متن کتاب ويژه گی های دعوت اسلامی

You might also like

Download as doc, pdf, or txt
Download as doc, pdf, or txt
You are on page 1of 163

‫مقدمه‬

‫الحمد لله الذي جعل الدعوة عمل النبياء والصلة والسلم علي رسوله‬
‫محمد الذي وصفه الله سبحانه وتعالي داعيا الي الله باذنه وسراجا منيرا‬
‫وعلي آله واصحابه الذين کانوا رجال الدعوة ‪ ،‬ومن تبعهم باحسان الي‬
‫يوم الدين اما بعد ‪:‬‬
‫بدون شک دعوت به دين مقدس اسلم ازجمله وظايفي است که هيچ‬
‫وظيفهء نسبت به آن برتريت ندارد ‪.‬‬
‫روي همين برتريت دعوت اسلمي است که رسول اکرم )صلي الله‬
‫عليه وسلم( راه اصلي خود وپيروان خود را در دعوت به يکتاپرستي بيان‬
‫داشته زيرا خداوند)جل جلله( او را چنين وظيفه داده است ‪.‬‬
‫براي اين دعوت خداوند)جل جلله( اساليب عالي را بيان داشته که هر‬
‫دعوتگر مسلمان را لزم است که مطابق همين اساليبي که خداوند)جل‬
‫جلله( بيان داشته ‪ ،‬ورسول کريم )صلي الله عليه وسلم ( آنرا در زنده‬
‫گي عملي خويش تطبيق نموده است ‪ ،‬حرکت نمايند ‪.‬‬
‫ازينکه حکمت در دعوت اسلمي ميتواند متعلق به خود شخصت‬
‫دعوتگر ‪ ،‬وسايل دعوت ‪ ،‬مجالس دعوت ‪ ،‬ويا هم موضوعات دعوت‬
‫تعلق گيرد ‪ ،‬که درين زمينه لزم است که مباحث اين موضوع مطابق هر‬
‫عصر وزمان با وسايل دست داشته مدرن وپيشرفته ‪ ،‬به صورت علمی‬
‫واکاديميک تحقيق گردد ‪ ،‬تا تمامی دست اندر کاران دعوت اسلمی از‬
‫چنين ويژه گی ها استفاده نمايند‪.‬‬
‫وبرای اينکه مطالب تحقيق بصورت مثمر ومفيد آن تقديم گردد ‪،‬‬
‫فکرنمودم موضوع ترفيع علمی ام را برتبهء پوهنمل تحت عنوان )ويژه‬
‫گی های دعوت اسلمی در عصر حاضر( اختيار نمايم و آنرا به پيشگفتار ‪،‬‬
‫مقدمه وسه بخش تقسيم نمودم که با خاتمه ‪ ،‬مناقشـه و ماخذها به پايان‬
‫ميرسد ‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫نخستين موضوع اين تحقيق پيرامون گفته هايي در مورد اصطلح دعوت‬
‫‪ ،‬اقسام وانواع آن ميباشد ‪.‬‬
‫بخش اول پيرامون حکمت دعوت در استخدام وسايل در عصر حاضر‬
‫است که شامل موضوعاتي ميشود که وسايل دعوت اسلمي را در عصر‬
‫ساينس وتکنالوژي معاصر بيان ميدارد ‪.‬‬
‫بخش دوم ‪ :‬درمورد شخص دعوتگر)داعي( ميباشد که ويژه گي هاي‬
‫دعوتگر اسلمي را درعصر امروزي تشريح و توضيح مينمايد ‪ .‬همچنان‬
‫بعضي از صفات و ويژه گي هاي دعوتگران اسلم را که در راس آنها‬
‫قرار داشت نيز بيان داشتم ‪.‬‬ ‫)صلي الله عليه وسلم(‬ ‫حضرت رسول کريم‬
‫بخش سوم ‪ :‬درمورد موضوعات دعوت اسلمي درعصر حاضر است ‪،‬‬
‫و درين زمينه پيرامون موضوعات ضروري که مطرح نمودن آن درعصر‬
‫حاضر براي دعوتگران مهم ميباشد ‪ ،‬اموري را بيان داشته و بعضي‬
‫موضوعاتی را که استفاده از آن برای دعوتگر مسلمان شرط ميباشد ‪،‬‬
‫منحيث مثال بيان داشتم ‪.‬‬
‫در خاتمه بحث نتايجي را که به آن در خلل بحث متوصل شده ام ‪،‬‬
‫تشريح و توضيح نموده ‪ ،‬همچنان پيشنهادات خويش را به دعوتگران‬
‫ومسوولين بخش هاي دعوتي کشور مان تقديم داشتم ‪.‬‬
‫در خاتمه موضوعاتی را که من درين تحقيق کشف نموده ام وبه نتايجی‬
‫در زمينه رسيده ام ‪ ،‬بصورت خلصه ومختصر بيان داشته ام ‪.‬‬
‫درمناقشه موضوعاتی را بيان نمودم که درزمينه نظريات واختلفات‬
‫وجود داشته است ‪ ،‬وهمچنان راه حل برای بعضی از مشکلت بيان شده‬
‫است ‪.‬‬
‫درقسمت مآخذ بايد ياد آور شوم که من از کتابهای علمی دانشمندان‬
‫مختلف که به زبانهای دری وعربی نوشته است استفاده نموده ام که همه‬
‫را به ترتيب الفبا در آنجا بيان داشته ام ‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫منهج واسلوب بحث ‪ :‬اسلوبي را که درتحقيق اين اثر تطبيق نمودم‬
‫شامل بحث هاي درکتابخانه ها و آثار دعوتگران جهان اسلم بوده ‪،‬‬
‫همچنان بخاطر اينکه از پيشرفت هاي دعوت اسلمي ودستاورد هاي آن‬
‫در وسايل تکنالوژي عصري ‪ ،‬از انترنت ‪ ،‬سي دي هاي دعوتگران ‪،‬‬
‫کمپيوتر‪ ،‬وساير وسايل استفاده نمودم ‪ ،‬و براي اينکه اين بحث غنامندي‬
‫بيشتر يابد ‪ ،‬بعضي از قصه هاي مسلمانان جديد را که به اساس دعوت‬
‫ويا هم اساليب مختلف به دين مقدس اسلم مشرف شده اند ‪ ،‬ذکر‬
‫نمودم ‪ ،‬تا با استفاده از قصه هاي آنان ‪ ،‬نقاطي را که ميتوان براي‬
‫دعوت ديگران استفاده نمود ‪ ،‬منحيث تجربه تقديم نمايم ‪.‬‬
‫مشکلت بحث ‪ :‬مهمترين مشکل تحقيقات امروزي ما را نداشتن‬
‫وسايل ‪ ،‬کمبود برق ‪ ،‬کمبود اماکن ‪ ،‬ومصروفيت هاي شخصي تحقيق‬
‫کننده گان ‪ ،‬تشکيل ميدهد ‪ ،‬کتابخانه هاي ما نتوانسته اند که تا حال کدام‬
‫مورد نياز را بخصوص در ساحات دعوت اسلمي بشکل خوب بدسترس‬
‫محققين قرار دهند ‪ ،‬بناء با درک اين مشکل خواستم تا قدر امکان از‬
‫کتابهاي دانشمندان واستادان محترم استفاده نمايم ‪ ،‬همچنان مشکل‬
‫ديگر تحقيق ما کمبود چنين آثار به زبان هاي ملي کشور مان ميباشد ‪،‬‬
‫وازينکه الحمد لله دسترسي به زبان عربي داشتم ‪ ،‬توانستم اين مشکل‬
‫را با استفاده از کتابهاي که هنوز هم بزبان عربي بوده ‪ ،‬وبزبانهاي کشور‬
‫ما ترجمه نشده اند استفاده کنم ‪.‬‬
‫هدف ازين تحقيق نخست توجيه ورهنمايی برای دعوتگرانی ميباشد که‬
‫در ساحهء دعوت اسلمی وتدريس مضمون ثقافت اسلمی مشغول‬
‫بوده ‪ ،‬تا با دانستن اساليب جديد راه بهتری را در زمينه تعقيب نمايند ‪.‬‬
‫اگرچه دعوت اسلمي در اصل متوجه غير مسلمانان ميباشد ‪ ،‬تا با‬
‫توضيح حقيقت های اسلمی به دين مقدس اسلم مشرف شوند ‪ ،‬ولي‬
‫وظيفه دعوتگران در کشورهاي اسلمي نيز محسوس ميباشد ‪ ،‬زيرا‬
‫دعوت براي مسلمان بخاطر ياد دهاني ميباشد ‪ ،‬بناء در تحقيق درمورد‬

‫‪3‬‬
‫دعوت ميان مسلمانان ومسووليت های دعوتگران نيز اشاراتي داشته‬
‫ام ‪.‬‬
‫ودرخاتمه از تمامي دوستانيکه در زمينه با من همکاري ورهنمايي هايي‬
‫داشته اند ‪ ،‬ابراز سپاس وامتنان نموده واز جمله از دانشمند گرامي‬
‫کشور مان پوهاند نعمت الله شهراني ‪ ،‬استاد پوهنحي شرعيات پوهنتون‬
‫کابل که شرف رهنمايي بنده را درين تحقيق داشته ابراز امتنان مينمايم ‪،‬‬
‫همچنان ازرهنمايی های محترم پوهنوال محمد ابراهيم نورزايی ‪ ،‬پوهنوال‬
‫عبدالجليل يوسفی و پوهنيارغلم محمد آمر ديپارتمنت ثقافت اسلمی که‬
‫درين راستا مشوره هاي خوبي را عنايت داشته اند ‪ ،‬ابراز خوشي‬
‫ومسرت نموده ‪ ،‬براي شان موفقيت بيشتر را در ساحات مختلف زنده‬
‫گي شان از بارگاه خداوند متعال )جل جلله( تقاضا مينمايم ‪.‬‬
‫وازينکه هر تحقيقي مطابق توان بشري انسان ميباشد ‪ ،‬بناء آنچه ازين‬
‫بحث درست وصواب بوده از توفيق پروردگار عالم ميباشد وآنچه که‬
‫درينجا اشتباه شده است ‪ ،‬ازتقصير وعجز انساني خودم ‪ ،‬ووساوس‬
‫شيطان بوده ‪ ،‬از خداوند)جل جلله( استدعا ميکنم که اين عمل بنده را‬
‫در جمله صالحات اعمالم محاسبه نموده وسبب بخشش گناهم نمايد ‪.‬‬

‫گفته هايي پيرامون اصطلح دعوت‬


‫دعوت در لغت ‪ :‬دعــوت درلغــت بــه معنــاي قســم نمــودن وخواســتن‬
‫کسي به مهماني ميباشــد)‪ -15‬ص ‪ (1155‬ايــن کلمــه مصــدر فعــل )دعــا(‬
‫ميباشد عربها ميگويند ‪) :‬دعا ‪ ،‬يدعو ‪ ،‬دعوة( همچنان )دعوة( اســم مــره‬
‫نيز ميباشد )‪ -3‬ص ‪ (283‬که تعداد يک کاري را نشان ميدهــد مثــل جلســة‬
‫عربها ميگويند ‪ ،‬جلست جلسة او جلستين اوثلث جلسات ‪ ،‬من يک جلسه‬
‫‪ ،‬يا دو جلسه يا چندين جلسه نشستم ‪ ،‬به هميــن ســان ميگوينــد ‪ ،‬دعــوت‬

‫‪4‬‬
‫دعوة او دعوتين او ثلث دعــوات ‪ ،‬مــن يکبــار ‪ ،‬يــا دو بــار ‪ ،‬يــاهم ســه بــار‬
‫دعوت نمودم ‪.‬‬
‫دعصصوت در اصصصطلح ‪ :‬خواســتن کســي بســوي اعتقــادات ‪ ،‬عبــادات ‪،‬‬
‫واحکام کدام دين ‪ ،‬ايديولوژي ‪ ،‬نظريه ‪ ،‬فکر وانديشه ميباشد ‪.‬‬
‫دعــوت اســلمي ‪ :‬منظــور از دعــوت اســلمي خواســتن مــردم بــه ديــن‬
‫مقدس اسلم ‪ ،‬وياهم رسانيدن پيام الهي به تمامي مردم جهان با اسلوب‬
‫ووسيلهء ميباشد که قرآن کريم به آن رهنمايی نموده است ‪.‬‬
‫در اصل دعوت بــراي خواســتن غيــر مســلمانان بــه ديــن مقــدس اســلم‬
‫ميباشد ‪ ،‬ولي علماء ودانشمندان اسلمي اصطلح دعوت را بــراي دعــوت‬
‫نمودن مسلمان وغير مسلمان هم اســتعمال مينماينــد ‪ ،‬بعضــي از علمــاء‬
‫دعوت مسلمانان را به نام هاي تبليغ ‪ ،‬اصــلح نيــز نامگــذاري نمــوده انــد ‪،‬‬
‫ولي اصطلح دعوت را ميتوان بر همه بصورت عمومي استعمال نمود ‪.‬‬
‫اهميت دعوت ‪ :‬دعوت يکی از امور بسيار مهمــی ميباشــد ‪ ،‬وفضــيلت‬
‫دعوت اسلمی در آنست که نخستين دعوتگر بسوی حــق حضــرت محمــد‬
‫ميباشــد ‪ ، ،‬همچنــان تمــامی شخصــيت هــای بزرگــواريکه‬ ‫صـــلی اللـــه عليـــه وســـلم‬

‫برگزيده گان الهی بودند ووظيفهــء نبــوت ورســالت را پيــش ميبرنــد همــه‬
‫بــرای ادای هميــن وظيفهــء بــرای بشــريت اختيــار شــده بودنــد ‪ -11) ،‬ص‬
‫‪(268‬‬

‫انواع دعوت به اساس حق وباطل‬


‫دعوت به دو گونه صورت ميپذيرد ‪:‬‬

‫‪5‬‬
‫‪ -1‬دعوت به حق و به طريق مثبت‪:‬اين دعوت که توســط پيــامبران‬
‫و پيروان شان صورت ميگيرد ‪ ،‬دعوتي است کـه هـدفش مقـدس اسـت ‪،‬‬
‫بناء وسايل رسيدن به هدف مقدس ‪ ،‬نيز مقدس ‪ ،‬مثبت وخوب ميباشد ‪.‬‬
‫کسانيکه در راه خدا دعوت ميکنند ‪ ،‬حق ندارند کــه بــا اســاليب منفــي و‬
‫زشت مردم را به حق دعوت نمايند ‪ ،‬بلکــه بــالي آنــان لزم اســت کــه بــا‬
‫وسايلي دعوت نمايند که مطابق ارشــادات الهــي باشــد ‪ ،‬وهمچنــان بــراي‬
‫جا‬ ‫عًيا إ َِلى الل ّهِ ب ِإ ِذ ْن ِهِ وَ ِ‬
‫سَرا ً‬ ‫دا ِ‬
‫پيامبر)صلي الله عليه وسلم( نيز گفته شده )وَ َ‬
‫مِنيًرا ( ودعوتگری برای خدا به اجازه اش وچراغ روشــنی )‪ :1‬الحــزاب ‪،‬‬ ‫ُ‬
‫‪( 46‬‬
‫‪ -2‬دعوت به باطل وبصصه طصصرق منفصصي‪ :‬دعــوت بــه باطــل وظيفــه‬
‫شيطان و پيروان آن از انسانها و جنيات ميباشد ‪ .‬براي شــيطان و پيــروان‬
‫وي مهم نيست که براي دعوت به باطل از کدام راه هــا اســتفاده نمايــد ‪،‬‬
‫آنان ميخواهند که براي هــدف نامقــدس خــويش از هــر وســيلهء شــيطاني‬
‫َ‬
‫ن الل ّـ َ‬
‫ه‬ ‫ي اْل ْ‬
‫مـُر إ ِ ّ‬ ‫ضـ َ‬‫مــا قُ ِ‬ ‫ن لَ ّ‬
‫طا ُ‬‫شـي ْ َ‬
‫ل ال ّ‬ ‫وغير مقدس استفاده نمايند ‪) .‬وَقَــا َ‬
‫ن إ ِّل‬ ‫س ـل ْ َ‬
‫طا ٍ‬ ‫ن ُ‬ ‫مـ ْ‬ ‫ن ِلي عَل َي ْك ُ ْ‬
‫م ِ‬ ‫كا َ‬‫ما َ‬ ‫م وَ َ‬ ‫م فَأ َ ْ‬
‫خل َ ْ‬
‫فت ُك ُ ْ‬ ‫م وَعْد َ ال ْ َ‬
‫حقّ وَوَعَد ْت ُك ُ ْ‬ ‫وَعَد َك ُ ْ‬
‫سك ُ ْ‬
‫م( )‪ :1‬ابراهيــم ؛‪(22‬‬ ‫موا أ َن ْ ُ‬
‫ف َ‬ ‫موِني وَُلو ُ‬
‫م ِلي فََل ت َُلو ُ‬
‫جب ْت ُ ْ‬ ‫ن د َعَوْت ُك ُ ْ‬
‫م َفا ْ‬
‫ست َ َ‬
‫َ‬
‫أ ْ‬
‫وقــتی قضــاوت امــوری صــورت گيــرد شــيطان ميگويــد ‪ :‬خداونــد شــما را‬
‫وعدهء حق نموده بود ‪ ،‬پس مخالفت آنرا کرديد وومن برشما هيچ سلطهء‬
‫نداشتم ‪ ،‬بجز اينکه شما را دعوت نمودم ‪ ،‬پس مرا اجــابت نموديــد ‪ ،‬مــرا‬
‫ملمت نکنيد ‪ ،‬نفسهای تانرا ملمت کنيد ‪.‬‬
‫اقسام دعوت به اعتبار تعداد مخاطبين‬
‫دعــوت بــه اعتبــار کســانيکه آنــانرا دعــوت ميکنيــم بــه دو بخــش تقســيم‬
‫ميگردد ‪:‬‬
‫بخــش اول دعــوت فــردي ‪ :‬در دعــوت فــردي ســخنان دعــوتگر اســلمي‬
‫متوجه به فرد خاصي بوده وتنها او را دعوت ميدهد ‪ ،‬درين بخش دعوتگر‬
‫غالبا تقاضا هــا ‪ ،‬نظريــات و خواســته هــاي آن شــخص را مــد نظــر گرفتــه‬

‫‪6‬‬
‫ومطابق سويه ‪ ،‬مسلک و استعدادش باوي ســخن ميگويــد ‪ ،‬دريــن دعــوت‬
‫هرگاه دعوتگر مهـارت داشـته باشـد ‪ ،‬نخسـت پشـتوانه علمـي وفرهنگـي‬
‫جانب مقابل را درک نموده ‪ ،‬مطــابق آن دعــوت خــويش را عيارميســازد ‪،‬‬
‫بسياري از نو مسلمانان زمـاني قـرآن حقيقــت هـاي مسـلکي آنـانرا بيـان‬
‫داشته ‪ ،‬فورابه حقانيت قرآن عظيم الشان قناعت نمــوده انــد ‪ ،‬پرفيســور‬
‫هوفمان سفير آلمان در الجزاير ميگويد ‪ ،‬من درين شک داشــتم کــه چــرا‬
‫خداوند ‪ ،‬مردمان را گناهکار خلق نمود ‪ ،‬وسپس چــرا پســرش را مطــابق‬
‫عقيده نصرانيت ‪ ،‬غرض نجات انسانها فرستاد تا خود را قربان نمــوده ‪ ،‬و‬
‫مردم را پاک سازد ‪ ،‬ولي وقتي در قرآن عظيم الشان مطالعه نمــودم کــه‬
‫) ول تزر وازرة وزر آخري ( به اين حقيقت رسيدم که هيچکسي بــار گنــاه‬
‫ديگران را حمل نميکند ‪ ،‬وهرگاه حضرت آدم وبي بي حوا لغزشي نموده ‪،‬‬
‫از ميوهء ممنوعه خوردند ‪ ،‬پس مطابق اين ايت قرآنــي ‪ ،‬لغــزش بــه خــود‬
‫شان ارتباط داشته ‪ ،‬اولدهء شان کدام مسووليتي ندارند ‪ ،‬بنــاء ايــن آيــت‬
‫شريف تمامي عقيده مرا تغيير داد ‪.‬‬
‫دعوت گروپي ‪ :‬ايــن دعــوت چنــانچه از نــامش پيداســت ‪ ،‬بــه شــکل‬
‫مجموعي درميان تعداد مردم زيادي صورت ميگيرد ‪ ،‬اين نوع دعوت ها در‬
‫ميان مسلمانان به اشکال مختلف صورت ميگيرد ‪ ،‬که دعوتگران اســلمي‬
‫آنانرا درمجالس ‪ ،‬محافل ‪ ،‬نمازهاي جمعــه ‪ ،‬نمازهــاي عيــد و بعــد ازدفــن‬
‫متوفي انجام ميدهند ‪ ،‬ولي اينگونه دعوت در ميان غير مسلمانان تــا حــال‬
‫به شکل بسيار ضعيف بوده وتنها در بعضي از اوقاتيکه شيخ احمــد ديــدات‬
‫دعوتگر مرحوم از شمال افريقيا وياهم دکتور)ذاکر نايــک( در هندوســتان ‪،‬‬
‫مجالسي با غير مسلمانان داشته اند ‪.‬‬
‫بعضي از اين مجالس بشکل گفتگو ميان تمدن ها ‪ ،‬به اشکال اکاديميــک‬
‫يــا سياســي صــورت گرفتــه اســت ‪ ،‬ولــي بشــکل پلن شــده ‪ ،‬واعــزام‬
‫دعوتگران به اين کشور تاحال وجود ندارد ‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫اقسصام دعوت به اعتبار ايمان‬
‫دعوت به اعتبار ايمان مخاطبان به سه نوع تقسيم ميگردد ‪:‬‬
‫‪ -1‬دعوت مسلمانان نيک‪ :‬اينگونه دعوت که غالبا براي مردمان نيــک‬
‫صورت ميگيرد ‪ ،‬از باب ذکر)ياد آوري( ميباشد ‪.‬‬
‫اگر چه اين اشخاص حق را ميدانند ‪ ،‬وبه آن عمل ميکننــد ‪ ،‬ولــي دعــوت‬
‫به آنان که بصورت تبليــغ صــورت ميگيــرد ‪ ،‬بــه تقــويت ايمــان آنــان منجــر‬
‫ميگردد ‪ ،‬وصحابه کرام با وجود اينکه خود شان داراي ايمان واعمــال نيــک‬
‫بودند ‪ ،‬يکي براي ديگر ميگفتند که )بياييد ايمان خويش را تقــويت دهيــم(‬
‫با هم يکجا نشسته درمورد احکام الهي صحبت مينمودند ‪ ،‬زيرا ذکر وفکــر‬
‫آخرت انسان مسلمان را به زيادت ايمانش ميکشاند ‪.‬‬
‫‪ -2‬دعوت مسلمانان گنهکار ‪ :‬اين نوع دعوت را که تبليغ و اصلح‬
‫نيز ميگويند ‪ ،‬دعوتي است که براي مسلماناني صورت ميگيرد که به‬
‫اساس ندانستن احکام الهي و ياهم کسالت وتنبلي ‪ ،‬بسياري از احکام را‬
‫فرامـوش ميکنند ‪ ،‬که اين نوع دعوت درميان خود مسلمانان ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -3‬دعوت غير مسلمانان ‪ :‬اين دعوت کـه بخـاطر رسـاندن صـدای‬
‫حق به گوش غير مســلمانان صــورت ميگيــرد ‪ ،‬اساســی تريــن مرحلهــء و‬
‫بخش دعوت را تشکيل ميدهد ‪.‬‬
‫مصدار کاميابي و پيروزي دعوتگر‬

‫‪8‬‬
‫بعضي از دعوتگران فکر ميکنند که کاميابي آنان زمــاني حاصــل ميگــردد‬
‫که جانب مقابل سخنان آنانرا بــه صــورت کامــل پــذيرفته وهيــچ مخــالفتي‬
‫درمقابل آنان عرض وجود نکرده باشــد ‪ ،‬اينــان فرامــوش ميکننــد کــه ايــن‬
‫انديشه ‪ ،‬آنان مخالف اساسات دعوت ميباشد ‪ ،‬زيــرا تمــامی پيــامبران در‬
‫دعوت خويش مخالفيني داشتند که حتی آنانرا قتل ويا بسياز سخت اذيــت‬
‫نموده اند ‪ ،‬وانواع مختلف استهزاء ‪ ،‬مسخره گي ‪ ،‬تهمت به دروغ ‪ ،‬متهــم‬
‫ساختن به جادوگري وساير صفات زشتي که درعصــر شــان وجــود داشــته‬
‫است ‪ ،‬به آنان نسبت داده شده است ‪.‬‬
‫درعصرامروزي که اسـاليب جديــدي در بــدنام ســاختن دعــوتگران وجــود‬
‫دارد ‪ ،‬نيــر متهــم نمــودن آن بــه ايــن زشــتی هــا ‪ ،‬بعيــد نبــوده ‪ ،‬وحتمــا بــه‬
‫دعوتگران حق ‪ ،‬اين صفات زشت نسبت داده ميشود که نبايد متاثر شد و‬
‫خود را ناکام فکر نمود ‪ .‬همچنان ابا ورزيدن بعضي از انسانهای خود خواه‬
‫از شنيدن سخنان دعوتگران ‪ ،‬نيز علمت ناکامي دعــوتگر نميباشــد ‪ ،‬زيــرا‬
‫بعضي ازکسانيکه دلهاي شان به اساس گناه هاي زياد تاريک شده است ‪،‬‬
‫وعلقمند پذيرش حق نيسـتند ‪ ،‬به اسـاليب مختلـف مـانع شـنيدن سـخنان‬
‫دعــوتگران ميگردنــد ‪ ،‬کــه حــتی در زمــان حضــرت نــوح )عليــه الســلم(‬
‫مشرکين عصر وي ‪ ،‬انگشتان خود را براي نشنيدن ســخنان حضــرت نــوح‬
‫َ‬
‫م‬ ‫جعَُلوا أ َ‬
‫صاب ِعَهُ ْ‬ ‫فَر ل َهُ ْ‬
‫م َ‬ ‫م ل ِت َغْ ِ‬ ‫به گوشهاي خود مينمودند ‪)) ،‬وَإ ِّني ك ُل ّ َ‬
‫ما د َعَوْت ُهُ ْ‬
‫ست ِك َْباًرا( )‪ :1‬نوح ‪(7 ،‬‬ ‫َ‬
‫ست َك ْب َُروا ا ْ‬ ‫صّروا َوا ْ‬ ‫م وَأ َ‬ ‫وا ث َِياب َهُ ْ‬ ‫ست َغْ َ‬
‫ش ْ‬ ‫م َوا ْ‬ ‫ِفي آ َ‬
‫ذان ِهِ ْ‬
‫وهرگاه من ايشان را دعوت نمودم تا آنانرا مغفرت نمايی ‪ ،‬انگشتان خــود‬
‫را در گوشهای خود نمودنــد وخــود را بــه لباسـهای خــود پوشــاندند ‪ ،‬و) بــه‬
‫گمراهی خويش ( اصرار نموده وتکبر نمودند ‪.‬‬
‫همچنان اندک بودن تعداد قبول کننده گان سخنان دعوتگر ‪ ،‬نيــز علمــت‬
‫که مــدت ‪950‬‬ ‫)عليـــه الســـلم(‬ ‫ناکامي دعوتگر مسلمان نبوده زيرا حضرت نوح‬
‫سال عمر خود را ميان قومش سپري نمود‪،‬بجزاز يک تعداد انــدک مــردم ‪،‬‬
‫باقيمانده به دعوت وي سر تسليمي خم ننمودند ‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫به اين اساس دعوتگر زماني ميتواند خود را موفق و کامياب فکــر نمايــد‬
‫که مطابق هدايات الهي وارشادات نبوي ‪ ،‬دعوت خود را به حکمت انجــام‬
‫داده ‪ ،‬و از وسايل واساليب مختلف براي رسانيدن حق بــه آنــان اســتفاده‬
‫که‬ ‫)صلي الله عليــه وســلم(‬ ‫نموده باشد ‪ ،‬زيرا خداوند متعال خطاب به رسول اکرم‬
‫ك ال ْب ََلغُ وَعَل َي َْنــا‬
‫ما عَل َْيــ َ‬
‫در رآس دعوتگران قرار دارد ‪ ،‬خطاب نمود که )فَإ ِن ّ َ‬
‫ب( )‪ :1‬الرعد‪ (40 ،‬وظيفه شما فقط تبليغ بوده ‪ ،‬و حساب گرفتــن‬ ‫سا ُ‬ ‫ال ْ ِ‬
‫ح َ‬
‫برماست ‪.‬‬
‫وظيفه دعوتگر تنها رسانيدن حق به مردم ميباشد ‪ ،‬اما هــدايت آنــان بــه‬
‫حق ‪ ،‬وظيفهء وي نبوده ‪ ،‬هرکه را خداوند بخواهد هدايت مينمايد ‪.‬‬

‫بخش اول‬
‫)وسايل واساليب دعوت (‬
‫حکمت دعوت در استخدام وسايل در عصر حاضر‬

‫دعوت در ديــن مقــدس اســلم بــه اســاس يــک هدفمنــدی خاصــی بنيــان‬
‫گذاری شده است ‪ ،‬وبه اساس قواعد کلی اسلم ‪ ،‬هرگــاه هــدف مقــدس‬
‫باشــد ‪ ،‬لزم اســت تــا وســايل آن نيــز مقــدس ‪ ،‬مثبــت و انســانی باشــد ‪،‬‬
‫وسايل در دعوت اسلمی نيز دارای چنين ويژه گــی بــوده وهميشــه بــالی‬
‫دعــوت گــران مســلمان لزم وواجــب ميباشــد تــا در هرعصــر از وســايلی‬
‫استفاده نماينــد کــه در ســاحات دعــوت اســلمی آنــانرا همکــاری نمــوده ‪،‬‬
‫دعوت را به گوش همه برساند ‪ ،‬درعصر کنون وسايل ارتباط ميان مــردم‬

‫‪10‬‬
‫روز بروز پيشرفت بسيار عالی نموده ‪ ،‬وجهان امروزی بــا اســتفاده ازيــن‬
‫وسايل مانند يک قريه کوچک شده ‪ ،‬که هرلحظــه انسـان ميتوانــد درمــورد‬
‫مناطق بسيار دور دست ‪ ،‬به يک لحظه معلومات کامل حاصل نمايد ‪.‬‬
‫دعوت اسلمی که رساندن حق برای جهانيــان ميباشــد ‪ ،‬نميتوانــد بــدون‬
‫اين وسايل برای همه برسد و ضرورت دارد ازين وسايل بــه شــکل مثبــت‬
‫آن استفاده نمايد که دريــن بحــث نقـاطی را پيرامــون چگـونگی اســتفاده‬
‫ازين وسايل تقديم مينمايم ‪.‬‬

‫استفاده ازوسايل پيشرفته براي دعوت‬


‫دين مقدس اسلم کــه ديــن تمــدن وپيشــرفت اســت ‪ ،‬وزمــاني حضــرت‬
‫پيامبراکرم )صلي الله عليه وسلم( ازمکــه مکرمــه بــه شــهريثرب هجــرت‬
‫نمود ‪ ،‬مردم ‪ ،‬اين شهر را بنام مدينة الرسول ناميدند ‪ ،‬زيــرا رســول اللــه‬
‫)صلي الله عليه وسلم( نخستين تهداب مدنيت را درآنجا گداشت ‪ ،‬واصــل‬
‫معناي کلمه مدينه به تمدن ارتباط ميگيرد ‪ ،‬ومسلمانان بعد از مدت زمان‬
‫کمي توانستند که مدنيت اسلمي رابه سرتاسرجهان انتقال نمايند ‪.‬‬
‫اين حقيقت را نه تنها در صفحات تاريخ اسلمي مطــالعه ميکنيــم ‪ ،‬بلکــه‬
‫تاريخ دانان غرب که خواسته اند تاريخ جهان را ‪ ،‬عــاري از تعصــبات بــراي‬
‫مردم تقديم دارنــد بــه ايــن مــدنيت اســلمي اعــتراف نمــوده انــد ‪ ،‬مــورخ‬
‫مشهور فرانسوي گوستاولوبون مينويســد ‪ )):‬اثرتمــدني وسياســي اســلم‬
‫واقعا شگفت آوراست ‪ ،‬کشورعربستان درعصرجاهليت عبارت بود ازچنــد‬
‫وليت کوچک ويک عده قبايل خــود ســر کــه هميشــه بــاهم مشــغول جنــگ‬
‫خانگي وقتل وغارت بودند ‪ ،‬ولي درجريــان يــک قـرن ازظهورپيغمبراسـلم‬
‫دامنهء اين ديانت ازدرياي سند تاانـدلس وسـعت پيـدا نمـود ودرتمـام ايـن‬
‫ممالــک کــه بيــرق اســلم دراهــتزاز بــود ترقيــاتي کــه ازهرحيــث پيــدا شــد‬
‫درحقيقت حيرت انگيزبوده اســت وعلــت عمــدهء آن اينکــه عقايــد اســلم‬
‫کامل موافق است با قواعد واصول طبيعي واز خواص ايــن عقايــد آنســت‬
‫که اخلق عمومي را برابر کرده عدل واحسان وتساهل مـذهبي را درآنهـا‬

‫‪11‬‬
‫وي علوه ميکنــد )) تمــدني را کــه خلفـاي‬ ‫ايجاد کنــد(( ‪ -21).‬ص ‪( 144‬‬

‫اسلم تاسيس نمودند گزارش آن همان گزارش تمدنهاي ديگري است کــه‬
‫باختلف زمان دردنيا پيدا شده ‪ ،‬يعني اين تمدن هم مانند آنها بوجود آمــده‬
‫وبمرتبهء کمال رسيد‪ – 21) ((.‬ص ‪(144‬‬
‫هــر دعــوتگر مســلمان را لزم اســت کــه بــه تمــامي وســايل معاصــر‬
‫دسترسي داشته ‪ ،‬ومنحيث يک انسان متمدن ‪ ،‬هـر وسيلهء جديد کــه را ه‬
‫دعوت را براي وي آسان ميسازد ‪ ،‬از آن استفاده نمايد ‪.‬‬
‫يک نقطه مهم اينســت کــه هيــچ کســي ســخن شخصــي را کــه در ســويه‬
‫واستعداد از وي پايانتر وضعيف تر باشد ‪ ،‬نمي پــذيرد ‪ ،‬و وقــتي شخصــيت‬
‫وي را ضعيف ارزيابي نمود ‪ ،‬تمامي سخنان ودليل آنرا نيــز بــر آن قيــاس‬
‫نموده ‪ ،‬آنرا بي ارزش تلقي ميکند ‪ ،‬ولي هرگاه اين انســان بتوانــد کــه بــا‬
‫وسايل تکنولوژي داخل ميدان دعوت گردد ‪ ،‬هرکسي اورا بخوبي استقبال‬
‫نموده ‪ ،‬و سخنان اورا با دقت تمام ميشنود ‪.‬‬
‫مسلمانان بايد مطابق دساتير اســلمي از تمــامي وســايل دســت داشــته‬
‫براي نشر و تبليغ دين مقدس اسلم استفاده نمايند ‪.‬‬
‫وسايل پيشرفته براي دعوت به دين مقدس اسلم منفعت بزرگي داشته‬
‫‪ ،‬وراه دعوت به اسلم را ساده و آســان ميســازد ‪ ،‬و ديــن مقــدس اســلم‬
‫استفاده از چنين وسايل را تشويق ولزم ميداند ‪.‬‬
‫دانشمندان پوهنتون )الزهــر( شــريف اجــازه دادنــد تــا فلمهــايي ازتاريــخ‬
‫اسلم وشخصيت هاي اسلمي وحتی صحابه کــرام بســازند ‪ .‬وچــي خــوب‬
‫است براي نشر دين مقدس اسلم چينل هاي تلويزيوني بزبانهاي مختلــف‬
‫داشته باشيم ‪.‬‬
‫در تاثير وسايل پيشرفته ميتوان مثالي را از تدريس بيان نمود ‪ ،‬مثل يــك‬
‫معلمي كه با اسلوب قرون وسطي به شاگرداني كه در قرن بيست ويكــم‬
‫زنده گي مينمايد ‪،‬تدريس نمايد‪،‬هرگز تدريس او مــؤثر نبــوده ‪ ،‬وشــاگردان‬
‫ازوي استفاده مثبت نميكنند ‪ ،‬ولي معلميكه وسايل تكنــالوژي جديــد را در‬

‫‪12‬‬
‫سيســتم تــدريس خــويش اســتفاده مينمايــد ‪ ،‬اثــر درس او بــالي همــه‬
‫شاگردان بصورت خوب ومثبت تلقي شده ‪،‬وآن معلـم درسيسـتم تـدريس‬
‫خويش موفق ميباشد‪،‬به همين سان ‪ ،‬براي دعوت به يكتا پرستي وعبادت‬
‫درست اســتفاده ازوســايل تكنولــوژي كــامل تـأثير داشــته واســتفاده ازيــن‬
‫وسايل براي بهتر رسانيدن دين مقــدس اســلم قابــل تمجيــد وقــدر دانــي‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫براي دعوت پادشاهان‬ ‫)صلي الله عليه وسلم(‬ ‫وقتي ما ميخوانيم که حضرت پيامبر‬
‫کشور هاي مختلف نامه هايي فرستاد ‪ ،‬درينجا ســوال مطــرح ميشــود کــه‬
‫)صلي الله عليــه وســلم(‬ ‫هرگاه در آن عصر امکانات ايميل وجود ميداشت ‪ ،‬آيا پيامبر‬
‫به آنان ايميل نمينمود ‪ ،‬ويا نامه را به شکل عادي ميفرستاد کــه چنــد مــاه‬
‫را در بر ميگرفت ‪ ،‬بدون شک کــه حضــرتش از چنيــن تکنــالوژي اســتفاده‬
‫نموده ‪ ،‬وحق را براي آنان به بسيار زودي ميرساند ‪.‬‬
‫اين وسايل تکنولوژي که ميتوانند نقــش مثبــت در دعــوت داشــته باشــند‬
‫عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪ -1‬اسصصتفاده از ‪) CD‬سصصي ‪ ،‬دي( هصصا ‪ :‬يکــي از وســايل خــوب کــه‬
‫ميتواند نقش مهم در دعوت اسلمي داشته باشد ‪ ،‬تهيه وترتيب ‪ CD‬هــاي‬
‫دعوت اســلمي ميباشـد ‪ ،‬هرگـاه بــه خـانه هـاي مـردم سـر زنيــم بخــوبي‬
‫مشاهده ميکنيم که در هر منزل استفاده ازين وسيله مروج شده ‪ ،‬و حتی‬
‫هندوها توانسته اند که فرهنگ بت پرســتي خــويش را در ميـان مســلمانان‬
‫تبليغ نمايند ‪ ،‬وهرگاه دعوتگران اسلمي بتواننــد کــه حقيقــت هــاي دعــوت‬
‫را ‪ ،‬به شکل ‪) CD‬سي ‪ ،‬دي( ها تقديم مردم نمايند ‪ ،‬تاثير مهم در دعــوت‬
‫اسلمي مينمايد ‪ .‬زيـرا هرکسي ميتواند که ازين وسيله اســتفاده نمــوده ‪،‬‬
‫و براي هرکسي به شکل تحفه تقديم نمايد ‪.‬‬
‫‪ -2‬ويديوکست ها ‪ :‬استفاده از ويديوکست ها نيــز ماننــد ‪) CD‬ســي ‪،‬‬
‫دي ( ها در دعوت اسلمي مهم ميباشد ‪ ،‬کــه ايــن وســيله نبايــد فرامــوش‬

‫‪13‬‬
‫گردد ‪ .‬زيرا دعوتگران با زکاوت هر وسيلهء مثبتي را که بتواند در خــدمت‬
‫دعوت اسلمي قرار گيرد ‪ ،‬فراموش نمي نمايند ‪.‬‬
‫‪ -3‬وسايل کمپيوتري ‪ :‬کمپيوتر که در جهان معاصر‪ ،‬وســيله مهــم در‬
‫تمامي ادارات و منازل گرديده ‪ ،‬وهيچ انسان معاصري که با اسلوب جديد‬
‫زنده گي ميکند ‪ ،‬بيخبر از کمپيــوتر نيســت ‪ ،‬بلکــه در بســا از کشــور هــاي‬
‫پيشرفته بسياري از دروس مستقيما به شــکل کمپيــوتري ترتيــب و تنظيــم‬
‫شده ‪ ،‬و با کمپيوتر وپروجکتور براي شاگردان تــدريس ميگــردد ‪ ،‬همچنــان‬
‫تمامي سيمينار هاي علمي و ميتوديک ‪ ،‬با استفاده ازيــن وســيله ‪ ،‬صــورت‬
‫ميپذيريد ‪ ،‬درين راستا اطلع و دسترسي بـه وسـايل کمپيـوتري بــراي هــر‬
‫دعوتگر مسلمان شرط اساسي بوده ‪ ،‬زيرا او ميتواند که دروس ‪ ،‬برنــامه‬
‫ها ‪ ،‬وفلم هاي مستند را ترتيب نمـوده و درخـدمت مـدعويين قـرار دهـد ‪،‬‬
‫وياهـم برنامه هاي دعوتي خويش را از طريــق کمپيــوتر وپروجگتــور بــراي‬
‫آنان توضيح وتشريح نمايد ‪ ،‬که اين امر سهولت بسيار زيادي را بــراي وي‬
‫حاصل ميکند ‪ .‬وقــتی دوتــن از شــاگردان پــوهنحی اقتصــاد پوهنتــون کابــل‬
‫کنفرانس اعجاز علمی گرفتند و درمسجد ليليله ومسجد مکروريــان ازيــن‬
‫وسيله استفاده نمودند علقمندی مردم به اين اسلوب بی نهايت زياد شــد‬
‫وهمه ميخواهند که اسلم به اين اسلوب به مردم عرضه گردد ‪.‬‬
‫‪ -4‬انترنت ‪ :‬يکي از وسايل بسيار ارزشمندي که نقش مهمي در عصر‬
‫امروزي دارد ‪ ،‬انترنت است ‪ ،‬انترنت وسايل مهم دعوت را بسيار ســاده‬
‫نامه بــه شــاهان‬ ‫)صـــلي اللـــه عليـــه وســـلم (‬ ‫ساخته است ‪ ،‬وقتي حضرت رسول اکرم‬
‫کشور هاي مختلف فرستاد ‪ ،‬در عصر امروزي ما ميتــوانيم بــا اســتفاده از‬
‫انترنت نامه هاي خويش را به بسيار ساده گـي بـراي هـر کســي بخــواهيم‬
‫در نزد بسياري‬ ‫)صلي اللــه عليــه وســلم (‬ ‫ايميل نماييم ‪ ،‬همچنان حضرت رسول کريم‬
‫از اشخاص رفتـه و بـا آنـان ملقـات خصوصـي مينمـود و آنـانرا بـه سـوي‬
‫اسلم دعوت ميکرد که امروز ‪ ،‬بواســطه انــترنت ميتــوانيم بــا بســياري از‬
‫اشــخاص در مســافه هــاي بســيار دور ارتبــاط حاصــل نمــاييم ‪ ،‬بــا آنــان از‬

‫‪14‬‬
‫طريق )برنامه ارتباط ميان دوکس که بنــام چتنــگ يــاد ميگــردد( مســتقيما‬
‫تماس حاصل نمــايم ‪ ،‬ســوالت آنــانرا بــه شــکل کتــبي و يــاهم بــا صــحبت‬
‫مستقيم با آنان گفتگو نماييم ‪.‬همچنان تاسيس ويبسايت هاي اســلمي کــه‬
‫حقيقت هاي دين مقدس اسلم را تشريح و توضيح مينمايــد تــاثير مهــم در‬
‫دعوت اسلمي دارد ‪.‬‬
‫نمونه هــايی زيــادی داريــم کــه بعضــی از غيــر مســلمانان بــا اســتفاده از‬
‫انــترنت ومطــالعه ســايت هــای انترنــتی ويــاهم ارتبــاط ازيــن طريــق بــا‬
‫دعوتگران اسلمی مسلمان شده اند ‪.‬‬
‫‪ -5‬فلمها وسريال ها‪ :‬در جهان امروزي فلم هاي هنري نقش بســيار‬
‫مهمي در شخصيت سازي مردم دارد ‪ ،‬وبا تاســف زيــاد درکشــورعزيز مــا‬
‫افغانستان ‪ ،‬با سرازير شدن فلم ها وسريال هاي هندي ‪ ،‬اکثريت جوانــان‬
‫ما به گمراهي کشانيده ميشوند ‪ ،‬وحتی کارگردانان ايـن فلــم هـا کوشــش‬
‫ميکنند که در هــر قســمت فلــم هــا وســريال هــاي خــويش قصــه هــايي را‬
‫پيشکش کنند کــه همــه آن صــحنه هــايي از بــت پرســتي ‪ ،‬آتــش پرســتي ‪،‬‬
‫تصوير پرستي ‪ ،‬حيوان پرستي باشد ‪ .‬همچنان نشر فلمهاي مبتــذل هنــدي‬
‫سبب شده که فرهنگ اصيل اسلمي وافغاني فراموش شــده و مــردم رو‬
‫بطرف فرهنگ هندو ها کنند ‪ ،‬وحتی لباسها ‪ ،‬د ست بند ها ‪ ،‬گردن بنــد هــا‬
‫وعلماتي را که مخصوص عقيده آنان ميباشد در گلو ها وگردن هــاي خــود‬
‫نمايند ‪ ،‬و به عـوض نامهاي اسلمي ‪ ،‬اولد هاي خود را به نامهاي هندو هــا‬
‫و بــت پرســتان مســمي نماينــد ‪ .‬همچنــان مســيحيان کوشــش ميکننــد در‬
‫تمامی چينل های مسيحيت فلــم هــای مســيح را مطــابق عقيــدهء خــويش‬
‫وحکايات بايبل بسازند وآنرا به بازار عرضه کنند ‪ ،‬ودرکانال تلويزيونی بــه‬
‫زبانهای مختلف آنرا نشر کنند وميخواهند از خلل آن ثابت کنند که حضرت‬
‫مسيح پيامبرخدا نه بلکه پســر خــدا بــوده اســت ‪ ،‬فلــم حضــرت آدم ونــوح‬
‫)عليهما السلم( را نيز با همان قصه های دست خوردهء خــود ســاخته انــد‬
‫که هم اکنون در بازار بين پشتونستان وات ‪ ،‬ومسجد پــل خشــتی در ســی‬

‫‪15‬‬
‫دی فروشــی هــا خريــد وفــروش ميگــردد کــه خــودم روزی ايــن فلــم را‬
‫خريداری نمودم و فکر کردم که شايد آنرا مسلمانان ساخته باشــد ‪ ،‬ولــی‬
‫وقتی آنرا تماشا نمودم ‪ ،‬متوجه شدم کـه تمـامی قصــه هــا مطــابق قصــه‬
‫های )کتاب مقدس ( ساخته شده ‪ ،‬که د ر آن شخصيت پيامبران به شکل‬
‫بسيار ضعيف و مطابق همان انديشه هـای غربيـان بـا چهـره هـای عجيـب‬
‫وغريب نمايش داده شده است ‪.‬‬
‫در عصر امروزي که فلمها وسريال ها ميتوانند چنيــن نقشــي را در نشــر‬
‫بت پرستي ‪ ،‬مسيحيت وساير عقايده منحرف و گمراهي ها داشته باشد ‪،‬‬
‫لزم است تا دعوتگران معاصر سعي و تلش نمايند که از فلمهــا وســريال‬
‫هاي اسلمي که معتقدات اسلمي را تشريح و توضيح مينمايد ‪ ،‬و مردم را‬
‫به سوي فرهنگ اسلمی ميکشانند استفاده نماينــد ‪ ،‬وياهـــم بــه همکــاري‬
‫تاجران ملي ‪ ،‬ومســوولين حکومــتی ‪ ،‬در نشــر چنيــن افلم ســعي و تلش‬
‫ورزند ‪ .‬زيرا هميشــه در مجــالس زمــاني از بــدي هــاي ايــن افلم صــحبت‬
‫ميشود ‪ ،‬مردم ميپرسند که شما چي بديل بــه ايــن منکــرات داريــد ‪ ،‬زيــرا‬
‫همه علقمند مشاهده تلويزيون ‪ ،‬فلــم و ســريال هســتند ‪ ،‬و نميتــوان آنــرا‬
‫کامل نا بود نمود ‪ ،‬ولي براي اينکه تفريـح خـوب هـم داشـته باشـيم ‪ ،‬لزم‬
‫است تا بديل اين افلم مبتذل را داشته و خود مــا بــه توليــد و يــا ترجمهــء‬
‫فلم ها وسريال هاي اسلمي پرداخته و ازين طريق در نشر حقيقــت هــاي‬
‫ايماني سعي وتلش ورزيم ‪.‬‬
‫همچنان دعوتگران مســلمان ميتواننــد احکــام نمــاز ‪ ،‬روزه ‪ ،‬حــج وســاير‬
‫عبادات را به شکل عملی آن در فلم هــا ثبــت نمــوده و بــه خــدمت مــردم‬
‫قرار دهند ‪.‬‬
‫‪ -6‬تالرهاي ملي وبين المللي‪:‬موجوديت تالر هاي بزرگ در تمامي‬
‫کشور هاي جهان وسيلهء خوبي براي دعوت به دين مقدس اسلم ميباشد‬
‫‪ ،‬وهرگاه دعوتگران ما مجالس دعــوت وکنفرانــس هــاي خــويش را دريــن‬
‫تالر ها داير نمايند ‪ ،‬وزمينه را براي چنيــن مجــالس مهيــا ســازند ‪ ،‬بخــوبي‬

‫‪16‬‬
‫ميتوانند که سخنان حق را به گوش مردمان برسانند ‪ ،‬در بســياري حــالت‬
‫تـالر هـاي ملـي و بيـن المللـي بـراي مجـالس سياسـي ‪ ،‬ويـاهم مجـالس‬
‫عروسي ‪ ،‬شيريني خوري ها وياهم رواج هــای مختلــف اســتفاده ميشــود ‪،‬‬
‫ولي تقاضاي عصر اينست که در چنين تالر ها ‪ ،‬محافلي گرفتــه شــود وبــا‬
‫همکاري ساير دعوتگران ومردمان نيک تمامي دوستان به آن دعوت شوند‬
‫‪ ،‬و اين فرهنگ درميان مردم مروج گردد ‪ ،‬تا همه در چنين محافــل علمــي‬
‫اشتراک ورزند ‪.‬‬
‫شرط اساسي داير نمودن چنين محافل در اختيار موضــوعات دلچســپ‬
‫واستفاده از وسايل تکنولوژي ميباشد که تاثير مثبت در ذهنيــت هــا نمــوده‬
‫وهميشه مردم را علقمند ميسازد که به اين مجالس رو بياورند ‪.‬‬
‫درسال ‪1385‬هــ ش دو تـن از محصـلين پـوهنحي اقتصـاد بـه همکـاري‬
‫استادان ديپارتمنت ثقافت اسلمي برنــامهء را در تــالر پــوهنحي اقتصــاد ‪،‬‬
‫تحت عنوان اعجاز علمي قرآن کريم در عصــر ســاينس و تکنــالوژي دايــر‬
‫نمودند ‪ ،‬آنان با استفاده از مواد دست داشتهء که از سايت هــاي انترنــتي‬
‫آنرا جمع آوري نموده بودند ‪ ،‬و آنرا به شکل يک کنفرانــس در کمپيــوتر بــا‬
‫تصاوير مختلفي از تصاوير کوه ها ‪ ،‬دريا ها ‪ ،‬جسد فرعون و ساير تصاوير‬
‫علمي که هـر کدام حقيقت هاي قرآن کريــم را ثــابت مينمــود ‪ ،‬در مقابــل‬
‫همه با استفاده از پروجکتور نمايش دادند ‪ ،‬اين کــار علمــي آنــان جوانــان‬
‫زيادي را به دانستن اعجاز علمي قرآن کريم تشويق نمود ‪.‬‬
‫همچنان برای آنان قصهء جســد فرعــون کــه ســبب مســلمان شــدن يــک‬
‫دانشمند فرانسوی بود بنام موريس بوکای شد ‪.‬‬

‫‪ -7‬هوتل ها ‪ :‬هوتل ها در هر کشوري مرکــز بســياري از دعــوت هــاي‬


‫شانداري ميباشند که هرکسي مطابق اراده وخواهش خويش ازين هوتلهــا‬
‫استفاده ميکنند ‪ ،‬وهرگاه دعوتگران بتوانند که بســياري محافــل دعــوت را‬
‫درين هوتلها داير نماينــد و بــه عــوض محافــل رقــص و گنــاه ‪ ،‬محافــل يــاد‬

‫‪17‬‬
‫خداوند متعال)جل جلله( را بر پا دارنــد ‪ ،‬درحقيقــت منفعــت خــوب بــراي‬
‫دعوت اسلم خواهد شد ‪.‬‬
‫‪ -8‬راديو ها ‪ :‬نشرات راديــويي بهــترين وســيله بــراي دعــوت اســلمي‬
‫ميباشد ‪ ،‬هرگاه درميان ژورناليستان دعوتگراني ميداشتيم که برنامه هــاي‬
‫راديويي را براي دعوت به حق استعمال مينمودند ‪ ،‬و در تهيه برنامه هــاي‬
‫خويش هدف مقدس داشته ‪ ،‬و به عوض برنامه هاي مبتــذل وغيــر مفيــد ‪،‬‬
‫به تهيه برنـامه هـاي دعـوتي بپردازنـد ‪ ،‬و هــر برنــامهء خــويش را مطــابق‬
‫دساتير اسلمي تهيه وترتيب نمايند وحتی دعوتگران ‪ ،‬کوشــش نماينــد کــه‬
‫در راديــو هــا ســهم خــويش را فرامــوش نکننــد ‪ ،‬و درصــورت امکانــات از‬
‫هربرنامه راديويي استفاده نمايند ‪ .‬روزی راديويی را به زبــان دری هــزاره‬
‫گی شنيدم ‪ ،‬فکر کردم که ايــن راديــو را کــی ســاخته باشــد ‪ ،‬وشــايد هــم‬
‫مردم افغانستان اين ابتکار را داشته باشند ‪ ،‬تا به زبانهای مردم مــا راديــو‬
‫هايی داشته باشيم ‪ ،‬ولی بعد از شنيدن چند خبر از آن درک نمودم که اين‬
‫راديو را مســيحيان بــه ايــن زبــان نشــر مينمودنــد و تمــامی ســخنان شــان‬
‫دعــوت بــه مســيحيت بــود ‪ .‬در چنيــن حــالت لزم اســت کــه دعــوتگران‬
‫مسـلمان مـا وبـه خصـوص کسـانيکه امکانـات چنيـن ابتکـارات را دارنـد ‪،‬‬
‫وميتوانند راديو های اسلمی بسازند تا حقيقت های اســلمی را بــه گــوش‬
‫مردم برسانند ‪ ،‬بايد سعی وتلش ورزيده درين راستا کار های عملی برای‬
‫تاسيس را ديو های اسلمی به زبانهای خود مــا داشــته باشــند ‪ ،‬تــا تمــامی‬
‫مردم بتوانند از حقيقت های اسلمی با خبر شوند ‪ ،‬و مورد شکار ديگــران‬
‫قرار نگيرند ‪.‬‬
‫‪ -9‬تلويزيون ها ‪ :‬تلويزيون در جهان امروزي مهمترين وبــا ارزشــترين‬
‫وسيلهء دعوت و نشر هر فکر وايديولوژي ميباشد ‪ ،‬و يکباري کــه منــاظره‬
‫شــيخ احمــد ديــدات را بــا جيمــي ســواگر يــک کشــيش مســيحي مشــاهده‬
‫مينمــودم ‪ ،‬جيمــی ســواگر افتخــار مينمــود کــه او در تلويزيــون هــاي ‪140‬‬
‫کشور ظاهر شده و مردم را بسوي مسيحيت دعوت ميکند ‪.‬‬

‫‪18‬‬
‫مســيحيان توانســتند کــه بــا دسترســي بــه تلويزيــون هــاي کشــور هــاي‬
‫مختلــف ‪ ،‬ديــن منســوخ خــود را بــراي همــه مــردم برســانند ‪ ،‬وهرگــاه‬
‫دعوتگران اســلمي بتواننــد کــه در تلويزيــون هـاي مختلــف برنــامه داشــته‬
‫باشند ‪ ،‬و براي بيــان حقيقــت هــا از اســاليب تلويزيــوني معاصــر اســتفاده‬
‫نمايند ‪ ،‬آنها ميتوانند که دين مقدس اســلم را بــه صــورت حقيقــي آن بــه‬
‫مردم جهان برسانند ووظيفهء خويش را بصورت درست انجام دهند ‪.‬‬
‫در بسياري از کشور ها ديده شده که مردم با وجود اينکــه قبل ارتبــاطی‬
‫به اسلم داشته اند ‪ ،‬ولي نسبت دوري از احکام الهي و عدم فهم درســت‬
‫دين مقدس اسلم ‪ ،‬بي فکر وانديشه زنده گي ميکنند ‪ ،‬بي خبري از ديــن‬
‫آنانرا چنان غافل ساخته است که متـوجه هيـچ عمـل بـد نميشـوند ‪ ،‬و هـر‬
‫جايي هم که ميرونــد ‪ ،‬دوســتان شــان بــراي شــان تلويزيــون هــا را چــالن‬
‫ميکنند ‪ ،‬که با مشاهدهء برنامه هاي تلويزيوني در کشور هاي غربــي هنــوز‬
‫هم گمراه شده ‪ ،‬و اگر برنامهء ديني هم وجود داشته باشد ‪ ،‬مربــوط بــه‬
‫قاديانيت ‪ ،‬مسيحيت ‪ ،‬وساير افکار مخالف اسلم ميباشد ‪.‬‬
‫به گونه مثال يک کانال تلويزيوني بنام )‪ ( MTA‬وجود دارد ‪ ،‬کــه مربــوط‬
‫قادياني ها ميباشد ‪ ،‬وازينکه قادياني ها در هند وپاکســتان مشــهور شــده ‪،‬‬
‫ومردم آنانرا با چهره هاي زشت شان خوب ميشناسند ‪ ،‬وميدانند که آنــان‬
‫معتقداتي دارند که آنانرا از دايرهء اسلم کشيده و درکشورپاکســتان کفــر‬
‫آنان به صراحت از طر ف محکمه تثبيت شده است ‪ ،‬اين طايفهء منحرف‬
‫که مخالف ختم نبوت بوده ‪ ،‬و غلم محمد قادياني را پيغمبر خود ميدانند ‪،‬‬
‫زيرا او ادعا نموده است که بالي او وحي ميامد ‪.‬‬
‫به اين ترتيب آنان به لباس جديدي خود را آورده و نام جديدي براي خود‬
‫اختيار نموده اند که به نام جماعت احمــديه در انگلســتان مرکــزي دارنــد ‪،‬‬
‫وهمچنان اين تلويزيون را بنــام تلويزيــون جمــاعت احمــديه نشــر ميکننــد ‪،‬‬
‫آنان درين تلويزيون بالباسهاي اسلمي ظاهر ميگردند ‪ ،‬رهبر آنان با لنگــي‬
‫ســفيد ‪ ،‬ريــش بــزرگ وانبــوه ‪ ،‬لباســهاي ســفيد ‪ ،‬قــرآن عظيــم الشــان را‬

‫‪19‬‬
‫مطــابق خواهشــات وافکــار منحــرف خــويش تفســير وتحليــل مينمايــد ‪ ،‬و‬
‫برنــامه هــاي قــرآن ‪ ،‬حــديث ‪ ،‬اذان ‪ ،‬تعليــم اســلم بــراي مــردم و درس‬
‫وموعظه هاي ديني به زبانهاي مختلــف دارنـد ‪ ،‬و بســياري مــردم اصـليت‬
‫آنان را نميدانند ‪ ،‬به برنامه هاي آنان با بسيار شوق وعلقه منحيث برنامه‬
‫هاي اسلمي گوش ميدهند ‪ ،‬وبه اين ترتيب بسياري مردم به افکار باطــل‬
‫آنها مبتل ميشوند ‪.‬‬
‫همچنان کانال هاي ديگري وجــود دارد کــه مســتقيما بــه نشــر مســيحيت‬
‫ميباشند ‪ ،‬اين دو‬ ‫ميپردازند ‪ ،‬که مهمترين آنان )‪ (God-TV‬و ) ‪( Sat- 7‬‬
‫کانال با ده ها کانال ديگر مستقيما بــراي ‪ 24‬ســاعت بــه زبانهــاي مختلــف‬
‫مــردم را بــه مســيحيت دعــوت ميکننــد ‪ ،‬وبرنــامه هــاي تنصــير )نصــراني‬
‫سازي ( دارند ‪.‬‬
‫در عصــر امــروزي هرگــاه دعــوتگران مــا مطــابق ضــرورت عصــر ‪ ،‬از‬
‫تلويزيون هاي اسلمي که دعوت به دين مقدس اســلم ‪ ،‬توضــيح وتشــريح‬
‫احکام اسـلمي ‪ ،‬بيـان حقيقـت هـاي دينـي ‪ ،‬تفسـير قـرآن کريـم مطـابق‬
‫عقيده درست وراسخ ‪ ،‬نداشــته باشــند ‪ ،‬بزرگــترين مســووليت خــويش را‬
‫فراموش کرده اند ‪ ،‬که دريــن راســتا لزم اســت کــه وزارت هــاي محــترم‬
‫تحصيلت عالي ‪ ،‬تعليم وتربيه و به خصوص وزارت حــج واوقــاف ‪ ،‬رابطــه‬
‫وهمکــاري مســتقيم بــا وزارت اطلعــات وفرهنــگ داشــته ‪ ،‬وهمچنــان از‬
‫تلويزيون هاي آزاد نيز تقاضا نمايند تا برنامه هاي اسلمي را کــه مــردم را‬
‫به حقيقت اسلم بفهماند ‪ ،‬به کمک آنان تهيه وترتيــب و بــه خــدمت مــردم‬
‫تقديم بدارند ‪ ،‬تا مردم ما وساير کسانيکه ازين کانال ها استفاده ميکننــد ‪،‬‬
‫حل اقل روزانه ساعاتي از تعليم وتحصيل حقيقت هــاي اســلمي مســتفيد‬
‫شوند ‪ ،‬وهم غير مسلمانان با دانستن حقيقت هاي قرآني به عوض تعصب‬
‫ودشمني با اسلم ‪ ،‬علقمند اين دين مقدس گردند ‪.‬‬
‫‪ -10‬پارچه هاي تمثيلي ‪ :‬پارچه هاي تمثيلي ‪ ،‬درامــه هــا ‪ ،‬نمايشــات‬
‫کوتاه در تياتر ها ‪ ،‬بـا قصـه هـاي عجيـب وغريـب در کشـور هـاي مختلـف‬

