Professional Documents
Culture Documents
Material
Material
هنرمندان به «پیامبران» شباهت دارند ،زیرا «زیبایی را همراه با آئینی اخالقی میآفرینند»
«تنها هنر میتواند امر مطلق را بشناسد و آن را به دیگران نشان دهد»
هنر در معنایی که تارکوفسکی میفهمد و به کار میبندد ،نه تنها متعهد است ،بلکه معنایی جز تعهد ندارد .هنر
و سینما برای «شاعر سینمای جهان» کنشی است برای نشان دادن امر مطلق ،نشاندادنی ک6ه هم66واره ب6ا آئی6نی
اخالقی همراه است.
«هر چیز تازهای در هنر ،همواره به جهت برآوردن نیازی معنوی ایجاد میش66ود» .و این نی66از اگ66ر در غ66رب
نادیده گرفته و فراموش شده است ،الاقل برای ما شرقیها بسیار قابل درک است.
تارکوفسکی از این نظر فیلمسازی کامال شرقی (در معنای اشراقی) است .معنویت ،ایم66ان ،رازآم66یزی حی66ات،
سقوط انسان و به تبع آن سرگردانی او در جهان تیره مدرن از درونمایههایی است ک66ه تارکوفس66کی هیچگ66اه از
آنها غافل نشد و همواره آنها را با تصویر نشان داد .زیرا خود دچار «نوستالژیا»ی روزگار ن66و ب66ود ،روی66ایش
را در «آینه» روستای زادگاهش میدید و امر مطلق را در منطقه «اس66تاکر» و ت66وده «س66والریس» جس6توجو
میک66رد .او ب6ه ه6نر دل بس66ته ب66ود و رس66تگاری را در زیب6اییجویی میدی66د و باره66ا تاکی66د ک6رد ک66ه در نه66ایت
«زیبایی جهان را نجات خواهد داد».
برگمان« :همواره می خواستم با فیلمهایم به اتاقی وارد شوم ک6ه تارکوفس6کی ب6ه راح66تی در آن ق6دم میزد ،ام6ا
تنها به آستانه آن اتاق نزدیک شدم ».
« -نقد» وضع موجود در جهان مدرن
« -تحول» ساختار سینما از حیث زیبایی شناسی
واقع با بیانی تصویری به دنیای معنویت پا میگذارد کادربن66دیای ک66ه او در فیلمه66ا اس66تفاده میکن66د اس66توار ب66ر
عنصرهای اصلی موجود در ط6بیعت مث6ل آب ،خ6اک ،ه6وا و آتش اس6ت .او میخواه6د ب6ه گ6ونهای تم6ثیلی این
عناصر را به کار برد که ما به امری ورای این چیزهای ساده که در ط6بیعت میبی6نیم ،ب6ر بخ6وریم ،بیندیش6م و
راز و حقیقت زندگی را درک کنیم
بحث مضامین فیلمهایش:رستگاری بشر از وضعیتی که اقتضائات دنیای مدرن برای او درس66ت ک66رده و انس66ان
را صرفا محدود به نگاه عقالنی محاسبهگر نم66وده اس66ت تنه66ا از طری66ق بازگش66ت ب66ه معن66ویت و زیب66ایی ممکن
است .
تارکوفسکی معتقد است که نج66ات م66ا از طری66ق این تفک66ر عقلی محاس66بهگر ی66ا هم66ان « 6»reasonک66ه دک66ارت
بنیانگذارش است ،ممکن نیست و نمیتوان رستگاری بشر را با آن تضمین ک66رد .ب66ر این مبن66ا اگ66ر تص66ور می
شود که با علم میتوان بشر را به حقیقت خودش آگاه کرد ،این کار ممکن نیست.
او نشان میدهد که آدمی در معنویت خودش و بها دادن به این معنویت اس66ت ک66ه میتوان66د رس66تگاری را کس66ب
کند .حتی در انتخاب عنوانهای فیلمهایش این توجه به رستگاری و معنویت مشهود است .از نظر تارکوفس66کی
این معنویت از طریق محبت و عشق به دست میآید و آدمی از این طریق میتواند رستگار شود و ب6رای خ6ود
در این جهان بحرانی گشایشی حاصل کند .این اصلیترین مضمون فیلمهای تارکوفسکی است.
ایثار
درخت به مثابه نمادی از کهن الگوی خویشتن
وصیتنامه معنوی
نجات جهان
انزوای عقل انسان غربی
سوالریس
کوبریک میخواهد با علم و عقل بر این بحرانها غلبه کند ،اما این ،شدنی نیست ،بلکه عشق است که میتوان66د
آدمی را از این محیط بسته و دنیای بحرانزده نجات دهد .
