Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 9

‫بزرگان )کالن سن ها( در بلخ چه مینویسند؟‬

‫بخش نخست‬
‫چند مدت پیش در پایان محفل و رونمایی ُرمان » سکوت قرمز«‪ ،‬بزرگوار محمد صالح گردش‬
‫کتاب جدید خود را زیر نام » ریشه و معنای واژۀ اوستا « با دستان خودش به یک تعداد از‬
‫دوستان هدیه دادند‪ .‬در جملۀ مستفید شوندگان هدیۀ این کتاب من هم قرار گرفتم و جناب‬
‫ایشان به من لطف کردند‪ ،‬که من بابت در یافت این هدیه سپاسگزار استم‪ .‬پس از آن روز‬
‫فرصت های پیش آمد و توانستم بخش های از این کتاب را و البته نه همۀ آن را به علت‬
‫نداشنت وقت خواندم و در موردش بسیار فکر کردم‪ .‬نکته های جالب و قابل تأمل که من باب‬
‫
حرف زدن در این کتاب پیدا کردم اینها اند‪:‬‬
‫
‪ .1‬موضوع ٍ مورد تحقیق مشخص نیست‪.‬‬
‫
‪ .2‬مسألۀ و هدف تحقیق در منت کتاب وضاحت داده نشده و مبهم و منحرف کننده است‪.‬‬
‫‪ .3‬داده ها یا معلومات و اطالعات که نویسنده از منابع کتبی و شفاهی گرد آوری کرده‬
‫
ناقص و پراگنده اند‪.‬‬
‫من خود )نویسنده( در مورد زبان شناسی‪ ،‬فرهنگ‬ ‫‪ .4‬قضاوت های نادرست و قطعییت از ِ‬
‫شناسی‪ ،‬قوم شناسی‪ ،‬تبار شناسی‪ ،‬نژاد شناسی‪ ،‬تاریخ و ادبیات در سراسر کتاب آشکار‬
‫
‪ ‬است‪.‬‬
‫‪ .5‬بعضی از بخش های کتاب به طور مستقیم کاپی و اقتباس بوده و بدون کدام تحلیل و‬
‫بررسی علمی آورده شده و نویسنده به سخن های روایتی و شفاهی خود استناد کرده‬
‫
‪ ‬است‪.‬‬
‫
‪ .6‬اثر فاقد نتایج و یافته های تحقیقی اند‪.‬‬
‫‪ .7‬بعضی از فهرست مآخذ یا بن مایه های کتاب؛ دست چندم و معتبر نبوده و حتا در ترتیب‬
‫‪.‬و تنظیم آن اشتباه و نادرستی ها دیده میشود‬
‫این موضوع را میدانم که گردش صاحب با صد خون دل و با قبول قرض به مقدار شصت‬
‫هزار افغانی که میشد خرچ چند ماه یک خانواده را با آن کشید‪ ،‬از دهن خود و خانوادۀ‬
‫خود زده و کتاب شان را نوشته اند‪ .‬و آن موضوع را طور دردناک در نخستین سخن کتاب‬
‫یاد کرده اند‪ .‬ای کاش این کتاب » ریشه و معنای واژۀ اوستا« یک مجموعه شعر سپید یا‬
‫داستان در مورد زندگی‪ ،‬قصه های گذشته و مشکالت زندگی خودش میبود زیبا میشد‪ .‬و‬
‫با نهایت احترام که به گردش صاحب دارم مجبورم که بگویم شیوه و روند تحقیق را علمی و‬
‫منظم بسازید‪ .‬به عوض آوردن درد دل ها و نیستی ها و ناداری در )پیش سخن‪ /‬پیشگفتار(‬
‫که چندان ارزش ندارد در یک کتاب تحقیق بگنجد و بار منت خواندن کتاب را به خوانندۀ آن‬
‫بگذارد‪ ،‬مقدمۀ مناسب بنویسید و موضوعات کلیدی تحقیق را در آن اشاره کرده و نشان‬
‫‪.‬دهید که به دنبال چه استید‬
