Professional Documents
Culture Documents
متن کتاب ويژه گی های دعوت اسلامی
متن کتاب ويژه گی های دعوت اسلامی
متن کتاب ويژه گی های دعوت اسلامی
الحمد لله الذي جعل الدعوة عمل النبياء والصلة والسلم علي رسوله
محمد الذي وصفه الله سبحانه وتعالي داعيا الي الله باذنه وسراجا منيرا
وعلي آله واصحابه الذين کانوا رجال الدعوة ،ومن تبعهم باحسان الي
يوم الدين اما بعد :
بدون شک دعوت به دين مقدس اسلم ازجمله وظايفي است که هيچ
وظيفهء نسبت به آن برتريت ندارد .
روي همين برتريت دعوت اسلمي است که رسول اکرم )صلي الله
عليه وسلم( راه اصلي خود وپيروان خود را در دعوت به يکتاپرستي بيان
داشته زيرا خداوند)جل جلله( او را چنين وظيفه داده است .
براي اين دعوت خداوند)جل جلله( اساليب عالي را بيان داشته که هر
دعوتگر مسلمان را لزم است که مطابق همين اساليبي که خداوند)جل
جلله( بيان داشته ،ورسول کريم )صلي الله عليه وسلم ( آنرا در زنده
گي عملي خويش تطبيق نموده است ،حرکت نمايند .
ازينکه حکمت در دعوت اسلمي ميتواند متعلق به خود شخصت
دعوتگر ،وسايل دعوت ،مجالس دعوت ،ويا هم موضوعات دعوت
تعلق گيرد ،که درين زمينه لزم است که مباحث اين موضوع مطابق هر
عصر وزمان با وسايل دست داشته مدرن وپيشرفته ،به صورت علمی
واکاديميک تحقيق گردد ،تا تمامی دست اندر کاران دعوت اسلمی از
چنين ويژه گی ها استفاده نمايند.
وبرای اينکه مطالب تحقيق بصورت مثمر ومفيد آن تقديم گردد ،
فکرنمودم موضوع ترفيع علمی ام را برتبهء پوهنمل تحت عنوان )ويژه
گی های دعوت اسلمی در عصر حاضر( اختيار نمايم و آنرا به پيشگفتار ،
مقدمه وسه بخش تقسيم نمودم که با خاتمه ،مناقشـه و ماخذها به پايان
ميرسد .
1
نخستين موضوع اين تحقيق پيرامون گفته هايي در مورد اصطلح دعوت
،اقسام وانواع آن ميباشد .
بخش اول پيرامون حکمت دعوت در استخدام وسايل در عصر حاضر
است که شامل موضوعاتي ميشود که وسايل دعوت اسلمي را در عصر
ساينس وتکنالوژي معاصر بيان ميدارد .
بخش دوم :درمورد شخص دعوتگر)داعي( ميباشد که ويژه گي هاي
دعوتگر اسلمي را درعصر امروزي تشريح و توضيح مينمايد .همچنان
بعضي از صفات و ويژه گي هاي دعوتگران اسلم را که در راس آنها
قرار داشت نيز بيان داشتم . )صلي الله عليه وسلم( حضرت رسول کريم
بخش سوم :درمورد موضوعات دعوت اسلمي درعصر حاضر است ،
و درين زمينه پيرامون موضوعات ضروري که مطرح نمودن آن درعصر
حاضر براي دعوتگران مهم ميباشد ،اموري را بيان داشته و بعضي
موضوعاتی را که استفاده از آن برای دعوتگر مسلمان شرط ميباشد ،
منحيث مثال بيان داشتم .
در خاتمه بحث نتايجي را که به آن در خلل بحث متوصل شده ام ،
تشريح و توضيح نموده ،همچنان پيشنهادات خويش را به دعوتگران
ومسوولين بخش هاي دعوتي کشور مان تقديم داشتم .
در خاتمه موضوعاتی را که من درين تحقيق کشف نموده ام وبه نتايجی
در زمينه رسيده ام ،بصورت خلصه ومختصر بيان داشته ام .
درمناقشه موضوعاتی را بيان نمودم که درزمينه نظريات واختلفات
وجود داشته است ،وهمچنان راه حل برای بعضی از مشکلت بيان شده
است .
درقسمت مآخذ بايد ياد آور شوم که من از کتابهای علمی دانشمندان
مختلف که به زبانهای دری وعربی نوشته است استفاده نموده ام که همه
را به ترتيب الفبا در آنجا بيان داشته ام .
2
منهج واسلوب بحث :اسلوبي را که درتحقيق اين اثر تطبيق نمودم
شامل بحث هاي درکتابخانه ها و آثار دعوتگران جهان اسلم بوده ،
همچنان بخاطر اينکه از پيشرفت هاي دعوت اسلمي ودستاورد هاي آن
در وسايل تکنالوژي عصري ،از انترنت ،سي دي هاي دعوتگران ،
کمپيوتر ،وساير وسايل استفاده نمودم ،و براي اينکه اين بحث غنامندي
بيشتر يابد ،بعضي از قصه هاي مسلمانان جديد را که به اساس دعوت
ويا هم اساليب مختلف به دين مقدس اسلم مشرف شده اند ،ذکر
نمودم ،تا با استفاده از قصه هاي آنان ،نقاطي را که ميتوان براي
دعوت ديگران استفاده نمود ،منحيث تجربه تقديم نمايم .
مشکلت بحث :مهمترين مشکل تحقيقات امروزي ما را نداشتن
وسايل ،کمبود برق ،کمبود اماکن ،ومصروفيت هاي شخصي تحقيق
کننده گان ،تشکيل ميدهد ،کتابخانه هاي ما نتوانسته اند که تا حال کدام
مورد نياز را بخصوص در ساحات دعوت اسلمي بشکل خوب بدسترس
محققين قرار دهند ،بناء با درک اين مشکل خواستم تا قدر امکان از
کتابهاي دانشمندان واستادان محترم استفاده نمايم ،همچنان مشکل
ديگر تحقيق ما کمبود چنين آثار به زبان هاي ملي کشور مان ميباشد ،
وازينکه الحمد لله دسترسي به زبان عربي داشتم ،توانستم اين مشکل
را با استفاده از کتابهاي که هنوز هم بزبان عربي بوده ،وبزبانهاي کشور
ما ترجمه نشده اند استفاده کنم .
هدف ازين تحقيق نخست توجيه ورهنمايی برای دعوتگرانی ميباشد که
در ساحهء دعوت اسلمی وتدريس مضمون ثقافت اسلمی مشغول
بوده ،تا با دانستن اساليب جديد راه بهتری را در زمينه تعقيب نمايند .
اگرچه دعوت اسلمي در اصل متوجه غير مسلمانان ميباشد ،تا با
توضيح حقيقت های اسلمی به دين مقدس اسلم مشرف شوند ،ولي
وظيفه دعوتگران در کشورهاي اسلمي نيز محسوس ميباشد ،زيرا
دعوت براي مسلمان بخاطر ياد دهاني ميباشد ،بناء در تحقيق درمورد
3
دعوت ميان مسلمانان ومسووليت های دعوتگران نيز اشاراتي داشته
ام .
ودرخاتمه از تمامي دوستانيکه در زمينه با من همکاري ورهنمايي هايي
داشته اند ،ابراز سپاس وامتنان نموده واز جمله از دانشمند گرامي
کشور مان پوهاند نعمت الله شهراني ،استاد پوهنحي شرعيات پوهنتون
کابل که شرف رهنمايي بنده را درين تحقيق داشته ابراز امتنان مينمايم ،
همچنان ازرهنمايی های محترم پوهنوال محمد ابراهيم نورزايی ،پوهنوال
عبدالجليل يوسفی و پوهنيارغلم محمد آمر ديپارتمنت ثقافت اسلمی که
درين راستا مشوره هاي خوبي را عنايت داشته اند ،ابراز خوشي
ومسرت نموده ،براي شان موفقيت بيشتر را در ساحات مختلف زنده
گي شان از بارگاه خداوند متعال )جل جلله( تقاضا مينمايم .
وازينکه هر تحقيقي مطابق توان بشري انسان ميباشد ،بناء آنچه ازين
بحث درست وصواب بوده از توفيق پروردگار عالم ميباشد وآنچه که
درينجا اشتباه شده است ،ازتقصير وعجز انساني خودم ،ووساوس
شيطان بوده ،از خداوند)جل جلله( استدعا ميکنم که اين عمل بنده را
در جمله صالحات اعمالم محاسبه نموده وسبب بخشش گناهم نمايد .
4
دعوة او دعوتين او ثلث دعــوات ،مــن يکبــار ،يــا دو بــار ،يــاهم ســه بــار
دعوت نمودم .
دعصصوت در اصصصطلح :خواســتن کســي بســوي اعتقــادات ،عبــادات ،
واحکام کدام دين ،ايديولوژي ،نظريه ،فکر وانديشه ميباشد .
دعــوت اســلمي :منظــور از دعــوت اســلمي خواســتن مــردم بــه ديــن
مقدس اسلم ،وياهم رسانيدن پيام الهي به تمامي مردم جهان با اسلوب
ووسيلهء ميباشد که قرآن کريم به آن رهنمايی نموده است .
در اصل دعوت بــراي خواســتن غيــر مســلمانان بــه ديــن مقــدس اســلم
ميباشد ،ولي علماء ودانشمندان اسلمي اصطلح دعوت را بــراي دعــوت
نمودن مسلمان وغير مسلمان هم اســتعمال مينماينــد ،بعضــي از علمــاء
دعوت مسلمانان را به نام هاي تبليغ ،اصــلح نيــز نامگــذاري نمــوده انــد ،
ولي اصطلح دعوت را ميتوان بر همه بصورت عمومي استعمال نمود .
اهميت دعوت :دعوت يکی از امور بسيار مهمــی ميباشــد ،وفضــيلت
دعوت اسلمی در آنست که نخستين دعوتگر بسوی حــق حضــرت محمــد
ميباشــد ، ،همچنــان تمــامی شخصــيت هــای بزرگــواريکه صـــلی اللـــه عليـــه وســـلم
برگزيده گان الهی بودند ووظيفهــء نبــوت ورســالت را پيــش ميبرنــد همــه
بــرای ادای هميــن وظيفهــء بــرای بشــريت اختيــار شــده بودنــد -11) ،ص
(268
5
-1دعوت به حق و به طريق مثبت:اين دعوت که توســط پيــامبران
و پيروان شان صورت ميگيرد ،دعوتي است کـه هـدفش مقـدس اسـت ،
بناء وسايل رسيدن به هدف مقدس ،نيز مقدس ،مثبت وخوب ميباشد .
کسانيکه در راه خدا دعوت ميکنند ،حق ندارند کــه بــا اســاليب منفــي و
زشت مردم را به حق دعوت نمايند ،بلکــه بــالي آنــان لزم اســت کــه بــا
وسايلي دعوت نمايند که مطابق ارشــادات الهــي باشــد ،وهمچنــان بــراي
جا عًيا إ َِلى الل ّهِ ب ِإ ِذ ْن ِهِ وَ ِ
سَرا ً دا ِ
پيامبر)صلي الله عليه وسلم( نيز گفته شده )وَ َ
مِنيًرا ( ودعوتگری برای خدا به اجازه اش وچراغ روشــنی ) :1الحــزاب ، ُ
( 46
-2دعوت به باطل وبصصه طصصرق منفصصي :دعــوت بــه باطــل وظيفــه
شيطان و پيروان آن از انسانها و جنيات ميباشد .براي شــيطان و پيــروان
وي مهم نيست که براي دعوت به باطل از کدام راه هــا اســتفاده نمايــد ،
آنان ميخواهند که براي هــدف نامقــدس خــويش از هــر وســيلهء شــيطاني
َ
ن الل ّـ َ
ه ي اْل ْ
مـُر إ ِ ّ ضـ َمــا قُ ِ ن لَ ّ
طا ُشـي ْ َ
ل ال ّ وغير مقدس استفاده نمايند ) .وَقَــا َ
ن إ ِّل س ـل ْ َ
طا ٍ ن ُ مـ ْ ن ِلي عَل َي ْك ُ ْ
م ِ كا َما َ م وَ َ م فَأ َ ْ
خل َ ْ
فت ُك ُ ْ م وَعْد َ ال ْ َ
حقّ وَوَعَد ْت ُك ُ ْ وَعَد َك ُ ْ
سك ُ ْ
م( ) :1ابراهيــم ؛(22 موا أ َن ْ ُ
ف َ موِني وَُلو ُ
م ِلي فََل ت َُلو ُ
جب ْت ُ ْ ن د َعَوْت ُك ُ ْ
م َفا ْ
ست َ َ
َ
أ ْ
وقــتی قضــاوت امــوری صــورت گيــرد شــيطان ميگويــد :خداونــد شــما را
وعدهء حق نموده بود ،پس مخالفت آنرا کرديد وومن برشما هيچ سلطهء
نداشتم ،بجز اينکه شما را دعوت نمودم ،پس مرا اجــابت نموديــد ،مــرا
ملمت نکنيد ،نفسهای تانرا ملمت کنيد .
اقسام دعوت به اعتبار تعداد مخاطبين
دعــوت بــه اعتبــار کســانيکه آنــانرا دعــوت ميکنيــم بــه دو بخــش تقســيم
ميگردد :
بخــش اول دعــوت فــردي :در دعــوت فــردي ســخنان دعــوتگر اســلمي
متوجه به فرد خاصي بوده وتنها او را دعوت ميدهد ،درين بخش دعوتگر
غالبا تقاضا هــا ،نظريــات و خواســته هــاي آن شــخص را مــد نظــر گرفتــه
6
ومطابق سويه ،مسلک و استعدادش باوي ســخن ميگويــد ،دريــن دعــوت
هرگاه دعوتگر مهـارت داشـته باشـد ،نخسـت پشـتوانه علمـي وفرهنگـي
جانب مقابل را درک نموده ،مطــابق آن دعــوت خــويش را عيارميســازد ،
بسياري از نو مسلمانان زمـاني قـرآن حقيقــت هـاي مسـلکي آنـانرا بيـان
داشته ،فورابه حقانيت قرآن عظيم الشان قناعت نمــوده انــد ،پرفيســور
هوفمان سفير آلمان در الجزاير ميگويد ،من درين شک داشــتم کــه چــرا
خداوند ،مردمان را گناهکار خلق نمود ،وسپس چــرا پســرش را مطــابق
عقيده نصرانيت ،غرض نجات انسانها فرستاد تا خود را قربان نمــوده ،و
مردم را پاک سازد ،ولي وقتي در قرآن عظيم الشان مطالعه نمــودم کــه
) ول تزر وازرة وزر آخري ( به اين حقيقت رسيدم که هيچکسي بــار گنــاه
ديگران را حمل نميکند ،وهرگاه حضرت آدم وبي بي حوا لغزشي نموده ،
از ميوهء ممنوعه خوردند ،پس مطابق اين ايت قرآنــي ،لغــزش بــه خــود
شان ارتباط داشته ،اولدهء شان کدام مسووليتي ندارند ،بنــاء ايــن آيــت
شريف تمامي عقيده مرا تغيير داد .
دعوت گروپي :ايــن دعــوت چنــانچه از نــامش پيداســت ،بــه شــکل
مجموعي درميان تعداد مردم زيادي صورت ميگيرد ،اين نوع دعوت ها در
ميان مسلمانان به اشکال مختلف صورت ميگيرد ،که دعوتگران اســلمي
آنانرا درمجالس ،محافل ،نمازهاي جمعــه ،نمازهــاي عيــد و بعــد ازدفــن
متوفي انجام ميدهند ،ولي اينگونه دعوت در ميان غير مسلمانان تــا حــال
به شکل بسيار ضعيف بوده وتنها در بعضي از اوقاتيکه شيخ احمــد ديــدات
دعوتگر مرحوم از شمال افريقيا وياهم دکتور)ذاکر نايــک( در هندوســتان ،
مجالسي با غير مسلمانان داشته اند .
بعضي از اين مجالس بشکل گفتگو ميان تمدن ها ،به اشکال اکاديميــک
يــا سياســي صــورت گرفتــه اســت ،ولــي بشــکل پلن شــده ،واعــزام
دعوتگران به اين کشور تاحال وجود ندارد .
7
اقسصام دعوت به اعتبار ايمان
دعوت به اعتبار ايمان مخاطبان به سه نوع تقسيم ميگردد :
-1دعوت مسلمانان نيک :اينگونه دعوت که غالبا براي مردمان نيــک
صورت ميگيرد ،از باب ذکر)ياد آوري( ميباشد .
اگر چه اين اشخاص حق را ميدانند ،وبه آن عمل ميکننــد ،ولــي دعــوت
به آنان که بصورت تبليــغ صــورت ميگيــرد ،بــه تقــويت ايمــان آنــان منجــر
ميگردد ،وصحابه کرام با وجود اينکه خود شان داراي ايمان واعمــال نيــک
بودند ،يکي براي ديگر ميگفتند که )بياييد ايمان خويش را تقــويت دهيــم(
با هم يکجا نشسته درمورد احکام الهي صحبت مينمودند ،زيرا ذکر وفکــر
آخرت انسان مسلمان را به زيادت ايمانش ميکشاند .
-2دعوت مسلمانان گنهکار :اين نوع دعوت را که تبليغ و اصلح
نيز ميگويند ،دعوتي است که براي مسلماناني صورت ميگيرد که به
اساس ندانستن احکام الهي و ياهم کسالت وتنبلي ،بسياري از احکام را
فرامـوش ميکنند ،که اين نوع دعوت درميان خود مسلمانان ميباشد .
-3دعوت غير مسلمانان :اين دعوت کـه بخـاطر رسـاندن صـدای
حق به گوش غير مســلمانان صــورت ميگيــرد ،اساســی تريــن مرحلهــء و
بخش دعوت را تشکيل ميدهد .
مصدار کاميابي و پيروزي دعوتگر
8
بعضي از دعوتگران فکر ميکنند که کاميابي آنان زمــاني حاصــل ميگــردد
که جانب مقابل سخنان آنانرا بــه صــورت کامــل پــذيرفته وهيــچ مخــالفتي
درمقابل آنان عرض وجود نکرده باشــد ،اينــان فرامــوش ميکننــد کــه ايــن
انديشه ،آنان مخالف اساسات دعوت ميباشد ،زيــرا تمــامی پيــامبران در
دعوت خويش مخالفيني داشتند که حتی آنانرا قتل ويا بسياز سخت اذيــت
نموده اند ،وانواع مختلف استهزاء ،مسخره گي ،تهمت به دروغ ،متهــم
ساختن به جادوگري وساير صفات زشتي که درعصــر شــان وجــود داشــته
است ،به آنان نسبت داده شده است .
درعصرامروزي که اسـاليب جديــدي در بــدنام ســاختن دعــوتگران وجــود
دارد ،نيــر متهــم نمــودن آن بــه ايــن زشــتی هــا ،بعيــد نبــوده ،وحتمــا بــه
دعوتگران حق ،اين صفات زشت نسبت داده ميشود که نبايد متاثر شد و
خود را ناکام فکر نمود .همچنان ابا ورزيدن بعضي از انسانهای خود خواه
از شنيدن سخنان دعوتگران ،نيز علمت ناکامي دعــوتگر نميباشــد ،زيــرا
بعضي ازکسانيکه دلهاي شان به اساس گناه هاي زياد تاريک شده است ،
وعلقمند پذيرش حق نيسـتند ،به اسـاليب مختلـف مـانع شـنيدن سـخنان
دعــوتگران ميگردنــد ،کــه حــتی در زمــان حضــرت نــوح )عليــه الســلم(
مشرکين عصر وي ،انگشتان خود را براي نشنيدن ســخنان حضــرت نــوح
َ
م جعَُلوا أ َ
صاب ِعَهُ ْ فَر ل َهُ ْ
م َ م ل ِت َغْ ِ به گوشهاي خود مينمودند )) ،وَإ ِّني ك ُل ّ َ
ما د َعَوْت ُهُ ْ
ست ِك َْباًرا( ) :1نوح (7 ، َ
ست َك ْب َُروا ا ْ صّروا َوا ْ م وَأ َ وا ث َِياب َهُ ْ ست َغْ َ
ش ْ م َوا ْ ِفي آ َ
ذان ِهِ ْ
وهرگاه من ايشان را دعوت نمودم تا آنانرا مغفرت نمايی ،انگشتان خــود
را در گوشهای خود نمودنــد وخــود را بــه لباسـهای خــود پوشــاندند ،و) بــه
گمراهی خويش ( اصرار نموده وتکبر نمودند .
همچنان اندک بودن تعداد قبول کننده گان سخنان دعوتگر ،نيــز علمــت
که مــدت 950 )عليـــه الســـلم( ناکامي دعوتگر مسلمان نبوده زيرا حضرت نوح
سال عمر خود را ميان قومش سپري نمود،بجزاز يک تعداد انــدک مــردم ،
باقيمانده به دعوت وي سر تسليمي خم ننمودند .
9
به اين اساس دعوتگر زماني ميتواند خود را موفق و کامياب فکــر نمايــد
که مطابق هدايات الهي وارشادات نبوي ،دعوت خود را به حکمت انجــام
داده ،و از وسايل واساليب مختلف براي رسانيدن حق بــه آنــان اســتفاده
که )صلي الله عليــه وســلم( نموده باشد ،زيرا خداوند متعال خطاب به رسول اکرم
ك ال ْب ََلغُ وَعَل َي َْنــا
ما عَل َْيــ َ
در رآس دعوتگران قرار دارد ،خطاب نمود که )فَإ ِن ّ َ
ب( ) :1الرعد (40 ،وظيفه شما فقط تبليغ بوده ،و حساب گرفتــن سا ُ ال ْ ِ
ح َ
برماست .
وظيفه دعوتگر تنها رسانيدن حق به مردم ميباشد ،اما هــدايت آنــان بــه
حق ،وظيفهء وي نبوده ،هرکه را خداوند بخواهد هدايت مينمايد .
بخش اول
)وسايل واساليب دعوت (
حکمت دعوت در استخدام وسايل در عصر حاضر
دعوت در ديــن مقــدس اســلم بــه اســاس يــک هدفمنــدی خاصــی بنيــان
گذاری شده است ،وبه اساس قواعد کلی اسلم ،هرگــاه هــدف مقــدس
باشــد ،لزم اســت تــا وســايل آن نيــز مقــدس ،مثبــت و انســانی باشــد ،
وسايل در دعوت اسلمی نيز دارای چنين ويژه گــی بــوده وهميشــه بــالی
دعــوت گــران مســلمان لزم وواجــب ميباشــد تــا در هرعصــر از وســايلی
استفاده نماينــد کــه در ســاحات دعــوت اســلمی آنــانرا همکــاری نمــوده ،
دعوت را به گوش همه برساند ،درعصر کنون وسايل ارتباط ميان مــردم
10
روز بروز پيشرفت بسيار عالی نموده ،وجهان امروزی بــا اســتفاده ازيــن
وسايل مانند يک قريه کوچک شده ،که هرلحظــه انسـان ميتوانــد درمــورد
مناطق بسيار دور دست ،به يک لحظه معلومات کامل حاصل نمايد .
دعوت اسلمی که رساندن حق برای جهانيــان ميباشــد ،نميتوانــد بــدون
اين وسايل برای همه برسد و ضرورت دارد ازين وسايل بــه شــکل مثبــت
آن استفاده نمايد که دريــن بحــث نقـاطی را پيرامــون چگـونگی اســتفاده
ازين وسايل تقديم مينمايم .
11
وي علوه ميکنــد )) تمــدني را کــه خلفـاي ايجاد کنــد(( -21).ص ( 144
اسلم تاسيس نمودند گزارش آن همان گزارش تمدنهاي ديگري است کــه
باختلف زمان دردنيا پيدا شده ،يعني اين تمدن هم مانند آنها بوجود آمــده
وبمرتبهء کمال رسيد – 21) ((.ص (144
هــر دعــوتگر مســلمان را لزم اســت کــه بــه تمــامي وســايل معاصــر
دسترسي داشته ،ومنحيث يک انسان متمدن ،هـر وسيلهء جديد کــه را ه
دعوت را براي وي آسان ميسازد ،از آن استفاده نمايد .
يک نقطه مهم اينســت کــه هيــچ کســي ســخن شخصــي را کــه در ســويه
واستعداد از وي پايانتر وضعيف تر باشد ،نمي پــذيرد ،و وقــتي شخصــيت
وي را ضعيف ارزيابي نمود ،تمامي سخنان ودليل آنرا نيــز بــر آن قيــاس
نموده ،آنرا بي ارزش تلقي ميکند ،ولي هرگاه اين انســان بتوانــد کــه بــا
وسايل تکنولوژي داخل ميدان دعوت گردد ،هرکسي اورا بخوبي استقبال
نموده ،و سخنان اورا با دقت تمام ميشنود .
مسلمانان بايد مطابق دساتير اســلمي از تمــامي وســايل دســت داشــته
براي نشر و تبليغ دين مقدس اسلم استفاده نمايند .
وسايل پيشرفته براي دعوت به دين مقدس اسلم منفعت بزرگي داشته
،وراه دعوت به اسلم را ساده و آســان ميســازد ،و ديــن مقــدس اســلم
استفاده از چنين وسايل را تشويق ولزم ميداند .
دانشمندان پوهنتون )الزهــر( شــريف اجــازه دادنــد تــا فلمهــايي ازتاريــخ
اسلم وشخصيت هاي اسلمي وحتی صحابه کــرام بســازند .وچــي خــوب
است براي نشر دين مقدس اسلم چينل هاي تلويزيوني بزبانهاي مختلــف
داشته باشيم .
در تاثير وسايل پيشرفته ميتوان مثالي را از تدريس بيان نمود ،مثل يــك
معلمي كه با اسلوب قرون وسطي به شاگرداني كه در قرن بيست ويكــم
زنده گي مينمايد ،تدريس نمايد،هرگز تدريس او مــؤثر نبــوده ،وشــاگردان
ازوي استفاده مثبت نميكنند ،ولي معلميكه وسايل تكنــالوژي جديــد را در
12
سيســتم تــدريس خــويش اســتفاده مينمايــد ،اثــر درس او بــالي همــه
شاگردان بصورت خوب ومثبت تلقي شده ،وآن معلـم درسيسـتم تـدريس
خويش موفق ميباشد،به همين سان ،براي دعوت به يكتا پرستي وعبادت
درست اســتفاده ازوســايل تكنولــوژي كــامل تـأثير داشــته واســتفاده ازيــن
وسايل براي بهتر رسانيدن دين مقــدس اســلم قابــل تمجيــد وقــدر دانــي
ميباشد .
براي دعوت پادشاهان )صلي الله عليه وسلم( وقتي ما ميخوانيم که حضرت پيامبر
کشور هاي مختلف نامه هايي فرستاد ،درينجا ســوال مطــرح ميشــود کــه
)صلي الله عليــه وســلم( هرگاه در آن عصر امکانات ايميل وجود ميداشت ،آيا پيامبر
به آنان ايميل نمينمود ،ويا نامه را به شکل عادي ميفرستاد کــه چنــد مــاه
را در بر ميگرفت ،بدون شک کــه حضــرتش از چنيــن تکنــالوژي اســتفاده
نموده ،وحق را براي آنان به بسيار زودي ميرساند .
اين وسايل تکنولوژي که ميتوانند نقــش مثبــت در دعــوت داشــته باشــند
عبارت اند از :
-1اسصصتفاده از ) CDسصصي ،دي( هصصا :يکــي از وســايل خــوب کــه
ميتواند نقش مهم در دعوت اسلمي داشته باشد ،تهيه وترتيب CDهــاي
دعوت اســلمي ميباشـد ،هرگـاه بــه خـانه هـاي مـردم سـر زنيــم بخــوبي
مشاهده ميکنيم که در هر منزل استفاده ازين وسيله مروج شده ،و حتی
هندوها توانسته اند که فرهنگ بت پرســتي خــويش را در ميـان مســلمانان
تبليغ نمايند ،وهرگاه دعوتگران اسلمي بتواننــد کــه حقيقــت هــاي دعــوت
را ،به شکل ) CDسي ،دي( ها تقديم مردم نمايند ،تاثير مهم در دعــوت
اسلمي مينمايد .زيـرا هرکسي ميتواند که ازين وسيله اســتفاده نمــوده ،
و براي هرکسي به شکل تحفه تقديم نمايد .
-2ويديوکست ها :استفاده از ويديوکست ها نيــز ماننــد ) CDســي ،
دي ( ها در دعوت اسلمي مهم ميباشد ،کــه ايــن وســيله نبايــد فرامــوش
13
گردد .زيرا دعوتگران با زکاوت هر وسيلهء مثبتي را که بتواند در خــدمت
دعوت اسلمي قرار گيرد ،فراموش نمي نمايند .
-3وسايل کمپيوتري :کمپيوتر که در جهان معاصر ،وســيله مهــم در
تمامي ادارات و منازل گرديده ،وهيچ انسان معاصري که با اسلوب جديد
زنده گي ميکند ،بيخبر از کمپيــوتر نيســت ،بلکــه در بســا از کشــور هــاي
پيشرفته بسياري از دروس مستقيما به شــکل کمپيــوتري ترتيــب و تنظيــم
شده ،و با کمپيوتر وپروجکتور براي شاگردان تــدريس ميگــردد ،همچنــان
تمامي سيمينار هاي علمي و ميتوديک ،با استفاده ازيــن وســيله ،صــورت
ميپذيريد ،درين راستا اطلع و دسترسي بـه وسـايل کمپيـوتري بــراي هــر
دعوتگر مسلمان شرط اساسي بوده ،زيرا او ميتواند که دروس ،برنــامه
ها ،وفلم هاي مستند را ترتيب نمـوده و درخـدمت مـدعويين قـرار دهـد ،
وياهـم برنامه هاي دعوتي خويش را از طريــق کمپيــوتر وپروجگتــور بــراي
آنان توضيح وتشريح نمايد ،که اين امر سهولت بسيار زيادي را بــراي وي
حاصل ميکند .وقــتی دوتــن از شــاگردان پــوهنحی اقتصــاد پوهنتــون کابــل
کنفرانس اعجاز علمی گرفتند و درمسجد ليليله ومسجد مکروريــان ازيــن
وسيله استفاده نمودند علقمندی مردم به اين اسلوب بی نهايت زياد شــد
وهمه ميخواهند که اسلم به اين اسلوب به مردم عرضه گردد .
-4انترنت :يکي از وسايل بسيار ارزشمندي که نقش مهمي در عصر
امروزي دارد ،انترنت است ،انترنت وسايل مهم دعوت را بسيار ســاده
نامه بــه شــاهان )صـــلي اللـــه عليـــه وســـلم ( ساخته است ،وقتي حضرت رسول اکرم
کشور هاي مختلف فرستاد ،در عصر امروزي ما ميتــوانيم بــا اســتفاده از
انترنت نامه هاي خويش را به بسيار ساده گـي بـراي هـر کســي بخــواهيم
در نزد بسياري )صلي اللــه عليــه وســلم ( ايميل نماييم ،همچنان حضرت رسول کريم
از اشخاص رفتـه و بـا آنـان ملقـات خصوصـي مينمـود و آنـانرا بـه سـوي
اسلم دعوت ميکرد که امروز ،بواســطه انــترنت ميتــوانيم بــا بســياري از
اشــخاص در مســافه هــاي بســيار دور ارتبــاط حاصــل نمــاييم ،بــا آنــان از
14
طريق )برنامه ارتباط ميان دوکس که بنــام چتنــگ يــاد ميگــردد( مســتقيما
تماس حاصل نمــايم ،ســوالت آنــانرا بــه شــکل کتــبي و يــاهم بــا صــحبت
مستقيم با آنان گفتگو نماييم .همچنان تاسيس ويبسايت هاي اســلمي کــه
حقيقت هاي دين مقدس اسلم را تشريح و توضيح مينمايــد تــاثير مهــم در
دعوت اسلمي دارد .
نمونه هــايی زيــادی داريــم کــه بعضــی از غيــر مســلمانان بــا اســتفاده از
انــترنت ومطــالعه ســايت هــای انترنــتی ويــاهم ارتبــاط ازيــن طريــق بــا
دعوتگران اسلمی مسلمان شده اند .
-5فلمها وسريال ها :در جهان امروزي فلم هاي هنري نقش بســيار
مهمي در شخصيت سازي مردم دارد ،وبا تاســف زيــاد درکشــورعزيز مــا
افغانستان ،با سرازير شدن فلم ها وسريال هاي هندي ،اکثريت جوانــان
ما به گمراهي کشانيده ميشوند ،وحتی کارگردانان ايـن فلــم هـا کوشــش
ميکنند که در هــر قســمت فلــم هــا وســريال هــاي خــويش قصــه هــايي را
پيشکش کنند کــه همــه آن صــحنه هــايي از بــت پرســتي ،آتــش پرســتي ،
تصوير پرستي ،حيوان پرستي باشد .همچنان نشر فلمهاي مبتــذل هنــدي
سبب شده که فرهنگ اصيل اسلمي وافغاني فراموش شــده و مــردم رو
بطرف فرهنگ هندو ها کنند ،وحتی لباسها ،د ست بند ها ،گردن بنــد هــا
وعلماتي را که مخصوص عقيده آنان ميباشد در گلو ها وگردن هــاي خــود
نمايند ،و به عـوض نامهاي اسلمي ،اولد هاي خود را به نامهاي هندو هــا
و بــت پرســتان مســمي نماينــد .همچنــان مســيحيان کوشــش ميکننــد در
تمامی چينل های مسيحيت فلــم هــای مســيح را مطــابق عقيــدهء خــويش
وحکايات بايبل بسازند وآنرا به بازار عرضه کنند ،ودرکانال تلويزيونی بــه
زبانهای مختلف آنرا نشر کنند وميخواهند از خلل آن ثابت کنند که حضرت
مسيح پيامبرخدا نه بلکه پســر خــدا بــوده اســت ،فلــم حضــرت آدم ونــوح
)عليهما السلم( را نيز با همان قصه های دست خوردهء خــود ســاخته انــد
که هم اکنون در بازار بين پشتونستان وات ،ومسجد پــل خشــتی در ســی
15
دی فروشــی هــا خريــد وفــروش ميگــردد کــه خــودم روزی ايــن فلــم را
خريداری نمودم و فکر کردم که شايد آنرا مسلمانان ساخته باشــد ،ولــی
وقتی آنرا تماشا نمودم ،متوجه شدم کـه تمـامی قصــه هــا مطــابق قصــه
های )کتاب مقدس ( ساخته شده ،که د ر آن شخصيت پيامبران به شکل
بسيار ضعيف و مطابق همان انديشه هـای غربيـان بـا چهـره هـای عجيـب
وغريب نمايش داده شده است .
در عصر امروزي که فلمها وسريال ها ميتوانند چنيــن نقشــي را در نشــر
بت پرستي ،مسيحيت وساير عقايده منحرف و گمراهي ها داشته باشد ،
لزم است تا دعوتگران معاصر سعي و تلش نمايند که از فلمهــا وســريال
هاي اسلمي که معتقدات اسلمي را تشريح و توضيح مينمايد ،و مردم را
به سوي فرهنگ اسلمی ميکشانند استفاده نماينــد ،وياهـــم بــه همکــاري
تاجران ملي ،ومســوولين حکومــتی ،در نشــر چنيــن افلم ســعي و تلش
ورزند .زيرا هميشــه در مجــالس زمــاني از بــدي هــاي ايــن افلم صــحبت
ميشود ،مردم ميپرسند که شما چي بديل بــه ايــن منکــرات داريــد ،زيــرا
همه علقمند مشاهده تلويزيون ،فلــم و ســريال هســتند ،و نميتــوان آنــرا
کامل نا بود نمود ،ولي براي اينکه تفريـح خـوب هـم داشـته باشـيم ،لزم
است تا بديل اين افلم مبتذل را داشته و خود مــا بــه توليــد و يــا ترجمهــء
فلم ها وسريال هاي اسلمي پرداخته و ازين طريق در نشر حقيقــت هــاي
ايماني سعي وتلش ورزيم .
همچنان دعوتگران مســلمان ميتواننــد احکــام نمــاز ،روزه ،حــج وســاير
عبادات را به شکل عملی آن در فلم هــا ثبــت نمــوده و بــه خــدمت مــردم
قرار دهند .
-6تالرهاي ملي وبين المللي:موجوديت تالر هاي بزرگ در تمامي
کشور هاي جهان وسيلهء خوبي براي دعوت به دين مقدس اسلم ميباشد
،وهرگاه دعوتگران ما مجالس دعــوت وکنفرانــس هــاي خــويش را دريــن
تالر ها داير نمايند ،وزمينه را براي چنيــن مجــالس مهيــا ســازند ،بخــوبي
16
ميتوانند که سخنان حق را به گوش مردمان برسانند ،در بســياري حــالت
تـالر هـاي ملـي و بيـن المللـي بـراي مجـالس سياسـي ،ويـاهم مجـالس
عروسي ،شيريني خوري ها وياهم رواج هــای مختلــف اســتفاده ميشــود ،
ولي تقاضاي عصر اينست که در چنين تالر ها ،محافلي گرفتــه شــود وبــا
همکاري ساير دعوتگران ومردمان نيک تمامي دوستان به آن دعوت شوند
،و اين فرهنگ درميان مردم مروج گردد ،تا همه در چنين محافــل علمــي
اشتراک ورزند .
شرط اساسي داير نمودن چنين محافل در اختيار موضــوعات دلچســپ
واستفاده از وسايل تکنولوژي ميباشد که تاثير مثبت در ذهنيــت هــا نمــوده
وهميشه مردم را علقمند ميسازد که به اين مجالس رو بياورند .
درسال 1385هــ ش دو تـن از محصـلين پـوهنحي اقتصـاد بـه همکـاري
استادان ديپارتمنت ثقافت اسلمي برنــامهء را در تــالر پــوهنحي اقتصــاد ،
تحت عنوان اعجاز علمي قرآن کريم در عصــر ســاينس و تکنــالوژي دايــر
نمودند ،آنان با استفاده از مواد دست داشتهء که از سايت هــاي انترنــتي
آنرا جمع آوري نموده بودند ،و آنرا به شکل يک کنفرانــس در کمپيــوتر بــا
تصاوير مختلفي از تصاوير کوه ها ،دريا ها ،جسد فرعون و ساير تصاوير
علمي که هـر کدام حقيقت هاي قرآن کريــم را ثــابت مينمــود ،در مقابــل
همه با استفاده از پروجکتور نمايش دادند ،اين کــار علمــي آنــان جوانــان
زيادي را به دانستن اعجاز علمي قرآن کريم تشويق نمود .
همچنان برای آنان قصهء جســد فرعــون کــه ســبب مســلمان شــدن يــک
دانشمند فرانسوی بود بنام موريس بوکای شد .
17
خداوند متعال)جل جلله( را بر پا دارنــد ،درحقيقــت منفعــت خــوب بــراي
دعوت اسلم خواهد شد .
-8راديو ها :نشرات راديــويي بهــترين وســيله بــراي دعــوت اســلمي
ميباشد ،هرگاه درميان ژورناليستان دعوتگراني ميداشتيم که برنامه هــاي
راديويي را براي دعوت به حق استعمال مينمودند ،و در تهيه برنامه هــاي
خويش هدف مقدس داشته ،و به عوض برنامه هاي مبتــذل وغيــر مفيــد ،
به تهيه برنـامه هـاي دعـوتي بپردازنـد ،و هــر برنــامهء خــويش را مطــابق
دساتير اسلمي تهيه وترتيب نمايند وحتی دعوتگران ،کوشــش نماينــد کــه
در راديــو هــا ســهم خــويش را فرامــوش نکننــد ،و درصــورت امکانــات از
هربرنامه راديويي استفاده نمايند .روزی راديويی را به زبــان دری هــزاره
گی شنيدم ،فکر کردم که ايــن راديــو را کــی ســاخته باشــد ،وشــايد هــم
مردم افغانستان اين ابتکار را داشته باشند ،تا به زبانهای مردم مــا راديــو
هايی داشته باشيم ،ولی بعد از شنيدن چند خبر از آن درک نمودم که اين
راديو را مســيحيان بــه ايــن زبــان نشــر مينمودنــد و تمــامی ســخنان شــان
دعــوت بــه مســيحيت بــود .در چنيــن حــالت لزم اســت کــه دعــوتگران
مسـلمان مـا وبـه خصـوص کسـانيکه امکانـات چنيـن ابتکـارات را دارنـد ،
وميتوانند راديو های اسلمی بسازند تا حقيقت های اســلمی را بــه گــوش
مردم برسانند ،بايد سعی وتلش ورزيده درين راستا کار های عملی برای
تاسيس را ديو های اسلمی به زبانهای خود مــا داشــته باشــند ،تــا تمــامی
مردم بتوانند از حقيقت های اسلمی با خبر شوند ،و مورد شکار ديگــران
قرار نگيرند .
-9تلويزيون ها :تلويزيون در جهان امروزي مهمترين وبــا ارزشــترين
وسيلهء دعوت و نشر هر فکر وايديولوژي ميباشد ،و يکباري کــه منــاظره
شــيخ احمــد ديــدات را بــا جيمــي ســواگر يــک کشــيش مســيحي مشــاهده
مينمــودم ،جيمــی ســواگر افتخــار مينمــود کــه او در تلويزيــون هــاي 140
کشور ظاهر شده و مردم را بسوي مسيحيت دعوت ميکند .
18
مســيحيان توانســتند کــه بــا دسترســي بــه تلويزيــون هــاي کشــور هــاي
مختلــف ،ديــن منســوخ خــود را بــراي همــه مــردم برســانند ،وهرگــاه
دعوتگران اســلمي بتواننــد کــه در تلويزيــون هـاي مختلــف برنــامه داشــته
باشند ،و براي بيــان حقيقــت هــا از اســاليب تلويزيــوني معاصــر اســتفاده
نمايند ،آنها ميتوانند که دين مقدس اســلم را بــه صــورت حقيقــي آن بــه
مردم جهان برسانند ووظيفهء خويش را بصورت درست انجام دهند .
در بسياري از کشور ها ديده شده که مردم با وجود اينکــه قبل ارتبــاطی
به اسلم داشته اند ،ولي نسبت دوري از احکام الهي و عدم فهم درســت
دين مقدس اسلم ،بي فکر وانديشه زنده گي ميکنند ،بي خبري از ديــن
آنانرا چنان غافل ساخته است که متـوجه هيـچ عمـل بـد نميشـوند ،و هـر
جايي هم که ميرونــد ،دوســتان شــان بــراي شــان تلويزيــون هــا را چــالن
ميکنند ،که با مشاهدهء برنامه هاي تلويزيوني در کشور هاي غربــي هنــوز
هم گمراه شده ،و اگر برنامهء ديني هم وجود داشته باشد ،مربــوط بــه
قاديانيت ،مسيحيت ،وساير افکار مخالف اسلم ميباشد .
به گونه مثال يک کانال تلويزيوني بنام ) ( MTAوجود دارد ،کــه مربــوط
قادياني ها ميباشد ،وازينکه قادياني ها در هند وپاکســتان مشــهور شــده ،
ومردم آنانرا با چهره هاي زشت شان خوب ميشناسند ،وميدانند که آنــان
معتقداتي دارند که آنانرا از دايرهء اسلم کشيده و درکشورپاکســتان کفــر
آنان به صراحت از طر ف محکمه تثبيت شده است ،اين طايفهء منحرف
که مخالف ختم نبوت بوده ،و غلم محمد قادياني را پيغمبر خود ميدانند ،
زيرا او ادعا نموده است که بالي او وحي ميامد .
به اين ترتيب آنان به لباس جديدي خود را آورده و نام جديدي براي خود
اختيار نموده اند که به نام جماعت احمــديه در انگلســتان مرکــزي دارنــد ،
وهمچنان اين تلويزيون را بنــام تلويزيــون جمــاعت احمــديه نشــر ميکننــد ،
آنان درين تلويزيون بالباسهاي اسلمي ظاهر ميگردند ،رهبر آنان با لنگــي
ســفيد ،ريــش بــزرگ وانبــوه ،لباســهاي ســفيد ،قــرآن عظيــم الشــان را
19
مطــابق خواهشــات وافکــار منحــرف خــويش تفســير وتحليــل مينمايــد ،و
برنــامه هــاي قــرآن ،حــديث ،اذان ،تعليــم اســلم بــراي مــردم و درس
وموعظه هاي ديني به زبانهاي مختلــف دارنـد ،و بســياري مــردم اصـليت
آنان را نميدانند ،به برنامه هاي آنان با بسيار شوق وعلقه منحيث برنامه
هاي اسلمي گوش ميدهند ،وبه اين ترتيب بسياري مردم به افکار باطــل
آنها مبتل ميشوند .
همچنان کانال هاي ديگري وجــود دارد کــه مســتقيما بــه نشــر مســيحيت
ميباشند ،اين دو ميپردازند ،که مهمترين آنان ) (God-TVو ) ( Sat- 7
کانال با ده ها کانال ديگر مستقيما بــراي 24ســاعت بــه زبانهــاي مختلــف
مــردم را بــه مســيحيت دعــوت ميکننــد ،وبرنــامه هــاي تنصــير )نصــراني
سازي ( دارند .
در عصــر امــروزي هرگــاه دعــوتگران مــا مطــابق ضــرورت عصــر ،از
تلويزيون هاي اسلمي که دعوت به دين مقدس اســلم ،توضــيح وتشــريح
احکام اسـلمي ،بيـان حقيقـت هـاي دينـي ،تفسـير قـرآن کريـم مطـابق
عقيده درست وراسخ ،نداشــته باشــند ،بزرگــترين مســووليت خــويش را
فراموش کرده اند ،که دريــن راســتا لزم اســت کــه وزارت هــاي محــترم
تحصيلت عالي ،تعليم وتربيه و به خصوص وزارت حــج واوقــاف ،رابطــه
وهمکــاري مســتقيم بــا وزارت اطلعــات وفرهنــگ داشــته ،وهمچنــان از
تلويزيون هاي آزاد نيز تقاضا نمايند تا برنامه هاي اسلمي را کــه مــردم را
به حقيقت اسلم بفهماند ،به کمک آنان تهيه وترتيــب و بــه خــدمت مــردم
تقديم بدارند ،تا مردم ما وساير کسانيکه ازين کانال ها استفاده ميکننــد ،
حل اقل روزانه ساعاتي از تعليم وتحصيل حقيقت هــاي اســلمي مســتفيد
شوند ،وهم غير مسلمانان با دانستن حقيقت هاي قرآني به عوض تعصب
ودشمني با اسلم ،علقمند اين دين مقدس گردند .
