Professional Documents
Culture Documents
هربرت مارکوزه PDF
هربرت مارکوزه PDF
هربرت مارکوزه فیلسوف و جامعه شناس مارکسیست آلمانی -آمریکایی بود که
اصلیت یهودی داشت .وی در نوزدهم ماه ژوییه یک هزار و هشتصد و نود و
هشت میالدی در یک خانواده متمول برلینی به دنیا آمد .پژوهشگران ،آغاز
زندگی سیاسی مارکوزه را از سال ،9191همزمان با ناکامی انقالب آلمان
عنوان کرده اند .مارکوزه در میدان رزم این انقالب که با به خون خفتن
آزادیخواهانی چون رزا لوکزامبورگ ،لیبکنخت و ...فرجامی تلخ را میزبان شد،
عضو شورای سربازان انقالبی برلین بود .شورایی که در همبستگی سربازان
انقالبی با جنبش کارگری و دهقانی و سامان بخشی مبارزه مؤثر مسلحانه با
نظام سرمایه داری آلمان نقش پررنگی ایفا کرد .انقالب آلمان با سرکوبی
خونین ،شکستی زودهنگام را در کارنامه جنبش های جهان معاصر ثبت کرد و
متعاقب این همه بود که پیش زمینه های ظهور فاشیسم هیتلری در اروپا
فراهم آمد .مارکوزه پیرامون این شکست گفته است که هم به انقالب خیانت
شد و هم آن را سرکوب کردند .همه این ناکامی ها بود که مارکوزه را به ریشه
یابی تحلیلی گسترده ای نسبت به مفاهم و مقوالت فلسفی و بازشناسی عمیق
ساز و کارهای حاکم بر نظام سرمایه داری وا می دارد .مارکوزه نسبت به چرایی
ناکامی انقالب و شکست یا مصادرۀ آن توسط ارتجاع نظری جالب توجه دارد.
او خود روایت کرده است که مارکس ،هگل و فروید را دیرتر مطالعه کرده است،
زیرا قصد آن داشته تا بداند چرا هنگامی که به راستی شرایط انقالبی اصیل
وجود داشت ،انقالب در هم شکست و سرکوب شد و قدرت های کهن دوباره
مسلط شدند و تمامی قضیه به شکلی بدتر ،از نو آغاز شد .ادامۀ تحصیالت و
فعالیت های سیاسی بالفاصله پس از شکست انقالب آلمان از برلین راهی
فرایبورگ شده و مدتی شاگرد هوسرل ،بنیانگذار پدیدارشناسی و مارتین
هایدگر بوده است .در 9111موفق به اخذ درجه دکترای خود شده و در
9111مدتی دستیار هایدگر در دانشگاه بوده است .مارکوزه در 9111به ژنو
عزیمت کرده و یک سال پس از آن برای ادامه زندگی و تحقیق راهی ایاالت
متحده امریکا می شود .در اوج دوران سرکوب چپگرایان توسط امریکاست که
مارکوزه در کنار دیگر چهره های مترقی امریکایی به تالشی مجدانه با موج
فاشیستی که از سوی مقامات سیا و کاخ سفید هدایت می شد برمی خیزد.
خود درباره دلیل ماندگاریش در امریکا گفته است که «اگر در امریکا ماندم،
یکی از دالیل آن مبارزه با سیاستی بود که به طور محسوس مدام ضد
کمونیستی می شد ».نقش پررنگ مارکوزه در جهت دهی جنبش های
دانشجویی باالخص جنبش دانشجویی می 9191پاریس هنوز در خاطره ها
ثبت است.
بدرود حیات
یک هزار و نهصد و هفتاد و نه میالدی ،این فیلسوف برجسته جهانی در پی
عارضه قلبی ،زندگی خود را در بیمارستان استارنبرگ ایالت باواریای آلمان
بدرود گفت .پیکر هربرت مارکوزه توسط ریکی ،همسرش به خاکستر بدل شد.
بیست و چهار سال پس از خاموشی مارکوزه بقایای خاکستر او در قبرستان
شهر برلین در کنار استاد فقیدش هگل برای همیشه به خاک سرد سپرده شد.
