Professional Documents
Culture Documents
اخریت روز زنده گی هتلر
اخریت روز زنده گی هتلر
اخریت روز زنده گی هتلر
۹متر زیر زمین ،اِوا براون هیتلر ( )Eva Braunآماده مراسم عروسی خود میشود .او اکنون در
اتاقخواب خود در پناهگاه زیرزمینی پیشوا است .پیشخدمت او موهایش را آماده میکند .طره موهای
او با دقت به باالی موهای وصل میشود ،درست همانطوری که خودش میخواسته است .به دلیل اینکه
نامزدش ،آدولف هیتلر ،از آرایش خوشش نمیآید ،او تمام تالشش را کرده تا طبیعی جلوه دهد.
اوا براون لباس مراسم خود را از قبل انتخاب کرده است :یکی لباس مشکی ابریشمی مجلل ،کفشهای
جیر فراگامو ،یک مجموعه دستبند طالیی با سنگ جواهری کهربای اصل ،یک گردنبند یاقوت توپاز و
ساعت الماس مورد عالقهاش .امشب قرار است بعد از ۱۴سال رابطه پنهانی باالخره با معشوقهاش
ازدواج کند.
او از ماه ژانویه اینجا بوده و در بهترین اتاق اقامت داشته است .معمار مخصوص پناهگاه ،اثاثیه اتاق
او را طراحی کرده است .عالوه بر میز آرایش و صندلی ،یک کمد مخصوس لباس ،تخت یک نفره و
یک مبل راحتی با پارچه گلدار برای او طراحی شده است .نام او بر روی تمام اثاثیه ،لباسها،
جواهر و وسایل دیگر ثبت شده است.
او از سرویس بهداشتی بیرون آمده و صدای انفجار حاصل از بمباران سنگین توپهای روسی را
میشنود.
ورودی پناهگاه هیتلر ،او ساعات پایانی عمر خود را در اینجا سپری کرد
۱۰متر باالتر از آنها ،گورکنان شاهد توده آتش پراکنده شده در آسمان هستند .در این لحظه ،آنها
جسد «هرمن فگالین )Hermann Fegelein( »،شوهر خواهر اوا براون ،را در یک قبر کمعمق
دفن میکنند .حکم او نیم ساعت پیش به دستور نامزد اوا اجرا شده بود.
گرتل» ( )Gretlباردار بود .به همین دلیل ،اوا از آدولف عاجزانه درخواست کرده بود خواهر اوا « ِ
که او را نکشد .هیتلر به دلیل مداخله او عصبانی شده بود .فگالین هفته گذشته هنگام فرار دستگیر
شده بود .عالوه بر این ،او را با پول ،جواهر و زنی گرفته بودند که همسرش نبود.
در نهایت ،اوا به گفتن یک جمله بسنده کرد« :تو پیشوا هستی».
ُرکوس میش ( ،)Rochus Mischتلفنچی پناهگاه پیشوا ،در حال گوش دادن به هانس هوف ِبک
( )Hans Hofbeckاز سرویس مخفی رایش بود که داشت نحوه اجرای حکم فگالین را توضیح
میداد .او آنچه که دیده بود را تعریف میکرد :یک مسلسل بزرگ را برداشت ،او را نشانه گرفت و
تتتتتت… (صدای مسلسل)
۱۰دقیقه بامداد
آدولف هیتلر در اتاق کنفرانس فوهرر بانکر به یک میز نقشه که بر روی آن نقشهای نیست تکیه داده
است .او «وصیتنامه سیاسی» خود را برای تراودل یونگه ( ،)Traudl Jungeیکی از دو منشی
خود ،میخواند و او نیز سخنان هیتلر را مینویسد.
در ابتدا ،یونگه هیجانزده میشود .آیا او اولین کسی خواهد بود که دلیل شکست آلمانها را میشوند؟
اما هیتلر با یک تُن یکنواخت صحبت میکند و یونگه نیز از حرفهای او ناامید میشود .هیچ
افشاگری ،توجیه یا ندامتی در سخنان هیتلر شنیده نمیشود .فقط همان اتهامات همیشگی علیه یهودیان
که او صدها بار شنیده بود.
