Professional Documents
Culture Documents
ویژنامه روزنامه شرق به مناسبت درگذشت شادروان ناصر حجازی
ویژنامه روزنامه شرق به مناسبت درگذشت شادروان ناصر حجازی
من از جاويد جعفريفراهاني نامهاي دريافت كردم و بايد بگويم سيدحس��ن خميني ،نماز ناصر حجازي را پس از انجام مراسم
كه وقتي ش��نيدم حال شما خوب نيست متاسف شدم .به اين غس��ل و كفن ميخواند .به گزارش خبرآنالين ،نوه امام(ره) كه
فكر افتادم كه پيغام بازيكنان و دس��تيارانم را برس��انم .دوست يكشنبهش��ب گذش��ته با آتيال حجازي تلفني حرف زده و حال
دارم بدان��ي كه همهجا به فكر تو هس��تيم .ش��خصا به خاطر ناصرخ��ان را از او جويا ش��ده ب��ود ،نماز حج��ازي را ميخواند.
همه فداكاريها و تالشهايت براي باشگاه تشكر ميكنم .اين سيدحس��ن خميني در روزهايي كه حجازي در بس��تر بيماري
فداكاريها بس��يار ارجمند است .ميدانم كه ماههاي اخير را به افتاده بود ،با او ابراز همدردي كرده و حتي يكبار به منزل او رفته
سختي پشتسر گذاشتي اما مطمئن باش كه با دعاها و افكار ما بود .پيكر مرحوم ناصر حجازي روز چهارشنبه از مقابل ورزشگاه
آرامش پيدا خواهي كرد 30(.فروردين )89 آزادي به سمت بهشت زهرا(س) تشييع ميشود.
ضميمه شماره 330دوره جديد 4صفحه ويژهنامه حجازي شماره پياپي 1254 سال هشتم 24مي 2011 20جماديالثاني 1432 سهشنبه 3خرداد 1390
نگاه نگاه
پرواز ابدي
از حد معم��ول -از ميان ما
رف��ت را از 19س��الگي او و همه امي��دم به ناصر بود.
بيست و چند سالگي خودم ان��گار ت��ور دروازه رو به دل
ميشناسم؛ همان موقع كه م��ن ميخ ك��رده ب��ودن .تو
رايك��وف او را ب��ه عضويت بازي با هلند كه 11سالگي
تيمملي در آورد و در شكست 4بر صفر در تركيه من بود و ج��ام جهاني ،پاي
مطبوعات و بسياري از كارشناسان از رايكوف خرده تلويزيون س��ياه و س��فيدي
گرفتند كه تيمملي را بازيچه قرار داده است .اما با كه بيش��باهت به صندوق چوبي نبود .اون سالها
عقاب
گذش��ت يكي ،دو سال ثابت ش��د كه رايكوف راه با عش��ق ناص��ر ،دروازهباني ميك��ردم با يه جفت
اش��تباهي را انتخاب نكرده است .پاس��دار دروازه دستكش بافتني و آرنجهاي زخم و زيلي وسط دو
(تيمملي فوتبال) ايران به شهادت همگان وظيفه سنگ دروازه زمين خاكي پشت مدرسه راهنمايي
خود را در اين مهم به خوبي انجام داد و در مقابل خيام با چيپالي و كريمي و كشكولي و مرداني و...
بيگانگان همواره با عقل و ش��جاعت به اين مهم ناصر با همه جانش شيرجه ميرفت بيخيال تير و
ميپرداخت .پرداختن به تكنيك ،موقعشناس��ي، تور و به همين دليل اسطوره من شده بود .هلنديها
ش��جاعت و ظرافته��اي او كه ف��ارغ از هرگونه بدجوري عرصه رو به دفاع تيم ما تنگ كردند ،حتي
نمايش و حركات اضافي بود را بايد در جاي ديگر فرار قاسمپور و تكل درازكش غفور جهاني هم چاره
مورد توجه قرار داد .در اينجا الزم ميدانم به عنصر نكرد و پنالتي اول ش��د .يخ كردم .مضطرب بودم و
مهم شخصيتي او اشارهاي كنم چراكه اين عنصر مشوش اما شيرجه ناصر مجابم كرد .مهم اين بود
ناي��اب نزد همه يافت نميش��ود .فراموش نكنيم ك��ه فريب نخورد رو به توپ ش��يرجه رفت و حاال
كه هم��ه ما داراي خلقيات ،رفت��ار و ديدگاههاي فهميدم دروازهباني همهاش گرفتن توپ نيس��ت
متفاوتي هستيم كه ممكن است با مذاق ديگران نمايش هوش باال هم هس��ت .اي��ن نكته رو تا اون
ناسازگار باشد؛ مهم آن است كه عناصر مهم مثبت روز به اين وضوح نديده بودم .توپ به تور چس��پيد
شخصيتي افراد را واكاوي كنيم و از آنها درس الزم مثل ش��يرجه ناصر كه به دل من چسبيد .دليلي
را به خود و ديگران بدهيم. براي ناراحتي نداش��تم .بياختي��ار داد زدم آفرين
استقالل راي ،صريح بودن ،موجسواري نكردن، ناصر بقيه با تعجب برگش��تند .اما من كه بين دو
زدوبند نكردن و متملق نبودن از مهمترين عناصر سنگ وسط زميناي خاكي شيرجه درازكش رفته
شخصيتي ناصر حجازي بود؛ صفاتي كه اين روزها بودم هنر ناصر رو فهميده بودم .اين سالها نمايش
كمتر ميتوان در افراد يافت .ناصر حجازي همواره هوش باالي ناصر رو باز هم ديدم اما نه توي دروازه.
