Professional Documents
Culture Documents
Ch. 14 - Mo Dao Zu Shi @boy - Loves
Ch. 14 - Mo Dao Zu Shi @boy - Loves
Ch. 14
@BOY_LOVES
MO DAO ZU SHI
"GRANDMASTER OF DEMONIC CULTIVATION"
)MO XIANG TONG XIU)
Ch. 14
@BOY_LOVES
وانگجی بدون نگاه کردن به ووشیان سرش رو به نشونه احترام کمی پایین آورد و با تن
انتخاب کرد شکر کردن .اگه اونا به جاش بودن یا یچیزی رو جا مینداختن یا توی
جواب دادن قاطی میکردن .الن چیرن با رضایت سرش رو تکون داد
"بدون هیچ اشتباهی".
و بعد از یه مکث ادامه داد
"یه شخص چه در مسائل مرتبط با تعلیمات و چه بعنوان یه آدم باید همینقدر پُر باشه.
اگه یکی فقط بخاطر اینکه یسری موجود کوهستانی که چالش برانگیز نیستن رو توی
خونه اش مغلوب کرده بخواد به خودش مغرور شه و افتخار کنه ،یا واسه هیچی مشهور
بشه دیر یا زود رسوایی به بار میاره".
ووشیان با ابروهای باال رفته به نیم رخ وانگجی نگاه کرد و با خودش گفت 'خب ،ظاهرا
هدف این پیر مرد من بودم .از عمد بهترین شاگردشو آورده که بشینم و تماشاش کنم'
Ch. 14
@BOY_LOVES
ووشیان گفت
"درسته که اولین اقدام باید آزادی اون موجود از قید و بند آرزوی دنیویش باشه ولی
این اکثر مواقع غیر ممکنه .برآورده کردن آرزوش ساده به نظر میاد ،اگه آرزوش مثال
یه دست لباس جدید باشه آسونه .ولی چی میشه اگه خواسته اش کشتن کلی آدم برای
انتقام باشه؟"
وانگجی گفت
"در اون صورت سرکوب برای آزادی انجام میشه و اگه الزم شد بعدش نابود میشه".
ووشیان گفت
"اون قاتل توی وضعیت داغونی مُرد پس طبیعی بوده که به یه جسد درنده تبدیل بشه.
اون قاتل بیشتر از صد تا آدم رو کشته خب چرا ما هم کشته ها رو نبش قبر نکنیم که
بعد از برانگیختن نیروی خشمشون دور هم جمعشون کنیم و ازشون برای جنگیدن با
جسد درنده استفاده کنیم"...
Ch. 14
@BOY_LOVES
وانگجی باالخره سرش رو چرخوند که به ووشیان نگاه کنه .ابروهاش کمی به هم
نزدیک شده بود ولی صورتش هنوز بی حس بود .ریش الن چیرن از شدت عصبانیت
فر خورده بود و داد زد
"چطور جرعت میکنی!"
همه کسایی که تو اتاق بودن هاج و واج به اوضاع نگاه میکردن .الن چیرن از جاش پرید
و گفت
"فلسفه ی جن گیری شیاطین و نابود کردن اشباح آزاد سازی شونه! تو حتی روش های
آزادی موجودات پلید رو مطالعه نکردی بعد درباره بیشتر کردن نیروی خشمشون فکر
میکنی؟ اینجوری قانون طبیعت رو زیر پا گذاشتی و اصول اخالق اخالقی رو نادیده
گرفتی!"
ازشون پیدا نکنیم؟ وقتی یوی بزرگ سیل رو مهار کرد ،راه بدتر ساختن سد و سرکوب
آب بود و راه بهتر ایجاد کانال واسه هدایت مسیر آب *.سرکوب موجودات و مهار
کردن سیل هم مثل همدیگه هستن پس این راهِ بدتر نیست که"...
الن چیرن یه کتاب رو سمتش پرت کرد ولی ووشیان به طرفی خم شد و جا خالی داد.
قرار داره و قابل استفاده اس پس چرا نیروی کینه هم توسط آدما استفاده نشه؟"
Ch. 14
@BOY_LOVES
یه کتاب دیگه هم به سمت ووشیان پرت شد و الن چیرن به تندی گفت
"خب پس بگو چطور مطمئن میشی نیروی کینه تحت کنترلت میمونه و به بقیه آسیب
نمیزنه؟"
"اگه به اینجاش فکر کرده بودی که دنیای تعالیم اجازه نمیداد زنده بمونی! برو بیرون!"
