Professional Documents
Culture Documents
2nd. Letter
2nd. Letter
2nd. Letter
تاجزاده عزیز!
حقیقت ،آینهای بود که از آسمان به زمین افتاد و شکست ،هر کس تکهای از آن
را برداشت ،خود را در آن دید و پنداشت حقیقت تنها در دست اوست .در حالى که
حقیقت پیش همگان پخش بود.
گفتگو ،این آینه های شکسته را در کنار هم مى گذارد ،تا حقیقت متکثرتری
نمایان شود .مبنای فلسفی دمکراسی نیز جز هم نشینی این آینهها نیست.
اگر گفتگو ،با معیارهاى گفتگوى صحیح ،که حقیقت جویى ،شنیدن سخن یکدیگر،
شخصى نکردن ،متهم نکردن یکدیگر ،پاسخ شفاف دادن به سواالت مطرح شده ،تحریف
نکردن حرف یکدیگر و به حاشیه نکشاندن بحث است ،به گفتمان همه ما تبدیل
شود ،و شنوندگان ،به جاى هو کردن و هورا کشیدن ،سخنان را بشنوند و استدالل
برتر را بپذیرند ،تاریخ ما ورق خواهد خورد.
دوست عزیزم مصطفى!
در غیابت به احترام آن که اهل گفتگوهستى ،تمام قد مى ایستم .چرا که اگر
گفتگو خاموش شود ،سوءتفاهم و فریب و خشونت به صدا درخواهند آمد ،و مى شود
همانکه اکنون شده است .قصد من و شما به یقین مچ انداختن نیست ،تا نتیجه اش
تنها این باشد که در این بحث چه کسى برد و چه کسى باخت .که هر دوى ما سرما
خورده زمستان یک استبدادیم و در جستجوى راهى براى خروج از این بن بست سیاه
ملى.
با خشونت انقالب و حمله خارجى مخالفم
مصطفى گرامى! علیرغم آن که با روشنى در نامه خود اعالم کردم:
“من همچنان امریکا را باعث کودتاى ٢٨مرداد و استبداد بعدى آن در ایران تا
زمان انقالب ۵٧مى دانم .ترامپ را آدمى از نظر روانى نامتعادل مى دانم و
امیدوارم هرچه زودتر به دست مردم آمریکا عوض شود .همچنان با حمله خارجى
مخالفم ،و حمله دولت هاى خارجى را به قصد کمک به دمکراسى در ایران نمى
دانم .اما دیگر باور هم ندارم حکومت ایران اصالح پذیر باشد .خامنهاى آنقدر
از ترس یا لجاجت ،بر استبداد دینى اصرار مى کند که الجرم با خشونت انقالب و
یا حمله خارجى هاى منفعت طلب عوض خواهد شد .در این صورت ،تحمیل راه حل پر
مصیبت حمله خارجی یا خشونت انقالبی بر کشور و ملت ،مسئولیت اوست ،و مسئولیت
اصالح طلبان بالتکلیف ،نه مردم جان به لب رسیده ایران”.
اما متاسفانه شما جورى سخن مرا نقد کردید ،که خوانندگان از نامه شما چنین
نتیجه گرفتند که انگار من با انقالب خشن داخلى ،حمله خارجى و سوریهاى شدن
موافقم .حال آنکه من گفته بودم خامنهاى و تداوم اصالحات ناکارآمد ،الجرم ما
را به سوى این فرجام بد مى برد .اگر نمى خواهید به این فرجام بد دچار
شویم ،به سهم خود اصالحات را اصالح کنید.
دیکتاتورها انقالب را تحمیل مى کنند
مهندس بازرگان گفته بود“ :شاه رهبر انقالب ایران بود .چون با اصالح
ناپذیرىاش مردم را به سوى انقالب هدایت کرد ”.من هم مى گویم“ :خامنهاى رهبر
انقالب بعدى است .چون او با اصالح ناپذیرى اش مردم را به انقالبى خشن هدایت
مى کند .و با ایجاد ناامنى در خاورمیانه ،اسباب حمله خارجىها به ایران مى
شود ”.از این کالم روشن من ،نیت خوانى خالف واقع ،و متهم کردن گوینده به
معنایى کامال بر عکس آنچه گفته است ،خارج از قواعد گفتگوى صحیح است.
درعین حال هیچ به سوال روشن من پاسخ ندادید که اگر حمله خارجی به طور مطلق
بد است ،چرا دولت اصالحات ،به همراه سپاه پاسداران در حمله به افغانستان با
آمریکا مشارکت کرد؟
مصطفاى عزیز!
