Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 5

‫بسم اهلل‬

‫بررسی دو معنای قطع و توسط در حرکت‬

‫مهدیه فاتحی خواجه‪ ،‬دانشجوی مقطع کارشناسی فلسفه‪ ،‬دانشگاه تهران‬

‫‪Mhdyh.Fatehi@ut.ac.ir‬‬
‫‪09190775961‬‬

‫چکیده‬

‫حرکت‪ ،‬چنان که ابن سینا گفته است‪ ،‬به اشتراک لفظ بر دو معنا اطالق می شود‪ :‬توسطیه و قطعیه‪ .‬هرکدام از این‬
‫دو معنا‪ ،‬مطابق با نحوهی تحقق خارجی متباینی هستند‪ .‬موضوع این یادداشت بررسی معانی حرکت در نگاه ابن‬
‫سینا و مالصدرا‪ ،‬و در قدم بعدی ریشهیابی تفاوت باورهای این دو فیلسوف دربارهی نحوهی تحقق خارجی آن‬
‫است‪ .‬ادعایی که در طول یادداشت پی گرفته میشود‪ ،‬این است که میان تلقی فیلسوف از حرکت‪ ،‬و پذیرفتن هر‬
‫کدام از معانی حرکت به عنوان آن معنا که در خارج تحقق دارد‪ ،‬پیوندی هست‪.‬‬

‫معنای حرکت نزد ابن سینا‬

‫حرکت در طبیعیات پس از مبحث مبادی عام امور طبیعی و به عنوان عوارض عام امور طبیعی آغاز شده ا ست‪.‬‬
‫تعریف حرکت در ابتدای فصلل مختصللرا چنین اسللت‪ :‬برخی موجودات از جهتی بالفع و از جهتی بالقوهاند‪.‬‬
‫خروج از قوه به فع نیز از شللنون هر موجود دارای قوا اسللت‪ .‬این خروج میتواند دفعی باشللد یا به تدری ‪.‬‬
‫فعلیت یافتن قوا در همهی مقوالت وجود رخ میدهد‪ ،‬در برخی مقوالت به تدری اسللت‪ ،‬در برخی مقوالت‪ ،‬از‬
‫جمله مقولهی جوهر‪ ،‬دفعتا و مطابق اعتقاد قدما آن چه معنای اصطالحی حرکت دانسته میشود‪ ،‬خروج تدریجی‬
‫اسللت (ابن سللینا‪ .)81 :1405 ،‬به هر حال این تعریف‪ ،‬چنان که ابن سللینا خود به آن تصللری میکند‪ ،‬دچار دور‬
‫ا ست؛ چرا که در تعریف تدری ‪ ،‬زمان اخذ می شود و از طرفی تعریف زمان «اندازهی حرکت» ا ست (ابن سینا‪،‬‬
‫‪ .)82 :1405‬به همین دلی ابن سینا‪ ،‬به تبع ارسطو‪ ،‬تعریف دیگری ارائه میدهد‪.‬‬

‫«الحرکه کمال أول لماهو بالقوه من جهه ماهو بالقوه»؛ یعنی حرکت نوعی کمال یا فعلیت است برای شیء از آن‬
‫جهت که بالقوه است (ابن سینا‪ .)83 :1405 ،‬به این معنا که پیش از حاص شدن فعلیتی جدید برای شیء‪ ،‬قوهی‬
‫آن فعلیت و حرکت در جهت حصول آن در شیء بوده است‪ .‬از آن جهت که پیش از شروع حرکت‪ ،‬حرکت نیز‬
‫بالقوه در شیء هست‪ ،‬آن گاه که حرکت آغاز می شود‪ ،‬قوهی حرکت بالفع شده و به این معنا برای شیء کمال‬
‫است‪ .‬در ادامه‪ ،‬بیان میشود که حرکت کمال اول است برای شیء صاحب قوه (یا شیء بالقوه) پیش از آن که به‬
‫فعلیت برسد‪ ،‬و حصول آن فعلیت‪ ،‬کمال ثانی است‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬حرکت کمال اول شیء است بما هو متحرک‪.‬‬
‫به این ترتیب در شیء دو قوه هست‪ :‬یکی قوهی فعلیتی جدید‪ ،‬و دیگری قوهی توجه به آن فعلیت‪ .‬اولی با پایان‬
‫حرکت بالفع میشود‪ ،‬و فعلیت دومی همان حرکت است‪.‬‬

