Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 25

‫ﻓﺼﻞ ‪ ٣‬پيچش‬

‫‪١ .....................................................................................................................................................................................................................‬‬ ‫ﻓﺼﻞ ‪-٣‬ﭘيﭽﺶ‬

‫‪-١-٣‬ﻣﻘﺪﻣﻬﺎي بر ﻣفﻬوم ﭘيﭽﺶ ‪١ ......................................................................................................................................‬‬

‫‪-٢-٣‬تنﺶ در ﻣحورهﺎي دايره اي ‪٢ .....................................................................................................................................‬‬

‫‪ ٣-٣‬تﻐيير شكﻞ در ﻣحورهﺎي دايره اي ‪٤ ............................................................................................................................‬‬

‫‪-٤-٣‬تنﺶ در ﻣحﺪوده اﻻستيك ‪٥ ......................................................................................................................................‬‬

‫‪-٥-٣‬زاويﻪ ﭘيﭽﺶ در ﻣحﺪوده اﻻستيك ‪١٠ ...........................................................................................................................‬‬

‫‪-٦-٣‬ﻣحور هﺎي استﺎتيكي ﻧﺎﻣﻌيﻦ‪١٢ ...................................................................................................................................‬‬

‫‪١٧ ......................................................................................................................................................................................................‬‬ ‫‪٧-٣‬طراحي ﻣحور هﺎي اﻧتﻘﺎل‬

‫‪٨-٣‬ﭘيﭽﺶ ﻋﻀو هﺎي ﻏير دايره اي ‪١٨ ...................................................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ ٩-٣‬ﻣحور هﺎي توﺧﺎﻟي جﺪار ﻧﺎزك ‪٢٢ ....................................................................................................................................................................................................‬‬

‫‪١‬‬
‫‪ ١-٣‬ﻣﻘﺪﻣﻪاي بر ﻣفهوم پيچش‬
‫تﺎكنون اطﻼﻋﺎتي در ﻣورد ﻣحﺎسبﻪ تنﺶ و كرﻧﺶ در ﻋﻀوهﺎ ﻣكﺎﻧيكي تحت بﺎر ﻣحوري بﻪ دست آورده ايم‪ .‬در ايﻦ بخﺶ‪ ،‬هﺪف‬
‫بررسي سﺎزههﺎيي است كﻪ در ﻣﻌرض ﭘيﭽﺶ قرار ﻣيگيرﻧﺪ‪ .‬بﻪ بيﺎﻧي ديگر‪ ،‬هﺪف آن است تﺎ بﻪ تحليﻞ تنﺶ و كرﻧﺶ در ﻋﻀو‬
‫هﺎيي كﻪ سطح ﻣﻘطع دايروي دارﻧﺪ و در ﻣﻌرض كوﭘﻞهﺎي ﭘيﭽﺎﻧنﺪه يﺎ گشتﺎور )تورك‪ (٢‬ﻣسﺎوي و ﻣخﺎﻟف ‪ T‬و ’‪ T‬قرار دارﻧﺪ‪،‬‬
‫بپردازيم‪.‬‬

‫كﺎربرد ﭘيﭽﺶ در ﻣﻬنﺪس ﻣكﺎﻧيك‪ :‬بﻪ ﻋنوان ﻧموﻧﻪ ﻣحورهﺎي اﻧتﻘﺎل قﺪرت بيﻦ ﻣوتور و ﻣحور ﻋﻘب ﺧودرو و همﭽنيﻦ ﻣحورهﺎي‬
‫ﻣوتور اسپينﺪل ﻣﺎشيﻦ ابزار‪ ،‬ﻣحورهﺎي اﻧتﻘﺎل قﺪرت دايروياﻧﺪ كﻪ ﻣيتواﻧنﺪ تو ﭘر يﺎ توﺧﺎﻟي بﺎشنﺪ‪.‬‬

‫‪١‬‬
‫‪Torsion‬‬
‫‪٢‬‬
‫‪Torque‬‬
‫‪١‬‬
‫ﺧﺎصيت ﻣﻬم ﻣحور هﺎي دايره اي ايﻦ است كﻪ در اثر ﭘيﭽﺶ ﻣحور دايرهاي تمﺎم ﻣﻘﺎطع‪ ،‬ﻣسطح و اﻋوجﺎج ﻧيﺎﻓتﻪ ﻣيﻣﺎﻧنﺪ؛ يﻌني‬
‫هر ﻣﻘطع بﻪ صورت يك دايره صلب بﺎ يك زاويﻪ ﻣربوط بﻪ ﺧودش ﻣي چرﺧﺪ‪ .‬هرچنﺪ كﻪ زوايﺎي چرﺧﺶ آﻧﻬﺎ ﻣتفﺎوت است‪.‬‬

‫بﺎ توجﻪ بﻪ ايﻦ ﺧﺎصيت ﻣﻬم ﻣحورهﺎي دايرهاي ﻣيتوان‪:‬‬

‫‪ .١‬توزيع كرﻧﺶ برشي را در ﻣحور دايرهاي تﻌييﻦ كرد‪.‬‬

‫‪ .٢‬بيﺎن ﻧمود كرﻧﺶ برشي ﻧسبت بﻪ ﻓﺎصلﻪ از ﻣركز ﻣيلﻪ بﻪ صورت ﺧطي تﻐيير ﻣيكنﺪ‪.‬‬

‫‪ .٣‬اگر تﻐيير شكﻞ هﺎ در ﻣحﺪوده اﻻستيك بﺎشﺪ قﺎﻧون هوك را براي بيﺎن رابطﻪ كرﻧﺶ بﺎ تنﺶ بﻪ كﺎر برد‪.‬‬

‫‪ ٢-٣‬تنش در ﻣحورهاي دايره اي‬


‫ابتﺪا بﻪ ﻣشﺎهﺪات بر روي يك ﻣحور تحت ﭘيﭽﺶ ﻣيﭘردازيم تﺎ شﻬود اوﻟيﻪ در ﺧﺼوص تﻐيير شكﻞ يك ﻣحور تحت گشتﺎور‬
‫ﭘيﭽشي بﻪ دست آيﺪ‪ .‬براي ايﻦ كﺎر‪ ،‬تﻌﺪادي ﻣيلﻪ‬
‫بﺎريك را بر روي يك استواﻧﻪ ﻧﺼب ﻣيكنيم و استواﻧﻪ‬
‫را تحت ﭘيﭽﺶ قرار ﻣيدهيم‪ .‬ﻣستطيﻞهﺎي بيﻦ‬
‫ﻣيلﻪهﺎ‪ ،‬بﻪ ﻣتوازي اﻻضﻼع تبﺪيﻞ ﻣيشوﻧﺪ‪.‬‬

‫شهود‪ :‬اﻋمﺎل تورك بر يك شفت بﺎﻋث ايجﺎد تنﺶ برشي بر روي بﺪﻧﻪ شفت ﻣيشود‪ .‬ايﻦ را از تﻐيير زاويﻪ جزء سطح كﻪ روي‬
‫بﺪﻧﻪ شفت ﻣيكشيم درﻣييﺎبيم‪.‬‬

‫اطﻼعات پيشين‪ :‬تنﺶ برشي ﻧميتواﻧﺪ ﻓﻘط در يك صفحﻪ رخ دهﺪ‪ .‬اگر در صفحﻪاي تنﺶ برشي داريم‪ ،‬حتمﺎ در صفحﻪ‬
‫ﻋمود بر آن هم همﺎن ﻣﻘﺪار تنﺶ برشي وجود دارد‪.‬‬

‫نتيجﻪگيري‪ :‬اﻋمﺎل تورك بر يك شفت بﺎﻋث ايجﺎد تنﺶ برشي در هر ﻣﻘطع شفت ﻣيشود‪.‬‬

‫‪٢‬‬
‫ﻣحور يﺎ شفت‪ AB ٣‬را در ﻧظر بگيريﺪ كﻪ در ﻧﻘﺎط ‪ A‬و ‪ B‬بﻪ ترتيب‬
‫تحت توركهﺎي ﻣسﺎوي و ﻣخﺎﻟف ‪ T‬و '‪ T‬قرار دارد‪ .‬در يك ﻧﻘطﻪ‬
‫دﻟخواه ‪ C‬در ﻣيﺎﻧﻪ شفت‪ ،‬ﻣﻘطﻌي ﻣيزﻧيم‪ .‬حﺎل ﻣيﺧواهيم ﻧيروهﺎي‬
‫داﺧلي ﻧﺎشي از ايﻦ كوﭘﻞ ﭘيﭽشي را بررسي كنيم‪.‬‬

‫بﺎ بررسي ديﺎگرام آزاد بخﺶ ‪ BC‬ﻣيتوان دريﺎﻓت كﻪ در ﻣﻘطع ‪ C‬بﺎيﺪ ﻧيروهﺎيي ﻣمﺎسي بر جزءهﺎي سطح وارد شوﻧﺪ تﺎ در ﻣجموع‬
‫ﻣنجر بﻪ ايجﺎد توركي برابر بﺎ ‪ T‬در ﻣﻘطع گردﻧﺪ‪.‬‬

‫اگر ﻓﺎصلﻪ هز جزء سطحي بﺎ ﻣركز ﻣﻘطع دايرهاي را ‪ ρ‬بگيريم‪ ،‬ﻣجموع گشتﺎورهﺎي بﻪ دست آﻣﺪه در اثر ﻧيروهﺎي ﻣمﺎسي برابر‬
‫است بﺎ‪:‬‬

‫𝑇 = 𝐹𝑑 𝜌‬

‫از آﻧجﺎ كﻪ ‪ dF‬ﻧيروي ﻣمﺎس بر سطح و از جنس برش است‪ ،‬داريم‪:‬‬

‫𝐴𝑑 𝜏 = 𝐹𝑑‬

‫يﻌني در هر ﻣﻘطع بﻪ يك ويﮋگي ﻣﻬم تنﺶ برشي دست ﻣييﺎبيم‪:‬‬

‫𝑇 = )𝐴𝑑 𝜏( 𝜌‬

‫ايﻦ ويﮋگي ﻣشخﺼﻪ بسيﺎر ﻣﻬمي از تنﺶ برشي در هر ﻣﻘطﻪ است كﻪ از تﻌﺎدل استﺎتيكي بﻪ دست ﻣيآيﺪ‪ .‬اﻣﺎ بﻪ تنﻬﺎيي اطﻼﻋﺎتي‬
‫در ﻣورد توزيع تنﺶ در ﻣﻘطع بﻪ ﻣﺎ ﻧميدهﺪ‪ .‬در واقع توزيع تنﺶ در هر ﻣﻘطع‪ ،‬ﻣسﺌلﻪاي استﺎتيكي ﻧﺎﻣﻌيﻦ است كﻪ بﺎيﺪ بﺎ استفﺎده‬
‫از ﻓرضيﺎتي در ﻣورد تﻐيير شكﻞ در جسم‪ ،‬بﻪ سراغ حﻞ ﻣسﺌلﻪ رﻓت‪.‬‬
‫توجﻪ‪ :‬از ﻓرﻣول هﺎيي كﻪ در اداﻣﻪ ايﻦ ﻣطلب استخراج ﻣي شود ﻧميتوان در شرايط زير استفﺎده كرد‪:‬‬

‫‪ -١‬بخﺶ ﻣورد ﻣطﺎﻟﻌﻪ در ﻧزديكي ﻣحﻞ اﻋمﺎل گشتﺎور بﺎشﺪ ‪.‬‬

‫‪ -٢‬بخﺶ ﻣورد ﻣطﺎﻟﻌﻪ در ﻧزديكي ﻣﻘطﻌي بﺎ تﻐيير قطر ﻧﺎگﻬﺎﻧي بﺎشﺪ ‪.‬‬

‫‪ -٣‬رﻓتﺎر ﻣﺎده از حﺪ اﻻستيك ﺧﺎرج شﺪه بﺎشﺪ‪.‬‬

‫‪٣‬‬
‫‪Shaft‬‬
‫‪٣‬‬
‫‪ ٣-٣‬تغيير شكﻞ در ﻣحورهاي دايره اي‬
‫ﻣحوري دايره اي بﻪ طول ‪ L‬داريم كﻪ از يك طرف ثﺎبت و از طرف ديگر تحت‬
‫گشتﺎور ﭘيﭽشي 𝑇 است‪.‬‬

‫ﻣشﺎهﺪات‪ .١ :‬سر آزاد بﻪ اﻧﺪازه زاويﻪ 𝜙 ﻣي ﭘيﭽﺪ‪.‬‬

‫‪ .٢‬در گستره ﻣﻌيني از 𝜙 ‪ ،‬ﻣﻘﺪار 𝜙 ﻣتنﺎسب بﺎ 𝑇 است‪.‬‬

‫‪ .٣‬ﻣﻘﺪار 𝜙 ﻣتنﺎسب بﺎ طول ﻣحور )𝐿( است؛بﺪيﻦ ترتيب كﻪ ﻣﻘﺪار 𝜙‬


‫وقتي طول ﻣحور را دو برابر كنيم دو برابر ﻣيشود‪.‬‬

‫بﺎ توجﻪ بﻪ ايﻦ شﻬود‪ ،‬حﺎل هﺪف يﺎﻓتﻦ رابطﻪاي ﻣشخص بيﻦ 𝜙‪ ،‬كﻪ آن را زاويﻪ‬
‫پيچش‪ ٤‬ﻣيﻧﺎﻣنﺪ‪ 𝑇 ،‬و ‪ L‬است‪ .‬در اداﻣﻪ بﺎ توجﻪ بﻪ ايﻦ رابطﻪ‪ ،‬ﻣيتوان بﻪ توزيع‬
‫تنﺶ برشي در ﻣﻘطع ﭘرداﺧت‪.‬‬

