Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 170

‫بسم هللا الرحمن الرحیم‬

‫تفسیر قرآن کریم‬


‫آیات برگزیده ویراست دوم محسن قرائتی‬
‫سخن مرکز‬
‫آیات سراسر نور و رحمت قرآن طی بیست و سه سال بر آخرین سفیر الهی حضرت‬
‫محمد(ص) نازل گردید تا انسان را به سر منزل سعادت و رستگاری رهنمون باشد‪.‬‬
‫پیامبر اکرم (ص) از مسلمانان خواسته است تا به هنگام پیش آمدن فتنه ها و شبهه ها‬
‫با قرآ ن همنشین گردند‪ ،‬قرآنی که شگفتی هایش غیر قابل شمارش و سخنانش هماره‬
‫نو و با طراوت است‪( .‬ر‪ .‬ک ‪ :‬کافی‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪)۵۹۹‬‬
‫شخصی از امام صادق (ع) ‪ ،‬پرسید‪ :‬چرا قرآن با نشر و درس دادن به جای کهنگی بر‬
‫تازگی آن افزوده می شود‪ ،‬پاسخ شنید که‪ :‬چون خداوند قرآن را برای زمانی خاص‬
‫و یا مردمانی به خصوص قرار نداده است‪ ،‬از این رو در هر زمان و نزد هر قومی‬
‫تا قیامت تازه و باطراوت است‪( .‬ر‪.‬ک ‪ :‬عیون االخبار‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪)8۷‬‬
‫مطابق فرمایش امام على (ع) نیز همنشین قران هماره با دو توفیق قرین است؛ زیادت‬
‫در هدایت و نقصان در همراهی‪( .‬نهج البالغه‪ ،‬خطبه‪)175 ،‬‬
‫ضرورت نیاز به ارتباط و انس با قران و تدبر در آیات روح بخش آن به ویژه در‬
‫عصرحاضر واقعیتی انکارناپذیر است؛ چرا که انس با قرآن بارقه امید به زندگی و‬
‫طی طریق سعادت را در دلهای مضطرب‪ ،‬نگران و مایوس زنده می کنند و نور‬
‫قرآن‪ ،‬انسان گرفتار آمده در تاریکی ها را به سوی روشنایی و راههای امن و‬
‫سالمت جسم و جان می کشاند‪:‬‬
‫س َال ِم َوی ْخ ِر ُج ُه ْم‬ ‫َّللا َم ِن اته َب َع ِرض َْوا َنهُ ُ‬
‫سبُ َل ال ه‬ ‫[ قَ ْد َجا َء ُك ْم ِمنَ ه ِ‬
‫َّللا نُ ٌ‬
‫ور َو ِكتَابٌ ُم ِبی ٌن ی ْه ِدی ِب ِه ه ُ‬
‫ور ِبإِ ْذ ِن ِه (مائده (‪ 15 :)5‬و‪].16‬‬ ‫ِمنَ ُّ‬
‫الظلُ َما ِ‬
‫ت إِلَى ال ُّن ِ‬
‫پس از نیازسنجی های به عمل آمده پیرامون دروس معارف اسالمی‪ ،‬از جمله‬
‫اقدامات شایسته و قابل تقدیر شورای عالی انقالب فرهنگی و کمیته برنامه ریزی‬
‫دروس معارف اسالمی وزارت علوم‪ ،‬تحقیقات و فناوری‪ ،‬ایجاد تحول عظیم و‬
‫گسترده در سرفصل های این دروس است که از جمله ثمرات آن جای گرفتن‬
‫درس «تفسیر موضوعی قران کریم» در برنامه ریزی جدید می باشد‪.‬‬
‫در تهیه منابع آموزشی نیز توجه به سالیق و عالیق دانشجویان امری بایسته‬
‫است و در این راستا الزم است متون متعددی فراهم آید که نگارش اثر حاضر‬
‫به قلم استاد ارجمند جناب حجت االسالم و المسلمین محسن قرائتی گامی در این‬
‫طریق به شمار می آید‪.‬‬
‫ویراست اول این کتاب پس از گذشت دو ترم از تدریس آن‪ ،‬در سه سطح دانشجویی‬
‫اساتید و صاحبنظران مورد ارزیابی قرار گرفت و در این راستا نشست علمی نقد و‬
‫بررسی کتاب نیز با حضور مولف محترم برگزار شد که از نتایج ان تهیه ویراست‬
‫جدید می باشد‪.‬‬
‫گروه آشنایی با منابع اسالمی ضمن تشکر از همه عزیزانی که نظرات خود را ارسال‬
‫نمودند و با تقدیر فراوان از مؤلف ارجمند و تمامی کسانی که در به ثمر رسیدن این‬
‫اثر از هیچ کوششی دریغ نورزیدند‪ ،‬امیدوار است بیش از پیش از نظرات عالمانه‬
‫دانشجویان‪ ،‬استادان و صاحبنظران گرانقدر درباره این ویراست نیز بهره مند گردد‪.‬‬
‫نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها‬
‫معاونت پژوهشی دانشگاه معارف اسالمی‬
‫گروه آشنایی با منابع اسالمی‬
‫مقدمه‬
‫هر تفسیری با شیوه ای نگاشته شده و می شود‪ .‬بعضی به نکات ادبی توجه بیشتری‬
‫کرده اند‪ ،‬نظیر تفسیر کشاف؛ بعضی به مناسبت هر کلمه انواع احتماالت را طرح‬
‫کرده اند‪ ،‬نظیرتفسیر کبیر فخر رازی؛ بعضی بیشتر به نقل ارای سایر مفسران‬
‫پرداخته اند‪ ،‬مانند تفسیر مجمع البیان و روح المعانی‪ ،‬بعضی به جنبه های فقهی‬
‫توجه بیشتری کرده اند‪ ،‬نظیر تفسیر قرطبی‪ ،‬بعضی به مسائل اجتماعی عنایت‬
‫بیشتری داشته اند‪ ،‬نظیر تفسیر فی ضالل القرآن و المنار؛ بعضی تنها روایاتی را‬
‫در ذیل هر آیه آورده اند‪ ،‬نظیر تفسیرهای صافی‪ ،‬برهان‪ ،‬نور الثقلین و كنزالدقائق؛‬
‫بعضی بیشتر عنایت خود را به کار برده اند تا آیات قرآن را به کمک آیات دیگر‬
‫تفسیر کنند‪ ،‬مانند تفسیر المیزان؛ بعضی به مسائل طبیعی که در قران مطرح شده‬
‫توجه خاصی داشته اند‪ ،‬مانند تفسیر طنطاوی و بعضی بیشتر همت خود را به شرح‬
‫آیات و طرح مباحث مربوطه گذاشته اند‪ ،‬مانند تفسیر نمونه‪.‬‬
‫اما این کتاب که برگرفته از تفسیر نور است‪ ،‬از نقل اقوالی که تنها برای اهل فن‬
‫مفید است وهمچنین مناقشات ادبی که برای عموم فایده ای ندارد‪ ،‬دوری کرده و‬
‫در عوض سعی کرده نکات کاربردی را که برای فکر یا عمل انسان در زندگی‬
‫روزمره مفید است‪ ،‬ارائه کند‪.‬‬
‫در باره ویراست اول این اثر نظراتی از سوی استادان و دانشجویان محترم برای‬
‫ما ارسال گردید‪ .‬ضمن تشکر از آنان‪ ،‬اصالحاتی در آن انجام شد که مهم ترین آن‬
‫بدین شرح است‪:‬‬
‫‪ .1‬افزودن بخش نماز و تفسیر قران؛‬
‫‪ .۲‬طرح پرسش هایی برای پژوهش دانشجویان و معرفی منابعی در این باره؛‬
‫‪ .٣‬حذف بخشهای تکراری در دوره دبیرستان؛‬
‫‪ ،۴‬اعراب گذاری آیات و روایات متن؛‬
‫‪ .۵‬مستند نمودن مطالب وتهیه کتابنامه؛‬
‫در پایان از زحمات تمامی افراد حقیقی و حقوقی که در پیدایش این اثر نقش داشته اند‬
‫به ویژه آقای محمد علی حسین زاده مسئول واحد ارزیابی علمی مرکز تدوین که‬
‫ارزیابی ویراست اول (جمع آوری نظرات و برگزاری جلسه نقد) آن را برعهده‬
‫داشته است وهمچنین حجت االسالم و المسلمین محمود متوسل و آقای علیرضا‬
‫کمالی که اینجانب را در اصالح کتاب و تهیه ویراست دوم آن یاری نمودند‪ ،‬تقدیر‬
‫و تشکر می شود‪.‬‬
‫محسن قرائتی پاییز ‪۱٣۸۵‬‬
‫درآمدی بر شناخت قرآن‬
‫جایگاه قرآن‬
‫مهجوریت قرآن‬
‫قرآن از نگاه پیامبر‬
‫قرآن از نگاه امیرمومنان‬
‫قرآن از نگاه اندیشمندان مسلمان‬
‫راه آشنایی با قرآن‬
‫تفاوت قرآن با دیگر کتابها‬
‫نیازمندی انسان به وحی‬
‫جایگاه قرآن‬
‫ارزش انسان به عقل‪ ،‬فکر‪ ،‬ایمان‪ ،‬اخالص‪ ،‬علم‪ ،‬عمل‪ ،‬رشد و انتخاب احسن اوست‪.‬‬
‫اما برای هریک از این کماالت‪ ،‬آفاتی است که اگر آفریدگار هستی‪ ،‬انسان را به‬
‫حال خود واگذارد و پیامبران را به یاری او نفرستد‪ ،‬گرفتار انحرافات گونا گون‬
‫خواهد شد‪:‬‬
‫شیطنت های خود را غافالنه می پندارد؛ فکر خود را در موارد بیهوده به کار‬
‫می برد؛ گرفتارباورهای نادرست می شود و به جای حق به انواع باطل گرایش‬
‫می باید در عمل‪ ،‬راه مستقیم را وانهاده‪ ،‬به راه های انحرافی می رود؛ به جای‬
‫آموختن علم مفید‪ ،‬به سراغ دانستنی های بی سود و زیان مند می رود؛ هر روز‬
‫بر آمار مفاسد و آلودگی های خویش می افزاید و به جای انتخاب احسن در گزینش‬
‫دوست‪ ،‬همسر‪ ،‬شغل و سایر امور شخصی‪ ،‬اجتماعی و سیاسی‪ ،‬در پی هوس های‬
‫خود یا دیگران می افتد که عاقبت سر از حسرت و خسارت در می آورد‪.‬‬
‫بر خالف گمان ما؛ پیشرفت صنعت و فناوری و گسترش مراکز علمی و دانشگاهی‬
‫و ارتباطات ماهواره ای و اینترنتی و افزایش آمار محققان و دانشمندان در رشته های‬
‫مختلف؛ عدالت‪ ،‬امنیت‪ ،‬صداقت‪ ،‬امانت‪ ،‬وفاداری‪ ،‬جوانمردی‪ ،‬ایثار و امثال آن را‬
‫برای بشر به ارمغان نیاورده است‪.‬‬
‫چه بسیار دوستانی که از وسایل ارتباطی گوناگون بهره مندند‪ ،‬اما رابطه صمیمی‬
‫ندارند ابراز ارتباط هست‪ ،‬اما خود ارتباط نیست‪.‬‬
‫چه بسیارند کسانی که هر روز بر دانششان افزوده می شود‪ ،‬اما بر سوزوعشق آنها‬
‫برای خدمت به دیگران‪ ،‬هیچ؛ و حتی از یک سالم به دیگران دریغ می ورزند‪.‬‬
‫هر روز که از عمر جهان می گذرد‪ ،‬بشر هرچه بیشتر به نیاز خویش به ارتباط با‬
‫خداوند‪ ،‬وحی نبوت و کتاب آسمانی پی می برد‪ .‬در این میان‪ ،‬قران‪ ،‬کتاب آسمانی‬
‫مسلمانان‪ ،‬و واپسین راهنمای بشر‪ ،‬کارآمدترین کتابها برای سعادت و بهروزی‬
‫است‪ ،‬که در تمام شئون زندگی انسان سخن ها دارد‪.‬‬
‫کتابی که کرامت واقعی را به انسان عطا می کند؛ کتابی که در آن هیچ ؛ انحرافی‬
‫غی َر ِذی ِع َوج (زمر()‪ )28 ،39‬کتابی که یکستتتره نوراستتتت‪َ :‬وأ َ ْنزَ ْلنَا ِإلَی ُك ْم نُ ً‬
‫ورا‬ ‫نیستتتت‪َ :‬‬
‫ُم ِبی ًنا‬
‫(نساء(‪ )174 )4‬نوری که هرگز خاموش نشود و انسان را از ظلمات جهل‪ ،‬شرک و‬
‫تفرقه نجات دهد؛ کتابی که بر علم و تزکیه انسان بیفزاید‪َ :‬ویزَ ِكی ِه ْم َوی َع ِل ُم ُه ُم ؛ (جمعه؛‪)2‬‬
‫کتابی که سراسر شفاست (یونس ؛ ‪ )57‬و درمان دردهای فردی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬سیاسی و‬
‫اقتصادی است‪.‬‬
‫آری‪ ،‬در این دریای علوم‪ ،‬تنها کشتی قرآن از هر خطری بیمه شده است‪ .‬تالش کنیم با‬
‫این کشتی‪ ،‬راه سعادت ابدی را در میان امواج بالها طی کنیم‪.‬‬
‫قرآن‪ ،‬کتاب هدایت‪ ،‬نور‪ ،‬تذكر‪ ،‬موعظه‪ ،‬برهان‪ ،‬شفا‪ ،‬حکمت و علم است؛ جلوه خداوند‬
‫است که بر قلب پیامبر نازل شده است‪.‬‬
‫شتتت ٌر ِم ْثلُ ُك ْم (ایراهیم ؛‪ )11‬ولی‬
‫گرچه پیامبر‪ ،‬بشتتتری همانند دیگران استتتت‪ :‬إِ ْن نَحْ ُن إِ هال َب َ‬
‫خداوند‬
‫از میان بندگانش آن را که بخواهد و مصلحت بداند بر می گزیند و بر او وحی‬
‫می فرستد‪.‬‬
‫حساب وحی از تحصیل و تجربه و مکاشفات شخصی و تالش های فکری و ریاضت‬
‫های عملی جداست و هیچ دلیل علمی و عقلی وجود آن را نفی نمی کند‪ .‬درک وحی از‬
‫طریق حواس ظاهری و مادی نیست؛ زیرا وحی‪ ،‬امری است غیبی که از طریق فرشته‬
‫وحی بر قلب پیامبر القا می شود‪.‬‬
‫وقتی انسان سیستم های گیرنده و فرستنده بسیار قوی و دقیق ایجاد می کند‪ ،‬آیا قدرت‬
‫خداوند نمی تواند به بندگان برگزیده اش پبامی بفرستد که از دیگران پوشیده باشد؟ قرآن‬
‫علَ ٰى َبشتَر ِم ْن َ‬
‫شتیء(انعام؛‪ )91‬آنها‬ ‫َّللا َح هق قَد ِْر ِه ِإ ْذ قَالُوا َما أ َ ْنزَ َل ه ُ‬
‫َّللا َ‬ ‫می فرماید‪َ :‬و َما قَ َد ُروا ه َ‬
‫خدا را‬
‫درست نشناختند که گفتند‪ :‬خداوند هیچ چیزی بر هیچ بشری نفرستاده است‪.‬‬
‫انواع امدادهای غیبی‪ ،‬توفیقات الهی‪ ،‬رسیدن به اهداف عالی و خنشی شدن توطئه ها‬
‫استجابت دعاها و صدور معجزات‪ ،‬آن هم از پیامبری أمی در بدترین نقطه جهان که‬
‫هیچ گونه آثاری از علم و تمدن وجود نداشته‪ ،‬یک تنه قیام کردن و تا مرز شهادت‬
‫پیش رفتن‪ ،‬تحث تأثیرهیچگونه تهدید و تطمیع قرار نگرفتن و در مرکز بت ها بر‬
‫ضد بت به پا خاستن‪ ،‬همه و همه نشانه های حقانیت قرآن و آورنده این کتاب است‪.‬‬
‫کتابی که هرچه دنیای علم پیشرفت می کند‪ ،‬شکوفاتر شده و صاحب آن با صراحت‬
‫به همه مخالفان در طول تاریخ اعالم کرده که هرگز نمی توانید مثل قران و مثل‬
‫یک سورة آن را بیاورید؛ حتی اگر از همه مغزهای متفکر که در اختیار دارید‬
‫دعوت کنید‪(.‬یونس ؛‪) 38‬‬
‫کتابی که در جامعیت از ساده ترین تا مهم ترین مسائل را برای ساده ترین تا‬
‫دانشمندترین افراد مطرح کرده و انسان را به تواضع و خشوع وا می دارد‪.‬‬
‫در زیر‪ ،‬نمونه هایی از جامعیت قرآ ن را مرور می کنیم ‪:‬‬
‫قران‪ ،‬آدمی را امر کرده است که اطراف خویش و نیز دوردست ها را با بصیرت و‬
‫ف ُرفِعَ ْ‬
‫ت (غاشتتیه؛ ‪17‬‬ ‫اء َكی َ‬ ‫ت و َوإِلَى ه‬
‫الس ت َم ِ‬ ‫ف ُخ ِلقَ ْ‬
‫اْل ِب ِل َكی َ‬ ‫آگاهی بنگرد أَفَ َال ی ْن ُ‬
‫ظ ُرونَ إِلَى ْ ِ‬
‫و ‪)18‬‬
‫آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده و به آسمان نمی نگرند که چگونه بر‬
‫افراشته شده است با این بیان‪ ،‬قران درس خداشناسی را در دو کالس متفاوت برای‬
‫ساده ترین و دانشمندترین افراد مطرح کرده است‪.‬‬
‫َطغ َْوا ِفی ْال ِمیزَ ِ‬
‫ان (الرحمن‬ ‫ض َع ْال ِمیزَ انَ و أ َ هال ت ْ‬
‫س َما َء َرفَ َع َها َو َو َ‬
‫در جای دیگر می فرماید‪َ :‬وال ه‬
‫؛‪ 7‬و‪)8‬‬
‫خداوند اسمان را برافراشت و توازن و تعادل را در کهکشانها بر قرار ساخت‪ .‬شما نیز‬
‫در معامالت خود توازن و عدالت را مراعات کنید‪.‬‬
‫در یک جا می فرماید‪ :‬أقیموا الصالة و در جای دیگر می فرماید‪ :‬أقیموا الوزن‪ .‬یعنی‬
‫اسالم‪ ،‬اقتصاد و عبادت را با هم دیده است‪ .‬همان گونه که علم و عمل‪ ،‬جسم و روان و‬
‫دنیا وآخرت را با هم دیده است‪.‬‬
‫در قرآن‪ ،‬کلمه دنیا ‪115‬مرتبه و كلمه آخرت نیز‪ 115‬مرتبه آمده است طواف کعبه با‬
‫ط هوفُوا ِبت ْال َبیت ِ‬
‫ت‬ ‫س ْالفَ ِقی َر‪َ .‬و ْلی ه‬
‫ط ِع ُموا ْال َبتا ِئ َ‬
‫قربتانی و اطعتام فقرا در کنتار هم آمتده استتتتتت‪َ :‬وأ َ ْ‬
‫ق (حج ‪ 28‬و‪) 29‬‬ ‫ْال َع ِتی ِ‬
‫قران برای گزینش همسر‪ ،‬گفتگوهای مقدماتی آن‪ ،‬مقدار مهریه و شیوه زندگی مشترک‬
‫تربیت و تعلیم فرزند و‪ ...‬مطالب بسیار دارد‪ .‬در باره سخن گفتن و روش آن‪ ،‬دستورات‬
‫زیبایی دارد و می فرماید‪:‬‬
‫‪ -‬با مردم به نیکی سخن بگویید‪ ،‬دوست باشند یا دشمن‪َ :‬وقُولُوا ِلل هن ِ‬
‫اس ُح ْس ًنا بقره ‪83‬‬
‫‪ -‬کریمانه سخن بگویید‪ :‬قَ ْو ًال َك ِری ًما اسراء‪2٣‬‬
‫‪ -‬سخن باید محکم و مستدل باشد‪َ :‬و ْلیقُولُوا قَ ْو ًال َ‬
‫س ِدیدًا نساء ‪9‬‬
‫‪ -‬نرم و متین باشد‪ :‬قَ ْو ًال لَی ًنا طه‪44‬‬
‫بقره ‪235‬‬ ‫‪ -‬پسندیده باشد‪ :‬قَ ْو ًال َم ْع ُروفًا‬
‫‪ -‬گویا و رسا باشند قَ ْو ًال َب ِلیغًا نساء‪63‬‬
‫‪ -‬از بهترین کلمات باشند یقُولُوا اله ِتی ِهی أَحْ َ‬
‫سن اسراء‪53‬‬
‫‪ -‬صادق (ع)انه باشد‪ ،‬نه منافقانه ‪ِ :‬ل َم تَقُولُونَ َما َال تَ ْفعَلُونَ صف ‪.2‬‬
‫قران‪ ،‬از رابطه انسان با خدا (عبادت) تا رابطه انسان با طبیعت سخن گفته است‪ .‬شیوه‬
‫کسب درآمد‪ ،‬مقدار مصرف آن‪ ،‬چگونگی تعامل با مؤمنان‪ ،‬منافقان و کافران‪ ،‬و حتی‬
‫عالی ترین دستورات اخالقی در جبهه جنگ را مطرح کرده است‪.‬‬
‫قرآن برای تعلیم و تربیت‪ ،‬برخورد استاد با شاگرد و نوع علومی که باید آموخت‪ ،‬سخن‬
‫دارد‪ .‬علوم در دسترس بشر سه گونه است‪ :‬علوم مفید؛ علوم مضر؛ علومی که نه مفیدند‬
‫نه مضر‪ ،‬علم مفید به اندازه ای ارزشمند است که حتی پیامبر اولوالعزمی چون موسی‬
‫علیه السالم برای کسب آن راهی سفری طوالنی می شود‪ .‬در قران می خوانیم ‪:‬‬
‫حضرت موسی به خضرعلیه السالم می گوید‪ :‬آیا اجازه می دهی که من در بیابانها و‬
‫شهرها دنبال شما بیایم تا بخشی از آنچه را خداوند به تو آموخته است‪ ،‬به‬
‫من بیاموزی؟ کهف ‪66‬‬
‫علم مفید به اندازه ای ارزشمند است که شکار سگ‪ ،‬اگر براساس آموزش باشد‬
‫محترم شمرده می شود‪ .‬قرآن می فرماید شکاری که به دست سگ های آموزش دیده‬
‫گرفته می شود حالل است‪(.‬مائده ‪ )4‬این نمونه برای حیوانی است که از نظر شرع نجس‬
‫است تا چه رسد به انسان و برترین آنها که انبیاء هستند‪.‬‬
‫در قرآن می خوانیم‪ :‬یکی از انبیا به نام عزیر از کنار قریه ای ویرانه عبور می کرد‪،‬‬
‫در حالی که سوار بر االغی بود‪ .‬گفت‪ :‬خداوندا‪ ،‬چگونه این مرده ها را زنده خواهی‬
‫کرد؟ خداوند برای آنکه آن پیامبر را به یقین و اطمینان قلبی برساند؛ برای مدت صد‬
‫سال او را می راند و سپس او را زنده کرد و از او پرسید چه مدت در اینجا درنگ‬
‫کردی؟ گفت یک روز با کمتر‪.‬‬
‫خداوند فرمود‪ :‬تو صد سال در اینجا مانده ای‪ ،‬اکنون به غذا و نوشیدنی خود بنگر که‬
‫چگونه تغیر نیافته و به االغ خود بنگر که چگونه ما او را در برابر چشمانت زنده‬
‫می کنیم این ماجرا برای آن بود که هم به پرسش تو پاسخ گویم و هم تو را نشانه‬
‫رستاخیز و حجتی برای مردم قرار دهیم‪.‬‬
‫از این ماجرا که در آیه ‪ ۲۵۹‬سورة بقره آمده است‪ ،‬استفاده می شود که برای دریافت‬
‫یک مطلب مهم و کسب علم مفید‪ ،‬حتی مردن یک پیامبر به مدت صد سال ارزش دارد‬
‫قرآن می فرماید‪َ «:‬ویتَعَله ُمونَ َما ی ُ‬
‫ض ُّر ُه ْم َو َال ی ْنفَعُ ُه ْم» بقره ‪102‬‬
‫برخی از مردم اموری را می آموزند که مایه ضرر و زیان است و هیچ نفعی نمی‬
‫رساند‪ .‬چنان که بعضی سراغ سحر و جادو می روند تا میان همسران جدایی افکنند‪.‬‬
‫آری‪ ،‬آموزش هر چیزی که برای فرد و جامعه‪ ،‬جسم و جان‪ ،‬دنیا و آخرت‪ ،‬نسل‬
‫امروز و فردا‪ ،‬به هر نحو مضر باشد‪ ،‬علم مضر است‪.‬‬
‫در دعاها میخوانیم‪« :‬أعوذ بك من علم الینفع به خدا پناه می برم از علمی که مفید‬
‫نیست» بنابراین تعلیم و تعلیم هر علمی ارزش ندارد‪.‬‬
‫میرزاحسین نوری‪ ،‬مستدرک الوسائل‪ ،‬ج ‪، 5‬صفحه ‪69‬‬

‫اما علومی که نه مفید است نه مضر‪ ،‬همانند اطالع از برخی آمارها و اطالعات‬
‫عمومی که تنها ذهن را پر می کردند و هیچ فایده ای برای انسان ندارد‪ .‬چنان که‬
‫قرآن از کسانی که در باره تعداد اصحاب کهف مجادله می کردند انتقاد کرده و خطاب‬
‫به پیامبر می فرماید‪ :‬در این امور با آنان سخن مگو آنچه درباره اصحاب کهف مهم‬
‫است‪ ،‬آن است که گروهی جوانمرد برای حفظ عقیده و فکر و راه خود‪ ،‬از رفاه در‬
‫شهر دست شسته و حاضر به زندگی در غار شدند‪ .‬کهف ‪22‬‬
‫مهجوریت قرآن‬
‫امروزه قرآن حتی در میان مسلمانان مهجور است؛ بعضی توان تالوت آن را ندارند‪،‬‬
‫بعضی نمی خوانند و بعضی از اسرار و نکات آن محروم اند و بعضی به آن عمل‬
‫نمی کنند‪ .‬این مهجوریت‪ ،‬شکایت پیامبر اکرم (ص) را در قیامت به دنبال دارد که‬
‫می فرماید‪« :‬پروردگارا همانا قوم من این قرآن را کنار زدند‪ ».‬فرقان ‪30‬‬
‫باید بدانیم که قرآن‪ ،‬فقط کتاب تالوت و تجوید و حفظ و مسابقه و زینت سفره عقد‬
‫و روی سر مسافر و وسیله سوگند و بر سر قبور خواندن و در مراسم افتتاحیه‬
‫برای جمع شدن دعوت شدگان و امثال آن نیست‪ .‬گرچه این امور؛ نشانه حضور‬
‫قران در صحنه زندگی مردم و احترام آنان به قرآن و مقدس شمردن آن است و‬
‫قران نیز خود به تالوت آن دستور داده و به زیاد خواندن آن توصیه کرده است؛‬
‫حتی نگاه به آن را عبادت شمرده و دست بی وضو گذاشتن به آن را تحریم کرده‬
‫است‪ ،‬اما تمام این امور عبورگاه است نه توقفگاه‪.‬‬
‫قران مجموعه ای از آیات است و ایه به معنای نشانه است‪ .‬نشانه برای نشان دادن‬
‫راه است که انسان راه را برود‪ ،‬نه آنکه پای نشانه بنشیند‪.‬‬
‫آنچه از تالوت و ترتیل و تجوید مهم تر است‪ ،‬تدبر و تفکر در آیات برای حرکت‬
‫در مسیرالهی است‪ .‬خداوند تدبر در قرآن را الزم شمرده و کسانی را که اهل تدبر‬
‫نیستند‪ ،‬توبیخ کرده است‪ :‬أَفَ َال یتَ َدب ُهرونَ ْالقُ ْرآنَ أ َ ْم َ‬
‫علَ ٰى قُلُوب أ َ ْقفَالُ َها‪ :‬آیا بر دل ها قفل‬
‫خورده است که در قرآن تدبر تمی کنند ‪.‬محمد ‪24‬‬
‫دستور تدبر برای همه عصرها و نسل هاست تا کسی گمان نکند همه نکات قران‬
‫را پیشینیان فهمیده اند و دیگر جایی برای تدبر و تأمل نیست‪ .‬قرآن باید محورعقیده و‬
‫عمل و اخالق و سیاست و اقتصاد و جنگ و صلح و قانون و روابط ما باشد‬
‫قران را باید همانند نماز به پا داشت‪ .‬خداوند درباره اهل کتاب می فرماید‪( :‬اگر آنان‬
‫تورات و انجیل و آنچه را که به سوی آنان نازل گردیده‪ ،‬به پا دارند‪ ،‬از هرسو نعمت‬
‫ها بر آنان سرازیر می شود»‪.‬مائده ‪66‬‬
‫با اینکه قرآن ناهالن را به حیوان و جماد تشبیه کرده و کلماتی نظیر َك َمثَ ِل ْال ِح َم ِ‬
‫ار (جمعه‬
‫ب (اعراف ‪ .)176‬و َكت ْاأ َ ْن َعت ِام (اعراف ‪)179‬و َكت ْال ِح َجت َ‬
‫ارةِ (بقره ‪)74‬‬ ‫‪ )5‬و َك َم َثت ِل ْال َك ْلت ِ‬
‫درباره آنان‬
‫به کار برده است؛ ولی درباره کسانی که کتاب آسمانی را به پا نمی دارند‪ ،‬می فرماید‪:‬‬
‫علَ ٰى َ‬
‫شیء َحته ٰى ت ُ ِقی ُموا الته ْو َراة َ‪(..‬مائده ‪ ) 68‬ای اهل كتاب هیچ و پوچید‬ ‫یا أ َ ْه َل ْال ِكتَا ِ‬
‫ب لَ ْست ُ ْم َ‬
‫مگر‬
‫آنکه کتاب‪ ،‬آسمانی را به پا دارید‪.‬‬
‫راستی آیا ما قران را به پا داشته ایم؟ آیا راه و روش زندگی ما براساس قران است؟‬
‫کدام فرزند را سراغ دارید که وصیت نامه پدرش را نخوانده باشد؟ چرا ما توصیه های‬
‫خالقمان را نمی خوانیم و در آن تأمل نمی کنیم؟‬
‫قرآن از نگاه پیامبر‬
‫پیامبر اکرم (ص) فرمود «اذا التبست علیكم ألفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن‬
‫هرگاه فتنه ها همچون شب های سیاه بر شما روی کرد‪ ،‬به سراغ قرآن بروید‪».‬‬
‫حر عاملی‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج ‪ – 6‬ص ‪171‬‬
‫ونیز فرموده استتت‪ :‬قرآن ستتفره مهمانی خداوند استتت‪ ،‬تا می توانید از ضتتیافت او بهره‬
‫بگیرید‪ .‬علی المتقی بن حسالم الدین هندی کنزالعمال المقال حدیث ‪۲356‬‬
‫در دنیای امروز‪ ،‬دشمنان بشریت با پیشرفته ترین ابزار‪ ،‬از زمین و آسمان‪ .‬بر عقاید‬
‫فرهنگ و اخالق و ایمان ما هجوم آورده و از هیچگونه توطئه و تحریف و القای شبهه‬
‫دست بر نمی دارند‪ .‬فتنه ها مانند ابرهای تاریک سایه افکنده و نیاز انسان به کشتی‬
‫مطمئن ازهر زمان بیشتر شده است‬
‫اگر انسان به راهنما نیاز دارد‪ ،‬کتاب آسمانی‪ ،‬امام و راهنماست‪« .‬ان القرآن أمام من‬
‫للا» (بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۶۵‬ص ‪.)٣۹٣‬‬

‫اگر انسان به معلم و مربی نیاز دارد‪ ،‬قرآن بهترین هدایت کننده است‪ .‬بقره ‪2‬‬
‫اگر جامعه به قانون و عدالت نیاز دارد‪ ،‬قرآن کتاب عدل و قانون استتتت‪( .‬و أن القرآن‪...‬‬
‫حكم عدل« مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬پیشین )‬
‫اگر انستتتان به منطق و برهان نیاز دارد‪ ،‬چه برهانی از قرآن قوی تر؟ (قد جاء كم برهان‬
‫من ربكم‪ .‬نساء ‪)۱۷۴ :‬‬
‫اگر انستتان به تذکر و موعظه نیاز دارد‪ ،‬قرآن وستتیله تذکر و موعظه استتت‪( .‬قد جاء كم‬
‫موعظة من ربکم‪ .‬یونس ‪)57‬‬
‫اگر انسان برای امراض روحی همچون حسد‪ ،‬تکبر‪ ،‬غرور‪ ،‬حرص‪ ،‬بخل‪،‬‬
‫خودخواهی و ریا به دارو و درمان نیاز دارد‪ ،‬قرآن بهترین داروی شفابخش‬
‫است‪ .‬اسراء‪۸2 :‬‬
‫مهمترین مشكل بشر امروز‪ ،‬انواع دلهره ها و اضطراب ها و دغدغه هاست و تنها‬
‫وسیله آرام بخش‪ ،‬یاد خداست؛ و قرآن بهترین یاد الهی است‪ .‬رعد‪28‬‬
‫اگر انسان به امید نیاز دارد‪ ،‬قرآن سراسرامید است که می فرماید‪ :‬خداوند یونس را‬
‫در زیرآب‪ ،‬نوح را بر روی آب و یوسف را در قعر چاه و کنار آب حفظ کرد‪.‬‬
‫او می تواند از یک ضربه عصا که به رود نیل نواخته می شود‪ ،‬خشکی ظاهر‬
‫کند و همین عصا در جای دیگر به سنگ بخورد و دوازده چشمه آب جاری سازد‪.‬‬
‫او می تواند فرعون را در آب‪ ،‬و قارون را در خاک غرق و نابود کند‪ ،‬اما ابراهیم‬
‫(ع) را در میان آتش سالم نگاه دارد‪.‬‬
‫قرآن از نگاه امیر مؤمنان‬
‫بهترین شاگرد پیامبر(ص) امیر مؤمنان على(ع) در باره قرآن فرموده اند‪:‬‬
‫در قرآن علوم آینده و اخبار گذشته مطرح است‪ ،‬دوای دردها و نظم امور در قرآن است‪.‬‬
‫نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪۱۵۸‬‬
‫شفاعت قرآن از گروهی و شکایت آن از گروهی دیگر در قیامت پذیرفته است‪.‬‬
‫نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪۱76‬‬
‫نور قرآن هرگز خاموش نمی شود‪ .‬قرآن‪ ،‬دریایی است که قعر آن معلوم نیست‪ ،‬بنایی‬
‫است که پایه هایش سست نمی شود و داروی شفابخشی است که بیماری در پی ندارد‪.‬‬
‫نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪۱9۸‬‬
‫عزتی است که شکست ندارد و حقی است که خوار نمی شود‪ .‬نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪۱9۸‬‬
‫تاریکی ها جز با قرآن برطرف نمی شود‪ .‬خطبه ‪۱۸‬‬
‫قران بهترین معجزه‪ ،‬ریسمان محکم الهی‪ ،‬بهار دل ها‪ ،‬چشمه علوم و عنصری است که‬
‫دل جز با آن صیقلی نمی شود‪ .‬خطبه ‪۱۷۶‬‬
‫قرآن‪ ،‬نوری روشن‪ ،‬شفای ی سودمند‪ ،‬سیراب کننده تشنگی های معنوی و وسیله حفظ و‬
‫نجات است‪ .‬خطبه ‪۱۵۶‬‬
‫کسی با قرآن ننشست‪ ،‬مگر آنکه از انحرافش کاسته و به هدایتش افزوده شد‪ .‬خطبه ‪۱۷۶‬‬
‫در قرآن سرگذشت پیشینیان و اخبار آیندگان و دستور برای حاضران است‪ .‬خطبه ‪313‬‬
‫شما را به خدا نگذارید در عمل به قرآن دیگران بر شما سبقت بگیرند‪.‬خطبه ‪47‬‬
‫قرآن‪ ،‬بزرگترین بیماری ها را که كفر و نفاق و انحراف و گمراهی است‪ ،‬درمان می‬
‫کند‪.‬خطبه‪175‬‬
‫قرآن‪ ،‬خیرخواهی استت که خیانت نمی کند‪ ،‬راهنمایی استت که گمراه نمی ستازد و گوینده‬
‫ای است که دروغ نمی گوید‪ .‬خطبه ‪176‬‬
‫انسان بدون قرآن‪ ،‬غنایی و پس از قرآن فقری ندارد‪ .‬خطبه‪175‬‬
‫قرآن از نگاه اندیشمندان مسلمان‬
‫‪ .1‬مالصدرا‪ ،‬حکیم و فیلسوف بزرگ عالم اسالم در مقدمه تفسیر سوره واقعه‪ ،‬درباره‬
‫قرآن آورده است‪ :‬بسیار به مطالعه كتب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسی هستم‪،‬‬
‫ولی همین که کمی بصیرتم باز شد‪ ،‬خود را از علوم واقعی خالی دیدم‪ ،‬در آخر به فکر‬
‫افتادم که به سراغ تدبر در قرآن و روایات بروم‪ .‬یقین کردم که کارم بی اساس بوده‬
‫است؛ زیرا در طول عمربه جای نور در سایه ایستاده بودم‪ .‬از غصه جانم آتش گرفت‬
‫و قلبم شعله کشید تا رحمت الهی دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع‬
‫به تفسیر و تدبر در قرآن کردم‪ .‬در خانه وحی را کوبیدم‪ ،‬در باز شد و پرده ها کنار‬
‫رفت و دیدم فرشتگان به من میگویند‪( :‬سالم علیكم طبتم فادخلوها خالدین ‪ ،)1‬اکنون که‬
‫دست به نوشتن اسرار قرآن زده ام‪ ،‬اقرار می کنم که قرآن دریای عمیقی است که جز‬
‫با لطف الهی امکان ورود در آن نیست؛ ولی چه کنم؟ عمرم رفت‪ ،‬بدنم ناتوان‪ ،‬قلبم‬
‫شکسته‪ ،‬سرمایه ام کم‪ ،‬ابزار کارم ناقص و روحم کوچک است‪2.‬‬
‫‪ .2‬فیض کاشانی (ع) از فیلسوفان و فقیهان و مفسران بزرگ عالم تشیع‪ ،‬در رساله‬
‫انصاف آورده است‪ :‬مدت ها در مطالعه مجادالت متکلمان فرو رفتم و کوشش ها‬
‫کردم‪ ،‬ولی همه آن بحث ها از جهل من بود‪ .‬مدت ها در راه فلسفه به تعلم و تفهم‬
‫پرداختم و بلند پروازیهایی را درگفتارشان دیدم‪ .‬مدت ها در گفتگوی این و آن‬
‫بودم؛ کتابها و رساله ها نوشتم و گاهی میان سخنان فالسفه و متصوفه و متکلمین‬
‫جمع بندی کردم و حرف ها را به هم پیوند دادم‪ ،‬ولی درهیچ یک از علوم‪ ،‬دوایی‬
‫برای دردم و آبی برای عطشم نیافتم‪ .‬بر خود ترسیدم و به سوی خداوند فرار وانابه‬
‫کردم تا خداوند مرا از طریق تعمق در قرآن و حدیث هدایتم کرد‪.‬‬
‫‪ .3‬امام خمینی (ره) احیاگر بزرگ قرآن در قرن حاضر میفرماید‪« :‬اینجانب ازروی‬
‫جد‪ ،‬نه تعارف معمولی می گویم‪ :‬از عمر به باد رفته خود‪ ...‬تأسف دارم و شما ای‬
‫فرزندان برومند اسالم! حوزه ها و دانشگاه ها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد‬
‫بسیار مختلف آن بیدار کنید‪.‬‬
‫تدریس قرآن را در هر رشته ای محط نظر و مقصد اعال قرار دهید‪ .‬مبادا خدای‬
‫ناخواسته درآخر عمر که ضعف و پیری بر شما هجوم آورد‪ ...‬تأسف بر ایام‬
‫جوانی بخورید‪ ،‬همچون نویسنده‪»3.‬‬
‫راه آشنایی با قرآن‬
‫برای آشنایی با قرآن و بهره گیری از مفاهیم آن‪ ،‬مقدماتی الزم است که اگربه آنها‬
‫توجه نشود‪،‬انسان دچار تفسیر به رأی شده و گرفتار انحراف می شود‪ .‬زبان قرآن‬
‫عربی است و خداوند کالمش را به این زبان نازل کرده است‪« :‬و قرآنا عربیا‪ ، »4‬پس‬
‫گام اول در شناخت قرآن‪ ،‬آشنایی با ادبیات عرب است؛ شناخت لغات‪ ،‬اصطالحات و‬
‫قواعد‪ ،‬به گونه ای که بتوان معنای آیه را به درستی فهمید‪.‬‬
‫‪.1‬زمر (‪۷٣ :)٣۹‬‬
‫‪ .2‬مالصدرا‪ ،‬تفسیر صدر المتألهین‪ ،‬ج ‪ ،۷‬ص ‪۱1‬‬
‫‪ .3‬سید روح للا خمینی امام‪ ،‬صحیفه نور‪ ،‬ج ‪ ،۲۰‬ص ‪۹٣‬‬
‫‪ .4‬یوسف (‪۲:)۱۲‬‬
‫قرآن در طول ‪ ۲٣‬سال رسالت پیامبر اسالم و متناسب با شرایط مختلف زمانی و مکانی‬
‫نازل گردیده است‪ .‬شناخت مفهوم برخی آیات‪ ،‬بدون دانستن شأن نزول آن امکان پذیر‬
‫نیست‪ .‬به یک نمونه توجه کنید‪:‬‬
‫ف فِی ْالقَ ْت ِل‪ »1‬؛ در کشتن اسراف نکنید‪ .‬این جمله در ظاهر‬
‫قرآن می فرماید‪ « :‬فَ َال یس ِْر ْ‬
‫معنای نادرستی دارد‪ ،‬ولی پس از آشنایی با شأن نزول معنای درستی پیدا می کند‪ .‬ماجرا‬
‫این بود که فردی از یک قبیله‪ ،‬یک نفر از قبیله دیگر را کشت‪.‬‬
‫قبیله مقتول به خونخواهی او برخاسته‪ ،‬گفتند‪ :‬گرچه شما یک نفر از ما را کشته اید‪،‬‬
‫ولی ما چند نفر از شما را خواهیم کشت‪ .‬آیه نازل گشت که در کشتن زیاده روی نکنید‬
‫و خونریزی را گسترش ندهید‪.‬‬
‫علی بن ابی طالب (ع) نیز در وصیت خود می فرماید‪ :‬تنها قاتل من را بکشید‪ ،‬نه‬
‫دیگری را؛ آن هم با یک ضربه‪ ،‬نه بیشتر؛ چون او تنها یک ضربه به من زده است‪2.‬‬
‫در شناخت قرآن افزون بر آشنایی به زبان عربی باید توجه کامل به روایات شود‪3‬؛ زیرا‬
‫روایات به فهم و بینش انسان توسعه صحیح میدهد‪ .‬به یک نمونه توجه کنید‪:‬‬
‫ام ِه‪)4‬؛ انسان به طعام خود بنگرد‪ .‬تدبر دراین‬ ‫ان إِلَ ٰى َ‬
‫طعَ ِ‬ ‫س ُ‬‫اْل ْن َ‬ ‫قرآن می فرماید‪( :‬فَ ْلی ْن ُ‬
‫ظ ِر ْ ِ‬
‫آیه انسان را به ابعاد مختلف راهنمایی می کند؛ از جمله؛‬
‫‪ .1‬به غذای خود بنگرد که آیا حالل است یا حرام؛‬
‫‪ .2‬به غذای خود بنگرد که آیا دیگران دارند یا محروم اند؛‬
‫‪ .3‬به غذای خود بنگرد که چه دست هایی در تهیه آن به کار رفته است؛‬
‫‪ .4‬به غذای خود بنگرد که چگونه از خاک این همه مواد گوناگون با مزه های مختلف‬
‫پدید می آید؛‬
‫‪ .5‬به غذای خود بنگرد‪ ،‬تا با نگاه اشتتتتهای خود را تحریک و در هضتتتم غذا اثر داشتتتته‬
‫باشد؛‬
‫‪ . 1‬اسراء (‪٣٣ :)17‬‬
‫‪ .2‬نهج البالغه‪ ،‬نامه ‪۴۷‬‬
‫‪ .3‬مفستر در تفستیر قرآن افزون بر آشتنایی با زبان عربی (علم لغت‪ ،‬اشتتقاق‪ ،‬نحو و‪،‬‬
‫روایات و شتتان نزول آیات‪ ،‬باید با علم قرائات‪ ،‬علم آثار و اخبار (ستترگذشتتت پیامبران و‬
‫امت های پیشتین) و علوم اصتول‪ ،‬فقه‪ ،‬کالم و‪ .‬آشتنایی داشتته باشتد‪( .‬محمدهادی معرفت‪،‬‬
‫تفسیر و مفسران‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪)5۵ -۵۸‬‬
‫‪ .4‬عبس (‪۲۴ :)۸۰‬‬
‫‪ .7‬به غذای خود بنگرد و چشم به غذا خوردن دیگران ندوزد‪.‬‬
‫اما هنگامی که به روایات اهل بیت (ع) مراجعه می کنیم‪ ،‬می بینیم که می فرمایند‪ :‬مراد‬
‫ازاینکه انسان به طعام خود بنگرد‪ ،‬آن است که طعام روحی و فکری خود را از چه‬
‫کسی می گیرد و تحت تأثیر چه فکر و کالمی قرار دارد و چشم و گوش و قلب خود را‬
‫مزرعه چه بذری قرار داده است‪.‬‬
‫رسول خدا (ص) بارها و بارها فرمودند‪ :‬من دو چیز گران بها در میان شما می گذارم‬
‫که هرگز ازهم جدا نمی شوند‪ ،‬کتاب خدا و خاندانم ‪ 1‬با توجه به این سخن پیامبر‪ ،‬در‬
‫فهم قران‪ ،‬حتما باید به روایات اهل بیت که همتای قرآن اند‪ ،‬توجه کنیم‪.‬‬
‫البته فهم روایات نیز کار آسانی نیست و نیاز به علمای ربانی و مراجعه به سایر روایات‬
‫دارد‪ .‬به یک نمونه توجه فرمایید‪:‬‬
‫پیامبر اسالم فرمودند‪« :‬المؤمن مرأة المؤمن ‪ 2‬مؤمن آینه مؤمن است‪ ».‬همین حدیث سه‬
‫کلمه ای حدود بیست پیام دارد که ما چند نمونه آن را نقل می کنیم‪.‬‬
‫آینه وسیله ای است که در زندگی روزمره چندین بار در برابر آن می ایستیم تا عیوب‬
‫ظاهری خود را در آن ببینیم و در حد امکان ظاهر خود را اصالح کنیم؛ بنابراین عیب‬
‫نمایی ویژگی بارز آینه است‪ .‬اما ‪:‬‬
‫‪ .۱‬آینه‪ ،‬عیب را بزرگ نمی کند‪ ،‬عیب مردم را بیش از آنچه هست نبینیم‪.‬‬
‫‪ .2‬آینه‪ ،‬عیب را رو به رو می گوید نه پشت سر‪ ،‬عیب افراد را به خود آنان بگوییم‪ ،‬نه‬
‫دیگران؛‬
‫‪ .3‬اینه‪ ،‬به دلیل صاف و صیقلی بودن‪ ،‬عیب را می گوید‪ .‬براساس صفا و صمیمیت از‬
‫یکدیگرانتقاد کنیم؛‬
‫‪ .4‬آینه‪ ،‬عیب ما را به دیگران نشان نمی دهد‪ .‬علیب دیگران را کتمان کنیم؛‬
‫‪ .5‬آینه اگرعیبی را نشان داد‪ ،‬آن را نمی شکند‪ .‬انتقاد کننده را نشکنیم؛‬
‫‪.6‬اینه زمانی عیب را درست نشان می دهد که سالم باشد‪ ،‬انتقاد ما زمانی اثر دارد که‬
‫خودمان معیوب نباشیم؛‬
‫‪ .2‬محمد باقر مجلسی ‪ ،‬بحار االنوار‪ ،‬ج ‪ ، 71‬ص ‪.268‬‬
‫‪ .1‬محمد بن یعقوب کلینی کافی ج ‪ ۲‬ص ‪.۴۱۴‬‬
‫‪ .۷‬اگر آینه را بشکنیم‪ ،‬آینه شکسته هم عیب ما را نشان می دهد؛‬
‫‪ .۸‬آینه در کنار عیوب‪ ،‬زیبایی ها را هم نشان میدهد‪ .‬خوبی های دیگران را هم ببینیم ‪.‬‬
‫اما وقتی این حدیث را نزد یک عالم عارف ببریم‪ ،‬می گوید‪ :‬شاید معنای حدیث این باشد‬
‫که انسان مؤمن آینه خداست؛ زیرا یکی از نام های الهی در قرآن‪« ،‬مؤمن« است‪:‬‬
‫الستت ت َال ُم ْال ُمؤْ ِم ُن ْال ُم َهی ِم ُن ْالعَ ِزی ُز ْال َجب ُ‬
‫هار ‪ ..)1‬آری مؤمن واقعی محل تجلی صتتتتفات الهی‬ ‫( ه‬
‫است و‬
‫جلوه ای از حلم وحکمت و علم و رحمت و قدرت و تدبیر الهی در انسان مؤمن نمودار‬
‫است‪.‬‬
‫یکی از دیدگاه های نادرست در باره قرآن آن است که برخی می گویند‪ :‬مخاطب قرآن‪،‬‬
‫پیامبر است و عقل ما به فهم قرآن نمی رسد‪ ،‬پس نباید به سراغ قرآن برویم‪ .‬این فکر بر‬
‫خالف فرموده قرآن استتتتتت کته می فرمتایتد‪ِ ( :‬ك تَابٌ أ َ ْنزَ ْلنتَاهُ إِلَیتكَ ُم َبت َ‬
‫اركٌ ِلیت هدب ُهروا آیتا ِت ِه)‪ 2‬؛ متا‬
‫کتاب‬
‫مبارک را به سوی تو نازل کردیم تا در آیات آن تدبر نمایند‪.‬‬
‫روشن است که قرآن ظاهری دارد و باطنی‪ ،‬و باطن آن نیز باطنهایی‪.‬علی (ع)‬
‫می فرماید‪» :‬بحرا الیدرك قعره ؛ قرآن دریایی است که دست هیچ کس به عمق آن نمی‬
‫رسد‪ ،»3‬ولی از این تشبیه استفاده می شود که گرچه ما قدرت غواصی در عمق این‬
‫دریا را نداریم‪ ،‬ولی نباید از شنا کردن در سطح آن بگذریم‪.‬‬
‫تفاوت قرآن با دیگر کتابها‬
‫صی‬
‫پیامبر اسالم می فرماید‪ :‬قرآن کتابی است که عجایب آن قابل شمارش نیست‪» :‬التح ٰ‬
‫عجائبه‪ «4‬و امیر مؤمنان‪ ،‬علی (ع) فرموده است‪ :‬قرآن کتابی است که مطالب آن زمان‬
‫مصتترف ندارد‪« :‬التفنی عجائبه»‪ .‬ستتاده ترین مطالب قرآن‪ ،‬داستتتان های آن استتت که با‬
‫کتاب های داستان تفاوت بسیاری دارد؛ از جمله ‪:‬‬
‫‪ .1‬قصه های قرآن یافتنی است‪ ،‬نه بافتنی؛‬
‫‪ .2‬عبرت آموز است‪ ،‬نه سرگرمی؛‬
‫‪ .1‬حشر (‪.۲٣ :)۵۹‬‬
‫‪ .۲‬ص (‪.۲۹ :)٣۸‬‬
‫‪ .3‬نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪.1۹۸‬‬
‫‪ .۴‬محمدبن یعقوب کلینی ‪ ،‬کافی ‪ ،‬ج‪، 2‬ص ‪۵۹۸‬‬
‫‪ .۵‬نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪.۱۸‬‬

‫‪ .3‬حق است‪ ،‬نه باطل؛‬


‫‪ .4‬آموزنده است‪ ،‬نه بدآموز‪.‬‬
‫در داستانهای قرآن‪ ،‬حتی کلمه و حرفی اضافه نیست‪ .‬مثال در داستان حضرت یوسف‪،‬‬
‫هرگز اشاره به نام منطقه‪ ،‬سن یوسف‪ ،‬عمق چاه‪ ،‬نام برادران و نام عزیز مصر و نام‬
‫همسر اونشده است؛ ولی صدها نکته اخالقی‪ ،‬خانوادگی‪ ،‬اعتقادی‪ ،‬حقوقی‪ ،‬تربیتی و‬
‫ارشادی در آن نهفته است‪ .‬اساسا قرآن در نقل تاریخ بر نکات اصولی تکیه می کند‪ .‬به‬
‫این جمله توجه کنید‪:‬‬
‫حضرت ابراهیم به عموی خود گفت‪ :‬این مجسمه ها و بت ها چیست که می پرستید؟‬
‫( ِإ ْذ َقتاللهتأ َ ِبیت ِه َوقَ ْو ِمت ِه َمتا ٰ َهت ِذ ِه الته َمتا ِثیت ُل اله ِتی أ َ ْنت ُ ْم لَ َهتا َ‬
‫عتا ِكفُونَ ‪ .) 1‬این کالم در ظتاهر جملته ای‬
‫است‬
‫کوتاه که درنقل گفتگوهای ابراهیم (ع) با عمویش به چشم می خورد‪ .‬اما از این جمله‪،‬‬
‫اصولی ثابت وماندگار استنباط می شود که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم‪:‬‬
‫اصل اول‪ :‬در ارشاد مردم و نهی از منکر‪ ،‬سن شرط نیست‪ .‬زیرا ابراهیم به عموی خود‬
‫تذکر داد؛‬
‫اصتل دوم‪ :‬در نهی از منکر‪ ،‬تعداد شترط نیستت‪ .‬ابراهیم یک تنه دستت به تذکر و ارشتاد‬
‫زد؛‬
‫اصتل ستوم‪ :‬در ارشتاد و امر به معروف‪ ،‬از نزدیکان خود شتروع کنید‪ .‬او از عمو شتروع‬
‫کرد؛‬
‫اصل چهارم‪ :‬در نهی از منکر اولویت ها را در نظر بگیرید‪ .‬در میان منکرات بدترین‬
‫آنها شرک است که ابراهیم آن را زیر سؤال برد و پرسید‪ :‬این مجسمه ها و بت ها‬
‫چیست؟‬
‫اصل پنجم‪ :‬از شیوه های غیر مستقیم غافل نشوید‪ .‬ابراهیم در قالب سؤال پرسید‬
‫این بت ها چیست؟‬
‫نیازمندی انسان به وحی‬
‫ناگفته پیداست که ایمان به وحی به معنای نادیده گرفتن ابزارهای مادی و نفی حس و‬
‫عقل وعلم و تجربه نیست‪ ،‬بلکه ایمان به وحی به معنای آن است که غیر از این راه ها‬
‫راه دیگری نیزوجود دارد که به راستی مشکل گشای انسان است‪ .‬انسان از هیچ راهی‬
‫نمیتواند به حوادث‬
‫‪.1‬انبیاء (‪.۵۲ :)۲۱‬‬
‫پس از مرگ پی ببرد‪ .‬تنها از طریق وحی میتوانیم به آینده پی ببریم؛ چنان که اطالع‬
‫بشر ازتاریخ گذشته‪ ،‬بسیار محدود و همراه با انواع حدسیات است‪ .‬تنها از طریق‬
‫وحی میتوان ازگذشته‪ ،‬آن گونه که بوده آگاه شویم‪ .‬قرآن پس از نقل تاریخ پیشینیان‬
‫وحی َها ِإلَیكَ ‪َ ( ،)1‬وی َع ِل ُم ُك ْم َما لَ ْم تَ ُكونُوا تَ ْعلَ ُمونَ ‪.)2‬‬ ‫اء ْالغَی ِ‬
‫ب نُ ِ‬ ‫می فرماید‪ِ ( :‬ت ْلكَ ِم ْن أ َ ْن َب ِ‬
‫زندگی انسان اجتماعی است و جامعه به قانون نیاز دارد و قوانین بشری از اطمینان‬
‫کافی برخوردار نیست؛ زیرا هوسهای درونی‪ ،‬فشارهای بیرونی‪ ،‬گرایشهای فردی‪،‬‬
‫حزبی‪ ،‬نژادی‪،‬تصورات و اوهام و پندارها‪ ،‬کج فکری ها‪ ،‬بداندیشی ها‪ ،‬سوءظن ها‪،‬‬
‫ترس ها و طمع ها‪ ،‬در کنارخطاها‪ ،‬نسیان ها‪ ،‬و پشیمانی ها‪ ،‬همه بیانگر آن است‬
‫که قانون گذار باید فوق بشر باشد نه خود بشر و جز خداوند کسی حق ندارد برای‬
‫بشر قانون وضع کند‪.‬‬
‫علَینَا لَ ْل ُهت َد ٰ )‪ :3‬آری‬
‫خداوند در قرآن می فرماید‪ :‬هدایت بشتتتتتر برعهتده ما استتتتتت (ِ هن َ‬
‫خالق‬
‫باید برای مخلوق قانون وضع کند‪ ،‬همان گونه که مهندسان و طراحان و صنعتگران‬
‫هر کاالیی برای کاالی خود دستورالعمل مینویسند‪.‬‬
‫در همه کشورها‪ ،‬قوانین در حال تغییر است و حتی قانون اساسی بعضی کشورهای‬
‫پیشرفته ده ها بار عوض شده‪ ،‬اما قرآن تنها کتابی است که هیچ باطلی در آن راه‬
‫ع ِزی ٌز * َال یأ ْ ِتی ِه ْال َب ِ‬
‫اط ُل‬ ‫نیافته و ازستتوی خداوند حکیم نازل گشتتته استتت‪َ ( :‬و ِإ هنهُ لَ ِكتَابٌ َ‬
‫ِم ْن َبی ِن ی َدی ِه‬
‫َو َال ِم ْن خ َْل ِف ِه ۖ تَ ْن ِزی ٌل ِم ْن َح ِكیم َح ِمید)‪.4‬‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪ .1‬نقش اهل بیت(ع) در تفسیر قرآن را بررسی نمایید‪.‬‬
‫‪ .2‬شرایط آشنایی با قرآن کدام است؟‬
‫‪ .3‬دیدگاه دانشمندان غیر مسلمان درباره قرآن چیست؟‬
‫‪ .4‬مهجوریت قرآن در میان مسلمانان چه پیامدهایی دارد؟‬
‫‪ .۲‬بقره ‪.۱۵۱ :۲‬‬
‫‪.۴‬فصلت ‪ ۴۱ :۴۱‬و ‪.۴۲‬‬
‫‪ .1‬هود ‪.۴۹ :11‬‬
‫‪ .3‬لیل ‪.۱۲ :92‬‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪ .1‬تفسیر و مفسران‪ ،‬محمدهادی معرفت‪ ،‬ج ‪ ،۱‬قم‪ ،‬مؤسسة التمهید‪.‬‬
‫‪ .۲‬آشنایی با قرآن‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬ج ‪ ،۲ - ۱‬تهران‪ ،‬صدرا۔‬
‫‪ .٣‬تفسیر نمونه‪ ،‬ناصر مکارم شیرازی و همکاران‪ ،‬ج ‪ ،۱‬تهران‪ ،‬دارالکتب‬
‫االاسالمیه‪.‬‬
‫‪ .۴‬قرآن در اسالم‪ ،‬سیدمحمدحسین طباطبایی‪ ،‬تهران‪ ،‬دارالکتب االسالمیه‪.‬‬