‫نام یا عنوان کتاب » ریشه و معنای واژۀ اوستا « است اما محتویات کتاب که گرفته شده ‪1.‬‬
‫از عنوان یکی از بخش های کتاب و در حد یک مقاله بوده‪ ،‬مشخصا در مورد ریشۀ و معنای‬
‫ِ‬
‫واژگان می پردازد که‬ ‫واژۀ اوستا است پرداخته است‪ .‬سایر بخش های کتاب در مورد معنای‬
‫نه ریشۀ اوستایی دارد و نه پیوند به اوستا شناسی‪ .‬نویسنده فقط در باب جغرافیا و محل‬
‫سکونت آریایی های دوران باستان و تیره و تبار آنها و نیکه و نبیره آنها بحث کرده و گردن‬
‫فرازی میکند‪ .‬به طور مثال؛ در صفحۀ ‪ 12‬کتاب در مورد » پارت ها‪ ،‬اسالف و شاخه ی از‬
‫ایماق ها« در صفحۀ ‪ 7-1‬معنای واژۀ » مرنج «‪ ،‬صفحۀ ‪ » 68‬سابقۀ کفش دزدی از‬
‫مساجد «‪ ،‬صفحه ‪ » 136‬شیر و شکر «‪ ،‬صفحه ‪ » 167‬واژه پوشک « صفحه ‪ »168‬واژه‬
‫‪ ....‬کاته « ‪ ،‬صفحه ‪ » 169‬نیم نگاهی به زندگی میرمن پروین « و‬
‫نویسنده برای خود و مخاطبان هدف مشخص ندارد‪ .‬معلوم نیست نویسنده به دنبال چه ‪2.‬‬
‫است؟ آیا او در مورد زبان شناسی زبان های کهن و واژه شناسی تحقیق میکند یا در مورد‬
‫تبار شناسی یک قوم خاص؟ آیا در مورد باستان شناسی و تاریخ می نویسد یا در مورد‬
‫زندگی شخصیت های معاصر و باستان حرف می زند؟ توقع مخاطب و خوانندۀ کتاب این‬
‫است که در مورد اوستا و واژهگان اوستایی بشنود و بخواند‪ .‬اما کمترین مطلب را در مورد‬
‫‪.‬اوستا در کتاب » ریشه و معنای واژۀ اوستا « می توان یافت‬
‫پراگندهگی‪ ،‬نا منسجم بودن و ناقص بودن معلومات و اطالعات به حدی است که بسا ‪3.‬‬
‫موضوعات آن همانند روغن در روی آب معلوم میشود‪ .‬اطالعات تاریخی به طور آرمان‬
‫گرایانه و انقالبی منعکس داده شده ) ص ‪ ( 55-53‬و دوران هخامنشیان‪ ،‬پارت ها یا‬
‫اشکانیان و ساسانیان از طالیی ترین دوران شناخته شده و از دوره های تاریخی کوشانیان‬
‫و هیاطله هیچ خبری نیست‪ .‬تبار‪ ،‬تیره و نسب زرتشت » پیامبر زرتشتیان « مربوط قوم‬
‫شریف » پشتون « دانسته شده و محل مسقط الراس و زادگاه او جنوب افغانستان و آن‬
‫نویسنده دچار » ‪ / Sakaa‬طرف مرز ها و کناره های رود سند‪ .‬در شرح واژۀ » سکا‪ /‬ساکا‬
‫ابهام شده و معنای آنرا حتا در فارسی برابر با » سگ « و در زبان پشتو » سپی « بیان‬
‫کرده است‪ .‬نمی دانم چرا در هنگام نوشنت این بخش جناب گردش صاحب متوجه این‬
‫موضوع نشدند که هیچ قوم و هیچ مردمی نام قومیت خود را » سگ « نمی گذارند‪ .‬اگر‬
‫آریایی ها نام قوم خود را » نجیب زاده « گذاشته بودند بدون شک » سکا یا ساکا « هم‬
‫معنای خوب و نیک داشته است‪ ،‬البته نه آنچه که آقای گردش معنا داده اند‪ .‬به همین گونه‬
‫قصۀ کوروش کبیر و شیر خوردن او از سگ‪ /‬سک در بیابان است‪ .‬خواننده دچار ابهام می‬