‫يك ﺧﺎصيت ﻣﻬم ﻣحور هﺎي دايره اي‪:‬‬

‫در ﻣحورهﺎي دايرهاي تحت ﭘيﭽﺶ‪ ،‬تمﺎم ﻣﻘﺎطع ﭘس از بﺎرگذاري ﭘيﭽشي همﭽنﺎن ﻣسطح و اﻋوجﺎج ﻧيﺎﻓتﻪ بﺎقي ﻣيﻣﺎﻧنﺪ‪ .‬يﻌني تمﺎم‬
‫ﻣﻘطعهﺎ بﺎ وجود اينكﻪ بﻪ اﻧﺪازههﺎي ﻣتفﺎوت ﻣيچرﺧنﺪ اﻣﺎ بﻪ صورت صفحﺎتي صلب چرﺧيﺪهاﻧﺪ‬

‫نكتﻪ ‪ :١‬ايﻦ ﺧﺎصيت در ﻣورد ﻣﻘﺎطع توﭘر و توﺧﺎﻟي صﺎدق است‪.‬‬

‫نكتﻪ ‪ :٢‬ﻋﻀوهﺎيي بﺎ ﻣﻘطع ﻏيردايرهاي چنيﻦ ﺧﺎصيتي ﻧﺪارﻧﺪ؛ ﻣثﻼ در ﻣيلﻪ بﺎ ﻣﻘطع ﻣربﻌي‪ ،‬ﻣﻘﺎطع بﻌﺪ از ﭘيﭽﺶ تﺎب برﻣي دارﻧﺪ‪.‬‬

‫نكتﻪ ‪ :٣‬ﻋلت وجود ايﻦ ﺧﺎصيت ‪ ،‬تﻘﺎرن ﻣحوري يﺎ ‪ axisymmetry‬در ﻣحور دايرهاي است‪.‬‬

‫توزيع كرﻧﺶ برشي را در ﻣحوري دايرهاي بﻪ طول 𝐿 و شﻌﺎع ﻣﻘطع 𝑐 در ﻧظر ﻣيگيريم كﻪ بﻪ‬
‫اﻧﺪازه 𝜙 در اﻧتﻬﺎي آزادش تحت كوﭘﻞ ﭘيﭽشي ﭘيﭽيﺪه شﺪه است‪.‬‬

‫استواﻧﻪاي بﻪ شﻌﺎع 𝜌 از ﻣحور جﺪا ﻣيكنيم‪ .‬چنﺎﻧﭽﻪ جزء ﻣربﻌي كوچك بيﻦ دو ﻣﻘطع در ﻧظر‬
‫بگيريم‪ ،‬ﺧواهيم ديﺪ كﻪ ايﻦ جزء در اثر ﭘيﭽﺶ بﻪ ﻟوزي تبﺪيﻞ ﻣيشود‪ .‬ايﻦ تﻐيير زاويﻪ ﻧشﺎن‬
‫دهنﺪهي وجود تنﺶ برشي است‪.‬‬

‫كرﻧﺶ برشي هر جزء = تﻐيير زاويﻪ اضﻼع آن جزء‬

‫چون دو تﺎ ﻣﻘطع دايرهاي ثﺎبت اﻧﺪ‪ ،‬تﻐيير زاويﻪ = زاويﻪ بيﻦ ﺧط هﺎي 𝐵𝐴 و 𝐵’𝐴‬

‫‪٤‬‬
‫‪Angle of Twist‬‬
‫‪٤‬‬
‫𝛾𝐿 = 𝐴𝐴‬ ‫اگر 𝛾 كوچك بﺎشﺪ‪ ،‬آﻧگﺎه‬

‫اﻣﺎ از طرﻓي‬
‫𝜙 𝜌 = 𝐴𝐴‬
‫كﻪ 𝜙 و 𝛾 بر حسب راديﺎن اﻧﺪ‪.‬‬

‫كرﻧﺶ برشي ﻣتنﺎسب است بﺎ‪:‬‬

‫𝜙𝜌‬ ‫‪-١‬زاويﻪ ﭘيﭽﺶ ﻣحور در ﻧﻘطﻪاي ﻣﻌيﻦ‪،‬‬


‫=𝛾‬
‫𝐿‬ ‫‪-٢‬ﻓﺎصلﻪ از ﻣحور شفت و‬

‫‪-٣‬طول ﻣحور‬

‫𝛾‬ ‫=‬ ‫نتيجﻪ‪ :‬كرﻧﺶ برشي بﻪ صورت ﺧطي بﺎ ﻓﺎصلﻪ از ﻣركز تﻐيير ﻣيكنﺪ و روي سطح ﻣحور ﻣﺎكزيمم است‪:‬‬

‫=𝛾‬ ‫𝛾‬ ‫ﻟذا ﻣيتوان ﻧوشت‪:‬‬

‫‪ ٤-٣‬تنش در ﻣحﺪوده اﻻستيك‬


‫اگر ﻓرض كنيم گشتﺎور ﭘيﭽشي 𝑇 چنﺎن است كﻪ تنﺶ برشي در ﻣحور كمتر از استحكﺎم تسليم 𝜏 بﺎشﺪ‪ ،‬در اثر اﻋمﺎل بﺎر هيچ‬
‫تﻐيير شكﻞ دائمي در ﻣﺎده بﻪ وجود ﻧميآيﺪ‪ .‬همﭽنيﻦ براي توصيف رابطﻪ ﻣيﺎن تنﺶ و كرﻧﺶ ﻣيتوان از قﺎﻧون هوك ﻧيز استفﺎده‬
‫ﻧمود‪:‬‬

‫𝛾𝐺=𝜏‬

‫كﻪ ‪ G‬همﺎن ﻣﺪول برشي ﻣﺎده است‪ .‬حﺎل اگر رابطﻪ بﻪ دست آﻣﺪه براي كرﻧﺶ برشي را در ﻣﺪول برشي ضرب كنيم‪ ،‬ﻣيتواﻧيم‬
‫روابطي براي تنﺶ برشي بﻪ دست آورد‪:‬‬
‫𝜌‬ ‫𝜌‬
‫=𝜏‬ ‫𝛾𝐺‬ ‫=‬ ‫𝜏‬
‫𝑐‬ ‫𝑐‬
‫حﺎل چنﺎﻧﭽﻪ ﻣحور ﻣورد ﻧظر داراي ﻣﻘطﻌي بﻪ صورت دايره توﺧﺎﻟي بﻪ شﻌﺎع داﺧلي 𝑐 و شﻌﺎع ﺧﺎرجي 𝑐 بﺎشﺪ‪ ،‬ﻣيتوان دريﺎﻓت‬
‫كﻪ‪:‬‬

‫𝑐‬
‫𝜏‬ ‫=‬ ‫𝜏‬
‫𝑐‬

‫بﻪ يﺎد داريم كﻪ در بخﺶ قبﻞ از طريق روابط تﻌﺎدل استﺎتيكي بﻪ دست آورديم‪:‬‬

‫=𝑇‬ ‫)𝐴𝑑𝜏(𝜌‬

‫‪٥‬‬
‫حﺎل بﺎ قرار دادن رابطﻪ ﻣربوط بﻪ تنﺶ برشي در ايﻦ رابطﻪ تﻌﺎدل داريم‪:‬‬
‫𝜏‬
‫=𝑇‬ ‫= )𝐴𝑑 𝜏( 𝜌‬ ‫𝐴𝑑 𝜌‬
‫𝑐‬
‫بﻪ 𝐴𝑑 𝜌 ∫ ﻣمﺎن اينرسي قطبي‪ ٥‬ﻣﻘطع ﻧسبت بﻪ ﻣركز آن گفتﻪ ﻣي شود و آن را بﺎ )𝐽( ﻧمﺎيﺶ ﻣيدهنﺪ؛ بنﺎبرايﻦ داريم‪:‬‬

‫𝜏‬ ‫𝐽‬
‫=𝑇‬
‫𝑐‬

‫𝑐𝑇‬
‫𝜏‬ ‫=‬
‫𝐽‬

‫𝜏 در رابطﻪ ﻓوق داريم‪:‬‬ ‫كﻪ بﺎ جﺎيگذاري كميت‬


‫𝜌𝑇‬
‫=𝜏‬
‫𝐽‬

‫اگر ﻣﻘطع دايرهاي بﻪ صورت توﭘر بﺎشﺪ‪ ،‬توزيع تنﺶ بﻪ صورت كﺎﻣﻼ ﺧطي ﺧواهﺪ بود و در ﻣبﺪا ﻣﻘﺪار صفر ﺧواهﺪ داشت‪ .‬در ايﻦ‬
‫حﺎﻟت ﻣمﺎن اينرسي قطبي در ﻣﻘطع بﺎ شﻌﺎع ‪ c‬برابر است بﺎ 𝑐 ‪ .‬چنﺎﻧﭽﻪ ﻣﻘطع را بﻪ صورت يك دايره توﺧﺎﻟي بﺎ شﻌﺎع داﺧلي‬
‫𝜏 در شﻌﺎع داﺧلي تﺎ‬ ‫𝑐 و شﻌﺎع ﺧﺎرجي 𝑐 در ﻧظر بگيريم‪ ،‬توزيع تنﺶ برشي بﺎز هم بﻪ صورت ﺧطي ﺧواهﺪ بود از ﻣﻘﺪار‬
‫𝜏 در شﻌﺎع ﺧﺎرجي‪ .‬در ايﻦ حﺎﻟت ﻣمﺎن اينرسي قطبي برابر است بﺎ ) 𝑐 ‪. (𝑐 −‬‬ ‫ﻣﻘﺪار‬

‫ﻣثال‪ :‬ﻣيلﻪ استواﻧﻪ اي تو ﺧﺎﻟي از ﻓوﻻد بﻪ طول 𝑚 ‪ 1.5‬و قطرهﺎي داﺧلي و ﺧﺎرجي 𝑚𝑚 ‪ 40‬و 𝑚𝑚 ‪ 60‬در دست است‪.‬‬

‫اﻟف( بيشتريﻦ گشتﺎوري كﻪ ﻣيتوان بﻪ ﻣحور اﻋمﺎل كرد تﺎ تنﺶ برشي از‬
‫𝑎𝑃𝑀 ‪ 120‬اﻓزايﺶ ﻧيﺎبﺪ چﻘﺪر است؟‬

‫ب( ﻣﻘﺪار تنﺶ برشي ﻣينيمم چﻘﺪر است؟‬

‫)ﻓرض ﻣيكنيم كﻪ تنﺶ برشي تسليم ﻓوﻻد 𝑎𝑃𝑀 ‪ 400‬است‪(.‬‬

‫𝜏 رﻓتﺎر ﻣﺎده اﻻستيك ﺧواهﺪ بود؛ ﭘس ﻣيتوان از ﻓرﻣولهﺎي ﭘيﭽﺶ‬ ‫پاسخ‪ :‬اﻟف( چون 𝑎𝑃𝑀 ‪= 120 𝑀𝑃𝑎 < 400‬‬
‫در ﻣحﺪوده اﻻستيك استفﺎده ﻧمود‪:‬‬

‫‪60‬‬ ‫‪40‬‬
‫= 𝑐‬ ‫= 𝑐 ‪𝑚𝑚 = 0.03 𝑚 ,‬‬ ‫𝑚 ‪𝑚𝑚 = 0.02‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫𝜋‬
‫𝑚 ‪𝐽 = (0.03 − 0.02 ) = 1.021 × 10‬‬
‫‪2‬‬

‫‪٥‬‬
‫‪Polar Moment of Inertia‬‬
‫‪٦‬‬
‫𝜏‬ ‫𝐽‬ ‫‪120 × 10 × 1.021 × 10‬‬
‫=𝑇‬ ‫=‬ ‫𝑚 ‪= 4.08 𝑘𝑁.‬‬
‫𝑐‬ ‫‪0.03‬‬

‫ب(‬
‫𝐶 𝜌𝑇‬
‫=𝜏‬ ‫𝜏 =‬
‫𝐽‬ ‫𝜌‬
‫𝑐‬ ‫‪0.02‬‬
‫𝜏‬ ‫=‬ ‫𝜏‬ ‫=‬ ‫𝑎𝑃𝑀 ‪× 120 𝑀𝑃𝑎 = 80‬‬ ‫■‬
‫𝑐‬ ‫‪0.03‬‬

‫ﻣثال‪ :‬ﻣحور توﭘري داراي قطر 𝑐 را در ﻧظر بگيريﺪ كﻪ از يك سو بﻪ ديوار ﻣتﺼﻞ است و از سوي ديگر تحت تورك 𝑇 قرار دارد‪.‬‬
‫ﻣطلوبست تﻌييﻦ ﻣﻘﺪار توركي كﻪ ﻧﺎحيﻪ بيروﻧي ﻣﻘطع از شﻌﺎع ‪ 𝑐/2‬تﺎ شﻌﺎع 𝑐 تحمﻞ‬
‫ﻣيكنﺪ‪.‬‬

