Download as docx, pdf, or txt
Download as docx, pdf, or txt
You are on page 1of 5

‫اصطالح سوسیالیسم )‪ (Socialism‬یعنی جامعه گرایی و جامعه باوری‪ ،‬از واژه فرانسوی «سوسیال )‪ (Social‬به معنای اجتماعی‪ ،‬اخذ

شده است‪ .‬ریشه التینی آن‪ ،‬واژه ‪ Socius‬به معنای‬


‫شریک و همراه است‪.‬‬

‫اصطالح سوسیالیسم در متون سیاسی بسیار به کار رفته است‪ ،‬اما مانند دموکراسی و آزادی تعریف جامع و مانعی ندارد؛ برخی سوسیالیسم را به معنای برابری‪ ،‬دادگری‪ ،‬پایان استثمار‬
‫فقرا از سوی اغنیا مطرح می کنند و بعضی مانند بسیاری از آمریکاییها‪ ،‬سوسیالیسم را به معنای مصادره اموال خصوصی و کنترل شدید زندگی خصوصی افراد از سوی دولت‪ ،‬و‬
‫چیزهای بد دیگر قلمداد می کنند‪.‬‬

‫فرهنگ انگلیسی آکسفورد سوسیالیسم را این گونه تعریف کرده است‪ « :‬نظریه یا سیاستی که مالکیت یا نظرات کل اجتماع بر ابزار تولید ـ سرمایه‪ ،‬زمین‪ ،‬داریی و غیره ـ و اداره آنها در‬
‫جهت تأمین منافع همگانی را هدف خود قرار می دهد‪ ،‬یا از آن حمایت می کند»‪.‬‬

‫آستین رنی می گوید‪ « :‬سوسیالیسم نظامی است که در آن ابزار تولید‪ ،‬توزیع و مبادله کاال در مالکیت دولت است و از سوی دولت اداره می شود‪ .‬پس به معنای دقیق‪ ،‬نقطه مقابل‬
‫سوسیالیسم‪ ،‬سرمایه داری است؛ یعنی نظامی که در آن ابزار تولید‪ ،‬توزیع و مبادله کاال در جامعه‪ ،‬در مالکیت خصوصی است و توسط مالکان خصوصی اداره می شود»‪.‬‬

‫از میان تعاریف فراوانی که برای سوسیالیسم مطرح شده است‪ ،‬می توان تعریف زیر را به عنوان جامع ترین تعریف قلمداد کرد‪:‬‬

‫« سوسیالیسم به معنای ساده خود‪ ،‬نظامی سیاسی ـ اقتصادی است که در آن دولت از راه برنامه ریزی یا به شکلی مستقیم تر ابزارهای اساسی تولید را کنترل می کند یا مالک قانونی آن‬
‫است‪ .‬هدف از اعمال چنین کنترلی بر داراییهای صنعتی و گاه کشاورزی‪ ،‬تولید کاالها و خدمات مورد نیاز جامعه است‪ ،‬نه تولید آنچه سودآور باشد‪.‬‬

‫در عین حال‪ ،‬همه اشکال سوسیالیسم امیدوارند که جامعه ای مساوات طلب ایجاد کنند؛ جامعه ای که همه اعضا را زیربال حمایت خود بگیرد و برای ریشه کن ساختن فقر یا کاهش آثار‬
‫آن به مؤسسات خیریه خصوصی نیازی نباشد»‪.‬‬

‫نگاهی کوتاه به تاریخچه سوسیالیسم‬ ‫‪1.0‬‬


‫طبق تحقیق به عمل آمده‪ ،‬نشانه های طرح نظام سوسیالیسم را می توان در آثار افالطون (‪ 427‬ـ ‪ 347‬ق‪ .‬م) مالحظه کرد‪ .‬وی می گوید‪« :‬ثروت افراد متعلق به عموم است و باید به‬
‫مصرف عمومی برسد و مشاغل افراد را دولت باید تعیین کند»‪.‬‬

‫این همان تفکر اصلی نظام سوسیالیستی است که در قرن چهارم « سوسیالیسم به معنای ساده خود‪ ،‬نظامی سیاسی ـ اقتصادی است که در آن دولت از راه برنامه ریزی یا به شکلی مستقیم‬
‫تر ابزارهای اساسی تولید را کنترل می کند یا مالک قانونی آن است‪.‬‬

‫قبل از میالد از زبان افالطون مطرح گشت‪.‬‬

‫این تفکر کم و بیش در قرون مختلف بین فالسفه و علمای سیاسی و اجتماعی مطرح بوده است‪ ،‬و عاقبت در قرن ‪ 19‬و ‪ 20‬به اوج خود رسید‪ .‬در قرن ‪« 18‬جان استوارت میل» از‬
‫فیلسوفان بنام انگلیسی رسما خود را سوسیالیست نامید؛ اما دیگران او را سوسیالیست ایده آلیست (خیالپرست) می شمردند‪ ،‬در برابر «کارل مارکس» که او را سوسیالیست ماتریالیست‬
‫(مادی) قلمداد می کردند‪.‬‬

‫در قرن ‪« 19‬رابرت اون» (‪ 1771‬ـ ‪ 1858‬م) مؤسس سوسیالیسم نوین در انگلیس شناخته می شود که برای اولین بار واژه سوسیالیسم را در این کشور به کار برد و در سال ‪ 1841‬م‬
‫رساله ای را تحت عنوان «سوسیالیسم چیست؟» منتشر ساخت و با انتشار این رساله‪ ،‬اصطالح سوسیالیسم معروف و مشهور گردید‪.‬‬

‫در فرانسه نیز طرفداران «سن سیمون» (‪ 1760‬ـ ‪ 1825‬م) مانند «پیری الرو» برای نخستین بار این اصطالح را با تعریف دقیق به کار بردند‪ .‬این مکتب سپس در آلمان و آمریکا نیز‬
‫رواج یافت‪.‬‬