‫شود که آیا کوروش کبیر از سگ )حیوان( شیر خورد یا از )انسان که مربوط قوم سکا( است‪.‬‬
‫دخل و تصرفات عبدالحی حبیبی از آثارش در موارد تاریخی‪ ،‬زبانی و فرهنگی بار ها توسط‬
‫‪ ...‬نویسنده ارایه شده است‪ .‬و‬
‫قضاوت ها و قطعیت ها در کتاب »ریشه و معنای واژۀ اوستا « به تکرار و بسیار دیده ‪4.‬‬
‫میشود‪ .‬در یک اثر علمی و تحقیقی دست کم با توجه به اخالق نویسندهگی‪ ،‬اصل امانت‬
‫امانت داری معلومات‪ ،‬دخیل نساخنت نظریات شخصی در مورد یک تحقیق به روش کتابخانۀ‬
‫یی الزم می نماید تا یک اثر بر تر و بهتر معرفی شود‪ .‬کتاب گردش صاحب خالی نکات ذکر‬
‫شده اند و طور قلم را میل دل شان دوانده اند گویا اینکه نه کسی در مورد معلومات تاریخی‬
‫‪.‬و فرهنگی چیزی می داند و خوانندۀ کتابش نا آگاه و خالی ذهن است‬
‫آقای گردش با بسیار پر رویی و بی باکی و بدون داشنت کوچکترین منبع‪ ،‬مدرک و سند‬
‫تاریخی‪ ،‬زرتشت » پیشوای زرتشتیان « را منتسب از قوم شریف » پشتون « دانسته و‬
‫مصداق حرف خود نزدیکی زبان اوستا را با سانسکریت می داند و مهر تایید را از قول همه‬
‫دانشمندان نا شناختۀ خود شان میگیرد و حتا از آنها نام هم نمیبرد‪ .‬و یا هم به طور گنگ‬
‫و مجهول می گوید ‪ » :‬بعضی واژه های اوستایی که معنای آن در فارسی نیست‪ ،‬در پشتو‬
‫پیدا است«‪ .‬گردش صاحب باید ِمالک این حرف خود باید آن واژهگان پشتو را که در اوستا‬
‫است باید دانه‪ -‬دانه بیرون کشیده و آنها را شرح میداد که متاسفانه از آن واژه ها هیچ‬
‫
‪ ‬خبری نیست و این گونه آسان گذشته اند‪.‬‬
‫آقای گردش البد از این موضوع خبر ندارند که از زبان اوستا در عصرهخامنشیان و‬
‫همچنان در دوران اشکانیان و ساسانیان بسیاری از زبان ها از زبان اوستا و پهلوی متاثر‬
‫شدند و واژه های اوستایی و پهلوی وارد زبان های دیگر شد که به همین گونه زبان پشتو هم‬
‫از چندین زبان زبان دیگر در سده های دهم و یازدهم هجری از زبان های فارسی‪ ،‬عربی‪،‬‬
‫‪.‬ترکی و هندی متاثر شد‬
‫دیگر اینکه گردش صاحب قومیت ایماق ها مربوط » پارت ها « دانسته شده و به طور نمونه‬
‫آقای » ابراهیم« معلوم نیست که کدام ابراهیم؟ و منظور شان چه کسی بوده است‪ ،‬فقط‬
‫خودش می داند‪ .‬و به همین گونه قبیله های پشتون » مادوخیل‪ /‬مدوخیل « را از تبار قوم »‬
‫ماد « که در غرب ایران در سده های هفتم پیش از میالد و پیش از هخامنشیان می زیستند‬
‫می داند‪ .‬و استدالل می کند و می گوید » پشتون ها تا هنوز نام پسران خود را متو « می‬
‫گذارند‪ .‬اینکه واژۀ » متو « در پشتو چه معنا دارد جای بحث جداگانه است‪ .‬سخن اساسی‬
‫این است که آیا از ورای معانی واژه ها ممکن است که تبار‪ ،‬نسب‪ ،‬نژاد یک قوم کشف و‬