خود او بود ،نه ظاهر خود را مطابق سليقه ديگران درست وقتي كه تو چارچوب حرمت مردم ايستاد
گريم و نه سخنان و رفتار خود را مطابق دوست و از سفرههاي كوچك دفاع كرد تازه فهميدم ناصر
داشتن ديگران تنظيم ميكرد .هرچه ميكرد و هن��وز هم با همه جانش ش��يرجه ميره و كاري به
هرچه ميگفت متعلق به خود او بود .در روزگاري تي��ر و تور نداره و باز مهم اين بود كه فريب نخورد.
كه ما مردمان ستايشگر و متملق را ميپسنديم او تو مرگ آدماي بزرگ تازه ميفهمي افق افس��انه و
هرگز -تا آنجا كه ميدانم -تملق كسي را نگفت خ��اك چقدر به هم نزديكه .خيل��ي از اون روزا كه
و سر بر آس��تان كسي خم نكرد؛ اين را روزهاي دست به زانو از دروازههاي خرمشهر و مهران دفاع
آخ��ر عمر هم گفته بود كه فقط خدا .ما معموال كرديم وقار آدمهاي ملي مثل ناصر در سرش��ت و
منتقدها ،حريفان و رقبا را دوست نداريم اما بايد شخصيتمان بود و شايد نميدانستيم ما بچههاي
بدانيم هر حسنهاي كه داشته باشيم از منقدها، زمينهاي خاكي شهرهاي ايران بوديم همون بچهها
حريفان و رقباس��ت و به فرمايش حضرت علي كه تور دروازه ملي رو به دلشون ميخ كرده بودن.
* شاعر
(ع) بايد بر صورت مداحان خاك پاشيد .پهلواني
به دوست داشتن حريفان و نقدكنندگان است،
هرچند ديگران او را دوست نداشته باشند .عنصر
معنوي شخصيت ناصر حجازي يعني استقالل و دروازهشناس
عزت نفس او برترين گوهري بود كه خداوند به *
هوشنگ گلمكاني
او ارزاني داشته بود ،هر چند اين صفات حميده
مورد پس��ند برخي قرار نگرفته بود .اين عنصر ناصر حج��ازي دروازهبان
زنده اس��ت و حجازي با اين عنصر پويا همواره اصل��ي دوران آغ��از عالقهام
خواهد بود. به فوتب��ال بود .پي��ش از او
* رييس اسبق سازمان تربيت بدني فقط عزيز اصلي را به اعتبار
قهرماني تيم مل��ي ايران در
جام ملتهاي آسيا ()1347
مرگ سنگربان و حضورش در چند فيلم ايراني به ياد داش��تم ،اما
*
علي ميرزايي ناص��ر حجازي يك دروازهبان تمامعيار بود كه جدا
از همه معياره��اي الزم براي يك دروازهبان كامل،
ناصر حجازي ،يكي ديگر چهرهاي دلنشين هم داشت! يعني مگر دروازهبان
از بازيگ��ران عص��ر طالي��ي بايد چهره دلنش��ين هم داشته باشد؟ چه ربطي
فوتب��ال ايران ،درگذش��ت. دارد؟ بله .بايد داشته باشد! اين از همان معيارهاي
كنفدراسيون فوتبال آسيا او پنهان اما مهم براي يك فوتباليس��ت اس��ت .اگر
را به عنوان دومين دروازهبان كريستيانو رونالدو از نظر فني ،بازيكني درجه يك
برتر فوتبال آس��يا در س��ده هم باشد ،اما چون چهره و رفتار بچهپرروها را دارد
بيستم ميالدي برگزيده بود .او در تيم «نادر» تهران به دلم نمينش��يند .برعكس او ،رونالدينيو است .يا
چهره شد و قديميهاي فوتبال حتما به ياد دارند مقايسه كنيد پله را با مارادونا .مثالها فراواناند .اما
ف يوگوسالو كه براي مربيگري تيم فوتبال كه رايكو ي برانگيز و در زمينه دروازهباني ،اگر چهرهاي همدل
تاج و تيم ملي به ايران آمده بود ،در اوايل نيمه دوم دلنشين باشد ،آدم دلش ميخواهد آن دروازهبان
دهه 1340او را كشف كرد و به سرعت به تيم ملي گل نخ��ورد .وقتي گل ميخ��ورد ،آدم غصهاش را
برد .در اولين مسابقهها تعداد گلهايي كه ميخورد ميخورد و وقتي كه اش��تباه ميكند آدم كمتر از
چهار و پنج تا و ...بود ولي رايكوف عقب ننشس��ت دس��تش حرص ميخورد .واكنش و احساس آدم،
چون در حجازي استعداد دروازهباني در سطح عالي وقتي ادوين فان در س��ار گل ميخورد فرق دارد با
را ميديد .حجازي زير نظر رايكوف آموزش ديد تا وقتي كه اليوركان يا دينو زوف گلي دريافت ميكرد.
