Professional Documents
Culture Documents
Tavalodi
Tavalodi
Tavalodi
=========================================================
در اختیار txtتایل دارند آثار فارسی را که قانون حق نشر شامل آن ها نی شود به صورت
تایل دارید با ما هکاری داشته باشید و کتاب مورد علقه خود را در کتابانه قرار دهید می
توانید با ما به آدرس
=========================================================
تولدی دیگر
آن روزها
آرام میبارید
– فردا
فردا …
دیدار میکردند
و باز میامد
که میخت
آن روزها رفتند
آبی رنگ
مضطرب ،ترسان
،و عشق
میبدی
هشتی
ناگاه
مصورمان می کرد
و تبسمهای دزدانه
***
گذران
شب و روز
شب و روز
شب و روز
.بگذار که فراموش کنم
مرا
برهوت آگاهی ؟
بگذار
***
آفتاب می شود
نگاه کن
نگاه کن
نگاه کن
من از ستاره سوختم
صدای تو
نگاه کن
***
روی خاک
بارور ز میل
بارور ز درد
جاودانه نیستم
:مردمان رهگذر
قلب تیخورده
شع واژگون
***
شعر سفر
***
گوش کن
گوش کن
لظه ای
و زمی دارد
نگران من و تست
بگذار[
***
غزل
ه.ا.سایه
***
تنهاتر از یک برگ
آرام می ران
ّار خوشبختی
در سایهء فر
شبها که تنهائیم
آلوده می سازی
اکنون تو اینجائی
اکنون تو اینجائی
...شاید
دیگر نی بینم
***
میان تاریکی
میان تاریکی
ستاره ای می سوخت
ستاره ای می رفت
ستاره ای می مرد
ترانه ای غمناک
تام شب آنا
کسی ز نومیدی
کسی به پا می خاست
دوباره پس می زد
تام شب آنا
هوا چو آواری
***
بر او ببخشائید
بر او ببخشائید
بر او که گاهگاه
و ابلهانه می پندارد
بر او ببخشائید
بر او ببخشائید
آشفته می کند
بر او ببخشائید
بر او ببخشائید
بر او ببخشائید
***
دریافت
...شب
گوش دادم
زیر پا له کرد
...گوش دادم
...و تنم
تنم از وسوسهء
.متلشی گشت
گوش دادم
جیجیی سج و نامفهوم
آه
که هه اندامم
***
وصل
تا بی نایت
جسمیت وجودم
تلیل می رود
ساعت پرید
دیدم که می رهم
دیدم که می رهم
***
عاشقانه
هرکسی را تو نی انگاشتم
ِحر بار
ای نگاهت لی لئی س
***
پرسش
***
جعه
جعهء ساکت
جعهء متوک
جعهء بی انتظار
جعهء تسلیم
خانهء خالی
خانهء دلگی
عروسک کوکی
***
تنهائی ماه
و نسیم تسلیم
لیلی در پرده
غوکها در مرداب
ماه
***
معشوق من
معشوق من
دنبال میکند
معشوق من
گوئی که تاتاری
گوئی که بربری
معشوق من
هچون طبیعت
تأئید میکند
معشوق من
او
بیدار میکند
معشوق من
***
روز یا شب ؟ -
...آه
و نگاهم
و به بتی که پس از کوچه
قهرمانیها ؟ -
آه-
اسب ها پیند
عشق؟ -
آرزوها ؟ -
بسته ؟ -
و به نوری مشکوک
من دل میخواهد
من دل میخواهد
من دل میخواهد
بروی -
...بروی -
*****
مرداب
ۀۀۀ
***
آیه های زمینی
آنگاه
و هیچکس
زنای باردار
نوزادهای بی سر زائیدند
و گاهواره ها از شرم
و موشهای موذی
تصویر مینمودند
،مردم
هخوابه میشدند
و از تصور شهوتناکی
و هیچکس نیدانست
***
هدیه
***
دیدار در شب
و چهرهء شگفت
و چهرهء شگفت
و داد زد
حق با شاست
ثابت نیکند
آه
و چند رفتگر
افسوس
من مرده ام
و شب هنوز هم
خاموش شد
اندیشه میکنید
گوئی که کودکی
و دختان عاشق
احساس میشود
.تسلیم می کنند
افسوس
لرزید
پیش آمدند
بال میآمدم
تلیل میوند
:فریاد زد
***
وهم سبز
تام روز را در آئینه گریه میکردم
فشار میدادند
و چون دروغگویان
و گرمی تن جفتم
دنبال میکند
-خوشبختی
به آب جادو
و گوشتخوارترین ماهیان
نگاه کن "
***
فتح باغ
هه میدانند
هه میدانند
سیب را چیدی
هه میتسند
و نتسیدی
و درخشیدن عریانان
هه میدانند
هه میدانند
و هوای تازه
و کبوترهای معصوم
***
علی کوچیکه
پا شد نشس
هچی یواش
هچی یواش
هرچی که بود
هرچی که بود
علی کوچیکه
مو تاشاش شده بود
رنگ روون
نور جوون
نقره نشون
دس بزن
سیسیکا
امو علی
تو نخ یه دنیای دیگه
علی کوچیکه
علی کوچیکه
" .پیشکشت
میبتش ،میبتش
تو توپخونه
نصف شبا
دنیائی که هر جا میی
و مرض
فروش میداد
علی کوچیکه
آه میکشید
توی خودشون
***
پرنده از ایوان
***
فاتح شدم
آه
جایی که من
که از سر تفنن
گل سرخ
برقی
کرده و میدانند
نسیه میافروزم
من زنده ام ،بله ،مانند زنده رود ،که یکروز زنده بود
خواهم برد
روشنفکر
شسی تبیزی
ناده ام
هیکل گچی
پنجره ای
خود را
***
به آفتاب سلمی دوباره خواهم داد
***
من از تو میمردم
من از تو میمردم
تو در من میخواندی
تو با من میفتی
تو در من میخواندی
و گیسوان را میپوشاندی
وقتی که من دیگر
و گوش میدادی
***
تولدی دیگر
زندگی شاید
زندگی شاید
هآغوشی
دل من
...آه
سهم من اینست
سهم من اینست
،سهم من
دستهایت را "
و بدینسانست
و کسی میماند
من