Professional Documents
Culture Documents
عايشه رضي الله عنها (همسر، همراه و همراز پيامبر)
عايشه رضي الله عنها (همسر، همراه و همراز پيامبر)
و همراز پیامبر
تأليف:
رفیده الحبش
ترجمه و نگارش:
داود نارویی
فهرست مطالب شمار
ه
.1فهرست
.2مقدمه مؤلف
.3بخش یکم :با پیامبر در عرصه زندگی و مسئولیت
.4خانواده عایشه
.5پدر
.6ابوبکر :نخستین دعوتگر
.7مادر
.8خواستگاری مبارک
.9مهاجر کوچک
1عروس جوان
.0
1عشق جاودان
.1
سایهسار غم
1
.2
1هووها
.3
1حادثه افک
.5
لحظههای جدایی
1
.6
لرزههای سیاست
2پس
.1
2شکوه عایشه
.3
3اجتهاد
.4
3ادبیات
6 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
3تفسیر قرآن
.8
3ناسخ و منسوخ
.9
4تاریخ
.0
مقدمه مؤلف
نقل است که :جماعتی بر او )رابعه( در شدند و خواستند
فضیلتها بر سر
که بر او سخنی بگیرند .پس گفتند همه
کردهاند و تاج نبوت بر سر مردان نهادهاند و
مردان نثار
بستهاند و هرگز پیغمبری بر
کمر کرامت بر میان مردان
هیچ زنی نیامده است!
رابعه گفت :این همه هست ،ولکن منی و خودپرستی »…
انا ربکم العلی« 1از گریبان هیچ زن برنیامده است و …
2
اینها در مردان وادید آمدهاند.
یشککماری بککر بشککر گذشککته ،کککه زن ههککای ب قرون و بلکککه هزار
نتر از مرد داشته و از سطح فکری کمتری برخککوردار پایگاهی پایی
بوده است .این انحطاط فکککری و ضککعف رفتککاری را چککه بککه جککبر
تاریخ و اجتمککاع برگردانیککم و چککه بککه زورگککویی و جککبروت مککردان
)مردسالری( مربوط بدانیم ،بککه صککورت یککک پدیککده عینککی وجککود
هاند از داشککته اسککت و بککه جکز زنکان نکادر و اسکتثنایی ککه توانسکت
موقعیت و امکانککات خاصککی برخککوردار شککوند ،ضککعف و انحطککاط
فکری زن به شکل یک قاعده مسلم ،از طرف جامعه به رسککمیت
هاند ایککن شناخته شده بوده است .اما آن عده از زنان کککه توانسککت
قاعکککده را بشککککنند ،نیکککز در اثکککر عوامکککل گونکککاگون و شکککرایط
یای بکوده ککه در خکانواده و گکاه در جکامعه آنکان را دربکر اسکتثنای
گرفته است .اما جریان قاعده ،یک حالت ثابت و یکنواخت داشککته
فناپککذیر اسککت و تککا تاریککخ وجککود یآمده کککه تخل و چنین به نظر م
دارد و بشر هست ،زنان محکوم آنند .طبیعی اسککت کککه در چنیککن
ههایی ،فاصککله عمیکق و ژرفکی میکان زن و شرایط و در چنین دور
شوهر وجود داشته اسککت .بککه خصککوص در شککرایطی کککه مککرد از
چگککاههای برخککوردار بککوده ،زن و مککرد هی نبککوغ و اسککتعداد ویککژ
هاند بککرای همککدیگر قابککل درک باشککند .بککدین جهککت، یتوانسککت نم
یشده اسککت .آنککان هرچنککد از قتر و گودتر م هرفته فاصله عمی رفت
هانککد و زیککر یککک سککقف بککه سککر نظککر جسککمی بککا هککم نزدیککک بود
هاند ،اما از نظر روحی و فکری بیابان گسککترده ای آنککان را یبرد م
یکککرده اسککت .داسککتان سککقراط و زنککش بککه از همککدیگر جککدا م
صراحت گویای شرایطی است که در آن زمان بر زن و مرد حاکم
بوده و بیانگر جوی است ککه آن دو از نظکر فککری در آن بکه سکر
یزنککد هاند» .روزی زن سقراط با داد و فغان بر او فریاد م یبرد م
یدهککد: یکنی؟ سککقراط پاسککخ م که :چرا بیکار نشسته و کاری نم
یزند کککه :آخککر مککرد! یکنم ...زن با عصبانیت فریاد م دارم فکر م
یگوید :آخر... خجالت بکش ،فکر کردن هم شد کار! سقراط م
1
فکر کردن کار مرد است«.
در جوامع آن دوران ،مشکلتی از این دست مدام میان مککردان
مفکر ،که تنها به ظاهر خککود برخوردار از نبوغ و زنان سطحی و ک
یاندیشند و همه چیز را در آراستن جسم و چهککره خککود خلصککه م
یافتاده که زنی نککابغه و هگاه نیز اتفاق م یدانند ،وجود داشته ،گ م
یافتاده ،کککه تنهککا در یمسئولیت م یفکر و ب خلق به چنگ مردی ب
سهای زودگذر خود بککوده و از زن ،صککرفا ً بککرآوردن پی ارضای هو
یخواسته و از تمام وجود او ،تنهککا بککا شهوات و امیال خویش را م
تهای روح و جسککم ظریککف و نککازکش آشککنا بککوده و بککا حساسککی
هاش هیککچ نزدیکککی و سککنخیتی نداشککته اسککت. جهککای اندیشکک مو
ههایی از این قبیککل را در جوامککع بسککته و سککنتی امککروزی بککه نمون
کثرت شاهده هستیم :جوامعی که پدر ،هم برای پسر و هم بککرای
یرسکد، ینمایکد و چکون هنگکام ازدواج فکرا م دختر تعیین تکلیف م
یکنککد و بککرای یخواهککد ،انتخککاب م برای پسر ،دخککتری را کککه او م
یگزینککد؛ بککدون یدانککد ،برم
دختر نیز پسری را کککه وی مصککلحت م
هها و نکه بککه نظککر و علقککه ایککن دو اهمیککت بدهککد و بککه خواسککت ای
نجا است که پسر یککا دخککتر را شککروع آرزوهایشان تن در بدهد .ای
یکننکد ،امکا ککدام زنکدگی؟ تنهکا چیکزی ککه در آن معنکی نکدارد، م
نجاسککت کککه دو نفککر )زوج(، زنککدگی اسککت و اشککتراک نظککر از ای
هانککد ک ک یککک جهنککم هاند اما دل نداد زندگی خود را ک که بدان تن داد
یسککوزند یبینند که دو موجود متضاد و متنککاقض در آن م سوزان م
و نهایت آن نیز یا جدایی است و سرنوشت و آینده مبهم فرزندان
پدر
پدر عایشه ،ابوبکر صککدیق اسککت .نککامش عبککدالله ،نککام پککدرش
یباشککد.عثمان معروف به ابوقحافه پسر عامر از قبیله بنی تیم م
ابککوبکر صککدیق ،پیککش از مسککلمان شکدن بکه سکخاوت ،شکجاعت،
شفکری ،خککوش اخلقککی ،همزیسککتی دوسککتانه و امانتککداری ،خککو
نزد همککه بککود .مککردان قککبیله نککزد او
زندگی پاکیزه ،مشهور و زبککا
یآمدند و به خاطر علم فراوان ،آگاهی دقیق ،همنشینی خوب و م
2
یگرفتند.هاش با او انس م اخلق پسندید
.-همان 2
مادر
مادر عایشه ،ام رومان دختر عامر کنانی ،از زنان بزرگ صحابه
است .در دوران جاهلیت با عبدالله بن حارث اسککدی ازدواج نمککود
-ابن کثیرف السیره النبویه ،ج ،1ص 493؛ الصابه ،ج ،2ص 343 2
18 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
خواستگاری مبارک
پیامبرص عادت داشت ،که هر روز به خانه ابککوبکر صککدیق سککر
تهابزند .ابوبکر صدیق همراه و همراز باوفایی بود که در مسئولی
یکککرد و وظایف دعوت ،شریک پیامبرص بود .دردها را از او کم م
ینمود.
یدید ،سبک م و آزارهایی را که از کفار مکه م
ینشست .او در این پیامبرص تا لحظات طولنی نزد دوستش م
یکککرد ،بککا شککادمانی خککود را یدیککد کککه بککازی م
میان دخترش را م
یشد .مسلما ً در ایککن قزده م ینمود و از دیدن پیامبر ذو سرگرم م
میان سیمای زیرک و هوشیاریی که از چهره عایشه پیدا بککود و در
یشککد ،بککر پیککامبر پوشککیده حرکات درست و عاقلنه اش نمودار م
تزده شککد .ایککن یماند .پیامبرص از خوابی که دید ،سخت شگف نم
مچنان که عایشه از پیامبرص نقل نمککوده از ایککن قککرار خواب ه
است:
های »تککو را دوبککاره در خککواب دیککدم .تککو را دیککدم کککه در پککارچ
یگفککت :ایککن زن تککو اسککت. ابریشککمین بککودی .فرشککته بککه مککن م
-ابککن کککثیر ،السککیره النبککویه ،ج ،2ص 142؛ اعلم النسککاء ،ج ،3ص 10؛ 1
اندکش ،یک زن کامل بود .از نظر جسککمی تنومنککد بککود و از سککن
مهای خواستگاران بککه ینمود .به همین خاطر ،چش گتر م
خود بزر
او خیره شده بود .همین امر نیز مطعککم را وادار کککرده بککود ،او را
برای پسرش بخواهد.
ابوبکر صدیق کوشید از قول خککویش خککود را خلص گردانککد.
بنابراین به دیدن مطعم رفت و از او پرسید:
یگویی؟ در مورد موضوع این دخترک ک عایشه ک چه م
زن مطعم به ابوبکر صدیق پاسخ داد:
یترسیم اگر عایشه را به عقد پسرمان دربیککاوریم ،او ابوبکر! م
یدین کند و به دین تو درآورد. را ب
یگویی؟ ابوبکر نگاهی به مطعم انداخت و گفت :تو چه م
یگوید!! یشنوی که زنم چه م مطعم گفت :م
خوشحالی و شادمانی ابوبکر صدیق ،قابل وصف نیسکت؛ چکون
های را که بککه مطعککم داده بککود ،بشکککند .خککود بککه مجبور نشد وعد
هاش خارج دید .حضککرت محمککدص ،پیککامبر خود ،خویش را از وعد
یزد.خدا بود؛ او تنها کسی بود که قلب ابوبکر از محبتکش مکوج م
یتر از وصکلت بکا پیککامبرص تداشتن چچیز دوس برای او )ابوبکر( هی
نبککود :وصککلتی کککه بتوانککد دو خککانواده را بککا هککم پیونککد دهککد ،ایککن
کترین چیزی است که ممکن است وجود اشته باشد؛ ازدواج مبار
دخترش عایشه ،با محمدص ،پیامبر خداص و سرور جهانیان.
هاش بازگشت ،پیامبرص را خواست و عقد ابوبکر صدیق به خان
او را بککا عایشککه بسککت .بککدین ترتیککب ایککن خواسککتگاری مبککارک و
های بککه مقککدار چهارصککد میمون به پایان رسید .پیامبر خداص مهری
درهکم نقکره بکه عایشکه داد .سکن عایشکه صکدیقه در آن زمکان
هاند ،بنککابر نظککر
بهککای سککیره یکادآور شککد نطور که برخی از کتا آ
ارجح ،شش یا هفت سال بوده است .این حادثه سه سال قبککل از
هجرت در ماه شوال رخ داده است.
نجا محل طرح موضوع تفاوت سن پیامبرص و عایشه در این ای
یکنیم کککه ایککن ازدواج در ازدواج نیست ،ولی به این نکته اشاره م
مکان )محیط( و زمانی صورت گرفته که تفاوت سککن در عککروس
یشد که یک زن جککوان و به کلی دارای اهمیت نبوده است .گاه م
مسن و سال ،با یک مرد مسن ازدواج کند .این ازدواج به معنککی ک
بخش یکم :با پیامبر در عرصه زندگی و مسئولیت 23
-تراجم سیدات بیککت النبککوه ،ص 258برگرفتککه از کتککاب »الرسککول« اثککر 2
دبولی.
24 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
مهاجر کوچک
خواستگاری تمام شد و عایشه بکه عقکد پیکامبرص درآمکد .او از
این پس همسر عقد کرده پیامبرص بود ،اما با این وجککود در خککانه
پدر باقی ماند .در همین زمان ،پیامبرص با سوده دختر زمعککه کککه
چندی پیش شوهرش ،سکران بککن عمککرو ،درگذشککته بککود ،ازدواج
نمود.
یشدند .عایشه در برابر چشککم و دل روزها به سرعت سپری م
یشد و قلب کوچکش در کنککار آیککات گتر م محمدص ،بزرگ و بزر
مانداز ککه یگردید .این چشک هتر م ملکوتی غیب ،گسترده و گسترد
ههککای آلککوده مشککرکان در حککال پیامبر را در کنککار کعبککه ،زیککر چکم
یداد ،روح حساس عایشه را سخت آشککفته شکنجه شدن نشان م
هها بککود یسککاخت .در ایککن صککحن و پریشان ،اما نیرومند و مقتدر م
هپر عقل و احسککاس او بککه فراسککوهای دوردسککت ایمککانی و که ش
یآمد.یگشود و به پرواز در م ههای دست نیافتنی غیب پر م کران
یشککد .از زمکان خواسککتگاری سککه عایشه بزرگ و بزر
گتککر م
ههای مشککرکین سال پیاپی گذشت .در این مدت ،آزارهککا و شکککنج
به پیامبرص و مسلمانان بککه اوج سککختی و خشککونت رسککیده بککود.
های جز ترک خاک ،خانه و سککرزمین خککود سرانجام مسلمانان چار
ندیدنککد .بککه همیککن سککبب شککهر مککدینه کککه از چنککدی پیککش گککروه
یشماری از مردم آن مسلمان شده بودند و یار جککوان پیککامبرص ب
مصعب بن عمیر به عنوان معلم و راهنما نزد آنککان رفتککه بککود ،بککه
مثابه مقصد هجرت تعیین گردید .مسلمانان به صککورت گروهککی و
کتک ،راه هجرت را در پیش گرفتنککد .پککس از مککدتی تنهککا مقککدار ت
اندکی از مسلمانان در مکه باقی مانده بود .در نهایت خداونککد بککه
هتوزانه ههای کین پیامبرص نیز اجازه هجرت داد .او در برابر دسیس
مردم مکه ،مجبور بککه تککرک خککانه و کاشککانه شککد .ابککوبکر ،پککدر
عایشه ،دوست و برادر محمدص در این سفر خطرنککاک و در ایککن
تآور ،در کنککار محمککدص اسککت .تککدارکات سککفر را بککا گریز وحشک
یرسککد .در یکند .لحظه میعککاد فککرا م مآوری تهیه م سرعت سرسا
نیمه شب پیامبرص به اتفاق دوسککت خککود ،ابککوبکر ،مکککه را تککرک
26 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
ص 228؛ السکککتیعاب ،ج ،4ص 433؛ البکککدایه و النهکککایه ،ج ،3ص 221؛
السیره الحلبیه ،ج .274 ،2
28 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
گویی توجه خاص خداوند ،متککوجه عایشککه شککده بککود ،تککا در راه
تفرسای هجرت از هرگونه آسککیبی در امککان باشککد. سخت و طاق
تفرسککا ،ایککن کککاروان کوچککک در پس از این سککفر دشککوار و طاق
امنیککت و آرامککش کامککل بککه مککدینه رسککید .عایشککه بککا مککادر و
خواهرش در کنار پدر خود ابوبکر صککدیق در محلککه سککنح در خککانه
یکی از پسران حکارث بکن خککزرج منککزل نمککود .و بکه ایکن ترتیککب،
عایشه صدیقه که هنوز ُنه ساله نشککده بککود ،راه پرفککراز و نشککیب
هجرت را طی نمود .خانه و کاشانه خود را ترک نمود ،تککا در دیککار
غربت از ایمان خود دفاع کند .او هجرت کرد و عنوان مهاجر را به
دست آورد :یک مهاجر کوچک در راه یک هدف بزرگ .او در آینککده
یک مجاهد کوچک نیز خواهد بود ،تککا در راه ایمککان بککزرگ خککود بککه
کترجهاد بپردازد .در میککان همسککران پیککامبرص نیککز از همککه کککوچ
های نککهبود :یک همسر کوچک برای یک مرد بزرگ .امککا او در آینککد
چندان دور ،یک مهاجر بزرگ ،یک مجاهد بزرگ و یک همسر بزرگ
خواهد شد.
