Professional Documents
Culture Documents
guraab مجموعه شعر گوراب
guraab مجموعه شعر گوراب
guraab مجموعه شعر گوراب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گوراب
Gurab
By : Ghasem Gharehdaghi
ISBN : 978-87-93926-81-3
avaye.buf@gmail.com - www.avayebuf.wordpress.com
https://avayebuf.files.wordpress.com/2019/10/guraab.pdf
گوراب
مجموعه شعر
در ايران بعد از پيگيري هاي طوﻻني از وزارت ارشاد سه جلد كتاب شعر
منتشر مي كنند كه متاسفانه سانسور اين كتاب ها به حدي بود كه
كتاب » باز شروعي در من نعره مي زند « با حدود يك چهارم از حجم
شعر ها به چاپ مي رسد.
ابتداي كار از طريق وبﻼگ ها و كانال هاي مختلف شروع به انتشار شعر
ها و مقاﻻت خودشان مي كنند ،كه مجوز چاپ نداشتند .گاهي هم
بصورت محدود اين شعرها را چاپ و در اختيار مخاطبان قرار مي دادند .
و اين آغاز مسيري براي توليد و ارائه كتاب در فضاري مجازي مي شود.
در اولين سالهاي قرن 21در اردحام دروغ هاي حكومتي و ستم هاي
مذهبي و پس از تﻼش هاي شبانه روزي در دانشگاه و جامعه ي خسته
ي ايران در آگاهي و مبارزه با جهل ،گروهي از جوانان كنارهم جمع مي
شوند كه درد مشتركي دارند و هر كسي به نحوي از تيغ سانسور رژيم
آخوندي ضربه خورده است و به دنبال آن هستند كه بتوانند عقايد و
مقاﻻت يا كتاب هاي مفيدي را كه به آنها دسترسي دارند و زخمي تيغ
سانسور جهل شده اند را در اختيار همه قرار بدهند .
بنابر اين يك پروژه و راه مبارزه بسيار سخت ولي كاربردي آغاز مي
شود كه اطﻼعات و كتاب ها به راحتي در اختيار مردم قرار بگيرد .
در كتاب اوستا از جغد با نام اشوزشت ياد شده و آنرا فراري دهنده
ديوها و پليديها خوانده اند .با توجه به اينكه فعاليت هاي اين گروه هم
در زمينه خرافه زدايي و مبارزه با احكام خرافه و اسﻼمي مسلط بر ايران
و رسالتش تﻼش در آگاهي رساندني و هدف آن فراري دادن ديوها
وپليديهاي مذهبي حاكم بر مردم ايران است بنابراين با توجه به
نزديكي اين تعاريف استعاره اي گروه وفعاليت هاي آن نام »آواي بوف«
به خود مي گيرد.
در طي مدت چند سال از شروع كار ،چندين هسته مستقل تشكيل و
بصورت مجزا و خود گردان اين فعاليت ها ادامه پيدا مي كند و بعد از
طرق مختلف توسط گروههايي كه در خارج از ايران بودند و دسترسي به
كتاب هاي ممنوعه داشتند و يا نويسنده هايي كه در تبعيد و بيرون از
ايران به سر مي بردند آشنا شده و از آنها براي گسترش فعاليت ها
كمك گرفته مي شود.
انقﻼب با همين حركت هاي كوچك اتفاق مي افتد و ضمن اينكه بعد از
يك انقﻼب ادامه ي اين زمينه ها براي رسيدن به جامعه مطلوب نياز
مبرم است .اصل هدف هر ايراني كه از وضعيت امروز ايران و شرايط
زندگي هموطنانشان چه در خارج و چه در داخل ايران خسته شدند و
احساس مسووليت دارند ،براندازي اين رژيم خرافه اسﻼمي هست .
هر كسي هم براي اين كار يك روش و ابزاري را انتخاب مي كند و هر
مبارزه اي نياز به سﻼح دارد .اين سﻼح دو نوع است :يكي اسلحه
نظامي و ديگري آگاهي دادن به مردم و آشنا كردن به حق و حقوقشان.
و اما سﻼح دوم و كاربردي و بسيار مهم كه مورد توجه گروه قرار مي
گيرد ابزاري است به نام آگاهي و مطالعه.
حرف زدن از آمار مطالعه در ايران شايد تكراري ترين بحث باشد ولي با
توجه به شرايط موجود و گسترش شبكه هاي اينترنتي و رسانه هاي
متنوع مردم براي دسترسي به اطﻼعات بيشتر سعي مي كنند از همين
راه ها استفاده كنند .