اون تمام صبح رو توی مقر ابر پرسه زد ،گل چید و با علفا بازی کرد .وقتی همه
کالسشون رو تموم کردن ووشیان رو باالی یه دیوار بلند پیدا کردن .درحالی که روی
آجر های خاکستری لبه اش لم داده بود و دست راستش زیر گونه اش بود ،یه پاش
باالی دیوار بود و پای دیگه اش آویزون بود و آروم تاب میخورد .همزمان یه شاخه
علف رو توی دهنش نگه داشته بود.
"بعد از بیرون رفتنت یه مدت طول کشید که الن چیرن بفهمه چه اتفاقی افتاده و
صورتش قشنگ کبود شد!"
Ch. 14
@BOY_LOVES
ووشیان یکم اون علف رو جویید و خطاب به اونایی که پایینش بودن داد زد
"اون پرسید منم جواب دادم .اگه بهم بگه برم بیرون میرم بیرون ،دیگه ازم چی
میخواد؟"
هوایسانگ گفت
"چرا به نظر میاد این پیرمرده مخصوصا روی تو گیره؟ همش تو رو سرزنش میکنه".
"خب حق داره .آخه اون چه جوابی بود؟ اگه این مزخرفات رو توی خونه نشخوار کنه
مشکلی نیست ولی چطور جرات میکنه جلوی الن چیرن همچین چیزایی بگه؟ هوس
مردن کرده!"
ووشیان گفت
"هرجوری هم که جواب بدم اون ازم خوشش نمیاد پس فرقی نداره .منم هرچی رو که
بخوام میگم .به هرحال نمیخواستم عصبانیش کنم فقط میخواستم درست جوابشو بدم".
بعد از چند لحظه فکر کردن ،حالتی از حسرت و غبطه توی چهره ی هوایسانگ ظاهر
شد "راستشو بخوای چیزایی که داداش وی گفت جالب بودن .نیروی روحانی که از
جوهره ی طالیی میاد فقط با تعلیم دیدن و زحمت کشیدن به دست میاد و معلوم نیست
چقد طول بکشه .مخصوصا برا یکی مثل من که انگار از وقتی تو شکم ننم بودم
استعدادمو سگ خورده .ولی نیروی کینه از ارواح وحشی میاد و راحت میشه گرفتش و
ازش استفاده کرد .یچیزی اونورِ خفنه!"
جوهره ی طالیی نوعی هسته بود که بعد از تعلیم دیدن تا حد مشخصی ،توی تعلیم
Ch. 14
@BOY_LOVES
دیده ها تشکیل میشد .بعد از اینکه هسته تشکیل میشد رده ی تعلیم دیده با سرعت
زیادی پیشرفت میکرد و بهتر و بهتر میشد .اگه تشکیل نمیشد هم یه تعلیم دیده ی
رده پایین میشدن .اگه شاگرد یه حزب برجسته هسته اش توی سنِ باال تشکیل میشد
برای اون حزب مثل یه ننگ بود که دربارش به بقیه بگه .ولی هوایسانگ اصال از این
قضیه خجالت نمیکشید .ووشیان هم خندید و گفت
"میدونم باوشه؟ با استفاده اش هیچ مشکلی پیش نمیاد".
"کافیه میخواید دربارش حرف بزنید مشکلی نیست ولی جدی جدی پا توی همچین راه
خرابی نذارید".
"چرا راه صاف و فراخ رو ول کنم و بجاش برم سراغ یه پل چوبی خرابه و باریک روی
رودخونه؟ اگه این راه خیلی آسون بود قبلش بقیه میرفتن سراغش .نگران نشو .اون
ازم پرسید منم فقط جوابشو دادم ..هی بروبچ نمیاین؟ بزنین بریم تا وقتی حکومت
" 'قرقاول شکار کنیم' دیگه چیه؟ اصال چرا باید قرقاولی اینجا باشه؟ اول برو
رونویسیاتو کن! الن چیرن ازم خواست بهت بگم که باید قسمت فضیلتِ "پرهیزگاری"
رو سه بار رونویسی کنی .اینجوری یاد میگیری قانون طبیعت و اصول اخالقی چیه".