‫کارل مارکس (‪ 1818‬ـ ‪ 1883‬م) واضع فلسفه سوسیالیسم جدید کمونیسم است که این فلسفه را متشکل نموده و به صورت یک ایدئولوژی مدون در آورد‪ .‬و «لنین» پیشوای انقالب‬
‫روسیه در اکتبر ‪ 1917‬م و پس از وی «استالین» از سوسیالیسم مارکسی حمایت کردند و آن را در اتحاد جماهیر شوروی سابق عمالً به اجرا در آوردند و یک نظام کامالً سوسیالیسم‬
‫مادی گرا به وجود آوردند‪ .‬این تفکر همچنان ادامه دارد و برخی از کشورهای جهان بر اساس همین نظام اداره می شوند‪.‬‬

‫اصول نظام سوسیالیستی‬ ‫‪2.0‬‬


‫اصول و مؤلفه های عمده نظام سوسیالیستی ـ که آن را از دیگر نظامهای غیر دینی متمایز می سازد ـ عبارتند از‪:‬‬

‫‪1.‬جامعه گرایی (جامعه باوری)‪ :‬مهم ترین اصل مشترک تمامی نظریه های سوسیالیستی‪ ،‬اهتمام آنها به ترجیح جامعه بر فرد‪ ،‬و فراتر نهادن سود همگانی بر سود فردی است‪ .‬از این‬
‫رو‪ ،‬لبه تیز انتقاد سوسیالیستها به سوی «مالکیت خصوصی» (اساسی ترین مؤلفه سرمایه داری) بوده است‪ .‬سوسیالیسم معاصر بسان سوسیالیسم سابق‪ ،‬فردگرایی اقتصادی‪ ،‬صنعتی و‬
‫سرمایه ساالری مدرنیسم را رد می کند‪ .‬این مکتب با فردیت انسان و آزادیهای اقتصادی لیبرالی و سرمایه داری موافق نیست و فرد را عضوی از پیکره جامعه می نگرد؛ البته این‬
‫نگرش‪ ،‬با آزادیهای فردی که در برخی از نحله های سوسالیستی به ویژه در اروپای غربی بر آن اهتمام می شود‪ ،‬منافاتی ندارد‪.‬‬

‫سوسیالیسم در واقع‪ ،‬بر ضد لیبرالیسم اقتصادی و کاپیتالیسم است؛ زیرا از نظر لیبرالیسم و کاپیتالیسم دخالت دولت در اقتصاد موجب اخالل و عدم شکوفایی سیستم اقتصادی است؛ اما‬
‫سوسیالیستها معتقدند مالکیت خصوصی‪ ،‬رژیم اقتصادی آزاد و مناسبات تولیدی ما لکیت خصوصی و اقتصاد آزاد و مبارزه با نابرابری از مسائل بسیار مهم نظام اقتصادی و سیاسی اسالم‬
‫است‬

‫ناشی از آن و اصل ارزش اضافی‪ ،‬عامل اساسی نابرابریها و ناهنجاریهای اجتماعی و حتی فرهنگی بوده و هست‪ ،‬و اعتقاد دارند که دخالت و نظارت دولت در مقام نماینده اجتماع یا‬
‫اکثریت‪ ،‬می تواند نفع عمومی را از دستبرد فرد در امان دارد‪.‬‬

‫‪2.‬برابری‪ :‬یکی دیگر از مؤلفه های سوسیالیسم‪ ،‬اصل «برابری» است‪ .‬سوسیالیستها مالکیت خصوصی ابزار تولید را سرچشمه تمامی مفاسد و بیدادگریها و نابرابریهای زیان خیز‬
‫اقتصادی‪ ،‬اجتماعی و فرهنگی می دانند‪ .‬به همین جهت‪ ،‬بر اصل برابری تأکید دارند‪.‬‬

‫‪3.‬فراملیّتی (انترناسیونالیستی ‪ = Internationalistic):‬از جمله اصول و عناصر سوسیالیسم‪ ،‬تفکرات فراملیتی و گونه هایی از تمایالت انسان گرایانه و امانیستی بودن است (امانیسم‬
‫جمع گرا)‪ .‬سوسیالیستها داعیه کوشش و مبارزه برای آزاد ساختن کل بشریت را دارند‪.‬‬

‫نظر اسالم‬ ‫‪3.0‬‬


‫مالکیت خصوصی و اقتصاد آزاد و مبارزه با نابرابری از مسائل بسیار مهم نظام اقتصادی و سیاسی اسالم است‪.‬‬
‫اقتصاد اسالمی بر عمیق ترین ابزار علمی استوار است‪ :‬از جهتی‪ ،‬مالکیت خصوصی را مشروع شمرده‪ ،‬بر اقتصاد آزاد تأکید دارد و آن را موجب زیادی تولید و رقابت در میدانهای کار‬
‫و تجارت و باعث تشویق بر گسترش هر چه بیشتر کار و تولید و ایجاد احساس مسئولیت در انجام کار می داند‪ .‬اسالم‪ ،‬کار را هم چون جهاد در راه خدا و مایه شرف انسان قلمداد نموده‪،‬‬
‫بیکاری و تنبلی را به شدت تقبیح و از آن نهی می کند ‪ .‬در مکتب اسالم‪ ،‬دولت موظف است امکانات کار و تجارت و امنیت الزم را برای مردم فراهم آورد تا مردم با خیالی راحت به کار‬
‫اقتصادی خود بپردازند‪.‬‬

‫و از طرف دیگر‪ ،‬اسالم قوانین ثابتی را وضع کرده که زمینه تراکم ثروت و جمع شدن اموال در نزد گروهی خاص را از بین ببرد؛ مثالً در اسالم ربا حرام شده و نیز احتکار اموال و‬
‫بهره کشی از افراد و غش در اموال و ضرر رساندن به اموال دیگران شدیدا نهی شده است‪.‬‬

‫از نظر اسالم‪ ،‬دولت موظف است کنترل بازار را به دست گیرد و جلوی گران فروشی‪ ،‬اجحاف و غش در معامالت را بگیرد و از تجار و صاحبان پول مالیات اخذ کند و بر هر فرد‬
‫مسلمان واجب است که هنگامی که اموالش از حد مقدار تعیین شده باال برود و رشد داشته باشد‪ ،‬خمس و زکات آن را بپردازد تا برای فقرای جامعه خرج شود‪ .‬اینها از جمله قوانینی است‬
‫که تا حدودی باعث جلوگیری از تراکم ثروت می گردد‪.‬‬