جايي كه دروازهب��ان بدون رقيب تيم ملي فوتبال ي��ا آن دروازهبانهاي بدچغ��ر آفريقايي و آمريكاي
ايران ش��د و با تيم تاج (استقالل امروز) و تيم ملي التي��ن . ...ناصر حجازي هم آن ج��وري بود .مثل
ايران افتخارات و مقامهاي بسياري به دست آورد .به فان در سار .آدم ممكن بود گاهي از يك اشتباهش
المپيك و به جامجهاني هم رفت و درخشيد. جا بخورد ،اما سعي ميكرد مالمتش نكند ،حرص
ناص��ر حجازي از جمل��ه بازيكناني بود كه به نخورد و اميدش را از دس��ت ندهد .بس كه چهره
فوتبال اكتفا نكرد ،بلكه تحصي�لات را نيز ادامه دلپذيري داشت .به طور طبيعي آدمها حقبهجانب
داد .در اواخر دهه 1340دانشجوي مدرسه عالي هستند .اما اينكه آدم بتواند در ديگران هم نسبت به
ترجمه بود و در تيم فوتبال اين مدرس ه عالي بازي خودش اين احساس را جلب كند ،يك امر غريزي و
ميكرد ،ولي نه به عنوان دروازهبان ،بلكه در خط ذاتي است .ناصر حجازي اين ذات را داشت .عكسي
حمله. از او را به ياد ميآورم ،در روز س��فر تيم ملي ايران
فوتبال ،ورزش��ي اس��ت ب��ا تماش��اگراني گاه به آرژانتين براي شركت در جام جهاني 1978كه
معصوم و ناآگاه به پشت پردههاي فوتبال و همگي در صفحه ورزش��ي يكي از روزنامهها چاپ ش��ده
هياهودوس��ت و نتيجهخواه و گاه بيوفا و دنبالهرو؛ بود .اوايل تابس��تان 1357بود .در اردوي تيم ملي
عكس :ميالد پيامي ،شرق
با مديراني كه ،گذش��ته از سياسيكاريهايش��ان، نكتهاي ،كدورتي چيزي پيش آمده بود كه نميدانم
بيش از اينكه پيرو عقل باشند دنبالهرو احساسات چه بود .يك سوي اين قضيه مربوط به حجازي بود
مهارگسيختهتماشاگرانند. و موضوع حتي در فرودگاه تاثيرش را نشان داده بود.
ادامه در صفحه2 ادامه در صفحه3
سال هشتم شماره 1254
ویژهنامهحجازی سهشنبه 3خرداد 1390 2
نگاه نگاه
ظ آشتیانی
اميررضا واع دوراني كه حجازي ورزش ميكرد ش��رايط حس��ين كالني ،مهاجم اسبق تيم فوتبال امير حاجرضايي
مدیر عامل سابق استقالل فرهنگ��ي و اجتماعي به گونه االن نبود .او براي پرس��پوليس كه بازيهاي زي��ادي را روبهروي کارشناس فوتبال
خودش كس��ي بود ،اما وقتي شرايط فرق كرد مرحوم ناصر حجازي اس��طوره فوتب��ال ايران
من فك��ر ميكنم تاريخ هميش��ه آدمهايي را كه مسووالن آن جايگاهي كه شايسته و درخورش انجام داده ،مرگ همدوره قديمي خود را فقداني حقيق��ت آينهاي بود كه از آس��مان بر زمين افتاد و
صريح صحبت ميكنند ،هيچ گاه فراموش نميكند و ب��ود را برايش مهيا نكردند .حتي به خاطر اين بزرگ در ورزش كشور ميداند .او معتقد است: صدها تكه ش��د ،هر كس تكهاي از آن برداش��ت و خود
ناصرحجازي از آن دس��ته افرادي است كه به واسطه مسايل چند سالي هم از ايران رفت. اين سرزمين ،اسطورهاي به يادماندني و با اخالق را در آن نگريست و تصور كرد همه حقيقت پيش اوست.
همين خصل��ت در تاريخ ورزش��ي ما ماندگار ش��د. در هم��ه ج��اي دنيا مس��ووالن ورزش��ي را در فوتبال خود از دس��ت داده كه شايد ديگر موالنا
ناص��ر هيچ گاه براي رس��يدن به هدفش وس��يلهاي افتخارآفرين��ان و قهرمانان خ��ود را به گونهاي هرگز نتواند مشابه اين شخصيت را در تاريخ اين اگر فقط قطعهاي از آن آينه حقيقت پيش ما اهالي
را توجي��ه نكرد و در عين حال هي��چ گاه به تملق و س��اپورت و حماي��ت ميكنن��د كه ت��ا دوران رشته داشته باشد .پيشكسوت و عضو تيمملي فوتب��ال بود و در آن مينگريس��تيم ش��ايد از س��يماي
چاپلوس��ي دس��ت نزد .همين رفتارهايش باعث شد ميانس��الي هم هي��چ كم و كاس��ت و ناراحتي فوتب��ال ايران در ده��ه 40و اوايل دهه 50در مسخشده و آلوده به ريا و تظاهر خود شرمنده ميشديم
در دل افكار عمومي جايگاه خوبي داشته باشد .ناصر را متحم��ل نش��وند ،اما در مملك��ت ما عكس گفتوگويي كوتاه با «ش��رق» از خلق و خوي و تصويري كه آينه حقيقت به ما نش��ان ميداد مطمئنا
