Professional Documents
Culture Documents
براهین اثبات وجود خدا از دیدگاه امیرالمومنین
براهین اثبات وجود خدا از دیدگاه امیرالمومنین
نویسندگان :محمد محمدرضایی
منبع :قبسات 1380شماره 19
حوزه های تخصصی:
چکیده
متن
جستاره
یکی از مسائل بسیار اساسی برای آدمی ،مسئلة وجود خدا است .اعتقاد و یا عدم اعتقاد به خدا ،در زندگی انسان ،بس**یار نقشآف**رین اس**ت .اگ**ر کس*ی ب ه
دلیلی ،به وجود خدا اعتقاد پیدا کند ،تمام اعمال و حرکات او صبغة خاصی به خود میگیرد و اگر هم بیاعتقاد به خ**دا باش**د ،ب**از اعم**ال او رنگ و ب**ویی
دیگر پیدا میکند.
بنابراین انسان باید قبل از هر شناختی ب ه این مسئله بپردازد که آیا واقعاً برای انسان و عالم *،خدایی وجود دارد ،ی**ا اینکه انس**ان و ع**الم ب**ر اث**ر ص**دفه و
تصادف پدید آمده ،و آدمی نیز در زندگی هیچ وظیفه و هدفی جز ادامه زندگی و لذت بردن ندارد .از این رو ،که امیرالمؤمنین علی 7میفرمای**د« :معرف*ة ا
سبحانه ،اعلی المعارف»( )1امام 7حتی توحید و اعتقاد به خدای یگانه را ،حیات و جان نفس و روح میداند« :التوحید حیاة النفس»( )2ن**یز از ایش**ان نقل
شده است که سرلوحه دین ،شناخت خدا است؛ «اول الدین معرفته»( )3آدمی نیز با تمام وجود خود این دقیقه را در مییاب**د که ش**ناخت خ**دا ،در درجه
نخست اهمیت قرار دارد.
اولین مسئله در وادی شناخت خدا ،شناخت وجود او است .در کلمات امیرالمؤمنین ،استدالل بر وجود خدا بهطور مستقل کمتر مشاهده میشود و عن**وانی
ن حضرت نمیتوان یافت.
تحت براهین اثبات وجود خدا ،در کلمات آ
دلیل این مطلب میتواند دو امر باشد:
.1امیرالمؤمنین علی 7خداشناسی و خداجویی را امری فطری میداند؛ همانگونه که فرمودهاند :خداون**د قلبه**ا را ب**ا اراده و محبت خ**ود ،و عقله**ا را ب**ا
ی ا وهو یری
معرفت خود سرشته است«:اللهم خلقت القلوب علی ارادتک وفطرت العقول علی معرفتک»( )4در جایی دیگر میفرمایند« :عجبت لمن شک ف
خلق ا»( )5این سخن برگرفته از آیهای در قرآن است« :افی ا شکٌ فاطر السموات واالرض» ابراهیم10 /
ن است که مخاطبان امیرالمؤمنین 7اشخاصی بودند که به وجود خدا باور داش**تند .آن**ان بیشت**ر محت**اج تص**حیح اعتقاداتش**ان بودن**د ،نه
.2دلیل دیگر آ
تأسیس.
آری ،در البهالی کلمات امام 7میتوان دالیلی را بر اثبات وجود خدا یافت .نگارنده در حد بضاعت خود ،هشت دلیل بر اثبات وجود خدا در کلمات حض**رت
7یافتهاست؛ هرچند که راههای منتهی ب ه خدا ،ب ه عدد نفوس خالیق است.
آن دالیل هشتگانه ،بدین قرارند:
.1برهان معقولیت؛
.2برهان فطرت؛
.3برهان نظم؛
.4برهان علی؛
.5برهان معجزه؛
6برهان وجوب و امکان (حدوث)؛
.7برهان فسخ عزائم؛
.8برهان صدیقین.
به جهت اختصار و درج در مجله سه برهان را مطرح مینماییم.
گفتنی است که مراد از برهان در این نوشتار ،مفهومی است اعم از برهان مصطلح در فلسفه و منطق .بنابراین مطلق راههایی که آدمی را به خدا میرسانند،
در اینجا مراد و موضوع سخن خواهد بود.
.1 برهان معقولیت یا احتیاط عقلی
یکی از راههای اثبات وجود خدا ،معقولیت اعتقاد به او است .زیرا آدمی را یکی از این دو راه در پیش است :اعتقاد به خدا ،عدم اعتقاد به خدا .از سویی ،هر
یک از این دو لوازمی دارد .برای نمونه ،کسی که به خداوند باورمند است ،باید بپذیرد که :چون خداوند حکیم اس**ت ،انس**ان و جه**ان را بیه**وده نیافری**ده
ن دو ،مقصودی دارد که همانا هدایت انسان و رساندن او به کمال نهایی خویش است؛ از این رو پیامبران را برای هدایت او فرستاده
است؛ بلکه از آفرینش آ
است .همچنین پس از این جهان ،جهان دیگری وجود دارد که در آن انسانها کیفر و پاداش اعمال خود را میبینند .بدین سان اعتقاد به خدا با اعتق**اد به
نبوت و شریعت و معاد توأم میشود .در مقابل ،عدم اعتقاد به خدا ،لوازمی دیگر ،غیر از آنچه گفته شد ،دارد.
حال اگر اعتقاد به خدا و لوازم آن را -که سعادت ابدی را در پی دارد در نظر بگیریم و آن را با ناباوری ب ه خدا و لوازم آن بسنجیم ،اعتقاد به خ*دا و ل*وازم
آن را معقولتر خواهیم یافت .زیرا در صورت صحت اعتقاد به خدا ،ما از منافع بسیاری برخورداریم و از شقاوت ابدی اجتناب ورزیدهایم؛اما اگر معلوم گ**ردد
ن است که اعتقاد ب ه خدا و لوازم آن را بپذیریم.
که چنین اعتقادی ،خرافه و ناصواب است ،نیز ضرر و زیانی نکردهایم .بنابراین معقول آ
شبیه به این استدالل در کلمات امام علی 7آمده است؛ چنانکه میفرماید:
زعم المنجم والطبیب کالهماان المعاد فقلت ذاک الیکما
ان صح قولکما فلستُ بخاسرٍاو صح قولی فالوبال علیکما()6
در دیوانی که منسوب ب ه امام علی 7است ،نیز میخوانیم:
ت الیهما
قال المنجم والطبیب کالهمالن یحشر االموات قل
ان صح قولکما فلست بخاسران صح قولی فالخسار الیکما()7
«منجم و طبیب هر دو میگویند که قیامتی وجود ندارد .به آنان میگویم :اگر قول و عقیدة شما صحیح باشد ،ما زیانی نکردهایم ،و اگر ق**ول و عقی**دة من
صحیح باشد ،شما از زیانکاران خواهید بود».
از خواندنیهای تاریخ ،مناظرة امام رضا 7با مردی زندیق است؛ نوشتهاند:
ی مرد اگر اعتقاد شما صحیح باشد -در ص**ورتی که در واقع چ**نین
ن حضور داشتند .امام بدو فرمود :ا
«یکی از زنادقه وارد مجلسی شد که امام رضا 7در آ
ن مرد س**اکت ش**د .س**پس ام**ام ادامه دادن**د :و اگ**ر
نیست آیا ما با شما مساوی نیستیم؟ و نماز و روزه و زکات و اقرار و تصدیق ،زیانی به ما نمیرساند .آ
اعتقاد ما بر حق باشد -که چنین است آیا نصیب شما هالکت ،و بهرة ما رستگاری نیست؟»()8
پاسکال ،همین استدالل را با نام برهان شرطبندی مطرح کرده است .به عقیدة وی ،عالم از نظر دینی مبهم است و عقل نمیتواند در نهایت درب**ارة وج**ود
خدا حکم کند؛ زیرا در عالم *،هم در تأیید وجود خدا و هم در رد آن شواهدی وجود دارد .از این رو کالف عالم سردر گم است .بنابراین آدمی بای**د زن**دگی
خود را بر سر این که خداوند وجود دارد ،شرط ببندد؛ یعنی به نظر او این که خداوند هست ،برگ برندهای است و آدمی باید زندگی خ*ود را ب*ا آن س*امان
دهد و همواره چنان عمل کند که گویی - نزد او قضیة باال درست است .به گمان پاسکال ،آنچه انسان در این شرطبندی از دست میده**د ،بس**یار ن**اچیز
است؛ ولی میتوان ثابت کرد که آنچه ب ه دست میآورد ،بیاندازه خوب است .پس معقولتر آن است که در پی اجتن*اب از احتم*ال خس*ران عظیم باش*یم؛
زیرا اگر کسی به خداوند بیاعتقاد باشد ،ولی در واقع خدایی وجود داشته باشد ،گرفتار عذاب ابدی خواهد شد)9(.
