دين مقدس اسالم ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬نخستين قهرمان بعد ازظهوراسالم‬
‫ب ‪ :‬نخستين شهيد اسالم‬
‫ج ‪ :‬مشاور پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم )‬
‫د ‪ :‬يك دختر قهرمان‬
‫‪ -3‬شخصيت زنان‬

‫مقدمه فصل‬
‫هرگاه تاريخ اسالم را بخوبی مطالعه نماييم بخوبی مشاهده ميکنيم که در آغوش اسالم زنان و دخترانی پ رورش‬
‫يافته اند که منحيث قهرمانان زنده گی نموده اند ‪ ،‬عزت وکرامت آنان نسبت به هزاران مرد بيشتر بود‪ ،‬هرک دام نمونه‬
‫مثال برای مردان و زنان مومن وبا ايمان ميباشند ‪ ،‬اين دختران وزنان در بخش های مختلف شهکارهای نم وده اند که‬

‫‪6‬‬
‫هرکدام مستحق مدال های قهرمانی الهی شده اند ‪ ،‬زنان قهرمان مسلمان درتاريخ اسالم بی نهايت زياد بوده که نميتوان‬
‫همه را دريک بحث جمع آوری نمود ‪ ،‬بهترست برای نمونه چند مثالی از زنان قهرمان مسلمان را دربحث مورد مطالعه‬
‫قرار دهيم ‪.‬‬
‫نخستين قهرمان بعد از نزول قرآن کريم‬
‫ـيرفت ‪ ،‬او به‬‫بي بي خديجه(رضي اهلل عنها ) خانمي بود كه در ميان تاجران قريش از معروفترين تجاران بشمار مـ‬
‫اساس امانت داري و اخالق عالي حضرت محمد(صلي اهلل عليه وسلم) با ايشان ازدواج نمود ‪ ،‬اونخستين شخصي بود كه‬
‫پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم) بعد از نزول وحي پيام الهي را برايش بيا ن نمود ‪ ،‬وزمانيكه پيامبر اسالم از غار حرا با ترس‬
‫ـ كه مرا در لحافي بپوشان ‪ ،‬بعد ازينكه آن خوف از پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم) ازبين ميرود ‪ ،‬به‬ ‫ولرز آمده و تقاضاميكند‬
‫بي بي خديجه ( رضي اهلل عنها ) قصه را يان نموده وميگويد كه من برجان خود ميترسم ‪.‬‬
‫ـلم)‬ ‫ـلي اهلل عليه وسـ‬
‫حضرت بي بي خديجه ( سالم اهلل عليها ) باشخصيت عالي و دانشمندانه خويش براي پيامبر(صـ‬
‫ـكينان را‬‫ـله رحم داري ‪ ،‬مسـ‬ ‫ـرا تو صـ‬ ‫ميگويد ‪ :‬هرگز چنين نخواهد شد ‪ ،‬خداوند هيچگاهي ترا ذليل نخواهد نمود ‪ ،‬زيـ‬
‫دستگيري ميكني ‪ ،‬محتاجان را دسترسي ميكني ‪ ،‬مهمانان را نوازش ميدهي ‪ ،‬و در امور حق بامردم همكار هستي ‪ ،‬سپس‬
‫ـبرد ‪ ،‬ورقه به‬‫ـلم) را ميـ‬‫ـلي اهلل عليه وسـ‬
‫به نزد ورقه بن نوفل كه پسركاكاي خديجه ومردي از اهل كتاب بود پيامبر(صـ‬
‫پيامبر (صلي اهلل عليه وسلم) ميگويد كه جريان را قصه كن ‪ ،‬بعد از شنيدن قصه ورقه بن نوفل ميگويد ‪ :‬اين همان وحي‬
‫است كه خداوند باالي موسى ( عليه السالم ) نيز نازل نموده است ‪ .‬حضرت بي بي خديجه ( رضي اهلل عنها ) توانست كه‬
‫ـ ديگر ‪ ،‬پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم) را يــاري‬ ‫نخست با الفاظ دانشمندانهء خويش وسپس با درك حقايق توسط يك دانشمند‬
‫رسانده ومشكل را حل نمايد ‪)1( .‬‬
‫ـلي اهلل‬
‫ـامبر(صـ‬ ‫او با درك حقيقت دين مقدس اسالم نخستين كسي بود كه به اسالم مشرف شد و به حقانيت رسالت پيـ‬
‫عليه وسلم) اعتراف نمود ‪.‬‬
‫پيامبر (صلي اهلل عليه وسلم) درباره اش ميگويد ( بي بي خديجه كسي بود كه زماني ديگران كــافر شــدند او به من‬
‫ـرا در‬ ‫ـود او مـ‬‫ـرا منع نمـ‬
‫ايمان آورد ‪ ،‬زماني مردم مرا تكذيب كردند او مرا تصديق نمود ‪ ،‬زماني مردم از مالهايشان مـ‬
‫مالهايش شريك نمود ) (‪)2‬‬
‫بي بي خديجه در سالهاييكه تعزيرات اقتصادي از طرف كفار برآل بيت پيامبر(صــلي اهلل عليه وســلم) نافذ شد ‪ ،‬و‬
‫ـود ‪،‬‬ ‫مسلمانان در حالت بسيار سخت و دشوار قرار داشتند ‪ ،‬تمام اموال خويش را براي رضايت خدا ورسولش صرف نمـ‬
‫ـان )‬ ‫در شرايط سخت يار وياور پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم) بود‪ ،‬شهكارها وقهرماني هايي نمود كه مستحق (مدال و نشـ‬
‫از بارگاه الهي گرديد ‪.‬‬

‫‪-------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬صحيح البخاري ‪ ،‬كتاب بدء الوحي ‪ ،‬حديث نمبر‪3‬‬
‫‪ -2‬مسند إمام احمد ‪6/118‬‬

‫ازحضرت ابي هريره (رضي اهلل عنه) روايت است كه حضرت جبريل عليه السالم به نزد پيامبر‬
‫(صــلي اهلل عليه‬

‫ـ ميايد ‪،‬‬
‫ـيدني‬
‫ـام ويا نوشـ‬ ‫ـرفي از طعـ‬ ‫وسلم) آمده گفت ‪ :‬اي رسول خدا اينك بي بي خديجه در نزدت با ظـ‬
‫ـ ده است ‪ ،‬او را بشارت به جنت‬ ‫هرگاه به نزدت آمد ‪ ،‬برايش بگو كه خداوند ( جل جالله ) برايت سالم فرستا‬
‫بده (‪)1‬‬
‫ـ ‪ ،‬برای يک خانم ‪ ،‬يکی از نشانه های محبت الهی بــااين زن‬ ‫درميان هزاران صحابه ‪ ،‬سالم خداوند‬
‫ـامبر‬‫ـهادت جبريل وپيـ‬ ‫ـدون شک به شـ‬ ‫ـ ‪ ،‬او بـ‬
‫ـ از عملکرد های وی ميباشد‬ ‫قهرمان ورضايت پروردگار‬
‫مستحق جنت شده است ‪ ،‬آيا عزت بزرگی برای کسی نسبت به اين خواهد بود که ذات پروردگار عالميان‬
‫ـ خداوند رحمت بی کران الهی است ‪ .‬وآيا قصر داشتن درجنت بزرگــترين‬ ‫برايش سالم بفرستد ‪ ،‬وسالم‬
‫ـ رسيدن به جنت الهی خود‬ ‫نعمتی نيست که برای انسان داده شود ؟ بلی بدون شک ‪ ،‬هزاران مرد بخاطر‬
‫ـار الهی‬‫ـ وی به دربـ‬ ‫ـانی‬‫ـ و اميد ميکنند که اين قربـ‬
‫را قربانی بارگاه الهی ميکنند ‪ ،‬خون خود را ميريزند‬
‫ـودنش‬ ‫قبول شود ‪ ،‬ومستحق جنت الهی گردد ‪ ،‬اين زن قهرمان توانست که در دنيا از شنيدن خبر جنتی بـ‬

‫‪7‬‬
‫ـ هم‬‫ـان داده است ‪ ،‬وواقعا‬
‫ـرای اين زن قهرمـ‬
‫ـال بـ‬
‫ـ متعـ‬‫ـ ‪ .‬اين بزرگترين عزتی است که خداوند‬
‫خبرشود‬
‫ـديق ميکند که واقعا‬‫زمانی انسان شهکارهای بی بی خديجه (رضی اهلل عنها ) را ميخواند ‪ 100% ،‬تصـ‬
‫اين خانم قهرمان مستحق چنين مدال الهی بوده است ‪.‬‬

‫بي بي سميه ( رضي اهلل عنها ) نخستين شهيد اسالم‬


‫يكي ازافتخارات بزرگ زنان مسلمانان هم اينست كه نخستين شهيد در دين مقدس اســالم زن است ‪،‬‬
‫زيرا زنان با درك حقانيت اسالم هميشه سرسختانه از اسالم دفاع نموده اند ‪ ،‬در صف مردان مسلحانه با‬
‫ـ‬
‫دشمان جهاد نموده اند و بسا اوقات جان شيرين خود را در راه دين مقدس اسالم قربان نمــوده وپــرچم‬
‫ـادر‬‫ـرت ياسر( رضي اهلل عنها ) ومـ‬‫ـانم حضـ‬‫اسالم را بلند نگهداشته اند ‪ ،‬حضرت بي بي سميه ( رضي اهلل عنها ) خـ‬
‫ـ همه‬‫ـ ديدند كه دعوت اسالمي درميـان مردمـان مظلـوم‬ ‫حضرت عمار ( رضي اهلل عنها ) بود ‪ ،‬كافران زماني‬
‫ـژه‬‫ـان وبه ويـ‬ ‫ـردان وزنـ‬ ‫ـ تعداد مسلمانان زياد ميشود ‪ ،‬بسياری ازمـ‬ ‫روزه رو به قوت بوده ‪ ،‬و هرروز‬
‫ـداد‬
‫ـ مردمان بيدين وبت پرست خسته شده بودند ‪ ،‬همه به صف ايمان پيوسته وتعـ‬ ‫کسانيکه ازظلم واستبداد‬
‫ـ وخشونت مانع نشر اســالم گردند ‪ ،‬وازينکه‬ ‫شان روزانه زياد ميشود ‪ ،‬آنان خواستند تا با استعمال زور‬
‫ـ ‪ ،‬ونميتوانستند که مسلمانان را به عقيده ء باطل خويش قناعت دهند ‪،‬‬ ‫داليلی برای مخالفت با اسالم ندارند‬
‫خواستند مؤمنان جديد را شكنجه نمايند ‪ ،‬وبا زور آنانرا از عقيدهء شان خارج نموده ‪ ،‬دوبــاره به کفر ‪،‬‬
‫ـ که‬‫ـ با نهــايت ظلم وبد اخالقی ‪ ،‬مســلمانان را شــکنجه نمودند‬ ‫ـ ‪ ،‬وبه اين طريق‬ ‫شرک وبيدينی بکشانند‬
‫ـدايان باطل‬ ‫ـاره به خـ‬ ‫ـليمي دوبـ‬‫ـن فاميل ياسر نيز غرض انكار ازدين اسالم و تسـ‬ ‫درجمله ساير مظلوما‬
‫وبتهاي خود ساخته شان ‪ ،‬به شكنجه گرفته شدند ‪ ،‬حضرت عمار كه جــوان تنومند بــود ‪ ،‬نتوانست كه‬
‫ـ شد كه به خواهشات آنان لبيک گويــد تا از‬ ‫درمقابل سيخ هاي آتشين دشمنان اسالم صبر نمايد ‪ ،‬ومجبور‬
‫شر آنان نجات دهد ‪.‬‬
‫ولي درمقابل ‪ ،‬ابوجهل با تمام وحشت وظلم خود نتوانست كه يك مادر قهرمان را كه راه حق را درك‬
‫نموده ‪ ،‬دوباره به صف كفروالحاد بكشاند ‪ ،‬وهرگاهي او را شكنجه مينمود ‪ ،‬بزبان سميه نام (اهلل اهلل) ‪،‬‬
‫(اهلل اكبر) و(ال إله إال اهلل) جريان داشت ‪.‬‬
‫‪--------------------------------------------------------------‬‬
‫خدِيجَةُ قَدْ‬
‫جبْرِيلُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ َ‬
‫‪ -1‬ترجمه حديث شريف عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ ُ قَالَ أَتَى ِ‬
‫شرَابٌ فَإِذَا هِيَ أَتَتْكَ فَاقْرَأْ عَلَيْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا وَمِنِّي وَبَشِّرْهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا‬‫أَتَتْ مَعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ َ‬
‫صخَبَ فِيهِ وَلَا نَصَبَ و بخاري كتاب المناقب حديث نمبر ‪)3536‬‬ ‫َ‬
‫ابوجهل هر قدر او را شکنجه نمود ‪ ،‬به هدفش کامياب نشد ‪ ،‬وباآلخره اين دشمن ظالم غضبناك شده‬
‫و با نهايت ظلم نيزه را در قلب آن زن مؤمن فرو برده ‪ ،‬او را به بزرگترين مقام ايمانی ( شهادت ) نايل‬
‫نمود ‪ ،‬وبدين سان ‪ ،‬تاريخ دين مقدس اسالم ‪ ،‬حق طلبي وقهرماني بي بي سميه بارنگ خون اين مــادر‬
‫مومن ومعتقد به گونه درخشان براي ابد نوشته و نام اين مادر جاودانه ثبت تاريخ قهرمانان دين مقــدس‬
‫اسالم گرديد‪ .‬و منحيث نخستين شهيد اسالم در تاريخ اسالم ثبت شده است ‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫(صلي هللا عليه وسلم )‬ ‫مشاورپيامبر‬ ‫( رضي هللا عنها )‬ ‫أم المؤمين أم سلمة‬
‫هنگام صلح حديبيه مسلمانان موافقنامه صلح ميان پيامبر (صلي هللا عليه وسلم) ومشركين را غيرعادالنه دانستند و‬
‫ديدند كه كفار بعضي از بنود اين پيمان را قاسيانه به نفع خويش امضاء نموده اند ‪ ،‬مثال مس‪--‬لمانان امس‪--‬ال‬
‫به حج نروند‪ ، -‬هرگاه كافري مسلمان شود و به نزد مسلمانان رود‪ ، -‬اورا دوباره به ك‪--‬افرن تس‪--‬ليم نماين‪--‬د ‪،‬‬
‫وبرعكس هرگاه كافري مسلمان شود او را تس‪--‬ليم نمي نماين‪--‬د ‪ ،‬ك‪--‬ه اين هم‪--‬ه زي‪--‬اده روي‪ -‬ه‪--‬اي مش‪--‬رکان ‪،‬‬
‫احساسات مسلمان را جريحه دار ساخت و به پيامبر‪(-‬ص‪---‬لي هللا علي‪---‬ه وس‪---‬لم) ميگفتند ك‪-‬ه م‪--‬ا حاض‪--‬ريم ب‪--‬راي اس‪-‬الم از‬
‫وزماني‪ -‬پيامبر (ص‪--‬لي هللا علي‪--‬ه وس‪--‬لم)‬ ‫سرو مال خود بگزريم‪، -‬يعني شما نبايد چنين معاهده را با کفار امضا ميکرديد‪-‬‬
‫برايشان امر نمود كه همه موهاي خود را كم و يا تراش نموده خود را از احرام خالص نمايند ‪ ،‬آنان فك‪--‬ر‬
‫كردند كه پيامبر(ص‪---‬لي هللا علي‪---‬ه وس‪---‬لم) اين صلحنامه را براي شفقت و دلسوزي‪ -‬باالي ما به اساس مجب‪--‬وريت قب‪--‬ول‬
‫نموده است ‪ ،‬به گفته پيامبر‪( -‬صلي هللا عليه وسلم) عمل ننمودند‪ -‬و با غم واندوه نشسته بودند ‪ ،‬پيامبر (ص‪-‬لي هللا علي‪-‬ه وس‪-‬لم) درين‬
‫حالت متحير شده و به نزد أم سلمه (رضي هللا عنها ) رفت و جريان را برايش بيان نمود كه اين موافقه ص‪--‬لح ب‪--‬ه‬
‫اساس وحي الهي برايش فرمان داده شده وهرگ‪--‬اه ص‪--‬حابه ك‪--‬رام از متع‪--‬ابعت اين ام‪--‬ر اب‪--‬ا ورزن‪--‬د ‪ ،‬خط‪--‬ر‬
‫ب‪--‬زرگي‪ -‬اس‪--‬ت ك‪--‬ه ب‪--‬ه عقي‪--‬ده آن‪--‬ان ص‪--‬دمه خواه‪--‬د رس‪--‬انيد ‪ .‬حض‪--‬رت أم س‪--‬لمه ك‪--‬ه ازخانمه‪--‬اي‪ -‬دانش‪--‬مند‪-‬‬
‫عصرخويش بشمار‪ -‬ميرفت ‪ ،‬درين موضوع‪ -‬سياسي به پيامبراسالم‪(-‬ص‪---‬لي هللا علي‪---‬ه وس‪---‬لم) مشوره داده گفت ‪ :‬ص‪-‬حابه‬
‫كرام فكر ميكنند كه شما اين كار را بخاطر شفقت ب‪--‬ه آن‪--‬ان انج‪--‬ام داده اي‪--‬د ‪ ،‬وهرگ‪--‬اه م‪--‬تيقن گردن‪--‬د ك‪--‬ه اين‬
‫صلحنامه برعكس تصورآنها‪ ، -‬امر الهي ميباشد‪ ، -‬آنان حتما اوامر شما را اطاعت خوهند نمود ‪ ،‬شما لطف‪-‬ا‬
‫به بيرون رفته (سلمان) را دعوت نماييد كه سرتانرا بتراشد‪ ، -‬وبا ديدن اين عمل شما همه خواهن‪--‬د دانس‪--‬ت‬
‫كه اين امر حتمي است همه مانند شما عمل خواهند كرد ‪ ،‬پيامبر‪ -‬اسالم ( صلي هللا عليه وس‪---‬لم ) به اساس مش‪--‬وره أم‬
‫سلمه (رضي هللا عنها ) عمل نمود‪ -‬و آنچنان شد كه اين خانم مبارك گفته بود ‪.‬‬
‫دخترقهرمان درتاريخ اسالم‬ ‫( رضي هللا عنها(‬ ‫بي بي أسماء‬
‫اس‪-‬ماء ي‪-‬ك دخ‪-‬تر مس‪-‬لمان وقهرم‪-‬ان اس‪-‬ت ك‪-‬ه ت‪-‬اريخ اس‪-‬الم ن‪-‬ام اورا ب‪-‬ا خ‪-‬ط طال درص‪-‬فحات خ‪-‬ويش‬
‫نگهداري نموده است ‪ ،‬اين دخترنوجوان در سخترين اوضاع كه همه دشمنان اسالم ميخواس‪--‬تند‪ -‬پي‪--‬امبر را‬
‫ترور نمايند ‪ ،‬و پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) مجبور‪ -‬شد از نزد آنان فرارنموده درغار ثور پنهان گ‪--‬ردد ‪ ،‬و هيچ كس‪--‬ي‬
‫جرئت نميتوانست به پيامبر (صلي هللا عليه وسلم) وياورش غذا ببرد ‪،‬بي بي اسماء (رضي هللا عنها ) قهرمانانه با شجاعت و‬
‫عقالنيت خاص خويش غذايي را آماده نموده و آنرا در كمر خود بست و براي ش‪-‬بان گفت ك‪--‬ه من ب‪-‬ه ن‪--‬زد‬
‫پيامبر(ص‪---‬لي هللا علي‪---‬ه وس‪---‬لم) ميروم‪ -‬و تو بعد ازمن رمه هايت را بچران تا آثار قدم ه‪-‬ايم را ك‪-‬افران كش‪-‬ف نتوانن‪-‬د و‬
‫بدين وسيله براي پيامبر‪(-‬صلي هللا عليه وس‪---‬لم) ويارش ابوبكر صديق‪ ( -‬رض‪--‬ي هللا عن‪--‬ه ) غذا برد و ازينكه دو كمر بن‪--‬د را ب‪-‬ه‬
‫كمرخويش بسته بود بنام(ذات النطاقين) در تاريخ اسالم نامش جاودانه درج است ‪.‬‬
‫بي بي خنساء ( رضي هللا عنها ) يک مادرقهرمان درتاريخ اسالم‬
‫حضرت خنساء (رضي اهلل عنها ) يکتن اززنان شاعري بود که به گفتهء ابن اثير تمام ادبا بدين قول‬
‫اتفاق دارند که هيچ زني درعربها قبل وبعد ازاو شعربهتر نگفته است ‪ ،‬يک مادر متدين وداراي ايمــان‬
‫قوي بود ‪.‬‬
‫ـاد‬
‫درزمان خالفت حضرت عمر( رضي اهلل عنه ) جنگ قادسيه پيش آمد وي با چهار پسرش درجهـ‬
‫اشتراک ورزيد ‪ ،‬يک روز قبل از جنگ فرزندان خود را نصيحت نموده ‪ ،‬آنان را به فضيلت جهــاد در‬
‫ـ نموده گفت ‪:‬‬
‫ـ پروردگار ( جل جالله ) تشويق‬ ‫راه خدا و منزلت شهيد درنزد‬
‫« فرزندان من ! شما به ميل ورغبت خود مسلمان شده ايد وبه خواست ورضايت خود هجرت کرده‬
‫ـ نيست شما همانگونه که ازبطن يک مادر بدنيا آمده ايد ‪ ،‬اوالد يک‬ ‫ايد ‪ ،‬سوگند به ذاتي که جز او معبودي‬
‫ـ شما نقصــاني آورده ام ‪ ،‬ونه هم‬ ‫ـ پدرشما خيانت کرده ام ونه درشرافت‬ ‫پدر نيز ميباشيد ‪ ،‬من نه درحق‬
‫نسبت شما را خراب نموده ام ‪ ،‬شما ميدانيد که اهلل ( جل جالله ) براي مسلمانان دروقت مقابله با د شمنان اسالم‬

‫‪9‬‬
‫ـ را وعده کره است ‪ ،‬اين را هم بدانيد که زنده گي هميشگي آخرت اززنده گي ناپايــدار دنيا‬ ‫چي ثوابهايي‬
‫ـوا واتقواهلل لعلکم‬
‫ـابروا ورابطـ‬ ‫ـ وصـ‬ ‫خيلي بهتراست ‪ ،‬خداوند(جل جالله) ميفرمايد‪(:‬يا ايهاالذين آمنوا اصبروا‬
‫ـ‬
‫ـ استقامت نصيحت کنيد وبراي‬ ‫ـ به صبرو‬‫ـ درراه خدا صبرکنيد ويکديگررا‬ ‫تفلحون) اي مومنان ! درمشتقها‬
‫ـ‪.‬‬ ‫ـ واز اهلل(جل جالله) بترسيد شايد شما درجمله رستگاران شويد‬ ‫جهاد آماده گي بگيريد‬
‫ـ درجهاد اشــتراک کنيد واز اهلل‬ ‫فردا صبح هنگاميکه سالم و تندرست ازخواب بيدارشديد با هوشياري‬
‫ـاي آتش‬ ‫ـعله هـ‬ ‫ـ جنگ بشدت خود رسيد وشـ‬ ‫ـ ‪ ،‬وقتي‬
‫( جل جالله ) درمقابله با دشمنان کمک خواسته پيش رويد‬
‫ـ رفته و با رهبر لشکر کافران مقابله کنيد ‪ .‬ان شاء اهلل با عــزت ‪ ،‬احــترام‬ ‫جنگ باال گرفت در آن فرو‬
‫وخوشبختي هميشگي بهشت الهي نصيبتان خواهد شد »‬
‫ـ‬
‫هنگاميکه جنگ قادسيه شدت گــرفت ‪ ،‬هرچهارپسر بي بي خنســاء ( رضي اهلل عنها ) يکي بعد ديگــري‬
‫ـ‬
‫ـ بود ‪ ،‬بزبان زمزمه نموده و سايرمسلمانان را تشويق‬ ‫جلورفته ‪ ،‬نصيحت هاي مادر را که درالفاظ شعري‬
‫ـ جــايش را‬ ‫ـ يکي شهيد ميشد ديگري‬ ‫ميکردند ‪ ،‬وخود شان دليرانه درميدان معرکه به پيش ميرفتند وقتي‬
‫ـ ‪ ،‬باآلخره هرچهار فرزند به شهادت رسيدند ‪ ،‬وقتي خبرشــهادت‬ ‫ميگرفت ‪ ،‬وتا آخرين لحظه مي رزميد‬
‫آنها به مادرشان رسيد ‪ ،‬گفت ‪:‬‬
‫« اهلل را شکراست که با شهادت آنها به من اين شرف بزرگ را بخشيد ‪ ،‬من از ذات پاک اهلل ( جل‬
‫ـ که در سايه رحمت او با چهارپسرم شريک شوم » ‪.‬‬ ‫جالله ) اميد وارم‬
‫ايمان قوي اين مادر قهرمان با قربان نمودن همهء پسرانش در راه حق وعدالت انســاني ‪ ،‬تــاريخ‬
‫اسالم را به اوج عزت رسانيده و نام اين مادر قهرمان را براي هميشه با خط طال در بطن تاريخ اسالمي‬
‫ـ است که‬ ‫(تاريخ عزت وکرامت زنان ودختران مومن) حفظ ميدارد‪.‬واين شرف نصيب تمامي مــادراني‬
‫ـ وبا دست ديگــري‬ ‫ـ مياورند‬ ‫ـ نموده ‪ ،‬با يک دست گهواره را درحرکت‬ ‫راه اين قهرمانان مومن را پيروي‬
‫ـ ميدهند ‪.‬‬
‫تاريخ بشريت را بسوي مدنيت وشرافت سوق‬
‫ـردان‬ ‫ـامي مـ‬ ‫ـراي تمـ‬ ‫مردان مسلمان شخصيت چنين زنان را مايه شرف دانسته وآنرا نمونه مثال بـ‬
‫وزنان ميدانند ‪ .‬اين زنان قهرمان با دانش وفهم واالي خويش درک نمودند که يگانه نجات دهنده ء زنان‬
‫ـدس‬ ‫ـاتي دين مقـ‬ ‫ـ و جاهليت ‪ ،‬و عزت دادن آنان درمقام عالي حيـ‬ ‫از پليدي هاي رواج ها وعادات قبيلوي‬
‫ـديم‬ ‫اسالم ميباشد ‪ .‬و به اساس اين عقيده هم خود وهم فرزندان خود را درين راه مقدس به بارگاه الهي تقـ‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ اسالم کسب نمودند‬ ‫نموده ‪ ،‬ولقب قهرمانان را در لست بيامبر‬
‫ـ ها خود را درمقابل چنين زنان قهرمان بسيار کوچک احساس‬ ‫نويسندهء اين کتاب با نقل اين قهرماني‬
‫ـ درمقابل اين چنين قهرمانان ايستاده‬ ‫ـ قطرات اشک خود را ازاحساس کوچکي‬ ‫نموده ‪ ،‬و گاهگاهي نميتواند‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫ـ درارد که چنين مادران را ثبت صفحات خويش دارد ‪.‬‬ ‫تاريخ اسالم افتخار‬

‫‪10‬‬
‫مشهور به ام عماره يک زن قهرمان و مدافع از‬ ‫( رضي هللا عنها )‬ ‫بي بي نسيبه‬
‫شخصيت پيامبر‬
‫( صلي هللا عليه وسلم )‬
‫او نسيبه بنت کعب وزوجهء زيد بن عاصم بود که به ام عماره انصاريه شهرتت دارد ‪.‬حضرت ام عماره (رضي اهلل‬
‫عنها ) درآغاز اسالم در بيعه عقبه با يک تعداد از مردان مسلمان به از مدينه منوره به مکه آمده با پيامبر ( ص لي اهلل‬
‫عليه وسلم ) بيعت نموده مسلمان شد ‪ ،‬براي دفاع از دين مقدس اس الم ‪ ،‬وق وانين عادالنه اش که ع زتبخش زن ان‬
‫ودختران د رحيات اجتماعي بوده در غزوه هاي احد ‪ ،‬حديبيه ‪ ،‬خيبر ‪ ،‬عمرة القضاء ‪ ،‬حنين ويمامه اش تراک ورزيد ‪.‬‬
‫قهرماني وي در غزوهء بدر زماني آغازشد که مشکي ازآب را بدوش کشيده وبطرف کوه احد درح رکت شد ‪ ،‬خ ودش‬
‫ميگويد ‪ :‬وقتي متوجه شدم که مشرکان غلبه نموده وبر پيامبراسالم هج وم بردند وميخواس تند حض رتش را به قتل‬
‫برسانند من خود را به نزدش رساندم وهرکافريکه ميخواست ‪ ،‬به حضرتش نزديک ش ود او را به عقب ميران دم و با‬
‫سپري که بدستم رسيد ‪ ،‬سرسختانه دفاع مينمودم ‪ ،‬وهرگاه کسي زخمي ميشد فورا پارچه ء را دود نموده با خاکستر آن‬
‫مکان زخم را پر مينمود ‪ ،‬تا خون زخم آن صحابي توقف کند ‪ .‬بي بي ام عماره درين جنگ نهايت شديد زخمي شد و در‬
‫دفاع از مقدسات اسالمي وبه ويژه شخص پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) سيزده زخم برداشت ‪ .‬ام س عيد ميگويد ‪ :‬من‬
‫درشانهء وي يک زخم بسيار عميق را ديدم ازاوپرسيدم که اين زخم چگونه به تو وارد ش ده است ؟ گفت ‪ :‬درجنگ احد‬
‫زمانيکه مردم پريشان به هرطرف ميرفتند ‪ ،‬يک تن از دشمنان اسالم بنام ( ابن قميه ) به طرف پيامبر أم ده ميگفت ‪:‬‬
‫محمد کجاست ‪ ،‬اگر امروز اوزنده بماند براي من نجاتي نخواهد بود ‪ .‬من ‪ ،‬حضرت مصعب بن عم ير وچند نفر ديگر‬
‫جلو او را گرفتيم چند بار برين دشمن خدا و پيامبر حمله کردم ولي او زره دو اليه پوشيده بود وحمله م را دفع ميک رد‬
‫سرانجام اين دشمن انسانيت شمشيري برمن زد که به شانه ام اصابت کرد واين زخم چنان شديد ب ود که يکس ال آن را‬
‫معالجه کردم اما خوب نشد ‪ .‬بعد از آن درغزوه ء حمراء االسد خواست ش رکت نمايد ‪ ،‬ولي به علت اين زخم س خت‬
‫شرکت نتوانست وزماني پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) برگشت قبل ازهمه درمورد وي پرسان نمود که صحتش چط ور‬
‫است ؟ وقتي خبرشد که صحتش بهترشده پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) از خ بر ص حت يک زن قهرمانيکه خ ود را‬
‫درمقابل دشمنان اسالم قرار داده ‪ ،‬ودر راه دفاع از شخصيت پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) زخم شديد ي برداشته بسيار‬
‫خوشحال شد ‪ .‬عالوه برين زخم چند زخم ديگري نيز در بدن اين زن قهرم ان دي ده ميشد ‪ ،‬او ميگفت علت اين همه‬
‫زخمها اين بود که ما مسلمانان پياده و دشمنان اسالم سوار اسب بودند هرگاه ما نيز سوار ميبوديم آنگاه ق وت ايم ان‬
‫پيروان پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) را درک ميکردند ‪ ،‬يکبار اسپ سواري برمن حمله کرد ومن با سپر خود او را دفع‬
‫کردم ‪ ،‬وقتي خواست به کس ديگري حمله کند ‪ ،‬من ازعقب حمله ور شدم ‪ ،‬و ساق اسپ او را با شمشير زخم نم ودم ‪،‬‬
‫اسپ واسپ سوار بزمين افتادند ‪ ،‬درين هنگام آنحضرت ( صلي اهلل عليه وسلم ) پسرم را ص دا زد ‪ ،‬او به کمکم آمد ‪،‬‬
‫من وپسرم با هم اين دشمن اسالم را به سزايش رسانديم ‪ .‬پسرش عبداهلل ميگويد ‪ :‬دست چپم شديدا زخمي شد ‪ ،‬مادر‬
‫پارچهء را کشيدم دستم را بست و به من امرنمود که برو با دشمنان حق مقابله کن ‪ ،‬وقتي آنحضرت اين منظ ره را ديد‬
‫فرمودند اي ام عماره غيرتي که شما دارين هيچ کسي ندارد ‪ ،‬آنحض رت چن دين مرتبه درحق وي وخ انواده اش دعا‬
‫نمودند ايشان را توصيف نمودند ‪ .‬درهمين هنگام مشرکي بطرف ما امد حضرت فرم ود اين هم ان مش رکي است که‬
‫پسرت را زخم نمود من فورا به وي حمله نموده پايش را زخمي نمودم ‪ ،‬آنحضرت تبسم نموده فرمود ‪ :‬انتقام پسرت را‬
‫گرفتي ‪ .‬حضرت ام عماره ميفرمايد وقتي پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) براي من دعا ميکرد ب رايش گفتم ‪ :‬اي رس ول‬
‫خدا به من دعا کن که همراه ش ما در جنت الهي يکجا باشم ‪ ،‬آنحض رت اين دعا را درحق وي نمودند ‪ ،‬او ميگفت بعد‬
‫ازين دعا من هيچ پروايي ندارم که دردنيا باالي من چي مصيبت هاي گذشته است ‪ .‬بعد ازرحلت پيامبر(ص لي اهلل عليه‬
‫وسلم ) درجنگ يمامه نيز اشتراک ورزيد ودست مبارک شان درآنجا توسط مرتدي قطع شد ‪ .‬اين زن قهرمان با شوهر‬
‫ودوپسرش چنان فداکاری ازخود نشان داد که پيامبراسالم فرمود ( ای بار الها ايشانرا دربهشت ازهمدمان من قرارده)‬
‫تاريخ جهان و به ويژه کشور عزيز ما افغانستان نيززنان مس==لمان و قهرم==اني را مانن==د ‪ ،‬ماللي ‪ ،‬ن==ازو ان==ا ‪ ،‬بي بي‬
‫عينو ‪ ،‬عايشه دراني ‪ ،‬زرغونه ‪ ،‬رابعه بلخي و غيره دارد كه در افتخ==ارات زن==ان مس==لمان ثبت ت==اريخ اس==ت ک==ه خوان==دن‬
‫زندگينامه هرکدام براي همه مفيد ميباشد ‪.‬‬

‫زنان قهرمان معاصر قرن ‪21 – 20‬‬

‫‪11‬‬
‫هرگاه صفحات تاريخ را ورق زنيم زنان قهرماني را درعصر حاضر ن=يز مش=اهده ميك=نيم ك=ه ب=ا فهم حقيقت اس=المي‬
‫دلباختهء اين دين انساني ش==ده ‪ ،‬و ب==ا ش=هكارها وقهرم=اني ه==ا ازدين ‪ ،‬وطن وم=ردم خ=ود سرس==ختانه دف=اع نم=وده ان==د ‪،‬‬
‫ودرمي==دان ه==اي دع==وت وجه==اد ‪ ،‬ت==اريخ اس==الم را ب==ا خطي از طال نوش==ته ان==د ‪ ،‬اين زن==ان م==ومن ‪ ،‬دركش==ورما ن==يز ‪،‬‬
‫كمترازسايركشورهاي اسالمي نبوده ‪ ،‬زناني مانند ‪ ،‬بي بي عينو ‪ ،‬زرغونه انا ‪ ،‬ماللي ‪ ،‬رابعه بلخي ‪ ،‬وغ==يره را ميت==وان‬
‫به گونه مثال ذكرنمود ‪.‬‬
‫اين زن==ان قهرم==ان مس==لمان ن==ه تنه==ا دركش==ورهاي اس==المي بلك==ه حت==ا دركش==ورهاي غيراس==المي ن==يز ظهورنم==وده ‪،‬‬
‫وشهكارهاي خويش را درخدمت به دين مقدس اسالم و دفاع از مقدسات اسالم بيان داشته اند ك==ه خ==انم بي=تي ب==اومن يكي‬
‫ازين زنان قهرم=ان مس=لمان ميباش=د ‪ ،‬ك=ه بع=د از مش=رف ش=دن ب=ه دين مق=دس اس=الم ‪ ،‬راه دع=وت را باي=ك زن قهرم=ان‬
‫مسلمان درپيش گرفته است كه بهترست درينجا درمورد موصوف وهمكارش مطالبي را مورد مطالعه قرار دهيم ‪.‬‬
‫دوزن قهرمان مسلمان خانم بيتي= باومن وخانم مظفر حليم‬
‫خانم (بتي باومن ) در يک خانوادهء مسيحي تولد شده و به اساس مطالعه به دين مقدس اسالم مشرف گرديده‬
‫است ‪ ،‬از جملهء خانمهاي دعوتگر مسلمان است ‪.‬‬
‫اين خانم دعوتگر باهمکاري يک خانم مؤمن بنام مظفرحليم(‪ )1‬اثر ناب ‪ ،‬زيبا و جديد ي را بنام ( اينك خورشيد‬
‫از غرب طلوع ميكند ) نوشته اند كه درسي از اخالص عمل و خداشناسي براي هر مسلمان و غير مس لمان ميباشد اين‬
‫كتاب كه شامل زنده گي نامه ‪ ,‬مصاحبه با مسلمانان جديد ‪ ،‬و س فرآنان به اس الم ميباشد ‪ ،‬همچن ان بخشي ب راي‬
‫ترجمهء واژه هاي ديني ‪ ،‬خالصه ء اززنده گي پيامبر اسالم و بعضي از مسايل ديگري تخصيص داده ش ده است ‪ .‬اين‬
‫دو خانم اخالص ايماني خويش را در خالل جمالتي بيان ميدارند كه انسان احساس ميكند كه همان عصرنخستين صحابه‬
‫پيامبر بازهم زنده شده و مسلمانان مخلص آن زمان دو باره جهان امروزي را طراوت ميبخشند ‪.‬‬
‫دعوت به اسالم‬
‫خانم مظفر حليم هميشه روزهاي پرثمرعمر خويش را در دعوت به اسالم صرف نموده و خاطرات مخلصانه‬
‫دعوت خويش را بعد ازاينكه با شوهرش در اكسفورد انگلستان همسفربود چنين بيان ميدارد ‪ :‬انگليسي ها معموال خيلي‬
‫سخت با آدم دوست ميشوند ولي خوشبخانه من در آنجا دوستان زيادي پيدا كردم ‪ ،‬ما م نزلي در ش هر كوچك ‪ ,‬ويتلي‬
‫حدود هفت مايلي شهر آكسفورد اجاره كرديم جاي خوبي بود اما متاسفانه مردم آن جا هيچ اطالعي از اسالم و مسلمانان‬
‫نداشتند ‪ ،‬يك بار با دوستان خارجي ام صحبت ميكرديم كه‬
‫ناگهان موضوع دين پيش آمد ‪ ،‬وقتي من دربارهء مفهوم خدا صحبت كردم همه تعجحب كردند ‪ ،‬خانمي بنام (ديبي)‬
‫گفت (اگراسالم اين گونه است كه شما مي گوييد ‪ ،‬پس من مسلمانم ‪ ،‬چون هيچوقت اعتقاد نداشته ام كه مسيح خدا ست‬
‫ويا پسر خداوند است )(‪ ، )2‬او كه در آنزمان روزهاي نخستين دعوت خويش را آغاز نموده بود و نميتوانست كه‬
‫چگونه عالقمندان را به اسالم كامال دعوت نمايد ميگويد ‪ :‬حاال امروز خيلي ناراحتم و احس اس گن اه ميكنم كه چ را‬
‫نتوانستم به آن خانم كمك كنم ‪)3( .‬‬
‫ـ نمود ‪،‬‬
‫او شيوهء دعوت خويش را بيان ميدارد كه چگونه ميتوان ديگران را به فهم اسالم عالقمند‬
‫هديه دادن ترجمه انگليسي قرآن كريم بهترين وسيله براي رساندن كالم الهي به قلوب غــير مســلمانان‬
‫ـ ‪ :‬دوست ديگري داشتم كه بنام يهووا ويتنس ‪ .‬در بارهء دين خيلي باهم‬
‫ميباشد ‪ ،‬او ميگويد‬
‫‪------------------------------------------------------‬‬
‫‪-1‬خانم مظفر حليم در سال ‪ 1995‬از دانشگاه كراچي پاكستان دررشته روانشناسي و تاريخ اسالم فارغ التحصيل گرديده ‪،‬سپس به پوهنحي حقوق پذيرفته‬
‫شد و يكسال درآنجا تحصيل نموده و قبل از اتمام دروس درپوهنحي حقوق ازدواج نمود ‪ ،‬درسال ‪ 1964‬با شوهرش به اكسفورد انگلستان رفت درسال ‪ 1980‬به‬
‫اياالت متحده امريكا رفته در شهر لوس انجلس زنده گي ميكند سه پسر و دو دختر دارد ‪ .‬کتاب ( اينک خورشِيد ازغرب طلوع ميکند ) از آثار گرانبهايش ميباشد‬
‫‪.‬‬
‫‪ -2‬اينك خورشيد از غرب ميدرخشد‪ .‬تأليف مظفرحليم‪،‬با همكاري بتي باومن‪.‬ترجمه‪:‬عبدالعزيز ويسي‪.‬ايران‪:‬نشر احسان‪،‬ص‪27:‬‬
‫‪ -3‬اينك خورشيد از غرب ميدرخشد‪ .‬ص ‪27 :‬‬

‫ـ‬
‫ـ و يك جلد كالم اهلل مجيد (قرآنكريم ) به او هديه دادم كه بخواند‬
‫ـ ‪ ،‬من انجيل را خواندم‬
‫صحبت كرديم‬
‫ـ آ نرا به شما بدهم كه مطالعه‬
‫يكبار به او گفتم كه كتابي در بارهء زنده گي حضرت عيسى دارم ‪ ،‬ميخواهم‬
‫ـ اكرم ( صلى اهلل عليه وسلم ) به او‬‫كنيد ‪ ،‬او در عوض از من خواست كه كتاب در بارهء زنده گي پيامبر‬

‫‪12‬‬
‫ـ خواستم كه او‬
‫ـ ‪ ،‬هميشه ميگفت كه من به دنبال حقيقت هستم برايش دعا كردم و از خداوند‬ ‫بدهم كه بخواند‬
‫را هدايت كند ‪)1( .‬‬
‫ـوت دور‬ ‫ـان ازدعـ‬ ‫ـ نيست که هم خود شـ‬‫او از عالقمندان شديد تبليغ و دعوت بوده و مانند مسلماناني‬
‫ـ ‪:‬‬
‫هستند و هم داعيان را به مالمتي ميگيرند ‪ .‬او با وجــود اينکه را ه دعــوت را در پيش دارد ميگويد‬
‫ـ که کار دعوت را انجام دهم ‪.‬‬‫خيلي مشتاقم‬
‫خروج براي دعوت‬
‫ـو‬ ‫ـ غربي براي تحصيل ‪ ،‬سياحت ‪ ،‬پناهنــده گي سياسي‬ ‫اين خانم دعوتگر براي آنانيكه به كشورهاي‬
‫ـ ميروند نصيحت ميكنى كه براي دعوت وتبليغ که وظيفهء اساسي هر مســلمان است‬ ‫غيره امور دنيوي‬
‫ـ ‪ :‬در سال ‪ 1980‬ما به امريكا‬ ‫بروند و منفعت دنيوي را نسبت به منفعت اخروي ترجيح ندهند او ميگويد‬
‫ـ فكر كردم كه مهاجرت به امريكا نبايد فقط به منظور تحصيالت خوب‬ ‫رفتيم ‪ ،‬درهمان ابتداء من با خودم‬
‫ـاال‬
‫ـان باشد و آن احتمـ‬
‫ـتري در پشت همه اينها نهـ‬ ‫ـتر باشد بلكه بايد دليل قويـ‬
‫بچه هايمان وزنده گي بهـ‬
‫ـ براي تبليغ دين اسالم بود ‪ ،‬امريكا سرزمين فرصتهاست و بدون شك سرزميني است كه براي‬ ‫ماموريتي‬
‫پذيرش اسالم آماده و مهيا ست ‪.‬‬
‫همکاري و مساعد ت با مسلمانان با دعوت و تبليغ‬
‫ـ و مساعدت با مسلمانان را وظيفهء اساسي خويش دانسته و براي كمك به‬ ‫اين خانم متدين همكاري‬
‫ـ‪:‬‬‫ـ ميباشــند ‪ ،‬او ميگويد‬
‫مسلمانان هميشه بذل توجه نموده بويژه مسلمانان جديدي كه محتــاج همكــاري‬
‫ـ كردم متوجه شــدم كه‬ ‫درسال ‪ 1984‬با خانم بيتي (‪ )betty‬آشنا شدم و قتي از دوستانش درباره اوسوال‬
‫ـ شده است ‪ ،‬بعد از مسلمان شدنش زنده گي سختي را با همسر و دو پسرش داشته‬ ‫دچار اختالالت رواني‬
‫است وقتي او را مالقات كردم در گوشه اي از‬
‫مسجد نشسته بود كسي با او صحبت نميكرد معلوم بود كه از نظر ذهني ناراحت است ‪ ،‬قلبم تند تند‬
‫ـ و گفتم ( سالم عليكم ) به من نگاه كرد‬
‫ميتپيد ‪ ،‬نزديكش شدم و دستش را گرفتم‬
‫و گفت (عليكم السالم) براي مدتي با هم صحبت كرديم و بعد شمارهء تلفون همديگر را يا د داشت‬
‫ـ شد ‪ ،‬منزل من حــدود سي مايل با‬ ‫كرديم و قتي از او دعوت كردم كه به مالقات من بيايد خيلي خوشحال‬
‫ـ او فاصله داشت ولي با وجوداين بازهم به ديدن من مي آمد ‪ ،‬و در باره مسايل گونــاگوني‬ ‫محل زندگي‬
‫که با آنها مواجه بود صحبت مي کرديم ‪.‬‬
‫ـ در دعوت اسالمي‬ ‫اين خانم متدين هنگاميکه داعيان را مالقات مينمايد و ميبيند که آنان نقش موثري‬
‫ـ جلب‬ ‫داشته اند ‪ ،‬خود را مالمت نموده که چرا در دعوت ديگران و يا وسايليکه مردم را به يکتا پرستي‬
‫ـ ‪ :‬در ماه ژوئن سال ‪ 1993‬با يک خانم امريکايي به نام‬ ‫ميدارد تکا سل نموده است ‪ ،‬درين مورد ميگويد‬
‫(بيتي باومن) در يک کنفرانس اسالمي در لوس انجلس آشنا شدم ‪ .‬درست يکماه قبل او مسلمان شده بود‬
‫‪ ،‬خيلي زود به هم نزديک شديم ‪ .‬مقاله اي به عنوان سفر به اسالم نوشته بود ‪ .‬مقاله را به من داد و گفت‬
‫که اين مقاله را براي دوستان و خويشاوندانش به عنوان دعوت به اسالم فرستاده است‪ ،‬خيلي تعجب کردم‬
‫که چگونه من نتوانسته ام در طول زنده گي ام چنين عملي را انجام دهم ‪ .‬در حاليکه او در مدت کمي که‬
‫ـ به تبليغ دين اسالم کرده بود ‪)2(.‬‬
‫به اسالم گرويده بود شروع‬
‫‪----------------------------------‬‬
‫اينك آفتاب از غرب طلوع ميدرخشد ‪ ،‬ص ‪28 :‬‬ ‫‪-1‬‬
‫مصدرسابق ‪ ،‬ص ‪32 :‬‬ ‫‪-2‬‬
‫ـ‪:‬‬‫خانم مظفرحليم کتاب خود را براي دعوت ديگران به دين مقــدس به خامه تحرير آورد ‪ ،‬اوميگويد‬
‫ـلمانان –‬‫هدف از نگارش اين كتاب دعوت به دين اسالم است ‪ ،‬مخاطبان اين كتاب سه دسته اند ( نو مسـ‬
‫ـ كه در كتــاب به قلم آمــده ميتواند‬
‫مسلمانان – غيرمسلمانان ) (‪ )1‬او اضافه ميكند ‪ :‬وقايع و تجربياتي‬

‫‪13‬‬
‫كمكي به نو مسلمانان باشد زيرا هر نو مسلماني كه كتاب را ميخواند نه تنها خــود را در مشــكالت اين‬
‫نومسلمان سهيم ميداند بلكه اگاهي يافتن از مشكالت اين نو مسلمانان در ادامه راه سفر به سوي اسالم به‬
‫ـ ‪ ،‬همچنين فرد نو مسلمان با اگاهي از اين مشكالت خودرا در لــذت فــوران‬ ‫نوعي تسلي خاطر ميبخشد‬
‫رحمت الهي و قرب او شريك ميداند ‪)2( .‬‬
‫او در مزيت كتاب براي مسلمانان ميگويد ‪ :‬آنانيكه اسالم را به ارث برده اند و راه آسانتري بــراي‬
‫ـ در قبال دين براي ياد گيري از زيباييهــاي دين‬ ‫پيروي ازدين دارند ميتوانند با پروراندن حس مسؤوليت‬
‫ـ ‪ ،‬مخصوصا از همه مهمتر اگاهي عميق از قــرآن است كه در واقع منبع حقيقت‬ ‫مبين اسالم گام بردارند‬
‫ـتى‬‫ـاجرا ها منعكس ميباشد حـ‬ ‫ـ اين مـ‬
‫ـ قلب انسان را دگرگون سازد به طوري كه در بيشتر‬ ‫است و ميتواند‬
‫ـ چقدر اين نو مســلمانان‬ ‫ـ نيز به خود مي آيند زيرا درين ماجراها متوجه ميشوند‬ ‫خود مسلمانان پرهيزگار‬
‫ـ در بــاره منفعت اين‬ ‫ـ ‪ .‬خانم مظفــرحليم‬ ‫تالش و كوشش كرده و ميكنند تا اسالم را به ديگران بشناسانند‬
‫ـ از اسالم دارند ‪،‬‬
‫ـ دارند كه درك نا درستي‬ ‫ـ ‪ ( :‬غير مسلماناني نيز وجود‬ ‫كتاب براي غير مسلمانان ميگويد‬
‫ـ كه به حقيقت اسالم پي ببرند ‪ ،‬تمام اين نو‬
‫ـ به آنها بياموزد‬‫و تجربيات اين نو مسلمانان ميتواند تاحد زيادي‬
‫ـ غــربي هســتند داراي‬ ‫مسلمانان كه دراين كتاب از آنان سخن به ميان آمده است همگي اهل كشورهاي‬
‫ـ و همچنين در امريكا داراي‬ ‫فرهنگ و زبان مشتركند‬
‫ـ هستند كه عالقمندند در باره اسالم اطالعاتي داشته باشند ‪،‬‬ ‫ـ عالوه براين نا مسلماناني‬‫محيطي يكسانند‬
‫ـ به اســالم‬‫ـ و ميخواهند‬‫ـ كه در جستجوي حقيقيت ميباشند‬ ‫مطمئنا اين كتاب ميتواند دراين راستا به افرادي‬
‫بگروند نيز مفيد واقع شود ‪ ،‬خصوصا براي خانواده ها و دو ستان اين نو مسلمانان كه نه فقط نسبت به نو‬
‫ـلمان كه‬‫ـرد ميكنند ‪.‬اين خواهرمسـ‬ ‫مسلمانان كم لطفي و بي مهري مي ورزند بلكه آنها را نيز از خود طـ‬
‫ـ‬
‫ـ ‪ :‬من خود به زيبايي برادري در دين اسالم معتقد و معترفم‬ ‫خود را جزء خانواده ء اسالمي ميداند ميگويد‬
‫‪ ،‬من تك تك اين افراد را عضو خانوادهء خويش ميدانم ‪.‬‬
‫استفاده ازانترنت براي دعوت به دين مقدس اسالم‬
‫ـ ميكند ‪ ،‬او بخش دوم كتاب خويش را‬ ‫ـ مردم به اسالم احساس خوشبختي‬ ‫خواهرمظفرحليم كه به ورود‬
‫ـ كرده‬‫با استفاده از انترنت ترتيب نموده ‪ ،‬ميگويد ‪ :‬بخش دوم شامل مقاالتي است كه از اينترنت دريافت‬
‫ـ است كه به پرسشنامهء كه بنده در( سايت اينترنتي) اســالميك ســايت‬ ‫ام ‪ ،‬اين مقاالت شامل پاسخهايي‬
‫ـ سفرشان به اسالم مطلب‬ ‫ـ در مورد‬‫‪ Islamic City wibsit‬قرار داده بودم و از افراد خواسته بودم‬
‫ـزايش است و حقيقتا اين‬‫ـ و اكنون احساس ميكنم كه تعداد اين افراد رو به افـ‬
‫ـ ‪ ،‬خدا را سپاسگزارم‬
‫بنويسند‬
‫سايت كاري بس بزرگ در اين زمينه ( دعوت) انجام داده است ‪.‬‬

‫‪---------------------------------‬‬
‫مصدرسابق ‪ ،‬ص ‪.20 :‬‬ ‫‪-3‬‬
‫تمام برادران و خواهران مسلمان را به خوانش كتاب (‪ -‬اينك آفتاب از غرب طلوع ميكند ) دعوت مينمايم ‪ .‬تا با استفاده از تجارب ‪ ،‬اخالص ‪،‬‬ ‫‪-3‬‬
‫و عقيده راسخ آن دوزن مسلمان همه خدمگاران حقيقي دين مقدس اسالم و داعيان و مبلغان حق و حقيقت گردند ‪.‬‬

‫برده گي مسلمانان به فرهنگ غربي‬


‫ـ اسالم‪،‬غرب گــرايي‬ ‫خانم مظفرحليم كه از عقب نشيني مسلمانان امروزي‪،‬بعد ودوري آنان ازاحكام‬
‫ـ و خود را به دامان غربيان گمراه انداختن احساس حسرت مينمايد ميگويد‪ :‬بعد از ســقوط‬
‫‪،‬غرب پرستي‬

‫‪14‬‬
‫ـومت‬ ‫ـ حكـ‬‫ـ ازقاره آسيا و خارميانه حكومت كرد و قلمرو‬ ‫دولت عثماني كه حدود هفتصد سال بر قسمتهايي‬
‫ـ گرفتند‬
‫آنها تا قلب اروپا‪،‬تركيه‪،‬اسپانيا و غيره پيش رفته بود بعد از مدتي برده و بنده فرهنگ غربي قرار‬
‫ـرده‬‫ـ خويش را از دست دادند ‪ ،‬او بازهم از ين عمل مسلمانان احساس يأس و نوميدي نكـ‬ ‫‪ ،‬وشأن و وقار‬
‫اضافه ميكند‪( :‬اما اسالم براي هميشه در قلب افراد جوياي حقيقيت مي ماند) او براي مسلمانانيكه خود را‬
‫ـ افكار غير اسالمي حركت دارند ‪ ،‬و‬ ‫به دامان غربي ها انداخته راه اسالم را ترك نموده ‪ ،‬براي استيراد‬
‫ـ بي خبرند خطاب ميكند كه اين عملكرد شان‬ ‫اسالم عزيز را به باد مالمتي گرفته‪،‬درحاليكه ازحقايق قرآني‬
‫ـانيكه‬
‫ـزد كسـ‬ ‫ـالم كه دين عقل و دانش است ‪ ،‬از نـ‬ ‫ـرا اسـ‬‫جزخساره وزيان براي خود شان نميباشد زيـ‬
‫معقوليت را از دست داده اند‪ ،‬به نزدعاقالن و دانشمندان حركت ميكند او ميگويد ‪(:‬پروردگــاردرقرآن‬
‫ـرمي‬ ‫ـام بـ‬
‫ـراي قيـ‬ ‫ـما بـ‬
‫ـ درراه خدا قيام نكنيد ما ملتي ديگررا از ميان شـ‬
‫ميفرمايد كه‪{:‬اي مردم اگرشما‬
‫ـ شــرق‬ ‫ـ كشــورهاي‬ ‫ـ هاي اسالمي بيشتر‬ ‫ـ است دركشور‬ ‫ـ همان است كه امروزه درحال وقوع‬ ‫گزينيم}واين‬
‫ـ غربي اسالم درحال رشد وپيشــرفت است‬ ‫جهان‪،‬كم كم دين ومذهب درحال زوال است اما در كشورهاي‬
‫ـ را به ارمغان مياورند‪،‬دانشمندان مشهور‪،‬علماي بزرگ‬ ‫ونو مسلمانان درين زمينه اگاهي هاودانش زيادي‬
‫ـ وبه تبليغ دين اســالم‬
‫ـ ديگرازشخصيت هاي معروف به اسالم رومي آورند‬ ‫علم‪،‬پزشگان‪،‬استادانوبسياري‬
‫ـ به نگارش درآمده اند اغلب‬ ‫ـ واردو‬
‫ـ عربي‪،‬فارسي‪،‬تركي‬ ‫ـ ازكتابهاي دين كه به زبانهاي‬‫ـ بسياري‬ ‫ميپردازند‬
‫ـ نيز ترجمه شده اند ‪.‬‬ ‫به زبان انگليسي‪،‬فرانسوي‪،‬وآلماني‬
‫نقش قرآن و اسالم در كشورهاي غربي‬
‫ـ نموده ميگويــد‪:‬‬ ‫خانم مظفرحليم نقش قرآن ودين مقدس اسالم رادر كشورهاي غربي مثبت ارزيابي‬
‫ـ شده است‪،‬هروزيك كتاب جديد‬ ‫(قرآن سمبول عقالنيت‪،‬حقيقت ومعنويت براي افراد تحصيلكرده وخردمند‬
‫ـ ميشود‪،‬دانشمندان نومســلمان وغــير مســلمان متخصص‬ ‫دربارهءموضوعات گوناگون اسالمي منتشر‬
‫درتاريخ و دين دربارهء اصول اسالمي و سيرت رسول اهلل كتابهاي گوناگوني تاليف كرده اند ‪)1( .‬‬

‫او حال وآينده اسالم را در كشورهاي غربي مثبت تلقي نموده ميگويد‪:‬اسالم ديني است كه به سرعت‬
‫در جهان در حال رشد است بخصوص در جهان غرب‪)2(.‬‬
‫شخصيت خانم بتي باومن ( ملقب به بتول )‬
‫خانم بتي باومن ساکن اصلي شهر مريلند امريكا ميباشد كه بعد ها به الس انجلس انتقال نمــود او‬
‫ـ به‬
‫ـ (مريلند) را به قصد لوس انجلس ترك كردم ‪ .‬وقتي‬ ‫ـ محل سكونتم‬
‫ميگويد ‪ ،‬زماني كه بيست ساله بودم‬
‫ـدود بيست‬‫لس انجلس آمدم مدت چهار سال دررشته مديريت بازرگاني در دانشگاه به تحصيل پرداختم حـ‬
‫ـ به عنوان ‪ ،‬معلم ‪ ،‬برنامه ريز‪ ،‬نوبسنده وويراشگرنسخه هاي فني مشغول‬ ‫سال در يك شركت كامپيوتري‬
‫ـ و شغلم را تغيــير‬
‫ـ خسته شدم از آن دست كشيدم‬ ‫به كار شدم ‪ ،‬پنج سال پيش چون از كارهاي كامبيوتري‬
‫دادم و به عنوان منشي حقوقي يك شركت مشغول به كار شدم ‪ ،‬چه كسي ميداند شغل بعدي من چي خواهد‬
‫بود شايد شغل يك داعي را به عهده بگيرم إن شاء اهلل ‪)3(.‬‬
‫‪------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬اينك آفتاب از غرب طلوع ميدرخشد ‪ ،‬ص ‪25 :‬‬
‫‪ -2‬مصدرسابق ص ‪25 :‬‬
‫‪ -3‬مصدرسابق ص ‪50 :‬‬
‫ـ کتاب را درزمينه هاي مختلف براي رســيدن به حق‬ ‫ـ بيش ازيکهزار‬ ‫او که يک خانم دانشمند ميباشد‬
‫ـ جامعه‬‫ـ از هزار كتاب را در زمينه هاي مختلف از قبيل روانشناسي‬ ‫مطالعه نمود ‪ :‬او ميگويد ‪ :‬من بيشتر‬
‫ـ يافتن‬
‫ـ(عيسى و محمد عليهما السالم ) به منظور‬
‫شناسي ‪ ،‬انسان شناسي ‪ ،‬مذهب ‪ ،‬تاريخ و فلسفه اين دو پيامبر‬
‫حقيقت مطالعه كردم ‪.‬‬
‫او براي رسيدن به حق مطالعات خويش را دركتب اديان مختلف ادامه داد ‪ ،‬ولي مطالعه اديان ساخته‬
‫ـ ازاين‬
‫ـدارد‪(:‬هريك‬‫ـ او اظهارميـ‬ ‫ـاورد‬
‫ـ به ارمغان نميـ‬
‫ـ تشويش و رنج چيزي ديگري‬ ‫وبافته بشر بجزازدياد‬

‫‪15‬‬
‫ـراي من‬ ‫ـ را بـ‬
‫ـري‬ ‫ـؤالهاي ديگـ‬ ‫ـ من جواب داد اما در عوض سـ‬ ‫نظامهاي روحاني به بعضي از سؤالهاي‬
‫بوجود آورد) باآلخره با مطالعه دين مقدس اسالم به هدف خويش رسيده ميگويد (سر انجام آنچه را چهل‬
‫ـ ) (‪)1‬‬
‫ـ ‪ ،‬راهي براي معنا بخشيدن به هرچيز در دنيايم‬
‫سال درپي آن بودم يافتم‬
‫ـ‬
‫ـ ‪ ،‬او در مورد‬
‫ـ خوبي براي حقيقت يابي ميباشد‬ ‫دانستن شخصيت چنين انسانها براي هر انسان درسي‬
‫ـاد دوست‬‫ـرده ام ‪ ،‬زيـ‬‫ـ مطالعه هستم ‪ ،‬بيشتر از هزار جلد كتاب مطالعه كـ‬ ‫خود چنين ميگويد ‪ :‬بسياراهل‬
‫ـينما و‬
‫ـون ‪ ،‬راديو ‪ ،‬فيلم و سـ‬‫ـردن تلويزيـ‬ ‫ـ از قبيل تماشا كـ‬
‫ندارم كه مشغول چيز هاي جزئي و سطحي‬
‫ـ كلي چيز هاي مادي بشوم ‪ ،‬ميخواهم در زمينه هاي بعد معنــوي‬ ‫ـ و بطور‬
‫مجالت ‪ ،‬ورزش و سرگرمي‬
‫زنده گي مطالعه داشته باشم و سر گرم شوم و به افرادي كه كم شانس تر از من هستند دراين زمينه كمك‬
‫كنم ‪.‬‬
‫نظرخانم مظفر حليم درمورد خانم بتي باومن‬
‫ـوس‬ ‫ـلمانان امريكا در لـ‬
‫ـ ‪ :‬در ژوئن ‪ 1993‬زمانيكه دركنفرانس اسالمي مسـ‬ ‫خانم مظفرحليم ميگويد‬
‫ـ وقار و انديشــمند هم به‬ ‫ـ امريكايي به نام (بتي باومن) كه بسياربا‬
‫انجلس شركت كردم با يك خانم زيباي‬
‫ـالم‬‫ـدود چند هفته پيش به دين اسـ‬ ‫نظر ميرسيد آشنا شدم وقتيكه باهم هم صحبت شديم متوجه شدم كه حـ‬
‫گرويده است ‪ ،‬خيلي زود باهم آشنا شديم ‪ ،‬به او گفتم كه اگر اشكالي ندارد ميخواهم شما را ( بتول ) صدا‬
‫بزنم ‪ ،‬در جواب گفت ‪ :‬أه ! خيلي هم خوب است اما معنا اش چيست ؟ گفتم كه لقب دختر گرامي پيامبر‬
‫ـ ‪ ،‬از اين به بعد من هم شـما را‬‫اكرم حضرت فاطمه (رضي اهلل عنها ) است ‪ ،‬گفت خـوب كه اينطـور‬
‫ـ‪.‬‬‫مادرخوانده خويش صدا ميزنم‬
‫خانم مظفر حليم در مورد خانم بتي باومن مينويسد ‪ :‬در بخش سپاسگزاري كتــاب متــذكر شد م كه‬
‫خواهر گرامي بتول باومن مرا به نوشتين اين كتاب تشويق كرد و از ابتداي كتاب تا اتمام آن مرا يــاري‬
‫ـ كتا ب با من هم‬
‫دادند كه تقريبا نصفي از نوشتن كتاب بر دوش ايشان بوده است ‪ ،‬بعد از مطالعهء ضمايم‬
‫ـ كه خانم با ومن قابل مقايسه با خيلي از دانشمندان اسالمي است ‪ ،‬ايشان فقط حــدود ســيو‬ ‫عقيده ميشويد‬
‫ـ كه مطالعه كرده اند در اينجا ذكر كرده اند إن شاء اهلل كه ايشان تحقيقــات و‬
‫چهار جلد كتاب از كتابهايي‬
‫ـ زنده گي‬‫ـ ‪ ،‬ما از نگرش عملي ايشان به سوي تجريبيات‬ ‫كارهاي بيشتري در بارهء اسالم به چاب برسانند‬
‫ـ ياد خواهيم گرفت ‪.‬‬‫واقعي بعد از مسلمان شدنش چيزي هاي زيادي‬
‫نظرش درمورد قرآن و موقف مردم‬
‫خانم باومن بعد از مطالعه قرآن كريم به اين نتيجه ميرسد كه قرآن كريم كتاب هدايت بشريت‬
‫ـرآن‬‫ـ از قـ‬‫ـويهء كه باشد ميتواند‬
‫ـ با هر سـ‬‫ـردم وهركسي‬ ‫است ‪ ،‬كتابي است قابل فهم و درك براي همه مـ‬
‫ـ قــرآن را‬ ‫ـ و هركسي‬ ‫استفاده نمايد قرآن جوابگوي فالسفه ‪ ،‬دانشمندان ‪ ،‬و متخصصين هر مسلك ميباشد‬
‫ـ مردم‬‫مطالعه نمايد از فيوضات قرآن به اندازه دانش خويش مستفيد شده ميتواند ‪ ،‬ولي متأسفانه كه امروز‬
‫ـ اشــياي بي ارزش و‬ ‫ـ ميكشاند بسوي‬‫ـ كه آنانرا به خوشبختي‬
‫به عوض مطالعه قرآن و درك حقايق قرآني‬
‫ـؤوليت‬ ‫ـان مسـ‬ ‫ـال شـ‬ ‫سطحي رو آورده اند و خود را مصروف لهو ولعب گردانيده اند كه ثمره اين اعمـ‬
‫ـ فهم ‪،‬‬
‫ـ وقابل‬
‫ـ ‪ :‬قرآن كتابي است روشنگر‬ ‫ـ ‪ .‬او در مورد قرآن كريم ميفرمايد‬ ‫ـ ميباشد‬
‫بزرگي به دربارالهي‬
‫ـ ‪ ،‬مصــنوعي ‪ ،‬بي ارزش‪ ،‬و‬ ‫ـ از مردم آنرا درك نميكنند ‪ ،‬آنان خود را در چيز هاي سطحي‬ ‫اما بسياري‬
‫ـ نتايج افكار‪ ،‬گفته ها واعمالشــان را به‬ ‫ـ و نميتوانند مسؤوليت‬
‫لهوولعب غوطه ور ساخته اند مايل نيستند‬
‫عهده گيرند ‪.‬‬
‫نظرش در باره اوضاع اياالت متحده امريكا‬
‫اگرچه اياالت متحده امريكا در بخش هاي مادي پيشرفت زياد نموده است ولي ازينكه انسان از‬
‫ـادي نيازمند‬
‫ـرورات مـ‬ ‫ـدازه ضـ‬ ‫ـ به انـ‬
‫ـ و روحي‬
‫دوبخش روحي و مادي خلق گرديده و به غذاي معنوي‬

‫‪16‬‬
‫ـ بزرگي در وجود آنان بوده كه نتايج آن انتحارســاالنه‬ ‫ميباشد ‪ ،‬كمبود بخش معنوي يك نقصان و کمبود‬
‫ـ همه ء‬‫ـ ‪ ،‬همچنان اين نظام مادي غربي مسؤول‬ ‫ـ و اروپايي ميباشد‬‫ـ ي امريكايي‬‫هزاران جوان در كشورها‬
‫ـ و امريكا‬
‫بدبختي هاي جهان بشريت است ‪ ،‬جنگ اول و دوم جهاني را مردمان متمدن مادي پرست اروپا‬
‫ـ كه مليون ها انسان جان شيرين خود را از دست دادند ‪ ،‬جنگ سوم جهاني ( جنك سرد ) نيز‬ ‫آغاز نمودند‬
‫ـ ‪ -‬امريكا ) بود كه خطرآن تمام بشريت را به هيجــان در آورده‬ ‫نتيجه دو قطب مادي پرست ( شوروي‬
‫ـ جهاني كه ( جنك ملت ها با حكام و باداران شــان ميباشد ) نــيز نتيجه همين‬ ‫بود و مقدمات جنك چهارم‬
‫نظام مادي غربي است كه همه روزه صد ها كشته و زخمي را بجا ميگذارد ‪ ،‬بناء به اساس اين تــاريخ‬
‫ـادي و‬‫ـردو بخش ( مـ‬ ‫ـاز دارند كه هـ‬‫تاريك و پر از هيجان و درد نظام ماديت ‪ ،‬آنان به عقيده وديني نيـ‬
‫معنوي ) را يكسان معالجه نمايد ‪ .‬حقيقتا دواي اين دردها ي غربي ها در قرآن عظيم الشــان نهفته است‬
‫اين خانم امريكايي بعد از درك حقيقت اسالم خستكي خويش را از زنده گي مــادي امريكا و آالم ســاير‬
‫ـ‬
‫ـ تسلط يافته است ‪ ،‬ما بيشتر‬ ‫ـ ‪ :‬متأسفانه جنبه مادي بشر بر جنبه معنوي‬ ‫امريكايي ها را چنين بيان ميدارد‬
‫ـتيم ولي‬‫ـره ما بفرسـ‬‫ـرد را به كـ‬ ‫ـ كه فـ‬
‫از جهان بيرون خود خبرداريم تا جهان دروني مان ‪ ،‬ما ميتوانيم‬
‫ـ مان در صلح و آرامش زنده گي كنيم ‪.‬‬ ‫ـ با جهان اطراف‬‫نميتوانيم‬
‫ـ ميكند كه‬
‫ـ را در مقابل زنان منفي بررسي نموده و وانمود‬ ‫ـ مردان امريكايي‬
‫اين خانم امريكا يي موقف‬
‫ـود‪،‬‬‫ـتفاده ميشـ‬
‫ـات جمعي اسـ‬ ‫ـ اطالعـ‬‫ـايل‬‫ـادي تبليغي دروسـ‬ ‫ـ امريكايي ها مانند كاالهاي عـ‬‫زنان درنزد‬
‫اوميگويد‪:‬همچنانكه شما اطالع داريد امريكا محيط غير ديني وغير مذهبي است‪،‬واز زن به عنــوان يك‬
‫ـ‬
‫ـ غيرخردمند‪،‬مادي گراو سطحي‬ ‫ـ افرادي‬
‫ـ مردان امريكايي‬ ‫ـ ‪ ،‬از نظر من بيشتر‬‫كاالي تبليغي استفاده ميشود‬
‫ـوده ام هرچند‬‫ـ ومن هم هميشه يك مسلمان بـ‬ ‫ـ اسالمي را ندارند‬‫نگرهستند ‪ ،‬به عبارت ديگر آنها ارزشهاي‬
‫ـ از اين موضوع اطالع نداشتم ‪.‬‬ ‫كه تا موقعي كه شهادتين را به زبان نياورده بودم‬
‫ـرده است كه‬ ‫ـوش كـ‬ ‫او ميگويد‪:‬عظمت امريكا از درونش در حال خرد شدن است زيرا امريكا فرامـ‬
‫ارزش هاي اسالمي در امريكا در حال نفوذ است البته اين ارزش ها جامعه امريكا را (اما به شيوه مثبت‬
‫ـ مينمايد ‪،‬بعد معنوي در امريكا جايي ندارد‪،‬جامعه امريكا تسليم تبليغات فريبنده (رســانه‬ ‫– مترجم) قويتر‬
‫ـ دارد كه‬
‫ـرار‬‫ـ قـ‬
‫هاي گروهي) پول و چيز هاي مادي شده است‪،‬همه اينها در زير چتر بيرحمانه كاپيتاليزم‬
‫ميگويد ‪ :‬مسأله اي نيست كه به انسانها بويژه زنان به ديده حقارت نگريسته شود ‪ ،‬زيرا هدف كسب پول‬
‫ـ‪.‬‬
‫ـ است و امر يكا بيماراست‬ ‫است اين يك بيماري‬
‫پذيرش اسالم به ظرفيت عالي علمي نيازمند است‬
‫ـ‬
‫ـ شخصي انسان را معيار اصلي قرار‬ ‫خانم بتي باومن براي پذيرش دين مقدس اسالم ظرفيت‬
‫ـ ‪ ،‬و فكــردور از غفلت دارند‬ ‫ـ خودخــواهي‬ ‫ميدهد كسانيكه ذهن دانشمندانه ‪ ،‬قلب پاك و عاري از تكبرو‬
‫ـ به اسالم گرايش خويش را اعالن دارند ‪ ،‬زيرا اسالم ديني است مطابق فطــرت ‪ ,‬هركه‬ ‫ميتوانند بخوبي‬
‫ـ ‪ .‬او درين زمينه ميگويد ‪ :‬آنهايي‬ ‫فطرت سليم داشته باشد ‪ ،‬عالقه اش با اسالم زود تر منسجم ميگردد‬
‫ـان‬‫ـ در حاليكه آنهاييكه قلبشان به خاطر غرور و ذهنشـ‬ ‫كه قلب و ذهن مستعد دارند زود به حقيقت ميرسند‬
‫به علت غفلت و بي توجهي مكدر شده است به سختي به حقيقت ميرسند ‪.‬‬
‫دعوت به اسالم‬
‫اين خانم مسلمان بادرك حقانيت اسالم احساس نمود كه وظيفه يك مسلمان تنها نجات خود نه بلكه هر‬
‫ـ راه دعوت را پيش‬ ‫مسلمان وظيفه دارد كه براي خيرخواهي ديگران ‪ ،‬و نجات بشريت از عذاب اخروي‬
‫ـ‬
‫گيرد ‪ .‬او بعد از گرايش به دين مقدس اسالم راه دعوت و تبليغ را پيش گرفت و هنوز يکماه از مسلماني‬
‫ـ به‬
‫اش نميگذشت که مقاله اي به عنوان سفر به اسالم نوشت او اين مقاله را به دوستان و خويشــاوندانش‬
‫ـ ‪ :‬هنكاميگه مسلمان شدم مقاله اي در باره اسالم نوشتم و آنرا‬‫ـ او ميگويد‬
‫عنوان دعوت به اسالم ميفرستاد‬
‫ـ تلقي منفي كه نسبت به اسالم و مسلمانان دارند ‪ .‬تغيير كند‬‫ـ تا طرز‬
‫براي دوستان و خويشاوندانم ميفرستم‬

‫‪17‬‬
‫ـ درميان گذاشتم خيلي هم از من پشتيباني كرد‬
‫ـ در بوستون‬‫‪ ،‬وقتيكه جريان پذيرفتن دين اسالم را با برادرم‬
‫ـ هم عقيده بود من بسيار تعجب كــردم و‬ ‫ـ شمالي با برادرم‬
‫همچنين يكي از دو ستانم (رلي) دركاروليناي‬
‫خيلي هم خوشحال شدم ‪.‬‬
‫مسؤوليت مسلمانان در قبال دعوت اسالمي‬
‫ـ كردار و گفتار خــويش‬ ‫ـ هر انساني مسؤول‬ ‫ـ که ‪ :‬اسالم ديني است كه به ما ميگويد‬‫او اظهارميدارد‬
‫ـ خود را نشان دهند و بــراي‬ ‫است حال يك لحظه كامل در تاريخ است كه مسلمانان در امريكا بايد توانايي‬
‫ـحيح‬ ‫ـ صـ‬ ‫ـور‬
‫ـ بطـ‬‫ـ آنها بايد با نفس خويش مبارزه كنند تا اينكه بتوانند‬
‫اداي وظيفه خويش قدم پيش بگذارند‬
‫قرآن را در زنده گي خويش پياده كنند ‪ .‬بنابراين آنها بايد مسلمانان ديگر را رهنمايي و ارشــاد كنند و‬
‫در آخر هم بايد به رهنمايي و ارشاد امريكايي هايي سطحي نگر ‪ ،‬مادي نگر ‪ ،‬حريص و غــير ديــني‬
‫ـ تا اينكه متوجه شوند كه خود را به چيز هاي بي ارزش مشغول نكنند و در ك كنند كه اين جهان‬ ‫بپردازند‬
‫ـ بي شما ر و پيچيده گي هاي عظيم درك ناكردني در ســطح اتمي و مخصوصا‬ ‫بزرگ با تمام كهكشانهاي‬
‫پيچيده گي هاي عظيم انسان همه ساخته دست پروردگار بي همتاست و آنها بايد با مد نظر داشتن ارتباط‬
‫شان با خداي خويش زنده گي كنند ‪.‬‬
‫مقايسه بين مسلمانان ديروزوامروز‬
‫خانم بتي باومن نظريه داعي اسالمي وحيد الدين خان را كه مقارنه بين مسلمانان عصر سابق و‬
‫ـ ‪ ،‬او سخنان موصوف را چـنين نقل‬ ‫ـ ‪ ،‬تائيد مينمايد‬
‫ـ و سردرگمي ميباشد‬‫كنوني به اساس دو حس اكتشافي‬
‫ـ پيامبر و پيروانش مسير تاريخ بشريت را دگرگون كرد تالشــهاي‬ ‫قول مينمايد ‪ ( :‬در حاليكه تالشهاي‬
‫ـ است كه در پس‬ ‫ـ فقط مشكل را وخيم تر كرد ‪ ،‬اين تناقض ناشي از تفــاوت روانشــاختي‬ ‫مسلمين امروز‬
‫ـ ديگر ميباشد در حاليكه اولي تحت تأثير يك‬ ‫ـ از طرف‬ ‫تالش مسلمين اوليه از يك طرف و مسلمين امروز‬
‫ـ انسان را با يك روحيه‬
‫حس اكتشافي است دو مي تحت تاثير يك حس سر در گمي است ‪ .‬حس اكتشاف‬
‫ـ پر ميكند و يك حس زنده و يك تحرك مقابله ناپذير در اعمال انسان ايجاد ميكند ‪ ،‬حس سر‬ ‫سيري ناپذير‬
‫ـ انسان با چنين احساسي آزار‬
‫ـ ‪ ،‬وقتي‬‫ـ انسان را با شك مواجه ميسازد‬ ‫درگمي از طرف ديگرتمام تالشهاي‬
‫ـ تحريك شدند‬‫داده شود ‪ ،‬از انجام فكر يا كار مفيد نا توان خواهد ماند ‪ ،‬مسلمانان اوليه با يك حس اكتشاف‬
‫‪ ،‬به همين خاطر آنها نمونه ء بي نظير از يك كار پر تحركي انجام دادند) خانم باومن بدين نظر است كه‬
‫ـات در‬‫ـود ‪ ،‬ثبـ‬
‫ـده بـ‬
‫ـ بوجود آمـ‬
‫شخصيت مثبت مسلمان عصر صحابه وتابعين كه به اساس حس اكتشاف‬
‫ـ مسلمانان امروزه سبب منفي گرايي آنان شده است او‬ ‫شخصيت آنانرا نيز تقويه نمود ولي حس سردرگمي‬
‫ـ باعث بوجود آمدن ثبــات شخصــيت‬ ‫چنين تبصره ميكند ‪ :‬بدون شك اين واقعيت كه يك حس اكتشاف‬
‫ميشود ‪ ،‬منفي بافي چيزي است كه از يك حس سر دركمي نشات ميگيرد ‪ .‬كار كرد يك شخصــيت منفي‬
‫ـاد‬
‫ـود ايجـ‬‫كامال متفاوت است منفي بافي نتيجه غريزه است تا حقيقت ‪ ،‬منفي بافي طبيعت مردد و شك آلـ‬
‫ـردد اينجاست كه‬‫ـان ميگـ‬‫ـ با بيگانگـ‬
‫ـاري‬ ‫ـاعث همكـ‬ ‫ميكند كه مانع انجام كارهاي با مفهوم ميشود و يا بـ‬
‫ـ از دين نياكا ن خويش دور ميشوند ‪.‬‬ ‫مسلمانان عصر حاضر‬

‫فصل دوم ‪:‬‬


‫‪18‬‬
‫(شخصيت زنان در دين مقدس اسالم)‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم‬


‫سوره هاي قرآني بنام زنان‬
‫زنان با ايمان نمونهء مثال براي مردان وزنان‬
‫به تقاضاي خانمها جواب مثبت ميدهد‬ ‫خداوند متعال‬
‫(جل جالله)‬

‫صداي زن را ميشنود‬ ‫خداوند‬ ‫(جل جالله)‬

‫لقب ام المومنين لقب شرف وعزت برای زنان پيامبر‬


‫(صلى اللّه عليه و آله و سلّم‬

‫براي يک زن با ايمان وبا ايثار‬ ‫سالم خداوند‬


‫(جل جالله)‬

‫ـ‬‫داشتن دختر سبب دخول جنت ميشود‬


‫دختران مانع رفتن والدين به دوزخ ميگردند‬

‫مقدمه‬
‫خداوند متعال (ج‪--‬ل جالل‪--‬ه) كه خالق زنان ومردان ميباش‪-‬د‪ ، -‬ب‪--‬راي اينك‪--‬ه شخص‪--‬يت واالي زن‪--‬ان را دردين‬
‫مقدس اسالم براي همه معرفي‪ -‬نمايد ‪ ،‬يك سلسله دساتيرونقش هاي مثبت زن‪--‬ان را در ق‪--‬رآن عظيم الش‪--‬ان‬
‫بيان داشته است ‪ ،‬قرآن درآيات مختلف قرآنی‪ -‬زن را به مق‪--‬ام ع‪--‬الی انس‪--‬انی بي‪--‬ان داش‪--‬ته حق‪--‬وقی را ب‪--‬رای‬
‫زنان بيان ميدارد که ازنگاه مادی ومعنوی مکان وم‪--‬نزلت وی را ب‪--‬رای هم‪--‬ه ث‪--‬ابت ميس‪--‬ازد‪ ، -‬ت‪--‬ا م‪--‬ردان‬
‫وزن‪--‬ان مس‪--‬لمان حقيقت شخص‪--‬يت زن‪--‬ان را درك نم‪--‬وده مط‪--‬ابق آن احك‪--‬ام الهي را مراع‪--‬ات نماين‪--‬د ‪.‬‬
‫وهيچگاهی به طرف مادران ‪ ،‬زنان ‪ ،‬خواهران و دختران خويش به نظر احترام وبزرگواری‪ -‬نظر نموده‬
‫‪ ،‬زن را مانند يک موجود مقدس و پـرارزش‬
‫ـ بدانند ‪.‬‬
‫سوره هاي قرآني بنام زنان‬
‫ـ ‪ ،‬واثبات اين حقيقت كه دين مقدس اسالم مقام عالي وبا‬
‫قرآن عظيم الشان براي ارج گداري به موقف‬
‫ارزشي براي خانمها قايل شده است ‪ ،‬در هنگام نامگذاري سوره هاي قرآني نيز زنان فراموش نشــده ‪،‬‬
‫ـازد كه‬‫ـالم را گنگ ميسـ‬ ‫ـمنان اسـ‬
‫سوره هاي را به نام ايشان مسمي نموده است‪،‬واين حقيقت زبان دشـ‬
‫ـ نعره ميزنند‪،‬وميخواهند خللي ميان عقيده خواهران مؤمن وقرآن عظيم الشان پيدا كنند ‪ ،‬در قرآن‬‫هروقتي‬
‫عظيم الشان سوره هاي ذيل بنام زنان ميباشد ‪ ،‬كه عبارت اند از ‪:‬‬
‫ـاص‬ ‫‪ -1‬سوره النساء ( زنان ) ‪ :‬درين سوره كلمه نساء كه به معناي زنان است ‪ ،‬بصورت خـ‬
‫بيان شده است ‪.‬‬

‫‪19‬‬
‫‪ -2‬سوره مريم ‪ :‬اين سوره كه بنام بي بي مريم ( عليها الســـالم ) مادر حضرت عيسي عليه الســالم )‬
‫مسمى گرديده است ‪ ،‬مريم كه يك دختر باك نهاد بود ‪ ،‬ودر قرآن عظيم الشان الكوي براي دختران باك‬
‫ـاك‬ ‫ـ دختران باك بنام همان دختر بـ‬ ‫طينت وعفيفه بيان شده است ‪ ،‬اين سورهء مباركه براي ارزش بيشتر‬
‫ـ شده است ‪.‬‬‫نامگزاري‬
‫‪ -3‬سورهء مجادله ‪ :‬مجادله همان گفتگوي بي بي خوله ( رضي اهلل عنها ) با حضرت محمد (ص لي اهلل عليه وس لم)‬

‫ـ (جل جالله )‬ ‫ـار‬ ‫ـ كه جگونه پروردگـ‬ ‫ـان ميباشد‬


‫ـاالي زنـ‬‫ـانكر حقيقت رحمت الهي بـ‬‫ميباشد ‪ ،‬واين سوره بيـ‬
‫خواسته هاي اين خانم را بر آورده ساخت ‪.‬‬
‫‪ -4‬اكثريت آيات سورهء نور نيز در مورد احكام زنان ميباشـد ‪.‬‬
‫ـ قصه امهات المؤمنين ( رضي اهلل عنهن ) ميباشد ‪.‬‬‫‪ -5‬سوره تحريم ‪ :‬اين سورهء مباركه درمورد‬
‫ـورد‬ ‫ـرت نمودند ‪ ،‬ودر مـ‬ ‫‪ -6‬سوره ممتحنه ‪ :‬درمورد زنان مهاجري كه با ساير مسلمانان هجـ‬
‫ايمان آنان وامتحان شان درين سوره بحث كرديده اين سوره بنام ممتحنه مسمى شده است ‪.‬‬
‫زنان با ايمان نمونهء مثال براي مردان وزنان‬
‫خداوند متعال (جل جالله ) زن فرعون و بي بي مريم را براي تمام مسلمانان مثالي از مؤمنان حقيقي بيان‬
‫داشته و آيات قرآن شاهد اين موضوع است تا ساير مردان و زنان با مطالعهء شخصيت اين دو خانم پاك‬
‫ـ‪:‬‬ ‫ـ ‪،‬خداوند متعـال (جل جالله ) در قـرآن عظيم الشـأن ميفرمايد‬ ‫و با تقوا ‪ ،‬خود را قريب بارگاه الهي سازند‬
‫(وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْ ـدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَ ـوْنَ‬
‫ـ (جل جالله ) بــراي مؤمنــان خــانم‬ ‫ـ ابنت عمران ) ترجمه ‪ :‬خداوند‬ ‫وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنْ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ومريم‬
‫فرعون را مثال بيان داشته ‪ ،‬هنگامي كه گفت ‪ :‬پروردگارا ! براي من خانهء در جنت بناء نما ‪ ،‬و مــرا‬
‫از فرعون و عملش ‪ ،‬و از اقوام ظالم نجات ده ‪ ،‬همچنان مريم بنت عمران) ‪.‬‬
‫اين دوزن مسلمان نمونهء از ايمان ‪ ،‬تقوا ‪ ،‬پاكي ‪ ،‬عفت ‪ ،‬صبردرمشكالت ‪ ،‬مبارزه با دشمنان توحيد‬
‫ـ بوده ‪ ،‬وقرآن عظيم الشان ‪ ،‬اين دو خانم متدين را نمونهء مثال‬ ‫‪ ،‬وعدم تسليمي به بيدينان طاغي وسركش‬
‫ـ‪.‬‬ ‫ـ از شخصــيت اين دو خــانم ميباشد‬ ‫براي تمامي مردان وزنان بيان داشته كه ‪ ،‬مثال براي آنان پيروي‬
‫ـرد‬‫بنظره بنده علت برتريت خانم فرعون شايد همين باشد که آن زن تحت سيطره يك جبار زنده گي ميكـ‬
‫ـ نمــوده و هرلحظه ء‬ ‫ـ ظالم دعواي ربوبيت‬ ‫كه نه تنها ظلم و وحشتش حد و حصري نداشته بلكه ‪ ،‬شوهر‬
‫قلب آن خانم پرعطوفت را ميرنجاند زيرا آن همسر مؤمنه عقيده داشت كه شوهر عاصيش بندهء مسكين‬
‫وعاجز بوده و ادعاي دروغين خدايي اش جزء شرمنده گي براي خودش و اذيت مؤمنــان چــيزي بيش‬
‫نيست ‪ ،‬موقف منفي همسرفرعون در مقابل اين شوهر ظالم يك مثال عالي برغلبه برمفاتن و نعمت هاي‬
‫ـ كه‬‫ـ شــوهرش‬ ‫ـ بوده و در قصر‬ ‫موقتي و زود گذر دنيا ميباشد ‪ ،‬درحاليكه شوهرش از پادشان مقتدر روز‬
‫ـون‬ ‫ـرو ظلم فرعـ‬ ‫ـاطر كفـ‬ ‫تمامي انواع نعمات و راحت هاي دنيوي ميسر بود ‪ ،‬از همهء اين نعمات بخـ‬
‫ـ متعال (جل جالله ) متوجه شــده به دربــار آن ذات يکتا التجا‬ ‫اعراض نموده و با قلب خويش به ذات خداوند‬
‫ـ فرعون را كه بمثابه يك زندان براي آن خانم موحد بود يك خانهء‬ ‫ـ استكباري‬ ‫مينمود كه بعوض اين قصر‬
‫ابدي در جنت الهي نصيبش گرداند ‪ ،‬از اعمال فرعون وفرعونيان نجاتش دهد ‪.‬‬
‫ـ عيسى (عليه و علي نبينا افضل الصــلوات و التســلميات) بي بي‬ ‫ـ اززنان با عزت تاريخ اسالم مادرحضرت‬ ‫مثال ديگري‬
‫مريم بود‪،‬دختريکه باعزت وعفت زنده گي نمود‪،‬بيزاري خويش را ازتهمت هاي يهودان اعالن کـرد وبا‬
‫ـ راه و مسير مقدس خود را چنــان با‬ ‫عقيده راسخ خويش بدون توجه به اتهامات دشمنان حق و حقپرستي‬
‫ـ ادامه داد که خداوند متعال به پاکدامني‪،‬عفت وفرمانبرداري اش گواهي داده درموردش‬ ‫شهامت وقهرماني‬
‫ميفرمايد (وكانت من القانتين ) يعني ازجمله بنده هاي مطيع وفرمانبردارپروردگار بود ‪.‬‬
‫خداوند متعال ( جل جالله ) به تقاضاي خانمها جواب مثبت ميدهد‬

‫‪20‬‬
‫اگرچه قرآن عظيم الشان تمامي انسانها را بصورت مساويانه خطاب مينمايد‪،‬ودراحكــام الهي همهء‬
‫ـ ‪ ،‬قوميت ‪ ،‬رنگ ‪،‬طائفه وغيره‪ ،‬به شكل مساويانه شامل‬ ‫انسانها بدون درنظرداشت جنسيت‪،‬منزلت دنيوي‬
‫اند ‪ ،‬واين احكام الهي مردم‪،‬مردمان‪،‬انسانها‪،‬اوالدهء آدم ‪،‬مؤمنان‪،‬مسلمانها وغيره تعبيرات را اســتعمال‬
‫ـ‬‫ـ اوقات حتی دربرنامه های دنيوی‬ ‫ـ ‪ ،‬دربسا‬ ‫ميكند كه شامل‪،‬مردان‪،‬زنان‪،‬جوانان (پسران ودختران) ميگردد‬
‫ـ‪،‬‬ ‫زمانی حکم بصورت عام باشد ‪ ،‬اصطالح همشهريان محترم ‪ ،‬مسلمانان عزيز‪ ،‬روزه داران محــترم‬
‫ـ ‪ ،‬وهمه ميدانند که اين‬ ‫ـ که شامل مردان وزنان ميشود‬ ‫ـ وساير اصطالحات استعمال ميگردد‬ ‫حاجيان محترم‬
‫ـ استعمال ميشــود که يکی از آنها‬ ‫قانون بصورت عمومی است ‪ ،‬وعبارات خاص مردان ويا زنان زمانی‬
‫ـ به همين شکل استعمال ميگردد ‪ ،‬وقــرآن عظيم‬ ‫ـ باشد ‪ ،‬درزبان عربی نيز اوامرعمومی‬ ‫منظور ومقصود‬
‫ـان‬‫ـازهم زنـ‬ ‫الشان مطابق روش مردم ‪ ،‬برای فهم مردم نازل شده است ‪ ،‬ولي درقسمت احکام عمومی بـ‬
‫ـ مشخص با آوردن اصطالحات خاص که درآن مستقيما خطاب زنان‬ ‫خواستند تا قرآن براي آنها بصورت‬
‫ـ ( جل جالله ) اين تقاضــای زنــان را بذيرفته وبرايشــان ‪،‬‬ ‫با مردان باشد ‪ ،‬احکامی را بيان دارد ‪ ،‬خداوند‬
‫بصورت مشخص با اصطالحات خاص خطاب نمود ‪.‬‬
‫ـ(صـــلي اهلل عليه وســـلم ) گفتم كه در قرآن‬‫ـ ‪ :‬من به پيامبر‬ ‫حضرت امم المؤمنين بي بي ام سلمه (رضي اهلل عنه) فرمود‬
‫ـ را نازل‬ ‫ـ ( جل جالله ) اين آيت شريف‬ ‫ـ ‪ ،‬خداوند‬ ‫ـ ولي نام خانمها ذكر نميشود‬ ‫عظيم الشان نام مردان را ميشنويم‬
‫ـاتِ وَالصَّـادِقِينَ وَالصَّـادِقَاتِ‬ ‫ـانِتِينَ وَالْقَانِتَـ‬ ‫ـاتِ وَالْقَـ‬‫ـ وَالْمُؤْمِنَـ‬ ‫نمود ‪(:‬إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ‬
‫وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَ ـدِّقِينَ وَالْمُتَصَ ـدِّقَاتِ وَالصَّ ـائِمِينَ وَالصَّ ـائِمَاتِ‬
‫ـردان‬ ‫عظِيمًا) مـ‬ ‫وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ َلهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا َ‬
‫ـ كه از‬‫ـ كه مطيع فرمان خدا هستند و زنانى‬ ‫مسلمان وزنان مسلمان ‪ ،‬مردان مؤ من وزنان مؤمنه ‪ ،‬مردانى‬
‫ـ شكيبا و زنــان صــابر و‬ ‫ـ ‪ ،‬مردان صابرو‬ ‫فرمان حق اطاعت مى كنند ‪ ،‬مردان راستگو وزنان راستگو‬
‫ـو‬‫ـ كه روزه ميدارند‬ ‫شكيبا ‪،‬مردان با خشوع و زنان با خشوع ‪ ،‬مردان انفاقگر و زنان انفاق كننده‪ ،‬مردانى‬
‫زنانى كه روزه مى دارند‪،‬مردانى كه دامان خود را از آلودگى به بيعفتى حفظ مى كنند‪ ،‬وزنانى كه عفيف‬
‫و پاكند ‪ ،‬مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند‪،‬وزنانى كه بسيار ياد خدا مى كنند ‪ .‬األحزاب ‪35/‬‬

‫خداوند ( جل جالله ) صداي زن را ميشنود‬


‫ـ شــنيدن‬ ‫هرگاه سپاره ‪ 28‬قرآن عطيم الشان را باز نماييم ‪ ،‬حادثه عجيبي را ميخوانيم که در مــورد‬
‫ـ است ‪ ،‬قرأن چنين واقعه را بيان ميدارد ‪( :‬قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَــوْلَ الَّتِي‬ ‫خداوند (جل جالله ) سخنان يک زن مظلوم‬
‫ـول زنى را كه‬ ‫ـ قـ‬ ‫ـ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ) ( خداوند‬
‫تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي‬
‫ـ شنيد (و تقاضاى او را اجابت كرد)‬ ‫ـ شكايت مىكرد‬ ‫درباره شوهرش به تو مراجعه كرده بود و به خداوند‬
‫ـ آن زن را درباره حل مشكلش) مىشــنيد و خداوند شــنوا و بينا‬ ‫خداوند گفتگوى شما را با هم (واصرار‬
‫است‪ ).‬المجادلة‪1/‬‬
‫ـ ‪ :‬ماجرا چنين بود كه زنى از طايفه انصــار‬ ‫تفسير نمونه جريان قصه را مفصال چنين بيان ميدارد‬
‫ـزرج ) و‬ ‫ـده است ) كه از طايفه (خـ‬ ‫بنام (خوله ) (نامهاى ديگرى نيز در روايات ديگر براى او ذكر شـ‬
‫ـو‬ ‫ـدخو‬ ‫ـ گرفت ‪ ،‬و او كه مرد تنـ‬ ‫ـ خشم شوهرش قرار‬ ‫همسرش (اوس بن صامت ) بود در يك ماجرا مورد‬
‫ـبت به من‬ ‫ـ ) (تو نسـ‬ ‫ـرامى‬ ‫ـرفت ‪ ،‬و گفت (انت على كظهـ‬ ‫سريع التاءثرى بود تصميم بر جدائى از او گـ‬
‫همچون مادر من هستى !) و اين در حقيقت نوعى از طالق در زمان جاهليت بود اما طالقى بــود كه نه‬
‫قابل بازگشت بود و نه زن آزاد مى شد كه بتواند همسرى براى خود برگزيند‪ ،‬و اين بدترين حالتى بود كه‬
‫براى يك زن شوهردار ممكن بود رخ دهد‪.‬‬
‫ـ ) در عصر جاهليت نوعى طالق‬ ‫چيزى نگذشت كه مرد پشيمان شد و چون (ظهار) (گفتن جمله فوق‬
‫غير قابل بازگشت بود به همسرش‍ گفت ‪ :‬فكر مى كنم براى هميشه بر من حرام شدى ! زن گفت چـنين‬

‫‪21‬‬
‫مگو‪ ،‬خدمت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) برو و حكم اين مساءله را از او بپرس ‪ ،‬مــرد گفت من‬
‫خجالت مى كشم ‪ ،‬زن گفت ‪ :‬پس بگذار من بروم ‪ ،‬گفت ‪ :‬مانعى ندارد‪.‬‬
‫ـدا (صـــلى اللّه عليه و آله )‬‫زن خدمت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) آمد و ماجرا را چنين نقل كرد‪ :‬اى رسول خـ‬
‫ـ كه جوان بودم و صاحب جمال و مــال و‬ ‫همسرم (اوس بن صامت ) زمانى مرا به زوجيت خود برگزيد‬
‫ـ پراگنده شدند‪ ،‬و سنم زيــاد‬ ‫ـ از بين رفت ‪ ،‬و فاميلم‬ ‫ثروت و فاميل ‪ ،‬اموال من را مصرف كرد‪ ،‬و جوانيم‬
‫شد‪ ،‬حاال ظهار كرده و پشيمان شده ‪ ،‬آيا راهى هست كه ما به زندگى سابق بازگرديم ؟!‬
‫پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود‪ :‬تو بر او حرام شده اى ! عرض كرد يا رسول اهلل (صلى اللّه عليه و آله وســلم )‬

‫ـود‪ :‬تو‬ ‫او صيغه طالق جارى نكرده ‪ ،‬و او پدر فرزندان من است ‪ ،‬و از همه در نظر من محبوبتر‪ ،‬فرمـ‬
‫ـ در اين زمينه ندارم ‪.‬‬‫بر او حرام شده اى ! و من دستور ديگرى‬
‫ـ رو به درگاه خدا آورد و عرض كرد‪ :‬اشكو الى اهلل‬ ‫زن پى درپى اصرار و الحاح مى كرد‪ ،‬سرانجام‬
‫ـ و نياز و شدت حالم را‬ ‫فاقتى و حاجتى ‪ ،‬و شدة حالى ‪ ،‬اللهم فانزل على لسان نبيك ‪( :‬خداوندا! بيچارگى‬
‫ـ بر پيامبرت نازل كن و اين مشكل را بگشا)‪.‬‬ ‫به تو شكايت مى كنم ‪ ،‬خداوندا! فرمانى‬
‫در اينجا حال وحى به پيامبر(صلى اللّه عليه و آله وسلم )دست داد‪ ،‬و آيات آغاز اين سوره بر او نازل شد كه راه‬
‫ـ را بر او‬ ‫حل مشكل (ظهار) را به روشنى نشان مى دهد‪ ،‬فرمود همسرت را صدا كن ‪ ،‬آيــات مزبــور‬
‫ـنى ؟‬ ‫تالوت كرد‪ ،‬پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود‪ :‬آيا مى توانى يك برده را به عنوان كفاره ظهار آزاد كـ‬
‫عرض كرد‪ :‬اگر چنين كنم چيزى براى من باقى نمى ماند‪ ،‬فرمود‪ :‬مى تــوانى دو مــاه پى درپى روزه‬
‫ـد‪ ،‬و مى ترسم نابينا‬ ‫بگيرى ؟ عرض‍ كرد من اگر نوبت غذايم سه بار تاءخير شود چشمم از كار مى افتـ‬
‫شوم ‪ ،‬فرمود‪ :‬آيا مى توانى شصت مسكين را اطعام كنى ‪ ،‬عرض كرد نه ‪ ،‬مگر اينكه شــما به من كمك‬
‫كنيد‪ ،‬فرمود‪ :‬من به تو كمك مى كنم ‪)1( .‬‬
‫‪---------------------------‬‬
‫ـ ( قد سمع اهلل قول التي تجادلك في زوجها )‬
‫تفسير نمونه درتفسيرآيت‬ ‫‪-1‬‬
‫امام قرطبي ( رحمة اهلل عليـــه) ميگويد ‪ :‬كه درزمان خالفت حضرت عمر( رضي اهلل عنه ) زني اميرالمؤمــنين‬
‫ـ عمر( رضي اهلل عنه) به سخنانش گوش ميداد ‪ ،‬مردم گفتند اي‬ ‫راايستاده نموده برايش نصيحت ميكرد وحضرت‬
‫اميرالمؤمين ! آيا براي اين پيره زن اينقدر‬
‫زياد توقف ميكني ‪ :‬گفت ‪ :‬قسم بخداست كه اگراين خانم مرا از صبح تا شام ايستاده كند ‪ ،‬درمقابلش‬
‫ـ ‪ ،‬آيا شما ميدانيد كه اين خانم كيست‬ ‫ـ ‪ ،‬وتنها براي اداي نماز فرض از نزدش اجازه ميگيرم‬ ‫ايستاده ميشوم‬
‫ـ هفت آسمان شــنيد ‪ .‬آيا‬ ‫ـ متعال (جل جالله ) صداي او را از فوق‬
‫؟ او خوله بنت ثعلبة آن زني است كه خداوند‬
‫زني را كه خداوند سخنانش را بشنود ‪ ،‬عمر نشنود ؟‬
‫(صلى اللّه عليه و آله و سلّم‬ ‫لقب ام المومنين لقب شرف وعزت برای زنان پيامبر‬
‫(النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ) پيامبر براي مومنان ازنفسهاي شان هم اولــويت‬
‫ـام ازواج‬‫ـترام به مقـ‬
‫ـ واحـ‬
‫ـزاري‬ ‫ـراي ارجگـ‬ ‫دارد و خانم هاي پيامبر مادران شان است األحزاب‪ 6/‬بـ‬
‫مطهرات پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) قرآن عظيم الشان آنانرا مادران مؤمنان بيان داشته است ‪ ،‬تا تمامي مؤمنان‬
‫با عقيده مخلصانه احترام اين شخصيت هاي عالي را درك نموده و مانند مادران خويش به آنان احــترام‬
‫نمايند ‪ ،‬تفسير نمونه درتفسيراين آيت مباركه ميفرمايد ‪ :‬حكم دوم در زمينه همسران پيامبر است كه آنها‬
‫ـ‬
‫ـ و روحانى ‪ ،‬همانگونه كه پيامبر‬
‫به منزله مادر براى همه مؤ منان محسوب مى شوند‪ ،‬البته مادر معنوى‬
‫(صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پدر روحانى و معنوى امت است ‪.‬اين ارتباط و پيوند معنوى ‪ ،‬تنها تاثيرش مساله حفظ‬
‫ـ ازدواج با‬
‫احترام و حرمت ازدواج با زنان پيامبر بود‪ ،‬چنانكه در آيات همين سوره ‪ ،‬حكم صريح تحريم‬
‫آنها بعد از رحلت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است ‪.‬‬

‫‪22‬‬
‫ـ كه نه تنها حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) براي مؤمنان برتــريت از همه‬ ‫اين آيات قرآني بيان ميدارد‬
‫ـ( صلى اهلل عليه وسلم ) را كه آل بيت پيامبراند نيز احترام‬
‫جيز دارد ‪ ،‬بلكه آنانيكه به او ايمان دارند ‪ ،‬ازواج بيامبر‬
‫ـود‬
‫ـاي خـ‬ ‫ـ مانند مادران خويش احترام ميكنند ‪ ،‬و محبت ساير اهل بيت پيامبر را در قلب هـ‬ ‫نموده وآنانرا‬
‫ميداشته باشند ‪.‬‬
‫براي يک زن با ايمان وبا ايثار‬ ‫(جل جالله)‬ ‫سالم خداوند‬
‫ـ و يا بادشاه برايش ســالم‬ ‫ـ كساني كمي هستند كه رئيس جمهور كدام كشور‬ ‫درزنده گي روزانه بسيار‬
‫ـ برايش سالمي‬ ‫واحترام بفر ستد ‪ ،‬وهرگاه كسي درميان مردم پيامي دريافت نمايد كه رئيس جمهور كشور‬
‫ـ كه برايت يك منزل زيبايي در بهترين اماكن شهر تحفه داده ميشود ‪ ،‬اين نهايت‬ ‫فرستاده ‪ ،‬وبرايش بكويد‬
‫ـايد‬ ‫ـ شـ‬ ‫ـ ‪ ،‬در حاليكه رئيس جمهور كشور‬ ‫ـ زياد افتخار مينمايد‬ ‫شرف براي وي بوده و آن شخص از خوشي‬
‫ـات ويا كودتا از وظيفه اش‬ ‫ـ او را بواسطه انتخابـ‬ ‫بعد از مدتي تبديل شده ‪ ،‬ويا بميرد ‪ ،‬وياهم كسي ديكري‬
‫ـ سازد ‪ .‬اكنون فكر نماييد كه خداوند متعال (جل جالله) كه رب العــالمين وذات قــوي است كه‬ ‫برطرف‬
‫ـ وي در دنيا وآخرت بوده‪،‬وبراي هميشه است‪،‬اين ذات مقدس درميان هزاران مرد‪،‬براي‬ ‫قدرت وسلطنت‬
‫ـ‬
‫ـ واورا به قصري‬ ‫ـ جبريل (عليه السالم) سالم ميفرستد‬ ‫افتخار بخشيدن براي يك زن قهرمان و نستوه توسط‬
‫علَيْــهِ‬‫صــلَّى اللَّهُ َ‬ ‫ازجنت برين بشارت ميدهد ‪(.‬عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ (رضي اهلل عنه ) قَالَ أَتَى جِبْرِيلُ النَّبِيَّ َ‬
‫وَسَلَّمَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ خَدِيجَةُ قَدْ أَتَتْ مَعَهَا إِنَاءٌ فِيهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ فَإِذَا هِيَ أَتَتْكَ فَــاقْرَأْ عَلَيْهَا‬
‫ـ كتاب المنــاقب‬ ‫السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا وَمِنِّي وَبَشِّرْهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَلَا نَصَبَ ) بخاري‬
‫حديث نمبر ‪)3536‬ازحضرت ابي هريره (رضي اهلل عنه) روايت است كه حضرت جبريل عليه السالم به‬
‫نزد پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم) آمده گفت ‪ :‬اي رسول خدا اينك بي بي خديجه در نزدت با ظ رفي از‬
‫طعام ويا نوشيدني ميايد ‪ ،‬هرگاه به نزدت آمد ‪ ،‬برايش بگو كه خداوند ( جل جالله ) برايت سالم فرستا‬
‫ده است ‪ ،‬وهمجنان سالم مرا به او تقديم نما ‪ ،‬او را بشارت به جنت بده ‪.‬‬
‫داشتن دختر سبب دخول جنت ميشود‬
‫ـ الهي‬ ‫سنت نبوي داشتن دختر را يك رحمت براي والدين بيان داشته است كه اين رحمت گرانبهاي‬
‫سبب داخل شدن والدين درجنت ميگردد ‪ ،‬عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ( َصــلَّى اللَّهُ عَلَيْــهِ و ََســلَّمَ ) لَا‬
‫يَكُونُ لِأَحَدٍ ثَلَاثُ بَنَاتٍ أَوْ ثَلَاثُ أَخَوَاتٍ أَوْ ابْنَتَانِ أَوْ أُخْتَانِ فَيَتَّقِي اللَّهَ فِيهِنَّ وَيُحْسِنُ إِلَيْهِنَّ إِلَّا دَخَلَ الْجَنَّةَ) (مســند‬

‫احمد ) حديث نمبر (‪ )10957‬ترجمه ‪ :‬حضرت ابي سعيد خدري ( رضي اهلل عنه ) ميفرمايد كه رسول اهلل ( صَ ـلَّى اللَّهُ عَلَيْ ـهِ وَسَ ـلَّمَ )‬

‫ـته ‪ ،‬در‬ ‫ـواهر داشـ‬ ‫ـ ‪ :‬هرگاه كسي سه دختر ويا سه خواهر داشته باشد ‪ ،‬ويا هم دو دختر ويا دو خـ‬ ‫فرمود‬
‫مورد آنها از خدا بترسد وبا آنها نيكي نمايد ‪ ،‬داخل جنت ميگردد ‪.‬‬
‫ـرطيكه آن‬ ‫ـان است به شـ‬ ‫ـ براي مؤمنـ‬ ‫ـ نعمت بزرگي‬ ‫ـ داشتن دختر وخواهر‬ ‫به اساس اين حديث شريف‬
‫ـ خويش از خدا ترسيده ‪ ،‬حقوق آنانرا مراعات نموده ‪ ،‬وبا ايشان‬ ‫شخص مؤمن ‪ ،‬درقسمت خواهر ودختر‬
‫ـ مطالعه قــرار دهيم ‪،‬‬ ‫ـ مــورد‬ ‫ـ را بخوبي‬ ‫از نيكي واخالق خوب استفاده نمايد ‪ .‬هرگاه اين حديث شريف‬
‫ـ ‪ ،‬وهرگاه کسي به‬ ‫ميدانيم که ‪ ،‬انسان مومن به اساس طاعت وعبادت پروردگار (جل جالله) داخل جنت ميشود‬
‫خواهران ودختران خويش احترام نموده ‪ ،‬حقوق آنانرا پامال نکرده ‪ ،‬رضايت پروردگار را حاصل نموده‬
‫است ‪ ،‬واين بزرگترين پيام دين مقدس اسالم براي خواهران ودختران ميباشد ‪.‬‬
‫دختران مانع رفتن والدين به دوزخ ميگردند‬
‫ـ ميكند ‪،‬‬
‫ـ آنها خطور‬‫ـ غلطي درسر‬ ‫بعضي از مردان زماني دو يا سه دختر داشته باشند ‪ ،‬افكار شيطاني‬
‫ـ قرآني را بدانند با داشتن سه چهار دختر ويا اكثر از آن افتخار نموده و‬
‫ولي آنانيكه احاديث پيامبر واحكام‬
‫ـ ‪ ،‬احيانا كــاري را‬‫ـ ‪ ،‬زيرا انسان به اساس ضعيفي و ووسوسه هاي شيطاني‬ ‫داشتن آنانرا بركت ميپندارند‬
‫ميكند كه سبب ميشود تا به دوزخ برده شود ‪ ،‬ولي كسانيكه دردنيا از نعمت داشتن سه دختر يا بــاالتر از‬