‫پیدا شود؟ در دوران »ماد« و » هخامنشیان « آثار دینی » اوستا « با خط » میخی «‬
‫نگارش می شد‪ .‬اگر قوم پشتون و مخصوصا قبیله های » مادوخیل یا مدوخیل « از بازمانده‬
‫گان قوم باستانی » ماد « و » هخامنشیان « باشند و از غرب ایران به فالت شرق فارس‪/‬‬
‫ایران باستان ) افغانستان امروز( کوچیده باشند‪ ،‬پس چرا هیچ گونه خط میخیی و آثار‬
‫زرتشتی در سرزمین های جنوبی که قوم پشتون سکونت داشتند و زادگاه زرتشت هم‬
‫پنداشته شده موجود نبوده و نیست؟ و حتا در این مورد کوچکترین سکه و سگنبشته یی هم‬
‫پیدا نشده است‪ .‬تحقیقات اخیر روی مومیایی یکی از پادشاهان ماد در آزمایشگاه های‬
‫غرب و اروپا نشان می دهد که قوم »ماد« مربوط اقوام سامی بین النهرین می باشد و نه‬
‫!آریایی ها‬
‫آقای گردش متوجه نشده اند که در تعیین نسب‪ ،‬تبار و قومیت و ملیت در عصر کنونی از‬
‫کار می گیرند و البته نه واژه های متروک وام گرفته و منتقل شده از یک ‪ DNA‬آزمایش های‬
‫زبان به زبان دیگر‪ .‬و چقدر مشکل است که روی تعیین تبار یک قوم حرف زد و مخصوصا‬
‫اقوام که در دوران باستان زندگی می کرده اند قضاوت نهایت مشکل است اما برای جناب‬
‫‪.‬گردش آسان‬
‫چیزی که در زبان نوشتاری کتاب آقای گردش دیده می شود نبودن زبان شک و تردید و به‬
‫‪.‬بیراهه بردن موضوعات تاریخ و فرهنگ است‬

‫بزرگان )کالن سن ها( در بلخ چه مینویسند؟‬


‫بخش دوم‬
‫کوه تراجمیر که دریای کنر از آن سر چشمه می‬‫زادگاه زرتشت در دیدگاه آقای گردش ُقلۀ ِ‬
‫گیرد می باشد‪ .‬و پیش از بیان این موضوع از فرگرد نُزدهم وندیداد روایت میکند که زرتشت‬
‫کوه در کرانۀ »درجا« در خانۀ پوروشسپ )پدرش( ایستاده است‪ .‬به نظر ایشان واژۀ‬‫بر فراز ِ‬
‫»درجا« در زبان های امروزی که منظور شان معلوم نیست کدام زبان‪ ،‬تحریف شده و منقلب‬
‫شدۀ آن را » دراج « و » تراج « دانسته و ِ‬
‫کوه » درجا « را با » قلۀ تراجمیر« اشتباه‬
‫گرفته است‪ .‬جای تعجب این است که در این مورد آقای گردش نه به معنای واژه ی اوستایی‬
‫» درجا « می پردازد و نه هم به معنای » تراجمیر « فقط از لحاظ اینکه تا حدی نزدیکی‬
‫لفظی و آوایی میان این دو موجود است‪ ،‬آنها را یک محل میپندارد‪ .‬تفاوت واژۀ »درجا« و‬
‫»تراجمیر« مثل تفاوت زمین آسمان آشکار است‪ .‬معلوم نیست نویسنده این همانند سازی و‬
‫هم آوایی واژگان را بر اساس کدام منبع و اسناد انجام داده اند‪ ).‬صفحه ‪ ،61‬ریشه و‬
‫معنای واژه اوستا(‬
‫به همینگونه در مورد وجه تسمیۀ سازی خنده آور دیگری در مورد واژۀ » اویماق« ترکی را‬
‫در اوستا جستجو کرده و آنرا از ریشۀ » یمه‪ ،‬یم‪ ،‬یما‪ ،‬جاما و جمشید « تصور می کند و‬
