تا اینجا زمینه ای که پولس در آن رشد یافت را مشاهده کرده ایم .
حال کار خود را با نگاهی بر افکار و
آموزه های حقیقی پولس ادامه می دهیم و با بیان افکار او درباره ی خداوند آغاز می کنیم. هر یهودی با خدمت به کنیسه فعّالیت خود را آغاز می کند و استوی با از برخواندن ِشما شروع می شود و اصلی ترین جمله ی ِشما بدین صورت است" :ای بنی اسرائیل! گوش فرا دهید :خدای ما خدای یگانه است" (سفر تثنیه .)6:4در آن جمله ،توحیدی قطعی طرح می شود .در جهانی که به خدایان بسیاری معتقد است ،یهودیان به خداوند یکتا معتقد بودند و این موضوع برای پولس هم نقطه ی آغازی برای تف ّکر درباره ی خداوند است. پولس به مردمان کرینت می نویسد" :خدایی جز خدای یگانه نیست ...برای ما تنها یک خدا وجود دارد ( 1قرنتیان 4و .)8 :6می توان این اعتقاد به خدای حقیقی یگانه را سنگ بنا و شالوده ی تف ّکر پولس نامید. ا ّما در آموزه های پولس اندیشه ی بزرگ غالب دیگری به چشم می خورد .این خدا که خدایی است یکتا همچنین خدای پدر است :هیچ نامه ای از پولس نمی توان یافت که در آن پولس خداوند را پدر خطاب قرار نداده باشد ( 1تسالونیان 1:1 :1؛ 2تسالونیان 1:2؛ قالطیان 1:3 :1؛ 1قرنتیان 3 :1؛ 2قرنتیان 1:2؛ رومیان 7 :1؛ افسیان 2 :1؛ کولوسیان 2 :1؛ فیلیپیان 1:2؛ فیلمون .)3 حال این دو بنیان اساسی در باور پولس یکدیگر را کامل می کنند :اگر قرار بود که پولس بگوید یک خدا اقتدار تنها خداوند ،تحت مصونیت و امنیت ِ وجود دارد و همین موضع را داشته باشد ،قدرت و بزرگی و قرار می گرفت .اگر قرار بود که پولس بگوید خدا پدر است ،خیرخواهی و عشق و حسن نیت خداوند مورد تأکید قرار می گرفت. اظهار اول که به آن اظهار یگانه بودن خداوند می گوییم ،ما را از قدرت خداوند مطمئن می سازد .اما هیچ گونه نشانی از احتمال عالقه ی این خدا به انسان به ما نمی دهد .اظهار دوم مهربانی خدا را برای ما مورد تأکید قرار می دهد ،اما این به آن معنا نیست که این مهربانی از بین نمی رود یا به تاخیر نمی افتد. حال وقتی این دو اندیشه را با هم جمع کنیم به ایده ای کلی و شفاف از خدا می رسیم ،خدایی که قدرت و هدفش با محبتش برانگیخته می شود ،و محبتش با قدرتش پشتیبانی می شود .و پولس به طور خالصه بیان می کند که" :برای ما یک خدا وجود دارد ،خدای پدر ( 1قرنتیان ")6:8؛ در این یک عبارت به ما این اندیشه مسیحی را از خدایی می دهد که قدرت او جز برای عشق به کار نمی رود ،خدایی که اهداف محبت آمیزش توسط قدرتش زیر سوال نمی رود. برای پولس این خدا و پدر همان خالق نیز بودند .او گفت" :همه چیز از خداست ( 1قرنتیان " .)2:12از او و توسط او و برای او همه چیز بوجود آمده اند" (رومیان .)2:36با این اندیشه خدای خالق ،پولس اندیشه ی خدای پسر به عنوان وسیله را نیز اضافه می کند ،یک عامل در آفرینش ،همانگونه که یوحنا بعدها مفصل تر در این رابطه صحبت کرده است .پولس درباره یک پروردگار برای عیسی که همه چیز از او بوجود آمده سخن می گوید" ( 1قرنتیان .)8:6او درباره خدایی صحبت می کند که توسط عیسی همه چیز را پدید آورده است (افسیان .)