Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 16

‫فصلنامة مطالعات زبانها و گویش های غرب ایران‪ ،‬دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی‪ ،‬دانشگاه رازی‪ ،‬کرمانشاه‬

‫سال سوم‪ ،‬شمارة ‪ ،21‬بهار ‪ ،2931‬صص ‪21-2‬‬

‫استعارة زمان بهمثابة حرکت در مکان در اشعار سهراب سپهری براساس‬


‫‪2‬‬
‫نظریة معاصر استعاره‬

‫‪1‬‬
‫حمیدرضا اکبری‬
‫گروه زبان و ادبیات انگلیسی‪ ،‬واحد فیروزآباد‪ ،‬دانشگاه آزاد اسالمی‪ ،‬فیروزآباد‪ ،‬ایران‬
‫‪9‬‬
‫لیال صالحنژاد‬
‫گروه آموزش زبان انگلیسی‪ ،‬واحد بهبهان‪ ،‬دانشگاه آزاد اسالمی‪ ،‬بهبهان‪ ،‬ایران‬

‫چکیده‬
‫حارژر‬ ‫استعاره از مهمترین پدیدههای زبانی است که عالمان‪ ،‬فیلسوفان‪ ،‬ادبیان و بهتازگی زبانشناسان به آن توجّه کردهاند‪ .‬روش پژووه‬
‫توصیفی ‪ -‬تحلیلی است و در آن کوشیده شده تا سازوکار بیان استعارۀ زمان بهمثابۀ حرکت در مکان در مجموعۀ اشژعار سژهرا سژرهری‬
‫با تکیه بر نظریۀ معاصر استعارۀ لیکاف (‪ )2991‬بررسی شود‪ .‬با نگاهی به دادهها میتوان اینگونه نتیجژه گرفژت کژه در ایژن اشژعار‪ ،‬زمژان‬
‫دارای دو حالت اصلی است‪ :‬یکی گذر زمان بهمثابۀ شیئی ثابت درحالیکه ناظر متحرّک است و دیگری گذر زمان بهمنزلژۀ شژیئی متحژرّک‬
‫درحالیکه ناظر ثابت است‪ .‬دررمن با توجّه به این نظریه میتوان گفت درک زمان در شعر سهرا تأییدی بژر فراینژدی شژناتتی جهژانی‬
‫بهنام فهم استعارۀ زمان بهمثابۀ شیئی متحرّک یا حرکت در مکان است‪ .‬نکتۀ دیگر‪ ،‬گذر سهرا از مرز اسژتعارههژای رژراردادی و ورود بژه‬
‫را از زبان مردم عادّی و حتّی دیگر شاعران متمایز میسازد‪.‬‬ ‫دنیای استعارههای نو است که زبان شعر سهرا‬

‫سرهری‪.‬‬ ‫کلیدواژهها‪ :‬نظریۀ معاصر استعاره‪ ،‬طرحواره‪ ،‬زمان‪ ،‬مکان‪ ،‬سهرا‬

‫‪ -2‬مقاالت این شماره با تأتیر در سال (‪ )2991‬پذیرش و چاپ شدهاند‪.‬‬


‫‪Akbari.hrs@gmail.com‬‬ ‫‪ -1‬پست الکترونیکی نویسندۀ مسئول‪:‬‬
‫‪Leila_salehnezhad@yahoo.com‬‬ ‫‪ -9‬پست الکترونیکی‪:‬‬
‫ایران‪ ،‬سال سوم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،21‬بهار ‪2991‬‬ ‫‪ /1‬فصلنامۀ مطالعات زبانها و گوی های غر‬

‫‪ -2‬مقدّمه‬
‫بررسژی شژده اسژت‪ .‬نتسژتین‬ ‫استعاره از دیرباز تاکنون بهمثابۀ مسئلهای بحثبرانگیز در علژوم متتلژ‬
‫‪4‬‬
‫مطالعۀ مؤثّر دربارۀ استعاره‪ ،‬مربوط بژه ارسژطو اسژت‪ .‬گلفژام و یوسژفیراد (‪ )2912‬بژهنقژ از ٲرتژونی‬
‫(‪ )2999‬آوردهاند که ارسطو استعاره را نوعی مقایسۀ تلویحی‪ 1‬مبتنی بر ریاس‪ 6‬مژیدانژد‪ .‬ازمنظژر ارسژطو‪،‬‬
‫استعاره نوعی تشبیه تالصهشده و امری دراص تزئینی است‪ .‬در حوزۀ ادبیات نیژز جرجژانی (‪ 492‬هژژ‪.‬‬
‫را از استعاره آورده است‪ .‬بهعقیدۀ وی‪ ،‬رابطۀ اسژتعاره میژان‬ ‫ق) در کتا اسرار البالغه‪ ،‬دریقترین تعری‬
‫پدیدههایی که هیچ ارتباطی باهم ندارند‪ ،‬بررژرار نمژیشژود‪ ،‬بلکژه در بررژراری پیونژد اسژتعاره‪ ،‬رعایژت‬
‫شباهت ظاهری و ارتباط عقلی همواره مهم است (شفیعی کژدکنی‪ .)221 :2966 ،‬دیژدگاه سژنّتی مطالعژۀ‬
‫استعاره براساس این پووه ها شک میگیرد‪ ،‬امّا مطالعۀ این موروع برپایۀ دیدگاه نژوین‪ ،‬در چژارچو‬
‫رویکرد زبانشناسی شناتتی صورت گرفته است‪.‬‬
‫مفژاهیم‬ ‫ازنظر معناشناسژان شژناتتی‪ ،‬اسژتعاره بژه هرگونژه فهژم و بیژان مفژاهیم انتزاعژی‪ 9‬در رالژ‬
‫ملموستر‪ 1‬اطالق میشود و اساس استعاره درک و تجربۀ چیزی براسژاس چیژز دیگژر اسژت (گلفژام و‬
‫یوسفیراد‪ .)6-2 :2912 ،‬اساسیترین کلیدواژه در نظریۀ استعارۀ مفهومی نگاشت‪ 9‬است‪ .‬ایژن واژه کژه از‬
‫ریاریات وام گرفته شده‪ ،‬به تناظر استعاری نظاممند بین ایدههای مربوط بههم اشاره میکنژد‪ .‬بژرای مثژال‬
‫ورتی جامعه به کشتی تشبیه میشود‪ ،‬درگیری کشتی با امواج‪ ،‬باال و پایین رفتنهای مژداوم و نیژاز آن بژه‬
‫ناتدا به مفهوم جامعه نگاشت یا فرافکن میشود‪ .‬حوزۀ مبدأ‪ 21‬در ایژن اسژتعاره‪ ،‬کشژتی و دریژانوردی و‬
‫حوزۀ مقصد‪ ،22‬جامعه و سیاست حاکم بر آن است (گیررتس و کایکنز‪.)96 :1119 ،21‬‬
‫بهباور لیکاف و جانسون‪ )2911( 29‬شالودۀ نظام تصوّری ذهن انسژان‪ ،‬مجموعژۀ کژوچکی از مفژاهیم‬
‫آنها ارتباطی با حوزههای تصوّری دیگژر‬ ‫تجربی است که بهطور مستقیم از تجربۀ ما ناشی شده وتعری‬
‫مجموعژۀ‬ ‫ندارد‪ .‬بهگفتۀ لیکاف‪ ،‬این تصوّرات اسژتعاری یژا انتزاعژی ازطریژق نگاشژت اسژتعاری از یژ‬

‫‪4. A. Ortony‬‬
‫‪5. implicit comparison‬‬
‫‪6. analogy‬‬
‫‪7. abstract‬‬
‫‪8. concrete‬‬
‫‪9. mapping‬‬
‫‪10. source domain‬‬
‫‪11. sarget domain‬‬
‫‪12. D. Geeraerts & H. Cuyckens‬‬
‫‪13. G. Lakoff & M. Johnson‬‬
‫سرهری براساس نظریۀ معاصر استعاره ‪9/‬‬ ‫استعارۀ زمان بهمثابۀ حرکت در مکان در اشعار سهرا‬

