Download as doc, pdf, or txt
Download as doc, pdf, or txt
You are on page 1of 4

‫توشه راه نجات‬

‫فورا ً { ]النسان ‪ [3 :‬ما او را به راه‬ ‫كرا ً وَإ ِ ّ‬


‫ما ك َ ُ‬ ‫ما َ‬
‫شا ِ‬ ‫سِبي َ‬
‫ل إِ ّ‬ ‫} إ ِّنا هَد َي َْناه ُ ال ّ‬
‫راست هدايت کرديم ياسپاسگذار است وراه راست پيموده‬
‫است‪،‬ياناسپاس است وراه انحراف رايش گرفته است‪ .‬سفری کوچک‬
‫در پيش داری ‪،‬جزپول ‪ ،‬که بيشتر موجبات ترا در اين سفر‬
‫فراهم‪،‬ومشکلتت را حل می کند‪،‬برای اينکه اين سفر کوچک چند‬
‫ساعته‪،‬يا سفری بزرگتر وچند روزه‪،‬راحت تر صورت گيرد وبهتر خوش‬
‫بگذرد‪،‬آنچه لزم باشد‪،‬از اسباب سفر فراهم می کنی وبا خود می بری؟‬
‫وهرچه سفر بزرگ تر و طولنی تر باشد ‪،‬به مراتب اسباب سفر‪،‬مرتب‬
‫تر ومجهز تر بايد باش؟ به تجربه برای تو‪،‬به اثبات رسيده است‪،‬که تا‬
‫در اين دنيا هستی ‪،‬تدارک اسباب معيشت الزامی است واگر به سفر‬
‫روی‪،‬چه طولنی وچه کوتاه‪،‬تدارک لوازم سفر اجباری است؟‬

‫آيا براستی وبا توجه به آنچه که شنيده ای ومی شنوی وآنچه که خوانده‬
‫ای ومی خوانی‪،‬وآنچه که ديده ای ومی بينی‪،‬هنوز برايت ثابت نشده‬
‫است‪،‬که سفر طولنی‪ ،‬از همه سفرها طولنی تر‪ ،‬در پيش داری؟‬
‫وزندگی ای‪،‬نه مانند زندگی اين دنيا که هم اکنون سرگرم آنی‪،‬موقت ونا‬
‫پايدار‪،‬بلکه پايدار ودائمی‪،‬در انتظار تو است؟ وشايد که هر لحظه‪،‬آن‬
‫سفر شروع‪،‬وآن زندگی به استقبالت آيد؟!‪.‬‬

‫می دانم‪،‬که می دانی ويقين داری‪ ،‬که بايد به آن سفر بدون بازگشت‬
‫بروی‪،‬وآن زندگی ابدی را شروع کنی‪ .‬اما آيا براستی توشه سفر را‬
‫فراهم کرده ای ؟ کلبه محقری را برای آن زندگی‪،‬بی ناپايداری ساخته‬
‫ای؟ يا مانند زندگی اين جهانت که در پيری به خانه محقر فقيری دست‬
‫يافته ای‪،‬آن هم ‪،‬با هزاران قرض پر سود وربا‪،‬برای آن جهانت‪،‬در چنين‬
‫انتظار هستی؟ ای انسان‪ .‬ای دوست‪ .‬که از همه خود مانيها خود مانی‬
‫تر‪،‬واز همه دوستها دوست تر‪،‬الحق اشتباه می کنی‪،‬در آن جهان وام‬
‫نمی دهند‪ .‬سود وربا نمی خورند‪ .‬فقط آن توشه وکوله بار خودت‬
‫است‪،‬که بدادت می رسد واز تنگنا بدرت می آورد‪ .‬آن هم اگر بتوانی به‬
‫منزلش رسانی وکوله باری ديگر وسنگين تر را‪،‬بدنبال خودت يدک‬
‫نکشی وبچاهت کشاند‪.‬‬

‫ای عزيز‪،‬سفر تنهايی‪ .‬کسی در کنارت نيست‪ .‬دوستان‬


‫وخويشاوندان‪،‬مانند خودت‪،‬سرگرم خود هستند‪ .‬مونسی بجز اعمال‬
‫نيکت نداری‪ .‬خودت‪،‬وخودت همدم خودت هستی‪،‬آنجا فقط يک دوست‬
‫هست‪ .‬واو آنچه که لزم بوده است‪،‬در حق تو ادا واعمال نموده است‪.‬‬
‫فورًا{ ]النسان ‪[3 :‬‬ ‫كرا ً وَإ ِ ّ‬
‫ما ك َ ُ‬ ‫ما َ‬
‫شا ِ‬ ‫سِبي َ‬
‫ل إِ ّ‬ ‫} إ ِّنا هَد َي َْناه ُ ال ّ‬
‫ما او را به راه راست هدايت کرديم ياسپاسگذار است وراه راست‬
‫پيموده است‪،‬ياناسپاس است وراه انحراف رايش گرفته است‪.‬‬

