Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 20

‫هربرت مارکوزه‬

Herbert Marcuse (1898 – 1979)


‫زندگی و فعالیت های سیاسی هربرت مارکوزه‬

‫هربرت مارکوزه فیلسوف و جامعه شناس مارکسیست آلمانی‪ -‬آمریکایی بود که‬
‫اصلیت یهودی داشت‪ .‬وی در نوزدهم ماه ژوییه یک هزار و هشتصد و نود و‬
‫هشت میالدی در یک خانواده متمول برلینی به دنیا آمد‪ .‬پژوهشگران‪ ،‬آغاز‬
‫زندگی سیاسی مارکوزه را از سال ‪ ،9191‬همزمان با ناکامی انقالب آلمان‬
‫عنوان کرده اند‪ .‬مارکوزه در میدان رزم این انقالب که با به خون خفتن‬
‫آزادیخواهانی چون رزا لوکزامبورگ‪ ،‬لیبکنخت و‪ ...‬فرجامی تلخ را میزبان شد‪،‬‬
‫عضو شورای سربازان انقالبی برلین بود‪ .‬شورایی که در همبستگی سربازان‬
‫انقالبی با جنبش کارگری و دهقانی و سامان بخشی مبارزه مؤثر مسلحانه با‬
‫نظام سرمایه داری آلمان نقش پررنگی ایفا کرد‪ .‬انقالب آلمان با سرکوبی‬
‫خونین‪ ،‬شکستی زودهنگام را در کارنامه جنبش های جهان معاصر ثبت کرد و‬
‫متعاقب این همه بود که پیش زمینه های ظهور فاشیسم هیتلری در اروپا‬
‫فراهم آمد‪ .‬مارکوزه پیرامون این شکست گفته است که هم به انقالب خیانت‬
‫شد و هم آن را سرکوب کردند‪ .‬همه این ناکامی ها بود که مارکوزه را به ریشه‬
‫یابی تحلیلی گسترده ای نسبت به مفاهم و مقوالت فلسفی و بازشناسی عمیق‬
‫ساز و کارهای حاکم بر نظام سرمایه داری وا می دارد‪ .‬مارکوزه نسبت به چرایی‬
‫ناکامی انقالب و شکست یا مصادرۀ آن توسط ارتجاع نظری جالب توجه دارد‪.‬‬
‫او خود روایت کرده است که مارکس‪ ،‬هگل و فروید را دیرتر مطالعه کرده است‪،‬‬
‫زیرا قصد آن داشته تا بداند چرا هنگامی که به راستی شرایط انقالبی اصیل‬
‫وجود داشت‪ ،‬انقالب در هم شکست و سرکوب شد و قدرت های کهن دوباره‬
‫مسلط شدند و تمامی قضیه به شکلی بدتر‪ ،‬از نو آغاز شد‪ .‬ادامۀ تحصیالت و‬
‫فعالیت های سیاسی بالفاصله پس از شکست انقالب آلمان از برلین راهی‬
‫فرایبورگ شده و مدتی شاگرد هوسرل‪ ،‬بنیانگذار پدیدارشناسی و مارتین‬
‫هایدگر بوده است‪ .‬در ‪ 9111‬موفق به اخذ درجه دکترای خود شده و در‬
‫‪ 9111‬مدتی دستیار هایدگر در دانشگاه بوده است‪ .‬مارکوزه در ‪ 9111‬به ژنو‬
‫عزیمت کرده و یک سال پس از آن برای ادامه زندگی و تحقیق راهی ایاالت‬
‫متحده امریکا می شود‪ .‬در اوج دوران سرکوب چپگرایان توسط امریکاست که‬
‫مارکوزه در کنار دیگر چهره های مترقی امریکایی به تالشی مجدانه با موج‬
‫فاشیستی که از سوی مقامات سیا و کاخ سفید هدایت می شد برمی خیزد‪.‬‬
‫خود درباره دلیل ماندگاریش در امریکا گفته است که «اگر در امریکا ماندم‪،‬‬
‫یکی از دالیل آن مبارزه با سیاستی بود که به طور محسوس مدام ضد‬
‫کمونیستی می شد‪ ».‬نقش پررنگ مارکوزه در جهت دهی جنبش های‬
‫دانشجویی باالخص جنبش دانشجویی می ‪ 9191‬پاریس هنوز در خاطره ها‬
‫ثبت است‪.‬‬

‫بدرود حیات‬

‫یک هزار و نهصد و هفتاد و نه میالدی‪ ،‬این فیلسوف برجسته جهانی در پی‬
‫عارضه قلبی‪ ،‬زندگی خود را در بیمارستان استارنبرگ ایالت باواریای آلمان‬
‫بدرود گفت‪ .‬پیکر هربرت مارکوزه توسط ریکی‪ ،‬همسرش به خاکستر بدل شد‪.‬‬
‫بیست و چهار سال پس از خاموشی مارکوزه بقایای خاکستر او در قبرستان‬
‫شهر برلین در کنار استاد فقیدش هگل برای همیشه به خاک سرد سپرده شد‪.‬‬