عروس جوان
پیامبرص در مدینه استقرار یافته و مسجدش را ساخته بود .در
کنار مسجد دو اتاق به عنککوان محککل سکککونت وجککود داشککت .ایککن
محل سکونت ،دیوارهایی کوتاه و حیاطی کوچک داشت 1 .یکککی از
این دو اتاق به عایشه صدیقه اختصاص داشت .این اتاق از خشت
و چککوب درخککت خرمککا سککاخته شککده بککود .در درون اتککاق بسککتری
ساخته شده از پوست گذاشته شککده کککه از الیککاف پککر شککده بککود.
یکککرد .در شکککاف در حصککیری نیککز ایککن بسککتر را از زمیککن جککدا م
2
های مویین آویخته شده بود. پرد
هاش همیکن بکود. های که برای عروس آمکاده شککده بککود ،هم خان
یتوانست کاخی بزرگ و باشکوه باشد؛ چرا که حککاوی این خانه نم
زیککورآلت گرانبهککا نبککود .البتککه ،بککه حککد کککافی از فککروغ و تککابش
برخوردار بود .صدها بار از وحی آسمانی اسککتقبال نمککود .هککدایتی
ههای هستی را فرا گرفت ،این خککانه بککه عنککوان مرکککز آن که کران
یشککد .ده سککال پککس از ایککن تاریککخ ،ایککن خککانه پیکککر محسککوب م
عزیزترین فرزنککد آدم ،محمککد بککن عبککدالله ،را در خککود جککای داد و
سپس در آن بسته شد ،تا بککرای همیشککه تاریککخ زیارتگککاه فرخنککده
همه مسلمانان از گوشه و کنار جهان باشد .راستی کککه چککه خککانه
شگفتی اسککت! در زمککان حیککات پیککامبرص بککرای کلیککه نماینککدگان
نکه اعزامی ،محل گسترش نور و هدایت و دانش بود و پس از ای
لانگیککزدرهایش همراه با پیکر محمدص بسته شککد ،بککوی پککاک و د
ینمود.لهایشان را زنده م یپاشاند و د خود را بر زائران م
پیامبرص در مدینه استقرار یافت .مسجد خککود را سککاخت و در
های را نیککز بککه پایککان رسککاند.پیرامون مسجد ،ساختمان چنککد اتککاق
یشککدند. قهککا بککه طککرف حیککاط مسککجد بککاز م درهای همه ایککن اتا
قهککا اسکککان داد ،تککا بککه ککار
سوده بنت زمعه را در یکی از این اتا
منککزل بپککردازد و شککؤون خککانه را کنککترل کنککد و جهککت آسککایش
پیامبرص و دو دخترش ،ام کلثوم و فاطمه ،بیداری بکشد.
در ماه شوال سال دوم هجرت ،آن شب مبککارک و میمککون فککرا
گتریککنرسککید .شککبی کککه عایشککه بککه خککانه نبککوت وارد شککد و بزر
شرفی را که ممکن است یکی از زنان جهان کسب کند ،به دست
آورد .او همسر محمدص و مادر همه مؤمنان گردید.
ام رومان دختر خوشبخت خود ،عایشه ،را بککه پیککامبرص تقککدیم
نمود .عایشه تنها ُنه سال داشت ،اما از نظر رشد جسمی یک زن
کامل بود و از عقل و ذهنی قوی و مسککتعد برخککوردار بککود .روزی
عایشه روی ریسمانی که به دو درخت خرما بسته شده بود ،تاب
یخورد .ام رومان مادر عایشککه آمککد و او را از روی تککاب ،پککایین م
آورد .نخست صورت عایشککه را بککا آب شسککت؛ موهککای پرپشککت و
انبوه و به هم چسبیده سرش را صکاف و شکانه ککرد و سکپس او را
سزدن عایشککه تمککام برد ،تا به در خککانه رسککید .ایسککتاد تککا نفککس نف
شود ،چون آرام گرفت ،او را دربککاره جمعککی از زنککان انصککار داخککل
خانه برد .زنان گفتند:
به خیر و برکت !...
ام رومان دختر را به زنان سپرد ،تا او را آرایش کنند و سپس بککه
پیامبرص بسپارند .پیامبرص در عروسی خود بکا عایشکه ،نکه شکتری
کشککت و نککه گوسککفندی سککر بریککد .تنهککا سککعد بککن عبککاده ،صککحابی
بزرگوار و سردار قبیله خزرج ،طبق عادت همیشگی خود یک کاسککه
30 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
هاش فرستاد .این کاسه را چهککار نفککر بزرگ برای پیامبرص و خانواد
یکردنکککد .کاسکککه حکککاوی خکککوراک تریکککد و گوشکککت مکککرد حمکککل م
مچنیککن شککیر نوشککیدنی بککرای پیککامبرص ندار بککود .سککعد ه اسککتخوا
1
فرستاد.
خوراک و آشامیدنی عروسی همیککن بککود و بککس .در اوج سککادگی
گترین مرد برده شد .دختر ابوبکر تترین زن به خانه بزر خوشبخ
یکرد تا حامل علککوم و برکککات از همان نخستین روز خود را آماده م
نبوت باشد و در طول پنجاه و هفککت سککال پککس از ایککن مککاجرا ،بککه
شهای خانه نبککوت را در میککان همککه مککردم عنوان نخستین منبع ،دان
گسترش دهد.
عایشه در ماه شوال به خانه پیامبرص برده شد .این ماه در تمام
زندگی برایش از ارزش و لطافت خاصی برخوردار بود .ماه شوال،
ماه خاطرات بود .به همین خککاطر از صککمیم قلککب دوسککت داشککت،
زنان فامیلش در همین ماه به خانه بخت بروند .بککا مباهککات خاصککی
یگفت» :در ماه شوال پیامبرص مرا به عقد خود درآورد و همیککن م
مککاه بککا مککن زفککاف نمککود .کککدام یککک از زنککانش بیشککتر از مککن،
2
ششانس بوده است؟« خو
***
عایشه به خانه پیامبرص رفت تا زندگی دیگککری را شککروع کنککد.
او با این ازدواج ،تولکدی دوبکاره یککافت و انسککانی دیگکر شکد .ایکن
هدار گردیککد.ازدواج برای او منجر به عشقی پایدار ،عمیککق و ریشک
یشوند و منجککر بککه هور م قهایی که ابتدا شعل درست برخلف عش
یشککوند .خککانه یگردند ،اما در آسککتانه حجلککه خککاموش م ازدواج م
یککرد .جبرئیکل بکا های نامریی با آسمان متصل م پیامبرص را رشت
یآمککد .رسککالت خککدایی پیام های خدایی ،همواره نککزد پیککامبرص م
ینمود .در این فضککا ،عایشککه در زیککر بککاران مردم را مشخص م
یشککد و ایمککانش گتر م تند وحی قرار داشت .روحش بزرگ و بزر
ههای نککاب بککه مکککم اندیش ک نجککا بککود کککه ک ییککافت .از ای
تکامککل م
-مسککند امککام احمککد ،ج ،6صککص 54و 206؛ مسککلم ،شککماره 1423؛ 2
ترمذی ،شماره 1093؛ نسائی ،ج ،6صص 70و 130؛ ابن ماجه ،شککماره
1900؛ ابن سعد ،ج ،8ص 59؛ المصنف ،ج ،6ص ) 190مترجم(.
بخش یکم :با پیامبر در عرصه زندگی و مسئولیت 31
عشق جاودان
عایشککه صککدیقهبدر ایککن سککن انککدک وارد خککانه یککامبرص شککد.
یاش را بککه یشود که عایشه زندگ حکمت خداوند در این آشکار م
عنوان یک همسر در چنین سنی آغاز نماید ،تا در دامککان پیککامبرص
هاش رشد کند و ببالد و شخصیتش تکوین و عقل و دانش و اندیش
32 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
-ابن سعد ،الطبقات الکبری ،ج ،8ص 71؛ التراجم ،ص .271 1
-اعلم النساء ،ج ،3ص 15؛ منتخب کنزالعمال ،ج ،5ص .119 2
34 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
-صحیح بخاری؛ منتخب کنزالعمال؛ السیره النبویه ،ابککن هشککام؛ الطبقککات 1
-روایت فوق در صحیح بخاری آمده ،اما قسمت اخیر آن که پیامبر عایشه 1
فرمود» :ام سلمه! در مورد قضککیه عایشککه آزارم مککده .چککون بککه
1
خدا ،در بستر کسی جز او ،وحی بر من نازل نشده است«.
یکنککد کککه چککرا گویی پیککامبر خککداص بککرای ام سککلمه تشککریح م
یگویککد :وحککی در بسککتر عایشه را بیش از دیگران دوسککت دارد .م
یخواهککد بککه او بگویککد :او کسی جز او بر من نازل نشده ،انگککار م
نزد خدا هم از شما برتر است .بنکابراین چگکونه نکزد مکن از شکما
برتر نباشد؟ اما زنان پیامبرص بککه انگیککزه غیککرت و حسککادت ،بککاز
فاطمه را نزد پدر فرستادند .فاطمه اجازه خواسککت .پیککامبرص
در لحافی با عایشه خوابیککده بککود .بککه فککاطمه اجککازه داد .فککاطمه
هاند .آنکان از گفت» :ای پیامبر خداص! زنانت مرا نزد تکو فرسککتاد
یخواهند در مورد دخککتر ابوقحککافه بککا آنککان بککه عککدالت رفتککار تو م
کنی«.
یگفککت .پیککامبر در ایککن میککان عایشککه سککاکت بککود و چیککزی نم
خداص به فاطمه فرمود :دخترکم! مگر کسی را کککه مککن دوسککت
دارم تو دوست نداری؟ گفت :چرا .پیامبرص فرمود :پککس تککو هککم
2
او را دوست بدار.
یسککاخت این عشق جاودان و متقابل ،مدام آن دو را سیراب م
ینمککود .روزی و در طول زنککدگی ،آنککان را بککا نشککاط و سککرحال م
عایشه صدیقه از پیامبرص پرسید :عشق تو نسبت به من چگککونه
است؟ پاسخ داد :مانند گره ریسککمان از آن پککس عایشککه مککدام از
یپرسککید :ای پیککامبر خککداص! آن گککره چگککونه اسککت؟ پیامبرص م
3
یفرمود :بر همان حالت همیشگی است. پیامبرص م
عایشه در طول زندگی ،یاور ،رازدار و منبع شادمانی پیککامبرص
گها همراهش بود .پیامبرص از حرف زدن بککا بود .در سفرها و جن
یگرفککت .هرگککاه عایشککه بککا او همککراه نبککود ،چککون او انککس م
یکککرد .روزی یگشت به سککرعت مککاجرا را برایککش تعریککف م برم
هاش خوشحال و شادمان به خانه آمد .از خوشحالی خطککوط چهککر
های مککوقعی کککه مککرد مککدلجی درخشید .به عایشککه فرمککود :شککنید
-صحیح بخاری ،ج ،2ص 308؛ متخب کنزالعمککال ،ج ،5ص 117؛ البککدایه 1
پاهککای زیککد 1و اسککامه را دیککد چککه گفککت؟ او گفککت :ایککن پاهککا از
2
همدیگرند.
مدرد و شککریک پیککامبرص بککود. یها ه مهککا و شککاد عایشککه در غ
روزی از پیامبرص پرسید:
تتر از روز جنککگ احککد بککر تککو ای رسول خداص! آیا روزی سککخ
گذشته است؟
تترپیامبرص جواب داد :بله ای عایشه! روز طککائف از آن سککخ
بود .زمانی کککه از مسککلمان شککدن کفککار قریککش نومیککد شککدم بککه
نجککا را دعککوت کنککم .آنهککا بککه صککورت طایف پناه بردم تککا مککردم آ
زشت و ناخوشایندی مرا از خود راندنککد و کودکانشککان را بککر مککن
شهککایم پککر از مسلط نمودند تا با سککنگ مککرا بزننککد .سککرانجام کف
3
خون شد ....
مچنککان این عشق متقابل برای همیشه جککاودان بککاقی مانککد و ه
رشد کرد و بالید .درست به سان یک درخت تنومند کککه مرتککب در
حال رشد و شکوفایی است .درخت عشق و دوستی آنها همککواره
نکککه از جهککان یگشککودند .تککا ای ههایش پککر م یزد و شککاخ جککوانه م
زنکدگی بگذرنکد و بکه جهکان آخکرت قکدم بگذارنکد .پیکامبرص آرزو
یاش بککوده در مچنککان کککه عایشککه در دنیککا شککریک زنککدگ یکرد ه م
یفرمککود :عایشککه را در آسککمان نیککز شککریک زنککدگی او باشککد .م
نسان مرگککم بککر مککن آسککان شککود .انگککار دارم بهشت دیدم تا بدی
4
یبینم.
سفیدی دستانش را م
لحظه جدایی فرا رسید .پیامبرص به سوی دوست برتر خککویش
پرواز نمود .عایشه در این دواع جانسوز ،عشق پیککامبرص را در
دل خود پرورد و پس از او ،از آن نگهداری نمود .ایککن حراسککت از
ینمود و روح شکوفه عشق در نهاد عایشه گرما و حرارت تولید م
یبخشید .عایشه با عشق محمدص و با امید و روانش را زندگی م
پیوستن به او ،چهل و هشت سال پککس از پیککامبرص زیسککت .تنهککا
ینمککود ،آرزوی عمیککق عاملی کککه ایککن زیسککتن را تککوأم بککا امیککد م
-زید همان زید بن حارثه است .اسامه نیز فرزند او )زید( است. 1
-ابن کثیر ،السیره النبویه ،ج ،2ص 152؛ سیره ابن هشام. 3
-ابن سعد ،الطبقات الکککبری ،ج ،8ص 66؛ منتخککب کنزالعمککال ،ج ،5ص 4
هسار غم
سای
عایشککه صککدیقه در خککانه پیککامبرص برخککوردار از خوشککبختی و
یپایان بود .مظهر این خوشبختی ،آرامش روحی سعادتی ابدی و ب
یککرد و بکهو روانی و امنیکتی بکود ککه در وجکود خکود احسکاس م
یکککرد.
زندگی خشن و سختی که او را در بر گرفته بککود ،تککوجه نم
ینمککود ،بککا ایککن وجککود
یهای فراوانی را تحمککل م جها و سخت
او رن
نسبت به سرنوشتی که خداوند برایش رقم زده بککود ،خشککنودی و
یداد.
