Professional Documents
Culture Documents
ندای غایب و توسل و سماع اموات
ندای غایب و توسل و سماع اموات
از اختالفات وهابیت با سایر فرق اسالمی ،اعتقاد به نفی سماع اموات است .وهابیت با این باور که مرگ و متالشیشدن جسم
انسان موجب میشود ارتباط انسان با دنیا پایان پذیرد
عصر اسالم :از اختالفات وهابیت با سایر فرق اسالمی ،اعتقاد به نفی سماع اموات است .وهابیت با این باور که مرگ و
متالشیشدن جسم انسان موجب میشود ارتباط انسان با دنیا پایان پذیرد[ ]1و به این دلیل که روح پس از مرگ ،منفک از
جسد میت میشود و دیگر ارتباط یا تعلقی با جسد ندارد به ناشنوابودن اموات حکم کردهاند؛ لذا این نگاه به کمک ظاهر برخی
نصوص قرآنی ،آنان را به نفی سماع موتی معتقد کرده است.
نکته مهم اینکه ،نزد وهابیان ،مسئله نفی سماع موتی ،به معنای نفی مطلق شنوایی اموات نیست ،بلکه معتقدند اگر در روایات
معتبر ،نمونهای از سماع میت گزارش شود استثنا محسوب میشود که باید آن را پذیرفت .ابنعثیمین پس از ذکر حدیث نبوی
مبنی بر سالم به اهل قبور چنین نتیجه میگیرد« :عموم اهل قبور زمانی که سالم به ایشان گفته میشود بعید نیست که
میشنوند» ]2[.پس محل نزاع در این است که وهابیت در غیر موارد منصوص که بسیار کم است ،منکر شنیدن اموات هستند.
برخالف نظر وهابیت ،اکثریت فرق اسالمی سماع موتی را پذیرفتهاند[ ]3یا دستکم آثار موافق سماع موتی ،دیدگاه غالب را
در میان کتب اهل سنت تشکیل میدهد .جالب است که نظر وهابیت حتی مخالف با بزرگان سلفیه بوده تا آنجا که سماع موتی
نزد ابنتیمیه ،پدر فکری سلفیها ،ثابت بوده است .ابنقیم نیز یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای سلفی و محل توجه
وهابیت ،کتاب مستقلی به نام الروح نوشته که نتیجه و ماحصل کتاب او ،اذعان یا اثبات سماع موتی است .پس با اینکه
بسیاری از آثار اهل سنت ،نشاندهنده اعتقاد به سماع اموات است نظریه وهابیت مخالف دیدگاه اکثر قرار گرفته است.
اهمیت این موضوع از آنرو است که نفی سماع موتی از مبناهایی است که وهابیت بر اساس آن ،برخی اعمال مسلمانان ،از
جمله زیارت قبور و استغاثه ،را در حد بدعت و شرک لحاظ میکند .حال از آنجا که بسیاری از علمای اهل سنت معتقد به سماع
موتی بودهاند و دیدگاه نافیان در دوران وهابیت بهطور مضاعف تقویت شده ،به نظر میرسد انگیزه تقویت نفی سماع موتی
نزد وهابیت ،در حقیقت نفی استشفا و استغاثه باشد .زیرا وقتی سماع از اموات نفی شود استغاثه بیمعنا میشود ،زیرا
استغاثه و استشفا به شیء ناشنوا ،لغو و عبث محسوب میشود و این مقدمهای است تا موجبات متهمکردن مسلمانان به شرک
از ناحیه وهابیت فراهم شود .این مدعا بهخوبی در نوشته ناصر آلبانی ،در مقدمه کتاب اآلیات فی عدم سماع االموات ،به
دست میآید« ]4[:خواننده محترم حال که دانستی مردگان نمیشنوند پس آگاه باش دیگر مجالی برای صدازدن اموات
نمیرسد ... .و همچنین دیگر نوبت به استغاثه اموات نمیرسد»]5[.
وهابیت در اثبات عقیده عدم سماع موتی غالبًا بهظاهر آیه (ِإ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ى)[ ]6استناد میکنند .در مقابل ،در باب استناد
به روایات ،دسِت خالی وهابیت ،محسوس است؛ تا آنجا که ناچار به تحلیلهایی روی آوردهاند که با مشی ظاهرگرایی ایشان
در تضاد است .در ادامه مستندات وهابیت را بیان و نقد میکنیم.
وهابیت با استناد به ظاهر برخی آیات ،به نفی سماع اموات قائل شدهاند .آیات (ِإ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ى )[َ( ]7و ما َأ ْن َت ِب ُم ْس ِم ٍع َم ْن
ِف ی اْلُق ُب وِر)[ ]8از مهمترین استنادهای وهابیت در رد سماع موتی است .عبدالعزیز بن باز عالم و فقیه وهابی ،که صاحب دهها
کتاب در ترویج وهابیت است ،در پاسخ به پرسش مقلدانش ،درباره امکان شنیدن اموات ،با استناد به آیه فوق حکم به عدم
سماع موتی میدهد:
س :آیا زمانی که ما به قبر میت سری میزنیم و با او صحبت میکنیم او سخن ما را میشنود؟
ج :در این مسئله تفصیل وجود دارد .اما اینکه آگاهی میت از اخبار زندگان ،مطلق باشد ،صحیح نیست؛ چراکه قرآن میفرماید
(ِإ َّن ک اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ی) و (َو َم ا َأ ْن َت ِب ُم ْس ِم ٍع َم ْن ِف ی اْلُق ُب وِر)از این جهت شنیدن اموات منقطع است ،مگر نصی بیاید و نص هم
استثنا محسوب میشود ... .پس مردگان نه میشنوند و نه علم به اخبار زندگان دارند]9[.
ناصرالدین آلبانی ،از علمای سلفی ،با شدت مضاعفی نسبت به وهابیت ،معتقد است آیه مذکور بر عدم سماع موتی داللت
میکند« :در کتاب و سنت دلیلی مبنی بر شنوایی مردگان وجود ندارد؛ بلکه ظواهر نصوص بر عدم سماع مردگان داللت
میکند» ]10[.در جایی دیگر نیز از عدم سماع موتی با عنوان «بالشک» یاد میکند ]11[.وی میگوید« :حق مطلب در فهم
ظاهر نصوص قرآنی این است که مردگان مطلق شنوایی ندارند»]12[.
کمیته دائمی تحقیقات علمی و افتای عربستان ،در پاسخ به اینکه آیا اموات صدای زندهها را میشنوند ،با نفی شنوایی اموات،
این مدعا را برگرفته از آیه (ِإ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ى)[ ]13میداند« :به دلیل آیه (ِإ َّن ک َال ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ی) اصل این است که اموات
صدای زندهها را نمیشنوند»]14[.