‫ای مسکين‪ .‬بخدا سوگند‪ .‬سفر هولناک است وراه سفر سخت‪ .‬روز‬
‫روز وحشتناکی است‪ .‬طبيعت حالت عادی را از دست داده است‪،‬ترس‬
‫سراپای هر انسان را فرا گرفته ونمی داند چه بر سرش می آيد‪ .‬آنقدر‬
‫َ‬
‫ن‬ ‫قوا َرب ّك ُ ْ‬
‫م إِ ّ‬ ‫س ات ّ ُ‬
‫می داند که در انتظار سر نوشتی است‪َ } :‬يا أي َّها الّنا ُ‬
‫ت‬ ‫َ‬ ‫ل كُ ّ‬ ‫م ت ََروْن ََها ت َذ ْهَ ُ‬ ‫ساع َةِ َ‬ ‫َزل َْزل َ َ‬
‫ضعَ ْ‬ ‫ما أْر َ‬ ‫ضعَةٍ ع َ ّ‬
‫مْر ِ‬‫ل ُ‬ ‫م ي َوْ َ‬
‫ظي ٌ‬
‫يٌء ع َ ِ‬
‫ش ْ‬ ‫ة ال ّ‬
‫مل ََها{ ]الحج ‪[2 -1:‬‬ ‫ح ْ‬
‫ل َ‬‫م ٍ‬‫ح ْ‬
‫ت َ‬‫ل َذا ِ‬‫ضع ُ ك ُ ّ‬ ‫وَت َ َ‬

‫ای مردم از عذاب پروردگار بپرهيزيد براستی وبدون شک زلزله روز‬


‫قيامت چيزی بزرگ و عظيم است‪ .‬روزی که آن را می بينی‪،‬شير دهنده‬
‫شير خوار‪،‬مادر فرزند خود را می گذارد ورها می کند وهر صاحب‬
‫حملی از وحشت آن روز حمل خود را فرو می نهد‪ .‬وحشت آن روز‬
‫آنچنان هولناک است ما در به بچه خود توجهی ندارد وهرزن حامله ای‬
‫از ترس ووحشت سقط جنين)حمل خود( می کند‪.‬‬

‫تنها همسفری که ترا به سلمت به سر منزل مقصد می رساند همان‬


‫توشه راه است که قبل آن را تدارک ديده ای‪ .‬سفر‪،‬غير عادی است‪.‬‬
‫کسی نمی تواند از توشه سفر ديگری استفاده کند‪ .‬کسی توشه سفر‬
‫خود را به کسی ديگر نمی دهد‪،‬هر کس فقط به فکر خود است‪.‬‬
‫دوستی ورفاقت در آن سفر محتوايی ندارد تنها چيزی که از تنهايی‬
‫بيرونت آورد همان توشه راهت است‪.‬‬

‫روزی حضرت عائشه صديقه رضی الله عنها سخت گريست‪ .‬حضرت‬
‫رسول اکرم صلی الله عليه وسلم پرسيد‪ :‬چرا گريه می کنی؟ در جواب‬
‫گفت‪ :‬به ياد آتش جهنم افتادم‪ .‬آيا روز قيامت اهل خانه ات را به ياد‬
‫می آوری؟ حضرت رسول اکرم صلی الله عليه وسلم فرمودند‪ " :‬در‬
‫سه موضع) محل( کسی از کسی ياد نمی کند‪ .‬وقتی که نامه عمل به‬
‫پرواز در آيد‪ .‬وقتی سنجش عمل خير و شر شروع شود‪ .‬وقتی که‬
‫گذشتن از پل صراط شروع می شود"‪.‬‬

‫آنچه که مسلم است مراحل سخت روز قيامت‪،‬که انسان تنها است‬
‫وهمراهی جز تقوای دنيا‪،‬که توشه سفر او است‪،‬ندارد‪،‬همان سه مرحله‬
‫است‪ .‬پس از گذشت آن سه مرحله دوستان‪،‬پدر ومادر وفرزندان‪،‬زن و‬
‫شوهر و‪ ..‬به جستجوی همديگر می افتند‪.‬‬

‫المان‪ ،‬به انتظار فردا منشين‪ .‬از همين امروز شروع کن تدارک توشه‬
‫قيامت را ‪ .‬فردا دير است‪،‬شايد به فردا نرسی‪،‬يا فردا به تو نرسيد‬
‫ومجال جولن را به تو ندهد‪ .‬اشتباههای گذشته را هر فردايی در انتظار‬
‫فرداهای ديگر تکرار نکن‪ .‬اگر اينچنين کنی شايد هر گز به آن فردا‬
‫نرسی که توشه راهت را فراهم سازی‪ .‬احتمال اينکه سفر شروع‬
‫شود‪،‬نزديک است‪ .‬مگر نمی شنوی که هر روز در اطرافت‪،‬منادی ندا را‬
‫سر می دهد‪،‬که فلنی به سفر رفت‪.‬‬