‫بخش اول ‪ :‬باورها وباید ها‬


‫سوره بقره‪ ،‬آیات ‪ ۱‬تا ‪| ۲۰‬‬
‫• قرآن‪ ،‬کتاب هدایت‬
‫• ایمان و عمل در کنار هم‬
‫• جریان رسالت در طول تاریخ‬
‫•پارسایی و رستگاری‬
‫• کفر و لجاجت در برابر حق‬
‫• کیفر کفران‬
‫• ویژگی های قلب سلیم‬
‫• ویژگی های قلب ناپاک‬
‫• سیمای منافق در قرآن‬
‫انسانها در برابر آنچه از سوی خداوند بر پیامبران نازل گردیده است‪ ،‬سه گونه موضع‬
‫گرفته اند‪ :‬گروهی آن را پذیرفته و ایمان آورده اند؛ گروهی از سر انکار و لجاجت به‬
‫آن کفر ورزیده اند؛ و گروهی از روی نفاق‪ ،‬اظهار ایمان میکنند ولی در دل کافرند‪.‬‬
‫باور به وجود خدا‪ ،‬بایدهایی را به دنبال دارد که انجام آنها‪ ،‬صفوف مؤمنان را از‬
‫صفوف کافران و منافقان که یا باور ندارند و یا بایدها را نمی پذیرند‪ ،‬جدا می سازد‪.‬‬
‫در آیات نخستین سوره بقره به این سه گروه و ویژگیهای آنان اشاره شده است که‬
‫به دلیل اهمیت موضوع‪ ،‬تفسیر این آیات را مرور می کنیم‪ .‬جالب آنکه تنها چهار آیه‬
‫در باره مؤمنان و دو آیه درباره کافران است‪ ،‬ولی سیزده آیه در باره ویژگی های‬
‫منافقان است که نشان از خطر نفاق در جامعه اسالمی دارد‪.‬‬
‫الرحْ ٰ َم ِن ه‬
‫الر ِحی ِم الم (‪ )1‬به نام خداوند بخشنده مهربان * الف الم میم‬ ‫ِبس ِْم ه ِ‬
‫َّللا ه‬
‫نکته ها‬
‫در میان ‪ ۱۱۴‬سوره قرآن کریم‪ ۲۹ ،‬سوره با حروف مقطعه آغاز می شود که در ‪۲۴‬‬
‫مورد آن‪ ،‬پس از این حروف‪ ،‬سخن از قرآن و نزول وحی است‪ .‬چنان که در این سوره‬
‫به دنبال ( الم )‪ ،‬عبارت (ذلك الكتاب) ‪ ،‬آمده که به عظمت قرآن اشاره دارد‪.‬‬
‫در آغاز سوره شورا نیز پس از حروف مقطعه ( حم عسق ) می خوانیم‪َ « :‬ك ٰذَلِكَ ی ِ‬
‫وحی‬
‫َّللا ْال َع ِزی ُز ْال َح ِكی ُم»؛ ختداونتد عزیز و حكیم‪ ،‬این چنین بر تو و‬
‫ِإلَیتكَ َو ِإلَى هالت ِذینَ ِم ْن قَب ِْلتكَ ه ُ‬
‫پیامبران‬
‫پیش از تو وحی می کند‪ .‬گویا خداوند می خواهد بفرماید‪ :‬قرآن‪ ،‬معجزه جاودان اسالم‪،‬‬
‫از همین حروف الفبا تألیف یافته که در اختیار همگان است‪ ،‬اگر می توانید شما نیز از‬
‫این حروف‪ ،‬کالم معجزه آمیز بیاورید‪.‬‬
‫در عالم تکوین نیز خداوند از دل خاک صدها گونه میوه و گل و گیاه می آفریند‪ ،‬ولی‬
‫نهایت هنر بشر آن است که از خاک و گل‪ ،‬خشت و آجر و سفال بسازد!‬
‫قرآن‪ ،‬کتاب هدایت‬
‫ب ۛ فِی ِه ۛ ُه ًد ِل ْل ُمته ِقینَ (‪)۲‬‬ ‫ٰذَلِكَ ْال ِكت ُ‬
‫َاب َال َری َ‬
‫آن کتاب که در (حقانیت) آن هیچ تردیدی راه ندارد‪ ،‬راهنمای پارسایان است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫‪ o‬قرآن‪ ،‬کتاب هدایت است‪ ،‬نه کتاب طبیعت؛ و اگر به موضوعات طبیعی و کیهانی‬
‫از قبیل خلقت آسمانها و زمین و گیاهان و حیوانات اشاره کرده‪ ،‬از آن روست که‬
‫توجه به این امور‪ ،‬موجب توجه به علم و قدرت و حکمت خداوند می گردد‪.‬‬
‫‪ o‬قرآن‪ ،‬برای هدایت همه مردم آمده استتتت‪ُ « :‬ه ًد ِلل هن ِ‬
‫اس ‪ ، »1‬ولی تنها کستتتانی از‬
‫آن‬
‫بهره می جویند که فطرت پاک داشته و در برابر حق خاضع باشند‪ُ « :‬ه ًد ِل ْل ُمته ِقینَ »‬
‫چنان که نور خورشید‪ ،‬از شیشه شفاف عبور می کند‪ ،‬نه از خشت و گل تیره‬
‫بنابراین فاسقان‪ ۲ ،‬ظالمان‪ ،‬کافران‪ ۴ ،‬مسرفان و تکذیب کنندگان ه از هدایت قرآن‬
‫بی بهره اند‪.‬‬
‫این آیه‪ ،‬قرآن و مطالب آن را تردیدناپذیر می خواند و می فرماید‪َ « :‬ال َری َ‬
‫ب ۛ فِی ِه»‪ .‬در‬
‫جای دیگر‪ ،‬خود قرآن‪ ،‬شک و تردید مخالفان را در این باره چنین بیان داشته که می‬
‫عونَا ِإلَی ِه ُم ِریب که با ما درباره آنچه ما را به آن می خوانی‪،‬‬
‫گویند‪َ :‬و ِإ هننَا لَ ِفی شَك ِم هما تَ ْد ُ‬
‫در شک‬
‫‪ .۱‬بقره (‪.۱۸۵ :)۲‬‬
‫‪ .2‬ال یهدی القوم الظالمین‪( .‬مائده (‪)۵۱ :)۵‬‬
‫‪ .3‬ال یهدی القوم الفاسقین‪( .‬توبه (‪)۸۰ :)۹‬‬
‫‪ .۴‬ال یهدی القوم الكافرین‪( .‬مائده (‪)۶۷ :)۵‬‬
‫‪ .۵‬ال یهدی من هو مشرف كذاب‪( .‬غافر ( ‪)۲۸ : ) ۴۰‬‬
‫‪ .۶‬هود (‪.۶۲ :)۱۱‬‬
‫هستیم‪ .‬و در باره شك مخالفان در وحی و نبوت میخوانیم‪ :‬و َب ْل‪ُ .‬ه ْم فِی شَك ِم ْن ِذ ْك ِری ۖ ‪1‬‬
‫در باره قیامت نیز آمده است‪ِ :‬ل َن ْعلَ َم َم ْن یؤْ ِم ُن ِب ْاْل ِخ َرةِ ِم هم ْن ه َُو ِم ْن َها فِی شَك‪ .2‬بنابراین‪،‬‬
‫این پرسش به ذهن می رسد که با وجود این‪ ،‬چرا خداوند در این آیه‪ ،‬قرآن را «الریب‬
‫فیه» دانسته است؟‬
‫پاسخ آن است که‪ :‬مراد از «الریب فیه » آن نیست که کسی در قرآن شک نکرده و یا‬
‫شک نمی کند‪ ،‬بلکه منظور آن است که حقانیت قرآن به اندازه ای محكم است که جای‬
‫شک ندارد واگر کسی شک کند‪ ،‬با قدری تأمل و تدبر‪ ،‬به حقانیت آن پی می برد‪ ،‬مگر‬
‫آنکه حاضر نباشد حق را بپذیرد و یا تعصب و لجاجت‪ ،‬چشم دل او راکور کرده باشد‪.‬‬
‫چنان که در ستوره نمل می فرماید‪َ :‬ب ْل ُه ْم فِی شتَ ك ِم ْن َها ۖ َب ْل ُه ْم ِم ْن َها َ‬
‫ع ُمونَ ؛ ‪ ٣‬آنان که در‬
‫شک‬
‫هستند‪ ،‬دچار کوردلی شده اند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬قرآن در عظمت‪ ،‬مقامی بس واال دارد‪( :‬ذلك) ‪( .‬در ادبیات عرب‪« ،‬ذلك» اسم‬
‫اشاره به دوراست‪ .‬با آنکه قرآن پیش روی ماست‪ ،‬اما با «ذلك» به آن اشاره شده‬
‫است که حکایت ازعظمت دست نایافتنی قرآن می کند)؛‬
‫‪ .۲‬قرآن‪ ،‬از همان آغاز نزول مکتوب می شده و در زمان حیات پیامبر به عنوان کتاب‬
‫بوده مطرح است‪ ( :‬الكتاب )؛‬
‫‪ .3‬رهبر و راهنما باید در روش دعوت و محتوای برنامه خود‪ ،‬قاطع و استوار باشد‪.‬‬
‫جمله (الریب فیه) نشانگر استواری و استحکام قرآن است؛‬
‫‪ .4‬توان قرآن بر هدایت پرهیزکاران‪ ،‬خود بهترین دلیل بر اتقان و حقانیت آن است‪( :‬ال‬
‫ریب فیه هد للمتقین) ‪.‬‬
‫‪.1‬ص )‪.۸ :(٣۸‬‬
‫‪ .2‬سبأ )‪.۲۱ :(٣۴‬‬
‫‪ .3‬نمل )‪.۶ ۶ :(۲۷‬‬
‫ایمان و عمل در کنار هم‬
‫ص َالة َ َو ِم هما َرزَ ْقنَا ُه ْم ی ْن ِفقُونَ ‪3‬‬ ‫اله ِذینَ یؤْ ِمنُونَ ِب ْالغَی ِ‬
‫ب َوی ِقی ُمونَ ال ه‬
‫متقین( کسانی هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را به پای میدارند‬
‫و از آنچه به آنان روزی داده ایم‪ ،‬انفاق میکنند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫• قرآن‪ ،‬هستی را به دو بخش تقسیم می کند‪ :‬عالم غیب و عالم شهود‪ .‬غیب‪ ،‬یعنی‬
‫آنچه از دیدگان پنهان است‪ ،‬و شهود یعنی آنچه محسوس و مشهود است‪ .‬پاکان و حق‬
‫جویان‪ ،‬افزون بر محسوسات‪ ،‬به وجود خداوند و وقوع قیامت که از امور غیبی اند‪،‬‬
‫ایمان دارند‪ ،‬ولی دیگران تنها آنچه را می پذیرند که بر ایشان محسوس باشد‪ .‬حتی توقع‬
‫دارند که خدا را با چشم بینند و چون نمی بینند‪ ،‬به او ایمان نمی آورند‪.‬‬
‫برخی به موسی(ع) می گفتند‪ :‬لَ ْن نُؤْ ِمنَ لَكَ َحته ٰى ن ََر ه َ‬
‫َّللا َج ْه َرة ً ‪ 1‬ما هرگز به تو ایمان‬
‫نمی آوریم‪ ،‬مگر آنکه خداوند را آشکارا مشاهده کنیم این افراد در باره قیامت نیز‬
‫می گوینتد‪َ ( :‬متا ِهی إِ هال َحیتاتُنتَا الت ُّد ْنیتا َن ُموتُ َونَحْ یتا َو َمتا ی ْه ِل ُكنتَا إِ هال الت هد ْه ُر ۚ ‪)2‬؛ جز این دنیتا کته‬
‫در آن‬
‫زندگی میکنیم‪ ،‬دنیای دیگری نیست‪ ،‬زنده میشویم و می میریم و این روزگار است که‬
‫ما را از بین می برد‪.‬‬
‫• ایمان به خدا‪ ،‬مرحله ای باالتر از علم به خداست‪ .‬علم به اینکه خدا هست‪ ،‬میان‬
‫من و خدا رابطه ای بر قرار نمی کند؛ اما ایمان به اینکه هستی من از خداست و‬
‫هرگونه نعمتی از جانب اوست‪ ،‬چنان رابطه ای میان من و او ایجاد می کند که مرا به‬
‫تقدیس و تعظیم و پرستش او وامی دارد‪.‬‬
‫• یکی از نشانه های ایمان‪ ،‬اقامه نماز است‪ .‬گرچه خداوند به نماز ما نیاز ندارد و‬
‫حتی دیگر مخلوقات نیز به انسان نیاز ندارند‪ .‬ما به خورشید و جنگل‪ ،‬دریا و‪..‬‬
‫نیازمندیم‪ ،‬اما آنها به انسان نیاز ندارند‪ .‬شاید بتوان انسان را در زمرة محتاج ترین‬
‫مخلوقات خداوند دانست‪.‬‬
‫‪ .1‬بقره )‪۵ ۵ :(۲‬‬
‫‪ .2‬جاثیه )‪.۲۴ :(۴۵‬‬
‫قرآن می فرماید‪ :‬اگر تمام مردم کافر شوند‪ ،‬در خداوند اثری ندارد؛ همان گونه که اگر‬
‫تمام مردم پشت به خورشید خانه بسازند‪ ،‬در خورشید اثری ندارد؛ لکن اگر رو به‬
‫خورشید ساختند از نور و حرارت آن بهره گرفته اند‪ .‬متقین‪ ،‬تمام هستی را تسلیم خدا‬
‫میدانند و معتقدند که اگر انسان تسلیم نباشد‪ ،‬وصله ناهمرنگ هستی است‪ .‬نماز‪ ،‬انسان‬
‫را از فحشا و منکر باز می دارد؛ همانگونه که پوشیدن لباس سفید انسان را از نشستن‬
‫روی زمین خاک آلود باز می دارد‪.‬‬
‫• در میان واجبات دینی‪ ،‬بیش از همه بر نماز و زکات تأکید گردیده و معموال‬
‫این دو در کنار یکدیگر آمده است‪ .‬شاید از آن جهت که اضطراب ها و ناهنجاری های‬
‫روحی و روانی فرد‪ ،‬با نماز درمان می یابد و خألهای اقتصادی جامعه و نابسامانی های‬
‫ناشی از آن‪ ،‬با انفاق پر و مرتفع میگردد‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬ایمان‪ ،‬از عمل جدا نیست‪ .‬در کنار ایمان به غیب‪ ،‬وظایف و تكالیف عملی مؤمن‬
‫بازگو شده است‪ :‬یؤمنون‪ . . .‬یقیمون‪ . . .‬ینفقون ؛‬
‫‪ .2‬در جهان بینی الهی‪ ،‬هستی‪ ،‬محدود به محسوسات نیست‪ :‬یؤمنون بالغیب ؛‬
‫‪ .3‬مهم ترین وظیفة مؤمن‪ ،‬اقامه نماز و انفاق است‪ :‬یؤمنون‪ . . .‬یقیمون‪ . . .‬ینفقون ؛‬
‫‪ .۴‬اقامه نماز‪ ،‬باید دایمی باشد‪ ،‬نه موسمی و مقطعی‪ :‬یقیمون الصلوة »یقیمون« فعل‬
‫مضارع است که داللت بر استمرار و دوام فعل دارد؛‬
‫‪ .۵‬در انفاق میانه رو باشیم‪ :‬مما رزقناهم «ما«‪ ،‬در اصل (من ما) است و یکی از معانی‬
‫من« بعض است؛ یعنی بعضی از آنچه روزی کرده ایم انفاق می کنند‪.‬‬
‫‪ .6‬از هرچه خداوند به ما عطا کرده (علم‪ ،‬آبرو‪ ،‬ثروت‪ ،‬هنر و‪ ). . .‬به دیگران انفاق‬
‫کنیم ‪:‬مما رزقناهم ینفقون ؛‬
‫‪ .7‬با انفاق کردن مغرور نشویم؛ زیرا آنچه را انفاق میکنیم از خداست‪ :‬مما رزقناهم‬
‫ینفقون ‪.‬‬
‫جریان رسالت در طول تاریخ‬
‫َواله ِذینَ یؤْ ِمنُونَ ِب َما أ ُ ْن ِز َل ِإلَیكَ َو َما أ ُ ْن ِز َل ِم ْن قَ ْبلِكَ َو ِب ْاْل ِخ َرةِ ُه ْم یوقِنُونَ ‪۴‬‬
‫ای پیامبر( آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه )بر پیامبران( پیش از تو نازل گردیده‪،‬‬
‫ایمان دارند و هم آنان به آخرت یقین دارند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫• ابزار شناخت انسان‪ ،‬محدود به حس و عقل نیست‪ ،‬بلکه وحی نیز یکی از راه‬
‫های شناخت است که متقین به آن ایمان دارند‪ .‬انسان در انتخاب راه‪ ،‬بدون راهنما دچار‬
‫تحیر و سرگردانی می شود‪ .‬باید انبیا دست او را بگیرند و با سخن منطقی و سیره عملی‬
‫خویش‪ ،‬اورا به سوی سعادت واقعی رهنمون شوند‪.‬‬
‫• از این آیه و دو آیه پیشین به دست می آید که خشوع در برابر خداوند متعال‬
‫)نماز( و داشتن روحیه ایثار و انفاق و تعاون و امید به آینده ای روشن‪ ،‬از ویژگی‬
‫های پارسایان است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬ایمان به تمام انبیا و کتابهای آسمانی‪ ،‬الزم است؛ زیرا همه آنان یک هدف را دنبال‬
‫می کردند‪ُ( :‬ؤْ ِمنُونَ ِب َما أ ُ ْن ِز َل ِإلَیكَ َو َما أ ُ ْن ِز َل ِم ْن قَ ْبلِكَ ﴾؛‬
‫‪ .۲‬پیامبر اسالم‪ ،‬آخرین پیامبر الهی است‪ .‬عبارت (من قبلك) و بدون ذكر »من بعدك«‬
‫نشانه خاتمیت پیامبر اسالم و قرآن است؛‬
‫‪ .٣‬تقوای راستین‪ ،‬بدون یقین به آخرت ظهور نمی یابد‪ :‬باْلخرة هم یوقنون ‪.‬‬
‫پارسایی و رستگاری‬
‫علَ ٰى ُه ًد ِم ْن َر ِب ِه ْم ۖ َوأُو ٰلَئِكَ ُه ُم ْال ُم ْف ِل ُحونَ ‪5‬‬
‫أُو ٰلَئِكَ َ‬
‫آنان بر هدایتی )ویژه( از سوی پروردگارشان هستند و همانان رستگاران اند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫• پاداش اهل تقوا که به غیب ایمان دارند و اهل نماز و انفاق و یقین به آخرت‬
‫هستند‪ ،‬رستگاری و فالح است‪.‬‬
‫رستگاری‪ ،‬بلندترین قله سعادت است؛ زیرا خداوند‪ ،‬هستی را برای بشرآفریده ‪ 1‬و‬
‫بشر را برای عبادت‪ 2‬و عبادت را برای رسیدن به تقوا ‪ 3‬و تقوا را برای رسیدن به‬
‫فالح ورستگاری‪4.‬‬
‫در قرآن‪ ،‬رستگاران دارای ویژگی هایی هستند‪:‬‬
‫الف( در برابر مفاسد جامعه‪ ،‬به اصالحگری می پردازند؛ ‪۵‬‬
‫ب( امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛‪6‬‬
‫ج( افزون بر ایمان به رسول خدا (ص)‪ ،‬او را حمایت می کنند؛‪7‬‬
‫د( از بخل دور هستند‪۸ ،‬‬
‫ه( ترازوی آنها در قیامت‪ ،‬از نیکی ها سنگین است‪۹.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬هدایت خاص الهی‪ ،‬برای کسانی است که هدایت اولیه و عمومی را پذیرفته اند‪:‬‬
‫ُه ًد ِم ْن َر ِب ِه ْم ۖ‬
‫‪ .۲‬ایمان و تقوا‪ ،‬انسان را به فالح و رستگاری می رساند‪ « :‬للمتقین‪ ،‬یؤمنون‪ ،‬هم‬
‫المفلحون» ‪.‬‬
‫كفر و لجاجت در برابر حق‬
‫علَی ِه ْم أَأ َ ْنذَ ْرتَ ُه ْم أ َ ْم لَ ْم ت ُ ْنذ ِْر ُه ْم َال یؤْ ِمنُونَ ‪6‬‬ ‫إِ هن اله ِذینَ َكفَ ُروا َ‬
‫س َوا ٌء َ‬
‫همانا کسانی که کفر ورزیدند‪ ،‬برای آنها یکسان است که آنان را هشدار دهی‬
‫یا هشدار ندهی‪ .‬آنها ایمان نخواهند آورد‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫• قرآن‪ ،‬پس از پرهیزکاران‪ ،‬کافران را معرفی می کند‪ .‬آنها که در انکار و کتمان‬
‫حق‪ ،‬چنان‬
‫‪.1‬خلق لكم ما فی اأرض جمیعا‪ .‬بقره )‪۲۹ :(۲‬‬
‫‪ .۲‬و ما خلقت الجن اأنس اال لیعبدون‪ .‬ذاریات)‪۵۶ :(۵۱‬‬
‫‪ .3‬اعبدوا ربکم‪ ...‬لعلكم تتقون‪ .‬بقره)‪۲۱ :(۲‬‬
‫‪ .4‬وأتقوا للا لعلكم تفلحون‪ .‬مائده )‪100:(۵‬‬
‫‪ .5‬آل عمران )‪.۱۰۴ :(٣‬‬
‫‪ .6‬آل عمران)‪.۱۰۴:(٣‬‬
‫‪ .7‬اعراف )‪.۱۵۷ :(۷‬‬
‫‪ .8‬حشر )‪۹:(۵۹‬‬
‫‪ .9‬اعراف )‪.۸:(۷‬‬
‫سر سخت اند که حاضر به پذیرش حق نیستند‪ .‬کافران معاند‪ ،‬در برابر دعوت پیامبران‪،‬‬
‫زبان قال و حالشان این بود‪ :‬سواء علینا أوعظت أم لم تكن من الواعظین ‪ 1‬برای ما وعظ‬
‫و نصیحت تو اثری ندارد‪ ،‬تفاوتی نمی کند که پند دهی یا از نصیحت کنندگان نباشی‬
‫«کفر»‪ ،‬به معنای پوشاندن و نادیده گرفتن است‪ .‬به کشاورز و شب‪ ،‬کافر‬
‫می گویند‪ .‬چون کشاورز دانه و هسته را زیر خاک می پوشاند و شب‪ ،‬فضا و نور را در‬
‫بر می گیرد‪.‬‬
‫کفران نعمت نیز به معنای نادیده گرفتن آن است‪ .‬شخص منکر دین‪ ،‬به سبب اینکه حقایق‬
‫و آیات الهی را کتمان می کند و یا نادیده می گیرد‪ ،‬کافر خوانده شده است‪2.‬‬
‫اگر زمینه مساعد و مناسب نباشد‪ ،‬دعوت انبیا نیز سودمند نخواهد بود‪.‬‬
‫در باغ الله روید و در شوره زار‪ ،‬خس‬ ‫باران که در لطافت طبعش‪ ،‬خالف نیست‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬لجاجت و عناد و تعصب جاهالنه‪ ،‬انسان را جماد گونه می کند‪ « :‬سواء علیهم ؛‬
‫‪ .۲‬راه دعوت کفار‪ ،‬انذار است‪ .‬اگر انذار و هشدار در انسان اثر نکند‪ ،‬بشارت و وعده‬
‫ها نیز اثر نخواهند کرد‪« :‬سواء علیهم انذرتهم ام لم تنذرهم ؛‬
‫‪ .3‬انتظار ایمان آوردن همه مردم را نداشته باشیم‪ « :‬الیؤمنون»‪. 3‬‬
‫کیفر کفران‬
‫ع ِظی ٌم ‪7‬‬ ‫َاوة ٌ ۖ َولَ ُه ْم َ‬
‫عذَابٌ َ‬ ‫ار ِه ْم ِغش َ‬
‫ص ِ‬‫علَ ٰى أ َ ْب َ‬
‫س ْم ِع ِه ْم ۖ َو َ‬ ‫علَ ٰى قُلُو ِب ِه ْم َو َ‬
‫علَ ٰى َ‬ ‫َّللا َ‬
‫َخت ََم ه ُ‬
‫خداوند بر دل ها و بر گوش آنان مهر زده و در برابر چشمانشان پرده ای است‬
‫و عذابی بزرگ برای آنان فراهم است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫خداوند به انسان چشم و گوش و قلب و عقل داده تا حقایق را درک کند‪ .‬اما کسی که حق‬
‫را‬
‫‪ .1‬شعراء )‪ ،۱٣۶ :(۲۶‬پاسخ قوم هود در برابر آن حضرت‪.‬‬
‫‪ .۲‬مفردات راغب‪ ،‬واژه »كفر«‪.‬‬
‫‪ .3‬خداوند در آیه ‪ ۱۰٣‬یوسف می فرماید‪» :‬و ما أكثر الناس ولؤ حرصت بمؤمنین؛ هر‬
‫چند آرزومند و حریص باشی‪ ،‬بسیاری ازمردم ایمان نخواهند آورد«‪.‬‬
‫می بیند و انکار می کند و یا سخن حق را می شنود و نمی پذیرد‪ ،‬به راستی نعمت الهی‬
‫را کفران می کند و نتیجه قهری این رفتار‪ ،‬کوردلی و از دست دادن قدرت تشخیص حق‬
‫از باطل است که قرآن از آن به »مهر زدن« خداوند بر چشم و دل کافران تعبیر کرده‬
‫است‪.‬‬
‫• مهر شقاوت که خداوند بر دل کافران می زند‪ ،‬کیفر تعصب‪ ،‬لجاجت و هواپرستی‬
‫خود آنان است‪ .‬چنان که در آیه ای دیگر می فرماید‪« :‬یطبع للا على كل قلب متكبر‬
‫جبار»‪ 1‬خدا بر دل متكبران و ستم پیشگان‪ ،‬مهر میزند‪ .‬و یا در آیه ‪ ۲٣‬سوره جاثیه‬
‫میخوانیم‪« :‬خداوند بر دل کسانی که با علم و آگاهی به سراغ هواپرستی میروند مهر‬
‫میزند‪ ».‬بنابراین مهر الهی نتیجه انتخاب بد خود انسان است‪ ،‬نه آنکه یک امر‬
‫ابتدایی از طرف خدا باشد‪.‬‬
‫• مراد از قلب در قرآن‪ ،‬روح و مركز ادراکات است‪ .‬روح انسان همچون جسم او‬
‫گاهی دچاربیماری می گردد؛ از این رو در قرآن و روایات به ویژگی های قلب سالم‬
‫و بیمار اشاراتی شده است‪.‬‬
‫ویژگی های قلب سلیم‪2‬‬
‫الف( قلبی که در آن جز خدا نیست‪« :‬لیس فیه احد سواه» ‪٣‬‬
‫ب( قلبی که پیرو حق و تسلیم آن است؛ ‪۴‬‬
‫ج( قلبی که از حب دنیا‪ ،‬دور است‪۵ ،‬‬
‫د( قلبی که در برابر خداوند‪ ،‬خاشع است‪۶ ،‬‬
‫ه( قلبی که هم با یاد خداوند آرام می گیرد‪« :‬أال بذكر للا تطمئن القلوب»‪ 7‬و هم از‬
‫قهر او می ترسد‪« :‬إذا ذكر للا وجلت قلوبهم‪ ، »8‬همانند کودکی که هم به والدین آرام‬
‫می گیرد و هم از آنان حساب می برد‪.‬‬
‫‪ .1‬مؤمن )‪.٣۵ :(۴۰‬‬
‫‪ .2‬اال من أتى للا بقلب سلیم‪) .‬شعراء )‪(۸۹:(۲۶‬‬
‫‪ .3‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۴‬ص ‪.۵۷‬‬
‫‪ .۴‬نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪.۲۱۴‬‬
‫‪ .۵‬مالمحسن فیض کاشانی‪ ،‬تفسیر الصافی‬
‫‪ .6‬حدید )‪.۱۶:(۵۷‬‬
‫‪ .7‬رعد )‪.۲۸ :(۱٣‬‬
‫‪ .8‬انفال )‪.۲:(۸‬‬
‫البته صاحب قلب سلیم گاهی مرتکب گناه میشود که پس از توجه به انحراف‬
‫وخالف‪ ،‬توبه و انابه کرده و به سوی خدا باز میگردد‪ .‬قرآن از این حالت‪ ،‬به‬
‫«قلب منیب«تعبیر کرده است‪۱.‬‬
‫ویژگیهای قلب ناپاک‬
‫خداوند در آیات قرآن‪ ،‬ویژگی قلب کافران و منافقان را چنین بیان کرده است‪:‬‬
‫الف( انكار‪« :‬قلوبهم منكرة »‪۲‬‬
‫ب( تعصب‪ «:‬فی قلوبهم الحمیة» ؛‪٣‬‬
‫ج( انحراف‪« :‬صرف للا قلوبهم» ‪۴‬‬
‫د( قساوت‪« :‬فویل للقاسیة قلوبهم » ‪۵‬‬
‫هت( مرده دلى‪ :‬والتسمع الموتی»‪6‬‬
‫و( زنگار‪ « :‬بل ران على قلوبهم»‪7‬‬
‫ز( مرض‪ « :‬فی قلوبهم مرض» ‪۸‬‬
‫ح( ضیق‪ « :‬یجعل صدرة ضیقا»‪۹‬‬
‫ط( طبع‪ :‬طبع للا علیها بكفرهم» ‪۱۰‬‬
‫ی( فتنه انگیز ‪« :‬فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة» ‪۱۱‬‬
‫قلب انسان‪ ،‬همواره در معرض تغییر و دگرگونی است؛ بنابراین مؤمنان این چنین‬
‫دعا میکنند‪« :‬ربنا أتزغ قلوبنا بعد إذهدیتنا » ‪ 12‬خدایا‪ ،‬دلهای ما را بعد از آنکه‬
‫هدایت نمودی‪ ،‬دچارانحراف مساز‪.‬‬
‫امام صادق (ع) می فرمود‪ :‬این دعا را بسیار بخوانید و خود را از انحراف در امان‬
‫ندانید‪13.‬‬
‫‪ .2‬نحل)‪.۲ ۲ :(۱۶‬‬
‫‪ .4‬توبه )‪.۱۲۷ :(۹‬‬
‫‪ .6‬روم ) ‪.۵۲:)٣۰‬‬
‫‪ .8‬بقره )‪.۱۴:)۲‬‬
‫‪ .۱۰‬نساء )‪.۱۵ ۵ :(۴‬‬
‫‪ .۱۲‬آل عمران )‪.۸:(٣‬‬
‫‪ .۱٣‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص‪.٣۱۹‬‬
‫‪.1‬ق ) ‪.٣ ٣ :(۵۰‬‬
‫‪ .3‬فتح )‪.۲۶ :(۴۸‬‬
‫‪ .۵‬زمر )‪.۲ ۲ :(٣۹‬‬
‫‪ .7‬مطففین )‪.۱۴:(۸٣‬‬
‫‪ .9‬انعام )‪.۱۲۵ :(۶‬‬
‫‪ .۱ ۱‬آل عمران)‪.۷ :(٣‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬کفر و الحاد‪ ،‬سبب مهرخوردن بر دل و روح انسان است‪ « :‬الذین كفروا‪ . . .‬ختم‬
‫للا ؛‬
‫‪ .2‬در اثر کفر‪ ،‬امتیاز اساسی انسان بر حیوان‪ ،‬یعنی درک حقیقت‪ ،‬از او سلب می‬
‫شود‪« :‬الذین كفروا ‪ ...‬ختم للا ؛‬
‫‪ .3‬کیفر الهی‪ ،‬متناسب با عمل ماست‪ :‬الذین کفروا‪ . .‬ختم للا «؛ و جزای کسی که‬
‫حق را فهمید و بر آن سرپوش گذاشت‪ ،‬آن است که خداوند نیز بر چشم و گوش و‬
‫روح و فکراو سرپوش گذارد‪.‬‬
‫سیمای منافق در قرآن‬
‫منافق‪ ،‬در عقیده و عمل و برخورد و گفتگو‪ ،‬عکس العمل هایی از خود نشان میدهد که‬
‫در این سوره )سوره بقره( و سوره های منافقون‪ ،‬احزاب‪ ،‬توبه‪ ،‬نساء و محمد (ص)‬
‫بدانها اشاره شده است‪.‬‬
‫منافقان در باطن ایمانندارند‪ ،‬ولی در ظاهر خود را مؤمن و مصلح نشان میدهند؛ با‬
‫افراد بی دین‪ ،‬رفت و آمد و خلوت میکنند؛ نمازشان با کسالت و انفاقشان با کراهت‬
‫است؛ نسبت به مؤمنان عیب جو و نسبت به پیامبر(ص)بی وفایند؛ از جبهه و جهاد‬
‫فراری و از خدا غافل اند؛‬
‫افرادی یاوه سرا‪ ،‬ریاکار‪ ،‬شایعه ساز و عالقه مند به دوستی با کفارند؛ مالک عالقه شان‬
‫کامیابی و مالک غضبشان‪ ،‬محرومیت است؛ نسبت به پیشرفت مؤمنان نگران‪ ،‬ولی‬
‫نسبت به مشکالتی که برای مسلمانان پیش می آید شادند؛ امر به منکر ونهی از معروف‬
‫می کنند‪ .‬کیفر این همه انحرافهای فکری و عملی‪ ،‬سقوط در اعماق دوزخ است‪« :‬إن‬
‫المنافقین فی الدرك اأسفل من النار »‪.‬‬
‫اکنون ویژگی هایی را که در این سوره برای منافقان آمده است‪ ،‬مرور می کنیم‬
‫‪ .1‬نساء )‪.۱۴۵ :(۴‬‬
‫‪ .1‬دروغ گویی‬
‫و من الناس من یقول امنا باهلل بألیوم األخر و ما هم بمؤمنین ‪۸‬‬
‫و گروهی از مردم کسانی هستند که میگویند‪ :‬به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم‪،‬‬
‫در حالی که مؤمن نیستند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫در آغاز این سوره‪ ،‬برای معرفی مؤمنان چهار آیه و برای شناسایی کفار دو آیه آمده‬
‫بود‪ .‬دراین آیه و آیات بعد که شمار آن سیزده آیه است‪ ،‬گروه سومی را معرفی می کند‬
‫که منافق اند‪.‬‬
‫اینان نه ایمان گروه اول را دارند و نه جرئت و جسارت گروه دوم را در ابراز کفر‪.‬‬
‫منافق‪ ،‬همانند موش صحرایی است که برای النه اش دو راه قرار می دهد و یکی از‬
‫آن دو را بازمی گذارد و از آن رفت و آمد می کند و دیگری را بسته نگه می دارد‪ .‬هر‬
‫گاه احساس خطر کند‪ ،‬با سر‪ ،‬راه بسته را باز کرده و می گریزد‪ .‬نام سوراخ مخفی‬
‫موش نافقاء« است که كلمه منافق« نیز از همین واژه گرفته شده است‪.‬‬
‫• نفاق‪ ،‬دارای معنای گسترده ای است و هرکس که زبان و عملش هماهنگ نباشد‪،‬‬
‫سهمی از نفاق دارد‪ .‬در حدیث میخوانیم‪ :‬اگر به امانت خیانت کردیم و در گفتار‬
‫دروغ گفتیم و به وعده های خود عمل نکردیم‪ ،‬منافق هستیم‪ ،‬گرچه اهل نماز و‬
‫روزه باشیم‪ .‬تظاهر و ریاکاری نیز نوعی نفاق است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬ایمان‪ ،‬امری قلبی است‪ ،‬نه زبانی‪﴿ :‬یقول آمنا‪ ...‬ما هم بمؤمنین »‬
‫‪ .۲‬اساس دین‪ ،‬ایمان به مبدا و معاد است‪ « :‬امنا باهلل و بالیوم اْلخر» ؛‬
‫‪ .3‬خداوند از درون انسان‪ ،‬آگاه است‪ « :‬وما هم بمؤمنین» ‪.‬‬
‫‪ .2‬شیخ عباس قمی‪ ،‬سفینة البحار‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪.۶۰۵‬‬
‫‪ .1‬مفردات راغب‪ ،‬واژه »نفق«‪.‬‬
‫‪ .2‬فریبکاری‬
‫أَلل و الذین امنوأ وما یخدعون إال أنفسهم وما یشعرون ‪»۹‬‬
‫«یخادعون ّ‬
‫(منافقان به پندار خود) با خداوند و مؤمنان نیرنگ میکنند در حالی که‬
‫جز خودشان را فریب نمیدهند‪ ،‬اما نمیفهمند!‬
‫نکته ها‬
‫مراد از ختدعته منتافقتان بتا ختدا‪ ،‬یتا ختدعته و نیرنتگ آنتان بتا احکتام ختدا و دین الهی‬
‫است که‬
‫آن را مورد تمسخر و بازیچه قرار می دهند و یا به معنای فریبکاری با پیامبر خداست؛‬
‫زیرا خدعه با رسول خدا به منزله خدعه با خداست که روشن است این گونه فریبکاری‬
‫در واقع فریب خود است‪ .‬چنان که اگر پزشک‪ ،‬دستور مصرف دارویی را بدهد و‬
‫بیمار به دروغ بگوید که آن را مصرف کردم‪ ،‬به گمان خودش پزشک را فریب داده‪،‬‬
‫ولی به راستی خود را فریب داده است‪.‬‬
‫برخورد اسالم با منافق‪ ،‬همانند برخورد منافق با اسالم است‪ .‬او در ظاهر اسالم‬
‫می آورد‪ ،‬اسالم نیز او را در ظاهر مسلمان میشناسد‪ .‬اما او در دل ایمانندارد و کافر‬
‫است و خداوند نیز در قیامت او را با کافران محشور می کند‪.‬‬
‫قرآن‪ ،‬بازتاب کار نیک و بد انسان را برای او می داند؛ چنان که در این آیه‬
‫می فرماید‪ :‬خدعه با دین‪ ،‬خدعه با خود است نه خدا‪ .‬و در جای دیگر می فرماید‪ «:‬إن‬
‫أحسنتم أحسنتم أنفسكم و إن أسأتم فلها » اگر نیکی کنید‪ ،‬به خود نیکی کرده اید و اگر‬
‫بدی کنید‪ ،‬باز هم به خود‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬حیله گری‪ ،‬نشانه نفاق است‪ « :‬یخادعون للا والذین آمنوا؛‬
‫‪ .2‬منافق‪ ،‬همواره در فکر ضربه زدن است‪( :‬یخادعون) کلمه »خدعه« به معنای‬
‫پنهان کردن امری و اظهار کردن امر دیگر‪ ،‬برای ضربه زدن است)‪2‬‬
‫‪ .۲‬اکبر هاشمیرفسنجانی‪ ،‬تفسیر راهنما‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪.٣۹‬‬
‫‪ .1‬اسراء )‪۷:(۱۷‬۔‬
‫‪ .3‬آثار نیرنگ‪ ،‬به صاحب نیرنگ باز میگردد‪ :‬وما یخدعون اال انفسهم ؛‬
‫‪ .4‬منافق نمیفهمد که در حقیقت به خود ضربه میزند‪ :‬و ما یخدعون اال انفسهم‬
‫و ما یشعرون ؛‬
‫‪ .۵‬حیله گری‪ ،‬نشانه عقل و شعور نیست‪ :‬یخادعون‪ . . .‬ما یشعرون ‪.‬‬
‫‪ .3‬بیماردلی‬
‫فی قلوبهم مرض فزادهم هللا مرضأ ولهم عذاب ألیم یما كانوا یكذبون ‪۱۰‬‬
‫در دل های منافقان‪ ،‬بیماری است‪ ،‬پس خداوند بیماری آنان را بیفزاید‪.‬‬
‫و برای آنان عذابی دردناک است‪ ،‬به سزای آنکه دروغ می گویند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫داستان منافق‪ ،‬به الشه و مرداری بدبو می ماند که باران بر آن ببارد‪ .‬هر چه‬
‫باران بیشتر شود‪ ،‬بوی نامطبوع و آلودگی آن افزایش می یابد‪ .‬نفاق‪ ،‬مرداری است‬
‫که اگر در روح و دل انسان ساکن گردد‪ ،‬باعث می شود تا هر آیه و حکمی که از‬
‫سوی خداوند نازل می شود‪ ،‬انسان به جای تسلیم شدن در برابر آن‪ ،‬دست به تظاهر‬
‫و ریا کاری بزند و یک گام بر نفاق خود بیفزاید‪ .‬این روح مریض‪ ،‬تمام افکار و‬
‫اعمال او را‪ ،‬دچار ریا و نفاق می کند و این نوعی افزایش بیماری است‪« :‬فزادهم‬
‫للا مرضا ً»‪.‬‬
‫در قرآن‪ ،‬اوصاف پسندیده ای چون‪ :‬علم‪ ،‬هدایت و ایمان‪ ،‬قابل افزایش‬
‫است؛ همانند ‪ :‬زذنی علما‪ ،1‬زادتهم إیمانا‪ 2‬زادهم هدی ‪ 3‬همچنین اوصاف ناپسندی‬
‫مانند ‪ :‬رجس ‪ ،‬نفرت‪ ،‬ترس و خسارت نیز قابل فزونی دانسته شده است؛ همانند‪:‬‬
‫زادتهم رجسا‪ ،4‬زادهم نفورا ‪5‬ما زادوكم اأخباال‪ 6‬و و َالیزید الظالمین إال خسارا ‪۷‬‬
‫‪ .2‬انفال )‪.۲ :(۸‬‬
‫‪ .4‬توبه )‪.۱۲۵ :(۹‬‬
‫‪ .6‬توبه )‪.۴۷:(۹‬‬
‫‪.1‬طه )‪.۱۱۴:(۲۰‬‬
‫‪ .3‬محمد )‪.۱۷:(۴۷‬‬
‫‪ .۵‬فرقان )‪.۶۰ :(۲۵‬‬
‫‪ .7‬اسراء )‪.۸۲ :(۱۷‬‬
‫با توجه به این آیات‪ ،‬دانسته می شود که سنت خداوند‪ ،‬آزادی دادن به هر دو گروه خیر‬
‫و شراست‪« :‬كال نمد هوالء وهوالء‪۱.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬منافق‪ ،‬بیمار است‪ .‬همان گونه که بیمار‪ ،‬نه سالم است و نه مرده‪ ،‬منافق نیز نه‬
‫مؤمن است و نه کافر‪ ( :‬فی قلوبهم مرض ؛‬
‫‪ .2‬نفاق‪ ،‬رشد سرطانی دارد‪ :‬زادهم للا مرضا ؛‬
‫‪ .3‬زمینه های عزت و سقوط را‪ ،‬خود انسان به وجود می آورد‪ :‬لهم عذاب الیم‬
‫بما كانوا یكذبون ؛‬
‫‪ .4‬دروغگویی‪ ،‬از روش های متداول منافقان است‪ :‬كانوا یكذبون‪.‬‬
‫‪ .4‬فسادگری در زمین‬
‫وإذا قیل لهم التفسدوأ فی األرض قالوا إنما نحن مصلحون ‪11‬‬
‫هرگاه به آنان )منافقان( گفته شود در زمین فساد نکنید‪ ،‬میگویند‬
‫همانا ما اصالحگریم‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬گرچه منافقان پندپذیر نیستند‪ ،‬ولی ما وظیفه داریم آنان را نهی از منکر کنیم‪:‬‬
‫« قیل لهم ال تفسدوا ؛‬
‫‪ .2‬نفاق‪ ،‬عامل فساد در زمین است‪« :‬ال تفسدوا فی اأرض ؛‬
‫‪ .3‬منافق‪ ،‬تنها خود را مردم دار و اصالح طلب معرفی می کند‪« :‬انما نحن مصلحون؛‬
‫‪ .4‬منافق با ادعای اصالح طلبی‪ ،‬درصدد تحمیق مردم و توجیه خالفكاری های خویش‬
‫است «انما نحن مصلحون ‪.‬‬
‫‪ .1‬اسراء )‪.۲۰ :(۱۷‬‬
‫‪ .۵‬بی خردی‬
‫أال إنهم هم المفسدون ولكن ال یشعرون ‪۱۲‬‬
‫آگاه باشید‪ .‬آنان خود اهل فسادند‪ ،‬ولی نمیفهمند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫با یک بررسی اجمالی در آیات قرآن کریم در می یابیم که نفاق‪ ،‬آثار و عوارض‬
‫سوئی در روح‪ ،‬روان‪ ،‬رفتار و کردار منافق ایجاد می کند که او را در دنیا و قیامت‬
‫گرفتار میسازد‪.‬‬
‫قرآن در وصف آنان می فرماید‪:‬‬
‫اندیشه و فهم نمیکنند ‪1‬و دچار فقدان شعور واقعی میشوند؛ ‪۲‬‬
‫گرفتار حیرت و سرگردانی میشوند‪٣ ،‬‬
‫به سبب دروغ هایی که می بافند ‪4‬در کفر پایدار میشوند‪ 5‬و هدایت نمی یابند‪۶ ،‬‬
‫چون اعتقاد قلبی به خدا ندارند‪ ،‬در دنیا دچار وحشت و اضطراب‪ 7‬و در آخرت‬
‫دچارعذابی دردناک می گردند‪8.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬مسلمانان باید به ترفندها و شعارهای به ظاهر زیبای منافقان‪ ،‬آگاه باشند‪ :‬أال ؛‬
‫‪ .۲‬شعارهای اصالح طلبی منافقان‪ ،‬باید پاسخ داده شود‪ :‬أنهم هم المفسدون ؛‬
‫‪ .3‬منافقان همواره در حال فساد هستند‪ :‬المفسدون ؛‬
‫‪ .4‬منافقان‪ ،‬افساد را اصالح می پندارند‪ :‬الیشعرون ‪.‬‬
‫‪ .1‬توبه )‪» ۸۷ :(۹‬ال یفقهون«؛ بقره )‪» ۱٣ : ۲‬ال یعلمون«‪.‬‬
‫‪ .۲‬بقره )‪» ۱۲ : ۲‬ال یشعرون«؛ بقره )‪» ۱٣ :(۲‬هم السفهاء«‪.‬‬
‫‪ .3‬بقره )‪» ۱۵ :(۲‬یعمهون«؛ بقره)‪ ۱۷:(۲‬ال یبصرون«‪.‬‬
‫‪ .4‬بقره)‪» ۱۰ :(۲‬بما كانوا یكذبون«‪.‬‬
‫‪ .۵‬انعام )‪» ۷۰ :(۶‬بما كانوا یكفرون«‪.‬‬
‫‪ .۷‬بقره )‪» ۱۹:(۲‬حذرالمؤت«‪.‬‬
‫‪ .6‬بقره )‪» ۱۶ :(۲‬ما كانوا مهتدین«‪.‬‬
‫‪ .8‬بقره )‪» ۱۰ :(۲‬و لهم عذاب ألیم«‪.‬‬
‫‪ .۶‬تحقیر مؤمنان‬
‫ستفَ َها ُء َو ٰلَ ِك ْن َال‬
‫ستفَ َها ُء أ َ َال ِإ هن ُه ْم ُه ُم ال ُّ‬
‫اس قَالُوا أَنُؤْ ِم ُن َك َما آ َمنَ ال ُّ‬
‫َو ِإذَا ِقی َل لَ ُه ْم ِآمنُوا َك َما آ َمنَ ال هن ُ‬
‫ی ْعلَ ُمونَ (‪)۱٣‬‬
‫و چون به آنان گفته شود‪ ،‬شما نیز همان گونه که (سایر) مردم ایمان آورده اند ایمان‬
‫آورید‪(،‬آنها با تکبر و غرور) گویند‪ :‬آیا ما نیز همانند ساده اندیشان و سبک مغزان‪،‬‬
‫ایمان بیاوریم؟! آگاه باشید! آنان خود بی خردند‪ ،‬ولی نمیدانند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬ارشاد و دعوت اولیای خدا‪ ،‬در منافقان بی اثر است‪َ « :‬و ِإذَا قِی َل لَ ُه ْم ‪ ...‬قَالُوا أَنُؤْ ِم ُن ؛‬
‫‪ .۲‬منافقان‪ ،‬روحیه امتیاز طلبی و خود برتربینی دارند‪ « :‬أنؤمن كما آمن السفهاء ؛‬
‫‪ .٣‬تحقیر مؤمنان‪ ،‬از شیوه های منافقان است‪ .‬ایمان داشتن و تسلیم خدا بودن‪ ،‬در نظر‬
‫منافقان سبک مغزی است‪« :‬كما آمن السفهاء ؛‬
‫‪ .۴‬مسلمانان باید هوشیار باشند تا فریب ظواهر را نخورند‪ « :‬أال ؛‬
‫‪ .۵‬باید غرور متکبرانه منافق را شکست و با آن مقابله به مثل کرد‪ .‬آنان که مؤمنان‬
‫را سفیه می خوانند‪ ،‬خود سفیه اند‪ « :‬انهم هم السفهاء ؛‬
‫‪ .۶‬افشای چهره دروغین منافق‪ ،‬برای جامعه اسالمی ضروری است‪ :‬هم السفهاء ؛‬
‫‪ .۷‬بدتر و دردآورتر از هر دردی‪ ،‬جهل به آن درد است‪« :‬لكن ال یعلمون ‪.‬‬
‫‪ .۷‬دو چهرگی‬
‫اطی ِن ِه ْم قَالُوا إِ هنا َمعَ ُك ْم إِ هن َما نَحْ ُن ُم ْستتتَ ْه ِزئُونَ‬ ‫َوإِذَا لَقُوا اله ِذینَ آ َمنُوا قَالُوا آ َم هنا َوإِذَا َخلَ ْوا إِلَ ٰى َ‬
‫شتتی ِ‬
‫(‪)۱۴‬‬
‫و چون با اهل ایمان مالقات کنند گویند‪ :‬ما (نیز همانند شما) ایمان آورده ایم‪ .‬ولی‬
‫هرگاه با (همفکران) شیطان صفت خود خلوت کنند‪ ،‬گویند‪ :‬ما با شما هستیم‪،‬‬
‫ما (اهل ایمان) را مسخره میکنیم‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫«شیطان» از «شطن» به معنای دور شده از خیر است‪ .‬این واژه به هر کس‬
‫که القای انحراف کند‪ ،‬اطالق شده و به انسانهای بدکار و دور از حق نیز گفته می‬
‫شود‪۱.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬منافق‪ ،‬نان را به نرخ روز می خورد‪ :‬اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا ؛‬
‫‪ .۲‬به هر اظهار ایمان‪ ،‬نباید اعتماد کرد و باید مواظب عوامل نفوذی بود‪ « :‬قالوا آمنا ؛‬
‫‪ .٣‬ارتباط منافقان با مؤمنان‪ ،‬آشکارا و علنی است‪ ،‬ولی تماس آنان با کار یا سران و‬
‫رهبران خود‪ ،‬ستتتتتری و محرمتانته و در نهتان و خلوت صتتتتتورت میگیرد‪ :‬اذا خلوا الى‬
‫شیاطینهم ؛‬
‫‪ .۴‬دوستان منافقان‪ ،‬شیطان صفت هستند‪ :‬شیاطینهم ؛‬
‫‪ .۵‬كفار و منافقان ارتباط تشکیالتی دارند و منافقان از آنان خط فکری می گیرند‪:‬‬
‫« شیاطینهم ؛‬
‫‪ .۶‬منافقان با کافران‪ ،‬نه تنها هم فکرند‪ ،‬بلکه کمک کار نیز هستند‪ :‬وانا معكم ؛‬
‫‪ .۷‬منافقان‪ ،‬مؤمنان را به تمسخر میگیرند‪ :‬انما نحن مستهزءون ‪.‬‬
‫‪ .۸‬سردرگمی‬
‫ئ ِب ِه ْم َوی ُم ُّد ُه ْم فِی ُ‬
‫ط ْغیا ِن ِه ْم ی ْع َم ُهونَ (‪)۱۵‬‬ ‫َّللا ی ْستَ ْه ِز ُ‬
‫هُ‬
‫خداوند آنان را به استهزا میگیرد و آنان را چنان در طغیانشان مهلت میدهد‬
‫که سرگردان می شوند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫هو یعمهون که از «مه» مثل «عمی» است؛ لكن «عمی» کوری ظاهری را گویند و‬
‫«عمه» کوری باطنی است‪۲.‬‬
‫امام رضا (ع) در تفسیر این آیه فرمود‪ :‬خداوند‪ ،‬اهل مکر و خدعه و استهزا‬
‫نیست‪ ،‬اما جزای مکر و استهزای آنان را می دهد‪ .‬چنان آنان را در طغیان و سرکشی‬
‫خود رها می کند تا‬
‫‪ .۱‬مفردات راغب‪ ،‬واژه «شطن»‪. .‬‬
‫‪ .۲‬محمود زمخشری‪ ،‬تفسیر کشاف‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪.۷۶‬‬
‫‪ .٣‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص‪.٣۵‬‬
‫سردرگم و غرق شوند‪ .‬چه سزایی سخت تر از قساوت قلب و تسلط شیطان و وسوسه‬
‫های او‪ ،‬میل به گناه و بی رغبتی به عبادت‪ ،‬همراهی و همکاری با افراد نااهل و‬
‫سرگرمی به دنیا و غفلت از حق که منافقان بدان گرفتار می آیند‪.‬‬
‫• منافقان‪ ،‬دوگانه رفتار می کنند و با آنها دو گونه برخورد می شود؛ در دنیا‬
‫احکام مسلمانان را دارند و در آخرت کیفر کفار را می بینند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬کیفرهای الهی‪ ،‬متناسب با گناهان است‪ .‬در برابر «ائما نحن مستهزءون ‪ ،‬للا‬
‫یستهزئ بهم » آمده است؛‬
‫‪.2‬منافقان با خدا طرف اند‪ ،‬نه با مؤمنان (آنها مؤمنان را مسخره میکنند‪ ،‬ولی خدا به‬
‫حمایت مؤمنان آمده و پاسخ تمسخر آنان را می دهد)‪ :‬و للا یستهزئ بهم ؛‬
‫‪ .٣‬مهلت های خداوند‪ ،‬نباید ما را مغرور کند‪ « :‬یمدهم فی طغیانهم ؛‬
‫‪ .۴‬سرکشی و طغیان‪ ،‬زمینه ای برای سردرگمی و کوردلی است‪ « :‬فی طغیانهم‬
‫یعمهون ‪.‬‬
‫‪ ۰۹‬دین فروشی‬
‫ارت ُ ُه ْم َو َما َكانُوا ُم ْهتَ ِدینَ (‪)۱۶‬‬ ‫أُو ٰلَئِكَ اله ِذینَ ا ْشت ََر ُوا الض َهاللَةَ ِب ْال ُه َد ٰ فَ َما َر ِب َح ْ‬
‫ت ِت َج َ‬
‫آنان کسانی هستند که به بهای (از دست دادن هدایت‪ ،‬خریدار ضاللت و گمراهی شدند‪.‬‬
‫اما این دادوستد‪ ،‬سودشان نبخشید و راه هدایت نیافتند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫منافقان‪ ،‬صاحب هدایت نبودند که آن را از دست بدهند‪ .‬پس مراد آیه این است که‬
‫زمینه های فطری هدایت را از دست دادند‪ .‬همچنان که در آیات دیگر می خوانیم‪ :‬و‬
‫اشتروا الكفر باْلیمان ‪ ۱ ،‬گروهی ایمان را با کفر معامله کردند‪ .‬و یا واشتروا الحیاة‬
‫الدنیا باْلخرة »؛ ‪۲‬‬
‫‪ .۱‬آل عمران (‪.۱۷۷ :)٣‬‬
‫‪ .۲‬بقره (‪.۸۶ :)۲‬‬
‫آخرت را با زندگی دنیوی معامله نمودند‪ .‬و یا «والعذاب بالمغفرة‪ »1‬؛ آمرزش و عفو‬
‫الهی را با قهر و عذاب او معامله نمودند‪ .‬یعنی استعداد ایمان و دریافت پاداش و مغفرت‬
‫را با اعمال خود از بین بردند‪.‬‬
‫فطرت حق جوی او‪ ،‬نمرود شد‬ ‫عاقبت‪ ،‬نور الهی دود شد‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬منافق‪ ،‬زیانکار است و هدایت را با ضاللت معامله می کند‪« :‬اشتروا الضاللة‬
‫بالهدی؛‬
‫‪ .۲‬دنیا بازار است و مردمان‪ ،‬معامله گر و مورد معامله‪ ،‬اعمال آنان‪ :‬و اشتر وا‪. . .‬‬
‫فما ربحت تجارتهم ؛‬
‫‪.3‬عاقبت مؤمن‪ ،‬هدایت‪« :‬على هد من ربهم» و سرانجام منافق‪ ،‬انحراف است‪« :‬ما‬
‫كانوا مهتدین ‪.‬‬
‫‪ .۱۰‬آتش افروزی‬
‫ور ِه ْم َوت ََر َك ُه ْم فِی ُ‬
‫ظلُ َمات َال‬ ‫َّللا ِبنُ ِ‬
‫َب ه ُ‬‫ت َما َح ْولَهُ ذَه َ‬ ‫َارا فَلَ هما أ َ َ‬
‫ضتا َء ْ‬ ‫َمثَلُ ُه ْم َك َمثَ ِل اله ِذی ْ‬
‫استت َْوقَ َد ن ً‬
‫ْص ُرونَ (‪)17‬‬ ‫یب ِ‬
‫مثل آنان )منافقان(‪ ،‬مثل کسی است که آتشی افروخته‪ ،‬پس چون آتش اطراف خود را‬
‫روشن ساخت‪ ،‬خداوند روشنایی و نورشان را برد و آنان را در تاریکی هایی‬
‫که (هیچ) نبینند‪ ،‬رهایشان کرد‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫• بیان مطلب در قالب مثال‪ ،‬برای تفهیم مطلب به مردم‪ ،‬نقش مؤثری دارد‪ .‬مسائل‬
‫معقول را محستتوس و راه فهم را نزدیک می کند‪ .‬در قرآن مثالهای فراوانی آمده استتت؛‬
‫از‬
‫جمله تشبیه حق به آب‪ ،‬و باطل به کف روی آب؛ تشبیه حق به شجره طیبه و باطل به‬
‫شجرة‬
‫‪ .۲‬رعد)‪.۱۷:(۱٣‬‬
‫‪ .1‬بقره )‪.۱۷۵ :(۲‬‬
‫خبیثه؛‪ 1‬تشبیه اعمال کفار به خاکستری در برابر تندباد‪2‬؛ و یا تشبیه کارهای آنان‪ ،‬به‬
‫سراب‪ .3‬تشبیه بتها و طاغوتها به خانه عنکبوت‪ ،‬تمثیل دانشمند بی عمل به االغی که‬
‫کتاب حمل می کند‪ 5،‬و تمثیل غیبت‪ ،‬به خوردن گوشت برادری که مرده است‪۶.‬‬
‫این آیه نیز در مقام تشبیه روحیات وحاالت منافقان است‪ .‬آنان‪ ،‬نار می افروزند‪ ،‬ولی‬
‫خداوند نورش را می برد و دود و خاکستر و تار یکی اش را برای آنان وا می گذارد‪.‬‬
‫• امام رضا (ع) فرمودند‪ :‬معنای آیه آن است که خداوند منافقان را به حال خود‬
‫رها می کند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬منافق برای رسیدن به نور‪ ،‬نار به پا می کند که دود و خاکستر و سوزندگی دارد‬
‫( استوقد نارا ؛‬
‫‪ .۲‬نور اسالم عالم گیر است‪ ،‬ولی نوری که منافقان در پرتو آن تظاهر به اسالم‬
‫می کنند‪،‬ناپایدار است‪ ( :‬أضاءت ما حوله ؛‬
‫‪ .3‬اسالم‪ ،‬نور و کفر‪ ،‬تاریکی است‪( :‬ذهب للا بنورهم وتركهم فی ظلمات ؛‬
‫‪ .4‬کسی که نور واحد الهی را از دست دهد‪ ،‬در تاریکیهای متعدد باقی می ماند‪:‬‬
‫بنورهم ‪ ...‬فی ظلمات) و (کلمه »نور« مفرد و کلمه »ظلمات« جمع آمده است)؛‬
‫‪ .۵‬طرف مقابل منافقان‪ ،‬خداوند است‪( :‬ذهب للا بنورهم ؛‬
‫‪ .6‬عاقبت و آینده منافقان‪ ،‬تاریک است‪ :‬فی ظلمات ؛‬
‫‪ .7‬منافقان دچار وحشت و اضطراب‪ ،‬و در تصمیم گیری ها‪ ،‬سردرگم هستند‪ :‬فی ظلمات‬
‫ال یبصرون ؛‬
‫‪ .8‬گاهی در آغاز‪ ،‬ایمان واقعی است‪ ،‬ولی کم کم انسان به انحراف گرایش یافته و منافق‬
‫میشود (كلمه نورهم در این آیه و جمله الیرجعون در آیه بعد نشان می دهد که آنان‬
‫نوری داشتند‪ ،‬ولی به سوی آن نور باز نگشتند)‪.‬‬
‫‪ .2‬ابراهیم )‪.۱۸ :(۱۴‬‬
‫‪ .4‬عنکبوت )‪.۴۱:(۲۹‬‬
‫‪ .6‬حجرات )‪.۱۲:)۴۹‬‬
‫‪ .1‬ابراهیم )‪.۲۶ :(۱۴‬‬
‫‪ .3‬نور )‪.٣۹ :(۲۴‬‬
‫‪ .۵‬جمعه )‪.۵ :(۶۲‬‬
‫‪ .7‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪.٣۶‬‬
‫‪ .۱ ۱‬باطل گرایی‬
‫ص ٌّم بُ ْك ٌم ُ‬
‫ع ْمی فَ ُه ْم َال ی ْر ِجعُون (‪)18‬‬ ‫ُ‬
‫آنان (از شنیدن حق) کر و (از گفتن حق) گنگ و (از دیدن حق) کورند‪،‬‬
‫پس (به سوی حق) باز نمی گردند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫• قرآن در ستایش برخی پیامبران می فرماید‪ :‬آنان صاحبان قدرت و بصیرت بودند‪:‬‬
‫«واذکرعبادنا إبراهیم و اسحاق و یعقوب أولى اأیدی اأبصار‪ ، »1‬حق را می دیدند و با‬
‫قدرت از آن دفاع میکردند‪.‬‬
‫آری‪ ،‬کسی که چشم خدابین دارد‪ ،‬بییناست و منافقان که چنین چشمی ندارند‪ ،‬در واقع‬
‫همچون ناقص الخلقه هایی هستند که خود مقدمات نقص را فراهم کرده و وسایل شناخت‬
‫را از دست داده اند‪ .‬از این روی در این سوره درباره منافقان‪ ،‬تعابیری چون‪:‬‬
‫«الیشعرون ‪ ،‬متایشعرون ‪ ،‬الیتعلمون‪ ،‬الیتبصرون ‪،‬یعمهون ‪ ،‬صم‪ ،‬بكم‪ ،‬عمی و‬
‫الیرجعون» به کار رفته است‪.‬‬
‫• نظر‪ ،‬غیر از بصر است‪ .‬در سوره اعراف میخوانیم‪ :‬ینظرون إلیك وهم‬
‫الیبصرون ‪2‬؛ به تو نگاه میکنند‪ ،‬در حالی که نمی بینند‪ .‬یعنی چشم بصیرت ندارند‬
‫که حق را ببینند‪.‬‬
‫• عدم بهره گیری صحیح از وسایل شناخت‪ ،‬برابر با از دست دادن انسانیت است؛‬
‫چنان که درستتوره اعراف میخوانیم‪ :‬ولَ ُه ْم قُلُوبٌ َال ی ْفقَ ُهونَ ِب َها َولَ ُه ْم أ َ ْعی ٌن َال یب ِ‬
‫ْص ت ُرونَ ِب َها‬
‫َولَ ُه ْم‬
‫ضت ت ُّل ُ أُو ٰ َلئِكَ ُه ُم ْالغَا ِفلُونَ ‪«3‬؛ آنان دل دارند‪،‬‬ ‫ان َال ی ْست ت َمعُونَ ِب َها ُ أُو ٰ َلئِكَ َك ْاأ َ ْن َع ِام َب ْل ُه ْم أ َ َ‬‫آ َذ ٌ‬
‫ولی نمی‬
‫فهمند‪،‬چشم دارند ولی نمی بینند‪ ،‬گوش دارند ولی حق را نمیشنوند‪ ،‬این گروه همچون‬
‫چهار پایان‪ ،‬بلکه از آنها پست تر و گمراه ترند‪ ،‬ایشان غافل هستند‪.‬‬
‫• جزای کسی که در دنیا خود را به کوری و کری و اللی می زند‪ ،‬کوری و کری‬
‫و اللی در آخرت است‪ :‬و نحشرهم یوم القیامة على وجوهم عمیا و بكما و صما ‪۴.‬‬
‫‪ .1‬ص )‪.۴۵ :(٣۸‬‬
‫‪ .3‬اعراف )‪.۱۷۹:(۷‬‬
‫‪ .۲‬اعراف )‪.۱۹۸:(۷‬‬
‫‪ .4‬اسراء )‪۹۷:(۱۷‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬نفاق‪ ،‬انسان را از درک حقایق و معارف الهی باز می دارد‪ :‬صم بكم عمی‬
‫‪ .۲‬کسی که از عطایای الهی در راه حق بهره نگیرد‪ ،‬همانند کسی است که فاقد آن‬
‫نعمتهاست‪ :‬صم بكم عمی‬
‫‪ .3‬حق ندیدن منافقان دو دلیل دارد‪ :‬یکی آنکه فضای بیرونی آنان تاریک است‪ :‬فی‬
‫ظلمات ؛ و دیگر آنکه خود چشم دل را از دست داده اند‪ :‬صم بكم عمی ؛‬
‫‪ .4‬منافقان‪ ،‬لجاجت و تعصب دارند و حاضر نیستند با دیدن حق‪ ،‬به راه حق بازگردند‬
‫فهم الیرجعون ‪.‬‬
‫‪ .۱۲‬ترس و وحشت‬
‫ق‬
‫ص َوا ِع ِ‬ ‫ظلُ َماتٌ َو َر ْع ٌد َو َب ْر ٌق یجْ عَلُونَ أ َ َ‬
‫صا ِبعَ ُه ْم فِی آذَا ِن ِه ْم ِمنَ ال ه‬ ‫اء فِی ِه ُ‬
‫س َم ِ‬‫صیب ِمنَ ال ه‬ ‫أ َ ْو َك َ‬
‫ط ِب ْال َكافِ ِرین(َ‪)۱۹‬‬‫َّللا ُم ِحی ٌ‬ ‫َحذَ َر ْال َم ْو ِ‬
‫ت َو ه ُ‬
‫یا چون )گرفتاران در( بارانی تند از آسمان اند که در آن‪ ،‬تاریکی ها و رعد و برقی‬
‫است ‪ .‬آنان از ترس صاعقه ها و بیم مرگ‪ ،‬انگشتان خود را در گوش هایشان‬
‫قرار می دهند‪( .‬ولی) خداوند بر کافران احاطه دارد‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫• قرآن‪ ،‬منافق را به شخص در باران مانده ای تشبیه کرده که مشکالت باران تند‪،‬‬
‫شب تاریک‪ ،‬غرش گوش خراش رعد‪ ،‬نور خیره کننده برق‪ ،‬و هراس و خوف مرگ‪،‬‬
‫او را فرا گرفته است‪ ،‬اما او نه برای حفظ خود از باران پناهگاهی دارد ونه برای‬
‫تاریکی‪ ،‬نوری و نه گوشی آسوده از رعد و نه روحی آرام از مرگ‪.‬‬
‫‪ .1‬نگاهی به عملکرد و سرنوشت منافقان در جریان انقالب اسالمی ایران‪ ،‬نشانه ای‬
‫روشن برای این آیه است‪ .‬دلهره‪ ،‬تفرقه‪ ،‬شکست‪ ،‬آوارگی‪ ،‬غربت‪ ،‬بی آبرویی‪،‬‬
‫پناهندگی به کفار و طاغوت ها و جاسوسی‪ ،‬نتیجه اعمالشان بود‪ .‬آنان با بهره گیری‬
‫از شعارهای دهان پرکن‪ ،‬خیال پیروزی داشتند‪ ،‬ولی با خنثی شدن توطئه ها و آگاه‬
‫شدن مردم از سوء نیت آنان‪،‬خداوند آنان را گرفتار سر درگمی و تفرقه ساخت‪ .‬آنان‬
‫چون شنیدن سخن حق را از عالمان تحریم میکنند به منزله کران‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬منافق‪ ،‬در همین دنیا نیز دلهره و اضطراب و رسوایی و ذلت دامنگیرش میشود‪:‬‬
‫«ظلمات و رعد و برق ؛‬
‫‪ .۲‬منافق از مرگ هراسان است‪ :‬حذر الموت‬
‫‪ .3‬منافقان بدانند که خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرماید‪ ،‬اسرار و توطئه‬
‫های آنها را افشا می کند‪ :‬للا محیط بالكافرین‬
‫‪ .4‬سرانجام نفاق‪ ،‬به کفر منتهی می شود‪ :‬و للا محیط بالكافرین ؛ بنابراین در جای دیگر‬
‫قرآن می فرماید‪ :‬و ان للا جامع المنافقین و الكافرین فی جهنم جمیعا ‪.1‬‬
‫‪ .۱۳‬در راه ماندگی‬
‫علَی ِه ْم قَا ُموا ُ َولَ ْو شَا َء ه‬
‫َّللاُ‬ ‫ضا َء لَ ُه ْم َمش َْوا فِی ِه َوإِذَا أ َ ْ‬
‫ظلَ َم َ‬ ‫ار ُه ْم ۖ ُكله َما أ َ َ‬
‫ص َ‬‫ف أ َ ْب َ‬ ‫ی َكا ُد ْال َب ْر ُق ی ْخ َ‬
‫ط ُ‬
‫علَ ٰى ُك ِل َ‬
‫شیء قَ ِدی ٌر ‪۲۰‬‬ ‫ار ِه ْم ُ إِ هن ه َ‬
‫َّللا َ‬ ‫ص ِ‬‫س ْم ِع ِه ْم َوأ َ ْب َ‬ ‫لَذَه َ‬
‫َب ِب َ‬
‫نزدیک است که برق آسمان‪ ،‬نور چشمانشان را برباید‪ .‬هرگاه که (برقی در آن صحرای‬
‫تاریک و بارانی) برای آنان بدرخشد‪ ،‬در آن حرکت کنند‪ ،‬ولی همین که تاریکی‪ ،‬ایشان‬
‫را فرا گرفت بایستند‪.‬‬
‫و اگر خداوند بخواهد‪ ،‬شنوایی و بینایی آنان را (از بین) می برد‪ ،‬همانا خداوند بر‬
‫هر چیزی تواناست‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫• منافقان‪ ،‬همانند مسافر شبگرد در بیابان اند که در اثر برق آسمان‪ ،‬چشمانش خیره‬
‫میشود ولی جز چند قدم بر نمی دارند‪ .‬منافقان هر از چند گاهی چند قدمی پیش میروند‪،‬‬
‫ولی ازحرکت باز می ایستند‪ .‬آنان چراغ درونی فطرت خویش را خاموش کرده و منتظر‬
‫رسیدن نوری از قدرتهای بیرونی مانده اند‪.‬‬
‫• این آیه این نکته را تأکید می کند که خداوند بر هر کاری قادر است‪ ،‬اما باید توجه‬
‫داشت که مراد‪ ،‬کارهای ممكن است‪ ،‬نه محال؛ چرا که محال کاری است که هرگز‬
‫انجام پذیر نیست‪.‬‬
‫هستند‪ ،‬و چون دریافتهای درونی خود و حقایق را بازگو نمیکنند مانند افراد الل اند‪ ،‬و‬
‫چون چشم دیدن پیشرفت و پیروزی اسالم را ندارند‪ ،‬کورند‪ .‬و در اثر لجاجت و تعصب‬
‫حاضر به بازگشت نیستند‪ .‬ولی پیروزی ها مثل برق و نهیب مردم همانند رعد‪ ،‬آنان را‬
‫به وحشت و اضطراب انداخته است‪.‬‬
‫‪ .1‬نساء )‪.۱۴۰ :(۴‬‬
‫از امام معصوم (ع) سؤال کردند‪ :‬آیا خداوند می تواند کره زمین را در تخم مرغی قرار‬
‫دهد؟ امام نخست یک پاسخ اقناعی دادند که با یک عدسی چشم‪ ،‬آسمان بزرگ را می‬
‫بینیم؛ سپس فرمودند‪ :‬مورد سؤال شما امری محال است‪۱.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬منافق در مسیر زندگی‪ ،‬متحیر است‪ :‬كلما أضاء‪ .. .‬مشوا‪ ،‬اذا أظلم‪ . . .‬قاموا ؛‬
‫‪ .۲‬منافق از خود نور ندارد و حرکت او در پرتو نور دیگران است‪ :‬اضاء لهم مشوا‬
‫فیه ؛‬
‫‪.3‬سنت الهی‪ ،‬آزاد گذاردن و مهلت دادن است و گرنه خداوند می توانست منافقان را‬
‫کر و کور کند‪ :‬و لو شاء للا لذهب بسمعهم و ابصارهم ؛‬
‫‪.4‬اگر خداوند منحرفان را کیفر فوری نمی دهد‪ ،‬از آن جهت نیست که قدرت ندارد‪،‬‬
‫بلکه حکمتش چنین اقتضا می کند‪ :‬ان للا على كل شیء قدیر ‪.‬‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪ .1‬تقوی محدودیت است یا مصونیت؟‬
‫‪ .2‬آثار و نشانه های نفاق را بررسی کنید‪.‬‬
‫‪ .3‬چه عواملی باعث قساوت قلب می شود؟ راه درمان قساوت قلب چیست؟‬
‫‪ .4‬رابطه ایمان و عمل را در قرآن بررسی کنید‪.‬‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪ .۱‬ده گفتار‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا‬
‫‪ .۲‬تکامل اجتماعی انسان‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا‪.‬‬
‫‪ .3‬دوست نماها (تفسیر سوره منافقون)‪ ،‬جعفر سبحانی‪ ،‬قم‪ ،‬بوستان کتاب‪.‬‬
‫‪ .4‬قلب سلیم‪ ،‬سید عبدالحسین دستغیب‪ ،‬قم‪ ،‬دفتر انتشارات اسالمی‬
‫‪.1‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج‪ ،۱‬ص ‪.٣۹‬‬
‫بخش دوم از نشانه های او‬
‫سوره روم‪ ،‬آیات ‪ ۲۰‬تا ‪۲۵‬‬
‫آفرینش انسان از خاک بی جان‬ ‫•‬
‫مودت و رحمت میان همسران‬ ‫•‬
‫اختالف رنگ ها در تابلوی آفرینش‬ ‫•‬
‫آسایش شب‪ ،‬تالش روز‬ ‫•‬
‫بارش آسمان‪ ،‬رویش زمین‬ ‫•‬
‫فراخوان عمومی در سرای قیامت‬ ‫•‬
‫آفرینش انسان از خاک بی جان‬
‫َو ِم ْن آیا ِت ِه أ َ ْن َخلَقَ ُك ْم ِم ْن ت ُ َراب ث ُ هم ِإذَا أ َ ْنت ُ ْم َبش ٌَر تَ ْنتَ ِش ُرونَ (‪)20‬‬
‫از نشانه های او آن است که شما را از خاک آفرید‪ ،‬پس (به صورت) بشر گسترش‬
‫یافتید‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫• در قرآن‪ ،‬یازده مورد تعبیر «و من ایاته» به کار رفته که هفت مورد آن در‬
‫سوره روم است‪.‬‬
‫• در آیه قبل‪ ،‬خروج زنده از مرده و مرده از زنده به طور اجمال و سر بسته‬
‫مطرح شده است‪ .‬این آیه به یکی از نمونه های آن‪ ،‬که خروج انسان از خاک است‪،‬‬
‫اشاره می کند‬
‫پیامها‬
‫‪ ۱‬بهترین راه خداشناسی‪ ،‬تفکر در آفرینش است‪ :‬و من آیاته أن خلقكم ؛‬
‫‪ .۲‬نشانه های او قابل شمارش نیست‪ ،‬آنچه می بینیم اندکی ازبسیار است‪ :‬و من آیاته ؛‬
‫‪ .3‬در میان آفریده ها‪ ،‬انسان بارزترین آنهاست‪ .‬آیاتی که درباره نشانه های قدرت الهی‬
‫است‪ ،‬ازانسان آغاز می شود‪ :‬ومن آیاته ان خلقكم من تراب ؛‬
‫‪ .۴‬خودشناسی‪ ،‬مقدمه خداشناسی است‪« :‬من آیاته أن خلقكم من تراب ؛‬
‫‪ .۵‬منشا همه ما انسانها خاک است‪ .‬پس تفاخرهای بی ارزش را کنار بگذاریم‪:‬‬
‫خلقكم من تراب ؛‬
‫‪ .6‬گسترش انسان در سطح زمین‪ ،‬از نشانه های پروردگار است‪ :‬و بشر تنتشرون ‪.‬‬
‫مودت و رحمت میان همسران‬
‫َو ِم ْن آیا ِت ِه أ َ ْن َخلَقَ لَ ُك ْم ِم ْن أ َ ْنفُ ِست ت ُك ْم أ َ ْز َوا ًجا ِلت َْست ت ُكنُوا ِإلَی َها َو َج َع َل َبی َن ُك ْم َم َو هدة ً َو َرحْ َمةً ُ ِإ هن فِی‬
‫ٰذَلِكَ َْلیات ِلقَ ْوم یتَفَ هك ُرونَ ‪.21‬‬
‫و از نشانه های او آن است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار‬
‫آنان آرامش یابید‪ ،‬و میان شما (و آنان) محبت و رحمت قرار داد؛ بی شک در‬
‫این (نعمت الهی‪ )،‬برای گروهی که می اندیشند نشانه هایی است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫• یاد خداوند‪ ،‬مایه آرامش دل و روح است‪« :‬أال بذکر للا تطمئن القلوب‪ »1‬و‬