‫معنای »اویماق« را »انگشتر« گفته و تاکید کرده است که جمشید نخستین کسی بوده که‬
‫
‪ ‬چنین ابزار زینتی را در جهان استفاده کرده بود‪) .‬ص‪ ،20‬همان اثر(‬
‫یا اینکه در مورد برنج »پَ َلو« می گوید که از اینکه به مدت تقریبا پنج قرن سلسلۀ » پهلوی‪/‬‬
‫پارتی« ها حکومت کردند و در دربار و آشپزخانه های آنها »برنج ‪ /‬پلو « پخت و پز میشده‬
‫است به علت » برنج پلوی «‪ ،‬و به همین طریق » ُلنگی یا دستار پلوی« هم بر خاسته از‬
‫
واژه » پهلوی« پنداشته شده است‪) .‬ص‪ ،30‬همان اثر(‬
‫در مورد اینکه پارتی ها یا پهلوی ها چه میخوردند و چه مینوشیدند یا اینکه آنها پلو خور‬
‫بودند کدام مدارک و منابع موجود نیست‪ .‬فقط فرضیات است که گردش خودش آنرا از پیش‬
‫خود نوشته و پرداخته است‪ .‬اگر در میان فارسی زبانان معاصر افغانستان به برنج پخته‬
‫شده » پلو« می گویند و به باور نویسنده که آن سابقۀ کهن داشته‪ ،‬پس چرا در میان فارسی‬
‫زبانان ایران به برنج »پلو« نمی گویند؟ آیا مگر پهلویان یا همان پلو خوران که منظور آقای‬
‫گردش است در ایران یا فارس همان دوران حکومت نکردند و مردم از پخت و پز و فرهنگ‬
‫آنها در آنجا متاثر نشدند؟‬
‫بعضی از بخش ها کاپی و اقتباس موضوع به صورت مستقیم از بعضی منابع بیرونی ‪5.‬‬
‫ِ‬
‫مواد آزمایشی البراتوار فرا زمینی ها نیستیم؟‬ ‫است‪ .‬مثلن این عنوان در صفحۀ دهم »آیا ما‬
‫« نوشتۀ خود آقای گردش نیست و سبک نوشتاری این بخش از صفحۀ ‪ 11-10‬با سایر‬
‫بخش های کتاب همخوانی و همانندی ندارد‪ ،‬احتمالن این بخش را از کدام وبالگ از انترنت‬
‫کاپی گرفته اند و در ضمیمۀ کتاب خود ساخته اند چرا که این بخش اصلن از لحاظ‬
‫موضوعی ) که در باب فرا زمینی ها و بشقاب پرنده است( با موضوع کتاب که پیدا کردن‬
‫واژۀ اوستایی است تفاوت بسیار دارد‪ .‬تفاوت کلی این بخش با سایر بخش ها و مخصوصا‬
‫آخر کتاب خوبتر دیده می شود‪ .‬در صفحۀ یکم دربارۀ » زندان مرنج « فقط از یک منبع از‬
‫زبان عبدالحی حبیبی )جغرافیای تاریخی افغانستان( هفت صفحه را پر میکند‪ .‬به همین‬
‫سیاق در صفحۀ ‪ » 140‬ریشه و معنای واژۀ اوستا« که موضوع اصلی و آخری کتاب هم‬
‫است نُه صفحه را از سه منبع به طور مستقیم سیاه میکند‪ .‬گرفنت نقل مستقیم از منابع‬
‫مختلف و با ذکر نام آنها به عنوان حقایق مشکلی ندارد اما آنچه آنرا بد جلوه میدهد کنار‬
‫هم چیدن و تنظیم آن دقت کافی می خواهد در غیر آن موضوعات بدون تحلیل منطقی‪ ،‬نا‬
‫‪.‬مرتبط و با هم مخلوط شده به نام دیدگاه خود فقط هدر دادن کاغذ و وقت است‬
‫در آخرین بخش از کتاب با بسیار حوصله مندی نویسنده به بیان زندگی نامه نخستین ‪6.‬‬