‫از مفاهیم تجربی و اساسی ذهن‪ ،‬ساتتاردهی و درک میشوند (گلفژام و یوسژفیراد‪.)9 :2912 ،‬‬ ‫کوچ‬
‫لیکاف و جانسون (‪ )2911‬برای نتستینبار به طرح مباحژث زبژانشناسژانه و فلسژفی دربژارۀ اسژتعاره و‬
‫ماهیت آن پرداتته و مدّعی شدند که استعاره محدود به زبان ادبیات نمیشود و موروعی زبژانی نیسژت‪،‬‬
‫بلکه مفهومی است که در ذهن جای دارد و نه در زبان‪ .‬آنها کاربرد روزمرّۀ زبان را نیز از استعاره بینیژاز‬
‫ندانستند و استعاره را ابزار مناسبی برای تشتیص چگونگی اندیشیدن و رفتارهای زبانی معرّفی کردنژد و‬
‫دیدگاه ارسطویی را که استعاره را آرایهای ادبی و متتصّ هنرآفرینی در ادبیژات مژیدانسژت‪ ،‬بژه چژال‬
‫کشیدند (زاهدی و دریکوند‪.)1-4 :2991 ،‬‬
‫مبحث استعاره در حوزۀ ادبیات فارسی تاکنون در موارد بسیاری از دیدگاه سنّتی مطالعه شژده‪ ،‬امّژا در‬
‫دهۀ اتیر از دیدگاه شناتتی نیز تاحدودی بررسژی شژده اسژت؛ ازجملژه گلفژام و دیگژران (‪ )2911‬کژه‬
‫استعارۀ زمان در شعر فروغ فرتزاد را از دیدگاه زبانشناسی بررسی کرده و دریافتهانژد کژه در شژعر وی‬
‫استعارههای رراردادی زمان بسط یافته‪ ،‬با ویوگیهای جدید همراه شده و اسژتعارههژای کژامال نژو تلژق‬
‫شده است‪.‬‬
‫شریفی و حامدی شیروان (‪ )2919‬استعاره در ادبیات کودک و نوجوان را در چارچو زبژانشناسژی‬
‫شناتتی بررسی کرده و نتیجه گرفتند که ازمیان استعارههایی که لیکاف بررسژی کژرده‪ ،‬شتصژیتبتشژی‬
‫از دیگر انواع استعاره در این داستانها بهکار رفته و نوع این استعارههژا در بیشژتر مژوارد بژا مراحژ‬ ‫بی‬
‫رشد شناتتی و تفکّر کودک سازگاری دارد‪.‬‬
‫زاهدی و دریکوند (‪ )2991‬استعارههای شناتتی در نثر فارسی و انگلیسژی را بررسژی کژرده و رمژان‬
‫کلیدر و بهدور از شوریده مردم‪ 24‬را مقایسه کردنژد‪ .‬یافتژههژای آنهژا نشژان داد کژه تفژاوتی میژان نژوع‬
‫استعارههای زبانی بهکاررفته در دو اثر وجود ندارد و بیشترین استعارههای شناتتی از نوع جهتژی بژوده و‬
‫مفهوم زمان بهمثابۀ مظروفی دیده میشود که ورایع در آن رخ میدهند‪.‬‬
‫عباسی و دیگران (‪ )2991‬استعاره را در غزلیات حافظ شیرازی برمبنای زبانشناسی شژناتتی بررسژی‬
‫کرده‪ ،‬استعارههای هستیشناسانه‪ ،‬ساتتی و جهتی را ازنظر کمّژی و کیفژی مطالعژه کژرده و دریافتنژد کژه‬
‫حافظ از اسمنگاشتهای عاشقانه‪ ،‬عارفانه‪ ،‬رندانه‪ ،‬مدحی و فلسفی در بیان استعارههای هستیشناسژانه و‬
‫از جهتهای راست‪ ،‬درون‪ ،‬بیرون‪ ،‬کنج‪ ،‬بلند‪ ،‬پی ‪ ،‬فراز‪ ،‬زیر‪ ،‬اوج‪ ،‬بژن‪ ،‬سژر و دور بژرای بیژان مفژاهیم‬
‫استعارههای جهتی استفاده کرده است‪.‬‬

‫‪14. far from the madding crowd‬‬


‫ایران‪ ،‬سال سوم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،21‬بهار ‪2991‬‬ ‫‪ /4‬فصلنامۀ مطالعات زبانها و گوی های غر‬

‫بهگفتۀ راسخمهند (‪ )2916‬در دیدگاه شناتتی همانطور که زبان را دارای نظژام و سژاتتار مژیداننژد‪،‬‬
‫فکر و اندیشه را نیز دارای نظام و ساتتار میدانند و ساتتار نظاممند زبان‪ ،‬ساتتار فکژر را هژم مژنعکس‬
‫میکند‪ .‬اینکه انسان حوزههای انتزاعی تجربه را براساس حوزههای عینی درک و معرّفی میکنژد‪ ،‬یکژی از‬
‫ویوگیهای مفهومسازی شناتتی است که بین همۀ انسانها مشترک است‪ .‬یعنی حوزههای انتزاعی ماننژد‬
‫زمان براساس حوزههای عینی مانند حرکژت و دیگژر مشتّصژههژای فیزیکژی مفهژومسژازی مژیشژوند‬
‫(راسخمهند‪.)299 :2916 ،‬‬
‫با توجّه به اصول زبانشناسی شناتتی‪ ،‬زمان به سه صورت ادراک مژیشژود‪ :‬الگژوی حرکژت زمژان‪،‬‬
‫الگوی حرکت شتص و الگوی توالی زمانی (راسخمهند‪ .)291 :2916 ،‬الورسون‪ )2994( 21‬ادّعا مژیکنژد‬
‫که فهم استعاری زمان بهمثابۀ حرکت در مکژان‪ ،‬فراینژدی شژناتتی جهژانی اسژت (سژجودی و رنبژری‪،‬‬
‫‪.)299 :2992‬‬
‫‪21‬‬
‫‪ -1‬استعارههای قراردادی و نو‬
‫ازنظر زبانشناسان شناتتی با توجّه به کاربرد استعاره نزد مردم‪ ،‬میتوان به اسژتعارههژای رژراردادی و نژو‬
‫اینکه استعاره تا چه میزان در زندگی روزمژرۀ مژردم‬ ‫اشاره کرد‪ .‬رراردادیبودن معیاری است برای سنج‬
‫عادی کاربرد مییابد (گلفام و دیگران‪ .)219 :2911 ،‬استعارههای غیر رژراردادی بژه اسژتعارههژایی گفتژه‬
‫رژراردادیشژده‬ ‫میشود که درون استعارۀ مفهومی رراردادی رخ میدهد و به آن بتشی از استعارۀ ازپی‬
‫اشاره میکند که تا آن لحظه مورد توجّه ررار نگرفتژه و در زبژان روزمژرّۀ مژردم جژا نیفتژاده اسژت‪ .‬ایژن‬
‫استعارهها بیشتر در آثار هنری بهچشم میتورد و بژا بسژط اسژتعارههژای رژراردادی و موجژود در زبژان‬
‫روزمرّه تلق میشود (گلفام و دیگران‪.)219 :2911 ،‬‬
‫بهباور گلفام و دیگران (‪ )2911‬و لیکاف و ترنر‪ )2919( 29‬با بررسی انواع استعاره و ارائۀ نمونژههژایی‬
‫از گفتار روزمرّه و شعر‪ ،‬افزون بر اینکه نشژان دادنژد بسژیاری از مفژاهیم ماننژد زمژان‪ ،‬زنژدگی و مژر‬
‫بهصورتی استعاری درک میشوند‪ ،‬کوشیدند رویکرد شناتتی تژود را در بررسژی اسژتعارههژای شژعری‬
‫بهکار گیرند؛ زیرا آشنایی با استعارههای رراردادی را مقدّمۀ آشنایی با استعارههای شعری دانسژته و معتقژد‬
‫بودند شاعران هم از همین استعارههای زبان روزمرّه استفاده کردند‪ ،‬امّا آنها را بسط دادند تژا جنبژههژای‬

‫‪15. H. Alverson‬‬
‫‪16. conventional & novel metaphors‬‬
‫‪17. M. Turnur‬‬
‫سرهری براساس نظریۀ معاصر استعاره ‪1/‬‬ ‫استعارۀ زمان بهمثابۀ حرکت در مکان در اشعار سهرا‬