نگرانىات را از احتمال کشیده شدن ایران به خشونت انقالب ،حمله خارجى و جنگ
داخلى در مىیابم .من هم چون شما نگران خشونتم ،از آن باالتر در تکاپوى
جلوگیرى از خشونت بودهام .در هفتهاى که ایران در آتش جنبشى به حق مى سوخت،
ضمن همراهى و تایید این جنبش با شکوه ،تمام تالشم را کردم تا فیلم سینمایى
“پرزیدنت” که چهار سال پیش آن را در نقد خشونت دیکتاتورها و انقالبهاى خشن
ساخته ام ،از بى بى سى فارسى پخش شود.
به خالف نظر شما ،که همه آنها که در رسانه هاى خارج از ایران کار مى کنند
را خشونت طلب مىدانید ،من چنین نظرى ندارم .به عنوان نمونه ،مسئولین
برنامه آپارات بى بى سى با همان نگرانىهاى من و شما ،پنج بار فیلم پرزیدنت
را براى مخاطبان ایرانى ،در همان هفته جنبش در ایران پخش کردند ،تا
نگذارند میوه انقالب مردم جان به لب رسیده را آفت خشونت بخشکاند .تجربهها
به ما آموخته است انقالبى که با خشونت پیروز شود ،براى بقاى خود چاره اى جز
خشونت نخواهد داشت و آن وقت مى شود همین جمهورى اسالمى.
ایرانیان به دنبال خشونت نیستند
مى دانیم که شما اصالح طلبان به دنبال سوریهسازى نیستید ،اما به من بگو
کدام حزب ،گروه ،سازمان و چهره ملى شناخته شده ایرانى که خواهان سرنگونی
استبداد دینى است و ایران را بدون ولی فقیه مىخواهد ،به دنبال سوریهاى
کردن ایران بوده و یا حتی کمتر از آن ،خواستار اعتراضات خشونت آمیز مردم
شده است؟ از آنس و ،حتى بدنه سپاه و بسیج و روحانیت نیز به دنبال سوریهاى
کردن ایران نیستند ،چرا که ایران کشور آنها هم هست .و در چنان شرایطى زن و
بچه خودشان هم در خطر مىافتند .ایران سرزمین همه ماست .خامنهاى هم که
سوریه را سوریهاى کرد ،ساکن ایران بود و خیالش از بیت و خانواده اش جمع
بود .حتى فرماندهان سپاه او بیشتردیگران را به سوریه برده اند ،تا این که
واقعا خودشان در جنگ شرکت کنند .آنها انهدام سوریه را براى اسد مدیریت
نظامى و مالى مى کنند .سربازان آنها بیشترحزب اله لبنان و سپاه فاطمیون از
افغانستانى هاى مهاجر ایرانند .و جمعى از جوانان بىشغل براى گذران زندگى
خانواده فقیر خویش ،تحت عنوان مدافعین حرم به قتلگاه فرستاده مىشوند .واال
سردار سلیمانى فاتح چند جنگ ،چرا تاکنون از دماغش هم خون نیامده؟! هربار
که قیافهاش را مى بینى ،انگار همین االن از حجله دامادى برگشته! او اگر در
یک صحنه جنگ غیر واقعى سینمایى هم شرکت داشت ،قیافه اش داغان تر بود و
باالخره یک خراشى به یک جایش وارد شده بود .مصطفى جان! فرماندهان سپاه دیرى
است کاسب شدهاند و دشمنى و دوستىشان را منافع هر روزشان تعیین مى کند.
دوست عزیزم!
شما ارزش و بار کلمات را مى دانید ،چرا به جاى آن که به وسعت اعتراضات
اخیر اشاره کنید و بگویید در بیش از هفتاد شهر ایران مردم به خیابانها
ریختند ،تا آزادى را از کف استبداد باز پس بگیرند ،با گفتن این که آنها
تنها “متعرضین چند ده هزار نفره بودند” ،بزرگى مردم جان به لب رسیده را
نادیده مىگیرید و تحقیرشان مى کنید؟!
معترضین با ایثار جان خویش ،حق اعتراض را به نظام استبداد دینى تحمیل
کردند .مىگویى حکومت در برخورد با اینها عقالنیت به خرج داد و قیام این
جوانان را درونى خواهد کرد .سرکوب و کشتن حداقل بیست و چند نفر و دستگیرى
چهارهزار نفر اسمش عقالنى برخورد کردن است؟ مگر استبداد دینى ،جنبش اصالحات
و جنبش سبز را درونى کرد که جنبش جان به لب رسیدگان را درونى کند؟ مهندس
بازرگان که محبوب هر دوى ماست مى گفت“ :حق گرفتنى است! نه دادنى ”.خالصه
حرف جنبش اخیر هم این بود “رژیم والیت فقیه برانداختنى است و نه اصالح
شدنى”.
رفیق ارزشمندم!