‫‪23‬‬
‫ـ‬‫آن مستفيد شده باشند ‪ ،‬و با ايشان نيكي نموده باشد ‪ ،‬همان دختران مانع رفتن پدر شان به دوزخ ميگردند‬
‫در حديث شريف حضرت عُقْبَةَ بْنَ عَامِرٍ ( رضي اهلل عنه) ميفرمايد ‪ :‬سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) يَقُولُ مَنْ‬
‫كَانَ لَهُ ثَلَاثُ بَنَاتٍ فَصَبَرَ عَلَيْهِنَّ وَأَطْعَمَهُنَّ وَسَقَاهُنَّ وَكَسَاهُنَّ مِنْ جِدَتِهِ كُنَّ لَهُ حِجَابًا مِنْ النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ (ابن‬

‫ماجه ) حديث نمبر (‪ )6359‬ترجمه ‪ :‬از رسول اهلل(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) شنيدم که ميگفت ‪ :‬هرگاه كسي سه دختر داشــته و‬
‫ـ ولباس خوبي بدهد ‪ ،‬آن دختران مانع رفتن وي به دوزخ در‬ ‫برآنان صبرنموده ‪ ،‬ايشان را غذا ‪ ،‬نوشيدني‬
‫ـ‪.‬‬
‫روز قيامت ميشوند‬
‫پدران مؤمن از خدا ميخواهند تا خداوند متعال براي شان سه دخترنصيب نمايد ‪ ،‬تا با آنها اخالق نيك‬
‫نموده ‪ ،‬به ايشان خدمت نمايد ‪ ،‬تا آنان مانع رفتن وي به دوزخ شوند ‪.‬‬
‫( صلى اهلل عليه وسلم )‬ ‫محبت زنان با ايمان وخدمتگزاري شان به شخص پيامبر‬
‫ـ( صــلي اهلل عليه وســلم ) محبت داشت ‪ ،‬که‬ ‫درصفحات قبلي خوانديم که ام عماره (رضي اهلل عنها ) چقدر به پيامبر‬
‫ـ ‪ ،‬وچندين زخم برداشت ولي نگذاشت که‬ ‫درجنگ احد خود را درمقابل رسول اهلل( صلي اهلل عليه وسلم ) سپرنمود‬
‫ـوت وچي‬ ‫ـلمان چي درعصر نبـ‬ ‫ـتران مسـ‬ ‫به آنحضرت (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و ََســلَّمَ) أسيبي برسد ‪ ،‬تمامي زنان ودخـ‬
‫(صــلَّى اللَّهُ عَلَيْــهِ و ََســلَّمَ) دارند ‪ ،‬زيرا آنان ميدانند که محبت‬ ‫درعصرهاي بعدي محبت بسيار زياد به پيامبرخدا َ‬

‫ـ ‪ ،‬آنحضرت(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ َوسَلَّمَ) بود که شخصيت زنان‬ ‫ـ مومن ميباشد‬ ‫رسول خدا (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ َوسَلَّمَ) جزء ايمان هرفرد‬
‫ـان‬ ‫ـان بيـ‬ ‫ودختران را به عاليترين درجه بيان داشت ‪ ،‬ومقام عالي انساني آنانرا براي همهء مردمان جهـ‬
‫داشت ‪ .‬و به همان اندازه كه رسول اهلل (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ َوسَلَّمَ) براي زنان احترام داشت وديگران را به احــترام‬
‫ـ به‬ ‫ـ ‪ ،‬زنان نيز در قسمت خــويش احــترام ومحبت زيــادي‬ ‫وارجگزاري مقام واالي زن تشويق مينمود‬
‫شخصيت آنحضرت (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ َوسَلَّمَ) داشتند ‪ ،‬و هركدام در صورت امكان خدمات زيادي به پيامبر ( صــلي اهلل‬

‫عليه وسلم ) مينمودند ‪.‬‬


‫ت يَا َرسُو َل هَّللا ِ أَاَل أَجْ َع ُل لَكَ َش ْيئًا تَ ْق ُع ُد َعلَ ْي ِه فَإِ َّن لِي ُغاَل ًم‪--‬ا نَجَّارًا قَ‪--‬ا َل‬
‫(ع َْن َجابِ ِر ْب ِن َع ْب ِد هَّللا ِ أَ َّن ا ْم َرأَةً قَالَ ْ‬
‫ت ْال ِم ْنبَ َر) بخاري شريف ‪ ،‬حديث نمبر(‪ )430‬حضرت جابرپسر‪ -‬عبدهللا ميفرمايد كه يك خانمي براي پيامبر‬ ‫ت فَ َع ِملَ ْ‬
‫إِ ْن ِش ْئ ِ‬
‫(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) فرم‪--‬ود ‪ :‬اي رس‪--‬ول خ‪--‬دا ! من ي‪--‬ك نج‪--‬اري دارم ‪ ،‬آي‪--‬ا ب‪--‬رايت چ‪--‬يزي بس‪--‬ازم ك‪--‬ه ب‪--‬االي آن‬
‫بنشيني ؟ نبي كريم (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) فرمود‪ : -‬اگر خواسته باشيد برايم منبري بسازيد‪. -‬‬
‫پيشنهاد زنان را درمورد تعيين روزی برای تعليم شان‬ ‫(صلی اهلل عليه وسلم )‬ ‫موافقت پيامبر‬
‫ـ( صلي اهلل عليه وسلم ) را ببينند ‪ ،‬ولی موجوديت مردان درمجالس‬ ‫اگرچه زنان درهروقتی ميتوانستند پيامبر‬
‫ـ خواستند تا برايشان روز خاصی را تعيين نمايد‬ ‫پيامبر مانع حل مشکالت زنان ميشد ‪ ،‬بناء آنان از پيامبر‬
‫ـ آنان پاسخ دهد ‪ ،‬واحکام الهی را برای شان بيان داشته ‪ ،‬آنان را به مسووليات‬ ‫و به سواالت و پيشنهادات‬
‫ـ اين‬
‫شان متوجه سازد ‪ .‬واگرچه اينکار را ازواج مطهرات انجام ميدادند ولی با آنهم حضــرت پيــامبر‬
‫ـ‪.‬‬
‫پيشنهاد زنان را پذيرفت‬
‫حضرت ابی سعيد خدری (رضی اهلل عنه) روايت ميکند که زنان به نبی کريم (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْـهِ وَسَـلَّمَ) گفتند ‪:‬‬
‫ـ را تعيين نما ‪ ،‬آنحضرت برای شان برای تعيين‬ ‫مردان درمجالس برما غلبه ميکنند ‪ ،‬بناء برای ما روزی‬
‫ـان‬‫ـ را بيـ‬ ‫روزخاص برای شان وعده نمود ‪ ،‬با آنها مالقات نمود ‪ ،‬آنانرا وعظ نموده ‪ ،‬وبرايشان اوامری‬
‫داشت ‪ ،‬درجمله اموريکه برای شان گفت اين بود که ‪ :‬هيچ يکی ازشما سه طفل خود را درطفلی تقــديم‬
‫نميکند ( يعنی درخودی طفل شان وفات ميکند ) مگر اينکه اين اطفال مانع رفتن شان به دوزخ ميگردد ‪،‬‬
‫يکی از آنان گفت ‪ :‬هرگاه دوطفلش وفات نمود ‪ ،‬گفت ‪ :‬حتی دوطفل ‪)1( .‬‬

‫‪24‬‬
‫‪----------------------------------------------------------------‬‬
‫(عَنْ َأبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَتْ النِّسَاءُ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ غَلَبَنَا عَلَيْكَ الرِّجَالُ فَاجْعَلْ لَنَا يَوْمًا مِنْ نَفْسِكَ فَوَعَدَهُنَّ يَوْمًا لَقِيَهُنَّ فِيــ ِه‬ ‫‪-1‬‬
‫فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ فَكَانَ فِيمَا قَالَ لَهُنَّ مَا مِنْكُنَّ امْرَأَةٌ تُقَدِّمُ ثَلَاثَةً مِنْ وَلَدِهَا إِلَّا كَانَ لَهَا حِجَابًا مِنْ النَّارِ فَقَالَتْ امْرَأَةٌ وَاثْنَتَيْنِ فَقَالَ وَاثْنَتَيْنِ) (حديث شــريف‬
‫نمبر(‪ ) 99‬صحيح البخاری )‬

‫فصل سـوم ‪:‬‬


‫دفاع قرآن ازحقوق (زنان)‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪ -1‬دفاع ازشخصيت‪ -‬بي حوا ( عليها السالم )‬


‫‪ -2‬دفاع ازشخصيت‪ -‬دختران‬
‫‪ -3‬دفاع قرآن از دختران زنده به گورشده‬
‫‪ -4‬دفاع قرآن از يك خانم تهمت شده(افك)‬

‫‪25‬‬
‫مقدمه فصل‬
‫ازينكه در جوامع بشري قبل از ظهور اسالم ي‪--‬ك سلس‪--‬له ع‪--‬ادات بس‪--‬يار ظالمان‪--‬ه وفرهن‪-‬گ‪ -‬ه‪--‬اي م‪--‬رد‬
‫ساالري حكم فرما بود ‪ ،‬دين مقدس اسالم براي دفاع از حق‪--‬وق دخ‪--‬تران وزن‪--‬ان آي‪--‬ات ق‪--‬رآني را فرس‪--‬تاد ‪،‬‬
‫تامردان مؤمن با درك حقانيت دين مقدس اسالم اح‪--‬ترام زن‪--‬ان را وجيب‪--‬ه ايم‪--‬اني دانس‪--‬ته ‪ ،‬و ب‪--‬راي تط‪--‬بيق‬
‫احكام الهي زنان را جزء جامعهء انساني دانسته و از فرهنك هاي جاهالنه عصور ت‪--‬اريكي‪ -‬وج‪--‬اهليت ك‪--‬ه‬
‫در شرق‪ -‬وغرب حكمفرما بود جلوكيري‪ -‬نمايند ‪.‬‬
‫دفاع ازشخصيت بي حوا ( عليها السالم )‬
‫درعصور قديم‪ -‬به اساس روايات کتاب تورات تحريف‪ -‬شده يهودي‪--‬ان وبعض‪--‬ي از م‪--‬ردم‪ -‬ب‪--‬ه اين عقي‪--‬ده‬
‫بودند كه زماني خداوند متعال حضرت آدم ( عليه السالم ) را به باغ مملو از نعمت هاي گوناگون مشرف‪ -‬نم‪--‬ود‬
‫‪ ،‬تا او با خانمش درآنجا به راحت زنده گي كنند ‪ ،‬وصرف براي امتحان يك درختي را ممنوع ق‪--‬رار داد ‪،‬‬
‫خانمش سبب شد كه ازين درخت ممنوع استفاده نمايد ‪ ،‬و بدين اساس براي بي بي حوا (عليها السالم ) يك ن‪--‬وع‬
‫بي ادبي مينمودند‪ -‬قرآن عظيم الشان از موقف‪ -‬وي دفاع نم‪--‬وده ب‪--‬رخالف‪ -‬ت‪--‬ورات بي‪--‬ان داش‪--‬ت ك‪--‬ه ه‪--‬ردوی‬
‫شانرا شيطان لغزاند (فَأ َ َزلَّهُ َما ال َّش ْيطَانُ َع ْنهَا فَأ َ ْخ َر َجهُ َما‪ِ -‬م َّما َكانَا فِي ِه) هردو(آدم و حوا ) را ش‪--‬يطان لغزان‪--‬د‬
‫وسبب خارج شد ن آنان از آن باغ شد البقرة ‪ 36/‬اين آيت قرآني برائت بي بي حوا را بيان داش‪--‬ت ‪ ،‬وكس‪--‬انيكه‬
‫او را متهم نموده بودند شرمنده ساخت ‪.‬‬
‫دفاع ازشخصيت دختران‬
‫درعصور تاريك‪ -‬جاهليت كه هنوز نور دين مقدس اسالم ندميده بود‪،‬مردان آن عصردين اب‪--‬راهيمي را‬
‫فراموش نموده نه تنها به انسان پرستي‪ -‬وبت پرستي‪ -‬آغاز نمودند بلكه يك سلسله از ع‪--‬ادات ق‪--‬بيلوي بس‪--‬يار‪-‬‬
‫زشت در ميان آنها ظهور نمود كه از جمله اين ع‪--‬ادات جاهالن‪--‬ه يكي هم تفكيرنادرس‪--‬ت ع‪--‬دم رض‪--‬ايت ب‪--‬ه‬
‫آوردن دختران بود ‪ ،‬قرآن عظيم الشان قصه حالت دخترشدن جاهالن را جنين بيان ميدارد ‪َ ( :‬وإِ َذا ب ُِّش‪َ -‬ر‬
‫أَ َح ُدهُ ْم بِاأْل ُنثَى ظَ َّل َوجْ هُهُ ُمس َْو ًّدا‪َ -‬وهُ َو َك ِظي ٌم ‪ -‬يَتَ َوا َرى‪ِ -‬م ْن ْالقَوْ ِم ِم ْن ُس‪-‬و ِء َم‪--‬ا ب ُِّش‪َ -‬ر بِ‪ِ -‬ه أَيُ ْم ِس‪ُ -‬كهُ َعلَى هُ‪ٍ -‬‬
‫‪-‬ون أَ ْم‬
‫ب أَاَل َسا َء َما يَحْ ُك ُمونَ ) هنگامى ك‪-‬ه ب‪-‬ه يكى از آنه‪-‬ا بش‪-‬ارت دهن‪-‬د خ‪-‬دا دخ‪-‬ترى‪ -‬ب‪-‬ه ت‪-‬و داده‬ ‫يَ ُد ُّسهُ فِي التُّ َرا ِ‬
‫آنچنان از فرط‪ -‬ناراحتى چهره اش تغيير‪ -‬مى كند كه صورتش‪ -‬سياه مى شود! او ب‪--‬راى نج‪--‬ات از اين نن‪--‬گ‬
‫و عار كه به پندار نادرستش ‪ ،‬دامنش را گرفته از قوم و قبيله خود ب‪--‬ه خ‪--‬اطر اين بش‪--‬ارت ب‪--‬دى ك‪--‬ه ب‪--‬ه او‬
‫داده شده است متوارى‪ -‬مى گردد بلكه او دائما در اين فك‪--‬ر غوط‪--‬ه ور اس‪--‬ت ك‪--‬ه آي‪--‬ا اين نن‪--‬گ را ب‪--‬ر خ‪--‬ود‬
‫بپذيرد و دختر را نگهدارد و يا آنرا زنده در زير خاك پنهان س‪--‬ازد! بداني‪--‬د حكمى را ك‪--‬ه آنه‪--‬ا مى كردن‪--‬د‪،‬‬
‫حكم زشت و بدى بود) النحل ‪59/‬‬

‫قرآن عظيم الشان عادت جاهالنه عصرجاهليت راكه تولد دختر ننگ بودمفصال بيان مينمايد كه ‪:‬‬
‫‪ -1‬هنگامى كه به يكى از آنها بشارت دهند خدا دخترى‪ -‬به تو داده آنچنان از فرط ن‪--‬اراحتى‪ -‬چه‪--‬ره اش‬
‫تغيير مى كند كه صورتش‍ سياه مى شود!(و اذا بشر احدهم باالنثى ظل وجهه مسودا)‬
‫‪ -2‬و مملو از خشم و غضب مى گردد (و هو كظيم )‪.‬‬
‫‪ -3‬كار به همينجا پايان نمى گيرد او براى نجات از اين ننگ و عار ك‪--‬ه ب‪--‬ه پن‪--‬دار نادرس‪--‬تش‪ ، -‬دامنش‬
‫را گرفته از قوم و قبيله خود به خاطر اين بشارت بدى كه به او داده شده است متوارى مى گردد (يتوارى‪-‬‬
‫من القوم من سوء ما بشر به )‪.‬‬
‫‪ -4‬باز هم ‪ ،‬موضوع‪ -‬خاتمه نمى يابد بلكه او دائما در اين فكر غوطه ور است كه آي‪-‬ا اين نن‪--‬گ را ب‪--‬ر‬
‫خود بپذيرد و دختر را نگهدارد و يا آنرا زنده در زير خاك پنهان سازد! ( أ يمسكه على هون ام يدس‪--‬ه فى‬
‫التراب )‪.‬‬
‫بعد از اينكه قرآن عظيم الشان اين اين حكم ظالمانه و شقاوت آميز غير انسانى را با صراحت هر چ‪--‬ه‬
‫بيشتر محكوم كرده و مى گويد‪:‬‬

‫‪26‬‬
‫( بدانيد حكمى را كه آنها مى كردند‪ ،‬حكم زشت و بدى بود (اال ساء ما يحكمون )‪.‬‬
‫مفسر ميگويد ‪ :‬سرانجام ريشه اين همه آلودگيه‪--‬ا و ب‪--‬دبختيها را چ‪--‬نين مع‪--‬رفى مى كن‪--‬د ك‪--‬ه اينه‪--‬ا هم‪--‬ه‬
‫زائيده عدم ايمان به آخرت است آنهائى ك‪-‬ه ايم‪-‬ان ب‪-‬ه س‪-‬راى ديگ‪-‬ر ندارن‪-‬د ص‪-‬فات زش‪-‬ت و ش‪-‬وم خواهن‪-‬د‬
‫داشت (للذين ال يؤ منون باالخرة مثل السوء)‪.‬‬
‫فراموش كردن خدا و همچنين فراموش‪ -‬كردن دادگاه عدل او انگيزه همه پستيها و زش‪--‬تيها‪ -‬و انحرافه‪-‬ا‪-‬‬
‫و خرافات اس‪--‬ت ‪ ،‬و ي‪--‬ادآورى‪ -‬اين دو اص‪--‬ل اص‪--‬يل منب‪--‬ع اص‪--‬لى احس‪--‬اس مس‪--‬ئوليت و مب‪--‬ارزه ب‪--‬ا جه‪--‬ل و‬
‫خرافات ‪ ،‬و عامل توانائى و دانائى است ‪)1(.‬‬
‫بيان اين قصه درس عبرت براي مردمان عصرجاهليت كنوني نيز ميباش‪--‬د ك‪--‬ه دخ‪--‬تر داش‪--‬تن را عيب‬
‫پنداشته مانند افراد بي ايمان وجاهل آن عصر نور ايمان قلب هاي شانرا مملو نساخته وي‪--‬ا هم تنه‪--‬ا ب‪--‬ه ن‪--‬ام‬
‫مسلمانند ‪ ،‬بعضي احكام قرآن را قبول ميكنند واحك‪--‬ام ديگ‪-‬رش را ك‪--‬ه مخ‪--‬الف رواج وع‪--‬ادات قبلي زش‪--‬ت‬
‫وفرهنگ هاي جاهليت است ترك نميكنند ‪ ،‬بازهم‪ -‬از شنيدن نام دختر غمگين ميشوند و خانم ه‪--‬اي بيچ ‪-‬اره‬
‫خويش را به باد مالمت ميگيرند كه خداوند‪ -‬اين عمل را نهايت بد بيان داشته است‪.‬‬
‫زيرا اين انديشه آنان صراحتا با احكام وارشادات الهي مخالف بوده و مالمتي خانم ها ضرر‪ -‬به عقي‪--‬ده‬
‫ميكند ‪ ،‬زيرا وظيفه خدا را به بنده مح‪--‬ول ميكنن‪--‬د ‪ ،‬و ب‪--‬دين فك‪-‬ر‪ -‬هس‪--‬تند ك‪--‬ه همس‪--‬رش او را دخ‪--‬تر س‪--‬اخته‬
‫است ‪ ،‬واگر چنين عقيده ندارند ‪ ،‬پس چرا خاتم هاي شانرا مالمت ميكنند ؟‬
‫ولي آنانيكه حقيقتا مؤمن هستند‪،‬داشتن دختررارحمت الهي پنداشته به قضا وقدرالهي تس‪--‬ليم ميش‪--‬وند‪ -‬و‬
‫با آوردن دختر خوشي ميكنند ‪ :‬زيرا آنان ميدانند كه خوب و بهترآنست كه خدا آنرا خوب گفته اس‪--‬ت و ب‪--‬د‬
‫آنست كه خدا آنرا بد پنداشته است ‪ .‬ورسول خدا داشتن دختر را رحمت بيان داشته است ‪.‬‬
‫قرآن عظيم الشان با بي‪--‬ان اين حكم الهي وبي‪--‬ان ص‪--‬فات انس‪--‬انهاي‪ -‬جاه‪--‬ل وبي ايم‪--‬ان قاطعان‪--‬ه ازحق‪--‬وق‬
‫دختران دفاع نموده وحتا تفكيرابتدايي‪ -‬ياترشرو‪ -‬ش‪--‬دن وغمكين ش‪--‬دن ازوالدت‪ -‬دخ‪--‬تران را جريم‪--‬ه پنداش‪--‬ته‬
‫واصحاب چنين افكار را مشابه با افكار عص‪--‬رجاهليت ميدان‪--‬د‪،‬وهرك‪--‬ه فك‪--‬رش مط‪--‬ابق فكرج‪--‬اهليت باش‪--‬د‪،‬‬
‫اوهنوزمشكل فكري وعقيدتي دارد كه دين مقدس اسالم چنين تفكيري را هرگز نميپذيرد‪. -‬‬
‫دفاع قرآن از دختران زنده به گورشده درهنگام والدت‬
‫درعصر جاهليت عربها عادت داشتند كه براي شرم از دخترداري‪ -‬ويا اسباب ديگري دخ‪--‬تران ن‪--‬وزاد‬
‫را زنده به گور ميكردند‪ ، -‬و اين كار جزء فرهنگ آنها شده ب‪--‬ود ‪ ،‬و ب‪--‬دين عم‪--‬ل ض‪--‬د انس‪--‬اني افتخ‪--‬ار ن‪--‬يز‬
‫ميكردند ‪ ،‬وخود را غيرتمند نشان ميدادند ‪ ،‬قرآن عظيم الشا ن قبل از فرض نمودن نماز وبس‪--‬ياري احك‪--‬ام‬
‫ديگ‪---‬ر ‪ ،‬نخست افكار‪ -‬مؤمنان را متوجه اين نقط‪--‬ه نم‪--‬ود ك‪--‬ه زن‪--‬ده گي ح‪--‬ق ه‪--‬ر انس‪--‬ان اس‪--‬ت ‪ ،‬م‪--‬رد باش‪--‬د‬
‫يازن ‪ ،‬وباز بر اي كسانيكه به فرهنگهاي جاهليت تسليم شده و دخ‪--‬تران را زن‪--‬ده بگ‪-‬ور ميكردن‪--‬د ‪ ،‬س‪--‬خت‬
‫ترين جزاي الهي را كه شرمساري‪ -‬در روز‪ -‬آخرت اس‪--‬ت ‪ ،‬بي‪-‬ان داش‪--‬ت ‪ ،‬درين روز خداون‪--‬د متع‪--‬ال (ج‪--‬ل‬
‫جالله) نخست ازدختران نوزاد(زنده به گور شده) ميپرسد كه ش‪--‬ما راچ‪-‬را زن‪--‬ده بگ‪-‬ور كردن‪--‬د‪ ،‬وب‪--‬ه ك‪--‬دام‬
‫ت بِأَيِّ َذ ْن ٍ‬
‫ب قُتِلَ ْ‬
‫ت) التكوير‪9 -8/‬‬ ‫(وإِ َذا ْال َموْ ُءو َدةُ ُسئِلَ ْ‬
‫گناهي كشته شده اند َ‬

‫‪---------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬تفسير نمونه در تفسير آيت فوق رجوع شود ‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫اين سؤال الهي براي اين ميشود‪ -‬كه آن دختر مظلوم‪ -‬در مقابل تمامي مخلوقات‪ -‬در روز‪ -‬قيامت ش‪--‬هادت‬
‫دهد كه اين پدر ظالمش او را زنده بگور نموده و ق‪--‬اتلش ميباش‪--‬د ‪ ،‬ت‪--‬ا آن انس‪--‬ان خ‪--‬ود خ‪--‬واه ومج‪--‬رم ‪ ،‬ب‪--‬ه‬
‫سخت ترين مجازات هاي الهي كه آتش دوزخ است ‪ ،‬محاكمه گ‪-‬ردد ‪ ،‬مؤمن‪-‬ان ب‪-‬ا دانس‪-‬تن اين حكم الهي و‬
‫دفاع قرآني از حقوق زنده گي دختران ‪ ،‬تمامي فرهنگ هاي ج‪--‬اهليت را ب‪--‬ه دور انداخت‪--‬ه و دخ‪--‬تر را ي‪--‬ك‬
‫موجود گرامي دانسته ‪ ،‬وبه اساس اين دفاع قرآني ‪ ،‬اين فرهنگ جاهليت كامال از ميان عربها برچيده ش‪--‬د‬
‫‪.‬‬
‫ال النَّبِ ُّي‬ ‫پيامبر ( َصلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم ) نيز درين مورد‪ -‬براي مؤمنان بيان د اشت ‪( :‬ع َْن ْال ُم ِغي َر ِة ب ِْن ُش ْعبَةَ قَ َ‬
‫ال قَ َ‬
‫ت ) حضرت مغيرة (رضي هللا عنه ) ميفرمايد كه نبي‬ ‫ت َو َو ْأ َد ْالبَنَا ِ‬
‫ق اأْل ُ َّمهَا ِ‬
‫( َصلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم ) إِ َّن هَّللا َ َح َّر َم َعلَ ْي ُك ْم ُعقُو َ‬
‫كريم ( َصلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم ) فرمود‪ : -‬خداوند متعال ( جل جالله ) غضبناك نمودن والدين ‪ ،‬زن‪-‬ده بگ‪-‬وركردن دخ‪-‬تران را‬
‫حرام قرار داده است ‪ .‬بخاري شريف ‪ ،‬حديث نمبر(‪)2231‬‬

‫دفاع قرآن از يك خانم تهمت شده(افك)‬


‫بعد ازينكه نور اسالم در جزيرة العرب به درخشش شد ‪ ،‬وروز بروز‪ -‬حقانيت آن هزار ها انسانرا ب‪--‬ه‬
‫پذيرش دين مقدس اسالم وادار نمود ‪ ،‬دش‪--‬منان اس‪--‬الم نخس‪--‬ت از وس‪--‬ايل زور‪،‬ظلم‪، -‬تعزي‪--‬رات اقتص‪--‬ادي‪، -‬‬
‫قتل و شکنجه مؤنان ضعيف ‪ ،‬فراردادن ‪ ،‬خان‪-‬ه چ‪--‬ور ك‪-‬ردن وغ‪-‬يره وس‪--‬ايل غيرانس‪-‬اني‪ -‬اس‪-‬تفاده نم‪--‬وده ‪،‬‬
‫خواستند تا سد راه مؤمنان شوند که باآلخره همه چالهاي شان به قدرت پروردگار‪ -‬يکتا به شکس‪--‬ت مواج‪--‬ه‬
‫شد ‪.‬‬
‫وقتي مسلمانان به مدينه منوره هجرت نمودن‪-‬د‪ ، -‬و درآنج‪--‬ا ق‪--‬وت مس‪--‬لمانان بيش‪--‬تر ش‪--‬د ‪ ،‬دش‪--‬منان ح‪--‬ق‬
‫بازهم باوجود‪ -‬ضعيفي در آنجا با نيرنگ ديگري درلب‪--‬اس مس‪--‬لمانان درآمدن‪-‬د‪ ، -‬وب‪--‬ا من‪--‬افقت ( ظ‪--‬اهرمؤمن‬
‫وب‪--‬اطن ك‪--‬افر) ب‪--‬راي دسيس‪--‬ه س‪--‬ازي ك‪--‬ار كردن‪--‬د ‪ ،‬ت‪--‬ا مس‪--‬لمانان را از داخ‪--‬ل ض‪--‬ربه زنن‪--‬د ‪ .‬ولي ازينك‪--‬ه‬
‫پروردگار عالميان طرفدار حق و ايمان است ‪ ،‬هميشه اسرار منافقه آن‪--‬انرا افش‪--‬ا نم‪--‬وده ‪ ،‬ومس‪--‬لمانان هم‪--‬ه‬
‫روزه دسايس آنانرا كشف مينمودند ‪ ،‬يكي ازين دسايس منافقان درعصر پيامبر (صلى هّللا عليه و آله و سلّم ) در مدينه‬
‫منوره ‪ ،‬تهمت نمودن وتعرض به آل بيت پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم ) بود كه آنان ميدانستند ك‪--‬ه رس‪--‬ول هللا ( ص‪--‬لى هللا‬

‫عليه وسلم ) ناموس خود را بسيار دوست داشت ‪ ،‬و اذيت رسانيدن به ازواج مطه‪--‬رات پي‪--‬امبر( ص‪--‬لى هللا علي‪--‬ه وس‪--‬لم )‬

‫سبب رنجش پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) ميشود‪. -‬‬


‫آنان براي اذيت به نبي كريم ( صلى هللا عليه وس‪--‬لم ) وخفه ساختن مؤمنان حقيقي بهانه پي‪--‬دا كردن‪-‬د‪ -‬ت‪--‬ا حض‪--‬رت‬
‫بي بي عايشه ( سالم هللا عليها ) را كه قرآنكريم‪ -‬او را مادر مؤمنان خوانده است ‪ ،‬اذيت رسانند ‪ ،‬آنان با تهمت به‬
‫عايشه خواستند تا شرف‪ -‬پيامبررا لطمه زنند ‪ ،‬وقلب رسول خدا را متاثر س‪--‬ازند‪ ، -‬ولي ق‪--‬رآن عظيم الش‪--‬ان‬
‫برائت آن زن پاك طينت وشريف‪ -‬را با آيات قرآني ثابت نمود‪،‬تا زبان دشمنان اهل بيت پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم‬

‫) خشک گردد ‪ ،‬وحتا مومنانيکه درين حادثه به تبليغ‪--‬ات منافقان تحت ت‪--‬اثير ق‪--‬رار گرفت‪--‬ه بودن‪--‬د ‪ ،‬دوب‪--‬اره‬
‫توبه نمايند وبه پاکدامني‪ -‬زوجه مطهره پيامبر( صلى هللا علي‪--‬ه وس‪--‬لم ) بيشتر‪ -‬از پيش متيقن گردند ‪ .‬خداون‪--‬د متع‪--‬ال‬
‫ئ ِم ْنهُ ْم َم‪-‬ا‬ ‫‪-‬ر ٍ‬‫‪-‬و خَ ْي‪ٌ -‬ر لَ ُك ْم لِ ُك‪--‬لِّ ا ْم ِ‬ ‫ك عُصْ بَةٌ ِم ْن ُك ْم ال تَحْ َس‪-‬بُوهُ َش‪ًّ -‬را لَ ُك ْم بَ‪-‬لْ هُ‪َ -‬‬ ‫ميفرمايد ‪( :‬إِ َّن الَّ ِذينَ َجا ُءوا بِاال ْف ِ‬
‫‪-‬ات بِأَنفُ ِس‪ِ -‬ه ْم‬
‫ون َو ْال ُم ْؤ ِمنَ‪-ُ -‬‬ ‫َظي ٌم لَوْ ال إِ ْذ َس ِم ْعتُ ُموهُ ظَ َّن ْال ُم ْؤ ِمنُ َ‪-‬‬‫ب ِم ْن ا ِال ْث ِم َوالَّ ِذي ت ََولَّى ِك ْب َرهُ ِم ْنهُ ْم لَهُ َع َذابٌ ع ِ‬‫ا ْكتَ َس َ‬
‫ك ِع ْن‪َ -‬د هَّللا ِ هُ ْم ْال َك‪--‬ا ِذبُونَ )‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫ين لَوْ اَل َجا ُءوا َعلَ ْي ِه بِأَرْ بَ َع ِة ُشهَدَا َء فَإِ ْذ لَ ْم يَأتُوا بِال ُّشهَدَا ِء فَأوْ لَئِ َ‬ ‫َخ ْيرًا َوقَالُوا هَ َذا إِ ْف ٌ‬
‫ك ُمبِ ٌ‬
‫النور‪13 -11/‬‬

‫‪28‬‬
‫قصهء افك كه در كتب تفاسير وسيرت ذكر است ‪ ،‬درين م‪--‬ورد تفس‪--‬يرنمونه در ذي‪--‬ل تفس‪--‬ير اين آي‪--‬ات‬
‫ميگويد ‪ :‬درآيات فوق دو شأن نزول نقل شده است ‪ :‬شان نزول اول كه مشهورتر اس‪--‬ت و در كتب تفس‪--‬ير‬
‫اهل سنت آمده و در تفاسير شيعه نيز بالواسطه نقل شده چنين است‪(:‬عايشه) همسرپيامبر خدا (صلى هّللا عليه و آله و‬

‫سلّم ) مى گويد‪ :‬پيامبر‪ -‬خدا (ص‪--‬لى هّللا علي‪--‬ه و آل‪--‬ه و س‪--‬لّم ) هنگامى كه مى خواست سفرى ب‪--‬رود‪ ،‬در مي‪--‬ان همس‪--‬رانش‬
‫قرعه مى افگند‪ ،‬قرعه به نام هر كس مى آمد او را با خود مى برد‪ ،‬در يكى از غزوات قرع‪--‬ه ب‪--‬ه ن‪--‬ام من‬
‫افتاد‪ ،‬من با پيامبر(صلى هّللا عليه و آله و سلّم ) حركت كردم ‪ ،‬و چون آيه حج‪--‬اب ن‪-‬ازل ش‪--‬ده ب‪-‬ود در ه‪-‬ودجى‪ -‬پوش‪-‬يده‬
‫بودم ‪ ،‬جنگ به پايان رسيد‪ ،‬و ما بازگشتيم نزديك مدينه رسيديم ‪ ،‬شب بود‪ ،‬من از لشكر گ‪--‬اه ب‪--‬راى انج‪--‬ام‬
‫حاجتى كمى دور‪ -‬شدم هنگامى كه بازگشتم‪ -‬متوجه شدم گردنبندى كه از مهره هاى يمانى داش‪--‬تم پ‪--‬اره ش‪--‬ده‬
‫است به دنبال آن باز گشتم و معطل شدم هنگامى كه بازگشتم ديدم لشكر حركت ك‪--‬رده ‪ ،‬و ه‪--‬ودج م‪--‬را ب‪--‬ر‬
‫شتر گذارده اند و رفته اند در حالى كه گم‪--‬ان مى ك‪--‬رده ان‪--‬د من در آنم ‪ ،‬زي‪--‬را زن‪--‬ان در آن زم‪--‬ان ب‪--‬ر اث‪--‬ر‬
‫كمبود غذا سبك جثه بودند‪ -‬بعالوه من سن و سالى نداشتم ‪ ،‬به هر ح‪-‬ال در آنج‪-‬ا ت‪-‬ك و تنه‪-‬ا مان‪-‬دم ‪ ،‬و فك‪-‬ر‬
‫كردم هنگامى كه به منزلگاه برسند و مرا نيابند به سراغ من باز مى گردند‪ ،‬شب را در آن بيابان ماندم ‪.‬‬
‫اتفاقا صفوان يكى از افراد لشكر مسلمين كه او هم از لشكر گاه دور مانده بود شب در آن بياب‪-‬ان ب‪-‬ود‪،‬‬
‫به هنگام صبح مرا از دور ديد نزديك آمد هنگامى كه مرا شناخت بى آنكه يك كلمه با من سخن بگويد‪ -‬جز‬
‫اينكه (انا هلل و انا اليه راجعون ) را بر زبان جارى ساخت شتر خود را خوابان‪--‬د‪ ،‬و من ب‪--‬ر آن س‪--‬وار ش‪--‬دم‬
‫او مهار ناقه را در دست داشت ‪ ،‬تا به لش‪--‬كرگاه رس‪--‬يديم‪ ، -‬اين منظ‪--‬ره س‪--‬بب ش‪--‬د ك‪--‬ه گ‪--‬روهى درب‪--‬اره من‬
‫شايعه پردازى‪ -‬كنند و خود را بدين سبب هالك (و گرفتار‪ -‬مجازات الهى ) سازند‪.‬‬
‫كسى كه بيش از همه به اين تهمت دامن مى زد‪( ،‬عبد هللا بن ابى سلول ) (‪ )1‬بود‪.‬‬
‫ما به مدينه رسيديم‪ -‬و اين شايعه در شهر پيچيد در حالى كه من هيچ از آن خبر نداشتم ‪ ،‬در اين هنگام‬
‫بيمار شدم ‪ ،‬پيامبر‪ ( -‬ص‪--‬لى هللا علي‪--‬ه وس‪--‬لم ) به ديدن مى آم‪--‬د ولى لط‪--‬ف س‪--‬ابق را در او نمى دي‪--‬دم ‪ ،‬و نمى دانس‪--‬تم‪-‬‬
‫قضيه از چه قرار است ؟ حالم بهتر شد‪ ،‬بيرون آمدم و كم كم از بعضى از زنان نزدي‪--‬ك از ش‪--‬ايعه س‪--‬ازى‬
‫منافقان آگاه شدم ‪.‬‬
‫بيماريم شدت گرفت ‪ ،‬پيامبر‪ ( -‬صلى هللا عليه وسلم ) به ديدن من آمد‪ ،‬از او اجازه خواستم به خانه پدرم بروم ‪،‬‬
‫هنگامى كه به خانه پدر آمدم از مادر پرسيدم‪ -‬مردم چه مى گوين‪--‬د؟ او ب‪-‬ه من گفت ‪ :‬غص‪-‬ه نخ‪--‬ور‪ -‬ب‪-‬ه خ‪--‬دا‬
‫سوگند زنانى كه امتيازى‪ -‬دارند و مورد حسد ديگران هستند درباره آنها سخن بسيار گفته مى شود‪-.‬‬
‫در اين هنگام پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم ) على بن ابى طالب (عليه السالم ) و اسامة بن زيد را مورد‪ -‬مشورت قرار‬
‫داد كه در برابر اين گفتگوها چه كنم ؟‬
‫اما اسامة گفت ‪ :‬اى رسولخدا‪ ( -‬صلى هللا عليه وسلم ) او خانواده تو است و ما جز خير از او نديده ايم (اعتن‪--‬ائى‬
‫به سخنان مردم نكن )‪.‬‬
‫‪--------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬عبداهلل ابن ابي ابن سلول رئيس منافقان درعصر پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) بود ‪..‬‬

‫‪29‬‬
‫و اما على (رضی هللا عنه ) گفت ‪ :‬اى پيامبر! خداوند (جل جالله) كار را بر تو سخت نكرده است ‪ ،‬غير از‬
‫او همسر بسيار است ‪ ،‬از كنيز او در اين باره تحقيق كن ‪.‬‬
‫پيامبر ( ص‪--‬لى هللا علي‪--‬ه وس‪--‬لم ) كنيز مرا فرا خواند‪ ،‬و از او پرس‪--‬يد‪ -‬آي‪--‬ا چ‪--‬يزى ك‪--‬ه ش‪--‬ك و ش‪--‬بهه اى پ‪--‬يرامون‬
‫عايشه برانگيزد هرگز ديده اى ؟ كنيز گفت ‪ :‬به خدائى كه تو را به حق مبع‪--‬وث ك‪--‬رده اس‪--‬ت من هيچ ك‪--‬ار‬
‫خالفى از او نديده ام ‪.‬‬
‫در اين هنگام پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) تصميم‪ -‬گرفت اين سخنان را با مردم‪ -‬در ميان بگذارد‪)) -.‬‬
‫صاحب تفسيرنمونه درادامه قصه از زبان بي بي عايشه ( رضي هللا عنها ) ميگويد ‪ :‬اين وضع همچنان ادامه‬
‫داشت و غم و اندوه شديد وجود مرا فرا گرفته بود و يكماه بود كه پيامبر‪ -‬هرگز در كنار من نمى نشست ‪.‬‬
‫من خود مى دانستم ك‪-‬ه از اين تهمت پ‪-‬اكم و ب‪-‬االخره خداون‪-‬د‪ -‬مطلب را روش‪-‬ن خواه‪-‬د ك‪-‬رد‪.‬س‪-‬رانجام‪-‬‬
‫روزى پيامبر‪ (-‬صلى هللا عليه وسلم ) نزد من آمد در حالى كه خندان بود‪ ،‬و نخستين سخنش اين بود بش‪--‬ارت ب‪--‬ر ت‪--‬و‬
‫باد كه خداوند تو را از اين اتهام مبرا ساخت ‪ ،‬در اين هنگام بود ك‪--‬ه آي‪--‬ات ان ال‪--‬ذين ج‪--‬اءوا باالف‪--‬ك … ت‪--‬ا‬
‫آخر آيات نازل گرديد‪.‬‬
‫صاحب تفسير نمونه ميگويد كه بعضي ها نظر دارند كه اين آيات درباره (ماري‪--‬ه قبطي‪--‬ه) ك‪--‬ه يكتن از‬
‫همسران پيامبر‪ (-‬صلى هللا عليه وسلم ) بود ‪ ،‬نيز بيان شده ‪ ،‬ولي در ختم نقل اقوال راويان شان ن‪--‬زول دومي را ك‪--‬ه‬
‫مربوط به ماريه قبطيه ميگردد‪ -‬خيلي ها ضعيف‪ -‬تلقي مينمايد ‪.‬‬
‫و درخاتمه ميگويد ‪ :‬از قرائن موجود در آيه استفاده مى شود كه اين تهمت درب‪--‬اره ف‪--‬ردى ب‪--‬ود ك‪--‬ه از‬
‫اهميت ويژه اى در جامعه آن روز‪ -‬برخوردار‪ -‬بوده است ‪.‬‬
‫اكنون كه سؤال مهم را مطرح نماييم اين خواهد بود كه چرا خداوند متعال براي برائت يك زن ده آيت‬
‫قرآن را نازل ميكند ‪ ،‬جواب صرف‪ -‬همين خواهد بود كه خداوند متعال درقرآن عظيم الشان اهميت زيادي‬
‫براي زنان بيان داشته ودين مق‪--‬دس اس‪--‬الم يگان‪--‬ه دي‪--‬ني اس‪--‬ت ك‪--‬ه ع‪--‬زت وح‪--‬رمت‪ -‬زن‪--‬ان را حف‪--‬ظ نم‪--‬وده و‬
‫اززنان مظلوم جدا دفاع مينمايد‪. -‬‬
‫ـ ‪ :‬اين آيات ده كانه در شأن بي بي عائشة أم المؤمنين ( رضي اهلل‬ ‫ابن كثير در تفسير اين آيات ميگويد‬
‫ـات‬ ‫ـطه اين آيـ‬ ‫ـ متعال برائتش را بواسـ‬ ‫عنها) زماني نازل شد كه منافقان به او تهمت نمودند ‪ ،‬بناء خداوند‬
‫ـ كه بيكناه هســتم و خداوند‬ ‫ـ ‪ :‬درين هنكام من ميدانستم‬ ‫ثابت نمود ‪ .‬او سخنان عايشه را نقل نموده ميگويد‬
‫ـ در باره من وحي بفرســتد ‪،‬‬ ‫ـ كه خداوند‬ ‫حتمابرائت وبيگناهي مرا ثابت خواهد نمود ‪ ،‬ولي گمان نميكردم‬
‫ـ ‪ :‬كه باالي پيامبر ( صــلى اهلل‬
‫ـ ‪ ،‬او در ختم قصه خود ميگويد‬ ‫ـ كوچك فكر ميكردم‬ ‫زيرا خود را ازين كار بسيار‬
‫ـ يا عائشة أما اهلل‬ ‫ـ( صلى اهلل عليه وسلم ) خوشحال وخنده كنان به من گفت‪" :‬أبشري‬‫عليه وسلم ) وحي الهي آمد و پيامبر‬
‫ـود‪،‬بي عايشه‬ ‫ـ برائت وبيگناهي ترا ثابت نمـ‬ ‫عزوجل فقد برأك" بشارت بر تو اي عايشه!خداوند(عزوجل)‬
‫ـ(صلى اهلل عليه وسلم) برخيز‪،‬گفتم‪:‬قسم به خداست كه براي او‬ ‫ـ برايم گفت‪:‬درمقابل پيامبر‬ ‫ميگويد ‪ :‬مادرم‬
‫ـان‬ ‫ـان مظلومـ‬ ‫ـدد رسـ‬‫ـه) که مـ‬ ‫ـ شكر نميگويم ‪ ،‬زيرا اهلل (جل جاللـ‬ ‫ـ را بجز خداوند‬ ‫نميخيزم‪،‬وهيچكسي‬
‫است‪،‬برائتم را نازل نمود ‪.‬‬

‫‪30‬‬
‫ـ است‬ ‫ـاک‬ ‫ـود ‪ ،‬پيامبرپـ‬ ‫ـ قرآن عظيم الشا ن برای مومنان فهماند که اين دسيسه منافقان بـ‬ ‫به اين طريق‬
‫ـاک‬ ‫ـردان پـ‬ ‫ـرای مـ‬ ‫وزن پيامبرنيز پاک است زيرا ( الطيبات للطيبين والخبيثات للخبيثين ) زنان پاک بـ‬
‫ـ ‪ .‬زيرا منافقان ميخواستند با دشنام وعيب دار ســاختن‬ ‫ميباشد ‪ ،‬وزنان خبيث برای مر دان خبيث ميباشد‬
‫ـانم کسی‬ ‫ـورتيکه خـ‬ ‫ـ در صـ‬ ‫ـريف‬ ‫ناموس پيامبر ‪ ،‬خود پيامبر را دشنام دهند ‪ ،‬زيرا به اساس اين آيت شـ‬
‫ـ‬‫ـ متعال ميفرمايد‬ ‫ـ نيز ميرسد ‪ ،‬زيرا خداوند‬ ‫خبيث و گناهکار و پست باشد ‪ ،‬درحقيقت عيب وی به شوهرش‬
‫که (الخبيثات للخبيثين) زنان خبيث نصيب مردان خبيث ميشوند ‪ ،‬و با اين آيات قرآنی نه تنها پاکی بی بی‬
‫ـالم بـرای متهم‬ ‫ـمنان اسـ‬ ‫ـ بلکه شخصيت پيامبر اسالم نيز از مکر وچالش هاييکه دشـ‬ ‫عايشه ثابت گرديد‬
‫ـ اتهام به خانمش ترسيم نموده بودند نجات يافت ‪.‬‬ ‫ـ ازطريق‬ ‫ساخت پيامبر‬
‫دفاع قرآن اززنهاي‪ -‬بيوه‬
‫درزمان جاهليت فرهنگ آنان بود ‪ ،‬تا زنان بيوه را ازدواج من‪--‬ع نماين‪--‬د ت‪--‬ا بع‪--‬د ازم‪--‬رگش م‪--‬يراثش را‬
‫بخود گيرند ‪ ،‬بناء دين مقدس اسالم اين عادت را يک امرجاهالنه پنداشته براي بيوه ها حق ميده‪--‬د ک‪--‬ه ب‪--‬ه‬
‫اختيار خود ازدواج نمايند آيت قرآني بيان ميدارد‪ -‬که (يا ايها الذين آمنوا ال يحل لكم ان ترثوا النساء كرها)‬
‫اي مؤمنان شايسته شما نيست كه از زنان به شكل اجباري به ارث بريد ‪.‬‬
‫دين مقدس اسالم ب‪-‬راي مومن‪--‬ان بي‪--‬ان داش‪-‬ت ک‪-‬ه زن داراي م‪--‬نزلت ع‪-‬الي ب‪-‬وده ‪ ،‬و ب‪-‬ه م‪-‬يراث ب‪--‬ردن‬
‫زنان ‪ ،‬يک عملکرد عصر جاهليت بود ‪ ،‬واکنون که خورش‪--‬يد‪ -‬درخش‪--‬ان اس‪--‬الم همهء اف‪--‬راد جامع‪--‬ه را در‬
‫برگرفته است ‪ ،‬زنان بايد مانند ساير اعضاي جامعه ‪ ،‬حقوق عالي انساني‪ -‬داشته ‪ ،‬نه کس‪--‬ي ح‪--‬ق دارد ک‪--‬ه‬
‫زنان را به ميراث ببرد ‪ ،‬ونه هم کسي ح‪--‬ق دارد ک‪--‬ه آن‪--‬ان را از ازدواج من‪--‬ع نماي‪--‬د ‪ ،‬ت‪--‬ا در هنگ‪--‬ام م‪--‬رگ‬
‫ميراث آنان برايشان باقي ماند ‪ ،‬دين مقدس اسالم با چندين آيات قرآني‪ -‬براي زنان ح‪--‬ق گ‪--‬رفتن م‪--‬يراث را‬
‫از مال وارثان شان بيان داشته است ‪ .‬همچنان آنان ميتوانند‪ -‬که بعد از وفات شوهران ش‪--‬ان ‪ ،‬ب‪--‬ا هرکس‪--‬ي‬
‫بخواهند ازدواج نمايند ‪ ،‬وياهم بدون ازدواج به سرپرستي اوالد هاي خويش ادامه دهند ‪.‬‬
‫هَّللا‬
‫ص‪-‬لى ُ َعلَ ْي‪ِ -‬ه‬ ‫َّ‬ ‫ي َ‬ ‫َت َذلِ‪--‬كَ فَ‪--‬أَت ْ‬
‫َت النَّبِ َّ‬ ‫اريَّ ِة أَ َّن أَبَاهَا زَ َّو َجهَ‪--‬ا َو ِه َي ثَيِّبٌ فَ َك‪ِ -‬‬
‫‪-‬ره ْ‬ ‫ص ِ‬‫ت ِخ َذ ٍام اأْل َ ْن َ‬
‫(ع َْن خَ ْن َسا َء بِ ْن ِ‬
‫احهَا) خنساء دختر خذام انصاري‪ -‬ميفرمايد که پدرش وي را زمانيکه بيوه ش‪-‬ده ب‪--‬ود ‪ ،‬اجب‪--‬ارا‬ ‫َو َسلَّ َم فَ َر َّد نِ َك َ‬
‫به نکاح کسي آورده بود ‪ ،‬او اين کار پدرس خوشش نيامد ‪ ،‬وبه نزد پيامبر(صلي هللا عليه وسلم) رفت ‪ ،‬آنحض‪-‬رت‬
‫نکاح اش را رد نمود ‪ .‬بخاري شريف حديث نمبر ‪)6432( ،‬‬

‫دفاع قرآن از حق مهر زنان‬


‫ـاي‬‫ـ مادي آنان ‪،‬اعطـ‬ ‫دين مقدس اسالم براي عزت بخشيدن براي زنان ‪ ،‬و داشتن مال مناسب وحقوق‬
‫ـادات الهي‬ ‫ـ نكاح بستن بر شوهران شان الزم نموده است ‪ ،‬شوهران مسلمان مطابق ارشـ‬ ‫مهر را درهنگام‬
‫ـ ‪ ،‬اين‬
‫واحاديث حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) براي خانم هاي شان درهنگام مهر پولي را تعــيين مينمايند‬
‫پول حق خاص خانم ميباشد ‪ ،‬كه هيچ كسي حق تصرف آنرا بدون اجازه خانم ندارد ‪ ،‬بعضي ازمردان كه‬
‫ـ از حاالت مانند مخالفت ها ‪ ،‬طالق ‪ ،‬وغــيره ‪ ،‬آن امــوال را‬ ‫براي زنان شان مهر ميدهند ‪ ،‬دربعضي‬
‫ـ ‪ ،‬قرآن عظيم الشان گرفتن اين اموال را از نزد خانمهما منع نمود ‪ ،‬و ازحق‬ ‫دوباره از نزد شان ميگريند‬
‫ـ مِنْهُ شَيْئًا أَتَأْخُذُونَــهُ‬
‫ـ فَلَا تَأْخُذُوا‬
‫آن دفاع نموده براي شوهران چنين خطاب نمود ‪ ( :‬وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَارًا‬
‫ـان نگيريد ‪ ،‬آيا اين‬ ‫بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا) هرگاه براي خانمي مال بسيار زياد ( بگونه مهرداده باشيد ) از آنـ‬
‫ـرم‬‫ـان اين حق تلفی را جـ‬ ‫ـ النساء ‪ 20 /‬قرآن عظيم الشـ‬ ‫اموال را به تهمت وگناه آشكار دوباره ميگيريد‬
‫وگناه دانسته واز حق مهر خانمها دفاع نموده است ‪ ،‬همچنان که کسی حق ندارد مهر داده شده آنانرا تلف‬
‫نمايد ‪ ،‬بلکه کسی حق ندارد که مانع اين حق گردد حتا اگر اين شخص درمقامات عالی حکومتی قــرار‬
‫داشته باشد ‪.‬‬

‫‪31‬‬
‫ابن كثيردرتفسيرش نقل ميکند ‪ :‬حضرت مسروق (رضي اهلل عنه ) ميفرمايد كه حضرت عمر بن خطــاب‬
‫ـود كه‬ ‫ـوده فرمـ‬ ‫ـان تبليغ نمـ‬‫ـ مهر زنـ‬ ‫(رضي اهلل عنه ) منبر رسول اهلل (صلى اهلل عليه وسلم) باال شد و مردم را درمورد‬
‫زيادت مهرزنان از تقوا نميباشد زيرا حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) و صحابه كرام از ‪ 400‬درهم زيــاده‬
‫ـ براي خانم هاي‬ ‫تر مهر برای خانمهای شان نداده اند واگر اين امر به تقوا داللت ميكرد آنان مهر زيادي‬
‫ـ درين هنگام زني درمقابل حضرت عمر(رضي اهلل عنه )‬ ‫ـ ميگويد‬ ‫ـ ‪ ،‬حضرت مسروق‬ ‫شان تعيين ميكردند‬
‫به مخالفت ايستاده برايش گفت ‪ :‬اي أمير المؤمنين ! آيا مردم را از زيادت مهر زنان از ‪ 400‬درهم باال‬
‫تر ممانعت نموديد ؟ حضرت عمر(رضي اهلل عنه ) گفت ‪ :‬بلي ‪ .‬آن زن گفت ‪ :‬آيا نشنيدي كه خداوند متعال ( جل‬

‫جالله ) درقرآن عظيم الشان درين مورد چي گفته است ؟ حضــرت عمر(رضي اهلل عنه ) گفت ‪ :‬چي گفته است ؟‬
‫ـ" ‪.‬‬‫ـ "وآتيتم إحداهن قنطارا‬ ‫آن خانم گفت ‪ :‬آيا نشنيدي كه پروردگار ( جل جالله ) ميفرمايد‬
‫ـ مرا ببخش ! تمامي‬ ‫حضرت مسروق (رضي اهلل عنه ) ميفرمايد كه حضرت عمر(رضي اهلل عنه ) گفت ‪ :‬خداوندا‬
‫ـ زيادت مهر از‬ ‫مردم نسبت به عمر عالمتر اند ‪ .‬سپس به منبر رفته براي مردم گفت كه من قبال درمورد‬
‫ـ مهربيشتري براي خانمش تعيين نمايد ‪.‬‬ ‫‪ 400‬درهم شما را منع نمودم حال هركه خواسته باشد ميتواند‬
‫ـ که از حق خانمها دفاع نموده است از سخنان خــود‬ ‫حضرت عمر (رضي اهلل عنه ) با دانستن حقيقت قرآنی‬
‫بر گشته و به حق آنان اعتراف نموده وخود را مالمت نمود وگفت که تمامی مردم نسبت به من عالمترند‬
‫‪ ،‬زيرا وی به اين حکم دقيقا متوجه نشده بود ‪.‬‬
‫دفاع قرآن از حق مادر وگرامي داشتن زحمات مادر‬
‫ـ‬
‫حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) نسبت به پدر برای مادر سه حق را بيان داشته است ‪ ،‬وقتی يک صحابی‬
‫ـ با‬
‫ـحبتی‬‫ـرت وی را سه مرتبه به نيکی وآداب و هم صـ‬ ‫ـيد آنحضـ‬ ‫ـورد پرسـ‬ ‫ـ درمـ‬ ‫ـبر‬
‫مبارک از پيغمـ‬
‫مادرهدايت فرمود و درمرتبه چهارم پدر را بيان داشت ‪.‬‬
‫حضرت ابی هريره ( رضی هللا عنه ) ميفرمايد ‪ :‬شخصی به نزد رسول هللا ( صلی هللا عليه وسلم ) آمده پرسيد ‪:‬‬
‫ای پيامبرخدا‪ ! -‬بهترين انسانها برای هم صحبتی‪ -‬من کيست ؟‬
‫پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬مادرت‬
‫آن شخص گفت ‪ :‬بعد ازآن کی ؟‬
‫پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬مادرت‬
‫آن شخص گفت ‪ :‬بعد ازآن کی ؟‬
‫پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬مادرت‬
‫آن شخص گفت ‪ :‬بعد ازآن کی ؟ پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) گفت‪ :‬پدرت(‪)1‬‬

‫‪ -1‬ترجمه حديث شريف است که ميفرمايد ‪( :‬حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا جَرِيرٌ عَنْ عُمَارَةَ بْنِ الْقَعْقَاعِ بْنِ شُبْرُمَةَ عَنْ أَبِي زُرْعَةَ عَنْ أَبِي‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَحَقُّ النَّاسِ بِحُسْنِ صَحَابَتِي قَالَ أُمُّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ‬
‫هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ ِإلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ‬
‫أُمُّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ أُمُّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ َأبُوكَ وَقَالَ ابْنُ شُبْرُمَةَ وَيَحْيَى بْنُ أَيُّوبَ حَدَّثَنَا َأبُو زُرْعَةَ مِثْلَهُ ) (حديث شريف نمبر(‪ ) 5514‬صحيح‬
‫البخاری )‬

‫‪32‬‬
‫درين حديث شريف حضرت پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) به اين شخص فهماند کــه‪،‬اخالق نيکو ‪،‬‬
‫ـ حق‬ ‫احترام ‪ ،‬هم صحبتی ‪ ،‬دوستی ‪ ،‬با مادرش سه مرتبه نسبت به پــدر بيشترست ‪ ،‬ودرمرتبه چهــارم‬
‫ـ ‪ .‬بناء مادر نسبت به پدر حقوقش زيــاد بــوده ‪ ،‬زيــرا همين مادرست که درنيمه شب ها‬ ‫پدرت ميباشد‬
‫برخواسته برای طفلش شير ميدهد ‪ ،‬درهنگام مريضی اشت برايش دوا ميدهد ‪ ،‬وشب ها را تا صبح بيدار‬
‫ـ ‪ ،‬دين مقدس اسالم اين حق‬ ‫سپری نموده ‪ ،‬ودرنهايت با همه گذشت همه مشکالت روی طفلش را ميبوسد‬
‫ـ ميدهد وپدران مومنهم ميدانند که چنين فدا کاری های مــادر او را‬ ‫وی را حفظ نموده ‪ ،‬برايش حق بيشتر‬
‫ـراين نقطه به فرزنــدان‬ ‫ـ که وی سه حق داشته و پدر يک حق داشته باشد ‪ .‬با درنظـ‬ ‫مستحق اين ميسازد‬
‫ـ الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا‬
‫ميفهماند که درمقابل والدين خويش نهايت با احترام باشند (وَوَصَّيْنَا‬
‫وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا ) احقاف ‪15/‬ما انسان را توصيه كرديم كه درباره پدر و مادرش نيكى كند ‪ ،‬مادر او را با‬
‫ـ بر زمين مى گذارد‪. )،‬‬ ‫ـ حمل مى كند‪ ،‬و با ناراحتى‬‫اكراه و ناراحتى‬
‫دفاع از زنان نازا‬
‫ـانرا‬
‫بعضي از مردان بيدين در هنگام بدنيا نياوردن اطفال خانمهايشانرا را به باد مالمت گرفته ‪ ،‬وآنـ‬
‫ـدادن اوالد ‪،‬‬‫ـ كه دادن ونـ‬ ‫ـ متعال درجواب اين مردان بيدين بيان ميدارد‬ ‫سبب نداشتن اوالد ميدانند ‪ ،‬خداوند‬
‫ـ بوده و ميباشد ‪.‬‬ ‫وياهم آوردن پسر ودختر همه متعلق به خداوند‬
‫ـ) خداوند را‬‫ـذُّكُورَ‬
‫(لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَ ـاءُ الـ‬
‫ـ کسی هم‬ ‫ـ وبــرای‬ ‫ـ خلق ميکند ‪ ،‬برای کسی دخترميدهد‬ ‫ست مالکيت آسمانها وزمين ‪ ،‬هرچيزی رابخواهد‬
‫پسر ميدهد ‪ .‬الشورى ‪49/‬‬

‫ـ امور‬‫ـ نداشتن اوالد ‪ ،‬ويا نازا بودن خانمهايشان‬ ‫ـ درس است براي مردان تا درهنگام‬ ‫درين آيات قرآني‬
‫را به پروردكار عالم متعلق دانسته ‪ ،‬واز عقايد جاهليت كه زنان را مالمت ميكنند پرهيز نمايند ‪.‬‬
‫تعيين كننده جنس فرزند ( پسر يا دختر) پدر ميباشد‬
‫ـ انسانهای عصر جاهليت گفتيم که آنان از دخــتر داشــتن غــيرت‬ ‫ـ قبلی درمورد‬
‫اگرچه دردرسهای‬
‫ميکردند ‪ ،‬برعکس آن مومنان با دانستن اين صفت بد عصرجاهليت خود را از چنين انديشه نجات داده ‪،‬‬
‫ـان‬‫ـ هستند که هنوز ايمان تمامی قلب آنـ‬‫دخترداشتن را بهترين نعمت ميدانند ‪ ،‬ولی بازهم بعضی ازکسانی‬
‫ـ خود را مالمت‬ ‫ـ دختر آوردن احساس خسته گی ميکنند ‪ ،‬وبسا اوقات آنان خانمهای‬ ‫را نپوشانيده ‪ ،‬وهنگام‬
‫ـ که علت دختر يا پسرشدن‬ ‫نموده که تو سبب دختر آوردن شده ای درين مورد قرآن عظيم الشان ميفرمايد‬
‫ـ من نطفة إذا تمنى}‬‫همان نطفه مرد ميباشد ‪ ،‬قرآن عظيم الشان ميفرمايد{وأنه خلق الزوجين الذكر واألنثى‬
‫ـ خلق نموده است ‪.‬‬ ‫النجم ‪ 46 -45 /‬خداوند (جل جالله ) دو جفت (مذكرو مؤنث) را از نطفهء كه مردان ميريزند‬
‫ـ مؤنث‬ ‫اين امر به نظر بسياري از مردمان غير مسلمان جاي شك و ترديد بود كه در تعيين نوعيت مذكرو‬
‫ـ هاي مردان نقش اساسي داشته باشد ‪ ،‬ولي مسلمانان به اساس عقيدهء حقــانيت‬ ‫(بچه و دختر) كروموزوم‬
‫ـ‬
‫قرآن آنرا ميپذيرفتند‪،‬وبه كالم الهي سر تسليم مينهادند ‪ ،‬اما اين حقيقت علمي قرآني درعصرحاضرتوسط‬
‫ـ‪:‬‬
‫دانشمندان علوم طبي چنين كشف گرديد‬
‫ـ هاي جنسي در خانم ها يكسان انـد ( ‪) x - x‬‬ ‫كروموزوم‬
‫ـ هاي جنسي در مردان مختلف انـد ( ‪) x – y‬‬ ‫كروموزوم‬
‫ـ ميباشد ‪.‬‬
‫ـ عامل پســـر‬ ‫( ‪)Y‬حاوي كروموزم‬
‫( ‪ ) X‬حاوي كروموزم عامل دختــر‬
‫ـ ميباشد‪.‬‬

‫‪33‬‬
‫فصل چهارم ‪:‬‬
‫حقوق معنوي ومادي زنان‬
‫دردين مقدس اسالم‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬
‫ـ اسالم پيام خوشبختي زنان‬
‫‪ -1‬ظهور‬
‫ـ خواهران مسلمان ما‬‫‪ -2‬حقوق معنوي‬
‫‪ -3‬حقوق مادي خواهران مسلمان ما‬
‫‪-4‬‬

‫‪34‬‬
‫ظهور اسالم پيام خوشبختي زنان‬
‫ـ اسفباري زنده گي ميكردند هيچ حامي ‪،‬و‬ ‫ـ درخشان اسالم زنان بيچاره درشرايط‬ ‫هنگام طلوع خورشيد‬
‫ـ ( صلي اهلل عليه وســلم )‬
‫ـ عالم پخش شد ‪ ،‬وپيامبراسالم‬ ‫مدافعي از حقوق خويش نداشتند ‪ ،‬وقتي نور اسالم درتمامي‬
‫ـ وقوانين رهــايي بخش اســالم ‪ ،‬زنــان را نه تنها از‬ ‫منحيث رحمت براي تمامي بشريت معرفي گرديد‬
‫ـود ‪ ،‬تا‬ ‫ـانونگزاري نمـ‬ ‫افكار‪،‬عادات‪،‬ظلم واستبداد نجات داد ‪ ،‬بلكه براي زنان ويژه گي هاي زيادي را قـ‬
‫ـ مانند يک عضو فعال جامعه انساني حقوق خويش را در بخش هاي مادي ومعنــوي حاصل‬ ‫زنان بتوانند‬
‫نمايند ‪ ،‬و حق تلفي عصور تاريک جاهليت که قبل از درخشش دين مقدس اسالم درجهان حاکميت داشت‬
‫از بين رود ‪.‬‬
‫ـ صحبت از حقوق زن بايد ميان‬ ‫يک نقطه اساسی که فهم آن درين زمينه بسيار مهم است که درهنگام‬
‫ـ کنيم ‪.‬‬
‫ـ غير طبيعی فرق‬ ‫حقوق طبيعی وحقوق‬
‫ـ زنان ‪ ،‬ونقش اساسی آنان‬ ‫ـ است که با فطرت سليم ‪ ،‬ساختمان فزيکی‬ ‫حقوق طبيعی زنان ‪ :‬همان حقوقی‬
‫درجامعه انسانی ميباشد ‪ ،‬حق حيات ‪ ،‬حق تعليم ‪ ،‬حق کار ‪ ،‬حق ايمان ‪ ،‬حق خورد ونوش ‪ ،‬حق مالکيت‬
‫ـان‬ ‫ـرای زنـ‬ ‫ـ ميباشد که دين مقدس اسالم تمامی اين حقوق را بـ‬ ‫‪ ،‬حق ميراث ‪ ،‬حق ازدواج وغيره حقوقی‬
‫ـ که زنان را به همان حقوق اصلی شان برخــوردار‬ ‫اقرار نموده ‪ ،‬حکومت ‪ ،‬ملت و مردم همه مجبورند‬
‫سازند ‪.‬‬
‫ـوانين‬ ‫ـردان ازقـ‬ ‫ـ ازمـ‬
‫ـ از کشورهای غربی به اساس خارج شدن بسياری‬ ‫حقوق غير طبيعی ‪ :‬دربعضی‬
‫ـوع‬ ‫ـوده است ‪ ،‬مثال موضـ‬ ‫ـبيعی ظهورنمـ‬ ‫اخالقی انسانی ‪ ،‬يک سلسله حرکت های غيرفطری وغيرطـ‬
‫ـ را بخــود‬ ‫همجنس بازی ها ‪ ،‬درضمن بعضی ازقوانين غربی داخل شده ‪ ،‬وحتا احزاب آنها شکل رسمی‬
‫ـ وی خارج نمــوده ‪،‬ومنحيث يک‬ ‫ـ وفطری‬ ‫ـ ازحالت طبيعی‬ ‫گرفته است ‪ ،‬اين امراض خطرناک که انسانرا‬
‫ـانونی‬ ‫گناه در دين مقدس اسالم پنداشته شده است ‪ ،‬در بعضی از جوامع غربی شکل گناه نه بلکه شکل قـ‬
‫ـ فطرت انسانی درميــان خانمها نــيز‬ ‫را بخود اختيارنموده است ‪ ،‬بناء چنين قوانين غير طبيعی ومخالف‬
‫ـوع‬ ‫ـکالت موضـ‬ ‫ـ ‪ ،‬يکی ازين مشـ‬ ‫ـرفی ميدارند‬
‫ـ به جهانيان معـ‬ ‫بروز نموده ‪ ،‬ولی آنانرا به لباس ديگری‬
‫ـ در جامعه انثوی نقش مردان را‬ ‫جندر( جامعه انثوی ) است ‪ ،‬بعضی از دعوتگران اين نظريه ميخواهند‬
‫کامال از بين ببرند ‪ ،‬بناء خواستند تا زنان ازمدران کامال اسـتغناء حاصل نمايند درسياست ‪ ،‬دراقتصـاد‬
‫ـ داده ودشمن جامعه انثوی مردان است‬ ‫وحتا درجنس ‪ .‬اينگونه برنامه ها زنان را درمقابله با مردان قرار‬
‫ـير‬ ‫ـوع برنامه جديد غـ‬ ‫‪ ،‬وبه اين اساس آنان ميخواهند زنان را ازحالت نورمال اجتماعی به سوی يک نـ‬
‫ـ‪.‬‬‫طبيعی بکشانند‬
‫ـ ‪ ،‬انسانی ‪ ،‬اخالقی وايمان‬ ‫زمانی ما درين بحث از حقوق زنان صحبت ميکنيم ‪ ،‬همان حقوق طبيعی‬
‫را بحث ميکنيم که زنان با عفت وپاکدامن به شکل طبيعی حق دارند ‪.‬‬
‫برای توضيح بيشتر ساير حقوق زنان در دين مقدس اسالم ‪ ،‬ميتوان امتيازات آنانرا در اســالم به دو‬
‫ـ و مادي تقسيم بندي نمود‪.‬‬ ‫بخش معنوي‬
‫حقوق معنوي خواهران مسلمان ما‪:‬هرگاه بصورت دقيق درحقوق معنوی زنان نظراندازيم ‪،‬‬
‫بخوبی درک خواهيم نمود که حقوق زنان به حساب معنويت سه چند م ردان است ‪ ،‬چنانچه درح ديث‬
‫قبلی درمورد مادر اين مطلب را خوانديم ‪.‬‬
‫انسان مومن با دانستن اين حديث شريف به وضاحت ميداند که زن مقام عالی معنوی دردين مقدس‬
‫اسالم است که ميتوان اين حقوق معنوی زنان را از ديدگاه قرآن وسنت پيامبر اکرم ( صــلی اهلل عليه وســلم ) به‬
‫ترتيب ذيل تقسيم بنده نمود ‪:‬‬
‫ـ بخوبی ميتوان‬ ‫‪ : 1‬مساوات در برتريت داشتن ميان يکديگر به اساس تقوا ‪ :‬حقوق زنان را زمانی‬
‫دانست که برتريت ميان انسانها را درجهان وبه ويزه درمقابل خداوند متعال ( جل جالله ) مورد مطالعه قرار‬

‫‪35‬‬
‫ـ دارد که ‪ ،‬بگونه‬ ‫دهيم ‪ ،‬درافکار ‪ ،‬نظريات وديانات دست ساخته بشر ‪ ،‬برتری ها ميان انسانها وجود‬
‫مثال ‪:‬‬
‫ـ ارتباط داده ‪ ،‬خود را اوالده های‬ ‫يهود ها خود را بهترين انسانها دانسته ‪ ،‬اصل خويش را به خداوند‬
‫ـ‬
‫خداوند دانسته وساير انسانها را (گوييم) حيوانات ميدانند ‪ ،‬وبدين اساس ‪ ،‬برتريت درنزد يهودی‬
‫ـ شود‬ ‫ـ ندارد نميتواند يهودی‬ ‫ها نصيب کسانی است که مادر يهودی داشته ‪ ،‬وهيچ انسانيکه مادر يهودی‬
‫زيرا اصل او پاک نيست ‪.‬‬
‫ـازه‬ ‫مسيحيان سفيد پوست برتريت خود را در رنگ خود دانسته و حتا برای مسيحيان سياه پوست اجـ‬
‫ـتان يکجا‬ ‫ـفيد پوسـ‬ ‫ـ ‪ ،‬ولی نميتوانند با سـ‬ ‫نميدهند که داخل کليسای شان شوند ‪ ،‬آنان ميتوانند مسيحی شوند‬
‫عبادت نمايند ‪ ،‬نلس مانديال رهبر سياه پوستان افريقا مدت بيست وهفت سال زندان را بخاطر مبــارزه با‬
‫ـ نمود ‪ ،‬تا حقوق سياه پوستان وسفيد پوستان مساوی باشد ‪.‬‬ ‫اپارتايد نژادی سپری‬
‫ـ سرخ داشتند ‪ ،‬حق داشــتند که‬ ‫به نظر هتلر آريايی های آلمان که چشمان سبز‪ ،‬موهای زرد وچوست‬
‫ـری ها‬ ‫ـتی هتلـ‬ ‫ـ ‪ .‬واين نظريه فاشيسـ‬ ‫ـ نابود سازند‬ ‫حاکم جهان شده وديگران را درکوره های آتش سوزی‬
‫مليون ها انسان را درجنگ جهانی نابود ساخت ‪.‬‬
‫ـ‬
‫ـانهای‬ ‫ـ انسـ‬ ‫ـری‬ ‫ـ بصورت واضح يت آيت قرآنی تمامی امراض فکـ‬ ‫هرگاه به قوانين اسالمی برگرديم‬
‫خود خواه را از بين برده ‪ ،‬وبرای تمامی انسانيت يک پيام انسانی دارد که ‪:‬‬
‫ـاكُمْ إِنَّ‬
‫عنْدَ اللَّهِ أَتْقَـ‬
‫ـ ِ‬‫ـ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ‬
‫ـ لِتَعَارَفُوا‬
‫ـ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ‬
‫(يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ‬
‫اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ) الحجرات ‪13/‬‬

‫ـ مختلف تقســيم‬ ‫ای مردمان ! ما شما را ازيک مرد وزن خلق نموده ايم ‪ ،‬وشما را به مردمان وقبايل‬
‫ـ با تقوای شما ميباشد ‪.‬‬ ‫ـ بهترين شما به نزد خداوند‬ ‫نموديم تا يکديگر را بشناسيد‬
‫ـاس‬ ‫ـی) اسـ‬ ‫ـاک نفسـ‬ ‫ـ که (تقوا وپـ‬ ‫اين آيت قرآنی معيار اساسی برتريت در اسالم را توضيح مينمايد‬
‫ـ که (ان‬ ‫ـ اسالم برای شرح بهتراين مفهوم بيان ميدارد‬ ‫برتريت انسانها دردين مقدس اسالم ميباشد ‪ ،‬وپيامبر‬
‫ـ وجسم‬ ‫ـ واعمالکم) خداوند به صورت ظاهری‬ ‫ـ ولکن ينظر الی قلوبکم‬ ‫ـ واجسامکم‬ ‫اهلل ال ينظر الی صورکم‬
‫های شما نظرنکرده بلکه به دلها واعمال شما متوجه است ‪ .‬يعنی اساسی ترين اصل در دين مقدس اسالم‬
‫ـ برتــريت‬ ‫اعمال و افکار داخلی انسان بوده‪،‬وبه اساس مظاهر مادی وبرتريت های جسمی‪،‬کسی نميتواند‬
‫ـ روم اين اصل را توضيح ميکند ‪:‬‬ ‫در اسالم را کمايی نمايد ‪ ،‬موالنای‬
‫ـ وقال را‬ ‫ما برون را ننگريم‬ ‫مادرون را بنگريم وحال را‬
‫ـ شخصيت های عالی واز جمله‬ ‫ـ رومی‪،‬وسلمان فارسی‬ ‫به اساس همين اصل بود که بالل حبشی‪،‬سهيل‬
‫ـ داشتند ‪.‬‬ ‫بزرگترين اصحاب پيامبربودند ‪ ،‬وداری عزت ومنزلت خاصی درميان مسلمانان قرار‬
‫دين مقدس اسالم تمامی انسانها رااوالده حضرت آدم وحوا دانســته‪،‬وهمه را دارای اهميت يکســان‬
‫درمقابل خداوند ميداند ‪.‬‬
‫اکنون که اصل برتريت در دين مقدس اسالم به اساس حکم الهی درميان تمام بشريت معلــوم شد ‪،‬‬
‫همين اصل برتريت باالی زنان ومردان بصورت مساويانه تعيين گرديده است ‪ ،‬درميان مردان وزنان ‪،‬‬
‫ـ آنان ميباشد ‪ ،‬زنان با تقوا ‪ ،‬پــاک ‪ ،‬وبــاعفت ‪ ،‬آنانيکه حق را‬ ‫ـ وپاکدامنی‬ ‫اصل برتريت شان درکرامت‬
‫ـفاتی نباشد‬ ‫دانسته و مطابق هدايات الهی عمل ميکنند ‪ ،‬صد ها مرتبه ازتمامی مردانيکه دارای چنين صـ‬
‫برتريت دارند ‪ .‬وهمچنان زنان مومن ومتدين که مشابه زنانی چون بی بی خديجه ‪ ،‬بی بی سميه ‪ ،‬بی بی‬
‫فاطمه ‪ ،‬بی بی زينب ‪ ،‬بی عايشه ‪ ،‬بی بی مريم ‪ ،‬بی بی هاجر وغيره زنان با عفت اسالم هستند هزاران‬
‫ـ آنان به چهره های بت پرستان ‪ ،‬اخالق غير مسلمانان‬ ‫مرتبه نسبت به زنانی اند که چهره ظاهری وباطنی‬
‫ـرمکم عنداهلل‬ ‫ـ انسانيت تحت مفهوم ( ان اکـ‬ ‫ولباس آنها مشابهت دارد ‪ .‬زيرا حکم الهی عام بوده ‪ ،‬وتمامی‬

‫‪36‬‬
‫اتقاکم ) شامل اند زيرا اين آيت قرآنی شامل تمامی مردان وزنان بوده ‪ ،‬وهمه در احکام اين آيت مساوی‬
‫ميباشند ‪.‬‬
‫ـاملی‬‫ـانی)) کـ‬
‫ـدت انسـ‬ ‫دکتوروهبه زحيلی درمقدمه کتاب خويش ميفرمايد‪ :‬آفرينش بشريت از (( وحـ‬
‫ـروريات‬ ‫ـ وضـ‬ ‫ـديها‬
‫ـ جسمی‪،‬سرشت‪،‬احساسات ‪،‬عواطف ‪،‬رويکردها رنجها ‪ ،‬آرزوها ‪ ،‬نيازمنـ‬ ‫درساختار‬
‫ـ دررنگ پوست ‪ ،‬سلسله‬ ‫ـ همين نگرش برای گرايشهای نژاد پرستانه واختالف‬‫برخورداراست ‪ ،‬وبرمبنای‬
‫ـ هيچگونه بهانه‬‫ـذهبی وديگرتمايزها‬‫ـ ومـ‬ ‫ـلکی‬‫ـايالت ملی ومسـ‬‫خانواده گی ‪ ،‬تفاوت ميان مرد وزن وتمـ‬
‫ـ به‬
‫ـ پايبنــدی‬
‫ـ انسان ازجانب خداوند‬
‫ـ وجود ندارد ‪ )) .‬وی عالوه ميکند ‪ :‬الزمهء وحدت آفرينش‬
‫وتوجيهی‬
‫ـر‪،‬‬‫ـای ديگـ‬‫ـانواده ‪ ،‬وعرصه هـ‬ ‫ـ مساوات ‪ ،‬آزادی ‪ ،‬برادری وعدالت درچهارجوب خـ‬ ‫اصول وارشهای‬
‫همگاری وتفاهم سازنده ميان مرد وزن برای حرکت انداختن چرخ زنده گی به سوی خير وسعادت وقوت‬
‫ـ است ‪ .‬اساس ارتباط ميان مرد وزن در اسالم‬ ‫وکرامت وافتخار وآرامش والفت ومودت وآسايش روحی‬
‫ـ قرار گرفته است ‪)1( )).‬‬
‫ـ ووحدت خلقت وجود‬ ‫برمبنای مساوات کامل در آفرينش‬

‫‪----------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬فقه خانواده درجهان معاصر‪ ،‬تاليف داکتروهبه زحيلی ‪ ،‬ترجمه عبدالعزيزسليمی ‪ ،‬پشاور‪ :‬مکتبه علم وفرهنگ ‪ ،‬ص ‪18 :‬‬
‫ـ الگوي تقوا و ايمان باشند ‪ :‬براي احترام به زنان قرآن عظيم از شــهكار‬
‫ـ ها ‪،‬‬ ‫‪ -2‬زنان ميتوانند‬
‫ـات مختلف‬ ‫ـ ها ‪ ،‬عفت و پا كدامني زنان مسلمان در چندين جاي قرآن ذكرنمــوده است ‪ ،‬و در آيـ‬ ‫قرباني‬
‫زنان را مخاطب قرار داده ‪ ،‬وحتي زنان با تقوا را نمونه مثال براي مردان وزنان مسلمان دانســته است‬
‫ـويش مفصال‬ ‫ـريم ( عليهما الســالم ) را قبال در دروس قبلي خـ‬‫كه ما بگونه مثال قصه بي بي آسيه و بي بي مـ‬
‫خوانديم که اين خود يک نوع معنويت را براي خواهران مومن به شکل صريح وواضح بيان ميدارد ‪.‬‬
‫ـ ‪ :‬زنان مانند مردان در مقابل اعمال نيك خــويش مســتحق‬ ‫ـ و دنيوي‬ ‫‪ -3‬مساوات در پاداش اخروي‬
‫ـ عند اهلل اتقاكم ) بدون شک محترمــترين‬ ‫ـ ( إن اكرمكم‬ ‫ـ ميباشند قرانكريم ميفرمايد‬ ‫ـ و اخروي‬ ‫پاداش دنيوي‬
‫ـ متقي ترين شما است ‪ .‬حجرات‪ . 14/‬و روي همين اصل قرآني ابولهب وابوجهل که مردان‬ ‫شما نزد خداوند‬
‫ـده اند و درمقابل‬‫ـان شـ‬ ‫ـانها بيـ‬
‫ـ در ميان قريشيان بودند و نسبت نداشتن ايمان وتقوا بد ترين انسـ‬ ‫معروفي‬
‫زنهاي مومن مانند بي بي فاطمه ‪ ،‬بي بي سميه ‪ ،‬بي بي عايشه ‪ ،‬بي بي خديجه ‪ ،‬بي بي هــاجر ‪ ،‬بي بي‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ عالي در قرآن ودين مقدس اسالم ميباشند‬ ‫آسيه و غيره زنان با تقوا داراي عظمت وشخصيت‬
‫ـته‬
‫ـ يدخلون الجنة ) هر كه كار شايسـ‬ ‫ـ و هومؤمن فاولئك‬ ‫ـ (من عمل صالحا من ذكروانثي‬ ‫درآيت شريف‬
‫كند – چه مرد باشد چه زن ‪ -‬در حاليكه ايمان داشته باشد داخل جنت ميشوند غافر‪ 40/‬دخول هركدام را به‬
‫ـ مينمايد ‪.‬‬
‫جنت به ايمان و اعمال شايسته منحصر‬
‫درآيت شريف ( إني ال اضيع عمل عامل من ذكر وانثى ) به وضاحت بيان ميدارد كه ( من عمل هيچ‬
‫ـ هيچکسي‬ ‫صاحب عمل شما را خواه مرد باشد و يازن ضايع نميكنم ) ‪ .‬به اساس اين حکم صريح قرآني‬
‫ـ دارد ‪ ،‬و ياهم روزه مردان نسبت به‬ ‫ـ که حج مردان نسبت به حج زنان فضيلت وثواب بيشتر‬ ‫گفته نميتواند‬
‫روزه زنان بهترترست ‪ .‬بلکه پاداش هردو به نزد خداوند متعال ( جل جالله ) يکســان ميباشد زيــرا خداوند‬
‫ـ‪.‬‬‫متعال( جل جالله ) اجر کسي را ضايع نميگرداند‬
‫ـ ديديم كه همه زن را‬ ‫‪ -4‬زن در اسالم وسيله نه بلكه هدف است ‪ :‬در تاريخ قديم ومعاصر كشورها‬
‫ـ‪،‬‬‫ـدف ميباشد‬ ‫ـ ‪ ،‬و لي در دين مقدس اسالم زن وسيله نه بلكه هـ‬ ‫ـ و مينمايند‬
‫منحيث وسيله استعمال مينمودند‬
‫ـ كه (الجنة تحت اقدام االمهات) جنت زير پاي مادران است ‪ ،‬وبه‬ ‫ـ ميفرمايد‬‫زن مادر است ‪ ،‬وپيامبراسالم‬
‫ـ بعد از رحلت ازين دنيا جنت را حاصل نمايند معتقد‬ ‫اساس اين حديث شريف تمام مســلمانانيكه ميخواهند‬
‫ـ گرانبها كه زن (مادر) است ميباشد ‪.‬‬ ‫اند كه اين هدف آنان ‪ ،‬تحت قدمهاي اين موجود‬

‫‪37‬‬
‫زن ومرد هردو با ازدواج مشروع نصف ايمان يکديگر را تکميل ميکنند ‪ ،‬که براي رســيدن به اين‬
‫ـ‪.‬‬‫هدف عالي (کمال ايمان) داشتن همسر مشروع شرط اساسي وهدفمند دين مقدس اسالم ميباشد‬
‫‪-5‬احترام زن ‪ :‬زن در اسالم واجب االحترام‪ -‬ميباشد ‪ ،‬زيرا زن مادر – خواهر‪ – -‬خانم و دخ‪--‬تر اس‪--‬ت‬
‫وهمه داراي منزلت عالي بوده وواجب االحترام ميباشند‪. -‬‬
‫احترام زن مردان را از پستي و ذلت نجات آنانرا به کرامت ميرساند‪ -‬حضرت نبي كريم (صلى هللا عليه وسلم )‬

‫ميفرمايد ‪( :‬ما آکرم النساء اال كريم وما اهانهن اال لئيم ) زنان را مردان با كرامت احترام وق‪--‬در‪ -‬ميدهن‪--‬د و‬
‫اشخاص پست در مقابل شان بي احترامي ميكنند ‪ .‬انسان هاي بزرگ‪--‬وار زن‪--‬ان را ع‪--‬زت واح‪--‬ترام‪ -‬مينماي‪--‬د‬
‫زي‪--‬را اين بزرگ‪--‬واري‪ -‬درهمين اح‪--‬ترام نهفت‪--‬ه اس‪--‬ت ‪ .‬ب‪--‬رعکس مردم‪--‬ان پس‪--‬ت و بي خ‪--‬رد وي‪--‬اهم مردم‪--‬ان‬
‫ضعيف االيمان زنان را اهانت مينمايند‪. -‬‬
‫درحديث ديگري ذکراست که‪:‬با اخالقترين شما کساني اند که با خانمهاي‪ -‬خويش اخالق خوب دارند ‪.‬‬
‫دين مقدس اسالم هميش‪-‬ه ب‪-‬راي اح‪-‬ترام ب‪-‬ه م‪-‬ادران ‪ ،‬خ‪-‬واهران ‪ ،‬خانمه‪-‬ا ودخ‪-‬تران ب‪-‬ا احك‪-‬ام ص‪-‬ريح‬
‫خويش تاكيد نموده است ‪.‬‬
‫‪ -6‬تحريم‪ -‬بي حرمتي به خانمها ‪ :‬دردين مقدس اس‪-‬الم ه‪-‬ر عمليك‪-‬ه ب‪-‬ه شخص‪-‬يت خانمه‪-‬ا لطم‪-‬ه زن‪-‬د ‪،‬‬
‫حرام شمرده شده است ‪ ،‬زنده بگ‪--‬وركردن دخ‪--‬تران ‪ ،‬ف‪--‬روختن دخ‪--‬تران ‪ ،‬خ‪--‬وردن پ‪--‬ول طويان‪--‬ه وول‪--‬ور ‪،‬‬
‫استفاده نامشروع‪ -‬ازوجود‪ -‬زنان ‪ ،‬ميراث قراردادن زنان و گماشتن آنان ب‪--‬ه وظ‪--‬ايف خس‪--‬يس ‪ ،‬وحت‪--‬ا نظ‪--‬ر‬
‫هاي بد را جدا حرام دانسته است ‪.‬‬
‫‪ -7‬فرض نمودن حج‪--‬اب ش‪--‬رعي بخ‪--‬اطر مص‪--‬وونيت ‪ ،‬ع‪--‬زت وك‪--‬رامت آن‪--‬ان ميباش‪--‬د‪ :‬اص‪--‬ال حج‪--‬اب‬
‫شرعي براي خواهران مسلمان ما يك امتياز معنويست‪ -‬كه آنانرا از نظر مردمان خود خواه حفظ مينمايد ‪،‬‬
‫و ايشا نرا مانند در گرانبهايي‪ -‬محف‪-‬وظ ق‪--‬رار داده ‪ ،‬خانمه‪-‬ا ميتوانن‪--‬د ب‪--‬ه اطمين‪-‬ان خ‪-‬اطر ب‪--‬ه درس ‪ ،‬خري‪-‬د‬
‫وفروش‪ ، -‬تجارت و كار خويش ادامه دهند ‪ (.‬مسلما و ضعيت ف‪--‬زيكي ان‪--‬دام زن و س‪--‬همش در زيب‪--‬ايي ك‪--‬ه‬
‫خداوند به او عطا فرموده الزم ميكند كه پوش‪--‬ش بيش‪--‬تري‪ -‬برخ‪--‬ود گ‪--‬يرد ك‪--‬ه مطم‪--‬ع همگ‪--‬ان واق‪--‬ع نش‪--‬ود و‬
‫آنگونه در جامعه ظاهر شود كه گوهر جمال و كمال او به دست هركسي و در معرض دستبرد هر ف‪--‬ردي‬
‫قرار نگيرد كه درينصورت اين ستر وپوشش نه محدوديت بلكه مصؤونيت است و اين امريست ط‪--‬بيعي‪، -‬‬
‫چرا كه گرانبهاتر‪ -‬بودن حفاظت بيشتري را ميطلبد ) (‪)1‬‬
‫يكتن از خواهران مسلمان از كشور‪ -‬امارات متحد عربي كه خودش در مسلك خويش دكتورا‪ -‬داشت‬
‫و در مورد حجاب زنان تحقيق مينم‪-‬ود ميگفت ‪ :‬من ب‪-‬ا ژرف نگ‪-‬ري ب‪-‬ه جه‪-‬ان ط‪-‬بيعت كش‪-‬ف نم‪-‬ودم ك‪-‬ه‬
‫خداوند متعال هيچ مخلوق‪ -‬گرانبها را ب‪--‬دون حج‪--‬ات خل‪--‬ق ننم‪--‬وده اس‪--‬ت ‪ ،‬دي‪--‬دم ك‪--‬ه تم‪--‬امي مي‪--‬وه ه‪--‬ا ب‪--‬راي‬
‫مصوونيت‪ -‬بيشترشان داراي حجابي اند و من كه در صنف تدريس ميكنم ميبينم كه حتي قلم توش وم‪--‬ارگر‬
‫اگر براي دو دقيقه بدون پوش كه حجاب آنانست گذاشته شوند‪ ، -‬خاصيت خويش را از دس‪--‬ت ميده‪--‬د ‪ ،‬اين‬
‫خانم مسلمان اضافه نمود ‪ :‬همه اشياي گرانبها‪ -‬را خداوند با حجاب خل‪-‬ق نم‪-‬وده ك‪-‬ه دوري از حج‪-‬اب آن‪-‬را‬
‫فاسد ميسازد‪ ، -‬به همين شكل دوري‪ -‬زنان ن‪--‬يز از حج‪--‬اب س‪--‬بب فس‪--‬ا د آن‪--‬ان ميگ‪--‬ردد ‪ ،‬و اگ‪--‬ر زن را گه‪--‬ر‬
‫گرانبهايي‪ -‬بدانيم ‪ ،‬هيچگاه ديده نشده كه كسي گرانبها‪ -‬ترين گوهر را به روي كوچه ها ان‪--‬دازد ‪ ،‬ب‪--‬ر عكس‬
‫دانه هاي گرانبها در ميان حجاب زيبايي خويش را خوبتر‪ -‬حفظ مينمايند ‪.‬‬

‫‪------------------------‬‬
‫‪ -1‬بهنام سليمي ‪ .‬زن مسلمان تكاليف و برخورداريها ‪ .‬ايران ‪ :‬چاپحانه مهارت ‪ ،‬ص ‪.17 :‬‬

‫‪38‬‬
‫‪ -8‬ح‪--‬ق اختي‪--‬ار ش‪--‬وهر ‪ :‬مط‪--‬ابق ش‪--‬ريعت اس‪--‬الم در هنگ‪--‬ام خواس‪--‬تگاري‪ -‬الزم اس‪--‬ت وال‪--‬دين نظ‪--‬ر‬
‫دخترخويش‪ -‬را درمورد پسر مورد نظ‪--‬ر پرس‪--‬ان نمايند ‪ ،‬دخ‪--‬تر ميتوان‪--‬د مظ‪--‬ابق احک‪--‬ام اس‪--‬المي درهنگ‪--‬ام‪-‬‬
‫خواستگاري‪ -‬جوان را ببيند و درصورت عدم موافقت او را رد نمايد ‪.‬‬
‫پيامبر( ص‪--‬لى هللا علي‪--‬ه وس‪--‬لم ) ميفرمايد‪ -‬که دختردرمورد خواستگارش پرسيده ميش‪--‬ود و ب‪--‬راي م‪--‬وافقت اج‪--‬ازه‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم قَ َ‬
‫ال‬ ‫ي َ‬ ‫خواسته ميشود‪ -‬وخاموشي اش دليل رضايت است ‪ (َ .‬أَ َّن أَبَا ه َُري َْرةَ َح َّدثَهُ ْم أَ َّن النَّبِ َّ‬
‫‪-‬ال أَ ْن ت َْس‪ُ -‬كتَ )‬ ‫‪-‬ف إِ ْذنُهَ‪--‬ا قَ‪َ -‬‬
‫ول هَّللا ِ َو َك ْي‪-َ -‬‬‫اَل تُ ْن َك ُح اأْل َيِّ ُم َحتَّى تُ ْس‪-‬تَأْ َم َ‪-‬ر َواَل تُ ْن َك ُح ْالبِ ْك‪ُ -‬ر َحتَّى تُ ْس‪-‬تَأْ َذنَ قَ‪--‬الُوا يَ‪--‬ا َر ُس‪َ -‬‬
‫حضرت ابي هريره ( رضي هللا عنه ) از نبي کريم( ص‪--‬لى هللا علي‪--‬ه وس‪--‬لم ) روايت ميکند که فرمود ‪ :‬خ‪--‬انم بي‪--‬وه تاوقتيک‪--‬ه‬
‫خودش امرنکند نکاح نشود ‪ ،‬و دخترجوان تا وقتيکه اج‪--‬ازه نده‪--‬د نک‪--‬اح نش‪--‬ود‪ ، -‬ص‪--‬حابه پرس‪--‬يدند ک‪--‬ه اي‬
‫رسول خدا ! اجازه وي چکونه است ؟ فرمود ‪ :‬اجازه اش خاموشي اش ميباشد ص‪--‬حيح بخ‪--‬اري ‪ ،‬کت‪--‬اب النک‪--‬اح ‪،‬‬
‫حديث نمبر(‪)4741-‬‬
‫پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) درمورد قبولي‪ -‬ازدواج دوشرط‪ -‬گذاشته است ‪:‬‬
‫شرط اول ‪ :‬براي نامزد ساختن دختران ‪ :‬که هرگاه خواستگار ميايد و والدين ميخواهند با آنها موافق‪--‬ه‬
‫کنند ‪ ،‬بايد ازين دختر اجازه خواسته ش‪-‬ود ک‪-‬ه آي‪-‬ا موافق‪-‬ه اش اس‪-‬ت ويان‪-‬ه ؟ وزم‪-‬اني‪ -‬ص‪-‬حابه ( رض‪--‬ي هللا عنهم )‬

‫فرمودند که دختران جوان غالبا حيا ميکنن‪-‬د وص‪-‬راحتا ج‪-‬واب نميگوين‪-‬د ‪ ،‬پي‪-‬امبر( ص‪--‬لى هللا علي‪--‬ه وس‪--‬لم ) فرم‪-‬ود ‪:‬‬
‫هرگاه خاموش ش‪--‬د وچ‪--‬يزي نگفت معن‪--‬ايش رض‪--‬ايت وي اس‪--‬ت ‪ .‬زي‪--‬را درص‪--‬ورت ع‪--‬دم رض‪--‬ايت ج‪--‬واب‬
‫صريح ميدهد‪ ،‬وفهميده ميشود‪ -‬که راضي‪ -‬نيست ‪.‬‬
‫شرط دوم ‪ :‬درمورد‪ -‬نامزد ساختن خانم هاي بيوه وياطالق‪ -‬شده است ‪ :‬که درم‪--‬ورد آنه‪--‬ا ش‪--‬رط اس‪--‬ت‬
‫که صراحتا‪ -‬بزبان خويش موافقت کنند ‪ ،‬خاموشي آنان دليل رضايت شان شده نميتواند ‪.‬‬
‫ـ در بين‬ ‫ـ نميپــذيرد‬ ‫همچنان (ايجاب و قبول) كه جزء اساسي نكاح ميباشد و بدون آن نكاح صــورت‬
‫ـ كه هركدام به رغبت خويش درمقابل شاهدان موافقت خويش را ابــراز‬ ‫داماد وعروس صورت ميگيرد‬
‫ـار‬ ‫ـ ‪ .‬كه اين حق اختيـ‬ ‫ـاع ورزد‬ ‫ـ عدم موافقه از قبول نکاح امتنـ‬ ‫ـ در صورت‬ ‫ميدارند ‪ .‬و عروس ميتواند‬
‫شوهر را دين مقدس اسالم برايش داده است ‪ .‬برای اينکه حق اختيار شوهر برای خانمها بصورت کامل‬
‫آن مراعات گردد ‪ ،‬برای هردو جانب ( مرد وزن ) که ميخواهند با هم ازدواج نمايند حق داده شــده که‬
‫ـ‬
‫قبل از ازدواج يکديگر را ببينند ‪ .‬حضرت مغيره بن شعبه روايت ميکند که او ميخواست به خواستگاری‬
‫ـ ‪ :‬به او نگاه کن ‪ ،‬زيرا نگاه کردن به او زمينهء‬ ‫ـ ‪ ،‬رسول خدا ( صلی اهلل عليه وسلم ) فرمود‬ ‫خانمی برود‬
‫موافقت وسازگاری را دربين شما فراهم ميکند )) اخرجه احمد واصحاب الســنن حضــرت موسی بن‬
‫عبداهلل از ابو حميد روايت ميکند که رسول خدا ( صلی اهلل عليه وسلم ) فرموده است ‪ :‬هرگاه خواســتيد‬
‫ازخانمی خواستگاری نماييد مانعی ندارد که اورا ببينيد وبه او نگه کنيد به شرطی که قصد ازدواج با او‬
‫ـ نباشد )) اخرجه احمد ‪.‬‬
‫را داشته باشيد هرچند خود او متوجه موضوع‬

‫‪39‬‬
‫‪-9‬حق ازدواج بعد از وفات شوهر وطالق‪ : -‬زن درين دو صورت حق كامل دارد همسر خويش را به‬
‫اختي‪--‬ار خ‪--‬ود تع‪--‬يين نماي‪--‬د ‪ ،‬مم‪--‬انعت آن‪--‬ان ازنک‪--‬اح و ي‪--‬اهم خانمه‪--‬اي بي‪--‬وه را ب‪--‬راي اطف‪--‬ال خ‪--‬ورد‪ -‬س‪--‬ان‬
‫نگهداشتن ‪ ،‬و بدون رغبت شان آنان را عقد نمودن مخالف دين مقدس اسالم بوده و به عنعنات مردم‪ -‬تعلق‬
‫ميگيرد که ازنگاه شريعت اسالمي غير مشروع‪ -‬ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -10‬حق تعليم وتربيه‪:‬علم ودانستن برای مردان وزنان فرض ميباش‪--‬د‪،‬بی بی عايش‪--‬ه يکی از راوي‪--‬ان‬
‫بزرگ حديث ميباشد‪،‬وزمانی‪ -‬مشکلی برای صحابه در احاديث پيدا ميشد فورا به نزد بی بی عايش‪--‬ه رفت‪--‬ه‬
‫ازوی سوال ميکردند‪،‬بی بی حفصه حافظ قرآن بود‪،‬درتاريخ اسالم زنان عالم ودانشمند زيادی‪ -‬داريم ‪ ،‬بی‬
‫بی خنساء بزرگترين شاعر عرب بود‪،‬زنان در دين مقدس اسالم حق دارند كه مطابق اساسات دين مق‪--‬دس‬
‫اس‪-‬الم تعليم و تحص‪-‬يل نماين‪-‬د ‪.‬آن‪-‬ان ميتوانن‪-‬د ب‪-‬ا مراع‪-‬ات حج‪-‬اب اس‪-‬المی درس‪-‬اير‪ -‬بخش ه‪-‬ای ض‪-‬روری‪-‬‬
‫تحصيل نمايند‪،‬هرگاه داکترزن نباشد‪،‬مردان مجبورميشوند‪ -‬که زنان خويش را برای تداوی به ن‪--‬زد م‪--‬ردان‬
‫بفرستند‪،‬هرگاه معلم واستاد زن نباشد‪،‬مجبورميشويم‪ -‬که برای ت‪--‬دريس دخ‪--‬تران از معلم‪--‬ان واس‪--‬تادان م‪--‬رد‬
‫استفاده کنيم‪ ،‬هرگاه معاينات تلويزيونی‪ -‬را زنان اجرا نکنند در هنگام ضرورت به نزد مرد ها بايد رفت ‪،‬‬
‫ب‪--‬رای اينک‪--‬ه دربس‪--‬ياری‪ -‬ازمس‪--‬ايل ب‪--‬ه مش‪--‬کل گرفت‪--‬ار نش‪--‬ويم‪ -‬الزم اس‪--‬ت دربخش ه‪--‬ای مختل‪--‬ف زن‪--‬ان‬
‫تحصيلکرده داشته باشيم ‪ ،‬ولی برحکومت ها الزم است که مطابق‪ -‬معايير اس‪--‬المی امکان‪--‬ات درس وتعليم‬
‫وتحصيل را برای دختران وزنان آماده سازند ‪ ،‬تاهمهء مسلمانان با راحت خاطر بتوانن‪--‬د دخ‪--‬تران ش‪--‬انرا‬
‫به مکتب وپوهنتون بفرستند‪. -‬‬
‫‪ - 11‬حق كاروعمل ‪ :‬زنان در دين مقدس اسالم حق دارند كه وظايف‪ -‬مناسب به ط‪--‬بيعت خ‪--‬ويش را‬
‫اشغال نمايند ‪ ،‬ولی مردان حق ندارند که زنان را مجبور‪ -‬سازند که کار کنند ‪ ،‬هرگاه خ‪--‬انم تحص‪--‬يل ک‪--‬رده‬
‫باشد ميتواند که به وظيفه خويش مطابق دساتير اسالمی دوام دهد ‪ ،‬ولی وقتی‪ -‬خانمی ب‪--‬ه اس‪--‬اس مش‪--‬کالت‬
‫فاميلی ‪ ،‬اطفال ‪ ،‬مريضی ها وغيره نخواهد برون ازخانه کار کند ‪ ،‬نفقهء آن زن باالی شوهر فرض بوده‬
‫‪ ،‬اورا نبايد مجبور‪ -‬سازد که حتما بايد خواسته يا ناخواسته به وظ‪--‬ايف‪ -‬س‪--‬نگين ب‪--‬پردازد‪ -‬ت‪--‬ا ب‪--‬رای ش‪--‬وهر ‪،‬‬
‫پول کمايی کند ‪.‬‬
‫‪ -12‬حق رفتن به بيت هللا شريف‪، -‬مدينه منوره‪،‬رفتن به مساجد و غيره ‪ :‬حج مانند مردان باالي زن‪--‬ان‬
‫نيز فرض ميباشد ‪ ،‬وما هميشه ميبينميم‪ -‬كه خانمها دوش‪--‬ادوش‪ -‬م‪-‬ردان مراس‪-‬م حج را ادا ميكنن‪-‬د و همچن‪-‬ان‬
‫رفتن به نماز جم‪--‬اعت در مس‪--‬اجد ب‪-‬راي زن‪--‬ان مش‪-‬روع ميباش‪--‬د ‪ ،‬واين مش‪-‬كل مرب‪-‬وط‪ -‬ماس‪-‬ت ك‪-‬ه مط‪--‬ابق‬
‫ع‪--‬ادات وعنعن‪--‬ات خ‪--‬ويش ب‪--‬راي خ‪--‬واهران مس‪--‬لمان در مس‪--‬اجد مك‪--‬اني ن‪--‬داريم ‪ ،‬ب‪--‬راي حف‪--‬ظ ق‪--‬رآن ك‪--‬ريم‬
‫دارالحفاظ خاصي براي خواهران مسلمان نداريم در صفحه ‪ 96‬مش‪---‬كاة ش‪---‬ريف در حديث پيامبر اسالم چ‪--‬نين روايت‬
‫شده است ‪ ( :‬عن ابن عمر قال ‪ :‬قال النبي صلي هللا عليه وسلم‪ : -‬إذا استأذنت امرأة احدكم إلى المس‪--‬جد فال‬
‫يمنعها متفق عليه ) حضرت عبد هللا پسر عمر( رض‪--‬ي هللا عنهم‪--‬ا) روايت ميكند ك‪--‬ه پي‪--‬امبر‪ -‬ص‪--‬لي هللا علي‪--‬ه وس‪--‬لم‬
‫فرمودند ‪ :‬هرگاه خانم يكي شما اجازه رفتن به مس‪-‬جد را ميخواه‪-‬د‪ -‬او را از رفتن ب‪-‬ه مس‪-‬جد من‪--‬ع ننمائي‪-‬د‪. -‬‬
‫ولي ازينكه رفتن به مسجد شايد در بعضي اوقات نظر به ض‪--‬رورات وام‪--‬ور‪ -‬م‪--‬نزل ب‪--‬راي خانمه‪--‬ا دش‪--‬وار‬
‫تمام شود دين مقدس اسالم رفتن زنان را به جماعت منحيث يك حق قاي‪--‬ل ب‪--‬وده و لي آن‪--‬انرا مانن‪--‬د م‪--‬ردان‬
‫مجبور نميسازد‪ -‬كه حتما بايد حاضر مسجد شوند ‪ ،‬در ينمورد حضرت عب‪--‬د هللا بن عمر( رض‪--‬ي هللا عن‪--‬ه) روايت‬
‫ميكند كه پيامبر‪ (-‬صلي هللا عليه وس‪--‬لم) فرمودند ‪ :‬خانمهاي تانرا از رفتن به مس‪-‬جد من‪-‬ع ننمائي‪-‬د ولي نم‪-‬از خوان‪-‬دن‬
‫شان در خانه براي شان بهتر است ‪ .‬يعني زنان ميتوانند كه غ‪--‬رض اداي نم‪--‬از جم‪--‬اعت ب‪--‬ه مس‪--‬جد برون‪--‬د‬
‫ولي اگر زنان در خانه نماز بخوانند‪ ، -‬در ينص‪--‬ورت هم‪--‬ان اج‪--‬ر و پاداش‪-‬ي‪ -‬را دارن‪--‬د ك‪--‬ه م‪--‬ردان در نم‪--‬از‬
‫جماعت حاصل مينمايند‪. -‬‬

‫‪40‬‬
‫اكنون كه دربعضي‪ -‬از كشور‪ -‬هاي اسالمي زنان حق رفتن به مسا جد را ندارند آيا اين مسؤوليت‪ -‬بر‬
‫انسانهايي بر ميگردد كه حكم پيامبر اسالم را مراعات نميكنند‪ -‬و يا تقصير از دين اسالم است ؟ بدون ش‪--‬ك‬
‫كه اسالم چنين حق را به خانمه‪--‬ا داده اس‪--‬ت و لي رس‪--‬وم‪ -‬و عنعن‪--‬ات م‪--‬ردم اس‪--‬ت ك‪--‬ه م‪--‬انع حكم اس‪--‬الم را‬
‫ميشود ‪.‬‬
‫هر عيبي كه است در مسلماني‪ -‬ماست ‪.‬‬ ‫اسالم به ذات خود ندارد عيبي‬
‫‪ -13‬حق حصول ثواب در هنگام معافيت از تكاليف شرعي ‪ :‬احيانا خواهران مسلمان م‪--‬ا ب‪--‬ه اس‪--‬اس‬
‫مسؤوليت هاي فاميلي از بعضي مكلفيت ها معاف ميباشند ‪ ،‬مانن‪--‬د رفتن ب‪--‬ه جم‪--‬اعت ‪ ،‬جه‪--‬اد ‪،‬و غ‪--‬يره ‪،‬‬
‫وياهم احيانا خواهران ما نظر به تفاوت ساختمان ف‪--‬زيكي ش‪--‬ان از بعض‪--‬ي مس‪--‬ؤوليت ه‪--‬اي ش‪--‬رعي مع‪--‬اف‬
‫هستند مانند ‪ :‬معافيت از نماز و تالوت قرآن در زمان عادات ماهوار‪ -‬و مريضي‪ -‬هاي بعد از والدت ‪ ،‬ك‪--‬ه‬
‫خواهران مسلمان ما درين حاالت از اداي اين وجايب مع‪--‬اف ميباش‪--‬ند‪ ، -‬ولي ب‪--‬راي آن‪--‬ان هم‪--‬ان اج‪--‬ر داده‬
‫ميشود كه قبل از مريضي آنرا ادا مينمودند و اين به دوعلت ‪:‬‬
‫نخست اينكه ‪ :‬آ نان در صورت عدم معافيت الهي حتما اين اعمال را ميكردند‪ ، -‬وزماني معافيت‬
‫از طرف خداوند‪ -‬متعال آمد ‪ ،‬بناء آنان مستحق اجر ميشوند ‪.‬‬
‫دوم اينكه ‪ :‬اين خواهران ما در ين اوقات نماز و تالوت قرآن را بخاطر نهي خداوند ت‪-‬رك ك‪-‬رده ان‪-‬دو‬
‫ترک اين اعمال مطابق دستور‪ -‬الهي بوده و هر كه ازمنهيات خداون‪-‬د‪ -‬اجتن‪--‬اب ورزد‪ -‬ب‪--‬رايش اج‪--‬رو پ‪--‬اداش‬
‫داده ميشود ‪.‬‬
‫حق برگشت به شوهــر‬
‫ـ رخ ميدهد که زن وشــوهرميتوانند با‬ ‫ـ طالق بصــورتی‬ ‫احيانا به اساس سوء تفاهم بين خانم وشوهر‬
‫ـ‬
‫ـ موافقت با شوهرخود‬ ‫تجديد نکاح دو باره به زنده گی خود دوام بدهند ‪ ،‬خانم اين حق را دارد درصورت‬
‫‪ ،‬دوباره نکاح نمايد ‪ ،‬و به زنده گی خويش دوام بدهد ‪ ،‬احيانا درين مسايل فاميل زن ممانعت ايجاد نموده‬
‫ـ‬
‫ـ بر گردد ‪ ،‬قرآن کريم اين حق را برای خانم حفظ نموده ميفرمايد‬ ‫برايش حق نميدهد که دوباره با شوهرش‬
‫(وَإِذَا طَلَّقْتُمْ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ‬
‫بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ) هرگاه زنان را‬
‫ـاح نمايد ‪،‬‬ ‫ـويش نکـ‬ ‫ـوهران خـ‬ ‫ـ که با شـ‬ ‫ـويد‬ ‫ـ ‪ ،‬سپس مانع نشـ‬ ‫طالق داديد و به موعد معين خود رسيدند‬
‫ـاني از‬ ‫ـ است برای کسـ‬ ‫ـ ‪ ،‬اين نصيحتی‬ ‫درصورتيکه درميان خويش به شکل خوب رضايت حاصل نمودند‬
‫ـ‬‫شما که به خود وروز قيامت ايمان دارند ‪ ،‬اين کار بسيار خوب وپاک است ‪ ،‬خداوند ميداند وشما نميدانيد‬
‫ـاس روايت‬ ‫ـرت عبداهلل ابن عبـ‬ ‫ـ ‪ :‬حضرت علي بن أبي طلحة از حضـ‬ ‫البقرة ‪ ....232/‬ابن كثير ميگويد‬
‫ـدت آن زن‬ ‫ـ شخصی نازل شد که خانمش را يک يا دو طالق ميدهد وعـ‬ ‫ميکند که اين آيت شريفل درمورد‬
‫ـ ‪ ،‬سپس آن شخص وخانمش ميخواهند که دو باره نکاح نمايند ‪ ،‬ولی فاميل خانم مخــالفت‬ ‫سپری ميگردد‬
‫ـ متعال آنانرا از چنين ممانعت منع نمود ‪.‬‬ ‫ميکند بناء خداوند‬