‫آواز خوان زن » نیم نگاهی به زندگی میرمن پروین« در افغانستان می پردازد‪ .‬این عنوان‬
‫مرا یاد این مقوله می اندازد‪ :‬ده کجا بود و درختان کجا؟ معلوم می شود که بخش اصلی‬
‫یافته های تحقیقی جناب آقای محمد صالح گردش همین بخش است‪ .‬چرا که به قول خود‬
‫شان به همین بهانه مجال و فرصت حرف زدن در مورد پدرکالن و مادرکالن شان برای شان‬
‫دست داده و خواسته است چیزی بنویسد‪ .‬ای کاش آقای گردش همۀ بخش های کتاب را در‬
‫مورد پدر کالن و مادرکالن خود مینوشتند و نه در مورد واژهگان اوستا‪ .‬بد نیست پاره یی از‬
‫‪:‬این قصۀ دل و درد دل آقای گردش را به طور فشرده اینجا بنویسم‬
‫گردش صاحب در سفری در پاکستان با یک تعداد افغانی های آشنا میشود که در دوران «‬
‫اعلیحضرت ظاهر شاه در دستگاه دولتی به پُست های بلند کار میکردند و فارسی زبان‬
‫بودند و تا هم اکنون به زبان فارسی صحبت میکنند‪ .‬از مادر بزرگ مادری شان که‬
‫شوهرش ) پدرکالن محمد صالح گردش( در زمان خودش صاحب منصب بوده و در فرقۀ‬
‫شماره ‪ 18‬در قریۀ پشت باغ ولسوالی دهدادی زندگی میکرده است‪ .‬تصادفا پدر کالن‬
‫شخص به نام » سعید خان « که شوهر نخستین آواز خوان زن‬ ‫ِ‬ ‫آقای گردش همسایۀ ی‬
‫) میرمن پروین ( بوده است‪ .‬یک روز سعید خان با پدر کالن گردش صاحب خدا حافظی می‬
‫کند و می گوید دیگر هیچ وقت بر نمی گردد‪ .‬سپس آقای گردش مطرح میکند که در دورۀ‬
‫حکومت ظاهر شاه در فرقۀ ‪ 18‬یک تعداد عساکر می خواستند که کودتا انجام دهند که پس‬
‫از آن کودتا خنثی شده و کودتا خواهان به زندان می روند و یا تبعید می شوند‪ .‬شوهر‬
‫میرمن پروین احتمالن پاکستانی بوده و یا به نفع پاکستانی ها کار می کرده است‪ .‬و سبب‬
‫جدایی یا طالق زن و شوهر ) میرمن پروین از سعید خان که شوهرش و مشهور به کاکا جان‬
‫بوده( حکومت پاکستان وقت و دولت افغانستان بوده است‪ .‬پدر کالن )پدر مادرش( گردش‬
‫صاحب آدم بسیار با تجربه و تحصیل کرده بوده است‪ .‬و اصلن باشندۀ والیت غزنی بوده و‬
‫در دورۀ نادرشاه پدر ظاهر شاه در آنجا با یک عسکر دیگر در بخش نظامی خدمت میکرده‬
‫است‪ .‬وقتیکه حبیب اهلل کلکانی به قول گردش ‪) :‬بچۀ سقاو( حکومت امان اهلل خان را‬
‫سرنگون میکند‪ ،‬پدر کالن گردش صاحب هنوز در غزنی با همان عسکرش در کدام قریۀ دور‬
‫دوست خدمت وظیفۀ عسکری را پیش میبرده‪ .‬زمانی که حبیب اهلل کلکانی )بچۀ سقاو( افراد‬
‫خود را در آنجا میفرستد‪ ،‬پدر کالن گردش صاحب تا آخرین مرمیی که در شاجور دارد با‬
‫عسکر زیر دستش درمقابل سقاویی ها از خود دفاع میکنند‪ .‬وقتیکه مرمی های شان تمام‬
‫می شود آنها دستگیر شده دست و پای به زنجیر ها بسته و صد ظلم و بی رحمی به کابل‬