-10پارچه هاي تمثيلي :پارچه هاي تمثيلي ،درامــه هــا ،نمايشــات
کوتاه در تياتر ها ،بـا قصـه هـاي عجيـب وغريـب در کشـور هـاي مختلـف
20
تمثيل ميگردند ،کـه هرکسـي مطـابق هـدف و آرمـان خـويش در نوشـتن
سوژه هاي اين درامه ها و پارچـه های تمثيلی ســعي وتلش مــي ورزنــد ،
هر کسي مطابق ايديولوژي خويش ،قصه هايي را تمثيل ميکنند که بــراي
تقويت افکــار آنــان اســتعمال گــردد ،بعضــي از مســيحيان از پــارچه هــاي
تمثيلي براي نشر مذهب ودين خــويش اســتفاده ميکننــد وحــتی در کشــور
هاي اسلمي با همکاري برنامه هاي تياتر هــا ،توســط جوانــان مســلمانان
نقش هـاي ،درامــه هـاي مســيحيت را تمثيـل ميکننــد ،هرگـاه دعـوتگران
اسلمي ،درين زمينه دست به کار شده ،وبا تقديم پارچـه هاي تمثيلي از
واقعيت هاي تاريخي اسلمي ،برنامه هايي را تهيه وترتيب کنند ،وســيلهء
بسيار خوب وعالي براي دعوت اسلمي ميباشد .
-11فلمهاي کارتوني :تربيه وتوجه به اطفال در دين مقدس اسلم
يکي از وظايف مهم مسلمانان ميباشد ،در عصر امروزي لزم اســت کــه
دعوتگران مسلمان اطفال را نيز ضمن برنامـه هـاي تعليمــي خــود داشــته
باشند ،وبراي آنان مقاصد اسلمي را به گونهء خوب ،مطابق فهم ،درک
واستعداد شان تقديم بدارند ،فلمهاي کارتوني که مورد توجه بسيار دقيق
اطفــال ميباشــند ،ميتواننــد نقــش مهمـي را در تربيــه اســلمي وفرهنگــي
اطفال داشته باشد .
-12جرايد ومجلت :جرايد ،روزنامه ها ،ماهنامه ها ،سالنامه هــا ،
و ساير مجلتيکه به شکل دايمي نشرات دارند ،تاثير مهمــي در نشــر هــر
فکر وانديشه دارنــد ،و درجهــان معاصــر اســتفادهء زيــادي ازيــن نشــرات
ميگردد ،اين جرايد گزارشات سياسي ،علمي ،تخنيکي ،دينــي ومــذهبي
را بصورت دوامــدار نشــر وميکننــد ،و نظــر بــه زيبــايي واهميــت مجلت ،
هرمجلهء داراي خواننده گان زيادي ميباشند ،دانشــمندان عصــر امــروزي
سعي وتلش دارند ،تا ازين وسايل براي رساندن حقيقت ها وياهم افکــار
خويش به اندازهء زياد استفاده نمايند ،و به همين مقصد جرايد خويش را
به زبانهاي مختلف نشر ميکنند ،و بخاطر اهميت بيشــتر مجلت هــر اداره
21
داراي مجلت خاص و تخصصي ميباشند که تمامي اکتشــافات ،پيشــرفت
هاي علمي تخصصي ،اخبار جديد ومهم را بصورت دوامدار نشر ميکننــد ،
وهرگاه دعوتگران اسلم بخواهنــد کــه تمــامي اخبــار دعــوت را بــا تمــامي
حقيقت هاي آن بدسترس همه قــرار دهنــد ،لزم اســت مجلت وجرايــدي
داشته باشند که با مطالب جديد و تحليــل موضــوعات معاصــر بــه خــدمت
مردم قرار گيرند .
هرگــاه ايــن مجلت بزبانهــای مختلــف بــه خــدمت مــردم قــرار گيرنــد ،
وهرکسي بتواند که در صورت علقمندي موضوعات اســلمي را بــه زبــان
خويش مطالعه نمايد ،اکنون که زمينه ارتباط با همه نسبت به هــر وقــتي
ميسر است و درجهان معاصر ما انتقــال مجلت از يــک کشــور بــه کشــور
ديگر روزانه امکان پذير است لزم است دعوتگران اسلمي ،پيــام اســلم
را چنانچه رسول الله صلي الله عليه وسلم توسط نــامه هــاي خــويش بــه
رهبران کشور هاي مختلف رسانيد ،آنان نيز پيام دين مقدس اسلم را به
تمامي ملت هاي جهان توسط اين مجلت برسانند .
-13مناسبات اسلمي :اگرچه بسياري از علما در مــورد تجليـل روز
هاي اسلمي مانند روز ميلد النبي )صلي الله عليه وسلم( ،روزعاشــورا ،
روز نــزول قــرآن کريــم ،شــب معــراج ،وسايـــر مناســبات اســلمي کــه
درمورد آنان احاديث صريح وجــود نــدارد ،اختلف نظــر دارنــد ،بعضــي از
علما آنرا کار خوب وپسنديده ميدانند ،وبعضي ها بخــاطر اينکــه در زمــان
صـحابه کـرام و تــابعين چنيــن ســنتي وجــود نداشــته اســت ،اختلف نظـر
ميدارند ،وبعضي ها هم براي اينکه در چنين محافل بعضي از حرکت هاي
منفي و اختلط غيــر مشــروع ميــان نامحرمـان صـورت ميگـرد ،در مـورد
ابراز نا رضايتي ميکننــد .بهــر صــورت آنچــه دريــن راســتا اهميــت بيشــتر
دارد ،نيت از داير نمــودن چنيــن محافــل ميباشــد ،روزي مــن از يکتــن از
برادر مســلمان افريقــايي کــه دريــن مــورد ابــراز نظــر مينمــود ،در مــورد
اختلفات پرسيدم ،او برايم گفت که از نگاه علمي که اين امــور درعصــر
22
صحابه وتابعين به اين شکل امروزي نبوده کامل قنــاعت دارم ،وهمچنــان
ما مســلمانان ميلد پيــامبر)صــلي اللــه عليــه وســلم( را همــه روزه تجليــل
ميکنيم ،زيرا تمسک به سنت پيامب)صــلي اللــه عليــه وســلم( رو او را الگو ونمونهء
ساير اعمــال خــويش قــرار دادن درحقيقــت هــدف اساســي ديــن مقــدس
اسلم ميباشد ،ولي در کشور ما مسيحيان در روز کرسمس و ســاير روز
ها ديني خويش ،تمامي مسلمانان وغيــر مســلمانان را دعــوت نمــوده ،و
درين روز تمامي گفته ها وخواسته هاي خــود را بــرا يشــان بيــان ميکننــد ،
وهمه آنرا گــوش ميگيرنــد .مــا مســلمانان کــه حکــومت مــا نيــز مســيحي
است ،و براي دعوت امکانات زيــاد نــداريم ،ميتــوانيم در روز هــا مــذهبي
خويش به همين بهانه مسيحيان ،و ساير غير مسلمانان را دعوت نماييم ،
وحتی شخصيت هاي بزرگ دولتي که غير مســلمان )مســيحي( ميباشــند ،
در محفل ما اشتراک ميکنند ،ما بخاطر اينکه درين روز وظيفه دعوت بــه
دين مقدس اســلم را ،بصــورت درســت و بـا سيســتم تکنــالوژي وفکــري
خوب ،وبه حکمتي که قرآن عظيم الشان بيان داشته است ،انجام دهيم
،دو ماه قبل مســووليت ترتيــب مقــالت ،پــارچه هــاي تمــثيلي اســلمي ،
،اساسات )صــلي اللــه عليــه وســلم( ديالوگ ها ،معلوما ت درمورد شخصيت پيامبر
فکري اسلمي ،بيان اعجاز قرآن کريم ،کيفيت مسلمان شدن بعضي از
غير مسلمانان را به اساس مطالعه قرآن کريم وساير حقيقت هاي قرآني
کــه ســبب قنــاعت بســياري از غيــر مســلمانان ميشــود ،ترتيــب وتنظيــم
مينماييم ،و بسياري از غير مسلمانان را به محفل خويش دعوت ميکنيم ،
آنان که از ساعت 8صبح الي شام همانروز همراي مــا ميباشــند ،تمــامي
اين مطالب را گوش ميکنند ،و در ختــم همــانروز ده هــا تــن از مســيحيان
وساير غير مسلمانان به دين مقدس اسلم مشرف ميشــوند ،وکســانيکه
حــتی مســلمان هــم نميشــوند ،درمــورد اســلم معلومــات کامــل حاصــل
نموده ،ووظيفه دعوت ما انجــام ميپــذيرد ،وبــه ايــن شــکل هيچکســي از
حقيقــت هــاي قرآنــي بــي خــبر نميباشــد .مشــکليکه ســبب اختلف ميــان
23
مسلمانان در تجليل ازين روز ها شده ،اموريست که درين روز هـا انجــام
ميپذيرد که اصل اسلمي نداشته ،وبســياري از مــردم در روز ميلد النــبي
به عوض اينکه مطابق سنت آنحضرت )صلي الله عليه وسلم ( حرکت نمايند ،به کار
هاي بسيار زشت دست ميزنند ،من دريکي از کشورهاي عربي ديــدم کــه
در روز ميلد النبي ،بعضي از دختران جوان در ميان مــوتر هــاي شخصــي
خويش بـا لباسـهاي غيـر اسـلمي دايـره هـا بدسـت دارنـد ،وآواز خـواني
ميکنند ،که اين حرکت ها در اماکن عمومي نــه تنهــا در روز ميلد کــار بــد
وناسزاست بلکه حتی در روز هاي عادي ارتکاب چنين اعمال ،زشــت ونــا
پسند ميباشد .
ولی هرگاه اين مجالس به هدف دعــوت وبــا برنــامه ريــزی مثبــت قبلــی
تصميم گيری گردد ،نتايج موثری برای مسلمانان خواهد داشت .
24
اکاديمي سازي دعوت اسلمي
يکي از ويژه گي هاي دعوت اسلمي در عصر امروزي ،اکاديمي ســازي
دعــوت اســلمي ميباشــد ،هرگــاه در جهــان امــروزي بتــوانيم کــه دعــوت
اسلمي را در ساحهء اکاديميک انتقال دهيم ،و فاصلهء را کــه ميــان اهــل
مکتب و مدرسه بميان آمده است ،از بين برده ،وميان آنان تفاهم ايجــاد
نماييم ،بزرگترين خدمتي به شکل داخلي در دعوت اسلمي نمــوده ايــم ،
اين ويژه گي را در تدريس مضامين اسلمي در ساير فاکولته ها بخصوص
در تدريس مضمون ثقافت اسلمي در ساير پوهنحي هــاي پوهنتــون کابــل
مشاهده ميکنيم و ميبينيم که شاگردان اين پوهنحي ها با آگاهي از حقيقت
هاي ايماني ،چقدر علقمند دين مقدس اسلم ميشــوند کــه در ميــان آنهــا
اکنــون بــه صــد هــا دکتــور ،انجنيــر ،ســاينس دان ،ژورناليســت و ســاير
شخصيت هاي دعوتگر داريم ،با وجــود اينکــه مضــمون ثقــافت اســلمي ،
بــرخلف ســاير مضــامين کــه چهــار ســاعت در هفتــه ميباشــد ،صــرف دو
ساعت در هفته ،وتنها در صنوف اول و دوم تدريس ميگــردد ،کــه هرگــاه
ما ميتوانستيم ساعات ثقافت اسلمي را به هفتهء چهــار ســاعت و در هــر
چهار سال ارتقا دهيم ،ومحصلين ميتوانستند ،در هرسالي انــدوخته هــاي
بيشتري از اسلم ميداشتند ،بدون شکل همه به حقيقت هاي اسلمي پي
برده ،و مشکلت ما درين ساحه حل ميشد .
منفعــت اکــاديمي ســازي دعــوت اســلمي دريــن اســت کــه حــل تمــامی
قضايای اسلمی بصورت بسيار واضح و زبــان رســا بــا اســتفاده ازوســايل
پيشرفته به گوش جهانيان ميرسد ،زيرا کسانيکه به تدريس اين مضــمون
ميپردازنــد ،حــد اقــل شــهادتنامه ليســانس در شــريعت اســلمي ،قــانون
اســلمی ،تعليمــات اســلمی ،دعــوت اســلمی ،فقــه اســلمی وســاير
تخصصات شرعيات دارند ،که داشتن اين شهاد تنامه هــا تــاثير مثبــتی در
کيفيــت پيشــکش نمــودن موضــوعات بااســاليب و وســايل تکنــالوژي دارا
ميباشد .
25
و هرگاه سلسلهء دعـوت تنهـا بـه صـنوف درسـي خلصـه نشـده ،بلکـه
علماي ما ،محافل بيشتري داشته ،وکنفرانس هاي اعجاز علمــي قــرآن ،
قرآن شناسي معاصر ،تکنالوژي معلومــات وفکــر ،روابــط ميــان اديــان ،
گفتگوي تمدن هــا ،تهــاجم فرهنگــي و ســاير برنــامه هــا در پوهنتــون هــا ،
ادارات دولتي ،وزارت ها ،وحتی موسسات خارجي داشته باشــند ،وايــن
ابتکار را وزارت هاي تحصيلت عالي ،معارف ،حج و اوقــاف و اطلعــات
و فرهنگ بدوش گيرند ،و جريان اين کنفرانس ها وبرنامه هاي اســلمي ،
از طريق وسايل اطلعات جمعي نيز نشر گردد ،دعــوت اســلمي حقيقتــا
در سطح داخلي همگاني شده ،وهمهء مردم ما حقيقت هــاي اســلمي را
بخوبي درک خواهند نمود .
وهرگاه دامنه کار را بيشتر توسعه دهيم وتفاهمي ميان دولــت هــا وجــود
داشته باشد ،واين کنفرانس هاي اکادمي اسلمي ،در ساير کشورها نيــز
داير گردد ،واز طريق رسانه هاي آنـان ،اسـلم بــه همـان لبـاس حقيقـي
اش به آنان معرفي گردد ،بدون شــک تشــنگي بســياري از غربــي هــا کــه
امروز در خستگي از مـاديت تبـارز ميکنـد ،ميتوانـد ،بـا آب حيـات بخـش
اسلم سيراب گردد .وتمــامي پلنهــاي دشــمنان اســلم کــه تاحــال ديــن
مقدس اسلم و مسلمانان را بصورت بسيار منفي وزشت معرفي نموده
اند ،وذهنيت آنانرا در مقابل ديــن مقــدس اســلم مغشــوش نمــوده انــد ،
مبدل به خاک ميگرديد .وجهانيان با درک حقيقت هاي اســلم يــا بــه ديــن
مقــدس اســلم مشــرف ميشــدند ،ويــاهم حــل اقــل ذهنيــت منفــي آنــان
درمقابل دين مقدس اسلم تغيير مينمود .
26
موسساتي سازي دعوت اسلمي
يکي از خصوصيت هاي پيشرفت و تقدم جهان امـروزي ،انتقـال تمـامي
امور از شکل فردي به شکل گروپي و موسساتي ميباشد ،به گونهء مثال
در عصور قديم مولفين ،کتب خود را بــه شــکل فــردي تــاليف مينمودنــد ،
ولي در عصر امروزي بسياري از تاليفات بزرگ مانند دايرة المعارف هــا ،
ديگشنري ها )معاجم( وساير کتب درسي وتحصــليي ،بــه شــکل گروپــي ،
مطابق تجارب يک مجموعهء از دانشـمندان صـورت ميگيـرد کـه ايـن کـار
تاثير بسيار مهمي را در پيشرفت علوم امروزي نمــوده اســت ،بــه هميــن
سان هرگــاه دعــوتگري بــه شــکل فــردي مصــروف دعــوت گــردد ،نــتيجه
اعمالش خوب بوده ،ولي تاثير آن در جامعه بسيار محدود و کم ميباشد ،
ولي هرگاه دعوتگران ما کارهاي دعوت را به شکل گروپي انجام دهند ،و
به عوض اينکه منفردانه به دعوت بپردازند ،موسساتي داشــته باشــند کــه
درين زمينه کــار نماينــد ،عملکــرد آنــان بســيار مفيــد ومــوثر ميباشــد ،در
کشــور کــويت ،دعــوتگران توانســته انــد بــه همکــاري حکــومت خــويش ،
موسســهء معرفــي ســازي مــردم بــه دعــوت را بنــام ))لجنــة التعريــف
بالسلم(( ايجاد نمايند ،درين موسســه دعــوتگران مختلفــي را از کشــور
هاي مختلف استخدام نمــوده انــد ،کــه هرگــاه کســي علقمنــد فهــم ديــن
27
مقدس اسلم ميگردد ،وميخواهد در مورد دين مقــدس اســلم معلومــات
داشته باشد ،ويا بعد از مسلمان شدن ميخواهد احکام ودساتيراسلمي را
بياموزد ،فورا او را به همين موسســه معرفــي ميدارنــد ،و او ميتوانــد بــا
زبان خودش معلومات کافي را حاصل نمايد ،و کورس هاي درسي را کــه
همان موسسه داير نمــوده اســت تکميــل نمايــد ،وبــه ايــن شــکل تمــامي
مشکلتش را حل مينمايند .
28
ژورناليستان ،ساينس دانان ،و ساير متخصصان ،قــرآن شناســي خــوبي
داشته ،ومطــابق مســلک هــاي خــويش ديــن مقــدس اســلم را بــه مــردم
معرفي دارند ،و مسووليت خود را درمقابل رساندن حــق بــه مــردم ايفــا
نمايند ،و در مراحل پيشـرفته مـردم را بـه متخصصـين شـريعت اسـلمي
معرفي دارند ،ميتوانند که خــدمات عــالي و ارزشــمند در ســاحهء دعــوت
اسلمي نمايند .
هرگاه دعوت اسلمي که بــه شــکل موسســات انجــام ميپــذيرد ،درينجــا
ضرور نيست که هرکسي گوينده باشــد ،بلکـه هرکسـي مطـابق اسـتعداد
خويش در راستاي دعوت اسلمي کار مينمايند ،زيــرا دعــوت اسـلمي بـه
يک پشتوانهء اقتصادي ،علمي ،تخنيکي ،وهنري نيازمند ميباشد .
تهيــه فلمهــاي اســلمي ،کســت هــاي درســي ،ســي دي هــا ،محافــل
وکنفرانس هــاي دعــوتي ،همــه نيــاز منــد اشــخاص متخصــص ،برعلوهــء
پشتوانهء اقتصادي قوي ميباشد ،که در صــورت جلــب همکــاري تجــاران ،
وثروتمندان در بخش بنيه اقتصادي ،همکـاري انجيـران وتخنيـک کـاران در
بخش ثبت فلم ها و کست ها ،و همچنان ساير متخصصين در بخش هــاي
مختلف دعوت اسلمي ،نــتيجهء مثمــري بــراي دعــوت اســلمي ميداشــته
باشد که کار دعوت را بهتر و موثر تر ميسازد .
29
آنهاست ،بياموزد ،اکنون در بسياري منــاطق جهــان بــه اســاس اســتعمار
طويل در آن کشور ها بعضي از زبانها عموميت پيــدا کــرده مثل در کشــور
هاي شوروي سابق ،زبان روسي بسيار رواج دارد همچنــان در مســتعمره
هــاي انگليســي زبــان انگيســي و در مســتعمره هــاي فرانســوي ،زبــان
فرانسوي بيشتر رايج ميباشد .
به اين اساس هــر دعــوتگر مطــابق همــان پلن دعــوت خــويش کوشــش
نمايد يکي ازين زبانها را که شکل بين المللي را بخــود گرفتــه ،بيــاموزد ،
وبراي اينکه فهم درست از دين مقدس اسلم داشته باشد ،لزم است تــا
از همه اولتر زبان عربي را کــه زبــان قــرآن اســت ،بيــاموزد ،زيــرا فهــم
درست کلم خداوند)جل جلله( وسنت پيامبر)صلي الله عليه وسلم( اين
زبان را بياموزد .تا با قرآن شناسي قوي و دانســتن احــاديث شــريف ،در
دعوت به اسلم ،هيچ اشتباهي ننمايد .
بعضي از اشتباهاتي که از سالها درذهن بعضي از اشــخاص وجــود دارد ،
تقسيم نمودن زبانها به زبانهاي کفري و دوري از چنين زبانها ميباشد ،کــه
اين فکر ،يک نوع سطحي بودن بعضي از اشخاص را ثابت ميسازد ،زيــرا
زبان منحيث يک وسيله استعمال ميگردد ،و وهرگاه اين وسيله متعلق بــه
کدام کشور غير مسلمان باشد ،هيچگاه زبان را صــدمه وارد نميکنــد ،بــه
ويژه هرگاه کسي زبـاني را بخـاطر رسـاندن پيـام الهـي و دعـوت در راه
خداوند)جل جلله( ياد گيرد ،که نه تنهــا از ديــدگاه اســلم بــراي وي کــدام
مانعي وجود ندارد ،بلکه موجب رضايت پروردگــار شــده ،بــراي وي اجــر
فراواني را نصيب ميگرداند .
به اين اساس ياد گرفتن زبانهاي مدعويين که به هدف دعوت ياد گرفتــه
ميشود ،منحيث يک واجــب اســلمي بــه دوش داعيــان راه حــق ميباشــد ،
زيرا هيچ دعوتگري نميتواند که احکــام وارشــادات الهــي را بــراي جهانيــان
بدون داشتن وسيلهء زباني بصورت خوب برساند .
30
به اساس اين دليل دانستن زبانهــاي مختلــف بــراي دعــوتگران ضــروري
بوده ،وهرگاه زبانهاي مختلف را ياد نداشته باشد ،حـد اقـل زبـان سـاحه
کاري خود را بصورت درست ،ياد گيرد .
نبايد فراموش نمود که حتی در دانســتن زبانهــاي محلــي لزم اســت کــه
دعوتگران ،نسبت به ساير مردم ،در قســمت فصــاحت وزيبــايي نطــق و
گفتار خويش متوجه باشـند ،زيـرا اسـتفاده از الفـاظ ضـعيف نيـز دعـوت
اسلمي را صدمه دار نموده ،ودر بسا اوقات شده است که نسبت ضعف
دعوتگر در فصاحت زبان ،واستعمال الفــاظ خشــن ،وغيــر مقبــول ميــان
مردمان ،بسياري از اشخاص خسته شده ،ومجلسي را کــه يــک دعــوتگر
ضعيف با اسلوب ضعيف صحبت ميکند ترک نموده اند .
ولي نبايد فراموش نمود که يکي از عيوب دعوتگران تکلف در اســتخدام
واژه هاي ناب ،و استعمال کلمـات سـخت و نـا مـانوس ميباشـد کـه ايـن
اسلوب در دعوت ،نيز سبب خســتگي شــنونده هــا شــده ،ومجلســش را
ترک مينمايند .
را ارائـه مطالب فوق به اين نتيجه ميرسيم کــه بــراي يــک دعــوتگر لزم
است که نخست خودش زبان محلي خود را بصورت خــوب ،مطـابق ذوق
مردم ،دانسته ،واحکام الهي را به زبان شيرين بــراي مــردم بيــان دارد ،
ولي فصاحت وبلغت زبان بدين معنا نيست که ما بــراي افتخــار وغــرور و
برتريت جويي نسبت به مخاطبان کلمات ســخت و نامــانوس را اســتعمال
نماييم ،واين کار ما سبب شود که بسياري از آنها ،ازيــن اســلوب خســته
شده ،محفل ومجلس دعوت را بخاطر خــود خــواهي هــاي دعــوتگر تــرک
نمايند .
وهرگاه اين دعوتگر ميخواهد که دعوتش از ساحه کشورش بيشتر رفـته
وبخواهد که ساير جهانيـان را بــه ســوي يکتــا پرســتي دعــوت نمايــد ،لزم
است که مطابق همان مخاطبان خويش ،زبان آنان را نيز ياد گرفته ،و با
چنين حکمتي ديگران را ،به زبان خود شان به سوي حق دعوت نمايد .
31
تقديم ترجمه هاي قرآن عظيم الشان
وکتب سيرت
يکي از اساليب جديد دعوت اسلمي تقديم کتب ،رساله ها ،نشرات و
به ويژه نسخه هاي قرآنکريــم بــراي غيــر مســلمانان ميباشــد ،دسترســي
دعوتگران به چنين نسخه و کتب ترجمه شده ،اثر بسيار مهمي در دعوت
اسلمي ميداشـته باشـد ،وهرگـاه دعـوتگران بتواننـد کـه نسـخه هـايي از
قرآن کريم را براي غير مسلمانان تقديم نمايند ،وياهم در صورت ملقات
با آنان کتب اسلمي ترجمه شده را به دسترس آنان قرار دهند ،اين کتب
تاثير بسيار مهمي در زنده گي آنان ميداشته باشد .
به همان سانيکه حرکت ترجمه در آغاز تمدن اسلمی نقش بسيار مهمی
را ايفا نمود و مسلمانان توانستند علوم ديگران را مطالعه وبعــدا درمــورد
آنان تحقيقات بيشتر نموده ،بسياری علــوم را بــه اوج رســانيدند درعصــر
امروزی نير ترجمه آثار اسلمی وبخصوص قــرآن عظيــم الشــان بزبانهــای
مختلف بهترين را ه برای رهنمايی مردم درجهان ميباشد .
32
بخش دوم
ويژه گي هاي داعيان معاصر
دعوت اسلمی ارتباط بين اصالت ايمانی با در نظرداشت پيشرفت های
علمی معاصر ميباشد ،بدين معنی که دعوتگر مسلمان در تلش است تــا
همان حقيقت های اسلمی را که قرآن عظيـم الشـان چهـارده قـرن قبـل
بيان داشته ،وحضرت محمد صلی الله عليه وسلم آنــرا بــه گــونهء بســيار
واضح وعام فهم برای جهانيان توضــيح وتشــريح نمــوده اســت ،بــه مــردم
برساند ،ازينکه ضرورت های عصر هر وقتی زياده شــده ،اســاليب زنــده
گی نيز تغيير نموده ،انديشه هــای مختلفــی روز بــروز بــروز نمــوده ،وبــه
ويژه درعصر امروزی دين ستيزی به اوج خويش رسيده است .
علمه شــريعتي در مــورد بيــديني يــا الحــاد ميگويــد ) :ايــن احســاس ل
مذهبي واعتقاد به عــدم وجــود خــدا بحــث ومسـألهء تــازه ايســت كــه از
اروپاي بعد از رنسانس قــرون شــانزدهم وهفــدهم دردنيــا مطــرح شــده
است ،ودر تاريخ اصل مطــرح نبــوده اســت ،درهيــچ جــامعه اي مطــرح
نبوده است ،جامعه هاي سي هزارســال پيــش در اســپانيا را ميشناســند
كه اين بشر هنوز لباس نداشته اما خداياني را معتقد بــوده وميپرســتيده
است ،هنوز خانواده تشكيل نشده است ،اما معبد داشــته وميپرســتيده
است ،بنابرين تمام رسالت پيامبران به حـق ،كـه مـا بـه ايـن تسلســل
نبوت ها معتقديم ،كارشان تحقق توحيد بوده در برابر شرك كه مذهبي
است دربرابر مذهب ديگر (( -12 ) .ص ( 45
به اين اساس مشکل دعــوتگر امــروزی نســبت بــه گذشــته هــای بيشــتر
است ،زيرا در عصر سابق پيامبران در ميان مردمانی نشــات نمودنــد کــه
به وجود خدا ايمان داشتند ،ولـی مشـکل شـان تعـدد خـدايان بـود ،ولـی
درعصر امروزی برعلوه از موجــوديت چنيــن اشــخاص نظريــات وانديشــه
های جديدی در انکار از وجــود خداونــد نيــز پيــدا شــده اســت کــه دعــوتگر
مســلمان را بــه تحقيقــات بيشــتر بــرای اثبــات وجــود خداونــد درمرحلهــء
نخســـت ،وســـپس بيـــان وحـــدانيت آن ميکشـــاند ،همچنـــان نظريـــات
سيکولرستی که برای دوری دين از جامعهء انسانی به صورت کــل ويــاهم
حل اقل در ساختار حکومت ها نشات نموده نيز از مســايل مهمــی اســت
33
که سد راه داعيان معاصر ميشود ،به اين اســاس وقــتی در تاريــخ اســلم
ميخوانيم که در زمان عباسی ها مشکل معتزليان پيــدا شــد ،ودعــوتگران
مومن در آن زمان درمقابل اين پديدهء جديد ويـا بزبــان ديگــر ايـن بـدعت
شــوم در عقيــدهء اساســی قــد علــم نمــوده ،بــرای نــابودی آن از تمــامی
وسايل استفاده نموده ،وامام احمد بن حنبل )رحمه الله تعالی ( با تحمل
شکنجه های متعدد ،درمقابل اين ادعای پوچ که قرآن را مخلوق دانسته ،
و مرتکب کباير را کافر ميپنداشتند ،مقاومت نمود ،ودعوتگران ديگری بــه
قلم های رسای خويش کتابهايی را برای رد ايــن پديــده نوشــتند ،درعصــر
امروزی بـدعت هـای اعتقـادی زيـادی ظهـور نمـوده کـه خطـر آنهـا کمـتر
ازخطــر اعــتزال نبــوده ،وآنــرا ميتــوان اعــتزال عصــر جديــد ناميــد ،ايــن
اعتقادات منفی که در آغــاز از کشــور هــای غربــی درمقــابله بــا اعتقــادات
مسيحيت وهندوييزم به ميان آمده است ،وبــرای نــابودی نظــام کليســايی
وتجاوزات کشيشان وپاپ ها تاسيس شده اند ،راه خود را بســوی کشــور
های اسلمی نيز کشانيده اند ،و دين مقدس اسلم را نيز مانند اعتقــادات
مسيحيت دانسته ،و فکر ميکنند که همين نظام کليسايی وپاپی در اســلم
نيز وجود دارد ،وبه اين اساس برای نابودی دين مقدس اسلم نيــز ســعی
وتلش ميشود .
دعوتگر امروزی مجبور است به اساس اين ضرورت های عصر امـروزی
صفاتی داشته باشد که بتوانــد ،عقيــده توحيــد را بــه گــونهء اصــلی آن بــه
جهانيان بيا ن نمايد ،دين مقدس اسلم را نيز بــا چهرهــء اصــلی وپــاک آن
برای مردم بيان دارد .
در عصــر امــروزی حرکــت هــايی مســيحيت بنــام تبشــير وتنصــير نيــز در
جوامع اسلمی روز بروز بيشــتر شــده ،ودعــوتگران مســيحيت بنــام ديــن
ومقدسات ،درخدمت استعمار وبرده سازی ملت ها برآمده اند ،آنان نيز
با وسايل مختلف بعد ازينکه در کشور های اروپايی ناکام شده ونميتوانند ،
حتی مسيحيان را به گرايش های دينی شان ثابت نگهدارنــد ،وروز تــا روز
پيروان دين شان با دانستن حقيقت ها و خرافی بــودن اعتقــادات آنــان يــا
مسلمان ميشوند ويــاهم بــی دينــی را نســبت بــه داشــتن عقيــدهء خرافــی
مسيحيت ترجيح ميدهند ،برعکس دعوتگران مسيحيت از بيسوادی وفقــر
ملــت هــای مســلمان اســتفاده نمــوده ،بــرای نشــر وگســترش مســيحيت
درميان آنها سعی وتلش می ورزند .
اين پديدهء ديگری است که مسووليت دعــوتگر را بيشــتر ســاخته ،او را
به اين وادار ميسازد که برای رساندن حقيقــت هــای در مقــارنه ومقايســه
بين اديان نيز دسترسی خوب داشته باشد ،تا بتواند حقيقــت هــای توحيــد
ونبوت را مطابق ضرورت های عصر امروزی برای جهانيان برساند .
همچنان درميان مسلمانان حرکت ها ومذاهب خطرناکی بــه ميــان آمــده
که درلباس اسلم وبا ادعای اينکه به قرآن کريم ايمان دارند ،يک سلسله
از اعتقادات ضد قرآنی را برای مردم تبليغ مينمايند .
34
شخصيت دعوتگر امروزي
وقتي ميخواهيم در مورد شخصيت دعوتگر اسلمي صحبت نماييم ،لزم
است که دو نقطه اساسي را در نظر داشــته باشــيم ،نخســت اينکــه ايــن
و صحابه کرام )صــلي اللــه عليــه وســلم( دعوتگر ارتباط به وحي الهي و سنت پيامبر
دارد .زيرا نخستن دعوتگر اسلمي حضــرت رســول )رضي الله تعالي عنهـــم اجمعيـــن (
35
اکرم )صلي الله عليــه وســلم ( وقبل از آن ساير انبياي کرام بــوده انــد ،وبعــد ازوي
است ،استفادهء )رضــي اللــه عنهــم اجمعيــن( شاگردان مکتب نبوي که صحابه کرام
مثبت نمايد .اگرچه اين دعوتگر درعصــر امــروزي زنــده گــي ميکنــد ،وبــا
وسايل مودرن وتکنالوژي دعوت خويش را به پيش ميبرد ،اين ارتباط وي
هيچگاهي نميتواند او را از اسلوب دعــوتگران الهــي غنــا بخشــد ،بلکــه او
مجبوراست که مطابق قدمهاي آنان حرکت نموده ،زيرا آنان اعمال خــود
را مطابق احکام قرآن آراسته بودنــد و تمــامي نشسـت وبرخواســت آنــان
مطابقت با قرآن عظيم الشان داشت .
اين ارتبــاط وي تقاضـا ميکنــد کــه در مــورد ايــن امــور معلومــات کـافي
حاصــل نمــوده ،وازشخصــيت هــاي عصــر اول اســلم کــه در رآس آنــان
نخستين دعوتگر اسلم قرار دارد استفاده نموده ،و از داشته هــاي منــابع
اخلقي ،ايماني و دعوتي آنان استفاده نمايد .
ثانيا اين دعوتگر در عصــر ســاينس وتکنــالوژي و همچنــان ازديــاد افکــار
وانديشــه هــاي مختلــف درجهــان معاصــر ميباشــد .بــروي لزم اســت کــه
مطابق عصر خويش زنده گي کند و ازتمــامي داشــته هــاي عصــر خــويش
اطلع کامل داشته وسپس براي دسترسي به اين وسايل که نقش مهمــي
در دعوت وي دارد استفاده مثبت نمايد .
بناء براي يک دعوتگر اسلمي لزم است که شخصيت خود را درين ســه
راستا عيار سازد :
-1دانستن شخصيت دعوتگرانه نخستين دعوتگراســلم حضــرت رســول
)صلي الله عليه وسلم( کريم
-2دانستن اساليب مختلف پيشــرفت هــاي علمــي در ســاحات ســاينس
وتکنالوژي معاصر .
-3معلومات در مورد افکــار مختلــف در جهــان معاصــر و رابطــه ويــاهم
تصادم اين افکار با حقيقت هاي قرآني .
36
بحث کنوني ما روي مطالب فوق به شکل مختصر و ضــمن مثالهــا بيــان
ميگردد ،زيرا درصورت تحقيق شخصيت هرکدام تقاضاي بحث وکتــابي را
مينمايد .
وقــتي درمــورد ايــن شخصــيت بحــث هــا وتحقيــق هــايي را انجــام دادم،
)جل جللــه( را نخست ذات خداوند )صلي الله عليه وسلم( مشاهده نمودم ،که آنحضرت
37
براي ما معرفي نموده اســت ،ســپس خــود ش درمــورد خــود مطــالبي را
بيــان داشــته ،وبعــد از آن صــحابه کــرام ،وحــتی دشــمنانش درمــورد وي
نظرياتي داشته اند که بهترست درين مورد توقفي داشته باشيم .
پيامبر ) صلي الله عليه وســـلم (را چگونه معرفي ميكنــد ؟ ) جل جلله ( -خداوند متعال
را بــه مســلمانان )صــلي اللــه عليــه وســلم( آنحضرت )جــل جللــه( نخست خداوند متعال
معرفي نموده وبراي شان ميفهماند که او رسول خدا ويک انسان دعوتگر
بسوي دين مقدس اسلم است .
ل الل ّهِ وَ َ َ َ
ن ن وَ َ
كــا َ م الن ّب ِّيي َ
خات َ َ سو َ م وَل َك ِ ْ
ن َر ُ جال ِك ُ ْ
ن رِ َ
م ْ
حدٍ ِ
مد ٌ أَبا أ َ
ح ّم َ
ن ُكا َما َ ) َ
ما( ) :1الحزاب ( 40 ،محمد پدر کــدام يکــي از شــما يٍء عَِلي ًش ْ ل َ ه ب ِك ُ ّالل ّ ُ
نبوده ،بلکه رسول خدا و آخرين پيامبران اســت ،وخداونــد بــه همــه چيــز
داناست .
َ َ
عي ًــا إ ِل َــى الل ّـهِ ب ِـإ ِذ ْن ِ ِ
ه دا ِ
ذيًرا وَ َ مب َ ّ
شـًرا وَن َـ ِ دا وَ ُ
شــاهِ ً سل َْنا َ
ك َ ي إ ِّنا أْر َ
)َياأي َّها الن ّب ِ ّ
مِنيًرا( ):1الشــعراء (46 -45 ،اي نــبي مــا تــرا شــاهد ،بشــارت جا ُسَرا ً وَ ِ
دهنده ،ترسانده ودعوتگر به سوي خداوند)جل جلله( بــه اجــازه اش ،و
چراغي روشني فرستاديم .
ازينکه عربها مردم باديه نشين وصحرايي بودند ،اينگــونه مردمــان غالبــا
داراي صفات تندي وخشونت ،غلظت و سنگدلي ميباشــند ،ولــي خداونــد
متعال )جل جلله( ظهور آخرين پيامبران درميان چنيــن مــردم ،بــه شــکل
يک معجزهء اختيار نمود ،وحضرتش را بــه صــفات ويــژه وخاصــي ملبــس
ساخت ،تا مکتبي بنيان گذاري نمايد که توشهء همه ،همان صفات عــالي
پيامبري باشد .وبراي اينکه او بتواند ايــن وظيفهــء بــزرگ را انجــام دهــد ،
لزم بود تا خودش داراي صفاتي باشد که بــراي يــک دعــوتگر مــومن لزم
وضروري است .
خداوند متعال )جل جلله( درمورد ايــن صــفات عــالي پيــامبر)صــلي اللــه
ت فَظ ّــام وَل َـوْ ك ُن ْـ َت ل َهُ ْ
ن الل ّهِ ل ِن ْ َ
م ْ مة ٍ ِح َ عليه وسلم( چنين ميفرمايد):فَب ِ َ
ما َر ْ
م ِفـي شـاوِْرهُ ْ م وَ َ فْر ل َُهـ ْ
ست َغْ ِم َوا ْ ف عَن ْهُ ْك َفاعْ ُ حوْل ِ َ
ن َ
م ْ
ضوا ِ ب َلن ْ َ
ف ّ قل ْ ِ
ظ ال ْ َ
غَِلي َ
38
َ
ن( ) :1آل عمران ب ال ْ ُ
مت َوَك ِّلي َ ح ّ ن الل ّ َ
ه يُ ِ ل عََلى الل ّهِ إ ِ ّ
ت فَت َوَك ّ ْ
م َ اْل ْ
مرِ فَإ ِ َ
ذا عََز ْ
) (159,رحمت خدا ترا با خلق مهربان و خوشخوي گردانيد و اگر تند خــو
و سنگدل بودي مردم از اطراف تو متفرق ميشدند ،پس از آنــان در گــذر
و از خدا براي آنان طلب آمرش كن و براي دلجويي آنها در امور مشورت
نما ،و ليكن آنچه تصــميم گرفــتي بــا توكــل بــه خــدا انجــام ده ،خداونــد
كساني را كه به اوتوكل نمايند دوست دارد (
تفسير ابن كثير ميكويد :خداوند متعال )جل جلله( رسولش را مخاطب
قرارداده بـروي منـت ميگـذارد کـه او را نـرم دل و خـوش سـخن آفريـده
است ،حسن بصري ميگويد :اين اخلق محمد )صــلى اللــه عليــه وســلم(
بود .
ابن کثير اضافه ميکند که ) :فظ ( غليظ وسخت را گويد ومقصد از
آن درآيت شريف کسيکه درسخن گفتن تند باشد ،زيرا بعــد از آن "غليــظ
بــراي )جــل جللــه( القلب" سنگدل بيان شده است ،يعني اينکه خداوند متعال
رسول الله)صلي الله عليه وسلم( گفت که هرگاه تند گفتار وقاسي القلــب ميبــودي
مردم از اطرافت دور ميشدند وتــرا تــر ک مينمــود ،ولــي خداونــد متعــال
)جل جلله( مردم را در اطراف تو جمع نمود ،ترا نــرم ســاختن تـا دلهــاي
شــانرا بدســت آوري چنــانچه عبــدالله بــن عمــرو گفــت ) :إنــي أرى صــفة
رسول الله صلى الله عليه وسلم في الكتب المتقدمة أنــه ليــس بفــظ ول
غليظ ول صخاب في السواق ول يجزي بالسيئة السيئة ولكن يعفو ويصفح
فرمود :که رسول )رضي الله عنها( ( .و امام ترمذي گفت که بي بي عائشة
الله)صلي الله عليه وسلم( گفت " :إن الله أمرنــي بمــداراة النــاس كمــا
أمرني بإقامة الفرائض" .به اين سبب خداونــد متعــال )جــل جللــه( بــراي
رسولش امر نمود "فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فـي المــر" آنهــا
را عفو نما ،براي شان مغفرت بخواه ،وبا ايشان مشوره نما .
داده )صلي الله عليه وســلم( اين صفات عالي هنگامي به شخص رسول الله -1
شد ،تا او امورش را چنان انجــام دهــد کــه همــه بــه او احســاس نزديکــي
39
ص
ريـ ٌ
ح ِ
م َ زيـٌز عَل َي ْـهِ َ
مــا عَن ِت ّـ ْ سـك ُ ْ
م عَ ِ ن َأن ُ
ف ِ مـ ْ
ل ِســو ٌ جــاَءك ُ ْ
م َر ُ قد ْ َ نمايند ) .ل َ َ
م( ) :1التوبه (128 ، حي ٌ
ف َر ِن َرُءو ٌ مِني َمؤْ ِ م ِبال ْ ُ
عَل َي ْك ُ ْ
) (2همانا براي شما پيامبر از نوع خود تان )بشر( براي شما آمده است
،از آنجه رنج ميبريد بالي او نيــز ســخت ،بــراي )رســاندن خيربــه شــما(
بسيار حريص است و براي مؤمنــان رؤوف و مهربــان اســت .دريــن آيــت
را بيان ميدارد : ) صلي الله عليه وسلم ( مبارک بقيه صفات عالي پيامبر
الف -من انفسکم :از خـود شـما ،ايـن پيـامبر كـدام فرشـته و يـا جـن
نبوده كه شما با ساختماني فزيكــي وي آشــنا نباشــيد ويــا هــم عــادات وي
شــما را رنــج دهــد ،بلكــه او ماننــد شــما يــك انســان بــود كــه ميخــورد ،
مينوشــيد ،ازدواج مينمــود ،كــار وزحمــت ميكشــيد ،وبــراي رســيدن بــه
حقيقت ها ونيل به سعادت ها سعي وتلش مي ورزيد .خودش نيز عبادت
ميكرد ،بلكه اضافه تر ازديگران ،و مانند شما زنــده گــي خــود را پيــش
ميرد .
ب -عزيــز عليــه مــا عنتــم .عزيــز عليــه :بــالي وي مشــکل ورنــج آور
است .مــاعنتم :معانــاة ومشــکلتيکه دامنگيــر شــما ميشــود .ايــن پيــامبر
شخصــيت دلســوزي بــود كــه در بــروز مشــكلت مــادي ومعنــوي ،دنيــوي
واخروي شما ،رنج ميبرد .و مشكلت شما واقعا بالي وي بسيار مشــكل
ميگذشت .
در خيــر رســاني بــه تمـامي ) صــلي اللــه عليــه وســلم ( جـ -حريص عليکم :پيامبر
بشريت حرص بي نهايت زياد داشت ،براي اينکــه هيــچ کســي از نعمــت
ايمان ورفتن به جنت الهي محــروم نمانــد هميشــه وقــت خــود را صــرف
دعوت به يکتا پرستي و پيروي از حق نموده بود ،از سرکشــي مــردم از
ك أ َّل ي َ ُ
كون ُــوا سـ َ
ف َ
خعٌ ن َ ْ قــوانين الهــي بــي نهــايت رنــج ميــبرد ) .ل َعَل ّـ َ
ك ب َــا ِ
ن ( ) :1التوبه(128 ، مؤْ ِ
مِني َ ُ
د -رووف از ) رأفت ( گرفته شده کــه بــه معنــاي دور نمــودن بــدي هــا
ميباشد .اين پيامبر داراي صفت عالي انساني كــه دور كــردن مشــكلت و
40
امور مضر از شخصيت وزنده گي انسانها ست سعي وتلش مي ورزيــد .
زير ا انسان زماني ميتواند كه به عاليترين مراحل شخصيت انساني رسد
كه نخست خود را از بدي ها تخليه نمايد ،سپس خود را به لباس انســاني
تحليه نمايد .
هـ -رحيم از )رحمت ( گرفته شده که به معناي جلــب منــافع ميباشــد ،
پيامبر اسلم بعد از ينكه بدي هــا ،ويــروس هــاي فكــري ،ومكــروب هــاي
اخلقي را با انـواع مختلتـف شخصـيت سـازي دور ميسـاخت ،و هـر روز
جامعه انساني را از امور منفــي دور ميســاخت ،درمقابــل بــراي نيــل بــه
سعادت بيشر در جلب امور مثبت حركت مينمود .