‫‪20‬‬
‫تمثيل ميگردند ‪ ،‬کـه هرکسـي مطـابق هـدف و آرمـان خـويش در نوشـتن‬
‫سوژه هاي اين درامه ها و پارچـه های تمثيلی ســعي وتلش مــي ورزنــد ‪،‬‬
‫هر کسي مطابق ايديولوژي خويش ‪ ،‬قصه هايي را تمثيل ميکنند که بــراي‬
‫تقويت افکــار آنــان اســتعمال گــردد ‪ ،‬بعضــي از مســيحيان از پــارچه هــاي‬
‫تمثيلي براي نشر مذهب ودين خــويش اســتفاده ميکننــد وحــتی در کشــور‬
‫هاي اسلمي با همکاري برنامه هاي تياتر هــا ‪ ،‬توســط جوانــان مســلمانان‬
‫نقش هـاي ‪ ،‬درامــه هـاي مســيحيت را تمثيـل ميکننــد ‪ ،‬هرگـاه دعـوتگران‬
‫اسلمي ‪ ،‬درين زمينه دست به کار شده ‪ ،‬وبا تقديم پارچـه هاي تمثيلي از‬
‫واقعيت هاي تاريخي اسلمي ‪ ،‬برنامه هايي را تهيه وترتيب کنند ‪ ،‬وســيلهء‬
‫بسيار خوب وعالي براي دعوت اسلمي ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -11‬فلمهاي کارتوني ‪ :‬تربيه وتوجه به اطفال در دين مقدس اسلم‬
‫يکي از وظايف مهم مسلمانان ميباشد ‪ ،‬در عصر امروزي لزم اســت کــه‬
‫دعوتگران مسلمان اطفال را نيز ضمن برنامـه هـاي تعليمــي خــود داشــته‬
‫باشند ‪ ،‬وبراي آنان مقاصد اسلمي را به گونهء خوب ‪ ،‬مطابق فهم ‪ ،‬درک‬
‫واستعداد شان تقديم بدارند ‪ ،‬فلمهاي کارتوني که مورد توجه بسيار دقيق‬
‫اطفــال ميباشــند ‪ ،‬ميتواننــد نقــش مهمـي را در تربيــه اســلمي وفرهنگــي‬
‫اطفال داشته باشد ‪.‬‬
‫‪ -12‬جرايد ومجلت ‪ :‬جرايد ‪ ،‬روزنامه ها ‪ ،‬ماهنامه ها ‪ ،‬سالنامه هــا ‪،‬‬
‫و ساير مجلتيکه به شکل دايمي نشرات دارند ‪ ،‬تاثير مهمــي در نشــر هــر‬
‫فکر وانديشه دارنــد ‪ ،‬و درجهــان معاصــر اســتفادهء زيــادي ازيــن نشــرات‬
‫ميگردد ‪ ،‬اين جرايد گزارشات سياسي ‪ ،‬علمي ‪ ،‬تخنيکي ‪ ،‬دينــي ومــذهبي‬
‫را بصورت دوامــدار نشــر وميکننــد ‪ ،‬و نظــر بــه زيبــايي واهميــت مجلت ‪،‬‬
‫هرمجلهء داراي خواننده گان زيادي ميباشند ‪ ،‬دانشــمندان عصــر امــروزي‬
‫سعي وتلش دارند ‪ ،‬تا ازين وسايل براي رساندن حقيقت ها وياهم افکــار‬
‫خويش به اندازهء زياد استفاده نمايند ‪ ،‬و به همين مقصد جرايد خويش را‬
‫به زبانهاي مختلف نشر ميکنند ‪ ،‬و بخاطر اهميت بيشــتر مجلت هــر اداره‬

‫‪21‬‬
‫داراي مجلت خاص و تخصصي ميباشند که تمامي اکتشــافات ‪ ،‬پيشــرفت‬
‫هاي علمي تخصصي ‪ ،‬اخبار جديد ومهم را بصورت دوامدار نشر ميکننــد ‪،‬‬
‫وهرگاه دعوتگران اسلم بخواهنــد کــه تمــامي اخبــار دعــوت را بــا تمــامي‬
‫حقيقت هاي آن بدسترس همه قــرار دهنــد ‪ ،‬لزم اســت مجلت وجرايــدي‬
‫داشته باشند که با مطالب جديد و تحليــل موضــوعات معاصــر بــه خــدمت‬
‫مردم قرار گيرند ‪.‬‬
‫هرگــاه ايــن مجلت بزبانهــای مختلــف بــه خــدمت مــردم قــرار گيرنــد ‪،‬‬
‫وهرکسي بتواند که در صورت علقمندي موضوعات اســلمي را بــه زبــان‬
‫خويش مطالعه نمايد ‪ ،‬اکنون که زمينه ارتباط با همه نسبت به هــر وقــتي‬
‫ميسر است و درجهان معاصر ما انتقــال مجلت از يــک کشــور بــه کشــور‬
‫ديگر روزانه امکان پذير است لزم است دعوتگران اسلمي ‪ ،‬پيــام اســلم‬
‫را چنانچه رسول الله صلي الله عليه وسلم توسط نــامه هــاي خــويش بــه‬
‫رهبران کشور هاي مختلف رسانيد ‪ ،‬آنان نيز پيام دين مقدس اسلم را به‬
‫تمامي ملت هاي جهان توسط اين مجلت برسانند ‪.‬‬
‫‪ -13‬مناسبات اسلمي ‪ :‬اگرچه بسياري از علما در مــورد تجليـل روز‬
‫هاي اسلمي مانند روز ميلد النبي )صلي الله عليه وسلم( ‪ ،‬روزعاشــورا ‪،‬‬
‫روز نــزول قــرآن کريــم ‪ ،‬شــب معــراج ‪ ،‬وسايـــر مناســبات اســلمي کــه‬
‫درمورد آنان احاديث صريح وجــود نــدارد ‪ ،‬اختلف نظــر دارنــد ‪ ،‬بعضــي از‬
‫علما آنرا کار خوب وپسنديده ميدانند ‪ ،‬وبعضي ها بخــاطر اينکــه در زمــان‬
‫صـحابه کـرام و تــابعين چنيــن ســنتي وجــود نداشــته اســت ‪ ،‬اختلف نظـر‬
‫ميدارند ‪ ،‬وبعضي ها هم براي اينکه در چنين محافل بعضي از حرکت هاي‬
‫منفي و اختلط غيــر مشــروع ميــان نامحرمـان صـورت ميگـرد ‪ ،‬در مـورد‬
‫ابراز نا رضايتي ميکننــد ‪ .‬بهــر صــورت آنچــه دريــن راســتا اهميــت بيشــتر‬
‫دارد ‪ ،‬نيت از داير نمــودن چنيــن محافــل ميباشــد ‪ ،‬روزي مــن از يکتــن از‬
‫برادر مســلمان افريقــايي کــه دريــن مــورد ابــراز نظــر مينمــود ‪ ،‬در مــورد‬
‫اختلفات پرسيدم ‪ ،‬او برايم گفت که از نگاه علمي که اين امــور درعصــر‬

‫‪22‬‬
‫صحابه وتابعين به اين شکل امروزي نبوده کامل قنــاعت دارم ‪ ،‬وهمچنــان‬
‫ما مســلمانان ميلد پيــامبر)صــلي اللــه عليــه وســلم( را همــه روزه تجليــل‬
‫ميکنيم ‪ ،‬زيرا تمسک به سنت پيامب)صــلي اللــه عليــه وســلم( رو او را الگو ونمونهء‬
‫ساير اعمــال خــويش قــرار دادن درحقيقــت هــدف اساســي ديــن مقــدس‬
‫اسلم ميباشد ‪ ،‬ولي در کشور ما مسيحيان در روز کرسمس و ســاير روز‬
‫ها ديني خويش ‪ ،‬تمامي مسلمانان وغيــر مســلمانان را دعــوت نمــوده ‪ ،‬و‬
‫درين روز تمامي گفته ها وخواسته هاي خــود را بــرا يشــان بيــان ميکننــد ‪،‬‬
‫وهمه آنرا گــوش ميگيرنــد ‪ .‬مــا مســلمانان کــه حکــومت مــا نيــز مســيحي‬
‫است ‪ ،‬و براي دعوت امکانات زيــاد نــداريم ‪ ،‬ميتــوانيم در روز هــا مــذهبي‬
‫خويش به همين بهانه مسيحيان ‪ ،‬و ساير غير مسلمانان را دعوت نماييم ‪،‬‬
‫وحتی شخصيت هاي بزرگ دولتي که غير مســلمان )مســيحي( ميباشــند ‪،‬‬
‫در محفل ما اشتراک ميکنند ‪ ،‬ما بخاطر اينکه درين روز وظيفه دعوت بــه‬
‫دين مقدس اســلم را ‪ ،‬بصــورت درســت و بـا سيســتم تکنــالوژي وفکــري‬
‫خوب ‪ ،‬وبه حکمتي که قرآن عظيم الشان بيان داشته است ‪ ،‬انجام دهيم‬
‫‪ ،‬دو ماه قبل مســووليت ترتيــب مقــالت ‪ ،‬پــارچه هــاي تمــثيلي اســلمي ‪،‬‬
‫‪ ،‬اساسات‬ ‫)صــلي اللــه عليــه وســلم(‬ ‫ديالوگ ها ‪ ،‬معلوما ت درمورد شخصيت پيامبر‬
‫فکري اسلمي ‪ ،‬بيان اعجاز قرآن کريم ‪ ،‬کيفيت مسلمان شدن بعضي از‬
‫غير مسلمانان را به اساس مطالعه قرآن کريم وساير حقيقت هاي قرآني‬
‫کــه ســبب قنــاعت بســياري از غيــر مســلمانان ميشــود ‪ ،‬ترتيــب وتنظيــم‬
‫مينماييم ‪ ،‬و بسياري از غير مسلمانان را به محفل خويش دعوت ميکنيم ‪،‬‬
‫آنان که از ساعت ‪ 8‬صبح الي شام همانروز همراي مــا ميباشــند ‪ ،‬تمــامي‬
‫اين مطالب را گوش ميکنند ‪ ،‬و در ختــم همــانروز ده هــا تــن از مســيحيان‬
‫وساير غير مسلمانان به دين مقدس اسلم مشرف ميشــوند ‪ ،‬وکســانيکه‬
‫حــتی مســلمان هــم نميشــوند ‪ ،‬درمــورد اســلم معلومــات کامــل حاصــل‬
‫نموده ‪ ،‬ووظيفه دعوت ما انجــام ميپــذيرد ‪ ،‬وبــه ايــن شــکل هيچکســي از‬
‫حقيقــت هــاي قرآنــي بــي خــبر نميباشــد ‪ .‬مشــکليکه ســبب اختلف ميــان‬

‫‪23‬‬
‫مسلمانان در تجليل ازين روز ها شده ‪ ،‬اموريست که درين روز هـا انجــام‬
‫ميپذيرد که اصل اسلمي نداشته ‪ ،‬وبســياري از مــردم در روز ميلد النــبي‬
‫به عوض اينکه مطابق سنت آنحضرت )صلي الله عليه وسلم ( حرکت نمايند ‪ ،‬به کار‬
‫هاي بسيار زشت دست ميزنند ‪ ،‬من دريکي از کشورهاي عربي ديــدم کــه‬
‫در روز ميلد النبي ‪ ،‬بعضي از دختران جوان در ميان مــوتر هــاي شخصــي‬
‫خويش بـا لباسـهاي غيـر اسـلمي دايـره هـا بدسـت دارنـد ‪ ،‬وآواز خـواني‬
‫ميکنند ‪ ،‬که اين حرکت ها در اماکن عمومي نــه تنهــا در روز ميلد کــار بــد‬
‫وناسزاست بلکه حتی در روز هاي عادي ارتکاب چنين اعمال ‪ ،‬زشــت ونــا‬
‫پسند ميباشد ‪.‬‬
‫ولی هرگاه اين مجالس به هدف دعــوت وبــا برنــامه ريــزی مثبــت قبلــی‬
‫تصميم گيری گردد ‪ ،‬نتايج موثری برای مسلمانان خواهد داشت ‪.‬‬

‫‪24‬‬
‫اکاديمي سازي دعوت اسلمي‬
‫يکي از ويژه گي هاي دعوت اسلمي در عصر امروزي ‪ ،‬اکاديمي ســازي‬
‫دعــوت اســلمي ميباشــد ‪ ،‬هرگــاه در جهــان امــروزي بتــوانيم کــه دعــوت‬
‫اسلمي را در ساحهء اکاديميک انتقال دهيم ‪ ،‬و فاصلهء را کــه ميــان اهــل‬
‫مکتب و مدرسه بميان آمده است ‪ ،‬از بين برده ‪ ،‬وميان آنان تفاهم ايجــاد‬
‫نماييم ‪ ،‬بزرگترين خدمتي به شکل داخلي در دعوت اسلمي نمــوده ايــم ‪،‬‬
‫اين ويژه گي را در تدريس مضامين اسلمي در ساير فاکولته ها بخصوص‬
‫در تدريس مضمون ثقافت اسلمي در ساير پوهنحي هــاي پوهنتــون کابــل‬
‫مشاهده ميکنيم و ميبينيم که شاگردان اين پوهنحي ها با آگاهي از حقيقت‬
‫هاي ايماني ‪ ،‬چقدر علقمند دين مقدس اسلم ميشــوند کــه در ميــان آنهــا‬
‫اکنــون بــه صــد هــا دکتــور ‪ ،‬انجنيــر ‪ ،‬ســاينس دان ‪ ،‬ژورناليســت و ســاير‬
‫شخصيت هاي دعوتگر داريم ‪ ،‬با وجــود اينکــه مضــمون ثقــافت اســلمي ‪،‬‬
‫بــرخلف ســاير مضــامين کــه چهــار ســاعت در هفتــه ميباشــد ‪ ،‬صــرف دو‬
‫ساعت در هفته ‪ ،‬وتنها در صنوف اول و دوم تدريس ميگــردد ‪ ،‬کــه هرگــاه‬
‫ما ميتوانستيم ساعات ثقافت اسلمي را به هفتهء چهــار ســاعت و در هــر‬
‫چهار سال ارتقا دهيم ‪ ،‬ومحصلين ميتوانستند ‪ ،‬در هرسالي انــدوخته هــاي‬
‫بيشتري از اسلم ميداشتند ‪ ،‬بدون شکل همه به حقيقت هاي اسلمي پي‬
‫برده ‪ ،‬و مشکلت ما درين ساحه حل ميشد ‪.‬‬
‫منفعــت اکــاديمي ســازي دعــوت اســلمي دريــن اســت کــه حــل تمــامی‬
‫قضايای اسلمی بصورت بسيار واضح و زبــان رســا بــا اســتفاده ازوســايل‬
‫پيشرفته به گوش جهانيان ميرسد ‪ ،‬زيرا کسانيکه به تدريس اين مضــمون‬
‫ميپردازنــد ‪ ،‬حــد اقــل شــهادتنامه ليســانس در شــريعت اســلمي‪ ،‬قــانون‬
‫اســلمی ‪ ،‬تعليمــات اســلمی ‪ ،‬دعــوت اســلمی ‪ ،‬فقــه اســلمی وســاير‬
‫تخصصات شرعيات دارند ‪ ،‬که داشتن اين شهاد تنامه هــا تــاثير مثبــتی در‬
‫کيفيــت پيشــکش نمــودن موضــوعات بااســاليب و وســايل تکنــالوژي دارا‬
‫ميباشد ‪.‬‬

‫‪25‬‬
‫و هرگاه سلسلهء دعـوت تنهـا بـه صـنوف درسـي خلصـه نشـده ‪ ،‬بلکـه‬
‫علماي ما ‪ ،‬محافل بيشتري داشته ‪ ،‬وکنفرانس هاي اعجاز علمــي قــرآن ‪،‬‬
‫قرآن شناسي معاصر ‪ ،‬تکنالوژي معلومــات وفکــر ‪ ،‬روابــط ميــان اديــان ‪،‬‬
‫گفتگوي تمدن هــا ‪ ،‬تهــاجم فرهنگــي و ســاير برنــامه هــا در پوهنتــون هــا ‪،‬‬
‫ادارات دولتي ‪ ،‬وزارت ها ‪ ،‬وحتی موسسات خارجي داشته باشــند ‪ ،‬وايــن‬
‫ابتکار را وزارت هاي تحصيلت عالي ‪ ،‬معارف ‪ ،‬حج و اوقــاف و اطلعــات‬
‫و فرهنگ بدوش گيرند ‪ ،‬و جريان اين کنفرانس ها وبرنامه هاي اســلمي ‪،‬‬
‫از طريق وسايل اطلعات جمعي نيز نشر گردد ‪ ،‬دعــوت اســلمي حقيقتــا‬
‫در سطح داخلي همگاني شده ‪ ،‬وهمهء مردم ما حقيقت هــاي اســلمي را‬
‫بخوبي درک خواهند نمود ‪.‬‬
‫وهرگاه دامنه کار را بيشتر توسعه دهيم وتفاهمي ميان دولــت هــا وجــود‬
‫داشته باشد ‪ ،‬واين کنفرانس هاي اکادمي اسلمي ‪ ،‬در ساير کشورها نيــز‬
‫داير گردد ‪ ،‬واز طريق رسانه هاي آنـان ‪ ،‬اسـلم بــه همـان لبـاس حقيقـي‬
‫اش به آنان معرفي گردد ‪ ،‬بدون شــک تشــنگي بســياري از غربــي هــا کــه‬
‫امروز در خستگي از مـاديت تبـارز ميکنـد ‪ ،‬ميتوانـد ‪ ،‬بـا آب حيـات بخـش‬
‫اسلم سيراب گردد ‪ .‬وتمــامي پلنهــاي دشــمنان اســلم کــه تاحــال ديــن‬
‫مقدس اسلم و مسلمانان را بصورت بسيار منفي وزشت معرفي نموده‬
‫اند ‪ ،‬وذهنيت آنانرا در مقابل ديــن مقــدس اســلم مغشــوش نمــوده انــد ‪،‬‬
‫مبدل به خاک ميگرديد ‪ .‬وجهانيان با درک حقيقت هاي اســلم يــا بــه ديــن‬
‫مقــدس اســلم مشــرف ميشــدند ‪ ،‬ويــاهم حــل اقــل ذهنيــت منفــي آنــان‬
‫درمقابل دين مقدس اسلم تغيير مينمود ‪.‬‬

‫‪26‬‬
‫موسساتي سازي دعوت اسلمي‬
‫يکي از خصوصيت هاي پيشرفت و تقدم جهان امـروزي ‪ ،‬انتقـال تمـامي‬
‫امور از شکل فردي به شکل گروپي و موسساتي ميباشد ‪ ،‬به گونهء مثال‬
‫در عصور قديم مولفين ‪ ،‬کتب خود را بــه شــکل فــردي تــاليف مينمودنــد ‪،‬‬
‫ولي در عصر امروزي بسياري از تاليفات بزرگ مانند دايرة المعارف هــا ‪،‬‬
‫ديگشنري ها )معاجم( وساير کتب درسي وتحصــليي ‪ ،‬بــه شــکل گروپــي ‪،‬‬
‫مطابق تجارب يک مجموعهء از دانشـمندان صـورت ميگيـرد کـه ايـن کـار‬
‫تاثير بسيار مهمي را در پيشرفت علوم امروزي نمــوده اســت ‪ ،‬بــه هميــن‬
‫سان هرگــاه دعــوتگري بــه شــکل فــردي مصــروف دعــوت گــردد ‪ ،‬نــتيجه‬
‫اعمالش خوب بوده ‪ ،‬ولي تاثير آن در جامعه بسيار محدود و کم ميباشد ‪،‬‬
‫ولي هرگاه دعوتگران ما کارهاي دعوت را به شکل گروپي انجام دهند ‪ ،‬و‬
‫به عوض اينکه منفردانه به دعوت بپردازند ‪ ،‬موسساتي داشــته باشــند کــه‬
‫درين زمينه کــار نماينــد ‪ ،‬عملکــرد آنــان بســيار مفيــد ومــوثر ميباشــد ‪ ،‬در‬
‫کشــور کــويت ‪ ،‬دعــوتگران توانســته انــد بــه همکــاري حکــومت خــويش ‪،‬‬
‫موسســهء معرفــي ســازي مــردم بــه دعــوت را بنــام ))لجنــة التعريــف‬
‫بالسلم(( ايجاد نمايند ‪ ،‬درين موسســه دعــوتگران مختلفــي را از کشــور‬
‫هاي مختلف استخدام نمــوده انــد ‪ ،‬کــه هرگــاه کســي علقمنــد فهــم ديــن‬

‫‪27‬‬
‫مقدس اسلم ميگردد ‪ ،‬وميخواهد در مورد دين مقــدس اســلم معلومــات‬
‫داشته باشد ‪ ،‬ويا بعد از مسلمان شدن ميخواهد احکام ودساتيراسلمي را‬
‫بياموزد ‪ ،‬فورا او را به همين موسســه معرفــي ميدارنــد ‪ ،‬و او ميتوانــد بــا‬
‫زبان خودش معلومات کافي را حاصل نمايد ‪ ،‬و کورس هاي درسي را کــه‬
‫همان موسسه داير نمــوده اســت تکميــل نمايــد ‪ ،‬وبــه ايــن شــکل تمــامي‬
‫مشکلتش را حل مينمايند ‪.‬‬

‫استفاده از استعداد ها و امکانات مختلف‬


‫يکي از ويژه گي هاي دعوت اسلمي در عصر رسول اکــرم )صــلي اللــه‬
‫عليه وسلم ( اين بود که تمامي صحابه کــرام در هــر رشــتهء کــه بودنــد ‪،‬‬
‫مشغول دعوت به اسلم بودند ‪ ،‬حضرت ابوبکر صديق )رضي اللــه عنــه (‬
‫بعد از مسلمان شدنش با وجود اينکه يکي از تجاران معروف قريش بود ‪،‬‬
‫تا عصر همان روز چند شخص ديگر را نيز به اسلم دعوت نموده بــه نــزد‬
‫رسول الله )صلي الله عليه وسلم( آمده آنانرا به پيـامبر)صـلي اللـه عليـه‬
‫وسلم( معرفي نمود ‪ ،‬که همه مسلمان شده اند ‪.‬‬
‫اين سنت زماني از بين رفت که بسياري از مسلمانان وظيفهء دعوت را‬
‫صرف بدوش يک تعداد از علماء ومتخصصين گذاشته و خود اين وظيفه را‬
‫به بهانه ها ودليــل مختلفــي تــرک نمودنــد ‪ ،‬در عصــر امــروزي هرگــاه مــا‬
‫بتوانيم که مطابق همان طريقه ء اولي صحابه کرام )رضي الله عنهم ( به‬
‫دعوت به سوي اسلم مصـروف شـوييم ‪ ،‬و تمـامي داکـتران ‪ ،‬انجنيـران ‪،‬‬

‫‪28‬‬
‫ژورناليستان ‪ ،‬ساينس دانان ‪ ،‬و ساير متخصصان ‪ ،‬قــرآن شناســي خــوبي‬
‫داشته ‪ ،‬ومطــابق مســلک هــاي خــويش ديــن مقــدس اســلم را بــه مــردم‬
‫معرفي دارند ‪ ،‬و مسووليت خود را درمقابل رساندن حــق بــه مــردم ايفــا‬
‫نمايند ‪ ،‬و در مراحل پيشـرفته مـردم را بـه متخصصـين شـريعت اسـلمي‬
‫معرفي دارند ‪ ،‬ميتوانند که خــدمات عــالي و ارزشــمند در ســاحهء دعــوت‬
‫اسلمي نمايند ‪.‬‬
‫هرگاه دعوت اسلمي که بــه شــکل موسســات انجــام ميپــذيرد ‪ ،‬درينجــا‬
‫ضرور نيست که هرکسي گوينده باشــد ‪ ،‬بلکـه هرکسـي مطـابق اسـتعداد‬
‫خويش در راستاي دعوت اسلمي کار مينمايند ‪ ،‬زيــرا دعــوت اسـلمي بـه‬
‫يک پشتوانهء اقتصادي ‪ ،‬علمي ‪ ،‬تخنيکي ‪ ،‬وهنري نيازمند ميباشد ‪.‬‬
‫تهيــه فلمهــاي اســلمي ‪ ،‬کســت هــاي درســي ‪ ،‬ســي دي هــا ‪ ،‬محافــل‬
‫وکنفرانس هــاي دعــوتي ‪ ،‬همــه نيــاز منــد اشــخاص متخصــص ‪ ،‬برعلوهــء‬
‫پشتوانهء اقتصادي قوي ميباشد ‪ ،‬که در صــورت جلــب همکــاري تجــاران ‪،‬‬
‫وثروتمندان در بخش بنيه اقتصادي ‪ ،‬همکـاري انجيـران وتخنيـک کـاران در‬
‫بخش ثبت فلم ها و کست ها ‪ ،‬و همچنان ساير متخصصين در بخش هــاي‬
‫مختلف دعوت اسلمي ‪ ،‬نــتيجهء مثمــري بــراي دعــوت اســلمي ميداشــته‬
‫باشد که کار دعوت را بهتر و موثر تر ميسازد ‪.‬‬

‫استخدام زبانهاي مختلف‬


‫زبان يکي از وسايل مهم براي فهم مقاصد ميــان ملتهاســت ‪ ،‬در دعــوت‬
‫اسلمي زبان نقش مهمي را ايفا مينمايد ‪ ،‬بخصوص در عصر امروزي کــه‬
‫فاصله ها ميان ملتها با وسايل مختلف تکنولوژي از بين رفته و هر انســان‬
‫ميتواند با هرکسي که بخواهد با فاصله هاي بسيار دور در لحظــات بســيار‬
‫کوتاه ارتباط حاصل نمايد ‪.‬‬
‫اکنون براي هر دعوتگر مسلمان لزم است که هنگــام تصــميم گيــري در‬
‫دعوت ديگران سمت جغرافيايي خويش را تعيين نمـوده ‪ ،‬ومطـابق همـان‬
‫جهت ‪ ،‬زباني را که در آن منطقه استعمال ميگردد ‪ ،‬و وسيله تفاهم ميــان‬

‫‪29‬‬
‫آنهاست ‪ ،‬بياموزد ‪ ،‬اکنون در بسياري منــاطق جهــان بــه اســاس اســتعمار‬
‫طويل در آن کشور ها بعضي از زبانها عموميت پيــدا کــرده مثل در کشــور‬
‫هاي شوروي سابق ‪ ،‬زبان روسي بسيار رواج دارد همچنــان در مســتعمره‬
‫هــاي انگليســي زبــان انگيســي و در مســتعمره هــاي فرانســوي ‪ ،‬زبــان‬
‫فرانسوي بيشتر رايج ميباشد ‪.‬‬
‫به اين اساس هــر دعــوتگر مطــابق همــان پلن دعــوت خــويش کوشــش‬
‫نمايد يکي ازين زبانها را که شکل بين المللي را بخــود گرفتــه ‪ ،‬بيــاموزد ‪،‬‬
‫وبراي اينکه فهم درست از دين مقدس اسلم داشته باشد ‪ ،‬لزم است تــا‬
‫از همه اولتر زبان عربي را کــه زبــان قــرآن اســت ‪ ،‬بيــاموزد ‪ ،‬زيــرا فهــم‬
‫درست کلم خداوند)جل جلله( وسنت پيامبر)صلي الله عليه وسلم( اين‬
‫زبان را بياموزد ‪ .‬تا با قرآن شناسي قوي و دانســتن احــاديث شــريف ‪ ،‬در‬
‫دعوت به اسلم ‪ ،‬هيچ اشتباهي ننمايد ‪.‬‬
‫بعضي از اشتباهاتي که از سالها درذهن بعضي از اشــخاص وجــود دارد ‪،‬‬
‫تقسيم نمودن زبانها به زبانهاي کفري و دوري از چنين زبانها ميباشد ‪ ،‬کــه‬
‫اين فکر‪ ،‬يک نوع سطحي بودن بعضي از اشخاص را ثابت ميسازد ‪ ،‬زيــرا‬
‫زبان منحيث يک وسيله استعمال ميگردد ‪ ،‬و وهرگاه اين وسيله متعلق بــه‬
‫کدام کشور غير مسلمان باشد ‪ ،‬هيچگاه زبان را صــدمه وارد نميکنــد ‪ ،‬بــه‬
‫ويژه هرگاه کسي زبـاني را بخـاطر رسـاندن پيـام الهـي و دعـوت در راه‬
‫خداوند)جل جلله( ياد گيرد ‪ ،‬که نه تنهــا از ديــدگاه اســلم بــراي وي کــدام‬
‫مانعي وجود ندارد ‪ ،‬بلکه موجب رضايت پروردگــار شــده ‪ ،‬بــراي وي اجــر‬
‫فراواني را نصيب ميگرداند ‪.‬‬
‫به اين اساس ياد گرفتن زبانهاي مدعويين که به هدف دعوت ياد گرفتــه‬
‫ميشود ‪ ،‬منحيث يک واجــب اســلمي بــه دوش داعيــان راه حــق ميباشــد ‪،‬‬
‫زيرا هيچ دعوتگري نميتواند که احکــام وارشــادات الهــي را بــراي جهانيــان‬
‫بدون داشتن وسيلهء زباني بصورت خوب برساند ‪.‬‬

‫‪30‬‬
‫به اساس اين دليل دانستن زبانهــاي مختلــف بــراي دعــوتگران ضــروري‬
‫بوده ‪ ،‬وهرگاه زبانهاي مختلف را ياد نداشته باشد ‪ ،‬حـد اقـل زبـان سـاحه‬
‫کاري خود را بصورت درست ‪ ،‬ياد گيرد ‪.‬‬
‫نبايد فراموش نمود که حتی در دانســتن زبانهــاي محلــي لزم اســت کــه‬
‫دعوتگران ‪ ،‬نسبت به ساير مردم ‪ ،‬در قســمت فصــاحت وزيبــايي نطــق و‬
‫گفتار خويش متوجه باشـند ‪ ،‬زيـرا اسـتفاده از الفـاظ ضـعيف نيـز دعـوت‬
‫اسلمي را صدمه دار نموده ‪ ،‬ودر بسا اوقات شده است که نسبت ضعف‬
‫دعوتگر در فصاحت زبان ‪ ،‬واستعمال الفــاظ خشــن ‪ ،‬وغيــر مقبــول ميــان‬
‫مردمان ‪ ،‬بسياري از اشخاص خسته شده ‪ ،‬ومجلسي را کــه يــک دعــوتگر‬
‫ضعيف با اسلوب ضعيف صحبت ميکند ترک نموده اند ‪.‬‬
‫ولي نبايد فراموش نمود که يکي از عيوب دعوتگران تکلف در اســتخدام‬
‫واژه هاي ناب ‪ ،‬و استعمال کلمـات سـخت و نـا مـانوس ميباشـد کـه ايـن‬
‫اسلوب در دعوت ‪ ،‬نيز سبب خســتگي شــنونده هــا شــده ‪ ،‬ومجلســش را‬
‫ترک مينمايند ‪.‬‬
‫را ارائـه مطالب فوق به اين نتيجه ميرسيم کــه بــراي يــک دعــوتگر لزم‬
‫است که نخست خودش زبان محلي خود را بصورت خــوب ‪ ،‬مطـابق ذوق‬
‫مردم ‪ ،‬دانسته ‪ ،‬واحکام الهي را به زبان شيرين بــراي مــردم بيــان دارد ‪،‬‬
‫ولي فصاحت وبلغت زبان بدين معنا نيست که ما بــراي افتخــار وغــرور و‬
‫برتريت جويي نسبت به مخاطبان کلمات ســخت و نامــانوس را اســتعمال‬
‫نماييم ‪ ،‬واين کار ما سبب شود که بسياري از آنها ‪ ،‬ازيــن اســلوب خســته‬
‫شده ‪ ،‬محفل ومجلس دعوت را بخاطر خــود خــواهي هــاي دعــوتگر تــرک‬
‫نمايند ‪.‬‬
‫وهرگاه اين دعوتگر ميخواهد که دعوتش از ساحه کشورش بيشتر رفـته‬
‫وبخواهد که ساير جهانيـان را بــه ســوي يکتــا پرســتي دعــوت نمايــد ‪ ،‬لزم‬
‫است که مطابق همان مخاطبان خويش ‪ ،‬زبان آنان را نيز ياد گرفته ‪ ،‬و با‬
‫چنين حکمتي ديگران را ‪ ،‬به زبان خود شان به سوي حق دعوت نمايد ‪.‬‬

‫‪31‬‬
‫تقديم ترجمه هاي قرآن عظيم الشان‬
‫وکتب سيرت‬
‫يکي از اساليب جديد دعوت اسلمي تقديم کتب ‪ ،‬رساله ها ‪ ،‬نشرات و‬
‫به ويژه نسخه هاي قرآنکريــم بــراي غيــر مســلمانان ميباشــد ‪ ،‬دسترســي‬
‫دعوتگران به چنين نسخه و کتب ترجمه شده ‪ ،‬اثر بسيار مهمي در دعوت‬
‫اسلمي ميداشـته باشـد ‪ ،‬وهرگـاه دعـوتگران بتواننـد کـه نسـخه هـايي از‬
‫قرآن کريم را براي غير مسلمانان تقديم نمايند ‪ ،‬وياهم در صورت ملقات‬
‫با آنان کتب اسلمي ترجمه شده را به دسترس آنان قرار دهند ‪ ،‬اين کتب‬
‫تاثير بسيار مهمي در زنده گي آنان ميداشته باشد ‪.‬‬
‫به همان سانيکه حرکت ترجمه در آغاز تمدن اسلمی نقش بسيار مهمی‬
‫را ايفا نمود و مسلمانان توانستند علوم ديگران را مطالعه وبعــدا درمــورد‬
‫آنان تحقيقات بيشتر نموده ‪ ،‬بسياری علــوم را بــه اوج رســانيدند درعصــر‬
‫امروزی نير ترجمه آثار اسلمی وبخصوص قــرآن عظيــم الشــان بزبانهــای‬
‫مختلف بهترين را ه برای رهنمايی مردم درجهان ميباشد ‪.‬‬

‫‪32‬‬
‫بخش دوم‬
‫ويژه گي هاي داعيان معاصر‬
‫دعوت اسلمی ارتباط بين اصالت ايمانی با در نظرداشت پيشرفت های‬
‫علمی معاصر ميباشد ‪ ،‬بدين معنی که دعوتگر مسلمان در تلش است تــا‬
‫همان حقيقت های اسلمی را که قرآن عظيـم الشـان چهـارده قـرن قبـل‬
‫بيان داشته ‪ ،‬وحضرت محمد صلی الله عليه وسلم آنــرا بــه گــونهء بســيار‬
‫واضح وعام فهم برای جهانيان توضــيح وتشــريح نمــوده اســت ‪ ،‬بــه مــردم‬
‫برساند ‪ ،‬ازينکه ضرورت های عصر هر وقتی زياده شــده ‪ ،‬اســاليب زنــده‬
‫گی نيز تغيير نموده ‪ ،‬انديشه هــای مختلفــی روز بــروز بــروز نمــوده ‪ ،‬وبــه‬
‫ويژه درعصر امروزی دين ستيزی به اوج خويش رسيده است ‪.‬‬
‫علمه شــريعتي در مــورد بيــديني يــا الحــاد ميگويــد ‪) :‬ايــن احســاس ل‬
‫مذهبي واعتقاد به عــدم وجــود خــدا بحــث ومسـألهء تــازه ايســت كــه از‬
‫اروپاي بعد از رنسانس قــرون شــانزدهم وهفــدهم دردنيــا مطــرح شــده‬
‫است ‪ ،‬ودر تاريخ اصل مطــرح نبــوده اســت ‪ ،‬درهيــچ جــامعه اي مطــرح‬
‫نبوده است ‪ ،‬جامعه هاي سي هزارســال پيــش در اســپانيا را ميشناســند‬
‫كه اين بشر هنوز لباس نداشته اما خداياني را معتقد بــوده وميپرســتيده‬
‫است ‪ ،‬هنوز خانواده تشكيل نشده است ‪ ،‬اما معبد داشــته وميپرســتيده‬
‫است ‪ ،‬بنابرين تمام رسالت پيامبران به حـق ‪ ،‬كـه مـا بـه ايـن تسلســل‬
‫نبوت ها معتقديم ‪ ،‬كارشان تحقق توحيد بوده در برابر شرك كه مذهبي‬
‫است دربرابر مذهب ديگر (( ‪ -12 ) .‬ص ‪( 45‬‬
‫به اين اساس مشکل دعــوتگر امــروزی نســبت بــه گذشــته هــای بيشــتر‬
‫است ‪ ،‬زيرا در عصر سابق پيامبران در ميان مردمانی نشــات نمودنــد کــه‬
‫به وجود خدا ايمان داشتند ‪ ،‬ولـی مشـکل شـان تعـدد خـدايان بـود ‪ ،‬ولـی‬
‫درعصر امروزی برعلوه از موجــوديت چنيــن اشــخاص نظريــات وانديشــه‬
‫های جديدی در انکار از وجــود خداونــد نيــز پيــدا شــده اســت کــه دعــوتگر‬
‫مســلمان را بــه تحقيقــات بيشــتر بــرای اثبــات وجــود خداونــد درمرحلهــء‬
‫نخســـت ‪ ،‬وســـپس بيـــان وحـــدانيت آن ميکشـــاند ‪ ،‬همچنـــان نظريـــات‬
‫سيکولرستی که برای دوری دين از جامعهء انسانی به صورت کــل ويــاهم‬
‫حل اقل در ساختار حکومت ها نشات نموده نيز از مســايل مهمــی اســت‬

‫‪33‬‬
‫که سد راه داعيان معاصر ميشود ‪ ،‬به اين اســاس وقــتی در تاريــخ اســلم‬
‫ميخوانيم که در زمان عباسی ها مشکل معتزليان پيــدا شــد ‪ ،‬ودعــوتگران‬
‫مومن در آن زمان درمقابل اين پديدهء جديد ويـا بزبــان ديگــر ايـن بـدعت‬
‫شــوم در عقيــدهء اساســی قــد علــم نمــوده ‪ ،‬بــرای نــابودی آن از تمــامی‬
‫وسايل استفاده نموده ‪ ،‬وامام احمد بن حنبل )رحمه الله تعالی ( با تحمل‬
‫شکنجه های متعدد ‪ ،‬درمقابل اين ادعای پوچ که قرآن را مخلوق دانسته ‪،‬‬
‫و مرتکب کباير را کافر ميپنداشتند ‪ ،‬مقاومت نمود‪ ،‬ودعوتگران ديگری بــه‬
‫قلم های رسای خويش کتابهايی را برای رد ايــن پديــده نوشــتند ‪ ،‬درعصــر‬
‫امروزی بـدعت هـای اعتقـادی زيـادی ظهـور نمـوده کـه خطـر آنهـا کمـتر‬
‫ازخطــر اعــتزال نبــوده ‪ ،‬وآنــرا ميتــوان اعــتزال عصــر جديــد ناميــد ‪ ،‬ايــن‬
‫اعتقادات منفی که در آغــاز از کشــور هــای غربــی درمقــابله بــا اعتقــادات‬
‫مسيحيت وهندوييزم به ميان آمده است ‪ ،‬وبــرای نــابودی نظــام کليســايی‬
‫وتجاوزات کشيشان وپاپ ها تاسيس شده اند ‪ ،‬راه خود را بســوی کشــور‬
‫های اسلمی نيز کشانيده اند ‪ ،‬و دين مقدس اسلم را نيز مانند اعتقــادات‬
‫مسيحيت دانسته ‪ ،‬و فکر ميکنند که همين نظام کليسايی وپاپی در اســلم‬
‫نيز وجود دارد ‪ ،‬وبه اين اساس برای نابودی دين مقدس اسلم نيــز ســعی‬
‫وتلش ميشود ‪.‬‬
‫دعوتگر امروزی مجبور است به اساس اين ضرورت های عصر امـروزی‬
‫صفاتی داشته باشد که بتوانــد ‪ ،‬عقيــده توحيــد را بــه گــونهء اصــلی آن بــه‬
‫جهانيان بيا ن نمايد ‪ ،‬دين مقدس اسلم را نيز بــا چهرهــء اصــلی وپــاک آن‬
‫برای مردم بيان دارد ‪.‬‬
‫در عصــر امــروزی حرکــت هــايی مســيحيت بنــام تبشــير وتنصــير نيــز در‬
‫جوامع اسلمی روز بروز بيشــتر شــده ‪ ،‬ودعــوتگران مســيحيت بنــام ديــن‬
‫ومقدسات ‪ ،‬درخدمت استعمار وبرده سازی ملت ها برآمده اند ‪ ،‬آنان نيز‬
‫با وسايل مختلف بعد ازينکه در کشور های اروپايی ناکام شده ونميتوانند ‪،‬‬
‫حتی مسيحيان را به گرايش های دينی شان ثابت نگهدارنــد ‪ ،‬وروز تــا روز‬
‫پيروان دين شان با دانستن حقيقت ها و خرافی بــودن اعتقــادات آنــان يــا‬
‫مسلمان ميشوند ويــاهم بــی دينــی را نســبت بــه داشــتن عقيــدهء خرافــی‬
‫مسيحيت ترجيح ميدهند ‪ ،‬برعکس دعوتگران مسيحيت از بيسوادی وفقــر‬
‫ملــت هــای مســلمان اســتفاده نمــوده ‪ ،‬بــرای نشــر وگســترش مســيحيت‬
‫درميان آنها سعی وتلش می ورزند ‪.‬‬
‫اين پديدهء ديگری است که مسووليت دعــوتگر را بيشــتر ســاخته ‪ ،‬او را‬
‫به اين وادار ميسازد که برای رساندن حقيقــت هــای در مقــارنه ومقايســه‬
‫بين اديان نيز دسترسی خوب داشته باشد ‪ ،‬تا بتواند حقيقــت هــای توحيــد‬
‫ونبوت را مطابق ضرورت های عصر امروزی برای جهانيان برساند ‪.‬‬
‫همچنان درميان مسلمانان حرکت ها ومذاهب خطرناکی بــه ميــان آمــده‬
‫که درلباس اسلم وبا ادعای اينکه به قرآن کريم ايمان دارند ‪ ،‬يک سلسله‬
‫از اعتقادات ضد قرآنی را برای مردم تبليغ مينمايند ‪.‬‬

‫‪34‬‬
‫شخصيت دعوتگر امروزي‬
‫وقتي ميخواهيم در مورد شخصيت دعوتگر اسلمي صحبت نماييم ‪ ،‬لزم‬
‫است که دو نقطه اساسي را در نظر داشــته باشــيم ‪ ،‬نخســت اينکــه ايــن‬
‫و صحابه کرام‬ ‫)صــلي اللــه عليــه وســلم(‬ ‫دعوتگر ارتباط به وحي الهي و سنت پيامبر‬
‫دارد ‪ .‬زيرا نخستن دعوتگر اسلمي حضــرت رســول‬ ‫)رضي الله تعالي عنهـــم اجمعيـــن (‬

‫‪35‬‬
‫اکرم )صلي الله عليــه وســلم ( وقبل از آن ساير انبياي کرام بــوده انــد ‪ ،‬وبعــد ازوي‬
‫است ‪ ،‬استفادهء‬ ‫)رضــي اللــه عنهــم اجمعيــن(‬ ‫شاگردان مکتب نبوي که صحابه کرام‬
‫مثبت نمايد ‪ .‬اگرچه اين دعوتگر درعصــر امــروزي زنــده گــي ميکنــد ‪ ،‬وبــا‬
‫وسايل مودرن وتکنالوژي دعوت خويش را به پيش ميبرد ‪ ،‬اين ارتباط وي‬
‫هيچگاهي نميتواند او را از اسلوب دعــوتگران الهــي غنــا بخشــد ‪ ،‬بلکــه او‬
‫مجبوراست که مطابق قدمهاي آنان حرکت نموده ‪ ،‬زيرا آنان اعمال خــود‬
‫را مطابق احکام قرآن آراسته بودنــد و تمــامي نشسـت وبرخواســت آنــان‬
‫مطابقت با قرآن عظيم الشان داشت ‪.‬‬
‫اين ارتبــاط وي تقاضـا ميکنــد کــه در مــورد ايــن امــور معلومــات کـافي‬
‫حاصــل نمــوده ‪ ،‬وازشخصــيت هــاي عصــر اول اســلم کــه در رآس آنــان‬
‫نخستين دعوتگر اسلم قرار دارد استفاده نموده ‪ ،‬و از داشته هــاي منــابع‬
‫اخلقي ‪ ،‬ايماني و دعوتي آنان استفاده نمايد ‪.‬‬
‫ثانيا اين دعوتگر در عصــر ســاينس وتکنــالوژي و همچنــان ازديــاد افکــار‬
‫وانديشــه هــاي مختلــف درجهــان معاصــر ميباشــد ‪ .‬بــروي لزم اســت کــه‬
‫مطابق عصر خويش زنده گي کند و ازتمــامي داشــته هــاي عصــر خــويش‬
‫اطلع کامل داشته وسپس براي دسترسي به اين وسايل که نقش مهمــي‬
‫در دعوت وي دارد استفاده مثبت نمايد ‪.‬‬
‫بناء براي يک دعوتگر اسلمي لزم است که شخصيت خود را درين ســه‬
‫راستا عيار سازد ‪:‬‬
‫‪ -1‬دانستن شخصيت دعوتگرانه نخستين دعوتگراســلم حضــرت رســول‬
‫)صلي الله عليه وسلم(‬ ‫کريم‬
‫‪ -2‬دانستن اساليب مختلف پيشــرفت هــاي علمــي در ســاحات ســاينس‬
‫وتکنالوژي معاصر ‪.‬‬
‫‪ -3‬معلومات در مورد افکــار مختلــف در جهــان معاصــر و رابطــه ويــاهم‬
‫تصادم اين افکار با حقيقت هاي قرآني ‪.‬‬

‫‪36‬‬
‫بحث کنوني ما روي مطالب فوق به شکل مختصر و ضــمن مثالهــا بيــان‬
‫ميگردد ‪ ،‬زيرا درصورت تحقيق شخصيت هرکدام تقاضاي بحث وکتــابي را‬
‫مينمايد ‪.‬‬

‫)صلي الله عليه وسلم (‬ ‫شخصيت دعوتگرانه رسول کريم‬


‫در عصر امروزي با وجود اينکه ما در ساحات فکري مختلــف ‪ ،‬و وســايل‬
‫تکنالوژي جديد ‪ ،‬زنده گي ميکنيم ولي با وجود اينهم مابه الگوي در دعوت‬
‫خويش ضرورت ونياز داريم که عصــر جــاهليت قــديم را بــه عصــر مــدنيت‬
‫وانسانيت مبدل نمــود ‪ ،‬و در عصــر جــاهليت معاصــر کــه انســانها در بســا‬
‫حالت با وجود تمـامي امکانــات مــادي و فکــري ‪ ،‬بــه حيــوانيت رو آورده ‪،‬‬
‫قــوانيني را مشــروع ميســازند کــه حــتی حيوانــات ‪ ،‬چنيــن قــانوني را‬
‫نمپيذيرنــد ‪ ،‬وايــن قــوانين دســت ســاختهء بشــر بجــز از ازديــاد امــراض‬
‫خطرناک ‪ ،‬ومبتل شدن چهل مليون انسـان بـه خطرنـاکترين مـرض عصـر‬
‫)ايدز( دست آورد ديگري نداشته است ‪.‬‬
‫اين دعوتگر مسلمان بايد بداند که مردم جهان درعصــر امــروزي نســبت‬
‫به هر عصر ديگري به قوانين اسلم نياز مندست ‪ ،‬و نسبت بــه هــر عصــر‬
‫ديگري آمادهء پذيرش دين مقدس اسلم ميباشــند ‪ ،‬وهرگــاه بتوانــد ماننــد‬
‫موانع را از مقابل خود دور نمــوده ‪ ،‬و حقيقــت‬ ‫)صلي الله عليه وسلم (‬ ‫رسول اکرم‬
‫هاي اسلمي را به گوش همه برساند ‪ ،‬بدون شک به نــتيجه مثبــت خواهــد‬
‫رسيد ‪ ،‬ولي سواليکه خود را مطرح ميکند اينست که با کدام اسلوب و بــا‬
‫اقتدا به کدام شخصيت انسان ميتواند که چنين دسـتاوردي داشـته باشــد ‪،‬‬
‫بدون شک آن شخصيت شخصيت کساني است که خداي عزوجل آنانرا به‬
‫اين وظيفه مکلف ساخته است ‪ .‬يگانه پاسخ آن همين است که شخصــيت‬
‫)صلي الله عليه‬ ‫پيامبران اسلم و در رأس همه شخصيت دعوتگرانه رسول اکرم‬
‫‪.‬‬ ‫وسلم (‬

‫وقــتي درمــورد ايــن شخصــيت بحــث هــا وتحقيــق هــايي را انجــام دادم‪،‬‬
‫)جل جللــه(‬ ‫را نخست ذات خداوند‬ ‫)صلي الله عليه وسلم(‬ ‫مشاهده نمودم ‪ ،‬که آنحضرت‬

‫‪37‬‬
‫براي ما معرفي نموده اســت ‪ ،‬ســپس خــود ش درمــورد خــود مطــالبي را‬
‫بيــان داشــته ‪ ،‬وبعــد از آن صــحابه کــرام ‪ ،‬وحــتی دشــمنانش درمــورد وي‬
‫نظرياتي داشته اند که بهترست درين مورد توقفي داشته باشيم ‪.‬‬
‫پيامبر ) صلي الله عليه وســـلم (‌را چگونه معرفي ميكنــد ؟‬ ‫) جل جلله (‬ ‫‪ -‬خداوند متعال‬
‫را بــه مســلمانان‬ ‫)صــلي اللــه عليــه وســلم(‬ ‫آنحضرت‬ ‫)جــل جللــه(‬ ‫نخست خداوند متعال‬
‫معرفي نموده وبراي شان ميفهماند که او رسول خدا ويک انسان دعوتگر‬
‫بسوي دين مقدس اسلم است ‪.‬‬
‫ل الل ّهِ وَ َ‬ ‫َ َ‬
‫ن‬ ‫ن وَ َ‬
‫كــا َ‬ ‫م الن ّب ِّيي َ‬
‫خات َ َ‬ ‫سو َ‬ ‫م وَل َك ِ ْ‬
‫ن َر ُ‬ ‫جال ِك ُ ْ‬
‫ن رِ َ‬
‫م ْ‬
‫حدٍ ِ‬
‫مد ٌ أَبا أ َ‬
‫ح ّ‬‫م َ‬
‫ن ُ‬‫كا َ‬‫ما َ‬ ‫) َ‬
‫ما( )‪ :1‬الحزاب ‪ ( 40 ،‬محمد پدر کــدام يکــي از شــما‬ ‫يٍء عَِلي ً‬‫ش ْ‬ ‫ل َ‬ ‫ه ب ِك ُ ّ‬‫الل ّ ُ‬
‫نبوده ‪ ،‬بلکه رسول خدا و آخرين پيامبران اســت ‪ ،‬وخداونــد بــه همــه چيــز‬
‫داناست ‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫عي ًــا إ ِل َــى الل ّـهِ ب ِـإ ِذ ْن ِ ِ‬
‫ه‬ ‫دا ِ‬
‫ذيًرا وَ َ‬ ‫مب َ ّ‬
‫شـًرا وَن َـ ِ‬ ‫دا وَ ُ‬
‫شــاهِ ً‬ ‫سل َْنا َ‬
‫ك َ‬ ‫ي إ ِّنا أْر َ‬
‫)َياأي َّها الن ّب ِ ّ‬
‫مِنيًرا( )‪:1‬الشــعراء ‪ (46 -45 ،‬اي نــبي مــا تــرا شــاهد ‪ ،‬بشــارت‬ ‫جا ُ‬‫سَرا ً‬ ‫وَ ِ‬
‫دهنده ‪ ،‬ترسانده ودعوتگر به سوي خداوند)جل جلله( بــه اجــازه اش ‪ ،‬و‬
‫چراغي روشني فرستاديم ‪.‬‬
‫ازينکه عربها مردم باديه نشين وصحرايي بودند ‪ ،‬اينگــونه مردمــان غالبــا‬
‫داراي صفات تندي وخشونت ‪ ،‬غلظت و سنگدلي ميباشــند ‪ ،‬ولــي خداونــد‬
‫متعال )جل جلله( ظهور آخرين پيامبران درميان چنيــن مــردم ‪ ،‬بــه شــکل‬
‫يک معجزهء اختيار نمود ‪ ،‬وحضرتش را بــه صــفات ويــژه وخاصــي ملبــس‬
‫ساخت ‪ ،‬تا مکتبي بنيان گذاري نمايد که توشهء همه ‪ ،‬همان صفات عــالي‬
‫پيامبري باشد ‪ .‬وبراي اينکه او بتواند ايــن وظيفهــء بــزرگ را انجــام دهــد ‪،‬‬
‫لزم بود تا خودش داراي صفاتي باشد که بــراي يــک دعــوتگر مــومن لزم‬
‫وضروري است ‪.‬‬
‫خداوند متعال )جل جلله( درمورد ايــن صــفات عــالي پيــامبر)صــلي اللــه‬
‫ت فَظ ّــا‬‫م وَل َـوْ ك ُن ْـ َ‬‫ت ل َهُ ْ‬
‫ن الل ّهِ ل ِن ْ َ‬
‫م ْ‬ ‫مة ٍ ِ‬‫ح َ‬ ‫عليه وسلم( چنين ميفرمايد‪):‬فَب ِ َ‬
‫ما َر ْ‬
‫م ِفـي‬ ‫شـاوِْرهُ ْ‬ ‫م وَ َ‬ ‫فْر ل َُهـ ْ‬
‫ست َغْ ِ‬‫م َوا ْ‬ ‫ف عَن ْهُ ْ‬‫ك َفاعْ ُ‬ ‫حوْل ِ َ‬
‫ن َ‬
‫م ْ‬
‫ضوا ِ‬ ‫ب َلن ْ َ‬
‫ف ّ‬ ‫قل ْ ِ‬
‫ظ ال ْ َ‬
‫غَِلي َ‬

‫‪38‬‬
‫َ‬
‫ن( )‪ :1‬آل عمران‬ ‫ب ال ْ ُ‬
‫مت َوَك ِّلي َ‬ ‫ح ّ‬ ‫ن الل ّ َ‬
‫ه يُ ِ‬ ‫ل عََلى الل ّهِ إ ِ ّ‬
‫ت فَت َوَك ّ ْ‬
‫م َ‬ ‫اْل ْ‬
‫مرِ فَإ ِ َ‬
‫ذا عََز ْ‬
‫‪ ) (159,‬رحمت خدا ترا با خلق مهربان و خوشخوي گردانيد و اگر تند خــو‬
‫و سنگدل بودي مردم از اطراف تو متفرق ميشدند ‪ ،‬پس از آنــان در گــذر‬
‫و از خدا براي آنان طلب آمرش كن و براي دلجويي آنها در امور مشورت‬
‫نما ‪ ،‬و ليكن آنچه تصــميم گرفــتي بــا توكــل بــه خــدا انجــام ده ‪ ،‬خداونــد‬
‫كساني را كه به اوتوكل نمايند دوست دارد (‬
‫تفسير ابن كثير ميكويد ‪ :‬خداوند متعال )جل جلله( رسولش را مخاطب‬
‫قرارداده بـروي منـت ميگـذارد کـه او را نـرم دل و خـوش سـخن آفريـده‬
‫است ‪ ،‬حسن بصري ميگويد ‪ :‬اين اخلق محمد )صــلى اللــه عليــه وســلم(‬
‫بود ‪.‬‬
‫ابن کثير اضافه ميکند که ‪) :‬فظ ( غليظ وسخت را گويد ومقصد از‬
‫آن درآيت شريف کسيکه درسخن گفتن تند باشد ‪ ،‬زيرا بعــد از آن "غليــظ‬
‫بــراي‬ ‫)جــل جللــه(‬ ‫القلب" سنگدل بيان شده است ‪ ،‬يعني اينکه خداوند متعال‬
‫رسول الله)صلي الله عليه وسلم( گفت که هرگاه تند گفتار وقاسي القلــب ميبــودي‬
‫مردم از اطرافت دور ميشدند وتــرا تــر ک مينمــود ‪ ،‬ولــي خداونــد متعــال‬
‫)جل جلله( مردم را در اطراف تو جمع نمود ‪ ،‬ترا نــرم ســاختن تـا دلهــاي‬
‫شــانرا بدســت آوري چنــانچه عبــدالله بــن عمــرو گفــت ‪) :‬إنــي أرى صــفة‬
‫رسول الله صلى الله عليه وسلم في الكتب المتقدمة أنــه ليــس بفــظ ول‬
‫غليظ ول صخاب في السواق ول يجزي بالسيئة السيئة ولكن يعفو ويصفح‬
‫فرمود ‪ :‬که رسول‬ ‫)رضي الله عنها(‬ ‫( ‪ .‬و امام ترمذي گفت که بي بي عائشة‬
‫الله)صلي الله عليه وسلم( گفت ‪" :‬إن الله أمرنــي بمــداراة النــاس كمــا‬
‫أمرني بإقامة الفرائض" ‪ .‬به اين سبب خداونــد متعــال )جــل جللــه( بــراي‬
‫رسولش امر نمود "فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فـي المــر" آنهــا‬
‫را عفو نما ‪ ،‬براي شان مغفرت بخواه ‪ ،‬وبا ايشان مشوره نما ‪.‬‬
‫داده‬ ‫)صلي الله عليه وســلم(‬ ‫اين صفات عالي هنگامي به شخص رسول الله‬ ‫‪-1‬‬

‫شد ‪ ،‬تا او امورش را چنان انجــام دهــد کــه همــه بــه او احســاس نزديکــي‬

‫‪39‬‬
‫ص‬
‫ريـ ٌ‬
‫ح ِ‬
‫م َ‬ ‫زيـٌز عَل َي ْـهِ َ‬
‫مــا عَن ِت ّـ ْ‬ ‫سـك ُ ْ‬
‫م عَ ِ‬ ‫ن َأن ُ‬
‫ف ِ‬ ‫مـ ْ‬
‫ل ِ‬‫ســو ٌ‬ ‫جــاَءك ُ ْ‬
‫م َر ُ‬ ‫قد ْ َ‬ ‫نمايند ‪ ) .‬ل َ َ‬
‫م( )‪ :1‬التوبه ‪(128 ،‬‬ ‫حي ٌ‬
‫ف َر ِ‬‫ن َرُءو ٌ‬ ‫مِني َ‬‫مؤْ ِ‬ ‫م ِبال ْ ُ‬
‫عَل َي ْك ُ ْ‬
‫)‪ (2‬همانا براي شما پيامبر از نوع خود تان )بشر( براي شما آمده است‬
‫‪ ،‬از آنجه رنج ميبريد بالي او نيــز ســخت ‪ ،‬بــراي )رســاندن خيربــه شــما(‬
‫بسيار حريص است و براي مؤمنــان رؤوف و مهربــان اســت ‪ .‬دريــن آيــت‬
‫را بيان ميدارد ‪:‬‬ ‫) صلي الله عليه وسلم (‬ ‫مبارک بقيه صفات عالي پيامبر‬
‫الف ‪ -‬من انفسکم ‪ :‬از خـود شـما ‪ ،‬ايـن پيـامبر كـدام فرشـته و يـا جـن‬
‫نبوده كه شما با ساختماني فزيكــي وي آشــنا نباشــيد ويــا هــم عــادات وي‬
‫شــما را رنــج دهــد ‪ ،‬بلكــه او ماننــد شــما يــك انســان بــود كــه ميخــورد ‪،‬‬
‫مينوشــيد ‪ ،‬ازدواج مينمــود ‪ ،‬كــار وزحمــت ميكشــيد ‪ ،‬وبــراي رســيدن بــه‬
‫حقيقت ها ونيل به سعادت ها سعي وتلش مي ورزيد ‪ .‬خودش نيز عبادت‬
‫ميكرد ‪ ،‬بلكه اضافه تر ازديگران ‪ ،‬و مانند شما زنــده گــي خــود را پيــش‬
‫ميرد ‪.‬‬
‫ب ‪-‬عزيــز عليــه مــا عنتــم ‪ .‬عزيــز عليــه ‪ :‬بــالي وي مشــکل ورنــج آور‬
‫است ‪.‬مــاعنتم ‪ :‬معانــاة ومشــکلتيکه دامنگيــر شــما ميشــود ‪ .‬ايــن پيــامبر‬
‫شخصــيت دلســوزي بــود كــه در بــروز مشــكلت مــادي ومعنــوي ‪ ،‬دنيــوي‬
‫واخروي شما ‪ ،‬رنج ميبرد ‪ .‬و مشكلت شما واقعا بالي وي بسيار مشــكل‬
‫ميگذشت ‪.‬‬
‫در خيــر رســاني بــه تمـامي‬ ‫) صــلي اللــه عليــه وســلم (‬ ‫جـ ‪ -‬حريص عليکم ‪ :‬پيامبر‬
‫بشريت حرص بي نهايت زياد داشت ‪ ،‬براي اينکــه هيــچ کســي از نعمــت‬
‫ايمان ورفتن به جنت الهي محــروم نمانــد هميشــه وقــت خــود را صــرف‬
‫دعوت به يکتا پرستي و پيروي از حق نموده بود ‪ ،‬از سرکشــي مــردم از‬
‫ك أ َّل ي َ ُ‬
‫كون ُــوا‬ ‫سـ َ‬
‫ف َ‬
‫خعٌ ن َ ْ‬ ‫قــوانين الهــي بــي نهــايت رنــج ميــبرد ‪) .‬ل َعَل ّـ َ‬
‫ك ب َــا ِ‬
‫ن ( )‪ :1‬التوبه‪(128 ،‬‬ ‫مؤْ ِ‬
‫مِني َ‬ ‫ُ‬
‫د ‪ -‬رووف از ) رأفت ( گرفته شده کــه بــه معنــاي دور نمــودن بــدي هــا‬
‫ميباشد ‪ .‬اين پيامبر داراي صفت عالي انساني كــه دور كــردن مشــكلت و‬