‫پاسخ‪ :‬چنﺎﻧﭽﻪ ﻣﻘﺎدير تنﺶ در ﻣحﺪوده رﻓتﺎر اﻻستيك بﺎشنﺪ‪ ،‬ﻣيداﻧيم كﻪ تنﺶ برشي در‬
‫ﻣﻘطع از رابطﻪ 𝑥𝑎𝑚𝜏)𝑐‪ 𝜏 = (𝜌/‬بﻪ دست ﻣيآيﺪ‪ .‬بﺎ استفﺎده از ﻣﻘﺪار تنﺶ برشي ﻣيتوان‬
‫ﻧيرو را در هر حلﻘﻪ روي ﻣﻘطع بﻪ دست آورد و بر اسﺎس آن گشتﺎور را در هر بخﺶ از ﻣﻘطع‬
‫ﻣحﺎسبﻪ ﻧمود‪ .‬بﺪيﻦ ترتيب ﻣﻘﺪار تورك در حلﻘﻪاي بﻪ ﻓﺎصلﻪ 𝜌 از ﻣبﺪا برابر است بﺎ‪:‬‬

‫)𝐴𝑑𝜏(𝜌 = 𝑇𝑑‬

‫ﭘس ﻣﻘﺪار كﻞ گشتﺎوري كﻪ ﻣحور در ﻧﺎحيﻪ بيروﻧي تحمﻞ ﻣيكنﺪ برابر ﺧواهﺪ بود بﺎ‪:‬‬

‫= 𝑇‬ ‫= 𝑇𝑑‬ ‫= )𝐴𝑑𝜏(𝜌‬ ‫𝜏)𝑐‪𝜌(𝜌/‬‬ ‫)𝜌𝑑𝜌𝜋‪(2‬‬


‫‪/‬‬ ‫‪/‬‬ ‫‪/‬‬
‫𝜏𝜋‪2‬‬
‫=‬ ‫𝜌𝑑 𝜌‬
‫𝑐‬ ‫‪/‬‬

‫𝜏𝜋‪2‬‬ ‫𝜏𝜋‪15‬‬
‫= 𝑇‬ ‫| 𝜌‬ ‫‪/‬‬ ‫=‬ ‫𝑐‬
‫𝑐‬ ‫‪32‬‬
‫𝜏 ﻣيتوان از رابطﻪ زير استفﺎده كرد‪:‬‬ ‫همﭽنيﻦ براي ﻣحﺎسبﻪ‬

‫𝑐𝑇‬ ‫𝑇‪2‬‬
‫𝜏‬ ‫=‬ ‫=‬
‫𝐽‬ ‫𝑐𝜋‬
‫𝜏 در ‪ 𝑇′‬بﻪ دست ﻣيآيﺪ‪:‬‬ ‫بﺎ جﺎيگذاري‬

‫𝑇‪15𝜋 2‬‬ ‫‪15‬‬


‫= 𝑇‬ ‫= 𝑐‬ ‫𝑇‬
‫𝑐𝜋 ‪32‬‬ ‫‪16‬‬
‫ﻧكتﻪ‪ :‬در اينجﺎ ﻣيتوان بﻪ ﺧوبي ديﺪ كﻪ در حﺪود ‪ %٩٤‬ﻣﻘﺪار تورك در ﻧﺎحيﻪ بيروﻧي ﻣحور تحمﻞ ﻣيشود و در حﺪود ‪ %٦‬تورك‬
‫سﻬم ﻧواحي ﻣركزي ﻣحور است؛ ﻟذا ﻣيتوان گفت كﻪ استفﺎده از ﻣحورهﺎي توﺧﺎﻟي ايﺪه ﻣﻘرون بﻪ صرﻓﻪاي است كﻪ ﻣيتوان از ايﻦ‬
‫طريق وزن و هزينﻪ سﺎﺧت سﺎزه را كم كرد‪■ .‬‬

‫‪٧‬‬
‫از آﻧجﺎ كﻪ تﺎ بﻪ حﺎل براي استخراج تنﺶهﺎي ايجﺎد شﺪه بر روي يك شفت تحت ﭘيﭽﺶ بﺎ ﻣﻘطع دايرهاي‪ ،‬از جزءهﺎيي بﺎ وجوه‬
‫ﻣوازي و ﻋمود بر ﻣحور شفت استفﺎده كردهايم )جزء 𝑎 در شكﻞ زير(‪ ،‬تنﻬﺎ تنﺶهﺎي برشي بر روي ﻣحور ﻣشﺎهﺪه شﺪه است‪ .‬حﺎل‬
‫اگر جزء ﻣورد ﻧظر را بﻪ اﻧﺪازه دﻟخواه بﭽرﺧﺎﻧيم )جزء 𝑏 در شكﻞ(‪ ،‬شﺎهﺪ‬
‫ايجﺎد تركيبي از ﻣوﻟفﻪهﺎي ديگر تنﺶ در آن جزء ﺧواهيم بود‪ .‬ﻓرض كنيﺪ‬
‫جزء 𝑏 را بﻪ صورتي دوران دهيم كﻪ زاويﻪ ‪ ٤٥‬درجﻪ بﺎ ﻣحور شفت بسﺎزد‪.‬‬
‫در ايﻦ صورت چﻪ ﻣوﻟفﻪهﺎي تنشي بر روي آن آشكﺎر ﺧواهﺪ شﺪ؟‬

‫اگر جزء دوران ﻧيﺎﻓتﻪ را بﻪ صورت ﻣكﻌبي بﺎ وجﻪ ‪ BDEC‬بﺎ ﻣسﺎحت‬


‫وجﻪ 𝐴 در ﻧظر بگيريم‪ ،‬ﻣيتوان تنﺶ در جزء دوران يﺎﻓتﻪ بﻪ اﻧﺪازه ‪٤٥‬‬
‫درجﻪ را بﺎ توجﻪ بﻪ تﻌﺎدل ﻧيرو در برشي قطري از جزء اوﻟيﻪ يﺎﻓت‪ .‬براي‬
‫ايﻦ ﻣنظور اگر بخﺶ ‪ BCD‬از وجﻪ ﻣورد ﻧظر را بگيريم‪:‬‬

‫𝜏(‪𝐹 = 2‬‬ ‫𝜏 ‪𝐴 ) cos 45° = √2‬‬ ‫𝐴‬

‫كﻪ ﻣيتوان ديﺪ بر اسﺎس ايﻦ تﻌﺎدل ﻧيرو‪ ،‬ﻧيروي ‪ F‬بر قطر ﻣربع ﻋمود ﻣيشود و بﺎ توجﻪ بﻪ ﻣﻘﺪار ﻧيروي بﻪ دست آﻣﺪه‪ ،‬تنﺶ در‬
‫سطح ‪ ٤٥‬درجﻪ برابر است بﺎ‪:‬‬

‫𝐹‬ ‫‪√2 𝜏𝑚𝑎𝑥 𝐴0‬‬


‫=𝜎‬ ‫=‬ ‫𝑥𝑎𝑚𝜏 =‬
‫𝐴‬ ‫‪√2𝐴0‬‬
‫حﺎل اگر قطر ديگر ﻣربع ‪ BDEC‬را در ﻧظر بگيريم و تﻌﺎدل ﻧيرويي را در بخﺶ ‪ BCE‬بنويسيم‪ ،‬ﻣيتوان ديﺪ كﻪ ﻧيروي بﻪ دست‬
‫𝜏‪−‬‬ ‫آﻣﺪه بر روي قطر بﺎز هم ﻋمود بر قطر و برابر بﺎ 𝐹 – بﻪ دست ﺧواهﺪ آﻣﺪ؛ بنﺎبرايﻦ ﻣﻘﺪار تنﺶ در ايﻦ صفحﻪ برابر بﺎ‬
‫ﻣيشود‪.‬‬

‫𝜏‪±‬‬ ‫بﺎ توجﻪ بﻪ ﻣحﺎسبﺎت ﻓوق ﻧتيجﻪ ﻣيگيريم‪ :‬تنﺶ در وجوه جزء دوران يﺎﻓتﻪ بﻪ اﻧﺪازه ‪ ٤٥‬درجﻪ تنﻬﺎ از ﻧوع قﺎئم و برابر يﺎ‬
‫است‪.‬‬

‫جزء 𝑎 در حﺎﻟت برش ﺧﺎﻟص وﻟي جزء 𝑏 در حﺎﻟتي است كﻪ از يك وجﻪ تنﺶ قﺎئم كششي و از وجﻪ ﻣجﺎور تنﺶ ﻓشﺎري بﺎ ﻣﻘﺎدير‬
‫برابر تحمﻞ ﻣيكنﺪ ← اگر حﺎصﻞ جمع تمﺎم ﻣوﻟفﻪهﺎي تنﺶ قﺎئم را در هر يك از ايﻦ دو جزء بﻪ دست بيﺎوريﺪ‪ ،‬ﺧواهيﺪ ديﺪ كﻪ‬
‫در هر دو جزء ايﻦ ﻣﻘﺪار برابر صفر است‪.‬‬

‫نكتﻪ‪ :‬از آﻧجﺎ كﻪ ﻣﺎده ﻧرم در راستﺎي حﺪاكثر تنﺶ برشي ﻣيشكنﺪ‪ ،‬تحت ﭘيﭽﺶ در زاويﻪ قﺎئم ﻧسبت بﻪ ﻣحور شفت شﺎهﺪ شكست‬
‫ﻣﺎده ﻧرم هستيم‪ .‬در حﺎﻟيكﻪ در ﻣواد ترد كﻪ شكست در راستﺎي صفحﺎت بﺎ بيشتريت تنﺶ قﺎئم رخ ﻣيدهﺪ‪ ،‬تحت اثر ﭘيﭽﺶ‪ ،‬در‬
‫صفحﺎت ‪ ٤٥‬درجﻪ شﺎهﺪ بروز شكست هستيم‪.‬‬

‫سطح شكست ﻣﺎده ﻧرم‬ ‫سطح شكست ﻣﺎده ترد‬

‫‪٨‬‬
‫ﻓرﻣولهﺎي ﭘيﭽﺶ اﻻستيك براي ﻣاده همگن و ﻧموﻧﻪاي بﺎ ﻣﻘطع يكنواخت است كﻪ بﻪ دو سر آن گشتاوري پيچشي اﻋمﺎل‬
‫شود )اﻧﺪازه ﻣسﺎوي و در ﺧﻼف جﻬت هم(‪ .‬اﻣﺎ ﻣيتوان ايﻦ روابط را براي ﻣحورهﺎي بﺎ ﻣﻘطع ﻣتﻐير يﺎ ﻣحورهﺎيي كﻪ گشتﺎور بر‬
‫ﻧﻘﺎطي ﻏير از دو اﻧتﻬﺎ وارد ﻣي شود بﻪ كﺎر برد‪ .‬براي ايﻦ كﺎر بﺎيﺪ ‪:‬‬

‫‪ -١‬ديﺎگرام آزاد ﻣربوط بﻪ كﻞ ﻣحور رسم شود‪،‬‬

‫‪ -٢‬ﻣحور را بﻪ ﻣحورهﺎي كوچكتري تﻘسيم كنيم كﻪ در هر كﺪام سطح ﻣﻘطع يكنواﺧت است و گشتﺎور ﭘيﭽشي در دو اﻧتﻬﺎ وارد‬
‫ﻣيشود‪.‬‬

‫‪ -٣‬تنﺶ برشي را براي هر بخﺶ بﻪ طور جﺪاگﺎﻧﻪ ﻣحﺎسبﻪ ﻧمود‪.‬‬

‫ﻣثال‪ :‬ﻣحور توﺧﺎﻟي 𝐶𝐵 بﺎ قطر داﺧلي و ﺧﺎرجي بﻪ ترتيب 𝑚𝑚 ‪ 90‬و‬


‫𝑚𝑚 ‪ 120‬ﻣفروض است‪ .‬ﻣحور هﺎي 𝐵𝐴 و 𝐷𝐶 توﭘر و بﻪ قطر 𝑑 هستنﺪ‪.‬‬
‫براي بﺎرگذاري داده شﺪه ﻣطلوب است‪:‬‬

‫اﻟف( تنﺶ برشي ﻣﺎكزيمم و ﻣينيمم در ﻣحور 𝐶𝐵‪،‬‬

‫ب( قطر ﻻزم براي ﻣحورهﺎي 𝐵𝐴 و 𝐷𝐶 اگر تنﺶ برشي ﻣجﺎز 𝑎𝑃𝑀 ‪65‬‬
‫بﺎشﺪ‪.‬‬

‫پاسخ‪) :‬اﻟف( براي حﻞ ايﻦ ﻣسﺌلﻪ‪ ،‬ابتﺪا ﻻزم است تﺎ ديﺎگرام آزاد ترسيم شود‬
‫و روابط تﻌﺎدل استﺎتيكي استخراج گردﻧﺪ‪ .‬حﺎصﻞ ايﻦ روابط‪ ،‬تورك داﺧلي را‬
‫در هر ﻣﻘطع بﻪ ﻣﺎ ﻣيدهﺪ‪:‬‬