‫دیگری از وارعیت را نشان دهند‪ .‬آنها معتقد بودند که شاعران با استفاده از تجربیاتی که مژا نیژز از آنهژا‬
‫بهرهمندیم‪ ،‬تجربیاتمان را برجسته میکنند‪ ،‬پیامد باورهایمان را مژیکاونژد‪ ،‬طژرز تفکّرمژان را بژه چژال‬
‫میگیرند و باورهایمان را در بوتۀ انتقاد ررار میدهند و ما برای فهم ذات و ارزش تالّریت شژاعرانه بایژد‬
‫درکی از شیوههای معمولی تفکّر تود بهدست آوریم (گلفام و دیگران‪.)219-211 :2911 ،‬‬

‫‪ -9‬استعارة زمان بهمثابة حرکت در مکان‬


‫لیکاف معتقد است استعارۀ مفهومی زمان بهصورت «گذر زمان بهمثابژۀ حرکژت در مکژان» اسژت‪ ،‬یعنژی‬
‫زمان برمبنای اشیاء یعنی پدیدهها و مکانها حرکت میکند و درک میشژود (لیکژاف‪ .)119 :2919 ،‬درک‬
‫زمان بهمثابۀ مکان‪ ،‬شیء یا فضایی بسژته‪ ،‬بژارزترین نمونژۀ درک اسژتعاری مفهژومی انتزاعژی اسژت‪ .‬در‬
‫استعارۀ زمان بهمثابۀ شیء‪ ،‬تغییر زمان با تغییر مکان درک میشژود (لیکژاف و ترنژر‪ .)96 :2919 ،‬اجژزای‬
‫این نگاشت عبارتاند از‪:‬‬
‫شئ است‪.‬‬ ‫ال ) زمان ی‬
‫) الگوی گذر زمان‪ ،‬الگوی حرکت است‪.‬‬
‫ج) زمانهای آینده روبهرو و زمانهای گذشته پشت سر است‪.‬‬
‫د) بین سکون و حرکت تقاب وجوددارد‪ ،‬یعنی چیزی حرکت میکند و چیژز دیگژری ثابژت اسژت و آن‬
‫چیز ایستا مرکز اشاری است (لیکاف‪.)114 :2919 ،‬‬
‫لیکاف با بیان این موارد به این ض میرسد که ازآنجاکه حرکت پیوسته و ت بعدی است‪ ،‬گذر زمژان‬
‫بعدی است (لیکاف‪.)114 :2919 ،‬‬ ‫نیز پیوسته و ت‬
‫و نیژز‬ ‫حارر استعارۀ زمان در اشعار سهرا سرهری بررسی میشژود تژا انژواع متتلژ‬ ‫در پووه‬
‫میزان رراردادی یا بدیع بودن این استعارهها و سازوکار بیان اسژتعارۀ زمژان در شژعر سژهرا نشژان داده‬
‫پاسخ دهد که شاعر‪ ،‬استعارۀ مفهومی «گذر زمان بهمثابۀ حرکژت اسژت» را چگونژه‬ ‫شود و به این پرس‬
‫بیان کرده است‪ .‬همانگونه که اشاره شد‪ ،‬استعارههای رراردادی‪ ،‬استعارههایی هستند که در گفتژار رسژمی‬
‫و غیر رسمی جامعۀ زبانی بهکار رفته و آنردر عادی شدهاند که با نگاهی اجمالی مژیتژوان بژه اسژتعاری‬
‫بودنشان پی برد؛ امّا زبان شعر آنهم ازنوع زبان شاعری همچون سهرا ‪ ،‬چهبسا باید بهجز اسژتعارههژای‬
‫رراردادی‪ ،‬حاوی استعارههای غیر رراردادی و بدیع نیز باشد و اصوال آنچه شژعر را از غیژر شژعر متمژایز‬
‫میکند‪ ،‬نوآفرینیها و استعارههای بدیع است‪.‬‬
‫ایران‪ ،‬سال سوم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،21‬بهار ‪2991‬‬ ‫‪ /6‬فصلنامۀ مطالعات زبانها و گوی های غر‬

‫‪ -4‬روش پژوهش‬
‫‪ 11‬عبارت از اشعار سهرا که در آنها تواسته یا ناتواسته از استعارۀ زمان اسژتفاده شژده‬ ‫در این بت‬
‫ارائه میشود‪ .‬در برتی از این دادهها زمان ثابت و ناظر متحرّک و در برتی دیگر زمژان متحژرّک و نژاظر‬
‫ثابت است‪ .‬برای گردآوری این عبارتها از کتا هشژت کتژا (‪ )2991‬یعنژی مجموعژۀ کامژ اشژعار‬
‫سهرا ‪ ،‬استفاده شده است‪.‬‬

‫‪ -2-4‬دادههایی که در آنها زمان متحرّک است و ناظر ثابت‬


‫ز راه آمد و با دود اندود‪ /‬طرحهایی که فکندم در شژ ‪ /‬روز پیژدا‬ ‫‪ )2‬نق هایی که کشیدم در روز‪ /‬ش‬
‫شد و با پنبه زدود (سرهری‪.)29 :2991 ،‬‬
‫در دو مصراع اوّل بهصورت مکانی فرض شدهاند که شاعر در آن نق هژا و طژرحهژایی‬ ‫روز و ش‬
‫و روز دو چیژژز متحرّکنژد کژژه از راه رسژیده و طژژرحهژژا و‬ ‫کشژیده اسژژت؛ امژا در دو مصژژراع دوم شژ‬
‫را ازبین میبرند‪ .‬استعارههای زمان بهمثابۀ مکان و شیء متحرّک‪ ،‬در اینجا راب مشاهدهاند‪.‬‬ ‫نقشههای‬
‫در به روی من و غم میبندد (سرهری‪.)21 :2991 ،‬‬ ‫‪ )1‬دست جادویی ش‬
‫در اینجا زمان بهمثابۀ شیئی متحرّک درک میشود که در را بهروی شاعر میبندد‪ ،‬امّا شاعر از اسژتعارۀ‬
‫رراردادی گامی فراتر نهاده و ویوگی ملموسداشتن دست را به زمان انتزاعی نسبت میدهد‪.‬‬
‫‪ )9‬تیرگی پا میکشد از بامها‪ /‬صبح میتندد به راه شهر من (سرهری‪.)26 :2991 ،‬‬
‫از جایی میرود و صژبح جژای آنرا مژیگیژرد‪ .‬در اینجژا نیژز شژاعر از اسژتعارههژای‬ ‫تیرگی یا ش‬
‫رراردادی فراتر رفته و ویوگی پاداشتن و تندیدن را برای زمان رائ میشود‪.‬‬
‫‪ )4‬تشنگی میآید‪ /‬دشت میگیرد آرام‪ /‬رصّۀ رنگی روز‪ /‬میرود روبه تمام (سرهری‪.)19 :2991 ،‬‬
‫روز به رصّهای تشبیه شده که کمکم به انتهای راه تود میرسد‪.‬‬
‫‪ )1‬بانگ برزد مرا پنداشتی مرده‪ /‬و به تاک روزهای رفته بسررده؟ (سرهری‪.)19 :2991 ،‬‬
‫زمان شیئی است که حرکت کرده و پشت سر تود گردی بهجا گذاشتهاست‪.‬‬
‫‪ )6‬غرو پرزده از کوه‪ /‬به چشم گمشده تصویر راه و رهگذر (سرهری‪.)49 :2991 ،‬‬
‫غرو مانند پرندهای است که پرزده و رفته‪ .‬در اینجژا نیژز گژذر از اسژتعارۀ رژراردادی و اسژتفاده از‬
‫استعارههای بدیع راب مشاهده است‪.‬‬
‫عمر‪ /‬میزند پیدرپی زنژگ‪ /‬دنژگ‪ ...‬دنژگ‪ ...‬لحظژههژا مژیگژذرد‪ /‬آنچژه‬ ‫‪ )9‬ساعت گیج زمان در ش‬
‫سرهری براساس نظریۀ معاصر استعاره ‪9/‬‬ ‫استعارۀ زمان بهمثابۀ حرکت در مکان در اشعار سهرا‬