Ch. 14
@BOY_LOVES
قوانین اینجا خیلی بلند باال بودن واسه همین الن چیرن یه نسخه چاق و کلفت رو ازش
بازنویسی کرده بود و قسمت فضیلت ،چهار پنجم کل کتاب میشد .ووشیان تیکه علفی
که تو دهنش بود رو تف کرد و گرد و خاک چکمه هاشو گرفت.
"سه باار! بابا همون یه بار هم رونویسی کنم میرم بهشت!* من که از حزب الن نیستم
با النی ها هم که نمیخوام ازدواج کنم .چرا باید قوانین حزب رو رونویسی کنم؟ اصال
نمیکنم".
و ووشیان گفت
ولی یهو وسط جمله اش ساکت شد .سرفه خشکی کرد و بعد از باز کردن بادبزنش به
طرف دیگه چرخید .ووشیان فهمیده بود یچیزی میلنگه .پس سرش رو چرخوند و طبق
انتظارش ،وانگجی رو دید که زیر یه درخت سبز و قدیمی ایستاده و با بیچن که به
کمرش گیر داده شده بود بهشون نگاه میکنه .اون مثل یه درخت یشم به نظر میرسید و
لکه های سایه ی برگ درخت و نور خورشید رو باز میتابید .اما نگاهش اصال دوستانه
Ch. 14
@BOY_LOVES
همه میدونستن صداشون زیادی بلند بوده و وانگجی رو به اینور هدایت کرده پس
وانگجی یهویی روش رو برگردوند و بی تفاوت گذاشت رفت .ووشیان با خوشی دنبالش
"نادیده ام گرفت".
"آره ".هوایسانگ گفت "داداش وی ،به نظرت میاد واقعا ازت متنفره .الن وانگجی
معموال ...نه ،هیچوقت همچین کار بی ادبانه ای انجام نداده".
"االن معذرت خواهی کنی؟ کار از کار گذشته! اونم مثل عموش فکر میکنه تو یه
موجودی که ذاتت پلید و یاغیه .خودشو زحمت نمیده که بهت اهمیت بده".
Ch. 14
@BOY_LOVES
فقط سه روز طول کشید که ووشیان باالخره بفهمه عادت بد الن چیرن چیه .درس هاش
نه تنها طوالنی و خسته کننده بود بلکه ازشون امتحان هم میگرفت .تغییرات نسل قبیله
درحالی که ووشیان حتی یه کلمه از چیزایی که تو کالس گفته میشد رو نمیفهمید ،وقتی
وقتی امتحان نزدیک میشد هوایسانگ مثل خر درس میخوند .اون دو دفعه قسمت
"فضیلت" رو برای ووشیان رونویسی کرده بود و قبل از امتحان التماس میکرد
"داداش وی توروخودا ،اگه نمرم پایین تر از 'یی'* بشه داداشم حتما پاهامو میشکونه!
تفکیکِ چیزایی مثل دودمان مستقیم و دودمان موازی و قبیله اصلی و شاخه های قبیله...
کسایی مثل ما که تو قبیله های بزرگ هستیم حتی فامیالی خودمونو تشخیص نمیدیم یا
هرکی که دو خونواده اونور تر باشه بهش دایی و خاله میگیم .چجوری یه نفر مغزش
.....
وانگجی با دیدن برگه های تقلب که وسط امتحان اینور و اونور میرفتن ،مچ چند تا مغز
متفکر های این جنجال رو گرفت .الن چیرن هم که از عصبانیت منفجر شده بود برای
Ch. 14
@BOY_LOVES
اون از ووشیان بد گفته بود— اوایلش باوجودی که این شاگردا به زور جاگیر میشدن
اما الاقل سر جاشون مینشستن و کاری انجام نمیدادن .ولی بعد از اومدن ووشیان ،این
بچه ننه های بی بته تحت تاثیر ترغیب هاش قرار میگرفتن .شبا بیرون میپلیکدن .هرجا
حال میکردن مشروب میخوردن و این عادات فاسد همینجوری بیشتر و بیشتر میشد.
همونجور که الن چیرن انتظار داشت ،ووشیان برای بشریت یکی از بزرگترین تهدید ها
بود!
"یینگ همیشه اینجوری بوده آقای الن .لطفا حواستون باشه تادیبش رو لحاظ کنید".