‫تا این جا حرکت نیز‪ ،‬از این جهت که قوهای است که به فعلیت میرسد‪ ،‬مشابه دیگر کماالت است‪ ،‬اما تفاوت‬
‫این ا ست که حرکت‪ ،‬همچنان که بالفع ا ست‪ ،‬نیز بالقوه ا ست‪ .‬در ظاهر‪ ،‬به این معنا که بخ شی از آن فعلیت‬
‫یافته و بخ شی هنوز بالقوه ا ست‪ ،‬اما ابن سینا در ادامه این معنا از حرکت را که به مرور و به صورت ات صالی از‬
‫قوه به فع برسد‪ ،‬فاقد مطابقت الزم با امور خارجی میداند (ابن سینا‪ ،)84 :1405 ،‬بلکه بودن شیء بین مبداء و‬
‫منتها ا ست که تحققِ خارجیِ کمالِ اولِ شیء متحرک (حرکت) ا ست؛ بودنی که ح صولش‪ ،‬اگر چه مانند آنات‬
‫زمان بسللیط اسللت‪ ،‬اما در آنات ثابت نیسللت و دائما به آنات بعد منتق میشللود‪ ،‬و هر آنِ زمان (و هر حدی از‬
‫مسافت) که فرض شود‪ ،‬حرکت در آن نیست‪.‬‬

‫تحقق حرکت به صورت ات صالی‪ ،‬که از آن به حرکت قطعیه تعبیر شده ا ست‪ ،‬با این ا شکال مواجه ا ست که اگر‬
‫بنا با شد حرکت به عنوان یک ک واحد بتواند به آن اطالق شود‪ ،‬باید نهایتا بتمامه در خارج موجود با شد؛ یعنی‬
‫تدریجی الحدوث و م ستمر البقاء با شد‪ .‬در غیر این صورت آن چه عنوان امری واحد حرکت خوانده می شد‪ ،‬از‬
‫میان رفته ا ست‪ .‬به بیان ساده‪ ،‬میتوان م سئله را چنین صورتبندی کرد‪ :‬در بادی امر به نظر میر سد پدید آمدن‬
‫حرکت در متحرک به نحوی باشلللد که تمامیت یافتن حرکت با پایان حرکت (جوادی آملی‪- )241 :1393 ،‬و از‬
‫میان رفتنش‪ -‬م صادف با شد؛ یعنی مثال در حرکت کبوتری که از شاخهای پریده تا بر شاخهی دیگری بن شیند‪،‬‬
‫تمامیت حرکت در نشستن بر شاخهی دیگر است و با نشستن بر آن شاخه است که منتهای حرکت (و هر شش‬
‫شدها ست‪ .‬اما با ن ش ستن کبوتر بر شاخهی دوم دیگر حرکت پایان یافته و چیزی در خارج‬ ‫پایهی آن) حا ص‬
‫نیست که بتوان حرکت را به آن نسبت داد (مطهری‪ .)64 :1382 ،‬اما میدانیم که وجود حرکت در خارج استمرار‬
‫ندارد و با حاصلل شللدن کمال ثانی‪ ،‬حرکت از میان میرود‪ .‬پس تدریجی الحدوث بودن حرکت در خارج نیز‬
‫قاب قبول نخواهد بود‪ .‬به همین دلی ابن سینا تحقق حرکت در خارج را‪ ،‬امر ب سیطی میداند که دفعتا حا ص‬
‫شللده و در هر آن که هسللت‪ ،‬در آنات قب و بعد نیسللت (ابن سللینا‪ .)84 :1405 ،‬از این معنای اخیر حرکت‪ ،‬به‬
‫حرکت توسطیه تعبیر شده است‪.‬‬
‫نسبت حرکت و متحرک‬