‫‪41‬‬
‫حقوق مادي خواهران مسلمان ما‬
‫قبل ازينکه درمورد حقوق مادی زنان از ديدگاه اسالم صحبت کنيم ‪ ،‬الزم است تا درمورد حقوق‬
‫مادی انسانها ( مردان وزنان ) بصورت‪ -‬عام صحبت کنيم ‪ ،‬حقوق مادی يعنی چی ؟‬
‫طبعا حقوق مادی انسان مجموعهء حقوقی‪ -‬است که دربخش مادی وجود انسان کار برد دارند ‪ ،‬مث‪--‬ل ‪:‬‬
‫حق خوردن ‪ ،‬حق نوشيدن ‪ ،‬حق تابعيت داشتن درکشورخود‪ ، -‬حق سفر ‪ ،‬حق م‪--‬الکيت خصوص‪--‬ی ‪ ،‬ح‪--‬ق‬
‫استفاده جنسی وساير‪ -‬حقوق مادی ‪.‬‬
‫دردين مقدس اسالم تمامی حقوق م‪--‬ادی انس‪--‬ان (م‪--‬ردان وزن‪--‬ان) توجي‪--‬ه مثبت ش‪--‬ده ‪ ،‬ت‪--‬ا انس‪--‬ان بتوان‪-‬د‪-‬‬
‫مطابق ارشادات الهی ‪ ،‬زنده گی نورمال داشته باشند ‪.‬‬
‫تمامی حقوقی را که درين مورد م‪--‬ردان دارن‪--‬د ‪ ،‬زن‪--‬ان ن‪--‬يز دارا ميباش‪--‬ند‪ ، -‬تم‪--‬امی غ‪--‬ذا هاييک‪--‬ه ب‪--‬رای‬
‫مردان حالل است برای زنان نيز حالل ميباشد ‪ ،‬وهمچن‪-‬ان خ‪-‬وردنی هاييک‪-‬ه ب‪-‬رای م‪-‬ردان ح‪-‬رام اس‪-‬ت ‪،‬‬
‫برای زنان نيز حرام ميباشد ‪ ،‬و به همين شکل نوشيدنی‪ -‬ها ‪.‬‬
‫درپوشيدنی ها نيز زنان ح‪-‬ق دارن‪-‬د ک‪-‬ه لب‪-‬اس ه‪-‬ای م‪-‬ورد پس‪-‬ند خ‪-‬ويش را بپوش‪-‬ند‪ -‬بلک‪-‬ه ب‪-‬رای زن‪-‬ان‬
‫پوشيدن بعضی از لباسها ورنگهای زيبا جايز ميباش‪--‬ند ک‪--‬ه ب‪--‬رای م‪--‬ردان ح‪--‬ق نيس‪--‬ت ‪ ،‬مثال ب‪--‬رای م‪--‬ردان‬
‫پوشيدن لباسهای‪ -‬ابريشمی‪ -‬ورنگهای سرخ و زرد مناسب نيست ‪ ،‬ولی برای زنان اجازه است ازين لباسها‬
‫ورنگها استفاده کنند ‪ ،‬برای مردان پوشيدن زيورات‪ -‬و به ويژه اس‪--‬تفاده از طال ح‪--‬رام ميباش‪-‬د‪ ، -‬درحاليک‪--‬ه‬
‫زنان ميتوانند‪ ، -‬زيورات‪ -‬طاليی را بدون کدام ممنوعيت استفاده نمايند ‪.‬‬
‫درمسايل جنسی زنان ومردان حق دارند ازدواج کنند ‪ ،‬هرگاه همسر يکی وفات ميکند ‪ ،‬ويا بواسطه‬
‫ـتفاده‬ ‫ـور زنا واسـ‬ ‫ـرعکس اين امـ‬ ‫ـ برای هريک حق است که ازدواج نمايند ‪ ،‬وبـ‬ ‫طالق ازهم جدا ميشوند‬
‫ـ برای هردو به شکل مساويانه حرام ميباشد ‪.‬‬ ‫نامشروع‬
‫ـ مساويانه حق مالکيت دارند ‪ ،‬هرکدام ميتوانند زمين ‪،‬‬ ‫ـ زنان بصورت‬ ‫درموضوع مالکيت خصوصی‬
‫ـند ‪ .‬زن‪----‬ان‬ ‫ـرعی را مالک باشـ‬ ‫ـ شـ‬ ‫ـ اموال مجوز‬ ‫ـ ‪ ،‬دکان ‪ ،‬سرای ‪ ،‬وساير‬ ‫ـ ‪ ،‬وسايل تجارتی‬‫خانه ‪ ،‬موتر‬
‫ميتوانند مثل هرفرد ديگ‪--‬ر جامع‪--‬ه مال‪--‬ک چ‪--‬يزي باش‪--‬ند ‪ ،‬خان‪--‬ه ‪ ،‬م‪--‬وتر ‪ ،‬زمين ‪ ،‬پ‪--‬ول ‪ ،‬دارايي ‪ ،‬حس‪--‬اب‬
‫بانکي ‪ ،‬وغيره وسايل شخصي داشته باشند ‪ .‬همچنان زنان ميتوانند‪ -‬که مانند ساير افراد‪ -‬جامعه کار نمايند‪-‬‬
‫‪ ،‬تجارت نمايند وياهم وظايفيکه با ساختمان فزيکي‪ -‬وتوانايي‪ -‬آنان موافق رضايت شان باشد انجام دهند ‪.‬‬
‫جامعه اسالمي به داکتران طبقه اناث‪،‬معلمان‪،‬نرسها ‪،‬البرانت ها ‪ ،‬وسايرمتخصصين طبقه ان‪--‬اث ج‪--‬دا‬
‫نيازمند ميباشد‪ ، -‬که عدم وجود آنان سبب ايجاد مشکالت براي همه ميگردد ‪.‬‬
‫بناء ضرورت‪ -‬به متخصان طبقه نسوان نه تنها يک حق براي خواهران مسلمان ما ميباشد‪ ، -‬بلکه ي‪-‬ک‬
‫ضرورت حتمي جامعه اسالمي اس‪--‬ت ‪ .‬بعض‪--‬ي از کش‪--‬ورها‪ -‬ازين حق‪--‬وق ب‪-‬ه ش‪--‬کل منفي اس‪--‬تفاده نم‪--‬وده و‬
‫زنان را در فابريک‪--‬ه ه‪--‬اي س‪--‬نگ ‪ ،‬ش‪--‬رکت ه‪--‬اي ق‪--‬ير ومع‪--‬ادن ذغ‪--‬ال وي‪--‬ا هم هوتله‪--‬اي م‪--‬ردان ‪ ،‬اس‪--‬تخدام‬
‫مينمايند که چنين کار نه تنها حقوق آنان را پامال ميس‪-‬ازد بلک‪-‬ه ي‪-‬ک ن‪-‬وع اس‪-‬تفاده غ‪-‬ير مش‪-‬روع‪ -‬ازوج‪-‬ود‬
‫زنان ميباشد ‪ .‬دين مقدس اسالم براي حکومت اسالمي وظيفه ميدهد که خانمها را دروظايفي تعيين نماين‪--‬د‬
‫که مطابق‪ -‬توانايي فزيکي‪ -‬وجود آنان بوده ‪ ،‬وظ‪--‬ايف‪ -‬ثقي‪--‬ل ودش‪--‬واررا ب‪--‬ه مرده‪--‬ا بگزارن‪--‬د ‪ .‬درص‪--‬ورتيکه‬
‫خانمي به اساس مسووليت اوالد ها از رفتن به وظيفه ‪ ،‬وانجام‪ -‬وظيفه درخ‪-‬ارج م‪-‬نزل خ‪-‬ود داري نماي‪-‬د ‪،‬‬
‫شوهر حق ندارد اورا به فرستادن درکار بيرون منزل مجبور سازد ‪ ،‬تا خانمش رفت‪-‬ه ب‪-‬راي خ‪-‬ود وفامي‪-‬ل‪-‬‬
‫خويش مصرف بياورد‪ ، -‬درين حالت نفقهء خانم ب‪--‬االي ش‪--‬وهر ف‪--‬رض ب‪--‬وده ‪ ،‬خ‪--‬انم ميتوان‪-‬د‪ -‬ک‪--‬ه ازين ح‪--‬ق‬
‫استفاده نمايد ‪.‬‬

‫‪42‬‬
‫دردين مق‪-‬دس اس‪-‬الم زن‪-‬ان ميتوانن‪-‬د ک‪-‬ه دارايي خ‪-‬ود را ب‪-‬ه اختي‪-‬ار خ‪-‬ود مص‪-‬رف‪ -‬نماين‪-‬د ‪ ،‬بس‪-‬ياري‪-‬‬
‫ازخانمهاي‪ -‬مومن پول خود را جمع نموده ‪ ،‬به حج ميرون‪-‬د‪ ، -‬وي‪--‬اهم ب‪--‬ا س‪--‬ايرمردم‪ -‬کم‪--‬ک ميکنن‪--‬د ‪ ،‬وي‪--‬اهم‬
‫درنفقه با شوهران خويش همکاري مينماين‪--‬د ‪ ،‬دردين مق‪--‬دس اس‪--‬الم هيچکس‪-‬ي‪ -‬حت‪--‬ا ش‪--‬وهر ح‪--‬ق ن‪--‬دارد ک‪--‬ه‬
‫اموال خانم را غصب نموده ‪ ،‬وبراي خود مصرف‪ -‬نمايد ‪.‬‬
‫ـ حقوق‬
‫عدالت دراندازه‬
‫ـ عادالنه ميباشد که مطابق مسوليت های هرکدام اين حقوق داده شود ‪ ،‬ضرورت‬ ‫حقوق انسان زمانی‬
‫ـويش‬ ‫ـدان خـ‬ ‫ـرای کارمنـ‬ ‫هايی يک انسان با انسان ديگرفرق ميکند ‪ ،‬بگونه مثال هرگاه دولت بخواهد بـ‬
‫ـرای فاميل‬ ‫ـ پنج اتاقی را بـ‬ ‫ـ عدالت الزم است که اپارتمانهای‬ ‫ـ نمايد ‪ ،‬طبعا مطابق‬
‫ـ دولتی توزيع‬
‫اپارتمانهای‬
‫هاييکه اعضاي آن ده دوازه نفر ميباشد ‪ ،‬واپارتمانهای اتاق ها کمتر را برای کسانيکه تعداد شان کمــتر‬
‫ـ نخواهد داشت ‪ ،‬ولی برعکس اعتراض‬ ‫است توزيع ميکند ‪ ،‬وهيچکسی بر چنين تصميم دولت اعتراضی‬
‫ـ فاميل های ده نفــری‬ ‫ـ که برعکس برای فاميل سه نفری اپارتمان پنج اتاقه ‪ ،‬وبرای‬ ‫زمانی وارد ميگردد‬
‫‪،‬اپارتمان دو اتاقه توزيع گردد ‪ .‬در دين مقدس اسالم چنانچه قبال خوانديم‪ ، -‬ب‪--‬راي زن‪--‬ان وم‪--‬ردان حق‪--‬وق‬
‫مادي به شکل مساوی تقسيم گرديده است ‪ ،‬ولی در بعضی اوقات اندازه اين حقوق مطابق‪ -‬ضرورت ه‪--‬ا ‪،‬‬
‫ومسووليت‪ -‬های هرکدام فرق‪ -‬ميکند ‪ ،‬وگاهی هم برای زنان بعضی از امتيازات اضافی بخاطر ساختمان‬
‫فزيکی ومسووليت های آنان بردوش مردان گذاشته شده است ‪:‬‬
‫‪ -1‬امتياز حق مهر برای خانمها ‪ :‬مهرمقداري از پول و يا مال وجايداد است كه از طرف شوهر براي‬
‫خانمش درهنگام‪ -‬نکاح تعيين ميگردد‪ -‬و حق تصرف آن كامال بدست خ‪--‬انم ب‪--‬وده و هيچ كس‪-‬ي ب‪-‬دون اج‪-‬ازه‬
‫اش نميتواند آنرا مصرف نمايد ‪ .‬واگر در هنگام عقد نكاح تعيين نشد ‪ ،‬خ‪-‬انم مس‪-‬تحق‪ -‬مه‪-‬ر مث‪-‬ل ميباش‪-‬د ‪.‬‬
‫مهر يک نوع امتيازی‪ -‬است که شريعت اسالمی آنرا باالی مردان الزم نموده ‪ ،‬تا برای خانم های خ‪--‬ويش‬
‫بدهند ‪.‬‬
‫ـ‪،‬‬‫ـ ‪ ،‬وحق خــاص زن ميباشد‬ ‫ـ نکاح بيان ميگردد‬ ‫ـ است بين مهر که درهنگام‬ ‫در دين مقدس اسالم فرق‬
‫ـود‬‫ـ خـ‬ ‫ـراي‬‫ـاي فاميل گرفته وبـ‬ ‫ـرا اعضـ‬ ‫وبين طويانه که ازطرف پدر يا برادر دخترقبال تعيين شده وآنـ‬
‫مصرف ميکنند ‪ ،‬پول طويانه يک رواج عصرهای جاهليت است که ميان بعضی از مردمان بصــورت‬
‫عنعنه رواج داشته و دين مقدس اسالم چنين استفاده جويی ها را حرام قرار داده ودرحقيقت اين کار يک‬
‫ـ به حساب ميرود ‪.‬‬ ‫نوع دخترفروشي‬
‫‪-2‬حق ميراث ‪ :‬تمام خانمها حق ميراث را ب‪-‬ه اس‪-‬ا س آي‪-‬ات ق‪-‬رآني‪ -‬دارا ميباش‪-‬ند‪ ، -‬ك‪-‬ه اين م‪-‬يراث ب‪-‬ه‬
‫اساس ضرورات و مسؤوليت هاي هر عضو فاميل عادالن‪--‬ه تحدي‪--‬د وان‪--‬دازه ش‪--‬ده اس‪--‬ت ‪ ،‬ک‪--‬ه نظ‪--‬ر ب‪--‬ه اين‬
‫ضرورت ها احيانا ميراث زن بيشتراز‪ -‬حق م‪--‬ردان ب‪--‬وده ‪ ،‬گ‪--‬اهی هم مس‪--‬اوی و در بعض‪--‬ی ح‪--‬االت کم‪--‬تر‬
‫ميباشد که تفصيل اين موضوع‪ -‬را در درس هاي بعد بصورت مفصل مورد‪ -‬تحقيق قرار‪ -‬خواهم داد ‪.‬‬

‫‪43‬‬
‫‪ -3‬حق نفقه (خوراك و امثال آن ) ‪ ،‬لباس و مسكن باالي شوهر ‪ :‬نظر به س‪--‬اختمان ف‪--‬زيکی‬
‫خانمها واغلبيت مسووليت‪ -‬آنان درمنزل‪ ، -‬دين مقدس اسالم برای زنان امتيازی را قايل شده که مطابق اين‬
‫امتياز ‪ ،‬خانم باالي شوهر‪ -‬خويش بعد ازعق‪--‬د نك‪--‬اح ح‪--‬ق نفق‪-‬ه ‪ ،‬لب‪--‬اس و مس‪--‬كن را دارا ميباش‪--‬د ‪ ،‬زي‪--‬را در‬
‫بعضی حاالت زنان نميتوانن‪--‬د مص‪--‬ارف خ‪--‬ود وفامي‪--‬ل خ‪--‬ود را بدس‪--‬ت آورن‪-‬د‪ ، -‬درهنگ‪--‬ام‪ -‬حم‪--‬ل ‪ ،‬والدت ‪،‬‬
‫وازدياد‪ -‬اطفال ومسووليت‪ -‬سرپرستی‪ -‬آنان ‪ ،‬احيانا زنان مجبورميشوند‪ -‬که از کار ب‪--‬يرون م‪--‬نزل جلوگ‪--‬يری‬
‫نمايند ‪ ،‬هرگاه نفق‪--‬ه خ‪--‬ود واوالدش بص‪--‬ورت اجب‪--‬اری ب‪--‬االی وی تحمي‪--‬ل گ‪--‬ردد‪ ،‬ي‪--‬ک ن‪--‬وع ظلم واجح‪--‬اف‪-‬‬
‫درحق آنان پنداشته ميشود ‪ ،‬دين مق‪-‬دس اس‪--‬الم ب‪-‬ا درنظرداش‪--‬ت اين ح‪-‬االت زن‪-‬ده گی خانمه‪-‬ا ‪ ،‬م‪--‬ردان را‬
‫مسوول نفقه ‪ ،‬لباس ومسکن زنان نموده ‪ ،‬تا درصورت بدست نداشتن عاي‪--‬دات شخص‪--‬ی ب‪--‬ه ک‪--‬دام مش‪--‬کلی‬
‫مواجه نشوند‪ ، -‬البته اين مصارف‪ -‬را شريعت اسالمي مطابق توانايي‪ -‬شوهر واجب نموده است ‪ .‬وازينك‪--‬ه‬
‫غذا بخاطر تقويه جس‪--‬م خانمه‪--‬ا ميباش‪-‬د‪ ، -‬بن‪--‬اء درو قت مريض‪-‬ي‪ -‬خري‪-‬داري‪ -‬دوا ن‪-‬يز ض‪-‬من نفق‪-‬ه محس‪--‬وب‬
‫ميگردد ‪.‬‬
‫ـ احکام الهی عمل نموده ‪ ،‬وحقــوق زنها را درمهــر‪ ،‬مــيراث و نفقه‬ ‫هرگاه مسلمانان حقيقتا مطابق‬
‫ـ داشت‬ ‫مراعات نمايند ‪ ،‬زنانيکه نميخواهند در بيرون خانه کارکنند ‪ ،‬درجامعه هيچ مشکلی مالی نخواهند‬
‫ـ با شرکت با بعضی ازتجاران ودکانداران‬ ‫‪ ،‬زيرا اين اموال آنان هم برای شان ذخيره ميباشد وهم ميتوانند‬
‫ـ برای حق تلفی خانمها مردان راه های‬ ‫مومن اموال خويش را رشد دهند ‪ ،‬متاسفانه درکشورما افغانستان‬
‫مختلفی را پيش گرفته اند ‪ ،‬وگاهی هم از احساسات آنان استفاده نموده ‪ ،‬حق شانرا نميدهند ‪ ،‬در هنگــام‬
‫ـواهران‬ ‫ـرادران بدهند ‪ ،‬وخـ‬ ‫تقسيم ميراث برادران ظالم ‪ ،‬از خواهران خود ميطلبند تا حق شانرا برای بـ‬
‫ـ حق ميراث خود ميگذرند ‪ ،‬درحاليکه برادران به عوض اين‬ ‫دلسوز نيز با آنان موافقه ميکنند ‪ ،‬وازتمامی‬
‫ـيراث‬ ‫چال سنجی بهترست اول حق آنان را برای شان تسليم کنند ‪ ،‬ومطابق احکام الهی برای شان حق مـ‬
‫ـوقت‬ ‫ـ ببخشند ‪ ،‬آنـ‬‫شانرا بدهند ‪ ،‬ودرنهايت هرگاه آنها خواستند که چيزی از مال خود را برای کدام برارد‬
‫مشکل نخواهد بود‪ ،‬ولی برعکس اين براردان ظالم قبال کوشش ميکنند از احساسات آنان اســتفاده کنند ‪،‬‬
‫ـ ميسازند که ازحق خود بگزرد وهرگاه چنين نکند او را مالمت نموده به نامهــای‬ ‫وخواهرشانرا مجبور‬
‫مختلف او را ياد ميکنند ‪ ،‬که اين خود يک نوع فريب کاری درحق آنان است که مسووليت برادران درين‬
‫ـ نموده ‪ ،‬آنرا قبال به نــام طويانه در‬ ‫زمينه بايد دانسته شود ‪ .‬درمهرزنان گاهی پدران وبراردان تصرف‬
‫ـرای‬ ‫ـ را هم بـ‬ ‫ـانی‬‫ـ نکاح همان پول را بنام مهر ياد نموده ‪ ،‬يگ افغـ‬ ‫جيب های خود مياندازند ‪ ،‬ودرهنگام‬
‫ـاهی هم‬ ‫ـ ‪ ،‬وگـ‬‫ـرادران درحق دخترها ميباشد‬ ‫ـ پدران وبـ‬ ‫دختر نميدهند ‪ ،‬که اين يک فريب کاری از طرف‬
‫ـوهر بدهد ‪ ،‬تا او‬ ‫ـرای شـ‬ ‫ـ ميسازد تا مهرش را بخشش نموده ‪ ،‬وياهم بـ‬ ‫شوهر ظالم شده ‪ ،‬خانم را مجبور‬
‫ـ را بخــود‬ ‫مطابق خواهشات خود از اموال وی استفاده نمايد ‪ ،‬اين فريب کاری ها درظاهر شکل قانونی‬
‫ـ تلفی ها هيچگاه اموال آنان را‬ ‫ـ کنند که فريب کاری ها درحق‬ ‫ميگيرد ولی اينگونه اشخاص نبايد فراموش‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ آخروی شانرا مرفوع نميسازد‬ ‫حالل نساخته ‪ ،‬ومسووليت‬

‫مساوات يا همگون سازي‬


‫ـ حقيقت موضوع مساوات را ميان مردان وزنان در دين مقدس اسالم مورد مطالعه‬ ‫هرگاه بخواهيم‬
‫ـ بدانيم ‪.‬‬
‫ـ را بخوبي‬
‫قرار دهيم الزم است كه درنخست فرق بين مساوات وهمگون سازي‬
‫ـ ‪ ،‬مراعات‬ ‫مساوات در دين مقدس اسالم عبارت از دادن حقوق كامل براي مرد وزن مطابق توانايي‬
‫ساختمان فزيكي ‪ ،‬ضرورت هاي اجتماعي ‪ ،‬مراعات مشكالت و پرابلم هـاي حيـاتي به شـكل عادالنه‬
‫ـنزل وظيفه دهيم ‪،‬‬ ‫ـاري در مـ‬ ‫ـ يك خواهر وبرادر را براي انجام كـ‬‫ميباشد ‪ ،‬بگونه مثال زماني ميخواهيم‬
‫ـ که‬‫ـزيکی‬‫ـاختمانی فـ‬ ‫ـاس سـ‬ ‫ـ وی بوده ‪ ،‬واو به اسـ‬
‫براي پسر اموری را تعيين ميکنيم که مطابق توانايی‬
‫ـاه اين‬
‫ـازد ‪ ،‬و هرگـ‬ ‫ـ ثقيل ومشکلتر را انجام دهد ‪ ،‬مثال چوب را آماده سـ‬‫ـ تا کارهای‬‫داردوظيفه ميدهيـم‬

‫‪44‬‬
‫چوب به شكستاندن ضرورت داشته باشد ‪ ،‬آنرا بشكند ‪ ،‬وهمچنان براي آوردن ظـروف مثل ديگ هـای‬
‫بزرگ از منزل دوستان ويا از بازار كار نمايد ‪ ،‬در حمل ونقل برنج ‪ ،‬نان ‪ ،‬آب وغيره وسايل با آشــپز‬
‫ـ زنــان را به چــنين‬ ‫همكاري نمايد ‪ ،‬وهيچگاه ديده نشده است که درمحافلي که درمنزل ها داير ميگردد‬
‫ـ ‪ ،‬و درمقابل براي خواهرش وظيفه ميدهيم كه در دوختن لباس ‪ ،‬استقبال خانمها ‪ ،‬توزيع‬ ‫وظايف بگمارند‬
‫آب و شربت براي اطفال وخانمها ‪ ،‬توزيع دسترخوان وغذا براي مهمانان سهم بگيرد ‪ ،‬كه اين توزيع كار‬
‫ـامال عادالنه‬
‫ـوده و كـ‬‫ـ هركدام بـ‬ ‫ـ جسمي وفزيكي‬ ‫ـ با در نظر داشت امكانات و توانايي‬ ‫ميان خواهر وبرادر‬
‫ـ‬
‫ـ بخوبي بدر آيند ‪ ،‬زيرا وظيفه هركدام مطابق توانايي‬ ‫ـ كه ازين مسؤوليت‬ ‫است ‪ ،‬و اين دختر وپسر ميتوانند‬
‫ـ كسي برخواسته بنام مساوات دختر را مكلف به آوردن برنج از بــازار ‪ ،‬ويا‬ ‫اش است ‪ ،‬و هرگاه درينجا‬
‫آوردن ديگ هاي شش سيره وهفت سيره از منزل همسايه نمايد ‪ ،‬و آنرا مســاوات بنامد ‪ ،‬در نخست آن‬
‫ـ‪.‬‬‫دختر نميتواند از عهدهء اين كار برايد ‪ ،‬وبه اسم مساوات كمرش ميشكند‬
‫ثانيا هرگاه اين شخص اين تقسيم وظيفه را به اسم مساوات نمايد ‪ ،‬وبگويد هرکدام درشکستاندن چوب‬
‫بايد سهم داشته باشيد ‪ ،‬درنقل برنج وگوشت نيز شريک شويد ‪ ،‬بايد بدانند که آنان اشتباه نموده اند زيــرا‬
‫ـزيكي‬ ‫ـ ‪ ،‬قدرت وتوانايي جسمي وفـ‬ ‫اين عمل شان مساوات نيست ‪ ،‬بلكه همگون سازي است ‪ ،‬او ميخواهد‬
‫ـايف‬ ‫ـ مردان براي وظـ‬ ‫پسر را با دختر همگون سازد ‪ ،‬واين ادعا كامال غلط است ‪ ،‬زيرا ساختمان فزيكي‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ عادي ونورمال ميباشد‬ ‫ـ زنان براي انجام كارهاي‬ ‫ثقيل و ساختمان فزيكي‬
‫ـ‪،‬‬‫دين مقدس اسالم حقوق مساوي براي زنان ومردان قايل است ‪ ،‬اما مخالف همگون ســازي ميباشد‬
‫ـ وظلم است ‪.‬‬ ‫زيرا مساوات در حقوق به اساس عدالت ميباشد ‪ ،‬وهمگون سازي بيعدالتي‬
‫بدين اساس الزم است كه مردان وزنان در حقوق خويش مساوي باشند ‪ ،‬اما در واجبات هركدام الزم‬
‫است توانايي هريك عادالنه مراعا ت گردد ‪.‬‬
‫ـ که بــرای هرکــدام‬ ‫ـ تامين ميشود‬ ‫ـ که مساوات زمانی‬ ‫ـ به اين نتيجه ميرسيم‬
‫به اساس اين مطالب فوق‬
‫ـيم‬
‫ـرورت ها تقسـ‬ ‫ـاير ضـ‬ ‫ـ ‪ ،‬خصوصيت های داخلی ‪ ،‬مراعات مشکالت ‪ ،‬وسـ‬ ‫مطابق ساختمان فريکی‬
‫ـ تعيين گردد ‪.‬‬‫ـ گيرد ‪ ،‬ومسووليت هرکدام با درنظر داشت اين خصوصيات‬ ‫وظايف صورت‬
‫ـحبت‬ ‫ـ صـ‬ ‫ـ داده است ‪ ،‬وقتی‬‫دين مقدس اسالم با نظر داشت همين خصوصيت ها هرکدام را مسووليتی‬
‫ـ که خواهران ما درين مسايل نسبت به مــردان‬ ‫ـ ‪ ،‬ميبينيم‬
‫از شفقت ‪ ،‬صبر ‪ ،‬عاطفه و تحمل رنج ها ميشود‬
‫ـ قوی دارند ‪ ،‬زيرا به صد ها مرتبه مشـاهده نمـوده ايم که‬ ‫بی نهايت با صبروحوصله اند ‪ ،‬عاطفه بسيار‬
‫ـ ‪ ،‬بسا اوقات مادر مهربان درنيمه‬ ‫ـ يک طفل چی مشکالتی را متحمل نميشود‬ ‫يک مادر در هنگام پرورش‬
‫ـ ‪ ،‬دوا ميدهد ‪ ،‬و با وجود‬‫شب ها برخواسته تا صبح با طفل مريض خويش نشسته ‪ ،‬او را خاموش ميسازد‬
‫اينکه چند شبی نخوابيده است ‪ ،‬بازهم روی طفلش را ميبوسد ‪ ،‬اين شفقت ومهربانی را مردان انجام داده‬
‫ـ ‪ ،‬بناء همين خصوصيت های عاطفی وشفقت داخلی زنان است که آنانرا به مادر بودن امکانات‬ ‫نميتوانند‬
‫بيشتر داده است ‪ ،‬ولی درمقابل زمانی حمل مسووليت های ديگری ميشود که متعلق به مردان بوده ‪ ،‬اين‬
‫مسووليت ها به دوش مردان گذاشته شده است ‪.‬‬
‫ـ هاست ‪ ،‬ميخواهند زنان را مانند مردان‬ ‫ـ ادعا همگون سازی‬ ‫مشکل اساسی بعضی از جوامع امروزی‬
‫ـ از تلويزيون ها ميبينيم که بعضی از مردان چهره زنان را به‬ ‫سازند ‪ ،‬ومردان را مانند زنان ‪ ،‬دربعضی‬
‫ـالت‬‫ـنين حـ‬ ‫ـدن چـ‬ ‫ـام ميدهند که با ديـ‬‫ـ ‪ ،‬مانند زنان حرکاتی را انجـ‬ ‫خود گرفته مانند زنان لباس ميپوشند‬
‫ـ رنج ميبرند ‪ ،‬واين حرکات را يک نوع خروج از چوکات‬ ‫ـ نورمال‬
‫انسانهای دارای فطرت سالم وطبيعت‬
‫ـ هاييکه نبايد بدوش زنــان باشد ‪،‬‬ ‫ـ ها بعضی از مسووليت‬ ‫ـ ميدانند ‪ ،‬همچنان درين کشور‬ ‫اخالق وانسانيت‬
‫ـاميلی را به‬
‫ـ که باآلخره سبب مشکالت در جامعه انسانی شده ‪ ،‬فضای زنده گی فـ‬ ‫بدوش آنان نهاده ميشود‬
‫ـ‪.‬‬‫نابودی ميکشاند‬

‫‪45‬‬
‫مساوات در حقوق زنان ومردان‬
‫هرگاه به قوانين حقوقي الهي نظر اندازيم ‪ ،‬ميبينم كه دين مقدس اسالم حقوق زنان را مساويانه با‬
‫حقوق مردان ترتيب وتنظيم نموده است ‪.‬‬
‫ـ درايمان مساوي بوده و هرگاه زني كلمه بخواند ‪ ،‬او مانند مرديست كه كلمه خوانــده‬ ‫‪ -1‬زن ومرد‬
‫ـان برتر‬ ‫ـ داريم که نسبت به هزاران مرد شرف آنان به اساس قوت ايمان آنـ‬ ‫است ‪ .‬در تاريخ اسالم زنانی‬
‫ـ زنان قهرمان بهتر مطالعه ميتوانيم ‪.‬‬ ‫بوده که هرکدام را درفصل‬
‫‪ -2‬اعمال صالحه ‪ :‬زنان ومردان همه يکسان در انجام اعمال صالحه دارای اجر وپاداش ميباشند ‪،‬‬
‫ـ نيست‬ ‫ـ ‪ ،‬وهيچكسي‬ ‫ـ ميباشد‬
‫ـ دو دو ركعت نماز بخوانند ‪ ،‬ثواب دوركعت نماز آنها مساوي‬ ‫هرگاه زن ومرد‬
‫ـ است ‪.‬‬‫ـ نماز مرد ثوابش نسبت به دوركعت نماز زن بيشتر‬ ‫كه بگويد دوركعت‬
‫ـ هردو زكات مال خويش را كه بيست بيست هزار شود ادا نمايند ‪ ،‬اجر هــردوي‬ ‫هرگاه زن ومردي‬
‫ـ كه بيست هزار زكات مرد ‪ ،‬نسبت به بيست هزار زكات زن‬ ‫ـ است ‪ ،‬هيچكسي گفته نميتواند‬ ‫شان مساوي‬
‫ـ دارد ‪.‬‬‫ثواب بيشتر‬
‫هرگاه خــانم وشــوهربه حج بروند ‪ ،‬واين فريضه الهي را با اخالص ادا نمايند ‪ ،‬در وقت بازگشت‬
‫ـ كه ثواب حج مرد ‪ ،‬نسبت به ثواب حج خانمش زياده تراست ‪.‬‬ ‫كسي گفته نميتواند‬
‫به همين سان در تمامی حقوق اسالمی زنان مساوی با مردان بوده ‪ ،‬زيرا خداوند متع ال ميفرمايد‬
‫ـ عملکــرد آنــان است ‪،‬‬ ‫(للرجال نصيب مما کسبوا وللنساء نصيب ممااکتسبن ) برای مردان اجر مطابق‬
‫ـ عملکرد آنان است و‬ ‫وبرای زنان اجرمطابق‬
‫ـ مادی ‪ :‬زنان مانند مردان تمامی حقوق مادی را دارد ميباشند ‪ ،‬حق مالکيت امــوال ‪،‬‬ ‫‪ -3‬درحقوق‬
‫ـرد درجامعه‬ ‫ـوقی را که يک فـ‬ ‫ـ ها ‪ ،‬وغيره حقـ‬ ‫ـ ‪ ،‬حق خوراک ‪ ،‬حق استفاده از تداوی‬ ‫حق تجارت وکار‬
‫ـ ) هيچ مطرح نميباشد ‪.‬‬ ‫ـ جنسيت ( مذکرومونث‬ ‫دارای ميباشد ‪ .‬که درين مسايل موضوع‬
‫‪ -4‬درامتيازات زنده گی ‪ :‬درامتيازاتيکه برای يک انسان داده شــده است ‪ ،‬زنــان مانند مــردان‬
‫مساويانه امتيازات خود را حاصل ميکنند ‪ ،‬انسان اشرف المخلوقات است ‪ ،‬انسان با چهره زيبا خلق شده‬
‫است ‪ ،‬انسان يک دعوتگر حق است ‪ ،‬انسان خليفه خداوند در روی زمين است ‪.‬‬
‫ـ همــان‬ ‫ـ مطــابق‬ ‫ـ که هرتقسيمی‬ ‫ـ مثل ‪ ،‬ميراث ‪ ،‬شهادت ها وغيره ‪ ،‬قبال خوانديم‬ ‫ـ از اموری‬ ‫دربعضی‬
‫ـ اضافی که زنان بر مردان دارند ‪ ،‬به ســبب حــالت‬ ‫ضرورت های هرکدام بوده است ‪ ،‬و احيانا حقوقی‬
‫اجتماعی هرکدام است ‪.‬‬
‫ـ را ادعا‬‫مشکل امروزی که درجهان غرب مطرح شده وبعضی ار غرب نما های شرقی نيز اموری‬
‫ـون‬‫ـود که از همگـ‬ ‫ـدالت است ‪ ،‬و غالبا کوشش ميشـ‬ ‫ـ نادرست اصطالح مساوات وعـ‬ ‫ميکنند در استخدام‬
‫ـود ‪،‬‬‫ـرای خانمها خواهد بـ‬ ‫ـود که نتيجه آن خيلی ها ظالمانه بـ‬ ‫سازی ها بنام عدالت ومساوات استفاده شـ‬
‫ـای‬‫ـرکت هـ‬ ‫ـان را در شـ‬ ‫ـ است ‪ ،‬آنـ‬ ‫ـاوی‬‫بگونه مثال بر ای اينکه خانم ها را بفهمانند که حقوق شان مسـ‬
‫ـ های سرک ها ‪ ،‬و در بعضی از کارهــاي‬ ‫ساختمانی ‪ ،‬در استفاده از معادن زغال سنگ ‪ ،‬در قير ريزی‬
‫ـ ميکمارند که زنان باآلخره از زنده گی خويش خسته شده اند ‪.‬‬ ‫دشواری‬
‫ـکل مواجه‬ ‫ـيز به اين مشـ‬ ‫ـردان نـ‬ ‫اين مشکل نه نه تنها در ميان زنان وجود دارد ‪ ،‬حتا بعضی از مـ‬
‫ـتند که با بيل‬
‫ـالخورده هسـ‬ ‫ـ سـ‬‫ـ کابل را ببينيد که همه مردان بسيار‬ ‫ـ کارکنان شاروالی‬ ‫ميباشند ‪ ،‬شما زمانی‬
‫ـان ريخته‬ ‫ـای شـ‬ ‫ـرق هـ‬ ‫ـ ‪ ،‬عـ‬‫ـند‬
‫وکلنگ خود ‪ ،‬در سرک ها ‪ ،‬وکوچه ها به وظايف ثقيلی مشغول ميباشـ‬
‫ـ است که‬ ‫ـ مجبوريت است ‪ ،‬که آن مرد کهن ســال مجبــور‬ ‫ـ ‪ ،‬اين بخاطر‬ ‫وسرگردان مشغول کار ميباشند‬
‫ـدا کند همه‬‫ـار مناسب پيـ‬ ‫ـ به عوض اينکه برايش کـ‬ ‫برای نفقه فاميل خويَ کار کند ‪ ،‬ولی ظالمان مسوول‬
‫ـ نموده اند ‪ ،‬ولی برعکس آن زمان به دفتر های رسمی‬ ‫سالمندان را در کار های شاقه شاروالی ها توظيف‬
‫ـروف‬ ‫ـ که دارند مصـ‬ ‫ـيرويی‬‫ـ ‪ ،‬يک تعداد از کارگر ان جوان را ميبينم که با تمام قوت وجوانی ونـ‬ ‫ميرويم‬

‫‪46‬‬
‫ـ ‪ ،‬علت اساسی درين‬ ‫چای دم کردن ‪ ،‬ويا انتقال مکتوب ‪ ،‬وياهم پاک نمودن ميز رئيس صاحبان ميباشــند‬
‫ـام‬
‫ـ که دارد ‪ ،‬چنين کاری را انجـ‬ ‫است که اين جوانان واسطه دارند ‪ ،‬وانسان خود خواه به اساس غروری‬
‫ـاس‬ ‫ـال که به اسـ‬ ‫ـ مسن وکهن سـ‬ ‫ـيار‬
‫ـ ‪ ،‬ميبينم که زنان بسـ‬
‫ـ هم سرک ها قير ريزی ميشود‬ ‫ميدهد ‪ ،‬زمانی‬
‫مجبوريت کار ميکنند ‪ ،‬در وظيفه ثقيل قير ريزی سرک ها مشغول ميباشند ‪ ،‬که قلب انسان با احساس از‬
‫ـ وزارت کار وامور اجتماعی حقيقتا خواهان‬ ‫ديدن اين اعمال ظالمانه جريحه دار ميشود ‪ ،‬هرگاه مسوولين‬
‫ـردان‬ ‫ـوجب آن مـ‬ ‫ـ که خدمتی کنند ميتوانستند قانونی را صادر کنند که به مـ‬
‫ـ ‪ ،‬وميخواستند‬‫عدالت ميبودند‬
‫کهن سال اضافه از پنجاه سال در د فتر ها کار نمايند ‪ ،‬و کارگران ‪ 20‬ســاله ‪ 30‬ســاله وبلند از آن که‬
‫ـ خوب دارند ‪ ،‬درمربوطات شاروالی کابل کارميکردند ‪.‬‬ ‫هنوز جوان بشما ر ميروند و قوای فزيکی‬
‫نتيجه همين همگون سازی های غربی ها ست که بسياری دختران در غرب از زنده گی در خانواده‬
‫خسته شده اند ‪ ،‬زيرا نفقه شانرا بايد خود شان تهيه کنند ‪ ،‬لباس ‪ ،‬دوا ‪ ،‬وساير ضروريات خود را خــود‬
‫ـای خانه را يکجانبه‬ ‫ـوده ‪ ،‬مجبورند که کارهـ‬‫ـ در امور منزل کار شان مساوی نبـ‬ ‫شان تهيه نمايند ‪ ،‬وباز‬
‫ـ دختران جوان شده ‪ ،‬وبه عوض اينکه به زنده گی زنا شوهری‬ ‫زنان انجام دهند که اين کار سبب پريشانی‬
‫ـ يون ها ی عياشی آورده ‪ ،‬و خود را غالم جسم فروشان غربی ساخته اند ‪.‬‬ ‫رو آورند ‪ ،‬رو به تلويز‬

‫‪47‬‬
‫فصل پنجـم ‪:‬‬
‫ويژه گي هاي زنان ومردان‬
‫در دين مقدس اسالم‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬


‫‪-1‬‬
‫‪-2‬‬
‫‪=3‬‬
‫‪-4‬‬

‫‪48‬‬
‫ويژه گي هاي زنان ومردان‪ -‬دردين مقدس اسالم‬
‫قانون اسالم ما نند قوانين بش‪-‬ري‪ -‬ظ‪-‬اهر بين نب‪-‬وده بلك‪-‬ه رب الع‪-‬المين ك‪-‬ه خ‪-‬الق هم‪-‬ه بش‪-‬ريت اس‪-‬ت‬
‫ودرن‪--‬زد او زن و م‪--‬رد دو مخل‪--‬وق يكس‪--‬ان ان‪--‬د ‪ ،‬ب‪--‬راي زيس‪--‬ت و زن‪--‬ده گي ب‪--‬اهمي ش‪--‬ان ب‪--‬راي ه‪--‬ر ي‪--‬ك‬
‫خصوصيت هاي ويژه يي داده است ‪ ،‬تا يكي کمب‪--‬ود ديگ‪--‬ري را تكمي‪--‬ل نماين‪--‬د وبتوانن‪--‬د زن‪--‬ده گي مش‪--‬ترك‬
‫خويش را بخوبي به پيش برند ‪.‬‬
‫‪ -1‬ساختمان فزيكي‪ -‬مردان ‪ :‬اين حكمت خداوند متعال ( ج‪--‬ل جالل‪--‬ه ) اس‪--‬ت ك‪--‬ه م‪--‬ردان داراي ق‪--‬وه‬
‫جسمي قوي ميباشند‪ ، -‬وقوه عقالني آنه‪--‬ا نس‪--‬بت ب‪--‬ه عاطف‪--‬ه ش‪--‬ان ن‪--‬يز قوي‪--‬تر‪ -‬ميباش‪--‬د ‪ ،‬زي‪--‬را م‪--‬ردان ب‪--‬راي‬
‫وظايف دشوار‪ -‬زنده گي خلق ش‪-‬ده ان‪-‬د ‪ ،‬هميش‪-‬ه دف‪-‬اع مس‪-‬لح و ف‪-‬زيكي‪ -‬كش‪-‬ور مكلفيت اساس‪-‬ي‪ -‬م‪-‬ردان ‪ ،‬و‬
‫بخاطر قوت جسمي شان مجبور اند تا در تعرضات دشمنان هميشه مانند سد آهني‪--‬ني مق‪--‬اومت نماين‪--‬د و در‬
‫وقت ضرورت قرباني دهند ‪ ،‬وظايف ثقيل اجتماعي مانن‪--‬د ك‪--‬ار در مع‪--‬ادن تولي‪--‬د س‪--‬نگ و زغ‪--‬ال س‪--‬نگ ‪،‬‬
‫امور انجنيري و ساختماني ‪ ،‬حمل و نقل مواد وزنين ‪ ،‬وظ‪--‬ايف اساس‪--‬ي ووج‪--‬وبي‪ -‬م‪-‬ردان ميباش‪-‬د ‪ ،‬زي‪-‬را‬
‫آنان ميتوانند با قوه جسماني خويش از مسؤوليت اين وظ‪--‬ايف‪ -‬براين‪--‬د ‪ .‬همچن‪--‬ان م‪--‬ردان در تص‪--‬ميم گ‪--‬يري‪-‬‬
‫هاي فردي‪ -‬واجتماعي عاطفي نبوده ‪ ،‬به اساس ضرورت وحتميت امور تص‪--‬ميم‪ -‬ميگيرن‪--‬د ‪ ،‬در مقابل‪--‬ه ب‪--‬ا‬
‫ظالمان و مجرمان از صالبت و صالحيت مطابق ضرورت‪ -‬جامعه اخذ موقف‪ -‬مينمايند ‪ ،‬و به سخنان ن‪-‬رم‬
‫و گريه هاي مكارانه قاتالن و مجرمان فريب نميخورند ‪.‬‬
‫‪ -2‬س‪--‬اختمان ف‪--‬زيكي‪ -‬زن‪--‬ان ‪ :‬حكمت خداون‪--‬دي‪ -‬وبهب‪--‬ود‪ -‬زيس‪--‬ت ب‪--‬اهمي تقاض‪--‬ا مينماي‪--‬د ك‪--‬ه زن‪--‬ان در‬
‫ساختمان وجودي خويش با مردان تفاوت داشته باش‪-‬ند ‪ ،‬وج‪-‬ود‪ -‬زن‪-‬ان نس‪-‬بت ب‪-‬ه م‪-‬ردان لطي‪-‬ف و زيب‪-‬ا ت‪--‬ر‬
‫ميباشد ‪ ،‬و قوه عاطفي آنان نيز نسبت به مردان قويتر‪ -‬است ‪ ،‬زيرا موقف‪ -‬اجتماعي زنان تقاضا مينمايد كه‬
‫داراي چنين ويژه گي باشند ‪ ،‬بطور مثال همين قوه عاطفي قوي‪ -‬مادران است كه در نيمه ش‪--‬ب ده ه‪--‬ا ب‪--‬ار‬
‫بر خواسته و طف‪--‬ل خ‪--‬ويش را ش‪--‬ير ميدهن‪--‬د و ه‪--‬زاران ب‪--‬ار دي‪--‬ده ش‪--‬ده ك‪--‬ه باوجوديك‪--‬ه طف‪--‬ل او را بخ‪--‬واب‬
‫نميگزارد ‪ ،‬ازيتش ميكند او با چشمان خواب آلود روي‪ -‬طفلش را بوسيده او را ش‪--‬ير ميده‪--‬د ‪ ،‬جس‪--‬م طفلش‬
‫را تنظي‪--‬ف ميكن‪--‬د ‪ ،‬وهيچ اث‪--‬ر ن‪--‬ا رض‪--‬ايتي‪ -‬در وج‪--‬ودش دي‪--‬ده نميش‪--‬ود‪ ، -‬ولي ب‪--‬رعكس اين ك‪--‬ار را م‪--‬ردان‬
‫نميتوانند‪ -‬انجام دهند واگر طفلي دوسه بار گريه كند ‪ ،‬ومادرش‪ -‬موجود‪ -‬نباش‪--‬د پ‪--‬در ب‪--‬راي خامـوش نم‪--‬ودن‬
‫طفل از زور‪ -‬كار گرفته حتي طفل معصوم‪ -‬يكساله را با سيلي مجبور‪ -‬به خواب مينمايد ‪.‬‬
‫زن که همسر است هميشه با ط‪--‬بيعت ن‪--‬رم و ش‪--‬فافيت رفت‪--‬ار‪ -‬خ‪--‬ويش فض‪--‬اي‪ -‬فامي‪--‬ل را ممل‪--‬و از محبت‬
‫ميگردان‪-‬د‪ . -‬زن همچن‪--‬ان دختراس‪--‬ت ک‪--‬ه ب‪--‬ا ن‪--‬رمش و ظ‪--‬رافت‪ -‬ام‪--‬ور م‪--‬نزل را ت‪--‬رتيب وتنظيم‪ -‬نم‪--‬وده و ب‪--‬ا‬
‫برادرش با عاطفه صميمانه فضاي خانه رازيب‪--‬ا ت‪--‬ر و رنگين ميس‪--‬ازد ‪ .‬زن م‪--‬ربي‪ -‬ونخس‪--‬تين معلم اطف‪--‬ال‬
‫قبل از رفتن به مکتب وياهم درجريان تعليم وتحصيل است ‪ .‬او با مهرباني قوي فرزند را به اخالق خوب‬
‫و مشغوليت به درس تشويق مينمايد‪. -‬‬
‫فلس‪-‬فه اختالف خلقت م‪-‬ردان وزن‪-‬ان ‪ :‬در جامع‪-‬ه بش‪-‬ري‪ -‬بخ‪-‬اطر تنظيم ‪ ،‬ت‪-‬رتيب و در ح‪-‬ركت آوردن‬
‫كاروان زنده گي ‪ ،‬الزم است مردو‪ -‬زن با هم ازدواج نمايند ‪ ،‬باهم زيست نمايند ‪ ،‬فاميلي را تشكيل دهند ‪،‬‬
‫اوالد داشته باش‪-‬ند‪ ، -‬وبخ‪--‬اطر‪ -‬چ‪-‬نين زن‪--‬ده گي ض‪--‬روري اس‪--‬ت ت‪-‬ا خص‪-‬لت م‪-‬ردان وزن‪-‬ان يكس‪-‬ان نباش‪-‬د ‪،‬‬
‫همينگونه كه براي اس‪--‬تفاده از ب‪--‬رق ب‪--‬ه دو بخش مختلف ( مثبت ومنفي ) ض‪--‬رورت اس‪--‬ت ‪ ،‬اس‪--‬تفاد ه از‬
‫دولين مثبت سبب انفج‪-‬ار وس‪-‬يله ميگ‪-‬ردد ‪ ،‬و ب‪-‬رعكس دولين منفي نميتوان‪-‬د ك‪-‬ه وس‪-‬يله ب‪-‬رقي را در ك‪-‬ار‬
‫اندازد ‪ ،‬وبراي كار گرفتن از وسايل برقي دولين مخالف ضرورت‪ -‬اس‪--‬ت ‪ ،‬و ب‪--‬ه همين ش‪--‬كل در پيش‪--‬رفت‬
‫زنده گي كاينات دو مخلوق مخالف الكترون و نيوترون باهم سازش مينمايند ‪ ،‬به همين شكل براي پيش‪--‬برد‬
‫زنده كي انساني نيز الزم است تا دو جنس مخالف باهم ازدواج نمايند ‪ ،‬باهم زنده گي نمايند ‪ ،‬با هم فامي‪--‬ل‬
‫تشكيل دهند ‪ ،‬وزنده گي خود و اوالد هاي خود را به شکل نورمال‪ -‬به پيش برند ‪.‬‬

‫‪49‬‬
‫م‪--‬رد باي‪--‬د نيرومن‪-‬د‪ -‬باش‪--‬د و زن خ‪--‬وش دارد ك‪--‬ه ش‪--‬وهرش‪ -‬م‪--‬رد ق‪--‬وي‪ ، -‬نيرومن‪-‬د‪ ، -‬و داراي شخص‪--‬يت‬
‫عقالني قوي باشد ‪ ،‬در وقت تعرض دشمنان و يا هم انسانان مغرض از و دفاع نمايد ‪ ،‬و ه‪--‬ر گ‪--‬اه درنيم‪--‬ه‬
‫شب در خانه را كسي بكوبد آن مرد شجاعانه دروازه را باز نماي‪--‬د ‪ ،‬و اين توان‪--‬ايي را داش‪--‬ته باش‪--‬د ك‪--‬ه از‬
‫فاميل خويش مردانه وار دفاع نمايد ‪.‬‬
‫ب‪--‬رعكس زن‪--‬ان هميش‪--‬ه از م‪--‬ردان مخنث ‪ ،‬ض‪--‬عيف ‪ ،‬ترس‪--‬و ‪ ،‬و مردانيك‪--‬ه زي‪--‬اده ت‪--‬ر در امورزن‪--‬ان‬
‫عالقمندي‪ -‬دارند بد شان ميايد ‪ ،‬وخوش ندارند با مردي زنده گي كنند كه ضعيف وناتوان‪ -‬با ش‪--‬د ‪ ،‬دروقت‬
‫جنگ و دفاع ازخانه وميهن فرار‪ -‬نمايد ‪ ،‬و ياهم براي نجات خويش لباس زن‪--‬ان را پوش‪--‬يده خ‪--‬ود را مخفي‬
‫نمايد ‪ .‬همچنان از مردان عاطفي که زود‪ -‬گريه ميکنند ودروقت مشكالت به عوض حل يابي به فغان وناله‬
‫آغاز مينمايد ‪ ،‬متنفر ميباشند‪. -‬‬
‫در بسا محاكم زنان با ب‪--‬يزاري‪ -‬از چ‪--‬نين م‪--‬ردان طلب طالق مينماين‪-‬د‪ -‬و ميگوين‪--‬د اين م‪--‬رد از من هيچ‬
‫فرقي‪ -‬ندارد ‪ ،‬و من نميتوانم با چنين مرد بي همت و بي غيرت زنده گي نمايم ‪.‬‬
‫بالمقابل مردان نيز خوش دارند تا همسر زنده گي شان داراي ساختماني فزيكي‪ -‬زيبا ‪ ،‬خاصيت ن‪--‬رم و‬
‫عاطفي باشد ‪،‬چون گلهاي زيبا ‪ ،‬در گلستان فاميل بگونه مشك وعب‪-‬ير فض‪-‬اي‪ -‬خ‪-‬انواده را معطرس‪-‬ازد ‪ ،‬و‬
‫بتواند با احساسات مادرانه اطفال خويش را تربي‪--‬ه كن‪--‬د ‪ ،‬و در وقت مخ‪--‬الفت ه‪--‬ا ي ف‪--‬اميلي‪ -‬ب‪--‬ا عط‪--‬وفت و‬
‫نرمي با شوهرخويش سازش نمايد ‪ ،‬درغيرآن زنده گي فاميلي برباد‪ -‬ميشود ‪ ،‬بگونه مث‪--‬ال هرگ‪--‬اه خ‪--‬انمي‬
‫از فطرت اصلي خ‪--‬ويش بدرآي‪--‬د و داراي ص‪--‬فات م‪--‬ردان گ‪--‬ردد‪ ، -‬وي‪--‬ا هم مانن‪--‬د م‪--‬ردان ب‪-‬ه وظ‪--‬ايف ثقيلي‬
‫گماشته شود ‪ ،‬لطافت خويش را از دست ميدهد ‪ ،‬و يا هم در معامله با اطف‪--‬ال عاطف‪--‬ه خ‪--‬ويش را از دس‪--‬ت‬
‫داده ‪ ،‬به مجرد گريه طفل اورا با سيلي ها مجب‪--‬ور بخ‪--‬واب نماي‪--‬د ‪ ,‬و در اختالف‪--‬ات ف‪--‬اميلي از ق‪--‬وه ف‪--‬زيكي‪-‬‬
‫خود كار گرفته با شوهرش معامله نمايد ‪ ،‬مانند دولين مثبت برق ‪ ،‬فضاي فاميل انفجار مينماي‪--‬د ‪ ،‬وزن‪--‬ده‬
‫گي آنان متالشي ميگردد‪. -‬‬
‫در بسا اوقات مرداني در محكمه حاضر‪ -‬شده با داليل اينكه خانمش مانند فيلسوفان با او معامله ميکند‪،‬‬
‫درمنازعات فاميلي دست به خشونت ميزند‪ ، -‬آن شوهر آماده طالق ميشود‪ -‬و زنده گي فاميلي را به بربادي‪-‬‬
‫ميكشاند ‪.‬‬
‫رعايت ساختمان فزيكي مردان وزنان در تقسيم واجبات و مسؤوليت هاي شان‬
‫دين مقدس اسالم با رعايت خواص فزيكي هريك وظايف‪ ، -‬مس‪--‬ؤوليت ه‪--‬ا ‪ ،‬وامتي‪--‬ازات‪ -‬ش‪--‬ان را تعيين‬
‫نمود ه است ‪ ،‬و مطابق قاعده الهي ( ال تظلمون و ال تطلمون ) نه ظلم كنيد و نه هم باالي شما ظلم ش‪--‬ود ‪،‬‬
‫قانون بندي نموده است ‪.‬‬
‫سؤال ‪ :‬چگونه حقوق خواهران ما تضمين شده ميتواند‪ -‬؟‬
‫جواب ‪ :‬اين حقوق با مراعات نقاط ذيل تضمين ميگردد ‪:‬‬
‫‪ -1‬تقسيم وظايف زنان مطابق توان‪-‬ايي‪ -‬آ ن‪-‬ان ‪ :‬دين مق‪--‬دس اس‪-‬الم در تقس‪-‬يم وظ‪--‬ايف زن‪--‬ان توان‪--‬ايي‬
‫جسمي و ساختمان فزيكي‪ -‬وجود آنانرا در نظر گرفته برايشان وظايفي‪ -‬را كه در آن ضرري‪ -‬به آنها نرس‪--‬د‬
‫مطرح نموده است ‪ .‬هرگاه پدر فاميل برخواسته براي دخترش وپسرش‪ -‬هردو وظيفه ده‪--‬د ک‪--‬ه هرک‪--‬دام ب‪--‬ه‬
‫بازار رفته مساويانه ‪ ،‬ده ده سير وزن را حمل نمايند و خود را عادل پن‪--‬دارد ‪ ،‬در حقيقت ع‪--‬ادل ن‪--‬ه بلک‪--‬ه‬
‫ظالم است ‪ ،‬زيرا ساختمان فزيکي‪ -‬خواهر با برادرش فرق‪ -‬ميکند ‪ ،‬او نميتواند ک‪--‬ه ده س‪--‬ير وزن را حم‪--‬ل‬
‫نمايد ‪ .‬درينجا پدر به شرطي عادل ميبود که مطابق توانايِي‪ -‬هرکدام تقس‪--‬يم را مراع‪--‬ات مينم‪--‬ود‪ ، -‬وهرگ‪--‬اه‬
‫ب‪--‬راي خ‪--‬واهرميگفت ک‪--‬ه خ‪--‬ودت تنه‪--‬ا لباس‪--‬هايم را خي‪--‬اطي‪ -‬نم‪--‬ا ‪ ،‬وموض‪--‬وع نق‪--‬ل آرد را تنه‪--‬ا ب‪--‬ه پس‪--‬ر‬
‫ميگزاشت ‪ ،‬عدالت را مراعات ميکرد ‪ ،‬زيرا خياطي‪ -‬مطابق‪ -‬توانايي‪ -‬وبرعکس حمل ده سير وزن مخالف‬
‫توانايي دخ‪-‬تران ميباش‪-‬د ‪ .‬دين مق‪-‬دس اس‪-‬الم مراع‪-‬ات اين ن‪-‬وع تون‪-‬ايي ه‪-‬ا را ج‪-‬دا مراع‪-‬ات نم‪-‬وده ب‪-‬راي‬
‫مومنان وظيفه ميدهد تا اين اصل را مراعات نمايند ‪.‬‬

‫‪50‬‬
‫‪ -2‬مسؤوليت مط‪--‬ابق توان‪--‬ايي‪ : -‬ب‪--‬راي رع‪--‬ايت اين اص‪--‬ل نفق‪--‬ه ‪ ،‬تهي‪--‬ه لب‪--‬اس و مس‪--‬كن خانمها ‪ ،‬ب‪--‬االي‬
‫شوهران شان فرض گردانيده شده است ‪ ،‬و هرگاه خانمي به اساس مش‪--‬كالت ف‪--‬اميلي ‪ ،‬ن‪--‬اتواني‪ -‬جس‪--‬مي ‪،‬‬
‫مصروفيت درتربيه اوالد ‪ ،‬ع‪-‬دم موج‪--‬وديت وظ‪--‬ايف‪ -‬مناس‪--‬ب ‪ ،‬نتوان‪-‬د‪ -‬ك‪-‬ه خ‪--‬ارج ازم‪--‬نزل وظيف‪--‬ه گ‪--‬يرد ‪،‬‬
‫شوهر نميتواند‪ -‬اورا مجبور نموده مكلف سازد تا به هرشكلي‪ -‬كه ميشود‪ -‬در مصارف فاميلي س‪--‬هيم گ‪--‬ردد‪، -‬‬
‫بلكه در تمامي حاالت شوهرش مسؤول نفقه فاميل ميباشد‪. -‬‬
‫برعكس اين قاعده در كشورهاي غربي به ادعاي مساوات مسؤوليت هاي زنان را زي‪--‬اد نم‪--‬وده احيان‪--‬ا‬
‫خانم با مواجهت مشكالت مجبورميشود ‪ ،‬تا در نفقه خود و اوالد هاي خود سهم داشته باشد ‪ ،‬ا و ص‪-‬بح ت‪-‬ا‬
‫عصر در بيرون منزل مصروف كار ميباشد ‪ ،‬و بعد از آمدن بخانه مجبور است ت‪--‬ا تم‪--‬ام كاره‪--‬اي خان‪--‬ه ‪،‬‬
‫شستن لباسها ‪ ،‬سرپرستي از اطفال وتنظيف‪ -‬آنان ‪ ،‬پختن غ‪--‬ذا و غ‪--‬يره س‪--‬هم گ‪--‬يرد ‪ ،‬زي‪--‬را ش‪--‬وهر مجب‪--‬ور‪-‬‬
‫نيست كه نفقه فاميل را به تنهايي خود تهيه نمايد ‪.‬‬
‫بسياري زنان در كشورهاي غربي از چنين شرايط‪ -‬خس‪--‬ته ش‪--‬ده وبعض‪--‬ي ه‪--‬ا نميخواهن‪-‬د‪ -‬ح‪--‬تي ازدواج‬
‫نمايند ‪.‬‬
‫(ح‪--‬ق و مس‪--‬ؤوليت) ي‪--‬ا ( ص‪--‬الحيت و مكلفيت ) در وظ‪--‬ايف ‪:‬مش‪--‬كل ديگ‪--‬ري در ش‪--‬رايط فعلي اختالط‬
‫حقوق با مسؤوليت ها و ياهم صالحيت ومكلفيت است ‪ ،‬وبسا او قات اعتراضات بعض‪--‬ي اش‪--‬خاص هم ب‪--‬ه‬
‫علت اختالط اين دوپديده وارد ميگردد ‪ ،‬در دين مق‪-‬دس اس‪-‬الم دواص‪-‬ل اساس‪-‬ي مراع‪-‬ات ش‪-‬ده اس‪-‬ت ك‪-‬ه‬
‫عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪ - 1‬تثبيت حقوق خانمها به اساس ضرورت‪ -‬واحتياج آنها ‪ :‬دين مقدس اس‪--‬الم مط‪--‬ابق ض‪--‬رورت زن‪--‬ان‬
‫ومردان حقوق آن‪--‬انرا تث‪--‬بيت و تعين نم‪--‬وده اس‪--‬ت ‪ ،‬در مس‪--‬ايل نفق‪--‬ه ي‪--‬ك ب‪--‬رادر نس‪--‬بت ب‪-‬ه خ‪--‬واهر خ‪--‬ويش‬
‫مسؤوليت هاي اجتماعي زيادي‪ -‬دارد ‪ ،‬مص‪--‬ارف‪ -‬عروس‪--‬ي ‪ ،‬مهرخ‪--‬انمش ‪ ،‬رع‪--‬ايت فامي‪--‬ل ‪ ،‬نفق‪--‬ه فامي‪--‬ل ‪،‬‬
‫سرپرستي‪ -‬خواهران وبرادران بعد ازوفات پدر وغيره مسؤوليت ه‪--‬ا هم‪--‬ه ب‪--‬دوش ب‪--‬رادر اس‪--‬ت ‪ ،‬بن‪--‬اء دين‬
‫اسالم به اسا س اين ضرورت ها بعضي از حقوق مردان را مطابق‪ -‬مسووليت هايش تثبيت نم‪--‬وده اس‪--‬ت ‪،‬‬
‫وگاهي هم ميشود‪ -‬كه خواهر به اساس دلسوزي و ع‪--‬دم ض‪--‬رورت‪ -‬ب‪--‬ه م‪--‬ال از هم‪--‬ان ح‪--‬ق خ‪--‬ود ن‪--‬يز ب‪--‬راي‬
‫ب‪--‬رادرش‪ -‬ص‪--‬رف نظ‪--‬ر مينماي‪-‬د‪ ، -‬وازينك‪--‬ه نفق‪--‬ه خ‪--‬انم بع‪--‬د از ازدواج ب‪--‬االي ش‪--‬وهر ميباش‪--‬د ‪ ،‬ومص‪--‬ارف‬
‫عروسي ‪ ،‬مهر و ساير مص‪--‬ارف‪ -‬ب‪--‬االي ش‪--‬وهرش‪ -‬اس‪--‬ت ‪ ،‬در دين مق‪--‬دس اس‪--‬الم بخ‪--‬اطر قلت مس‪--‬ؤوليت‬
‫وکمي مصارف‪ ، -‬حقوق مادي شانرا اندازه ضرورتش‪ -‬تثبيت نموده است ‪.‬‬
‫خالصه اينكه همان ذاتيکه حقوق مادر مردان را تثبيت نموده است مکلفيت هاي آن‪--‬انرا ن‪--‬يز ب‪--‬ه هم‪--‬ان‬
‫اندازه گرانتر وسخت تر بيان داشته است وهمان ذاتيکه حقوق مادي خواهرن را تثبيت نموده اس‪--‬ت هم‪--‬ان‬
‫ذات مسووليت هاي آنانرا نيز کمتراز برادر تثبيت نموده است ‪.‬‬
‫دوم ‪ -‬عفو خانمها از بسياري مسؤوليت‪ -‬هاي اضافي‪ : -‬دين مقدس اسالم با در نظر داشت مشخص‪--‬ات‬
‫خانمها آنانرا از بعضي مسؤوليت‪ -‬هاي اجتماعي كه شايد نتوانن‪--‬د آن‪--‬را بص‪--‬ورت كام‪--‬ل ادا نماين‪-‬د ‪ ،‬وي‪-‬ا هم‬
‫سبب مشقت براي شان گردد ‪ ،‬يا بكلي معاف نموده و ياهم بعضي سهولت هايي را در كار آنها الزم ديده‬
‫است ‪ ،‬ازينكه رفتن به نماز جماعت براي خانمها احيانا مشكل تمام ميشود‪ -‬اسالم دررفتن جماعت ب‪--‬ه آن‪--‬ان‬
‫اختيار داده است كه اگر بخواهند‪ -‬بروند مانعي ندارد و اگر در خانه هم نماز خويش را ادا كنند ب‪--‬ه ان‪--‬دازه‬
‫نماز جماعت مردان برايشان اجر داده ميشود‪ ، -‬جهاد كه يك اص‪--‬ل اس‪--‬المي ميباش‪--‬د ‪ ،‬و دروقت دف‪--‬اع از‬
‫وطن خويش مسلمان ناگزير بايد جهاد نمايد ‪ ،‬زنان مكلف نيستند كه مانن‪--‬د م‪--‬ردان ب‪--‬ه جبه‪--‬ه برون‪--‬د و اگ‪--‬ر‬
‫بخواهند كمك كنند مانعي نيست ولي اگ‪--‬ر ب‪--‬الفرض در ص‪--‬ف جن‪--‬گ نباش‪--‬ند‪ -‬مانن‪--‬د م‪--‬ردان گهنك‪--‬ار ش‪--‬مرده‬
‫نميشوند‪. -‬‬

‫‪51‬‬
‫زنان مانن‪--‬د م‪-‬ردان مجبورندك‪-‬ه در ص‪--‬ورت امكان‪-‬ات م‪--‬ادي فريض‪-‬ه حج را ادا نماين‪--‬د ولي در هنگ‪-‬ام‬
‫سفر ‪ ،‬مشكالت راه ‪ ،‬خطر رهزنان ‪ ،‬انسانهاي متجاوز‪ -‬وغيره شرط است كه با آنان محرمي بخاطر‪ -‬حفظ‬
‫آبرو وعزت شان موجود‪ -‬باشد ‪ .‬رفتن به محاكم و ش‪--‬هادت دادن در مقاب‪--‬ل قاض‪--‬ي ه‪--‬ا و ح‪--‬ارنواالن ب‪--‬ه‬
‫ويژه در وقت تهديد بعض‪--‬ي از ق‪--‬اتالن وس‪--‬ارقان ي‪--‬ك مس‪--‬ؤوليت خطرن‪--‬اك‪ -‬اس‪--‬ت ك‪--‬ه اين مس‪--‬ؤوليت احيان‪--‬ا‬
‫عواقب خطرناكي دارد كه دين اسالم بخ‪--‬اطر‪ -‬ره‪--‬ايي خانمه‪--‬ا ازين مس‪--‬ووليت زن‪--‬ان را مع‪--‬افيت بخشيده و‬
‫آنان مجبور نيستند که در چنين حاالت حاضر شوند‪. -‬‬

‫‪52‬‬
‫فصل ششـم ‪:‬‬
‫اثرفرهنگ ها ورواج های منفی‬
‫درحق تلفی خانمها ومخالفت با شريعت اسالمی‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪-1‬افراط وتفريط در آزادی و قيديت‬


‫ـ با تعليم وتحصيل زنان‬‫‪ -2‬مخالفت‬
‫‪ -3‬نـداشتن جای درمساجد‬
‫‪ -4‬غرور بيجا در فسخ نامزادی‬
‫ـ با نصوص قرآنی در حق طالق‬ ‫‪ -5‬مخالفت‬
‫‪ -7‬موضوع بد دادن وبد گرفتن‬
‫‪ -8‬طويانـه يک فرهنگ پوچ وضد اسالمی منع بيوه ها از ازدواج‬

‫افراط وتفريط در آزادی و قيديت‬

‫‪53‬‬
‫ـ درقسمت آزادی ويا منع زنان احکام اســالمی را‬ ‫بی بند وباری ها در مقابل نامحرمان ‪ :‬اکثرمردم‬
‫ـ خويش با ايشان معامله ميکنند‬ ‫درنظر نگرفته بلکه مطابق فرهنگ ‪ ،‬عادات ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬وکلتوروعنعنات‬
‫ـ هاييکه کامال مخالف اسالم است عمل ميکنند ‪ ،‬زيرا‬ ‫‪ ،‬و به عوض مراعات احکام الهی به بی بند وباری‬
‫ـ ها عادت کرده اند ‪.‬‬ ‫به چنين بی بندوباری‬
‫ـ زنان با نا محرمان هيچ توجهی نداشــته ‪،‬‬ ‫بگونهء مثال بعضی از مردم درقسمت نشست وبرخواست‬
‫ورواج شان آزدای های افراطی برای زنان است ‪ ،‬برای خانمها و دختران جوان خويش اجازه ميدهند که‬
‫ـ‬
‫ـ خوری ها هرگونه دل شان شد برقصند‬ ‫ـ عروسی وشيرينی‬ ‫ـ ‪ ،‬درمحافل‬ ‫هرنوع لباس خواسته باشند بپوشند‬
‫ـردان‬‫ـ با مـ‬‫ـوهر‬‫ـرادر و شـ‬ ‫ـ درمقابل پدر‪ ،‬بـ‬ ‫حتی با نامحرمان يکجا رقصيده ‪ ،‬وگاهی هم آن زن ودختر‬
‫نامحرم مزاق های بيجا وافراطی نموده وفاميل شان درمورد هيچ عکس العمل نشان نميدهند ‪ ،‬اين طايفه‬
‫ـ ها احيانا سبب بد بختی دختران جوان شان که تجربه کــافی از زنــده گی‬ ‫مردم به اساس اين بی توجهی‬
‫ـرو‬ ‫ـرخيل پســ‬ ‫ـويش را به خانه کاکا ها ‪ ،‬ماما ها ‪ ،‬خسـ‬ ‫ـ ‪ ،‬دختران جوان ونيمه جوان خـ‬ ‫ندارند ميشوند‬
‫ـ دارد‬
‫دخترشان فرستاده ‪ ،‬و شبها در منزل آنها ميباشند ‪ ،‬درحاليکه درخانه های آنان پسران جوانی وجود‬
‫که اکثر شان با اين دختر نامحرم بوده ‪ ،‬وباآلخره درجريان همين مهمانی های بيجا مشــکالتی بوقــوع‬
‫ـرای‬ ‫ـود را بـ‬‫ـ که عاقبت بسيار بدی ميداشته باشد ‪ ،‬وياهم برعکس درمنزل خود اقارب جوان خـ‬ ‫ميپويندد‬
‫ـ که اينگونه مهمانی های طويل المدت سبب ايجاد مشکالتی در‬ ‫هفته ها وماهها به شکل مهمان نگهميدارند‬
‫ـ ‪ ( :‬ال يخلون رجل بامرأة اال ثالثهما الشيطان ) هيچ‬ ‫ـ (صلی اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‬
‫فاميل آنان ميشود ‪ ،‬پيامبراکرم‬
‫ـ (‪)1‬‬‫ـ شان شيطان ميباشد‬ ‫ـ تنها خلوت نميکنند مگر اينکه سومی‬ ‫مردی بازن نامحرمی‬
‫ـيکه به‬‫ـ( صــلی اهلل عليه وســلم روايت است ‪:‬کسـ‬
‫درحديث شريف ‪ 14124‬مسند امام احمد (رحمه اهلل ) ازپيامبر‬
‫ـ ننشيند ‪ ،‬وکســيکه به خــدا‬ ‫خداوند وروز قيامت ايمان دارد ‪ ،‬باالی دسترخوانيکه شراب نوشيده ميشود‬
‫ـان‬‫ـ شـ‬ ‫ـومی‬ ‫ـ قيامت ايمان دارد با زنيکه همرايش محرمش نباشد دريک اتاق تنها ننشيند زيــرا سـ‬ ‫وروز‬
‫ـ‪.‬‬
‫شيطان ميباشد‬
‫ـ هايی بی تفــاوتی خــويش‬ ‫ـ است برای کسانيکه به اساس عادات ورواج‬ ‫درين احاديث درس بزرگی‬
‫ـوده‬‫ـ ميکنند که ماهها وهفته ها درآنجا بـ‬ ‫ـداری‬‫ـ نگهـ‬ ‫ـوری‬ ‫اقارب جوان خويش را در منازل خويش به طـ‬
‫ـ شان به تنهايی با‬
‫ـ وآن پسرجوان نامحرم درمنزل‬ ‫وخود شان ازصبح تا شام به وظيفه و کارخويش ميروند‬
‫ـان رخ ميدهد که اينهمه به‬ ‫ـدی به آنـ‬ ‫ـ ‪ ،‬وعاقبت های بسيار بـ‬ ‫دختر ‪ ،‬و خانم وی روزها را سپری مينمايد‬
‫ـردم‬‫ـای بعضی مـ‬ ‫ـ از فرهنگ های پوچ وبيجـ‬ ‫علت بی تفاوتی در مراعات نمودن قانون الهی ‪ ،‬و پيروی‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫ـان‬‫ـاوت اينست که بعضی از زنـ‬ ‫يکی ازعادات بسيار زشت درعصرما ميان اينگونه مردمان بی تفـ‬
‫ـان مثل‬‫ـوده و با آنـ‬
‫ـ ‪ ،‬پسر ويا پدر خوانده ‪ ،‬آنان را به منزل خويش دعوت نمـ‬ ‫ـ را برادر‬‫مردان نامحرمی‬
‫برادر ‪ ،‬پدر و پسرخويش معامله ميکنند ‪ ،‬تمامی اعضای فاميل با وی برخورد دوستانه نموده ‪ ،‬ودختران‬
‫ـ‪.‬‬
‫ـ اينکه اين مرد مامايش است با وی به سفر ميروند‬ ‫آن زن بخاطر‬
‫‪-----------------------------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬حديث ‪ 1091‬ترمذی شريف کتاب الرضاع‬
‫ـ برادر خوانده گی ‪ ،‬پسرخوانده گی ‪ ،‬پدر خوانده گی اصال دردين مقدس اسالم هيچ جــايی‬ ‫موضوع‬
‫ـ‬
‫ـ آنان مطلقا ناجايز‬
‫ـ ‪ ،‬ونشست وبرخواست وی درمنزل‬ ‫ندارد ‪ ،‬وبه اساس آن نا محرم ‪ ،‬محرم شده نميتواند‬
‫ـ( جل جالله) قرارميگيرند ‪.‬‬
‫ـ عذاب خداوند‬‫وحرام است ‪ ،‬همه شان گنهکارهستند ‪ ،‬ومورد‬
‫ـ ‪ ،‬وآن طفل را پســرميخوانند ‪ ،‬اصال‬ ‫ـ خــود بــزرگ مينمايند‬ ‫حتا کسانيکه اطفال بيگانه را درمنزل‬
‫پسرخواندن که در اسالم به نام ( تبنی ) ياد ميگردد ‪ ،‬ناروا وناجايز پنداشته شــده ‪ ،‬زيــرا زمــانی آن‬
‫پسرجوان ميگردد با فاميل آنها نا محرم ميباشد ‪ .‬نکاح وی با ساير اعضای فاميل جايز ميباشد ‪.‬‬

‫‪54‬‬
‫ـويش جا‬ ‫ـ خـ‬ ‫ـنزل‬
‫ـار درمـ‬ ‫ـ خدمت گـ‬‫بعضی از مردم عادت دارند که مردان جوان را به حيث مزدور‬
‫ـ نموده ‪ ،‬برای‬‫ميدهند ‪ ،‬اين مرد مزدور درغياب مردان خانه ‪ ،‬از صبح تا شام با زنان نشست وبرخواست‬
‫ـ ميباشد ‪.‬‬
‫شان کارميکند ‪ ،‬در دين مقدس اسالم اين کار ناجايز‬
‫ـوده ‪ ،‬وآن‬‫ـ نمـ‬
‫ـداری‬ ‫ـويش نگهـ‬ ‫ـنزل خـ‬ ‫بعضی ازمردمان پولدار دختران جوانی را برای کار درمـ‬
‫ـ‪،‬‬‫ـ که اين عمل نيز غير اخالقی ومخالف شريعت اســالمی ميباشد‬ ‫دخترجوان شبانه درمنزل آنان ميخوابد‬
‫ـ خودش اســتفاده‬ ‫ـ خويش مشکلی داشته باشد ‪ ،‬ميتواند از خدمتگارمرد درموجوديت‬ ‫هرگاه کسی درمنزل‬
‫ـند ‪ ،‬بهترست از‬‫ـته باشـ‬‫ـ زن نياز داشـ‬
‫نموده ‪ ،‬سپس وی را رخصت کند ‪ ،‬وهرگاه اين فاميل به خدمتگار‬
‫ـ شب وی را به منزلش بفرستند ودرخانه خويش نه‬ ‫خدمتگاريکه سنش بزرگ بوده استفاده نموده وازطرف‬
‫مرد ونه زن نامحرم را بطور دايمی اجازه دهند ‪.‬‬
‫ـامحرم‬ ‫ـردان نـ‬‫يک تعداد ازمردمان بخاطر اينکه دوستان شان آزرده نشوند ‪ ،‬در هنگام خوابيدن مـ‬
‫ـ ‪ ،‬به ويژه در فصل زمستان که گمــان‬ ‫اقارب خويش را با اعضای فاميل خويش در يک اتاق ميخوابانند‬
‫ـ سرد است ‪ ،‬بناء مهمان خويش را در اتاق خواب خـود جا‬ ‫ـ مهمانان بسيار‬ ‫ميکنند هوا سرد است وصالون‬
‫ـرد‬‫ـ مـ‬‫ـاگزير‬‫ـده ونـ‬
‫داده وی را احترام ميکنند ‪ ،‬وگاهی هم اين مهمان خانمی ميباشد که برای مهمانی آمـ‬
‫ـالمی‬ ‫ـوانين اسـ‬
‫ـالف به قـ‬ ‫نامحرم با مهمان خويش در يک اتاق استراحت ميکنند ‪ ،‬که اين عمل نيز مخـ‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫ـاثر به‬‫ـاری ها وتـ‬‫بعضی مردم در قسمت لباس بی نهايت بی تفاوت ميباشند ‪ ،‬و به اساس بی بند وبـ‬
‫ـ ميکنند که اين موضوع را بطور مستقل در بخش حجاب خواهيم‬ ‫فرهنگ های غربی در ين زمينه افراط‬
‫خواند ‪.‬‬
‫ـايت‬‫ـان بی نهـ‬‫افراط در ستـر وحجاب ‪ :‬درمقابل قسم اول کسانی هم هستند که رواج آنان درمقابل زنـ‬
‫سخت ودشواربوده ‪ ،‬برای دختران وزنان حتی درهنگام مريضی ها سخت به رفتن نزد داکتران ممانعت‬
‫ـ خويش اينکار را غيرت پنداشته ‪ ،‬دربسا اوقات باعث قتل ميگردند‬ ‫ميکنند ‪ ،‬آنان به اساس عادات قبيلوی‬
‫‪ ،‬برای زنان حق درس و تعليم نميدهند ‪ ،‬هرگاه براي شان گفته شود که بياييد برای دخــتران امکانــات‬
‫ـ تا در نزد يک خانم با سواد درس بخوانند همه درمقابل برخواسته مخالف ميکنند‬ ‫درسی را مساعد سازيم‬
‫ـ که درآنجا مردان نامحرمی هم‬ ‫ولی درمقابل زنان را باالی زمين های خود برای خيشاوه کردن ميفرستند‬
‫ـ‬
‫وجود دارد ويا هم دختران جوان را برای نقل چوب از کوه ها و آوردن آب به مسافه های دور ميفرستند‬
‫ـيرتی‬ ‫‪ .‬هرگاه موضوع غيرت باشد فرستادن دختران جوان به باالی کوه ها برای آوردن چوپ هم بی غـ‬
‫است وهم گناه وظلم ‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬درحاليکه خسردرجمله‬ ‫يک تعداد فاميل ها عروسان خود را امر ميکنند که ازخسر رويش را بپوشد‬
‫ـ که از زنان رويش را بپوشد ‪.‬‬ ‫محارم است ‪ ،‬وگاهی هم برای عروس های خود ميگويند‬
‫ـير‬‫ـويد ودرحاليکه به غـ‬‫ـ را بشـ‬‫ـ رفتم که عروس فاميل برای خسرش آب آورده تا دستهايش‬ ‫درمنزلی‬
‫ـ ندارد ‪ ،‬وی رويش را پوشانده و به گفته شان ســتر ميکند ‪ .‬اين مــردم‬ ‫ازخسرش هيچ نا محرمی وجود‬
‫مخالف احکام قرآنی عمل ميکنند ‪.‬‬
‫ـ گرم درفصل تابستان استفاده نموده و آنرا نهايت بزرگ‬ ‫بعضی ها عادت دارند که از تکه های بسيار‬
‫ـودن دست‬ ‫ـاالی نمـ‬‫ـام بـ‬
‫ـ ‪ ،‬درحاليکه تمامی موهای آن خانم معلوم ميشود ‪ ،‬ويا هم هنگـ‬ ‫و دراز ميسازند‬
‫آستينش پايان آمده دستش کامال معلوم ميشود ‪.‬‬
‫ـود را‬‫ـانم خـ‬‫ـ و پدرش ممانعت ميکنند ‪ ،‬خـ‬ ‫اينگونه اشخاص احيانا از رفتن خانم شان به فاميل برادر‬
‫ـانم‬
‫ـله رحم ميکنند ‪ ،‬ودرمقابل ازخـ‬‫ـ قطع صـ‬ ‫ـدين طريق‬ ‫ازنشستن با کاکا ومامايش ممانعت ميکنند ‪ ،‬وبـ‬
‫ـ را ببوســند ‪ ،‬و‬
‫ـ است دست دهند ‪ ،‬دست بــرادرش‬ ‫ـ که برای وی نامحرم‬ ‫خويش ميخواهند که با برادرش‬
‫بدون توجه با آنها نشست وبرخواست نمايند ‪.‬‬

‫‪55‬‬
‫ـ ‪ ،‬ودست خود را به اعضای بدن‬ ‫ـ را لت وکوب مينمايند‬
‫واحيانا عيور نامحرم برخواسته خانم برادرش‬
‫ـ چادر ولباس آن زن بيجا شده عورتش درمقابل آن عيور نا‬ ‫وی لمس ميدهد ‪ ،‬ويا هم هنگام اين گونه رفتار‬
‫محرم کشف ميگردد ‪.‬‬
‫اسالم اين چنين عادت های زشت را کامال منع نموده ‪ ،‬و به پــيروان خــويش هميشه را ه راست و‬
‫وسطيت را امر نموده است ‪.‬‬
‫ـ اســالم را به‬
‫ـ که مسلمان کامل شود ‪ ،‬که رواج ها وعنعنات نا پسند ومخالف‬ ‫ـ انسان نميتواند‬
‫تا زمانی‬
‫ـ وسنت نبوی تبديل نکند ‪.‬‬‫سنت ها وطريقه های اسالمی مطابق ارشادات قرآنی‬
‫مخالفت با تعليم وتحصيل زنان‬
‫مشکل تعليمی دختران به اساس دوعلت درکشورها به عقل گذاشته شده است ‪:‬‬
‫ـوبی‬ ‫ـور ما بخـ‬ ‫ـ کشـ‬ ‫‪ -1‬بی توجهی حکومت های درمراعات فرهنگ ودين مردم ‪ :‬مسوولين دولتی‬
‫ـ دختران خويش بی نهايت حساس ميباشند ‪ ،‬ولی‬ ‫ميدانند که مردم ما دارای فرهنگ خاصی اند که درمورد‬
‫ـ را‬‫ـ جدی نگرفته اند ‪ ،‬به عوض اينکه برای دختران زمينه تعليم وتحصيل‬ ‫ـ آنهم در زمينه تصاميم‬ ‫با وجود‬
‫ـته‬‫به شيوه اسالمی ( تعليم مستقل دختران ‪،‬وامکانات رفت وآمد بصورت خوب ) را مهيا سازند ‪ ،‬خواسـ‬
‫ـای‬ ‫ـنف هـ‬ ‫ـران در صـ‬ ‫اند تا مطابق عادات غربی ها پوهنتون ها را به شکل مختلط ميان دختران و پسـ‬
‫ـ ترس از نتايج اين اختالص ها دختران خود را از‬ ‫مشترک ايجاد نمايند وبدين علت بسياری مردم بخاطر‬
‫ـ وچشن های معــارف‬ ‫ـ اينکه دولت در تجليل روزمعارف‬ ‫رفتن به تحصيل منع ميکنند ‪ .‬همچنان با وجود‬
‫ـات‬ ‫ـ دارد ونه امکانـ‬‫ـود‬
‫ـاگردان مکتب نه سرويسی وجـ‬ ‫ـرای حمل ونقل شـ‬ ‫ـرف ميکنند بـ‬ ‫ـيره مصـ‬ ‫وغـ‬
‫ـ خويش از رفتن‬ ‫ـ حفظ آبروی‬ ‫ترانسپورتی خوب که اين خود سبب ميشود بسياری از اعضای فاميل بخاطر‬
‫دختران شان به مکتب مخالتفت نمايند ‪.‬‬
‫ـرض‬ ‫ـان فـ‬‫چرا تعليم جداگانه ‪ :‬هرگاه هدف اين باشد که دختران علم بياموزند وهرگاه علم باالی آنـ‬
‫ـ ‪ ،‬اختالط بين‬‫ـازيم‬‫ـاده سـ‬‫ـود آمـ‬‫باشد ‪ ،‬الزم برای آن شرايط خوب درسی را مطابق ايمان وفرهنگ خـ‬
‫ـ ‪ ،‬زيــرا فرهنگ شــرم وحيا درسرشت‬ ‫دختران وپسران در يک صنف مخالف دين وفرهنگ ما ميباشد‬
‫ـ که تمامی سواالت خــود را درمقابل پســران به ســاده گی بپرســند‬ ‫دختران ما ميباشد ‪ ،‬آنان نميتوانند‬
‫ومشکالت خود را حل نماين و بسا اوقات از ايستادن درمقابل پسران احساس شرم ميکنند ‪ ،‬وياهم احيانا‬
‫ـرعالوه اينکه ‪ ،‬اين اختالط‬ ‫ـکل مينمايد بـ‬‫ـ ميباشد که تشريح آن برای استاد و شاگردان ايجاد مشـ‬ ‫دروسی‬
‫ـيار‬‫ـته است ‪ .‬بعضی از فاميل ها درين قسم بسـ‬ ‫ـال داشـ‬‫ميان دختران وپسران نتايج منفی را نيز در قبـ‬
‫ـاه‬‫ـکل مختلط درس بخوانند ‪ ،‬واين اختالص که ازنگـ‬ ‫ـان به شـ‬ ‫حساس بوده نميخواهند که اوالد هاي شـ‬
‫ـويش به‬ ‫ـتران خـ‬ ‫ـال دخـ‬ ‫ـ ‪ ،‬سبب ميشود که فاميل ها با ديانت از ارسـ‬ ‫شريعت اسالمی نيز نا جايز ميباشد‬
‫ـ الزم است به عوض نظر کــردن‬ ‫مکاتب وپوهنتون های مختلف جلوگيری نمايند ‪ ،‬برای مسوولين دولتی‬
‫به پوهنتون های غربی که مطابق فرهنگ ودين خود شان ساخته شده ‪ ،‬دين وفرهنگ ملت مسلمان ما را‬
‫درنظر گرفته ‪ ،‬تا تمامی دختران از نعمت تحصيل مستفيد شوند‪ .‬بگفته بزرگان ( هم لعل بدست آيد وهم‬
‫دل يار نرنجد ) هم دختران تحصيل نمايند وهم مطابق با فرهنگ ايمانی وملی مردم ما باشد ‪ .‬همچنــان‬
‫اگر دولت خواسته باشد ‪ ،‬مکاتب وپوهنتون های آزاد را برای دختران وزنان تاسيس نمــوده ‪ ،‬وبــرای‬
‫ـادی در نشر تعليم‬ ‫ـای زيـ‬ ‫ـون هـ‬ ‫تدريس آن از تلويزيون ها وراديو ها استفاده نمايند ‪ ،‬هرگاه اين تلويزيـ‬
‫ـ وتحصيالت عالی همکاری نموده ‪ ،‬لکچر ها استادان را ترتيب نمــوده ‪ ،‬و به‬ ‫وتربيه با وزارت معارف‬
‫ـته‬‫ـ ساالنه هزاران فارغ التحصيل از مکاتب وپوهنتون های آزاد داشـ‬ ‫شکل منظم نشر نمايند ‪ ،‬ما ميتوانيم‬
‫ـ هيچ فکری ننموده است ‪ ،‬واز تلويزيــون ها وراديو ها‬ ‫باشيم ‪ .‬که متاسفانه دولت تا اکنون درين مورد‬
‫بجز استفاده منفی هيچ استفاده مثبت علمی صورت نگرفته است ‪.‬‬

‫‪56‬‬
‫ـ ثبت نمودن‬
‫ـ وتصويری‬ ‫ـ که درس ها ولکچرهای استادان را در نوار های صوتی‬ ‫احيانا دولت ميتوانند‬
‫ـ چنين نوار ها ميتوانند که دروس را‬ ‫درخدمت شاگردان قرار دهد ‪ ،‬وبدين صورت شاگردان با خريداری‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ درهنگام امتحان به مکتب ها وپوهنتون ها بروند‬‫درخانه هاي خويش ياد گرفته صرف‬
‫ـ پسران از‬
‫ـ ما دامنهء وسيع داشته حتا بسياری‬‫ـ و جهل درکشور‬ ‫‪ -2‬عادات بد مردم ‪ :‬ازينکه بيسوادی‬
‫ـ اند ‪ ،‬تعداد قربانيان بيسوادی زنان ودختران بی نهايت زياد ميباشد ‪ ،‬هرگاه دروالــدين‬
‫تعليم وعلم محروم‬
‫ـ که دختران خود‬‫ـ ميداشت حتی درشرايط نداشتن مکتب وپوهنتون آنان ميتوانستند‬ ‫اشخاص با حساس وجود‬
‫ـ‪.‬‬
‫ـ خود از نعمت علم وسواد مستفيد سازند‬ ‫را درمنزل‬
‫نـداشتن جای درمساجد‬
‫ـ مشــاهده‬ ‫ـ ‪ ،‬بخــوبی‬ ‫ـ به مکه مکرمه وبه زيارت مدينه منوره برويم‬ ‫هرگاه به زيارت بيت اهلل شريف‬
‫ـ ميکنند ‪ ،‬با هم يکجا مناسک حج را‬ ‫ـ طواف‬ ‫ميکنيم که زنان ومردان باهم يکجا به اطراف بيت اهلل شريف‬
‫ادا مينمايند و درين زمينه هيچ عالم دين مخالف نداشته است وهمه به اتفاق اين موضوع را جايز پنداشته‬
‫اند ‪.‬‬
‫ـ جای مناسب بــرای‬ ‫ـ اسالمی مساجد شان به شکلی بناء شده که برای خانمهای‬ ‫همچنان درکشورهای‬
‫ـ آزادنه درنمازهــای‬ ‫ـ روزانه مساعد بوده ‪ ،‬ودختران وزنــان ميتوانند‬ ‫ـ ‪ ،‬حفظ قرآن ودروس‬ ‫نماز ‪ ،‬وضو‬
‫ـ دينی خويش را‬ ‫جماعت ‪ ،‬نمازها جمعه وعيد اشتراک نموده ‪ ،‬همچنان قرآن کريم را حفظ نمايند ودروس‬
‫ـ ياد گيرند ‪.‬‬
‫درمساجد‬
‫ـرن‬ ‫ـدين قـ‬ ‫ـوده ‪ ،‬چنـ‬ ‫ولی با تاسف بايد گفت که حتی مساجد ما تحت تاثير فرهنگ وعادات قبيلوی بـ‬
‫مساجد جايی برای زنان نداشته است ‪ ،‬هيچ مدرسه ء برای حفظ قرآن برای دختران وجود نداشته است ‪،‬‬
‫وتاکنون نيز همين فرهنگ باالی مغز های بسياری کسانيکه رواج خود را بر دين ترجيح ميدهند حاکميت‬
‫دارد ‪.‬‬
‫ـ در حديث پيامبر اسالم چنين روايت شده است ‪ ( :‬عن ابن عمر قال ‪:‬‬ ‫در صفحه ‪ 96‬مشكاة شريف‬
‫ـرت‬ ‫ـجد فال يمنعها متفق عليه ) حضـ‬ ‫قال النبي صلي اهلل عليه وسلم ‪ :‬إذا استأذنت امرأة احدكم إلى المسـ‬
‫ـ صلي اهلل عليه وسلم فرمودند ‪ :‬هرگاه خانم يكي شما اجــازه‬ ‫عبد اهلل پسر عمر(رضي اهلل عنهما) روايت ميكند كه پيامبر‬
‫ـ او را از رفتن به مسجد منع ننمائيد ‪ .‬ولي ازينكه رفتن به مســجد شــايد در‬ ‫رفتن به مسجد را ميخواهد‬
‫بعضي اوقات نظر به ضرورات وامور منزل براي خانمها دشوار تمام شود دين مقدس اسالم رفتن زنان‬
‫ـ‬
‫را به جماعت منحيث يك حق قايل بوده و لي آنانرا مانند مردان مجبــور نميســازد كه حتما بايد حاضر‬
‫ـ( صــلي اهلل عليه وســلم)‬
‫ـامبر‬
‫ـ حضرت عبد اهلل بن عمر( رضي اهلل عنــه) روايت ميكند كه پيـ‬ ‫مسجد شوند ‪ ،‬در ينمورد‬
‫ـتر‬ ‫ـ ولي نماز خواندن شان در خانه براي شان بهـ‬ ‫فرمودند ‪ :‬خانمهاي تانرا از رفتن به مسجد منع ننمائيد‬
‫ـ ولي اگر زنــان در خانه نمــاز‬ ‫ـ كه غرض اداي نماز جماعت به مسجد بروند‬ ‫است ‪ .‬يعني زنان ميتوانند‬
‫ـ‪.‬‬ ‫بخوانند ‪ ،‬در ينصورت همان اجر و پاداشي را دارند كه مردان در نماز جماعت حاصل مينمايند‬
‫اكنون كه دربعضي‪ -‬از كشور‪ -‬هاي اسالمي زنان حق رفتن به مسا جد را ندارند آيا اين مس‪--‬ؤوليت ب‪--‬ر‬
‫انسانهايي بر ميگردد كه حكم پيامبراسالم‪ -‬را مراعات نميكنند‪ -‬و يا تقصيراز‪ -‬دين اسالم اس‪--‬ت ؟ ب‪--‬دون ش‪--‬ك‬
‫كه اسالم چنين حق را به خانمه‪--‬ا داده اس‪--‬ت و لي رس‪--‬وم‪ -‬و عنعن‪--‬ات م‪--‬ردم اس‪--‬ت ك‪--‬ه م‪--‬انع حكم اس‪--‬الم را‬
‫ميشود ‪.‬‬
‫ـاز‬ ‫ـرای ادای نمـ‬ ‫ـ بـ‬
‫ـ درمساجد‬ ‫درمقابل درين امر تقصير خانمها نيز ميباشد ‪ ،‬زيرا آنان هم نميخواهند‬
‫وشنيدن موعظه های ايمانی اشتراک نمايند ‪ ،‬آنان تا حال نخواسته اند که از حق خود درين زمينه دفــاع‬
‫ـ ‪ ،‬توانســته اند امکانــات‬ ‫ـ نايل شوند‬
‫کنند ‪ ،‬زنان دربسياری حاالت توانسته اند به مناصب بزرگ دولتی‬
‫ـ ولی هيچگاهی ديده نشده که زنانی برخواسته برای ايجــاد‬ ‫تفريحی ‪ ،‬سپورتی را برای خود مهيا سازند‬
‫ـند ‪ ،‬اگرچه درين اواخر‬ ‫ـوده باشـ‬ ‫ـادی نمـ‬‫ـ دولتی انتقـ‬ ‫جای نماز و حفظ قرآن وتعليم دين باالی مسوولين‬

‫‪57‬‬
‫ـ به گونه نمونه دربعضی جاها ساخته شده است که برای همه کافی نبــوده ومشــکل‬ ‫بعضی از مساجدی‬
‫حقيقی را حل نميکند ‪.‬‬
‫ـ‬
‫غرور بيجا در فسخ نامزادی‬
‫ـالم فقط‬‫ـ امری است که در دين مقدس اسالم هيچ اصلی ندارد ‪ ،‬در دين مقدس اسـ‬ ‫شيرينی خوری‬
‫ـه‪،‬وبعد اينکه‬‫ـ رفتـ‬‫ـ خ ) وجود دارد که آنهم جوان به نزد پدرعروس‬ ‫ـ (خِِطبه ) ( به کسرحرف‬ ‫خواستگاری‬
‫ـ عقد نکاح صــحبت ميکنند ‪ ،‬وبعد از آن نــوبت‬ ‫ـ ‪ ،‬باهم درمورد‬‫رضايت ( دختروپسر) کامال اخذ گرديد‬
‫ـ‪.‬‬‫نکاح شرعی آمده که عروس به خانه داماد ميرود‬
‫ـ قبل ازعقد نکاح شرعی يکی ازطرفين بخواهند که صرف نظر نمايند‬ ‫وهرگاه بعد ازين خواستگاری‬
‫ـ ورضايتم نيست ‪ ،‬بدين شکل به نکاح شــرعی حاضر‬ ‫ميتوانند به جانب مقابل خبر دهند که من نخواستم‬
‫ـ ودربين شان هيچ مشکلی هم پيدا نميشود ‪.‬‬ ‫نميشوند‬
‫ـاد ها‬‫ـاالی دامـ‬‫ـ زياد بـ‬‫ـ ها که فعال درميان مردم رواج بوده که با مصارف بسيار‬ ‫اين شيرينی خوری‬
‫ـ يکنوع بدعتی که جديدا اختراع گرديده است ‪ ،‬که در اسالم هيچ اصلی ندارد ‪ ،‬همچنــان‬ ‫تحميل ميگردد‬
‫ـ وآنــرا‬‫ـ ميگــيرد‬‫ـ خوری ها عقدی ميان پدر عروس و داماد صورت‬ ‫بدتر از آن اينست که درين شيرينی‬
‫ـ نامزاد مانده و به خانه دختر که ازنگاه شــرعی‬ ‫ـ مينامند ‪ ،‬وبه اساس آن پسر ماه های زيادی‬ ‫نکاح خورد‬
‫ـ‪.‬‬
‫باوی محرم نميباشد ‪ ،‬خلوت ميکند ‪ ،‬او را با خود به بازار ميبرد ‪ ،‬که اين همه گناه وناروا ميباشد‬
‫ـ ميان پسرودخترصــورت‬ ‫ـ باشد ‪ ،‬و ايجاب وقبول‬‫وهرگاه درين مجلس بين شان دو نفر شاهد موجود‬
‫ـ‬
‫ـاح دومی‬ ‫ـرورت به نکـ‬ ‫ـ ‪ ،‬و ضـ‬ ‫ـود‬
‫ـ ميشـ‬ ‫گيرد ‪ ،‬بناء نکاح شان شرعا صورت گرفته و آن دخترخانمش‬
‫ـ حرام ميباشد ‪.‬‬
‫نيست ‪ ،‬وهرگاه چنين نباشد ‪ ،‬درميان خلوت کردن قطعا‬
‫ـ خطرنــاک‬ ‫ـ عاقبت های بســيار‬ ‫ـ غيرشرعی بين مردم صورت ميگيرد‬ ‫اين نامزادی هاييکه بصورت‬
‫ـای‬ ‫ـ هـ‬‫ـ فسخ آن جنجال های ميان دو طرف پيدا ميشود ‪ ،‬زيرا بسا اوقات اين نامزادی‬ ‫داشته زيرا درهنگام‬
‫ـ نامزادی را‬ ‫ـ ازهم خسته شده ‪ ،‬ميخواهند‬ ‫دوام دار شده ‪ ،‬ماه ها وسالها طول ميگشد وباألخره پسر ودختر‬
‫ـاء‬‫ـ گرفته بنـ‬‫ـورت‬ ‫ـ و عقد های خودساخته صـ‬ ‫فسخ کنند ‪ ،‬وازينکه اين نامزادی با اجرای شيرينی خوری‬
‫ـام الهی عمل‬ ‫ـ احکـ‬‫ـابق‬‫ـاه اينها مطـ‬
‫ـ وهرگـ‬ ‫ـ ها وغيره صورت ميگيرد‬ ‫درفسخ آن مشکالت زياد ‪ ،‬دشمنی‬
‫ميکردند ‪ ،‬چنين مشکالتی هرگز دامنگير شان نميشد ‪.‬‬
‫بگذار تا که افتـــد و بينــد سزای خويش‬ ‫صد ها چراغ دارد و بيراهـه ميرود‬

‫ـ در حق طالق ‪ :‬اگرچه طالق درشريعت اسالمی جايز بوده والکن‬ ‫‪ -5‬مخالفت با نصوص قرآنی‬
‫ـزد خداوند طالق‬ ‫درنصوص دينی بيان شده است که ( ابغض الحالل عنداهلل الطالق ) بد ترين حالل به نـ‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫ـ شده است ‪ ،‬زيرا‬ ‫ـ رعايت حقوق زنان مشروع‬ ‫طالق به اساس يک فلسفهء خاص شرعی وآنهم بخاطر‬
‫ـ که خانم وشوهر‬ ‫انسان دراختيار همسر خويش زياد سعی وتالش ميورزد ‪ ،‬ولی احيانا چنين اتفاق ميافتد‬
‫ـبی اخالقی ‪ ،‬رواج ها ‪،‬‬ ‫ـند ‪ ،‬بلکه درعا دات ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬امورنسـ‬
‫ـته باشـ‬
‫درمسايل اخالقی مشکلی نميداشـ‬
‫ـره‬‫ـند ‪ ،‬وبا آلخـ‬ ‫ـته باشـ‬ ‫ـايل با هم اختالف ميداشـ‬‫ـ تفکر ‪ ،‬طرز روش ‪ ،‬وغيره مسـ‬ ‫فکروانديشه ‪ ،‬طرز‬
‫هردوطرف قناعت حاصل ميکنند که زنده گی مشترک ميان شــان ممکن نيست ‪ ،‬ونميتوانند به اســاس‬
‫ـ الزم است زنده گی خويش را ادامه دهند ‪.‬‬ ‫همان مودت ورحمتيکه ميان خانم وشوهر‬
‫ـ زنده گی فرصت داده است که ازهم جدا‬ ‫دين مقدس اسالم راه آنها را قيد نکرده‪،‬وبراي شان درطول‬
‫شوند‪،‬وهرکدام زنده گی جديدی را مطابق خواسته های خويش البته با مراعات دين الهی اختيار نمايند ‪.‬‬

‫‪58‬‬
‫ـ بدين نتيجه برسند که زنده گی مشترک ميــان شــان ممکن نيست ‪ ،‬و همه روز‬ ‫هرگاه هردو طرف‬
‫ـ‬
‫درميان شان جنگ ‪ ،‬بد اخالقی ها ‪ ،‬ومشکالت زيادی سبب ميشود ‪ ،‬بنا در دين مقدس اسالم درموضوع‬
‫ـ با تفاهم هم از هم جدا شوند ‪.‬‬
‫طالق کدام مشکلی وجود نداشته و آنان ميتوانند‬
‫ـان‬‫ـ چنين مشکالت غير قابل حل ‪ ،‬حق زنان است که شوهران شان يا با آنـ‬ ‫بايد دانست درزمان بروز‬
‫ـده گی با‬‫ـ نمايد که با صبر وگذشت بخاطرحصول اجر اخروی با خانمش زنـ‬ ‫معامله نيک نمايد ‪ ،‬وکوشش‬
‫محبت را اختيار نمايد ‪ ،‬ويا هم به شکل خوب ومراعات اخالقی اسالمی خانمش را بصورت خوب طالق‬
‫ـ ســبب آزار واذيت وی‬ ‫داده او را بگزارد تا زنده گی بعدی خويش را خودش اختيار نمايد ‪ .‬وهيچگاهی‬
‫نشده او را بدون سرنوشت نگزار د ‪.‬‬
‫ـ چنين مشکالت ‪ ،‬به عوض احکام‬ ‫ـ از مردان اينست که آنان در هنگام بروز‬ ‫مشکل اساسی بسياری‬
‫ـوض توجه به حکم‬ ‫ـوده ‪ ،‬به عـ‬ ‫ـ خويش متوجه بـ‬ ‫الهی درمراعات حقوق زن ‪ ،‬به رواج های قومی وقبلی‬
‫خداوند ‪ ،‬از غرور خويش استفاده نموده ‪ ،‬وباعث درد ورنج خانمش ميگردد ‪ ،‬نه اورا طالق ميدهد ‪ ،‬نه‬
‫ـ برايش احکــام‬ ‫ـ ‪ ،‬وقتی‬
‫را ه تفاهم را درپيش ميگيرد ‪ ،‬وزنده گی خود وخانمش را به خرابی ها ميکشاند‬
‫ـوده ‪ ،‬وبه‬‫ـاز نمـ‬‫ـان بـ‬
‫الهی بيان گردد ‪ ،‬رواج های وعنعنات قومی را در پيش گرفته ‪ ،‬و با خشونت زبـ‬
‫ـ ‪ ،‬راه های حل خشونت اميز ‪ ،‬بدی ها ‪ ،‬دشــمنی ها وغــيره‬ ‫عوض را ه حل اسالمی وانسانی واخالقی‬
‫مشکالت را مطرح مينمايد ‪ ،‬اين انسان بايد بداند که خانمش را به اساس احکــام الهی با تالوات آيــات‬
‫ـ قــرآن کــريم وطريقه‬ ‫ـ دارد که باوی مطابق‬ ‫ـ ازواج نموده است ‪ ،‬او مسووليت‬ ‫ـ سنت پيامبر‬
‫قرانی مطابق‬
‫ـ که باوی زنده گی محبت ‪،‬‬ ‫ـ نمايد ‪ ،‬وهرگاه نميتوانست‬
‫پيامبر اکرم ( صلی اهلل عليه وسلم ) اخالق وروش‬
‫ـ کند ‪ ،‬مطابق احکام الهی در فسخ‬ ‫دوستی ‪ ،‬وگذشت را که ااساس ازدواج را تشکيل ميدهد ‪ ،‬بخوبی سپری‬
‫ـ ها حکم‬ ‫ـ نيست که هنگام نکاح بستن وخوشی‬ ‫ـ نيز احکام الهی را مراعات نمايد ‪ ،‬زيرا ضرور‬ ‫اين ارتباط‬
‫ـ ( صلی اهلل عليه وسلم )‬‫ـ پيامبراکرم‬‫ـ مشکالت حکم خدا وارشادات‬ ‫خداوند مراعات گردد ودرهنگام بروز‬
‫ـ گيری گردد ‪،‬‬ ‫ـ های قبلی تصميم‬ ‫ـ ‪ ،‬ورواج‬‫فراموش شده ‪ ،‬مطابق خواسته های خود ‪ ،‬غرور های شخصی‬
‫ـام‬
‫ـان آورده وبه احکـ‬ ‫ـاب ايمـ‬ ‫ـام کتـ‬
‫( افتومنون ببعض الکتاب وتکفرون ببعض ) آيا به بعضی از احکـ‬
‫ـ؟‬‫ديگرش کافرميشويد‬
‫( فما جزاء من يفعل ذلک اال خزی فی الحياة الدنيا ويوم القيامة يردون الی اشد العذاب ) جزای چنين‬
‫ـ قيامت ميباشد ‪.‬‬
‫اشخاص ذلت در زنده گی دنيا و سخت ترين عداب در روز‬

‫‪ -7‬موضوع بد دادن وبد گرفتن ‪ :‬يکی از عادات ورواج های مردم افغانستان موضوع بد دادن است‬
‫ـ ‪ ،‬ويــاهم‬‫ـ جنايتی درمقابل کسی نمــوده ‪ ،‬قتل کنند ‪ ،‬يا دخترکسی را بگريزانند‬ ‫‪ ،‬هنگاميکه پدر يا برادر‬
‫ـ با هم مجلس نموده ‪ ،‬فيصله ميکنند که بايد ‪ ،‬اين متهمان يک ‪ ،‬دو‬ ‫بعضی تجاوز های ديگر ‪ ،‬بزرگان قوم‬
‫ـرفتن يک‬ ‫ـکل ( بد ) بدهند ‪ ،‬اين بد دادن وبد گـ‬‫ـانب مقابل به شـ‬
‫ياسه دختر ويا خواهر خود را برای جـ‬
‫جنايت بزرگ درحق زنان بوده که در شريعت اسالمی هيچ جايی نداشته و قــرآن کــامال مخــالف اين‬
‫ـ را درين مسأله مراعات ننموده ‪ ،‬به‬ ‫ـ دارند که احکام قرآنی‬‫ـ ‪ ،‬ولی کسانی وجود‬‫ـ پليد ميباشد‬
‫فرهنگ قبيلوی‬
‫اين جنايت دست ميزنند ‪.‬‬
‫ـ به فرهنگ وعنعنات مردم است که احيانا بعضی از کسانی هستند‬ ‫ـ مربوط‬‫بايد دانست که اين موضوع‬
‫ـ الهی ترجيح ميدهند ‪.‬‬
‫که رواج های خود را برقرآن واحکام‬
‫ـ به بهانه‬
‫ـ وياهم کاکا ومامــايش‬ ‫‪ -8‬طويانـه يک فرهنگ پوچ وضد اسالمی ‪ :‬والدين دختر‪ ،‬برادر‬
‫ـود فکر ميکنند ‪ ،‬و‬‫ـای خـ‬ ‫ـ جيب هـ‬ ‫ـورد‬ ‫ـ دختران ظلم نموده ‪ ،‬ودرهنگام ازدواج درمـ‬ ‫های مختلف درحق‬
‫ـ خويش باالی داماد وفاميل داماد مبلغی را به شکل طويانه ( ولور) تعيين مينمايند‬ ‫بخاطر استفاده شخصی‬
‫‪ ،‬اين پول طويانه درشريعت اسالمی هيچ جايی نداشته وکسانيکه ازين پول استفداه ميکنند ‪ ،‬دو جنايت را‬

‫‪59‬‬
‫ـ اينکه آنان از پول حرام استفاده‬ ‫انجام داده اند ‪ ،‬نخست اينکه دختر ويا خواهر خود را فروخته اند ‪ ،‬ودوم‬
‫ـول‬ ‫ـ قبـ‬ ‫ـادتش را خداوند‬ ‫ـ عبـ‬ ‫ـ چهل روز‬ ‫ـورد‬‫کرده اند که به اساس حديث شريف هرکه يک لقمه حرام بخـ‬
‫نميکند ‪:‬‬
‫ـ عبداهلل بن عباس(رضي اهلل عنهمــــا)روايت ميكند كه من اين آيت شريف را درنزد‬ ‫تفسيرابن كثيرازحضرت‬
‫ـ (يا أيها الناس كلوا مما في األرض حالال طيبا) اي مردمان ازغــذاهاي‬ ‫پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) تالوت نمودم‬
‫ـ‪.‬‬ ‫حالل وپاک بخوريد‬
‫حضرت سعد بن ابي وقاص (رضي اهلل عنه) عرض نمود ‪:‬اي رسول خدا !براي من دعا نما كه خداوند (جل‬

