Professional Documents
Culture Documents
خاطرات پروین غفاری بازیگر سینمای قبل از انقلاب
خاطرات پروین غفاری بازیگر سینمای قبل از انقلاب
.مقدمه :قبل از بررسی کتاب خاطرات پروین غفاری یادآوری چند نکته ضروری به نظر می آید
این کتاب از این نظر حائز اهیت است که از یک سو حامل خاطرات یکی از ستارگان برجسته1-
و از سوی دیگر گوشه ای از فساد درون دربار پلوی در سینمای ایران در دهه چهل بوده
کسانی که با تاریخ سینمای ایران آشنایی دارند ،بر این مقوله واقفند که اگر "مهوش
"رقاصه معروف کاباره های پایی شهر در دهه سی و چهل ستاره اوباش و لپن ها بوده است ،
پروین غفاری ستاره روشنفکران و اهل قلم !در آن سالا بشمار می آمده است که به بشی از آن
بعد از سرنگونی رژی پلوی طی انقلب سال 57خاطزات بسیاری از رجال آن دوران و بسیاری 2-
از مورخان ایرانی و حتی خارجی در باره ابعاد فساد در درون دربار شاهنشاهی منتشر شد که
تطابق متویات آن کتابا با روایت پروین غفاری از دربار شاه بر صحت و سقم گفته های وی
درمیان کتابای مهمی که طی سالای بعد از انقلب در باره مفاسد رژی گذشته توسط افراد
بیطرف و غیمغرض نگاشته شده می توان به کتاب "آخرین سفر شاه "نوشته ویلیام شوکراس اشاره
.نود
اشاره به گفته های پروین غفاری در مورد برخی از چهره های فرهنگی و هنری گذشته ،به3-
معنی تایید آنا توسط نگارنده نیست و صرفا برای آشنایی افراد با فضای فرهنگی آن سالا در
این نکته از این نظر قابل ذکر و یادآوری است که بش مهمی از کسانی که پروین غفاری به
و فرصت دفاعی برایشان مقدر نگردیده است احوالت آنا پرداخته ،دستشان از دنیا کوتاه است
.
زمانی که این کتاب منتشر شد (سال )1376نگارنده که آن زمان در روزنامه سلم قلم می زد 3-
به نقد وبررسی این کتاب در صفحه سینما در آن روزنامه پرداخت و این مطلب و مطلب دیگری
که در روزنامه کار و کارگر منتشر شد باعث شد این کتاب توجه افزون تری را برانگیزاند و
این کتاب هرگز دیگر تدید چاپ نگردید و عدم دستسی بنده به آن نوشته ام در روزنامه سلم
باعث شد بار دیگر برای بررسی کتاب به بازخوانی آن بپردازم منتهی این بار تنها به بررسی
کتاب اکتفاءنوده و از نقد آن به دلیلی چند پرهیز نوده ام واما کتاب "تا سیاهی ...در
"دام شاه
* * * *
*
کتاب تاسیاهی (...خاطرات پروین غفاری )بعد از سخن ناشر و مقدمه در دوازده بش به روایت
خاطرات نویسنده آن پرداخته و در پایان بشی بعنوان پایان سخن و شناسنامه فیلم های پروین
.غفاری و نایه و آلبوم تصاویر صفحات این کتاب را به پایان رسانده اند
:موضوع خاطرات که به شیوه یک رمان پاورقی گونه ولی جذاب تنظیم شده بشرح ذیل است
پروین از خانواده متوسطی بیون می آید که پدرش از مبارزان علیه استبداد در جنبش مشروطیت
بوده ودر واقعه به توپ بست ملس توسط لیاخوف از ناحیه پا آسیب دیده وکارمند بازنشسته
پروین در سن پانزده سالگی به عقدعلی پسر سرتیپ اسعدی نظام در می آید ،اما قبل از انکه
به خانه شوهر برود باطر زیبایی خیه کننده اش مورد توجه شاه جوان ایران قرار می گید تا
این در زمانی است که فوزیه دخت ملک فاروق و هسر اول شاه ایران باطر اختلفاتش با شاه و
.اطرافیانش با قهر ایران را ترک کرده وبه نزد خانواده خود در مصر می رود