برهان شرطبندی پاسکال هنوز برای فیلسوفان دین جاذبه دارد و از آن -بهویژه در سالهای اخیر -بس**یار دف**اع کردهان**د .ام**ا این که عقل نمیتوان**د در
نهایت دربارة خدا حکم کند ،سخن درستی نیست .براهینی که بر اثبات وجود خدا ذکر شده است ،جایی برای چنین مدعایی باقی نمیگذارد.
.2 برهان فطرت
ی انفس*هم ح*تی یت*بین انه الح**ق»
راههای اثبات وجود خدا دوگونه است :سیر آفاق و انفس؛ چنانکه در قرآن آمده است« :سنریهم آیاتن**ا فی االف**اق و ف
ن است که از طریق مشاهدة مخلوقات و تدبر در حدوث و امکان و نظم پدیدهها ،به وجود خالق و مدبری دانا و توانا پی برند.ام**ا اگ**ر
فصلت 53 /راه آفاق آ
انسان از راه تأمل در خود پی به وجود خدا برد ،و در برابر او که کمال مطلق است ،سر تعظیم فرود آورد ،از راه انفس یا فط**رت ،خ**دا را ی**افته اس**ت .آی*ة
مشهور قرآن در این باره ،بدین قرار است« :فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرتالله التی فطر الناس علیها ال تبدیل لخلقالله ذلکالدین القیم لکن اکثر الن**اس
ال یعلمون» روم30 /
امام علی 7نیز در کلماتی به راه فطرت اشاره فرمودهاند؛ بدین شرح:
.1پس رسوالنش را در میانشان گمارد و پیمبرانش را پیاپی فرستاد تا از آنان بخواهند حق میثاق فطرت را بگذارن**د و نعم**تی را که فراموشش**ان ش**ده به
یادشان آرند و با رساندن حکم خدا جای عذری برایشان نگذارند .و گنجینههای خود را برایشان بگشایند)10(.
.2حمد و سپاس مخصوص خدایی است که حمد خود را به بندگان الهام کرده است و سرشت آنان را با معرفت خود آمیخته است)11(.
.3همانا ،بهترین چیز که نزدیکیخواهان به خدای سبحان بدان توسل میجویند ،ایمان به خدا و پیامبر و جهاد در راه خدا است که موجب بلن**دی کلم**ة
مسلمانی است و یکتا دانستن پروردگار که مقتضای فطرت انسانی است)12(.
.4خدایا قلبها را با ارادة خود خلق کردهای و عقلها را با معرفت خود سرشتهای)13(.
.5من بر فطرت مسلمانی زاده شدهام)14(.
ث دربارة معنای فطرت ،زمینه را برای آشنایی بیشتر با این برهان ،مساعدتر کند.
شاید بح
فطرت از ماده َفطَرَ در اصل به معنای آغاز و شروع است .از همین روی ب ه معنای خلق نیز به کار میرود؛ زیرا خلقِ چیزی ،ب ه معنای ایجاد و آغ**از وج**ود و
تحقق آن است.
ابن عباس میگوید:
«در معنای آیه شریفة الحمد فاطر السموات واالرض حیران بودم و معنای «فاطر» را نمیدانستم .تا این که دو نفر که بر سر چاهی ن**زاع داش**تند ،ن**زد من
ن دو گفت :انا فطرتُها؛ یعنی من قبل از همه و برای اولین بار حفر آن را آغاز کردم)15(».
آمدند و یکی از آ
بنابراین َفطَرَ ب ه معنای آغاز و ابتدا است و فطرت ،به معنای حالت خاصی از شروع و آغاز است ،که هم معنای آف**رینش میش**ود .ام**وری را میت**وان ب**رای
موجودی فطری دانست که آفرینش آن ،اقتضای آنها را دارد .چنین اموری ،سه ویژگی عمده دارند:
.1امور فطری در تمام افراد یک نوع هست؛ البته با شدت و ضعف.
.2امور فطری همواره ثابت است ،و چنان نیست که در برههای از تاریخ اقتضای خاصی داشته باشد ،و در ب**رههای دیگ**ر اقتض**ایی دیگ**ر؛ چن**انکه ق**رآن
میفرماید« :فطرت ا التی فطر الناس علیها ال تبدیل لخلق ا ».روم30 /
.3امور فطری از آن حیث که فطری و مقتضای آفرینش موجودی است ،نیاز به تعلیم و تعلم ندارد؛ هرچند تقویت و یادآوری و یا جهت دادن به آنها گ**اه
نیاز به آموزش و پرورش دارد.
پس از روشنتر شدن معنای فطرت و امور فطری ،اکنون باید دید چه اموری ،فطریِ انسان هستند.
فطریات انسان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف .شناختهای فطری؛
ب .گرایشهای فطری.
نوعی شناخت خدا که نیازی به آموزش و فراگیری ندارد ،خداشناسی فطری است ،و اگر نوعی گرایش ب ه س**وی خ**دا و پرس**تش او در ه**ر انس**انی باش**د،
ن گونه آگاهانه نیست که انس**ان را از تالش عقالنی ی**ا اس**تمداد از پی**امبران7
ن را خداپرستی فطری نامید .اما نه خداشناسی و نه خداپرستی ،آ
میتوان آ
برای شناخت خداوند بینیاز کند.
خداشناسی فطری
بر فطری بودن خداشناسی هم دلیل نقلی و هم دلیل عقلی -فلسفی اقامه کردهاند .نمونههایی از آن دالیل بدین قرار است:
.1دلیل نقلی بر فطری بودن خداشناسی
ن را فرام**وش ک**ردهایم؛
از آیات و روایات نیک بر میآید که خداشناسی ،فطری است .بدین معنا که ما پیشتر معرف**تی نس**بت به داون**د داش**تهایم ،ولی آ
پیامبران ما را به تأمل در آفاق و انفس خواندند ،تا به شناخت فطری آگاهی پیدا کنیم؛ یعنی انبیا نگفتن*د که ای م**ردم بدانی**د که خ*دا وج*ود دارد ،بلکه
ت مذکر غاشیه 21 /به تعبیر امام علی 7لیستأدوهم میثاق فطرته.
گفتند« :ای مردم ،بدانید که میدانید خدا وجود دارد ».قرآن نیز میفرماید« :فذکر انما ان
( )16همچنین هنگامی که از امیرالمؤمنین علی 7پرسیدند که آیا پروردگارت را هنگام پرستش دیدهای ،فرمود:
ما کنتُ اعبد رباً لم اره .وقتی پرسیدند چگونه دیدهای ،فرمود :التدرکه العیون فی مشاهدة االبصار ولکن رأته القلوب بحقائق االیمان؛()17
دو پرسش در این جا روی مینماید:
.1در چه زمانی انسان به این شناخت و رؤیت قلبی نائل شده است؟
.2آیا شناخت و رؤیت قلبی خدا اختصاص به برخی انسانها دارد ،یا تمامی انسانها از چنین معرفتی برخوردارند؟
آیة میثاق در قرآن از زمانی سخن میگوید که پروردگار از پشت بنیآدم فرزندانشان را ب**یرون آورد و آن**ان را ب**ر خودش**ان گ**واه گرفت**ه ،پرس**ید آی**ا من
پروردگارتان نیستم .گفتند« :آری؛ گواهی دادیم ».اعراف172 /
از این آیه بهخوبی برمیآید که گفتو گویی میان خدا و همة انسانها صورت گرفته است ،و همة آنان به خداوندی خدا و اینکه او پروردگار هستی اس**ت،
اعتراف و شهادت دادهاند تا بهانهای برای آنان در روز قیامت نباشد.