شکیبایی نشان م
زمانی که به مدینه هجرت نمود ،سخت بیمککار گردیککد .او در آن
زمان که دختری کوچک بود ،به »تب مککدینه« مبتل شککد .تککب او را
نگیر کرد .در آن زمان مدینه به بیماری واگیککردار وبککا مشککهور زمی
بود.
هاش رفتم .به ناگاه دیدم عایشککه یگوید :با ابوبکر به خان براء م
ههایش را به پهلو افتاده و تب دارد .چشمم به پدرش افتاد که گون
یگفت :چطوری دختر عزیزم! یبوسید و م م
عایشه شکر خدا را به جای آورد و از او ستایش نمککود .پککس از
ینهایت نککزار نکه تب و دردش برطرف گردید ،از نظر جسمی ب ای
و تکیده شده بود .مککادرش او را بککا خیککار چنککبر و خرمککای نککورس
یاش درمان نمود .سرانجام عایشه به طور کامل جککوانی و بهبککود
را به دست آورد.
یشککود. نها و سختی های فراوان دچار م عایشه صدیقه با بحرا
نکککهیآ یگیککرد .امککا او ب از نظککر مککال و ثککروت در تنگنککا قککرار م
افسککوس بخککورد و خشککمناک بشککود ،شکککیبایی و چککالکی از خککود
یدهد.نشان م
او در زندگی خود با پیامبرص مانند زنان شاهان نبککود ،در برابککر
یداد و روی حصککیر شککب را فقر و گرسنگی و شکککیبایی نشککان م
هام! به خدا خککانواده ینمود .به عروه گفته بود :خواهرزاد سپری م
ینمککود ،امککا در خککانه پیککامبر خککداص محمدص یک ماه را سپری م
یشککد .تنهککا دو چیککز زیککاد وجککود آتشی )جهت تهیه غذا( روشککن نم
نمان چند خانه و خککانواده داشت :آب و خرما 1 .البته در در پیرامو
از انصار بودند که خداوند به آنان جزای خیر دهد.
چگاه در پی متاع دنیا نبککود .روزی پیککامبر قلب عایشه صدیقه هی
خداص پیش او آمککد .دیککد سککخت شککیفته لبککاس جدیککد خککود شککده
است .پیامبر از او روی گرداند .عایشه شتابان به پیامبرص گفککت:
پدر و مادرم فدایت ای رسول خداص! چرا از من روی گرداندی؟
یگردان است .آخر تککو پیامبرص فرمود» :چون خداوند از تو رو
های«.
شیفته لباست شد
عایشه در همان لحظه لباس را از تنش درآورد و صدقه نمود.
یبککرد برای او مادام که زیر یک سقف با پیامبر خداص به سر م
و رضایت و خشنودی خداوند بر آنککان سککایه افکنککده بککود ،اهمیککت
ههککایی نکککه چکه پرد یخوابککد ،یککا ای نداشت که روی چکه بسککتری م
نسان حدود ده سککال در پنککاه و در پیرامونش آویزان است .او بدی
یهای سککختی کنار پیککامبرص زیسککت .در ایککن مککدت او بککا دشککوار
یها حادثه افک بککود. تترین این دشوار هرو گردید .یکی از سخ روب
های که در اثر آن مدینه منوره به مدت یک ماه کامککل آشککفته حادث
گردید و نهایتا ً به برائت عایشه انجامید.
یها
نسان ،عایشه صدیقه در خانه پیامبرص در برابککر خوش ک بدی
یدادیها شکککیبایی نشککان م ینمود و در برابر سخت سپاسگذاری م
تهککا و
تها ،حکم یگشود تککا همککه هککدای و گوش و دل خویش را م
یشککود ،بککه خککاطررهنمودهایی را که بر زبککان پیککامبرص جککاری م
بسپارد.
-در صحیح بخاری از عایشه روایککت شککده کککه :چککون ایککن آیککه نککازل شککد: 3
عموما ً عادت داشت عصککرها بککه همککه همسککران خککود سککر بزنککد.
یکرد ،امککا یآمد که نزد یکی بیشتر مکث م گهگاه عواملی پیش م
برای بقیه این قضیه قابل تحمل نبود .برای همین بلفاصله به فکر
یافتادند .زینب دختر جحش همسر و دختر عمه پیامبر کککه چاره م
یرفککت ،از قککرب و در حقیقت رقیککب اصککلی عایشککه بککه شککمار م
منزلتی ،نزدیک به عایشه برخوردار بود .چون از یک نظر جککوان و
زیبا بود و از طرف دیگر خویشاوندی تنگاتنگی با پیامبرص داشت؛
چرا که دختر عم وی بود .مدتی بود پیککامبرص عصککرها کککه نککزد او
یمانککد .ایکن واقعکه سکبب شکد تکا سککایر یرفت مدت بیشتری م م
همسران پیامبرص به کنجکاوی بیفتند .سرانجام کشف نمودند که
یدهد .برای همین نزد او بیشککتر مکککث زینب به پیامبرص عسل م
یکند .عایشه که ماجرا را کشف نموده بود ،با دوسککت صککمیم و م
همراز همیشگی خود حفصککه موضککوع را در میککان گذاشککت .آنککان
های کشککیدند. نکه پیامبرص دست از این کار بکشککد ،نقش ک برای ای
موضوع از این قرار بود که پیامبرص از بوی بککد بککه شککدت متنفککر
یخورد .حتی اگککر در غککذایی وجککود بود .برای همین سیر و پیاز نم
یکککرد .تصککمیم گرفتنککد از همیککن داشت از خوردن آن خودداری م
کانال وارد شوند ،تا به مقصود خود دسکت یابنکد .بنکابراین شکد تکا
نزد هر کدام که آمد به او بگوید:
یبینم«. های .در تو بوی مغافیر م »مغافیر خورد -
شمزه امککا بککدبو بککود .آن روز نککوبت مغککافیر نککوعی صککمغ خککو
حفصککه بککود .حفصککه طبککق نقشککه بککه پیککامبرص گفککت» :مغککافیر
یبینکم« .پیکامبر ککه ایکن سکخن را های ،در تو بوی مغکافیر م خورد
شنید فرمود:
هام و پس از این هرگز »نه ،من نزد زینب عسل خورد -
نخواهم خورد«.
نجا بود که این آیات نازل گردید: ای
بخش یکم :با پیامبر در عرصه زندگی و مسئولیت 49
یدهد ،از طککرف دیگککر طرف کانونی بودن خانه عایشه را نشان م
یدهد.
محوریت شخصیت وی را نیز نشان م
گذشته از این ،همسران پیامبرص نیز به ناچککار شخصککیت قککوی
وی را قبککول داشککتند و بککه منزلککت و جایگککاه وی نککزد پیککامبرص،
معترف بودند .بدین جهت آنان برای حل مشکلت خود ،عایشککه را
یشککد، ینمودند .حتی اگر رابطه آنان با پیامبرص تیره م واسطه م
ییافت تککا ایککن تیرگککی را بککه روشککنی مبککدل عایشه مأموریت م
های از صفیه قهر کرد .صککفیه کند .یک بار پیامبرص ،به خاطر قضی
دست به دامن عایشه شد و به او گفت :عایشککه! نککوبتم را بککه تککو
یکنی؟ یدهم ،آیا پیامبر خداص را از من راضی م م
عایشه گفت :بله.
یدرنگ چارقدی زعفرانکی را آب زد تکا بکویش پخکش پس از آن ب
شود .سپس کنار پیامبر خداص نشست .پیامبرص فرمود:
»عایشه! از من دور شو .امروز نوبتت نیست«. -
عایشه گفت» :این لطف خداوند است ،به هککر کسککی بخواهککد
یدهد«. م
سپس مککاجرا را بککه طککور مفصککل بککرای پیککامبرص تعریککف کککرد.
1
پیامبرص نیز از صفیه راضی گردید.
یدهد عایشه در قلب پیککامبرص چککه جایگککاهی این ماجرا نشان م
یشکود ککه داشته اسکت .بکه علوه از آن ایکن نکتکه نیکز اسکتنباط م
تها ،بککا سککایر همسککران پیککامبرص عایشککه بککا وجککود همککه حسککاد
های دوستانه و صمیمی و عمیق داشته است. رابط
***
یآمکد ککه عایشکه بکا برخکی از در برخی مواقع ،عکواملی پیکش م
تهایی یشد .این رویارویی خود زاده حسککاد ه رو م هووهای خود روب
ینمود .روزی زینککب بنککت بود که گاه و بیگاه در فضای خانه دندان م
یشککود .پیککامبرص هککم نشسککته جحش ناگهککان وارد خککانه عایشککه م
یآید که سکخت عصکبانی و آشکفته اسکت. است .از ظاهر زینب برم
یگویند :ای رسول خککداص! همیککن تککو را یکند و م رو به پیامبرص م
بس است که دخترک ابوبکر برایت آغوش باز کند؟
یشد .زنان و به خصوص عایشککه بککا ایککن کککه ناچککار بککه هور م شعل
یکردنککد ،امکا همکه از سککر ناچکاری حضور عروس جدید اعتراف م
بککود ،وگرنککه در عمککق وجودشککان بککه هیککچ صککورت ،حضککور وی را
یپذیرفتند .پس از فتح خیبر پیامبرص با صفیه ازدواج کرد .ایککن نم
ازدواج نرسیده به مدینه در مسیر حرکککت سککپاه صککورت گرفککت.
پیامبرص که به مدینه آمد ،او را به خانه حارثه بن نعمککان انصککاری
نجکا او را منککزل داد .مککردم مککدینه بککه اسککتقبال سککپاه بککرد و در آ
رزمنده شتافتند .زنان خانه پیامبرص نیز خود را آمککاده کردنککد ،تککا
هتر و به استقبال پیامبر بروند .در این میککان ،عایشککه هرچه باشکو
صدیقه همسر محبوب و جوان پیامبر ،چون از مککاجرای ازدواج بککا
صفیه ،دختر جوان و زیبای هفده ساله آگاه شد ،غیرت و حسادت
زنانه بر سراپای وجودش خیمه زد .عایشه صدیقه با احتیاط کامل
روبنده )نقاب( زد تا شککناخته نشککود و سککپس جهککت دیککدن هککووی
جدید و جوان خککود ،از خککانه خککارج شککد و راه منککزل حککارثه را در
هاش خود را به موج بلند زنککان سککپرد پیش گرفت .عایشه با روبند
و بککه هککووی تککازه از راه رسککیده خککود خیککره شککد .عایشککه
یشناسد .اما پیامبرص ،تا چشمان نافذ یپنداشت کسی او را نم م
هاش را از میان روبنده دید؛ او را شناخت .منتظرم اند. تزد و حیر
عایشه خارج شد؛ با دلی افسرده و روحی نگران ،تنککد و هراسککان
یداشت .پیامبرص نیز به دنبال او خانه را تککرک کککرد و در گام برم
میان شلوغی و هیاهوی مردم به عایشه رسید .از پشت با لبخندی
معنادار از او پرسید :عایشه ،او را چگونه دیدی؟
عایشه کوشید در برابر عواطف خککود مقککاومت کنککد و غیککرت و
حسادت خود را زیرپا بگذارد ،ولی به ناگاه گفت :رهایم کن .او را
مانند بقیه زنککان یهککودی یککافتم 1 .پیککامبرص فرمککود :ایککن حککرف را
2
نزن .آخر او مسلمان شده است.
قصه ازدواج پیامبرص با جکویریه نیکز چنیکن اسکت :او در غکزوه
بین مصطلق اسیر و سهم یکی از مسلمانان شده بود .با صککاحب
خانه خود قرار گذاشته بود خود را از او بازخرید کند .مقداری پول
یشککود .امککایپردازد و آزاد م یکنند ،م
که دو طرف با هم توافق م
محیط این خانه تأثیر پذیرفته بود ،خصوصککیات انسککانی خککویش را
نیز حفظ نموده بود .منطقی نیست که خصوصککیات بشککری وی را
نادیککده بگیریککم .ایککن هککم درسککت نیسککت کککه اثککرات جککو خککانه و
شخصیت پیامبرص را در وی فراموش نماییم .به گفته بانو عایشه
هاند عایشککه را از خصوصککیات بنککت الشککاطی :آنککانی کککه کوشککید
سهای حوا او را برتر قککرار دهنککد و از انسانی مجرد نمایند ،از هو
هاند ...عایشه فطرت زنانه او را تبرئه کنند ،سخت دچار توهم شد
یک زن بود :دارای فطککرت سککلیم یککک زن .میککراث عککاطفه کککه از
نکه بککه تکلککف یآ
یخواند و او ب حواء داشت ،او را به سوی خود م
یگفککت ... از خود نفاق و تظاهر نشان دهد ،به این دعوت لبیک م
غیرت مشتعل ،گرم و خروشان وی ،مظهر عشق عمیقی بود کککه
نسبت به تنها مرد خود داشت .این غیرت ،دلیل محکمی است بککر
پیوندی که او با پیامبرص داشککت و تمایککل غیرقابککل مقککاومتی کککه
جهت اختصاص دادن پیککامبرص بککه خککود ،در عمککق وجککود خککویش
ینمود ....ما هرگاه این غیرت را در او منتفی کنیککم بککه احساس م
مچککون هایم ...آخر چککرا شخصککی ه او و پیامبر عزیزمان ستم نمود
1
مچون محمدص دچار غیرت نشود! عایشه نسبت به شخصی ه
یشود .دختر ابوزرع ،مطیع پدر و مادرش است .او بزغاله ،سیر م
یشود .کنیز هاش م چاق و فربه است و سبب خشم و کینه همسای
یکند و غذاها و آذوقه ما را فاسد و تباه ابوزرع ،راز ما را برمل نم
یکند«. ینماید و خانه ما را از زباله و کثافت ُپر نم نم
کهککا پککر از شککیر ام زرع در ادامه گفت» :روزی در حالی که خی
یشدند ،ابوزرع از خککانه خککارج شککد .او زنککی دیککد کککه دو فرزنککد م
یکردنککد مچون ببر داشت کککه زیککر تهیگککاه او بککا دو انککار بککازی م ه
ابککوزرع مککرا طلق داد و بککا او ازدواج کککرد .پککس از او بککا مککرد
هاش را بککه بزرگواری ازدواج کردم کککه بککر اسککب سککوار شککد .نیککز
دست گرفت و شب هنگام حیوانککات زیککادی نککزد مککن آورد .از هککر
هات نوع آنها جفتی به من داد و گفککت :بخککور ام زرع و بککه خککانواد
نچککه را کککه او بککه مککن داده بککود ،جمککع هککم بککده .امککا اگککر همککه آ
یرسیدند«. کترین ظرف ابوزرع نم یکردم ،به کوچ م
هنگامی که داستان تمککام شککد ،پیککامبرص رو بککه عایشککه گفککت:
1
هام«. مچون ابوزرع برای ام زرع بود »من در حق تو ،ه
***
ینهککایت یکککرد ،ب پیوندی که عایشه و پیامبرص را با هم یکککی م
حساس و لطیف بود .به خاطر همیککن حساسککیت بککود کککه عایشککه
کترین تغییری را که در رفتار و برخککورد پیککامبرص بککا وی رخ کوچ
یدید .گویی بر روحش سنگ یداد ،بر روح خود سخت سنگین م م
یداد .روح عایشه، بزرگی نهاده شده بود که به او اجازه تنفس نم
آیینه پاک و روشنی بود که رفتارها و برخوردهککای پیککامبرص در آن
ییافت. انعکاس م
های سترین شیش به گفته دکتر علی شریعتی :به نظر من ،حسا
فترین رنکگ مهکری را کککه کترین موج عشق و حتی ضکعی که کوچ
یکنککد یآید در خود منعکککس م در عمق پنهانی قلب محمدج پدید م
یدهککد ،قلککب عایشککه گتر و تندتر نشان م و آن را صدها برابر بزر
2
است ....