شاه با کمک "حسی فردوست " (هان پیشکار معروف و جنجالی اش )وباکمک مادر پروین و "ارسلن
.خلعتبی "باعث متارکه میان پروین و شوهرش شده و پروین را به کاخ خویش فرا می خواند
پروین نیز به سودای تکیه زدن به صندلی ملکه ایران به تصور اینکه شاه اورا به هسری می
.گید روابط نزدیکی با شاه بر قرار کرده تا جائیکه از شاه ایران حامله می شود
شاه وقتی از این موضوع باخب می شود با تدید و تطمیع از پروین می خواهد تا بچه اش را
سقط ناید وبعد از کمی مقاومت و ادامه فشارهای شاه و اطرافیان پروین حاضر می شود در
قبال در یافت خانه ای در خیابان کاخ بچه اش را توسط دکت پزشکیان و زیر نظر "پروفسور
شاه برای دلوش ساخت پروین و حفظ روابطش با او طی یک صحنه سازی نایشی در جع خانوادگی اش
.توسط حسن امامی (امام جعه آن زمان تران )پروین را به صیغه خود در می آورد
شاه در کنار سایر معشوقه هایش به روابط خویش با پروین نیز ادامه داده تا اینکه با
دسیسه ها و توطئه چینی های اشرف شاه پروین را از خود می راند وبعداز این وضعیت پروین
مورد توجه ولطف !دکت ایادی (پزشک مصوص شاه ) و بعد هم مورد توجه غلمرضا برادر شاه قرار
تااینکه در سال 1328فردوست هانطور که واسطه آشنایی میان شاه و پروین بود واسطه جدایی
آنا نیز می شود و با پرداخت مقادیری وجه از طرف شاه به پروین پایان این پیوند نامبارک
بعد از این واقعه پروین به قصد انتقام ازشاه و تقی او خود را به معروفه ای بدنام تبدیل
ساخته و به شع بزم شب نشینی های اشراف هوسران و مافل هنری آنزمان مبدل می سازد ،این در
.حالی است که خب فسق و فجورهای پروین از طریق مادرش و بواسطه ساواک به گوش شاه می رسد
آوازه پروین به عنوان زن معروفه وزیبای پایتخت موجب می گردد او با لقب "موطلیی شهر ما"
معروف شود وداستانی به هی نام درباره او در یکی از جراید آن روزگار منشر گردد ووی در
پروین غفاری بعد از جدایی از شاه به عروسکی برای آدمهای با نفوذ گذشته و برخی از اشراف
او این رسوایی را برای خود می خرد تا بدین طریق ممد رضا شاه را که موجب بدنامی و
واما قبل از اشاره به چهره های هنری اشاره ای به گفته های پروین غفاری در مورد دو
شخصیت مهم تاریی یعنی ناصر فخر آرایی (ضارب شاه در سال )1327و دکت ممد مصدق (پیشوای
:ملت ایران در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران )می پردازی
راوی خاطرات در باره اولی می گوید ...«:هی جا در باره ناصر فخر آرایی –ضارب شاه در
واقعه دانشگاه –بگوی که معشوقه ای به نام مهی اسلمی داشت ،این زن بعدها یکی از دوستان
صمیمی من شد ودر اکثر بزمها و مافل و شب نشینی های منزل من شرکت می کرد و سر انام نیز
با سرگرد شریف ازدواج کرد .شریف افسری بود که پس از واقعه پانزده بمن 1327و دستگیی
مهی اسلمی ،به جرم ارتباط با ناصر فخر آرایی زندانی شد .در زندان با مهی آشنا شد وپس
از آزادی از زندان با او ازدواج کرد .سرگرد شریف عاقبت خوشی نداشت .او پس از انقلب
اسلمی به طرزی مشکوک کشته شد وتا آنا که من شنیدم گویا قاتلی او را خفه کرده بودند»(ص
)62
واما در باره دکت ممد مصدق آورده است ...«:آن روز از سر کنجکاوی ،من و مادرم به جلسه