‫عقاید فلسفی مارکوزه‬

‫مارکوزه را بیشتر به عنوان «فیلسوف مارکسیست»‪ ،‬می شناسد و این نشأت‬


‫گرفته از مطالعات و تحقیقاتی است که او در تاریخ فلسفه و به خصوص در‬
‫مورد هگل انجام داده است‪ .‬از نظر او فلسفه ی آلمانی در ظاهر به دنبال یافتن‬
‫حقیقت و در باطن مدافع وضع موجود است‪ .‬دیدگاه انتقادی او به فلسفه نیز‬
‫سرایت کرده است و او وظیفه اساسی فلسفه را در انتقاد از "همه چیز" می‬
‫داند‪ .‬مک اینتایر سه دلیل عمده را در انتقاد مارکوزه از فلسفه زمان حاضر‬
‫برشمرده است‪:‬‬

‫‪1.‬استفاده این فلسفه از منطق صوری‬

‫‪2.‬دلمشغولی آن به زبان و مخصوصا به زبان عادی‬

‫‪3.‬فلسفه آن درباره علم‬

‫‪1.‬از نظر مارکوزه منطق صوری‪ ،‬منطق واقعیت پابرجاست اما منطق جدلی‬
‫متعهد به مخالفت و واقعیت جاری است‪ .1 .‬ویتگنشتاین زبان را آینه ای می‬
‫داند که واقعیت را تصویر می کند اما مارکوزه می نویسد‪« :‬هرگاه بیان فلسفی‬
‫واالئی خود را از دست بدهد و به گفتگوهای عادی تبدیل شود‪ ،‬خصوصیتی‬
‫جدلی خواهد یافت» و اضافه می کند که اندیشه های فلسفی زمانی نتیجه‬
‫بخش خواهد بود که «با گریز از واقعیت به سوی حقیقت گام بردارد»‪.1 .‬‬
‫مارکوزه از روی آوردن بر روش پوزیتویستی بسیاری از صاحب نظران فلسفه ی‬
‫علم انتقاد داشت‪.‬‬

‫از جمله مهمترین اثار وی میتوان کتابهای "خرد و انقالب" "عشق و تمدن"‬
‫"مارکسیسم شوروی" "انسان تک ساختی" "اگاهی و جامعه" "روانکاوری و‬
‫سیاست" و "درباره ازادی" را نام برد‪.‬فهرست کتابها و مقاالت او از این تعداد به‬
‫مراتب بیشتر است‪.‬‬
‫هربرت مارکوزه یکی از مشهورترین کسانی بود که علی رغم بطالن برخی‬
‫نظریه های مارکسیستی در پیش بینی رویدادها و فروریختن و نالودی نظام‬
‫سرمایه داری و استفرار کمونیسم‪ ,‬بر ان بود تا نشریه های مارکسیستی را از نو‬
‫مورد بررسی و تجدید نظر قرار دهد‬
‫نظریات بینابینی مارکوزه یعنی توجه به آثار مارکس جوان کهشدیدا تحت‬
‫تاثیر هگل قرار دارد‪ ,‬چیزی نیست بهجز ایجاد ارتباط دوباره ی مارکسیسم با‬
‫هگلیسم‪.‬‬
‫مارکوزه که خود از اعضای مکتب فرانکفورد است تحت تاثیر همین گرایش‬
‫های نظریه ی انتقادی در فرانکفورت است وی از جمله نویسندگانی است که‬
‫بعضی مارکسیست ها اثار او را کمکی به توسعه ی خود مارکسیست می دانند‬
‫اثار مکتب فرانکفورت عالوه بر فلسفه‪ ,‬جامعه شناسی‪ ,‬روان شناسی ‪ ,‬حقوق‪,‬‬
‫تاریخ‪ ,‬اقتصاد‪ ,‬ادبیات و موسیقی را دربرمیگرفت‪ .‬از نظر انان فلسفه همیشه از‬
‫افالطون تا امروز‪ ,‬عمدتا اجتماعی و سیاسی بوده استو روان شناسی نیز یکی از‬
‫شاخه های عمده دانش بود که میباید در نظریه ی مارکسی ادغام شود‪ .‬انان‬
‫تاریخ را مبدا تفکر اجتماعی دانسته معتقد بودند دانستن نظریه ی تاریخی‬
‫الزمه ی فهم کامل پدیده های اجتماعی است‪.‬‬