یبینیککم کککه عایشککه ابتککدا از موضککوع آگککاه در ماجرای »فک« م
یکنککد ،برخککورد یشود ،اما تنها چیزی کککه وی را دچککار تردیککد م نم
یشکند و نابود میکند .تنها زورقککی قهای کوچک عقل را م خود ،زور
یتواند در این اقیانوس شناور شود ،زورق عشق است و بککس که م
و ایککن چنیککن اسککت کککه محمککدص و عایشککه بککا زورق عشککق در
هاند.
یکران ایمان ،شناور شد اقیانوس ب
***
یرساند .امککا محمدص یک پیامبر بود .پیام خداوند را به مردم م
مچککون یککک هاش در کنار خککانواده ه در زندگی خود ،زیر سقف خان
مهککای ههای یککک انسککان را داشککت .غ یبرد .دغککدغ انسان به سر م
یدادنککد .امککایهای بشری ،گاه و بیگاه به او دست م بشری و شاد
یها در مسککیر مهککا و شککاد تمککام کوشککش او ایککن بککودکه تککا ایککن غ
نها و اهداف بلند وی قرار داشته باشند .با همسران خود ،در آرما
یزیسککت .بککه کارهککای شخصککی و مچککون یککک انسککان م هاش ه خان
یکرد .به یکرد .بند کفشش را درست م خانگی خود را مشغول م
هاش بود .شککوخی و خککوش طبعککی یرسید و به فکر خانواد خانه م
یاش وجود داشککت .روزی بککه ییککک از همسککرانش لبککاس در زندگ
گشاد پوشاند و به او گفت :بپوش و خدا را ستایش کککن و دامنککت
1
مچون دامان یک عروس ،روی زمین بکشان. را ه
در سفری چند تن از همسککران پیککامبرص بککا وی همککراه بودنککد.
یکردند .ساربانی بککه آنان روی چند شتر جلوی پیامبرص حرکت م
یخواند ،تا هم مسافران خسته نشوند نام انجشه برایشان شعر م
و هم شتران نشاط داشته باشند .پیککامبرص رو بککه انجشککه کککرد و
2
هها باش. گفت :انجشه! وای بر تو ،مواظب شیش
در اوایککل ازدواج ،پیککامبرص بککه سککفر رفککت .عایشککه نیککز بککا او
مجککان و مسن و سال بود و هم ک همراه بود .در این زمان او هم ک
لغککر .در اثنککای راه پیککامبرص از بقیککه افککراد خواسککت پیشککایش
حرکت کنند .پس از آن به عایشه فرمود :بیا تککا بککا تککو مسککابقه
بدهم.
مسککابقه دادنککد ،امککا عایشککه از پیککامبرص جلککو زد و او را بککرد.
لها گذشککت .امککا مککاجرای بککردن عایشککه مسابقه تمککام شککد .سککا
مچنان در خاطر پیامبرص بود .ولی عایشه ماجرا را از یاد بککرده ه
-ابن عساکر ،کنز العمال؛ حیاه الصحابه ،ج 3؛ .114 1
-بخاری؛ مسلم؛ مسند احمد؛ بخاری در ادب المفرد با الفاظ متفاوت. 2
بخش یکم :با پیامبر در عرصه زندگی و مسئولیت 63
بود .در این فاصله ،عایشه از نظر جسمی گوشککت گرفتککه و چککاق
شده بود .در سفری دیگر این دو نفککر کک پیککامبر و عایشککه کک بککا هککم
همراه شدند .پیامبرص از مردم خواست جلوتر بروند .پس از آن به
عایشه فرمود :بیا تا مسابقه بدهیم.
مسابقه دادند .اما برخلف انتظار ،پیامبرص که پا به سن گذاشته
بود ،برد و عایشه که در اوج نشاط و جوانی بککود ،بککاخت .پیککامبرص
1
خندید و فرمود :این در عوض آن.
چگاه بر آن این دوستی ،همیشه وجود داشت .گذر شب و روز ،هی
ینشاند .گهگاه ممکن بود مقداری کککدورت میانشککان گرد کهنگی نم
یشد .حل شدن قضیه نیز عمومککا ً یدرنگ حل م به وجود بیاید ،اما ب
یگری یکک شکخص سکوم صکورت به وسیله خکود طرفیکن یکا میکانج
یگرفت .گفته شده است :روزی ابوبکر صدیق به خککانه پیککامبرص م
یزد .وارد آمد .صدای بلند عایشه را شنید که بککا پیککامبرص حککرف م
یخواسککت عایشککه را بزنککد .امککا گفککت :از ایککن پککس نککبینم و شد ،م
نشنوم که صدایت را بر پیامبر خداص بلند کنی!
پیامبرص نگذاشت ابوبکر ادامه دهد .ابوبکر خشککمناک از خککانه
خارج شد .ابوبکر که بیرون شد ،پیامبر رو به عایشه کککرد و فرمککود:
دیدی چگونه تو را از دست او نجات دادم!
چند روز گذشت .پس از چندی باز ابوبکر به خانه پیککامبرص آمککد.
هاند .خوشحال شد و گفککت: دید که عایشه و پیامبر با هم آشتی کرد
نطور که مرا شریک جنگ خود کردید ،حککال در آشککتی خککود هککم هما
مرا شریک کنید.
2
پیامبرص فرمود» :نمودیم ،تو را شریک نمودیم«.
حادثه افک
های اسککت کککه در زنککدگی عایشککه حادثه افک 3بزر
گتریککن حککادث
صدیقه رخ داده است .اگر لطف خداوند شامل حال مسککلمانان
یگردید ،احتمال داشت در پی آن وحدت و انسجام آنان از هککم نم
بپاشد .اما این حادثه سککرانجام بککه بککرائت و پککاکی عایشککه منتهککی
-ابوداود. 2
-صککحیح بخککاری ،ج ،3ص 7؛ البککدایه و النهککایه؛ ج ،4ص 160؛ السککیره 2
یتوجهی قرار گرفته است .در روایتی که انس یمهری و ب به شدت مورد ب
یگوید :خویشاوند و بیگانه همه مرا طرد نمودنککد .حککتی گریککه نقل نموده م
بها گرسککنهیداد .شک نیز رهایم کرد! کسی به من خوردنی و آشامیدنی نم
یخوابیککدم .روایککت از ابککن النجککار در تاریککخ بغککداد؛ سککیوطی درو تشککنه م
الدرالمنثور؛ به نقل از روح المعانی ،ج ،18صص ) .132-3مترجم(
بخش یکم :با پیامبر در عرصه زندگی و مسئولیت 67
یدیککد.
پیامبرص در این مدت ،خککود را در تنگنککای وحشککتناکی م
یکوشید به هر نحوی که شده ،قضیه را حل کند .بدین جهت وی م
به یک تحقیق گسترده پرداخت .از همکه کسکانی ککه بکه نحکوی بکا
عایشه سروکار داشتند ،اعم از زن و مرد و برده و آزاده ،در ایککن
سوجککو کککرده و در مککورد وی )عایشککه( تحقیککق نمککود .از زمینه پر
جمله کسانی که از وی در این زمینه کمک خواسککت ،تککا پیشککینه و
های بککرای حککادثه سابقه عایشه را به دست آورد و بدین سان قرین
»افک« کسب کند ،اسامه ،برده آزاد شده و پسرخوانده پیامبرص
بککود .اسککامه در پاسککخ بککه پرسککش پیککامبرص گفککت :ای رسککول
خداص! او خانواده توست .به خدا سوگند جز خککوبی چیککز دیگککری
یدانیم.نباره نم در ای
از علی بن ابیطالب نیز پرسید .او پاسخ داد :ای رسول خداص!
خداوند تو را در تنگنا قرار نداده .زنان زیادی غیر از او وجود دارد،
اما از کنیزک در این زمینه بپرس تا به تو حقیقت را بگوید.
پیامبرص کنیزک را خواست و از او پرسید :آیا در عایشه چیککزی
های که تو را دچار شک و تردید کند؟ دید
گفت :نه ،قسم به خدایی کککه تککو را بککه حککق برانگیختککه اسککت،
مپوشی کنککم .جککز ایککن کککه او دخککتری هام که چش چیزی از او ندید
یبککرد .بنککابراینمسککن و سککال اسککت .در کنککار آرد خککوابش م ک
یخورد.یآمد و آرد را م گوسفند م
از زینب همسر خود که نزد پیامبرص منزلتی نزدیک بککه عایشککه
های؟ یدانی ،چه دید
داشت ،نیز پرسید :زینب! چه م
زینب پاسککخ داد :ای رسککول خککداص! چشککم و گوشککم را حفککظ
هام.یکنم .به خدا سوگند به جز خوبی چیز دیگری از او ندید م
از عمککر پرسککید .پاسککخ داد :خداونککد او را بککه عقککد تککو درآورده
یخواسته عیب او را ک اگر داشته ک از تو بپوشاند. است .مسلما ً نم
تحقیقککات پیککامبرص کامککل شککد .اکنککون مطمئن شککده بککود کککه
شککایعه هیککچ اساسککی نککدارد .بککه مسککجد رفککت و در میککان انبککوه
جمعیت سخن گفت:
یآورد کککه »چه کسی مرا در مککورد مککردی معککذور بککه شککمار م
هام بککه
هام رسیده است .به خدا سوگند از خانواد آزارش به خانواد
هام .ضمنا ً در مورد مردی این شایعه را جز خوبی چیز دیگری ندید
70 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
هاند که به جز خوبی چیز دیگری از او سراغ نککدارم .او بککه جککز گفت
1
یآمد«.
هام نم
همراه با من ،به خان
در اوج این تنگنا بود که وحی آمد و قضیه فیصله یافت .قرآن با
هسازان و نیز کسانی را که ناآگاهانه تحت تککأثیر صراحت ،به شایع
جو تبلیغاتی دشمن قرار گرفته بودند ،هشدار داد:
) ) نور
(16 / (24
»چرا وقتی این شایعه را شنیدید نگفتید :سزاوار مککا نیسککت
که زبان بککه ایککن تهمککت گشککاییم .سککبحان اللککه! ایککن بهتککان
بزرگی است .«...
در ادامه همین سلسله آیات آمده است:
)نور )(26 / (24
»زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند و مردان ناپاک از آن زنککان
ناپاکند و زنان پاک ،متعلق بککه مککردان پاکنککد و مککردان پککاک،
-صحیح بخاری ،کتاب الشهادات. 1
بخش یکم :با پیامبر در عرصه زندگی و مسئولیت 71
ههای جدایی
لحظ
مانگیککز »افککک« سککپری شککد .گذشککت روزهککا آن را در حککادثه غ
هلی خود در هم پیچید .صفا ،امنیت و آرامش بار دیگر به خککانه لب
پیامبرص بازگشت .روزها سپری شدند .عایشه صککدیقه از زنککدگی
یکککرد .هککرساده خود در کنار پیامبر خداص احساس خوشبختی م
یکوشککید ینمککود و م
یتوانست از پیامبرص استفاده م اندازه که م
طبککق رضککایت پیککامبرص عمککل کنککد .امککا قطککار زنککدگی شککتابان
گذشت .پیامبرص شصت و سه پاییز از عمر خود را سپری نمککود.
لهای سرخ شککگفته شککده راستی که بهار این زندگی چه قدر از گ
بود ،تابستانش چه قدر پربار از میوه شککده بککود و زمسککتانش چککه
قدر لبریز از خیرات و برکات گردیده بود!
وظیفککه محمککدص بککه پایککان رسککید .او بککه مککردم همککه چیککز را
بها را متحد و منسجم نمود و کلیککدهای جهککان را بککه آموخت .عر
آنان سپرد .اکنککون وظیفککه او روی زمیککن بککه پایککان رسککیده بککود و
یشد .آنان بایککد مسککئولیت دعککوت را بککه وظیفه اصحاب او آغاز م
یکوشیدند و به سککان او بککا حکمککت و یگرفتند ،مانند او م دوش م
یپرداختند.
فرزانگی به جهاد و مبارزه م
بیماری راه خود را به سوی پیکر پیامبر خداص گشود .پیامبر از
همسککرانش اجککازه گرفککت تککا در خککانه همسککر محبککوبش عایشککه
پرستاری شود .زنککان بککه او اجککازه دادنککد .سککرانجام پیککامبرص در
سهای خککود را در خانه و کنار همسر عزیزش ،عایشه ،واپسین نف
یگوید: این جهان کشید .عایشه صدیقه م
پیامبر خداص در حالی درگذشت که در آغوشم بود .شخصی از
بستگان ابوبکر در دست مسککواکی سککبز داشککت ،وارد خککانه شککد.
پیامبرص به دستان او طوری خیره شد که من دریککافتم ،مسککواک
بخش یکم :با پیامبر در عرصه زندگی و مسئولیت 73
-اسدالغابه ،ج ،3ص 229؛ الطبقات الکبری؛ ابن سعد ،ج ،3صص -144 1
.143
76 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
***
پس از ابوبکر ،عمر سر کککار آمککد .مککردی نیرومنککد ،مقتککدر و
بااراده که از حساسیت و وسواس خاصی برخوردار بود .عمر بککن
گهککا
خطاب به عنوان خلیفه انتخاب گردید .در این زمککان مککوج جن
به حرکت درآمده بود و او بر این موج سککوار شککد .او بیککش از ده
سال خلفت کرد .در این مدت ،بیشترین قسمت ایران بککه دسککت
مسککلمانان افتککاد .حکککومت روم ،نخسککت در تنگنککا قککرار گرفککت.
یهککایی گذشککت کککه دوران خلفککت عمککر در تککداوم همککان رویاروی
زمان ابوبکر صدیق آغاز شده بود .در اینمیان ،عایشه با روح بلنککد
و روحیککه حسککاس خککود ،بککه دقککت اوضککاع را زیرنظککر داشککت.
سرانجام عمر بن خطاب توسط فیروز مجوسی )ابولؤلککؤ( 1مککورد
سوء قصد قرار گرفت .بامداد روز چهارشنبه بکود .عمکر بکا مکردم
یخواند که در محکراب ،فیکروز بکا یکک چکاقوی دو لبکه نماز صبح م
چند ضربه به او وارد نمود .خلیفه را بککه خککانه بردنککد .نوشککیدنی و
شیر به وی نوشاندند .از محل زخم ،خارج شد .دانستند کککه زنککده
یآمدنککد .سککخت از اوضککاع نگککران نخواهد ماند .مرد و زن همککه م
بودند .پرده سیاهی بر مدینه کشیده شده بود .در آسککمان مککدینه،
یتابید .حفصه با گروهی از زنان به خانه پککدر هیچ ستاره امیدی نم
های کنار پدر مجروح اشک ریخت .عمر که دید زنده آمد .چند لحظ
نخواهد ماند ،پسرش ،عبدالله ،را خواست .به او گفت ککه نکزد ام
یرسککاند،المؤمنین عایشه برود و به او بگوید :عمر به تو سککلم م
اما نگوید امیرالمؤمنین ،چئ اکنون دیگر امیرالمؤمنین نیست و از
یخواهد که کنار دو دستش دفن شود. تو م
عبدالله رفت .سلم کرد و اجازه ورود خواست .داخل که شککد،
یریککزد .عبککدالله درخواسککت عمککر را دید عایشه نشسته و اشک م
مطرح نمود .عایشه که پیام عمربن خطاب را شنید ،گفت :این
امکان را برای خودم در نظککر داشککتم ،امککا اکنککون او را بککر خککودم
یدهم.