زمان را فراموش نکن .کندى حل مسایل ،مردم خسته از استبداد و اصالحات را به
خشم و خشونت بیشترمى کشاند .اگر در سال ٨٨اوضاع رو به بهبود مى رفت ،خشم
مردم تخلیه مى شد ،اما اکنون هم خزانه دولت به واسطه اختالسها خالى است .هم
جیب ملت .مردم روز به روز خسته تر و خشمگین تر مى شوند .در سال ٨٨مردم
اینقدر خشمگین نبودند .آنها با راه پیمایى سکوت به خیابان آمده بودند ،اما
اکنون با فریاد و خشم بازگشته اند ،اگر دو سال دیگر نظام استبداد دوام
بیاورد ،زلزله ى تغییر ،ویرانگرتر از گذشته خواهد بود.
همانطور که آقاى خاتمى این روزها گفتند“ :حوادث اخیر ناشى از اعتراض مردم
و بى اعتمادى آنها به همگان از جمله به اصالح طلبان است ”.این مردم بى
اعتماد شده ،معترض و به خشم آمده را اگر با زندان و اعدام و شکنجه
بترسانند ،و اگر با سوریهاى شدن بترسانید ،ممکن است تا مدتى میخکوب ترس
شوند ،اما اگر امیدشان را به همین فریاد خشمگین در خیابان نیز از دست
بدهند ،دیگر حتى خدا هم حریف آنها نیست و استبداد دینى را بدجورى فرو
خواهند ریخت .گفتى به دنبال مقصر نباش .نیستم مصطفى جان .مقصرین معلومند.
اما اگر علت را نیابیم ،چگونه به دنبال راه رهایى بگردیم؟
مصطفى جان!
از معجزه گفتگو سخن مى گویى .معجزه گفتگوى چه کسى با چه کسى؟ مگر خامنهاى
حاضر شد با موسوى و کروبى سخن بگوید؟ آن که اسلحه دارد با زبان گلوله با
مردم سخن مى گوید .براى همین مردم بعد از چهل سال ناامید شدهاند و به
خیابان ریختهاند .تازه آن که گرسنه است ،اول نان مى خواهد .جوان فارغ
التحصیل دانشگاه و اصال هر جوانى بیکارى ،اول کار مى خواهد .نقش اجتماعى
مىخواهد .اجازه عاشق شدن و تشکیل خانواده مى خواهد .زن ایرانى اول رهایى
از حجاب اجبارى را مى خواهد .اقلیت هاى دینى ،اجازه دیندارى مدل خود را مى
خواهند .براى اینها گفتگو چه معجزه اى مى کند؟ تازه مگر ولى فقیه ،با
درخواست خاتمى مبنى بر آشتى ملى موافقت کرد ،که با مغضوبین و محرومین
ایران گفتگو کند؟
مردم اصرار دارند جنگ سوریه و یمن ،آموزش طالبان براى تروریسم در
افغانستان و ارسال پول و تجهیزات ایرانى به حزب اله لبنان متوقف شود و
هزینه هاى راه اندازى جنگ در کشورهاى دیگر زیر نام بودجه دفاعى کشور ،صرف
زندگى مردم همین کشور شود .با توقف ناامنى در خاورمیانه از سوى حکومت
ایران ،تحریم هاى جهانى برداشته شود و اقتصاد ایران شکوفا شود .گفتگوى من
و تو و ما نیز ،در نهایت باید راهى عملى براى درد و نیاز و رویاى مردم
بیابد.
من شهروندم ،نه سیاستمدار
من به عنوان یک شهروند سخن مى گویم ،نه یک سیاستمدار .مصطفى جان! متوقع
بودم ،شما هنرمندان محترم اما خاموش ایران را هم به مشارکت در سرنوشت
جامعه دعوت کنید و از آنها بخواهید که سخنى بگویند .چرا که هر کدام از
آنها بر بخشى از جامعه ایران موثرند و سیمرغ وار مى توانند جامعه را به
سمت آزادى هاى فردى و اجتماعى پرواز دهند .نه این که تلویحا بگویید تو
هنرمندى ،سیاست را به ما سیاستمداران کارکشته واگذار.
دموکراسی معادل انتخابات نیست .رژیم ایران اقتدارگرای انتخاباتی است.
شما دموکراسى را معادل انتخابات مىگیرید .مگر هیتلر از دل انتخابات مردم
آلمان بیرون نیامد؟ دمکراسى منهاى رعایت موازین حقوق بشر مى شود آلمان
هیتلرى .مى شود خمینى بعد از رفراندوم جمهورى اسالمى .مى شود احمدى نژاد
بیرون آمده از انتخابات مهندسى شده .از مردم مى خواهید روى انتخابات آزاد
تمرکز کنند .مگر ولى فقیه و استبداد دینى چنین اجازه اى را مى دهند؟! حتى
اگر به فرض محال ،انتخابات آزاد هم اتفاق بیفتد ،آنکه برنده شد ،مى تواند
قدرت را به نفع خودش اعمال کند .مگر آنکه ملزم به رعایت موازین حقوق بشر
باشد .و این دومى در هیچ حکومت دینىاى ممکن نیست.