‫اندیشه ها جامعۀ وقیح از نظرمارکوزه مارکوزه استدالل می کند که سرمایه‬


‫داری بعد از جنگ دوم جهانی‪ ،‬بر همه بحران های اقتصادی غلبه می یابد‪ .‬اما‬
‫دستیابی به این انبوهی‪ ،‬معطوف به رهایی نیست بلکه بر عکس‪ ،‬به ایجاد‬
‫«نیازهای کاذب» منتهی می شود‪ .‬آسودگی‪ ،‬خوشگذرانی‪ ،‬کار و مصرف‪ ،‬مطابق‬
‫تبلیغ آگهی های بازرگانی‪ ،‬دوست داشتن و دشمن داشتن هرچه را دیگران‬
‫دوست یا دشمن می دارند‪ ،‬از نشانه های وجود نیازهای کاذب است‪ .‬ارضای‬
‫این نیازها به «شادی در سعادت» منجر شده و افراد را از تصمیم گیری حقیقی‬
‫باز می دارد‪ .‬مارکوزه این جامعه را «جامعه تکنولوژیک» می نامد که عبارت‬
‫است از سیستم حاکمیت و نفوذی که در همه شئون زندگی افراد‪ ،‬حتی در‬
‫اندیشه و دریافتشان‪ ،‬نظیر امور فنی و صنعتی دخالت می کند‪« .‬امروزه کارگر‬
‫و کارفرما هر دو‪ ،‬به یک برنامه تلویزیونی می نگرند و منشی خانم بدانگونه‬
‫لباس می پوشد که دختر کارفرما‪ ،‬آقای سیاهپوست نیز در گوشه کادیالک‬
‫آرمیده‪ ،‬همه مردم یک روزنامه را مطالعه می کنند‪ .‬بی شک اینگونه شباهت‬
‫های صوری نشانه از میان رفتن اختالفات طبقاتی در این جوامع نیست‬
‫بالعکس روشنگر این حقیقت است که گروه های سرکوفته‪ ،‬تا چه پایه‪ ،‬به‬
‫ضرورت هایی که ضامن ادامه نفوذ حاکمیت و رهبری طبقات باالی جامعه‬
‫است‪ ،‬گردن نهاده و تسلیم شده اند‪ ».‬وقتی در یک جامعه فرآورده های بسیار‪،‬‬
‫در دسترس افراد وابسته به طبقات اجتماعی گوناگون قرار گیرد‪ ،‬طبعا رسم و‬
‫راه زندگی این طبقات را تبلیغات بازرگانی برای فروش این فرآورده ها تعیین‬
‫می کند و مردم می پندارند که دسترسی به محصوالت مختلف و مصرف‬
‫بیشتر‪ ،‬بهترین شیوه زندگی است‪ .‬در این شرایط است که اندیشه و برداشت‬
‫های تک بعدی در یک جامعه گسترش می یابد‪ .‬در این برداشت ها اندیشه ها‬
‫و مقاصد عالی‪ ،‬که با روی برتافتن از واقعیت موجود به دست می آید‪ ،‬به‬
‫حاشیه می رود‪ ...‬و طبقه کارگر بخشی از پایه های اجتماعی محافظه کارانه‬
‫سرمایه داری شده و بعید است که نقش انقالبی دیدگاه مارکسیسم کالسیک را‬
‫ایفا کند‪ .‬از این رو مارکوزه چنین جامعه ای را «جامعه وقیح» می نامد‪.‬اندیشه‬
‫ها جامعۀ وقیح از نظرمارکوزه مارکوزه استدالل می کند که سرمایه داری بعد‬
‫از جنگ دوم جهانی‪ ،‬بر همه بحران های اقتصادی غلبه می یابد‪ .‬اما دستیابی‬
‫به این انبوهی‪ ،‬معطوف به رهایی نیست بلکه بر عکس‪ ،‬به ایجاد «نیازهای‬
‫کاذب» منتهی می شود‪ .‬آسودگی‪ ،‬خوشگذرانی‪ ،‬کار و مصرف‪ ،‬مطابق تبلیغ‬
‫آگهی های بازرگانی‪ ،‬دوست داشتن و دشمن داشتن هرچه را دیگران دوست یا‬
‫دشمن می دارند‪ ،‬از نشانه های وجود نیازهای کاذب است‪ .‬ارضای این نیازها به‬
‫«شادی در سعادت» منجر شده و افراد را از تصمیم گیری حقیقی باز می دارد‪.‬‬
‫مارکوزه این جامعه را «جامعه تکنولوژیک» می نامد که عبارت است از سیستم‬
‫حاکمیت و نفوذی که در همه شئون زندگی افراد‪ ،‬حتی در اندیشه و‬
‫دریافتشان‪ ،‬نظیر امور فنی و صنعتی دخالت می کند‪« .‬امروزه کارگر و کارفرما‬
‫هر دو‪ ،‬به یک برنامه تلویزیونی می نگرند و منشی خانم بدانگونه لباس می‬
‫پوشد که دختر کارفرما‪ ،‬آقای سیاهپوست نیز در گوشه کادیالک آرمیده‪ ،‬همه‬
‫مردم یک روزنامه را مطالعه می کنند‪ .‬بی شک اینگونه شباهت های صوری‬
‫نشانه از میان رفتن اختالفات طبقاتی در این جوامع نیست بالعکس روشنگر‬
‫این حقیقت است که گروه های سرکوفته‪ ،‬تا چه پایه‪ ،‬به ضرورت هایی که‬
‫ضامن ادامه نفوذ حاکمیت و رهبری طبقات باالی جامعه است‪ ،‬گردن نهاده و‬
‫تسلیم شده اند‪ ».‬وقتی در یک جامعه فرآورده های بسیار‪ ،‬در دسترس افراد‬
‫وابسته به طبقات اجتماعی گوناگون قرار گیرد‪ ،‬طبعا رسم و راه زندگی این‬
‫طبقات را تبلیغات بازرگانی برای فروش این فرآورده ها تعیین می کند و مردم‬
‫می پندارند که دسترسی به محصوالت مختلف و مصرف بیشتر‪ ،‬بهترین شیوه‬
‫زندگی است‪ .‬در این شرایط است که اندیشه و برداشت های تک بعدی در یک‬
‫جامعه گسترش می یابد‪ .‬در این برداشت ها اندیشه ها و مقاصد عالی‪ ،‬که با‬
‫روی برتافتن از واقعیت موجود به دست می آید‪ ،‬به حاشیه می رود‪ ...‬و طبقه‬
‫کارگر بخشی از پایه های اجتماعی محافظه کارانه سرمایه داری شده و بعید‬
‫است که نقش انقالبی دیدگاه مارکسیسم کالسیک را ایفا کند‪ .‬از این رو‬
‫مارکوزه چنین جامعه ای را «جامعه وقیح» می نامد‪.‬‬