خداوند متعال )جل جلله( متابعت پيامبر را به محبت خــود ربــط داده اســت :
را داراي صفات عــالي ) صــلي اللــه عليــه وســلم ( خداوند متعال )جــل جللــه(پامير اكرم
انساني خلق نمود ،او را الگو ونمونه براي انسانيت قرار داد ،و محبــت
و دوستي خود را با محبت ودوستي پيامبر بيان داشته اســت وميفرمايــد :
)قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله( اي پيامبر بــراي شــان بگــو
را دوســت داريــد ،مــرا پيــروي كنيــد تــا )جــل جللــه( كه هرگاه خداوند متعــال
شما را دوست داشته باشد . )جل جلله( خداوند متعال
درمورد اخلق پيامبراسلم حتي غيرمسلمانان ودانشمندان بــزرگ جهــان
اعتراف نموده اند :گوستاولوبون مورخ بزرگ فرانسوي ميگويد)):چيزيکــه
پيــش ازهمــه قابــل تــوجه اســت خصــايص روحــاني ومزايــاي روحيهــء
پيغمبراست کــه برهمــه اهــل عــالم وي رابرتــر وبــالترقرارداده اســت،اول
بواسطهء کثرت عبــادت ازفضــول کلم متنفروغالبــا خــاموش مينشســت ،
اثروعلمت اعلي درجهء احســان ونيکــي ازبشــرهء وي هويــدا بــود ،اخلق
وانصاف گــويي جــزء طــبيعت او قــرار گرفتــه،بيحــد خليــق ومنصــف بــوده
است ،دوست وبيگانه ،قوي وضعيف درنظرش يکسان بودند ،ولي البتــه
بافقراء محبت خاصي داشت (( ) -21ص (119
41
اکنون شايسته يــک دعــوتگر اســلمي اســت کــه درهنگــام دســت دادن ،
احوال پرسي ،سخن گفتن ،ونشستن خود را مطابق سنت پيــامبر)صــلي
الله عليه وسلم( نمايد ،زيرا او ميخواهد که وظيفهء آنحضرت را ادا نمايد
،و ميخواند که مانند پيامبر)صلي الله عليه وسلم( موفق بوده ،وبــالخره
دعوت وي با وقت کم نــتيجه مثمــر داشــته باشــد ،حضــرت رســول کريــم
)صلي الله عليه وسلم ( مدت سيزده سال در مکه مکرمه مردم را درس
اخلق داد ودرنــتيجه توانســت تــا حکــومت اســلمي را تشــکيل دهــد ،وبــه
همين دشمنان اسلم هميشه کوشش ميکنند ،کــه بــراي مســلمانان درس
بد اخلقي بدهند ،وهمچنان عادت دادن غير مسلمانان بــه امــور زشــت و
غير اخلقي سبب ميشود که آنان از امور اخلقي وفکر به آخرت منصرف
شوند ،ولي عملکرد اخلقي مســلمانان ســبب ميشــود کـه آنـان بــه امــور
زيباي زنده گي متوجه شده ،وسپس به عقيدهء مسلمانان فکر کنند .
صفات عالي نخستين دعوتگر اسلمی حــتی غيــر مســلمانان را متعجــب
ساخته اکثريت آنــانرا بــه ديــن مقــدس اســلم مشــرف ســاخت .درمــورد
زماني بخوبي پي ميــبريم )صلى الله عليه وسلم( شخصيت عالي حضرت رسول الله
نظريات دانشمندان ،پروفيسوران ، )صلى الله عليه وسلم( كه در مورد رسول الله
محقيقــن وسياســتمداران جهــان را كــه بــه شــكل علمــي وغيــر متعصــبانه
درمورد وي تحقيق نموده اند مورد مطالعه قرار دهيم :
اضافه )صــلى اللــه عليــه وســلم( گوستاولوبون درمورد اخلق حضرت سرورکاينات
ميکند:کسانيکه بملقات وي ميامدند از آنهــا بــاچهرهء بــاز پــذيرايي ميکــرد
ومطالب آنهــا را بــا کمــال صــبروتحمل اصــغا ميفرمــود ،وتــا برنميخاســتند
پيغمبربلند نميشد وهمينطورکسي که با پيغمبرمصــافحه مينمــود تــا دســت
خود را رها نميکرد پيغمبردستش را نميکشيد ويا اگردريک موضــوع کســي
باوي مشغول صحبت بــود تااورشــتهء ســخن را قطــع نميکــرد پيغمــبرقطع
ســخن نميفرمــود،غالبــا ازاصــحاب ديــدن ميکــرد وازآنهــا احوالپرســي
ميفرمود (( ) -21ص (119اين دانشمند فرانسوي به ادامه نوشته هاي
42
ميفرمايد : ) صــلي اللــه عليــه وســلم ( خويش درمورد شخصيت واخلق رسول اکرم
)) دراينجا ما طبــق اقــوال نويســندگان ديگــر ايــن چنــد ســطررا را اضــافه
نموده مينويسيم که پيغمبرفوق العاده بر نفس خويش مسلط بود ،سخن
کم ميگفت ولي زياد فکرميکرد عزم وارده اش نهــايت درجــه قــوي بــود ،
اگرچه وارستگي وساده گي وي ح؟يرت انگيزبود ولي با وصــف ايــن حــال
فوق العاده مقيد بود که خود را هميشــه تمييــز وپــاکيزه نگهــدارد ،پيغمــبر
درتمام عمرحتي اوقاتيکه داراي ثروت هم بود هيچوقت کارهــاي شخصــي
خود را بديگري محول نمينمود (( -21) .ص (126
))درتحمل مشقت ومحنت ،قوه وتونايي که داشت بايد گفــت کــه فــوق
العاده بوده است ،چنانکه يکي از غلمانيکه مــدت هجــده ســال درخــدمت
وي بسر برده نقل ميکند که درتمام اينمدت يکحرکت يا ســخن ملل آوري
از پيغمبرنســبت بخــودم مشــاهده نکــردم (( ) -21ص ( 147مســيو
بارتلمي سن هيلرکه ازمورخين مشهورمعاصراست دربــارهء وي مينويســد
که )) پيغمبراسلم ازحيث عقل وفهم ،خداپرستي ،رحم وانصاف برتمــام
معاصرخود تفوق وبرتري داشته است ،حکومتي که او براي خــود حاصــل
نمود مبني بود برمزايا وفضايل نفساني خويش ومذهبي را که اشاعت داد
آن مذهب چگونه مذهبي بود که کرورها مردم را تابع شــريعت خــود قــرار
داد (( ) -21ص ( 148
يک پروفيسور هندی بنام راما کراشنا راو رييس بخش فلسفهء کالج هنر
های مهاراتی شهر ميسور هندوستان در مورد زنــده گــی حضــرت رســول
کريم صلی الله عليه وسلم کتابی نوشــته اســت کــه دربخــش از ان چنيــن
مينگارد :درسرزمين عرب هرچند نا آوراني به دنيا آمده است ازميان آنها
بسيار بزرگ وباعظمت است در ريگســتان عــرب بــه )صلي الله عليه وســـلم( محمد
هراندازه اي که پادشاه وشاعرگذشــته ،تـاثير پيامبرخــدا بيشــترازتاثير آنهــا
بوده است .
43
بدنيا آمد در ديگستان عرب به جز ازريگزار )صلي الله عليه وسلم( زمانيکه محمد
چيزي به چشم نمي خورد ،اما بعد از تولد آنحضرت جهان جديدي بوجــود
آمد که از مراکش تــا جزائرهندوســتان را در بــر گرفــت ودرســه براعظــم
دنيا ،آسيا ،افريقا واروپا اثرات گواري ارخود برجــا گذاشــت -9) (( .ص
(3وی علوه ميکند )) :قسميکه پروفيسصصور هصصوگرونجی گفتصصه
است که ملل متحدی را که پيامبرخدا تشکيل داده بصصود در هيصصچ
ملل واقوام د يگر سابقه نداشصصته واقصصوام مختلصصف از آن درس
آموختند ،او علوه ميکند :هيچ ملتی از ملل دنيا بجز از اسلم
در تشکيل امم متحده هم پيدا شده نميتواند )-9ص (10
پروفيسور راو درمورد پيروزی و عدالت آنحضرت صلی الله عليه وســلم
دريــن بــود کــه بجــاي مينويســد )) :کاميــابي محمــد
)صــــلي اللــــه عليــــه وســــلم(
44
اکنون کساني ادعا ميکنند که ازامت وپيروان حضرت محمد هســتيم کــه
حــتی درهنگــام دســت دادن آثــار تکــبردر وجــود آنــان احســاس ميگــردد ،
درهنگام جواب گفتن سلم ،احيانا به عوض زبان سرخود را با تکبر تکــان
ميدهنــد ،درهنگــام نشســتن وصــحبت احــترام جــانب مقابــل را مراعــات
نميکنند .
اين ره که تو ميروي به ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي
ترکستان است
س خ ـد ّ َ
ك ِللن ّــا ِ حضرت لقمان حكيم به پسرش نصيحت ميكند )وََل ت ُ َ
ص ـعّْر َ
ه َل ي ُ ِ َْ
خوٍر( ) :1لقمــان , ل فَ ُخَتا ٍ
م ْ ب كُ ّ
ل ُ ح ّ ن الل ّ َ
حا إ ِ ّ
مَر ً
ض َ
ش ِفي الْر ِ وََل ت َ ْ
م ِ
.(18هرگز به تكبر ونازازمردم رخ متاب ،و در زمين با غــرور و تکبرقــدم
بر مدار كه خداوند متعال هرگز مردم متكبر ،خودستا را دوست نميدارد .
شخصيت دعوتگراسلمي
يکي از امور بي نهايت مهم در دعوت اسلمي ،شخصيت خــود دعــوتگر
ميباشد ، ،زيرا نقش کادرهاي دعوتگر در گسترش اسلم ميان ملت هــاي
خيلــي هــا مــوثر بــوده ،وديــن مقــدس اســلم در بســياري از کشــور هــاي
افريقايي و آسيايي به خصوص جنوب شرق آسيا توسط تجـاران مسـلمان
نشر گرديده است .
45
روي اين ملحوظ لزم است که دعوتگر ما قبل ازينکه به جــامعه ســازي
آغاز نمايد ،خــود ســازي نمايــد و در مــورد مســايل فــوق کــامل معلومــات
داشته ،وخود را مطابق عصر خويش با اساليب معاصر عيار سازند .
براي رسيدن بـه ايـن حقيقـت لزم اسـت ،نخسـت دو مطلـب را مـورد
بحث وتحقيق قرار دهيم :
انسان سازي و انسان شناسي در دين مقدس اسلم -1
46
انسان يك موجود اقتصادي اســت ،ديگــري انســانرا بــه اصــل ميمــون هــا
وشامپانزي ها ميسپارد.
ولي هرگــاه ايــن نظريــات را عــاقلنه مــورد بحــث قــرار دهيــم ،بخــوبي
ميدانيم که اکثريت نظريات مــادي نميتوانــد برتريــت انســان را نســبت بــه
ساير مخلوقات ثابت سازد ،زيرا درامورمادي حتي بعضي حيوانات نسبت
به انسانها قوه وتوانايي بيشتر دارند ،مثل :هرگــاه خــورد ن امتيــاز باشــد
حيوانات نســبت بــه انســانها بيشــترميخورند ،بلنــد بــردن وزن اگــر كمــال
باشد ،مورچه ها پنجاه چند خود بار ميبرند ،اگر ديدن كمــال باشــد بعضــي
حيوانات زير برف را ميبينند ،اگر بو نمودن كمال باشد بعضي از حيوانات
حس شامعه بسيارقوي داشته و با بو نمودن ميتوانند مــاين هــا ومخــدرات
را به ساده گي کشف نمايند ،که بسياري اين صــفات درانســانها ضــعيف
ميباشد .
دين براي انسان چيز ديگري ميگويد ،انسان را به گونه ديگــري معرفــي
ميکند که برتريت انسانها را نسبت به مخلوقات ديگر ثابت ميکند ،نه تنهــا
انســان برتريــت برحيوانــات و جــن هــا دارد ،بلکــه برتريــت وي گاهگــاهي
نسبت به مليکه ها نيز ثابت ميگردد ،دين مقدس اسلم ميگويد :
الف :اصل پيدايش وي بسيار پاك ومقدس اســت :زيــرا بعــد از خلقــت
صــورت مــادي آدم )عليــه الســلم( روح پــاکي در وي دميــده شــد ) .فَ ـإ ِ َ
ذا
ن() -1الحجر (29,هرگــاه دي َ
ج ِ
سا ِ قُعوا ل َ ُ
ه َ حي فَ َ
ن ُرو ِ
م ْ
ت ِفيهِ ِ
خ ُ
ف ْ
ه وَن َ َ
سوّي ْت ُ ُ
َ
او را برابرساختم ودراو روح خود را دماندم ،برايش سجده کنيد .
امام قرطبي در تفسير اين آيت مبــارك ميفرمايــد :روح جســم لطيفــي
ميباشد وخداوند حيــات را در بــدن انســان خلــق ميكنــد ،درحقيقــت اينجــا
خداوند ) جل جلله ( مخلوق را به ذات خــويش بخــاطر شــرف بخشــيدن
وكرامت دادن براي انسان نسبت داده است ،زيرا روح يكي از مخلوقات
الهي است ،چنانچه بعضي از مخلوقات ديگر را براي شرف بخشــيدن بــه
آنان به خود نسبت داده است ) ،أرضي وسمائي وبيتي وناقة اللــه وشــهر
47
الله( زمين من ،آسمان من ،خانهء من ،شــترخدا ،مــاه خــدا .مــا کعبــه
شريف ومساجد را خانه خدا ميگوييم ،درحاليکه خداونــد) جــل جللــه ( از
داشتن خانه پاک ميباشد ولي اين نسبت بــراي شــرف دادن بــه ايــن خــانه
هاست ،زيرا درين خانه هـا عبـادت خداونــد ميشـود ،وازينکــه خـانه هـاي
عبادت خداوند هستند ،بنام خانه هاي خداوند ناميده شده اند .
ب :اشرف المخلوقات ) شريف ترين مخلوقات ( ميباشد .
ج :برايش كرامت داده شده است ) ولقد كرمنا بني آدم (
د :انسان با چهرهء زيبا خلق شده است .
هـ :علم مهمترين زيورش ميباشد .
و:انسان خليفه )جانشين( خداوند درزمين است:خداوند )جل جللـــه( انسان را
منحيث جانشين خويش در زمين مقرر نمود ،تا تمــامي احكــام الهــي را ،
در روي زمين تطبيق نمايد .
ز :وظيفه انسان آبادي زمين وعبادت پروردگار ميباشــد :وظيفــه آبـادي
زمين مخصوص انسان ميباشد ،زيرا مليكه ها بــه اســاس نداشــتن قــوهء
برتريت جويي ونفس نميتوانند زمين را آباد كنند.
ح :انسان مخلوق با اختيار است.
(2استخراج معدن :ديـن مقـدس اسـلم انسـانرا اســتخراج ميکنــد :
انسانرا ازميان سايرمخلوقات بيرون آورده اورا به پايه هاي عــالي ومقــام
برترسوق ميدهد )يخرجهم من الظلمات إلى النور( ايشــانرا ازتــاريکي هــا
بسوي نور وروشنايي ميکشاند .انسـان اين معدن زيبا را ازين تاريکي هــا
کشيده برايش ميفهماند که :
الف( او مخلوقي است باهدف .
ب( خلقت او هدفمند بوده ،هدف اومقدس ،وسايل وصــول بــه هــدف
نيز مقدس ميباشد.
ج( دنيا وسيلهء است که مانند يک موتر براي انســان خلــق شــده اســت ،
خود انسان هدف بوده ،وهدف انسان رضايت پروردگار ميباشد .
48
د( انسان مؤمن ميداند كه او انسان باكرامت اســت نبايــد ،ايــن چهــره
مكرم خويش را در مقابل بتها ،انسانها ،سنگها خم نموده بــه آن ســجده
نمايد .
(3ذوب معدن :دين مقدس اسلم اين معدن انســاني را بــا عبــادت
هاي مختلف ذوب نمــوده ،ازاو انســان ميســازد ،عبــادت دراســلم بــراي
ساختن انسان است ،انسان با عبادت هــاي مختلــف بــه مقــام انســاني ،
ميرسد ،زيرا انســان داراي دوبعــد انســاني وحيــواني بــوده ،کــه عبــادات
نفــس امــارة بالســوء را نفــس مطمئنــه ميســازد .انســان مــومن بــا درک
حقيقت هاي قرآني مانند آهن ذوب شــده ،وآمــاده ســاخته ميشــود ،ايــن
عبادت است که انسان را از حيوانيت به انسانيت واز انسانيت به برتريــت
از مليکه ها ميکشاند.
(4قطعه سازي :دين مقدس اســلم بــه انســان مياموزانــد تــا خــود
سازي نمايد ،ومانند قطعه هــا وپــرزه هــاي اصــيل درســاختار يــک جــامعه
انساني نقش خويش را ايفا نمايد .مرحله خود سازي انسان زمــاني آغــاز
ميگردد که انسان به عبادتها مشغول شده ،با ذکر وياد خداوند داخلش را
تزکيه نمايد ،با انجام ساير عبادات بدني هرعضو بدن را بــه بارگــاه الهــي
تسليم نموده ،ومانند قطعه هاي يک ماشين آماده ميگردد تا نقش خود را
در پيوســتن بــا ديگــران ايفــا نمايــد ،ايــن انســان ســخنش ذکــر بــوده ،
وخاموشي اش فکرميگردد .عبادت ها وتفکير در مخلوقات الهي انســانرا
از غلمي نفس کشانده ،او را به مقام هاي عالي انساني ميرساند .
(5اتصال اين قطعه ها :زماني انسان ازمرحله خــود سـازي خلص
شد ،وي درجامعه انساني جدا ازديگران نــه ،بلکــه بــا آميــزش وپيونــد بــا
ديگــران بــه يــک کتلــه اي واحــد تبــديل شــده کــه هرانســاني داراي ارزش
خاصي درميان جامعه انساني ميباشد ،که اين کتله را بنام امت اسلم ياد
ميکنند ،وهدف کلمه توحيد )يک پارچه سازي عالم انساني( ميباشد .همه
برادروار زنده گــي نمــوده ،هيچکســي برکســي ديگــري بجزتقــوا برتريــتي
49
نميداشته باشد .به همان سان که ديده ميشود که بسا اوقات موتر بزرگ
با همه بزرگي اش با نداشتن يک پرزه کوچک وحتی يک پيــچ قابــل حرکــت
نميباشد ،به همين سان انسانها نقش هر يک را درجــامعه مــوثر دانســته ،
هيچکسي بالي ديگري تمسخر نميکنــد ،ايــن انســان بــا درک حقيقــت هــا
ميداند که در ساختمان فزيکي انســان بــا وجــود اينکــه چشــم بــراي ديــدن
است ،اين چشم نميتواند بدون معده وظيفه خود را بخوبي انجام دهد ،با
اينکه پــا هــا وزن تمــام بــدن را ميبردارنــد ولــي نميتوانــد ،بــدون چشــمان
بخوبي ايفاي وظيفه نمايد ،بناء موجوديت بسيار اعضــاي کوچــک بــدن در
کار برد ساختمان فزيکي انسان بي نهايت موثر ميباشد ،به همين ســان ،
درجامعه انساني هر انسان نقش مهمي داشته ،که انسان مسـلمان خــود
را منحيث يــک عضــوي از جــامعه اســلمي فکــر نمــوده و بــه ايــن اســاس
هيچگاهي ازجامعه خود را دور نميداند ،زيرا به اساس اوامر الهي در دعــا
هاي خود نيز منفردانه دعا نکرده بلکــه هميشــه سايرمســلمانان را شــامل
دعاي خود ميکند وميکويد ) :ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفي الخــره حســنة
وقنا عذاب النار ( و در عبادت خـود نيـز بـه خداونـد بـه نماينـده گـي همـه
خطاب نموده ميگويد ) :اياک نعبد واياک نســتعين( روي ايــن اصــل شــاعر
مسلمان نيز اين يک پارچه گي امت اسلم را چنين توصيف ميکند :
که درافرينش زيک جوهرند بني آدم اعضاي يک پيکرنــد
ديگرعضو ها را نماند قرار چوعضوي به درد آورد روزگار
نـشايد که نامت نهند آدمي تـوکزمحنت ديگران بيغمــي
50
فرق ميان جهاد نفس با جهاد قتالي
اوْلن مرحلهء مبارزه قبل از هرچيز ،مبارزه با آفات نفس وبعــد مبــارزه
با شر وباطل وگمراهی وطغيان درميدان زنده گی است وبايــد مبــارزه را
درين دو ميدان ادامه داد – 14) .ص (131اينکه چرا جهاد بانفس )جهاد
بزرگ است ( دليل ذيل آنرا توضيح ميدارد :
الف:درجهاد مسلحانه دشمن مستقيما مشاهده ميشود ،وانسان ميتوانــد
مطابق سلحها دست داشتهء دشمن راه مبارزه را باوي تعيين نمايد .
برعکس درجهاد با نفس دشــمن ديــده نميشــود ،مشــاورين وي کــه
شيطانهااند،نيز مخفيانه،نفس رابه بدي هاي تشويق مينمايند ،بناءمبارزه با
دشمني که ديده نميشود ،بسيارقويترودشوار ترست نسبت به دشمني که
ديده ميشود .
ب :در مبارزات قتالي وقت وزمان معلوم بوده،وانســان مطــابق برنــامه
هاي مشخص مبــارزه مينمايــد ،کــه حــالت اســتراحت وتفريــح نيــز وجــود
51
دارد ،ودرهنگاميکه تجاوزي نباشد ،خطري نباشد ،مبارزات مسلحانه نيــز
نميباشد .
ولي مبارزه درمقابل نفس کــدام وقــت مشــخص نداشــته ،ايــن دشــمن
هميشه درکمين بوده ،وجهاد بانفس به شکل دوامدار صورت ميگيرد .
بناء جهاد هميشگي ودوامدار نسبت به جهاد موقف خيلي هــا دشــوار تــر
ومشکل تر ميباشد.
ج :درمبـارزات قتـالي زمـان دشـمن انسـان را مغلـوب سـازد وبـه قتـل
رساند،شهادت نصيب انسان ميگردد،ولي درمبارزات بانفس پيــروز شــدن
دشمن بالي انسان سبب شيطان شدن خود انسان است.
52
اگرچه ملت هــاي مســلمان دربسيارشــرايط ســخت ودشــوارتاريخي کــه
دشمنان اسـلم آنــانرا بــه اشــکال مختلــف تهديــد مينمودنــد ،بــا شــجاعت
وقهرماني ،وبا نثارنمودن هزاران وحتی مليونها شهيد وقرباني توانسته اند
که علم توحيد را بر فراز قله هاي کشورهاي شان قرار دهنــد ،وحــتی ايــن
علم نصب قله هاي بسيار بلنـد غيرمسـلمانان کننـد ،ولـي مشـکل کمبـود
کادرهاي فکري انسان سازي شده در لبراتوار قرآني سبب شده کــه ايــن
علم ها توسط دسايس بسيار عادي دوباره سرنگون گردد.
-1مشکل ايديولوژي وتيوري خالص .
-2مشکل فرهنگي .
-3مشکل قرآن شناسي .
-4مشکل علمي .
-5مشکل خود نگري ومشغوليت به خود.
-6مشکل نفس .
-7مشکل محبت .
-1مشصصکل ايصصديولوژي وتيصصوري خصصالص :نخســتين مشــکل کــادر
امروزي را نداشتن ايديولوژي خالص قرآني که مطابق جهــان بينــي خــاص
قرآني باشد ،تشکيل ميدهد ،اين مشکل درجــامعهء مــا بــه ســبب خــامي
اکثريت مربين و دانشمندان ما بوده که نتوانسته اند درشرايط تهــاجم ويــا
مبارزات ايديولوژيکي خود را به سلمت کشند ،ودرميان دماغ خــويش بــا
فهم درست جهان بيني اسلمي داراي يک انتي ويروس فکــري باشــند کــه
هر ويروس تيوري را بزرودي درک نمــوده ،آنــرا خنــثي نماينــد ،برعکــس
بسياري از اشخاصي که خود را درقطـار تيوريسـن هـا وعلمــبرداران فکــر
وانديشه ميدانند ،با اندک شمال به لرزش آمده ،وخود را بــا دســت خــود
تسليم تيوري هاي ديگران نموده اند .وخطرناکترازهمه کــه آنــان بســياري
از انديشــه هــاي وارد شــده واکسپايرشــدهء کهنــه را کــه حــتی درغــرب
استفراغ شده ،براي ملت هاي مان به لباس هاي گوناگون وحتی اسلمي
53
پيشکش نمــوده انــد .کــه مــا روزانــه شــاهد هــزاران فکــر وارد شــده کــه
دراساسـات فکـري کـامل متضـاد بـا عقيـده وانديشـه اسـلمي بـوده ،بـه
سرزمين خويش به نامهاي مختلفي هستيم .
مفکر امروزي که غالبا خود را کادر اسلمي پيشکش مينمايد ،داراي يک
انديشهء خاص نبوده ،وهرگاه باچراغ بدست داشته داخل دماغ وي گرديم
،يک ايديولوژي مختلط ومکس شــده ازچنــدين ايــديولوژي را دردمــاغ وي
مشاهده ميکنيم ،اين عدم استقرار ذهنيت سبب شده که صدمات بزرگي
درساختار جامعه اسلمي شود ،زيرا به اساس گفتهء عبدالله عزام شهيد
پيشرفت جامعهء زماني ممکن است که انسان داراي يک ايديولوژي بــوده
ومطابق آن ساير برنامه هاي خويش را طرح وتطبيق نمايد .
کــافران بــراي ايــن پيشــرفت نمودنــد کــه درظــاهر وبــاطن کافرنــد ،و
مسلمانان در زمان مدنيت اسلم ،تمدني را به جهانيان تقديم نمودند کــه
ظاهروبــاطن هــردو مســلمان بودنــد ،ولــي مشــکل کشــورهاي اســلمي
گرايش هاي راست وچــپ ،شــرق وغــرب ،درتمــامي عرصــه هــاي تــاثير
منفي نموده ،وکشور را نه تنها پيشرفت نداده است ،بلکه با هــر تحــولي
کشور هنوز هم قرنها به عقب زده شده است .و بزرگترين کار در زمينــه
ء ايديولوژی تدوين يک سيمای کامــل از ايــديولوژی اســلمی اســت ) -12
ص (151
-2مشکلت فرهنگصصي :درمقــدمهءاين اثــر نيــز ذکرنمــوديم کــه ديــن
زماني ميتواند نقش اساسي داشته باشد کــه بــه گــونه يــک ايــديولوژي در
انسان سازي وارد ميدان گردد ،زيرا دين ازمرحلهء علم پا فراتــر نهــاده ،
به شـکل يـک عقيـدهء پـذيرفته شـده بـراي انسـان ،ويـا بـه عبـاره ديگـر
خميرهء اساسي فکر وانديشه انسان ميگردد .
بنــاء دينيکــه از دروازهــء ايــديولوژي داخــل ميــدان ميگــردد ،انســان را
ميسازد ،ولي هرگاه دين راه هــاي ديگــري را چــون راه فرهنــگ ،عــادت ،
رواج وعنعنات ،درزنده گي انسان بازي کند،از اصــالت برآمــده بــه شــکل
54
يک فرع عرض وجود مينمايد ،و تمامي داشته هاي ديني نخست تحت پره
هاي آسياب فرهنگ ساييده شده ،وسپس در خمير دان فرهنگ به اشکال
مختلفي گاهي چکيده وگاهي هم سوخته تقديم جامعه ميشود .
هرگاه دين مقدس اسلم را از دروازه ها فرهنگي به دماغ خويش داخــل
نماييم ،وهرداشتهء فرهنگي را کــه هرکســي مطــابق خواســته هــاي خــود
داخل دين نموده اند ،بپذيريم ،وبه آن مانند گفته هاي مشــرکان ) وجــدنا
آباءنا = اجداد خويش را بدين منوال (يــافتيم ،وشــب وروز خــود را غــرق
شب مرده ها ،وشــب جمعــه گــي هــا ،والهــاک هــا ،وســالگرده ،وچهــل
سازيم ،وبه گفته دکترعلي شريعي عادات قبرستان را به خانه ها آورده ،
وقرآن را به قبرستان ببريم ،هيچ نوع تاثير در انســان ســازي مــا نخواهــد
داشت ،وهمان جاهليت کلسيک را بنام هاي ديگر وزيباتر تعقيب خــواهيم
نمود .
-3مشکل قرآن شناسي :بـراي هر مسلمان با مذاهب مختلف سه
گونه رواياتي وجود دارد که :
الف:احاديث وآثار بزرگان دين :هرگــاه بــه احــاديث وآثــاريکه از بزرگــان
دين ما روايت شده نظر انــدازيم بــه مليــون هــا حــديث واثــر وجــود دارد ،
وگاهي هم نوعيت آنانرا مورد مطــالعه قــرار ميــدهيم ،بــه انــواع واقســام
مختلفي تقسيم شده است که ،درطول تاريــخ ايــن احــاديث مــورد تــاخت
وتاز دشمنان اسلم قرار گرفته وهزاران سخن کاذبانه داخل احاديث شده
اســت کــه دانشــمندان وعلمــاي متــدين در پاکســازي احــاديث پيــامبر از
دسايس دشمنان کارهاي بسيار ســودمندي را انجــام داده انــد ،ولــي ايــن
بدان معنــا نبــود کــه آنــان توانســته همــه احــاديث را بــه شــکل از دســتبرد
دشمنان وگاهي هم دوســتان جاهــل خلص نماينــد ،بلکــه تـا عصــر امــروز
بعضي ازين روايات ولو کــه درکتابهــايي بــه نــام موضــوع ودخيــل وســاخته
شده ،بيان گرديده بازهم کار برد عملي دارند ،روي همين اصل است که
55
علماي اسلم در بخش دليل ،احاديث را درجملــه ادلهــء قطعـي نــه بلکــه
طني )گماني ( بيان داشته اند .
همچنان علماء بيان داشته انـد کـه مطـابقت احـاديث وروايـات بـا قـران
شري بوده ،وهرگاه حديث با نص صريح قراني در تضاد باشد ،آن حديث
رد ميگردد ،وعمل به قرآن کريم واجب ميباشد .
اين روايات در بسا حالت براي کادر هاي اسلمي ايجاد مشکل ميکنند و
او را از مسيرش دور ميسازند ،زيرا تعصب بعضــي از افــراد بــه احــاديث
ويزهء اختلفي که دربسا حالت تصادمي بــا نصــوص قرآنــي ميکنــد ،او را
مانع رسيدن به حقيقت هاي قرآني ميسازد ،وبه عوض اينکه او مانند يــک
اصل به نفع جامعه اسلمي کاري کنــد ،خــودش مــانع ايجــاد يــک جــامعهء
اسلمي قرآنـي ميگــردد،وبــه عــوض خــود را درلبــاس يــک مــومن داعــي ،
عضوي ازجامعهء اسلمي قرار دهد ،بلکه خود مـانع اساسـي رسـيدن بــه
اين آرمان ميگردد .
بهــتر از آن دوســت کــه وبه گفته شاعر :دشمن دانا که پي چــان بــود
نادان بود
ب :تاريخ وروايـات تـاريخي مختلــف :ازينکــه تاريــخ اســلم داراي فــراز
ونشيب هاي مختلــف بــوده ،ومســلمان درمراحــل قــوت وضــعف ،اتحــاد
واختلف ،قرار داشته اند ،و دشمنان آن نيز با نيرنگ هاي مختلــف بــراي
نابودي آنان کوشيده است ،تاريخ نقل شده ،نيز چنين فراز ونشيب ها را
ديده و از تعصبات داخلي و دسايس خارجي نصيب بزرگي را داشته است
.
اين تاريخ بدست مردمان مختلف نوشته شده که دربسا حالت به هــدف
بيــان حقيقــت هــا ودر حــالت ديگــر تشــويه نمــودن تاريــخ اســلم بــوده
است.وگاهي هم انديشه هاي سياسي ومــذهبي تاريــخ نويســان بــا دخــالت
احساسات مختلف نيز نقش مهمي در تبارز تاريخ داشته است .
56
اکنون زماني اين تاريخ به آيينه احساســات آميختــه بــا تعصــبات مختلفــي
تقديم گردد درحقيقت منجر به ايجاد مشکلت بسيار خطرناک ميشــود کــه
بسا ديده شده است که مبتليان چنين نظريات حتی درمقابل آيات قرآنــي
قــرار گرفتــه و حــتی آيـات قــرآن را تفســير بـالرأي نمــوده ومفــاهيم آنــرا
مطابق همين داشته هاي تاريخي تشريح وتوضيح نموده اند .
اين طرز ديد آنها نــه تنهــا در ســهم دار شــدن آنهــا بــراي انســان ســازي
منفعتي نه نموده است و مانع کادر سازي آنان شده است ،بلکــه آنــان را
هنوز در دايره هاي اختلفات فکري غرق نموده است کــه هــر روز فتــاواي
آنان درمقابل يکديگر با تفکير سازي ها منجر شده است .
ج :قرآن عظيم الشان :درميان داشته هاي مسلمانان يکي هــم قــرآن
عظيم الشان اســت کــه روايــت آن بشــکل متــواتر بــه صــورت کامــل وبــا
داشتن مليون ها حافظ آن به شکل متواتر به دسترس مسلمانان معاصتر
قرار گرفته است ،اين کتاب نه تنها به اســاس خــدمات مســلمانان جهــان
حفظ گرديده است ،بلکه با تضمين الهي همنوا بــوده کـه درميــان تمــامي
مسلمانان به يک اساس متين موجود بوده ،که نه دشمني توانسته اســت
که آنرا نابود سازد وآنرا تحريف وتغييــر نمايــد ونـه متعصــبان وفرقــه هـاي
مختلف.
تمامي مسلمانان جهان با مذاهب وفرقــه هــاي مختلــف خــويش بــه ايــن
کتاب تسليم اند .
ولي دردانستن قرآن نيز دو نقطه را نبايد فراموش نمود :
-1قرآن کريم بدون تفسير وتشريح شده:هرگاه ما قرآن عظيــم الشــان
را با ترجمهء خالص آن به شکل لفظــي اش مــورد مطــالعه قــرار دهيــم ،
بــدون شــک قــرآن عظيــم الشــان داراي حقيقــت هاييســت کــه حــتی غيــر
مسلمانان غير متعصب وحقيقت جو را به سوي خوشبختي ايمان وصــفاي
ايديولوژي برگردانيده است .
57
-2قرآن کريم بــا تفســير وتشــريحات :تفاســير قــرآن کريــم کــه توســط
شخصــيت هــاي مختلــف تشــريح وتحليــل گرديــده اســت ،داراي غنامنــدي
ايديولوژي ،علمي ،روايي وساير خوبي ها وارزش هاييســت کــه مطــالعه
هر تفسيري براي دستيابي به حقيقت ها بي نهايت مفيد ومثمــر ميباشــد ،
ولي فراموش نبايد کرد که اين تفاسير نيز ازآســيب زمــان بــدور نمانــده ،
درآنهم رواياتي داخل شده کــه درنــزد مفســرين تفســير بــالراي وهمچنــان
نقل بعضي از قصه ها وگفته هايست که بنام اسرائيليات معروف است .
راه نجات :هرگاه يک کادر اسلمي بخواهد که ازين مشکلت بخوبي بدر
آيد ومانند يک مسلمان حقيقي اسوه خويش رسول اکرم )صلي الله عليــه
وسلم( را بگرداند ،لزم است که تمامي احاديث ،آثار ،روايات تــاريخي ،
قصه هاي بزرگان را ،تحت شعاع قرآن کريم قرار داده ،وهرروايــتي کــه
يک ذره هم مخالفت با نص صريح قرآنــي نمايــد ،آنــرا از ايــديولوژي خــود
خارج نموده ،ومنحيث يک مسلمان قرآني زنــده گــي فکــري ،ايــديولوژي
وعمل خويش را دنبال نمايد .
زيرا فهميدن قرآن عظيم الشان بــراي هرکســي کــه ســعي وتلش ورزد
ن ِللـذ ّك ْ ِ
ر س ـْرَنا ال ْ ُ
ق ـْرآ َ آسان است ،زيرا خداوند متعال ميفرمايــد ) :وَل َ َ
ق ـد ْ ي َ ّ
ر( ) :1القمــر (17 ،بــه تحقيــق قــرآن را بــرای فهــم آســان م ـد ّك ِ ٍ
ن ُ
م ْ فَهَ ْ
ل ِ
نموديم ،آيا کسی است که آنرا ياد نمايد .
-4مشکلت علمي :براي يک کادر علمي ضرورسـت کـه ماننـد دو خـط
ريل به شکل متوازي از نعمت ايديولوژي اســلمي ،وداشــته هــاي علمــي
معاصــرخويش )تکنــالوژي عصــر(،اســتفاده نمــوده ،وزبــانش زبــان عصــر
باشـــد ،و مطـــابق عصـــر وزمـــان خـــويش ضـــرورت هـــاي معاصـــر را
درنظرداشته وهرپيشرفت علمي را که به يک واقعيت علمــي مبــدل شــده
است ،دقيقا مطالعه نمايد .
همچنان اين کادر علمي نسبت به ساير مردم دسترسي کامل به وسايل
تکنالوژي داشته ،وازهمه باخبر باشد ،وبــه ايــن شــکل ميتــوان کــه نقــاط
58
مثبت ومنفي عصر خويش را بخوبي درک نمــوده ،همــه را در آينــه قــرآن
تحليل وتجزيه نموده ،به دسترس مردم قرار دهد .
بدون شک هرگاه درزمان پيامبراسلم امکانات انترنــتي وســاير امکانــات
برای رساندن صدای دعوت برای ديگــران موجــود ميبــود آنحضــرت صــلی
الله عليه وسلم بدون شک ازين امکانات مثبت بــرای نشــر دعــوت اســلم
استفاده مينمود .
وهرگاه امکانات کمپيوتري برای چاپ نمودن قران عظيــم الشــان در آن
زمان وجود ميداشت ،حتما کاتبان وحي را امـر مينمـود کـه قـرآن عظيـم
الشان را با استفاده ازهمين سهولت ها تحرير نمايند .
يکتن از دانشمندان ترکي ميگويد :هرگاه انسان معلومات دينــي داشــته
واز معلومات تکنالوژي وعصري خويش بي خبر باشد ،يک انسان متعصب
بار ميايد ،وهرگاه کسي به ساينس وتکنالوژي معاصر دست داشــته ولــي
از داشته هاي ايديولوژي اسلمي بيخبر باشد ،يــک انســان زنــديق وبيــدين
بار ميايد ،بناء براي رسيدن به هــدف حقيقــي لزم اســت هــر دوبخــش را
بصورت همه جانبه مورد مطالعه قرار داده ،فکــر وايــديولوژي خــويش را
مطابق داشته هاي قرآني با استفاده ازوسايل تکنالوژي آمادهء خدمت بــه
همنوعات خود سازد .
-5مشکل خود نگري ومشغوليت به خود:يکي از موانــع خطرنــاک
در سر راه کادرهاي ايماني ما ،مشکل خود نگري ها ومشغوليت بــه خــود
ميباشد ،و به همان ســان کـه ميــوه بــه دو طريقــه فاســد ميگــردد ،يکــي
ازداخل ويکي هم ازخارج ،انسان مسلمان نيز مانند هميــن ميــوه اســت ،
که از داخل به اســاس اعجــاب )بــه خــود باليــدن و ازخــود راضــي بــودن (
وديگرهم از بيرون با ريا کاري وتظاهر فاسد وگنديده ميگردد .
انسان مومن تا زماني نميتواند کــه کــادر علمــي درجهــان بينــي اســلمي
گردد که از گفته شيطان )انا خيرمنـــه = مــن از او بهــترم( بيــرون نيايــد ،
59
وياهم از زير سلطه نفس وازچوکات خود خواهي هــا بســوي ديگرخــواهي
وايثار نرسد .
دربسياري اوقات انسانهاي مخلصي بــوده انــد کــه ميتوانســتد کادرهــاي
خوبي براي جامعهء اسلمي شان باشند ،ولي به اساس وابستگي بخود ،
وخود غلم خود شدن ،به مجرديکه نفسش مطـرح شــده ،تمـامي ارزش
هاي ملــي وايمــاني را کنــار گذاشــته ،فــورا خــود رامطــرح نمــوده ،خــود
خواهي نموده ،وصف کادر هاي را واژگون ساخته است .
-6مشکل نفس :دريـن مــورد قبل مفصـل خوانــديم کـه ضـرورت بـه
تکرار آن نميباشد .
-7مشکل محبت :يکــي از مشــکلتيکه ســد راه کــادر هــاي اســلمي
ميگردد ،غريزهء محبت است ،اين محبت خطرناک سه نــوع ميباشــد کــه
عبارت اند از :
الف :محبت مال .
ب :محبت جاه ومنصب .
ج :محبت خود وفاميل خود .
د :محبت غير مسلمانان .
اين سه نوع محبت اساس مهمي درمقابل کادرهــاي مســلمان ميباشــد ،
قران عظيم الشان خداوند متعال)جل جلله(وپيامبر اکرم)صلي الله عليــه
وسلم(در زمينه ارشاداتي را براي انسان سازي )کادرسازي( ايماني خيلي
ها مهم ميباشد .
قرآن عظيم الشان ميفرمايد)والذين آمنوا اشد حبــا للــه( آنــانيکه مــومن
اند محبت بسيار قوي با الله دارند .
َ
لن قَــا َ حد ّث ََنا أب ُــو ال ْي َ َ
مــا ِ وحضرت محمد)صلي الله عليه وسلم( ميفرمايد ) َ
ل حدث َنا أ َبو الزناد عَن اْل َعْرج عَ َ أَ ْ
ي الل ّـ ُ
ه ضـ َ ن أب ِــي هَُري ْـَرةَ َر ِ ْ َ ِ ْ ّ َ ِ ب َقا َ َ ّ َ ُ شعَي ْ ٌخب ََرَنا ُ
عَن َ
ن سي ب ِي َدِهِ َل ي ُؤْ ِ
م ُ ف ِذي ن َ ْ وال ّ ِ ل فَ َ
م َقا َ سل ّ َ
ه عَل َي ْهِ وَ َصّلى الل ّ ُ ل الل ّهِ َ
سو َ ن َر ُ هأ ّ ْ ُ
كو َ َ َ
ه( حضــرت ابــی هريــره رضــی ن َوال ِدِهِ وَوَل َدِ ِ ب إ ِل َي ْهِ ِ
م ْ ح ّ
نأ َ حّتى أ ُ َ م َ حد ُك ُ ْ أ َ
60
الله عنه ميفرمايد که رسول الله صــلی اللــه عليــه وســلم فرمــود :قســم
بذاتی که نفسم به قدرت اوست که هيچ يکی شما مومن کامــل نميشــويد
تا اينکه من نسبت پدر وفرزندانش به وی محبوبتر نباشم ) ( 13 -2
اين دو اصل )محبت خداوند متعال)جل جلله( ومحبت پيامبر)صــلي اللــه
عليه وسلم( دواصل عمدهء ايماني است که انسانرا درمقابل سه مشــکل
قبلي وقايه ميکند .که درين بحث لزم است تــا هرســه نقطــه را بصــورت
مفصل تشريح نماييم( :
الف :محبت مال :دربسياري حالت است کــه مــال ،دارايــي وهســتي ،
تاثير بسيار مهمي در فکر وانديشه انسان پيدا نموده ،تمامي ارزش هــاي
انساني را به ديــده مــاديت چــرخ ميدهــد ،مــال ودارايــي بــه هــدف مبــدل
ميشود ،ولي هرگاه محبت خدا وپيامبرش درقلب انسان جا داشته باشد ،
مال منحيث يک وسيله جاي خود را دريک بخش زنــده گــي حفــظ نمــوده ،
ومشکلت انسان را مرفوع ميسازد .
دانشمندي درمجلسي صحبت ميکرد ،يکتــن ازشــاگردانش برخواســته و
پولهاي خود را پاره پاره کــرد ،آن دانشــمند برايــش گفــت :خــودت غلــط
فهميدي ،منظورمن اين نبود که اموالت را تلــف نمــاِيي منظــورم اينســت
که مال را از قلبت کشيده به جيبت گذاشته به مصرف رساني.
ب :محبــت جــاه ومنصــب :محبــت جــاه ومقــام خطرنــاکتر از محبــت
مالست ،وبسا اوقاتي پسر بخــاطر منصــب پســرش را بــه قتــل رســانيده
وگاهي هم برعکس در تاريخ اتفاقاتي رخ داده است.
ولــي انســان ســازي انســان ســازي قرآنــي ،شــخص را فراتــر ازيــن
امورساخته هدفمندي اش را کامل واضح ميسازد .
در زمان خلفت حضرت عمر )رضي الله عنه( صداي انتصارات وپيروزي
ها حضــرت خالــد بــن وليــد)رضــي اللــه عنــه( در تمــامي جاهــا بلنــد شــد ،
وهرکســي هــر پيــروزي مســلمانان را بــه شــجاعت ودرايــت خالــد نســبت
ميدادند ،حضرت عمر با شنيدن اين سخنان متوجه شد که اين نظر مردم
61
آنان را از خدا پرستي به خالد پرستي ميکشاند ،زيــرا پيــروزي مســلمانان
درمعارک به کمک خداوند متعال)جل جللــه( حاصــل ميشــود نــه بــه افــراد
واشخاص وروي همين مطلب در هنگـاميکه مسـلمانان در غزوهـء بـدر بـر
لشکر مشرکين پيروز شدند ،فورا حضرت جبريل پيام الهي را به حضرت
رسانيده که فرمود ) :ومارميت اذ رميت ولکــن اللــه )صلي الله عليه وسلم( محمد
رمي ( اين ضربه ،ضربه شما نه بلکه ضربه الهي بــود)کــه دشــمنان تــانرا
تار ومار نمود ( .
اين هدايت ورهنمايي براي مسمانان بــود کــه مغــرور نشــده وبداننــد کــه
پيروزي آنان بر لشکريکه چند مرتبه ازآنان زياد بود بجــز نصــرت الهــي بــه
گونه ديگري ميسر نميشود .
حضرت عمر فورا حکمي صادر نمود و باارسال فرماني به حضرت خالد
او را از منصبش سبکدوش نموده ،وبرايش فرمود که بــه مجــرد رســيدن
نامه ام ،قومانداني قوتهاي اسلمي را در روم تسليم ابوعبيده بن الجراح
)رضي الله عنه( نما .
حضرت خالد با رسيدن ايــن نــامه درميــان انتصــارات وپيــروزي هــا واوج
قدرت وصلحيت فورا همــه را تــرک گفتــه ،حضــرت ابوعبيــده را منحيــث
رهبر خويش پذيرفت ومقامش را به او واگذار ساخت .
وقتي بعضي ها درين مورد از او سوال کردند کــه چگــونه بــه ايــن ســاده
گي ارمقامش کناره گيري نمود وهيچ مقاومت ومخالفت درمقابل فرمــان
خليفه نکرد ؟ در پاسخ گفت :مـن مربـوط بـه عمــر نــه بلکـه مربــوط بــه
خداوند متعال)جل جللــه( ميباشــم .هــر وظيفــه را بخــاطر خــود نــه بلکــه
بخــاطر رضــايت خداونــد متعــال)جــل جللــه( انچــام ميــدهم ،اينکــه مــن
عسکرباشم يا رهبر برايم هيچ فرقي نميکند .زيرا درآنصــورت مســووليتم
بيشتر و درين صورت مسووليتم کمترست .