.۱ بزرگان وهابی ،از جمله بنباز و برخی سلفیها ،از جمله آلبانی ،به سماع موتی معتقد نیستند و دلیل آن را استناد ب ه ظاهر
آیه (ِإ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ى )[ ]15میدانند.
.۲ آنان اصل در اموات را عدم سماع دانستهاند و موارد خاص را استثنا قلمداد میکنند.
.۳ آنان بهظاهر آیه تمسک میکنند و نحوه استدالل ایشان در عدم سماع موتی عمًال بدینصورت است که مراد از (الَم ْو َت ى )
میت است و معنای (اَل ُت ْس ِم ُع ) فقدان شنوایی است.
پس آنان با برداشتی که از ظاهر آیه «ای پیامبر! تو مردگان را توان شنواندن نداری» داشتهاند ،به نظریه ناشنوایی اموات حکم
کردهاند .حال الزم است در مرحله پاسخگویی ،به این مسئله بپردازیم که آیا تفسیر و فهم علمای اهل سنت و حتی سلفیها
همان است که وهابیت از آن سخن میگویند ،یا اعتقاد وهابیت مخالف نظر مشهور است.
پاسخ:
آنان مدام با استناد به آیه مذکور به مخاطب القا میکنند که َم درک عدم سماع موتی ،آیه مذکور است .نتیجهای که حاصل
میشود این است که خواننده ناآشنا به سیاق آیه و غافل از نظر مفسران ،دیدگاه وهابیت در نفی سماع را موجه میبیند .حال
که فهم وهابیت از آیه مذکور با نفی سماع موتی گره خورده است نوبت به بررسی دیدگاه علما میرسد .برخالف آنچه وهابیت
از آیه برداشت کرده و مطابق آن «موتی» را به معنای مردگان و «سماع» را به معنای هدایت یا پذیرش حق تفسیر میکنند،
[ ]16مفسران بسیاری مراد از موتی را کفار ،و سماع را هدایت یا پذیرش حق دانستهاند تا جایی که ابنجریر طبری ،شخصیت
مورد اعتماد ابنتیمیه ،که تفسیرش صحیحترین تفاسیر و اسانیدش ثابت و فاقد بدعت در نظر ابنتیمیه بوده ]17[،میگوید
مراد آیه از مردگان ،کفار است و مراد از سماع ،پذیرش و تفهیم حق (یا هدایت[ )]18است؛ چراکه خدا به دلیل غلبه کفر ،بر دل
کفار مهر عدم فهم زده است؛ و به همین دلیل نمیتوانند به سمت حق نائل شوند ]19[.پس معنای صحیح آیه این عبارت است:
«ای پیامبر! تو قادر نیستی کسی را که خدا او را برای پذیرش حق َکر ساخته است شنوا کنی».
از طرف دیگر ،وهابیت ظاهر آیه را مالک قرار داده و مجالی به مجازبودن آیه نمیدهد و مبتنی بر آن حکم به عدم سماع
موتی کرده است .در مقابل ،مفسران بسیاری ،تشبیه را در آیه پذیرفتهاند و موتی را به معنای کافر و سماع را به هدایت تعبیر
کردهاند؛ و کسانی که تشبیه در آیه را پذیرفتهاند معموًال معتقد به سماع موتی هستند؛ از جمله مفسران مذکور عبارتاند از:
فخر رازی ]20[،قرطبی ]21[،ابنکثیر ]22[،ابنعباس ]23[،سمعانی ]24[،بغوی ]25[،زمخشری ]26[،ابنجوزی ]27[،نسفی]28[،
واحدی ]29[،سیوطی ]30[،ابنتیمیه ]31[،خازن ]32[،قشیری ]33[،ابنزمنین ]34[،بقاعی ]35[،یحیی بن سالم ]36[،و از
معاصران نیز هرری شافعی ]37[،زحیلی ]38[،جزائری ]39[،ابنیاسین ]40[،آل غازی ]41[،طنطاوی ]42[،لجنة علماء مصر]43[،
نخبگان استادان تفسیر سعودی]44[.
شنقیطی هم با اینکه سلفی است با آوردن آیات (َو َم ا َأ ْن َت ِب ُم ْس ِم ٍع َم ْن ِف ی اْلُق ُب وِر)[ ]45و (ِإ َّن ک ال ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو تی َو ال ُت ْس ِم ُع الُّص َّم
الُّد عاَء ِإ ذا َو َّلْو ا ُم ْد ِب ریَن )[ ]46موتی را در این آیات مجازی دانسته و قائل به سماع اموات است ]47[.بنابراین ،فهم وهابیت غیر
از نظر مشهور است که حتی نزد برخی سلفیها نیز جایگاهی ندارد.
اشکال :ناصر آلبانی با اعتقاد به عدم سماع موتی معتقد است با فرض اینکه تفسیر مشهور را بپذیریم و مراد از موتی و سماع
در آیه (ِإ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ى)[ ]48را به ترتیب «کافر» و «هدایت» تعبیر کنیم ،یعنی معتقد به مجازیبودن معنای آیه باشیم ،با
اینحال دوباره عدم سماع موتی به اثبات میرسد ]49[.او برای اثبات نظریه عدم سماع موتی بهقاعده اقوابودن «مشبهبه»
در وجه شبه روی آورده است .دلیلی که آلبانی برای اثبات ادعایش میآورد این است که قرآن دل مشرکان را به مردگان تشبیه
کرده ،یعنی از آن جهت که مردگان ناشنوا هستند کفار هم ناشنوایند .پس وجه شبه در آن عدم سمع است .او برای تقریب به
ذهن ،تشبیه زید کاالسد را به تصویر کشیده است و میگوید «مشبه» زید است و «مشبهبه» اسد است .وجه شبه در اینجا
شجاعت است .پس اسد که به معنای شیر درنده است باید اعلی مراتب شجاعت را داشته باشد که «مشبهبه» واقع شود .حال
وقتی قرآن کفار را به مردگان تشبیه میکند معنایش این است که بارزترین صفت میت مد نظر است و آن عدم سمع (نشنیدن)
است که کفار به آنها تشبیه شدهاند .بنابراین ،وجه شبه ،عدم سمع است]50[.
پاسخ:
در پاسخ به این شبهه و شبهات وهابیت پاسخهای متنوعی داده شده است .در ادامه گزارشی از پاسخها و در پایان پاسخ
شبهه آلبانی را میآوریم.