ترجیح م
عبدالله برگشت .عمربن خطاب که از بازگشت پسککرش بککاخبر
شد ،گفت :مرا بلند کنید.
-عیون الخبار ،ج ،2ص 337؛ العقد الفرید ،ج ،1ص .53 2
78 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
با پیامبر و زیر باران تند وحی قرار گرفتن ،این امکککان را بککرای او
فراهم نموده بود تا در هر موردی نظری خککاص و مسککتدل کسککب
کند .در دوران حکومت ابوبکر صدیق و عمککر فککاروق بککا تککوجه بککه
یهای فکری عمیقی برخککوردار بککود ،از وی این که عایشه از ویژگ
یک مرجع فتوا بکرای عمککوم مککردم ،سککاخته شککده بکود .ککاری ککه
یداد ،عموما ً فکری و عایشه در دوران خلفت این دو نفر انجام م
فرهنگککی بککود .در ایککن دو مقطککع زمککانی در شککرایط اجتمککاعی،
سیاسی و دینی جامعه هیچ تحولی پدید نیامده بود .بککه ایککن جهککت
هیککچ تفککاوتی در عملکککرد عایشککه در ایککن دو مقطککع بککه چشککم
یخورد.نم
-برای تفصیل میزان دخالت و تأثیر مردم در انتخاب عثمان بن عفان ر. 2
های که به نام عایشه جعل کرده بودند ،آمککده بودند .حتی در نام
بود :این کفتار پیر را بکشید.
ههکککایخکککبر در برابکککر تنکککدباد ایکککن نام هلوح و ب مکککرده سکککاد
سالعملی جز نفرت و کینه نسککبت بککه عثمککان و کککارگزاران او عک
ههککا همککه یدادند ،اما سیر حوادث مشخص نمککود کککه نام نشان نم
هاند.
جعلی بود
روایت است که :روزی عایشککه گفککت :از تازیککانه خککوردن شککما
خشمناک شدم .آیا از شمشیر خککوردن عثمککان خشککمناک نشککوم؟
نکه چککون قنککد تصککفیه شککده گردیککد. نخست او را توبه دادید ،تا ای
مچککون نکککه ه مچون ظرف او را با انگشتان خککود شسککتید ،تککا ای ه
لباس تمیز و بدون چرک شد ،او را کشتید.
مسروق ،تابعی بزرگ که از شککاگردان عایشککه بککود گفککت :کککار
خودت بود .به مردم نامه نوشتی و به آنان امر کردی تا بر عثمان
بشورند.
هانککد و عایشه گفت :نه به خدایی که مؤمنککان بککه او ایمککان آورد
نجککا هسککتم ،هیککچ هاند تا همین حال کککه ای کافران به او کفر ورزید
1
هام.خط سیاهی روی صفحه سفیدی ننوشت
تهای پشککت پککرده گروهی از شورشیان ککه از تحرکککات و دسک
اطلعی نداشتند ،هنگامی که عدم تمایککل علککی را بککه همکککاری بککا
خود مشاهده نمودند ،معترضانه گفتند:
پس چرا به ما نامه نوشتی؟ -
هام. های به شما ننوشت علی پاسخ داد :به خدا سوگند هیچ نام
یداد از شورشیان متعجبککانه بککه هککم نگککاه کردنککد ،کککه نشککان م
2
هاند.
ماجرا اطلع نداشت
ً
مردمی کککه از شککهرهای گونککاگون و عمومکا از بصککره ،کککوفه و
یشدند: مصر به مدینه گرد آمده بودند ،به دو دسته تقسیم م
هگر و شورشی. گروه توطئ -1
بخورده ،اما مذهبی و قشری. گروه فری -2
-البککدایه و النهککایه ،ج ،7ص ،204بککرای تفصککیل بیشککتر ر .ک :وثککائق، 1
ههای حضرت ختمی مرتبت و خلفای راشککدین ،تککألیف پرفسککور محمککد نام
حمیدالله ،ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی ،صص .394-98
مچنیککن ر .ک :وثککائق تککألیف پرفسککور محمککد
-الطککبری ،ج ،3ص 108؛ ه 2
حمیدالله.
بخش دوم :پس از پیامبر 81
در مسجد و نمازگزاردن بککا مککردم منککع کردنککد .ایککن حککالت ادامککه
داشت ،تا این که آب را از او نیز گرفتنککد .در ایککن مککدت برخککی از
مالمککؤمنین یکوشیدند ،آب را رد خانه عثمان برسانند .ا اصحاب م
ام حبیبه سوار بر استر بود .مشک آبی بککا خککود همککراه داشککت تککا
برای عثمان بککبرد .شورشککیان بککر چهککره اسککترش زدنککد .ام حککبیه
ههای بنی امیه پیش عثمان است .دوست دارم از تنام
گفت :وصی
هزنان ضایع و تباه نگردد. او بپرسم ،تا سهم یتیمان و بیو
یگوید .سپس مهککار اسککتر را بریدنککد .حیککوان رم گفتند :دروغ م
ُ
کرد .نزدیک بود ام حبیه از استر بیفتد که مردم او را گرفتند و بککه
1
هاش بردند .چیزی نمانده بود که کشته شود. خان
نکننده دید ،تصمیم گرفککت عایشه صدیقه نیز که اوضاع را نگرا
به حج برود .مردم که از تصمیم وی اطلع یافتنککد ،گفتنککد :اگککر در
مدینه بمانی بهتر است .شاید اینان از تو بترسند.
یترسم اگککر بککه آنککان پیشککنهادی بککدهم بککه مککن آسککیب گفت :م
هام مچنان که به ام حبیبه آسیب رساندند .تصمیم گککرفت برسانند ه
2
به حج بروم.
عایشه هنگام رفتن به حج از محمد بن ابوبکر ،برادر خود که بککا
شورشیان مصر همدست شده بود خواسککت کککه همککراه او بککرود،
امککا محمککد نپککذیرفت .عایشککه بککه او گفککت :بککه خککدا سککوگند اگککر
نچککه کککه قصککد یتوانستم کاری کنککم کککه خداونککد ایشککان را از آ م
یکردم. هاند محروم کند ،م کرد
حنظله کاتب نیز به محمککد بککن ابککوبکر گفککت :ای محمککد! مککادر
یپککذیری .در یخواهد که همراهککش باشککی و تککو نم مؤمنان از تو م
یخواننککد و تککوحالی که گرگان عرب تککو را بکه ککاری نکاروا فکرا م
هجویی تبککدیل یتردید اگر مسأله خلفت به سلط یکنی؟ ب پیروی م
3
شود ،بنی عبد مناف بر تو چیره خواهند شد.
زمان ،زمان حج بود .مردم از هر طرف به سوی مکککه سککرازیر
بودند .این گروه شورشی نیز ابتدا از شهرهای خود بککه بهککانه حککج
یدانستند که مردم در این ایام مشککغول خارج شده بودند ،چون م
-نهایه الرب ،ج ،5ص 81؛ طبری ،ج ،3ص .417 1
-نهایه الرب ،ج ،5ص 81؛ طبری ،ج ،3ص .417 3
بخش دوم :پس از پیامبر 83
مدینه را در پیش گرفت .در مسکیر راه بکه ناگکاه بکا مکردی ککه از
یآمککد روبککرو شککد .از او پرسککید کککه ،در مککدینه چککه خککبر مککدینه م
است؟ پاسخ داد :عثمان کشته شد .مردم بر علی گرد آمدند و بککا
مچنان آشفته و به هم ریخته است. او بیعت کردند ،اما اوضاع ه
عایشه گفت :مرا بازگردانید.
به مکه که بازگشت ،عبدالله بن عامر حضرمی ،امیر شهر ،نزد
مالمککؤمنین! چککرا بازگشککتی؟ گفککت :عثمککان وی آمد و گفککت :یککا ا
مظلومانه کشته شد .به خاطر این برگشتم .کارها راست نخواهککد
شد .این اوباشان در پی مقصککدی هسککتند .بککه خونخککواهی عثمککان
1
برخیزید ،تا اسلم عزت بیابد.
مردم از هر طرف به سوی مکه سرازیر شدند .بزرگان صحابه
به مکه آمدند .طلحه و زبیر ،که شورشککیان بکه زور از آنکان بیعککت
گرفته بودنکد نیککز بکه مککه آمدنککد .یعلککی بکن امیکه ،امیکر یمکن ،بکا
یشککماری ششصد شتر و ششصد هزار درهم به مکه آمد .گروه ب
از مردم در مکه جمککع شککدند .تصککمیم گرفتککه شککد ،کککه از قککاتلن
عثمککان انتقککام گرفتککه شککود .عایشککه در مکککه در حجککر اسککماعیل
ینشست و برای مککردم سککخن مککی گفککت .او مککردم را تشککویق م
یکرد که به خونخواهی عثمان برخیزند: م
هنشککین و بهککای بادی » -ای مردم! اراذل و اوباش شهرها و عر
بردگان مردم مدینه بر این کسی که مظلومانه کشته شککده ،جمککع
شدند و بهانه گرفتند که جوانان کم سن و سککال را بککه کککارگزاری
منصوب کرده است .در حالی که کسانی که پیش از او بودند ،نیز
امثال آنکان را بکه ککارگزاری و فرمانکداری منصککوب کککرده بودنکد.
دیگر بهانه آنان این بود که بعضی از مناطق را ُقرق کککرده اسککت.
این عمل هم سککابقه داشککت و جککز آن صککلح نبککود .بککا ایککن وجککود
عثمان از آنان پیروی کرد و برای این که آنان اصلح شککوند ،از آن
کارها دست برداشت .چون حجت و عذری نیافتند ،منحرف شککدند
و به ستمگری پرداختند .کردارشان از گفتارشان بککدتر شککد .خککون
مردم را در ماه حرام و در حرم مککدینه ریختنککد و امککوال مککردم را
تصرف کردند .به خدا سوگند یک انگشت عثمان از یک دنیا امثککال
-برای تفصیل چگونگی شککهادت عثمککان ر .ک :البککدایه و النهککایه ،ج ،7 1
صص .192-97
بخش دوم :پس از پیامبر 85
آنان بهتر است .شما بر ضد آنان گرد هم آیید و نابودشان کنید ،تککا
دیگران از آنان درس عبرت بگیرند .به خدا قسم اگر چیزهایی که
بککه دسککتاویز آنهکا عثمکان را کشکتند ،گنکاه بکود ،از آنهکا پکاک شکد.
مچککون پککارچه و یشککود و ه مچنککان کککه طل از آلککودگی پککاک م ه
یشککود ،او را هککم پککاک کردنککد و بککا های کککه از چککرک پککاک م جککام
یشککویند و مچنککان کککه جککامه را بککا آب م انگشتان خود فشککردند ،ه
1
یفشرند«. م
هنگککامی کککه طلحککه و زبیککر از مککدینه آمدنککد ،عایشککه از آنککان
پرسید :با خود چه خبری دارید؟
گفتنکد :از دسکت اوبکاش و اعکراب بکدوی ،از مکدینه گریخکتیم .از
یشناختند و نککه از مردمی جدا شدیم که سرگردان بودند ،نه حقی م
یتوانستند از خود دفاع کنند. یگردان بودند و نه م باطلی رو
های عایشککه گفککت :بپاخیزیککد و بککر ضککد ایککن شورشککیان چککار
2
بیندیشید.
یهکای فکراوان تصکمیم گرفتنکد بکه بصکره سرانجام پس از رایزن
بروند .همسران پیامبر هم همراه عایشه بودند .آنان همککه قصککد
برگشتن به مدینه داشتند .چککون عایشککه تصککمیم گرفککت بککه بصککره
برود ،از او جدا شدند .در این میان ،حفصه نخست موافقت کرد تا
همراه عایشه باشد ،ولی بککرادرش عبککدالله بککن عمککر بککه او اجککازه
چنین کاری را نداد .یعلی بن امیه 3ششصککد شککتر و ششصککد هککزار
درهم را در اختیارشان گذاشت .عبدالله بن عامر هم مال فراوانککی
به آنککان داد .هنگککام حرکککت ،منککادی عایشککه نککداد داد کککه ،مککادر
مؤمنککان و طلحککه و زبیککر ،آهنککگ رفتککن بککه بصککره دارنککد .هرکککس
یخواهد اسلم را عزت دهد و با منحرفان از دین بجنگد و انتقککام م
مرکب و لوازم ندارد ،بیاید .ششصد نفککر را خون عثمان را بگیرد و َ
بر ششصد شتر سوار کردنککد .در مجمککوع ن ُککه صککد و یککا هککزار نفککر
بودند ،همگی هم اهل مکه و مدینه .چون حرکککت کردنککد ،مردمککان
دیگری هم به آنان پیوسکتند ککه در مجمکوع سکه هکزار نفکر شکدند.
مالمؤمنین عایشه بر هودجی ک که روی شتری به نککام )عسکککر( ا
-نهایه الرب ،ج ،5صص 115-116؛ طبری ،ج ،ص .468 1
یشد .این شککتر را بککه قککولی هشککتاد و یککا بککه قرار داشت ک حمل م
های دویست دینار از مردی از قبیله عرینه خریده بودند .عایشه گفت
از مکه خارج شککد .همسککران پیککامبرص تککا »ذات عککرق« او را
1
نجا همککه ازواج از عایشککه جککدا شککدند .هنگککام همراهی کردند .از آ
وداع همه گریستند .مردم نیز اشککک ریختنککد .سککپاه راه خککود را بککه
بهککای یشککود :چککون شککبانگاه بککه آ سوی بصره ادامه داد .گفتککه م
گها پارس نمودند .عایشه پرسککید :نککام ایککن آب یعامر رسید ،س بن
چیست؟
گفتند :آب حوأب است.
یگردم .چون شنیده بککود کککه، ً
عایشه گفت :پس من حتما باز م
یدانستم کدام روزی پیامبرص خطاب به زنانش گفته بود :کاش م
یشود و سگان یک از شما صاحب شتر پشمالود است که خارج م
یکنند.حوأب بر او پارس م
یگککردی! زبیر که دید عایشه بنای بازگشککتن دارد ،گفککت :برم
2
امید است که خداوند توسط تو میان مردم صلح برقرار کند.
یها که در آن محککل -نام جایی ده ده منزلی مکه قرار دارد و میقات عراق 1
یبندند.
برای حج احرام م
هاند .ابککن عربککی و یاسککاس و جعلککی دانسککت -برخککی ایککن روایککت را ب 2
هانککد .بککه همیککن جهککت دوسککت دارم در ایککن بالدین خطیب از این جمل مح
قسمت حقیقی را که علمه ناصرالدین البانی )رح( در مککورد روایککت فککوق
یگوید :این حدیث را امککام احمککد در نموده ،به طور خلصه ذکر کنم .وی م
المسککند ،ج ،5صککص 52و 97از یحیککی بککن سککعید و در ،ج ،6ص 97از
مچنین ابواسحاق حربی در »غریب الحدیث ،ج «5/78/1از عبککده شعبه ،ه
و ابن حبان در صحیح خود ) (1831از طریق وکیع و علی بن مسهر و ابککن
عدی در »الکامل «/223و ابویعلی ) (4868از ابن فضککیل و حککاکم ،ج ،3
ص 120از یعلی بککن عبیککد و بککزار ) (3275از ابومعککاویه ،همککه از طریککق
هاند .سند روایت کامل ً اسماعیل بن خالد و قیس بن ابی حازم روایت نمود
صککحیح اسککت .رجککال آن ثقککه و مککورد اعتمککاد و از رجککال صککحاح سککته
یباشند.