‫نزد حبیب اهلل کلکانی )بچۀ سقاو( ُبرده می شوند‪ .‬حبیب اهلل کلکانی ) بچۀ سقاو ( سبب‬
‫مقاومت بیش از حد آنها را جویا می شود‪ .‬و آنها می گویند از اینکه وفادار و متعهد به‬
‫وظیفه بودند نخواستند خیانت کنند و از این روی آنها تا آخرین مرمی مقاومت کردند‪ .‬از‬
‫اینکه آنها نان نخورده بودند حبیب اهلل کلکانی نان خشک می خواهد و به آنها میدهد‪ .‬آنها‬
‫هم نان را با عجله می خورند و حبیب اهلل کلکانی به آنها می خندد‪ .‬به پاس وفاداری عساکر‪،‬‬
‫حبیب اهلل کلکانی )بچه سقاو( می گوید از طرف من در امان استید و برویید دوباره سر‬
‫وظیفه تان در غزنی و همانجا همیشه بمانید‪ .‬وقتیکه پدر کالن گردش صاحب از دربار حبیب‬
‫اهلل کلکانی )بچۀ سقاو ( بیرون می شود عسکرش از او می پرسد که آیا به غزنی بروند یا نه‪.‬‬
‫پدر کالن گردش صاحب می گوید که شایسته نیست و نباید در حکومت همچو افراد باید کار‬
‫»‪.‬کرد‪ .‬اینگونه آنها راه خود را پیش گرفته و می روند‬
‫آنچه در این قصۀ شخصی مایۀ شگفتی و پرسش است اینکه‪ ،‬حتا در این قصه هم بوی از‬
‫کذب و جعل دیده می شود‪ .‬آقای محمد صالح گردش حتا نام پدر کالن خود را به خاطر‬
‫ندارند که چه بود؟ پدر کالن ایشان یک شاجور مرمی را سر سقاویی ها خالی می کند اما‬
‫خودش مثل ممثالن فیلم هالیودی و هندی به طور معجزه آسا با عسکرش جان سالم بدر می‬
‫برد و بعدش مفت و آسان از دربار بچۀ سقاو بیرون می شود‪ .‬معلوم نیست که پدر کالن‬
‫ایشان با قبیله اش چگونه و چرا کابل را رها کرده و به طرف والیت بلخ و ولسوالی دهدادی‬
‫
‪ ‬مسکن گزین شده بودند؟‬
‫طوریکه نویسنده گفته است پدر کالن ایشان همیشه از خانوادۀ ظاهر شاه و پدرش نادرشاه‬
‫و داوود خان به نیکی یاد کرده و عکس رنگۀ شاه امان اهلل را تا آخرین روز های حیاتش در‬
‫دیوار خانۀ خود آویزان نگهداشته بود‪ .‬البته که نفرت او از سقاوی ها و طرفدارانش به قرار‬
‫سخن ها و قصه های دل گردش صاحب هویدا است‪ .‬برای گردش صاحب باید بگویم که‪:‬‬
‫‪.‬کِی میگوید که دوغ من شور است‬
‫سوال های مطرح می گردد از جمله طویل ترین و سخت ترین سوال اینکه‪ :‬در پایان و در‬
‫فرجامین سخن های نویسنده در یک کتاب » ریشۀ و معنای واژۀ اوستا « که یاد کردنش بر‬
‫زبان سنگینی می کند و ادعای تحقیقات و بزرگترین و ناب ترین کشف واژگان معمول‬
‫اوستایی در زبان پشتو و فارسی را دارد‪ ،‬آیا شایسته است که یافته های یک تحقیق منتج به‬
‫قصه های شخصی و خانوادهگی پدر کالن و مادرکالن یک نویسنده بشود؟ آیا این قصه‬
‫توانسته است که بخشی از تحقیق را واضح بسازد و ارایه بکند؟ قصۀ پدر کالن و مادر کالن‬
‫نویسندۀ کتاب چه ربطی به واژهگان اوستا و اوستا شناسی دارد؟ پرسش های استند که‬