‫جالله) مرا مستجاب الدعا(كسيكه دعايش قبول ميگردد) بگرداند ‪ ،‬پيامبر( صـــلي اهلل عليه وســـلم ) گفت ‪:‬اي سعد!‬
‫ـ است به ذاتي كه نفس محمد به دست اوست‪ ،‬شخصيكه يك لقمه حــرام را به‬ ‫غذايت را پاک بگردان‪،‬قسم‬
‫ـده‬ ‫ـود تغذيه شـ‬ ‫ـ وسـ‬ ‫ـ نميشود‪ ،‬وهركسيكه بدنش ازحرام‬ ‫ـ ميبرد ‪ ،‬چهل روزاعمال نيك اوقبول‬ ‫شكمش فرود‬
‫باشد‪،‬آتش دوزخ برايش اولي تر است ‪)1( .‬‬
‫ـوده ‪ ،‬و‬ ‫ـتفاده نمـ‬ ‫ـ كه كسانيكه ازپول حرام اسـ‬ ‫ـ متوجه شوييم‪،‬ميبينيم‬ ‫هرگاه به معناي اين حديث شريف‬
‫ـ( صــلي اهلل عليه وســلم)‬
‫ـامبر‬
‫مشغول عبادت ميشوند‪ ،‬درحقيقت عبادت شان قبول نشده است‪ ،‬زيرا به شهادت پيـ‬
‫ـ ‪ ،‬چهل روزه عبادتش را خداوند(جل جالله) قبول نميكند ‪ ،‬نه تنها عبادت ازمــال‬ ‫كسيكه يك لقمه حرام بخورد‬
‫ـور‬ ‫ـ(صلي اهلل عليه وسلم) دعاي انسان حرام خـ‬ ‫حرام قبول نميشود ‪ ،‬بلكه در حديث شريف به اساس شهادت پيامبر‬
‫ـ ‪ ،‬نوشيدني ‪ ،‬ولباسش ازمال حرام باشد ‪ ،‬وسپس دست‬ ‫هرگز قبول نميگردد ‪ ،‬آن حرام خوريكه ‪ ،‬خوردني‬
‫به درگاه پروردگار(جل جالله) نموده طلب دعا نمايد ‪ ،‬بهتراست اين حديث پيامبر(صـــلي اهلل عليه وســـلم )را از زبان‬
‫ـ‪:‬‬‫خودش نقل نموده وياد گيريم‬

‫‪--------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬عن ابن عباس قال‪ :‬تليت هذه اآلية عند النبي صلى اهلل عليه وسلم "يا أيها الناس كلوا مما في األرض حالال طيبا" فقام سعد بن أبي وقاص‬
‫ـذف اللقمة‬
‫فقال يا رسول اهلل ادع اهلل أن يجعلني مستجاب الدعوة فقال "يا سعد أطب مطعمك تكن مستجاب الدعوة والذي نفس محمد بيده إن الرجل ليقـ‬
‫الحرام في جوفه ما يتقبل منه أربعين يوما وأيما عبد نبت لحمه من السحت والربا فالنار أولى به"‪.‬‬
‫(جل جاللــه)‬ ‫حضرت أَبِي هُرَيْرَةَ (رضي اهلل عنه) ميفرمايد که رَسُولُ اللَّهِ (صلي اهلل عليه وســلم )گفت‪:‬اي مردم !خداوند‬
‫ـ پاک را ‪ ،‬خداوند(جل جالله) مومنان را به چيزي امر نموده است که‬ ‫ـ نميکند مگر چيزهاي‬ ‫پاک است ‪ ،‬وقبول‬
‫ـ ‪(:‬يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنْ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُــونَ‬
‫پيامبران را به آن امر نموده‪ ،‬ميفرمايد‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ـ پاک را بخوريد‪،‬اعمال نيک نماييد‪،‬من از تمامي اعمال شــما باخبرهســتم‬ ‫علِيمٌ )اي پيامبران!چيزهاي‬ ‫َ‬
‫ـ) اي مومنان! ازرزقيکه براي تــان داده‬ ‫همچنان فرموده ‪( :‬يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ‬
‫ـ‪.‬‬ ‫ام‪ ،‬چيزهاي پاک را ‪ ،‬بخوريد‬
‫ـارآلود‪،‬دست به‬ ‫ـده وغبـ‬ ‫ـاي ژوليـ‬ ‫ـ(صلي اهلل عليه وسلم) فرمود‪:‬شخصي سفر طويلي ميکند‪،‬با موهـ‬ ‫بعدا پيامبر‬
‫ـ حرام است ‪ ،‬نوشيدني اش حرام‬ ‫ـ !اي پروردگار! درحاليکه خوراکش‬ ‫آسمان ميکند وميگويد‪:‬اي پروردگار‬
‫ـ ؟ (‪)1‬‬ ‫است‪ ،‬لباسهايش حرام است‪،‬وبا حرام تغذيه شده است‪،‬کجا دعايش قبول ميگردد‬
‫ـ‬
‫ـيدني‬ ‫ـوراكش‪،‬نوشـ‬ ‫ـانيكه خـ‬ ‫ـ(صــلي اهلل عليه وســلم ) به صراحت معلوم ميگردد‪،‬كه انسـ‬ ‫ازين حديث پيامبر‬
‫ـ (جل جاللـــه)دعا‬‫ـد‪،‬هرقدربه دربارخداوند‬ ‫ـده باشـ‬ ‫اش‪،‬لباسش ازمال حرام باشد‪،‬ويا جسمش ازحرام تغذيه شـ‬
‫ـ‪.‬‬ ‫كند‪،‬دعايش قبول نميشود‬
‫برعکس هرگاه يک مسلمان مخلص ازمال حالل خويش به اندازه يک خرما در را خداوند (جل جاللــــه)‬

‫ـد‪،‬‬‫ـرايش اجرميدهـ‬ ‫ـده وبـ‬ ‫ـوه ها گردانيـ‬ ‫ـ متعال همين مال کم وي را به اندازه کـ‬ ‫مصرف مينمايد‪،‬خداوند‬

‫‪60‬‬
‫ـ(صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود‪:‬هرگاه کسي به انــدازه يک خرما‬ ‫حضرت ابي هُرَيْرَةَ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ) ميفرمايد که پيامبر‬
‫ـ چيزهاي پاک را قبول نميکند ‪ ،‬سپس پروردگــار‬ ‫ازمال حالل صدقه دهد درحاليکه خداوند(جل جالله)بغيراز‬
‫ـ ‪)2( .‬‬‫متعال اين مال پاک را نمو ميدهد تا اينکه اين مال پاک به اندازه يک کوه ميگردد‬
‫ـ که از محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) شنيدم که فرمود ‪ :‬حالل معلوم وآشكار‬ ‫حضرت نعمان پسربشير ميفرمايد‬
‫ـ كه درآن شك وشــبهه نهفته‬ ‫ـ وبيان شده است ‪ ،‬درميان حالل وحرام اموريست‬ ‫ـ هم معروف‬ ‫است ‪ ،‬وحرام‬
‫ـ‬
‫ـ ‪ ،‬هركسيكه از اموريكه در آن شك وشبهه است ‪ ،‬اجتناب ورزيد‬ ‫است ‪ ،‬وآنرا بسياري از مردمان نميدانند‬
‫‪ ،‬براي خود پاكي در دين را خواستار شده است‪،‬وهركسيكه در شبهات واقع شد مانند كسي كه دراطراف‬
‫مزرعه اي ديگران مالش راميچراند‪،‬وعنقريب حيواناتش درمزرعه ديگران داخل خواهند شد‪،‬اگاه باشيد‬
‫ـاه‬ ‫ـ ميباشد ‪ ،‬اگـ‬ ‫ـورحرام)‬ ‫ـ الهي در زمين الهي ‪ ،‬محرمات (امـ‬ ‫ـ است ‪ ،‬وحريم‬ ‫كه براي هرپادشاهي حريمي‬
‫باشيد كه دروجود انسان يك پارچه خوني است هرگاه آن پارچه خون اصالح شد‪،‬تمــامي جسد اصــالح‬
‫ـ ‪ ،‬و آن پارچه خون ‪ ،‬قلب است ‪)3( .‬‬ ‫ميشود‪،‬وهرگاه فاسد شد تمامي بدن فاسد ميگردد‬
‫خدواند متعال ميفرمايد ‪( :‬يَاأَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ‬
‫ن) البقرة ‪ 168 /‬اى مردم از آنچه در زمين است حالل و پاكيزه بخوريد و از گامهاى شــيطان‬ ‫لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِي ٌ‬
‫پيروى نكنيد‪ ،‬كه او دشمن آشكار شما است ‪.‬‬

‫‪---------------------------------------‬‬
‫ْســلِي َ‬
‫ن‬ ‫عنْ َأبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ طَيِّبٌ لَا يَقْبَلُ إِلَّا طَيِّبًا وَإِنَّ اللَّهَ َأمَرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا َأمَرَ بِهِ الْمُر َ‬
‫‪َ -1‬‬
‫فَقَالَ يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنْ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ وَقَالَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ ثُمَّ ذَكَرَ الرَّجُــلَ يُطِيــلُ‬
‫السَّفَرَ أَشْعَثَ َأغْبَرَ يَمُدُّ يَدَيْهِ ِإلَى السَّمَاءِ يَا رَبِّ يَا رَبِّ وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ وَغُذِيَ بِالْحَرَامِ فَأَنَّى يُسْتَجَابُ لِذَلِكَ ) حــديث ‪7998‬‬
‫مسند امام احمد‬
‫‪-2‬حديث ‪ 1321‬كتاب زكات بخاري شريف‬
‫‪ -3‬حديث نمبر(‪ )50‬كتاب اإليمان ‪ ،‬بخاري شريف‬

‫ـ‬
‫فرق بين طويانه و مهـر ‪ :‬بعضی از اشخاص بی خبر از شريعت اســالمی ميــان طويانه ومهر‬
‫ـ خود برای خود حالل‬ ‫ـ نگذاشته ‪ ،‬فکر ميکنند که طويانه همان مهر شرعی است ‪ ،‬بناء آنرا با فتوای‬‫فرقی‬
‫ـريعت‬ ‫ـاد است ‪ ،‬مهر درشـ‬ ‫ـ بسيار زيـ‬ ‫ـ ‪ ،‬درحاليکه در دين مقدس اسالم ميان طويانه ومهر فرق‬
‫ميپندارند‬
‫اسالمی حق همان دختر(عروس) ميباشد ‪ ،‬مهر درهنگام نکاح تعيين ميشود ‪ ،‬ودر مهرزن نه پدر ونه هم‬
‫ـ در آن‬‫ـودش ميتواند‬‫ـود ‪ ،‬وخـ‬‫ـ اعضای فاميلش حق تصرف دارند ‪ ،‬مهر برای زن داده ميشـ‬ ‫برادر وساير‬
‫ـ های تعيين شده ‪ ،‬وآنرا پد‬
‫تصرف نمايد ‪ ،‬ولی طويانه يک چيز غير شرعی است که هنگام خواستگاری‬
‫ـ اخذ ميکنند ‪.‬‬
‫ـ دختر به شکل ناجايز وحرام‬
‫ر ويا برادر‬

‫‪61‬‬
‫فصل هفتم ‪:‬‬
‫مقايسه آزادي و حقوق زن‬
‫‪62‬‬
‫از نظر اسالم و جهان غرب‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫مقايسه بين مفهوم آزادي در نزد مسلمانان و غربيان‬ ‫‪-1‬‬


‫مفهوم آزادي زنان در نزد مسلمانان‬ ‫‪-2‬‬

‫مقدمه فصل‬
‫ـ آزادي وحقوق زنان از نظر اسالم و جهان غرب مقتضي ژرف نگري در‬ ‫ـ درمورد‬‫بررسي وپژوهش‬
‫دو اصل مهم است ‪:‬‬
‫ـرا اختالف‬
‫ـ مسلمان وغربيان مورد مطالعه قراردهيم‪،‬زيـ‬ ‫‪-1‬نخست اينكه مفهوم واژه آزادي را درنزد‬
‫ـ است كه عدم توجه به آن سبب دورماندن ازحقايق ميگردد ‪.‬‬ ‫مفهوم واژه گان يك اصل علمي واساسي‬
‫ـ (جل جالله ) كه (لم تقولون ما ال تفعلون)چرا آنچه را ميگوييد بدان جــامهء‬
‫‪ -2‬ثانيا توجه به قول خداوند‬
‫عمل نميپوشانيد ؟ را در نظر داشته تنها به گفته هاي غربيان فريب نخورده بلكه حقيقت حقوق و آزادي‬
‫ـ دهيم ‪ ،‬زيرا غالبا گفته هاي غربيــان‬
‫ـ ارزيابي قرار‬
‫زنان را در مجتمعات غربي به شكل عملي آن مورد‬
‫ـان به‬
‫ـ آنـ‬
‫ـروهي‬‫ـ مخالف آنچه است كه رسانه هاي گـ‬ ‫ـ ‪ ،‬و آنچه را ادعا ميدارند‬ ‫عكس عملكرد شان ميباشد‬
‫نشر ميرساند ‪.‬‬
‫مقايسه بين مفهوم آزادي در نزد مسلمانان و غربيان‬

‫‪63‬‬
‫اصال در مفهوم اصطالحات بين مسلمانان با غربيان وغير مسلمانان درسايرجهان اساسات ديــني ‪،‬‬
‫ـ ميدهيم اين تاثيرات را ميتوان‬‫ـ مطالعه قرار‬
‫ـ نقش اساسي دارد ‪ ،‬اكنون كه واژه آزادي را مورد‬ ‫وفرهنگي‬
‫ـ آنان ميباشد ‪ ،‬آنان‬
‫به شكل اساسي در يافت نمود ‪ .‬زيرا آزادی به نزد هر قومی متاثر به فرهنگ شخصی‬
‫ـ که به آن عادت نموده اند ‪ ،‬آنرا پذيرفته اند ‪ ،‬و زمانی خود را آزاد فکرميکنند که‬‫چيزی را آزادی مينامند‬
‫ـ وفرهنگ های خاص خويش دست داشته باشــند ‪ ،‬بنــاء هرگــاه‬ ‫به همان رواج ها ‪ ،‬عنعنات ‪ ،‬کلتورها‬
‫ـ ميدانيم که دو بخش دو فرهنگ‬ ‫ـ فرهنگ شرق وغرب را مورد مطالعه قرار دهيم بخوبی‬ ‫بصورت دقيق‬
‫کامال مختلف دارند ‪ ،‬بناء مفهوم آزادی نيز بين دو قطب کامال مختلف ميباشد ‪.‬‬
‫ـ تاريخ بشــري داراي دو راه‬ ‫آنچه درينجا قابل ياد آوريست اينست كه فرهنگ شرق وغرب درطول‬
‫ـرهء‬‫كامال متفاوت بوده و هركدام سلوكيات و اخالقيات خاصي داشته كه اباحيث (‪)1‬ــ فعلي غربي نيز ثمـ‬
‫ـ ‪ ،‬ومجسمه هاييكه از‬ ‫ـ آثار فرهنگي قديم‬‫همان انديشه هاي قديم يونانيان وروميان ميباشد ‪ ،‬زيرا با نظردر‬
‫ـويش داراي‬ ‫ـ ها در اصول خـ‬ ‫ـ كه شرقي‬ ‫ـ مشاهده ميشود‬‫ـ باقيمانده بخوبي‬
‫شرقيان بطور داشته هاي تاريخي‬
‫فرهنگ پوشش و ستر مردان و زنان بوده ‪ ،‬و برعكس غربي ها در بسا از داشته هاي خويش بي ستري‬
‫ـهر‬‫ـطور شخصا از شـ‬ ‫ـنده اين سـ‬‫ـ ميدارند ‪ ،‬نويسـ‬‫ـرفي‬‫ـ خويش معـ‬ ‫و بي لباسي را جزء فرهنگ تاريخي‬
‫ـدم كه در‬‫ـويش ديـ‬ ‫ـمان خـ‬ ‫ـ تا هنوز پا برجاست ‪ ،‬بچشـ‬ ‫مصراته ليبيا كه در آن آثار تاريخي روميان قديم‬
‫ـ هاي ورزشي آنان مجسمه هاي عرياني بود كه تمامي اعضاي بدن انسان را بصورت اصلي آن‬ ‫ستديوم‬
‫ـ‬
‫ـديم‬
‫ـان قـ‬‫حتى بدون يك پردهء نازك نشان ميداد ‪ ،‬و بدين نتيجه رسيدم كه اين مجسمه هاي تاريخي روميـ‬
‫ـ‬
‫ـ و بي لباسي براي اجيال عصر حاضر نقل ميشود‬ ‫نمايانگر فرهنگ قديم آنان است كه به اساس بي ستري‬
‫‪.‬‬
‫ـ ‪ ( :‬پرداختن به انسان غربي و شــرقي‬ ‫ـ نويسنده كتاب ( بازخواني قصه خلقت ) مينويسد‬ ‫درين مورد‬
‫نيازمند بحث گسترده تري است اما به نظر مي رسد كه تفاوت اساسي دو نوع انسان بيني در آن است كه‬
‫ـ است ‪ ،‬انديشه اي كه اساسا به‬ ‫ـ جديد غربي مستقيما تأثير پذيرفته از انديشه اصالت بشري يوناني‬ ‫اومانيسم‬
‫ـ بشر ميشمارد به‬ ‫ـ وكامجويي را محور اصلي سعادت و خوشبختي‬ ‫ـ و كاميابي‬
‫لذت تن ‪ ،‬بها ميدهد و زيبايي‬
‫همين دليل ( قدرت – ثروت ولــذت ) سه شــعار اساسي عصر رنســانس و پس از آن انقالب علمي و‬
‫صنعتي و تحوالت بعدي نيز ‪ ،‬انسان غربي را به اين سه خواسته رسانده است ‪ ،‬به ويژه لذت و كامجويي‬
‫در انسان نگري غربي اصل مهم و غير قابل چشم پوشي است ‪ ،‬لــذت تن در آثــار هــنري ( نقاشي و‬
‫مجسمه سازي ‪ )...‬غرب از يونان قديم تا عصر جديد آشكار و برجسته است ‪ ،‬ازاين رو در آن فرهنگ‬
‫ـ فعال دارد ) (‪ )2‬برعكس اين تاريخ‬ ‫زن و برهنگي از قديم تا كنون حضور‬
‫‪------------------------------------------------------‬‬
‫منظوراز اباحيث آزادي بدون قيد وشرط و يا هم مطلق العناني است ‪.‬‬ ‫‪-1‬‬
‫بازخواني قصه خلقت ‪ ،‬ص ‪. 9 :‬‬ ‫‪-2‬‬

‫ـاهده و‬
‫ـان قابل مشـ‬
‫ـ ها درطول تاريخ آنـ‬‫طويل برهنگي و بي ستري غربي ‪ ،‬عفت و پاكدامني شرقي‬
‫ـ‬
‫ـذكور‬‫ـته اند ‪،‬مولف مـ‬‫ـتر تمسك داشـ‬‫ـ بيشـ‬‫ـ ها به معنويت ‪ ،‬اخالق ‪ ،‬وروحانيت‬
‫درك است‪،‬وغالبا شرقي‬
‫ـته‬
‫ـ ‪(:‬اما درمقابل در شرق (التذاذ معنوي) ‪ ( ،‬تعالى نفس ) و (تكامل روح) اهميت داشـ‬
‫ـ مينويسد‬
‫درمورد‬
‫است ‪...‬‬
‫ـ جهان ‪ ،‬طبيعت ‪ ،‬ماده ‪ ،‬ثروت ‪ ،‬قدرت و تن در خدمت روح ‪ ،‬نفس و اخالق و معنويت بوده‬ ‫درشرق‬
‫ـالى روح‬ ‫است به همين دليل لذت تن در شرق يا محكوم بوده است ويا مهار شده و در استخدام لذت و تعـ‬
‫بي دليل نيست كه در شرق همواره پوشش زن وجود داشته و برهنگي زشت و خالف شأن انســاني تلقي‬
‫ـ بود و به غرب رفت و تالش كرد تا فرهنگ اصالت‬ ‫مي شده است ‪ ،‬با اين كه مسيحيت كه يك دين شرقي‬
‫ـ اعتبار بخشيد ‪ ،‬اما با دوران رنسانس و آغــاز‬‫بشري غربي را تغيير دهد و پوشش را در قرون وسطى‬

‫‪64‬‬
‫ـ و غــربي چــيره شد و آيين‬ ‫قرون جديد اين پيوند غرب و شرق گسسته شد و بار ديگر اومانيسم يوناني‬
‫ـ كرد ‪ ...‬تقابل فرهنگ شرق و غرب در مــوزه ( لــور ) فرانسه به‬ ‫شرقي را حذف و دست كم ضعيف‬
‫خوبي آشكار است ) (‪)1‬‬
‫ـ و بعداز طلوع خورشيد اسالم اين‬ ‫ـ را قبل از اسالم معتاد بودند‬‫مردم شرق در اساس عفت و پاكدامني‬
‫ـو‬ ‫اصل هنوز هم مستحكم شد ‪ ،‬ولي بر عكس غربي ها در تاريخ خويش داراي چنينين خاصــيت نبودند‬
‫ـ و ياهم اساسات ال ديني و سيكولر قانون گذاري شده ‪،‬‬ ‫ـ آنان نيز كه به اساس تاريخ قديم‬‫نظام هاي كنوني‬
‫مفهوم آزادي را در بي بند و باري ها خالصه ميكنند ‪.‬‬
‫ـ‪:‬‬‫فرق اساسي بين آزادي در شرق و غرب در نقاط ذيل واضح ميگردد‬
‫ـ با عـزت وکـرامت‬ ‫‪ -1‬آزادي در نزد مسلمان همان آزادی است که انسان را منحيث يک مخلـوق‬
‫ـ اش نيز متعلق به همين کرامت وعزت است که غالبا مقيد به قيود اخالق اسالمي ميباشد‬ ‫پذيرفته ‪ ،‬وآزادی‬
‫‪ ،‬بر عكس در نزد غربي ها اين قيود مفقود است ‪ .‬زيرا آنان مطابق فرهنگ خود آزادی خــويش را در‬
‫ـ اخالقی مسلمانان ميدانند ‪ .‬درحاليکه مسلمانان اين نــوع آزادی را بد اخالقی و‬ ‫خالصی از همين شرايط‬
‫برعکس برده گی ميدانند ‪.‬‬
‫ـ جامعه انساني تعيين و تثبيت شده ‪ ،‬زيرا انسان تا‬ ‫ـ داشت بهبود‬ ‫‪ -2‬آزادي در نزد مسلمانان با درنظر‬
‫وقتی آزاد است که حدود ديگران نرسيده باشد ‪ ،‬اما وقتی اين آزادی وی سبب رنجش ديگران ميگردد اين‬
‫امر آزادی نه بلکه تجاوز پنداشته ميشود ‪ ،‬مثال در جامعه اسالمی زمانی يک مرد بدون لباس به شــهر‬
‫وبازار خارج گردد ‪ ،‬وی نميتواند اين عريان بودن خود را آزادی بپندارد ‪ ،‬زيرا عفت جامعه اسالمی اين‬
‫عمل را جرم ميپندارد ‪ ،‬وياهم نشر فلم های عريان درتلويزيون به اساس اخالق جامعه اسالمی جنــايت‬
‫ـراد‬‫ـ ‪ ،‬ولي در نزد غربي ها آزادي را به افـ‬ ‫است ‪ ،‬زيرا تاثير اين عمل بد جامعه را به گمراهی ميکشاند‬
‫ـ اهميتی ندارد ‪ ،‬زيرا فرد اختيــار‬ ‫ـ اخالقی به جامعه رساند‬ ‫متعلق دانسته و هرگاه اين عمل وی هر ضرر‬
‫دارد هرجنايتی را بنام آزادی فردی انجام دهد ‪.‬‬
‫ـند ‪ ،‬آزاد نه بلكه‬
‫ـ باشـ‬
‫‪ -3‬در دين مقدس اسالم براي انسانهايي كه خارج از فطرت انساني ‪ ،‬واخالقي‬
‫انسانهاي خارج از فطرت ‪ ،‬هوسبازان ‪ ،‬و برده گان شهوت گفته ميشود ‪ ،‬ولي در نزد غربي ها چــنين‬
‫انسانها آزاد پنداشته ميشوند ‪.‬‬
‫ـ فــردي را آزاد‬ ‫ـ فرق ميكنند ‪ ،‬اما غربي ها بي بند وباريهاي‬ ‫‪-4‬مسلمانان بين آزادي و بي بند وباري‬
‫ـ‪.‬‬
‫ميپندارند‬

‫‪-------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬بازخواني قصه خلقت ‪. 10 -9 : ،‬‬

‫ـويش‬ ‫ـ خـ‬ ‫ـرهنگي‬ ‫ـ و فـ‬


‫‪-5‬مسلمانان زنا‪،‬همجنس بازي وشراب نوشي را خارج اخالق انساني‪،‬اسالمي‬
‫ـ خويش تثبيت نموده اند ‪.‬‬
‫ميدانند در حاليكه غربي ها چنين روش ها در چوكات اخالقي و قانوني‬
‫ـ اعضاي بدن انسان‪،‬عرضه انسان را در تلويزيون ها براي استفاده‬ ‫ـ انسان ‪ ،‬فروش‬ ‫‪ -6‬اسالم فروش‬
‫ـرض‬ ‫جويي از بدن آنان يك نوعي از برده گي ميداند در حاليكه غربي ها عرضه نمودن بدن انسان را غـ‬
‫استفاده هاي جنسي در كانال هاي تلويزيوني جزء آزادي ميدانند ‪.‬‬
‫ـان را بد اخالقي‬ ‫‪-7‬اسالم داراي اخالقيات ويژه يي است ‪ ،‬و بسياري از اعمال مخالف فطـرت انسـ‬
‫ـده‬
‫ـمرده شـ‬ ‫ـ بد اخالقي ها جزء اخالق شـ‬ ‫دانسته و آنرا حرام ميداند ‪ ،‬در حاليكه در نزد غربي ها بسياري‬
‫است ‪.‬‬
‫ـ رو به کاهش آمده ‪ ،‬وباديدن‬ ‫ـ انسان آزاد شد ‪ ،‬باآلخره قوهء شهوانی‬
‫‪ -8‬غربيان فکر ميکنند که زمانی‬
‫زياد زنان عالقمندی های شهوانی کم ميشود ‪ ،‬برعکس اين اعتقاد آنان مســلمانان به اين عقيــده اند که‬

‫‪65‬‬
‫عريان بودن زنان ‪ ،‬سبب ازدياد شهوت ها شده ‪ ،‬زيرا خود غريزهء شهوت هميشه درانسان وجود دارد ‪،‬‬
‫ـ به ستر عورت و نداشتن لباس متناسب ‪ ،‬چنانچه ثابت شده است ‪ ،‬نه تنها تعداد جنايات را کم‬‫وبی توجهی‬
‫ـ رانی ميگردد ‪ ،‬زيرا اين شخص با ديدن زنان ودختران زيبــای‬ ‫نساخته ‪ ،‬بلکه منجر به تنوع درشهوت‬
‫ـ ميگردد ‪.‬‬
‫عريان ‪ ،‬فاميل خود را فراموش نموده ‪ ،‬درپی تجديد روابط‬
‫ـ آلمان صورت گرفته ‪ ،‬وزنان مســلمان‬ ‫يکی از قصه های بسيار جالب که ميان خانمها درهامبورگ‬
‫ـ زنان آلمانی‬‫آلمانی با هم درمورد حجاب ولباس عفت صحبت ميکنند ‪ ،‬چنين است که درآنجا زن مسلمانی‬
‫را ميبيند که نامهای اسالمی برای خود اختيار نموده اند ‪ ،‬وبا لباس حجاب کامل توجه يک خانم ايرانی را‬
‫ـ‬
‫که در آلمان زنده گی ميکند بخود جلب ميکند ‪ ،‬بعضی ازنقاط گفتگوی آنان که درينجا ذکر آنرا ضروری‬
‫ـ خاطرهء خويش را‬ ‫ميدانم بگونه مثال خدمت تان چنين تقديم ميگردد ‪ :‬خواهرعزيز ما سوسن صفاوردی‬
‫ـ را ترک کردند وهمگی وارد حياط مســجد‬ ‫چنين مينگارد ‪ :‬با اعالم وقت تنفس چند نفرسالن سخنرانی‬
‫ـ منارهء مسجد ‪ ...‬جمعيت کثير خواهران وبراردان‬ ‫ـ بر روی‬‫شدند هوای بسيار لطيفی بود وتابش خورشيد‬
‫ـ بسيار روحانی را بوجود آورده بود ‪ ،‬با اتفــاق چند تن‬‫مسلمان آلمانی درمرکز اسالمی هامبورگ فضای‬
‫ـ حوض‬ ‫ازخواهران آلمانی که ازشهرهای مختلف به هامبورگ سفر کرده بودند ‪ ،‬روی پله ها ‪ ،‬روبروی‬
‫ـ صحبت شديم ‪،‬‬‫نشسته ومشغول‬
‫مفهوم آزادي زنان در نزد مسلمانان‬
‫آزادي زنان در نزد شرقی ها به خصوص مسلمانان به اساس امكان بخشيدن آنان در معيشت باهمي‬
‫ـطالح آزادی‬ ‫ـلمانان اصـ‬‫ـ ‪ .‬درنزد مسـ‬ ‫ـ قرآني ميباشد‬ ‫اجتماعي باحفظ كرامت و عفت آنان مطابق دساتير‬
‫ـان‬ ‫ـوم آزادی همـ‬‫ـ آراسته است ‪ ،‬ولی مفهـ‬ ‫ـ خداوند متعال با اين زيور‬‫همان واژهء مقدسی است که انسانرا‬
‫ـ‬
‫ـ حفظ ميکند ‪ ،‬که همان عزت وکرامت انسانی را درنظرداشته ‪ ،‬واز بی بند وباری‬ ‫قدسيت خود را زمانی‬
‫ـ‬
‫ها ‪ ،‬وتجاوز به اخالقی انسانی بعيد باشد ‪ .‬اين آزادی برای همه بشکل مساويانه داده شده ‪ ،‬که هرانسانی‬
‫بدون درنظرداشت اختالفات جنسی و نژادی آزادانه زنده گی کند ‪ ،‬واين آزادی هيچ وقت مفهوم تجاوز به‬
‫حقوق ديگران در بر ندارد ‪ ،‬دين مقدس اسالم آزادي زنان را مانند آزادي مردان يكســان دانســته ‪ ،‬و‬
‫ـ‬
‫ـابق‬ ‫ـان مينمايد ‪ .‬ولی اين آزاد ی مطـ‬ ‫ـ اسالمي حقوقي دارند كه داللت به آزادي آنـ‬ ‫هركدام مطابق دساتير‬
‫ـ‪.‬‬
‫ـ که اساس آن عفت وپاکدامنی ميباشد‬ ‫همان عقيده وفرهنگ اسالمی ميباشد‬
‫دين مقدس اسالم آزادي انسان را در سه بخش اساسي منحصر ميداند ‪.‬‬
‫‪ -1‬آزادي در خلقت ‪ :‬هر انسان (بدون تفكيك زن ومــرد) در اصل خلقت آزاد خلق شــده است ‪ .‬اين‬
‫ـاس و قد خلقهم اهلل‬
‫ـتبعدتم النـ‬‫ـ(صلى اهلل عليه وسلم ) به مردم گفت‪(:‬متى اسـ‬ ‫مقوله اسالمي را يكتن از ياران پيامبر‬
‫ـ (جل جالله ) آنان را آزاد خلق نموده است‪ .‬بناء‬ ‫احرارا) چه وقت شما مردم را برده ساختيد درحاليكه خداوند‬
‫ـ‪.‬‬
‫زن آزاد زني است كه او را كسي برده خود نسازد‬
‫‪ -2‬آزادي در بدست داشتن حقوق معنوي زنان‪:‬اين حقوق را دين مقدس اسالم درنقاط ذيل بيان داشته است‬
‫‪.‬‬
‫ـ(صلى اهلل عليه وسلم )‬
‫(‪ )1‬ذكر مقام واالي زنان در قرآن كريم و سنت پيامبر‬
‫ـ‬
‫ـ و دنيوي‬‫(‪ )2‬مساوات در پاداش اخروي‬
‫(‪ )3‬زن در اسالم وسيله نه بلكه هدف است‬
‫ـ كه همه در دين مقــدس اســالم واجب االحــترام‬ ‫(‪ )4‬احترام زن منحيث مادر‪،‬دختر‪،‬خواهر‪,‬همسر‬
‫ميباشند‬
‫ـ به خانمها ‪.‬‬‫ـ بي حرمتي‬‫(‪ )5‬تحريم‬
‫ـ‬
‫(‪)6‬فرض نمودن حجاب شرعي بخاطر مصوونيت‪،‬حفظ عزت وكرامت آنان‪ )7( .‬حق اختيار شوهر‬
‫ـ و طالق‬ ‫(‪ )8‬حق ازدواج بعد از وفات شوهر‬

‫‪66‬‬
‫(‪ )9‬حق تعليم و تربيه‬
‫(‪ )10‬حق كار و عمل ‪.‬‬
‫(‪ )11‬حق رفتن به بيت اهلل شريف‪،‬مدينه منوره‪،‬رفتن به مساجد وغيره‪.‬‬
‫(‪ )12‬حق حصول ثواب در هنگام معافيت از تكاليف شرعي ‪.‬‬
‫‪ -3‬آزادي در حصول حقوق مادي زنان ‪:‬حق مهر‪،‬حق نفقه (خوراك وامثال آن)‪،‬لباس ومســكن بــاالي‬
‫شوهر‪،‬حق کار وشغل يا تجارت وسرمايه گاري ‪.‬‬
‫برعالوه اين آزادي ها دين مقدس اسالم براي اينكه آزادي شكل كامل خويش را داشته باشد و آزادي‬
‫فردي سبب فساد جامعه و يا سبب سلب آزادي ديگران نگردد ‪ ،‬براي آزادي انســان (مــرد باشد يا زن)‬
‫ـ اسالمي را تكميل نموده ‪ ،‬و آنرا‬ ‫ـ داشته است كه مراعات اخالق اسالمي‪،‬آزادي‬ ‫شرايط اخالقي را درنظر‬
‫ـ بخشيده است ‪.‬‬ ‫زيبايي بيشتري‬
‫خالصه اينكه زن در دين مقدس اسالم داراي تمامي آزادي هاييست كه براي يك مرد داده شده است ‪،‬‬
‫ـ ‪ ،‬همچنــان آزادي‬ ‫ـ اخالقي اســالمي ميباشد‬ ‫با در نظر داشت اينكه آزادي مردان نيز در چوكات دساتير‬
‫ـ و ترتيب شده است ‪ ،‬كه اين قواعد اخالقي زمينه بهزيستي زنان‬ ‫زنان در چوكات اخالقيات اسالمي تنظيم‬
‫ـ با حفظ كرامت وعفت آنان و بقيه افراد بشر تأمين ميكند ‪ .‬همچنان به همانسانيكه يك‬ ‫را در جامعه بشري‬
‫ـ اسالمي مستفيد گردد ‪ ،‬زنان نيز مانند‬ ‫مرد ميتواند از حقوق اجتماعي خويش در چوكات قوانين و دساتير‬
‫ـ احكام دين مقدس اسالم مستفيد ميگردند ‪.‬‬ ‫مردان حقوق خويش را در جامعه اسالمي مطابق‬
‫مفهوم آزادي زنان در جوامع غربي‬
‫ـ قوانين دست ساخته خود شان منحصر به افراد ‪ ،‬البته تحت‬ ‫ـ غربي مطابق‬ ‫اصل آزادي در كشورهاي‬
‫ـاه‬
‫ـرد تعلق ميدهند هرگـ‬ ‫ـ ‪ .‬غربيان اصل آزادي را به فـ‬ ‫تأثير دساتير اخالقي وفرهنگي خود شان ميباشد‬
‫ـويش را و لو‬ ‫ـ اراده خـ‬‫ـ بدون كدام مانع قانوني‬‫شخصي (مرد باشد يازن) عالقمند انجام عملي باشد‪،‬ميتواند‬
‫ـ آزادانه زنا‪،‬همجنس بازي ‪ ،‬مشــروب‬ ‫اينكه عمل وي سبب فساد جامعه گردد ‪ ،‬انجام دهد ‪ .‬آنان ميتوانند‬
‫نوشي‪،‬وغيره اشكال زنده گي را که مخالف عقيده وفرهنگ مسلمانان است انجام دهند ‪.‬‬
‫ـ دارد ‪ ،‬بنــاء‬‫ـ و ماده نسبت به معنا ارزشي زيادي‬ ‫ازينكه اساس فلسفه غربيان به اساس ماديت ميباشد‬
‫ـ نهاده اند ‪،‬‬
‫ـ انسان ‪ ،‬قوانين خويش را به اساس همين ماده پرستي‬ ‫غربيان براي ارضاي بخش مادي وجود‬
‫ـ به اساس‬ ‫ـ كه صفاي جامعه را به بار مياورد‬ ‫هميشه معنويت تحت تأثير ماديت بوده ‪ ،‬وغالبا اخالق معنوي‬
‫اين ماده گرايي به سوي بد اخالقي ها كشانيده شده است ‪ ،‬انسان ميتواند براي خواهشات نفساني خــويش‬
‫از اساليب غيراخالقي استفاده نموده ‪ ،‬وقانون غرب اين بد اخالقي ها را قانونبنــدي نمــوده بــراي آن‬
‫ـ بدون کدام شرم وحيا‬ ‫ـ دختران با نصب بيرق هاي هرکشور‬ ‫مشروعيت داده اند ‪ ،‬برنامه هاي جسم فروشي‬
‫ـ نامشروع‬ ‫ـ ها وارتباطات‬ ‫ـ خانواده براي تن پروري‬ ‫ـ از فضاي‬ ‫‪ ،‬استخدام انسان به خدمت حيوانات ‪ ،‬دوري‬
‫ـ‪.‬‬‫جنسي ‪ ،‬همه آثار نا مقدس اين قانون مادي ميباشد‬
‫ـ تاحدي بسيار زياد ‪ ،‬دربخش ماديت نزديكتربسازد و جهان‬ ‫اين قانون مادي اگر توانسته است بشررا‬
‫ـ‬
‫ـ مصنوعي‬ ‫ـ و اقمار‬
‫بزرگ را به يك قريه كوچك مبدل سازد كه تماس بين دوشخص توسط وسايل فضايي‬
‫ـوقت كمي نقل‬ ‫ـري ‪ ،‬بـ‬ ‫بسيارساده بوده ‪ ،‬وحتا انسان ميتواند به بسيار ساده گي ها از يك جا به جاي ديگـ‬
‫ـ بخش معنــويت درين‬ ‫ـ زياد شده است ‪ ،‬ولي درمقابل كمبود‬ ‫مكان نمايد ‪ ،‬وياهم وسايل راحت انسان بسيار‬
‫ـ ميان مردمان كشــور ها‬ ‫ـ وفرهنگي‬ ‫ـ ‪ ،‬سياسي‬ ‫مدنيت مادي ‪ ،‬سبب شده ‪ ،‬تا مشكالت اجتماعي ‪ ،‬اقتصادي‬
‫ـ بروز افزونترشده ‪ ،‬و اختالفــات ميــان‬ ‫ـ بدتر گردد ‪ ،‬قتل ها ‪،‬وكشتار هاي دسته جمعي روز‬ ‫روز بروز‬
‫ـران را‬ ‫ـون ديگـ‬ ‫ـويش خـ‬ ‫ـ ‪ ،‬زيرا زورمندان ماده پرست ‪ ،‬براي منفعت خـ‬ ‫كشور هنوز هم بيشتر ميشود‬
‫ـ ‪ ،‬و تاريخ فلسفه ماديت همه مملو از جويبار هاي خونيست كه همه روزه به دريا هاي خون مبدل‬ ‫مينوشند‬
‫ـاومت درمقابل‬ ‫ـراي مقـ‬ ‫ـ ميباشند ‪ ،‬وضعيفان هم باآلخره بـ‬ ‫ميگردد ‪ ،‬وقرباني آن هميشه انسانهاي ضعيف‬

‫‪67‬‬
‫ـ زنند كه باآلخره بازهم انسـانيت بامـال‬
‫ـ ميشوند تا دست به خونريزي‬
‫ستيزه گران قد علم نموده ‪ ،‬مجبور‬
‫ميگردد ‪.‬‬

‫‪68‬‬
‫آزادي يا بي بند وباري‬
‫ـ كه آزادي يك اصل خدا داد‬ ‫ـ حقيقي در مفهوم آزادي دقيق شويم ‪ ،‬درك مينماييم‬ ‫هرگاه بصورت‬
‫ـ در‬‫ـ مانند زيورات زيبايي‬
‫ـ اخالق اسالمي نموده كه اين قيود‬
‫است كه آنرا خداوند (جل جالله ) مقيد به قيود‬
‫رخسار يك دختر زيبا ميباشد ‪ ،‬ولي برعكس آزادي هاي غـربي غالبـا‪ ،‬آزادي نه بلكه بي بند و بـاري‬
‫ميباشد ‪ ،‬زيرا رها نمودن مردم مطابق خواهشات نفساني آنان ‪ ،‬يكنوع بي بند و باري را به بار مياورد ‪.‬‬
‫كه اين بي بند و باري ها با اصل آزادي انسان كامال متضاد است ‪.‬‬
‫ـ است وبي بند‬‫اين بي بند وباري ها را نميتوان آزادي ناميد بلکه آزادي يک اصل ايمــاني وانســاني‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ نفساني ‪ ،‬استفاده ميشود‬
‫وباري ها خاصه حيوانات است که براي نفس وخواهشات‬
‫آزادي و برده گي‬
‫مسلمانان اصطالح آزادي را در مقابل كلمه برده گي استعمال مينمايند ‪ ،‬به اساس اين تضــاد در بين‬
‫دو اصطالح الزم است بدانيم كه برده گي يعني چي ؟‬
‫ـلي انسا ن كه‬ ‫ـ كه بر خالف خلقت اصـ‬ ‫ـان ميباشد‬‫ـ در حيات انسـ‬ ‫ـ و اضافي‬‫برده گي يك حالت استثنايي‬
‫ـ نموده و غالبا مردمان فقــير و‬ ‫ـ اين اصل ظهور‬ ‫آزاد خلق شده است ‪ ،‬در امپراطوري هاي فارس وروم‬
‫بيچاره تحت ظلم و استبداد حكومت هاي وقت آزادي خويش را از دست داده و مهر برده گي به آنان زده‬
‫ـروش‬ ‫ميشد ‪ ،‬برده گان در آن زمان حقوق و وجايب يك انسان آزاد را نميداشتند و در بازار ها خريد و فـ‬
‫ـ‪.‬‬‫ميشدند و تمامي ارادهء آنان متعلق مالكين آنان ميبود‬
‫درعصر جاهليت در بين عربها قانون برده گي به اشكال مختلف آن جريان داشت كه بطــور مثــال‬
‫ـرد‬‫ـران آن مـ‬ ‫ـان پسـ‬ ‫ـوهران شـ‬ ‫زنان مانند ساير اموال در اختيار مردان قرار داشتند و بعد از وفات شـ‬
‫ميتوانست خانم هاي پدر را كه احيانا تعداد آنان بيشتر از ده و بيست زن ميبود به ارث برند ‪.‬‬
‫برده گي در عصر حاضر شكل قديمي اش را از دست داده ولي در كشورهاي غربي همان سيســتم‬
‫ـ ميپذيرد ‪.‬‬
‫برده گي قبلي به گونه عصري و پيشرفته آن صورت‬
‫بگونه مثال اگر برده گي را به سلب اختيار و اراده ‪ ،‬وياهم فروش جسم انسان ‪ ،‬تفسير نماييم ‪ ،‬ميبينم‬
‫ـانم ها‬
‫ـده ‪ ،‬خـ‬ ‫ـربي شـ‬ ‫ـ جوامع غـ‬‫ـ كه دامنگير‬
‫ـ غربي به سبب بعضي از مشكالت فاميلي‬ ‫كه در كشورهاي‬
‫ـ نمايند ‪ ،‬و اين تاجران اين خانم هاي‬‫مجبور ميشوند خود را تسليم ارادهء تاجران انسان در عصر حاضر‬
‫ـ عفت و جسد زنان عرضه ميدارند ‪ ،‬و آنانرا براي‬ ‫مجبور را در شبكه ها و كانال هاي تلويزيوني فروش‬
‫ـ ميكنند ‪ ،‬اين نوع برده گي عصر حاضر در جوامع غربي شكلي از تمدن و‬ ‫غرايز جنسي خويش استخدام‬
‫ـ ‪ ،‬در حاليكه دردين مقدس اسالم اين اعمال را كامال غير انساني و غير اخالقي دانسته‬ ‫آزادي گفته ميشود‬
‫ـ‪.‬‬‫و استفاده از زنان براي چنين اغراض مطلقا حرام بوده و مخالف آزادي و عفت خانمها ميباشد‬
‫مخالفت آزادي اسالمي با بعضي از عادات منطقوي‬
‫ـ مختلف جهان وجود دارد كه با اساسات اسالمي كامال در‬ ‫ـ در مناطبق‬‫بعضي از عادات منطقوي‬
‫ـ دادن زنان در مخالفت هاي قــومي‬ ‫ـ ) ‪ ،‬وسيله قرار‬
‫تضاد ميباشد ‪ ،‬بطور مثال ‪ :‬اخذ طويانه و ( ولور‬
‫مانند عرضه زنان به شكل ( بد ) براي فاميل مقتول ‪ ،‬و يا هم سلب حقوق زنان بيوه در اختيار شــوهر‬
‫ـالف‬
‫جديد عاداتي است غير اسالمي كه متعلق به رواج و كلتور و عنعنات مردم است و اسالم كامال مخـ‬
‫ـ ‪ ،‬واين اصول را دين مقدس اسالم مخالف آزادي و كرامت زنان ميپندارد ‪.‬‬‫آن ميباشد‬
‫ادعاي غربي ها در حقوق زنان‬
‫ـ ميــبينم كه آنــان هميشه دم از‬
‫هرگاه به سخنان غربيان در وسايل اطالعات جمعي آنان نظر اندازيم‬
‫ـ‬
‫حقوق زن ميزنند و مسلمانان را به باد انتقاد گرفته ميگويند كه مسلمانان حقوق زنان را كامال ادا نميكنند‬
‫ـ حقوق زنان در جوامع غربي و اسالمي به شكل عملي آن بــدون در نظر‬ ‫اكنون الزم است كه موضوع‬

‫‪69‬‬
‫ـ گيرد ‪ .‬و سپس ببينيم كه كدام قــانون‬ ‫ـ مطالعه قرار‬ ‫داشت ادعا هاي غربي ها و پرو پاكند هاي آنان مورد‬
‫سبب خوشبختي و آزادي زنان و كدام يك سبب بد بختي و برده گي زنان شده است ‪.‬‬
‫ـ اوست ‪ ،‬وروي اين‬ ‫‪ -1‬حقوق مادر ‪ :‬مادر در دين مقدس اسالم كسي است كه جنت به زير قدمهاي‬
‫اصل هر مسلمان مكلف است تا براي مادر حتا كلمه ( اف ) را استعمال نكند ‪ ،‬زيرا قرآن عظيم الشــان‬
‫ميفرمايد ( وال تقل لهما أف ) براي والدين تان اف نگوييد ‪ ،‬هرگاه يك مسلمان از استعمال يك كلمه اذيت‬
‫ـ همين اصل است‬ ‫ـ به شكل اولي منع ميباشــند ‪ ،‬و روي‬ ‫كننده منع باشد ‪ ،‬از ساير اعماليكه آنان را برنجاند‬
‫ـالخورده‬ ‫ـواهران سـ‬ ‫ـ كه مردان ‪ ،‬مادران و خـ‬ ‫ـ ‪ ،‬ميبينيم‬
‫ـ به شفاخانه ها و معاينه خانه ها ميروييم‬ ‫كه زماني‬
‫ـ ‪ ،‬وبر عكس در كشور هاي غربي هر گاه مــادر سر ســفيد‬ ‫خود را ‪ ،‬پشت نموده به نزد طبيبان ميبرند‬
‫ـ در آن‬‫ـ ديده شــده كه مــادراني‬ ‫ـ و بسيار‬‫ميشود ‪ ،‬به مراكز بزرگساالن مانند دار االيتام ها انتقال ميشوند‬
‫ـوان بعد از‬‫ـ ها آنانرا به خاك ميسپارند و پسر و دختر جـ‬ ‫ـ ‪ ،‬وفات ميكنند و شاروالي‬ ‫مراكز مريض ميشوند‬
‫ماهها و سالها خبرشده صرف با گذاشتن يك دسته گل بر قبر آنان اكتفا ميكنند ‪.‬‬
‫‪ -2‬حقوق خواهر ‪ :‬خواهر كه در دين مقدس اسالم بخشي از صله رحم انسان را تشكيل ميدهند در‬
‫ـ متعــال ‪ ،‬ودوري از قطع صــله رحم به خانه هــاي‬ ‫جوامع اسالمي مسلمانان بخاطر رضايت خداوند‬
‫ـ ‪ ،‬و در هنگام درد و رنج به خدمت شان‬ ‫خواهران ميروند ‪ ،‬و از آنان در خانه هاي خود استقبال مينمايند‬
‫ـ از خواهران خويش بي خبرند‬ ‫ميشتابند ‪ ،‬ولي بر عكس در جوامع غربي برادران جوان ساليان طويلي‬
‫‪ -3‬حقوق خانم ‪ :‬در دين مقدس اسالم خانم منزلت نهايت عالي دارد ‪ ،‬زيرا نيم ايمان انسان بعد از‬
‫ـ از حضرت عمر ر ضي اهلل عنه پرسيد كه چرا اينقدر خــانم خــود را‬ ‫ازدواج تكميل ميگردد ‪ ،‬شخصي‬
‫ـ ؟ در پاسخ گفت ‪ :‬او نيم ايمان مرا تكميل نموده است ‪.‬‬ ‫عزت و اكرام مينمايد‬
‫حضرت پيامبر (صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد كه (مااكرمهن اال كريم ومااهانهن إال لئيم) زنان را مردمــان‬
‫ـ فرض است ‪ ،‬زيرا هرگاه‬ ‫كريم عزت مينمايند ‪ ,‬مردمان بدجنس آنانرا اهانت ميكنند ‪ .‬نفقه خانم بر شوهر‬
‫ـنزل باشد ‪،‬‬‫ـور مـ‬ ‫ـدان و امـ‬‫ـ تربيه فرزنـ‬ ‫خانمي نخواهد خارج منزل كار كند و بخواهد كه تنها مصروف‬
‫ـ كامل محيا نمايد‬
‫ـ ‪ ،‬بصورت‬ ‫شوهر مجبور است تا نفقه او را كه شامل غذا ‪ ،‬لباس ‪ ،‬مسكن و ادويه ميشود‬
‫‪ .‬برعكس اين همه قوانين در نزد غربي ها خانم يك وسيله است نه هدف ‪ ،‬نفقه خانم باالي شــوهر الزم‬
‫نبوده بلكه خانم مجبور است براي خود نفقه حاصل نمايد ‪ ،‬و هرگاه تربيه اوالد ها ‪ ،‬اجراي وظايف منزل‬
‫ـركت ويا‬ ‫ـدام شـ‬‫ـار در كـ‬ ‫ـ كـ‬ ‫ـ مصروف‬ ‫بااليش سختي نمايد ‪ ،‬مجبور است همه را تحمل نموده تمام روز‬
‫مؤسسه شود و شامگاهان تمامي امور منزل را انجام دهد ‪ ،‬در غير آن فاميل خــويش را از دست خواهد‬
‫داد ‪.‬‬
‫ـ دارند كه هر‬‫‪ - 4‬حقوق دختران ‪ :‬دختران مانند ساير اعضاي فاميل باالي پدران حقوق و واجباتي‬
‫ـ رضايت خداوند (جل جالله) حقوق آنانرا در نظر گيرد ‪ ،‬براي شان نام خوب‬ ‫پدر مسلمان مجبور است بخاطر‬
‫ـ اختيار نمايد ‪ ،‬نفقه اش را تازمان ازدواج‬ ‫اختيار نمايد ‪ ،‬در وقت جواني به رضايت خودش براي شوهر‬
‫ـ؟‬‫به شكل كامل محيا سازد ‪ ،‬آيا اين حقوق در جوامع غربي براي دخترا ن داده ميشود‬
‫ـواهيم‬‫ـ دهيم خـ‬‫ـ مطالعه قرار‬‫ـ دقيق مورد‬ ‫اكنون اگر بخواهيم نتائج قوانين غربي و اسالمي را بصورت‬
‫يافت كه ‪:‬‬
‫ـ اين قانون به كاال هايي‬
‫ـ محو شده ‪ ،‬و زنان مطابق‬ ‫قوانين غربي سبب شده تا اتحاد وهمپارچگي فاميلي‬
‫ـ‪،‬‬‫ـ جسم فروشي‬ ‫ـارتي‬ ‫ـاي تجـ‬ ‫ـ ‪ ،‬چينل هـ‬ ‫ـ كه از آنان براي اعالنات تجارتي ‪ ،‬فلم هاي تجارتي‬ ‫تبديل گردند‬
‫ـ را‬
‫ـاني‬ ‫خالصه اينكه وسيله دست مردان مبدل شده اند ‪ .‬اما نتايج قانون اسالمي در طول تاريخ اسالم زنـ‬
‫ـ زنان قهرمان ببــار آورده است كه‬ ‫مانند بي بي خديجه ‪ ،‬بي فاطمه ‪ ،‬بي بي سمية ‪ ،‬وبي بي اسماء وساير‬
‫اين زنان ‪ ،‬وسيله نه بلكه خود شان تاريخ را منحيث شخصيت هاي عالي مملو ساخته اند ‪ ،‬و كسانيكه راه‬

‫‪70‬‬
‫ـ مانند زرغونه‬
‫آنان را به پيش گرفته اند نيز به مقام هاي عالي نايل شده اند كه زناني درتاريخ افغانســتان‬
‫انا ‪ ،‬نازو انا ‪ ،‬عايشه دراني ‪ ،‬بي بي عينو ‪ ،‬ماللي ‪ ،‬وغيره را ميتوان نام گرفت ‪.‬‬
‫نتايج آزادي های غربی واسالمی‬
‫آزادي اسالمی سبب شده که انسان مومن تا حد واندازه اخالقی آزاد زنده گی کند ‪ ،‬ولی درهنگام‬
‫ـ پنداشته اخالقی اسالمی را مراعات نمايد اين شــيوه‬ ‫ـ خود را آزاد نه بلکه مسوول‬ ‫مسايل عفت وپاکدامنی‬
‫اخالقی درجامعه اسالمی سبب شده است که جامعه ما از بعضی از امراض خطرناک به اســاس بی بند‬
‫ـ ميکند نجات بيابد ‪.‬‬
‫وباری ها اخالقی بروز‬
‫ـ در جامعه های غربی وغير اسالمی به اثر تقنين آزادی به اســاس خواهشــات‬ ‫برعکس اين تصور‬
‫انسانی وبی مهار نمودن آزادی های غير اخالقی ‪ ،‬جامعه به سوی امراض خطرناکی کشانده شده است ‪،‬‬
‫ـرا‬‫ـانی که آنـ‬
‫ـ ها وشامپازی ها بود به اساس همين جنايت انسـ‬ ‫مرض خطرناک ايدز که دراصل درشادی‬
‫آزاد ی قلمداد نموده اند به انسانها انتقال نمود ‪ ،‬زيرا همجنس شدن با شادی ها در نزد غربی ها نــوع از‬
‫ـای جنسی‬ ‫ـاوتی هـ‬‫ـترش ميبابد که بی تفـ‬ ‫ـانی گسـ‬ ‫ـ ‪ .‬همچنان دامنه اين مرض زمـ‬ ‫آزادی پنداشته ميشود‬
‫ـ بروی همه به نام آزادی باز گردد ‪.‬‬ ‫درجامعه منتشر شده و درب فساد‬
‫ـ گيرد ‪ ،‬و براي خواهران‬ ‫ـ قرار‬
‫ـ تطبيق‬ ‫هرگاه واژه آزادي به مفهوم اسالمي آن در جامعه انساني مورد‬
‫ـويت در‬ ‫مسلمان ما همان حقوقي را كه دين مقدس اسالم در تعليم و تربيه ‪ ،‬كار ‪ ،‬پرورش اطفال ‪ ،‬عضـ‬
‫ـ‬
‫ـ داده است به شكل اسالمي آ ن مورد‬ ‫ـ و غيره حقوق مادي و معنوي‬ ‫جامعه انساني ‪ ،‬تساوي حقوق معنوي‬
‫ـ ‪ ،‬و بر‬
‫ـ گيرد ‪ ،‬نتيجه آن بهبود وضع معيشت خانمها با حفظ كــرامت ‪ ،‬وعفت آنــان ميباشد‬ ‫تطبيق قرار‬
‫ـ گرفته و كرامت‬ ‫ـ گردد ‪ ،‬شخصيت زن مورد سوال قرار‬ ‫ـ تطبيق‬
‫عكس آن هرگاه قوانين غربي در كشوري‬
‫ـ ‪ ،‬زيرا بي بندو باري هاي مردان ‪ ،‬و استفاده جويي هــاي بــرده داران عصر‬ ‫انساني وي زير پا ميشود‬
‫ـ به حيات برده گي ميسازد ‪.‬‬ ‫كنوني حيات زنان را به خطر انداخته ‪ ،‬آنانرا مجبور‬

‫فصــل هشتــم ‪:‬‬


‫ـ خواهران مسلمان)‬
‫حجاب (لباس عزت وكرامت‬
‫از ديد گاه دين مقدس اسالم‬
‫‪71‬‬
‫اين نبشته به سؤاالت ذيل پا سخگو ميباشـد ‪:‬‬
‫ـ؟‬‫‪ -1‬آيا حجاب حكم قـرآني ميباشـد‬
‫ـلمانان چگونه‬
‫ـايي مسـ‬‫ـ وعصرحاضر براي عورت گشـ‬ ‫شيطانهاي انس وجن درعصورقديم‬ ‫‪-2‬‬
‫ـ؟‬‫دركارند‬
‫‪ -3‬بي حجابي زنان مسلمان چه منفعتـي براي غربيان دارد ؟‬
‫‪ -4‬آيا حجاب درعزت و آبروي افراد جامعـه نقش دارد ؟‬
‫ـ و حجاب چيست ؟‬ ‫‪ -5‬فرق بين سترعورت‬
‫ـ غربي ؟‬
‫‪ -6‬براي فهم حكم حجاب وعورت به كجا رجوع كنيم به شريعت اسالمي ويا سازمانهاي‬
‫‪ -7‬حجاب چه ارتباطي به آزادي زنان دارد ‪.‬‬
‫ـ؟‬‫ـ ) است و يا هم مادي و حيواني‬ ‫‪ -8‬آيا انسان مخلوق روحاني ( ملكوتي‬
‫‪ -9‬لباس عزت مردان چگونــه ميباشد ‪.‬‬
‫ـ؟‬‫‪ -10‬مشابهت با غير مسلمانان چـگونه ميباشد‬
‫ـ است ويا خير ؟‬ ‫ـ براي مردان حــرام‬ ‫‪ -11‬پوشيدن طال و ابريشـم‬
‫ـ؟‬‫ـ ( جل جالله ) قرار ميگيرند‬‫‪ -12‬كدام اشخاص به سبب كدام لباس مورد لعنت خداوند‬

‫حجاب خواهران مسلمان‬


‫ـ مـا‬‫تاب تـو سرمايـه فانـوس‬ ‫اي ردايت پـردهء نـاموس ما‬
‫قوت ديـن واساس ملـت اسـت‬ ‫طينت پاک تو ما را رحمتست‬
‫ـ‬
‫مادران را اسـوهء كامل بتــول‬ ‫ـ را حاصل بتول‬ ‫مزرع تسليـم‬
‫چشم وهوش از اسوهء زهرا مبند‬ ‫فطرت تـو جزبه ها دارد بلند‬
‫ـ آورد‬
‫ـ پيشين بـه گـلزار‬ ‫مـوسم‬ ‫تا حسيني شاخ تو بـار آورد‬
‫ـاب‬ ‫ـ حجـ‬‫ـورد‬ ‫ـ را که يک خواهر عزيز ما درمـ‬ ‫خواهران مومن وپاک سرشت ! مهمترين موضوعی‬
‫ـ‬
‫ـ ايمان آورد‪ ،‬واين را پذيرفت‬ ‫زنان درنظرداشته باشد اينست که هرگاه خواهرمسلمان به وحدانيت خداوند‬
‫ـ است ‪ ،‬وقوانين الهی به نفع انسانيت است ‪ ،‬ودرهــرحکم‬ ‫ـ متعال ذات مهربان برهمه مخلوقات‬ ‫که خداوند‬
‫الهی حکمتی است انسان باآلخره به ارزش اين حکمت پی ميبرد ‪ ،‬اين خواهر ما با مجرد فهميدن احکام‬
‫ـ هم درمـورد تحقيق ميکند بخـوبی ميداند که اين حکم الهی به نفع‬ ‫ـ به آن عمل ميکند ‪ ،‬وزمانی‬
‫الهی فورا‬
‫ـ را بيان داشته است ‪.‬‬
‫وی بوده برای حفظ عزت وکرامت وی قانونی‬

‫‪72‬‬
‫ـان‬ ‫ـردان و زنـ‬ ‫ـاالي مـ‬ ‫دين مقدس اسالم با در نظرداشت مصلحت جامعه اسالمي ستر عورت را بـ‬
‫يکسان فرض گردانيده است ‪ ،‬هيچ مرد مسلمان حق ندارد كه در مقابل مردم كشف عورت نمايد به همين‬
‫ـ باشد ‪.‬‬ ‫سان هيچ خواهر مسلمان ومتـدين به خود اجازه نميدهد تا در مقابل ديگران عورتش مكشوف‬
‫ـويش را بسر‬ ‫ـده گي خـ‬ ‫ـ كامل زنـ‬ ‫ـ وظيفه تمام مسلمانان است ‪ ،‬تا با حيا وشرف‬ ‫اين عفت و پاكدامني‬
‫ـ ( خالصه تمام آنچه را پيامبران آورده اند اينست ‪( :‬‬ ‫ـ اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‬ ‫برند ‪ ،‬زيرا پيامبر(صلي‬
‫ـ هرچه ميخواهي بكن ‪.‬‬ ‫ـ ماشئت ) هرگاه حيا نداشتي‬ ‫اذا لم تستح فاصنع‬
‫ـ (جل جالله )‬ ‫ـ كه خداوند‬ ‫ـيرا‬
‫اصال شيطان ميخواهد كه انسان را عريان نمايد ‪ ،‬وهمان عزت و آبرويـ‬
‫براي شان داده است از بين ببرد ‪ ،‬شيطان حضرت آدم و بي حوا را وسوسه نمود (فوسوس لهما الشيطان‬
‫ليبدي لهما ما وري عنهما من سوآتهما وقال ما نهاكما ربكما عن هذه الشــجرة إال أن تكونا ملكين أو تكونا‬
‫ـ وَطَفِقَا‬
‫ســوْآتُهُمَا‬ ‫من الخالدين وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَالَمِنْ النَّاصِحِينَ فَدَالهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا َ‬
‫جرَةِ وَأَقُ ـلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّ ـيْطَانَ لَكُمَا‬
‫ـ رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّ َ‬‫يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا‬
‫عدُوٌّ مُبِينٌ قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنْ الْخَاسِرِينَ ) األعــراف ‪ 23 – 20/‬ترجمه ‪:‬‬ ‫َ‬
‫شيطان (حضرت آدم و بي بي حواء) را وسوسه نمود تا عورت آنانرا كشف نمايد ‪ ،‬وبرايشــان گفت كه‬
‫ـراي هميشه درينجا‬ ‫ـته ويا هم بـ‬ ‫پروردكار تان شما را ازين درخت براي اين منع نموده است تا دو فرشـ‬
‫نباشيد ‪ .‬و برايشان قسم نمود كه من براي تان از جمله نصيحت كننده گانم ‪ .‬و چــون از درخت ممنوعه‬
‫ـ درختان جنت آغاز نمودند ‪ ،‬پروردگــار‬ ‫ـ و به پوشاندن خود با برگهاي‬ ‫ـ عورت شان كشف گرديد‬ ‫خوردند‬
‫برايشان گفت كه آيا شما را ازين درخت منع ننموده بودم و برايتان نگفته بودم كه شيطان دشمن آشــكار‬
‫ـوده و رحمتت را‬ ‫ـ مغفرت ننمـ‬ ‫ـ و اگرمارا‬ ‫ـ ما باالي نفسهاي خود ظلم نموديم‬ ‫شما است ‪ ،‬گفتند ‪ :‬پروردگارا‬
‫باالي ما نفرستي از جمله زيان كاران خواهيم بود ‪.‬‬
‫شيطان براي حضرت آدم وبي بي حوا (عليهما السالم) فريب كاري نمود تا آنــان از درخت ممنوعه‬
‫ـ مانند فرشتگان و يا هم درجنت‬ ‫بخورند ‪ ،‬وبراي شان دليل بيان داشت كه هرگاه شما ازين درخت بخوريد‬
‫براي هميشه باقي خواهيد ماند ‪ ،‬شيطان از منافقت كار گرفته و براي آنان قسم خورد كه من دوست شما‬
‫ـ ‪ ،‬و آنان هم با سخنان اين دشمن مكار فريب خورده و از‬ ‫ميباشم و اين سخنان را براي خوبي شما ميگويم‬
‫ـان ريخت و هر دو‬ ‫ـاي جنت از تن آنـ‬ ‫ـ زيبـ‬ ‫درخت ممنوعه جنت خوردند ‪ ،‬و به مجرد خوردن ‪ ،‬لباسهاي‬
‫ـ شدند تا به برگهاي درختان بهشت خود را بپوشانند ‪.‬‬ ‫برهنه شده مجبور‬
‫ـني را‬ ‫ـاي انسي و جـ‬ ‫ـيطان هـ‬ ‫اين حكايت بزرگترين درس براي مسلمانان است ‪ ،‬تا انسان فريب شـ‬
‫ـ متعال ميفرمايد‪(:‬يا أيها الذين آمنوا ادخلوا في السلم كافة و‬ ‫ـ ‪ ،‬خداوند‬ ‫نخورده واحکام اسالم را کامال بپذيرد‬
‫ـيطان‬ ‫ـاي شـ‬ ‫ـ از گامهـ‬ ‫ال تتبعوا خطوات الشيطان) اي مؤمنان شما در اسالم كامال داخل شويد ‪ ،‬و پيروي‬
‫ـ به لباس روبــاه‬ ‫ـ با خواهران ما ميخواهند‬ ‫مكنيد ‪ ،‬شيطان هاي عصر حاضر نيز با فريب كاري و دشمني‬
‫ـ ها و‬ ‫ـوده و توسط راديو‬ ‫ـحبت نمـ‬ ‫ـوق زن صـ‬ ‫ـراه نمايند از حقـ‬ ‫هاي مكار خواهران مسلمان ما را گمـ‬
‫ـ كه‬ ‫ـ ‪ .‬و ميخواهند‬ ‫ـاد دامن ميزنند‬ ‫ـ بي حجابي و عورت گشايي را زيـ‬ ‫تلويزيون هاي خويش همين موضوع‬
‫ـاهم‬ ‫ـون ‪ ،‬ويـ‬ ‫ـات تلويزيـ‬ ‫ـ وسيله يي براي اعالنـ‬ ‫ـ و امريكايي‬ ‫خواهران مسلمان ما نيز مانند زنان اروپايي‬
‫ـ اند كه براي برهء كه در آغوش مادر زنده‬ ‫ـ ‪ ،‬آنان مانند گرگاني‬ ‫ـ اعضاي بدن آنان گردند‬ ‫تجارت و فروش‬
‫ـ كه اين مادرمهربان باالي تو ظلم ميكند و اين شبان حق ندارد كه با چوب دست داشته‬ ‫گي ميكند ميگويند‬
‫ـ نمايد ‪ ،‬تو بايد آزادانه در صحرا حركت نمايي و هرگاه آن برهء ساده لوح به سخنان‬ ‫خويش از تو پاسباني‬
‫چرب وفريبكارانه گرگ فريب خورده از دامن مادر و رعايت شبان دورشود و آن گرگ وحشي اورا به‬
‫ـ ‪ ،‬غربيان نيز زنان را به نام آزادي و مساوات از خانه ها ‪،‬‬ ‫ـ بيابد او را شكار مينمايد‬ ‫تنهايي در صحرايي‬
‫ـ داده ‪،‬‬ ‫و اماكن كار شان به سالن هاي رقص ‪ ،‬و كلپ هاي دانس انتقال نمودند ‪ ،‬و سپس آنانرا وسيله قرار‬
‫ـ ‪ ،‬خــانواده‬ ‫ده ها شركت فروش اعضاي بدن آنانرا بواسطه چينل هاي تلويزيوني به مردم اعالن مينمايند‬

‫‪73‬‬
‫ـ ‪ % 80‬مردان با خــانم هــاي‬ ‫پاك را از بين برده و اكنون‪ /‬در شهر لندن به اساس احصائيه هاي روز‬
‫ـ جنسي دارند ‪.‬‬ ‫خويش خيانت نموده با زنان بيگانه ارتباطات‬
‫ـان‬ ‫ـان بي حيا ايمـ‬ ‫ـرا انسـ‬ ‫ـيطان است ‪ ،‬زيـ‬ ‫ـ بزرگترين وسيله شـ‬ ‫ـ كشف عورت و بي ستري‬ ‫موضوع‬
‫ـرين مظهر اخالقي يك‬ ‫ـكيل ميدهد ‪ ،‬حيا اساسي تـ‬‫نميداشته باشد ‪ ،‬و حيا جزء اساسي ايمان انسان را تشـ‬
‫مسلمان است و هرگاه انسان از اخالق و آداب اسالمي دور شد تمامي اعمالش بيهوده ميشود‪.‬‬
‫ـ ستر عورت فرض بوده و كشف آن نماز را‬ ‫ـ صفر است ‪ ،‬زيرا درنماز‬ ‫مثال ‪ :‬نماز منفي حيا مساوي‬
‫باطل ميكند ‪.‬‬
‫ـ ( يا ايهاالذين آمنوا‬
‫زكات منفي اخالق مساوي به صفر است ‪ ،‬زيرا خداوند (جل جالله ) ميفرمايد‬
‫ـ رساندن باطل‬ ‫ـ تانرا بواسطه منت گذاري و ضرر‬ ‫ال تبطلوا صدقاتكم بالمن و اإلذى ) اي مردمان صدقات‬
‫ـ زكات بد اخالقي نموده قلب فقيران را با الفاظ درشت جريحه دار سازد ‪،‬‬ ‫نكنيد ‪ ،‬كسيكه در هنگام توزيع‬
‫ثواب صدقه اش باطل ميگردد ‪.‬‬
‫روزه منفي اخالق مساوي به صفر است ‪ ،‬زيرا پيامبر (صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ( هرگــاه‬
‫يكي از شما روزه دار باشد ‪ ،‬نبايد سخنان بد و اعمال فاسقانه ( بي حيايي ) را انجام دهد و هرگاه كسي‬
‫برايش دشنام دهد روزه دار برايش بگويد كه من روزه دار هستم و با او مخاصمت ننمايد )‬
‫ـ (فَمَنْ فَ ـرَضَ‬
‫ـال (جل جالله ) ميفرمايد‬ ‫حج منفي اخالق مساوي به صفر است ‪ ،‬زيرا خداوند متعـ‬
‫فِيهِنَّ الْحَجَّ فَال رَفَثَ وَال فُسُوقَ وَالجِدَالَ فِي الْحَجِّ ) البقره ‪ 197 /‬در حج امورات زن و شوهري و جنگ‬
‫و جدال را ترك نماييد ‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬كســانيكه قبل از‬ ‫ـ شيطان در تمام عصــور ميباشد‬ ‫بد اخالقي و بي حيايي يكي از دامهاي خطرناك‬
‫ـواف‬ ‫ـ ‪ ،‬و به كعبه طـ‬ ‫ـاء بودند‬
‫ـالم ) حنفـ‬
‫ـ اهلل عليه وسلم ) مطابق شريعت ابراهيم (عليه السـ‬ ‫پيامبر(صلي‬
‫ـ شايد از پول‬ ‫ـ ميپوشيد‬ ‫ـ ‪ ،‬شيطان به نزد آنان آمده آنان را اغوا نمود كه اين لباسيكه دروقت طواف‬ ‫مينمودند‬
‫حرام ‪ ،‬ويا هم ناپاك باشد ‪ ،‬بهتراست در هنگام طواف لباس هاي تانرا به دور اندازيد ‪ ،‬و به همين ترتيب‬
‫ـپس‬ ‫آنان را از دين حق برگشتانده و همه را مشرك نمود ‪ ،‬و آنان به صورت برهنه طواف مينمودند و سـ‬
‫ـ ‪ .‬و مشرك شدند ‪.‬‬ ‫بت ها را نيز داخل خانه خدا نمودند‬
‫ـ زمان سابق تكرار ميشــود ‪ ،‬و شــيطانان انس و جن با‬ ‫اين دام شيطان در عصر حاضر نيز مطابق‬
‫ـ مسلمانان را مثل خود به بي حيايي بكشانند ‪ ،‬و بدين ترتيب آنانرا غالمان‬ ‫تغيير وسيله و داليل ميخواهند‬
‫ـ خويش به مردم عرضه نمايند ‪ .‬ولي مسلمانان با اخالص‬ ‫وكنيزان خويش ساخته در شركت هاي تجارتي‬
‫ـاد‬‫ـيرت زيـ‬ ‫و متدين هيچگاهي فريب آنانرا نخورده و نميخورند ‪ ،‬زيرا زنان مسلمان داراي شهامت وغـ‬
‫ـاي هر عصر وقايه‬ ‫ـروب هـ‬ ‫ـود را در مقابل مكـ‬‫بوده با معقوليت هر پديدهء جديد را تشخيص نموده خـ‬
‫مينمايند ‪ ،‬زيرا تاريخ اسالم شاهد بهترين زنان با همت بوده و اين افتخار بزرگ است كه نخستين شــهيد‬
‫ـيكه به‬ ‫اسالم را ( بي بي سميه ) زن تشكيل ميدهد ‪ ،‬و بعد از نزول وحي بر آخرين پيامبران نخستين كسـ‬
‫ـ اهلل عنها ) بود ‪.‬‬
‫نبوت آنحضرت (صلي اهلل عليه وسلم ) ايما ن آورد ‪ ،‬يك زن ( بي بي خديجه رضي‬
‫اكنون مطلب اساسي را درين بحث مطرح ميكنيم كه موضوع عورت و حجــاب است ‪ .‬والزم است‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ سؤاالت ذيل را پاسخ گوييم‬ ‫قبل از تحقيق درين موضوع‬
‫ـ؟‬‫سوال ‪ :‬احكام دين مقدس اسالم از كدام مراجع استنباط ميشود‬
‫ـ اهلل عليه وسلم ) گرفته ميشود ‪.‬‬‫ـ و سنت پيامبر(صلي‬ ‫جواب ‪ :‬احكام دين مقدس اسالم از قرآنكريم‬
‫ـ اهلل عليه وسلم ) به كدام اشــخاص‬ ‫ـ و سنت پيامبر(صلي‬ ‫سوال ‪ :‬صالحيت استنباط احكام ازقرآنكريم‬
‫متعلق ميباشد ؟‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ـ احكام مربوط اشخاص متخصص ميباشد‬ ‫ـ صالحيت قانون گذاري واستنباط‬ ‫جواب ‪ :‬در هر موضوع‬
‫ـ برق ‪،‬‬ ‫ـ برق به نزد متخصصين‬ ‫زيرا ما براي حل مشكل طبي به دكتوران و متخصصان طب ‪ ،‬درمشكل‬

‫‪74‬‬
‫ـزد‬ ‫ـاره ها به نـ‬ ‫ـ كمپوتر و انترنت به نزد انجينيران كمپيوتر ‪ ،‬در مسايل انجن وپرواز طيـ‬ ‫در رهنمنايي‬
‫ـ شريعت‬ ‫انجنيران و پيلوتان متخصص رجوع ميكنيم ‪ ،‬به همين سان براي فهم قرآن وسنت به متخصصان‬
‫ـ‪.‬‬‫اسالمي مراجعه ميشود‬
‫سوال ‪ :‬دانشمندان اسالمي درطول چهارده قرن از ظهوراسالم تا امروز در مورد عورت وحجــاب‬
‫ـ استنباط احكام نموده اند ؟ونتيجه تحقيقات علمي آنان چيست ؟‬ ‫زنان از كدام آيات قرآني واحاديث پيامبر‬
‫ـ وجود دارد كه درسوره هاي‬ ‫ـ ستر عورت ‪ ,‬و حجاب شرعي آيات واحاديث زيادي‬ ‫جواب ‪ :‬در مورد‬
‫ـ احكام متعلق به اين موضوع به صراحت بيــان شــده است ‪ ،‬كه درينجا بعضي از‬ ‫احزاب و نوراكثريت‬
‫داليل قرآن وسنت را به طور مثال بيان ميدارم ‪.‬‬
‫ـ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ وَقُــلْ‬ ‫(قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ‬
‫لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَال يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِال مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ‬
‫ِن وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِال لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَــائِهِنَّ أَوْ أَبْنَــاءِ بُعُــولَتِهِنَّ أَوْ‬
‫علَى جُيُوبِه َّ‬
‫َ‬
‫إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أو أو بني أخواتهن أو نسائهن أو ما ملكت أيمانهن أو التابعين غــير أولي اإلربة‬
‫ـ على عورات النساء وال يضربن بأرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن‬ ‫من الرجال أو الطفل الذين لم يظهروا‬
‫ـ إلى اهلل جميعا أيها المؤمنون لعلكم تفلحون ) النور‪31 – 30 -‬‬ ‫وتوبوا‬
‫براي مردان مؤمن بگو كه ( ازنظربه زنان نا محرم ) چشم پوشي نمايند و شرمگاه هاي خويش را‬
‫ـ‬‫محافظت نمايند ‪ ،‬اين روش برايشان بسيار پاكيزه تر است ‪ ،‬خداوند (جل جالله ) به آنچه ميكنند بسياربا‬
‫ـاي‬ ‫ـرمگاه هـ‬ ‫ـ نمايند ‪ ،‬و شـ‬ ‫خبر است ‪ ،‬براي زنان مؤمنه بگو ( از ديدن مردان نا محرم ) چشم پوشي‬
‫ـكار نكنند ‪،‬‬ ‫ـ هاي خويش را ( جزء آنچه بدون اراده ظاهرميشود) آشـ‬ ‫ـ نمايند ‪ ،‬زيبايي‬ ‫خويش را محافظت‬
‫ـ هاي خويش را بجز شوهران ‪ ،‬پدران‬ ‫چادرهاي خويش را به گردن ها و سينه هاي خويش ببندند ‪ ،‬زيبايي‬
‫ـواهران‬ ‫ـران خـ‬ ‫ـ برادران خود و پسران برادر و پسـ‬ ‫خود ‪ ،‬خسران خود ‪ ،‬پسران خود ‪ ،‬پسران شوهرو‬
‫خود و زنان خود و كنيزان خويش و اتباعي كه صاحب شهوت نباشند و مردان و اطفالي كه هنــوز بر‬
‫ـ پاي به زمين نزنند كه زينت هاي خفي شان معلوم گــردد ‪ ،‬و‬ ‫ـ و آنطور‬ ‫ـ زنان اگاه نيستند‬ ‫عورت محارم‬
‫ـ شويد ‪.‬‬ ‫ـ توبه كنيد تا باشد كه رستگار‬ ‫همه به درگاه خداوند‬
‫درين آيت مبارك مطالب ذيل بيان شده است ‪:‬‬
‫ـني‬ ‫ـ درين آيت مبارك گشتاندن نظر از نا محرمان است ‪ ،‬يعـ‬ ‫ـ از چشم پوشي‬ ‫ـ ‪ :‬منظور‬ ‫‪ -1‬چشم پوشي‬
‫ـري‬ ‫ـوي ديگـ‬ ‫ـ با نا محرمان كوشش نمايند كه نظر خود را بسـ‬ ‫زنان و مردان مسلمان در وقت رويارويي‬
‫ـ (جل جالله )‬ ‫ـ از خداوند‬ ‫ـديث قدسي‬ ‫ـ درحـ‬ ‫ـ اهلل عليه وسلم ) درين مورد‬ ‫سوق دهند ‪ .‬حضرت پيامبر(صلي‬
‫ـ ابدلته إيمانا يجد حالوته في قلبه‬ ‫روايت ميكند كه ( النظرة سهم من سهام ابليس مسموم من تركها مخافتي‬
‫ـ هركه آنرا از تــرس من تــرك‬ ‫ـ ابليس ميباشد‬ ‫ـ از تيرهاي‬ ‫) ‪ ( :‬نظر نمودن به نامحرمان تيرزهرناكي‬
‫نمود به عوض آن برايش ايماني نصيب ميكنم كه لذت آن ايمانرا در قلب خويش درك ميكند )‬
‫ـ از مبتال شدن به گناهان‬ ‫‪ -2‬حفظ شرمگاه ‪ :‬منظور از محافظت شرمگاه ( ستر عورت ) و محافظت‬
‫زنا و غيره ميباشد ‪.‬‬
‫ـ عورت و چشم پوشي بهترين وسيله براي پاك زيستن و پاك بودن انسان در‬ ‫‪ -3‬پاكي زياد ‪ :‬محافظت‬
‫ـ لنفسه ) هركه نفس‬ ‫ـتزكى‬ ‫ـزكى فإنما يـ‬ ‫ـ ( و من تـ‬ ‫جامعه انساني ميباشد ‪ .‬خداوند (جل جالله ) ميفرمايد‬
‫ـرروز بچشم سر‬ ‫ـ ) اين حقيقت را هـ‬ ‫ـودش ميباشد‬ ‫ـراي منفعت خـ‬ ‫خويش را پاك نگهداشت ‪ ،‬اين پاكي بـ‬
‫مشاهده ميكنيم كه خواهران با حجاب و با حياي ما هميشه داراي زنده گي پاك ‪ ،‬نظيف ‪ ،‬دور از مشكالت‬
‫ـادي و بي‬ ‫ـكل و بي اعتمـ‬ ‫ـزاران مشـ‬ ‫ميباشند ‪ ،‬ولي خانمهاي غربي و كسانيكه تقليد از آنان ميكنند به هـ‬
‫ـ بوده و مصيبت آخرت و عذاب سخت و آتش‬ ‫ـ ‪ ،‬اين مصيبت دنيايي‬ ‫ـ هاي خانواده گي مبتال ميباشند‬ ‫اعتباري‬
‫ـويش را دارند و نه هم‬ ‫جهنم براي مردان چشم چران ‪ ،‬بي حيا و بي شرم كه نه پرواي اعضاي فاميل خـ‬

‫‪75‬‬
‫پرواي ناموس ديگران را و براي آنعده خانمهاييكه احكام دين مقدس اسالم را مراعات نميكند ‪ ،‬نصيب‬
‫ميگردد ‪.‬‬
‫ـ متعال (جل جالله ) هركسي را مطابق‬ ‫‪ -4‬با خبري خداوند (جل جالله ) از آنچه ميكنند ‪ :‬خداوند‬
‫ـ به تمام آنچه انسان در آشــكار و يا خفيه ميكند ‪ ،‬محيط است ‪ ،‬و اين‬ ‫عملش پاداش ميدهد ‪ ،‬و علم خداوند‬
‫سرزنش بسيارسخت براي كساني است كه نيت خويش را پاك ننموده به سوي نــاموس ديگــران به بي‬
‫حيايي نظر ميكنند ‪.‬‬
‫‪ -5‬زينت ‪ :‬زينت در شريعت اسالمي به دوبخش تقسيم ميگردد يكي زينت و زيبايي خــدا داد ‪ ،‬و‬
‫ـ ‪.‬‬‫ـ ‪ ،‬و غيره ميباشد‬‫ـ مكتسب كه عبارت ازآرايش ‪ ،‬لباس ‪ ،‬زيورات‬ ‫ديگرش هم زينت وزيبايي‬
‫ـ هاييست كه‬ ‫ـايي‬‫ـ از زينت وزيبـ‬ ‫ـور‬‫ـ ) آنچه بدون اختيار آشكار گردد ‪ :‬منظـ‬ ‫‪ ( -6‬إال ما ظهرمنها‬
‫ـ آنرا بپوشاند ‪ ،‬مثال لباس ‪ ،‬انكشتر‪ ،‬و غيره ‪.‬‬ ‫بدون اختيار آشكار شود و ياهم نتواند‬
‫‪ ( -7‬بخمرهن ) منظور از خمار چادرميباشد ‪ ،‬و آن بارچه تكه است كه بواســطه آن خــواهران‬
‫ـ خود را ميپوشانند ‪.‬‬ ‫مسلمان سرهاي‬
‫ـ ‪ .‬يعني خواهران مسلمان‬ ‫‪ -8‬جيوب ‪ :‬جيوب كه جمع جيب ميباشد ‪ ،‬به معناي گردن و سينه ميباشد‬
‫ـ‪.‬‬
‫سرها ‪ ،‬گردن ها و سينه هاي خويش را بواسطه چادر هاي خويش بپوشانند‬
‫‪ -9‬استثناء بعضي از اقارب ‪ :‬اشخاصي اند كه درين آيت شريف ذكر شــده اند و از جمله محــارم‬
‫ميباشند كه مقدار عورت در مقابل آنان با نا محرمان فرق ميكند كه بعدا شرح خواهد شد ‪ ،‬البته درين آيت‬
‫شريف از كاكا و ماما چيزي گفته نشده است ‪ ,‬ولي در احاديث پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) گفته شده كه‬
‫ـ ميباشند ‪.‬‬
‫كا كا و ماما نيز از جمله محارم‬
‫ـ سخن‬ ‫ـ با تـو ميگويد‬ ‫تاروپودش‬ ‫بشنو از چادر كه در توصيف زن‬
‫تا شرافـت را به عصمت بافته‬ ‫تـاروپودم ازشـرافت تـافتـه‬
‫دختران درند ‪ ،‬چادر چون صدف‬ ‫ـ‬
‫در كالس حفـظ تقـوا و شـرف‬
‫زانكه زيب وزينت زن چادر ست‬ ‫بهترين سـرمايهء زن چادر ست‬
‫دختـران راست تـاج افتــخار‬ ‫ـ‬
‫ـ اقــتدار‬ ‫حفـظ چادر در سـراي‬
‫ـ ست‬ ‫شـيوهء ازواج پاک احمــد‬ ‫حفظ چادر حفظ دين ومذهب است‬
‫ـ‬
‫حفظ گـل از هجـوم خـارهاست‬ ‫حفظ چادر چـاره ساز كارهاست‬
‫اندازه عورت زن و مرد‬
‫درآغاز خوانديم كه ستر عورت باالي زن و مرد مسلمان فرض ميباشد ‪ ،‬وهر دومكلفند تا عــورت‬
‫ـ ‪ ،‬ولي در اندازه عــورت بين مــردان و‬ ‫خويش را بپوشانند ‪ ،‬ودرصورت مخالفت مرتكب گناه ميشوند‬
‫ـده است ‪،‬‬ ‫ـدام ‪ ،‬در نظر گرفته شـ‬ ‫ـ هركـ‬ ‫ـ ‪ ،‬زيبايي‬
‫ـ شرايط فاميلي‬ ‫ـ است كه طبعا آن اندازه مطابق‬ ‫زنان فرق‬
‫ـوده ‪ ،‬و مر دان مجبورند كه در‬ ‫ـورت بـ‬ ‫ـ عـ‬ ‫ـ در جامعه ميشود‬ ‫قسمتي از جسم مردان كه سبب فتنه و فساد‬
‫حفظ آن قوانين شريعت اسالمي را مراعات نمايند ‪ ،‬و خواهران مسلمان ما نيز مكلف اند كه اندازه تعيين‬
‫ـ اندازه عورت خالصه آراي علماي اسالم را خدمت تان‬ ‫شده عورت را مراعات نمايند كه اينك در مورد‬
‫ـاكي و‬‫ـ و پـ‬‫ـ (جل جالله ) اجر اخروي‬ ‫ـ تا به معرفت حقايق وعمل به بخاطر رضايت خداوند‬ ‫تقديم ميدارم‬
‫سعادت دنيوي نصيب خود مان و خانواده هاي ما گردد ( إن شاء اهلل تعالى ) ‪.‬‬
‫ـيز‬
‫ـان نـ‬ ‫ـ آنـ‬
‫ـاي‬ ‫ـوده كه رانهـ‬ ‫‪ - 1‬عورت مرد با مرد ‪ :‬عورت مردان از زير ناف تا زير زانو بـ‬
‫ـ ‪ .‬مردان مكلف اند ‪ ،‬اين قسمت جسم خويش را بپوشانند ‪ ،‬و در صورت ترك آن‬ ‫درعورت شامل ميباشد‬
‫ـ ‪ ،‬بعضي از جوانان و مردان در حمام هاي عمومي‬ ‫گناهکارشده و عذاب الهي در انتظارشان خواهدبود‬
‫ـود را‬ ‫ـاي خـ‬ ‫ـ در قسمت عورت خود بي تفاوت ميباشند كه بايد را نهـ‬ ‫و حوض ها و ميدان هاي سپورتي‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ زيرا رانها در جمله عورت مردان ميباشد‬ ‫بپوشاند‬

‫‪76‬‬
‫‪ -2‬عورت زن با زن ‪ :‬عورت يك خواهرمسلمان با خواهر مسلمان ديگر به اندازه عورت مــردان‬
‫ـ ناف تا زير زانو ) ‪.‬‬‫ميباشد ( اززير‬
‫ـوده و بعضي‬ ‫ـابق بـ‬
‫‪ -3‬عورت مرد با زنان بيگانه ‪ :‬عورت مردان با زنان بيگانه نيز به اندازه سـ‬
‫ـ كه تمام اعضاي بدن مرد عورت بوده نبايد آنرا در مقابل زنان بيگانه كشف نمايند ‪.‬‬ ‫علماء ميگويند‬
‫‪ -4‬عورت خواهران مسلمان با مردان ‪:‬عورت خواهران مسلمان ما با مردان سه حكم دارد ‪:‬‬
‫ـرادرزاده‬ ‫ـرادر ‪ ،‬پسر ‪ ،‬بـ‬‫ـدر ‪ ،‬بـ‬‫ـان مثل ‪ :‬پـ‬ ‫ـ ايشـ‬‫الف ‪ :‬عورت خواهران مسلمان ما با محارم‬
‫ـ‪.‬‬‫خواهرزاده ‪ ،‬كاكا ‪ ،‬ماما ‪ ،‬پدركالن ) که از زيرا ناف تا زير زانو ميباشد‬
‫ـ‪.‬‬
‫ـ هيچ نوع عورت نميباشد‬ ‫ب ‪ :‬عورت خواهران مسلمان با شوهران شان ‪ :‬دربين خانم و شوهر‬
‫ج ‪ :‬عورت خواهران مسلمان با مردان بيگانه ‪ :‬در مورد عورت خواهران مســلمان ما با مــردان‬
‫بيگانه علماي اسالم دو نظر دارند ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬نظر علماي احناف و مالكي ‪ :‬آنان تمام اعضاي بدن زنان مسلمان را به استثناي رو و دو كف‬
‫دست عورت ميدانند ‪ .‬كه براي اين نظر سه دليل دارند ‪:‬‬
‫ـدين‬‫ـال (جل جالله ) گفته است ( واليبـ‬ ‫ـريم است ‪ ،‬آنا ن ميگويند كه خداوند متعـ‬ ‫دليل اول ‪ :‬قرآنكـ‬
‫ـ ‪ :‬آيـت قرآن آنچه را كه كشفش ضرورت حتمي باشد استثناء قــرار‬ ‫زينتهن إال ما ظهر منها ) ميگويند‬
‫داده است ‪ ،‬و رو و كفهاي دست از ضروريات اند ‪ ،‬و بعضي از صحابه وتابعين نيز بدين نظرند ‪ ،‬مثال‬
‫ـ‬
‫‪ :‬سعيد بن جبير ‪ ،‬عطا و ضحاك ميگويند ‪ :‬منظور از ( إال ما ظهر منها ) رو و دو كف دست ميباشد‬
‫‪)1( .‬‬
‫ـ بي بي‬ ‫دليل دوم ‪ :‬حــديثي را كه بي بي عايشه (رضي اهلل عنها ) روايت نمــوده است كه ( روزي‬
‫ـود ‪،‬‬‫ـيده بـ‬ ‫ـازك پوشـ‬ ‫ـ نـ‬
‫ـ (صلي اهلل عليه وسلم ) آمد و لباسهاي‬ ‫ـ به نزد پيامبر‬‫اسماء دختر ابي بكرصديق‬
‫ـوغ برسد‬ ‫ـانمي به سن بلـ‬ ‫ـ اهلل عليه وسلم ) از او اعراض نموده گفت ‪ :‬اي اسماء ! هرگاه خـ‬ ‫پيامبر(صلي‬
‫جايز نيست كه كسي بغير اين دو قسمت بدنش را ببيند ‪ ،‬البته به رو و كفهاي دستش اشاره نمود ‪.‬‬
‫ـ و حج روي خود را كشف مينمايد و هرگاه‬ ‫دليل سوم ‪ :‬دليل عقلي ميباشد ‪ ،‬ميگويند كه خانمها درنماز‬
‫ـاز‬‫ـ ‪ ،‬زيرا ستر عورت واجب است ـ و نمـ‬ ‫رخسار عورت ميبود ‪ ،‬كشف آن در نماز و حج جايز نميبود‬
‫ـ‪.‬‬‫انسان دروقتيكه عورتش معلوم گردد درست نميشود‬
‫ـتثناء‬
‫ـ و حنبلي ‪ :‬آنان بدين نظرند كه تمامي اعضاي بدن زن بدون اسـ‬ ‫ب ‪ :‬نظر علماي شافعي‬
‫ـ ‪ ،‬داليل شان قرار ذيل است ‪:‬‬ ‫عورت ميباشد‬
‫ـ ( و اليبدين زينتهن ) زينت هاي خويش را آشكار نكنند ‪ ،‬اين آيت شــريف‬ ‫دليل اول ‪ :‬آيت قرآنكريم‬
‫ـرش‬ ‫ـداداد و ديگـ‬ ‫ـ ‪ :‬يكي زينت خـ‬ ‫ـ داده است ‪ ،‬و زينت دو نوع ميباشد‬ ‫آشكار نمودن زينت را حرام قرار‬
‫ـ زنــان هم از رخسارشــان معلــوم‬ ‫مكتسب ‪ ،‬روي از جمله زينت خدا داد است ‪ ،‬اصل جما ل وزيبايي‬
‫ـ داده است ‪)2( .‬‬‫ميگردد و آيت شريف آشكار نمودن زينت را به شكل كامل آن منع قرار‬
‫ـرت جريررضي اهلل عنه‬ ‫ـده است ‪ ،‬مثال حضـ‬ ‫ـ نظر آمـ‬ ‫ـورد‬‫ـ درمـ‬ ‫ـ احاديث زيادي‬ ‫دليل دوم ‪ :‬ميگويند‬
‫ـرت را‬ ‫ـرايم گفت ‪ :‬نظـ‬ ‫ـ بـ‬‫ـ نظر ناگهاني پرسيدم‬ ‫ميگويد كه از رسول اهلل (صلي اهلل عليه وسلم ) در مورد‬
‫تغيير بده ( يعني به زنان بيگانه نظر مكن ) بروايت مسلم و امام احمد ‪ ،‬پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) به‬
‫ـ ( اي علي نظر اولي را دو باره تكرار مكن زيرا نظر اولي برايت‬ ‫حضرت علي (کرم اهلل وجهه ) ميگويد‬
‫ـ ‪ .‬اين احاديث و ساير احاديث روايت شــده‬ ‫ـ )بروايت احمد وابي داوود‬ ‫ـ محاسبه ميگردد‬ ‫عفو و نظر دومي‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ خانمها عورت ميباشد‬ ‫ـ بناء رخسار‬ ‫نظرنمودن به زنان بيگانه را حرام ميپندارد‬
‫ـ بخاطر خوف فتنه ميباشد ‪ ،‬و فتنه رو نســبت به‬ ‫دليل سوم ‪ :‬آنان ميگويند كه ديدن به زنان نامحرم‬
‫ساق پا و موها زياده تراست ‪ ، ،‬و هرگاه حرمت ديدن به موهاي زنان و ساقهايش به اتفاق علماء حرام‬
‫ـ بطريقه اولى بايد باشد ‪ .‬زيرا اصل جمال در رخسار نهفته است ‪.‬‬ ‫ميباشد ‪ ،‬حرمت رخسارش‬

‫‪77‬‬
‫ـ اول ‪:‬‬‫ـ ‪ ،‬شرط نمــوده اند ‪ :‬شــرط‬
‫ياداشت‪:‬در قسمت رخسارعلماييكه نظر دارند كه عورت نميباشد‬
‫روي بدون آرايش و فيشن باشد ‪.‬‬
‫شرط دوم ‪ :‬خوف فساد وفتنه نباشد ‪ ،‬و هرگاه خانمي آنقدر زيبا باشد كه آشكارنمودن رخسارش سبب‬
‫ـ باشد كه با ديدن رخسار خانمها سخن به فساد و‬‫فتنه ديگران گردد ‪ ،‬ويا هم اخالق اجتماعي آنقدرضعيف‬
‫ـ ‪ .‬شرط سوم ‪ :‬منظور از سخن آن علماء كه عورت فــرض‬ ‫فتنه بکشد ‪ ،‬كشف نمودن رو جايز نميباشد‬
‫ـ خــود را كشف‬ ‫نيست ‪ ،‬اين نيست كه كشف رخسار واجب است ‪ ،‬و خواهران مسلمان بايد حتما رخسار‬
‫ـار و درس نميتواند‬‫ـرورت كـ‬ ‫نمايند بلكه نظر آنان بخاطر ضرورت است كه هرگاه خانمي در وقت ضـ‬
‫ـويش‬ ‫ـار خـ‬
‫ـ حاالت نبايد رخسـ‬‫ـ كشف رخسار نمايد ‪ ،‬و لي درساير‬ ‫رخسار خويش را ستر نمايد ‪ ،‬ميتواند‬
‫ـ ضــرورت‬ ‫راكشف نمايد ‪ ،‬و در وقت كشف رخسار خانمها براي مردان امر شده كه هرگاه آنان بخاطر‬
‫ـ مردان نبايد به طرف آنان نظر نمايند بلكه درين حالت مسؤوليت مردان است‬ ‫رخسار خويش را نپوشانند‬
‫ـ من أبصارهم )‬‫ـ نمايند ( قل للمؤمنين يغضوا‬‫كه چشم پوشي‬

‫‪--------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬روايع البيان فی تفسير آيات احكام ‪ .‬محمد علي الصابوني ‪152 /2 ،‬‬
‫‪ -2‬مصدر سابق ‪155 /2‬‬
‫فرق بين سترعورت و حجاب‬
‫علماي اسالم بين عورت و حجاب فرق نموده اند ‪ ،‬در صفحات قبلي اندازه عورت زنان و مردان را‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ـ گرديده بود فهميديم‬ ‫دانستيم و همچنان نظريات علماي اسالم را در مقدار آن كه از قرآن وسنت استنباط‬
‫ـ داشته باشيم ‪.‬‬ ‫ـ حجاب اسالمي سخناني‬ ‫ـ در مورد‬‫ولي اكنون ميخواهم‬
‫ـ ‪ ( :‬يا أيها النبي قل‬ ‫بايد گفت كه حجاب اسالمي حكم خاص دارد ‪ .‬قرآن عظيم الشان ميفرمايد‬
‫ألزواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جالبيبهن ‪ ،‬ذلك ادنى أن يعرفن فال يؤذين و كــان اهلل‬
‫غفورا رحيما ) سوره االحزاب ‪/‬آيت نمبر‪ 59‬ترجمه ‪ :‬اي پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) به خانمها‪ ،‬دختران خــود ‪ ،‬و‬
‫ـوند‬ ‫ـناخته شـ‬ ‫ـراي اينكه آنها شـ‬ ‫ـار بـ‬‫ـند كه اين كـ‬ ‫ـادر فروپوشـ‬ ‫زنان مسلمان بگو كه خويشتن را به چـ‬
‫ـ (جل جالله ) آمرزنده و مهربان است ‪.‬‬ ‫ـ تا از تعرض و جسارت آزار نكشند و خداوند‬ ‫نزديکتراست‬
‫ـ (صـــلي اهلل عليه وســـلم ) امر‬
‫ابن كثيردرتفسيراين آيت مبارك ميفرمايد‪ :‬خداوند متعال (جل جالله) براي پيامبرش‬
‫ـ كه از( جلبــاب )‬ ‫ميكند كه زنان مؤمنه وبويژه خانمها و دخترانش را كه ازهمه شــريف ترند امرنمايد‬
‫ـ استفاده نمايند ‪ ،‬تا از زنان دوران جاهليت و كنيزان متميز باشند ‪،‬و(جلباب) پوشــاكي‬ ‫چادرهاي بزرگي‬
‫ـ‪.‬‬
‫است كه باالي چادرها استعمال ميگردد‬
‫ـدن را‬ ‫ـامي بـ‬ ‫ـاب لباسي است كه تمـ‬ ‫ـد‪,‬جلبـ‬ ‫(يدنين عليهن من جالبيبهن) جالبيب جمع جلباب ميباشـ‬
‫ـتر از چادرميباشد ‪ .‬و بعضي ها ميگويند كه‬ ‫ـاب لباسي بزرگـ‬ ‫ـ ‪،‬قاموس لسان عرب ميگويد‪:‬جلبـ‬ ‫ميپوشاند‬
‫ـ ‪ .‬حضرت ابن سيرين ميگويد من ازعبيده پرسيدم‬ ‫جلباب لباسي است كه تمامي اعضاي بدن را ميپوشاند‬
‫كه (يدنين عليهن من جالبيبهن) به چه مفهوم است ؟ اورخساروسرش را با تكهء پوشانده وتنها چشم چپش‬
‫را نا پوشيده گذاشت ‪.‬‬
‫ـ كــأن على‬ ‫عن أم سلمة قالت لما نزلت هذه اآلية "يدنين عليهن من جالبيبهن "خرج نســاء األنصــار‬
‫رؤوسهن الغربان من السكينة وعليهن أكسية سود يلبسنها ) حضرت أم سلمه (رضي اهلل عنها ) ميگويــد‪،‬زمانيكه‬

‫‪78‬‬
‫اين آيت شريف (يدنين عليهن من جالبيبهن) نازل شد‪،‬زنان انصارچنان ازخانه هاي خود خارج ميشــدند‬
‫ـ سياهي را باالي‬ ‫ـ آنان با وقارحركت ميكردندوچادرهاي‬ ‫مثل اينكه بر سرهايشان زاغ ها نشسته باشند‪،‬زيرا‬
‫ـ‪.‬‬‫لباسهاي شان پوشيده بودند‬
‫ـادر‪،‬‬‫ـ چـ‬ ‫اصال دانشمندان حجاب لباسي را ميدانند که باالي لباس اصلي استعمال ميگردد‪،‬وياهم درسر‬
‫ـ ميباشد که تمامي اعضاي بدن را ميپوشاند‪.‬صاحب تفســيرنمونه درتفســيراين آيت‬ ‫يک چادر بزرگتري‬
‫ـ شناخته شدن چيست؟دو نظردرميان مفســران وجــود دارد كه‬ ‫شريف چنين ميفرمايد‪:‬دراينكه منظوراز‬
‫منافاتى با هم ندارند‪.‬‬
‫نخست اينكه در آن زمان معمول بوده است كه كنيزان بدون پوشيدن سر و گردن از منزل بيرون مى‬
‫آمدند‪ ،‬و از آنجا كه از نظر اخالقى وضع خوبى نداشتند گاهى بعضى از جوانان هرزه مــزاحم آنها مى‬
‫ـ داده شد كه حجاب اسالمى را كامال رعايت كنند تا از كنيزان‬ ‫شدند‪ ،‬در اينجا به زنان آزاد مسلمان دستور‬
‫ـ و بهانه اى براى مزاحمت به دست هرزگان ندهند‪.‬‬ ‫شناخته شوند‬
‫ـ اين‬‫ـور‬‫ـوند‪ ،‬بلكه منظـ‬ ‫بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست كه اوباش حق داشتند مزاحم كنيزان شـ‬
‫است كه بهانه را از دست افراد فاسد بگيرند‪.‬‬
‫ـ مثل‬‫ـند‬
‫ـاروبى اعتنا نباشـ‬ ‫ـهل انگـ‬ ‫ديگر اينكه هدف اين است كه زنان مسلمان در پوشيدن حجاب سـ‬
‫ـ‬
‫بعضى از زنان بى بند و بار كه درعين داشتن حجاب آنچنان بى پروا و الابالى هستند كه غالبا قسمتهائى‬
‫ـ آنان نمايان است و همين معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مى كند‪.‬‬ ‫از بدنهاى‬
‫ـ از (جلبات) چيست مفسران و ارباب لغت چند معنى براى آن ذكر كرده اند‪:‬‬ ‫در اينكه منظور‬
‫ـ‬
‫ـ وسروگردن وسينه ها را مى پوشاند‪.‬‬ ‫‪ - 1‬ملحفه(چادر)وپارچه بزرگى كه ازروسرى بلندتراست‬
‫‪ - 2‬مقنعه و خمار (روسرى )‪.‬‬
‫‪ - 3‬پيراهن گشاد‪.‬‬
‫ـ ولى قدر مشترك همه آنها اين است كه بدن را به وسيله آن بپوشــاند‬ ‫گرچه اين معانى با هم متفاوتند‬
‫(ضمنا بايد توجه داشت (جلباب ) به كسر و فتح جيم هر دو قرائت مى شود)‪.‬‬
‫ـ است‬ ‫ـ پوششى است كه از روسرى بزرگتر و از چادر كوچكتر‬ ‫ـ به نظر مى رسد كه منظور‬ ‫اما بيشتر‬
‫چنانكه نويسنده (لسان العرب ) روى آن تكيه كرده است ‪.‬‬
‫ـ تا‬
‫ـازند‬
‫ـويش نزديك سـ‬ ‫ـدن خـ‬ ‫ومنظوراز(يدنين ) (نزديك كنند) اين است كه زنان (جلباب ) را به بـ‬
‫ـ كه گاه و بيگاه كناررود و بدن آشكار‬ ‫ـ به طورى‬ ‫درست آنها را محفوظ دارد‪ ،‬نه اينكه آن را آزاد بگذارند‬
‫گردد‪ ،‬و به تعبير ساده خودمان لباس خود را جمع و جور كنند‪.‬‬
‫ـان‬‫به هر حال از اين آيه استفاده مى شود كه حكم (حجاب و پوشش ) براى آزاد زنان قبل از اين زمـ‬
‫ـوق تاكيد مى كند كه در‬ ‫ـراقب آن نبودند آيه فـ‬ ‫ـاده انديشى درست مـ‬ ‫نازل شده بود‪ ،‬ولى بعضى روى سـ‬
‫ـ باشند‪.‬‬
‫رعايت آن دقيق‬
‫ـاخت ‪ ،‬در‬ ‫ـان مى سـ‬ ‫و از آنجا كه نزول اين حكم ‪ ،‬جمعى از زنان با ايمان را نسبت به گذشته پريشـ‬
‫پايان آيه مى افزايد‪( :‬خداوند همواره غفور و رحيم است ) (و كان اهلل غفورا رحيما)‪.‬‬
‫ـ شده چون بر اثر جهل و نادانى بوده است خداوند شــما را‬ ‫هر گاه از شما تاكنون در اين امر كوتاهى‬
‫خواهد بخشيد‪ ،‬توبه كنيد و به سوى او باز گرديد‪ ،‬و وظيفه عفت و پوشش را به خوبى انجام دهيد‪.‬‬
‫ـ‬
‫ـ كه در آيه پيش به زنان با ايمان داده شد به بعد ديگر اين مساله يعــنى فعاليتهــاى‬ ‫به دنبال دستورى‬
‫ـ است و نيز كسانى‬ ‫موذيانه اراذل و اوباش پرداخته مى گويد‪( :‬اگر منافقان و كسانى كه در قلبشان بيمارى‬
‫ـ ما تو را بر ضد آنان مى شورانيم ‪ ،‬و‬ ‫ـ در مدينه پخش مى كنند دست از كارشان بر ندارند‬ ‫كه اخبار دروغ‬
‫بر آنها مسلط خواهيم ساخت ‪ .‬تفسير نمونه‬

‫‪79‬‬
‫ـ ‪ ،‬زنــان‬ ‫(ذلك أدنى أن يعرفن فال يؤذين ) اين عمل براي شناخت آنان نزديك تراست تا اذيت نشوند‬
‫ـ كه زنان آزاد و پاك هستند انجام دهند ‪ ( ،‬تفسير ابن كثــير )‬ ‫مسلمان اينكار را براي اينكه شناخته شوند‬
‫در آنوقت بعضي از كنيز ها و يا زنان بد كار با كشف اعضاي بدن شان خارج ميشدند و بعضي ازمردان‬
‫ـ خانمهاي مسلمان امر شد تا‬ ‫فاسق و فاجر آنانرا در بين راه ها اذيت مينمودند ‪ ،‬براي فاميل پيامبر وساير‬
‫ـ ‪ ،‬تا بين آنان و زنان كافر ‪ ،‬بدکاره و كنيز ها فرق شود ‪ ،‬و كسي آنان را اذيت ننمايد ‪.‬‬‫حجاب بپوشند‬
‫تفسير قرطبي روايت ميكند كه تعدادي از خانمها ي بني تميم به نزد بي بي عايشه (رضي اهلل عنها )‬
‫آمدند و برتن شان لباسهاي نازك بود ‪ ،‬بي بي عايشه برايشان گفت كه اگر شما زنان مؤمنه هســتنيد اين‬
‫لباس زنان مؤمنه نيست ‪ ،‬و اگر غير مسلمان هستيد ‪ ،‬براي تان مشكلي نيست ‪.‬‬
‫ـ(صلي اهلل عليه وسلم)روايت است كه (نساء كاسيات عاريات مائالت مميالت رءوســهن‬ ‫ـ از پيامبر‬
‫درين مورد‬
‫کأسنمة البخت ال يدخلن الجنة وال يجدن ريحها) زناني اند كه لباس پوشيده اند ولي (آنقدر نازك و يا چسپ‬
‫است) كه مثل برهنه ميباشند ‪ ،‬خود شان (با اين اعمال) هم به نامحرمان ميل دارند و هم به مردها خــود‬
‫را مايل ميسازند ‪ ،‬سرهايشان ( را چنان شكل داده اند ) كه مانند كوهان هاي شتر است ‪ .‬آنان نه درجنت‬
‫ـ ‪ ،‬و نه هم بويي از جنت به مشام شان خواهد رسيد ‪.‬‬ ‫داخل ميشوند‬
‫ـ بگيرند كه آيا احكــام دين را‬ ‫ـ كه خود شان تصميم‬ ‫ـ را براي مسلمانان مخلص ميگذاريم‬ ‫اكنون انصاف‬
‫از تفاسير قرآن و علماي شريعت اسالمي بگيريم و يا هم در موضوع حجاب و ستر و عورت به سازمان‬
‫ملل متحد ‪ ،‬وياهم سازمانهاي حقوق بشر و حقوق حيوان مراجعه نماييم ؟‬
‫ازجـوانـان سلب آسايش مكن‬ ‫درخيابان چهـره آرايـش مـكن‬
‫ـ افسون مريز‬ ‫درمسير چـشمها‬ ‫ـ بيرون مريز‬‫زلف خود از روسري‬
‫جلوهء گيسو مده دردسـت باد‬ ‫يـاد كـن از آتـش روز مـعاد‬
‫فاش تـر گويم عروسك نـيستي‬ ‫ـ‬
‫خـواهرم ديگر تـوكودك نـيستي‬
‫پوشش چسپان و رنگارنگ چيست‬ ‫خواهر من اين لباس تنگ چيست‬
‫ـ لجبـازي مكـن‬ ‫با اصول شـرع‬ ‫ـ مكن‬‫ـ طنـازي‬ ‫خواهرم اين قـدر‬
‫ـ بـبين‬
‫يك نظـر ازواج پيامـبر‬ ‫خواهـرم اي عاشق ديــن مبين‬