حج��ازي در دوران قهرمانياش ه��م آدم محبوب و اين قضيه وج��ود دارد .درنهايت ميگويم ناصر همتيمي س��الهاي دورش و زجري كه او اين يك تصوير انساني نبود .داستان اين بيماري ،ساختاري
قاب��ل احترامي بود؛ چراكه هميش��ه با مردم صادقانه حجازي فدا شده ورزش ما بود. اواخر بر اثر بيماري سرطان كشيده ،ميگويد. دوقطبي دارد كه در يك سوي آن مردي است كه در بندر
حرف ميزد .ش��ايد آش��نايي و رابط��ه نزديك من با حج�ازي اين پتانس�يل را داش�ت كه در بوسان دالوري كرد و ماشين جنگي كرهجنوبي را متوقف
او يك س��ال و نيم بيشتر نباش��د اما در همين مدت ليگهاي اروپا هم بازي كند؟ Á Áاز روزه�اي آخ�ري ك�ه در كن�ار كرد ،اين س��ويه شيرين زندگي است ،اما قطب ديگر آن
كوتاه هم به ش��خص خودم ثابت شد كه او چه وجود قطعا .اما شرايطش فراهم نشد .باوجود اينكه ناصر حجازي بوديد ،بگوييد. صاحبان قدرت و تصميم در فوتبال بوده و هس��تند كه
پرعمقي داش��ت .پيش از آش��نايي با اين م��رد ،او را باشگاه منچستريونايتد از ناصر خواسته بود كه ب��ا توجه به اينكه همه ما اميدواريمان را از هم��واره در تاريخ فوتبال اي��ران آگاهانه در خواب رفتند
دورا دور رص��د ميكردم و همه در مورد او ميگفتند: با اي��ن تيم كار كند ،اما او نتوانس��ت به خاطر دست نداده بوديم تا ناصر به سالمتي گذشتهاش و از س��ر ناآگاهي بيدار ش��دند و خود را به دوربينها،
«ناصر آدم صادقي اس��ت ».انصافا بايد ناصر حجازي مس��ايل و مشكالت مالي خانوادهاش را در ايران تنها بگذارد و برگردد اما اين روزهاي آخر بايد اين واقعيت را قبول ميكرديم تريبونها و قلمها و تصاوير رساندند و مردي را كه در طول
را اس��طوره صداقت دانست .او هميش��ه از رفتارهاي به خارج از كش��ور برود .آن زمان ش��رايط مثل حاال نبود كه حسين كالني: كه جسم او تا 90درصد به تمام شدن رسيده بود .روحيه ناصر زندگياش تالش كرد حرف حق را بزند و از كيان فوتبال
نگاه نگاه
ناصرخان
خاطره تكرار ناپذير حجازي ،تعبيري نو از اسطوره
*
دكتر مهدي زارع جالل ستاري
مردمدار
محقق و اسطورهشناس
براي نگارنده كه از كودكي در دهه 50شمسي من اين بزرگوار را ش��خصا نميشناختم ،اما
به دليل قرار گرفت��ن در يك خانواده عالقهمند به همواره آراس��تگي ،دالوري و دليري او را در دل
فوتبال و البته بيش��تر پرسپوليسي ،همواره مساله س��تودم .ميگويند در دروازهباني بازي فوتبال
فوتبال و تيم ملي و رقابتهاي باشگاهي بسيار مهم «اس��طوره» بود .امروزه اس��طورهگي را در حق
بوده است ،يك نام از همان موقع بسيار پرجلوه بود: كساني مثال ميزنند كه كاري كارستان كردهاند
«ناصر حجازي» .همگي از حدود يك سال قبل از سعيد شريعتي چون زندهياد جهانپهلوان غالمرضا تختي.
بيماري سرطان ريه او مطلع بوديم ،چون خودم نيز اين تعبير نو از اس��طوره اس��ت يعني منش و
12سال پيش و در اوايل خردادماه پدرم را به دليل سلوكي كه آبش��خورش فرهمندي نيست ،بلكه
همين بيماري از دس��ت دادهام ،درتمام اين مدت فرزن��د خصال آدمي اس��ت و وثيق��هاش كارنامه
1
شايد يك فعال كوتاهدست عرصه سياست را نرسد كه در
ميتوانس��تم حال و روز خانوادهاش را كامال درك رثاي يك اسطوره بلند قامت فوتبال مطلب خاصي براي درخشان او.
كنم؛ از طرفي اس��ترس و ناراحتي و لزوم مراقبت گفتن داشته باشد .اما در مورد ناصرخان موضوع متفاوت است.
از پ��در بيمار در منزل و از طرف ديگر ابراز احترام، من به خودم حق ميدهم بلكه وظيفه خود ميدانم كه تا هنوز
توج��ه و همدلي و هم��دردي از س��وي نزديكان. پيكرش را به زير خاك نفرستا دهاند ،چيزكي مختصر در حد
اسطوره ورزش و اخالق
حال توجه كنيم كه وقتي بيمار كسي مثل«ناصر وسع خود بنويسم كه درسي را كه از او گرفتهام باز پس بدهم.