‫همسر‪ ،‬مایه آرامش جسم و روان «أزواجا لتسكنواإلیها‪۲‬‬
‫• از نشانه های قدرت و حکمت الهی‪ ،‬آفرینش دختر و پسر و حفظ تعادل در‬
‫آفرینش آنهاست‪ .‬گرچه این دو‪ ،‬ویژگیهای متفاوتی دارند‪ ،‬ولی هر دو انسان اند و‬
‫نیاز به انس و الفت دارند‪ .‬این نیاز در دوران های مختلف نوزادی‪ ،‬خردسالی و‬
‫نوجوانی در خانواده و به دست والدین برآورده می شود‪ ،‬اما با رسیدن به سن رشد و‬
‫بلوغ و بروز غریزه جنسی‪،‬این نیاز متوجه خارج از خانواده می شود‪.‬‬
‫از آنجا که وجود این غریزه در دستگاه وجودی انسانها‪ ،‬به دست خداوند حکیم‬
‫برنامه ریزی شده است‪ ،‬بنابراین خداوند با جعل قوانینی مناسب و متعادل‪ ،‬زمینه را‬
‫برای ارضای صحیح آن فراهم کرده است‪.‬‬
‫این آیه می فرماید‪ :‬هریک از همسران‪ ،‬عامل آرامش یکدیگر هستند و خداوند میان‬
‫آنها الفت و محبتی قرار داده که شرایط را برای تداوم این پیوند بر قرار سازد‪.‬‬
‫• در روایات‪ ،‬بنای خانواده محبوب ترین بنا در نزد خداوند و اقدام برای ازدواج‪،‬‬
‫حافظ نیمی از بنای دین شمرده شده است‪ .‬آنکه همسر اختیار کرده‪ ،‬هر رکعت نمازش‬
‫پاداش هفتاد ركعت نماز دیگران را دارد و آن که از ترس فقر ازدواج نمی کند‪ ،‬گویا‬
‫به قدرت رزق رسانی خداوند سوءظن دارد و این سوءظن به خداوند‪ ،‬گناه شمرده شده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ .۲‬روم )‪.۲۱ :(٣۰‬‬
‫‪ .‬رعد )‪.۲۸ :(۱٣‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬زوجیت در میان موجودات و از جمله انسانها‪ ،‬امری تصادفی و طبیعی نیست‪،‬‬
‫بلکه با خواست و اراده خداوند صورت گرفته است‪ :‬خلق لكم من أنفسکم ازواجا ؛‬
‫‪.2‬زن و مرد از یک جنس هستند (بر خالف پاره ای عقاید خرافی و تحقیرآمیز که‬
‫زن را موجودی پست تر یا از جنس دیگر معرفی می کند‪ :‬ومن انفسکم ؛‬
‫‪.3‬همسران باید مایه آرامش یکدیگر باشند نه مایه تشنج و اضطراب در خانواده‬
‫لتسكنوا الیها ؛‬
‫‪ .۴‬هدف ازدواج‪ ،‬تنها ارضای غریزه جنسی نیست‪ ،‬بلکه رسیدن به یک آرامش جسمی‬
‫وروانی است‪ :‬لتسكنوا الیها ؛‬
‫‪ .۵‬محبت‪ ،‬هدیه خداوند به عروس و داماد است که با مال و مقام و زیبایی به دست‬
‫نمی آید‪َ :‬جعل بینكم مودة و رحمة ؛‬
‫‪ .۶‬هر کس آرامش و مودت میان اعضای خانواده را خدشه دار کند‪ ،‬از مدار الهی خارج‬
‫گشته است‪ :‬جعل بینكم مودة و رحمة ؛‬
‫‪ .۷‬روابط خانوادگی‪ ،‬باید براساس مودت و رحمت باشد‪ :‬مودة و رحمة ؛‬
‫‪ .۸‬مودت و رحمت‪ ،‬هر دو با هم کارساز است مودت‪ ،‬عالقه قلبی همسران به یکدیگر‬
‫است ورحمت‪ ،‬خدمت عملی آنان به یکدیگر‪ :‬مودة و رحمة ؛‬
‫‪ .‬تنها اهل فکر می توانند به نقش سازنده ازدواج پی ببرند‪ْ :‬لیات لقوم یتفكرون ‪.‬‬
‫اختالف رنگها در تابلوی آفرینش‬
‫ف أ َ ْل ِستتتت َن ِت ُك ْم َوأ َ ْل َوا ِن ُك ْم ُ ِإ هن فِی ٰذَ ِلتكَ َْلیتات‬ ‫ت َو ْاأ َ ْر ِ‬
‫ض َو ْ‬
‫اخ ِت َال ُ‬ ‫َو ِم ْن آیت ِاتت ِه خ َْل ُق ه‬
‫الستتتت َمت َاوا ِ‬
‫ِل ْل َعا ِل ِمینَ ‪2۲‬‬
‫و از نشانه های او‪ ،‬آفرینش آسمانها و زمین‪ ،‬و تفاوت زبانها و رنگهای شماست؛‬
‫همانا در این امر برای دانشمندان‪ ،‬نشانه هایی است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬آفرینش آسمانها و زمین‪ ،‬از نشانه های قدرت و عظمت بی پایان الهی است‪ :‬و من‬
‫آیاته خلق السموات و اأرض ؛‬
‫‪ .2‬تفاوت نژادها و زبانها‪ ،‬راهی برای خداشناسی است‪ :‬و من آیاته‪ . . .‬اختالف السنتكم‬
‫و الوانكم ؛‬
‫‪.3‬هیچ کس حق ندارد نژادها و زبانهای دیگر را تحقیر کند‪ .‬هر زبانی برای خود‬
‫ارزش و اصالت دارد‪ :‬و من آیاته‪ . . .‬اختالف السنتكم و الوانکم‬
‫‪.4‬یکسان بودن شکل و رنگ همه انسانها با ابتکار و نوآوری و بدیع بودن خداوند در‬
‫خلقت سازگار نیست‪ :‬و من آیاته‪ . .‬اختالف السنتكم و الوانكم ؛‬
‫‪ .۵‬انسان عالم‪ ،‬از اختالف رنگها و زبانها به معرفت الهی میرسد‪ ،‬ولی جاهل‪ ،‬رنگ و‬
‫زبان را وسیله تحقیر و تفاخر قرار میدهد‪ :‬وان فی ذلك ْلیات للعالمین ‪.‬‬
‫آسایش شب‪ ،‬تالش روز‬
‫ف أ َ ْل ِستت َن ِت ُك ْم َوأ َ ْل َوا ِن ُك ْم ُ إِ هن فِی ٰذَلِكَ َْلیات ِل ْلعَا ِل ِمینَ‬ ‫ت َو ْاأ َ ْر ِ‬
‫ض َو ْ‬
‫اخ ِت َال ُ‬ ‫َو ِم ْن آیا ِت ِه خ َْل ُق ه‬
‫الستت َم َاوا ِ‬
‫‪23‬‬
‫و از نشانه های الهی‪ ،‬خواب شما در شب و روز‪ ،‬و تالش شما در کسب فضل‬
‫پروردگار است؛ همانا در این امر برای گروهی که (حقایق را)می شنوند‬
‫نشانه هایی است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬نعمتهای الهی را ساده ننگریم‪ ،‬خواب نعمتی بزرگ است‪. :‬‬
‫‪ .۲‬اصل خواب در شب است و خواب در روز‪ ،‬برای استراحت است‪ :‬منامكم بالیل‬
‫والنهار (کلمه »لیل« مقدم بر »نهار« است)؛‬
‫‪ .3‬خواب و استراحت‪ ،‬مقدمه تالش و حرکت است‪ :‬و منامكم‪ ...‬وابتغاؤكم ؛‬
‫‪ .4‬تالش برای کسب معاش‪ ،‬امری پسندیده است‪ :‬و من آیاته‪ ..‬ابتغاؤكم من فضله ؛‬
‫‪ .۵‬فضل الهی گسترده است ولی برای کسب آن باید تالش کرد‪ :‬ابتغاؤكم ؛‬
‫‪ .6‬نعمتهایی که دریافت می کنیم‪ ،‬به دلیل استحقاق نیست‪ ،‬بلکه لطف و فضل الهی است‬
‫ومن فضله ‪.‬‬
‫بارش آسمان‪ ،‬رویش زمین‬
‫اء َما ًء فَیحْ یی ِب ِه ْاأ َ ْر َ‬
‫ض َب ْع َد َم ْو ِت َها ُ ِإ هن‬ ‫َو ِم ْن آیا ِت ِه ی ِری ُك ُم ْال َب ْرقَ خ َْوفًا َو َ‬
‫ط َمعًا َوین َِز ُل ِمنَ ه‬
‫الست َم ِ‬
‫فِی ٰذَلِكَ َْلیات ِلقَ ْوم ی ْع ِقلُونَ ‪،۲۴‬‬
‫و از نشانه های او آن است که برق )آسمان( را که مایه بیم و امید است به شما نشان‬
‫میدهد‪ ،‬و از اسمان‪ ،‬آبی فرو می فرستد که زمین را بعد از مردنش زنده می کند؛‬
‫همانا در این امر برای گروهی که می اندیشند نشانه هایی است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫در پایان این آیه و آیات پیشین‪ ،‬چهار تعبیر به چشم میخورد‪« :‬لقوم یتفكرون ‪،‬‬
‫وللعالمین ‪ ،‬لقوم یسمعون و لقوم یعقلون »‪ .‬آری برای شناخت آیات عظمت الهی در‬
‫طبیعت‪ ،‬باید اهل تفكر‪ ،‬تعقل و علم و دانش بود و اسالم همواره پیروان خود را به‬
‫شناخت دقیق و علمی آثار خداوند در هستی دعوت می کند‪.‬‬
‫به هنگام رعد و برق‪ ،‬نور خیره کننده وغرش وحشتناک آسمان‪ ،‬دل انسان را به لرزه‬
‫می اندازد‪ ،‬اما بارش باران پس از آن‪ ،‬نوید سرسبزی و شادابی زمین را به انسان می‬
‫دهد‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ ..1‬بیم و امید‪ ،‬در کنار هم سازنده است‪ :‬خوفا وطمعا ؛‬
‫‪ .2‬برقی آسمان‪ ،‬بارش باران و سبز شدن زمین تصادفی نیست‪ ،‬بلکه براساس یک‬
‫برنامه دقیق و حساب شده است‪ :‬و البرق‪ . . .‬ینزل‪ . . .‬فیحی؛‬
‫‪ .٣‬نظام آفرینش‪ ،‬براساس اسباب و علل پایه ریزی شده است‪ .‬باران‪ ،‬علت حیات زمین‬
‫است‪ :‬ینزل‪ . . .‬فیحی به ؛‬
‫‪ .4‬پاییز و بهار‪ ،‬و ریزش و رویش گیاهان‪ ،‬از نشانه های قدرت خداوند در آفرینش‬
‫است‪ :‬فیحی به اأرض بعد موتها ؛‬
‫‪ .۵‬خداشناسی باید براساس علم و فکر و تعقل باشد‪ْ :‬لیات لقوم یعقلون ‪.‬‬
‫فراخوان عمومی در سرای قیامت‬
‫ض ِإذَا أ َ ْنت ُ ْم ت َْخ ُر ُجونَ‬ ‫ض ِبأ َ ْم ِر ِه ُ ث ُ هم ِإذَا َد َ‬
‫عا ُك ْم َدع َْوة ً ِمنَ ْاأ َ ْر ِ‬ ‫الست َما ُء َو ْاأ َ ْر ُ‬
‫وم ه‬‫َو ِم ْن آیا ِت ِه أ َ ْن تَقُ َ‬
‫‪۲۵‬‬
‫و از نشانه های او آن است که آسمان و زمین به فرمان او بر پاست؛ پس هرگاه‬
‫شما را از زمین فراخواند‪ ،‬به ناگاه )از قبر( بیرون می آیید‬
‫و در صحنه قیامت حاضر میشوید(‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫در آغاز این آیات‪ ،‬آفرینش انسان از خاک‪ ،‬نشانه قدرت الهی شمرده شد‪ :‬خلقكم من تراب‬
‫و در پایان آن‪ ،‬مرگ و خروج انسان از خاک‪ :‬من اأرض‪ . . .‬تخرجون‪.‬‬
‫قرآن در این مجموعه آیات‪ ،‬پانزده مرتبه مردم را مخاطب قرار داده و نعمتهای الهی را‬
‫برشمرده که این‪ ،‬یکی از بهترین راه های دعوت به خداشناسی است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬استواری نظام آفرینش‪ ،‬امری تصادفی نیست‪ ،‬به اراده الهی است‪ :‬تقوم السماء و‬
‫اأرض بامره ؛‬
‫‪ .2‬قیامت‪ ،‬با اراده و دعوت خداوند آغاز میگردد‪ :‬دعاكم دعوة ؛‬
‫‪ .3‬وقتی دعوت پیامبری همچون ابراهیم‪ ،‬مرده را زنده می کند‪ :‬ثم ادعهن یأتینك سعیا ‪۱،‬‬
‫دعوت الهی که جای خود دارد‪ :‬دعاكم دعوة من اأرض اذا انتم تخرجون ؛‬
‫‪.4‬ایمان به مبدأ‪ ،‬مقدمه ایمان به معاد است‪ .‬کسی که نظام هستی را بر پا کرد‪ ،‬شما را‬
‫نیز پس از مرگ زنده می کند‪ :‬تقوم السماء‪ . . .‬اذا انتم تخرجون ؛‬
‫‪ .۵‬معاد‪ ،‬جسمانی است‪ :‬من اأرض‪ . . .‬تخرجون (؛‬
‫‪ .۶‬پیدایش معاد‪ ،‬دفعی است نه تدریجی‪ :‬اذا انتم تخرجون ‪.‬‬
‫‪ .1‬بقره )‪.۲۶۰ :(۲‬‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪ .1‬درباره نشانه های خداوند در وجود انسان تحقیقی ارائه نمایید‪.‬‬
‫‪ .۲‬نشانه های خداوند را براساس آیه ‪ ٣‬سوره رعد تبیین نمایید‪.‬‬
‫‪ .3‬تفاوت زبانها و نژادها‪ ،‬چگونه به خداشناسی می انجامد؟‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪ .1‬نشانه هایی از او‪ ،‬سیدرضا صدر‪ ،‬به اهتمام سید باقر خسروشاهی‪ ،‬قم‪ ،‬بوستان كتاب‪.‬‬
‫‪ .۲‬توحید مفضل‪ ،‬امام صادق (ع)(ع) ‪ ،‬ترجمه نجفعلی میرزایی‪ ،‬قم‪ ،‬هجرت‪.‬‬
‫‪ .٣‬قرآن و اسرار آفرینش (تفسیر سوره رعد)‪ ،‬جعفر سبحانی‪ ،‬قم‪ ،‬بوستان كتاب‪.‬‬
‫بخش سوم ‪ :‬هجرت برای كسب علم‬
‫سورۂ کهف‪ ،‬آیات ‪ ۶۵‬تا ‪۸۲‬‬
‫•‬ ‫در جستجوی استاد‬
‫•‬ ‫دانش سودمند و رشدآفرین •‬
‫•‬ ‫شکیبایی در راه علم‬
‫•‬ ‫سوراخ کردن کشتی نیازمندان‬
‫•‬ ‫گرفتن جان نوجوان! •‬
‫•‬ ‫ساختن دیوار یتیمان‬
‫•‬ ‫روز فراق یاران‬
‫•‬ ‫دفع افسد به فاسد‬
‫•‬ ‫فرزند ناصالح و والدین با ایمان‬
‫•‬ ‫حفظ مال یتیمان‬
‫از موضوعاتی که مورد توجه جهان امروز است‪ ،‬هجرت برای تحصیل علم است‪.‬‬
‫هجرت یک عمل انتخابی و هدف دار است که برای آینده بهتر و کسب آگاهی و تجربه‬
‫بیشتر صورت می گیرد‪ .‬از افتخارات اسالم آن است که مبدأ تاریخش هجری است‪ ،‬و‬
‫قرآن بارها از مهاجران ستایش کرده و از کسانی که ایمان دارند ولی هجرت نمیکنند‪،‬‬
‫انتقاد کرده است‪1.‬‬
‫در قرآن میخوانیم‪ :‬کسانی که با ترک هجرت و ماندن در دیار فساد‪ ،‬هدف و عقیده خود‬
‫را از دست داده و به خود ستم کرده اند‪ ،‬هنگام مردن فرشتگان از آنها می پرسند‪ :‬در چه‬
‫وضعی بودید‪ ،‬گویند‪ :‬در زمین مستضعف بودیم‪ « :‬قالوا كنا مستضعفین فی اأرض» ‪.‬‬
‫فرشتگان این توجیه را نمی پذیرند و به آنان میگویند‪ :‬مگر زمین خدا گسترده نبود تا در‬
‫آن هجرت کنید‪«:‬ألم تكن أرض للا واسعة فتهاجروا فِیها»‪۲.‬‬
‫قرآن هفت مرتبه با فرمان «سیروا فِی اأرض» مسلمانان را به سیر در زمین و‬
‫جهانگردی هدف دار دعوت کرده و هفت مرتبه با جمله (أ ولم یسیروا) کسانی را که‬
‫سیر نمیکنند‪ ،‬توبیخ کرده است‪.‬‬
‫براساس آیات قرآن‪ ،‬بسیاری از پیامبران از شهر و دیار خود هجرت کرده و برای تبلیغ‬
‫دین خدا به مناطق دوردست سفر کرده اند‪.‬‬
‫در روایات نیز هجرت برای کسب علم‪ ،‬ارزش و جایگاه ویژه ای دارد‪ .‬حدیث معروف‬
‫«اطلبوا العلم و لو بالصین« به مسلمانان اجازه میدهد که برای تحصیل علم‪ ،‬حتی به‬
‫کشورکفر سفر کنند (البته به شرطی که بتوانند عقیده خود را حفظ کنند)‪.‬‬
‫‪ .1‬انفال )‪.۷۲ :(۸‬‬
‫‪ .3‬محمد باقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪.۱۸۰‬‬
‫‪ .2‬نساء )‪.۹۷:)۴‬‬
‫قرآن در باره کسب علوم دینی می فرماید‪ :‬چرا ازهرشهرو آبادی دسته ای کوچ نمیکنند‬
‫تا در دین فقیه شوند و سپس به سوی قوم خویش بازگردند و آنان را از خطرات درونی‬
‫و بیرونی هشدار دهند‪ 1.‬این ایه‪ ،‬دو هجرت را الزم شمرده است‪ :‬یکی هجرت به سوی‬
‫حوزه های علمیه برای کسب علم و دیگری هجرت به سوی شهرها و مناطق نیازمند‬
‫برای تبلیغ دین‪ ،‬البته با اولویت منطقه خود‪.‬‬
‫در اهمیت هجرت برای کسب علم و دانش‪ ،‬همین بس که پیامبر بزرگی همچون‬
‫موسی (ع) به بیابانگردی تن می دهد تا از معلمی همچون خضر استفاده کند‪.‬‬
‫اکنون سر سفره وحی بنشینیم و ماجرای این معلم و شاگرد را از زبان قرآن بشنویم‪.‬‬
‫در جستجوی استاد‬
‫عله ْمنَاهُ ِم ْن لَ ُد هنا ِع ْل ًما‪۶۵‬‬
‫ع ْبدًا ِم ْن ِع َبا ِدنَا آتَینَاهُ َرحْ َمةً ِم ْن ِع ْن ِدنَا َو َ‬
‫فَ َو َج َدا َ‬
‫پس بنده ای از بندگان ما را یافتند که از جانب خود‪ ،‬رحمتی )عظیم( به او عطا کرده‬
‫و از نزد خود دانشی )فراوان( به او آموخته بودیم‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫مراد از (عبدا ) در این آیه‪ ،‬حضرت خضر است که به دالیل زیر پیامبر بوده است‪:‬‬
‫کسی که استاد پیامبری همچون موسی (ع) باشد حتما پیامبر است؛‬
‫تعابیر »عبدنا‪ ،‬عبده‪ ،‬عبادنا« در قرآن‪ ،‬غالبا درباره پیامبران به کار رفته است؛‬
‫علم لدنی‪ ،‬مخصوص انبیاست و خداوند در باره خضر (ع) فرمود‪( :‬علمناه من لدنا ؛‬
‫* بعضی مفسران مراد از »رحمة» را با توجه به آیات دیگر قرآن‪ ،‬نبوت دانسته اند‪:‬‬
‫(آتیناه رحمة من لدنا)‬
‫موسی به خضر (ع) قول داد که من خالف دستور تو کاری انجام نمی دهم‪( :‬ال أعصی‬
‫لك أمرا) و کسی که پیامبر اولواالعزمی همچون موسی (ع) ‪ ،‬تسلیم بی چون و چرا او‬
‫شود‪ ،‬حتما معصوم و پیامبر است‪.‬‬
‫‪ .1‬توبه )‪.۱۲۲ :(۹‬‬
‫خضر(ع) در پایان ماجرا به موسی (ع) میگوید‪ :‬تمام کارهای خارق العاده که از من‬
‫دیدی و صبر نکردی‪ ،‬همه طبق فرمان خدا بود‪ ،‬نه رأ من‪( :‬ما فعلته عن أمر ) ‪.‬‬
‫امام صتتتتادق (ع) (ع) فرمود‪ :‬موستتتتی (ع) درعلم شتتتترع از خضتتتتر(ع) آگاه تر بود و‬
‫خضر(ع)‬
‫درغیرآن‪ ،‬آگاه تر بود‪1.‬‬
‫پیامها‬
‫جوینده‪ ،‬یابنده است‪ .‬خضرهای رهنما یافت میشوند‪ ،‬مهم گشتن و پیدا کردن و‬
‫شاگردی آنان است‪« :‬فوجدا عبدا من عبادنا »؛‬
‫ظلمات است بترس از خطر گمراهی‪2‬‬ ‫طی این مرحله بی همرهی خضر مکن‬
‫‪ .۲‬کسی که می خواهد مردم را به عبودیت خدا فرابخواند‪ ،‬باید هم خود و هم استادش‬
‫عبد خدا باشند‪( :‬من عبادنا )؛‬
‫‪.3‬دریافت رحمت و علم الهی‪ ،‬در سایه عبودیت است‪« :‬عبدا‪ . .‬آتیناه رحمة‪ . . .‬و‬
‫علمناه ؛‬
‫‪ .۴‬برتر از هر دانایی‪ ،‬داناتری هست‪ ،‬به علم خود مغرور نشویم‪« :‬عبدا‪ ...‬علمناه من‬
‫لدنا علما »‬
‫در آیه ای دیگر نیز میفرماید‪« :‬فؤق كل ذی علم علیم» ‪٣‬‬
‫‪ .۵‬برخی علوم‪ ،‬با تمرین و تجربه و آموزش به دست نمی آید‪ ،‬مانند علوم انبیا‪« :‬من لدنا‬
‫علما‪».‬‬
‫دانش سودمند و رشدآفرین‬
‫علَ ٰى أ َ ْن ت ُ َع ِل َم ِن ِم هما ُ‬
‫ع ِل ْمتَ ُر ْشدًا ‪6۶‬‬ ‫س ٰى ه َْل أَته ِبعُكَ َ‬
‫قَاهلل ُمو َ‬
‫موسی به او )خضر( گفت‪ :‬آیا )اجازه می دهی( در پی تو بیایم‪ ،‬تا از آنچه برای رشد‬
‫و کمال به تو آموخته اند‪ ،‬به من بیاموزی؟‬
‫نکته ها‬
‫پیامبر اکرم (ص) فرمود‪ :‬هنگامی که موسی‪ ،‬خضر را مالقات کرد‪ ،‬پرنده ای در برابر‬
‫آنان‬
‫‪ .1‬محمدحسین طباطبایی‪ ،‬تفسیر المیزان‪ ،‬ج ‪ ،۱٣‬ص ‪.٣۸٣‬‬
‫‪ .3‬یوسف )‪.۷۶ :(۱۲‬‬
‫‪ .2‬حافظ‪.‬‬
‫قطره ای از آب دریا را با منقارش برداشت و برزمین ریخت‪ .‬خضر(ع) به موسی‬
‫(ع) گفت ‪ :‬آیا رمز این کار را دانستی؟ او به ما می آموزد که علم ما در برابرعلم‬
‫خداوند‪ ،‬همانند قطره ای در برابر دریایی بی کران است‪۱.‬‬
‫در این آیه کوتاه‪ ،‬نکات متعددی در ادب و تواضع نسبت به استاد دیده میشود؛ از جمله‬
‫همراهی خود را با اجازه آغاز کرد‪ :‬ه َْل أَته ِبعُكَ ؛‬
‫خود را شاگرد‪ ،‬و خضر را استاد خود معرفی کرد‪ :‬تُعَ ِل َم ِن ؛‬
‫ع ِل ْمتَ ؛‬
‫علم استاد را به غیب پیوند داد ُ‬
‫تعلیم استاد را مایه رشد خود دانست‪ُ :‬ر ْشدًا‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬برای دریافت علم‪ ،‬باید در مقابل استاد‪ ،‬ادب و تواضع داشت‪ :‬ه َْل أَته ِبعُكَ ‪...‬؛‬
‫‪ .2‬تواضع نسبت به عالمان‪ ،‬از اخالق انبیاست‪ :‬ه َْل أَته ِبعُكَ ؛‬
‫‪ .3‬کسی که عاشق علم و آموختن است‪ ،‬تالش و حرکت می کند‪ :‬ه َْل أَته ِبعُكَ ؛‬
‫‪ .4‬مسافرت با عالم و تحمل سختی در راه کسب علم و دانش برای رسیدن به رشد و‬
‫کمال ارزش دارد‪ :‬ه َْل أَته ِبعُكَ ؛‬
‫‪ .۵‬طالب علم باید به دنبال علم باشد و شخصیت زده نباشد‪ .‬موسی(ع) به شرط یادگیری‬
‫علَ ٰى أ َ ْن ت ُ َع ِل َم ِن ؛‬
‫حرکت کرد‪ ،‬نه به عنوان هیئت همراه و تشریفات‪َ :‬‬
‫علَ ٰى أ َ ْن ت ُ َع ِل َم ِن «؛‬
‫‪ .6‬پیامبران اولواالعزم نیز از فراگیری دانش دریغ نداشتند‪َ :‬‬
‫‪ .7‬پیمودن راه تکامل و رسیدن به معارف ویژه الهی‪ ،‬به معلم و راهنمای الهی نیاز‬
‫دارد‪ :‬ت ُ َع ِل َم ِن ِم هما ُ‬
‫ع ِل ْمتَ ُر ْشدًا؛‬
‫‪ .8‬علم انبیا نیز‪ ،‬محدود و قابل افزایش است‪ :‬ت ُ َع ِل َم ِن ؛‬
‫‪ .۹‬مراتب انبیا در بهره مندی از علم و کمال متفاوت است‪ :‬ت ُ َع ِل َم ِن ِم هما ُ‬
‫ع ِل ْمتَ ؛‬
‫‪ .۱۰‬برخورداری از تمام مراتب علم و کمال‪ ،‬شرط نبوت نیست‪ :‬تُعَ ِل َم ِن همان گونه که‬
‫موسی (ع) پیامبراولوا العزم بود‪ ،‬ولی مطالبی را نمی دانست؛‬
‫‪ .1‬ناصر مکارم شیرازی‪ ،‬تفسیر نمونه‪ ،‬ج ‪ ،۱۲‬ص ‪.۵۱۲‬‬
‫‪ .۱ ۱‬آگاهی از معارف و علوم الهی‪ ،‬تضمین کننده رشد و کمال انسان است‪:‬‬
‫تُعَ ِل َم ِن ِم هما ُ‬
‫ع ِل ْمتَ‬
‫‪.۱۲‬دانشی ارزش آفرین است که مایه رشد باشد‪ ،‬نه غرور و مجادله ‪( :1‬رشدا) ‪.‬‬
‫شکیبایی در راه علم‬
‫صب ًْرا (‪)67‬‬ ‫قَا َل ِإ هنكَ لَ ْن تَ ْست َِطی َع َم ِعی َ‬
‫علَ ٰى َما لَ ْم ت ُ ِح ْ‬
‫ط ِب ِه ُخب ًْرا (‪)68‬‬ ‫َو َكی َ‬
‫ف تَ ْ‬
‫ص ِب ُر َ‬
‫خضر( گفت‪ :‬تو هرگز نمیتوانی بر همراهی من صبر کنی‪ .‬و چگونه بر چیزی که‬
‫آگاهی کامل به )اسرار( أن نداری صبر می کنی؟‬
‫ْصی َلكَ أ َ ْم ًرا (‪)69‬‬
‫صا ِب ًرا َو َال أَع ِ‬ ‫قَا َل َ‬
‫ست َِج ُد ِنی ِإ ْن شَا َء ه ُ‬
‫َّللا َ‬
‫موسی( گفت‪ :‬به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ امری‪ ،‬تو را‬
‫نافرمانی نخواهم کرد‪.‬‬
‫شیء َحته ٰى أُحْ د َ‬
‫ِث لَكَ ِم ْنهُ ِذ ْك ًرا (‪)70‬‬ ‫قَا َل فَإِ ِن اته َب ْعتَ ِنی فَ َال تَ ْسأ َ ْل ِنی َ‬
‫ع ْن َ‬
‫خضر( گفت‪ :‬پس اگر در پی من آمدی‪ ،‬از چیزی مپرس‪ ،‬تا آنکه خودم در باره آن‬
‫سخن آغاز کنم‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬مربی و معلم باید از ظرفیت شاگرد آگاه باشد‪ِ :‬إ هنكَ لَ ْن تَ ْست َِطی َع ؛‬
‫‪ .۲‬ظرفیت افراد متفاوت است‪ ،‬حتی موسی (ع) تحمل کارهای خضر(ع) را ندارد‪:‬‬
‫لَ ْن تَ ْست َِطی َع ؛‬
‫صب ًْرا ؛‬
‫‪ .3‬رشدعلمی بدون صبر‪ ،‬میسر نیست‪َ :‬م ِعی َ‬
‫علَ ٰى َما لَ ْم‬ ‫‪ .4‬آگاهی و احاطه علمی‪ ،‬ظرفیت و صبر انسان را باال می برد‪َ :‬و َكی َ‬
‫ف تَ ْ‬
‫ص ِب ُر َ‬
‫ت ُ ِح ْ‬
‫ط ِب ِه ُخب ًْرا ؛‬
‫‪.1‬پیامبر اکرم (ص) در تعقیب نمازشان میخواندند‪» :‬أعوذ بك من علم ال ینفع؛‬
‫خدایا‪ ،‬از علم غیر مفید‪ ،‬به تو پناه می برم‪«.‬محمدباقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪،۸٣‬‬
‫ص ‪.۱۸‬‬
‫‪ .۵‬برای هر کاری که در آینده میخواهیم انجام دهیم‪ ،‬مشیت الهی را فراموش نکرده و‬
‫صا ِب ًرا ؛‬ ‫ست َِج ُد ِنی إِ ْن شَا َء ه ُ‬
‫َّللا َ‬ ‫ان شاء للا« بگوییم‪َ :‬‬
‫صا ِب ًرا ؛‬
‫ست َِج ُد ِنی ‪َ ...‬‬
‫‪ .6‬صبر در راه تحصیل‪ ،‬ادب و شرط تعلم است‪َ :‬‬
‫‪ .7‬سؤال کردن‪ ،‬زمان دارد و شتابزدگی در پرسش‪ ،‬ممنوع است‪ :‬فَ َال تَ ْسأ َ ْل ِنی ‪َ ...‬حته ٰى‬
‫أُحْ د َ‬
‫ِث لَكَ‬
‫‪ .8‬مربی باید در زمان مناسب‪ ،‬مطالب مبهم را برای شاگردان روشن سازد‪:‬‬
‫َحته ٰى أُحْ د َ‬
‫ِث لَكَ ِم ْنهُ ِذ ْك ًرا‪.‬‬
‫سوراخ کردن کشتی نیازمندان‬
‫س ِفی َن ِة خ ََرقَ َها ۖ قَا َل أَخ ََر ْقتَ َها ِلت ُ ْغ ِرقَ أ َ ْهلَ َها لَقَ ْد ِج ْئتَ َ‬
‫شیئًا إِ ْم ًرا (‪)71‬‬ ‫فَا ْن َ‬
‫طلَقَا َحته ٰى إِذَا َر ِك َبا فِی ال ه‬
‫پس آن دو )موسی و خضر( به راه افتادند‪ ،‬تا آنکه سوار کشتی شدند‪) .‬خضر( آن را‬
‫سوراخ کرد‪ .‬موسی گفت‪ :‬آیا کشتی را سوراخ کردی تا سرنشینان آن را غرق کنی؟‬
‫راستی که کار ناروایی انجام دادی!‬
‫قَا َل أَلَ ْم أَقُ ْل ِإ هنكَ لَ ْن تَ ْست َِطی َع َم ِعی َ‬
‫صب ًْرا (‪)72‬‬
‫خضر( گفت‪ :‬آیا نگفتم که نمیتوانی همراه من شکیبایی کنی؟‬
‫اخ ْذ ِنی ِب َما َن ِسیتُ َو َال ت ُ ْر ِه ْق ِنی ِم ْن أ َ ْم ِری ُ‬
‫عس ًْرا (‪)۷٣‬‬ ‫قَاللها ت ُ َؤ ِ‬
‫موسی( گفت‪ :‬مرا به خاطر ترک قرار مؤاخذه مکن و از این کارم بر من سخت مگیر‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫»خرق« به معنای پاره کردن چیزی به قصد تخریب است‪ .‬كلمة »إمر« به کار شگفت‬
‫آور یا بسیار زشت گفته می شود‪.‬‬
‫نه انبیا فراموشکارند و نه فراموشی قابل انتقاد و مؤاخذه است؛ بنابراین در جمله‬
‫اخ ْذ ِنی ِب َما َن ِسیتُ ‪ ،‬مراد از نسیان‪ ،‬رها کردن قرار تبعیت و سکوت‪ ،‬به دلیل کاری‬
‫َال ت ُ َؤ ِ‬
‫که خضر (ع) انجام داد و به نظر موسی (ع) خالف شرع آمد‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬در آموزش‪ ،‬زمان را از دست ندهید‪ :‬فَا ْن َ‬
‫طلَقَا حرف » ف « نشانه فوریت است؛‬
‫س ِفی َن ِة (در‬
‫‪ .2‬فراگیری علم‪ ،‬محدود به زمان و مکان و وسیله خاصی نیست‪َ :‬ر ِك َبا فِی ال ه‬
‫دریا و سوار بر کشتی و در سفر هم میتوان آموخت)؛‬
‫‪.3‬اگر علم و حکمت کسی را پذیرفتیم‪ ،‬در برابر کاهایش‪ ،‬حتی اگر به نظر ما عجیب‬
‫س ِفی َن ِة خ ََرقَ َها ؛‬
‫آید‪ ،‬سکوت کنیم‪ :‬ال ه‬
‫‪.4‬هنگام خطر‪ ،‬هر کسی خود و منافع خود را میبیند‪ ،‬ولی انبیا به فکر دیگران اند‪.‬‬
‫موسی فرمود‪ِ :‬لت ُ ْغ ِرقَ أ َ ْهلَ َها و نفرمود‪» :‬لتغرقنا«؛‬
‫‪ .۵‬سوراخ کردن کشتی‪ ،‬تصرف بی اجازه در مال دیگری و زیان و خسارت رساندن به‬
‫مال و جان خود و دیگران بود‪ ،‬بنابراین حضرت موسی بجا اعتراض کرد‪:‬‬
‫لَقَ ْد ِج ْئتَ َ‬
‫شیئًا إِ ْم ًرا‬
‫اخ ْذ ِنی ؛‬
‫‪ .6‬معلم و استاد میتواند شاگرد را مؤأخذه کند‪َ :‬ال ت ُ َؤ ِ‬
‫‪ .7‬در آموزش و پرورش نباید کار را بر شاگردان سخت گرفت‪:‬‬
‫َو َال ت ُ ْر ِه ْق ِنی ِم ْن أ َ ْم ِری ُ‬
‫عس ًْرا‬
‫گرفتن جان نوجوان‬
‫شیئًا نُ ْك ًرا (‪)74‬‬ ‫غ َال ًما فَقَتَلَهُ قَا َل أَقَت َْلتَ َن ْف ً‬
‫سا زَ ِكیةً ِبغَی ِر َن ْفس لَقَ ْد ِج ْئتَ َ‬ ‫فَا ْن َ‬
‫طلَقَا َحته ٰى ِإذَا لَ ِقیا ُ‬
‫پس به راه خود ادامه دادند تا به نوجوانی برخورد کردند‪ .‬خضر او را کشت‪ .‬موسی‬
‫گفت‪ :‬آیا بیگناهی را بدون آنکه کسی را کشته باشد‪ ،‬کشتی؟‬
‫به راستی کار زشت و منکری انجام دادی!‬
‫قَا َل أَلَ ْم أَقُ ْل لَكَ ِإ هنكَ لَ ْن تَ ْست َِطی َع َم ِعی َ‬
‫صب ًْرا (‪)75‬‬
‫خضر( گفت‪ :‬آیا نگفتمت که نمیتوانی همپای من صبرکنی؟‬
‫ع ْذ ًرا (‪)76‬‬
‫اح ْب ِنی ۖ قَ ْد َبلَ ْغتَ ِم ْن لَ ُد ِنی ُ‬
‫ص ِ‬‫شیء َب ْع َدهَا فَ َال ت ُ َ‬ ‫سأ َ ْلتُكَ َ‬
‫ع ْن َ‬ ‫قَا َل ِإ ْن َ‬
‫موسی گفت‪ :‬از این پس اگر چیزی از تو پرسیدم‪ ،‬مصاحبت مرا مپذیر‬
‫که از سو من معذور خواهی بود‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬استاد‪ ،‬پس از پذیرش اشتباه و عذرخواهی شاگرد‪ ،‬آموزش و ارشاد را ادامه دهد‪:‬‬
‫فَا ْن َ‬
‫طلَقَا‬
‫‪ .۲‬معلم باید شاگرد را به تدریج با معارف آشنا کند‪ :‬فَا ْن َ‬
‫طلَقَا (موسی گام به گام با اسرار‬
‫آشنا میشود)؛‬
‫‪.3‬حیات و مرگ انسانها به دست خداست‪ .‬خضر همچون عزرائیل مأمور گرفتن جان‬
‫جوان بود و کار او به فرمان خدا و براساس مصلحت الهی صورت گرفت‪:‬‬
‫غ َال ًما فَقَتَلَهُ ؛‬
‫لَ ِقیا ُ‬
‫‪ .۴‬مراعات شرع‪ ،‬مهم تر از تعهدات اخالقی است‪ :‬أَقَت َْلتَ َن ْف ً‬
‫سا زَ ِكیةً(موسی به‬
‫دلیل اینکه قتل از منکرات است‪ ،‬سکوت را جایز ندانست و از تعهد اخالقی که داده‬
‫بود‪ ،‬دست برداشت)؛‬
‫‪ .۵‬قانون قصاص‪ ،‬در دین موسی (ع) نیز بوده است‪ :‬أَقَت َْلتَ َن ْف ً‬
‫سا زَ ِكیةً بغیرنفس (‬
‫اعتراض موسی این بود که چرا نوجوانی را که قاتل نبود کشتی)؛‬
‫‪.6‬شناخت معروف و منکر کار آسانی نیست‪ .‬گاهی آنچه نزد کسی معروف است‪،‬‬
‫شیئًا ُن ْك ًرا ؛‬
‫نزد دیگری منکر جلوه می کند‪ِ :‬ج ْئتَ َ‬
‫‪ .7‬اولیای خدا‪ ،‬در علم و ظرفیت‪ ،‬یکسان نیستند‪ :‬لَ ْن تَ ْست َِطی َع َم ِعی َ‬
‫صب ًْرا ؛‬
‫‪ .8‬اگر با کسی در شیوه عمل اختالف داریم و یکدیگر را درک نمی کنیم‪ ،‬بی آنکه‬
‫مقاومت کنیم از هم جدا شویم‪ ( :‬فال تصاحبنی )؛‬
‫‪ .9‬درباره عملکرد خود‪ ،‬رأی منصفانه بدهیم‪ .‬موسی مسئولیت بی صبری خود را بر‬
‫اح ْب ِنی ؛‬
‫ص ِ‬‫سأ َ ْلتُكَ ‪...‬فَ َال ت ُ َ‬
‫عهده گرفت‪ِ :‬إ ْن َ‬
‫اح ْب ِنی ۖ قَ ْد‬
‫ص ِ‬‫‪ .۱۰‬وقتی به دلیلی از کسی جدا می شویم‪ ،‬ادب را مراعات کنیم‪ :‬فَ َال ت ُ َ‬
‫ع ْذ ًرا‬
‫َبلَ ْغتَ ِم ْن لَ ُد ِنی ُ‬
‫ع ْذ ًرا‬
‫‪ .1۱‬هر جدایی‪ ،‬نشانه کینه وعقده وغرور و تکبر نیست‪ :‬قَ ْد َبلَ ْغتَ ِم ْن لَ ُد ِنی ُ‬
‫ساختن دیوار یتیمان‬
‫ارا ی ِری ُد أ َ ْن‬ ‫طلَقَا َحته ٰى ِإذَا أَتَیا أ َ ْه َل قَ ْریة ا ْست ْ‬
‫َط َع َما أ َ ْهلَ َها فَأ َ َب ْوا أ َ ْن ی َ‬
‫ضیفُو ُه َما فَ َو َج َدا فِی َها ِج َد ً‬ ‫فَا ْن َ‬
‫علَی ِه أَجْ ًرا (‪)77‬‬
‫ض فَأَقَا َمهُ ۖ قَالله ْو ِش ْئتَ َالته َخ ْذتَ َ‬
‫ی ْنقَ ه‬
‫پس به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند‪ ،‬از اهل آنجا غذا خواستند‪،‬‬
‫ولی آنان از مهمان کردن آن دو سرباز زدند‪ .‬پس در آنجا دیواری یافتند‬
‫که در حال فروریختن بود‪ .‬خضر‪ ،‬دیوار را برپا کرد‪( .‬موسی با تعجب)‬
‫گفت‪ :‬اگر میخواستی برای این کار مزد میگرفتی!‬
‫نکته ها‬
‫پس از دو ماجرای گذشته که در یکی خضر(ع) کشتی را سوراخ کرد و در دیگری‬
‫نوجوانی را به قتل رساند‪ ،‬در این ماجرا‪ ،‬به تعمیر و اصالح دیواری اقدام می کند که‬
‫حتی صاحب آن درخواست نکرده است‪ ،‬چه رسد به آنکه خضر(ع) بخواهد ازاو‬
‫مزدی دریافت کند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬تغییر مکان برای کسب تجربه جدید‪ ،‬یک ارزش است‪ :‬و فانطلقا حتى أتیا اهل قریه ؛‬
‫‪ .۲‬انبیا‪ ،‬گاهی در شدت نیاز به سر میبردند‪ :‬استطعما ؛‬
‫‪ .3‬گرچه نیازمند به حداقل قناعت می کند‪ ،‬ولی کرامت انسانی میگوید که در حد ضیافت‬
‫پذیرایی کنید‪ :‬استطعما‪ . . .‬یضیفوهما ؛‬
‫‪.4‬الزم نیست مهمان آشنا باشد‪ ،‬از مهمان غریبه و در راه مانده نیز باید پذیرایی کرد‪:‬‬
‫فابوا أن یضیفوهما ؛‬
‫‪ .۵‬اولیای الهی اهل کینه و انتقام نیستند‪ .‬گرچه مردم آنان را مهمان نکردند‪ ،‬ولی خضر‬
‫به آنان خدمت کرد‪ :‬أبوا أن یضیفوهما‪ . . .‬فاقامه ؛‬
‫‪ .۶‬بی اعتنایی و بی مهری مردم‪ ،‬در خدمت ما به آنان تأثیر منفی نگذارد‪ :‬فابوا أن‬
‫یضیفوهما‪ . .‬فاقامه ؛‬
‫‪ .7‬وقتی نیاز را دیدیم‪ ،‬دست به کار شویم و منتظردعوت وبودجه و همکار و آیین نامه‬
‫نباشیم‪ :‬جدارا ً یرید ان ینقض فاقامه ؛‬
‫‪ .8‬وقتی کاری را مفید و الزم تشخیص دادیم‪ ،‬به انتقاد این و آن کاری نداشته باشیم‪ :‬لو‬
‫شئت لتخذت علیه اجرا ؛‬
‫‪ .۹‬کار کردن و مزد گرفتن ننگ نیست‪ :‬لتخذت علیه اجرا ‪.‬‬
‫روز فراق یاران‬
‫سأ ُ َن ِبئُكَ ِبتَأ ْ ِوی ِل َما لَ ْم تَ ْست َِط ْع َ‬
‫علَی ِه َ‬
‫صب ًْرا‪۷۸‬‬ ‫قَا َل ٰ َهذَا فِ َر ُ‬
‫اق َبی ِنی َو َبینِكَ ُ َ‬
‫خضر( گفت‪ :‬این )هنگام( جدایی میان من و توست‪ ،‬پس تو را ازراز آنچه نتوانستی‬
‫بر آن صبر کنی‪ ،‬آگاه سازم‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫»تأویل« به معنای ارجاع ظاهر به باطن است‪ .‬گاهی لفظى مبهم و متشابه است که با‬
‫رجوع به محکمات سخن گوینده‪ ،‬معنای آن روشن میشود و گاهی کاری از کسی سر‬
‫میزند که سؤال برانگیز است و چون هدف و انگیزه خود را توضیح میدهد‪ ،‬پرده از‬
‫اسرار آن برداشته شده و حقیقت امر روشن میگردد‪.‬‬
‫جدایی خضر از موسی (ع) به پیشنهاد خود موسی (ع) بود که گفت‪« :‬إن سألتك عن‬
‫شیء بعدها فال تصاحبنی» و زمینه آن را با پرسش ها و اعتراض های مکرر و تنها‬
‫گذاشتن او درساختن دیوار فراهم کرد‪.‬‬
‫از موسی (ع) پرسیدند‪ :‬سخت ترین لحظاتی که بر تو گذشت‪ ،‬کدام لحظه بود؟ گفت‪ :‬با‬
‫آنکه از فرعونیان تهمتها شنیدم و از بنی اسرائیل بهانه جویی ها دیدم‪ ،‬ولی دشوارترین‬
‫زمان‪،‬آن لحظه ای بود که خضر گفت‪ :‬هذا فراق بینی وبینك «‪1.‬‬
‫بگذار تا بگریم‪ ،‬چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد‪ ،‬روز وداع یاران‬
‫‪ .1‬ابوالفتح رازی‪ ،‬تفسیر روض الجنان و روح الجنان‪ ،‬ج ‪ ،۱٣‬ص ‪.۱۷‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬چه بسیار فراق ها که ناشی از کم صبری یا بی صبری است‪ :‬هذا فراق ‪ . .‬لم‬
‫تستطع علیه صبرا ؛‬
‫‪ .۲‬به کوچکترین اختالف‪ ،‬دوستان خود را از دست ندهیم‪ .‬خضر پس از سه مرحله‬
‫فرمود‪ :‬هذا فراق‪ . . .‬؛‬
‫‪ .3‬هر چه سریع تر ابهام ذهنی دیگران را نسبت به خود برطرف کنیم‪ :‬وسأنبئك ؛‬
‫‪ .4‬حوادث ظاهری‪ ،‬جنبه باطنی هم دارد‪ :‬تأویل ما لم تستطع علیه صبرا ‪.‬‬
‫دفع افسد به فاسد‬
‫سا ِكینَ ی ْع َملُونَ فِی ْال َبحْ ِر فَأ َ َردْتُ أ َ ْن أ َ ِعی َب َها َو َكانَ َو َرا َء ُه ْم َم ِلكٌ یأ ْ ُخذُ ُك هل‬ ‫أ َ هما ال ه‬
‫س ِفی َنةُ فَ َكان ْ‬
‫َت ِل َم َ‬
‫صبًا‪۷۹‬‬
‫غ ْ‬
‫س ِفینَة َ‬
‫َ‬
‫اما آن کشتی )که سوراخ کردم( از آن بینوایانی بود که در دریا کار می کردند‪.‬‬
‫خواستم آن را معیوب کنم‪) ،‬چون( در کمین آنان پادشاهی بود که به زور‪،‬‬
‫هر کشتی )سالمی( را می گرفت‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫»وراء« به مکان پنهان و پوشیده گفته می شود؛ خواه رو به روی انسان باشد‪ ،‬یا پشت‬
‫سر او‪ .‬بنابراین‪ ،‬در این آیه به »کمین« معنا شده است‪.‬‬
‫آنچه انسان مشاهده می کند‪ ،‬چهره ظاهر امور است که چه بسا‪ ،‬چهره باطنی نیز‬
‫دارد‪.‬‬
‫ظاهر کارهای خضر(ع) در دید حضرت موسی خالف بود‪ ،‬ولی در باطن آن‪ ،‬راز و‬
‫رمز وحقیقتی نهفته بود‪.‬‬
‫خضر‪ ،‬کشتی را به گونه ای سوراخ نکرد که غرق شود‪ ،‬بلکه آن را معیوب ساخت‪ .‬بسا‬
‫عیب ها و نقص ها که مصلحت در آن است‪.‬‬
‫بسا شکست کز آن کارها درست شود کلید رزق گدا پای لنگ و دست شل است‬
‫‪ .1‬صائب تبریزی‪ ،‬دیوان اشعار‬
‫معیوب کردن کشتی برای آن بود که به دست آن ستمگر نیفتد و آن بینوایان‪ ،‬بینواتر‬
‫نشوند‪.‬‬
‫در واقع دفع أفسد به فاسد بود‪ ،‬که تشخیص آن‪ ،‬کارشناس می خواهد‪.‬‬
‫اهل بیت (ع)‪ ،‬گاهی برخی یاران مخلص خود را در حضور دیگران نکوهش و عیب‬
‫جویی می کردند‪ ،‬تا مورد سوءظن حکومت ستمگر قرار نگیرند و جانشان سالم بماند‪.‬‬
‫چنان که امام صتتتتادق (ع) (ع) از زراره انتقاد علنی کرد تا از آزار عباستتتتیان در امان‬
‫باشد‪،‬‬
‫سپس به او پیام داد که برای حفظ جان تو چنین کردم و با استناد به این آیه فرمود‪ :‬تو‬
‫بهترین کشتی این دریایی که طاغوت در پی تو و مراقب توست‪۱.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬مراعات نظم در آموزش مهم است‪ .‬پرسش اول درباره کشتی بود‪ ،‬پاسخ اول نیز‬
‫درباره همین سؤال است‪ :‬اما السفینة ؛‬
‫‪ .۲‬حکیم‪ ،‬هرگز کار لغو نمی کند واعمالش براساس مصلحت است‪ :‬اما السفینة‪ . . .‬؛‬
‫گر خضر‪ ،‬در بحر کشتی را شکست صد درستی‪ ،‬در شکست خضرهست‬
‫‪ .3‬اولیای خدا دلسوز مساکین و محرومان اند‪ :‬لمساکین ؛‬
‫‪ .4‬در فرهنگ قرآن‪ ،‬مسکین‪ ،‬فرد بی پول یا بیکار نیست‪ .‬چه بسا کسانی با داشتن‬
‫سرمایه وکار‪ ،‬باز هم درآمدشان برای مخارجشان کافی نباشد و از نظر قرآن‪ ،‬مسکین‬
‫به شمار آیند‪ :‬السفینة كانت لمساكین یعملون ؛‬
‫‪ .۵‬مشارکت چند نفر با یکدیگر در سرمایه و کار‪ ،‬در ادیان آسمانی پذیرفته است‪ :‬السفینة‬
‫كانت لمساکین یعملون فی البحر ؛‬
‫‪ .۶‬هر چند کار خضر به فرمان خدا بود‪ :‬ما فعلته عن آمری ‪ ،‬اما برای رعایت ادب‪،‬‬
‫معیوب کردن کشتی را به خود نسبت داد‪ :‬أعیبها ؛‬
‫‪ .7‬باید تدبیری اندیشید و حاکمان غاصب را از دستیابی به اموال مردم محروم کرد‬
‫اعیبها‪ . . .‬ملك یأخذ؛‬
‫‪ .1‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪.۲۸۵‬‬
‫‪ .8‬دفع افسد به فاسد جایز و رعایت اهم و مهم الزم است‪ :‬اعیبها‪ . .‬ملك یأخذ ؛‬
‫‪ .9‬طاغوتها به کم راضی نیستند‪ .‬به فقرا و سرمایه های اندک هم رحم نمیکنند‪:‬‬
‫یأخذ كل سفینة غصبا ً‪.‬‬
‫فرزند ناصالح و والدین با ایمان‬
‫َوأ َ هما ْالغُ َال ُم فَ َكانَ أ َ َب َواهُ ُمؤْ ِم َنی ِن فَ َخ ِشینَا أ َ ْن ی ْر ِهقَ ُه َما ُ‬
‫ط ْغیا ًنا َو ُك ْف ًرا ‪۸۰‬‬
‫و اما آن نوجوان )که او را کشتم(‪ ،‬پدر و مادرش هر دو مؤمن بودند و ما ترسیدیم‬
‫که او آن دو را به کفر و طغیان کشاند‪.‬‬
‫فَأ َ َر ْدنَا أ َ ْن ی ْب ِدلَ ُه َما َر ُّب ُه َما َخی ًرا ِم ْنهُ زَ َكاة ً َوأ َ ْق َر َ‬
‫ب ُرحْ ًما ‪81‬‬
‫از این رو( خواستیم که پروردگارشان به جای او‪) ،‬فرزندی( پاک تر‬
‫و با محبت تر به آن دو عنایت کند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫حضرت خضر با قتل نوجوان‪ ،‬خواست به موسی (ع) بیاموزد که چه بسا مرگ فرزند به‬
‫مصلحت والدین است و خداوند با عطای فرزندی دیگر داغ قبلی را جبران می کند‪ .‬آری‬
‫فرزند‪ ،‬امانت خداست نزد والدین‪ ،‬نه ملک آنها‪ ،‬و هرگاه که خداوند اراده کند حق دارد‬
‫امانت خود را بگیرد‪.‬‬
‫در حدیث آمده است‪ :‬خداوند به جای آن پسر‪ ،‬دختری به آن دو مؤمن داد که از نسل‬
‫اوپیامبران الهی پدید آمدند‪۱.‬‬
‫گاهی فرزند سبب انحراف والدین می شود و گاهی والدین‪ ،‬فرزند را به انحراف می‬
‫کشانند‪.‬‬
‫پیامبر(ص) فرمود‪ :‬هر فرزندی فطرتأ خداشناس است‪ ،‬مگر آنکه والدین او را‬
‫تغییر دهند‪2.‬‬
‫باید توجه داشت که کارهای حضرت خضر به امر خداوند و براساس علم غیب صورت‬
‫‪ .2‬محمد باقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪.۲۸۲‬‬
‫‪.1‬همان‪ ،‬ص ‪286‬‬
‫گرفته است و هیچ کس حق ندارد دیگری را از ترس ارتكاب جرم در آینده به قتل‬
‫برساند‪.‬‬
‫چنان که حضرت موسی نیز به همین جهت‪ ،‬به کار حضرت خضر اعتراض کرد‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬اولیای خدا بی دلیل کاری نمی کنند‪ ،‬گرچه در ظاهر خالف به نظر آید‪ :‬اما الغالم ؛‬
‫‪ .۲‬خداوند به پدر و مادر با ایمان‪ ،‬عنایت خاص دارد‪ :‬ابواه مؤمنین فخشینا ؛‬
‫‪ .٣‬مرگ فرزند‪ ،‬بهتر از آن است که بد عاقبت شود‪ :‬یرهقهما طغیانا و كفرا ؛‬
‫‪ .۴‬طغیان و سرکشی‪ ،‬زمینه كفر است‪ :‬طغیانا و كفرا ً ؛‬
‫‪ .۵‬گرفتار شدن مؤمنان به بعضی ناگواری ها‪ ،‬برای حفظ ایمان و عقیده آنان است‪:‬‬
‫خشینا أن یرهقهما طغیانا و كفرا ً ؛‬
‫‪ .6‬اراده مردان خدا‪ ،‬در راستای اراده خداست‪ :‬اردنا أن یبدلهما؛‬
‫‪ .7‬اولیای خدا در اندیشه آینده مردم اند‪ :‬اردنا أن یبدلهما ؛‬
‫‪ .۸‬اگر خداوند چیزی را از مؤمن بگیرد‪ ،‬بهتر از آن را می دهد‪ :‬یبدلهما ربهما‬
‫خیرا منه ؛‬
‫‪ .10‬از بین رفتن فرزند ناصالح و جایگزینی آن با فرزند صالح‪ ،‬جلوه ای از ربوبیت‬
‫خداوند است یبدلهما ربهما خیرا منه ؛‬
‫‪ .۱۰‬پاکی و صالح فرزندان کافی نیست‪ ،‬باید نسبت به پدر و مادرمهربان باشند‪ :‬زكاة‬
‫واقرب رحما ؛‬
‫‪ .۱۱‬آنچه مهم است‪ ،‬سالمتی‪ ،‬پاکی و محبت فرزند به والدین است‪ ،‬نه دختر یا پسر بودن‬
‫فرزند‪ :‬زكاة و اقرب رحما ً‬
‫حفظ مال یتیمان‬
‫ار فَ َكانَ ِلغُ َال َمی ِن ی ِتی َمی ِن فِی ْال َم ِدی َن ِة َو َكانَ تَحْ تَهُ َك ْن ٌز لَ ُه َما َو َكانَ أَبُو ُه َما َ‬
‫صا ِل ًحا فَأ َ َرا َد‬ ‫َوأ َ هما ْال ِج َد ُ‬
‫ع ْن أ َ ْم ِری ُ ٰذَلِكَ تَأ ْ ِوی ُل‬
‫ش هد ُه َما َوی ْست َْخ ِر َجا َك ْنزَ ُه َما َرحْ َمةً ِم ْن َر ِبكَ ُ َو َما فَ َع ْلتُهُ َ‬‫َربُّكَ أ َ ْن ی ْبلُغَا أ َ ُ‬
‫علَی ِه َ‬
‫صب ًْرا‪۸۲‬‬ ‫َما لَ ْم تَس ِ‬
‫ْط ْع َ‬
‫و اما آن دیوار(که تعمیر کردم)‪ ،‬از آن دو نوجوان یتیم آن شهر بود و زیر آن دیوار‪،‬‬
‫گنجی برای آن دو بود و پدرشان مردی صالح بود‪ .‬پس پروردگارت اراده کرد که آن‬
‫دو به حد رشد (و بلوغ) رسند و(آن گاه) گنج خویش را که رحمتی از سوی پروردگارت‬
‫بود استخراج کنند‪ .‬و من این کارها را خودسرانه انجام ندادم‪ .‬این بود تأویل و حقیقت‬
‫آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫طبق احادیث‪ ،‬لطف و رحمت خدا به والدین نیکوکار‪ ،‬مخصوص فرزندان بی واسطه‬
‫آنان نیست‪ ،‬بلکه در نسلهای بعدی هم تأثیر دارد و نیکوکاری اجداد‪ ،‬موجب عنایت خدا‬
‫به ذریه آنان میشود‪1.‬‬
‫امام صادق (ع) (ع) فرمود‪ :‬خداوند به موسی وحی کرد‪ :‬من فرزندان را به سبب خوبی‬
‫پدران پاداش می دهم‪2.‬‬
‫یک جا فرزند به دلیل حفظ ایمان والدین کشته می شود‪ ،‬و در جای دیگر به دلیل صالح‬
‫بودن پدر‪ ،‬سرمایه فرزند در زیرزمین حفظ می شود‪.‬‬
‫وقتی بعضی از یاران به امام مجتبی (ع) به دلیل صلح ایشان با معاویه اعتراض کردند‪،‬‬
‫فرمود‪ :‬مگر نمیدانید خضر برای مصلحت‪ ،‬کشتی را سوراخ کرد و نوجوانی راکشت و‬
‫کارهای او مورد اعتراض موسی قرار گرفت؟ ای مردم‪ ،‬اگر صلح را نمی پذیرفتم همه‬
‫شیعیان نابود می شدند‪« ،‬لوال ما أتیت لما ترک من شیعتنا على وجه اأرض أحد إال قتل‪3‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬حفظ اموال یتیمان‪ ،‬واجب است‪ :‬اما الجدار فكان لغالمین یتیمین ؛‬
‫‪ .2‬ذخیره سازی ثروت برای فرزندان‪ ،‬جایز است‪ :‬غالمین یتیمین‪ .. .‬کنز لهما ؛‬
‫‪ .3‬نیکی پدران‪ ،‬در زندگی فرزندان اثر دارد‪ :‬أبوهما صالحا‬
‫‪ .4‬در برابر خدا باید مؤبانه سخن گفت‪ .‬حضرت خضر آنجا که سخن از عیب و نقص‬
‫است‪ ،‬به خود نسبت میدهد‪ :‬أردت أن أعیبها و آنجا که محدوده کار الهی است‪ ،‬به خدا‬
‫نسبت می دهد‪ :‬أراد ربك أن یبلغا اشدهما ؛‬
‫‪ .1‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪.۲۹۰‬‬
‫‪ .2‬همان‬
‫‪ .3‬همان‬
‫‪ .۵‬اولیای خدا‪ ،‬از سوی خود کاری نمیکنند و تسلیم فرمان اند‪ :‬ما فعلته عن امر ؛‬
‫‪ .۶‬اراده اولیای خدا‪ ،‬در راستای اراده خداست‪ :‬أردت‪ ،‬أردنا‪ ،‬أراد ربك ‪.‬‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪ .1‬چگونه می توان فضایی را برای نشاط علمی در جامعه ایجاد نمود؟‬
‫‪ .۲‬کدام علم مورد نظر دین مبین اسالم است؟‬
‫‪ .3‬نقاط تمایزعلوم تجربی وعلوم غیبی کدام است؟‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪ .1‬بیست گفتار‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا‪.‬‬
‫‪ .2‬مربی نمونه )تفسیر سوره لقمان(‪ ،‬جعفر سبحانی‪ ،‬قم‪ ،‬بوستان کتاب‪.‬‬
‫‪ .3‬تکامل اجتماعی انسان‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا‪.‬‬
‫بخش چهارم ‪ :‬نماز و تفسیر قرآن‬
‫تفسیر آیات نماز و سوره های حمد‪ ،‬توحید و قدر‬
‫گفتار اول‪ :‬پرستش و نیایش‬
‫عبادت عامل تقوا و پاکی‬
‫استعانت از نماز‬
‫نماز بی نشاط‪ ،‬نشانه ای از نفاق‬
‫نماز‪ ،‬برترین نماد یاد خدا‬
‫نماز‪ ،‬واالترین عبادت‬
‫نماز‪ ،‬نخستین ثمره حکومت صالحان‬
‫مهمترین فلسفه نماز‬
‫نماز‪ ،‬عامل نجات از دوزخ‬
‫گفتار دوم‪ :‬تفسیر سوره حمد‬
‫بهترین سرآغاز‬
‫سپاس و ستایش الهی‬
‫رحمت گسترده الهی‬
‫قیامت‪ ،‬جلوه ای از رحمت الهی‬
‫عبادت و استعانت‬
‫اعتدال و میانه روی‬
‫ره یافتگان و گمراهان‬
‫گفتار سوم‪ :‬تفسیر سوره توحید‬
‫یکتای بی نظیر‬
‫بی نیاز مطلق‬
‫بی همتای مطلق‬
‫گفتار چهارم‪ :‬تفسیر سوره قدر‬
‫شب نزول قرآن‬
‫شبی از هزار ماه برتر‬
‫شب نزول فرشتگان و روح‬
‫شب سراسر رحمت‬
‫گفتار اول‬
‫پرستش و نیایش‬
‫کارهای ما اگر برای رضای خدا باشد‪ ،‬عبادت است؛ گرچه مانند کسب و کار‪ ،‬علم‬
‫آموزی‪ ،‬ازدواج و یا خدمت به مردم‪ ،‬در جهت رفع نیازهای خود یا جامعه باشد‪ .‬عبادت‪،‬‬
‫هدف آفرینش ماست‪.‬‬
‫قرآن می فرماید‪ :‬وما خلقت الج اْلنس إال لیعبدون ‪۱.‬‬
‫آنچه یک امر را در زمره عبادات قرار میدهد‪ ،‬انگیزه الهی در انجام آن است و به تعبیر‬
‫قرآن رنگ خدایی داشتن است‪ :‬و صبغة للا و من أحسن من للا صبغةً ‪۲.‬‬
‫برخی کارها براساس عادت است و برخی بر پایه فطرت؛ آنچه عادت است میتواند با‬
‫ارزش باشد‪ ،‬مثل عادت به ورزش و می تواند بی ارزش باشد‪ ،‬مانند عادت به سیگار‪.‬‬
‫اما اگر امری فطری شد‪ ،‬یعنی براساس فطرت و سرشت پاکی که خداوند در نهاد هر‬
‫بشری قرار داده انجام شد‪ ،‬همواره با ارزش است‪.‬‬
‫امتیاز فطرت بر عادت آن است که زمان و مکان‪ ،‬جنس و نژاد‪ ،‬و سن و سال در آن‬
‫تأثیری ندارد و هر انسانی از آن جهت که انسان است آن را داراست؛ مانند عالقه به‬
‫فرزند که اختصاص به نسل و عصر خاصی ندارد و هر انسانی فرزندش را دوست می‬
‫دارد‪ .‬اما اموری چون شکل و فرم لباس یا نوع غذا‪ ،‬از باب عادت است و در زمان ها‬
‫و مکان های مختلف‪ ،‬تفاوت می کند‪ .‬در بعضی مناطق‪ ،‬چیزی مرسوم است که در‬
‫جاهای دیگر رسم نیست‪.‬‬
‫عبادت و پرستش‪ ،‬یکی از امور فطری است و بنابراین قدیمی ترین‪ ،‬زیباترین و‬
‫محکم ترین آثار معماری بشر‪ ،‬مربوط به معبدها‪ ،‬مسجدها‪ ،‬بتکده ها و آتشکده هاست‪.‬‬
‫هزینه های سنگینی که در ساختمان کلیساها‪ ،‬کنیسه ها‪ ،‬معابد هندوها و مساجد صرف‬
‫‪ .۲‬بقره )‪.۱٣۸:(۲‬‬
‫‪ .1‬ذاریات )‪۵۶ :(۵۱‬‬
‫میشود‪ ،‬همه جلوه هایی از روح پرستش در وجود آدمی است‪ .‬پرستش‪ ،‬ریشه عمیق‬
‫فطری دارد؛ گرچه انسان خود از آن غافل باشد‪ .‬به قول مولوی‪:‬‬
‫سرمیل خود نداند در لبان‬ ‫همچو میل کودکان با مادران‬
‫عبادت‪ ،‬وسیله دریافت الطاف الهی است‪ .‬حضرت موسی (ع) برای دریافت تورات‪،‬‬
‫چهل شبانه روز در کوه طور به عبادت و مناجات پرداخت و پیامبر گرامی اسالم پیش‬
‫از دریافت وحی‪ ،‬مدت های طوالنی در غار حرا به عبادت مشغول بود‪.‬‬
‫در روایات آمده است‪» :‬من أخلص العباد هلل أربعین صباحا ظهرت ینابیع الحكمة من قلبه‬
‫على لسانه؛ هر کس چهل شبانه روز تمام کارهایش رنگ عبادت و خلوص داشته باشد‪،‬‬
‫خداوند چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می سازد‪1«.‬‬
‫قرآن از کسانی که خدا را به خاطر خود میخوانند و فقط در مشکالت به سراغ او میروند‬
‫ودر غیر آن خدا را فراموش میکنند‪ ،‬انتقاد کرده است و میفرماید‪» :‬فإذا ركبوا فی الفلك‬
‫دعوا للا مخلصین له الدین فلما نجاهم إلى البرإذا هم یشركون »‪2‬‬
‫هرگاه بر کشتی سوار شوند و در آستانه غرق شدن قرار گیرند‪ ،‬با اخالص خدا را می‬
‫خوانند‪ ،‬اما همین که به خشکی پا گذارند و نجات یابند برای خدا شریک قائل میشوند‪.‬‬
‫امیرمؤمنان(ع) در مناجات چنین می گوید‪» :‬الهى ما عبدتك خوفا من نارك و ال طمعا فی‬
‫ت من نه از ترس دوزخ و نه به طمع‬
‫جنتك بل وجدتك أهال للعبادة فعبدتك؛ خداوندا‪ ،‬عباد ِ‬
‫بهشت توست‪ ،‬بلکه برای آن است که تو را شایسته پرستش یافتم پس تو را عبادت‬
‫کردم‪3«.‬‬
‫خداوند در آفرینش انسان‪ ،‬تمام ویتامینهایی را که نوزاد به آن نیاز دارد در شیر مادر‬
‫جمع کرده و آن را غذایی کامل قرار داده است‪ .‬در میان دستورات الهی نیز‪ ،‬نماز کامل‬
‫ترین فرمان است که خداوند تمام ارزشها را به گونه ای در آن قرار داده است‪.‬‬
‫یاد خدا‪ ،‬یک ارزش و وسیله آرامش دل هاست و نماز یاد خداست‪ .‬یاد قیامت یک ارزش‬
‫و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز یادآور « یوم الدین» است‪ .‬در خط پاکان و‬
‫صالحان بودن‬
‫‪ .2‬عنکبوت )‪.۶۵ :(۲۹‬‬
‫‪ .1‬محمد باقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۵٣‬ص ‪326‬‬
‫‪ .٣‬محمدباقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۷۰‬ص ‪.۱۸۶‬‬
‫یک ارزش است و ما در نماز از خدا میخواهیم در «صراط الذین أنعت علیهم» قرار‬
‫بگیریم‪ .‬انزجار و برائت از ستم پیشگان و گمراهان یک ارزش است که با گفتن‬
‫«غیر المغضوب علیهم وال الضالین» آن را اعالم میداریم‪ .‬عدالت در رأس‬
‫همه ارزشهاست و شرط امام جماعت نماز است‪ .‬پیروی از امام جماعت در نماز‪،‬‬
‫یک اصل با ارزش اجتماعی است که به جای تکروی‪ ،‬تابع رهبری جامعه‬
‫باشیم‪ .‬ایستادن رو به قبله یادآور ارزشهای بسیاری است؛ مکه‪ ،‬شکنجه گاه‬
‫بالل‪ ،‬قربانگاه اسماعیل‪ ،‬زادگاه علی‪ ،‬پایگاه قیام مهدی‪ ،‬آزمایشگاه ابراهیم و‬
‫عبادتگاه تمام انبیا و اولیاست‪.‬‬
‫در نماز هرچه هست حرکت است‪ :‬در رکوع و سجود و قیام‪ ،‬و رفتن به مسجد و مصلی؛‬
‫پس ساکن و ساکت نباش‪ ،‬بلکه همواره در تالش و حرکت باش‪ ،‬البته در جهت خداوند و‬
‫به سوی او‪.‬‬
‫در نماز روح و جان انسان غبار روبی میشود‪ .‬نماز‪ ،‬غبار غرور و تکبر را میریزد‪،‬‬
‫چون هر شبانه روز ده ها بار بلندترین نقطه بدن را به خاک میمالد و سجده بر خاک بهتر‬
‫از سجده سنگ است که تذلل‪ ،‬در به خاک مالیدن است‪.‬‬
‫با بدن و لباس پاک‪ ،‬بر زمین پاک سجده کن که جز از این راه نمی توان به سرچشمه‬
‫پاکی رسید‪.‬‬
‫نماز‪ ،‬از هنگام تولد تا لحظه مرگ همراه ماست؛ نوزاد که به دنیا می آید در گوش راست‬
‫اواذان و در گوش چپش اقامه گویند که سفارش به نماز است‪» :‬حی على الصلوة«‪ .‬به‬
‫هنگام مرگ نیز با خواندن نماز میت او را به خاک سپارند و دفن کن ند‪ .‬پس در طول‬
‫زندگی باید همواره در حال بندگی او بود‪ :‬و « أعبد ربك حتى یأتیك الیقین»‪1‬‬
‫نماز پیوند انسان با طبیعت است‪ .‬برای شناخت وقت نماز باید هر صبح و ظهر و شام به‬
‫خورشید نظر کنی‪ .‬برای به دست آوردن قبله به ستارگان توجه کنی‪ ،‬و برای انجام‬
‫نمازهای مستحب در آغاز هر ماه به حرکات ماه دقت کنی‪ .‬برای انجام غسل و وضو‬
‫به سجده و تیمم به خاک رو آوری‪ .‬این ارتباط میان نماز با خورشید و ماه و ستاره و‬
‫آب و خاک‬
‫‪ .۱‬حجر )‪.۹ ۹:(۱۵‬‬
‫به دست کدام طراح حکیم برنامه ریزی شده است؟!‬
‫اگر زینت و نظافت یک ارزش است‪ ،‬اسالم سفارش می کند که‪ :‬خدوا زینتكم عندكل‬
‫مسجد‪ 1‬؛به هنگام شرکت در مساجد‪ ،‬خود را زینت کنید و زینتهای خود را برگیرید‪ .‬با‬
‫لباس پاکیزه و معطر وارد مسجد شوید‪.‬‬
‫عبادت‪ ،‬عامل تقوا و پاکی‬
‫اس ا ْعبُدُوا َر هب ُك ُم اله ِذی َخلَقَ ُك ْم َواله ِذینَ ِم ْن قَ ْب ِل ُك ْم لَعَله ُك ْم تَتهقُونَ بقره ‪۲۱ /‬‬
‫یا أ َی َها ال هن ُ‬
‫ای مردم! پروردگارتان را که شما و پیشینیان شما را آفرید‪ ،‬پرستش کنید؛‬
‫باشد که اهل تقوا شوید‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫قرآن‪ ،‬کتاب قانونی است که با روح و عاطفه مردم سر و کار دارد؛ از این رو در بیان‬
‫دستورات‪ ،‬آنان را مورد خطاب قرار می دهد‪ .‬البته خطاب های قرآن مختلف است‪ .‬برای‬
‫الناس « و برای هدایت یافتگان می فرماید‪ :‬یا أیها الذین‬
‫ُ‬ ‫عموم می فرماید‪ «:‬یا أیها‬
‫آمنواء‪.‬‬
‫ت َو ما ف ِی‬
‫هدف از آفرینش هستی‪ ،‬بهره گیری انسان است‪« :‬خلق لكم ما فی الشموا ِ‬
‫أالرض»‪ 2‬و تکامل انسان در گرو عبادت خداوند‪« :‬و ما خلفت الجن اْلنس إألیعبدون ‪3‬‬
‫و اثر عبادت‪ ،‬رسیدن به تقوا‪ :‬و اعبدواربكم‪ .‬لعلكم تتقون و نهایت تقوا‪ ،‬رستگاری است‪:‬‬
‫و أتقوا للا لعلكم تفلحون ‪۴.‬‬
‫مشرکان‪ ،‬خالقیت خدا را پذیرفته بودند‪ ،‬ولی ربوبیت او را انکار میکردند‪ .‬قرآن در این‬
‫آیه‪ ،‬دو کلمه ربكم و خلقکم را در کنار هم آورده تا بدین نکته اشاره کند که خالق شما‪،‬‬
‫همان پروردگار شماست‪.‬‬
‫عبادت‪ ،‬کما ِل آفرینش انسان است نه هدف آفریننده‪ .‬او نیازی به عبادت ما ندارد و اگر‬
‫همه‬
‫‪ .2‬بقره )‪.۲۹:(۲‬‬
‫‪ .1‬اعراف )‪.٣۱ :(۷‬‬
‫‪ .4‬بقره )‪.۱۸۹ :(۲‬‬
‫‪ .3‬ذاریات )‪.۵۶ :(۵۱‬‬
‫اأرض جمیعا فان للا‬
‫ِ‬ ‫مردم کافر شوند او بی نیاز است‪ :‬إن تكفروا أنتم و من فی‬
‫لغنی حمید ‪ ۱‬چنانکه اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به آن‪،‬‬
‫در روشنایی خورشید اثری ندارد‪.‬‬
‫با اینکه عبادت‪ ،‬وظیفه ماست‪ ،‬چون خداوند خالق و رازق و مربی ماست‪ ،‬ولی باز‬
‫هم در برابر این ادای تکلیف‪ ،‬پاداش میدهد و این نهایت لطف اوست‪.‬‬
‫آنچه انسان را به عبادت وامی دارد اموری است‪ ،‬از جمله ‪:‬‬
‫‪ .۱‬توجه به نعمت های او؛‬
‫‪ .۲‬توجه به فقر و نیاز خود؛‬
‫‪ .‬توجه به آثار و برکات عبادت؛‬
‫‪ .‬توجه به آثار سوء ترک عبادت‪.‬‬
‫سؤال‪ :‬در قرآن آمده است‪ :‬و اعبد ربك حتى یأتیك الیقین ‪ :‬عبادت کن تا آنکه به‬
‫یقین برسی۔‬
‫آیا اگر کسی به یقین رسید‪ ،‬نمازش را ترک کند؟!‬
‫پاسخ‪ :‬اگر گفتند‪ :‬نردبان بگذار تا دستت به شاخه باالی درخت برسد‪ ،‬معنایش این نیست‬
‫که هرگاه دستت به شاخه رسید‪ ،‬نردبان را بردار؛ چون سقوط میکنی‪ .‬کسی که از عبادت‬
‫سماء ‪ .‬به عالوه کسانی‬
‫جدا شود‪ ،‬مثل کسی است که از آسمان سقوط کند‪ :‬فكانما خرمن ال َ‬
‫که به یقین رسیده اند‪ ،‬مانند رسول خدا و امامان معصوم (ع)‪ ،‬لحظه ای از عبادت دست‬
‫برنداشتند؛ بنابراین مراد آیه‪ ،‬بیان آثار عبادت است‪ ،‬نه تعیین محدوده عبادت‪.‬‬
‫برای عبادت‪ ،‬سه نوع شرط مطرح شده است‪:‬‬
‫الف( شرط صحت‪ ،‬نظیر طهارت و قبله؛‬
‫ب( شرط قبولی‪ ،‬نظیر تقوی؛‬
‫ج( شرط كمال‪ ،‬نظیر خضوع و خشوع‪4.‬‬
‫‪ .2‬حجر )‪.۹ ۹ :(۱۵‬‬
‫‪ .1‬ابراهیم )‪.۸:(۱۴‬‬
‫‪ .3‬حج )‪.٣۱ :(۲ ۲‬‬
‫‪ .۴‬برای مطالعه بیشتر بنگرید به‪ :‬پرتوی از اسرار نماز و تفسیر نماز از نگارنده‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬دعوت انبیا عمومی است و همه مردم را در بر می گیرد‪ :‬یا ایها الناس ؛‬
‫‪ .2‬از فلسفه های عبادت‪ ،‬شکرگزاری از ولی نعمت است‪ :‬اعبدوا ربكم الذی خلقكم ؛‬