‫رفت (سرهری‪.)44 :2991 ،‬‬ ‫بگذشت‪ ،‬نمیآید باز‪ /‬دنگ‪ ...‬دنگ‪ ...‬فرصتی از ک‬
‫ساعت نمایندۀ زمان است و عقربههایی دارد که حرکت کرده و زنگمیزند‪ .‬لحظههژا کژه واحژدهای‬
‫زمان هستند‪ ،‬چیزهایی هستند که حرکت میکنند و از جایی به جای دیگر میروند‪ ،‬ولی برنمیگردند‪.‬‬
‫جسد سرد‪ /‬در تلوت کبود اتارم‪ /‬بر چهرهاش که حیژرت ماسژیده روی آن‪ /‬سژه‬ ‫‪ )1‬دیریست مانده ی‬
‫زمان (سرهری‪.)49 :2991 ،‬‬ ‫حفرۀ کبود که تالی است از تاب‬
‫در اینجا زمان جسمی نورانی است که پرتو نور تود را در همۀ جهتها میتابد‪.‬‬
‫گیج در تالطم امواج‪ /‬دریا همه صدا (سرهری‪.)11 :2991 ،‬‬ ‫‪ )9‬ش‬
‫رایقی است که همراه با تالطم امواج در تمامی جهتها حرکت میکند‪.‬‬ ‫ش‬
‫افتژاد‪ /‬زمژان در مژن نمژیگذشژت‬ ‫به درون وزیژد‪ /‬ر هژایم از تژر‬ ‫‪ )21‬در باز شد‪ /‬و او با فانوس‬
‫(سرهری‪.)211 :2991 ،‬‬
‫این نگاشت که زمان شیئی متحرّک است‪ ،‬چنان با زمان عجین شده که ثباتبودن و حرکت نکژردن‬
‫میگوید زمان نمیگذشت‪.‬‬ ‫است‪ ،‬طوریکه شاعر با تعجّ‬ ‫عجی‬
‫در من فرودآمد (سرهری‪.)299 :2991 ،‬‬ ‫‪ )22‬چشمانت را گشودی‪ /‬ش‬
‫شاعر به معشورۀ تود میگوید‪ :‬آنچنان چشمانت سیاه است که ورتی بازش کردی‪ ،‬گویی همهجژا را‬
‫که نمایندۀ زمان است نهتنها حرکت افقی دارد‪ ،‬بلکژه مژیتوانژد بژهصژورت‬ ‫فراگرفت‪ .‬ش‬ ‫سیاهی ش‬
‫عمودی و از باال به پایین نیز حرکت کند‪.‬‬
‫‪ )21‬میترسم از لحظۀ بعد‪ /‬و از پنجرهای که بهروی احساسم گشوده شد (سرهری‪.)299 :2991 ،‬‬
‫شاعر از لحظهای که ررار است برسد میترسد‪ .‬انگار هرلحظه هویت متفاوتی نسژبت بژه ربژ و بعژد‬
‫تود دارد‪.‬‬
‫‪ )29‬ای لحظۀ شفاف! در بیکران تو لحظهای پر میزند (سرهری‪.)292 :2991 ،‬‬
‫‪ )24‬زمان پرپر میشد (سرهری‪.)299 :2991 ،‬‬
‫در مورد (‪ )29‬لحظه هم بهصورت مکانی محصور و هم بهصورت چیز متحرّکی تصویر شژده اسژت‪.‬‬
‫دروارع لحظهای در بیکران لحظهای دیگر پرواز میکند‪ .‬در هردو مورد‪ ،‬شاعر استعارهای بدیع مژیآفرینژد‬
‫و زمان را پرندهای میداند که میتواند پرواز کند یا پرپر شود‪.‬‬
‫‪ )21‬زمین باران را صدا میزند‪ /‬من تو را‪ /‬پیکرت را زنجیری دستانم میسازم تا زمان را زندانی کنم‪.‬‬
‫کند و بژه زنژدان افکنژد (سژرهری‪،‬‬ ‫حرکت ویوگی همیشگی زمان است و شاعر میتواهد آن را متورّ‬
‫ایران‪ ،‬سال سوم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،21‬بهار ‪2991‬‬ ‫‪ /1‬فصلنامۀ مطالعات زبانها و گوی های غر‬

‫‪.)219 :2991‬‬
‫میافتد (سرهری‪.)219 :2991 ،‬‬ ‫راکد میماند و جنگ از تر‬ ‫‪ )26‬ش‬
‫شژیئی اسژت کژه از حرکژت بازایسژتاده و‬ ‫«راکدماندن» در برابر «تحرّک» معنا مییابد‪ .‬درحقیقژت‪ ،‬شژ‬
‫همچون برکهای راکد مانده است‪.‬‬
‫‪ )29‬در جوی زمان در توا تماشای تو میرویم (سرهری‪.)119 :2991 ،‬‬
‫زمان جویی است که پیوسته در حرکت است‪.‬‬
‫‪ )21‬میرفتیم و زمان بر سر ما میبارید (سرهری‪.)166 :2991 ،‬‬
‫چنار پر سار (سرهری‪.)196 :2991 ،‬‬ ‫بارش عید‪ ،‬ی‬ ‫‪ )29‬زندگی چیزی بود مث ی‬
‫شیء متحرّک»‪ ،‬شاعر صحنهای را تلق کرده که در آن زمژان ماننژد‬ ‫با بسط استعارۀ «زمان بهمثابۀ ی‬
‫باران رابلیت باریدن دارد‪.‬‬
‫همه از جژنس بلژور‪ ... /‬و بلژوغ تورشژید‪ /‬و‬ ‫‪ )11‬چیزها دیدم در روی زمین‪ /‬من کتابی دیدم واژههای‬
‫با صبح (سرهری‪.)191 :2991 ،‬‬ ‫همآغوشی زیبای عروس‬
‫و‬ ‫با تلق استعارهای نو‪ ،‬شاعر فضای زیبایی بهتصویر کشژیده کژه درآن دو معشژوره یعنژی عروسژ‬
‫صبح باهم همآغوش شدهاند‪ .‬دروارع صژبح چیژزی اسژت کژه از راه مژیرسژد و در آغژوش عروسژ‬
‫فرومیرود‪.‬‬
‫‪ )12‬پشت سر نیست فضایی زنده‪ /‬پشت سر تستگی تاریخ است (سرهری‪.)191 :2991 ،‬‬
‫با استفاده از صنعت جانبتشی و با بسژط اسژتعارههژای رژراردادی‪ ،‬شژاعر ویوگژی تسژتگی را کژه‬
‫متتصّ موجود زنده است‪ ،‬به تاریخ که بیانگر زمانهای گذشته اسژت نسژبت مژیدهژد‪ .‬موجژودی کژه‬
‫شژیء اسژت» و «الگژوی گژذر‬ ‫تحرّک بسیار تسته و فرسوده شده است‪ .‬استعارههای «زمان ی‬ ‫بهسب‬
‫میکند تا مفهوم تستگی تاریخ را درک کند‪.‬‬ ‫زمان الگوی حرکت است» به شنونده کم‬
‫‪ )11‬پرده را برداریم‪ /‬بگذاریم که احساس هوایی بتورد‪ /‬بگذاریم غریزه پی بازی برود‪ /‬کف ها را بکنژد‬
‫و بهدنبال فصول از سر گ ها بررد (سرهری‪.)199 :2991 ،‬‬
‫فص ها بهصورت اشیاء متحرّکی تصویر شده که روبه جلو حرکت میکنند و شاعر شژور و نشژاط‬
‫را در گرو حرکت بهدنبال فص ها میداند‪.‬‬
‫‪ )19‬کار ما نیست شناسایی راز گ سرخ‪ /‬کار ما شاید این است‪ /‬که در افسون گ سژرخ شژناور باشژیم‪/‬‬
‫صبحها ورتی تورشید درمی آید متولّد بشویم‪ /‬ریه را از ابدیت پر و تالی بکنیم (سرهری‪.)191 :2991 ،‬‬
‫سرهری براساس نظریۀ معاصر استعاره ‪9/‬‬ ‫استعارۀ زمان بهمثابۀ حرکت در مکان در اشعار سهرا‬