1.از نظر مارکوزه منطق صوری ،منطق واقعیت پابرجاست اما منطق جدلی
متعهد به مخالفت و واقعیت جاری است .1 .ویتگنشتاین زبان را آینه ای می
داند که واقعیت را تصویر می کند اما مارکوزه می نویسد« :هرگاه بیان فلسفی
واالئی خود را از دست بدهد و به گفتگوهای عادی تبدیل شود ،خصوصیتی
جدلی خواهد یافت» و اضافه می کند که اندیشه های فلسفی زمانی نتیجه
بخش خواهد بود که «با گریز از واقعیت به سوی حقیقت گام بردارد».1 .
مارکوزه از روی آوردن بر روش پوزیتویستی بسیاری از صاحب نظران فلسفه ی
علم انتقاد داشت.
از جمله مهمترین اثار وی میتوان کتابهای "خرد و انقالب" "عشق و تمدن"
"مارکسیسم شوروی" "انسان تک ساختی" "اگاهی و جامعه" "روانکاوری و
سیاست" و "درباره ازادی" را نام برد.فهرست کتابها و مقاالت او از این تعداد به
مراتب بیشتر است.
هربرت مارکوزه یکی از مشهورترین کسانی بود که علی رغم بطالن برخی
نظریه های مارکسیستی در پیش بینی رویدادها و فروریختن و نالودی نظام
سرمایه داری و استفرار کمونیسم ,بر ان بود تا نشریه های مارکسیستی را از نو
مورد بررسی و تجدید نظر قرار دهد
نظریات بینابینی مارکوزه یعنی توجه به آثار مارکس جوان کهشدیدا تحت
تاثیر هگل قرار دارد ,چیزی نیست بهجز ایجاد ارتباط دوباره ی مارکسیسم با
هگلیسم.
مارکوزه که خود از اعضای مکتب فرانکفورد است تحت تاثیر همین گرایش
های نظریه ی انتقادی در فرانکفورت است وی از جمله نویسندگانی است که
بعضی مارکسیست ها اثار او را کمکی به توسعه ی خود مارکسیست می دانند
اثار مکتب فرانکفورت عالوه بر فلسفه ,جامعه شناسی ,روان شناسی ,حقوق,
تاریخ ,اقتصاد ,ادبیات و موسیقی را دربرمیگرفت .از نظر انان فلسفه همیشه از
افالطون تا امروز ,عمدتا اجتماعی و سیاسی بوده استو روان شناسی نیز یکی از
شاخه های عمده دانش بود که میباید در نظریه ی مارکسی ادغام شود .انان
تاریخ را مبدا تفکر اجتماعی دانسته معتقد بودند دانستن نظریه ی تاریخی
الزمه ی فهم کامل پدیده های اجتماعی است.
کـار مارکوزه در فلسفه و نظریهء اجتماعی بحث و جدلی تند پدید آورد و
بیشتر مطالعات مربوط به کارش سخت جهتدار و فراوان فرقهگرایانهاند .هر
چند بیشتر جدلها و نقدهایش ،جوامع سرمایهداری معاصر و دفاع از تغییر
اجتماعی رادیکال را دربرمیگیرد اما در بازنگری ،مارکوزه انبوه کارهایی
پیچیده و چندوجهی از خود به جا گذاشت که میتوان آن را با میراث ارنست
.بلوخ ،جرج لوکاچ ،آدورنو و والتر بنیامین قیاس کرد
میراث مارکوزه
از زمان مرگش در ،9191نفوذ هربرت مارکوزه همواره کاهش یافته است.