‫‪.‬آقای گردش باید پیش از نوشنت کتاب خود باید بسیار در مورد آن فکر میکردند‬
‫در نوشنت کتاب آقای گردش فقط نقش گرد آورنده را داشته است‪ .‬معلومات را از منابع ‪7.‬‬
‫‪ » ،‬مختلف آن هم منابع غیر معتبر مثل » کتاب تاریخ صنف دوازدهم برای مکتب ها‬
‫و » »‪ « www.ganjoor.net ‬و »‪ « www.tarikhbook.ir ‬و »‪«www.tarikh.com ‬‬
‫منم تیمور جهانگشاه چاپ پشاور « و » کابل قدیم تالیف محمد آصف « و شش اثر دیگر‬
‫
‪ ‬از شخص خود محمد صالح گردش در فهرست مآخذ ذکر شده است‪.‬‬
‫در کتاب » ریشه و معنای واژۀ اوستا « معلوم نیست که از این منابع ذکر شده در کدام‬
‫قسمت کار گرفته شده است و نویسنده چرا این منابع را مخصوصا منابع انترنتی را بی‬
‫
‪ ‬آنکه به ترتیب شماره یا هم به شیوۀ پا ورقی نشان نداده است؟‬
‫این چگونه اث ِر است که نویسنده از شش اثر نوشته شدۀ قبلی خود در آخرین کتابش از آنها‬
‫بیشترین بهره را برده است؟ مگر نویسنده حرف جدید برای گفنت و نوشنت نداشته است؟ و‬
‫مدام تاکید بر سخن خود داشته است؟ به قول معروف اینجا گردش صاحب خود کوزه گر و‬
‫کوزه شکن و کوزه فروش شده اند! از همه بد تر اینکه فهرست یا بن مایه های کتاب ایشان‬
‫نه به ترتیب شماره ها و اعداد است و نه به ترتیب الفبای فارسی‪ .‬محققان و نویسندگان همه‬
‫‪.‬میدانند که در تنظیم فهرست مآخذ اصل های است که باید رعایت شود‬
‫آنچه به طور کلی در مورد » ریشه و معنای واژۀ اوستا « تألیف محمد صالح گردش می‬
‫توان استنتاج کرد این است که؛ نویسنده موضوع مورد تحقیق مشخص نداشته و خواسته‬
‫است به طور هر چمن سمنی سخن بزند‪ .‬مسآله و اهداف تحقیق مشخص نیست‪ .‬برعکس‬
‫موضوع انتخاب شده » ریشه و معنای واژۀ اوستا « بر موضوعات تبارشناسی و قوم‬
‫شناسی و قوم گرایی میپردازد‪ .‬با این شیوۀ سست زیر نام »واژه های اوستایی« لباس‬
‫سفید عروسی را تن بوزینه کرده و نامش را کتاب گذاشته اند‪ .‬معلومات و داده ها به طور‬
‫ناقص‪ ،‬پراگنده و حتا مکرر نوشته شده است‪ .‬قضاوت های نادرست و قطعییت از ِ‬
‫من خود‬
‫)نویسنده( در مورد زبان شناسی‪ ،‬فرهنگ شناسی‪ ،‬قوم شناسی‪ ،‬تبار شناسی‪ ،‬نژاد‬
‫شناسی‪ ،‬تاریخ و ادبیات در سراسر کتاب آشکار است‪ .‬بعضی از بخش های کتاب به طور‬
‫مستقیم کاپی و اقتباس بوده و بدون کدام تحلیل و بررسی علمی آورده شده و نویسنده به‬
‫سخن های روایتی و شفاهی خود استناد کرده است‪ .‬اثر فاقد نتایج و یافته های تحقیقی‬
‫اند‪ .‬بعضی از فهرست مآخذ یا بن مایه های کتاب؛ دست چندم است و معتبر نبوده و حتا‬
‫‪.‬در ترتیب و تنظیم آن اشتباه و نادرستی ها دیده میشود‬

You might also like