دادگاه رفتیم تا پیمردی را از نزدیک ببینیم که ستون های کاخ شاه را به لرزه درآورده
بود .تنها چیزی که از مصدق در آن دادگاه باطر دارم اینکه ملکه اعتضادی با دخت خاله اش
که او نیز پری غفاری نام داشت به قصد خود شیینی به مصدق گفتند :پیمرد چرا می لرزی ؟و
» .مصدق نیز در پاسخ گفت :خان منار جنبان اصفهان هم می لرزد من که پیمردی بیش نیستم
پروین ضمن اشاره به حضوراکثر موسیقی دانان و شعرا در میهمانی هایی که در منزلش یا منزل
دو ستانش بر گذار می شد ،می ناید در این باره آورده است «:ازشاعرانی که در وصف من
شعرهایی سروده بودند می توان از معینی کرمانشاهی ،ابوالسن ورزی ،رهی معیی ،ابراهیم
صهبا ،باستانی پاریزی ،سرهنگ فردی و مرحوم مهدی رئیسی که از دوستان نزدیک رهی بود
:باستانی پاریزی
:معینی کرمانشاهی
من آن دیر آشنا را می شناسم
:سرهنگ فردی
:مهدی رئیسی
در ادامه پروین به خاطراتش در باره قمراللوک وزیری ،داریوش رفیعی ،مرضیه ،پرویز
یاحقی ،و ...می پردازد از روزهای تنهایی و بیماری قمراللوک در سنی کهولت ،از رابطه
عاشقانه مرحوم داریوش رفیعی با پروین غفاری وهچنی رابطه اش با زنان دیگرمنجمله خان
دراین زمینه می نویسد «:از دیگر زنانی که شنیده ام با رفیعی دوستی داشت ،پروین ساجدی
(خیبش )هان هنرپیشه فیلم های فارسی است که با نام "فروزان "معروف شد .البته رابطه
فروزان و رفیعی بایستی متعلق به دوران قبل از هنر پیشگی و معروفیتش باشد .فروزان دخت
...یک قهوه چی به نام عبد العظیم خیبش از اهالی بندر پلوی (انزلی )ومادرش منصوره
کاشف او به عنوان هنرپیشه ،سیامک یاسی بود که در سال 1341پس از آشنایی با او در فیلمی
راوی خاطرات در ادامه آورده است « :سال 1337سال بدی برای من بود چون در این سال
داریوش رفیعی درگذشت .بااینکه ما هدیگر را دوست داشتیم اما او اعتیادش رابیش از من می
واما چه شد که پروین غفاری به موطلیی شهر ما معروف شد .خود پروین غفاری در این باره
آورده است
که «:یکی از دشنان من زنی بنام "ثریا شقاقی "بود که داریوش رفیعی را تا سرحد مرگ دوست
می داشت .اما داریوش به خاطر من به او بی اعتنایی می کرد .بعدها این زن با مهندس
عبدال وال برادر شاعره معروف "لعبت وال "ازدواج کرد و ثره این ازدواج و دشنی با من
داستان بی مایه و سراپا دروغی به نام "موطلیی شهرما"بود که در مله تران مصور چاپ شد
ودر آن تصویری دروغی از من ترسیم شد وکسانی که آن را خوانده اند به یاد دارند .با تام
این احوال هی داستان دروغ مله تران مصور به شهرت آنچنانی من دامن زد و نتیجه این شد که
وقتی میثاقیه به من گفت که تصمیم دارد فیلمی به نام "موطلیی شهر ما "تیه کند ،پذیرفتم
واما در قسمت های انتهایی کتاب پروین غفاری از برخی هنرمندان و نام آوران عرصه هنر و
.فرهنگ تعبیات تندو گاها هتاکانه ای بکار می برد که برخی از آنا در ذیل می آید
پروین غفاری در مورد مرحوم "احد شاملو "چنی می نویسد :شاملو تا آنا گه من به یاد دارم
فرد پر مدعایی بود که در بعضی مطبوعات اشعاری نیز چاپ می کرد و ادعای رفاقت و هنشینی
با "نیما یوشیج "را هم داشت .اما در عرصه سینما کارهای او از مبتذل ساز ترین کار
آشنایی من و شاملو از استودیو میثاقیه شروع شد .بی سواد بود اما خیلی ادعا داشت« .