حجازي» باش��د ،ميزان توجه و ابراز عالقه و عشق بگذريم از آنكه آقا ناصر هم به صرافت طبع شفاف و لحن
و همدردي ميتواند به حجمي برس��د كه آسايش همايون ارشادي
صريحي كه داش��ت هرازگاهي پا توي كفش سياس��تمدارها
و آرامش را از خانواده وي س��لب كند .به هر حال، ميكرد و شوري در ميافكند .يادم هست سال 84كه شوراي بازيگر
اينه��ا جزو الينف��ك محبوبيت س��تارگاني چون نگهبان صالحيتش را براي انتخابات رياستجمهوري رد كرد،
مرحوم «حجازي اس��ت» كه در دوم خرداد در 62 خدا بيخبر را از به بيراهه رفتن خدمات عمومي كوتاه كني خود دست افتادگان را ميگرفت ،سينه عقاب آسيا فقط جلوي فوتبال ايران به ش��مار ميآمد .حقيقتا كم هس��تند نامهاي گفته بود« :چه ايرادي دارد ورزش��يها هم كار سياسي انجام ب��ه دليل اينك��ه در آبادان به دني��ا آمدم ،به
س��الگي جان به جان آفرين تس��ليم كرد .ديماه و خودت كارگشاي مردم بشوي .مردمداري يعني اگر نماينده توپ حريفان سپر نبود ،من زياد شنيده و خواندهام كه مردانه آش��ناي فوتبال كه چه در زمان بازيگري تا زمان مربيگري و بدهند؟ االن كه در ورزش ما سياستمداران فعاليت دارند حاال فوتبال عالقه زيادي داشتم تا زمانيكه به تهران
88در حاشيه يك برنامه راديويي در راديو تهران، مجل��س هس��تی ،وقتهاي��ي را ك��ه در صح��ن مجلس و براي حق فروافتادگان را گرفتن و داد مظلوم را ستاندن سينه پيشكسوتي تا اين حد اسمش و رسمشان ببرد و كار بكند .من چه ايرادي دارد مثال حجازي كار سياس��ي كند؟! من شرايط آمدم و به ورزشگاه امجديه سابق ميرفتم .در آن
«حسن روش��ن» را ديدم و احوال «حجازي» را از كميسيونهاي آن نيس��تي ،تشريف نبري سونا و جكوزي يا سپر ميكرد و با همان لحن و لهجه صريحاش حقوق ذيحقان نميتوانم بگويم كه آيا فوتبال ،ناصرخان را ناصرخان كرده يا اوليه را براي ثبتن��ام دارم .اگر صالحيتمان را تاييد كردند زم��ان آقاي حجازي در تيم اس��تقالل به عنوان
ايشان پرسيدم .بسيار نگران بود ،البته ميگفت كه از اين اس��توديو خبري به آن دفتر روزنامه براي اينكه تيتر و را مطالبه ميكرد. ناصرخان و امثال ناصرخان فوتبال را چنين محبوب كردهاند. شركت ميكنيم و فكر نميكنم ايرادي داشته باشد». دروازهبان بازي ميكردند .بعد از مدتي تيم ملي
«ناصر» خيلي مصمم اس��ت تا آخر در مقابل اين فوتبال اي��ران در جام جهان��ي 1978آرژانتين
2
عكسات و فيلمات را با كيفيت باال چاپ و پخش كنند ،يعني م��ردمداري خصل��ت برجس��ته اس��طورههاي ورزش يعني اگر آقا ناصر همان بسكتبالي كه در نوجواني از ميادين حقيقتش اين اس��ت كه من از همان تصويرهاي كدر اما
بيماري پايداري كند و امروز همه ميدانيم همين بنشيني در دفترت و در آن را به روي اربابرجوعي كه صدها بهخصوص فوتبال اس��ت و اين چيزي است كه ما اهالي ورزشي تجربه كرده بود را ادامه ميداد االن تا اين حد محبوب مان��دگار جام جهاني 78آرژانتين كه ش��ش س��اله بودم و از حاضر ش��د كه من هم به عنوان تماشاگر خودم
كار را هم كرد« .ناصر حجازي»« ،حسن روشن» و كيلومتر راه از حوزه انتخابيه كوبيده است تا بيايد تو را ببيند سياس��ت كم داريم .اهالي سياست به خصوص در جامعه ما و مع��روف بود يا نه .اما چيزي كه ميدان��م و ميتوانم به آن تلويزيون سياه سفيد خانهمان فوتبالها را ميديديم به عقاب را به آرژانتين رس��اندم .درست همزمان با بازي
«علي پروين» از نسل طاليي دهه 50فوتبال ايران شايد مشكلش را حل كني باز بگذاري. تقريبا دو سر يك طيف قرار ميگيرند .يا مرتكب «مردمفريبي استناد كنم و حرف اصليام را كه در ادامه اين يادداشت ميآيد آسيا دلبس��ته بودم .هنوز دبستان ميرفتم كه دو تا پيراهن تيم ملي ايران با تيم ملي فوتبال اس��كاتلند در
بودند كه در اولين حضور تيم ملي فوتبال ايران در مردمداري يعني احزاب سياس��ي همهاش به فكر بستن پوپوليستي» ميش��وند يا مدعي «مردمس��االري نخبهگرا» بر آن اس��توار كنم خصلت جوانمردي و مردمداري ناصرخان داش��تم ،يكي پيراهن پرس��پوليس با ش��ماره هفت سلطان اردوي تيم ،حاضر شدم و با مهاجراني و حجازي
جام جهاني 1978آرژانتين ،در تركيب اصلي تيم فهرس��تهاي انتخاباتي نباش��ند ،يعن��ي به ام��ور خيريه و آن چيزي كه اين وس��ط جايش خالي اس��ت «مردمداري» بود .ناصرخان حجازي در نگاه من فوتباليستي بود كه دغدغه علي پروين و يكي هم شماره يك استقالل ناصرخان حجازي. ناهاري خورديم .هميشه ميگويم ناصر حجازي
ملي ما حضور داشتند و در مقابل هلند و پرو بازي س��ازماندهي مردمي براي گس��ترش فرهنگ كار خير و نيز اس��ت .شكاف بين مردمفريبي و مردمس��االري را مردمداري مردم و جوانان مردم را داشت .برايش هوادار و غيرهوادار معنا بعدها هم كه پرسپوليسي شدم چند نفر را در استقالل خيلي در ورزش و اخالق ايران يك اس��طوره بود .بايد
را واگذار كردند و يك مس��اوي تاريخي يك – يك دستگيري از افتادگان و ضعيفان جامعه هم بپردازند. پر ميكند .مردمداري يعني دغدغه ش��بانهروزي همسايگان، نداشت ،به همه مردم و خصوصا طرفداران فوتبال با يك چشم دوستداشتم ،يكي حسنروشن ،يكي سعيد مراغهچيان يكي بگويم از درگذش��ت حجازي فقط من متاس��ف
هم از اسكاتلند گرفتند« .ناصر حجازي» از سال 48 و اين چيزي است كه ما بايد از امثال ناصرخان حجازي و هممحليها ،همتيميها ،همكاران اداري ،فاميل ،خويشاوندان نگاه ميكرد ،نه اينكه عرق فوتبالي نداشت ،يقين دارم با اينكه بهتاش فريبا و از همه بيش��تر ناصرخان حجازي .از شما چه نيستم ،جامعه ورزشي و ...نيز از درگذشت ناصر
تا 65به مدت 18س��ال در رده باش��گاهي فوتبال غالمرضاي تختي و دهها و صدها پهلوان جوانمرد مرده يا زنده نزديك و دور را داش��تن .يعني موبايلات را براي شمارههاي س��الها از استقالل دور بود و بلكه ناماليمات و نامردميها را پنهان تنها كس��ي هم كه در طول عمرم از او امضا گرفتهام، حجازي متاسف خواهند بود.