‫در مکژان‪ ،‬گژذر زمژان اسژت‪.‬‬ ‫شاعر ما را به مشاهدۀ تورشید و گرمای آن فرامیتواند که حژرکت‬
‫ناظر گذر زمان را از راه تغییر ورعیت و حالت و دگرگونی در محیط درک میکند‪.‬‬
‫جریژان داشژت در سژکوت دو مژرد (سژرهری‪:2991 ،‬‬ ‫‪ )14‬حیات روشن بود‪ /‬و باد میآمد‪ /‬تون شژ‬
‫‪.)921‬‬
‫موجود زندهای است کژه تژون دارد‪ .‬موجژود‬ ‫در اینجا نیز با صنعت جانبتشی روبهرو هستیم‪ .‬ش‬
‫شژیء اسژت» و «الگژوی گژذر زمژان‬ ‫حرکت دارد‪ .‬بسط استعارههای رراردادی «زمان یژ‬ ‫زنده‪ ،‬بیش‬
‫الگوی حرکت است» باعث ایجاد چنین استعارۀ بدیعی شده است‪.‬‬
‫‪ )11‬در کدام بهار درنگ تواهی کرد‪ /‬و سطح روح پژر از برکژت سژبز تواهژد شژد؟ (سژرهری‪:2991 ،‬‬
‫‪.)922‬‬
‫محیط است‪ .‬بهار بهمنزلۀ محیط فژرض شژده‬ ‫براساس نظریۀ لیکاف‪ ،‬گذر زمان بهمثابۀ حرکت در ی‬
‫و شاعر میپرسد در کدام بهار درنگ تواهی کرد و مرگت فراتواهد رسید؟‬
‫‪ )16‬سفر دراز نبود‪ /‬عبور چلچله از حجم ورت کم میکرد (سرهری‪.)921 :2991 ،‬‬
‫مسافران درهنگام سفر‪ ،‬کارهایی میکنند تا تیلی متوجّه گذر زمان نشوند‪ .‬ازنظر شاعر‪ ،‬زمان جسژمی‬
‫شیء اسژت» کژامال‬ ‫دارای حجمی معیّن است که عبور چلچلهای از مقدار آن میکاهد‪ .‬استعارۀ «زمان ی‬
‫راب مشاهده است و شاعر با بسط آن ویوگی حجمداشتن را به زمان نسبت میدهد‪.‬‬
‫سرو‪ /‬کتا فص ورق تژورد‪ /‬و سژطر‬ ‫سار روی شاتۀ ی‬ ‫‪ )19‬و فص ‪ ،‬فص درو بود‪ /‬با نشستن ی‬
‫دریقه «حوّا» ست (سرهری‪.)921 :2991 ،‬‬ ‫اوّل این بود‪ /‬حیات غفلت رنگین ی‬
‫شیء است» و «الگوی گذر زمان الگوی حرکت است» به تلژق شژعری‬ ‫بسط استعارههای «زمان ی‬
‫منجر شدهاند که در آن زمان کتابی است که با حرکت و ورقتوردن هژر بژرگ ‪ ،‬فصژ جدیژدی از راه‬
‫میرسد‪.‬‬
‫‪ )11‬هزار سال گذشت‪ /‬صدای آ تنیکردن به گژوش نیامژد‪ /‬و عکژس پیکژر دوشژیزهای در آ نیفتژاد‬
‫(سرهری‪.)911 :2991 ،‬‬
‫سال که واحدی زمانی است شیئی است که از کنار ناظرحرکت کرده و دور شژده اسژت‪ .‬ایژن واحژد‬
‫زمانی بهصورت فضا و مکانی است که میتوان در آن آ تنی کرد‪.‬‬
‫‪ )19‬و به آنان گفتم‪ /‬لحظهها را به چراگاه رسالت ببرید (سرهری‪.)994 :2991 ،‬‬
‫لحظهها اشیائی هستند که میتوان آنها را برداشت و به جایی دیگر منتق کرد‪.‬‬
‫ایران‪ ،‬سال سوم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،21‬بهار ‪2991‬‬ ‫‪ /21‬فصلنامۀ مطالعات زبانها و گوی های غر‬

‫رنژگ (سژرهری‪،‬‬ ‫بشژارت دادم‪ /‬و بژه نزدیکژی روز و بژه افژزای‬ ‫‪ )91‬و من آنان را‪ ،‬به صدای ردم پی‬
‫‪.)994 :2991‬‬
‫‪ )92‬نیمروز آمد‪ /‬بوی نان از آفتا سفره تا ادراک جسم گ سفر میکرد (سرهری‪.)912 :2991 ،‬‬
‫از حاشژیۀ سژبز پتژو‬ ‫مرثیه ازروی سر ثانیهها مژیگژذرد‪ /‬و نسژیمی تنژ‬ ‫ترداد بهآرامی ی‬ ‫‪ )91‬ش‬
‫توا مرا میروبد (سرهری‪.)992 :2991 ،‬‬
‫‪ )99‬صبح تواهد شد‪ /‬و به این کاسۀ آ آسمان هجرت تواهد کرد (سرهری‪.)992 :2991 ،‬‬
‫‪ )94‬دات واژۀ صبح‪ /‬صبح تواهد شد (سرهری‪.)419 :2991 ،‬‬
‫طال از باغ طال آورد (سرهری‪.)191 :2991 ،‬‬ ‫‪ )91‬صبح آمد‪ ،‬سی‬
‫‪ )96‬روز و ش ها رفت‪ /‬من بهجا ماندم در این سو‪ ،‬شسته دیگر دست از کارم (سرهری‪.)11 :2991 ،‬‬
‫‪ )99‬لحظۀ من در راه است (سرهری‪.)219 :2991 ،‬‬
‫لحظه گذشت (سرهری‪.)216 :2991 ،‬‬ ‫‪ )91‬پس از لحظههای دراز‪ /‬ی‬
‫درهر نُه مورد باال از مورد ‪ 91‬تا ‪ 91‬زمان شیئی است که رابلیت حرکت دارد‪ .‬عبژارتهژای «نزدیکژی‬
‫ترداد میگذرد»‪« ،‬صبح تواهدشد»‪« ،‬صژبح آمژد»‪« ،‬روز و شژ هژا رفژت» و‬ ‫روز»‪« ،‬نیمروز آمد»‪« ،‬ش‬
‫شئ اسژت» و «الگژوی گژذر زمژان الگژوی‬ ‫لحظه گذشت»‪ ،‬همگی بهواسطۀ استعارههای «زمان ی‬ ‫«ی‬
‫حرکت است» درک میشوند‪.‬‬

‫‪ -1-4‬دادههایی که در آنها زمان ثابت است و ناظر متحرّک‬


‫‪ )99‬به شبی نزدیکم‪ /‬سیاهی من پیداست (سرهری‪.)241 :2991 ،‬‬
‫یا به آن شبیه است‪.‬‬ ‫بهصورت منطقهای است که ناظر به آن مکان نزدی‬ ‫ش‬
‫تژیس محبّژت رفژتم‬ ‫باال‪ /‬تا ته کوچژۀ شژ ‪ /‬تژا شژ‬ ‫‪ )41‬من به مهمانی دنیا رفتم‪ /‬رفتم از پلّۀ مذه‬
‫(سرهری‪.)196 :2991 ،‬‬
‫در اینجا بهصورت منطقهای است که شژاعر بژهسژمت آن مژیرود‪ ،‬امّژا شژاعر از ایژن اسژتعارۀ‬ ‫ش‬
‫رراردادی فراتر رفته و ویوگی ملموس تیسی را نیز به زمان انتزاعی نسبت مژیدهژد‪ .‬شژاید ایژن تیسژی‬
‫بهواسطۀ اشکی باشد که از چشم عاشقی چکیده است‪.‬‬
‫عیژد بژه دسژت دو‬ ‫کوچژه بژه دسژت دو سژالم‪ /‬فژتح یژ‬ ‫ررن به دست شاعر‪ /‬فتح ی‬ ‫‪ )42‬فتح ی‬
‫توپ (سرهری‪.)119 :2991 ،‬‬ ‫عروس ‪ ،‬ی‬
‫ررن و عید که دو واحد زمانی هستند‪ ،‬بهصورت منطقهای محصژور بژهتصژویر کشژیده شژدهانژد کژه‬
‫سرهری براساس نظریۀ معاصر استعاره ‪22/‬‬ ‫استعارۀ زمان بهمثابۀ حرکت در مکان در اشعار سهرا‬