شما مىگویید ایران رژیم نیمه دمکراتیک نیمه استبدادى است .مصطفى جان ،این
یک غلط مصطلح شده است .این رژیم دیکتاتورى و تمامیت خواه توامان است .شاه
که دیکتاتور بود ،دیگر به نیمه زندگى خصوصى ایرانیان کارى نداشت .اما این
رژیم دیکتاتور و تمامیتخواه ،حتى به عشق و نحوه پوشیدن و خوردن و خوابیدن
مردم هم کار دارد .این رژیم نیمهدمکراتیک نیست ،اقتدارگراى انتخاباتى است.
رژیم اقتدارگرا انتخابات را صرفا برای استحکام پایههای خود بکار مى برد و
هرگز نمیگذارد اداره امور کشور بدست صاحبان اصلی آن یعنی مردم و
نمایندگانشان بیفتد .اختال ف اصلی من و تو همین است .با انتخابات ،جمهوری
اسالمی اصالح نمیشود .فقط استبداد دینی استمرار مى یابد و شما و همفکرانتان
با شرکت بی قید و شرط در انتخابات محدود ومهندسى شده با نظارت استصوابی،
نقشی جز استمراراستبداد دینی ایفا نکرده اید.
دوست حبس کشیده ام!
در شگفتم شما که خود به خاطر اعتراض به آزاد نبودن انتخابات و مداخله
شورای نگهبان زندانی شدهای ،چطور باز هم از “دموکراسی انتخاباتی” سخن
میگویی و حال وعده استقرار “دموکراسی اعتراضی” را میدهی ،بدون آنکه یادی
به احترام از شهدا و بازداشت شدگان همین اعتراضات اخیر کرده باشی.
مصطفى جان! چگونه از داشتن “دموکراسی انتخاباتی”حرف میزنی اما حتی یک بار
اشاره نمیکنی که در تمام این سالها هیچ کس اجازه نامزد شدن نیافته ،مگر
آنکه از فیلتر شورای نگهبان گذر کرده باشد و شورای نگهبان هیچ کس را تایید
نکرده ،مگر آنکه به وفاداری کامل او به ولی فقیه و جمهوری اسالمی اطمینان
یافته باشد .شما که شعار ایران برای ایرانیان سر دادهاید ،بگو کجا و کی به
یک حزب یا فرد سکوالر ،یک حزب مخالف غیر حکومتى و یا یک منتقد نظریه والیت
فقیه ،حتى در دوره اى که خاتمى در قدرت بود ،اجازه فعالیت دادهاند که حال
آنها را به جرم مسالمت آمیز رفتار نکردن نقد مى کنید؟ و حاکمیت هم آنها را
محاکمه میکند و مجرم میانگارد؟ از جمله اختالفات مبنایی من با اصالح طلبان
این است که جمهوری اسالمی با اصل والیت مطلقه فقیه ،نه قابل اصالح است ،نه
دموکراسی پذیر .والیت مطلقه فقیه را تنها باید از فضای سیاسی و قانون اساسی
ایران حذف کرد .و چون با راى و انتخابات و اصالحات نمى شود ،پس باید از
طریق تظاهرات و اعتصابات و مخالفت هاى مدنى و تحریم انتخابات آن را بر
انداخت.
اصالحات اول باید خودش را اصالح کند
اگر از گاندى و ماندال حرف مى زنید ،پس روش همانها را بروید .روش آنها بسیج
همه مردم و متقاعد کردن آنها براى یک حرکت همگانى است .از قبیل مخالفت
مدنى ،تظاهرات خیابانى وسیع ،اعتصابات سراسرى و همکارى نکردن با رژیم در
هر زمینه ممکن تا به زانو در آوردن آن .قبل از آن که کار از دست عقالى مردم
در برود و خامنه اى با رفتارش ،انقالبى خشن و یا حمله خارجى را به مردم
تحمیل کند ،اصالحات را اصالح کنید.
دو دهه اصالح طلبى اثبات کرد که ره به جایی نبرده اید .بیاید و منصفانه و
صادقانه خودتان را نقد کنید .اصالح إصالحات ،یعنی إقرار به ناکارآمدى إصالحات
درون حکومتی ،و اعتراف به اصالح ناپذیری جمهوری اسالمی و رژیم مبتنی بر والیت
فقیه ،و اصالح ناپذیرى روش و منش خمینی و زمامداری خامنه ای .اگر راه و روش
خود را اصالح نکنید ،به زودى ملت اصالح طلبى را به عنوان یک آزمایش بیست سال
شکست خورده ،از صحنه سیاسی کشور حذف خواهد کرد.