حضرت خالد يـک کـادر ايمـاني بـود کـه در فکـر خـود نـه ،بلکـه درفکـر
رضايت الهــي بــود ،او ميدانســت کــه اختلف او بخــاطر منصــب ومقــام ،
62
باعث ورشکستگي صف مسلمانان ميگردد ،واين مسووليت بزرگي بالي
او ميباشد ،براي يک مومن رضايت خداوند متعال)جل جلله( بســيار مهــم
است ،زيرا اين مومن ميداند کــه هــر وظيفــه ومقــام در زنــده گــي دنيــا ،
مانند نقشي است کــه يــک ممثــل درفلمــي اجــرا ميکنــد ،کســي درنقــش
پادشاه ،کسي هم درنقش فقير و درختم فلم ،قهرمان فلم همان انسان
فقير ميباشد ،وجايزه فستيوال هنري نيز به همان فقير داده ميشود .
در روز آخرت نيز به همين سان است که بسيار انسانهاي ضــعيف داراي
مقــام هــاي عــالي ميباشــند ،وبرعکــس بســياري از شــاهان و رهــبران ،
درمشکلت محشر دست به گريبان ميباشند .
اگرسوزد شبي سوزد شب چراغ ظلم ظالم تا دم محشر نميسوزد
ديگر نميسوزد
ج :محبــت خــود وفاميــل خــود :در بســا حــالتي ديــده شــده اســت کــه
اشخاصي به اساس محبت وعلقمندي به خود بسياري از احکــام الهــي را
فراموش نموده ،منفعت شخصي خود را نسبت به منافع ايمــاني خــويش
ترجيح داده است .
در زمان اختلف با يــک مســلمانيکه شــايد نفــع او بــراي اســلم بيشــتر و
خوبتر بــوده ،بخــاطر منفعــت خــود ،او را از ســاحه دور نمــوده ،برايــش
پلنهاي شوم سنجيده ،تا با برکناري وي ،منافع شخصي وي تضمين گردد
.
درينجا نقطه مهم همين است که هرگاه يک کادر ايماني بصورت درست
انسان سازي شده باشد،او منفعت دين خدا را نسبت به نفــع خــود ترجيــح
ميدهد).لتکون کلمة الله هي العليــا( تــا کلمــه خداونــد متعــال)جــل جللــه(
درمقام عالي باشد .
همين محبت حقيقتي خداوند متعال)جل جلله(وپيــامبر)صــلي اللــه عليــه
وسلم( است که مسلمان حقيقي فريب بسياري دسايس دشــمنان اســلم
63
را که انسان را با مال ،مقام و وخوراکهاي مختلف فريــب داده ،او را بــه
دايرهء هلکت ميکشند .
هرآنکس که بداند رمز دين را= نسايد پيش غيرالله جبيبن را
اگر گردون به کام او نگردد= به کام خويش گرداند زمين را
د :محبت غير مسلمانان :رابطه يک مسلمان با غير مسلمان به دو نوع
ميباشد :
الف :استفاده از دستاورد هاي ساينس وتکنالوژي :هرگاه يک مســلمان
متمدن ،ويک دعوتگر اسلمي بخواهد که از داشته هــاي علمــي وتخنيکــي
غير مسلمانان استفاده نموده ،وبا آنان درين راستا ارتباط داشته ،وبراي
پيشرفت کشور خويش از تخنيک وتکنالوژي انان و نقل ايــن تکنــالوژي هــا
به کشور خويش سعي وتلش ورزد ،اين طرز عمل کامل موافق با اسلم
ميباشد ،زيرا ديــن مقــدس اســلم هميشــه مســلمانان را بــه کســب علــم
ودانش مثبــت تشــويق مينمايــد ،زيــرا در عصــور قــديم نيــز مســلمانان از
داشته هاي ساينس در علوم طب ،فلســفه ،نجــوم و غيــره کتابهــاي غيــر
مســلمانان را ترجمــه نمــوده ،ســپس بــراي تحقيــق بيشــتر در يــن علــوم
اکتشــافات جديــدي را در عرصــه هــاي مختلفــي بــه وجــود آوردنــد ،وايــن
عملکرد سبب پيشرفت مدنيت اسلمي شد ،زيرا هر تمدن از تمدن هــاي
ســابقه اســتفاده نمــوده ،وســپس بــا تحقيــق بيشــتر در تقــدم وپيشــرفت
علوم ،خود شان نيز سهم خود را به شکل مثبت آن بازي ميکنند .
همچنان غربي ها از مدنيت اسلمي استفاده نمودند ،واين مدنيت مادي
غربــي نــتيجهء از اســتفاده علمــي از علــوم مختلــف مســلمانان در وقــت
مدنيت اسلمي بوده است .
اين نوع معامله محبت با علم و دانش است براي رسيدن به هدف عالي
خويش و محبت با شخصيت غير مسلمانان نميباشد .
ب :استفاده از فرهنگ ،کلتور ،عنعنات و سيستم زنده گي مــادي غيــر
مسلمانان :يکي از مشکلتيکه شخصيت اسلمي را منحــرف و در چشــم
64
همــه ذليــل ميســازد ،محبــت افراطــي وي بــا فرهنــگ ،عــادات ،کلتــور
وعنعنات ،غير مسلمانان ميباشد ،اين محبت زمــاني حاصــل ميشــود کــه
انسان مسلمان ،ارتباط و وپيوند زياد با غيــر مســلمانان در عرصــه هــاي
فرهنگي وکلتوري داشته ،و به مشاهدهء افلم ،سريال ها ،برنامه هــاي
مختلـــف ،مجلت مـــود و فيشـــن ،وســـاير دســـت آورد هـــاي فرهنگـــي
غيرمسلمانان وابستگي نشان داده ،وشب وروز خــويش را در مشــاهدهء
افلم وسريال هاي آنان سپري نموده ،و حتی دروقت هاي کار و دريــوري
ورفتن به بازار ،به موسيقي آنان گوش فرا دهــد ،اســتفادهء زيــاد از يــن
وسايل آنان وافراط درين راستا سبب ميشود کــه محبــت غيــر مســلمانان
وعــادات زشــت وغيــر اســلمي آنــان درقلــب يــک مســلمان زيــاد شــده ،
وبالخره او به عوض محبت با خداوند متعــال)جــل جللــه( ،پيــامبر)صــلي
الله عليه وســلم( ،و صــحابه کــرام ،محبــت زيــادي بــا ممثليــن فلــم هــا ،
لباسها ،رواج ها ،وساير عنعنـات آنهـا داشـته باشـد .بـه عـوض نامهـاي
اسلمي ،نامهاي هندو ها وغربي را براي اولد هاي خود اختيار نمايــد ،بــه
عوض پوشيدن لباسهاي اسلمي ،حجاب ،کله ،دستار وساير امور مثبت
،علقمندي به لبــاس هــاي هنــدو هــا وغربــي هــا داشــته ،و حــتی صــورت
وچهرهء خويش را مانند آنان بسازد .
65
صفات عالي دعوتگران مسلمان
دعوتگر مسلمان مطابق احکام وارشادات الهي ،و توضحات نــبي کريــم
)صــلي اللــه عليــه وســلم( داري يــک سلســله صــفات اخلقــي ،انســاني ،
معلوماتي ،علمي و مسلکي خاصي بــوده کــه او را بــه رســيدن بــه عــالي
ترين مقام انسانيت که دعوت بسوي حق است ،همکار ودستيار ميشود ،
اين صفات که اشکال مختلف در احکــام الهــي ذکــر گرديــده و دعــوتگران
ما ،براي بهبود کارهاي دعوت شان خود را به اين صفات آراســته ســاخته
اند ،براي ما نيز لزم است که براي موفقيت در ساحه کــار دعــوت داراي
چنين صفات باشيم که درين بحث پيرامون اين مطالبي را مــورد پژوهــش
قرار خواهم داد .
-1حرارت ايمان :تاوقتي دعوتگر ايمان قوي نداشته باشد ديگران به
سخنان وي متاثر نميشوند .زيرا براي همه معلوم است که سخنان قلب
به قلب ميرود ،و حرفهاييکه تنها از زبان نشأت نموده ،وپشتوانهء قوي
معنوي نداشته باشد ،از يک گوش بر آمده وازگوش ديگر خارچ ميگردد ،
ايمان قوي دعوتگر به عقيده اش ،وهمچنان ايمان قوي وي به دعوت
اسلمي او را وادار ميکند تا بسيار مجدانه سعي وتلش ورزد .
-2علم :علم مهمترين زيور يک دعوتگر است ،به اساس هميــن علــم
او ميتواند که دليل ديگران را تحليل و تجزيه نموده ،ودرمورد دليل قــوي
را تقديم نمايد ،در دعوت غير مسلمانان به دين مقدس اسلم عنصر علم
بسيار مهم بوده ،و نه تنهــا معلومــات داشــتن ،بلکــه ســاير مهــارت هــاي
دعوت براي يک دعــوتگر شــرط ميباشــد ،و کسـانيکه علـم انـدک دارنــد ،
بهترست که در صورت بروز اختلفات از علماء کمک خواســته ،ومجــالس
66
را براي اشتراک آنـان مهيـا سـازند .بـراي دعـوت تمـامي علـوم اهميـت
دارد ،ولي دانستن علوم اسلمي ميتواند بهترين وسيله براي دعوت باشد
.
-3عمل :اصل عمل خوب دعوتگر مسلمان است کـه جـانب مقابــل را
بسوي حق ميکشاند ،در صفحات قبلي خوانديم که يوسف اداوارد استس
عملکرد محمد عبدالرحمان را بهترين وسيله براي هدايت خود دانست ،او
خودش اعتراف نمود کـه محمـد عبــدالرحمن انسـانی بـود فرشـته صــفت
ودارای شخصيت ايمانی قويی کــه انســان بــا ديــدن وی گمــان ميکــرد کــه
فرشتهء است که بــه لبــاس انســان در روي زميــن گشــت وگــذار ميکنــد ،
عمل به احکام اسلمي انسانرا به مراتب مليکه هــا رســانيده وحــتی او را
به مقامات عاليتر از آنان ميرساند ،وبــراي دعــوتگر مســلمان لزم اســت
که در هنگام دعوت خويش عنصر عملکر به گفته هاي خويش را هيچگاهي
فراموش نکند .
-4هدف شناسي وبرنامه ريزي :براي يک دعوتگر مسلمان تعيين
وتحديد نمودن هدف بسيار مهم وضروري ميباشد ،زيرا هدفمندي وي او
را بخوبي همکاري مينمايد ،هدف دعوتگر مسلمان بصورت عمومي
رصايت خداوند)جل جلله( بوده که براي همه واضح وروشن است ،ولي
هدف کاري وي به شکل عملي رهنمايي مخاطب وي به حقيقت هاي
قرآني ميباشد ،به اين اساس بروي لزم است که براي رسيدن به هدف
خويش داراي پلن مشخص باشد .
اصــل علمــاي دعــوت اســلمي ميگوينــد کــه دعــوتگر بايــد خــود را ماننــد
دهقاني فکر کند که براي هدف بدست آوردن حاصل ،مدتها کــار ميکنــد ،
او نخست زمين سخت را با وسايل مختلف نرم ساخته ،وسپس دانــه هــا
را در آن ريخته ،وبعد ها زمين را خيشاوه نمــوده ،از اشــياي بيکــاره آنــرا
پاک ميکند ،هميشه در آبياري و دادن کودهاي مختلــف ســعي وتلش مــي
67
ورزد ،وبالخره بــا گذشــت چنــد مــاه،بــه هــدف خــود رســيده از حاصــلت
خويش استفاده ميکند .
دعوتگر اسلمي نيز بــراي رســيدن بــه هــدف خــود چنيــن برنــامه ريــزي
ميکند ،همــراي مــدعوي خــويش مــدتهاي ماننــد يــک دهقــان کــار نمــوده ،
نخست دل سخت وي را با سخنان شيرين خود نـرم نمـوده ،ســپس دانــه
هــاي حقيقــت را بــراي وي ميکــارد ،وهميشــه بــا وي در تمــاس بــوده ،
تشويش ها و شبهاتي را که مخالفين اسلم تبليغ مينمايند ،با دليل قــوي
خيشاوه نموده ،و با تغذيه نمودن آن هميشه سعي وتلش ورزيده وهرگاه
بتواند بعد از مدت سه الي چهار ماه يک گمراهي را به سوي حق کشاند ،
پيروزي بزرگي را حاصل نموده است .
-5اخلص در عمل :مهمــترين اصــل بــراي يــک دعــوتگر مســلمان ،
اخلص وي براي دعوت ميباشد ،هرگاه کسي دعوت نمايد ولي در دعوت
خويش مخلص نباشد ،ودعوت را براي کسب رزق ،شهرت ،پول وســاير
اهداف انجام دهد ،سخنان وي در شنونده گان تاثير مثبت نداشــته ،زيــرا
به گفتهء بزرگان سخنيکه از دهان خارج ميگردد ،ازيک گوش داخل شــده
و از گوش ديگر خارج ميگردد ،ولي سخنيکه از قلــب خــارج شــود ،حتمــا
تاثيرش درقلب جانب مقابــل ميباشــد .ســخنان دعــوتگر زمــاني بــا ارزش
وموثرميباشد که دعوتگر درعمل خويش کامل مخلص بــوده ،وهرســخنش
صرف بخاطر رضايت خداوند)جل جلله( باشد .
مشکل اساسي درمقابل دعوت اسلمي وجود بعضــي از دعــوتگران بــي
اخلص بوده که آنان دعوت را وســيلهء اســتفاده جــويي هـاي دنيــوي خــود
گردانيده اند ،آنان ميخواهند درمقابل دعوت به بعضــي از مزايــاي دنيــوي
نايل گردند ،وروي همين علت است که زماني منفعت هاي شخصي آنــان
درخطر ميشود ،و با وجود دعــوتگران مخلــص ،کــه هميشــه بــراي بيــان
حقيقت ها ،ومحو فرهنگ هاي قبلي وغيـر اسـلمي مبـارزه ميکننـد ،ايـن
گونه اشخاص درمقابل آنها قرار گرفته ومانع دعـوت ميشـوند ،يـک عـالم
68
مصري کتابي نوشته اســت کــه عنــوانش بــه عربــي )حصــوننا مهــددة مــن
داخلها( ميباشد که ترجمه آن )حصارهاي ما از داخل مورد تهديد هســتند (
ميشوند ،اين دانشمند ميفرمايد که مشکل اساسي مسلمانان نخســت در
داخل است ،زيرا وجود انسانهاي استفاده جو ،وبــي اخلص ســبب شــده
که ،قلعهء ما ازداخل مورد تهديد قرار گيرد ،زيرا اينگونه اشخاص نه تنها
خود شــان بــراي منفعــت اســلم کــاري نميکننــد ،بلکــه مــانع ديگــران نيــز
ميشوند ،مشکل آنان نه تنها منفعت خواهي دنيوي اســت ،بلکــه مشــکل
ديگر آنان خود خواهي ها ،وتعصباتي است که هميشه ذهن آنانرا به منفي
گرايي گشــانيده اســت ،آنــان هميشــه هــر امــر را منفــي تفســير وتحليــل
ميکنند ،وبراي اين امر در هرمجلسي مخالفت نموده ،و با اختلف راي ،
جامعهء اسلمي را به بدبختي ميکشانند ،آنان نميخواهند که ســخنان حــق
را بشنوند وبخصوص سخنانيکه مســتقيما بــه آنهــا متــوجه شــده ،وعيــوب
شانرا افشاء ميکند ،آنان کوشش ميکنند که هميشه خود را پيشتاز ميدان
قرار دهند ،وازينکه توانسته انــد کــه يکتعــداد از دوســتان خــود را بــه ايــن
تعصبات واختلفات فکري و دامن زدن به اين قيل وقال عــادت داده انــد ،
هميشه درمجالس خود را برحق و جانب مقابل را که مخلصانه ديگــران را
به حق دعوت ميکند به ناحق و غلطي متهم ميسازند .
-6رحمت ،نرمش ،ساده گي :همانطوريکه قبل خوانــديم حضــرت
رسول کريم )صلي الله عليه وسلم( داراي صفاتي بودند که او را در ميان
مردمــان نهــايت تمــايز عــالي داده بــود ،دعــوتگر اســلمي کــه وظيفهــء
آنحضــرت را بــدوش گرفتــه اســت ،لزم اســت ،هميــن صــفات را خــوب
داشته باشــد ،رحمــت ،نرمــش وسـاده گـي ازجملهــء صــفاتي اســت کــه
دعوتگر اسلمي را به رهبر اصلي اش نزديک و شبيه ميسازد .
او ميتواند با داشتن چنيــن صــفات خــود را همقطــار دعــوتگران راســتين
قرار دهد .
69
-7صبرواستقامت :صبر و حوصله مندي يکي از خاصــيت هــاي مهــم
دعوتگر ميباشد ،زيرا سنت پيامبران است کـه در دعـوت خـويش بـه يـک
سلسله مشکلت مواجه شـده انـد ،حضــرت لقمـان بــراي پسـر نصـيحت
ْ َ
ن ال ْ ُ
منك َرِ َوا ْ
صـب ِْر ه عَ ْ
ف َوان ْ َ مْر ِبال ْ َ
معُْرو ِ صَلةَ وَأ ُ م ال ّي أق ِ ْنموده ميگفت َ) :ياب ُن َ ّ
ُ َ
موِر( ) :1لقمــان (17 ،اي پســرکم ! ن عَْزم ِ اْل ُ
م ْ ك ِن ذ َل ِ َ صاب َ َ
ك إِ ّ عََلى َ
ما أ َ
به نيکي ها امر نما ،واز بدي ها منع نما ،ودر مصيبت ها صبر نمود .
حکمت خداوند متعال )جل جلله( برينست که استعداد هــای متفــاوتی را
خلق نمـوده اسـت ،ودعـوتگر مسـلمان نيــز درسـانيدن حـق نيـز نيازمنـد
حوصله مندی کافی است تا بتواند حقيقت ها را با بســيار صــبر بــه گــوش
ديگران رساند )) .گروهی از انسانها به محض اينکه بریا اولين بار مطلبی
را بشنوند آنرا بسيار خوب فهم ميکنند اما عده ای نيز نيازمنــد آن هســتند
که همان مطلب برای آنان کمی توضــيح داده شــود وهميــن مطلــب بــرای
گروهی ديگر بايد توضيح بيشتری داده شود ،وگروهــی ديگــری نيــز وجــود
دارند که چنانچه همين موضوع را بار ها برای آنان توضةح دهی هرگز آنرا
نمی فهمند واز آن سر در نمی آورند (( ) (352 -4به اين اساس وجيبهء
دعوتگر مسملمان است تا با مراعات استعداد ها در صورت بروز سوالت
مختلف مطابق استعداد ها وظرفيت هـای مختلـف خسـته نشـده ،وبـرای
هرکدام سعی نمايد تـا مطـابق ظرفيــت وی حقيقــت هـا تشــريح وتوضــيح
گردد .
-8اخلق دعوتگر :براي يک دعوتگر بعد از کسب علم و دانش اخلق
مهمترين اصل براي رسانيدن حق براي ديگران ميباشد ،وحضرت رســول
را خداوند متعال به اخلق عالي توصيف نموده است ، )صلي الله عليه وسلم( کريم
م( ) :1القلــم (4 ،بــه تحقيــق تــو بــر اخلق بســيار ك ل ََعلى ُ ُ
)وَإ ِن ّ َ
ظي ـ ٍ
ق عَ ِ
خل ٍ
بزرگی ميباشی .
براي اينکه دعوتگر بتواند الگوي خود حضرت رسول کريم را قرار دهد ،
لزم است قبل از همه به مطالعه ســيرت آنحضــرت پرداختــه و از صــفات
70
اخلقــي وي اســتفاده نمايــد .همچنــان بدانــد کــه اخلق اســلمي و اخلق
ديگران با هم فرق داشته ،و درميان اخلق مسلمانان هم مراحلــي وجــود
دارد که دانستن هرکدام بــراي يــک دعــوتگر لزم اســت تــا از آن اســتفاده
نمود به همان مرحله عالي خود را برساند .
-9شناخت مرض و علج :يکي از خصوصيات بسيار عالي دعوتگران
امروزي شناخت مــرض وعلج آنســت ،هرگــاه بــه جــامعهء انســاني نظــر
اندازي نماييم ،مشاهده ميکنيــم کــه امــراض مختلــف فکــري وايــديولوژي
وجود دارد که بسياري مردم را از پذيرش حقيقت هــا دور ســاخته اســت ،
دانستن اين امراض براي يک دعوتگر بي نهايت مهــم وضــروري ميباشــد ،
ولي ازينکه يک دعوتگر ماننــد يــک طــبيب اســت ،و طــبيب موفــق کســي
است که نخست مرض را تشخيص بتوانــد ،و در هنگــام تشــخيص ادويهــء
مناسب براي مريض ارائـه نمايد ،وهرگاه طبيبي صــرف امــراض را بيــان
داشته و در معالجه وتداوي آنان سعي وتلش نکند ،طبيب موفق ودرست
نميباشد ،به همين سان دعوتگري که ميداند که چي امراضي وجود دارد ،
يک اصل خوبي را تشخيص نموده است ،ولي لزم است براي نابودي اين
امراض سعي وتلش ورزد .
بعضي از دانشمندان دعوت اسلمي ميگويند که هــدف دعــوتگر افشــاي
منکرات نه ،بلکه امحاي منکــرات ميباشــد ،بــه ايــن منظــور کــه دعــوتگر
منکرات را افشا نميکند ،زيرا اين کار را هرکســي ميکنــد ،ولــي دعــوتگر
سعي وتلش مي ورزد ،تا براي محو اين منکرات پلني را طــرح نمــوده ،
وبراي محو کامل آن عمل اقدام مينمايد .
-10دعوتگري مطابق اسصصلوب دعصصوتگران الهصصي )پيصصامبران(:
قــرآن عظيــم الشــان در مــورد اســلوب دعــوت وارشــادات الهــي بــراي
دعوتگران الهي که درمقدمه آنها پيامبران بودند ،پيام هايي را بيان داشته
است که هرمسلمان که خواسته باشـد کـه خـود را بـه سلسـله پيـامبران
رساند ،لزم است از اسلوب آنان استفاده نمايد .
71
ك ِبآي َــاِتي وََل ت وَأ َ ُ
خو َ َ
خداوند متعال براي حضرت موسي فرمود )اذ ْهَ ْ
ب أن ْ َ
ه ط ََغى ( ) :1طه ) ( 43-42،برو ري ،اذ ْهََبا إ َِلى فِْرعَوْ َ
ن إ ِن ّ ُ ت َن َِيا ِفي ذِك ْ ِ
تو و برادرت با آيــات مــن ،ودر ذکــر مــن سســتي مکنيــد ،هــردو بــه نــزد
فرعون برويد که او سرکشی نموده است (
وبه خـاطر اينکـه انجــام ايـن مســووليت هـول وهــراس فراوانـي بــدنبال
داشت فطرت بشري موسي وبرادرش به تدريج خود را نماياند )قَــاَل َرب ّن َــا
ن ي َط َْغى( ) :1طه ( 45،گفتند پروردگارا ما َ َ خا ُ َ
ط عَل َي َْنا أوْ أ ْ
فُر َ
ن يَ ْ
فأ ْ إ ِن َّنا ن َ َ
مي ترسيم که او درحق ما افراط نمايد و ياهم سرکشي کند
درينجا خداوند متعال براي موسي وهارون )عليهما السلم ( آرامش داده
معُ وَأ ََرى ( ) :1طه ،
ســ َ
خاَفا إنِني معك ُ َ
ما أ ْ
َ َ َ ِّ ل َل ت َ َ
برايشان فرمود که َ) :قا َ
( 46
با مطالعه اين آيات قرآني هر دعوتگري مياموزد که هر دعوتگري که با
کدام طغيان گر مواجه ميشود ،ازيــن تــرس دارد کــه شــايد او در حــق او
افراط نمايــد و بــا وي ازخشــونت کــار گيــرد ،ولــي نبايــد ايــن تــرس و يــا
وسوسه عدم قبولي حق آنان مانع دعوت آنــان گــردد ،بلکــه بــر وي لزم
است که به کار خويش ادامــه داده ،و يقيــن داشــته باشــد کــه در تمــامي
حالت خداوند متعال او را ميبيند ،وهرگاه کسي براي يک انسان عملي را
انجام دهد ،منتظر پاداش وهمکاري وي ميباشد ،و هرگــاه کســي بخــاطر
رضايت خداوند کاري را انجام ميدهد ،خداوند باوي است ،و هــر آزمــايش
وامتحان در راه دعوت سبب بلند رفتن مقام وي در بارگاه الهي ميباشد .
»پس از آنکه موسي )عليه السلم( احساس کــرد خــدا بــا اوســت وايــن
احساس در اعمــال وجــودش ريشــه دوانيــد در برابــر فرعــون وفرعونيــان
طوري موضعيگري نمود که تنهـا کسـاني کـه از ايمـان راســخ وعقيـده اي
استوار برخوردارد هستند مــي تواننــد اينگــونه عمــل نمايــد « ) -4ج 1ص
(180
72
به همين سان وقتي حضرت ابوبکر صديق درغار ثور متوجه ميشــود کــه
مشرکين تـا دهـانه هـاي غـار رسـيده انـد ،بـه پيامبرخطـاب ميکنـد کـه »
اگريکي ازآنان يک قدم به جلو بردارد ،ما را ميبيند « اما پيامبر اســلم بــا
همان اطميناني که داشت براي ابوبکر درس بز رگي را ميدهــد و برايــش
ميگويدکه »:ل تحزن ان الله معنا « مترس خداوند با ماست .
زيرا عملکرد دعوتگر کــه بخــاطر رضــايت خداونــد )جــل جللــه( اســت ،
بدون شک ارتباط وي را با خالق يکتا چنان مستحکم ميسازد که خداوند با
وي بوده ،ودر تمامي مصيب ها او را ياري مينمايد .
-11شايستگي شرح قوانين اسلمي بصصه زبصصان عصصصر :يکــي از
صفات مهم دعوتگران اسلمي اينست که بتوانند قوانين واحکــام اســلمي
را بزبان عصر براي مردم بيان دارند ،قرآن عظيم الشان کتابي است که
از ديدگاه طول تمامي عصور را تــا روز قيــامت در بــر داشــته ،و از نگــاه
عرض تمامي جهان را رهنماست ،وازينکــه قــرآن عظيــم الشــان ،ســنت
پيامبراکرم )صلي الله عليه وسلم ( وتمامي احکام اسلمي بعــد از ظهــور
حضرت محمد )صلي الله عليه وسلم( تا روز قيامت براي تمــامي انســانها
تعيين وتثبيت شده است ،و ديگري پيامبري براي دعوت به اسلم نميايد ،
وهمين دعوتگران اسلمي اند که جانشين پيــامبران شــده ،وديــن مقــدس
اسلم را بــراي ديگــران ميرســاند ،بنــاء لزم اســت کــه هميــن قــوانين را
مطابق ضــرورت هــاي عصــر تشــريح وتوضــيح نماينــد تــا مشــکلت ذهنــي
وفکــري همــه را بــا قــرآن شناســي معاصــر و دليــل آن کــه مطــابقت بــا
عصرداشته باشند ،براي مردم بيان دارند .
-12عدم تاثر به انتقادات مخالفين :مخالفين دعوت بــه اســاليب
مختلـف ميخواهنـد فضـا را در مقابـل دعـوتگر مختـل سـازند ويکـي ازيـن
وسايل هجوم مستقيم بالي شخصــيت دعــوتگر ميباشــد کــه ايــن اســلوب
خصمانهء مخالفان نه تنهــا در عصــر امــروزي مــروج اســت بلکــه حــتی در
زمانه هاي قديم نيز ،به مثل يک وسيله استفاده ميشد ،تا دعوتگر متوجه
73
عيوب ودفاع از خود شده ،اصــل دعــوت وبيــان حقيقــت هــا را فرامــوش
نمايد .
در قصه دعوت موســي )عليــه الســلم ( بــراي فرعــون چنيــن ميخــوانيم
مــا َْ ن -قَــا َ ب ال َْعال َ ِ )َقا َ
مــا ب َي ْن َهُ َ ض وَ َ ت َوالْر ِ ماَوا ِ سـ َ ب ال ّ ل َر ّ مي َ ما َر ّ ن وَ َ ل فِْرعَوْ ُ
ل ل ِمـن حـول َ َ
ب آب َــائ ِك ُ ْ
م م وََر ّ ل َرب ّك ُـ ْ ن -قَــا َ مُعو َ سـت َ ِ ه أَل ت َ ْ ن -قَــا َ َ ْ َ ْ ُ موقِِني َ م ُ ن ُ
كنت ُ ْ إ ْ
ُ َ
قش ـرِ ِ م ْ ب ال ْ َ ل َر ّ ن َ -قا َ جُنو ٌ م ْم لَ َ ل إ ِل َي ْك ُ ْ
س َ ذي أْر ِ م ال ّ ِ سول َك ُ ْ ن َر ُ ل إِ ّ ن َ -قا َ اْلوِّلي َ
ك جعَل َّنــ َ ري َل َ ْ ت إ ِل ًََها غَي ْ ِ خذ ْ َ
ن ات ّ َ ل ل َئ ِ ْ ن َ -قا َ قُلو َ م ت َعْ ِ ن ك ُن ْت ُ ْ ما إ ِ ْ
ما ب َي ْن َهُ َب وَ َمغْرِ ِ َوال ْ َ
ن ( ) :1الشعراء (29 -23 ،
جوِني َ
س ُ ن ال ْ َ
م ْ م ْ
ِ
درعصر امروزي که اساليب مسخره نمودن دعوتگران ،واتهام آنــان بــه
دروغگو ،جادوگر ،و ديوانه و غيره صفات بد ،که شکل کلسيک را بخــود
گرفته ،و تاثير چنداني نمي کند ،دشــمنان اســلم اصــطلحات جديــدي را
براي ،از بيــن بــردن فضــاي دعــوت اســتفاده ميکننــد ،و بــه مجرديکــه از
تقديم دليل عـاجز شـدند ،ونتوانسـتند در مقابـل اسـتدلل هـاي علمـي و
معقول دعوتگر مقاومت نمايند ،راه جديدي را براي وي باز نموده او را با
الفاظ ديگر سياسي متهم به نشنلستي )قوم پرســتي ( ،نســبت بــه کــدام
حزب و گروه سياسي ،وياهم متهم به بعضي از گناهان ميکنند ،که دريــن
صورت دعوتگري که تجربهء کـافي از دعـوت نداشـته باشـد ،فـورا بـراي
دفاع از خويش بر خواسته ،و اصل موضــوع را تــرک نمــوده ،و مشــغول
موضوعات ديگــري ميشــود کــه در نــتيجه اصــل مطلــب فرامــوش شــده ،
وزماني ثابت نمايد که او به چنين جرمي متهم نيست ،هدف جانب مقابل
بـر آورده شـده ،ومـانع وي از رسـاندن سـخنان حـق شـده اسـت ،ولـي
هرگـاه دعـوتگر ،زکـاوت داشـته ،وحقيقـت را درک نمايـد ،بـراي جـانب
مقابل ميگويد که درست است ،من نخست ميخواهم موضوع اولي را بــه
پايان برسانيم ،و شما دليلي را که برايتان ارائـه نمــودم ،مــورد بررســي
قرار دهيد ،سپس با ختم موضوع اولي موضوع بعدي را مورد بحث قــرار
ميدهيم ،وبه اين شکل دعوتگر ميتواند که مجلس را درست تنظيم نموده
74
،و اسلوب فرار مخالفين را با همان زکاوت خويش محــو ســازد .و خــود
را به هدف برساند .
-13صبر درمصيبت ها :دعــوتگر در هنگــام دعــوت بــه مصــيبت هــا
وآزمايش های سختی مواجه ميشود ،هرگاه تاريخ زنــده گــی پيــامبران را
ورق بزنيم هيچ پيامبری را مردم بــا انــداختن گــل درگــردن شــان ،ويــاهم
تقديم دسته هــای گــل اســتقبال نکــرده انــد ،بلکــه برعکــس همــه در آزار
واذيت آنان از هيچ وسيلهء دريغ نکرده اند ،به اين منظور دعــوتگر مــومن
که خود را وارث پيامبران دانسته و کــار پيــامبران را انجــام ميدهــد ،نبايــد
درمقابل بعضی از مصيبت هــاييکه درهنگــام دعــوت بــه آن مبتل ميگــردد ،
تسليم روزگار شده ،وبه اصطلح ضرب المثل عصر جاهليت ) زمانه با تو
نسازد تو با زمانه بساز ( دست از دعوت کشيده ،ومانند ديگــران خــود را
تسليم خواهشات نفسانی گرداند .بلکه لزم است کــه در تمــامی اوقــات
بخاطر رساندن حق به مردم سعی وتلش نموده ،واز ملمتی هيچ کســی
هراسی نداشته باشد .
امتحانات ،آزمايش ها ومصيبت هاييکه بالی دعوتگران ميايد ،به انواع
مختلف تقسيم شده است که درين راستا نقاطی را ميتوان منحيث مثال
بيان داشت:
-درهنگام دعوت انسان درمقابل اشخاصی قرار ميگيرد که کامل مادی
پرست بوده ،وبه مجرد صحبت از دين پرخاش نموده ،با الفاظ رکيک
وزشت مانع سخنان دعوتگر ميگردند .
-بعضی اشخاصی اند که از اعمال بعضی از مسلمانان ضعيف اليمان
متاثر شده همه را يکسان فکر ميکنند ،ووقتی در مورد دين مقدس
اسلم صحبت گردد ،فورا مثالی را بيان داشته ،وهمه را دريک پله
ميگذارند ،وبه اين شکل بالی تمامی مسلمانان و بخصوص دعوتگران
هجوم ميکنند .
75
-بعضی ها به اساس تبليغات ودسايس دشمنان ،متاثر به افکار ضد
اسلمی شده اند ،وبمجرد صحبت از اسلم مانند طوطی ها سخنان
مستشرقين و دشمنان اسلم را سند گرفته درمقابل دعوتگر ايستاده گی
مينمايند .
-بعضی ها به اساس تهاجم فرهنگی غرب و برنامه های مختلف
استعماری مصروف شهوت رانی ها وخواهشات نفسانی شده اند ،وبه
اين اساس به مجرد شنيدن نام اسلم ،فکر ميکنند که ديانت آنان سبب
ميشود که ازين لذت های زود گذر منصرف شوند ،بناء به هرشکلی که
باشد مانع دعوت اسلم ميشوند.
-احيانا بعضی از مسوولين به اساس شيطنت ها ،و راپور های بعضی
از اشخاص مغرض ،که نميخواهند دعوت اسلمی عام گردد ،دعوتگران
را به ملمتی ميکشانند ،وگاهی هم سبب رنجش شان ميگردند .
-احيانا بعضی از منافقين که ظاهرا در جامعه اسلمی زنده گی
ميکنند ،ولی علقمندی به برنامه های اسلمی ندارند ،بالی برنامه ها ،
طرز اسلوب وشخصيت دعوتگر انتقاد ميکنند ،وميخواهند او را به شکلی
از اشکال متهم به کدام زشتی نموده ،او را به نظر ديگران بد جلوه دهند
.
-بعضی از دشمنان اسلم که قوت استدلل نداشته ،ونميتوانند
درمقابل دعوتگر به گونه علمی واکاديميک مقابله نمايند ،با اساليب
تگذيب ،استهزاء ،مسخره گی ،نامگذاری های مختلف وساير اساليب
ميخواهند مانع دعوت اسلمی گردند .
)) مبلغ با ايمان از زخم زبان ها وطعنه های منکران غمگين نميشود و
صبر پيشه ميکند وميداند که عزت برای خداست واو شنوا وداناست ...
آری کسی که قدم در مسير رسولن الهی گذارده بايد همانند آنان صبور
باشد ،و با تهمت ها ،شايعات ودروغ پردازی های دشمنان ،سنگرتبليغی
خود را رها نکند (( قرآن وتبليغ ،ص99-98 :
76
تمامی اين اساليب از زمانه های قديم تا کنون جريان داشته وهر
دعوتگر درمقابل چنين اشخاص با چنين بر خورد هايی رو برو ميگردد ،که
دعوتگر مسلمان نبايد ،که تسليم آنان شده ،وخود را ضعيف احساس
کند ،بلکه با ايمان قوی ورابطهء قوی خود با ذات پروردگار عالميان ،به
کار دعوت دوام داده وهرگاه مصيبی برايش برسد ،آنرا مانند پيامبران
تحمل نمايد .
احيانا بعضی از آزمايش ها در زمانی برای يک دعوتگر رخ ميدهد که او
دارای قدرت باشد )) ،دز زمان قدرت وتسلط يافتن او بر امکانات که
طرف بايد مورد آزمايش قرار گيرد ،مساله طور ديگری است ،
وبراستی سخت ترين آزمايش بايد در چنين ميدانی پس داد ،هر چند
عدهء تصور ميکنند که آزمايش در زمان قدرت آسانتر است ،کسانی
هستند که در برابر نا مليمات وسختی ها صبر را پيشه نموده ومقاومت
می کنند ،اما در زمان بدست آوردن خيرات وقدرت ،خيلی کم هستند
که زمام امور را از دست نداده ودر برابر فشار های درونی خود ،تسليم
نشوند .کسانی هم هستند که در برابر نا مليمات مقاومت ميکنند ،ولی
نميتواند در زمان صحت وسلمی ،خود را گم نکنند ،وزمان امور را
بدست شيان که در تمام وجوئد شان وجود دارد ،نسپارند زياد هستند
کسانيکه در برابر فقر ومحروميت صبر پيشه ميکنند وخود را تسليم ذلت
وپستی نميکنند ،ولی کم هستند افرادی که در زمان ثروتمندی مادی و
معنوی صبر داشته باشند ،وخود را نبازند ،وخود را تسليم شهوات
واطماع نکنند ،زياد هستند کسانی که مورد آزار وشکنجه قرار ميگرند ،
بل را با سر بلندی پشت سر مينهد وتسليم پستی نشده وتهديد ها ووعده
ووعيد ها ،آنها را از راه بدر نبرده ،وآنها را نمی هراساند ،اما کم هستند
افرادی که فريب مناصب وثروتهای آنچنانی ورغبتهای درونی را
نخوردند (( چگونگی دعوت از ديدگاه سيد قطب ،ص49 :
77
-14انتقاد پذيری :دعوتگر مومن بايد بداند که هر انسانی
اشتباهاتی دارد ،وهيچ کسی بدون عيب به غير از ذات خداوند متعال
)جل جلله( نيست ،او بايد هميشه آماده به شنيدن انتقادات باشد ،زيرا
انتقاد است که انسان را ميسازد ،وهرگاه دعوتگر صفات انتقاد پذيری
داشته باشد ،ميتواند در ميدان دعوت به خوبی سيروحرکت نمايد ،
انسان مسلمان به انتقاد هايی که به او ميشود ،به ديد هدايايی ))
(( ارزشمند می نگرد وکسی که عيوبش را گوشزد کند بهترين برادر ميداند
) -16ص (108
-15عدم تدخل در امور اختلفي بين مذاهب :مذاهب اسلمي
از قرنها بدينسو وجود داشته ،وازبين بردن مذاهب و يکسان سازي تمام
مذاهب کار بسيار مشکل ميباشد ،به خصوص در عصر امروزي که توجه
به حقيقت هاي قرآني بسيار کم بوده ،ومردم به فهم حقيقت هاي ايمان
رغبت کم دارند ،اختلفات ميان مردم هر روز زياد شده ،و در بسياري
حالت مسلماناني ديده شده اند که با تاثر به افکار خارجي ،تعصبات
قومي وساير اختلفات فکري هنوز هم در مسايل اختلفي دامن زده اند ،
در چنين شرايط براي يک دعوتگر لزم است که تفاهم ميان اهل مذاهب
وتقارب ميان آنان را در نيت گرفته وسعی تلش ورزد که غرق شده گان
در منجلب های بدبختی وکفر را نجات دهد ،زيرا اختلفات فقهی مانع
مگردد ،برعکس بی ايمانی سبب بد بختی دنيا
داخل شدن به جنت ن ِ
وآخرت ميشود ،وازينکه اصل ايمان است ،دعوتگر مسلمان خود را
مشغول اصل ساخته وفروعات را برای متخصصين فقهی بگذارد ،
بخصوص درکشور عزيز ما افغانستان لزم است که دعوتگر مسلمان
براي وحدت مسلمانان سعی وزحمت کشي نمايد ،اين دعوتگر ميتواند
که با حکمت دعوت همه را به اخوت اسلمي دعوت نموده ،در مسايل
اتفاقي باهم مانند پارچهء واحد شده ،ودر امور اختلفي احترام به
دانشمندان همان مذهب نمايد .
78
هميشه جانب مقابل خود را به طرفداري وي از حــق ،اصــل قــرار دادن
قرآن عظيم الشان در تمامي اختلفات ،و پيروي از احکام الهي بوده ،به
همه بفهماند که او دوستي ومحبت زياد با پيامبر)صلي الله عليه وسلم( ،
صحابه کرام ،و آل بيت پيامبر)صلي الله عليه وسلم( و تمامي مسلمانان
دارد .
-16توجه به انگيخته نه به انگيزه :مشکلي که احيانا براي بعضــي
از دعوتگران پيدا ميشود ،توجه به علت دليــل گــويي بعضــي از مخاطبــان
شان ميباشد ،آنها زماني با مردم مواجه ميشوند و ســوالتي مطــرح مــي
گردد ،در فکر علت پرسش اين سوالت ميشوند ،اين نوع تصور يک نوع
غلط وغير قابل قبول ميباشد ،زيــرا انســان دعــوتگر درعقــب هيــچ علــتي
نبوده ،وشايد هم علتي وجــود داشــته باشــد ،ولــي وي بــراي رســيدن بــه
هدف عالي دعوت به يکتا پرستي ،هميشه توجه اش بــه دليــل ميباشــد ،
وبه اين شکل کوشش مينمايد که سوالت جانب مقابل را به گونهء جواب
بگويد که او با فهميدن دليل وي قناعت کند ،ولــي شــايد ســوال وي روي
کدام غرض وعلت خاصي بوده باشد ،که دانستن علت وهدف آن شــخص
براي دعوتگر هيچ مهم نبوده ،بلکه تقديم جواب و حاصل نمــودن قنــاعت
وي شرط اساسي ميباشد .
در بسا حالت شده اسـت کـه مـا مطلـبي را عـرض نمـوديم وخواسـتيم
حقيقت هاي قرآني را براي مخاطبان خود بيان کنيم ولي درميــان کســيکه
خودش هدف ديگري داشته وبراي تغيير دادن ذهنيت ديگران ،ســوالت را
مطرح نموده است ،درينجا کوشش نموديم که پاسخ را بــه گــونهء ارائـــه
نماييم که جانب مقابل حقيقت را درک نمايد .
ولي هرگاه دعوتگر بــه ســوي علــت هــا رفتــه و درهنگــام شــنيدن چنيــن
صحبت هاي غرض آلود فورا متاثر گــردد ،ســخنانش بــه نــتيجه نميرســد ،
زيرا بسياري اوقات صحبت هاي دعوت بخاطر هميــن علــت جــويي هــا بــه
پرخاش ها و گفتگو هاي توهين آميز انجاميده که دعوتگر نه تنها بــه هــدف
79
خويش نرسيده بلکه جانب مقابــل توانســته اســت کــه بــا متشــنج ســاختن
وضعيت محفل به هدف خود برسد .
-17چهرهء متبسم دعوتگر :چهرهء ظــاهري دعــوتگر تــاثير بســيار
مهمي در مخاطبان او دارد ،مهمترين عنصر در چهرهء ظاهري دعــوتگر ،
اسلوب صحبت وي با چهرهــء متبســم ميباشــد ،نخســتين دعــوتگر اســلم
داراي اين صفت بود،ودر بخاري شريف ميخوانيم :
ن ّ ن ال ْ ُ ّ ن ل َِهيعَ َحد ّث ََنا اب ْ ُ حد ّث ََنا قُت َي ْب َ ُ
ن عَب ْـدِ الل ـهِ ب ْـ ِ
مِغيَرةِ عَ ْ ن عُب َي ْدِ اللهِ ب ْ ِ ة عَ ْ ة َ ) َ
َ َ َ
ص ـّلى الل ّـ ُ
ه ل الل ّـهِ َ سو ِن َر ُم ْ ما ِس ً دا أك ْث ََر ت َب َ ّح ً تأ َ ما َرأي ْ ُل َ جْزٍء َقا َ ن َ ث بْ ِحارِ ِ ال ْ َ
ب( ) (3574 -2حضرت ري ٌ ن غَ ِ س ٌح َ ث َ دي ٌ ح ِذا َ سى هَ َ عي َل أ َُبو ِ م َقا َ سل ّ َ عَل َي ْهِ وَ َ
عبدالله بن حارث ميفرمايد که من هيچکسي را نسبت به پيامبر)صلي الله
عليه وسلم( زياد مبتسم نه ديده بودم .چهره متبسم اســت کــه بشاشــت
دعــوتگر را حفــظ نمــوده ،هرکســي را دوســت و محبــوب وي ميســازد ،
اکنون بسياري از دشــمنان اسـلم ،تبليــغ ميگننــد کــه دعــوتگران اســلمي
هميشه از خشونت کار گرفته و هر موضوعي را با خشونت به مردم بيــان
و با زور آنرا ميقبولنند ،وهرگاه يک دعوتگر مسلمان ،سنت
پيامبر)صلي اللــه عليــه وســلم( را در صــحبت هــاي خــويش مراعــات
نمايد ،وچهره اش مانند چهرهء آنحضرت )صلي الله عليه وسلم ( متبسم
باشد ،حقيقتا به همان سان که دعوت آنحضــرت بــالي بســيار مــردم تنــد
خوي عرب تاثير نمود ،وصحابه کرام نيز توانستند با اســتفاده از اســاليب
پيامبر)صلي اللـه عليـه وسـلم( اسـلم را بـه شـرق وغـرب برسـانند ،مـا
درعصر امروزي نيز نيازمند همان اسلوب پيامبر)صلي اللــه عليــه وســلم(
ميباشيم .