در روایتی درباره «میثاق» از امام صادق 7آمده است« :شناخت خدا در قلبها ثابت ماند ،آنان موقف میثاق را فرام*وش کردن*د و روزی به یادش*ان خواه*د
آمد و اگر این مسئله نبود ،کسی نمیدانست آفریننده و روزیرسانش کیست)18(».
همان امام بزرگوار دربارة معرفت قلبی نیز میفرماید :کان ذلک معاینة ا فانساهُم المعاینه واثبت االقرار فی صدورهم؛( )19آنچه در آیة میثاق آمده اس**ت،
معاینة خدا بود .پس از آن ،خداوند معاینه را از یاد آنان برد و اقرار را در قلبهایشان ثابت و استوار ساخت.
از امام صادق 7سؤال شد :آیا مؤمنان در روز قیامت خدا را مشاهده خواهند کرد؟ امام فرمود:
«بلی ،و قبل از روز قیامت نیز او را مشاهده کردهاند ».پرسید :در چه زمانی؟ امام فرمود« :وقتی که به آنان گفته شد :الست بربکم ،قالوا بلی .آنگ**اه م**دتی
سکوت کرد و سپس فرمود« :همانا مؤمنان در دنیا و قبل از قیامت نیز خدا را مشاهده میکنند .آیا االَّن خدا را مشاهده نمیکنی؟ ...مش**اهدة قل**بی مانن**د
مشاهده با چشم نیست)20(».
از تعابیر دیگر امام علی 7چنین بر میآید که معرفت خدا با سرشت انسان عجین شده و از بدو خلقت انسان ،چنین معرفتی مالزم او بوده اس**ت :چن**انکه
«اللهم ...فطرت العقول علی معرفتک)21(».
«فاطرهم علی معرفة ربوبیته)22(».
بنابراین ویژگیهای معرفت فطری خدا چنین است:
ن با انسانها عهد و میثاق بسته است.
.1سابقة آن به پیش از جهانِ کنونی بر میگردد؛ یعنی عالم ذر که خداوند در آ
ن تعبیر به مشاهده و معاینه شده است.
.2در ابتدا شناخت خدا ،در نهایتِ شدت و عمق بوده است؛ بهطوری که از آ
ن در جان و روح او باقی است و در همین جهان ب**ا
.3انسان ،موقف آن میثاق و شدت این شناخت را فراموش کرده است؛ اما اصل معرفت خدا و اقرار به آ
درجات متفاوت به یاد او میآید.
.4معرفت قلبی خدا در انحصار گروهی خاص از انسانها نیست؛ بلکه خداوند متعال در آغاز خلقت ،خویش را به همة انسانها شناسانده و از همة آن**ان در
این باره اقرار گرفته است .بنا بر این معرفت خود را با سرشت انسان عجین کرده است.
*أن ا -ع*ز و جل -
امام باقر 7در تفسیر این جمله پیامبر اکرم 9که فرمودهاند« :هر مولودی بر فطرت متولد میش**ود» میفرماین**د« :یع**نی علی المعرف*ة ب* َّ
خالقه فذلک قولُه :ولئن سألتهم من خلق السموات واالرض لیقولن ا )23(».مراد از فطرت معرفت به این امر است که خدا خ**الق او اس *ت و این آیه ن**یز به
همین مطلب اشاره دارد« :اگر از آنان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است ،خواهند گفت :خدا».
بنابراین همة انسانها حتی فرزندانِ مشرکان ،هنگام تولد معرفت خدا را به همراه دارند و با فطرت الهی متولد میشوند .اصل معرفت خ**دا در روح و ج**ان
آدمی باقی است و در جهان کنونی به درجات مختلف به یاد انسان میآید ،و راههای عقلی خداشناسی در واقع تنبه و یادآوری این رؤیت فط**ری خ**دا در
ایستگاه الست است.
مورخ شهیر ،مسعودی نیز در ابتدای کتاب مروج الذهب خطبة بسیار لطیفی را از حضرت علی 7نقل کرده است .در این خطبه ضمن بیان عظمت رس*ولا9
آمده است که ایشان عهد و میثاق عالم ذر را فرایاد مردم میآورد.
«فضل محمداً 6فی ظاهر الفترات ،فدعی الناس ظاهراً وباطناً وندبهم سراً واعالناً واستدعی 7التنبیه علی العهد الذی قدمه الی الذر قبل النسل)24(».
.2 تفسیر فلسفی فطری بودن خداشناسی
ب و دل خود را اصالح و زی**ر و رو کن**د و
براساس مبانی فلسفی ،انسان چنان آفریده شده است که در اعماق قلبش یک رابطة پنهانی با خدا دارد .اگر او قل
به اعماق قلب خود راه بیابد ،به این رابطه را بیپرده ،خدا را شهود خواهد کرد .در فلسفه به اثبات رس**یده اس *ت که معل**ولی که دارای م**رتبهای از تج**رد
است ،درجهای از علم حضوری نسبت به علت هستیبخش خود را خواهد داشت )25(.از آنجا که خ**دا ،علتالعلل و خ**الق تم**ام مخلوق**ات از جمله نفس
انسانی است ،نفس مجرد انسانی مرتبهای از علم حضوری ب ه خداوند را دارا است؛ هرچند این علم حضوری ناآگاهانه یا نیمهآگاهانه باشد و ب**ر اث**ر ض**عف و
آلودگی قابل تفسیرهای مختلف و نادرست باشد .بنابراین نفس انسانی ،نسبت به علت حقیقی خود -که خداوند است -علم حض**وری دارد و میت**وان این
امر را نوعی معرفت فطری به خدا دانست.
برهان فطرت از دیدگاه متفکران غربی
در جهان غرب از برهان فطرت با نام برهان اجماع عام یاد میشود .هرچند که میتوان برهان تجربة دینی را نیز ب ه وجهی به فط**رت برگردان**د .سیس**رون،
سنکا ،کلمنت اسکندرانی ،هربرت اهل چربری ،افالطونیان کمبریج ،گاسندی ،کرونیوس از جمله طرفداران این برهانند.
در سالهای اخیر شمار بسیاری از متکلمان مشهور کاتولیک و پروتستان از این برهان حمایت کردهاند .رودلف ایسلر در کتاب خود به نام «فرهنگ مفاهیم
فلسفی» این برهان را در میان دالیل معروف وج**ود خ**دا ،در ردیف پنجم اهمیت ق**رار داده اس**ت .پل ادواردز میگوی**د به نظ**ر میرس**د که این ارزی**ابی
صحیحی از جایگاه این برهان در تاریخ فلسفه باشد .جان استوارت میل بر آن بود که این برهان در ت**ودة انس**انها ت**أثیر بیشت**ری نس**بت به ب**راهین که
منطقاً کمتر انتقادپذیرند دارد)26(.
ن را برهانی که فینفسه ارزش مطلقی دارد ،لحاظ کرده است و میگوید:
برناردو بویدر وجویس ،ادعای دیگری دارند .بویدر در کتاب الهیات طبیعی آ
«اجماع عام ملل در قبول خدا را باید ندای عقل عام فرض کرد که دلیل قانعکنندهای در مورد حقیقت ارائه میدهد .اما او بع**داً اعالم ک**رد که این بره**ان
قطعیت مطلق ندارد؛ مگر هنگامی که به برهان علت اولی ضمیمه شود .اما جویس نویسندة قرن بیستم که یکی از کاملترین و واض**حترین قرائته**ا را از
این برهن دارد ،بسیار خوشبینتر است .او این برهان را بدون هیچ شرطی «یک دلیل معتبر بر وجود خدا» محسوب کرده است)27(».