‫بنابراین‪ ،‬اقتصاد اسالمی به هیچ وجه با نظامهای اقتصادی مورد نظر سوسیالیسم که با روح عدالت بیگانه است و مردم را به سوی فقر و بدبختی سوق می دهد‪ ،‬هماهنگی و سازگاری‬
‫ندارد‪.‬‬
‫‪https://hawzah.net‬‬

‫انواع حکومت های سوسیالیستی و تأثیر سوسیالیسم بر دنیای امروز‬


‫سوسیالیسم یک نظام اقتصادی و سیاسی است که در آن کارگران‪ ،‬به جای کارفرمایان شان‪ ،‬بر ابزار تولید مانند ماشین آالت و یا زمین های کشاورزی مالکیت دارند‪ .‬افرادی که مدافع این‬
‫جامعه مبتنی بر تعاون اند سوسیالیست نامیده می شوند‪ .‬باور کلیدی در سوسیالیسم این است که کاالها و خدمات باید برای استفاده مردم تولید شود نه برای کسب سود‪ .‬سوسیالیست ها معتقدند‬
‫که همه چیز در جامعه با تالش مشترک مردم ساخته می شود‪.‬‬

‫سوسیالیسم انواع بسیار زیادی دارد‪ ،‬بنابراین هیچ یک از تعاریف نمی تواند برای همه آنها به کار رود‪ .‬اما در همه انواع تعریف ها یک نکته مشترک وجود دارد و آن این که کارگران‬
‫مالک ابزار تولید اند‪ .‬تفاوت های عمده بین تعریف های مختلف به خاطر نقشی است که هر یک از آنها برای بازار آزاد و یا برنامه ریزی‪ ،‬شیوه مالکیت ابزار تولید‪ ،‬نقش مدیریتی کارگران‬
‫و نقش دولت در اقتصاد قائل اند‪.‬‬

‫چنان که گفتیم سوسیالیسم یک نظام اقتصادی و حکومتی است که در آن کارگران مالک و اداره کننده شرکت ها هستند‪ .‬هدف از سوسیالیسم این است که صنایعی وجود داشته باشد که پولی‬
‫بسازند که می تواند به نفع همه مورد استفاده قرار گیرد‪ .‬این سیستم می خواهد کارگران کنترل محل کارشان را در دست داشته باشند‪.‬‬

‫سوسیال دموکراسی شکلی از سوسیالیسم است که تالش می کند تکه هایی از کمونیسم را با سرمایه داری ترکیب کند‪ .‬سیستم سوسیال دموکراسی مانند یک دولت کمونیستی ثروت را از‬
‫ثروتمندان می گیرد و بین فقرا توزیع می کند اما در عین حال مردم می توانند مانند حکومت های سرمایه داری کسب و کار و مالکیت خصوصی خود را داشته باشند‪ .‬در سیستم سوسیال‬
‫دموکراسی این پول که مصرف عامه دارد از مالیات ها به دست می آید و بین فقرا تقسیم می شود به جای این که مانند سیستم های کمونیستی به عنوان مثال تمام وجوه بیش از ‪ 1‬میلیون‬
‫دالر تصرف شود و به همه داده می شود‪ .‬سیستم سوسیال دموکراسی از اصالحات تدریجی بیش از انقالب پشتیبانی می کند‪.‬‬

‫در سیستم سوسیالیستی جمیع مردم در بذل پول و یا ک االهای دیگر به نفع کل جامعه مشارکت دارند‪ .‬نمونه اش سازمان های آتش نشانی است‪ .‬این سازمان ها که به نفع جامعه کار می کنند‬
‫برای حفظ تجهیزات و کارکنان شان به مالیات های پرداخت شده توسط مردم تکیه دارند‪.‬‬

‫برخی از کشورهای سوسیال دموکراسی از نوعی سیستم مالیاتی مترقی بهره مند اند‪ ،‬که در آن افراد ثروتمندتر بیش از افراد فقیر مشمول مالیات می شوند‪ .‬این مالیات ها و اقداماتی دیگر‬
‫به کاهش نابرابری بین فقیر و غنی کمک می کند‪.‬‬

‫در بسیاری از کشورهایی که سوسیال دموکراسی اند‪ ،‬خدماتی خاص و نیز برخی از صنایع یارانه می گیرند و یا تا اندازه ای به وسیله دولت کنترل می شوند‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬آموزش و‬
‫پرورش‪ ،‬بهداشت و درمان‪ ،‬مسکن‪ ،‬شرکت های با خدمات دهی همگانی یا حمل و نقل عمومی از جمله صنایعی اند که ممکن است در یک نظام سوسیالیستی متعلق به دولت باشند یا به‬
‫وسیله دولت نگهداری شوند‪ .‬در بیشتر موارد ‪ ،‬حقوق افراد مشغول به کار در این صنایع به وسیله دولت پرداخت می شود آن هم با پولی که به صورت مالیات به وسیله مردم پرداخت می‬
‫شود‪ .‬سوسیالیسم رفاه مردم را در نظر دارد‪.‬‬

‫نوع دیگر سوسیالیسم «اشتراکی» است‪ .‬در این سیستم‪ ،‬پول و کاال به صورت برابرتر و با کنترل دولتی میان مردم به اشتراک گذاشته می شود‪ .‬از نظر تئوریک در این سیستم شکاف بین‬
‫طبقات در حال کوچک تر شدن است و فقیرترین افراد بیشتر مورد توجه و مراقبت قرار می گیرند در حالی که افراد ثروتمندتر نیز پرداخت مالیات باالتر و مقررات اقتصادی را می پذیرند‪.‬‬
‫البته سوسیالیسم معموالً از نظر بسیاری از رویکردها با کمونیسم تفاوت دارد‪.‬‬