علمه قرائتي در يکي از صحبت هاي خويش کــه دريکــی از کســت هــای
ويديويی من آنرا مشاهده نمودم ،علت عدم پذيرش اسلم را چنيــن بيــان
نموده است :
80
او ميگويد :دين مقدس اســلم ماننــد آب صــافي اســت کــه همــه بــه آن
ضرورت ونياز دارند ،ولي در بعضي اوقات انسان با وجود تشــنگي آب را
نمي نوشد ،يا اينکه آب توسط کسي به انسان تقديم ميگردد کــه چهرهــء
بسيار زشت وکثيف داشته ،و باديــدن چهرهــء وي انســان از نوشــيدن آب
صرف نظر ميکند ،ويــا اينکــه در آب کــدام خــس و خاشــاکي ميباشــد کــه
انسان آنرا نميخواهد بنوشد ،به هميــن ســان هرگــاه ديــن مقــدس اســلم
توسط اشخاصي تبليغ گردد که خود شان چهرهء بســيار زشــت و اســلوب
بسيار خراب داشته باشد ،مردم از پذيرش سخنان وي که حتی بسيار بــه
آن نياز هم داشته باشند ،ابا مي ورزند ،وياهم زماني که ،در دين اســلم
بدعت هايي داخل شود که بنام اسلم به مردم بيـان گـردد ،واســلم را از
اصالت وپاکي آن بکشد ،مردم ازپذيرش اسلم ابا مي ورزند .
-1روي همين علت است که خداوند)جــل جللــه( بــراي حضــرت محمــد
ت ل َُهــ ْ
م ن الل ّهِ ل ِن ْ َ
م ْ
مة ٍ ِ
ح َ )صلي الله عليه وسلم( فرموده است که ) :فَب ِ َ
ما َر ْ
ك ( ) -1آل عمران ( 159 ، حوْل ِ َ
ن َ
م ْ
ضوا ِ ب َلن ْ َ
ف ّ قل ْ ِ
ظ ال ْ َ
ظا غَِلي َ
ت فَ ّ
وَل َوْ ك ُن ْ َ
رحمت خدا تـرا بـا خلـق مهربـان و خوشـخوي گردانيـد هرگـاه تنـد خـو و
سنگدل ميبودي مردم از اطراف تو متفرق ميشدند .
-18فصاحت وبلغت دعوتگر :يکــي از صــفات مهميکــه بــراي هــر
دعوتگر لزم و ضروري است ،قوت صحبت نمودن اســت ،زيــرا صــحبت
زيبا ،طرز اداي درست مطلب بــا اســلوبيکه تــوجه هــر کسـي را بــه خـود
جلب نمايد ،يکي از حکمت هاي مهــم دعــوت اسـلمي درعـــصر امـروزي
ميباشد ،امروز ما در شرايطي زنده گي ميکنيم که مردم متوجه هــر چيــز
هستند ،و هرکلمه ء دعوتگر را حساب ميکند ،وحتی حضرت پيامبر)صلي
الله عليه وسلم( که الگوي دعوتگران است ،سخنانش را به شــکل قصــه
نه بلکه به اسلوبي ادا مينمــود کــه ســامعين ميتوانســتند کــه هرکلمــه آنــرا
حساب نمايند .
81
َ
سـل ّ َ
م ك َــا َ
ن ه عَل َي ْـهِ وَ َ
صـّلى الل ّـ ُ
ي َ
ن الن ّب ِـ ّ
ه عَن ْهَــا أ ّي الل ّ ُض َ ة َر ِ عائ ِ َ
ش َ ن َ ) -2عَ ْ
صاهُ (( )( 2303 -2 ح َديًثا ل َوْ عَد ّهُ ال َْعاد ّ َل َ ْ
ح ِث َحد ّ ُ
يُ َ
حضرت بي بي عايشه )رضي الله عنها( ميفرمايد که حضرت نــبي کريــم
)صلي الله عليه وسلم ( چنان سخن ميگفتند که هرگاه کســي ميخواســت
آنرا بشمارد ،ميتوانست آنرا بشمارد.
بر دعوتگرســت کــه شخصــيت و اســتعداد ســامعين خــويش را مــد نظــر
گيرد ،و به اين اساس صحبت خود را مطابق توانايي آنان ايراد نمايد ک
الف :هرگاه اهل مجلس اشخاص اکاديميک ،تحصيل کرده وداراي فهــم
وادبيات عالي باشند ،لزم است که دعوتگر مطابق ذهنيــت آنــان صــحبت
نمايد ،و قبل خود را با مطالعهء کتب ادب ،شعر ،قصــه ،و فصــاحت در
کلم بلد ساخته ،زيرا در ميان آنان به اسلوب خود آنان صــحبت نمــودن ،
همه را به اين وا ميدارد که به سخنان وي به خوبي گوش دهند .
همچنــان در اســتعمال جملت وکلمــات خــويش بســيار مهــارت داشــته
باشد ،بياد دارم که شخصي ديگران را دعوت مينمــود ،ولــي اســلوب وي
بسيار ضعيف و موضــوع را بــا اســلوب عاميــانه مطــرح ميکــرد ،او بــراي
مخاطبين گفت که ما وشما بايد مسـلمانان کلنگـي باشـيم ،نـه بـه شـکل
مرغهاي خسکي ،ضعيف وناتوان باشيم ،در ختم صحبت هاي وي همه در
غياب وي اعتراض نمــوده ،وميگفتنــد کــه ايــن شــخص همــه را بــه مرغهــا
تشبيه نمود ،زيرا مرغ مرغست ،خواه کلنگي باشد ،ويا خسکي .
ب :هرگاه اهل مجلس مردم عوام بوده ،وبــه خصــوص کســاني باشــند
که سواد کافي نداشته ،و نميتوانند که صحبت هاي قوي را بدانند ،بناء بر
دعوتگر لزم است که مطابق مقــوله ) کلــم النــاس علــي قــدر عقــولهم (
مطابق عقليت آنان صحبت نمايد ،و به شکل عاميــانه چنــان صــحبت کنــد
که همه سخنان اورا بخوبي بداند .
يکتن از دعوتگران که اين حکمت را نميدانست براي مـردم عـوام چنـان
با فصاحت وبلغت صحبت ميکرد که در جريان صحبت هــاي وي چنــد نفــر
82
به خوب رفته بودند ،ووقــتي آنــان از مجلــس خــارج شــدند ،دربيــن خــود
تبصره ميکردند که ما اصل هيچ چيزي نفهميديم ،زيرا او کلمات عربــي را
چنان استعمال مينمود که براي ما بسيار ثقيل بود .ايــن اســلوب حــتی در
نوشتن بعضي کتابهاي ديني در مکاتب نيز وجود دارد .
اعضاي علمي ومسلکي رياست تــاليف وترجمــه وزارت محــترم معــارف
افغانستان براي صنوف هفتم مکاتب تعليمات عمــومي درســال 1384هــ
ش کتاب تعليم وتربيه ديني را نشر نموده اند که درصفحه سوم آن عنوان
موضوع را چنين بيان داشته اند ) :حدوث اعيان (
سپس اين موضوع را چنين تشريح نموده اند :
)) حــدوث اعيــان ازجهــت آنســت کــه اعيــان جمــع عيــن اســت ،وعيــن
چيزيست که قائم به ذات خود باشد ،مانند ،اجسام که برايشان تغييــرات
از قبيل حرکت وسکون عائد ميگردد ،وهرچيزيکه قابــل پــذيرش تغييــرات
باشد حادث و پيدا کرده شده است ،زيرا که قديم محل حوادث نيست ((
) -20ص (3
هرگاه ما اين متن را بــراي جــواني 18ســاله کــه فــارغ صــنف دوازدهــم
مکاتب تعليمات عمومي )غير مدراس ديني ( باشــد ،تقــديم نمــاييم ازيــن
عبارت استفاده کرده نميتواند ،و مقصــد آنــرا نميداننــد تــا اينکــه اســتادي
براي آنان اين را توضيح وتشريح نمايد ،اکنون فکر کنيــد کــه ايــن عبــارت
براي يک طفل که 12يا 13ســاله اســت ،در بســا اوقــات حــتی معلمــان
مکاتب که علوم ديني درس ميدهند از مشکل کتابهاي علوم ديني شــکايت
دارند ،و خود شان به نزد استادان رفته مطلب را ياد ميگيرند .
کتابهاي درســي بايــد بــه اســلوب بســيار ســاده وآســان نوشــته شــود ،و
شخصي در تعليم وتربيه دکتورا داشت ،ميگفت مــن دکتــوراي خــود را در
ساده نويسي گرفته ام .زيرا در بسياري درس هــا شــاگردان غيــر حاضــر
ميباشند ،ونسبت مشکلت مريضي ،ضـرورت هـا وسـاير حـالت شـاگرد
درساعت درسي در صنف حاضر شده نميتواند ،لزم است ايـن کتـاب بـه
83
اسلوبي نوشته شود که شاگرد حــتی در حــالت تنهــايي بــا مطــالعه آن بــه
مفهوم آن پي برد ،ولي استعمال کلمات بسيار تخصصي ،براي شاگردان
قابل هضـم نميباشـد ،وشـايد حـتی والـدين شـان در فهـم چنيـن عبـارات
مشکل داشته باشند ،ونتوانند آنرا براي اولد هاي شان بفهمانند .
-19بصصصاخبري از اختلفصصصات عقيصصصدتي ،فرهنگصصصي وروانصصصي
مدعويين :در عصر حاضر مردم داراي عقيده ،فرهنــگ و سيســتم هــاي
ذهني مختلف ميباشند ،و با ازدياد وسايل و بهبــود وضــع زنــده گــي مــادي
مردم ،ازدياد افکار وانديشه هــاي معاصــر ،ســطح زنــده گــي عقيــدتي ،
فرهنگي و روانــي آنــان نيــز متفــاوت شــده اســت ،ايــن اختلفــات ،يــک
سلسله از حساسيت هايي را به ميان آورده است که عــدم تــوجه بــه ايــن
امور سبب تنفر مردم از دعوتگر شده و باعث ميگردد کــه مــردم ســخنان
وي را نپذيرفته ،وياهـم با وي تصادم فزيکي نمايند .
درکشور عزيز ما افغانسـتان يـک سلسـله از عـادات ورواج هـايي وجـود
دارد کــه کــامل بــا اســلم مخــالفت دارد ،موضــوع بــد گرفتــن و بــد دادن
دختران ،طويانه هاي گزاف ،شيريني خوري ها ،خوردن غذا در روز اول
،دوم ،سوم ،شب جمعه ،وچهلم مــرده هــا ،شــوم پنداشــتن بعضــي از
روز ها ،ممانعت ازدواج ميان عيد رمضان و عيد قربان ،وساير عــاداتيکه
مردم به آن مبتل ميباشند ،و بد تر اينست که بعضي ازين عادت منفي بــا
صبغهء ديني اجرا ميگردند ،که بدعت بسيار خطر ناک ميباشد .
همچنان بـا مهـاجرت مـردم بـه کشـور هـاي مختلـف افکــار مختلفـي در
ذهنيت ها پيدا شده ،و هرروزي شاهد واقعاتي ميباشيم که در رسانه هاي
مختلف نشــر ميگــردد .درتاريــخ افغانســتان بــراي نخســتين بــار مشــاهده
نموديم که مسلماني با صراحت در مقابل کمره هاي تلويزيــون و وحضــور
داشت قضاة و پوليس گرايش خويش را به مسيحيت اعلن نمــود ،اينکــه
علت چي بوده ،وچرا وي دين يکتا پرستي را ترک نمــوده بــه ســه خــدايي
84
)تثليث ( رو آورد ،تا بحــال معلــوم نيســت ،ولــي آنچــه اهميــت زيــاد دارد
اينست که اين شخص مرتد شد ،ودين مقدس اسلم را ترک نمود .
درين راستا دعوتگران ما لزم است تا نخست علت اين تحول را دريابند
،و با صراحت ميتوان گفت که نخستين علت اين بد بختي ،کســالت وبــي
خبري دعوتگران از مقتضيات عصرست ،دعوتگران ما تاحال نتوانسته اند
که مردم را به حقيقت هاي اسلم با خــبر ســازند ،و همچنــان درس هــاي
مقارنه ومقايسه بين اديان در کشور ما بسيار ضــعيف بــوده ،وگــاهي هــم
که مطرح شده نه به شــکل علمــي و مســتند بلکــه بــه شــکل احساســاتي
وعاطفي مطرح گرديده که هيچگاهي جوابگوي مقتضــيات عصــر امــروزي
نشده است .
هرگاه دعوتگران ما اين پرابلم ها را درک نموده وبراي از بيــن بــردن آن
سعي وتلش ورزند ،وخود را در آغاز با مـردم مـواجه نسـاخته ،بلکـه بـه
شکل تدريجي براي محو اين امور بپردازند ،و مردم را از احکام ديــن بــا
خبر سازند ،درينصورت موفقيت نصيب آنان خواهد شد .
بسياري از دعوتگران با تجربــه ميگوينــد کـه وقــتي انسـان تـاريکي را در
جايي ميبيند بـراي از بيـن بـردن آن بـه شـکل مثبـت کـار ميکنـد ،ووقـتي
خودش حرکت نمود وچراغ را روشن کرد تاريکي ازبين ميرود ،بــه هميــن
سان گناه يک نوع تـاريکي خطرنــاک درحيــات انسـان اســت ،ووقـتي يـک
دعوتگر مخلص بخواهد اين تـاريکي را از حيـات مـردم دور سـازد ،سـعي
وتلش ميکند که مردم را به شکل تدريجي به حقيقت هاي قرآنــي متــوجه
ساخته ،و به آنان بفهماند که اسلم اين نوع زشتي هاي اخلقي وفرهنگي
را نميپذيرد وهرگاه انسان ادعاي ايمان ميکند ،وخود را در امــت حضــرت
ميشمارد ،هيچگاهي کاري نميکنــد کــه مخــالف )صلي الله عليه وســلم ( رسول الله
قرآن وسنت باشد .
وهرگاه ساحهء دعوت اين دعوتگر خارچ از مرز ها کشــورش ،ودرميــان
غير مسلمانان باشد ،لزم است تا مشکلت فرهنگي آنــان را خــوب درک
85
نمايد ،وبراي اينکه آنان به سخنان وي تسليم شوند ،نخست حقيقت هاي
قرآني را با آنان بيان نمايد و و کوشش کند کــه بــه معتقــدات آنــان تجــاوز
ننمايد ،وسپس با عمکرد مثبت خودش ،مــردم را علقمنــد ديــن مقــدس
اسلم سازد .
يکتن از شخصيت هاي امريکايي که در شهر تکساس امريکا ميباشــد بــه
اساس همين رويهء نيک وپسنديدهء يکتن از دعوتگران مسلمان با تمــامي
اعضاي فاميل خويش به دين مقدس اسلم مشرف ميگــردد .کــه درينجــا
بهترست قصهء مسلمان شدن وي را که براي هر دعوتگر بي نهايت مهــم
و مفيد ميباشد درينجا نقل نمايم :
آنچه را درين نبشته ميخوانيم سرگذشت كسانيست كه با علم و معرفت
خود بعد از رنج فراوان ،غرق در فكر وانديشه شده اند ،مطــالعه نمــوده
اند ،شب ها را در بيخوابي سحر كرده اند تا را ه حــق را در يافتنــد ،و بــا
در يافت حقيقت تسليم آن شده اند .
86
اول :شصصبهه وشصصک انصصداختن در شخصصصيت دعصصوتگر :دشــمنان
دعوت اسلمي در بسا اوقــات شــکوکي وشــبهاتي را درشــخص دعــوتگر
انداخته ومطـرح ميکننـد ،او را بـه صـفات منفـي متصـف ميسـازند ،تـا
مــردم را از شخصــيت وي متنفــر ســازند و بعــد از کســي بــه ســخنان او
گوش ندهد )) .گاهی اوقات دشمنان دين به منظور ايجاد تفرقـه دربيـن
صفوف دعوت اســلمی شــبهاتی را درخصــوص دعــوتگران ديــن مطــرح
نموده وبه بر ترور شخصيتی آنان می پردازنــد (( ) – 4ص ( 100ايــن
شبهات را ميتوان درنقاط ذيل خلصه نمود :
الف:آنانرا بــه جهــالت ،ديــوانگي ،گمراهــي ،عقــب مانــده گــي وســاير
صفات نسبت ميدهند .
ب :آنها را به نو آوري و بدعت کاري ها نسبت ميدهند .
ج:متهم ساختن وي به علقمندي به چوکي ،قـدرت ،مقامـات ،حصـول
ثروت وداراِيي .
د :وابســتگي وي بــه بعضــي از احــزاب ،گــروه هــا و مردمــان منحــرف
وغلط کار .
هـ :متهم ساختن آنان به مشغوليت به خرافات ،قصه هاي قديم .
و :متهم نمودن آنان به تخلف و عقب مانده گي .
ز :متهم نمودن وي به دوري از جامعه ،بگونه مثال ميگويند که وي نــه
در جمله اشراف قـوم اسـت ،ونـه هـم از جملـه کسـانيکه منصـب عـالي
دارد .
حـ :متهم نمودن پيروان وي بـه صـفات زشـت و يـاهم بـه کسـانيکه در
جامعه منصب هاي عالي ندارند ،فقيرند ،وياهم بيسواد .
دوم -شبهه وشک درموضوع دعصصوت :مخــالفين دعــوت کوشــش
ميکنند کــه درموضــوعاتي کــه مربــوط بــه دعــوت اســت بيــن مــردم شــک
انداخته ،به مردم ميگويند که آنچه اين دعوتگر ميگويد ،مخالف عــادات ،
تقاليد ،فرهنگ ،رواج ها ،وساير اموري است که از قرنهــا درميــان شــما
87
بوده ،و تمامي پــدران شــما بــه آن گرويــده بودنــد ،منحــرف ميســازد ،و
ميخواهــد شــما را بــه راه هــا غلــط بــبرد ،وحــتی در ميــان مســلمانان ،
دعوتگراني را که حقيقت هـاي قرآنــي را بيــان ميدارنـد ،وبعضــي از رواج
هاي زشت جامعه را انتقاد ميکنند ،نسبت به بعضي از گروه ها و مذهب
هايي ديگري ميگنند تا مردم ،ازين حقيقت ها دور مانده ،واموري را بنام
اسلم ودين انجام دهند که ايشانرا به عوض نفع ،بــه ضــرر هــاي مختلــف
دنيوي واخروي مبتل سازد .
بگونهء مثال بسياري از دشمنان اسلم موضوع ميراث زن را منحيث يک
وسيله براي ظلم بالي زنان مطرح ميکننــد ،ولــي دانســتن حقيقــت هــاي
قرآني که در مورد ميراث زنان در قرآن کريم است ،کامل واضح وروشن
است که لزم دعوتگران ما آنرا بصورت دقيق بدانند ،بگونه مثال در بســا
حالت دشمنان اسلم در مورد حق ميراث زن انگشت انتقــاد دراز نمــوده
ميگوينــد كــه چــرا در اســلم مــردان دو برابــر زنــان ميــراث ميگيرنــد؟
ومتأســفانه كـه بعضــي از مســلمانان بــي خــبر ازديــن عيــن كلمــات آنــانرا
برسرزبان مياورنــد .علمــه دكتوريوســف قرضــاوي ميفرمايــد ) :جهــالت
مصيبت بزرگي است ووقتي كه باخوهشــات نفســاني جمــع گــردد قيــامت
ج 1ص (105 بزرگي است ( ) -17
جواب اين شبهه را ميتوان با دليل ذيل ارائه نمود :
نخست ازخود آنان ميپرسيم كه آيا زن در تمامي حالت با مرد ميراث
مساوي دارد ؟ آيا اينرا نميدانند كه تنها برادر با خواهر؟ هرگاه اين
سوال شان به اساس عدم فهم ياهم رسيدن به حق و براي پيروي از
حق باشد ،مشکل آنان به ساده گي حل ميگردد زيرا أنچنانکه تصور
نموده اند ميراث زنان در تمامي حالت نصف ميراث مردان نميباشد
وعلماي ميراث براي ميراث مردان وزنان چهار حالت را بيان داشته اند .
حالت اول :ميراث مرد و زن مساوي ميباشد :
حالت دوم :ميراث مرد کمتراز ميراث زن ميباشد :
88
حالت سوم :مرد و زن هردو ميراث نميبرند :
حالت چهارم :ميراث مرد بيشتر ازميراث زن ميباشد :
براي روشني اين مطلب لزم است هر کدام را کمي تشريح نماييم :
حالت اول :ميراث مرد و زن مساوي ميباشد :مثل ،هرگاه شخصي
وفات نمايد كه يك دخترو يك برادر دارد و مبلغ يك لك افغاني ميراث
گذاشته باشد نصيب هر كدام چقدر ميشود ؟
جواب :براي دخترمتوفى نصف مال )پنجاه هزار( و براي برادر متوفى
باقيمانده كه آنهم )پنجاه هزار( ميباشد .
سوال :شخصي وفات نمود ه دو دختر و يك برادر دارد و سه لك
افغاني ميراث گذاشته است نصيب هركدام چند ميشود ؟
جواب :براي هركدام يك يك لك افغاني ميرسد .
حالت دوم :ميراث مرد کمتراز ميراث زن ميباشد :احياناميراث زنان
نسبت به مردان زياد ميباشد ،مثل :شخصي وفات نمايد و دو دختر و
چهار برادر داشته باشد ،ومبلغ نه لك افغاني ميراث گذاشته باشد نصيب
هركدام چقدر ميشود.
جواب :تمام مال سه حصه ميشود شش لك براي دو دخترمتوفي سه
لك باقيمانده براي چهار برادرمتوفي داده ميشود ،كه براي هركدام شان
كمتر از هشتاد هزار افغاني ميرسد.كه درين مثال :دختر اول متوفي :سه
لك ،دختر دوم متوفى :سه لك
برادران متوفى هركدام هشتا د هشتا د هزار افغاني .
حالت سوم :مرد و زن هردو ميراث نميبرند :دربسياري حالت زن
ومرد هردو هيچ ميراث نميبرند ،مثل :هرگاه شخصي وفات نمايد که
پسر ،دختر ،خواهر وبرادر داشته باشد ،درينصورت برادر وخواهرش هيچ
ميراث نميبرند .
چرا؟ آنان از والدين خود ميراث ميبرند ،واين ميراث براي اولد متوفي
داده ميشود نه به خواهر وبرادرش .
89
حالت چهارم :ميراث مرد بيشتر ازميراث زن ميباشد :اين مسأله تنها
ميان خواهران با برادران است يعني هر برادر دو چند خواهر ميراث
ميبرد .
سؤال :چرا برادر دو چند خواهر خويش ميراث ميبرد ؟
جواب :نخستين مطلبي را كه مسلمان بايد بداند اينست كه در حكم
خداوند )جل جلله ( چرا را نبايد استعمال كرد ،بلكه حق داريم بپرسيم
كه درين حكم الهي چي حكمت نهفته است ،زيرا ما مسلمانان نظر به
عقيده وادب در مقابل خد اوند )جل جلله ( خودرا حق نميدهيم كه از
خداوند بپرسيم بلكه به تمامي احكام الهي تسليم هستيم ،زيرا انسان
زماني به خالق يكتا ايمان آورد و بدين عقيده شد كه دين اسلم دين
رهايي بخش بشريت است ،گاهگاهي بخاطر تقصير در فهم خود انسان
حكمت بعضي از احكام الهي را نميدانيم ،و براي فهم آن لزم است
حكمت آنرا پرسيد و در وقت طرح سؤال نيز مانند يك مسلمان مؤدب
سؤال نمود .
حكمت دوچند ميراث گرفتن برادر نسبت به خواهر :براي فهم اين
موضوع لزم است ،يك مسلمان چنانچه اساس شريعت اسلمي است ،
موضوع را بشکل کامل و همه جانبه بداند زيرا خداوند ) جل جلله (
ميفرمايد ) ول تقف ما ليس لك به علم إن السمع والبقصر والفواد كل
اولئك كان عنه مسؤول ( شما در تمامي امور تان بدون علم وفهم توقف
نكنيد ،زيرا گوشها ،چشمان و قلب هاي تان همه درمقابل ذات پروردگار
مسؤوليت دارند .نخست بايد تمامي احکام را بصورت درست دانست
وسپس ابراز نظر نمود .که فهم اين مطلب درنقاط ذيل واضح ميگردد :
-1مسووليت برادر نسبت به خواهرش بيشتر است :هرگاه بديده
بصيرت بدين مسأله بينديشيم ميابيم كه ،درين حكم ،عدالت الهي
مراعات گرديده است زيرا دين مقدس اسلم صلحيت را به اندازه
مسووليت ميداه ،شما هرگاه مسووليت هاي برادر را درمقابل خواهرش
90
درفاميل مقايسه نماييد طبعا ميدانيد که برادر مسووليت بيشتر نسبت به
خواهرش دارد ،بگونه مثال مسووليت هاي برادر عبارت اند از :
-نفقه خانمش بالي وي فرض است،درحاليکه نفقه خواهرش بالي
شوهرش ميباشد نه بالي خواهرش .
-نفقـه دختر تا زمان ازدواج بدوش پدر ميباشد نه بدوش مادر .
-نفقه پسر تا وقت جواني و بلوغ بدوش پدر است نه بدوش مادر .
-نفقه پدر و مادر تهيدست بدوش پسر ميباشد نه بدوش دختر .
-پرداخت مهر شرعي بدوش شوهر است نه بدوش خانم .
-مصارف ازدواج بالي شوهراست،وهيچگاهي خانم مصارف عروسي را
متحمل نميگردد.
هر گاه اين مسؤوليت هاي برادررا با مسؤوليت خواهران مقايسه
نماييم ميبينم كه لزم است برادر به اساس مسؤوليت هاي بيشتر نسبت
به خواهر حق زياده تر بگيرد.بطورمثال اگر دو نفر را به بازار بفرستيم
واز يكي به اندازه %80مواد بخواهيم دومي را مكلف به آوردن %20
نماييم و براي اولي %80و براي دومي % 20پول بپردازيم آيا عدالت
نكرده ايم ؟
به همين شکل اگر برادر نسبت به خواهر دوحصه ميراث ميگيرد
مسووليت هاي وي بيشتر است نسبت به مسووليت هاي خواهرش .
خود دوچند ميراث ميبرد ،اما در بقيه حالت ميراث زنان گاهگاهي چند
برابر ميراث مردان ميشود ؟ و يا اينكه از مغالطه وفريب كار ميگيرند ،
و ميخواهند با مشكوك نمودن خواهران ما در دين شان آنانرا به اديان
منسوخ وياهم بي ديني و گمراهي بكشانند <
-2بعد از ازدواج ميراث خواهر مساوي با ميراث برادر ميشود :هرگاه
برادر دو سهم بگيرد با خانمي ازدواج مينمايد كه يك سهم گرفته) =3
( 2+1وآن خواهريكه يك سهم گرفته با شخصي ازدواج ميكند كه او
91
ازمـيراث پدرش دوسهم گرفته است كه بازهم ) (1+2 =3بناء در خاتمه
امر ) (3=3ميگردد .
-3ميراث و مهر دختران بطريقه اسلمي وقرآني تمامي مشکلت يک
خواهرمسلمان را رفع مينمايد:هرگاه براي يك خواهر مسلمان ميراث پدر
– مهر و مصارف شرعي آن بصورت كامل ادا گردد ،هيچ مشكلي
نخواهد داشت ،بطور مثال :اگر مهر يك خانم يك لك افغاني باشد ،و
دولك افغاني هم از پدرش برايش ميراث برسد واين مبلغ )(300000
افغاني را برايش واقعا تسليم نماييم و نفقـه و مصارفش را شوهرش
بپردازد اين خانم هيچ مشكلي نخواهد داشت .زيرا او ميتواند با سه لگ
افغاني پول نقد درتجارتي سهم گيرد که برايش ماهانه مقداري از پول
حاصل گردد که احتياجاتش را رفع نمايد .
ازين مسايل بخوبي واضح ميگردد كه در توضيع ميراث عدالت الهي
مراعات گرديده ومشكل خواهران ما بسبب عادات و تقاليد غير اسلمي
است كه حقوق آنانرا پامال مينمايد ،و كساني هستند كه زن بيچاره را
هيچ ميراث نميدهند ،دختران خويش را به فروش ميرسانند و بنام طويانه
وولور از شوهران شان نيز پول ميگيرند ،وشوهرش را مجبور ميسازند
كه تمامي اقارب و دوستان دو فاميل را كه احيانا دو قريه ميشوند ،به
محفل عروسي و شيريني خوري دعوت نمايد ،كه از ين ظلم ها اسلم
كامل بيزار است .و ميبينم كه مدعيان حقوق انسان در عروسي هاي
هوتل ها كه اكثر آن از پول قرض به اساس مجبوريت ترتيب شده ،با
افتخار اشتراك ميكنند ،خون داماد را ميمكند .وهيچگاهي هم درين مورد
سخن نميگويند .و داماد بيچاره بعد ازازدواج سالها با قرضداران دست و
گريبان ميباشد و احيانا هم تقصير آنرا بدوش خانم بيچاره انداخته او را
ملمت ميكند .اگر دولت ها حقيقتا به فکر مصلحت مردم باشند ،
دست دختر فروشان را گرفته طويانه و ولور را ممنوع قرار دهند ،
شيريني خوري ها و محافل عروسي جبري را که اضافه ازتوان داماد
92
باشد و باليش بزور تحميل ميگردد ،ممنوع قرار دهد و و هر چيز را
مطابق توان اعلن نمايند ،قانون )بدگرفتن و بدبردن ( را ممنوع قرار
دهند ،و براي مرتگبان چنين جرايم جزا هاي جنايي را قانون بندي نمايند.
-3شک درمورد مدعويين :آنان براي شــان ميگوينــد کــه شــما مردمــان
نجيب هستنيد ،زنده گــي راحــت وآرام داريــد ،و بــا نعمــت هــاي مختلــف
مستور هستيد ،اين دعوتگران ميخواهنــد همهــء ايــن ارامشــها را از شــما
گرفته ،شما را به سوي بد بختي ها کشانند .
بدين شکل با نشان دادن به اصطلح باغهــاي ســرخ وســبز آنــان را مــانع
پذيرفتن حق ميگردند .
93
-2دانستن جــواب خــوب بــراي ايــن شــبهات :هرگــاه کتــب دانشــمندان
اسلمي را مــورد مطــالعه قــرار دهيــم ،بخــوبي درک ميکنيــم کــه علمــاي
اسلمي خدمات ارزشمندي در عصور مختلف براي دفــاع از ديــن مقــدس
اسلم نموده اند ،آنان در هنگام بــروز هــر فکــر مخــالف اســلمي ،ماننــد
سربازان دلير در ميدان علم ومعرفت ،ايستاده ،وبا دانش وعلم ،تمامي
شبهات را خواه از طرف بي خبران از دين ،مطرح شــده اســت ،ويــاهم
توسط برنامه هــاي خصــمانهء دشــمنان طــرح شــده اســت ،جــواب هــاي
علمي وارزشمند ارائـه داشته اند ،وهر شبههء که مطرح شده است کــه
براي رد آن صد ها دليل وبرهان تقديم نموده اند ،که مطالعهء وفهم ايــن
دليل براي هر دعوتگر بسيار ضروري ميباشد .زيرا او در ميدان دعوت با
سلح دليل ومنطق داخـل شـده ،و هـر شـبهه را بـا مهـارت کامـل پاسـخ
ميگويد .
-3ارائـه جواب به اسلوب داعيانه :زکــاوت و دانــش دعــوتگر در تقــديم
پاسخهايي که قناعت جانب مقابل را حاصل نمايد ،تاثير مهمي در دعــوت
دارد ،که درين راستا هر دعوتگر نخست احکام الهي را مراعات نمــوده ،
و با الفاظ نرم و زيبا مطلب را بدون اينکه احساسات شود ،ارائـه ميدارد
،زيرا شخصي به نزد هارون الرشيد که خليفهــء مســلمانان بــود ،رفــت و
برايش گفت ميخواهم ســخنان ســختي را بــراي رهنمــايي شــما اســتعمال
نمايم .هارون الرشيد برايش گفت :خداوند)جل جلله( دو شخصي را که
بهتر از شما بود ،به نزد کسي فرستاد که او نسبت به من بســيار گنهکــار
بود ،ولي برايشان گفت که )فقول له قــول لينــا ( بــراي وي ســخنان نــرم
بگوييد .پس شما چگونه ميخواهيد با من چنين با درشــتي وتنــدي صــحبت
نماييد .
درينجا هارون الرشيد خواست تا براي آن دعــوتگر بفهمانــد کــه اســلوب
زيبــاي دعــوت ،تــاثير مهــم در قنــاعت جــانب مقابــل داشــته ،و حفــظ
شخصــيت وي بــالي داعــي لزم ميباشــد ،زيــرا وقــتي کســي ميخواهــد
94
شخصــي را در راه خداونــد)جــل جللــه( دعــوت نمايــد ،لزم اســت بــراي
رســيدن بــه ايــن هــدف مقــدس از وســايل مقدســي اســتفاده نمايــد کــه ،
رضايت الهي در آن موجود باشد .
همچنان زماني دعــوتگر زکــاوت داشــته باشــد ،هــر شــبههء مخالفــان را
بصــورت بســيار خــوب جــواب گفتــه ،و مجلــس دعــوت را بــه اختلفــات
شخصي تبديل نميکند .
-21دعوتگري نه قضاوت :يکي از اموريکه در عصر امروزي و ساير
اوقات مانع پيشرفت دعوتگران در راه حق ميباشد ،تغيير منهج وطريقهء
شخصي خود دعــوتگر از اســلوب دعــوتگري بــه اســلوب قضــاوت و حکــم
نمودن بر مردم .
يکتن از علماي مصر بنام هضيبي کتـابي نوشــته ،و آنـانرا بنـام )دعـاة ل
قضاة( نام گــذاري نمــوده اســت ،هـدف وي ازيـن عنـوان بخـوبي معلـوم
ميگردد که مسلمانان دعوتگرند ،نه قضاوت گر .
علمه مصطفي مشهور که کتـاب مشـهوري در دعــوت اســلمي دارنـد ،
وبنــام )مــن فقــه الــدعوة( مشــهور اســت ،تحــت عنــواني درکتــاب خــود
مينويسد که )آيا برمسلمان واجب است که برديگران حکم کند يا خيــر ؟ (
در جواب اين سوال خودش ميگويد » :اين يــک ســخن معلــوم اســت کــه
شريعت اسلمي ما را به دعوت ديگران به نيکي ،و منع مردم از بدي هــا
وظيفه داده است ،و تمامي ما در روز قيــامت پرسـيده ميشــوييم کــه آيـا
براي فاميل ،اقارب ،همسايه ها ،و تمامي شناخته هايت دعوت به الله ،
وعمل به کتاب خدا و به سنت رسول الله نموده اي ويا خير ؟ وهيچگــاهي
از ما نميپرسد که آيا بالي کسي حکمي نموده اي ،ويــا اينکــه چــرا بــالي
فلن شخص حکم نکرده اي ؟ زيـرا ايـن کـار از جملــه امــوري نيسـت کـه
خداونــد متعــال مســلمانان را بــه آن مکلــف ســاخته اســت ،بلکــه انســان
درمقابل دعوت به اسلم مستحق ثواب ميگردد و به ترک آن جــزا خواهــد
ديد .
95
اما درمورد حکم نکردن بالي مردم هيــچ تقصــيري نکــرده اســت ،بلکــه
هرگاه برکسي حکم کند و درحکمش اشتباه کند حتما مورد مجازات الهــي
قرار ميگيرد « ) -23ص (45
-22دسترسي به وسايل معاصصر :نبايد اشتباه کرد که فرق بسيار
زياد است ،بين اينکه يــک دعــوتگر در مــورد وســايل تکنــالوژي معلومــات
داشته باشد ،وبين اينکــه ايــن شــخص بــه ايــن وســايل دسترســي داشــته
باشــد ،تنهــا معلومــات کــافي نبــوده ،بلکــه لزم اســت ايــن دعــوتگر ،
دسترسي کامل به وسايل معاصــر داشــته باشــد ،او ميتوانــد بــا همکــاري
ساير دعوتگران وکســانيکه اقتصــاد خــوب دارنــد ،وميخواهنــد در راســتاي
دعوت همکاري نمايند بــراي وي وســايلي را مهيــا ســازد ،کــه او را بــراي
نشر دعوت با وسايل تکنالوژي معاصر همکاري نمايد .
درمورد معلومات ودسترسی به وسايل دربحث های سابق معلومــات کــا
فی تقديم شد که اميد واريم درصورت ضرورت به آنجا مراجعه شود .
-23داشتن معلومات در مورد افکار ونظريات مختلف در
جهان معاصر و رابطه وياهم تصادم اين افکار با حقيقت هاي
قرآني :در عصر امروزي افکار مختلفي در شرق و غرب وجود دارد ،
اين افکار که بعضي آنها ريشه هاي قديم داشته وبه اعتقادات قبل از
اسلم ارتباط دارند ،و درميان بسياري مردم مروج هستند ،وياهـم افکار
جديدي اند که در عصر امروزي بعد از ظهور افکار جديد در غرب قد علم
نموده ،و طرفدارن زيادي داشته است ،معلومات درمورد اين افکار
براي يک دعوتگر اسلمي کامل مهم و داراي اهميت زياد ميباشد ،زيرا
درين افکار که اغلب آنها زادهء اشخاص بيدين وياهم کساني بوده است
که اصل آنها به يهودان متعصب رجعت ميکند ،بناء در ميان افکار آنها
مغالطات زيادي وجود دارد ،وياهم ،بخاطر اغراض واهداف سياسي
بعضي ازين افکار به گونهء مطرح ميگردد که ظاهر آن خيلي ها زيبا
ورنگين بوده و در باطن خيلي ها فساد ومشکلت داشته است .
96
اين مردمان براي رسيدن به هدف خويش از هر وسييلهء مشــروع وغيــر
مشــروع اســتفاده ميکننــد ،بنــاء بــراي اينکــه دعــوتگر بتوانــد کــه قنــاعت
هرکسي را در هر ساحه حاصل نمايد ،وجانب مقابل خويش را به حقيقت
هاي ايماني قناعت دهد ،لزم است داراي فرهنگ معلومات کافي بــوده ،
ودرمورد افکار مختلف مطالعه وتحقيق نمايد .
بگونهء مثال طرفدرارن دموکراسي چنين ادعا مينمايد که هرگــاه کســي
به دموکراسي علقه نداشته باشد ،او حتما علقمنــد وطرفــدار دکتــاتوري
است ،که اين اسلوب را در ميان عوام الناس چنان نشــر نمــوده انــد کــه
هرکسي چنين فکر ميکند ،و به آنان چنين تلقين شده است که در تمامي
دو جهان صرف دو رنگ وجود ،يکــي رنــگ ســياه وديگــرش رنــگ ســفيد ،
درحــاليکه بــا مطــالعهء دقيــق ايــن مطلــب انســان عاقــل ميدانــد کــه بــه
همانگونه کـه درجهـان دو رنـگ نبـوده بلکـه رنگهـاي مختلـف وجـود دارد ،
وممکن است که کسي هردو رنگ را نخواسته بلکه بارنگهاي ديگري بــراي
خويش لباس بسيار زيبا اختيارنمايد ،به هميــن ســان ،انســان ميتوانــد بــا
مخالفت با هردو اصل دموکراسي ودکتاتوري به اصل ســومي کــه بــاهردو
آنها فرق دارد وراه انساني واخلقي است زنده گي نمايد .
مسلمانان جهان بــا پــذيرش اســلم تمــامي راه هــاي بهزيســتي وانســان
زيستي را اختيار نموده ،وبا قوانين اسلمي زنده گي ميکننــد ،در قــوانين
اسلمي نه دکتاتوري وجود دارد ،ونه هم بي بند وبــاري هــاي دموکراســي
که انسان را اصل قرار داده ،وتمامي قــوانين آســماني را تحــت تــاثير ان
قرار دهد ،مردم مسلمان به دين توحيــد عقيــده داشــته واحکــام الهــي را
بالي خود ميپذيرند ،و همين ديــن مقــدس اســلم اســت کــه بــراي انســان
اجازه ميدهد که ازعقل وفکر خــود حــتی درمسـايل اعتقـادات کـار گرفتــه
وخود را به حقيقت ها برساند ،او ميتواند که بــا اســتفاده ازعقــل خــويش
درپرتو هدايات الهي قوانينيي را کـه شـريعت برايـش اجـازه ميدهـد وضـع
97
نمايد ،به ايــن علــت درکتــب تشــريع اســلمي ،درمــورد قــوانين ســماوي
ووضعي بحث هاي مفصلي را مطالعه مينماييم .
به همين سان دين مقدس اسلم مخالف بســيار ســخت دکتــاتوري بــوده
وهرنوع ظلم ،تعدي ،تجاوز و بيعدالتي را رد مينمايد ،
هرگاه دعوتگر اسلمي درين راستا معلومات داشته وبتواذنــد کــه جــانب
مقابل خويش را به حقيقت هاي قرآني با رد دليل مخالفين قناعت دهــد ،
ميتواند که درساحه دعوت خويش موفق باشد .
دانستن اين حقيقت ها و زکاوت خـود دعـوتگر نقـش بسـيار مهـم دريـن
راستا دارد ،زيرا انسان مومن با نور ايمان بطرف امور ميبند وبا فراست
خويش ميتواند که چوابگوي هر مطلب باشد .
-24دانستن فرق بين نظريه علمي وحقيقت علمصصي:
يکي ار اموري که درعصر امروزي مغــالطه در آن زيــاد ميشــود ،موضــوع
نظريات علمي وحقيقت هاي علمي ميباشد ،قرآن عظيم الشــان کــه يــک
حقيقت است هيچگاهي مخالف حقيقت هــاي علمــي نميباشــد ،و بــه ايــن
شکل هرحقيقت علمي که امروز کشف ميشود ،نــوعي ازاثبــات حقيقــت
هاي قرآني بشمار ميرود ،که سبب قناعت بسياري از دانشــمندان غربــي
به الهي بودن قرآن عظيم الشان ميگردد .
ولي مشکلي که درين راستا وجود دارد مشکل نظريات علمي است کــه
در بسا حالت مخالف دساتير قرآني ميباشد ،اين نظريات که زادهء افکار
بعضي از علماء ميباشد ،حقيقت علمي نميباشد ،و مخالفت آن بــا قــرآن
کريم کدام ضرري به قرآن نميرساند ،زيرا بسياري ايــن نظريــه هــاي کــه
ساليان متمادي ميان بسياري مردم متداول بوده ،درســالهاي بعــدي خــود
همان مردم غلطي آنرا کشف نموده انــد ،بــه گــونه مثــال زمــاني نظريــه
داروين در اروپا ظهــور نمــود و بســياري از مــردم آســيا نيــز بــه آن معقتــد
شدند ،بعضي از مسلمانان اشتباه نموده و خواستند ميــان نظريهــء وي و
قرآنکريم هماهنگي بياورند ،ولي اين کوشش هاي آنــان نتوانســت بجــايي
98
برسد ولي دانشمندان اسلم کــه حقيقــت قــرآن را بخــوبي درک نمــوده و
تحت تاثير نظريات جديد کـه هيـچ حقيقـت علمـي آنـرا تاييـد نميکـرد ،بـه
بطلن اين نظريه شهادت ميدادند ،با گذشــت ســاليان زيــاد بــالخره خــود
اروپايي ها کشف نمودند که نظريه داروين بجز از يک خيال محــض چيــزي
ديگري نبوده وخود شان دو باره همان حقيقت هاي قرآني را تاييد نمود ند
که اصل انسان را مکرم دانسته او را به شادي ها وشامپازي ها نه ،بلکــه
خودش را اصل دانستند .
براي دعوتگر اسلمي لزم است که ميان حقيقت هاي علمي و نظريــات
علمي فرق نموده ،وتحــت تــاثير هرنظريــه نرفتــه ،بلکــه بــه ايــن عقيــده
داشته باشد که بطلن اين نظريات خود بخود ثابت ميگــردد ،ولــي ازينکــه
قرآن عظيم الشان يک حقيقت ،هيچگاهي مخالف حقيقت ها نميباشد ،و
همين حقيقت هاي علمي امروز ،حقانيت قرآن کريم را ثابت نموده اند .
-25آگاهي از وضعيت عصر خودش :بسـياري ار مسـلمانان
بعد ازينکه پيشرفت مادي غرب را مشاهده نمودنــد ،وبرعکــس درکشــور
هاي خويش نوعي از تخلف وعقب مانده گي را درساحات مختلــف ديدنــد
به اين فکر شدند که لزم است ما هم مانند آنان بـه چنيـن دسـتاورد هـاي
نايل شوييم ،استفاده از داشته هاي ديگران در تمامي مدنيت هــاي وجــود
داشــته ،مــدنيت اســلمي هــم زمــاني رشــد وترقــي نمــود کــه مســلمانان
کتابهاي علوم مختلف را از مدنيت هــاي قــديم ترجمــه نمــوده وســپس بــه
بحث وتحقيق درمورد آنان پرداختند ،و تحقيق علمي هم همين موضوع را
تاييد ميکند که انسان در تحقيقــات خــويش ،از همانجــايي آغــاز نمايــد کــه
تحقيــق ديگــران بــه آن ختــم شــده اســت ،وبــالخره ايــن مــدنيت جديــد
اساسات خويش را با گرفتن از علوم ديگران قوي ومستحکمتر وپيشرفته
ري ،اعتقــادي ،
تــر ميســازد ،ولــي هــر مــدنيت از خــود اساســات فکــ ِ
ايديولوژي وفرهنگي دارند ،کــه آنــان را نســبت بــه ديگــران برتريــت داده
است ،ولي آنچه ضرورست علوم ساينسي وتکنولوژي ميباشــد ،کــه هــر
99
روزي رو بــه پيشــرفت اســت ،ولــي مشــکل بســياري از مســلمانان در
وسايلي بود که آنانرا در رسيدن به هدف شان ميرســاند ،آنــان بــه شــکل
کور کورانه بسوي غرب توجه نمودند ،وازينکه غربــي هــا هــم ميخواســتند
اهــداف شخصــي خــويش را بــر آنــان تحميــل نماينــد ،ازيــن ضــعف فکــر
وانديشه آنان استفاده نموده ،به عوض ارسال تکنالوژي و علوم ساينسي
که به نفع مسلمانان قرار گيرد ،به فرســتادن عــادات وتقاليــد خــويش بــه
اين کشور ها آغاز نمودند ،بــا گذشــت زمــان بســياري از امــور منفــي کــه
زادهء عادات زشت غربي ها بوده ،وبــه تکنــالوژي معاصــر هيــچ ارتبــاطي
نداشت در کشور هاي اسلمي ظهور نمود ،و بسياري از دعوتگران جاهل
که نميدانستند ،کدام امور ميتواند کشور را به ترقي کشاند ،ايــن عــادات
غربي را يا بصورت قانوني بالي مردم تحميل مينمودنــد ويــاهم بــه شــکل
تبليغات براي رسيدن به هرچي غربي است ،آغاز نمودند ،و نتيجه همــان
شد که مصيبت هاي اين مردم هنوز هم بيشتر وزياد تر شــد ،ونــه تنهــا از
پيشرفت هاي تکنالوژي منفعتي نگرفتند ،بلکه امــراض آنــان هنــوز بيشــتر
وبيشتر شده و بدبختي ها هنوز هم زياده تر واختلفات بيشتر گرديد .