‫ﻣحور 𝐵𝐴‪:‬‬

‫‪∑𝑀 = 0‬‬
‫𝑇 ‪6 𝑘𝑁. 𝑚 +‬‬ ‫𝑇 ⟹‪=0‬‬ ‫𝑚 ‪= −6 𝑘𝑁.‬‬

‫ﻣحور 𝐶𝐵 ‪:‬‬

‫‪𝑀 =0‬‬

‫𝑇 ‪6 𝑘𝑁. 𝑚 + 14 𝑘𝑁. 𝑚 +‬‬ ‫𝑇 ⟹‪=0‬‬ ‫𝑚 ‪= −20 𝑘𝑁.‬‬


‫𝑇‬ ‫𝑐‬ ‫)‪20 × 10 × (0.06‬‬
‫𝜏‬ ‫=‬ ‫𝜋=‬ ‫𝑎𝑃𝑀 ‪= 86.2‬‬
‫𝐽‬ ‫) ‪(0.06 − 0.045‬‬
‫‪2‬‬
‫𝑇‬ ‫𝑐‬ ‫)‪20 × 10 × (0.045‬‬
‫𝜏‬ ‫=‬ ‫𝜋 =‬ ‫𝑎𝑃𝑀 ‪= 64.7‬‬
‫𝐽‬ ‫) ‪(0.06 − 0.045‬‬
‫‪2‬‬

‫‪٩‬‬
‫همﭽنيﻦ ﻣيتواﻧستيم ايﻦ گوﻧﻪ ﻣحﺎسبﻪ كنيم‪:‬‬

‫‪0.045‬‬
‫𝜏‬ ‫=‬ ‫𝜏‬ ‫𝑎𝑃𝑀 ‪= 64.7‬‬
‫‪0.06‬‬
‫𝜏 برابر است بﺎ‬ ‫)ب( در ﻣحور هﺎي ‪ AB‬و ‪ CD‬گشتﺎور برابر است بﺎ 𝑚 ‪ . 𝑇 = 6 𝑘𝑁.‬همﭽنيﻦ تنﺶ برشي ﻣجﺎز‬
‫𝑎𝑃𝑀 ‪.٦٥‬‬
‫𝑐𝑇‬ ‫𝑐)𝑚 ‪(6 𝑘𝑁.‬‬
‫=𝜏‬ ‫= 𝑎𝑃𝑀 ‪⟹ 65‬‬ ‫𝜋‬
‫𝐽‬ ‫𝑐‬
‫‪2‬‬
‫‪𝑐 = 58.8 × 10‬‬ ‫‪𝑚 ⟹ 𝑐 = 38.9 × 10‬‬
‫𝑚𝑚 ‪⟹ 𝑑 = 2𝑐 = 77.8‬‬ ‫■‬

‫‪ ٥-٣‬زاويﻪ پيچش در ﻣحﺪوده اﻻستيك‬

‫كميتهﺎيي كﻪ در يك ﻣﻘطع شفت قﺎبﻞ اﻧﺪازهگيري هستنﺪ‪ ،‬ﻋبﺎرتنﺪ از زاويﻪ ﭘيﭽﺶ )𝜙( و گشتﺎور ﭘيﭽشي )𝑇(‪ .‬بﺎ توجﻪ بﻪ‬
‫ارتبﺎط ايﻦ كميتهﺎ بﺎ كرﻧﺶ و تنﺶ برشي و همﭽنيﻦ ﻓرض وجود رﻓتﺎر ﺧطي در ﻣﺎده ﻣيتوان رابطﻪاي بيﻦ دو كميت ﻓوق برقرار‬
‫ﻧمود‪ .‬براي ايﻦ ﻣنظور ابتﺪا بﻪ سراغ روابط ﻣوجود ﻣيرويم‪ .‬رابطﻪي زاويﻪ ﭘيﭽﺶ و كرﻧﺶ برشي ﻣﺎكزيمم برابر است بﺎ‪:‬‬

‫𝜙𝑐‬
‫𝛾‬ ‫=‬
‫𝐿‬
‫همﭽنيﻦ اگر ﻣحور در ﻣحﺪوده رﻓتﺎر اﻻستيك بﺎشﺪ قﺎﻧون هوك رابطﻪ ﻣيﺎن تنﺶ و كرﻧﺶ برشي را بيﺎن ﻣيكنﺪ‪:‬‬

‫𝜏‬ ‫𝑐𝑇‬
‫𝛾‬ ‫=‬ ‫𝛾 ⇒‬ ‫=‬
‫𝐺‬ ‫𝐽𝐺‬

‫𝑐𝑇‬ ‫𝜙𝑐‬ ‫𝐿𝑇‬


‫⟹‬ ‫=‬ ‫⟹‬ ‫=𝜙‬
‫𝐽𝐺‬ ‫𝐿‬ ‫𝐽𝐺‬

‫كﻪ در ايﻦ رابطﻪ 𝜙 بر حسب راديﺎن است‪ .‬بﺪيﻦ ترتيب رابطﻪاي ﻣيﺎن تورك وارد بر‬
‫ﻣﻘطع )‪ (T‬و زاويﻪ ﭘيﭽﺶ ﻣﻘطع )𝜙( بﻪ دست ﻣيآيﺪ كﻪ ﻧشﺎﻧﺪهنﺪه ﻧسبت ﺧطي ايﻦ‬
‫دو كميت است‪ .‬در آزﻣﺎيﺶ هﺎي ﭘيﭽﺶ بﺎ استفﺎده از ايﻦ ﻓرﻣول ﻣﺪول ﭘيﭽشي ﻣﺎده‬
‫قﺎبﻞ ﻣحﺎسبﻪ است؛ بﻪ ايﻦ صورت كﻪ گشتﺎور وارد بر ﻣﻘطع را بﻪ صورت ﭘي در ﭘي‬
‫اﻓزايﺶ ﻣيدهنﺪ و تﻐيير زاويﻪ 𝜙 ﭘيﭽﺶ در اثر اﻋمﺎل گشتﺎور وارد شﺪه را اﻧﺪازه‬
‫ﻣيگيرﻧﺪ‪ .‬بﺎ رسم ﻣﻘﺎدير ‪ T‬بر حسب 𝜙‪ ،‬تﺎ زﻣﺎﻧي كﻪ ﻣﺎده در ﻣحﺪوده رﻓتﺎر اﻻستيك قرار دارد‪ ،‬بﻪ رابطﻪاي ﺧطي ﻣيرسيم‪ .‬شيب‬
‫كﻪ بﺎ توجﻪ بﻪ هنﺪسﻪ ﻧموﻧﻪ ﻣيتوان ﻣﺪول برشي 𝐺 را از ايﻦ ﻋﺪد استخراج كرد‪.‬‬ ‫ايﻦ ﺧط در ﻧمودار 𝜙 ‪ 𝑇 −‬برابر است بﺎ‬

‫‪١٠‬‬
‫ﻣثال‪ :‬چﻪ گشتﺎوري بﻪ اﻧتﻬﺎي ﻣيلﻪ توﺧﺎﻟي گرد بﺎ شﻌﺎع داﺧلي و ﺧﺎرجي 𝑚𝑚 ‪ 20‬و 𝑚𝑚 ‪ 30‬و طول 𝑚 ‪ 1.5‬وارد كنيم‬

‫تﺎ ‪ ٢‬درجﻪ ﭘيﭽﺶ در آن ايجﺎد گردد؟ )بﺎ ﻓرض 𝑎𝑃𝐺 ‪(𝐺 = 80‬‬

‫پاسخ‪:‬‬

‫𝐽𝐺𝜙‬
‫=𝑇‬
‫𝐿‬
‫𝜋‬
‫‪𝐽 = (0.03 − 0.02 ) = 1.021 × 10‬‬ ‫𝑚‬
‫‪2‬‬
‫𝜋‬ ‫𝜋‬
‫‪𝜙=2‬‬ ‫=‬
‫‪180 90‬‬
‫‪𝜋 × 80 × 10 × 1.021 × 10‬‬ ‫■‬
‫=𝑇‬ ‫𝑚 ‪= 1.9 𝑘𝑁.‬‬
‫‪90 × 1.5‬‬

‫ﻣثال‪ :‬تنﺶ برشي 𝑎𝑃𝑀 ‪ 70‬بر روي سطح داﺧلي ﻣحور ﻓوﻻدي رو بﻪ رو چﻪ زاويﻪ‬
‫ﭘيﭽشي ايجﺎد ﻣي كنﺪ؟‬

‫پاسخ‪:‬‬

‫𝜏‬ ‫‪70 × 10‬‬


‫𝛾‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫‪= 8.75 × 10‬‬
‫𝐺‬ ‫‪80 × 10‬‬
‫𝛾𝐿‬ ‫‪1.5 × 8.75 × 10‬‬
‫=𝜙‬ ‫=‬ ‫‪= 6.56 × 10‬‬ ‫■ ‪𝑟𝑎𝑑 = 3.76°‬‬
‫𝑐‬ ‫‪0.02‬‬

‫همﺎﻧطور كﻪ در بخﺶ ﻣربوط بﻪ ﻣحﺎسبﻪ تنﺶ برشي بيﺎن شﺪ‪ ،‬روابط بﻪ دست آﻣﺪه براي حﺎﻟتي است كﻪ ﻣﺎده همگﻦ‪ ،‬سطح ﻣﻘطع‬
‫ﻧموﻧﻪ يكنواﺧت و گشتﺎور ﭘيﭽشي بر دو سر ﻧموﻧﻪ وارد بﺎشﺪ‪ .‬در ﻣورد ﻣحورهﺎيي بﺎ ﻣﻘطع يكنواﺧت يﺎ ﻣواردي كﻪ گشتﺎور بر ﻧﻘﺎط‬
‫ﻣيﺎﻧي ﻣحور ﻧيز وارد ﻣيشوﻧﺪ‪ ،‬بﺎيﺪ ﻣشﺎبﻪ حﺎﻟت قبﻞ ﻣحور را بﻪ بخﺶهﺎيي ﻣجزا تﻘسيم كرد و براي هر بخﺶ‪ ،‬زاويﻪ ﭘيﭽﺶ را‬
‫𝐿 𝑇‬ ‫جﺪاگﺎﻧﻪ حسﺎب كرد‪ .‬زاويﻪ ﭘيﭽﺶ كﻞ‪ ،‬برابر است بﺎ برآينﺪ زوايﺎي ﭘيﭽﺶ بخﺶهﺎي ﻣحور‪:‬‬
‫=𝜙‬
‫𝐽 𝐺‬
‫در ﻣحورهﺎيي كﻪ گشتﺎور يﺎ هنﺪسﻪ بﻪ صورت ﭘيوستﻪ در طول تﻐيير كننﺪ‪ ،‬ﻋﻼﻣت‬
‫سيگمﺎ بﻪ اﻧتگرال تبﺪيﻞ ﻣيشود‪ .‬در ايﻦ حﺎﻟت اگر گشتﺎور روي هر جزء برابر بﺎ 𝑇‬
‫بﺎشﺪ‪ ،‬داريم‪:‬‬
‫𝑥𝑑 𝑇‬ ‫𝑥𝑑 𝑇‬
‫= 𝜙𝑑‬ ‫⟹‬ ‫=𝜙‬
‫𝐽𝐺‬ ‫𝐽𝐺‬

‫نكتﻪ‪ :‬در ﻣحورهﺎيي كﻪ دو سر ﻣحور ﭘيﭽﺶ دارﻧﺪ ‪ ،‬زاويﻪ ﭘيﭽﺶ ﻣحور برابر است بﺎ اﺧتﻼف ﭘيﭽﺶ در ابتﺪا و اﻧتﻬﺎ‪ .‬در ايﻦ حﺎﻟت‪،‬‬
‫ﻓرﻣول زاويﻪ ﭘيﭽﺶ ﻣربوط است بﻪ اﺧتﻼف ﭘيﭽﺶ در دو اﻧتﻬﺎ ‪ :‬ابتﺪا𝜙 ‪ −‬اﻧتﻬﺎ 𝜙 = ابتﺪا ‪ /‬اﻧتﻬﺎ𝜙‬

‫‪١١‬‬
‫ﻣثال‪ :‬در ﻣجموﻋﻪ ﻧشﺎن داده شﺪه بﺎ ﻓرض 𝑟‪ 𝑟 = 2‬زاويﻪ چرﺧﺶ روي ﻣحور‬
‫𝐸𝐵 در ﻧﻘطﻪ 𝐸 را هنگﺎم اﻋمﺎل گشتﺎور 𝑇 در ﻧﻘطﻪ 𝐸 بيﺎبيﺪ‪.‬‬

‫پاسخ‪ :‬گشتﺎور 𝑇 از طريق چرخ دﻧﺪههﺎ بﻪ يكﺪيگر ﻣنتﻘﻞ ﻣيشود‪ .‬در ايﻦ اﻧتﻘﺎل‬
‫بﺎيﺪ بر اسﺎس روابط تﻌﺎدل استﺎتيكي‪ ،‬ﻣﻘﺎدير گشتﺎور بﻪ وجود آﻣﺪه در هر بخﺶ از‬
‫ﻣجموﻋﻪ را ﻣحﺎسبﻪ ﻧمود و بﺎ توجﻪ بﻪ روابط ﻣوجود ﻣيﺎن گشتﺎور و زاويﻪ ﭘيﭽﺶ‪،‬‬
‫بﻪ ﻣحﺎسبﻪ زاويﻪ ﭘيﭽﺶ كﻞ ﭘرداﺧت‪.‬‬

‫بﺎ استفﺎده از تﻌﺎدل استﺎتيكي ﻣيتوان گفت كﻪ گشتﺎور ‪) 𝑇′‬كﻪ ﻣسﺎوي و ﻣخﺎﻟف‬
‫𝑇 است( بﻪ چرخ دﻧﺪه 𝐵 وارد ﻣي شود‪ .‬در ﻣحﻞ تمﺎس چرخ دﻧﺪههﺎي 𝐴 و‬
‫𝐵 ﻧيرويي وارد ﻣي شود كﻪ 𝑇 = 𝑟 ‪𝑇 = 𝐹 .‬‬