‫امروزه بسیاری از سوسیال دموکرات ها‪ ،‬به خصوص در کشورهای اروپای غربی می خواهند صنایع به طور مشترک به وسیله نمایندگان سهامداران و همچنین کارگرانی که در آنها کار‬
‫می کنند اداره شوند چراکه منافع هر دو گروه در موفقیت شرکت است‪ .‬به این شیوه اداره صنایع‪ ،‬دموکراسی صنعتی گفته می شود‪ .‬این شیوه اداره صنایع در مقایسه با شیوه کنترل صنایع‬
‫به وسیله دولت مرکزی‪ ،‬راه دموکراتیک تری برای اداره و سازماندهی صنایع است‪ .‬در این شیوه اتحادیه های کارگری و یا شوراهای کارگری منافع کارکنان را نمایندگی می کنند‪.‬‬

‫سوسیال دموکراسی‪ ،‬شکل دموکراتیک سوسیالیسم و رایج ترین شکل حکومت در جهان است‪.‬‬

‫احتماالً با اصطالح «انترناسیونال سوسیالیست» نیز مواجه شده اید‪ .‬انترناسیونال سوسیالیست سازمانی است که خود را وقف ترویج آرمان های سوسیالیستی کرده است و روابطی با بسیاری‬
‫از احزاب سوسیالیست‪ ،‬به خصوص سوسیال دموکرات ها دارد‪.‬‬

‫بسیاری از افراد غیر کمونیست‪« ،‬کمونیسم» را مترادف ایده های مارکسیستی و لنینیستی حزب بلشویک روسیه قرار می دهند‪ .‬مارکس معتقد بود سرمایه داری به دنبال ایجاد سیستم‬
‫اقتصادی و سیاسی فئودالیسم است‪ .‬همچنین معتقد بود که سرمایه داری به بسیاری از مردم ستم می کند و این مردم در نهایت شورش می کنند و از سوسیالیسم استفاده می کنند‪ .‬سپس فکر‬
‫کرد سوسیالیسم می تواند پل دیگری باشد اما به سوی کمونیسم‪.‬‬

‫با این حال‪ ،‬بسیاری از افراد به اشتباه واژه «کمونیست» را به دولت های سوسیالیستی اطالق می کنند‪ .‬برخی هم این دولت ها را سوسیالیسم دولتی می نامند تا آنها را از کمونیست ها که‬
‫می گویند به یک دولت و یا هر شکلی از حکومت نیاز ندارند متمایز کنند‪.‬‬

‫در سیاست های ایاالت متحده آمریکا «سوسیالیسم» به صورت اتهامی به لیبرال ها از سوی محافظه کاران استفاده می شود‪.‬‬
‫تاریخچه‬
‫یک فرد اهل ولز به نام رابرت اون (‪ ،)Robert Owen‬به عنوان اولین سوسیالیست شناخته می شود‪ .‬پیروان او در سال ‪ 1841‬خود را سوسیالیست نامیدند‪ .‬اون هنوز هم به عنوان یکی‬
‫از پیشگامان نهضت تعاون در بریتانیا محسوب می شود‪ .‬او می گفت کارگران باید مالک شرکت هایی که برای آنها کار می کنند باشند و سود را میان خودشان تقسیم کنند‪ .‬اون کارخانه ای‬
‫به سبک جدید در اسکاتلند راه اندازی کرد‪.‬‬

‫کارل مارکس از اون معروف تر است و به عنوان معمار تئوری سوسیالیسم و کمونیسم شناخته می شود‪ .‬مارکس کتاب جامعی درباره سرمایه داری‪ ،‬سوسیالیسم و کمونیسم‪ ،‬به نام «مانیفست‬
‫کمونیست» نوشت‪.‬‬

‫بسیاری از احزاب سیاسی سوسیالیستی در قرن ‪ 19‬و اوایل قرن ‪ 20‬تشکیل شدند‪ .‬احزاب سیاسی چپ به طور کلی جدیدتر از احزاب جناح راست اند‪.‬‬

‫‪http://www.020.ir‬‬
‫‪.‬از «دانشنامهی فشردهی علم اقتصاد» به قلم رابرت هالبرانر است »متن زیر ترجمهی مدخل «سوسیالیسم ‪:‬یادداشت سردبیر‬

‫اثرگذار به نگارش درآورد‪ ،‬از جملهی آنها هالبرانر یک اقتصاددان و تاریخنگار برجستهی اندیشه اقتصادی و یک نویسندهی موفق و پرکار بود که بیش از بیست کتاب‬
‫‪).‬که بیش از ‪ ۴‬میلیون نسخه به فروش رسیده (کتاب توسط آقای احمد شهسا به فارسی برگردانده شده »فیلسوفان اینجهانی« و احتماالً مهمترینشان »سرمایهداری در قرن بیستویکم«‬

‫‪ ،.‬معتبرترین کانون علمی سوسیالیستها در ایاالت متحده‪ ،‬صاحب کرسی استادی بود‪The New School‬هالبرانر‪ ،‬جزء برجستهترین سوسیالیستهای آکادمی در قرن بیستم‪ ،‬در‬

‫‪.‬را به نام او نامگذاری کرده مرکز خود برای مطالعهی سرمایهداری ‪The New School‬‬

‫‪.‬را ایراد کرده است در ضمن‪ ،‬نه چندان بیربط اینکه دیردره مککالسکی‪ ،‬که نام بورژوا را از او الهام گرفتهایم‪ ،‬سخنرانی ساالنهی رابرت هالبرانر در ‪۲۰۱۲‬‬

‫***‬

‫سوسیالیسم—منظور یک اقتصاد مطابق برنامه ریزی مرکزی است که در آن حکومت تمام ابزارهای تولید را در ید کنترل خود میگیرد—ناکامی تراژیکی در قرن بیستم داشت‪.‬‬
‫سوسیالیسم‪ ،‬از تعهدی برای درمان معضالت اقتصادی و اخالقی سرمایه داری سر برآورد‪ ،‬ولی در عمل هم در خرابکاری اقتصادی و هم در قساوت اخالقی گوی سبقت را از‬
‫ً‬
‫سرمایه داری ربود‪ .‬با این همه‪ ،‬هم انگاره و هم آرمان سوسیالیسم هنوز پابرجا هستند‪ .‬این که آیا سوسیالیسم به یکی از اشکالش‪ ،‬در قامت یک نیروی سازمانبخش عظیم‪ ،‬نهایتا دوباره‬
‫‪.‬عرضاندام خواهدکرد یا نه‪ ،‬معلوم نیست‪ ،‬ولی هیچکس بدون درنظرداشتن روایت دراماتیک ظهور و افول سوسیالیسم نمیتواند چشماندازهای آن را با دقت رصد کند‬