‫هربرت مارکوزه در ایران اغلب تنها با کتاب انسان تک ساحتی اش و همچنین‬


‫نقش او در جنبش های دانشجویی دهه شصت در غرب شناخته شده است‪ .‬او‬
‫از اندیشمندان بزرگ مکتب فرانکفورت و از تحلیل گران بلند آوازه قرن بیستم‬
‫است که نوشته هایش بخصوص برای دانشجویان معترض و منتقد غربی جذاب‬
‫بوده است‪ .‬در مطالعات فرهنگی مارکوزه تنها اندیشمندی بود که بر خالف‬
‫دیگر همفکرانش از فرهنگ واال دفاع کرد و رویکرد انتقادی به آن نداشت‪ .‬او‬
‫معتقد بود که سنت بزرگ هنری در خود قابلیت های زیباشناختی برای رهایی‬
‫و نقد جامعه بورژوایی دارد‪.‬‬
‫مارکوزه معتقد است که سازماندهی کنونی جامعه به واسطهء تحمیل‬
‫اجتماعی کـار غیـرضـروری‪ ،‬قیـد و بندهای غیرضروری برای تمایالت جنسی‬
‫و نظام اجتماعی سازمان یافته بر مدار سود و بهرهکشی‪« ،‬سرکوب اضافه»‬
‫تولید میکند‪ .‬به لحاظ کاهش کمبودها و امیدها به فراوانی روزافزون‪ ،‬مارکوزه‬
‫پایان سرکوب و ایجاد جامعهای جدید را ضروری دید ‪.‬‬

‫سـپــس مــارکــوزه در کتاب «انـســان تکساحتی» (‪ ،) 9191‬نقدی‬


‫دامنهدار از جوامع کمونیستی و سرمایهداری پیشرفته منتشر کرد‪ .‬این کتاب‬
‫زوال امکانات بالقوهء انقالبی جوامع سرمایهداری و گـستـرش شکلهای جدید‬
‫مراقبت اجتماعی را نظریهپردازی کرد‪ .‬مارکوزه اسـتـدالل آورد که «جامعهء‬
‫صنعتی پیشرفته» فضای جدید دروغینی پدید آورد که افراد را در نظام موجود‬
‫تولید و مصرف یکپارچه کرد‪ .‬رسانهها و فرهنگ‪ ،‬تبلیغات‪ ،‬مدیریت صنعتی و‬
‫شیوههای معاصر اندیشه‪ ،‬همگی نظام موجود را بازتولید کردند و میکوشند‬
‫نگرش منفی‪ ،‬نقد و مخالفت را از میان بردارند‪ .‬نتیجه این وضعیت‪ ،‬جهان‬
‫«تکساحتی» فکر و رفتار بود که عینائ آمادگی و توانایی برای تفکر انتقادی و‬
‫رفتار مخالفتآمیز را تباه کرده بود‪.‬‬
‫چپ نو و سیاست رادیکال‬

‫به دنبال کتاب «انسان تکساحتی»‪ ،‬مجموعه کتابها و مقالههایی را مارکوزه‬


‫منتشر کرد که به روشنی بیانگر سیاست چپ نو و نقد جوامع سرمایهداری‬
‫بودند‪ ،‬از جمله کتاب های «تحمل سرکوبگر» (‪« ،)9191‬جستار دربارهء‬
‫رهایی» (‪ )9191‬و «ضدانقالب و طغیان» (‪ .).9191‬کتاب «تحمل سرکوبگر»‬
‫به لـیبـرالیسـم و کسانی حمله برد که موضعگیری طی مجادلههای سالهای‬
‫‪ 9191‬را مردود شمردند‪ .‬این کتاب‪ ،‬مارکوزه را در مـقام رادیکال سازشناپذیر‬
‫و ایدئولوگ چپ به شهرت رساند‪« .‬جستار دربـارهء رهـایـی» همـهء‬
‫جنبـشهای رهاییبخش موجود از ویتکونگ تا هیپیها را ستود و بسیاری از‬
‫رادیکالها را شــادمــان کــرد‪ ،‬در حــالـی کـه دانشگاهیان‪ ،‬تشکیالت و‬
‫‪.‬کسانی را که با جنبشهای سالهای ‪ 9191‬مخالفت کردند دلسردتر کرد‬