‫میتوانند بهتستیر درآیند‪.‬‬


‫‪ )41‬کار ما شاید این است که میان گ نیلوفر و ررن پی آواز حقیقت بدویم (سرهری‪.)199 :2991 ،‬‬
‫ررن در اینجا درتقاب با گ نیلوفر ررار گرفته است‪ .‬شاعر برای ررن نیز ماهیتی مانند گ نیلژوفر رائژ‬
‫است‪ .‬نیلوفر و گ نیلوفر در دو طرف ررار گرفتهاند‪ ،‬بهطوریکه میتوان در فضای بین آنها دوید‪.‬‬
‫‪ )49‬دست عاشق در دست ترد ثانیههاست‪ /‬او و ثانیهها میروند آن طژرف روز‪ /‬او و ثانیژههژا روی نژور‬
‫جهان را به آ میبتشند (سرهری‪.)919 :2991 ،‬‬ ‫میتوابند‪ /‬او و ثانیهها بهترین کتا‬
‫شاعر با استفاده از صنعت جانبتشی‪ ،‬ثانیهها را موجودی فرض کرده کژه دسژت عاشژق را گرفتژه و‬
‫حرکت میکند‪ .‬هر ثانیۀ عاشق پر از شور و نشاط است و عاشق دست در دست ثانیههایی دارد که بژرای‬
‫او ارزشمندتر از هرچیز دیگری است‪ .‬روز نیز مکان یا فضایی فرض شده که عاشق بههمراه ثانیژههژا کژه‬
‫تود واحدهای زمانی هستند‪ ،‬بهسمت آن میرود‪ .‬در اینجا نیز با بسژط اسژتعارههژای رژراردادی روبژهرو‬
‫هستیم‪.‬‬
‫است (سرهری‪.)92 :2991 ،‬‬ ‫‪ )44‬نیست رنگی که بگوید با من‪ /‬اندکی صبر‪ ،‬سحر نزدی‬
‫در اینجا استعارۀ زمان را میتوان به دو صورت تحلی کرد‪ :‬در حالت اوّل نژاظر ثابژت اسژت و زمژان‬
‫میشود‪ .‬در حالت دوم زمان ثابت است و نژاظر بژه آن نزدیژ‬ ‫متحرّک؛ یعنی سحر دارد به ناظر نزدی‬
‫میشود‪.‬‬
‫دهژان مشژجّر‪ /‬از سژفرهای تژو حژرف تواهژد زد؟‬ ‫‪ )41‬در کجاهای پاییزهایی که تواهندآمد‪ /‬ی‬
‫(سرهری‪.)449 :2991 ،‬‬
‫پاییزها اشیاء متحرّکی هستند که از راه تواهند رسید‪.‬‬
‫اسژت‪ /‬جنبشژی نیسژت در ایژن‬ ‫‪ )46‬دیرگاهیست که چون من همه را‪ /‬رنگ تاموشژی در طژرح لژ‬
‫است (سرهری‪.)29 :2991 ،‬‬ ‫تاریکی‪ /‬دستها‪ ،‬پاها در ریر ش‬
‫محیط چسبناک اسژت کژه‬ ‫محیط محصور» مث ی‬ ‫با بسط استعارۀ رراردادی «زمان بهمثابۀ ی‬ ‫ش‬
‫دستها و پاها در آن گیر کرده است‪.‬‬
‫برداشتم‪ /‬تا بیاویزم به گیسوی سحر (سرهری‪.)21 :2991 ،‬‬ ‫‪ )49‬دست از دامان ش‬
‫موجودی است که ناظر دست از دامان آن کشیده و به گیسوی سحر مژیآویژزد‪ .‬شژاعر نژهتنهژا‬ ‫ش‬
‫را «شیء» میداند‪ ،‬بلکه با بسط استعارههای رراردادی‪ ،‬از اسژامی ذاتژی ماننژد گیسژو و دامژان بژرای‬ ‫ش‬
‫استفاده میکند‪.‬‬ ‫ملموسترکردن ماهیت انتزاعی ش‬
‫ایران‪ ،‬سال سوم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،21‬بهار ‪2991‬‬ ‫‪ /21‬فصلنامۀ مطالعات زبانها و گوی های غر‬

‫درون ش ‪ /‬وز پس دودش‪ /‬طرحی از ویرانههای دور (سرهری‪.)19 :2991 ،‬‬ ‫‪ )41‬روشن است آت‬
‫مانند فضایی محصور است که درون آن آتشی روشن است‪.‬‬ ‫ش‬
‫‪ )49‬من کنار راه زمان دراز کشیدم (سرهری‪.)296 :2991 ،‬‬
‫زمان جسم متحرّکی است که شاعر کنار راهی که زمان همیشه از آن عبور میکند‪ ،‬دراز کشیده است‪.‬‬
‫‪ )11‬روز فرسوده به ره میگذرد (سرهری‪.)11 :2991 ،‬‬
‫روز موجود متحرّکی است که از راهی عبور میکند‪ .‬ویوگی فرسودگی‪ ،‬شیءبودن زمان را ملموستژر‬
‫کرده است‪.‬‬
‫‪ )12‬عشق پیدا بود‪ .‬موج پیدا بود‪ /‬کلمه پیدا بود‪ /‬سمت مرطو حیژاط‪ /‬فصژ ولگژردی در کوچژۀ زن‪/‬‬
‫بادبزن پیدا بود (سرهری‪.)112 :2991 ،‬‬ ‫بوی تنهایی در کوچۀ زن‪ /‬دست تابستان ی‬
‫با بسط استعارههای رراردادی‪ ،‬تابستان که واحدی زمانی و مشتّصۀ آن گرماست‪ ،‬بژادبزنی بژهدسژت‬
‫گرفته و تود را باد میزند‪.‬‬
‫‪ )11‬زندگی آ تنی کردن در حورچۀ اکنون است (سرهری‪.)191 :2991 ،‬‬
‫محیط محصور»‪« ،‬اکنون» که واحدی زمانی و نشاندهنژدۀ‬ ‫با بسط استعارۀ رراردادی «زمان بهمثابۀ ی‬
‫زمان حال است‪ ،‬به فضایی محصور یعنی حورچه تشبیه شده که میتوان در آن آ تنژی کژرد‪ .‬شژاعر بژا‬
‫تبدی زمان به حورچه‪ ،‬درصدد است غنیمتشمردن زمان را گوشزد کند‪.‬‬
‫مستم میکرد (سرهری‪.)11 :2991 ،‬‬ ‫در ر هایم میرویید‪ /‬زمزمههای ش‬ ‫‪ )19‬زمزمههای ش‬
‫موجودی است که ترانهای را زمزمه میکند‪ .‬در اینجا نیز با بسط استعارۀ رراردادی روبهرو هستیم‪.‬‬ ‫ش‬
‫آهو را (سرهری‪.)199 :2991 ،‬‬ ‫دهکده را وزن کنیم‪ /‬توا ی‬ ‫ی‬ ‫‪ )14‬ش‬
‫‪ )11‬مث بال حشره‪ ،‬وزن سحر را میدانم (سرهری‪.)111 :2991 ،‬‬
‫در این دو مورد‪ ،‬زمان مانند شیئی وزندار است و شاعر به اسژتعارۀ رژراردادی زمژان بژهمثابژۀ شژیء‪،‬‬
‫ویوگی سنگینی و رابلیت وزنشدن را هم ارافه کرده وآن را بسط میدهد‪.‬‬

‫‪ -1‬تحلیل دادهها‬
‫در شعر سهرا یا زمان بهصورت شیئی متحرّک است کژه حرکژت آن در مکژان‪ ،‬گژذر زمژان اسژت یژا‬
‫بهصورت مکان یا محیطی است که ناظر میتواند بهسمت آن حرکت کند و این حرکژت نژاظر بژهسژمت‬
‫آن محیط گذر زمان را به تصویر میکشد که نمونههایی از هردو مورد را میتوان در بت هژای (‪ )4-2‬و‬
‫(‪ )4-1‬مالحظه کرد‪ .‬درک زمان بهمثابۀ مکان بهگونهای دیگر نیز در این اشعار تبلور یافته و آن اسژتفاده از‬
‫سرهری براساس نظریۀ معاصر استعاره ‪29/‬‬ ‫استعارۀ زمان بهمثابۀ حرکت در مکان در اشعار سهرا‬