م
یگوید :برایککن اسککاس ،حککدیث وی پس از بررسی درجه برخی از راویان م
کامل ً صحیح اسککت .بککدین جهککت ائمککه حککدیث در گذشککته و حککال بککه طککور
هاند:
پیوسته آن را تصحیح نمود
یکم :ابن حبان که در صحیح خود آن را تخریج نموده است.
دوم :حاکم کککه در »المسککتدرک« آن را درج کککرده اسککت البتککه ،در نسککخه
مچنیککن ذهککبی در مککورد تصککحیح آن وجککود چاپی موجود ،صراحت حاکم و ه
بخش دوم :پس از پیامبر 87
***
یشککد.مکککم بککه بصککره نزدیککک م
سپاه شش هزار نفری مکه ،ک
عمیر بن عبککدالله تمیمککی نککزد عایشککه رفککت و گفککت :ای مککادر
چکس را یدهم که پیش مردمی که قبل ً هی مؤمنان! تو را سوگند م
های ،نروی .اکنون پیشاپیش ،عبدالله بن عامر را که نجا نفرستاد
آ
تپروردگانی دارد ،بفرست .حتما ً هم او برود. در بصره دس
عایشه ابن عامر را فرستاد تا بککه مککردم بصککره ،مقککدم خککود را
مچککون احنککف ههایی برای بزرگان بصره ه مچنین نام اطلع دهد .ه
ندارد .به ظاهر این قسمت توسط چاپ کننده یا کاتب افتاده است؛ چرا که
حافظ ابن حجر در فتح الباری ج ،13ص 45تصحیح حدیث را از حاکم نقل
نموده است.
سککوم :ذهککبی ،در کنککاب بککزرگ »سککیر أعلم النبلء ،ج ،2ص «177در
یگوید :این حدیث دارای سککند صککحیحی اسککت. ینامه سیره عایشه م زندگ
هاند.اما ائمه آن را تخریج ننمود
یگویککد :ایککن چهارم :حافظ ابن کثیر در البککدایه و النهککایه ،ج ،6ص 212م
هاند.سند مطابق با شرایط شیخین است .اما ائمه آن را تخریج ننمود
یگوید :ابن حبان ،و حاکم ،حککدیث را حالباری م پنجم :حافظ بن حجر در فت
هاند و سندش مطابق با شرایط شیخین است. تصحیح نمود
یباشد ،و در متن آن نیز اشکالی نکه ،حدیث دارای سند صحیح م خلصه ای
های که در آن وجود دارد ،این کککه ،عایشککه چککون وجود ندارد ....البته نکت
یگشت .اما از حککدیث دانست که در محدوده »حوأب« است ،بایستی بازم
یاید که او چنین نکرده است .بدیهی است که چنمین نسککبتی شایسککته برم
نهای کامل نچه از انسا مالمؤمنین نیست؛ ولی پاسخ این است که تمام آ ا
یگیرد ،لزوما ً شایسته و برازنده آنان نیست .چون معصوم کسی صورت م
است که خداوند او را مصککون داشککته اسککت .مککا تردیککد نککداریم کککه خککروج
مالمؤمنین از اساس اشتباه بود .برای همین هنگککامی کککه در کنککار حککوأب ا
شگویی پیامبر را تحقق یافته دید ،تصمیم به بازگشت گرفت .اما زبیر پی
او را به عدم بازگشت قانع نمود و گفت :امید است که خداوند توسککط تککو
یکند که ناچار بایکد بکه یککی از میان مردم صلح برقرار نماید .عقل حکم م
دو طرف جنگ را ،که صدها کشته برجای گذاشت ،خطاکککار بککدانیم .بککدون
یشککمار و دلیکل روشکنی ککه در دسکت هسککت، تردید ،به خکاطر عوامکل ب
عایشه دچار اشتباه شده بود .از جمله این دلیککل ،پشککیمانی خککود وی از
این عمل است . ...
بککرای تفصککیل بیشککتر ر .ک :سلسککله الحککادیث الصککحیحه ،المجلککد الول،
القسککم الثککانی ،صککص 846-55حککدیث شککماره ،474مکتبککه المعککارف،
1995-1415م.
88 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
-حفیره :نام چاهی که ابوموسی اشککعری ،میککان راه بصککره و مکککه حفککر 1
داشته است.
بخش دوم :پس از پیامبر 91
-البدایه و النهایه ،ج ،7ص 243؛ اتمام الوفککاء ،ص 216؛ نهککایه الرب ،ج 2
،5ص .122
-حکیم اصالتا ً از عمان بککود .او در شککرق همککراه سککپاهیان اسکلم بککود .در 3
کوششکی ککه زمکان عثمکان بکرای کشکف هنکد صکورت گرفکت ،او حضکور
یگشککت و در ایککران بککه
یگشککتند ،او برنم
داشت .زمانی کککه سککپاهیان برم
92 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
-نامه این چنین بود :انهما لم یکرها علی فرقه و لکن أکرها علی جماعه و 2
فضل ،فأن کانا یریدان الخلع فل عذر لهما ،و أن کانا یریدان غیر ذلک نظرا
بخش دوم :پس از پیامبر 93
از عثمان خواستار شدند که شهر را به آنان بسپارد ،اما عثمان بککا
یاعتبککار دانسککت و گفککت: تکیه بر نککامه علککی ،قککرارداد قبلککی را ب
1
نچه ما قبل ً قرار داد بست
هایم«. قضیه طوری دیگر شده غیر از آ
زمینه درگیری دوباره فراهم شد .عثمان قرارداد صلح را ملغککی
یدانست و طلحه و زبیر خواستار عملی شککدن آن بودنککد .بککدین م
هرو شکدند ،در شکبی جهت چکون بکا امتنکاع عثمکان بکن حنیکف روب
تاریککک و بککارانی مککردان را جمککع نمودنککد .پککس از یککک درگیککری
مختصر ،نیروهای عثمان شکست خوردند و خود وی دستگیر شککد،
اما به پیشنهاد عایشه ،آزاد گردید .از طرفی ،حکیم بن جبله چککون
از ماجرا اطلع یافت ،با افراد خود به یاری عثمان شککتافت .جنککگ
سختی درگرفت .در گرماگرم جنگ ،حکیم و تعدادی از نزدیکککانش
کشککته شککدند .کسککانی را کککه در شککورش مککدینه شککرکت داشککتند
گرفتند و همه را قصاص نمودند .تنها حرقوص بن زهیر گریخککت و
هاش پناهنککده شککد .ایککن حککادثه زمککانی اتفککاق افتککاد کککه از به قککبیل
2
عالثانی سال سی و ششم تنها پنج روز مانده بود. ربی
***
بصره تصرف شککد .عایشککهب و همراهککانش در بصککره مانککدگار
یکرد و در بطن خود آبستن حوادث تلخککی شدند .زمان ،حرکت م
بود .علی در مدینه بود و بنا داشت به شککام بککرود .اطلع یککافته
بود که معککاویه درصککدد اسککت بککه خونخککواهی عثمککان برخیککزد .در
یشککماری همین اثنا خبر یافت که عایشه و طلحه و زبیر با گروه ب
یدرنککگ بککه سککوی بصککره حرکککت کککرد. هاند .ب
راهککی بصککره شککد
فرمانده مدینه ،تمام بن عباس و فرمانککده مکککه ،قثککم بککن عبککاس
بود .خود با نهصد نفر از مدینه خارج گردیککد .بککه ربککذه کککه رسککید،
بهای تاریخی نحوه حرکت سپاه -نهایه الرب ،ج 5؛ ص ،123در کلیه کتا 2
از مکه و تصرف بصره به همین شکل آمده .البته ،با اندکی تفاوت.
94 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
در سپاه علککی بککود ،امککا صککمیمانه خواسککتار صککلح و آشککتی بککود .در جمککل
یکند ،اما . ...
یبینیم که چقدر دو طرف را به صلح نزدیک م م
بخش دوم :پس از پیامبر 95
هانکد ،بجنگیکد و بکر شکما پیکروز هم با آنان که از شکما کنکاره گرفت
شوند ،در آن صورت نتیجه کککار بککدتر از آن خواهککد بککود کککه از آن
مچنان که شما از گرفتن خون عثمان از حرقوص بن یترسید .ه م
یکننککدهاید ،چون شش هزار نفر از او حمایت م زهیر درمانده شد
یگذارند کشته شود ،علی نیککز اکنککون در رهککا نمککودن قککاتلن و نم
عثمان ،معذور است .او کشتن قاتلن عثمان را به تأخیر انککداخته،
تا بتواند بر آنان دست بیابد؛ چون در همه شهرها اختلف به وجود
1
آمده است . ...
یگویی؟ عایشهب گفت :تو چه م
گفککت :مککن معتقککدم درمککان ایککن درد توسککط آرامککش صککورت
یگیرد؛ چون اگر آرامش به وجود بیاید ،آنان تکان خواهند خورد. م
یتککوان اگر شما با ما بیعت کنید ک که نشانه خیر و برکت است ک م
انتقام خون عثمان را گرفککت .اگککر از بیعککت خککودداری کنیککد و بککه
ستیز برخیزید نشانه شککر و بککدی خواهککد بککود و خککون عثمککان هککم
توجوی عافیت باشید ،تا خداونککد شککما پایمال خواهد شد .در جس
نطور ککه در گذشککته کلیککد خیکر و همنککد گردانککد .همکا را از آن بهر
مچنان باشید .ما را در معرض بل قرار هاید ،اکنون نیز ه برکت بود
ندهید که خودتان هم گرفتار خواهید شد و خداوند ما و شما را بککه
یگویم زمین خواهد زد .به خدا سوگند به این دلیل این سخن را م
یخوانم ،که بیم دارم کککار بککه سککامان و شما را به سوی آن فرا م
نرسد و خداوند این امت را ک که کارش آشککفته شککد ک ک بککه محنککت
یشککود های که پیش آمده بککس بککزرگ اسککت و نم اندازد .این قضی
سر و ته آن را ،هم آورد .چنان نیست که یک نفر کسککی را کشککته
های یک نفر را کشته باشند. باشد یا گروه مشخصی یا قبیل
گفتند :راست گفتی .برگرد که اگر علی هم همین عقیککده تککو را
2
داشته باشد ،کار اصلح خواهد شد.
***
قعقاع نزد علککی برگشککت .موضککوع را بککه او گککزارش داد .او
پسندید .مردم نیز غرق شادی شدند .صککلح در شککرف وقککوع بککود.
عایشه نیز شخصی نزد علی فرستاد ،تا به او اطلع دهد که صرفا ً
-البدایه و النهایه ،ج ،7صص 248-49؛ نهایه الرب ،ج ،5صص .134-35 2
96 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
خون ما آشتی کرده است .اگر قضیه از این قرار باشککد ،او را بککه
یکنیم .مردم نیز ناچار سکوت خواهند کرد. عثمان ملحق م
یقککار از ایککن نظککر پککذیرفته نشککد؛ چککون تعککداد شورشککیان در ذ
یکرد .در حالی که تنهککا سککپاه بصککره دوهزار و پانصد تن تجاوز نم
یصککبری یشد .همه هم بککا ب از حدود پانزده هزار جنگجو تشکیل م
یکنند .کسی دیگر نظر هشماری م برای کشتن قاتلن عثمان لحظ
داد که :کناره بگیرند و به جایی دیگر بروند .این نظر هککم پککذیرفته
کجا جمککع بودنککد .بنککابراین بککه نشد؛ چون در این صورت همه در ی
یشککدند .نظککری دیگککر از ایککن قککرار سادگی توسط دشمن نابود م
بود» :مککردم! عککزت و پیککروزی شککما در هککرج و مککرج و آشککفتگی
هرو شدند ،شککما آتککش جنککگ مردم است .فردا که مردم با هم روب
هاندیشی مدهید، را روشن کنید و به آنان فرصت فکر کردن و چار
تا کسی که شما با او هستید ،ناچار به شککما پنککاه بککرد و مقککاومت
نسان خداوند علی ،طلحه ،زبیر و همفکرانشان را از آن کند و بدی
1
چه دوست ندارید ،بازدارد«.
این نظر از طرف همه پذیرفته شککد .همککه پراکنککده شککدند ،امککا
یقککار حرکککت مردم هیچ اطلعی نداشتند .علی صبح روز بعد از ذ
نکککهمچنککان پیککش رفککت تککا ای کرد .مردم هم راه افتادند .سککپاه ه
نزدیک بصره رسید .طلحه و زبیر نیز با همراهان خککود ،در مقابککل
نجککا درنککگ کردنککد .در ایککن سککپاه علککی اردو زدنککد .سککه روز در ای
مچنککان یآید ه یکردند .به نظر م کها مرتب رفت و آمد م مدت ،پی
که در سپاه علی کسانی به صلح رضایت نداشتند ،گروهی نیککز در
هروز که سپاه بصره خواهان جنگ بودند .در فاصله همین سه شبان
دو سپاه در مقابل هم اردو زده بودند ،کسانی مرتب بککه طلحککه و
یدادنککد ،امککا آنهککا زبیر پیشنهاد شککبیخون زدن بککه سککپاه علککی را م
یدادند:پاسخ م
مکیش مککا هسککتند .ایککن یدانیم ،اما آنان ه »ما امور جنگی را م
های است که تاکنون سابقه نداشته است .هرکسی بککه موضوع تاز
نباره عذری نداشته باشد ،در روز قیامت پیشگاه خدا برود و در ای
معذور نخواهد بود .وانگهی فرستاده ایشان با برقراری از پیش ما
-البککدایه و النهککایه ،ج ،7صککص 249-50؛ نهککایه الرب ،ج ،5صککص -38 1
.137
98 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
البدایه و النهایه ،ج ،7ص 250؛ نهایه الرب ،ج ،5ص .140 - 3
-روایککت را حککافظ ابککویعلی موصککلی و بیهقککی نقککل نمککوده انککد .البککدایه و 2
النهایه ،ج ،7ص 252؛ علت دیگر انصراف زبیر از جنگ این بود کککه عمککار
هاش گفتککه بککود» :تقتلککک الفئه پسر یاسر در سپاه علی بککود .پیککامبر دربککار
یترسید مبادا عمار کشته شود و او جزو باغیان قرار گیرد. الباغیة« :م
بخش دوم :پس از پیامبر 101
زبیر شهید شککد .طلحککه هککم شککهید شککد .نیروهککای بصککره دو
مکککمفرمانده اصلی و کلیدی خود را از دست دادند .سپاه بصره ک
یداد .شکسککت در سککپاه بصککره داشت روحیه خککود را از دسککت م
بنشککینی کردنککد. یکککرد .افککراد شککروع بککه عق داشککت رخنککه م
یخواستند به بصره پناه ببرند ،اما همین کککه شککتر عایشککه را در م
حله سواران دیدند ،برگشتند و جنگ را از سککر گرفتنککد .عایشککه
به کعب بن سور که افسار شترش را گرفتککه بککود ،گفککت :افسککار
شتر را رها کند .قرآن به دست بگیککر و مککردم را بککه پیککروی از آن
فرابخوان.
از درون هودج قرآنی بککه او داد .مککردم بککه قککرآن روی آوردنککد.
یکردنککد ،ترسککیدند شورشیان که پیشاپیش سپاه مهاجم حرکککت م
که صلح شود .بنابراین همگی کعب بککن سککر را تیربککاران کردنککد و
کشککتند .هککودج عایشککه را هککم تیربککاران کردنککد .عایشککه فریککاد
برآورد :خدایا! خدایا! به یاد روز حساب باشید .سپس دستانش را
بلند کرد و قاتلن عثمان را نفریککن نمککود .ضککجه مککردم بلنککد شککد.