‫کتاب «ضدانقالب و طغیان» در مقابل‪ ،‬به روشنی از واقعگرایی جدید میگوید‬


‫که در اوایل سالهای ‪ 9191‬شروع شده بود‪ ،‬زمانی که روشن شده بود که‬
‫افراطیترین امیدهای سالهای ‪ 9191‬با گرایش به جناح راست و «ضدانقالب»‬
‫در برابر سالهای ‪ 9191‬بر باد رفته بود‪ .‬در‪ ،9191‬دانشگاه براندیس قرارداد‬
‫تدریس مارکوزه را تجدید نکرد و او کمی بعد در دانشگاه کلمبیا در الجودا‬
‫موقعیت مـنـاسبی به دست آورد و تا زمان بازنشستگیاش در دههء‪ 9191‬آنجا‬
‫ماند‪ .‬طی این دوره ‪ -‬بیشترین نفوذش ‪ -‬مارکوزه تعدادی مقاله انتشار داد و با‬
‫سخنرانی به دانشجویان رادیکال از سراسر جهان توصیههایی کرد‪ .‬بسیار سفر‬
‫رفت و دربارهء کارش اغلب در رسانهها بحث میشد; او یکی از معدود روشنفکران‬
‫آمریکایی بود که به چنین توجه در افکار عمومی نایل آمد‪ .‬مارکوزه هرگز از‬
‫سرسپردگی و دیدگاه انقالبیاش دست نکشید و تا زمان مرگش به دفاع از نظریهء‬
‫مارکس و سوسیالیسم اختیار باور‪ ،‬ادامه داد‪ .‬مــارکــوزه مـدرسـی فـرهمنـد‬
‫(کاریزماتیک) بود و دانشجویانش به مشاغل دانشگاهی مهمی رسیدند و با دفاع‬
‫از اندیشههایش‪ ،‬از او در حیات روشنفکری ایاالت متحده نیرویی عظیم ساختند‪.‬‬
‫مارکوزه همچنین بیشتر کارش را به زیـبـاییشناسی اختصاص داد‪ .‬در آخرین‬
‫کتابش‪« ،‬بعد زیباییشناختی» (‪ ،)9191‬به اختصار دفاعش از امـکـانات‬
‫نهفتهء رهاییبخش شکل زیباییشناختی در به اصطالح «فرهنگ‬
‫واال»جمعبندی کرد‪ .‬مارکوزه اندیشید که بهترین سنت بورژوایی هنر در خود‬
‫اسناد محکومیت جامعهء بورژوایی و دیدگاههای رهاییبخش دربارهء جامعهء‬
‫بهتر را‪ ،‬دارد‪ .‬بنابراین کوشید از اهمیت هنر بزرگ برای فرافکنی رهایی دفاع‬
‫‪.‬کند و استدالل کرد که انقالب فرهنگی بخش حیاتی سیاست انقالبی است‬

‫کـار مارکوزه در فلسفه و نظریهء اجتماعی بحث و جدلی تند پدید آورد و‬
‫بیشتر مطالعات مربوط به کارش سخت جهتدار و فراوان فرقهگرایانهاند‪ .‬هر‬
‫چند بیشتر جدلها و نقدهایش‪ ،‬جوامع سرمایهداری معاصر و دفاع از تغییر‬
‫اجتماعی رادیکال را دربرمیگیرد اما در بازنگری‪ ،‬مارکوزه انبوه کارهایی‬
‫پیچیده و چندوجهی از خود به جا گذاشت که میتوان آن را با میراث ارنست‬
‫‪.‬بلوخ‪ ،‬جرج لوکاچ‪ ،‬آدورنو و والتر بنیامین قیاس کرد‬

‫میراث مارکوزه‬
‫از زمان مرگش در ‪ ،9191‬نفوذ هربرت مارکوزه همواره کاهش یافته است‪.‬‬
‫اندازهای که به کارهایش در محافل پیشرو بیاعتنایی شده شگفتانگیز است‪،‬‬
‫در صورتی که مارکوزه یکی از پرنفوذترین نظریهپردازان رادیکال در سالهای‬
‫‪ 9191‬بود و کارش در سالهای ‪ 9191‬هم موضوعی جذاب و مجادلهبرانگیز‬
‫تلقی میشد‪ .‬اما راه جنبشهای انقالبی که خود را با آنها درگیر کرده بود‪ ،‬به‬
‫کسوف مارکوزه از نظر مقبولیت یاری میرساند‪ .‬فقدان متنها و نشرهای تازه‬
‫هم در کاهش توجه به او دخیل بوده است‪ .‬پس از مدتی ترجمههای فراوانی از‬
‫آثار بنیامین‪ ،‬آدورنو و هابرماس طی دههء اخیر در دسترس قرار گرفت‪،‬‬
‫طبعهای تازه اندکی از مطالب ترجمه نشده یا جمعآوری نشدهء مارکوزه هم‬
‫بود‪ ،‬هر چند جریانی تغییرناپذیر در باب مارکوزه وجود داشت ‪ .‬به عالوه‪ ،‬در‬
‫حالی که گرایش فراوانی به نوشتههای فوکو‪ ،‬دریدا‪ ،‬بودریار‪ ،‬لیوتار و _دیگر‬
‫نظریهپردازان «پسامدرن» یا _«پسا ساختارگرای» فرانسوی وجود داشت‪،‬‬
‫‪.‬مارکوزه در مباحث باب روز مربوط به اندیشهء مدرن و پسامدرن نمیگنجید‬