کته قابل توجه اینجاست که این مضمون طبیعتا ساختار و زیباییشناسی خ66اص خ66ودش را دارد و تارکوفس66کی
مجب6ور اس6ت س6اختار روایی فیلمه6ایش را متم6ایز از دیگ6ر آث6ار س6ینمایی انتخ6اب کن6د؛ ی6ا ب6ه بی6ان درس6تتر
مضمون ،ساختار ویژه خود را ایجاب میکند .بنابراین او سکانسها و پالنهای طوالنی و متکی ب66ر تص66ویری
را میسازد که بتواند از طریق آنها معانی معنوی خاص خود را نشان دهد
نوستالژیا
«نوستالژی» حقیقت دارد و انسان خودش را دور افتاده از حقیقت میداند .منظور تارکوفس66کی آن غمی نیس66ت
که به امور معمولی اشاره میکند ،بلکه او از حاالت اصیل انسانی صحبت میکند ،حاالتی که آدمی از فراقه66ا
و رنجها و ...احساس میکند .ب66ه ش66یوهای ک66ه «آدمی» در اگزیستانسیالیس66م تفس66یر میش66ود .البت66ه تارکوفس66کی
نمیخواهد مفاهیم را بیان کند یا بحث فلسفی ارائه دهد ،بلکه او در آثارش از طریق تصویر میخواهد یک ام66ر
ذوقی ،شاعرانه و رمز و راز را نشان دهد و در این راه از اشارات و استعارهها و زبان ش6عری به6ره میب6رد.
از این رو ،میتوان گفت نوع زیباییشناسی و نگاه او به طبیعت متفاوت است با آنچه ک66ه در کاره66ای دیگ66ران
میبینیم؛ اینها نوآوریهای تارکوفسکی است.
حرف اساسی تارکوفسکی در این است که ما صرفا فکر میکنیم شناخت عالم تنها از طریق تجربه ممکن است
و شناخت آدم تنها از طریق عقل .یا اینکه بیائیم عقل و عالم را بشناسیم و نسبت این دو را تشخیص دهیم ،آنگ66اه
ب66ه ه66دفمان رس66یده ایم .مس66لما این ام66ر درس66ت نیس66ت .ش66ناخت این ع66الم همچن66ان ک66ه در س66نت دی66نی م66ا از
پیامبر(ص) نقل میشود که به خداوند منان میفرمایند« :حقیقت اشیاء را آنگونه که هستند به من نشان ب66ده ،ن66ه
آنچه که من میبینم».
نابراین حرف تارکوفسکی این است که اشیاء ،موجودات و عالم ،تنها به این شکل که ما ادراک میک66نیم نیس66تند
و حقیقتی دارند ،درک حقیقت اینها با صرف عقل استداللی و توانایی نفوذ به شناخت و معرفت پی66دا ک66ردن ب66ه
آنها محقق نمیشود .بلکه آدمی 6،شناخت دیگ6ر و فهم دیگ6ری را میطلب6د ک6ه بتوان6د در ذی66ل معن66ویت ،ع66الم را
بشناسد .این موضوعات اصل بحث تارکوفسکی اس66ت و بح66ثی اس66ت ک66ه مت66اثر از س66نتهای عرف66انی ش66رق و
عرفانه66ای مس66یحیت هم هس66ت و میدانیم ک66ه تارکوفس66کی ب66ا تفک66ر فلس66فی و عرف66انی گذش66ته ،خصوص66ا ب66ا
اگزیستانسها به خوبی آشنا بوده است.
بنابراین تارکوفسکی آدمی را به این موضوع فرا میخواند که شناخت عالم تنها ب6ا ت6یز ک6ردن فک6رت ص6ورت
نمیگیرد ،بلکه باید راه دیگ6ری را شناس6ایی ک6رد و این راه «دردمن6دی»« ،رنج» و «غ6ریب ب6ودن در ع6الم»
است.
الگویی از همبستگی میان فیلم و مذهب در فرهنگ پسامدرن
در کودکی ایون با تصویر دورر که چهار سوار آخر زمان را حک می کند ،به صراحت به گشودگی م66ذهبی و
آخر زمانی زمان اشاره می کند؛ همچنین است تص6ویر یح6یی تص6ویر یح6یی تعمی6د دهن6ده ز مح6راب مع66روف
گنتی که برادران ون آیک نقاشی کرده اند و نیز نقل قطعه ای از آخر زمان در فیلم استاکر