‫‪.3‬نخستین نعمت‪ ،‬نعمت آفرینش‪ ،‬و اولین دستور‪ ،‬کرنش در برابر خالق است‪:‬‬
‫اعبدوا ربكم الذی خلقكم ؛‬
‫‪.4‬مبادا شرک یا کفر نیاکان‪ ،‬ما را از عبادت خداوند دور کند؛ آنان نیز مخلوق خداوند‬
‫هستند الذین من قبلكم ؛‬
‫‪ .۵‬عبادت‪ ،‬عامل تقواست و انسان را از گناه و نافرمانی باز میدارد‪ :‬اعبدوا للا لعلكم‬
‫تتقون ‪.‬‬
‫استعانت از نماز‬
‫علَى ْالخَا ِش ِعینَ بقره ‪۴۵ /‬‬
‫ص َالةِ ُ َو ِإ هن َها لَ َك ِبی َرة ٌ ِإ هال َ‬ ‫َوا ْستَ ِعینُوا ِبال ه‬
‫صب ِْر َوال ه‬
‫از صبر و نماز یاری جویید و به راستی که آن جز بر خاشعان‪ ،‬گران و سنگین است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫هر چند این آیه به دنبال خطاب هایی است که به یهود شده‪ ،‬ولی مخاطب آن همه مردم‪،‬‬
‫از جمله مسلمانها هستند که باید در برابر حوادث سخت زندگی‪ ،‬از صبر و نماز یاری‬
‫بجویند‪ .‬آری‪ ،‬دردهای یکسان‪ ،‬داروی یکسان دارد‪.‬‬
‫اصوال انسان محدود‪ ،‬در میان مشکالت متعدد و حوادث ناگوار‪ ،‬اگر متصل به قدرت‬
‫نامحدود الهی نباشد‪ ،‬متالشی و منکوب میشود و انسان مرتبط با خداوند‪ ،‬در حوادث و‬
‫سختی ها‪ ،‬خود را نمی بازد و برای او‪ ،‬حوادث بزرگ نمی نماید‪ .‬کسی که نماز را‬
‫با حضورقلب و با توجه می خواند‪ ،‬به معراج می رود و هرچه در پرواز معنوی‬
‫باالتر رود‪ ،‬دنیا ومشکالت آن نزد او کوچک تر میشود‪.‬‬
‫مشابه این آیه‪ ،‬در آیه ‪ ۱۵٣‬همین سوره تکرار شده است که می فرماید‪ :‬یا أیها‬
‫الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصالة إن للا مع الصابرینَ ؛ ای متؤمنان‪ ،‬در‬
‫بترابتر حتوادث و نتامالیمات وسختی های زندگی از صبر و نماز یاری‬
‫جویید که همانا خداوند با صابران است‪.‬‬
‫در روایتی از پیامبر اعظم (ع) نقل شده که صبر بر سه گونه است‪ :‬صبر در‬
‫برابر مصیبت؛ صبر دردر برابر معصیت و صبر در برابر عبادت‪ 1.‬بنابراین‬
‫آنچه در روایات آمده که مراد ازصبر دراین آیه روزه است‪ ،‬اشاره به یکی از‬
‫مصادیق صبر در عبادت دارد‪.‬‬
‫نماز‪ ،‬در نزد رسول خدا (ص) واولیای الهی نور چشم است‪ ،2‬ولی برای بعضی‬
‫که خشوع ندارند‪ ،‬بار سنگین است‪.‬‬
‫»خشوع«‪ ،‬مربوط به قلب و روح و »خضوع«‪ ،‬مربوط به اعضای بدن است‪.‬‬
‫نماز باتوجه‪ ،‬انسان را متوجه قدرت بی نهایت خدا می سازد و غیر او را هرچه‬
‫باشد‪ ،‬کوچک جلوه می دهد‪ِ .‬مهر او را در دل فزونی میدهد‪ ،‬روحیه توکل را تقویت‬
‫می کند و انسان را از وابستگی های متادی می رهاند‪ .‬همه این آثار‪ ،‬انسان را در‬
‫برابرمشکالت مقاوم میسازد‪.‬‬
‫صبر‪ ،‬کلید پایداری در بندگی خداست‪ .‬فرشتگان به اهل بهشت سالم می کنند‪ ،‬امانه به‬
‫خاطر نماز‪ ،‬حج و زکات‪ ،‬بلکه به سبب صبر و پایداری‪ :‬سالم علیكم بما صبرتم ‪٣.‬‬
‫خاطره‬
‫شاعری به نام نجاشی‪ ،‬که از دوستداران على (ع) بود‪ ،‬در ماه رمضان شراب خورد‪ .‬به‬
‫دستور امام‪ ،‬هشتاد ضربه تازیانه به او زدند و بیست ضربه نیز به دلیل ارتکاب گناه در‬
‫ماه رمضان اضافه زدند‪ .‬او ناراحت شد و به معاویه پیوست و علیه حضرت شعر گفت‬
‫اطرافیان نجاشی که قبیله ای مهم در کوفه بودند‪ ،‬از علی (ع) گالیه کردند که چرا یاران‬
‫خود را نگه نمیدارد؟!‬
‫طارق بن عبدللا رئیس آنها به امام گفت‪ :‬شما چرا بین دوست و بیگانه تفاوت قائل‬
‫نمی شوید؟‬
‫کسی چون نجاشی نباید شالق بخورد‪ ،‬ما این گونه رفتار را تحمل نمی کنیم‪ .‬امام در‬
‫پاسخ او این آیه را تالوت فرمود‪ :‬وإنها لكبیرة إال على الخا ِش ِعینَ ‪ .‬طارق نیز به‬
‫معاویه پیوست‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬گرچه آیه در باره نماز است‪ ،‬ولی نماز نماد بندگی است و آنکه نماز میخواند‪،‬‬
‫باید‬
‫‪ .۲‬همان‪ ،‬ج ‪ ،۱۶‬ص ‪۲۴۹‬‬
‫‪ .1‬محمدباقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۷۱‬ص ‪.۷ ۷‬‬
‫‪ .3‬رعد )‪.۲۴ :(۱٣‬‬
‫در دیگر امور نیز تسلیم فرمان خدا باشد‪.‬‬
‫در روایات می خوانیم‪ :‬هرگاه کار سختی برای على (ع) پیش می آمد‪ ،‬آن حضرت‬
‫دو رکعت نماز میخواند‪ .1‬بوعلی سینا نیز به این سیره پای بند بود‪.‬‬
‫صبر‪ ،‬مادر همه كماالت است‪ .‬صبر در جنگ‪ ،‬مایه شجاعت است‪ .‬صبر در برابر گناه‪،‬‬
‫وسیله تقواست‪ .‬صبر در شهوت‪ ،‬سبب عفت است‪ .‬صبر در عبادت‪ ،‬موجب طاعت‪ ،‬و‬
‫صبر در شبهات‪ ،‬مایه ورع است‪2.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬صبر و نماز‪ ،‬دو اهرم نیرومند در برابر مشکالت اند‪ :‬استعینوا بالصبر و الصلوة ؛‬
‫‪ .۲‬هرچه در آستان خدا اظهار عجز و بندگی بیشتر کنیم‪ ،‬امدادهای او را بیشتر دریافت‬
‫کرده ومشکالت پیروز خواهیم شد‪ :‬استعینوا بالصبر و الصلوة ؛‬
‫‪.3‬استعانت ما از خداوند که میگوییم‪ :‬ایاك نستعین ‪ ،‬با گفتن به زبان حاصل نمیشود‪،‬‬
‫بلکه از راه انجام دستورات او و راز و نیاز و نیایش به دست می آید‪.‬‬
‫استعینوا بالصبر و الصلوة؛‬
‫‪ .4‬نماز‪ ،‬اهرم است‪ ،‬بار نیست‪ :‬استعینوا بالصبر والصلوة ؛‬
‫‪ .۵‬انجام نماز بر کسانی سنگین است که به جای خشوع‪ ،‬گرفتار تکتبر در برابر‬
‫خداوند شده باشند‪ :‬و انها لكبیرة اأ على الخاشعین ؛‬
‫نماز بی نشاط‪ ،‬نشانه ای از نفاق‬
‫ستتالَ ٰى ی َرا ُءونَ ال هن َ‬
‫اس‬ ‫ع ُه ْم َوإِذَا قَا ُموا إِلَى ه‬
‫الصتت َالةِ قَا ُموا ُك َ‬ ‫إِ هن ْال ُمنَافِ ِقینَ یخَا ِدعُونَ ه َ‬
‫َّللا َوه َُو خَا ِد ُ‬
‫َو َال ی ْذ ُك ُرونَ ه َ‬
‫َّللا إِ هال قَ ِلی ًال نساء ‪۱۴۲ /‬‬
‫همانا منافقان با خدا مکر و خدعه میکنند‪ ،‬و خداوند )نیز به کیفر عملشان( آنان را گرفتار‬
‫مکر می کند‪.‬‬
‫آنان هرگاه به نماز ایستند با کسالت ایستند‪ ،‬آن هم برای خودنمایی نزد مردم‪ ،‬و خدا را‬
‫جز اندکی یاد نمیکنند‪.‬‬
‫‪ .1‬مالمحسن فیض کاشانی‪ ،‬تفسیر الصافی‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪.۱۱۱‬‬
‫‪ .۲‬سیدعبدالحسین طیب‪ ،‬اطیب البیان‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪.۲۵۸‬‬
‫نکته ها‬
‫منافق‪،‬کسی است که احکام دینی را در ظاهر به جای می آورد‪ ،‬اما انگیزه اوالهی نیست‪.‬‬
‫نماز می خواند‪ ،‬اما از روی ریا‪ ،‬کسالت و غفلت‪ .‬او گمان می کند با این روش خدا را‬
‫فریب میدهد‪ ،‬در حالی که خودش را فریب داده است؛ زیرا خداوند به درون او آگاه است‬
‫وجزای این رفتار ناشایست او را میدهد‪.‬‬
‫در پاسخ این پرسش که چگونه خداوند با بندگانش مکر و خدعه می کند امام رضا (ع)‬
‫فرمودند‪ :‬چون خداوند‪ ،‬جزای خدعه آنان را میدهد‪ ،‬به این کیفر الهی‪ ،‬خدعه گفته‬
‫میشود‪1.‬‬
‫نماز مطلوب‪ ،‬عاشقانه و خالصانه است‪ .‬پیامبر (ص) فرمودند‪ :‬آنان که نماز را به آخر‬
‫وقت می اندازند و تند میخوانند‪ ،‬نماز منافقان را به جای می آورند‪2.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬فریب کاری‪ ،‬ریاکاری و غفلت از یاد خدا‪ ،‬از نشانه های نفاق است‪ :‬ان المنافقین‬
‫یخادعون‪ . . .‬یراؤون‪ . . .‬و الیذكرون ؛‬
‫‪ .2‬منافقان باید بدانند که با خدا طرف اند‪ :‬و هو خادعهم ؛‬
‫‪ .3‬کیفر خداوند متناسب با عمل بندگان است‪ :‬یخادعون للا و هو خادعهم‬
‫‪ .4‬نماز بی نشاط‪ ،‬بدون انگیزه و کوتاه و اندک‪ ،‬نماز منافقان است‪ ،‬نه مؤمنان‪:‬‬
‫إذا قاموا إلى الصالة قاموا كسالی یراؤن الناس والیذكرون هلل إال قلیالً‪.‬‬
‫نماز‪ ،‬برترین نماد یاد خدا‬
‫ع ْن ِذ ْك ِر‬ ‫ضا َء فِی ْال َخ ْم ِر َو ْال َمی ِس ِر َوی ُ‬
‫ص هد ُك ْم َ‬ ‫ان أ َ ْن یوقِ َع َبی َن ُك ُم ْالعَ َد َاوة َ َو ْال َب ْغ َ‬
‫ط ُ‬‫شی َ‬
‫إِ هن َما ی ِری ُد ال ه‬
‫ص َالةِ ۖ فَ َه ْل أ َ ْنت ُ ْم ُم ْنتَ ُهونَ مائده ‪۹۱/‬‬ ‫ع ِن ال ه‬ ‫هِ‬
‫َّللا َو َ‬
‫همانا شیطان میخواهد به وسیله شراب و قمار‪ ،‬میان شما دشمنی و کینه بیفکند‬
‫و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد‪ .‬پس آیا دست برمیدارید؟‬
‫‪ .1‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪۵۶۵‬‬
‫‪ .2‬جالل الدین عبدالرحمن سیوطی‪ ،‬تفسیر درالمنثور‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪.۲٣۷‬‬
‫نکته ها‬
‫با آنکه طبق آمارهای جهانی‪ ،‬بسیاری از قتل ها و جرایم اخالقی و اجتماعی‪ ،‬تصادفات‬
‫رانندگی‪ ،‬طالق ها‪ ،‬امراض روانی‪ ،‬کلیوی و‪ .. .‬ناشی از شراب خواری و میگساری‬
‫است‪ ،‬اما قرآن در بیان فلسفه تحریم شراب و قمار‪ ،‬که معموال در کنار یكدیگرند‪ ،‬روی‬
‫دو نکته تأکید دارد‪ :‬یکی ضرر اجتماعی‪ ،‬یعنی بروز کینه و عداوت‪ ،‬و دیگری ضرر‬
‫معنوی‪ ،‬یعنی غفلت از نماز و یاد خدا‪.‬‬
‫این آیه‪ ،‬برجسته ترین اثر شراب و قمار را باز داشتن از یاد خدا و نماز می داند‪ .‬طبیعی‬
‫است که اگر کارهای عادی مثل کسب و کار و تجارت‪ ،‬ورزش‪ ،‬تحصیل و مطالعه و‬
‫امثال آن نیز ما را به خود سرگرم کرده و از یاد خدا و نماز باز دارد‪ ،‬همان خاصیت‬
‫شراب و قمار را دارد؛ گرچه اسالم آن را حرام نکرده باشد‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬هر کس که عامل ایجاد کینه و عداوت در میان مردم شود‪ ،‬شیطان است‪ :‬انما یرید‬
‫الشیطان أن یوقع بینكم العداوة و البغضاء ؛‬
‫‪ .2‬قمار و شراب‪ ،‬ابزار کار شیطان است‪ :‬أنما یرید الشیطان‪ ..‬فی الخمر و المیسر ؛‬
‫‪ .3‬نماز‪ ،‬برترین نماد یاد خداست‪( .‬با اینکه نماز‪ ،‬یکی از مصادیق ذکر خداست‪ ،‬اما نام‬
‫آن جداگانه آمده است)‪ :‬یصد كم عن ذكر للا و عن الصلوة ؛‬
‫‪.4‬در نهی از منکر‪ ،‬آثار سوء گناه در همین دنیا را بیان کنیم تا گنهکار‪ ،‬خود دست‬
‫بردارد‪ :‬یوقع بینكم العداوة و البغضاء‪ . .‬ویصدكم عن ذکر للا ‪ . ..‬فهل انتم منتهون‬
‫نماز‪ ،‬واالترین عبادت‬
‫َّللا َال إِ ٰلَهَ إِ هال أَنَا فَا ْعبُ ْد ِنی َوأَقِ ِم ال ه‬
‫ص َالة َ ِل ِذ ْك ِری طه ‪،۱۴/‬‬ ‫إِ هن ِنی أَنَا ه ُ‬
‫همانا منم للا‪ ،‬جز من خدایی نیست‪ ،‬پس مرا بندگی کن‬
‫و نماز را برای یاد من به پادار‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫اقامه نماز‪ ،‬اختصاص به اسالم ندارد و در ادیان پیشین نیز بوده است‪ .‬در این آیه‪ ،‬خداوند‬
‫به ‪،‬حضرت موسی (ع) فرمان نماز می دهد و در آیه ‪ ٣۱‬سوره مریم‪ ،‬از زبان‬
‫حضرت عیسی (ع) می فرماید‪» :‬و أؤصانی بالصالة و الزكاة ما دمت حیا ؛ خداوند‪،‬‬
‫تا زنده ام مرا به نماز و زكات سفارش کرده است‪.‬‬
‫برپایی نماز برای یاد خداست‪ :‬أقم الصلوة لذکری و یاد خدا عامل آرامش دل هاست‪:‬‬
‫أال بذكر للا تطمئن القلوب ‪ ،1‬البته یاد ما از خدا‪ ،‬سبب یاد خدا از ماست‪ .‬أذكرونی‬
‫أذكرکم‪۲.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬عبادت باید براساس شناخت و معرفت باشد‪ :‬إننی انا للا فاعبدنی (توحید نظری مقدم‬
‫بر توحید عملی است)؛‬
‫‪ .2‬عبادت باید خالصانه باشد و ارزش آن به میزان اخالص است‪ :‬فاعبدنی ؛‬
‫‪ .٣‬توحید در رأس همه عقاید و نماز در رأس همه عبادات است‪ :‬انا للا ال اله اال انا‬
‫فاعبدنی و أقم الصلوة ؛‬
‫‪ .۴‬نماز‪ ،‬نخستین دستور کار و برنامه عملی انبیاست‪ :‬أقم الصلوة ؛‬
‫‪ .۵‬هدف از اقامه نماز‪ ،‬تنها قالب آن نیست‪ ،‬بلکه قلب آن‪ ،‬یعنی یاد خدا نیز باید مورد‬
‫توجه باشد‪ :‬أقم الصلوة لذكری‪.‬‬
‫نماز‪ ،‬نخستین ثمره حکومت صالحان‬
‫ع ِن‬ ‫الز َكاة َ َوأ َ َم ُروا ِب ْال َم ْع ُر ِ‬
‫وف َو َن َه ْوا َ‬ ‫ص َالة َ َوآت َُوا ه‬ ‫اله ِذینَ ِإ ْن َم هك هنا ُه ْم فِی ْاأ َ ْر ِ‬
‫ض أَقَا ُموا ال ه‬
‫ور حج ‪۴۱ /‬‬ ‫عاقِ َبةُ ْاأ ُ ُم ِ‬ ‫ْال ُم ْن َك ِر ۚ َو ِ ه ِ‬
‫َلِل َ‬
‫کسانی که اگر آنان را در زمین به قدرت رسانیم‪ ،‬نماز به پا می دارند و زکات میدهند و‬
‫(دیگران را) به خوبی ها دعوت میکنند و از بدیها باز می دارند؛ و پایان امور به دست‬
‫خداست‪.‬‬
‫‪ .2‬بقره )‪.۱۵۲ :(۲‬‬
‫‪.1‬رعد )‪.۲۸ :(۱٣‬‬
‫نکته ها‬
‫اگر قدرت و حكومت‪ ،‬در دست صالحان باشد‪ ،‬بهره برداری درست میکنند و اگر در‬
‫اختیار نااهالن قرار گیرد‪ ،‬سوء استفاده می کنند‪ .‬اگر مؤمنان به قدرت رسند‪ ،‬به‬
‫سراغ اجرای احکام و قوانین الهی و گسترش خوبی ها و نیکی ها و کاهش زشتی ها و‬
‫پلیدیها میروند‪ ،‬ولی انسانهای منحرف و نااهل‪ ،‬اگر به حکومت برسند‪ ،‬در راه گسترش‬
‫سعی فِی أأرض‬
‫فساد و نابودی منابع اقتصادی و نسل بشر گام بر می دارند‪ :‬وإذا تولى ُ‬
‫لیفسد فیها و یهلك الحرث النسل ‪۱‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬نخستین ثمره حکومت صالحان‪ ،‬نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر‬
‫است‪ :‬إن مكناهم فی اأرض أقاموا الصلوة‪ . . .‬؛‬
‫‪ .2‬رابطه با خدا و دستگیری از محرومان و جلوگیری از مفاسد‪ ،‬از هم جدا نیست‪ :‬أقاموا‬
‫الصلوة و آتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر ؛‬
‫‪.3‬اقامه نماز و ادای زکات و امربه معروف و نهی از منکر‪ ،‬از وظایف و کارهای‬
‫قطعی مسئوالن حکومت اسالمی است‪ :‬مكناهم فی اأرض اقاموا الصلوه و‪ . .‬؛‬
‫‪ .۴‬حاكمان مؤمن‪ ،‬هم در فکر رشد امور معنوی هستند و هم به دنبال حل مشکالت‬
‫اقتصادی‪ ،‬فقرزدایی و اصالح جامعه‪ :‬أقاموا الصلوة و آتو الزكاة ‪ . . .‬؛‬
‫‪ .۵‬امر و نهی دیگران‪ ،‬هنگامی تأثیرگذار است که فرد به وظایف فردی خود عمل کند‪:‬‬
‫و اقاموا الصلوة‪ . .‬أمروا بالمعروف ؛‬
‫‪ .6‬اگر وظایف خود را به درستی انجام دهیم‪ ،‬عاقبت نیکویی داریم‪ :‬و هلل عاقبة اأمور‬
‫چنانکه در جای دیگر میفرماید‪ :‬و العاقبة للمتقین ‪.‬‬
‫‪ .2‬اعراف )‪.۱۲۸:(۷‬‬
‫‪ .۱‬بقره )‪.۲۰۵:(۲‬‬
‫مهم ترین فلسفه نماز‬
‫َاء َو ْال ُم ْن َك ِر َولَ ِذ ْك ُر‬
‫ع ِن ْالفَحْ ش ِ‬
‫ص َالة َ تَ ْن َه ٰى َ‬
‫ص َالة َ ۖ إِ هن ال ه‬ ‫وحی إِلَیكَ ِمنَ ْال ِكتَا ِ‬
‫ب َوأَقِ ِم ال ه‬ ‫ا ْت ُل َما أ ُ ِ‬
‫ص َنعُونَ عنکبوت ‪۴۵ /‬‬ ‫َّللا أ َ ْك َب ُر َو ه ُ‬
‫َّللا ی ْعلَ ُم َما تَ ْ‬ ‫هِ‬
‫آنچه از کتاب آسمانی به تو وحی شده تالوت کن و نماز را به پادار‪ ،‬که همانا نماز‬
‫)انسان را( از فحشا و منکر باز می دارد و یاد خدا بزرگتر است و خداوند آنچه را انجام‬
‫می دهید میداند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫در این آیه خداوند‪ ،‬تالوت قرآن و اقامه نماز‪ ،‬این دو منبع نیرو بخش را در کنار هم قرار‬
‫داده درآیات دیگر که خداوند از مسئولیت سنگین پیامبرش خبر میدهد‪ :‬إنا سنلقی‬
‫علیك قوالً ثقیال» به او می فرماید‪ :‬برای انجام مسئولیت‪ ،‬از این دو منبع کمک بگیر‪:‬‬
‫یکی تالوت قرآن‪ « :‬و رتل القرآن ترتیال» و دیگری نماز شب‪« :‬إن ناشئة اللیل هی‬
‫أشد وطئا و أقوم قیال ‪»٣.‬‬
‫البته در آیات دیگر نیز‪ ،‬نماز و قرآن‪ ،‬در کنار هم آمده اند؛ از جمله‪« :‬و یتلون كتاب للا‬
‫وأقاموا الصالة‪ »4‬و یمسكون بالكتاب أقاموا الصالة »‪۵‬‬
‫ت «لذكر للا اکبر» چند گونه معنا شده است ‪:‬‬
‫عبار ِ‬
‫الف( نماز‪ ،‬بزرگ ترین ذكر الهی است؛ به دلیل آیه «أقم الصلوة لذکری» که نماز را‬
‫ذكر خداوند می داند؛‬
‫ب( یاد خدا‪ ،‬باالتر از ظاهر نماز است؛‬
‫ج( یاد خدا‪ ،‬از همه کارها برتر است؛‬
‫د( یاد خدا‪ ،‬برای جلوگیری از فحشا و منکر باالتر از هر اهرم دیگر است‪.‬‬
‫به پیامبر اکرم (ص) گفته شد‪ :‬فالنی هم نماز می خواند و هم گناه می کند‪ ،‬فرمود‪« :‬إن‬
‫صالته تنهاه یوما؛ باالخره نماز‪ ،‬روزی نجاتش میدهد»‪7.‬‬
‫‪ .2‬مزمل )‪.۴:(۷٣‬‬
‫‪ .1‬مزمل )‪.۵:(۷٣‬‬
‫‪ .4‬فاطر )‪.۲۹ :(٣۵‬‬
‫‪ .3‬مزمل )‪.۶:۷٣‬‬
‫‪ .۶‬طه )‪.۱۴:(۲۰‬‬
‫‪ .۵‬اعراف )‪.۱۷۰ :(۷‬‬
‫‪ .7‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۴‬ص ‪.۱۶۲‬‬
‫امتام صتتتتتادق (ع) (ع) فرمود‪ :‬هر کس دوستتتتتت دارد قبولی یتا رد نمتازش را بتدانتد‪ ،‬ببینتد‬
‫نمازش‬
‫او را از فحشا و منکر باز داشته است یا نه‪ .‬سپس امام فرمود‪« :‬فبقدر ما منعته قبلت منه‪،‬‬
‫به اندازه ای که نماز‪ ،‬او را از منکرات بازدارد‪ ،‬به همان اندازه قبول شده است‪».‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬تالوت قرآن به تنهایی کافی نیست‪ ،‬عمل به دستوراتش الزم است‪ :‬أتل ‪ -‬أقم ؛‬
‫‪ .2‬تالوت قرآن و اقامه نماز‪ ،‬در رأس برنامه های دینی است‪ :‬أتل ‪-‬أقم ؛‬
‫‪ .3‬در امربه معروف و دعوت دیگران به انجام دستورات دینی‪ ،‬حکمت و آثار‬
‫آن دستورات را بیان کنیم‪ « :‬أقم الصلوة أن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنكر »؛‬
‫‪.4‬گسترش معروف ها در جامعه‪ ،‬به طور طبیعی مانع رشد منکرات می شود‪:‬‬
‫ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنكر ؛‬
‫‪ .۵‬تالوت قرآن بدون تدبر‪ ،‬و اقامه نماز بدون توجه‪ ،‬ارزش باالیی ندارد؛ ارزش برتر‬
‫از آن قرآن و نماز همراه با یاد خداست‪ :‬أتل ت أقم _و لذكر للا اكبر؛‬
‫نماز و بازدارندگی از منکرات‬
‫چگونه نماز‪ ،‬فرد و جامعه را از فحشا و منکر باز می دارد؟‬
‫‪.1‬ریشه تمام منکرات‪ ،‬غفلت از یاد خداست و آیه ‪ ۱۷۹‬سوره اعراف‪ ،‬انسان غافل را‬
‫از حیوان بدتر می شمرد‪« :‬أولئك کاأنعام بل هم أضل أولئك هم ألغافلون» و نماز‪،‬‬
‫بهترین وسیله غفلت زدایی است‪ ،‬پس زمینه منکرات را از بین میبرد‪.‬‬
‫‪.2‬داشتن رنگ الهی‪ ،‬مانع گرفتن رنگ شیطانی میشود‪ .‬کسی که لباس سفید بپوشد‪،‬‬
‫حاضر نیست در جای کثیف و آلوده بنشیند‪ .‬مسجدنشین از رفتن به مکانهای گناه‬
‫حیا می کند‪.‬‬
‫‪ .3‬نماز‪ ،‬احکام و دستوراتی دارد که رعایت آنها انسان را از بسیاری گناهان باز میدارد‬
‫* شرط حالل بودن مکان و لباس نمازگزار‪ ،‬انسان را از تجاوز به حقوق دیگران‬
‫باز میدارد‪.‬‬
‫‪.1‬فضل بن حسن طبرسی ‪ ،‬تفسیر مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،۸‬ص ‪.۴۴۷‬‬
‫* شرط پاک بودن مکان‪ ،‬لباس و بدن‪ ،‬نمازگزار را از آلودگی و بی مباالتی دور‬
‫می سازد‪.‬‬
‫شرط اخالص در نیت‪ ،‬انسان را از منکر‪ ،‬شرک‪ ،‬ریا و سمعه باز می دارد‪.‬‬
‫رکوع و سجده‪ ،‬انسان را از تکبر باز میدارد و او را متواضع میسازد‪.‬‬
‫حفظ پوشش در نماز‪ ،‬انسان را از منکر برهنگی و بی حیایی حفظ می کند‪.‬‬
‫نماز‪ ،‬عامل نجات از دوزخ‬
‫سقَ َر* قَالُوا لَ ْم نَكُ ِمنَ ْال ُم َ‬
‫ص ِلینَ *‬ ‫سلَ َك ُك ْم فِی َ‬
‫َما َ‬
‫ط ِع ُم ْال ِم ْس ِكینَ مدثر ‪۴ ۴- ۴۲/‬‬ ‫َو َل ْم نَكُ نُ ْ‬
‫بهشتیان از دوزخیان می پرسند( چه چیز شما را روانه دوزخ کرد؟‬
‫گویند‪ :‬ما از نمازگزاران نبودیم و در فکر اطعام مساکین نبودیم‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫در آیات قرآن‪ ،‬برخی گفتگوهای تلخ و شیرین میان بهشتیان و دوزخیان مطرح شده است‬
‫که این آیات به یکی از آن موارد اشاره کرده و می فرماید‪ :‬دوزخیان‪ ،‬ترک نماز و انفاق‬
‫را یکی از عوامل دوزخی شدن خود دانسته و بر حال خود حسرت میخورند‪.‬‬
‫مراد از اطعام مسکین در این آیات‪ ،‬یا زکات واجب است که تارک أن مستوجب دوزخ‬
‫میشود و یا آنکه زکات پرداخت شده ولی در جامعه گرسنه ای وجود دارد که سیرکردن‬
‫او واجب است و بی تفاوتی‪ ،‬سبب دوزخی شدن میگردد‪.‬‬
‫نمازهای موسمی و مقطعی که گاه و بیگاه خوانده شود‪ ،‬انسان را در زمره نمازگزاران‬
‫قرار نمیدهد‪ .‬دوزخیان میگویند‪« :‬لم نك من المصلین» یعنی نماز ما استمرار نداشت‪ .‬در‬
‫سوره ماعون نیز آمده است‪« :‬فویل للمصلین الذین هم عن صالتهم ساهون‪ :»1‬وای بر‬
‫نمازگزارانی که از نماز خود غافل اند‪ .‬و چنین نمازی انسان را مشمول شفاعت شافعان‬
‫قرارنمی دهد‪« :‬لم نك من المصتتلین‪ ...‬فما تنفعهم شتتفاعة الشتتافعین» چنانکه امام صتتادق‬
‫(ع)‬
‫(ع) در آستانه رحلت خود به بستگانشان فرمودند‪« :‬الینال شفاعتنا من استخف بالصلوة؛‬
‫هرکس نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما نمی رسد‪« .‬‬
‫‪ .۲‬مدثر )‪.۴٣ - ۴۸:)۷۴‬‬
‫‪ .1‬ماعون )‪۵ :(۱۰۷‬و ‪.۶‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬ترک نماز و زکات‪ ،‬جرمی نابخشودنی است‪« :‬ما سلكکم كم فی سقر قالوا لم نك‬
‫من المصلین ولم نك‪ . . .‬؛‬
‫‪ .۲‬اطعام مسکین الزم است‪ ،‬گرچه مسلمان نباشد‪« :‬لم نك نطعم المسکین؛‬
‫‪ .3‬نماز و زکات با هم است و آنکه خدا را فراموش کرده و نماز نمی گزارد‪ ،‬طبیعی‬
‫است که محرومان را فراموش کرده و انفاق نکند‪ :‬لم نك من المصلین و لم نك‬
‫نطعم المسكین؛‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪ .1‬آثار و بركات نماز را بررسی نمایید‪.‬‬
‫‪ .2‬عوامل سستی در انجام نماز را مورد بررسی قرار دهید‪.‬‬
‫‪ .3‬نیاز انسان به نیایش و پرستش چگونه است؟‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪ .1‬تفسیر نماز‪ ،‬محسن قرائتی‪ ،‬تهران‪ ،‬ستاد اقامه نماز‪.‬‬
‫‪ .۲‬طهارت روح )نماز و عبادت در آثار شهید مطهری(‪ ،‬حسین واعظی نژاد‪ ،‬تهران‪،‬‬
‫ستاد اقامه نماز‪.‬‬
‫‪ .3‬آثار و برکات نماز‪ ،‬عباس عزیزی‪ ،‬قم‪ ،‬نبوغ‪.‬‬
‫‪ .۱‬محمد بن یعقوب کلینی‪ ،‬کافی‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪.۲۷۰‬‬
‫گفتار دوم ‪ :‬تفسیر سوره حمد‬
‫سوره حمد که نام دیگرش «فاتحة الكتاب» است‪ ،‬هفت آیه دارد و تنها سوره ای است که‬
‫بر هرمسلمان واجب است حداقل ده بار آن را در نمازهای شبانه روزی بخواند‪ .‬پیامبر‬
‫اکرم (ص) فرمودند‪« :‬الصالة إال بفاتحة الكتاب‪1‬؛ بدون فاتحة الكتاب‪ ،‬نمازی نیست‪».‬‬
‫بنا به روایت جابربن عبدللا انصاری از رسول اکرم (ص) ‪ :‬این سوره بهترین سوره‬
‫های قرآن است‪ .‬و به نقل ابن عباس‪ ،‬سورۂ حمد اساس قرآن است‪ .‬در روایتی آمده است‪:‬‬
‫اگر هفتاد مرتبه این سوره را بر مرده خواندید و زنده شد‪ ،‬تعجب نکنید‪2 .‬‬
‫از نامگذاری این سوره به فاتحة الكتاب‪ ،‬دانسته میشود که قران در زمان رسول خدا‬
‫(ص) به صورت مکتوب جمع اوری شده و به امر ایشان‪ ،‬این سوره در آغاز کتاب قرار‬
‫گرفته است‪.‬‬
‫آیات سوره حمد‪ ،‬اشاراتی در باره خداوند و صفات او‪ ،‬مسئله معاد‪ ،‬درخواست رهروی‬
‫در راه حق و پذیرش حاکمیت و ربوبیت خداوند دارد‪ .‬همچنین در آن‪ ،‬به ادامه راه اولیای‬
‫خدا‪ ،‬ابراز عالقه و از گمراهان و غضب شدگان اعالم بیزاری و انزجار شده است‪.‬‬
‫سوره حمد‪ ،‬همانند كل قرآن‪ ،‬مایه شفاست‪ ،‬شفای دردهای جسمانی و بیماری های‬
‫روحی‪3‬‬
‫‪ .1‬میرزا حسین نوری‪ ،‬مستدرك الوسائل‪ ،‬ج ‪ ،۴‬ص ‪.۱۵۸‬‬
‫‪ .۲‬سیدهاشم بحرانی‪ ،‬تفسیر برهان‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪.۹۶‬‬
‫‪ .3‬عالمه امینی در تفسیر فاتحة الكتاب‪ ،‬روایات بسیاری را در این زمینه نقل کرده است‪.‬‬
‫بهترین سر آغاز‬
‫الرحْ ٰ َم ِن ه‬
‫الر ِحی ِم‪1‬‬ ‫ِبس ِْم ه ِ‬
‫َّللا ه‬
‫به نام خداوند بخشنده مهربان‬
‫نکته ها‬
‫در میان اقوام و ملل مختلف‪ ،‬رسم است که کارهای مهم و بتا ارزش را به نام بزرگی از‬
‫بزرگان خویش که مورد احترام و عالقه آنهاست‪ ،‬آغاز میکنند تا آن کار میمون و مبارک‬
‫گردد و به انجام نیک رسد‪ .‬مشرکان به نام بتها و طاغوتها‪ ،‬ومؤمنان با نام خدا و به دست‬
‫اولیای خدا‪ ،‬کار را آغاز میکنند‪ .‬چنان که در جنگ ختندق‪ ،‬نخستین کلنگ را رسول خدا‬
‫(ص) بر زمین زد‪۱.‬‬
‫َّللا نه تنها در ابتدای قرآن‪ ،‬بلکه‬ ‫الرحْ ٰ َم ِن ه‬
‫الر ِحی ِم سر آغاز کتاب الهی است‪ .‬بس ِْم ه ِ‬ ‫ِبس ِْم ه ِ‬
‫َّللا ه‬
‫در آغاز تمام کتابهای آسمانی بوده است و در سر لوحه کار و عمل همه انبیا قرار داشت‪.‬‬
‫هنگامی که کشتی نوح (ع) در میان امواج طوفان به راه افتاد‪ ،‬نوح (ع) به یاران خود‬
‫گفت‪« :‬سوار شوید که بس ِْم ه ِ‬
‫َّللا مجریها و مرسیها‪ »۲‬حرکت و توقف این کشتی با نام‬
‫خداست‪.‬‬
‫سلیمان (ع) نیز چون ملکه سب را به ایمان فراخواند‪ ،‬دعوتنامه خود را با جمله‬
‫« بسم للا الرحمن الرحیم»‪ 3‬آغاز کرد‪.‬‬
‫امیر مؤمنان‪ ،‬على (ع) فرمود‪« :‬بسم للا»‪ ،‬مایه برکت کارها و ترک آن موجب نافرجامی‬
‫است‪ .‬همچنین آن حضرت به شخصی که «بسم للا» را می نوشت‪ ،‬فرمود‪« :‬جودها؛‬
‫آن را نتیكوبنویس‪ 4».‬در حدیثی دیگر آمده است‪« :‬بسم للا» را فراموش نکن‪ ،‬حتی‬
‫در نوشتن یک بیت شعر‪۵ .‬‬
‫بر زبان آوردن نام خدا در آغاز هر کاری سفارش شده است؛ در خوردن و خوابیدن و‬
‫نوشتن‪ ،‬سوارشدن بر مرکب و مسافرت‪ ،‬و بسیاری کارهای دیگر‪ .‬حتی اگر حیوانی‬
‫بدون‬
‫‪ .۲‬هود)‪.۴۱ :(۱ ۱‬‬
‫‪ .1‬محمد باقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۲۰‬ص ‪.۲۱۸‬‬
‫‪ .3‬نمل )‪.٣۰ :(۲۷‬‬
‫‪ .4‬على المتقی بن حسام الدین الهندی‪ ،‬کنزالعمال‪ ،‬حدیث ‪.۲۹۵ ۵۸‬‬
‫‪ .۵‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نور الثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪.۶‬‬
‫نام خدا ذبح شود‪ ،‬مصرف گوشت آن حرام است و این رمز آن است که خوراک انسان‬
‫موحد نیز باید جهت الهی داشته باشد‪.‬‬
‫«بسم للا» نشان فرد مسلمان است که باید همه کارهای او رنگ الهی داشته باشد؛ چنان‬
‫که محصوالت و کاالهای ساخت یک کارخانه‪ ،‬همگی نشان و عالمت آن کارخانه را‬
‫دارد؛ خواه کوچک باشد یا بزرگ‪ .‬نیز پرچم هر کشوری بر فراز ادارات و مدارس و‬
‫پادگان های آن کشور افراشته است؛ هم بر فراز کشتی های آن کشور در دریاها‪ ،‬و‬
‫هم بر روی میز اداری کارمندان‪.‬‬
‫امام رضا (ع) فرمود‪« :‬بسم للا»یعنی نشان بندگی خدا را بر خود می نهم‪1.‬‬
‫سیمای بسم للا‬
‫بسم للا نشانگر رنگ و صبغه الهی و بیانگر جهتگیری توحیدی ماست‪.‬‬
‫بسم للا رمز توحید است‪ .‬ذکر نام دیگران به جای نام خدا رمز كفر‪ ،‬و قرین کردن‬
‫نام خدا با نام دیگران‪ ،‬نشانه شرک است‪ .‬نه در کنار نام خدا و نه به جای نام او‪،‬‬
‫نام دیگر را نبریم‪.‬‬
‫بسم للا رمز بقا و دوام است؛ زیرا هرچه رنگ خدای ی نداشته باشد‪ ،‬فانی است‪٣ .‬‬
‫بسم للا رمز عشق به خدا و توکل به اوست‪ .‬به کسی که رحمان و رحیم است عشق‬
‫می ورزیم و کارمان را با توکل به او آغاز می کنیم‪ ،‬که بردن نام او سبب جلب‬
‫رحمت است‪.‬‬
‫بسم للا رمز اظهار نیاز به درگاه الهی است‪.‬‬
‫بسم للا نخستین گام در مسیر بندگی و عبودیت است‪.‬‬
‫بسم للا مایه فرار شیطان است‪ .‬کسی که به خدا تمسک می جوید‪ ،‬شیطان در او‬
‫کارگر نمی افتد‪.‬‬
‫بسم للا عامل بیمه شدن کارهاست‪.‬‬
‫‪ .۱‬همان‪ ،‬ص ‪.۱۰‬‬
‫‪ .2‬نه فقط ذات او‪ ،‬بلکه نام او نیز از هر شریکی منزه است؛‬
‫«سبح اسم ربك اأعلی« حتی آغاز کار به نام خدا و محمد (ص) ممنوع است‪.‬‬
‫اثبات الهداة‪ ،‬ج ‪ ،۷‬ص ‪.۴۸۲‬‬
‫‪.3‬كل شئء هالك إال َوجهه‪) .‬قصص )‪(۸ ۸ :(۲۸‬‬
‫بسم للا ذکر خداست‪ ،‬یعنى خدایا من تو را فراموش نکرده ام‪.‬‬
‫بسم للا بیانگر انگیزه ماست‪ ،‬یعنی خدایا هدفم تو هستی نه مردم‪ ،‬نه جلوه ها و نه هوسها‪.‬‬
‫بسم للا کالمی است که سخن خدا با مردم وسخن مردم با خدا‪ ،‬با آن آغاز می شود‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬آغاز کتاب با نام خدا‪ ،‬یعنی هدایت تنها با استعانت از او محقق می شود‪ :‬بسم للا ؛‬
‫‪ .۲‬رحمت الهی همچون ذات او ابدی و همیشگی است‪ :‬للا الرحمن الرحیم ؛‬
‫‪ .3‬بیان رحمت الهی در قالب های »رحمان« و »رحیم«‪ ،‬نشان از رحمت گسترده‬
‫الهی در دنیا وآخرت دارد‪ :‬الرحمن الرحیم‬
‫‪ .4‬رحمان و رحیم در آغاز کتاب‪ ،‬نشان این است که قرآن جلوه ای از رحمت الهی است‬
‫«الرحمن الرحیم «‪.‬‬
‫سپاس و ستایش الهی‬
‫ب ْال َعالَ ِمینَ (‪)2‬‬ ‫ْال َح ْم ُد ِ ه ِ‬
‫َلِل َر ِ‬
‫سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫افزون بر سوره حمد‪ ،‬چهار سوره أنعام‪ ،‬کهف‪ ،‬سبأ و فاطر نیز با ْال َح ْم ُد ِ ه ِ‬
‫َلِل آغاز شده‬
‫اند‪.‬‬
‫مفهوم »حمد«‪ ،‬ترکیبی از مفهوم مدح و شکر است‪ .‬انسان در برابر جمال و کمال‬
‫و زیبایی دیگران‪ ،‬زبان به ستایش آنان‪ ،‬و در برابر نعمت و خدمت واحسان‬
‫دیگران‪ ،‬زبان به سپاس از آنان می گشاید‪ .‬خداوند متعال به دلیل کمال و جمالش‪،‬‬
‫شایسته ستایش و به دلیل احسان ها و نعمتهایش‪ ،‬الیق شکرگزاری است‪.‬‬
‫»رب« به کسی گفته می شود که هم مالک وصاحب چیزی است و هم در رشد و‬
‫پرورش آن نقش دارد‪ .‬خداوند‪ ،‬هم صاحب حقیقی عالم است و هم مدبر و پروردگار آن؛‬
‫بنابراین هستی در مسیری که خداوند معین کرده‪ ،‬هدایت میشود‪.‬‬
‫خداوند‪ ،‬نه تنها پروردگار انسانها‪ ،‬بلکه پروردگار همه جهانیان است‪ .‬چنان که موسی ‪،‬‬
‫(ع) در مقام معرفی خداوند فرمود‪ :‬ربنا الذی اعطى كل شیء خلقه ثم هدی ‪1‬؛ ‪٬‬‬
‫پروردگارما همه موجودات را نعمت وجود بخشیده و سپس به راه کمالش هدایت نموده‬
‫است‪.‬‬
‫تمام هستی‪ ،‬تنها یک پروردگار دارد و آنچه در جاهلیت و در میان بعضی از ملت ها‬
‫رایج بوده و اعتقاد داشتند که برای هرنوع از پدیده ها خدایی است و آن را مدبرو رب‬
‫النوع آن می پنداشتند‪ ،‬باطل است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬سپاس و ستایش از دیگران‪ ،‬ما را از یاد او غافل نکند که سپاس و ستایش واقعی از‬
‫آن اوست‪ :‬الحمد هلل ؛‬
‫‪ .۲‬همه هستی زیباست و تدبیر هستی نیکوست‪( .‬حمد برای زیبایی و نیکویی به کار‬
‫می رود)‪:‬الحمد هلل ؛‬
‫‪ .3‬دلیل ستایش ما‪ ،‬پروردگاری اوست‪ :‬الحمد هلل رب العالمین ؛‬
‫‪ .4‬رابطه خداوند با مخلوقات‪ ،‬رابطه دایمی و تنگاتنگ است (نقاش و بنا هنر خود را‬
‫عرضه میکنند و میروند‪ ،‬ولی مربی باید هرلحظه نظارت داشته باشد)‪ :‬رب العالمین ؛‬
‫‪ .۵‬همه هستی‪ ،‬تحت تربیت یک خداوند است‪ :‬رب العالمین ؛‬
‫‪ .6‬هستی‪ ،‬رشد دارد‪ ،‬نه آنکه ساکن و راکد باشد‪ :‬رب العالمین ؛‬
‫‪ .7‬خداوند‪ ،‬انستتتتانها را با راهنمایی انبیا تربیت می کند (تربیت تشتتتتریعی) و جمادات و‬
‫نباتات‬
‫و حیوانات را رشد و پرورش می دهد (تربیت تکوینی)‪ :‬رب العالمین‪.‬‬
‫رحمت گسترده الهی‬
‫الرحْ ٰ َم ِن ه‬
‫الر ِحی ِم (‪)3‬‬ ‫ه‬
‫(خدایی که) بخشنده و مهربان است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫»رحمان« و »رحیم«‪ ،‬هر دو از ریشه »رحمت« هستند‪ ،‬اما اولی بیانگررحمت عام‬
‫الهی به همه موجودات و دومی بیانگر رحمت ویژه الهی به انسان است‪.‬‬
‫‪.1‬طه )‪.۵۰ :(۲۰‬‬
‫خداوند‪ ،‬نزول رحمت را بر خود واجب کرده است‪« :‬كتب ربكم على نفسه الرحمة »‪ 1‬و‬
‫رحمت او بر همه چیز سایه گسترده است‪« :‬رحمتی وسعت كل شیء‪ »2.‬پیامبران و‬
‫کتاب های آسمانی او مایه رحمت اند‪ « :‬رحمة للعالمین»‪ 3‬و آفرینش و پرورش او‬
‫براساس رحمت است و اگر عقوبت می کند از روی لطف است‪ .‬بخشیدن گناهان و‬
‫پذیرش توبه بندگان و پوشیدن عیب های آنان و دادن فرصت برای جبران خطاها‪،‬‬
‫همه مظاهر رحمت اوست‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬ربوبیت الهی و تدبیر امور بندگان‪ ،‬همراه محبت و براساس رحمت است‪:‬‬
‫«رب العالمین الرحمن الرحیم ؛‬
‫‪ .۲‬همچنان که آموزش نیازمند رحم و مهربانی است‪ « :‬الرحمن علم القرآن ‪ ۴ »،‬تربیت‬
‫نیز باید براساس رحم و مهربانی باشد‪« :‬رب العالمین الرحمن الرحیم ؛‬
‫‪ .3‬رحمانیت خداوند‪ ،‬دلیل ستایش اوست‪« :‬الحمد هلل ‪ ...‬الرحمن الرحیم ؛‬