‫ای بيچاره‪ .‬چاره‪،‬داشتی خودت را بيچاره کردی‪ .‬خودت خوب خوب می‬
‫دانی که سفر در پيش داری وبايد توشه راه آن را تدارک کنی‪ .‬ومی‬
‫دانی تدارک آن مانع کارهای ديگرت نمی شود وراه کارهای ديگرت را‬
‫نمی گيرد وضرری به آنها وارد نمی کند‪ .‬وجودت را بطور کلی وقف‬
‫انجام کارهای دنيايت کرده ای‪،‬مثل اينکه به فکرت نمی رسد‪ ،‬که‬
‫خواهی نخواهی بايد به اين سفر بروی‪،‬حتی به اندازه سفر‪،‬دو الی سه‬
‫ساعته ای که به کوه‪،‬يا به گردش وصحرايی می روی‪،‬برای آن‪،‬خود را‬
‫آماده نمی کنی‪ .‬آب را با خودت می بری شايد در راه تشنه گشتی‪.‬نان‬
‫وغذا را می بری‪،‬باين احتمال که گرسنه شوی‪ .‬تنقلت وميوه را بر می‬
‫داری که اگر خسته شدی تغيير ذائقه ای دهی واستراحتی کنی وبا‬
‫خوردن آنها خستگی را برطرف نمايی وتمدد اعصابی وتجديد قوايی‬
‫کنی‪ .‬براستی اين سفر کوچک چند ساعته مهم است يا سفر طولنی‬
‫ای که در بی زمان صورت می گيرد شايد به صدها هزار سفری که در‬
‫زمان صورت می گيرد‪،‬بطول انجامد ‪،‬براستی سفر کوه)‪ (...‬وقت زياد‬
‫را می گيرد‪،‬يا سفر کوه ابديت؟‬

‫ای خاک به دامانم‪،‬يا بی انصافم‪،‬يانادانم ‪،‬يا کودن وفراموش کارم يا‬


‫لقيدم وبی عارم خودم می دانم قيمتی ندارد توشه وکوله بارم‪،‬خسته و‬
‫کوفته وبيمارم‪ .‬در اين سفر که آيد به کارم‪ .‬چه خورم شامم چه خورم‬
‫نهارم‪ .‬به کجا پنابرم که باشد يارم‪ .‬که دستم گيرد در گوشه وکنارم‪.‬‬
‫دست تهی چه کنم‪،‬ای پروردگارم‪،‬ای پروردگارم‪.‬‬

‫ای دوست‪،‬يک راهنمائيت می کنم‪،‬بيا ومردی کن‪ .‬تا پيک سفر حلقه در‬
‫خانه ات را نکوبيده وزنگ آن را به صدا در نياور ده است‪،‬در خانه‬
‫وخانواده ولوله وهلهله به پا نکرده است‪ ،‬مي تواني كمي‪ ،‬خيلی کم به‬
‫اندازه یکدهم از وقت یوميه خودت را به بندگی وراز ونياز‪،‬در پيشگاه‬
‫پروردگارت‪،‬پروردگار بی نيازت اختصاص دهی‪.‬‬

‫کمتر از نصف ساعت وقت خوابت را در آن دل شب‪،‬که همه خوابيده‬


‫اند ودوست بيدار است‪،‬با خواندن حد اقل دو رکعت نماز عشق‪،‬نه نماز‬
‫ترس ) البته نماز ترس هم قبول است( در پيشگاه خداوند که همه چيز‬
‫را برايت آفريده است‪،‬شکر نعمتها يش را بجای آوری‪،‬و کمتر از يکصدم‬
‫آنچه که از مواهب الهی بهره برداری می کنی‪،‬حق ديگران را که خداوند‬
‫بر گردنت واجب کرده است‪،‬به نحو احسن استفاده کنی‪،‬غل وغشی را‬
‫که در کارها‪،‬نا شايستت می کند بدرونت راه ندهی‪ ،‬کوله باری از توشه‬
‫راه سفرت را فراهم کرده ای‪ .‬ومادام مورد قبول واقع شود‪،‬هر چه‬
‫سفرت طولنی تر باشد‪،‬به سر منزل سفرت می رساند‪ .‬انشاء الله‬

‫منبع‪ " :‬كتاب" توشه راه نجات‪.‬‬

‫محمد سعيد مجيدی‬

You might also like