‫ﻋكس اﻟﻌمﻞ 𝐹 بﺎيﺪ بر ‪ A‬وارد شود تﺎ تﻌﺎدل ﻧيرويي در ايﻦ ﻧﻘطﻪ برقرار بﺎشﺪ؛‬
‫𝑟‪𝑇 = 𝐹 .‬‬ ‫ﻟذا گشتﺎور وارد بر 𝐴 برابر است بﺎ‬

‫ﻣي داﻧيم كﻪ 𝑟‪ 𝑟 = 2‬و ‪ .𝐹 = −𝐹′‬ﭘس‪:‬‬

‫𝑇‪𝑇 = −2 𝑇 = 2‬‬

‫چون چرخ دﻧﺪه هﺎي 𝐴 و 𝐵 بﺎ هم تمﺎس دارﻧﺪ تﻐيير شكﻞ بخﺶ ﻣحيطي ايﻦ دو چرخ دﻧﺪه يكسﺎن ايت؛ يﻌني طول كمﺎنهﺎي‬
‫’𝐶𝐶 و ”𝐶𝐶 بﺎيﺪ يكي بﺎشﺪ‪.‬‬

‫𝐿𝑇‬
‫𝜙 𝑟= 𝜙 𝑟‬ ‫‪⟹ 𝜙 = 2𝜙 ⟹ 𝜙 = 4‬‬
‫𝐽𝐺‬

‫𝜙 كﻪ داراي رابطﻪاي بﺎ ﭘيﭽﺶ ﻣحور و ﭘيﭽﺶ در ﻧﻘطﻪ ‪B‬‬ ‫از طرﻓي در سر ديگر ﻣحور 𝐸𝐵 هم يك ﭘيﭽﺶ وجود دارد بﺎ زاويﻪ‬
‫است‪:‬‬

‫𝐿𝑇‬
‫𝜙‬ ‫‪/‬‬ ‫= 𝜙 ‪=𝜙 −‬‬
‫𝐽𝐺‬
‫بنﺎبرايﻦ ﭘيﭽﺶ در ﻧﻘطﻪ ‪ E‬ﺧواهﺪ شﺪ‪:‬‬

‫𝐿𝑇‬ ‫𝐿𝑇‬ ‫𝐿𝑇‬


‫= 𝜙‬ ‫‪+ 4‬‬ ‫‪=5‬‬ ‫■‬
‫𝐽𝐺‬ ‫𝐽𝐺‬ ‫𝐽𝐺‬

‫‪ ٦-٣‬ﻣحور هاي استاتيكي ناﻣعين‬


‫براي تﻌييﻦ تنﺶ بﺎيﺪ اول گشتﺎور هﺎي داﺧلي را در قسمت هﺎي ﻣختلف حسﺎب كنيم‪ .‬بنﺎبرايﻦ ابتﺪا ﻧمودار ﭘيكر آزاد را رسم‬
‫ﻣيكنيم‪ .‬سپس ﻣﻘطع ﻣيزﻧيم و حﺎصﻞ گشتﺎورهﺎ را در هر ﻣﻘطع برابر صفر ﻣيكنيم‪ .‬در ﻧﻬﺎيت ا كمك روابط تﻌﺎدل استﺎتيكي‬

‫‪١٢‬‬
‫گشتﺎورهﺎ ﻣحﺎسبﻪ ﻣيشوﻧﺪ و در اداﻣﻪ ﻣيتوان تنﺶ را ﻧيز ﻣحﺎسبﻪ ﻧمود‪ .‬اﻣﺎ اگر ﻧتواﻧيم بﺎ كمك استﺎتيك گشتﺎورهﺎ را حسﺎب‬
‫كنيم چطور؟‬

‫ﭘﺎسخ‪ :‬استفﺎده از روابط ﻣوجود براي تﻐيير شكﻞ ﻣحور در كنﺎر روابط تﻌﺎدل ﻣﺎ را در ايﻦ اﻣر يﺎري ﻣي كنﺪ‪.‬‬

‫از آﻧجﺎ كﻪ روابط استﺎتيكي براي يﺎﻓتﻦ گشتﺎورهﺎ در ايﻦ ﻣحورهﺎ كﺎﻓي ﻧيست ‪ ،‬بﻪ چنيﻦ ﻣحورهﺎيي ﻣحورهﺎي استﺎتيكي ﻧﺎﻣﻌيﻦ‬
‫گوينﺪ‪.‬‬

‫ﻣطﺎبق شكﻞ ﻣوجود‬ ‫ﻣثال‪ :‬ﻣحور استواﻧﻪ اي 𝐵𝐴 بﺎ طول 𝑛𝑖 ‪ 10‬قطر 𝑛𝑖‬


‫از سر 𝐵 وجود دارد‪ .‬دو‬ ‫𝑛𝑖‬ ‫است‪ .‬درون آن حفره اي بﻪ طول 𝑛𝑖 ‪ 5‬و قطر‬
‫اﻧتﻬﺎ در تكيﻪ گﺎههﺎ ثﺎبت شﺪهاﻧﺪ و يك گشتﺎور 𝑡𝑓 ‪ 90 𝑙𝑏.‬در ﻣﻘطع ﻣيﺎﻧي اﻋمﺎل‬
‫ﻣي شود‪ .‬گشتﺎور وارد بر هر تكيﻪ گﺎه را بيﺎبيﺪ‪.‬‬

‫پاسخ‪ :‬بﺎ استفﺎده از روابط تﻌﺎدل استﺎتيكي داريم‪:‬‬

‫𝑡𝑓 ‪𝑇 + 𝑇 = 90 𝑙𝑏.‬‬

‫اﻣﺎ ايﻦ رابطﻪ بﻪ تنﻬﺎيي براي رسيﺪن بﻪ ﻣيزان تنﺶ و ﭘيﭽﺶ در ﻣحور كفﺎيت ﻧميكنﺪ‪ .‬از ﻧﻘطﻪ ‪ A‬جلو ﻣي رويم و ديﺎگرام آزاد‬
‫رسم ﻣي كنيم‪.‬‬

‫𝑇= 𝑇‬
‫𝑇 = 𝑇‬

‫بنﺎبرايﻦ در هر بخﺶ ﻣيتوان زاويﻪ ﭘيﭽﺶ را بﺎ استفﺎده از روابط اﻻستيك ﻣحﺎسبﻪ كرد‪:‬‬

‫𝐿 𝑇‬
‫= 𝜙‬
‫𝐽𝐺‬
‫𝐿 𝑇‬
‫= 𝜙‬
‫𝐽𝐺‬
‫قيودي كﻪ در ﻣسﺌلﻪ داريم ﻋبﺎرتنﺪ از ‪ 𝑇 + 𝑇 = 90 lb. ft , 𝜙 + 𝜙 = 0‬كﻪ ﻧتيجﻪ ﻣيدهنﺪ‪:‬‬

‫𝐿 𝑇‬ ‫𝐿 𝑇‬
‫‪±‬‬ ‫‪=0‬‬
‫𝐽𝐺‬ ‫𝐽𝐺‬
‫𝑛𝑖 ‪𝐿 = 𝐿 = 10‬‬

‫‪𝜋 7‬‬ ‫𝜋‬ ‫‪7‬‬ ‫‪5‬‬


‫= 𝐽‬ ‫= 𝐽 ‪,‬‬ ‫‪−‬‬
‫‪2 16‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪16‬‬ ‫‪16‬‬
‫𝐿‬ ‫𝑇‬ ‫𝑇 ‪90 −‬‬
‫𝜋‬ ‫‪−‬‬ ‫‪=0‬‬
‫𝐺‬ ‫‪7‬‬ ‫‪7 −5‬‬
‫‪16‬‬
‫𝑡𝑓 ‪⟹ 𝑇 = 51.7 𝑙𝑏.‬‬ ‫‪,‬‬ ‫𝑡𝑓 ‪𝑇 = 38.3 𝑙𝑏.‬‬ ‫■‬
‫‪١٣‬‬
‫ﻣثال‪ :‬در ﻣحور ﻧشﺎن داده شﺪه‪ ،‬بﺎ ﻓرض 𝑎𝑃𝐺 ‪ 𝐺 = 80‬زاويﻪ‬
‫ﭘيﭽﺶ را در سر آزاد بيﺎبيﺪ‪.‬‬

‫پاسخ‪ :‬ﻻزم است ايﻦ ﻣحور را بﻪ سﻪ ﻧﺎحيﻪ تﻘسيم بنﺪي كنيم‪:‬‬


‫ﻣحورهﺎي 𝐵𝐴 و 𝐶𝐵 و 𝐷𝐶‬

‫چون 𝐷 ثﺎبت است ‪ 𝜙 = 0‬ﭘس ﻣي توان ﻧوشت‪:‬‬

‫𝜙= 𝜙‬ ‫‪/‬‬ ‫𝜙=‬ ‫‪/‬‬ ‫𝜙 ‪+‬‬ ‫‪/‬‬ ‫𝜙‪+‬‬ ‫‪/‬‬

‫𝐿 𝑇‬ ‫)‪(250)(0.4‬‬
‫𝜙‬ ‫‪/‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫𝜋‬ ‫𝑑𝑎𝑟 ‪= 0.01572‬‬
‫𝐽𝐺‬ ‫) ‪(80 × 10‬‬ ‫)‪(0.015‬‬
‫‪2‬‬
‫𝐿 𝑇‬ ‫)‪(250)(0.2‬‬
‫𝜙‬ ‫‪/‬‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫𝜋‬ ‫𝑑𝑎𝑟 ‪= 0.00442‬‬
‫𝐽𝐺‬ ‫) ‪(80 × 10‬‬ ‫)‪(0.03‬‬
‫‪2‬‬
‫)‪(2250)(0.6‬‬
‫𝜙‬ ‫‪/‬‬ ‫=‬ ‫𝜋‬ ‫𝑑𝑎𝑟 ‪= 0.01567‬‬
‫) ‪(80 × 10‬‬ ‫] )‪[(0.03) − (0.022‬‬
‫‪2‬‬
‫‪⇒ 𝜙𝐴 = 0.0388 𝑟𝑎𝑑 = 2.22°‬‬ ‫■‬

‫ﻣثال‪ :‬چرخ دﻧﺪه هﺎي 𝐵 و 𝐶 بﻪ ترتيب بر روي ﻣحورهﺎي 𝐵𝐴 و 𝐷𝐶‬


‫𝑖𝑠𝑝 ‪ 𝐺 = 11.5 × 10‬و تنﺶ برشي ﻣجﺎز 𝑖𝑠𝑘 ‪8‬‬ ‫سوارﻧﺪ بﺎ ﻓرض‬
‫ﻣطلوب است بزرگتريﻦ گشتﺎور ﻣجﺎز 𝑇 و زاويﻪ ﭘيﭽﺶ ﻣتنﺎظر بﺎ ايﻦ‬
‫گشتﺎور‪.‬‬

‫پاسخ‪ :‬ابتﺪا روابط تﻌﺎدل استﺎتيكي را در ﻣجموﻋﻪ ﻣي ﻧويسيم‪:‬‬

‫گشتﺎور روي ﻣحور 𝐵𝐴 برابر 𝑇 است‪.‬‬

‫چرﺧﺪﻧﺪه 𝐵‪:‬‬

‫)𝑛𝑖 ‪𝑀 = 0 ⇒ 𝑇 = 𝐹(0.875‬‬

‫چرﺧﺪﻧﺪه 𝐶‪:‬‬

‫𝑇 ⇒ ‪𝑀 =0‬‬ ‫)𝑛𝑖 ‪= 𝐹(2.45‬‬

‫‪١٤‬‬
‫𝑇 ⟹‬ ‫𝑇 ‪= 2.8‬‬

‫حﺎل بﻪ روابط سينمﺎتيكي تﻐيير شكﻞ ﻣيﭘردازيم‪ .‬براي ايﻦ ﻣنظور بﺎيﺪ در ﻧظر بگيريم كﻪ ﻣﻘﺪار حركت ﻣحيطي در دو چرﺧﺪﻧﺪه‬
‫برابر است‪:‬‬

‫𝜙 𝑟= 𝜙 𝑟‬
‫𝜙 ‪0.875 𝜙 = 2.45‬‬ ‫𝜙 ‪⟹ 𝜙 = 2.8‬‬

‫𝜏 است‪ .‬بنﺎبرايﻦ براي يﺎﻓتﻦ ﻧﻘطﻪاي بﺎ بيشتريﻦ‬ ‫=‬ ‫رابطﻪ تنﺶ برشي ﻣﺎكزيمم در ﻣحورهﺎي دايرهاي توﭘر بﻪ صورت‬
‫تنﺶ برشي بﺎيﺪ بﻪ دﻧبﺎل ‪ T‬بيشتر‪ 𝑐 ،‬بيشتر و ‪ J‬كمتر بﺎشيم‪.‬‬

‫𝜋‬ ‫‪0.75‬‬
‫=𝐽‬ ‫𝑐‬ ‫=𝑐 ‪,‬‬ ‫𝑇 ‪= 0.375 𝑖𝑛 ,‬‬ ‫𝑇=‬ ‫ﻣحور 𝐵𝐴 ‪:‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫𝑇‪2‬‬
‫𝜏‬ ‫=‬ ‫⟹ 𝑖𝑠𝑝 ‪= 8000‬‬ ‫𝑛𝑖 ‪𝑇 = 663 𝑙𝑏.‬‬
‫)‪𝜋(0.375‬‬