‫ارتباط حجاب به جنسيت است نه به انسانيت‬


‫در مسأله حجاب اسالمي شخصيت انساني و جنسي زن را بايد دقيقا مورد مطالعه قرار داد‪،‬هرگاه به‬
‫ـ درك ميكنيم كه شخصيت انساني آنان در دين‬ ‫ـ بخوبي‬ ‫ـ درشخصيت خواهران مسلمان ما بنگيريم‬ ‫نظر دقيق‬
‫ـانها را‬ ‫ـام انسـ‬ ‫ـ متعال( جل جالله ) تمـ‬ ‫مقدس اسالم كامل و مساوي با مردان در نظر گرفته شده است ‪ ،‬خداوند‬
‫ـاخته است ‪ ( :‬يَاأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا‬ ‫ازيك مرد وزن خلق نموده و برتريت مرد و زن را به تقواي آنان راجع سـ‬
‫ـ وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَــاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِــير)‬
‫خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا‬
‫الحجرات‪ 13 /‬اي مردم ‪ :‬ما شما را ازيك مرد ( آدم عليه السالم ) و يك زن (بي بي حواء عليها السالم) خلق نموده ايم‬
‫ـزد اهلل (جل جالله ) با‬ ‫ـ ‪ ،‬بهترين شما به نـ‬ ‫ـ يكديگر تقسيم نموديم‬ ‫ـ وقبايل براي شناساي‬ ‫‪ ،‬سپس شما را به قومها‬
‫تقوا ترين شما ميباشد ‪ .‬درين آيت معيار برتريت انسان در تقواتثبيت و تعيين شده است ‪ ،‬هرگاه خانمي‬
‫ـ بهتر ميباشد ‪.‬‬ ‫مؤمن و با تقوا باشد ‪ ،‬از هزاران مرد بي ايمان و گنهكار‬
‫ـرد‬ ‫ـثى) من عمل هيچ مـ‬ ‫ـيع عمل عامل من ذكر وانـ‬ ‫خداوند متعال (جل جالله ) ميفرمايد ‪ ( :‬إني ال اضـ‬
‫وزني را ضايع نميكنم ‪ .‬يعني هرگاه مردي و يا خانمي عمل نيكي را انجام دهند ‪ ،‬اعمال هركدام بدون‬
‫ـاز‬ ‫ـ او از نمـ‬ ‫ـاداش‬ ‫كدام نقصان حفظ شده و مقابل آن پاداش داده ميشوند ‪ ،‬هرگاه زني نمازخواند اجروپـ‬
‫ـ‬
‫ـردان است ‪ ،‬خداوند‬ ‫ـاداش مـ‬ ‫ـ ‪ ،‬وهرگاه خانمي به حج رود پاداش حج او كامال مثل پـ‬ ‫مردان كمترنيست‬
‫عمِلَ سَيِّئَةً فال يُجْزَى إِال مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ‬ ‫متعال (جل جالله ) ميفرمايد‪(:‬مَنْ َ‬

‫‪80‬‬
‫فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَاب) غافر ٍ‪ 40/‬هركه عمل بدي نمايد برايش جزاي همگــون داده‬
‫ـده‬
‫ـان داخل جنت شـ‬ ‫ـند_ ايشـ‬‫ـؤمن باشـ‬ ‫ميشود وهركه از مردان وزنان عمل نيكي نمايند _درحاليكه مـ‬
‫ـ‪.‬‬‫وبرايشان نعمات الهي بدون حساب داده ميشود‬
‫ـ وواجبات انساني زنان همه با معيارهاي عالي انساني‬ ‫ـ عالي اجتماعي وحقوق‬ ‫كرامت انساني‪،‬موقف‬
‫اسالمي قانون گذاري شده است كه قرآن عظيم الشان شاهد برتريت هاي ايماني خانم فرعــون وبي بي‬
‫مريم ميباشد ‪.‬‬
‫ـ آن به جنســيت‬ ‫اما موضوع حجاب خواهران مسلمان به اساس شخصيت انساني آنان نه بلكه ارتباط‬
‫ـ ناياب مصؤونيت خويش را حفظ نمــوده‬ ‫ـ تا مانند گهرهاي‬
‫ـ خلقت اوتقاضا مينمايد‬ ‫ايشان است‪،‬زيرا زيبايي‬
‫بازيچه هركس وناكس نگردد ‪ .‬بناء حكم حجاب به انسانيت نـه بلكه به جنسيت ارتباط دارد (‪)1‬‬
‫دعوتگران بي حجابي‬
‫ـ مانند سايرصادرات غربي‬
‫ـ لباسهاي مستور‬‫اصل اين دعوت بي حجابي ‪ ،‬برهنگي ‪ ،‬خالصي از قيود‬
‫ـ اينست كه فرهنگ‬
‫ـ قابل يــاد آوريست‬
‫ـ اسالمي انتقال نموده است ‪ ،‬اما آنچه درينجا‬
‫است كه به كشورهاي‬
‫ـ داراي دو راه كامال متفاوت بوده و هركدام سلوكيات و‬‫ـ تاريخ بشري‬ ‫شرق و غرب درطول‬
‫‪---------------------------------------------------‬‬
‫بازخواني قصه خلقت ‪ ،‬حسن يوسفي اشكوري ‪ ،‬تهران ‪ :‬تقاطع بهار وسميه ص ‪. 301 :‬‬ ‫‪-1‬‬

‫اخالقيات خاصي داشته كه اباحيث (‪ )1‬فعلي غربي نيز ثمرهء همان انديشه هاي قــديم يونانيــان‬
‫ـاي‬‫ـته هـ‬ ‫ـور داشـ‬ ‫ـ قديم ‪ ،‬ومجسمه هاييكه از شرقيان بطـ‬‫ـ ‪ ،‬زيرا با نظردر آثار فرهنگي‬ ‫وروميان ميباشد‬
‫ـتر‬‫ـويش داراي فرهنگ پوشش و سـ‬ ‫تاريخي باقيمانده بخوبي مشاهده ميشود كه شرقي ها در اصول خـ‬
‫مردان و زنان بوده ‪ ،‬و برعكس غربي ها در بسا از داشته هاي خويش بي ستري و بي لباسي را جــزء‬
‫ـ شخصا از شهر مصراته ليبيا كه در آن آثار‬ ‫ـ ‪ ،‬نويسنده اين سطور‬
‫ـ ميدارند‬
‫فرهنگ تاريخي خويش معرفي‬
‫ـ آنان مجسمه‬ ‫ـ تا هنوز پا برجاست ‪ ،‬بچشمان خويش ديدم كه در ستديوم هاي ورزشي‬ ‫تاريخي روميان قديم‬
‫ـ اصلي آن حتى بدون يك پردهء نازك نشــان‬ ‫هاي عرياني بود كه تمامي اعضاي بدن انسان را بصورت‬
‫ـ نمايانگر فرهنگ قديم آنان است كه‬ ‫ميداد ‪ ،‬و بدين نتيجه رسيدم كه اين مجسمه هاي تاريخي روميان قديم‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ و بي لباسي براي اجيال عصر حاضر نقل ميشود‬ ‫به اساس بي ستري‬
‫ـ ‪ ( :‬پرداختن به انسان غربي و شــرقي‬ ‫ـ نويسنده كتاب ( بازخواني قصه خلقت ) مينويسد‬ ‫درين مورد‬
‫نيازمند بحث گسترده تري است اما به نظر مي رسد كه تفاوت اساسي دو نوع انسان بيني در آن است كه‬
‫ـ است ‪ ،‬انديشه اي كه اساسا به‬ ‫ـ جديد غربي مستقيما تأثير پذيرفته از انديشه اصالت بشري يوناني‬ ‫او مانيسم‬
‫ـ به‬
‫ـمارد‬‫ـ بشر ميشـ‬ ‫لذت تن بها ميدهد و زيبايي و كاميابي وكامجويي را محور اصلي سعادت و خوشبختي‬
‫همين دليل ( قدرت – ثروت ولــذت ) سه شــعار اساسي عصر رنســانس و پس از آن انقالب علمي و‬
‫صنعتي و تحوالت بعدي نيز ‪ ،‬انسان غربي را به اين سه خواسته رسانده است ‪ ،‬به ويژه لذت و كامجويي‬
‫در انسان نگري غربي اصل مهم و غير قابل چشم پوشي است ‪ ،‬لــذت تن در آثــار هــنري ( نقاشي و‬
‫مجسمه سازي ‪ )...‬غرب از يونان قديم تا عصر جديد آشكار و برجسته است ‪ ،‬ازاين رو در آن فرهنگ‬
‫ـ فعال دارد ) (‪)2‬‬
‫زن و برهنگي از قديم تا كنون حضور‬
‫ـ ها درطول تاريخ آنان‬ ‫برعكس اين تاريخ طويل برهنگي و بي ستري غربي ‪ ،‬عفت و پاكدامني شرقي‬
‫ـ بيشتر تمسك داشته اند ‪،‬‬ ‫قابل مشاهده و درك است ‪ ،‬و غالبا شرقي ها به معنويت ‪ ،‬اخالق ‪ ،‬و روحانيت‬
‫ـ ‪ ( :‬اما در مقابل در شرق ‪ (،‬التذاذ معنوي) ‪ ( ،‬تعالى نفس ) و ( تكامل‬ ‫ـ درمورد مينويسد‬ ‫مولف مذكور‬
‫روح ) اهميت داشته است ‪ ...‬درشرق جهان ‪ ،‬طبيعت ‪ ،‬ماده ‪ ،‬ثروت ‪ ،‬قدرت و تن در خــدمت روح ‪،‬‬
‫نفس و اخالق و معنويت بوده است به همين دليل لذت تن در شرق يا محكوم بوده است ويا مهار شــده و‬

‫‪81‬‬
‫ـرهنگي‬‫ـته و بـ‬‫ـ داشـ‬‫ـ لذت و تعالى روح بي دليل نيست كه در شرق همواره پوشش زن وجود‬ ‫در استخدام‬
‫زشت و خالف شأن انساني تلقي مي شده است ‪ ،‬با اين كه مسيحيت كه يك دين شرقي بــود و به غــرب‬
‫ـار‬
‫ـ اعتبـ‬
‫ـطى‬ ‫ـ غربي را تغيير دهد و پوشش را در قرون وسـ‬ ‫رفت و تالش كرد تا فرهنگ اصالت بشري‬
‫ـار ديگر‬
‫ـته شد و بـ‬
‫ـرق گسسـ‬ ‫ـرب و شـ‬ ‫ـ غـ‬
‫ـ و آغاز قرون جديد اين پيوند‬ ‫بخشيد ‪ ،‬اما با دوران رنسانس‬
‫ـ كرد ‪ ...‬تقابل فرهنگ شرق‬ ‫ـ و غربي چيره شد و آيين شرقي را حذف و دست كم ضعيف‬ ‫ـ يوناني‬
‫اومانيسم‬
‫و غرب در موزه ( لور ) فرانسه به خوبي آشكار است ) (‪)3‬‬
‫ـوس‬‫ـ وسياست ملمـ‬ ‫ـاد‬
‫ـ غربي نه تنها دربخش اقتصـ‬ ‫ـ كه جهاني سازي‬ ‫با درنظرداشت نقاط فوق ميبينيم‬
‫ـان‬
‫ـ همـ‬‫ـ و عقيدتي شرقيان نيز ميباشد ‪ ,‬آنان ميخواهند‬ ‫ـ دخول دراصالت هاي فرهنگي‬ ‫است بلکه عالقمند‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ اسالمي نيز بگسترانند‬
‫فرهنگ برهنگي و عورت گشايي خويش را درشرق‬
‫ـ غربي ها عوامل منع و مقاومت زياد دربين مسلمانانيكه هويت‬ ‫ولي درمقابل اين جنگ فرهنگي‬
‫ـ ‪ ،‬خواهران مسلمان ما پوشش و ستر را‬ ‫افغاني و اسالمي خويش را ازدست نداده اند موجود ميباشد‬

‫‪-------------------------------------------------------------‬‬
‫منظوراز اباحيث آزادي بدون قيد وشرط و يا هم مطلق العناني است ‪.‬‬ ‫‪-1‬‬
‫بازخواني قصه خلقت ‪ ،‬ص ‪. 9 :‬‬ ‫‪-2‬‬
‫بازخواني قصه خلقت ‪. 10 -9 : ،‬‬ ‫‪-3‬‬

‫ـانه‬
‫جزء هويت انساني ‪ ،‬اسالمي و افغاني خويش ميدانند و هيچ گاه خود را تسليم تقاضا هاي مغرضـ‬
‫ـالمي‬ ‫ـورهاي اسـ‬ ‫ـورمان وسايركشـ‬ ‫بيگانه گان نميسازند ‪ ،‬نه تنها حفظ اين كرامت دربين مسلمانان كشـ‬
‫ـ سك ميباشــند‬ ‫ـ كه هندوهاي‬ ‫آرزوي هرانسان با هويت وفرهنگ اسالمي است بلكه غيرمسلمانان كشورما‬
‫ـ داشته و‬‫نيز عفت خانواده شانرا جزء مهم اخالقيات يك افغان ميدانند ‪ ،‬زيرا ديانت آنان نيز اساس شرقي‬
‫ـرك‬ ‫ـ بوم است ‪ ،‬هيچگاهي به گفته هاي بيگانگان تسليم نميشوند زيرا تـ‬‫فرهنگ شان نيز زاده همين مرزو‬
‫هويت و فرهنگ ‪ ،‬ترك شخصيت واصالت است ‪ ،‬وهركه اصالت خــويش را ازدست داد ذوب فرهنگ‬
‫ـ‪.‬‬‫هاي ديگران شده وجود وعدمش مساوي ميباشد‬
‫در تلويزيون امارات متحده عربي يكتن از خواهران مسلمان را ديدم كه با حجاب اسالمي مســتور‬
‫ـ داشت و يكي از استادان بزرگ خليج‬ ‫ـ معلوم ميشد ‪ ،‬او كه در مسلك خويش دكتورا‬ ‫بود و تنها دوچشمانش‬
‫ـ حجاب گفت ‪:‬‬ ‫ـ در مورد‬‫عربي ميباشد‬
‫ـ حجاب و حقوق زنان مسلمان بحث و پژوهش مينمايم ‪ ،‬يك نقطه‬ ‫( من چندين سال است كه در مورد‬
‫ـ‪،‬‬‫اساسي را كه خود كشف نمودم اين بود كه من هيچ موجود زيبا و پر قيمت جهان را بي حجاب نيــافتم‬
‫ـود بعد‬‫ـابش دور شـ‬ ‫تمام ميوه جات حجاب دارند ‪ ،‬سيب با حجاب زيبايي پوشيده شده ‪ ،‬و هرگاه اين حجـ‬
‫ـ امن با‬‫ـ را مردم درجاي‬‫ـ ‪ ،‬اشياي قيمتي‬‫ازچند لحظه شکلش تغيير خورده و با فاصله اندک فاسد ميگردد‬
‫حجاب حفظ مينمايند ‪ ،‬من كه در صنف تدريس مينمودم ديدم كه قلم ماركر داراي پوش كه بمثابه حجاب‬
‫ـ ميبينم كه خاصــيت خــود را از دست داده فاسد‬ ‫است ميباشد ‪ ،‬و هرگاه چند دقيقه حجابش را دورنماييم‬
‫ـاب‬ ‫ـان از حجـ‬ ‫ـ با ارزش حجاب دارند ‪ ،‬و دوري آنـ‬ ‫ميگردد ‪ ،‬واز كار ميافتد ‪ ،‬ازينکه تمامي موجودات‬
‫ـ كه ما زنان و خــواهران عزيز و گرانقــدر ما در جامعه‬ ‫ـ ‪ ،‬درك نمودم‬
‫شان سبب هالكت شان ميگردد‬
‫ـ خود‬ ‫خويش با عزت و كرامت هستيم و همين حجاب كرامت مايان را حفظ مينمايد در غير آن سبب فساد‬
‫و جامعه خواهيم شد ‪) .‬‬
‫ـ ميگويد ‪:‬هرگاه مدنيت در بي لباسي و عريان گردي باشد حيوانات بايد نسبت به همه‬ ‫دانشمند ديگري‬
‫متمدن و پيشرفته باشند ‪ ،‬زيرا آنان هيچ لباسي ندارند ‪ .‬بايد دانست كه مدنيت مادي انسان را از انسانيت‬
‫ـازد ‪ ،‬و‬‫ـ ‪ ،‬محبت انسان را به حيوانات زياد نموده ‪ ،‬خانوادهء انساني را واژگون ميسـ‬‫به حيوانيت ميكشاند‬

‫‪82‬‬
‫ازينكه معنويت در حيات شان نقشي ندارد ‪ ،‬اخالق ديني را بد ميبينند ‪ ،‬بسياري آنان از زندگي يكنواخت‬
‫مادي خسته شده به جنگل ها رو آورده با حيوانات زنده گي ميكنند ‪ ،‬زيرا ماديت و ماده پرستي دريچهء‬
‫ـادي‬‫ـدنيت مـ‬‫ـار زشت مـ‬ ‫ـ ‪ ،‬دعوت به عريان گردي و بي حيايي يكي از آثـ‬ ‫را براي حيوانيت باز مينمايد‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫ـفا ‪،‬‬
‫ـات صـ‬ ‫ـده گي را در حيـ‬ ‫ولي آنانيکه از مدنيت مادي و معنوي هر دو برخوردار باشند لذت زنـ‬
‫صميميت ‪ ،‬اخالق ‪ ،‬پاکي و ناموس شناسي ميدانند ‪.‬‬
‫ـ كه با مالقات با اقارب‬
‫ـ ميگويد ‪ :‬اصال زنان با حجاب آزاد هستند ‪ ،‬زيرا آنان ميتوانند‬‫دانشمند ديگري‬
‫ـاب ازين‬‫ـان بي حجـ‬ ‫ـ بگيرند ‪ ،‬ولي زنـ‬ ‫ـميم‬
‫نزديك (محارم) وبيگانگان در تعيين اندازه لباس خويش تصـ‬
‫ـ وي‬‫ـ ‪ ،‬زيرا هركسي ميتواند (خواه بيگانه باشد يا از اقرباء) بدون اراده وتصميم‬ ‫ـ نيستند‬
‫آزادي برخوردار‬
‫اعضاي بدن او را مشاهده نمايد ‪ .‬زيرا خودش حجاب و پوشش خود را دور نموده خود را وسيله ملذات‬
‫ـوعي از غالمي عصر حاضر‬ ‫ـردي نـ‬ ‫ـان گـ‬ ‫نا محرمان ساخته است‪ .‬بناء حجاب سمبول آزادي و عريـ‬
‫ميباشد ‪.‬‬

‫خلقت دو بعدي انسان‬


‫ـرا‬‫ـ ‪ ،‬زيـ‬ ‫علت اساسي حجاب و پوشش زنان در خلقت دو بعدي انسان بهتر مشاهده و واضح ميگردد‬
‫ـ الهي نظر اندازيم ميابيم که تمام مخلوقات الهــي به سه نوع اساسي تقسيم شده اند‬ ‫هر گاه به مخلوقات‬
‫‪:‬‬
‫قسم اول ‪ :‬مخلوقات روحاني (فرشتگان) فرشتگان مخلوقاتي اند كه خداوند متعال (جل جالله ) آنانرا با‬
‫ـ محوله خويش را بدون كــدام كمي‬ ‫يك بعد روحانيت بدون نفس و شهوت خلق نموده است ‪ .‬آنان وظايف‬
‫ـ ‪ ،‬مرتگب هيچ عصيان نميگردند ‪.‬‬ ‫وكاستي انجام ميدهند ‪ ،‬وازينكه نفس و شهوت ندارند‬
‫ـ اند كه هدف از خلقت آنان خدمت براي‬ ‫قسم دوم ‪ :‬مخلوقات حيواني ( حيوانات ) حيوانات مخلوقاتي‬
‫ـ ميباشد‬‫ـ شان فاقد بخش روحانيت اند و تنها يك بعد حيواني در وجود آنان موجود‬ ‫نوع انسان بوده ‪ ،‬وخود‬
‫ـ معاف نموده است ‪.‬‬‫كه فقدان بخش معنويت آنان را از مسؤوليت اخروي‬
‫قسم سوم ‪ :‬انسانها خداوند متعال (جل جالله ) انسانها را از دو بعد (ملكوتي وحيواني) خلق نموده است‪،‬‬
‫ـ وي او‬ ‫ـواني‬ ‫ـ بخش حيـ‬ ‫ـ عالي ميباشد‪،‬وموجوديت‬‫ـ داراي ارزش هاي ملكوتي‬ ‫انسان با داشتن بخش روحاني‬
‫ـ‪.‬‬‫را وابسته به نفس و خواهشات حيواني ميدارد‬
‫ـار‬‫ـ وي بوده ‪ ،‬و برايش اختيـ‬ ‫به اساس اين شخصيت دو بعدي انسان ‪ ،‬مسؤوليت هاي زيادي بردوش‬
‫ـ به‬
‫كامل در تصرفات روزانه داده شده است ‪ ،‬اين انسـان با اسـتفاده از عقل و فراست خـويش ميتواند‬
‫ـان‬‫ـ خويش را تقويه نموده خود را به مقام فرشته گـ‬ ‫اعمال نيك و پسنديده ممارست ورزيده ‪ ،‬بخش معنوي‬
‫ـ زيرا فرشته گــان به اســاس‬ ‫رساند ‪ ،‬و گاهي هم اين انسان مقام عاليتر از فرشته گان را نصيب ميشود‬
‫ـ قــوه‬ ‫نداشتن بخش حيواني مجبورند تا تمام اوامرالهي را بدون كدام كمي وكاستي انجام دهند ‪ ،‬زيرا فاقد‬
‫ـ هستند كه مانع تصرفات نيك آنان گردد ‪ ،‬هرگاه انسان با وجود فشارهاي نفســاني و‬ ‫نفساني و حيواني‬
‫حيواني نفس اماره بالسوء خويش بازهم جلو آنرا گرفته خود را از لجنزار گناه ها به ارزشهاي اخالقي و‬
‫ـ ‪ ،‬نفس او مطمئنه بوده و مقامش فوق مقام فرشته گان خواهد بود ‪.‬‬‫ملكوتي برساند‬
‫ـ خويش را تقويه نموده ‪ ،‬و خواهشــات‬ ‫ـ هرگاه انسان بخش مادي و حيواني وجود‬ ‫برعكس اين تصور‬
‫ـ خويش را لگد مال نموده‪ ،‬ومانند حيوانات بــراي رفع‬ ‫نفساني را اساس همه خوشبختي ها بداند‪،‬معنويت‬
‫ـ به بعد‬‫تشنگي هاي نفساني و شهواني درتالش باشد‪،‬مقام ارزشمند خــويش را از دست داده با نــزديكي‬

‫‪83‬‬
‫ـ خدمت بشريت اند‪،‬وفكـري جـزء‬ ‫ـ ‪،‬زيرا حيوانات كه مصروف‬ ‫حيواني خود را ذليلترازحيوانات ميسازد‬
‫ـ رهانيــده اســت‪،‬واين انســان‬ ‫خورد و نوش ندارند‪،‬مالمت نيستند‪،‬فقدان بعد معنويت آنانرا ازمسؤوليت‬
‫ـ آورد ‪،‬مطابق قاعــده‬ ‫ـ بعد معنويت هرگاه بازهم به ماديت وحيوانيت روي‬ ‫دانشمند با وجود فيصدي قوي‬
‫ـ خواهند بود ‪.‬‬
‫عدل نه تنها مساوي به حيوانات شمرده نخواهد شد بلكه پست ترو ذليلتر ازحيوانات‬
‫ـات دهد ؟‬ ‫ـوء نجـ‬ ‫ـ ازشرنفس امارة بالسـ‬ ‫ـ كه چه اسبابي ميتواند انسانرا‬ ‫اكنون سؤال حقيقي درينجاست‬
‫ـ (جل‬
‫درپاسخ ميتوان گفت ‪:‬ازينكه ساختمان وجود انسان مشتمل بردوبعد (ملكوتي وحيواني) ميباشد‪،‬خداوند‬
‫ـ‬
‫ـاي‬ ‫ـ وادويه ها را با پرهيزهـ‬‫ـايوي‬ ‫ـ از تسلط بخش حيواني عالج هاي وقـ‬ ‫ـ ومحافظت‬ ‫جالله ) براي جلوگيري‬
‫مناسب براي مسلمانان پيشكش نموده است ‪ ،‬و مسلمانان هم كه خود را محتاج درمانگاه الهي ميدانند همه‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ ميرسانند‬
‫را بدون شك و تردد پذيرفته خود را به مدارج عالي كرامت و عزت به دربارالهي‬
‫ـ معالجـه است ‪ ،‬به اساس همين قاعده طبي الهي حجــاب يك‬ ‫ـ كه وقايه بهتراز‬‫طبيبان جهان ميگويند‬
‫نوع وقايه هم براي خواهران مسلمان و متدين است و هم براي مردان مسلمان ‪.‬‬
‫ـ او که‬‫روزي با يك تن از مسيحيان از كشور سويزرلند در قسمت حجاب خانمها بحث و گفتگو داشتيم‬
‫ـ و با هر لباسي كه خواسته باشند خارج منزل هاي خويش شوند و‬ ‫عقيده داشت زنان بايد آزاد گذاشته شوند‬
‫ـ‪.‬‬‫احكام حجاب اسالمي را مخالف آزادي زنان ميپنداشت ‪ ،‬از من علت فرضيت حجاب اسالمي را پرسيد‬
‫ـ (جل جالله ) مردان را امر نموده‬ ‫من برايش شخصيت دو بعدي انسان را تشريح نموده گفتم ‪ :‬كه خداوند‬
‫ـاز ‪،‬‬‫ـ ‪ ،‬اخالق ‪ ،‬عبادت به خدا ( جل جالله )‪ ،‬نمـ‬ ‫ـ خويش را با دوا هاي روحانيت‬ ‫است تا اين نفس حيواني‬
‫ـ را‬‫ـ خويش را تقويه نمايند ‪ ،‬زيرا عبادات نفس حيواني‬ ‫روزه ‪ ،‬چشم پوشي مغلوب نموده و بخش روحاني‬
‫ـ برايش برســاند ‪ .‬اين خاصــيت‬ ‫ـ به ساده گي ضرري‬ ‫با زنجنيرهاي معنويت چنان ميبندد كه او نميتواند‬
‫ـ است ‪.‬‬ ‫ـ هر كسي موجود‬ ‫حيواني كه دروجود‬
‫گفتم ‪ :‬هرگاه كسي قصدا سبب شود که اين نفس اماره بالسوء دو باره در حركت شده او را تشــويق‬
‫ـ و يا نه ؟‬
‫به حيوانيت نمايد آيا مجرم شمرده ميشود‬
‫گفت ‪ :‬بلي ‪.‬‬
‫گفتم ‪ :‬هرگاه من و تو هر دو مالکان دو فروشگاه باشيم ‪ ،‬شامگاه يكي ما فروشگاه خــود را با قلف‬
‫ـ ‪ .‬و در نيمه شب دزدان آمــده‬ ‫هاي آهنين بسته و ديگر مان دروازه آنرا باز گذاشته بخانه خويش بــرود‬
‫ـ از دروازه بــاز‬ ‫ـ بدزدند ‪ ،‬ولي برعكس يك مرد عادي با مــرور‬ ‫دكان قلف را با هزاران كوشش نتوانند‬
‫ـ است ‪ ،‬هيچ مانعي هم وجود ندارد ‪ ،‬اين بي مباالتي صاحب‬ ‫متوجه شود كه داخل فروشگاه اموال زيادي‬
‫ـ به پوليس شــكايت نمايد كه‬ ‫ـ نمايد ‪ ،‬وفردا‬
‫فروشگاه نفس ظالم او را در حركت آورده پولهايش را دزدي‬
‫دكان من سرقت شده ‪ ،‬وپوليس هم بعد از تحقيق دريابد كه او چنين بي تفاوتي نموده است ‪ ،‬آيا آن صاحب‬
‫ـتيد‬
‫فروشگاه را مالمت ميكند و يا خير ؟ گفت طبعا ‪ .‬گفتم ‪ :‬بسيار خوب ‪ .‬اكنون اگر شما كه جوان هسـ‬
‫ـ با ستر عورت و حجاب به وظيفه خود مشغول است ‪ ،‬و در‬ ‫در داخل اين حويلي شويد و ببينيد كه دختري‬
‫ـان نظر‬ ‫ـردو به يكسـ‬ ‫ـ هـ‬‫ـرف‬ ‫ـ گيرد آيا بطـ‬‫مقابل دخترديگري را ببينيد كه نيمه برهنه در مقابل تان قرار‬
‫ميكنيد ؟ گفت ‪ :‬نخير ‪ ،‬طبعا اين دختر نيمه عريان ســبب فســاد اخالقي من خواهد شد ‪ .‬گفتم ‪ :‬اينست‬
‫اهميت حجاب اسالمي ‪.‬‬
‫ـ‬
‫حجاب اسالمي از يكطرف خواهران عزيزما را وقايه نموده ‪،‬آنانرا ازشرهوسبازان محافظت مينمايند‬
‫ـ مينمايد و آنانرا ازارتكاب‬‫ـ ديگر برادران مسلمان شان را در تسلط باالي نفسهاي شان همكاري‬ ‫‪ ،‬ازسوي‬
‫گناه مصوون و محفوظ ميدارد‪.‬كه اين كار هم به نفع خود شان وهم به نفع جامعه انساني ميباشد ‪.‬‬
‫ـ اينكه خودش غيرمسلمان بود وآماده پذيرش حقايق بود به اهميت حجاب قنــاعت‬ ‫آن شخص با وجود‬
‫ـ جامعه بشري قــانون گــذاري‬ ‫ـ دين مقدس اسالم اين قانون را براي بهبود‬ ‫نمود ‪،‬واعتراف كرد كه واقعا‬
‫نموده است ‪.‬‬

‫‪84‬‬
‫بناء گفته ميتوانم كه پوشيدن حجاب نه تنها عفت ‪ ،‬عزت و كرامت خواهران ما را محفوظ نگهميدارد‬
‫ـ آنان با ساير برادران شان نيز براي همکاري در زندگي با عفت‬ ‫بلكه مراعات حجاب داللت به همكاري‬
‫و كرامت ميباشد ‪ .‬زيرا به همينگونه كه زنان براي مردان حق نميدهند كه عورت خــويش را در مقابل‬
‫آنان ظاهر نمايند و عورت گشايي مردان را اهانت به خود ميدانند ‪ ،‬و براي حفظ كرامت آنان نبايد مردان‬
‫برهنه و بدون ستر عورت خارج منزل گردند ‪ ،‬به همين سان مردان حق دارند تا براي عفت و پــاكي و‬
‫ـ بربادي آنانرا كه در عفت و حجاب زنان است مراعات نمايند ‪.‬‬ ‫دوري آنان از گناه وسايل وقايوي‬

‫ارتباط حجاب با آزادي زنان‬


‫( مادام روالن آن بانوي انديشمند فرانسوي در دوران انقالب كبير فرانسه كه خانه اش كانون نماينده‬
‫ـدامش كنند ‪ ،‬از‬ ‫ـ تا اعـ‬‫ـوتين مي بردند‬‫ـ تيغه گيـ‬
‫گان مجلس کبير فرانسه بود هنگامي كه دژخيمانش بسوي‬
‫ـوند‬‫مجسمه آزادي گذر كرد ‪ ،‬رو به مجسمه كرده و گفت ‪ :‬اي آزادي بنام تو چه جنايتها را مرتگب ميشـ‬
‫؟!!! (‪)1‬‬
‫ـ بيانگر يك واقعيت عجيب است ‪ ،‬و آن اينكه غالبا اژدها هــايي زير‬ ‫سخن اين خانم دانشمند فرانسوي‬
‫ـ ‪ ،‬مساوات و غيره خود را پنهان نموده و با‬ ‫ـ ‪ ،‬عدالت ‪ ،‬انصاف‬ ‫نقاب هاي واژه هاي آزادي ‪ ،‬دموكراسي‬
‫ـانم كه‬‫استفاده ازين اصطالحات هزاران وحشت و دهشت را درمقابل مردم بيچاره انجام ميدهند ‪ .‬اين خـ‬
‫خودش داعي آزادي بود ‪ ،‬بخاطرمبارزه به اين هدف به دار كشيده ميشود ولي آنانيكه آزادي طلبان را به‬
‫دار مياوزند مجسمه آزادي را در چهارراهي ها نگهميدارند ‪.‬‬
‫ـده‬‫در عصر حاضر كه مسأله حقوق و آزادي هاي زنان از هر زمان ديگري مطرح بحث گرديده ديـ‬
‫ـرد نه‬‫ـرده گي را بايد ازبين بـ‬ ‫ـرا در آزادي زن اصل بـ‬ ‫ميشود كه اصل اساسي آزادي مطرح نيست زيـ‬
‫ـان مانند‬‫ـ زنـ‬‫ـ به نوع ديگر ‪ ،‬در قديم‬‫وسايل عفتش را ‪ .‬در قديم زن به نوعي برده بود و در عصر حاضر‬
‫ـ ‪ ،‬براي يك مرد صد ها زن ميبود ‪ ،‬و زنان مانند برده گان خريــدو‬ ‫ساير بضايع به ميراث برده ميشدند‬
‫ـ ‪ ،‬ولي در عصر امــروز‬ ‫فروش شده و حق مشاركت درتصاميم اقتصادي و اجتماعي و سياسي نداشتند‬
‫همان برده گي زن به شكل مودرن آن به پيش برده ميشود ‪ ،‬دركشورهاي غربي سرمايه داران و مالكين‬
‫ـ دارند كه تمام‬‫شركات براي فروش بضايع خويش از وجود زنان استفاده ميكنند ‪ ،‬و شركت هاي هم وجود‬
‫ـ زنان جمع آوري شده و ده ها چينل تلويزيون هاي غربي از همين‬ ‫ـ عفت و آبروي‬ ‫سرمايه آنان از فروش‬
‫ـاي‬ ‫ـوده اند هرشب در پـ‬ ‫ـ بلند نمـ‬
‫ـرق‬‫ـداي آزادي را درشـ‬ ‫ـ ‪ .‬آنانيكه صـ‬‫ـ زنان تمويل ميگردد‬ ‫برده سازي‬
‫ـ‬
‫تلويزيون هاي خويش به هوسبازي مشغولند ‪ ،‬وهيچگاهي هم بي عفتي زنان را جزء اسارت آنان نميدانند‬
‫ـ فساد ‪ ,‬ونايت كلپ هاي گناه را جزء بي عفتي و بي عزتي زنان نميدانند ‪ ،‬آنان از ادعاي آزادي‬ ‫‪ ،‬ومراكز‬
‫ـ ها را به‬
‫دو استفاده نموده اند يكي اينكه راه هوسبازي خود را بازنموده اند ‪ ،‬ثانيا اکــثريت مســووليت‬
‫ـ است ‪ ،‬زيرا او‬ ‫ـ خانواده بازنموده اند ‪ ،‬در نتيجه زن بيچاره قرباني‬
‫دوش خانمها گذاشته خود را از قيود‬
‫ـمندان‬‫ـ ميگردد در چنين شركت ها استخدام گردد ‪ ،‬يكي از دانشـ‬ ‫ست كه خساره ميبيند ‪ ،‬اوست كه مجبور‬
‫دريكي از پوهنتون هاي امريكا درين مورد نظر خواهي نموده بود ‪ ،‬او ميگويد ‪ %90‬از دخــتران اين‬
‫ـوانين‬‫ـرا قـ‬ ‫ـ ‪ ،‬زيـ‬‫ـوند‬‫ـ تا در شركت هاي بي عفتي و جسم فروشي مشغول كار شـ‬ ‫پوهنتون راضي بودند‬
‫ـاميلي‬‫ـ ميسازد تا نفقه خود را خودشان تهيه نمايند و تربيه اوالد ها و مشاكل فـ‬‫ـ آنجا آنانرا مجبور‬
‫امروزي‬

‫‪85‬‬
‫ـ با ديگران دارند و اين امر آنانرا وادميدارد‬ ‫ـ نا مشروع‬ ‫نيز بدوش شان باشد ‪ ،‬شوهران شان نيز ارتباطات‬
‫تا از تشكيل خانواده سر بزنند و به شركت ها و تلويزيون هاي برده سازي زنان رو آورند ‪.‬‬
‫ـان‬ ‫برعكس هرگاه حقيقت را به شكل واقعي آن جستجو نماييم ميابيم كه آزادي زن در تسليم نمودن آنـ‬
‫بدست قصابان نيست ‪ ،‬بلكه حقيقت آزادي در عفت و پاكي است ‪ ،‬حجاب كه حامي عفت زن بــوده او را‬
‫حق ميدهد كه با مردان شجاعانه در ابعاد مختلف حيات اجتماعي سهيم باشد ‪ ،‬آزادانه كار نمايد ‪ ،‬فاميل با‬
‫ـ را نيز به عفت ميكشاند ‪ ،‬زيرا قــرآن‬ ‫اعتبار و با اعتماد ايجاد نمايد ‪ ،‬وهمين صفا و پاكي خانم ‪ ،‬شوهر‬
‫ـ ‪( :‬الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ )النــور‪:‬‬
‫عظيم الشان ميفرمايد‬
‫‪26‬‬
‫‪--------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬سخنان سران كمونيزم درباره خد ا ‪ ،‬تأليف سيد رضا صدر قـم ‪ :‬انتشارات بهمن ‪ .‬ص ‪. 12 :‬‬

‫زنان بدكار شايستهء مردان بدكار ‪ ،‬و مردان بدكار شايسته زنان بدين صفتند و بالعكس زنان پاكيزه و‬
‫نيكو اليق مردان پاك و نيكو ‪ ,‬و مردان با اين صفات شايسته زنان عفيف ونيكو اند )‬
‫ـ زاغ با زاغ‬ ‫ـ **** كبوتر با كبـوتر‬ ‫كند همجنس با همجنس پـــرواز‬
‫عشق يا هوس‬
‫مسلمانان به هر موجود مقدس عشق دارند ‪ ،‬ما به خداوند (جل جالله ) عشق داريم و همه تشنه‬
‫ـور‬ ‫ـ ‪ ،‬و منظـ‬ ‫ـ اهلل عليه وسلم) عشق ميورزيم‬ ‫ـ هستيم ‪ ،‬ما با حضرت محمد(صلي‬ ‫ديدار حضرت باريتعالى‬
‫ـود عفيف است‬ ‫ما از عشق محبت نهايت عالي و انساني كه با تاج اخالق آراسته باشد حقيقتا زن يك موجـ‬
‫ـزاران محبت و‬ ‫ـته هـ‬ ‫ـترم و شايسـ‬ ‫ـدام محـ‬
‫او مادراست ‪ ،‬خواهراست ‪ ،‬دختراست و خانم است ‪ ،‬هرکـ‬
‫ـ مــادران اســت) ( با‬ ‫صميميت ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم) ميفرمايد ‪ ( :‬جنت زِير قدمهاي‬
‫اخالق ترين شما كساني اند كه اخالق خوب با خانم هاي خويش دارند ) بناء هرانسان پاك طينت بازن‬
‫منحيث يك مخلوق با ارزش و با احترام عشق مي ورزد ‪ ،‬اورا ستايش مينمايد ‪ ،‬احترام ميكند ‪ ،‬عشق‬
‫ـاموش‬ ‫ـان آمد واژهء عشق خـ‬ ‫ـوس به ميـ‬‫مفهوم عفت و با كدامني دارد ‪ ،‬ولي برعكس هرگاه مسأله هـ‬
‫ـ‪:‬‬‫ـ گنجوي ميگويد‬ ‫ـ ‪ ،‬نظامي‬ ‫ميگردد ‪ ،‬احترام از بين ميرود‬
‫ـ است‬‫ـ است **** زاييدهء شهوت جوانـي‬ ‫عشقي كه نه عشق جاوداني‬
‫ـ عشق وهوس يكي نيست ‪ ،‬گفتيم كه زن مظهر عشق است نه مظهر هوس ‪ ،‬زن بســتري‬ ‫( بي ترديد‬
‫است براي رشد و تعالى عشق پاك ‪ ،‬ووجودي و تصعيد انساني ‪ .‬و اين نه تنها با هــوس يكي نيست بلكه‬
‫ـ هوس نگذارد و درواقع غريزه را‬ ‫مغاير با هوسراني است از اين رو تا آدمي از هوس نگذرد و پا روي‬
‫كنترول نكند به عشق نخواهد رسيد ) (‪)1‬‬
‫مشكل اصلي اين دو نقطه كه آيا به زن عشق ورزيد و يا هــوس راني نمــود ؟ و يا بگونه ديگر آيا‬
‫ـ بازن عشق دارند ويا هوس راني ميكنند ؟‬ ‫مدعيان بي ستري‬
‫ـ داشته باشد )‬
‫درپاسخ يك جمله كفايت ميكند ‪ ( :‬مرد عاشق خوش ندارد كه معشوقـه ء مشترك‬
‫سؤال ‪ :‬دركشورهاي مختلف لباسهاي مردم ‪ ،‬نظر به فرهنگ آنان فرق ميكند ‪ ،‬بناء ك دام زن ان‬
‫ودختران بصورت دقيق باحجاب گفته ميشوند ؟‬
‫جواب ‪ :‬كساني با حجاب گفته ميشوند كه شرايط اسالمي لباس وحجاب در آنها موجود باشد ‪.‬‬
‫سؤال ‪ :‬اين شرايط كدام ها اند ؟‬
‫ـ عبارت اند از ‪:‬‬ ‫جواب ‪ :‬اين شرايط‬
‫ـ قــانوني‬ ‫ـ ‪ ،‬مطابق‬
‫‪ -1‬لباس شان آزاد باشد ‪ :‬خواهران مومن وبا تقوا درهنگام برش لباس ميکوشند‬
‫ـ كه‬‫ـ تنگي را ميبوشــند‬ ‫حجاب اسالمي لباس خود را فراخ و گشاده برش نمايند ‪ ،‬ولي بعضي ها لباسهاي‬
‫ـ ‪ ،‬وغالبا انسان فكر ميكند كه بدنش را رنگ نموده است ‪ ،‬زيرا لباسش به‬ ‫اعضاي بدن شان معلوم ميگردد‬

‫‪86‬‬
‫ـردان‬
‫بدنش چسپيده ميباشد ‪ ،‬در دين مقدس اسالم شرط لباس است كه به بدن چسپيده نباشد ‪ ،‬خـواه ازمـ‬
‫باشد وياهم از زنان ‪ .‬وهرگاه لباس به بدن بچسپد ‪ ،‬ستر عورت وحجاب مراعات نشده است ‪.‬‬
‫ـ كه اين اعضاي بدن معلوم ميگردد‬
‫ـ ميپوشند‬
‫‪ -2‬لباس شان نازك نباشد ‪ :‬بعضي ها لباسهاي نازكي‬
‫ـ ‪ ،‬وياهم بعضي از جالي ها را بدون استري درآستين هاي خويش‬‫‪ ،‬مثال ‪ :‬تكه هاي گاج را آستين ميسازند‬
‫ـ گاچ را ميبوشند كه موهاي سر‪ ،‬گردن ‪ ،‬وگوشهاي شان از آن معلــوم‬‫استعمال ميكنند ‪ ،‬وياهم چادرهاي‬
‫ميگردد ‪.‬پوشيدن تكه هاي نازك مانع ستر عورت وحجاب است ‪.‬‬
‫‪----------------------------------------------------------------‬‬
‫بازخواني قصه خلقت ‪ ،‬ص ‪. 302 :‬‬ ‫‪-1‬‬

‫ـ‬
‫ـ كوتاهي ميپوشند كه اعضاي بدن شــان درهنگــام‬ ‫‪ -3‬لباس شان كوتاه نباشد ‪ :‬بعضي ها لباسهاي‬
‫ـ‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬كه اينگونه لباسها نيز مانع ستر عورت وحجاب ميگردد‬ ‫حركت كشف ميشود‬
‫ـ گشتن‬ ‫‪ -4‬بوتهاي شان آواز نداشته باشد ‪ :‬خواهران متدين بوتهايي را استعمال ميكنند كه درهنگام‬
‫ـ شان فهميده نشود ‪.‬‬
‫‪ ،‬صداي بوتهاي‬
‫‪ -5‬دروقت بيرون رفتن از منزل عطراستعمال ننموده باشد ‪ :‬استعمال عطر خارج از منزل بــراي‬
‫ـ درمنزل خويش ازعطر كه سنت پيامبر(‬ ‫خواهران مؤمن جايز نميباشد ‪ ،‬خواهران مؤمن وبا تقوا ميتوانند‬
‫صلي اهلل عليه وسلم ) است استفاده نمايند ‪.‬‬
‫ـ اجــازه نيست كه دربــيرون‬ ‫‪ -6‬در خارج منزل آرايش نكرده باشد ‪ :‬براي خواهران مؤمن وباتقوا‬
‫ـ خويش اين كار را بكنند ‪.‬‬ ‫خانه خويش آرايش نمايند ‪ ،‬آنان ميتوانند درمنزل‬
‫‪ -7‬عورت شان معلوم نگردد ‪ :‬در درسهاي قبلي درمورد عورت صحبت شد كه خواهران مــؤمن‬
‫وبا تقوا براي حفظ عفت خويش اين شرايط را مراعات مينمايند ‪.‬‬
‫ـ باشد حجابش درست است‪.‬‬ ‫سؤال‪:‬هرگاه موهاي خانمي معلوم گردد‪،‬وسايرلباسش بسيارخوب ومنظم‬
‫ـ احــاديث‬ ‫جواب ‪ :‬تمامي علماي اسالم درمذاهب مختلف اهل سنت وشيعه بدين نظرند كه با استنباط‬
‫ـ شامل عورت ميباشند ‪.‬‬ ‫پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) مـو ‪ ،‬گردن ‪ ،‬وساقها‬
‫ـ‪.‬‬‫بناء معلوم شدن موهاي سر مانع حجاب دار بودن ميشود‬
‫سؤال ‪ :‬بعضي از خانمها در محافل عروسي آرايش بس يار غليظ مينمايد ‪ ،‬و به محفل ميروند ‪ ،‬آيا‬
‫نقصي دارد ؟‬
‫جواب ‪ :‬به دوشرط جايز است ‪:‬‬
‫درصورتيكه در وسط راه ‪ ،‬چهره هايشان پت باشد ‪.‬‬ ‫‪-1‬‬
‫درصورتيكه درداخل محفل اختالط بين زنان ومردان نامحرم نباشد ‪.‬‬ ‫‪-2‬‬
‫ـ مردان‬ ‫لباس وقار‬
‫اندازه عورت مردان به همان قدريست كه قبال خدمت تان بيان شد ‪ ،‬ولي بين ستر عورت و پوشش‬
‫ـ بــوده كه‬ ‫ـ است ‪ ،‬زيرا ستر عورت درحاالت دايمي و ضــروري‬ ‫با عزت ‪ ،‬وقار و عفت مردان فرق‬
‫انسان بايد آنرا آشكار نكند ‪ .‬هرگاه در مكاني قرار داشته باشد كه برايش لباس بيشتر ازين ميسر نگردد‬
‫ميتواند به اندازه ستر عورت اكتفاء نمايد ‪ ،‬ولي مردان در دين مقدس اسالم لباس وقار و عــزت دارند‬
‫ـيده است‬ ‫ـرا پوشـ‬ ‫ـ است كه پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) آنـ‬ ‫که بر عالوه ستر عورت شان لباس مسنوني‬
‫ومردان از آن در هنگام مالقات با مردم رفتن به بازار واشتراك در مراسم و مجالس استفاده نمايند ‪.‬‬
‫ـ است ‪ ،‬زيرا ستر عورت درحــاالت دايمي و‬ ‫عورت و پوشش با عزت ‪ ،‬وقار و عفت مردان فرق‬
‫ـ بوده كه انسان بايد آنرا آشكار نكند ‪ .‬هرگاه در مكاني قرار داشته باشد كه برايش لباس بيشـتر‬ ‫ضروري‬
‫ازين ميسر نگردد ميتواند به اندازه ستر عورت اكتفاء نمايد ‪ ،‬ولي مردان در دين مقدس اسالم لبــاس‬

‫‪87‬‬
‫ـ اهلل عليه وسلم )‬ ‫ـ است كه پيامبر(صلي‬ ‫وقار و عزت دارند که بر عالوه ستر عورت شان لباس مسنوني‬
‫ـ و مجــالس‬ ‫ـ در مراسم‬‫آنرا پوشيده است ومردان از آن در هنگام مالقات با مردم رفتن به بازار واشتراك‬
‫استفاده نمايند ‪.‬‬
‫ـ كه باشد باکي ندارد ‪ ،‬زيــرا فرهنگ ها مختلف است ‪ ،‬ولبــاس‬ ‫اگرچه پوشيدن عورت با هرلباسي‬
‫ـان الزم‬ ‫ـ ولي در پوشيدن نوع لباس فرق است ‪ ،‬براي مردان مانند زنـ‬ ‫فرهنگي هركشور مختلف ميباشد‬
‫است كه از تكه هاي نازك و چسبي كه بدن شان از آن آشكار گردد استفاده نكنند ‪ ،‬بر عالوه براي مردان‬
‫ـ شان با وقار وعزت باشد ‪ ،‬و همان عزتي را كه خداوند‬ ‫ـ كه در فرهنگ کشور‬ ‫الزم است كه لباسي بپوشند‬
‫ـان‬‫ـور شـ‬ ‫ـ به اساس فرهنگ و كلتـ‬ ‫( جل جالله ) براي مسلمانان داده است حفظ گردد ‪ .‬لباس هركشوري‬
‫ـوع فرهنگ و‬ ‫ـايل اخالقي ‪ ،‬موضـ‬ ‫فرق ميكند ‪ ،‬و انسان مسلمان در پوشيدن لباس برعالوه مراعات مسـ‬
‫هويت اسالمي خويش را جدا مراعات نمايد ‪ .‬تا شخصيت خود را در مقابل ديگــران حفظ نمايد ‪ ،‬غالبا‬
‫ـ هاي اسالمي و ساير شخصيت هاي‬ ‫ـ كشور‬ ‫ـ جمهور‬‫ـ ‪ ،‬دانشمندان جهاني ‪ ،‬روساي‬ ‫شخصيت هاي معروف‬
‫ـالمي‬ ‫ـيت ملي و اسـ‬ ‫ـ خويش را ميپوشند تا شخصـ‬ ‫ـ در مجالس بين المللي لباس هاي ملي و فرهنگي‬ ‫باوقار‬
‫خويش را حفظ نمايند ‪ .‬بهمين سان الزم است هر مسلمان اين نقطه را در نظر داشته باشد ‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬او ميخواهد‬ ‫ـلم ) ميباشد‬
‫مهمترين نقطه درنظر يك مسلمان مخلص روش پيامبر(صلي اهلل عليه وسـ‬
‫ـ تا‬
‫ـ داده چگونه لباس ميپوشــيد‬ ‫بداند كه رهبرش كه خداوند ( جل جالله ) او را اسوه ورهنما برايش قرار‬
‫ـ سنت نبوي ( صلي اهلل عليه وسلم ) عيار سازد ‪.‬‬ ‫خود را مطابق‬
‫حضرت ام سلمه (رضي اهلل عنها ) روايت ميكند كه دوست داشته ترين لباسها به نــزد آنحضــرت‬
‫ـ ) شيخ عبدالحق محدث دهلــوي ( رحمة اهلل عليه‬ ‫(صلى اهلل عليه وسلم ) پيراهن بود ( بروايت ترمذي‬
‫ـاد‬‫ـ بود زيـ‬ ‫ميفرمايد ‪ :‬پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) پيراهن را براي اينكه نزديكتر به ستر و تجمل ووقار‬
‫دوست داشت ‪)1( .‬‬
‫ـود‬ ‫ـلم ) تا بند دست بـ‬ ‫ـ اهلل عليه وسـ‬
‫حضرت اسماء (رضي اهلل عنها ) ميفرمايد ‪ :‬آستين پيامبر(صلى‬
‫ـ اهلل عليه وسلم ) پيراهن هاي آستين دار را استعمال‬ ‫( بروايت ترمذي و ابو داوود ) غالبا پيامبر(صلي‬
‫مينمود ‪ ،‬زيرا پوشيدن چنين پيراهن ها در ساده گي ‪ ،‬بي آاليش و زيبايي شخصيت مسلمان نقش خــوبي‬
‫ـ اهلل عليه وسلم ) فرمودند ‪ :‬لباس هاي‬ ‫ـ اهلل عنه ) ميفرمايد كه پيامبر(صلى‬
‫دارد ‪ .‬حضرت سمرة ( رضي‬
‫ـاي‬ ‫ـيز در تكه هـ‬ ‫ـ زيرا كه جامه هاي سفيد پاك ‪ ،‬پاكيزه و خوشتراست ‪ ،‬و مرده هاي تانرا نـ‬ ‫سفيد بپوشيد‬
‫سفيد كفن نماييد ‪ ( .‬رواه احمد )‬
‫حضرت عبداهلل بن عمر( رضي اهلل عنه ) ميفرمايد ‪ :‬هنگاميكه پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) دستار‬
‫ـرت‬ ‫ـ ) و حضـ‬ ‫ـ خويش را دربين دوشانه خويش ميگذاشت ‪ ( .‬بروايت ترمذي‬ ‫ـ گوشهء دستار‬ ‫برسر مينمود‬
‫ـ ‪ :‬شــما‬ ‫ـ اهلل عنه ) روايت ميكند كه پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) به مؤمنــان فرمودند‬ ‫عباده ( رضي‬
‫ـ آنرا در چشت شانه هاي‬ ‫دستار بپوشيد ‪ ،‬زيرا دردستار ها چهره هاي فرشته گان نهفته است ‪ ،‬و يكطرف‬
‫تان آويزان نماييد (‪)2‬‬
‫در حديث شريف ازپيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) روايت است كه ‪ ( :‬إن اهلل يحب أن يــرى اثرنعمته‬
‫ـ ( جل جالله ) خوش دارد كه آثار نعمت هاي خويش را دربنده گان خويش ببيند ‪.‬‬ ‫على عبده ) خداوند‬
‫ـ در‬‫هرگاه كسي لباس زيبا و خوب بپوشيد ‪ ،‬از نگاه شريعت اسالمي عيبي ندارد ‪ ،‬ولي ســاده پوشي‬
‫ـ اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ ( :‬إن البذاذة‬‫لباس نيز يكي از اخالق اسالمي ميباشد ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلي‬
‫ـ وساده پوشي لباس از ايمان است ‪.‬‬ ‫من اإليمان ) تواضع‬
‫ـوب‬ ‫اصال مشكل در پوشيدن لباس هاي خوب نيست ‪ ،‬بلكه اسالم اجازه ميدهد كه انسان لباس هاي خـ‬
‫ـتر ‪ ،‬حفظ‬ ‫ـرورت ‪ ،‬سـ‬ ‫ـراي ضـ‬ ‫ـ ‪ ،‬ولي مشكل در نيت انسان است ‪ ،‬هرگاه پوشيدن لباس بـ‬ ‫و زيبا بپوشد‬

‫‪88‬‬
‫ـ با مود‬
‫زيبايي ‪ ،‬استفاده ازنعمات الهي باشد عمل مثبت وپسنديده است ‪ ،‬اما اگر پوشيدن لباس هاي قيمتي‬
‫ـ تكبر ‪ ،‬غرور ‪ ،‬افتخار نمودن برديگران ‪ ،‬خود را باالي ديگران برترنشان دادن‬
‫روز بخاطر‬

‫‪---------------------------------------------------‬‬
‫اشعة اللمعات تآليف شيخ عبدالحق محدث دهلوي ‪ ،‬كويته ‪ :‬كتابخانه حنفيه ‪. 3/580 .‬‬ ‫‪-1‬‬
‫مشكاة المصابيح ‪ .‬بدون نام مؤلف ‪ .‬كويته ‪ :‬داراإلشاعة العربية ص ‪. 377 :‬‬ ‫‪-2‬‬

‫ـلي اهلل عليه‬


‫ـامبر(صـ‬ ‫ـ اهلل عنهما ) ازپيـ‬ ‫ـ ميرود ‪ :‬حضرت ابن عباس ( رضي‬ ‫باشد گناه بزرگ بشمار‬
‫ـ هر نوع لبــاس ميخــواهي بپــوش‬ ‫ـ ‪:‬هرغذايي را ميخواهي بخور‪،‬و‬ ‫وسلم ) روايت ميكند كه فرمودند‬
‫ـ نمودن برديگران‬ ‫بشرطيكه از دو چيز دور باشي يكي اسراف ( زياد خرچي ) و ديگرش تكبر و افتخار‬
‫‪.‬‬
‫حضرت عبداهلل ابن عمر ( رضي اهلل عنه ) روايت ميكند كه پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود ‪:‬‬
‫ـ‬
‫ـ قيامت لباس ذلت ميپوشاند‬ ‫ـ ( جل جالله ) او را در روز‬ ‫كسيكه لباس شهرت را بقصد تكبربپوشد خداوند‬
‫‪.‬‬
‫ـ از‬
‫ـته و ميتواند‬
‫ـوب داشـ‬ ‫ـادي خـ‬ ‫اين امر بخاطريست كه انسان پولدار ‪ ،‬متمول و كسيكه امكانات مـ‬
‫ـ باالي فقراء ‪ ،‬مســاكين ‪،‬‬ ‫ـ استفاده نمايد ‪ ،‬نخست در پوشيدن لباس اسراف ننمايد ‪ ،‬وثانيا‬ ‫لباسهاي گرانبها‬
‫ومردمان نا توان و بي بضاعت خود نمايي و تكبر ننمايد ‪.‬‬
‫استفاده ازطال وابريشم‬
‫ـايز نيست‬ ‫ـيدن طال وابريشم جـ‬ ‫ـردان پوشـ‬ ‫ـ ‪ ،‬براي مـ‬ ‫ـ غالبا زينت خانمها ميباشد‬‫ازينكه طال و ابريشم‬
‫ـ باالي مردان داشته باشد كه آنرا ميگذاريم براي‬ ‫ـ هم ازنگاه رواني وطبي‬ ‫‪،‬وشايد علت و تاثيراتي ديگري‬
‫متخصصين كه تحقيق نمايند ‪.‬‬
‫ـ اهلل عليه وسلم) فرمــود‪:‬طال‬ ‫ـ اشعري (رضي اهلل عنه) ميفرمايد كه پيامبر(صلي‬ ‫حضرت ابي موسي‬
‫ـ ‪ .‬مطابق اين حديث براي مردان استعمال‬ ‫ـ براي زنان امت من حالل و براي مردان حرام ميباشند‬ ‫وابريشم‬
‫ـ و غيره اشياي طاليي حرام است ‪ ،‬و هر جوان مسلمان كه خواسته باشد‬ ‫انگشتر ‪ ،‬چله ‪ ،‬الكت ‪ ،‬ظروف‬
‫خود را به دين مقدس اسالم آراسته نموده و از محرمات دور باشد از استفاده ازين دو جلوگيري نمايد ‪.‬‬
‫ـ‬
‫ـ جايز ميباشد ‪ :‬حضرت عبدالرحمن ( رضي اهلل عنه ) ميفرمايد‬ ‫ياداشت ‪ :‬استفاده از طال براي تداوي‬
‫ـ ‪ ،‬ولي منتن (‪ )1‬شد ‪،‬‬‫ـاختند‬‫ـره سـ‬ ‫ـني نقـ‬ ‫ـوران بيـ‬ ‫ـ در حادثهء قطع شد ‪ ،‬برايش دكتـ‬ ‫كه بيني پدركالنش‬
‫ـ اهلل عليه وسلم ) برايش امر نمود كه بيني از طال بسازد (‪ )2‬شيخ عبدالحق محدث دهلوي در‬ ‫پيامبر(صلي‬
‫ـ ‪ :‬با اين حديث اكثر علماء ساختن بيني و محكم نمودن دندانها را با طال‬ ‫ـ ميفرمايد‬‫شرح اين حديث شريف‬
‫مباح گردانيده اند (‪)3‬‬
‫مشابهت با ديگران‬
‫حضرت پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬من تشبه بقوم فهو منهم ( هركه با قومي خــود را‬
‫مشابهت داد پس آن كس از آن قوم است ‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬اين حديث‬ ‫مشابهت با ديگران در اخالق ‪ ،‬لباس ‪ ،‬كركتر ‪ ،‬نامگذاري و غيره امور ميشود‬
‫ـ‬
‫ـهاي‬ ‫ـابهت دهد ‪ ،‬و يا لباسـ‬ ‫ـ كه هرگاه انساني خود را با اخالق مردمان بد اخالق مشـ‬ ‫شريف بيان ميدارد‬
‫ـ و ياهم نامها و القــاب مردمــان بد‬ ‫ـ ‪ ,‬يا خود را مانند مردمان بداخالق بيارايد‬ ‫مردمان بداخالق را بپوشد‬
‫ـ‪.‬‬ ‫ـ قيامت با آنان حشر ميگردد‬ ‫اخالق را باالي خود و يا اوالد خود بگذارد در روز‬

‫‪-------------------------------------------‬‬

‫‪89‬‬
‫ـ‪.‬‬
‫ـ را گويند‬
‫منتن ازکلمه نتن گرفته شده که گنديده و مکروبي‬ ‫‪-1‬‬
‫مشكاة المصابيح ص ‪.739 :‬‬ ‫‪-2‬‬
‫ـ ‪3/604‬‬ ‫اشعةاللمعات‬

‫مشابهت در لباس با غير مسلمانان‬


‫غيرمسلمانان دو نوع لباس دارند ‪:‬‬
‫لباس ديني و مذهبي شان ‪ :‬مثال ‪ :‬بت پرستان لباس ها ي زردي دارند كه آن لباس مخصوص‬
‫ـ ‪ ،‬ويا هم بعضي سك ها كره هاي خاص در دست ميكنند ‪ ،‬كه نشانهء از‬ ‫شخصيت هاي ديني شان ميباشد‬
‫ـتند ‪ ،‬الکت‬ ‫ـيحي هسـ‬ ‫ـ كـه مسـ‬ ‫ـ براي اينكه شناخته شوند‬
‫هندو يا سك بودن شان است ‪ ،‬مردان مسيـحي‬
‫ـ‪،‬‬‫ـويش مياويزند‬ ‫ـاي خـ‬ ‫هاي از عالمه صليب (‪ )1‬كه به شكل عالمه جمـع ( ‪ ) +‬ميباشد در گردن هـ‬
‫ـ فهميدن حکم شريعت اسالمي چنين عالمــات را ( مثل كــره سك ها ‪،‬‬ ‫ـ با وجود‬
‫وهرگاه مسلماني قصدا‬
‫عالمه صليب مسيحي ها ‪ ،‬لباس زرد بت پرستان ) را استعمال نمايد ‪ ،‬خوف كفر آن ميرود ‪ ،‬و هرگــاه‬
‫كسي سهوا از نافهمي احکام اسالمي چنين كاري را نمايد الزم است فورا توبه نموده از استخدام آن خود‬
‫داري نمايد ‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬وعنعنــات‬ ‫لباس فرهنگي غير مسلمانان ‪ :‬مردمان غير مسلمان داراي فرهنگ ‪ ،‬رواج ‪ ،‬رسوم‬
‫ـ ‪ ،‬اگرچه اين لباس هاي شان داللتي‬ ‫ويژه خود هستند كه لباسهاي شان نيز جزء فرهنگ خود شان ميباشد‬
‫ـ براي آراستن به فرهنگ و كلتور خود از ين لباس ها‬ ‫به دين وعقيده شان نمي نمايد ‪ ،‬ولي هرگاه مسلماني‬
‫و فرهنگ ها خود داري نمايد خوب و بهتراست ‪.‬‬
‫ـ خــاص شــان خلق‬ ‫ـ ( جل جالله ) زنان و مردان را با زيبايي‬ ‫زنان و مردان لعنت شـده‪ :‬خداوند‬
‫ـ خاصي را خلق نمــوده تا يكي از ديگر فــرق نمايند ‪.‬‬ ‫نموده است ‪ ،‬و براي هركدام لباس ‪ ،‬وصــورت‬
‫هركدام را شايسته است كه شخصيت اصلي خويش را حفظ نمايند ‪ ،‬هرگاه مردي برخواسته خــود را به‬
‫خانمها تشبيه دهد ‪ ،‬و حركات زنانه نمايد ‪ ،‬وياهم خانمي برخواسته خود را در لباس مردان زند ‪،‬و يا هم‬
‫ـ ميگيرند ‪ ،‬پيامبر( صــلى اهلل عليه وســلم‬ ‫ـ لعنت الهي قرار‬
‫صورت خود را با مردان مشابه سازد مورد‬
‫ـ ‪ ،‬و همچنــان لعنت‬ ‫ميفرمايد ‪ :‬لعنت خدا( جل جالله ) بر مردان است كه خود را شبيه زنان ميسازند‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ است كه خود را به مردان مشابه ميسازند‬ ‫خدا ( جل جالله ) بر زناني‬
‫ـ با‬
‫ـورما‬‫چه خوشست که اين مطلب زيبا را با ابياتي از مزاياي حجاب كه يكتن از شاعران جوان كشـ‬
‫احساسات اسالمي خويش سروده براي استفاده دوستان خاتمه دهيم تا آخرسخن ختامه مسك گردد ‪:‬‬
‫هزار حكمت پوشيده در سيماي حجا ب ‪-‬‬
‫ـ سـزد براي حجاب‬ ‫ـ نام قماشي‬
‫نه صرف‬
‫حجـاب گوهر نسـل بشر خـدا گويد‬
‫به شأن مريم عمران با وفاي حجــاب‬
‫فصيح زبان زبلبل شنيده ام مي گفـت‬
‫كه قدر گـل نشناسم درسـواي حجا ب‬
‫ـ‬
‫بدين سقامت مهلك وال عالج امـروز‬
‫دواي نيست طبيبا ! مگـر دواي حجا ب‬
‫ـ‬
‫كجاست نام نكويي كـه تا فلك بـرسد‬
‫مگر زسايه فـرخنده همـا ي حـجا ب‬
‫‪-----------------------------------------------------‬‬
‫ـليب‬‫ـانها به صـ‬ ‫ـاه انسـ‬
‫مسيحيان بر خالف مسلمانان عقيده دارند كه حضرت عيسى عليه السالم پسر خدا بود او بخاطر بخشايش گنـ‬ ‫‪-1‬‬
‫ـ ‪ ،‬سپس آن چوب را بلند مينمودند ‪،‬‬
‫آوريخته شد ‪ ،‬صليب عبارت از چوبي است كه در زمانه هاي قديم دستها وپاهاي مجرمان را بدان ميخ مينمودند‬
‫ـ تا بارفتن خون بدن شان كه با نيزه ها سوراخ سوراخ ميشد بميرد ‪ .‬و اکنون عالمت همان چوب را به گردن هاي خــود‬ ‫و مجرمان را ميگذاشتند‬

‫‪90‬‬
‫براي ياد بود مسيح عليه السالم ميبندند ‪ ،‬ولي ما مسلمانان عقيده داريم كه مسيح عليه السالم پيامبرخدا بود ‪ ،‬خداوند جل جالله اورا ازشر يهــودان‬
‫نجات داد ‪ ،‬او صليب نشده است ‪ .‬قرآنكريم ميفرمايد ‪ ( :‬و ما قتلوه و ما صلبوه ولكن شبه لهم )‬

‫ـ حفظ و قار و حـرمت تو عقاب عـزتت افراشت بالهـاي حـجاب‬ ‫به پاسداري‬
‫بقاي عـزت ما وتـو در بـقاي حجا ب‬ ‫مقام آدميت در كتـاب يــزدان است‬
‫كه گشته جمع بهايـم زانـزواي حجـاب‬ ‫ـ را‬
‫به چشم خويش نگر مجمع جـهاني‬
‫ـ زخـدا آمـده لـواي حـجاب‬ ‫هـدايتـي‬ ‫ـ آدم‬
‫بـراي حفــظ كـرامت دبنـي‬
‫ـ حجـاب‬‫ـ قامـت مـوزون آشنـاي‬ ‫بساز‬ ‫بـه آن عـزت اين هبـه ء خدا داد ت‬
‫ـ روشنش از پرتـو دعاي حجاب‬ ‫چو روز‬ ‫نگر تو دفتر و اوراق امشب داعــي(‪)1‬‬
‫‪-------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬داعی يک تن از شاعران واليت بدخشان ميباشد که فعال درهنگام کتــابت اين ســطور محصل‬
‫پوهنحی حقوق پوهنتون کابل ميباشد ‪.‬‬

‫ححححححححححححححححححححححححححححح‬
‫زغربت خانهء وضع افكند دور‬ ‫ـ نظر دل را كند كور‬
‫به نامحرم‬
‫كه هرجه ديده بيند دل كند ياد‬ ‫ـ‬‫ازدست ديده ودل هردوفرياد‬

‫ـ تا درپوشيدن حجاب با‬ ‫درين بخش بحث حجاب بهترست که مادران ‪ ،‬وپدران مسلمان ما سعی ورزند‬
‫ـای‬ ‫ـان از حقيقت هـ‬ ‫دختران وخواهران خويش که هنوز تجربه تلخ زنده گی را نيازموده اند ‪ ،‬ودرک شـ‬
‫ـ نمايند ‪ ،‬تا آينــده با‬
‫ـ ترست ‪ ،‬همکاری نموده ‪ ،‬آنانرا به پوشيدن حجاب تشويق‬ ‫احکام الهی هنوز ضعيف‬
‫ـ خود را که گفته است ( يا ايها الذين آمنوا‬ ‫ـ حکم الهی مسووليت‬‫سعادتی را برای آنان جلب نموده و مطابق‬
‫قوا انفسکم واهليکم نارا وقودها الناس والحجارة ) ای مومنان ! شما خود واعضای فاميل تانرا از آتشيکه‬
‫هيزم آن انسانها وسنگهاست وقايه نماييد ‪.‬‬
‫ـ دارند که با اخالق اسالمی و حکمت ايمانی در موضــوع‬ ‫شوهران متدين نيز درين زمينه مسووليت‬
‫حجاب خانم های خود را همکاری نموده ‪ ،‬خود شان سبب اين بی عفتی نگردد ‪ ،‬يکتن از شاگردان من که‬
‫ـ به نزدم آمده و ازبی غيرتی نامزاد خواهرخوانده اش شکايت‬ ‫ـ ‪ ،‬روزی‬ ‫ـ درس ميخواند‬ ‫ـ اقتصاد‬
‫درپوهنحی‬
‫ـ ما از دست مردان بی غيرتی شکايت دار يم که بخاطر هوسبازی های خــود‬ ‫نموده گفت ! استاد محترم‬
‫ـادر بپوشد ولی‬ ‫ـويش چـ‬ ‫ـ عروسی خـ‬ ‫ـام‬
‫ـ ‪ ،‬مثال خواهرخوانده ام ميخواست درهنگـ‬ ‫مانع حجاب ما ميشود‬
‫ـ درمحفل عروسی اش چادر به سرکند ‪.‬‬ ‫نامزادش به او اخطار داد که او نميتواند‬
‫زن بسان كل بود درباغ كلزار جهان مرد او اندر مثل باشد چومرد باغبان‬
‫ـ كشد بر دور باغ تا گلش ايمن شود ازدست برد اين وآن‬ ‫باغبان بايد كه ديواري‬
‫مرد هم بايد بپوشاند به زن زيب حجاب تاكه باشد همسرش همواره درامن وأمان‬
‫ـ بيگانكان‬
‫و رنه ميبايد ببيند با دو چشم خويشتن غنچهء ناموس خود را دركف‬

‫‪91‬‬
‫رستاخيزي درتاريکي‬
‫دوستان محترم ‪ ،‬خواهران وبرادران عزيز !‬
‫ـ هاي خود را که مــدت ‪14‬‬ ‫يکتن از خواهران عزيز ما بنام سوسن صفاور دي مجموعه ازسرگذشت‬
‫ـ نموده ‪ ،‬ودرآنجا با آلماني هايي مالقات نموده است که آنــان به دين مقــدس‬ ‫ـ کشور سپري‬ ‫سال درخارج‬
‫ـابي در آورده است ‪ ،‬که من‬ ‫ـکل کتـ‬‫اسالم مشرف شده اند ‪ ،‬اين خواهر مسلمان ‪ ،‬خاطرات خود را به شـ‬
‫ـ از‬ ‫خواستم بعضي ازقصه هاي اين کتابرا که واقعا جالب است ‪ ،‬خدمت شما دوستان نقل نمايم ‪ ،‬وضمنا‬
‫ـ زبان وادبيات پوهنتــون کابل‬ ‫) محصل ديپارتمنت انگليسي پوهنحي‬ ‫ـ وگرانقدر (‬ ‫برادر محترم‬
‫ـه) اجر زحمت‬ ‫ـ که در زمينه با من همکاري نموده است ‪ ،‬خداوند متعال ( جل جاللـ‬ ‫جهاني سپاس مينمايم‬
‫ـ نمــوده اند ‪،‬‬
‫ـ ازين قصه ها مصرف‬ ‫هاي شانرا بدهد ‪ ،‬زيرا ايشان وقت گرانبهاي شانرا در تايپ بسياري‬
‫ـ در حسنات شان حساب نمايد ( وقل اعملوا فسيري اهلل‬ ‫که اميد وارم خداوند متعال اين لحظات عمرشانرا‬
‫عملکم )‬
‫خواهرما سوسن صفاوردي که از شهروندان ايران است ‪ ،‬نخستين قصه اش را درميان نو مســلمانان‬
‫آلمان چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫ـدند ‪.‬‬ ‫ـجد شـ‬
‫ـ را ترک کردند و همگي وارد حياط مسـ‬ ‫با اعالم وقت تنفس‪ ،‬چند نفر ‪ ،‬سالن سخنراني‬
‫ـ مناره مسجد سايه درختان بر روي آب نماي آن ‪ ،‬نغمه‬ ‫ـ بر روي‬ ‫ـ لطيفي بود و تابش خورشيد‬ ‫هواي بسيار‬
‫ـامبورگ ‪،‬‬ ‫ـالمي هـ‬ ‫ـاني در مرکز اسـ‬ ‫پرنده گان و منظره جمعيت کثير خواهران و برادران مسلمان آلمـ‬
‫ـ هــاي مختلف‬ ‫ـ آورده بود ‪ .‬با تفاق چند تن از خواهران آلماني که ازشهر‬‫ـ را بوجود‬ ‫ـ روحاني‬ ‫فضاي بسيار‬
‫ـ حوض نشسته و مشغول صحبت شــديم ‪ .‬ما درست‬ ‫ـ ‪،‬روي پله ها روبروي‬ ‫به هامبورگ سفر کرده بودند‬
‫ـابرين و توريست ها يي که‬ ‫ـ و رفت وآمد عـ‬‫ـ مرکز اسالمي هامبورگ نشسته بوديم‬ ‫روبروي درب ورودي‬
‫ـياحان‬ ‫ـراي سـ‬‫براي بازديد از مسجد به آن محوطه مي امدند ‪ ،‬گهگاه توجه مارا به خود جلب ميکرد ‪ .‬بـ‬
‫ـ غير منتظره و جالب توجه بود و با تعجب بســيار‬ ‫ديدن زنان و مردان مسلمان آلماني در آن مکان بسيار‬
‫ـائي و لهجه غليظ‬ ‫ـره اروپـ‬‫ـ که اينان آلماني هستند ‪ .‬اما چهـ‬
‫ـ ‪،‬گويي باور نداشتند‬‫آنها را بر انداز ميکردند‬
‫ـاني‬ ‫ـان آلمـ‬
‫آلماني خواهران و برادران جاي هيچ شک و شبهه اي را براي آنان باقي نمي گذاشت که آنـ‬
‫هستند ‪.‬‬
‫يک دختر ايرانی‬
‫ـ خويش مي‬ ‫ـ به اطراف‬ ‫در ميان اين رفت و آمد ها ناگهان چهره متعجب دختري جوان که مات ومبهوت‬
‫ـ از خواهران و برادران آلماني چند لحظه اي مکث ميکرد و با تعجب زياد‬ ‫نگريست و در کناره گروهی‬
‫به اين سو و آن سو نگاه مي کرد توجه ام را جلب کرد ‪ .‬مدتي نگذشت که گويي سنگيني نظاره دو چشم‬
‫ـ آشــنا‬‫بر احوال جستجو گر خويش را حس کرده و بدنبال آن دو چشم گشت و هنگامي که آنرا تا حدودي‬
‫ـ ما گام برداشت آرام اما همچنان متحير ‪.‬‬
‫يافت بطرف‬
‫ـود با قيافه اي‬
‫ـاال بـ‬
‫ـ ما بود حدود ‪ 20‬سال و اندي داشت تقريبًا کشيده و بلند بـ‬‫حال ديگر در چند قدمي‬
‫ـ ‪ .‬مــدتي‬ ‫ـ و با چشمان درشت که در عين متحير بودن موجي از غم در آنها به چشم ميخورد‬ ‫کامالً شرقي‬
‫ـ وبه آلماني از او پرسيدم ‪:‬‬
‫خيره خيره ما را برانداز کرد تا اينکه من سکوت را شکستم‬
‫براي اولين بار است که به مرکز اسالمي هامبورگ آمده اي ؟ با سر جواب مثبت داد و دوبــاره يک‬
‫يک ما را بزير چشمان پر ازسوال خويش گرفت ‪.‬‬

‫‪92‬‬
‫ـ‪:‬‬
‫يکي ديگر از خواهران آلماني از او پرسيد‬
‫چند سال است در اينجا زنده گي مي کني ؟‬
‫آيا به آلماني آشنائي داري ؟‬
‫خيلي کوتاه جواب داد‪ :‬بلي کمي مي فهمم ‪ ،‬من مدت سه سال است که به آلمان آمده ام ‪.‬‬
‫دختران وزنان آلمان با نامهای اسالمی‬
‫ـ از نداشتن تسلط کافي او به زبان آلماني بود ‪،‬اما شايد هم احســاس‬‫جواب هاي کوتاه و منقطع اوحاکي‬
‫بيگانگی ميکرد و براي اينکه اين احساس را از او بگيرم يکي يکي خواهر ها را به او معرفي کردم ‪.‬‬
‫خواهر حليمه از فرانکفورت‬
‫سعيده از هامبورگ‬
‫فاطمه از مونيخ‬
‫هدي از زاربروکن‬
‫و من نيز ايراني هستم ‪.‬‬
‫ـ زد و گفت ‪:‬‬‫به يکباره گي گويي آشنائي پيدا کرده باشد چشمانش برقي‬
‫ـ ادامه داد ‪.‬‬
‫من هم ايراني هستم و بعد به فارسي‬
‫اما اينها که آلماني هستند چرا اسم هاي شان آلماني نيست ‪.‬‬
‫ـ به دين‬
‫ـ آلماني هايي که در صحن مسجد مي بيني مشــرف‬ ‫به الماني به او گفتم ‪ :‬اين خوهران وتمامي‬
‫ـ‪.‬‬‫اسالم شده اند و به همين علت اسم هاي اسالمي براي خود شان انتخاب کرداند‬
‫دختران وزنان با حجاب دريک کشور اروپائي‬
‫ـ‪:‬‬‫خواهر (الکه ) فاطمه از او پرسيد‬
‫ـو‬ ‫ـائي‬
‫مثل اينکه خيلي تعجب کرده اي که ما را مسلمان و با حجاب مي بيني آنهم به عنوان افراد اروپـ‬
‫ـ غربي هستند ‪ ،‬سري تکان داد و جواب داد ‪:‬‬ ‫افرادي که متعلق به يک سيستم‬
‫راستش همينطور است من در مدت اين سه سال که از ايران خارج شده ام براي اولين بار است که با‬
‫چنين منظره روبرو مي شوم ‪ .‬امروز نيز خيلي اتفاق را هم بدين طرف افتاد ‪ .‬من در (ها نوفر) مشغول‬
‫ـده ام و از‬
‫تحصيل هستم و اين اولين بار است که به جهت مراجعه به پزشک متخصص به هامبورگ آمـ‬
‫ـ ‪،‬تصميم گرفتم که کمي از فرصت استفاده کنم و در کنار درياچه آ لستر‬ ‫آنجائيکه چند ساعتي وقت داشتيم‬
‫ـ مسير آنها حرکت‬ ‫کمي قدم بزنم ‪ .‬رفت و آمد افراد محجبه ظاهرًا اروپايي توجه ام راجلب کرد و بطرف‬
‫ـلمان‬‫ـاي مسـ‬ ‫ـاني هـ‬ ‫کردم و با مشاهده مسجد و افراد آلماني بداخل مسجد آمدم و اکنون نيز از ديدن آلمـ‬
‫خصوصًا زنها که حجاب کامل دارند شديدًاٌ متعجب شده ام ‪.‬‬
‫بعضی از شرقيان غرب زده حجاب را سلب آزادی ميدانند ‪ ،‬درحاليکه‬
‫دختران مسلمان غرب آنرا لباس عزت ‪ ،‬افتخاروآزادی ميدانند‬
‫ـ‪:‬‬‫ـ از وی ميپرسد‬‫خواهر(بريگيت)هدي‬
‫ـروه‬‫ـ مسلمان را نداشتي ؟ اسالم که دين منحصر به يک ملت يا گـ‬ ‫چرا مگر انتظار ديدن افراد اروپايي‬
‫خارجي نيست ‪.‬‬
‫دختر ايراني که خودش را سهيال معرفي کرد جواب داد‪:‬‬
‫نه منظورم اين نبود که اسالم مخصوص يک گروه يا يک ملت خاص است اما مي دانيد در ذهن ما در‬
‫ـ جا افتــاده که اينجا مرکز آزادي است و زن اروپــايي از آزادي‬‫اثر تبليغات و فيلم هاي خارجي اينطور‬
‫ـايي که با‬
‫ـ و اين است که از ديدن زنهـ‬
‫کامل بهره مند است ‪ .‬ما دنياي آرزوها ي خود را در اينجا ميديديم‬

‫‪93‬‬
‫ـ و پوشيدن لباس هاي اسالمي را انتخاب مي‬ ‫ـ از آزادي آنرا نفي کرده اسالم مي آورند‬‫وجود برخورداري‬
‫کنند ‪ ،‬دچار بهت و حيرت مي شويم چون اينجا که ديگر کسي شما را مجبور به رعايت حجاب نمي کند‬
‫ـتم از اينکه آنچه را که ما‬
‫ـ عشق و ايمان شما است و من متعجب هسـ‬ ‫پس انتخاب شما فقط و فقط نمايشگر‬
‫ـ ‪ ،‬شما آزادانه و عاشقانه در اين محيط برگزيــده‬ ‫ـ بردست و پاي زن محسوب مي کرديم‬ ‫اسارت و زنجير‬
‫ايد‪.‬‬
‫ـ به ايمانش بود گفت ‪:‬‬
‫هدي ميان حرفش پريد و با لبخندي که حاکي از افتخار‬
‫ـ متعجب خواهي شد‪.‬‬ ‫ـ که من قبالً(پانک) بوده ام خيلي بيشتر‬
‫پس اگر بشنوي‬
‫ـ چه چــيز با عث شد که اين راه را انتخــاب کنيد و‬ ‫ـ نمي شود ‪ ،‬اما راستي‬
‫سهيال‪ :‬پانک! اصالً باورم‬
‫ـ؟‬‫مسلمان شويد‬
‫ـ کسي کاري به کار‬ ‫ـ يکه اگر برهنه نيز توي خيابان ظاهر شويد‬ ‫با اين آزادي که در اينجا هست ‪ ،‬بطور‬
‫ـ زن ومرد ديگر براي مرد‬ ‫تان ندارد ‪ .‬در ثاني مگر نه اينکه گفته مي شود که در صورت آزادي ارتباط‬
‫ـ وضع زن در نقش و تاثيري بر جنس مخالف نخواهد داشت ‪.‬‬ ‫ـ و ديگر سرو‬ ‫و زن همه چيز عادي ميشود‬
‫فرق ميان آزادی وبی بند وباری‬
‫فاطمه سريعًا جواب داد ‪:‬‬
‫ـ و قلب دنياي به اصــطالح‬ ‫ـ هر که را بخواهد هدايت ميکند حتي اگر در مرکز فساد‬ ‫اول اينکه خداوند‬
‫باشد ‪.‬‬
‫ـني آزادي نيست بلکه بي بند‬
‫ـای ما مي بيـ‬ ‫ـ دارد آن چيزي که در دنيـ‬ ‫دوم اينکه آزادي مفاهيم گوناگون‬
‫ـ وهرزه گري است ‪ .‬اينکه در روابط زن و مرد هيچگونه حد و مرزي وجود نداشته باشد و‬ ‫وباري وفساد‬
‫زن و مرد حتي متاهل خود را پاي بند به اخالق و ارزشهاي اخالقي نبيند و بدنبال هوس هــاي آني باشد‬
‫ـ کند ‪،‬بدون توجه به اثري که با اين رفتــار به اصــطالح‬ ‫ـ ورفتار‬
‫وهر طوري که خود مي خواهد بپوشد‬
‫آزادي خود جامعه مي گذارد ‪ ،‬نه جانم ‪ ،‬اين را آزادي نمي گويد ‪.‬‬
‫اين شعار ها و تفسير ها ي مختلف از (بي بند وباري) و (الابالي گري) در لواي کلمه آزادي در طي‬
‫ـ تبليغات به ما خورانده شده است و غالبًا نيز اکثريت عوام بدون فکر و ارزشيابی ‪ ،‬بدنبال‬
‫سالها از طريق‬
‫ـ است ميان حيوان و انسان ؟‬ ‫ـ ‪ ،‬واال چه فرق‬
‫اين موج روان مي شوند‬
‫آزادی جنسی سبب تنوع طلبی درجنس وتجاوز بر ديگران ميشود‪.‬‬
‫مدل های لباس سبب تحرکات شهوانی وبه جلوه گذاشتن زيبايی زن برای لذت يابی‬
‫مردان است‬
‫خواهر محترم فاطمه درين ادامه سخنان خود به سهيال ميگويد ‪:‬‬
‫ـ آزادي نه تنها کشش و نياز شهواني را تقليل نمي دهد بلکه حس تنــوع‬ ‫ـ بايد بداني که روابط‬
‫از طرفي‬
‫طلبي را در افراد زنده ميکند و اين را مي توان از آمار ها و فحشا و فسادي که در غرب حــاکم است با‬
‫ـ که فقط بيش از ‪ %72‬از زنهاي شاغل در‬ ‫ـ ‪ .‬بطور مثال برايت بگويم‬‫ـ دقيق دريافت‬
‫کمي تحقيق و بررسي‬
‫ـ يان آنها‬
‫ـ اذيت جنسي از طرف همکاران مرد خود واقع ميشوند وکارفرما‬ ‫آلمان ‪ ،‬در محل کار خود مورد‬
‫از آنان تقاضاي ناروا دارند ‪ .‬البته جاي تعجب هم نيست با اين همه مدل هاي لباس که در اکثر آنها هيچ‬
‫ـ نــدارد‪ ،‬ديگر نبايد از اين اذيت‬
‫ـ هاي بدن زن وجود‬‫ـ وبه جلوه گذاشتن زيبائي‬
‫هدفي جز تحرکات شهواني‬
‫وآزارها و تجاوز ها گله کرد و بايد توجه داشت که تا زن خــود را چــنين ارزان عرضه مي دارد هيچ‬
‫قانون نمي تواند جلوي اين اعمال را بگيرد ‪.‬‬
‫ـ خود نمائي زن درمحل کار باعث متزلزل شدن و از هم پاشيدن خانواده ها و در نتيجه وجود‬ ‫از طرفي‬
‫انواع فساد و روابط نا مشروع شده ‪ ،‬بـه عبارتي ‪ ،‬زن کاالئي در دست مردان هوســران شــده ‪ .‬البته‬

‫‪94‬‬
‫ـ است صــحبت ما از‬ ‫اينکه هميشه افرادی هستند که بر خالف نظام حاکم حرکت مي کنند ‪ ،‬امري طبيعي‬
‫ـ راجع به آزادي است‪ .‬ما نيز به ياري و لطف خدا به محض‬ ‫روند و نتيجه اين شعار هاي پوچ و توخالي‬
‫ـ بودن و پوچ بودن اين شعار ها سعي کرديم از طريق ايمان به خداي واحد خود را از‬ ‫پي بردن به توخالي‬
‫اين منجالب بيرون بکشيم ‪.‬‬
‫ـ يعنی قبل از جنگ جهــانی دوم ‪ ،‬جوامع ما‬ ‫هدی در ادامه خواهرفاطمه گفت ‪ :‬تازه در زمانهای قديم‬
‫ـايی‬‫ـ امريکـ‬ ‫ـ ها وپياده شدن فرهنگ منحرف‬ ‫نيز خيلی پای بند اخالق بودند ‪ ،‬بعد ازجنگ وآمدن امريکايی‬
‫ـ مبـدل شد ‪،‬‬ ‫ـروزی‬ ‫وسياستهای مکار آنها وکشيدن زن بسوی برهنگی جامعه ما به اين وضع اسفناک امـ‬
‫ـ غوطه ور شد که به نظر نمی رسد راه نجاتی برايش وجود داشته باشد بجز بال های الهی‬ ‫وآنچنان درفساد‬
‫‪.‬‬
‫ـ گويي در درون او انقالبي در‬ ‫ـ مدت اين صحبت ها ‪ ،‬سهيال را خوب زير نظر گرفته بودم‬ ‫من درتمام‬
‫ـول‬‫ـديدًا متحـ‬‫ـ اجزاي صورت اومرتب حالت هاي مختلف بخود مي گرفت و شـ‬ ‫شرف جريان بود خطوط‬
‫شده بود ‪،‬براي مدتي خاموش به نقطه خيره شد ‪ ،‬چشمانش را آله از اشک پوشانده بود آرام اورا مــورد‬
‫ـ داده پرسيدم که به چه مي انديشد ‪ ،‬بدون آنکه سرش را بگرداند گفت ‪:‬‬ ‫خطاب قرار‬
‫ـ که از ايران بسوي اروپا پرواز کردم ‪ ،‬انگار همين ديروز بود‬ ‫ـ افتادم‬
‫نمي دانم به يکباره به ياد روزي‬
‫ـ‬
‫ـ قصر طاليي غرب ‪ ،‬که در آن هر آرزويي‬ ‫‪ ،‬با چه افکار ها و تلقين ها ‪ ،‬بار سفر بستم ‪ ،‬بار سفر بسوي‬
‫ـ که از قانون ها وحقوق بشر و چنين و چنان بــودن‬ ‫به محض اراده کردن برآورده ميشود‪ ،‬تمدن بزرگي‬
‫آزادي انسانها در آن بر ايمان تبليغ ميشد ‪.‬‬
‫ـ ها و جايي که زن آزاد ‪ ،‬وبرابر با مرد بود ‪ ،‬تصــويري که از‬ ‫سفر به کشور موفقيت ها وخوشبختي‬
‫طريق فيلم ها و راديو ها ي بيگانه به خورد ما داده شده بود و ما به ساده لوحانه آنرا پذيرفته ايم‪.‬‬
‫سهيال که گويي سنگ صبوري براي شنيدن دردهاي انباشته شده دلش يافته بود آهي کشيد و ادامه داد ‪:‬‬
‫ـ و تبليغ نيز آنقدر زياد است که انسان ديگر قدرت تفکر‬ ‫خوب آدم چه مي داند يک چيزي از دور ميشنود‬
‫ـ و ارزشهاي حق طلباده را تحت الشعاع خود قرار مي دهد و آنها را شــعار گونه‬ ‫پيدا نمي کند‪ .‬سمبولها‬
‫معرفي مي کند‪ .‬اما شنيدن همان حقايق ‪ ،‬وپوشالي بودن فرهنگ غرب و فساد حــاکم بر جوامع آنها از‬
‫ـان از‬‫ـده اند و گوشت پوست شـ‬ ‫ـزرگ شـ‬ ‫زبان خود غربيها از زبان افراد يکه سالها در اين نظام ها بـ‬
‫اينجاست ‪ ،‬تکاني به انسان ميدهد به اينها که ديگر نمي شود گفت که شــما داريد تبليغ منــافع خــود را‬
‫ميکنيد‪.‬‬
‫شعارتساوی حقوق درغرب به جز برده کشی وبهره برداری ازجنس زن‬
‫چيزديگری نيست‬
‫سهيال دراينجا اشاره اي به خواهران آلماني کرد و گفت ‪:‬‬
‫ـ حقوق زن و مرد‪ ،‬هيچ هــدفي بجز بهــره‬ ‫وقتي انسان از زبان زن غربي مي شنود که فرياد تساوي‬
‫ـ‪،‬‬‫ـ از جنس زن را در برندارد و چه از لحاظ نيروي بدني و چه از لحاظ جاذبيت زنــانگي‬ ‫برداري بيشتر‬
‫ـ چشم ها را‬
‫ـ وادار شده است ‪ ،‬ديگر نميشــود‬ ‫از سو استفاده مي شود ‪ ،‬و در واقع زن به برده کشي بيشتر‬
‫بست و گوش ها را گرفت‪ .‬راستش مدتها است که من نيز متوجه اين مسئله شده بودم اما شهامت اقــرار‬
‫کردن آنرا نداشتم ‪.‬‬

‫‪95‬‬
‫پوشيدن لباسهای غربی ‪ ،‬سبب ميشود که به درد های آنان مبتال شويم‬
‫اکنون اشک چشمان درشت سهيال اينک به قطره هايي تبديل شده بودند که يکي يکي برگونه هايش مي‬
‫ـ ‪ .‬وي در همان حال ادامه داد ‪:‬‬ ‫غلطيدند‬
‫ـ‬
‫ـردر‬‫ـام ظهـ‬ ‫ـ در آلمان نمي گذشت که يک روز هنگـ‬ ‫ـ هنوز بيش از يکسال اقامتم‬ ‫ـ ها و افکاري‬ ‫چه رويا‬
‫ـ ‪ ،‬ناگهان ماشيني ترمز کرد و پسري قد بلند بيرون پريد و بدون مقدمه دست‬ ‫ـ ايستاده بودم‬
‫ايستگاه اتوبوس‬
‫ـ ‪ ،‬همانند مسخ شــده گــان چند‬ ‫ـ چنين چيزي را نداشتم‬ ‫مرا گرفت و بطرف خودش کشيد ‪ ،‬من که انتظار‬
‫ـ ماشين خود کند ‪ ،‬يکباره بخود آمدم‬‫ـ داشت مرا سوار‬ ‫ـ در حاليکه پسر قصد‬ ‫لحظه همين طور نگاه ميکردم‬
‫و مقاومت کردم و با کيف دستي ام محکم بر سرش کوبيدم که در نتيجه پسر زخمي شد و عــابرين پليس‬
‫ـ و پليس ما را پاسگاه برد ‪.‬‬ ‫را خبر کردند‬
‫ـ‬
‫ـرمي‬ ‫ـردم وفکـ‬ ‫ـ کـ‬‫در طي بازجويي رئيس پليس ‪ ،‬بازبان آلماني دست و پا شکسته ‪ ،‬جريان را تعريف‬
‫ـ ميکنند ‪ ،‬اما با کمال تعجب ديدم زهي خيال باطــل‪ ،‬رئيس پليس‬ ‫کردم االن پسر را تنبيه کرده و زنداني‬
‫مثل اينکه برايش جوک (فکاهی) کفته باشم ‪ ،‬خنده اي کرد و گفت‪:‬‬
‫ـدوني اين پسر چه کسي است ؟ گفتم پسر هر که مي خواهد باشد من که‬ ‫ـ ‪،‬ميـ‬‫خوب چرا با هاش نرفتي‬
‫ـ ماست‪ .‬رئيس پليس دوبــاره‬ ‫ـ من ايراني هستم و عفت ما گوهر وجودي‬ ‫آلماني نيستم که با هر کسي بروم‬
‫ـ‪.‬‬‫خنده اي کرد و گفت ‪ :‬شکل و طرز لباس شما که مثل زنان ما است ‪ ،‬تــابلويي هم که در دست نداريد‬
‫ـ نيز حق را به او مي دادم‬
‫ـ آمد اما از طرف‬‫ـ بر قلبم فرود‬
‫ـ رئيس پليس همانند خنجري‬ ‫حرفهاي‬
‫خالصه چندي از دوستان را خبر کرده و با پس گرفتن شکايت خويش و عذر خواهي اجباري از پسر‬
‫ـ‪.‬‬‫خود را از مخمصه نجات دادم واال بدهکار نيز شده بودم‬
‫سهيال مکثي کرد نگاهش را به من دوخت و گفت‪:‬‬
‫ـ با من برخورد من کنند اما اکنون با حرف هاي‬ ‫آنروز فکر کردم چون من يک خارجي هستم اين طور‬
‫ـ که سالها در نتيجه ال اليي شعارهاي زيبا و‬ ‫ـ گويي از خوابي سنگين بيدار ميشوم ‪ .‬خوابي‬ ‫اين خواهرها‬
‫ـ من شده بود‪ .‬راستش من نيز مدتها است متوجه شده ام که ســالم‬ ‫ـ ها گريبانگير‬‫سراب مانند اين خارجي‬
‫اکثر مردها بدون طمع نيست و بالفاصله از زن تقاضا هاي ناراو دارنــد‪ .‬آنهم با اين همه آزادي روابط‬
‫جنسي ‪ ،‬که انسان فکر ميکند ديگر چشم مردها بدنبال زنها نيست‪.‬‬
‫با بلند شدن صداي اذان از مناره مسجد خواهران بلند شدند و براي اقامه نماز وارد مسجد شــدند‪ ،‬در‬
‫ـ او را بداخل مســجد‬ ‫ـ که آيا ميتواند همراه ما نماز بخواند ‪ ،‬با خوشحالي‬
‫همين موقع سهيال از من پرسيد‬
‫ـ که سهيال‬‫ـ بداخل صحن مسجد رفتيم ‪ .‬در سرتا سر اقامه نماز احساس ميکردم‬ ‫برده و پس از گرفتن وضو‬
‫گريه ميکند ‪ ،‬بعد از اتمام نماز دقايقي چند سر سجاده مشغول گريه و نيايش بود‪ ،‬در صحن مســجد بجز‬
‫ـ‬
‫سهيال ‪ ،‬خواهر ها و من ديگر کسي باقي نمانده بود‪ .‬آهسته به سهيال نزديک شدم که بيبينم آيا منتظرش‬
‫بمانم يا نه ؟‬
‫سهيال خجالت ميکشد که با وجود مسلمانی به گمراهی وبی حجابی مشغول بوده‬
‫ـ به گريستن کرد او را در آغوش گرفتم سهيال همچنان گريه مي کرد گريه ايکه‬ ‫او با ديدن من شروع‬
‫از اعماق قلب او بود و گويي حامل اين کلمات بود ‪:‬‬
‫ـور‬‫ـودم و مقيم يک کشـ‬ ‫اي خداي من از خودم شرم دارم ازتو شرم ميکنم شرم از اينکه من مسلمان بـ‬
‫ـ کردي نداشتم من بدنبال معيار ها و‬
‫اسالمي ولي قدر تمامي اين نعمت ها و منزلت و رحمتي که تو نصيبم‬
‫ـ بودم که در منجالب فسادي چنان تا گلو غرق شده است که را ه نجاتي برايش نمي بيند‬ ‫ارزش هاي دنيايي‬
‫و اينان که بزرگ شده گان و دست پرورده هاي فرهنگ غربي هستند‪ ،‬همچون تشنگان بدنبال رحمــتي‬

‫‪96‬‬
‫ـالم ‪ ،‬ما در‬
‫ـاي اسـ‬‫ـار هـ‬ ‫ـ داده بودي ‪ ،‬بدنبال معيـ‬
‫هستند ‪ ،‬که توبي هيچ چشم داشتي ‪ ،‬در اختيار ما قرار‬
‫ـ‬
‫ـ ديدار کشور اسالمي ما مي سوختند‪.‬‬ ‫روياي غرب بسر مي برديم و اينان در اشتياق‬
‫ـ ونه تنها راحــتي و آزادي به‬ ‫ـ که باعث سقوط انسان مي شوند‬ ‫شرم از اينکه من بدنبال ارزشهايي بودم‬
‫ـ کرده انــد‪.‬‬
‫ـ سعادت دنيا و آخرت را جستجو‬ ‫ـ بلکه اذيت و آزار بردگي ‪ ،‬و اين خواهرها‬ ‫همراه نمي آورند‬
‫ـ مــارا‬‫ـ را يافته بودند‪ .‬براستي‬‫شرم ازاينکه من د رپي آمال پوچ و روان شده بودم و اينان معشوق واقعي‬
‫چه مي شود که حق را نشناخته ايم‪.‬‬
‫ـ که با بيشرمی کامل‬‫خبر گذاري آلمان درشماره ‪ 9‬مارس چنين مينويسد‪ :‬در جوامعي‬
‫ـرض خريد و‬ ‫ـ مخصـوص اين امر در معـ‬ ‫زنان همانند کااليي براي ارضا هوسراني مردان دربنگاههاي‬
‫ـ مي گيرند ‪.‬‬ ‫فروش قرار‬
‫ـاري‬‫ـ که بعلت بي بند و بـ‬ ‫ـوامعي‬ ‫خبر گزاري آلمان درماه اکتوبرشماره ‪ 92‬مينويسد ‪ :‬در جـ‬
‫قريب به اتفاق مردان متاهل روابط نا مشروع دارند ‪.‬‬
‫ـ از‬
‫ـ دوره هاي زيبائي ميشود‬ ‫ـ و انواع اقسام‬
‫ـ لوازم آرايشي‬
‫ـ که ساالنه ميليارد ها دالر صرف‬ ‫در جوامعي‬
‫ـ او مي باشد (‪ 10‬مي‬ ‫آنجائي که در اين جوامع ظاهر و اندام زن مالک شخصيت و بيانگر ارزش وجودي‬
‫‪ 93‬برنامه موناليزه)‬
‫ـاملگي‬‫ـيري از حـ‬ ‫ـايل جلوگـ‬ ‫ـ که مدارس آن صحنه خريد و فروش مواد مخدر انواع وسـ‬ ‫در جوامعي‬
‫و‪ ......‬مي باشد (خبر گزاري آلمان برمن جوالي ‪)93‬‬
‫ـ به اصطالح آزادي که بيش از ‪ %72‬از زنان شــاغل آن مــورد اذيت و آزار‬ ‫و باالخره در جوامعي‬
‫جنسي قرار مي گيرند (نومبر ‪ 92‬برنامه موناليزا)‬
‫ـ و همانند هاجر در‬‫اين زنان از البالي تاريکي ها با هر گونه مشقت بدنبال روزنه اي نور براه افتادند‬
‫بيابان خشک و بي آب و علف چنان تشنه وار گشتند تا " استجبلکم " سعي ايشان را پاسخ داد و چنان حق‬
‫را در قلب هايشان تجلي داد که گويي هيچ گاه در تاريکي بسر نمي بردند‪.‬‬
‫دختر ايرانی در آلمان توبه ميکند وحجاب ميپوشد‬
‫تمام خواهر ها دور ما جمع شده بودند‪ .‬سهيال همچنان اشک مي ريخت و زمزمه ميکرد ‪:‬‬
‫ـ ما است‪ .‬آن پليس آلماني حقيقت‬ ‫ـ هاي زنانگي‬ ‫چرا باور کرده ايم که آزادي ما درعرضه کردن زيبائي‬
‫ـ باشيم ‪ .‬اما‬
‫را گفت ما اگر خود را به شکل غربيها ملبس کرديم پس بايد همانند آنان هر متقاضي نيزروان‬
‫ـرايش مي‬ ‫ـازي بـ‬ ‫ما که چنين دختر هايي نيستم ما عفت مان را از هر چيز باالتر مي دانيم و حيا را امتيـ‬
‫ـيم که‬‫ـدون انکه متوجه اين باشـ‬ ‫ـ هستيم بـ‬‫ـ هاي ظاهري‬ ‫دانيم ‪ .‬پس مارا چه مي شود که بدنبال بي پروايي‬
‫ـ به اينجا رسيد‪ ،‬کمي مکث کرد و سپس با صداي بلند ادامه داد‪:‬‬ ‫حامل چه پيامي هستيم ‪ .‬وقتي حرفهايش‬
‫از اين لطف الهي سپاسگزارم و امروز همگي شما را در پيشگاه خدا به شهادت مي گــيرم که ديگر نمي‬
‫ـ انداخته‬
‫خواهم همانند عروسک در خدمت ارزشهاي غربي باشم و ازهمين امروز لباس اسارت را بدور‬
‫و لباس زن مسلمان حقيقت جو را پوشش خود قرار خواهم داد‪.‬‬
‫ـ از حالتهاي منقلب سهيال تا حدودي متوجه قضيه شده بودند‪ ،‬خيلي ســريع و خالصه‬ ‫همگي خواهرها‬
‫جريان را براي شان گفتم ‪ ،‬با خوشحالي سهيال را در آغوش گرفتند وبرايش دعاي خير و موفقيت آرزو‬
‫ـ بود و تک تک ما گريه مي کرديم ‪ .‬خدا را شکر کردم که يکبــار ديگر‬ ‫ـ با شکوهي‬‫کردند‪ .‬صحنه بسيار‬
‫ـ ‪ ،‬آفتاب از البالي شيشه هاي مسجد بداخل صحن تابيــده بــود و‬ ‫شاهد هدايت انساني براه حق مي بودم‬
‫ـ بوجود آمده بود‪ .‬همانطور که به جمع خواهر ها و سهيال مي نگريستم به ناگهــان‬ ‫ـ روحاني‬‫صحنه بسيار‬
‫ـات و‬ ‫ـدان امکانـ‬ ‫ـ فقـ‬
‫ـود‬‫ـ يکايک اين عزيزان را که با وجـ‬ ‫ـ گرفتم سرگذشت‬ ‫ـ رسيد و تصميم‬‫فکري بنظرم‬
‫ـمه‬‫ـوي سرچشـ‬ ‫ـ رو به سـ‬‫ـ نداشتن به منبع سازمان ويا انساني که نداي حق را از زبان او بشنوند‬‫دسترسي‬

‫‪97‬‬
‫ـ ‪ .‬اين عزيزان در جوامعي حق‬ ‫ـ ‪ ،‬را براي شما عزيزان خواننده به رشته تحرير د رآوردم‬
‫نورآورده بودند‬
‫ـ ‪ ،‬و انساني ندارد و همه‬
‫ـ تمامي ارزشها و معيار هاي مذهبي ‪،‬اخالقي‬‫را يافتند که هيچ هدفي بجز نابودي‬
‫ـ که فســاد‬
‫روزه ترفند هاي جديد تري براي منحرف کردن انسان قرن بيستم بکار مي برند ‪ .‬در جوامعي‬
‫ـ عده اي از دست اندر کاران و سياســتمداران‬ ‫اخالقي چنان به نقطه اوج خود رسيده است که حتي فرياد‬
‫غربي در رابطه با مرگ معيار هاي اخالقي به آسمان را بلند کرده است‪:‬‬
‫ـ ‪.1993‬‬‫ـ مجله اشپيگل ‪ /‬آلمان دسامبر‬
‫زنده گي مدرن خانه اي جهت ارضا نياز هاي حيواني‬
‫ـ‬
‫آلمان جوالي ‪ 93‬سوسن صفاوردي‬

‫حفظهااهلل تعالى‬ ‫قصهء مسلمان شدن خواهرمسلمان ما جميله‬


‫ـ آلماني االصل و اهل هامبورگ هستم‪ .‬من درتمــام طــول‬ ‫درسن ‪ 26‬سالگي به مذهب اسالم گرويدم‬
‫ـو‬ ‫ـ درخوشي‬‫ـ ام مانند ســاير افــراد اروپــايي‬
‫دوران زندگي ‪ 26‬ساله ام انسان مذهبي نبودم و زنــدگي‬
‫ـ تمام‬
‫ـ با وجود‬
‫ـ ميکردم‬
‫ـ خويش احساس خالء و کمبودي‬ ‫ـ اما هميشه درزندگي‬ ‫خوشگذراني پشت سر گذاشتم‬
‫ـ کردن اين خال زندگي خود داشتم باز هر روز ازروز پيش وضع روحي ام بــدتر‬ ‫تالشي که دربرطرف‬
‫ـ که يک‬ ‫ـ کار ميکردم و از لحاظ مادي تمام چيزهــاي‬ ‫ـ من درشرکتي‬ ‫ميشد‪ .‬البته ظاهرًا انسان شادي بودم‬
‫ـذاهب مختلف‬ ‫ـرگردانم را آرامش نمي داد‪ .‬ازمـ‬ ‫ـتم اما همه اينها روح سـ‬ ‫ـان آرزويش را دارد داشـ‬ ‫انسـ‬
‫چيزهايي خوانده بودم اما درهيچ کدام آنها گمشده ام را پيدا نميکردم‪ .‬تا آن زمان با اسالم از طريق اخبار‬
‫و تلويزيون ومطبوعات آشنايي داشتم نه بيشتر‪.‬‬
‫ـ عربي آشنا شدم اين دوستي زمينه اي براي مطالعه بيشتر و دقيق تر نسبت به اسالم‬ ‫دراين ميان باپسر‬
‫ـ کردم‬‫ـ به کشورهاي متعدد اسالمي داشتم وسعي‬ ‫ـ آورد‪ .‬ازطرفي مسافرت‬ ‫ومسائل دنياي اسالم برايم بوجود‬
‫ازنزديک با اين فرهنگ آشنا شوم‪.‬تماشاي منظره زنان محجب‪ ،‬صداي اذان از مناره هاي مسجد گــويي‬
‫ـ به مطالعه قــران کــردم وهر چه بيشــتر‬ ‫روح مرا تکان مي داد بعد از برگشت از مسافرت ها شروع‬
‫ـ است‪ .‬تااينکه شــبي درخــواب‬ ‫ـ احساس مردم که وضع روحي ام روز به روز درحال بهبودي‬ ‫ميخواندم‬
‫ـ‬
‫ـ خود را تغير بده" ديگر جاي ترديد‬‫ندايي شنيدم گويي خداي سبحان با من سخن مي گفت‪ :‬برخيز وزندگي‬
‫ـ‬
‫برايم باقي نمانده بود که گمشده ام را پيدا کردم وبدين ترتيب به مذهب اسالم گرويدم‪.‬از آن پس با حضور‬
‫ـ درجلسه هاي مذهبي سعي کردم اطالعات خود در زمينه اسالم را افــزايش دهم‪ .‬پس‬ ‫در مسجد وشرکت‬
‫ـ يکه گفتم باخواندن قران سعي کــردم که از نزديک با‬ ‫ازچندي باهمان پسر عرب ازدواج کردم همانطور‬
‫ـته ام و جامعه اي که‬
‫ـ گذشـ‬ ‫ـدگي‬
‫مسائل اسالم آشنا شوم وبا مطالعه آيه حجاب وتفسير آن مقايسه آن با زنـ‬
‫ـ شخصيت زن تشخيص دادم و بــدون هيچگونه‬ ‫ـ مي کنم حجاب زن را امري مقدس ومحافظ‬ ‫درآن زندگي‬
‫ـ دادم‪ .‬حجاب ازديدگاه من حفاظي براي زن است‪ .‬اينکه زن را در برابر هر‬ ‫ترديدي انرا حفاظ خود قرار‬
‫ـ و…‪ ..‬حفظ ميکند مشــکلي که‬ ‫ـ هاي حريص وتجاوزات‬ ‫ـ ناروا متلکها وچشم‬‫گونه آزار واذيت ونگاههاي‬
‫ـ جوامع به اصطالح پيشرفته صنعتي شده و مسئولين غافل ازريشه يابي مســائل‬ ‫امروزه شديدًا گريبانگير‬
‫ـان درمقابل‬
‫ـنه اي که گوشت بريـ‬ ‫سعي دارند با اجراي قوانين جلوي آنرا بگيرند‪ .‬مگر مي شود به گرسـ‬
‫ـ کند اين‬
‫ـرفنظر‬‫ـايي صـ‬ ‫ـازه اگر درجـ‬‫ـ کن تـ‬ ‫خود بدون هيچ محدوديتي مي بيند گفت ازخوردن صرفنظر‬
‫ـاوزات به‬‫ـ و تجـ‬‫ـاد وفحشا‬
‫ـ ديگر بر اوغلبه مي کند کما اينکه درجامعه غربي شاهد فسـ‬ ‫گرسنگي درجايي‬
‫ـ تجاوزات به کوچک و بزرگ وخورد وکالن هستيم‪.‬‬ ‫انواع واقسام‬
‫به نظر من حجاب قدرت عجيبي به زن ميدهد گويي تابلوئي است که به ديگران نهيب ميزند‪ :‬من نمي‬
‫خواهم خود را درمعرض نمايش بگذارم‪ ،‬من شخصًا ازلحظه که حجاب بسرگذاشتم هيچ مشکلي ازلحاظ‬
‫ان مزاحمت هايي که ذکر کردم برايم رخ نداد و بسيار جاي تاسف است که زنان مسلمان که مذهب اسالم‬