برخی در پاسخ با رد برداشت ظاهرگرایانه وهابیت از آیه ،شواهدی را بیان میکنند که نشان میدهد منظور از موتی ،کفار
است .آنها چنین استدالل میکنند که اگر مراد از موتی در آیه (ِإ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ى )[ ]51میت بود باید مقابله آیه که پس از آن
آمده ،مناسب معنا باشد .ولی در عبارت بعدی میخوانیم« :نمیشنوند مگر کسی که به آیات ما ایمان بیاورد در حالی که
مسلمان است» ]52[.با این عبارت روشن میشود که این مناسبت با معنای کفر برای موتی سازگار است نه معنای مفارقت روح
از بدن ]53[.گاهی هم برای تقویت این مطلب مؤیدات دیگری میآورند که قرآن واژه «موتی» را مکرر به معنای کافر قصد
کرده است .آیه (ِإ َّن ما یْس َت جیُب اَّلذیَن یْس َم ُع وَن َو اْلَم ْو تی یْب َع ُث ُه ُم اُهَّلل ُث َّم ِإ َلیِه یْر َج ُع وَن )[ ]54از جمله این شواهد است .در این آیه
منظور از کلمه «موتی» کافران هستند .دلیل این مسئله عبارت (اْلَم ْو تی یْب َع ُث ُه ُم ) است که بعد از ( یْس َت جیُب اَّلذیَن یْس َم ُع وَن )
آمده است ]55[.به تعبیر دیگر ،سنخیت جمله «یستجیب »...خطاب مؤمنانه است .لذا جمله پیرو ،یعنی «الموتی »...نیز
مقابل این سنخ خطاب باید قرار گیرد ،که کفار میشود .باوجود این ،آیه قبل نیز تأییدی بر این ادعا است که موتی به معنای
کافران است ،آنجا که فرمودَ( :و ِإْن کاَن کُب َر َع َلیک ]56[.)...اینجا سخن از اعراض کفار است و بهنوعی خدا میخواهد پیامبر
را دلداری دهد .لذا در آیه بعدی «الموتی» مترادف کلمه «کافران» قرار میگیرد .آیات متعدد دیگری ،مؤید این مطلب هستند ،از
جمله :یس70:؛ انعام122 :؛ فاطر.22 :
برخی دیگر گفتهاند در آیه (ِإ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ى)مراد از «موتی» کفاری است که اصرار به باطل دارند .اینها با تذکر و موعظه
انتفاع پیدا نمیکنند ،آنچنانکه اموات در قبور هرگز به تذکر و موعظه منتفع نمیشوند ]57[.نشانه دیگر این ادعا عبارت بعدی
آیه است« :و تو نمیتوانی کران را صدا کنی در حالیکه پشت به تو کردهاند» .پس مراد از «کران» همان کفار است ،در حالی
که اگر در واقع میت باشد ،میت موقع صدازدن پشت نمیکند .پس منظور از «موتی» و «صم» کفار است نه اجساد]58[.
برخی دیگر نیز موضوع تسالدادن به پیامبر را حکمت این آیه ذکر کردهاند و میگویند آیه (ِإ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ى) برای
تسالدادن خدا به پیامبر است .زیرا پیامبر از ایماننیاوردن کافران محزون بود .آیاتی که این حزن پیامبر را نمایش میدهد به
این شرح است :انعام33 :؛ حجر97 :؛ نحل127 :؛ مائده68 :؛ فاطر8 :؛ کهف6 :؛ شعراء .3 :با این وصف ،آیه (ِإ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع
اْلَم ْو َت ى) از جمله آیاتی است که به دلیل هدایتنشدن کفار ،ایشان را به میت تشبیه کرده است ]59[.لذا درصدد بیان غیرممکن
بودن سمع برای مردگان نیست.
برخی دیگر به تبیین وجه شبه پرداختهاند و گفتهاند آیه درصدد نفی شنیدن برای مردگان نبوده و وجه شبه عدم سماع نیست؛
زیرا مشرکان زنده بودند و قدرت شنیدن داشتند؛ بلکه وجه شبه نپذیرفتن کالم نبی مکرم اسالم و دعوت او است .یعنی
همچنان که امکان ندارد میت دعوت پیامبر را نپذیرد ،به این دلیل که بعد از مرگ سودی به حال او ندارد ،همچنان کافر و
مشرک نیز دعوت پیامبر را نمیپذیرند .زیرا عنصر هدایت از ایشان سلب شده است .پس مراد از آیه این است که «ای پیامبر!
تو نمیتوانی مردگان (کفار) را شنوا کنی ،شنوا ساختنی که نفعی به حال ایشان داشته باشد؛ به این معنا که دعوت را
بپذیرند»]60[.
برخی معتقدند تشبیه کفار به اموات در اینجا به معنای حقیقت وجودی آنان است .دلیل اینکه قرآن کفار را به مردهها تشبیه
کرده این است که کافران فطرت توحیدیشان را در زیر خاک طبیعت و شهوت و غضب مدفون کردهاند .لذا وقتی انسان،
حیات انسانیاش را از دست دهد ،میمیرد؛ اگرچه از حیات حیوانی و طبیعی بهرهمند است .به همین دلیل ،خدای سبحان
درباره سیاهقلبان کافر ،به پیامبر گرامی خود میفرمایدِ( :إ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ى) ]61[.به تعبیر دیگر ،سّر اینکه قرآن کریم،
«کافران» را کر ،کور و الل دانسته ،این است که باطن و حقیقت وجود مثالی آنان را بیان کرده است؛ بدین معنا که وجود
مثالی آنها در جایی که حقایق همه چیز ظاهر و آشکار میشود ،بهصورت کر ،کور و الل ظاهر میشوند و در این هنگام است
که میگویندَ( :ر ِّب ِلَم َح َش ْر َت ِني َأ ْع َم ى َو َق ْد ُكنُت َبِص يًر ا )؛ «پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی؟ در حالیکه من بینا بودم».
[]62
پس در قرآن زندگی و مرگ به لحاظ حیات حقیقی انسان مطرح شده است ،نه بر پایه حیات مادی و طبیعی؛ و مرز میان
زندگان و مردگان واقعی ،ایمان به خدای سبحان و تسلیم در مقابل او است .بنابراین ،بینش توحیدی همان حیات انسانی است.
آیتاهلل جوادی آملی درباره تمثیلهای قرآنی چنین میگوید:
انسانیت انسان به نفس ناطقه او است و تشبیه کافران به چهارپایان در قرآن کریم (ُأ ْو َلِئَك َكاَألْن َع اِم َب ْل ُه ْم َأ َض ُّل ) نیز َم جاز و
برای توهین و تحقیر آنان نیست]63[.