یکردنککد .صککدای ضککجه بککه علککی همککه قککاتلن عثمککان را نفریککن م
رسید .پرسید :چیست؟
مالمؤمنین ،عایشه ،قککاتلن عثمککان و هککواداران آنککان را گفتند :ا
یکند. نفرین م
علی نیز گفت :خدایا! قاتلن عثمان را نفرین کن!
یکردند ،تا اینمچنان هودج عایشه را تیرباران م شورشیان ه
مچنککان مککردم را هتیغی درآمککد .امککا عایشککه ه کککه بککه شکککل جککوج
یخواست که جلو مهاجمککان را بگیرنککد. یکرد و از آنان م تحریک م
نجا بود که حمیت )مردانگی( داغ سپاه بصککره نسککبت بککه حککرم ای
های از جنگ نبود .مدافعان هودج به پیککش پیامبرص برخاست .چار
ً
قراولن مهاجم ک که عموما از شورشیان بودند ک ک یککورش بردنککد و
بنشککینی کردنککد .چیککزی چنان بر آنان ضککربه زدنککد کککه نککاگزیر عق
یطکالب برسکند .دو سکپاه بیکن نمانکده بکود ککه بکه علکی بکن اب
پیروزی و شکسککت در نوسکان بودنکد .گکاه سککپاه بصکره پیشکروی
تها و یشماری کشته شدند .دس یکرد و گاه سپاه علی .تعداد ب م
یشود :کسی که تیر را به او زده ،مروان بن حکم بوده اسککت .ر. -گفته م 3
یداند.
ک :البدایه و النهایه ،ج ،7ص 253؛ اما خداوند بهتر م
102 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
3
عایشه هم گفت :خداوند تو را هم بیامرزد!
سران و اعیان نیز نزد عایشه آمدند و به او سلم دادند .علی
یرسککید .عایشککه نیککز پککس از جنککگ ،تکیککده و آشککفته بککه نظککر م
ینمود؛ چون هر دو صککمیمانه خواهککان صککلح مآلود م
اندوهگین و غ
بودند ،اما جنگ بر آنان تحمیل شد .علی از بس افسرده بود ،پس
یخواند. یزد و این اشعار را م از این جنگ پرسه م
الیک اشکو عجری و معشر نفسی علی
بصری و بجری
شیفت نفسی و قتلت منهم مضری
قتلت معشری بمضری
یکنم و نیککز از خدایا! از تمام غم و اندوه خودم به تو شکایت م
این گروه که دنیا را در دیده من تیره و تار کردنککد .مضککریان آنککان
را با مضریان خود کشتم .دلکم آرام گرفکت ،ولکی گکروه خکودم را
کشتم.
یزد .هنگامی که جسد کعب هها پرسه م در میان مردگان و لش
یکردید نادانان با آنان بن سور ،قاضی بصره را دید گفت :خیال م
یبینیککد .کنککارهاند .در حالی که ایککن مککرد دانشککمند را م بیرون شد
کهککا را از هاش نمایککان بککود .خا طلحککه آمککد .آثککار غککم در چهککر
هاش سترد و گفت :دریغا بر تو ابو محمد! انککا للککه و انککا الیککه چهر
راجعون .به خدا سوگند دوست نداشتم قریش را مغلوب ببینم .تو
همانند این سخن شاعر بودی:
اذا ما هو استغنی و فتی کان درنیه
یبعده الفقر الغنی من صدیقه
و افزود :بر من دشککوار اسککت کککه تککو را افتککاده زیککر سککتارگان
آسمان ببینم.
علی شخصا بر کشککتگان دو گککروه نمککاز گککزارد .شککب کککه فککرا ً
رسید ،محمد بن ابوبکر عایشه را به بصره برد و در خانه عبککدالله
بن خلف خزاعککی او را اسکککان داد .ایککن عبککدالله در کنککار عایشککه
کشته شده بود .در حککالی کککه بککرادرش عثمککان کنککار علککی کشککته
گتریککن خککانه بصککره بککود و صککفیه مککادر شده بود .ایککن خککانه ،بزر
یهککا نیککز خککود را بککه بصککره یکککرد .زخم عبککدالله در آن زنککدگی م
-البدایه و النهایه ،ج ،7ص 255؛ نهایه الرب ،ج ،5ص .152 3
104 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
-البدایه و النهایه ،ج ،7ص 257؛ نهایه الرب ،ج ،5ص .155 2
بخش دوم :پس از پیامبر 105
ههای سیاست
سلرز
پ
جها و پیامدهای دردنککاکش ،پایککان یککافت .عایشککه جنگ با همه رن
مدینه را به عنوان محل سکونت خود برگزید .با این وجود ،پیوندی
مچنککان محکککم و ینمککود ،ه
کککه او را بککا دیگککر مؤمنککان وابسککته م
یهایش نتوانسککت رشککته استوار باقی ماند .جنگ جمل با همه تلخ
ایمان را بگسلد ،چون دو سوی جنگ در پی اصلح کار امت بودند.
لها را آلوده سازد .زنگاری که پککس بنابراین لوث کینه نتوانست د
ینشکیند ،ایکن بکار بکا بهکا م تهای متعکارف بکر قل از همه خصکوم
صیقل ایمان سترده شکد .کسکی نکزد عمکار بکن یاسکر ،عایشکه را
پرخاش نمود .عمار گفت :گم شو ،خدا کند زشت و رانده شککوی!
3
یرسانی؟ محبوبه رسول خداص را آزار م
یدانیم که عمار در جمل از عناصر مهم سپاه علی بککود .بککا م
این وجود از اعتراف به حقیقت خودداری نکرد .عایشه نیز متقاب ً
ل
یشککد. به افرادی که در سپاه مقابل قرار داشتند ،احککترام قایککل م
حتی سخنانی را که پیککامبرص در مککورد برخککی از آنککان گفتککه بککود
یکککرد کککه:یکککرد .از جملککه عایشککه نقککل م بککرای دیگککران نقککل م
چگاه میککان دو قضککیه پیامبرص در مورد عمار گفته است :عمار هی
4
یگزیند.
تترین آنها را برم نکه درس یشود ،مگر ای مخیر نم
-همان. 1
-همان. 2
-ترمذی ،کتاب المناقب ،مناقب عمار بن یاسکر؛ ابکن مکاجه شکماره 148؛ 4
-درباره قتل حجر گفته بود :لول انا لم نغیر شککیئا قککط ال الککت بنککا المککور 1
الی اشد مما کنا فیه لغیرنا قتل حجر ...الغانی ،ج ،7ص .154
بخش دوم :پس از پیامبر 107
برای تفصیل موضوع ر .ک :اسدالغابه ،ج ،1صص .525-26 - 2
الغانی ،ج ،7ص 154؛ اسدالغابه ،ج ،1صص .525-26 - 3
مردم دوباره از او این چیز را بخواه .اگر قلبا ً موافقت کککرد هرگاه ُ
یکنم که قوم )منظور قککوم هاش دفن کن .اما گمان نم مرا در خان
یامیه است( به تو اجازه این کار را بدهند .اگر ممانعت کردنککد، بن
با آنان در نیفت و مرا در بقیع دفن کن.
حسککن کککه درگذشککت ،حسککین نککزد عایشککه آمککد و از او
هاش دفککن کنککد .عایشککه خواست اجککازه دهککد تککا حسککن را در خککان
گفت :باعث سربلندی است.
یدرنگ در مقابل حسککین ایسککتاد و مروان از ماجرا باخبر شد .ب
1
یشککود اجازه نککداد حسککن را در خککانه عایشککه دفککن کننککد گفتککه م
عایشه تصمیم گرفت که خود عمل ً وارد صحنه شود و در مقابل
هاش ،قاسم بن محمد ،از او خواست مروان بایستد ،اما خواهرزاد
2
این کار را نکند .بنابراین منصرف شد.
سرانجام ناگزیر حسن را در بقیع کنار مادرش ،فاطمهب ،دفککن
نمودند.
***
گذشککته از مسککائل سیاسککی ،عایشککهب از قضککایای مربککوط بککه
گهای زندگی وی مصادف حوزه اندیشه نیز غافل نبود .واپسین بر
یکردند و مکم داشتند رشد م ههای جدید ک با زمانی بود ،که اندیش
یگری در یگری و خککارج ههایی نظیر جبر یگرفتند .اندیش پروبال م
زمان او پدید آمدند .به ویژه نحله خوارج در اوج فعککالیت سیاسککی
او در زمککان علککی ،پککس از جنککگ صککفین ) .37هککک( ظککاهر شککدند.
مگرایککی و یشککناخت و از جز عایشه ،تفکر خککوارج را بککه خککوبی م
یکشید .روزی زنی نککزد طگرایانه آنان زجر م یهای افرا تگیر سخ
عایشه آمد و از او پرسید :آیا زن باید نمازهککای زمککان قاعککدگی را
قضا نماید؟
عایشه گفت» :مگر تو از حروراء هستی؟ ما زمان پیککامبرص
3
یشدیم.به قضا نمودن نمازهای زمان قاعدگی امر نم
حککروراء شککهری بککود نزدیککک کککوفه و مقککر خککوارج بککه شککمار
یرفت .گروهی از خوارج معتقد بودند ،بایککد زن نمازهککای زمککان م
-ر .ک :الصککدیقه بنککت الصککدیق ،صککص 185-86در المجمککوعه الکککامله. 1
-صحیح بخاری ،ج ،3ص 94ک سیره ابن هشام ،ج ،2ص 655ک ک منتخککب 1
یفرمککود:
یگویککد :از پیککامبر خککداص شککنیدم کککه م
این است که م
»سیاه دانه )شونیز = الحبه السوداء( ،بکه جکز مکرگ ،درمکان هکر
1
دردی است«.
-همان. 4
-صککحیح بخککاری ،ج ،2ص 308ککک منتخککب کنزالعمککال ج ،5ص 117ککک 6
-مسند امام احمد بن حنبل؛ البدایه و النهایه ،ج ،8صص .92-93 2
بخش سوم :در حوزه اندیشه و حرکت 125
عظمت روح عایشه و اخلق خوب او ،در روابطش بککا هووهککای
نجا درنگ کنککم تکا روان و ییابد .دوست دارم اندکی ای وی تجلی م
اخلق عایشه را از نظرگاه خودمان ک نظرگککاه مککا زنککان کک بکککاوم.
یدهککم تککا ادعاهککای خاورشناسککان و این عمل را برای آن انجککام م
یکننککد ،رد کنککم؛ دیگر نویسندگانی را که پا به پککای آنککان حرکککت م
هانککد ،کککهچون این گروه عایشه را بککه صککورت زنککی ترسککیم نمود
سهای خود است .غیرت و حسادت او را به نارو و صرفا ً دنبال هو
نیرنگ زدن به هووهایش و خرده گرفتکن بککر آنکان و ضکایع نمککودن
یدارد .تمام چیزی ککه در زنککدگی او وجککود دارد و قشان وا م حقو
تمام هم و غم او همین است و بس.
من هرگز منکر این حقیقت نیستم که او دچار غیرت و حسادت
شده است؛ چرا که غیرت و حسادت ،قلککب جککوان و عاشککق او را
یگزید .این یک پدیده طبیعی و بدیهی برای دخککتران یفشرد و م م
های مچککون عایشککه کککه دارای عککاطف یباشککد :دخککترانی ه حککوا م
سرشکککار ،احساسکککاتی لطیکککف و لکککبریز از نشکککاط ،طکککراوت و
یباشککند .گهگکاه همیکن حسکادت و عشکق نسککبت بککه سرزندگی م
یداشت. پیامبرص او را به ارتکاب اشتباه وا م
مالمکؤمنین حفصکه هماهنکگ نمکود تکا پیکامبرص را از یک بار با ا
نوشیدن عسل نزد زینب ک هوو و رقیککب عایشککه ک ک بککاز بدارنککد ،تککا
1
بیش از دیگران نزد زینب نماند.
اما به راستی ،آیا در زندگی و همراهی طولنی ایککن دو همسککر
ییابیم؟ اگر عایشککه پیامبرص به جز داستان عسل ،چیز دیگری نم
صککدیقه یکککی دو روز پیککامبر را از نوشککیدن عسککل نککزد زینککب
محروم نموده ،ولی بارها و بارهککا بککه فضککیلت زینککب گککواهی داده
است ،در مورد او گفته است:
مچنیککن ندارتر ،باتقواتر و راستگوتر از زینب و ه »هرگز زنی دی
کسککی کککه از او بیشککتر رابطککه خویشککاوندی را برقککرار نمایککد،
2
هام«.تدارتر باشد و بیشتر صدقه دهد ،ندید امان
-صحیح البخاری ،ج ،3ص 205؛ تفسیر القرآن العظیککم ،ابککن کککثیر ،ج ،4 1
ص .387
-الطبقات الکبری ،ج ،8ص 108؛ البدایه و النهایه ،چ ،10ص .104 2
بخش سوم :در حوزه اندیشه و حرکت 127
-الستیعاب فی معرفه الصحاب ،ج ،4ص .324منظور عایشه این است 1
-صحیح بخاری ،ج ،3ص 253؛ الصابه ،ج ،4ص 374؛ بیت دوم و سککوم 1
های
صها و خصوصککیات ویککژ
هر یککک از ایککن دو مرحلککه از شککاخ
برخوردار است.
-1حفظ نمودن
یگفککت، شآموز زیرک و زرنگ بود! هرچه پیامبرص م او یک دان
یسپرد .تا جایی کککه یکرد و به خاطر خود م یداد ،حفظ م انجام م
یدرنگ سخن یا عمل پیامبر را بککه یآمد ،ب
های پیش م هرگاه مسأل
ینمککود. یآورد .او بعدها چیزهای زیادی را از حفظ روایککت م یاد م
از پیامبرص ) (2210حدیث روایککت کککرده اسککت .در مککورد قککرآن
یشککد،گفته است» :چون یک آیه در زمان پیککامبر خککداص نککازل م
یکردیم و خکود آن آیککه را حلل و حرام و امر و نهی آن را حفظ م
1
یکردیم«. حفظ نم
یشود که الفاظ و کلمات همه آیات را از این سخن او روشن م
یکرده ،بکله مفککاهیم اساسککی آیکات و اهککداف مککوردنظر حفظ نم
یآمککده،آنها و نیز احکککام و دسککتوراتی را کککه از آنهککا بککه دسککت م
ینموده است. حفظ م
-منتخب کنزالعمال ،ج ،5ص 116؛ الستیعاب فی معرفه الصحاب ،ج ،4 1
ص .279
-مسند امام محمد بن حنبل ،ج ،6ص .159 2
136 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
»ای پیامبر! هرگاه زنان مؤمن نزد تو آمدند تککا بککا تککو بیعککت
کنند که چیککزی را شککریک خککدا نسککازند و دزدی نکننککد و زنککا
نکنند و فرزندان خود را نکشند و به دروغ فرزنید را به خککود
و شوهر خود نسبت ندهنککد و در کککار نیکککی از تککو نافرمککانی
نکنند ،پککس بککا آنککان بیعککت کککن و برایشککان از خککدا آمککرزش
بخواه که خدا آمرزنده مهربان است«.