‫‪98‬‬
‫ـ قائل شده است شخصيت خويش را با پيروي ازفرهنگ غرب پايين اورده و‬ ‫اين قدر برايشان ارج وقرب‬
‫ـ هاي مختلف به زنان مسلمان گفته ام چرا مکتي‬ ‫مقام واالي خود را به سقوط مي کشانند‪ .‬بارها درکشور‬
‫ـار‬‫ـاطر جسم او ارج ميدهد کنـ‬ ‫ـ با عظمت او ونه به خـ‬ ‫ـرت وروح‬ ‫راکه مقام زن را به لحاظ معرفت فطـ‬
‫ـرا‬‫ـناختن حق وباطل را داريد چـ‬ ‫گذاشته و پيروي ازفرهنگ غرب و شعار غربي ميکنيد شما امکان شـ‬
‫ـ واين براي يک زن مسلمان غربي واقعًا درد آور است‪.‬‬ ‫بدنبال باطل روانيد‬
‫ـ بي بند‬‫ـ بکشم وزنان مسلمان رااز سرنوشت شــومي که در نتيجه زنــدگي‬ ‫گاهي دلم مي خواهد فرياد‬
‫ـ خدا شما خواهر‬ ‫ـ که اين کار مسير نيست‪ .‬شايد بياري‬ ‫ـ عريان دچار خواهند شد آگاه کنم اما افسوس‬ ‫وبارو‬
‫ـ‬
‫ـدوباري‬ ‫ـ از فرهنگ و بي بنـ‬ ‫ـذابيتي‬
‫عزيزي که سرنوشت مرا مي خواني وهنوز درگوشه ايي از دلت جـ‬
‫ـواهرعزيز بدانيد که‬ ‫ـني اي خـ‬ ‫غرب وجود دارد بخودبيايي و قدر شان ومنزلت خودت رابيشتر درک کـ‬
‫ـان دنيا را‬‫دشمنان اسالم ازحجاب ما زنان مسلمان وحشت دارند شما اي عزيزان ايراني با حجاب خود تـ‬
‫ـ غــرب‬ ‫ـ است که دنياي فاسد‬‫ـ ناشي از وحشتي‬ ‫ـ شما ميشود‬‫به لرزه درآوريد‪.‬زيرا تمامي تبليغات که برضد‬
‫ـ و امريکا‬‫ـ نه تنها دربين ملت هــاي مســلمان بلکه درقلب روپا‬ ‫ازپوشيده گي شما و رواج اسن پوشيدگي‬
‫ـ که چشم اميد به‬‫ـ ما افراد مســلماني‬‫دارد‪ .‬شما سمبل زنان مسلمان دنيا هستيد شمارا بخاطر خدا و بخاطر‬
‫ـ که‬‫اين کشور اسالمي داريم و بخاطر خودتان همجنان مقاوم در برابر دنيا و تهاجمــات آنــان بايســتيد‬
‫ـ آز آن استقامت کنندگان است ‪ .‬دنياي غرب به ســقوط اخالقي رســيده و هيچ تعليمي از جهت‬ ‫پيروزي‬
‫اخالقي و انساني براي شما ندارد‪ .‬شمايي که مظهر اخالقي و ارزشهاي اخالقي هستيد‪ .‬فرهنگ غــربي‬
‫که داعيه دار آزادي زن است تنها متشکل از برهنگي و بي بندو باري به گونه اي حيواني است هيچ چيز‬
‫ـ خانواده و ‪ ...‬براي شما به ارمغان نخواهد آورد‪ .‬مقاوم باشيد و از‬‫دروغ ‪ ،‬خيانت ‪ ،‬زنا ‪ ،‬از هم پاشيدگي‬
‫ـد‪.‬‬‫ـالمي را بدانيـ‬‫ـ در زير سايه پرچم جمهوري اسـ‬ ‫ايران اسالمي مرکزي دنيا اسالم بسازيد‪ ،‬قدر زندگي‬
‫زندگي در ايران اسالمي آرزوي ما است و کمک به اين نظام و ظيفه هر فرد مسلمان و آگاه است‪ .‬کسي‬
‫که هميشه در دعاهايش به ياد شما و نظام اسالمي و امام آن است‪.‬‬
‫خواهر تان برگيت ( جميله) از آلمان ( هامبورگ ) آگوست ‪1993‬‬

‫بي تفاوتي ها در ستر وحجاب سبب هالكت ميشود‬


‫ـ خواهران مسلمان ما در موضوع ستر و حجاب عدم توجه به احکام‬ ‫ـ خطرناك‬ ‫يكي از اشتباهات بسيار‬
‫ـورد‬ ‫ـ جدا مـ‬
‫ـ ميباشد که مخالف احکام اسالم بوده وبايد‬ ‫الهي در بعضي از عادت ها ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬وعنعناتي‬
‫ـ ميدهم ‪:‬‬
‫ـ بررسي قرار‬ ‫ـ مفصال مورد‬ ‫ـ را درين بخش بصورت‬ ‫توجه همه مومنان باشد که اين موضوعات‬
‫‪ -1‬بزرگ شدن طفل درمقابل خانمي محرم شده نميتواند ‪ :‬عادت بسياري از مردمان اينست كه‬
‫زماني يك طفل درمقابل خانمي خورد باشد وسپس جوان شود ‪ ،‬درمقابل آن جوان بي پروا بوده ‪ ،‬و باوي‬
‫معامله يك نا محرم را نميكند ‪ ،‬مثال ‪ :‬در پيشروي شان بعضي از اطفالي بوده اند كه سن آنان به بلــوغ‬
‫ـران ماما ‪،‬‬‫ـان ‪ ،‬پسـ‬ ‫ـران شـ‬ ‫نرسيده و نظر به رواج ازينكه ايور ‪ ،‬پسران ايور ‪ ،‬ايور خواهران ‪ ،‬و پسـ‬
‫پسران كاكا ‪ ،‬وغيره كسانيكه رفت و آمد شان درخانه هاي شان زياد بوده ‪ ،‬يا باهم خورد كالن شده اند و‬
‫ـ بوده اند و اكنون همه به مرحله بلوغ رسيده اند ‪ ،‬و آنان ازينكه باهم عــادت‬ ‫ياهم آنها نسبت به او خورد‬
‫ـ داشته اند ‪ ،‬با بي تفاوتي با آنان معامله ميكنند ‪ ،‬مثال از ايور‬
‫کرده اند ‪ ،‬و هميشه باهم نشست و برخواست‬
‫ـاي‬‫ـاهم در اثنـ‬‫ها و پسران آنها كه جديدا جوان شده اند ستر نميكنند و حتا در قسمت موها ‪ ،‬دستان ‪ ،‬و يـ‬
‫شير دادن اوالد هاي شان با بي تفاوتي عمل ميكنند ‪ ،‬و اين بي تفاوتي سبب گناه بزرگي برايشان ميشود ‪،‬‬
‫ـ نا‬
‫ـ نباشد تمام احكام شــريعت اســالمي بعد ازبلــوغ‬ ‫زيرا هنگاميكه سن كسي به جواني رسيد ‪ ،‬ومحرم‬
‫محرمان بااليش فرض ميگردد ‪ ،‬و اين خواهر مسلمان بايد در هنگام مقابل شدن با آنان بي پروا نباشد ‪،‬‬

‫‪99‬‬
‫ـان‬‫ـايد آنـ‬
‫ـ انسان بزرگ شدن محرم نميگردد ‪ ،‬و شـ‬ ‫زيرا نامحرم با يكجا بزرگ شدن ‪ ,‬يا هم در پيشروي‬
‫ـ بزرگ شده ايم ‪ ،‬ويا هم جوانان كه در پيشروي ما بزرگ شده‬ ‫فكر كنند كه ما با هم مانند خواهر و برادر‬
‫ـرده اند و‬‫ـده گي كـ‬ ‫ـ وخواهر زنـ‬ ‫اند ‪ ،‬مانند اوالد ما هستند ‪ ،‬ويا اينكه دختران ما با آن پسران مانند برادر‬
‫ـ ميكنند ‪،‬‬
‫ـاهم نشست و برخواست‬ ‫ـادي بـ‬ ‫اكنون كه جوان شده اند احساس بيگانگي نميكنند بلكه به شكل عـ‬
‫ـكل‬ ‫ـات شخصي شـ‬ ‫ـان است كه نبايد اين نظريـ‬ ‫اينگونه سخنان و استدالالت ‪ ،‬نظريات شخصي هر انسـ‬
‫ـدن‬‫ـزرگ شـ‬ ‫ـ مشروعيت ميداشتند و با بـ‬ ‫مشروعيت شرعي را به خود بگيرد ‪ ،‬زيرا اگر اين موضوعات‬
‫ـ ‪ ،‬در مقابل ما ‪،‬‬
‫ـورد‬ ‫ـودن سن خـ‬ ‫دريكجا ‪ ،‬ويا هم جوان شدن در مقابل چشمان انسان بعد از سـپري نمـ‬
‫ـ‬
‫مشروعيت ميداشت ‪ ،‬وسببي از اسباب محرم شدن ميبود ‪ ،‬جواز أنرا در كتب شريعت اسالمي ميخوانديم‬
‫‪ ،‬ولي هيچگاهي درين مورد معافيتي از طرف شريعت اسالم بيان نشده است ‪ ،‬و روي همين علت است‬
‫ـادران‬‫ـ ‪ ،‬كه الزم است خـواهران ‪ ،‬مـ‬ ‫ـ سبب گناه بزرگي ميشـود‬ ‫كه كسالت و بي تفاوتي در چنين موارد‬
‫ووالدين محترم اين حكم الهي را در نظر داشته ‪ ،‬از رواج ها و بي تفاوتي ها ‪ ،‬خود داري نمايند ‪ .‬زيرا‬
‫با زنده گي نمودن دريك حويلي و يا هم بزرگ شدن باهم ‪ ،‬حكم شريعت تغيــير نميكند و مســلمانانيكه‬
‫ـ نمايند ‪.‬‬
‫ـ توجه بيشتر‬ ‫ـ اهلل ( جل جالله ) را نكنند درين موارد‬ ‫ميخواهند عصيان و نافرماني‬
‫‪ -2‬سترو حجاب به اساس رقابت ‪ :‬يكي از عادات باطليكه امروز در بين بعضي از مسلمانان بي‬
‫ـ ‪ :‬از ينكه فالن‬
‫ـان ميگويند‬ ‫ـاي شـ‬ ‫ـانم هـ‬ ‫خبر از دين‪ ،‬رواج يافته است اينست كه بعضي از مردان به خـ‬
‫ـ خوانده ام خانمش را از من ستر نكرد بناء شما هم از ايشان ستر نكنيد ‪ ،‬و‬ ‫دوست ‪ ،‬همسايه و ياهم برادر‬
‫هرگاه كسي را ببينند كه خانمش از او ستر ميكند فورا به خانم خود ميگويد كه از فالن مرد ستر كن زيرا‬
‫خانمش ازمن ستر ميكند ‪.‬‬
‫ـ تثبيت‬‫اين فكر كامال مخالف احكام شريعت اسالمي ميباشد ‪ ،‬وبه اين اساس اشخاص محرم و نامحرم‬
‫ـاس‬ ‫ـاه كسي به اسـ‬ ‫ـ را شريعت اسالمي تعيين وتثبيت نموده است و هرگـ‬ ‫نميگردد ‪ ،‬بلكه محرم و نامحرم‬
‫ـ تا ستر خود را دور نمايد در حقيقت گناه بزرگي را متحمل‬ ‫ـ ميسازد‬‫اعتبارات مختلف خانم خود را مجبور‬
‫شده است ‪.‬‬
‫‪ -3‬خواهرخوانده ‪ ،‬برادرخوانده مادر وپدر خوانده و فرزندي گرفتن حرمت را ازبين نميبرد ‪ :‬در‬
‫دين مقدس اسالم ‪ ،‬تنها برادر‪ ،‬خواهر ‪ ،‬بدر ‪ ،‬مادر ‪ ،‬بسر و دختر به دوعلت تثبيت ميكردد ‪:‬‬
‫ـ داشته باشد ‪ ،‬مثال ‪ :‬انسان سه قسم خواهر دارد ‪:‬‬ ‫الف ‪ :‬درصورتيكه دربين شان روابط قرابت وجود‬
‫ـ ( كه هردو از يك مادر وبدرباشند )‬ ‫‪ -‬خواهر مادري وبدري‬
‫ـ نمايد )‬
‫‪ -‬خواهر مادري ( كه تنها مادر شان شريك باشد ‪ ،‬وبدرهاي شان فرق‬
‫‪ -‬خواهر بدري ( كه بدرشان يكي باشد ‪ ،‬ومادر هايشان فرق نمايد )‬
‫ـ سكه – برادر بدري – و برادر مادري)‬ ‫به همين سان انسان سه برادر دارد ( برادر‬
‫ـ ( شيردادن ) باشد ‪ ،‬مثال ‪ :‬انسان خواهر رضاعي‬ ‫ب ‪ :‬درصورتيكه دربين دو شخص رابطه رضاع‬
‫ـته باشد ‪ ،‬كه‬
‫ـاعي ميداشـ‬ ‫ـتر رضـ‬ ‫ـ ‪ ،‬مادررضاعي ‪ ،‬بدر رضاعي ‪ ،‬بسر رضاعي ودخـ‬ ‫‪ ،‬برادررضاعي‬
‫ـ ميشود ‪.‬‬ ‫رضاع ( شيردادن ) سبب حرام شدن نكاح بايكديكر‬
‫ـ ندارد كه براي انسان محرم شدن را اثبات نمايد ‪.‬‬ ‫بغير ازين دوحالت حالت ديكري وجود‬
‫ـ طفلي را به فرزندي ميكرفت ‪ ،‬او را بسر آن‬ ‫ـ دربين عربها رواج بود كه هرگاه شخصي‬ ‫درزمان قديم‬
‫ـ ‪ ،‬مثال ‪ :‬پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) يك بسرك را بنام زيد بسر خود خوانــده بــود ‪،‬‬ ‫شخص ميناميدند‬
‫ـ حضرت‬ ‫ـ نازل شد ‪ ،‬وبراي‬ ‫ومردم اورا زيد بسر محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميكفتند ‪ ،‬ولي آيات قرآني‬
‫محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) امر نمود كه ازين امر خود داري نموده زيد را بنام بدرش ياد نمايد ‪ ،‬سبس‬
‫همه اورا ( زيد بسر حارثه ) كه بدر اصلي اش بود ميناميدند ‪.‬‬
‫ـ را با نظر دانشمندان اسالمي مورد مطالعه قرار دهيم ‪:‬‬ ‫درينجا بهتراست آيات شريف‬

‫‪100‬‬
‫(مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمْ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَــاتِكُمْ وَمَا جَعَــ َ‬
‫ل‬
‫ـ عِنْدَ اللَّهِ‬
‫ـ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ‬ ‫أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ‬
‫ـ‬
‫علَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ‬
‫فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ َ‬
‫ـ نيافريده‪ ،‬و هرگز همســرانتان‬ ‫ـ براى هيچكس دو قلب در درون وجودش‬ ‫غفُورًا رَحِيمًا) خداوند‬ ‫وَكَانَ اللَّهُ َ‬
‫ـ‬
‫ـما را فرزند‬ ‫ـ شـ‬ ‫ـدههاى‬ ‫را كه مورد ((ظهار)) قرار مىدهيد مادران شما قرار نداده‪ ،‬و (نيز) فرزندخوانـ‬
‫حقيقى قرار نداده است‪ ،‬اين سخنى است كه شما تنها به زبان خود مىگوئيد (سخنى باطل و بىماخذ) اما‬
‫ـ كه اين كار نزد خدا‬ ‫خداوند حق مىگويد‪ ،‬و به راه راست هدايت مىكند‪ .‬آنها را به نام پدرانشان بخوانيد‬
‫ـ آنها برادران دينى و موالى شما هستند‪ ،‬اما گنــاهى بر‬ ‫عادالنه تر است‪ ،‬و اگر پدران آنها را نمىشناسيد‬
‫ـدا‬ ‫ـران صـ‬ ‫ـ (و بىتوجه آنها را به نام ديگـ‬ ‫ـ كه (در اين مورد) از شما سر مىزند‬ ‫شما نيست در خطاهائى‬
‫ـور و رحيم‬ ‫ـ غفـ‬ ‫ـرار خواهد داد) و خداوند‬ ‫ـ عمد مىگوئيد (مورد حساب قـ‬ ‫مىزنيد) ولى آنچه را از روى‬
‫است‪ .‬األحزاب ‪5 -3 /‬‬
‫ـ‪:‬‬‫تفسير الميزان درين مورد ميفرمايد‬
‫(و ما جعل ادعياءكم ابناءكم ) كلمه ادعياء جمع دعي ‪ ،‬به معناى پسر خوانده است ‪ ،‬و در جــاهليت‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ـ آن روز‬ ‫ـترقي‬ ‫اين عمل دعاء و تنبي در بينشان دائر و معمول بوده است ‪ ،‬و همچنين در بين امتهاى مـ‬
‫ـ ‪ ،‬احكام فرزند صــلبي را در حق او اجــراء‬ ‫ـ كودكي را پسر خود ميخواندند‬ ‫مانند روم و فارس كه وقتي‬
‫ميكردند ‪ ،‬يعني اگر دختر بود ازدواج با او را حرام ميدانستند ‪ ،‬و چون پدرخوانده ميمرد ‪ ،‬به او نيز مانند‬
‫ـ را درباره او اجراء ميكردند ‪ ،‬و اسالم‬ ‫ـ و همچنين ساير احكام پدر و فرزندى‬ ‫ساير فرزندان ارث ميدادند‬
‫اين عمل را نيز لغو كرد بنابراين مفاد آيه اين است كه خداى تعالي آن كساني را كه شــما آنها را فرزند‬
‫ـ نداده تا احكام فرزندان صلبي در حق آنان نــيز جــارى باشد ذلكم‬ ‫خود خوانده ايد ‪ ،‬فرزندان شما قرار‬
‫قولكم بافواهكم و اهلل الحق و هو يهدى السبيل كلمه ذلكم در اين آيه اشاره به مســاله ظهــار ‪ ،‬و فرزند‬
‫ـ است ‪ ،‬مؤيدش‬ ‫ـ روشنتر‬ ‫ـ است ‪ ،‬كه البته ظهور آيه احتمال دومي‬ ‫خواندگي ‪ ،‬و يا تنها اشاره به مساله دومي‬
‫ـافواهكم‬ ‫ـولكم بـ‬ ‫ـ خواندگي را بيان ميكند و اينكه فرمود ‪ :‬قـ‬ ‫هم اين است كه در آيه بعدى تنها حكم فرزند‬
‫ـ را به خود نسبت ميدهيد ‪ ،‬سخني است كه با دهانهاى خــود‬ ‫معنايش اين است ‪ :‬اينكه شما فرزند ديگرى‬
‫ـان كه در آيه‬ ‫ميگوييد ‪ ،‬و جز اين اثرى ندارد ‪ ،‬و اين تعبير كنايه است از بي اثر بودن اين سخن ‪ ،‬همچنـ‬
‫كال انها كلمه هو قائلها <‪ >3‬نيز كنايه از بيهودگي آن سخن است و اهلل يقول الحق و هو يهدى السبيل ‪-‬‬
‫ـ آن است ‪ ،‬و اگر‬ ‫معناى حق بودن قول خدا اين است كه او از چيزى خبر ميدهد كه واقع و حقيقت مطابق‬
‫ـاى‬ ‫ـ آن است و معنـ‬ ‫ـابق‬ ‫ـ مطـ‬ ‫ـلحت واقعي‬ ‫ـود ‪ ،‬و مصـ‬ ‫ـ براند ‪ ،‬آثارش بر آن مترتب ميشـ‬ ‫حكم و فرماني‬
‫راهنماييــاش به راه ‪ ،‬اين است كه هر كس را هــدايت كند ‪ ،‬بر آن راه حقي وادارش ميكند كه خــير و‬
‫ـ سخن شما بيهــوده و بي اثر است ‪ ،‬و‬ ‫سعادت در آن است ‪ ،‬و در اين دو جمله اشاره است به اينكه وقتي‬
‫ـ واقع است ‪ ،‬پس سخن خود را رها نموده و سخن او را بگيرد ‪.‬‬ ‫سخن خود را همواره با اثر و مطابق‬
‫ـ عند اهلل" امريست كه‬ ‫ـ "ادعوهم آلبائهم هو أقسط‬ ‫ابن كثير در تفسير آيات فوق ميكويد ‪ :‬اين آيت شريف‬
‫ـران بيكانه را‬ ‫ـتند كه بسـ‬ ‫ـادت داشـ‬ ‫ـان عـ‬ ‫ـ ‪ ،‬آنـ‬ ‫ـود ‪ ،‬نسخ مينمايد‬ ‫عاداتي را كه در ابتداي اسالم رواج بـ‬
‫ـ ميدادند ‪ ،‬بنا اهلل (جل جالله) امر نمود ‪ ،‬تا آنانرا به نسب خود شان بركردانند ‪،‬‬ ‫بسرخوانده خويش قرار‬
‫ـود ‪ :‬ما زيد بن حارثة‬ ‫ـ از عبد اهلل بن عمر(رضي اهلل عنهما ) روايت ميكند كه فرمـ‬ ‫ـاري‬ ‫ـام بخـ‬ ‫امـ‬
‫(رضي اهلل عنه) را زيد بن محمد ميگفتيم تا اينكه اين آيت شريف نازل شد "ادعوهم آلبائهم هو أقسط عند‬
‫اهلل"‬
‫عربها اين پسرخوانده ها را معامله پسراصلي مينمودند ‪ ،‬ايشانرا با محارم خــويش به تنهــايي رها‬
‫ميكردند ‪ ،‬بدين اساس بي بي سهلة بنت سهيل كه خانم أبي حذيفة (رضي اهلل عنه) بود به پيامبر( صلي اهلل‬
‫عليه وسلم ) گفت ‪ :‬اي رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم ما سالم را پسر ميگفــتيم ‪ ،‬وخداوند اين حكم را‬

‫‪101‬‬
‫نازل نمود ‪ ،‬و ميبينم كه ابي حذيفه آمدن اين طفل را خوش ندارد ‪ ،‬پيامبر( صلي اهلل عليه وســلم ) گفت‬
‫‪ :‬براي آن طفلك شير بده ‪ ،‬بااليش حرام ميشوي ‪.‬‬
‫ـ گرفتن ) حرام پنداشته شده ‪ ،‬وكسي را فرزنــدي گــرفتن‬ ‫ـ ( تبني – فرزندي‬ ‫بناء به اساس آيات فوق‬
‫مانع نكاح نشده ‪ ،‬وفرزندي پسر اصلي انسان شرعا شمرده نميشود ‪ .‬وهرگاه جوان شود ‪ ،‬خلوت نمودن‬
‫ـ بوده ‪ ،‬سبب گناه پنداشته ميشود ‪.‬‬ ‫ـ اعضاي فاميلش ناجايز‬ ‫آن باخانم آن مرد ‪ ،‬وساير‬
‫همچنان دردين مقدس اسالم پدرخوانده گي ‪ ،‬مادر خوانده گي ‪ ،‬برادر خوانده گي ‪ ،‬خواهر خوانده گي‬
‫ـاه‬
‫ـودن گنـ‬ ‫ـان نمـ‬ ‫‪ ،‬پسرخوانده گي ‪ ،‬دختر خوانده گي ‪ ،‬مانع حرمت نشده ‪ ،‬و معامله محرمان را باايشـ‬
‫بزرگي دردين مقدس اسالم بيان شده است ‪.‬‬
‫ـ اند‬
‫ـ رواج دارند كه زن بيگانهء را خواهر ميخوانند وياهم زناني‬ ‫بعضي از مردمان در عصر حاضر‬
‫ـاس اين گفته با آن‬ ‫ـرآني من است ‪ ،‬و به اسـ‬ ‫ـ قـ‬‫ـ كه اين برادر‬‫كه مردان بيگانه را برادر خوانده و ميگويد‬
‫مرد بيگانه و نامحرم ‪ ،‬خودش ‪ ،‬دخترانش و ساير اعضاي فاميل شان آزادانه نشسته بدون ستر و حجاب‬
‫حتا به بعضي سفرها نيز با اين مرد هم سفر ميشوند ‪ ،‬و هرگاه پرسيده شود كه شما با كي به ســفر رفته‬
‫ـ قرآني ام ‪.‬‬
‫ـ با برادر‬
‫بوديد ميگويند‬
‫ـ پدر اصلي با وي‬ ‫بعضي از خانمها مرد بيگانه اي را در منزل خود بنام پدر خوانده جا داده ‪ ،‬ومانند‬
‫ـ را مراعات نکرده ‪ ،‬باوي خلوت مينمايد ‪ ،‬اين عمل کامال مخـالف شـريعت‬ ‫معامله نموده ‪ ،‬ستروحجاب‬
‫اسالم بوده ‪ ،‬ومرد بيگانه به اين اساس محرم شده نميتواند ‪.‬‬
‫خالصه اينکه درشريعت اسالمي برادرخوانده ‪ ،‬خواهرخوانده ‪ ،‬مادر خوان ده ‪ ،‬پدرخوان ده ‪ ،‬پسر‬
‫خوانده و غيره محرم انسان شده نميتواند ‪ ،‬نشست و برخواست با مرد بيگانه به اساس برادر خوان ده‬
‫گي و يا پدر خوانده گي يا پسر خوانده گي قطعا حرام ميباشد ‪.‬‬

‫حفظهااهلل تعالى‬ ‫قصهء( مسلمان شدن خواهرمسلمان ما ليال‬


‫بنام خداوند بخشاينده و مهربان‬
‫اسم من ليال است‪ 33 .‬ساله ‪ ،‬آلماني االصل و متولد ها مبورگ هستم‪ .‬در خانواده مذهبي بزرگ شده‬
‫ـودکي ام حادثه پر‬‫ـتش در دوران کـ‬ ‫ـتم‪ .‬راسـ‬ ‫ام‪ .‬از کودکي با مذهب رابطه داشتم و تربيت مذهبي داشـ‬
‫ـ و چــرا ها در ذهنم جرقه زد‪ ،‬اما اهميت‬ ‫اهميتي و جود ندارد و حدودًا از سن ‪ 15‬سالگي اولين سئوالها‬
‫زيادي به آنها نمي دادم ‪ ،‬چرا که من نيز همانند اکثر جوانان کشور هاي جوامع غربي در دوران سن ‪15‬‬
‫ـو‬‫ـ مي رفتم‬‫ـارتي‬
‫ـ به آن پـ‬
‫ـ هاي بيهوده و پوچي گذاراندم و مدام از اين پارتي‬‫تا ‪ 17‬سالگي ام را با دوستي‬
‫ـ براي به اثبات رسانيدن موجوديت خود بيشتر از ديگر دختران همسن خويش‬ ‫از آنجائيکه کمي چاق بودم‬
‫ـ زن مي باشد ‪،‬‬‫مجبور به رسيدن به وضع ظاهري خويش مي شدم‪ .‬در جوامعي که معيار شکل ظاهري‬
‫ـ مي‬‫ـ دانش آموزان ديگر قرار‬‫زندگي کردن کار آساني نيست و انسان مرتب مورد اذيت و آزار و تمسخر‬
‫ـ کار کردن داشته باشــد‪ ،‬آن‬‫گيرد‪ .‬در اين جامعه دوست پيدا کردن بسيار مشکل است و اگر انسان قصد‬
‫نيز مشکالتي ديگر به همراه دارد‪ .‬از قبيل اينکه در همه جا امکان کار براي او وجود نــدارد‪ .‬در سن‬
‫ـروع‬ ‫ـ بدستم رسيد‪ .‬خيلي زود شـ‬ ‫ـ شنيدم و خيلي اتفاقي قرآني‬‫‪ 17‬سالگي براي اولين بار از اسالم مطالبي‬
‫به خواندن آن کردم‪ .‬آشنايي با کتاب انجيل اين امکان را برايم بوجود آورده بود که سريع تر وبهتر قرآن‬
‫ـ در انجيل پي ببرم‪ .‬و چون خود رشد مذهبي داشتم بالفاصــله به محض‬ ‫را فهميده و به اشتباهات موجود‬
‫ـ برايم خيلي جالب بود که مسلمانان در واقع هم‬ ‫درک اشتباهات مذهب خويش آنرا کنار گذاشتم‪ .‬از طرفي‬
‫مسيحي بودند هم يهودي ‪ ،‬از آنجا که در اسالم مسيحت و يهوديت انکار نشده بود و در واقع سه مذهب‬

‫‪102‬‬
‫در يک مذهب کامل تر شده بودند‪ .‬با خواندن قرآن خيلي از چرا ها که راجع به مسيحيت از قبيل تثليث و‬
‫ـ داشت برايم حل شد و آيات قرآن برايم‬ ‫به صليب کشيدن عيسي مسيح براي پاک شدن گناهان‪ ....،‬وجود‬
‫ادله روشني بود‪ .‬مسئله ديگر نقش زن و جايگاه او در اسالم بود که شديدًا مرا تحت تاثير قرار داد‪ .‬اين‬
‫ـ ظاهري و اندام او بستگي ندارد و قرب و ارج او در تقوي و پــاکي و‬ ‫که زن مسلمان ارزشش به زيبايي‬
‫ـ برايم قابل توجه بود‪ .‬درست همانند همان ارزشهاي که در حضرت مريم‬ ‫صداقت او نهفته است ‪ ،‬بسيار‬
‫ـ‬
‫وجود داشت ‪ .‬از اينکه به من نيز امکان رسيدن به مقام معنوي داده مي شد و از اينکه درها را به روي‬
‫ـ به‬
‫هر کسي که اهل عمل باشد باز مي ديدم احساس هويت مي کردم ‪ .‬من در جامعه ضربه هاي زيــادي‬
‫ـ و کالم قرآن راجع به زن برايم کامالً به اثبات رسيده بود و اين باعث‬ ‫لحاظ قيافه ظاهري متحمل شد بودم‬
‫شد که شکر خدا سريع مذهب اسالم را پذيرفتم و مسلمان شدم‪ .‬اما مسلمان شدنم به منزله پايان تحقيق و‬
‫ـدم‪ .‬من‬ ‫ـ نبود و از آن به بعد از قلب و جان مشغول خواندن و بررسي کردن و آيات قرآن شـ‬ ‫برسي بيشتر‬
‫ـ و خدا را شکر که هميشه نيز آنرا مي يافتم‪ .‬مــذهب‬ ‫ـ بدنبال حق و حقيقت ميگشتم‬ ‫در طول دوران زندگيم‬
‫ـاظ‬‫ـربي به لحـ‬ ‫ـ و غـ‬‫ـايي‬‫ـانهاي اروپـ‬‫اسالم به انسان آرامش و صلح دروني عطا ميکند‪ ،‬چيزي که انسـ‬
‫ـ از آن بي بهره هستند‪.‬‬‫اضطراب و استرس و محدود بودن وقت زندگي ماشيني‬
‫ـ و در عين دست‬ ‫ـ بودند‬
‫ديدن افراد مسلمان فقير که در عين فقر از آرامش و صلح دروني بر خوردار‬
‫ـود‬‫ـ موثر در هدايت من بـ‬ ‫ـ نيز ‪ ،‬يکي ديگر از مسائل بسيار‬ ‫ـ مي کردند‬‫تنگي احساس رضايت و خوشبختي‬
‫ـ‬
‫ـ و مطالعه بيشتر‬‫ـ ‪ .‬تحقيقات بيشتر‬‫زيرا که در جامعه خودم درست برعکس اين چيز را تجربه کرده بودم‬
‫و مطالعه بيشتر راجع به مقام زن و حجاب او مرا در اعتقاداتم راسخ کرد و تقريبًا پس از مدتي حجــاب‬
‫ـاب‬ ‫ـردن حجـ‬ ‫ـربي با بسر کـ‬ ‫را نيز با اعتقاد محکم بسر کردم ‪ .‬پيش خودتان مجسم کنيد که يک زن غـ‬
‫درقلب برهنگي و در جائيکه برهنگي به عنوان آزادي تبليغ ميشود‪ ،‬با چه مشکالتي مواجه خواهد شد و‬
‫ـ و ايمان را سخي الزم است ‪ .‬مردم ما ‪ ،‬آلماني هاي مسلمان را به منزله افرادي که خيانت‬ ‫چه اراده قوي‬
‫ـ و مردم خود کرده اند‪ ،‬مي نگرند و ملبس شدن به لباس اسالمي و حجاب يعني قيــام‬ ‫به فرهنگ و سيستم‬
‫ـ علني تر از اين وجود داشــته‬ ‫برعليه تمامي معيار ها وارزشهاي جامعه غربي و من فکر نمي کنم قيامي‬
‫ـ واقعًا تسليم امرخدا شود زيرا تبليغات برعليه‬
‫باشد‪ .‬اما معتقدم کسي که گفت من مسلمان هستم پس بايستي‬
‫ـ که سالهاست خود‬ ‫اسالم و مکتب اسالم آنقدر زياد است که مردم از حقايق ان بي خبر هستند حتي افرادي‬
‫را مسلمان مي دانند هنوز نمي دانند که چه نعمتي و چه سعادتي نصيب آنها است‪ .‬من ايمان دارم بافساد‬
‫ـ اسالم گاه مي شــدند بي‬ ‫ـ دارد اگر مردم از حقايق اسالم و چهره واقعي‬ ‫ـ ما وجود‬‫ـ که درجوامع‬‫وحشتناکي‬
‫ـ غربي بوده ايم خصوصًا آلماني ها که د ر‪50‬‬ ‫شک همگي مسلمان مي شدند چون ما شاهد نتايج ارزشهاي‬
‫ساله اخير بعد ازآمدن امريکائي ها و تبليغ معيار هاي ضد انساني و ارزشــهاي مــادي به اين فالکت و‬
‫ـ‬
‫ـتيار‬‫ـوان دسـ‬‫هالکت اخالقي رسيده اند‪ .‬باسر کردن حجاب مجبور به از دادن کاري که با زحمت به عنـ‬
‫ـرب خيلي مهم است و تنها‬ ‫ـامع غـ‬ ‫ـاهري زن در جـ‬ ‫يک وکيل پيدا کرده بودم شدم ‪.‬قبالًگفتم که شکل ظـ‬
‫ـ روسري نيز بسر کند‪.‬‬ ‫ـ انسان مي بندد چه برسد که شخصي‬ ‫نداشتن اندامي زيبا خيلي از درها را بر روي‬
‫شايد برايتان جالب باشد که بشنويد حتي هنگام خريد کردن گاهي اوقات دراين جوامع به اصــطالح آزاد‬
‫که شخص آزادي عقيده دارد بخاطر حجاب به ما توهين مي شود و چقدر ما را مسخره ميکنند خصوصًا‬
‫ـ تان نشود که وقتي انسان ازروي عشق به خدا کــاري‬ ‫وقتي مي فهمند که من آلماني هستم‪ .‬اما شايد باور‬
‫انجام دهد حتي فحش خوردن وتوهين مردم کوچه و بازار برايش شيرين ميشود در طي همين دوران در‬
‫سن ‪ 19‬سالگي ازدواج کردم و هم اکنون صاحب پنج فرزند هستم که خدا را شکر همگي تربيت اسالمي‬
‫ـ آنان نيز حجاب مي گزارندوخيلي با‬ ‫دارند‪ .‬از آنجايکه من به عنوان مادر سنبل خوبي براي دخترانم بودم‬
‫اعتماد بنفس درمدرسه و جامعه ازپس مشکالت ناشي از حجاب خود برمي آيند براي مسلمانان غــربي‬
‫هيچ چيزي ناراحت کننده تر از ديدن افراد مسلمان ‪،‬خصوصًا زنان مسلمان که ازنعمت پربهــاي خــود‬

‫‪103‬‬
‫ـان‬‫ـراب روان هســتند‪ .‬زنـ‬ ‫ـ که سر چشمه را در دست دارند و دنبال سـ‬ ‫غافل هستند نميباشد‪ .‬انسانهايي‬
‫ـ مي کنند‬‫ـ و متوجه نيستند که درواقع از شيطان پيروي‬ ‫مسلماني که خود را در معرض نمايش مي گذارند‬
‫ـال اين آرايش‬ ‫ـ بطور مثـ‬ ‫ـ مي ورزند که پيشي برزنان غربي گرفتند‬ ‫تازه گاهي چنان در عشوه گري افراط‬
‫ـراب مي بينم اينجا فقط دربين يک‬ ‫ـران يا اعـ‬‫ـ مانند ترکيه وايـ‬
‫ها غليظ که من درزنان مسلمان کشورهاي‬
‫ـام‬
‫ـ ونظـ‬ ‫ـتم‬
‫ـ ازايران که دريک سيسـ‬ ‫عده مخصوص رايج است واين خيلي دردآورند‪ .‬يا ديدن چنين زناني‬
‫ـ که برايش شکل ظاهري زن مهم نيست و زن براي کار کـردن يا بدست‬ ‫اسالمي زندگي ميکنند سيستيمي‬
‫ـ نيست و تنها توان کاري او معيار‬ ‫آوردن موفقيت هاي اجتماعي مجبوربه استفاده ازاندام و شکل ظاهري‬
‫ـ هاي اروپايي مسلمان ميشوند خيلي درد آور و تعجب انگــيز‬ ‫است براي بسياري از افرادي که درکشور‬
‫ـ ها‬‫ـايي‬
‫ـ ما اروپـ‬‫ـدگي‬‫است‪ .‬حرکت مسلمانان ايران و انقالب اسالمي و رهبريت ان جرقه اي در راه زنـ‬
‫ـ خبر هاي منفي به حق رســيده اند وعــده اي ديگرمثل من‬ ‫بسوي اسالم بوده است‪ .‬حال گاهي ازطريق‬
‫ـ آن به سعادت مسلمان شدن نائل آمده اند از‬ ‫مستقيم با مطالعه مستقيم راجع به انقالب اسالمي وايدئولوژي‬
‫ـ که با مطالعه آرمان هاي انقالب وشناخت توطئه هاي جهاني ازارمــان هــاي‬ ‫نسل جوان انتظار ميرود‬
‫ـ جهان شــده است به‬ ‫انقالب اسالمي که خونها برايش ريخته شده و باعث نجات هزاران انسان درسراسر‬
‫ـ وفکر مي کنم‬ ‫نحو احسن دفاع کنند‪ .‬همان طور يکه قبالً گفتم من هميشه بــدنبال حقيقت و تکامل بــودم‬
‫بشکر خدا بالخره راهم را پيدا کرده ام‪.‬‬
‫ـ را بايســتي متحمل شــوم اما‬ ‫اگرچه به عنوان يک مسلمان آلماني دراين جا مشکالت بسيار زيادي‬
‫ـ اسالمي درايران که ســعي بر پيــاده‬ ‫ـ يک نظام جمهوري‬ ‫مشکالت انسان را کاملتر مي کند‪ .‬ما ازوجود‬
‫ـ بــرايم‬‫ـ در اين کشــور‬ ‫ـ داشتم که سعادت زندگي‬ ‫ـ خوشحال هستيم‪ .‬آرزو‬ ‫کردن قونين اسالمي دارد بسيار‬
‫ـ و مادي امروز پياده کردن قوانين اسالمي براي يک نظام خالي‬ ‫ـ ماشيني‬‫بوجود آيد‪ .‬البته قدر مسلم دردنيا‬
‫ـ است که بــراي‬ ‫ـ موجــودات‬ ‫از مشکالت نخواهد بود اما همين قدر که اين سعي وجود دارد وسيســتمي‬
‫ـاني‬‫ـ انسـ‬‫ـهاي‬‫ـ ارزشـ‬ ‫ـ ها هيچ هدفي جز نابودي‬ ‫بشريت ارزش قائل است در اين مقطع از زمان که سيستم‬
‫ـ ازبين بردن تمامي معيار هاي اخالقي‬ ‫ـ لواي شعارهاي بشردوستانه با اعمال شيطاني قصد‬ ‫ندارد و درزير‬
‫ـ براستي شکر گذار باشيم و اين تنها خواست خدا بود که‬ ‫ـ ازمعجزه هاي الهي است ما بايستي‬ ‫را دارند‪.‬خود‬
‫ـ اســالمي درست شــود‪.‬‬ ‫ـ مسلمانان انقالبي شاه را بيرون کند و جمهوري‬ ‫مردي پير توانست به پشتيباني‬
‫ـاور‬‫رحمت خدا براو باد که با قيامش با عث تولد دوباره عده کثيري از انسانها در جهان شد‪ .‬خدا يار ويـ‬
‫ـردي که‬ ‫ـلمانان نيست مـ‬‫ـ مسـ‬ ‫جانشين او امام خامنه اي باشد که بحق کسي شايسته تر از او براي رهبري‬
‫ـرمال‬ ‫ـان رابـ‬‫سالها پيش با سخنان آتشينش در سازمان ملل در جلوي چشم ستمگران جهان چهره هاي آنـ‬
‫کرد‪ .‬شما خواهران وبرادران مسلمان انقالبي در ايران سمبل ما هستيد و نظام و رهــبريت آن که چشم‬
‫ـدن‬‫ـلمان شـ‬ ‫اميد ما است حفاظت کنيد و بدانيد که با دل و جان با شما ئيم ان شااهلل که خداوند سعادت مسـ‬
‫ـور دنيا و‬‫ـاثير زر وزيـ‬ ‫رانصيب افراد بيشتري بکند و اميد است که شما عزيزان هشيار باشيد و تحت تـ‬
‫ـيرو عشق و‬ ‫ـ به انسان نـ‬
‫ـ نگيريد‪ .‬اطمينان به خدا را ازدست ندهيد خداوند‬ ‫زندگي به اصطالح مدرن قرار‬
‫ايمان مي بخشد اگر که ما آن را خواهان باشيم‬
‫خواهرتان ليال ازآلمان آگست ‪1993‬‬

‫‪104‬‬
‫فصل نهـم ‪:‬‬
‫( صلي اهلل عليه وسلم )‬ ‫تعدد ازواج پيامبر‬
‫ـ ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬
‫درين فصل موضوعات‬
‫‪ -1‬حکمت تعليمي‬
‫‪ -2‬حکمت دعوتي‬
‫‪ -3‬حکمت اجتماعي‬
‫‪ -4‬حکمت تشريعي‬
‫‪ -5‬حکمت حفظ احاديث‬

‫‪105‬‬
‫‪ -6‬حکمت سياسي‬

‫تعدد ازواج پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم)‬


‫تعدد ازواج پيامبر اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) داراي حكمت هاي زيادي ميباشد ‪ ،‬وبراي فهميدن حقيقت اين‬
‫حكمت ها ‪ ،‬الزم است سؤاالتي را مطرح نمود تا موضوع واضح و روشن گردد ‪.‬‬
‫سوال أول ‪ :‬آيا زنان محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) همه دختران جوان بودند ؟‬
‫ـ جواني اش صورت پذيرفته است ‪.‬‬ ‫سوال دوم ‪ :‬آيا تعدد ازواج محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) درهنگام‬
‫سؤال سوم ‪ :‬چرا محمد( صلى اهلل عليه وسلم ) چند بار ازدواج نموده است ؟‬
‫ـ‬
‫هرگاه بخواهيم حقيقت را درك نماييم الزم است به كتب تاريخ اسالم مراجعه نماييم تا اول در مورد‬
‫ـ( صلى اهلل عليه وسلم ) اسالم معلوما ت حاصل نماييم و بعدا قضاوت نمــاييم كه علت حقيقي آن‬ ‫خانم هاي پيامبر‬
‫چه بود ؟‬
‫ـ بي‬‫ـ(صلى اهلل عليه وسلم) بغيراز‬
‫ـ ميتوان گفت كه زنان پيامبر‬ ‫به اساس روايات تاريخي درجواب سواالت فوق‬
‫ـ‪.‬‬ ‫بي عايشه(رضي اهلل عنها) بقيه همه زنان مسن وپخته سالي بودند‬
‫ـ اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم) درسن بيست وپنج سالگي با بي‬ ‫دركتب تاريخ اسالم آمده است كه حضرت پيامبر‬
‫ـ اوالد هاي پيامبر (صلى‬ ‫ـ بود‪،‬تمام‬‫بي خديجه(رضي اهلل عنها) ازدواج نمود‪،‬وخانمش نسبت به او پانزده سال بزرگتر‬
‫ـ قاسم‬ ‫ـاي‬‫ـ بنامهـ‬ ‫ـروچهاردختربودند‬ ‫ـود كه دوپسـ‬ ‫ـانمش بـ‬ ‫ـراهيم ازهمين خـ‬ ‫ـ إبـ‬
‫اهلل عليه وســلم) بغيرازپسرش‬
‫‪،‬زينت‪،‬رقيه‪،‬أم كلثوم‪،‬فاطمه‪،‬وعبد اهلل كه لقبش (طيب وطاهر) بود ‪.‬‬
‫ـ ازدواج نكرده است ‪)1(.‬‬ ‫حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) تا وفات بي بي خديجه(رضي اهلل عنه)باخانم ديگري‬

‫‪106‬‬
‫( صـــلى اهلل عليه‬ ‫ـ اسالم‬‫بي بي خديجه (رضي اهلل عنه) در سن شصت وپنج سالگي وفات نمود و در آنزمان پيامبر‬
‫وسلم ) پنجاه سال عمر داشت ‪)2( .‬‬

‫ـ( صلى اهلل عليه وسلم ) بود يك ربع قرن حياتش را باوي‬ ‫بي بي خديجه از بزرگترين نعمات الهي باالي پيامبر‬
‫سپري نمود ‪ .‬درتمامي مشکالت پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) را کمک نمود ‪.‬‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ـوه بودند‬ ‫تمام خانم هاي پيا مبر ( صلى اهلل عليه وسلم ) بغيراز بي بي عايشه (رضي اهلل عنها) زنان سالخورده و بيـ‬
‫كه شهرت کامل أنها در صفحات تاريخ ثبت ميباشد ‪.‬‬
‫ـ‪:‬‬ ‫ـ ( صلى اهلل عليه وسلم ) سواالت ذيل مطرح ميگردد‬ ‫ـ سن خانمهاي پيامبر‬ ‫بعد از ارائه معلوما ت درمورد‬
‫س ‪:1‬چرا پيامبر اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) با زنهاي بيوه پخته سال پنجاه وشصت ساله ازدواج نمود؟‬
‫ـ داشت كه آنرا مفصال بيان خواهم نمود ‪.‬‬ ‫ج ‪ :‬درين ازدواج ها حكمت هاي وجود‬
‫س ‪: 2‬هر گاه پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ميخواست بار دوم وسوم ازدواج كند ‪ ،‬چرا در سن جواني اش اين‬
‫ـني سن‬ ‫ـالگي يعـ‬ ‫ـ( صلي اهلل عليه وسلم ) به پنجاه سـ‬
‫ـ بي بي خديجه (رضي اهلل عنها)كه پيامبر‬ ‫كار را نكرد و بعد ازوفات‬
‫پيري وضعف رسيده بود ازدواج كرد ؟‬
‫ـ در سن جواني ازدواج ميكرد ولي هدف پيامبر ( صلى اهلل عليه‬ ‫جواب ‪ :‬هرگاه هدفش خواهشات نفسي ميبود‬
‫وسلم ) مصلحت اسالم بود نه خواهشات خودش ‪ .‬بناء اين ازدواج هايش را به اساس مصلحت دين مقــدس‬
‫ـ سن مطرح نميباشد ‪.‬‬ ‫ـ مصلحتی باشد ‪ ،‬موضوع‬ ‫اسالم نمود ‪ ،‬وهرگاه ازدواج بخاطر‬
‫س ‪ -3‬در كتب تاريخ اسالم آمده است كه اصحاب پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) آنحضرت را چنــان دوست‬
‫ـ( صــلى اهلل عليه وســلم )‬
‫ـ ن مينمودند ‪ ،‬هرگاه پيامبر‬ ‫داشتند كه مال ‪ ،‬جان و اوالد هاي خويش را برايش فدا وقربا‬
‫ميخواست ازدواج نمايد چرا ازياران خود نخواست كه دختران باكره و نوجوان خود را برايش نكاح كنند‬
‫‪ ،‬وبرعكس آن با بيوه هاييكه ضعيف و مسن بودند ازدواج نمود ‪.‬‬
‫‪---------------------------------‬‬
‫‪ -1‬الرحيق المختوم ‪ ،‬ص ‪. 70 :‬‬
‫(‪ )2‬الرحيق المختوم ‪،‬ص ‪.132 :‬‬
‫ـ كه‬‫جواب ‪ :‬جواب اين سخن را بايد ازدشمنان اسالم و مستشرقان ويا هم شاگردان مستشرقين پرسيد‬
‫ـ شک ميکنند ؟‬ ‫ـ جهالت ويا دشمني‬ ‫العياذ باهلل بر پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) بخاطر‬
‫ـ با خانميكه نسبت به خود شان پانزده يا بيست‬ ‫سؤال ‪ :‬هرگاه از جوانان پرسيده شود كه آيا ميخواهند‬
‫ـ ازدواج کنند ؟ چه پاسخ خواهند داد؟‬ ‫سال بزرگترباشد‬
‫ـ را نميپذيرند ولي بعضي از جواناني هستند كه بخاطر معنــويت ‪،‬‬ ‫جواب‪:‬اكثريت جوانان اين پيشنهاد‬
‫ـ‪:‬‬ ‫ـ سن را مطرح نميسازند ‪ .‬و لي اگر از جوانان مسلمان پرسيد‬ ‫ـ موضوع‬ ‫اخالق ‪ ،‬و دينداري‬
‫هرگاه ازدواج شما با خانم مسني سبب ايمان اقارب آن خانم شود ‪ ،‬و يا اينكه ‪ :‬ازدواج شما با زنان‬
‫ـ دين‬‫ـ ؟ جوان مسلمان بدون شك بخاطر‬ ‫ـ بين چند قبيله با هم دشمن ميشود چه نظرداريد‬ ‫مسن سبب دوستي‬
‫ـذيرد ‪ .‬و‬ ‫ـنهاد را حتما ميپـ‬ ‫ـ در بين مردم اين پيشـ‬ ‫مقدس اسالم ‪ ،‬دعوت به اسالم ‪ ،‬نشر اخوت و برادري‬
‫ازدواج پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) هم روي همين اهداف بوده است ‪.‬‬
‫ـ بهتر ترروشن گردد الزم است تا حكمت از تعدد ازواج پيامبر( صلى اهلل عليه وســلم ) را‬ ‫براي اينكه موضوع‬
‫ـ نماييم ‪.‬‬ ‫مفصال تشريح وتوضحي‬

‫حكمت تعدد ازواج پيا مبر اسالم‬


‫ر ا ميتوان در نقاط ذيل خالصه نمود ‪:‬‬ ‫ـ‬
‫حكمت تعدد ازواچ پيامبر‬
‫(صلى اهلل عليه وسلم )‬

‫حكمت تعليمي ‪.‬‬ ‫‪-1‬‬


‫حكمت دعوي‪.‬‬ ‫‪-2‬‬
‫حكمت اجتماعي ‪.‬‬ ‫‪-3‬‬

‫‪107‬‬
‫حكمت تشريعي ‪.‬‬ ‫‪-4‬‬
‫حكمت حفظ احاديث ‪.‬‬ ‫‪-5‬‬
‫حکمت سياسي‪.‬‬ ‫‪-6‬‬

‫ـ صحبت نمــاييم ‪ ،‬تا مســلمانان مخلص و يكتا‬ ‫درينجا الزم است در مورد اين حكمت هاي مختصرا‬
‫ـ‬
‫ـوي‬ ‫ـوز هم قـ‬ ‫ـويش را هنـ‬ ‫پرست شخصيت پيامبر اسالم( صلى اهلل عليه وسلم) را زياده تر درك نمايند و ايمان خـ‬
‫ـاس‬ ‫ـاهم به اسـ‬ ‫سازند ‪،‬همچنان اميد است برادران عزيز ما كه هنوز اين حقايق را مطالعه نكرده اند و يـ‬
‫تبليعات دشمنان اسالم سؤاالتي در ذهن شان ايجاد شده است ازين بحث استفاده نمــوده ‪ ،‬درآينــده ها با‬
‫مالقات با دشمنان اسالم و يا اشخاص جاهل با بيان حقايق اسالمي آنانرا به دين مقدس اسالم دعوت نمايند‬
‫ـ ها نجــات‬ ‫ـ به ديگران ‪ ،‬و مردم را از بــدبختي‬ ‫‪ ،‬زيرا وظيفه مسلمان حقيقي رساندن حق ‪ ،‬خير رساني‬
‫ـرده اند ‪،‬‬ ‫ـالم را درك نكـ‬ ‫ـايق اسـ‬ ‫دادن است ‪ ،‬حقيقت همين است كه كسانيكه با اسالم مخالفت دارند حقـ‬
‫ـنيم‬‫ـ نموده اند ‪ ،‬در غير آن ميبيـ‬ ‫ـ ( صلى اهلل عليه وسلم ) را نشناخته اند ‪ ،‬وقبل از در ك حقيقت قضاوت‬ ‫پيامبراسالم‬
‫ـلى اهلل عليه‬‫ـالم( صـ‬ ‫ـ شرقي و غربي بعد از مطالعه قرآن و سيرت پيامبر اسـ‬ ‫كه هزاران انسان دانشمند‬
‫ـالم‬ ‫ـدس اسـ‬ ‫ـزرگ دين مقـ‬ ‫وسلم ) به دين مقدس اسالم مشرف شده اند ‪ ،‬واكنون از جمله دعوتگران بـ‬
‫ـ از غرب ميدرخشد) را مطالعه نمايند ‪ ،‬ويا‬ ‫ميباشند ( دوستان ما ميتوانند درين مورد كتاب (اينك خورشيد‬
‫هم كست هاي شيخ احمد ديدات باشنده جنوب افريقا را كه بزبان انگليسي ميباشد ‪ ،‬گوش دهند ‪.‬‬
‫ـ متعال‬ ‫ـ اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) معلم بشريت است ‪ ،‬خداوند‬ ‫‪ -1‬حكمت تعليمي ‪ :‬پيامبر‬
‫( جل جالله ) او را براي بشريت مانند يك مژده دهنده ‪ ،‬ترساننده ‪ ،‬دعوتگر ‪ ،‬و چراغ روشني فرستاده‬
‫ـالم رحمت‬ ‫ـ اسـ‬‫ـامبر‬‫ـ شاهدا ومبشرا و نذيرا و داعيا إلى اهلل بإذنه وسراجا منيرا ) ‪ ،‬پيـ‬ ‫است ( إنا أرسلناك‬
‫ـ همه را در بر ميگيرد ‪.‬‬ ‫براي عالميان بود و رسالتش تمام بشريت مردان ‪،‬زنان ‪ ،‬اطفال ونوجوانان‬
‫در زمان بعثت پيامبر اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) مكاتب و دانشگاه هاي براي خواهران چه‬
‫كه حتى براي مردان هم وجود نداشت ‪ .‬آيا شا يسته پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) بــود كه در چــنين‬
‫حالت خاموش بنشيند در حاليكه نخستين كلمات وحي را خوانش و قلم تشكيل ميــداد ؟ طــبيعي است كه‬
‫ـ از‬ ‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) براي تعليم و تربيه مردان مساجد را مركز قرار داد و همه ميتوانستند‬
‫فيوضات نبوي بهره گيرند ولي خواهران مسلمان نميتوانستند مشكالت خويش را در مقابل مردان بيــان‬
‫ـ ( صــلى اهلل عليه وســلم ) تقاضا كردند تا روزي را برايشــان تخصــيص دهد ‪ ،‬و‬ ‫دارند ازپيــامبر‬
‫ـ را براي خواهران مسلمان تخصيص داد ولي با آنهم مشكل بود‬ ‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) نيزروزي‬
‫كه بعضي مسايل را مستقيما از پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) بپرسند ‪ ،‬بدين ملحوظ پيامبر( صــلى اهلل‬
‫ـان‬ ‫ـ از بين خانمها تربيه نمايد ‪ ،‬تا آنـ‬‫ـاني‬
‫عليه وسلم ) خواست ‪ ،‬براي خواهران مسلمان أستادان ومعلمـ‬
‫ـ ‪ ،‬به راحت خاطر بپرسند ‪ ،‬و مصلحت همين بود که‬ ‫بتوانند مسايل مهم و دقيقي را كه مربوط شان ميشود‬
‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) با تعداد از خانمها بدون درنظرداشت سن آنان ازدواج نمايد و بدين وسيله‬
‫احكام اسالم را به خانمهاي خويش بيان داشته و بعدا آنان اين احكام را به ساير خواهران مسلمان برسانند‬
‫‪ .‬روي همين علت زنان پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) منحيث استادان و محدثان مشــهور در تــاريخ‬
‫ـ ‪.‬‬
‫اسالم ظهور نمودند‬
‫‪ -2‬حكمت دعوت ‪ :‬پيامبر اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) وظيفه داشت تا مردم را به دين مقــدس‬
‫ـ گرايش مــردم به اســالم هميشه در‬ ‫اسالم دعوت نمايد ‪ ،‬و پيامبر اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) بخاطر‬
‫ـلم ) داشت ‪،‬‬ ‫ـلى اهلل عليه وسـ‬ ‫ـامبر( صـ‬ ‫ـ درنزد پيـ‬ ‫ـ ‪ ،‬ومسلمان شدن يك فرد ارزشي زيادي‬ ‫حركت بودند‬
‫ـ ‪ ،‬عربها در قبايل مختلف‬ ‫زمانيكه حضرت پيامبر اسالم( صلى اهلل عليه وسلم ) به پيامبري مبعوث گرديد‬
‫ـ فاميلي ازطريق ازدواج نقش‬ ‫ـ كه روابط‬‫زنده گي ميكردند و آنان داراي خصلت هاي قبايلي خاصي بودند‬

‫‪108‬‬
‫ـلم )‬‫ـ آنان داشت ‪ ،‬حضر ت محمد ( صلى اهلل عليه وسـ‬ ‫ـ اجتماعي ‪ ،‬دوستي و با همزيستي‬ ‫مهمي در روابط‬
‫براي اينكه با ساير قبايل عالقه مصاهرت داشته باشد ‪ ،‬و ازين عالقه براي نشر دين مقدس اسالم استفاده‬
‫نمايد ‪ ،‬بدون در نظر داشت سن و سال با زنان سالخورده و بيوه آن قبايل ازدواج مينمود ‪ ،‬تا ازدواج وي‬
‫ـلى اهلل عليه‬
‫ـالم ( صـ‬ ‫ـ اسـ‬
‫ـ به دعوت پيامبر‬ ‫ـ اين رابطه فاميلي‬ ‫او را جزء قبيله آنان ساخته و ايشان بخاطر‬
‫وسلم ) گوش دهند ‪.‬‬
‫ـيران ( جويريريه‬ ‫در غزوه بني مصطلق صد فاميل كفار در نزد مسلمانان اسيرشدند كه در جمله اسـ‬
‫ـلى اهلل‬
‫ـامبر( صـ‬ ‫بنت حارث ) يک زن کهنه سال از خانواده رئيس اين قبيله نيزشامل بود ‪ ،‬او به نزد پيـ‬
‫عليه وسلم ) آمده طالب مال شد ‪ ،‬پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) برايش گفت ‪ :‬ميخواهم پول فديه ات را‬
‫ـلم )‬‫ـلى اهلل عليه وسـ‬‫ـذيرفت ‪ ،‬و با وي ( صـ‬ ‫ـ را پـ‬‫بدهم و با شما ازدواج نمايم ‪ ،‬اين خانم پيشنهاد پيامبر‬
‫ازدواج نمود ‪ ،‬باشنيدن خبرازدواج شان تمام صحابه پيامبر گفتند كه آيا خسر خيل پيامبر( صلى اهلل عليه‬
‫وسلم ) در نزد ما اسير باشند ‪ ،‬تمام اسيران را بخاطر مصاهرت پيامبر( صــلى اهلل عليه وســلم ) رها‬
‫ـ مردم قبيله بني مصطلق اين شهامت ‪ ،‬اخالق ‪ ،‬و رادمنشي را از مســلمانان ديدند همه‬ ‫نمودند ‪ ،‬وزماني‬
‫ـالم صد ها‬ ‫ـبب اسـ‬ ‫ـال سـ‬ ‫مسلمان شدند ‪ .‬ازدواج پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) با يك خانم بيوه كهن سـ‬
‫ـامي‬ ‫ـالم آوردن آن زن با تمـ‬ ‫ـرا نتيجه اش اسـ‬ ‫ـ زيـ‬ ‫ـ ‪ ،‬وهمه اين ازدواج را متبرك ميپنداشتند‬ ‫انسان گرديد‬
‫قومش شد ‪.‬‬
‫ـيي بن أخطب)‬ ‫ـتر حـ‬‫ـ شكست دادند (صفيه دخـ‬ ‫درغزوه خيبر كه مسلمانان با يهودان جنگيدند وآنانرا‬
‫رئيس اين قبيله نيز اسير شده بود و شوهرش در جنگ كشته شده بود ‪ ،‬پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) اين‬
‫خانم بيوه اسير را اختيار داد كه اگر خواسته باشد او را آزاد نموده و باوي ازدواج نمايد و يا هم اورا آزاد‬
‫ـ اين خانم زماني كرامت ‪ ،‬انسانيت و اخالق پيامبر( صلى اهلل عليه وســلم ) را‬ ‫نموده و به فاميلش بپيوندد‬
‫ـ اسالم ( صلى اهلل عليه وســلم )‬ ‫مشاهده نمود نخست اسالم خويش را اعالن نمود و موافقه نمود با پيامبر‬
‫ـ شوند ‪.‬‬ ‫ازدواج نمايد ‪ ،‬و اين ازدواج سبب شد تعدادي از اقارب اين خانم بيوه به دين مقدس اسالم مشرف‬
‫ـار‬ ‫ـبر كفـ‬‫ـ است دختر خطرناكترين دشمنان اسالم ‪ ،‬رهـ‬ ‫رمله بنت ابي سفيان كه بنام أم حبيبه مشهور‬
‫ـ به‬‫ـ گرديد و در جمله مهاجرين با شــوهرش‬ ‫قريش (أبوسفيان) بود ‪ ،‬اين خانم به دين مقدس اسالم مشرف‬
‫ـ زيــرا از غضب‬ ‫حبشه هجرت نمود و در آنجا شوهرش وفات نمو د ‪ ،‬او دوباره به مكه آمده نميتوانست‬
‫ـ ميترسيد كه شايد او را بكشد ‪ ،‬درحالت سختي زنده ميكرد ‪.‬‬ ‫پدرکافرش‬
‫ـ نمايد ‪ ،‬آن زن بيوه بيچاره‬‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) از نجاشي تقاضا نمود تا او را خواستگاري‬
‫ـ شد و باشنيدن خبر ازدواج آنها ابوسفيان نيز اين ازدواج را تأييد نمود ‪،‬‬ ‫ازشنيدن اين خبر بسيار خوشحال‬
‫و اين ازدواج سبب تخفيف ظلم مشركان از مسلمانان گرديد زيرا در بين پيامبر اسالم ( صــلى اهلل عليه‬
‫وسلم ) و رهبرمشركان مصاهرت پيدا شد ‪ ،‬و قلب او را به اسالم نزديك ساخت كه در نهايت ابو سفيان‬
‫ـ گرديد ‪.‬‬‫به اسالم مشرف‬
‫ـ اجتماعي خــويش‬ ‫ـ كه روابط‬‫‪ -3‬حكمت اجتماعي ‪ :‬پيامبر اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميخواست‬
‫ـطه‬ ‫ـان بواسـ‬ ‫ـاعي در آنزمـ‬ ‫ـ سازد و اين رابطه اجتمـ‬ ‫را با تمامي مردم قبايل و ساكنان اطرافش مستحكم‬
‫ـ از قريهء ازدواج مينمود همه اهل آن قريه با خويشــاوندان‬ ‫ـ بود ‪ ،‬و هرگاه شخصي‬ ‫مصاهرت بسيار قوي‬
‫ـ تقويه اين رابطه‬‫ـ ميداشتند ‪ .‬پيامبر اسالم( صلى اهلل عليه وسلم ) بخــاطر‬ ‫جديد خويش روابط مستحكم‬
‫ـ خانــدان‬ ‫ـ اســالم توانست كه از طريق‬ ‫خواست اهل اين قبايل را بخود نزديك سازد و بدين وسيله پيامبر‬
‫نبوي قبايل مختلف را باهم دوست سازد ‪ ،‬ويك جامعه جديد وزيباي انساني را تهداب گذاري نمايد ‪.‬‬
‫ـ ‪ :‬در زمان جاهليت بعضي از عادات و تقاليد در بين مردم چنان ريشه دوانيده‬ ‫‪ -4‬حكمت تشريعي‬
‫بود كه ازبين بردن آن كار بسيار مشكل بود ‪ ،‬در آن زمان پيامبر اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) حضرت‬
‫زيد را مانند اوالد خود تربيه نموده بود و مردم نظر به رواج و عنعنات شان زيد را پسر محمد ميگفتند و‬

‫‪109‬‬
‫ـ بود ‪ ،‬دين مقدس اسالم اين رواج را مخالف روابط جامعه‬ ‫اين پسر در بين مردم بنام زيد بن محمد مشهور‬
‫اسالمي دانست و خواست اين پسر خوانده گي ها را كه عاقبت غير مرغــوب در جامعه داشت از ريشه‬
‫بردارد و همين بود كه حكم حرمت تبني ( پسر خوانده گي ) نازل شد ‪ ،‬و پيامبر از آنروز به بعد زيد را‬
‫ـ كه پسر خوانده مانند پسر نسبي حكم دارد ‪ ،‬و فاميل‬ ‫پسر حارثه ندا مينمود ولي مردم بازهم فكر ميكردند‬
‫او نيز حكم فاميل پسر حقيقي را دارد ولي حكم الهي بر پيامبر نازل شد كه خانم طالق شــدهء زيد را به‬
‫ـ اين پديده غير اسالمي را كامال بشناسند‬ ‫نكاح خويش در آورد تا صحابه پيامبر با ديدن سنت عملي پيامبر‬
‫و بدانند كه پسرخوانده حكم پسر نسبي را نداشته و بيگانه ميباشد ‪.‬‬
‫ـرخوانده‬ ‫ـ بيخبر بوده به عادت ( تبني ) پسـ‬ ‫متأسفانه كه بعضي از مسلمانان هنوز هم ازين حكم قرآني‬
‫گي دست ميزنند و زماني آن پسر در فاميل بزرگ ميشود ‪ ،‬با دختر‪ ،‬خانم ‪ ،‬خواهر وساير اعضاي فاميل‬
‫ـ گاهگاهي بمشاهده رسيده است ‪ ،‬و ياهم بعضي از خانم ها‬ ‫آن مرد زنده گي ميكند ‪ ،‬كه عواقب ناگواري‬
‫ـ بنــام‬ ‫با مردان بيگانه دريك خانه هفته ها سپري ميكنند و آن مــرد بيگانه را كه هيچ رابطه با او ندارند‬
‫برادر خوانده تسميه ميكنند و ساير اعضاي فاميل نيز سكوت اختيار نموده و شايد آن مرد خود خــواه با‬
‫ـ را نميشناسد ‪.‬‬‫استفاده از چنين القاب اهداف شومي داشته با شد كه دين مقدس اسالم اين نوع روابط‬
‫‪ -5‬حكمت حفظ احاديث منزلي پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ‪ :‬حديث پيامبر عبارت از ( قول –‬
‫ـري‬ ‫ـنت تقريـ‬ ‫ـ كه بنام سنت قولي ‪ ،‬سنت فعلي ‪ ،‬وسـ‬ ‫فعل و تقرير ) پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ميباشد‬
‫ـ ‪.‬‬‫شناخته ميشود‬
‫ـ ‪ :‬تمام سخنان پيامبر( صلى اهلل عليه وســلم ) است كه بواســطه آن احكــام‬ ‫منظور ازسنت قولي‬
‫شريعت بيان شده است مثل اين سخن پيامبر كه ميفرمايد ( ايمان هفتاد وچند شعبه دارد ‪ ،‬بهترين شعبات‬
‫ـ اشياي مضر از را ه مردم است ‪،‬‬ ‫ايمان كلمه طيبه ( الاله إال اهلل ) ميباشد ‪ ,‬و پايانترين شعبه ايمان دوري‬
‫و حيا هم يك شعبه ايمان است ‪.‬‬
‫ـ است كه بصورت عملي در بين صحابه صورت پذيرفته‬ ‫منظور ازسنت فعلي ‪ :‬تمامي اعمال پيامبر‬
‫است و برايمان نقل شده است ‪ .‬مثال ‪ :‬شكل نماز خواندن ‪ ،‬حج نمودن وغيره ‪.‬‬
‫ـ ازسنت تقريري اينست كه در نزد پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) سخني گفته شده و ياهم‬ ‫منظور‬
‫ـ آنرا منع نكرده باشد ‪ ،‬مثال نام اصحاب (رضي اهلل عنهم) على ‪ ،‬عثمان ‪،‬‬ ‫كاري أنجام شده باشد و پيامبر‬
‫عمر ‪ ،‬عايشه ‪ ،‬خديجه و غيره بوده وپيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) از آن منع نكــرده است ‪ ،‬در مقابل‬
‫ـ مانند عبدالالت ‪ ،‬عبد العزى ‪،‬‬ ‫ـ راكه معاني غير اسالمي ميداشتند‬ ‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) نامهايي‬
‫عبدالشمس ‪ ،‬بره ‪ ،‬وغيره را تغيير ميدادند ‪ ،‬ومردم را به اختيار نامهاي خوب امر مينمودند ‪.‬‬
‫ـ ( صلى اهلل عليه وسلم ) را صحابه كرام (رضي اهلل عنهم ) نقل نموده اند ‪ ،‬واين ســنت‬ ‫سنت پيامبر‬
‫در تمامي حاالت زنده گي پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) به شكل بيست و چهار ساعته دوام داشت ‪.‬‬
‫نقل سنت هاي پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در خارج منزل توسط صحابه كــرام (رضي اهلل عنهم)‬
‫ـايش‬ ‫ـان فاميل و اوالد هـ‬ ‫ـلم ) كه در داخل خانه در ميـ‬ ‫ميشد ولي سنت هاي پيامبر ( صلى اهلل عليه وسـ‬
‫ـلى اهلل‬
‫صورت ميگرفت نيز ضرورت به روايت و نقل داشت كه براي نقل اين احاديث زنان پيامبر( صـ‬
‫عليه وسلم ) كافي نبودند زيرا اكثريت ازواج مطهرات پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) را زنــان كهن‬
‫ـ هم بعد از رحلت‬ ‫سالي تشكيل ميدادند كه بعضي آنان قبل از پيامبر( صــلى اهلل عليه وســلم ) وبعضي‬
‫ـ اين علت حكم الهي بر پيامبر( صــلى اهلل‬ ‫ـ و روي‬ ‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) به زودي وفات نمودند‬
‫ـه( رضي اهلل عنها ) – ازدواج نمايد ‪،‬‬ ‫ـديق ‪ -‬بي بي عايشـ‬ ‫عليه وسلم ) نازل شد كه با صديقه بنت صـ‬
‫زيرا خوردي سن وي او را براي حفظ احاديث پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) و زنده گي اش تا چنــدين‬
‫ـ هزاران حديث پيامبر( صلى اهلل‬ ‫سال بعد ازوفات پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) سبب شد كه حضرتش‬
‫عليه وسلم ) را روايت نمايد و در جمله راويان بزرگ حديث پيامبرباشد ‪.‬‬

‫‪110‬‬
‫ـار‬ ‫ـخن افتخـ‬ ‫ـدين سـ‬ ‫ـ كه از جمله بـ‬
‫بي بي عايشه ( رضي اهلل عنها ) نه صفت خويش را بيان ميدارد‬
‫مينمود كه قبل از ازدواجم حضرت جبريل عليه السالم عكسم را به پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) نشان‬
‫داده و او را امر نمود كه بامن ازدواج نمايد ‪.‬‬
‫اگر به اين سخن به دقت توجه نماييم ميابيم كه علت اسا سي ازدواج پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) با‬
‫بي بي عايشه (رضي اهلل عنها)علت اسالمي يعني حفظ احاديث منزلي پيامبرعليه السالم ميباشد ‪ .‬وروي‬
‫ـ ميباشد ‪.‬‬‫همين علت بود كه بي بي عايشه(رضي اهلل عنه) در جمله عالمان بزرگ و راويان مشهور‬
‫ـلى اهلل‬
‫ـ اهلل عنه) ميفرمايد كه ( هيج مشكلي در حديث پيامبر( صـ‬ ‫ـ اشعري ( رضي‬ ‫حضرت ابوموسى‬
‫ـ وحلش را در نزد او ميافتيم )‬‫ـ مگر اينكه به نزد عايشه رضي اهلل عنها ميرفتيم‬ ‫عليه وسلم ) نمداشتيم‬
‫ـ (رضي اهلل عنهما) روايت ميکند كه ( من بزرگترين صحابهء پيامبر(‬ ‫حضرت ابو ضحى از مسروق‬
‫ـ اهلل عنها استفسار مينمودند )‬
‫صلى اهلل عليه وسلم ) را ديدم كه در مسايل ميراث از بي بي عايشه رضي‬
‫ـلحت‬ ‫ـالم را بر مصـ‬ ‫ـلحت اسـ‬ ‫ـ كه پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) مصـ‬ ‫با فهميدن مطالب فوق ميدانيم‬
‫ـ اسالم حاضر بود كه هر نوع قرباني دهد ‪.‬‬ ‫خويش مقدمتر ميشمرد ‪ ،‬و بخاطر‬
‫‪ -6‬حكمت سياسي ‪ :‬ازدواج پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ارتباط ميان مردم قبايل را تأمين نمود ‪،‬‬
‫ـ(‬ ‫و بدين شكل مردميكه به جنگ هاي قبلي ‪ ،‬نژادي ‪ ،‬قومي و غيره مبتال بودند با رابطه مصاهرت پيامبر‬
‫صلى اهلل عليه وسلم ) اعضاي يك فاميل شدند كه اساس آنرا خانواده نبوت تشكيل ميداد ‪ ،‬بــدين ســان‬
‫ـ كه بعد از‬‫وحدث ملي بين قبايل تأمين گرديد و مردم تحت لواي اسالم با هم حكومت اسالمي را ســاختند‬
‫رحلت پيامبرو ازواج مطهرات اين نظام دوام نمود ‪.‬‬

‫اجازه تعدد ازواج براي مسلمانان‬


‫ـ قــرار‬‫هرگاه دين مقدس اسالم را بصورت انتقادی با قطع حکمت های قوانين اسالمی مورد بررسی‬
‫ـ‬
‫ـ رسيد ‪ ،‬ولی هرگاه اين دين مقدس را بصورت کامل به شکل همه جانبه مورد‬ ‫دهيم به هيچ نتيجه نخواهيم‬
‫ـ درک خواهيم نمود که در هرقــانون آن حکمت هــايی نهفته است ‪ ،‬درينجا الزم‬ ‫بحث قرار دهيم بخوبی‬
‫ـ دهيم ‪.‬‬
‫ـ مطالعه قرار‬‫است حکمت های تعدد ازواج را که در دين مقدس اسالم مشروعيت دارد مورد‬
‫ـ به هرشــکلی که‬ ‫تعدد ازواج دردين مقدس اسالم بدون قيد وشرط اجازه داده نشده است ‪ ،‬تا هرکسی‬
‫ـ است که بسا اوقات اين شروط محيا نبوده ‪ ،‬بناء تعدد ازواج‬
‫بخواهد ازدواج نمايد ‪ ،‬بلکه در آن شروطی‬
‫امکان پذير نميباشد ‪.‬‬
‫ـ داشت ‪ ،‬وحتا‬ ‫ـود‬
‫ـردم وجـ‬ ‫ـان مـ‬
‫ـ عام آن درميـ‬‫نخست اينکه در زمانه های قديم تعدد ازواج بصورت‬
‫ـادی‬‫ـردان عـ‬ ‫ـتی مـ‬‫ـ ميخوانيم که رهبران شان اضافه از صدها خانم داشتند ‪ ،‬وحـ‬ ‫درکتاب های تاريخی‬
‫ـ اضافه از ده زن داشتند ‪ ،‬ولی دين مقدس اسالم اين تعدد را صرف به عدد چهــار قيد‬ ‫دربسياری ازقبايل‬
‫نمود ‪.‬‬
‫ـ اضافه از يک خانم داشته باشند شروطِی گذاشــته شــده که آنــان‬‫همچنان برای مردانيکه ميخواهد‬
‫ـ الزم است به همان يک خانم اکتفا نمايند ‪ .‬در غير آن سخت ترين عــذاب‬ ‫ـ نداشتن اين شرايط‬ ‫درصورت‬
‫الهی نصيب شان خواهد شد ‪.‬‬
‫ـ شده است ؟‬
‫چرا تعدد ازواج اجازه داده‬
‫ـ ازجامعه ها‬
‫ـات دربسـياری‬ ‫ـکالتی است که در بسا اوقـ‬
‫اصال مشروعيت تعدد ازواج برای حل مشـ‬
‫وفاميل ها پيدا ميشود ‪ ،‬مثال دربعضی از کشورها به اساس جنگ های زياد تعداد مردان کم شده ‪ ،‬ودرين‬

‫‪111‬‬
‫ـادرک اين‬ ‫ـند ‪ ،‬وخانمها هم بـ‬
‫حالت اين قانون برای مردان اجازه ميدهد که اضافه از يک زن داشته باشـ‬
‫ـ‬
‫ـ های ظاهرميشود‬ ‫ـ ممنوعيت اين قانون ‪ ،‬درميان همه فساد‬ ‫ـ ‪ ،‬ودرصورت‬ ‫مشکل به اين کار راضی ميشوند‬
‫که سبب بدبختی وهالکت جامعه انسانی ميگردد ‪.‬‬
‫احيانا خانمی به يکی از امراض سخت مبتال ميباشد که عدم جواز تعدد ازواج شوهر را بدان ميکشاند‬
‫که خانمش را ترک نموده ‪ ،‬يا طالق نموده ‪ ،‬با خانم ديگری ازدواج نمايد ‪ ،‬ويا اينکه رابطه نا مشــروع‬
‫ـريض ورنجــور ‪ ،‬مبتال به‬ ‫ـانم مـ‬
‫ـ اين خـ‬‫خويش را با خانم ديگری برقرار سازد ‪ ،‬که درهردو صورت‬
‫مصيبت خواهد شد ‪.‬‬
‫ـ ازدواج نمايد ‪،‬‬
‫ـری‬ ‫ـار ديگـ‬‫ـ ميتواند با موافقه خانمش ‪ ،‬بـ‬ ‫ـ امکان تعدد ازواج ‪ ،‬شوهر‬
‫ولی درصورت‬
‫ـ را مراقبت نمايد ‪ ،‬وهم برای مرد مشکلی نماند‪.‬‬ ‫وبدين شکل همه خانم مريضش‬
‫ـ ‪ ،‬واين مشکل خانم وشوهر هــردو را رنج داده‬ ‫احيانا بعضی ازخانم از آوردن اوالد محروم ميباشند‬
‫ـ ميتواند با تفاهم با خانمش ازدواج نموده ‪ ،‬وبعد از داشتن اطفال‬ ‫ـ ‪ ،‬شوهر‬‫سبب مشکالت درفاميل ميگردد‬
‫ـ نورمال با شوهرش زنده گی نمايد ‪.‬‬ ‫خانم اولی ميتواند بصورت‬
‫موقف سيكورلستان غربي درمقابل تعدد ازواج‬
‫ـ است بصورت خوب نظر اندازی کنيم بدين‬ ‫ـ قوانين سيکولر که درغرب قابل تطبيق‬ ‫هرگاه بطرف‬
‫ـ واقع ديده ميشود ‪ ،‬ولی فرق تعدد‬ ‫نتيجه خواهيم رسيد که اصال تعدد ازواج درميان آنها نيز بصورت‬
‫ازواج آنها با تعدد ازواج اسالمی اينست که ‪:‬‬
‫ـ که با ده‬
‫آنان به شکل غير مشروع تعدد ازواج قناعت دارند ‪ ،‬مثال درقوانين غربی هرمردی ميتواند‬
‫ـاری‬ ‫ـوقه اش ببيند هيچ کـ‬‫ـ با معشـ‬ ‫ـ داشته باشد ‪ ،‬وهرگاه خانمش او را درجايی‬ ‫ها معشوقـه غير مشروع‬
‫ـ ‪ ،‬زيرا قانون برای اين مرد اجازه ميدهد که معشوقه های زيادی داشته باشد ‪ ،‬ولی هرگــاه‬ ‫کرده نميتواند‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ ازدواج نمايد ‪ ،‬اين کار مخالف قانون ميباشد‬‫اين مرد با خانم ديگری‬
‫اکنون سوال پيدا ميشود که کداميک برای خانمها مصلحت آميز است ‪ ،‬آيا اينکه خانم آن مرد بــوده‬
‫ـ‬
‫ـود‬‫ـيله از وجـ‬ ‫ـ اوالد وغيره مستفيد گردد ‪ ،‬ويا اينکه مانند وسـ‬
‫ـ حقوق ‪ ،‬ميراث ‪ ،‬نفقه ‪ ،‬سرپرستی‬ ‫وازتمام‬
‫ـ نباشد ‪ ،‬وحتی طفل آن معشوقه نــيز بــدو سرپرست‬ ‫ـ هيچ حقوق قانونی‬ ‫فزيکی وی استفاده شده وبرايش‬
‫مانده ‪ ،‬وباآلخر ه تسليم يتيم خانه ها ميگردد ‪.‬‬
‫مشکل اينست که درين قسمت قانون سازان بی ايمان ‪ ،‬برای منفعت مردان قانون هــايی را طــرح‬
‫مينمايند که برای شان اجازه ميدهد که گناه را مشروع ساخته ‪ ،‬وبرای استفده جويی ها ی خويش ‪ ،‬وعدم‬
‫مسووليت بعدی اين نوع قوانين را بسازند ‪.‬‬

‫‪112‬‬
‫فصل دهـــم ‪:‬‬
‫گله ها وشکايات وانتقادات شوهران وخانمها‬
‫بريکديگر‪-‬‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬
‫‪ -1‬گله های خانمها ازشوهران‬
‫الف ‪ :‬در معامالت اخالقی‬
‫ب د ر مسکن‬
‫ج ‪ :‬درنفقـه‬
‫د ‪ :‬در لباس‬
‫هـ ‪ :‬بی تفاوتی درمريضی خانمها‬
‫‪ -2‬گله های شوهران ازخانمها‬
‫الف ‪ :‬مسکن ‪:‬‬
‫ب ) نفقه ‪.‬‬
‫ج } لباس ‪.‬‬
‫د) سيالی ها‬
‫ـ ها ‪.‬‬
‫هـ ) مهمانی‬
‫و ) رويه با فاميل شوهر‪.‬‬
‫ز ‪ :‬تنبلی در نظم خانه ‪.‬‬
‫ح ‪ :‬شکايت از اقارب شوهر ‪.‬‬

‫‪113‬‬
‫گله های خانمها از شوهران‬
‫ـ از مردان حقوق خود را باالی خانمها متوجه بــوده‬ ‫‪ -1‬در روش ومعامله خوب واخالقی ‪ :‬بعضی‬
‫ـ بدانند ‪ ،‬وياهم درين مورد کامال بی تفــاوت‬ ‫ـ شانرا يا نميدانند‪ ،‬وياهم نميخواهند‬ ‫وخودشان حقوق خانمهای‬
‫ـ را‬ ‫ـ شان حق دارند ‪ ،‬وآنان فقط بايد اين امــوراخالقی‬ ‫ـ که تنها مردان باالی خانمهای‬ ‫ميباشند وفکرميکنند‬
‫ـ‬
‫مراعات نمايند ‪ ،‬درحاليکه دين مقدس اسالم به شکل مساويانه درين مسايل بخصوص در رابطه با رفتار‬
‫اخالقی اموری را باالی هردو جانب الزم نموده است ‪ ،‬که شوهران بايد اين حقوق را بصــورت درست‬
‫دانسته ومراعات نمايند ‪.‬‬
‫ـاهم‬ ‫ـان يا نميدانند ويـ‬ ‫ـ شـ‬‫ـای‬ ‫ـ خانمهـ‬ ‫ـورد‬‫ـ را درمـ‬ ‫خانمها گله دارند که شوهران شان احاديث پيامبر‬
‫نميخواهند بدانند که اين امرسبب ميشود که متوجه اخالق خود نشده هميشه ‪ ،‬اخالق خوب را ازخــانم ها‬
‫مطالبه ميکنند ‪.‬‬
‫ـ‬
‫ـ وسنت نبوی را درنظر‬ ‫اين گله خواهران ما کامال درست است زيرا بسياری مردم حقيقت های قرآنی‬
‫نگرفته ودر بسياری مسايل اخالقی حتا درمعامله مردان با مردان ‪ ،‬ازجانب مقابل طلب اخالق مينمايند ‪،‬‬
‫روزی يکی از برادران باالی من انتقاد نمود وگفت درفالن جای شما برمن سالم نکرديد من برايش گفتم‬
‫ـ وبه شما سالم ندادم وترک اين سنت را نمودم ‪ ،‬شما هم بايد متوجه‬ ‫‪ ،‬درست است ‪ ،‬وقتی من اشتباه نمودم‬
‫ـ من برای شما سالم بــدهم شــما هم‬ ‫باشيد که اين سنت باالی شما هم الزم است ‪ ،‬ضرور نيست هروقتی‬
‫منحيث يک مسلمان مسووليت داريد که سالم بدهيد ‪ ،‬اينگونه اشخاص هميشه در وقت داخل شدن به خانه‬
‫ـ تا ساير اعضای فاميل برای شان سالم بدهند ‪ ،‬که اين کار مخالف شــريعت اســالمی ميباشد ‪،‬‬ ‫منتظرند‬
‫حضرت انس بن مالک (رضی اهلل عنه ) روايت ميکند که رسول کريم (صلی اهلل عليه وسلم) برايم گفت‬
‫ـ هرگاه در منزلت داخل شدی باالی اهل فاميلت سالم نما ‪ ،‬اين سالمت برای خودت و فاميلت‬ ‫‪ :‬ای پسرم‬
‫ـ شريف‬ ‫ـ ‪ .‬حديث ‪ 2622‬ترمذی‬ ‫برکت ميباشد‬
‫ـ احترام واکرام وعزت دادن به خانمها وهمسران يکی ارويژه گی های مردان نيک‬ ‫همچنان موضوع‬
‫ميباشد و برعکس بی احترام وتوهين آنان عادت مردان پست ميباشد ‪.‬‬
‫ـ(صــلي اهلل عليه وســلم )‬
‫مردان با ايمان با درك حقايق ايماني احترام زيادي به دختران وزنان داشتند ‪ ،‬وپيامبر‬
‫ـ ‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬تا بااليش بنشيند‬
‫اسالم براي بي بي حليمه جادر خود را هموار مينمود‬
‫ـ و چي وقت هم از‬ ‫او با بي بي عايشه (رضي اهلل عنها) روزي گفت ‪ :‬من ميدانم که چي وقت شما خوشحال‬
‫ـما‬ ‫ـ ‪ :‬پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود ‪ :‬هرگاه شـ‬ ‫ـ که چطور‬ ‫ـ ‪ .‬بي بي عايشه ( رضي اهلل عنها ) پرسيد‬ ‫من خفه ميباشيد‬
‫ـ به‬ ‫ـ به رب محمد قسم است ‪ ،‬وهرگاه از من آزرده باشــيد ميگوييد‬ ‫خوشحال باشيد درسخنان تان ميگوييد‬
‫رب ابراهيم قسم است ‪.‬‬
‫ـ دقيق را در معامله خويش با خــانم ها يش‬ ‫ـ( صـــلي اهلل عليه وســـلم ) نقاط بسيار‬
‫اين بدان معناست که پيامبر‬
‫ـ و ميگفت ‪ ( :‬ما اکرم النساء اال كريم و ما اهانهن اال لئيم ) مردان نيك وبا كرامت زنان‬ ‫مراعات مينمود‬
‫را اكرام وعزت ميكنند ‪ ،‬ومردان پست وبي شخصيت زنان را اهانت ميكنند ‪.‬‬
‫ـ به نزد‬ ‫ـ ‪ ،‬وبا عطر و زيبابي‬ ‫حضرت عبداهلل بن عباس ( رضي اهلل عنهما ) براي خانمش آرايش مينمود‬
‫ـ شد كه شما چرا براي خانم تان آرايش ميكنيد ‪ ،‬در حاليكه ما ديده ايم كه‬ ‫ـ از اوسؤال‬ ‫خانمش ميرفت وقتي‬
‫غالبا زنان براي شوهران خويش آرايش ميكنند او اين آيت قرآن را تالوت نمود (ولهن مثل الذي عليهن‬
‫ـ ) البقرة‪ 228/‬براي زنان همان حق است که مردان بر ايشان دارند ‪.‬‬ ‫بالمعروف‬

‫ـانم‬
‫ـردان حق دارند كه خـ‬ ‫منظور حضرت عبداهلل ابن عباس ( رضي اهلل عنهما ) همين بود كه همچنان كه مـ‬
‫ـ آنــانرا درنظر گيرند ‪،‬‬
‫ـ احترام نمايند ‪ ،‬طبيعت وخواهشــات‬ ‫هاي شان براي شان آرايش نمايند ‪ ،‬ايشانرا‬

‫‪114‬‬
‫ـ بخش هاي اخالقي ‪ ،‬ادبي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬فردي و فاميلي ‪ ،‬معامله بالمثل‬ ‫برمردان نيز الزم است تا درتمامي‬
‫ـ وآرايش اين مطلب را درنظر گيرند زيــرا زنــان حق‬ ‫واحترام متقابل داشته باشند حتا درقسمت زيبايي‬
‫ـران‬ ‫ـبب اذيت همسـ‬ ‫ـ ميل آنان باشد و نظافت و پاكي را مراعات كرده و سـ‬ ‫دارند تا شوهران شان مطابق‬
‫خويش نشوند ‪.‬‬
‫ـتيد و‬‫ـرمت قايل هسـ‬ ‫ـزت وحـ‬ ‫از يكي از صحابه كرام پرسيده شد كه شما چرا اينقدر به خانم تان عـ‬
‫برايش احترام زياد ميكنيد او گفت ‪ :‬نصف ايمان من بواسطه خانمم تكميل شده است ‪ ،‬او بــاالي من حق‬
‫زياد دارد ‪.‬‬
‫ـ از بي بي عايشه‬ ‫ـ(صلي اهلل عليه وسلم ) مسايل اخالقي را نهايت درجه مراعات مينمود وزماني‬
‫حضرت پيامبر‬
‫ـ قرآن عظيم الشان بود ‪.‬‬ ‫( رضي اهلل عنها ) درمورد آنحضرت پرسيده شد‪ ،‬گفت‪(:‬کان خلقه القرآن) اخالق پيامبر‬
‫يعني مطابق احکام قرآن اخالقش با اعضاي فاميلش استوار بود ‪.‬‬
‫با تأسف زياد كه بسياري از مردان با بي خبري از دين مقدس اس==الم و ت==أثر ب==ه فرهن==گ ه==اي غ==ير‬
‫اسالمي ‪ ،‬وقبيلوي وقومي ‪ ،‬فكر ميكنند ايشان بر خانم هاي خويش حق==وق و وج==ايبي دارن==د در حاليك==ه‬
‫دردين مقدس اسالم زنان نيز حقوق زيادي باالي مردان دارند كه مراعات آن باالي شان الزم است ‪.‬‬
‫ـان‬ ‫ـ االيمان با وجود امکانات مادی خوب درمسکن زنـ‬ ‫‪ -2‬مسکن مناسب ‪ :‬بعضی از مردان ضعيف‬
‫ـ را آماده سازند ‪ ،‬قبل از ازدواج برای شان وعده‬ ‫حق تلفی ميکنند به عوض اينکه برای شان جای مناسبی‬
‫های خوب ميدهند ولی بعد از ازدواج ‪ ،‬درمنازلی سکونت ميکنند که خانم بيچاره کامل احساس مشــکل‬
‫ميکند ‪ ،‬دريک خانه ء بيرو بار که تشناب مشترک بين اعضای فاميل ‪ ،‬راه مشترک ‪ ،‬اتاق هــای نشست‬
‫ـرادرزاده‬ ‫ـ مشترک ميان محرمان ونامحرمان وحتی مهمانهای دايمی ( خواهرزاده شوهر ‪ ،‬بـ‬ ‫وبرخواست‬
‫ـ جوان شوهر) که همه برای خانم نامحرم بــوده ‪ ،‬وســبب اذيت وی‬ ‫ـ ‪ ،‬پسران کاکا ومامای‬ ‫جوان شوهر‬
‫ميشوند وخانم مجبور است درميان آنها گشت وگزار نمايد وحتی هنگام رفتن به تشناب نوبت گرفته ‪ ،‬وبا‬
‫نا محرمان هرلحظه مقابل شود که اين بی تفاوتی های شوهر ‪ ،‬بسياری خانمها را رنجور نمــوده و حق‬
‫مسلم شان تلف ميگردد ‪ ،‬وقتی مسکن باالی شوهر فرض است همان مسکني فرض است که راحت خانم‬
‫ـانمش‬ ‫ـ که خـ‬ ‫ـ آماده گردد ‪ ،‬وهرگاه اين مشکل به اساس مجبوريت باشد وشوهر بتواند‬ ‫در آن بشکل متوسط‬
‫ـدازهء معقــول باشد ‪ ،‬که خانمها هم اين‬ ‫ـ قناعت دهد ‪ ،‬شايد تا انـ‬‫را تا زمان رفع مشکل به اين مجبوريت‬
‫ـوهران با‬ ‫ـار است که شـ‬ ‫ـ حسرت بـ‬ ‫مشکل شوهران شانرا درنظرخواهند گرفت ولی ظلم شوهران زمانی‬
‫وجود امکانات نميخواهند درين قسمت توجهی داشته باشند وهرگاه ازطرف خــانم درزمينه پيشــنهادی‬
‫صورت گيرد سبب در گيری ها و جنگ ها وتوهين ها ميگردد ‪ .‬ای کاش مردان مسلمان ما حقيقتا تمامی‬
‫ـ هيچ کسی ظلم نميگردند ‪،‬‬ ‫ـ درحق‬ ‫ـ وهيچکاهی‬ ‫احکام دين مقدس اسالم را بصورت کامل مراعات ميکردند‬
‫واين ظلم شان سبب گسيختگی های فاميلی نميشد ‪.‬‬
‫ـ بگذارتاکه افتد وبيند سزای خويش‬ ‫صدها چراغ دارد وبيراه ميرود‬
‫ـود‬ ‫ـوده ‪ ،‬خـ‬ ‫ـ شان حق تلفی نمـ‬ ‫ـ از مردان درقسمت نفقه خانمهای‬ ‫ـ خوب ‪ :‬زبعضی‬ ‫‪ -3‬نفقه وخوراک‬
‫ـ با خود ودوستان خود نــوش‬ ‫ـ ‪ ،‬به هوتل ها رفته هرچيزی خواستند‬ ‫شان خوراک های خوبی را ميخورند‬
‫ـ کرده حقش را تلف ميکنند ‪ ،‬بعضی از مردان در ميان راه ها ميوه های‬ ‫جان ميکنند ‪ ،‬و خانم را فراموش‬
‫ـ را مفلس جلوه ميدهند که مردان مــومن‬ ‫ـ به خانه ميايند با دست خالی ‪ ،‬وخود‬‫مختلف خورده ‪ ،‬وهنگامی‬
‫ـ ‪ ،‬وميوه‬‫درين نقاط جدا متوجه بوده ‪ ،‬غذای را که خود ميخورد برای اوالد های خويش نيز آماده ميسازد‬
‫جات را به عوض اينکه به تنهايی بخورد با خانم خود يکجا خورده ‪ ،‬ومطابق حديث پيامبر که طعام يک‬
‫شخص برای دونفر کفايت ميکند ‪ ،‬زيرا اخالص سبب برکت ميشود ‪ ،‬و قناعت هر دو را حاصل ميکند ‪.‬‬
‫ـ با وجــود‬ ‫ـ از مردان در قسمت لباس خانم های شان مقصر ميباشند‬ ‫‪ -4‬حق تلفی در لباس ‪ :‬بعضی‬
‫ـوده ‪ ،‬واحيانا درين‬ ‫ـال نمـ‬ ‫امکانات مالی خوب ‪ ،‬درهنگام خريداری لباس متوسط با خانم های شان جنجـ‬

‫‪115‬‬
‫ـ‪،‬‬‫ـاالی شوهرست‬ ‫زمينه خود را بيخبرقرار ميدهند که اين کار شان درست نيست ‪ ،‬زمانی لباس خانمها بـ‬
‫ـ توان خويش به طور متوسط لباس های خوبی که در آن اسراف نباشد خريداری نمايند ‪،‬‬ ‫بناء بايد مطابق‬
‫ـ روز قيامت نجات حاصل نمايند ‪.‬‬ ‫تا ازمالمتی‬
‫ـان به مريضی‬ ‫ـودی آنـ‬ ‫ـ خانمها‪ :‬گاهی هم خانمها به اساس ساختمان وجـ‬ ‫‪ - 5‬بی تفاوتی درمريضی‬
‫ـ به اطفال ‪،‬‬‫ـ ها درزمان حاملگی ‪ ،‬طفل به دنيا آوردن ‪ ،‬شيردهی‬ ‫های مختلفی دچارميشوند ‪ ،‬اين مريضی‬
‫ـ از شوهران درزمــان‬ ‫ـ حاالتيکه باالی خانمها ميايد ‪ .‬بعضی‬
‫ـ اطفال وساير‬ ‫کم خوابی ها درزمان مريضی‬
‫بروز اين مشکالت برای خانمهای شان کامال بی تفاوت بوده ‪ ،‬نه تنها با آنان همکــاری نميکنند بلکه از‬
‫ـ که‬‫ـ مينمايند ‪ ،‬اين رويه يک نوع ظلم است که درمقابل خانمها صورت ميگــيرد‬ ‫آنان تقاضا های بيشتری‬
‫ـان‬‫ـای شـ‬ ‫ـانم هـ‬
‫ـ درحل مشکالت خـ‬ ‫ـ کامال توجه داشته ‪ ،‬وبا محبت وصميميت‬ ‫الزم شوهران درين مورد‬
‫ـ ‪ ،‬برعکس مردان با ايمــان‬ ‫ـ اخروی خالص شوند‬ ‫همکاری نمايند تا منحيث مردان با ايمان از مسووليت‬
‫ـ ها ‪،‬مشکالت خانمهای شانرا کامال درنظر گرفته و با‬ ‫ـ بروز مريضی‬ ‫ـ دارند که درهنگام‬ ‫وبا ديانتی وجود‬
‫آنان دست همکاری ميدهند ‪.‬‬
‫ـ معامله همسران‬ ‫‪ -6‬حق تلفی در مقايسه با والدين ‪ :‬احيانا بعضی از مردان وجود دارند که درهنگام‬
‫ـويش را درين زمينه‬ ‫شان با خواهر ‪ ،‬مادر وساير اقارب خويش ‪ ،‬بی عدالتی نموده ‪ ،‬حقوق خانم های خـ‬
‫ـ می ورزند ‪ ،‬وبراي اينکه مادران شان برای شان‬ ‫فراموش ميکنند ‪ ،‬اين مردان ازخفه ساختن مادراجتناب‬
‫زحمت زياد کشيده ‪ ،‬حقوق مادر وخواهران را زياد مراعات ميکنند ‪ ،‬ای کــاش تنها حقــوق شــان را‬
‫ـ گرفته ومانند وکيل مدافع مــادران هميشه‬ ‫ـ مادران قرار‬
‫مراعات ميکردند بلکه اين نوع مردان ‪ ،‬درصف‬
‫خانم های خويش را توهين وتحقير ميکنند ‪ ،‬ولی بی خبرند ازين نقطه که ظلم نمودن باالی همسران نيز‬
‫ـ مانند دو چشم‬ ‫ـرومادر‬ ‫ـ همسـ‬ ‫ـ داد ‪ ،‬بحساب قــانونی‬
‫گناه است ‪ ،‬خانم را نبايد درمقابل خواهر ومادر قرار‬
‫ـردان کوشش نمايند با‬ ‫انسان است ‪ ،‬که با داشتن يک چشم ‪ ،‬چشم ديگر را انسان کور نميکند ‪ ،‬اينگونه مـ‬
‫مراعات قوانين اسالمی حق هر دوجانب را مراعات نموده ‪ ،‬هيچوقتی يکی را درمقابل ديگر قرار ندهد‬
‫ـ مشکالت برای خود جبهه نساخته و با دفاع ازيک جانب مقابل جانب ديگر قرار نگيرد‬ ‫ـ بروز‬‫‪ ،‬ودرهنگام‬
‫ـ را به اشتباهات شان مطلع سازد ‪.‬‬ ‫ـ نموده هردوطرف‬ ‫‪ ،‬بلکه بيطرفانه ‪ ،‬حق را جستجو‬
‫ـود‬‫ـ گرفته والدين خـ‬ ‫ـ همسران خويش قرار‬ ‫ـ دارند که بعد از ازدواج درصف‬ ‫ـ هم وجود‬‫همچنان مردانی‬
‫را ازيت ميکنند ‪ ،‬بی احترامی به والدين ميکنند ‪ ،‬واحيانا هم پاکت ميوه را درمقابل چشمان مادر به خانم‬
‫ـ ميبينند که در صندوق کثافات شان پوست های ميــوه ها افتــاده‬ ‫ـ مادروخواهرانش‬ ‫خود ميبرند ‪ ،‬وزمانی‬
‫ـويش جبهه‬ ‫ـادر وخواهرخـ‬ ‫ـ درمقابل مـ‬‫ـ ‪ ،‬ويا اينکه بمجردکه خانمش شکايتی نمود فورا‬ ‫کامال رنج ميبرند‬
‫ـ ‪ ،‬به جنگ وجنجال شروع ميکنند ‪.‬‬ ‫گرفته و بدون تحقيق وفهميدن موضوع‬
‫ـان مردانيکه‬ ‫ـرکت ميکنند ‪ ،‬وهمچنـ‬ ‫ـانم حـ‬
‫ـ قرار گرفته وبه ضد خـ‬ ‫مردانيکه درصف مادر وخواهر‬
‫ـ دارند ‪ ،‬زيرا آنان‬‫ـ ضعيف‬ ‫ـ گرفته اند ‪ ،‬هم ظالم اند ‪ ،‬وهم توانايی عقلی ودانش بسيار‬ ‫درصف همسر قرار‬
‫نه احکام الهی را مراعات ميکنند ‪ ،‬ونه به اساس عقل ومنطق از تجارت انسانی استفاده ميکنند ‪ ،‬اينگونه‬
‫ـ خانه را مغشوش و پر از جنگ وآشوب ميسازند ‪ ،‬باآلخره خود شان نيز درين آتش‬ ‫مردان نه تنها فضای‬
‫ـ دوام زنده گی نــيز با‬ ‫ـ ‪ ،‬ودرصورت‬ ‫ـ ‪ ،‬زيرا خانم باآلخره به تنگ آمده ‪ ،‬از وی طالق ميخواهد‬ ‫ميسوزند‬
‫وی زنده گی مجبوريت را به پيش ميبرد ‪ ،‬ويا هم والدينش او را ترک نمــوده ‪ ،‬او را جــدا ميکنند ‪ ،‬که‬
‫ـ اين مرد خساره ميبيند ‪.‬‬ ‫درهرصورتی‬
‫ـ متعال ( جل جالله ) ميفرمايد ( من عمل صــالحا فلنفسه ومن اســاء‬‫اينگونه مردان بايد بدانند که خداوند‬
‫فعليه) هرکه عمل نيک کند برای خود ميکند ‪ ،‬وهرکه عمل بد کند بخود ميکند ) هــدف اينست که نتيجه‬
‫ـ ‪ ،‬ونتيجه عمل بد انسان نيز بخودش تعلق ميگيرد‪.‬‬ ‫عمل نيک انسان به خود انسان ارتباط ميگيرد‬
‫ـ برويد جو زجو‬ ‫ـ از گنــدم‬ ‫گنـدم‬ ‫ازمکافات عمـل غافـل مباش‬

‫‪116‬‬
‫ـ خواهشات نفسانی خويش عمل ميکند باآلخره‬ ‫ـ نموده مطابق‬
‫اينگونه مردان که اوامر الهی را فراموش‬
‫به زنده گی تلخ مواجه ميشود ‪ ،‬زيرا خداوند متعال ميفرمايد ( ومن اعرض عن ذکــری فــان له معيشة‬
‫ضنکا ونحشره يوم القيامة اعمی ) هرکه از ياد من اعراض نمايد برای زنده گی سختی را نصيب ميکنم‬
‫ـ قيامت نا بينا حشرت ميکنم ‪.‬‬
‫‪ ،‬و در روز‬
‫اين مرد وقتی مبتال به مشکالت ميشود ‪ ،‬اگريکبار از خود بپرسد که چرا به اين زنــده گی ســخت‬
‫ـ ؟ جوابش را درقرآن عظيم الشان پيدا ميکند که هرکه ازاحکام‬ ‫ـ وجنگ مبتال ميباشم‬
‫ـ و پرازجنجال‬‫ودشوار‬
‫ـ متعال برای انسان رهنمايی‬ ‫الهی سرزنی کند ‪ ،‬برايش چنين زنده گی سخت نصيب ميشود ‪ ،‬زيرا خداوند‬
‫نموده که درمشکالت تان از احکام الهی که سبب حل اين مشکالت است استفاده نماييد‪.‬‬
‫‪ -7‬رقابت به عوض محبت ‪ :‬اساس زنده گی زنا شوهری را خداوند متعال به اساس مودت ورحمت‬
‫بيان داشته است ‪. .‬‬
‫هـ ‪ :‬بی تفاوتی درمريضی خانمها نمايند ‪.‬‬

‫گله های شوهران ازخانمها‬


‫ـ داشت که بعضی خانمهای محترم نيز در بعضی حاالت سبب مشکل ميشوند ‪ ،‬وخود شان‬ ‫بايد درنظر‬
‫ـرا‬
‫ـ زيـ‬‫ـوند‬
‫ـ شـ‬‫ـ درنزد خداوند‬
‫ـ که مسوول‬‫ظالم ميشوند ‪ ،‬که آنان نيز بايد غلطی های خود را بدانند تا نشود‬
‫ـ (ال تظلمون والتظلمون) نه شما ظلم کنيد ونه هم باالی شما ظلم شود ‪.‬‬‫قرآن ميفرمايد‬
‫ـ‬
‫ـ که سبب اذيت مردان شده ‪ ،‬وبرای زنان سبب گناه ميشود‬ ‫خواهشات بيجای زنان در امور ذيل ميباشد‬
‫‪:‬‬
‫ـوهران‬ ‫ـياری ازشـ‬ ‫ـوهر‪ :‬بسـ‬ ‫الف ‪ :‬در روش ومعامله خوب واخالقی به وي ژه رويه با فاميل شـ‬
‫ـ خويش در اموری اخالقی شکايت دارند‪ ،‬آنان گله ميکنند که خانمهای شان در استعمال الفاظ‬ ‫ازخانمهای‬
‫ـاوت‬ ‫ـيره بی تفـ‬
‫مناسب ‪ ،‬قبوالندن خواهشات شان از راه جنگ ودعوا ‪ ،‬عدم احترام به فاميل شوهر وغـ‬
‫ميباشند ‪.‬‬
‫ب) مسکن ‪:‬بعضی از خانمها بدون درنظرداشت مشکالت شوهران شان تقاضا های بسيار بــزرگ‬
‫ـ اوقات از‬
‫ـ که برای شان خانه های زيبايی را فرش نمايند که دربسا‬ ‫ميداشته باشند ‪ ،‬از شوهران ميخواهند‬
‫ـ ‪ ،‬بعضی از خانمها به مجرد ديدن خانه يک‬ ‫ـ عادی که معاش کم دارد ‪ ،‬بسيارباال ميباشد‬ ‫توان يک شوهر‬