اندازهای که به کارهایش در محافل پیشرو بیاعتنایی شده شگفتانگیز است،
در صورتی که مارکوزه یکی از پرنفوذترین نظریهپردازان رادیکال در سالهای
9191بود و کارش در سالهای 9191هم موضوعی جذاب و مجادلهبرانگیز
تلقی میشد .اما راه جنبشهای انقالبی که خود را با آنها درگیر کرده بود ،به
کسوف مارکوزه از نظر مقبولیت یاری میرساند .فقدان متنها و نشرهای تازه
هم در کاهش توجه به او دخیل بوده است .پس از مدتی ترجمههای فراوانی از
آثار بنیامین ،آدورنو و هابرماس طی دههء اخیر در دسترس قرار گرفت،
طبعهای تازه اندکی از مطالب ترجمه نشده یا جمعآوری نشدهء مارکوزه هم
بود ،هر چند جریانی تغییرناپذیر در باب مارکوزه وجود داشت .به عالوه ،در
حالی که گرایش فراوانی به نوشتههای فوکو ،دریدا ،بودریار ،لیوتار و _دیگر
نظریهپردازان «پسامدرن» یا _«پسا ساختارگرای» فرانسوی وجود داشت،
.مارکوزه در مباحث باب روز مربوط به اندیشهء مدرن و پسامدرن نمیگنجید
بنابراین ،بر این باورم که مارکوزه راهـی برای محدودیتهای بعضی گونههای
رایج فلسفه و نظریهء اجتماعی پیدا میکند و اینکه نوشتههایش برای
مناسبات سیاسی و نظری عصر حاضر نقطهء آغازی قابل قبول است .به ویژه،
بیانات فلسفیاش همراه با نظریهء اجتماعی ،نقد فرهنگی و سیاست رادیکال به
نظر میآید میراثی ماندگار باشد .در حالی که بخشبندیهای عمدهء کار
آکادمیک فلسفه را از رشتههای دیگر -و دیگر رشتهها را از فلسفه -جدا
میکند ،مارکوزه و نظریهپردازان انتقادی با نظریهء اجتماعی و نقد فرهنگی
فلسفهای با کارکردی مهم تدارک میبینند و دیدگاههای فلسفی را در تعامل با
تحلیلهای عینی جامعه ،سیاست و فرهنگ در عصر حاضر گـستـرش
مـیبخشند .این رویکرد دیالکتیکی ،به این ترتیب ،فلسفه را در زمـرهء
.کـارکـردهـای مـداوم و مهـم گـفتمـانهای نظری عصر ما قرار میدهد
به عالوه ،مارکوزه در مقام تحلیلگری تیزهوش و حتی پیشگو جلوه میکند .او
یکی از نخستین چپیهایی بود که هم نقدی هوشمندانه بر مارکسیسم
شـوروی کـرد و هـم گـرایـشهای رهاییبخش را در اتحاد شوروی از پیش
گفت( .نگاه کنید به مارکوزه )9111 ،پس از شورش هلند و مجارستان در
9119که بیرحمانه فروخوابید ،برخی گمان بردند که خروشچف باید
برنامهاش بیش از هر چیز استالینزدایی و سرکوب باشد .اما مارکوزه موافق
نبود و در 9111نوشت« :شتاب وقایع اروپای شرقی احتمال دارد کاهش یابد
و شاید حتی از برخی لحاظ استالینزدایی بنماید; به ویژه از نظر استراتژی
بینالمللی« ،سنگدلی» چشمگیری را شاهد بودیم .اما اگر تحلیل ما درست
باشد ،گرایش اصلی ادامه خواهد یافت و دیگر بار خود را تحکیم خواهد کرد .با
توجه به تحوالت داخلی شوروی در حال حاضر این یعنی«تداوم و رهبری
جمعی ،قدرت پـلیـس مخفـی ،مـرکـزیـتزدایی ،اصـالحات مشروع،
آسانگیری در سانسور و آزادسازی حیات فرهنگی( ».مارکوزه ،9111 ،ص
)991
سرانجام ،در حالی که روایتهای نظریهء پسامدرن ،از جمله بودریار ،از سیاست
رادیکال چشم پوشیدهاند ،مارکوزه همواره کوشید نظریهء انتقادیاش را با
رادیکالترین جنبشهای سیاسی روز مربوط کند تا به این ترتیب فلسفه و
نظریهء اجتماعیاش را سیاسی کند .بنابراین ،به نظرم اندیشهء مارکوزه دوام
دارد تا برای نظریه و سیاست رادیکال در عصر حاضر منابعی مهم و انگیزه
تـدارک ببینـد .مـارکـوزه پـذیـرای جریانهای سیاسی و نظری جدید بود و
همچنان به نظریههایی که معتقد بود منبع الهام و اساس وظایف را در عصر
حاضر مهیا میکنند وفادار ماند .در نتیجه ،چنانچه با مشکالت نظری و
سیاسی روز رویارو میشویم ،معتقدم آثار هربرت مارکوزه منابعی مهم برای
وضع موجود ما فراهم میآورد و اینکه نوزایی مارکوزهای میتواند الهامبخش
نظریهها و سیاست جدید در عصر حاضر باشد و فلسفهای قارهای با انگیزهها و
.وظایفی جدید تدارک ببیند
:منابع