‫تولّد برنامهریزی سوسیالیستی‬

‫عنوان نقشهراه اخالقی و چه‬


‫ِ‬ ‫عموما ً خاستگاه انگارهی سوسیالیسم را آثار کارل مارکس میپندارند‪ .‬ولی درواقع مارکس چند برگی بیشتر در باب سوسیالیسم ننوشته است‪ ،‬چه به‬
‫عملی جامعه‪ .‬معمار راستین یک نظم سوسیالیستی لنین بود‪ ،‬که ابتدابه ساکن با مشکالت عملی سامان بخشیدن به یک نظام اقتصادی در فقدان رانههای نیرومند تولید برای کسب «سود» و‬
‫یا قیدوبندهای خودزای «رقابت» روبهرو شد‪ .‬لنین راهاش را از این توهم دیرین شروع میکند که بهمحض اینکه انگیزهی سود و سازوکازار بازار کنار نهاده شود سامان اقتصادی سهل‬
‫و ساده میشود—به قول خودش‪ ،‬آنقدر که «کارهای فوقالعاده سادهی مشاهده‪ ،‬ثبت و صدور سررسید چنان ساده و بدیهی میشوند‪ ،‬که هرکسی که خواندن و نوشتن و چهار عمل اصلی‬
‫»‪.‬را میداند‪ ،‬از عهدهی آنها برمیآید‬

‫آنچه در واقع رخ داد‪ ،‬این بود که زندگی اقتصادیای که تحت لوای این چهار عمل اصلی از پی آمد‪ ،‬بهسرعت چنان دچار اختالل شد که در چهارسالهی نخست انقالب ‪،۱۹۱۷‬‬
‫بازاری سرمایهداری‬
‫ِ‬ ‫تولید شوروی نسبت به دورهی پیش از انقالب‪ ۱۴ ،‬درصد سقوط کرد‪ .‬در سال ‪ ۱۹۲۱‬لنین مجبور به اتخاذ «سیاست اقتصادی جدید» شد‪ ،‬که نیمنگاهی به رانههای‬
‫داشت‪ .‬این امتزاج بسیار کوتاهزمان سوسیالیسم و سرمایهداری‪ ،‬در سال ‪ ۱۹۲۷‬پس از آنکه استالین تعاونیهای اجباری را برای بسیج منابع روسی بهمنظور جهش این کشور بهسوی‬
‫‪.‬قدرت صنعتی کلید زد‪ ،‬به نقطهی پایان خود رسید‬

‫نظامی که زیر نظر استالین و جانشیناناش تکامل یافت‪ ،‬شک ِل یک هرم از فرمانها را بهخود گرفت‪ .‬در رأس این هرم‪ ،‬گاسپلن‪ ،‬باالدستترین آژانس برنامهریزی دولتی‪،‬‬
‫اختصاص منابع به محصوالت نظامی در مقابل محصوالت‬
‫ِ‬ ‫میزان‬
‫ِ‬ ‫قرارداشت که جهتگیریهای کلی اقتصاد را مشخص میکرد؛ اموری از قبیل نرخ رشد هدفگذاریشده و تعیین‬
‫غیرنظامی‪ ،‬صنایع سنگین در مقابل صنایع سبک و مناطق مختلف در مقابل یکدیگر‪ .‬گاسپلن جهتگیریهای کلی را به سازمانهای مربوطه برنامهریزی صنعتی و منطقهای ابالغ‬
‫ب مأموریتهایی به کارخانجات خاص‪ ،‬مراکز قدرت صنعتی‪ ،‬شرکتهای تعاونی و ‪ ،...‬انتقال میدادند‪ .‬این هزاران‬ ‫میکرد و کارشناسان فنی این سازمانها‪ ،‬برنامهی جامع ملی را در قال ِ‬
‫زیر‪-‬برنامهی منفرد‪ ،‬نهایتا ً به مدیران کارخانهها و مهندسان ختم میشد که در واپسین منزل باید آن برنامهها را عملیاتی میساختند‪ .‬سپس‪ ،‬نقشهی راه تولید به همراه پیشنهادها‪ ،‬اصالحیهها‬
‫و تقاضاهایی از سوی کسانی که آن را دیده بودند‪ ،‬این بار هرم را رو به باال طی میکرد‪ .‬باالخره‪ ،‬برنامهی تکمیلشده در شورای عالی به بحث و رأی گذاشته میشد و به صورت قانون‬
‫‪.‬درمیآمد‬
‫بنابراین‪ ،‬طرح نهایی به یک دفتر سفارشهای قطور میمانست که حجم تولید آجیل‪ ،‬تیرآالت فوالدی‪ ،‬غالت‪ ،‬ماشینآالت کشاورزی‪ ،‬پنبه‪ ،‬مقوا‪ ،‬زغالسنگ و ‪ ...‬را تعیین میکرد و‬
‫کل اینها در تمامیتشان تولید ملی را تشکیل میدادند‪ .‬در عالم نظر‪ ،‬چنین دفتر سفارشهایی باید میتوانست برنامهریزان را قادر سازد تا کل جریان اقتصادی را هر سال از نو بچینند؛‬
‫البته مشروط بر اینکه نخو ِد آجیل متناسب با کشمش آن میبود‪ ،‬تیرآالت ابعاد درستی میداشتند‪ ،‬محصوالت غله به روش صحیحی ذخیره و انبار میشدند‪ ،‬ماشینآالت کشاورزی قابل‬
‫‪.‬استفاده میبودند‪ ،‬و پنبه‪ ،‬مقوا و زغالسنگ واجد کیفیتی متناسب با موارد استفادهی متنوع آنها میبودند‪ .‬ولی شکاف بزرگ و فزایندهای بین نظر و عمل وجود داشت‬