‫‪117‬‬
‫ـ ‪ ،‬وياهم‬‫ـ که مثل او برايش فرش وظرف بياورد‬ ‫سرمايه دار ‪ ،‬درمقابل شوهران برخواسته از او ميخواهند‬
‫ـ که در ظــرف‬ ‫ـ لوازم خود را تکميل نموده اند ‪ ،‬اوميخواهد‬ ‫با ديدن خانه کسيکه از بيست سال بدينطرف‬
‫ـال ‪،‬‬‫ـ يخچـ‬ ‫ـداری‬‫ـ شوهران را که معاش کم دارند به خريـ‬ ‫يکسال دوسال مانند آنها باشد ‪ ،‬بعضی ازخانمها‬
‫ـ شان توانايی چنين کــار‬ ‫ـ ‪ ،‬درصورتيکه شوهر‬ ‫جاروب برقی ‪ ،‬قالين های قيمتی ‪ ،‬وغيره مجبور ميسازند‬
‫ـ آخرت محاسبه خواهند شد ‪ ،‬زيرا هر‬ ‫ـ در روز‬ ‫ـ به شوهران شان گردند‬ ‫را نداشته باشند ‪ ،‬وسبب رنج ودرد‬
‫روز د عوا و جنگ سبب رنجش شوهر شده ‪ ،‬وهرگاه بعضی شوهران مومن بخاطرمسووليت اخــروی‬
‫ـ دنيوی صبرميکنند خانمها نبايد ‪ ،‬ازحد واندازه تجاوز نموده ‪ ،‬حقوق شوهران شانرا تلف کنند ‪.‬‬ ‫وآبروی‬
‫ـوده ‪،‬‬‫ـ کمک نمـ‬ ‫ـوهر‬ ‫ـوده ‪ ،‬کوشش ميکنند با شـ‬ ‫ـ باسليقه با شوهران شان تفاهم نمـ‬‫برعکس خانمهای‬
‫ـال با محبت‬ ‫ـرف چند سـ‬ ‫ـانرا درظـ‬ ‫ازمعاش ماهور چيزی پس انداز نموده ‪ ،‬و کم کم ضرورات خانه شـ‬
‫ـ ‪ ،‬تفاهم وهمکاری حل نمايند ‪.‬‬ ‫ودوستی‬
‫ـرض است ‪،‬‬ ‫ـان فـ‬
‫ـ ازخانمها با دانستن اين مطلب که نفقهء شان باالی شوهران شـ‬ ‫ج ) نفقه ‪ .‬بعضی‬
‫ـ غذا‬‫ـ نداشته ‪ ،‬بلکه هروقتی‬ ‫ـ ومصارف خانه را درنظر‬ ‫مشکل شوهران ‪ ،‬عايدات شوهران ‪ ،‬معاش ماهوار‬
‫ـ عادی تمامی ضرورت هــای‬ ‫ـ متعال در غذا های بسيار‬ ‫های خوب را مطالبه ميکنند ‪ ،‬درحاليکه خداوند‬
‫انسانی را نهفته است ‪ ،‬داکتران هميشه توصيه ميکنند که سبزيجات و حبوبات برای صحت وجود انسان‬
‫ـ نيست هر وقتی غــذا هــای‬ ‫ـ ‪ ،‬وضرور‬ ‫ـ نيست هميشه گوشت گوسفند خورد‬ ‫بسيار مفيد ميباشد ‪ ،‬ضرور‬
‫ـ خويش را حفظ نمود وهم فضــای‬ ‫ـ ‪ ،‬زيرا ميتوان با غذا های متوسط هم صحت خود وفاميل‬ ‫قيمتی خورد‬
‫فاميل وخانواده را دوستانه نگهداشت ‪ ،‬زيرا نرخ ها روزانه باال رفته وحتی کسانيکه معاشــات دالــری‬
‫ـ مبتال هستند ‪ ،‬چی رسد به معاشات افغانی ‪.‬‬ ‫دارند به مشکل اقتصادی‬
‫ـ‬
‫ـ متدين برای رفع مشکالت غذايی تقسيم اوقــات خــوبی دارند که ماهوارميتوانند‬ ‫برعکس خانمهای‬
‫ـتفاده نمايند ‪ ،‬روی همين علت است که‬ ‫ـوهران اسـ‬ ‫ـابق درآمد شـ‬ ‫ـ متوسط مطـ‬ ‫ازهرنوع غذا ها بصورت‬
‫حضرت علی ( کرم اهلل وجهه ) ميفرمايد که حسنة الدنيا خانم نيک وصالح ميباشد ‪.‬‬
‫ـند ‪،‬‬
‫ـته باشـ‬ ‫ـ هم داشـ‬‫د } لباس ‪ :‬اين جای شک نيست که خانمها لباس های زيبا را خوش دارند ‪ ،‬وبايد‬
‫ـته ‪،‬‬‫ـان را دوست نداشـ‬ ‫ـده گـ‬‫ولباس های خوب بپوشند ‪ ،‬ولی نبايد فراموش کرد که خداوند اسراف کننـ‬
‫وآنانرا برادران شيطان خوانده است ( ان المبذرين کانوا اخوان الشياطين )‬
‫ـ ساير مصارف مــنزل‬ ‫بعضی از خانمها عادت دارند که عايدات شوهر را درنظر نگرفته و درمورد‬
‫ـان‬‫ـ شوهرشان تمام معاش خود را برای لباس وی واطفالش مصرف کنند ‪ ،‬آنـ‬ ‫فکری نميکنند ‪ ،‬وميخواهند‬
‫ـ وهرگاه لباس زيبــايِ را درتن يک‬ ‫ـ که باشد بپوشند‪،‬‬‫ميخواهند هميشه لباس های به مود روز به هرقيمتی‬
‫ـ نمايد ‪،‬‬
‫ـ که حتما لباسی مثل آن خانم برايش خريداری‬ ‫ـ ديدند شوهران خويش را مجبورميسازند‬ ‫خانم پولدار‬
‫ـايی‬‫ـوهر توانـ‬ ‫ـژه هنگاميکه شـ‬ ‫ـ ‪ ،‬به ويـ‬
‫اين طرز فکر اين خانمها باآلخره سبب مشکالت فاميلی ميشوند‬
‫ـ ميشود که خواهشات خانم خود را رد کند ‪ ،‬وخانم با جنجال ودعوا ها‬ ‫ـ را نداشته باشد ‪ ،‬مجبور‬‫خريداری‬
‫فضای فاميل ار مغشوش ميسازد ‪ .‬اين خانمها بايد بدانند که هرکسی دوست دارد که خانم واوالدش لباس‬
‫ـ خويش عمل ميکند ‪.‬‬ ‫ـ مطابق امکانات وتونايی‬ ‫ـ ‪ ،‬ولی هرکسی‬ ‫خوب بپوشند‬
‫ـرا‬‫ـ ‪ ،‬زيـ‬‫ـود‬‫ـان ميشـ‬‫ولی اينگونه خانمها بايد بدانند که جنجال درخانه شان سبب بد اخالقی اطفال شـ‬
‫ـ والدين‬‫ـ دزدان ‪ ،‬قاتالن و زندانيان کسانی اند که درطفوليت‬ ‫ـ که بسياری‬ ‫دانشمندان جرم شناسی بدين نظرند‬
‫شان هميشه درجنک بوده اند ‪ ،‬ذهن آنان منفی تربيه شده ‪ ،‬وباآلخره به زندان رسيده اند ‪ ،‬هرگاه طفل تان‬
‫ـ ‪ .‬درمقابل‬ ‫ـ طفل تانرا خوب بسازد‬ ‫لباس خوب داشته باشد ولی تربيه درست نداشته باشد ‪ ،‬لباس نميتواند‬
‫ـ اهميت دارد ‪ ،‬وهميشه کوشش ميکنند که لباس‬ ‫ـ دارند که تربيه اوالد برای شان بسيار‬
‫خانمهای نيک وجود‬
‫ـود‬‫خود واوالد های خود را مناسب وضعيت زنده گی خويش آماده سازند ‪ ،‬اين گونه خانمها شخصيت خـ‬
‫ـوب ميدانند که بی بی فاطمه ‪ ،‬بی بی عايشه ‪ ،‬بی بی‬ ‫ـته بلکه خـ‬‫را درپوشيدن لباس های قيمت بها ندانسـ‬

‫‪118‬‬
‫ـ به رتبه بی بی ها رسيدند ‪ ،‬هيچ کسی زن قارون‬ ‫زينب ‪ ،‬بی بی مريم وغيره به اساس تقوا وپرهيزگاری‬
‫ـ زمانی به بی بی خديجه سالم فرستاد که او تمامی اموال خويش را در راه خداوند‬ ‫را ياد نميکند ‪ ،‬خداوند‬
‫ـ درقرآن عظيم الشان نمونه مثال برای زنان ومردان مومن بيان شده‬ ‫مصرف نمود ‪ ،‬وزن فرعون بخاطر‬
‫ـ خواست تا‬ ‫ـ فرعون نشده ‪ ،‬از بارگـاه خداوند‬ ‫ـ ‪ ،‬طال ها ‪ ،‬لباسها ‪ ،‬اموال ودارايی‬‫است که تحت تاثير قصر‬
‫او را درجنت خانهء دهد ‪.‬‬
‫ـ که ما بايد هميشه با‬‫ـدين فکرند‬ ‫ـ ‪ ،‬آنان بـ‬
‫هـ) سيالی ها ‪ :‬مشکل بعضی ازخانمها ريا کاری ها ميباشد‬
‫ـ تحفه داد ‪ ،‬ما بايد‬
‫ـ برای مبارکی طفلم ‪ 200‬افغانی‬ ‫ساير خانمها رقابت داشته باشيم ‪ ،‬اگر يک خانم پولدار‬
‫ـ ها ‪،‬‬‫ـوری‬ ‫ـ خـ‬ ‫ـيرينی‬‫ـام رفتن به عروسی ها ‪ ،‬شـ‬ ‫ـ تحفه بدهيم وبه اين اساس هنگـ‬ ‫براي وی ‪ 500‬افغانی‬
‫ـ قيمــتی‬ ‫ـ که تحفه های بسيار‬ ‫ـ دعوت ها ‪ ،‬شوهران را مجبورميسازند‬ ‫مبارکی اطفال ‪ ،‬سالگره ها ‪ ،‬وساير‬
‫آورده ‪ ،‬تا آنان به جانب مقابل بدهند ‪ ،‬وبه گفته خود شان پيش کسی کم نيايند ‪ ،‬فالن که عروس نو است ‪،‬‬
‫بايد برايش تکه قيمتی خريد ‪ ،‬طفل فالنی که نو تولد شده ‪ ،‬بايد برايش لباس وبســتره جديد بخــريم و با‬
‫ـور‬ ‫ـود مجبـ‬ ‫ـاش کم خـ‬ ‫ـ سازيم ‪ ،‬وبدين شکل شوهر بيجاره با معـ‬ ‫دريشی گک های قيمتی آنانرا خوشحال‬
‫ميشود ‪ ،‬که قرض گرفته وخواهشات خانمش را بر آورده سازد ‪ ،‬ويا اينکه باخانم در جــروبحث هــای‬
‫ـود دارند که‬ ‫ـ وجـ‬ ‫ـانت‬‫ـ مومن وباديـ‬ ‫ـ خانه را به غم وجنگ مبدل سازند ‪ .‬درمقابل خانمهای‬ ‫طويل ‪ ،‬فضای‬
‫ـ اعمال نيک را مانند آتش در ميدهد‬ ‫ـ وتمام‬‫خوب ميفهمند که ريا مثل قوغ آتش است که درکوت پنبه بيافتد‬
‫ـ گرفته ‪ ،‬اگر برای دوستان خويش تحفه هم ميبرند به‬ ‫ـ فاميل خويش را درنظر‬ ‫واز بين ميبرد ‪ ،‬آنان اقتصاد‬
‫ـ ‪ ،‬ودوستان شان نيز درک نمــوده ‪،‬‬ ‫ـ ميخواهند دوستان خود را خوشحال سازند‬ ‫اندازه توان خود ‪ ،‬صرف‬
‫ـ ميشوند ‪.‬‬‫ازهمان تحفه کم شان خوشحال‬
‫ـای‬ ‫ـ شان گله دارند ‪ ،‬مهمانی هاييست که خانم هـ‬ ‫و ) مهمانی ها ‪ :‬مشکل ديگريکه شوهران از خانمهای‬
‫ـ ترتيب ميدهند ‪ ،‬بعضی خانم ها شوهران شانرا مجبورميسازند که‬ ‫برای دوستان واقارب خود وشوهرخود‬
‫ـ اکتفا نکرده بايد پنجاه نفر‬
‫حتما برای فالن عروس وداماد پايوازی نمايند ‪ ،‬وتنها به دعوت عروسی وداماد‬
‫ـ ‪ ،‬تا آنان ( به گفته خودشان ) خفه نشوند ‪ ،‬زيرا دليل مياورند که فالن کس زمــانی‬ ‫ديگر را نيز خبرکنند‬
‫ـ را نيز دعوت نموده بود ‪ ،‬شــوهربيچاره با معــاش کمی که دارد‬ ‫ـ نمود ‪ ،‬تمامی اقاربش‬ ‫آنانرا پايوازی‬
‫ـ نيز دارد‬‫ـ هاي زياد ديگری‬ ‫ـ اينکه خانمش فرمايش‬ ‫ـ ‪ ،‬چنين مهمانی ها را ترتيب داده ‪ ،‬وبراي‬ ‫مجبورميشود‬
‫ـ ‪ ،‬وهمچنان‬ ‫‪ ،‬بايد قابلی ‪ ،‬گوشت يخنی ‪ ،‬گوشت کوفته ‪ ،‬چند قسم ميوه ‪ ،‬کيک وکلچه وچاکليت های قيمتی‬
‫ـ سـنجيده شـود ‪،‬‬ ‫ـ تمامی اين مصـارف‬ ‫برای عروس لباس وبرای داماد هم تحفه خريداری کنند ‪ ،‬ووقتی‬
‫ـ حرام پول‬ ‫معاش پنج ماهه آن شوهر در همين مهمانی مصرف ميشود که شوهر يا مجبوراست ‪ ،‬ازطريق‬
‫ـای خانه را ‪ ،‬با کلمـات زشت و تانه هـای همه‬ ‫پيدا کند ‪ ،‬وياهم خواهشات خانم را نپذيرفته ‪ ،‬جنجال هـ‬
‫روزه تحمل نمايد ‪.‬‬
‫به همين سان بعضی از خانم ها عادت دارند به مجرد آمدن مهمان حتما بايد برای مهمان غذا هــای‬
‫ـ ميسازند که فورا به بازار رفته ‪ ،‬ولست کاملی را از‬ ‫مختلف برای شان تهيه گردد ‪ ،‬وشوهران را مجبور‬
‫ـکل‬ ‫ـود کم نيايند ‪ ،‬و به اين شـ‬ ‫گوشت ‪ ،‬ميوه ها ‪ ،‬وکيک وکلچه ها خريداری نموده ‪ ،‬تا درنزد اقارب خـ‬
‫ـ نيز بايد عزت شوند ‪.‬‬ ‫ـ ‪ ،‬زيرا حتا فاميل واقارب شوهرش‬ ‫ـ سبب غم ميشود‬ ‫آمدن هرمهمان برای شوهر‬
‫ـ که مهمانان شان زمانی خوب عزت ميشوند که برای شان غذا ها وميوه جات‬ ‫اين خانم ها فکرميکنند‬
‫ـ شان ميريزد ‪ .‬ازينکه اينان چنين عادت دارند هرگــاه‬ ‫مختلف تهيه نمايند ‪ .‬وهرگاه چيزی کم بود آبروی‬
‫ـ و برای شان همين چيز ها آماده نگردد ‪ ،‬از آنان شــکايت نمــوده ‪ ،‬واحيانا‬ ‫درخانه های ديگران بروند‬
‫ـ وبا غذا وميوه های خود تکبر‬ ‫درمقابل شان آنانرا اذيت ميکنند ‪ ،‬غيبت ميکنند ‪ ،‬بدی ديگران را ميگويند‬
‫نموده دل مهمانان را آزرده ميسازند ‪.‬‬

‫‪119‬‬
‫درمقابل خانم های متدين وبا ايمانی وجود دارند که مهمانان را با اخالق نيک وپسنديده خويش عزت‬
‫ـ اخالص هرچيزی که آماده دارند‬ ‫واکرام ميکنند ‪ ،‬آنان ميدانند که انسان به عوض ريا کاری ها ‪ ،‬به بسيار‬
‫ـحال‬ ‫ـ ‪ ،‬احيانا با پختن بوالنی مهمانان را خوشـ‬
‫ـ توان شان است ‪ ،‬برای مهمان خود آماده ميسازند‬ ‫و مطابق‬
‫ـرا آنها نه‬
‫ـ ‪ ،‬زيـ‬‫ـازند‬
‫ميسازند ‪ ،‬وگاهی هم با مصارف کم ولی با اخالص زياد ‪ ،‬مهمانان را راضی ميسـ‬
‫خود ريا کاری هستند ‪ ،‬ومصارف بيجا ميکنند ‪ ،‬ونه هم دروقت رفتن به خانه های ديگران تقاضا هــای‬
‫زياد دارند ‪ ،‬به اين شکل زنده گی آرام وخوش را سپری ميکنند ‪.‬‬
‫ـ‪،‬‬‫ـوند‬‫ـ شـ‬‫ـحال‬‫ـ اينکه دوستان شان خوشـ‬ ‫ـ صرف نظر نموده ‪ ،‬وبرای‬ ‫اين خانمها از مهمانی ها اضافی‬
‫ـ‬
‫صرف در دعوت بعضی ها اکتفا نموده ‪ ،‬وزمانی به منزل شان مهمانی آمد ‪ ،‬مهمان شــانرا با پيشــانی‬
‫ـ واز ) استقبال ميکنند ‪.‬‬‫گشاده وبه گفته بزرگان ( نان و پياز پيشانی‬
‫ز ) تنبلی در نظم خانه ‪ :‬ب‬
‫ـ‪ :‬ب‬ ‫ح) شکايت از اقارب شوهر‬

‫‪ )16‬رقابت با شوهـر‬
‫ـ‪ :‬ب‬
‫‪ )17‬گله گزاری‬
‫ـ ها ‪ :‬ب‬
‫‪)18‬‬

‫فصــل ياز د هــم ‪:‬‬


‫شبهات دشمنان اسالم‬
‫درمورد حقوق ووجايب زنان‬
‫در دين مقدس اسالم‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫اعتراضات و شبهات دشمنان اسالم‬ ‫‪-1‬‬


‫‪ -2‬شبهه اول ( ميراث زنان )‬

‫‪120‬‬
‫‪-3‬‬
‫‪-4‬‬

‫اعتراضات و شبهات دشمنان اسالم‬


‫ـده‬‫ـلمانان را از عقيـ‬‫دشمنان اسالم كه صبح و شام در تالش گمراهي ديگران هستند و ميخواهند مسـ‬
‫شان دور سازند ‪ ،‬آنانرا بي شخصيت ساخته ‪ ،‬و بدينوسيله زمينه را براي چپاول ثروات آنان آماده نمايند‬
‫ـ مسلمانان را به دين خود جذب نمايند زيرا شخصــيکه‬ ‫‪ ،‬آنان چنانچه از گفته هايشان ثابت است نميتوانند‬
‫ـ را درک نمود هيچگاهی سرتسليمی به خدايان متعدد ‪ ،‬بتها ‪ ،‬ويا هم‬ ‫ـ ويکتاپرستی‬‫يک مرتبه عقيده توحيد‬
‫ـ ها آويزان شده ‪ ،‬تســليم‬ ‫مجسمه های خودساخته بشر که به شکل بت ويا بصورت عيسای مسيح درکليسا‬
‫ـ دهند زيرا آنان كــامال‬ ‫ـ نموده دربيراهه قرار‬
‫نميگردد ‪ ،‬آنان ميخواهند مسلمانان را در دين شان مشكوك‬
‫معتقدندكه يك انسان يكتا پرست امكان ندارد ‪ ،‬عقيده توحيد را به سه خدايي تبديل نمايد و به عوض خالق‬
‫جهانيان انسان را پرستش نمايد ‪ ،‬و ازينكه اكثريت آنان خود شان به دين خود نــيز عقيــده ندارند ‪ ،‬تنها‬
‫ـيز زايل‬ ‫هدف آنان شك اندازي ‪ ,‬واستفاده جويي است ‪ ،‬زيرا با از دست دادن دين ‪ ،‬شخصيت انسان نـ‬
‫ميگردد ‪ ،‬ومنحيث يك بازيچه حركت نموده ولي سوچش بدست ديگران ميباشد ‪.‬‬
‫ـرار‬ ‫ـورد بحث ومطالعه قـ‬ ‫درينجا الزم است تا شبهات واعتراضات دشمنان دين مقدس اسالم را مـ‬
‫دهيم ‪:‬‬
‫ـ ازمسلمانان ضعيف االيمان‬ ‫درقسمت بعضی ازشبهاتيکه دشمنان اسالم آنرا مروج نموده ‪ ،‬وبعضی‬
‫نيز نعره ها ی آنانرا طوطی وارتکرار ميکنند ‪ ،‬بايد به يک نقطه اساسی متوجه بود وآن اينکه هرگــاه‬
‫ـ گيرد سبب شک‬ ‫ـ مطالعه قرار‬‫ـ نگيرد ‪ ،‬ويک مطلب مورد‬ ‫اسالم بصورت شامل وکامل مورد بحث قرار‬
‫ـ داده شود ‪ ،‬درآنصورت حقيقت اسالم برای‬ ‫ـ مطالعه قرار‬‫ـ کامل مورد‬‫ميگردد ‪ ،‬ولی هرگاه اسالم بصورت‬
‫ـ شخصی صحبت ميکنيد الزم است آن شخص‬ ‫انسان واضح ميگردد ‪ ،‬بصورت مثال زمانی شما درمورد‬
‫ـای‬ ‫ـاه کسی تنها دست ويا پـ‬ ‫کامل را از ديدگاه جسم ‪ ،‬روح وعقل آن به شکل کامل مطالعه کنيد وهر گـ‬
‫ـ داده انسان را مطالعه نمايد هرگز به نتيجه نميرسد زيرا انسان کامل بايد‬‫انسان را گرفته او را اصل قرار‬
‫ـ وی شناخته شود ‪ ،‬دين مقدس اسالم نيز دارای بخش های فردی ‪ ،‬اجتماعی ‪ ،‬سياسی‬ ‫با تمامی ابعاد وجود‬
‫ـ ‪ ،‬مثال ‪ :‬زمــانی‬ ‫ـ ‪ ،‬وغيره بوده ‪ ،‬که هرقانون الهی با ساير قوانين آن مرتبط ميباشد‬‫‪ ،‬اقتصادی ‪ ،‬قانونی‬
‫ـ داشته و‬‫دين مقدس اسالم قاتلی را به قصاص حکم ميکند ‪ ،‬هرگاه ما تنها قاتل ومشکالت قاتل را درنظر‬

‫‪121‬‬
‫بطرف قاتل به نظر ترحم نظر کنيم ‪ ،‬و بگوييم اين يک جوان است ‪ ،‬مشکالتی دارد ‪ ،‬بيچاره است ‪ ،‬شايد‬
‫ـ هايی داشته باشد ‪ ،‬نبايد او را کشت ‪ ،‬اورا بايد وقت بدهيم ‪ ،‬وبه اينصورت‬ ‫ضرورتی داشته ‪ ،‬شايد آرزو‬
‫ـ برويم وحقيقت را به شکل‬ ‫ـ به نزد حارنوال‬ ‫با احساسات قلبی خويش درمورد وی حکم ميکنيم ‪ ،‬ولی وقتی‬
‫ـ ‪ :‬چرا شما برای اين شخص جزای قتل را مطالبه نمــوده ايد ؟ او‬ ‫کامل از وی بپرسيم ‪ ،‬وبرايش بگوييم‬
‫درجواب ميگويد که اين شخص تا حال چند طفل خورد سالی را که درميان سن های هشت الی پــانزده‬
‫ساله بوده ‪ ،‬از پشت خانه ها ربوده ‪ ،‬و بعد ار کشيدن گرده واعضای بدن شان ‪ ،‬آنانرا به قتل رسانده ‪ ،‬و‬
‫ـ برای ما تصوير های آن اطفال را ‪ ،‬با‬ ‫باالی اعضای بدن آنان تجارت نموده است ‪ ،‬وهرگاه اين حارنوال‬
‫ـ اعضای بدن شان ‪ ،‬با گريه های مادر داغ ديده که طفل مقتولش را در آغوش گرفته ‪ ،‬و خــون‬ ‫تصوير‬
‫ـ بلکه جزای قتل را بــرای اين‬ ‫گريه ميکند ‪ ،‬نشان دهد ‪ ،‬بدون شک نه تنها حارنوال را مالمت نميکنميم‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ کم ميدانيم‬
‫شخص بسيار‬
‫ـ در‬‫ـ کسانيکه حقو ق ديگران را ناديده گرفته وتنها به قاتل نظر ميکنند ‪ ،‬هميشه ميخواهند‬ ‫بناء درينجا‬
‫ـ ‪ ،‬به نام حقــوق‬ ‫ـ نگيرد ‪ ،‬ووقتی به اين هدف رسيدند‬ ‫ـ حکم اعدام صورت‬ ‫محاکم اوال باالی قاتالن حرفوی‬
‫ـ های متنوع درداخل زندان مهيا ميکنند ‪ ،‬ولی‬ ‫انسان بر ای همان قاتل تلويزون و وسايل تفريح وخوراگ‬
‫ـ وهستند ‪ ،‬هيچ فکری نميکنند ‪.‬‬ ‫ـ وی که آنان هم انسان بودند‬ ‫ـ مقتول وفاميل‬‫درمورد‬
‫ـده ‪،‬‬‫ـنجيده شـ‬ ‫ـانونی همه جانبه سـ‬ ‫ـاس حکمت الهی هر قـ‬ ‫ـ ازاحکام اسالمی به اسـ‬ ‫اکنون دربسياری‬
‫ـايج‬‫ـنيم حتما نتـ‬ ‫ـ کامل مطالعه کـ‬‫خصوصيت های هرکسی سنجيده شده ‪ ،‬وهرگاه احکام الهی را بصورت‬
‫ـ درک خــواهيم کــرد ‪ ،‬اين مطلب را‬ ‫ـ جامعه انسانی ميگردد بخــوبی‬ ‫مثبت ومفيد آنانرا که سبب بهبود‬
‫ـ همه‬ ‫ـرای‬ ‫خوبست از زبان يک مسيحی که جديدا مسلمان شده ودرمورد شموليت اسالم صحبت ميکند وبـ‬
‫ـالم‬‫ـ اسـ‬ ‫ميفهماند که چگونه يکچانبه تحقيق نمودن درباره اسالم سبب گمراهی ميگردد ‪ ،‬وبه چی صورت‬
‫ـ کل مطالعه نمودن را حق را برای انسان نشان داده هرکس به فهميدن حقايق کمک رسانده ‪،‬‬ ‫را بصورت‬
‫ـ اسالم از بين ميبرد ‪.‬‬‫اشتباهاتش را مورد‬
‫ـ منطقهء بيســايس در‬ ‫ـ درسال ‪ 1955‬درجزيرهء سيبوي‬ ‫ـ فرزند(مكسمينو فرناندس)‬ ‫(سامي فرناندس)‬
‫ـ ميباشد ‪ ،‬در سال ‪ 1979‬از پوهنتون ايــديولوژيك‬ ‫كشور فليبين تولد شده ‪،‬يك كشيش مذهب پروتسانت‬
‫ـ التحصيل شده است ‪ ،‬اين پوهنتون به تربيهء كادرهاي متخصص مذهبي چون كشيشــان و‬ ‫الهوت فارغ‬
‫ـ ميسازند ) مشغول است ‪.‬‬ ‫منصرين ( كسانيكه مردم را نصراني‬
‫ـ ‪ :‬قوانين آنوقت اين پوهنتون تقاضا مينمود تا مرحله تعليمات عملي را بعد از فــراغت از‬ ‫او ميگويد‬
‫ـاطق‬ ‫ـردم در منـ‬ ‫ـاختن مـ‬‫ـ سـ‬ ‫ـ نمايم ‪ ،‬درين مدت من براي نصراني‬ ‫پوهنتون براي مدت هژده ما ه سپري‬
‫ـ تا بحث هاي‬ ‫مسلمان نشين كه در جنوب فليپين قرار دارد مشغول شدم ‪ ،‬همچنان درين مدت مكلف بوديم‬
‫ـ ‪ ،‬و تقدير الهي همين بود كه من به نوشتن بحــثي در مــورد‬ ‫ـ ثقافت هاي ديني شرقيان بنويسيم‬ ‫در مورد‬
‫فلسفهء اسالم گماشته شدم ‪.‬‬
‫ـدف‬ ‫ـيدن به اين هـ‬ ‫ـراي رسـ‬ ‫ـ ‪ ،‬و بـ‬‫مسيحيان براي گمراه نمودن مسلمانان از هروسيله كار ميگيرند‬
‫ـ مسـلمانان ‪،‬‬ ‫ـ اساسات فكـري‬ ‫ـ مسلمانان معلومات زياد داشته باشند ‪ ،‬در مورد‬ ‫نخست ميكوشند تا درمورد‬
‫ـان در‬ ‫ـ و قبلي مسلمانان ‪ ،‬تكتيك هاييكه سبب پيروزي مسلما نـ‬ ‫نقاط ضعف آنان ‪ ،‬اختالفات لساني ‪ ،‬قومي‬
‫ـ ‪ ،‬تا با درك اين مسايل بتوانند بخوبي در ضعيف‬ ‫عصور مدنيت اسالمي شده است بحث و تحقيق مينمايند‬
‫ساختن و از بين بردن مسلمانان و يا هم كشانيدن آنان به اديان منسوخ و دست خورده بشر نايل آيند ‪.‬‬
‫ـ كتب و‬ ‫ـ ميگويد‪:‬من براي آماده گي به نوشتن اثر علمي خــويش به جمع آوري‬ ‫محترم سامي فرناندس‬
‫مراجع كه در مورد اسالم و رسول اسالم حضرت محمد (صلى اهلل عليه وسلم ) بود مشغول شدم ‪ .‬زيــرا ما در‬
‫ـداني‬ ‫ـيز او را بـ‬ ‫ـمنت را شكست دهي بايد همه چـ‬ ‫ـ دشـ‬ ‫ـواهي‬‫ـ كه ‪ :‬اگر ميخـ‬ ‫ـوديم‬‫ـون آموخته بـ‬ ‫پوهنتـ‬
‫(اساسات‪،‬مبادي فكري‪،‬تكتيك ها‪،‬جوانب رواني وغيره) ‪.‬‬

‫‪122‬‬
‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان رجوع‬
‫ـ هرگز نميتواند به حق رسد و يا هم حقانيت دين مقدس اسالم‬ ‫نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بياموزد‬
‫را درك نمايد زيرا علماي متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار گر غربي اسالم را به شكل غير صحيح‬
‫ـ ومسلمانان را‬ ‫ـ ميدارند ‪ ،‬پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم) را دورازشخصيت اصلي اش معرفي ميدارند‬ ‫به مردم معرفي‬
‫ـدادي از‬ ‫ـ ‪ ،‬بي دانش و بد اخالق معرفي ميكنند ‪ ،‬غالبا بعضي از اشتباهات تعـ‬ ‫ـ تروريست‬ ‫منحيث انسانهاي‬
‫ـالم‬‫ـناخت اسـ‬ ‫ـ داده ‪ ،‬تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي شـ‬ ‫مسلمانان بي علم را وسيله قرار‬
‫قرار ميدهند ‪ ،‬بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت هاي مســلمان به اســاس‬
‫ـ ميگيرد آنرا متعلق بــدين‬ ‫ـ بين بعضي از گروه ها و احزاب سياسي صورت‬ ‫بعضي از مشاكل وتعصبات‬
‫ـمان‬ ‫ـوده چشـ‬ ‫ـ را براي حق جستجو نمـ‬ ‫ـ ‪ ،‬وبدين وسيله پوششي‬ ‫دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند‬
‫ـراي نيل به حقيقت‬ ‫ـ بـ‬ ‫ـخاص اكاديميك‬ ‫ـمندان واشـ‬ ‫غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند ولي دانشـ‬
‫ـ‬
‫ـ درين مورد‬ ‫ـ اسالمي دريابند ‪ ،‬آقاي فرناندس‬ ‫ـ ‪ ،‬تا واقعيت را از زبان خود مسلمانان واز كتابهاي‬ ‫ميكوشند‬
‫ـهر‬ ‫ـير شـ‬ ‫ـاي تنصـ‬ ‫ميگويد ‪ :‬بعضي از كتبي را كه درمورد اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هـ‬
‫ـويش‬ ‫ـابق نظر خـ‬ ‫ـ اسالم را مطـ‬ ‫ـ ‪ ،‬و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند‬ ‫زامبوانگا حاصل نمودم‬
‫ـ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم ‪ :‬چرا اسالم را از خالل نبشته‬ ‫تفسير مينمودند ‪ ،‬بدين ملحوظ‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ـ كتابهاي شدم كه آنانرا مؤلفين مسلمان تأليف نمــوده بودند‬ ‫هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟ به جستجوي‬
‫ـواالعلي‬ ‫ـاليف ابـ‬ ‫ـده ) تـ‬ ‫در آغاز دو كتاب بدستم افتاد نخست كتاب ( اسالم ‪ ...‬ديني كه به آن تهمت شـ‬
‫ـ ) تأليف حموده عبدالعاطي ‪.‬‬ ‫ـ ‪ ،‬و دومين كتاب ( اسالم تحت ميكروسكوب‬ ‫مودودي‬
‫ـ غير مسلمانان و مسلمانان دريافت كه در بين نبشته‬ ‫ـ بعد از مطالعات دقيق دركتابهاي‬ ‫سامي فرناندس‬
‫ـ است ‪ ،‬غير مسلمانان بويژه مخالفين و دشمنان اسالم براي گمراهي مردم دو كــار‬ ‫هاي دو طايفه فرق‬
‫ـ را انجام ميدهند ‪:‬‬‫بسيار خطرناك‬
‫‪)1‬اسالم را بشكل ناقص براي ديگران بيان و تشريح ميكنند يعني يك بخش اسالم را گرفته ‪ ,‬و آنرا‬
‫منزوي از بخش هاي ديگر مورد انتقاد قرار ميدهند و بدين شكل مردم گمان ميكنند كه اسالم دين ناقص‬
‫است ‪.‬‬
‫ـ که با اسالم دارند ميگويند ‪ :‬اسالم‬ ‫ـ ميکنند و به اساس دشمني‬ ‫‪ )2‬قبل از تحقيق و مطالعه حكم صادر‬
‫ـ و هم ديگران را‬ ‫ـ و احكام قبلي آنان مانع رسيدن خود شان به حق ميگردد‬ ‫دين حق نيست وهمين تصاميم‬
‫ـ‪.‬‬
‫به گمراهي ميكشانند‬
‫ـ كتاب استا د مودودي را خواندم يك انديشهء كــامال‬ ‫‪)3‬او اين دو نقطه را چنين بيان ميدارد‪(:‬زماني‬
‫ـ نكنم ؟ اكنون اســالم از‬ ‫ـ برايم رخ داد ‪ ،‬بخود گفتم ‪ :‬چرا اينرا تصديق‬ ‫مختلفي از آنچه از اسالم ميدانستم‬
‫ـ بسيارزياد بود ‪ ،‬زيرا اكنون‬ ‫طرف يكي از فرزندانش برايم پيش ميشود ‪ .‬ولي دربين هر دو پيشكش فرق‬
‫اسالم بشكل كامل آن تقديم ميشود نه از يك جهت با فيصله هاي قبلي )‬
‫ـ ‪ ،‬ولي‬ ‫هرگاه ما اسالم را از يك جانب ببينيم ‪ ،‬حقيقت اسالم را چنانچه الزم است درك كرده نميتوانيم‬
‫ـ كه آن را به شكل كامل آن مانند يك کتله متكامل و‬ ‫زيبايي و ارزش اسالم زماني براي مان معلوم ميگردد‬
‫ـوا خُطُ ـوَاتِ‬‫ـ دهيم ‪( .‬يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلا تَتَّبِعُـ‬
‫ـ بررسي و تحقيق قرار‬ ‫مترابط مورد‬
‫عدُوٌّ مُبِينٌ)اي مؤمنان دردين مقدس اسالم بصورت كامل داخل شويد و از گامهاي شيطان‬ ‫الشَّيْطَانِ إِنَّهُ َلكُمْ َ‬
‫پيروي نيكنيد زيرا شيطان دشمن آشكار شماست ‪ .‬البقرة‪208/‬‬
‫ـ زماني اسالم را در نبشته هاي مسلمانان مطالعه نمود حقايق اسالمي در او اثر‬ ‫آقاي سامي فرناندنس‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ـرد‬‫ـير نميكـ‬ ‫ـالمي را منفي تفسـ‬ ‫نمود و ازينكه يك انسان متعصب و خود خواه نبود ‪ ،‬و هر حقيقت اسـ‬
‫ـ معلومات بيشتر در مورد اين حقايق شد او ميگويد ‪ :‬بعد ازين به مطالعه بيشتر و معلومات مزيد‬ ‫عالقمند‬
‫ـاس‬ ‫ـ شدم ‪ ،‬با بعضي از مراكز بيرون از فليپين كه مشغول توزيع كتب هستند تمـ‬ ‫ـ اسالم عالقمند‬ ‫در مورد‬

‫‪123‬‬
‫ـ ديدات در جنوب‬ ‫ـ خانم عايشه بواني) در پاكستان ‪ ،‬مركز(استاد‬ ‫پوستي گرفتم ‪ ،‬كه از آنجمله مركز(وقف‬
‫ـ نمودم ‪ ،‬از جمله اين‬ ‫ـ خوبي را دريافت‬ ‫افريقا) وموسسه اسالمي در لندن ميباشند ‪ ،‬و يك سلسله از كتابهاي‬
‫كتابها كتاب (محمد معلم بشريت) تأليف افضال الرحمن اثر زيادي درمن نموده و در اعماق قلبم تأثير نمو‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ را بيان ميدارد‬‫د اين كتاب زنده گي پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم) وشهكارهايش‬
‫ـ ‪ ،‬و احساس مينمودم كه اســالم حقيقتا دين حق است ‪ ،‬اين‬ ‫ازين ببعد به فهم درست اسالم آغازنمودم‬
‫ـتي‬ ‫ـ حـ‬‫ـ و بخش ها ‪ ،‬مذاهب و فرقه ها را مطالعه نمودم‬ ‫احساس بعد از آن بود كه من تمامي اديان معاصر‬
‫ـ‪.‬‬‫عقايد هند ‪ ،‬چين ‪ ،‬و تعليمات اديان آسيوي‬
‫ـوده‬‫ـالها بيهـ‬‫ـ اين سـ‬‫ـول‬ ‫همينجا بود كه قناعتم به مسيحيت ضعيف تر ميشد ‪ ،‬احساس نمودم كه درطـ‬
‫مشغول بودم ‪ ،‬زيرا عيسويت امروزي يك دين ميان تهي است كه براي حيات انسانيت به هيچ شــكلي از‬
‫ـ حاكميت ‪ ،‬نظام سياسي و دولت داري در مسيحيت بحثي كنيد‬ ‫اشكال خدمتي نميكند ‪ ،‬زيرا اگر در مورد‬
‫ـيحيت‬ ‫ـالي و آنچه متعلق به آنست در مسـ‬ ‫ـور مـ‬ ‫ـ اقتصاد ‪ ،‬امـ‬‫هيچ اثري نخواهيد يافت ‪ ،‬هرگاه در مورد‬
‫ـ روابط‬ ‫جستجو نماييد به هيچ نتيجه نخواهيد رسيد ‪ ،‬و هرگاه مسيحيت را از ارتباطات اجتمــاعي ‪ ،‬تنظيم‬
‫ـ صــرف‬ ‫بين افراد ‪ ،‬و جامعه بپرسيد هيچ پاسخ براي سوال تان نخواهيد يافت ‪ ،‬حتى نظريات كمونستي‬
‫ـدارد ‪،‬‬ ‫ـ و اجتماعي دارد ‪ ،‬ولي مسيحيت هيچ اثري درين موارد نـ‬ ‫نظر از اشتباهات آن نظريات اقتصادي‬
‫ـرفا بعضي از‬ ‫ـيرون نيامـده است ‪ ،‬صـ‬ ‫ـ هـاي كليسا و ديرها بـ‬ ‫زيرا مسيحيت از محوطه چهارديواري‬
‫ـ اطفال ‪ ،‬و فاتحه خواني برمــرده‬ ‫طقوساتي مثل ‪ :‬نماز ها ‪ ،‬محافل مختلفي از عروسي ‪ ،‬نصراني سازي‬
‫ـ ندارد ‪.‬‬
‫ـ هيچ حلي وجود‬ ‫گان ميباشد ‪ ،‬ولي براي مشكالتيكه متوجه انسان در زنده گي روزانه ميباشد‬
‫ـود ه و درهمين‬ ‫ـ كه خود يك متخصص و شخصيت روحاني بزرگ مسيحيت بـ‬ ‫محترم سامي فرناندس‬
‫ـ كه‬‫رشته تحصيل يافته است پرده از کمي ها و کاستي ها ي اين دين منسوخ ميبردارد او بيان ميــدارد‬
‫ـ را كه يك دين كامل بايد داشته باشد ندارد ‪ ،‬مسيحيت (نصرانيت) امروزي‬ ‫ـ تمام قوانيني‬
‫مسيحت امروزي‬
‫ـ به شكل كامل آن حل و‬ ‫ـ مشكالت انسانرا‬ ‫ـ كه نميتواند‬
‫ـ و اجتماعي ميباشد‬ ‫ـ ‪ ،‬سياسي‬ ‫فاقد بخش هاي اقتصادي‬
‫فصل نمايد ‪ ،‬ولي حل تمامي اين مسايل در دين مقدس اسالم نهفته است زيرا اسالم را خداوند متعال (ج)‬
‫براي هدايت بشريت از بعثت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) تا روز قيامت تعيين نمــوده ‪ ،‬و ازينكه دين‬
‫ـ و اجتماعي بوده كه ميتواند جوابگوي تمامي سؤاالت يك‬ ‫كامل است شامل تمامي ابعاد سياسي ‪ ،‬اقتصادي‬
‫انسان حقجو باشد ‪ .‬او بعد ازينكه بين اسالم و مسيحيت مقارنه و مقايسه مينما يد و خستگي خــويش را‬
‫ـ ‪ ،‬در مورد دين مقدس اسالم چنين ابراز نظر ميكند ‪ ( :‬بعد ازينكه اسالم را در‬ ‫از مسيحيت ابراز ميدارد‬
‫ـ تمامي‬ ‫ـ ‪ ،‬پاسخهاي‬‫مدت يكسال دربين كتابها دريافت نمودم ‪ ،‬احساس کردم كه گم كرده خويش را دريافتم‬
‫ـوز هم در‬ ‫ـ ‪ ،‬اما هنـ‬
‫ـ نموده و در مسيحيت جوابي نداشت آنرا در اسالم دريافتم‬ ‫سؤاالتيكه در ذهنم خطور‬
‫ـ مگر بدون اهتمام و قناعت ‪ ،‬زيرا نميتوانستم در‬ ‫مراسم كليسا و اعماليكه متعلق آن بود اشتراك ميورزيدم‬
‫ـ تغيير نمايم ‪ ،‬واين كاريست كه ضرورت به وقت زياد دارد )‬ ‫يكشبانه روز‬
‫ـوده ‪ ،‬كه اين‬ ‫دين مقدس اسالم براي عدالت اجتماعي و رفع مشكالت بينوايان زكات را فرض نمـ‬
‫ـ تا‬
‫ـ ‪ ،‬وظيفهء علماي دين اينست كه مردم را باخبر ســازند‬ ‫زكات از اغنياء اخذ و به فقراء توزيع ميگردد‬
‫ـ ‪ ،‬ولي در مسيحيت زكات باالي اغنيــاء نيست بلكه‬ ‫ساالنه زكات اموال خويش را به فقراء تقديم بدارند‬
‫كشيشان از پيروان کليسا ‪ 10 %‬عوايد شانرا ميگيرند ‪ ،‬و اين فيصدي باالي همه مردم ‪ ،‬حتا انسانهاييكه‬
‫ـ كه اين قانون درحقيقت يك نوع ظلم باالي فقراء‬ ‫ـ تطبيق ميگردد‬ ‫ـ كمي دارند به شکل اجباري‬ ‫عوايد بسيار‬
‫ـ اش را زمانيکه کشيش‬ ‫ـ در ين مورد واقعيت زندگي‬ ‫ـ ‪ ،‬أقاي سامي فرناندس‬ ‫و مردمان بي بضاعت ميباشد‬
‫بود چنين بيان ميكند ‪ ( :‬درين وقت باالي ما كشيش ها الزم بود كه ‪ 10 %‬از اموال مردم را بــراي‬
‫ـ نماييم من ازجمع آوري اين اموال از فقرا ء ‪ ،‬كارگران عادي مثل ذغال فروشــان ‪ ،‬و‬ ‫كليسا جمع آوري‬
‫ـ ‪ ،‬احساس نمودم كه اين نوع ظلميست كه عمل به آن شايســته‬ ‫دهقانان كم زمين احساس خجالت مينمودم‬

‫‪124‬‬
‫نيست ‪ ،‬او اضافه ميکند ‪ :‬درينجا ميخواهم به يك مطلب اشاره نمايم كه وظيفه اين كشيش ها و راهب ها‬
‫ـال را تحمل‬ ‫ـ ‪ .‬من ديگر اين اعمـ‬ ‫ـوال به باطل ميباشد‬ ‫غالبا تجارت در عواطف اتباع شان و خوردن امـ‬
‫ـ بنــام ( پيــام انجيل )‬ ‫ـ ‪ ،‬جمع نمودن اين ماليات كليسايي را توقف دادم ‪ .‬يك برنامه در راديو‬ ‫نميتوانستم‬
‫ـردم‬‫ـازي مـ‬ ‫ـ سـ‬‫ـ هاي نصراني‬ ‫داشتم ‪ ،‬تقديم اين برنامه را نيز توقف دادم ‪ ،‬همچنان از رفتن به پروگرام‬
‫ـ دادم ‪ ،‬رفقايم چندين بار به نزدم آمده‬ ‫ـ كلي رفتن به كليسا را نيز توقف‬ ‫نيز ابا ورزيدم ‪ ،‬و در خاتمه بطور‬
‫ـتعد‬‫ـ به عمل كردن مسـ‬ ‫ـ ن ميگفتم كه من خسته ام و روانم‬ ‫ـ ‪ ،‬برايشا‬
‫به بازگشت به كليسا مرا دعوت نمودند‬
‫نميباشد ‪.‬‬
‫مطالعات خويش را دوام دادم ‪ ،‬و احساس نمودم كه اسالم در قلبم كم كم داخل ميشود البته بدون اينكه‬
‫ـ‪،‬‬‫آنرا اعالن نمايم ‪ ،‬ولي به تمامي وجايب انسانيِ يي كه اســالم ما را امر ميكند مبــادرت ميورزيــدم‬
‫مهمترين چيزيكه درين وقت در قلبم رسوخ نمود اين بود كه هيچ معبــودي نيست بجز اهلل (جل جاللــه)‬
‫ـوانگي‬ ‫ـوع ديـ‬ ‫ـفه اين عقايد همه يك نـ‬‫ـ گرفته و فلسـ‬ ‫( الإله إال اهلل )‪ ،‬و خيال سه خدايان ‪ ،‬خداوند پسري‬
‫ـرا‬‫ميباشد حتا قبل ازينكه من قرآن را بشكل كامل بدانم زيرا اين عقيده مخالف با عقل انسان ميباشد ‪ ،‬زيـ‬
‫ـرا‬‫ـ گيرد مستحق الوهيت نميباشد ‪ ،‬زيـ‬ ‫ـ ‪ ،‬و يا پسري‬ ‫اگر خداوند(جل جالله) در صورت انسان ظاهرگردد‬
‫ـ ‪ ،‬شديد ‪ ،‬خــواب نميكند ‪،‬‬ ‫خداوند( جل جالله) چنانچه خودش خود را وصف نموده است ( قوي – قادر‬
‫وهيچ چيزي از او پنهان نيست و غيره ) بناء خداوند( جل جالله ) احتياجي ندارد كه بصورت انسان ‪،‬‬
‫ـ چنانچه بعضي از اديان گمراه عقيده دارند ظاهر گردد ‪ ( ،‬نعوذ باهلل )‬ ‫يا گاوي ويا كدام جاندار ديگري‬
‫ـ ( مسيحيت ) را ناقص ‪ ،‬و غير معقول بيان ميدارد ‪،‬‬ ‫آقاي سامي فرناندس بعد ازينکه عقايد نصرانيت‬
‫ـاير‬‫ـ سـ‬ ‫ـريم ومانند‬
‫ـ ( جل جالله) حضرت عيسى (عليه السالم) را كه فرزند مـ‬ ‫و اينكه آنان براي خداوند‬
‫ـ ‪ ،‬اسباب قناعتش را به‬ ‫ـ ميدهند ‪ ،‬عقيده باطل ميشناسد‬ ‫ـ و فرستاده الهي است پسرقرار‬ ‫پيامبران يك مخلوق‬
‫دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫ـ اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اسالم در اديان‬ ‫( در حقيقت سه محور‬
‫ـ‪:‬‬‫ديگري نيافتم‬
‫ـ بشريت است ‪.‬‬ ‫‪)1‬اسالم موافق فطرت طبيعي‬
‫‪ )2‬كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي ‪ ،‬نظام حكم ‪ ،‬اقتصاد ‪ ،‬نظــام‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ فطري ميباشد‬ ‫ـ و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي‬ ‫مالي ‪ ،‬روابط فاميلي‬
‫ـند ‪،‬‬‫ـرادران ميباشـ‬ ‫ـ ‪ ،‬و تمامي بشر مانند بـ‬ ‫‪ )3‬پيام جهاني اسالم ‪ :‬اصل انسان از آدم و حواء ميباشد‬
‫ـ ‪ ،‬يا موسسه اجتماعي و يا سازمان اقتصادي نداري همين كه‬ ‫ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي‬
‫ـ را كه اين سازمان ها در غرب الزم ميگردانند در اسالم‬ ‫مسلمان هستي كافي است ‪ ،‬و تمامي ارتباطاتي‬
‫ـ‪،‬‬‫ـيره را ندارند‬ ‫ـاعي و غـ‬ ‫ـ ‪ ،‬تكافل اجتمـ‬ ‫ـاري‬‫ـ ‪ ،‬همكـ‬ ‫موجود است ‪ ،‬زيرا غربيها معاني اخوت ‪ ،‬برادري‬
‫ـان‬‫ـات شـ‬ ‫ـود در حيـ‬ ‫ـ هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفقـ‬ ‫ـ خيريه را بنام ( برادرز‬‫بنابرين سازمانهاي‬
‫ـ زيرا مســلمانان همه به يك خــدا ‪،‬يك‬ ‫تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند‬
‫ـ ‪ ،‬و يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند ‪.‬‬ ‫قرآن ‪ ،‬يك پيامبر‬

‫‪125‬‬
‫شبهه اول ( ميراث زنان )‬
‫ـردان‬‫دشمنان اسالم در مورد حق ميراث زن انگشت انتقاد دراز نموده ميگويند كه چرا در اسالم مـ‬
‫دو برابر زنان ميراث ميگيرند؟ ومتأسفانه كه بعضي از مسلمانان بي خبر ازدين عين كلمــات آنــانرا‬
‫ـ كه‬‫ـ است ووقتي‬‫ـ ‪ ( :‬جهالت مصيبت بزرگي‬ ‫ـ قرضاوي ميفرمايد‬ ‫برسرزبان مياورند ‪ .‬عالمه دكتوريوسف‬
‫باخوهشات نفساني جمع گردد قيامت بزرگي است ) (‪)1‬‬
‫جواب اين شبهه را ميتوان با داليل ذيل ارائه نمود ‪:‬‬
‫ـ كه آيا زن در تمامي حاالت با مرد ميراث مساوي دارد ؟ آيا‬ ‫ـ آنان ميپرسيم‬ ‫‪ )1‬نخست ازخود‬
‫ـان‬‫ـيراث زنـ‬ ‫ـاالت مـ‬ ‫ـ ميراث ميبرد ‪ ،‬اما در بقيه حـ‬ ‫ـ با خواهر خود دوچند‬ ‫اينرا نميدانند كه تنها برادر‬
‫ـ با‬
‫ـ ‪ ،‬و ميخواهند‬
‫ـ كار ميگيرند‬ ‫گاهگاهي چند برابر ميراث مردان ميشود ؟ و يا اينكه از مغالطه وفريب‬
‫مشكوك نمودن خواهران ما در دين شان آنانرا به اديان منسوخ وياهم بي ديني و گمــراهي بكشــانند ؟‬
‫ـ از حق باشد ‪ ،‬مشکل آنان‬ ‫هرگاه اين سوال شان به اساس عدم فهم ياهم رسيدن به حق و براي پيروي‬
‫ـيراث‬ ‫ـاالت نصف مـ‬ ‫ـ نموده اند ميراث زنان در تمامي حـ‬ ‫ـ زيرا أنچنانکه تصور‬ ‫به ساده گي حل ميگردد‬
‫ـ وعلماي ميراث براي ميراث مردان وزنان چهار حالت را بيان داشته اند ‪.‬‬ ‫مردان نميباشد‬
‫حالت اول ‪ :‬ميراث مرد و زن مساوي ميباشد ‪:‬‬
‫حالت دوم ‪ :‬ميراث مرد کمتراز ميراث زن ميباشد ‪:‬‬
‫حالت سوم ‪ :‬مرد و زن هردو ميراث نميبرند ‪:‬‬
‫حالت چهارم ‪ :‬ميراث مرد بيشتر ازميراث زن ميباشد ‪:‬‬
‫ـ اين مطلب الزم است هر کدام را کمي تشريح نماييم ‪:‬‬ ‫براي روشني‬
‫حالت اول ‪ :‬ميراث مرد و زن مساوي ميباشد ‪ ،‬مثال ‪ :‬هرگاه شخصي وفات نمايد كه يك دخترو يك‬
‫برادر دارد و مبلغ يك لك افغاني ميراث گذاشته باشد نصيب هر كدام چقدر ميشود ؟‬
‫ـ باقيمانده كه آنهم ( پنجاه‬
‫ـ نصف مال (پنجاه هزار) و براي برادر متوفى‬ ‫جواب ‪ :‬براي دخترمتوفى‬
‫هزار ) ميباشد ‪.‬‬
‫ـ مــيراث گذاشــته است‬ ‫ـ دارد و سه لك افغاني‬ ‫ـ وفات نمود ه دو دختر و يك برادر‬ ‫سوال ‪ :‬شخصي‬
‫نصيب هركدام چند ميشود ؟‬
‫ـ ميرسد ‪.‬‬‫جواب ‪ :‬براي هركدام يك يك لك افغاني‬
‫ـاد‬
‫حالت دوم ‪ :‬ميراث مرد کمتراز ميراث زن ميباشد ‪ :‬احياناميراث زنان نسبت به مردان زيـ‬
‫ـ وفات نمايد و دو دختر و چهار برادر داشته باشد ‪ ،‬ومبلغ نه لك افغاني ميراث‬ ‫ميباشد ‪ ،‬مثال ‪ :‬شخصي‬
‫ـ‪.‬‬‫گذاشته باشد نصيب هركدام چقدر ميشود‬
‫جواب ‪ :‬تمام مال سه حصه ميشود شش لك براي دو دخترمتوفي سه لك باقيمانــده بــراي چهــار‬
‫ـ داده ميشود ‪ ،‬كه براي هركدام شان كمتر از هشتاد هزار افغاني ميرسد‪.‬كه درين مثال ‪:‬‬ ‫برادرمتوفي‬
‫ـ ‪ :‬سه لك‬‫دختر اول متوفي‬
‫دختر دوم متوفى ‪ :‬سه لك‬
‫ـ‪.‬‬
‫برادران متوفى هركدام هشتا د هشتا د هزار افغاني‬

‫‪126‬‬
‫ـردو هيچ مــيراث‬
‫ـ هـ‬
‫ـ حاالت زن ومرد‬ ‫حالت سوم ‪ :‬مرد و زن هردو ميراث نميبرند ‪ :‬دربسياري‬
‫ـ داشته باشد ‪ ،‬درينصــورت‬
‫نميبرند ‪ ،‬مثال ‪ :‬هرگاه شخصي وفات نمايد که پسر‪ ،‬دختر‪ ،‬خواهر وبرادر‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ هيچ ميراث نميبرند‬
‫برادر وخواهرش‬
‫‪--------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬يوسف قرضاوي ‪ .‬ديدگاههاي فقهي معاصر ‪1/105‬‬
‫چرا ؟ آنان از والدين خود ميراث ميبرند ‪ ،‬واين ميراث ب راي اوالد مت وفي داده ميش ود نه به‬
‫خواهر وبرادرش ‪.‬‬
‫حالت چهارم ‪ :‬ميراث مرد بيشتر ازميراث زن ميباشد ‪ :‬اين مسأله تنها ميان خواهران با برادران‬
‫ـ دو چند خواهر ميراث ميبرد ‪.‬‬ ‫است يعني هر برادر‬
‫ـ دو چند خواهر خويش ميراث ميبرد ؟‬ ‫سؤال ‪ :‬چرا برادر‬
‫جواب ‪ :‬نخستين مطلبي را كه مسلمان بايد بداند اينست كه در حكم خداوند (جل جالله ) چـرا را‬
‫ـرا ما‬
‫ـيم كه درين حكم الهي چي حكمت نهفته است ‪ ،‬زيـ‬ ‫ـرد ‪ ،‬بلكه حق داريم بپرسـ‬ ‫ـتعمال كـ‬‫نبايد اسـ‬
‫ـيم‬
‫ـ كه از خداوند بپرسـ‬ ‫ـ حق نميدهيم‬ ‫مسلمانان نظر به عقيده وادب در مقابل خد اوند (جل جالله ) خودرا‬
‫بلكه به تمامي احكام الهي تسليم هستيم ‪ ،‬زيرا انسان زماني به خالق يكتا ايمان آورد و بدين عقيده شد كه‬
‫دين اسالم دين رهايي بخش بشريت است ‪ ،‬گاهگاهي بخاطر تقصير در فهم خود انســان حكمت بعضي‬
‫ـ و در وقت طرح ســؤال نــيز‬ ‫ـ ‪ ،‬و براي فهم آن الزم است حكمت آنرا پرسيد‬ ‫از احكام الهي را نميدانيم‬
‫مانند يك مسلمان مؤدب سؤال نمود ‪.‬‬
‫ـ الزم است ‪ ،‬يك‬ ‫حكمت دوچند ميراث گرفتن برادر نس بت به خ واهر ‪ :‬براي فهم اين موضــوع‬
‫ـ(‬‫مسلمان چنانچه اساس شريعت اسالمي است ‪ ،‬موضوع را بشکل کامل و همه جانبه بداند زيرا خداوند‬
‫ـ ( وال تقف ما ليس لك به علم إن الس مع والبصر والف واد كل اولئك ك ان عنه‬ ‫جل جالله ) ميفرمايد‬
‫ـ ‪ ،‬چشمان و قلب هاي تــان‬ ‫ـ نكنيد ‪ ،‬زيرا گوشها‬‫مسؤوال ) شما در تمامي امور تان بدون علم وفهم توقف‬
‫ـ مسؤوليت دارند ‪ .‬نخست بايد تمامي احکــام را بصــورت درست دانست‬ ‫همه درمقابل ذات پروردگار‬
‫ـ‪:‬‬‫وسپس ابراز نظر نمود ‪ .‬که فهم اين مطلب درنقاط ذيل واضح ميگردد‬
‫‪ -1‬مسووليت برادر نسبت به خواهرش بيشتر است ‪ :‬هرگاه بديده بصيرت بدين مسأله بينديشيم‬
‫ميابيم كه ‪ ،‬درين حكم ‪ ،‬عدالت الهي مراعات گرديده است زيرا دين مقدس اسالم صالحيت را به اندازه‬
‫ـواهرش درفاميل مقايسه نماييد طبعا‬ ‫ـ را درمقابل خـ‬ ‫ـرادر‬
‫مسووليت ميداه ‪ ،‬شما هرگاه مسووليت هاي بـ‬
‫ـ عبــارت‬ ‫ـ هاي برادر‬
‫ـ نسبت به خواهرش دارد ‪ ،‬بگونه مثال مسووليت‬ ‫ـ مسووليت بيشتر‬ ‫ميدانيد که برادر‬
‫اند از ‪:‬‬
‫ـاالي‬‫ـ ميباشد نه بـ‬
‫ـوهرش‬ ‫ـاالي شـ‬ ‫‪ -‬نفقه خانمش باالي وي فرض است‪،‬درحاليکه نفقه خواهرش بـ‬
‫خواهرش ‪.‬‬
‫‪ -‬نفقـه دختر تا زمان ازدواج بدوش پدر ميباشد نه بدوش مادر ‪.‬‬
‫‪ -‬نفقه پسر تا وقت جواني و بلوغ پدوش بدر است نه بدوش مادر ‪.‬‬
‫ـ نه بدوش دختر ‪.‬‬ ‫‪ -‬نفقه پدر و مادر تهيدست بدوش پسر ميباشد‬
‫‪ -‬پرداخت مهر شرعي بدوش شوهر است نه بدوش خانم ‪.‬‬
‫ـ خانم مصارف عروسي را متحمل نميگردد‪)1(.‬‬ ‫‪ -‬مصارف ازدواج باالي شوهراست‪،‬وهيچگاهي‬
‫ـ‬
‫هر گاه اين مسؤوليت هاي برادررا با مسؤوليت خواهران مقايسه نماييم ميبينم كه الزم است برادر‬
‫به اساس مسؤوليت هاي بيشتر نسبت به خواهر حق زياده تر بگيرد ‪.‬‬

‫‪127‬‬
‫ـ را مكلف‬ ‫ـ دومي‬ ‫ـ اگر دو نفر را به بازار بفرستيم واز يكي به اندازه ‪ %80‬مواد بخواهيم‬ ‫بطورمثال‬
‫ـ آيا عدالت نكرده ايم‬ ‫ـ ‪ % 20‬پول بپردازيم‬ ‫به آوردن ‪ %20‬نماييم و براي اولي ‪ %80‬و براي دومي‬
‫؟‬
‫ـ مسووليت هاي وي بيشــتر است‬ ‫ـ نسبت به خواهر دوحصه ميراث ميگيرد‬ ‫به همين شکل اگر برادر‬
‫نسبت به مسووليت هاي خواهرش ‪.‬‬
‫ـ ميشود ‪ :‬هرگاه برادر دو سهم بگيرد با‬ ‫‪ -2‬بعد از ازدواج ميراث خواهر مساوي با ميراث برادر‬
‫خانمي ازدواج مينمايد كه يك سهم گرفته( ‪ ) 2+1 =3‬وآن خواهريكه يك سهم گرفته با شخصي ازدواج‬
‫ميكند كه او ازميراث پدرش دوسهم گرفته است كه بــازهم (‪=3‬ــ ‪ )1+2‬بنــاء در خاتمه امر (‪)3=3‬‬
‫ميگردد ‪.‬‬
‫‪ -3‬ميراث و مهر دختران بطريقه اسالمي وقرآني تمامي مشــکالت يک خواهرمســلمان را رفع‬
‫ـ شرعي آن بصــورت كامل ادا‬ ‫مينمايد ‪:‬هرگاه براي يك خواهر مسلمان ميراث پدر – مهر و مصارف‬
‫ـاني باشد ‪ ،‬و دولك‬ ‫ـانم يك لك افغـ‬‫ـال ‪ :‬اگر مهر يك خـ‬ ‫ـ مثـ‬‫گردد ‪ ،‬هيچ مشكلي نخواهد داشت ‪ ،‬بطور‬
‫افغاني هم از پدرش برايش ميراث برسد واين مبلغ (‪ )300000‬افغاني را برايش واقعا تسليم نمــاييم و‬
‫ـ با سه لگ‬ ‫ـ بپردازد اين خانم هيچ مشكلي نخواهد داشت ‪ .‬زيرا او ميتواند‬ ‫ـ را شوهرش‬ ‫نفقـه و مصارفش‬
‫ـ سهم گيرد که برايش ماهانه مقداري از پول حاصل گردد که احتياجــاتش را‬ ‫افغاني پول نقد درتجارتي‬
‫رفع نمايد ‪.‬‬
‫ـكل‬ ‫ـده ومشـ‬ ‫ـات گرديـ‬ ‫ـ ميراث عدالت الهي مراعـ‬ ‫ازين مسايل بخوبي واضح ميگردد كه در توضيع‬
‫خواهران ما بسبب عادات و تقاليد غير اسالمي است كه حقوق آنانرا پامال مينمايد ‪ ،‬و كساني هستند كه‬
‫ـ و بنــام طويانه وولــور از‬ ‫ـ ميرسانند‬
‫زن بيچاره را هيچ ميراث نميدهند ‪ ،‬دختران خويش را به فروش‬
‫ـتان دو فاميل را‬ ‫ـ كه تمامي اقارب و دوسـ‬ ‫ـ ‪،‬وشوهرش را مجبور ميسازند‬ ‫شوهران شان نيز پول ميگيرند‬
‫ـ دعوت نمايد ‪ ،‬كه از ين ظلم ها اســالم‬ ‫كه احيانا دو قريه ميشوند ‪ ،‬به محفل عروسي و شيريني خوري‬
‫ـول‬ ‫ـثر آن از پـ‬ ‫ـاي هوتل ها كه اكـ‬ ‫كامال بيزار است ‪ .‬و ميبينم كه مدعيان حقوق انسان در عروسي هـ‬
‫ـ ترتيب شده ‪ ،‬با افتخار اشتراك ميكنند ‪ ،‬خون داماد را ميمكند‬ ‫قرض به اساس مجبوريت‬
‫ـ سخن نميگويند ‪ .‬و داماد بيچاره بعد ازازدواج سالها با قرضداران دست‬ ‫وهيچگاهي هم درين مورد‬
‫و گريبان ميباشد و احيانا هم تقصير آنرا بدوش خانم بيچاره انداخته او را مالمت ميكند ‪ .‬اگر دولت ها‬
‫ـ‬
‫ـرار‬‫ـوع قـ‬ ‫ـ را ممنـ‬ ‫حقيقتا به فکر مصلحت مردم باشند ‪ ،‬دست دختر فروشان را گرفته طويانه و ولور‬
‫ـ‬
‫ـ ها و محافل عروسي جبري را که اضافه ازتوان داماد باشد و بــااليش بــزور‬ ‫دهند ‪ ،‬شيريني خوري‬
‫ـانون (بــدگرفتن و‬ ‫ـوان اعالن نمايند ‪ ،‬قـ‬ ‫ـ تـ‬
‫ـ دهد و و هر چيز را مطابق‬ ‫ـ ‪ ،‬ممنوع قرار‬‫تحميل ميگردد‬
‫ـ دهند ‪ ،‬و براي مرتگبان چنين جرايم جزا هاي جنايي را قانون بندي نمايند ‪.‬‬ ‫بدبردن ) را ممنوع قرار‬
‫همچنان در محاکم و تقسيم ميراث حتما حق ميراث خانمها را براي شان تسليم نمايند وفريب کاري‬
‫هاي برادران را که خواهران را به شکلي قناعت داده وازعاطفه آنان استفاده نموده ميراث را بين خود‬
‫تقسيم مينمايند جلوگيري نمايند ‪.‬‬
‫براي غربيان و يا هم غرب زده گانيكه قانون مـيراث اسـالم را انتقـاد مينمايند ‪ ،‬بايد گفت كه در‬
‫ـ خــود را از‬ ‫غرب يك انسان ميتواند تمام اموال خود را به سك و پشک خويش وصيت نمايد ‪ ،‬واوالد‬
‫ـ را در غرب بسيار سراغ نموده ميتوانيم ‪ .‬آيا اين قانون عدالت است‬ ‫ـ سازد و سگهاي مليونر‬ ‫آن محروم‬
‫ـ برانسان ترجيح داده شود ؟ چرا اين قانون ظالمانه را انتقاد نميکنند که حيوانات را نسبت به‬ ‫كه حيواني‬
‫انسانها و به ويژه اقارب خويش ترجيح ميدهند ؟‬
‫اكنون كه حكمت تقسيم ميراث را در دين مقدس اسالم دانستيم‪،‬شايسته است كه بعضي از مطالب را‬
‫ـ داشت ويژه گي هــاي‬ ‫در ميراث دادن غربي ها بدانيم ‪.‬غربي ها با اينكه نظام ميراث آنها بدون درنظر‬

‫‪128‬‬
‫كه در اسالم است تثبيت شده است ‪ ،‬براي ميراث دهنده حق ميدهد كه بعضي از اقارب خــويش را از‬
‫ـويش را به‬ ‫ـوال خـ‬ ‫ـامي امـ‬‫ـ سازند و يا اينكه حيوانات را نسبت به آنها ترجيح داده ‪ ،‬تمـ‬
‫ميراث محروم‬
‫حيوانات بدهند كه اين مسأله از نكاه قانون در غرب قابل اجرا ميباشد ‪ ،‬بگونه نمونه صرف يك مثال را‬
‫ـ‪8‬‬ ‫ـ سال ‪ 1384‬مطابق‬ ‫ـ ‪ :‬روزنامه ملي انيس در شماره (‪ )65‬چهارشنبه ‪ 18‬جوزاي‬ ‫مختصرا بيان ميدارم‬
‫جون ‪ 2005‬در صفحه پنجم خويش تحت عنوان ( پيرزن انكليسي ث روتش را به س گها بخشيــد )‬
‫ـ يك مليــون و دوصد هــزار پوند از‬ ‫چنين نوشته است ‪ :‬يك پـيرزن پولدار انگليسي در كمال نا باوري‬
‫ـتر با‬
‫ـالي مانچسـ‬‫ثروت خود را به سگها واگذار كرد ‪ ،‬به گزارش روزنامه سان ماريون هي وود از اهـ‬
‫وجود داشتن وارث ‪ ،‬به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سگها مراجعه كرد و همه ثروت خــود‬
‫ـ به سگها خرج كنند خانم هي وود نهايتا در اثر نارسايي‬ ‫را به نام اين بنياد کرد تا در راه خدمات رساني‬
‫ـ و يك خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت‬ ‫قلبي در گذشت و پس از مرگ وارث او كه دو برادر‬
‫ـان‬‫ـام دارد به روزنامه سـ‬‫ـ نـ‬
‫شوكه و مبهوت شدند ‪ ،‬خدمتگار پنجاه وسه ساله وي كه جوليا مورك ترويد‬
‫ـ‪.‬‬
‫گفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها حيوانات خانواده او بودند‬
‫ـ خانواده است که اين مصيبت هر‬ ‫ـ کامل سيستم‬‫مشکل آنان تنها ميراث نيست بلکه مشکل آنان نابودي‬
‫ـ‪.‬‬‫روزي بيشترميگردد‬

‫‪129‬‬
‫شبههء دوم ( شهادت زنان )‬
‫ـ اند كه ميخواهند مردم را گمــراه‬ ‫قبال خوانديم که دشمنان اسالم كه دررأس آنان مستشرقين وكساني‬
‫ـرا‬
‫ـ كه ‪ :‬چـ‬ ‫ـدل آنها مياندازند‬
‫بسازند ‪ ،‬در مقابله با بعضي ازمسلمانان غيرمتخصص چنين تشويش را بـ‬
‫اسالم شهادت دوزن را برابر شهادت يك مرد قرار داده است ؟‬
‫ـان‬‫ـهادت زنـ‬ ‫ـ شـ‬ ‫ـورد‬ ‫ـالم درمـ‬ ‫جواب‪:‬بايد نخست برای کسانيکه چنين سوالی ميکند بکوييم که اسـ‬
‫ـ درست وکامل مورد بحث قــرار‬ ‫ـ بايد تمامی احکام را بصورت‬ ‫درتمامی حاالت چنين حکم نميکند‪،‬شما‬
‫ـ كه دين مقدس اسالم درتمامي قوانين خويش براي خواهران ماسهولت‬ ‫بدهيد ‪،‬در آغازاين بحث خوانديم‬
‫ـ هاي آنان نسبت به مردان كمتر باشد ‪.‬‬ ‫را اختيار نموده وخواسته است كه زنان مكلفيت ها ومسؤوليت‬
‫ـ شهادت زنان در شريعت اسالمی چهارم قسم حکم ميباشد ‪:‬‬ ‫درمورد‬
‫‪ -1‬نپذيرفتن شهادت زنان در مسايل قتل وزنا‬
‫ـ‪.‬‬‫‪ -2‬شهادت دو زن مطابق شهادت دو مرد در مسايل معامالت تجاری‬
‫‪ -3‬شهادت زن مساوی به شهادت مردان‬
‫‪ -4‬شهادت يک زن بهتر از شهادت چند مرد ‪.‬‬
‫ـ ‪ :‬برای اينکه بدانيم که حکمت درنپذيرفتن شــهادات‬ ‫‪ )1‬نپذيرفتن شهادت زنان در مسايل قتل وزنا‬
‫ـاكم و رفتن در‬ ‫ـهادت دادن در محـ‬ ‫ـ كه آيا شـ‬‫ـ چيست ‪ ،‬الزم است ازخود بپرسيم‬ ‫ـ قتل وزنا‬‫زنان درمسايل‬
‫نزد قضات صالحيت است و يا مسؤوليت ؟ هرگاه ازبين تمامي شاگردان خويش دو نفــررا غــرض‬
‫ـ منتظرمانده وبعد ازمشــكالت‬ ‫شهادت عليه يک قاتل به محكمه بفرستيم‪ ،‬وآنان رفته وساعاتي درمحاكم‬
‫ـ به آنها متوجه شــده‬ ‫ـ متهمان ومجرمــان تهديــداتي‬ ‫ـ شايد از طرف‬ ‫زياد شهادت داده دوباره آمده‪،‬وياهم‬
‫ـؤوليتي‬‫ـهادت مسـ‬ ‫باشد‪.‬آيا اختياراين دونفرشاگرد دربين ساير شاگردان براي صالحيت است ويااين شـ‬
‫است كه به دوش آن دوشاگرد انداخته شده است ‪.‬‬
‫ـ وبه ضد فالن قاتل ‪ ،‬فالن‬ ‫ـ تقاضا شــود كه به محكمه برويد‬ ‫هرگاه از شما خواننده اين بحث روزي‬
‫زاني ‪ ،‬فالن دزد شهادت دهيد ‪ .‬آيا اين در خواست شما را درمسؤوليت مياندازد ويا براي تــان كــدام‬
‫ـهادت ‪ ،‬مقابله با دزد ‪،‬‬ ‫ـرض شـ‬ ‫صالحيت ميدهد ؟ بدون شك درين حاالت ميبينيم كه رفتن به محاكم غـ‬
‫ـ خطرناكي‬ ‫ـ ‪ ،‬واين مسؤوليت‬ ‫قاتل ‪ ،‬راهزن وغيره در حقيقت احيانا زنده گي شاهد را در خطر مياندازد‬
‫ـوانيم كه‬
‫ـذا گفته ميتـ‬ ‫ـ ميباشد ‪ ،‬لهـ‬‫ـيره نيازمند‬‫ـ و غـ‬ ‫است كه احيانا به زور ‪ ،‬قوت ‪ ،‬و مقاومت فزيکي‬
‫ـ خطرناك‬ ‫ـ عادي نه بلكه يك مسؤوليت‬ ‫ـ است و مسؤوليت‬ ‫شهادت دادن در چنين امور در حقيقت مسؤوليت‬
‫‪ ،‬و دين مقدس اسالم خواهران مسلمان مانرا ازين مسؤوليت معاف نموده است ‪.‬‬
‫ـبب‬ ‫ـوعات سـ‬ ‫ـهادت درين موضـ‬ ‫هرگاه موضوع قتل ‪ ،‬زنا واموريکه بسيارخطرناک است ‪ ،‬و شـ‬
‫ـ درين زمينه ‪ ،‬شريعت اسالمی زنان را از شهادت دادن معــاف نمــوده است ‪،‬‬ ‫مشکالت زياد ميگردد‬
‫وشهادت آنانرا هيچ قبول نکرده ‪ ،‬تا کسی با استفاده از زور برای شهادت درين امور زنان را مجبــور‬
‫نسازد ‪ .‬اين معافيت درحقيقت برای نفع آنان است ‪ ،‬زيرا در چنين مسايل دزدان ‪ ،‬قاتالن ‪ ،‬زنا کــاران‬
‫ـ‬
‫ـونت ميخواهند‬ ‫ـ وخشـ‬ ‫ـانی اند که با زور‬‫برای نجات خود از وسايل مختلف استفاده ميکنند ‪ ،‬ويا هم کسـ‬
‫کسی را متهم به کاری سازند ‪ ،‬ودرين حاالت با اخطار دادن به بعضی خانمها آنــانرا وادار ميکنند که‬
‫ـ دهند ‪ ،‬برای اينکه عفت زنان حفظ شده و برای شان هروقــتی‬ ‫درمقابل محاکم ايستاده ‪ ،‬وچنين شهادتی‬
‫رفتن به محاکم ‪ ،‬ودرمسايل قتل وزنا مداخله نمودن سبب درد سر نگردد ‪ ،‬حکم شريعت اسالمی همين‬
‫شد که درين مسايل زنان بايد هيچ مسووليت نداشته باشند ‪.‬‬

‫‪130‬‬
‫ـ از مشکالت شهادت آنان درمسايل قتل وزنا ‪ ،‬منع‬ ‫به اساس اين برتريت دادن برای زنان ‪ ،‬ودوری‬
‫ـ ‪ :‬اين درحالی است که نظر فقها‬ ‫ـ قرضاوی درين زمينه ميگويد‬ ‫قرار داده شده است ‪ ،‬ولی دکتور يوسف‬
‫برعدم قبول شهادت زنان درحدود ودرقصاص يک نظر اجماعی نيست ‪ ،‬چنانکه مــذهب فقيه تــابعی‬
‫ـ است ‪.‬‬‫( عطا ) مبنی بر جايز بود شهادت زنان دراين گونه موادر‬
‫ـای زنانه يا‬‫ـام هـ‬‫ـون حمـ‬ ‫ـ عالوه ميکند ‪ :‬درجامعه برخی اوقات و درجاهای همچـ‬ ‫دکتورقرضاوی‬
‫ـ می دهند که فقط زنان شــاهد آن‬ ‫مراسم های عروسی ومکان های تجمع زنان جرم وجنايت هايی روی‬
‫ـ چنانچه کسی کشته ‪ ،‬مجروح يا دچار نقص عضو گردد چه کسی شاهد است‬ ‫هستند ‪ ،‬دراين گونه موارد‬
‫ـ درصحنه حضور داشته باشند و بر ماجرا گواهی دهند به خاطر زن بود شهادت شان مورد‬ ‫؟ اگر زنانی‬
‫ـحنه‬ ‫ـ صـ‬ ‫ـاهد‬
‫ـ نمی گيرد ؟ مگر مممکن است درمجالس وتجمع هايی که مرد وجود ندارد وشـ‬ ‫توجه قرار‬
‫ـ رای داده اند که پذيرفتن شهادت زنان عــادل‬ ‫نيست باز شهادت او پذيرفته شود ؟ ! بنا براين اکثرفقها‬
‫وفهميده وقادر برحفظ وانتقال اخبار دراين گونه موارد جای ترديد نيست ‪)1(.‬‬
‫ـ ‪ :‬در معامالت شــهادت دو زن‬ ‫شهادت دو زن مطابق شهادت يک مرد در مسايل معامالت تجاری‬
‫برابر شهادت يک مرد است‪،‬خداوند متعال ميفرمايد(واستشهدواشهيدين من رجالکم فان لم يکونا رجلين‬
‫فرجل وامرآتان ممن ترضون من الشهداء أن تضل إحداهما فتذكر احداهما األخري وال يأب الشهداء اذا‬
‫ـرد ودوزن‬ ‫ما دعوا ) بقره ‪ 282/‬شما دو نفرمردان راشاهد گيريد ‪ ،‬وهرگاه دونفر مرد نباشند ‪ ،‬پس يک مـ‬
‫ـرش‬ ‫ـود ‪ ،‬ديگـ‬ ‫ـ نمـ‬
‫ـوش‬ ‫را ار کسانيکه به شهادت شان راضی هستيد ‪ ،‬شاهد گيريد تا هرگاه يكي فرامـ‬
‫ـ را بيادش دهد ‪ .‬وشاهدان نبايد درهنگام خواستن شان از شهادت ابا ورزند ‪.‬‬ ‫همکار وی شده موضوع‬
‫ـ ‪ :‬اقرار به چنين تفاوت هايی هيچ وقت به معنای کاستن از حقــوق‬ ‫ـ قرضاوی ميگويد‬ ‫دکتوريوسف‬
‫انسانی يا کرامت وحرمت زن نيست زيرا زنان بنابر فطرت وويژه گی های خاص خود به نــدرت به‬
‫ـان از اهميت‬ ‫ـرآی آنـ‬‫ـ بـ‬‫ـامالتی‬‫ـ مشغول ميشوند ‪ ،‬بنابراين اهتمام وحفظ امور معـ‬ ‫امور مالی وداد وستد‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ـ ‪ ،‬همانطورکه جنبه های مخصوص به زنان ؤ مردان با ضعف مواجه ميشوند‬ ‫چندانی برخوردارنيست‬
‫ـ وموافق سرشت خود می پردازند زنی که متاهل است بيشتر به مسايۀ‬ ‫ـ سازگار‬
‫زنان معموال به کارهای‬
‫ـ به‬‫ـ به نظم وانضباط مربــوط‬ ‫ـ ورشد وتکامل خانواده ‪ ،‬زنی که مادر است بيشتر‬ ‫مربوط به نظم وانضباط‬
‫ـ ‪ ...‬زنان همــواره به امــوری اهتمــام می ورزند که موافق سرشت‬ ‫ـ آنان مي پردازد‬‫فرزندان وتربيت‬
‫ـ‬
‫ـ به کارهای‬ ‫ـ مربوط‬‫ومناسب عاطفه واحساساتد زنانهء آنان است ‪ ،‬بنا براين ذهن وخاطره ء انان درمسايل‬
‫ـ طلبکــاران‬ ‫ـ است ‪ ...‬خداوند‬ ‫مردانه وازجمله ريزه کاری های خستگی آور معــامالتی وبــازار قاصر‬
‫ـامالت يا دوزن ويک‬ ‫ـازار معـ‬ ‫ـ در بـ‬
‫ـ ميکند تا برای محکم کاری دو مرد حاضر‬ ‫وبدهکاران را راهنمايی‬
‫ـ کرد ديگری به او‬ ‫ـ ‪ ،‬چنانچه يکی از آنها فراموش‬ ‫مرد را گواه بگيرند و قرآن به تعليل وتوجيه می پردازد‬
‫ـ نمايد ‪)2( )) .‬‬
‫ياد آوری‬
‫قرآن عظيم الشان اين دليل را بيان داشته است كه هرگاه يكي از ايشان فراموش كرد ديگرش او را‬
‫ـ هــاي بعد از والدت ويا هم عــادات‬ ‫ياد دهاني نمايد ‪ .‬زيرا به اساس گفته هاي طبيبان درخــونريزي‬
‫ـ ميکند که اين حالت مراعات شده است ‪.‬‬ ‫ـ به فراموشي‬ ‫ماهوار تاثيري‬
‫ـيخ‬ ‫ـ ‪ :‬عالمه شـ‬‫ـ وميگويد‬‫ـيخ ازهر را روايت مينمايد‬ ‫ـ قرضاوی درين مورد روايت شـ‬ ‫دکتور يوسف‬
‫ـ دارد‬‫محمود شلتوت شيخ سابق ازهر نسبت به آيه ( فان لم يکونا رجلين فرجل وامرأتان ) تعليق زيبايی‬
‫ـ بودن آن را نقل مي کنيم ‪:‬‬ ‫که بخاطرجالب‬
‫‪------------------------------------------------------------------------‬‬
‫‪----------------‬‬
‫‪ -1‬جايگاه زن درجامعه اسالمی ‪ ،‬دکتور يوسف قرضاوی ‪ ،‬ترجمه عمرقادری ايران ‪ :‬کتابخانه ملی ‪ 1379 ،‬ص‪24 :‬‬
‫‪ -2‬جايگاه زن درجامعه اسالمی ‪ ،‬ص ‪22-21 :‬‬

‫‪131‬‬
‫ـ کند‬‫ذکرشهادت دوزن به جاي يک مرد در اين آيه مربوط به شهادتی نيست که قاضی بدان قضاوت‬
‫وحکم صادرنمايد بلکه درمقام ارشاد وهدايت برای بکا گيری احتياط ‪ ،‬اطمينان ومحکم کــاری دربين‬
‫ـ وام گيرنده هنگام عقد معامله است ‪ ،‬چنانچه به صيغه ها وسياق جمالت قبل از آن‬ ‫فروشنده وخريدارويا‬
‫توجه کنيم به اين حقيقت دست می يابيم ‪ ( :‬يا ايها الذين آمنوا اذا تداينتم الی اجل مسمی فاکتبوه وليکتب‬
‫ـاه به‬‫ـان آورده ايد هرگـ‬‫ـانی که ايمـ‬ ‫بينکم کاتب بالعدل وال ياب کاتب ان يکتب کما علمه اهلل ) ای کسـ‬
‫ـ معامله را ‪ ،‬به‬
‫ـ وبايد نويسنده ای صــورت‬ ‫ـ تا زمان معين ‪ ،‬با يگديگر معامله کرديد آنرا بنويسيد‬ ‫قرضی‬
‫ـ)‬‫اساس عدالت ميان شما ثبت کند ‪ ،‬هيچ نويسنده ای ازنوشتن آنچه خدا او را آموزانده است ابا نه ورزد‬
‫ـ‪:‬‬‫سپس به دنبال سياق وصيغه هايِ که همه بر اتخاذ روش مطمين ومحکم داللت دارند می فرمايد‬
‫(( واستشهدوا شهيدين من رجالکم فان لم يکونا رجلين فرجل وامرآتان ممن ترضون من الشهداء أن‬
‫ـام محکم‬ ‫ـام ‪ ،‬مقـ‬‫ـ احداهما األخري وال يأب الشهداء اذا ما دعوا ) بقــره ‪ 282/‬پس مقـ‬ ‫تضل إحداهما فتذكر‬
‫ـ تــرين‬ ‫کاری در حقوق طرفين است نه قضاوت واين آيه اهل معامله را به مطمين ترين روش ومحکم‬
‫ـ می کند تا از حفظ حقوق خود اطمينان حاصل کنند ‪.‬‬ ‫الگو راهنمايِ‬
‫ـ که مرد درميان شان حضور ندارد‬ ‫اين آيه هرگز بر آن دالت نمی کند که شهادت يک زن يا زنانی‬
‫ـ بدان حکم نمی نمايد ‪ ،‬زيرا مهمترين چيزکه درمقام قضاوت مطلوب است‬ ‫حق را ثابت نمی کند وقاضی‬
‫دليل يا بينه است عالمه ابن القيم در تحقيقات خود افزوده است که بينه (ثبوت) در شــرع از شــهادت‬
‫ـ به‬
‫ـ تبينه است وقاضی‬ ‫ـ است ‪ ،‬هرچيزيکه حق را روشن وپــرده از حقيقت بــردارد‬ ‫مهمتروفراگــيزتر‬
‫وسيلهء آن قضاوت کرده وحکم صادر می کند ‪ ..‬درصورت اطمينــان بنا بر شــهادت کــافرهم حکم‬
‫صادرمينمايد ‪..‬‬
‫ـ شهادت يک مرد ذکر شــده است بنا بر ضــعف عقلی ويا‬ ‫اين که دراين آيه شهادت دوزن مساوی‬
‫ـ ‪ :‬بدان خاطر‬ ‫نقص انسانی ويا متاثر ارزشخصيت زن نيست ‪ ،‬بلکه چنانچه استاد محمد عبده میفرمايند‬
‫ـ وديگر داد وستد ها معموال کارزنانه نيست بنا بر اين حافظهء آنان نســبه به آن‬ ‫است که کار معامالتی‬
‫ـ‬
‫ضعيف است ‪ ،‬چنانچه حافظه وخرطرهء زنان درکارهای تخصص خود ازحافظه وخاطرهء مردان قوی‬
‫ـترول‬ ‫ـتند کنـ‬
‫ـغول هسـ‬ ‫ـدان مشـ‬ ‫ـ وطبيعت انسانی خود برکارهايی که بـ‬ ‫تراست وانسان ها بنا برسرشت‬
‫ـان‬‫ـثر زنـ‬ ‫ـ اکـ‬
‫بيشتری دارند ‪ ،‬اين آطـ به يکی از ويژه گی های معمولت زنان دالت می کند وهنوزهم‬
‫طبق عادت خود درمجالس داد وستد وقرض دادن وقرض گرفتن حضورنداشته وطبلاير سرشت وفطرت‬
‫ـ آن‬‫ـ بعضی از زنان به اين امــرهم منــافی‬ ‫ـ ‪ ،‬واشتغال‬‫خود تمايل به حضور در بازارومعامله را ندارند‬
‫اصــلی نيست که مقتضــای سرشت آنــان است ‪ ،‬پس چنانکه اين آيه اهل معامله را به روش محکم‬
‫ـ میکند اگر مجالس داد وستد وقرض دهی وقرض گيری را اکثرآ زنان تشکيل دهند‬ ‫ومطمين راهنمايی‬
‫ـ کاری بايد بر شهادت زنان تکيه کرد )) (‬ ‫ـ برای احتياط ومحکم‬ ‫ـ قوت حافظه وعدم فراموشی‬ ‫درصورت‬
‫‪)1‬‬
‫ـ‬
‫ـ ميگيرد وهردو‬ ‫ـ به شهادت مردان ‪ :‬درمساله لعان که زن درمقابل مرد قرار‬ ‫‪ -3‬شهادت زن مساوی‬
‫ـ با شهادت مرد است ‪.‬‬ ‫درمحاکمه برعليه يکديگر شهادت ميدهند ‪ ،‬شهادت زن مساوی‬
‫ـ که‬‫ـ برای اينکه شک کننده گان را درمورد شهادت زنان قناعت دهد ميفرمايد‬ ‫ـ قرضاوی‬ ‫دکتوريوسف‬
‫ـ مفاد صريح قرآن ابراز می دارد که هنگام متهم شدن زن از‬ ‫ـ مگرنميبينيم‬
‫‪ (( :‬چرا دور ترميرويم‬
‫‪------------------------------------------------------------------‬‬

‫‪ -1‬االسالم عقيده وشريعه ص – ‪ . 111،112‬جايگاه زن درجامعه اسالمی ‪ ،‬ص ‪26 :‬‬


‫ـاب‬
‫ـ خطـ‬
‫ـ يکسان مورد‬
‫ـ شاهد درشهادت لعان مرد وزن مانند هم و به صورت‬ ‫سوی مرد وعدم وجود‬
‫ـ وشهادت هر دوی آنان مانند هم مطلوب است ‪)1( )).‬‬‫قرار ميگيرند‬

‫‪132‬‬
‫ـهادات باهلل انه لمن‬ ‫ـدهم اربع شـ‬ ‫ـ ولم يکن لهم شهداء اال انفسهم فشهادة احـ‬ ‫( والذين يرمون ازواجهم‬
‫ـهد اربع‬‫ـذاب ان تشـ‬ ‫ـدروا عنها الغـ‬‫ـاذبين ‪ ،‬ويـ‬‫الصادقين ‪ ،‬والخامسة ان لعنت اهلل عليه ان کان من الکـ‬
‫شهادات باهلل انه لمن الکاذبين ‪ ،‬والخامسة ان غضب اهلل عليها ان کان من الصادقين ) نور‪9-6/‬‬

‫ـ ندارند هريک از آنــان‬ ‫ـ شان گواهان ديگری‬ ‫کسانيکه به همسران خود نسبت زنا می دهند وجزخود‬
‫ـ از راستگويان است ‪ ،‬گواهی در دفعهء پنجم اينست که‬ ‫بايد چهار بار به خدا سوگند ياد کند که او قطعا‬
‫ـ ميشود ‪ ،‬درصــورتی‬ ‫شوهر بگويد ‪ :‬لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد ‪ ،‬واز زن کيفرساقط‬
‫ـدا بر او‬
‫ـ پنجم آن که خشم خـ‬ ‫ـ جدا از دروغگويان است وگواهی‬ ‫ـ ياد کند که شوهرش‬ ‫که چهار بار سوگند‬
‫ـ ياد کند ‪ ،‬که در ادعايش صــادق است‬ ‫باد اگر شوهرش از راستگويان باشد مرد بايد چهار بار سوگند‬
‫ودرنهايت برای تاکيد بر ادعای خود می گويد ‪ ،‬چنانچه دروغ گفته باشم نفرين خدا برمن باشد ‪.‬‬
‫ـ باطل ميکند ‪.‬‬ ‫ـ وپذيرش خشم خدا ادعای او را انکارو‬ ‫درمقابل زن با چهار سوگند‬
‫‪ -4‬شهادت زن بر تر نسبت به شهادت مردان ‪ :‬اکنون که درشهادت نقش زنــان مهمتروبا ارزش‬
‫ـايل‬‫ـ ‪ ،‬زيرا مسـ‬ ‫ـ شان نسبت به شهادت مردان برترميباشد‬ ‫ترست ‪ ،‬زنان ميتوانند شهادت دهند ‪ ،‬وشهادت‬
‫ـيره‬‫ـاس وغـ‬ ‫ـتران ‪ ،‬حيض ‪ ،‬نفـ‬ ‫مخصوص زنان مثل بکارت ‪ ،‬رضاع (شيردادن اطفال ) ‪ ،‬بلوغ دخـ‬
‫ـتثنی‬‫ـتران مسـ‬ ‫ـوب بعضی ازداکـ‬ ‫ـ ندارند ‪ ،‬خـ‬‫ـ آنها معلوما ت بيشتر‬
‫ـ اند که مردان درقسمت‬ ‫موضوعاتی‬
‫ـ است وبه همين‬ ‫ميباشد ‪ ،‬ولی بصورت عمومی درين مسايل فهم ومعلومات زنان نسبت بر مردان بيشتر‬
‫ـوده و هيچكسي‬ ‫ـ شهادت يك زن كامال مورد قبول بـ‬ ‫اساس در مسايلکه زنان نسبت مردان بيشترميفهمند‬
‫ـ هم نيست بلکه همان ســخن يک خــانم‬ ‫ـ ‪ .‬بلکه ضرورت به دوشاهد‬ ‫نميتواند كه شهادت وي را نپذيرد‬
‫پذيرفته ميشود ‪.‬‬
‫ـ ديگر که با با شرايط فطری ووژه‬ ‫ـ ‪ ( :‬همين فقها درمسايل‬ ‫ـ در زمينه ميگويد‬‫ـ قرضاوی‬ ‫دکتوريوسف‬
‫گی های شخصيتی زن مناسبت داشته شهادت زن را هرچند تنها هم باشد پذيرفته اند مانند شــهادت در‬
‫رضاع ‪ ،‬بکارت ‪ ،‬بيوه بودن ‪ ،‬حيض ‪ ،‬والدت ومسايل ديگر که در زمان های گذشته شناخت آن منوط‬
‫به زنان بوده است )) (‪)1‬‬
‫ـور اختصاصي‬ ‫ـ را ايجاد ميكنند درحقيقت در امـ‬ ‫ـ شهادت خانم ها كه بعضي ها شبهاتي‬ ‫بناء درقسمت‬
‫ـ‬
‫ـ غير اختصاصي‬ ‫ـ ‪ ،‬ولي درامور‬ ‫زنان مثل شيردادن وشيرخوردن وغيره هيچگاهي دوزن شرط نميباشد‬
‫آنان اسالم خواسته است كه ايشان باعفت زنده گي نموده از مسايل خطرناك دور تر باشند ‪.‬‬

‫‪------------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬جايگاه زن درجامعه اسالمی‪ ،‬ص‪27-26 :‬‬
‫‪ -1‬جايگاه زن درجامعه اسالمی ‪ ،‬ص ‪24 -23 :‬‬

‫شبههء سوم ( موضوع قوامــه )‬


‫ـورد‬
‫ـلمان ما درمـ‬ ‫ـواهران مسـ‬‫ـ آنان بخاطر فريب دادن خـ‬
‫بعضی از دشمنان اسالم و پيروان شرقی‬
‫ـ که دراصل به نفع زنان است ‪ ،‬خواهران مسلمان ما را به شک انداخته براي شان‬‫بعضی از آيات قرآنی‬

‫‪133‬‬
‫ـ افکار خويش بيان داشته تا آنانرا از حقيقت دور سازند ‪ ،‬بگونه مثــال آنــان‬ ‫تفسيرات مختلفی را مطابق‬
‫ـ علی النساء) انتقاد ميکنند که مردان چگونه باالی زنان برتريت داده شده اند ؟‬ ‫ـ (الرجال قوامون‬ ‫درمورد‬
‫ـتر‬ ‫ـ که فهم قرآن عظيم الشان به زبان شناسان واهل زبان بهـ‬ ‫درپاسخ چنين اشخاص الزم است بگوييم‬
‫ـ قــرآن‬ ‫معلوم ميباشد ‪ ،‬بناء بهتراست مفهوم اصلی قوامه را با معنای آيت شريف از زبان متخصصــين‬
‫ـته است ‪ ،‬وی‬ ‫ـان داشـ‬ ‫ـتی بيـ‬ ‫ـ قرضاوی قوامه را به معنای سرپرسـ‬ ‫شناسی وعربها بدانيم ‪ ،‬دکتوريوسف‬
‫علَى النِّسَاء‬
‫ـ ‪ ( :‬الرِّجَالُ قَوَّامُونَ َ‬‫ـ بين مرد وزن مي فرمايد‬ ‫ـ متعال پيرامون سرپرپرستی‬ ‫ميگويد ‪ :‬خداوند‬
‫بِمَا فَضَّلَ اللُهّ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ) النساء ‪34 /‬‬

‫ـ‬
‫تفسيرنمونه اين آيت قرآني را چنين ترجمه نموده است‪(:‬مردان‪،‬سرپرست وخدمتگزارزنانند‪ ،‬بخاطر‬
‫ـرار داده است و به‬ ‫ـبت به بعضى ديگر قـ‬ ‫ـ براى بعضى نسـ‬ ‫ـ كه (از نظر نظام اجتماع) خداوند‬ ‫برتريهايى‬
‫خاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى كنند) النساء‪34/‬‬

‫اصال قوامه درزبان عربي به معناي حفظ ‪ ،‬رعايت و اداره آمده است ‪ .‬تفسير نور در تفسير اين آيت‬
‫ـوولين‬ ‫ـده دارد‪ .‬مسـ‬ ‫مبارك ميگويد ‪« :‬قَوّام» به كسى گفته مىشود كه تدبير و اصالح ديگرى را بر عهـ‬
‫ـ وهرشرکتی‬ ‫اداری غالبا برای تدبير امور واصالح امور دفتر کارميکنند اين کارمندان اداری درهر دفتر‬
‫ـ‬
‫ـ ‪ ،‬وســاير‬ ‫ـ معاشات ‪ ،‬مقرری ها ‪ ،‬غياب ها ‪ ،‬ترفيعــات‬ ‫خدمتگار ديگران ميباشد ‪ ،‬مدير اداری موضوع‬
‫ـار ميکنند‬ ‫ـايی کـ‬ ‫ـانيکه دربخش اداری درجـ‬ ‫امور را برای ساير کارمندان ترتيب وتنظيم ميکنند ‪ ،‬وکسـ‬
‫هيچگاهی خود را نسبت به سايرين برتر فکر نميکنند ‪ ،‬زيرا سايرکارمندان دارای وظايفی اند که شــايد‬
‫ـ کابل استادان متخصص داريم که در رشته هــای‬ ‫ـ امور اداری باشند ‪ .‬مثال ما درپوهنتون‬ ‫برتر وبهتراز‬
‫مختلف تدريس ميکنند ‪ ،‬وهمچنان کارمندان فنی داريم که در امور تــرميم بــرق ‪ ،‬کانــاليزيون ‪ ،‬حفظ‬
‫ـايف‬ ‫ـتند ‪ ،‬وظـ‬ ‫ـود هسـ‬ ‫ـ درای ويژه گی خاص خـ‬ ‫ـ ‪ ،‬وهرکدام‬ ‫ومراقبت کار و بخش های اداری کارميکنند‬
‫ـ‬
‫ـابق‬ ‫ـخص دريک وظيفه مطـ‬ ‫هريک مهم بود ‪ ،‬و هرکدام به يکديگر ضرورت دارند ‪ ،‬بناء تعيين يک شـ‬
‫ـ ‪ ،‬زيرا ديگرا ن هم برتريت هايی‬ ‫توانايی اش هيچگاهی به معنای برتريت وی نسبت به ديگران نميباشد‬
‫دارد که آن شخص نميداشته باشد ‪.‬‬
‫ـ كه شايد براي بعضي‬ ‫احيانا اشتبهاهات بعضی از مردم به اساس عدم فهم درست مفهوم آيت ميباشد‬
‫ـ تفاسير و استفسار‬ ‫از مردمان با اخالص سبب رنجش كردد ولي آنها اين مشكل خويش را با مطالعه دقيق‬
‫از دانشمندان اسالمي حل ميكنند ‪ .‬بكونه مثال يكتن از صحابه كرام درنخستن روزها نزول آيت شريف‬
‫ـ كــيرد كه دسترسي به آب‬ ‫ـ صعيدا طيبا ) جنين دانسته بود كه هرگاه انسان در دياري قــرار‬ ‫( فتيمموا‬
‫ـ ميتواند تيمم نمايد ‪ ،‬و ازينكه انسان در وقت غسل تمــامي‬ ‫برايش مشكل باشد او مطابق اين آيت شريف‬
‫ـ ‪ ،‬در صورت نبودن آب الزم است تمامي اعضاي بدن خــويش را با‬ ‫اعضاي بدن خود را با آب ميشويد‬
‫ـ رفت و لباس هاي خويش را از تن دور نمــوده به و در‬ ‫خاك تيمم دهد ‪ ،‬آن شخص به يك وادي خاكزار‬
‫ـام داد ‪ ،‬و‬ ‫ـود انجـ‬ ‫ـ تكليف و مشكل به فهم خودش تيممي را كه فهميده بـ‬ ‫ميان خاك لوت ميزد ‪ ،‬و با بسيار‬
‫ـرايش گفتند‬ ‫ـ رفت آنها بـ‬ ‫زماني به نزد ساير صحابه كرام كه حقيقت آيت را بصورت درست فهميده بودند‬
‫ـلى اهلل‬ ‫ـرت محمد ( صـ‬ ‫كه مطلب از تيمم چنين نبوده بلكه به اساس ارشادات نخستين مفسر قرآن ( حضـ‬
‫ـ به دو عضو ( رو و دستان تا آرنجها ) بيان شده است ‪.‬‬ ‫عليه وسلم ) تيمم صرف‬
‫ـلي وازه‬ ‫اين صحابي با وجود اينكه خودش در رسيدن به حق اخالص داشت ولي ندانستن مقصد اصـ‬
‫تيمم در قرآن سبب چنين مشكل برايش گرديد به همين سان بسياري از مردم با عــدم فهم درست آيــات‬
‫ـ با وســيله‬ ‫ـ كه هرگاه هدف آنان مقدس باشد ميخواهند‬ ‫قرآني احيانا به بعضي از مشكالت مواجه ميشوند‬
‫ـحابه‬ ‫ـ به گفته هاي پيامبراسالم ‪ ،‬صـ‬ ‫ـ و ساده ترين راه رسيدن به جنين هدف رجوع‬ ‫مقدس به آن نايل شوند‬
‫ـ كه در فهم درست معاني قرآن انســان را يــاري‬ ‫كرام و بعد از آنها متخصصان شريعت اسالمي ميباشد‬
‫ميكند ‪.‬‬

‫‪134‬‬
‫ـ قــرآن را بصــورت تفكيكي و‬ ‫ـ فضيلت ذكر شده هستند كسانيكه ميخواهند‬ ‫ـ موضوع‬ ‫در آيت شريف‬
‫ـان متخصص‬ ‫ـود شـ‬ ‫ـ بدارند ‪ ،‬و يا اينكه مطلب اساسي را ندانسته با وجود اينكه خـ‬ ‫جزئي به مردم معرفي‬
‫ـ و عداوت با اســالم‬ ‫ـ و يا هم عالم تفسير و متخصص شريعت نيستند و ياهم با داشتن دشمني‬ ‫قرآن شناسي‬
‫ـويش‬ ‫ـيز به فكر و انديشه خـ‬ ‫ـ و ديكران را نـ‬ ‫ـ آفتاب منكر كردند‬ ‫ميخواهند جشمان خود را بسته از روشني‬
‫دعوت نمايند ‪.‬‬
‫ـ يك كتله متكامل زنده گي ساز به مردم‬ ‫ـ نداشته باشد ‪ ،‬وقرآن بصورت‬ ‫ـ وجود‬ ‫هرگاه چنين تصوراتي‬
‫معرفي كردد ‪ ،‬ميابيم كه موضوع فضيلت در قرآن بعضي از ويژه گي هايي است كه بــراي بعضي ها‬
‫ـخص‬ ‫ـدر وقيمت شـ‬ ‫داده شده كه دادن يك ويژه گي براي يك شخص هيچگاهي بدين معنى نيست كه از قـ‬
‫ـاءِ‬‫ِّسـ‬
‫ـ وَلِلن َ‬
‫ـبُوا‬
‫َسـ‬
‫علَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْت َ‬ ‫ـ َ‬‫ديكري كاسته شود ‪ ،‬وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ‬
‫علِيمًا) النساء ‪32/‬‬ ‫ـ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ َ‬
‫نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا‬
‫ـهم على بعض)‬ ‫ـ گفت (بما فضل اهلل بعضـ‬ ‫ـ ايات احکام چنين ميگويد ‪ :‬خداوند‬ ‫عالمه صابوني درتفسير‬
‫ـ بعضی را بر بعضی ديگر بعضی از برتــريت ها داده است ‪ (.‬ونگفت كه ( بما‬ ‫به ســبب آنچه خداوند‬
‫فضلهم عليهن ) به سبب اينکه مردان بر زنان فضيلت دارند ‪ ،‬ويا اينکه گفته باشد ( بتفضــيلهم عليهن )‬
‫بخاطر اينکه مردان را بر آنان فضيلت داده است ‪.‬‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ـرد ميباشد‬ ‫ـ است كه مرد جزئي از زن ‪ ،‬وزن جزئي از مـ‬ ‫ـ دارای حكمت بزرگي‬ ‫اين گفته پروردگار‬
‫ـبر نمايد ‪،‬‬ ‫ـ تكـ‬‫ـري‬ ‫وايشان مانند اعضاي يك بدن ميباشند ‪ ،‬وشايسته نيست كه يك عضو باالي عضو ديگـ‬
‫ـ‬
‫ـروري‬ ‫ـاء ضـ‬ ‫ـامي اعضـ‬ ‫چشم نميتواند كه به تنهايي انسان را كامل نمايد ‪ ،‬بلكه براي يك جسم كامل تمـ‬
‫ـده‬‫ـبت به وظيفه معـ‬ ‫ميباشد ‪ ،‬شايد وظيفه قلب نسبت به وظيفه گوش مهمتر باشد ويا هم وظيفه دستان نسـ‬
‫زياده تر باشد ‪ ،‬ولي هيچگاه نميتوان از نقش گوشها ومعده در حيات خويش انكــار نمــود ‪ ،‬ويا يكي را‬
‫ـذا را‬ ‫ـ بازهم محتاج معده است ‪ ،‬زيرا اگرمعده غـ‬ ‫ـ برتريت داد ‪ ،‬زيرا دستان با وجود كار بيشتر‬ ‫برديگري‬
‫ـ‪،‬‬ ‫هضم نكند ‪ ،‬دستان با گذشت زمان ازبين ميرود ‪ ،‬ووظيفه خويش را به شكل خوب انجــام داده نميتواند‬
‫به همين شكل دريك موسسه اگر چه رئيس شركت مسؤوليت هاي زيادي را در بر دارد‪،‬ومسؤول اداري‬
‫شركت ميباشد ‪ ،‬ولي رئيس نميتواند به تنهايي خويش مؤسسه را به پيش برد ‪ ،‬نقش ساير مديران عمومي‬
‫ـ كار وزحمت همان‬ ‫‪ ،‬مامورين وكارمندان داراي ارزش زياد ميباشد‪ ،‬و درحقيقت توليدات شركت مسؤول‬
‫ـ مينمايد ‪ ،‬بــدين‬ ‫ـ دارد كه امور اداري را ترتيب وتنظيم‬ ‫كارگران ميباشد ‪ ،‬هرگاه در پوهنحي رئيس وجود‬
‫ـو‬ ‫ـ امور و نظم بيشتر‬ ‫معنا نيست كه او نسبت به ساير استادان برتريت دارد ‪ ،‬همه اوامر اورا براي تنظيم‬
‫ـدين‬ ‫ـ ‪ ،‬بـ‬ ‫ـيرد‬ ‫ـازه ويا رخصت ميگـ‬ ‫اجراي درست وظايف ميپذيرند ‪ ،‬وهرگاه يك استاذ از نزد رئيس اجـ‬
‫ـ نمايد تا امور را انجام دهد ‪ ،‬ويا خودش‬ ‫ـ را توظيف‬ ‫ـ به عوض وي استاد ديگري‬ ‫معناست كه رئيس ميتواند‬
‫ـ در‬‫ـ ‪ ،‬وظيفه شوهر‬ ‫اين امور را بدوش خود گرفته و از بي نظمي و عدم اجراي امور خود داري مينمايد‬
‫ـ‬
‫فاميل همين است كه براي نظم فاميل ‪ ،‬امور اداري فاميل ‪ ،‬ضرورات و غيره در رأس اداره فاميل قرار‬
‫ـ ‪ ،‬واين اداره‬ ‫ـردد‬‫ـات ميگـ‬ ‫دارد ‪ ،‬و حتا به اين ادارهء پدر در فاميل هاي غير مؤمن نيز اين قانون مراعـ‬
‫ـ ‪ ،‬وهمه به‬ ‫ـ ميگردد‬ ‫ـ پدر نه تنها باالي خانم ودختران بلكه باالي پسران وبرادرانش نيز تطبيق‬ ‫فاميل مربوط‬
‫رياست پدر ويا پدركالن موافقت دارند ‪.‬‬
‫ـ‬
‫ـؤول‬ ‫ـان مسـ‬ ‫همچنانكه رئيس يك اداره در مقابل اجراات خويش درمقابل وزارت ‪ ،‬حكومت ‪ ،‬پارلمـ‬
‫ـوده‬ ‫ـ بـ‬ ‫ـؤول‬ ‫ـويش مسـ‬ ‫ـان پر در ادراه فاميل خـ‬ ‫ـ خالف قانون امري نمايد ‪ ،‬به همين سـ‬ ‫بوده ‪ ،‬و نميتواند‬
‫ـ ميگرد ‪ ،‬شوهريا پدر‬ ‫ـ قيامت مورد بازپس قرار‬ ‫ـ داشته و در روز‬ ‫ودرمقابل خدا‪ ،‬فاميل ‪ ،‬مردم ‪ ،‬مسؤوليت‬
‫ـاير‬ ‫ـبت به سـ‬ ‫حق ندارد كه در انجام امور ظلم نمايد ‪ ،‬حق كسي را بخورد ‪ ،‬بلكه مسؤوليت هاي وي نسـ‬
‫ـ است ‪ ،‬هرگاه موتر ويا بايسكل نداشته باشد ‪ ،‬ديده شده است كه همين رئيس فاميل به‬ ‫اعضاي فاميل بيشتر‬
‫ـ آرد را نقل مينمايد ‪ ،‬روزي در منطقه نوآباد ده افغانان به مــنزل يکی ازدوســتان‬ ‫پشت خويش بورجي‬