‫𝜋‬ ‫ﻣحور 𝐷𝐶 ‪:‬‬


‫=𝐽‬ ‫𝑐‬ ‫𝑇 ‪, 𝑐 = 0.5 𝑖𝑛 ,‬‬ ‫𝑇 ‪= 2.8‬‬
‫‪2‬‬
‫) 𝑇 ‪2(2.8‬‬
‫𝜏‬ ‫=‬ ‫⟹ 𝑖𝑠𝑝 ‪= 8000‬‬ ‫𝑛𝑖 ‪𝑇 = 561 𝑙𝑏.‬‬
‫)‪𝜋 (0.5‬‬
‫بنﺎبرايﻦ گشتﺎور ﻣجﺎز برابر است بﺎ ﻣﻘﺪار كوچك تر يﻌني 𝑏𝑙 ‪.𝑇 = 561‬‬

‫زاويﻪ ﭘيﭽﺶ ‪: A‬‬

‫𝐿 𝑇‬ ‫)𝑛𝑖 ‪(561 𝑙𝑏. 𝑖𝑛)(24‬‬


‫𝜙‬ ‫‪/‬‬ ‫=‬ ‫𝜋=‬ ‫‪= 0.0377 𝑟𝑎𝑑 = 2.16°‬‬
‫𝐽𝐺‬ ‫) ‪(0.375 𝑖𝑛) (11.5 × 10‬‬
‫‪2‬‬
‫𝐿 𝑇‬ ‫)𝑛𝑖 ‪(2.8)(561 𝑙𝑏. 𝑖𝑛)(36‬‬
‫𝜙‬ ‫‪/‬‬ ‫= 𝜙= 𝜙‪=𝜙 −‬‬ ‫𝜋=‬ ‫‪= 0.0501 𝑟𝑎𝑑 = 2.87°‬‬
‫𝐽𝐺‬ ‫) ‪(0.5 𝑖𝑛) (11.5 × 10‬‬
‫‪2‬‬
‫‪𝜙 = 2. 8 𝜙 = 2.8 (2.87°) = 8.04°‬‬
‫𝜙‬ ‫‪/‬‬ ‫‪= 𝜙 − 𝜙 = 𝜙 − 8.04° = 2.16 ⟹ 𝜙 = 10.20°‬‬ ‫■‬

‫ﻣثال‪ :‬ﻣحوري ﻓوﻻدي و ﻟوﻟﻪاي آﻟوﻣينيوﻣي از يك طرف ثﺎبت و‬


‫از طرﻓي بﻪ يك ديسك صلب ﻣتﺼﻞ است‪ .‬ﻣﻘﺪار گشتﺎور ﻣﺎكزيمم‬
‫𝑇 را بيﺎبيﺪ در صورتي كﻪ تنﺶ برشي ﻣجﺎز در ﻓوﻻد‬
‫𝑎𝑃𝑀 ‪120‬و در آﻟوﻣينيوم 𝑎𝑃𝑀 ‪ 70‬بﺎشﺪ‪.‬‬

‫𝑎𝑃𝐺 ‪𝐺 = 27‬‬ ‫𝑎𝑃𝐺 ‪𝐺 = 80‬‬

‫‪١٥‬‬
‫پاسخ‪ :‬ابتﺪا روابط تﻌﺎدل استﺎتيكي را ﻣي ﻧويسيم‪ .‬اگر گشتﺎور وارد بر ﻟوﻟﻪ از جﺎﻧب ديسك 𝑇 بﺎشﺪ و گشتﺎور وارد بر ﻣيلﻪ از‬
‫جﺎﻧبي ديسك 𝑇 ‪،‬داريم‪:‬‬

‫𝑇‪𝑇 =𝑇 +‬‬

‫همﭽنيﻦ روابط سينمﺎتيك تﻐيير شكﻞ بﺎ توجﻪ بﻪ صلب بودن ديسك اﻧتﻬﺎيي بﻪ صورت زير ﺧواهﺪ شﺪ‪:‬‬

‫𝐿 𝑇‬ ‫𝐿 𝑇‬
‫⟹ 𝜙 = 𝜙‬ ‫=‬
‫𝐽𝐺‬ ‫𝐽𝐺‬
‫)𝑚 ‪𝑇 (0.5‬‬ ‫)𝑚 ‪𝑇 (0.5‬‬
‫𝜋‬ ‫=‬ ‫𝜋‬
‫)𝑎𝑃𝐺 ‪(27‬‬ ‫)‪(0.025‬‬ ‫) 𝑎𝑃𝐺 ‪(80‬‬ ‫] )‪[(0.038) − (0.03‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪⟹ 𝑇2 = 0.874 𝑇1‬‬

‫حﺎل بﺎ توجﻪ بﻪ ﻣﻘﺪار تنﺶ برشي ﻣجﺎز در ﻓوﻻد بﻪ ﻣحﺎسبﻪ ﻣﻘﺪار گشتﺎور ﻣيﭘردازيم‪:‬‬

‫𝑐 𝑇‬ ‫)‪𝑇 (0.025 m‬‬


‫= 𝜏‬ ‫𝜋 =‬ ‫𝑎𝑃𝑀 ‪= 120 × 10‬‬
‫𝐽‬ ‫)𝑚 ‪(0.025‬‬
‫‪2‬‬
‫‪2950‬‬
‫= ‪⟹ 𝑇2 = 2950 𝑁. 𝑚 ⟹ 𝑇1‬‬ ‫𝑚 ‪= 3375 𝑁.‬‬
‫‪0.875‬‬
‫)𝑚 ‪(3375 𝑁. 𝑚)(0.038‬‬
‫𝜏‬ ‫=‬ ‫𝑎𝑃𝑀 ‪= 61.7 𝑀𝑃𝑎 < 70‬‬
‫) 𝑚 ‪(2.003 × 10‬‬

‫بنﺎبرايﻦ ﻣيتوان ديﺪ كﻪ ﻣﻘﺪار تنﺶ بﻪ دست آﻣﺪه در آﻟوﻣينيوم ﻧيز در ﻣحﺪوده قﺎبﻞ قبول است‪.‬‬

‫ﻣيتوان ﻣﻘﺪار گشتﺎور را بﺎ توجﻪ بﻪ تنﺶ برشي ﻣجﺎز در آﻟوﻣينيوم بﻪ دست آورد‪ .‬در ايﻦ حﺎﻟت اگر ﻣﻘﺪار بﻪ دست آﻣﺪه براي‬
‫گشتﺎور را در رابطﻪ تنﺶ ﻓوﻻد قرار ﻣيداديم‪ ،‬ﻣﻘﺪار تنﺶ برشي در ﻓوﻻد از حﺪ ﻣجﺎز ﻓراتر ﺧواهﺪ رﻓت‪:‬‬

‫𝑐 𝑇‬ ‫)‪𝑇 (0.038 m‬‬


‫𝜏‬ ‫=‬ ‫=‬ ‫𝑎𝑃𝑀 ‪= 70‬‬
‫𝐽‬ ‫) 𝑚 ‪(2.003 × 10‬‬

‫𝑚 ‪⟹ 𝑇1 = 3690 𝑁. 𝑚 ⟹ 𝑇2 = 0.875 (3690 N. m) = 3225 𝑁.‬‬


‫)‪𝑇 𝑐 (3225 N. m)(0.025 m‬‬
‫= 𝜏‬ ‫=‬ ‫𝑎𝑃𝑀 ‪= 131.1 𝑀𝑃𝑎 > 120‬‬
‫𝐽‬ ‫) 𝑚 ‪(0.614 × 10‬‬

‫ﻧتيجﻪ ﻣي گيريم كﻪ حﺎﻟت اول قﺎبﻞ قبول است‬

‫𝑚 ‪𝑇 = 𝑇 + 𝑇 = 3375 + 2950 = 6325 𝑁.‬‬ ‫■‬

‫‪١٦‬‬
‫‪ ٧-٣‬طراحي ﻣحور هاي انتﻘال‬
‫ﭘﺎراﻣتر هﺎي ﻣﻬم طراحي ﻣحورهﺎي اﻧتﻘﺎل ﻋبﺎرتنﺪ از‪ (١) :‬توان اﻧتﻘﺎل يﺎﻓتﻪ )𝑃( و )‪ (٢‬سرﻋت دوران ﻣحور)𝜔(‪.‬‬

‫در ايﻦ ﻣيﺎن وظيفﻪ طراح آن است تﺎ نوع ﻣاده و ابعاد ﻣﻘطع ﻣحور را بﻪ گوﻧﻪاي اﻧتخﺎب ﻧمﺎيﺪ تﺎ تنﺶ برشي در حيﻦ اﻧتﻘﺎل‬
‫قﺪرت بﻪ حﺪ ﻣجﺎز ﻧرسﺪ و همواره كمتر از ايﻦ حﺪ بﺎقي بمﺎﻧﺪ‪.‬‬

‫براي يﺎﻓتﻦ ﻣﻘﺪار گشتﺎور وارد بر ﻣحور در اﻧتﻘﺎل قﺪرت‪ ،‬از رابطﻪ ﻣيﺎن توان و گشتﺎور وارد بر جسم صلب دوار استفﺎده ﻣيكنيم‪:‬‬

‫𝜔𝑇=𝑃‬

‫است‪ .‬بنﺎبرايﻦ‪:‬‬ ‫در ايﻦ رابطﻪ 𝑓 𝜋‪ 𝜔 = 2‬است كﻪ در آن 𝑓 ﻓركﺎﻧس چرﺧﺶ بﺎ واحﺪ 𝑧𝐻 يﺎ‬

‫𝑃‬ ‫𝑃‬
‫=𝑇‬ ‫=‬
‫𝑓𝜋‪𝜔 2‬‬

‫𝜏 كمك ﻣي گيريم‪:‬‬ ‫از طرﻓي براي يﺎﻓتﻦ بيشينﻪ ﻣﻘﺪار ‪ T‬از‬

‫𝑐𝑇‬ ‫𝐽‬ ‫𝑇‬


‫𝜏‬ ‫=‬ ‫⟹‬ ‫=‬
‫𝐽‬ ‫𝜏 𝑐‬

‫ﻧسبت تنﻬﺎ دربردارﻧﺪه ابﻌﺎد سطح ﻣﻘطع است‪ .‬اگر ﻣﻘطع توﭘر بﺎشﺪ‪ ،‬از ايﻦ ﻧسبت ابﻌﺎد ﻣﻘطع بﻪ دست ﻣي آيﺪ‪:‬‬

‫=𝐽‬ ‫= ⟶ 𝑐‬ ‫𝑐‬

‫بﻌﺪ از تﻌييﻦ ‪ ، T‬ﻣي توان ‪ c‬را يﺎﻓت‪.‬‬ ‫بﺎ توجﻪ بﻪ ﻧسبت‬

‫ﻣثال‪ :‬ﻣحور ﻟوﻟﻪ اي از جنس ﻓوﻻد بﺎ قطر ﺧﺎرجي 𝑚𝑚 ‪ 50‬بﺎيﺪ توان 𝑊𝑘 ‪ 100‬را هنگﺎم چرﺧﺶ بﺎ ﻓركﺎﻧس 𝑧𝐻 ‪ 20‬اﻧتﻘﺎل‬
‫دهﺪ‪.‬اگر تنﺶ برشي ﻣﺎكزيمم 𝑎𝑃𝑀 ‪ 60‬بﺎشﺪ‪ ،‬ضخﺎﻣت بﻪ كﺎر رﻓتﻪ را حسﺎب كنيﺪ‪.‬‬

‫پاسخ‪:‬‬

‫𝑃‬ ‫𝑊 ‪10‬‬
‫=𝑇‬ ‫=‬ ‫𝑚 ‪= 795.8 𝑁.‬‬
‫)𝑧𝐻 ‪2𝜋𝑓 2𝜋(20‬‬
‫𝑇‬ ‫‪795.8 N. m‬‬ ‫𝐽‬ ‫𝐽‬
‫=‬ ‫= =‬ ‫𝑚 ‪⟹ 𝐽 = 3.315 × 10‬‬
‫𝜏‬ ‫𝑐 𝑎𝑃 ‪60 × 10‬‬ ‫‪0.025 m‬‬
‫‪𝑐 = 20.6 × 10‬‬ ‫𝑚𝑚 ‪𝑚 = 20.6‬‬

‫𝑚𝑚 ‪ = 𝑐 − 𝑐 = 25 mm − 20.6 mm = 4.4‬ضخﺎﻣت‬ ‫■‬

‫‪١٧‬‬
‫‪ ٨-٣‬پيچش عضو هاي غير دايره اي‬
‫در استخراج ﻓرﻣولهﺎي ﭘيﭽﺶ ﻓرض كرديم تﻘﺎرن ﻣحوري داريم‪ .‬ايﻦ ﻓرض بﺎﻋث ﻣيشﺪ شكﻞ ﻣحور بﻌﺪ از ﭘيﭽﺶ تﻐيير ﻧكنﺪ؛‬
‫اﻣﺎ ايﻦ ﺧﺎصيت ﻓﻘط در ﻣورد ﻣحور دايرهاي صﺎدق است ؛ چرا كﻪ اگر از رو بﻪ رو بﻪ ﻣحور ﻣربﻌي تحت ﭘيﭽﺶ ﻧگﺎه كنيم‪ ،‬بﻌﺪ از‬
‫دوران بﺎ هر زاويﻪ دﻟخواهي شكﻞ آن ثﺎبت ﻣيﻣﺎﻧﺪ‪ .‬چنﺎﻧﭽﻪ ﻣﻘطع‬
‫ﻣحوري بﻪ صورت ﻣربع بﺎشﺪ‪ ،‬ﻣيتوان ديﺪ كﻪ شكﻞ ﻣحور بﻌﺪ از‬
‫ﭘيﭽﺶ تﻐيير ﻣي كنﺪ بﻪ جز در ﻣواردي كﻪ زاويﻪ ﭘيﭽﺶ ﻣﻀرب ‪٩٠‬‬
‫درجﻪ بﺎشﺪ‪.‬‬