‫بـرخـالف آدورنـو‪ ،‬مـارکـوزه بـر حملههای پسامدرن بر عقل پیشدستی نکرد‬


‫و دیالکتیک او «منفی» نبود‪ .‬بیش از هر چیز بر پروژهء عقل بازسازی کننده و‬
‫تثبیت بدیلهای آرمانشهری در جامعهء موجود تاکید داشت‪ .‬یعنی تخیلی‬
‫دیالکتیکی که از رونق افتاده است‪ ،‬در دورانی که اندیشهء تمامیتخواه و‬
‫‪.‬دیدگاههای کالن در باب رهایی و نوسازی اجتماعی را باز مینمایاند‬

‫بیتوجهی به مارکوزه شاید با انتشار انـبـوهـی از مطالب منتشر نشده و‬


‫فرانکفورت ‪ Statsbibliothek‬ناشناختهاش جبران شود که در آرشیو او در‬
‫پیدا شده است‪ .‬در تابستان ‪ 9111‬و ‪ 9119‬و اواخر ‪ 9111‬مطالب بایگانی‬
‫شده را بررسی کردم و از مقدار متون منتشر نشدهء ارزشمند شگفتزده شدم‪.‬‬
‫آرشیو مارکوزه گـنجینه است و طرحها در راتلج تکمیل شده اند تا مجالتی از‬
‫مطالب منتشر شوند‪ .‬بعضی دستنوشتههای بسیار جالب دربارهء جنگ‪،‬‬
‫فنآوری و حکومت تمامیت خواه از سالهای ‪ 9111‬و بعضی دستنوشتههای‬
‫منتشر نشده در قالب کتاب‪ ،‬مقاله و سخنرانی از سالهای ‪ 9191‬و ‪9191‬‬
‫شاید ما را به نوزایی مارکوزه رهنمون سازد‪ .‬یا دست آخر در جالب بودن‬
‫‪.‬آثارش ما را بیدار کند‬
‫این بازگشت به مارکوزه موجه است‪ .‬نخست‪ ،‬چون او روی مطالبش نشانی‬
‫مینویسد تا با نظریه و سیاست معاصر ربط داده شود و دستنوشتههای منتشر‬
‫نشده هم بسیاری از مطالب مربوط به مناسبات معاصر را شامل میشود که‬
‫میتواند مبنای نوزایی شگفتی در اندیشهء مارکوزه واقع شود (نمونههایی از این‬
‫ارتباط مارکوزه را با دنیای معاصر در بررسیهای بوکینا و لیوک‪9111 ،‬‬
‫ببینید‪ ).‬دوم این که مارکوزه دیدگاههای فلسفی جامعی دربارهء سلطه و‬
‫رهایی‪ ،‬روشو چارچوبی محکم برای تحلیل جامعهء معاصر و دیدگاهی برای‬
‫رهایی تدارک میبیند که غنیتر از مارکسیسم کالسیک‪ ،‬دیـدگاههای دیگر‬
‫‪.‬نظریهء انتقادی و دیـدگـاههـای جاری در باب نظریهء پسامدرن است‬

‫این یعنی مارکوزه دیدگاههای فلسفی پرمایهای دربارهء انسانها و مناسباتشان‬


‫با طبیعت و جامعه و همچنین نظریهء اجتماعی و سیاست رادیکال واقعی‬
‫عرضه میکند‪ .‬در بازنگری‪ ،‬دید مارکوزه از رهایی‪-‬از شکوفایی تام فرد در‬
‫جامعهء غیرسرکوبگر‪-‬کارش را متمایز میکند‪ ،‬همراه با نقد هوشمندانه بر‬
‫شکلهای موجود سلطه و ظلم و جور و در این روایت در مقام فیلسوف‬
‫نیروهای سلطه و رهایی پدیدار میشود‪ .‬ابتدا‪ ،‬کار مارکوزهء فیلسوف از‬
‫تحلیلتجربی مداوم بعضی روایتهای نظریهء مارکسیستی بیبهره بود و بعد‬
‫تحلیل مفهومی جزیی بعضی روایتهای نظریهء سیاسی پیدا شد‪ .‬با این همه‪،‬‬
‫نشان داد که چگونه علم‪ ،‬فنآوری و نظریه در خود ساحتی سیاسی دارند و‬
‫مجموعهای کامل از تحلیل سیاسی و ایدئولوژیک برخی شکلهای مشخص‬
‫جامعه‪ ،‬فرهنگ و اندیشه در دورانی پرآشوب ارایه داد که در آن زیست و‬
‫‪.‬همواره برای جهانی بهتر مبارزه کرد‬