كه اين منابع اطﻼعات و اخبار ومراجع تحليلي به مرور مردم را براي
رفع نيازهاي شناختي و ذهني شان به مصرفكنندهاي منفعل تبديل
مي كنند .اكثرن ترجيح ميدهندكه بنشينند و به اخبار گوش بدهند
واطﻼعاتي را كه نياز دارند از رسانه ها و شبكه هاي اجتماعي كه كامﻼ
تحت كنترل حكومت هست ،دريافت كنند .در اين حالت فرد
دريافتكننده نسبت به اطﻼعاتي كه دريافت ميكند منفعل است.
معموﻻ اين حالت باعث تنبلي انتقادي در فرد ميشود و شخص دچار
پذيرش بدون انتقاد مي گردد .
________
چون آب
كه سرريز مي شود از گلدان
چون نيلوفري
بهار مكرريم
بهشت باشد و
_______
و ترس و هيجان
درهاي تو در تو
ن مرگ و وحشتيم.
مبهوت هبوط رسوﻻ ِ
اما،
عمري كه رفت
______
بيرونِ ده
سگي با گلوي هم سنگرش
و دندان طﻼ
نان ميجود
_____
كه فاجران
كودكان ازدواج،
كودكان كار،
كودكان انكار،
كودكان بي آمار.
.
گور 5
______
ايران!
اي فحش بي جواب !
آبستن مرگ
آبستن خدا،
اكنون
اتو مي كشي
و از چشم هايت
و نبض تنت
شمشير،
اسﻼم ،
و تجدد
____
معنا مي يابد
ـــــــــــــ
و زندگي
جوانه مي زند.
و پرگار مرگ
عروس پا به زا
_________
صداي تو نيلوفريست
وشيره ي جانم
____
خسته ام
از تداوم اين نعش كشيِ مدام.
كوك كند،
و ترانه ي وطن
ق ماديان
كه به شو ِ
وسوسه نسيم
خواب ديدم
زخم مي پرستم
-------------
مساحت اندامت
عربده ي خواهش است
عشق را،
و جوانه ي گندم
خوشا مرگ
خوشا مرگ.
گور 11
ــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــ
انگشتانم
به اعتراض.
و گريز از آن
هميشه
گاهي
از بيهودگي.
و...
شليك.
گور 13
ـــــــــــــــــ
و خميني
و بن ﻻدن
و هنوز اسد
.
و نسيم آزادي
و دخترانت امروز
آه آسياي من !
اي تنهايي جنون آميز!
قرباني كنم
براي تو و خويش
ـــــــــ
جهان
به گردويي مانند است
__________
تو عشقي
از خاك و خون و خيال.
شعرِ سكوت
سرازير است
□
تو زميني
و تكثير لبخندت
□
تو آسماني
همبال تو كه باشم
□
تو آهويي ،
و چشمه ي باگره
□
تو مني
تامنحني اندامت
__________
گرماي تنت
و خاك سرخ
فرو مگذار
فرمان كن.
فرمان كن.
گور 17
ـــــــــــــــــــ
كدام سپيده ؟
كدامين بهشت؟
_______
ــــــــــــــــــ
و در آفتاب نو
ــــــــــــــــــ
________
بنوش،
من آخرين مكتوب فﻼسفه ام
بنوش،
از من
بنوش
ــــــــــــ
فقط ماندن
و خورشيدي ؛
سوي يك مقصود
ــــــــــــــــــــــــ
دامن باد
شكاف آسفالت
ــــــــــــــــــ
ــــــــــــــ
در رگهايش
ابر بودم
جوان
و باريدم
هويتم اكنون
_______
و صداي تو
در نامم.
گور 27
____
مرگ را
سرودم.
گور 28
__
و سرنوشتي
چرا كه سوداگران
وضو نكرده
چرا كه تقدس آب حتي
آغشته است
گور 29
______
ناز كن !
جهان مديون توست .
ناز كن !
آيينه هم،
نمي شوي،
ناز كن !
_____
آسفالت
از فرياد كارگران جر مي خورد
و هنوز »اسماعيل«
ل تحجر است.
قربانيِ جه ِ
پستان شهر
و شهوت زايش
ديكتاتور بزرگ
آشفته مي كند.
ــــــــــــــ
و از تن.
و قايقي در آب
قلب تمدن
از انفجار من در عبور
مكدر بود،
پريده نبود.