براهینی که فالسفه در این باره مطرح کردهاند ،در دو گروه تقسیمبندی میشود:
یک :براهینی که در آنها عمومیت اعتقاد به خدا ،شاهدی بر فطری بودن نفس اعتقاد است؛ یا این که الزمه آرمانها و یا نیازهایی است که آنها غریزی و
فطریاند ،بنابراین آن اعتقاد باید درست باشد .به این نوع براهین ،تفسیرهای زیستشناختی میگویند.
دو :براهینی که عمومیت اعتقاد ب ه خدا به انضمام این ادعا که معتقدان برای رسیدن ب ه این عقیده از عقل بهره گرفتهاند ،به عن**وان دلیلی ب**ر وج**ود خ**دا
محسوب میشود .این نوع براهین را ،قیاسهای ذوحدین ضد شکاکیت نیز نامیدهاند ،در این جا ب ه نمونههایی از آنها اشاره میکنیم.
.1 تقریر سنکا :ما عادت داریم که برای اعتقاد عمومی انس**انها ،اهمیت ف**راوانی ق**ائل ش**ویم و این را یک بره**ان قانعکنن**ده میانگ**اریم .م**ا از
احساسی که در ضمیر انسان قرار دارد ،استنباط میکنیم که خدایانی وجود دارند و هیچ قوم و ملتی نبوده که آنها را انکار کند؛ هر چند که بس**یار دور از
قانون و تمدن بودهاند)28(.
ن متعلق**ات را ایج**اب میکن**د.
.2 تقریر هاج :همة قوا و احساسهای ذهنی و بدنی ما ،متعلقات مناسب خود را دارن**د .وج**ود این ق**وا ،وج**ود آ
بنابراین چشم با ساختاری که دارد ،ایجاب میکند که نوری باشد تا دیده شود ،و گوش بدون صوت و صدا ،تب**یین و درک نخواه**د ش**د ،به همین ط**ریق
احساس و میل مذهبی ما ،وجود خدا را ایجاب میکند)29(.
.3 تقریر جویس :انسانها شیفتة آزادی عملند و از هر موجدی با قدرت برتر متنفرند .اگر تقریباً همة انسانها نس**بت به م**دبر مطلق خ**ود یقین
کامل دارند .این فقط به خاطر ندای عقل است که بسیار روشن و قطعی است .همة انسانها چه متمدن و چه غیر متم**دن ،بهط**ور یکس**ان در این اعتق**اد
مشترکند که حقایق طبیعت و ندای وجدان ،ما را وا میدارد که وجود خدا را به عنوان حقیقت قطعی تصدیق کنیم .اگر تمامی انسانها در این نوع اعتق**اد
ن است که عقل نقصی دارد و این که جستو جوی حقیقت برای انسان بیه**وده اس*ت .در آن ص*ورت ش*کاکیت محض تنه**ا راه
در اشتباه باشند مستلزم آ
چاره خواهد بود .ولی همة ما بر این امر مصریم که عقل انسان اساساً معتبر است .از آنجا که عقل اساساً قابل وثوق است ،شکاکیت عم**ومی یک راه ب*دیل
جدی برای پذیرش حکم وجود خدا نیست .بنابراین اعتقاد ب ه وجود خدا درست است)30(.
بنابراین انگیزة انسان به سوی خدا عقل او است نه تمایالت او ،زیرا اعتقاد به خدا برخالف تمایالت اولیه او است اگر همة مردم در این استنتاج عقلی خط**ا
کرده باشند ،دیگر به هیچ یک از احکام عقل نمیتوان اعتماد کرد و اعتقاد داشت و این یعنی شکاکیتِ مطلق .بنابراین یا باید گزارة «خ**دا وج**ود دارد» را
صادق دانست ،یا در همة گزارهها تردید کرد .ما نمیتوانیم در همة گزارهها تردید کنیم ،پس باید بپذیریم که «خدا وجود دارد» ،صادق است.
برهان نظم
بدون شک ،برهان نظم یکی از متداولترین براهینی است که برای وجود خدا اقامه شده است .این برهان نیز همانند بعضی از ب**راهین اثب**ات وج**ود خ**دا،
تاریخی به بلندی عمر انسانها دارد .آدمیان از دیرباز با مشاهدة پدی**دههای منظم و هم**اهنگ به این فک**ر میافتادن**د که این نظم و هم**اهنگی در می**ان
موجودات ،معلول چیست .آیا خود اجزا با همکاری یکدیگر این نظم را پدید آوردهاند؟ یا این که ناظمی حکیم و مدبر ،آنها را چ**نین ،منظم ک**رده اس*ت؟
انسان بر اثر تأمل و تعمق در ساختار موجودات ،به این نتیجه میرسد که ن**اظمی حکیم ،چ**نین س**اختار منظمی را پدی**د آورده اس *ت و ب ه تعب**یری این
مجموعههای منظم ،نشانههای تدبیری است که ما را به خدا رهنمون میکند .چنانکه امیرالمؤمنین علی 7میفرمایند:
«خداوند با نشانههای تدبیر که در آفریدگانش دیده میشود ،بر عقلها آشکار شده است)31(».
برهان نظم را میتوان چنین بازگفت:
مقدمه اول :عالم طبیعت ،پدیدهای منظم است؛ یا این که در عالم طبیعت ،پدیدههای منظم وجود دارد؛
مقدمه دوم :براساس بداهت عقلی ،هر نظمی از ناظم حکیم و با ش**عوری برخاس**ته اس*ت که براس**اس آگ**اهی و علم خ**ویش ،اج**زای پدی**ده منظم را ب**ا
ن را براساس طرح حکیمانهای منظم ساخته است.
هماهنگی و آرایش خاصی برای وصول به هدف مشخصی در کنار هم نهاده و آ
بنابراین عالم طبیعت که پدیدهای است منظم ،ناظم حکیم و با شعوری آن را تدبیر کرده است.
در قرآن و روایات معصومین ،7بهویژه در سخنان امیرالمؤمنین علی 7ب ه این برهان اشاره شده است برخی از آنها را یادآور میش**ویم و س**پس تقریره**ای
مختلف برهان نظم را با استشهاد به کلمات امیرالمؤمنین علی 7بازمیگوییم.
.1قرآن در آیات بسیاری ،از جمله آیة زیر ،ب ه موارد نظم در آسمانها و زمین و خلقت انسانها و جنبندگان اشاره میکند و آنها را نشانههایی برای ن**اظم
حکیم میشناساند:
«بهراستی در آسمانها و زمین ،برای مؤمنان نشانههایی است و در آفرینش خودتان و آنچه از [انواع] جنبندگان پراکنده میگرداند ،برای م**ردمی که یقین
دارند ،نشانههایی است و [نیز در] پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خدا از روزی از آسمان فرود آورده و به [وسیله] آن زمین را پس از مرگش زنده گردانی**ده
ن را ب**ر ت**و میخ**وانیم.
است و [همچنین در] گردش بادها [به هر سو] برای مردمی که میاندیشند نشانههایی است .این [ها]است آیات خدا که بهراستی آ
پس ،بعد از خدا و نشانههای او به کدام سخن خواهند گروید)32(».
.2امیرالمؤمنین علی 7نیز از نظم و تدبیر جهان و موجودات بسیار سخن گفتهاند؛ پارهای از آنها بدین قرار است:
-در اتقان صنع ،نشانهای کافی بر خداوند است و در ترکیب طبیعت [اشیأ] دلیل کافی بر او وجود دارد و در حدوث خلقت برهان کافی بر قدیم ب**ودن او و
در استحکام صنع مخلوقات عبرتی است کافی برای شناخت او)33(.