‫ابن سللینا در ادامه وارد مبحث نسللبت حرکت با مقوالت میشللود‪ ،‬اگرچه بیان او در این فص ل چندان روشللن‬
‫نیست‪ ،‬سیاق متن به این استنباط نزدیکتر است که حرکت نه ذی هیچ کدام از مقوالت عشر قرار میگیرد‪ ،‬نه‬
‫خود مقولهی دیگری از اعراض است (ابن سینا‪ )93-97 :1405 ،‬و به این ترتیب میبایست نسبت حرکت –زرد‬
‫شدن سیب سبز‪ -‬با شیء متحرک –سیب‪ -‬متفاوت باشد با نسبت عرضی که حرکت در آن رخ میدهد –رنگ یا‬
‫کیف‪ -‬با شللیء متحرک‪ .‬چرا که اوال شللیء متحرک و موضللوع حرکت‪ ،‬که حرکت کمال ثانی آن اسللت‪ ،‬جوهر‬
‫ا ست و کمال ثانی جوهر خود جوهر نی ست‪ .‬در ثانی‪ ،‬به نظر میر سد حرکت با کماالت ثانی تفاوت مح صلی‬
‫ندارد‪ ،‬و مانند اعراض است که بر شیء عارض می شوند‪ .‬خصوصا که معنا یا نحوهی وجود حرکت در خارج به‬
‫گونهای است که ویژگیِ بسیطی در آنِ ابتداییِ حرکت برای متحرک حاص شده و از این جهت که فعلیتی برای‬
‫شیء حا ص می شود که عینا همان فعلیت در طول حرکت برای شیء حا ص ا ست‪ ،‬با اعراض تفاوتی ندارد‪.‬‬
‫تفاوتی اگر باشد‪ ،‬ناشی از بساطت حرکت است و هم ناشی از این که در آنات زمان ثبات ندارد‪ .‬به جهت همین‬
‫شباهت در فهم اعراض و حرکت است که تحقق تدریجی برای حرکت نیز جایز دانسته نمی شود‪ .‬میتوان گفت‬
‫حتا اگر حرکت قسمی عرض نباشد‪ ،‬نسبت آن با موضوع حرکت همانند نسبت اعراض و موضوعشان است‪.‬‬

‫معنای حرکت نزد مالصدرا‬

‫مبحث حرکت و سکون در ا سفار نیز با تعریف حرکت به خروج تدریجی شیء از قوه به فع آغاز می شود‪ ،‬به‬
‫عنوان عرض عامی برای موجود بما هو موجود‪ .‬اما صدرا به خالف ابن سینا این تعریف را دچار دور نمیداند‪:‬‬
‫تدری و آن و زمان (و بلکه خود حرکت) همه از مفاهیم بدیهیاند و این تعاریف از سللنش شللرم اسللمند که به‬
‫منظور تقریب به ذهن بیان میشوند‪ .‬تعریف به کمال ثانی شیء متحرک نیز در ادامه در عرض همین تعریف بیان‬
‫شده و با مختصات خاص نظام اصالت وجودی تطبیق داده میشود (صدرالدین شیرازی‪.)21-23 :1401 ،‬‬

‫نسبت حرکت با کماالت ثانی نیز‪ ،‬همانند تعریف حرکت‪ ،‬با مطالب طرم شده تشابهات جدی دارد‪ .‬صدر الدین‬
‫ابتدا کمال اول بودن حرکت برای شللیء متحرک بودن را به این تفسللیر میکند که حرکت حقیقتی جز توجه به‬
‫غیر ندارد‪ ،‬پس دو ویژگی خواهد دا شت‪ :‬اول این که غیرِ ممکن الح صولی ه ست که توجه به سوی آن با شد‪،‬‬
‫دوم این که تا وقتی که کمال ثانی حا ص ن شده‪ ،‬توجه نیز به فعلیت تام نمیر سد‪ ،‬و همواره بخ شی از آن بالقوه‬
‫ا ست ( صدرالدین شیرازی‪ .)23-24 :1401 ،‬پس حرکت‪ ،‬بر خالف کماالت ثانی و بر خالف تلقی ابن سینایی‪،‬‬
‫هیچ گاه به فعلیت تام نمیرسد و معنای قطعیه بر آن صادق است‪ .‬تمایز معنای توسط و قطع در حرکت به بیان‬
‫روشنتر چنین است‪:‬‬