‫‪135‬‬
‫ـود ‪،‬‬ ‫ـ بـ‬‫ـ ‪ ،‬در راه خانم همسايه آنان را ديديم كه با شخصي كه بورجي آرد به پشت داشت درحركت‬ ‫ميرفتم‬
‫آن خانم بعد از احوالپرسي براي ما گفت كه به بازار رفته و آرد خريداري نموده است ‪ ،‬و آنــرا به پشت‬
‫ـ ‪ ،‬او اين حكايت را خنده كنان بيان ميداشت ‪ ،‬وقت علت خنده اش را‬ ‫اين جوالي گذاشته تا به خانه برساند‬
‫پرسيدم گفت ‪ :‬كه اين شخصيكه آرد را حمل ميكند شوهرم است ‪ ،‬خنده كنان ميگفت كه او مجبــور است‬
‫كه مانند جوالي برايمان اين اموال را انتقال كند ‪.‬‬
‫بدين اساس فاميل به اساس ارشادات الهي مانند يك وجود متكامل جسم انسان است و هر عضو فاميل‬
‫ـ هركدام وظايف تقســيم شــده‬ ‫ـ مختلفي را به پيش ميبرند البته به اندازه تواناني‬ ‫مانند اعضاي بدن وظايف‬
‫است ‪ ،‬وهيچ كسي درفاميل ادعا كرده نميتواند كه من نسبت به سايرين بهترتر هستم ‪.‬‬
‫ـ وظايف دشواري را كه خانم ها به دوش دارند ‪ ،‬انجام دهند ‪ ،‬تربيه طفل ‪،‬‬ ‫بسا اوقات مردان نميتوانند‬
‫ـ خانم ميباشد ‪ ،‬حتا در كودكستانها معلمين‬ ‫شيردان به طفل ‪ ،‬تا صبح با طفل مريض نشستن ‪ ،‬همه مربوط‬
‫ـ آنان سبب شده است كه آنان با‬ ‫ـ ‪ ،‬زيرا فضيلت قوت عاطفه دروجود‬ ‫كودستان تا حال مرد ها شده نميتوانند‬
‫ـ نقش مــادر را انجــام دهد ‪ ،‬زنــان درنيمه شب ها‬ ‫قلب نهايت با عاطفه مادر باشند ‪ ،‬ولي مرد نميتواند‬
‫ـده ولي در‬ ‫ـواب شـ‬ ‫ـ با يك طفل مريض بي خـ‬ ‫ـ چند ساعت متواتر‬ ‫برخواسته طفل را شير ميدهند ‪ ،‬واحيانا‬
‫ـ ‪ ،‬وهرگــاه‬ ‫ـ در حاليكه مردان اين كار را كرده نميتوانند‬ ‫همين حالت ديده ميشود كه روي طفل را ميبوسند‬
‫ـ به‬‫ـ را مجبــور‬ ‫ـ نباشد مردان با زور سيلي و لت وکوب آن طفل معصــوم‬ ‫طفل زياد گريه نمايد ومادرش‬
‫ـود هر يكي و‬ ‫ـ وجـ‬ ‫ـزيكي‬ ‫ـ هركسي را مطابق ساختمان فـ‬ ‫خواب ميكنند ‪ ،‬اين حكمت الهي است كه وظايف‬
‫ـ نموده است ‪ ،‬كه مؤمنان حقيقي با دانســتن اين احكــام‬ ‫ـ هريكي تقسيم وتنظيم‬ ‫مطابق عواطف واحساسات‬
‫ـ ‪ ،‬و مطابق همين سختی وظــايف والــدين‬ ‫ـ خداوند اين احكام را ميپذيرند‬ ‫بصورت كامل و درك مهرباني‬
‫ـ که حضرت ابی هريره‬ ‫ـ خوانديم‬ ‫خداوند متعال برای مادر سه حق داده است ‪ ،‬چنانچه قبال درحديث شريف‬
‫( رض‪--‬ی هللا عن‪--‬ه ) روايت ميکرد که ‪ :‬شخصی به ن‪--‬زد رس‪--‬ول هللا ( ص‪--‬لی هللا علي‪--‬ه وس‪--‬لم ) آم‪--‬ده پرس‪--‬يد‪ : -‬ای پيامبرخ‪--‬دا‪! -‬‬
‫بهترين انسانها‪ -‬برای هم صحبتی من کيست ؟‬
‫پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬مادرت‬
‫آن شخص گفت ‪ :‬بعد ازآن کی ؟ پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬مادرت ؛ آن شخص گفت ‪ :‬بعد ازآن‬
‫کی ؟ پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬مادرت‬
‫آن شخص گفت ‪ :‬بعد ازآن کی ؟‬
‫ن أَبِي‬‫ـريف است که ميفرمايد ‪( :‬عَ ْ‬ ‫ـديث شـ‬ ‫ـدرت‪ .‬ترجمه حـ‬ ‫پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) گفت‪ :‬پـ‬
‫ـقُّ‬
‫ـ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَـالَ يَا رَسُـولَ اللَّهِ مَنْ أَحَـ‬ ‫ي‬
‫هُرَيْرَةَ رَضِ َ‬
‫النَّاسِ بِحُسْنِ صَحَابَتِي قَالَ أُمُّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ أُمُّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ أُمُّكَ قَالَ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ أَبُوكَ وَقَــالَ‬
‫ـ بْنُ أَيُّوبَ حَدَّثَنَا أَبُو زُرْعَةَ مِثْلَهُ ) (حديث شريف نمبر(‪ ) 5514‬صحيح البخاری )‬ ‫ابْنُ شُبْرُمَةَ وَيَحْيَى‬
‫ولي دشمنان اسالم و يا كسانيكه پيروي از آنان ميكنند ‪ ،‬درعقب اين كار برآمده اند كه بر احكام‬
‫الهي اعتراض نموده و با عدم فهم احكام حقيقي دين مقدس اسالم به گمراهي خود و ديگران ميپردازند ‪،‬‬
‫ـ كه حق را بفهمند ‪.‬‬ ‫علت حقيقي اينست كه آنان نميخواهند‬
‫ـ مصرميگويد ‪:‬‬ ‫دکتوره کيمليا حلمی رئيسه کميته بين المللی اسالمی زنان واطفال جمهوری‬
‫ـ شريعت اسالمی برای زنان داده شده است ‪ ،‬زيرا بسياری‬ ‫قوامه درحقيقت يک حقی است که از طرف‬
‫ـ که‬
‫مسووليت ها را به دوش مردان مگزارد ‪ ،‬ودکتوره بسيمه الحفاوی عضو پارلمان المغرب ميگويد‬
‫ـ بالنساء و اتقوا اهلل فی‬ ‫ـ ‪ :‬استوصوا‬ ‫ـ علی النساء ) پيامبراسالم ميفرمايد‬ ‫وقتی قرآن ميگويد ( الرجال قوامون‬
‫النساء ‪.‬‬
‫صاحب تفسيرنمونه درين مورد چنين ابراز نظرميکند‪:‬سرپرستى در نظام خانواده خانواده يك واحد‬
‫ـ واحدى داشته باشــد‪ ،‬زيــرا‬ ‫ـ يك اجتماع بزرگ بايد رهبر و سرپرست‬ ‫كوچك اجتماعى است وهمانند‬

‫‪136‬‬
‫ـ آن را به عهده بگيرند مفهومى نــدارد و در‬ ‫ـ دسته جمعى كه زن و مرد مشتركا‬ ‫رهبرى و سرپرستى‬
‫ـرآن در‬‫ـد‪ ،‬قـ‬ ‫ـ (معاون) و تحت نظارت او باشـ‬ ‫نتيجه مرد يا زن ‪ ،‬يكى بايد (رئيس) خانواده و ديگرى‬
‫ـ و نگهبــان زنــان‬ ‫اينجا تصريح مى كند كه مقام سرپرستى بايد به مرد داده شود‪( .‬مردان سرپرست‬
‫ـ على النساء)‪.‬‬‫هستند) (الرجال قوامون‬
‫ـ واحد منظم‬ ‫ـبرى‬ ‫ـور رهـ‬‫ـدى نيست بلكه منظـ‬ ‫ـاف و تعـ‬ ‫البته مقصود از اين تعبير استبداد و اجحـ‬
‫ـ بيش از هر زمــان‬ ‫با توجه به مسؤ وليتها و مشورتهاى الزم است ‪ .‬اين مساءله در دنياى امــروز‬
‫ـ انجام كارى شــود حتما بايد يكى از‬ ‫روشن است كه اگر هياءتى (حتى يك هيئت دو نـفرى ) ماءمور‬
‫آندو(رئيس)وديگرى(معاون يا عضو) باشد وگرنه هرج و مرج در كار آنها پيدا مى شود ‪ -‬سرپرستى‬
‫مرددرخانواده نيز از همين قبيل است ‪.‬‬
‫ـ در مرد است مانند ترجيح قدرت تفكر او‬ ‫ـ خصوصياتى‬ ‫و ايـن مـوقـعـيـت بـه خاطر وجود‬
‫ـ بهــره مند است )‬ ‫ـ سرشار عواطف بيشترى‬ ‫ـ عاطفه و احساسات (به عكس زن كه از نيروى‬ ‫برنيروى‬
‫ـرح كند و‬ ‫ـ و نقشه طـ‬ ‫ـ كه با اولى بتواند بينديشد‬
‫ـتر‬
‫ـمى بيشـ‬ ‫ـيروى جسـ‬ ‫ـتن بنيه و نـ‬‫ـ داشـ‬‫ـرى‬‫وديگـ‬
‫ـ بتواند از حريم خانواده خود دفاع نمايد‪.‬‬ ‫با دومى‬
‫به عالوه تعهد او در برابر زن و فرزنــدان نســبت به پــرداختن هزينه هــاى زنــدگى ‪ ،‬و‬
‫ـ آبرومندانه همسر وفرزنـــد‪ ،‬اين حق را به او مى دهد‬ ‫پـــرداخت مهر و تـــاءمين زنـــدگى‬
‫ـ به عهده او باشد‪.‬‬ ‫كه وظيفه سرپرستى‬
‫ـايد‬
‫ـند ولى شـ‬ ‫ـته باشـ‬‫ـاز داشـ‬‫ـود امتيـ‬‫ـوهران خـ‬ ‫ـ بر شـ‬ ‫ـوق‬‫البته ممكن است زنانى در جهات فـ‬
‫كــرارا گفته ايم كه قــوانين به تك تك افــراد و نفــرات نظر نــدارد بلكه نــوع و كلى را در‬
‫ـادگى‬‫ـار آمـ‬ ‫ـراى اين كـ‬ ‫ـان بـ‬‫ـبت به زنـ‬ ‫نظر مى گيرد‪ ،‬و شكى نيست كه از نظر كلى ‪ ،‬مردان نسـ‬
‫ـورد‬‫ـ كه اهميت آن مـ‬ ‫ـده بگيرند‬‫ـايفى مى توانند به عهـ‬ ‫ـيز وظـ‬ ‫ـان نـ‬‫ـد‪ ،‬اگر چه زنـ‬ ‫ـترى دارنـ‬ ‫بيشـ‬
‫ترديد نيست ‪.‬‬
‫جمله بعد اشاره به همين حقـيقت است زيرا در قسمت اول مى فرمايد‪:‬‬
‫ـوع‬‫ـلحت نـ‬ ‫ـ مصـ‬ ‫ـ ‪ ،‬روى‬‫ـرينش‬ ‫ـايى است كه خداوند از نظرآفـ‬ ‫ـاطر تفاوتهـ‬ ‫(اين سرپرستى به خـ‬
‫ـ على بعض )‪.‬‬ ‫بشر ميان آنهـا قرار داده ) (بما فضل اهلل بعضهم‬
‫ـ است كه‬ ‫ـ به خاطرتعهـــداتى‬ ‫ـ فرمايـــد‪(:‬ونـــيزاين سرپرســـتى‬ ‫درقســـمت ديگـــرمى‬
‫مــردان درمــورد انفــاق كــردن وپرداختهــاى مــالى دربرابرزنــان و خــانواده به عهــده‬
‫ـاالتر‬
‫دارند) (و بما انفقوا من اموالهم )‪.‬ولى ناگفته پيدا است كه سپردن اين وظيفه به مردان نه دليل بـ‬
‫ـتگى‬ ‫ـ بسـ‬‫ـرفا‬
‫ـرا آن صـ‬ ‫ـر‪ ،‬زيـ‬ ‫بودن شخصيت انسانى آنها است ونه سبب امتياز آنها در جهان ديگـ‬
‫ـ دارد‪ ،‬همانطور كه شخصيت انسانى يك معــاون از يك رئيس ممكن است در‬ ‫به تقوى و پرهيزگارى‬
‫ـاون‬‫ـده از معـ‬ ‫ـول شـ‬ ‫ـارى كه به او محـ‬ ‫ـ كـ‬ ‫جنبه هاى مختلفى بيشتر باشد اما رئيس براى سرپرستى‬
‫خود شايسته تر است ‪.‬‬
‫ـ را مطرح‬ ‫ـ اداری فاميل به مردان سپرده شده است ؟ بعضی ها چنين سوالهايی‬ ‫ـ وامور‬‫چرا سرپرستی‬
‫ـوان‬‫ـ وامور اداری به زنان داده ميشد ؟ درجواب ميتـ‬ ‫ـ بدانند که آيا نميشد اين سرپرستی‬ ‫ميکنند و ميخواهند‬
‫گفت که درين زمينه سـه علت وجود دارد ‪:‬‬
‫ـ امور اداری کار مشــکلی‬ ‫ـ فاميل و پيشبرد‬‫علت وسبب اول ‪ :‬به اساس ساختمان فزيکی مردان ‪ :‬سر پرستی‬
‫ـ‬
‫ـ است ‪ ،‬زيرا در بسا اوقات برای رفع مشکالت فاميلی‬ ‫است که به يک سلسله توانايی های فزيکی نيازمند‬
‫ـ ‪ ،‬زمان‬
‫مانند دفاع ازخانواده ‪ ،‬سرقت ها ‪ ،‬انتقال بعضی مواد درحاالت اضطراری ‪ ،‬حاالت فقر وناتوانی‬
‫ـ مــرد وزن‬ ‫ـ وقوت ضرورت دارد ‪ ،‬که هرگاه به توانايی فزيکی‬ ‫ـ ‪ ،‬انسان به توانايی‬
‫جنگ ها وخصومات‬
‫ـ‪.‬‬‫نظر اندازيم ‪ ،‬به اين حکمت پی ميبريم‬

‫‪137‬‬
‫ـ‪،‬‬‫ـردد‬‫ـ ميگـ‬ ‫علت وسبب دوم ‪ :‬به اساس ترحم به زنان ‪ :‬قبال خوانديم که درزنده گی مشکالت زيادی رونما‬
‫ـود نظر‬ ‫ـور خـ‬ ‫درتمامی جهان کار های ساده وآسان برای همه يکسان ميسر نميشود ‪ ،‬مثال هرگاه به کشـ‬
‫ـ کشورمان شده ‪ ،‬و‬ ‫ـ چند دهه سبب ويرانی زير بنای اقتصادی‬ ‫اندازيم بخوبی ميبينيم که جنگ های متواتر‬
‫ـيار‬
‫ـان بسـ‬ ‫ـ ها دچار بوده ‪ ،‬پيدا نمودن مصارف ونفقه فاميل برای شـ‬ ‫ملت بيچاره ما هميشه به محروميت‬
‫ـ در‬‫ـ در زير آفتاب سوزان وياهـم‬ ‫مشکل است ‪ ،‬مليون ها انسان به کارهای فزيکی بسيار سخت ودشوار‬
‫ـکالت‬ ‫سردی طاقت فرسای زمستان کارميکنند ‪ ،‬مردانيکه ازنعمت علم وسواد بی بهره مانده اند ‪ ،‬با مشـ‬
‫ـ شان بدوش خواهران ما ميبود ‪ ،‬آنان چی حالتی‬ ‫زيادی مواجه هستند ‪ ،‬اکنون اگر نفقه فاميل وسرپرستی‬
‫ـ‪،‬‬‫ـردد‬‫ميداشتند ‪ ،‬تجربه ثابت نموده است که زمانی يک خانم بيوه ميشود ومسوول نفقه فاميل خويش ميگـ‬
‫رنج زيادی را بدوش ميداشته باشد ‪ ،‬وبسا اوقات از زنده گی خسته شده ‪ ،‬و به ياد شــوهر وروز هــای‬
‫ـ ‪ ،‬بناء ذات پروردگار عالميان برای اينکه خواهران عزيز را ازين مشــکالت‬ ‫آرامش خود اشک ميريزد‬
‫ـ‪،‬‬‫ـ بيرونی‬ ‫ـ مصارف ‪ ،‬نفقه ‪ ،‬کارهای‬ ‫خالص نموده باشد ‪ ،‬مسووليت سرپرستی واداره فاميل را درقسمت‬
‫ـ داخلی فاميل ‪ ،‬تربيه اوالد ‪،‬‬
‫ـ به دوش پدر نهاده است ‪ ،‬تا خانمها بتوانند سرپرســتی‬ ‫انتقال مواد ارتزاقی‬
‫وساير امور داخلی را بدوش داشته ‪ ،‬وبا اين تقسيم بندی عادی هردو ‪ ،‬با هم يکجا زنده گی خويش را به‬
‫پيش برند ‪.‬‬
‫ـ انسانها نظر اندازيم ‪ ،‬درتمامی کشــورها‬ ‫علت وسبب سوم ‪ :‬واقع حيات انسانها ‪ :‬هرگاه به حيات واقعی‬
‫مسوول اداری فاميل پدران ميباشند ‪ ،‬زيرا فطرت سالم انسانی همين امر را تقاضا ميکند ‪ ،‬دين مقــدس‬
‫اسالم مطابق فطرت انسانی بوده ‪ ،‬واموری را که به نفع جامعه است هميشه تاييد نموده است ‪.‬‬

‫شبههء چهارم ( موضوع تنبيه فزيکی )‬


‫ـ ‪ ،‬بخــاطر تهمت‬ ‫بعضی از دشمنان اسالم به اساس بی خبری ار احکام الهی بدون فهم آيات قــرآنی‬
‫ـ‬
‫بستن به دين مقدس اسالم ‪ ،‬موضوع زدن زنان را مطرح ميسازند ‪ ،‬آنان ميگويند که دردين اسالم درحق‬
‫زنان ظلم شده است و برای مردان حق داده شده تا زنان خود را بزنند ‪.‬‬
‫ـ‬
‫هرگاه قرآن عظيم الشان را بصورت درست مطالعه نماييم وآنرا بصــورت کامل بفهميم ‪ ،‬بخــوبی‬
‫ـ را قايل شده است ‪.‬‬ ‫ميدانيم که شريعت اسالمی برای زنان ارزش زيادی‬
‫ـ دهيم ‪ ( :‬فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ‬
‫ـ مطالعه قرار‬ ‫ـ را مورد‬ ‫برای رفع شبهات دشمنان اسالم بياييد آيت شريف‬
‫ـرِبُوهُنَّ‬‫َاضـ‬
‫حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللُهّ وَالالَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ و ْ‬
‫زنان صالح آنهايِی هستند كه‬ ‫علِيًّا كَبِيرًا) النســاء ‪34 /‬‬
‫ـ َفالَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيالً إِنَّ اللَهّ كَانَ َ‬
‫فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ‬
‫ـ كه خدا براى آنــان قــرار‬ ‫متواضعند‪ ،‬و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را‪ ،‬در مقابل حقوقى‬

‫‪138‬‬
‫ـد!‬‫ـ دهيـ‬ ‫داده‪ ،‬حفظ مىكنند‪ .‬و (اما) آن دسته از زنان را كه از طغيان و مخالفتشان بيم داريد‪ ،‬پند و اندرز‬
‫ـ نماييد! و (اگرآنهم مؤ ثر نشد و هيچ راهى بــراى وادار‬ ‫و (اگر مؤ ثر واقع نشد) در بستر ازآنها دورى‬
‫كردن آنها به انجام وظايفشان جز شدت عمل‪ ،‬براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبــود‪ )،‬آنها را‬
‫تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند به آنها تعدى نكنيد و (بدانيد) خداوند بلند مرتبه و بزرگ است (و‬
‫قدرت او باالترين قدرتهاست‪( ).‬متن ترجمه ارتفسيرنمونه)‬
‫ـ زنــان را به دو‬ ‫ـ هيم ‪ ،‬ميبينم که درينجا‬
‫ـ مطالعه قرارد‬‫ـ دقيق مورد‬ ‫ـ را بصورت‬ ‫هرگاه اين آيت شريف‬
‫نوع تقيسم نموده است ‪:‬‬
‫ـوهران‬ ‫ـود وشـ‬ ‫ـ نيک وبا اخالق هستند اند که نيکو کار ‪ ،‬خدا ترس ‪ ،‬و تمامی حقوق خـ‬ ‫نخست زنانی‬
‫ـود‬‫ـيت خـ‬ ‫خود را حفظ ميکنند ‪ ،‬اين گونه زنان که دارای شخصيت عالی هستند ‪ ،‬به اساس همان شخصـ‬
‫ـ ‪ ،‬شفقت ومهربــانب‬ ‫ـ ‪ ،‬برای مادر که را عاطفه زيبای مادری‬ ‫دارای يک سلسه ويژه گی وحقوق ميباشند‬
‫ـ سه حق داده شده است ‪ ،‬اهانت چنين خانم‬ ‫ـ ‪ ،‬درمقابل پدربرايش‬ ‫براطفال شبها متحمل درد ورنج ميگردد‬
‫ـ اکرم ( صــلي اهلل عليه وســلم ) درين‬
‫ـ يک لفط بد ورکيک باشد ‪ ،‬منع نموده وحضرت پيامبر‬ ‫ها را که حتا بصورت‬
‫ـ ‪ ( :‬ما اکرم النساء اال كريم و ما اهانهن اال لئيم ) مردان نيك وبا كرامت زنان را اكــرام‬ ‫مورد ميفرمايد‬
‫وعزت ميكنند ‪ ،‬ومردان پست وبي شخصيت زنان را اهانت ميكنند ‪.‬‬
‫ـ‬
‫ـ خود محتاط ميباشند ‪ ،‬درمورد‬ ‫اينگونه زنان به اساس ايمان واخالق خوب ‪ ،‬هم درحفظ آبرو وشرف‬
‫آبرو وحيثيت شوهران خويش نيز هستند ‪ ،‬حرکات شان کامال مانند بی بی فاطمه وبی بی عايشه وبی بی‬
‫ـ خــويش را حفظ نمــوده ‪،‬‬ ‫خديجه است ‪ ،‬اينان درحضور وغياب شوهران شان ‪ ،‬شخصيت خود وفاميل‬
‫ـ شرف وعزت آراسته مينمايند ‪.‬‬ ‫وخود را به زيور‬
‫زنانی را که دارای چنين صفات عالی اند ‪ ،‬هيچ شوهری حق ندارد که حق وناحق اهانت نمايد ‪ ،‬ويا‬
‫درمقابل شان حتا يک حرف بدی را استعمال نمايد ‪ ،‬چی ماند به زدن ولت وکوب وغيره ‪.‬‬
‫هرگاه مردی با چنين زنان پاک وعفيف بد رفتاری نمايند و اين قانون اسالمی را که عزت واکــرام‬
‫ـ نمايد ‪ ،‬درجمله مردان پست ولئيم بشمار رفته و در روز آخرت مستحق جــزای‬ ‫ـ ‪ ،‬فراموش‬ ‫زنان ميباشد‬
‫ـ ميشود ‪.‬‬ ‫سخت اخروی‬
‫ديده باشی لکه های دامن قصاب را‬ ‫خون ناحق دست از دامن قاتل بر نداشت‬
‫ـای‬‫ـ هـ‬ ‫قسم دوم زنانی اند که از دايره اخالقی دور شده نه آبروی خود ونه هم آبروی شوهران وفاميل‬
‫ـز»‬‫خود را مراعات ميکنند ‪ ،‬اينگونه زنان که بنام زنان نا شزه ( نافرمان) ياد شده اند ‪ ،‬نشوز» از «نشـ‬
‫ـ و طغيــان مي‬ ‫(بر وزن نــذر) به معــني زمين مرتفع و بلند است و در اينجا کنايه از سرکشي‬
‫ـرو همه را‬ ‫ـوده ‪ ،‬آبـ‬ ‫ـ نمـ‬‫ـوش‬ ‫ـ ‪ ،‬فرامـ‬‫ـ اند که احکام الهی را که مراعات اخالق فاميلی ميباشد‬ ‫باشد‪.‬زنانی‬
‫ـ ‪ ،‬درمورد اين گونه زنان چگونه حکم بايد شود ؟‬ ‫ميريزند‬
‫ـ کوچک دست به‬ ‫بعضی از مردان به اساس خود خواهی هايی که دارند به مجرد ديدن اشتباه بســيار‬
‫ـ ديگری تهديد ميکنند ‪،‬‬ ‫ـ بد ميکنند ‪ ،‬به لت وکوب وحتا به کشتن وامور‬ ‫خشونت زده ‪ ،‬با زنان معامله بسيار‬
‫قرآن عظيم الشان برای حل مشکل اينان سه راه حل را بيان داشته است ‪:‬‬
‫ـ ‪ :‬برای مردان مسلمان امر نموده است که هرگاه از زنان تان کدام مخالف وزياده‬ ‫‪ -1‬پند و اندرز‬
‫روی و اشتباه را مشاهده نموديد ‪ ،‬شما منحيث يک دعوتگر خوب کوشش نماييد که راه حق را برای شان‬
‫بيان داريد ‪ ،‬تا آنان حقيقت ها را درک نموده به امور اخالقی متوجه شوند ‪ ،‬آنان را موعظه کنيد ‪ ،‬برای‬
‫شان پند دهيد ‪ ،‬زيرا بسياری از زنانی اند که متوجه بعضی از اموريکه برای خود وفاميلش بد است نشده‬
‫ـ ‪ ،‬واز کرده های بد خود ندامت نموده ‪ ،‬عفت‬ ‫‪ ،‬بناء با دانستن حقايق فورا راه نيکی ها را به پيش ميگيرند‬
‫ـ ‪.،‬‬
‫خود وفاميل خود وشوهرش را حفظ مينمايند‬

‫‪139‬‬
‫ـ با نيکی واخالق با وی‬ ‫ـ به اشتباهات خود پی برد ‪ ،‬شوهر‬ ‫ـ واقع شود ‪ ،‬وخانم‬ ‫هرگاه اين راه حل موثر‬
‫زنده گی خويش را ادامه دهد ‪.‬‬
‫ـانم‬
‫ـ نتيجه نداده ‪ ،‬وخـ‬‫ـ نماييد‪ :‬درصورتيکه وعظ ‪ ،‬نصيحت ‪ ،‬پند واندرز‬ ‫‪ -2‬در بستر ازآنها دورى‬
‫ـ بــرای تنبيه‬ ‫بازهم به همان مشکل سوء اخالقی ادامه دهد ‪ ،‬وطغيان وسرگشی را در پيش گيرد ‪ ،‬شوهر‬
‫ـ نا راض است ‪ ،‬واين‬ ‫ـرايش بفهماند که او از روشش‬ ‫ـيوه بـ‬‫نمودنش ‪ ،‬بستر خود را جدا نموده ‪ ،‬با اين شـ‬
‫ـ‪.‬‬‫ناراضی سبب شده که او نميخواهد با وی همبسترباشد‬
‫ـ ‪ ،‬زيــرا اين‬ ‫ـ تر ميباشد‬
‫ـ ‪ ،‬موثر‬‫اين حل دوم نيز برای بعضی از خانمهايکه با سخنان متوجه نميشوند‬
‫ـ حقيقتا از وی‬‫ـ صرف برای وی نصيحت ووعظ نميکند ‪ ،‬بلکه شــوهرش‬ ‫ـ که شوهرش‬ ‫خانم متوجه ميشود‬
‫ـده ازوی‬ ‫ـ آمـ‬‫آزده است ‪ ،‬اين خانم با دانستن اين امر فورا در روش خود تجديد نظرنموده ‪ ،‬به نزد شوهر‬
‫معذرت ميخواهد ‪ ،‬ويا به شکلی از اشکال کوشش ميکند خود را اصالح سازد ‪ ،‬وهرگاه با اين اســلوب‬
‫ـ مجبور است که به همان اندازه اکتفا نموده ‪ ،‬وبا خانمش زنده گی خــويش را‬ ‫ـ ‪ ،‬شوهر‬ ‫مشکل حل گرديد‬
‫ـ به پيش برد ‪.‬‬‫بصورت نورمال‬
‫ـ انجام داد ولی‬‫ـ زمانی طويلی‬ ‫‪ -3‬آنها را تنبيه كنيد ‪ :‬هرگاه اين مرد دو اسلوب اولی را در ظرف‬
‫ـ او را تنبيه فزيکی نمايد ‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬بناء او ميتواند‬
‫هيچ تاثير در روش خانم ننمود‬
‫ـ ‪ ،‬و آنرا در زبان دری به معنای زدن ترجمه نمــوده اند ‪ ،‬با لت‬ ‫اينگونه تنبيه را که ضرب ميگويند‬
‫ـ زدن زنــان‬ ‫ـ درمورد‬‫ـ از حضرت امام جعفر صادق‬ ‫ـ ميکند ‪ ،‬زيرا زمانی‬ ‫وکوب خشونت آميز کامال فرق‬
‫ناشزه پرسيده شد ‪ ،‬او گفت ‪ :‬آنان را با مسواک بزند ‪ .‬اکنون شــما توجه نماييد که زدن با مســواک که‬
‫ـوی‬ ‫ـ آن خانم خواهد نمود ‪ ،‬بلکه اين يک نوع تنبيه تربيـ‬ ‫غالبا به اندازه يک قلم ميباشد ‪ ،‬چی اثر در وجود‬
‫ـ تبعيت‬‫است ‪ .‬امام صادقعليه السالم فرمودند‪ :‬نشوز زن آن است كه در فراش (همبستر شدن) از شوهر‬
‫ـ‬
‫ـ و دوستى‬ ‫ـ رفق‬‫نكند و مقصود از «اضربوهنّ»‪ ،‬زدن با چوب مسواك و شبيه آن است‪ ،‬زدنى كه از روى‬
‫باشد‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬روش او با مردانيکه‬ ‫ـايی ميباشد‬‫ـام تربيه ورهنمـ‬ ‫وازينکه شوهردرين حالت سومی نيز درهنگـ‬
‫ـ ميکند ‪ ،‬اين مرد مسلمان درصدد انتقام نيست که بر هر وسيله‬ ‫ـ کامال فرق‬ ‫درحالت غصه وغصب ميباشند‬
‫ـ دو راه حل‬ ‫ـ را ه حل تربيتی است ‪ ،‬او زمانی‬ ‫که باشد ‪ ،‬خانمش را لت وکوب نمايد ‪ ،‬بلکه او در جستجوی‬
‫اولی را اختيار نمود هدفش تربيه بود ‪ ،‬واکنون که راه حل سومی را مراعات ميکند ‪ ،‬هدفش نــيز تربيه‬
‫است ‪.‬‬
‫ـ بسيار مفيد ميباشد ‪:‬‬
‫ـ نموده است که ذکر آن درينجا‬ ‫مولف تفسيرنمونه درين زمينه تبصره بسيارزيبايی‬
‫ـ زنان متوسل به تنبيه بدنى‬ ‫(( ‪:‬ممكن است ايراد كنند كه چگونه اسالم به مردان اجازه داده كه درمورد‬
‫شوند؟!‬
‫ـ كه در بيان آن وارد شده و توضيح آن در‬ ‫پاسخ ‪:‬جواب اين ايراد با توجه به معنى آيه و رواياتى‬
‫ـ كه روانشناســـان امـــروزمى دهند‬ ‫كتب فقهى آمـــده است وهمچـــنين با توضـــيحاتى‬
‫چندان پيچيده نيست زيرا‪:‬‬
‫اوال‪ :‬آيه ‪ ،‬مسأله تنبيه بدنى را در مورد افراد وظيفه نشناسى مجاز شمرده كه هيچ وسيله ديگرى‬
‫ـ تــــازه اى نيست كه‬ ‫دربــــاره آنــــان مفيد واقع نشــــود‪ ،‬واتفاقا اين موضــــوع‬
‫ـراى وادار‬ ‫ـيز بـ‬
‫ـالمت آمـ‬ ‫ـ مسـ‬ ‫ـرق‬‫ـامى كه طـ‬ ‫ـوانين دنيا هنگـ‬ ‫ـام قـ‬ ‫منحصر به اسالم باشد‪ ،‬در تمـ‬
‫ـ نشــود‪ ،‬متوسل به خشــونت مى شــوند‪ ،‬نه تنها‬ ‫كــردن افــراد به انجــام وظيفه ‪،‬مؤثرواقع‬
‫ـ شديدتر از آن نــيز قايل مى شــوند كه تا‬ ‫ـ خاصى مجازاتهايى‬ ‫ـ ضرب بلكه گاهـى درموارد‬ ‫از طريق‬
‫سرحد اعدام پيش مى رود‪.‬‬

‫‪140‬‬
‫ـ ‪ -‬همـــانطور كه در كتب فقهى نـــيز آمـــده است ‪ -‬بايد‬ ‫ثانيـــا‪(:‬تنبيه بـــدنى) دراينجا‬
‫ـاعث‬ ‫ـردد ونه بـ‬ ‫ـدن گـ‬‫ـروح شـ‬ ‫ـتگى و نه مجـ‬ ‫ـوجب شكسـ‬ ‫ماليم و خفيف باشـد بطورى كه نه مـ‬
‫كبودى بدن ‪.‬‬
‫ـبى)‬‫ـ كه جمعى اززنان داراى حالتى بنام تفسير(مازوشيسم) (آزارطلـ‬ ‫ثالثا‪ :‬روانكاوان امروزمعتقدند‬
‫هستندوگاه كه اين حالت درآنها تشديد مى شود تنها راه آرامش آنان تنبيه مختصر بدنى است ‪ ،‬بنــابر‬
‫ـان جنبه آرام بخشى دارد‬ ‫ـ آنـ‬
‫ـ باشد كه تنبيه خفيف بدنى در موارد‬ ‫اين ممكن است ناظر به چنين افرادى‬
‫ـ است‪.‬‬‫و يك نوع درمان روانى‬
‫مسلم است كه اگر يكى از اين مراحل مؤ ثر واقع شود و زن به انجام وظيفه خود اقدام كند مــرد‬
‫حق ندارد بهانـه گيرى كرده ‪ ،‬در صدد آزارزن برآيد‪ ،‬لذا به دنبال اين جمله مى فرمايــد‪( :‬اگر آنها‬
‫ـ فال تبغوا عليهن سبيال)‪.‬‬ ‫اطاعت كنند به آنها تعدى نكنيد) (فان اطعنكم‬
‫ـيز ممكن است پديد‬ ‫ـردان نـ‬
‫ـ در مـ‬ ‫ـاوز‬‫ـان و سركشى و تجـ‬ ‫ـير اين طغيـ‬ ‫و اگر گفته شود كه نظـ‬
‫ـ خواهند شد؟‬ ‫آيد‪ ،‬آيا مردان نيز مشمول چنين مجازاتهايى‬
‫ـ آرى مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظايف مجازات مى‬ ‫در پاسخ مى گوييم‬
‫ـاكم‬‫ـارج است حـ‬ ‫ـان خـ‬ ‫ـده زنـ‬ ‫ـار غالبا ازعهـ‬ ‫ـون اين كـ‬ ‫ـ چـ‬ ‫ـدنى‪،‬منتها‬‫ـازات بـ‬ ‫ـتى مجـ‬ ‫گردند حـ‬
‫ـ مختلف و حتى از طريق تعزير (مجازات بدنى ) به‬ ‫ـ است كه مردان متخلف را از طرق‬ ‫شرع موظف‬
‫وظايف خود آشنا سازد‪.‬‬
‫ـ حق‬ ‫ـ به تســليم دربرابر‬‫داستان مردى كه به همسر خود اجحاف كرده بود و به هيچ قيمت حاضر‬
‫ـروف‬ ‫ـرد معـ‬ ‫نبود وعلى (عليه السالم) اورا با شدت عمل وحتى با تهديد به شمشير وادار به تسليم كـ‬
‫است ‪.‬‬
‫ـ خــود در‬ ‫ـ سرپرســتى‬ ‫و در پايــان مجــددا به مــردان هشــدار مى دهد كه از مــوقعيت‬
‫ـ بلند مرتبه‬
‫ـ (زيرا خداوند‬
‫خانواده سوءاستفاده نكنند وبه قدرت خدا كه باالترازهمه قدرتها است بينديشند‬
‫و بزرگ است ) (ان اهلل كان عليا كبيرا)‪ )).‬تفسيز نمونه در تفسيؤ آيت مذکور ‪.‬‬

‫شبههء پنجم (موضوع ذکرنام زنان درقرآن )‬


‫ـ ميخواهند مسلمانان را به ويژه خواهران مســلمان را ما در بعضی‬ ‫دشمنان اسالم به اشکال گوناگون‬
‫ـته‬
‫ـ تهمت بسـ‬ ‫ـرآنی‬
‫ـوص قـ‬ ‫ـاالری را درنصـ‬ ‫ـ جديد مرد سـ‬‫ـ ‪ ،‬واصطالح‬ ‫ـ درشک اندازند‬‫از مسايل قرآنی‬
‫ـ که تمام مخاطب قرآن مردان بوده ‪ ،‬ونام زنان در قرآن عظيم الشان نرفته است ‪ ،‬اين مشکل را‬ ‫وميگويند‬
‫آنان برای کسانی مطرح ميکنند که آنان معلومات کم از قرآن عظيم الشان داشته ‪ ،‬و بنــابر اين مشــکل‬
‫ـ های دشمنان دين مقدس اسالم ميروند ‪ ،‬ولی خواهران مســلمان ما که قــرآن عظيم‬ ‫تحت تاثير پروپاگند‬
‫ـ را درک نموده اند بخوبی درک ميکنند که قرآن عظيم الشان‬ ‫الشان را مطالعه نموده ‪ ،‬وحقيقت های قرآنی‬
‫ـ مخاطب قرار داده و به اين اساس هرحکم قرآنی متوجه تمامی مردان‬ ‫مردان وزنان را بصورت مساوی‬
‫وزنان ميشود ‪ ،‬برای وضاحت بيشتر اين موضوع بهترست نقاط ذيل را مورد مطالعه قرار دهيم ‪:‬‬
‫ـان را‬
‫ـرآن عظيم الشـ‬ ‫‪ -1‬موضوع ذکر زنان درقرآن بصورت واضح وروشن ‪ :‬هرگاه صفحات قـ‬
‫ـ که نام زنان به انــواع مختلف ذکر شــده ودر‬ ‫بخاطر رسيدن به حقيقت ها مطالعه نماييم بخوبی ميبينيم‬

‫‪141‬‬
‫احکام قرآنی به آنان مستقيما خطاب شده است ‪ ،‬نام بی بی مريم ‪ ،‬سورهء بنام وی ‪ ،‬سوره نساء (ســوره‬
‫زنان ) و غيره ‪ ،‬به گونه مثال لطفا اين آيات قرآن شريف را به دقت بخوانيد ‪:‬‬
‫ـ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ‬‫(إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ‬
‫ـ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ‬
‫ـ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ‬ ‫وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ‬
‫ـ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا)‬
‫وَالْحَافِظَاتِ‬
‫ـدا‬‫ـان خـ‬ ‫ـردانى كه مطيع فرمـ‬ ‫ـان مؤمنه‪،‬مـ‬ ‫ـردان مؤ من وزنـ‬ ‫ـلمان ‪ ،‬مـ‬ ‫مردان مسلمان وزنان مسـ‬
‫ـ شكيبا‬ ‫ـ وزنان راستگو ‪ ،‬مردان صابرو‬ ‫هستندوزنانى كه از فرمان حق اطاعت مى كنند ‪ ،‬مردان راستگو‬
‫و زنان صابر و شكيبا ‪،‬مردان با خشوع و زنان با خشوع ‪ ،‬مردان انفاقگر و زنان انفاق كننده‪ ،‬مــردانى‬
‫ـتى حفظ مى‬ ‫ـودگى به بيعفـ‬ ‫ـ كه دامان خود را از آلـ‬ ‫ـ كه روزه مى دارند‪،‬مردانى‬ ‫ـ و زنانى‬ ‫كه روزه ميدارند‬
‫ـدا مى كنند ‪.‬‬ ‫كنند‪ ،‬وزنانى كه عفيف و پاكند ‪ ،‬مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند‪،‬وزنانى كه بسيار ياد خـ‬
‫األحزاب ‪35/‬‬
‫( يا ايها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبث منهما رجــاال کثــيرا‬
‫ـ را نيز از نوع او آفريــده‬ ‫ـ آفريد وهمسرش‬ ‫ونساء ) ای مردم از پروردگار تان که شما را از نفس واحدی‬
‫ـ ساخت ‪ .‬النساء ‪1/‬‬ ‫ـ را درجهان منتشر‬ ‫واز آن دو ‪ ،‬مردان وزنان بسياری‬
‫ـ که در زبانها مختلف نيز مروج است ‪ ،‬کلمــات‬ ‫‪ -2‬واژه های مشترک ‪ :‬بعضی از کلمات قرآنی‬
‫ـ ) بنی آدم‬ ‫ـ را هر عاقل ميداند ‪ ،‬بگونه مثال ‪ :‬کلماتی مثل ‪ :‬ناس ( مردم‬ ‫ـ ‪ ،‬که اين موضوع‬ ‫مشترک ميباشد‬
‫( اوالده ء آدم ) يا ايها الدين آمنوا ( ای مومنان ) يا ايها االنسان ( ای انسانها ) ‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬مذکر ومونث را در برميگيرند ‪،‬‬ ‫ـ دارد که هرگاه مطلقا استعمال شوند‬ ‫در زبان عربی کلماتی وجود‬
‫ـ شما را‬ ‫ـ للذکرمثل حظ االنثيين ) خداوند‬ ‫مثل کلمه ولد ‪ ،‬درقرآن کريم آمده است ( يوصيکم اهلل فی اوالدکم‬
‫ـ اوالد های تان وصيت ميکند ‪ ،‬برای مذکر دو چند مونث داده ميشود ‪.‬‬ ‫درمورد‬
‫درينجا اوالد جمع ولد است ‪ ،‬وبعد از آن قرآن عظيم الشان آنرا تشريح نموده ‪ ،‬وميکويد که اين اوالد‬
‫مذکر ومونث ميباشند ‪ .‬ازين حقيقت بجز انسان متعصب وياجاهل هيچکسی ديگری انکار کرده نميتواند‬
‫‪.‬‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ـود‬‫ـ يکسان استعمال ميشـ‬ ‫کلمهء ( زوج ) در زبان عربی برای جفت گفته ميشود ‪ ،‬وبرای زن ومرد‬
‫مثال در قرآن عظيم الشان آمده است ( يا آدم اسکن انت وزوجک الجنة ) درينجا چی مــراد است ای آدم‬
‫ـ که مقصد از(زوج) درينجا مــرد‬ ‫ـ گفته ميتواند‬ ‫خودت وهمسرت درجنت زنده گی کنيد ‪ ،‬آيا کسی درينجا‬
‫است ؟‬
‫ـرق بين‬ ‫ـرای فـ‬ ‫ـ بـ‬ ‫ـ بسيار آمده است که عايشة زوج الرسول ‪ .‬ولی درجاهای دقيق‬ ‫دراحاديث شريف‬
‫هردو باز زوج وزوجه استعمال ميشود ‪.‬‬
‫ـ نمــودن ميــان مقصد زن‬ ‫اصال عالمت تانيث درزبان عربی در کلمات مخصوص زنان برای فرق‬
‫ـ‬‫ـردد‬ ‫ـتعمال ميگـ‬ ‫ـان اسـ‬ ‫ومرد آمده است ‪ ،‬وهرگاه مقصد واضح باشد ‪ ،‬وبه ويژه کلماتيکه تنها برای زنـ‬
‫ـ‪،‬‬ ‫ضرورت به عالمت تانيث نيست و درزبان عربی چنين کلمات بدون عالمت تانيث استعمال ميگــردد‬
‫ـ (حايض) ميگويند ‪،‬‬ ‫ـ مريض ميشود‬ ‫زيرا در آنجا التباس ميان مرد وزن نميايد ‪ ،‬مثال برای زنيکه ماهوار‬
‫ـ ‪ ،‬ومرضعه نميگويند ‪ ،‬بناء‬ ‫وکلمه حايضه استعمال نميشود ‪ ،‬وبرای شير دهنده (مرضع) استعمال ميگردد‬
‫ـادانی‬ ‫ـند ‪ ،‬تا با نـ‬ ‫کسانيکه درين مورد اعتراض ميکنند الزم است که درعلوم زبانی معلومات داشته باشـ‬
‫ـ همين علت است که خواب عالم بهترست از عبادت جاهل‪.‬‬ ‫خود را به باد هالکت ندهند ‪ .‬روی‬
‫ـام‬‫ـ عـ‬ ‫ـورت‬ ‫ـ شامل اند حکم بصـ‬ ‫ـ اموريکه زنان ومردان درحکم‬ ‫‪ -3‬در مسايل عمومی ‪ :‬در بسياری‬
‫ـ الصالة ( نماز بخوانيد ) که در تاريخ اسالم هيچ خانمی پيدا نشده است که نماز‬ ‫آمده است ‪ ،‬مثل ‪ :‬اقيموا‬
‫تنها باالی مردان فرض است ‪ ،‬زيرا تمامی عربها از اسلوب زبان خود ميدانستند که درمسايل عمــومی‬

‫‪142‬‬
‫ـانی‬ ‫ـ ‪ ،‬اين يک قاعده زبـ‬
‫زمانی يک واژه بصورت عام استعمال گردد شامل تمامی مردان وزنان ميگردد‬
‫ـ مروج است مثال ‪ :‬درزبان انگليسی ميگويند ( ‪ ) Man is martal‬انسان‬ ‫ـ زبانها‬
‫است که در بسياری‬
‫ـان‬ ‫ـ هيچکسی نميگويد که مراد از مرد ‪ ،‬تنها مرد ها باشد ‪ ،‬بلکه مقصد آن انسـ‬ ‫فانی شونده است ‪ ،‬درينجا‬
‫ـ‪.‬‬‫است که شامل مرد وزن ميشود‬
‫ـ اولياء بعض يامرون‬ ‫ـ بعضهم‬ ‫شما اين ايت شريف را به بسيار دقت بخوانيد ‪ ( :‬والمومنين والمومنات‬
‫ـ اهلل‬
‫بالمعرون وينهون عن المنکر ويقيمون الصالة ويوتون الزکوة ويطيعون اهلل ورسوله اولئک سيرحمهم‬
‫ـ‬
‫ان اهلل عزيز حکيم ) توبه ‪ 71/‬مردان وزنان با ايمان دوستان يکديگرند ‪ ،‬که يکــديکر را به کارهــای‬
‫ـ‬
‫ـ نا پسند باز می دارند ونماز را بر پا می کنند وزکات می دهند وازخدا‬ ‫پسنديده دعوت ميکنند وازکارهای‬
‫ـ خواهد داد زيــرا خــدا‬‫ـ مشمول رحمت شان قرار‬ ‫ـ به زودی‬ ‫ـ فرمان می برند ‪ ،‬آنانند که خداوند‬‫وپيامبرش‬
‫توانا وحکيم است )‬
‫ـ که مردان وزنان مومن هرکدام به صيغه خاص بيــان‬ ‫هرگاه به اين آيت شريف متوجه شوييم ميبينيم‬
‫ـاتی‬ ‫ـون ‪ ،‬کلمـ‬‫شده است ‪ ،‬المومنون – المومنات ‪ .‬ولی بعدها يأمرون ‪ ،‬ينهون ‪ ،‬يقيمون ‪ ،‬يوتون ‪ ،‬يطيعـ‬
‫ـ همان هردو طايفه را شامل ميگردد زيــرا اين‬ ‫هستند که برای جمع مذکر استعمال ميگردند ولی درينجا‬
‫ـ همان قوانين‬‫ـ برای بشر مطابق فهم آنان نازل شده ‪ ،‬وقوانين آن مطابق‬ ‫اسلوب زبان است ‪ ،‬وقرآن شريف‬
‫ـ آن ‪ ،‬به همان اسلوبيکه تخصص درزبان دارند قرآن کريم‬ ‫زبانی عربها بود ‪ ،‬ومفسرين امروزه هم درفهم‬
‫را ترجمه وتفسير ميکنند ‪ ،‬وفهم زبان يکی ازشرايط تفسير وترجمه قرآن کريم ميباشد ‪ ،‬بدين صــورت‬
‫ـ‬
‫ـ مردان وزنان همه شامل ميشوند‪.‬‬ ‫کسانيکه علم دارند ميدانند که در اوامر قرآنی‬
‫ـانيکه نميخواهند‬
‫ـند ‪ ،‬ولی کسـ‬ ‫اين حقيقت های قرآنی رهنماست برای کسانيکه درجستجوی حق باشـ‬
‫ـ مي ورزند‬ ‫ـ دانستن حقايق قرآنی بازهم به موقف خــويش اصــرار‬ ‫حقيقت ها را درک کنند ‪ ،‬ويا باوجود‬
‫ـار ) ( بز است اگر چه‬ ‫ـ طـ‬ ‫ـنزولو‬
‫مثال آنانرا عربها دريک ضرب المثل خويش چنين توزيع ميدهند ( عـ‬
‫پرواز کرد )‬
‫ميگويند دوشخص با هم از دور چيز سياهی را ديدند ‪ ،‬يکی گفت آن يک زاغ است ‪ ،‬وديگرش گفت‬
‫ـ وی پرتاب نمودند ‪ ،‬وازينکه آن چيز يک زاغ بــود ‪ ،‬به هــوا‬ ‫‪ :‬نخيز بز است ‪ ،‬باآلخره سنگی بطرف‬
‫ـار ) ( بز است اگر چه‬ ‫ـنزولو طـ‬ ‫ـ ‪ ،‬گفت ( عـ‬ ‫ـ بخاطر اينکه تسليم نشود‬‫پرواز نمود ‪ ،‬ولی شخص دومی‬
‫پرواز کرد ) ‪.‬‬

‫شبههء ششم ( موضوع طالق )‬


‫ـان در‬‫ـ طالق است ‪ ،‬آنـ‬‫ـوع‬
‫ـود موضـ‬ ‫ـ درجهان غرب به آن اشاره ميشـ‬ ‫يکی از موضوعاتيکه امروز‬
‫زمينه طالق دو نوع شبهه را ايجاد ميکنند ‪:‬‬
‫‪ -1‬مشروعيت طالق‬
‫‪ -2‬صالحيت مردان در طالق‬
‫ـ دهيم اصال طالق درجامعه برای‬ ‫ـ مطالعه قرار‬
‫‪ -1‬مشروعيت طالق ‪ :‬هرگاه اصل طالق را مورد‬
‫ـ ‪ .‬يک انسان با دانش تنها حــاالت‬ ‫اثبات حقوق زنان تعيين شده است ‪ ،‬ومنفعت طالق به آنان بر ميگردد‬
‫ـ نگرفته بلکه سعی ميدارد تا حاالت استثنايی ومشکالتيکه درخانواده‬ ‫نورمال زنده گی خانواده را درنظر‬
‫ها به ميان ميايد ‪ ،‬مورد تحقيق قرار دهد ‪.‬‬
‫ـاالت‬‫ـری است که درحـ‬ ‫ـازه باشد ‪ ،‬اين امـ‬‫ـ اجـ‬
‫طالق چيزی نيست که برای هرکسی در هرشرايطی‬
‫ـ‬
‫ـ اکرم ( صلی اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬ابغضی‬
‫ـ ‪ ،‬حضرت پيامبر‬ ‫ـ قرار ميگيرد‬‫بسيار سخت مورد تطبيق‬
‫ـ ( جل جالله) طالق است ‪.‬‬ ‫الحالل عند اهلل الطالق ) بد ترين حاللها به نزد خداوند‬

‫‪143‬‬
‫ـوليس‬ ‫ـاهم ازپـ‬‫ـ مراجعه نماييم ‪ ،‬ويـ‬‫ـ به محاکم فاميلی‬‫بياييد به واقعيت های جامعه نظر اندازيم ويکبار‬
‫های جنايی جهان درمورد مشکالت فاميل ها بازپرس نماييم ســپس ببيــنيم که طالق راه حل بســياری‬
‫ارمشکالت است ويا خير ؟‬
‫دربسا اوقات به اساس عدم تجربه ها ‪ ،‬وعدم شناخت های قبلی ‪ ،‬وعدم آگاهی به عادات ‪ ،‬رواج ها ‪،‬‬
‫ـابت‬‫ـ برايشان ثـ‬‫ـ با هم ازدواج ميکنند که بعد ازگذشت مدت زمانی‬ ‫ـ وغيره امور ‪ ،‬زن ومردی‬ ‫خصوصيات‬
‫ـويش را‬ ‫ـده گی خـ‬ ‫ـادات هريک زنـ‬ ‫ـاس عـ‬ ‫ميشود که هر دو با هم تفاوت بسيار داشته ونميتوانند به اسـ‬
‫ـ دارای توانايی فزيکی بيشتر نسبت به‬ ‫ـ که شوهر‬‫بصورت نورمال سپری نمايند ‪ ،‬درين حاالت همه ميدانيم‬
‫ـ هايِ را‬‫ـ مشکالت باآلخره دست به خشونت برده ‪ ،‬ودر بسا اوقات ضرر‬ ‫ـ بروز‬ ‫ـ ‪ ،‬او درهنگام‬‫زن ميباشد‬
‫متوجه خانمش ميسازد ‪ .‬اکنون اگر به گفته های غربيان طالق را يک امر غــير مرغــوب و به نقص‬
‫ـده گی اين‬‫خانمها بدانيم ‪ ،‬وچنانچه آنان در قوانين خويش طالق را منع قرار ميدهند ‪ ،‬شما فکر کنيد ‪ ،‬زنـ‬
‫ـبر‬‫ـيحت ‪ ،‬نه به صـ‬ ‫ـ ‪ ،‬نه به گفته های مردم ‪ ،‬نه به نصـ‬ ‫ـ که باهم هيچ امکان تفاهم ندارند‬ ‫دو خانم وشوهر‬
‫ـردان‬ ‫ـ از مـ‬‫ـياری‬‫ـ بسـ‬‫ـ که طالق هم نباشد ‪ ،‬درينصورت‬ ‫وهيچ راه حلی وجود ندارد ‪ ،‬وباآلخره ما بگوييم‬
‫ـ‬
‫ـ غربی که حق طالق نداشته اند ‪ ،‬دست به قتل زده اند وخانم‬ ‫بخاطر خالصی از زنان شان در کشورهای‬
‫ـ اينکه شوهر برای بدست آوردن خواهشات خويش از معشــوقه‬ ‫های خود را به قتل رسانيده اند ‪ .‬وياهم‬
‫های ناجايز استفاده نموده وخانمش را بدون سرنوشت ‪ ،‬رها نموده است ‪ .‬واين خانم هم که حق طالق را‬
‫ندارد ‪ ،‬ونميتواند از شوهرش مطالبه طالق نمايد ‪ ،‬بناء نميتواند که شوهر ديگری اختيار نمايد او مجبور‬
‫ـ را آغاز نمايد‬
‫ـ زنده گی نمايد وياهم روابط نامشروع با مردان ديگری‬ ‫ميشود که يا درهمين فرقت وجدايی‬
‫‪.‬‬
‫دين مقدس اسالم برای رفع اين مشکل اجتماعی دروازه طالق را باز مانده ‪ ،‬وبه اساس گفته پيامبر (‬
‫ـان‬‫ـه) طالق ميباشد ‪ ،‬ودر وقتيکه امکـ‬ ‫ـزد خداوند ( جل جاللـ‬ ‫صلی اهلل عليه وسلم) بد ترين حالل به نـ‬
‫ـ هر دو‬‫ـ وجود نداشته باشد ‪ ،‬باآلخره شوهر خانمش را طالق ميدهد ‪ ،‬وبــرای‬ ‫خالصی وراه حل ديگری‬
‫ـ ‪ ،‬به اختيار خود همسر ديگری را انتخاب نموده وباقی زنده گی خــويش را به‬ ‫حق است که بعد ازجدايی‬
‫ـ نمايند ‪.‬‬
‫راحت وآرامش سپری‬
‫ـانم ها به‬
‫ـالفت ميکنند ‪ ،‬خـ‬ ‫به اين اساس در بسا اوقاتيکه مردان به دادن طالق به خانم های شان مخـ‬
‫ـود‬‫ـ بدست آوردن اين حق ‪ ،‬از حق مهر خـ‬ ‫ـاطر‬‫ـات بخـ‬ ‫ـ ‪ ،‬وبسا اوقـ‬ ‫محاکم رفته و خواهان طالق ميشوند‬
‫گذشته ‪ ،‬درمقابل شوهر را وادار ميسازند که برای شان طالق بدهد ‪.‬‬
‫به اساس اين داليل ميتوان گفت که در مشروعيت طالق منفعت خانم ها در نظر گرفته شــده است ‪،‬‬
‫ـ وبــاآلخره به‬‫ـ مطالبه طالق مينمايد‬‫ـ عدم امکان زنده گی باهمی ‪ ،‬يکی ازخانم وشــوهر‬ ‫زيرا درصورت‬
‫ـ با مشروعيت طالق حق خانم ها حفظ بــوده ‪،‬‬ ‫نتيجه ميرسند که بايد طالق صورت گيرد ‪ .‬درينصورت‬
‫ـ سختيکه قابل حل نباشد ‪ ،‬از هم جدا شوند ‪ ،‬وهرکدام مطابق‬ ‫ـ که درصورت بروز اختالف بسيار‬ ‫وميتوانند‬
‫خواسته خود ‪ ،‬همسر بعدی خود را تعيين نمايند ‪.‬‬
‫‪ -2‬صالحيت مردان در طالق ‪ :‬شبهه ديگر دشمنان اسالم درين است که هرگــاه مشــروعيت‬
‫ـ که شوهران خود را طالق دهند ‪ ،‬وتنها مرد ميتواند‬ ‫طالق به نفع خانمها باشد ‪ ،‬پس چرا زنان حق ندارند‬
‫حق طالق را داشته باشد ‪.‬‬
‫در پاسخ ميتوان گفت که قانون اسالم قانون الهی است که تنها يک بخش را نه بلکه اين قانون تمامی‬
‫ـ است که‬ ‫ـووليت‬ ‫امور وبخش های زنده گی را درنظر داشته است ‪ ،‬دادن طالق يک حق نه بلکه يک مسـ‬
‫به دوش مردان گذاشته شده است ‪ .‬اينکه چرا اين مسووليت بدوش مردان است اســباب مختلف دارد که‬
‫ميتوان آنرا درنقاط ذيل توضيح وتشريح نمود ‪:‬‬

‫‪144‬‬
‫الف ‪ :‬هرگاه به خصوصيت اصلی خانمها نظر اندازيم خواهيم ديد که در خانمها قوه عاطفی بســيار‬
‫ـ ‪ ،‬اين قوه عاطفی در بسا اوقات نشان داده است که خانمها در تصميم گيری هــای خــويش‬ ‫قوی ميباشد‬
‫ـ مخــالفتی رخ دهد به‬ ‫ـ ‪ ،‬هرگاه ميان خانم وشوهر‬ ‫عاجال نه برخورد ميکنند ‪ ،‬وبعد ها زود پشيمان ميشوند‬
‫اين اساس خانم فورا تقاضای طالق را مينمايد ‪ ،‬او درحالت غضب وقهر بسياری از عواقب بعدی طالق‬
‫ـ که کار از کار گذشته و امکان بازگشت وجود‬ ‫ـ متوجه اين اشتباهات ميگردد‬ ‫را سنجش نکرده ‪ ،‬و زمانی‬
‫ـ اخذ طالق خــود از‬ ‫نداشته باشد ‪ ،‬خودم شخصا خانم هايی را مالقات نموده ام که به نزدم آمده ودرمور‬
‫ـ برايش عواقب اين امر را بيان داشته ام که طالق آخــرين‬ ‫شوهرش خواهان کمک شده است ‪ ،‬ولی وقتی‬
‫ـود‬‫ـ ‪ ،‬زيرا در زنده گی انسان ‪ 99‬دروازه وراه حل وجـ‬ ‫ـ که درمقابل همسر استعمال ميگردد‬ ‫سالح ميباشد‬
‫ـامی‬‫ـ از ين دروازه ها برای حل مشکالت خويش استفاده نمايد ودر صورتيکه تمـ‬ ‫دارد ‪ ،‬که انسان ميتواند‬
‫ـورد‬ ‫ـما تنها درمـ‬
‫ـان گفته ام که شـ‬ ‫ـ برايشـ‬‫ـ ‪ ،‬وباز‬
‫اين دروازه ها بسته شد ‪ ،‬آخرين دروازه طالق ميباشد‬
‫ـده‬
‫ـما لطفا آينـ‬
‫ـ ‪ ،‬شـ‬‫ـ که باشما زنده گی ميکند نباشيد‬‫بعضی از نقاط سلبی شوهر ويا يکی از اقارب شوهر‬
‫ـ شما آنــان به چی مشــکالتی مواجه خواهند شد ‪،‬‬ ‫اوالد های تانرا متوجه باشيد که بعد از طالق وجدايی‬
‫هرگاه با شما باشد ‪ ،‬به مشکل بی پدری ‪ ،‬وزنده يتيمی ‪ ،‬و هرگاه به نزد پدر باشند ‪ ،‬از درد بی مادری و‬
‫دوری از آغوش عاطفه مادران رنج خواهند برد و باآلخره اين خانم بخاطر سرنوشت اوالد های خود بعد‬
‫ـ که‬
‫ـ نظر نموده به راه های حل ديگــری‬ ‫از دوساعت نصيحت حاضر شده اند که از مطالبه طالق صرف‬
‫ـ دوامدار سازد ‪ ،‬رجوع نموده است ‪.‬‬ ‫ميتواند زنده گی اش را با شوهرش‬
‫ـ ‪ ،‬ودر نخســتين اختالف با اســتعمال سه کلمه‬ ‫هرگاه درين حالت صالحيت طالق بدست خانم ميبود‬
‫ـ ‪ ،‬ولی‬
‫ـود‬‫ـايش ميبـ‬‫طالق جدايی ابدی ميان شان ايجاد ميشد ‪ ،‬سپس پشيمانی اش به نقص خود و اوالد هـ‬
‫مردان حتا دراثنای اختالفات بی نهايت محتاط بوده ‪ ،‬وبه آسانی زبان را به استعمال طالق باز نميکنند ‪،‬‬
‫ـود‬‫ـده گی خـ‬ ‫ـاده گی زنـ‬ ‫ـ عاطفه ‪ ،‬از عقل وانديشه کار گرفته وبه سـ‬ ‫و برای رسيدن حل به اساس کمبود‬
‫وفاميل خود را برباد نميکنند ‪.‬‬
‫ـالحيت اين‬ ‫ب ‪ :‬طالق عبارت از فسخ عقدی ميباشد که ميان دو کس صورت گرفته است ‪ ،‬بناء صـ‬
‫ـردان‬‫ـده اند ‪ ،‬مـ‬
‫ـ عقد مشکالت زيادی را متحمل شـ‬ ‫فسخ برای مردان داده شده است ‪ ،‬زيرا آنان درهنگام‬
‫ـ مصارف ‪ ،‬اين عقد را‬ ‫ـ چون مهر ‪ ،‬وليمه (غذای عروسی ) وساير‬ ‫درهنگام ازدواج با پرداخت مصارفی‬
‫ـ فسخ آن کامال محتاط بوده ‪ ،‬زيرا فسخ اين عقد او را به عقد‬ ‫به ساده گی بدست آورده است ‪ ،‬بناء درهنگام‬
‫ـاده گی‬‫ـ سـ‬‫ـ را بدوش گيرد ‪ ،‬بناء او به بسيار‬‫جديدی وادار ميسازد که او مجبورست بازهم چنين مصارفی‬
‫ـ مشکالت همه جانبه سنجش نموده ‪ ،‬وکوشش ميکند که برای ر فع‬ ‫ـ بروز‬
‫حاضر به طالق نشده ‪ ،‬درهنگام‬
‫مشکالت زنده گی خويش از ‪ 99‬دروازه ديگر استفاده نموده ‪ ،‬ودروازه صدم را به بسيار ســختی بــاز‬
‫مينمايد ‪.‬‬
‫ـکالت‬ ‫ـ عقد متحمل مشـ‬ ‫ـام‬
‫ـان بخاطراينکه درهنگـ‬ ‫ـود ‪ ،‬آنـ‬‫هرگاه صالحيت طالق بدست خانمها ميبـ‬
‫ـ گيری بصــورت‬ ‫ـ ‪ ،‬ودر تصميم‬ ‫ـ نشده اند ‪ ،‬بناء برای از دست چيز مفت هيچ پروايی نميداشتند‬ ‫ومصارف‬
‫ـ‪.‬‬‫عاجل خود را به دروازه صدم ميرساندند‬

‫‪145‬‬
‫فصل دواز د هم ‪:‬‬
‫خشونت واسباب آن‬
‫‪146‬‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫خشونت ووقايهء آن از ديدگاه اسالم‬


‫ـ ميــان اطــراف مختلف يک‬ ‫هرگاه به جامعه انسانی نظر اندازيم ‪ ،‬خشونت را در بسياری مواردی‬
‫ـردان‬‫جامعه مشاهده ميکنيم ‪ ،‬خشونت مردان درمقابل مردان ‪ ،‬خشونت ميان زنان ودختران ‪ ،‬خشونت مـ‬
‫وزنان درمقابل يکديگر ‪ ،‬خشونت برعليه اطفال و ميان اطفال ‪.‬‬
‫ـ داشته ‪ ،‬که درمورد خشونت به صورت عموم نميتوان دريک‬ ‫اين خشونت ها علت های بسيار زيادی‬
‫ـورد‬‫ـ مشخص مـ‬ ‫ـ خشونت عليه زنان ودختران را بصورت‬ ‫فصل صحبت نمود ‪ ،‬ولی درين بحث ميخواهم‬
‫ـ ميچرخد ‪.‬‬
‫ـ دهم ‪ ،‬زيرا بحث ما به اساس عنوان کتاب در همين محور‬ ‫مطالعه قرار‬
‫ـاطق قبلي‬
‫ـتران يك فرهنگ جاهالنه است كه در بسا از منـ‬ ‫خشونت در مقابل زنان ‪ ،‬خواهران ودخـ‬
‫ـ قبيلوي ‪ ،‬تعصبات عنعنوي و خودخــواهی‬ ‫ـ داشته كه اساس آنرا رواجهاي‬‫وعنعنوي به شكل ارثي وجود‬
‫ـ مشکالت و پرابلم هــای‬ ‫های مردان ‪ ،‬تشكيل ميدهد ‪ ،‬و گاهی هم در بعضی از فاميل ها به اساس بروز‬
‫ـ ميگيرد ‪.‬‬ ‫فاميلی خشونت عليه زنان به اشکال مختلف صورت‬
‫دين مقدس اسالم براي ارجگزاي به مقام واالي زن ‪ ،‬دامنهء اين خشونت ها را با بيان اهميت مقــام‬
‫ايشان برچيده ‪ ،‬و عادات جاهليت را كه نكوهش نموده است ‪ ،‬كه ما دفاع هاي قرآني را در فصل هــاي‬
‫قبلي خوانديم ‪.‬‬

‫‪147‬‬
‫ـ حضرت محمد ( صلی اهلل عليه وسلم) فرموده است كه ( ما أكرم النساء إال كــريم و ما‬ ‫پيامبراسالم‬
‫ـ ‪ ،‬و انسانهاي پست وذليل زنــان را‬ ‫ـ با كرامت زنان را اكرام واحترام مينمايند‬ ‫أهانهن إال لئيم ) انسانهاي‬
‫اهانت ميكنند ‪.‬‬
‫ـ براي مردان است كه در احترام به خانمهايشان كــرامت خــويش را‬ ‫ـ درس بزرگي‬ ‫اين حديث پيامبر‬
‫ـردان‬‫ـرين مـ‬‫ـ اهلل عليه وسلم ) با اخالق تـ‬
‫ـ ‪ ،‬همچنان پيامبر(صلى‬ ‫حفظ نموده وخود را پست وذليل نسازند‬
‫ـ خلقا احسنكم خلقا ألهله ) بهترين‬
‫كساني را ميداند كه با خانم خويش اخالق خوب داشته باشد ‪ ( ،‬احسنكم‬
‫شما در اخالق ‪ ،‬كساني اند كه اخالق خوب با خانم خويش داشته باشد ‪.‬‬
‫ـ‬
‫ـرف‬ ‫ـعارها و محافل رياکارانه صـ‬ ‫اكنون كه درموضوع خشونت صحبت مينماييم ‪ ،‬الزم است از شـ‬
‫نظر نموده ‪ ،‬ريشه واساس خشونت را جستجو نموده سپس آنرا به اساس قوانين طبي وعقلی كه فرمــوده‬
‫است ‪ ( :‬وقايه بهتراست از معالجه ) و به اساس گفته هاي حقوق دانان كه ( مجرم را نه بلكه جــرم را‬
‫ـ دهيم و سعي وتالش نماييم كه ريشه خشــونت را مطــابق احكــام‬ ‫ـ بررسی قرار‬ ‫بايد از بين برد) مورد‬
‫ـ ‪ ،‬زنده گي مرفه داشته باشند ‪ .‬و بــراي درك ريشه‬ ‫ـ اسالمي از بين بريم ‪ ،‬تا خواهران ما بتوانند‬ ‫ودساتير‬
‫خشونت الزم است كه اسباب خشونت را بدانيــم ‪.‬‬

‫اسباب خشونت‬
‫ـياري‬‫ـوده كه در بسـ‬‫ـ ما يك كشور سنتي بـ‬ ‫هرگاه به جامعه خويش نظر اندازيم خواهيم ديد كه كشور‬
‫ـ شده ‪ ،‬و رواج ها وعادات جاگزين احكام اسالمي شده است ‪ ،‬كه اين رواج‬ ‫اوقات قوانين اسالمي فراموش‬
‫ـ عميق‬‫ـ ‪ ،‬كه بسياري آنها هنوز هم به شكل بسيار‬
‫ها زادهء همان فرهنگ هاي قبلي عصور جاهليت ميباشد‬
‫ـ كه باعث همهء بد بختي ها در كشور ما ميباشد ‪.‬‬‫در دلهاي مردم جادارد‬
‫بناء اسباب خشونت را ميتوان در تقصير اشخاص و مراجع ذيل دانست ‪:‬‬
‫تقصيرفاميل دختر‬ ‫‪-1‬‬
‫تقصيردرشوهران‬ ‫‪-2‬‬
‫ـ‬
‫تقصيردردختران‬ ‫‪-3‬‬
‫تقصير خانمها‬ ‫‪-4‬‬
‫تقصير علماء ودانشمندان‬ ‫‪-5‬‬
‫تقصير وسايل اطالعات جمعي‬ ‫‪-6‬‬
‫تقصير حكومت ها‬ ‫‪-7‬‬
‫ـ دهيـم ‪ ،‬تا تقصــير آنــان كه‬
‫ـ مطالعه قرار‬‫اكنون الزم است كه اين تقصير ها به شكل مفصل مورد‬
‫ـ خشونت ها ميگردد ‪ ،‬بصورت كامل برمال شده و بادرك اين ريشه هاي مرض خشــونت به‬ ‫سبب بروز‬
‫ـ‪.‬‬‫عالج آن بپردازيم‬

‫‪ -1‬تقصيرفاميل دختر‪ :‬فاميل هاي دختران به اساس عدم رعايت احكام دين مقدس اســالم ‪ ،‬و رو‬
‫ـ كه‬
‫ـالمي ميگردند‬‫ـ ورواج هاي قومي مرتكب اعمال زشت ومخالف شريعت اسـ‬ ‫آوردن به عنعنات قبيلوي‬
‫ـاي فاميل شــوهر درمقابل‬‫ـوهرو اعضـ‬ ‫نتيجه آن بد بختي دختران شان شده و خشونت هاي بعــدي شـ‬
‫ـ ميتوان در نقاط ذيل بيان نمود ‪:‬‬
‫دخترشان ميكردد ‪ ،‬كه اشتباهات فاميل دختررا‬
‫الف ‪ :‬بی تفاوتی در تربيه س الم ‪ :‬بعضی از فاميل ها فکر ميکنند که بــزرگ نمــودن اوالد ها ‪،‬‬
‫ـرچ‬ ‫ـاد به خـ‬‫ـان زحمت زيـ‬‫ـ تربوِی آنـ‬
‫ورساندن نفقه به ايشان بزرگترين مسووليت آنان بوده ‪ ،‬درمسايل‬
‫ـ درمقابل اعضــای فاميل‬‫نميدهند ‪ ،‬گاهی هم بعضی از والدين ‪ ،‬دختران خويش را به مقاومت وسرکشی‬

‫‪148‬‬
‫ـ ‪ ،‬اگر يک سخن بد‬ ‫ـ ميکنند ‪ ،‬به آنان ميگويند که هيچ وقت خود را درمقابل آنان کم نياوری‬ ‫شوهر تشويق‬
‫ـ که‬‫ـ ميشــنود‬‫ـ جوابی ها سبب خشونت شده ‪ ،‬زيرا وقتی شوهر‬ ‫گفتند برايشان ده سخن بد بگو ‪ ،‬اين حاضر‬
‫خانمش با مادرش و اعضای فاميلش که برای وی خيلی ها محترم وبا ارزش اند سخنان سخت و دشــنام‬
‫ـ شــده ‪ ،‬و ســبب‬ ‫ـ حاالت دست به جوبگويی فــزيکی‬ ‫های سخت ميدهد کامال آزرده شده ‪ ،‬ودر بسياری‬
‫ـ ميداشته باشد ‪.‬‬‫ـ که عواقب بسياری بدی درقبال‬ ‫خشونت هايی ميشود‬
‫بعضی از مادران اوالد های خود را تنبل وبيکاره تربيه نموده ‪ ،‬وبه اصطالح خود شان اوالد هــای‬
‫ـ بدی در زنده گی آنان داشته ‪ ،‬زيرا وقتی دختری به‬ ‫ـ ‪ ،‬اين نازدانه گی ها نتايج بسيار‬
‫شان نازدانه ميباشند‬
‫ـ عــالی باشد ‪ ،‬درپخت‬ ‫خانه خسر ميرود ‪ ،‬فاميل آنان تقاضا دارند که عروس شان دارای صفات بسياری‬
‫ـ منزل همکــار باشد ‪،‬‬ ‫ـ کار گرفته در کارهای‬ ‫وپز مهارت داشته ‪ ،‬وبا اعضای فاميل از محبت وصميميت‬
‫ـ تا ســاعت هشت‬ ‫ـ ميبينند که عروس جديد خود را يک بغله انداخته ‪ ،‬وبا بی پروايی‬ ‫ولی برعکس زمانی‬
‫ـ ‪ ،‬اين وضعيت شايد درماه های نخستين‬ ‫ونه خواب ميکند ‪ ،‬ومتظر ست ديگران برايش چای آماده سازند‬
‫ـ‬
‫ـروز‬ ‫ـبب بـ‬ ‫عروسی برای آنان قابل تحمل باشد ‪ ،‬ولی با گذشت چندين ماه ادامه چنين بی کاره گی ها سـ‬
‫مشکالت در فاميل شوهر شده که باآلخره سبب خشونت ميگردد ‪.‬‬
‫ـلمانان‬
‫ـده گی غيرمسـ‬ ‫ب ‪ :‬تاثير پذيری ازفرهنگ های بيگانه ‪ :‬بعضی از فاميل ها با مشاهدهء زنـ‬
‫ـاس‬ ‫ـازند ‪ ،‬و به اين اسـ‬‫( هندوها وغربی ها ) غالبا کوشش ميکنند خود را به گفته خود شان عصری سـ‬
‫ـای‬ ‫ـ هـ‬‫ـاری‬ ‫فرهنگ آنان را جزء حيات خويش ساخته ‪ ،‬مانند آنان لباس ميپوشند ‪ ،‬وبعضی از بی بند وبـ‬
‫ـ ها ‪ ،‬برای آينده اوالد شــان‬ ‫ـ تطبيق ميکنند ‪ ،‬اين نوع برخورد‬ ‫آنانرا که زاده فرهنگ شان است ‪ ،‬درينجا‬
‫ـ با پســری آشــنا‬ ‫بسيار خطرناک است ‪ ،‬بگونه مثال ‪ :‬درکشورهای غربی چنين رواج است که دختری‬
‫ـاآلخره يا ازدواج ميکنند‬ ‫ـرای ازدواج ميگيرند ‪ ،‬وبـ‬ ‫ـ بـ‬ ‫ـميمی‬
‫ميشود ‪ ،‬وبا گذشت مدت زمانی باهم ‪ ،‬تصـ‬
‫ـام ميدهند ‪،‬‬‫ـ انجـ‬
‫ـری‬ ‫ـکل اين عمليه را با ديگـ‬‫ـ ‪ ،‬ازهم جدا شده ‪ ،‬وبه اين شـ‬ ‫وياهم به اساس نداشتن توافق‬
‫ارتباط يک دختر با يک جوان بيگانه مطابق فرهنگ آنان عيب نيست ‪ ،‬وزمانی من ازيکتن ازجوانــان‬
‫ـرای‬ ‫ـ برايم گفت ‪ :‬اينکه اين دختر قبل ازمن با چند جوانی رابطه داشته است بـ‬ ‫غربی درين مورد پرسيدم‬
‫ـاس‬ ‫ـان به اسـ‬ ‫ـ نه قبل از آن ‪ .‬آنـ‬
‫ـ با من ميباشد‬
‫من مهم نيست ‪ ،‬آنچه بر ای من مهم است ‪ ،‬وقت ارتباطش‬
‫ـ وفرهنگ ما کامال مختلف است ‪ ،‬وقــتی‬ ‫فرهنگ وعنعنات خويش يک سلسله اموری دارند که در کلتور‬
‫ـ نمايند ‪ ،‬اين‬
‫ـان بيگانه نشست وبرخواست‬ ‫ـوده ‪ ،‬تا با جوانـ‬‫فاميل اوالد های خود را با بی تفاوتی رها نمـ‬
‫عملکرد آنان بعد ها برای اوالد های شان مشکالتی را ايجاد ميکند که سبب خشونت هايی در زنــده گی‬
‫ـ ‪ ،‬زيرا درکشورما مردان تمامی زنده گی خانم خود را مطالعه نموده ‪ ،‬وهرگاه‬ ‫زنا وشوهری آنان ميگردد‬
‫ـته ‪ ،‬ويا هم نشست وبرخواست وی با‬ ‫ـاط داشـ‬ ‫برای شان کشف گردد که خانمش در سابق با جوانی ارتبـ‬
‫ـ‬
‫ـام‬‫ـتان من درهنگـ‬ ‫ـازد ‪ ،‬يکتن از دوسـ‬ ‫ـرا ب ميسـ‬ ‫ـدازهء خـ‬ ‫ـان را تا انـ‬
‫فالن وفالن بوده ‪ ،‬زنده گی آنـ‬
‫ـ برادرش نخستين مطلبی را که مطرح ميکرد ميگفت ‪ :‬نبايد دختری باشد که قبال نــامزادی‬ ‫خواستگاری‬
‫ـرای‬ ‫اش با کدام جوان ديگر فسخ شده باشد ‪ ،‬شما ببينيد چقدر حساسيت است ‪ ،‬که حتا فسخ نامزادی هم بـ‬
‫بسياری مردم ما عيب پنداشته ميشود ‪ ،‬که شايد مشکل در دختر نباشد ‪ ،‬ولی مشــکل اساسی ما مشــکل‬
‫ـکل الزم است‬ ‫همين رواج ها وفرهنگ هايسست که بر ذهنيت ها حاکميت دارد ‪ ،‬بناء برای رفع اين مشـ‬
‫ـ در آغاز زنده گی جگرگوشه های شان که آنان تجربه ندارند محتاط باشند ‪ ،‬وبرای شــان‬ ‫والدين محترم‬
‫حقيقت ها بفهمانند ‪.‬‬
‫لف ‪ :‬موافقت به (بـد) دادن دخترشان ‪ :‬دربسياري از مناطق افغانستان كه حكم قصاص قاتالن را‬
‫ـ و يا پــدر‬‫ـ كه برادر‬
‫ـ كرده ‪ ،‬وبراي خالصي قاتل و ياهم جناياتي‬ ‫كه قرآن عظيم الشان امر نموده فراموش‬
‫ـ واحساسات انتقام جويي فاميل مقتــول را با دادن ( بد ) ختم كنند ‪،‬‬ ‫دختر نموده است ‪ ،‬ميخواهند دشمني‬
‫ـ ‪ ،‬وازنگــاه شــريعت‬ ‫ـ و قرآن عظيم الشــان ميباشد‬ ‫ـ ( بد ) دادن كه كامال مخالف احكام خداوند‬ ‫موضوع‬

‫‪149‬‬
‫اسالمي ظلم وحرام پنداشته ميشود ‪ ،‬توسط فاميل هاي مختلف با تصميم گيري افراد قبيله صورت ميپذيرد‬
‫‪.‬‬
‫ـ‪،‬و‬ ‫بسياری خانواده ها ‪ ،‬جنايات خود را با انداختن دختران شان به دست دشمنان شــان ميپوشــانند‬
‫ـ به اساس اين قانون ظالمانهء قبلي به يكي از اعضاي فاميل مقتول يا دشمن سپرده‬ ‫هرگاه اين دخترمظلوم‬
‫ـ خود را فرو ريزند ‪،‬‬ ‫ـ ‪ ،‬وخشم‬‫شود ‪ ،‬آنان که درمقابل مردان نتوانستند اظهار خشونت کنند ‪ ،‬انتقام بگيرند‬
‫ـوم‬‫ـتر مظلـ‬ ‫ـويش را ازين دخـ‬ ‫ـ ‪ ،‬تمام انتقام خـ‬‫ـ خشونت درمقابل اين دختر مظلوم دريغ نميكنند‬ ‫از هرنوع‬
‫ـدرش‬ ‫ـنام ميدهد ‪ ،‬از رفتن به خانه پـ‬‫ـ او را دشـ‬ ‫ـواهر قاتل گفته ‪ ،‬هركسي‬ ‫ـتر يا خـ‬ ‫ميگيرند ‪ ،‬او را دخـ‬
‫ـ ‪ ،‬وهيچ حقي را براي وي قايل نميگردند ‪ .‬تمام عمر اين دختربربــاد شــده و هميشه‬ ‫محرومش ميسازند‬
‫ـ ويا بدرش را بدوش كشد ‪.‬‬ ‫مجبوراست نتايج جنايت برادر‬
‫ـ باال نموده ‪ ،‬وشوهرش که‬ ‫بسا اوقات ديده شده که هر عضو فاميل دست ظلم را باالی آن دختر مظلوم‬
‫او را دختر دشمن خود ميداند از هيچ نوع ظلم بروی دريغ نميکند ‪.‬‬
‫ـ ‪ ،‬به اصطالح‬ ‫بـ ‪ :‬طويانه ( ولور ) ‪ :‬طويانه كه يك رواج عنعنوي مخالف شريعت اسالمي ميباشد‬
‫ـ وخواهر فروشي ناميد ‪ ،‬كه گرفتن اين پول از نگاه شــريعت اســالمي‬ ‫حقيقي ميتوان آنرا دختر فروشي‬
‫ـ ‪ ،‬زيرا گرفتن طويانه شخصيت زن را در مقابل اعضاي فاميل‬ ‫حرام بوده ‪ ،‬وخوردن آن نيز حرام ميباشد‬
‫ـردان‬‫ـ ازمـ‬ ‫ـياري‬‫ـرا بسـ‬‫ـ ‪ ،‬زيـ‬‫ـردد‬‫شوهرش پايان آورده ‪ ،‬وبعد از عروسي سبب طعنه ها بر دختر ميگـ‬
‫ـول طويانه زحمتكشي‬ ‫ـ ميشوند ‪ ،‬تا با قرض ومشكالت زياد براي پوره نمودن پـ‬ ‫درهنگام عروسي مجبور‬
‫ـ به بد گويي ها و خشونت ها‬ ‫ـ زماني قرضدار اورا تكليف ميدهد ‪ ،‬آن مرد شروع‬ ‫نمايند ‪ ،‬وبعد ازعروسي‬
‫درمقابل خانمش ميكند ‪.‬‬
‫جـ ‪ :‬مصارف گزاف شيريني خوري وعروسي ‪ :‬در بسا اوقات ديده شده است كه فاميل دختر لست‬
‫ـ ميگردد كه‬ ‫ـ را براي داماد ميسپارند ‪ ،‬تا تمامي خواهشات شانرا پوره نموده ‪ ،‬و داماد مجبور‬ ‫هاي طويلي‬
‫ـ ‪ ،‬پولي بدست آورده و مصارف شيريني خوري وعروسي را تكميل نمايد ‪ ،‬داماد‬ ‫به هر شكلي كه ميشود‬
‫ـ ‪ ،‬ودرنتيجه بعد از ازدواج ‪ ،‬رنج و‬ ‫ـ خويش عقده مند ميشود‬ ‫ـ ناتواني‬
‫ـ فاميل دخترواحساس‬ ‫درمقابل اصرار‬
‫دردي را كه براي تكميل مصارف عروسي متحمل ميگردد ‪ ،‬وقــرض داران او را هميشه آزار ميدهند ‪،‬‬
‫ـ بعضي از خشونت ها در مقابل خانم ميگردد ‪.‬‬ ‫سبب بروز‬
‫بسا اوقات ديده شده است که پدر دختر با اندک کمی درلست خــود بکس دامــاد را بــرون انداخته‬
‫ـ ببريد ‪ ،‬آنــان با‬
‫ـ بکس کاالی تانرا گرفته وتشــريف‬ ‫ـ زور تان نميرسد‬‫برايشان ميگويد که بفرماييد وقتی‬
‫ـ قناعت ميدهند که ما تمامی لست شما‬ ‫مشاهده اين وضعيت درهنگاميکه مجبورند ‪ ،‬صبر ميکنند ‪ ،‬وبرايش‬
‫ـ ‪ ،‬آنان با هزاران مشکل قرض ووام نموده ‪ ،‬اين لست را تکميل ميکنند ‪ ،‬ولی‬ ‫را بصورت کامال مياوريم‬
‫ـده است که‬ ‫بعد ازينکه دختر را به خانه خود بردند ‪ ،‬روابط خود را با فاميلش قطع ميکنند ‪ ،‬وبسا ديده شـ‬
‫ـ شده است ‪ ،‬وهر لحظه رنج برده ‪ ،‬و در هرلحظه برايش بد‬ ‫سالها آن دختر بيچاره از ديدن والدين محروم‬
‫اخالقی ها مادر وپدرش سبب رنج ودرد شده است ‪.‬‬
‫ـ اعضــاي فاميل‬ ‫ـ اين فرهنگ جاهليت دامنگــير‬ ‫ـ از مناطق‬
‫د ‪ :‬منع بيوه ها از ازدواج ‪ :‬در بسياري‬
‫ـام الهي‬‫ـاس احكـ‬ ‫ـ كه به اسـ‬‫ـوه اش را نميگزارند‬ ‫ـات ميكند ‪ ،‬بيـ‬‫شوهر شده است كه زماني پسر شان وفـ‬
‫ـ كه يا با يكي از مــردان متاهل ويا‬‫وارشادات نبوي به اختيار خويش شوهر نمايد ‪ ،‬او را مجبور ميسازند‬
‫ـ‬
‫ـ ازدواج نمايد ‪ ،‬وياهم منتظر بماند تا پسر خورد شان جوان شود ‪ ،‬وبا او نکاح نمايـد‬ ‫جوان فاميل شوهر‬
‫‪.‬‬
‫ـرد متاهل‬ ‫ـده گي او با مـ‬
‫ـرا زنـ‬ ‫ـيرد ‪ ،‬زيـ‬ ‫ـ خشونت قرار ميگـ‬ ‫اين خانم بيچاره درهرسه حالت مورد‬
‫ـ ‪ ،‬هيچگاهی با محبت با هم صــحبت نميکنند ‪،‬‬ ‫ـ ورضايت وی ميشود‬ ‫ـ سبب عدم خوشی‬ ‫بصورت اجباري‬
‫ـ ‪ ،‬وياهم ازدواج وي كه شايد سنش بزرگتر باشد با‬ ‫ـ روابط آنان منجـربه خشونت ميگردد‬ ‫وبدين صورت‬

‫‪150‬‬
‫ـده كه او‬‫ـوان شـ‬ ‫ـ بين هردو بوده ‪ ،‬ظلمي برآن جـ‬ ‫ـ سبب عدم توافق‬‫يک پسرجوان اعضاي فاميل شوهرش‬
‫ـ و او را علت اساسی اين بد بختی ميداند ‪ ،‬وياهم انتظــار وي‬ ‫انتقام خويش را ازين بيوهء مظلوم ميگيرد‬
‫ـ سال ‪ ،‬سالها زحمت را كشيده وباآلخره آن طفل زماني جوان ميشود ‪ ،‬وبا خانمي كه‬ ‫براي يك طفل خورد‬
‫سنش نسبت به او بسيار بزرگ است ازدواج ميكند ‪ ،‬هيچگاهي زنده گي مرفه نداشته ‪ ،‬و به انواع مختلف‬
‫ـالف‬ ‫ـ همهء اين ظلم هاي همان زن بيوه ء بيچاره است كه به اساس مخـ‬ ‫خشونت ها دست ميزند كه قرباني‬
‫ـ ها ميگردد ‪.‬‬ ‫ـ وقبلي قرباني اين رنج ها وخشونت‬ ‫با شريعت اسالمي و مطابق فرهنگ هاي قومي‬
‫هـ ‪ :‬عدم مراعات دينداري درهنگام خواستكاري ها ‪ :‬اساسي را كه پيامبر ( صلى اهلل عليه وسلم‬
‫ـ ‪ ،‬علت هــای‬ ‫ـ اختيارهمسر‬ ‫) براي ازدواج نهاده است ‪ :‬حضرت پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) درهنگام‬
‫ـاطر‬ ‫ـ حسب ونسب ‪ ،‬وبعضی هم بخـ‬ ‫ـاطر‬‫ـداری ‪ ،‬بعضی هم بخـ‬ ‫ـ پولـ‬‫را بيان داشته که بعضی ها بخاطر‬
‫ـ ‪ ،‬ولی ارشاد نبی کريم است که شما درهنگام اختيار همسران تا‬ ‫ـ به ازدواج ميگيرند‬ ‫زيبايی دختر تصميم‬
‫ـان‬ ‫ـ باشد ‪ ،‬وهمچنـ‬ ‫ـ را اختيارنماييد که متدين وباتقوا‬ ‫ـ ديانت وتقوا را درنظر داشته باشيد ‪ ،‬دختری‬ ‫موضوع‬
‫دختران ‪ ،‬پسرانی را اختيار کنند که متدين وبا اخالق و با تقوا باشند ‪.‬‬
‫ـ اوقات‬ ‫ـ ‪ ،‬زيرا بسياري‬ ‫ـ را زنان دين دار خوب مراعات كرده ميتوانند‬ ‫ـ و رضايت شوهر‬ ‫روابط فاميلي‬
‫ـ‬
‫ـارات‬ ‫ـبب افتخـ‬ ‫ـان بانسب به سـ‬ ‫ديده شده است كه زنان زيبا بخاطر اخالق بد شان طالق شده اند ‪ ،‬وزنـ‬
‫ـده است ولي‬ ‫ـ شـ‬ ‫ـوهر‬‫خويش در نظر شوهران تحقير شده اند و گاهي هم مال سبب اخالف بين خانم و شـ‬
‫ـوهرش‬ ‫ـ ‪ ،‬وهمه اورا احترام نمايند و شـ‬ ‫هميشه دين داري سبب شده كه اعضاي فاميل اورا دوست بدارند‬
‫ـ الفــاظ زشت‬ ‫ـ ‪ ،‬از اســتخدام‬ ‫از او راضي باشد زيرا زن مسلمان و با ديانت به بزرگان احــترام مينمايد‬
‫اجتناب ميكنند ‪ ،‬ودرهنگاميكه اعضاي فاميل شوهرش به اوظلم كند بخاطر رضــايت اهلل (جل جاللــه)‬
‫ـ والصالة ) در مصــيبت ها با صــبر‬ ‫صبر ميكند ‪ ،‬زيرا اهلل ( جل جالله ) ميفرمايد ( واستعينوا بالصبر‬
‫ـ هاييست در‬ ‫ـاريکی‬ ‫ـة) ظلم تـ‬ ‫ونماز كمك بخواهيد ‪ ،‬اين زن متدين ميداند که (الظلم ظلمات فی يوم القيامـ‬
‫ـ آخــرت‬ ‫ـ نادرست کنند ‪ ،‬حتما در روز‬ ‫ـ با وی رفتار‬ ‫روز قيامت ‪ ،‬هرگاه يکتن از اعضای فاميل شوهرش‬
‫جزايش را خواهند ديد ‪:‬‬
‫ديده باشی لکه های دامن قصاب را‬ ‫خون ناحق دست از دامن قاتل برنداشت‬
‫ـرت عبداهلل‬ ‫ـ الهی زن بهترين نعمت اهلل (جل جالله) است ‪ ،‬حضـ‬ ‫در ميان تمامی نعمت های گرانبهای‬
‫بن عمر(رضی اهلل عنه) ميفرمايد ‪ :‬كه رسول اكرم (صلي اهلل عليه وســلم) مي گفت ‪ :‬دنيا همه نعمت‬
‫ـرت‬ ‫ـ اهلل (جل جالله) است ‪ ،‬گرانبهاترين نعمت اهلل (جل جالله) زن صالحه ميباشد ‪ ،‬حضـ‬ ‫هاي گرانبهاي‬
‫ـوى و‬ ‫ـ انسان مؤمن بعد از تقـ‬ ‫امامه (رضي اهلل عنه) ميفرمايد كه نبي كريم (صلي اهلل عليه وسلم) فرمود‬
‫ـ زيرا اگر خانم نيكوكارش‬ ‫پرهيزگاري از هيچ چيزديگراستفاده زياد نكرده است مگر از ازخانم نيكوكار‬
‫ـ ميشود ‪ ،‬و اگر در باره اش قسم ميخورد او‬ ‫ـ نظر كند خوشحال‬ ‫را امر نمايد طاعتش ميكند و اگر بطرفش‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ امانت كار ميباشد‬ ‫را برائت ميدهد ‪ ،‬واگر از خانه اش دورگردد خانمش درنفس خود او مال شوهرش‬
‫ـ ميکند ‪ ،‬وهنگاميکه با خانمش‬ ‫انسان با ديانت زمانی خانم خود را دوست داشت وی را عزت واکرام‬
‫ـ‬
‫ـ رضايت خداوند صبر نموده او را توهين نميکند ‪ ،‬غالبا خشونت ها به سبب بيدينی‬ ‫اختالف داشت بخاطر‬
‫ـ‬
‫ـ را فراموش‬ ‫ـ مشکالت احکام خدا وپيامبر‬ ‫ـ بروز‬‫ها وبی ايمانی ها ميباشد ‪ .‬زيرا مردان بی ايمان درهنگام‬
‫ـ ميکنند ‪.‬‬ ‫نموده ‪ ،‬با توجه به افکار وفرهنگ هاي جاهليت با خشونت همرای همسران شان رفتار‬
‫تقصيردرشوهران‬
‫ـ ‪ ،‬اسباب خشونت شوهران را ميتــوان در‬
‫ـ خشونت علت شوهران ميباشند‬
‫بسياری اوقات درموضوع‬
‫نقاط ذيل خالصه نمود ‪:‬‬

‫‪151‬‬
‫‪ -1‬بی دينی شوهران ‪ :‬بزرگترين مشکل شوهران درخشونت با خانم های شـان بی ديـنی وعـدم‬
‫ـ ‪ ،‬اين مردان بی دين خود را فرعون منزل ساخته وحتا در هنگام داخل شدن‬ ‫آگاهی از احکام الهی ميباشد‬
‫ـ حل کنند ‪،‬‬ ‫ـوب اطفــال ميخواهند‬ ‫به خانه سالم نميدهند ‪ ،‬هميشه مشکالت فاميل را دشنام دادن و لت وکـ‬
‫ـردان‬ ‫ـيرد ‪ ،‬اينگونه مـ‬ ‫ـار ميگـ‬ ‫ـ خانم شان درمقابل شان استدالل ميکند ‪ ،‬با او نيز از خشونت کـ‬ ‫وزمانی‬
‫ـ هردو اوالده آدم‬ ‫نميدانند که خداوند متعال ( جل جالله ) برای خانمها حقوق انسانی داده است ‪ ،‬زن ومرد‬
‫ـ های قبل اين حقوق را مفصال بيان شده است ‪.‬‬ ‫وحوا هستند ‪ ،‬هردو انسان هستند ‪ ،‬درفصل‬
‫ـ ‪ :‬بعضی از عادات ورواج‬ ‫‪ -2‬بعضی از فرهنگ ها ‪ ،‬کلتور وعنعنات غلط که به شکل ارثی ميباشد‬
‫ـان‬‫ـادران شـ‬ ‫ـ دارد که مردان مطابق آن مثل پدران شان که با بی دينی وبی ايمانی درمقابل مـ‬ ‫هايی وجود‬
‫خيلی ها خشن و بد اخالق هستند ‪ ،‬به پسران نيز انتقال ميکند ‪ ،‬آنان مطابق همان عادات وعنعنات قبيلوی‬
‫ـ‪.‬‬‫ـ ‪ ،‬هميشه راه حل مشکالت فاميلی را درخشونت ميبينند‬ ‫که مخالف شريعت اسالمی ميباشد‬
‫ـتند که دراصل مبتال به‬ ‫ـوهرانی هسـ‬ ‫‪ -3‬معتاد بودن بعضی از شوهران به مخدرات ‪ :‬بعضی از شـ‬
‫ـ‬
‫ـ ‪ .‬اين معتاد بودن شــوهران دربســياری‬ ‫مخدرات ميباشند ‪ ،‬هيروين ‪ ،‬چرس ‪ ،‬شراب وغيره امورحرام‬
‫ـ پول هيروين خود را نداشته باشند ‪،‬‬ ‫ـ که زمانی‬ ‫اوقات سبب خشونت ميشود ‪ ،‬زيرا من کسانی را ميشناسم‬
‫ـ ميکند ‪ ،‬از او پول ميخواهد ‪ ،‬وهرچيزيکه درخانه بدســتش آمد‬ ‫بخانه آمده وبه لت وکوب خانمش شروع‬
‫ـاز‬‫ـالفت کند ‪ ،‬به زدن آو آغـ‬ ‫ـ خانمش با او مخـ‬ ‫آنرا فروخته و برای خود هيروئين بدست مياورد ‪ ،‬ووقتی‬
‫ـ اش راميگيرد ‪.‬‬‫نموده وبزور از نردش پول ودارايی‬
‫ـاالی‬‫ـ بـ‬ ‫ـنام و دست درازی‬ ‫ـوند ‪ ،‬به دشـ‬ ‫ـ ‪ ،‬وهنگاميکه نشه ميشـ‬ ‫مردانی هم هستند که شراب مينوشند‬
‫ـ ميکنند ‪.‬‬
‫آعضای فاميل شروع‬
‫ـ باز تمامی امــوال‬ ‫ـ مانند قمار ‪ :‬بسا اوقات ديده شده است که مردان قمار‬ ‫‪ -4‬ابتالء به اعمال زشتی‬
‫ـ خانم صورت گرفته اورا به لت وکوب گرفته اند ‪.‬‬ ‫خود را درقمار باخته اند ‪ ،‬وزمانی مخالفت ازطرف‬
‫ـ اند که خود شان مشــکالت جنسی داشــته‬ ‫ـ ازمردانی‬
‫‪ -5‬داشتن بعضی عيوب درشوهران ‪ :‬بعضی‬
‫وبرای اينکه مردم عيب او را ندانند ازدواج ميکنند ‪ ،‬وازينکه خودش در نزد خود مشکل دارد ‪ ،‬بنــاء با‬
‫ـ ‪ ،‬وبه اين اســاس راه خشــونت درمقابل‬ ‫ـ از او جدا ميشود‬‫اعصاب نا آرام فکر ميکند که خانمش روزی‬
‫ـ‪.‬‬
‫خانمش درپيش ميگيرد‬
‫ـ شان نسبت به ايشان‬ ‫ـ که خانمهای‬‫ـ از مردان زمانی ميبينند‬‫‪ -6‬احساس کمی درمقابل خانمها ‪ :‬بعضی‬
‫ـ وغيره دارند ‪ ،‬درمقابل خانم خود احســاس‬ ‫در بعضی ازنقاط مثل تحصيل خوب ‪ ،‬نسب خوب ‪ ،‬مالداری‬
‫کمی ميکنند ‪ ،‬و به شکلی از اشکال ميخواهد اين کمی را جبران نمايد ‪ ،‬ودر بسا اوقات بــاالی مســايل‬
‫بسيار اندک رو به خشونت مياورد ‪.‬‬
‫ـواهران‬ ‫ـ ‪ :‬بعضی از مردان عادت دارند که درمقابل مادر وخـ‬ ‫‪ -7‬ترجيح دادن مادر وخواهر برخانم‬
‫ـای‬ ‫ـانم هـ‬ ‫خود آنقدر حساسيت دارند که هنگامی مشکلی درفاميل رخ ميدهد تمام بار مالمتی را باالی خـ‬
‫ـ به‬
‫ـوجهی‬ ‫ـاد است ‪ ،‬با بی تـ‬ ‫ـ دارند وتعداد شان همه زيـ‬ ‫ـ ‪ ،‬وازينکه اعضای فاميلش طرفدار‬ ‫خود مياندازند‬
‫ـ دست به‬ ‫ـ اين مرد به خانه آمد با شنيدن قصه های خواهر ومادر‬ ‫مناقشات وجنجال ها می پردازند وزمانی‬
‫ـانم‬
‫ـاهم هميشه او را مالمت ميکند ‪ ،‬خـ‬ ‫ـداده ‪ ،‬ويـ‬
‫خشونت ميزند ‪ ،‬وهرگاه وی سخنان خانم را اهميت نـ‬
‫ـ ‪ ،‬اين مرد به عــوض‬ ‫ـ خشونت هنوز هم بيشترميشود‬ ‫باآلخره به جنگ وجنجال اضافی پرداخته وفضای‬
‫اينکه همه را نصيحت نموده وعلت اصلی مشکل ميان زنان را که همه فاميل وی اند پيــدا نمايد درصف‬
‫ـونت وبد‬ ‫ـبب خشـ‬ ‫ـ که اين عملکرد وی سـ‬ ‫ـ گرفته با خانم هميشه درمشکل ميباشد‬ ‫مادرو خواهر خود قرار‬
‫بختی فاميلش ميشود ‪.‬‬
‫تقصيردردختران‬

‫‪152‬‬
‫ـله‬
‫ـ ) يک سلسـ‬ ‫ـوانی ( قبل ازازدواج‬‫ـام جـ‬‫ـتران که بعد ها ازدواج ميکنند ‪ ،‬درهنگـ‬ ‫بسياری از دخـ‬
‫کارهايی را انجام ميدهند که سبب خشونت ميگردد ‪:‬‬
‫ـ فکر ميکنند که مانند‬‫ـده گی ندارند‬
‫ـافی از زنـ‬‫ـتران که تجربه کـ‬‫‪ -1‬دوستی های بازاری ‪ :‬اين دخـ‬
‫ـ با آشنا شدن با يک جــوان ‪،‬‬ ‫خارجی ها در بازار ها ‪ ،‬مکتب ها ‪ ،‬پوهنتون ‪ ،‬داخل وظيفه وساير مناطق‬
‫ـ ومحبت خود را با جوانی‬ ‫ـ مختلف ‪ ،‬دوستی‬ ‫ارسال نامه های عاشقانه وگاهی هم رفتن به پارک ها ومناطق‬
‫آشکارنموده ‪ ،‬وازينکه متاثر به فرهنگ های خارجی ‪ ،‬وفلم ها و داستان های فلمی شده اند ‪ ،‬فکر ميکنند‬
‫ـار‬‫ـان بـ‬ ‫ـرای شـ‬ ‫ـ حقيقت دارد ‪ ،‬اين عملکرد آنان يک سلسله مشکالتی را بـ‬ ‫که آنچه را در فلم ها ميبينند‬
‫مياورد که بهترست درينجا بيان گردد ‪:‬‬
‫ـياری‬ ‫ـاک است که غالبا بسـ‬ ‫ـات خطرنـ‬ ‫ـ ما دارای يک سلسله عنعنـ‬ ‫ـ که کشور‬ ‫الف ‪ :‬ما خوب ميدانيم‬
‫ـ ‪ ،‬ولی‬‫ـود افتخارميکنند‬‫ـ بخشوده ميشوند ‪ ،‬وحتا اين مردان بر گناهان خـ‬ ‫پسران ومردان در گناهان زيادی‬
‫ـ‬
‫ـارجی ها روابط‬ ‫ـ را می پردازند ‪ ،‬خـ‬ ‫ـزافی‬
‫ـيار گـ‬‫زنان ودختران بيچاره ‪ ،‬به مجرد يک اشتباه قيمت بسـ‬
‫دختران با پسران را آنقدر اعتبار نميدهند ‪ ،‬ولی درکشور ما زمانی اين دختر با همان پسريکه همر ايش‬
‫درپارک ها ميگشت ازدواج ميکند ‪ ،‬شوهرش بااليش شک ميداشته باشد که زمانی همرای من به چــنين‬
‫ـار ار‬‫ـده اين کـ‬
‫ـ نيز ارتباط داشتی ‪ ،‬وياهم شايد در آينـ‬
‫ـ ‪ ،‬حتما همرای مردان ديگری‬ ‫آزدای چکر ميزدی‬
‫ـ وعشق را برای يکبار با وی نموده باشد ‪،‬‬ ‫بکنی ‪ ،‬اگر چه اين دختر شايد بسيار پاک باشد ‪ ،‬واين دوستی‬
‫ولی ازينکه در فرهنگ ما چنين بد بختی های وجود دارد ‪ ،‬اين شک شوهر ســبب ميشــود که دست به‬
‫خشونت زند ‪.‬‬
‫ـ‬
‫ـ کشف نمايد که آن پسريکه با وی دعوای دوستی ميکند دروغگو‬ ‫ب ‪ :‬هرگاه همين دختر بعد ازمدتی‬
‫است که هزاران بار اين کار ديده شده است ‪ ،‬او ازين جوان کناره گيری ميکند ‪ ،‬ويا هم همان جــوان بد‬
‫ـ اين دختر ميخواهد با کسی‬ ‫ـ او را ترک ميکند ‪ ،‬وزمانی‬‫اخالق بعد ازينکه چند روزی با وی گشت قصدا‬
‫ـده گی قبلی‬ ‫ـ شوهرش به اساس راپورهای بعضی از شيطانان از زنـ‬ ‫ديگری ازدواج کند ‪ ،‬وبعد ازازدواج‬
‫ـ ‪ ،‬باالی وی شک نمــوده ‪ ،‬وهرلحظه او را ميرنجاند‬ ‫وی آگاهی حاصل نمايد ‪ ،‬هيچ وقتی او را نميبخشد‬
‫که باآلخره سبب خشونت ها شده است ‪.‬‬
‫ولـی درمقابل دخترانی پاک وعفيفی وجود دارند که متوجه اين امور بوده ‪ ،‬تمامی حرکات خود را‬
‫ـ فاميل خود را حفظ نمايند ‪.‬‬ ‫به شکلی عيارميسازند که هم زنده گی آينده شان خراب نگردد ‪ ،‬وهم آبروی‬
‫‪ -2‬گريز از فاميل پدر ‪ :‬بعضی از دختران بازهم به اساس تاثر به فلم ها و داستان های عاشــقانه ‪،‬‬
‫جوانی را اختيار ميکنند که ر ضايت والدين شان به ان جوان نيست ‪ ،‬زيرا والدين با ديدن جوانان ازعقل‬
‫ـ ميباشد که والدين‬‫ـ واين دختر از قلب وعاطفه ‪ ،‬بناء در تصميم گيری های عاطفی اشتباهاتی‬ ‫کارميگيرند‬
‫ميدانند که اين جوان اشتباهاتی دارد که زنده گی آينده شان با اين جوان خوب نخواهد بود ‪ ،‬ولی اين دختر‬
‫باآلخره از فاميل فرار نموده ‪ ،‬به همرای جوان راهی ديار مشکالت ميگردد ‪ ،‬اين کار وی دو نتيجه دارد‬
‫ـ اين دختر وی را رها نموده ‪ ،‬زنده گی اش را تبــاه‬ ‫‪ ،‬يا اينکه آن جوان فريب کاری نموده ‪ ،‬بعد ازفريب‬
‫ـ‪،‬‬‫ـنود‬‫ـود اين پسر را ميشـ‬ ‫ميکند ‪ ،‬ويا اينکه با وی ازدواج نموده ‪ ،‬وهروقتی طعنه های فاميل خسر وخـ‬
‫ـ‬
‫ـ ر فته ‪ ،‬بد اخالق وغيره اخالق ميدهند ‪ ،‬وحتا شوهرش‬ ‫زيرا به مجرد يک مشکل همه برای وی شنگری‬
‫ـ که هرگاه جوانی نسبت به من زيباتر يافت شود حتما‬ ‫در بسا او قات باالی وی شک نموده برايش ميگويد‬
‫ـ خواهی نمود ‪.‬‬ ‫به همرايش فرار‬
‫ـ ‪ ،‬و در بسا اوقات بــرادر‬ ‫اين اشتباه اين دختر سبب بی عزتی و بی آبرويی فاميل خودش نيز ميشود‬
‫ـ با اينگونه‬
‫ـ خود وفاميل خود از جــزا هــای فــزيکی‬ ‫وپدر دختر دست به خشونت زده ‪ ،‬بخاطر آبروی‬
‫دختران استفاده مينکنند ‪.‬‬

‫‪153‬‬
‫ـ های هندی يکی اسباب اساسی بد بختی فاميل ها‬ ‫ـ برنامه های تلويزيون وفلم‬‫اکت خارچی ها ‪ :‬تماشای‬
‫ميباشد ‪ ،‬بسياری از دختران با ديدن فلم های هندی ومبتذل تحت تاثير رفته ‪ ،‬حرکات ‪ ،‬لباس ها ‪ ،‬آزادی‬
‫ـ ( بی بند وباری ها ) وغيره امور منفی را از ين فلم ها آموخته وگويا خود را دختر فلم قرار‬ ‫های افراطی‬
‫ـ ما غــير قابل قبــول است‬ ‫ـ ازعاداتی راکه درکشور‬ ‫داده به همان سان اکت ميکنند ‪ ،‬اين دختران بسياری‬
‫ـ ازدواج ميکند ‪ ،‬ای کاش همان جوانانيکه او را در چنين کارها تشويق مينمودند بعد‬ ‫انجام ميدهند و زمانی‬
‫ـ ‪ ،‬اين جوانان به اساس همان عنعنات وفرهنگ های خاص‬ ‫از ازدواج نيز اين اعمالش را ناديده ميگرفتند‬
‫ـ خود محاسبه ميکنند ‪ ،‬درفالن محفل چنين نشستی ‪ ،‬با فالن جوان گپ‬ ‫قبيلوی ‪ ،‬بعد از ازدواج با خانمهای‬
‫ـونت‬ ‫ـاآلخره اين گفتگو ها به خشـ‬ ‫ـود ‪ ،‬که بـ‬‫ميزيدی ‪ ،‬بافالن مرد مزاق کردی ‪ ،‬لباست چنين وچنان بـ‬
‫ميانجامد ‪.‬‬
‫ـ نرفته ‪ ،‬تمامی حرکات‬ ‫ـ دارند که هيچگاهی تحت تاثير فرهنگ های خارجی‬ ‫درمقابل دخترانی وجود‬
‫ـ با عزت‬ ‫ـ ‪ ،‬لباسهای‬
‫ـ دين مقدس اسالم ‪ ،‬عادات وفرهنگ های پاک کشورمان عيار مينمايند‬ ‫خود را مطابق‬
‫ـ خود وهم ازاعضای فاميل خود را‬ ‫وحيا ميپوشند ‪ ،‬حجاب را مراعات ميکنند وبا پوشيدن چادر هم آبروی‬
‫ـ‪.‬‬‫حفظ ميکنند ‪ ،‬واين اعمال شان سبب افتخار وراحت وی درآينده ميشود‬

‫‪154‬‬
‫فهرست مصادر ومراجــع‬
‫‪ -1‬قرآن کريم‬
‫‪ -2‬احاديث پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) از کتابهای بخاری شريف ‪ ،‬مسلم شريف ‪ ،‬ترمذی شــريف وســاير کتب‬
‫حديث ‪.‬‬
‫‪ -3‬تفسير نمونه‬
‫جايگاه زن درجامعه اسالمی ‪ ،‬دکتور يوسف قرضاوی ‪ ،‬ترجمه عمرقادری ايران ‪ :‬کتابخانه ملی ‪1379 ،‬‬ ‫‪-4‬‬
‫‪ -5‬اينك خورشيد از غرب ميدرخشد‪ .‬تأليف مظفرحليم‪،‬با همكاري بتي باومن‪.‬ترجمه‪:‬عبدالعزيز ويسي‪.‬ايران‪:‬نشر‬
‫احسان‪،‬ص‪27:‬‬
‫‪ -6‬بهنام سليمي ‪ .‬زن مسلمان تكاليف و برخورداريها ‪ .‬ايران ‪ :‬چاپحانه مهارت ‪ ،‬ص ‪.17 :‬‬
‫‪ -7‬روايع البيان فی تفسير آيات احكام ‪ .‬محمد علي الصابوني ‪152 /2 ،‬‬
‫‪ -8‬بازخواني قصه خلقت ‪ ،‬حسن يوسفي اشكوري ‪ ،‬تهران ‪ :‬تقاطع بهار وسميه ص ‪. 301 :‬‬
‫‪ -9‬سخنان سران كمونيزم درباره خد ا ‪ ،‬تأليف سيد رضا صدر قـم ‪ :‬انتشارات بهمن ‪ .‬ص ‪. 12 :‬‬
‫‪ -10‬اشعة اللمعات تآليف شيخ عبدالحق محدث دهلوي ‪ ،‬كويته ‪ :‬كتابخانه حنفيه ‪. 3/580 .‬‬
‫‪ -11‬مشكاة المصابيح ‪ .‬بدون نام مؤلف ‪ .‬كويته ‪ :‬داراإلشاعة العربية ص ‪. 377 :‬‬
‫‪ -12‬يوسف قرضاوي ‪ .‬ديدگاههاي فقهي معاصر ‪1/105‬‬

‫‪155‬‬

You might also like