این تمثیلها ناظر به حقیقت و وجود مثالی آنها است و منافقان واقعًا گنگ ،کر و کورند .شاهد این دیدگاه آن است که در
قیامت ،که ظرف ظهور و بروز حقایق است (نه ظرف حدوث آنها) ،کوری و گنگی و کری اینان ظهور میکند و میگویندَ( :ر ِّب
ِلَم َح َش ْر َت ِني َأ ْع َم ى َو َق ْد ُكنُت َبِص يًر ا ) و مراد از این کوری ،کوری چشم دل است ،نه کوری چشم َس ْر ،و چشم دل اینان حقیقتًا
کور است( :اَل َت ْع َم ى اَأْلْبَص اُر َو َلِك ن َت ْع َم ى اْلُق ُلوُب اَّلِت ي ِف ي الُّص ُد وِر)و این گمراهان ،در قیامْت افزون بر کوری ،کری و گنگی ،به رو
افتاده محشور میشوند ،نه برپا ایستادهَ( :و َم ن َي ْه ِد اُهّلل َف ُه َو اْلُم ْه َت ِد َو َم ن ُي ْض ِل ْل َف َلن َت ِج َد َلُه ْم َأ ْو ِل َي اء ِم ن ُد وِنِه َو َن ْح ُش ُر ُه ْم َي ْو َم
اْلِق َي اَم ِة َع َلى ُو ُج وِه ِه ْم ُع ْم ًي ا َو ُب ْكًم ا َو ُص ًّم ا َّم ْأ َو اُه ْم َج َه َّن ُم ) .پس چنین نیست که کوری منافقان در حّد تشبیه باشد ،بلکه بیان
واقعیت و تمّث ل درونی آنها است و در قیامت با باطن خویش ،که به ظهور میپیوندد ،مواجهاند .در دادگاه قیامت ،مانند
محکمه دنیا ،کیفرها اعتباری نیست ،بلکه اعمال و باطن آدمی در آن روز مشهود خواهد بود]64[.
پس این تشبیه برای تبیین حقیقتی است که از دید برخی انسانها پوشیده است .انسانی که مشی او بر اساس شکم و شهوت
است و علم و اراده خود را در مسیر شکم به کار میگیرد از نظر هیئت و سیرت مانند حیوانی است که بر شکم راه میرود:
(َو اُهَّلل َخ َلَق ُكَّل َد اَّبٍة ِم ن َّم اء َف ِم ْنُه م َّم ن َي ْم ِش ي َع َلى َبْط ِنِه ) (سوره نور ،آیه .)45بنابراین ،حشر انسان به صورت حیوان بر
اساس مبانی قرآنی و عقلی ،امری واقعی است ،نه سخن مجازی و شاعرانه]65[.
به نظر میرسد جواب پایانی صحیحترین پاسخ به شبهه است .بنابراین ،میتوان اینگونه نتیجه گرفت که آنچه در تشبیه
کافران به مردگان در نظر بوده ،فقدان حیات حقیقی انسان ،یعنی ایمان ،است ،نه حیات حیوانی و مادی ،تا کسی نتیجه بگیرد
حال که قرآن ،کفار را به اموات تشبیه کرده است پس اموات شنوایی ندارند؛ و اینگونه توجیه کند که اقوابودن مشبهبه در
این تشبیه ،که همان عدم سمع است ،موجب شده است این نتیجه حاصل شود.
یکی از ادله قائالن به عدم سماع موتی استناد به روایت عایشه است .ابتدا الزم است به اصل روایت مذکور ،که در صحیحین
وارد شده ،بپردازیم که از زبان ابیطلحه شاهد این حادثه بدین شرح است :پس از پایان جنگ بدر ،وقتی پیامبر امر کردند
کشتگان بدر را به چاه افکنند ،بعد از سه روز ،به کشتگان کفار که در چاه بودند رو کردند و تکتک نام آنها را بردند و فرمودند:
آیا آنچه خدایان شما به شما وعده دادند حق یافتید؟ من که وعده پروردگارم را حق یافتم .در این حین ،عمر بن خطاب
میپرسد :یا رسولاهلل! آیا مردگانی را که روح ندارند خطاب قرار میدهی؟ در این حال ،پیامبر پاسخ دادند :قسم به کسی که
مرا بهحق مبعوث کرد! شما شنواتر از ایشان در آنچه به ایشان میگویم نیستید]66[.
حال دو برداشت متفاوت نیز از این روایت در صحیح بخاری موجود است که یکی مربوط به ابنعمر و دیگری مربوط به
عایشه است .اختالف موجود در دو روایت این است که مستفاد از روایت ابنعمر سماع اموات ب ه طور مطلق است ،و مستفاد
از روایت عایشه سماع اموات مقید به زمان ،خطاب رسول خدا به اهل قلیببدر است.
از آنجا که روایت عایشه ،ردی بر روایت ابنعمر محسوب میشود ،وهابیت این روایت را دلیلی بر عدم سماع موتی ذکر
کردهاند .مشروح روایت عایشه بدین شرح است:
نزد عایشه حدیثی از ابنعمر بیان شد که او از رسول خدا نقل میکرد که فرمودهاند :همانا میت به گریه و ندبه اهلش در دنیا
معذب میگردد .عایشه با رد حدیث ابنعمر حقیقت حدیث را بدین شرح توصیف کردند که پیامبر فرمودند« :همانا میت در
قبر به خطاها و گناهانش معذب میگردد و االن اهلش بر او گریه میکنند» .سپس عایشه ادامه میدهد که این اشتباه ابنعمر
شبیه اشتباهی است که در خصوص نقل سخن رسول خدا نسبت به قلیببدر مرتکب شد ،آنجایی که او از رسول خدا خطاب
به اهل قلیب نقل میکند« :همانا مردگان میشنوند آنچه را که میگویم» ،در حالی که رسول خدا اینگونه فرمودند« :همانا
مردگان اآلن به آنچه به آنها میگویم علم دارند» .سپس این دو آیه را قرائت میکنند« :همانا تو مردگان را نمیتوانی شنوا
سازی»]67[.
بنابراین ،وهابیت اصالحیه روایت عایشه بر ابنعمر را ،که متضمن نفی سماع موتی است ،شاهد دیگری بر عدم سماع موتی
مطرح کردهاند .حال به پاسخ این اشکال میپردازیم.
پاسخها:
.۱ ابنحجر در فتح الباری به مخالفت جمهور با روایت عایشه اشاره کرده و پذیرش روایت ابنعمر را به جمهور منتسب
میکند .او میگوید« :اکثر علما به روایت عایشه معتقد نبودهاند و حدیث ابنعمر را پذیرفتند ،به این دلیل که سایر روایات
این باب غالبًا با مضمون روایت ابنعمر موافقت دارد» ]68[.همچنین ،ابنکثیر با نقل روایات متعارض عایشه و ابنعمر در
خصوص حدیث قلیب بدر ،با بیان شواهدی ،صحت روایت عبداهلل بن عمر نزد علما را تأیید میکند]69[.
.۲ اقوال علما نشان میدهد روایت صحابی با تأویل دیگران (مانند تأویل عایشه مبنی بر عدم سماع موتی) باطل نمیشود.
برخی علمای اهل سنت ،در تأیید این مطلب سخنانی گفتهاند که بدان اشاره میکنیم.