‫حرکت تو سطیه‪ :‬بودن شیء بین مبداء و منتها به نحوی که هر حد از حدود م سافت که فرض شود‪ ،‬حدِ قب و‬
‫حدِ بعد در آن حد نیست (طباطبایی‪.)90 :1439 ،‬‬

‫حرکت قطعیه‪ :‬بودن شیء بین مبداء و منتها به نحوی که شیء با هر حد از حدود مسافت که فرض شود‪ ،‬نسبتی‬
‫داشته باشد‪ ،‬به این ترتیب که هر حد از حدود مسافت که فرض شود‪ ،‬فعلیت حد قبلی و قوهی حد بعدی باشد‬
‫(طباطبایی‪.)90 :1439 ،‬‬

‫نسبت حرکت و متحرک‬

‫حرکت در د ستگاه ا صالت وجودی‪ ،‬همچنان که در ابتدای بخش قب ا شارهای به آن شد‪ ،‬صراحتا از او صاف‬
‫وجود بما هو موجود ا ست‪ ،‬نه امری که بر شیء عارض شود‪ ،‬و نه از سنش ماهیات که بنا باشد با مقوالت قیاس‬
‫شود‪ .‬پس آن جا که قوه و فع ‪ ،‬و در نتیجه خروج از قوه به فع ‪ ،‬از او صاف وجود با شد‪ ،‬با تدریجی دان ستن‬
‫وجود موضللوع حرکت‪ ،‬تحقق حرکت نیز میتواند به نحو قطع باشللد؛ چه‪ ،‬با فرض این که حرکت در مقولهی‬
‫جوهر واقع می شود‪ ،‬ا سا سا مو ضوع حرکت خود نیز تدریجی الحدوث ا ست و م ستمر البقاء نی ست‪ .‬از این رو‬
‫ممکن نی ست حرکت‪ ،‬چنان چه در معنای سینوی تو سطیه قید شده ا ست‪ ،‬وجود ب سیطی با شد غیر از وجود‬
‫مو ضوع حرکت‪ ،‬که برای مو ضوع حا ص می شود‪ .‬حرکت تو سطیه نیز‪ ،‬اگر بنا با شد در این نظام معنایی دا شته‬
‫باشللد‪ ،‬همین بودن شللیء اسللت بین مبداء و منتها به نحوی که دائما به حدود بعدی مسللافت‪ ،‬یا به آنات بعدی‬
‫زمان‪ ،‬منتق شود‪.‬‬

‫نتیجهگیری‬

‫به نظر میر سد تفاوت دیدگاه ابن سینا و صدرالدین در نحوهی تحقق خارجی حرکت‪ ،‬نا شی از تفاوت دیدگاه‬
‫اصالت وجودی و غیر آن باشد‪ ،‬که در اولی حرکت از اوصاف وجود است و در وجود واقع میشود‪ ،‬و در دومی‬
‫ویژگی جوهر‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬با مفروض داشتن اصالت وجود‪:‬‬