‫‪40‬‬
‫امور مضر از شخصيت وزنده گي انسانها ست سعي وتلش مي ورزيــد ‪.‬‬
‫زير ا انسان زماني ميتواند كه به عاليترين مراحل شخصيت انساني رسد‬
‫كه نخست خود را از بدي ها تخليه نمايد ‪ ،‬سپس خود را به لباس انســاني‬
‫تحليه نمايد ‪.‬‬
‫هـ ‪ -‬رحيم از )رحمت ( گرفته شده که به معناي جلــب منــافع ميباشــد ‪،‬‬
‫پيامبر اسلم بعد از ينكه بدي هــا ‪ ،‬ويــروس هــاي فكــري ‪ ،‬ومكــروب هــاي‬
‫اخلقي را با انـواع مختلتـف شخصـيت سـازي دور ميسـاخت ‪ ،‬و هـر روز‬
‫جامعه انساني را از امور منفــي دور ميســاخت ‪ ،‬درمقابــل بــراي نيــل بــه‬
‫سعادت بيشر در جلب امور مثبت حركت مينمود ‪.‬‬
‫خداوند متعال )جل جلله( متابعت پيامبر را به محبت خــود ربــط داده اســت ‪:‬‬
‫را داراي صفات عــالي‬ ‫) صــلي اللــه عليــه وســلم (‬ ‫خداوند متعال )جــل جللــه(پامير اكرم‬
‫انساني خلق نمود ‪ ،‬او را الگو ونمونه براي انسانيت قرار داد ‪ ،‬و محبــت‬
‫و دوستي خود را با محبت ودوستي پيامبر بيان داشته اســت وميفرمايــد ‪:‬‬
‫)قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله( اي پيامبر بــراي شــان بگــو‬
‫را دوســت داريــد ‪ ،‬مــرا پيــروي كنيــد تــا‬ ‫)جــل جللــه(‬ ‫كه هرگاه خداوند متعــال‬
‫شما را دوست داشته باشد ‪.‬‬ ‫)جل جلله(‬ ‫خداوند متعال‬
‫درمورد اخلق پيامبراسلم حتي غيرمسلمانان ودانشمندان بــزرگ جهــان‬
‫اعتراف نموده اند‪ :‬گوستاولوبون مورخ بزرگ فرانسوي ميگويد‪)):‬چيزيکــه‬
‫پيــش ازهمــه قابــل تــوجه اســت خصــايص روحــاني ومزايــاي روحيهــء‬
‫پيغمبراست کــه برهمــه اهــل عــالم وي رابرتــر وبــالترقرارداده اســت‪،‬اول‬
‫بواسطهء کثرت عبــادت ازفضــول کلم متنفروغالبــا خــاموش مينشســت ‪،‬‬
‫اثروعلمت اعلي درجهء احســان ونيکــي ازبشــرهء وي هويــدا بــود ‪ ،‬اخلق‬
‫وانصاف گــويي جــزء طــبيعت او قــرار گرفتــه‪،‬بيحــد خليــق ومنصــف بــوده‬
‫است ‪ ،‬دوست وبيگانه ‪ ،‬قوي وضعيف درنظرش يکسان بودند ‪ ،‬ولي البتــه‬
‫بافقراء محبت خاصي داشت (( ) ‪ -21‬ص ‪(119‬‬

‫‪41‬‬
‫اکنون شايسته يــک دعــوتگر اســلمي اســت کــه درهنگــام دســت دادن ‪،‬‬
‫احوال پرسي ‪ ،‬سخن گفتن ‪ ،‬ونشستن خود را مطابق سنت پيــامبر)صــلي‬
‫الله عليه وسلم( نمايد ‪ ،‬زيرا او ميخواهد که وظيفهء آنحضرت را ادا نمايد‬
‫‪ ،‬و ميخواند که مانند پيامبر)صلي الله عليه وسلم( موفق بوده ‪ ،‬وبــالخره‬
‫دعوت وي با وقت کم نــتيجه مثمــر داشــته باشــد ‪ ،‬حضــرت رســول کريــم‬
‫)صلي الله عليه وسلم ( مدت سيزده سال در مکه مکرمه مردم را درس‬
‫اخلق داد ودرنــتيجه توانســت تــا حکــومت اســلمي را تشــکيل دهــد ‪ ،‬وبــه‬
‫همين دشمنان اسلم هميشه کوشش ميکنند ‪ ،‬کــه بــراي مســلمانان درس‬
‫بد اخلقي بدهند ‪ ،‬وهمچنان عادت دادن غير مسلمانان بــه امــور زشــت و‬
‫غير اخلقي سبب ميشود که آنان از امور اخلقي وفکر به آخرت منصرف‬
‫شوند ‪ ،‬ولي عملکرد اخلقي مســلمانان ســبب ميشــود کـه آنـان بــه امــور‬
‫زيباي زنده گي متوجه شده ‪ ،‬وسپس به عقيدهء مسلمانان فکر کنند ‪.‬‬
‫صفات عالي نخستين دعوتگر اسلمی حــتی غيــر مســلمانان را متعجــب‬
‫ساخته اکثريت آنــانرا بــه ديــن مقــدس اســلم مشــرف ســاخت ‪ .‬درمــورد‬
‫زماني بخوبي پي ميــبريم‬ ‫)صلى الله عليه وسلم(‬ ‫شخصيت عالي حضرت رسول الله‬
‫نظريات دانشمندان ‪ ،‬پروفيسوران ‪،‬‬ ‫)صلى الله عليه وسلم(‬ ‫كه در مورد رسول الله‬
‫محقيقــن وسياســتمداران جهــان را كــه بــه شــكل علمــي وغيــر متعصــبانه‬
‫درمورد وي تحقيق نموده اند مورد مطالعه قرار دهيم ‪:‬‬
‫اضافه‬ ‫)صــلى اللــه عليــه وســلم(‬ ‫گوستاولوبون درمورد اخلق حضرت سرورکاينات‬
‫ميکند‪:‬کسانيکه بملقات وي ميامدند از آنهــا بــاچهرهء بــاز پــذيرايي ميکــرد‬
‫ومطالب آنهــا را بــا کمــال صــبروتحمل اصــغا ميفرمــود‪ ،‬وتــا برنميخاســتند‬
‫پيغمبربلند نميشد وهمينطورکسي که با پيغمبرمصــافحه مينمــود تــا دســت‬
‫خود را رها نميکرد پيغمبردستش را نميکشيد ويا اگردريک موضــوع کســي‬
‫باوي مشغول صحبت بــود تااورشــتهء ســخن را قطــع نميکــرد پيغمــبرقطع‬
‫ســخن نميفرمــود‪،‬غالبــا ازاصــحاب ديــدن ميکــرد وازآنهــا احوالپرســي‬
‫ميفرمود (( ) ‪ -21‬ص ‪ (119‬اين دانشمند فرانسوي به ادامه نوشته هاي‬

‫‪42‬‬
‫ميفرمايد ‪:‬‬ ‫) صــلي اللــه عليــه وســلم (‬ ‫خويش درمورد شخصيت واخلق رسول اکرم‬
‫)) دراينجا ما طبــق اقــوال نويســندگان ديگــر ايــن چنــد ســطررا را اضــافه‬
‫نموده مينويسيم که پيغمبرفوق العاده بر نفس خويش مسلط بود ‪ ،‬سخن‬
‫کم ميگفت ولي زياد فکرميکرد عزم وارده اش نهــايت درجــه قــوي بــود ‪،‬‬
‫اگرچه وارستگي وساده گي وي ح؟يرت انگيزبود ولي با وصــف ايــن حــال‬
‫فوق العاده مقيد بود که خود را هميشــه تمييــز وپــاکيزه نگهــدارد ‪ ،‬پيغمــبر‬
‫درتمام عمرحتي اوقاتيکه داراي ثروت هم بود هيچوقت کارهــاي شخصــي‬
‫خود را بديگري محول نمينمود ((‪ -21) .‬ص ‪(126‬‬
‫))درتحمل مشقت ومحنت ‪ ،‬قوه وتونايي که داشت بايد گفــت کــه فــوق‬
‫العاده بوده است ‪ ،‬چنانکه يکي از غلمانيکه مــدت هجــده ســال درخــدمت‬
‫وي بسر برده نقل ميکند که درتمام اينمدت يکحرکت يا ســخن ملل آوري‬
‫از پيغمبرنســبت بخــودم مشــاهده نکــردم (( )‪ -21‬ص ‪ ( 147‬مســيو‬
‫بارتلمي سن هيلرکه ازمورخين مشهورمعاصراست دربــارهء وي مينويســد‬
‫که )) پيغمبراسلم ازحيث عقل وفهم ‪ ،‬خداپرستي ‪ ،‬رحم وانصاف برتمــام‬
‫معاصرخود تفوق وبرتري داشته است ‪ ،‬حکومتي که او براي خــود حاصــل‬
‫نمود مبني بود برمزايا وفضايل نفساني خويش ومذهبي را که اشاعت داد‬
‫آن مذهب چگونه مذهبي بود که کرورها مردم را تابع شــريعت خــود قــرار‬
‫داد (( )‪ -21‬ص ‪( 148‬‬
‫يک پروفيسور هندی بنام راما کراشنا راو رييس بخش فلسفهء کالج هنر‬
‫های مهاراتی شهر ميسور هندوستان در مورد زنــده گــی حضــرت رســول‬
‫کريم صلی الله عليه وسلم کتابی نوشــته اســت کــه دربخــش از ان چنيــن‬
‫مينگارد ‪ :‬درسرزمين عرب هرچند نا آوراني به دنيا آمده است ازميان آنها‬
‫بسيار بزرگ وباعظمت است در ريگســتان عــرب بــه‬ ‫)صلي الله عليه وســـلم(‬ ‫محمد‬
‫هراندازه اي که پادشاه وشاعرگذشــته‪ ،‬تـاثير پيامبرخــدا بيشــترازتاثير آنهــا‬
‫بوده است ‪.‬‬

‫‪43‬‬
‫بدنيا آمد در ديگستان عرب به جز ازريگزار‬ ‫)صلي الله عليه وسلم(‬ ‫زمانيکه محمد‬
‫چيزي به چشم نمي خورد ‪ ،‬اما بعد از تولد آنحضرت جهان جديدي بوجــود‬
‫آمد که از مراکش تــا جزائرهندوســتان را در بــر گرفــت ودرســه براعظــم‬
‫دنيا ‪ ،‬آسيا ‪ ،‬افريقا واروپا اثرات گواري ارخود برجــا گذاشــت ‪ -9) (( .‬ص‬
‫‪ (3‬وی علوه ميکند ‪)) :‬قسميکه پروفيسصصور هصصوگرونجی گفتصصه‬
‫است که ملل متحدی را که پيامبرخدا تشکيل داده بصصود در هيصصچ‬
‫ملل واقوام د يگر سابقه نداشصصته واقصصوام مختلصصف از آن درس‬
‫آموختند ‪ ،‬او علوه ميکند ‪ :‬هيچ ملتی از ملل دنيا بجز از اسلم‬
‫در تشکيل امم متحده هم پيدا شده نميتواند )‪-9‬ص ‪(10‬‬
‫پروفيسور راو درمورد پيروزی و عدالت آنحضرت صلی الله عليه وســلم‬
‫دريــن بــود کــه بجــاي‬ ‫مينويســد ‪)) :‬کاميــابي محمــد‬
‫)صــــلي اللــــه عليــــه وســــلم(‬

‫شمشيراخلق را بکار ميبرد((‬


‫بــه جهانيــان بــه ارمغــان‬ ‫)صــلي اللــه عليــه وســلم(‬ ‫)) برادري وبرابري کــه محمــد‬
‫گذاشت درسايه آن انسانها از لحاظ اجتماعي ســربلند زنــده گــي کردنــد ‪،‬‬
‫تمــام اديــان بــزرگ جهــان بــه مســاوات واخــوت تاکيــد ورزيــده انــد ‪ ،‬امــا‬
‫پيامبر)صــلي اللــه عليــه وســلم( آنرا بگونه عملي به مــردم پيــش کــش کــرد ‪ ،‬شــايد‬
‫نسلهاي آينده بشريت زمانيکه از تعصب وتنگ گرايي رهائي يابند وزمانيکه‬
‫ضمير انسانيت بيدار شود به حقيقت اين امر پي برنــد کــه چگـــونه پيــامبر‬
‫توانســـت درس بــــرابري وبــــرادري را بـــه بشـــريت‬ ‫)صــــلي اللــــه عليــــه وســــلم(‬

‫بياموزاند ‪ -9 )) (( .‬ص ‪(9‬‬


‫اين نقاط خطوط اخلقي پيامبر اكرم) صــلى اللــه عليــه وســلم ( را برايمان ترسيم‬
‫مينمايد و براي ما مياموزاند كه انسان مسلمان چكــونه بــا ديگــران رفتــار‬
‫نمايد ‪ ،‬پادراز صحبت كردن ‪ ،‬تكيه كنان با كسي سخن گفتن ‪ ،‬دست خــود‬
‫را ازدست جـانب مقابــل زود بيــرون نمــودن ‪ ،‬و بــا عجلــه روي خــود را از‬
‫كسي دورکردن از اخلق اسلمي نميباشند ‪.‬‬

‫‪44‬‬
‫اکنون کساني ادعا ميکنند که ازامت وپيروان حضرت محمد هســتيم کــه‬
‫حــتی درهنگــام دســت دادن آثــار تکــبردر وجــود آنــان احســاس ميگــردد ‪،‬‬
‫درهنگام جواب گفتن سلم ‪ ،‬احيانا به عوض زبان سرخود را با تکبر تکــان‬
‫ميدهنــد ‪ ،‬درهنگــام نشســتن وصــحبت احــترام جــانب مقابــل را مراعــات‬
‫نميکنند ‪.‬‬
‫اين ره که تو ميروي به‬ ‫ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي‬
‫ترکستان است‬
‫س‬ ‫خ ـد ّ َ‬
‫ك ِللن ّــا ِ‬ ‫حضرت لقمان حكيم به پسرش نصيحت ميكند )وََل ت ُ َ‬
‫ص ـعّْر َ‬
‫ه َل ي ُ ِ‬ ‫َْ‬
‫خوٍر( ) ‪ :1‬لقمــان ‪,‬‬ ‫ل فَ ُ‬‫خَتا ٍ‬
‫م ْ‬ ‫ب كُ ّ‬
‫ل ُ‬ ‫ح ّ‬ ‫ن الل ّ َ‬
‫حا إ ِ ّ‬
‫مَر ً‬
‫ض َ‬
‫ش ِفي الْر ِ‬ ‫وََل ت َ ْ‬
‫م ِ‬
‫‪ .(18‬هرگز به تكبر ونازازمردم رخ متاب ‪ ،‬و در زمين با غــرور و تکبرقــدم‬
‫بر مدار كه خداوند متعال هرگز مردم متكبر‪ ،‬خودستا را دوست نميدارد ‪.‬‬

‫شخصيت دعوتگراسلمي‬
‫يکي از امور بي نهايت مهم در دعوت اسلمي ‪ ،‬شخصيت خــود دعــوتگر‬
‫ميباشد ‪ ، ،‬زيرا نقش کادرهاي دعوتگر در گسترش اسلم ميان ملت هــاي‬
‫خيلــي هــا مــوثر بــوده ‪ ،‬وديــن مقــدس اســلم در بســياري از کشــور هــاي‬
‫افريقايي و آسيايي به خصوص جنوب شرق آسيا توسط تجـاران مسـلمان‬
‫نشر گرديده است ‪.‬‬

‫‪45‬‬
‫روي اين ملحوظ لزم است که دعوتگر ما قبل ازينکه به جــامعه ســازي‬
‫آغاز نمايد ‪ ،‬خــود ســازي نمايــد و در مــورد مســايل فــوق کــامل معلومــات‬
‫داشته ‪ ،‬وخود را مطابق عصر خويش با اساليب معاصر عيار سازند ‪.‬‬
‫براي رسيدن بـه ايـن حقيقـت لزم اسـت ‪ ،‬نخسـت دو مطلـب را مـورد‬
‫بحث وتحقيق قرار دهيم ‪:‬‬
‫انسان سازي و انسان شناسي در دين مقدس اسلم‬ ‫‪-1‬‬

‫خود سازي قبل از جامعه سازي در اساليب دعوت اسلمي‬ ‫‪-2‬‬

‫انسان سازي درجهان بيني اسلمي‬


‫دين مقدس اسلم نخست انســان شناســي و انســان ســازي را مطــرح‬
‫مينمايد ‪ ،‬تا هر کسي نخست شخصــيت خــود را درک نمــوده ‪ ،‬بــه ســاختن‬
‫شخصيت خويش مبادرت ورزد ‪ ،‬وسپس به دعوت ديگران و جامعه سازي‬
‫بپردازد ‪.‬‬
‫دين اسلم همان کاري را ميکند که انسان براي بدست آوردن يــک مــوتر‬
‫انجام ميدهد ‪.‬‬
‫بالي موتر پنج كار آرايي شده ‪ ،‬تا كه موترساخته شده است ‪:‬‬
‫‪(1‬كشف معدن‬
‫‪(2‬استخراج معدن‬
‫‪ (3‬ذوب معــدن‬
‫‪ (4‬قطعه سازي‬
‫‪ (5‬اتصال اين قطعه ها‬
‫دين چي كار ميكند ‪ ،‬هركاري را ما براي ساختن يك موتر ميكنيــم ‪ ،‬ديــن‬
‫بالي انسان ميكند ‪:‬‬
‫‪ (1‬کشف معدن ‪ :‬نخســت ديــن انســان را كشــف ميكنــد ‪ ،‬اگــر ديــن‬
‫نباشد ما خود را كشف نكرده ايــم ‪ ،‬مثل كســانيكه ديــن نــدارد ‪ ،‬نظريــات‬
‫مختلف دارند ‪ ،‬يكي ميگويد اساس انسان شــهوت اســت‪ ،‬ديگــري ميگويــد‬

‫‪46‬‬
‫انسان يك موجود اقتصادي اســت ‪ ،‬ديگــري انســانرا بــه اصــل ميمــون هــا‬
‫وشامپانزي ها ميسپارد‪.‬‬
‫ولي هرگــاه ايــن نظريــات را عــاقلنه مــورد بحــث قــرار دهيــم ‪ ،‬بخــوبي‬
‫ميدانيم که اکثريت نظريات مــادي نميتوانــد برتريــت انســان را نســبت بــه‬
‫ساير مخلوقات ثابت سازد ‪ ،‬زيرا درامورمادي حتي بعضي حيوانات نسبت‬
‫به انسانها قوه وتوانايي بيشتر دارند ‪ ،‬مثل ‪ :‬هرگــاه خــورد ن امتيــاز باشــد‬
‫حيوانات نســبت بــه انســانها بيشــترميخورند ‪ ،‬بلنــد بــردن وزن اگــر كمــال‬
‫باشد ‪ ،‬مورچه ها پنجاه چند خود بار ميبرند‪ ،‬اگر ديدن كمــال باشــد بعضــي‬
‫حيوانات زير برف را ميبينند ‪ ،‬اگر بو نمودن كمال باشد بعضي از حيوانات‬
‫حس شامعه بسيارقوي داشته و با بو نمودن ميتوانند مــاين هــا ومخــدرات‬
‫را به ساده گي کشف نمايند ‪ ،‬که بسياري اين صــفات درانســانها ضــعيف‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫دين براي انسان چيز ديگري ميگويد ‪ ،‬انسان را به گونه ديگــري معرفــي‬
‫ميکند که برتريت انسانها را نسبت به مخلوقات ديگر ثابت ميکند ‪ ،‬نه تنهــا‬
‫انســان برتريــت برحيوانــات و جــن هــا دارد ‪ ،‬بلکــه برتريــت وي گاهگــاهي‬
‫نسبت به مليکه ها نيز ثابت ميگردد ‪ ،‬دين مقدس اسلم ميگويد ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬اصل پيدايش وي بسيار پاك ومقدس اســت ‪ :‬زيــرا بعــد از خلقــت‬
‫صــورت مــادي آدم )عليــه الســلم( روح پــاکي در وي دميــده شــد ‪) .‬فَ ـإ ِ َ‬
‫ذا‬
‫ن()‪ -1‬الحجر‪ (29,‬هرگــاه‬ ‫دي َ‬
‫ج ِ‬
‫سا ِ‬ ‫قُعوا ل َ ُ‬
‫ه َ‬ ‫حي فَ َ‬
‫ن ُرو ِ‬
‫م ْ‬
‫ت ِفيهِ ِ‬
‫خ ُ‬
‫ف ْ‬
‫ه وَن َ َ‬
‫سوّي ْت ُ ُ‬
‫َ‬
‫او را برابرساختم ودراو روح خود را دماندم ‪ ،‬برايش سجده کنيد ‪.‬‬
‫امام قرطبي در تفسير اين آيت مبــارك ميفرمايــد ‪ :‬روح جســم لطيفــي‬
‫ميباشد وخداوند حيــات را در بــدن انســان خلــق ميكنــد ‪ ،‬درحقيقــت اينجــا‬
‫خداوند ) جل جلله ( مخلوق را به ذات خــويش بخــاطر شــرف بخشــيدن‬
‫وكرامت دادن براي انسان نسبت داده است ‪ ،‬زيرا روح يكي از مخلوقات‬
‫الهي است ‪ ،‬چنانچه بعضي از مخلوقات ديگر را براي شرف بخشــيدن بــه‬
‫آنان به خود نسبت داده است ‪) ،‬أرضي وسمائي وبيتي وناقة اللــه وشــهر‬

‫‪47‬‬
‫الله( زمين من ‪ ،‬آسمان من ‪ ،‬خانهء من ‪ ،‬شــترخدا ‪ ،‬مــاه خــدا‪ .‬مــا کعبــه‬
‫شريف ومساجد را خانه خدا ميگوييم ‪ ،‬درحاليکه خداونــد) جــل جللــه ( از‬
‫داشتن خانه پاک ميباشد ولي اين نسبت بــراي شــرف دادن بــه ايــن خــانه‬
‫هاست ‪ ،‬زيرا درين خانه هـا عبـادت خداونــد ميشـود ‪ ،‬وازينکــه خـانه هـاي‬
‫عبادت خداوند هستند ‪ ،‬بنام خانه هاي خداوند ناميده شده اند ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬اشرف المخلوقات ) شريف ترين مخلوقات ( ميباشد ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬برايش كرامت داده شده است ) ولقد كرمنا بني آدم (‬
‫د ‪ :‬انسان با چهرهء زيبا خلق شده است ‪.‬‬
‫هـ ‪ :‬علم مهمترين زيورش ميباشد ‪.‬‬
‫و‪:‬انسان خليفه )جانشين( خداوند درزمين است‪:‬خداوند )جل جللـــه( انسان را‬
‫منحيث جانشين خويش در زمين مقرر نمود ‪ ،‬تا تمــامي احكــام الهــي را ‪،‬‬
‫در روي زمين تطبيق نمايد ‪.‬‬
‫ز ‪ :‬وظيفه انسان آبادي زمين وعبادت پروردگار ميباشــد ‪ :‬وظيفــه آبـادي‬
‫زمين مخصوص انسان ميباشد ‪ ،‬زيرا مليكه ها بــه اســاس نداشــتن قــوهء‬
‫برتريت جويي ونفس نميتوانند زمين را آباد كنند‪.‬‬
‫ح ‪ :‬انسان مخلوق با اختيار است‪.‬‬
‫‪ (2‬استخراج معدن ‪ :‬ديـن مقـدس اسـلم انسـانرا اســتخراج ميکنــد ‪:‬‬
‫انسانرا ازميان سايرمخلوقات بيرون آورده اورا به پايه هاي عــالي ومقــام‬
‫برترسوق ميدهد )يخرجهم من الظلمات إلى النور( ايشــانرا ازتــاريکي هــا‬
‫بسوي نور وروشنايي ميکشاند ‪ .‬انسـان اين معدن زيبا را ازين تاريکي هــا‬
‫کشيده برايش ميفهماند که ‪:‬‬
‫الف( او مخلوقي است باهدف ‪.‬‬
‫ب( خلقت او هدفمند بوده ‪ ،‬هدف اومقدس ‪ ،‬وسايل وصــول بــه هــدف‬
‫نيز مقدس ميباشد‪.‬‬
‫ج( دنيا وسيلهء است که مانند يک موتر براي انســان خلــق شــده اســت ‪،‬‬
‫خود انسان هدف بوده ‪ ،‬وهدف انسان رضايت پروردگار ميباشد ‪.‬‬

‫‪48‬‬
‫د( انسان مؤمن ميداند كه او انسان باكرامت اســت نبايــد ‪ ،‬ايــن چهــره‬
‫مكرم خويش را در مقابل بتها ‪ ،‬انسانها ‪ ،‬سنگها خم نموده بــه آن ســجده‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫‪ (3‬ذوب معدن ‪ :‬دين مقدس اسلم اين معدن انســاني را بــا عبــادت‬
‫هاي مختلف ذوب نمــوده ‪ ،‬ازاو انســان ميســازد ‪ ،‬عبــادت دراســلم بــراي‬
‫ساختن انسان است ‪ ،‬انسان با عبادت هــاي مختلــف بــه مقــام انســاني ‪،‬‬
‫ميرسد ‪ ،‬زيرا انســان داراي دوبعــد انســاني وحيــواني بــوده ‪ ،‬کــه عبــادات‬
‫نفــس امــارة بالســوء را نفــس مطمئنــه ميســازد‪ .‬انســان مــومن بــا درک‬
‫حقيقت هاي قرآني مانند آهن ذوب شــده ‪ ،‬وآمــاده ســاخته ميشــود ‪ ،‬ايــن‬
‫عبادت است که انسان را از حيوانيت به انسانيت واز انسانيت به برتريــت‬
‫از مليکه ها ميکشاند‪.‬‬
‫‪ (4‬قطعه سازي ‪ :‬دين مقدس اســلم بــه انســان مياموزانــد تــا خــود‬
‫سازي نمايد ‪ ،‬ومانند قطعه هــا وپــرزه هــاي اصــيل درســاختار يــک جــامعه‬
‫انساني نقش خويش را ايفا نمايد ‪ .‬مرحله خود سازي انسان زمــاني آغــاز‬
‫ميگردد که انسان به عبادتها مشغول شده ‪ ،‬با ذکر وياد خداوند داخلش را‬
‫تزکيه نمايد ‪ ،‬با انجام ساير عبادات بدني هرعضو بدن را بــه بارگــاه الهــي‬
‫تسليم نموده ‪ ،‬ومانند قطعه هاي يک ماشين آماده ميگردد تا نقش خود را‬
‫در پيوســتن بــا ديگــران ايفــا نمايــد ‪ ،‬ايــن انســان ســخنش ذکــر بــوده ‪،‬‬
‫وخاموشي اش فکرميگردد ‪ .‬عبادت ها وتفکير در مخلوقات الهي انســانرا‬
‫از غلمي نفس کشانده ‪ ،‬او را به مقام هاي عالي انساني ميرساند ‪.‬‬
‫‪ (5‬اتصال اين قطعه ها ‪ :‬زماني انسان ازمرحله خــود سـازي خلص‬
‫شد ‪ ،‬وي درجامعه انساني جدا ازديگران نــه ‪ ،‬بلکــه بــا آميــزش وپيونــد بــا‬
‫ديگــران بــه يــک کتلــه اي واحــد تبــديل شــده کــه هرانســاني داراي ارزش‬
‫خاصي درميان جامعه انساني ميباشد ‪ ،‬که اين کتله را بنام امت اسلم ياد‬
‫ميکنند ‪ ،‬وهدف کلمه توحيد )يک پارچه سازي عالم انساني( ميباشد ‪ .‬همه‬
‫برادروار زنده گــي نمــوده ‪ ،‬هيچکســي برکســي ديگــري بجزتقــوا برتريــتي‬

‫‪49‬‬
‫نميداشته باشد ‪ .‬به همان سان که ديده ميشود که بسا اوقات موتر بزرگ‬
‫با همه بزرگي اش با نداشتن يک پرزه کوچک وحتی يک پيــچ قابــل حرکــت‬
‫نميباشد ‪ ،‬به همين سان انسانها نقش هر يک را درجــامعه مــوثر دانســته ‪،‬‬
‫هيچکسي بالي ديگري تمسخر نميکنــد ‪ ،‬ايــن انســان بــا درک حقيقــت هــا‬
‫ميداند که در ساختمان فزيکي انســان بــا وجــود اينکــه چشــم بــراي ديــدن‬
‫است ‪ ،‬اين چشم نميتواند بدون معده وظيفه خود را بخوبي انجام دهد ‪ ،‬با‬
‫اينکه پــا هــا وزن تمــام بــدن را ميبردارنــد ولــي نميتوانــد ‪ ،‬بــدون چشــمان‬
‫بخوبي ايفاي وظيفه نمايد ‪ ،‬بناء موجوديت بسيار اعضــاي کوچــک بــدن در‬
‫کار برد ساختمان فزيکي انسان بي نهايت موثر ميباشد ‪ ،‬به همين ســان ‪،‬‬
‫درجامعه انساني هر انسان نقش مهمي داشته ‪ ،‬که انسان مسـلمان خــود‬
‫را منحيث يــک عضــوي از جــامعه اســلمي فکــر نمــوده و بــه ايــن اســاس‬
‫هيچگاهي ازجامعه خود را دور نميداند ‪ ،‬زيرا به اساس اوامر الهي در دعــا‬
‫هاي خود نيز منفردانه دعا نکرده بلکــه هميشــه سايرمســلمانان را شــامل‬
‫دعاي خود ميکند وميکويد ‪ ) :‬ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفي الخــره حســنة‬
‫وقنا عذاب النار ( و در عبادت خـود نيـز بـه خداونـد بـه نماينـده گـي همـه‬
‫خطاب نموده ميگويد ‪) :‬اياک نعبد واياک نســتعين( روي ايــن اصــل شــاعر‬
‫مسلمان نيز اين يک پارچه گي امت اسلم را چنين توصيف ميکند ‪:‬‬
‫که درافرينش زيک جوهرند‬ ‫بني آدم اعضاي يک پيکرنــد‬
‫ديگرعضو ها را نماند قرار‬ ‫چوعضوي به درد آورد روزگار‬
‫نـشايد که نامت نهند آدمي‬ ‫تـوکزمحنت ديگران بيغمــي‬

‫‪50‬‬
‫فرق ميان جهاد نفس با جهاد قتالي‬
‫اوْلن مرحلهء مبارزه قبل از هرچيز ‪ ،‬مبارزه با آفات نفس وبعــد مبــارزه‬
‫با شر وباطل وگمراهی وطغيان درميدان زنده گی است وبايــد مبــارزه را‬
‫درين دو ميدان ادامه داد ‪ – 14) .‬ص ‪ (131‬اينکه چرا جهاد بانفس )جهاد‬
‫بزرگ است ( دليل ذيل آنرا توضيح ميدارد ‪:‬‬
‫الف‪:‬درجهاد مسلحانه دشمن مستقيما مشاهده ميشود‪ ،‬وانسان ميتوانــد‬
‫مطابق سلحها دست داشتهء دشمن راه مبارزه را باوي تعيين نمايد ‪.‬‬
‫برعکس درجهاد با نفس دشــمن ديــده نميشــود‪ ،‬مشــاورين وي کــه‬
‫شيطانهااند‪،‬نيز مخفيانه‪،‬نفس رابه بدي هاي تشويق مينمايند ‪،‬بناءمبارزه با‬
‫دشمني که ديده نميشود‪ ،‬بسيارقويترودشوار ترست نسبت به دشمني که‬
‫ديده ميشود ‪.‬‬
‫ب ‪:‬در مبارزات قتالي وقت وزمان معلوم بوده‪،‬وانســان مطــابق برنــامه‬
‫هاي مشخص مبــارزه مينمايــد ‪ ،‬کــه حــالت اســتراحت وتفريــح نيــز وجــود‬

‫‪51‬‬
‫دارد ‪ ،‬ودرهنگاميکه تجاوزي نباشد‪ ،‬خطري نباشد ‪ ،‬مبارزات مسلحانه نيــز‬
‫نميباشد ‪.‬‬
‫ولي مبارزه درمقابل نفس کــدام وقــت مشــخص نداشــته ‪ ،‬ايــن دشــمن‬
‫هميشه درکمين بوده ‪ ،‬وجهاد بانفس به شکل دوامدار صورت ميگيرد ‪.‬‬
‫بناء جهاد هميشگي ودوامدار نسبت به جهاد موقف خيلي هــا دشــوار تــر‬
‫ومشکل تر ميباشد‪.‬‬
‫ج ‪:‬درمبـارزات قتـالي زمـان دشـمن انسـان را مغلـوب سـازد وبـه قتـل‬
‫رساند‪،‬شهادت نصيب انسان ميگردد‪،‬ولي درمبارزات بانفس پيــروز شــدن‬
‫دشمن بالي انسان سبب شيطان شدن خود انسان است‪.‬‬

‫تربيت کادر هاي دعوتگر ومومن ونقش آن‬


‫درساختمان جامعهء اسلمي‬
‫مبارزه با نفس يکــي از اساســات کــادر ســازي در جهــان بينــي اســلمي‬
‫ميباشد که قبل درمورد آن تفصيلتي داديم ‪ ،‬نقش ايــن کــادر هــاي ســاخته‬
‫شده ‪ ،‬براي ساختمان نظــام اســلمي د اراي ارزش بســيار مهــم وبنيــادي‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫دربسا از تاريخ اسلم مشکل اساسي کـه مـانع برپاشـدن نظـام حقيقـي‬
‫اسلمي وياهم موجب شکست نظامهاي اسلمي شده همانــا کمبــود کــادر‬
‫هاي فکري اسلمي بوده است ‪.‬‬

‫‪52‬‬
‫اگرچه ملت هــاي مســلمان دربسيارشــرايط ســخت ودشــوارتاريخي کــه‬
‫دشمنان اسـلم آنــانرا بــه اشــکال مختلــف تهديــد مينمودنــد ‪ ،‬بــا شــجاعت‬
‫وقهرماني ‪،‬وبا نثارنمودن هزاران وحتی مليونها شهيد وقرباني توانسته اند‬
‫که علم توحيد را بر فراز قله هاي کشورهاي شان قرار دهنــد ‪،‬وحــتی ايــن‬
‫علم نصب قله هاي بسيار بلنـد غيرمسـلمانان کننـد ‪ ،‬ولـي مشـکل کمبـود‬
‫کادرهاي فکري انسان سازي شده در لبراتوار قرآني سبب شده کــه ايــن‬
‫علم ها توسط دسايس بسيار عادي دوباره سرنگون گردد‪.‬‬
‫‪ -1‬مشکل ايديولوژي وتيوري خالص ‪.‬‬
‫‪ -2‬مشکل فرهنگي ‪.‬‬
‫‪ -3‬مشکل قرآن شناسي ‪.‬‬
‫‪ -4‬مشکل علمي ‪.‬‬
‫‪ -5‬مشکل خود نگري ومشغوليت به خود‪.‬‬
‫‪ -6‬مشکل نفس ‪.‬‬
‫‪ -7‬مشکل محبت ‪.‬‬
‫‪ -1‬مشصصکل ايصصديولوژي وتيصصوري خصصالص ‪:‬نخســتين مشــکل کــادر‬
‫امروزي را نداشتن ايديولوژي خالص قرآني که مطابق جهــان بينــي خــاص‬
‫قرآني باشد ‪ ،‬تشکيل ميدهد ‪ ،‬اين مشکل درجــامعهء مــا بــه ســبب خــامي‬
‫اکثريت مربين و دانشمندان ما بوده که نتوانسته اند درشرايط تهــاجم ويــا‬
‫مبارزات ايديولوژيکي خود را به سلمت کشند ‪ ،‬ودرميان دماغ خــويش بــا‬
‫فهم درست جهان بيني اسلمي داراي يک انتي ويروس فکــري باشــند کــه‬
‫هر ويروس تيوري را بزرودي درک نمــوده ‪ ،‬آنــرا خنــثي نماينــد ‪ ،‬برعکــس‬
‫بسياري از اشخاصي که خود را درقطـار تيوريسـن هـا وعلمــبرداران فکــر‬
‫وانديشه ميدانند ‪ ،‬با اندک شمال به لرزش آمده ‪ ،‬وخود را بــا دســت خــود‬
‫تسليم تيوري هاي ديگران نموده اند ‪ .‬وخطرناکترازهمه کــه آنــان بســياري‬
‫از انديشــه هــاي وارد شــده واکسپايرشــدهء کهنــه را کــه حــتی درغــرب‬
‫استفراغ شده ‪ ،‬براي ملت هاي مان به لباس هاي گوناگون وحتی اسلمي‬

‫‪53‬‬
‫پيشکش نمــوده انــد ‪ .‬کــه مــا روزانــه شــاهد هــزاران فکــر وارد شــده کــه‬
‫دراساسـات فکـري کـامل متضـاد بـا عقيـده وانديشـه اسـلمي بـوده ‪ ،‬بـه‬
‫سرزمين خويش به نامهاي مختلفي هستيم ‪.‬‬
‫مفکر امروزي که غالبا خود را کادر اسلمي پيشکش مينمايد ‪ ،‬داراي يک‬
‫انديشهء خاص نبوده ‪ ،‬وهرگاه باچراغ بدست داشته داخل دماغ وي گرديم‬
‫‪ ،‬يک ايديولوژي مختلط ومکس شــده ازچنــدين ايــديولوژي را دردمــاغ وي‬
‫مشاهده ميکنيم ‪ ،‬اين عدم استقرار ذهنيت سبب شده که صدمات بزرگي‬
‫درساختار جامعه اسلمي شود ‪ ،‬زيرا به اساس گفتهء عبدالله عزام شهيد‬
‫پيشرفت جامعهء زماني ممکن است که انسان داراي يک ايديولوژي بــوده‬
‫ومطابق آن ساير برنامه هاي خويش را طرح وتطبيق نمايد ‪.‬‬
‫کــافران بــراي ايــن پيشــرفت نمودنــد کــه درظــاهر وبــاطن کافرنــد ‪ ،‬و‬
‫مسلمانان در زمان مدنيت اسلم ‪ ،‬تمدني را به جهانيان تقديم نمودند کــه‬
‫ظاهروبــاطن هــردو مســلمان بودنــد ‪ ،‬ولــي مشــکل کشــورهاي اســلمي‬
‫گرايش هاي راست وچــپ ‪ ،‬شــرق وغــرب ‪ ،‬درتمــامي عرصــه هــاي تــاثير‬
‫منفي نموده ‪ ،‬وکشور را نه تنها پيشرفت نداده است ‪ ،‬بلکه با هــر تحــولي‬
‫کشور هنوز هم قرنها به عقب زده شده است ‪ .‬و بزرگترين کار در زمينــه‬
‫ء ايديولوژی تدوين يک سيمای کامــل از ايــديولوژی اســلمی اســت ) ‪-12‬‬
‫ص ‪(151‬‬
‫‪ -2‬مشکلت فرهنگصصي ‪:‬درمقــدمهءاين اثــر نيــز ذکرنمــوديم کــه ديــن‬
‫زماني ميتواند نقش اساسي داشته باشد کــه بــه گــونه يــک ايــديولوژي در‬
‫انسان سازي وارد ميدان گردد ‪ ،‬زيرا دين ازمرحلهء علم پا فراتــر نهــاده ‪،‬‬
‫به شـکل يـک عقيـدهء پـذيرفته شـده بـراي انسـان ‪ ،‬ويـا بـه عبـاره ديگـر‬
‫خميرهء اساسي فکر وانديشه انسان ميگردد ‪.‬‬
‫بنــاء دينيکــه از دروازهــء ايــديولوژي داخــل ميــدان ميگــردد ‪ ،‬انســان را‬
‫ميسازد ‪ ،‬ولي هرگاه دين راه هــاي ديگــري را چــون راه فرهنــگ ‪،‬عــادت ‪،‬‬
‫رواج وعنعنات ‪ ،‬درزنده گي انسان بازي کند‪،‬از اصــالت برآمــده بــه شــکل‬

‫‪54‬‬
‫يک فرع عرض وجود مينمايد ‪ ،‬و تمامي داشته هاي ديني نخست تحت پره‬
‫هاي آسياب فرهنگ ساييده شده ‪ ،‬وسپس در خمير دان فرهنگ به اشکال‬
‫مختلفي گاهي چکيده وگاهي هم سوخته تقديم جامعه ميشود ‪.‬‬
‫هرگاه دين مقدس اسلم را از دروازه ها فرهنگي به دماغ خويش داخــل‬
‫نماييم ‪ ،‬وهرداشتهء فرهنگي را کــه هرکســي مطــابق خواســته هــاي خــود‬
‫داخل دين نموده اند ‪ ،‬بپذيريم ‪ ،‬وبه آن مانند گفته هاي مشــرکان ) وجــدنا‬
‫آباءنا = اجداد خويش را بدين منوال (يــافتيم ‪ ،‬وشــب وروز خــود را غــرق‬
‫شب مرده ها ‪ ،‬وشــب جمعــه گــي هــا ‪ ،‬والهــاک هــا ‪ ،‬وســالگرده ‪ ،‬وچهــل‬
‫سازيم ‪ ،‬وبه گفته دکترعلي شريعي عادات قبرستان را به خانه ها آورده ‪،‬‬
‫وقرآن را به قبرستان ببريم ‪ ،‬هيچ نوع تاثير در انســان ســازي مــا نخواهــد‬
‫داشت ‪ ،‬وهمان جاهليت کلسيک را بنام هاي ديگر وزيباتر تعقيب خــواهيم‬
‫نمود ‪.‬‬
‫‪ -3‬مشکل قرآن شناسي ‪ :‬بـراي هر مسلمان با مذاهب مختلف سه‬
‫گونه رواياتي وجود دارد که ‪:‬‬
‫الف‪:‬احاديث وآثار بزرگان دين ‪ :‬هرگــاه بــه احــاديث وآثــاريکه از بزرگــان‬
‫دين ما روايت شده نظر انــدازيم بــه مليــون هــا حــديث واثــر وجــود دارد ‪،‬‬
‫وگاهي هم نوعيت آنانرا مورد مطــالعه قــرار ميــدهيم ‪ ،‬بــه انــواع واقســام‬
‫مختلفي تقسيم شده است که ‪ ،‬درطول تاريــخ ايــن احــاديث مــورد تــاخت‬
‫وتاز دشمنان اسلم قرار گرفته وهزاران سخن کاذبانه داخل احاديث شده‬
‫اســت کــه دانشــمندان وعلمــاي متــدين در پاکســازي احــاديث پيــامبر از‬
‫دسايس دشمنان کارهاي بسيار ســودمندي را انجــام داده انــد ‪ ،‬ولــي ايــن‬
‫بدان معنــا نبــود کــه آنــان توانســته همــه احــاديث را بــه شــکل از دســتبرد‬
‫دشمنان وگاهي هم دوســتان جاهــل خلص نماينــد ‪ ،‬بلکــه تـا عصــر امــروز‬
‫بعضي ازين روايات ولو کــه درکتابهــايي بــه نــام موضــوع ودخيــل وســاخته‬
‫شده ‪ ،‬بيان گرديده بازهم کار برد عملي دارند ‪ ،‬روي همين اصل است که‬

‫‪55‬‬
‫علماي اسلم در بخش دليل ‪ ،‬احاديث را درجملــه ادلهــء قطعـي نــه بلکــه‬
‫طني )گماني ( بيان داشته اند ‪.‬‬
‫همچنان علماء بيان داشته انـد کـه مطـابقت احـاديث وروايـات بـا قـران‬
‫شري بوده ‪ ،‬وهرگاه حديث با نص صريح قراني در تضاد باشد ‪ ،‬آن حديث‬
‫رد ميگردد ‪ ،‬وعمل به قرآن کريم واجب ميباشد ‪.‬‬
‫اين روايات در بسا حالت براي کادر هاي اسلمي ايجاد مشکل ميکنند و‬
‫او را از مسيرش دور ميسازند ‪ ،‬زيرا تعصب بعضــي از افــراد بــه احــاديث‬
‫ويزهء اختلفي که دربسا حالت تصادمي بــا نصــوص قرآنــي ميکنــد ‪ ،‬او را‬
‫مانع رسيدن به حقيقت هاي قرآني ميسازد ‪ ،‬وبه عوض اينکه او مانند يــک‬
‫اصل به نفع جامعه اسلمي کاري کنــد ‪ ،‬خــودش مــانع ايجــاد يــک جــامعهء‬
‫اسلمي قرآنـي ميگــردد‪،‬وبــه عــوض خــود را درلبــاس يــک مــومن داعــي ‪،‬‬
‫عضوي ازجامعهء اسلمي قرار دهد ‪ ،‬بلکه خود مـانع اساسـي رسـيدن بــه‬
‫اين آرمان ميگردد ‪.‬‬
‫بهــتر از آن دوســت کــه‬ ‫وبه گفته شاعر ‪ :‬دشمن دانا که پي چــان بــود‬
‫نادان بود‬
‫ب ‪ :‬تاريخ وروايـات تـاريخي مختلــف ‪ :‬ازينکــه تاريــخ اســلم داراي فــراز‬
‫ونشيب هاي مختلــف بــوده ‪ ،‬ومســلمان درمراحــل قــوت وضــعف ‪ ،‬اتحــاد‬
‫واختلف ‪ ،‬قرار داشته اند ‪ ،‬و دشمنان آن نيز با نيرنگ هاي مختلــف بــراي‬
‫نابودي آنان کوشيده است ‪ ،‬تاريخ نقل شده ‪ ،‬نيز چنين فراز ونشيب ها را‬
‫ديده و از تعصبات داخلي و دسايس خارجي نصيب بزرگي را داشته است‬
‫‪.‬‬
‫اين تاريخ بدست مردمان مختلف نوشته شده که دربسا حالت به هــدف‬
‫بيــان حقيقــت هــا ودر حــالت ديگــر تشــويه نمــودن تاريــخ اســلم بــوده‬
‫است‪.‬وگاهي هم انديشه هاي سياسي ومــذهبي تاريــخ نويســان بــا دخــالت‬
‫احساسات مختلف نيز نقش مهمي در تبارز تاريخ داشته است ‪.‬‬

‫‪56‬‬
‫اکنون زماني اين تاريخ به آيينه احساســات آميختــه بــا تعصــبات مختلفــي‬
‫تقديم گردد درحقيقت منجر به ايجاد مشکلت بسيار خطرناک ميشــود کــه‬
‫بسا ديده شده است که مبتليان چنين نظريات حتی درمقابل آيات قرآنــي‬
‫قــرار گرفتــه و حــتی آيـات قــرآن را تفســير بـالرأي نمــوده ومفــاهيم آنــرا‬
‫مطابق همين داشته هاي تاريخي تشريح وتوضيح نموده اند ‪.‬‬
‫اين طرز ديد آنها نــه تنهــا در ســهم دار شــدن آنهــا بــراي انســان ســازي‬
‫منفعتي نه نموده است و مانع کادر سازي آنان شده است ‪ ،‬بلکــه آنــان را‬
‫هنوز در دايره هاي اختلفات فکري غرق نموده است کــه هــر روز فتــاواي‬
‫آنان درمقابل يکديگر با تفکير سازي ها منجر شده است ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬قرآن عظيم الشان ‪ :‬درميان داشته هاي مسلمانان يکي هــم قــرآن‬
‫عظيم الشان اســت کــه روايــت آن بشــکل متــواتر بــه صــورت کامــل وبــا‬
‫داشتن مليون ها حافظ آن به شکل متواتر به دسترس مسلمانان معاصتر‬
‫قرار گرفته است ‪ ،‬اين کتاب نه تنها به اســاس خــدمات مســلمانان جهــان‬
‫حفظ گرديده است ‪ ،‬بلکه با تضمين الهي همنوا بــوده کـه درميــان تمــامي‬
‫مسلمانان به يک اساس متين موجود بوده ‪ ،‬که نه دشمني توانسته اســت‬
‫که آنرا نابود سازد وآنرا تحريف وتغييــر نمايــد ونـه متعصــبان وفرقــه هـاي‬
‫مختلف‪.‬‬
‫تمامي مسلمانان جهان با مذاهب وفرقــه هــاي مختلــف خــويش بــه ايــن‬
‫کتاب تسليم اند ‪.‬‬
‫ولي دردانستن قرآن نيز دو نقطه را نبايد فراموش نمود ‪:‬‬
‫‪ -1‬قرآن کريم بدون تفسير وتشريح شده‪:‬هرگاه ما قرآن عظيــم الشــان‬
‫را با ترجمهء خالص آن به شکل لفظــي اش مــورد مطــالعه قــرار دهيــم ‪،‬‬
‫بــدون شــک قــرآن عظيــم الشــان داراي حقيقــت هاييســت کــه حــتی غيــر‬
‫مسلمانان غير متعصب وحقيقت جو را به سوي خوشبختي ايمان وصــفاي‬
‫ايديولوژي برگردانيده است ‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫‪ -2‬قرآن کريم بــا تفســير وتشــريحات ‪:‬تفاســير قــرآن کريــم کــه توســط‬
‫شخصــيت هــاي مختلــف تشــريح وتحليــل گرديــده اســت ‪ ،‬داراي غنامنــدي‬
‫ايديولوژي ‪ ،‬علمي ‪ ،‬روايي وساير خوبي ها وارزش هاييســت کــه مطــالعه‬
‫هر تفسيري براي دستيابي به حقيقت ها بي نهايت مفيد ومثمــر ميباشــد ‪،‬‬
‫ولي فراموش نبايد کرد که اين تفاسير نيز ازآســيب زمــان بــدور نمانــده ‪،‬‬
‫درآنهم رواياتي داخل شده کــه درنــزد مفســرين تفســير بــالراي وهمچنــان‬
‫نقل بعضي از قصه ها وگفته هايست که بنام اسرائيليات معروف است ‪.‬‬
‫راه نجات ‪ :‬هرگاه يک کادر اسلمي بخواهد که ازين مشکلت بخوبي بدر‬
‫آيد ومانند يک مسلمان حقيقي اسوه خويش رسول اکرم )صلي الله عليــه‬
‫وسلم( را بگرداند ‪ ،‬لزم است که تمامي احاديث ‪ ،‬آثار ‪ ،‬روايات تــاريخي ‪،‬‬
‫قصه هاي بزرگان را ‪ ،‬تحت شعاع قرآن کريم قرار داده ‪ ،‬وهرروايــتي کــه‬
‫يک ذره هم مخالفت با نص صريح قرآنــي نمايــد ‪ ،‬آنــرا از ايــديولوژي خــود‬
‫خارج نموده ‪ ،‬ومنحيث يک مسلمان قرآني زنــده گــي فکــري ‪ ،‬ايــديولوژي‬
‫وعمل خويش را دنبال نمايد ‪.‬‬
‫زيرا فهميدن قرآن عظيم الشان بــراي هرکســي کــه ســعي وتلش ورزد‬
‫ن ِللـذ ّك ْ ِ‬
‫ر‬ ‫س ـْرَنا ال ْ ُ‬
‫ق ـْرآ َ‬ ‫آسان است ‪ ،‬زيرا خداوند متعال ميفرمايــد ‪) :‬وَل َ َ‬
‫ق ـد ْ ي َ ّ‬
‫ر( )‪ :1‬القمــر‪ (17 ،‬بــه تحقيــق قــرآن را بــرای فهــم آســان‬ ‫م ـد ّك ِ ٍ‬
‫ن ُ‬
‫م ْ‬ ‫فَهَ ْ‬
‫ل ِ‬
‫نموديم ‪ ،‬آيا کسی است که آنرا ياد نمايد ‪.‬‬
‫‪ -4‬مشکلت علمي ‪ :‬براي يک کادر علمي ضرورسـت کـه ماننـد دو خـط‬
‫ريل به شکل متوازي از نعمت ايديولوژي اســلمي ‪ ،‬وداشــته هــاي علمــي‬
‫معاصــرخويش )تکنــالوژي عصــر(‪،‬اســتفاده نمــوده‪ ،‬وزبــانش زبــان عصــر‬
‫باشـــد ‪ ،‬و مطـــابق عصـــر وزمـــان خـــويش ضـــرورت هـــاي معاصـــر را‬
‫درنظرداشته وهرپيشرفت علمي را که به يک واقعيت علمــي مبــدل شــده‬
‫است ‪ ،‬دقيقا مطالعه نمايد ‪.‬‬
‫همچنان اين کادر علمي نسبت به ساير مردم دسترسي کامل به وسايل‬
‫تکنالوژي داشته ‪ ،‬وازهمه باخبر باشد ‪ ،‬وبــه ايــن شــکل ميتــوان کــه نقــاط‬

‫‪58‬‬
‫مثبت ومنفي عصر خويش را بخوبي درک نمــوده ‪ ،‬همــه را در آينــه قــرآن‬
‫تحليل وتجزيه نموده ‪ ،‬به دسترس مردم قرار دهد ‪.‬‬
‫بدون شک هرگاه درزمان پيامبراسلم امکانات انترنــتي وســاير امکانــات‬
‫برای رساندن صدای دعوت برای ديگــران موجــود ميبــود آنحضــرت صــلی‬
‫الله عليه وسلم بدون شک ازين امکانات مثبت بــرای نشــر دعــوت اســلم‬
‫استفاده مينمود ‪.‬‬
‫وهرگاه امکانات کمپيوتري برای چاپ نمودن قران عظيــم الشــان در آن‬
‫زمان وجود ميداشت ‪ ،‬حتما کاتبان وحي را امـر مينمـود کـه قـرآن عظيـم‬
‫الشان را با استفاده ازهمين سهولت ها تحرير نمايند ‪.‬‬
‫يکتن از دانشمندان ترکي ميگويد ‪ :‬هرگاه انسان معلومات دينــي داشــته‬
‫واز معلومات تکنالوژي وعصري خويش بي خبر باشد ‪ ،‬يک انسان متعصب‬
‫بار ميايد ‪ ،‬وهرگاه کسي به ساينس وتکنالوژي معاصر دست داشــته ولــي‬
‫از داشته هاي ايديولوژي اسلمي بيخبر باشد ‪ ،‬يــک انســان زنــديق وبيــدين‬
‫بار ميايد ‪ ،‬بناء براي رسيدن به هــدف حقيقــي لزم اســت هــر دوبخــش را‬
‫بصورت همه جانبه مورد مطالعه قرار داده ‪ ،‬فکــر وايــديولوژي خــويش را‬
‫مطابق داشته هاي قرآني با استفاده ازوسايل تکنالوژي آمادهء خدمت بــه‬
‫همنوعات خود سازد ‪.‬‬
‫‪ -5‬مشکل خود نگري ومشغوليت به خود‪:‬يکي از موانــع خطرنــاک‬
‫در سر راه کادرهاي ايماني ما ‪ ،‬مشکل خود نگري ها ومشغوليت بــه خــود‬
‫ميباشد ‪ ،‬و به همان ســان کـه ميــوه بــه دو طريقــه فاســد ميگــردد ‪ ،‬يکــي‬
‫ازداخل ويکي هم ازخارج ‪ ،‬انسان مسلمان نيز مانند هميــن ميــوه اســت ‪،‬‬
‫که از داخل به اســاس اعجــاب )بــه خــود باليــدن و ازخــود راضــي بــودن (‬
‫وديگرهم از بيرون با ريا کاري وتظاهر فاسد وگنديده ميگردد ‪.‬‬
‫انسان مومن تا زماني نميتواند کــه کــادر علمــي درجهــان بينــي اســلمي‬
‫گردد که از گفته شيطان )انا خيرمنـــه = مــن از او بهــترم( بيــرون نيايــد ‪،‬‬

‫‪59‬‬
‫وياهم از زير سلطه نفس وازچوکات خود خواهي هــا بســوي ديگرخــواهي‬
‫وايثار نرسد ‪.‬‬
‫دربسياري اوقات انسانهاي مخلصي بــوده انــد کــه ميتوانســتد کادرهــاي‬
‫خوبي براي جامعهء اسلمي شان باشند ‪ ،‬ولي به اساس وابستگي بخود ‪،‬‬
‫وخود غلم خود شدن ‪ ،‬به مجرديکه نفسش مطـرح شــده ‪ ،‬تمـامي ارزش‬
‫هاي ملــي وايمــاني را کنــار گذاشــته ‪ ،‬فــورا خــود رامطــرح نمــوده ‪ ،‬خــود‬
‫خواهي نموده ‪ ،‬وصف کادر هاي را واژگون ساخته است ‪.‬‬
‫‪ -6‬مشکل نفس ‪ :‬دريـن مــورد قبل مفصـل خوانــديم کـه ضـرورت بـه‬
‫تکرار آن نميباشد ‪.‬‬
‫‪ -7‬مشکل محبت ‪ :‬يکــي از مشــکلتيکه ســد راه کــادر هــاي اســلمي‬
‫ميگردد ‪ ،‬غريزهء محبت است ‪ ،‬اين محبت خطرناک سه نــوع ميباشــد کــه‬
‫عبارت اند از ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬محبت مال ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬محبت جاه ومنصب ‪.‬‬
‫ج ‪ :‬محبت خود وفاميل خود ‪.‬‬
‫د ‪ :‬محبت غير مسلمانان ‪.‬‬
‫اين سه نوع محبت اساس مهمي درمقابل کادرهــاي مســلمان ميباشــد ‪،‬‬
‫قران عظيم الشان خداوند متعال)جل جلله(وپيامبر اکرم)صلي الله عليــه‬
‫وسلم(در زمينه ارشاداتي را براي انسان سازي )کادرسازي( ايماني خيلي‬
‫ها مهم ميباشد ‪.‬‬
‫قرآن عظيم الشان ميفرمايد)والذين آمنوا اشد حبــا للــه( آنــانيکه مــومن‬
‫اند محبت بسيار قوي با الله دارند ‪.‬‬
‫َ‬
‫ل‬‫ن قَــا َ‬ ‫حد ّث ََنا أب ُــو ال ْي َ َ‬
‫مــا ِ‬ ‫وحضرت محمد)صلي الله عليه وسلم( ميفرمايد ) َ‬
‫ل حدث َنا أ َبو الزناد عَن اْل َعْرج عَ َ‬ ‫أَ ْ‬
‫ي الل ّـ ُ‬
‫ه‬ ‫ضـ َ‬ ‫ن أب ِــي هَُري ْـَرةَ َر ِ‬ ‫ْ‬ ‫َ ِ‬ ‫ْ‬ ‫ّ َ ِ‬ ‫ب َقا َ َ ّ َ ُ‬ ‫شعَي ْ ٌ‬‫خب ََرَنا ُ‬
‫عَن َ‬
‫ن‬ ‫سي ب ِي َدِهِ َل ي ُؤْ ِ‬
‫م ُ‬ ‫ف ِ‬‫ذي ن َ ْ‬ ‫وال ّ ِ‬ ‫ل فَ َ‬
‫م َقا َ‬ ‫سل ّ َ‬
‫ه عَل َي ْهِ وَ َ‬‫صّلى الل ّ ُ‬ ‫ل الل ّهِ َ‬
‫سو َ‬ ‫ن َر ُ‬ ‫هأ ّ‬ ‫ْ ُ‬
‫كو َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ه( حضــرت ابــی هريــره رضــی‬ ‫ن َوال ِدِهِ وَوَل َدِ ِ‬ ‫ب إ ِل َي ْهِ ِ‬
‫م ْ‬ ‫ح ّ‬
‫نأ َ‬ ‫حّتى أ ُ َ‬ ‫م َ‬ ‫حد ُك ُ ْ‬ ‫أ َ‬

‫‪60‬‬
‫الله عنه ميفرمايد که رسول الله صــلی اللــه عليــه وســلم فرمــود ‪ :‬قســم‬
‫بذاتی که نفسم به قدرت اوست که هيچ يکی شما مومن کامــل نميشــويد‬
‫تا اينکه من نسبت پدر وفرزندانش به وی محبوبتر نباشم ) ‪( 13 -2‬‬
‫اين دو اصل )محبت خداوند متعال)جل جلله( ومحبت پيامبر)صــلي اللــه‬
‫عليه وسلم( دواصل عمدهء ايماني است که انسانرا درمقابل سه مشــکل‬
‫قبلي وقايه ميکند ‪ .‬که درين بحث لزم است تــا هرســه نقطــه را بصــورت‬
‫مفصل تشريح نماييم( ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬محبت مال‪ :‬دربسياري حالت است کــه مــال ‪ ،‬دارايــي وهســتي ‪،‬‬
‫تاثير بسيار مهمي در فکر وانديشه انسان پيدا نموده ‪ ،‬تمامي ارزش هــاي‬
‫انساني را به ديــده مــاديت چــرخ ميدهــد ‪ ،‬مــال ودارايــي بــه هــدف مبــدل‬
‫ميشود ‪ ،‬ولي هرگاه محبت خدا وپيامبرش درقلب انسان جا داشته باشد ‪،‬‬
‫مال منحيث يک وسيله جاي خود را دريک بخش زنــده گــي حفــظ نمــوده ‪،‬‬
‫ومشکلت انسان را مرفوع ميسازد ‪.‬‬
‫دانشمندي درمجلسي صحبت ميکرد ‪ ،‬يکتــن ازشــاگردانش برخواســته و‬
‫پولهاي خود را پاره پاره کــرد ‪ ،‬آن دانشــمند برايــش گفــت ‪ :‬خــودت غلــط‬
‫فهميدي ‪ ،‬منظورمن اين نبود که اموالت را تلــف نمــاِيي منظــورم اينســت‬
‫که مال را از قلبت کشيده به جيبت گذاشته به مصرف رساني‪.‬‬
‫ب ‪ :‬محبــت جــاه ومنصــب ‪ :‬محبــت جــاه ومقــام خطرنــاکتر از محبــت‬
‫مالست ‪ ،‬وبسا اوقاتي پسر بخــاطر منصــب پســرش را بــه قتــل رســانيده‬
‫وگاهي هم برعکس در تاريخ اتفاقاتي رخ داده است‪.‬‬
‫ولــي انســان ســازي انســان ســازي قرآنــي ‪ ،‬شــخص را فراتــر ازيــن‬
‫امورساخته هدفمندي اش را کامل واضح ميسازد ‪.‬‬
‫در زمان خلفت حضرت عمر )رضي الله عنه( صداي انتصارات وپيروزي‬
‫ها حضــرت خالــد بــن وليــد)رضــي اللــه عنــه( در تمــامي جاهــا بلنــد شــد ‪،‬‬
‫وهرکســي هــر پيــروزي مســلمانان را بــه شــجاعت ودرايــت خالــد نســبت‬
‫ميدادند ‪ ،‬حضرت عمر با شنيدن اين سخنان متوجه شد که اين نظر مردم‬