‫حروف ارافۀ متتصّ مکان است‪ .‬حروفی مانند «بژه‪ ،‬تژا‪ ،‬میژان‪ ،‬آنطژرف‪ ،‬در‪ ،‬درون‪ ،‬کنژار‪ ،‬سژمت‪ ،‬دم‪،‬‬
‫(‪ )4-1‬راب مشاهده است‪.‬‬ ‫آستانه‪ ،‬روی» و غیره که بهویوه در بت‬
‫نکتۀ دیگر‪ ،‬استفاده از صنعت جانبتشی یا تشتیص است‪ .‬در شعر سهرا زمژان مژیتوانژد دسژت‬
‫داشته باشد‪ ،‬بتندد‪ ،‬پر بزند‪ ،‬گیج شود‪ ،‬رلبی برای تریدن داشته باشد‪ ،‬فرودبیاید‪ ،‬تون داشته باشژد (‪،)4-2‬‬
‫دست یا گیسو داشته باشد‪ ،‬سرودی را زمزمه کند یا وزن و پوسژت داشژتهباشژد (‪ .)4-1‬ایژن اسژتفاده از‬
‫(‪ )4-2‬بهوفور راب مشاهده اسژت‪ .‬در بتژ‬ ‫صنعت جانبتشی بهویوه در نمونههای ارائهشده در بت‬
‫(‪ )4-2‬زمان بهصورت شیء یا موجودی متحژرّک اسژت کژه حرکژت آن در مکژان‪ ،‬گژذر زمژان اسژت‪.‬‬
‫ازآنجاکه فهم استعاری زمان بهمثابۀ حرکت در مکان‪ ،‬فراینژدی شژناتتی جهژانی اسژت‪ ،‬تجلّژی شژاعر از‬
‫زمان بهصورت موجود زنده و درک شنونده از آن امری دور از ذهن نیست‪ ،‬چراکه حرکت و دگرگژونی‪،‬‬
‫الزمۀ وجودی موجودات زنده است‪.‬‬
‫یکی از مسائ مهمّ معنیشناسی شناتتی‪ ،‬بحث طژرحواره‪21‬هاسژت کژه از مهژمتژرین سژاتتهژای‬
‫مفهومی بهشمار میآیند‪ .‬بهگفتۀ سجودی (‪ )2911‬جانسون (‪ )2919‬معتقد است طرحوارهها سطح بنیژادی‬
‫ساتتار شناتتیای هستند کژه زیربنژای اسژتعارهانژد و بژدینترتیژ ‪ ،‬ارتبژاطی بژین تجربژۀ جسژمانی و‬
‫رلمروهای شناتتی رفیعتری همچون زبان برررار میکنند‪ .‬ازنظر جانسون‪ ،‬طرحوارۀ «راه» مژنعکسکننژدۀ‬
‫تجربۀ روزمرّۀ ما از حرکت در اطراف جهان و تجربۀ حرکت چیزهای دیگر اسژت‪ .‬سژفرهای مژا اصژوال‬
‫دارای مبدأ‪ ،‬مقصد و زنجیرهای از مکانها و جهتها است‪ .‬براساس چنین تجربهای‪ ،‬طژرحوارۀ راه دارای‬
‫نقطۀ پایان و مجموعهای از نقاطی است که این دو نقطه را بژههژم پیونژد مژیدهنژد‪.‬‬ ‫نقطۀ آغاز‪ ،‬ی‬ ‫ی‬
‫راه مستلزم صرف زمان است و هرچه موجودی در راهژی پژی تژر بژرود‪ ،‬زمژان‬ ‫پشت سر گذاشتن ی‬
‫بیشتری صرف میشود‪ .‬این تجربۀ انسان از حرکت‪ ،‬به ایجاد طرحوارهای انتزاعی بهنام طرحوارۀ حرکتژی‬
‫میانجامد و انسان تمام تصوصژیات ایژن طژرحواره را بژه پدیژدۀ انتزاعژی زمژان نیژز مژیدهژد و تمژام‬
‫متحرّک فیزیکی مانند داشتن مبدأ‪ ،‬مقصد‪ ،‬طی مسیر و سرعت را به آن نسژبت مژیدهژد‬ ‫ویوگیهای ی‬
‫است‪.‬‬ ‫(‪ )4-2‬و (‪ )4-1‬مؤیّد این مطل‬ ‫(سجودی‪ .)12 :2911 ،‬مروری بر دادههای بت‬
‫دیگر‪ ،‬نوع افعال و کاربرد آنها توسّط شاعر است؛ افعالی که همگی نشاندهنژدۀ چیزهژای در‬ ‫مطل‬
‫حرکت و القاءکنندۀ گذر زماناند‪ .‬بژا نگژاهی بژه دادههژا مالحظژه مژیشژود کژه اسژتعارههژای مفهژومی‬
‫افعژالی ماننژد‬ ‫جسمپنداری زمان‪ ،‬حرکت و طرحوارۀ راه در سطح مفهومی ازطریق بیان استعاری در رال‬

‫‪18. schema‬‬
‫ایران‪ ،‬سال سوم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،21‬بهار ‪2991‬‬ ‫‪ /24‬فصلنامۀ مطالعات زبانها و گوی های غر‬

‫«آمدن‪ ،‬رسیدن‪ ،‬پاکشژیدن‪ ،‬رفژتن‪ ،‬پرکشژیدن‪ ،‬گذشژتن‪ ،‬فرودآمژدن‪ ،‬باریژدن» و غیژره متجلّژی شژدهانژد‪.‬‬
‫همانطور که میدانیم عالئم شنیداری ماهیتی تطّی دارند و تنها میتوانند بر تطّ زمان جاری شوند‪ .‬ایژن‬
‫تصوصیت تطّیبودن‪ ،‬حتّی هنگامیکه عالئم بهصورت نوشتاری درمی آیند‪ ،‬تود را نمایژان مژیسژازد‬
‫که در آنصورت‪ ،‬تطّی مکژانی از نشژانههژای نوشژتاری جانشژین تژوالی صژداهای زمژاندار مژیشژود‬
‫(ریطوری‪)11 :2911 ،‬؛ البتّه با اینکه نوشتار امکان غلبه بژر نظژم تطّژی را نیژز فژراهم مژیآورد و امکژان‬
‫بازگشت و بازبینی آن وجود دارد‪ ،‬همیشه نوشتار در چارچو گفتژار تصژوّر مژیشژود‪ .‬نوشژتار درنظژر‬
‫بسیاری چون فردینان دوسوسور صورت آوانوشتۀ گفتار است‪ ،‬نژه چیژزی مسژتق از آن؛ بژهطژوریکژه‬
‫نوشتار نیز باید همچون گفتار تطّی باشد (ریطوری‪)11 :2911 ،‬؛ بنابراین متون نوشتاری ازلحاظ سژاتتار‬
‫صوری‪ ،‬ماهیتی تطّی دارند‪ .‬پس حرکت زمان نهتنها با کاربرد افعالی مانند «رسیدن»‪« ،‬رفژتن» و غیژره در‬
‫سطح مفهومی‪ ،‬بلکه در سطح ساتتاری نیز در ساتتار تطّی نوشتار متجلّی میشود؛ بنژابراین در تفژاوت‬
‫بین گفتار و نوشتار در چارچو زبانشناسی شناتتی و استعارۀ زمان میتوان گفت در گفتار ناظر‪ ،‬یعنژی‬
‫ثابت‪ ،‬و زمان در حرکت است‪ ،‬امّا در نوشتار‪ ،‬ناظر در حرکت و زمان مانند طژرحوارۀ راه عمژ‬ ‫متاط‬
‫میکند‪.‬‬