ووشیان دفعه اول خیلی دربارش فکر نکرد .این فقط رو نویسی متن بود و کم آدمی
پیدا نمیشد که این کارو براش انجام بده .ولی این بار هوایسانگ گفت
"داداش وی حتی اگه بخوام هم نمیتونم کمکت کنم .این دفعه دست خودتو میبوسه".
"پیر مر ...آقای الن گفت تو باید هم سلوک و هم فضیلت رو رونویسی کنی".
سلوک یکی از پیچیده ترین بخش های قوانین دوازده گانه ی حزب الن بود .کلی
چیزای باستانی رو سند کرده بود ،به طور وحشتناکی طوالنی بود و به خطی نوشته شده
بود که به ندرت استفاده میشد.
Ch. 14
@BOY_LOVES
یه بار کپیش میکردی از زندگی سیر میشدی و ده بار کپیش میکردی درجا به عنوان یه
بذاره".
"اون گفت اجازه نداری بیای بیرون و باید برای رونویسی به عمارت کتابخانه بری.
اونجا هم به دیوار زل بزنی و به اشتباهاتت فکر کنی .البته که برات بپا هم گذاشته .الزم
هم نیست که بگم کیه ،نه؟"
......
Ch. 14
@BOY_LOVES
]عمارت کتابخانه[
اونجا یه صندلی بامبویی ،یه میز چوبی ،دوتا شمعدون و دوتا آدم وجود داشت .یکیشون
خیلی با وقار نشسته بود .اما عوضش اون یکی بیشتر از ده صفحه از سلوک رو رونویسی
کرده بود ،سرش گیج میرفت و عمیقا خسته شده بود .واسه همین قلم مو رو کنار
خوش قیافه هستن مخصوصا برادران یشمِ نسل فعلی .قبل از این ووشیان فرصتش رو
نداشت که وانگجی رو به دقت بررسی کنه ولی حاال که یه نگاه انداخته بود ،فکر کردن
به چیزای تصادفی رو شروع کرد .وانگجی حقیقتا خیلی خوب به نظر میرسید ولی اگه
اون دخترا میومدن و با چشمای خودشون میدیدنش ..وانگجی به حدی همیشه اوقاتش
تلخ بود که انگار همه ارث باباشو خوردن یا پدر و مادرش مردن .خوشگل بودن چهره
اش هم هیچ تفاوتی تو این قضیه ایجاد نمیکرد.
وانگجی کلفت ترین و کتاب های باستانیِ عمارت کتابخوانه رو بازنویسی میکرد.
حرکات قلم موش آروم پیوسته بودن ولی دستخطش تر و تمیز و سریع بود .ووشیان
Ch. 14
@BOY_LOVES
ووشیان به ندرت برای زمان طوالنی ساکت میموند .درحالی که احساس نفس تنگی
Ch. 14
@BOY_LOVES
*یوی بزرگ و مهار سیل :فرمانروای دودمان افسانه ای شیا که بعد از سه شهریار و پنج خاقان
روی کار اومد ولی واقعی بودنش تایید رسمی نشده و بیشتر به شکل یه اسطوره اس .ایشون
به پیدا کردن راهی برای مهار طغیان آب ها و سیل معروفن .همچنین سد ساختن برای مهار
سیل کار اشتباهیه چون در صورت زیاد شدن آب و خراب شدن سد ،آب طغیان میکنه .درحالی
که کانال ساختن و هدایت مسیر آب حاال برای استفاده یا چیزای دیگه راه صحیح تریه .ووشیان
هم آب رو به نیروی کینه ی موجودات پلید تشبیه کرده.
*نیروی روحانی توی بدن انسان )Dantian( :جایی که "چیِ" یه آدم در اون قرار داره و انرژی
اونجا متمرکز شده .جاش رو هم به اندازه عرض سه انگشت زیر ناف و عرض دو انگشت پشتش
مد نظر داشته باشین.
*رفتن به بهشت :میگه که با نوشتنش از شدت معنوی شدن جاودان میشه و به بهشت میره.
منظور مردنش نیست.
*یی :مثل نمره های آ و بی و سی و دی ،اونا هم جیا و یی و بینگ و دینگ دارن که یی تقریبا به
اندازهء بی هست.
Ch. 14