ابنتیمیه :این نص (پیامبر) مقدم بر تأویل صحابه (عایشه) است ]70[.لذا تا زمانی که نصی موجود است توجه به تأویالت
ناصحیح است.
شنقیطی :تا زمانی که نص صحیحی از پیامبر اکرم(صلی اهلل علیه وآله وسلم) وجود دارد با تأویل آیات از سوی صحابه ،آن
روایات رد نمیشود ]71[.روایت عدل با تأویل باطل نمیشود ]72[.لذا انس بن مالک ،که هر دو روایت قلیب بدر را به یک
مضمون نقل کرده ،هرچند در بدر حضور نداشته ولی روایت را از ابیطلحه نقل کرده که در حادثه قلیب حضور داشته است.
[]73
سرهندی :قول یک صحابی در مقابل نص قرآن و اقوال دیگر اصحاب نمیتواند دلیل و حجت باشد]74[.
.۱ احتجاج عایشه به عموم قرانی (ِإ َّن َك اَل ُت ْس ِم ُع اْلَم ْو َت ى) منافاتی ندارد که با روایت قلیب بدر تخصیص بخورد ]75[.روایت
ن قاعدهای اصولی است که موقع ورود خاص بعد از عام ،خاص حجت واقع میشود.
قلیب سماع موتی را اثبات میکند و ای
پس حدیث سماع اهل قلیب حجت واقع میشود و بدینترتیب سماع موتی ثابت میگردد]76[.
.۲ اگر هم این سخن از عایشه صحیح باشد ،بعدها از این نظر برگشته است؛ چراکه در منابع اهل سنت از عایشه نقل شده
است که:
هر زمانی که وارد خانهام میشدم که پیامبر و پدرم در آن دفن بودند پوشش از سر بر میداشتم؛ چراکه صاحبان قبر پدر و
شوهرم بودند .ولی زمانی که عمر در همین مکان دفن شد ،به خدا قسم داخل خانه نمیشدم مگر اینکه به دلیل حیاء خود را
کامل میپوشاندم]77[.
لذا اگر عایشه معتقد به فهم و درک اموات نبود لزومی نداشت خود را بپوشاند.
عایشه بعدها به دلیل اینکه روایات متعددی از اصحاب برای او ثابت شد از قول خود مبنی بر عدم سماع موتی برگشت .بدین
سبب که خودش شاهد قصه قلیب نبوده است]78[.
.۱ عبارت عائشه «ِإ َّن ُه ُم اآلَن َلیْع َلُم وَن » مخالف نقل ابیطلحه در صحیح بخاری است.
یکی از شخصیتهای سلفی که این نظریه را مدلل کرده ناصر آلبانی است .اینک به تحلیل ادعای وی میپردازیم؛ تحلیلی که
محور آن فهم صحابه[ ]80و پایه اصلی استدالل ،استنکار سماع موتی از ناحیه عمر است .این گروه از سلفیه میکوشند اثبات
کنند که صحابه با توجه به آموزههایی که از پیامبر(صلی اهلل علیه وآله وسلم) فرا گرفته بودند عمل میکردند و فهم ایشان
حجت است.
پاسخها:
اول :استدالل آلبانی مبتنی بر فهم عمر واقع شده است .این در حالی است که فهم عمر در مقابل کالم رسولاهّلل (صلی اهلل
علیه وآله وسلم) قابل استناد نیست .قرآن درباره سرپیچینکردن از دستورهای پیامبر(صلی اهلل علیه وآله وسلم) میفرماید:
«هیچ مرد مؤمن و زن مؤمن را سزاوار نیست که وقتی خدا و رسولش امری را صادر فرمودند ،باز هم در امور خود ،خود را
صاحباختیار بدانند ،و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند ،به ضاللتی آشکار گمراه شده است» ]81[.همچنین ،درباره
تبعیت از رسول مکرم اسالم(صلی اهلل علیه وآله وسلم) چنین میفرماید« :ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا و رسول را
اطاعت کنید و اعمال خود را باطل مسازید»؛[ ]82یا اینکه میفرماید« :بگو اگر خدا را دوست میدارید (که باید هم بدارید)
باید مرا پیروی کنید» ]83[ .لذا اگر کسی فهم عمر را در مقابل رسول خدا(صلی اهلل علیه وآله وسلم) علم کند و مبنای ادعایش
را این فهم قرار دهد این اجتهاد در مقابل نص است و قرآن بهوضوح آن را نهی کرده است.
دوم :حجیت فهمی که مدعیان سلفیه معتقدند صحابه در طول سالها از پیامبر کسب کردهاند و بدان استناد میکنند مربوط
ی داده و صحابه رسول خدا بهتازگی با گستره وسیعی از مفاهیم اسالمی
به زمانی است که واقعه جنگ بدر (در سال دوم) رو
آشنا شده بودند و بسیاری از معارف را بعد از این سالها آموختند؛ و سال دوم برای صحابه ،آغاز راه کسب معارف بود و
استعجاب ایشان میتوانست ریشه در باورهای دوره جاهلیت داشته باشد؛ باورهایی که به نابودی انسان بعد از مرگ معتقد
بود و انتقال روح را ممتنع میدانست.
سوم :گرچه سلفیه در فهم نصوص به روش ظاهرگرایی عمل میکنند ،اما اینجا به این منهج پشت کردهاند و به روش
استداللی و تحلیلی روی آوردهاند .در حالی که بههیچوجه به ظاهر خطاب پیامبر توجه نکردهاند؛ آنجا که فرمودَ« :م ا َأ ْن ُت ْم
ِب َأ ْس َم َع ِلَم ا َأُق وُل ِم ْنُه ْم »؛ «شما شنواتر از آنان (مردگان) نیستید» .یعنی بدون توجه به تحلیل و تأویل ،ظاهر حدیث پیامبر
درصدد بیان سماع بر اموات است .این غفلت از برداشت ظاهری حدیث ،که متبادر از ظاهر کالم پیامبر اکرم(صلی اهلل علیه
وآله وسلم) است از ظاهرگرایان سلفی ،که تأویل و تحلیل نصوص را نمیپذیرند ،پذیرفتنی نیست.
نظریه سماع موتی موافقان شاخصی در سلفیه دارد .ابنتیمیه ،پدر مکتب فکری سلفیها و وهابیت ،از جمله آنان است .وی
سماع موتی را پذیرفته و از آن اعتقاد با عنوان «بال ریب» دفاع میکند .او پذیرش این موضوع را به نصوص و اتفاق اهل
سنت مستند میکند .وی میگوید« :مطابق نصوص و اتفاق اهل سنت ،بدون شک میت میشنود»]84[.