‫ﻣيتوان ﻧشﺎن داد كﻪ )‪ (١‬قطر هﺎي ﻣﻘطع ﻣربﻌي و )‪ (٢‬ﺧطوط واصﻞ‬


‫بيﻦ وسط هﺎي اضﻼع ﻣﻘطع‪ ،‬بﻌﺪ از ﭘيﭽﺶ بﺪون تﻐيير ﻣي ﻣﺎﻧنﺪ؛ اﻣﺎ بﻪ دﻟيﻞ ﻋﺪم تﻘﺎرن ﻣحوري‪ ،‬تمﺎم ﺧطوط ديگر تﻐيير شكﻞ‬
‫ﻣي يﺎبنﺪ و ﺧود ﻣﻘطع ﻧيز ﻣي ﭘيﭽﺪ و از صفحﻪ اوﻟيﻪ اش بيرون ﻣي زﻧﺪ‪ .‬بنﺎبرايﻦ استفﺎده از روابط تنﺶ و كرﻧﺶ ﻣحورهﺎي‬
‫دايرهاي در سﺎير ﻣحورهﺎ ﻣجﺎز ﻧيست‪.‬‬

‫پﺲ در ﻣﻘطع ﻣربﻌي‪ ،‬ﻓرض تﻐيير تنﺶ برشي بﺎ ﻓﺎصلﻪ از ﻣبﺪا بﻪ صورت ﺧطي غلﻂ است‪ .‬ﻣثﻼ در گوشﻪهﺎي ﻣﻘطع‪ ،‬ﻣﻘﺪار تنﺶ‬
‫صفر است‪:‬‬

‫يك جزء ﻣكﻌبي كوچك را در گوشﻪ ﻣﻘطع ﻣيلﻪ ﻣربﻌي تحت ﭘيﭽﺶ در ﻧظر بگيريﺪ‪ .‬در‬
‫ايﻦ جزء سطح بﺎﻻيي )بردار ﻧرﻣﺎل ‪ ،(y‬بخشي از سطح آزاد است ﻟذا تمﺎم تنﺶ هﺎ در ايﻦ‬
‫سطح بﺎيﺪ صفر شود‪:‬‬

‫𝜏‬ ‫‪=0‬‬ ‫‪,‬‬ ‫𝜏‬ ‫‪=0‬‬

‫بﺎ هميﻦ استﺪﻻل براي سطح جلويي )ﻋمود بر ﻣحور 𝑧 ( داريم‪:‬‬

‫𝜏‬ ‫‪=0‬‬ ‫‪,‬‬ ‫𝜏‬ ‫‪=0‬‬

‫و همﭽنيﻦ براي سطح ﻋمود بر ﻣحور 𝑥 داريم‪:‬‬

‫𝜏‬ ‫‪=0‬‬ ‫‪,‬‬ ‫𝜏‬ ‫‪=0‬‬

‫بنﺎبرايﻦ ﻣيتوان ديﺪ كﻪ ﻣوﻟفﻪهﺎي تنﺶ در گوشﻪهﺎي ﻣﻘطع ﻣيلﻪ صفرﻧﺪ‪.‬‬

‫شهود‪ :‬در اثر ﭘيﭽﺎﻧﺪن ﻣيلﻪ ﻣربﻌي هيچ تﻐيير شكلي و در ﻧتيجﻪ هيچ تنشي در ﺧطوط‬
‫واصﻞ گوشﻪهﺎي ﻣﻘﺎطع بﻪ وجود ﻧميآيﺪ و بيشتريﻦ تﻐيير شكﻞ و تنﺶ در اﻣتﺪاد‬
‫ﺧط ﻣركزي وجﻪ هﺎي ﻣيلﻪ وجود دارد‪.‬‬

‫‪١٨‬‬
‫تﻌييﻦ تنﺶ در ﻋﻀو هﺎي ﻏير دايره اي ﻓراتر از حﺪ درس است؛ اﻣﺎ بﺎ استفﺎده از ﻧتﺎيج ﻧظريﻪ ريﺎضي اﻻستيسيتﻪ براي ﻣيلﻪهﺎي بﺎ‬
‫ﻣﻘطع يكنواﺧت ﻏير دايرهاي‪ ،‬ﻣيتوان تنﺶ برشي را توصيف ﻧمود‪ .‬بﻪ‬
‫ﻋنوان ﻧموﻧﻪ در ﻣحورهﺎيي بﺎ ﻧﻘطع ﻣستطيلي چنﺎﻧﭽﻪ كميتهﺎي‬
‫ﻣحور را بﻪ ايﻦ ترتيب تﻌريف ﻧمﺎييم كﻪ‪:‬‬

‫ضلع كوچك ﻣﻘطع‪𝑎 :‬‬ ‫طول ﻣيلﻪ‪𝐿 :‬‬

‫گشتﺎور وارد بر ﻣحور‪𝑇 :‬‬ ‫ضلع بزرگ ﻣﻘطع‪𝑏 :‬‬

‫تنﺶ برشي ﻣﺎكزيمم در اﻣتﺪاد ﺧط ﻣركزي وجﻪ بزرگتر ﻣيلﻪ رخ ﻣي دهﺪ‪:‬‬


‫𝑇‬
‫𝜏‬ ‫=‬
‫𝑏𝑎 𝑐‬
‫از طرﻓي زاويﻪ ﭘيﭽﺶ برابر است بﺎ‪:‬‬
‫𝐿𝑇‬
‫=𝜙‬
‫𝐺 𝑏𝑎 𝑐‬

‫‪:‬‬ ‫𝑐 وابستﻪ اﻧﺪ بﻪ ﻧسبت‬ ‫كﻪ ضرايب 𝑐 و‬

‫داريم‪:‬‬ ‫بﻪ ازاي ‪≥ 5‬‬

‫‪1‬‬ ‫𝑏‬
‫= 𝑐= 𝑐‬ ‫‪1 − 0.63‬‬
‫‪3‬‬ ‫𝑎‬

‫‪١٩‬‬
‫در ﻣورد ﻣحورهﺎيي بﺎ ﻣﻘﺎطع ﻣثلثي و بيﻀي ﻧيز تنﺶ برشي ﻣﺎكزيمم در ﻧﻘطﻪاي روي ﻣﻘطع رخ ﻣيدهﺪ كﻪ كمتريﻦ ﻓﺎصلﻪ را بﺎ‬
‫ﻣحور ﻣركزي شفت دارد‪ .‬ايﻦ ﻧتﺎيج در جﺪول زير ﻧشﺎن داده شﺪهاﻧﺪ‪:‬‬

‫ﻣثال‪ :‬ﻣحور آﻟوﻣينيوﻣي ﻧشﺎن داده شﺪه داراي ﻣﻘطﻌي بﻪ شكﻞ ﻣثلث‬
‫ﻣتسﺎوي اﻻضﻼع است‪ .‬ﻣﻘﺪار ﻣﺎكزيمم گشتﺎور ‪ T‬را بيﺎبيﺪ كﻪ ﻣيتوان بﻪ‬
‫ﻣحور وارد كرد تﺎ تنﺶ برشي و زاويﻪ ﭘيﭽﺶ بﻪ ترتيب از ﻣﻘﺎدير ﻣجﺎز‬
‫𝜙 ﻓراتر ﻧروﻧﺪ‪ .‬تﻌييﻦ كميﺪ كﻪ بر‬ ‫𝜏 و 𝑑𝑎𝑟 ‪= 0.02‬‬ ‫𝑖𝑠𝑘 ‪= 8‬‬
‫يك ﻣحور سﺎﺧتﻪ شﺪه بﺎ همﺎن حجم ﻣﺎده چﻪ ﻣﻘﺪار گشتﺎور ﻣيتوان وارد‬
‫ﻧمود؟ )ﻣﺪول برشي برابر است بﺎ 𝑖𝑠𝑝 ‪(3.7 × 10‬‬

‫𝜏 و 𝜙 در جﺪول ﻣيتواﻧيم بﻪ دو ﻣﻘﺪار گشتﺎور برسيم‪ .‬سپس از ﻣيﺎن ايﻦ دو ﻣﻘﺪار‪،‬‬ ‫ﭘﺎسخ‪ :‬بﺎ استفﺎده از روابط ﻣربوط بﻪ‬
‫گشتﺎور كوچكتر را بﻪ ﻋنوان گشتﺎور قﺎبﻞ قبول بر ﻣيگزينيم‪:‬‬

‫𝑇‪20‬‬ ‫)𝑛𝑖 ‪(8 𝑘𝑠𝑖 )(1.5‬‬


‫𝜏‬ ‫=‬ ‫=𝑇⇒‬ ‫𝑛𝑖 ‪= 1350 𝑙𝑏.‬‬
‫𝑎‬ ‫‪20‬‬
‫𝑛𝑖 ‪𝑇 = 233 𝑙𝑏.‬‬
‫‪46 T L‬‬ ‫)𝑖𝑠𝑝 ‪(0.02 rad)(1.5 𝑖𝑛) (3.7 × 10‬‬
‫𝜙‬ ‫=‬ ‫=𝑇⇒‬ ‫𝑛𝑖 ‪= 170 𝑙𝑏.‬‬
‫𝐺 𝑎‬ ‫)‪46 (4 × 12 in‬‬

‫بنﺎبرايﻦ ﻣﻘﺪار گشتﺎور بﺎ ﻣﻘﺪار ﭘيﭽﺶ ﻣجﺎز ﻣحﺪود ﻣيشود‪.‬‬

‫حﺎل در ﻧظر ﻣيگيريم كﻪ بﺎ همﺎن ﻣﻘﺪار آﻟوﻣينيوم ﻣحوري دايرهاي سﺎﺧتﻪ شﺪه است و بﺎ ﻓرض ثﺎبت ﻣﺎﻧﺪه طول ﻣحور‪ ،‬ﻣﻘﺪار‬
‫گشتﺎور را در ايﻦ ﻣحور بﻪ دست ﻣيآوريم‪:‬‬

‫𝐴‬ ‫𝐴=‬

‫‪٢٠‬‬
‫‪(1.5 𝑖𝑛)2 sin 60°‬‬
‫= ‪𝜋𝑐2‬‬ ‫𝑛𝑖 ‪⇒ 𝑐 = 0.557‬‬
‫‪2‬‬
‫حﺎل ﻣﻘﺎدير تنﺶ برشي و ﭘيﭽﺶ را براي ايﻦ ﻣﻘطع بﻪ دست ﻣيآوريم‪:‬‬

‫𝑐𝑇‬ ‫)𝑛𝑖 ‪(8 𝑘𝑠𝑖)𝜋(0.557‬‬


‫𝜏‬ ‫=‬ ‫=𝑇⇒‬ ‫𝑛𝑖 ‪= 2170 𝑙𝑏.‬‬
‫‪J‬‬ ‫‪2‬‬
‫𝑛𝑖 ‪𝑇 = 233 𝑙𝑏.‬‬
‫‪TL‬‬ ‫)𝑖𝑠𝑝 ‪(0.02 rad)𝜋(0.557 𝑖𝑛) (3.7 × 10‬‬
‫𝜙‬ ‫=‬ ‫=𝑇⇒‬ ‫𝑛𝑖 ‪= 233 𝑙𝑏.‬‬
‫𝐽𝐺‬ ‫)‪4 (4 × 12 in‬‬

‫بﺎز هم در ايﻦ حﺎﻟت زاويﻪ ﭘيﭽﺶ ﻋﺎﻣﻞ تﻌييﻦ كننﺪه در ﻣﻘﺪار گشتﺎور است‪■ .‬‬

‫توجﻪ‪ :‬بﺎ ﻣﻘﺎيسﻪ ﻧتﺎيج در ﻣثﺎل ﻓوق ﻣيتوان دريﺎﻓت كﻪ ﻣﻘطع دايرهاي توان تحمﻞ گشتﺎور بيشتري ﻧسبت بﻪ ﻣحور ﻣثلثي داراست‪.‬‬
‫)در ايﻦ ﻣثﺎل ‪ %٣٧‬بيشتر(‬

‫‪٢١‬‬
‫تشابﻪ پوستﻪاي‪ :٦‬براي درك تنﺶ برشي در ﻋﻀو ﻏير دايرهاي همﭽنيﻦ ﻣيتوان از تشﺎب ﭘوستﻪاي استفﺎده كرد‪ .‬در ايﻦ روش‪،‬‬
‫بﻪ دﻟيﻞ تشﺎبﻪ ﻣﻌﺎدﻻت ديفراﻧسيﻞ جزئي ﻣﻘطع تحت ﭘيﭽﺶ بﺎ ﻣتﻐير زاويﻪ ﭘيﭽشي و ﭘوستﻪ اﻻستيك تحت ﻓشﺎر داﺧلي يكنواﺧت‪،‬‬
‫ﻣيتوان از ﭘﺎسخ يك ﻣﻌﺎدﻟﻪ ديفراﻧسيﻞ بﻪ ﭘﺎسخ ﻣﻌﺎدﻟﻪ ديگر دست يﺎﻓت‪ .‬بر اسﺎس ايﻦ تشﺎبﻪ‪ ،‬اگر 𝑄 ﻧﻘطﻪ اي از ﻣﻘطع ﻣيلﻪ و ‪𝑄′‬‬
‫ﻣتنﺎظر آن روي ﭘوستﻪ بﺎشﺪ‪:‬‬