اکنون دعوتگر اسلمي بايد اين حقيقت ها را بداند که او براي رسيدن به
هدف خويش چي امور را از ديگران بگيرد ،وچي اموري اســت کــه او بــه
ديگران بدهد .
اکنون شــرق محتیــج علــوم ساينســي ورياضــي غربيــان هســتند ،محتیــج
وسايل تکنولوژي اند که بتوانند در سرعت بخشــيدن علــوم بــا آنــان کمــک
رســانند ،ولــي درمقابــل غــرب محتیــج عقيــده وفکــر اســلمي انــد ،آنــان
ضرورت به قرآن کريم ودساتير قرآني ونبوي دارند ،تا آنانرا کــه همــه بــه
ماديت رو آورده اند ،واين مادين هزاران درد ومــرض را ميــان آنــان نشــر
نموده است ،بسوي نجات بکشاند ،وبدون شک قوانين قرآني اســت کــه
ميتواند بهترين رهنما براي آنان باشد .
100
-26دانسصصتن اسصصاليب مختلصصف پيشصصرفت هصصاي علمصصي در
ساحات ساينس وتکنالوژي معاصر :عصر امروزي ما عصريست
که وسايل تکنالوژي در ساحات مختلف رو بــه پيشــرفت و تقــدم بــوده ،و
هيچ روزي نيست که اکتشاف جديدي صورت ميگيرد ،اين اکتشــافات کــه
درساحات علمي مختلف صــورت ميپــذيرد ،دانســتن ايــن معلومــات هــاي
تکنالوژي براي دعوتگر مســلمان امــروزي خيلــي هــا مهــم ميباشــد ،زيــرا
درين اختراعات جديد وسايلي ميباشد که بــراي دعــوت در عصــر امــروزي
بي نهايت مفيــد ميباشــد ،و راه دعــوت بــه ديــن مقــدس اســلم را ســاده
وآســان ميســازد ،همچنــان درميــان ايــن اختراعــات حقيقــت هــاي علمــي
بسياري مهمي نهفته است که حقيقت هاي قرآني را ثابت نمــوده ،ودليــل
بسيار خوب براي قناعت غير مسلمانان به حقيقت هاي قرآني ميباشد .
دكتورزغلـول نجــار يكـي از دانشـمندان معـروف جمهـوري عربـي مصـر
ميباشد ،او كتابهاي زيادي را اعجـاز قـرآن عظيـم الشـان نوشـته اسـت ،
موصوف ميگويد مـن بـا محـترم داود سـي بسـكوك در پوهنتـون شـيفلد
بريتانيا ملقات نمودم او كه رئيس حزب اســلمي مســلمانان لنــدن اســت
ازعلت مسلمان شــدنش پرســيدم گفـت :مـا غربــي هـا مليــون هـا دالــر
مصرف نموديم تا به كره يي مهتاب دســتياب شــديم ،وزمــاني مهتــاب را
ازنزديك مورد مطالعه قرار داديم ديديم كه در روي مهتــاب خــط ســياهي
مانند يك كمربند اطراف مهتــاب را گرفتــه اســت ،وزمــاني در مــورد ايــن
خط پژوهش نمــوديم ،تحقيقــات نشــان داد كــه ايــن مهتــاب در زمانهــاي
بسيار زياد قبل به دو حصه تقسيم و از هم جــدا شــده ،وس ـپس دو بــاره
بهم وصل شده اند كه بعد از انضمام دو بخــش مهتــاب اثــر آن شكســتكي
مانند خط سياهي در مهتاب باقيمانـده است .
وزماني قرآن عظيم الشان را مطالعه نمودم ،دريافتم كــه قــرآن كريــم
در مورد شق القمر)دو حصه شــدن مهتــاب( چهــارده قــرن قبــل خــبرداده
نيز درين مورد شــهادت ميدهــد كــه است ،و احاديث پيامبر
) صلى الله عليه وسلم (
101
در زمــان بعثــت آخريــن پيــامبران مهتــاب دو شــق شــده و مردمــان آن
عصرمهتاب را به همان شكل ديده اند ،وزماني شخصيت حضرت محمــد
را مطالعه نمودم يافتم كه او يك شــخص عــادي و در آغــاز )صلى الله عليه وسلم (
حيات بيسواد بود ،و در آن زمان وسايل تكنالوژي نيــز وجــود نداشــت كــه
پيامبراز آن نقل نموده باشد ،دانستم كه قرآن ساخته دســت محمــد و يــا
كدام بشر نه بلكه كلم خالق زمين و آسمان است كــه معلومــات چهــارده
قرن قبل او معجزه يي بزرگي اسـت بـراي دانشـمندان عصـر امـروزي ،
و حقانيت قــرآن )جل جللــه( مطابق اين دليل قوي قرآني به وحدانيث خداوند
عظيم الشان تصديق نمودم .
او قصه ء مسلمان شدن خويش را برايم بيان داشت ،و همين حقــايق
علمي قرآني سبب اسـلم او شــده اســت ) انمــا يخشــي اللــه مــن عبــاده
العلماء ( برادر مؤمن ما داود بسكوك حزب اســلمي بريتانيــا را تشــكيل
نموده و اكنون رئيس همين حزب ميباشد .
)جــل موضوع شگافتن مهتاب يكي از حقايق قرآني است .خداونــد متعــال
مـُر{ ) -1القمــر (1,قيــامت شـقّ ال ْ َ
ق َ ة َوان ْ َ
ســاعَ ُ ميفرمايــد}:اقْت ََرب َـ ْ
ت ال ّ جللــه(
نزديك آمد و ماه آسمان شگافته شد The Hour (of Judgment) is nigh, .
and the moon is cleft asunder
ابن كثير در تفسير اين آيــت ميفرمايــد :وقــوله تعــالى "وانشــق القمــر"
شگافته شد ،اين موضوع بــا )صلى اللـــه عليـــه وســـلم ( مهتاب در زمان رسول الله
احاديث صحيح و متواتر نقل شده است صحيح بخــاري روايــت ميكنــد كــه
ميفرمايد كه مردم مكه ازرسول اللــه ) صــلي )رضـــي اللـــه عنـــه( أنس بن مالك
الله عليه وسلم خواستند تا معجزهء برايشـان نشـان دهـد پـس برايشـان
مهتاب را نشان داد كه دو قسمت شد امام احمد روايت ميكند كه محمــد
) صـــلي بن جبير بن مطعم از پدرش روايت ميكند كه مهتاب در زمان پيــامبر
شگافته شد و به دو حصه تقسيم شد نصف آن بالي يــك كــوه الله عليه وسلم (
) و نصف ديگرش بالي كوه ديگري معلوم ميشد ،كافران گفتند كه محمد
102
ما را جادونموده است ،باز گفتنــد كـه اگـر او را مـارا جـادو صلي الله عليه وسلم (
كرده باشد نميتواند كه تمامي مردم را جادو كند ،ابــن جريــر ازحضــرت
عبدالله روايت ميكند كه گفت :ما با رسول الله )صــلي اللــه عليــه وســلم( درمنـى
گفت :شاهد باشيد )صلي اللــه عليــه وســـلم( بوديم كه مهتاب شگافته شد ،پيامبر
شاهد باشيد .امام بخاري از عبدالله بن مسعود روايت ميكنــد كــه مهتــاب
شگافته شد ،قريشيان گفتند كه ايــن جــادوي )صلي الله عليه وسلم( درزمان پيامبر
پيامبر)صلي الله عليه وسلم(است باز گفتند صبر كنيد تا مسافران برگردنــد زيــرا او
نميتواند كه تمامي مردم را سحر نمايد ،وقتي مسافرين آمدند همــه خــبر
شگافتن مهتاب را تصديق نمودند .
همه بـه نصـف شـدن و )صــلي اللــه عليــه وســلم( اين آيت قراني و احاديث نبوي
شگافتن مهتاب در زمان پيامبر)صــلي اللــه عليــه وســلم(گواهي ميدهند ،بسياري از
مردمــان دريــن قســمت درشــك بودنــد ،وكــافران زمــاني قــرآن كريــم را
ميخواندند در مورد اعتراض ميكردنــد كــه مهتــاب بصــورت صــحيح وســالم
بجاي خود است ولي قرآن از شق شدن و شگافتن آن حکايت مينمايد .
-27تحـرک وعـدم توقـف در کـار دعـوت :يکـی از صـفاتيکه لزم اسـت
دعوتگر آنرا به شــکل دايمــی داشــته باشــد ،تحــرک وعــدم توقــف درکــار
دعوت اسـت ،زيـرا توقـف دعـوتگر از کـار دعـوت اورا ضـعيف سـاخته ،
ودرحقيقت به گفتـه بعضـی از دانشـمند حرکــت زنــده گـی وتوقـف مــرگ
است )) پــس شايســته اســت دعــوتگران حرکــت وتلشــی بهــتر از ســعی
وتکــاپوی مــورچه داشــته باشــند ودر وســط راه توقــف نکننــد وهنگــاميکه
بادهای ياس آور بر آنــان وزيــدن گرفــت ،ســردی وسســتی بــه آنــان روی
نياورد ودر برابر طوفان ،بايا ومصايب به زانو در نيايند ،حرکت درفرهنگ
دعوت وفراخوانی بسوی خداوند متعال )جل جلله( به معنی حيات وزنــده
گی وسکون وسکوت به معنی مرگ ونابدی است ،امام عبدالقادر گيلنــی
نيز ميفرمايد :حرکت ابتداست وسکون انتها (( ) -4ص (16
103
چگونه ميتواند دعوتش موثر باشد
يکي از دعوتگران معاصر ما بنام ابراهيم الديب سوالي را مطرح نمــوده
ميگويد :دعوتگر چگونه ميتواند موثر ،کامياب و تشويق کننده باشد .
او براي اين سوال ده اسلوب را بيــان داشــته اســت کــه اســتفاده از آن
براي دعوتگر تاثير زيادي در دعوتگر ميگذارد :
-1درنخســت ميخــواهم جــانب مقــابلم )مــدعو( را بکلــي بشناســم ،
وکليدهاي اساسي شخصيتش را درک نمايم .
-2استقبال جانب مقابل با تبسم ،صــحبت هــاي شــيرين ،خــوش آمديــد
گفتن ،وهميشه با وي ارتباط خوب نفسي وعاطفي داشتن.
-3خود را از مشکلت شخصي خود آزاد نموده ،و به عوض آن درمــورد
کيفيــت دعــوت فکــر نمــوده ،وقبــل از ملقــات بــاوي ،موضــوعي را کــه
درموردش صحبت مينماييم ،تعيين وتشخيص نماييم.
-4هميشه درمورد حادثات داخلي وخارجي کشــور معلومــات داشــته ،و
پند ها و موعظه ها ونصيحت هاييکه از ين حادثــات گرفتــه ميشــود ،بيــان
گردد.
-5بخاطر جلب توجه مدعو ،لزم است تا تا اسلوب هاي غيرمستقيمي
رااستفاده نموده ،از سوال ،گفتگو ،قصه ها ،محيــط زيســت ،و تبصــره
بر حادثات ،درين مورد استفاده نمايد.
-6هميشه مراقب حرکـات جـانب مقابـل درهنگـام صـحبت وبعـد از آن
باشد ،که درين صورت ازخستگي ،بي رغبتي و خواسته هاي وي با خــبر
شود .
104
-7درصورتيکه اسلوب وي براي جانب مقابل مفيد نباشد ،اسلوب خود
را تغيير داده ،اسلوب ديگري را براي جلب رغبت وي اختيار نمايد .
-8در غياب آن شخصيکه برايش دعوت ميدهــد دعــاي خيــر کنــد و يقيــن
کند که هيچ کاري را خــودش نميتوانــد ،بلکــه تمــامي امــور را بــه خداونــد
نسبت دهد ،وبگويد )ل حول ولقوة ال بالله (
-9ازاساليب امر و نهي کارنگرفته و با جانب مقابل مانند يک شاگرد نه
بلکه مانند يک دوست رويه نمايد .
– 10تــاثير اســلوب خــود را در چشــمان ديگــران مشــاهده نمايــد ،
وهمچنان از اساليب مشوقانه ،دوستانه و موثر ساير دعوتگران اســتفاده
نمايد -8) .ص (79
105
عيوب دعوتگران
بعضی از دعوتگران معاصر ما يک سلسلهء عيوبی دارند ،که ايــن عيبهــا
مانع اساسی پذيرش گفته های آنان ميگـردد ،دانسـتن عيـب هـا يـک امـر
حتمی وضروری در راستای دعوت ميباشد ،زيرا انسان دعوتگر با دانستن
اين عيبها خود را از آنها وقايه ميکند ،اين عيب ها هر کدام مانند مکــروب
ها وويروس های خطرناکی اند که کار دعوت را به ناکامی مواجه ميکنند ،
انگيزه ها به دو قســمند :انگيــزه هــای فطــر کــه بــه صــورت غريــزه در ))
انسان وهمچنين حيوان وجود دارند ،وانگيزه های اکتسابی که انسان آنهــا
را از محيط ميگيرد وغالبا درکار يکديگر دخالت ميکننــد .مطالعــات دريــن
زمينه به حسب اهداف خود ومطابق با نياز های دعوتگران بــرای شــناخت
رفتار وسلوک دعوت شونده گان درجهت دعوت آنــان بــه راه راســت ودر
) -24ص (168 (( پرتو سنن الهی شامل هر دو قسم خواهد بود
که درينجا لزم است که بعضی ازين عيوب را که خودم شخصا مشــاهده
نموده ام ،وياهم از بعضی از دوستان شنيده ام ،مورد تحقيق قرار دهم
:
-1مشغوليت به يک مخالف درميان صد هصا موافصصق :بعضــي از
دعوتگرانيکه هنوز به پختگــي در دعــوت نرســيده انــد ،ويــا هــم کــار هــاي
دعوت را بصورت ابتدايي آعاز نموده اند ،به مجرد موجوديت يک مخــالف
در ميان صد ها موافق ف متوجه همان يــک شــخص شــده ،و هميشــه از
106
آن شکايت ميکنند ،و در بسا حالت خود را به تبصره بالي آنان مصــروف
ساخته و بالخره خود را ناکام فکر ميکنند .
دعوتگـر مسلمان شخصيتی مستقل وقــايم بــه ذات اســت ،ونبايــد بــه ))
دنبال هـر بــانگی وهــر صــدايی بــه حرکــت در ايــد...براســتی کــه اســلمی
کسانی را کــه از لحــاظ فکــر وروش واســلوب ،دنبــاله رو و ريــزه خـــوار
)24ص (( ديگران باشند شـــديدا مــورد نکــوهش واستهـــزاء قـــرار ميدهــد
(127-126
-2متاثر شدن بصصه يصصک انتقصصاد عصصادي :دعــوتگر بايــد بدانــد کــه او
اشتباهاتي دارد که گاهگاهي سبب انتقاد ديگران ميشود ،ولــي بعضــي هــا
به ايــن انتقــادات متــاثر شــده تصــميم ميگيرنــد کــه ديگــر دعــوت را تــرک
نموده ،وياهم با آن اشخاص هيچ دعوت نکند ،اين کار آنــان نــتيجه منفــي
را در دعوت شان بار مياورد .
-3هيجصصاني شصصدن درهنگصصام مخصصالفت بصصا نظصصر وي:بعضــي از
دعوتگران در هنگاميکه کسي مخالف نظر وي نظري داشته باشــد ،فــورا
هيجاني شده ،وبه عوض اينکه د ر مورد صــحت وعــدم صــحت آن نظــر ،
وياهم استفاده از خوبي هاي نظريات ديگران استفاده نمايد .
)) با نگاهی به تاريخ دعوت از دوران پيشگامان نخستين تا روزگار مــا در
ميابيم بيشتر آنهايی که دچار آفت شده واز صف جمـاعت دور شـده انـد ،
براثر عوامل خارجی ازحرکت باز ايستاده و درنيمهــء راه ،مســير خــود را
جدا کرده اند ،قرآن کريم نيز اين گروه از مردم را رسوا نموده و آنهــا را
منافق به حساب آورده ،زيرا آنان رخنه وشــکاف را درصــف ايجــاد کــرده
وبا اين عمل خود باعث تضعيف روحيهء ديگران وايجــاد موانــع درســر راه
حرکت آنان می شوند (( ) -4ص (98
-4نپذيرفتن پيشنهادات ونظريات ديگران :بعضي از دعــوتگران
به خصوص در ميان مســلمانان ،هميشــه ميخواهنــد کــه مطــابق نظريــات
خود کار کنند ،ونظريات ديگران را ولــو مفيــد ،مــوثر ،وســازنده باشــد ،
107
نپذيرفته وباعث دلسردي مردم از اشتراک در صحبت هاي شان ميشوند ،
اين نوع دعوتگران هيچ نظري را بخود نظر خـود قبـول نميکننـد ،کـه ايـن
کار شان ســبب خســتگي ومللــت ديگــران ميشــود ،واز اطــراف وي دور
شده او را ترک ميکنند .
-5ترشصصرويي درهنگصصام صصصحبت :بعضــي از دعــوتگران فرامــوش
)صــلي اللــه عليــه وســلم ( ميکننــد کــه وظيفــه آنــان وظيفــه حضــرت رســول کريــم
ميباشد ،وباز احيانا فراموش ميکنند که آنحضرت هميشه متبسم بــود ،از
خود بايد بپرسيم که درهنگام خطاب به مردم متوجه اسلوب خود بوده ،و
تروشرويي را ترک کنيم و به عوض آن سخنان خويش را با اسلوب خــوب
تقديم کنيم ،وحتی در وقتيکه مطالبي را به جــديت تقــديم ميکنيــم ضــرور
دي
نيست که غبناک وتروش رو باشيم ،ولي دعوتگر خوب موضــوعات ج ـ ِ
با اسلوب مناسب آن بيان ميکند ،تا مردم سخنان اورا خوب بشنوند ،اما
تروشرويي ،غضبناک بودن ،وسخت گفتـن در دعـوت سـبب فــرار مـردم
ميگردد .
-6عدم مراعات وقت :يکي از عيوب دعوتگران عدم مراعات وقـت
مردم ميباشد ،و به اين ســبب وقــتي کســي بــه نــزد آنــان مياينــد ،وچنــد
لحظه با آنان مينشينند ،اين دعوتگر فکر ميکند که من بايد تمامي سخنان
خود را امروز براي اين اشخاص بگــويم ،ويــا اينکــه ســخنان وي روي يــک
مطلب نبوده ،بلکه به اشــکال مختلــف وروي موضــوعات مختلفــي بحــث
صورت ميگيرد ،که اين اسلوب وقت زياد آنانرا گرفته وبــالخره مــردم از
سخنان وي خسته شده ،علقه نميگيرند که در آينــده بــه نــزد وي بياينــد ،
زيرا ميترسـند کـه اگـر بـاز سـخنان خـود را آغـاز نمـود ،آنـانرا از تمـامي
کارهاي شان مانع خواهد شد .
همچنان مشصصکل ديگصصر چنيصصن دعصصوتگران در پصصر کصصردن اوقصصات
فراغت خود شان ميباشد ،وتمامی مفسرين کرام برين اتفاق
دارند که درهنگام فراغت انسان بايد بصصه عبصصادت وقصصت خصصود را
108
سپری نمايد ،وانگيزه هايی را بايد جستجو کنيم کصصه مصصا را بصصه
توجه به وقت ميکشاند -4) .ص (92
)) انگيزهء که ما را برآن می دارد تا اوقات فراغت خود را پر
کنيم دو چيز است :مرگ ناگهانی ومريضــی غيــر مــترقبه .ايــن همــان
چيزی بود که خاطر امام بخاری را بخود مشسغول داشــته و او را بســوی
عمل بيشتر وپر کردن اوقات فراغتی که در زنده گی خــود ميــافت ســوق
ميداد ،سپس خواست تا نسل های روز گار او و آنهايی که پس از او مــي
آيند اين نکته را در يابند وفرمود :دروقت فراغتا يک رکعت نماز را غنيمت
شما چه بسا مرگ بصورت غير مترقبه به سراغت آيــد ،بســيار بــوده انــد
انسانهايی سالم که بدون هيچ مرضی دچار مرگ ناگهانی شده وجان خــود
را از دست داده اند (( ) – 4ص (92
ولي در مقابل دعوتگران با تجربه هميشه متوجه وقت جانب مقابل بوده
،وگاهي هم از آنان ميپرسد که ما براي صحبت خود چقــدر وقــت داريــم ،
ومطابق همين وقت صحبت هاي خود را عيار ميسازد .
-7اسصصتخدام الفصصاظ منفصصي :يکــي از عيــب دعــوتگران اســتخدام
الفاظي است که سبب پريشاني جانب مقابل شان ميگــردد ،در بســياري
از زبانها کلماتي وجود دارد که مفهــوم دقيــق دارد کــه اســتعمال آن در آن
زبان کدام پرواِيي ندارد ،ولي در زبان ديگر استعمال چنين کلمات غير ها
زشت ميباشد ،مثل در زبان عربي کلمه ) فاحشه( به کار هاي بــد اطلق
ميگـردد ،و اســتعمال آن بـراي دعــوتگر کــدام مشـکلي نــدارد ،وهميشــه
ميگويند ) ان نبتعد من الفواحش ( مــا از کــار هــاي بــد دوري کنيــم ،زيــرا
کلمه فاحشه در زبان عربي به امور بد گفته ميشود ،ولــي اســتخدام ايــن
کلمه در زبان دري بسيار زشت و ناخوشايند است که عــدم مراعــات ايــن
کلمات سبب بد بيني ورنجيدن مردم ،وضعف شخصيت دعوتگر ميشود .
همچنــان اســتخدام نامهــاي بعضــي از حيوانــاتي کــه درمجــالس دعــوت
ناخوشايند است ،وهرگـاه دعـوتگري چنيـن نامهـا را اسـتعمال کنـد بــراي
109
مردم سخنانش نا خوش آيند بوده ،وسبب رنجش مردم ميشود ،به گونه
مثال من درمجلسي دعوتگري را ديدم که براي مــردم صــفت مينمــود کــه
سگ داراي ده صفت عالي است که انسان بايد ايــن صــفات رايــاد گيــرد ،
وانسانهاي گناهکار از خر بد تر انــد ،ايــن اســلوب وي ســبب انتقــاد تمــام
مردم شد .
-8از خود راضي بصصودن :دانشــمند اســلمي ميگوينــد کــه مســلمان
ماننده ميوهء است که به دو گونه فاسد ميگردد ،همچنانچه يــک ســيب يــا
ازبيرون گنده ميشود وقابل خوردن نميباشد ،وياهم از داخل کرمي شــده
و او را فاسد ميسازد ،بــه هميــن ســان يــک مســلمان ،نخســت از داخــل
وآنهم به اساس عجب ) ازخود راضي بودن ( ودومـي از بيــرون يعنــي ريـا
کاري .
ازخود راضي بودن و به دانش خود زياد مغرور بودن کار درست نيست ،
و دعوتگران با تجربه وبا اخلص هميشه سعي ميدارند که مانند درختان پر
سر بر زمين باشند .
َْ
ك َلــ ْ
ن حا إ ِّنــ َ
مَر ً
ض َ
ش ِفي الْر ِ حضرت لقمان به پسرش ميفرمايد )وََل ت َ ْ
م ِ
ل ط ُــوًل( ) :1الســراء (37 ،ودر روی زميــن َ
ن ت َب ْل ُـغَ ال ْ ِ
جب َــا َ ض وَل َ ْ
خرِقَ اْلْر َ
تَ ْ
متکبرانه ومغرورانه راه مرو ،چرا که تو نميتوانی زميــن را بشــگافی وبــه
بلندی کوه ها برسی .
حضرت لقمان میخواهد پسرش را ازين ويژه گی ناپسند نهی کنــد وآنــرا
در وجود او ريشه کن نمايد ،زيرا ايــن ويــژه گــی آدمــی را از مســير حــق
منحرف می کند -4) .ص (28
-9طلب منفعت هاي دنيوي :بعضي از اشخاص کساني انــد کــه در
لباس دعوتگر بخاطر منفعت هاي دنيوي خود کار ميکنند ،او هرصحبتي را
براي يک مطلب دنيايي انجام ميدهند ،اينگونه اشخاص بايد بدانند که آنان
دعوتگر نه بلکه يک تجارت پيشــه هســتند ،زيــرا درمقابــل کــار خــود مــزد
دنيايي ميخواهند ،ولي خود شان با وجود اين عيب متوجه کار خود نبوده ،
110
خود را بــه حــق فکــر ميکننــد ،وهميشــه درمجالســي مينشــينند کــه در آن
اشخاص پولدار بوده و در آخر هم متوجه جيب آنان ميشود که چقدر به او
تقـديم ميگــردد .اينگـونه اشـخاص نبايــد فرامـوش کننـد کـه دعــوت آنـان
درميان مردم هيــچ تــاثير نداشــته وهرگــاه تــاثير کمــي هــم داشــته باشــد ،
بالخره آنهم از بين ميرود .
)کسيکه برای خــودش زنــده گــی ميکنــد احتمــال دارد کــه اســتراحتی را
بدســت آورد ومــدتی را بــه آســايش بگــذ ارنــد آمــال زنــده گــی ومرگــش
حقيرانه خواهد بود ولی انسان بزرگوار وصاحب دعوت وصــاحب اراده ای
که مسووليت هــای بــزرگ را بــه انجــام ميرســاند ديگــر بــا تنبلــی وخــواب
وراحت طلبی ومال و ثروت اندوزی ميانه ای ندارد ،لحاف وتوشــک نــرم
وگرم را ترک مگيويد وزنده گوارا وبهرمندی دنيايی را کنار مــی نهــد( )14
–ص (185
ولي دعوتگران مخلص کوشش ميکنند کــه بــراي رزق و روزي خــود کــار
ديگري را انجام دهند ودعوت خود را بدون مقابــل خــاص بخــاطر رضــايت
خداوند متعال )جل جلله ( انجام دهند .
– 10حرکصت هصاييکه سصبب انتقصاد ديگصران ميشصود :بعضــي از
مسـلمانان اشـتباهاتي ميکننـد کـه سـبب انتقـاد ديگـران شـده ،وبـالخره
زماني آنان موضوعي را مطرح ميکنند ،جانب مقابل خود آنان را ملمــت
نموده ،واز شنيدن سخنانش ابا مي ورزند .
دعوتگري را ديدم که مصروف سخن گفتن بود ،ولي وقتي جانب مقابل
به سخن آغاز نمود ،او تيلفون خود را خاموش نساخته ،به مجــرد ســخن
گفتن وي فورا مصــروف تيلفــون شــده ،وصــحبتش را قطــع مينمــود .آن
شخص او را مورد انتقاد قرار داده و گفت که ماهمه براي شنيدن سخنان
خودت ساعاتي صبر نموديم ،تيلفــون خــود را خــاموش نمــوديم ،واکنــون
خودت برخواسته در ميان سخنان ديگران مصروف سخن گفتن در تيلفون
هستي .
111
-11بي اعتنايي به سخنان ديگران :دعــوتگر مســلمان برعلوهــء
سخنان خود ،به هرنقطه از سخنان ديگران گــوش فــرا داده ،و هــر نظــر
آنانرا مورد مطالعه دقيق قرار ميدهد ،زيرا از خلل ســخنان آنــان ميدانــد
که او چــي مشــکلي دارد ،ولــي بعضــي از دعــوتگران بــا بــي اعتنــايي بــه
ســخنان ديگــران ،بــه همــان ســخنان خــود مشــغول بــوده ،وبــالخره بــا
ندانستن مشکل جانب مقابل ،کارش بدون نتيجه باقي ميماند .
-12بي اهميت دانستن نظريصصات ديگصصران :نظريــات همــه قابــل
احترام ميباشد ،خواه اين نظريه خوب ومثبــت باشــد ،ويــاهم اشــتباهاتي
داشته باشد ،بهر صورت دعوتگر مسلمان نبايد ،به نظريات ديگــران بــي
اعتنا بوده ،وآنرا بي اهميت تلقي نمايد .بلکه در بسياري حالت است که
نظريات ديگران سبب پيشرفت در دعوت شده است .
-13تصميم يک جانبه :بعضي از دعوتگران عادت دارند کــه هميشــه
تصميم يک جانبه ميگيرند ،وقتي خودش چيزي را خواست ،همانرا انجــام
ميدهد ،ومتوجه ديدگاه هاي ديگران نميباشد ،اين يک اسلوب منفي وغير
قابل قبول ميباشد ،دعوتگر مسلمان بايد ،در تصــميم گيــري هــا مطــابق
از مشوره استفاده نموده ،وسـپس مطـابق )صــلي اللــه عليــه وســلم( سنت پيامبر
مشوره آنان تصميمي را اتخاذ نمايــد .
-14رضايت جستن مردم :بعضي از دعوتگران کوشش ميکننــد کــه
به هر شکلي شود رضايت مــردم را حاصــل نماينــد ،وايــن رضـايت هــا در
بسياري حالت مخــالف شــريعت وعقيــده اســلمي ميباشــد ،بنــاء در کــار
دعوت شرط نيست که همهء مردم از وي راضــي باشــند ،زيــرا در ميــان
مردم ،اشخاص ظالم ،قاتل ،بيدين ،فاجر وفاسق وجود دارد ،که آنــان
در بعضي حالت با دعــوتگران مخــالفت مينماينــد ،وهرگــاه رضــايت آنــان
مورد توجه دعوتگر باشد ،او نميتواند که تمامي حقيقت ها را بيان نمايد ،
بناء بروي لزم است که حق را ولــو بســيار تلـخ باشــد ،بـه اسـلوبي بيــان
112
نمايد که جانب مقابل ،حقيقت را درک نموده ،واحســاس نکنــد کــه او را
مستقيما خطاب نموده ،ميخواهد او را رسوا نمايد .
)) پس بر مسلمان واجب است بری انجام دادن اين ارادهــء خداونــد بــر
دعوت خود شان ثابت قدم بوده وراهش را ادامه دهند ،ومصدر قدرت را
شناخته وبه آن پناه آورذند وصبر را تا انجا ادامه دهند ،تا خداونــد خــودش
حکم نهايی را فرمايد (( ) -14ص (175
-15با اسلوب خود دعوت نمودن :بعضــي از دعــوتگران اســلوب
شخصــي خــويش را در دعــوت اســتعمال مينماينــد ،وايــن کــار نادرســت
است ،زيرا دعوت بايد مطابق ارشادات الهي به همان حکمت هايي باشد
آنرا انجام ميداد . )صلي الله عليه وسلم ( که رسول کريم
-16بي خبري از وسايل تکنالوژي :بي خبري از وسايل عصر هــر
دعوتگر بزرگترين اشتباه دعــوتگر ميباشــد ،وقــتي دعــوتگري شخصــي را
خطاب ميکند که معلومات وي لحظه به لحظــه از طريــق انــترنت حاصــل
شده ،واخبار هر لحظه ومعلومات هاي مختلف را در آنجا حاصل ميکنــد ،
واين دعوتگر اصل به انترنت هيچ دسترسي نــدارد ،دعــوت وي هيجگــاهي
تاثير مثبتي نخواهد داشت .
آمــوزش ويــادگيری يکــی از عوامــل مهــم ومــوثر در تحــول شخصــيت ))
ميباشد ،هر قدر معلومات وکيفيت آن افزايش يابد پايه های رفتار وارکان
شخصيت دگرگون ميشود ،به نحوی که با مشاهدهء وضعيت ظاهری فرد
غالبا ميتوان فهميمد که بيسواد است يا باسواد ...خداوند ســبحان انســان
را باوسايل واندام های کسب معلومات وشناخت مجهزســاخته ولــی ســاز
وکار اين اعضا واندام ها به گونه ای کــه بتدريــج وبرحســب رشــد تکــاملی
خود از کودکی تا جوانی ومراحل بعدی قدرت دريافت مسايل ورويــداد هــا
) -24ص (152 (( را بدست می آورد
-17وسايل را حلل وحرام دانستن :بعضي از دعوتگران بي خبر
از حکمت هاي ديني در مورد وسايل پيچيــده ،تلويزيــون را حــرام ،ديــدن
113
فلم را ناجايز ،حــتی کمپيــوتر وانــترنت را بــد ميگوينــد ،اينــان بــي خبرنــد
ازينکه هروسيله ماننــد يــک گيلس اســت ،ايــن گيلس در ذات خــود حلل
وحــرام نيســت ،زيــرا وســيلهء نوشــيدن اســت ،ولــي هرگــاه در آن آب
نوشيده شود ،اين شخص کار حلل نموده اســت ،وهرگــاه در آن شــراب
بنوشد ،خود شخص کار حرامي را انجام داده اســت ،بنـاء باديــدن آب در
گيلس ،گيلس را حلل گفتــن ،وبــا ديــدن شــراب در گيلس ،گيلس را
حرام گفتن ،از معقوليت دور ميباشد ،اکنون عين قضيه در وسايل ديگــر
ميباشد ،هرگاه کسي در تلويزيون فلمهاي مبتذل را تماشا ميکند ،او کــار
بـدي کـرده اسـت ،ولـي اگـر شخصـي در تلويزيـون از درس هـاي قـرآن
شريف قاري برکت الله سليم استفاده ميکنــد ،کــار خــوبي را انجــام داده
است ،بناء اين تلويزيون مانند همان گيلس آب است ،کــه اســتفادهء آن
به خود شخص تعلق دارد ،وقتي در تاريخ اسلمي ميخــوانيم کــه حضــرت
رسول کريم ) صلي الله عليه وســلم ( نــامه هــاي بــه رهــبران کشــورهاي
مختلف فرستاد ،وصحابه کرام آن نامه ها را با سپري نمودن ،ماههــا بــه
آن اشخاص رسانيدند ،هرگاه در آن زمــان امکــان ميداشــت کــه نــامه هــا
توسط ايميل به آنان فرستاده شود ،پيامبر )صــلي اللــه عليــه وســلم ( از
آن استفاده نميکرد ،بدون شک بخاطر رسيدن سخنان حــق بــه مــردم بــه
زودي اين کار را انجام ميداد ،پس مادرين عصر بايد از تمامي اين وسايل
تکنولوژي به نفع دعوت کار گيريم .
بعضي ها ميگويند که تلويزيون هاي امروزي همه گنــاه و امــور منفــي را
نشر ميکند ،بناء مشاهدهء اين تلويزيون ها حرام ميباشد .
اين درست است که اين تلويزيون ها اکثرا موضوعات منفي وغير مفيــد
را نشر ميکنند ،لکن بايد دعوتگران کي را ملمت کنند ،نخست بايد خــود
را ملمت کنند کــه نتوانســته انـد ،گروپـي را تربيــه کننـد کــه آنـان از ايـن
وسايل استفاده مثبت نمايند ،نتوانسته انددر بخش هاي تخنيکي تلويزيون
،ژورناليستان ،فلمسازان ،فارغين بخش هاي هنــري ،فرهنگــي ،وادبــي
114
شاگرداني تربيه کنند که دعوتگر باشند ،وبه عــوض ســاختن برنــامه هــاي
منفي به ساختن فلم هاي اسلمي ،تياتر هاي مثبت ،وبرنامه هاي درست
مبـادرت ورزنـد .بنـاء بـازهم خـود را بايـد ملمـت کنيـم کـه دريـن راسـتا
نتوانسته ايم نقش مثبت بگيريم ،ونقش را به کساني گذاشته ايم که آنان
دعوتگر به حق نه بلکه دعوت به باطل ميکنند .
در بسياري محافل زماني از فلم هاي هند وها به بدي ياد شــده اســت ،
کساني برخواسته وگفته اند براي ما بديل بدهيد تا ما اين فلمها را نبينيم ،
اکنون بردعوتگران است که بديل را به اسلوب اسلمي تقديم دارند .
-18بي خبري از وضصصعيت جهصصان :بســياري از دعــوتگران بــا بــي
خبري از وضعيت جهان صــحبت هـايي ميکننــد کـه شــنونده گــان شــان بــه
اساس بي خبري آنان وصحبت هاي شــان مخــالف واقعيــت هــاي روز کــم
تــاثير ميگــردد .امــروز کــه تمــامی جهــان تــوطعه هــای خطرنــاک بــه ضــد
مسلمانان ميکننــد ،وهرکســی را کــه کلمــه طيبهــء )ل الــه ال اللــه محمــد
رســول اللــه ( ميخوانــد بــه نامهــای مختلــف متهــم ميســازند ،بعضــی از
دعوتگران بی خبر از وضعيت جهان به اموری بسيار عادی اختلفــی ميــان
مسلمانان مشغول بوده ،ودرتمامی صحبت هــای خــويش هميــن امــور را
مطرح ميکند .
-19منحصر ساختن اسصصلم بصصه قريصصه وکشصصورخود :بعضــي از
دعوتگران فکر ميکنند که تمامي مشکلت دعــوت مربــوط قريــه ومنطقــه
ويا هم کشور آنــان اســت ،بنــاء در بحــث هــاي خــويش غالبــا موضــوعات
منطقوي را در نظر ميگيرد ،در حاليکه اين موضوعات شــايد در منطقهــء
خودش موثر باشد ،ولي براي دعوت اسلمي که بايــد بــه گــونه ء جهــاني
مطرح گردد ،فايدهء نداشته بلکه ضرر هايي خواهد داشت .
بعضي از دعوتگران لباس افغاني را لباس اسلمي ناميده وپوشيدن آنرا
لزم ميدانند ،درحاليکه بسياري از کشور هاي جهان از لباس افغاني هيــچ
اطلعي هم ندارند ،ودرحقيقت اين لباس را نميتوان فقط لباس اســلمي
115
دانست ،بلکه لباس اسلمي همان لباسي است که ســتر عــورت نمــوده ،
وهمان شــرايطث کــه درلباســها ميباشــد ،در آن مــر اعــات گــردد ،ولــي
شرط نيست که همين لباسي باشد که افغانها آنرا ميپوشند .
-20خشونت در دعصصوت :دعــوتگر مســلمان بخــوبی ميدانــد کــه او
مردم را بسوی نجاتب و رفتن به رحمت الهی وجنت الهی دعوت ميکنــد ،
بناء اين وظيفهء مقدس وی ايجاب ميکند که بايد بی نهايت مهربان باشد ،
زيرا وظيفهء وی از مهربانی نشات ميکند ،ووقتی آغاز کار او با مهربــانی
ومحبت است ،بناء در انجام دادن وتطبيق عملی آن نيــز بايــد بــی نهــايت
مهربان باشد -11) .ص ( 320
ي ديگران احيانا از اسلوب هاي تنــد کــار
بعضي از دعوتگران براي رهنما ِ
گرفته وميخواهنــد بــه اســلوب خــويش مــردم را بــه حقيقــت هـاي ايمــاني
دعوت نمايند که اين اسلوب آنان نه تنها تــاثير مثبــت نداشــته ،بلکــه آثــار
منفي نيز در قبال دارد ،به خصوص در عصر امروزي که دشــمنان اســلم
هميشه مسلمانان را به زور وخشونت متهم نموده ،و حــتی ادعــا ميکننــد
کــه مــردم بــه زور شمشــير مســلمان شــده انــد ،درحــاليکه اصــحاب
پيامبر)صلي الله عليــه وســلم( همــه بــه اســاس قنــاعت مســلمان شــده ،
واکنون هم روزانه ده ها تن از غربي ها به اساس قناعت وفهم اسلم ،با
اختيار خود مسلمان ميشوند .
به اين اساس وقتی صبر وحوصله برای ساير مســلمانان لزم وضــروری
ميباشد ،برای دعوتگران مسلمان شرط اولی واساســی اســت ،زيــرا او
در چنــدين ميــدان مصــروف مبــارزه ميباشــد ،نخســت در ميــدان داخلــی
بــانفس خــودش ،ســپس در ميــدان دعــوت مســلمانان وبعــدها در ســطح
جهانی به دعوت ساير جهانيان به دين مقدس اسلم ،ودرصورت بي صبر
وتندخويی درين ميادين ناکام شده و مجبور به عقب نشينی وتـرک دعـوت
ميگردد )– 11ص (313
116
-21تقديم موضوعات غير مفيد وقصه هاي کردکصصي :بعضــي
از دعوتگران درميان سخنان شان قصه هاي بسيار ضعيف وعاميانه را کــه
حتی مخالف صريح نصوص قرآني ميباشد ،بيان ميکنند ،بعضي ها قصــهء
مولناي روم را با شمس تبريز که هيــچ اصــلي نداشــته ومخــالف عقيــدهء
اسلمي است ،درميان مجالس بيان ميدارند ،وميگويند که شمس زماني
به آسمانها رفت ،به مولنا گفت که من الله الله ميگويم ولي تــو شــمس
شمس بگو ،ولي زماني مولنــا خواســت ماننــد شــمس اللــه اللــه بگويــد ،
وگفت :از آسمان به زمين افتاد .
اين قصه هيچگاهي رخ نداده وهرگاه در کتابي هم ذکــر شــده باشــد ،از
جمله همان قصه هاي موضــوع و دروغيــن اســت کــه بــالي دوســتان خــدا
تهمت شده است ،زيرا هيچ امکان ندارد ،که مولنــا باشــمس تــبريزي بــا
ك ن َعْب ُـد ُ وَإ ِي ّــا َ
ك وجود همان قرآن شناسي ودين شناسي شان ،مخالف )إ ِّيا َ
ن( ) :1الفاتحه (5 ،چنين عملي را انجام دهند .
ست َِعي ُ
نَ ْ
-22استعمال اسصصماي حيوانصصات در هنگصصام صصصحبت بصصا مصصردم
وموعظه ها :عفت زبان به هرشکلي که باشــد بــراي يــک دعــوتگر بــي
نهايت مهم ميباشد ،و ايــن عفــت زبــان تقاضــا ميکنــد کــه از عــادي تريــن
کلماتيکه سبب دلبدي مردم ميگردد ،اجتناب ورزد ،بياد دارم دعوتگري را
که در هنگام دعوتش براي مردم کلماتي را استعمال مينمود که در آن نام
حيوانات است ،او ميگفت :خــر داراي صــفات چنيــن وچنــان ميباشــد ،و
سک داراي صفات عالي است ،چوچهء خر چنان شــده ،و بــه ايــن شــکل
وقتي سخنان وي ختم شـد ،در غيـاب وي انتقـاد نمودنـد وگفتنـد کـه ايـن
دعوتگر نيست ،زيرا اسلوب اسـتعمال کلمـات را بـه شـکل اسـتعاره يـاد
ندارد ،زيرا يک دعوتگر حقيقي زمــاني بخواهــد در مــورد حيــواني صــحبت
نمايد ،به گونهء آنرا بيان ميدارد که سبب دلبدي ديگران نشود .
ســعدي از نــام ســگ بــه اســلوبي نــام ميــبرد کــه ســبب دلبــدي انســان
نميگردد :
117
خاندان نبوتش گــم شـــد پسر نوح با بدان بنشست
پي نيکان گرفت ومــردم شـد سک اصحاب کهف روزي چند
-23پوشصصيدن لباسصصهاي عجيصصب وغريصصب :بعضــي از دعــوتگران
درهنگام صحبت هاي شــان کــه در مقابــل مــردم قــرار ميگيرنــد لباســهاي
عجيب وغريبي را برتن ميکنند که توجه مردم بــه عــوض ســخنان آنــان بــه
لباسهاي شان ميشود ،به خصوص وقــتي خــودش از يــک منطقــه اســت ،
وبه منطقه ديگري رفته ،وميــان مــردم آن منطقــه لباســهاي آن منطقهــء
ديگر نامانوس وعجيب معلوم ميگردد .
روزي دعوتگري کــه پطلــون بخملـي را برتـن داشـت کـه رنــگ نصــواري
داشت ،بالي آن پيراهني را پوشيده بود ،و کلهش را نيز بــه يــک طــرف
سر گذاشته بــود ،ودســتمالي را يکطرفــه آويــزان نمــوده بــود ،مصــروف
دعوت به احکام الهي بود ،وآنهم با اسلوب بســياز تنــد ،همــه بســوي وي
نظر کرده ،حرکات ،لباسها و الفاظ وي را تعقيب ميکردنــد ،او شــکايت
داشت که مردم براي شنيدن سخنان وي بسيار ناوقت ميايند ،وبجــز چنــد
نفر مــوي ســفيد هيچگســي درمجلــس نيســت ،مــن خــودم تــا بــه آخــر از
سخنان وي مايوس شدم ،و باديدن چهره ء وي چنان متاثر شدم ،کــه بــا
خود تصميم گرفتم کــه در آينــده غــرض اداي نمــاز جمعــه بــه ايــن مســجد
نيايم .
-24اسلوب مللصصت آور :يــک دعــوتگر اســلمي را شايســته چنيــن
است که سخنان خود را بطوري تقسيم بندي نمايد ،وصحبت هاي خود را
به شکلي بيان دارد که سبب مللــت و دلتنگــي جــانب مقابــل وي نشــود ،
درمجلسي حضور داشــتم کــه يکتــن از دعــوتگران مــا ســورهء والعصــر را
تشريح مينمود ،ولي با يک اسلوب بسيار ضعيف که در نيمهء ســخنان وي
متوجه شدم که حتی خودم را خــواب بــرده اســت ،فــورا برخواســته ،بــه
بيرون رفتم وضو نمودم ،زيرا دانستم که من تقريبا ده الي پانزده دقيقهء
118
کامل هيچ متوجــه سخنان وي نشده ام ،وازينکه در ســتون مســجد تکيــه
زده بودم ،مجبور بودم تا وضوي جديد کنم .
-25عدم اسصصتفاده ازموضصصوعات مختلصصف :بعضــي از دعــوتگران
عادت دارند ،که علقمند يک موضوع خاصي بــوده ،وهميشــه در صــحبت
هاي خويش آنرا تکرار ميکننــد ،ايـن سـخنان وي بـراي خـودش خيلـي هـا
دلپسند است ،ولي مردم با شنيدن موضوعات تکراري ،خسته شــده ،از
اشتراک درمجلس سخنراني وي اجتناب ميکنند .