بازي كرد ،البته در تركيب تيم رقيب تيم محبوب بياموزيم .ما اهل سياست را ميگويم. ناشناس خاموش نكردن ،يعني به منشي دفتر نسپري كه اگر هم بعضا از مجموعههاي مديريتي اين باشگاه در ادوار مختلف آقا ناصر در يكي از نمايشگاههاي كتاب سالهاي پس از دوم
من يعني در تاج (قبل از انقالب) و اس��تقالل ،كه عقاب آس��يا بر دس��تان مردم وفادار تشييع و به بالهاي غريبهاي زنگ زد ،بگويد حاجآقا جلس��ه تشريف دارند ،يعني تجربه كرده بود تا همين لحظات آخر عمرش هم دلش براي خرداد بود .يادم ميآيد كه در يكي از سالنهاي محل نمايشگاه
نام جديد همان باش��گاه تاج پس از انقالب بود .او
بي همتا
فرشتگان خدا سپرده ميش��ود و از او خاطرات خوش زماني نم��از مغرب و عش��ا را فرادا نخواني و به مس��جد محل بروي استقالل و رنگ آبي ميتپيد .اما اين عالقه و جاذبه رسوبكرده سخنراني داشتم كه آقا ناصر خجالتزدهام كرد و چند دقيقهاي
از س��ال ( 47س��ال تولد نگارنده) ت��ا 59به مدت كه از س��نگر و دروازه تيم ملي ايران با آن قامت بلندش دفاع تا ش��ايد گرهي به دستانت باز ش��ود .مردمداري يعني بروي در او مانع از آن نبود كه به فوتبال ملي ،به ورزش قهرماني ،به پاي سخنراني من ايستاد ،من هم همانجا جلوي جمع رفتم و
12سال در تركيب تيم ملي فوتبال ايران دروازهبان ميكرد به يادگار ميماند و آن همه خوبي و مردمداري كه در توي صورت آقاي رييس بايس��تي و بگويي چرا اين بندهخدا ورزش عمومي و حتي به دغدغههاي كالن ملت عطف توجه از او به رسم يادبود امضا گرفتم. سعيد راد
ما ب��ود .مربيگري را نيز از س��ال 67در بنگالدش آن نمونه بود .آتيال و آتوس��ا! ما همه برادران و خواهران شما را ميپيچان��ي كارش را راه بن��داز خ��دا را خ��وش نميآيد. نكند .نمونهاش همين مصاحبه آخرش اس��ت كه خيلي هم ناصر حجازي حقيقتا يكي از فوتباليس��تهاي دهه 40و بازيگر
آغ��از كرد و به تناوب به مدت 20س��ال (تا س��ال هستيم در سوگ اين اسطوره بلندقامت فوتبال ايران. مردمداري يعني مترصد باش��ي كه دست كارچاقكنهاي از س��روصدا كرد .او دغدغه مردم را داشت و در حد وسع و توان 50ايران بود كه 50س��ال يكي از لنگرهاي كشتي متالطم
)87در تيم خود يعني اس��تقالل و ديگر تيمهاي هن��وز كالهام را برايش برميدارم و ايس��تاده
ايران��ي ادامه داد .اين اواخر در تيمي در اس��لواكي برايش دس��ت ميزنم ،براي نامش براي اخالق
به عنوان مدير فني مش��غول ش��ده بود تا اينكه از ساالر بود ولي با ساالرگري مخالف بود «ناصر خان» پديدهاي فراتر از اسطوره
و من��ش و بزرگ��ياش .ناصرخان ي��ك نفر بود،
بوقهاي خاموش
من براي خدم��ت آماده بودم اما انگار خدا هم نميخواهد
دروازهبان مليپوش استقالل -15قهرماني به عنوان سرمربي با استقالل در مسابقات ليگ س��ال 47در مس��ابقات قهرماني دبيرس��تانهاي تهران،
تن رنجورم مرا از تحمل زحمت فوقالعاده و مقاومت عاجز
هفتم آزادگان1376 - دبيرستان س��ينا ،موقعيت خوبي داشت .مابين چهار تيم اول
كرده است و در پاس��خ عرض كردم ناصرخان بدون شك
گفت��ن يا نوش��تن از ناصر حج��ازي در حالي كه او قرار گرفتيم .وضعيت جدول در روز آخر به شكلي بود كه برابر
آويزان اس��ت .بيشتر كه دقت ميكنم ،ميبينم تصوير شما خردمندترين ،باارزشترين ،آزادهترين و مردميترين
ديگر ميان ما نيس��ت كار بسياري دشواري است .اگرچه ...مروري ديگر كارون اگر ميباختيم كارون قهرمان ميش��د ،اما اگر برابر اين