مشروطه مي خورد
جمعه تر از غمگين
گيج و بي خوابم.
گور 32
ـــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــ
خاطراتي كه در تو مي ميرند
ـــــــــــــــــــــــــــ
گيوتين بر گلو
سال مي چرخد،
ماه مي گندد
از تو
ـــــــــــــــــــــــــــــ
خستگي از خفقان
تا افسوس.
افسوس.
افسوس.
گور 36
_____________
و تو آرام و صبور
استوا را فردا
و تو هم مي داني
شعله ها را افروخت
آه اگر...
گور 37
ـــــــــــــــــــــــــــ
**
فرو رفتيم
من در تو
و تو در ويرانيِ من.
و ما دربند بدرود
ــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــ
سنگواره ي دردم
صورتم سوي سدوم
و خرمهره اي بر دست.
پا به زا
كه هر روز
و هر صبح از بسترم
تمرد مي رويد.
و مقصد را هرگزها
جهان خالي
يادگار توست
در من زخميست
سكوت مي بارد
و كليدواژه ها همچنان
______
مرگ تر از برلين
اسير تر از ايران
و ندبه تر از اورشليم
و اسارت مداوم.
فاتحان تاريخ
شادي توست
توجيه مي كند.
گور 41
ــــــــــــــ
ــــــــــــــ
خواستم ببوسمت
خواستم ببويمت
جدايي
و مترسكي در باغ
ــــــــــــــ
كولي غمگين
مغرور و با اعتماد
شليك كرد.
گور 44
_____
خيال تو
و خداوندي كه منم
بي مخلوق،
بي كابين،
و بي بادافراه حتي.
هنوز در تمردم
از تطاولي كه بر من گذشت
آنجا كه هر صبح
شكسته مي خوانند.
و در زندان
شبانه روز
گوشت مي فروشند
براي سﻼخي پاي دار
_______
اهل كجايي
كه اينسان اهلي ات شده ام
و لبخندت
خجل مي كند!
آغوشت
تمرّد دنياست
____________
و نه عظمت پدر
اكنون
كه مي سايند،
روزشمارم
در چرخه ي زندگي.
فردا در من است
بر من و خوشبختي
ــــــــــــــ
چشمانت
خرماي بم بود
و مرداد اشك.
و لبخندت
ماسيده بود.
كاش
و از انعكاس تو در خود
مي هراسيدم.
گور 48
__________
تقديم به دختر صلح _ فرناز
چشم در مگسك
سخت معتقدم
_________
چشمانت
دروازه ي بهشت.
لبانت
و تنت
عمري به غلط
عشق تويي
______
ويرانه ام.
جز اين
مردي كه در من
شعله ي طغيانش
زبانه مي كشد!؟
هيتلر تر از مصمم
ــــــــــــــ
نيمه ام را
ــــــــــــــ
و خاكستري بي زايش.
ــــــــــــــ
صداي تو
بوي تشنه ي خاك در شهوت باران است
گوش مي كنم
چشم مي بندم
رمه ي غروب
بخوان
ــــــــــــــ
و ﻻك قرمزت
نگران بود.
كوچكتر
كوچكتر
كوچ كتر
ـــــــــــــــــــ
ما بد نيستيم
از سرزمين بدي آمده ايم
گرسنه ي نان
گرسنه ي فكر
گرسنه ي سكس
گرسنه ي كار
حتا.
مي دزدند.
براي زندگي.
تكرار ندارد،
قرنها و قرنها.
گور 56
ــــــــــــــ
پيغمبرانِ امروز
دلواپس انزال و شهوتند ،
و به آزادگي رسيد.
گور 57
ــــــــــــــ
و معشوقه ام .
همچنان مي بازيم،
و باز هم...
گور 58
ــــــــــــــ
اينجايم اكنون
سيل شب جاريست
ــــــــــــــ
زوزه مي كشد.
سالها قبل
دهه ي شصت.
دهه ي پست.
باختيم.
دهه ي شصت
مرگ يك ملت،
شصت ها
دهه ي شصت
دهه ي پست
قرن بي سرپرست.
گور 60
_____
تو نوري
نه ! تو منشوري.
و در جنگ با سقوط.
گسستنم بود
و سوداي خواب.
و غربتم را تاب.
ـــــــــــــــ
آغوشم را بر مي دارم
تنهايي اش را مي تكانم از پرز خاطرات.
گم مي شوم.
حضورت را طالبم