‫قیامت‪ ،‬جلوه ای از رحمت الهی‬


‫َما ِل ِك ی ْو ِم ال ِدی ِن (‪)4‬‬
‫(خدایی که) مالک روز جزاست‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫مالکیت خداوند‪ ،‬حقیقی است و همراه احاطه و سلطه دایمی است؛ ولی مالكیت بشر‪،‬‬
‫امری اعتباری و قراردادی است و به قیامت منتقل نمی شود‪.‬‬
‫با آنکه خداوند مالک دنیا و آخرت است‪ ،‬ولی مالكیت او در قیامت جلوه دیگری دارد‪:‬‬
‫در آن روز تمام واسطه ها و اسباب دنیوی قطع میشود‪ «:‬تقطعت بهم اأسباب ‪۵» ،‬‬
‫‪ .1‬انعام )‪.۵۴:(۶‬‬
‫‪ .3‬انبیاء)‪.۱۰۷:(۲۱‬‬
‫‪ .2‬اعراف )‪.۱۵۶ :(۷‬‬
‫‪ .4‬الرحمن )‪ ۱ :(۵ ۵‬و ‪.۲‬‬
‫‪ .۵‬بقره )‪.۱۶۶ :(۲‬‬
‫نسبتها و خویشاوندی ها از بین می رود‪« :‬فال أنساب بین ُهم ؛‪۱‬‬
‫مال و ثروت و فرزندان‪ ،‬ثمری ندارد‪« :‬ال ینفع مال وال بنون ‪۲،‬‬
‫* بستگان و نزدیکان نیز فایده ای نمی رسانند‪« :‬لن تنفعكم أرحامكم ‪٣‬‬
‫نه زبان‪ ،‬اجازه عذر تراشی دارد و نه فكر‪ ،‬فرصت تدبیر‪ .‬تنها راه چاره‪ ،‬لطف خداوند‬
‫است که صاحب اختیار آن روز است‪.‬‬
‫لفظ »دین« در قرآن به دو معنا به کار رفته است‪:‬‬
‫الف( کیش و آیین‪« :‬إن الذین عند للا اْلسالم ‪۴‬‬
‫ب( حساب و جزا‪« :‬مالك یوم الدی ِن‪.‬‬
‫مراد از یوم الدین‪ ،‬روز قیامت است که روز کیفر و پاداش می باشد‪« .‬یسئلون أیان یوم‬
‫الدین ‪ 5‬می پرسند روز قیامت چه وقت است؟ قرآن در مقام معرفی این روز‪ ،‬چنین‬
‫می فرماید‪« :‬ثم ما أدراك ما یؤم الدین * یؤم التملك نفس لنف ِس شیئا و أأمر یؤمئذ هلل ‪:6‬‬
‫(ای پیامبر) نمیدانی روز جزا چه روزی است؟ روزی که هیچ کس برای کسی کارآی‬
‫ی ندارد و در آن روز حکم و فرمان تنها از آن خداست‪.‬‬
‫مالك یوم الدین در کنار الرحمن الرحیم بیانگر آن است که بشارت و انذار باید در کنار‬
‫هم باشند‪ .‬نظیر آیه شریف دیگر که می فرماید‪ :‬نبی عبادی أنی أنا الغفور الرحیم و أن‬
‫عذابی هو العذاب األیم ؛ به بندگانم خبر ده که من بسیار مهربان و آمرزنده ام‪،‬‬
‫ولی عذاب و مجازات من نیز دردناک است‪ .‬چنان که در آیه ای دیگر نیز چنین‬
‫می فرماید‪ « :‬قابل التوب شدید العقاب» خداوند‪ ،‬پذیرنده توبه مردمان و عقوبت‬
‫کننده شدید گناهکاران است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬قیامت‪ ،‬پرتوی از ربوبیت الهی است‪ :‬رب العالمن‪ . . .‬مالك یوم الدین ؛‬
‫‪ .۲‬قیامت‪ ،‬جلوه ای از رحمت خداوند است‪ :‬الرحمن الرحیم‪ .‬مالك یوم الدین ؛‬
‫‪ .2‬شعراء )‪.۸ ۸ :(۲۶‬‬
‫‪ .4‬آل عمران)‪.۱9 :(٣‬‬
‫‪ .1‬مؤمنون)‪.1۰۱:(۲٣‬‬
‫‪ .3‬ممتحنه ) ‪.٣ :(۶۰‬‬
‫‪ .۶‬انفطار )‪ ۱۸:(۸۲‬و ‪.۱۹‬‬
‫‪ .۵‬ذاریات )‪.۱۲ :(۵۱‬‬
‫‪ .8‬غافر ) ‪.٣:(۴۰‬‬
‫‪ .7‬حجر )‪ ۴۹:(۱۵‬و ‪.۵۰‬‬
‫‪.3‬قیامت‪ ،‬روز حساب است نه عمل؛ روز برداشت است نه كاشت‪ :‬یوم الدین ‪.‬‬
‫عبادت و استعانت‬
‫إِیاكَ َن ْعبُ ُد َوإِیاكَ َن ْستَ ِعی ُن (‪)5‬‬
‫(خدایا!) تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫انسان باید به حكم عقل‪ ،‬تنها خداوند را اطاعت کند و تنها از او یاری بجوید‪ .‬انسان عاشق‬
‫کمال است و نیازمند رشد و تربیت‪ ،‬و خداوند جامع تمام کماالت و رب همه موجودات‬
‫است‪ .‬اگر به مهر و محبت نیازمندیم‪ ،‬او رحمان و رحیم است و اگر از آینده نگرانیم‪ ،‬او‬
‫صاحب اختیار و مالک آن روز است‪ .‬چرا به سوی دیگران برویم؟! بنده خدا باشیم‪ ،‬نه‬
‫بنده هوا و هوس خویش و نه بنده زر و زور دیگران‪.‬‬
‫در نماز‪ ،‬گویا نمازگزار به نمایندگی از تمام خداپرستان میگوید‪ :‬خدایا‪ ،‬نه فقط من‬
‫که همه ما بنده توییم‪ ،‬و نه تنها من که همه ما محتاج و نیازمند لطف توییم‪.‬‬
‫« نعبد» و« نستعین» ‪ ،‬که به صورت جمع آمده است‪ ،‬هم اشاره به این دارد که نماز‬
‫به جماعت خوانده شود و هم بیانگر آن است که مسلمانان همگی برادر و در یک خط‬
‫هستند‪.‬‬
‫ایاك نعبد و ایاك نستعین ب بیانگر آن است که در نظام خلقت‪ ،‬نه جبر است و نه تفویض؛‬
‫چون میگوییم‪ :‬نعبد پس دارای اختیار هستیم و نه مجبور‪ ،‬و چون میگوییم‪ :‬نستعین‬
‫پس نیاز به او داریم و همه امور به ما تفویض نشده است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬بندگی‪ ،‬تنها در برابر خداوند رواست نه دیگران‪ :‬ایاك ؛‬
‫‪ .۲‬شناخت خداوند و صفات او‪ ،‬مقدمه توحید عبادی و عملی است‪« :‬رب العالمین‪.‬‬
‫الرحمن الرحیم مالك یوم الدین‪ .‬ایاك نعبد ؛‬
‫‪ .٣‬چون خداوند بیشترین لطف را به ما کرده است‪ ،‬ما بهترین تذلل را به درگاهش‬
‫ببریم « الرحمن الرحیم‪ . . .‬ایاك نعبد ؛‬
‫‪ .۴‬گرچه عبادت از ماست‪ ،‬ولی در عبادت نیز نیازمند کمک او هستیم‪ :‬ایاک نعبد و‬
‫ایاك نستعین ؛‬
‫‪ .۵‬عبادت‪ ،‬مقدمه و وسیله استمداد است‪ .‬نخست عبادت‪ ،‬آنگاه استمداد‪ :‬ایاك نعبد و‬
‫أیاك نستعین ؛‬
‫‪ .۶‬در نظام خلقت‪ ،‬از اسباب و وسایل بهره مند میشویم‪ ،‬اما میدانیم تأثیر یا عدم تأثیر‬
‫هر سبب و وسیله ای‪ ،‬به دست اوست‪ .‬او سبب ساز است و سبب سوز‪ :‬أیاك نستعین ‪.‬‬
‫اعتدال و میانه روی‬
‫ط ْال ُم ْستَ ِقی َم (‪)6‬‬
‫الص َرا َ‬
‫ا ْه ِدنَا ِ‬
‫خداوند! ما را به راه راست هدایت فرما‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫در قرآن دو نوع هدایت مطرح شده است‪:‬‬
‫الف( هدایت تکوینی‪ ،‬همانند هدایت زنبورعسل که چگونه از شهد گلها بمکد و چگونه‬
‫کندو بسازد‪ ،‬و هدایت و راهنمایی پرندگان در مهاجرتهای زمستانی و تابستانی‪ .‬آنجا که‬
‫قرآن می فرماید‪« :‬ربنا الذ أعطى كل شی خلقه ثم هدی»‪ 1‬بیانگر این نوع ازهدایت‬
‫است؛‬
‫ب( هدایت تشریعی که همان فرستادن انبیای الهی و کتابهای آسمانی برای هدایت‬
‫بشر است‪.‬‬
‫راه های گوناگون و پرشماری در برابر انسان قرار دارد که او باید یکی را برگزیند‬
‫راه خواسته ها و هوسهای خود؛‬
‫راه انتظارات و خواسته های مردم؛‬
‫راه وسوسه های شیطان؛‬
‫‪.1‬طه )‪.۵۰ :(۲۰‬‬
‫راه طاغوتها و ابر قدرتها؛‬
‫راه نیاکان و پیشینیان؛‬
‫راه خدا و اولیای خدا‪.‬‬
‫انسان مؤمن‪ ،‬راه خداوند و اولیای او را بر می گزیند که بر دیگرراه ها امتیازاتی دارد‪:‬‬
‫الف( ثابت است‪ ،‬بر خالف دیگر راه ها که هر روز تغییر می کند؛‬
‫ب( یک راه بیشتر نیست‪ ،‬در حالی که راه های دیگر متعدد و پراکنده اند؛‬
‫ج( در پیمودن آن‪ ،‬انسان به مسیر و مقصد مطمئن است؛‬
‫د( در پیمودن آن‪ ،‬شکست و باخت وجود ندارد‪.‬‬
‫»صراط« به معنای راه روشن و وسیع است که انسان را به مقصد رساند‪.‬‬
‫راه مستقیم‪ ،‬راه خداست‪« :‬إن ربی على صراط مستقیم »‪1‬‬
‫راه مستقیم‪ ،‬راه انبیاست‪« :‬إنك لمن المرسلین * على صراط مستقیم »‪2‬‬
‫راه مستقیم‪ ،‬راه بندگی خداست‪« :‬أن اعبدونی هذا صراط مستقیم »‪٣،‬‬
‫صراط‬
‫ِ‬ ‫راه مستقیم‪ ،‬در گرو توکل و تکیه بر خداست‪« :‬ومن یعتصم باهلل فقد هدی إلى‬
‫مستقیم»‪4‬‬
‫در راه مستقیم بودن‪ ،‬تنها خواسته ای است که هر مسلمان‪ ،‬حتى رسول خدا (ص)‬
‫واهل بیت (ع) در هر نماز از خداوند برای ماندن در راه مستقیم طلب میکنند‪.‬‬
‫انسان باید در هر کاری‪ ،‬اعم از انتخاب شغل‪ ،‬دوست‪ ،‬رشته تحصیلی و همسر‪ ،‬راه‬
‫مستقیم را از خداوند بخواهد؛ زیرا چه بسا در عقاید‪ ،‬درست فکر کند‪ ،‬ولی در عمل‬
‫دچار لغزش شود و یا برعکس‪ .‬پس هر لحظه‪ ،‬خواستن راه مستقیم از خدا‪ ،‬ضروری‬
‫است‪.‬‬
‫راه مستقیم‪ ،‬راه میانه و وسط است که على (ع) می فرماید‪» :‬الیمین والشمال مضلة‬
‫والطریق الوسطی هی الجادة؛ انحراف به چپ و راست‪ ،‬مایه گمراهی‪ ،‬و راه وسط‪،‬‬
‫جاده هدایت است‪5».‬‬
‫راه مستقیم‪ ،‬یعنی میانه روی واعتدال در همه امور واحتراز ازهر نوع افراط و تفریط‪،‬‬
‫درعقیده یا عمل‪ .‬یکی در عقاید از راه خارج می شود و دیگری در عمل و اخالق‪ .‬یکی‬
‫همه‬
‫‪ .2‬یس )‪ ٣:(٣۶‬و ‪.۴‬‬
‫‪ .4‬آل عمران)‪.۱۰۱:(٣‬‬
‫‪ .۱‬هود )‪.۵۶ :(۱ ۱‬‬
‫‪ .3‬پس )‪.۶۱ :(٣۶‬‬
‫‪ .۵‬محمدبن یعقوب کلینی‪،‬کافی‪ ،‬ص ‪67‬‬