ناصر حجازي اس��ت .متعجب از مردمي كه در پيادهرو قهرماني هستي كه نهتنها فوتبالات نقطه عطفي در تاريخ
اس��طوره فوتبال ايران هميشه در تاريخ ورزش و ذهن ما حجازي فوتبال قهرماني را از تيم نادر تهران ش��روع كرد. سروش فرهاديان تيم مس��اوي ميكرديم يا ميبرديم ،دبيرستان وحيد قهرمان
ايستادهاند ميپرسم كه :چه خبراست؟ يكي ميگويد ورزش كش��ور است ،بلكه زندگيات هم همين است .شما
ماندگار ميماند .ناصر حجازي هميشه استثنا بود .متفاوت در سال 1348به تيم فوتبال تاج سابق (استقالل) پيوست .در ميشد .در دبيرس��تان كارون ،بچههاي سرشناسي مثل غالم
ناصر حجازي را بستري كردهاند .چرا؟ نگاهي به سر تا مش��عل فروزاني را روشن كرده كه تا انسانيت باقي است،
از همه .در زمان بازيگرياش خاصترين دروازهبان ايران س��ال 1354به تيم شهباز كوچ كرد .در سال 59به استقالل وفاخواه ،منصور ضرابي و جواد رمزي بازي ميكردند .آنها كري
پايم مياندازد و چش��م غرهاي ميرود؛ سوال بيخودي باقي خواهد بود و به واقع عقيدهام را گفتم چون ناصرخان
بود .زمان مربيگرياش با س�لامت و صداقت كامل كار برگشت .در سال ،59مدت كوتاهي را در تمرينات تيم فوتبال خوانده بودند كه هفت ،هشت گل به دبيرستان سينا ميزنيم اما
پرس��يده بودم .عالم و آدم در جريان بيماري اس��طوره از ميدان آرژانتين پيچيدم به سمت خيابان پشتي ارادهاي آهنين داش��ت .شخصيتي خارقالعاده ،در دفاع از
ميكرد .هيچگاه كس��ي از او بد نشنيد و بد نديد و فكر منچستريونايتد انگلستان شركت كرد .در سالهاي 59تا 65 زهي خيال باطل .هرچه توپ زدند در نيمه اول گرفتم .بازيكنان
آبيها بودند .ماش��ينم را مقابل روزنامه پارك كردم .در روزنام��ه .به محض ورود مجبور به توقف كامل ش��دم. حق قوي ،جس��ور و ش��جاع بود .هر مدي��ري در مقابله با
نميكنم كسي پيدا شود تا موضع خاصي در مورد رفتار كه توأم با كاپيتاني او بود حضور در جمع آبيپوشان را تجربه حريف و حتي معلم ورزش آنها س��راغم آمدند و بين دو نيمه
حين كار چند بار ديگر فاصله كوتاه بيمارستان تا روزنامه خيابان «الوند» س��ربااليي اس��ت و توقف كامل براي او از صراح��ت لهجهاش هراس داش��ت اگر او را به س��ينه
و اخالقهاي او داش��ته باشد .رفتار و كردار او براي همه كرد .حجازي در س��ال 65به تيم محم��دان بنگالدش رفت. گفتند :ناصر هرچه بخواهي ميدهيم فقط يك گل بخور...
را طي كردم .جمعيت هنوز ايستاده بودند و ماشينها كس��اني كه عملكالجش��ان ضعف دارد دردسرس��از خاك ميس��پاريم بذري است كه غنيترين خرمنها را به
دوستداشتني بود .اس��طوره فوتبال ايران استثنا بود و مسووالن اين تيم ،او را به عنوان سرمربي تيم خود برگزيدند. من تا دقيقه 85دروازه را بسته نگه داشتم و در اين دقيقه بار خواهد آورد گرچه ضايعهاي اس��ت بزرگ كه به آساني
حجازي در سال 69به ايران برگشت و سرمربي تيم شهرداري در خيابان الوند الكپشتوار حركت ميكردند .كسي ميش��ود .پژويي كمي به عقب سر ميخورد و سپرش به يكي از مدافعان گفتم :به مهاجمان مغرور تيم كارون بگوييد
صحبت كردن در مورد او ،در حاليكه حاال ديگر بين ما جبران نخواهد ش��د اما سرمشق واگيرداري است با روحي
كرمان ش��د .در سال 70عنوان سرمربيگري را در تيم فوتبال بوق نميزد .كسي اعتراض نميكرد كه چرا در ترافيك به يك ماكس��يما ميگيرد .در كمال ناباوري ميبينم بيايند از كريخواندشان معذرت بخواهند تا من مصدوم شوم!