-25صحبت بدون آماده گي :بعضي از دعوتگران عادت دارنــد کــه
دعوت را منحيث يک مسـووليت اجتمـاعي دانسـته ،واز مسـووليت شـان
درمقابــل خداونــد)جــل جللــه( غافــل ميباشــد ،اينگــونه اشــخاص بــراي
سخنراني خويش هيچ نــوع آمــاده گــي نگرفتــه ،و بــه مجرديکــه درمقابــل
مردم قرار ميگيرند ،بــه ســخنراني آغــاز نمــوده ،و عنــواني هــم ندارنــد ،
گاهي از شرق سخن ميگويند گاهي هم از غرب و وقتي سخنان شان ختم
ميشود ،معلوم نيســت کــه او دربــاره چــي ســخن ميگفــت ،خــودش هــم
خسته ميشود ،ومردم هم خسته ميشوند ،واينگــونه اشــخا ص بــه عـوض
ترغيب مردم به دين مقدس اسلم ،آنانرا از نشستن به مجالس اســلمي
دلسرد ميسازند .
-26قدوه)الگو( نبودن :دعوتگر که جانشين پيامبران ميباشــد ،بــر
وي لزم است تا خود را مانند آنان قدوهء حسنه )الگوي نيک ( براي مردم
گرداند ،بياد دارم که يکتن از دعوتگران سوريه به ليبا داخــل پوهنتــون مــا
آمد ،او زماني صحبت مينمود همه را بخود جذب نموده بود ،مــا هميشــه
درمجالس وي اشتراک نموده به سخنان وي متوجه ميشديم ،ودر بعضــي
حــالت دروس خــود را تــرک نمــوده ،بــه مجلــس ســخنراني وي اشــتراک
مينموديم ،چندي بعد آن دعوتگر فاميلش را نيز به پوهنتــون آورد ،وقــتي
محصلين ديدند که فاميل آن دعوتگر بالبــاس هــاي مــودرن وخلف حجــاب
اسلمي درنظر محصلين جلوه نمودند ،انتقادات از هرطرف شروع شــد ،
119
هرکسي او را به نامهاي مختلف ياد ميکردند ،ووقتي شد که در سخنراني
وي هيچگسي اشتراک نميکرد .و ميگفتند ) کورخود بيناي مردم (
-27استفاده جويي ها :يکي از اموريکه ميتواند دعوت اســلمي را
پيشرفت دهد ،انجـام دعــوت بخـاطر رضـايت خداونــد)جـل جللــه( بــدون
خواست هيچ نوع توقعي از مردم ميباشد ،ولي هنگامي دعوتگري بخــاطر
استفاده جويي از اموال ديگران بــه دعــوت بپــردازد ،ســخنانش بــي تــاثير
شده ،مردم ميگويند که او اين سخنان خــود را بــراي بدســت آوردن مــال
انجام ميدهد .
دعــوتگري را ميشناســم کـه تمــامي عمــر خــود را بـا تـاجران واشــخاص
سرمايه دار سپري نموده ،وهميشه در محافل آنــان اشــتراک مــي ورزد ،
وطبعا بعد از اشتراک در مجالس آنان مقدار پولي هم بدست مياورد ،اين
اسلوب وي بالي بقيه سخنان وي تاثير منفي نمــوده ،وقــتي بــراي مــردم
نصيحت ميکند ويا سخني درمورد وي گفته ميشود ،ميگويند که او خودش
همه امور خويش را براي بدست آوردن پول بدست مياورد .
-28دعوتگر شدن به شکل موروثي :بعضي از اشخاصي انــد کــه
به علوم اسلمي معلومات کافي نداشته ،وازينکه پدرشان عالمي بــوده ،
و يا شيخ کدام طريقه بــوده ،ويــاهم کســي برايــش اجــازه داده اســت تــا
ديگران را ارشاد نمايــد ،بــه امــور دعــوت خــود را مشــغول ســاخته انــد ،
اينگونه اشخاص که در بسا حالت ديده شده است بيسواد هم بــوده انــد ،
و مردم را به سوي خوبي ها دعوت ميکنند ،آنان به مثابه شخصي اند کــه
خودش نجار باشــد ،و معـاينه خـانهء بــاز نمايــد ،وبـا اسـتعمال بعضـي از
نامهاي دوا ها خود را داکتر وپرفيسور تلقي نمايد ،مردم به نزد وي آمده
دوا بگيرند ،ولي وقتي آن دوا را تطبيق نمايند ،به عــوض صــحت يــابي از
مرض به صد ها مرض ديگر مبتل گردند ،ويا شايد هم تــاثير منفــي دوا آن
مريض را هلک نمايد .
120
آنان و طرفداران شان ادعــا ميکننــد کــه آن شــخص خــوب ،وبــا اخلص
است ،ولي اخلص به تنهايي نميتواند سبب نجات انسان گردد ،بخصوص
که اين شخص مخلص رهبريت تعــدادي از مــردم را داشــته باشــند ،بلکــه
دانستن سنت پيامبر)صلي الله عليه وسلم( وعملکرد مطابق طريقــه اش
ميتواند انسان را به ساحل کاميابي کشاند .
برعکس انســانهاي مخلــص بــدون علــم ،مــردم را بــه ســوي خرافــات ،
بدعت ها ،واموري خواهند کشاند که به عوض اصلح آنان گمراه شوند .
-29هجوم برمخالفين شخصي درهنگام دعوت :دعوتگري براي
رهنمايي است ،دعوت صرف بخاطر خداوند)جل جلله( و کشاندن مردم
بسوي حقيقت هاي ميباشد ،نه براي اينکه براي منفعت شخصــي خــود از
آن اســتفاده شــود ،بعضــي از دعــوتگران در هنگــام خلف وخصــومت بــا
شخصي کوشش ميکنند که در ميان سخنان شان که مـردم آنــرا بــه قصــد
دعــوت ميشــنوند ،از مخــالفين خــود انتقــام ميگرنــد ،روزي يکتــن از
دعوتگران بعد از سحر در ماه مبارک رمضان لودسپيکر را بلند گذاشــته و
مردم را نصيحت مينمود ،ولي ازينکه با بعضــي از اقــاربش کــه در همــان
نزديکي سکونت داشــتند ،مخــالفتي داشــت بــه شــکل کنــايي بــالي آنــان
هجوم مينمود ،اين نوع اسلوب مردم را از شنيدن سخنان دعوتگر دلسرد
ميسازد .
-30هجوم برمردم انتقاد کننصصده گصصان :بعضــي از دعــوتگران زمــاني
سخنان شانرا آغاز ميکند به اندازهء طويل سخنراني ميکنند که همـه خســته
شده ،وبخصوص متوجه مشکلت آنان نميباشد ،بگونه مثال بعضــي هــا در
هواي سرد در بيرون از مسجد نشسته اند ،وياهم آفتاب سوزان درتابستان
بالي سـر آنهاسـت ،ويـاهم کسـاني مريـض ،ويـا کـاري ميداشـته باشـند ،
ووقتي سخنان آن دعوتگر بسيار طويل ميشود ،کســي از ميــان برخواســته
وتقاضا ميکند که نماز خوانده شود ،زيــرا مــا مشــکلي داريــم ،آن دعــوتگر
121
فورا بالي وي هجوم ميکند ،ودرمقابــل همــه او را بــه القــاب مختلفــي يــاد
ميکند .
روزي چنين دعوتگري ارشاد مينمود ،وازينکه موضوع سخنانش معلــوم
نبــود ،وخــودش هــم آمــاده گــي نداشــت ،وســنش هــم کــم بــود ،چنــان
سخنراني را طويل ساخت که همه خسته شدند ،يک تــن جــرئت نمــوده ،
از او خواهش نمود که هرگاه نماز را بخوانند که وقت کم دارنــد ،او فــورا
بالي وي هجوم نموده ،وبرايش خطاب نمود که کسانيکه درمسجد خسته
ميشوند ،منافق اند ،زيرا براي منافق مســجد ماننـد بــودن يـک پرنــده در
قفس ميباشد .
-31انتقاد وپيشنهاد درمقابل ديگصصران :بعضــي از دعــوتگران بــا
وجود اينکه هدف شان نيک و مقصد خوب دارنــد ،اشــتباه نمــوده ،جــانب
مقابل خويش را به شکلي به يک کار نيک دعــوت ميکننــد کــه او درمقابــل
مردم شرمنده شده واحساس کمي نمايد ،آن شخص اگر چه سخنان وي
را از نگاه حقانيت ان بپذيرد ،ولي ازينکه درمقابل ديگران آبرويش ريخته
،خسته شده ،و با دعوتگر مخالفت ميکند .درينجــا حکمــت ايــن بــود کــه
براي آن شخص به شکل فردي درجايي رفتــه او را دوســتانه ،بــا الفــاظي
بفهماند که ،شخصيتش حفظ گردد ،و قناعتش حاصل شود .
-32اصرار در نصيحت ها :بعضي ها زماني کسي را دعــوت ميکننــد ،
وکدام اشــتباه او را بيــان ميدارنــد آنقــدر اصــرار ميکننــد ،و يــک ســخن را
چندين بار تکرار ميکنند کــه جــانب مقابــل خســته شــده ،مجلــس را تــرک
ميکند .
-33پراگنده گي در موضوعات :بسياري اوقات ديده شده اســت کــه
دعوتگر موضوع خاصي براي صحبت هاي خود تعييــن نکــرده اســت ،وبــه
اين علت موضوعات مختلفي را مطرح ميکند که همه نــا نکمــل ونــا تمــام
باقي ميماند ،وقت او پوره شده واو مجبور است که سخنان خود را ختــم
کنــد ،ولــي دعــوتگران بــا تجربــه کوشــش ميکنــد کــه موضــوع مشخصــي
122
داشته ،در روزيکه با مردم صحبت ميکند ،يک موضوع را بصورت کامل ،
همه جانبه مورد بحث قرار داده و براي هر صــحبت خــود موضــوع خاصــي
داشته باشد .ايــن بــي ترتيــبي وبــي نظمــي در موضــوعات دعــوت ســبب
مللت مردم ،و نرسيدن به کدام هدف دقيق است .
-34مشصصارکت در گمراهصصی هصصا بصصا گمراهصصان :در بســا اوقــات
دعوتگران يا با بی توجهی وياهم بعد از خسته شدن از اتهامـات وريشــخند
هـای ديگــران ،راه واســلوب خــود را تغييــر داده و بــه مجالسـی اشــتراک
ميکنند که خود در آغاز ازين مجالس مردم را نهی مينمودند .علمــای بنــی
اسراييل نيز چنين کردنــد وبــه لعنــت خداونــد متعــال )جــل جللــه( گرفتــار
شدند زيرا در آغاز آنانرا از معاصی بازداشتند ،آنان وقتی به سخنان آنــان
گوش ندادند علماء نيز با آنان هم نشين شــدند ،وبرايشــان لعنــت نمــود )
-14ص (174
-35سستی وتنبلی :يکی از عيوب بعضــی از دعــوتگران سســتی وتنبلــی
درکار دعوت است ،بسا اوقات تعدادی از مــردم منتظــر او ميباشــند و او
هنوز آمدهء تقديم چيزی برای آنان نيســت ،ايــن دعــوتگر در پــی آســايش
است ،وهمين آسايش طلبی ها او را از کاروان دور ميسازد ) .کسيکه به
قصد بدست آوردن آسايش وآسودگی از زير بار مسووليت فرار کرده واز
دعوت وحرکت فاصله بگيرد،هرگز به آن گمشدهء خويش نخواهد رسيد( )
-4ص (77
بخش سوم
موضوعات دعوت
در جمله اموريکه براي دعوت لزم وضروري است ،اختيــار موضــوعاتي
است که دعوتگر آنرا براي مناقشه وبحث براي جانب مقابــل خــود تقــديم
123
ميدارد ،اختيار موضوع مهم وبا ارزشي کــه تــوجه جــانب مقابــل را جلــب
ميکند ،يک هنر بسيار بزرگ دعوتگران اسلمي ميباشد .
درعصر امروزي بعضي از مسايلي وجود دارد که تقــديم آن بــراي مــردم
بســيار اهميــت ميداشــته باشــد کــه دريــن بحــث ازيــن موضــوعات بعضــي
مثالهايي را مورد تحقيق قرار ميدهم .
اولين موضوعي که بــراي همگــي خيلــي هـا اهميــت دارد ،اينســت کــه :
اسلم چي نقشي در زنده گي انسان دارد ،غالبا دشمنان اســلم ويــا هــم
بعضي از کسانيکه معلومات وافر از اسـلم نـدارد ،چنيـن بـه مـردم بيـان
داشته اند که دينداري وخدا پرستي در اسلم بدين معناست که انسان بايد
از زنده گي دنيا رو گشتانده ،و به عوض اينکه مشغول دنيا گردد ،بايد به
آخرت مشغول شود .
اين سخنان سبب تنفر بسياري مردم از دين شده است ،که لزم اســت
اين موضوع دربين مردم اصلح شده ،وهمينکــه يــک مســلمان در تمــامي
ة
ســن َ ً
ح َ ة وَِفي اْل ِ
خَرةِ َ سن َ ً
ح َ
نماز هاي خويش ميخواند که )َرب َّنا آت َِنا ِفي الد ّن َْيا َ
ب الّناِر) :1البقرة (201 ،بنــاء ايــن مســلمان نيکــي هــاي دنيــا و وَقَِنا عَ َ
ذا َ
آخرت را مطالبه ميکند .
وموضوع نقش ايمان در زنده گي يکي از موضوعات بســيار مهــم اســت
که دانستن آن براي هر دعوتگر مسلمان شرط ميباشد .
124
نخستين سوالي را كه انسان بـراي پـذيرش ديـن مطـرح مينمايـد هميـن
سؤال است كه ما به شناخت خدا چ ـي نيــازو يــا ضــرورتي داريــم ؟ آيــا
انسان به دين ضرورت دارد ؟ ويا اينكه انسان بدون دين هم ميتواند زنــده
گي كند ؟ آيا ايمان نقشي در زنده گي دارد ؟ بهر صورت سؤالت زيــادي
درينباره مطرح ميگردد كه بهترســت نخســت ضــرورت انسـان را بــه ديــن
مورد بحث قرار دهيم .
قبل ازينكه درين مورد بحــث نمــاييم ،بايــد بــدانيم كــه انســان چنــد نــوع
ضرورت دارد .انسان سه نوع ضرورت دارد .فردي ،اجتماعي و عالي .
-1ضرورت هاي فردي :ضــرورت هــاي فــردي انســان همــان ضــروراتي
است كه انسان منحيث يك فرد بــدان نيازمنــد اســت ايــن ضــرورت هــا را
ميتوان به دو دسته تقسيم نمود :
الــف :ضــرورت هــاي مــادي ) حاجــات عضــوي ( ،مثــل :ضــرورت بــه
آكسيجن ،آب ،غذا ،لباس ،جاي استراحت ،صحت ،خوابيدن وغيره .
ب :ضرورت هاي معنوي )غرايز( مثل :تدين ،بقاي نفس ،بقاي نــوع ،
آرامش روحي ،اطمينان قلبي وغيره .
-2ضرورت هاي اجتماعي :انسان نميتواند بصــورت انفــرادي زنــده گ ـي
نمايد ،زيرا انسان بگفته بسياري از دانشمندان علم اجتماع ) ( sociology
يك موجود اجتماعي ميباشد ،مجبوراست كه در اجتماع زنده گ ـي نمايــد ،
انسان بخاطر زيست در اجتماع به نيازمندي هاي اجتماعي كــه رابطــه وي
را بــه ســايرمخلوقات تــأمين مينمايــد ضــرورت دارد ،ايــن ضــرورت هــاي
عبارت اند از :ضرورت به قانون ،حکومت ،فاميل ،مكتب ،پوهنتــون ،
پوليس ،شفاخانه وغيره نيازمندي هاي اجتماعي .
-3ضرورت هاي عالي :هرگاه انسان ضــرورت هــاي فــردي واجتمــاعي
خويش را مرفوع سازد سؤالت ديگري در ذهنش پيدا ميشود ،مثل هرگاه
مادر يا پدر آمادگي گرفته ،لباسهاي جديد ميپوشــند و فرزنــد خــود را نيــز
بالباسهاي جديد مزين ميسازند آن طفل ميپرسد :كجا ميرويم ؟ هميــن
125
سؤال كجا ميرويم ضرورت عالي اســت كــه بعــد از رفــع ضــرورت فــردي
واجتماعي در ذهن انسان مطرح ميگردد .
انسان عاقل نيز ازخود ميپرسد :من ازکجا آمده ام ؟ كجا ميــروم؟ كــي
مرا خلق نموده است ؟ آيا اين زنده گي زيبــا روزي ختــم شــده و بــه بــاد
نيستي ميــرود ؟ آيــا تمــام زحمــات مــن روزي هيـچ شــده و تمــام تحصــيل
ودانش من بيهوده ختم خواهد شد و من به تا ريخ نســيان س ـپرده خــواهم
شد ؟ ايــن ســوالات ذهــن تمــامي دانشــمندان را درطــول تاريــخ مشــغول
نمــوده ،افلطــون ،ســقراط ،ارســطو وســاير فيلســوفان در قــديم ،و
فيلسوفان معاصري مانند ديکارت ،فرانســس بيکــن ،وغيــره همــه دريــن
مورد فکر ميکردند که انسان چرا خلق شده ؟ چرا به دنيا آمــده ،نهــايت
وي چي خواهد بود ؟ هدفش چيست ؟ وراهش به کجاست ؟
هرگاه بصورت دقيق فکر نماييم وازخود بپرسيم كه :ما انسانها دركــدام
بخش هاي زنده گي نيازمند دين هستيم ؟
در جواب ميتوان گفت كـه انسـان درهرسـه بخــش ) فــردي – اجتمــاعي
وعــالي ( خــويش بــه ديــن نيازمنــد اســت :کــه لزم اســت هــر کــدام را
بصورت جدا مورد مطالعه قرار دهيم .
-1نيازمندي انسان به دين بخش فردي :ســاختمان وجــود انسـان
ازدو بخش مادي ومعنوي تشكيل شده است کــه انســان درهــر دو بخــش
مادي ومعنوي نيازمند دين ميباشد.
الف :در بخش مادي :دين الهي درين بخش تمامي نيازمندي هاي مادي
انسانرا بصورت مثبت تــوجيه ورهنمــايي ميكنــد .ايــن تــوجيه مثبــت نتايــج
مثبتي را در بر دارد ،بگونه مثال :
الف -خواهشات شهواني +توجيه مثبت دين ) نكاح بــا جنــس مخــالف(
= سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت
ب -ميل به غذا +توجيه مثبت دين )خوردن غذا هاي حلل( = ســعادت
وخوشبختي دنيا وآخرت
126
ج -نوشيدني +توجيه مثبت دين ) نوشيدن مشروبات غير الكــولي ( =
سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت
د -غريزهء برتري جويي +توجيه مثبت دين ) رقابت ســالم ( = ســعادت
وخوشبختي دنيا وآخرت
هـ ـ -غريزهــء تملــك +تــوجيه مثبــت ديــن ) مــال حلل ( = ســعادت
وخوشبختي دنيا وآخرت
127
در قسمت مادر :دردين مقدس اسلم بــراي احــترام مقــام مــادر آيــات
واحاديث بسيار زيادي بيان شــده اســت ،و در بعضــي از روايــات حضــرت
محمد)صلي الله عليه وسلم( براي بعضي از صحابه بيان داشته كه خدمت
مادرت را انجام ده كه جنت زيــر قــدمهايش ميباشــد .بــه هميــن اســاس
دختران وپسران متدين ،مــادران خــويش را نــور چشــمان خــود دانســته ،
آنانرا با نهايت درجه احترام ميکنند ،درهنگام مشــکلت ومريضــي شــان ،
هميشه درخدمت آنان قرار داشته ،وتا آخرين لحظات عمر خــدمتگزارش
ميباشند .اين احترام مادر از همــان تـوجيه مثبــت ديــن سرچشــمه گرفتــه
است .
در قسمت پدر :پدرنيز مانند مادر درميــان فاميــل داراي ارزش فــراوان
بوده وفرزندان شان مطابق ارشاد پيامبر)صلي الله عليه وســلم( کــه پــدر
را دروازهء از دروازه هــاي جنــت معرفــي نمــوده اســت ،وقــرآن عظيــم
ك أ َّلضى َرّبــ َ الشان براي احترام بيشتر والدين تصريح نموده است که )وَقَ َ
َ َ
مـا ما أوْ ك َِلهُ َ ك ال ْك ِب َـَر أ َ
حـد ُهُ َ عن ْـد َ َ
ن ِما ي َب ْل ُغَ ّ
ساًنا إ ِ ّ
ح َ ن إِ ْ دوا إ ِّل إ ِّياهُ وَِبال ْ َ
وال ِد َي ْ ِ ت َعْب ُ ُ
ما( ) :1السراء ( 23 ، ما قَوًْل ك َ ِ
ري ً ل ل َهُ َ ما وَقُ ْ ف وََل ت َن ْهَْرهُ َ ما أ ُ ّل ل َهُ َ فََل ت َ ُ
ق ْ
بــراي والــدين تــان واژه ) اف ( را اســتعمال نکنيــد ،زيــرا ايــن کلمــه بــه
خستگي ودلتنگي دللت ميکند کــه يــک مســلمان نبايــد ،درمقابــل والــدين
خويش چنين لفظ زشت را کــه ســبب نــا خشــنودي آنــان گــردد اســتعمال
نمايد .
به همين سان درقســمت همســر ،فرزنــدان ،اقــارب وســاير همنوعــان
ارشــاداتی وجــود دارد کــه هرکــدام جــامعهء اســلمی را بــاهم پيونــد نــا
گسستنی ميدهد .
در بخش قانوني :دين مقدس اسلم در قانون گــذاري خــويش ،بــراي
همه انسانها يکسان بوده وتابع کدام قوم ،قبيله ،طائفهء ،نژاد ،ومــردم
خاص نبوده وقرآن کريم همــه را ازيــک مــادر وپــدر بيــان داشــته وکرامــت
وبرتريت را صرف در تقوا خلصه نموده است .
128
ُ َ
ل ل ِت ََعاَرُفوا
شُعوًبا وَقََبائ ِ َ جعَل َْناك ُ ْ
م ُ ن ذ َك َرٍ وَأنَثى وَ َ
م ْ
م ِ قَناك ُ ْ خل َ ْ
س إ ِّنا َ )َياأي َّها الّنا ُ
م ( ) :1الحجــرات (13 ،ای مــردم مــا شــما را قاك ُ ْعن ْد َ الل ّهِ أ َت ْ َ مك ُ ْ
م ِ إ َ
ن أك َْر َِ ّ
ازيــک مــرد ويــک زن خلــق نمــوديم وشــما را مردمــان وقبايــل مختلــف
گردانيديم ،بهترين شما به نزد خدا با تقوا تر شماست .
قرآن عظيم الشان ايديولوزي هايي را که به اساس فاشيزم ،نشنليزم ،
اپارتايد را رد نموده ،افضليت وبرتريت انسان را درتقوا بيان داشته است
.
-3نيازمندي انسان دربخش عالي به ايمان :قبل خوانــديم
که انسان بعد ازينکه نياز مندي هاي فــردي واجتمــاعي خــويش را مرفــوع
سازد ،برايش يک سلسله سوالتي پيدا ميشود که ايــن ســوالت غالبــا در
امور ذيل ميباشد ؟
ماازکجا آمده ايم ؟ براي چي آمده ايم ؟ و چرا آمده ايم ؟ هدف زندگي
چيست ؟ نهايت ما درکجاست ؟
بسياري انسانهاي فکر ميکنند که هرگاه هدف زنده گي ما چند روز بوده
،وبالخره تمامي عمر ما با يک حادثه عادي ختم شده و به باد نيستي رود
،بنــاء فايــده کــه ايــن همــه تحصــيل ،کــار ،زحمتکشــي وغيــره امورهيــچ
ميباشد ؟
اين سوالت ذهن تمامي دانشمندان و فيلسوفان را بخود متوجه ســاخته
وکتابهاي را درخود شناسي ،خدا شناسي و جهان شناسي ) جهان بينــي (
تأليف نموده اند .
دين مقدس اسلم براي انسان تمامي ايــن ســوالت را پاســخ ميگويــد ،
برايش ميفهماند كه انسان يك مخلوقي است كــه دربخــش مــادي اش بــه
صورت زيبا خلق شده است ،وازنگــاه معنــوي داراي روح پــاك ومقدســي
است كه اورا نسبت به تمامي مخلوقات برتريــت داده اســت .او اشــرف
المخلوقــات اســت ميباشــد ،دنيــا ماننــد ســاير وســايل درخــدمت انســان
ميباشد ،او در دنيا كار ،زحمت وتلش نموده تا زنـده گـي خـوب وراحـت
129
داشته باشد ،ولي اين همه وسايلي انــد كــه درخــدمت انســان ميباشــند ،
درمقابل انسان داراي هــدف مقدســي اســت كــه رضــايت خداونــد ) جــل
جلله( است كه سبب كاميبابي ورســتگاري وي در دنيــا وآخــرت ميشــود ،
اين انسان با ختم زنده گي از بين نميبرود ،بلكه نعمــات ديگــر الهــي نيــر
در انتظار وي است .با دانستن اين همه حقيقت ها براي نيل به سعادت
دنيا و آخرت سعي وتلش ميورزد وميداند كه :
تا تو ناني به كف آري و بــه ابر وباد ومه وخورشيد وفلك در كارند
غفلت نخور
130
هرگاه بين دين مقــدس اســلم و ســاير اديــان مقايســه نمــاييم ،بخــوبي
مشاهده ميكنيم كه دين مقدس اسلم برتريت زيادي نســبت بــه ســاير در
بخش هاي مختلف خويش دارد .وهمين برتريت هاي دين اسلم است كــه
پيروان ساير اديان را به خود جلب مينمايد .
ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند :
بخش اول :معتقدات و ادياني اند كه تنها بخش روحي را مطرح نموده
،وهرگاه كسي بخواهد مطابق برنامه هاي اين اديان متدين شود ،بايــد از
ماديت دوري نموده ،و يا به عباره ديگر ترك دنيا نمايد و در مغــاره هــا و
سوراخ هاي كوه ها رفته مصروف عبادت شود ،ويــاهم بــراي رســيدن بــه
مقامات عالي اين دين از ازدواج ،وزنــده گــي در خــانواده دورشــده و بــه
عبــادت در معابــد بپـردازد .پيــروان چنيــن اديــان بــه دو مشــكل اساســي
مواجه ميشوند ،يا اينكه ازين دين صرف نظر نموده به بيديني رو مياورند
.و يا اينكه در جريان تعهد خود به پيروي دساتير اين دين مخفيانه مرتكــب
گنــاه ميشــوند ،زيــرا انســان اصــل از دوبخــش مــادي و معنــوي )روحــي (
تشكيل شده است ،و با نهادن به ضرورت هاي مادي انسان مشــكلتي را
بار مياورد .زيرا بسياري غرايــز انســاني اســت كــه درصــورت بنــدش راه
قانوني و مشروع با وسايل غيرمشـروع خـود را اشـباع مينمايـد .ودينيكـه
اين غرايز وضــرورات انســاني را در نظــر نگيــرد حتمــا پيــروان خــود را يــا
ازدست ميدهد ويا هم پيــروان مجرمي را بوجود مياورد كه اضرار بزرگـي
به جامعه خواهند نمود .
بخش دوم :معتقداتي اند كه تنها در محــور ماديــات ميچرخنــد و بخــش
معنوي )روحي( حيات انسان را به باد فراموشي گرفته اند ،ايــن اديــان و
معتقدات كه غالبا از منابع فكري بشري سرچشمه گرفته سرانجام ســبب
بد بختي هايي ميگردد كــه پيــروان آن بــا نداشــتن بخــش معنــوي )روحــي(
گرفتار خل هــايي درحيــات خــويش ميگردنــد كــه آثــار آنــرا در بســياري از
كشورهاي پيشرفته مشاهده مينماييم ،پيروان اين نوع معتقــدات هميشــه
131
بهبود خود را درمسـايل مـادي زنــده گـي ميبيننــد و هرگـاه دركــدام بخـش
ماديت ناكام ماندند فورا دست بــه خــود كشــي ميزننــد .و كــاهي هــم بــا
وجــود داشــتن منــابع مــادي خــوب و دســت داشــتن بــه ملــذات زنــده گــي
احساس كمبود ي ميكنند ،زيرا انسان نميتواند كه حيات خــويش را بــدون
ضرورت هاي روحي بخوبي بسر برد .
شناخت کامل دين مقدس اسلم :يكي از مسايل ضروري وقابل
توجه دردين مقدس اسلم شناخت دين مقدس اسلم به شكل جامع
وکامل ميباشد زيرا با شناخت درست دين ميتوانيم هم خود را ه درست و
صحيح را كه خداوند ) جل جلله ( براي ماتعيين نموده است پيروي
نماييم,وهم ديگران را بسوي اين دين رهايي بخش دعوت نماييم .
براي اينكه مطلب واضح و روشن تر گردد ،و اين سؤال راكــه چگــونه ديــن
را بصورت كامل آن بشناسيم لزم است در مورد شناخت انسان مقدمه يي
را بيان نمود،وپرسيد كــه انســان كامــل را چگــونه ميشناســيم ؟ و ســپس بــه
شناخت د ين عطف توجه نماييم .
هرگاه سخن در باره انسان باشد،ميبينيم كه يك انسان كامــل متشــكل از
سه عنصر اساسي)روح عقل وجسد ( ميباشد،كه در صورت عــدم موجــوديت
يكي ازين سه عنصر نميتوان آنرا انسان كامل گفت ،زيرا در صورت فقــدان
روح براي آن موجود واژه هاي جديدي مانند مرده ،ميت وجســد را اســتعمال
مينماييم ،و اگر بطورمثال يك جوان زيبا باهمه طراوت وشگوفايي در حــادثه
ترافيكي جان شيرين را به جانان سپارد اوراهمه مرده مينامند ،ونميگويند آن
شخص کجاست ،وچنانچه شــاعر شــيرين ســخن و نيــك انــديش مــانســعدي
شيرازي ميگويد :
جــای حيــات نــام تــو ميــت ايــن نــام زنــده گــی کـــه نهـــادند مــر تـــرا
نهادنيســـت
کــس را چــی اعتمــاد بــه نــابود چون حضرت رسول خدا درجهان نمانــد
بودنيـست
132
روزي قفـس شكســته و سعدي دريـن قفــس كـي تــوان داشــت مــرغ را
مرغش پريد نيست
هرگاه جسد زيباي آن جوان را به منزل آورند ،همه دوستان پرسند :جنــازه
كجاست ؟ ميت را چه وقت بخاك ميسپارند ؟ و گــاهي هــم ســخن بــه شــكل
اعلن درراديو ها منتشر شده و ميگوينــد :جنــازهء مرحــومي ســاعت چنــد از
منزلشان برداشته ميشود وبعضي هاهم تأسف كنان بــدان جســد نظــر كــرده
گويند :افسوس كه شاخچهء نورسيده خاك ميشــود .دريـن مثالهـا ديــديم كــه
هيچ كسي براي آن جسد بي روح انسان خطاب نكرد .
بدين منوال هرگاه انساني با همه فراست ودانش،عقلش راازدســت دهــد و
دوستان وعزيزان مجبورگردند اورا به شفاخانه ای روانــي انتقــال دهنــد،همــه
گويند :بيچاره ديوانه است،و هرگــاه از شــفاخانه فرارنمايــد وبخواهــد آزادانــه
زنــده گــي كنــد،ودرجــاده هــاي شــهرخرامان كنــان درحركــت باشــد وچــون
فيلسوفان شيرين سخني نمايد بازهم همه گويند ،ديوانه را ببينيد وآه كنان بــه
جمال ظاهري اش حسرت وافسوس نمايند .
به همين سان هرگاه يک عضوبدن انسان )چشــم،گــوش،زبــانوغيره( نــاقص
باشــد،برايــش اصــطلحات کــور،شــل ،لنــگ ،کــر ،گنــگ و غيــره را اســتعمال
مينمايند .
دين مقدس اسلم نيز مانند يك انسان متكامل داراي بخش هــاي ســه گــانه
بوده كه عبارت اند از:
-1روح دين )ايمــان( :روح ديــن را ايمــان وعقيــده را ســخ تشــكيل ميدهــد
.ايمان عبارت از يک سلسله معتقدات داخلی اســت کــه انســان مــومن بــدان
معتقد ميباشد ،ايمان پشتوانه ای معنوی است که رابطه انسانرا بــا خــالقش
تامين نموده ،او خالقش را ميشناسد ،وتنها به شناخت او اکتفا ننموده بلکــه
کوشش مينمايد تا رابطه ای خويش را با خالق خود تامين نمايد .
-2جسد دين )اسلم( :ساختمان بيروني دين مقدس اسلم،قوانين ظاهري
اسلم )عبادات( است .هرگاه ايمان شکل تيوری باشد ،اسلم تطبيق عملی
133
) پراکتيــــک ( ميباشــــد ،ايــــن مســــايل درســــايرعبادات مثــــل عبــــادات
جسمی،مالی،زبانی،وغيره دردين مقدس اسلم بيان گرديده است .
-3احسان )رابطه دادن ميــان روح ايمــان را بــا اعمــال ظــاهری ( :هرگــاه
کسی عملی را انجام ميدهد ،لزم است که درعملش رابطه معنوی قــوی بــا
ذات پروردگارمتعال موجود باشد ،درحــديث شــريف اســت کــه ) ل صــلة ال
بحضور القلب ( نماز مورد قبــول واقــع نميگــردد ،درصــورتيکه در آن حضــور
قلبی وجود نداشته باشد ،همين حضور قلبی در عبادات را ،احسان مينامند
.
درحديثي از حضرت عمر)رضي الله عنه( روايت است كه :روزي شخصي
از حضرت پيامبر اسلم در مورد ايمان پرسيد،فرمودند كه :ايمــان عبــارت از
باورداشتن به وجــود اللــه )جــل جللــه( ،فرشــته گــان ،پيــامبران ،كتابهــاي
الهي ،روزآخرت ،واينكه انــدازه هرخيروشــر از جــانب خداونــد )جــل جللــه(
است .و زماني هم ازاســلم پرســيده شــدند فرمودنــد كــه:اســلم عبــارت از
شهادت )ل إله إل الله محمد رسول الله( ،برپا داشتن نمازهاي پنجگــانه،روزه
ماه مبارك رمضان،دادن زكات ورفتن به خانه كعبه شريفه است،وآن شخص
بازپرســيد كــه احسـان چيسـت؟ فرمودنــد :خداونـد ) جـل جللـه ( را چنـان
عبــادت نمــايي مثليكــه او را بــا چشــمانت ميــبيني و هرگــاه شــما اورا ديــده
نميتوانيد اوشمارا ميبيند يعني انسان در تمام حالت زنده گي خويش خداونــد
را حاضر دانسته و هيج عملي را مخالف اوامر او انجام ندهد -5) .ص (11
طبق اين دستاتير الهي در قــرآن كريــم ميخــوانيم كــه خداونــد )جــل جللــه(
س ـل ْم ِ َ َ
كافّ ـ ً
ة خُلوا ِفي ال ّ
مُنوا اد ْ ُنآ َذي َ مسلمانان را چنين خطاب مينمايد )َياأي َّها ال ّ ِ
ن( ) :1البقــره (208 ،أي مِبي ـ ٌ
م عَ ـد ُوّ ُ ه ل َك ُـ ْن إ ِن ّـ ُ ش ـي ْ َ
طا ِ ت ال ّ خط ُـ َ
وا ِ وََل ت َت ّب ِعُــوا ُ
مومنان:به دين مقدس اسلم كامل داخل شويد و از گامهــاي شــيطان پيــروي
نكنيد .
هرگاه بانظرژرف بدين آيهء مباركه نظرنماييم ميابيم كه ايــن خطــاب الهــي
متوجه مسلمانان ميباشد ،لزم است ازخو د بپرسيم :درين خطاب الهي چي
134
حكمتي است ؟ زيرا ما مسلمانان عقيده داريم كه با اعتقاد به وحدانيت الهي
وبرپا داشتن احكام شريعت اسلمي ما مسلمان هستيم ،و بنظــر خــود مــان
در كمال ايمان و اسلم ما شكي نيست ،و لــي بــا ژرف انديشــي بــدين گفتــه
الهي درك مينماييم كــه ايــن خطـاب بــراي كســاني اســت كــه ديــن را درچنــد
مطلب كوتاهي خلصه نموده و فكر مينمايند ،فقــط بــا خوانــدن نمــازوگرفتن
روزه ديــن تکميــل ميگــردد و يــا اينكــه هــر كســي در بخشــي از ديــن خــود را
مشغول داشته و ساير بخش هاي اسلم را به باد فراموشي گرفته است .
براي توضيح بيشتر اسلم كامــل حضــرت پيــامبر)صــلي اللــه عليــه وســلم (
ميفرمايد:ايمان هفتاد و چند بخش و يا شعبه دارد كــه بهــترين شــعبات ايمــان
گفتن )لاله الالله( وپايان ترين آن دوري يك چيز مضر از راه مــردم اســت،و
حيا هم يك بخش ايمان است .
ايـن حـديث شـريف بهـترين شـرح بـراي ديـن كامـل اسـت زيـرا هرانسـان
درروزقيامت شهادتنامهء بدســت ميگيــرد،وازعملکــرد دنيــوي ثمــره ميگيــرد،و
اگرتوزيع شهادتنامه هاي آخرت را با شهادتنامه هاي پوهنتون مقايسه نماييم ،
بخوبي ميدانيم كه يك محصل درطول چهارسال درسي ميبايد درحدود شصت
إلى هفتاد مضمون را كه درهشت سمسترروزانه وده سمسترشبانه ،تنظيــم
شده ،بخوبي امتحان دهد ونمرات هرمضمون نبايد كمتراز پنجاه درجــه باشــد
واگراين محصل درتمام مضامين صد نمره گرفتــه ولــي دريــك يــا دومضــمون
صفر گيرد،مستحق شهادتنامه نشده و لزم است با تكرارسال ويــاهم چــانس
هاي ديگري كوشش نمايد كه حد اقل نمــره كاميــابي پنجــاه درجــه را حاصــل
نمايد،بهمين سان يك مسلمان بايد كه هفتاد وچند شعبه ايمــان را كــامل درك
نموده و حق هر بخش را چنانچه لزم است ادا نمايد ،واگر اين مســلمان بــه
يک يا چند بخش اسلم اكتفـانموده وسـايراحكام اسـلم را فرامـوش نمايـد و
دربسياري از احكام اسلمي مانند اخلق نيك،احترام بــه بزركــان ،دســتكيري
مســتمندان ،شــفقت براطفــال و غيــره امــور واحكــام اســلم مســتحق
صفرگردد ،درروزآخرت درآن امتحان بزرگيكه درنزد خداوندمتعال)جل جللــه(
135
درپيشرودارد ناكام خواهد بود،ومتأسفانه كه چانس ديگري هم نخواهد داشت
زيرا همه كافران با ديدن روزمحشر ،جنت و دوزخ تســليم شــده و ميخواهنــد
بدنيا برگشته مسلمان شوند ،چنانچه فرعــون كــه دعــواي ربــوبيت مينمــود و
م اْل َعَْلى ( ) :1النازعات َ
خود را خدای بزرگ قلمداد مينمود وميگفت ) أَنا َرب ّك ُ ْ
(24،من خداي بزرگ شماهستم ،با مجرد ديدن ملك الموت در اثنــاي غــرق
صدا زد ) آمنت برب موسى وهارون ( بــه پروردگــار موســي و هــارون ايمــان
َ
ن
مــ ْ ل وَك ُْنــ َ
ت ِ ت قَْبــ ُ
صــي ْ َ آوردم ،ولــي در جــوابش گفتــه شــد )أاْل َ
ن وََقــد ْ عَ َ
ن ( ) :1يونس (91 ،اكنون وقتش نيست زيرا تو نافرمــاني نمــودي دي َ
س ِ
ف ِ ال ْ ُ
م ْ
واز جمله فساد کاران بودی .
همين فهم ناقص پيرامون دين سبب شــده كــه مســلمانان بــه عــوض اينكــه
رهبران فكري جهان و مخــترعين نخســت وســايل تكنولــوژي باشــند ،در خــط
اخيرحيات بشري قرار گرفته اند و گاهي هم باردوش ديگران شده وازدســت
داشته هاي ديگران استفاده ميكننــد ويــاهم اقتصــاد كشــوررا ميخواهنــد ازراه
كمك وخيرات هاي بيگانگان تقويه نمايند،وبا گفته شاعريكه ميگويد :
آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگـرديم
ياردرخانه و ما گـرد جهان ميگـرديم
كتاب الهـي كــه مليــون هــا دانشــمند تشــنه جهــان را ســيراب نمــوده اســت
،وهزاران مشكل را به ساده گي حل نموده است،ولي پيروان آن كـه بـاوجود
اعــتراف بــه حقــانيت آن ايــن داشــته گرانبهــاي خــويش را در چنــدين غلف
پوشانيده و دررفك هاي منزل خويش چنان بــه بــاد نســيان گرفتــه انــد كــه در
وقت ضرورت لزم ميشود چند دقيقه خاك و گرد آنرا صفا نمود و آنــرا تلوت
كرد .
مهمترين آيت قرآن زمانی نازل شد که ازکمال دين خبرميداد )ال ْيو َ
تمل ْ ُ
م أك ْ َ
َ ْ َ
َ
مِتي ( ) :1المائدة (3 ،امروز دين را برای شــما ت عَل َي ْك ُ ْ
م ن ِعْ َ م ُ
م ْ
م وَأت ْ َ ل َك ُ ْ
م ِدين َك ُ ْ
کامل نمودم ،ونعمتهايم را برشما تکميل نمدم .
136
اين آيت شريف بيان ميدارد که دين مقدس اسلم کامــل اســت ،وعربهــا
کلمه دين را به معنای نظام استعمال مينماينـد ،ومعنـای آيـت شـريف کامـل
بودن نظامی الهی ميباشد ،وهرگاه هرنظام را که انســانها بــرای يــک کشــور
ســاخته انــد ،شــامل بخــش هــای اقتصــادی ،سياســی ،فرهنگــی ،فــردی
واجتماعی ميباشد ،تمامی علماء ودانشمندان اسلم بيان داشته اند کــه ديــن
مقـــدس اســـلم بـــه اســـاس کمـــال خـــويش دارای بخـــش هـــای مختلـــف
فردی،اجتماعی،اقتصادی،سياسی وفرهنگی بوده که هرگـاه کسی يک بخــش
اين دين را انکار نمايد ،درکامل بودن دين مقدس اسلم شک نموده است .
بعضي از يهودان عادت داشتند كه دين رامطــابق ميــل خــود تعــبير وتفســير
مينمودنــد ،وتنهــا بعضــي از احكــام ديــن را كــه درآن منفعــت شخصــي شــان
ميبود،جامه عمل ميبوشانيدند ودر ســاير حــالت زنــده گــي ديــن را فرامــوش
نموده واز فكر و نظر خويش مطابق آرزو های نفسانی وشهوانی خود قانون
ميســاختند و بــه احكــام و ارشــادات الهــي متــوجه نميشــدند ،خداونــد ) جــل
جلله ( آنانرا سرزنش نموده و براي تو بيخ شان چنين ارشاد فرمود ه اســت
م إ ِّل َ
من ْك ُـ ْك ِ ل ذ َل ِـ َفعَ ـ ُ
ن يَ ْ
مـ ْ جَزاُء َ ما َض فَ َن ب ِب َعْ ٍفُرو َ ب وَت َك ْ ُ ض ال ْك َِتا ِن ب ِب َعْ ِ )أفَت ُؤْ ِ
مُنو َ
له ب َِغافِ ـ ٍمــا الل ّـ ُ ب وَ َذا ِ ن إ َِلى أ َ َ
شد ّ ال ْعَـ َ دو َمةِ ي َُر ّ م ال ْ ِ
قَيا َ خْزيٌ ِفي ال ْ َ
حَياةِ الد ّن َْيا وَي َوْ َ ِ
مُلو َ
ن( ) :1البقرة (85،آيا شما به قسـمتی ازکتـاب ايمـان آورده وبـه ما ت َعْ َ
عَ ّ
قسمت ديگرآن کافرميشويد ؟ پس جزای کسيکه چنين کند ،خــواری درزنــده
گی دنيا بوده ،ودرروزقيامت به سخت ترين عذاب مواجه ميشوند ،وخداونــد
ازآنچه ميکنند بيخبرنيست .
اين آيت مبارك درمورد ساير مسلمانانيكه مانند يهودان يك بخش اســلم را
تطــبيق نمــوده وميخواهنــد ديــن مقــدس اســلم را ازســايربخش هــای حيــات
منزوی نموده درمسايل سياسي ،اقتصــادي واجتمــاعي مطــابق ميــل خــويش
عمل مينمايند نيز قابل تطبيق است .زيرا آنـانيكه اســلم را در ســاير مســايل
حياتي فراموش مينمايند،ذلت دنيايي نصيب شــان شــده و در روز آخــرت نيــز
سخت ترين عذاب را خواهند ديد .
137
شفاف و واضصصح بصصودن ديصصن مقصصدس اسصصلم :درانديشــه هــای
انسانی ونظام های فکری امروزی اموری را مطالعه ميکنيــم کــه درک
آن بــرای بســياری از افــراد جــامعه مشــکل ميباشــد ،بگــونهء مثــال
درعقيدهء مسيحيت استدلل ميشود که خدا يکی اســت ولــی متشــکل
ازسه عنصر ) پدر ،پسر و روح القدس ( ميباشـد کـه مطـابق قاعـدهء
رياضی ) 1مساوی به سه( وياهم )سه مساوی بــه يــک( ميشــود .ايــن
مشکل درعقيــدهء مســيحيت ســبب شــده کــه بســياری از پيــروان ايــن
ديــن ،يــا آنــرا کــامل انکــار نمــوده ،رو بــه نظــام سيکولريســتی زننــد
) چنانچه انقلب فرانسه نتيجه همين قانون کليسايی بــود ( ،ويــاهم بــا
دانســتن حقيقــت هـای اســلم بــه ديــن مقــدس اســلم مشــرف شــوند
) چنانچه کتاب چرا مسلمان شديم ( نظريات غربی هايی نــو مســلمان
را درين زمينه ثابت ميکند .