برخی ادله که ابنتیمیه در اثبات سماع موتی به آن استناد میکند چنین است :حدیث خفق نعال« :یْس َم ُع َخ ْف َق ِنَع اِل ِه ْم ِح یَن
یَو ُّلوَن َع ْنُه »؛ قلیب بدر روایت ابنعمر« :إَّن ُه ْم یْس َم ُع وَن اآلَن َم ا َأُق وُل »؛ سالم بر قبورُ« :ق وُلوا الَّس اَل ُم َع َلیکْم َأ ْه َل الِّد یاِر ِم ْن
اْلُم ْؤ ِم ِنیَن »؛ رد سالم بر روح مؤمن« :إاَّل َر َّد اُهَّلل َع َلیِه ُر وَح ُه »؛ توصیه به صلوات بر پیامبر در روز جمعهَ« :أ کِث ُر وا ِم ْن الَّص اَل ِة َع َلی
یْو َم اْلُج ُم َع ِة »؛ ابالغ سالم به پیامبرَ...« :م اَل ِئکًة یَب ِّلُغ وِنی َع ْن ُأ َّم ِت ی الَّس اَل َم »؛[ ]85یا در جای دیگری با پذیرش سماع موتی
میگوید« :اموات ،صدای پای تشییعکنندگان و سالم آنها و امثال این را میشنود و این مسئله مخصوص افراد معینی
نیست»]86[.
ابنقیم ،شاگرد ارشد ابنتیمیه ،در کتاب الروح با اقامه ادله فراوان به اثبات ارتباط اموات با زیارتکنندگان میپردازد .اثبات
شناخت زائران قبور از سوی اموات محور اول بحث ابنقیم را شکل میدهد که با استدالل به چهار حدیث «رد سالم»« ،قلیب
بدر»« ،سالم به اهل قبور» و «قرع نعال» به اثبات این مدعا میپردازد ]87[.در مجموع ،زیربنای کتاب الروح اثبات سماع برای
اموات است.
ابنقیم از فراوانی دالیل حسی در اثبات سماع و انتفاع موتی از غیر خبر میدهد .او اخبار آحاد را نقل میکند و کثرت نقل
این اخبار را دلیل بر وقوع آن میداند ]88[.به تعبیر دیگر ،از مهمترین استنادات درباره سماع موتی کثرت نقل اثر در اینباره
است که موجب شده است افرادی همچون ابنقیم در این باب شکی نکنند؛ با این استدالل که در هیچ زمانی اینگونه ارتباط یا
سماع موتی نفی یا انکار نشده است ]89[.ضمن اینکه او عنوان «زائر» را خود دلیل بر آن میداند که مزور دارای قدرت درک
است.
بسیاری از علمای اهل سنت با ذکر دالیلی به پذیرش سماع موتی اذعان کردهاند؛ از جمله :احمد بن حنبل ]90[،ابنکثیر]91[،
مالعلی قاری ]92[،المناوی ]93[،احمد حسن خان ،عالم حنفی ]94[،محمد انورشاه فقیه دیوبندی ]95[،علوی المالکی]96[.
نکات پایانی
.۱ حدیث قرع نعال مستندی است که بهصراحت سماع موتی را تأیید میکند .در این حدیث آمده است« :هنگامی که
تشییعکنندگان از تشییعجنازه برمیگردند میت صدای پای ایشان را میشنود»]97[.
.۲ روایت «سالم بر اهل قبور» و تشریع آن از سوی پیامبر نشاندهنده خطاب واقعشدن کسی است که میشنود و تعقل
میکند .بخشهایی از خطاب پیامبر(صلی اهلل علیه وآله وسلم) به اهل قبور در این روایت مانند« :الَّس اَل ُم َع َلیکْم » ،همچنین
«َو ِإ َّن ا ِإْن َش اَء اُهَّلل ِب کْم » نشانهای روشن بر توانایی شنیدن مردگان است؛ چراکه اگر اموات سالم پیامبر و کالم وی را نشنوند
این سخن پیامبر از جنس خطاب معدوم میشود که در شأن عقال نیست ،چه رسد به مقام پیامبر اکرم؛[ ]98و قطعًا اینگونه
خطاب برای کسی است که میشنود ]99[.لذا سالم معنایش این است که مخاطب ،توجه و آگاهی دارد ]100[.اما اصل حدیث
خطاب سالم به اموات چنین است« :سالم بر شما مؤمنان و مسلمانان که ساکنان قبرها هستید .خدا گذشتگان و آیندگان ما را
رحمت کند و قطعًا همه ما در آینده بهسوی شما ملحق خواهیم شد»]101[.
نتیجه:
.۱ سخنان وهابیت مخالف دیدگاه اکثر علمای مذاهب اسالمی است تا جایی که حتی بزرگان سلفی ،از جمله ابنتیمیه و
ابنقیم ،جزء مخالفان این دیدگاه محسوب میشوند .نوشته ابنقیم در کتاب الروح را باید نقطه تقابل وهابیت با متقدمان
سلفیه ب ه حساب آورد.
منابع:
.۱ قرآن کریم.
.۲ ابن القیم الجوزیة ،محّم د ،الروح فی الکالم علی أرواح األموات واألحیاء بالدالئل من الکتاب والسنة ،بیروت :دار الکتب
العلمیة ،بیتا.
.۳ ابن تیمیة ،احمد ،جامع المسائل البن تیمیة ،تحقیق :محمد عزیر شمس ،بیجا :دار عالم الفوائد للنشر والتوزیع ،الطبعة
األولی1422 ،ق.
.۴ ابنتیمیة ،أحمد ،المستدرک علی مجموع الفتاوی ،جمعآوری :محمد بن عبدالرحمن بن قاسم ،چاپ اول1418 ،ق.
.۵ ـــــــــــ ،مجموع الفتاوی ،تحقیق :أنور الباز و عامر الجزار ،بیجا :دار الوفاء ،الطبعة الثالثة1426 ،ق.
.۶ ـــــــــــ ،مجموع الفتاوی ،تحقیق :عبد الرحمن بن محمد بن قاسم ،مدینة نبویة :مجمع الملک فهد لطباعة المصحف
الشریف1416 ،ق.
ن جوزی ،عبد الرحمن ،زاد المسیر فی علم التفسیر ،تحقیق :عبد الرزاق المهدی ،بیروت :دار الکتاب العربی ،الطبعة األولی،
.۸ اب
1422ق.
.۹ ابن حجر عسقالنی ،احمد ،فتح الباری شرح صحیح البخاری ،بیروت :دار المعرفة1379 ،ق.
.۱۰ ابن حنبل شیبانی ،احمد ،مسند اإلمام أحمد بن حنبل ،تحقیق :أحمد محمد شاکر ،قاهرة :دار الحدیث ،الطبعة األولی،
1416ق.