‫بنابراین‪ ،‬بر این باورم که مارکوزه راهـی برای محدودیتهای بعضی گونههای‬
‫رایج فلسفه و نظریهء اجتماعی پیدا میکند و اینکه نوشتههایش برای‬
‫مناسبات سیاسی و نظری عصر حاضر نقطهء آغازی قابل قبول است‪ .‬به ویژه‪،‬‬
‫بیانات فلسفیاش همراه با نظریهء اجتماعی‪ ،‬نقد فرهنگی و سیاست رادیکال به‬
‫نظر میآید میراثی ماندگار باشد‪ .‬در حالی که بخشبندیهای عمدهء کار‬
‫آکادمیک فلسفه را از رشتههای دیگر ‪ -‬و دیگر رشتهها را از فلسفه ‪ -‬جدا‬
‫میکند‪ ،‬مارکوزه و نظریهپردازان انتقادی با نظریهء اجتماعی و نقد فرهنگی‬
‫فلسفهای با کارکردی مهم تدارک میبینند و دیدگاههای فلسفی را در تعامل با‬
‫تحلیلهای عینی جامعه‪ ،‬سیاست و فرهنگ در عصر حاضر گـستـرش‬
‫مـیبخشند‪ .‬این رویکرد دیالکتیکی‪ ،‬به این ترتیب‪ ،‬فلسفه را در زمـرهء‬
‫‪.‬کـارکـردهـای مـداوم و مهـم گـفتمـانهای نظری عصر ما قرار میدهد‬
‫به عالوه‪ ،‬مارکوزه در مقام تحلیلگری تیزهوش و حتی پیشگو جلوه میکند‪ .‬او‬
‫یکی از نخستین چپیهایی بود که هم نقدی هوشمندانه بر مارکسیسم‬
‫شـوروی کـرد و هـم گـرایـشهای رهاییبخش را در اتحاد شوروی از پیش‬
‫گفت‪( .‬نگاه کنید به مارکوزه‪ )9111 ،‬پس از شورش هلند و مجارستان در‬
‫‪ 9119‬که بیرحمانه فروخوابید‪ ،‬برخی گمان بردند که خروشچف باید‬
‫برنامهاش بیش از هر چیز استالینزدایی و سرکوب باشد‪ .‬اما مارکوزه موافق‬
‫نبود و در ‪ 9111‬نوشت‪« :‬شتاب وقایع اروپای شرقی احتمال دارد کاهش یابد‬
‫و شاید حتی از برخی لحاظ استالینزدایی بنماید; به ویژه از نظر استراتژی‬
‫بینالمللی‪« ،‬سنگدلی» چشمگیری را شاهد بودیم‪ .‬اما اگر تحلیل ما درست‬
‫باشد‪ ،‬گرایش اصلی ادامه خواهد یافت و دیگر بار خود را تحکیم خواهد کرد‪ .‬با‬
‫توجه به تحوالت داخلی شوروی در حال حاضر این یعنی«تداوم و رهبری‬
‫جمعی‪ ،‬قدرت پـلیـس مخفـی‪ ،‬مـرکـزیـتزدایی‪ ،‬اصـالحات مشروع‪،‬‬
‫آسانگیری در سانسور و آزادسازی حیات فرهنگی‪( ».‬مارکوزه‪ ،9111 ،‬ص‬
‫‪)991‬‬