برعکس تمامی قوانين انسانی وياهم قوانين تحريف شــده ء اديــان ،ديــن
مقدس اسلم دارای شفافيت وضوح در تمامی ساحات ميباشد :
138
شفافيت درعقيدهء اسلمی . -1
شففافيت درمراسم تعبدی -2
شفافيت در آداب واخلق -3
شفافيت در قوانين ) اجتماعی ،اقتصادی ،سياسی ،فرهنگی -4
وغيره(
ايجاد توازن بين اصالت وتجدد ) سنت ونوگرايی (
:افکاروانديشه های امروزی وياهم اعتقادات وايديولوژی های تحريف شده
ويا هم ساخت انسانها ،مشکلی را در ميان جهانيان ايجاد نموده اند ،اين
انديشه ها گاه به افراطيت در سنتگرايی تاکيد ميکنند ،وعقل را در بسا
طقوس وعبادات بی ارزش ميدانند ،وگاهی هم افراطی درمورد مودرنيزم
تجدد گرايی مينمايند .
قوانين محافظ دينی کليسايی در بسا حالت عقل را مهمل گذاشته ،وتنها
به روايات دينی شان به شکل کور کورانه عمل ميکنند ،برعکس بعضــی از
معارضين آنان ،ســنت هـا را از بيـن بـرده ،درمقابـل آنهـا قيـام نمــوده ،و
بسوی تجدد درتمامی عرصه های زنده گی مبادرت ميورزند .
اين مشکل به اساس مشکلت وعيب هايی در اساسات فکری ونظامهای
آن ايديولوژی ها بوجود آمده است ،سنت گرايی دينی که متاثر به عادات ،
فرهنــگ هــايی جــاهليت ،وتحريفــات در اعتقــادات آنــان صــورت گرفتــه ،
انديشهء شانرا منحيث يک فرهنگ خرافی تقديم جامعه نمــوده اســت ،وبــه
اين اساس تجدد گرايان ،مبارزه ء خويش را درمقابــل ايــن خرافــات اعلن
نموده اند،زيرا سنت گری های غربی ،ساليان متمادی آنانرا در بد بختی هــا
مبتل نموده بود .
تجدد گرايان نيز نتوانستند قـانونی بـرای جـامعهء انسـانی تقـديم دارد کـه
دامان مصيبت ها را بر چيند ،بلکه بنــام تجــدد گرايــي ومدرنيســم ،امــوری
داخل زنده گی انسانها شد که جاهليت قديم را در بسا حالت از مدرنيســم
امروز برتری ميبخشد ،انتشار ايدز ،مشروعيت زنا ،وهمجنس بــازی هــا ،
139
ويرانی شهرهای کامل ،قتل روزانهء هزاران انســان ،اســتعمار کشــورهای
مختلف به نام های مختلف ،جنگ اول ودوم جهانی ،جنگ هــای پــی در پــی
به نامهای مختلــف ،همــه نتايــج مدرنيســم مــادی وتجــدد گرايــی يــک جــانبه
ميباشد .
دين مقدس اسلم با ديد وسيع در تمــامی عرصــه هــای زنــده گــی ايــن دو
اصل را به شکل متعادل آن به جهانيان مطرح نموده است :
-1سنت گرايی در اسلم به معنای رفتن به عقــب خرافــات نبــوده ،بلکــه
حفظ اصالت های اعتقادی وقوانين الهی که کامل مطابق نورم های انسانی
به شکل دوامدار درجامعهء انسانی فکر انسانرا به سوی خوشبختی وراحت
ميکشاند .
اعتقادات واحکام اسلمی که مانند آفتاب درخشانی اسـت کـه بـا گذشـت
هزاران سال اصالت خود را حفظ نموده وهيچگــاهی منفعــت خــويش را در
ميان مردم از دست نميدهد .
-2تجدد در اسلم در اموری مطــرح ميگــردد کــه احکــام الهــی آنــرا بــرای
انسانها اجازه داده است ،بناء تجدد گرايی در اســلم بــه اســاس ارشــادات
الهی است .
زيرا همـان خـالقی کـه چهـارده قــرن قبــل قـانون جـامع خــويش را بـرای
بشريت نازل نمود ،وانســانرا منحيــث اشــرف المخلوقــات معرفــی نمــود ،
همان خالقی است که امروز انسانهای عصــر نــوين را خلـق نمــوده اســت ،
همين انسانی که در قديم ها به اساس حکم الهی ) به شکل نطفــه ،علقــه
ومضغه( در شکم مادر نموده وبالخره بدنيا ميامد ،اکنون نيز عين مراحــل
را مطابق قوانين الهی سپری مينمايد .
-3عقيده ،اخلق واساسـات شـريعت اسـلمی ثـابت انـد ،زيـرا اصـول بـا
گذشت زمان اصالت خود را ازدســت نميدهنــد ،ولــی جرييــات تفصــيلی در
هرزمانی ضرورت به اجتهــاد ونــو آوری هــا دارنــد کــه مطــابق اصــول بــرای
بشريت اجازه داده شده است )) ثبـات در جـايی کـه جـاودانگی ودوام لزم
140
است ،وانعطاف پذيری درجاهايی که نياز بــه نوشــدن ودگرگــونی احســاس
ميگردد(( ) -18ص (340
-4اهداف،مقاصد وآرمانها هيچگاهی بــا گذشــت زمــان و انتقــال انســان بــه
عصرهای تکنالوژی ماهيت خود را ازدست نميدهند،ولی وســايل وابــزار هــر
روز تجديد شده وبا پيشرفت اين وسايل استفاده ازآن درشريعت اسلم نيز
ضــروری ميباشــد )) ثبــات وپافشـاری در مــورد اهــداف وآرمانهــا وانعطــاف
پذيری در ابزارها وروش هــا .ســخت گيــری وســنتگرايی در اصــول وکليــات
وآسانگيری وتجدد پذيری در جزئيات -18) ((.ص (341
-5تــوجه بــه ايــن دو اصــل مخــالف سرشــت انســانی نبــوده وبــه گفتــه
دکترقرضـاوی )) خـود طـبيعت زنـده گـی بشـری را کـه در نظـر آوريمـک ،
ميبينيم که دارای دو دسته عناصر ميبباشد ،نخست عناصر پايــداروثابت کــه
همگام با بقای انسان ،باقی خواهند بود ،دوم عناصر انعطاف پــذير ،تغيــر
پذير ونو شونده .
مثل انســان کنــونی فهــم ومعلومــات وی گســترده شــده ،دانشــهای وی
پيشرفت نموده ...تاجايی که توانست پای بر کرهء ماه بگذارد ،چنــد روزی
بر روی آن زنده گی کند ،مجهولت آن را کشف کند ونمــونه هــايی ازخــاک
وسنگهای آنرا با خود به زمين بياورد .اما آيا گوهر وجودی انســان معاصــر
ميدانســت جنــازهء
که به سياره ماه صعود کرده است ،با آن انســانی کــه ن ِ
برادرش را پنهان نمايــد ،وکلغ ايــن کــار را بــه وی آمــوخت ،تفــاوت يــافته
باشد ؟ (( ) -18ص (342دکتر قرضاوی بعد از بيان ايــن امـور مطلـب را
خلصه نموده ميگويد )) حقيقت اين اســت کــه هــر دو اصــل ابــديت وتغييــر
درهستی ودر زنده گی کارايی وعمل مشترک دارند ،همگونه که به صورت
عينی وملموس ديــده ميشــود .پــس شــگفت آور نخواهــد بــود اگــر ميــبينيم
شريعت اسلم که با فطرت انسان وفطر کل وجود ســازگاری دارد ،جــامع
دو عنصر ثبات وتجدد بوده وميان آنها آشتی بــرا قــرار ميســازد (( ) -18ص
(343
141
اسلم پاسخگوي دوبخش مادي ومعنوي انسصصان اسصصت :ويــژه
گی دين مقدس اسلم درين است كــه دو بخــش اساســي ضــرورت هــاي
حيات انساني را مراعات مينمايد ،دين مقدس اسلم ماديت ومعنــويت را
مانند دو بال يك برنده قرار ميدهد ،به همين سان كه يك برنده نميتواند با
يك بال برواز نمايد ،به همين ســان انســان نميتوانــد بــا يــك بخــش مــادي
يامعنوي زنده گي كند بلكه اسلم تمامي غرايز مــادي و معنــوي انســان را
بصورت كامـل در نظـر گرفـت ه ،و مسـلمانان را بـراي مراعـات هـر دو
بخش رهنمايي مينمايد .
مسلمانان درنمازهای خويی هميشه دعايی را ميخوانند که )َرب َّنا آت ِن َــا فِــي
ب الّناِر( ) :1البقــرة (201 ،بــه ة وَقَِنا عَ َ
ذا َ سن َ ً
ح َ ة وَِفي اْل ِ
خَرةِ َ سن َ ً
ح َ
الد ّن َْيا َ
اساس اين آيت مبارک ،فكر انسـان در دو بخــش بصــورت منظــم ترتيــب
وتنظيم مينمايد ،و به مسلمان ميفهماند كه در مورد زنده گي دنيا هميشه
بايد كار كرد ،و چنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده باشــد ،ولــي
در عين حال نبايد زنده گي آخرت را فراموش نمود ،براي آخــرت نيــز بــه
اعمال خير چنان مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ،با ايــن
قاعده انسان ميتوان شكل وسطيت را اختيار نمايد .
بعضي از كسانيكه به گوشه نشيني ها و دوري از مــردم ميخواســتند در
فرمود : ) صــلي اللــه عليــه وســلم ( مغاره هاي كوه به عبادت مشغول شوند ،پيامبر
) ل رهبانية في السلم (
آمدند مشهور ترين ) صلي الله عليه وسلم ( حديث سه جواني كه به منزل پيامبر
احاديثي است كه حقيقت فلسفه اجتماعي عبادت را دردين مقدس اسلم
بيان ميدارد بخاري شر يف ازحضرت انس )رضي الله عنه( روايت ميکند:
آمدند ،ودرمورد عبــادت ) صـــلي اللـــه عليـــه وســـلم ( سه شخصي به منزل نبي کريم
حضرت محمد )َصّلى الل ُّه عَل َي ْهِ َوَسّلم( پرسيدند :
142
وقتي براي شان درمورد خبر دادند ،مثل اينکه ايشان اين عبادت را کــم
پنداشتند ،وگفتند :ما با پيامبر فرق داريم ،زيرا گنــاه هــاي قبلــي وبعــدي
وي بخشوده شده است ،
يکي ازايشان گفت :من براي هميش تمامي شب را نماز ميخوانم .
ديگرش گفــت :مــن تمــامي عمــرروزه ميگيــرم وهيچگــاهي افطــار نميکنــم
) صـــلي .سومي گفت من از خانمها دوري نموده ،وهيچ ازدواج نمي کنم ،پيامبر
الله عليه وسلم( :به نزد ايشان آمده گفت :شما همان اشخاصي هستيد کــه چنيــن
سخنان را گفتيد ؟ قسم بــه خداســت کــه مــن نســبت شــما از خداونــد زيــاد
ميترسم ،ونسبت به شما بسيار متقي هســتم ،ولــي مــن روزه هــم ميگيــرم
وافطار هم ميکنم ،نمازهم ميخوانم وخواب هم ميکنم ،وازدواج هم ميکنم ،
وهرکسي از سنت مــن بــي رغبــتي نمايــد ازامــت مــن نيســت .دريــن حــديث
به امور ذيل اشاره مينمايد : ) صلى الله عليه وسلم ( شريف محمد
(1عبـادت ايـن نيسـت کـه انسـان خـود را مصـروف خوانـدن نمـاز وروزه
نمايد ،بلکه عبادت دردين مقدس اسلم شامل بخش هاي مختلف ميباشد .
(2اســتراحت ،غــذا خــوردن ،ازدواج شــامل عبــادت ميباشــند بشــرطيکه
مطابق طريقه حضرت محمد ) صلى الله عليه وسلم ( صورت گيرد .
(3تــرک دنيــا ،ازدواج نکــردن ،هميشــه بــه شــکل عمــري روزه گرفتــن ،
تمامي شب بدون خواب بــه شــکل هميشــگي نمــاز خوانــدن ،مخــالف ســنت
پيامبرواحکام اســلم ميباشــد ،زيــرا درديــن اســلم قــانون وســطيت هميشــه
مراعات شده است .
(4کسانيکه ترک ازدواج نموده ،روابط خود را با ديگران قطع نموده ،ايــن
کار را بنام ترک دنيا انجام ميدهند وفکــر ميکننــد کــه عبــادت نمــوده انــد ،در
حقيقت با سنت پيامبر) صلي الله عليه وسلم ( مخالفت نمــوده ،خــود را از
امت پيامبر خارج نموده انــد .
ميگويند :شخصي به ابوسعيد ابوالخير كه يكي از دانشمندان اسلمي است
گفت:
143
فلن شخص بالي آب راه ميرود .
شيخ گفت :ماهي ها و بقه ها نيز بالي آب راه ميروند .
او گفت :كسي را ميشناسيم كه با ورد خواندن ها به هوا ميرود .
شيخ گفت :برنده ها ومگس ها نيز به هوا پرواز مينمايند .
او گفت :فلن شخص دريك لحظه از يك شهر به شهر ديگري ميرود .
شيخ گفت :شيطان هم دريك نفس از مشرق به مغرب ميرود .پس ايــن
چنين چيز ها را قيمتي نيست ،بنده آن بود كه درميان خلق بنشيند و برخيزد
و بخورد و بخسبد و خريد وفروش نمايد ،ودربازار ميــان مــردم داد و گرفــت
داشته باشد ،ازدواج نمايد ,اولد بدنيا آورد ولــي يــك لحظــه هــم از يــاد خــدا
غافل نباشد .
دوری از تعصبات :ازينکه قــوانين انســانی زاده ايــديولوژی هــای مختلــف
ميباشند ،بنــاء تعصــبات نــژادی ،قــومی ،لســانی وغيــره حتمــا درآن نقشــی
داشته است ،احزاب قومی ،نشنلســتی دربسيارازکشــورهای جهــان موجــود
بــوده ،وحــتی مســلمانانيکه اســلم را فرامــوش نمــوده انــد ،تحــت تــاثيراين
ايديولوژی ها قرار گرفته ،احزاب قــومی را ايجــاد نمــوده ،وقــوانين خــود را
برای همان قوم خاص خود ساخته اند ،درحاليکه قانون الهی ازچنيــن عيــوب
خالی بوده ،وخالق جهان همه ای انسانها را مانند دندانه هــای شــانه يکســان
معرفی نموده است .پيــامبر) عليــه الســلم ( ميفرمايــد ) :النــاس سواســية
کأسنان المشط (
مراعات بيطرفی :عيب اساسي قانون سازان بشري اينست كه در
هنگام قانون گذاری بيطرف نيستند ،زيرا اين انسان دروقت نوشتن قانون
يا احساس مظلوميت مينمايد كه قانون خود را درمخاصمت ودشمني با
ظالمان )به نظرخودش( طرح وتصويب مينمايد،وياهم خودش درزمره
كساني است كه ظالم بوده وميخواهد قوانيني را مطابق انديشهء
ظالمانهء ) تکبر ،غرور ،خودخواهی(خويش طرح وتصويب نمايند،كه
درهردو صورت انسان بيطرف نبوده وقانونش نيز بيطرفانه نميباشد .
144
بارها ديده شده كه ازاصطلح آزادي براي بي بنــد وبــاري هــا اســتفاده
شده است،وبسا قوانيني است كه انسانهاي مظلوم )مثل فلسطيني هــا(
را كه ازسرزمين اشغالي خويش دفاع نموده اند،بنــام تروريســت قلمـداد
نمــوده،وبرعکــس آن غاصــبان )صهيونيســتان( را كــه خــود بــه اعمــال
تروريستي دست مينزند)دموكرات( و)مدافع حــق وعــدالت( قانونگ ـذاري
نموده اند.زيرا اكثريت قانون گذاران بشري بيطرف نــه بلكــه يــك جـانبه
براي منفعت خود،مردم و كشورخود طراحي مينمايند .
اين قوانين ظالمانه ای انسانی گاهی هم،شهوت پرستی وجنــس بــازی
را بنام آزادی ،شکل قانونی ميدهند وعفت وپاکدامنی را گمراهی وجهل
تصويب ميکنند .
برتريت درمعنويت :قوانين انسانی بهرشکلی که باشد ،درساختار
اصلی وياهم درشکل تطبيقی آن تحت تاثيرخواهشات نفسانی قانون
سازان ودولت مردان ميباشد ،گاهی سفيد پوستان را به سياه پوستان
ترجيح ميدهند ،وگاهی هم غربيان را نسبت به شرقی ها برتريت
ميدهند ،گاهی هم انسان يهودی را بر ساير انسانها افضليت ميدهند ،
س إ ِّنا َ
ولی قوانين الهی برای همه يکسان بوده وبا آيت شريف )َياأي َّها الّنا ُ
ل ل ِتعارُفوا إ َ ُ
عن ْد َ
م ِمك ُ ْ
ن أك َْر َِ ّ شُعوًبا وَقََبائ ِ َ َ َ َ جعَل َْناك ُ ْ
م ُ ن ذ َك َرٍ وَأنَثى وَ َ م ْم ِ قَناك ُ ْ خل َ ْ
َ
خِبيٌر( ) :1الحجرات (13 ،تمامی برتريت های م َ ه عَِلي ٌن الل ّ َ قاك ُ ْ
م إِ ّ الل ّهِ أ َت ْ َ
زبانی ،قبلی ،قومی ،نژادی وغيره باطل پنداشته شده ومعيار برتريت
را درتقوا ) انسانيت ،اخلق ،خدمت به ديگران ( بيان داشته است .
عدالت :انسان درهرحاليكه باشد ،داراي غريزه برتريت جويي است ،
واين غريزه درتمامي انسانها به اشكال مختلف آن موجود ميباشد،اين
احساس برتريت احيانا به شكل مثبت آن درنزد بعضي اشخاص ميباشد ،
مانند رقابت بين محصلين براي برتريت در گرفتن نمرات عالي ،رقابت
ميان شركت ها براي پيشرفت توليدات،وسايررقابت هاي سالم كه براي
خدمت انسانيت استفاده ميگردد .و گاهي هم اين رقابت هاي برتري
145
جويانه ،به شكل منفي آن در بين انسانها تبارز نموده كه بسا اوقات با
احساس قوت ،بعضي از رهبران كشور هاي مختلف دست به اشغال و
استعمار كشورهاي ضعيف ميزنند ،ويا هم پيشرفت هاي اقتصادي و
تكنالوژي خويش را به عوض استخدام در راه هاي صلح جويانه ،براي
نابودي انسانها استعمال مينمايند ،روي همين علت )خود خواهي هاي
انساني( انسان نميتواند درتمامي مراحل حيات خويش براي هموطنان
خود و ساير مردمان جهان يكسان و عادلنه قانونگذاري نمايد .
146
بعد از تحقيق در مورد ويژه گی های دعوت اسلمی درعصر امروزی يک
سلسله از اموری را کشف نمودم که ميخواهم بطور خاتمه ونتايج تحقيــق
: بيان نمايم
-1دعوت اسلمی يکی از مکلفيت هاييست که بــالی هرمســلمان لزم
بوده تا مطابق تــوان واســتعداد خــويش بــه آن عمــل نمايــد ،عملکــرد بــه
دعــوت اســلمی تقاضــا ميکنــد تــا از اســاليب خــوب وپيشــرفته و وســايل
معاصر وتکنالوژی استفاده گردد ،به گونهء مثال وقتی کنفرانس اعجــاز
علمی را در تالر کنفرانس های پوهنحی اقتصاد داير نموديم ،واز وســايل
پيشرفته )کمپيوتر ،پروجکتور ،بلند گوها وغيره ( بــا اســاليب جديــد يعنــی
تصويرهای کمپيوتری درمورد خلقت انسان استفاده کرديم وسپس آنرا بــا
قرآن کريم مقايسه نموديم ،تاثير بسياری در حاضرين داشــت ،کــه حــتی
ديگران تقاضا نمودند تا درمناطق آنان اين گونه کنفرانس ها داير گردد .
دکتر گاری ميلر دانشمند کانادايی ميگويد که من با درک اعجــاز علمــی
قرآن و مطابقت آن با تکنالوژی معاصــر بــه ديــن مقــدس اســلم مشــرف
شدم .
-2دريــن شــکی نيســت کــه دعــوت اســلمی ميــان مســلمانان وغيــر
مسلمانان يک امر ضروری بوده ،وبرای دعــوت غيــر مســلمانان بــه کــادر
های متخصص نياز مند هستيم ،اين کادر های متخصــص کــه بــا مــدرنترين
وسايل عصری ميتوانند ظهور نمايند تـاثير مهمـی بـالی ديگـران ميداشـته
باشند زيرا عصر امروز عصر علم ودانش است وکسی ميتواند ديگران را
قناعت دهد که خودش نسبت به ديگران در تخصص خويش مهارت داشته
باشد و بتواند اين حقيقت های قرآنی را با اسـاليب جديــد بـه جهـان ارايـه
نمايد .
-3استفاده از وسايل تکنالوژی ،کمپيوتر ،انترنت ،کست های تــايپی ،
ويديوکست ها ،کانال های تلويزيــونی ،سـی دی هـا ،وســايل ســينمايی ،
تياترها وساير وسايل برای دعوت امــروزی نهــايت اهميــت داشــته ،و بــی
147
توجهی به اين وسايل ضرر بزرگی به دعــوت اســلمی ميرســاند ،اهميــت
اين موضوع زمانی برای من کشف شد که در جنوب افريقيا يــک تعــداد از
جوانان باديدن کست های ويديويی وسی دی های شــيخ احمــد ديــدات کــه
مناظراتی با چندتن از کشيشان مسيحی داشــت توانســتند اســتدلل هــای
خوبی داشته ودرهنگام ملقات با دعـوتگران مسـيحيت دليـل شـيخ احمـد
ديدات را برای شان بيان ميداشتند ،ومن شخصا ازين کست ها استفادهء
بسيار عالی نمودم .
به ايــن اســاس هنــر در اســلم يکــی از امــور مهمــی اســت کـه دعــوتگر
مسلمان ميتواند آنرا بهترين وسيله برای دعوت اسلمی قرار دهد .
-4در خلل تحقيق کشف نمودم که عدم دسترسی بعضی از دعوتگران
به وسايل تکنالوژی سبب عقب مانی آنها در کــار دعــوت اســلمی شــده ،
وآنانرا از حرکت مطابق عصر محروم ساخته است ،وبالخره نتيجهء ايــن
کار ناکامی شان در مسووليت شان شده است .يکتن از دوستانم با يــک
غير مسلمان که به افغانستان آمده بود ملقات داشت آن شخص برايــش
گفت که برايم ترجمهء انگليسی قرآن کريم وياهم کدام کست ،ســی دی
وفلمی را که قرآن کريم را تشريح نمايد تقديم کــن زيــرا مــن علقــه منــد
دين مقدس هستم ولی آن شخص کــه خــود را دعــوتگر خــوب ميگفــت بــا
نداشتن چنين وسايل نتوانست در کار دعوت خويش پيروز باشد .
-5استفاده از زبانهای مختلـف بـرای دعـوت نهـايت مهـم بـوده ،وعـدم
دسترسی دعوتگران به زبانهای مــدعويين ســبب ناکــامی آنهــا در راســتای
دعوت ميگــردد ،زيــرا در بســياری حــالت ديــده شــده اســت کــه دعــوتگر
مسلمان به علت ندانستن زبان نتوانسته است مقصد خويش را به جــانب
مقابل بيان دارد .
بگونهء مثال خودم وقتی در شمال افريقيا با يــک خــانم فليپينــی ملقــات
نمودم ،باهم دربارهء دين صحبت کرديم ولی ازينکه من زبان انگليسی را
آنوقت نميدانستم ،نتوانستم که هدفم را برايش بخوبی توضيح دهم .
148
-7ازينکه در زمان پيامبر)صلی الله عليه وسلم( وصحابه کرام )رضوان
الله عليهم اجمعين ( هر مسلمان خواه تجــارت پيشــه بــود ،ويــا پيشــه ور
وياهم مهندس و طبيب ،همه وظيفهء خـويش را در دعــوت بـه اسـلم ادا
مينمودند .
ديــن مقــدس اســلم در جنــوب آســيا وبســا کشــورهای افريقــايی توســط
تاجران مســلمان نشــر گرديــده اســت ،هرگــاه درعصــر امــروزی تجــاران
وساير متخصصين ما بر علوه از مسلک اصلی خويش مهــارتی در دعــوت
اسلمی داشته باشند تاثير بسيار مهمی دارد ز
پيشنهادات
بعد از تحقيق در موضوع اين اثر ،يک سلســلهء پيشــنهاداتی در خــاطرم
آمد که به شکل ذيل تقديم ميدارم :
-1هرگاه مسوولين محترم وساير ارگانهاييکه در کار دعوت نقش دارند
،برای موسساتی سازی دعوت کار نمايند ،وبرای نشردين مقدس اسلم
،ومعرفی درست آن برای همه سعی وتلش ورزند نتيجهء خوبی خواهــد
داد زيرا فوايد دعوت اسلمی را به شکل موسســاتی آن در صــفحات ايــن
بحث مورد مطالعه قرار داديم .
-2هرگــاه دعــوت اســلمی بــه شــکل اکاديميــک درپوهنتــون هــا تــدريس
گردد ،ودرين راستا سعی وتلش بيشتر صورت گيرد ،جوانان ما هنوز هم
به حقيقت های ايمانی متوجه شده ،هميشه رهسپار راه حق ميگردند .
-3هرگاه بـرای تربيهـء کـادر هـای متخصـص در چوکـات پـوهنحی هـای
شرعيات پوهنتون های افغانســتان ديپــارتمنت مخصــوص دعــوت اســلمی
تاســيس گــردد ،زمينهــء دعــوت بهــتر وخوبــتر خواهــد شــد ،زيــرا دعــوت
اسلمی به کادر های متخصص ضرورت داشته که بتوانند با اساليب علمی
،پيشرفته و اکاديميک اين وجيبه را انجام دهند .
149
-4هرگاه راديو ها وتلويزيون هــای افغانســتان بــرای دعــوت بــه اســلم
برنامه هايی داشته باشند ،ميتوانند نقش بسيار بزرگی را به دين مقــدس
اسلم ايفا نمايند .
-5هر گاه نماينده های کشور ما در کشور های ديگر وبخصــوص نماينــده
های فر هنگی ما در مورد اسلم و بيان فرهنــگ ايمــانی مــردم افغانســتان
برنامه هايی در سفارت های افغانستان در خارج داشــته باشــند ،ميتواننــد
خدمت بسيار بزرگی به دين مقدس اسلم نمايند .
-6هرگاه دولت افغانستان کنفرانس هايی به سطح کشور و جهان داير
نمايد تمامی مردم جهان از چنين حقيقت ها مســتفيد ميگردنــد .ويــا حــد
اقل زمينه دعوتگران افغانستان را در چنين محافل آماده نمايد .
-7هرگاه مسوولين ساحهء دعوت اسلمی در نشر فلم ها وسريال های
اســلمی ،وحــتی ســاختن چنيــن فلــم هــا وســريال هــا مطــابق معتقــدات
اسلمی مبادرت ورزند ،کار بسيار عــالی وخــوب بــوده ،زيــرا مــا درخلل
تحقيق خوانديم که مسيحيان وهندو هــا بــا چنيــن فلــم چگــونه بــرای نشــر
عقيدهء شان سعی وتلش می ورزند .
مناقشصصه
-1موضــوع ويــژه گــی هــای دعــوت اســلمی در عصــر حاضــر ازجملــه
موضوعات جديدی است که تاحال نظير آن بزبان دری به شکل اکاديميــک
تحرير نگرديده است .
در کتابخانه های کشور عزيز ما افغانستان کتابهايی درين زمينه به زبــان
عربی وجود دارد که بعضی از هموطنان ما نميتوانند از آن استفاده نمايند
وبعضـی از کتابهـای دعـوت اسـلمی بزبانهـای ملـی مـا ترجمـه شـده کـه
نميتوانند تشنگی مردم ما را درين راستا مرفوع سازند .
بنده سعی وتلش نمودم تــا بــا اســتفاده ازيــن کتابهــا موضــوع را هرچــه
بيشتر با استفاده از ساير وسايل وبرنامه های انترنتی مورد تحقيــق قــرار
دهم تا تحقيق جديد بتواند ضرورت دعوتگران ما را مرفوع سازد .
150
-2بعضی از دوستان جماعت دعوت وتبليغ را ملقات کردم کــه بــه ايــن
نظرنــد کــه دعــوت اســلمی نخســت بيــن مســلمانان باشــد زيــرا وقــتی
مســـلمانان توانســـتند کـــه مطـــابق اساســـات اســـلمی عمـــل نماينـــد
غيرمسلمانان خود بخود مشرف به دين مقدس اسلم ميشــوند ،بــه نظــر
من دعوت مسلمانان به عملکرد به اسلم کار بسيار خوبست ولی دعــوت
غير مسلمانان نيز امر حتمی ميباشــد زيــرا ممکــن نيســت کــه مــا مــدينهء
فاضلهء افلطونی داشته باشيم ،وسپس آنرا برای مــردم تقــديم نمــاييم ،
در هر منطقه انسانهای خوب وبد يافت ميشوند ،وهمه ميداند کــه اصــلح
کامل يک جامعه که هيچ گناهی در آن نباشد کار مشکلی است .
به اين اساس به نظر بنده هرگاه دعوت اسلمی در هر دو بخــش ) بيــن
مسلمانان وغير مسلمانان ( به شکل مساويانه صــورت گيــرد بهترومفيــد
تر خواهد بود .
-3از خلل تحقيق درين موضوع برايم کشف گرديد که دعــوت اســلمی
زمانی ميتواند به مراحل عالی خويش برسد که ازاساليب جديــد ووســايل
تکنالوژی در زمينه اسـتفاده گــردد ،بعضــی از دوســتان ملقـات بـا جـانب
مقابل را شرط حتمی ميدانند ،وميگويند کــه فلــم ،ســی دی ،کســت هــا
وحتی کتابها نميتوانند در دعوت موثر باشند ،بلکه لزم است کــه دعــوتگر
خودش به مناطق مختلف سفر نموده و ديگران را به دين مقــدس اســلم
دعوت نمايد .
اين نظر دوستان برای بنده غير قابل قبول ميباشد ،زيرا درجريــان ايــن
تحقيق مثالهايی را کشف نمودم که تعدادی از غير مســلمانان بــا خوانــدن
ترجمهء انگليســی قرآنکريــم مســلمان شــده انــد ،همچنــان فلــم رســالت
)ظهوراسـلم ( سـبب مسـلمان شــدن بعضـی از غيـر مســلمانان گرديـده
است .
151
بناء نظر بنده اينست کـه هرگـاه امکـان ملقـات بـا جـانب مقابـل بـرای
دعوتگر مساعد گــردد خوبــتر وبهترســت ،ولــی درصــورت نداشــتن چنيــن
فرصت استفاده از وسايل برای دعوت اسلمی بی نهايت مهم ميباشد .
-3در هنگام تحقيق در مسايل دعوت در عصر امروزی هر دعوتگری بــه
رهنمــايی ضــرورت دارد کــه ايــن رهنمــايی در ســاير کتابهــای محققيــن
ودانشمندان ما بصــورت خلصــه و فشــرده بيــان گرديــده کــه نميتوانســت
تشنگی دعــوتگران را در زمينـه مرفـوع سـازد ،بنــاء ايـن بحــث ميتوانــد ،
رهنمای خوبی بــرای علقمنــدان دعــوت و رهــروان آن باشــد زيــرا دعــوت
اسلمی يک وظيفهــء مقــدس اســت و حکمــت در دعــوت شــرط اساســی
ميباشد ،وايــن حکمــت را وقــتی انســان دعــوتگر بخــوبی درک ميکنــد کــه
رهنمــاي دعــوت در دســتش باشــد ،ومــن ســعی وتلش ورزيــدم کــه ايــن
تحقيق بنده رهنمای خوبی برای دعوتگران معاصر ما باشد .
بعضــی از دوســتان دعــوتگر حکمــت را مربــوط هــر شــخص ميداننــد و
ميگويند هرکسی ميتواند که مطابق اسلوب خويش حکيمانه دعوت نمايد ،
ولی به نظر بنده اين طرز ديد صواب نبوده ،بلکه بــرای دانســتن حکمــت
هــای دعــوت لزم اســت از تجربــه ديگــران آمــوخت ،زيــرا دعــوت يــک
هنراســت کــه در هــر هنــری تجربهــء گذشــتگان وســايرين نقــش مهمــی
ميداشته باشد .
-4مثالهای زنــدهء ازدعــوت اســلمی در بعضــی ازســايت هــای انترنــتی
موجود است که اغلب آنها به زبانهای انگليسی وعربی نوشته شده اســت
و نشان ميدهد که دعوتگران مسلمان بشــکل عملــی آن توانســته انــد کــه
وجيبهء خويش را بصورت خوب ادا نموده ،وتعــدادی ازغربيــان را بــه ديــن
مقدس اسلم مشرف سازند،دانستن اســلوب آنـان ضــرورت بــه تحقيقــی
داشت که مانند رهنمايی دردسترس دعوتگران باشــد ،بنــده دريــن تحقيــق
مثالهای زندهء را از ســايت هــای انترنــتی ترجمــه و شــامل بحــث نمــودم
152
ودربخش های مختلف کتاب منحيث مثالهای زنده تقديم نمودم که ميتواند
بهترين رهنما برای دعوتگران ما باشد .
-5برای يافتن مثالهای خوب از جهان معاصر لزم اســت کــه دعــوتگران
ما وقتا فوقتـا ،در تحقيـق چنيـن موضـوعات مبـادرت ورزيـده ،وبـه چنـد
مثالی اکتفا نکرده بلکه دامنه چنين تحقيقات را هنوز هم توسعه دهند ،تــا
باشد کـه دعــوت اسـلمی بـه شــکل موسسـاتی واکاديميــک آن بـه مـردم
عرضه گردد وجهانيان بتوانند درعصر امروزی که همه تشنهء معنــويت انــد
وروز بروز در جهان غرب ارتباطات فاميلی ،ومعنوی بــه اســاس تــاثيرات
منفی مدنيت مادی از بيــن رفتــه و همــه علقمنــد انــد تــا از معنــويت ديــن
مقدس اسلم مستفيد شده جهان را به يــک مرکــز امــن و آرامــش مبــدل
سازند که رساندن دين مقدس اسلم به اساليب جديد و مدرن آن ميتواند
همه را ازين نعمت بر خوردار سازد ،وايــن تحقيــق کمــک ميکنــد تــا مــا از
وسايل پيشرفته استفاده نموده درين راستا به هدف مقدس خــويش نايــل
گرديم .
-6عقب مانده گی بعضی از دعوتگران در فهــم درســت وســايل دعــوت
سبب شده که بعضی از آنان يــاد گرفتــن زبــان هــای خــارجی را نــوعی از
تسليمی به استعمار ميدانند ،بنظر بنده دانستن زبانهای خارجی برای يــک
دعوتگر شرط اساســی بــوده زيــرا زبــان وســيلهء تفهيــم وتفــاهم ميباشــد
وهرگاه از زبانهای مختلف برای فهماندن مــدعويين اســتفاده گــردد نقــش
دعوتگر بخوبی ايفا ميگردد .
متاسفانه درکشور عزيز ما دعوتگرانی داريم که هنوز هــم بــه بعضــی از
افکار غلط روان بوده و با زبانهای خارجی مخالفت می ورزند ولــی بنظــر
بنده هرگاه زبانهای خــارجی منحيــث وســيله در دعــوت اســلمی اســتفاده
گردد نفش بسيار مهمی را ايفا ميکنــد .در کشــور هــای عربــی بزرگــترين
دعوتگران مثل دکتورعمرو خالد ،دکتور زغلــول نجــار ،دکتــور عبدالمجيــد
زندانی ،دکتور يوسف قرضاوی ،وســاير دعــوتگران مشــهور بــه زبانهــای
153
مختلف آشنايی داشته وبسياری از ملقات های آنان به زبانهای غير عربـی
ثبت ونشر گرديده است .
مآخصصصذ
-1قرآنکريم
-2بخــاری ،محمــد بـــن اســماعيل ؛ صحيح البخصصاری ،هنــد :المکتبــة
الرحيمية 1387-1384 ،هـ ق .
-3بستاني ،بطرس ؛ محيط المحيط ،بيروت :مکتبة لبنان 1987 ،م.
-4بللـــي ،تـــاليف عبدالحميـــد؛ اوصصصصاف مصصصصلحان ،ترجمـــه قـــادر
قادري،ايران:چاپخانه مهارت ،طبع 1381 ، 1هـ ش .
-5تبـــريزی ،ولـــی الــدين محمــد بــن عبــدالله ؛ مشکاة المصابصصصيح ،
هنـد:المکتبة الرحيمية ،ب -ت .
-6تـرمذی ،ابوعيسی محمد بن عيســی بــن ســورة ؛ جامع الترمصصذی ،
هند:المکتبة الرشيدية ب – ت .
-7دمشقی ,اسماعيل بن کثير؛ تفسير ابن کثير ،بيروت :دار الندلس
،ب–ت.
-8ديـــب ،ابراهيـــم ؛ اسصصس ومهصصارات فصصي الصصدعوة الفرديصصه ،
مصر:دارالوفا 1424 ،هـ ق .
154
-9راو ،رامــا کرشــنا ؛ محمصصد از ديصصدگاه يصصک پروفيسصصور هنصصدو ،
ترجمهء خليــل الرحمــن حامــد ،کابــل:جمعيــت اصـلح وانکشــاف اجتمــاعی
افغانستان1385 ،هـ ش .
-10رضاِيی ،امير ؛ کار برد آيات قرآن در انديشه دکترشريعتی ،
تهران :کتابخانهء ملی ايران 1379 ،هـ ش .
-11زيــــدان ،عبــــدالکريم ؛ اصصصصصول الصصصصدعوة ،بغــــداد :مکتبــــة
المنارالسلمية 1395،هـ ق .
-12شريعتي ،علي ؛ جهان بيني وايصصديولوژي ،مجمــوعه آثــار)(23ـ ،
ايران :چابخانه حيدري 1382 ،هـ ش .
-13شيرازی ،مکارم وديگــران ؛ تفسير نمصصونه ،تهــران :دارالکتــب
السلميه ،چاپ .1385 ، 49
-14فائـــز ،احمــد ؛ طريصصق الصصدعوة )چگصصونگی دعصصوت از ديصصدگاه
سصصيدقطب( ،ترجمهــء مــرد صــيد مــراد فتحــی ،تهــران :انتشــارات
کردستان ،ط 1379 ، 1هـ ش .
- 15فـيروز آبادي ،محمد بن يعقوب ؛ القصصصاموس المحيصصط ،بيــروت :
دارالفکر1415 ،هـ ق .
-16قرائتی ،محسن ؛ قصرآن وتبليغ ،تهران :مرکز فرهنگی درسهايی
از قرآن ،ط . 1375 ، 2
قرضــاوی ،يوســف ؛ ديصصدگاههای فقهصصی معاصصصر ،ايــران : -17
نشراحسان ،ط . 1382 ، 2
-18قرضاوی ،يوسف ؛ ويژه گی ها کلی اسصلم ،ترجمــه جليــل
بهرامی نيا ،تهران:نشراحسان 1379 ،هـ ش .
- 19قرطبی ,ابی عبدالله محمد بن احمــد النصــاری ؛ الجصامع لحکصام
القرآن ،بيروت :مکتبة لبنان ،ب – ت .
-20گلستانـــي ،عبــدالظاهرو عبــدالوکيل ؛ تعليصصم وتربيصصه دينصصي ،
کابل:وزارت معارف 1364 ،هـ ش .
155
-21گوستاولوبون ؛ تمدن اسلم وعصرب ،ترجمهء سيد محمــد تقــي
فخرداعي گيلني ،چاپ چهارم ،ايران :بنگاه مطبوعاتي علي اکــبرعلمي ،
1334هـ ش .
-22مبارکفوري ،صفي الرحمن ؛ الرحيق المختوم ،مصر ،المنصــورة:
دار الوفاء 1407 ،هـ ق .
-23مشهور ،مصطفي ؛ من فقصه الدعوة ،مصــر :دار التوزيــع والنشــر
السلميه 1415 ،هـ ق .
-24هادی ،محمــد زيــن ؛ روان شناسی دعصصوت اسصصلمی ،ترجمهــء
احمد حکيمی ،تهران :احسان 1383 ،هـ ش .
156
گزارش تدريس سه سال اخير
پوهنيار عبدالظاهر داعی
توسط آمريت ديپارتمنت ثقافت اسلمی پوهنحی شرعيات پوهنتون کابل
سمستر اول
4 درصنوف اول ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
6 درصنوف دوم ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
4 درصنوف اول ديپارتمنت عربی پوهنحی ادبيات
ساعت
157
4 درصنوف دوم ديپارتمنت عربی پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
4 درصنوف دوم ديپارتمنت ترکی پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
4 درصنوف دوم پوهنحی اقتصاد
ساعت
سمستر دوم
4 درصنوف اول ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
4 درصنوف دوم ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
4 درصنوف دوم پوهنحی اقتصاد
ساعت
4 درصنوف دوم ديپارتمنت پشتو پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
4 درصنوف اول ديپارتمنت عربی پوهنحی ادبيات
ساعت
4 درصنوف دوم ديپارتمنت عربی پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
158
بسم الله الرحمن الرحيم
درسال 1384بر علوه از اشتراک در کار های علمی واکاديميک
اشتراک در امتحانات کانکور ،جلسات علمی پوهنحی ،اشتراک
در سيمينار های وکنفرانس های علمی دروس ذيل از طرف
پوهنيار عبدالظاهر داعی دروس ذيل به پيش برده شده است .
سمستر اول
6 درصنوف اول ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
6 درصنوف دوم ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
4ساعت درصنوف اول پوهنحی روان شناسی
6ساعت درصنوف دوم پوهنحی روان شناسی
4ساعت درصنوف دوم پوهنحی اقتصاد
4ساعت درصنوف اول پوهنحی ساينس گروپ الف وب
درصنوف دوم ديپارتمنت های ،فزيک کيميا ،بيولوژی ،رياضی
وساينس کمپيوتر پوهنحی ساينس
10ساعت
سمستر دوم
6 درصنوف اول ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
6 درصنوف دوم ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
4ساعت درصنوف اول پوهنحی روان شناسی
6ساعت درصنوف دوم پوهنحی روان شناسی
4ساعت درصنوف دوم پوهنحی اقتصاد
4ساعت درصنوف اول پوهنحی ساينس گروپ الف وب
درصنوف دوم ديپارتمنت های ،فزيک کيميا ،بيولوژی ،رياضی
وساينس کمپيوتر پوهنحی ساينس
10ساعت
159
پوهنحی شرعيات پوهنتون کابل
سمستر اول
ساعت دوم ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات 6 درصنوف
ساعت 4 اول پوهنحی روان شناسی درصنوف
ساعت 4 دوم پوهنحی روان شناسی درصنوف
ساعت 4 دوم پوهنحی اقتصاد درصنوف
6 اول ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات درصنوف
ساعت
6 درصنوف دوم ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
درصنوف دوم ديپارتمنت های ،فزيک کيميا ،بيولوژی ،رياضی
وساينس کمپيوتر پوهنحی ساينس
10ساعت
سمستر دوم
6 درصنوف اول ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
6 درصنوف دوم ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات
ساعت
درصنوف دوم ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات 6ساعت
2ساعت درصنوف اول پوهنحی روان شناسی
4ساعت درصنوف دوم پوهنحی روان شناسی
160
درصنوف دوم ديپارتمنت های ،فزيک کيميا ،بيولوژی ،رياضی
وساينس کمپيوتر پوهنحی ساينس
10ساعت
161
موصوف دراثر تحقيقی خويش که بنام ) ويــژه گــی هــای دعــوت
اسلمی درعصر حاضر ( ميباشــد ،موضــوعات را بصــورت علمــی
واکاديميک تهيه وترتيب نموده ،از مراجــع ومصــادر بســيار خــوب
ومعتبريکه درزمينه به زبانهای دری و عربی بــوده اســتفاده نمــوده
است ،کــه اســتفادهء وی از چنيــن مآخــذ در غنامنــدی تحقيــق وی
تاثير مثبت داشته وتوانسته است که تمامی مباحث اثر خــويش را
بصورت عالی تحقيق نمايــد ،کــه درتمــامی نقــاط تحقيــق خــويش
اساليب وروش هــای علمــی واکاديميــک را کــامل مراعــات نمــوده
است .
همچنان استاد موصوف در هنگام تحقيق اين اثر از مشوره هــای
مثمر استادان بزرگوار پوهنحی شـرعيات پوهنتـون کابـل اسـتفاده
نموده ،واثر خود را تحت رهنمــايی اينجــانب بــا مراعــات مشــوره
هايم تهيه وترتيب نموده است .
اينجــانب منحيــث اســتاد رهنمــا ايــن اثــر علمــی محــترم پوهنيــار
عبدالظاهر داعی را برای ترفيع علمی وی به رتبه علمــی پوهنمــل
کــافی دانســته واز خداونــد متعــال جــل جللــه بــرای وی مــوفقيت
بيشتر در زمينه خواهانم .
پوهاند نعمت الله شهرانی
استاد پوهنحی شرعيات پوهنتون کابل
ووزير اوقاف جمهوری اسلمی
افغانستان
162
کنفرانس دهنده با ارايه يک مقدمه وضع و حالت جزيرة العرب
را قبل از ظهور وبعد از ظهور اسلم به بررسی گرفتصصه و وارد
اصصصل مطصصالب کنفرانصصس گرديصصد ،جنبصصه هصصای علمصصی ،ادبصصی ،
فرهنگی ونظامی شخصيت برخی زنان قهرمان عصصصر نبصصوت را
بطصصور نمصصونه بيصصان ونقصصش آنصصانرا درعرصصصه حيصصات سياسصصی ،
اجتماعی واقتصادی آنروزگصصار بصصه تحقيصصق وبررسصی گرفصصت ودر
پايان ،مطصالب کنفرانصس را جمصع بنصدی ونصتيجه گيصری علمصی
نمود .
بعصصد از ارايصصه کنفرانصصس سصصوالت متعصصددی از جصصانب اسصصتادان
ومحصلن مطرح واز طرف کنفرانس دهنده جوابات مقنصصع داده
شد .
ما اعضای هيأت ژوری با در نظر داشت اينکه کنفرانس دهنصصده
تمام اصول ومعيار های قبول شده را در کار کنفرانصصس رعصصايت
وبصصه ملحظصصات وسصصوالت حاضصصرين پاسصصخ لزم ارايصصه نمصصود ،
کنفرانس موصوف را يک کنفرانصصس علمصصی ارزيصصابی نمصصوده واز
بارگاه ايزد متعال برای وی موفقيتهای هر چه بيشتری اسصصتدعا
ميکنيم .
بااحترام
163