‫مشکالت سربرمیآورند‬

‫ی این منظر خودش را نشان نمیدهد‪ .‬ولی با ورانداز کردن دوبارهی آن‪ ،‬میتوانیم مشاهده کنیم که راهی که لنین و استالین در سالهای نخست در پیش‬
‫در نگاه اول‪ ،‬نقطهی کرمزده ِ‬
‫گرفته بودند‪ ،‬بیشتر از آنکه اقتصادی بوده باشد‪ ،‬کموبیش نظامی بود؛ بسیج گستردهی دهقانان بهعنوان نیروی کار برای ساختن جاده‪ ،‬خطآهن‪ ،‬سد‪ ،‬تیر چراغبرق و مجتمعهای‬
‫فوالدسازی و تراکتورسازی‪ .‬این مأموریتی خوفآور بود‪ ،‬ولی در قیاس با چیزی که سوسیالیسم‪ ۵۰ ،‬سال بعد با آن مواجه شد‪ ،‬هراسناکیاش کمتر بود؛ زمانی که مسأله بیشتر از آنکه‬
‫‪.‬ایجاد پروژههای بیشمار نسبتا ً خودکفا و مستقل از هم باشد‪ ،‬چیدن آن قطعات مجزا در درون یک کلیت یکپارچه و باچفتوبست بود‬

‫با اینکه در سراسر دههی ‪ ۱۹۶۰‬اقتصاد شوروی مداوما ً یک رشد نیرومند را گزارش میداد—حدوداً دوبرابر رشد آمریکا—ولی در همان زمان ناظران عالیم بحران‬
‫قریبالوقوعی را در شوروی میدیدند‪ .‬یکی از این عالیم‪ ،‬مسالهی تعیین تولید نه در ارتباط با بیشینهسازی رفاه همگانی‪ ،‬بلکه بیشتر مرتبط با اعطای پاداش به مدیران کارخانهای بود که‬
‫وظایف محولهشان را «زیادی خوب انجام میدادند»‪ .‬مشکل این بود که طرح و برنامه‪ ،‬محصوالت تولیدی را صرفا ً در کمیتشان مورد نظر قرار میداد‪ .‬نتیجه این میشد که مدیران‪،‬‬
‫کاریکاتور مشهوری در مجلهی طنز «کروکودیل»‪ ،‬مدیر کارخانهای را نشان میداد که با افتخار در حال به‬
‫ِ‬ ‫حجم و اندازهی محصوالت را به حداکثر میرساندند‪ ،‬و نه کیفیتشان را‪.‬‬
‫!نمایش گذاشتن محصول منحصربهفردش بود‪ :‬میخ بسیار بزرگی که از یک جرثقیل آویزان بود‬

‫به موازات اینکه خون رگ اقتصاد غلظت بیشتری مییافت و لخته میشد‪ ،‬تولید بیشتر صورت «توفانهای» پایان فصول و یا آخر سال را به خود میگرفت؛ تمامی منابع به سمت‬
‫مدیران گرفتاری بود که نیاز »تولکاچیها« تحقق اهداف از پیش تعیینشده سوق داده میشدند‪ .‬در چنین نظام متصلبی خیلی زود «کارچاقکنها» یا‬ ‫ِ‬ ‫به وجود آمدند که کارشان کمک به‬
‫ً‬
‫داشتند به لطایفالحیل گزارش موفقیت را برای ارسال به مقامات سرهمبندی کنند‪ ،‬در حالی که قاعدتا قادر نبودند مواد اولیهای مورد نیاز برای رسیدن به اهداف تولید را خارج از برنامه‬
‫ابالغشده تهیه کنند‪ .‬بدتر از این‪ ،‬چون مدیران اجازهی خرید لوازم مورد نیازشان و استخدام یا اخراج کارگران شان را هم نداشتند‪ ،‬کارخانجات شروع کردند به حسابسازی کردنهای‬
‫‪.‬قالبی‪ ،‬اول مراکز خرید قالبی‪ ،‬بعد کمیسرهای قالبی‪ ،‬و بعد خانههای سازمانی قالبی تا اینگونه کنترل خود را بر تنها چیزی که در کنترلشان بود‪ ،‬افزایش دهند‬

‫خیلی جای تعجب ندارد که این نظام رفتهرفته بیزانسیتر [پیچیدهتر و آمرانهتر] شد—دچار اختالالتی جدی در زیر پوشش آمارهای سرهمبندیشدهی رشد‪ .‬در طول دههی ‪،۱۹۶۰‬‬
‫اتحاد شوروی تبدیل به اولین قدرت صنعتی در تاریخ شد که در یک دورهی طوالنی صلح‪ ،‬در نتیجهی فاجعهی تخصیص نامناسب منابع در آن شاخص امید به زندگی (متوسط طول عمر)‬
‫سقوط کرد‪ .‬تحقیقات نظامی بهسهولت هرآنچه نیاز داشتند را بهدست میآوردند‪ ،‬ولی بیمارستانها چندان در اولویت قرار نداشتند‪ .‬در دههی ‪ ،۱۹۷۰‬آمار و ارقام بهوضوح از کاهش‬
‫شتاب تولید ملی خبر میدادند‪ .‬در دههی ‪ ،۱۹۸۰‬اتحاد شوروی رسما ً اعالم کرد که رشد سابقا ً موجود بهزودی به نقطه پایان خود میرسد؛ معنای حقیقی و ناگفتهی این اعتراف رسمی‬
‫قانون مجموعهی پرسترویکا—تجدید ساختار— ابالغ شد‪ .‬میخائیل گورباچف اعالم کرد که قصد دارد دستی بر سر و روی سرتاپای اقتصاد‬
‫ِ‬ ‫زوال و فروپاشی بود‪ .‬در سال ‪ ،۱۹۸۷‬اولین‬
‫‪.‬بکشد؛ رواج سازوکارهای بازار‪ ،‬تقویت مالکیت خصوصی و باز کردن دروازههای نظام بهسوی مبادالت اقتصادی آزاد با غرب‪ .‬آفتاب هفتادسالهی سوسیالیسم داشت غروب میکرد‬