۳:۹می گوید" توسط او همه چیز خلق شده است" (کولوسیان .)1:16این تعلیمی است که یوحنا در مقدمه کتابش عینا به آن اشاره داشته است ،در جایی که وقتی می گوید" :همه چیز به وسیله او خلق شده است و هیج چیزی نیست که خلق شده باشد مگر به وسیله او" (یوحنا .)1:3 ممکن است برای ما عجیب باشد که پولس خدارا بیشتر به عنوان خالق و سهم پسر را در کار خلقت درنظر می گیرد .ا ّما او این کار را درپاسخ به تمایل فزاینده ای جهت تفکر در دنیای باستان انجام داد. این گرایش بعدها به نام گنوستیسیسم شناخته شد و از آنجا بسیاری از عهد جدید علیه پس زمینه ی گنوستیسیسم نوشته شده است و برای مقابله با گرایشهای گنوسی نوشته شده است .خوب است که اینجا در ابتدا ببینیم که گنوستیسیسم چه بود. گنوستیسیسم تالشی بود برای حل مشکل گناه و رنج دراین دنیا .گنوسیان معتقد بودند روح اساسا خوب است و ماده اساسا بد .آنها بیشتر اعتقاد داشتند که خلقت جهان از ماده ی موجود بود و اینکه ماده اساسا نقص داشت .اگر فرض کنیم اینگونه بوده است آنگاه کل مشکل جهان پدید آمدن آن از ماده ی معیوب است .ماده ای که جهان از آن تشکیل شده شر است .گنوسی در ادامه می گوید از آنجا که خدا بی نقص و درکل خیر محض است ،او نمی توانست خود لمس و تدبیر کند و این ماده ی ناقص را پدید آورد .بنابراین برای لمس ماده ،خدا مجموعه ای از تجلیات یا آنگونه که گنوسی ها می گفتند بی نهایت را پدید آورد .هر تجلی بعدی از خداوند کمی دورتر بود ،تا اینکه در انتهای این رشته و مجموعه ی طوالنی یک تجلی موجود بود که خیلی دورتر از خدا قرار داشت و می شد آن را لمس کرد .این تجلی ای بود که حقیقتا جهان را پدید آورد. گنوسی ها فراتر رفتند .هر چه تجلیات از خدا دورتر و دورتر شدند ،کمتر و کمتر از خدا معرفت داشتند. در بخشی از این مجموعه ،یک تجلی به حدّی می رسد که دیگر به خدا جهل مطلق دارد .سپس حتّی در مراتب پایین تر ،تجلیات موجود نه تنها به خدا جهل دارند ،بلکه آشکارا با خدا سر عداوت دارند. و در نهایت ،گنوسی ها به این باور رسیدند که جهان توسط خدای خالقی خلق شده که به خدای حقیقی جاهل است و با او خصومت می ورزد. مرحله ی نهایی در تفکر گنوسی این بود که این خدای نادان ،دشمن و خلق کننده همان خدایی شناخته شود که در عهد عتیق به آن اشاره شده؛ و خدای حقیقی ،که روحی ناب بود و دور از کار خلقت ،باید خدای واقعی باشد ،که عیسی برای شناساندن او به سوی بشر آمده است. این سیر تفکر در جهان باستان به طور فزایندهای رایج شد .دنیای باستان به شدت تحت تاثیر تفکر مربوط به ماده ی شر قرار گرفت .بههمین دلیل بسیاری از نویسندگان عهد جدید بر این واقعیت تأكید میكنند كه خدا خالق است و ابزاری كه خداوند در خلقت ایجاد میكند ،ابدیتی بعید ،ناآگاه و خصومتآمیز نیست، بلکه پسر او و كالم اوست .گنوسی معتقد بود که ما در دنیای شریری زندگی می کنیم؛ مسیحیت بر این باور است که خدا همه چیز را ساخته و بهخوبی هم ساخته است. اما پولس همچنین معتقد بود که عمل خلقت خدا عملی است که خود مکاشفه است .اگر بخواهیم به زبان امروزی بگوییم ،پولس معتقد بود که خداوند [نشانههای] زیادی از خود را جهان قرار داده است که به وسیله مطالعه آنها ،انسانها بتوانند به خدا برسند .این مفهوم بندی معروف در رومیان 19-21 ،1است. "برای آنکه امور نامرئی او از طریق خلقت جهان آشکارا دیده میشود ،و خدا و حتّی قدرت جاودان و الوهیت او از طریق مخلوقاتش شناخته می شود؛ پس انسانها بهانهای [برای انکار او] ندارند" .