‫تا اندازهای به عنوان واکنش به فروپاشی کمونیسم و تا اندازهای بر اثر اوضاع‬


‫اقتصادی و تکنولوژیک جدید‪ ،‬نظام سرمایهداری دستخوش بینظمی و‬
‫سازماندهی مجدد شده است‪ .‬وفاداری مارکوزه به مارکسیسم همواره او را به‬
‫تـحلیـل اوضـاع جـدید در جوامع سرمایهداری رهنمون ساخته است که از‬
‫مارکس سر برآورده بود‪ .‬نظریهء اجتماعی به این ترتیب امروزه میتواند در‬
‫توسعهءنظریههای انتقادی جامعهء مـعـاصـر که تحلیلهای مربوط به‬
‫دگرگونیهای سرمایهداری و برآمدن نظام جهان اقتصادی فراگیر جدید را‬
‫موجب شده است بر سنت مارکوزهای بنا شود‪ .‬از نظر مارکوزه‪ ،‬نظریهء‬
‫اجتماعی به کل تاریخی بود و باید پدیدههای اصلی عصر حاضر و تغییرات‬
‫ناشی از شکلبندیهای اجتماعی پیشین را به صورت مفهوم درآورد‪ .‬در حالی‬
‫که نظریههای پسامدرن بودریار و لیوتار مدعی میشوند که گسستگی در تاریخ‬
‫بدیهی است‪ ،‬آنها در تحلیل مؤلفههای اصلی تغییراتی که پیش میآیند ناکام‬
‫میشوند; با بودریار حتی «پایان اقتصاد سیاسی» اعالم میشود‪ .‬بر عکس‪،‬‬
‫مارکوزه همواره کوشید شکلهای متغیر سرمایهداری را تحلیل کند و تغییرات‬
‫‪.‬اجتماعی و فرهنگی را به تغییرات اقتصادی ربط دهد‬
‫اما مارکوزه همیشه توجهی ویژه به نقش مهم فنآوری در سازماندهی جوامع‬
‫معاصر مبذول داشت و با ظهور فنآوریهای جدید در زمانهء ما تاکید‬
‫مارکوزهای بر رابطهء میان فنآوری‪ ،‬اقتصاد‪ ،‬فرهنگ و زندگی روزمره به ویژه‬
‫مـهـم اسـت‪ .‬مـارکوزه همچنین به شکلهای جدید فرهنگ و راههایی که‬
‫فرهنگ ابزارهای مراقبت و رهایی را با هم فراهم آورد توجه نشان داد‪ .‬گسترش‬
‫فـنآوریهـای رسانههای جدید و شکلهای فرهنگی در سالهای اخیر نیز نیاز‬
‫به دیدگاهی مارکوزهای دارد تا امـکـانـات نهفتـهشان برای تغییر اجتماعی‬
‫تدریجی و امکانات مربوط به شکلهای کارآمدتر سلطهء اجتماعی هر دو‬
‫جـذب شوند‪ .‬در عین حال که نظریههای پسامدرن نیز فنآوریهای جدید را‬
‫شرح میدهند‪ ،‬مارکوزه همواره اقتصاد را به فرهنگ و فنآوری مربوط ساخت‪،‬‬
‫با در نظر گرفتن همزمان امکانات بالقوهء سلطهجو و رهاییبخش‪ ،‬در حالی که‬
‫نظریهپردازی چون بودریار تکساحتیاند‪ ،‬اغلب گرفتار جبر تکنولوژیک و‬
‫نگرش جامعه و فرهنگ میشوند و توفیق نمییابند امکانات بالقوهء مثبت و‬
‫‪.‬رهایی بخش را ببینند‬

‫سرانجام‪ ،‬در حالی که روایتهای نظریهء پسامدرن‪ ،‬از جمله بودریار‪ ،‬از سیاست‬
‫رادیکال چشم پوشیدهاند‪ ،‬مارکوزه همواره کوشید نظریهء انتقادیاش را با‬
‫رادیکالترین جنبشهای سیاسی روز مربوط کند تا به این ترتیب فلسفه و‬
‫نظریهء اجتماعیاش را سیاسی کند‪ .‬بنابراین‪ ،‬به نظرم اندیشهء مارکوزه دوام‬
‫دارد تا برای نظریه و سیاست رادیکال در عصر حاضر منابعی مهم و انگیزه‬
‫تـدارک ببینـد‪ .‬مـارکـوزه پـذیـرای جریانهای سیاسی و نظری جدید بود و‬
‫همچنان به نظریههایی که معتقد بود منبع الهام و اساس وظایف را در عصر‬
‫حاضر مهیا میکنند وفادار ماند‪ .‬در نتیجه‪ ،‬چنانچه با مشکالت نظری و‬
‫سیاسی روز رویارو میشویم‪ ،‬معتقدم آثار هربرت مارکوزه منابعی مهم برای‬
‫وضع موجود ما فراهم میآورد و اینکه نوزایی مارکوزهای میتواند الهامبخش‬
‫نظریهها و سیاست جدید در عصر حاضر باشد و فلسفهای قارهای با انگیزهها و‬
‫‪.‬وظایفی جدید تدارک ببیند‬

‫‪:‬منابع‬

‫هربرت مارکوزه در سالهای ‪ 9191‬در مقام فیلسوف‪ ،‬نظریهپرداز اجتماعی و‬


‫فعال سیاسی به شهرت جهانی دست یافت و در رسانهها به عنوان «پدر چپ نو»‬
‫بلندآوازه شد‪ .‬مارکوزه‪ ،‬استاد دانشگاه و نویسندهء شماری کتاب و مقاله‪ ،‬زمانی‬
‫در ایاالت متحده به دو دلیل انگشتنما بود‪ :‬هم بر «چپ نو» تاثیرگذار بود‪ ،‬هم‬
‫از آن دفاع میکرد‪ .‬نظریهاش دربارهء جامعهء «تکساحتی» دیدگاههایی انتقادی‬
‫دربارهء جوامع سرمایهداری و کمونیستی دولتی معاصر به دست داد و توجهش‬
‫به «حق انتخاب بزرگ» او را در مقام نظریهپرداز تغییر انقالبی و «رهایی از دولت‬
‫مرفه» پرآوازه کرد‪ .‬در نتیجه‪ ،‬او به یکی از پرنفوذترین روشنفکران ایاالت متحده‬
‫در سالهای ‪ 9191‬و ‪ 9191‬بدل شد‪ .‬اما در نهایت‪ ،‬شاید هنوز سهمش در‬
‫فلسفه مهمتر باشد‪ .‬در این مدخل‪ ،‬سهم مارکوزه‪ ،‬در فلسفهء معاصر و جایگاهش‬
‫در روایت فلسفهء قارهای =[ اروپا به جز بریتانیا] مورد بررسی قرار گرفته است‪.‬‬

You might also like