‫‪ -‬تنﺶ برشي در ﻧﻘطﻪ 𝑄 در همﺎن راستﺎي ﻣمﺎس اﻓﻘي در ﻧﻘطﻪ ‪ 𝑄′‬است‪.‬‬

‫‪ -‬ﻣﻘﺪار تنﺶ برشي ﻣتنﺎظر است بﺎ شيب ﻣﺎكزيمم ﭘوستﻪ در ‪. 𝑄′‬‬

‫‪ -‬گشتﺎور اﻋمﺎل شﺪه ﻣتنﺎظر است بﺎ حجم بيﻦ ﭘوستﻪ و چﻬﺎرچوب ﻣستطيلي‪.‬‬

‫ﻼ در ﭘوستﻪ بﺎﻻ ‪ ،‬بيشتريﻦ شيب در 𝑁 رخ ﻣيدهﺪ ﻟذا بيشتريﻦ تنﺶ در 𝑁‬


‫ﻣث ً‬
‫است‪.‬‬

‫بﺎ توجﻪ بﻪ تشﺎبﻪ ﭘوستﻪاي‪ ،‬ﻧﻘﺎطع ﻣستطيلي زير را در ﻧظر بگيريﺪ كﻪ هر يك بﻪ‬
‫صورتي شكﻞ داده شﺪهاﻧﺪ‪:‬‬

‫در تمﺎم ايﻦ ﻣﻘﺎطع اگر ﻣﻘﺪار گشتﺎور يكسﺎن بﺎشﺪ‪ ،‬زير‬
‫هر ﭘوستﻪ حجم يكسﺎﻧي ﻣيﻣﺎﻧﺪ و شيب ﻣﺎكزيمم هم‬
‫تﻘريبﺎً يكسﺎن است‪.‬‬
‫𝒂‬
‫بزرگ است‪ ،‬در ايﻦ‬ ‫𝒃‬
‫از آﻧجﺎ كﻪ در ايﻦ ﻣﻘﺎطع ﻧسبت‬
‫ﻣﻘﺎطع براي ﻣحﺎسبﻪ تنﺶ برشي و ﭘيﭽﺶ از كميتهﺎي‬
‫‪ 𝑐 = 𝑐 = 0.333‬استفﺎده ﻣي شود و بﺎ در ﻧظر‬
‫گرﻓتﻦ ﻣﻘطع ﻣستطيلي ﻣسﺌلﻪ حﻞ ﻣيشود‪.‬‬

‫‪ ٩-٣‬ﻣحور هاي توخالي جﺪار نازك‬


‫ﻣحﺎسبﻪ تنﺶ در ﻋﻀوهﺎي ﻏيردايرهاي ﻧيﺎزﻣنﺪ ﻣحﺎسبﺎت ﭘيﭽيﺪه ريﺎضي است‪ .‬اﻣﺎ ﻣﻘﺪار تنﺶ در ﻋﻀوهﺎي ﻏير دايرهاي تو ﺧﺎﻟي‬
‫جﺪار ﻧﺎزك را ﻣيتوان بﺎ ﻣحﺎسبﺎت سﺎده تﻘزيب زد‪ .‬بﻪ ﻋنوان ﻧموﻧﻪ ﻣﻘطﻌي توﺧﺎﻟي‪ ،‬بﺎ ضخﺎﻣت كم و بﺎ شكﻞ بي قﺎﻋﺪه در ﻧظر‬
‫ﻣيگيريم‪ .‬در ايﻦ ﻣﻘطع ﻓرض ﻣي كنيم ضخﺎﻣت 𝑡 در همﻪ جﺎ ثﺎبت ﻧيست وﻟي ﻣﻘﺪار آن ﻧسبت بﻪ سﺎير ابﻌﺎد ﻣﻘطع كوچك‬
‫است‪.‬‬

‫‪٦‬‬
‫‪Membrane Analogy‬‬
‫‪٢٢‬‬
‫يك جزء حجمي را از ﻣحور جﺪا ﻣي كنيم و بﻪ بررسي ﻧيروهﺎي داﺧلي و تنﺶهﺎ در آن ﻣي ﭘردازيم‪ .‬ابتﺪا ﻣجموع ﻧيرو هﺎ در‬
‫راستﺎي 𝑥 را در حﺎل تﻌﺎدل قرار ﻣي دهيم‪:‬‬

‫‪𝐹 =0‬‬

‫𝐹= 𝐹⟹ ‪𝐹 −𝐹 =0‬‬
‫𝑡) 𝑥‪𝐹 = 𝜏 (Δ‬‬
‫𝑡)𝑥‪𝐹 = 𝜏 (Δ‬‬
‫𝑡 𝜏 = 𝑡 𝜏 ⟹ 𝑡)𝑥‪𝜏 (Δ𝑥 )𝑡 = 𝜏 (Δ‬‬

‫چون ‪ A‬و ‪ B‬دﻟخواهاﻧﺪ‪ ،‬ﻣي توان گفت در ايﻦ ﻣﻘطع حﺎصﻞ ضرب‬
‫تنﺶ برشي 𝜏 در ضخﺎﻣت ﻣﻘطع 𝑡 در هر ﻧﻘطﻪ ﻣﻘطع ﻣﻘﺪاري ثﺎبت است‪ .‬يﻌني‪:‬‬

‫ﻣﻘﺪار ثﺎبت = 𝑡 𝜏 = 𝑞‬

‫𝑞 را شار برشي‪) ٧‬جريﺎن برش( در جﺪار ﻣحور توﺧﺎﻟي ﻣي ﻧﺎﻣنﺪ‪ .‬ﻋلت ايﻦ ﻧﺎﻣگذاري‬
‫تشﺎبﻪ توزيع تنﺶ برشي در ﻣﻘطع بﺎ توزيع سرﻋت سيﺎل 𝑣 در كﺎﻧﺎل بﺎ ﻋمق واحﺪ و‬
‫ﻋرض ﻣتﻐير 𝑡 است‪ .‬سرﻋت آب بﻪ دﻟيﻞ تﻐيير ﭘﻬنﺎي كﺎﻧﺎل ﻋوض ﻣي شود اﻣﺎ جريﺎن‬
‫ثﺎبت است‪𝑞 = 𝑣 𝑡.‬‬

‫حﺎل يك جزء كوچك از بخﺶ ‪ AB‬را جﺪا ﻣي كنيم تﺎ تنﺶهﺎي ﻣوجود در آن را بررسي‬
‫ﻧمﺎييم‪ .‬از آﻧجﺎ كﻪ سطوح بيرون و داﺧﻞ جزء كوچك‪ ،‬آزاد هستنﺪ‪ ،‬تنﺶ بر روي آﻧﻬﺎ صفر‬
‫است‪ .‬بنﺎبرايﻦ ﻣوﻟفﻪهﺎي تنﺶ ﻧشﺎن داده شﺪه كﻪ بﻪ صورت ﺧط چيﻦ هستنﺪ ﻧيز ﻣﻘﺎدير‬
‫صفر دارﻧﺪ؛ ﻟذا تنﻬﺎ ﻣوﻟفﻪهﺎي تنﺶ برشي بر روي ايﻦ جزء حجمي ﻣوﻟفﻪهﺎيي هستنﺪ‬
‫كﻪ در شكﻞ بﺎ 𝜏 ﻧمﺎيﺶ داده شﺪهاﻧﺪ‪.‬‬

‫حﺎل ﻣي ﺧواهيم رابطﻪ اي ﻣيﺎن گشتﺎور اﻋمﺎل شﺪه بﻪ ﻋﻀو توﺧﺎﻟي 𝑇 و شﺎر برشي آن بيﺎبيم‪ .‬براي ايﻦ ﻣنظور جزء كوچك بﻪ‬
‫طول 𝑠𝑑 بر روي ﻣﻘطع در ﻧظر ﻣي گيريم‪.‬‬

‫ﻣسﺎحت جزء ‪𝑑𝐴 = 𝑡 𝑑𝑠 :‬‬

‫اﻧﺪازه ﻧيروي برشي در جزء ‪𝑑𝐹 :‬‬

‫𝑠𝑑 𝑞 = )𝑠𝑑 𝑡( 𝜏 = 𝐴𝑑 𝜏 = 𝐹𝑑‬

‫‪٧‬‬
‫‪Shear Flow‬‬
‫‪٢٣‬‬
‫گشتﺎور ﻧيروي برشي حول ﻧﻘطﻪ دﻟخواه 𝑜‬

‫)𝑠𝑑 𝑝(𝑞 = )𝑠𝑑 𝑞(𝑝 = 𝐹𝑑 𝑝 = 𝑀𝑑‬

‫دو برابر ﻣسﺎحت ﻣثلث = 𝑎𝑑‬ ‫𝐵𝐴𝑂 = 𝑠𝑑 𝑝‬

‫ﻟنگر ﻣجموع ﻧيرو هﺎي برشي برابر است بﺎ گشتﺎور 𝑇 وارد بر ﻣحور ‪:‬‬

‫=𝑇‬ ‫= 𝑀𝑑‬ ‫)𝑎𝑑 ‪𝑞(2‬‬

‫𝑞 ثﺎبت است‪:‬‬

‫𝑎𝑞‪𝑇 =2‬‬

‫𝑎 ‪ :‬سطح ﻣحﺪود بﻪ ﺧط ﻣركزي جﺪار ﻣﻘطع‬

‫𝜏‪ :‬تنﺶ برشي ﻣيﺎﻧگيﻦ‬

‫𝑇‬ ‫بنﺎبرايﻦ براي هر ﻧﻘطﻪ از ﻣﻘطع ﻣيتوان تنﺶ برشي 𝜏 را بر حسب ‪ T‬و جريﺎن برش ﻧوشت‪:‬‬
‫=𝜏‬
‫𝑎𝑡‪2‬‬

‫كﻪ ‪ t‬ضخﺎﻣت ديواره در هر ﻧﻘطﻪ ﻣورد ﻧظر است‪ .‬ايﻦ تﻌريف‪ ،‬ﻣﻘﺪار ﻣيﺎﻧگيﻦ تنﺶ برشي را بﻪ ﻣﺎ ﻣيدهﺪ؛ هر چنﺪ ﻣيداﻧيم كﻪ‬
‫براي تﻐيير شكﻞ اﻻستيك ﻣي توان توزيع تنﺶ روي ضخﺎﻣت جﺪاره را يكنواﺧت ﻓرض كرد‪.‬‬

‫بﺎ استفﺎده از روش اﻧرژي‪ ،‬زاويﻪ ﭘيﭽﺶ ﻣحور توﺧﺎﻟي جﺪار ﻧﺎزك برابر ﺧواهﺪ شﺪ بﺎ‪:‬‬

‫𝐿𝑇‬ ‫𝑠𝑑‬
‫=𝜙‬
‫𝐺 𝑄‪4‬‬ ‫𝑡‬

‫‪٢٤‬‬
‫ﻣثال‪ :‬در ﻣﻘطع آﻟوﻣنيوﻣي رو بﻪ رو‪ ،‬تنﺶ برشي را در هر يك از‬
‫ديواره هﺎ بيﺎبيﺪ در حﺎﻟي كﻪ گشتﺎور ﭘيﭽشي 𝑛𝑖 ‪ 24 𝑘𝑖𝑝.‬بر آن وارد‬
‫ﻣي شود واگر در اثر ﺧطﺎي سﺎﺧت ضخﺎﻣت ﻣﻘطع ﻣطﺎبق شكﻞ تﻐيير‬
‫كنﺪ‪.‬‬

‫پاسخ‪:‬‬
‫حﺎﻟت ‪ : ١‬ضخﺎﻣت ديواره يكنواﺧت‪:‬‬
‫)𝑛𝑖 ‪𝑎 = (3.84 𝑖𝑛)(2.34‬‬
‫𝑇‬ ‫𝑛𝑖 ‪24 × 10 𝑙𝑏.‬‬
‫=𝜏‬ ‫=‬ ‫𝑖𝑠𝑘 ‪= 8.35‬‬
‫) 𝑛𝑖 ‪2𝑡𝑎 2(0.16 𝑖𝑛)(8.986‬‬
‫حﺎﻟت ‪:٢‬‬

‫𝑛𝑖 ‪24 𝑘𝑖𝑝.‬‬


‫𝜏‬ ‫𝜏 =‬ ‫=‬ ‫𝑖𝑠𝑘 ‪= 11.13‬‬
‫) 𝑛𝑖 ‪2(0.12 𝑖𝑛)(8.986‬‬
‫𝑛𝑖 ‪24 𝑘𝑖𝑝.‬‬
‫𝜏‬ ‫𝜏=‬ ‫=‬ ‫𝑖𝑠𝑘 ‪= 6.68‬‬
‫) 𝑛𝑖 ‪2(0.200 𝑖𝑛)(8.986‬‬

‫■‬ ‫ﭘس تنﺶ در هر ديواره ﻓﻘط بﻪ ضخﺎﻣت همﺎن ديواره وابستﻪ است‪.‬‬

‫‪٢٥‬‬

You might also like