هیشه مات بود وبه چیزی فکر می کرد ....شاملو به دربار بصوص فرح نزدیک بود ویک بار نیز
هایده و مهستی
با هایده و مهستی و دو برادرشان ،اکب و رضا سالر پور دوست بودم .اکب سالر پور دارای دو
هسر بود ،یکی "نیه"که ایرانی بود و دوم " الگا گکه یونانی بود و هگی آنا به مافل و
گوگوش
گوگوش را من از دوران کودکی اش می شناختم .وی دخت یک مهاجر از آذربایان شوروی به نام
"صابر آتشی "بود که در یک سیک کوچک به کارهای آکرو باتیک اشتغال داشت و دخت کوچک او هم
در فواصل برنامه با رقص و آواز خود تاشاگران را سر گرم می کرد .گوگوش در دوران دوشیزه
گی اش معصومیتی خاص داشت وبه هی دلیل در میان مردم مقبولیتی یافت .اما بعدها به دربار
آرمان
نام اصلی آرمان « آرامائیس هوسپیان » بود ...آرمان بازیگر خوبی بود ،وبا قدرت جلوی
دوربی ظاهر می شد اما قدرت بازیگری او بدون خوردن مشروب جلوه نی کرد آرمان تنها ایرادی
که داشت دائم المر بود و اگر قبل از شروع بازی مشروب مفصلی نی خورد ،نی توانست بازی
کند ...سکانسهای افتتاحیه «طوفان در شهر ما »به خصوص در صحنه های ورود دیوانه فراری
( .آرمان ) به خانه متوک در یک شب بارانی ،با بازی آرمان بسیار عالی از کار درآمده است
موطلیی شهر ما هم من و هم فردین مشهور شدی واو به خواسته اش یعنی پول و ثروت رسید و
تضاد شخصیت او با قهرمان فیلم هایی که بازی می کرد روشنت شد .تاشاچی فیلم های او فکر
می کرد که فردین هانند شخصیت فیلم هایش فردی جوانرد و خاکی است و دشن ظالان و اغنیا ،
در حالی که خود او در شار این اغنیا بود وبه تنها چیزی که فکر نی کرد مردم مروم بود
...
بروز وثوقی
شاید کمت کسی بداند که وثوقی قبل از اشتهار به عنوان یک بازیگر ،در نقش سیاهی لشکر در
فیلمها ظاهر می شد و هر روز با ساجت به در خانه کار گردانا و یا استودیو های فیلمبداری
در برشردن عوامل موفقیت و معروفیت بروز ،یک عامل بسیار عمده را نباید فراموش کرد و..
داستان روابط آنچنانی او و اشرف خواهر شاه آنقدر معروف است که نیازی به توضیح بیشت از
.جانب من نیست
هی روابط و سو ء شهرت وثوقی در ماجراهایش با اشرف سبب شد که با مشاهده علئم پیوزی
...انقلب ،او امنیت خود را در خطر دیده و فرار را بر قرار ترجیع دهد
خلصه کلم اینکه وثوقی ...استعداد خود را با بازی در گوزنا و صحبت کردن در این فیلم بای
خودش ثابت کرد .اما دریغا که نوست خاندان پلوی ،هانگونه که هستی مرا برباد داد،با دست
مهوش
با اینکه مهوش و قمر هیچگاه با هم قابل مقایسه نیستند اما یک وجه مشتک بی این دو......
وجود داشت و آن هم دست و دلبازی و گرفت دست مرومان و کمک به فقرا بود .مهوش نیز درآمد
خود را صرف بینوایان می کرد و به هی دلیل به هنگام مرگش تشیع جنازه با شکوهی را شاهد
.بودم
انوی شیازی
مرحوم انوی شیازی یکی از دوستان نزدیک صادق هدایت بود ....دراکثر میهمانی هایی که اهل
ادب و شعر جع بودند او حاضر بود .چندین بار به هراه رهی معیی و ابوالسن ورزی به خانه
خسرو گلسرخی
او هیچگاه از من خوشش نی آمد واز دیدار با من اجتناب می کرد .در ملقات های ما او...
هرگز حرف نی زد بلکه فقط گوش می کرد ...ماجرای دادگاه و دفاعیات خسرو نیز کاخ سیاه شاه
.را لرزاند
ختم کلم اینکه آنچه که خاطرات پروین غفاری به ما می آموزد فساد ناشی از ترکز قدرت و
انباشت ثروت در نزد صاحبان قدرت و مکنت است ،حال می خواهد این صاحب قدرت یک سیاستمدار
....فاسد باشد یا یک هنرمند نام آور ولی نالیق
:برحال
:منبع
http://rozadineh.persianblog.com/1385_7_rozadineh_archive.html