‫‪61‬‬
‫آنان را از خدا پرستي به خالد پرستي ميکشاند ‪ ،‬زيــرا پيــروزي مســلمانان‬
‫درمعارک به کمک خداوند متعال)جل جللــه( حاصــل ميشــود نــه بــه افــراد‬
‫واشخاص وروي همين مطلب در هنگـاميکه مسـلمانان در غزوهـء بـدر بـر‬
‫لشکر مشرکين پيروز شدند ‪ ،‬فورا حضرت جبريل پيام الهي را به حضرت‬
‫رسانيده که فرمود ‪ ) :‬ومارميت اذ رميت ولکــن اللــه‬ ‫)صلي الله عليه وسلم(‬ ‫محمد‬
‫رمي ( اين ضربه ‪ ،‬ضربه شما نه بلکه ضربه الهي بــود)کــه دشــمنان تــانرا‬
‫تار ومار نمود ( ‪.‬‬
‫اين هدايت ورهنمايي براي مسمانان بــود کــه مغــرور نشــده وبداننــد کــه‬
‫پيروزي آنان بر لشکريکه چند مرتبه ازآنان زياد بود بجــز نصــرت الهــي بــه‬
‫گونه ديگري ميسر نميشود ‪.‬‬
‫حضرت عمر فورا حکمي صادر نمود و باارسال فرماني به حضرت خالد‬
‫او را از منصبش سبکدوش نموده ‪ ،‬وبرايش فرمود که بــه مجــرد رســيدن‬
‫نامه ام ‪ ،‬قومانداني قوتهاي اسلمي را در روم تسليم ابوعبيده بن الجراح‬
‫)رضي الله عنه( نما ‪.‬‬
‫حضرت خالد با رسيدن ايــن نــامه درميــان انتصــارات وپيــروزي هــا واوج‬
‫قدرت وصلحيت فورا همــه را تــرک گفتــه ‪ ،‬حضــرت ابوعبيــده را منحيــث‬
‫رهبر خويش پذيرفت ومقامش را به او واگذار ساخت ‪.‬‬
‫وقتي بعضي ها درين مورد از او سوال کردند کــه چگــونه بــه ايــن ســاده‬
‫گي ارمقامش کناره گيري نمود وهيچ مقاومت ومخالفت درمقابل فرمــان‬
‫خليفه نکرد ؟ در پاسخ گفت ‪ :‬مـن مربـوط بـه عمــر نــه بلکـه مربــوط بــه‬
‫خداوند متعال)جل جللــه( ميباشــم ‪ .‬هــر وظيفــه را بخــاطر خــود نــه بلکــه‬
‫بخــاطر رضــايت خداونــد متعــال)جــل جللــه( انچــام ميــدهم ‪ ،‬اينکــه مــن‬
‫عسکرباشم يا رهبر برايم هيچ فرقي نميکند ‪ .‬زيرا درآنصــورت مســووليتم‬
‫بيشتر و درين صورت مسووليتم کمترست ‪.‬‬
‫حضرت خالد يـک کـادر ايمـاني بـود کـه در فکـر خـود نـه ‪ ،‬بلکـه درفکـر‬
‫رضايت الهــي بــود ‪ ،‬او ميدانســت کــه اختلف او بخــاطر منصــب ومقــام ‪،‬‬

‫‪62‬‬
‫باعث ورشکستگي صف مسلمانان ميگردد ‪ ،‬واين مسووليت بزرگي بالي‬
‫او ميباشد ‪ ،‬براي يک مومن رضايت خداوند متعال)جل جلله( بســيار مهــم‬
‫است ‪ ،‬زيرا اين مومن ميداند کــه هــر وظيفــه ومقــام در زنــده گــي دنيــا ‪،‬‬
‫مانند نقشي است کــه يــک ممثــل درفلمــي اجــرا ميکنــد ‪ ،‬کســي درنقــش‬
‫پادشاه ‪ ،‬کسي هم درنقش فقير و درختم فلم ‪ ،‬قهرمان فلم همان انسان‬
‫فقير ميباشد ‪ ،‬وجايزه فستيوال هنري نيز به همان فقير داده ميشود ‪.‬‬
‫در روز آخرت نيز به همين سان است که بسيار انسانهاي ضــعيف داراي‬
‫مقــام هــاي عــالي ميباشــند ‪ ،‬وبرعکــس بســياري از شــاهان و رهــبران ‪،‬‬
‫درمشکلت محشر دست به گريبان ميباشند ‪.‬‬
‫اگرسوزد شبي سوزد شب‬ ‫چراغ ظلم ظالم تا دم محشر نميسوزد‬
‫ديگر نميسوزد‬
‫ج ‪ :‬محبــت خــود وفاميــل خــود‪ :‬در بســا حــالتي ديــده شــده اســت کــه‬
‫اشخاصي به اساس محبت وعلقمندي به خود بسياري از احکــام الهــي را‬
‫فراموش نموده ‪ ،‬منفعت شخصي خود را نسبت به منافع ايمــاني خــويش‬
‫ترجيح داده است ‪.‬‬
‫در زمان اختلف با يــک مســلمانيکه شــايد نفــع او بــراي اســلم بيشــتر و‬
‫خوبتر بــوده ‪ ،‬بخــاطر منفعــت خــود ‪ ،‬او را از ســاحه دور نمــوده ‪ ،‬برايــش‬
‫پلنهاي شوم سنجيده ‪ ،‬تا با برکناري وي ‪ ،‬منافع شخصي وي تضمين گردد‬
‫‪.‬‬
‫درينجا نقطه مهم همين است که هرگاه يک کادر ايماني بصورت درست‬
‫انسان سازي شده باشد‪،‬او منفعت دين خدا را نسبت به نفــع خــود ترجيــح‬
‫ميدهد‪).‬لتکون کلمة الله هي العليــا( تــا کلمــه خداونــد متعــال)جــل جللــه(‬
‫درمقام عالي باشد ‪.‬‬
‫همين محبت حقيقتي خداوند متعال)جل جلله(وپيــامبر)صــلي اللــه عليــه‬
‫وسلم( است که مسلمان حقيقي فريب بسياري دسايس دشــمنان اســلم‬

‫‪63‬‬
‫را که انسان را با مال ‪ ،‬مقام و وخوراکهاي مختلف فريــب داده ‪ ،‬او را بــه‬
‫دايرهء هلکت ميکشند ‪.‬‬
‫هرآنکس که بداند رمز دين را= نسايد پيش غيرالله جبيبن را‬
‫اگر گردون به کام او نگردد= به کام خويش گرداند زمين را‬
‫د ‪ :‬محبت غير مسلمانان ‪ :‬رابطه يک مسلمان با غير مسلمان به دو نوع‬
‫ميباشد ‪:‬‬
‫الف ‪ :‬استفاده از دستاورد هاي ساينس وتکنالوژي ‪ :‬هرگاه يک مســلمان‬
‫متمدن ‪ ،‬ويک دعوتگر اسلمي بخواهد که از داشته هــاي علمــي وتخنيکــي‬
‫غير مسلمانان استفاده نموده ‪ ،‬وبا آنان درين راستا ارتباط داشته ‪ ،‬وبراي‬
‫پيشرفت کشور خويش از تخنيک وتکنالوژي انان و نقل ايــن تکنــالوژي هــا‬
‫به کشور خويش سعي وتلش ورزد ‪ ،‬اين طرز عمل کامل موافق با اسلم‬
‫ميباشد ‪ ،‬زيرا ديــن مقــدس اســلم هميشــه مســلمانان را بــه کســب علــم‬
‫ودانش مثبــت تشــويق مينمايــد ‪ ،‬زيــرا در عصــور قــديم نيــز مســلمانان از‬
‫داشته هاي ساينس در علوم طب ‪ ،‬فلســفه ‪ ،‬نجــوم و غيــره کتابهــاي غيــر‬
‫مســلمانان را ترجمــه نمــوده ‪ ،‬ســپس بــراي تحقيــق بيشــتر در يــن علــوم‬
‫اکتشــافات جديــدي را در عرصــه هــاي مختلفــي بــه وجــود آوردنــد ‪ ،‬وايــن‬
‫عملکرد سبب پيشرفت مدنيت اسلمي شد ‪ ،‬زيرا هر تمدن از تمدن هــاي‬
‫ســابقه اســتفاده نمــوده ‪ ،‬وســپس بــا تحقيــق بيشــتر در تقــدم وپيشــرفت‬
‫علوم ‪ ،‬خود شان نيز سهم خود را به شکل مثبت آن بازي ميکنند ‪.‬‬
‫همچنان غربي ها از مدنيت اسلمي استفاده نمودند ‪ ،‬واين مدنيت مادي‬
‫غربــي نــتيجهء از اســتفاده علمــي از علــوم مختلــف مســلمانان در وقــت‬
‫مدنيت اسلمي بوده است ‪.‬‬
‫اين نوع معامله محبت با علم و دانش است براي رسيدن به هدف عالي‬
‫خويش و محبت با شخصيت غير مسلمانان نميباشد ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬استفاده از فرهنگ ‪ ،‬کلتور ‪ ،‬عنعنات و سيستم زنده گي مــادي غيــر‬
‫مسلمانان ‪ :‬يکي از مشکلتيکه شخصيت اسلمي را منحــرف و در چشــم‬

‫‪64‬‬
‫همــه ذليــل ميســازد ‪ ،‬محبــت افراطــي وي بــا فرهنــگ ‪ ،‬عــادات ‪ ،‬کلتــور‬
‫وعنعنات ‪ ،‬غير مسلمانان ميباشد ‪ ،‬اين محبت زمــاني حاصــل ميشــود کــه‬
‫انسان مسلمان ‪ ،‬ارتباط و وپيوند زياد با غيــر مســلمانان در عرصــه هــاي‬
‫فرهنگي وکلتوري داشته ‪ ،‬و به مشاهدهء افلم ‪ ،‬سريال ها ‪ ،‬برنامه هــاي‬
‫مختلـــف ‪ ،‬مجلت مـــود و فيشـــن ‪ ،‬وســـاير دســـت آورد هـــاي فرهنگـــي‬
‫غيرمسلمانان وابستگي نشان داده ‪ ،‬وشب وروز خــويش را در مشــاهدهء‬
‫افلم وسريال هاي آنان سپري نموده ‪ ،‬و حتی دروقت هاي کار و دريــوري‬
‫ورفتن به بازار ‪ ،‬به موسيقي آنان گوش فرا دهــد ‪ ،‬اســتفادهء زيــاد از يــن‬
‫وسايل آنان وافراط درين راستا سبب ميشود کــه محبــت غيــر مســلمانان‬
‫وعــادات زشــت وغيــر اســلمي آنــان درقلــب يــک مســلمان زيــاد شــده ‪،‬‬
‫وبالخره او به عوض محبت با خداوند متعــال)جــل جللــه( ‪ ،‬پيــامبر)صــلي‬
‫الله عليه وســلم( ‪ ،‬و صــحابه کــرام ‪ ،‬محبــت زيــادي بــا ممثليــن فلــم هــا ‪،‬‬
‫لباسها ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬وساير عنعنـات آنهـا داشـته باشـد ‪ .‬بـه عـوض نامهـاي‬
‫اسلمي ‪ ،‬نامهاي هندو ها وغربي را براي اولد هاي خود اختيار نمايــد ‪ ،‬بــه‬
‫عوض پوشيدن لباسهاي اسلمي ‪ ،‬حجاب ‪ ،‬کله ‪ ،‬دستار وساير امور مثبت‬
‫‪ ،‬علقمندي به لبــاس هــاي هنــدو هــا وغربــي هــا داشــته ‪ ،‬و حــتی صــورت‬
‫وچهرهء خويش را مانند آنان بسازد ‪.‬‬

‫‪65‬‬
‫صفات عالي دعوتگران مسلمان‬
‫دعوتگر مسلمان مطابق احکام وارشادات الهي ‪ ،‬و توضحات نــبي کريــم‬
‫)صــلي اللــه عليــه وســلم( داري يــک سلســله صــفات اخلقــي ‪ ،‬انســاني ‪،‬‬
‫معلوماتي ‪ ،‬علمي و مسلکي خاصي بــوده کــه او را بــه رســيدن بــه عــالي‬
‫ترين مقام انسانيت که دعوت بسوي حق است ‪ ،‬همکار ودستيار ميشود ‪،‬‬
‫اين صفات که اشکال مختلف در احکــام الهــي ذکــر گرديــده و دعــوتگران‬
‫ما ‪ ،‬براي بهبود کارهاي دعوت شان خود را به اين صفات آراســته ســاخته‬
‫اند ‪ ،‬براي ما نيز لزم است که براي موفقيت در ساحه کــار دعــوت داراي‬
‫چنين صفات باشيم که درين بحث پيرامون اين مطالبي را مــورد پژوهــش‬
‫قرار خواهم داد ‪.‬‬
‫‪ -1‬حرارت ايمان‪ :‬تاوقتي دعوتگر ايمان قوي نداشته باشد ديگران به‬
‫سخنان وي متاثر نميشوند ‪ .‬زيرا براي همه معلوم است که سخنان قلب‬
‫به قلب ميرود ‪ ،‬و حرفهاييکه تنها از زبان نشأت نموده ‪ ،‬وپشتوانهء قوي‬
‫معنوي نداشته باشد ‪ ،‬از يک گوش بر آمده وازگوش ديگر خارچ ميگردد ‪،‬‬
‫ايمان قوي دعوتگر به عقيده اش ‪ ،‬وهمچنان ايمان قوي وي به دعوت‬
‫اسلمي او را وادار ميکند تا بسيار مجدانه سعي وتلش ورزد ‪.‬‬
‫‪ -2‬علم ‪ :‬علم مهمترين زيور يک دعوتگر است ‪ ،‬به اساس هميــن علــم‬
‫او ميتواند که دليل ديگران را تحليل و تجزيه نموده ‪ ،‬ودرمورد دليل قــوي‬
‫را تقديم نمايد ‪ ،‬در دعوت غير مسلمانان به دين مقدس اسلم عنصر علم‬
‫بسيار مهم بوده ‪ ،‬و نه تنهــا معلومــات داشــتن ‪ ،‬بلکــه ســاير مهــارت هــاي‬
‫دعوت براي يک دعــوتگر شــرط ميباشــد ‪ ،‬و کسـانيکه علـم انـدک دارنــد ‪،‬‬
‫بهترست که در صورت بروز اختلفات از علماء کمک خواســته ‪ ،‬ومجــالس‬

‫‪66‬‬
‫را براي اشتراک آنـان مهيـا سـازند ‪ .‬بـراي دعـوت تمـامي علـوم اهميـت‬
‫دارد ‪ ،‬ولي دانستن علوم اسلمي ميتواند بهترين وسيله براي دعوت باشد‬
‫‪.‬‬
‫‪ -3‬عمل ‪ :‬اصل عمل خوب دعوتگر مسلمان است کـه جـانب مقابــل را‬
‫بسوي حق ميکشاند ‪ ،‬در صفحات قبلي خوانديم که يوسف اداوارد استس‬
‫عملکرد محمد عبدالرحمان را بهترين وسيله براي هدايت خود دانست ‪ ،‬او‬
‫خودش اعتراف نمود کـه محمـد عبــدالرحمن انسـانی بـود فرشـته صــفت‬
‫ودارای شخصيت ايمانی قويی کــه انســان بــا ديــدن وی گمــان ميکــرد کــه‬
‫فرشتهء است که بــه لبــاس انســان در روي زميــن گشــت وگــذار ميکنــد ‪،‬‬
‫عمل به احکام اسلمي انسانرا به مراتب مليکه هــا رســانيده وحــتی او را‬
‫به مقامات عاليتر از آنان ميرساند ‪ ،‬وبــراي دعــوتگر مســلمان لزم اســت‬
‫که در هنگام دعوت خويش عنصر عملکر به گفته هاي خويش را هيچگاهي‬
‫فراموش نکند ‪.‬‬
‫‪ -4‬هدف شناسي وبرنامه ريزي ‪ :‬براي يک دعوتگر مسلمان تعيين‬
‫وتحديد نمودن هدف بسيار مهم وضروري ميباشد ‪ ،‬زيرا هدفمندي وي او‬
‫را بخوبي همکاري مينمايد ‪ ،‬هدف دعوتگر مسلمان بصورت عمومي‬
‫رصايت خداوند)جل جلله( بوده که براي همه واضح وروشن است ‪ ،‬ولي‬
‫هدف کاري وي به شکل عملي رهنمايي مخاطب وي به حقيقت هاي‬
‫قرآني ميباشد ‪ ،‬به اين اساس بروي لزم است که براي رسيدن به هدف‬
‫خويش داراي پلن مشخص باشد ‪.‬‬
‫اصــل علمــاي دعــوت اســلمي ميگوينــد کــه دعــوتگر بايــد خــود را ماننــد‬
‫دهقاني فکر کند که براي هدف بدست آوردن حاصل ‪ ،‬مدتها کــار ميکنــد ‪،‬‬
‫او نخست زمين سخت را با وسايل مختلف نرم ساخته ‪ ،‬وسپس دانــه هــا‬
‫را در آن ريخته ‪ ،‬وبعد ها زمين را خيشاوه نمــوده ‪ ،‬از اشــياي بيکــاره آنــرا‬
‫پاک ميکند ‪ ،‬هميشه در آبياري و دادن کودهاي مختلــف ســعي وتلش مــي‬

‫‪67‬‬
‫ورزد ‪ ،‬وبالخره بــا گذشــت چنــد مــاه‪،‬بــه هــدف خــود رســيده از حاصــلت‬
‫خويش استفاده ميکند ‪.‬‬
‫دعوتگر اسلمي نيز بــراي رســيدن بــه هــدف خــود چنيــن برنــامه ريــزي‬
‫ميکند ‪ ،‬همــراي مــدعوي خــويش مــدتهاي ماننــد يــک دهقــان کــار نمــوده ‪،‬‬
‫نخست دل سخت وي را با سخنان شيرين خود نـرم نمـوده ‪ ،‬ســپس دانــه‬
‫هــاي حقيقــت را بــراي وي ميکــارد ‪ ،‬وهميشــه بــا وي در تمــاس بــوده ‪،‬‬
‫تشويش ها و شبهاتي را که مخالفين اسلم تبليغ مينمايند ‪ ،‬با دليل قــوي‬
‫خيشاوه نموده ‪ ،‬و با تغذيه نمودن آن هميشه سعي وتلش ورزيده وهرگاه‬
‫بتواند بعد از مدت سه الي چهار ماه يک گمراهي را به سوي حق کشاند ‪،‬‬
‫پيروزي بزرگي را حاصل نموده است ‪.‬‬
‫‪ -5‬اخلص در عمل‪ :‬مهمــترين اصــل بــراي يــک دعــوتگر مســلمان ‪،‬‬
‫اخلص وي براي دعوت ميباشد ‪ ،‬هرگاه کسي دعوت نمايد ولي در دعوت‬
‫خويش مخلص نباشد ‪ ،‬ودعوت را براي کسب رزق ‪ ،‬شهرت ‪ ،‬پول وســاير‬
‫اهداف انجام دهد ‪ ،‬سخنان وي در شنونده گان تاثير مثبت نداشــته ‪ ،‬زيــرا‬
‫به گفتهء بزرگان سخنيکه از دهان خارج ميگردد ‪ ،‬ازيک گوش داخل شــده‬
‫و از گوش ديگر خارج ميگردد ‪ ،‬ولي سخنيکه از قلــب خــارج شــود ‪ ،‬حتمــا‬
‫تاثيرش درقلب جانب مقابــل ميباشــد ‪ .‬ســخنان دعــوتگر زمــاني بــا ارزش‬
‫وموثرميباشد که دعوتگر درعمل خويش کامل مخلص بــوده ‪ ،‬وهرســخنش‬
‫صرف بخاطر رضايت خداوند)جل جلله( باشد ‪.‬‬
‫مشکل اساسي درمقابل دعوت اسلمي وجود بعضــي از دعــوتگران بــي‬
‫اخلص بوده که آنان دعوت را وســيلهء اســتفاده جــويي هـاي دنيــوي خــود‬
‫گردانيده اند ‪ ،‬آنان ميخواهند درمقابل دعوت به بعضــي از مزايــاي دنيــوي‬
‫نايل گردند ‪ ،‬وروي همين علت است که زماني منفعت هاي شخصي آنــان‬
‫درخطر ميشود ‪ ،‬و با وجود دعــوتگران مخلــص ‪ ،‬کــه هميشــه بــراي بيــان‬
‫حقيقت ها ‪ ،‬ومحو فرهنگ هاي قبلي وغيـر اسـلمي مبـارزه ميکننـد ‪ ،‬ايـن‬
‫گونه اشخاص درمقابل آنها قرار گرفته ومانع دعـوت ميشـوند ‪ ،‬يـک عـالم‬

‫‪68‬‬
‫مصري کتابي نوشته اســت کــه عنــوانش بــه عربــي )حصــوننا مهــددة مــن‬
‫داخلها( ميباشد که ترجمه آن )حصارهاي ما از داخل مورد تهديد هســتند (‬
‫ميشوند ‪ ،‬اين دانشمند ميفرمايد که مشکل اساسي مسلمانان نخســت در‬
‫داخل است ‪ ،‬زيرا وجود انسانهاي استفاده جو ‪ ،‬وبــي اخلص ســبب شــده‬
‫که ‪ ،‬قلعهء ما ازداخل مورد تهديد قرار گيرد ‪ ،‬زيرا اينگونه اشخاص نه تنها‬
‫خود شــان بــراي منفعــت اســلم کــاري نميکننــد ‪ ،‬بلکــه مــانع ديگــران نيــز‬
‫ميشوند ‪ ،‬مشکل آنان نه تنها منفعت خواهي دنيوي اســت ‪ ،‬بلکــه مشــکل‬
‫ديگر آنان خود خواهي ها ‪ ،‬وتعصباتي است که هميشه ذهن آنانرا به منفي‬
‫گرايي گشــانيده اســت ‪ ،‬آنــان هميشــه هــر امــر را منفــي تفســير وتحليــل‬
‫ميکنند ‪ ،‬وبراي اين امر در هرمجلسي مخالفت نموده ‪ ،‬و با اختلف راي ‪،‬‬
‫جامعهء اسلمي را به بدبختي ميکشانند ‪ ،‬آنان نميخواهند که ســخنان حــق‬
‫را بشنوند وبخصوص سخنانيکه مســتقيما بــه آنهــا متــوجه شــده ‪ ،‬وعيــوب‬
‫شانرا افشاء ميکند ‪ ،‬آنان کوشش ميکنند که هميشه خود را پيشتاز ميدان‬
‫قرار دهند ‪ ،‬وازينکه توانسته انــد کــه يکتعــداد از دوســتان خــود را بــه ايــن‬
‫تعصبات واختلفات فکري و دامن زدن به اين قيل وقال عــادت داده انــد ‪،‬‬
‫هميشه درمجالس خود را برحق و جانب مقابل را که مخلصانه ديگــران را‬
‫به حق دعوت ميکند به ناحق و غلطي متهم ميسازند ‪.‬‬
‫‪ -6‬رحمت ‪ ،‬نرمش ‪ ،‬ساده گي‪ :‬همانطوريکه قبل خوانــديم حضــرت‬
‫رسول کريم )صلي الله عليه وسلم( داراي صفاتي بودند که او را در ميان‬
‫مردمــان نهــايت تمــايز عــالي داده بــود ‪ ،‬دعــوتگر اســلمي کــه وظيفهــء‬
‫آنحضــرت را بــدوش گرفتــه اســت ‪ ،‬لزم اســت ‪ ،‬هميــن صــفات را خــوب‬
‫داشته باشــد ‪ ،‬رحمــت ‪ ،‬نرمــش وسـاده گـي ازجملهــء صــفاتي اســت کــه‬
‫دعوتگر اسلمي را به رهبر اصلي اش نزديک و شبيه ميسازد ‪.‬‬
‫او ميتواند با داشتن چنيــن صــفات خــود را همقطــار دعــوتگران راســتين‬
‫قرار دهد ‪.‬‬

‫‪69‬‬
‫‪ -7‬صبرواستقامت‪ :‬صبر و حوصله مندي يکي از خاصــيت هــاي مهــم‬
‫دعوتگر ميباشد ‪ ،‬زيرا سنت پيامبران است کـه در دعـوت خـويش بـه يـک‬
‫سلسله مشکلت مواجه شـده انـد ‪ ،‬حضــرت لقمـان بــراي پسـر نصـيحت‬
‫ْ‬ ‫َ‬
‫ن ال ْ ُ‬
‫منك َرِ َوا ْ‬
‫صـب ِْر‬ ‫ه عَ ْ‬
‫ف َوان ْ َ‬ ‫مْر ِبال ْ َ‬
‫معُْرو ِ‬ ‫صَلةَ وَأ ُ‬ ‫م ال ّ‬‫ي أق ِ ْ‬‫نموده ميگفت ‪َ) :‬ياب ُن َ ّ‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫موِر( ) ‪ :1‬لقمــان ‪ (17 ،‬اي پســرکم !‬ ‫ن عَْزم ِ اْل ُ‬
‫م ْ‬ ‫ك ِ‬‫ن ذ َل ِ َ‬ ‫صاب َ َ‬
‫ك إِ ّ‬ ‫عََلى َ‬
‫ما أ َ‬
‫به نيکي ها امر نما ‪ ،‬واز بدي ها منع نما ‪ ،‬ودر مصيبت ها صبر نمود ‪.‬‬
‫حکمت خداوند متعال )جل جلله( برينست که استعداد هــای متفــاوتی را‬
‫خلق نمـوده اسـت ‪ ،‬ودعـوتگر مسـلمان نيــز درسـانيدن حـق نيـز نيازمنـد‬
‫حوصله مندی کافی است تا بتواند حقيقت ها را با بســيار صــبر بــه گــوش‬
‫ديگران رساند ‪ )) .‬گروهی از انسانها به محض اينکه بریا اولين بار مطلبی‬
‫را بشنوند آنرا بسيار خوب فهم ميکنند اما عده ای نيز نيازمنــد آن هســتند‬
‫که همان مطلب برای آنان کمی توضــيح داده شــود وهميــن مطلــب بــرای‬
‫گروهی ديگر بايد توضيح بيشتری داده شود ‪ ،‬وگروهــی ديگــری نيــز وجــود‬
‫دارند که چنانچه همين موضوع را بار ها برای آنان توضةح دهی هرگز آنرا‬
‫نمی فهمند واز آن سر در نمی آورند (( ) ‪ (352 -4‬به اين اساس وجيبهء‬
‫دعوتگر مسملمان است تا با مراعات استعداد ها در صورت بروز سوالت‬
‫مختلف مطابق استعداد ها وظرفيت هـای مختلـف خسـته نشـده ‪ ،‬وبـرای‬
‫هرکدام سعی نمايد تـا مطـابق ظرفيــت وی حقيقــت هـا تشــريح وتوضــيح‬
‫گردد ‪.‬‬
‫‪ -8‬اخلق دعوتگر ‪ :‬براي يک دعوتگر بعد از کسب علم و دانش اخلق‬
‫مهمترين اصل براي رسانيدن حق براي ديگران ميباشد ‪ ،‬وحضرت رســول‬
‫را خداوند متعال به اخلق عالي توصيف نموده است ‪،‬‬ ‫)صلي الله عليه وسلم(‬ ‫کريم‬
‫م( )‪ :1‬القلــم ‪ (4 ،‬بــه تحقيــق تــو بــر اخلق بســيار‬ ‫ك ل ََعلى ُ ُ‬
‫)وَإ ِن ّ َ‬
‫ظي ـ ٍ‬
‫ق عَ ِ‬
‫خل ٍ‬
‫بزرگی ميباشی ‪.‬‬
‫براي اينکه دعوتگر بتواند الگوي خود حضرت رسول کريم را قرار دهد ‪،‬‬
‫لزم است قبل از همه به مطالعه ســيرت آنحضــرت پرداختــه و از صــفات‬

‫‪70‬‬
‫اخلقــي وي اســتفاده نمايــد‪ .‬همچنــان بدانــد کــه اخلق اســلمي و اخلق‬
‫ديگران با هم فرق داشته ‪ ،‬و درميان اخلق مسلمانان هم مراحلــي وجــود‬
‫دارد که دانستن هرکدام بــراي يــک دعــوتگر لزم اســت تــا از آن اســتفاده‬
‫نمود به همان مرحله عالي خود را برساند ‪.‬‬
‫‪ -9‬شناخت مرض و علج‪ :‬يکي از خصوصيات بسيار عالي دعوتگران‬
‫امروزي شناخت مــرض وعلج آنســت ‪ ،‬هرگــاه بــه جــامعهء انســاني نظــر‬
‫اندازي نماييم ‪ ،‬مشاهده ميکنيــم کــه امــراض مختلــف فکــري وايــديولوژي‬
‫وجود دارد که بسياري مردم را از پذيرش حقيقت هــا دور ســاخته اســت ‪،‬‬
‫دانستن اين امراض براي يک دعوتگر بي نهايت مهــم وضــروري ميباشــد ‪،‬‬
‫ولي ازينکه يک دعوتگر ماننــد يــک طــبيب اســت ‪ ،‬و طــبيب موفــق کســي‬
‫است که نخست مرض را تشخيص بتوانــد ‪ ،‬و در هنگــام تشــخيص ادويهــء‬
‫مناسب براي مريض ارائـه نمايد ‪ ،‬وهرگاه طبيبي صــرف امــراض را بيــان‬
‫داشته و در معالجه وتداوي آنان سعي وتلش نکند ‪ ،‬طبيب موفق ودرست‬
‫نميباشد ‪ ،‬به همين سان دعوتگري که ميداند که چي امراضي وجود دارد ‪،‬‬
‫يک اصل خوبي را تشخيص نموده است ‪ ،‬ولي لزم است براي نابودي اين‬
‫امراض سعي وتلش ورزد ‪.‬‬
‫بعضي از دانشمندان دعوت اسلمي ميگويند که هــدف دعــوتگر افشــاي‬
‫منکرات نه ‪ ،‬بلکه امحاي منکــرات ميباشــد ‪ ،‬بــه ايــن منظــور کــه دعــوتگر‬
‫منکرات را افشا نميکند ‪ ،‬زيرا اين کار را هرکســي ميکنــد ‪ ،‬ولــي دعــوتگر‬
‫سعي وتلش مي ورزد ‪ ،‬تا براي محو اين منکرات پلني را طــرح نمــوده ‪،‬‬
‫وبراي محو کامل آن عمل اقدام مينمايد ‪.‬‬
‫‪ -10‬دعوتگري مطابق اسصصلوب دعصصوتگران الهصصي )پيصصامبران(‪:‬‬
‫قــرآن عظيــم الشــان در مــورد اســلوب دعــوت وارشــادات الهــي بــراي‬
‫دعوتگران الهي که درمقدمه آنها پيامبران بودند ‪ ،‬پيام هايي را بيان داشته‬
‫است که هرمسلمان که خواسته باشـد کـه خـود را بـه سلسـله پيـامبران‬
‫رساند ‪ ،‬لزم است از اسلوب آنان استفاده نمايد ‪.‬‬

‫‪71‬‬
‫ك ِبآي َــاِتي وََل‬ ‫ت وَأ َ ُ‬
‫خو َ‬ ‫َ‬
‫خداوند متعال براي حضرت موسي فرمود )اذ ْهَ ْ‬
‫ب أن ْ َ‬
‫ه ط ََغى ( ) ‪ :1‬طه ‪ ) ( 43-42،‬برو‬ ‫ري ‪ ،‬اذ ْهََبا إ َِلى فِْرعَوْ َ‬
‫ن إ ِن ّ ُ‬ ‫ت َن َِيا ِفي ذِك ْ ِ‬
‫تو و برادرت با آيــات مــن ‪ ،‬ودر ذکــر مــن سســتي مکنيــد ‪ ،‬هــردو بــه نــزد‬
‫فرعون برويد که او سرکشی نموده است (‬
‫وبه خـاطر اينکـه انجــام ايـن مســووليت هـول وهــراس فراوانـي بــدنبال‬
‫داشت فطرت بشري موسي وبرادرش به تدريج خود را نماياند )قَــاَل َرب ّن َــا‬
‫ن ي َط َْغى( )‪ :1‬طه ‪ ( 45،‬گفتند پروردگارا ما‬ ‫َ َ‬ ‫خا ُ َ‬
‫ط عَل َي َْنا أوْ أ ْ‬
‫فُر َ‬
‫ن يَ ْ‬
‫فأ ْ‬ ‫إ ِن َّنا ن َ َ‬
‫مي ترسيم که او درحق ما افراط نمايد و ياهم سرکشي کند‬
‫درينجا خداوند متعال براي موسي وهارون )عليهما السلم ( آرامش داده‬
‫معُ وَأ ََرى ( ) ‪ :1‬طه ‪،‬‬
‫ســ َ‬
‫خاَفا إنِني معك ُ َ‬
‫ما أ ْ‬
‫َ َ َ‬ ‫ِّ‬ ‫ل َل ت َ َ‬
‫برايشان فرمود که ‪َ) :‬قا َ‬
‫‪( 46‬‬
‫با مطالعه اين آيات قرآني هر دعوتگري مياموزد که هر دعوتگري که با‬
‫کدام طغيان گر مواجه ميشود ‪ ،‬ازيــن تــرس دارد کــه شــايد او در حــق او‬
‫افراط نمايــد و بــا وي ازخشــونت کــار گيــرد ‪ ،‬ولــي نبايــد ايــن تــرس و يــا‬
‫وسوسه عدم قبولي حق آنان مانع دعوت آنــان گــردد ‪ ،‬بلکــه بــر وي لزم‬
‫است که به کار خويش ادامــه داده ‪ ،‬و يقيــن داشــته باشــد کــه در تمــامي‬
‫حالت خداوند متعال او را ميبيند ‪ ،‬وهرگاه کسي براي يک انسان عملي را‬
‫انجام دهد ‪ ،‬منتظر پاداش وهمکاري وي ميباشد ‪ ،‬و هرگــاه کســي بخــاطر‬
‫رضايت خداوند کاري را انجام ميدهد ‪،‬خداوند باوي است ‪ ،‬و هــر آزمــايش‬
‫وامتحان در راه دعوت سبب بلند رفتن مقام وي در بارگاه الهي ميباشد ‪.‬‬
‫»پس از آنکه موسي )عليه السلم( احساس کــرد خــدا بــا اوســت وايــن‬
‫احساس در اعمــال وجــودش ريشــه دوانيــد در برابــر فرعــون وفرعونيــان‬
‫طوري موضعيگري نمود که تنهـا کسـاني کـه از ايمـان راســخ وعقيـده اي‬
‫استوار برخوردارد هستند مــي تواننــد اينگــونه عمــل نمايــد « )‪ -4‬ج ‪1‬ص‬
‫‪(180‬‬

‫‪72‬‬
‫به همين سان وقتي حضرت ابوبکر صديق درغار ثور متوجه ميشــود کــه‬
‫مشرکين تـا دهـانه هـاي غـار رسـيده انـد ‪ ،‬بـه پيامبرخطـاب ميکنـد کـه »‬
‫اگريکي ازآنان يک قدم به جلو بردارد ‪ ،‬ما را ميبيند « اما پيامبر اســلم بــا‬
‫همان اطميناني که داشت براي ابوبکر درس بز رگي را ميدهــد و برايــش‬
‫ميگويدکه ‪ »:‬ل تحزن ان الله معنا « مترس خداوند با ماست ‪.‬‬
‫زيرا عملکرد دعوتگر کــه بخــاطر رضــايت خداونــد )جــل جللــه( اســت ‪،‬‬
‫بدون شک ارتباط وي را با خالق يکتا چنان مستحکم ميسازد که خداوند با‬
‫وي بوده ‪ ،‬ودر تمامي مصيب ها او را ياري مينمايد ‪.‬‬
‫‪ -11‬شايستگي شرح قوانين اسلمي بصصه زبصصان عصصصر‪ :‬يکــي از‬
‫صفات مهم دعوتگران اسلمي اينست که بتوانند قوانين واحکــام اســلمي‬
‫را بزبان عصر براي مردم بيان دارند ‪ ،‬قرآن عظيم الشان کتابي است که‬
‫از ديدگاه طول تمامي عصور را تــا روز قيــامت در بــر داشــته ‪ ،‬و از نگــاه‬
‫عرض تمامي جهان را رهنماست ‪ ،‬وازينکــه قــرآن عظيــم الشــان ‪ ،‬ســنت‬
‫پيامبراکرم )صلي الله عليه وسلم ( وتمامي احکام اسلمي بعــد از ظهــور‬
‫حضرت محمد )صلي الله عليه وسلم( تا روز قيامت براي تمــامي انســانها‬
‫تعيين وتثبيت شده است ‪ ،‬و ديگري پيامبري براي دعوت به اسلم نميايد ‪،‬‬
‫وهمين دعوتگران اسلمي اند که جانشين پيــامبران شــده ‪ ،‬وديــن مقــدس‬
‫اسلم را بــراي ديگــران ميرســاند ‪ ،‬بنــاء لزم اســت کــه هميــن قــوانين را‬
‫مطابق ضــرورت هــاي عصــر تشــريح وتوضــيح نماينــد تــا مشــکلت ذهنــي‬
‫وفکــري همــه را بــا قــرآن شناســي معاصــر و دليــل آن کــه مطــابقت بــا‬
‫عصرداشته باشند ‪ ،‬براي مردم بيان دارند ‪.‬‬
‫‪ -12‬عدم تاثر به انتقادات مخالفين‪ :‬مخالفين دعوت بــه اســاليب‬
‫مختلـف ميخواهنـد فضـا را در مقابـل دعـوتگر مختـل سـازند ويکـي ازيـن‬
‫وسايل هجوم مستقيم بالي شخصــيت دعــوتگر ميباشــد کــه ايــن اســلوب‬
‫خصمانهء مخالفان نه تنهــا در عصــر امــروزي مــروج اســت بلکــه حــتی در‬
‫زمانه هاي قديم نيز ‪ ،‬به مثل يک وسيله استفاده ميشد ‪ ،‬تا دعوتگر متوجه‬

‫‪73‬‬
‫عيوب ودفاع از خود شده ‪ ،‬اصــل دعــوت وبيــان حقيقــت هــا را فرامــوش‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫در قصه دعوت موســي )عليــه الســلم ( بــراي فرعــون چنيــن ميخــوانيم‬
‫مــا‬ ‫َْ‬ ‫ن ‪ -‬قَــا َ‬ ‫ب ال َْعال َ ِ‬ ‫)َقا َ‬
‫مــا ب َي ْن َهُ َ‬ ‫ض وَ َ‬ ‫ت َوالْر ِ‬ ‫ماَوا ِ‬ ‫سـ َ‬ ‫ب ال ّ‬ ‫ل َر ّ‬ ‫مي َ‬ ‫ما َر ّ‬ ‫ن وَ َ‬ ‫ل فِْرعَوْ ُ‬
‫ل ل ِمـن حـول َ َ‬
‫ب آب َــائ ِك ُ ْ‬
‫م‬ ‫م وََر ّ‬ ‫ل َرب ّك ُـ ْ‬ ‫ن ‪-‬قَــا َ‬ ‫مُعو َ‬ ‫سـت َ ِ‬ ‫ه أَل ت َ ْ‬ ‫ن ‪-‬قَــا َ َ ْ َ ْ ُ‬ ‫موقِِني َ‬ ‫م ُ‬ ‫ن ُ‬
‫كنت ُ ْ‬ ‫إ ْ‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫ق‬‫ش ـرِ ِ‬ ‫م ْ‬ ‫ب ال ْ َ‬ ‫ل َر ّ‬ ‫ن ‪َ -‬قا َ‬ ‫جُنو ٌ‬ ‫م ْ‬‫م لَ َ‬ ‫ل إ ِل َي ْك ُ ْ‬
‫س َ‬ ‫ذي أْر ِ‬ ‫م ال ّ ِ‬ ‫سول َك ُ ْ‬ ‫ن َر ُ‬ ‫ل إِ ّ‬ ‫ن ‪َ -‬قا َ‬ ‫اْلوِّلي َ‬
‫ك‬ ‫جعَل َّنــ َ‬ ‫ري َل َ ْ‬ ‫ت إ ِل ًََها غَي ْ ِ‬ ‫خذ ْ َ‬
‫ن ات ّ َ‬ ‫ل ل َئ ِ ْ‬ ‫ن ‪َ -‬قا َ‬ ‫قُلو َ‬ ‫م ت َعْ ِ‬ ‫ن ك ُن ْت ُ ْ‬ ‫ما إ ِ ْ‬
‫ما ب َي ْن َهُ َ‬‫ب وَ َ‬‫مغْرِ ِ‬ ‫َوال ْ َ‬
‫ن ( )‪ :1‬الشعراء ‪(29 -23 ،‬‬
‫جوِني َ‬
‫س ُ‬ ‫ن ال ْ َ‬
‫م ْ‬ ‫م ْ‬
‫ِ‬
‫درعصر امروزي که اساليب مسخره نمودن دعوتگران ‪ ،‬واتهام آنــان بــه‬
‫دروغگو ‪ ،‬جادوگر ‪ ،‬و ديوانه و غيره صفات بد ‪ ،‬که شکل کلسيک را بخــود‬
‫گرفته ‪ ،‬و تاثير چنداني نمي کند ‪ ،‬دشــمنان اســلم اصــطلحات جديــدي را‬
‫براي ‪ ،‬از بيــن بــردن فضــاي دعــوت اســتفاده ميکننــد ‪ ،‬و بــه مجرديکــه از‬
‫تقديم دليل عـاجز شـدند ‪ ،‬ونتوانسـتند در مقابـل اسـتدلل هـاي علمـي و‬
‫معقول دعوتگر مقاومت نمايند ‪ ،‬راه جديدي را براي وي باز نموده او را با‬
‫الفاظ ديگر سياسي متهم به نشنلستي )قوم پرســتي ( ‪ ،‬نســبت بــه کــدام‬
‫حزب و گروه سياسي ‪ ،‬وياهم متهم به بعضي از گناهان ميکنند ‪ ،‬که دريــن‬
‫صورت دعوتگري که تجربهء کـافي از دعـوت نداشـته باشـد ‪ ،‬فـورا بـراي‬
‫دفاع از خويش بر خواسته ‪ ،‬و اصل موضــوع را تــرک نمــوده ‪ ،‬و مشــغول‬
‫موضوعات ديگــري ميشــود کــه در نــتيجه اصــل مطلــب فرامــوش شــده ‪،‬‬
‫وزماني ثابت نمايد که او به چنين جرمي متهم نيست ‪ ،‬هدف جانب مقابل‬
‫بـر آورده شـده ‪ ،‬ومـانع وي از رسـاندن سـخنان حـق شـده اسـت ‪ ،‬ولـي‬
‫هرگـاه دعـوتگر ‪ ،‬زکـاوت داشـته ‪ ،‬وحقيقـت را درک نمايـد ‪ ،‬بـراي جـانب‬
‫مقابل ميگويد که درست است ‪ ،‬من نخست ميخواهم موضوع اولي را بــه‬
‫پايان برسانيم ‪ ،‬و شما دليلي را که برايتان ارائـه نمــودم ‪ ،‬مــورد بررســي‬
‫قرار دهيد ‪ ،‬سپس با ختم موضوع اولي موضوع بعدي را مورد بحث قــرار‬
‫ميدهيم ‪ ،‬وبه اين شکل دعوتگر ميتواند که مجلس را درست تنظيم نموده‬

‫‪74‬‬
‫‪ ،‬و اسلوب فرار مخالفين را با همان زکاوت خويش محــو ســازد ‪ .‬و خــود‬
‫را به هدف برساند ‪.‬‬
‫‪ -13‬صبر درمصيبت ها ‪ :‬دعــوتگر در هنگــام دعــوت بــه مصــيبت هــا‬
‫وآزمايش های سختی مواجه ميشود ‪ ،‬هرگاه تاريخ زنــده گــی پيــامبران را‬
‫ورق بزنيم هيچ پيامبری را مردم بــا انــداختن گــل درگــردن شــان ‪ ،‬ويــاهم‬
‫تقديم دسته هــای گــل اســتقبال نکــرده انــد ‪ ،‬بلکــه برعکــس همــه در آزار‬
‫واذيت آنان از هيچ وسيلهء دريغ نکرده اند ‪ ،‬به اين منظور دعــوتگر مــومن‬
‫که خود را وارث پيامبران دانسته و کــار پيــامبران را انجــام ميدهــد ‪ ،‬نبايــد‬
‫درمقابل بعضی از مصيبت هــاييکه درهنگــام دعــوت بــه آن مبتل ميگــردد ‪،‬‬
‫تسليم روزگار شده ‪ ،‬وبه اصطلح ضرب المثل عصر جاهليت ) زمانه با تو‬
‫نسازد تو با زمانه بساز ( دست از دعوت کشيده ‪ ،‬ومانند ديگــران خــود را‬
‫تسليم خواهشات نفسانی گرداند ‪ .‬بلکه لزم است کــه در تمــامی اوقــات‬
‫بخاطر رساندن حق به مردم سعی وتلش نموده ‪ ،‬واز ملمتی هيچ کســی‬
‫هراسی نداشته باشد ‪.‬‬
‫امتحانات ‪ ،‬آزمايش ها ومصيبت هاييکه بالی دعوتگران ميايد ‪ ،‬به انواع‬
‫مختلف تقسيم شده است که درين راستا نقاطی را ميتوان منحيث مثال‬
‫بيان داشت‪:‬‬
‫‪ -‬درهنگام دعوت انسان درمقابل اشخاصی قرار ميگيرد که کامل مادی‬
‫پرست بوده ‪ ،‬وبه مجرد صحبت از دين پرخاش نموده ‪ ،‬با الفاظ رکيک‬
‫وزشت مانع سخنان دعوتگر ميگردند ‪.‬‬
‫‪ -‬بعضی اشخاصی اند که از اعمال بعضی از مسلمانان ضعيف اليمان‬
‫متاثر شده همه را يکسان فکر ميکنند ‪ ،‬ووقتی در مورد دين مقدس‬
‫اسلم صحبت گردد ‪ ،‬فورا مثالی را بيان داشته ‪ ،‬وهمه را دريک پله‬
‫ميگذارند ‪ ،‬وبه اين شکل بالی تمامی مسلمانان و بخصوص دعوتگران‬
‫هجوم ميکنند ‪.‬‬

‫‪75‬‬
‫‪ -‬بعضی ها به اساس تبليغات ودسايس دشمنان ‪ ،‬متاثر به افکار ضد‬
‫اسلمی شده اند ‪ ،‬وبمجرد صحبت از اسلم مانند طوطی ها سخنان‬
‫مستشرقين و دشمنان اسلم را سند گرفته درمقابل دعوتگر ايستاده گی‬
‫مينمايند ‪.‬‬
‫‪ -‬بعضی ها به اساس تهاجم فرهنگی غرب و برنامه های مختلف‬
‫استعماری مصروف شهوت رانی ها وخواهشات نفسانی شده اند ‪ ،‬وبه‬
‫اين اساس به مجرد شنيدن نام اسلم ‪ ،‬فکر ميکنند که ديانت آنان سبب‬
‫ميشود که ازين لذت های زود گذر منصرف شوند ‪ ،‬بناء به هرشکلی که‬
‫باشد مانع دعوت اسلم ميشوند‪.‬‬
‫‪ -‬احيانا بعضی از مسوولين به اساس شيطنت ها ‪ ،‬و راپور های بعضی‬
‫از اشخاص مغرض ‪ ،‬که نميخواهند دعوت اسلمی عام گردد ‪ ،‬دعوتگران‬
‫را به ملمتی ميکشانند ‪ ،‬وگاهی هم سبب رنجش شان ميگردند ‪.‬‬
‫‪ -‬احيانا بعضی از منافقين که ظاهرا در جامعه اسلمی زنده گی‬
‫ميکنند ‪ ،‬ولی علقمندی به برنامه های اسلمی ندارند ‪ ،‬بالی برنامه ها ‪،‬‬
‫طرز اسلوب وشخصيت دعوتگر انتقاد ميکنند ‪ ،‬وميخواهند او را به شکلی‬
‫از اشکال متهم به کدام زشتی نموده ‪ ،‬او را به نظر ديگران بد جلوه دهند‬
‫‪.‬‬
‫‪ -‬بعضی از دشمنان اسلم که قوت استدلل نداشته ‪ ،‬ونميتوانند‬
‫درمقابل دعوتگر به گونه علمی واکاديميک مقابله نمايند ‪ ،‬با اساليب‬
‫تگذيب ‪ ،‬استهزاء ‪ ،‬مسخره گی ‪ ،‬نامگذاری های مختلف وساير اساليب‬
‫ميخواهند مانع دعوت اسلمی گردند ‪.‬‬
‫)) مبلغ با ايمان از زخم زبان ها وطعنه های منکران غمگين نميشود و‬
‫صبر پيشه ميکند وميداند که عزت برای خداست واو شنوا وداناست ‪...‬‬
‫آری کسی که قدم در مسير رسولن الهی گذارده بايد همانند آنان صبور‬
‫باشد ‪ ،‬و با تهمت ها ‪ ،‬شايعات ودروغ پردازی های دشمنان ‪ ،‬سنگرتبليغی‬
‫خود را رها نکند (( قرآن وتبليغ ‪ ،‬ص‪99-98 :‬‬

‫‪76‬‬
‫تمامی اين اساليب از زمانه های قديم تا کنون جريان داشته وهر‬
‫دعوتگر درمقابل چنين اشخاص با چنين بر خورد هايی رو برو ميگردد ‪ ،‬که‬
‫دعوتگر مسلمان نبايد ‪ ،‬که تسليم آنان شده ‪ ،‬وخود را ضعيف احساس‬
‫کند ‪ ،‬بلکه با ايمان قوی ورابطهء قوی خود با ذات پروردگار عالميان ‪ ،‬به‬
‫کار دعوت دوام داده وهرگاه مصيبی برايش برسد ‪ ،‬آنرا مانند پيامبران‬
‫تحمل نمايد ‪.‬‬
‫احيانا بعضی از آزمايش ها در زمانی برای يک دعوتگر رخ ميدهد که او‬
‫دارای قدرت باشد ‪ )) ،‬دز زمان قدرت وتسلط يافتن او بر امکانات که‬
‫طرف بايد مورد آزمايش قرار گيرد ‪ ،‬مساله طور ديگری است ‪،‬‬
‫وبراستی سخت ترين آزمايش بايد در چنين ميدانی پس داد ‪ ،‬هر چند‬
‫عدهء تصور ميکنند که آزمايش در زمان قدرت آسانتر است ‪ ،‬کسانی‬
‫هستند که در برابر نا مليمات وسختی ها صبر را پيشه نموده ومقاومت‬
‫می کنند ‪ ،‬اما در زمان بدست آوردن خيرات وقدرت ‪ ،‬خيلی کم هستند‬
‫که زمام امور را از دست نداده ودر برابر فشار های درونی خود ‪ ،‬تسليم‬
‫نشوند ‪ .‬کسانی هم هستند که در برابر نا مليمات مقاومت ميکنند ‪ ،‬ولی‬
‫نميتواند در زمان صحت وسلمی ‪ ،‬خود را گم نکنند ‪ ،‬وزمان امور را‬
‫بدست شيان که در تمام وجوئد شان وجود دارد ‪ ،‬نسپارند زياد هستند‬
‫کسانيکه در برابر فقر ومحروميت صبر پيشه ميکنند وخود را تسليم ذلت‬
‫وپستی نميکنند ‪ ،‬ولی کم هستند افرادی که در زمان ثروتمندی مادی و‬
‫معنوی صبر داشته باشند ‪ ،‬وخود را نبازند ‪ ،‬وخود را تسليم شهوات‬
‫واطماع نکنند ‪ ،‬زياد هستند کسانی که مورد آزار وشکنجه قرار ميگرند ‪،‬‬
‫بل را با سر بلندی پشت سر مينهد وتسليم پستی نشده وتهديد ها ووعده‬
‫ووعيد ها ‪ ،‬آنها را از راه بدر نبرده ‪ ،‬وآنها را نمی هراساند ‪ ،‬اما کم هستند‬
‫افرادی که فريب مناصب وثروتهای آنچنانی ورغبتهای درونی را‬
‫نخوردند (( چگونگی دعوت از ديدگاه سيد قطب ‪ ،‬ص‪49 :‬‬

‫‪77‬‬
‫‪ -14‬انتقاد پذيری ‪ :‬دعوتگر مومن بايد بداند که هر انسانی‬
‫اشتباهاتی دارد ‪ ،‬وهيچ کسی بدون عيب به غير از ذات خداوند متعال‬
‫)جل جلله( نيست ‪ ،‬او بايد هميشه آماده به شنيدن انتقادات باشد ‪ ،‬زيرا‬
‫انتقاد است که انسان را ميسازد ‪ ،‬وهرگاه دعوتگر صفات انتقاد پذيری‬
‫داشته باشد ‪ ،‬ميتواند در ميدان دعوت به خوبی سيروحرکت نمايد ‪،‬‬
‫انسان مسلمان به انتقاد هايی که به او ميشود ‪ ،‬به ديد هدايايی‬ ‫))‬

‫((‬ ‫ارزشمند می نگرد وکسی که عيوبش را گوشزد کند بهترين برادر ميداند‬
‫)‪ -16‬ص ‪(108‬‬
‫‪ -15‬عدم تدخل در امور اختلفي بين مذاهب ‪ :‬مذاهب اسلمي‬
‫از قرنها بدينسو وجود داشته ‪ ،‬وازبين بردن مذاهب و يکسان سازي تمام‬
‫مذاهب کار بسيار مشکل ميباشد ‪ ،‬به خصوص در عصر امروزي که توجه‬
‫به حقيقت هاي قرآني بسيار کم بوده ‪ ،‬ومردم به فهم حقيقت هاي ايمان‬
‫رغبت کم دارند ‪ ،‬اختلفات ميان مردم هر روز زياد شده ‪ ،‬و در بسياري‬
‫حالت مسلماناني ديده شده اند که با تاثر به افکار خارجي ‪ ،‬تعصبات‬
‫قومي وساير اختلفات فکري هنوز هم در مسايل اختلفي دامن زده اند ‪،‬‬
‫در چنين شرايط براي يک دعوتگر لزم است که تفاهم ميان اهل مذاهب‬
‫وتقارب ميان آنان را در نيت گرفته وسعی تلش ورزد که غرق شده گان‬
‫در منجلب های بدبختی وکفر را نجات دهد ‪ ،‬زيرا اختلفات فقهی مانع‬
‫مگردد ‪ ،‬برعکس بی ايمانی سبب بد بختی دنيا‬
‫داخل شدن به جنت ن ِ‬
‫وآخرت ميشود ‪ ،‬وازينکه اصل ايمان است ‪ ،‬دعوتگر مسلمان خود را‬
‫مشغول اصل ساخته وفروعات را برای متخصصين فقهی بگذارد ‪،‬‬
‫بخصوص درکشور عزيز ما افغانستان لزم است که دعوتگر مسلمان‬
‫براي وحدت مسلمانان سعی وزحمت کشي نمايد ‪ ،‬اين دعوتگر ميتواند‬
‫که با حکمت دعوت همه را به اخوت اسلمي دعوت نموده ‪ ،‬در مسايل‬
‫اتفاقي باهم مانند پارچهء واحد شده ‪ ،‬ودر امور اختلفي احترام به‬
‫دانشمندان همان مذهب نمايد ‪.‬‬

‫‪78‬‬
‫هميشه جانب مقابل خود را به طرفداري وي از حــق ‪ ،‬اصــل قــرار دادن‬
‫قرآن عظيم الشان در تمامي اختلفات ‪ ،‬و پيروي از احکام الهي بوده ‪ ،‬به‬
‫همه بفهماند که او دوستي ومحبت زياد با پيامبر)صلي الله عليه وسلم( ‪،‬‬
‫صحابه کرام ‪ ،‬و آل بيت پيامبر)صلي الله عليه وسلم( و تمامي مسلمانان‬
‫دارد ‪.‬‬
‫‪ -16‬توجه به انگيخته نه به انگيزه ‪ :‬مشکلي که احيانا براي بعضــي‬
‫از دعوتگران پيدا ميشود ‪ ،‬توجه به علت دليــل گــويي بعضــي از مخاطبــان‬
‫شان ميباشد ‪ ،‬آنها زماني با مردم مواجه ميشوند و ســوالتي مطــرح مــي‬
‫گردد ‪ ،‬در فکر علت پرسش اين سوالت ميشوند ‪ ،‬اين نوع تصور يک نوع‬
‫غلط وغير قابل قبول ميباشد ‪ ،‬زيــرا انســان دعــوتگر درعقــب هيــچ علــتي‬
‫نبوده ‪ ،‬وشايد هم علتي وجــود داشــته باشــد ‪ ،‬ولــي وي بــراي رســيدن بــه‬
‫هدف عالي دعوت به يکتا پرستي ‪ ،‬هميشه توجه اش بــه دليــل ميباشــد ‪،‬‬
‫وبه اين شکل کوشش مينمايد که سوالت جانب مقابل را به گونهء جواب‬
‫بگويد که او با فهميدن دليل وي قناعت کند ‪ ،‬ولــي شــايد ســوال وي روي‬
‫کدام غرض وعلت خاصي بوده باشد ‪ ،‬که دانستن علت وهدف آن شــخص‬
‫براي دعوتگر هيچ مهم نبوده ‪ ،‬بلکه تقديم جواب و حاصل نمــودن قنــاعت‬
‫وي شرط اساسي ميباشد ‪.‬‬
‫در بسا حالت شده اسـت کـه مـا مطلـبي را عـرض نمـوديم وخواسـتيم‬
‫حقيقت هاي قرآني را براي مخاطبان خود بيان کنيم ولي درميــان کســيکه‬
‫خودش هدف ديگري داشته وبراي تغيير دادن ذهنيت ديگران ‪ ،‬ســوالت را‬
‫مطرح نموده است ‪ ،‬درينجا کوشش نموديم که پاسخ را بــه گــونهء ارائـــه‬
‫نماييم که جانب مقابل حقيقت را درک نمايد ‪.‬‬
‫ولي هرگاه دعوتگر بــه ســوي علــت هــا رفتــه و درهنگــام شــنيدن چنيــن‬
‫صحبت هاي غرض آلود فورا متاثر گــردد ‪ ،‬ســخنانش بــه نــتيجه نميرســد ‪،‬‬
‫زيرا بسياري اوقات صحبت هاي دعوت بخاطر هميــن علــت جــويي هــا بــه‬
‫پرخاش ها و گفتگو هاي توهين آميز انجاميده که دعوتگر نه تنها بــه هــدف‬

‫‪79‬‬
‫خويش نرسيده بلکه جانب مقابــل توانســته اســت کــه بــا متشــنج ســاختن‬
‫وضعيت محفل به هدف خود برسد ‪.‬‬
‫‪ -17‬چهرهء متبسم دعوتگر ‪ :‬چهرهء ظــاهري دعــوتگر تــاثير بســيار‬
‫مهمي در مخاطبان او دارد ‪ ،‬مهمترين عنصر در چهرهء ظاهري دعــوتگر ‪،‬‬
‫اسلوب صحبت وي با چهرهــء متبســم ميباشــد ‪ ،‬نخســتين دعــوتگر اســلم‬
‫داراي اين صفت بود‪،‬ودر بخاري شريف ميخوانيم ‪:‬‬
‫ن‬ ‫ّ‬ ‫ن ال ْ ُ‬ ‫ّ‬ ‫ن ل َِهيعَ َ‬‫حد ّث ََنا اب ْ ُ‬ ‫حد ّث ََنا قُت َي ْب َ ُ‬
‫ن عَب ْـدِ الل ـهِ ب ْـ ِ‬
‫مِغيَرةِ عَ ْ‬ ‫ن عُب َي ْدِ اللهِ ب ْ ِ‬ ‫ة عَ ْ‬ ‫ة َ‬ ‫) َ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ص ـّلى الل ّـ ُ‬
‫ه‬ ‫ل الل ّـهِ َ‬ ‫سو ِ‬‫ن َر ُ‬‫م ْ‬ ‫ما ِ‬‫س ً‬ ‫دا أك ْث ََر ت َب َ ّ‬‫ح ً‬ ‫تأ َ‬ ‫ما َرأي ْ ُ‬‫ل َ‬ ‫جْزٍء َقا َ‬ ‫ن َ‬ ‫ث بْ ِ‬‫حارِ ِ‬ ‫ال ْ َ‬
‫ب( )‪ (3574 -2‬حضرت‬ ‫ري ٌ‬ ‫ن غَ ِ‬ ‫س ٌ‬‫ح َ‬ ‫ث َ‬ ‫دي ٌ‬ ‫ح ِ‬‫ذا َ‬ ‫سى هَ َ‬ ‫عي َ‬‫ل أ َُبو ِ‬ ‫م َقا َ‬ ‫سل ّ َ‬ ‫عَل َي ْهِ وَ َ‬
‫عبدالله بن حارث ميفرمايد که من هيچکسي را نسبت به پيامبر)صلي الله‬
‫عليه وسلم( زياد مبتسم نه ديده بودم ‪ .‬چهره متبسم اســت کــه بشاشــت‬
‫دعــوتگر را حفــظ نمــوده ‪ ،‬هرکســي را دوســت و محبــوب وي ميســازد ‪،‬‬
‫اکنون بسياري از دشــمنان اسـلم ‪ ،‬تبليــغ ميگننــد کــه دعــوتگران اســلمي‬
‫هميشه از خشونت کار گرفته و هر موضوعي را با خشونت به مردم بيــان‬
‫و با زور آنرا ميقبولنند ‪ ،‬وهرگاه يک دعوتگر مسلمان ‪ ،‬سنت‬
‫پيامبر)صلي اللــه عليــه وســلم( را در صــحبت هــاي خــويش مراعــات‬
‫نمايد ‪ ،‬وچهره اش مانند چهرهء آنحضرت )صلي الله عليه وسلم ( متبسم‬
‫باشد ‪ ،‬حقيقتا به همان سان که دعوت آنحضــرت بــالي بســيار مــردم تنــد‬
‫خوي عرب تاثير نمود ‪ ،‬وصحابه کرام نيز توانستند با اســتفاده از اســاليب‬
‫پيامبر)صلي اللـه عليـه وسـلم( اسـلم را بـه شـرق وغـرب برسـانند ‪ ،‬مـا‬
‫درعصر امروزي نيز نيازمند همان اسلوب پيامبر)صلي اللــه عليــه وســلم(‬
‫ميباشيم ‪.‬‬
‫علمه قرائتي در يکي از صحبت هاي خويش کــه دريکــی از کســت هــای‬
‫ويديويی من آنرا مشاهده نمودم ‪ ،‬علت عدم پذيرش اسلم را چنيــن بيــان‬
‫نموده است ‪:‬‬