‫برنامهریزی سوسیالیستی در نگاه غربیها‬

‫ت آن‬
‫خیلی طول کشید تا معضالت برنامهریزی مرکزی فهمیده شود‪ .‬در میانهی دههی ‪ ۱۹۳۰‬که صنعتیسازی روسیه با سرعت تمام به پیش میتاخت‪ ،‬کمتر کسی از معضال ِ‬
‫خوی متفکرانهی بیشتری داشت و بعداً‬
‫میگفت‪ .‬یکی از این جمعِ اندک ل وودویگ فن میزس‪ ،‬اقتصاددان بلیغ و پرسروصدای طرفدار بازار آزاد بود‪ ،‬و دیگری فردریش هایک‪ ،‬که خلقو ِ‬
‫کنار هم‪ ،‬انتقادات گستردهای را علیه امکانپذیری سوسیالیسم ترتیب دادند که استداللهایش در‬
‫بهواسطهی کارش در نظریهی اقتصادی‪ ،‬برندهی جایزهی نوبل شد‪ .‬میزس و هایک‪ ،‬در ِ‬
‫مورد معضالت کارکردی اقتصاد برنامهریزی شده‪ ،‬آنروزها به نظر غیرقابل قبول میآمد‪ .‬بهویژه‪ ،‬میزس مدعی بود که یک نظام سوسیالیستی امر غیرممکنی است‪ ،‬از آن رو که برای‬
‫برنامهریزان راهی برای کسب اطالعات به منظور «تولید این محصول‪ ،‬نه آن یکی» وجود ندارد‪ .‬هایک تاکید میکرد که این اطالعات در نظام بازار به طور خودکار‪ ،‬خود را در سقوط‬
‫‪.‬و صعود قیمتها آشکار میکنند‪ .‬نظام برنامهریزیشده دقیقا ً به خاطر فقدان چنین سازوکار عالمتدهندهای محکوم به شکست است‬

‫درخشان اسکار النگ صورت گرفت‪ ،‬اقتصاددان جوانی که بعدها اولین سفیر لهستان در ایاالت متحده پس از جنگ‬‫ِ‬ ‫سختترین ضدحمله بر حمالت هایک و میزس‪ ،‬در دو مقالهی‬
‫جهانی دوم شد‪ .‬النگ قصد داشت نشان دهد که برنامهریزان مرکزی‪ ،‬بهواقع به همان اطالعاتی که اقتصاد بازار را هدایت میکنند دسترسی دارند‪ .‬اطالعات‪ ،‬میتوانند [به جای اینکه از‬
‫طریق صعود و نزول قیمتها آشکار شوند] به واسطهی صعود و نزول موجودی انبارها آشکار شوند—عالمتی گویای اینکه تقاضا بر عرضه پیشی گرفته و یا عرضه بر تقاضا‪.‬‬
‫بنابراین برنامهریزان مرکزی با رصد کردن وضعیت موجودی کاالها در انبارها میتوانند پی ببرند که کدامیک از قیمتهای «وضعشده» (دیکتهشده توسط دولت)‪ ،‬زیاده باال هستند و‬
‫کدامشان زیاده پایین‪ .‬النگ استدالل میکرد که از این رو‪ ،‬تنها مسألهای که باقی میماند این است که قیمتها را چگونه باال‪-‬پایین نمایند تا عرضه و تقاضا متوازن شود‪ ،‬دقیقا ً همانطور که‬
‫‪.‬در بازار روی میدهد‬

‫پاسخ النگ چنان بیپیرایه و روشن بود که خیلی ها متقاعد شدند که خط بطالنی بر استدالل هایک و میزس کشیده شده‪ .‬ولی واقعیت این است که اکنون میدانیم که استداللهای ایشان‬
‫تا چه پایه دوراندیشانه بوده‪ .‬از قضای روزگار‪ ،‬اگرچه میزس و هایک برحق بودند‪ ،‬ولی دلیل این برحقبودن ایشان را النگ روشنتر از خود ایشان میدید‪ .‬النگ با حروف مورب‬
‫کردن زندگی اقتصادی است»‪ ،‬ولی در ادامه ی آن گزاره خود از اهمیت آن بصیرت حیاتی کاست‪ ،‬وقتی نوشت‪« :‬متأسفانه‪ ،‬نمیتوان تصور‬
‫ِ‬ ‫نوشت‪« :‬خطر واقعی سوسیالیسم بوروکراتیزه‬
‫‪.» (Lange and Taylor‬کرد که نظام سرمایهداری انحصارگرایانه هم دچار همین خطر بوروکراتیزهشدن‪ ،‬بلکه حتی خطری بزرگتر‪ ،‬نباشد‪ ،‬و قادر باشد از وقوع آن اجتناب کند‬
‫‪1938, pp. 109–۱۱۰).‬‬

‫پررنگ شدهاند‪ .‬این کتاب‪ ،‬اثر مشترک دو اقتصاددان اهل شوروی‪» (The Turning Point) ،‬نقطهی عطف«اثرات «بروکراتیزه کردن زندگی اقتصادی» در اثری با عنوان‬
‫نیکوالیی اسملِف و والدیمیر پوپوف است که حاوی حملهای سرسختانه به واقعیات برنامهریزی اقتصادی سوسیالیستی و نمونههایی از طرز کار واقعی فرآیند برنامهریزی است‪ .‬در سال‬
‫برای هر ورق‬
‫ِ‬ ‫‪ ،۱۹۸۲‬برای رونق بخشیدن به تولید دستکش خز [ساخته شده از پوست موش کور]‪ ،‬برنامهریزان حکومت شوروی قیمت دستوری برای پوست خز را از ‪ ۲۰‬کوپک‬
‫‪:‬پوست به ‪ ۵۰‬کوپک افزایش دادند‪ .‬اسملف و پوپوف مینویسند‬

‫خریدهای دولتی افزایش یافت‪ ،‬و هماکنون تمام مراکز پخش پر از این پوستهای خز خام هستند‪ .‬صنعت قادر به استفاده از همهی آنها نیست و اینها اغلب قبل از آنکه مورد «‬
‫استفاده قرار گیرند در انباریها میپوسند‪ .‬وزارت صنایع سبک تا به همین جای کار دو بار از گاسکومتسن (کمیتهی قیمتگذاری دولتی) درخواست کرده که قیمتها را پایین بیاورد‪ ،‬ولی‬
‫هنوز «در مورد این درخواست تصمیمی گرفته نشده»‪ .‬این مسأله خیلی جای تعجب ندارد‪ .‬اعضای این کمیته سرشان خیلی شلوغتر از آن است که بتوانند تصمیم بگیرند‪ .‬آنها وقت سر‬
‫خاراندن ندارند‪ :‬در کنار تعیین قیمت برای این پوستهای خام‪ ،‬آنها باید حساب قیمت ‪ ۲۴‬میلیون قلم دیگر را نیز داشته باشند‪ ،‬پس چهطور ممکن است که ایشان بدانند امروز قیمت را‬
‫‪».‬چهقدر پایین بیاورند که فردا مجبور نشوند همانقدر باال ببرندش؟‬