-آثار حکمت خدا در آفریدههای بدیعش هویدا است و آنچه آفریده حجت و دلیلی بر وجود او است و همه منتسب به او هستند .هرچند بهظاهر مخل**وقی
خاموشند ،دلیل گویا بر تدبیر ذات پاک او هستند)34(.
-آیا به خُردترین چیز که آفریده ،نمینگرند که چسان آفرینش او را استوار داشته و ترکیب آن را برقرار؛ آن را شنوایی و بینایی بخشیده و برایش استخوان
و پوست آفریده .بنگرید به مورچه که جُثه او کوچک و پیکرش لطیف و زیبا است)35(.
از مجموع آیات و روایات بهخوبی بر میآید که یکی از راههای شناخت خدا ،تأمل در آثار صنع و حکمت خداوند است ،نظم شگفتانگیزِ آفریدگان میت**وان
ن و تقریرهای مختلف این برهان میپردازیم.
دستِ توانای خداوند را که ناظم جهان است ،دید .اینک به توضیح مفهوم نظم ،و ویژگیهای آ
تعریف نظم
از بیانات امیرالمؤمنین علی 7در باب برهان نظم بر میآید که نظم معنای روشنی دارد و در مقابل هرج و مرج قرار میگ**یرد ،و میت**وان آن را چ**نین ن**یز
تعریف کرد :پدیدة منظم *،مجموعهای است که اجزای آن ب ه نحوی در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته باشند که در مجم**وع ه**دف مشخص*ی را
تعقیب کند .یا این که نظم ،گرد آمدن اجزای متفاوت با کیفیت و کمیت ویژهای در یک مجموعه است؛ به طوری که همک**اری و هم**اهنگی آنه**ا ،ه**دف
معینی را تأمین کند.
برای توضیح نظم ،میتوان تعریف مصداقی نیز کرد؛ یعنی اگر مصادیق نظم را برشماریم ،معنای نظم آشکارتر میشود.
اقسام نظم
نظم را بر حسب غایت و نتیجه ،میتوان ب ه سه نوع تقسیم کرد:
.1نظم زیباشناختی :اگر گروهی از عناصر و اجزا به شیوة خاص کنار هم قرار گیرند که درک و مشاهدة آنها لذتبخش باشد ،یا سبب ح**یرت و ش**گفتی
انسان شود ،آن را نظم زیباشناختی گویند؛ مانند مشاهدة تابلو نقاشی یا ترغیب به اعتقاد به وجود خدا از طریق بررسی آسمان پر ستاره و زیبا.
.2نظم علی :اگر عناصر خاصی در یک تقارن زمانی و مکانی رخ دهند ،ما میتوانیم از نظم علی سخن بگوییم.
.3نظم غایی :ساختارهایی که برای ایجاد یک نتیجة مشخص و با ارزش هماهنگ شدهاند ،نظم غایی دارند .نمونة نظم غایی ،موجودات زنده ی**ا مص**نوعات
بشری است)36(.
همچنین نظم را به این اعتبار که پیوند و ارتباط بین اشیای مختلف ،الزمه و شرط پیدایش مفهوم نظم است ،به سه نوع ،تقسیم میکنند:
یک :نظم اعتباری :این گونه از نظم ،تابع قرار داد اعتبار کنندگان است و در حاالت مختلف ،متفاوت اس**ت؛ مانن**د نظم کتابه**ا در کتابخ**انه که براس**اس
الگوی خاصی ،چینش شدهاند.
دو :نظم صناعی :این نوع از نظم براساس قوانین علمی و به هدف خاصی بهدست انسان برقرار میگردد؛ مانند نظم حاکم بر ساعت ،کامپیوتر ،هواپیما و...
سه :نظم طبیعی :مانند نظم در بدن انسان و گیاهان و جانوران و ...این نوع از نظم معلول ارتباط و ترتیب طبیعی و تکوینی ح**اکم ب**ر اج**زای یک پدی**ده
طبیعی است ،نه ناشی از چینش قرار دادی یا صناعی اجزا.
بنابراین میتوان گفت که نظم امری مشکک و ذو مراتب است که مصادیق پرشماری دارد که در بعضی پیچیدهتر ،و در برخی سادهتر است.
اگر در مجموعههای منظم دقت شود ،آشکار میگردد که دو عنصر اصلی سازندة مفهوم نظم ،عبارتند از:
الف .طراحی و برنامهریزی دقیق؛
ب .هدفمندی.
اگر مجموعهای ،فاقد یکی از این عناصر باشد ،منظم نخواهد بود.
ویژگیهای برهان نظم
.1برهان نظم بر دو مقدمه استوار است :نخستین آن حسی است ،و دیگری عقلی است.
مقدمة حسی :آدمیان به راهنمایی حس خود ،پدیدههایی را مییابند که همگی مقهور نظم و انسجامی شگفتند.
مقدمة عقلی :به حکم عقل ،هر پدیدة نظاممند و منسجم ،مخلوق و مصنوع ناظمی حکیم و ذیشعور است.
هر یک از این دو مقدمه به ترتیب در دو روایت زیر ،از زبان حضرت علی 7بیان شده است« :هل یکون بنأ من غیر بان؛( )37آیا بن**ایی هس *ت که س**ازنده
نداشته باشد».
آثار شتر بر شتر داللت میکند ،و آثار درازگوش بر درازگوش و آثار قدم بر رهگذر .پس ساختار آسمانی با این لطافت و مرکز زمینی ب**ا این غلظت ،چگ**ونه
داللت بر لطیف خیبر و آگاه نکند)38(.
از این دو تعبیر حضرت به خوبی میتوان به اصل سنخیت پی برد .بنابراین نظم -به حکم عقل داللت بر ناظِم آگاه و با تدبیری میکند.
.2برهان نظم نیاز به اثبات ندارد .همین اندازه که بعضی از موجودات پیرامون خود را -و یا حداقل وجود خود را منظم ی**افتیم ،ب**رای نتیجهگ**یری ک**افی
است .به گفتة متین حضرت در نهجالبالغه:
ن که ایجادکنن**ده را انک**ار ک**رده ،به نظمآورن**ده را ب**اور
«پس به خورشید و ماه و گیاه و درخت و آب و سنگ و گردش شب و روز ...بنگرید! پس وای بر آ
ندارد)39(».
.3برهان نظم پویا است؛ یعنی با پیشرفت علم ،اسرار نظاممند موج*ودات بیش از پیش کش*ف میش*ود و آدمی بیشت*ر از پیش مبه*وت این س*اختارهای
منظم و پیچیده میشود و دست توانای ناظم حکیم برای او آشکارتر میگردد.
تقریرهای مختلف برهان نظم
برهان نظم ،تقریرهای مختلفی دارد که پارهای از آنها را میتوان در بیانات امیرالمؤم**نین علی 7دی**د .ه**ر چن**د نح**وة بی**ان این تقریره**ا مختلف اس**ت،
محتوای همه یکی است.
.1برهان هدفمندی
برهان هدفمندی شکلی از برهان نظم است که تقریر آن ،به این قرار است:
ما مشاهده میکنیم که پدیدههای منظمی همواره به سمت غایتی در حرکتند .از طرفی آنچه فاقد علم و آگاهی است ،نمیتواند به سوی غایتی به راه افتد؛
مگر این که موجودی علیم و هوشمند ،او را هدایت کند.
موجوداتِ منظم خود فاقد علم و آگاهیاند؛ بنابراین موجودی آگاه و با تدبیر آنها را ب ه سمت غایت هدایت میکند .امیرالمؤمنین علی 7در تع**ابیر مختلف
به این تقریر اشاره کردهاند؛ از جمله:
-زمام هر جنبندهای به دست تو است؛ بازگشت هر آفریده به سوی تو است)40(.
ن را نیک استوار نمود و به لطف خویش منظم ساخت و روی او را به سوی کمال خویش کرد تا از ح**د
-برای هر چه آفرید ،اندازه و مقداری معین کرد و آ
خود تجاوز نکند)41(.