‫کارها را به خدا نسبت میدهد‪ ،‬گوی ی انسان هیچ نقشی در سرنوشت خویش ندارد و‬
‫دیگری خود را همه کاره و فعال مایشاء دانسته و دست خدا را بسته میداند‪ .‬یکی رهبران‬
‫آسمانی را همچون مردم عادی و گاهی ساحر و مجنون می داند و دیگری آن بزرگواران‬
‫را در اندازه خدایی باال می برد‪ .‬یکی زیارت امامان معصوم و شهدا را بدعت میداند و‬
‫دیگری حتی به درخت و دیوار‪ ،‬متوسل شده و ریسمان می بندد‪ .‬یکی اقتصاد را زیر‬
‫بنا میداند و دیگری‪ ،‬دنیا و امورات آن را نادیده می انگارد‪ .‬در عمل نیز یکی بخل‬
‫می ورزد و دیگر بی حساب خرج می کند‪ .‬یکی از خلق جدا می شود و دیگری‬
‫حق را فدای خلق می کند‪.‬‬
‫این گونه رفتارها وکردارها‪ ،‬انحراف از مسیر مستقیم هدایت است‪ .‬خداوند‪ ،‬دین‬
‫استوار خود را‪ ،‬بر راه مستقیم معرفی می کند‪ .‬چنان که امامان معصوم (ع) می فرمودند‪:‬‬
‫راه مستقیم‪ ،‬راه ماست‪ 1.‬یعنی نمونه عینی و عملی راه مستقیم و اسوه و الگو برای قدم‬
‫برداشتن در راه مستقیم‪ ،‬رهبران آسمانی هستند‪ .‬آنان در تمام امور زندگی از قبیل کار‪،‬‬
‫تفریح‪ ،‬تحصیل‪ ،‬تغذیه‪ ،‬انفاق‪ ،‬انتقاد‪ ،‬قهر‪ ،‬صلح و عالقه به فرزندو ‪ ،. . .‬ما را به‬
‫اعتدال و میانه روی سفارش کرده اند‪2.‬‬
‫در قرآن و روایات‪ ،‬نمونه های بسیاری آمده که در آنها به جنبه اعتدال‪ ،‬تأکید و از افراط‬
‫وتفریط نهی شده است‪ .‬به موارد ذیل توجه کنید‪:‬‬
‫«كلوا واشربوا والتسرفوا» ‪ 3‬بخورید و بیاشامید‪ ،‬ولی اسراف نکنید‪.‬‬
‫«التجعل یدك مغلولة إلى عنقك وال تبسطها كل البسط ؛ در انفاق‪ ،‬نه دست بسته بتاش‬
‫نه گشاده دست که خود محتاج شو‬
‫«الذین إذا أنفقوا لم یسرفوا ولم یفتروا و كان بین ذلك قواما ً ؛ »‪ ۵‬متؤمنان‪ ،‬به هتنگام‬
‫انتفاق نه اهل اسراف اند و نه اهل بخل‪ ،‬بلکه میانه رو هستند‪.‬‬
‫التجهربصالتك والتخافت بها وابتغ بین ذلك سبیال ؛‪ 6‬نماز را نه بلند بخوان ونه آهسته‪،‬‬
‫بلکه شیوه ای میانه برگزین‪.‬‬
‫‪ .1‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۱‬ص ‪.۲۱‬‬
‫‪ .۲‬محمد بن یعقوب کلینی‪ ،‬کافی‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪ ،۸۶‬باب االقتصاد فی العبادة‪.‬‬
‫‪ .4‬اسراء )‪.۲۹ :(۱۷‬‬
‫‪ .۶‬اسراء)‪.۱۱۰ :(۱۷‬‬
‫‪ .3‬اعراف )‪.٣۱ :(۷‬‬
‫‪ .۵‬فرقان )‪.۶۷ :(۲۵‬‬
‫«و بألوالدین إحسانا»‪ « 1‬إن جاهداک على أن تشرك بی‪ ...‬فال تطعهما»‪ 2‬به والدین‬
‫احسان کن؛ اما اگر تو را از راه خدا بازداشتند‪ ،‬اطاعت از آنها جایز نیست‪.‬‬
‫اسالم‪ ،‬هم نماز را سفارش می کند که ارتباط با خالق است‪ :‬أقیموا الصالة ً و هم زکات‬
‫را که ارتباط با مردم است‪ :‬آتوا الزكاة ً ‪٣.‬‬
‫نه محبت ها شما را از گواهی حق منحرف سازد‪( :‬شهداء هلل و لؤعلى أن ْف ِس ُ‬
‫کم )‪4‬ونه‬
‫دشمنی ها شما را ازعدالت دور کند‪( :‬والیجرمنكم شنئان قوم على أال تعدِلوا) ‪۵‬‬
‫مومنان هم دافعه دارند‪( :‬أشداء على الكفار) وهم جاذبه (رحماء بینهم) ‪6.‬‬
‫آری‪ ،‬اسالم دین یک بعدی نیست که به جنبه ای توجه کند و جوانب دیگر را فراموش‬
‫کند‪ ،‬بلکه در هر کاری اعتدال و میانه روی را سفارش می کند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬هستی‪ ،‬در مسیری است که خداوند اراده کرده است‪ .‬از خدا بخواهیم ما را نیز در‬
‫راهی که خود دوست دارد قرار دهد‪( :‬اهدنا الصراط المستقیم ؛‬
‫‪ .2‬درخواست هدایت به راه مستقیم و پایداری بر آن‪ ،‬مهمترین خواسته یکتاپرستان است‪:‬‬
‫(ایاك نعبد‪ . . .‬اهدنا الصراط المستقیم) ؛‬
‫‪ .3‬نخست حمد و سپاس خدا‪ ،‬آن گاه استمداد و دعا ‪ :‬الحمدهلل ‪ ...‬اهدنا ؛‬
‫‪ .4‬بهترین نمونه استعانت از خدا‪ ،‬درخواست راه مستقیم است‪( :‬ایاك نستعین‪ .‬اهدنا‬
‫الصراط المستقیم «‪.‬‬
‫ره یافتگان و گمراهان‬
‫علَی ِه ْم َو َال الضها ِلین(‪)7‬‬
‫ب َ‬ ‫غی ِر ْال َم ْغ ُ‬
‫ضو ِ‬ ‫ط اله ِذینَ أ َ ْنعَ ْمتَ َ‬
‫علَی ِه ْم َ‬ ‫ص َرا َ‬
‫ِ‬
‫راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساختی‪ ،‬نه غضب شدگان و نه گمراهان‬
‫‪ .2‬لقمان )‪.۱۵ :(٣۱‬‬
‫‪ .۴‬نساء)‪.۱٣۵:(۴‬‬
‫‪ .6‬فتح )‪.۹:(۴۸‬‬
‫‪ .1‬بقره)‪.۸٣ :(۲‬‬
‫‪ .2‬بقره )‪.۴٣ :(۲‬‬
‫‪ .۵‬مائده )‪.۸:(۵‬‬
‫نکته ها‬
‫این آیه راه مستقیم را‪ ،‬راه کسانی معرفی می کند که نعمت ویژة الهی شامل آنان شده‬
‫است که عبارت اند از‪ :‬پیامبران‪ ،‬صدیقین‪ ،‬شهدا و صالحان‪ 1.‬توجه به راه‬
‫این بزرگواران و آرزوی پیمودن راه آنان‪ ،‬ما را از خطر کجروی و قرار گرفتن‬
‫در خطوط انحرافی باز می دارد‪.‬‬
‫البته همواره این خطر وجود دارد که انسان دست از هدایت بردارد و گرفتار غضب‬
‫شود؛چنان که بنی اسرائیل به گفته قرآن‪ ،‬مورد نعمت قرار گرفتند‪ ،‬ولی در اثر ناسپاسی‬
‫ولجاجت گرفتار خشم الهی شدند‪.‬‬
‫مراد از نعمت در أنعمت علیهم ‪ ،‬نعمت هدایت است؛ زیرا در آیه پیشین سخن از هدایت‬
‫به راه مستقیم بود‪ .‬افزون بر آنکه کفار ومنحرفان از نعمتهای مادی برخوردارند‪ ،‬ولی‬
‫مورد غضب هستند‪.‬‬
‫مغضوبین در قرآن‬
‫در قرآن‪ ،‬افرادی همانند فرعون و قارون و ابولهب و امت هایی همچون قوم عاد و‬
‫ثمود وبنی اسرائیل‪ ،‬به عنوان غضب شدگان معرفی شده اند‪.‬‬
‫بنی اسرائیل که داستان زندگی و تمدن آنها در قرآن بیان شده است‪ ،‬زمانی بر مردم‬
‫روزگارخویش برتری داشتند‪« :‬فضلتكم على العالمین»‪ 2‬لكن به دلیل کردار و‬
‫رفتار بدشان‪ ،‬دچارقهر و غضب خداوند شدند‪« :‬و با ووا بغضب من للا ‪ 3.‬این‬
‫تغییرسرنوشت‪ ،‬به سبب تغییردر رفتار و کردار آنان بود‪ .‬دانشمندان یهود‪،‬‬
‫دستورات وقوانین آسمانی تورات را تحریف کردند‪« :‬یحرفون الكلم »‪ ،‬تجار و‬
‫ثروتمندان آنان‪ ،‬به ربا و حرام خواری روی آوردند‪:‬‬
‫«أخذهم الربوا»‪ ، 4‬عامه مردم نیز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه‪ ،‬از روی تن‬
‫پروری وترس‪ ،‬از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمین مقدس‪ ،‬سر باز زدند و‬
‫به موسی (ع) گفتند‪:‬‬
‫‪ .1‬م یطع للا والرسول فأولئلك مع الذین أنعم للا علیهم من النبیین والصدیقین و‬
‫الشهداء والصالحین؛ کسانی که خدا و رسول را پیروی کنند‪ ،‬آنان باکسانی هستند‬
‫که خدا آنها را نعمت داده است‪ ،‬از پیامبران‪ ،‬راستگویان‪ ،‬شهدا و صالحان‪.‬‬
‫(نساء )‪(۶۹:(۴‬‬
‫‪ .3‬بقره )‪.۶۱ :(۲‬‬
‫‪ .۵‬نساء)‪.۱۶۱:(۴‬‬
‫‪ .۲‬بقره )‪.۴۷ :(۲‬‬
‫‪ .4‬نساء )‪.۴۶ :(۴‬‬
‫«فَا ْذهَبْ أ َ ْنتَ َو َربُّكَ فَقَا ِت َال ِإ هنا هَا ُهنَا قَا ِعدُونَ ؛‪ 1‬تو و پروردگارت بروید و بجنگید که ما‬
‫اینجا نشسته ایم‪ .‬به سبب این انحرافات‪ ،‬خدا آنان را از اوج عزت و فضیلت‪ ،‬به نهایت‬
‫ذلت وسرافکندگی مبتال ساخت‪.‬‬
‫ما در هر نماز‪ ،‬از خداوند میخواهیم که مانند غضب شدگان نباشیم‪ ،‬یعنی اهل تحریف‬
‫آیات و گرفتن ربا و فرار از جهاد نباشیم‪ ،‬و همچنین از گمراهان که حق را رها کرده و‬
‫به سراغ باطل می روند و یا در دین الهی غلو و افراط کرده و یا از هوا و هوس خود و‬
‫دیگران پیروی می کنند‪ ،‬نباشیم‪2.‬‬
‫انسان در سوره حمد‪ ،‬توالی خود را به انبیا و شهدا و صالحان و راه آنان‪ ،‬ابراز داشته و‬
‫تبرا است‪.‬‬
‫ازمغضوبان و گمراهان‪ ،‬برائت و دوری می جوید و این مصداق بارز توال و ً‬
‫ضالین در قرآن‬
‫واژه »ضاللت« که نزدیک به ‪ ۲۰ ۰‬مرتبه با مشتقاتش در قرآن آمده است‪ ،‬گاهی در‬
‫ض ّ‬
‫اال»‪ 3‬وگاهی به معنای ضایع شدن است‪:‬‬ ‫بارة تحیربه کار می رود‪َ «:‬و َو َجدَكَ َ‬
‫ض هل أ َ ْع َمالَ ُه ْم»‪4‬‬
‫«أ َ َ‬
‫ولی بیشتر به معنای گمراهی‪ ،‬و همراه با تعبیرات گوناگونی نظیر‪«:‬ضالل مبین ‪،‬‬
‫وضال ِل بعید‪ ،‬وضالل قدیم» به کار رفته است‪.‬‬
‫در قرآن‪ ،‬افراد و گروه هایی به عنوان گمراه معرفی شده اند؛ از جمله‪ :‬کسانی که ایمان‬
‫خود را به کفر تبدیل کنند‪ 5 ،‬مشركان‪ 6،‬كفار‪ 7،‬عصیانگران‪ 8،‬مسلمانانی که کفار را‬
‫سترپرست ودوست خود می گیرند‪ 9،‬کسانی که مردم را از راه خدا باز می دارند‪ ،‬کسانی‬
‫که به خدا یا‬
‫‪ .1‬مائده )‪.۲۴ :)۵‬‬
‫ضتتتتلُّوا ِم ْن قَ ْبت ُل‬ ‫غی َر ْال َح ِ‬
‫ق َو َال تَته ِبعُوا أ َ ْه َوا َء قَ ْوم َقت ْد َ‬ ‫‪ .2‬قُت ْل یتا أ َ ْهت َل ْال ِك تَا ِ‬
‫ب َال تَ ْغلُوا فِی ِدی ِن ُك ْم َ‬
‫س ِبی ِل ؛‬‫اء ال ه‬ ‫ع ْن َ‬
‫س َو ِ‬ ‫ضلُّوا َ‬
‫ضلُّوا َك ِثی ًرا َو َ‬ ‫َوأ َ َ‬
‫بگو‪ :‬ای اهل کتاب‪ ،‬در دینتان به ناحق غلو نکنید و به دنبال خواهشهای گمراهان پیش از‬
‫خود نروید‪ ،‬که آنان افراد زیادی راگمراه کرده و از راه راست گمراه شده اند‪) .‬مائده ‪)5‬‬
‫(‪)77‬‬
‫‪ .3‬ضحی)‪.۷:(۹٣‬‬
‫س ِبی ِل‪.‬‬
‫س َوا َء ال ه‬ ‫ان فَقَ ْد َ‬
‫ض هل َ‬ ‫‪ .۵‬بقره )‪َ :۱۰۸ :(۲‬و َم ْن یتَ َب هد ِل ْال ُك ْف َر ِب ْ ِ‬
‫اْلی َم ِ‬
‫ض َال ًال َب ِعیدًا‬ ‫‪ .۶‬نساء )‪َ .116 :(۴‬و َم ْن ی ْش ِر ْك ِب ه ِ‬
‫اَلِل فَقَ ْد َ‬
‫ض هل َ‬
‫‪ .7‬نساء )‪َ :۱٣۶:(۴‬و َم ْن ی ْكفُ ْر ِب ه ِ‬
‫اَلِل ‪ ...‬فَقَ ْد َ‬
‫ض هل‬
‫ض َال ًال ُم ِبی ًنا‬ ‫سولَهُ فَقَ ْد َ‬
‫ض هل َ‬ ‫َّللا َو َر ُ‬
‫ص هَ‬ ‫‪ .۸‬احزاب (‪َ :٣۶ )33‬و َم ْن ی ْع ِ‬
‫عد هُو ُك ْم أ َ ْو ِلیا َء ‪َ ...‬و َم ْن ی ْف َع ْلهُ ِم ْن ُك ْم فَقَ ْد َ‬
‫ض هل َ‬
‫س َوا َء‬ ‫‪ .9‬م متحنه )‪َ :۱ :(۶۰‬ال تَته ِخذُوا َ‬
‫ع ُد ِوی َو َ‬
‫س ِبی ِل‬
‫ال ه‬
‫‪ .4‬محمد )‪.۱ :(۴۷‬‬
‫رسول او توهین میکنند‪ ،‬آنان که حق راکتمان میکنند و کسانی که از رحمت خدا‬
‫مأیوس اند‪.‬‬
‫در قرآن‪ ،‬نام برخی افراد و گروه ها به عنوان گمراه کنندگان جامعه آمده است؛‬
‫از قبیل‪ :‬ابلیس‪ ،‬فرعون‪ ،‬سامری‪ ،‬دوستان بد‪ ،‬طاغوتها و نیاكان منحرف‪.‬‬
‫گمراهان‪ ،‬خود بستر و زمینه انحراف را فراهم و گمراه کنندگان از این بسترها و‬
‫شرایط آماده‪ ،‬سوء استفاده می کنند‪.‬‬
‫بسترهای انحراف در قرآن عبارت اند از‪ :‬هوا و هوس‪، 1،‬شرک ورزی‪ 2،‬گناه‪3،‬‬
‫پذیرش والیت باطل‪ 4،‬جهل و نادانی ‪.5‬‬
‫‪ .1‬انسان در تربیت‪ ،‬نیازمند الگوست‪ .‬انبیا‪ ،‬شهدا‪ ،‬صدیقین وصالحان‪ ،‬الگوهای زیبای‬
‫انسانیت اند‪ :‬صراط الذین انعمت علیهم ؛‬
‫‪ .2‬آنچه از خداوند به انسان میرسد‪ ،‬نعمت است‪ .‬قهر و غضب را خود به وجود می‬
‫آوریم «انعمت ‪ ،‬المغضوب علیهم » در باره نعمت أنعمت و به کار رفته‪ ،‬ولی درباره‬
‫عذاب غضبت« به کار نرفته است؛‬
‫‪ .3‬ابراز تنفر از مغضوبان و گمراهان‪ ،‬جامعه اسالمی را در برابر پذیرش سلطه و‬
‫حکومت آنان‪،‬مقاوم و پایدار می کند‪ :‬غیر المغضوب علیهم وال الضالین»‬
‫درسهای تربیتی سوره حمد‬
‫در پایان‪ ،‬درسهای این سوره را به اجمال مرور می کنیم‬
‫‪ .1‬انسان با گفتن و بسم للا از غیر خدا قطع امید می کند‪.‬‬
‫‪ .2‬با رب العالمین و ومالك یوم الدین احساس می کند که مربوب و مملوک است و‬
‫خودخواهی و غرور را کنار می گذارد‪.‬‬
‫‪ .3‬با کلمه عالمین و میان خود و تمام هستی ارتباط برقرار می کند‪.‬‬
‫‪ .۴‬با الرحمن الرحیم خود را در سایه لطف او میداند‪.‬‬
‫‪ .۲‬ابراهیم (‪ :٣۰ :)14‬و جعلوا للا أندادا لیضلوا عن سبیله‪.‬‬
‫‪ .۴‬حج(‪ 4 :)22‬أنه من تواله فانه یضله‬
‫‪ .۱‬جاثیه(‪ :۲٣:)45‬أتخذ إلهه هواه و أضله للا‬
‫‪ .3‬بقره )‪ :۲۶ :(۲‬و ما یضل به إال الفاسقین‪.‬‬
‫‪ .۵‬بقره)‪ ۱۹۸ :(۲‬وإن کنتم من قبله لمن الضالین‬
‫‪ .۵‬با مالك یوم الدین غفلتش از آینده زدوده میشود‪.‬‬
‫‪ .6‬با گفتن ایاك نعبده ریا و شهرت طلبی را زایل می کند‪.‬‬
‫‪ .۷‬با ایاك نستعین « از ابرقدرت ها نمی هراسد‪.‬‬
‫‪ .8‬ازانعمت می فهمد که نعمتها به دست اوست‪.‬‬
‫‪ .9‬با اهدنا رهسپاری در راه حق و طریق مستقیم را درخواست می کند‪.‬‬
‫‪ .۱۰‬در صراط الذین انعمت علیهم همبستگی خود را با پیروان حق اعالم می کند‪.‬‬
‫‪ .۱۱‬با غیر المغضوب علیهم و ال الضالین بیزاری و برائت از باطل و اهل باطل را‬
‫ابرازمیدارد‪.‬‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪ .1‬ویژگیهای صراط مستقیم کدام است؟‬
‫‪ .۲‬حمد و تسبیح سایر موجودات چگونه است؟‬
‫‪» .3‬مغضوبین« در قرآن چه کسانی هستند؟‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪.1‬تفسیر موضوعی قرآن کریم‪ ،‬عبدللا جوادی آملی‪ ،‬ج ‪( ۱۶‬هدایت در قرآن)‪ ،‬قم‪،‬‬
‫اسراء‪.‬‬
‫‪.2‬تفستیر موضتوعی منشور جاوید‪ ،‬جعفر سبحانی‪ ،‬ج ‪) ۲‬پیرامون توحید و مراتب آن(‪ ،‬قم‬
‫‪ ،‬مؤسسه امام صادق (ع) (ع)‪.‬‬
‫‪ .3‬تفسیر سوره حمد‪ ،‬امام خمینی‪ ،‬تهران‪ ،‬مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام‪.‬‬
‫گفتار سوم ‪ :‬تفسیر سوره توحید‬
‫برخی از اهل کتاب و مشرکان‪ ،‬از پیامبر خواستند که خدایت را برای ما معرفی کن؛ این‬
‫سوره که به منزله شناسنامه خداوند است‪ ،‬نازل شد و خداوند را از داشتن پدر و مادر یا‬
‫فرزند و همسرو یا شبیه و شریک‪ ،‬پاک و منزه دانست‪ .‬این سوره شامل خالصترین عقاید‬
‫توحیدی است؛ ازاین رو سوره توحید و اخالص نام گرفته است‪.‬‬
‫در فضیلت این سوره‪ ،‬روایات بسیاری وارد شده است که به برخی از آنها اشاره‬
‫میشود‪ ۱:‬در هر شبانه روز‪ ،‬الاقل یک بار این سوره را در نمازهای خود بخوانید و پس‬
‫از آن بگویید‪« :‬كذلك للا ربی‪ :‬پروردگار من چنین است‪«.‬‬
‫به گفته روایات‪ ،‬این سوره در اهمیت‪ ،‬به منزله یک سوم قرآن است‪ .‬یک بار تالوت آن‪،‬‬
‫برابر تالوت یک سوم قرآن و دوبار تالوت آن‪ ،‬معادل دو سوم و سه بار تالوت آن‪،‬‬
‫برابرتالوت کل قرآن است‪.‬‬
‫رسول خدا(ص) فرمود‪ :‬سوره توحید مثل علی بن ابی طالب است که هرکس او را قلبا‬
‫دوست بدارد یک سوم ایمان را داراست و هر کس با قلب و زبان دوست بدارد‪ ،‬دو سوم‬
‫ایمان را دارد و هر کس با قلب و زبان و اطاعت در عمل‪ ،‬همراه او باشد ایمانش کامل‬
‫است‪.‬‬
‫تالوت این سوره به عنوان یکی از تعقیبات نماز به شمار آمده و در روایات میخوانیم‬
‫هرکس تالوت آن را بعد از هر نماز ترک نکند‪ ،‬خداوند خیر دنیا و آخرت را به او میدهد‬
‫و او ووالدین و فرزندانش را می آمرزد‪.‬‬
‫‪ .1‬مجموع روایات در تفسیر نور الثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۵‬ص ‪ ۶۹ ۹-۷۱۵‬آمده است‪.‬‬
‫امام سجاد (ع) فرمود‪ :‬چون خداوند میدانست که در دوره آخرالزمان گروهی دقیق و‬
‫عمیق خواهند آمد‪ ،‬سوره توحید و ش ش آیه اول سوره حدید را نازل فرمود‪.‬‬
‫تالوت این سوره به ش ش سمت‪ ،‬سبب حفظ انسان از خطرات و ایمن شدن از حوادث‬
‫میگردد‪.‬‬
‫یکتای بی نظیر‬
‫بسم للا الرحمن الرحیم‬
‫به نام خداوند بخشنده مهربان‬
‫قل هو للا أحد »‪»۱‬‬
‫بگو‪ :‬او خداوند یگانه است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫کلمه »للا« از»وله« به معنای تحیر است‪ ،‬یعنی آفریده ها از درک حقیقت او عاجز و‬
‫درشناخت ذات او واله و متحیرند‪ .‬چنان که امیر مؤمنان‪ ،‬علی(ع) می فرماید‪ :‬معنای‬
‫للا آن است که او معبودی است که آفریده ها در او حیران اند؛ زیرا او از درک دیدگان‬
‫مستور و ازدسترس افکار و عقول‪ ،‬محجوب است‪2.‬‬
‫میان کلمه واحد« و »أحد« تفاوت است‪» .‬واحد« در جایی به کار می رود که ثانی و‬
‫ثالث برای آن فرض شود‪ ،‬بر خالف »احد« که در مورد یکتا و یگانه استعمال می شود‪.‬‬
‫چنانکه اگرگفتی‪ :‬یک نفر حریف او نیست‪ ،‬یعنى چند نفر حریف او می شوند؛ اما اگر‬
‫گفتی‪ :‬أحتدی حریف او نیست‪ ،‬یعنی هیچ حریفی ندارد‪.‬‬
‫توحید‪ ،‬مرز میان ایمان و کفر است و ورود به قلعه ایمان بدون اقرار به توحید ممکن‬
‫نیست‪ .‬نخستین سخن پیامبر (ص)كلمه توحید بود‪» :‬قولوا ال اله اال للا تفلحوا«‪ .‬شعار‬
‫توحیدی »ال اله اال للا« از سه حرف )الف‪ ،‬الم و ها( ترکیب شده و ذکری است که در‬
‫گفتنش حتی لب تکان نمیخورد‪ ،‬ولی عملش تا اطاعت از رهبری معصوم و جانشینان‬
‫‪ .۲‬محمد باقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪.۲ ۲ ۲‬‬
‫‪ .۱‬مصباح کفعمی‪ ،‬ص ‪۲۴۶.‬‬
‫آنان ادامه دارد؛ زیرا شرط توحید‪ ،‬طبق فرمایش امام رضا (ع) ایمان به امام معصوم و‬
‫اطاعت از اوست‪.‬‬
‫در سفری که امام رضا(ع) با اجبار مأمون وادار به هجرت از مدینه به مرو شد‪ ،‬در‬
‫مسیر راه وقتی به نیشابور رسید‪ ،‬مردم دور آن حضرت جمع شدند و از او هدیه و‬
‫رهنمود خواستند‪ .‬امام رضا(ع) فرمود‪ :‬پدرم از پدرش و او از اجدادش و آنان از پیامبر‬
‫خدا (ص) نقل کردند که خداوند فرموده است‪» :‬كلمه ال اله اال للا حصنی فمن دخل‬
‫حصنى أمن من عذابی؛‬
‫توحید‪ ،‬قلعه من است و هر کس داخل این قلعه شود‪ ،‬از قهر من در امان است‪ «.‬آنگاه‬
‫امام رضا (ع) فرمود البته توحید شروطی دارد (و من که امام حاضر هستم( شرط آن‬
‫هستم؛ یعنى توحید بی والیت پذیرفته نیست‪ .‬در عصر غیبت امام معصوم نیز‪ ،‬بنا بر‬
‫فرمان خودشان باید به سراغ فقیهان عادلی که از هوا و هوس دورند‪ ،‬برویم‪ .‬بنابراین‬
‫توحید کامل‪ ،‬ایمان به یکتایی خداوند‪ ،‬دور کردن فکر و عمل از هر نوع شرک و پتیروی‬
‫از رهبران معصوم در زمان حضور و فقهای عادل در زمان غیبت است‪.‬‬
‫امیر مؤمنان (ع) در نامه ای به فرزندش امام حسن (ع) می نویسد‪» :‬لؤ كان لربك شریك‬
‫أتتک رسله؛ اگر پروردگارت شریکی داشت‪ ،‬او نیز پیامبرانی میفرستاد تا مردم او را‬
‫بشناسند وبندگی اش کنند‪1«.‬‬
‫دلیل یکتایی او‪ ،‬هماهنگی میان آفریده هاستتتت‪ .‬چنانکه امام صتتتادق (ع) (ع) »اتصتتتال‬
‫التدبیر«‬
‫را نشانه یکتایی آفریدگار می شمارد‪ 2.‬هماهنگی میان خورشید و ماه و زمین و آب و باد‬
‫و خاک وکوه و دشت و دریا با یکدیگر و هماهنگی همه آنها با نیاز انسان‪ ،‬نشانه‬
‫یکپارچگی تدبیر در نظام هستی است‪ .‬انسان اکسیژن میگیرد و کربن پس می دهد‪ ،‬ولی‬
‫گیاهان کربن می گیرند و اکسیژن پس میدهند‪ .‬نیازهای طفل با محبت والدین و خستگی‬
‫روز با خواب شب تأمین میشود‪ .‬چشم که از پی ساخته شده‪ ،‬با آب شور حفظ می شود و‬
‫دهان که راه ورودی غذا به معده است‪ ،‬با آب شیرین که در هضم غذا مؤثر است‪ ،‬مر‬
‫طوب میشود‪.‬‬
‫در جنگ جمل‪ ،‬عربی صحرانشین در باره معنای توحید ازعلى(ع) پرسید‪ .‬دیگر‬
‫رزمندگان‬
‫‪ .۱‬نهج البالغه‪ ،‬نامه ‪.٣۱‬‬
‫‪ .2‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪.۴۱۸‬‬
‫از او ناراحت شدند که این چه پرسش نابجایی است‪ ،‬اما آن حضرت فرمود‪ :‬جنگ ما‬
‫برای توحید است و آنگاه معنای صحیح توحید را برای او بیان فرمود‪1.‬‬
‫خداوند‪ ،‬نه فقط در ذات‪ ،‬بلکه در صفات نیز یکتاست‪ .‬او مثل ما نیست که صفاتش از‬
‫ذاتش جدا باشد‪ .‬ما علم و قدرت داریم‪ ،‬ولی در کودکی نداشتیم و در پیری نیز از دست‬
‫میدهیم‪.‬‬
‫خداوند علم و قدرت دارد‪ ،‬ولی این صفات برای او پیدا نشده‪ ،‬بلکه همراه ذات او بوده‬
‫ت مخلوق بودن‪ ،‬عاجز بودن و فقیر بودن‪ ،‬هیچگاه از ما جدا نبوده و‬
‫است؛ چنانکه صف ِ‬
‫جدانخواهد شد‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬پیامبران امین وحی اند‪ ،‬خداوند به پیامبر فرمود‪( :‬قل‪ ﴾ ...‬او نیز میگوید‪ ( :‬قل‪. . .‬؛‬
‫‪ .2‬خداوند‪ ،‬در عین حضور‪ ،‬از دیدگان غایب است و قابل مشاهده نیست‪( :‬هو) ؛(اهل‬
‫توحید عقیده دارند که التدركه اأبصار و هو یدرك اأبصار‪ 2‬؛ چشمها او را درک‬
‫نمی کند ولی اوچشمها را درمی یابد)؛‬
‫‪ .3‬به پرسشهای اعتقادی باید پاسخ گفت‪( :‬قل هو للا أحد‪. .‬‬
‫‪ .4‬عقاید حق را باید به دیگران اعالم کرد‪( :‬قل هو للا ‪﴾...‬؛‬
‫‪ .۵‬خداوند در همه چیز یکتاست‪ :‬در ذات و صفات‪ ،‬در علم و قدرت و حیات و حکمت‪،‬‬
‫درآفرینش و هستی بخشی‪( :‬قل هو للا أحد)‪.‬‬
‫بی نیاز مطلق‬
‫للا الصمد (‪)2‬‬
‫خداوندی که مقصود همگان است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫»صمد« به معنای قصد کردن است‪ .‬خداوند صمد است‪ ،‬یعنی همه موجودات در‬
‫امورشان‬
‫‪ .۲‬انعام )‪.۱۰٣ :(۶‬‬
‫‪ .۱‬همان‪ ،‬ج ‪ ،۵‬ص ‪.۷۰۹‬‬
‫او را قصد میکنند و او مقصود همگان است‪ .‬چنانکه امام جواد (ع) در معنای »صمد«‬
‫فرمود‪» :‬سید مصمود الیه؛ او بزرگی است که موجودات به او رجوع میکنند و محتاج‬
‫اویند‪ «.‬نظیرآیه( أن إلى ربك الم َنتُهی ﴾‪1.‬‬
‫امام حسین (ع) در پاسخ اهل بصره که از معنای صمد پرسیده بودند‪ ،‬فرمود‪ :‬معنای‬
‫صمد همان جمالت پس از آن یعنی لم یلد ولم یولد است‪2.‬‬
‫ُ‬
‫على (ع) در تفسیر صمد فرمود‪» :‬هو للا الصمد الذی ال من شیء و ال فی شیء و ال‬
‫على شیء مبدع اأشیاء و خالقها و منشی اأشیاء بقدرته‪ ،‬یتالشی ما خلق للفناء بمشیته و‬
‫یبقى ما خلق للبقاء بعلمه؛ خداوند صمد کسی است که از چیزی به وجود نیامده‪ ،‬در چیزی‬
‫فرو نرفته‪ ،‬و بر چیزی قرارنگرفته است‪ ،‬آفریننده اشیاء و خالق آنهاست‪ ،‬همه چیز را به‬
‫قدرتش پدید آورده‪ ،‬آنچه برای فنا آفریده به اراده اش از هم متالشی میشود و آنچه برای‬
‫بقاء خلق کرده به علمش باقی میماند‪3.‬‬
‫امام صادق (ع) (ع) فرمود‪ :‬اگر اهلش را پیدا می کردم از همین کلمه »صمد«‪ ،‬توحید‬
‫واسالم و ایمان را استخراج می کردم‪۴.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬توجه تمام موجودات‪ ،‬خواسته یا ناخواسته به سوی اوست‪ :‬للا الصمد؛‬
‫‪ .۲‬تنها او غنی است و همه به او محتاج اند‪ :‬للا الصمد؛‬
‫‪ .3‬تنها خداوند است که سزاوار قصد کردن است‪ :‬للا الصمد (حرف الف و الم درالصمد‬
‫برای حصر است)؛‬
‫‪ .4‬موجودات‪ ،‬در همه امورشان محتاج اویند‪ :‬هلل الصمد (کلمه »صمد« مطلق است و‬
‫شامل تمام احتیاجات مادی و معنوی مخلوقات میشود)؛‬
‫لم یلد ولم یولد(‪)3‬‬
‫فرزند نیاورده و فرزند کسی نیست‪.‬‬
‫‪ .1‬نجم )‪.۴۲ :(۵٣‬‬
‫‪ .2‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۵‬ص ‪.۷۱٣‬‬
‫‪ .4‬همان‪ ،‬ص ‪.۷۱٣‬‬
‫‪ .3‬همان‪ ،‬ص ‪۷۱۴‬۔‬
‫نکته ها‬
‫رابطه خداوند با موجودات‪ ،‬رابطه آفرینش است نه زایش‪ .‬او موجودات را می آفریند‪،‬‬
‫یعنی از نیستی به هستی می آورد‪ ،‬نه آنکه خود بزاید؛ زیرا نوزاد از جنس والدین و در‬
‫واقع جزئی از آنهاست‪ ،‬در حالی که هیچ چیزازجنس خداوند و یا جزئی از او نیست‪.‬‬
‫چون بیشتر مشرکان و اهل کتاب برای خداوند فرزند قائل بودند‪ ،‬لم یلد که به معنای‬
‫نداشتن فرزند است‪ ،‬مقدم بر لم یولد آمده است‪۱.‬‬
‫موجودات‪ ،‬نه فقط از او زاده نشوند‪ ،‬بلکه حتی از او خارج نشوند؛ آن گونه که میوه از‬
‫گل‪ ،‬درخت از هسته‪ ،‬آب از ابر و چشمه‪ ،‬آتش از چوب‪ ،‬کالم از دهان‪ ،‬نوشته از قلم‪ ،‬بو‬
‫از گل‪،‬مزه از غذا‪ ،‬فکر از عقل‪ ،‬گرما از آتش‪ ،‬سرما از یخ‪ ،‬خواب و خیال از ذهن‪،‬‬
‫اندوه و شادی وبیم و امید از دل‪ ،‬صادر و خارج میشوند‪2.‬‬
‫این آیه‪ ،‬هم عقیده مسیحیت که عیسی را فرزند خدا می دانند و هم عقیده یهود که عزیر‬
‫را فرزند خدا میدانستند و هم عقیده مشرکان جاهلی که فرشتگان را دختران خدا می‬
‫پنداشتند‪ ،‬رد می کند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫صمدیت و بی نیازی خداوند از همه چیز‪ ،‬دلیل آن است که او نیاز به فرزند و والدین‬
‫ندارد « للا ألصمد* لم یلد و لم یولد؛‬
‫‪ .2‬خداوند علتی ندارد و از چیزی به وجود نیامده است‪» :‬ولم یولد ؛‬
‫‪ .3‬مولود‪ ،‬معلول است و نمی تواند خدا باشد‪» :‬و لم یولد» (چگونه مسیحیان عیسی را‬
‫مولود مریم‪ ،‬ولی باز هم او را خدا میدانند!؟)۔‬
‫‪ .۱‬تفسیر نوین‪ ،‬ذیل آیه شریفه‪.‬‬
‫‪ .2‬بخشی از این مطالب برخاسته از حدیثی است که امام حسین (ع) در پاسخ مردم‬
‫بصره که از آن حضرت معنای صمد را در خواست کرده بودند‪ ،‬بیان فرمود‪) .‬تفسیر‬
‫نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۵‬ص ‪.(۷۱۴‬‬
‫بی همتای مطلق‬
‫ولم یكن له کفوا أحد (‪)4‬‬
‫و هیچ همتایی برای او نباشد‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫»کفو« به معنای شبیه و نظیر و مانند است‪ 1.‬چنانکه در بحث ازدواج‪ ،‬توصیه شده‬
‫همسر انتخاب کنید که کفو شما باشد‪ .‬یعنی در دین و اخالق شبیه و مانند شما باشد‪.‬‬
‫خداوند صمد است‪ ،‬یعنی او ازدیگران بی نیاز و همه به او نیازمندند‪ .‬بنابراین‬
‫نمی تواند همتایی داشته باشد؛ زیرا همتای او باید بی نیاز از او باشد که این با صمد‬
‫بودن خدا سازگار نیست‪.‬‬
‫آیه قبل‪ ،‬فرزند بودن و فرزند داشتن را از خدا نفی کرد‪ ،‬این آیه وجود هرگونه همسر را‬
‫ازاو نفی می کند‪ .‬چنانکه در آیه ای دیگر می فرماید‪« :‬ما اتخذ صاحبة و ال ولدا»؛ او نه‬
‫همسری انتخاب کرده و نه فرزندی دارد‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬نه در ذات‪ ،‬نه در صفات و نه در افعال‪ ،‬هیچ کس و هیچ چیز شبیه و مانند خداوند‬
‫نیست‪ « :‬ولم یكن له کفوا أحد »؛‬
‫‪ .۲‬خداوند شبیه ندارد تا بتواند شریک او در امور هستی گردد‪ :‬ولم یكن له کفوا أحد‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪.1‬تأثیرات و پیامدهای اعتقاد به یکتایی خدا را در زندگی فردی و اجتماعی انسان‬
‫بررسی کنید؟‬
‫‪ .2‬ویژگی های معبود واقعی کدام است؟‬
‫‪ .3‬براساس قرآن‪ ،‬چه کسانی برای خداوند فرزند قائل شده اند؟‬
‫‪ .2‬جن )‪.٣ :(۷۲‬‬
‫‪ .1‬ابن اثیر‪ ،‬نهایة‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪.1‬تفسیر موضوعی منشور جاوید‪ ،‬جعفر سبحانی‪ ،‬ج ‪) ۲‬پیرامون توحید و مراتب آن(‪،‬‬
‫قم‪،‬مؤسسه امام صادق (ع) ‪.‬‬
‫‪ .۲‬پیام قرآن )خداجویی و خداشناسی در قرآن(‪ ،‬ناصر مکارم شیرازی‪ ،‬ج ‪ ،۲‬قم‪ ،‬مدرسه‬
‫امیرالمؤمنین ‪.‬‬
‫‪ .3‬اصول عقائد )کتاب توحید(‪ ،‬محسن قرائتی‪ ،‬تهران‪ ،‬مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن‬
‫گفتار چهارم تفسیر سوره قدر‬
‫سوره قدر در مکه نازل شده و همانند دیگر سوره های مکی‪ ،‬آیاتش کوتاه و موزون‬
‫است‪ .‬این سوره با اشاره به نزول قران در شب قدر آغاز و با بیان اهمیت شب قدر نزد‬
‫خداوند و برتری آن بر هزار ماه ادامه مییابد و با سالم و درود الهی در آن شب پایان می‬
‫پذیرد‪.‬‬
‫روایات پرشماری در فضیلت تالوت این سوره پس از سوره حمد در نماز وارد شده است‬
‫و به کسی که آن را در نماز واجب بخواند خطاب میشود‪» :‬غفر للا لك ما مضی فاستأنف‬
‫العمل ‪ :‬خداوند گذشته تو را بخشید‪ ،‬از نو آغاز کن‪۱«.‬‬
‫امام رضا(ع) فرمود‪ :‬کسی که در زیارت قبور مؤمنان‪ ،‬سوره قدر را هفت مرتبه بخواند‪،‬‬
‫خداوند آن مردگان و کسی که این سوره را تالوت کرده است‪ ،‬می آمرزد‪2.‬‬
‫شب نزول قرآن‬
‫الر ِح ِیم * إِ هنا أ َ ْنزَ ْلنَاهُ فِي لَ ْیلَ ِة ْالقَد ِْر(‪)1‬‬
‫الرحْ ٰ َم ِن ه‬ ‫ِبس ِْم ه ِ‬
‫َّللا ه‬
‫به نام خداوند بخشنده مهربان * همانا ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫خداوند‪ ،‬امور عالم را از طریق فرشتگان و با واسطه آنان به انجام می رساند‪ .‬بنابراین‬
‫دربسیاری از آیات قرآن‪ ،‬فعل ها و ضمیرهای مربوط به خداوند به صورت جمع آمده‬
‫است‪.‬‬
‫چنانکه در آغاز این سوره می فرماید‪« :‬إنا أنزلناه» ؛ ما قرآن را نازل کردیم‪.‬‬
‫‪ .1‬حر عاملی‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج ‪ ،۶‬ص ‪.۷۹‬‬
‫‪ .۲‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۵‬ص ‪.۶۱۲‬‬
‫براساس نظر مفسران‪ ،1‬قرآن دو بار نازل شده است‪ :‬یک بار به صورت یکپارچه در‬
‫شب قدر که این سوره به آن اشاره دارد و بار دیگر به صورت تدریجی در مدت ‪۲٣‬‬
‫سال دوره رسالت پیامبر‪ .‬تعبیرات قرآن نیز در باره نزول این کتاب آسمانی دوگونه‬
‫است‪ :‬برخی با واژه «انزلنا» از ریشه انزال به معنای نزول دفعی آمده و برخی دیگر‬
‫با واژه «نزلنا» ازریشه تنزیل به معنای نزول تدریجی آمده است‪.‬‬
‫از انضمام آیه« إنا أنزلناه فی لیلة القدر» با آیه« شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن»‬
‫دانسته می شود که شب قدر در ماه رمضان است‪ ،‬اما اینکه کدام یک از شب های ماه‬
‫رمضان است‪ ،‬در قرآن چیزی بر آن داللت ندارد و در روایات نیز به صورت مردد‬
‫میان یکی از سه شب آمده است‪ .‬چنانکه از امام صادق (ع) (ع) در باره شب قدر‬
‫پرسیدند‪.‬‬
‫آن حضرت فرمود‪ :‬در شب نوزدهم‪ ،‬بیست و یکم و بیست و سوم رمضان جستجویش‬
‫کن‪ 3.‬البته معروف میان اهل سنت آن است که شب بیست و هفتم رمضان‪ ،‬شب قدر‬
‫است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬شب قدر‪ ،‬شب شکرگزاری و تشکر از خداوند است؛ زیرا مهم ترین نعمت خداوند بر‬
‫بشریعنی قرآن در این شب نازل شده است‪ :‬إنا أنزلناه فی لیلة القدر ؛‬
‫‪ .2‬ظرف و مظروف باید متناسب باشند‪ .‬بهترین کتاب در بهترین شب بر بهترین انسانها‬
‫نازل میشو‪ :‬إنا أنزلناه فی لیلة القدر؛‬
‫شبی از هزار ماه برتر‬
‫ش ْهر (‪)3‬‬ ‫َو َما أَد َْراكَ َما لَ ْیلَةُ ْالقَد ِْر (‪ ، )2‬لَ ْیلَةُ ْالقَد ِْر َخی ٌْر ِم ْن أ َ ْل ِ‬
‫ف َ‬
‫و تو چه دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫کلمه »قَدر« در قرآن‪ ،‬در چند معنا به کار رفته است‪:‬‬
‫‪ .1‬محمدحسین طباطبای ی‪ ،‬تفسیر المیزان‪ ،‬ج ‪ ،۲۰‬ص ‪.٣ ٣۰‬‬
‫‪ .3‬حر عاملى‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج ‪ ،۱۰‬ص ‪.٣۶۰‬‬
‫‪ .2‬بقره )‪.۱۸۵ :(۲‬‬
‫الف( مقام و منزلت‪ .‬چنانکه می فرماید‪﴿ :‬و ما قدروا للا حق قدر ِه ﴾‪1‬؛آن گونه که باید‪،‬‬
‫متقام ومنزلت الهی را نشناختند؛‬
‫وسی ‪ :2‬ای موسی‪ ،‬تو بنا‬
‫ب( تقدیر و سرنوشت‪ .‬چنانکه می فرماید‪ :‬جئت على قدر یا ُم ٰ‬
‫برتقدیر (الهی به این مكان مقدس)آمده ای؛‬
‫ج( تنگی و سختی‪ .‬چنانکه می فرماید‪ :‬ومن قدرعلیه رزقه‪ . .‬؛‪ 3‬کسی که رزق و روزی‬
‫بر اوتنگ و سخت شود‪. . . .‬‬
‫دو معنای اول در بارة لیلة القدر مناسب است؛ زیرا شب قدر‪ ،‬هم شب با منزلتی‬
‫است و هم شب تقدیر و سرنوشت است‪.‬‬
‫هستی‪ ،‬حساب و کتاب و قدر و اندازه دارد‪ :‬وإن من شيء إال عندنا خزائنه ما ننزله إال‬
‫بقدرمعَلوم‪'4‬هیچ چیز نیست مگر آنکه خزانه آن نزد ماست و جز به مقدار تعیین شده‬
‫فرونمی فرستیم‪ .‬حتی مقدارنزول باران از آسمان حساب شده است‪ :‬و أنزلنا من السماء‬
‫ماء بقدر ‪ .5‬نه تنها باران‪ ،‬بلکه هرچیز نزد او اندازه دارد‪ :‬و كل شیء عنده بمقدار ‪.6‬‬
‫چنانکه خورشید و ماه‪ ،‬از نظر حجم و وزن و حرکت و مدار آن حساب و کتاب دقیق‬
‫دارد‪:‬الشمس و ألقمر بحسبان ‪۷‬‬
‫خداوند در شب قدر‪ ،‬امور یک ستال را تقدیر میکند‪ ،‬چنانکه قرآن در جایی دیگر‬
‫می فرماید‪ :‬فیها یفرق كل أمر حکیم در آن شب‪ ،‬هر امر مهمی‪ ،‬تعیین و تقدیر میشود‪.‬‬
‫بنابراین‪ ،‬شب قدر منحصر به شب نزول قرآن و عصر پیامبر نیست‪ ،‬بلکه در هر‬
‫رمضان‪،‬شب قدری هست که امور سال آینده تا شب قدر بعدی‪ ،‬اندازه گیری و مقدر‬
‫میشود‪.‬‬
‫پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) همواره بر بیدار بودن شب قدر و احیای آن با دعا و نماز و‬
‫سفارش فراوان کرده اند و در میان سه شب‪ ،‬بر شب بیست و سوم تأید بیشتری داشته اند‪.‬‬
‫کسی از پیامبر پرسید‪ :‬منزل ما از مدینه دور است‪ ،‬یک شب را معین کن تا به شهر‬
‫بیایم‪.‬‬
‫‪ .2‬طه )‪.۴۰ :(۲۰‬‬
‫‪ .1‬انعام )‪.۹۱:(۶‬‬
‫‪ .۴‬حجر )‪.۲۱ :(۱۵‬‬
‫‪ .3‬طالق )‪.۷:(۶۵‬‬
‫‪ .6‬رعد )‪.۸ :(۱٣‬‬
‫‪ .8‬دخان )‪.۴:(۴۴‬‬
‫‪ .۵‬مؤمنون )‪.۱۸:(۲٣‬‬
‫‪ .7‬الرحمن )‪.۵ :(۵ ۵‬‬
‫حضرت فرمود‪ :‬شب بیست و سوم به مدینه داخل شو‪ .1‬امام صادق (ع)(ع) در حالی که‬
‫بیماربودند‪ ،‬خواستند که شب بیست و سوم ایشان را به مسجد ببرند‪ 2‬و حضرت فاطمه‬
‫(س) دراین شب‪ ،‬با پاشیدن آب به صورت بچه ها‪ ،‬مانع خواب آنها می شدند‪ 3 .‬در‬
‫روایات آمده است که دهه آخر ماه رمضان‪ ،‬پیامبر بستر خواب خود را جمع کرده‪ ،‬ده‬
‫شب را احیا می داشت‪4.‬‬
‫در حدیثی طوالنی از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم که حضرت موسی(ع) به خدا عرض‬
‫کرد خدایا مقام قربت را خواهانم‪ .‬پاسخ آمد‪» :‬قربی لمن استیقظ لیلة القذر؛ قرب من‪ ،‬در‬
‫بیداری شب قدر است‪ «.‬عرضه داشت‪ :‬پروردگارا‪ ،‬رحمتت را خواستارم‪ .‬پاسخ آمد‪:‬‬
‫»رحمتى لمن رحم المساكین لیلة القدر؛ رحمت من در ترحم بر مساکین در شب قدر‬
‫است‪ «.‬گفت‪ :‬خدایا‪ ،‬جواز عبور از صراط میخواهم‪ .‬پاسخ آمد‪» :‬ذلك لمن تصدق بصدقة‬
‫ألقدر؛ رمز عبور ازصراط‪ ،‬صدقه در شب قدر است‪ «.‬عرض کرد‪ :‬خدایا بهشت و‬
‫َ‬ ‫لیل‬
‫نعمتهای آن را می طلبم‪.‬‬
‫پاسخ آمد‪» :‬ذلك لمن سبح تسبیحة في لیلة القدر؛ دستیابی به آن‪ ،‬در گرو تسبیح گفتن در‬
‫شب قدر است‪ «.‬عرضه داشت‪ :‬پروردگارا‪ ،‬خواهان نجات از آتش دوزخم‪ .‬پاسخ آمد‪:‬‬
‫»ذلك لمن استغفر في لیلة القدر؛ رمز نجات از دوزخ‪ ،‬استغفار در شب قدر است‪ «.‬در‬
‫پایان گفت‪ :‬خدایا رضای تو را می طلبم‪ .‬پاسخ آمد‪ِ » :‬رضای لمن صلى ركعتین فی لیلة‬
‫ألقدر؛ کسی مشمول رضای من است که در شب قدر‪ ،‬نماز بگذارد‪«.‬‬
‫از وقایع عجیب تاریخی‪ ،‬ضربت خوردن علی (ع) در شب قدر‪ ،‬در محراب عبادت و‬
‫به هنگام نماز است‪ .‬آری‪ ،‬اشرف خلق خدا‪ ،‬در اشرف مکانها‪ ،‬در اشرف زمانها و در‬
‫اشرف حاالت‪ ،‬شهید شد‪.‬‬
‫شب جایگاه ویژه ای در مسائل معنوی دارد که به چند مورد اشاره می کنیم‬
‫خداوند برای اهدای تورات‪ ،‬حضرت موسی را به مناجات شبانه فراخواند‪ :‬أربعین‬
‫لیلة ‪۶‬‬
‫‪ .2‬محمد باقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۹۵‬ص ‪.۱۶۹‬‬
‫‪ .1‬حر عاملی‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪.٣۰۷‬‬
‫‪ .3‬همان‪ ،‬ج ‪ ،۹۴‬ص ‪.۱۰‬‬
‫‪ .4‬فضل بن حسن طبرسی‪ ،‬تفسیر مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،۱۰‬ص ‪.۷۸۷‬‬
‫‪ .۵‬حر عاملى‪ ،‬وسائل الشیعه‪ ،‬ج ‪ ،۸‬ص ‪.۲۰‬‬
‫‪ .6‬بقره )‪.۵۱ :(۲‬‬
‫قرآن‪ ،‬زمان مناسب برای استغفار را‪،‬هنگام سحر میداند‪ :‬و باأسحار هم یستغفرون ‪۱.‬‬
‫عروج پیامبر به آسمان‪ ،‬به هنگام شب بود‪ .‬وأسری بعبده لیال من المسجد الحرام ‪۲‬‬
‫پیامبر مأمور بود که مناجات و عبادات شبانه داشته باشد‪ .‬ومن اللیل فتهجد به‬
‫نافلة لك‪( 3‬قم اللیل إال قلیال‪)۴.‬‬
‫خداوند از عابدان در شب ستایش میکند‪ :‬یتلون آیات للا آناء اللیل‪ 5‬و به تسبیح در‬
‫شب سفارش میکند‪ :‬و سبحه لیال طویال‪۶.‬‬
‫خداوند در قرآن‪ ،‬به زمان طلوع فجر و هنگام عصر یک بار سوگند یاد کرده است‪ ،‬ولی‬
‫به هنگام سحر سه بار‪« :‬واللیل إذا عسعس ‪« »،7‬و اللیل إذ أدبر‪«»8‬واللیل إذا یسر‪»9‬‬
‫مخصوص‬
‫ِ‬ ‫طول شب قدر‪ ،‬یک شب کامل کره زمین است که ‪ ۲۴‬ساعت میشود‪ ،‬نه آنکه‬
‫مکان خاصی همچون مکه و آن هم به میزان هشت ساعت شب آن منطقه باشد‪ .‬چنانکه‬
‫مراد از روز عید فطر‪ ،‬یک روز کامل کره زمین است که شامل همه نقاط و مناطق‬
‫میشود‪.‬‬
‫تقارن شب تقدیر بشر با شب نزول قرآن‪ ،‬شاید رمز آن باشد که سرنوشت بشر‪ ،‬وابسته به‬
‫قرآن است‪ .‬اگر انسان پیرو قرآن باشد‪ ،‬سعادت و رستگاری و اگر دور از قرآن باشد‪،‬‬
‫شقاوت و بدبختی برای او رقم میخورد‪.‬‬
‫ابوذر میگوید‪ :‬به رسول خدا عرضه داشتم‪ :‬آیا شب قدر در عهد انبیا بوده و امر بر آنان‬
‫نازل می شده و پس از آنکه از دنیا می رفتند‪ ،‬نزول امر در آن شب تعطیل می شده‬
‫است؟ حضرت فرمودند‪ :‬شب قدر تا قیامت هست‪۱۰ .‬‬
‫شاید رمز اینکه شب قدر مخفی است‪ ،‬آن باشد که مردم شبهای متعدد را به عبادت‬
‫بپردازند‪ ،‬کسانی که یک شب آن را درک کردند مغرور نشوند و کسانی که آن را درک‬
‫نکردند‪ ،‬از باقی شبها مأیوس نشوند‪.‬‬
‫‪ .۲‬اسراء )‪.۱ :(۱۷‬‬
‫‪ .1‬ذاریات )‪.۱۸ :(۵۱‬‬
‫‪ .4‬مزمل )‪.۲ :(۷٣‬‬
‫‪ .3‬اسراء )‪.۷۹ :(۱۷‬‬
‫‪ ۶‬انسان )‪.۲۶ :(۷۶‬‬
‫‪ .۵‬آل عمران )‪.۱۱٣:(٣‬‬
‫‪ .8‬مدثر )‪.٣ ٣:(۷۴‬‬
‫‪ .۱۰‬سیدهاشم بحرانی‪ ،‬تفسیر برهان‪ ،‬ج ‪ ،۴‬ص ‪.۴۸۸‬‬
‫‪ .۷‬تکویر )‪.۱۷ :(۸۱‬‬
‫‪ .9‬فجر )‪.۴ :(۸۹‬‬
‫در روایات آمده است‪» :‬کار نیک در شب قدر‪ ،‬بهتر از کار نیک در هزار ماه بدون‬
‫شب قدراست‪۱ .‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬برای امور مقدس‪ ،‬زمان مقدس انتخاب کنید‪( :‬لیلة القدر خیر من ألف شهر)؛‬
‫‪ .2‬زمانها یکسان نیست‪ ،‬بعضی زمانها بر بعضی دیگر برتری دارد‪ :‬لیلة القدر خیر من‬
‫ألف شهر«‪.‬‬
‫شب نزول فرشتگان و روح‬
‫تنزل الملئكة و الروح فیها بإذن ربهم من كل أمر (‪)4‬‬
‫در آن شب‪ ،‬فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان برای انجام هر کاری فرود آیند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫از امام صتادق (ع)(ع) پرستیدند‪ :‬آیا روح همان جبرئیل استت؟ فرمود‪ :‬جبرئیل از مالئکه‬
‫است‬
‫وروح برتر از مالئکه است‪ .‬سپس این آیه را تالوت فرمودند‪ :‬و تنزل الملئكه و الروح‬
‫‪)2(...‬‬
‫با نزول فرشتگان بر قلب پیامبر و امام معصوم در شب قدر‪ ،‬ارتباط زمین با آسمان‪،‬‬
‫ملک با ملكوت و طبیعت با ماورای طبیعت برقرار میشود‪.‬‬
‫روح انواعی دارد‪:‬‬
‫‪-‬روحی که منشأ تمایالت و شهوات است؛‬
‫روحی که منشأ قدرت و حرکات است‪ .‬این دو روح‪ ،‬مشترک میان انسان و حیوان است؛‬
‫‪-‬روحی که منشأ اختیار و اندیشه است‪ ،‬که این روح مختص انسان است؛‬
‫‪-‬روحی که عقل محض است و جوهر وجودی فرشتگان را تشکیل میدهد؛‬
‫‪-‬روحی که برتر از فرشتگان است و شب قدر همراه آنان به زمین نازل میشود‪.‬‬
‫در روایات آمده است که با منکران امامت‪ ،‬با سوره قدر احتجاج کنید‪ 3،‬زیرا براساس‬
‫این سوره‪ ،‬فرشتگان هر سال در شب قدر نازل میشوند‪ .‬در زمان حتیات پیامبر بر وجود‬
‫‪ .۲‬سیدهاشم بحرانی‪ ،‬تفسیر برهان‪ ،‬ج ‪ ،۵‬ص ‪.۷۰۱‬‬
‫‪ .1‬من ال یحضره الفقیه‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪.۱۵۸‬‬
‫‪ .3‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۵‬ص ‪.۶٣۵‬‬
‫شریف حضرتش وارد میشدند‪ .‬پس از آن حضرت بر چه کسانی نازل میشوند؟ روشن‬
‫است که هر کسی نمی تواند میزبان فرشتگان الهی باشد و باید او همچون پیامبر‪ ،‬معصوم‬
‫بوده و والیت امور بشر به عهده او باشد و او کسی جز امام معصوم نیست که در زمان‬
‫ما‪،‬حضرت مهدی (عج) است و فرشتگان در شب قدر شرفیاب محضرش میشوند‪.‬‬
‫نگاهی به فرشتگان در قرآن‪1‬‬
‫فرشتگان‪ ،‬کارگزاران نظام هستی و مأمور انجام فرامین خداوند در اداره امور هستند‪ .‬در‬
‫قرآن برای هر دسته از فرشتگان مأموریت و نقش خاصی تعیین شده است و با همان‬
‫مأموریت نام گذاری شده اند‪ :‬النازعات‪ ، 2‬و الصافات ‪ ، 3‬و الزاجرات ‪۴،‬‬
‫الناشرات ‪ 5‬الفارقات‪ ،6‬المدبرات‪. 7‬‬
‫برخی فرشتگان برای حفاظت گماشته شده اند‪« :‬و إن علیكم لُحافِ ِظین ﴾‪8.‬‬
‫بعضی فرشتگان با اولیای الهی گفتگو دارند‪ ،‬با زکریا سخن گفتند و او را به فرزندی به‬
‫نام یحیی بشارت دادند‪( :‬فنادته المالئكة)‪ 9‬و همین فرشتگان با حضرت مریم گفتگو‬
‫کردند‪ ( :‬وإذ قالت المالئکة یا مریم )‪10‬‬
‫در مواردی‪ ،‬سخن از امداد فرشتگان به رزمندگان در جبهه های جنگ به میان آمده‬
‫است؛ چنانکه در جنگ بدر‪ ،‬خداوند سه هزار فرشته را به یاری مسلمانان فرستاد‪:‬‬
‫(ویمدكم ربكم بثالثه آالف من المالئكة منز ِلین ﴾‪11 .‬‬
‫برخی فرشتگان مسئول گرفتن جان مردم هستند‪( :‬یتوفا ُكم ملك الموت )‪ 12‬و دسته ای‬
‫دیگر‪ ،‬مسئول امور عرش‪« :‬و یحمل عرش ربك ﴾‪۱٣.‬‬
‫از امتیازات فرشتگان‪ ،‬عبادت دائمی و خستگی ناپذیر آنهاست که قرآن میفرماید‪:‬‬
‫‪ .1‬در نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪ ۱‬و ‪ ۹۱‬در بارۂ مالئکه مطالبی آمده است‪.‬‬
‫‪ .2‬نازعات )‪.۱ :(۷۹‬‬
‫‪ .3‬صافات )‪.۲ :(٣۷‬‬
‫‪ .4‬صافات )‪.۱ :(٣۷‬‬
‫‪ .۵‬مرسالت )‪.٣:(۷ ۷‬‬
‫‪ .7‬نازعات )‪.۵ :(۷۹‬‬
‫‪ .6‬مرسالت )‪.۴ :(۷ ۷‬‬
‫‪ .9‬آل عمران )‪.٣۹ :(٣‬‬
‫‪ .۱ ۱‬آل عمران )‪.۱۲۴ :(٣‬‬
‫‪ .8‬انفطار )‪.۱۰ :(۸۲‬‬
‫‪ .۱۰‬آل عمران )‪.۴۲ :(٣‬‬
‫‪ .۱٣‬حاقه )‪.۱۷:(۶۹‬‬
‫‪ .۱۲‬سجده )‪.۱ ۱ :(٣۲‬‬
‫« ومن عنده ل َال َی ْستَ ْك ِب ُرونَ عن عبادته الیستحسرون‪« »1‬یسبحون اللیل‬
‫والنهارالیفترون‪»2‬‬
‫از وظایف دیگر فرشتگان‪ ،‬دعا و استغفار برای مؤمنان «یستغفرون لمن فی أأرض»‪3‬‬
‫وصلوات بر پیامبر اسالم است‪« :‬إن للا ومالئكته یصلون على النبی ‪»۴.‬‬
‫فرشتگان درجاتی دارند و همه در یک سطح و مقام نیستند‪ :‬و ما منا إال له مقام معلوم‪۵.‬‬
‫»خداوند‪ ،‬همان گونه که بعضی از انبیا را بر برخی دیگر برتری داده‪ ،‬از میان‬
‫فرشتگان نیز بعضی را برگزیده است‪ « :‬للا یصطفی من المالئكة ‪»۶.‬‬
‫قدرت تمام فرشتگان یکسان نیست و ظرفیتهای متفاوتی دارند‪« :‬أولى أجنحة مثنی و‬
‫ثالث ورباع ‪ 7».‬بعضی فرمانبرند و بعضی فرمانده‪ ،‬ولی همه معصوم و امین اند‪:‬‬
‫« َمطاع ثم أمین ‪»8،‬‬
‫ایمان به همه فرشتگان الزم است‪« :‬كل آمن باهلل و مالئكته »‪9‬و انکار آنان در کنار‬
‫انکارخداوند آمده است‪« :‬و من یكفر باهلل و مالئکته »‪10‬‬
‫فرشتگان‪ ،‬لشگر الهی هستند و تعدادشان را جز خداوند هیچ کس نمیداند‪« :‬و ما یعلم‬
‫جنود ربك إال هو‪ 11»،‬و اگرگاهی سخن از تعداد به ظاهر اندک آنان است‪ ،‬نظیر آیه‬
‫«علیها تسعة عشر ‪ »۱۲‬که میفرماید‪ :‬مأموران دوزخ نوزده نفرند‪ ،‬دالیل دیگری دارد‪،‬‬
‫نه آنکه به دلیل نداشتن نیرو باشد‪.‬‬
‫فرشتگان‪ ،‬اطاعت مطلق از خداوند دارند و هر چه را مأمور شوند انجام میدهند و هرگز‬
‫نافرمانی ندارند‪« :‬ال یعصون للا ما أمرهم و یفعلون ما یؤم ُرونَ ﴾؛ ‪13‬‬
‫* آنان بر فرمان خداوند پیشی نمی گیرند و فقط فرمان او را عمل میکنند‪« :‬الیسبقونه‬
‫بالقول و هم بأمره یعملون ‪»۱۴.‬‬
‫‪ .۲‬انبیاء )‪.۲۰ :(۲۱‬‬
‫‪ .۱‬سجده )‪.۱۵ :(٣۲‬‬
‫‪ .4‬احزاب )‪.۵۶ :(٣۲‬‬
‫‪ .3‬شوری )‪.۵ :(۴۲‬‬
‫‪ ۶‬حج )‪.۷۵ :(۲ ۲‬‬
‫‪ .۵‬صافات )‪.۱۶۴ :(٣۷‬‬
‫‪ ۸‬تکویر )‪.۲۱ :(۸۱‬‬
‫‪ .7‬فاطر )‪.۲ :(٣۵‬‬
‫‪ .۱۰‬نساء )‪.۱٣۶ :(۴‬‬
‫‪ .۹‬بقره )‪.۲۸۵ :(۲‬‬
‫‪ .۱۲‬مدثر )‪.٣۰ :(۷۴‬‬
‫‪ .۱۱‬مدثر )‪.٣۱ :(۷۴‬‬
‫‪ .۱۴‬انبیاء )‪۲۷ :(۲۱‬‬
‫‪ .۱٣‬تحریم )‪.۶:(۶۶‬‬
‫اطاعت آنان آگاهانه و بر اساس تقوای الهی است و در اطاعت‪ ،‬کار خاصی را گزینش‬
‫نمیکنند‪ ،‬بلکه هر کاری که به آنان محول شود انجام میدهند‪ « :‬یخافون ربهم من فوقهم‬
‫ویفعلون ما یؤمرون‪»۱.‬‬
‫پیامبر اسالم فرمود‪» :‬آفرینش فرشتگان‪ ،‬همه از نور است‪ ».2‬و «خداوند هیچ موجودی‬
‫رابه اندازه فرشتگان نیافریده است‪٣«.‬‬
‫امام صادق (ع) (ع) فرمود‪ :‬فرشتگان‪ ،‬اهل خوردن و آشامیدن و آمیزش جنسی نیستند‪4.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬فرشتگان بدون اذن خداوند کاری انجام نمیدهند‪ « :‬تنزل المالئكه ‪ . .‬بإذن ربهم ؛»‬
‫‪ .۲‬تقدیر امور در شب قدر‪ ،‬با نزول و حضور فرشتگان صورت می گیرد‪:‬‬
‫«تنزل المالئکه‪ ...‬من كل أمر»‬
‫‪ .3‬تقدیر امور در شب قدر‪ ،‬گوشه ای از ربوبیت الهی است‪ « :‬باذن ربهم من كل امر»‪.‬‬
‫شب سراسر رحمت‬
‫طلَ ِع ْالفَجْ ِر (‪)5‬‬
‫ي َحته ٰى َم ْ‬
‫س َال ٌم ِه َ‬
‫َ‬
‫(آن شب) تا طلوع فجر‪(،‬سراسر)سالم و درود است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫َّللا الهذِي َال ِإ ٰلَهَ ِإ هال ه َُو ْال َم ِلكُ ْالقُد ُ‬
‫ُّوس‬ ‫»سالم«‪ ،‬یکی از نام های خداوند در قرآن است‪« :‬ه َُو ه ُ‬
‫س َال ُم‪»5....‬‬
‫ال ه‬
‫»د مراد از »سالم« در این آیه‪ ،‬لطف و عنایت ویژه الهی نسبت به بندگان در شب قدر‬
‫است که سالمت و رحمت و برکت را در پی دارد و باب نقمت و عذاب را می بندد؛‬
‫زیرا کید ووسوسه شیطان در آن شب مؤثر واقع نشود‪۶.‬‬
‫در شب قدر‪ ،‬فرشتگان به زمین نازل میشوند و بر هر مرد و زنی که در حال عبادت‬
‫باشند‪،‬‬
‫‪ .۲‬اختصاص‪ ،‬ص ‪.۱۰۹‬‬
‫‪ .۱‬نحل )‪.۵۰ :(۱۶‬‬
‫‪ .4‬محمد باقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۵۶‬ص ‪.۱۷۴‬‬
‫‪ .3‬تفسیر قمی‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪.۲۶۰‬‬
‫‪ .6‬محمدحسین طباطبای ی‪ ،‬تفسیر المیزان‪ ،‬ج ‪ ،۲۰‬ص ‪۵۶۴‬‬
‫‪ .۵‬حشر )‪۲٣ :(۵۹‬‬
‫س َال ٌم‬
‫سالم می کنند؛‪ 1‬چنانکه در قیامت نیز با گفتن سالم به استقبال بهشتیان میروند‪َ :‬‬
‫علَ ْی ُك ْم ِط ْبت ُ ْم فَا ْد ُخلُوهَا خَا ِلدِینَ ‪2‬‬
‫َ‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬شب قدر‪ ،‬شب سالمت فکر و روح آدمی و تعالی به سوی خداوند سالم است‪« :‬سالم‬
‫هی حتى مطلع الفجر»؛‬
‫‪.2‬شب قدر‪ ،‬شب رحمت است و می توان با توبه‪ ،‬الطاف خداوند را به خود جلب‬
‫کرد‪« :‬سالم هى حتى مطلع الفجر ؛‬
‫‪ .٣‬تقدیر امور از سوی خداوند‪ ،‬بر اساس سعادت بشر است‪ ،‬مگر آنکه او خود جز این‬
‫بخواهد «سالم هی حتى مطلع الفجر»‪.‬‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪ .۱‬اعتقاد نادرست درباره قضا و قدر چه پیامدهایی در زندگی انسانها دارد؟‬
‫‪ .2‬آیا شب قدر در مناطق مختلف‪ ،‬یکی است؟‬
‫‪ .3‬آیا نزول فرشتگان در شب قدر هنوز استمرار دارد؟‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪ .۱‬انسان و سرنوشت‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا‪.‬‬
‫‪ .2‬تفسیر نمونه‪ ،‬ناصر مکارم شیرازی و همکاران‪ ،‬ج ‪ ،۲۷‬تهران‪ ،‬دارالكتب االسالمیه‬
‫‪ .1‬فضل بن حسن طبرسی‪ ،‬تفسیر مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،۱۰‬ص ‪۵۲۰‬‬
‫‪ .۲‬زمر )‪.۷٣ :(٣۹‬‬
‫بخش پنجم ویژگی های مومنان‬
‫سوره مؤمنون‪ ،‬آیات ‪ ۱‬تا ‪۱۱‬‬
‫ایمان و خشوع‬
‫گریز از بیهودگی‬
‫پاکیزگی اموال •‬
‫پاکدامنی و همسر گزینی •‬
‫پایداری بر پیمانها‬
‫الرحْ ٰ َم ِن ه‬
‫الر ِح ِیم‬ ‫ِبس ِْم ه ِ‬
‫َّللا ه‬
‫به نام خداوند بخشنده مهربان‬
‫ایمان و خشوع‬
‫قَ ْد أ َ ْفلَ َح ْال ُمؤْ ِمنُونَ (‪ ،)۱‬الذین هم فی صالتهم خاشعون (‪)2‬‬
‫قطعا مؤمنان رستگار شدند‪ .‬آنان که در نماز خشوع دارند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫در قرآن‪ ،‬مشابه آیه «قَ ْد أ َ ْفلَ َح ْال ُمؤْ ِمنُونَ »‪ ،‬دو آیه دیگر نیز آمده است‪ :‬یکی در سوره‬
‫شمس‪ «:‬قَ ْد أ َ ْفلَ َح من زکاها» و دیگری در سوره اعلى ‪ « :‬قد أفلح من تزکی» که هر‬
‫دو درباره رستگاری پاکان است‪ .‬آری‪ ،‬جوهر ایمان‪ ،‬تزکیه نفس و پاک کردن روح‬
‫و روان از زشتی ها و پلیدی هاست تا زمینه برای تابش نور الهی در جان آدمی‬
‫فراهم گردد‪.‬‬
‫هدف تمام برنامه های اسالم‪ ،‬فالح و رستگاری است‪ .‬احکام دین برای رسیدن به‬
‫تقواستتتتتت‪« :‬لعلکم تتقون»‪ 1‬و تقوا راه وصتتتتتول بته فالح استتتتتت‪ « :‬واتقوا للا لعلکم‬
‫تفلحون»‪ 2‬جالب‬
‫آنکه آخرین هدف اسالم‪ ،‬در نخستین شعار آن آمده است‪« :‬قولوا ال اله اال للا تفلحوا؛»‬
‫به یگانگی خداوند اقرار کنید تا رستگار شوید‪».‬‬
‫هر شبانه روز‪ ،‬در اذان و اقامه نمازهای یومیه‪ ،‬جمله «حی على الفالح» را بیست بار‬
‫بر زبان‬
‫‪ .2‬آل عمران)‪.۱٣٥ :(٣‬‬
‫‪ .1‬بقره )‪.۱۸٣:(۲‬‬
‫می آوریم و هدف نهایی را که فالح و رستگاری است‪ ،‬با فریاد رسا اعالم میکنیم‪ ،‬تا راه‬
‫را گم نکنیم‪.‬‬
‫اسالم می گوید‪« :‬قد أفلح المؤمنونَ »؛ کسانی رستگارند که ایمان داشته باشند‪ .‬ولى كفر‬
‫میگوید‪ :‬وقد أقلح الیوم من استعلی»‪ 1‬هر کس زور و برتری دارد رستگار است‪.‬‬
‫فالح« به معنای رستن است‪ .‬شاید دلیل اینکه به کشاورز‪» ،‬فالح« میگویند آن باشد که‬
‫زمینه رستن دانه را فراهم میکند‪ .‬دانه که در خاک قرار میگیرد‪ ،‬باسه عمل خود‬
‫را نجات میدهد و به فضای باز می رسد‪ :‬نخست آنکه ریشه خود را به عمق زمین‬
‫بند میکند؛ دوم آنکه مواد غذایی زمین را جذب میکند؛ سوم آنکه خاکهای مزاحم را‬
‫دفع میکند‪.‬‬
‫انسان هم برای رهایی خود و رسیدن به فضای باز توحیدی و نجات از تاریکیهای‬
‫مادیات و هوسها و طاغوتها باید همان سه عمل را انجام دهد‪ :‬ریشه عقاید خود را از‬
‫طریق استدالل محکم کند؛ از امکانات خدادادی آنچه را برای تکامل و رشد معنوی اوست‬
‫جذب کند؛ دشمنان و مزاحمان را کنار زند و هر معبودی جز خدا را دفع کند تا به فضای‬
‫بازتوحیدی برسد‪.‬‬
‫شخصی در حال نماز با ریش خود بازی میکرد‪ ،‬پیامبراکرم فرمود‪ :‬اگر او در دل خشوع‬
‫داشت‪ ،‬در عمل این گونه نماز نمیخواند‪2.‬‬
‫امام صادق (ع) (ع) فرمود‪ :‬از نشانه های خشوع در نماز‪ ،‬فرونهادن و پایین انداختن‬
‫چشم است‪٣.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬رستگاری مؤمنان حتمی است‪« :‬قد أفلح المؤمنون »؛‬
‫‪ .۲‬ایمان‪ ،‬شرایط و نشانه هایی دارد‪« :‬المؤمنون الذین‪» ..‬؛‬
‫‪ .3‬نماز‪ ،‬در رأس برنامه های اسالمی است‪ «:‬فی صالتهم» ؛‬
‫‪ .۴‬در نماز‪ ،‬حالت و کیفیت مهم است‪« :‬خاشعون» ‪.‬‬
‫‪ .۱‬طه )‪.۶۴ :(۲۰‬‬
‫‪ .2‬محمدبن محمدرضاقمی‪ ،‬تفسیرکنزالدقائق‪ ،‬ج ‪ ،۹‬ص ‪.۱۵۹‬‬
‫‪ .3‬محمدباقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،۸۱‬ص ‪.۲۶۴‬‬
‫گریز از بیهودگی‬
‫و الذین هم عن اللغو معرضون (‪)3‬‬
‫وآنان که از(سخنان و کارهای) بیهوده روی گردان اند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫»لغو«‪ ،‬به هر کار و سخن بیهوده گویند و پرهیز از لغو‪ ،‬ارزش و كمالی است که‬
‫قرآن در باره خوبان اهل کتاب می فرماید‪ :‬إذا سمعوا اللغو أعرضوا عنه ‪ ، 1»...‬هرگاه‬
‫سخن بیهوده ای بشنوند‪ ،‬از آن اعراض کنند‪.‬‬
‫اعراض از اهل لغو‪ ،‬نباید با بدگویی و تندخویی همراه باشد؛ چنان که در آیه ای دیگر‬
‫می فرماید‪ « :‬وإذا مروا باللغو مروا کراما»‪ ، 2‬مؤمنان در برخورد با لغو‪ ،‬با کرامت و‬
‫بزرگواری ازآن میگذرند‪.‬‬
‫در روایات‪ ،‬آنچه موجب غفلت انسان از یاد خدا و توجه به امور پست مادی و لهو و‬
‫لعب گردد‪ ،‬از مصادیق لغو شمرده شده است‪٣.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬نشانه مؤمن‪ ،‬دوری از لغو است‪ .‬مؤمن باید در تمام کارها و سخنان خود‪ ،‬هدف‬
‫صحیح داشته باشد‪« :‬والذین هم عن اللغو معرضون »؛‬
‫‪ .۲‬دوری از لغو‪ ،‬به اندازه ای مهم است که بین نماز و زکات ذکر شده است‪« :‬فی‬
‫صالتهم خاشعون ‪ -‬عن اللغو معرضون‪ -‬للزكاة فاعلون»‪.‬‬
‫پاکیزگی اموال‬
‫َوالهذِینَ ُه ْم ِل ه‬
‫لز َكاةِ فَا ِعلُونَ (‪)4‬‬
‫و آنان اند که زکات می پردازند‪.‬‬
‫‪ .۲‬فرقان )‪.۷۲ :(۲۵‬‬
‫‪.۱‬قصص )‪ ۵۲ :(۲۸‬ت ‪.۵۵‬‬
‫‪.3‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪۵۲۹‬‬
‫نکته ها‬
‫نمو و پاکیزگی است و در اصطالح‪ ،‬نوعی مالیات‬
‫»زکات« در لغت‪ ،‬به معنای رشد و َ‬
‫شرعی و از ارکان و واجبات دین است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬اهمیت زكات در اسالم مانند اهمیت نماز است‪ .‬در ‪ ۲۸‬آیه قرآن‪ ،‬نماز و زکات در‬
‫کنارهم آمده است‪« :‬و فی صلوتهم خاشعون‪ ،‬للزكاة فاعلون» ‪.‬‬
‫‪ .2‬ایمان به تنهایی کافی نیست‪ ،‬عمل هم الزم است‪« :‬المؤمنون‪ . . .‬فاعلون »‬
‫‪ .3‬زکات‪ ،‬یکی از پنج ستونی است که بنای اسالم بر آن استوار گردیده است؛‬
‫‪ .4‬پیامبر اکرم (ص) افرادی را که زکات نمی دادند‪ ،‬از مسجد بیرون کرد؛ زیرا نماز و‬
‫زکات با هم است‪ ،‬نه جدا از هم؛‬
‫‪ .۵‬حضرت مهدی (عج) در انقالب بزرگ خود‪ ،‬با تارکان زکات برخورد میکند؛‬
‫‪ .6‬کسی که زکات ندهد‪ ،‬هنگام مرگ به دین اسالم از دنیا نمی رود؛ از این روی‬
‫از خداوند می خواهد که او را به دنیا باز گرداند تا جبران کند‪ ،‬اما مهلت او پایان‬
‫یافته است؛‬
‫‪ .7‬امام صادق (ع) فرمود‪ :‬اگر مردم زکات واجب خود را بدهند‪ ،‬هیچ فقیری در زمین‬
‫باقی نمی ماند‪1.‬‬
‫پاکدامنی و همسرگزینی‬
‫والذین هم لفروجهم حافظون (‪ )5‬إال على أزواجهم أو ما ملكت أیمانهم‬
‫فإنهم غیرملومین (‪)۶‬‬
‫آنان که دامان خود را حفظ می کنند‪ .‬مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانی که‬
‫به دست آورده اند‪ ،‬که (در این موارد) مالمتی بر آنان نیست‪.‬‬
‫‪ .1‬برای توضیح بیشتر به کتاب زکات از همین مؤلف مراجعه کنید‪.‬‬
‫فمن أبتغى وراء ذلك فأولئك هم ألعادُون (‪)7‬‬
‫پس هر که فراتر از این را طلب کند‪ ،‬متجاوز است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫نیاز جنسی‪ ،‬همچون دیگر نیازهای غریزی انسان‪ ،‬امری است که خداوند در نهاد بشر‬
‫قرار داده و راه درست ارضای آن را باید خداوند تعیین کند‪ .‬بر خالف راهبان که این‬
‫غریزه را امری پلید و شیطانی دانسته و الزمه تقرب به خداوند را ترک آن می دانند و‬
‫یا در مقابل‪ ،‬شهوت پرستانی که هیچ حد و مرزی را در ارضای این غریزه نمی‬
‫شناسند‪ ،‬خداوند راه میانه را در برابر انسان قرار داده و او را به ازدواج دعوت کرده‬
‫است؛ ازدواجی که هم نیازجنسی همسران را برآورده می سازد و هم بقای نسل بشر را‬
‫تضمین میکند‪.‬‬
‫نظام برده داری که به دنبال بروز جنگها میان اقوام و قبایل مختلف پدید آمده‪ ،‬قرنها پیش‬
‫از اسالم و پس از اسالم در میان همه ملل دنیا وجود داشته است و اسالم نمی توانست به‬
‫یکباره آن را نفی کند و یا در جنگ با کافران‪ ،‬به صورت یک جانبه آن را ملغی سازد‪.‬‬
‫بنابراین اسالم با وضع قوانینی‪ ،‬راه را برای آزادی بردگان فراهم ساخت؛ چنان که اگر‬
‫کسی در ماه رمضان‪ ،‬روزه خود را به عمد میخورد‪ ،‬باید شصت برده آزاد میکرد‪.‬‬
‫نیاز جنسی بردگان و کنیزان نیز بر اساس ضوابط و قوانین مشخصی برآورده میگشت‬
‫تا جامعه دچار آلودگی نگردد‪ .‬کنیزان پا کدامن چنان جایگاهی در اسالم دارند که قرآن‬
‫ازدواج با آنان را بهتر از ازدواج با دختران آزاد غیر مؤمن دانسته‪ 1‬و مادر برخی‬
‫امامان معصوم همچون حضرت مهدی (عج) کنیز بوده اند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬پاکدامنی‪ ،‬شرط ایمان و آلودگی نشانه ضعف ایمان است‪« :‬لفروجهم حافظون ؛‬
‫‪ .۲‬غریزه جنسی‪ ،‬طغیانگر است و به کنترل و حفاظت نیاز دارد‪« :‬حافظون ؛‬
‫‪ .3‬در ارضای غریزه جنسی‪ ،‬محدودیت الزم است‪ ،‬ولی ممنوعیت خالف فطرت است‬
‫حافظون اال على ازواجهم ؛‬
‫‪.1‬بقره)‪.221:(۲‬‬
‫‪ .۴‬ازدواج‪ ،‬راهکار اسالم برای ارضای نیاز جنسی است‪« :‬اال على ازواجهم »؛‬
‫‪ .۵‬جوانی که با عنوان آزادی جنسی و از روی راحت طلبی ازدواج را ترک می کند‬
‫و یا به تأخیرمی اندازد‪ ،‬قابل مالمت است؛ نه آنکه به جای گناه و روابط نامشروع‪،‬‬
‫تن به ازدواج می دهد «فانهم غیرملومین؛‬
‫‪ .۶‬هرگونه راهی غیر از ازدواج‪ ،‬برای ارضای نیاز جنسی‪ ،‬تجاوز به حدود الهی‬
‫است‪« :‬فاولئك هم العادون »‬
‫پایداری بر پیمانها‬
‫والذینَ هُم أماناتهم وعهدهم راعونَ »‪ «۸‬والذین هم على صلواتهم‬
‫یحافظون(‪)9‬‬
‫آنتان کته امتانتهتا و پیمتان هتای خود را رعتایتت میکننتد‪ .‬و بر نمتازهتای خود مواظبتت‬
‫دارند‪.‬‬
‫س هم فیها خالدون (‪)11‬‬ ‫أولئیك هم ْال َوارثونَ (‪ )10‬الذین یرثون ُ‬
‫ألفر َد ْو َ‬
‫آنان وارثان اند‪ .‬کسانی که بهشت برین را ارث میبرند و در آن جاودانه خواهند ماند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫»فردوس« به معنای بوستان‪ ،‬برترین جای بهشت است‪ 1‬که خداوند آن را به مؤمنان‬
‫واقعی عطا میکند‪.‬‬
‫و در قرآن و روایات بر امانت داری تأکید بسیار شده که به برخی از آنها اشاره‬
‫می کنیم ‪:‬‬
‫قرآن کریم برخی از اهل کتاب را که امانتدار هستند‪ ،‬می ستاید‪« :‬و من أهل الكتاب‬
‫من إن تأمنه بقنطاریوده إلیك»‪ 2‬؛ اگر به برخی از اهل کتاب‪ ،‬مال فراوانی به امانت‬
‫بسپاری‪ ،‬آن را به تو بر میگرداند‪.‬‬
‫در روایات میخوانیم‪ :‬به نماز و روزه و حج مردم ننگرید‪ ،‬به صداقت و امانتداری‬
‫آنان نظر کنید‪٣ ،‬‬
‫‪ .1‬جالل الدین عبدالرحمن سیوطی‪ ،‬تفسیر در المنثور‪ ،‬ج ‪ ،۵‬ص ‪.۹‬‬
‫‪ .2‬آل عمران )‪.۷۵ :(٣‬‬
‫‪ .3‬میزان الحكمه وسفینة البحار‪ ،‬واژه »امانت«‪.‬‬
‫پیامبر اکرم (ص) در آخرین لحظه های عمر خود به على (ع) فرمود‪» :‬أد االء مانة‬
‫إلى البر و الفاجر فیما قل و جل‪1‬؛ امانت را به صاحبش برگردان‪ ،‬نیکوکار باشد یا‬
‫گناهکار‪ ،‬آن چیز‪ ،‬با ارزش باشد یا کم ارزش‪«.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬مؤمن‪ ،‬متعهد است‪ .‬خلف وعده و خیانت در امانت‪ ،‬نشانه ضعف ایمان است‪:‬‬
‫الماناتهم و عهدهم راعون ؛‬
‫‪ .2‬اسالم‪ ،‬تنها نماز و روزه نیست‪ ،‬رعایت قوانین اخالقی و اجتماعی نیز جزئی از‬
‫اسالم است الماناتهم و عهدهم راعون ؛‬
‫‪.3‬در معرفی سیمای مؤمنان‪ ،‬نماز هم در ابتدا مطرح شد‪ :‬و فی صلوتهم خاشعون و‬
‫هم درپایان‪« :‬على صلواتهم یحافظون‪ .‬این تکرار و تأکید‪ ،‬نشان اهمیت نماز است؛‬
‫‪ .۴‬بهشت را به بها دهند‪ ،‬نه بهانه‪ .‬تنها‪ ،‬کسی که اوامر الهی را انجام داد‪ ،‬به بهشت‬
‫وارد میشود؛ امید و آرزو‪ ،‬انسان را بهشتی نمیکند‪« :‬اولئك هم الوارثون ﴾‪.‬‬
‫گر ویژگی رستگاران‬
‫‪ .1‬اهتل عبتادت و کتارهتای نیتک انتد‪« :‬و اعبتدوا ربكم و افعلوا الخیر لعلكم تفلحون‪»2‬‬
‫‪،‬‬
‫پروردگارتان را پرستش کنید و کارهای نیک انجام دهید‪ ،‬شاید رستگار شوید‪.‬‬
‫‪ .2‬دوری کنندگان از بخل اند‪« :‬و من یوق شح نفسه فأولئك هم المفلحون»‪ 3‬هر کس‬
‫نفس خویش را از بخل دور بدارد‪ ،‬اهل رستگاری است‪.‬‬
‫‪ .3‬اهل ذکر کثیرند‪« :‬و اذكروا للا كثیرأ لعلكم تفلحون»‪ 4‬خدا را بسیار یاد کنید تا‬
‫رستگارشوید‪.‬‬
‫‪ .۴‬تقوا پیشگان اند‪ :‬فاتقوا للا یا أولى أألباب لعلكم تقلحون‪ »5‬ای خردمندان‪ ،‬تقوا‬
‫پیشه کنید تا رستگار شوید‪.‬‬
‫‪ .۲‬حج )‪.۷ ۷:(۲ ۲‬‬
‫‪ .۱‬محمدباقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۷۴‬ص ‪.۲۷۴‬‬
‫‪ .3‬حشر )‪۹ :(۵۹‬‬
‫‪ .۵‬مائده )‪.۱۰ ۰ :(۵‬‬
‫‪ .۴‬انفال)‪.۴۵ :(۸‬‬
‫‪ .5‬در زمره مجاهدان اند‪ «:‬و جاهدوا في سبیله لعلكم تفلحون»‪ 1‬در راه خدا جهاد‬
‫کنید تارستگار شوید‪.‬‬
‫‪ .۶‬به درگاه خدا توبه میکنند‪« :‬توبوا الی للا جمیعا أیها الؤمنون لعلکم تفلحون‪: »2‬‬
‫ای اهل ایمان‪.‬همگی به درگاه خداوند توبه کنید تا رستگار شوید‪.‬‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪ .۱‬آثار ایمان را در زندگی انسان بررسی نمایید‪.‬‬
‫‪ .2‬نقش ایمان در پاکدامنی فرد و جامعه چگونه است؟‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪ .۱‬بیست گفتار‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا۔‬
‫‪ .2‬حجاب‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا‪.‬‬
‫‪ .3‬نهج البالغه‪ ،‬سیدرضی‪ ،‬خطبه ‪) ۱۹٣‬همام(‪.‬‬
‫‪ .۲‬نور )‪.٣۱ :(۲۴‬‬
‫‪ .۱‬مائده )‪.٣۵ :(۵‬‬
‫بخش ششم ‪ :‬سیمای بندگان خاص خدا‬
‫سوره فرقان‪ ،‬آیات ‪ ۶۳‬تا ‪۶۸‬‬
‫تواضع در گفتار و رفتار‬
‫شب زنده داری و نیایش‬
‫هراس از دوزخ‬
‫دوری از افراط و تفریط‬
‫حفظ حریم انسانها‬
‫تواضع در گفتار و رفتار‬
‫و عباد الرحمن الذین یمشون على اأرض هونا و إذا خاطبهم الجاهلون قالوأ سالما‬
‫(‪)63‬‬
‫بندگان خدای رحمان‪ ،‬کسانیاند که بر زمین بی تکبر راه روند‪ ،‬و هرگاه جاهالن آنان‬
‫را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گویند) با مالیمت و مسالمت پاسخ‬
‫دهند‪.‬‬
‫شب زنده داری و نیایش‬
‫و الذین یبتون لربهم سجدا و قیاما (‪)64‬‬
‫آنان در حال سجده و قیام برای پروردگارشان‪ ،‬شب زنده داری میکنند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫در این آیات‪ ،‬دو ازده صفت از صفات بندگان مخلص خداوند بیان شده که بعضی‬
‫اعتقادی‪ ،‬بعضی اجتماعی و بعضی اخالقی است‪.‬‬
‫»هون«‪ ،‬هم به معنای تواضع و مدارا و نرم خویی است و هم به معنای آرامش و‬
‫وقار‪.‬‬
‫امتام صتتتتتادق (ع) (ع) فرمود‪ :‬مراد از یمشتتتتتون على أأرض هونتا« زنتدگی کردن‬
‫براساس‬
‫فطرت و طبیعتی است که خداوند آفریده است‪ .‬یعنی بندگان خدا‪ ،‬خود را به تكلف و‬
‫رنج و تعب نمی اندازند‪۱.‬‬
‫‪ .1‬فضل بن حسن‪ ،‬تفسیر مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،۷‬ص ‪.۲۷۹‬‬
‫مراد از »سالم« در این آیه‪ ،‬سالم وداع با یاوه گویان و برخورد مسالمت آمیز با آنتان‬
‫است‪.‬‬
‫چنان که در باره حضرت ابراهیم (ع) میخوانیم‪ :‬همین که عمویش او را طرد کرد و‬
‫گفت‪ :‬ازمن دور شو‪ ،‬ابراهیم گفت‪« :‬سالم علیك ساستغفر لك‪ »1‬خداحافظ‪ ،‬به زودی‬
‫برای تو ازپیشگاه خداوند طلب آمرزش خواهم کرد‪.‬‬
‫»بیتوته« به معنای شب زنده داری است‪ ،‬خواه تمام شب یا نیمی از شب یا بخشی از‬
‫آن‪ .‬درایام حج‪ ،‬زائران و حاجیان در شب یازدهم و دوازدهم ذی الحجه در سرزمینمنا‬
‫بیتوته میکنند‪.‬‬
‫على (ع) در وصف پارسایان می فرماید‪« :‬أما اللیل فصافون أقدامهم؛» آنان شبها در‬
‫حال قیام و شب زنده داری اند‪(،‬آنان عابدان شب‪ ،‬و شیران روزند)‪«.2‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬باالترین مدال افتخار برای انسان‪ ،‬مدال بندگی خداست‪» :‬عباد الرحمن ؛‬
‫‪ .۲‬رفتار هر کس‪ ،‬نشان دهنده شخصیت اوست‪» :‬عباد الرحمن ‪ . .‬یمشون على‬
‫اأرض هونا ؛‬
‫‪.3‬اسالم‪ ،‬دین جامعی است که حتی برای چگونه راه رفتن برنامه دارد‪» :‬یمشون‬
‫علی اأرض هونا ؛‬
‫‪ .۴‬تواضع‪ ،‬ثمره بندگی خدا و نخستین نشانه آن است‪» :‬یمشون‪ . . .‬هونا ؛‬
‫‪ .۵‬سرچشمه مدارا و نرمخویی بندگان خدا‪ ،‬ایمان است‪ ،‬نه ترس و ضعف آنان‪:‬‬
‫«عبادالرحمن الذین یمشون‪ . . .‬؛‬
‫‪ .6‬تواضع نسبت به همه مردم؛ زن یا مرد‪ ،‬کوچک یا بزرگ‪ ،‬دانا یا نادان الزم است‬
‫« یمشون‪ . . .‬هونا‪ . . .‬قالوا سالما ؛‬
‫‪ .7‬تواضع باید هم در رفتار باشد‪« :‬یمشون‪ . . .‬هونا‪ ،‬هم در گفتار‪ » :‬قالواسالما ؛‬
‫‪ .۸‬با نادانان و فرومایگان مجادله و مقابله نکنیم‪« :‬اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سالما ‪.‬‬
‫آنان سخنی در شان خود میگویند‪ ،‬ولی ما سخنی عالمانه و کریمانه بگوییم؛‬
‫‪ .۹‬بهترین وقت برای عبادت‪ ،‬هنگام شب است و میان شب و نماز و مناجات‪ ،‬رابطه‬
‫محکمی‬
‫‪ .۲‬نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪) ۱۹٣‬خطبه همام(‪.‬‬
‫‪ .۱‬مریم)‪ ۴۶ :(۱۹‬و ‪.۴۷‬‬
‫است‪ :‬یبیتون لربهم «‪ .‬فضای آرام‪ ،‬دور از ریا و با تمرکز فکر‪ ،‬از برکات شب‬
‫است؛‬
‫‪ .۱۰‬شب زنده داری و استمرار و تداوم عبادت‪ ،‬نشانه بندگان خاص خداوند است‪:‬‬
‫یبیتون (فعل مضارع‪ ،‬نشانه استمرار است)؛‬
‫‪ .۱۱‬آنچه به عبادت ارزش میدهد‪ ،‬اخالص در عمل است‪ :‬لربهم ؛‬
‫‪ .۱۲‬نماز بهترین شیوه نیایش و پرستش است (سجده و قیام در کنار هم‪ ،‬کنایه از‬
‫اقامه نمازاست«‪ :‬سجدا و قیاما ً‪.‬‬
‫هراس از دوزخ‬
‫عذَا َب َها َكانَ غ ََرا ًما (‪)65‬‬ ‫عذَ َ‬
‫اب َج َه هن َم ۖ ِإ هن َ‬ ‫ع هنا َ‬
‫ف َ‬ ‫َوالهذِینَ َیقُولُونَ َر هبنَا ا ْ‬
‫ص ِر ْ‬
‫ت ُم ْستَ َق ّرا َو ُم َقا ًما (‪)66‬‬ ‫إِ هن َها َ‬
‫سا َء ْ‬
‫آنان میگویند‪ :‬پروردگارا‪ ،‬عذاب دوزخ را از ما بازگردان که عذاب آن دامنگیر است‪.‬‬
‫به درستی که دوزخ‪ ،‬جایگاه و منزلگاه بدی است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫«غرام« به معنای بال و مصیبتی است که انسان در برابر آن راه فرار ندارد و‬
‫دامنگیر او شده است‪.‬‬
‫فکر نجات از آتش دوزخ‪ ،‬هم باید از طریق عبادت باشد و هم از طریق دیگر اعمال‬
‫نیک‪.‬‬
‫حضرت على (ع) آن گاه که اموالی را در راه خدا وقف می کرد‪ ،‬در وقفنامه‬
‫مینوشت‪ :‬این اموال را وقف کردم‪ ،‬تا من از آتش دوزخ در امان باشم و آتش دوزخ‬
‫نیز از من دور باشد‪1.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬عبادت و بندگی خدا‪ ،‬نباید موجب غرور انسان شود که گمان کند حتما بهشتی است‬
‫«یبیتون لربهم‪ . . .‬یقولون ربنا‪ . . .‬؛‬
‫‪ .۲‬بندگان خاص خداوند‪ ،‬بیش از آنکه طمع بهشت داشته باشند‪ ،‬از آتش دوزخ خوف‬
‫دارند‪« .‬یبیتون‪ . . .‬یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم »؛‬
‫‪ .۱‬مالمحسن فیض کاشانی؛ تفسیر صافی ؛ ذیل آیه ‪ 90‬؛ سوره انبیاء‪.‬‬
‫‪ .3‬یاد معاد از ویژگیهای بندگان خاص خداست‪ « :‬ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ؛‬
‫‪ .۴‬آتش دوزخ‪ ،‬انتقام الهی نیست‪ ،‬تاوان اعمال خود ماست‪« :‬ان عذابها كان غراما ؛‬
‫‪ .۵‬به فکر جایگاه ابدی باشیم که اگر دوزخ باشد‪ ،‬راه فراری از آن نیست‪« :‬ساءت‬
‫مستقرا و مقاما ‪.‬‬
‫دوری از افراط و تفریط‬
‫والذین إذا أنفقوأ لم یسرفوأ ولم یقتروأ وكان بین ذلك قواما (‪)67‬‬
‫آنان که هرگاه انفاق کنند‪ ،‬نه از حد گذرند و نه تنگ گیرند و راهی میان این دو‬
‫برگزینند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫«قوام« به معنای حد وسط و »قوام« به معنای وسیله قیام است‪.‬‬
‫این آیه یکی از ویژگیهای بندگان خاص خداوند را میانه روی در انفاق می شمرد‪.‬‬
‫امام رضا (ع) مقدار انفاق را همان مقدار معروفی دانستند که در سوره بقره آمده‬
‫است‪:‬‬
‫«على الموسع قدره و على المقتر قدره متاعا بالمعروف ؛ توانگر در شأن تتوانمندی‬
‫خود وتهیدست در حد توان خود مطابق عرف پسندیده و شان خود انفاق کند‪2.‬‬
‫امام صادق (ع) فرمود‪ :‬بخشش در راه باطل‪ ،‬اسراف است‪ ،‬گرچه كم باشد‪ ،‬و بخل‬
‫در راه حق‪ ،‬اقتار است‪٣ .‬‬
‫امام صادق (ع) مقداری سنگریزه از زمین برداشت و مشت خود را بست و فرمود‪:‬‬
‫این اقتاراست؛ سپس مشت دیگری برداشت و دست خود را چنان گشود که همه‬
‫سنگریزه ها به زمین ریخت‪ ،‬آنگاه فرمود‪ :‬این اسراف است؛ بار سوم مشت دیگری‬
‫برداشت و دست خود راکمی باز کرد‪ ،‬به گونها ی که مقداری از سنگریزه ها ریخت‬
‫و مقداری در دستش باقی ماند سپس فرمود‪ :‬این‪ ،‬اعتدال است‪4.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬انفاق‪ ،‬وظیفه قطعی برای عبادالرحمن است‪« :‬اذا انفقوا‪ ) .. .‬در ادبیات عرب‪،‬‬
‫»إذا« نشان قطعی بودن وقوع یک عمل و »لو« نشان محال بودن وقوع یک عمل‬
‫است؛‬
‫‪ .۲‬محمد بن یعقوب کلینی‪ ،‬کافی‪ ،‬ج‪ ،۴‬ص ‪.۵۶‬‬
‫‪۱‬۔ بقره )‪.۲٣۶ :(۲‬‬
‫‪ .3‬ناصر مکارم شیرازی‪ ،‬تفسیر نمونه‪ ،‬ج ‪ ،۱۵‬ص ‪.۱۵۴‬‬
‫‪ .۴‬محمدبن محمدرضا قمی‪ ،‬تفسیر کنزالدقائق‪ ،‬ج ‪ ،۹‬ص ‪.۴۲۶‬‬
‫‪ .۲‬نماز شب‪ ،‬باید در کنار رسیدگی به محرومان جامعه باشد‪ :‬یبیتون لربهم انفقوا؛‬
‫‪ .3‬مالكیت‪ ،‬محدودیت ندارد‪ ،‬ولی خرج کردن محدودیت دارد‪ :‬لم یسرفوا؛‬
‫‪ .۴‬اسراف جایز نیست‪ ،‬حتی در انفاق‪« :‬اذا انفقوا لم یسرفوا ؛‬
‫‪ .۵‬بندگان خاص خداوند‪ ،‬از بخل به دورند‪ :‬لم یقتروا ؛‬
‫‪ .۶‬اسالم‪ ،‬پیروان خود را به میانه روی در زندگی دعوت میکند‪ :‬و كان بین ذلك قواما‬
‫‪.‬‬
‫حفظ حریم انسانها‬
‫واَلذین الیدعون مع للا إلها ءاخر وال یقتلون النفس التی حرم للا إال‬
‫بالحق والیزنون و من یفعل ذلك یلق أثاما ‪۶۸‬‬
‫آنان‪ ،‬معبود دیگری را با خداوند نمیخوانند و نفسی را که خداوند (محترم شمرده‬
‫و ریختن خونش را) حرام کرده‪ ،‬نمیکشند‪ ،‬جز در موارد حق‪ ،‬و زنا نمیکنند‪،‬‬
‫و هرکس چنین کند عقوبت گناهش را خواهد دید‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫«اِثم«‪ ،‬گناه و »أثام«‪ ،‬کیفر گناه است‪.‬‬
‫در کنار کارهای مثبت بندگان خاص خدا‪ ،‬که در آیات پیشین بیان شد‪ ،‬در این آیات‪،‬‬
‫کارهای بدی که از آن دوری میکنند‪ ،‬ذکر شده است‪.‬‬
‫در این آیه‪ ،‬شرک‪ ،‬قتل و زنا در ردیف یکدیگر مطرح شده است که در روایات‪ ،‬از‬
‫بزرگترین گناهان شمرده شده اند‪1 .‬‬
‫گرچه نفس انسان محترم است و ریختن خون او‪ ،‬حرام؛ اما این حرمت برای کسی‬
‫است که حریم جامعه را حفظ کرده و به جان و ناموس مردم تعرض نکند‪ .‬اما اگر‬
‫کسى مرتكب بی حرمتی شد و خون دیگران را ریخت یا دامان عفیفی را لکه دار‬
‫ساخت‪ ،‬جانش حرمتی ندارد و ریختن خونش مباح می گردد‪.‬‬
‫‪ .1‬ناصر مکارم شیرازی‪ ،‬تفسیر نمونه‪ ،‬ج ‪ ،۱۵‬ص ‪ ۱۵۷‬و ‪.۱۵۸‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬بندگان خوب خدا‪ ،‬نه فقط در فکر و ذهن برای خدا شریکی قائل نیستند‪ ،‬بلکه در‬
‫عمل هم‪ ،‬هیچکس را شریک خدا نمی دانند‪« :‬الیدعون مع للا الها آخر ؛‬
‫‪ .۲‬نفس همه انسانها محترم است و حرمت همه خونها یکسان است‪ :‬النفس التی‬
‫حرم للا؛‬
‫‪.3‬عواطف بشری‪ ،‬نباید مانع اجرای حدود الهی گردد‪ .‬قصاص‪ ،‬حقى است که خداوند‬
‫برای اولیای مقتول محفوظ داشته است‪ ،‬مگر آنکه آنان از حق خود بگذرند‪:‬‬
‫الیقتلون‪ . . .‬اال بالحق ؛‬
‫‪ .4‬غضب و شهوت‪ ،‬خطر آفرین اند و مؤمن باید بر غرایز خود مسلط باشد‪:‬‬
‫الیقتلون ‪ -‬الیزنون ؛‬
‫‪ .۵‬دستوات قران‪ ،‬تنها یک موعظه و توصیه نیست‪ ،‬قانونی است که تخلف از آن‬
‫کیفری شدید دارد‪ :‬و ومن یفعل ذلك یلق اثاما‪.‬‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪.1‬بر اساس آیات ‪ ۶۵‬و ‪ ۶ ۶‬سوره فرقان‪ ،‬نقش بیم و امید را در زندگی انسان‬
‫بررسی نمایید‪.‬‬
‫‪ .2‬ویژگیهای بندگان خاص خدا بر اساس آیات ‪ ۶٣ - ۶۸‬سوره فرقان کدام است؟‬
‫‪ .3‬شرایط استجابت دعا چیست؟‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪ .۱‬ستتیمای انستتان کامل در قرآن )تفستتیر ستتوره فرقان(‪ ،‬جعفر ستتبحانی‪ ،‬قم‪ ،‬بوستتتان‬
‫کتاب‪.‬‬
‫‪ .2‬بیست گفتار‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا‪.‬‬
‫‪ .3‬نهج البالغه‪ ،‬سید رضی‪ ،‬خطبه ‪) ۱۹٣‬خطبه همام(‪.‬‬
‫بخش هفتم ‪ :‬سیمای خردمندان در قرآن‬
‫سوره رعد‪ ،‬آیات ‪ ۱۹‬تا ‪۲۴‬‬
‫حق گرایی و پند پذیری‬
‫ویژگیهای خردمندان در قرآن‬
‫وفا به عهد و پیمان‬
‫حفظ پیوندها و روابط اجتماعی‬
‫پایداری و نیکوکاری‬
‫فرجام نیک در سرای ابدی‬
‫نکاتی درباره صبر‬
‫یکی از برنامه های قرآن و روایات‪ ،‬معرفی فرهنگ صحیح اسالمی و جلوگیری از‬
‫برداشت های نادرست در زمینه های فرهنگی و عقیدتی است؛ از این روی در متون‬
‫دینی چنین میخوانیم ‪:‬‬
‫شجاع کسی نیست که بر دیگران غلبه کند‪ ،‬شجاع کسی است که نفس خود را مهار‬
‫کند‪1.‬‬
‫نیکی آن نیست که به هنگام نماز به سوی مشرق یا مغرب بایستید‪ ،‬نیکی واقعی‪،‬‬
‫ایمان و عقیده راسخ و انجام عمل صالح است‪2.‬‬
‫یتیم کسی نیست که پدر یا مادر از دست داده باشد‪ .‬یتیم کسی است که علم و ادب‬
‫نداشته باشد‪3.‬‬
‫پیوند واقعی‪ ،‬پیوند فرزند با والدین نیست‪ ،‬بلکه پیوند فکری و اعتقادی است‪.‬‬
‫خداوند به نوح (ع) میگوید‪ :‬پسر تو از تو نیست‪ :‬إنه لیس من أهلك ‪ ، 4‬ولی پیامبر‬
‫اسالم در باره سلمان میگوید‪» :‬سلمان منا أهل البیت؛ ‪ ۵‬سلمان از ماست‪«.‬‬
‫در جامعه افرادی را عاقل‪ ،‬زرنگ و زیرک میدانند که بتوانند برای خود مال و مقام‬
‫و رفاهی به دست آورند‪ .‬ولی در روایات میخوانیم‪ :‬زیرک کسی است که هر روزش‬
‫از روز قبل بهتر باشد‪ .‬کماالت خود را زنده و بدی های خود را محو کند‪.‬‬
‫با این مقدمه به سراغ این آیه برویم که در مقام معرفی اولوا األباب است تا ببینیم‬
‫قرآن چه کسانی را عاقل و صاحب خرد و اندیشه میشمرد‪.‬‬
‫‪ .2‬بقره )‪.۱۷ ۷ :(۲‬‬
‫‪ .۴‬هود )‪.۴۶ :(۱ ۱‬‬
‫‪ .6‬عبدالواحد تمیمی آمدی‪ ،‬غر رالحكم‪ ،‬ص ‪.٣۲ ۲‬‬
‫‪ .۱‬مجموعه ورام‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪.۱۰‬‬
‫‪ .3‬دیوان امام على ل‪ ،‬ص ‪.۶ ۶‬‬
‫‪ .۵‬محمد باقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۱۰‬ص‪.۱۲۱‬‬
‫حق گرایی و پند پذیری‬
‫أَفَ َم ْن َی ْعلَ ُم أ َ هن َما أ ُ ْن ِز َل إِلَیْكَ ِم ْن َر ِبكَ ْال َح ُّق َك َم ْن ه َُو أ َ ْع َم ٰى ُ إِ هن َما َیتَذَ هك ُر أُولُو ْاأ َ ْل َبا ِ‬
‫ب‪1۹‬‬
‫آیا کسی که میداند آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده‪ ،‬حق است‪،‬‬
‫مان ند کسی است که نابیناست؟ همانا تنها صاحبان خرد پند میگیرند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫«ألباب« جمع لب« به معنای مغز است و »اولوا االلباب« یعنی صاحبان مغز و‬
‫خرد‪.‬‬
‫هر یک از فطرت و عقل در انسان‪ ،‬مغز و لبی دارند که گاه به واسطه عادات‪،‬‬
‫رسوم‪ ،‬خرافات و غرائز‪ ،‬روی آنها پوشیده میشود‪ .‬خردمندان همواره متوجه هسته‬
‫و مغز آنها هستند‪۱.‬‬
‫ویژگیهای خردمندان در قرآن‬
‫« اولوا االلباب شانزده مرتبه در قرآن آمده و هر مرتبه همراه با یک کمال و وصفی‬
‫معرفی شده اند؛ از جمله ‪:‬‬
‫اص َح َیاة ٌ َیا أُو ِلي‬
‫ص ِ‬‫*احكام الهی را مایه حیات فرد و جامعه می دانند‪َ « :‬ولَ ُك ْم ِفي ْال ِق َ‬
‫ْاأ َ ْل َبا ِ‬
‫ب »‪2‬‬
‫ب‪3‬‬ ‫ون َیا أُو ِلي ْاأ َ ْل َبا ِ‬
‫الزا ِد الته ْق َو ٰ ُ َواتهقُ ِ‬
‫آینده نگر هستند‪ :‬تَزَ هودُوا فَإِ هن َخی َْر ه‬