‫نظام از مرکز برنامهریزی شده را فریاد میزند‪ .‬حلقهی مفقودهی حیاتی‪ ،‬بیشتر از آنکه طبق گفتهی هایک و میزس‪« ،‬اطالعات» باشد‪ ،‬انگیزهی کار بر‬
‫ِ‬ ‫این روایت‪ ،‬معضل یک‬
‫روی اطالعات است‪ .‬علیرغم اینکه موجودی پوست خز در بازار به برنامهریزان میگفت که حجم تولید ایشان در ابتدا بسیار پایین‪ ،‬و سپس زیادهازحد باال بوده‪ ،‬آنچه که جایش خالی‬
‫بود‪ ،‬میل به—یا به عبارت بهتر‪ ،‬ضرورت—عکسالعمل در برابر عالمت باال‪-‬پایین شدن آن موجودی بود‪ .‬این در حالی است که یک بنگاه سرمایهداری‪ ،‬به باال‪-‬پایین شدن قیمتها‬
‫عکسالعمل نشان میدهد‪ ،‬چرا که اگر نتواند اینگونه عمل کند‪ ،‬ورشکسته میشود‪ .‬یک سازمان سوسیالیستی به باال‪-‬پایین شدنها اعتنایی نمیکند‪ ،‬چرا که کارمندان دریافتهاند که‬
‫روی دست گذاشتن منجر به نگونبختی کامل بشود‬
‫ِ‬ ‫‪.‬دستیازیدن به هر کاری بیشتر مستعد دردسرآفرینی است تا هیچ کاری نکردن‪ ،‬مگر اینکه بهکل دست‬

‫در اواخر دههی ‪ ،۱۹۸۰‬فاجعهی تمامعیار اقتصادی به شوروی و اقمار سابق شرقیاش رسید و این کشورها هنوز در تقالی برساختن صورتی از ساختار اقتصادی به سر میبرند‬
‫که دیگر نمایانگر تنپروری و بیتفاوتی ممیزهی سوسیالیسم نباشد‪ .‬هنوز خیلی زود است که بگوییم آیا این تالشها به موفقیت نائل خواهند آمد یا نه‪ .‬بزرگترین مانع پرستروییکای واقعی‬
‫اساس محکم از مالکیت خصوصی ایجاد یک نظام بازار کارآمد غیرممکن است‪ .‬و از طرف دیگر پرواضح است که بنانهادن چنین اساسی با مخالفت‬
‫ِ‬ ‫این است که بدون یک‬
‫بوروکراتهای سابق و خصومت مردم عامهای روبهرو خواهد شد که مدتها در گوششان خوانده شده که نسبت به می ِل ثروتاندوزی بدبین باشند‪ .‬در مواجهه با چنین پیچیدگیهایی‪،‬‬
‫همهی پیشبینیها توخالیاند‪ ،‬اال این یکی‪ :‬هیچ گذار سریع و آسانی از سوسیالیسم به نوعی از غیرسوسیالیسم امکان ندارد‪ .‬چنین گذارهای عظیمی‪ ،‬خیزشهایی تاریخی اند‪ ،‬نه صرف‬
‫‪.‬دستکاریهایی در سیاستها‪ .‬عیار آنها باید در گذر دههها و نسلها سنجیده شود‪ ،‬نه سالها‬

‫چه کسی فروپاشی سوسیالیسم را پیشبینی کرد؟‬

‫پیروزی سرمایهداری» را پیشبینی کرده بودند؟ حتی یکی از نویسندگان سنت مارکسیسم چنان پیشبینیای نکرد! در‬
‫ِ‬ ‫کدام یک از نویسندگان نسل حاضر‪ ،‬فروپاشی سوسیالیسم و «‬
‫سیمور مارتین] [نیثن] گلِیزرها‪[ ،‬رابرت] سولوها‪[ ،‬پل] ساموئلسونها‪—[ ،‬مورد چپهای میانهگرا چه؟ به نظرم هیچکدامشان‪ ،‬منجمله خودم‪ .‬در مورد میانهگراهای واقعی‬
‫هم معتقدم که بسیاریشان برآن بودند که سرمایهداری مبتال به معضالت جدی و وخیمی—اگر نگوییم مهلکی—است و پیشبینی میکردند که گونهای از —دنیل] بِلها[و لیپسِتها‬
‫‪.‬سوسیالیسم نیروی حاکم و تعیینکنندهی آغاز قرن ‪ ۲۱‬خواهد بود‬

‫در این میان دستهای هستند که به سختی میتوان نادیدهشان گرفت‪ .‬فریدمنها‪ ،‬میزسها‪ ،‬هایکها و عدهای دیگر برآن بودند که سرمایهداری شکوفا خواهد شد و سوسیالیسم …‬
‫دستخوش معضالت العالج میشود‪ .‬میزس‪ ،‬سوسیالیسم را «غیرممکن» خواند‪ ،‬چون هیچ ابزاری برای برقرارساختن یک نظام قیمتگذاری معقول ندارد‪ .‬هایک دالیل دیگری از جنس‬
‫دالیل جامعهشناختی به گفتههای میزس افزود («بدترینها بر صدر مینشینند»)‪ .‬هرسه نویسنده‪ ،‬سرمایهداری را نظام «طبیعی» انسان آزاد میدانستند و اذعان میداشتند که اگر دست‬
‫‪.‬سرمایه داری را در استفاده از ابزارهایش باز بگذاریم‪ ،‬در ایجاد رشد مادی بسیار موفقتر از هر نظام دیگری خواهد بود‬

‫‪https://bourgeois.ir‬‬

You might also like