-لیکن خدای سبحان به لطف خود در کارش تدبیر نمود و به امر خویش نگاهش داشت و به قدرت خود استواریاش بخشید)42(.
-ای انسان آفریده و آراسته که در ارحام تاریک و پردههای بسیار محافظت شدی! از گل خالص آغازیدی و در قرارگ**اه اس**تواری ت**ا زم**ان معین ج**ا داده
شدی .در شکم مادر مضطربانه میجنبیدی؛ نه سخنی را پاسخ میگفتی و نه آوازی را میشنیدی .سپس از قرارگاهت به سرایی ان*داخته ش*دی که ندی**ده
بودی و راههای منفعتش را نمیشناختی .چه کسی تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت راهنمایی کرد؟ و )43(...
نمیتوان گفت قوانین علمیِ حاکم بر پدیدهها آنها را ب ه سمت غایتشان رهنمون میکند ،و علتِ قریب برای حرکت موج**ودات به س**مت غای**ات ،هم**ان
قوانین علمی است؛ زیرا هرچند ممکن است علتِ قریب حرکت موجودات ناآگاه به سوی غایات ،قوانین علمی باشد ،این ام**ر من*افی ب*ا ه*دایتگری حکیم
ندارد .گذشته از این که ،خود این قوانین ،بخشی دیگر از پدیدههای هستیاند و آنها نیز محتاج مدبر و آفریدگارند.
.2برهان نظم
در برهان نظم از موارد جزئی نظم ،پی به ناظم حکیم برده میشود .امروزه بعضی بر آنند که برهان نظم غیر از برهان غایی است .تأکید برهان نظم بر موارد
جزئی نظم است ،اما برهان غایی سخن از یک مجموعة هماهنگ به نام جهان ،میزند .در بیانات امیرالمؤمنین علی 7ه**ر دو تقری**ر وج**ود دارد .اکن**ون به
تقریر برهان نظم از دیدگاه آن امام گرامی میپردازیم.
امیرالمؤمنین علی 7در بیانات خود بسیار به موارد جزئی نظم ،نظیر نظم در آسمانها و زمین ،طاووس ،ملخ ،خفاش ،مورچه و خزندگان ،و نظم موج**ود در
ساختار انسان اشاره فرمودهاند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم.
-خداوند موجودات عجیب و شگفت را آفرید؛ بعضی جاندار و بعضی بیجان و بعضی ساکن و آرام (مانند کوهها) و بعضی متحرک (مانند ستارگان) [اینها]
دلیلهای آشکاری هستند که بر زیبایی آفرینش او و بر بزرگی [و]تواناییاش ،گواهی میدهند)44(.
ن را در استوارترین هیئت پرداخت ،و رنگهای او را نیکوترین ترتیب داد؛ با پ**ری که ن**ای
-و شگفتانگیزتر میان پرندگان در آفرینش ،طاووس است که آ
استخوانهای آن را ب ه هم در آورد ،و دمُی که کشش آن را دراز کرد چون به سوی ماده پیش رود ،آن دم در هم پیچیده را واسازد و بر سر خ**ود براف**رازد،
ن را بداشته .به رنگهای خود مینازد ،و خرامان خرامان دُم خود را بدین سو و آن س**و میب**رد و س**وی
که گویی بادبانی است برافراشته و کشتیبان زمام آ
ن س*وی چی*ده ،و اگ**ر به پوش*یدنیاش همانن*د
ن را همانند کنی بدانچه زمین رویاننده ،گویی گلهای بهاره اس*ت و از این س*وی و آ
ماده میتازد ...اگر آ
سازی ،همچون حلهها است نگارین ،و فریبا یا چون برد یمانی زیبا ،و اگر به زیورش همانند کنی ،نگینها است رنگارن**گ ،در س**یمها نش**انده خوشنم**ا -
چون نقش ارژنگ)45(.
ن که حق -تعالی زمین را پهن کرد و امر خود را به آفرینش انسان جاری ساخت ،آدم 7را برگزید و او را برتر از سایر مخلوقاتش گردانید)46(.
-پس از آ
.3برهان غایی
تأکید برهان غایی بر هماهنگی و نظم کل عالم است؛ تا از این رهگذر ناظمِ حکیم را برای کل عالم اثب**ات کن**د .چ**نین هم**اهنگی و نظمی را میت**وان از
ارتباط و سازواری اجزای عالم با همدیگر به اثبات رساند .امیرالمؤمنین 7در بیانات خود اینگونه از هماهنگی را بازگو فرمودهاند.
-خداوند آفرینش را آغاز کرد ...همه چیز را در زنجیرة زمان به نظم کشید و اجزای مخالف را با هم سازوار ساخت)47(.
-و با سازواری که میان چیزها پدید آورد ،دانسته شد که برای او قرینی نتوان تصور کرد .روشنی را ضد تاریکی قرار داد ،و سپیدی را ضد س**یاهی ،و ت**ری
را مخالف خشکی و گرمی را مخالف سردی نهاد و ناسازواریهای طبیعت با یکدیگر آشتی داد و جداها را به هم نزدیک کرد ،و دورها را کن*ار هم نش**اند و
نزدیکها را جدا گرداند)48(.
ک را در آنچه مناسب
-پس کجیهای هر چیز را راست کرد ،و مرزهای هر یک را برابر آورد .و ناهماهنگها را به قدرت خود هماهنگ ساخت ،و طرح هر ی
آن بود ،انداخت و آنها را جنهایی کرد -از شماره برون -در حد و ادازه و غریزه و هیئتهای گونه گون ،پدیدههایی که آفرینش آنها را استوار کرد ،و هر
یکی را ب ه سرشتی که خود خواست ،در آورد)49(.
ن بود ،پیون**د داد ....آس**مان
-گشادگی -و تنگی و پست و بلندیها [ی آسمان] را منظم کرد ،و شکافهای آن را به هم آورد؛ و هر یک را با آنچه جفت آ
ن جزء دیگری را نگاه داشت .پس درهای بستة آن را بگشاد ...و آفتاب را آیتی کرد
را که دودی بود متراکم ،بخواند ،بیامد و سر بر خط گذاشت و هر جزء آ
ن بزداید .پس آفتاب و ماه را در منزلگاههاشان روان فرمود ،و م**دت گ**ردش آن دو را در
روشنکننده که به روز درآید؛ و ماه را آیتی که تاریکی شب ،نور آ
خانهها معین نمود تا بدین گردش ،روز را از شب داند و حساب سالیان و اندازهگیری زمان را توانند)50(.
-زمین را پدید آورد و نگاهش داشت ،بیآنکه خود را بدان مشغول دارد ،و برجایش ایستاده گردان*د ،بیآنکه آن را ب*ر چ*یزی نه*د ،و ب*ر پ*ایش داش*ت
ن را کوبید و سدها را گرداگ**ردش
بیپایهها ،و باال بردش بیاستوانهها ،و نگاهش داشت از کجی و خمیدن ،و بازداشت آن را از افتادن و شکافتن .میخهای آ
ن را که نیرویش بخشید ،ناتوان نشد)51(...
برافروخت .چشمههای آن را روان گردانید و درههای آن را بشکافانید .آنچه را ساخته ،سست نگردید ،و آ
-پس خدای ،فضای میان زمین و آسمان را فراخ ساخت ،و هوا را برای نفس کشیدن بپرداخت .و اهل زمین را در آن ساکن فرم*ود ،ب*ا آنچه بایس*تة آن*ان
ن رس**اند ،و جویه**ای خ**رد و ب**زرگ در رس**یدن ب**دان زمینه**ا
میبود .و زمینهای خشک را ،که آب چشمهها نتوانست خود را به پستی و بلندیهای آ
ن را زنده گرداند و گیاه آن را برویاند)52(.