یگوید :هریک از زنان مؤمن که به این شرایط عایشه صدیقه م
یفرمود :با تو بیعت کککردم. یکرد ،پیامبر خداص به او م اعتراف م
یگرفککت ،امککا بککه خککدا ً
این عمل صرفا به وسیله سککخن صککورت م
چوقت در هنگام بیعت گرفتن دست پیامبر با دسککت سوگند که ،هی
زنی برخورد نکرده است .پیامبرص تنها با این سخن خود بککا آنککان
1
ینمود» :بر این چیز با تو بیعت کردم«. بیعت م
یکنکد ککه :هنکد دخکتر عتبکه زن مچنیکن روایکت م مالمکؤمنین ه ا
ابوسفیان نککزد پیککامبر خککداص آمککد و گفککت» :ای رسککول خککداص!
یدهد که مککن نقدر خرجی به من نم ابوسفیان آدم بخیلی است .آ
و فرزندانم را کفایت کند .اگر بککدون اطلع او مقککداری از پککول او
یشوم؟ را بردارم ،آیا گناهکار م
نقدر که تو و فرزندانت را ککافی باشکد، پیامبر خداص فرمود :آ
2
از مال او بردار.
سیده عایشه به حکم زن بودن خود ،در خصوص شناخت احکام
مخصککوص زنککان کککه بککه نککدرت ممکککن اسککت جلککوی مککردان از
پیامبرص در مورد آنها سککئوال شککود ،بککه نسککبت سککایر صککحابه از
کتری برخوردار بود .زنان به خککانه عایشککه موقعیت برتر و نزدی
یآمدنکککد و در مکککورد احککککام حیکککض و نفکککاس از پیکککامبرص م
یپرسیدند .عایشه بکه هنگکام پرسکیدن حضکور داشکت .بنکابراین م
یکند که :روزی فاطمه بنککت یسپرد .روایت م پاسخ را به خاطر م
أبی حبیش از پیامبر خداص پرسید:
یشوم. یشوم و بنابراین پاک نم من زنی هستم که استحاضه م
آیا نماز خواندن را رها کنم؟
-تفسیر القرآن العظیم ،ج ،4ص 353از ابن کککثیر؛ صککحیح بخککاری ،ج ،3 1
پیامبر فرمود :این خونریزی )در اثکر پکارگی یکک رگ( بکه وجکود
یآید .بنابراین چیزی جککدای از خککود حیککض اسککت .هرگککاه زمککان م
عادت ماهانه فرا رسید ،نماز مخوان و چون بککه مقککدار آن ،مککدت
1
زمان سپری گردید ،خونها را شستشو بده و نماز بخوان.
یداد بککا زنککان بککه جزئیککات ایککن گاه شرم به پیامبرص اجککازه نم
نجککا بککود کککه سککیده عایشککه بککه صککحنه قبیککل مسککائل بپککردازد .ای
یگرفت و مطلبی راکه خککودش یآمد ،مهار سخن را به دست م م
با هوش و استعداد زیرکانه خود از سخنان پیامبرص دریککافته بککود،
یداد. به صورت مفصل برای زن توضیح م
زنی نزد پیامبرص آمد و در مورد قاعدگی از او پرسککید :چگککونه
بعد از قاعدگی غسل کند؟ پیامبرص گفت :یک قطعه پشم یا پنبککه
بازدارنده بگیر و با آن وضو بگیر.
زن گفت :ای رسول خداص ،چگونه با آن وضو بگیرم؟
فرمود :با آن وضو بگیر.
زن دوباره گفت :ای رسول خداص چگونه با آن وضو بگیرم؟
پیامبرص فرمود :با آن وضو بگیر.
یگوید :من به مقصود پیامبر پی بردم ،بنابراین عایشه صدیقه م
2
آن زن را به سوی خود کشیدم و به او یاد دادم.
یآمدنککد و از چگاه از زنککانی کککه م مالمؤمنین عایشه هی خانه ا
یتردیککد ،ایککن قضککیه بککه
یکردند ،خککالی نبککود .ب پیامبرص سئوال م
جایگاه خاص عایشه نککزد زنکان دللککت دارد؛ چککون بککه جکای سککایر
یآمدند .عایشه نیز از زنککان همسران پیامبرص اغلب به خانه او م
ینمود .حتی گاه سرگرم آلت ریسندگی یا کککار دیگککری استقبال م
بود .با این وجود ،مشغولیت او را از پی بردن به سئوال یککا حفککظ
یکنککد کککهیداشککت .روایککت م پاسخ پیامبرص به آن شخص ،باز نم
خککوله دخککتر ثعلبککه زن اوس بکن صککامت بککه خککانه پیککامبرص آمککد.
عایشه مشککغول شسککتن یککک قسککمت سککر پیککامبرص بککود .زن بککا
فرزندان خود آمد و گفت :ای رسول خککداص ،شککوهر مککن نابینککا و
فقیر است .چیزی ندارد .پس از آن به شکوه و گلیه از شککوهرش
مالمؤمنین ام حبیبه است .این حبیبه خدمتکار سیده عایشه بوده است. ا
140 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
یشود :به بهشت وارد سه کودک از آنان بمیرد ،به کودکان گفته م
یگویند :باید پدر و مادرمان داخل شوند .در مرتبککه سککوم شوید .م
یشککود :شککما و پککدرانتان داخککل شککوید .عایشککه
یا چهککارم گفتککه م
صدیقه به من گفت :شنیدی؟
گفتم :بله.
1
گفت :پس آن را حفظ کن.
مچککون غککزوات بککدر ،مککؤته و یرسید ،ه آنها فاصله داشت ،به او م
خیبر.
-5امر به معروف و نهی از منکر
عایشه صدیقه در زمکان حیکات پیککامبرص بککه مقککوله امککر بککه
ییازیککد .او کلیککه لککوازم از قبیککل
معروف و نهی از منکککر دسککت م
یشناخت .به یدانست و م احکام حلل و حرام و نیکی و بدی را م
همین جهت با خود عهد نموده بود ،که آنها را به مردم برساند.
یگرفککت و سککاکت چگککاه آرام نم یدیککد ،هی
او اگککر منکککری م
یداد و او از ینشست .بلکه شتابان و سریع به آن فککرد تککذکر م نم
یداشت .روایت است که :یک بار همراه با ام مسطح کارش باز م
بیرون رفت .ام مسلح لغزید و گفت :مرگ بر مسطح!
عایشه صدیقه گفت :حرف بدی زدی .مردی را کککه در جنککگ
1
یدهی!بدر حاضر بوده ،دشنام م
روزی خنساء ،شاعره معروف با موهایی که از جلککو ،سککرزده و
ظاهر شده بودند ،نزد عایشه آمد .عایشه به او گفت:
2
ای خنساء ،رسول خداص از این چیز نهی نموده است.
یداد کککه
مچنان که پیش از ایککن گذشککت ،بککه حککبیبه دسککتور م
ه
احادیث پیامبرص را حفظ نماید .راستی ،چه معروفککی سککودمندتر
از حفظ احادیث پیامبرص و عمل به آنها است؟
-6اجتهاد
مالمؤمنین در حضور پیامبر خداص با استناد به مطلبی کککه گاه ا
یدانسککت کککه یپرداخککت .او م از او فراگرفتککه بککود ،بککه اجتهککاد م
وظیفه زن در قبال شوهر ،آرایش خویشتن اسککت .بنککابراین ،اگککر
یتوانککد تزییککن و آرایککش خککود را تککرک دهککد. زنی شککوهر نککدارد ،م
یکند:روایت م
روزی خویله بنت حکیککم بککه خککانه آمککد .پیککامبر خککداص فرمککود:
شکل و قیافه خویله چقدر نامرتب و ژولیده است؟
بها بککه
یگیککرد و شک یشوهر .روزهککا روزه م گفتم :زنی است ب
های کهنککه و منککدرس مچککون پککارچ یپککردازد .بنککابراین او ه نمککاز م
1
است.
یکند: مالمؤمنین عایشه نقل م امام بخاری از ا
رسول خداص به خانه آمد ،دیگی روی آتش بککود .مقککداری نککان و
خورشککت بککه او تقککدیم شککد )یعنککی غیککر از گوشککتی کککه در دیککگ
یجوشید( .فرمود :مگر در دیگ گوشت نبود؟ م
سیده عایشه گفت :مقککداری گوشککت ،کسککی بککه بریککره صککدقه
داده و سپس او آنها را به ما هدیه داده است .تککو هککم کککه صککدقه
یخوری. نم
2
فرمود :برای او صدقه و برای ما هدیه است.
یدانست که گوشت به بریره صدقه شده اسککت، مالمؤمنین م ا
یخورد .بنابراین گوشت را تقدیم پیکامبرص پیامبرص هم صدقه نم
ً
یکرد ،گوشت کامل و برای همه صدقه است. ننمود؛ چون گمان م
یآمدند و مشکلت خککود مالمؤمنین عایشه صدیقه م زنان ،نزد ا
ً
یگذاشکتند .متقکابل او اگکر خکودش بکه موضکوع را با او در میان م
ینمککود وگرنککه منتظککر آگاهی داشت ،مشکل آن را حل و فصککل م
یشد .روزی حولء به خانه آمد و گفت: پیامبر خداص م
-الصابه ،ج ،4ص .291 1
-صحیح بخاری ،ج ،3ص 243؛ مسلم ،ج ،9-10صص 401-402با شرح 2
نووی.
بخش سوم :در حوزه اندیشه و حرکت 143
-صفه الصفوه ،به نقل از نساء اهل البیت ،ص .159 2
148 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
.194
-عباس محد عقاد ،الصدیقه ،بن الصدیق در المجمکوعه الککامله ،ج ،3ص 2
.195
بخش سوم :در حوزه اندیشه و حرکت 149
-3تفسیر قرآن
از جمله اصول مهم و کلیدی تفسککیر قککرآن ،آشککنایی بککا ادبیککات
عرب و برخورداری از میککزان قابککل تککوجهی از واژگککان ایککن زبککان
یباشککد .عایشککه ،آشککنایی عمیقککی بککا ادبیککات عککرب داشککت .درم
حافظه خود نیز انبوهی از واژگان زبان عربی را پنهان ساخته بود.
این آشنایی با ادبیات عرب و سخنوری ماهرانه ،به عایشه در فهم
یرسککاند .از او در مککورد ایککن آیککه
و تفسککیر آیککات قککرآن کمککک م
پرسیدند:
) نساء (127 /
یپرسند«.
»و از تو در مورد زنان م
روایت شده که گفت:
»منظور دختر یتیمی است که تحککت کفککالت مککردی قککرار دارد.
این دختر در اموال آن شخص شریک شده است .فرد که ولککی او
هاش را بپککردازد ،بککا او
یخواهد بککدون ایککن کککه مهککری نیز هست ،م
ازدواج نماید .خداوند چنین کسانی را از ازدواج با چنین دخککترانی،
1
جز از طریق عدالت ،منع نموده است«.
در مورد این آیه:
)نور (31 /
-صحیح بخاری ،ج ،3ص 249؛ تفسیر ابن کثیر ،ج ،3ص .450 1
150 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
)نساء(6 /
نکککه پککا بککه سککن ازدواج گذاشککتند،
»یتیمان را بیازمایید .تا ای
اگر در آنان رشد و آگاهی را احسککاس کردیککد ،اموالشککان را
به آنان واگذار کنید«.
عایشه صدیقه گفته است :پیککامبرص فرمککود :قلککم از سککه نفککر
برداشته شده است :کودک تا به سن بلوغ برسد ،یا پککانزده سککال
او تکمیل شود .فرد خوابیککده تککا بیککدار شککود و دیککوانه تککا هوشککیار
1
شود«.
عایشه در تفسیر قرآن از یک ویژگی مهم برخوردار بود؛ وی در
صحنه گرم حوادث و نزول مداوم قرآن حضور داشت .بدین جهت
او از علت نزول آیات )شأن نککزول( بککه خککوبی آگککاهی داشککت .از
جمله اصول مهم تفسیر قرآن یکی همین اسککت .بککر ایککن اسککاس
یبینیککم کککه وی در مککورد زمککان و مکککان نککزول آیککات ،از آگککاهیم
منحصر به فردی برخوردار است .این آگاهی از جککو نککزول قککرآن،
به او در فهم آیات و برداشت درست از آنها کمک شککایان تککوجهی
ینمود .در مورد این آیه:م
) احزاب(10 /
بتان
»به یاد آورید آن زمان را )که دشمنان( از فراز و نشککی
لها به گلو رسیدند«.
مها خیره شدند و د
آمدند .چش
-ابن کثیر در تفسیر ،ج ،1ص .451 1
152 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
-4ناسخ و منسوخ
عایشه صدیقه به مطالبی که در قرآن و سنت نسخ شد
هاند،
یگوید :عاشورا )دهککم محککرم( ،روزی توجه خاصی نموده است .م
یگرفت. بود که پیامبر خداص در زمان جاهلیت آن روز را روزه م
یگرفتنککد؛ چککون
قریش نیککز در زمککان جککاهلیت در آن روز ،روزه م
یگرفککت و بککه مککردمپیامبرص به مدینه آمد ،در ایککن روز ،روزه م
ینمود تا روزه بگیرنککد .امککا چککون حکککم مککاه رمضککان نککازل
امر م
گردید ،ماه رمضان به عنوان فریضه تلقی گردیککد و روزه عاشککورا
1
ترک داده شد.
-5تاریخ
عایشه صدیقه در زمینه تاریخ دعوت اسلمی و دوران جککاهلیت
های مککوارد شککاهد صککحنه نبککوده ،مطککالب با این کککه خککود ،در پککار
فراوانککی نقککل نمککوده اسککت .او بککدین وسککیله نقککش اسککلم را در
یکپارچه و منسجم نمودن اعراب زیر سایه یک پرچم تککبیین کککرده
است .اعراب پیش از ایککن مجمککوعه قبایککل متخاصککمی بودنککد کککه
یگوید:جنگ آنها را از پا درآورده بود .م
»خداوند چنین مقدر نموده بود که جنکگ بعکاث پیکش از رسکول
خداص ،صورت بگیرد .زمانی پیامبر خداص به مدینه آمد که تجمع
انصار از هم پاشیده بود و سرانشان کشته و زخمی شککده بودنککد.
خداوند مقررا نموده بود ،تا بعککاث پیککش از آمککدن رسککول خککداص
2
صورت بگیرد و به این شکل سبب دخول آنان در اسلم بشود«.
آشنایی عایشککه بککا تاریککخ یککک امککر مسککلم اسککت .او نککه تنهککا از
نها نیکزگذشته اعراب آگاهی داشت ،بلکه با تاریکخ سکایر سکرزمی
آشککنا بککود .او ایککن آشککنایی و آگککاهی خککود را مککدیون حککافظه و
های اسکت در -طککبری؛ صککحیح بخکاری ،ج ،2صکص 309-32؛ بعکاث ،نقط 2
اطراف مدینه ،آخرین و مشهرترین جنککگ میککان اوس و خککزرج در آنجککا رخ
داد .این جنگ به تحریک یهودیان صورت گرفت .چهل روز قبل از جنککگ بککه
نگاه جنگ شروع شد .ابتدا ابتکار عمل بککه تهیه و تدارک سلح پرداختند .آ
دست خزرج بود،اما سپس اوس بر آنان چیککره شککدند .بسککیاری از آنککان را
ههایشککان را سککوزاندند .ایککن جنککگ پنککج سککال قبککل از هجککرت
کشتند و خان
صورت گرفت) .مترجم(
154 عایشه؛ همسر ،همراه و همراز پیامبر
مککوقعیت خاصککی بککود کککه خداونککد بککه او داده بککود .هککم از نبککوغ
های قککوی بککرای سرشاری برخککوردار بککود و هککم خککانه پیککامبر زمین
آگاهی او از تاریخ و رویدادهای دور و نزدیک جهان بود.
3
- 3