‫و دنیا را گذرگاه می دانند نه توقفگاه‪« :‬أولى األباب * الهذِینَ َی ْذ ُك ُرونَ ه َ‬


‫َّللا قِ َیا ًما َوقُعُودًا‬
‫اط ًال ‪4‬؛‬ ‫ض َر هبنَا َما َخلَ ْقتَ ٰ َهذَا َب ِ‬ ‫ت َو ْاأ َ ْر ِ‬ ‫س َم َاوا ِ‬ ‫علَ ٰى ُجنُو ِب ِه ْم َو َیتَفَ هك ُرونَ فِي خ َْل ِ‬
‫ق ال ه‬ ‫َو َ‬
‫ص ِه ْم ِعب َْرة ٌ ِأُو ِلي ْاأ َ ْل َبا ِ‬
‫ب ۚ‪۵‬‬ ‫از تاریخ‪ ،‬درس عبرت میگیرند‪ :‬لَقَ ْد َكانَ فِي قَ َ‬
‫ص ِ‬

‫بهترین و برترین منطق را میپذیرند‪ :‬الهذِینَ َی ْست َِمعُونَ ْالقَ ْو َل فَ َیته ِبعُونَ أَحْ َ‬
‫س َنهُ ُ ‪...‬‬
‫أُو ٰلَئِكَ ُه ْم أُولُو ْاأ َ ْل َبا ِ‬
‫ب‪6‬‬
‫اهل تهجد و عبادت اند‪ :‬أ َ هم ْن ه َُو قَا ِنتٌ آنَا َء ‪ِ ...‬إ هن َما َیتَذَ هك ُر أُولُو ْاأ َ ْل َبا ِ‬
‫ب‪7‬‬
‫‪ .1‬محمد صادقی تهرانی‪ ،‬تفسیر فرقان‪ ،‬ج ‪ ،۱۵‬ص ‪ ٣۰۵‬و ‪.٣۰۶‬‬
‫‪ .2‬بقره )‪.۱۷۹:(۲‬‬
‫‪ .4‬آل عمران )‪.۱۹۱:(3‬‬
‫‪ .6‬زمر )‪.۱۸ :(٣۹‬‬
‫‪ .3‬بقره )‪.۱۹۷ :(۲‬‬
‫‪ .۵‬یوسف )‪.۱ ۱ ۱ :(۱۲‬‬
‫‪ .۷‬زمر )‪.۹:(٣۹‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬قرآن‪ ،‬انسان بی خبر از حق را نابینا می شمرد‪ .‬به جای »كمن هو الیعلم« فرموده‬
‫است‪ :‬و كمن هو اعمى ؛‬
‫‪ .۲‬دین‪ ،‬مطابق فطرت انسانهاست‪ ،‬تنها تذكر الزم است تا غفلت زدایی شود‪ :‬انما‬
‫یتذكر‪ . . .‬؛‬
‫‪ .2‬عقلی که انسان را به حقانیت کتاب آسمانی نرساند‪ ،‬عقل نیست‪ :‬انما یتذكراولوا‬
‫االلباب‬
‫‪ .۴‬علم مفید‪ ،‬محصول تعقل و تذکر است‪« :‬من یعلم‪ ،‬یتذكر اولوا االلباب ؛‬
‫‪ .۵‬برای رسیدن به عقل سلیم‪ ،‬باید غفلت را از خود دور کرد‪ :‬انما یتذكر اولوا االلباب‬
‫وفا به عهد و پیمان‬
‫َّللا َو َال َی ْنقُضُونَ ْال ِمیثَاقَ ‪20‬‬
‫الهذِینَ یُوفُونَ ِب َع ْه ِد ه ِ‬
‫)خردمندان( کسانی هستند که به پیمان الهی وفا میکنند و عهد )او را( نمیشکنند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫عهدللا ‪ ،‬شامل موارد زیر می شود‬
‫پیمان های فطری‪ ،‬از قبیل عشق ورزی به حق و عدالت؛‬
‫پیمان های عقلی‪ ،‬مثل درک حقایق عالم هستی و مبدأ و معاد؛‬
‫پیمان های شرعی‪ ،‬همچون عمل به واجبات و ترک محرمات؛‬
‫پیمان های اجتماعی که انسانهابا یکدیگر میبندند و خداوند مراعات آنها را‬
‫واجب فرموده است‪۱.‬‬
‫یکی از مهم ترین پیمان های الهی‪ ،‬پیروی از رهبران آسمانی است‪ .‬پس از‬
‫آنکه حضرت ابراهیم (ع) با پشت سرگذاشتن آزمایشهای متعدد به مقام امامت رسید‪،‬‬
‫از خداوند خواست تا فرزندان او نیز به این مقام نائل شوند‪ .‬خداوند برای روشن شدن‬
‫جایگاه امامت‪ ،‬به جای آنکه بفرماید‪ :‬مقام امامت به افراد ظالم نمی رسد‪ ،‬فرمود‪:‬‬
‫«الینال عهدی الظالمین ؛‪ 1‬عهد من به ستمگران نمی رسد‪ .‬پس‪ ،‬امامت »عهد للا«‬
‫است‪.‬‬
‫‪.1‬ناصر مکارم شیرازی‪ ،‬تفسیر نمونه‪ ،‬ج ‪ ،۱۰‬ص ‪.۱۸۴‬‬
‫»میثاق« به امری گفته می شود که موجب وثوق و اطمینان انسان گردد و از آنجا که‬
‫وجود یک رهبر الهی‪ ،‬دل و جان انسان را آرام و مطمئن می سازد‪ ،‬بنابراین از‬
‫مصادیق میثاق شمرده شده است‪.‬‬
‫وفای به عهد‪ ،‬همچون احترام به والدین و رد امانت‪ ،‬تنها از حقوق اسالمی نیست‪،‬‬
‫بلکه ازحقوق انسانی است؛ از این روی هر خردمند و عاقلی باید آن را مراعات کند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬عقل سلیم و سالم‪ ،‬انسان را به دین الهی وفادار میسازد‪« :‬اولو األباب‪ ،‬الذین‬
‫یوفون بعهد للا»‬
‫‪ .۲‬وفای به عهد از آثار خرد و عقل است‪ :‬واولوا االلباب‪ . . .‬یوفون بعهد للا ؛‬
‫‪ .3‬احترام به پیمانها و قراردادهای اجتماعی‪ ،‬از ویژگیهای انسان مؤمن عاقل است‬
‫وال ینقضون المیثاق ‪.‬‬
‫حفظ پیوندها و روابط خانوادگی‬
‫والذین یصلون ما أمر للا به أن یوصل و یخشون ربهم و یخافونَ‬
‫سوء الحساب (‪)21‬‬
‫و کسانی که آنچه را خداوند به وصل آن فرمان داده پیوند می دهند‬
‫و در برابر پروردگارشان خشیت دارند و از سختی حساب میترسند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫در روایات‪ ،‬آنچه را که خداوند به وصل آن فرمان داده‪ ،‬صله رحم‪ ،‬یعنی حفظ‬
‫پیوندهای خانوادگی و و خویشاوندی و همچنین حفظ پیوندهای مکتبی با‬
‫رهبران آسمانی معرفی شده است ‪2.‬‬
‫با نگاهی ساده و گذرا به جهان در عصر حاضر می بینیم به رغم آنکه مسلمانان‪،‬‬
‫بهترین و‬
‫‪ .2‬مالمحسن فیض کاشانی‪ ،‬تفسیر صافی‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪.۶ ۶‬‬
‫‪ .۱‬بقره)‪.۱۲۴:(۲‬‬
‫بیشترین سرمایه‪ ،‬یعنی نفت را در زیر پای‪ ،‬و بهترین نقطه وحدت بیش از یک‬
‫میلیارد مسلمان‪ ،‬یعنی کعبه را در پیش روی دارند‪ ،‬و از بهترین مکتب و‬
‫منطق برخوردارند‪ ،‬اما به دلیل قطع ارتباط با رهبری الهی‪ ،‬همچنان تحت‬
‫انواع فشارهای ابرقدرتها به سرمی برند‪ .‬مشابه این آیه‪ ،‬در سوره بقره آیه ‪۲۷‬‬
‫آمده‪ ،‬ولی پس از جمله « و یقطعون ما أمر للا به أن یوص َل» عبارت « و یفسدون‬
‫فی اأرض » آمده است‪ .‬بدیهی است که قطع رحم به تنهایی سبب فساد بر روی زمین‬
‫نمی شود‪ ،‬بلکه این قطع رابطه با رهبری الهی است که گرفتارشدن در چنگال‬
‫طاغوت و گسترش و نشر فساد و تباهی را به دنبال می آورد‪.‬‬
‫ارتباطاتی را که خداوند به آن امر فرموده‪ ،‬متنوع و متعد د است؛ از جمله ‪:‬‬
‫الف( ارتباط فرهنگی با دانشمندان‪« :‬فسئلوا أهل الذكر إن كنتم ال تعملون ‪۱،‬‬
‫ب( ارتباط اجتماعی با مردم ‪ :‬اصبروا و صابروا و رابطوا ‪۲‬‬
‫ج( ارتباط عاطفی با والدین‪ :‬و بالوالدین إحسانا ً ‪٣،‬‬
‫د( ارتباط مالی با نیازمندان‪ :‬من ذا الذی یقرض للا قرضأ حسنا ً ‪۴،‬‬
‫هت( ارتباط فکری با مسئوالن جامعه‪ :‬و شاورهم فی اأثر ‪۵،‬‬
‫و( ارتباط همه جانبه با مؤمنان‪ :‬إنما المؤمنون إخوة ‪۶‬‬
‫از( ارتباط معنوی با اولیای خدا‪ :‬لقد كان لكم فی رسول للا أسوة حسنة ‪۷ .‬‬
‫صله رحم‪ ،‬تنها به دیدن و مالقات کردن نیست‪ ،‬کمکهای مالی نیز از مصادیق صله‬
‫رحم به شمار می رود‪ .‬امام صادق (ع) فرمودند‪ :‬در اموال انسان غیر از زكات‪،‬‬
‫حقوق دیگری نیزواجب است و آنگاه این آیه را تالوت فرمودند‪8.‬‬
‫‪B‬ارحام‪ ،‬منحصر به خانواده و بستگان نسبی نیست‪ ،‬بلکه جامعه بزرگ اسالمی را‬
‫که همه باهم برادرند‪« :‬إنما المؤمنون إخوة» ‪ 9‬و پدرشان پیامبر اسالم (ص) و‬
‫حضرت علی (ع) است‪،‬‬
‫‪ .2‬آل عمران )‪.۲۰ ۰ :(٣‬‬
‫‪ .4‬بقره )‪.۲۴۵ :(۲‬‬
‫‪ .6‬حجرات )‪.۱۰ :(۴۹‬‬
‫‪ .8‬مالمحسن فیض کاشانی‪ ،‬تفسیر صافی‪ ،‬پیشین‬
‫‪ .1‬نحل )‪.۴٣:(۱۶‬‬
‫‪ .3‬بقره )‪.۸٣ :(۲‬‬
‫‪ .۵‬آل عمران )‪.۱۵۹ :(٣‬‬
‫‪ .7‬احزاب )‪.۲۱ :(٣ ٣‬‬
‫‪ .۹‬حجرات )‪.۱۰ :(۴۹‬‬
‫در برمی گیرد‪ .‬پیامبر (ص) فرمودند‪» :‬آنا و على أبوا هذه اأمة‪۱.‬‬
‫دامام صادق (ع) در آستانه رحلت از دنیا‪ ،‬وصیت کردند تا به بستگانی که نسبت به‬
‫جسارت کرده بودند هدیه ای دهند‪ .‬وقتی مورد اعتراض قرار گرفتند‪ ،‬آیه فوق را‬
‫تالوت فرمودند‪ 2 .‬آری‪ ،‬شرط صله رحم‪ ،‬عالقه و رابطه آنها با ما نیست‪.‬‬
‫»خشیت« و »خوف« در بعضی موارد در معنای مترادف به کار می روند‪ ،‬اما میان‬
‫آن دو تفاوت وجود دارد؛ خشیت‪ ،‬عبارت از آن خوف و تأثر قلبی است که به دلیل‬
‫عظمت کسی در دل انسان پیدا می شود؛ اما خوف شامل هرگونه ترس و اضطراب‬
‫است‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬هیچ گاه کسی نمیگوید‪ :‬من از دزد‪ ،‬خشیت دارم‪ ،‬ولی میگوید‪:‬‬
‫من از دزد‪ ،‬خوف دارم‪ .‬از آنجا که خشیت انسان در برابر پروردگار‪ ،‬بر مبنای علم‬
‫به عظمت اوست‪ ،‬می توان گفت که خشیت مخصوص افراد عالم است‪ .‬چنان که قرآن‬
‫می فرماید‪ :‬إنما یخشى للا من عباده العلماء ‪ ،‬تنها دانشمندان از خدا خشیت دارند‪3.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬حفظ پیوندهای مکتبی و الهی‪ ،‬نشانه عقل صحیح است‪ :‬اولوا االلباب‪ .. .‬الذین‬
‫یصلون ؛‬
‫‪ .۲‬ما باید برای اجرای فرمان خدا با بستگان ارتباط برقرار کنیم‪ ،‬خواه دیگران به‬
‫دنبال ارتباط با ما باشند یا نباشند‪ :‬و امر للا به أن یوصل ؛‬
‫‪.3‬در دید و بازدیدها و صله رحم ها‪ ،‬خدا را در نظر بگیریم‪ ،‬نه امور مادی و دنیوی‬
‫را ‪ :‬یصلون‪ . . .‬یخشون ربهم ؛‬
‫‪ .۴‬هم از عظمت الهی پروا کنیم‪ :‬یخشون ‪ ،‬و هم از مجازات او بترسیم‪ :‬یخافون‬
‫سوء الحساب ؛‬
‫‪ .۵‬قطع رحم‪ ،‬سبب سختی حساب در قیامت است‪ :‬یصلون‪ ...‬یخافون سوء الحساب ‪.‬‬
‫‪ .1‬محمد باقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۲٣‬ص ‪.۲۹۵‬‬
‫‪ .2‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نور الثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪.۴۹۵‬‬
‫‪ .3‬فاطر )‪.۲۸ :(٣۵‬‬
‫پایداری و نیکوکاری‬
‫ص َالة َ َوأ َ ْنفَقُوا ِم هما َرزَ ْقنَا ُه ْم ِس ّرا َو َ‬
‫ع َال ِن َیةً‬ ‫ص َب ُروا ا ْب ِتغَا َء َوجْ ِه َر ِب ِه ْم َوأَقَا ُموا ال ه‬ ‫َوالهذِینَ َ‬
‫هار‪22‬‬ ‫س ِیئَةَ أُو ٰلَئِكَ لَ ُه ْم ُ‬
‫ع ْق َبى الد ِ‬ ‫َو َید َْر ُءونَ ِب ْال َح َ‬
‫س َن ِة ال ه‬
‫خردمندان( کسانی هستند که برای جلب توجه پروردگارشان صبر پیشه کرده و نماز‬
‫به پا داشتند و از آنچه روزیشان کردیم پنهانی و آشکارا انفاق کردند و بدی را‬
‫با نیکی پاسخ میدهند‪ .‬آنان اند که سرای آخرت مخصوص آنهاست‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫صبر«‪ ،‬فقط به معنای تحمل مشکالت نیست‪ ،‬بلکه شامل پایداری در عبادت‪ ،‬مقابله با‬
‫معصیت‪ ،‬بردباری در مصیبت‪ ،‬تسلیم در اطاعت و عدم غرور و مستی در نعمت‬
‫نیز میشود‪.‬‬
‫»وجه ربهم« به معنای جلب توجه‪ ،‬عنایت و رضایت پروردگار است‪.‬‬
‫اقامه نماز یکی از مصادیق پیمان های الهی است‪ ،‬که در آیات سابق آمده بود‪ :‬یوفون‬
‫بعهد للا ‪ .‬چنان که در روایت نیز آمده است‪ :‬الصلوة عهد للا‪.‬‬
‫صبر و صالة‪ ،‬موجب پیوند با خالق‪ ،‬و انفاق و حسنه‪ ،‬شیوه ارتباط مؤمن با مردم‬
‫است‪.‬‬
‫انفاق دارای درجاتی است‪:‬‬
‫گام اول‪ ،‬بخشش از فضل داده های الهى‪ :‬أنفقوا مما رقناکم ؛‪۱‬‬
‫گام دوم‪ ،‬بخشش از دسترنج خود‪ :‬أنفقوا من طیبات ما كسبتم ‪۲‬‬
‫گام سقوم‪ ،‬بخشش از آنچه دوست داریم‪ :‬لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون ‪٣:‬‬
‫گام چهارم‪ ،‬بخشش از آنچه خود به آن نیاز داریم‪ ،‬یعنی ایثار‪ :‬و یؤثرون على أنفسهم‬
‫لؤ كان بهم خصاصه ‪۴‬‬
‫معنای اینکه بدی را با خوبی دفع کنیم‪ ،‬این است که اگر کسی از مؤمنان‪ ،‬کار‬
‫ناشایستی در‬
‫‪ .2‬بقره )‪.۲۶۷ :(۲‬‬
‫‪ .1‬بقره )‪.۲۵۴ :(۲‬‬
‫‪ .۴‬حشر )‪.۹:(۵۹‬‬
‫‪ .3‬آل عمران)‪.۹۲:(٣‬‬
‫رابطه با ما انجام داد اغماض کنیم‪ ،‬نه اینکه باظالمان و مفسدان چنین رفتاری داشته‬
‫باشیم؛ زیرا درباره آنها باید مقابله به مثل کرد‪ .‬اسالم دین رحمت و محبت است‪ ،‬ولی‬
‫در مورد متجاوز به حقوق جامعه می فرماید‪ :‬و«التأخذكم بهما رأفة» ‪1‬؛ نسبت به‬
‫آنان رأفت به خرج ندهید‪.‬‬
‫اسالم‪ ،‬مكتب جامع و اولوا األباب‪ ،‬افراد کامل هستند‪ .‬جمالتی چون‪» :‬یوفون«‪،‬‬
‫»یصلون«‪» ،‬یخشون«‪» ،‬یخافون«‪» ،‬صبروا«‪» ،‬اقاموا«‪» ،‬انفقوا« و »یدرءعون«‬
‫نشانه آن است که انسان های کامل‪ ،‬هم به پیمان های خود متعهد هستند‪ ،‬هم ارتباطات‬
‫خود را حفظ میکنند‪ ،‬هم تقوای واالیی دارند و هم به جای انزوا‪ ،‬در همه میدانها‬
‫حاضر و فعال هستند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬صبر و استقامتی ارزش دارد که برای خداوند و در راه او باشد‪ ،‬نه هر تعصب و‬
‫لجاجت و یکدندگی‪ ﴿ :‬صبروا ابتغاء وجه ربهم ؛‬
‫‪ .۲‬نماز باید اقامه شود‪ ،‬نه آنکه فقط خوانده شود؛ یعنی باید آداب‪ ،‬شرایط‪ ،‬حدود و‬
‫دستورات آن مراعات گردد‪ ( :‬أقاموا الصلوة ؛‬
‫‪.3‬رابطه با خدا بدون رابطه با محرومان مقبولیتی ندارد‪ ،‬گرچه کمک به آنها هم تنها‬
‫کمک مالی نیست‪ :‬اقاموا الصلوة و انفقوا ؛‬
‫‪ .۴‬به انفاق خود مغرور نشویم‪ ،‬بدانیم آنچه میدهیم از اوست‪ :‬انفقوا مما رزقناهم ؛‬
‫‪ .۵‬وقتی نیت کار وجه رب‪ ،‬یعنی رضایت پروردگار شد‪ ،‬دیگر پنهان و آشکار عمل‬
‫مهم نیست ‪ :‬سرا و عالنیة ؛‬
‫‪.6‬حکمت اقتضا میکند که بعضی کمکها علنی و بعضی دیگر مخفی باشد‪ :‬سرا و‬
‫عالنیة ؛‬
‫‪ .7‬گناه را با توبه‪ ،‬منکر را با معروف‪ ،‬ظلم را با عفو‪ ،‬ناسزا را با سالم‪ ،‬عذاب را با‬
‫صدقه‪ ،‬جفا را با صله‪ ،‬استبداد را با مشورت دفع کنیم‪« :‬یدرءون بالحسنة السیئة ؛‬
‫‪ .8‬خوش عاقبتی در دنیا و آخرت‪ ،‬از أن صاحبان خرد است‪ :‬اولوا االلباب‪ . . .‬اولئك‬
‫لهم عقبی الدار ‪.‬‬
‫‪.1‬نور )‪.۲:(۲۴‬‬
‫فرجام نیک در سرای ابدی‬
‫جنات عدن یدخلونها ومن صلح من ابائهم و ازواجهم و ذریاتهم‬
‫و المالنكة یدخلون علیهم من كل باب ‪23‬‬
‫سرای آخرت( باغهای جاودانی که آنان و هرکس از پدران و همسران و فرزندانشان‬
‫که صالح بوده اند بدان داخل شوند و فرشتگان )برای تبریک و تهنیت(‬
‫از هر دری بر آنان وارد گردند‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫واژه های »جنات« و »جنت«‪ ۱٣۷ ،‬مرتبه در قرآن آمده است‪ ،‬ولی تنها یازده‬
‫مورد از آن وصف »جنات عدن« دارد که طبق حدیثی از دژالمنثور‪ ،‬بهشت‬
‫مخصوص اولیا است‪۱.‬‬
‫رسول اکرم (ص) فرمودند‪ :‬هرکس می خواهد زندگی و مرگش همچون زندگی و‬
‫مرگ من باشد و به »جنات عدن« که بهشت من است وارد شود‪ ،‬على بن ابی طالب‬
‫(ع) و ذریه او را‪ ،‬امام خود قرار دهد که آنها در علم و عمل‪ ،‬برترین انسانها و هادی‬
‫مردم به سوی هدایت اند‪۲.‬‬
‫د بر اساس این آیه و برخی آیات دیگر قرآن‪ ،‬افراد صالح یک خانواده‪ ،‬در بهشت نیز‬
‫در کنار هم خواهند بود و از مصاحبت یکدیگر لذت خواهند برد‪ .‬البته ذكر عنوان‬
‫بعضی از افراد خانواده مثل پدر‪ ،‬همسر و فرزند در این آیه شریف‪ ،‬داللت بر‬
‫خصوصیتی ندارد و شامل همه افراد صالح خانواده‪ ،‬اعم از افراد مذکور و مادر‪،‬‬
‫خواهر و برادر نیز میشود‪.‬‬
‫از آیات الهی به دست می آید که فرشتگان‪ ،‬در همه احوال در دنیا و آخرت )برزخ و‬
‫قیامت(با مؤمن ارتباط دارند‪ ،‬گاهی بر او درود و صلوات می فرستند‪« :‬یصلى علیكم‬
‫ومالئکه ﴾‪٣ ،‬‬
‫گاهی برای او استغفار و طلب بخشش میکنند‪« :‬و یستغرون للذین آمنوا‪ 4 ،‬و زمانی‬
‫هم برای او دست به دعا بر می دارند‪« :‬ربنا و أدخلهم جنات عدن ‪ 5‬و به هنگام‬
‫مرگ با تلقین‬
‫‪ .1‬محمد صادقی تهرانی‪ ،‬تفسیر فرقان‪ ،‬ج ‪ ،۱۵‬ص ‪.٣۱۵‬‬
‫‪.2‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪.۴۹ ۹‬‬
‫‪ .٣‬احزاب ) ‪.۴٣:(٣٣‬‬
‫‪ .۵‬غافر )‪.۸:(۴۰‬‬
‫‪ .۴‬غافر ) ‪.۷ :(۴۰‬‬
‫أال تخافوا و التحزنوا ‪ 1‬و با جمله سالم علیکم« جان آنها را میگیرند‪ :‬الذین تتوفاهم‬
‫المالئكة طیبین یقولون سالم علیکم» ‪ ،2‬و در آخرت نیز از هر سو بر آنتان ستالم می‬
‫کنند «سالم علیكم بما صبرتم» ‪.‬‬
‫هر پدر و فرزندی و هر زن و شوهری در بهشت به یکدیگر ملحق نمی شوند و در‬
‫کنار هم قرار نمیگیرند؛ زیرا در روز قیامت‪ ،‬انساب و اسباب‪ ،‬کارساز نیست‪ :‬فال‬
‫أنساب بینهم ‪٣‬‬
‫و آن روز هرکس درگرو اعمال خویش استتتتت‪ :‬كل نفس ِبما كستتتتبت رهینة ‪ 4‬و جز‬
‫سعی‬
‫سعی ‪ ۵.‬بنابراین ورود بعضی‬
‫ٰ‬ ‫و تالش‪ ،‬چیز دیگری مؤثر نیست‪ :‬لیس لإلنسان إال ما‬
‫بستگان بر بعضی دیگر در قیامت‪ ،‬به دلیل لیاقت وصالحیت فردی خود آنهاست‪.‬‬
‫مشابه این آیه را می توان در سوره های غافر‪ ،‬آیه ‪ 7‬و طور‪ ،‬آیه ‪ ۲۱‬نیز مشاهده‬
‫کرد‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬شرط ورود به بهشت‪ ،‬صالح بودن است‪ :‬من صلح ؛‬
‫‪ .2‬خانواده بهشتی‪ ،‬خانواده ای است که بین اعضای آن همبستگی و صمیمیت در‬
‫مسیر حق باشد‪ :‬من صلح من آبائهم‪ . .‬؛‬
‫‪.3‬بهشتیان‪ ،‬فرشتگان را میبینند و حضور آنان را درک میکنند‪ :‬و المالئكة یدخلون‬
‫علیهم من كل باب ﴾‪.‬‬
‫سالم علیكم بما صبرتم فنعم عقبی آلدار‪24‬‬
‫فرشتگان‪ ،‬هنگام دیدار بهشتیان میگویند‪ (:‬بر شما درود باد به خاطر‬
‫صبر و پایداری تان‪ .‬پس چه نیکوست سرای آخرت‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫«سالم علیکم« جمله ای کوتاه و آسان‪ ،‬اما پر محتوا و رساست و خداوند به انبیای‬
‫گذشته‬
‫‪ .2‬نحل )‪.٣۲ :(۱۶‬‬
‫‪ .4‬مدثر )‪.٣۸ :(۷۴‬‬
‫‪ .1‬فصلت )‪.٣۰ :(۴۱‬‬
‫‪ .٣‬مؤمنون)‪.۱۰۱:(۲٣‬‬
‫‪ .۵‬نجم )‪.٣۹ :(۵٣‬‬
‫همچون ابراهیم‪ ،‬نوح و موسی (ع) چنین درود می فرستد‪ :‬سالم على نوح فی‬
‫سالم على موسی و هارون ‪۲‬‬
‫العالمین‪َ »»1‬‬
‫سالم‪ ،‬یکی از نام های خداوند‪ ،‬تهنیت خدا بر پیامبران‪ ،‬تبریک الهی بر بهشتیان‪،‬‬
‫زمزمه فرشتگان‪ ،‬کالم بین المللی مسلمانان‪ ،‬شعار بهشتیان در این جهان و آن جهان‪،‬‬
‫ندای وقت ورود و خروج‪ ،‬آغاز هر سخن و نوشته است که پاسخ آن در هر حال‬
‫واجب است‪.‬‬
‫پیام سالم‪ ،‬ادای احترام و تواضع‪ ،‬دعا برای سالمتی و تهنیت از سوی خداوند است‪:‬‬
‫رحیم«‪3‬‬
‫سالم قوال من رب ِ‬
‫در پایان هر نماز که میگوییم‪» :‬السالم علینا و على عباد للا الصالحین«‪ ،‬تمام‬
‫مرزهای نژاد و امتیازات پوچ سنی‪ ،‬جنسی‪ ،‬مالی‪ ،‬مقامی‪ ،‬زبانی و زمانی را در‬
‫هم می شکنیم و با همه بندگان صالح خدا ارتباط برقرار میکنیم و بر آنها درود می‬
‫فرستیم‪.‬‬
‫در روایات آمده است‪ :‬گروهی از مردم پیش از رسیدگی به حساب‪ ،‬به بهشت میروند؛‬
‫وقتی فرشتگان علت را سؤال میکنند‪ ،‬پاسخ می شنوند که ما در دنیا بر اطاعت‬
‫خداوند و برمشکالت و مصایب صبر میکردیم و اهل شکیبایی بودیم‪ .‬فرشتگان با و‬
‫سالم علیکم‪ .. .‬ازآنان استقبال میکنند‪4.‬‬
‫نکاتی درباره صبر‬
‫‪ .1‬صبر را از خدا بخواهیم و آن را از خداوند بدانیم‪ :‬و ما صبرک إال باهلل ‪۵‬‬
‫‪ .2‬هدف از صبر را رضایت الهی قرار دهیم‪ ،‬نه خوشنامی و نه هیچ چیز دیگر‪:‬‬
‫و لربك فاصبر‪6‬‬
‫‪ .3‬صبر از صفات انبیاست‪ :‬كل من الصابرین ‪7‬‬
‫‪ .4‬صبرکلید بهشت است‪« :‬أم حسبتم أن تدخلوا الجنة و لما یاتکم ‪۸‬‬
‫‪ .1‬صافات )‪.۷۹ :(٣۷‬‬
‫‪ .3‬یس )‪۵۸:(٣۶‬‬
‫‪ .۲‬صافات )‪.۱۲۰ :(٣۷‬‬
‫‪ .4‬تفسیر قرطبی‪ ،‬ج ‪ ،۱۰‬ص ‪.٣۱٣‬‬
‫‪ .6‬مدثر )‪.۷:(۷۴‬‬
‫‪ .8‬بقره)‪.۲۱۴:(۲‬‬
‫‪ .۵‬نحل )‪.۱۲۷:(۱۶‬‬
‫‪ .7‬انبیاء )‪.۸۵ :(۲۱‬‬
‫‪ .۵‬صبر در بالها‪ ،‬راه شناخت مجاهدان و صابران است‪ :‬و لنبلونكم حتى نعلم‬
‫المجاهدین منكم و الصابرین »‪1‬‬
‫‪ .۶‬صبر‪ ،‬راه دریافت صلوات خداوند است‪« :‬و بشر الصابرین‪ ..‬أولئك علیهم صلوات‬
‫ِم ُن ربهم «‪ .2‬شاید یکی از علل صلوات بر پیامبر و اهل بیت او این است که آنها‬
‫صابرترین مردم بودند؛‬
‫‪ .۷‬جایگاه صبر نسبت به ایمان‪ ،‬به منزله سر برای بدن است‪ .‬پیامبر(ص) فرمودند‪:‬‬
‫»الصبر من االیمان كالرأس من البدن ‪٣‬‬
‫‪ .8‬صبر؛ میزان درجات بهشتیان است‪« :‬سالم علیكم بما صبرتم»؛« أولئك یجزؤن‬
‫الغرفة بما صبروا»‪َ « ،4‬و جزاهم بما صبروا جنه حریرا »‪۵ ،‬‬
‫‪ .۹‬در سراسر قرآن‪ ،‬فقط در بارة صابران‪ ،‬اجر بی حساب مطرح شده است‪« :‬إنما‬
‫یوفی الصابرون أجرهم بغیر ِحساب ‪۶‬‬
‫‪ .۱۰‬قرآن مجید در کنار صبر‪ ،‬شکر را نیز مطرح فرموده است‪ .‬این اشاره به این‬
‫است که در مشکالت هم باید شاکر بود‪« :‬لكل صبار شکور ‪۷.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬سرچشمه همه كماالت‪ ،‬صبر است‪ :‬بما صبرتم ؛ در پایان هشت ویژگی اولوا‬
‫األباب‪ ،‬صبر بیان شده و فرشتگان نیز به دلیل صبر‪ ،‬بر صابران درود میفرستند‪.‬‬
‫‪ .۲‬سالم کردن به هنگام ورود‪ ،‬شیوه فرشتگان است‪ :‬یدخلون علیهم‪ ،‬سالم علیکم ‪,‬‬
‫‪ .3‬بهشت‪ ،‬دارالسالم است‪« :‬لهم دارالسالم عند ربهم‪ »8‬چون فرشته ها از هرسو بر‬
‫بهشتیان سالم میکنند‪ :‬من كل باب سالم علیکم ؛‬
‫‪.4‬به کسانی که پایداری و پشتکار دارند‪ ،‬احترام بگذاریم و با درود و سالم‪ ،‬آنان‬
‫را تشویق و تقویت کنیم‪ :‬سالم علیكم بماصبرتم‬
‫‪ .2‬بقره )‪.۱۵۷ :(۲‬‬
‫‪ .4‬فرقان )‪.۷۵ :(۲۵‬‬
‫‪ .1‬محمد )‪.٣۱ :(۴۷‬‬
‫‪ .3‬محمدباقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۹‬ص ‪.۲۰٣‬‬
‫‪ .۵‬انسان)‪.۱۲:(۷۶‬‬
‫‪ .7‬ابراهیم )‪.۵:(۱۴‬‬
‫‪ .6‬زمر )‪.۱۰ :(٣۹‬‬
‫‪ .8‬انعام )‪.۱۲۷:(۶‬‬
‫‪ .5‬نظام الهی‪ ،‬درود و تهنیت بر اساس تالش و تحمل است‪ ،‬نه تملق و گزافه‪« :‬سالم‬
‫علیكم بما صبرتم ؛‬
‫‪ .6‬به فکرآسایش در سرای باقی باشیم که سرای دنیا فانی است‪« :‬فنعم عقبی الدار»‬
‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪ .1‬رابطه میان عقل و دین چگونه است؟‬
‫‪ .۲‬چه عواملی فکر انسان را به انحطاط میکشاند؟‬
‫‪ .3‬قرآن انسانها را به تفکر در چه اموری ترغیب میکند؟‬
‫منابع برای مطالعه و پژوهش‬
‫‪ .1‬انسان کامل‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا‪.‬‬
‫‪ .2‬بیست گفتار‪ ،‬مرتضی مطهری‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا‪.‬‬
‫‪ .3‬نظام اخالقی اسالم )تفسیر سوره حجرات(‪ ،‬جعفر سبحانی‪ ،‬قم‪ ،‬بوستان کتاب‪.‬‬
‫بخش هشتم حکمت هایی از قرآن‬
‫سوره اسراء‪ ،‬آیات ‪ ۲۳‬تا ‪۳۸‬‬
‫پرستش خدا و احسان به والدین‬
‫فروتنی و آمرزش خواهی‬
‫احسان به خویشان و محرومان‬
‫پرهیز از اسراف‬
‫سخن نیکو با نیازمندان‬
‫میانه روی در انفاق‬
‫رعایت حق حیات فرزند‬
‫پرهیز از روابط نامشروع‬
‫پرهیز از قتل و خونریزی‬
‫حفظ اموال یتیمان‬
‫پرهیز از کم فروشی‬
‫پرهیز از ظن و گمان‬
‫پرهیز از غرور و تكبر‬
‫پرستش خدا و احسان به والدین‬
‫ک ْال ِک َب َر أ َ َح ُد ُه َمآ أ َ ْو‬ ‫ک أ َ هال تَ ْعبُدُواْ إِ هْل إِیهاهُ َو ِب ْالو ِل َدی ِْن إِحْ َ‬
‫سنا ً إِ هما َی ْبلُغ هَن ِعن َد َ‬ ‫َوقَ َ‬
‫ضى َر ُّب َ‬
‫ِک َال ُه َما فَ َال تَقُل له ُه َمآ أُف َو َال تَ ْن َه ْر ُه َما َوقُل له ُه َما قَ ْو ًال ک َِریما ً ‪23‬‬
‫پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید‪ .‬هرگاه‬
‫یکی از آن دو یا هردو در نزد تو به پیری رسیدند‪ ،‬به آنان »اف« مگو‬
‫و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫روایات درباره احسان به والدین بسیار است که به برخی از آنها اشاره میکنیم‬
‫پاداش نگاه به والدین از روی محبت‪ ،‬حج مقبول است؛ رضایت آن دو‪ ،‬رضای الهی‬
‫وخشم آنان خشم خداست؛ احسان به پدر و مادر عمر را طوالنی می کند و سبب‬
‫میشود که فرزندان نیز به ما احسان کنند‪ .‬در احادیث آمده است‪ :‬هرگز به آنان »اف«‬
‫نگو‪ ،‬خیره نگاه مكن‪ ،‬دست به روی آنان بلند مكن‪ ،‬جلوتر از آنان راه مرو‪ ،‬آنان را‬
‫به نام صدا نزن‪ ،‬کاری مکن که مردم به آنان دشنام دهند‪ ،‬پیش از آنان منشین و پیش‬
‫از آنکه از تو چیزی بخواهند به آنان کمک کن‪1.‬‬
‫مردی مادرش را به دوش گرفته‪ ،‬دور خانه خدا طواف میداد‪ ،‬پیامبر را در همان‬
‫حال دید‪ ،‬پرسید‪ :‬آیا حق مادرم را ادا کردم؟ فرمود‪ :‬حتی حق یکی از رنج های دوران‬
‫بارداری و زایمان او را ادا نکرده ای‪.‬‬
‫‪ .1‬عبدعلی بن جمعه عروسی خویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪.۱۵۰ - ۱۴۸‬‬
‫از پیامبر اکرم (ص) سؤال شد‪ :‬آیا پس از مرگ هم راهی برای احسان به والدین‬
‫هست؟ فرمود‪ :‬آری‪ ،‬با نمازخواندن برای آنان‪ ،‬استغفار برایشان‪ ،‬وفا به تعهداتشان‪،‬‬
‫پرداخت بدهیهایشان و احترام به دوستانشان‪2.‬‬
‫مردی از پدرش نزد پیامبر شکایت کرد و حضرت پدر را خواست‪ .‬پدر پیر گفت‪:‬‬
‫روزی که من قوی و غنی بودم به فرزندم کمک میکردم‪ ،‬اما امروز که او صاحب‬
‫ثروت شده به من کمک نمیکند‪ .‬رسول خدا (ص) گریست و به آن فرزند فرمود‪:‬‬
‫»أنت و مالك أبیك؛ تو ودارایی ات از آن پدرت هستید‪3 «.‬‬
‫در حدیث آمده است‪ :‬حتی اگر والدین به فرزند خود تندی کردند‪ ،‬فرزند بگوید‪ :‬خدا‬
‫شما را ببخشد‪ .‬این همان »قول کریم« است‪4.‬‬
‫در قرآن‪ ،‬احسان به والدین‪ ،‬یکی از ویژگیهای انبیاست‪ .‬چنان که دربارة حضرت‬
‫عیسی(ع)‪ ،‬توصیف« برا بوالدتی »‪ 5‬و درباره حضرت یحیی (ع) «برا بوالدیه ‪»۶‬‬
‫آمده است‪.‬‬
‫والدین انسان‪ ،‬تنها پدر و مادر طبیعی او نیستند‪ .‬بلکه انسان والدین روحانی نیز دارد‪.‬‬
‫دربرخی احادیث‪ ،‬پیامبر اکرم و امیر مؤمنان(ع) پدر امت به حساب آمده اند‪ .‬همچنان‬
‫که درقرآن‪ ،‬حضتترت ابراهیم‪ ،‬پدر مستتلمانان به حستتاب آمده استتت‪ :‬ملة أبیكم إبراهیم‬
‫»‪8‬‬
‫احسان‪ ،‬باالتر از انفاق است و شامل محبت‪ ،‬عیادت‪ ،‬اطاعت‪ ،‬تشکر‪ ،‬مراقبت و امثال‬
‫اینها میشود‪ .‬چه بسا والدینی که محتاج کمک مالی فرزند نیستند‪ ،‬ولی منتظر دیدار او‬
‫هستند‪.‬‬
‫وقتی قرآن از رنجاندن سائل بیگانه نهی میکند‪ « :‬أما السائل فال تنهر‪ ،9‬تکلیف پدر و‬
‫مادرروشن است‪ :‬فال تنهرهما﴾‪.‬‬
‫‪ .1‬ناصر مکارم شیرازی‪ ،‬تفسیر نمونه‪ ،‬ج ‪ ،۱۲‬ص ‪.۸۰‬‬
‫‪ .۲‬فضل بن حسن طبرسی‪ ،‬تفسیر مجمع البیان‪ ،‬ج ‪ ،۶‬ص ‪.۶٣۲‬‬
‫‪ .3‬محمد صادق (ع)ی تهرانی‪ ،‬تفسیر فرقان‪ ،‬ج ‪ ،۱۵‬ص ‪.۱۵۷‬‬
‫‪ .4‬محمد بن یعقوب کلینی‪ ،‬کافی‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪.۱۵۷‬‬
‫‪ .۵‬مریم)‪.٣۲ :(۱۹‬‬
‫‪ .7‬أنا و على أبوا هذه اأمة‪ :‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۲٣‬ص ‪.۲۹۵‬‬
‫‪ .9‬ضحی )‪.۱۰ :(۹٣‬‬
‫‪ .۶‬مریم)‪.۱۴:(۱۹‬‬
‫‪ .8‬حج )‪.۷۸ :(۲ ۲‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬توحید و دوری از شرک‪ ،‬در رأس همه سفارش های الهی است‪ :‬قضی ربك أال‬
‫تعبدوا إال ایاه ؛‬
‫‪ .2‬خدمت و احسان به پدر و مادر‪ ،‬از اوصاف موحدان واقعی است‪« :‬اال تعبدوا اأ‬
‫ایاه و بالوالدین احسانا «؛‬
‫‪ .3‬نیکی به والدین‪ ،‬همچون اعتقاد به توحید‪ ،‬امری قطعی و نسخ نشدنی است‪ :‬قضی؛‬
‫‪ .4‬احسان به والدین‪ ،‬افزون بر آنکه یک وظیفه انسانی است‪ ،‬واجب شرعی است‪:‬‬
‫«قضی ربك‪ . . .‬بالوالدین احسانا ً «؛‬
‫‪ .۵‬اگر والدین توجه کنند که خداوند آنان را پس از توحید مطرح کرده است‪ ،‬انگیزه‬
‫دعوت فرزندان به توحید در آنان بیشتر میشود‪ :‬قضى ربك أال تعبدوا إال ایاه و‬
‫بالوالدین احسانا ؛‬
‫‪ .۶‬نسل نو باید در سایه ایمان‪ ،‬با نسل گذشته‪ ،‬پیوند یابند‪ :‬ال تعبدوا اال ایاه و‬
‫بالوالدین احسانا ً «؛‬
‫‪ .۷‬در احسان به والدین‪ ،‬مسلمان بودن آنها شرط نیست‪ :‬بالوالدین احسانا »‬
‫‪ .8‬در احسان به پدر و مادر‪ ،‬فرقی میان آن دو نیست‪ :‬بالوالدین احسانا ؛‬
‫‪ .9‬سعی کنیم نیکی به پدر و مادر را بی واسطه و به دست خود انجام دهیم‪ :‬بالوالدین‬
‫احسانا )حرف »باء« برای مباشرت است(‬
‫‪ .۱۰‬احسان به والدین‪ ،‬حد و مرز ندارد‪ :‬بالو الدین احسانا ؛‬
‫‪ .۱ ۱‬سفارش قرآن به احسان‪ ،‬متوجه فرزندان است‪ ،‬نه والدین‪ :‬بالوالدین احسانا ‪،‬‬
‫زیرا والدین نیازی به سفارش ندارند و به طور طبیعی به فرزندان خود احسان‬
‫میکنند؛‬
‫‪ .۱۲‬هم احسان در عمل الزم است‪ ،‬هم سخن زیبا در گفتار‪ :‬بالوالدین احسانا ‪ . .‬قل‬
‫لهما قوال كریما ؛‬
‫‪ .۱٣‬در احسان به والدین و قول کریمانه‪ ،‬شرط مقابله نیامده است؛ یعنی اگر آنان هم‬
‫با تو کریمانه برخورد نکردند‪ ،‬تو کریمانه سخن بگو‪ :‬وقل لهما قوال كریما ً ‪.‬‬
‫فروتنی و آمرزش خواهی‬
‫ص ِغیرا ً ‪24‬‬
‫ار َح ْم ُه َما َک َما َر هب َیا ِنى َ‬
‫ب ْ‬ ‫ض لَ ُه َما َجنَا َح الذُّ ِل ِمنَ ه‬
‫الرحْ َم ِة َو قُل هر ِ‬ ‫َو ْ‬
‫اخ ِف ْ‬
‫و از روی مهربانی و لطف‪ ،‬بال تواضع خویش را برای آنان فرودآور و بگو‪:‬‬
‫پروردگارا‪ ،‬بر آن دو رحمت آور‪ ،‬همان گونه که مرا در کودکی تربیت کردند‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬فرزند در هر موقعیتی که هست‪ ،‬باید متواضع باشد و کماالت خود را به رخ‬
‫ض لَ ُه َما َجنَا َح الذُّل»ً‬ ‫والدین نکشد ‪َ « :‬و ْ‬
‫اخ ِف ْ‬
‫‪ .۲‬تواضع در برابر والدین‪ ،‬باید از روی مهر و محبت باشد‪ ،‬نه تظاهر و ریا‪َ :‬و‬
‫ض َل ُه َما ‪ِ ...‬منَ ه‬
‫الرحْ َم ِة‬ ‫ْ‬
‫اخ ِف ْ‬
‫‪ .3‬در دوران حیات و پس از مرگ والدین‪ ،‬باید برای آنان از خداوند طلب رحمت‬
‫ار َح ْم ُه َما‬
‫ب ْ‬‫کرد ‪ :‬قُل هر ِ‬
‫ار َح ْم ُه َما‬
‫ب ْ‬‫‪.۴‬دعا به پدر و مادر‪ ،‬فرمان خدا و نشانه شکرگزاری از آنان است‪ :‬قُل هر ِ‬
‫؛‬
‫‪ .۵‬در دعا‪ ،‬خدا را با نام »رب« بخوانیم‪« :‬قل رب ارحمهما ؛‬
‫‪ .۶‬رحمت الهی‪ ،‬جبران زحمات تربیتی والدین است‪« :‬رب ارحمهما کما ربیانی )گویا‬
‫ادای حق آنان از عهده فرزند خارج است و تنها رحمت خداوند می تواند زحمات آنان‬
‫را جبران کند(؛‬
‫‪ .۷‬پدر و مادر باید بر اساس محبت‪ ،‬فرزندان را تربیت کنند‪ :‬ارحمهما كما‬
‫ربیانی ؛‬
‫‪ .8‬انسان باید از مربیان خود تشکر و قدردانی کند‪« :‬ارحمهما كما ربیانی ؛‬
‫‪ .9‬رنجها و سختی های دوران کودکی وخردسالی را که والدین تحمل کرده اند از یاد‬
‫نبریم ‪ :‬كما ربیانی صغیرا ً ‪.‬‬
‫حکمتهایی از قرآن‬
‫ص ِل ِحینَ فَإِ هنهُ کَانَ ِل ْأل َ هو ِبینَ َ‬
‫غفُورا ً ‪25‬‬ ‫کونُواْ َ‬ ‫ک ْم أ َ ْعلَ ُم ِب َما فِى نُفُو ِس ُ‬
‫ک ْم إِن تَ ُ‬ ‫هر ُّب ُ‬
‫پروردگارتان به آنچه در درون شما میگذرد‪ ،‬آگاه تر است‪ .‬اگر صالح باشید‪،‬‬
‫قطعا او آمرزنده توبه کنندگان است‪.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬از شئون ربوبیت خداوند‪ ،‬علم و آگاهی او به مخلوقات است‪ :‬ربكم اعلم ؛‬
‫‪ .2‬انگیزه ما در هر کار و از جمله در خدمت به والدین زیر نظر خداست‪ :‬ربكم اعلم‬
‫بما فی نفوسكم؛‬
‫‪.3‬صالح بودن‪ ،‬مربوط به ظاهر نیست‪ .‬افزون بر ظاهر‪ ،‬در باطن نیز باید انگیزه‬
‫کونُواْ َ‬
‫صا ِل ِحینَ ؛‬ ‫انسان پاک وصالح باشد‪ِ :‬فى نُفُو ِس ُ‬
‫ک ْم ِإن تَ ُ‬
‫‪ .4‬اگر دل و درون‪ ،‬صاف و صالح باشد‪ ،‬در توبه باز است‪ :‬تكونوا صالحین ‪ِ . .‬ل ْأل َ هو‬
‫ِبینَ غفورا ؛‬
‫‪ .۵‬توبه باید با أنابه همراه باشد‪ :‬اوا َ ِبینَ ؛‬
‫‪ .6‬خداوند بخشاینده است اما شرط برخورداری از مغفرت الهی‪ ،‬توبه است‪:‬‬
‫فانه كان لالوابین غفورا ؛‬
‫‪ .7‬اگر از روی نادانی برخورد نامناسبی با والدین داشته ایم‪ ،‬با توبه میتوانیم‬
‫رحمت خدا را جلب کنیم‪ :‬تكونوا صالحین فانه‪ . . .‬غفورا )با توجه به آیه قبل(؛‬
‫‪ .8‬عفو و بخشش‪ ،‬از شئون ربوبیت خداوند است‪ :‬ربكم‪ . . .‬غفورا ؛‬
‫‪ .9‬یکی از نشانه های صالح بودن انسان‪ ،‬توبه کردن است‪ :‬أن تكونوا صالحین ‪. .‬‬
‫لالوابین ؛‬
‫‪ .۱۰‬گاهی از افراد صالح نیز لغزشی سر میزند‪ ،‬که البته باید آن را جبران کرد‪ :‬أن‬
‫تكونوا صالحین ‪ . .‬أوابین ‪.‬‬
‫احسان به خویشاوندان و محرومان‬
‫ت ذَا ْالقُ ْر َبى َحقههُ َو ْال ِم ْسکِینَ َوابْنَ ال ه‬
‫س ِبی ِل َو َال ت ُ َبذ ِْر تَ ْبذِیرا ً ‪۲۶‬‬ ‫َو َءا ِ‬
‫حق خویشاوند و خانه نشین و در راه مانده را بپرداز و هیچگونه ریخت وپاش و‬
‫اسرافی نکن‪.‬‬
‫»مسکین« از ریشه »سکن«‪ ،‬به کسی گویند که در اثر فقر یا بیماری‪ ،‬خانه نشین‬
‫شتتده است‪.‬‬
‫تبذیر« از ریشه »بذر« به معنای ریخت وپاش است‪.‬‬
‫امام صادق (ع) فرمود‪ :‬هرکس چیزی را در غیر راه خدا مصرف کند‪ ،‬مبذر است‪1.‬‬
‫آن حضرت در پاسخ به این پرسش که آیا در انفاق نیز اسراف وجود دارد‪ ،‬فرمودند‪:‬‬
‫بلی‪ ،‬کسی که دارایی خود را چنان بخشش کند که چیزی برای خود نگذارد‪ ،‬اسراف‬
‫کرده است ‪۲‬‬
‫پس از نزول این آیه‪ ،‬پیامبر اکرم (ص) بر اساس جمله «آت ذا القربی حقه‪،« 3‬‬
‫فدک را به فاطمه (س) بخشید‪ .‬اما پس از آن حضرت‪ ،‬دیگران فدک را از اهل بیت‬
‫گرفتند و آنان برای گرفتن حق خود همواره به این آیه استناد میکردند‪.‬‬
‫امام سجاد (ع)‪ ،‬پس از واقعه کربال‪ ،‬وقتی همراه قافله اسرا به شام رسید‪ ،‬در مقام‬
‫محاجه با آنان که اهل بیت را بی دین و خارجی میخواندند‪ ،‬با استناد به این‬
‫آیه فرمودند‪ :‬ما خویشاوندان پیامبرهستیم که قرآن به رعایت حق آنان سفارش کرده‬
‫است‪4.‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬دستورات دینی با فطرت هماهنگ است‪ .‬انسان به طور فطری در درجه اول به‬
‫والدین و سپس به نزدیکان عالقه دارد‪ ،‬از این روی دستور ادای حق بر این اساس‬
‫آمده است‪:‬‬
‫بالوالدین احسانا ‪ ...‬و آت ذا القربی حقه «؛‬
‫‪ .۲‬در احسان و انفاق‪ ،‬باید اولویت ها را در نظر گرفت‪ .‬نخست والدین‪ ،‬سپس‬
‫خویشاوندان‪ ،‬آن گاه درماندگان و در راه ماندگان‪« :‬آت ذا القربی و المسكین و‬
‫ابن السبیل «؛‬
‫‪ .3‬خویشاوندان‪ ،‬به گردن انسان حق دارند‪ :‬آت ذا القربی حقه «؛‬
‫‪ .۴‬خویشاوندان‪ ،‬فقر و در راه ماندگی‪ ،‬هر یک سبب پیدایش حقوق ویژه بر عهده‬
‫انسان است ‪ :‬آت ذا القربی حقه و المسكین و ابن السبیل ؛‬
‫‪ .۱‬بحاراالنوار‪ ،‬ج ‪ ،۶۸‬ص ‪.٣۵۲‬‬
‫‪ .۲‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نورالثقلین‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص ‪.۱۵۶‬‬
‫‪ .3‬فدک‪ ،‬مزرعه بزرگی در اطراف مدینه و از یهودیان بود که بدون جنگ در اختیار‬
‫پیامبر قرار گرفت‪ .‬آن حضرت آن را دراختیار اهل بیت گذاشت‪ .‬اما پس از رحلت‬
‫پیامبر‪ ،‬ابوبکر آن را گرفت‪ .‬سپس عمربن عبدالعزیز آن را بازگرداند‪ .‬باز غصب‬
‫کردند و در زمان مأمون برگردانده شد و باز هم غصب کردند‪ .‬در باره فدک‪ ،‬بحثهای‬
‫تاریخی‪ ،‬حقوقی و سیاسی فراوانی است که به تفصیل در کتب مربوط آمده است‪.‬‬
‫‪ .۴‬همان‪ ،‬ص ‪.۱۵۵‬‬
‫‪ .۵‬در ادای حق خویشاوند‪ ،‬فقر شرط نیست‪ :‬آت ذا القربی حقه والمسكین و ابن السبیل‬
‫؛‬
‫‪ .۶‬در انفاق باید اعتدال را رعایت کنیم و از حد نگذریم‪ :‬آت‪ ..‬و ال تبذر ؛‬
‫‪ .7‬ریخت وپاش و مصرف بی مورد مال‪ ،‬حرام است‪ :‬وال تبذر ؛‬
‫‪ .8‬انسان در مصرف مال و ثروت خود‪ ،‬آزاد نیست‪» :‬التبذر تبذیرا ‪.‬‬
‫پرهیز از اسراف‬
‫ط ُن ِل َر ِب ِه َکفُورا ً ‪27‬‬
‫ش ْی َ‬
‫ین َوکَانَ ال ه‬ ‫ِإ هن ْال ُم َبذ ِِرینَ کَانُواْ ِإ ْخ َونَ ال ه‬
‫ش َی ِط ِ‬
‫همانا اسرافکاران برادران شیاطین اند و شیطان نسبت به پروردگارش ناسپاس بود‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫کلمه »اخ« در زبان عربی‪ ،‬هم به معنای برادر‪ ،‬هم به معنای مالزم و همراه است؛‬
‫چنان که أخو السفر« به کسی که پیوسته در سفر است‪ ،‬و »آخو الکرم« به انسان‬
‫کریم گفته میشود‪.‬‬
‫اسرافکاران برادران شیطان اند؛ یعنی در مسیر شیطان و همراه اویند‪.‬‬
‫در قرآن‪ ،‬پیوسته از وسوسه یا والیت شیطان بر افراد‪ ،‬سخن به میان آمده است‪ .‬تنها‬
‫موردی که «إخوان الشیاطین » آمده‪ ،‬همین آیه است‪ ،‬یعنی اسرافکاران همکار‬
‫شیطان اند‪ ،‬نه تحت امر او‪ .‬گویا کار از و سوسه گذشته و به مرحله همکاری و‬
‫معاونت رسیده است‪.‬‬
‫»تبذیر«‪ ،‬گرچه بیشتر در مسائل مالى است‪ ،‬ولی در باره نعمتهای دیگر نیز وجود‬
‫دارد؛مانند هدردادن عمر و جوانی‪ ،‬به کار گرفتن فکر‪ ،‬چشم‪ ،‬گوش و زبان در راه‬
‫ناصحیح‪ ،‬سپردن مسئولیت به افراد ناصالح‪ ،‬پذیرش مسئولیت بدون داشتن لیاقت‬
‫یا بیش از حد توان و ظرفیت‪ ،‬آموزش و آموختن مطالب غیر ضرور و غیر مفید‬
‫و امثال اینها‪۱.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .1‬مصرف اموال و امکانات در غیر مورد آن‪ ،‬کاری شیطانی و نوعی ناسپاسی است‬
‫المبذرین ‪ ..‬إخوان الشیاطین‬
‫‪ .۱‬اطیب البیان‪ ،‬ج ‪ ،۸‬ص ‪.۲۴۱‬‬
‫‪ .۲‬افراد مبذرو اهل ریخت وپاش باید در جامعه تحقیر شوند‪ ،‬نه آنکه مورد توجه و‬
‫احترام قرار گیرند‪« :‬إخوان الشیاطین ؛‬
‫‪.3‬مؤمن با مؤمن برادر است‪ :‬أنما المؤمنون إخوة ‪ 1‬و اسرافکار با شیطان‪:‬‬
‫ان المبدرین ‪...‬إخوان الشیاطین؛‬
‫‪ .4‬تبذیر‪ ،‬نشانه کفران و ناسپاسی است‪ ،‬نه نشانه سخاوت و بخشندگی‪ :‬المبذرین‪. . .‬‬
‫لربه كفورا ً‪.‬‬
‫سخن نیکو با نیازمندان‬