درماند ،وانگذاشت .ابرهایی آفرید و بر آن زمینها بگماشت تا مردة آ
-پس چون زمین خود را بگسترد و فرمان خویش روان کرد ،از میان آفریدگان آدم را برگزید)53(.
-پس چه کسی تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت رهنمون گشت)54(.
قرآن نیز از هماهنگی بین عالم خبر میدهد که به دو نمونة آن اشاره میکنیم:
-از نشانههای او این که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا ب*دانها آرام گیری*د ،و میانت*ان دوس*تی و رحمت نه*اد .آری ،در این [نعمت] ب*رای
مردمی که میاندیشند ،قطعاً نشانههایی است .روم21 /
-و او است کسی که از آسمان ،آب را فرود آورد؛ پس آن از هر گونه گیاهی را برآوردیم ،و از آن [گیاه] جوانة سبز رویاندیم و ...انعام99 /
از آنجا که علوم تجربی نمیتواند ب ه این سؤال که چرا جهان این گونه هماهنگ است ،و در چهرة یک «کل» ظاهر شده است ،پاسخ بدهد،برهان غایی ب**ر
برهان نظم برتری دارد؛ زیرا ممکن است موارد جزئی نظم را بتوان توجیه علمی کرد ،ولی هماهنگی کل عالم را نمیتوان .همچنین رابطة جه*ان به عن*وان
ن تحقیقِ تجربی را پذیرا نیست؛ زیرا هیچ روشی برای مشاهدة ارتباط کل جهان م**ادی ب**ا چ**یزی خ**ارج از آن وج**ود ن**دارد.
یک کل با هماهنگکنندة آ
بنابراین هیچ تبیین علمی نمیتواند جایگزین تبیین برهان غایی شود.
همچنین میتوانیم با برهان غایی که هماهنگی متقابل بخشهای مختلف جهان را ثابت میکند ،به یگانگی جهان و ناظم آن پی ببریم؛ چن**انکه در ق**رآن
میخوانیم« :لو کان فیهما الهة اال ا لفسدتا» انبیأ22 /
اما برهان نظم قادر ب ه اثبات یگانگی ناظم نیست.
آری ،ناظِم حکیم این مجموعههای منظم *،کسی جز خداوند نیست که با تدبیر حکیمانة خود این جهان را سنجیده و بسامان آفری**ده اس*ت .امیرالمؤم*نین
علی 7در بیانی میفرماید« :اگر همة موجودات زنده -اعم از پرندگان و چهارپایان و ...و انواع گوناگون هوشمند ی**ا کم ه**وش جان**داران ،گ**رد هم آین**د،
هرگز قدرت ایجاد پشهای را نخواهند داشت و راه ایجاد آن را نتوانند شناخت و عقول آنها در راه یافتن به اسرار این موجود ،سرگشته خواهد ماند)55(».
بنابراین از دیدگاه امیرالمؤمنین علی 7ناظم همان آفریدگار همة موجودات است؛ یعنی هیچ مخلوقی ،قادر به خلق چنین نظمی در موجودات عالم نیست.
برهان نظم با پارهای از اشکاالت و خدشهها نیز روبهرو است ،که همراه پاسخِ آنها ،به شرح زیر است:
.1مفهوم نظم ،مفهوم روشنی نیست و انسانها برداشت یکسانی از آن ندارند .گاه پدیدهای که برای کسی منظم به نظر میرسد ،ب**رای دیگ**ری غ**یر از آن
است .مثالً تابلوی که برای بینندهای منظم به نظر میرسد ،برای دیگری بینظم مینماید )56(،یا لکههای سیاهی که برای کس *ی منظم ب ه نظ**ر میرس**د،
برای دیگری منظم به نظر نمیرسد)57(.
پاسخ :اوالً با توجه به اقسام مختلف نظم ،یعنی نظم زیباشناختی ،نظم علی ،و نظم غایی ،روشن است که پ**ارهای از نظمه**ا -مانن**د نظم غ**ایی بیتردی**د
وجود دارند .موجودات زنده نظیر انسان و جانوران مصادیقی از چنین نظمیاند که کسی در آن شک و شبهه ندارد ،و مانند تابلو نقاشی نیس *ت که به نظ**ر
کسی منظم و به نظر دیگری غیر منظم جلوه کند.
ثانیاً همه تابلوهای نقاشی چنین نیستند که به نظر بعضی منظم و در نگاه برخی دیگر غیر منظم بنمایاند؛ بلکه تابلوهای نقاشی بر دو دستهاند :یک دس**ته
از آنها تابلوهایی است که همه در نظم و زیبایی آن متفقند؛ دستة دیگری نیز هست که مصداق دعوی پیش گفته است .ولی آیا میت**وان حکم یک قس *م
کوچکی از اقسام نظم را به بقیه سرایت داد؟
.2هیوم میگوید:
«برهان نظم از برهان تشبیه و تمثیل بهره جسته است .یعنی انسانها بر اثر تجربه آموختهاند که مصنوعات بشری نتیجه ط**رح و ت**دبیر ن**اظم اس**ت ،پس
موجوداتِ طبیعی نیز از روی فکر و اندیشه ساخته شدهاند؛ یعنی احتیاج به ط**راح و ن**اظم دارن**د .بن**ابراین از مم**اثلت و تش**بیه بین مص**نوعات بش**ری و
موجودات طبیعی ،چنین نتیجهای گرفته شده است .حال آن که ما چنین تجربهای از موجودات طبیعی نداریم .شاید آنها بر اثر تولید مثل بیول**وژیکی به
وجود آمدهاند)58(».
پاسخ :پشتوانة این تشابه -بین مصنوعات انسانی و موجودات طبیعی صرف تمثیل نیست؛ بلکه پشتوانة واقعی سنخیت میان علت و معل**ول اس**ت؛ یع**نی
معلول خاص ،باید علت خاصی داشته باشد و قابل استناد به هر علتی نیست .یک کتابِ پیچیدة ریاضی ،محصول فک**ر یک ریاض *یدان اس**ت ،نه محص**ول
ن فن .سنخیت ،قاعدهای عقلی است که برای اثبات صحت آن نیازی به تجربه نیست؛ بلکه عقل با مشاهدة یک
اندیشة فردی بیسواد ،یا غیر متخصص در آ
طرف ،طرف دیگر را نتیجه میگیرد .مصنوعات بشری ،مصداقی روشن از معلول منظم هستند و به حکم قاعدة سنخیت ،معلول منظم باید از علت ع**الم و
ن نیز صادق و جاری اس**ت؛ یع**نی چ**ون معل**ول منظم اس**ت ،ب ه
فاعل حکیم و مدبر صادر شده باشد .همین قاعدة سنخیت در بارة طبیعت و پدیدههای آ
حکم قاعدة سنخیت باید علت آن حکیم و عالم باشد .بنابراین مصنوعات بشری و موجودات طبیعی دو مصداق برای قانون س**نخیت هس**تند ،نه دو ط**رف
تشبیه و تمثیل .از این رو ،مدافعان برهان نظم از صرف تمثیل استفاده نمیکنند.
اما چنین بینشی در تولید مثل قانعکننده نیست؛ زیرا تولید مثل عبارت است از تکثیر فرد دیگری از همان نوع .بنابراین پای موجود دیگری از هم**ان ن**وع
به میان میآید که در بارة او نیز دقیقاً همان سؤال مطرح میشود .بنابراین این فرضیه که نظم در عالم ،محصول طراحی ناظم حکیم و عالم جه**ان اس**ت،
معقولترین و قانعکنندهتریننظریه است.
.3نظریة تکاملی داروین ،جایگزینی برای تبیین توحیدی برهان نظم است .مطابق این نظریه ،ساختارهای موجودات زندة امروزی ،بر اثر یک فرایند طبیعی
محض از موجودات سادهتر برآمدهاند .در این نظریه ،دو عامل نقش اساسی دارند:
-جهشها یا موتاسیونها؛
-ازدیاد نسل.