‫‪80‬‬
‫او ميگويد ‪ :‬دين مقدس اســلم ماننــد آب صــافي اســت کــه همــه بــه آن‬
‫ضرورت ونياز دارند ‪ ،‬ولي در بعضي اوقات انسان با وجود تشــنگي آب را‬
‫نمي نوشد ‪ ،‬يا اينکه آب توسط کسي به انسان تقديم ميگردد کــه چهرهــء‬
‫بسيار زشت وکثيف داشته ‪ ،‬و باديــدن چهرهــء وي انســان از نوشــيدن آب‬
‫صرف نظر ميکند ‪ ،‬ويــا اينکــه در آب کــدام خــس و خاشــاکي ميباشــد کــه‬
‫انسان آنرا نميخواهد بنوشد ‪ ،‬به هميــن ســان هرگــاه ديــن مقــدس اســلم‬
‫توسط اشخاصي تبليغ گردد که خود شان چهرهء بســيار زشــت و اســلوب‬
‫بسيار خراب داشته باشد ‪ ،‬مردم از پذيرش سخنان وي که حتی بسيار بــه‬
‫آن نياز هم داشته باشند ‪ ،‬ابا مي ورزند ‪ ،‬وياهم زماني که ‪ ،‬در دين اســلم‬
‫بدعت هايي داخل شود که بنام اسلم به مردم بيـان گـردد ‪ ،‬واســلم را از‬
‫اصالت وپاکي آن بکشد ‪ ،‬مردم ازپذيرش اسلم ابا مي ورزند ‪.‬‬
‫‪ -1‬روي همين علت است که خداوند)جــل جللــه( بــراي حضــرت محمــد‬
‫ت ل َُهــ ْ‬
‫م‬ ‫ن الل ّهِ ل ِن ْ َ‬
‫م ْ‬
‫مة ٍ ِ‬
‫ح َ‬ ‫)صلي الله عليه وسلم( فرموده است که ‪) :‬فَب ِ َ‬
‫ما َر ْ‬
‫ك ( ) ‪ -1‬آل عمران ‪( 159 ،‬‬ ‫حوْل ِ َ‬
‫ن َ‬
‫م ْ‬
‫ضوا ِ‬ ‫ب َلن ْ َ‬
‫ف ّ‬ ‫قل ْ ِ‬
‫ظ ال ْ َ‬
‫ظا غَِلي َ‬
‫ت فَ ّ‬
‫وَل َوْ ك ُن ْ َ‬
‫رحمت خدا تـرا بـا خلـق مهربـان و خوشـخوي گردانيـد هرگـاه تنـد خـو و‬
‫سنگدل ميبودي مردم از اطراف تو متفرق ميشدند ‪.‬‬
‫‪ -18‬فصاحت وبلغت دعوتگر ‪ :‬يکــي از صــفات مهميکــه بــراي هــر‬
‫دعوتگر لزم و ضروري است ‪ ،‬قوت صحبت نمودن اســت ‪ ،‬زيــرا صــحبت‬
‫زيبا ‪ ،‬طرز اداي درست مطلب بــا اســلوبيکه تــوجه هــر کسـي را بــه خـود‬
‫جلب نمايد ‪ ،‬يکي از حکمت هاي مهــم دعــوت اسـلمي درعـــصر امـروزي‬
‫ميباشد ‪ ،‬امروز ما در شرايطي زنده گي ميکنيم که مردم متوجه هــر چيــز‬
‫هستند ‪ ،‬و هرکلمه ء دعوتگر را حساب ميکند ‪ ،‬وحتی حضرت پيامبر)صلي‬
‫الله عليه وسلم( که الگوي دعوتگران است ‪ ،‬سخنانش را به شــکل قصــه‬
‫نه بلکه به اسلوبي ادا مينمــود کــه ســامعين ميتوانســتند کــه هرکلمــه آنــرا‬
‫حساب نمايند ‪.‬‬

‫‪81‬‬
‫َ‬
‫سـل ّ َ‬
‫م ك َــا َ‬
‫ن‬ ‫ه عَل َي ْـهِ وَ َ‬
‫صـّلى الل ّـ ُ‬
‫ي َ‬
‫ن الن ّب ِـ ّ‬
‫ه عَن ْهَــا أ ّ‬‫ي الل ّ ُ‬‫ض َ‬ ‫ة َر ِ‬ ‫عائ ِ َ‬
‫ش َ‬ ‫ن َ‬ ‫‪) -2‬عَ ْ‬
‫صاهُ (( )‪( 2303 -2‬‬ ‫ح َ‬‫ديًثا ل َوْ عَد ّهُ ال َْعاد ّ َل َ ْ‬
‫ح ِ‬‫ث َ‬‫حد ّ ُ‬
‫يُ َ‬
‫حضرت بي بي عايشه )رضي الله عنها( ميفرمايد که حضرت نــبي کريــم‬
‫)صلي الله عليه وسلم ( چنان سخن ميگفتند که هرگاه کســي ميخواســت‬
‫آنرا بشمارد ‪ ،‬ميتوانست آنرا بشمارد‪.‬‬
‫بر دعوتگرســت کــه شخصــيت و اســتعداد ســامعين خــويش را مــد نظــر‬
‫گيرد ‪ ،‬و به اين اساس صحبت خود را مطابق توانايي آنان ايراد نمايد ک‬
‫الف ‪ :‬هرگاه اهل مجلس اشخاص اکاديميک ‪ ،‬تحصيل کرده وداراي فهــم‬
‫وادبيات عالي باشند ‪ ،‬لزم است که دعوتگر مطابق ذهنيــت آنــان صــحبت‬
‫نمايد ‪ ،‬و قبل خود را با مطالعهء کتب ادب ‪ ،‬شعر ‪ ،‬قصــه ‪ ،‬و فصــاحت در‬
‫کلم بلد ساخته ‪ ،‬زيرا در ميان آنان به اسلوب خود آنان صــحبت نمــودن ‪،‬‬
‫همه را به اين وا ميدارد که به سخنان وي به خوبي گوش دهند ‪.‬‬
‫همچنــان در اســتعمال جملت وکلمــات خــويش بســيار مهــارت داشــته‬
‫باشد ‪ ،‬بياد دارم که شخصي ديگران را دعوت مينمــود ‪ ،‬ولــي اســلوب وي‬
‫بسيار ضعيف و موضــوع را بــا اســلوب عاميــانه مطــرح ميکــرد ‪ ،‬او بــراي‬
‫مخاطبين گفت که ما وشما بايد مسـلمانان کلنگـي باشـيم ‪ ،‬نـه بـه شـکل‬
‫مرغهاي خسکي ‪ ،‬ضعيف وناتوان باشيم ‪ ،‬در ختم صحبت هاي وي همه در‬
‫غياب وي اعتراض نمــوده ‪ ،‬وميگفتنــد کــه ايــن شــخص همــه را بــه مرغهــا‬
‫تشبيه نمود ‪ ،‬زيرا مرغ مرغست ‪ ،‬خواه کلنگي باشد ‪ ،‬ويا خسکي ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬هرگاه اهل مجلس مردم عوام بوده ‪ ،‬وبــه خصــوص کســاني باشــند‬
‫که سواد کافي نداشته ‪ ،‬و نميتوانند که صحبت هاي قوي را بدانند ‪ ،‬بناء بر‬
‫دعوتگر لزم است که مطابق مقــوله ) کلــم النــاس علــي قــدر عقــولهم (‬
‫مطابق عقليت آنان صحبت نمايد ‪ ،‬و به شکل عاميــانه چنــان صــحبت کنــد‬
‫که همه سخنان اورا بخوبي بداند ‪.‬‬
‫يکتن از دعوتگران که اين حکمت را نميدانست براي مـردم عـوام چنـان‬
‫با فصاحت وبلغت صحبت ميکرد که در جريان صحبت هــاي وي چنــد نفــر‬

‫‪82‬‬
‫به خوب رفته بودند ‪ ،‬ووقــتي آنــان از مجلــس خــارج شــدند ‪ ،‬دربيــن خــود‬
‫تبصره ميکردند که ما اصل هيچ چيزي نفهميديم ‪ ،‬زيرا او کلمات عربــي را‬
‫چنان استعمال مينمود که براي ما بسيار ثقيل بود ‪ .‬ايــن اســلوب حــتی در‬
‫نوشتن بعضي کتابهاي ديني در مکاتب نيز وجود دارد ‪.‬‬
‫اعضاي علمي ومسلکي رياست تــاليف وترجمــه وزارت محــترم معــارف‬
‫افغانستان براي صنوف هفتم مکاتب تعليمات عمــومي درســال ‪ 1384‬هــ‬
‫ش کتاب تعليم وتربيه ديني را نشر نموده اند که درصفحه سوم آن عنوان‬
‫موضوع را چنين بيان داشته اند ‪ ) :‬حدوث اعيان (‬
‫سپس اين موضوع را چنين تشريح نموده اند ‪:‬‬
‫)) حــدوث اعيــان ازجهــت آنســت کــه اعيــان جمــع عيــن اســت ‪ ،‬وعيــن‬
‫چيزيست که قائم به ذات خود باشد ‪ ،‬مانند ‪ ،‬اجسام که برايشان تغييــرات‬
‫از قبيل حرکت وسکون عائد ميگردد ‪ ،‬وهرچيزيکه قابــل پــذيرش تغييــرات‬
‫باشد حادث و پيدا کرده شده است ‪ ،‬زيرا که قديم محل حوادث نيست ((‬
‫)‪ -20‬ص ‪(3‬‬
‫هرگاه ما اين متن را بــراي جــواني ‪ 18‬ســاله کــه فــارغ صــنف دوازدهــم‬
‫مکاتب تعليمات عمومي )غير مدراس ديني ( باشــد ‪ ،‬تقــديم نمــاييم ازيــن‬
‫عبارت استفاده کرده نميتواند ‪ ،‬و مقصــد آنــرا نميداننــد تــا اينکــه اســتادي‬
‫براي آنان اين را توضيح وتشريح نمايد ‪ ،‬اکنون فکر کنيــد کــه ايــن عبــارت‬
‫براي يک طفل که ‪ 12‬يا ‪ 13‬ســاله اســت ‪ ،‬در بســا اوقــات حــتی معلمــان‬
‫مکاتب که علوم ديني درس ميدهند از مشکل کتابهاي علوم ديني شــکايت‬
‫دارند ‪ ،‬و خود شان به نزد استادان رفته مطلب را ياد ميگيرند ‪.‬‬
‫کتابهاي درســي بايــد بــه اســلوب بســيار ســاده وآســان نوشــته شــود ‪ ،‬و‬
‫شخصي در تعليم وتربيه دکتورا داشت ‪ ،‬ميگفت مــن دکتــوراي خــود را در‬
‫ساده نويسي گرفته ام ‪ .‬زيرا در بسياري درس هــا شــاگردان غيــر حاضــر‬
‫ميباشند ‪ ،‬ونسبت مشکلت مريضي ‪ ،‬ضـرورت هـا وسـاير حـالت شـاگرد‬
‫درساعت درسي در صنف حاضر شده نميتواند ‪ ،‬لزم است ايـن کتـاب بـه‬

‫‪83‬‬
‫اسلوبي نوشته شود که شاگرد حــتی در حــالت تنهــايي بــا مطــالعه آن بــه‬
‫مفهوم آن پي برد ‪ ،‬ولي استعمال کلمات بسيار تخصصي ‪ ،‬براي شاگردان‬
‫قابل هضـم نميباشـد ‪ ،‬وشـايد حـتی والـدين شـان در فهـم چنيـن عبـارات‬
‫مشکل داشته باشند ‪ ،‬ونتوانند آنرا براي اولد هاي شان بفهمانند ‪.‬‬
‫‪ -19‬بصصصاخبري از اختلفصصصات عقيصصصدتي ‪ ،‬فرهنگصصصي وروانصصصي‬
‫مدعويين‪ :‬در عصر حاضر مردم داراي عقيده ‪ ،‬فرهنــگ و سيســتم هــاي‬
‫ذهني مختلف ميباشند ‪ ،‬و با ازدياد وسايل و بهبــود وضــع زنــده گــي مــادي‬
‫مردم ‪ ،‬ازدياد افکار وانديشه هــاي معاصــر ‪ ،‬ســطح زنــده گــي عقيــدتي ‪،‬‬
‫فرهنگي و روانــي آنــان نيــز متفــاوت شــده اســت ‪ ،‬ايــن اختلفــات ‪ ،‬يــک‬
‫سلسله از حساسيت هايي را به ميان آورده است که عــدم تــوجه بــه ايــن‬
‫امور سبب تنفر مردم از دعوتگر شده و باعث ميگردد کــه مــردم ســخنان‬
‫وي را نپذيرفته ‪ ،‬وياهـم با وي تصادم فزيکي نمايند ‪.‬‬
‫درکشور عزيز ما افغانسـتان يـک سلسـله از عـادات ورواج هـايي وجـود‬
‫دارد کــه کــامل بــا اســلم مخــالفت دارد ‪ ،‬موضــوع بــد گرفتــن و بــد دادن‬
‫دختران ‪ ،‬طويانه هاي گزاف ‪ ،‬شيريني خوري ها ‪ ،‬خوردن غذا در روز اول‬
‫‪ ،‬دوم ‪ ،‬سوم ‪ ،‬شب جمعه ‪ ،‬وچهلم مــرده هــا ‪ ،‬شــوم پنداشــتن بعضــي از‬
‫روز ها ‪ ،‬ممانعت ازدواج ميان عيد رمضان و عيد قربان ‪ ،‬وساير عــاداتيکه‬
‫مردم به آن مبتل ميباشند ‪ ،‬و بد تر اينست که بعضي ازين عادت منفي بــا‬
‫صبغهء ديني اجرا ميگردند ‪ ،‬که بدعت بسيار خطر ناک ميباشد ‪.‬‬
‫همچنان بـا مهـاجرت مـردم بـه کشـور هـاي مختلـف افکــار مختلفـي در‬
‫ذهنيت ها پيدا شده ‪ ،‬و هرروزي شاهد واقعاتي ميباشيم که در رسانه هاي‬
‫مختلف نشــر ميگــردد ‪ .‬درتاريــخ افغانســتان بــراي نخســتين بــار مشــاهده‬
‫نموديم که مسلماني با صراحت در مقابل کمره هاي تلويزيــون و وحضــور‬
‫داشت قضاة و پوليس گرايش خويش را به مسيحيت اعلن نمــود ‪ ،‬اينکــه‬
‫علت چي بوده ‪ ،‬وچرا وي دين يکتا پرستي را ترک نمــوده بــه ســه خــدايي‬

‫‪84‬‬
‫)تثليث ( رو آورد ‪ ،‬تا بحــال معلــوم نيســت ‪ ،‬ولــي آنچــه اهميــت زيــاد دارد‬
‫اينست که اين شخص مرتد شد ‪ ،‬ودين مقدس اسلم را ترک نمود ‪.‬‬
‫درين راستا دعوتگران ما لزم است تا نخست علت اين تحول را دريابند‬
‫‪ ،‬و با صراحت ميتوان گفت که نخستين علت اين بد بختي ‪ ،‬کســالت وبــي‬
‫خبري دعوتگران از مقتضيات عصرست ‪ ،‬دعوتگران ما تاحال نتوانسته اند‬
‫که مردم را به حقيقت هاي اسلم با خــبر ســازند ‪ ،‬و همچنــان درس هــاي‬
‫مقارنه ومقايسه بين اديان در کشور ما بسيار ضــعيف بــوده ‪ ،‬وگــاهي هــم‬
‫که مطرح شده نه به شــکل علمــي و مســتند بلکــه بــه شــکل احساســاتي‬
‫وعاطفي مطرح گرديده که هيچگاهي جوابگوي مقتضــيات عصــر امــروزي‬
‫نشده است ‪.‬‬
‫هرگاه دعوتگران ما اين پرابلم ها را درک نموده وبراي از بيــن بــردن آن‬
‫سعي وتلش ورزند ‪ ،‬وخود را در آغاز با مـردم مـواجه نسـاخته ‪ ،‬بلکـه بـه‬
‫شکل تدريجي براي محو اين امور بپردازند ‪ ،‬و مردم را از احکام ديــن بــا‬
‫خبر سازند ‪ ،‬درينصورت موفقيت نصيب آنان خواهد شد ‪.‬‬
‫بسياري از دعوتگران با تجربــه ميگوينــد کـه وقــتي انسـان تـاريکي را در‬
‫جايي ميبيند بـراي از بيـن بـردن آن بـه شـکل مثبـت کـار ميکنـد ‪ ،‬ووقـتي‬
‫خودش حرکت نمود وچراغ را روشن کرد تاريکي ازبين ميرود ‪ ،‬بــه هميــن‬
‫سان گناه يک نوع تـاريکي خطرنــاک درحيــات انسـان اســت ‪ ،‬ووقـتي يـک‬
‫دعوتگر مخلص بخواهد اين تـاريکي را از حيـات مـردم دور سـازد ‪ ،‬سـعي‬
‫وتلش ميکند که مردم را به شکل تدريجي به حقيقت هاي قرآنــي متــوجه‬
‫ساخته ‪ ،‬و به آنان بفهماند که اسلم اين نوع زشتي هاي اخلقي وفرهنگي‬
‫را نميپذيرد وهرگاه انسان ادعاي ايمان ميکند ‪ ،‬وخود را در امــت حضــرت‬
‫ميشمارد ‪ ،‬هيچگاهي کاري نميکنــد کــه مخــالف‬ ‫)صلي الله عليه وســلم (‬ ‫رسول الله‬
‫قرآن وسنت باشد ‪.‬‬
‫وهرگاه ساحهء دعوت اين دعوتگر خارچ از مرز ها کشــورش ‪ ،‬ودرميــان‬
‫غير مسلمانان باشد ‪ ،‬لزم است تا مشکلت فرهنگي آنــان را خــوب درک‬

‫‪85‬‬
‫نمايد ‪ ،‬وبراي اينکه آنان به سخنان وي تسليم شوند ‪ ،‬نخست حقيقت هاي‬
‫قرآني را با آنان بيان نمايد و و کوشش کند کــه بــه معتقــدات آنــان تجــاوز‬
‫ننمايد ‪ ،‬وسپس با عمکرد مثبت خودش ‪ ،‬مــردم را علقمنــد ديــن مقــدس‬
‫اسلم سازد ‪.‬‬
‫يکتن از شخصيت هاي امريکايي که در شهر تکساس امريکا ميباشــد بــه‬
‫اساس همين رويهء نيک وپسنديدهء يکتن از دعوتگران مسلمان با تمــامي‬
‫اعضاي فاميل خويش به دين مقدس اسلم مشرف ميگــردد ‪ .‬کــه درينجــا‬
‫بهترست قصهء مسلمان شدن وي را که براي هر دعوتگر بي نهايت مهــم‬
‫و مفيد ميباشد درينجا نقل نمايم ‪:‬‬
‫آنچه را درين نبشته ميخوانيم سرگذشت كسانيست كه با علم و معرفت‬
‫خود بعد از رنج فراوان ‪ ،‬غرق در فكر وانديشه شده اند ‪ ،‬مطــالعه نمــوده‬
‫اند ‪ ،‬شب ها را در بيخوابي سحر كرده اند تا را ه حــق را در يافتنــد ‪ ،‬و بــا‬
‫در يافت حقيقت تسليم آن شده اند ‪.‬‬

‫‪ - 20‬دفع شبهات معاندين‪ :‬يکــي از صــفاتيکه داشــتن آن ‪ ،‬در‬


‫عصر امروزي ‪ ،‬بالي هر دعوتگر اسلمي لزم وضروري ميباشد ‪ ،‬حصــول‬
‫توانايي براي دفع شبهات واعتراضاتي است که دشــمنان و مخــالفين ديــن‬
‫مقدس اسلم آنرا به اشکال مختلف ‪ ،‬بــراي کســانيکه بــي خــبر از اســلم‬
‫اسـت مطـرح ميکننـد ‪ ،‬بعضـي از مستشـرقان )خاورشناسـان( وهمچنـان‬
‫دعوتگران مسيحيت )منصران( ميخواهند شبهاتي را در مورد دين مقــدس‬
‫اسلم ارائـه نمايند ‪ ،‬اين اسلوب آنان نه تنها تاثير منفي به روحيه غربيان‬
‫ميگــذارد ‪ ،‬و آنــان را از رو آوردن بســوي ديــن مقــدس اســلم منفــور‬
‫ميسازد ‪ ،‬بلکه سبب شک در قلوب بسياري از مسلمانان ضــعيف اليمــان‬
‫ويا بي خبر از دين ميباشند ‪.‬‬
‫شبهه اقسام مختلفي دارند که بعضي آنها به دعــوتگر ارتبــاط ميگيرنــد ‪،‬‬
‫قسمي هم به موضوع دعوت ‪،‬و بعضي هم به مدعويين ‪.‬‬

‫‪86‬‬
‫اول ‪ :‬شصصبهه وشصصک انصصداختن در شخصصصيت دعصصوتگر‪ :‬دشــمنان‬
‫دعوت اسلمي در بسا اوقــات شــکوکي وشــبهاتي را درشــخص دعــوتگر‬
‫انداخته ومطـرح ميکننـد ‪ ،‬او را بـه صـفات منفـي متصـف ميسـازند ‪ ،‬تـا‬
‫مــردم را از شخصــيت وي متنفــر ســازند و بعــد از کســي بــه ســخنان او‬
‫گوش ندهد ‪ )) .‬گاهی اوقات دشمنان دين به منظور ايجاد تفرقـه دربيـن‬
‫صفوف دعوت اســلمی شــبهاتی را درخصــوص دعــوتگران ديــن مطــرح‬
‫نموده وبه بر ترور شخصيتی آنان می پردازنــد (( ) ‪ – 4‬ص ‪ ( 100‬ايــن‬
‫شبهات را ميتوان درنقاط ذيل خلصه نمود ‪:‬‬
‫الف‪:‬آنانرا بــه جهــالت ‪ ،‬ديــوانگي ‪ ،‬گمراهــي ‪ ،‬عقــب مانــده گــي وســاير‬
‫صفات نسبت ميدهند ‪.‬‬
‫ب‪ :‬آنها را به نو آوري و بدعت کاري ها نسبت ميدهند ‪.‬‬
‫ج‪:‬متهم ساختن وي به علقمندي به چوکي ‪ ،‬قـدرت ‪ ،‬مقامـات ‪ ،‬حصـول‬
‫ثروت وداراِيي ‪.‬‬
‫د ‪ :‬وابســتگي وي بــه بعضــي از احــزاب ‪ ،‬گــروه هــا و مردمــان منحــرف‬
‫وغلط کار ‪.‬‬
‫هـ ‪ :‬متهم ساختن آنان به مشغوليت به خرافات ‪ ،‬قصه هاي قديم ‪.‬‬
‫و ‪ :‬متهم نمودن آنان به تخلف و عقب مانده گي ‪.‬‬
‫ز ‪ :‬متهم نمودن وي به دوري از جامعه ‪ ،‬بگونه مثال ميگويند که وي نــه‬
‫در جمله اشراف قـوم اسـت ‪ ،‬ونـه هـم از جملـه کسـانيکه منصـب عـالي‬
‫دارد ‪.‬‬
‫حـ ‪ :‬متهم نمودن پيروان وي بـه صـفات زشـت و يـاهم بـه کسـانيکه در‬
‫جامعه منصب هاي عالي ندارند ‪ ،‬فقيرند ‪ ،‬وياهم بيسواد ‪.‬‬
‫دوم‪ -‬شبهه وشک درموضوع دعصصوت ‪ :‬مخــالفين دعــوت کوشــش‬
‫ميکنند کــه درموضــوعاتي کــه مربــوط بــه دعــوت اســت بيــن مــردم شــک‬
‫انداخته ‪ ،‬به مردم ميگويند که آنچه اين دعوتگر ميگويد ‪ ،‬مخالف عــادات ‪،‬‬
‫تقاليد ‪ ،‬فرهنگ ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬وساير اموري است که از قرنهــا درميــان شــما‬

‫‪87‬‬
‫بوده ‪ ،‬و تمامي پــدران شــما بــه آن گرويــده بودنــد ‪ ،‬منحــرف ميســازد ‪ ،‬و‬
‫ميخواهــد شــما را بــه راه هــا غلــط بــبرد ‪ ،‬وحــتی در ميــان مســلمانان ‪،‬‬
‫دعوتگراني را که حقيقت هـاي قرآنــي را بيــان ميدارنـد ‪ ،‬وبعضــي از رواج‬
‫هاي زشت جامعه را انتقاد ميکنند ‪ ،‬نسبت به بعضي از گروه ها و مذهب‬
‫هايي ديگري ميگنند تا مردم ‪ ،‬ازين حقيقت ها دور مانده ‪ ،‬واموري را بنام‬
‫اسلم ودين انجام دهند که ايشانرا به عوض نفع ‪ ،‬بــه ضــرر هــاي مختلــف‬
‫دنيوي واخروي مبتل سازد ‪.‬‬
‫بگونهء مثال بسياري از دشمنان اسلم موضوع ميراث زن را منحيث يک‬
‫وسيله براي ظلم بالي زنان مطرح ميکننــد ‪ ،‬ولــي دانســتن حقيقــت هــاي‬
‫قرآني که در مورد ميراث زنان در قرآن کريم است ‪ ،‬کامل واضح وروشن‬
‫است که لزم دعوتگران ما آنرا بصورت دقيق بدانند ‪ ،‬بگونه مثال در بســا‬
‫حالت دشمنان اسلم در مورد حق ميراث زن انگشت انتقــاد دراز نمــوده‬
‫ميگوينــد كــه چــرا در اســلم مــردان دو برابــر زنــان ميــراث ميگيرنــد؟‬
‫ومتأســفانه كـه بعضــي از مســلمانان بــي خــبر ازديــن عيــن كلمــات آنــانرا‬
‫برسرزبان مياورنــد ‪ .‬علمــه دكتوريوســف قرضــاوي ميفرمايــد ‪ ) :‬جهــالت‬
‫مصيبت بزرگي است ووقتي كه باخوهشــات نفســاني جمــع گــردد قيــامت‬
‫ج ‪ 1‬ص ‪(105‬‬ ‫بزرگي است ( ) ‪-17‬‬
‫جواب اين شبهه را ميتوان با دليل ذيل ارائه نمود ‪:‬‬
‫نخست ازخود آنان ميپرسيم كه آيا زن در تمامي حالت با مرد ميراث‬
‫مساوي دارد ؟ آيا اينرا نميدانند كه تنها برادر با خواهر؟ هرگاه اين‬
‫سوال شان به اساس عدم فهم ياهم رسيدن به حق و براي پيروي از‬
‫حق باشد ‪ ،‬مشکل آنان به ساده گي حل ميگردد زيرا أنچنانکه تصور‬
‫نموده اند ميراث زنان در تمامي حالت نصف ميراث مردان نميباشد‬
‫وعلماي ميراث براي ميراث مردان وزنان چهار حالت را بيان داشته اند ‪.‬‬
‫حالت اول ‪ :‬ميراث مرد و زن مساوي ميباشد ‪:‬‬
‫حالت دوم ‪ :‬ميراث مرد کمتراز ميراث زن ميباشد ‪:‬‬

‫‪88‬‬
‫حالت سوم ‪ :‬مرد و زن هردو ميراث نميبرند ‪:‬‬
‫حالت چهارم ‪ :‬ميراث مرد بيشتر ازميراث زن ميباشد ‪:‬‬
‫براي روشني اين مطلب لزم است هر کدام را کمي تشريح نماييم ‪:‬‬
‫حالت اول‪ :‬ميراث مرد و زن مساوي ميباشد‪ :‬مثل‪ ،‬هرگاه شخصي‬
‫وفات نمايد كه يك دخترو يك برادر دارد و مبلغ يك لك افغاني ميراث‬
‫گذاشته باشد نصيب هر كدام چقدر ميشود ؟‬
‫جواب‪ :‬براي دخترمتوفى نصف مال )پنجاه هزار( و براي برادر متوفى‬
‫باقيمانده كه آنهم )پنجاه هزار( ميباشد ‪.‬‬
‫سوال‪ :‬شخصي وفات نمود ه دو دختر و يك برادر دارد و سه لك‬
‫افغاني ميراث گذاشته است نصيب هركدام چند ميشود ؟‬
‫جواب‪ :‬براي هركدام يك يك لك افغاني ميرسد ‪.‬‬
‫حالت دوم‪ :‬ميراث مرد کمتراز ميراث زن ميباشد‪ :‬احياناميراث زنان‬
‫نسبت به مردان زياد ميباشد ‪ ،‬مثل ‪ :‬شخصي وفات نمايد و دو دختر و‬
‫چهار برادر داشته باشد ‪ ،‬ومبلغ نه لك افغاني ميراث گذاشته باشد نصيب‬
‫هركدام چقدر ميشود‪.‬‬
‫جواب ‪ :‬تمام مال سه حصه ميشود شش لك براي دو دخترمتوفي سه‬
‫لك باقيمانده براي چهار برادرمتوفي داده ميشود ‪ ،‬كه براي هركدام شان‬
‫كمتر از هشتاد هزار افغاني ميرسد‪.‬كه درين مثال ‪:‬دختر اول متوفي ‪ :‬سه‬
‫لك ‪ ،‬دختر دوم متوفى ‪ :‬سه لك‬
‫برادران متوفى هركدام هشتا د هشتا د هزار افغاني ‪.‬‬
‫حالت سوم ‪ :‬مرد و زن هردو ميراث نميبرند ‪ :‬دربسياري حالت زن‬
‫ومرد هردو هيچ ميراث نميبرند ‪ ،‬مثل ‪ :‬هرگاه شخصي وفات نمايد که‬
‫پسر‪ ،‬دختر‪ ،‬خواهر وبرادر داشته باشد ‪ ،‬درينصورت برادر وخواهرش هيچ‬
‫ميراث نميبرند ‪.‬‬
‫چرا؟ آنان از والدين خود ميراث ميبرند ‪ ،‬واين ميراث براي اولد متوفي‬
‫داده ميشود نه به خواهر وبرادرش ‪.‬‬

‫‪89‬‬
‫حالت چهارم ‪ :‬ميراث مرد بيشتر ازميراث زن ميباشد ‪ :‬اين مسأله تنها‬
‫ميان خواهران با برادران است يعني هر برادر دو چند خواهر ميراث‬
‫ميبرد ‪.‬‬
‫سؤال‪ :‬چرا برادر دو چند خواهر خويش ميراث ميبرد ؟‬
‫جواب‪ :‬نخستين مطلبي را كه مسلمان بايد بداند اينست كه در حكم‬
‫خداوند )جل جلله ( چرا را نبايد استعمال كرد ‪ ،‬بلكه حق داريم بپرسيم‬
‫كه درين حكم الهي چي حكمت نهفته است ‪ ،‬زيرا ما مسلمانان نظر به‬
‫عقيده وادب در مقابل خد اوند )جل جلله ( خودرا حق نميدهيم كه از‬
‫خداوند بپرسيم بلكه به تمامي احكام الهي تسليم هستيم ‪ ،‬زيرا انسان‬
‫زماني به خالق يكتا ايمان آورد و بدين عقيده شد كه دين اسلم دين‬
‫رهايي بخش بشريت است ‪ ،‬گاهگاهي بخاطر تقصير در فهم خود انسان‬
‫حكمت بعضي از احكام الهي را نميدانيم ‪ ،‬و براي فهم آن لزم است‬
‫حكمت آنرا پرسيد و در وقت طرح سؤال نيز مانند يك مسلمان مؤدب‬
‫سؤال نمود ‪.‬‬
‫حكمت دوچند ميراث گرفتن برادر نسبت به خواهر‪ :‬براي فهم اين‬
‫موضوع لزم است ‪ ،‬يك مسلمان چنانچه اساس شريعت اسلمي است ‪،‬‬
‫موضوع را بشکل کامل و همه جانبه بداند زيرا خداوند ) جل جلله (‬
‫ميفرمايد ) ول تقف ما ليس لك به علم إن السمع والبقصر والفواد كل‬
‫اولئك كان عنه مسؤول ( شما در تمامي امور تان بدون علم وفهم توقف‬
‫نكنيد ‪ ،‬زيرا گوشها ‪ ،‬چشمان و قلب هاي تان همه درمقابل ذات پروردگار‬
‫مسؤوليت دارند ‪ .‬نخست بايد تمامي احکام را بصورت درست دانست‬
‫وسپس ابراز نظر نمود ‪ .‬که فهم اين مطلب درنقاط ذيل واضح ميگردد ‪:‬‬
‫‪ -1‬مسووليت برادر نسبت به خواهرش بيشتر است ‪ :‬هرگاه بديده‬
‫بصيرت بدين مسأله بينديشيم ميابيم كه ‪ ،‬درين حكم ‪ ،‬عدالت الهي‬
‫مراعات گرديده است زيرا دين مقدس اسلم صلحيت را به اندازه‬
‫مسووليت ميداه ‪ ،‬شما هرگاه مسووليت هاي برادر را درمقابل خواهرش‬

‫‪90‬‬
‫درفاميل مقايسه نماييد طبعا ميدانيد که برادر مسووليت بيشتر نسبت به‬
‫خواهرش دارد ‪ ،‬بگونه مثال مسووليت هاي برادر عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪ -‬نفقه خانمش بالي وي فرض است‪،‬درحاليکه نفقه خواهرش بالي‬
‫شوهرش ميباشد نه بالي خواهرش ‪.‬‬
‫‪ -‬نفقـه دختر تا زمان ازدواج بدوش پدر ميباشد نه بدوش مادر ‪.‬‬
‫‪ -‬نفقه پسر تا وقت جواني و بلوغ بدوش پدر است نه بدوش مادر ‪.‬‬
‫‪ -‬نفقه پدر و مادر تهيدست بدوش پسر ميباشد نه بدوش دختر ‪.‬‬
‫‪ -‬پرداخت مهر شرعي بدوش شوهر است نه بدوش خانم ‪.‬‬
‫‪ -‬مصارف ازدواج بالي شوهراست‪،‬وهيچگاهي خانم مصارف عروسي را‬
‫متحمل نميگردد‪.‬‬
‫هر گاه اين مسؤوليت هاي برادررا با مسؤوليت خواهران مقايسه‬
‫نماييم ميبينم كه لزم است برادر به اساس مسؤوليت هاي بيشتر نسبت‬
‫به خواهر حق زياده تر بگيرد‪.‬بطورمثال اگر دو نفر را به بازار بفرستيم‬
‫واز يكي به اندازه ‪ %80‬مواد بخواهيم دومي را مكلف به آوردن ‪%20‬‬
‫نماييم و براي اولي ‪ %80‬و براي دومي ‪ % 20‬پول بپردازيم آيا عدالت‬
‫نكرده ايم ؟‬
‫به همين شکل اگر برادر نسبت به خواهر دوحصه ميراث ميگيرد‬
‫مسووليت هاي وي بيشتر است نسبت به مسووليت هاي خواهرش ‪.‬‬
‫خود دوچند ميراث ميبرد ‪ ،‬اما در بقيه حالت ميراث زنان گاهگاهي چند‬
‫برابر ميراث مردان ميشود ؟ و يا اينكه از مغالطه وفريب كار ميگيرند ‪،‬‬
‫و ميخواهند با مشكوك نمودن خواهران ما در دين شان آنانرا به اديان‬
‫منسوخ وياهم بي ديني و گمراهي بكشانند <‬
‫‪ -2‬بعد از ازدواج ميراث خواهر مساوي با ميراث برادر ميشود‪ :‬هرگاه‬
‫برادر دو سهم بگيرد با خانمي ازدواج مينمايد كه يك سهم گرفته) ‪=3‬‬
‫‪ ( 2+1‬وآن خواهريكه يك سهم گرفته با شخصي ازدواج ميكند كه او‬

‫‪91‬‬
‫ازمـيراث پدرش دوسهم گرفته است كه بازهم )‪ (1+2 =3‬بناء در خاتمه‬
‫امر )‪ (3=3‬ميگردد ‪.‬‬
‫‪ -3‬ميراث و مهر دختران بطريقه اسلمي وقرآني تمامي مشکلت يک‬
‫خواهرمسلمان را رفع مينمايد‪:‬هرگاه براي يك خواهر مسلمان ميراث پدر‬
‫– مهر و مصارف شرعي آن بصورت كامل ادا گردد ‪ ،‬هيچ مشكلي‬
‫نخواهد داشت ‪ ،‬بطور مثال ‪ :‬اگر مهر يك خانم يك لك افغاني باشد ‪ ،‬و‬
‫دولك افغاني هم از پدرش برايش ميراث برسد واين مبلغ )‪(300000‬‬
‫افغاني را برايش واقعا تسليم نماييم و نفقـه و مصارفش را شوهرش‬
‫بپردازد اين خانم هيچ مشكلي نخواهد داشت ‪ .‬زيرا او ميتواند با سه لگ‬
‫افغاني پول نقد درتجارتي سهم گيرد که برايش ماهانه مقداري از پول‬
‫حاصل گردد که احتياجاتش را رفع نمايد ‪.‬‬
‫ازين مسايل بخوبي واضح ميگردد كه در توضيع ميراث عدالت الهي‬
‫مراعات گرديده ومشكل خواهران ما بسبب عادات و تقاليد غير اسلمي‬
‫است كه حقوق آنانرا پامال مينمايد ‪ ،‬و كساني هستند كه زن بيچاره را‬
‫هيچ ميراث نميدهند ‪ ،‬دختران خويش را به فروش ميرسانند و بنام طويانه‬
‫وولور از شوهران شان نيز پول ميگيرند ‪،‬وشوهرش را مجبور ميسازند‬
‫كه تمامي اقارب و دوستان دو فاميل را كه احيانا دو قريه ميشوند ‪ ،‬به‬
‫محفل عروسي و شيريني خوري دعوت نمايد ‪ ،‬كه از ين ظلم ها اسلم‬
‫كامل بيزار است ‪ .‬و ميبينم كه مدعيان حقوق انسان در عروسي هاي‬
‫هوتل ها كه اكثر آن از پول قرض به اساس مجبوريت ترتيب شده ‪ ،‬با‬
‫افتخار اشتراك ميكنند ‪ ،‬خون داماد را ميمكند‪ .‬وهيچگاهي هم درين مورد‬
‫سخن نميگويند ‪ .‬و داماد بيچاره بعد ازازدواج سالها با قرضداران دست و‬
‫گريبان ميباشد و احيانا هم تقصير آنرا بدوش خانم بيچاره انداخته او را‬
‫ملمت ميكند ‪ .‬اگر دولت ها حقيقتا به فکر مصلحت مردم باشند ‪،‬‬
‫دست دختر فروشان را گرفته طويانه و ولور را ممنوع قرار دهند ‪،‬‬
‫شيريني خوري ها و محافل عروسي جبري را که اضافه ازتوان داماد‬

‫‪92‬‬
‫باشد و باليش بزور تحميل ميگردد ‪ ،‬ممنوع قرار دهد و و هر چيز را‬
‫مطابق توان اعلن نمايند ‪ ،‬قانون )بدگرفتن و بدبردن ( را ممنوع قرار‬
‫دهند ‪ ،‬و براي مرتگبان چنين جرايم جزا هاي جنايي را قانون بندي نمايند‪.‬‬
‫‪ -3‬شک درمورد مدعويين ‪ :‬آنان براي شــان ميگوينــد کــه شــما مردمــان‬
‫نجيب هستنيد ‪ ،‬زنده گــي راحــت وآرام داريــد ‪ ،‬و بــا نعمــت هــاي مختلــف‬
‫مستور هستيد ‪ ،‬اين دعوتگران ميخواهنــد همهــء ايــن ارامشــها را از شــما‬
‫گرفته ‪ ،‬شما را به سوي بد بختي ها کشانند ‪.‬‬
‫بدين شکل با نشان دادن به اصطلح باغهــاي ســرخ وســبز آنــان را مــانع‬
‫پذيرفتن حق ميگردند ‪.‬‬

‫وظيفهء دعوتگر در دوري از شبهات‬


‫يکي از اساسات مهم اسلمي اينست که انسان کاري نکنــد کــه ديگــران‬
‫در وي مشکوک شوند ‪ ،‬خداوند برکساني رحم کنـد کـه مـردم را از غيبــت‬
‫نمودن خود حفظ ميکنند ‪ .‬درين حالت بر دعوتگر مســلمان واجــب اســت‬
‫که کاري نکند که سبب شک و شبهه ديگران شده‬
‫‪ ،‬ومخالفين اسلم از عملکرد ضعيف آنان وسيله براي تبليغ خود بگيرند ‪،‬‬
‫وبگويند شما فلن شخص دعوتگر را ببيند که خود به اين گناه ها مبتل‬
‫است ‪ ،‬و ما وقتي شما را ميگفتيم که او دعوت را بخاطر اين اهداف‬
‫انجام ميداد شما حال اورا به چشم خود ببينيد که همين کار زشت را‬
‫انجام ميدهد ‪ -11 ) .‬ص ‪( 95‬‬
‫در ين راستا بالي دعوتگران سه امر مهم ضروري ميباشد ‪:‬‬
‫‪ -1‬دانستن شبهات ‪ :‬براي اينکه يک دعوتگر ‪ ،‬شبهات معاندين ودشــمنان‬
‫اسـلم را بخـوبي درک نمايـد ‪ ،‬زيـرا در بسـا از حـالتي وجـود دارد کـه در‬
‫مقابل داعي کساني قرار ميگيرند که چنين شبهات را مطرح ميســازند ‪ ،‬و‬
‫هرگاه ازين شبهات بي خبر باشد ‪ ،‬نميتواند که براي آنــان جــواب قبلــي را‬
‫آماده نمايد ‪.‬‬

‫‪93‬‬
‫‪ -2‬دانستن جــواب خــوب بــراي ايــن شــبهات ‪ :‬هرگــاه کتــب دانشــمندان‬
‫اسلمي را مــورد مطــالعه قــرار دهيــم ‪ ،‬بخــوبي درک ميکنيــم کــه علمــاي‬
‫اسلمي خدمات ارزشمندي در عصور مختلف براي دفــاع از ديــن مقــدس‬
‫اسلم نموده اند ‪ ،‬آنان در هنگام بــروز هــر فکــر مخــالف اســلمي ‪ ،‬ماننــد‬
‫سربازان دلير در ميدان علم ومعرفت ‪ ،‬ايستاده ‪ ،‬وبا دانش وعلم ‪ ،‬تمامي‬
‫شبهات را خواه از طرف بي خبران از دين ‪ ،‬مطرح شــده اســت ‪ ،‬ويــاهم‬
‫توسط برنامه هــاي خصــمانهء دشــمنان طــرح شــده اســت ‪ ،‬جــواب هــاي‬
‫علمي وارزشمند ارائـه داشته اند ‪ ،‬وهر شبههء که مطرح شده است کــه‬
‫براي رد آن صد ها دليل وبرهان تقديم نموده اند ‪ ،‬که مطالعهء وفهم ايــن‬
‫دليل براي هر دعوتگر بسيار ضروري ميباشد ‪ .‬زيرا او در ميدان دعوت با‬
‫سلح دليل ومنطق داخـل شـده ‪ ،‬و هـر شـبهه را بـا مهـارت کامـل پاسـخ‬
‫ميگويد ‪.‬‬
‫‪ -3‬ارائـه جواب به اسلوب داعيانه ‪ :‬زکــاوت و دانــش دعــوتگر در تقــديم‬
‫پاسخهايي که قناعت جانب مقابل را حاصل نمايد ‪ ،‬تاثير مهمي در دعــوت‬
‫دارد ‪ ،‬که درين راستا هر دعوتگر نخست احکام الهي را مراعات نمــوده ‪،‬‬
‫و با الفاظ نرم و زيبا مطلب را بدون اينکه احساسات شود ‪ ،‬ارائـه ميدارد‬
‫‪ ،‬زيرا شخصي به نزد هارون الرشيد که خليفهــء مســلمانان بــود ‪ ،‬رفــت و‬
‫برايش گفت ميخواهم ســخنان ســختي را بــراي رهنمــايي شــما اســتعمال‬
‫نمايم ‪ .‬هارون الرشيد برايش گفت ‪ :‬خداوند)جل جلله( دو شخصي را که‬
‫بهتر از شما بود ‪ ،‬به نزد کسي فرستاد که او نسبت به من بســيار گنهکــار‬
‫بود ‪ ،‬ولي برايشان گفت که )فقول له قــول لينــا ( بــراي وي ســخنان نــرم‬
‫بگوييد ‪ .‬پس شما چگونه ميخواهيد با من چنين با درشــتي وتنــدي صــحبت‬
‫نماييد ‪.‬‬
‫درينجا هارون الرشيد خواست تا براي آن دعــوتگر بفهمانــد کــه اســلوب‬
‫زيبــاي دعــوت ‪ ،‬تــاثير مهــم در قنــاعت جــانب مقابــل داشــته ‪ ،‬و حفــظ‬
‫شخصــيت وي بــالي داعــي لزم ميباشــد ‪ ،‬زيــرا وقــتي کســي ميخواهــد‬

‫‪94‬‬
‫شخصــي را در راه خداونــد)جــل جللــه( دعــوت نمايــد ‪ ،‬لزم اســت بــراي‬
‫رســيدن بــه ايــن هــدف مقــدس از وســايل مقدســي اســتفاده نمايــد کــه ‪،‬‬
‫رضايت الهي در آن موجود باشد ‪.‬‬
‫همچنان زماني دعــوتگر زکــاوت داشــته باشــد ‪ ،‬هــر شــبههء مخالفــان را‬
‫بصــورت بســيار خــوب جــواب گفتــه ‪ ،‬و مجلــس دعــوت را بــه اختلفــات‬
‫شخصي تبديل نميکند ‪.‬‬
‫‪ -21‬دعوتگري نه قضاوت‪ :‬يکي از اموريکه در عصر امروزي و ساير‬
‫اوقات مانع پيشرفت دعوتگران در راه حق ميباشد ‪ ،‬تغيير منهج وطريقهء‬
‫شخصي خود دعــوتگر از اســلوب دعــوتگري بــه اســلوب قضــاوت و حکــم‬
‫نمودن بر مردم ‪.‬‬
‫يکتن از علماي مصر بنام هضيبي کتـابي نوشــته ‪ ،‬و آنـانرا بنـام )دعـاة ل‬
‫قضاة( نام گــذاري نمــوده اســت ‪ ،‬هـدف وي ازيـن عنـوان بخـوبي معلـوم‬
‫ميگردد که مسلمانان دعوتگرند ‪ ،‬نه قضاوت گر ‪.‬‬
‫علمه مصطفي مشهور که کتـاب مشـهوري در دعــوت اســلمي دارنـد ‪،‬‬
‫وبنــام )مــن فقــه الــدعوة( مشــهور اســت ‪ ،‬تحــت عنــواني درکتــاب خــود‬
‫مينويسد که )آيا برمسلمان واجب است که برديگران حکم کند يا خيــر ؟ (‬
‫در جواب اين سوال خودش ميگويد ‪ » :‬اين يــک ســخن معلــوم اســت کــه‬
‫شريعت اسلمي ما را به دعوت ديگران به نيکي ‪ ،‬و منع مردم از بدي هــا‬
‫وظيفه داده است ‪ ،‬و تمامي ما در روز قيــامت پرسـيده ميشــوييم کــه آيـا‬
‫براي فاميل ‪ ،‬اقارب ‪ ،‬همسايه ها ‪ ،‬و تمامي شناخته هايت دعوت به الله ‪،‬‬
‫وعمل به کتاب خدا و به سنت رسول الله نموده اي ويا خير ؟ وهيچگــاهي‬
‫از ما نميپرسد که آيا بالي کسي حکمي نموده اي ‪ ،‬ويــا اينکــه چــرا بــالي‬
‫فلن شخص حکم نکرده اي ؟ زيـرا ايـن کـار از جملــه امــوري نيسـت کـه‬
‫خداونــد متعــال مســلمانان را بــه آن مکلــف ســاخته اســت ‪ ،‬بلکــه انســان‬
‫درمقابل دعوت به اسلم مستحق ثواب ميگردد و به ترک آن جــزا خواهــد‬
‫ديد ‪.‬‬

‫‪95‬‬
‫اما درمورد حکم نکردن بالي مردم هيــچ تقصــيري نکــرده اســت ‪ ،‬بلکــه‬
‫هرگاه برکسي حکم کند و درحکمش اشتباه کند حتما مورد مجازات الهــي‬
‫قرار ميگيرد « )‪ -23‬ص ‪(45‬‬
‫‪ -22‬دسترسي به وسايل معاصصر‪ :‬نبايد اشتباه کرد که فرق بسيار‬
‫زياد است ‪ ،‬بين اينکه يــک دعــوتگر در مــورد وســايل تکنــالوژي معلومــات‬
‫داشته باشد ‪ ،‬وبين اينکــه ايــن شــخص بــه ايــن وســايل دسترســي داشــته‬
‫باشــد ‪ ،‬تنهــا معلومــات کــافي نبــوده ‪ ،‬بلکــه لزم اســت ايــن دعــوتگر ‪،‬‬
‫دسترسي کامل به وسايل معاصــر داشــته باشــد ‪ ،‬او ميتوانــد بــا همکــاري‬
‫ساير دعوتگران وکســانيکه اقتصــاد خــوب دارنــد ‪ ،‬وميخواهنــد در راســتاي‬
‫دعوت همکاري نمايند بــراي وي وســايلي را مهيــا ســازد ‪ ،‬کــه او را بــراي‬
‫نشر دعوت با وسايل تکنالوژي معاصر همکاري نمايد ‪.‬‬
‫درمورد معلومات ودسترسی به وسايل دربحث های سابق معلومــات کــا‬
‫فی تقديم شد که اميد واريم درصورت ضرورت به آنجا مراجعه شود ‪.‬‬
‫‪ -23‬داشتن معلومات در مورد افکار ونظريات مختلف در‬
‫جهان معاصر و رابطه وياهم تصادم اين افکار با حقيقت هاي‬
‫قرآني ‪ :‬در عصر امروزي افکار مختلفي در شرق و غرب وجود دارد ‪،‬‬
‫اين افکار که بعضي آنها ريشه هاي قديم داشته وبه اعتقادات قبل از‬
‫اسلم ارتباط دارند ‪ ،‬و درميان بسياري مردم مروج هستند ‪ ،‬وياهـم افکار‬
‫جديدي اند که در عصر امروزي بعد از ظهور افکار جديد در غرب قد علم‬
‫نموده ‪ ،‬و طرفدارن زيادي داشته است ‪ ،‬معلومات درمورد اين افکار‬
‫براي يک دعوتگر اسلمي کامل مهم و داراي اهميت زياد ميباشد ‪ ،‬زيرا‬
‫درين افکار که اغلب آنها زادهء اشخاص بيدين وياهم کساني بوده است‬
‫که اصل آنها به يهودان متعصب رجعت ميکند ‪،‬بناء در ميان افکار آنها‬
‫مغالطات زيادي وجود دارد ‪ ،‬وياهم ‪ ،‬بخاطر اغراض واهداف سياسي‬
‫بعضي ازين افکار به گونهء مطرح ميگردد که ظاهر آن خيلي ها زيبا‬
‫ورنگين بوده و در باطن خيلي ها فساد ومشکلت داشته است ‪.‬‬

‫‪96‬‬
‫اين مردمان براي رسيدن به هدف خويش از هر وسييلهء مشــروع وغيــر‬
‫مشــروع اســتفاده ميکننــد ‪ ،‬بنــاء بــراي اينکــه دعــوتگر بتوانــد کــه قنــاعت‬
‫هرکسي را در هر ساحه حاصل نمايد ‪ ،‬وجانب مقابل خويش را به حقيقت‬
‫هاي ايماني قناعت دهد ‪ ،‬لزم است داراي فرهنگ معلومات کافي بــوده ‪،‬‬
‫ودرمورد افکار مختلف مطالعه وتحقيق نمايد ‪.‬‬
‫بگونهء مثال طرفدرارن دموکراسي چنين ادعا مينمايد که هرگــاه کســي‬
‫به دموکراسي علقه نداشته باشد ‪ ،‬او حتما علقمنــد وطرفــدار دکتــاتوري‬
‫است ‪ ،‬که اين اسلوب را در ميان عوام الناس چنان نشــر نمــوده انــد کــه‬
‫هرکسي چنين فکر ميکند ‪ ،‬و به آنان چنين تلقين شده است که در تمامي‬
‫دو جهان صرف دو رنگ وجود ‪ ،‬يکــي رنــگ ســياه وديگــرش رنــگ ســفيد ‪،‬‬
‫درحــاليکه بــا مطــالعهء دقيــق ايــن مطلــب انســان عاقــل ميدانــد کــه بــه‬
‫همانگونه کـه درجهـان دو رنـگ نبـوده بلکـه رنگهـاي مختلـف وجـود دارد ‪،‬‬
‫وممکن است که کسي هردو رنگ را نخواسته بلکه بارنگهاي ديگري بــراي‬
‫خويش لباس بسيار زيبا اختيارنمايد ‪ ،‬به هميــن ســان ‪ ،‬انســان ميتوانــد بــا‬
‫مخالفت با هردو اصل دموکراسي ودکتاتوري به اصل ســومي کــه بــاهردو‬
‫آنها فرق دارد وراه انساني واخلقي است زنده گي نمايد ‪.‬‬
‫مسلمانان جهان بــا پــذيرش اســلم تمــامي راه هــاي بهزيســتي وانســان‬
‫زيستي را اختيار نموده ‪ ،‬وبا قوانين اسلمي زنده گي ميکننــد ‪ ،‬در قــوانين‬
‫اسلمي نه دکتاتوري وجود دارد ‪ ،‬ونه هم بي بند وبــاري هــاي دموکراســي‬
‫که انسان را اصل قرار داده ‪ ،‬وتمامي قــوانين آســماني را تحــت تــاثير ان‬
‫قرار دهد ‪ ،‬مردم مسلمان به دين توحيــد عقيــده داشــته واحکــام الهــي را‬
‫بالي خود ميپذيرند ‪،‬و همين ديــن مقــدس اســلم اســت کــه بــراي انســان‬
‫اجازه ميدهد که ازعقل وفکر خــود حــتی درمسـايل اعتقـادات کـار گرفتــه‬
‫وخود را به حقيقت ها برساند ‪ ،‬او ميتواند که بــا اســتفاده ازعقــل خــويش‬
‫درپرتو هدايات الهي قوانينيي را کـه شـريعت برايـش اجـازه ميدهـد وضـع‬

‫‪97‬‬
‫نمايد ‪ ،‬به ايــن علــت درکتــب تشــريع اســلمي ‪ ،‬درمــورد قــوانين ســماوي‬
‫ووضعي بحث هاي مفصلي را مطالعه مينماييم ‪.‬‬
‫به همين سان دين مقدس اسلم مخالف بســيار ســخت دکتــاتوري بــوده‬
‫وهرنوع ظلم ‪ ،‬تعدي ‪ ،‬تجاوز و بيعدالتي را رد مينمايد ‪،‬‬
‫هرگاه دعوتگر اسلمي درين راستا معلومات داشته وبتواذنــد کــه جــانب‬
‫مقابل خويش را به حقيقت هاي قرآني با رد دليل مخالفين قناعت دهــد ‪،‬‬
‫ميتواند که درساحه دعوت خويش موفق باشد ‪.‬‬
‫دانستن اين حقيقت ها و زکاوت خـود دعـوتگر نقـش بسـيار مهـم دريـن‬
‫راستا دارد ‪ ،‬زيرا انسان مومن با نور ايمان بطرف امور ميبند وبا فراست‬
‫خويش ميتواند که چوابگوي هر مطلب باشد ‪.‬‬
‫‪ -24‬دانستن فرق بين نظريه علمي وحقيقت علمصصي‪:‬‬
‫يکي ار اموري که درعصر امروزي مغــالطه در آن زيــاد ميشــود ‪ ،‬موضــوع‬
‫نظريات علمي وحقيقت هاي علمي ميباشد ‪ ،‬قرآن عظيم الشــان کــه يــک‬
‫حقيقت است هيچگاهي مخالف حقيقت هــاي علمــي نميباشــد ‪ ،‬و بــه ايــن‬
‫شکل هرحقيقت علمي که امروز کشف ميشود ‪ ،‬نــوعي ازاثبــات حقيقــت‬
‫هاي قرآني بشمار ميرود ‪ ،‬که سبب قناعت بسياري از دانشــمندان غربــي‬
‫به الهي بودن قرآن عظيم الشان ميگردد ‪.‬‬
‫ولي مشکلي که درين راستا وجود دارد مشکل نظريات علمي است کــه‬
‫در بسا حالت مخالف دساتير قرآني ميباشد ‪ ،‬اين نظريات که زادهء افکار‬
‫بعضي از علماء ميباشد ‪ ،‬حقيقت علمي نميباشد ‪ ،‬و مخالفت آن بــا قــرآن‬
‫کريم کدام ضرري به قرآن نميرساند ‪ ،‬زيرا بسياري ايــن نظريــه هــاي کــه‬
‫ساليان متمادي ميان بسياري مردم متداول بوده ‪ ،‬درســالهاي بعــدي خــود‬
‫همان مردم غلطي آنرا کشف نموده انــد ‪ ،‬بــه گــونه مثــال زمــاني نظريــه‬
‫داروين در اروپا ظهــور نمــود و بســياري از مــردم آســيا نيــز بــه آن معقتــد‬
‫شدند ‪ ،‬بعضي از مسلمانان اشتباه نموده و خواستند ميــان نظريهــء وي و‬
‫قرآنکريم هماهنگي بياورند ‪ ،‬ولي اين کوشش هاي آنــان نتوانســت بجــايي‬

‫‪98‬‬
‫برسد ولي دانشمندان اسلم کــه حقيقــت قــرآن را بخــوبي درک نمــوده و‬
‫تحت تاثير نظريات جديد کـه هيـچ حقيقـت علمـي آنـرا تاييـد نميکـرد ‪ ،‬بـه‬
‫بطلن اين نظريه شهادت ميدادند ‪ ،‬با گذشــت ســاليان زيــاد بــالخره خــود‬
‫اروپايي ها کشف نمودند که نظريه داروين بجز از يک خيال محــض چيــزي‬
‫ديگري نبوده وخود شان دو باره همان حقيقت هاي قرآني را تاييد نمود ند‬
‫که اصل انسان را مکرم دانسته او را به شادي ها وشامپازي ها نه ‪ ،‬بلکــه‬
‫خودش را اصل دانستند ‪.‬‬
‫براي دعوتگر اسلمي لزم است که ميان حقيقت هاي علمي و نظريــات‬
‫علمي فرق نموده ‪ ،‬وتحــت تــاثير هرنظريــه نرفتــه ‪ ،‬بلکــه بــه ايــن عقيــده‬
‫داشته باشد که بطلن اين نظريات خود بخود ثابت ميگــردد ‪ ،‬ولــي ازينکــه‬
‫قرآن عظيم الشان يک حقيقت ‪ ،‬هيچگاهي مخالف حقيقت ها نميباشد ‪ ،‬و‬
‫همين حقيقت هاي علمي امروز ‪ ،‬حقانيت قرآن کريم را ثابت نموده اند ‪.‬‬
‫‪ -25‬آگاهي از وضعيت عصر خودش‪ :‬بسـياري ار مسـلمانان‬
‫بعد ازينکه پيشرفت مادي غرب را مشاهده نمودنــد ‪ ،‬وبرعکــس درکشــور‬
‫هاي خويش نوعي از تخلف وعقب مانده گي را درساحات مختلــف ديدنــد‬
‫به اين فکر شدند که لزم است ما هم مانند آنان بـه چنيـن دسـتاورد هـاي‬
‫نايل شوييم ‪ ،‬استفاده از داشته هاي ديگران در تمامي مدنيت هــاي وجــود‬
‫داشــته ‪ ،‬مــدنيت اســلمي هــم زمــاني رشــد وترقــي نمــود کــه مســلمانان‬
‫کتابهاي علوم مختلف را از مدنيت هــاي قــديم ترجمــه نمــوده وســپس بــه‬
‫بحث وتحقيق درمورد آنان پرداختند ‪ ،‬و تحقيق علمي هم همين موضوع را‬
‫تاييد ميکند که انسان در تحقيقــات خــويش ‪ ،‬از همانجــايي آغــاز نمايــد کــه‬
‫تحقيــق ديگــران بــه آن ختــم شــده اســت ‪ ،‬وبــالخره ايــن مــدنيت جديــد‬
‫اساسات خويش را با گرفتن از علوم ديگران قوي ومستحکمتر وپيشرفته‬
‫ري ‪ ،‬اعتقــادي ‪،‬‬
‫تــر ميســازد ‪ ،‬ولــي هــر مــدنيت از خــود اساســات فکــ ِ‬
‫ايديولوژي وفرهنگي دارند ‪ ،‬کــه آنــان را نســبت بــه ديگــران برتريــت داده‬
‫است ‪ ،‬ولي آنچه ضرورست علوم ساينسي وتکنولوژي ميباشــد ‪ ،‬کــه هــر‬