‫اگر در نظام اصللالت وجودی قائ شللدیم که حرکت نحوهی وجود شللیء متحرک اسللت‪ ،‬اوال بحث از قطع و‬
‫توسللط به عنوان بحث در نحوهی وجود حرکت‪ ،‬چنان که گویی حرکت بر شللیء متحرک عارض میشللود و‬
‫همانند اعراض نحوهی وجودش قاب بحث اسلت‪ ،‬بیمعنا خواهد بود‪ ،‬بلکه میتوان توسلط و قطع را از اسلاس‬
‫انحاء وجود شیء متحرک لحاظ کرد و در چگونگیِ وجودِ خارجیِ اج سام بحث کرد‪ .‬به موجودِ زمانی (مرکب‬
‫از قوه و فع ) اگر از خارج از زمان نگاه کنیم‪ ،‬مجموعهای است از قوا و فعلیتها‪ .‬پس وجودِ قطعیه دارد‪ .‬اگر از‬
‫درون زمان به آن نگاه کنیم‪ ،‬تنها بایکی از فعلیتهای آن مواجهیم‪ .‬پس وجود توسطیه دارد‪.‬‬

‫در ثانی تطبیق دادن قطع و توسط با اشیاء معنادارتر است تا با حرکت‪ .‬در حرکت توسطیه این معناداری به حدی‬
‫ا ست که فهم تو سط در حرکت به وا سطهی فهم شهودی ما از ا شیاء ممکن می شود‪ .‬در حرکت قطعیه نیز‪ ،‬با‬
‫توجه به قول به حرکت در جوهر در نظام صدرایی‪ ،‬و تعریف قوه به وجودِ بالقوهی شیء بالفع ‪ ،‬اطالق تدری‬
‫به عنوان نحوی از وجود به ا شیاء در ضمن مفاهیمی که از پیش تعریف شدهاند ه ست‪ .‬بنا بر این نیازی نی ست‬
‫توسط و قطع اوال به حرکت و بعد به واسطهی حرکت به اشیاء حم شوند‪ .‬نحوهی وجود اشیاءِ مرکب از قوه و‬
‫فع یا توسطیه است یا قطعیه‪ .‬اگر شیء از جهت فعلیتش لحاظ شود‪ ،‬توسطیه لحاظ شده و اگر از جهت قوه (یا‬
‫فعلیت تدریجی) بودنش برای شللیء دیگر‪ ،‬قطعیه‪ .‬وجه بیان عالمه در «نهایه الحکمه» نیز‪ ،‬مبنی بر وجود هر دو‬
‫معنای حرکت در خارج (طباطبایی‪ ،)90-91 :1439 ،‬همین میتواند باشللد که اگر توسللط و قطع را ناظر به خود‬
‫متحرک ببینیم‪ ،‬هر کدام به یک اعتبار صحیحند و جمع آنها در خارج اشکالی ایجاد نمیکند‪.‬‬

‫منابع‬

‫‪ .1‬ابن سینا‪ .‬ال شفاء‪ ،‬ال سماع الطبیعی‪ ،‬ت صحی ابراهیم مدکور‪ .‬من شورات مکتبۀ آیۀ اهلل العظمی المرع شی النجفی‪.‬‬
‫قم‪ 1405 :‬هل‪.‬ق‪.‬‬
‫‪ .2‬طباطبایی‪ ،‬سید محمدح سین‪ .‬نهایۀ الحکمه‪ ،‬جلد ‪ ،2‬تعلیق عباسعلی سبزواری‪ .‬مو س سهی ن شر ا سالمی‪ .‬قم‪:‬‬
‫‪ 1439‬هل‪.‬ق‪.‬‬
‫‪ .3‬صدرالدین محمد شیرازی‪ ،‬الحکمه المتعالیه فی االسفار العقلیه االربعه‪ .‬دار احیاء التراث‪ .‬بیروت‪ 1401 :‬هل‪.‬ق‪.‬‬
‫‪ .4‬جوادی آملی‪ ،‬عبداهلل‪ .‬رحیق مختوم‪ :‬شرم حکمت متعالیه‪ ،‬جلد ‪ .11‬انتشارات اسراء‪ .‬قم‪ 1393 :‬هل‪.‬ش‪.‬‬
‫‪ .5‬مطهری‪ ،‬مرتضی‪ ،‬درسهای اسفار‪ ،‬جلد اول‪ .‬انتشارات صدرا‪ .‬تهران‪.1382 :‬‬

You might also like