نيست بسيار سخت است .هيچ گاه اين فرصت براي من بزرگ قهرماني مبارز قهرماني آزاده كه محمدان و بنگالدش
بانك تجارت تهران به دست آورد .در سال 73سرمربي سپاهان مانده اس��ت .همه در جريان بودند .با آرامش از مقابل كه هيچكدام از سرنش��ينان پياده نميش��وند و راننده من در اين دقيقه بعد از معذرتخواهي آنها از زمين بيرون آمدم
پيش نيامد تا با او همكاري كنم و حاال چه افسوسهايي عالوه بر ايران به آن معترفند و ش��عاع آزادگياش مرزها را
شد .در سال 74سرمربي ماشينسازي و در سال 75سرمربي تصوير بلندباالي حجازي رد ميشدند؛ به رد نگاهشان خ��ودرو عقبي با دس��ت به جلوي��ي ميگويد كه مهم و بيرون آمدن من همانا و دو گلي كه تيم س��ينا در دو دقيقه
ميخورم .خروج او از استقالل مصادف بود با ورود من به پشتسر گذاش��ته در ملبورن سال 76او با تيم ملي نبود
استقالل شد .با استقالل در مسابقات جام باشگاههاي آسيا به كه نگاه ميكردي گويي به تصوير حجازي اداي احترام نيست؛ كمي تعجب ميكنم .ماشينها همچنان حركت آخر خورد همان .در همان مسابقه بود كه مسووالن حاضر در
اين باش��گاه .با اينكه ناصر حجازي هيچ وقت مربي من ولي من بي��اد ندارم كه ايرانيان خ��ارج از مملكت چنين
فينال رس��يد .حجازي در س��ال 78هدايت تيم ذوبآهن را ميكردند .صبح در راه آمدن به روزنامه ،ميدان آرژانتين نميكنند .كسي هم بوق نميزند؛ بيشتر تعجب ميكنم. مسابقات آموزشگاهي با مشاهده اين نمايش خوب من ،من را
نبود ام��ا در يك مصاحبه مطبوعاتي در مورد من گفته احترامي براي يك ش��خصيت ايراني قايل باشند كه همه
برعهده گرفت .در سال 79س��رمربي استقالل رشت شد .در كه رس��يدم ياد ديروز افتادم .با احتياط داخل خيابان در خيابانهاي اين ش��هر كافي اس��ت در ورودي يك به عنوان دروازهبان شماره يك تيم آموزشگاهها انتخاب كردند.
بود« :من اگر هادي طباطبايي را داش��تم ساليان سال با دركن��ار پيروزي تيم ملي از او ي��اد ميكردند و از احوال او
س��ال 82هدايت استقاللاهواز را بر عهده گرفت .در سال 85 الوند پيچيدم تا مبادا به ماشينهايي كه به دليل تجمع خيابان كمي توقف كن��ي تا صداي كركننده بوقهاي مدتي بعد ،تيم آموزشگاههاي تهران به گرگان رفت .من هم با
استقالل قهرمان ميشدم ».اين گفته ناصر حجازي براي ميپرسيدند و من از اين احساسات واقعي و قلبي آنها يافتم
سرمربي نساجي قائمشهر شد .در سال 87سرمربي استقالل مقاب��ل بيمارس��تان و دنبال ك��ردن وضعيت حجازي ممتد تو را از نعمت درس��ت ش��نيدن تا مدت زيادي اين تيم بودم بعد از بازگش��ت به تهران بود كه در روزنامه يك
من بسيار ارزشمند بود ،هست و خواهد بود اما افسوس كه چه اندازه به او ايمان دارند .قبول داشته باشيد كه همواره
تهران و در سال 88مديرفني تيم فوتبال دياسترادا اسلواكي ايستاده بودند برخورد كنم .اما خبري نبود .توقف كردم. محروم كند .تعجبم بيشتر و بيشتر ميشود .ماشينها آگهي با اين عنوان چاپ ش��ده ب��ود كه براي عضويت در تيم
كه هيچگاه اين توفيق نصيبم نشد تا با او كار كنم .گفتن و هميشه به او احتياج داريم به آرمانخواهي او ،به قانعبودن
ش��د .او سپس مديرفني استقالل ش��د .ناصر حجازي ،در روز بنر تصوير حجازي هم در جاي ديروز نبود .با صداي بوق كمكم و ب��ا كمك و راهنمايي مردمي كه در خيابان و ملي فوتبال جوانان جهت شركت در مسابقات جوانان آسيا در
يا نوش��تن از ناصر حجازي در حالي كه او ديگر ميان ما او ،به قامت او ،به استقامت او ،به صداقت او و به صراحت او.
24آذر س��ال 1328ب��ه دنيا آمد و در روز دوم خرداد س��ال يك ماشين به خودم آمدم .چهره راننده را در آينه ديدم پيادهرو ايس��تادهاند حركت ميكنند؛ الكپش��توار. بانكوك بهترين فوتباليستهاي متولد س��ال 1328و 1329
نيست كار بسياري دشواري است .اگرچه اسطوره فوتبال يادش گرامي و براي احساس آرامش او قدر آتيال را بدانيم
1390درگذش��ت .او هنگام مرگ 61سال و 157روز داشت. كه با عصبانيت اش��اره ميكرد برو! روزنامه كه رسيدم كمي جلوتر كه ميروم تابلوي بيمارس��تان كسري را برگزيده خواهند ش��د .براي ديدن مس��ووالن انتخابكننده
ايران هميشه در تاريخ ورزش و ذهن ما ماندگار است. گرچه قدر ناصرخان را ندانستيم.
ياد بزرگمرد فوتبال ايران ،ناصر حجازي را گرامي ميداريم. بچهها گفتند ناصر حجازي از اين دنيا كوچ كرده است. به خوبي ميبينم .يك بنر بلند كنار تابلوي بيمارستان تيمملي جوانان يك روز به ورزش��گاه شماره سه شهباز رفتم.