این باور پولس بود که عمل خداوند یک مکاشفه است؛ و این جهان جامه خداوند زنده بود؛ و اگر انسان چشمی برای دیدن و قلبی برای درک آن داشته باشد ،خداوند را در همه جای جهان مخلوق او می بیند. هنرمندی بزرگ میگوید که این پدرش بود که به او دیدن را آموخت و اینکه زیبایی را دوست بدارد. پدرش هنگام غروب او را بیرون میبرد و پدر و پسر در میان علفهای بلند کنار جنگل دراز میکشیدند .بازی خرگوشها را تماشا میکردند و پرواز سریع پرندگان به سوی زمین را می دیدند و مزرعه ذرت را تماشا می کردند که مثل امواج دریا در زیر باد حرکت می کردند .یک روز غروب آفتاب با شکوه و جالل خود پدیدار گشت ،و با دیدن آن پدرش ایستاد ،کالهش را برداشت و به شکوه خورشید در حال احتضار نگاه کرد و گفت :پسرم ،این خداست .آرزوی پولس این بود که هر انسانی چنین ببیند و آن احترام فطری و غریزی را نشان دهد. پولس معتقد بود که عالقه خداوند به جهان با کار آفرینش تمام نشده است .او معتقد بود که خداوند هنوز خدایی است ادامه دهنده که کار آفرینش خود را ادامه می دهد .او شاهد فعالیت مداوم خداوند در فرآیندهای جهان طبیعی بود .کسی که می کارد و کسی که آبیاری می کند ،اه ّمیت زیادی ندارد ،در نشو و نمو گیاه ،کار عمده با خداست ( 1قرنتیان .)3:7پولس حقیقت را دریافته بود که پیوسته باید دوباره کشف شود .بشر میتواند کارهای زیادی انجام دهد .میتواند چیزها را اصالح کند ،آنها را تعدیل کند ،و بازآرایی کند .اما او نمیتواند آنها را ایجاد کند .انسان نیروهای زیادی را کنترل میکند ،اما انسان نیروی زندگی را کنترل نمیکند و نمیتواند یک موجود زنده خلق کند .آفرینش حق خدا است. راز هستی از آن خداست .پولس هرگز به خدایی نمی اندیشید که همه چیز را در هم بپیچد ودوباره بوجود آورد و سپس به حال خود رها کند .او به خدایی می اندیشید که همواره و به صورت مستمر در کار خلقت جهانی که مخلوق اوست فعّال است .خلقت و مشیت الهی به دست اوست. تاکنون ما خدایی را دیده ایم که در امور این جهان دخالت می کند .و حال باید ببینیم که پولس چه اندیشه ای نسبت به خدا دارد؛ خدایی که نه تنها در این جهان فعّال است ،بلکه در حیات خود نیز نقش فعّالی دارد. طراحی و برنامه ریزی زندگی خود دخیل پولس دست خدا را در سفر روحانی خود دید .او خدا را در ّ می دید .او درمورد خدا اینگونه سخن می گوید که" :خدا مرا از رحم مادرم جدا کرد" (قالطیان .)15 :1 اوازخداصحبت می کند "که او را به هدف انجیل جدا ساخته است" (رومیان .)1:1او خود را انسانی می پنداشت که خدا برای هدفی خاص حتی پیش ازتولّدش جدا ساخته است .اورسالت خود را اکتسابی بوسیله شخص خود و یا بوسیله ی مردمان نمی دانست بلکه رسالت خود را مطابق برنامه ریزی و طرح الهی می دانست .پولس می گوید" :پولس ،رسول عیسی مسیح به اراده ی خداوند است" ( 2قرنتیان .)1:1 حتّی در آغاز قالطیان کامل تر بیان می کند" :پولس رسول ،فرستاده ی انسانی و نه از سوی انسان ها است؛ بلکه فرستاده ای از سوی عیسی مسیح و خدای پدر است" (قالطیان .)1:1پولس نه تنها خدا را در خطوط اصلی خلقت جهان و تاریخ جهان می دید ،بلکه همچنین در زندگی خود نیز مشاهده می کرد. پولس با کسی که می گفت هر انسانی رویایی از سوی خداوند است ،هم نظر بود.