‫‪99‬‬
‫روزي رو بــه پيشــرفت اســت ‪ ،‬ولــي مشــکل بســياري از مســلمانان در‬
‫وسايلي بود که آنانرا در رسيدن به هدف شان ميرســاند ‪ ،‬آنــان بــه شــکل‬
‫کور کورانه بسوي غرب توجه نمودند ‪ ،‬وازينکه غربــي هــا هــم ميخواســتند‬
‫اهــداف شخصــي خــويش را بــر آنــان تحميــل نماينــد ‪ ،‬ازيــن ضــعف فکــر‬
‫وانديشه آنان استفاده نموده ‪ ،‬به عوض ارسال تکنالوژي و علوم ساينسي‬
‫که به نفع مسلمانان قرار گيرد ‪ ،‬به فرســتادن عــادات وتقاليــد خــويش بــه‬
‫اين کشور ها آغاز نمودند ‪ ،‬بــا گذشــت زمــان بســياري از امــور منفــي کــه‬
‫زادهء عادات زشت غربي ها بوده ‪ ،‬وبــه تکنــالوژي معاصــر هيــچ ارتبــاطي‬
‫نداشت در کشور هاي اسلمي ظهور نمود ‪ ،‬و بسياري از دعوتگران جاهل‬
‫که نميدانستند ‪ ،‬کدام امور ميتواند کشور را به ترقي کشاند ‪ ،‬ايــن عــادات‬
‫غربي را يا بصورت قانوني بالي مردم تحميل مينمودنــد ويــاهم بــه شــکل‬
‫تبليغات براي رسيدن به هرچي غربي است ‪ ،‬آغاز نمودند ‪ ،‬و نتيجه همــان‬
‫شد که مصيبت هاي اين مردم هنوز هم بيشتر وزياد تر شــد ‪ ،‬ونــه تنهــا از‬
‫پيشرفت هاي تکنالوژي منفعتي نگرفتند ‪ ،‬بلکه امــراض آنــان هنــوز بيشــتر‬
‫وبيشتر شده و بدبختي ها هنوز هم زياده تر واختلفات بيشتر گرديد ‪.‬‬
‫اکنون دعوتگر اسلمي بايد اين حقيقت ها را بداند که او براي رسيدن به‬
‫هدف خويش چي امور را از ديگران بگيرد ‪ ،‬وچي اموري اســت کــه او بــه‬
‫ديگران بدهد ‪.‬‬
‫اکنون شــرق محتیــج علــوم ساينســي ورياضــي غربيــان هســتند ‪ ،‬محتیــج‬
‫وسايل تکنولوژي اند که بتوانند در سرعت بخشــيدن علــوم بــا آنــان کمــک‬
‫رســانند ‪ ،‬ولــي درمقابــل غــرب محتیــج عقيــده وفکــر اســلمي انــد ‪ ،‬آنــان‬
‫ضرورت به قرآن کريم ودساتير قرآني ونبوي دارند ‪ ،‬تا آنانرا کــه همــه بــه‬
‫ماديت رو آورده اند ‪ ،‬واين مادين هزاران درد ومــرض را ميــان آنــان نشــر‬
‫نموده است ‪ ،‬بسوي نجات بکشاند ‪ ،‬وبدون شک قوانين قرآني اســت کــه‬
‫ميتواند بهترين رهنما براي آنان باشد ‪.‬‬

‫‪100‬‬
‫‪ -26‬دانسصصتن اسصصاليب مختلصصف پيشصصرفت هصصاي علمصصي در‬
‫ساحات ساينس وتکنالوژي معاصر ‪ :‬عصر امروزي ما عصريست‬
‫که وسايل تکنالوژي در ساحات مختلف رو بــه پيشــرفت و تقــدم بــوده ‪ ،‬و‬
‫هيچ روزي نيست که اکتشاف جديدي صورت ميگيرد ‪ ،‬اين اکتشــافات کــه‬
‫درساحات علمي مختلف صــورت ميپــذيرد ‪ ،‬دانســتن ايــن معلومــات هــاي‬
‫تکنالوژي براي دعوتگر مســلمان امــروزي خيلــي هــا مهــم ميباشــد ‪ ،‬زيــرا‬
‫درين اختراعات جديد وسايلي ميباشد که بــراي دعــوت در عصــر امــروزي‬
‫بي نهايت مفيــد ميباشــد ‪ ،‬و راه دعــوت بــه ديــن مقــدس اســلم را ســاده‬
‫وآســان ميســازد ‪ ،‬همچنــان درميــان ايــن اختراعــات حقيقــت هــاي علمــي‬
‫بسياري مهمي نهفته است که حقيقت هاي قرآني را ثابت نمــوده ‪ ،‬ودليــل‬
‫بسيار خوب براي قناعت غير مسلمانان به حقيقت هاي قرآني ميباشد ‪.‬‬
‫دكتورزغلـول نجــار يكـي از دانشـمندان معـروف جمهـوري عربـي مصـر‬
‫ميباشد ‪ ،‬او كتابهاي زيادي را اعجـاز قـرآن عظيـم الشـان نوشـته اسـت ‪،‬‬
‫موصوف ميگويد مـن بـا محـترم داود سـي بسـكوك در پوهنتـون شـيفلد‬
‫بريتانيا ملقات نمودم او كه رئيس حزب اســلمي مســلمانان لنــدن اســت‬
‫ازعلت مسلمان شــدنش پرســيدم گفـت ‪ :‬مـا غربــي هـا مليــون هـا دالــر‬
‫مصرف نموديم تا به كره يي مهتاب دســتياب شــديم ‪ ،‬وزمــاني مهتــاب را‬
‫ازنزديك مورد مطالعه قرار داديم ديديم كه در روي مهتــاب خــط ســياهي‬
‫مانند يك كمربند اطراف مهتــاب را گرفتــه اســت ‪ ،‬وزمــاني در مــورد ايــن‬
‫خط پژوهش نمــوديم ‪ ،‬تحقيقــات نشــان داد كــه ايــن مهتــاب در زمانهــاي‬
‫بسيار زياد قبل به دو حصه تقسيم و از هم جــدا شــده ‪ ،‬وس ـپس دو بــاره‬
‫بهم وصل شده اند كه بعد از انضمام دو بخــش مهتــاب اثــر آن شكســتكي‬
‫مانند خط سياهي در مهتاب باقيمانـده است ‪.‬‬
‫وزماني قرآن عظيم الشان را مطالعه نمودم ‪ ،‬دريافتم كــه قــرآن كريــم‬
‫در مورد شق القمر)دو حصه شــدن مهتــاب( چهــارده قــرن قبــل خــبرداده‬
‫نيز درين مورد شــهادت ميدهــد كــه‬ ‫است ‪ ،‬و احاديث پيامبر‬
‫) صلى الله عليه وسلم (‬

‫‪101‬‬
‫در زمــان بعثــت آخريــن پيــامبران مهتــاب دو شــق شــده و مردمــان آن‬
‫عصرمهتاب را به همان شكل ديده اند ‪ ،‬وزماني شخصيت حضرت محمــد‬
‫را مطالعه نمودم يافتم كه او يك شــخص عــادي و در آغــاز‬ ‫)صلى الله عليه وسلم (‬

‫حيات بيسواد بود ‪ ،‬و در آن زمان وسايل تكنالوژي نيــز وجــود نداشــت كــه‬
‫پيامبراز آن نقل نموده باشد ‪ ،‬دانستم كه قرآن ساخته دســت محمــد و يــا‬
‫كدام بشر نه بلكه كلم خالق زمين و آسمان است كــه معلومــات چهــارده‬
‫قرن قبل او معجزه يي بزرگي اسـت بـراي دانشـمندان عصـر امـروزي ‪،‬‬
‫و حقانيت قــرآن‬ ‫)جل جللــه(‬ ‫مطابق اين دليل قوي قرآني به وحدانيث خداوند‬
‫عظيم الشان تصديق نمودم ‪.‬‬
‫او قصه ء مسلمان شدن خويش را برايم بيان داشت ‪ ،‬و همين حقــايق‬
‫علمي قرآني سبب اسـلم او شــده اســت ) انمــا يخشــي اللــه مــن عبــاده‬
‫العلماء ( برادر مؤمن ما داود بسكوك حزب اســلمي بريتانيــا را تشــكيل‬
‫نموده و اكنون رئيس همين حزب ميباشد ‪.‬‬
‫)جــل‬ ‫موضوع شگافتن مهتاب يكي از حقايق قرآني است ‪ .‬خداونــد متعــال‬
‫مـُر{ )‪ -1‬القمــر‪ (1,‬قيــامت‬ ‫شـقّ ال ْ َ‬
‫ق َ‬ ‫ة َوان ْ َ‬
‫ســاعَ ُ‬ ‫ميفرمايــد‪}:‬اقْت ََرب َـ ْ‬
‫ت ال ّ‬ ‫جللــه(‬

‫نزديك آمد و ماه آسمان شگافته شد ‪The Hour (of Judgment) is nigh, .‬‬
‫‪and the moon is cleft asunder‬‬
‫ابن كثير در تفسير اين آيــت ميفرمايــد ‪ :‬وقــوله تعــالى "وانشــق القمــر"‬
‫شگافته شد ‪ ،‬اين موضوع بــا‬ ‫)صلى اللـــه عليـــه وســـلم (‬ ‫مهتاب در زمان رسول الله‬
‫احاديث صحيح و متواتر نقل شده است صحيح بخــاري روايــت ميكنــد كــه‬
‫ميفرمايد كه مردم مكه ازرسول اللــه ) صــلي‬ ‫)رضـــي اللـــه عنـــه(‬ ‫أنس بن مالك‬
‫الله عليه وسلم خواستند تا معجزهء برايشـان نشـان دهـد پـس برايشـان‬
‫مهتاب را نشان داد كه دو قسمت شد امام احمد روايت ميكند كه محمــد‬
‫) صـــلي‬ ‫بن جبير بن مطعم از پدرش روايت ميكند كه مهتاب در زمان پيــامبر‬
‫شگافته شد و به دو حصه تقسيم شد نصف آن بالي يــك كــوه‬ ‫الله عليه وسلم (‬

‫)‬ ‫و نصف ديگرش بالي كوه ديگري معلوم ميشد ‪ ،‬كافران گفتند كه محمد‬

‫‪102‬‬
‫ما را جادونموده است ‪ ،‬باز گفتنــد كـه اگـر او را مـارا جـادو‬ ‫صلي الله عليه وسلم (‬

‫كرده باشد نميتواند كه تمامي مردم را جادو كند ‪ ،‬ابــن جريــر ازحضــرت‬
‫عبدالله روايت ميكند كه گفت ‪ :‬ما با رسول الله )صــلي اللــه عليــه وســلم( درمنـى‬
‫گفت ‪ :‬شاهد باشيد‬ ‫)صلي اللــه عليــه وســـلم(‬ ‫بوديم كه مهتاب شگافته شد ‪ ،‬پيامبر‬
‫شاهد باشيد ‪ .‬امام بخاري از عبدالله بن مسعود روايت ميكنــد كــه مهتــاب‬
‫شگافته شد ‪ ،‬قريشيان گفتند كه ايــن جــادوي‬ ‫)صلي الله عليه وسلم(‬ ‫درزمان پيامبر‬
‫پيامبر)صلي الله عليه وسلم(است باز گفتند صبر كنيد تا مسافران برگردنــد زيــرا او‬
‫نميتواند كه تمامي مردم را سحر نمايد ‪ ،‬وقتي مسافرين آمدند همــه خــبر‬
‫شگافتن مهتاب را تصديق نمودند ‪.‬‬
‫همه بـه نصـف شـدن و‬ ‫)صــلي اللــه عليــه وســلم(‬ ‫اين آيت قراني و احاديث نبوي‬
‫شگافتن مهتاب در زمان پيامبر)صــلي اللــه عليــه وســلم(گواهي ميدهند ‪ ،‬بسياري از‬
‫مردمــان دريــن قســمت درشــك بودنــد ‪ ،‬وكــافران زمــاني قــرآن كريــم را‬
‫ميخواندند در مورد اعتراض ميكردنــد كــه مهتــاب بصــورت صــحيح وســالم‬
‫بجاي خود است ولي قرآن از شق شدن و شگافتن آن حکايت مينمايد ‪.‬‬
‫‪-27‬تحـرک وعـدم توقـف در کـار دعـوت ‪ :‬يکـی از صـفاتيکه لزم اسـت‬
‫دعوتگر آنرا به شــکل دايمــی داشــته باشــد ‪ ،‬تحــرک وعــدم توقــف درکــار‬
‫دعوت اسـت ‪ ،‬زيـرا توقـف دعـوتگر از کـار دعـوت اورا ضـعيف سـاخته ‪،‬‬
‫ودرحقيقت به گفتـه بعضـی از دانشـمند حرکــت زنــده گـی وتوقـف مــرگ‬
‫است )) پــس شايســته اســت دعــوتگران حرکــت وتلشــی بهــتر از ســعی‬
‫وتکــاپوی مــورچه داشــته باشــند ودر وســط راه توقــف نکننــد وهنگــاميکه‬
‫بادهای ياس آور بر آنــان وزيــدن گرفــت ‪ ،‬ســردی وسســتی بــه آنــان روی‬
‫نياورد ودر برابر طوفان ‪ ،‬بايا ومصايب به زانو در نيايند ‪ ،‬حرکت درفرهنگ‬
‫دعوت وفراخوانی بسوی خداوند متعال )جل جلله( به معنی حيات وزنــده‬
‫گی وسکون وسکوت به معنی مرگ ونابدی است ‪ ،‬امام عبدالقادر گيلنــی‬
‫نيز ميفرمايد ‪ :‬حرکت ابتداست وسکون انتها (( )‪ -4‬ص ‪(16‬‬

‫‪103‬‬
‫چگونه ميتواند دعوتش موثر باشد‬
‫يکي از دعوتگران معاصر ما بنام ابراهيم الديب سوالي را مطرح نمــوده‬
‫ميگويد‪ :‬دعوتگر چگونه ميتواند موثر ‪ ،‬کامياب و تشويق کننده باشد ‪.‬‬
‫او براي اين سوال ده اسلوب را بيــان داشــته اســت کــه اســتفاده از آن‬
‫براي دعوتگر تاثير زيادي در دعوتگر ميگذارد ‪:‬‬
‫‪ -1‬درنخســت ميخــواهم جــانب مقــابلم )مــدعو( را بکلــي بشناســم ‪،‬‬
‫وکليدهاي اساسي شخصيتش را درک نمايم ‪.‬‬
‫‪ -2‬استقبال جانب مقابل با تبسم ‪ ،‬صــحبت هــاي شــيرين‪ ،‬خــوش آمديــد‬
‫گفتن ‪ ،‬وهميشه با وي ارتباط خوب نفسي وعاطفي داشتن‪.‬‬
‫‪ -3‬خود را از مشکلت شخصي خود آزاد نموده ‪ ،‬و به عوض آن درمــورد‬
‫کيفيــت دعــوت فکــر نمــوده ‪ ،‬وقبــل از ملقــات بــاوي ‪ ،‬موضــوعي را کــه‬
‫درموردش صحبت مينماييم ‪ ،‬تعيين وتشخيص نماييم‪.‬‬
‫‪ -4‬هميشه درمورد حادثات داخلي وخارجي کشــور معلومــات داشــته ‪ ،‬و‬
‫پند ها و موعظه ها ونصيحت هاييکه از ين حادثــات گرفتــه ميشــود ‪ ،‬بيــان‬
‫گردد‪.‬‬
‫‪ -5‬بخاطر جلب توجه مدعو ‪ ،‬لزم است تا تا اسلوب هاي غيرمستقيمي‬
‫رااستفاده نموده ‪ ،‬از سوال ‪ ،‬گفتگو ‪،‬قصه ها ‪ ،‬محيــط زيســت ‪ ،‬و تبصــره‬
‫بر حادثات ‪ ،‬درين مورد استفاده نمايد‪.‬‬
‫‪ -6‬هميشه مراقب حرکـات جـانب مقابـل درهنگـام صـحبت وبعـد از آن‬
‫باشد ‪ ،‬که درين صورت ازخستگي ‪ ،‬بي رغبتي و خواسته هاي وي با خــبر‬
‫شود ‪.‬‬

‫‪104‬‬
‫‪ -7‬درصورتيکه اسلوب وي براي جانب مقابل مفيد نباشد ‪ ،‬اسلوب خود‬
‫را تغيير داده ‪ ،‬اسلوب ديگري را براي جلب رغبت وي اختيار نمايد ‪.‬‬
‫‪ -8‬در غياب آن شخصيکه برايش دعوت ميدهــد دعــاي خيــر کنــد و يقيــن‬
‫کند که هيچ کاري را خــودش نميتوانــد ‪ ،‬بلکــه تمــامي امــور را بــه خداونــد‬
‫نسبت دهد ‪ ،‬وبگويد )ل حول ولقوة ال بالله (‬
‫‪ -9‬ازاساليب امر و نهي کارنگرفته و با جانب مقابل مانند يک شاگرد نه‬
‫بلکه مانند يک دوست رويه نمايد ‪.‬‬
‫‪ – 10‬تــاثير اســلوب خــود را در چشــمان ديگــران مشــاهده نمايــد ‪،‬‬
‫وهمچنان از اساليب مشوقانه ‪ ،‬دوستانه و موثر ساير دعوتگران اســتفاده‬
‫نمايد ‪ -8) .‬ص ‪(79‬‬

‫‪105‬‬
‫عيوب دعوتگران‬
‫بعضی از دعوتگران معاصر ما يک سلسلهء عيوبی دارند ‪ ،‬که ايــن عيبهــا‬
‫مانع اساسی پذيرش گفته های آنان ميگـردد ‪ ،‬دانسـتن عيـب هـا يـک امـر‬
‫حتمی وضروری در راستای دعوت ميباشد ‪ ،‬زيرا انسان دعوتگر با دانستن‬
‫اين عيبها خود را از آنها وقايه ميکند ‪ ،‬اين عيب ها هر کدام مانند مکــروب‬
‫ها وويروس های خطرناکی اند که کار دعوت را به ناکامی مواجه ميکنند ‪،‬‬
‫انگيزه ها به دو قســمند ‪ :‬انگيــزه هــای فطــر کــه بــه صــورت غريــزه در‬ ‫))‬

‫انسان وهمچنين حيوان وجود دارند ‪ ،‬وانگيزه های اکتسابی که انسان آنهــا‬
‫را از محيط ميگيرد وغالبا درکار يکديگر دخالت ميکننــد ‪ .‬مطالعــات دريــن‬
‫زمينه به حسب اهداف خود ومطابق با نياز های دعوتگران بــرای شــناخت‬
‫رفتار وسلوک دعوت شونده گان درجهت دعوت آنــان بــه راه راســت ودر‬
‫)‪ -24‬ص ‪(168‬‬ ‫((‬ ‫پرتو سنن الهی شامل هر دو قسم خواهد بود‬
‫که درينجا لزم است که بعضی ازين عيوب را که خودم شخصا مشــاهده‬
‫نموده ام ‪ ،‬وياهم از بعضی از دوستان شنيده ام ‪ ،‬مورد تحقيق قرار دهم‬
‫‪:‬‬
‫‪ -1‬مشغوليت به يک مخالف درميان صد هصا موافصصق ‪ :‬بعضــي از‬
‫دعوتگرانيکه هنوز به پختگــي در دعــوت نرســيده انــد ‪ ،‬ويــا هــم کــار هــاي‬
‫دعوت را بصورت ابتدايي آعاز نموده اند ‪ ،‬به مجرد موجوديت يک مخــالف‬
‫در ميان صد ها موافق ف متوجه همان يــک شــخص شــده ‪ ،‬و هميشــه از‬

‫‪106‬‬
‫آن شکايت ميکنند ‪ ،‬و در بسا حالت خود را به تبصره بالي آنان مصــروف‬
‫ساخته و بالخره خود را ناکام فکر ميکنند ‪.‬‬
‫دعوتگـر مسلمان شخصيتی مستقل وقــايم بــه ذات اســت ‪ ،‬ونبايــد بــه‬ ‫))‬

‫دنبال هـر بــانگی وهــر صــدايی بــه حرکــت در ايــد‪...‬براســتی کــه اســلمی‬
‫کسانی را کــه از لحــاظ فکــر وروش واســلوب ‪ ،‬دنبــاله رو و ريــزه خـــوار‬
‫)‪24‬ص‬ ‫((‬ ‫ديگران باشند شـــديدا مــورد نکــوهش واستهـــزاء قـــرار ميدهــد‬
‫‪(127-126‬‬
‫‪ -2‬متاثر شدن بصصه يصصک انتقصصاد عصصادي ‪ :‬دعــوتگر بايــد بدانــد کــه او‬
‫اشتباهاتي دارد که گاهگاهي سبب انتقاد ديگران ميشود ‪ ،‬ولــي بعضــي هــا‬
‫به ايــن انتقــادات متــاثر شــده تصــميم ميگيرنــد کــه ديگــر دعــوت را تــرک‬
‫نموده ‪ ،‬وياهم با آن اشخاص هيچ دعوت نکند ‪ ،‬اين کار آنــان نــتيجه منفــي‬
‫را در دعوت شان بار مياورد ‪.‬‬
‫‪ -3‬هيجصصاني شصصدن درهنگصصام مخصصالفت بصصا نظصصر وي‪:‬بعضــي از‬
‫دعوتگران در هنگاميکه کسي مخالف نظر وي نظري داشته باشــد ‪ ،‬فــورا‬
‫هيجاني شده ‪ ،‬وبه عوض اينکه د ر مورد صــحت وعــدم صــحت آن نظــر ‪،‬‬
‫وياهم استفاده از خوبي هاي نظريات ديگران استفاده نمايد ‪.‬‬
‫)) با نگاهی به تاريخ دعوت از دوران پيشگامان نخستين تا روزگار مــا در‬
‫ميابيم بيشتر آنهايی که دچار آفت شده واز صف جمـاعت دور شـده انـد ‪،‬‬
‫براثر عوامل خارجی ازحرکت باز ايستاده و درنيمهــء راه ‪ ،‬مســير خــود را‬
‫جدا کرده اند ‪ ،‬قرآن کريم نيز اين گروه از مردم را رسوا نموده و آنهــا را‬
‫منافق به حساب آورده ‪ ،‬زيرا آنان رخنه وشــکاف را درصــف ايجــاد کــرده‬
‫وبا اين عمل خود باعث تضعيف روحيهء ديگران وايجــاد موانــع درســر راه‬
‫حرکت آنان می شوند (( ) ‪ -4‬ص ‪(98‬‬
‫‪ -4‬نپذيرفتن پيشنهادات ونظريات ديگران ‪ :‬بعضي از دعــوتگران‬
‫به خصوص در ميان مســلمانان ‪ ،‬هميشــه ميخواهنــد کــه مطــابق نظريــات‬
‫خود کار کنند ‪ ،‬ونظريات ديگران را ولــو مفيــد ‪ ،‬مــوثر ‪ ،‬وســازنده باشــد ‪،‬‬

‫‪107‬‬
‫نپذيرفته وباعث دلسردي مردم از اشتراک در صحبت هاي شان ميشوند ‪،‬‬
‫اين نوع دعوتگران هيچ نظري را بخود نظر خـود قبـول نميکننـد ‪ ،‬کـه ايـن‬
‫کار شان ســبب خســتگي ومللــت ديگــران ميشــود ‪ ،‬واز اطــراف وي دور‬
‫شده او را ترک ميکنند ‪.‬‬
‫‪ -5‬ترشصصرويي درهنگصصام صصصحبت ‪ :‬بعضــي از دعــوتگران فرامــوش‬
‫)صــلي اللــه عليــه وســلم (‬ ‫ميکننــد کــه وظيفــه آنــان وظيفــه حضــرت رســول کريــم‬
‫ميباشد ‪ ،‬وباز احيانا فراموش ميکنند که آنحضرت هميشه متبسم بــود ‪ ،‬از‬
‫خود بايد بپرسيم که درهنگام خطاب به مردم متوجه اسلوب خود بوده ‪ ،‬و‬
‫تروشرويي را ترک کنيم و به عوض آن سخنان خويش را با اسلوب خــوب‬
‫تقديم کنيم ‪ ،‬وحتی در وقتيکه مطالبي را به جــديت تقــديم ميکنيــم ضــرور‬
‫دي‬
‫نيست که غبناک وتروش رو باشيم ‪ ،‬ولي دعوتگر خوب موضــوعات ج ـ ِ‬
‫با اسلوب مناسب آن بيان ميکند ‪ ،‬تا مردم سخنان اورا خوب بشنوند ‪ ،‬اما‬
‫تروشرويي ‪ ،‬غضبناک بودن ‪ ،‬وسخت گفتـن در دعـوت سـبب فــرار مـردم‬
‫ميگردد ‪.‬‬
‫‪ -6‬عدم مراعات وقت ‪ :‬يکي از عيوب دعوتگران عدم مراعات وقـت‬
‫مردم ميباشد ‪ ،‬و به اين ســبب وقــتي کســي بــه نــزد آنــان مياينــد ‪ ،‬وچنــد‬
‫لحظه با آنان مينشينند ‪ ،‬اين دعوتگر فکر ميکند که من بايد تمامي سخنان‬
‫خود را امروز براي اين اشخاص بگــويم ‪ ،‬ويــا اينکــه ســخنان وي روي يــک‬
‫مطلب نبوده ‪ ،‬بلکه به اشــکال مختلــف وروي موضــوعات مختلفــي بحــث‬
‫صورت ميگيرد ‪ ،‬که اين اسلوب وقت زياد آنانرا گرفته وبــالخره مــردم از‬
‫سخنان وي خسته شده ‪ ،‬علقه نميگيرند که در آينــده بــه نــزد وي بياينــد ‪،‬‬
‫زيرا ميترسـند کـه اگـر بـاز سـخنان خـود را آغـاز نمـود ‪ ،‬آنـانرا از تمـامي‬
‫کارهاي شان مانع خواهد شد ‪.‬‬
‫همچنان مشصصکل ديگصصر چنيصصن دعصصوتگران در پصصر کصصردن اوقصصات‬
‫فراغت خود شان ميباشد ‪ ،‬وتمامی مفسرين کرام برين اتفاق‬
‫دارند که درهنگام فراغت انسان بايد بصصه عبصصادت وقصصت خصصود را‬

‫‪108‬‬
‫سپری نمايد ‪ ،‬وانگيزه هايی را بايد جستجو کنيم کصصه مصصا را بصصه‬
‫توجه به وقت ميکشاند ‪ -4) .‬ص ‪(92‬‬
‫)) انگيزهء که ما را برآن می دارد تا اوقات فراغت خود را پر‬
‫کنيم دو چيز است ‪ :‬مرگ ناگهانی ومريضــی غيــر مــترقبه ‪ .‬ايــن همــان‬
‫چيزی بود که خاطر امام بخاری را بخود مشسغول داشــته و او را بســوی‬
‫عمل بيشتر وپر کردن اوقات فراغتی که در زنده گی خــود ميــافت ســوق‬
‫ميداد ‪ ،‬سپس خواست تا نسل های روز گار او و آنهايی که پس از او مــي‬
‫آيند اين نکته را در يابند وفرمود ‪ :‬دروقت فراغتا يک رکعت نماز را غنيمت‬
‫شما چه بسا مرگ بصورت غير مترقبه به سراغت آيــد ‪ ،‬بســيار بــوده انــد‬
‫انسانهايی سالم که بدون هيچ مرضی دچار مرگ ناگهانی شده وجان خــود‬
‫را از دست داده اند (( ) ‪ – 4‬ص ‪(92‬‬
‫ولي در مقابل دعوتگران با تجربه هميشه متوجه وقت جانب مقابل بوده‬
‫‪ ،‬وگاهي هم از آنان ميپرسد که ما براي صحبت خود چقــدر وقــت داريــم ‪،‬‬
‫ومطابق همين وقت صحبت هاي خود را عيار ميسازد ‪.‬‬
‫‪ -7‬اسصصتخدام الفصصاظ منفصصي ‪ :‬يکــي از عيــب دعــوتگران اســتخدام‬
‫الفاظي است که سبب پريشاني جانب مقابل شان ميگــردد ‪ ،‬در بســياري‬
‫از زبانها کلماتي وجود دارد که مفهــوم دقيــق دارد کــه اســتعمال آن در آن‬
‫زبان کدام پرواِيي ندارد ‪ ،‬ولي در زبان ديگر استعمال چنين کلمات غير ها‬
‫زشت ميباشد ‪ ،‬مثل در زبان عربي کلمه ) فاحشه( به کار هاي بــد اطلق‬
‫ميگـردد ‪ ،‬و اســتعمال آن بـراي دعــوتگر کــدام مشـکلي نــدارد ‪ ،‬وهميشــه‬
‫ميگويند ) ان نبتعد من الفواحش ( مــا از کــار هــاي بــد دوري کنيــم ‪ ،‬زيــرا‬
‫کلمه فاحشه در زبان عربي به امور بد گفته ميشود ‪ ،‬ولــي اســتخدام ايــن‬
‫کلمه در زبان دري بسيار زشت و ناخوشايند است که عــدم مراعــات ايــن‬
‫کلمات سبب بد بيني ورنجيدن مردم ‪ ،‬وضعف شخصيت دعوتگر ميشود ‪.‬‬
‫همچنــان اســتخدام نامهــاي بعضــي از حيوانــاتي کــه درمجــالس دعــوت‬
‫ناخوشايند است ‪ ،‬وهرگـاه دعـوتگري چنيـن نامهـا را اسـتعمال کنـد بــراي‬

‫‪109‬‬
‫مردم سخنانش نا خوش آيند بوده ‪ ،‬وسبب رنجش مردم ميشود ‪ ،‬به گونه‬
‫مثال من درمجلسي دعوتگري را ديدم که براي مــردم صــفت مينمــود کــه‬
‫سگ داراي ده صفت عالي است که انسان بايد ايــن صــفات رايــاد گيــرد ‪،‬‬
‫وانسانهاي گناهکار از خر بد تر انــد ‪ ،‬ايــن اســلوب وي ســبب انتقــاد تمــام‬
‫مردم شد ‪.‬‬
‫‪ -8‬از خود راضي بصصودن ‪ :‬دانشــمند اســلمي ميگوينــد کــه مســلمان‬
‫ماننده ميوهء است که به دو گونه فاسد ميگردد ‪ ،‬همچنانچه يــک ســيب يــا‬
‫ازبيرون گنده ميشود وقابل خوردن نميباشد ‪ ،‬وياهم از داخل کرمي شــده‬
‫و او را فاسد ميسازد ‪ ،‬بــه هميــن ســان يــک مســلمان ‪ ،‬نخســت از داخــل‬
‫وآنهم به اساس عجب ) ازخود راضي بودن ( ودومـي از بيــرون يعنــي ريـا‬
‫کاري ‪.‬‬
‫ازخود راضي بودن و به دانش خود زياد مغرور بودن کار درست نيست ‪،‬‬
‫و دعوتگران با تجربه وبا اخلص هميشه سعي ميدارند که مانند درختان پر‬
‫سر بر زمين باشند ‪.‬‬
‫َْ‬
‫ك َلــ ْ‬
‫ن‬ ‫حا إ ِّنــ َ‬
‫مَر ً‬
‫ض َ‬
‫ش ِفي الْر ِ‬ ‫حضرت لقمان به پسرش ميفرمايد )وََل ت َ ْ‬
‫م ِ‬
‫ل ط ُــوًل( )‪ :1‬الســراء ‪ (37 ،‬ودر روی زميــن‬ ‫َ‬
‫ن ت َب ْل ُـغَ ال ْ ِ‬
‫جب َــا َ‬ ‫ض وَل َ ْ‬
‫خرِقَ اْلْر َ‬
‫تَ ْ‬
‫متکبرانه ومغرورانه راه مرو ‪ ،‬چرا که تو نميتوانی زميــن را بشــگافی وبــه‬
‫بلندی کوه ها برسی ‪.‬‬
‫حضرت لقمان میخواهد پسرش را ازين ويژه گی ناپسند نهی کنــد وآنــرا‬
‫در وجود او ريشه کن نمايد ‪ ،‬زيرا ايــن ويــژه گــی آدمــی را از مســير حــق‬
‫منحرف می کند ‪ -4) .‬ص ‪(28‬‬
‫‪ -9‬طلب منفعت هاي دنيوي ‪ :‬بعضي از اشخاص کساني انــد کــه در‬
‫لباس دعوتگر بخاطر منفعت هاي دنيوي خود کار ميکنند ‪ ،‬او هرصحبتي را‬
‫براي يک مطلب دنيايي انجام ميدهند ‪ ،‬اينگونه اشخاص بايد بدانند که آنان‬
‫دعوتگر نه بلکه يک تجارت پيشــه هســتند ‪ ،‬زيــرا درمقابــل کــار خــود مــزد‬
‫دنيايي ميخواهند ‪ ،‬ولي خود شان با وجود اين عيب متوجه کار خود نبوده ‪،‬‬

‫‪110‬‬
‫خود را بــه حــق فکــر ميکننــد ‪ ،‬وهميشــه درمجالســي مينشــينند کــه در آن‬
‫اشخاص پولدار بوده و در آخر هم متوجه جيب آنان ميشود که چقدر به او‬
‫تقـديم ميگــردد ‪ .‬اينگـونه اشـخاص نبايــد فرامـوش کننـد کـه دعــوت آنـان‬
‫درميان مردم هيــچ تــاثير نداشــته وهرگــاه تــاثير کمــي هــم داشــته باشــد ‪،‬‬
‫بالخره آنهم از بين ميرود ‪.‬‬
‫)کسيکه برای خــودش زنــده گــی ميکنــد احتمــال دارد کــه اســتراحتی را‬
‫بدســت آورد ومــدتی را بــه آســايش بگــذ ارنــد آمــال زنــده گــی ومرگــش‬
‫حقيرانه خواهد بود ولی انسان بزرگوار وصاحب دعوت وصــاحب اراده ای‬
‫که مسووليت هــای بــزرگ را بــه انجــام ميرســاند ديگــر بــا تنبلــی وخــواب‬
‫وراحت طلبی ومال و ثروت اندوزی ميانه ای ندارد ‪ ،‬لحاف وتوشــک نــرم‬
‫وگرم را ترک مگيويد وزنده گوارا وبهرمندی دنيايی را کنار مــی نهــد( )‪14‬‬
‫–ص ‪(185‬‬
‫ولي دعوتگران مخلص کوشش ميکنند کــه بــراي رزق و روزي خــود کــار‬
‫ديگري را انجام دهند ودعوت خود را بدون مقابــل خــاص بخــاطر رضــايت‬
‫خداوند متعال )جل جلله ( انجام دهند ‪.‬‬
‫‪ – 10‬حرکصت هصاييکه سصبب انتقصاد ديگصران ميشصود ‪ :‬بعضــي از‬
‫مسـلمانان اشـتباهاتي ميکننـد کـه سـبب انتقـاد ديگـران شـده ‪ ،‬وبـالخره‬
‫زماني آنان موضوعي را مطرح ميکنند ‪ ،‬جانب مقابل خود آنان را ملمــت‬
‫نموده ‪ ،‬واز شنيدن سخنانش ابا مي ورزند ‪.‬‬
‫دعوتگري را ديدم که مصروف سخن گفتن بود ‪ ،‬ولي وقتي جانب مقابل‬
‫به سخن آغاز نمود ‪ ،‬او تيلفون خود را خاموش نساخته ‪ ،‬به مجــرد ســخن‬
‫گفتن وي فورا مصــروف تيلفــون شــده ‪ ،‬وصــحبتش را قطــع مينمــود ‪ .‬آن‬
‫شخص او را مورد انتقاد قرار داده و گفت که ماهمه براي شنيدن سخنان‬
‫خودت ساعاتي صبر نموديم ‪ ،‬تيلفــون خــود را خــاموش نمــوديم ‪ ،‬واکنــون‬
‫خودت برخواسته در ميان سخنان ديگران مصروف سخن گفتن در تيلفون‬
‫هستي ‪.‬‬

‫‪111‬‬
‫‪ -11‬بي اعتنايي به سخنان ديگران ‪ :‬دعــوتگر مســلمان برعلوهــء‬
‫سخنان خود ‪ ،‬به هرنقطه از سخنان ديگران گــوش فــرا داده ‪ ،‬و هــر نظــر‬
‫آنانرا مورد مطالعه دقيق قرار ميدهد ‪ ،‬زيرا از خلل ســخنان آنــان ميدانــد‬
‫که او چــي مشــکلي دارد ‪ ،‬ولــي بعضــي از دعــوتگران بــا بــي اعتنــايي بــه‬
‫ســخنان ديگــران ‪ ،‬بــه همــان ســخنان خــود مشــغول بــوده ‪ ،‬وبــالخره بــا‬
‫ندانستن مشکل جانب مقابل ‪ ،‬کارش بدون نتيجه باقي ميماند ‪.‬‬
‫‪ -12‬بي اهميت دانستن نظريصصات ديگصصران ‪ :‬نظريــات همــه قابــل‬
‫احترام ميباشد ‪ ،‬خواه اين نظريه خوب ومثبــت باشــد ‪ ،‬ويــاهم اشــتباهاتي‬
‫داشته باشد ‪ ،‬بهر صورت دعوتگر مسلمان نبايد ‪ ،‬به نظريات ديگــران بــي‬
‫اعتنا بوده ‪ ،‬وآنرا بي اهميت تلقي نمايد ‪ .‬بلکه در بسياري حالت است که‬
‫نظريات ديگران سبب پيشرفت در دعوت شده است ‪.‬‬
‫‪ -13‬تصميم يک جانبه ‪ :‬بعضي از دعوتگران عادت دارند کــه هميشــه‬
‫تصميم يک جانبه ميگيرند ‪ ،‬وقتي خودش چيزي را خواست ‪ ،‬همانرا انجــام‬
‫ميدهد ‪ ،‬ومتوجه ديدگاه هاي ديگران نميباشد ‪ ،‬اين يک اسلوب منفي وغير‬
‫قابل قبول ميباشد ‪ ،‬دعوتگر مسلمان بايد ‪ ،‬در تصــميم گيــري هــا مطــابق‬
‫از مشوره استفاده نموده ‪ ،‬وسـپس مطـابق‬ ‫)صــلي اللــه عليــه وســلم(‬ ‫سنت پيامبر‬
‫مشوره آنان تصميمي را اتخاذ نمايــد ‪.‬‬
‫‪ -14‬رضايت جستن مردم ‪ :‬بعضي از دعوتگران کوشش ميکننــد کــه‬
‫به هر شکلي شود رضايت مــردم را حاصــل نماينــد ‪ ،‬وايــن رضـايت هــا در‬
‫بسياري حالت مخــالف شــريعت وعقيــده اســلمي ميباشــد ‪ ،‬بنــاء در کــار‬
‫دعوت شرط نيست که همهء مردم از وي راضــي باشــند ‪ ،‬زيــرا در ميــان‬
‫مردم ‪ ،‬اشخاص ظالم ‪ ،‬قاتل ‪ ،‬بيدين ‪ ،‬فاجر وفاسق وجود دارد ‪ ،‬که آنــان‬
‫در بعضي حالت با دعــوتگران مخــالفت مينماينــد ‪ ،‬وهرگــاه رضــايت آنــان‬
‫مورد توجه دعوتگر باشد ‪ ،‬او نميتواند که تمامي حقيقت ها را بيان نمايد ‪،‬‬
‫بناء بروي لزم است که حق را ولــو بســيار تلـخ باشــد ‪ ،‬بـه اسـلوبي بيــان‬

‫‪112‬‬
‫نمايد که جانب مقابل ‪ ،‬حقيقت را درک نموده ‪ ،‬واحســاس نکنــد کــه او را‬
‫مستقيما خطاب نموده ‪ ،‬ميخواهد او را رسوا نمايد ‪.‬‬
‫)) پس بر مسلمان واجب است بری انجام دادن اين ارادهــء خداونــد بــر‬
‫دعوت خود شان ثابت قدم بوده وراهش را ادامه دهند ‪ ،‬ومصدر قدرت را‬
‫شناخته وبه آن پناه آورذند وصبر را تا انجا ادامه دهند ‪ ،‬تا خداونــد خــودش‬
‫حکم نهايی را فرمايد (( ) ‪ -14‬ص ‪(175‬‬
‫‪ -15‬با اسلوب خود دعوت نمودن ‪ :‬بعضــي از دعــوتگران اســلوب‬
‫شخصــي خــويش را در دعــوت اســتعمال مينماينــد ‪ ،‬وايــن کــار نادرســت‬
‫است ‪ ،‬زيرا دعوت بايد مطابق ارشادات الهي به همان حکمت هايي باشد‬
‫آنرا انجام ميداد ‪.‬‬ ‫)صلي الله عليه وسلم (‬ ‫که رسول کريم‬
‫‪ -16‬بي خبري از وسايل تکنالوژي ‪ :‬بي خبري از وسايل عصر هــر‬
‫دعوتگر بزرگترين اشتباه دعــوتگر ميباشــد ‪ ،‬وقــتي دعــوتگري شخصــي را‬
‫خطاب ميکند که معلومات وي لحظه به لحظــه از طريــق انــترنت حاصــل‬
‫شده ‪ ،‬واخبار هر لحظه ومعلومات هاي مختلف را در آنجا حاصل ميکنــد ‪،‬‬
‫واين دعوتگر اصل به انترنت هيچ دسترسي نــدارد ‪ ،‬دعــوت وي هيجگــاهي‬
‫تاثير مثبتي نخواهد داشت ‪.‬‬
‫آمــوزش ويــادگيری يکــی از عوامــل مهــم ومــوثر در تحــول شخصــيت‬ ‫))‬

‫ميباشد ‪ ،‬هر قدر معلومات وکيفيت آن افزايش يابد پايه های رفتار وارکان‬
‫شخصيت دگرگون ميشود ‪ ،‬به نحوی که با مشاهدهء وضعيت ظاهری فرد‬
‫غالبا ميتوان فهميمد که بيسواد است يا باسواد ‪ ...‬خداوند ســبحان انســان‬
‫را باوسايل واندام های کسب معلومات وشناخت مجهزســاخته ولــی ســاز‬
‫وکار اين اعضا واندام ها به گونه ای کــه بتدريــج وبرحســب رشــد تکــاملی‬
‫خود از کودکی تا جوانی ومراحل بعدی قدرت دريافت مسايل ورويــداد هــا‬
‫) ‪ -24‬ص ‪(152‬‬ ‫((‬ ‫را بدست می آورد‬
‫‪ -17‬وسايل را حلل وحرام دانستن ‪ :‬بعضي از دعوتگران بي خبر‬
‫از حکمت هاي ديني در مورد وسايل پيچيــده ‪ ،‬تلويزيــون را حــرام ‪ ،‬ديــدن‬

‫‪113‬‬
‫فلم را ناجايز ‪ ،‬حــتی کمپيــوتر وانــترنت را بــد ميگوينــد ‪ ،‬اينــان بــي خبرنــد‬
‫ازينکه هروسيله ماننــد يــک گيلس اســت ‪ ،‬ايــن گيلس در ذات خــود حلل‬
‫وحــرام نيســت ‪ ،‬زيــرا وســيلهء نوشــيدن اســت ‪ ،‬ولــي هرگــاه در آن آب‬
‫نوشيده شود ‪ ،‬اين شخص کار حلل نموده اســت ‪ ،‬وهرگــاه در آن شــراب‬
‫بنوشد ‪ ،‬خود شخص کار حرامي را انجام داده اســت ‪ ،‬بنـاء باديــدن آب در‬
‫گيلس ‪ ،‬گيلس را حلل گفتــن ‪ ،‬وبــا ديــدن شــراب در گيلس ‪ ،‬گيلس را‬
‫حرام گفتن ‪ ،‬از معقوليت دور ميباشد ‪ ،‬اکنون عين قضيه در وسايل ديگــر‬
‫ميباشد ‪ ،‬هرگاه کسي در تلويزيون فلمهاي مبتذل را تماشا ميکند ‪ ،‬او کــار‬
‫بـدي کـرده اسـت ‪ ،‬ولـي اگـر شخصـي در تلويزيـون از درس هـاي قـرآن‬
‫شريف قاري برکت الله سليم استفاده ميکنــد ‪ ،‬کــار خــوبي را انجــام داده‬
‫است ‪ ،‬بناء اين تلويزيون مانند همان گيلس آب است ‪ ،‬کــه اســتفادهء آن‬
‫به خود شخص تعلق دارد ‪ ،‬وقتي در تاريخ اسلمي ميخــوانيم کــه حضــرت‬
‫رسول کريم ) صلي الله عليه وســلم ( نــامه هــاي بــه رهــبران کشــورهاي‬
‫مختلف فرستاد ‪ ،‬وصحابه کرام آن نامه ها را با سپري نمودن ‪ ،‬ماههــا بــه‬
‫آن اشخاص رسانيدند ‪ ،‬هرگاه در آن زمــان امکــان ميداشــت کــه نــامه هــا‬
‫توسط ايميل به آنان فرستاده شود ‪ ،‬پيامبر )صــلي اللــه عليــه وســلم ( از‬
‫آن استفاده نميکرد ‪ ،‬بدون شک بخاطر رسيدن سخنان حــق بــه مــردم بــه‬
‫زودي اين کار را انجام ميداد ‪ ،‬پس مادرين عصر بايد از تمامي اين وسايل‬
‫تکنولوژي به نفع دعوت کار گيريم ‪.‬‬
‫بعضي ها ميگويند که تلويزيون هاي امروزي همه گنــاه و امــور منفــي را‬
‫نشر ميکند ‪ ،‬بناء مشاهدهء اين تلويزيون ها حرام ميباشد ‪.‬‬
‫اين درست است که اين تلويزيون ها اکثرا موضوعات منفي وغير مفيــد‬
‫را نشر ميکنند ‪ ،‬لکن بايد دعوتگران کي را ملمت کنند ‪ ،‬نخست بايد خــود‬
‫را ملمت کنند کــه نتوانســته انـد ‪ ،‬گروپـي را تربيــه کننـد کــه آنـان از ايـن‬
‫وسايل استفاده مثبت نمايند ‪ ،‬نتوانسته انددر بخش هاي تخنيکي تلويزيون‬
‫‪ ،‬ژورناليستان ‪ ،‬فلمسازان ‪،‬فارغين بخش هاي هنــري ‪ ،‬فرهنگــي ‪ ،‬وادبــي‬

‫‪114‬‬
‫شاگرداني تربيه کنند که دعوتگر باشند ‪ ،‬وبه عــوض ســاختن برنــامه هــاي‬
‫منفي به ساختن فلم هاي اسلمي ‪ ،‬تياتر هاي مثبت ‪ ،‬وبرنامه هاي درست‬
‫مبـادرت ورزنـد ‪ .‬بنـاء بـازهم خـود را بايـد ملمـت کنيـم کـه دريـن راسـتا‬
‫نتوانسته ايم نقش مثبت بگيريم ‪ ،‬ونقش را به کساني گذاشته ايم که آنان‬
‫دعوتگر به حق نه بلکه دعوت به باطل ميکنند ‪.‬‬
‫در بسياري محافل زماني از فلم هاي هند وها به بدي ياد شــده اســت ‪،‬‬
‫کساني برخواسته وگفته اند براي ما بديل بدهيد تا ما اين فلمها را نبينيم ‪،‬‬
‫اکنون بردعوتگران است که بديل را به اسلوب اسلمي تقديم دارند ‪.‬‬
‫‪ -18‬بي خبري از وضصصعيت جهصصان ‪ :‬بســياري از دعــوتگران بــا بــي‬
‫خبري از وضعيت جهان صــحبت هـايي ميکننــد کـه شــنونده گــان شــان بــه‬
‫اساس بي خبري آنان وصحبت هاي شــان مخــالف واقعيــت هــاي روز کــم‬
‫تــاثير ميگــردد ‪ .‬امــروز کــه تمــامی جهــان تــوطعه هــای خطرنــاک بــه ضــد‬
‫مسلمانان ميکننــد ‪ ،‬وهرکســی را کــه کلمــه طيبهــء )ل الــه ال اللــه محمــد‬
‫رســول اللــه ( ميخوانــد بــه نامهــای مختلــف متهــم ميســازند ‪ ،‬بعضــی از‬
‫دعوتگران بی خبر از وضعيت جهان به اموری بسيار عادی اختلفــی ميــان‬
‫مسلمانان مشغول بوده ‪ ،‬ودرتمامی صحبت هــای خــويش هميــن امــور را‬
‫مطرح ميکند ‪.‬‬
‫‪ -19‬منحصر ساختن اسصصلم بصصه قريصصه وکشصصورخود ‪ :‬بعضــي از‬
‫دعوتگران فکر ميکنند که تمامي مشکلت دعــوت مربــوط قريــه ومنطقــه‬
‫ويا هم کشور آنــان اســت ‪ ،‬بنــاء در بحــث هــاي خــويش غالبــا موضــوعات‬
‫منطقوي را در نظر ميگيرد ‪ ،‬در حاليکه اين موضوعات شــايد در منطقهــء‬
‫خودش موثر باشد ‪ ،‬ولي براي دعوت اسلمي که بايــد بــه گــونه ء جهــاني‬
‫مطرح گردد ‪ ،‬فايدهء نداشته بلکه ضرر هايي خواهد داشت ‪.‬‬
‫بعضي از دعوتگران لباس افغاني را لباس اسلمي ناميده وپوشيدن آنرا‬
‫لزم ميدانند ‪ ،‬درحاليکه بسياري از کشور هاي جهان از لباس افغاني هيــچ‬
‫اطلعي هم ندارند ‪ ،‬ودرحقيقت اين لباس را نميتوان فقط لباس اســلمي‬

‫‪115‬‬
‫دانست ‪ ،‬بلکه لباس اسلمي همان لباسي است که ســتر عــورت نمــوده ‪،‬‬
‫وهمان شــرايطث کــه درلباســها ميباشــد ‪ ،‬در آن مــر اعــات گــردد ‪ ،‬ولــي‬
‫شرط نيست که همين لباسي باشد که افغانها آنرا ميپوشند ‪.‬‬
‫‪ -20‬خشونت در دعصصوت ‪ :‬دعــوتگر مســلمان بخــوبی ميدانــد کــه او‬
‫مردم را بسوی نجاتب و رفتن به رحمت الهی وجنت الهی دعوت ميکنــد ‪،‬‬
‫بناء اين وظيفهء مقدس وی ايجاب ميکند که بايد بی نهايت مهربان باشد ‪،‬‬
‫زيرا وظيفهء وی از مهربانی نشات ميکند ‪ ،‬ووقتی آغاز کار او با مهربــانی‬
‫ومحبت است ‪ ،‬بناء در انجام دادن وتطبيق عملی آن نيــز بايــد بــی نهــايت‬
‫مهربان باشد‪ -11) .‬ص ‪( 320‬‬
‫ي ديگران احيانا از اسلوب هاي تنــد کــار‬
‫بعضي از دعوتگران براي رهنما ِ‬
‫گرفته وميخواهنــد بــه اســلوب خــويش مــردم را بــه حقيقــت هـاي ايمــاني‬
‫دعوت نمايند که اين اسلوب آنان نه تنها تــاثير مثبــت نداشــته ‪ ،‬بلکــه آثــار‬
‫منفي نيز در قبال دارد ‪ ،‬به خصوص در عصر امروزي که دشــمنان اســلم‬
‫هميشه مسلمانان را به زور وخشونت متهم نموده ‪ ،‬و حــتی ادعــا ميکننــد‬
‫کــه مــردم بــه زور شمشــير مســلمان شــده انــد ‪ ،‬درحــاليکه اصــحاب‬
‫پيامبر)صلي الله عليــه وســلم( همــه بــه اســاس قنــاعت مســلمان شــده ‪،‬‬
‫واکنون هم روزانه ده ها تن از غربي ها به اساس قناعت وفهم اسلم ‪ ،‬با‬
‫اختيار خود مسلمان ميشوند ‪.‬‬
‫به اين اساس وقتی صبر وحوصله برای ساير مســلمانان لزم وضــروری‬
‫ميباشد ‪ ،‬برای دعوتگران مسلمان شرط اولی واساســی اســت ‪ ،‬زيــرا او‬
‫در چنــدين ميــدان مصــروف مبــارزه ميباشــد ‪ ،‬نخســت در ميــدان داخلــی‬
‫بــانفس خــودش ‪ ،‬ســپس در ميــدان دعــوت مســلمانان وبعــدها در ســطح‬
‫جهانی به دعوت ساير جهانيان به دين مقدس اسلم ‪ ،‬ودرصورت بي صبر‬
‫وتندخويی درين ميادين ناکام شده و مجبور به عقب نشينی وتـرک دعـوت‬
‫ميگردد )‪– 11‬ص ‪(313‬‬

‫‪116‬‬
‫‪ -21‬تقديم موضوعات غير مفيد وقصه هاي کردکصصي ‪ :‬بعضــي‬
‫از دعوتگران درميان سخنان شان قصه هاي بسيار ضعيف وعاميانه را کــه‬
‫حتی مخالف صريح نصوص قرآني ميباشد ‪ ،‬بيان ميکنند ‪ ،‬بعضي ها قصــهء‬
‫مولناي روم را با شمس تبريز که هيــچ اصــلي نداشــته ومخــالف عقيــدهء‬
‫اسلمي است ‪ ،‬درميان مجالس بيان ميدارند ‪ ،‬وميگويند که شمس زماني‬
‫به آسمانها رفت ‪ ،‬به مولنا گفت که من الله الله ميگويم ولي تــو شــمس‬
‫شمس بگو ‪ ،‬ولي زماني مولنــا خواســت ماننــد شــمس اللــه اللــه بگويــد ‪،‬‬
‫وگفت ‪ :‬از آسمان به زمين افتاد ‪.‬‬
‫اين قصه هيچگاهي رخ نداده وهرگاه در کتابي هم ذکــر شــده باشــد ‪ ،‬از‬
‫جمله همان قصه هاي موضــوع و دروغيــن اســت کــه بــالي دوســتان خــدا‬
‫تهمت شده است ‪ ،‬زيرا هيچ امکان ندارد ‪ ،‬که مولنــا باشــمس تــبريزي بــا‬
‫ك ن َعْب ُـد ُ وَإ ِي ّــا َ‬
‫ك‬ ‫وجود همان قرآن شناسي ودين شناسي شان ‪ ،‬مخالف )إ ِّيا َ‬
‫ن( )‪ :1‬الفاتحه‪ (5 ،‬چنين عملي را انجام دهند ‪.‬‬
‫ست َِعي ُ‬
‫نَ ْ‬
‫‪ -22‬استعمال اسصصماي حيوانصصات در هنگصصام صصصحبت بصصا مصصردم‬
‫وموعظه ها ‪ :‬عفت زبان به هرشکلي که باشــد بــراي يــک دعــوتگر بــي‬
‫نهايت مهم ميباشد ‪ ،‬و ايــن عفــت زبــان تقاضــا ميکنــد کــه از عــادي تريــن‬
‫کلماتيکه سبب دلبدي مردم ميگردد ‪ ،‬اجتناب ورزد ‪ ،‬بياد دارم دعوتگري را‬
‫که در هنگام دعوتش براي مردم کلماتي را استعمال مينمود که در آن نام‬
‫حيوانات است ‪ ،‬او ميگفت ‪ :‬خــر داراي صــفات چنيــن وچنــان ميباشــد ‪ ،‬و‬
‫سک داراي صفات عالي است ‪ ،‬چوچهء خر چنان شــده ‪ ،‬و بــه ايــن شــکل‬
‫وقتي سخنان وي ختم شـد ‪ ،‬در غيـاب وي انتقـاد نمودنـد وگفتنـد کـه ايـن‬
‫دعوتگر نيست ‪ ،‬زيرا اسلوب اسـتعمال کلمـات را بـه شـکل اسـتعاره يـاد‬
‫ندارد ‪ ،‬زيرا يک دعوتگر حقيقي زمــاني بخواهــد در مــورد حيــواني صــحبت‬
‫نمايد ‪ ،‬به گونهء آنرا بيان ميدارد که سبب دلبدي ديگران نشود ‪.‬‬
‫ســعدي از نــام ســگ بــه اســلوبي نــام ميــبرد کــه ســبب دلبــدي انســان‬
‫نميگردد ‪:‬‬

‫‪117‬‬
‫خاندان نبوتش گــم شـــد‬ ‫پسر نوح با بدان بنشست‬
‫پي نيکان گرفت ومــردم شـد‬ ‫سک اصحاب کهف روزي چند‬
‫‪ -23‬پوشصصيدن لباسصصهاي عجيصصب وغريصصب ‪ :‬بعضــي از دعــوتگران‬
‫درهنگام صحبت هاي شــان کــه در مقابــل مــردم قــرار ميگيرنــد لباســهاي‬
‫عجيب وغريبي را برتن ميکنند که توجه مردم بــه عــوض ســخنان آنــان بــه‬
‫لباسهاي شان ميشود ‪ ،‬به خصوص وقــتي خــودش از يــک منطقــه اســت ‪،‬‬
‫وبه منطقه ديگري رفته ‪ ،‬وميــان مــردم آن منطقــه لباســهاي آن منطقهــء‬
‫ديگر نامانوس وعجيب معلوم ميگردد ‪.‬‬
‫روزي دعوتگري کــه پطلــون بخملـي را برتـن داشـت کـه رنــگ نصــواري‬
‫داشت ‪ ،‬بالي آن پيراهني را پوشيده بود ‪ ،‬و کلهش را نيز بــه يــک طــرف‬
‫سر گذاشته بــود ‪ ،‬ودســتمالي را يکطرفــه آويــزان نمــوده بــود ‪ ،‬مصــروف‬
‫دعوت به احکام الهي بود ‪ ،‬وآنهم با اسلوب بســياز تنــد ‪ ،‬همــه بســوي وي‬
‫نظر کرده ‪ ،‬حرکات ‪ ،‬لباسها و الفاظ وي را تعقيب ميکردنــد ‪ ،‬او شــکايت‬
‫داشت که مردم براي شنيدن سخنان وي بسيار ناوقت ميايند ‪ ،‬وبجــز چنــد‬
‫نفر مــوي ســفيد هيچگســي درمجلــس نيســت ‪ ،‬مــن خــودم تــا بــه آخــر از‬
‫سخنان وي مايوس شدم ‪ ،‬و باديدن چهره ء وي چنان متاثر شدم ‪ ،‬کــه بــا‬
‫خود تصميم گرفتم کــه در آينــده غــرض اداي نمــاز جمعــه بــه ايــن مســجد‬
‫نيايم ‪.‬‬
‫‪ -24‬اسلوب مللصصت آور ‪ :‬يــک دعــوتگر اســلمي را شايســته چنيــن‬
‫است که سخنان خود را بطوري تقسيم بندي نمايد ‪ ،‬وصحبت هاي خود را‬
‫به شکلي بيان دارد که سبب مللــت و دلتنگــي جــانب مقابــل وي نشــود ‪،‬‬
‫درمجلسي حضور داشــتم کــه يکتــن از دعــوتگران مــا ســورهء والعصــر را‬
‫تشريح مينمود ‪ ،‬ولي با يک اسلوب بسيار ضعيف که در نيمهء ســخنان وي‬
‫متوجه شدم که حتی خودم را خــواب بــرده اســت ‪ ،‬فــورا برخواســته ‪ ،‬بــه‬
‫بيرون رفتم وضو نمودم ‪ ،‬زيرا دانستم که من تقريبا ده الي پانزده دقيقهء‬

‫‪118‬‬
‫کامل هيچ متوجــه سخنان وي نشده ام ‪ ،‬وازينکه در ســتون مســجد تکيــه‬
‫زده بودم ‪ ،‬مجبور بودم تا وضوي جديد کنم ‪.‬‬
‫‪ -25‬عدم اسصصتفاده ازموضصصوعات مختلصصف ‪ :‬بعضــي از دعــوتگران‬
‫عادت دارند ‪ ،‬که علقمند يک موضوع خاصي بــوده ‪ ،‬وهميشــه در صــحبت‬
‫هاي خويش آنرا تکرار ميکننــد ‪ ،‬ايـن سـخنان وي بـراي خـودش خيلـي هـا‬
‫دلپسند است ‪ ،‬ولي مردم با شنيدن موضوعات تکراري ‪ ،‬خسته شــده ‪ ،‬از‬
‫اشتراک درمجلس سخنراني وي اجتناب ميکنند ‪.‬‬
‫‪ -25‬صحبت بدون آماده گي ‪ :‬بعضي از دعوتگران عادت دارنــد کــه‬
‫دعوت را منحيث يک مسـووليت اجتمـاعي دانسـته ‪ ،‬واز مسـووليت شـان‬
‫درمقابــل خداونــد)جــل جللــه( غافــل ميباشــد ‪ ،‬اينگــونه اشــخاص بــراي‬
‫سخنراني خويش هيچ نــوع آمــاده گــي نگرفتــه ‪ ،‬و بــه مجرديکــه درمقابــل‬
‫مردم قرار ميگيرند ‪ ،‬بــه ســخنراني آغــاز نمــوده ‪ ،‬و عنــواني هــم ندارنــد ‪،‬‬
‫گاهي از شرق سخن ميگويند گاهي هم از غرب و وقتي سخنان شان ختم‬
‫ميشود ‪ ،‬معلوم نيســت کــه او دربــاره چــي ســخن ميگفــت ‪ ،‬خــودش هــم‬
‫خسته ميشود ‪ ،‬ومردم هم خسته ميشوند ‪ ،‬واينگــونه اشــخا ص بــه عـوض‬
‫ترغيب مردم به دين مقدس اسلم ‪ ،‬آنانرا از نشستن به مجالس اســلمي‬
‫دلسرد ميسازند ‪.‬‬
‫‪ -26‬قدوه)الگو( نبودن ‪ :‬دعوتگر که جانشين پيامبران ميباشــد ‪ ،‬بــر‬
‫وي لزم است تا خود را مانند آنان قدوهء حسنه )الگوي نيک ( براي مردم‬
‫گرداند ‪ ،‬بياد دارم که يکتن از دعوتگران سوريه به ليبا داخــل پوهنتــون مــا‬
‫آمد ‪ ،‬او زماني صحبت مينمود همه را بخود جذب نموده بود ‪ ،‬مــا هميشــه‬
‫درمجالس وي اشتراک نموده به سخنان وي متوجه ميشديم ‪ ،‬ودر بعضــي‬
‫حــالت دروس خــود را تــرک نمــوده ‪ ،‬بــه مجلــس ســخنراني وي اشــتراک‬
‫مينموديم ‪ ،‬چندي بعد آن دعوتگر فاميلش را نيز به پوهنتــون آورد ‪ ،‬وقــتي‬
‫محصلين ديدند که فاميل آن دعوتگر بالبــاس هــاي مــودرن وخلف حجــاب‬
‫اسلمي درنظر محصلين جلوه نمودند ‪ ،‬انتقادات از هرطرف شروع شــد ‪،‬‬