ن حنبل شیبانی ،احمد ،مسند اإلمام أحمد بن حنبل ،تحقیق :شعیب األرنؤوط و عادل مرشد وآخرون ،بیروت :مؤسسة
.۱۱ اب
الرسالة ،البطعة االولی1421 ،ق.
.۱۲ ابن زمنین ،محمد ،تفسیر القرآن العزیز ،تحقیق :حسین بن عکاشة -محمد بن مصطفی الکنز ،قاهرة :الفاروق الحدیثة،
الطبعة األولی1423 ،ق.
.۱۳ ابن عثیمین ،محمد ،الشرح الممتع علی زاد المستقنع ،دارابنجوزی ،چاپ اول1422 ،ق.
.۱۴ ابنکثیر ،إسماعیل ،تفسیر القرآن العظیم ،تحقیق :سامی بن محمد سالمة ،بیجا :دار طیبة ،الطبعة الثانیة1420 ،ق.
.۱۵ ــــــــــــ ،تفسیر القرآن العظیم ،تحقیق :محمد حسین شمس الدین ،بیجا :دار الکتب العلمیة ،الطبعة االولی1419 ،ق.
.۱۶ البانی ،ناصرالدین ،سلسلة األحادیث الضعیفة والموضوعة ،ریاض :دارالمعارف ،چاپ اول1412 ،ق.
.۱۷ ألوسی ،نعمان ،اآلیات البینات فی عدم سماع األموات علی مذهب الحنفیة السادات ،تحقیق :محمد ناصر الدین األلبانی،
بیروت :المکتب اإلسالمی ،الطبعة الرابعة ،بیتا.
.۱۸ آل غازی ،عبد القادر ،بیان المعانی ،دمشق :نشر مطبعة الترقی ،الطبعة األولی1382 ،ق.
.۱۹ آلوسی ،محمود ،روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی ،تحقیق :علی عبد الباری عطیة ،بیروت :دار الکتب
العلمیة ،الطبعة االولی1415 ،ق.
.۲۰ البانی ،محّم د ناصر الدین ،موسوعة العالمة اإلمام مجدد العصر محمد ناصر الدین األلبانی ،صنعاء :مرکز النعمان للبحوث
والدراسات اإلسالمیة وتحقیق التراث والترجمة ،الطبعة االولی1431 ،ق.
.۲۱ بخاری ،محّم د ،صحیح بخاری ،تحقیق :محمد زهیر بن ناصر ،بیجا :دار طوق النجاة ،الطبعة االولی1422 ،ق.
.۲۲ بغوی ،حسین ،معالم التنزیل فی تفسیر القرآن ،تحقیق :عبد الرزاق المهدی ،بیروت :دار إحیاء التراث العربی ،الطبعة
االولی1420 ،ق.
.۲۳ بقاعی ،إبراهیم ،نظم الدرر فی تناسب اآلیات والسور ،قاهره :دار الکتاب اإلسالمی ،بیتا.
.۲۴ بن باز ،عبد العزیز ،فتاوی نور علی الدرب ،تحقیق :الدکتور محمد بن سعد الشویعر ،بیجا :بینا ،بیتا.
.۲۵ ــــــــــــ ،مجموع الفتاوی ،أشرف علی جمعه وطبعه :محمد بن سعد الشویعر ،بیجا :بینا ،بیتا.
.۲۶ جزائری ،جابر ،أیسر التفاسیر لکالم العلی الکبیر ،مدینة منورة :مکتبة العلوم والحکم ،الطبعة الخامسة1424 ،ق.
.۲۷ جوادی آملی ،عبداهلل ،تفسیر تسنیم ،تحقیق :علی اسالمی ،قم :اسراء ،چاپ اول1378 ،ش.
.۲۸ حکمت بن بشیر ،موسوعة الصحیح المسبور من التفسیر بالمأثور ،مدینه :دار المآثر للنشر والتوزیع والطباعة ،الطبعة
االولی1420 ،ق.
.۲۹ خازن ،علی ،لباب التأویل فی معانی التنزیل ،تحقیق :محمد علی شاهین ،بیروت :دار الکتب العلمیة ،الطبعة األولی،
1415ق.
.۳۰ زحیلی ،وهبه ،التفسیر المنیر فی العقیدة والشریعة والمنهج ،دمشق :دار الفکر المعاصر ،الطبعة الثانیة1418 ،ق.
.۳۱ ــــــــــــ ،التفسیر الوسیط ،دمشق :دار الفکر ،الطبعة األولی1422 ،ق.
.۳۲ زمخشری ،محمود ،الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ،بیروت :دار الکتاب العربی ،الطبعة الثالثة1407 ،ق.
.۳۴ سرهندی ،محمد حسن جان ،االصول االربعة فی تردید الوهابیة ،تحقیق :حکیم معراج الدین ،استانبول :مکتبة الحقیقة،
1416ق.
.۳۵ سقاف ،حسن ،اإلغاثة بأدلة االستغاثة ،عمان :مکتبة اإلمام النووی ،الطبعة األولی1410 ،ق.
.۳۶ سمعانی ،منصور ،تفسیر القرآن السمعانی ،تحقیق :یاسر بن ابراهیم و غنیم بن عباس بن غنیم ،ریاض :دار الوطن ،الطبعة
االولی1418 ،ق.
.۳۷ سیوطی ،عبد الرحمن ،الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور ،بیروت :دار الفکر.
.۳۸ شنقیطی ،محمد األمین ،أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن ،بیروت :دار الفکر1415 ،ق.
.۳۹ شوکانی ،محمد ،الفتح الربانی من فتاوی اإلمام الشوکانی ،تحقیق :أبو مصعب «محمد صبحی» بن حسن حالق ،صنعاء:
مکتبة الجیل الجدید ،بیتا.
.۴۰ صفدر ،محمد سرفراز خان ،خزائن السنن شرح جامع ترمذی ،ترجمه :محمد سرور فاروقی ،محله جنگی پیشاور :مکتبة
فاروقیه ،بیتا.
.۴۱ طباطبایی ،محمد حسین ،المیزان فی تفسیر القرآن ،قم :دفتر انتشارات اسالمی ،الطبعة الخامسة1417 ،ق.
.۴۲ طبری ،محّم د بن جریر ،جامع البیان فی تأویل القرآن ،تحقیق :أحمد محمد شاکر ،بیروت :مؤسسة الرسالة ،الطبعة االولی،
1420ق.
.۴۳ طنطاوی ،محمد ،التفسیر الوسیط للقرآن الکریم ،قاهرة :دار النهضة ،الطبعة األولی.
.۴۴ عبد اهلل بن عباس ،تنویر المقباس من تفسیر ابنعباس ،تحقیق :محمد بن یعقوب فیروزآبادی ،بیروت :دار الکتب العلمیة،
بیتا.
.۴۵ علوی المالکی ،محمد ،مفاهیم یجب ان تصحح ،بیروت :دار الکتب العلمیة ،الطبعة الثانیة1430 ،ق.