یعنی ما مجموعهای از عوامل طبیعی محض خواهیم داشت که با عملکرد آنها ،جهان زنده پیوسته سازگاتر میشود)59(.
پاسخ :نظریة داروین نمیتواند تبیین کاملی از وجود نظام غایی در جهان ارائه دهد؛ بلکه صرفاً بیانگر آن اس *ت که توض**یح ده**د چگ**ونه موج**ودات زن**ده
پیچیدهتر ،از بعضی موجودات زندة سادهتر تکثیر شدهاند؛ اما درباره منشأ سادهترین موجودات چیزی نمیگوی**د .بن**ابراین به تنه**ایی نمیتوان**د ج**ایگزین
تبیین توحدی مسئله باشد.
ط رابطه و ت**أثیر بین دو
افزون بر آن ،که نظریات علمی ،موضع فلسفی خاصی را القا نمیکنند؛ بلکه نس**بت به مس**ائل فلس**فی بیطرفن**د .دانش**مندان فق
پدیدةتجربهپذیر را میتوانند بکاوند حوزة تجربی حق اظهارنظر ندارند .نهایت چیزی که آن**ان میتوانن**د بگوین**د ،این اس*ت که م**ا مش**اهده میک**نیم که
موجودات زندة پیچیدهتر از موجودات زندة سادهتر پدید آمدهاند؛ اما نمیتوانند آن را تنها توجیه و تبیین قلمداد کنند.
اگر کسی بگوید تنها توجیه و تبیین ،همان است ،یا این نظریه بهترین است ،دیدگاهی فلسفی را اظهار کرده است که از حوزة علوم تج**ربی خ**ارج اس**ت؛
زیرا معتقد شده است که تنها جهان قابل تصور همین ح**وزة تج**ربه اس*ت و هیچ ع**امل دیگ**ری در این دخیل نیس**ت .این مس**ئلهای نیس*ت که بت**وان
بهسهولت از نظریة داروین یا هر نظریة علمی دیگر بیرون کشید .پس نظریة داروین در مورد اثبات و انکار حوزة غیر تج**ربی حق اظه**ارنظر ن**دارد .این که
روند تکامل نیاز به ناظم دارد ،یا نه ،امر دیگری است که باید جداگانه بررسید .همچنین در صورت صحت نظریة داروین ،فرض ناظم الهی ب**اطل نمیش**ود،
زیرا طرفداران نظریة ناظم الهی ،اگر تاکنون عقیده داشتهاند که طرحهای ناظم الهی ،آنی و کوتاهمدت بوده اس*ت ،ح**ال میتوانن*د بگوین**د که او جه**ان و
موجودات پیچیدهتر را بلندمدت آفریده است .و این طور نیست که با کم و زیاد شدن زمان ،اصل نیاز به ناظم از بین برود؛ همچنان که نمیتوان گفت اگ**ر
یک طرح و پروژة ساختمانی یا یک دائرةالمعارف بزرگ در مدت کوتاهی نوشته شود ،احتیاج ب ه طراح و نویسنده دارد ،ولی دیگر نیازی به طراح و نویسنده
ندارد.
پینوشتها
1.غرر الحکم9864 ،؛ عیون الحکم والمواعظ ،ص ،486ح .8989
2.غرر الحکم ،ش540؛ عیون الحکم والمواعظ ،ص ،40ح .883
3.نهج البالغه ،خطبة 1؛ احتجاج1/473/113 ،؛ عوالی الالَّلی.4/126/215 :
4.بحاراالنوار ،ج ،95ص ،403ح 34؛ مهج الدعوات ،ص .154
5.نهج البالغه ،حکمت .126
6.بحاراالنوار ،ج ،78ص ،87ح 92؛ مطالب المسؤول ،ص .62
7.دیوان منسوب به امام علی ،ص . 520
8.کافی ،ج ،1ص ،78ح 3؛ عیون اخبار الرضا ،ج ،1ص ،131ح .28
What is Religious? in Philosophy (2), edited. by M.W.F9 stone, A.c.Grayling, Oxford Epistemology .
,University .899337, p.1Press
10.نهج البالغه ،خطبة .110
11.کافی ،ج ،1ص ،139ح .15
12.نهج البالغه ،خطبة ،110علل الشرایع ،ص ،247ح 1؛ المحاسن ،ج ،1ص ،451ح 1040؛ امالی طوسی ،ص ،216ح 380؛ تحف العقول ،ص .149
13.منهج الدعوات ،ص 154؛ بحاراالنوار ،ج ،95ص ،403ح .34
14.نهج البالغه ،خطبة .57
15.معجم مقاییس اللغة ،ج ،4ص ،510النهایة ،ج ،3ص 457؛ لسان العرب ،ج ،5ص .56
16.نهج البالغه ،خطبة .1
17.کافی ،ج ،1ص 98؛ نهج البالغه ،خطبة .179
18.المحاسن ،ج ،1ص .376
19.همان ،ص .438
20.توحید صدوق ،ص .117
21.منهج الدعوات ،ص ،154بحاراالنوار ،ج ،95ص ،403ح .34
22.کافی ،ج ،1ص ،139ح .5
23.توحید صدوق ،ص 331؛ اصول کافی ،ج ،2ص .13
24.مسعودی ،مروج الذهب ،ص .33
25.عالمه طباطبایی ،نهایه الحکمه ،ص .235
26.ر.ک :پل ادواردز ،براهین اثبات وجود خدا در فلسفة غرب *،ترجمان :علیرضا جمالی نسب ،محمد محمدرضایی ،ص .105
27.ر.ک :همان ،ص .106
28.همان ،ص .108
29.همان ،ص .113
30.همان ،ص .115
31.نهج البالغه ،خطبة 182؛ اصول کافی ،ج ،1ص .141
32.جاثیه ،آیات .6 - 3
33.عیون اخبار الرضا ،ج ،1ص ،121ح 15؛ التوحید ،ص ،69ح 26؛ بحاراالنوار ،ج ،4ص ،221ح .2
34.نهج البالغه ،خطبة 91؛ التوحید ،ص 52؛ بحاراالنوار ،ج ،57ص ،107ح .90
35.نهج البالغه ،خطبة 185؛ االحتجاج ،ج ،1ص ،481ح 117؛ بحاراالنوار ،ج ،3ص ،26ح .1
36.پل ادواردز ،براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب،مترجمان :علیرضا جمالینسب ،محمد محمدرضایی ،ص .76 - 75
37.نهج البالغه ،خطبة .185
38.جامع االخبار ،ص ،35ح 13؛ بحاراالنوار ،ج ،3ص ،55ح .27
39.نهج البالغه ،خطبة .185
40.نهج البالغه ،خطبة .109
41.نهج البالغه ،خطبة .90
42.همان ،خطبة .186
43.همان ،خطبة .163
44.نهج البالغه ،خطبة 165؛ بحاراالنوار ،ج ،65ص .30
45.نهج البالغه ،خطبة .165
46.نهج البالغه ،خطبة .90
47.نهج البالغه ،خطبة .1
48.نهج البالغه ،خطبة .186
49.نهج البالغة ،خطبة .1
50.نهج البالغه ،خطبة 91؛ بحاراالنوار ،ج ،57ص ،108ح .90
51.نهج البالغه ،خطبة 186؛ احتجاج ،ج ،1ص ،477ح 116؛ بحاراالنوار ،ج ،4ص ،255ح .8
52.نهج البالغه ،خطبة .91
53.نهج البالغه ،خطبة 211؛ بحاراالنوار ،ج ،57ص ،38ح .15
54.نهج البالغه ،خطبة .163
55.نهج البالغة ،خطبة .186
.John Hospers. An Introduction to Philosophical Analysis,5 .459p .6
David Pailin, Groundwork of Philosophy of Religion p.5 .168 .7
J. L. Mackie, The Miracle of Theism, Oxford, p, 5 .8137.
59.ر.ک :پل ادواردز ،پیشین ،ص .79