‫‪119‬‬
‫هرکسي او را به نامهاي مختلف ياد ميکردند ‪ ،‬ووقتي شد که در سخنراني‬
‫وي هيچگسي اشتراک نميکرد ‪ .‬و ميگفتند ) کورخود بيناي مردم (‬
‫‪ -27‬استفاده جويي ها ‪ :‬يکي از اموريکه ميتواند دعوت اســلمي را‬
‫پيشرفت دهد ‪ ،‬انجـام دعــوت بخـاطر رضـايت خداونــد)جـل جللــه( بــدون‬
‫خواست هيچ نوع توقعي از مردم ميباشد ‪ ،‬ولي هنگامي دعوتگري بخــاطر‬
‫استفاده جويي از اموال ديگران بــه دعــوت بپــردازد ‪ ،‬ســخنانش بــي تــاثير‬
‫شده ‪ ،‬مردم ميگويند که او اين سخنان خــود را بــراي بدســت آوردن مــال‬
‫انجام ميدهد ‪.‬‬
‫دعــوتگري را ميشناســم کـه تمــامي عمــر خــود را بـا تـاجران واشــخاص‬
‫سرمايه دار سپري نموده ‪ ،‬وهميشه در محافل آنــان اشــتراک مــي ورزد ‪،‬‬
‫وطبعا بعد از اشتراک در مجالس آنان مقدار پولي هم بدست مياورد ‪ ،‬اين‬
‫اسلوب وي بالي بقيه سخنان وي تاثير منفي نمــوده ‪ ،‬وقــتي بــراي مــردم‬
‫نصيحت ميکند ويا سخني درمورد وي گفته ميشود ‪ ،‬ميگويند که او خودش‬
‫همه امور خويش را براي بدست آوردن پول بدست مياورد ‪.‬‬
‫‪ -28‬دعوتگر شدن به شکل موروثي ‪ :‬بعضي از اشخاصي انــد کــه‬
‫به علوم اسلمي معلومات کافي نداشته ‪ ،‬وازينکه پدرشان عالمي بــوده ‪،‬‬
‫و يا شيخ کدام طريقه بــوده ‪ ،‬ويــاهم کســي برايــش اجــازه داده اســت تــا‬
‫ديگران را ارشاد نمايــد ‪ ،‬بــه امــور دعــوت خــود را مشــغول ســاخته انــد ‪،‬‬
‫اينگونه اشخاص که در بسا حالت ديده شده است بيسواد هم بــوده انــد ‪،‬‬
‫و مردم را به سوي خوبي ها دعوت ميکنند ‪ ،‬آنان به مثابه شخصي اند کــه‬
‫خودش نجار باشــد ‪ ،‬و معـاينه خـانهء بــاز نمايــد ‪ ،‬وبـا اسـتعمال بعضـي از‬
‫نامهاي دوا ها خود را داکتر وپرفيسور تلقي نمايد ‪ ،‬مردم به نزد وي آمده‬
‫دوا بگيرند ‪ ،‬ولي وقتي آن دوا را تطبيق نمايند ‪ ،‬به عــوض صــحت يــابي از‬
‫مرض به صد ها مرض ديگر مبتل گردند ‪ ،‬ويا شايد هم تــاثير منفــي دوا آن‬
‫مريض را هلک نمايد ‪.‬‬

‫‪120‬‬
‫آنان و طرفداران شان ادعــا ميکننــد کــه آن شــخص خــوب ‪ ،‬وبــا اخلص‬
‫است ‪ ،‬ولي اخلص به تنهايي نميتواند سبب نجات انسان گردد ‪ ،‬بخصوص‬
‫که اين شخص مخلص رهبريت تعــدادي از مــردم را داشــته باشــند ‪ ،‬بلکــه‬
‫دانستن سنت پيامبر)صلي الله عليه وسلم( وعملکرد مطابق طريقــه اش‬
‫ميتواند انسان را به ساحل کاميابي کشاند ‪.‬‬
‫برعکس انســانهاي مخلــص بــدون علــم ‪ ،‬مــردم را بــه ســوي خرافــات ‪،‬‬
‫بدعت ها ‪ ،‬واموري خواهند کشاند که به عوض اصلح آنان گمراه شوند ‪.‬‬
‫‪ -29‬هجوم برمخالفين شخصي درهنگام دعوت ‪ :‬دعوتگري براي‬
‫رهنمايي است ‪ ،‬دعوت صرف بخاطر خداوند)جل جلله( و کشاندن مردم‬
‫بسوي حقيقت هاي ميباشد ‪ ،‬نه براي اينکه براي منفعت شخصــي خــود از‬
‫آن اســتفاده شــود ‪ ،‬بعضــي از دعــوتگران در هنگــام خلف وخصــومت بــا‬
‫شخصي کوشش ميکنند که در ميان سخنان شان که مـردم آنــرا بــه قصــد‬
‫دعــوت ميشــنوند ‪ ،‬از مخــالفين خــود انتقــام ميگرنــد ‪ ،‬روزي يکتــن از‬
‫دعوتگران بعد از سحر در ماه مبارک رمضان لودسپيکر را بلند گذاشــته و‬
‫مردم را نصيحت مينمود ‪ ،‬ولي ازينکه با بعضــي از اقــاربش کــه در همــان‬
‫نزديکي سکونت داشــتند ‪ ،‬مخــالفتي داشــت بــه شــکل کنــايي بــالي آنــان‬
‫هجوم مينمود ‪ ،‬اين نوع اسلوب مردم را از شنيدن سخنان دعوتگر دلسرد‬
‫ميسازد ‪.‬‬
‫‪ -30‬هجوم برمردم انتقاد کننصصده گصصان ‪ :‬بعضــي از دعــوتگران زمــاني‬
‫سخنان شانرا آغاز ميکند به اندازهء طويل سخنراني ميکنند که همـه خســته‬
‫شده ‪ ،‬وبخصوص متوجه مشکلت آنان نميباشد ‪ ،‬بگونه مثال بعضــي هــا در‬
‫هواي سرد در بيرون از مسجد نشسته اند ‪ ،‬وياهم آفتاب سوزان درتابستان‬
‫بالي سـر آنهاسـت ‪ ،‬ويـاهم کسـاني مريـض ‪ ،‬ويـا کـاري ميداشـته باشـند ‪،‬‬
‫ووقتي سخنان آن دعوتگر بسيار طويل ميشود ‪ ،‬کســي از ميــان برخواســته‬
‫وتقاضا ميکند که نماز خوانده شود ‪ ،‬زيــرا مــا مشــکلي داريــم ‪ ،‬آن دعــوتگر‬

‫‪121‬‬
‫فورا بالي وي هجوم ميکند ‪ ،‬ودرمقابــل همــه او را بــه القــاب مختلفــي يــاد‬
‫ميکند ‪.‬‬
‫روزي چنين دعوتگري ارشاد مينمود ‪ ،‬وازينکه موضوع سخنانش معلــوم‬
‫نبــود ‪ ،‬وخــودش هــم آمــاده گــي نداشــت ‪ ،‬وســنش هــم کــم بــود ‪ ،‬چنــان‬
‫سخنراني را طويل ساخت که همه خسته شدند ‪ ،‬يک تــن جــرئت نمــوده ‪،‬‬
‫از او خواهش نمود که هرگاه نماز را بخوانند که وقت کم دارنــد ‪ ،‬او فــورا‬
‫بالي وي هجوم نموده ‪ ،‬وبرايش خطاب نمود که کسانيکه درمسجد خسته‬
‫ميشوند ‪ ،‬منافق اند ‪ ،‬زيرا براي منافق مســجد ماننـد بــودن يـک پرنــده در‬
‫قفس ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -31‬انتقاد وپيشنهاد درمقابل ديگصصران ‪ :‬بعضــي از دعــوتگران بــا‬
‫وجود اينکه هدف شان نيک و مقصد خوب دارنــد ‪ ،‬اشــتباه نمــوده ‪ ،‬جــانب‬
‫مقابل خويش را به شکلي به يک کار نيک دعــوت ميکننــد کــه او درمقابــل‬
‫مردم شرمنده شده واحساس کمي نمايد ‪ ،‬آن شخص اگر چه سخنان وي‬
‫را از نگاه حقانيت ان بپذيرد ‪ ،‬ولي ازينکه درمقابل ديگران آبرويش ريخته‬
‫‪ ،‬خسته شده ‪ ،‬و با دعوتگر مخالفت ميکند ‪ .‬درينجــا حکمــت ايــن بــود کــه‬
‫براي آن شخص به شکل فردي درجايي رفتــه او را دوســتانه ‪ ،‬بــا الفــاظي‬
‫بفهماند که ‪ ،‬شخصيتش حفظ گردد ‪ ،‬و قناعتش حاصل شود ‪.‬‬
‫‪-32‬اصرار در نصيحت ها ‪ :‬بعضي ها زماني کسي را دعــوت ميکننــد ‪،‬‬
‫وکدام اشــتباه او را بيــان ميدارنــد آنقــدر اصــرار ميکننــد ‪ ،‬و يــک ســخن را‬
‫چندين بار تکرار ميکنند کــه جــانب مقابــل خســته شــده ‪ ،‬مجلــس را تــرک‬
‫ميکند ‪.‬‬
‫‪-33‬پراگنده گي در موضوعات ‪ :‬بسياري اوقات ديده شده اســت کــه‬
‫دعوتگر موضوع خاصي براي صحبت هاي خود تعييــن نکــرده اســت ‪ ،‬وبــه‬
‫اين علت موضوعات مختلفي را مطرح ميکند که همه نــا نکمــل ونــا تمــام‬
‫باقي ميماند ‪ ،‬وقت او پوره شده واو مجبور است که سخنان خود را ختــم‬
‫کنــد ‪ ،‬ولــي دعــوتگران بــا تجربــه کوشــش ميکنــد کــه موضــوع مشخصــي‬

‫‪122‬‬
‫داشته ‪ ،‬در روزيکه با مردم صحبت ميکند ‪ ،‬يک موضوع را بصورت کامل ‪،‬‬
‫همه جانبه مورد بحث قرار داده و براي هر صــحبت خــود موضــوع خاصــي‬
‫داشته باشد ‪ .‬ايــن بــي ترتيــبي وبــي نظمــي در موضــوعات دعــوت ســبب‬
‫مللت مردم ‪ ،‬و نرسيدن به کدام هدف دقيق است ‪.‬‬
‫‪ -34‬مشصصارکت در گمراهصصی هصصا بصصا گمراهصصان ‪ :‬در بســا اوقــات‬
‫دعوتگران يا با بی توجهی وياهم بعد از خسته شدن از اتهامـات وريشــخند‬
‫هـای ديگــران ‪ ،‬راه واســلوب خــود را تغييــر داده و بــه مجالسـی اشــتراک‬
‫ميکنند که خود در آغاز ازين مجالس مردم را نهی مينمودند ‪ .‬علمــای بنــی‬
‫اسراييل نيز چنين کردنــد وبــه لعنــت خداونــد متعــال )جــل جللــه( گرفتــار‬
‫شدند زيرا در آغاز آنانرا از معاصی بازداشتند ‪ ،‬آنان وقتی به سخنان آنــان‬
‫گوش ندادند علماء نيز با آنان هم نشين شــدند ‪ ،‬وبرايشــان لعنــت نمــود )‬
‫‪ -14‬ص ‪(174‬‬
‫‪ -35‬سستی وتنبلی ‪ :‬يکی از عيوب بعضــی از دعــوتگران سســتی وتنبلــی‬
‫درکار دعوت است ‪ ،‬بسا اوقات تعدادی از مــردم منتظــر او ميباشــند و او‬
‫هنوز آمدهء تقديم چيزی برای آنان نيســت ‪ ،‬ايــن دعــوتگر در پــی آســايش‬
‫است ‪ ،‬وهمين آسايش طلبی ها او را از کاروان دور ميسازد ‪) .‬کسيکه به‬
‫قصد بدست آوردن آسايش وآسودگی از زير بار مسووليت فرار کرده واز‬
‫دعوت وحرکت فاصله بگيرد‪،‬هرگز به آن گمشدهء خويش نخواهد رسيد( )‬
‫‪ -4‬ص ‪(77‬‬

‫بخش سوم‬
‫موضوعات دعوت‬
‫در جمله اموريکه براي دعوت لزم وضروري است ‪ ،‬اختيــار موضــوعاتي‬
‫است که دعوتگر آنرا براي مناقشه وبحث براي جانب مقابــل خــود تقــديم‬

‫‪123‬‬
‫ميدارد ‪ ،‬اختيار موضوع مهم وبا ارزشي کــه تــوجه جــانب مقابــل را جلــب‬
‫ميکند ‪ ،‬يک هنر بسيار بزرگ دعوتگران اسلمي ميباشد ‪.‬‬
‫درعصر امروزي بعضي از مسايلي وجود دارد که تقــديم آن بــراي مــردم‬
‫بســيار اهميــت ميداشــته باشــد کــه دريــن بحــث ازيــن موضــوعات بعضــي‬
‫مثالهايي را مورد تحقيق قرار ميدهم ‪.‬‬
‫اولين موضوعي که بــراي همگــي خيلــي هـا اهميــت دارد ‪ ،‬اينســت کــه ‪:‬‬
‫اسلم چي نقشي در زنده گي انسان دارد ‪ ،‬غالبا دشمنان اســلم ويــا هــم‬
‫بعضي از کسانيکه معلومات وافر از اسـلم نـدارد ‪ ،‬چنيـن بـه مـردم بيـان‬
‫داشته اند که دينداري وخدا پرستي در اسلم بدين معناست که انسان بايد‬
‫از زنده گي دنيا رو گشتانده ‪ ،‬و به عوض اينکه مشغول دنيا گردد ‪ ،‬بايد به‬
‫آخرت مشغول شود ‪.‬‬
‫اين سخنان سبب تنفر بسياري مردم از دين شده است ‪ ،‬که لزم اســت‬
‫اين موضوع دربين مردم اصلح شده ‪ ،‬وهمينکــه يــک مســلمان در تمــامي‬
‫ة‬
‫ســن َ ً‬
‫ح َ‬ ‫ة وَِفي اْل ِ‬
‫خَرةِ َ‬ ‫سن َ ً‬
‫ح َ‬
‫نماز هاي خويش ميخواند که )َرب َّنا آت َِنا ِفي الد ّن َْيا َ‬
‫ب الّناِر) ‪ :1‬البقرة ‪ (201 ،‬بنــاء ايــن مســلمان نيکــي هــاي دنيــا و‬ ‫وَقَِنا عَ َ‬
‫ذا َ‬
‫آخرت را مطالبه ميکند ‪.‬‬
‫وموضوع نقش ايمان در زنده گي يکي از موضوعات بســيار مهــم اســت‬
‫که دانستن آن براي هر دعوتگر مسلمان شرط ميباشد ‪.‬‬

‫نقش ايمان در زنده گي‬

‫‪124‬‬
‫نخستين سوالي را كه انسان بـراي پـذيرش ديـن مطـرح مينمايـد هميـن‬
‫سؤال است كه ما به شناخت خدا چ ـي نيــازو يــا ضــرورتي داريــم ؟ آيــا‬
‫انسان به دين ضرورت دارد ؟ ويا اينكه انسان بدون دين هم ميتواند زنــده‬
‫گي كند ؟ آيا ايمان نقشي در زنده گي دارد ؟ بهر صورت سؤالت زيــادي‬
‫درينباره مطرح ميگردد كه بهترســت نخســت ضــرورت انسـان را بــه ديــن‬
‫مورد بحث قرار دهيم ‪.‬‬
‫قبل ازينكه درين مورد بحــث نمــاييم ‪ ،‬بايــد بــدانيم كــه انســان چنــد نــوع‬
‫ضرورت دارد ‪ .‬انسان سه نوع ضرورت دارد ‪ .‬فردي ‪ ،‬اجتماعي و عالي ‪.‬‬
‫‪ -1‬ضرورت هاي فردي‪ :‬ضــرورت هــاي فــردي انســان همــان ضــروراتي‬
‫است كه انسان منحيث يك فرد بــدان نيازمنــد اســت ايــن ضــرورت هــا را‬
‫ميتوان به دو دسته تقسيم نمود ‪:‬‬
‫الــف ‪ :‬ضــرورت هــاي مــادي ) حاجــات عضــوي ( ‪ ،‬مثــل ‪ :‬ضــرورت بــه‬
‫آكسيجن ‪ ،‬آب ‪ ،‬غذا ‪ ،‬لباس ‪ ،‬جاي استراحت ‪ ،‬صحت ‪ ،‬خوابيدن وغيره ‪.‬‬
‫ب ‪ :‬ضرورت هاي معنوي )غرايز( مثل ‪ :‬تدين ‪ ،‬بقاي نفس ‪ ،‬بقاي نــوع ‪،‬‬
‫آرامش روحي ‪ ،‬اطمينان قلبي وغيره ‪.‬‬
‫‪ -2‬ضرورت هاي اجتماعي ‪:‬انسان نميتواند بصــورت انفــرادي زنــده گ ـي‬
‫نمايد ‪ ،‬زيرا انسان بگفته بسياري از دانشمندان علم اجتماع ) ‪( sociology‬‬
‫يك موجود اجتماعي ميباشد ‪ ،‬مجبوراست كه در اجتماع زنده گ ـي نمايــد ‪،‬‬
‫انسان بخاطر زيست در اجتماع به نيازمندي هاي اجتماعي كــه رابطــه وي‬
‫را بــه ســايرمخلوقات تــأمين مينمايــد ضــرورت دارد ‪ ،‬ايــن ضــرورت هــاي‬
‫عبارت اند از ‪ :‬ضرورت به قانون ‪ ،‬حکومت ‪ ،‬فاميل ‪ ،‬مكتب ‪ ،‬پوهنتــون ‪،‬‬
‫پوليس ‪ ،‬شفاخانه وغيره نيازمندي هاي اجتماعي ‪.‬‬
‫‪ -3‬ضرورت هاي عالي ‪ :‬هرگاه انسان ضــرورت هــاي فــردي واجتمــاعي‬
‫خويش را مرفوع سازد سؤالت ديگري در ذهنش پيدا ميشود ‪ ،‬مثل هرگاه‬
‫مادر يا پدر آمادگي گرفته ‪ ،‬لباسهاي جديد ميپوشــند و فرزنــد خــود را نيــز‬
‫بالباسهاي جديد مزين ميسازند آن طفل ميپرسد ‪ :‬كجا ميرويم ؟ هميــن‬

‫‪125‬‬
‫سؤال كجا ميرويم ضرورت عالي اســت كــه بعــد از رفــع ضــرورت فــردي‬
‫واجتماعي در ذهن انسان مطرح ميگردد ‪.‬‬
‫انسان عاقل نيز ازخود ميپرسد ‪ :‬من ازکجا آمده ام ؟ كجا ميــروم؟ كــي‬
‫مرا خلق نموده است ؟ آيا اين زنده گي زيبــا روزي ختــم شــده و بــه بــاد‬
‫نيستي ميــرود ؟ آيــا تمــام زحمــات مــن روزي هيـچ شــده و تمــام تحصــيل‬
‫ودانش من بيهوده ختم خواهد شد و من به تا ريخ نســيان س ـپرده خــواهم‬
‫شد ؟ ايــن ســوالات ذهــن تمــامي دانشــمندان را درطــول تاريــخ مشــغول‬
‫نمــوده ‪ ،‬افلطــون ‪ ،‬ســقراط ‪ ،‬ارســطو وســاير فيلســوفان در قــديم ‪ ،‬و‬
‫فيلسوفان معاصري مانند ديکارت ‪ ،‬فرانســس بيکــن ‪ ،‬وغيــره همــه دريــن‬
‫مورد فکر ميکردند که انسان چرا خلق شده ؟ چرا به دنيا آمــده ‪ ،‬نهــايت‬
‫وي چي خواهد بود ؟ هدفش چيست ؟ وراهش به کجاست ؟‬
‫هرگاه بصورت دقيق فکر نماييم وازخود بپرسيم كه ‪ :‬ما انسانها دركــدام‬
‫بخش هاي زنده گي نيازمند دين هستيم ؟‬
‫در جواب ميتوان گفت كـه انسـان درهرسـه بخــش ) فــردي – اجتمــاعي‬
‫وعــالي ( خــويش بــه ديــن نيازمنــد اســت ‪ :‬کــه لزم اســت هــر کــدام را‬
‫بصورت جدا مورد مطالعه قرار دهيم ‪.‬‬
‫‪ -1‬نيازمندي انسان به دين بخش فردي‪ :‬ســاختمان وجــود انسـان‬
‫ازدو بخش مادي ومعنوي تشكيل شده است کــه انســان درهــر دو بخــش‬
‫مادي ومعنوي نيازمند دين ميباشد‪.‬‬
‫الف ‪ :‬در بخش مادي ‪ :‬دين الهي درين بخش تمامي نيازمندي هاي مادي‬
‫انسانرا بصورت مثبت تــوجيه ورهنمــايي ميكنــد ‪ .‬ايــن تــوجيه مثبــت نتايــج‬
‫مثبتي را در بر دارد ‪ ،‬بگونه مثال ‪:‬‬
‫الف ‪ -‬خواهشات شهواني ‪ +‬توجيه مثبت دين ) نكاح بــا جنــس مخــالف(‬
‫= سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت‬
‫ب‪ -‬ميل به غذا ‪ +‬توجيه مثبت دين )خوردن غذا هاي حلل( = ســعادت‬
‫وخوشبختي دنيا وآخرت‬

‫‪126‬‬
‫ج ‪ -‬نوشيدني ‪ +‬توجيه مثبت دين ) نوشيدن مشروبات غير الكــولي ( =‬
‫سعادت وخوشبختي دنيا وآخرت‬
‫د ‪ -‬غريزهء برتري جويي ‪ +‬توجيه مثبت دين ) رقابت ســالم ( = ســعادت‬
‫وخوشبختي دنيا وآخرت‬
‫هـ ـ ‪ -‬غريزهــء تملــك ‪ +‬تــوجيه مثبــت ديــن ) مــال حلل ( = ســعادت‬
‫وخوشبختي دنيا وآخرت‬

‫ب ‪ :‬در بخش معنــوي )غرايــز( ‪ :‬چنــانچه قبل خوانــديم انســان در بخــش‬


‫معنوي وجود خــويش داراي يـک سلسـله غرايـز ميباشـد کـه ديــن مقــدس‬
‫اسلم اين غرايز را توجيه مثبت نموده ‪ ،‬راه حقيقت ها را برايــش روشــن‬
‫ميسازد ‪.‬‬
‫‪ -2‬نيازمندي انسان در بخش اجتماعي‪ :‬انسان درجــامعه انســاني‬
‫در امور اجتمــاعي خــويش بــه والــدين ‪ ،‬همســر‪ ،‬اولد ‪ ،‬وســاير دوســتان ‪،‬‬
‫قانون ‪ ،‬حکومت ‪ ،‬محکمه عــادلنه ‪ ،‬مکتــب ‪ ،‬پوهنتــون ‪ ،‬وســاير ضــرورت‬
‫هاي اجتماعي نيازمند است ‪.‬‬
‫دين مقدس اسلم براي اين همه ضــرورت هـاي اجتمــاعي تــوجيه مثبــت‬
‫داشته ‪ ،‬قوانين آن عادلنه ميباشد قوانين به اساس بيطرفي ‪ ،‬مهرباني و‬
‫عــدالت بنيــان گــذاري شــده اســت ‪ .‬زيــرا قــانون گــذار بشــر نيســت کــه‬
‫خواهشات انساني خويش را ضمن برنامه هــاي قــانوني ســاخته وآنــرا بــر‬
‫ساير بشريت تحميل نمايد ‪.‬‬
‫در بـــخش فاميـــل ‪ :‬درنظــام فــاميلي ‪ ،‬حقــوق والــدين ‪ ،‬اولد ‪ ،‬خــانم ‪،‬‬
‫خواهر ‪ ،‬وغيره قوانين اسلمي مطابق عدالت ميباشد ‪) .‬نظــام اجتمــاعي‬
‫اسلم( بهترين وسيله نجات جامعه بشري است ‪.‬زيرا دين مقــدس اســلم‬
‫براي حفظ رابطه ها يك سلسله قوانيني دارد كه ميتواند پيوند انســانرا بــا‬
‫خــانواده ‪ ،‬اقــارب وسايرانســانها بگــونه مثبــت تــوجيه نمايــد كــه در نــتيجه‬
‫خوشبختي وسعادت همه بصورت عادلنه تضمين گردد ‪ ،‬بگونه مثال ‪:‬‬

‫‪127‬‬
‫در قسمت مادر ‪ :‬دردين مقدس اسلم بــراي احــترام مقــام مــادر آيــات‬
‫واحاديث بسيار زيادي بيان شــده اســت ‪ ،‬و در بعضــي از روايــات حضــرت‬
‫محمد)صلي الله عليه وسلم( براي بعضي از صحابه بيان داشته كه خدمت‬
‫مادرت را انجام ده كه جنت زيــر قــدمهايش ميباشــد ‪ .‬بــه هميــن اســاس‬
‫دختران وپسران متدين ‪ ،‬مــادران خــويش را نــور چشــمان خــود دانســته ‪،‬‬
‫آنانرا با نهايت درجه احترام ميکنند ‪ ،‬درهنگام مشــکلت ومريضــي شــان ‪،‬‬
‫هميشه درخدمت آنان قرار داشته ‪ ،‬وتا آخرين لحظات عمر خــدمتگزارش‬
‫ميباشند ‪ .‬اين احترام مادر از همــان تـوجيه مثبــت ديــن سرچشــمه گرفتــه‬
‫است ‪.‬‬
‫در قسمت پدر ‪ :‬پدرنيز مانند مادر درميــان فاميــل داراي ارزش فــراوان‬
‫بوده وفرزندان شان مطابق ارشاد پيامبر)صلي الله عليه وســلم( کــه پــدر‬
‫را دروازهء از دروازه هــاي جنــت معرفــي نمــوده اســت ‪ ،‬وقــرآن عظيــم‬
‫ك أ َّل‬‫ضى َرّبــ َ‬ ‫الشان براي احترام بيشتر والدين تصريح نموده است که )وَقَ َ‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫مـا‬ ‫ما أوْ ك َِلهُ َ‬ ‫ك ال ْك ِب َـَر أ َ‬
‫حـد ُهُ َ‬ ‫عن ْـد َ َ‬
‫ن ِ‬‫ما ي َب ْل ُغَ ّ‬
‫ساًنا إ ِ ّ‬
‫ح َ‬ ‫ن إِ ْ‬ ‫دوا إ ِّل إ ِّياهُ وَِبال ْ َ‬
‫وال ِد َي ْ ِ‬ ‫ت َعْب ُ ُ‬
‫ما( ) ‪ :1‬السراء ‪( 23 ،‬‬ ‫ما قَوًْل ك َ ِ‬
‫ري ً‬ ‫ل ل َهُ َ‬ ‫ما وَقُ ْ‬ ‫ف وََل ت َن ْهَْرهُ َ‬ ‫ما أ ُ ّ‬‫ل ل َهُ َ‬ ‫فََل ت َ ُ‬
‫ق ْ‬
‫بــراي والــدين تــان واژه ) اف ( را اســتعمال نکنيــد ‪ ،‬زيــرا ايــن کلمــه بــه‬
‫خستگي ودلتنگي دللت ميکند کــه يــک مســلمان نبايــد ‪ ،‬درمقابــل والــدين‬
‫خويش چنين لفظ زشت را کــه ســبب نــا خشــنودي آنــان گــردد اســتعمال‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫به همين سان درقســمت همســر ‪ ،‬فرزنــدان ‪ ،‬اقــارب وســاير همنوعــان‬
‫ارشــاداتی وجــود دارد کــه هرکــدام جــامعهء اســلمی را بــاهم پيونــد نــا‬
‫گسستنی ميدهد ‪.‬‬
‫در بخش قانوني ‪ :‬دين مقدس اسلم در قانون گــذاري خــويش ‪ ،‬بــراي‬
‫همه انسانها يکسان بوده وتابع کدام قوم ‪ ،‬قبيله ‪ ،‬طائفهء ‪ ،‬نژاد ‪ ،‬ومــردم‬
‫خاص نبوده وقرآن کريم همــه را ازيــک مــادر وپــدر بيــان داشــته وکرامــت‬
‫وبرتريت را صرف در تقوا خلصه نموده است ‪.‬‬

‫‪128‬‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫ل ل ِت ََعاَرُفوا‬
‫شُعوًبا وَقََبائ ِ َ‬ ‫جعَل َْناك ُ ْ‬
‫م ُ‬ ‫ن ذ َك َرٍ وَأنَثى وَ َ‬
‫م ْ‬
‫م ِ‬ ‫قَناك ُ ْ‬ ‫خل َ ْ‬
‫س إ ِّنا َ‬ ‫)َياأي َّها الّنا ُ‬
‫م ( ) ‪ :1‬الحجــرات ‪ (13 ،‬ای مــردم مــا شــما را‬ ‫قاك ُ ْ‬‫عن ْد َ الل ّهِ أ َت ْ َ‬ ‫مك ُ ْ‬
‫م ِ‬ ‫إ َ‬
‫ن أك َْر َ‬‫ِ ّ‬
‫ازيــک مــرد ويــک زن خلــق نمــوديم وشــما را مردمــان وقبايــل مختلــف‬
‫گردانيديم ‪ ،‬بهترين شما به نزد خدا با تقوا تر شماست ‪.‬‬
‫قرآن عظيم الشان ايديولوزي هايي را که به اساس فاشيزم ‪ ،‬نشنليزم ‪،‬‬
‫اپارتايد را رد نموده ‪ ،‬افضليت وبرتريت انسان را درتقوا بيان داشته است‬
‫‪.‬‬
‫‪ -3‬نيازمندي انسان دربخش عالي به ايمان‪ :‬قبل خوانــديم‬
‫که انسان بعد ازينکه نياز مندي هاي فــردي واجتمــاعي خــويش را مرفــوع‬
‫سازد ‪ ،‬برايش يک سلسله سوالتي پيدا ميشود که ايــن ســوالت غالبــا در‬
‫امور ذيل ميباشد ؟‬
‫ماازکجا آمده ايم ؟ براي چي آمده ايم ؟ و چرا آمده ايم ؟ هدف زندگي‬
‫چيست ؟ نهايت ما درکجاست ؟‬
‫بسياري انسانهاي فکر ميکنند که هرگاه هدف زنده گي ما چند روز بوده‬
‫‪ ،‬وبالخره تمامي عمر ما با يک حادثه عادي ختم شده و به باد نيستي رود‬
‫‪ ،‬بنــاء فايــده کــه ايــن همــه تحصــيل ‪ ،‬کــار‪ ،‬زحمتکشــي وغيــره امورهيــچ‬
‫ميباشد ؟‬
‫اين سوالت ذهن تمامي دانشمندان و فيلسوفان را بخود متوجه ســاخته‬
‫وکتابهاي را درخود شناسي ‪ ،‬خدا شناسي و جهان شناسي ) جهان بينــي (‬
‫تأليف نموده اند ‪.‬‬
‫دين مقدس اسلم براي انسان تمامي ايــن ســوالت را پاســخ ميگويــد ‪،‬‬
‫برايش ميفهماند كه انسان يك مخلوقي است كــه دربخــش مــادي اش بــه‬
‫صورت زيبا خلق شده است ‪ ،‬وازنگــاه معنــوي داراي روح پــاك ومقدســي‬
‫است كه اورا نسبت به تمامي مخلوقات برتريــت داده اســت ‪ .‬او اشــرف‬
‫المخلوقــات اســت ميباشــد ‪ ،‬دنيــا ماننــد ســاير وســايل درخــدمت انســان‬
‫ميباشد ‪ ،‬او در دنيا كار ‪ ،‬زحمت وتلش نموده تا زنـده گـي خـوب وراحـت‬

‫‪129‬‬
‫داشته باشد ‪ ،‬ولي اين همه وسايلي انــد كــه درخــدمت انســان ميباشــند ‪،‬‬
‫درمقابل انسان داراي هــدف مقدســي اســت كــه رضــايت خداونــد ) جــل‬
‫جلله( است كه سبب كاميبابي ورســتگاري وي در دنيــا وآخــرت ميشــود ‪،‬‬
‫اين انسان با ختم زنده گي از بين نميبرود ‪ ،‬بلكه نعمــات ديگــر الهــي نيــر‬
‫در انتظار وي است ‪ .‬با دانستن اين همه حقيقت ها براي نيل به سعادت‬
‫دنيا و آخرت سعي وتلش ميورزد وميداند كه ‪:‬‬
‫تا تو ناني به كف آري و بــه‬ ‫ابر وباد ومه وخورشيد وفلك در كارند‬
‫غفلت نخور‬

‫برتريت دين مقدس اسلم‬

‫‪130‬‬
‫هرگاه بين دين مقــدس اســلم و ســاير اديــان مقايســه نمــاييم ‪ ،‬بخــوبي‬
‫مشاهده ميكنيم كه دين مقدس اسلم برتريت زيادي نســبت بــه ســاير در‬
‫بخش هاي مختلف خويش دارد ‪ .‬وهمين برتريت هاي دين اسلم است كــه‬
‫پيروان ساير اديان را به خود جلب مينمايد ‪.‬‬
‫ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند ‪:‬‬
‫بخش اول ‪ :‬معتقدات و ادياني اند كه تنها بخش روحي را مطرح نموده‬
‫‪ ،‬وهرگاه كسي بخواهد مطابق برنامه هاي اين اديان متدين شود ‪ ،‬بايــد از‬
‫ماديت دوري نموده ‪ ،‬و يا به عباره ديگر ترك دنيا نمايد و در مغــاره هــا و‬
‫سوراخ هاي كوه ها رفته مصروف عبادت شود ‪ ،‬ويــاهم بــراي رســيدن بــه‬
‫مقامات عالي اين دين از ازدواج ‪ ،‬وزنــده گــي در خــانواده دورشــده و بــه‬
‫عبــادت در معابــد بپـردازد ‪ .‬پيــروان چنيــن اديــان بــه دو مشــكل اساســي‬
‫مواجه ميشوند ‪ ،‬يا اينكه ازين دين صرف نظر نموده به بيديني رو مياورند‬
‫‪ .‬و يا اينكه در جريان تعهد خود به پيروي دساتير اين دين مخفيانه مرتكــب‬
‫گنــاه ميشــوند ‪ ،‬زيــرا انســان اصــل از دوبخــش مــادي و معنــوي )روحــي (‬
‫تشكيل شده است ‪ ،‬و با نهادن به ضرورت هاي مادي انسان مشــكلتي را‬
‫بار مياورد ‪ .‬زيرا بسياري غرايــز انســاني اســت كــه درصــورت بنــدش راه‬
‫قانوني و مشروع با وسايل غيرمشـروع خـود را اشـباع مينمايـد ‪ .‬ودينيكـه‬
‫اين غرايز وضــرورات انســاني را در نظــر نگيــرد حتمــا پيــروان خــود را يــا‬
‫ازدست ميدهد ويا هم پيــروان مجرمي را بوجود مياورد كه اضرار بزرگـي‬
‫به جامعه خواهند نمود ‪.‬‬
‫بخش دوم ‪ :‬معتقداتي اند كه تنها در محــور ماديــات ميچرخنــد و بخــش‬
‫معنوي )روحي( حيات انسان را به باد فراموشي گرفته اند ‪ ،‬ايــن اديــان و‬
‫معتقدات كه غالبا از منابع فكري بشري سرچشمه گرفته سرانجام ســبب‬
‫بد بختي هايي ميگردد كــه پيــروان آن بــا نداشــتن بخــش معنــوي )روحــي(‬
‫گرفتار خل هــايي درحيــات خــويش ميگردنــد كــه آثــار آنــرا در بســياري از‬
‫كشورهاي پيشرفته مشاهده مينماييم ‪ ،‬پيروان اين نوع معتقــدات هميشــه‬

‫‪131‬‬
‫بهبود خود را درمسـايل مـادي زنــده گـي ميبيننــد و هرگـاه دركــدام بخـش‬
‫ماديت ناكام ماندند فورا دست بــه خــود كشــي ميزننــد ‪ .‬و كــاهي هــم بــا‬
‫وجــود داشــتن منــابع مــادي خــوب و دســت داشــتن بــه ملــذات زنــده گــي‬
‫احساس كمبود ي ميكنند ‪ ،‬زيرا انسان نميتواند كه حيات خــويش را بــدون‬
‫ضرورت هاي روحي بخوبي بسر برد ‪.‬‬
‫شناخت کامل دين مقدس اسلم‪ :‬يكي از مسايل ضروري وقابل‬
‫توجه دردين مقدس اسلم شناخت دين مقدس اسلم به شكل جامع‬
‫وکامل ميباشد زيرا با شناخت درست دين ميتوانيم هم خود را ه درست و‬
‫صحيح را كه خداوند ) جل جلله ( براي ماتعيين نموده است پيروي‬
‫نماييم‪,‬وهم ديگران را بسوي اين دين رهايي بخش دعوت نماييم ‪.‬‬
‫براي اينكه مطلب واضح و روشن تر گردد ‪ ،‬و اين سؤال راكــه چگــونه ديــن‬
‫را بصورت كامل آن بشناسيم لزم است در مورد شناخت انسان مقدمه يي‬
‫را بيان نمود‪،‬وپرسيد كــه انســان كامــل را چگــونه ميشناســيم ؟ و ســپس بــه‬
‫شناخت د ين عطف توجه نماييم ‪.‬‬
‫هرگاه سخن در باره انسان باشد‪،‬ميبينيم كه يك انسان كامــل متشــكل از‬
‫سه عنصر اساسي)روح عقل وجسد ( ميباشد‪،‬كه در صورت عــدم موجــوديت‬
‫يكي ازين سه عنصر نميتوان آنرا انسان كامل گفت ‪ ،‬زيرا در صورت فقــدان‬
‫روح براي آن موجود واژه هاي جديدي مانند مرده ‪،‬ميت وجســد را اســتعمال‬
‫مينماييم‪ ،‬و اگر بطورمثال يك جوان زيبا باهمه طراوت وشگوفايي در حــادثه‬
‫ترافيكي جان شيرين را به جانان سپارد اوراهمه مرده مينامند ‪ ،‬ونميگويند آن‬
‫شخص کجاست ‪ ،‬وچنانچه شــاعر شــيرين ســخن و نيــك انــديش مــان‪‬ســعدي‬
‫شيرازي ميگويد ‪:‬‬
‫جــای حيــات نــام تــو ميــت‬ ‫ايــن نــام زنــده گــی کـــه نهـــادند مــر تـــرا‬
‫نهادنيســـت‬
‫کــس را چــی اعتمــاد بــه نــابود‬ ‫چون حضرت رسول خدا درجهان نمانــد‬
‫بودنيـست‬

‫‪132‬‬
‫روزي قفـس شكســته و‬ ‫سعدي دريـن قفــس كـي تــوان داشــت مــرغ را‬
‫مرغش پريد نيست‬
‫هرگاه جسد زيباي آن جوان را به منزل آورند ‪،‬همه دوستان پرسند ‪ :‬جنــازه‬
‫كجاست ؟ ميت را چه وقت بخاك ميسپارند ؟ و گــاهي هــم ســخن بــه شــكل‬
‫اعلن درراديو ها منتشر شده و ميگوينــد ‪ :‬جنــازهء مرحــومي ســاعت چنــد از‬
‫منزلشان برداشته ميشود وبعضي هاهم تأسف كنان بــدان جســد نظــر كــرده‬
‫گويند ‪ :‬افسوس كه شاخچهء نورسيده خاك ميشــود ‪.‬دريـن مثالهـا ديــديم كــه‬
‫هيچ كسي براي آن جسد بي روح انسان خطاب نكرد ‪.‬‬
‫بدين منوال هرگاه انساني با همه فراست ودانش‪،‬عقلش راازدســت دهــد و‬
‫دوستان وعزيزان مجبورگردند اورا به شفاخانه ای روانــي انتقــال دهنــد‪،‬همــه‬
‫گويند‪ :‬بيچاره ديوانه است‪،‬و هرگــاه از شــفاخانه فرارنمايــد وبخواهــد آزادانــه‬
‫زنــده گــي كنــد‪،‬ودرجــاده هــاي شــهرخرامان كنــان درحركــت باشــد وچــون‬
‫فيلسوفان شيرين سخني نمايد بازهم همه گويند‪ ،‬ديوانه را ببينيد وآه كنان بــه‬
‫جمال ظاهري اش حسرت وافسوس نمايند ‪.‬‬
‫به همين سان هرگاه يک عضوبدن انسان )چشــم‪،‬گــوش‪،‬زبــانوغيره( نــاقص‬
‫باشــد‪،‬برايــش اصــطلحات کــور‪،‬شــل ‪،‬لنــگ ‪،‬کــر ‪ ،‬گنــگ و غيــره را اســتعمال‬
‫مينمايند ‪.‬‬
‫دين مقدس اسلم نيز مانند يك انسان متكامل داراي بخش هــاي ســه گــانه‬
‫بوده كه عبارت اند از‪:‬‬
‫‪ -1‬روح دين )ايمــان( ‪ :‬روح ديــن را ايمــان وعقيــده را ســخ تشــكيل ميدهــد‬
‫‪.‬ايمان عبارت از يک سلسله معتقدات داخلی اســت کــه انســان مــومن بــدان‬
‫معتقد ميباشد ‪ ،‬ايمان پشتوانه ای معنوی است که رابطه انسانرا بــا خــالقش‬
‫تامين نموده ‪ ،‬او خالقش را ميشناسد ‪ ،‬وتنها به شناخت او اکتفا ننموده بلکــه‬
‫کوشش مينمايد تا رابطه ای خويش را با خالق خود تامين نمايد ‪.‬‬
‫‪ -2‬جسد دين )اسلم( ‪ :‬ساختمان بيروني دين مقدس اسلم‪،‬قوانين ظاهري‬
‫اسلم )عبادات( است ‪ .‬هرگاه ايمان شکل تيوری باشد ‪ ،‬اسلم تطبيق عملی‬

‫‪133‬‬
‫) پراکتيــــک ( ميباشــــد ‪ ،‬ايــــن مســــايل درســــايرعبادات مثــــل عبــــادات‬
‫جسمی‪،‬مالی‪،‬زبانی‪،‬وغيره دردين مقدس اسلم بيان گرديده است ‪.‬‬
‫‪ -3‬احسان )رابطه دادن ميــان روح ايمــان را بــا اعمــال ظــاهری ( ‪ :‬هرگــاه‬
‫کسی عملی را انجام ميدهد ‪ ،‬لزم است که درعملش رابطه معنوی قــوی بــا‬
‫ذات پروردگارمتعال موجود باشد ‪ ،‬درحــديث شــريف اســت کــه ) ل صــلة ال‬
‫بحضور القلب ( نماز مورد قبــول واقــع نميگــردد ‪ ،‬درصــورتيکه در آن حضــور‬
‫قلبی وجود نداشته باشد ‪ ،‬همين حضور قلبی در عبادات را ‪ ،‬احسان مينامند‬
‫‪.‬‬
‫درحديثي از حضرت عمر)رضي الله عنه( روايت است كه ‪ :‬روزي شخصي‬
‫از حضرت پيامبر اسلم در مورد ايمان پرسيد‪،‬فرمودند كه‪ :‬ايمــان عبــارت از‬
‫باورداشتن به وجــود اللــه )جــل جللــه( ‪ ،‬فرشــته گــان ‪ ،‬پيــامبران ‪ ،‬كتابهــاي‬
‫الهي ‪ ،‬روزآخرت ‪ ،‬واينكه انــدازه هرخيروشــر از جــانب خداونــد )جــل جللــه(‬
‫است ‪ .‬و زماني هم ازاســلم پرســيده شــدند فرمودنــد كــه‪:‬اســلم عبــارت از‬
‫شهادت )ل إله إل الله محمد رسول الله( ‪،‬برپا داشتن نمازهاي پنجگــانه‪،‬روزه‬
‫ماه مبارك رمضان‪،‬دادن زكات ورفتن به خانه كعبه شريفه است‪،‬وآن شخص‬
‫بازپرســيد كــه احسـان چيسـت؟ فرمودنــد ‪ :‬خداونـد ) جـل جللـه ( را چنـان‬
‫عبــادت نمــايي مثليكــه او را بــا چشــمانت ميــبيني و هرگــاه شــما اورا ديــده‬
‫نميتوانيد اوشمارا ميبيند يعني انسان در تمام حالت زنده گي خويش خداونــد‬
‫را حاضر دانسته و هيج عملي را مخالف اوامر او انجام ندهد ‪ -5) .‬ص ‪(11‬‬
‫طبق اين دستاتير الهي در قــرآن كريــم ميخــوانيم كــه خداونــد )جــل جللــه(‬
‫س ـل ْم ِ َ‬ ‫َ‬
‫كافّ ـ ً‬
‫ة‬ ‫خُلوا ِفي ال ّ‬
‫مُنوا اد ْ ُ‬‫نآ َ‬‫ذي َ‬ ‫مسلمانان را چنين خطاب مينمايد )َياأي َّها ال ّ ِ‬
‫ن( )‪ :1‬البقــره ‪ (208 ،‬أي‬ ‫مِبي ـ ٌ‬
‫م عَ ـد ُوّ ُ‬ ‫ه ل َك ُـ ْ‬‫ن إ ِن ّـ ُ‬ ‫ش ـي ْ َ‬
‫طا ِ‬ ‫ت ال ّ‬ ‫خط ُـ َ‬
‫وا ِ‬ ‫وََل ت َت ّب ِعُــوا ُ‬
‫مومنان‪:‬به دين مقدس اسلم كامل داخل شويد و از گامهــاي شــيطان پيــروي‬
‫نكنيد ‪.‬‬
‫هرگاه بانظرژرف بدين آيهء مباركه نظرنماييم ميابيم كه ايــن خطــاب الهــي‬
‫متوجه مسلمانان ميباشد ‪،‬لزم است ازخو د بپرسيم‪ :‬درين خطاب الهي چي‬

‫‪134‬‬
‫حكمتي است ؟ زيرا ما مسلمانان عقيده داريم كه با اعتقاد به وحدانيت الهي‬
‫وبرپا داشتن احكام شريعت اسلمي ما مسلمان هستيم ‪ ،‬و بنظــر خــود مــان‬
‫در كمال ايمان و اسلم ما شكي نيست‪ ،‬و لــي بــا ژرف انديشــي بــدين گفتــه‬
‫الهي درك مينماييم كــه ايــن خطـاب بــراي كســاني اســت كــه ديــن را درچنــد‬
‫مطلب كوتاهي خلصه نموده و فكر مينمايند‪ ،‬فقــط بــا خوانــدن نمــازوگرفتن‬
‫روزه ديــن تکميــل ميگــردد و يــا اينكــه هــر كســي در بخشــي از ديــن خــود را‬
‫مشغول داشته و ساير بخش هاي اسلم را به باد فراموشي گرفته است ‪.‬‬
‫براي توضيح بيشتر اسلم كامــل حضــرت پيــامبر)صــلي اللــه عليــه وســلم (‬
‫ميفرمايد‪:‬ايمان هفتاد و چند بخش و يا شعبه دارد كــه بهــترين شــعبات ايمــان‬
‫گفتن )لاله الالله( وپايان ترين آن دوري يك چيز مضر از راه مــردم اســت‪،‬و‬
‫حيا هم يك بخش ايمان است ‪.‬‬
‫ايـن حـديث شـريف بهـترين شـرح بـراي ديـن كامـل اسـت زيـرا هرانسـان‬
‫درروزقيامت شهادتنامهء بدســت ميگيــرد‪،‬وازعملکــرد دنيــوي ثمــره ميگيــرد‪،‬و‬
‫اگرتوزيع شهادتنامه هاي آخرت را با شهادتنامه هاي پوهنتون مقايسه نماييم ‪،‬‬
‫بخوبي ميدانيم كه يك محصل درطول چهارسال درسي ميبايد درحدود شصت‬
‫إلى هفتاد مضمون را كه درهشت سمسترروزانه وده سمسترشبانه ‪ ،‬تنظيــم‬
‫شده ‪،‬بخوبي امتحان دهد ونمرات هرمضمون نبايد كمتراز پنجاه درجــه باشــد‬
‫واگراين محصل درتمام مضامين صد نمره گرفتــه ولــي دريــك يــا دومضــمون‬
‫صفر گيرد‪،‬مستحق شهادتنامه نشده و لزم است با تكرارسال ويــاهم چــانس‬
‫هاي ديگري كوشش نمايد كه حد اقل نمــره كاميــابي پنجــاه درجــه را حاصــل‬
‫نمايد‪،‬بهمين سان يك مسلمان بايد كه هفتاد وچند شعبه ايمــان را كــامل درك‬
‫نموده و حق هر بخش را چنانچه لزم است ادا نمايد ‪ ،‬واگر اين مســلمان بــه‬
‫يک يا چند بخش اسلم اكتفـانموده وسـايراحكام اسـلم را فرامـوش نمايـد و‬
‫دربسياري از احكام اسلمي مانند اخلق نيك‪،‬احترام بــه بزركــان ‪ ،‬دســتكيري‬
‫مســتمندان ‪ ،‬شــفقت براطفــال و غيــره امــور واحكــام اســلم مســتحق‬
‫صفرگردد ‪،‬درروزآخرت درآن امتحان بزرگيكه درنزد خداوندمتعال)جل جللــه(‬

‫‪135‬‬
‫درپيشرودارد ناكام خواهد بود‪،‬ومتأسفانه كه چانس ديگري هم نخواهد داشت‬
‫زيرا همه كافران با ديدن روزمحشر‪ ،‬جنت و دوزخ تســليم شــده و ميخواهنــد‬
‫بدنيا برگشته مسلمان شوند ‪ ،‬چنانچه فرعــون كــه دعــواي ربــوبيت مينمــود و‬
‫م اْل َعَْلى ( )‪ :1‬النازعات‬ ‫َ‬
‫خود را خدای بزرگ قلمداد مينمود وميگفت ) أَنا َرب ّك ُ ْ‬
‫‪ (24،‬من خداي بزرگ شماهستم ‪ ،‬با مجرد ديدن ملك الموت در اثنــاي غــرق‬
‫صدا زد ) آمنت برب موسى وهارون ( بــه پروردگــار موســي و هــارون ايمــان‬
‫َ‬
‫ن‬
‫مــ ْ‬ ‫ل وَك ُْنــ َ‬
‫ت ِ‬ ‫ت قَْبــ ُ‬
‫صــي ْ َ‬ ‫آوردم ‪ ،‬ولــي در جــوابش گفتــه شــد )أاْل َ‬
‫ن وََقــد ْ عَ َ‬
‫ن ( )‪ :1‬يونس ‪ (91 ،‬اكنون وقتش نيست زيرا تو نافرمــاني نمــودي‬ ‫دي َ‬
‫س ِ‬
‫ف ِ‬ ‫ال ْ ُ‬
‫م ْ‬
‫واز جمله فساد کاران بودی ‪.‬‬
‫همين فهم ناقص پيرامون دين سبب شــده كــه مســلمانان بــه عــوض اينكــه‬
‫رهبران فكري جهان و مخــترعين نخســت وســايل تكنولــوژي باشــند ‪،‬در خــط‬
‫اخيرحيات بشري قرار گرفته اند و گاهي هم باردوش ديگران شده وازدســت‬
‫داشته هاي ديگران استفاده ميكننــد ويــاهم اقتصــاد كشــوررا ميخواهنــد ازراه‬
‫كمك وخيرات هاي بيگانگان تقويه نمايند‪،‬وبا گفته شاعريكه ميگويد ‪:‬‬
‫آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگـرديم‬
‫ياردرخانه و ما گـرد جهان ميگـرديم‬
‫كتاب الهـي كــه مليــون هــا دانشــمند تشــنه جهــان را ســيراب نمــوده اســت‬
‫‪،‬وهزاران مشكل را به ساده گي حل نموده است‪،‬ولي پيروان آن كـه بـاوجود‬
‫اعــتراف بــه حقــانيت آن ايــن داشــته گرانبهــاي خــويش را در چنــدين غلف‬
‫پوشانيده و دررفك هاي منزل خويش چنان بــه بــاد نســيان گرفتــه انــد كــه در‬
‫وقت ضرورت لزم ميشود چند دقيقه خاك و گرد آنرا صفا نمود و آنــرا تلوت‬
‫كرد ‪.‬‬
‫مهمترين آيت قرآن زمانی نازل شد که ازکمال دين خبرميداد )ال ْيو َ‬
‫ت‬‫مل ْ ُ‬
‫م أك ْ َ‬
‫َ ْ َ‬
‫َ‬
‫مِتي ( )‪ :1‬المائدة ‪ (3 ،‬امروز دين را برای شــما‬ ‫ت عَل َي ْك ُ ْ‬
‫م ن ِعْ َ‬ ‫م ُ‬
‫م ْ‬
‫م وَأت ْ َ‬ ‫ل َك ُ ْ‬
‫م ِدين َك ُ ْ‬
‫کامل نمودم ‪ ،‬ونعمتهايم را برشما تکميل نمدم ‪.‬‬

‫‪136‬‬
‫اين آيت شريف بيان ميدارد که دين مقدس اسلم کامــل اســت ‪ ،‬وعربهــا‬
‫کلمه دين را به معنای نظام استعمال مينماينـد ‪ ،‬ومعنـای آيـت شـريف کامـل‬
‫بودن نظامی الهی ميباشد ‪ ،‬وهرگاه هرنظام را که انســانها بــرای يــک کشــور‬
‫ســاخته انــد ‪ ،‬شــامل بخــش هــای اقتصــادی ‪ ،‬سياســی ‪ ،‬فرهنگــی ‪ ،‬فــردی‬
‫واجتماعی ميباشد ‪ ،‬تمامی علماء ودانشمندان اسلم بيان داشته اند کــه ديــن‬
‫مقـــدس اســـلم بـــه اســـاس کمـــال خـــويش دارای بخـــش هـــای مختلـــف‬
‫فردی‪،‬اجتماعی‪،‬اقتصادی‪،‬سياسی وفرهنگی بوده که هرگـاه کسی يک بخــش‬
‫اين دين را انکار نمايد ‪ ،‬درکامل بودن دين مقدس اسلم شک نموده است ‪.‬‬
‫بعضي از يهودان عادت داشتند كه دين رامطــابق ميــل خــود تعــبير وتفســير‬
‫مينمودنــد ‪،‬وتنهــا بعضــي از احكــام ديــن را كــه درآن منفعــت شخصــي شــان‬
‫ميبود‪،‬جامه عمل ميبوشانيدند ودر ســاير حــالت زنــده گــي ديــن را فرامــوش‬
‫نموده واز فكر و نظر خويش مطابق آرزو های نفسانی وشهوانی خود قانون‬
‫ميســاختند و بــه احكــام و ارشــادات الهــي متــوجه نميشــدند ‪ ،‬خداونــد ) جــل‬
‫جلله ( آنانرا سرزنش نموده و براي تو بيخ شان چنين ارشاد فرمود ه اســت‬
‫م إ ِّل‬ ‫َ‬
‫من ْك ُـ ْ‬‫ك ِ‬ ‫ل ذ َل ِـ َ‬‫فعَ ـ ُ‬
‫ن يَ ْ‬
‫مـ ْ‬ ‫جَزاُء َ‬ ‫ما َ‬‫ض فَ َ‬‫ن ب ِب َعْ ٍ‬‫فُرو َ‬ ‫ب وَت َك ْ ُ‬ ‫ض ال ْك َِتا ِ‬‫ن ب ِب َعْ ِ‬ ‫)أفَت ُؤْ ِ‬
‫مُنو َ‬
‫ل‬‫ه ب َِغافِ ـ ٍ‬‫مــا الل ّـ ُ‬ ‫ب وَ َ‬‫ذا ِ‬ ‫ن إ َِلى أ َ َ‬
‫شد ّ ال ْعَـ َ‬ ‫دو َ‬‫مةِ ي َُر ّ‬ ‫م ال ْ ِ‬
‫قَيا َ‬ ‫خْزيٌ ِفي ال ْ َ‬
‫حَياةِ الد ّن َْيا وَي َوْ َ‬ ‫ِ‬
‫مُلو َ‬
‫ن( ) ‪ :1‬البقرة ‪ (85،‬آيا شما به قسـمتی ازکتـاب ايمـان آورده وبـه‬ ‫ما ت َعْ َ‬
‫عَ ّ‬
‫قسمت ديگرآن کافرميشويد ؟ پس جزای کسيکه چنين کند ‪ ،‬خــواری درزنــده‬
‫گی دنيا بوده ‪ ،‬ودرروزقيامت به سخت ترين عذاب مواجه ميشوند ‪ ،‬وخداونــد‬
‫ازآنچه ميکنند بيخبرنيست ‪.‬‬
‫اين آيت مبارك درمورد ساير مسلمانانيكه مانند يهودان يك بخش اســلم را‬
‫تطــبيق نمــوده وميخواهنــد ديــن مقــدس اســلم را ازســايربخش هــای حيــات‬
‫منزوی نموده درمسايل سياسي ‪،‬اقتصــادي واجتمــاعي مطــابق ميــل خــويش‬
‫عمل مينمايند نيز قابل تطبيق است‪ .‬زيرا آنـانيكه اســلم را در ســاير مســايل‬
‫حياتي فراموش مينمايند‪،‬ذلت دنيايي نصيب شــان شــده و در روز آخــرت نيــز‬
‫سخت ترين عذاب را خواهند ديد ‪.‬‬

‫‪137‬‬
‫شفاف و واضصصح بصصودن ديصصن مقصصدس اسصصلم ‪ :‬درانديشــه هــای‬
‫انسانی ونظام های فکری امروزی اموری را مطالعه ميکنيــم کــه درک‬
‫آن بــرای بســياری از افــراد جــامعه مشــکل ميباشــد ‪ ،‬بگــونهء مثــال‬
‫درعقيدهء مسيحيت استدلل ميشود که خدا يکی اســت ولــی متشــکل‬
‫ازسه عنصر ) پدر ‪ ،‬پسر و روح القدس ( ميباشـد کـه مطـابق قاعـدهء‬
‫رياضی )‪ 1‬مساوی به سه( وياهم )سه مساوی بــه يــک( ميشــود ‪ .‬ايــن‬
‫مشکل درعقيــدهء مســيحيت ســبب شــده کــه بســياری از پيــروان ايــن‬
‫ديــن ‪ ،‬يــا آنــرا کــامل انکــار نمــوده ‪ ،‬رو بــه نظــام سيکولريســتی زننــد‬
‫) چنانچه انقلب فرانسه نتيجه همين قانون کليسايی بــود ( ‪ ،‬ويــاهم بــا‬
‫دانســتن حقيقــت هـای اســلم بــه ديــن مقــدس اســلم مشــرف شــوند‬
‫) چنانچه کتاب چرا مسلمان شديم ( نظريات غربی هايی نــو مســلمان‬
‫را درين زمينه ثابت ميکند ‪.‬‬
‫برعکس تمامی قوانين انسانی وياهم قوانين تحريف شــده ء اديــان ‪ ،‬ديــن‬
‫مقدس اسلم دارای شفافيت وضوح در تمامی ساحات ميباشد ‪:‬‬

‫‪138‬‬
‫شفافيت درعقيدهء اسلمی ‪.‬‬ ‫‪-1‬‬
‫شففافيت درمراسم تعبدی‬ ‫‪-2‬‬
‫شفافيت در آداب واخلق‬ ‫‪-3‬‬
‫شفافيت در قوانين ) اجتماعی ‪ ،‬اقتصادی ‪ ،‬سياسی ‪ ،‬فرهنگی‬ ‫‪-4‬‬
‫وغيره(‬
‫ايجاد توازن بين اصالت وتجدد ) سنت ونوگرايی (‬
‫‪:‬افکاروانديشه های امروزی وياهم اعتقادات وايديولوژی های تحريف شده‬
‫ويا هم ساخت انسانها ‪ ،‬مشکلی را در ميان جهانيان ايجاد نموده اند ‪ ،‬اين‬
‫انديشه ها گاه به افراطيت در سنتگرايی تاکيد ميکنند ‪ ،‬وعقل را در بسا‬
‫طقوس وعبادات بی ارزش ميدانند ‪ ،‬وگاهی هم افراطی درمورد مودرنيزم‬
‫تجدد گرايی مينمايند ‪.‬‬
‫قوانين محافظ دينی کليسايی در بسا حالت عقل را مهمل گذاشته ‪ ،‬وتنها‬
‫به روايات دينی شان به شکل کور کورانه عمل ميکنند ‪ ،‬برعکس بعضــی از‬
‫معارضين آنان ‪ ،‬ســنت هـا را از بيـن بـرده ‪ ،‬درمقابـل آنهـا قيـام نمــوده ‪ ،‬و‬
‫بسوی تجدد درتمامی عرصه های زنده گی مبادرت ميورزند ‪.‬‬
‫اين مشکل به اساس مشکلت وعيب هايی در اساسات فکری ونظامهای‬
‫آن ايديولوژی ها بوجود آمده است ‪ ،‬سنت گرايی دينی که متاثر به عادات ‪،‬‬
‫فرهنــگ هــايی جــاهليت ‪ ،‬وتحريفــات در اعتقــادات آنــان صــورت گرفتــه ‪،‬‬
‫انديشهء شانرا منحيث يک فرهنگ خرافی تقديم جامعه نمــوده اســت ‪ ،‬وبــه‬
‫اين اساس تجدد گرايان ‪ ،‬مبارزه ء خويش را درمقابــل ايــن خرافــات اعلن‬
‫نموده اند‪،‬زيرا سنت گری های غربی ‪ ،‬ساليان متمادی آنانرا در بد بختی هــا‬
‫مبتل نموده بود ‪.‬‬
‫تجدد گرايان نيز نتوانستند قـانونی بـرای جـامعهء انسـانی تقـديم دارد کـه‬
‫دامان مصيبت ها را بر چيند ‪ ،‬بلکه بنــام تجــدد گرايــي ومدرنيســم ‪ ،‬امــوری‬
‫داخل زنده گی انسانها شد که جاهليت قديم را در بسا حالت از مدرنيســم‬
‫امروز برتری ميبخشد ‪ ،‬انتشار ايدز ‪ ،‬مشروعيت زنا ‪ ،‬وهمجنس بــازی هــا ‪،‬‬