.۴۶ عینی ،محمود ،شرح سنن أبی داود ،تحقیق :خالد بن إبراهیم مصری ،ریاض :مکتبة الرشد ،الطبعة األولی1420 ،ق.
.۴۷ غزالی ،محمد ،المقصد األسنی فی شرح معانی أسماء اهلل الحسنی ،تحقیق :بسام عبد الوهاب الجابی ،قبرص :الجفان
والجابی ،الطبعة األولی1407 ،ق.
.۴۸ فخر الدین رازی ،محّم د ،مفاتیح الغیب ،بیروت :دار إحیاء التراث العربی ،الطبعة الثالثة1420 ،ق.
.۴۹ قاری ،علی ،مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح ،بیروت :دار الفکر ،الطبعة االولی1422 ،ق.
.۵۰ قرطبی ،محّم د ،الجامع ألحکام القرآن ،تحقیق :أحمد البردونی و إبراهیم أطفیش ،قاهرة :دار الکتب المصریة ،الطبعة
الثانیة1384 ،ق.
.۵۱ قشیری ،عبدالکریم ،تفسیر القشیری ،تحقیق :إبراهیم البسیونی ،مصر :الهیئة المصریة العامة للکتاب ،الطبعة الثالثة ،بیتا.
.۵۲ قیروانی ،یحیی بن سالم ،تفسیر یحیی بن سالم ،تحقیق :دکتر هند شلبی ،بیروت :دار الکتب العلمیة ،الطبعة االولی،
1425ق.
.۵۳ کشمیری ،محمد انورشاه ،فیض الباری علی صحیح البخاری ،تحقیق :محمد بدر عالم المیرتهی ،بیروت :دار الکتب العلمیة،
الطبعة األولی1426 ،ق.
.۵۴ اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة واإلفتاء ،جمعآوری :احمد الدویش ،ریاض :اداره بحوث علمی و افتاء ،بیتا.
.۵۵ لجنة من علماء األزهر ،المنتخب فی تفسیر القرآن الکریم ،مصر :المجلس األعلی للشئون اإلسالمیة ،طبع مؤسسة األهرام،
الطبعة الثامنة عشر1416 ،ق.
.۵۶ مناوی ،محمد ،فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ،مصر :المکتبة التجاریة الکبری ،الطبعة األولی.1356 ،
.۵۷ نخبة من أساتذة التفسیر ،التفسیر المیسِر ،السعودیة :مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف ،الطبعة الثانیة ،مزیدة
ومنقحة1430 ،ق.
.۵۸ نسفی ،عبد اهلل ،تفسیر النسفی ،تحقیق :یوسف علی بدیوی ،بیروت :دار الکلم الطیب ،الطبعة األولی1419 ،ق.
.۵۹ نیشابوری ،مسلم بن حّج اج ،صحیح مسلم ،تحقیق :محمد فؤاد عبد الباقی ،بیروت :دار إحیاء التراث العربی ،بیتا.
.۶۰ واحدی ،علی ،الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ،تحقیق :صفوان عدنان داوودی ،دمشق ،بیروت :دار القلم ،الدار الشامیة،
الطبعة االولی1415 ،ق.
.۶۱ هرری ،محمد األمین ،تفسیر حدائق الروح والریحان فی روابی علوم القرآن ،بیروت :دار طوق النجاة ،الطبعة األولی،
1421ق.
پی نوشت:
[ .]2بن عثیمین ،محمد ،الشرح الممتع علی زاد المستقنع ،ج ،5ص.385
[ .]3صفدر ،محمد سرفراز خان ،خزائن السنن شرح جامع ترمذی ،ص.379
[ .]7همان.
[ .]9بن باز ،عبد العزیز ،فتاوی نور علی الدرب ،ج ،14ص.157
[ .]11آلوسی ،نعمان ،االیات البینات فی عدم سماع االموات ،تحقیق البانی ،ص.41
[ .]12همان ،ص.23
[ .]16بنباز ،عبد العزیز ،فتاوی نور علی الدرب ،ج ،14ص.149
[ .]19طبری ،محّم د بن جریر ،جامع البیان فی تأویل القرآن ،ج ،19ص.495
[ .]20فخر الدین رازی ،محمد بن عمر ،مفاتیح الغیب ،ج ،24ص.571
[ .]25بغوی ،حسین بن احمد ،معالم التنزیل فی تفسیر القرآن ،ج ،3ص.513
[ .]26نک :.زمخشری ،محمود ،الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ،ج ،3ص.383
[ .]30سیوطی ،عبد الرحمن ،الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور ،ج ،6ص.376
[ .]33قشیری ،عبدالکریم بن هوازن ،لطائف اإلشارات (تفسیر القشیری) ،ج ،3ص.50
[ .]35بقاعی ،إبراهیم ،نظم الدرر فی تناسب اآلیات والسور ،ج ،14ص.214
[ .]36یحیی بن سالم بن أبی ثعلبة ،تفسیر یحیی بن سالم ،ج ،2ص.564
[ .]37هرری شافعی ،محمد امین ،تفسیر حدائق الروح والریحان ،ج ،21ص.50
[ .]38الزحیلی ،وهبة بن مصطفی ،التفسیر الوسیط للزحیلی ،ج ،2ص1891؛ همچنین التفسیر المنیر للزحیلی ،ج ،20ص.27
[ .]41آل غازی ،عبد القادر بن ماّل حویش ،بیان المعانی ،ج ،2ص.341
[ .]47شنقیطی ،محمد االمین ،أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن ،ج ،6ص.128
[ .]49نک :.آلوسی ،نعمان ،تحقیق االیات البینات فی عدم سماع االموات ،تحقیق :ناصر آلبانی ،ص.24-1
[ .]53شنقیطی ،محمد االمین ،أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن ،ج ،6ص.125
[ .]55شنقیطی ،محمد االمین ،أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن ،ج ،6ص.125
[ .]79البانی ،ناصر الدین ،تحقیق اآلیات البینات ،ص 30و .32
[ .]92قاری ،علی ،مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح ،ج ،6ص.2554
[ .]93المناوی القاهری ،محمد ،فیض القدیر ،ج ،5ص ،131به نقل از :الحکایات الرضویة ،ص.44
[ .]94سرهندی ،محمد حسن جان ،االصول االربعة فی تردید الوهابیة ،ص.40
[ .]95کشمیری ،محمد ،فیض الباری علی صحیح البخاری ،ج ،3ص.42
[ .]96علوی المالکی ،محمد ،مفاهیم یجب ان تصحح ،ص 243و .245
[ .]97بخاری ،محمد ابن اسماعیل ،صحیح البخاری ،ج ،2ص90؛ ابن قیم ،الروح ،ص.5