‫ک ت َْر ُجوهَا فَقُل له ُه ْم قَ ْو ًال هم ْی ُ‬


‫سورا ً‪،۲۸‬‬ ‫ع ْن ُه ُم ا ْب ِتغَآ َء َرحْ َمة ِمن هر ِب َ‬ ‫َو ِإ هما ت ُ ْع ِر َ‬
‫ض هن َ‬
‫و اگر به انتظار رحمتی از پروردگارت که به آن امیدواری‪ ،‬از آنان اعراض میکنی‪،‬‬
‫پس با آنان به نرمی سخن بگو‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫این آیه‪ ،‬درباره برخورد مناسب با نیازمندان است که حتی در صورتی که مالی برای‬
‫کمک به آنان در اختیار ندارید و مجبورید پاسخ منفی به آنها دهید‪ ،‬الاقل با روی‬
‫خوش و زبان نرم با آنان سخن بگویید‪.‬‬
‫هرگاه کسی از پیامبر اکرم (ص) چیزی درخواست می کرد که حضرت آن را‬
‫نداشتت‪ ،‬برایش دعا میکرد و می فرمود‪ :‬خداوند‪ ،‬ما و شتما را از فضتل خویش روزی‬
‫دهد‪.‬‬
‫قرآن در باره چگونگی سخن گفتن با مردم‪ ،‬دستورهایی دارد؛ از جمله اینکه با آنان‬
‫سخن نرم‪ ،‬مالیم‪ ،‬آسان‪ ،‬استوار‪ ،‬معروف و رسا گفته شود‪« :‬قهوالً َمیسورا ً‬
‫»«قوالکریما‪«»4‬قوال لینا‪َ«»3‬قوالًسدیدا ً ‪« 5»،‬قَوال معروفا » ‪6‬و« قوالً بلیغا» ‪۷‬‬
‫‪ .۲‬تفسیر الهیجی‪ ،‬ج ‪ ،۲‬ص ‪.۷۹۲‬‬
‫‪ .۴‬اسراء )‪.۲٣ :(۱۷‬‬
‫‪ .5‬نساء )‪.۸:(۴‬‬
‫‪ .1‬حجرات )‪.۱۰ :(۴۹‬‬
‫‪ .3‬طه )‪.۴ ۴ :(۲۰‬‬
‫‪ .۵‬نساء )‪۹:(۴‬‬
‫‪ .7‬نساء )‪.۶٣ :(۴‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬نداشتن‪ ،‬عذر پذیرفته ای برای ترک انفاق است‪ « :‬تعرضن عنهم ابتغاء‪..‬؛‬
‫‪ .۲‬پیامبران نیز گاهی دستتتتتشتتتتان از مال دنیا خالی بوده استتتتت‪ « :‬رحمة من ربك‬
‫ترجوها ؛‬
‫‪ .٣‬باید به رحمت الهی امیدوار بود‪ «:‬رحمة من ربك ترجوها ؛‬
‫‪ .۴‬ما از خدا طلبکار نیستیم‪ ،‬آنچه هم بدهد از رحمت اوست‪ « :‬رحمۃ من ربك ؛‬
‫‪ .۵‬تالش و امید باید در کنار هم باشد و هیچ کدام به تنهایی کافی نیست‪:‬‬
‫«ابتغاء‪ ..‬ترجوها ؛‬
‫‪.6‬مؤمن در جست و جوی امکانات برای رسیدگی به محرومان است‪« :‬ابتغاء رحمۃ»‬
‫؛‬
‫‪ .7‬اگر نمی توانیم نیاز مالی کستی را برآورده کنیم‪ ،‬الاقل دل او را با ستخن شتایستته به‬
‫دست آوریم‪ « :‬قل لهم قوال میسورا؛‬
‫‪ .8‬اگر به فقرا وعده ای میدهیم‪ ،‬کاری باشتتد که بتوانیم عمل کنیم و مشتتکل زا نباشتتد‪:‬‬
‫«قل لهم قوال میسورا ‪.‬‬
‫میانه روی در انفاق‬
‫سورا ً (‪)۲۹‬‬ ‫ط َها ُک هل ْال َبس ِ‬
‫ْط فَتَ ْقعُ َد َملُوما ً همحْ ُ‬ ‫س ْ‬
‫ک َو َال تَ ْب ُ‬ ‫ک َم ْغلُولَةً إِلَى ُ‬
‫عنُ ِق َ‬ ‫َو َال تَجْ َع ْل َی َد َ‬
‫نه دست خود را به گردن بینداز (که هیچ انفاق نکنی) و نه آن را کامال باز گذار که‬
‫چیزی برای خود نگذاری و سرزنش شده و حسرت خورده (به کنجی) نشینی‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫مادری‪ ،‬فرزند خود را نزد پیامبر (ص) فرستاد و از آن حضرت پیراهنش را به‬
‫عنوان تبرک درخواست کرد‪ .‬پیامبر‪ ،‬تنها پیراهن خود را داد و چون لباس دیگری‬
‫نداشت‪ ،‬برای نماز از خانه بیرون نیامد‪ .‬این آیه نازل شد که چرا تنها پیراهن خود را‬
‫دادی؟‬
‫بر اساس روایتی دیگر‪ ،‬مقداری طال‪ ،‬نزد پیامبر(ص) آوردند‪ .‬پیامبر همه را انفاق‬
‫کرد‪.‬‬
‫‪.1‬عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی‪ ،‬تفسیر نور الثقلین‪ ،‬ج ‪ ،٣‬ص‬

‫روز بعد فقیری آمد‪ .‬حضرت چیزی نداشت که به او بدهد‪ .‬مرد فقیر حضرت‬
‫را سترزنش کرد‪ .‬پیامبر از اینکه چیزی نداشتت تا به او کمک کند‪ ،‬اندوهناک شتد‪،‬‬
‫و این آیه نازل شد‪۱.‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬باید از بخل دوری کرد و به دیگران کمک نمود‪« :‬ال تجعل یدك مغلولة ؛‬
‫‪ .۲‬اسالم‪ ،‬مکتب اعتدال و میانه روی حتی در انفاق است‪ « :‬التجعل‪ ،‬ال تبسطها‬
‫‪ .3‬آینده نگری از اصول مدیریت در زندگی است‪ ( :‬ال تجعل‪ ...‬فتقعد‪ ...‬؛‬
‫‪ .۴‬نتیجه زیاده روی در انفاق‪ ،‬خانه نشینی و مالمت و حسرت است‪ ( :‬فتقعد‬
‫ملوما محسورا ‪.‬‬
‫إن ربك یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر إنه كان بعباده خبیرا بصیرا ‪٣۰‬‬
‫همانا پروردگارت برای هر که بخواهد‪ ،‬روزی را گشاده یا تنگ می سازد‪،‬‬
‫همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بیناست‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫در قرآن به طور گستترده در باره رزق و روزی‪ ،‬بحث شتده استت که به برخی از‬
‫نکات آن آیات اشاره می شود‪:‬‬
‫رزق هر جنبنده ای بر عهده خداست‪« :‬ما من دابة فی اأرض إال على للا‬
‫رزقها‪2‬‬

‫سرچشمه روزی‪ ،‬در آسمان است‪« :‬و فی السماء رزقكم "»‪( 3‬شاید به خاطر نزول‬
‫باران و حرارت خورشید که سبب پیدایش گیاهان است)؛‬

‫برخی از مردم‪ ،‬اگر رزقشان گسترده شود‪ ،‬فساد می کنند‪ :‬ولؤبط للا الرزق لعباده لبغوا‬
‫فی اأرض ‪4‬؛‬

‫مردم باید تالش کنند و به دنبال رزق بروند‪ :‬فابتغوا عند للا الرزق »؛ ‪۵‬‬

‫تقوا‪ ،‬یکی از عوامل گشایش و توسعه رزق است‪« :‬ومن یتق للا یجعل له مخرجا *‬
‫‪ .1‬همان‪ ،‬ص ‪.۱۵۸‬‬

‫‪ .٣‬ذاریات (‪.۲۲ :)۵۱‬‬

‫‪ .۵‬عنکبوت (‪.۱۷ :)۲۹‬‬

‫‪ .2‬هود (‪.۶ :)۱۱‬‬

‫‪ .۴‬شوری (‪.۲۷ :)۴۲‬‬

‫ویرزقه من حیث الیحتسب‪1‬‬


‫حضرت علی (ع) می فرماید‪« :‬قدر اأرزاق فکثرها و قللها و قسمها على الضیق‬
‫و السعه فعدل فیها لیبتلى من أراد بمیسورها و معسورها و لیختبر بذلك الشكر و‬
‫الصبر من غنیها و فقیرها؛ ‪ ۲‬خداوند‪ ،‬روزی مردم را کم و زیاد‪ ،‬تقدیر کرد تا‬
‫آنان را در تنگناها و گشایش ها بیازماید و غنی و فقیر را با شکر و صبری که از‬
‫خود بروز می دهند‪ ،‬امتحان و آزمایش کند‪».‬‬
‫پیامها‬
‫‪.1‬رزق به دست خداست و او براساس حکمت و مصلحت‪ ،‬روزی انسانها را‬
‫متفاوت قرار داده است‪ « :‬یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر؛‬
‫‪.2‬وسعت یا تنگی رزق‪ ،‬از شئون ربوبیت خدا و برای رشد و تربیت‬
‫انسانهاست‪«.‬إن ربك یبسط الرزق‪ ..‬و یقدر؛‬
‫‪ .٣‬خواست خداوند بر اساس بصیرت و آگاهی اوست‪ « .‬لمن یشاء ‪ ...‬خبیرا‬
‫بصیرا»‬
‫رعایت حق حیات فرزند‬

‫َو َال تَ ْقتُلُواْ أ َ ْولَ َد ُک ْم َخ ْش َیةَ ِإ ْملَق هنحْ ُن ن َْر ُزقُ ُه ْم َو ِإیها ُک ْم ِإ هن قَ ْتلَ ُه ْم کَانَ ِخ ْ‬
‫طئا ً َک ِبیرا ً ‪31‬‬
‫فرزندان خود را از بیم تنگدستی نکشید‪ .‬این ما هستیم که آنان و شما را‬
‫روزی می دهیم‪ .‬یقینا کشتن آنان گناهی است بزرگ!‬
‫نکته ها‬
‫این آیه‪ ،‬ستتیمای نابستتامان اقتصتتاد دوران جاهلیت را نشتتان می دهد‪ .‬گرچه امروز‬
‫هم که دنیا به دلیل نگرانی از افزایش جمعیت و یا کمبودهای اقتصتادی‪ ،‬سقط جنین‬
‫را مجاز می داند‪ ،‬گرفتار نوعی جاهلیت شده است‪.‬‬
‫‪ .۱‬طالق (‪.۲ :)۶۵‬‬
‫‪ .۲‬نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪۰۹۱‬‬
‫پیامها‬
‫‪ .۱‬کودک‪ ،‬حق حیات دارد و والدین نمی توانند این حق را از او بگیرند‪:‬‬
‫«التقتلوا أوالدكم ؛‬
‫‪ .۲‬فقر و تهیدستی‪ ،‬حتی در قوی ترین عواطف انسانی تأثیرگذار است‪ :‬والتقتلوا‬
‫أوالدكم خشیة إمالق ؛‬
‫‪ .3‬ترس از فقر‪ ،‬مجوز نادیده گرفتن حقوق دیگران نیست‪ :‬التقتلوا‪ ...‬خشیة إمالق‬
‫‪ .۴‬اگر امنیت اقتصادی نباشد‪ ،‬نه فقط فقر‪ ،‬که ترس از فقر نیز سبب آدم کشی‬
‫میشود‪ :‬التقتلوا‪ ...‬خشیة إمالق ؛‬
‫‪ .۵‬خداوند‪ ،‬روزی فرزندان را تضمین کرده است‪ ،‬پس دلیلی برای قتل فرزند از‬
‫ترس فقر وجود ندارد‪ « :‬التقتلوا‪ ...‬نحن نرزقهم ؛‬
‫‪ .۶‬رزق همه انسانها به دست خداست و فراوانی جمعیت‪ ،‬عامل فقر نیست‪« :‬‬
‫نحن نرزقهم وایاکم ؛‬
‫‪ .7‬فرزندکشی و سقط جنین‪ ،‬گناه و جنایت است‪ ،‬چه پسر باشد‪ ،‬چه دختر‪:‬‬
‫التقتلوا أوالدكم‪ ...‬خطأ كبیرا ؛‬
‫‪ .۸‬گناهان یکسان نیستند‪ ،‬برخی گناهان همچون قتل‪ ،‬گناه کبیره اند‪ :‬ان قتلهم كان‬
‫خطئا كبیرا ‪.‬‬
‫پرهیزازروابط نامشروع‬
‫وال تقربوا الزنى إنه كان فاحشه و ساء سبیال (‪)٣۲‬‬
‫به زنا نزدیک نشوید‪ ،‬که کار زشت و شیوه بدی است‪.‬‬
‫نکته ها‬
‫روابط نامشروع جنسی‪ ،‬زیان های فردی‪ ،‬خانوادگی و اجتماعی فراوانی را به‬
‫دنبال دارد و از این روی در قرآن کریم‪ ،‬در ردیف شرک به خدا‪ ،‬قتل و سرقت‬
‫اموال مردم آمده است‪۱.‬‬

‫‪.1‬فرقان (‪۶۸ :)۲۵‬؛ ممتحنه (‪.۱۲ :)۶۰‬‬


‫گوشه ای از مفاسد زنا از این قرار است‪:‬‬
‫سرچشمه بسیاری از درگیری ها‪ ،‬خودکشی ها‪ ،‬فرار از خانه‪ ،‬فرزندان نامشروع‪،‬‬
‫بیماریهای مقاربتی و دلهره ها و اضطراب هاست؛‬

‫زنا کار‪ ،‬طرف مقابل را شریک زندگی خود نمی داند‪ ،‬بلکه وسیله ارضای نیاز‬
‫جنسی میداند؛‬

‫گستترش روابط نامشتروع‪ ،‬ستبب کاهش تشتکیل خانواده از طریق ازدواج و تربیت‬
‫نسل سالم و پاکدامن می گردد؛‬

‫* احساس تعهد و تکلیف در برابر جامعه و احساس پدری و مادری نسبت به‬
‫فرزند ازمیان می رود؛‬
‫* نظام ارث بری از میان می رود‪ ،‬زیرا والدین فرزند نامعلوم است؛‬
‫معموال ارتکتاب زنتا‪ ،‬همراه بتا جرایم دیگری چون تهمتت‪ ،‬تهتدیتد و تجتاوز و در‬
‫برخی موارد قتل است؛‬
‫در جامعه‪ ،‬فرزندان نامشروع و بی هویتی پدید می آید که خود منشأ بسیاری از‬
‫مفاسد وجرایم هستند‪.‬‬
‫اسالم برای پیشگیری از زنا‪ ،‬برنامه هایی ارائه داده است؛ از قبیل‪ :‬ممنوعیت‬
‫خلوت مرد با زن نامحرم؛ حرمت زینت کردن برای نامحرم؛ حرمت نظر به‬
‫نامحرم؛ دست دادن با نامحرم و تماشای تصاویر و فیلم های تحریک کننده؛‬

‫تعیین مجازات شدید برای خالفکاران؛ توصیه به ازدواج و آسان گرفتن آن؛‬
‫نکوهش از تأخیر در ازدواج؛ عبادت شمردن همسرداری و تالش برای خانواده‪.‬‬

‫پیامها‬
‫‪ .۱‬خطر بعضی گناهان به اندازه ای است که نه فقط ارتکاب آن‪ ،‬بلکه نزدیک‬
‫شدن به آن هم جایز نیست‪ :‬التقربوا ؛‬

‫‪ .۲‬از مقتدمتات گنتاه هم بتایتد پرهیز کرد (گتاهی یتک نگتاه‪ ،‬نتامته و تمتاس‪ ،‬زمینته گنتاه‬
‫می شود)‪:‬التقربوا ؛‬

‫‪ .٣‬زنا‪ ،‬در طول تاریخ عملی زشتت و ناپسند‪ ،‬و در ادیان آسمانی حرام بوده است‪:‬‬
‫كان فاحشه ؛‬
‫‪ .۴‬در نهی از منکر‪ ،‬زشتی گناه را بیان کنیم‪« :‬ال تقربوا‪ ..‬ساء سبیال؛‬
‫‪ .۵‬زنا هم گناه است‪ ،‬هم راهی برای گناهان دیگر و از این روی سبب بدعاقبتی‬
‫است‪:‬ساء سبیال ‪.‬‬
‫پرهیز از قتل و خونریزی‬
‫ستت ْل َ‬
‫طنا ً فَ َال‬ ‫ظلُوما ً فَقَ ْد َجعَ ْلنَا ِل َو ِل ِی ِه ُ‬
‫ق َو َمن قُ ِت َل َم ْ‬
‫َّللا إِ هال ِب ْال َح ِ‬
‫س اله ِتى َح هر َم ه ُ‬
‫َو َال تَ ْقتُلُواْ ال هن ْف َ‬
‫یُس ِْرف فِى ْالقَ ْت ِل إِ هنهُ کَانَ َم ْن ُ‬
‫صورا ً (‪)٣٣‬‬

‫و نفستی را که خداوند‪( ،‬قتل او را حرام کرده استت نکشتید‪ ،‬مگر به حق‪ .‬و هرکس‬
‫مظلوم کشتته شتود‪ ،‬برای ولی او (در انتخاب دیه یا قصتاص) تستلط قرار داده ایم‪،‬‬
‫ولی نباید در کشتتتتن (و قصتتتاص) زیاده روی کند‪ ،‬چرا که آن (ستتتتمدیده به طور‬
‫عادالنه) یاری و حمایت شده است‪.‬‬

‫نکته ها‬
‫در جاهلیت رسم بود که در برابر یک مقتول‪ ،‬گاهی چند تن از طرف مقابل را می‬
‫کشتتتتند‪ .‬این آیه می فرماید‪ :‬هیچکس را نمی توان کشتتتت‪ ،‬مگر بر استتتاس قانون‬
‫قصتتاص‪ .‬ولی مقتول نیز نمی تواند تقاضتتای قصتتاص بیش از یک نفر را داشتتته‬
‫باشد که این نوعی اسراف و گسترش آدم کشی است‪.‬‬

‫قتل نفس و آدم کشتتی از گناهان کبیره استتت و هر کس در غیر مورد قصتتاص یا‬
‫فستاد‪ ،‬کستی را بکشتد‪ ،‬گویا همه مردم را کشتته استت‪ « :‬من قتل نفستا بغیر نفس أو‬
‫فستتاد فی اأرض فكانما قتل الناس جمیعا ومن أحیاها فكأنما أحیا الناس جمیعا ‪1»،‬‬
‫و كیفر چنین قتلی دوزخ ابدی است‪:‬‬

‫مائده (‪.٣۲ :)۵‬‬


‫«من یقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فیها» ‪ 1‬این کیفر‪ ،‬برای کسی که‬
‫اسلحه بکشد و تهدید به قتل کند و به عنوان مفسد و محارب شناخته شود‪ ،‬نیز‬
‫ثابت است‪2.‬‬

‫پیامها‬
‫هر انسانی حق حیات دارد‪ .‬حتی غیر مسلمانی که با مسلمانان سر جنگ نداشته‬
‫باشد‪،‬مصونیت جانی و مالی دارد‪ « :‬التقتلوا النفس‪ ...‬؛‬
‫‪ .۲‬ادیان الهی‪ ،‬برای نفس انستتان‪ ،‬حرمت خاص قائل شتتده و اجازه شتتکستتتن این‬
‫حریم را نمی دهند‪ « :‬النفس التی حرم للا ؛‬
‫‪ .٣‬خودکشی‪ ،‬همچون دیگرکشی حرام است‪« :‬ال تقتلوا النفس التی حرم للا ؛‬
‫‪ .۴‬کشتن افراد‪ ،‬در مواردی همچون قصاص جایز است‪ « :‬التقتلوا اال بالحق ؛‬
‫‪ .۵‬مظلوم‪ ،‬هر که باشد باید مورد حمایت قرار گیرد‪ :‬و مظلوم ‪ ...‬منصورا ؛‬
‫‪ .۶‬قرار دادن حق قصاص و دیه‪ ،‬برای حمایت از مظلوم است‪:‬‬
‫« جعلنا لولیه سلطانا ؛‬
‫‪ .۷‬در قصاص باید خشم و غضب مهار شود و عدالت مراعات گردد‪:‬‬
‫فالیسرف فی القتل ؛‬
‫‪ .۸‬یکی از سنت های الهی‪ ،‬حمایت از مظلوم است‪ « :‬انه كان منصورا ‪.‬‬
‫حفظ اموال یتیمان‬
‫والتقربوا مال الیتیم إال بالتی هی أحسن حتى یبلغ أشده و أوفوا بالعهد‬
‫إن العهد كان مسئوال (‪)٣۴‬‬
‫و به مال یتیم‪ ،‬جز به بهترین شتتتیوه نزدیک نشتتتوید‪ ،‬تا آنکه به حد بلوغ و رشتتتد‬
‫برسد‪ .‬آن گاه اموالش را به او برگردانید و به پیمان وفا کنید‪ ،‬که در قیامت)‬
‫عهد و پیمان مورد سؤال قرار میگیرد‪.‬‬

‫نکته ها‬
‫قرآن در باره حفظ حقوق یتیم و تكفل امور یتیمان سفارش فراوان کرده است؛‬
‫ولی چون‬
‫‪ .۱‬نساء (‪.۹٣ :)۴‬‬
‫‪ .۲‬ر‪.‬ک‪ :‬مائده (‪.٣٣ :)۵‬‬
‫احتمال سوء استفاده از اموال یتیمان بسیار است‪ ،‬هشدار می دهد که به مال یتیم‪،‬‬
‫جز در مواردی که به سود او باشد‪ ،‬نزدیک نشوید؛ زیرا تصرف ظالمانه در‬
‫اموال یتیمان‪ ،‬همچون فرو خوردن آتش است‪۱.‬‬

‫و وقتی این آیه نازل شد‪ ،‬مسلمانان از حضور بر سر سفره ایتام کناره گرفتند و‬
‫آنان منزوی شدند‪ .‬آیه دیگری نازل شد که مراد از نزدیک نشدن‪ ،‬سوء استفاده‬
‫است‪ ،‬و افراد صالح نباید به بهانه تقوا‪ ،‬یتیمان را رها کنند‪« :‬و إن تخالطوهم‬
‫فإخوانكم و للا یعلم المفسد من المصلح»‪2‬‬

‫در این آیه‪ ،‬افزون بر حفظ حقوق یتیمان‪ ،‬به رعایت عهد و پیمان های دینی و‬
‫اجتماعی نیز سفارش شده است؛ زیرا وفای به عهد یکی از نشانه های مؤمن‬
‫واقعی است‪ .‬بر اساس آیه «الینال عهدی الظالمین‪ .3‬امامت‪ ،‬یکی از عهدهای‬
‫الهی است که مؤمن به آن پایبند است و تنها کسی را که خداوند به پیشوایی و‬
‫رهبری برگزیده‪ ،‬اطاعت می کند‪.‬‬

‫علی (ع) در طول عمر خود همواره به فکر یتیمان و در پی رفع نیازهای آنان‬
‫بود و در سخنان و نامه هایش‪ ،‬بر رعایت حقوق یتیم‪ ،‬سفارش بسیار کرده است‪.‬‬
‫چنان که فرمود‪ :‬للا للا في اأیتام‪۴ ».‬‬

‫پیامها‬

‫‪ .۱‬احترام مال یتیم به اندازه ای است که نباید به حریم آن وارد شد‪ :‬ال تقربوا ؛‬
‫‪ .۲‬کودکان‪ ،‬حق مالکیت دارند‪ « :‬مال الیتیم ؛‬

‫‪ .3‬ارث‪ ،‬یکی از اسباب مالکیت است‪ « :‬مال الیتیم ؛‬

‫‪ .۴‬تصرف در مال یتیم مشروط به رعایت باالترین مصلحت و پرثمرترین شیوه‬


‫است اگرمنافع یتیم در گردش مال اوست‪ ،‬باید آن را به کار انداخت‪ ،‬نه آنکه راکد‬
‫گذارد‪ « :‬التقربوا‪ ...‬اال بالتی هی احسن ؛‬

‫‪ .۵‬واگذاری مال یتیم به او‪ ،‬زمانی است که به بلوغ فکری‪ ،‬اقتصادی و جسمی‬
‫برسد‪ « :‬حتى یبلغ اشده ؛‬

‫‪ .۱‬نساء (‪٣ .۱۰ :)۴‬‬

‫‪ .3‬بقره (‪.۱۲۴ :)۲‬‬

‫‪ .۲‬بقره (‪.۲۲۰ :)۲‬‬

‫‪ .۴‬نهج البالغه‪ ،‬نامه ‪.۴۷‬‬

‫‪ .۶‬به پیمانها‪ ،‬هرچه باشد و با هر که باشد‪ ،‬وفادار باشیم اوفوا بالعهد ؛‬

‫‪ .۷‬توجه به مسئولیت‪ ،‬انسان را از گناه باز می دارد‪ « :‬إن العهد كان مسئوال ‪.‬‬

‫پرهیز از کم فروشی‬

‫و أوفوا الكیل إذا کلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم ذلك ځیرو أځسن تأویال (‪)٣۵‬‬

‫و چون با پیمانه دادوستد کنید‪ ،‬پیمانه را تمام دهید و با ترازوی درست‬

‫وزن کنید‪ ،‬که این بهتر و سرانجامش نیکوتر است‪.‬‬

‫نکته ها‬

‫(قسطاس»‪ ،‬مرکب از دو کلمه «قسط» به معنای عدل و «طاس» به معنای کفه‬


‫ترازو است‪۱.‬‬
‫در حدیث آمده است‪ :‬امام معصوم‪ ،‬نمونه و مصداق القسطاس المستقیم در‬

‫جامعه اسالمی است‪۲.‬‬

‫رعایت حقوق مردم در معامالت‪ ،‬چنان مهم است که بزرگ ترین آیه قرآن‪،3‬‬
‫مربوط به آن و سوره ای به نام «مطففین» در نکوهش کم فروشان نازل شده‬
‫است‪ .‬محور دعوت بعضی پیامبران‪ ،‬همچون حضرت شعیب نیز ترک کم‬
‫فروشی بوده است‪4 .‬‬

‫پیامها‬

‫‪ .۱‬بازار مسلمانان‪ ،‬باید از تقلب و کم فروشی به دور باشد‪ « :‬اوفوا الكیل ؛‬

‫‪ .۲‬پرکردن پیمانه‪ ،‬از نمونه های وفای به پیمان است که در آیۀ پیشین گذشت؛‬
‫زیرا معامله‪،‬نوعی معاهده است‪ « :‬اوفوا بالعهد‪ ...‬اوفوا الكیل ؛‬

‫‪ .٣‬ترازو و وسایل سنجش و محاسبات تجاری‪ ،‬باید سالم و دقیق باشد‪ :‬وزنوا‬
‫بالقسطاس المستقیم ؛‬

‫‪ .۱‬تفسیر المیزان‪ ،‬ذیل آیه شریفه‪.‬‬

‫‪ .٣‬بقره (‪.۲۸۲ :)۲‬‬

‫‪ .۲‬محمدباقر مجلسی‪ ،‬بحاراالنوار‪ ،‬ج‪ ،۲۴‬ص‪.۱۸۷‬‬

‫‪ .۴‬شعراء (‪.۱۸٣ - ۱۸۱ :)۲۶‬‬

‫‪ .۴‬دقت در ترازو‪ ،‬توزین و محاسبه‪ ،‬عامل خیر و برکت است‪ ،‬چنان که کم‬
‫فروشی‪ ،‬خیر و برکت را می برد‪ :‬ذلك خیر ؛‬

‫‪ .۵‬فلسفه فرمان های الهی‪ ،‬خیر خود انسان هاست نه نیاز خداوند و اوفوا‪،‬‬
‫وزنوا‪...‬ذلك خیر ؛‬
‫‪ .۶‬درستکاری اقتصادی‪ ،‬برتر از کسب مال از راه کم فروشی است‪ .‬نتیجه‬
‫دادوستد درست‪ ،‬و رعایت حقوق مردم‪ ،‬به خود انسان باز می گردد‪ ،‬چون ایجاد‬
‫اعتماد میکند؛ ولی کم فروشی و نادرست بودن میزان و حساب‪ ،‬جامعه را به فساد‬
‫مالی و سلب اعتماد میکشاند‪ .‬پس پایان و پیامد خوب‪ ،‬در گرو درستکاری است‪:‬‬
‫ذلك خیر ؛‬

‫‪ .۷‬کسب صحیح‪ ،‬موجب خوش عاقبتی است‪ :‬احسن تأویال» (کم فروش گرچه به‬
‫سود موقت می رسد‪ ،‬ولی از دست دادن اعتبار دنیوی و فراهم شدن عذاب‬
‫اخروی‪ ،‬کار او را بدفرجام می کند)‪.‬‬

‫پرهیز از ظن و گمان‬

‫وال تقف ما لیس لك به علم إن السمع والبصر والفؤاد كل أولئک كان عنه‬

‫مسئوال (‪)36‬‬

‫و آنچه را بدان علم نداری پیروی مکن‪ .‬همانا گوش و چشم و دل‪ ،‬همه در قیامت)‬

‫مورد بازخواست قرار خواهند گرفت‪.‬‬

‫نکته ها‬

‫در طول تاریخ‪ ،‬بسیاری از فتنه ها و نزاعها‪ ،‬به جهت قضاوت های عجوالنه یا‬
‫حرف های جاهالنه و اظهار نظرهای بدون تحقیق و علم‪ ،‬بروز کرده است‪ .‬عمل‬
‫به این آیه‪ ،‬فرد و جامعه را در برابر بسیاری از فریب ها و خطاها بیمه می کند‪.‬‬
‫چرا که خوش بینی بی جا‪ ،‬زودباوری و شایعه پذیری‪ ،‬جامعه را دستخوش بی‬
‫ثباتی و ذلت پذیری می کند‪.‬‬

‫در قیامت‪ ،‬از دست و پا و اعضای دیگر هم سؤال می شود ‪1‬و آنها به سخن‬
‫آمده‪ ،‬اعتراف می کنند‪ .‬ذکر چشم و گوش و دل در آیه‪ ،‬شاید از باب نمونه باشد و‬
‫ممکن است برای این باشد که پیروی از دیگران از طریق دیدن یا شنیدن و یا‬
‫اندیشه و درک است‪.‬‬
‫‪.1‬نور (‪۲۴ :)۲۴‬؛ یس (‪ ،۶۵ :)٣۶‬فصلت (‪.۲۰ :)۴۱‬‬

‫تقلید کورکورانه‪ ،‬پیروی از اوهام و خیاالت‪ ،‬تبعیت از رسوم غلط نیاکان‪ ،‬روی‬
‫آوردن به فال و پیشگویی‪ ،‬قضاوت بدون علم‪ ،‬گواهی دادن بدون علم‪ ،‬نکوهش یا‬
‫ستایش بدون علم‪ ،‬تفسیر و تحلیل ظنی و بدون علم‪ ،‬نقل شنیده های بی اساس و‬
‫شایعات‪ ،‬نسبت دادن چیزی به خدا و دین بدون علم‪ ،‬تصمیم در شرایط هیجانی و‬
‫بحرانی و بدون دلیل و برهان‪ ،‬همه مصداق «التقف ما لیس لك به علم» بوده و‬
‫ممنوع است‪.‬‬

‫این آیه ما را از پیروی آنچه بدان علم نداریم نهی می کند؛ اما روشن است که‬
‫انسان نمی تواند در همه امور زندگی‪ ،‬خود صاحب علم و دانش شود و نمی تواند‬
‫صبر کند تا پس از کسب علم و مهارت‪ ،‬عمل کند؛ بنابراین سیره و روش عقال بر‬
‫این قرار گرفته که در این موارد به افراد خبره و کارشناس مراجعه کرده و از‬
‫نظر آنان پیروی کنند‪ .‬در حقیقت باز هم پیروی از علم شده‪ ،‬لكن از علم دیگران‬
‫که اطمینان آور بوده است‪ .‬همانند مراجعه به پزشک برای درمان بیماری‪،‬‬
‫مراجعه به مهندس برای احداث ساختمان و مراجعه به مجتهد برای شناخت احکام‬
‫دین‪.‬‬

‫امامان معصوم علیها السالم‪ ،‬با استناد به این آیه‪ ،‬یاران خود را از شنیدن و گفتن‬
‫هر سخنی بازمی داشتند و به آنان توصیه می کردند که در بان دل و گوش خود‬
‫باشید‪ .‬امام صادق (ع) برای متنبه کردن شخصی که در پی شنیدن صدای ساز و‬
‫آواز از منزل همسایه بود‪ ،‬این آیه را تالوت کرد و فرمود‪ :‬گوش از شنیده ها‪،‬‬
‫چشم از دیده ها و دل از خاطره ها مؤاخذه می شود‪.‬‬

‫پیامها‬

‫‪ .1‬زندگی باید براساس علم و منطق و بصیرت باشد‪« :‬التقف ما لیس لك به علم ؛‬
‫‪ .۲‬گوش سپردن به سخنان بی اساس دیگران‪ ،‬نوعی پیروی جاهالنه است‪:‬‬
‫«التقف‪ ...‬ان السمع ؛‬
‫‪ .٣‬دل سپردن به افکار و عقاید بی منطق‪ ،‬نوعی پیروی جاهالنه است‪ :‬التقف‪...‬‬
‫الفؤاد‪...‬مسئوال ؛‬

‫‪ .۴‬راه شناخت‪ ،‬تنها حس نیست؛ در کنار گوش و چشم‪ ،‬دل نیز یکی از ابزار‬
‫شناخت است‪ :‬السمع و البصر و الفؤاد ؛‬

‫‪ .5‬در قیامت‪ ،‬از باطن و نیات هم بازخواست می شود‪ :‬الفؤاد‪ ...‬كان عنه مسئوال‬
‫؛‬

‫‪ .6‬عدم بهره برداری صحیح از جسم و امکانات آن‪ ،‬مؤاخذه خواهد داشت‪ :‬كل‬
‫اولئك كان عنه مسئوال‪.‬‬

‫پرهیز از غرور و تکبر‬

‫و التمش فی اأرض مرحا إنك لن تخرق اأرض و لن تبلغ الجبال طوال (‪)٣۷‬‬

‫و در زمین با تکبر و سرمستی راه مرو‪ ،‬که زمین را نخواهی شکافت و در بلندی‬

‫به کوه ها نخواهی رسید‪.‬‬

‫كل ذلك كان سیئه عند ربك مكروها (‪)٣۸‬‬

‫همه اینها‪ ،‬نزد پروردگارت زشت و ناپسند است‪.‬‬

‫نکته ها‬

‫در جامعیت اسالم همین بس که افزون بر مسائل اعتقادی‪ ،‬اجتماعی و اقتصادی‪،‬‬


‫برای کارهای جزئی‪ ،‬همچون شیوه راه رفتن نیز دستور دارد؛ چنان که در آیات‬
‫متعدد می فرماید‪:‬‬

‫واقصد في مشیك ‪1‬؛ در راه رفتن‪ ،‬میانه رو باش؛‬

‫وال تمش فی اأرض مرحأ ؛ در زمین با تكبر و سرمستی راه نرو؛‬


‫و عباد الرحمن الذین یمشون على اأرض هونا ‪2‬؛ ‪ ۲‬بندگان خدا آنان اند که در‬
‫زمین با آرامش و وقار راه می روند؛‬

‫* از قارون نیز انتقاد می کند که هنگام عبور از کوچه و بازار‪ ،‬با تكبر و جالل‬
‫و جبروت ظاهر می شد‪٣ .‬‬

‫‪ .۲‬فرقان (‪.۶٣ :)۲۵‬‬

‫‪ .۱‬لقمان (‪.۶۱ :)٣۱‬‬

‫‪ .٣‬ر‪.‬ک‪ :‬قصص (‪.۷۹ :)۲۸‬‬

‫در سیره ییامبر اسالم آمده است كه حتى روز فتح مكه بر االغی بدون پاالن‬
‫سوار شد‪ .‬اما حسن مجتبى (ع) نیز با داشتن مركب ها بسیار‪ ،‬پیاده به مكه می‬
‫رفت‪ .‬اینها نشانه فروتنى اولیا دین است‪ .‬على (ع) نیز از اوصاف‬
‫پرهیزکاران‪ ،‬راه رفتن متواضعانه را بر می شمارد‪:‬‬

‫«و مشیهم التواضع"‪1.‬‬

‫پیام ها‬

‫‪ . ۱‬تكبر‪ ،‬حتى در راه رفتن‪ ،‬از نظر قرآن نكوهیده است‪ :‬و التمش فى االرض‬
‫مرحا ؛‬

‫‪ .۲‬رفتار انسان‪ ،‬بیانگر خصلتها درونى اوست‪ :‬و التمش فى االرض مرحا؛‬

‫‪ .٣‬راه مقابله با تكبر‪ ،‬توجهدادن به ضعف ها و عجزهاست‪ :‬أنك لن تخرق‬


‫االرض و لن تبلغ الجبال ؛‬

‫‪ .٣‬بد اعمال زشت در همة ادیان الهى امر ثابت است‪:‬‬

‫كان سیئه عند ربك مكروها ‪.‬‬

‫پژوهش و اندیشه‬
‫‪ .۱‬جایگاه والدین در آیات قرآن چگونه است؟‬

‫‪ .۲‬اصول تعالیم ییامبران الهى كدام است؟‬

‫‪ .٣‬دلیل و فلسفه اوامر و نواهى الهى را با توجه به آیات قرآن بررسى کنید؟‬

‫منابع برا مطالعه و پژوهش‬

‫‪ .۱‬نبوت‪ ،‬مرتضى مطهر ‪ ،‬تهران‪ ،‬صدرا‪.‬‬

‫‪ .۲‬علل الشرایع‪ ،‬شیخ صدوق‪ ،‬قم‪ ،‬مكتبة الداور ‪.‬‬

‫‪ .٣‬ارزش پدرو مادر در قرآن و روایات‪ ،‬سید اسماعیل وهر ‪ ،‬تهران‪ ،‬نیایش‪.‬‬

‫‪ ۱‬نهج البالغه‪ ،‬خطبه ‪.۱۹٣‬‬

You might also like