‫‪139‬‬
‫ويرانی شهرهای کامل ‪ ،‬قتل روزانهء هزاران انســان ‪ ،‬اســتعمار کشــورهای‬
‫مختلف به نام های مختلف ‪ ،‬جنگ اول ودوم جهانی ‪ ،‬جنگ هــای پــی در پــی‬
‫به نامهای مختلــف ‪ ،‬همــه نتايــج مدرنيســم مــادی وتجــدد گرايــی يــک جــانبه‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫دين مقدس اسلم با ديد وسيع در تمــامی عرصــه هــای زنــده گــی ايــن دو‬
‫اصل را به شکل متعادل آن به جهانيان مطرح نموده است ‪:‬‬
‫‪ -1‬سنت گرايی در اسلم به معنای رفتن به عقــب خرافــات نبــوده ‪ ،‬بلکــه‬
‫حفظ اصالت های اعتقادی وقوانين الهی که کامل مطابق نورم های انسانی‬
‫به شکل دوامدار درجامعهء انسانی فکر انسانرا به سوی خوشبختی وراحت‬
‫ميکشاند ‪.‬‬
‫اعتقادات واحکام اسلمی که مانند آفتاب درخشانی اسـت کـه بـا گذشـت‬
‫هزاران سال اصالت خود را حفظ نموده وهيچگــاهی منفعــت خــويش را در‬
‫ميان مردم از دست نميدهد ‪.‬‬
‫‪ -2‬تجدد در اسلم در اموری مطــرح ميگــردد کــه احکــام الهــی آنــرا بــرای‬
‫انسانها اجازه داده است ‪ ،‬بناء تجدد گرايی در اســلم بــه اســاس ارشــادات‬
‫الهی است ‪.‬‬
‫زيرا همـان خـالقی کـه چهـارده قــرن قبــل قـانون جـامع خــويش را بـرای‬
‫بشريت نازل نمود ‪ ،‬وانســانرا منحيــث اشــرف المخلوقــات معرفــی نمــود ‪،‬‬
‫همان خالقی است که امروز انسانهای عصــر نــوين را خلـق نمــوده اســت ‪،‬‬
‫همين انسانی که در قديم ها به اساس حکم الهی ) به شکل نطفــه ‪ ،‬علقــه‬
‫ومضغه( در شکم مادر نموده وبالخره بدنيا ميامد ‪ ،‬اکنون نيز عين مراحــل‬
‫را مطابق قوانين الهی سپری مينمايد ‪.‬‬
‫‪ -3‬عقيده ‪ ،‬اخلق واساسـات شـريعت اسـلمی ثـابت انـد ‪ ،‬زيـرا اصـول بـا‬
‫گذشت زمان اصالت خود را ازدســت نميدهنــد ‪ ،‬ولــی جرييــات تفصــيلی در‬
‫هرزمانی ضرورت به اجتهــاد ونــو آوری هــا دارنــد کــه مطــابق اصــول بــرای‬
‫بشريت اجازه داده شده است )) ثبـات در جـايی کـه جـاودانگی ودوام لزم‬

‫‪140‬‬
‫است ‪ ،‬وانعطاف پذيری درجاهايی که نياز بــه نوشــدن ودگرگــونی احســاس‬
‫ميگردد(( )‪ -18‬ص ‪(340‬‬
‫‪ -4‬اهداف‪،‬مقاصد وآرمانها هيچگاهی بــا گذشــت زمــان و انتقــال انســان بــه‬
‫عصرهای تکنالوژی ماهيت خود را ازدست نميدهند‪،‬ولی وســايل وابــزار هــر‬
‫روز تجديد شده وبا پيشرفت اين وسايل استفاده ازآن درشريعت اسلم نيز‬
‫ضــروری ميباشــد )) ثبــات وپافشـاری در مــورد اهــداف وآرمانهــا وانعطــاف‬
‫پذيری در ابزارها وروش هــا‪ .‬ســخت گيــری وســنتگرايی در اصــول وکليــات‬
‫وآسانگيری وتجدد پذيری در جزئيات‪ -18) ((.‬ص ‪(341‬‬
‫‪ -5‬تــوجه بــه ايــن دو اصــل مخــالف سرشــت انســانی نبــوده وبــه گفتــه‬
‫دکترقرضـاوی )) خـود طـبيعت زنـده گـی بشـری را کـه در نظـر آوريمـک ‪،‬‬
‫ميبينيم که دارای دو دسته عناصر ميبباشد ‪ ،‬نخست عناصر پايــداروثابت کــه‬
‫همگام با بقای انسان ‪ ،‬باقی خواهند بود ‪ ،‬دوم عناصر انعطاف پــذير ‪ ،‬تغيــر‬
‫پذير ونو شونده ‪.‬‬
‫مثل انســان کنــونی فهــم ومعلومــات وی گســترده شــده ‪ ،‬دانشــهای وی‬
‫پيشرفت نموده ‪ ...‬تاجايی که توانست پای بر کرهء ماه بگذارد ‪ ،‬چنــد روزی‬
‫بر روی آن زنده گی کند ‪ ،‬مجهولت آن را کشف کند ونمــونه هــايی ازخــاک‬
‫وسنگهای آنرا با خود به زمين بياورد ‪ .‬اما آيا گوهر وجودی انســان معاصــر‬
‫ميدانســت جنــازهء‬
‫که به سياره ماه صعود کرده است ‪ ،‬با آن انســانی کــه ن ِ‬
‫برادرش را پنهان نمايــد ‪ ،‬وکلغ ايــن کــار را بــه وی آمــوخت ‪ ،‬تفــاوت يــافته‬
‫باشد ؟ (( )‪ -18‬ص ‪ (342‬دکتر قرضاوی بعد از بيان ايــن امـور مطلـب را‬
‫خلصه نموده ميگويد )) حقيقت اين اســت کــه هــر دو اصــل ابــديت وتغييــر‬
‫درهستی ودر زنده گی کارايی وعمل مشترک دارند ‪ ،‬همگونه که به صورت‬
‫عينی وملموس ديــده ميشــود ‪ .‬پــس شــگفت آور نخواهــد بــود اگــر ميــبينيم‬
‫شريعت اسلم که با فطرت انسان وفطر کل وجود ســازگاری دارد ‪ ،‬جــامع‬
‫دو عنصر ثبات وتجدد بوده وميان آنها آشتی بــرا قــرار ميســازد (( )‪ -18‬ص‬
‫‪(343‬‬

‫‪141‬‬
‫اسلم پاسخگوي دوبخش مادي ومعنوي انسصصان اسصصت ‪ :‬ويــژه‬
‫گی دين مقدس اسلم درين است كــه دو بخــش اساســي ضــرورت هــاي‬
‫حيات انساني را مراعات مينمايد ‪ ،‬دين مقدس اسلم ماديت ومعنــويت را‬
‫مانند دو بال يك برنده قرار ميدهد ‪ ،‬به همين سان كه يك برنده نميتواند با‬
‫يك بال برواز نمايد ‪ ،‬به همين ســان انســان نميتوانــد بــا يــك بخــش مــادي‬
‫يامعنوي زنده گي كند بلكه اسلم تمامي غرايز مــادي و معنــوي انســان را‬
‫بصورت كامـل در نظـر گرفـت ه ‪ ،‬و مسـلمانان را بـراي مراعـات هـر دو‬
‫بخش رهنمايي مينمايد ‪.‬‬
‫مسلمانان درنمازهای خويی هميشه دعايی را ميخوانند که )َرب َّنا آت ِن َــا فِــي‬
‫ب الّناِر( ) ‪ :1‬البقــرة ‪ (201 ،‬بــه‬ ‫ة وَقَِنا عَ َ‬
‫ذا َ‬ ‫سن َ ً‬
‫ح َ‬ ‫ة وَِفي اْل ِ‬
‫خَرةِ َ‬ ‫سن َ ً‬
‫ح َ‬
‫الد ّن َْيا َ‬
‫اساس اين آيت مبارک ‪ ،‬فكر انسـان در دو بخــش بصــورت منظــم ترتيــب‬
‫وتنظيم مينمايد ‪ ،‬و به مسلمان ميفهماند كه در مورد زنده گي دنيا هميشه‬
‫بايد كار كرد ‪ ،‬و چنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده باشــد ‪ ،‬ولــي‬
‫در عين حال نبايد زنده گي آخرت را فراموش نمود ‪ ،‬براي آخــرت نيــز بــه‬
‫اعمال خير چنان مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ‪ ،‬با ايــن‬
‫قاعده انسان ميتوان شكل وسطيت را اختيار نمايد ‪.‬‬
‫بعضي از كسانيكه به گوشه نشيني ها و دوري از مــردم ميخواســتند در‬
‫فرمود ‪:‬‬ ‫) صــلي اللــه عليــه وســلم (‬ ‫مغاره هاي كوه به عبادت مشغول شوند ‪ ،‬پيامبر‬
‫) ل رهبانية في السلم (‬
‫آمدند مشهور ترين‬ ‫) صلي الله عليه وسلم (‬ ‫حديث سه جواني كه به منزل پيامبر‬
‫احاديثي است كه حقيقت فلسفه اجتماعي عبادت را دردين مقدس اسلم‬
‫بيان ميدارد بخاري شر يف ازحضرت انس )رضي الله عنه( روايت ميکند‪:‬‬
‫آمدند ‪،‬ودرمورد عبــادت‬ ‫) صـــلي اللـــه عليـــه وســـلم (‬ ‫سه شخصي به منزل نبي کريم‬
‫حضرت محمد )َصّلى الل ُّه عَل َي ْهِ َوَسّلم( پرسيدند ‪:‬‬

‫‪142‬‬
‫وقتي براي شان درمورد خبر دادند ‪ ،‬مثل اينکه ايشان اين عبادت را کــم‬
‫پنداشتند ‪ ،‬وگفتند ‪ :‬ما با پيامبر فرق داريم ‪ ،‬زيرا گنــاه هــاي قبلــي وبعــدي‬
‫وي بخشوده شده است ‪،‬‬
‫يکي ازايشان گفت ‪ :‬من براي هميش تمامي شب را نماز ميخوانم ‪.‬‬
‫ديگرش گفــت ‪ :‬مــن تمــامي عمــرروزه ميگيــرم وهيچگــاهي افطــار نميکنــم‬
‫) صـــلي‬ ‫‪.‬سومي گفت من از خانمها دوري نموده ‪ ،‬وهيچ ازدواج نمي کنم ‪ ،‬پيامبر‬
‫الله عليه وسلم( ‪ :‬به نزد ايشان آمده گفت ‪ :‬شما همان اشخاصي هستيد کــه چنيــن‬
‫سخنان را گفتيد ؟ قسم بــه خداســت کــه مــن نســبت شــما از خداونــد زيــاد‬
‫ميترسم ‪ ،‬ونسبت به شما بسيار متقي هســتم ‪ ،‬ولــي مــن روزه هــم ميگيــرم‬
‫وافطار هم ميکنم ‪ ،‬نمازهم ميخوانم وخواب هم ميکنم ‪ ،‬وازدواج هم ميکنم ‪،‬‬
‫وهرکسي از سنت مــن بــي رغبــتي نمايــد ازامــت مــن نيســت ‪.‬دريــن حــديث‬
‫به امور ذيل اشاره مينمايد ‪:‬‬ ‫) صلى الله عليه وسلم (‬ ‫شريف محمد‬
‫‪ (1‬عبـادت ايـن نيسـت کـه انسـان خـود را مصـروف خوانـدن نمـاز وروزه‬
‫نمايد ‪ ،‬بلکه عبادت دردين مقدس اسلم شامل بخش هاي مختلف ميباشد ‪.‬‬
‫‪ (2‬اســتراحت ‪ ،‬غــذا خــوردن ‪ ،‬ازدواج شــامل عبــادت ميباشــند بشــرطيکه‬
‫مطابق طريقه حضرت محمد ) صلى الله عليه وسلم ( صورت گيرد ‪.‬‬
‫‪ (3‬تــرک دنيــا ‪ ،‬ازدواج نکــردن ‪ ،‬هميشــه بــه شــکل عمــري روزه گرفتــن ‪،‬‬
‫تمامي شب بدون خواب بــه شــکل هميشــگي نمــاز خوانــدن ‪ ،‬مخــالف ســنت‬
‫پيامبرواحکام اســلم ميباشــد ‪ ،‬زيــرا درديــن اســلم قــانون وســطيت هميشــه‬
‫مراعات شده است ‪.‬‬
‫‪ (4‬کسانيکه ترک ازدواج نموده ‪ ،‬روابط خود را با ديگران قطع نموده ‪ ،‬ايــن‬
‫کار را بنام ترک دنيا انجام ميدهند وفکــر ميکننــد کــه عبــادت نمــوده انــد ‪ ،‬در‬
‫حقيقت با سنت پيامبر) صلي الله عليه وسلم ( مخالفت نمــوده ‪ ،‬خــود را از‬
‫امت پيامبر خارج نموده انــد ‪.‬‬
‫ميگويند ‪ :‬شخصي به ابوسعيد ابوالخير كه يكي از دانشمندان اسلمي است‬
‫گفت‪:‬‬

‫‪143‬‬
‫فلن شخص بالي آب راه ميرود ‪.‬‬
‫شيخ گفت ‪ :‬ماهي ها و بقه ها نيز بالي آب راه ميروند ‪.‬‬
‫او گفت ‪ :‬كسي را ميشناسيم كه با ورد خواندن ها به هوا ميرود ‪.‬‬
‫شيخ گفت ‪ :‬برنده ها ومگس ها نيز به هوا پرواز مينمايند ‪.‬‬
‫او گفت ‪ :‬فلن شخص دريك لحظه از يك شهر به شهر ديگري ميرود ‪.‬‬
‫شيخ گفت ‪ :‬شيطان هم دريك نفس از مشرق به مغرب ميرود ‪ .‬پس ايــن‬
‫چنين چيز ها را قيمتي نيست ‪ ،‬بنده آن بود كه درميان خلق بنشيند و برخيزد‬
‫و بخورد و بخسبد و خريد وفروش نمايد ‪ ،‬ودربازار ميــان مــردم داد و گرفــت‬
‫داشته باشد ‪ ،‬ازدواج نمايد ‪ ,‬اولد بدنيا آورد ولــي يــك لحظــه هــم از يــاد خــدا‬
‫غافل نباشد ‪.‬‬
‫دوری از تعصبات ‪:‬ازينکه قــوانين انســانی زاده ايــديولوژی هــای مختلــف‬
‫ميباشند ‪ ،‬بنــاء تعصــبات نــژادی ‪ ،‬قــومی ‪ ،‬لســانی وغيــره حتمــا درآن نقشــی‬
‫داشته است ‪ ،‬احزاب قومی ‪ ،‬نشنلســتی دربسيارازکشــورهای جهــان موجــود‬
‫بــوده ‪ ،‬وحــتی مســلمانانيکه اســلم را فرامــوش نمــوده انــد ‪ ،‬تحــت تــاثيراين‬
‫ايديولوژی ها قرار گرفته ‪ ،‬احزاب قــومی را ايجــاد نمــوده ‪ ،‬وقــوانين خــود را‬
‫برای همان قوم خاص خود ساخته اند ‪ ،‬درحاليکه قانون الهی ازچنيــن عيــوب‬
‫خالی بوده ‪ ،‬وخالق جهان همه ای انسانها را مانند دندانه هــای شــانه يکســان‬
‫معرفی نموده است ‪ .‬پيــامبر) عليــه الســلم ( ميفرمايــد ‪ ) :‬النــاس سواســية‬
‫کأسنان المشط (‬
‫مراعات بيطرفی ‪ :‬عيب اساسي قانون سازان بشري اينست كه در‬
‫هنگام قانون گذاری بيطرف نيستند ‪،‬زيرا اين انسان دروقت نوشتن قانون‬
‫يا احساس مظلوميت مينمايد كه قانون خود را درمخاصمت ودشمني با‬
‫ظالمان )به نظرخودش( طرح وتصويب مينمايد‪،‬وياهم خودش درزمره‬
‫كساني است كه ظالم بوده وميخواهد قوانيني را مطابق انديشهء‬
‫ظالمانهء ) تکبر‪ ،‬غرور‪ ،‬خودخواهی(خويش طرح وتصويب نمايند‪،‬كه‬
‫درهردو صورت انسان بيطرف نبوده وقانونش نيز بيطرفانه نميباشد ‪.‬‬

‫‪144‬‬
‫بارها ديده شده كه ازاصطلح آزادي براي بي بنــد وبــاري هــا اســتفاده‬
‫شده است‪،‬وبسا قوانيني است كه انسانهاي مظلوم )مثل فلسطيني هــا(‬
‫را كه ازسرزمين اشغالي خويش دفاع نموده اند‪،‬بنــام تروريســت قلمـداد‬
‫نمــوده‪،‬وبرعکــس آن غاصــبان )صهيونيســتان( را كــه خــود بــه اعمــال‬
‫تروريستي دست مينزند)دموكرات( و)مدافع حــق وعــدالت( قانونگ ـذاري‬
‫نموده اند‪.‬زيرا اكثريت قانون گذاران بشري بيطرف نــه بلكــه يــك جـانبه‬
‫براي منفعت خود‪،‬مردم و كشورخود طراحي مينمايند ‪.‬‬
‫اين قوانين ظالمانه ای انسانی گاهی هم‪،‬شهوت پرستی وجنــس بــازی‬
‫را بنام آزادی ‪ ،‬شکل قانونی ميدهند وعفت وپاکدامنی را گمراهی وجهل‬
‫تصويب ميکنند ‪.‬‬
‫برتريت درمعنويت ‪ :‬قوانين انسانی بهرشکلی که باشد ‪ ،‬درساختار‬
‫اصلی وياهم درشکل تطبيقی آن تحت تاثيرخواهشات نفسانی قانون‬
‫سازان ودولت مردان ميباشد ‪ ،‬گاهی سفيد پوستان را به سياه پوستان‬
‫ترجيح ميدهند ‪ ،‬وگاهی هم غربيان را نسبت به شرقی ها برتريت‬
‫ميدهند ‪ ،‬گاهی هم انسان يهودی را بر ساير انسانها افضليت ميدهند ‪،‬‬
‫س إ ِّنا‬ ‫َ‬
‫ولی قوانين الهی برای همه يکسان بوده وبا آيت شريف )َياأي َّها الّنا ُ‬
‫ل ل ِتعارُفوا إ َ‬ ‫ُ‬
‫عن ْد َ‬
‫م ِ‬‫مك ُ ْ‬
‫ن أك َْر َ‬‫ِ ّ‬ ‫شُعوًبا وَقََبائ ِ َ َ َ َ‬ ‫جعَل َْناك ُ ْ‬
‫م ُ‬ ‫ن ذ َك َرٍ وَأنَثى وَ َ‬ ‫م ْ‬‫م ِ‬ ‫قَناك ُ ْ‬ ‫خل َ ْ‬
‫َ‬
‫خِبيٌر( )‪ :1‬الحجرات‪ (13 ،‬تمامی برتريت های‬ ‫م َ‬ ‫ه عَِلي ٌ‬‫ن الل ّ َ‬ ‫قاك ُ ْ‬
‫م إِ ّ‬ ‫الل ّهِ أ َت ْ َ‬
‫زبانی ‪ ،‬قبلی ‪ ،‬قومی ‪ ،‬نژادی وغيره باطل پنداشته شده ومعيار برتريت‬
‫را درتقوا ) انسانيت ‪ ،‬اخلق ‪ ،‬خدمت به ديگران ( بيان داشته است ‪.‬‬
‫عدالت ‪:‬انسان درهرحاليكه باشد ‪ ،‬داراي غريزه برتريت جويي است ‪،‬‬
‫واين غريزه درتمامي انسانها به اشكال مختلف آن موجود ميباشد‪،‬اين‬
‫احساس برتريت احيانا به شكل مثبت آن درنزد بعضي اشخاص ميباشد ‪،‬‬
‫مانند رقابت بين محصلين براي برتريت در گرفتن نمرات عالي ‪ ،‬رقابت‬
‫ميان شركت ها براي پيشرفت توليدات‪،‬وسايررقابت هاي سالم كه براي‬
‫خدمت انسانيت استفاده ميگردد ‪ .‬و گاهي هم اين رقابت هاي برتري‬

‫‪145‬‬
‫جويانه ‪،‬به شكل منفي آن در بين انسانها تبارز نموده كه بسا اوقات با‬
‫احساس قوت ‪ ،‬بعضي از رهبران كشور هاي مختلف دست به اشغال و‬
‫استعمار كشورهاي ضعيف ميزنند ‪ ،‬ويا هم پيشرفت هاي اقتصادي و‬
‫تكنالوژي خويش را به عوض استخدام در راه هاي صلح جويانه ‪ ،‬براي‬
‫نابودي انسانها استعمال مينمايند ‪ ،‬روي همين علت )خود خواهي هاي‬
‫انساني( انسان نميتواند درتمامي مراحل حيات خويش براي هموطنان‬
‫خود و ساير مردمان جهان يكسان و عادلنه قانونگذاري نمايد ‪.‬‬

‫خاتمهء بحث ) نتايج(‬

‫‪146‬‬
‫بعد از تحقيق در مورد ويژه گی های دعوت اسلمی درعصر امروزی يک‬
‫سلسله از اموری را کشف نمودم که ميخواهم بطور خاتمه ونتايج تحقيــق‬
‫‪:‬‬ ‫بيان نمايم‬
‫‪ -1‬دعوت اسلمی يکی از مکلفيت هاييست که بــالی هرمســلمان لزم‬
‫بوده تا مطابق تــوان واســتعداد خــويش بــه آن عمــل نمايــد ‪ ،‬عملکــرد بــه‬
‫دعــوت اســلمی تقاضــا ميکنــد تــا از اســاليب خــوب وپيشــرفته و وســايل‬
‫معاصر وتکنالوژی استفاده گردد ‪ ،‬به گونهء مثال وقتی کنفرانس اعجــاز‬
‫علمی را در تالر کنفرانس های پوهنحی اقتصاد داير نموديم ‪ ،‬واز وســايل‬
‫پيشرفته )کمپيوتر ‪ ،‬پروجکتور‪ ،‬بلند گوها وغيره ( بــا اســاليب جديــد يعنــی‬
‫تصويرهای کمپيوتری درمورد خلقت انسان استفاده کرديم وسپس آنرا بــا‬
‫قرآن کريم مقايسه نموديم ‪ ،‬تاثير بسياری در حاضرين داشــت ‪ ،‬کــه حــتی‬
‫ديگران تقاضا نمودند تا درمناطق آنان اين گونه کنفرانس ها داير گردد ‪.‬‬
‫دکتر گاری ميلر دانشمند کانادايی ميگويد که من با درک اعجــاز علمــی‬
‫قرآن و مطابقت آن با تکنالوژی معاصــر بــه ديــن مقــدس اســلم مشــرف‬
‫شدم ‪.‬‬
‫‪ -2‬دريــن شــکی نيســت کــه دعــوت اســلمی ميــان مســلمانان وغيــر‬
‫مسلمانان يک امر ضروری بوده ‪ ،‬وبرای دعــوت غيــر مســلمانان بــه کــادر‬
‫های متخصص نياز مند هستيم ‪ ،‬اين کادر های متخصــص کــه بــا مــدرنترين‬
‫وسايل عصری ميتوانند ظهور نمايند تـاثير مهمـی بـالی ديگـران ميداشـته‬
‫باشند زيرا عصر امروز عصر علم ودانش است وکسی ميتواند ديگران را‬
‫قناعت دهد که خودش نسبت به ديگران در تخصص خويش مهارت داشته‬
‫باشد و بتواند اين حقيقت های قرآنی را با اسـاليب جديــد بـه جهـان ارايـه‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫‪ -3‬استفاده از وسايل تکنالوژی ‪ ،‬کمپيوتر ‪ ،‬انترنت ‪ ،‬کست های تــايپی ‪،‬‬
‫ويديوکست ها ‪ ،‬کانال های تلويزيــونی ‪ ،‬سـی دی هـا ‪ ،‬وســايل ســينمايی ‪،‬‬
‫تياترها وساير وسايل برای دعوت امــروزی نهــايت اهميــت داشــته ‪ ،‬و بــی‬

‫‪147‬‬
‫توجهی به اين وسايل ضرر بزرگی به دعــوت اســلمی ميرســاند ‪ ،‬اهميــت‬
‫اين موضوع زمانی برای من کشف شد که در جنوب افريقيا يــک تعــداد از‬
‫جوانان باديدن کست های ويديويی وسی دی های شــيخ احمــد ديــدات کــه‬
‫مناظراتی با چندتن از کشيشان مسيحی داشــت توانســتند اســتدلل هــای‬
‫خوبی داشته ودرهنگام ملقات با دعـوتگران مسـيحيت دليـل شـيخ احمـد‬
‫ديدات را برای شان بيان ميداشتند ‪ ،‬ومن شخصا ازين کست ها استفادهء‬
‫بسيار عالی نمودم ‪.‬‬
‫به ايــن اســاس هنــر در اســلم يکــی از امــور مهمــی اســت کـه دعــوتگر‬
‫مسلمان ميتواند آنرا بهترين وسيله برای دعوت اسلمی قرار دهد ‪.‬‬
‫‪ -4‬در خلل تحقيق کشف نمودم که عدم دسترسی بعضی از دعوتگران‬
‫به وسايل تکنالوژی سبب عقب مانی آنها در کــار دعــوت اســلمی شــده ‪،‬‬
‫وآنانرا از حرکت مطابق عصر محروم ساخته است ‪ ،‬وبالخره نتيجهء ايــن‬
‫کار ناکامی شان در مسووليت شان شده است ‪ .‬يکتن از دوستانم با يــک‬
‫غير مسلمان که به افغانستان آمده بود ملقات داشت آن شخص برايــش‬
‫گفت که برايم ترجمهء انگليسی قرآن کريم وياهم کدام کست ‪ ،‬ســی دی‬
‫وفلمی را که قرآن کريم را تشريح نمايد تقديم کــن زيــرا مــن علقــه منــد‬
‫دين مقدس هستم ولی آن شخص کــه خــود را دعــوتگر خــوب ميگفــت بــا‬
‫نداشتن چنين وسايل نتوانست در کار دعوت خويش پيروز باشد ‪.‬‬
‫‪ -5‬استفاده از زبانهای مختلـف بـرای دعـوت نهـايت مهـم بـوده ‪ ،‬وعـدم‬
‫دسترسی دعوتگران به زبانهای مــدعويين ســبب ناکــامی آنهــا در راســتای‬
‫دعوت ميگــردد ‪ ،‬زيــرا در بســياری حــالت ديــده شــده اســت کــه دعــوتگر‬
‫مسلمان به علت ندانستن زبان نتوانسته است مقصد خويش را به جــانب‬
‫مقابل بيان دارد ‪.‬‬
‫بگونهء مثال خودم وقتی در شمال افريقيا با يــک خــانم فليپينــی ملقــات‬
‫نمودم ‪ ،‬باهم دربارهء دين صحبت کرديم ولی ازينکه من زبان انگليسی را‬
‫آنوقت نميدانستم ‪ ،‬نتوانستم که هدفم را برايش بخوبی توضيح دهم ‪.‬‬

‫‪148‬‬
‫‪ -7‬ازينکه در زمان پيامبر)صلی الله عليه وسلم( وصحابه کرام )رضوان‬
‫الله عليهم اجمعين ( هر مسلمان خواه تجــارت پيشــه بــود ‪ ،‬ويــا پيشــه ور‬
‫وياهم مهندس و طبيب ‪ ،‬همه وظيفهء خـويش را در دعــوت بـه اسـلم ادا‬
‫مينمودند ‪.‬‬
‫ديــن مقــدس اســلم در جنــوب آســيا وبســا کشــورهای افريقــايی توســط‬
‫تاجران مســلمان نشــر گرديــده اســت ‪ ،‬هرگــاه درعصــر امــروزی تجــاران‬
‫وساير متخصصين ما بر علوه از مسلک اصلی خويش مهــارتی در دعــوت‬
‫اسلمی داشته باشند تاثير بسيار مهمی دارد ز‬

‫پيشنهادات‬
‫بعد از تحقيق در موضوع اين اثر ‪ ،‬يک سلســلهء پيشــنهاداتی در خــاطرم‬
‫آمد که به شکل ذيل تقديم ميدارم ‪:‬‬
‫‪ -1‬هرگاه مسوولين محترم وساير ارگانهاييکه در کار دعوت نقش دارند‬
‫‪ ،‬برای موسساتی سازی دعوت کار نمايند ‪ ،‬وبرای نشردين مقدس اسلم‬
‫‪ ،‬ومعرفی درست آن برای همه سعی وتلش ورزند نتيجهء خوبی خواهــد‬
‫داد زيرا فوايد دعوت اسلمی را به شکل موسســاتی آن در صــفحات ايــن‬
‫بحث مورد مطالعه قرار داديم ‪.‬‬
‫‪ -2‬هرگــاه دعــوت اســلمی بــه شــکل اکاديميــک درپوهنتــون هــا تــدريس‬
‫گردد ‪ ،‬ودرين راستا سعی وتلش بيشتر صورت گيرد ‪ ،‬جوانان ما هنوز هم‬
‫به حقيقت های ايمانی متوجه شده ‪ ،‬هميشه رهسپار راه حق ميگردند ‪.‬‬
‫‪ -3‬هرگاه بـرای تربيهـء کـادر هـای متخصـص در چوکـات پـوهنحی هـای‬
‫شرعيات پوهنتون های افغانســتان ديپــارتمنت مخصــوص دعــوت اســلمی‬
‫تاســيس گــردد ‪ ،‬زمينهــء دعــوت بهــتر وخوبــتر خواهــد شــد ‪ ،‬زيــرا دعــوت‬
‫اسلمی به کادر های متخصص ضرورت داشته که بتوانند با اساليب علمی‬
‫‪ ،‬پيشرفته و اکاديميک اين وجيبه را انجام دهند ‪.‬‬

‫‪149‬‬
‫‪ -4‬هرگاه راديو ها وتلويزيون هــای افغانســتان بــرای دعــوت بــه اســلم‬
‫برنامه هايی داشته باشند ‪ ،‬ميتوانند نقش بسيار بزرگی را به دين مقــدس‬
‫اسلم ايفا نمايند ‪.‬‬
‫‪ -5‬هر گاه نماينده های کشور ما در کشور های ديگر وبخصــوص نماينــده‬
‫های فر هنگی ما در مورد اسلم و بيان فرهنــگ ايمــانی مــردم افغانســتان‬
‫برنامه هايی در سفارت های افغانستان در خارج داشــته باشــند ‪ ،‬ميتواننــد‬
‫خدمت بسيار بزرگی به دين مقدس اسلم نمايند ‪.‬‬
‫‪ -6‬هرگاه دولت افغانستان کنفرانس هايی به سطح کشور و جهان داير‬
‫نمايد تمامی مردم جهان از چنين حقيقت ها مســتفيد ميگردنــد ‪ .‬ويــا حــد‬
‫اقل زمينه دعوتگران افغانستان را در چنين محافل آماده نمايد ‪.‬‬
‫‪ -7‬هرگاه مسوولين ساحهء دعوت اسلمی در نشر فلم ها وسريال های‬
‫اســلمی ‪ ،‬وحــتی ســاختن چنيــن فلــم هــا وســريال هــا مطــابق معتقــدات‬
‫اسلمی مبادرت ورزند ‪ ،‬کار بسيار عــالی وخــوب بــوده ‪ ،‬زيــرا مــا درخلل‬
‫تحقيق خوانديم که مسيحيان وهندو هــا بــا چنيــن فلــم چگــونه بــرای نشــر‬
‫عقيدهء شان سعی وتلش می ورزند ‪.‬‬

‫مناقشصصه‬
‫‪ -1‬موضــوع ويــژه گــی هــای دعــوت اســلمی در عصــر حاضــر ازجملــه‬
‫موضوعات جديدی است که تاحال نظير آن بزبان دری به شکل اکاديميــک‬
‫تحرير نگرديده است ‪.‬‬
‫در کتابخانه های کشور عزيز ما افغانستان کتابهايی درين زمينه به زبــان‬
‫عربی وجود دارد که بعضی از هموطنان ما نميتوانند از آن استفاده نمايند‬
‫وبعضـی از کتابهـای دعـوت اسـلمی بزبانهـای ملـی مـا ترجمـه شـده کـه‬
‫نميتوانند تشنگی مردم ما را درين راستا مرفوع سازند ‪.‬‬
‫بنده سعی وتلش نمودم تــا بــا اســتفاده ازيــن کتابهــا موضــوع را هرچــه‬
‫بيشتر با استفاده از ساير وسايل وبرنامه های انترنتی مورد تحقيــق قــرار‬
‫دهم تا تحقيق جديد بتواند ضرورت دعوتگران ما را مرفوع سازد ‪.‬‬

‫‪150‬‬
‫‪ -2‬بعضی از دوستان جماعت دعوت وتبليغ را ملقات کردم کــه بــه ايــن‬
‫نظرنــد کــه دعــوت اســلمی نخســت بيــن مســلمانان باشــد زيــرا وقــتی‬
‫مســـلمانان توانســـتند کـــه مطـــابق اساســـات اســـلمی عمـــل نماينـــد‬
‫غيرمسلمانان خود بخود مشرف به دين مقدس اسلم ميشــوند ‪ ،‬بــه نظــر‬
‫من دعوت مسلمانان به عملکرد به اسلم کار بسيار خوبست ولی دعــوت‬
‫غير مسلمانان نيز امر حتمی ميباشــد زيــرا ممکــن نيســت کــه مــا مــدينهء‬
‫فاضلهء افلطونی داشته باشيم ‪ ،‬وسپس آنرا برای مــردم تقــديم نمــاييم ‪،‬‬
‫در هر منطقه انسانهای خوب وبد يافت ميشوند ‪ ،‬وهمه ميداند کــه اصــلح‬
‫کامل يک جامعه که هيچ گناهی در آن نباشد کار مشکلی است ‪.‬‬
‫به اين اساس به نظر بنده هرگاه دعوت اسلمی در هر دو بخــش ) بيــن‬
‫مسلمانان وغير مسلمانان ( به شکل مساويانه صــورت گيــرد بهترومفيــد‬
‫تر خواهد بود ‪.‬‬
‫‪ -3‬از خلل تحقيق درين موضوع برايم کشف گرديد که دعــوت اســلمی‬
‫زمانی ميتواند به مراحل عالی خويش برسد که ازاساليب جديــد ووســايل‬
‫تکنالوژی در زمينه اسـتفاده گــردد ‪ ،‬بعضــی از دوســتان ملقـات بـا جـانب‬
‫مقابل را شرط حتمی ميدانند ‪ ،‬وميگويند کــه فلــم ‪ ،‬ســی دی ‪ ،‬کســت هــا‬
‫وحتی کتابها نميتوانند در دعوت موثر باشند ‪ ،‬بلکه لزم است کــه دعــوتگر‬
‫خودش به مناطق مختلف سفر نموده و ديگران را به دين مقــدس اســلم‬
‫دعوت نمايد ‪.‬‬
‫اين نظر دوستان برای بنده غير قابل قبول ميباشد ‪ ،‬زيرا درجريــان ايــن‬
‫تحقيق مثالهايی را کشف نمودم که تعدادی از غير مســلمانان بــا خوانــدن‬
‫ترجمهء انگليســی قرآنکريــم مســلمان شــده انــد ‪ ،‬همچنــان فلــم رســالت‬
‫)ظهوراسـلم ( سـبب مسـلمان شــدن بعضـی از غيـر مســلمانان گرديـده‬
‫است ‪.‬‬

‫‪151‬‬
‫بناء نظر بنده اينست کـه هرگـاه امکـان ملقـات بـا جـانب مقابـل بـرای‬
‫دعوتگر مساعد گــردد خوبــتر وبهترســت ‪ ،‬ولــی درصــورت نداشــتن چنيــن‬
‫فرصت استفاده از وسايل برای دعوت اسلمی بی نهايت مهم ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -3‬در هنگام تحقيق در مسايل دعوت در عصر امروزی هر دعوتگری بــه‬
‫رهنمــايی ضــرورت دارد کــه ايــن رهنمــايی در ســاير کتابهــای محققيــن‬
‫ودانشمندان ما بصــورت خلصــه و فشــرده بيــان گرديــده کــه نميتوانســت‬
‫تشنگی دعــوتگران را در زمينـه مرفـوع سـازد ‪ ،‬بنــاء ايـن بحــث ميتوانــد ‪،‬‬
‫رهنمای خوبی بــرای علقمنــدان دعــوت و رهــروان آن باشــد زيــرا دعــوت‬
‫اسلمی يک وظيفهــء مقــدس اســت و حکمــت در دعــوت شــرط اساســی‬
‫ميباشد ‪ ،‬وايــن حکمــت را وقــتی انســان دعــوتگر بخــوبی درک ميکنــد کــه‬
‫رهنمــاي دعــوت در دســتش باشــد ‪ ،‬ومــن ســعی وتلش ورزيــدم کــه ايــن‬
‫تحقيق بنده رهنمای خوبی برای دعوتگران معاصر ما باشد ‪.‬‬
‫بعضــی از دوســتان دعــوتگر حکمــت را مربــوط هــر شــخص ميداننــد و‬
‫ميگويند هرکسی ميتواند که مطابق اسلوب خويش حکيمانه دعوت نمايد ‪،‬‬
‫ولی به نظر بنده اين طرز ديد صواب نبوده ‪ ،‬بلکه بــرای دانســتن حکمــت‬
‫هــای دعــوت لزم اســت از تجربــه ديگــران آمــوخت ‪ ،‬زيــرا دعــوت يــک‬
‫هنراســت کــه در هــر هنــری تجربهــء گذشــتگان وســايرين نقــش مهمــی‬
‫ميداشته باشد ‪.‬‬
‫‪ -4‬مثالهای زنــدهء ازدعــوت اســلمی در بعضــی ازســايت هــای انترنــتی‬
‫موجود است که اغلب آنها به زبانهای انگليسی وعربی نوشته شده اســت‬
‫و نشان ميدهد که دعوتگران مسلمان بشــکل عملــی آن توانســته انــد کــه‬
‫وجيبهء خويش را بصورت خوب ادا نموده‪ ،‬وتعــدادی ازغربيــان را بــه ديــن‬
‫مقدس اسلم مشرف سازند‪،‬دانستن اســلوب آنـان ضــرورت بــه تحقيقــی‬
‫داشت که مانند رهنمايی دردسترس دعوتگران باشــد‪ ،‬بنــده دريــن تحقيــق‬
‫مثالهای زندهء را از ســايت هــای انترنــتی ترجمــه و شــامل بحــث نمــودم‬

‫‪152‬‬
‫ودربخش های مختلف کتاب منحيث مثالهای زنده تقديم نمودم که ميتواند‬
‫بهترين رهنما برای دعوتگران ما باشد ‪.‬‬
‫‪ -5‬برای يافتن مثالهای خوب از جهان معاصر لزم اســت کــه دعــوتگران‬
‫ما وقتا فوقتـا ‪ ،‬در تحقيـق چنيـن موضـوعات مبـادرت ورزيـده ‪ ،‬وبـه چنـد‬
‫مثالی اکتفا نکرده بلکه دامنه چنين تحقيقات را هنوز هم توسعه دهند ‪ ،‬تــا‬
‫باشد کـه دعــوت اسـلمی بـه شــکل موسسـاتی واکاديميــک آن بـه مـردم‬
‫عرضه گردد وجهانيان بتوانند درعصر امروزی که همه تشنهء معنــويت انــد‬
‫وروز بروز در جهان غرب ارتباطات فاميلی ‪ ،‬ومعنوی بــه اســاس تــاثيرات‬
‫منفی مدنيت مادی از بيــن رفتــه و همــه علقمنــد انــد تــا از معنــويت ديــن‬
‫مقدس اسلم مستفيد شده جهان را به يــک مرکــز امــن و آرامــش مبــدل‬
‫سازند که رساندن دين مقدس اسلم به اساليب جديد و مدرن آن ميتواند‬
‫همه را ازين نعمت بر خوردار سازد ‪ ،‬وايــن تحقيــق کمــک ميکنــد تــا مــا از‬
‫وسايل پيشرفته استفاده نموده درين راستا به هدف مقدس خــويش نايــل‬
‫گرديم ‪.‬‬
‫‪ -6‬عقب مانده گی بعضی از دعوتگران در فهــم درســت وســايل دعــوت‬
‫سبب شده که بعضی از آنان يــاد گرفتــن زبــان هــای خــارجی را نــوعی از‬
‫تسليمی به استعمار ميدانند ‪ ،‬بنظر بنده دانستن زبانهای خارجی برای يــک‬
‫دعوتگر شرط اساســی بــوده زيــرا زبــان وســيلهء تفهيــم وتفــاهم ميباشــد‬
‫وهرگاه از زبانهای مختلف برای فهماندن مــدعويين اســتفاده گــردد نقــش‬
‫دعوتگر بخوبی ايفا ميگردد ‪.‬‬
‫متاسفانه درکشور عزيز ما دعوتگرانی داريم که هنوز هــم بــه بعضــی از‬
‫افکار غلط روان بوده و با زبانهای خارجی مخالفت می ورزند ولــی بنظــر‬
‫بنده هرگاه زبانهای خــارجی منحيــث وســيله در دعــوت اســلمی اســتفاده‬
‫گردد نفش بسيار مهمی را ايفا ميکنــد ‪ .‬در کشــور هــای عربــی بزرگــترين‬
‫دعوتگران مثل دکتورعمرو خالد ‪ ،‬دکتور زغلــول نجــار ‪ ،‬دکتــور عبدالمجيــد‬
‫زندانی ‪ ،‬دکتور يوسف قرضاوی ‪ ،‬وســاير دعــوتگران مشــهور بــه زبانهــای‬

‫‪153‬‬
‫مختلف آشنايی داشته وبسياری از ملقات های آنان به زبانهای غير عربـی‬
‫ثبت ونشر گرديده است ‪.‬‬

‫مآخصصصذ‬
‫‪ -1‬قرآنکريم‬
‫‪ -2‬بخــاری ‪ ،‬محمــد بـــن اســماعيل ؛ صحيح البخصصاری ‪ ،‬هنــد ‪ :‬المکتبــة‬
‫الرحيمية ‪1387-1384 ،‬هـ ق ‪.‬‬
‫‪ -3‬بستاني ‪ ،‬بطرس ؛ محيط المحيط ‪ ،‬بيروت ‪ :‬مکتبة لبنان ‪1987 ،‬م‪.‬‬
‫‪ -4‬بللـــي‪ ،‬تـــاليف عبدالحميـــد؛ اوصصصصاف مصصصصلحان ‪،‬ترجمـــه قـــادر‬
‫قادري‪،‬ايران‪:‬چاپخانه مهارت ‪ ،‬طبع ‪ 1381 ، 1‬هـ ش ‪.‬‬
‫‪ -5‬تبـــريزی ‪ ،‬ولـــی الــدين محمــد بــن عبــدالله ؛ مشکاة المصابصصصيح ‪،‬‬
‫هنـد‪:‬المکتبة الرحيمية ‪ ،‬ب ‪-‬ت ‪.‬‬
‫‪ -6‬تـرمذی ‪ ،‬ابوعيسی محمد بن عيســی بــن ســورة ؛ جامع الترمصصذی ‪،‬‬
‫هند‪:‬المکتبة الرشيدية ب – ت ‪.‬‬
‫‪ -7‬دمشقی ‪ ,‬اسماعيل بن کثير؛ تفسير ابن کثير‪ ،‬بيروت ‪ :‬دار الندلس‬
‫‪،‬ب–ت‪.‬‬
‫‪ -8‬ديـــب ‪ ،‬ابراهيـــم ؛ اسصصس ومهصصارات فصصي الصصدعوة الفرديصصه ‪،‬‬
‫مصر‪:‬دارالوفا‪ 1424 ،‬هـ ق ‪.‬‬

‫‪154‬‬
‫‪ -9‬راو ‪ ،‬رامــا کرشــنا ؛ محمصصد از ديصصدگاه يصصک پروفيسصصور هنصصدو ‪،‬‬
‫ترجمهء خليــل الرحمــن حامــد ‪ ،‬کابــل‪:‬جمعيــت اصـلح وانکشــاف اجتمــاعی‬
‫افغانستان‪1385 ،‬هـ ش ‪.‬‬
‫‪ -10‬رضاِيی‪ ،‬امير ؛ کار برد آيات قرآن در انديشه دکترشريعتی ‪،‬‬
‫تهران ‪ :‬کتابخانهء ملی ايران ‪1379 ،‬هـ ش ‪.‬‬
‫‪ -11‬زيــــدان ‪ ،‬عبــــدالکريم ؛ اصصصصصول الصصصصدعوة ‪ ،‬بغــــداد ‪ :‬مکتبــــة‬
‫المنارالسلمية ‪ 1395،‬هـ ق ‪.‬‬
‫‪ -12‬شريعتي ‪ ،‬علي ؛ جهان بيني وايصصديولوژي ‪ ،‬مجمــوعه آثــار)‪(23‬ـ ‪،‬‬
‫ايران ‪ :‬چابخانه حيدري ‪ 1382 ،‬هـ ش ‪.‬‬
‫‪ -13‬شيرازی ‪ ،‬مکارم وديگــران ؛ تفسير نمصصونه ‪ ،‬تهــران ‪ :‬دارالکتــب‬
‫السلميه ‪ ،‬چاپ ‪.1385 ، 49‬‬
‫‪ -14‬فائـــز‪ ،‬احمــد ؛ طريصصق الصصدعوة )چگصصونگی دعصصوت از ديصصدگاه‬
‫سصصيدقطب( ‪ ،‬ترجمهــء مــرد صــيد مــراد فتحــی ‪ ،‬تهــران ‪ :‬انتشــارات‬
‫کردستان ‪ ،‬ط ‪1379 ، 1‬هـ ش ‪.‬‬
‫‪ - 15‬فـيروز آبادي‪ ،‬محمد بن يعقوب ؛ القصصصاموس المحيصصط ‪ ،‬بيــروت ‪:‬‬
‫دارالفکر‪1415 ،‬هـ ق ‪.‬‬
‫‪ -16‬قرائتی ‪ ،‬محسن ؛ قصرآن وتبليغ ‪ ،‬تهران ‪ :‬مرکز فرهنگی درسهايی‬
‫از قرآن ‪ ،‬ط ‪. 1375 ، 2‬‬
‫قرضــاوی ‪ ،‬يوســف ؛ ديصصدگاههای فقهصصی معاصصصر ‪ ،‬ايــران ‪:‬‬ ‫‪-17‬‬
‫نشراحسان ‪ ،‬ط ‪. 1382 ، 2‬‬
‫‪ -18‬قرضاوی ‪ ،‬يوسف ؛ ويژه گی ها کلی اسصلم ‪ ،‬ترجمــه جليــل‬
‫بهرامی نيا ‪ ،‬تهران‪:‬نشراحسان ‪ 1379 ،‬هـ ش ‪.‬‬
‫‪ - 19‬قرطبی ‪,‬ابی عبدالله محمد بن احمــد النصــاری ؛ الجصامع لحکصام‬
‫القرآن ‪ ،‬بيروت ‪ :‬مکتبة لبنان ‪ ،‬ب – ت ‪.‬‬
‫‪ -20‬گلستانـــي ‪ ،‬عبــدالظاهرو عبــدالوکيل ؛ تعليصصم وتربيصصه دينصصي ‪،‬‬
‫کابل‪:‬وزارت معارف ‪ 1364 ،‬هـ ش ‪.‬‬

‫‪155‬‬
‫‪ -21‬گوستاولوبون ؛ تمدن اسلم وعصرب ‪ ،‬ترجمهء سيد محمــد تقــي‬
‫فخرداعي گيلني ‪ ،‬چاپ چهارم ‪ ،‬ايران ‪ :‬بنگاه مطبوعاتي علي اکــبرعلمي ‪،‬‬
‫‪ 1334‬هـ ش ‪.‬‬
‫‪ -22‬مبارکفوري ‪ ،‬صفي الرحمن ؛ الرحيق المختوم ‪ ،‬مصر‪ ،‬المنصــورة‪:‬‬
‫دار الوفاء ‪1407 ،‬هـ ق ‪.‬‬
‫‪ -23‬مشهور‪ ،‬مصطفي ؛ من فقصه الدعوة ‪ ،‬مصــر ‪ :‬دار التوزيــع والنشــر‬
‫السلميه ‪1415 ،‬هـ ق ‪.‬‬
‫‪ -24‬هادی ‪ ،‬محمــد زيــن ؛ روان شناسی دعصصوت اسصصلمی ‪ ،‬ترجمهــء‬
‫احمد حکيمی ‪ ،‬تهران ‪ :‬احسان ‪ 1383 ،‬هـ ش ‪.‬‬

‫‪156‬‬
‫گزارش تدريس سه سال اخير‬
‫پوهنيار عبدالظاهر داعی‬
‫توسط آمريت ديپارتمنت ثقافت اسلمی پوهنحی شرعيات پوهنتون کابل‬

‫بسم الله الرحمن الرحيم‬


‫درسال ‪ 1383‬بر علوه از اشتراک در کار های علمی واکاديميک‬
‫اشتراک در امتحانات کانکور ‪ ،‬جلسات علمی پوهنحی ‪ ،‬اشتراک‬
‫در سيمينار های وکنفرانس های علمی دروس ذيل از طرف‬
‫پوهنيارعبدالظاهر داعی به پيش برده شده است ‪.‬‬

‫سمستر اول‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف اول ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪6‬‬ ‫درصنوف دوم ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف اول ديپارتمنت عربی پوهنحی ادبيات‬
‫ساعت‬

‫‪157‬‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف دوم ديپارتمنت عربی پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف دوم ديپارتمنت ترکی پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف دوم پوهنحی اقتصاد‬
‫ساعت‬

‫سمستر دوم‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف اول ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف دوم ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف دوم پوهنحی اقتصاد‬
‫ساعت‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف دوم ديپارتمنت پشتو پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف اول ديپارتمنت عربی پوهنحی ادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪4‬‬ ‫درصنوف دوم ديپارتمنت عربی پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬

‫پوهنيار غلم محمـد‬


‫آمـر ديپارتمنت ثقافت اسلمی‬
‫پوهنحی شرعيات پوهنتون کابل‬

‫‪158‬‬
‫بسم الله الرحمن الرحيم‬
‫درسال ‪ 1384‬بر علوه از اشتراک در کار های علمی واکاديميک‬
‫اشتراک در امتحانات کانکور ‪ ،‬جلسات علمی پوهنحی ‪ ،‬اشتراک‬
‫در سيمينار های وکنفرانس های علمی دروس ذيل از طرف‬
‫پوهنيار عبدالظاهر داعی دروس ذيل به پيش برده شده است ‪.‬‬
‫سمستر اول‬
‫‪6‬‬ ‫درصنوف اول ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪6‬‬ ‫درصنوف دوم ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪ 4‬ساعت‬ ‫درصنوف اول پوهنحی روان شناسی‬
‫‪ 6‬ساعت‬ ‫درصنوف دوم پوهنحی روان شناسی‬
‫‪ 4‬ساعت‬ ‫درصنوف دوم پوهنحی اقتصاد‬
‫‪ 4‬ساعت‬ ‫درصنوف اول پوهنحی ساينس گروپ الف وب‬
‫درصنوف دوم ديپارتمنت های ‪ ،‬فزيک کيميا ‪ ،‬بيولوژی ‪ ،‬رياضی‬
‫وساينس کمپيوتر پوهنحی ساينس‬
‫‪ 10‬ساعت‬

‫سمستر دوم‬
‫‪6‬‬ ‫درصنوف اول ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪6‬‬ ‫درصنوف دوم ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪ 4‬ساعت‬ ‫درصنوف اول پوهنحی روان شناسی‬
‫‪ 6‬ساعت‬ ‫درصنوف دوم پوهنحی روان شناسی‬
‫‪ 4‬ساعت‬ ‫درصنوف دوم پوهنحی اقتصاد‬
‫‪ 4‬ساعت‬ ‫درصنوف اول پوهنحی ساينس گروپ الف وب‬
‫درصنوف دوم ديپارتمنت های ‪ ،‬فزيک کيميا ‪ ،‬بيولوژی ‪ ،‬رياضی‬
‫وساينس کمپيوتر پوهنحی ساينس‬
‫‪ 10‬ساعت‬

‫پوهنيار غلم محمـد‬


‫آمـر ديپارتمنت ثقافت اسلمی‬

‫‪159‬‬
‫پوهنحی شرعيات پوهنتون کابل‬

‫بسم الله الرحمن الرحيم‬


‫درسال ‪ 1385‬بر علوه از اشتراک در کار های علمی واکاديميک‬
‫اشتراک در امتحانات کانکور ‪ ،‬جلسات علمی پوهنحی ‪ ،‬اشتراک‬
‫در سيمينار های وکنفرانس های علمی دروس ذيل از طرف‬
‫پوهنيار عبدالظاهر داعی دروس ذيل به پيش برده شده است ‪.‬‬

‫سمستر اول‬
‫ساعت‬ ‫دوم ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات ‪6‬‬ ‫درصنوف‬
‫ساعت‬ ‫‪4‬‬ ‫اول پوهنحی روان شناسی‬ ‫درصنوف‬
‫ساعت‬ ‫‪4‬‬ ‫دوم پوهنحی روان شناسی‬ ‫درصنوف‬
‫ساعت‬ ‫‪4‬‬ ‫دوم پوهنحی اقتصاد‬ ‫درصنوف‬
‫‪6‬‬ ‫اول ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات‬ ‫درصنوف‬
‫ساعت‬
‫‪6‬‬ ‫درصنوف دوم ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫درصنوف دوم ديپارتمنت های ‪ ،‬فزيک کيميا ‪ ،‬بيولوژی ‪ ،‬رياضی‬
‫وساينس کمپيوتر پوهنحی ساينس‬
‫‪ 10‬ساعت‬

‫سمستر دوم‬
‫‪6‬‬ ‫درصنوف اول ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫‪6‬‬ ‫درصنوف دوم ديپارتمنت انگليسی پوهنحی زبان وادبيات‬
‫ساعت‬
‫درصنوف دوم ديپارتمنت دری پوهنحی زبان وادبيات ‪ 6‬ساعت‬
‫‪ 2‬ساعت‬ ‫درصنوف اول پوهنحی روان شناسی‬
‫‪ 4‬ساعت‬ ‫درصنوف دوم پوهنحی روان شناسی‬

‫‪160‬‬
‫درصنوف دوم ديپارتمنت های ‪ ،‬فزيک کيميا ‪ ،‬بيولوژی ‪ ،‬رياضی‬
‫وساينس کمپيوتر پوهنحی ساينس‬
‫‪ 10‬ساعت‬

‫پوهنيار غلم محمـد‬


‫آمـر ديپارتمنت ثقافت اسلمی‬
‫پوهنحی شرعيات پوهنتون کابل‬

‫تقريظ استاد رهنما ‪:‬‬

‫بسم الله الرحمن الرحيم‬


‫محترم پوهنيارعبدالظاهرداعی استاد ديپارتمنت ثقــافت اســلمی‬
‫پوهنحی شرعيات پوهنتون کابـل ‪ ،‬در زمـان استادی خويش دريــن‬
‫ديپــارتمنت بصــورت بســيار عــالی مضــمون ثقــافت اســلمی را‬
‫درپوهنحی های ساينس ‪ ،‬اقتصاد ‪ ،‬روان شناسی وعلــوم تربيــتی ‪،‬‬
‫ادبيات ‪ ،‬حقوق تدريس نموده است ‪ ،‬ويکی از صــفات خــوب ايــن‬
‫استاد ‪ ،‬مراعات وقت وحاضری روزانه بوده ‪ ،‬که هميشه به درس‬
‫های خويش حاضر ميباشــد کــه توانســته رضــايت مســوولين را در‬
‫انضباط ودسپلين خوب بدست آورد ‪.‬‬
‫همچنان در هنگام تدريس خويش از مــواد درســی پيشــرفته کــار‬
‫گرفته ‪ ،‬ودر تهيه چپترهای درسی موفقيت خــود را آشــکار ســاخته‬
‫است ‪.‬‬
‫همچنان درتمامی کنفرانس ها ‪ ،‬سيمينار های علمــی ‪ ،‬امتحانــات‬
‫کــانکور ‪ ،‬ومجــالس پــوهنحی شــرعيات اشــتراک گســترده داشــته‬
‫است ‪ .‬روش وی با ساير استادان ومحصــلين دوســتانه وصــميمانه‬
‫ميباشد ‪.‬‬

‫‪161‬‬
‫موصوف دراثر تحقيقی خويش که بنام ) ويــژه گــی هــای دعــوت‬
‫اسلمی درعصر حاضر ( ميباشــد ‪ ،‬موضــوعات را بصــورت علمــی‬
‫واکاديميک تهيه وترتيب نموده ‪ ،‬از مراجــع ومصــادر بســيار خــوب‬
‫ومعتبريکه درزمينه به زبانهای دری و عربی بــوده اســتفاده نمــوده‬
‫است ‪ ،‬کــه اســتفادهء وی از چنيــن مآخــذ در غنامنــدی تحقيــق وی‬
‫تاثير مثبت داشته وتوانسته است که تمامی مباحث اثر خــويش را‬
‫بصورت عالی تحقيق نمايــد ‪ ،‬کــه درتمــامی نقــاط تحقيــق خــويش‬
‫اساليب وروش هــای علمــی واکاديميــک را کــامل مراعــات نمــوده‬
‫است ‪.‬‬
‫همچنان استاد موصوف در هنگام تحقيق اين اثر از مشوره هــای‬
‫مثمر استادان بزرگوار پوهنحی شـرعيات پوهنتـون کابـل اسـتفاده‬
‫نموده ‪ ،‬واثر خود را تحت رهنمــايی اينجــانب بــا مراعــات مشــوره‬
‫هايم تهيه وترتيب نموده است ‪.‬‬
‫اينجــانب منحيــث اســتاد رهنمــا ايــن اثــر علمــی محــترم پوهنيــار‬
‫عبدالظاهر داعی را برای ترفيع علمی وی به رتبه علمــی پوهنمــل‬
‫کــافی دانســته واز خداونــد متعــال جــل جللــه بــرای وی مــوفقيت‬
‫بيشتر در زمينه خواهانم ‪.‬‬
‫پوهاند نعمت الله شهرانی‬
‫استاد پوهنحی شرعيات پوهنتون کابل‬
‫ووزير اوقاف جمهوری اسلمی‬
‫افغانستان‬

‫محصصترم پوهنيصصار عبصصدالظاهر داعصصی اسصصتاد ديپصصارتمنت ثقصصافت‬


‫اسصصلمی پصصوهنحی شصصرعيات کنفرانصصس علمصصی را تحصصت عنصصوان‬
‫)) زنصصان قهرمصصان درعصصصر نبصصوت (( بتاريصصخ ‪ 29/2/1386‬ارايصصه‬
‫داشصصت ‪ ،‬دريصصن کنفرانصصس تعصصداد زيصصادی از اسصصتادان ومحصصصلن‬
‫پوهنحی بشمول برخی از علقمندان بيرون از پوهنحی شصصرکت‬
‫ورزيده بودند ‪.‬‬
‫کنفرانس از سصصاعت ‪ 10:30‬آغصصاز و بصصه سصصاعت ‪ 12:30‬خصصاتمه‬
‫يافت ‪.‬‬

‫‪162‬‬
‫کنفرانس دهنده با ارايه يک مقدمه وضع و حالت جزيرة العرب‬
‫را قبل از ظهور وبعد از ظهور اسلم به بررسی گرفتصصه و وارد‬
‫اصصصل مطصصالب کنفرانصصس گرديصصد ‪ ،‬جنبصصه هصصای علمصصی ‪ ،‬ادبصصی ‪،‬‬
‫فرهنگی ونظامی شخصيت برخی زنان قهرمان عصصصر نبصصوت را‬
‫بطصصور نمصصونه بيصصان ونقصصش آنصصانرا درعرصصصه حيصصات سياسصصی ‪،‬‬
‫اجتماعی واقتصادی آنروزگصصار بصصه تحقيصصق وبررسصی گرفصصت ودر‬
‫پايان ‪ ،‬مطصالب کنفرانصس را جمصع بنصدی ونصتيجه گيصری علمصی‬
‫نمود ‪.‬‬
‫بعصصد از ارايصصه کنفرانصصس سصصوالت متعصصددی از جصصانب اسصصتادان‬
‫ومحصلن مطرح واز طرف کنفرانس دهنده جوابات مقنصصع داده‬
‫شد ‪.‬‬
‫ما اعضای هيأت ژوری با در نظر داشت اينکه کنفرانس دهنصصده‬
‫تمام اصول ومعيار های قبول شده را در کار کنفرانصصس رعصصايت‬
‫وبصصه ملحظصصات وسصصوالت حاضصصرين پاسصصخ لزم ارايصصه نمصصود ‪،‬‬
‫کنفرانس موصوف را يک کنفرانصصس علمصصی ارزيصصابی نمصصوده واز‬
‫بارگاه ايزد متعال برای وی موفقيتهای هر چه بيشتری اسصصتدعا‬
‫ميکنيم ‪.‬‬
‫بااحترام‬

‫پوهنمصصصل داکصصصتر عبصصصدالله‬ ‫پوهنيصصصار عبدالبشصصصير فضصصصلی‬


‫پوهنوال محمد ابراهيم نورزايی‬

‫‪163‬‬

You might also like