‫‪ -1‬نتیجهگیری‬
‫این بود که سازوکارهای بیان استعارۀ زمان در شعر سهرا کداماند و شاعراستعارۀ زمژان‬ ‫پووه‬ ‫پرس‬
‫را چگونه در اشعارش بیان کرده است‪ .‬با نگاهی به دادهها میتوان گفت این اشعار بیژانکننژدۀ دو حالژت‬
‫شیء است؛ یعنی ناظر ثابت اسژت و زمژانهژا‬ ‫اصلی برای زماناند‪ :‬در حالت اوّل گذر زمان‪ ،‬حرکت ی‬
‫چیزها و اشیائی هستند که نسبت به ناظر درحال حرکتاند‪ .‬الگوی حرکژت زمژانهژا نیژز الگژویی بژرای‬
‫مکژان یژا محژیط اسژت؛ یعنژی‬ ‫حرکت روبه جلو است‪ .‬در حالت دوم‪ ،‬گذر زمان بهمثابۀ حرکت در ی‬
‫زمانها‪ ،‬مکانها یا محیطهای ثابتی هستند و ناظر نسبت به زمان‪ ،‬درحال حرکت است‪ .‬با توجّژه بژه ایژن‬
‫نگاشتها زمان گستره دارد و زمان گسترهدار ممکن است بهشژک منطقژۀ محصژوری باشژد کژه میژزان‬
‫گستردگی آن را میتوان اندازهگیری کرد‪ .‬استفاده از ویوگیهایی همچون سردی‪ ،‬گیجی‪ ،‬نمناکی‪ ،‬تلتژی‪،‬‬
‫پاکی و غیره برای زمان (که همگی برای اسامی ذات بهکار میرونژد و صژفاتی کژامال ملمژوس هسژتند)‬
‫درک زمان انتزاعی را راحتتر کرده است‪ .‬استفاده از صنعت جانبتشی نیژز‪ ،‬هژم اسژتعارۀ «زمژان شژیء‬
‫است» و هم «زمان متحرّک است» را بهتصویر میکشد‪ ،‬چون موجود زنده دروارع جسمی است متحژرک‪.‬‬
‫نشانگر چیسژت؟ بژا توجّژه بژه نظریژۀ‬ ‫بهوسیلۀ متاط‬ ‫دیگر این است که درک اشعار سهرا‬ ‫پرس‬
‫سرهری براساس نظریۀ معاصر استعاره ‪21/‬‬ ‫استعارۀ زمان بهمثابۀ حرکت در مکان در اشعار سهرا‬

‫معاصر استعاره‪ ،‬درک زمان در شعر سهرا تأییدی است بر فرایندی شناتتی جهانی بهنژام فهژم اسژتعارۀ‬
‫شئ متحرک یا حرکت در مکان‪ .‬دروارع جهانیبودن این فرایند شناتتی به فارسیزبانژان‬ ‫زمان بهمثابۀ ی‬
‫حرکژت‬ ‫میکند تا این اشعار را درک کنند‪ .‬این وارعیت که زمان بهگونژهای اسژتعاری و بژرحسژ‬ ‫کم‬
‫زیستی انسان نیز مطابقت دارد‪ .‬در دستگاههای بصری‪ ،‬کژاوشگژر‬ ‫اشیاء و مکانها درک میشود‪ ،‬با دان‬
‫یا آشکارساز حرکت اشیاء و مکانها را داریم؛ امّا کاوشگر زمان را به هر معنا که باشژد نژداریم؛ بنژابراین‬
‫اینکه زمان برمبنای اشیاء و حرکت درک شود‪ ،‬توجیه زیستشناتتی محکمی دارد (لیکژاف و جانسژون‪،‬‬
‫‪.)119 :2911‬‬
‫نکتۀ مهمّ دیگر در اشعار سهرا ‪ ،‬گذر از مرز استعارههای رراردادی و اسژتفاده از اسژتعارههژای غیژر‬
‫شیء متحژرّک» یژا بژهمثابژۀ‬ ‫رراردادی و بدیع است‪ .‬با اینکه استعارههای رراردادی «گذر زمان بهمثابۀ ی‬
‫مکان» بهوفور در اشعار سهرا راب مشاهده است‪ ،‬امّا شاعر بارها استعارهای نو آفریژده‬ ‫«حرکت در ی‬
‫یا استعارههای رراردادی را بسط داده است‪ .‬آنچه زبژان شژعر سژهرا را از زبژان مژردم عژادّی و دیگژر‬
‫است‪ .‬شعر سهرا ‪ ،‬شعری صمیمی است که همژراه بژا زبژانی نژرم‪،‬‬ ‫شاعران متمایز میکند‪ ،‬همین مطل‬
‫و منسجم‪ ،‬تصویرهای بکر و تازهای میآفریند‪ .‬این تصاویر بکر و زیبا همان اسژتعارههژای بژدیعی‬ ‫لطی‬
‫است که در جایجای اشعارش بهچشم میتورد‪.‬‬

‫منابع‬
‫راسخمهند‪ ،‬محمد (‪ .)2916‬اصول و مفاهیم بنیادی زبانشناتتی‪ .‬نشریۀ فرهنگ و هنر‪.292-291 ،)69( ،‬‬
‫زاهدی‪ ،‬کیوان و عصمت دریکوند (‪ .)2991‬استعارههای شناتتی در نثر فارسی و انگلیسژی‪ .‬نقژد زبژان و ادبیژات‬
‫تارجی (پووه نامۀ علوم انسانی)‪.29-2 ،)6( 9 ،‬‬
‫سرهری‪ ،‬سهرا (‪ .)2991‬هشتکتا ‪ .‬تهران‪ :‬گلشن‪.‬‬
‫سجودی‪ ،‬فرزان (‪ .)2911‬نشانهشناسی زمان و گذر زمان‪ :‬بررسی تطبیقی آثژار کالمژی و تصژویری‪ .‬پژووه نامژۀ‬
‫فرهنگستان هنر‪.64-46 ،)2( ،‬‬
‫‪ --------‬و زهرا رنبری (‪ .)2992‬بررسی معناشناتتی استعارۀ زمان در داسژتانهژای کژودک بژه زبژان فارسژی‪.‬‬
‫فصلنامۀ علمی ‪ -‬پووهشی نقد ادبی‪.216-291 ،)29( 1 ،‬‬
‫شریفی‪ ،‬شهال و زهرا حامژدی شژیروان (‪ .)2919‬بررسژی اسژتعاره در ادبیژات کژودک و نوجژوان در چهژارچو‬
‫زبانشناسی شناتتی‪ .‬تفکّر و کودک‪.69-99 ،)1( 2 ،‬‬
‫شفیعی کدکنی‪ ،‬محمدررا (‪ .)2966‬صور تیال در شعر فارسی‪ .‬تهران‪ :‬آگاه‪.‬‬
‫عباسی‪ ،‬محمود؛ حسین صادری و جژواد شژیروانی (‪ .)2991‬بررسژی انژواع اسژتعاره در غزلیژات حژافظ شژیرازی‬
2991 ‫ بهار‬،21 ‫ شمارۀ‬،‫ سال سوم‬،‫ایران‬ ‫ فصلنامۀ مطالعات زبانها و گوی های غر‬/26

.216-269 ،)1( 6 ،‫ دوفصلنامۀ علوم ادبی‬.‫برمبنای زبانشناسی شناتتی‬


،)9( 1 ،‫ مجلّژۀ زبژان و زبژانشناسژی‬.‫بررسی زبانشناتتی‬ ‫ ی‬:‫ ررآن و گذر از نظم تطّی‬.)2911( ‫ عامر‬،‫ریطوری‬
.92-29
-19 ،)9( 4 ،‫ تازههژای علژوم شژناتتی‬.‫ زبانشناسی شناتتی و استعاره‬.)2912( ‫ ارسالن و فاطمه یوسفیراد‬،‫گلفام‬
.64
‫ اسژتعارۀ زمژان در شژعر فژروغ‬.)2911( ‫ سژیما‬،‫ عالیژه و حسژندتت فیژروز‬،‫کرد زعفرانلو کامبوزیا‬---------
.26-2 ،)9( 1 ،‫ فصلنامه علمی پووهشی نقد ادبی‬.‫فرتزاد از دیدگاه زبانشناسی شناتتی‬
.‫ سورۀ مهر‬:‫ تهران‬.‫ فرزان سجودی‬:‫ مترجم‬.‫ نظریۀ معاصر استعاره‬.)2919( ‫ جرج‬،‫لیکاف‬

Alverson, H. (1994) Semantics and Experience: Universal metaphors of Time in English,


Mandarin, Hindi and Sesotho. Baltimore and London: The Johns Hopkins
University Press.
Geeraerts, D. & H. Cuyckens (2007). The Oxford Handbook of Cognitive Linguistics.
Oxford: Oxford University Press.
Johnson, M. (1987). The body in the mind: the bodily basis of meaning, imagination and
reason. Chicago: University of Chicago Press.
Lakoff, G. (1992). The Contemporary Theory of Metaphor. Cambridge: Cambridge
university press. 202-251.
------------ & M. Johnson (1980). Metaphors We Live by. Chicago: University of Chicago
Press.
------------ & M. Turnur (1989). More than Cool Reason: a Field Guide to Poetic
Metaphor. Chicago: the University of Chicago Press.
Ortony, A. (1979). Metaphor and Thought. Cambridge: Cambridge University Press.

You might also like