هیتلر سپس فهرستی بلندباال از مقامات جدید نازیها را میخواند .حتی یونگه نیز میداند که این کار
بیفایده است .پس از اندکی مکث ،او وصیت خود را میخواند.
هیتلر همراه با پیشخدمت خود در اتاق مطالعه به سر میبرد .هیتلر اکثر اوقات در آنجا است .اتاقی
کوچک با سقفی کوتاه که در آن یک میز تحریر ،یک میز کوچک ،یک مبل راحتی با پارچه سفید و
آبی و یک میز ناهارخوری برای پیشوا و منشیهایش وجود دارد.
هیتلر خطاب به پیشخدمت خود میگوید« :میخواهم اجازه دهم که تو پیش خانوادهات برگردی».
لینگه با صورت گرد و چشمان آبی خود به هیتلر نگاه میکند و پاسخ میدهد« :پیشوای من ،من در
زمان پیروزی در کنار تو بودم ،میخواهم در زمان شکست نیز در کنارت باشم».
او اکنون ۳۲ساله شده و قبال آجرچین بوده است .او به پیشوا وفادار است و به مردم میگوید« :هرگز
اربابی بهتر از او نمیتوانستم داشته باشم».
۴۵دقیقه بامداد
لینگه در پیروی از دستورات هیتلر با راننده هیتلر «اریک ِکمپکا» تماس میگیرد .او در یک
پارکینگ زیرزمینی است .لینگه از اریک ۲۰۰لیتر بنزین میخواهد .بنزین تقریبا نایاب شده است.
اریک با کنایه میگوید« :فقط ۲۰۰لیتر؟ شوخی که نمیکنی؟ میخواهی ۲۰۰لیتر را چهکار کنی؟»
لینگه نیز جواب داد« :راست میگویم اریک .شوخی نیست .هر کاری میتوانی انجام بده تا این ۲۰۰
لیتر را برای من بیاوری ».کمپکا به دستیار خود دستور میدهد که بنزین هر تعداد خودرو که در
پارکینگ است را تخلیه کند .پارکینگی که اکنون سقف آن پایین ریخته است.
ساعت یک بامداد
اوا و آدولف از اتاق خارج میشوند .او همان لباس مشکلی را به تن دارد .هیتلر نیز همان شلوار
مشکی همیشگی و نیمتنه نظامی خاکستری را پوشیده است .آنها نیز بر روی صندلیهای کنار میز
بزرگ نقشه مینشینند .والتر واگنر به آنها خوشامد میگوید.
آدولف و اوا ۲۳سال با هم اختالف سنی دارند .آنها در اکتبر ( ۱۹۲۹مهر )۱۳۰۸با یکدیگر آشنا
شدند .زمانی که اوا ۱۷سالش بود و در یک استودیو عکاسی در مونیخ کار میکرد.
پناهگاه هیتلر
در طول دو سال ،هیتلر و اوا به هم به کافه و اپرا میرفتند و سرانجام قرار شد که با هم بمانند .اما
چهار سال اول رابطه برای اوا خیلی سخت بود .زیرا آدولف به ندرت تماس میگرفت و معموال به او
بیتوجهی میکرد.
اوا دو بار دست به خودکشی زد .پس از دومین خودکشی ،او به دلیل «مصرف بیش از حد یا
اُوردوز» در ماه مه ( ۱۹۳۵اردیبهشت )۱۳۱۴به کما رفت .در این زمان ،هیتلر تصمیم گرفت که
دیگر او را رسما در کنار خود داشته باشد .گرچه رابطه این دو همواره از عموم مردم پنهان میشد،
کوهستانی خود
ِ اما آدولف یک خانه برای او در مونیخ خریده بود و چندین اتاق را در خانه
«برگهوف» در اوبرزالتسبرگ برای او آماده کرده بود.
اوا میدانست که تنها کارش این است که او را آرام نگه دارد و در کارش ماهر بود .هیتلر به دیگران
میگفت« :او ذهن مرا از چیزهای دیگر دور میکرد؛ چیزهایی که دوست ندارم به آنها فکر کنم .اوا
دوست داشت که خانم هیتلر نامیده شود .عالوه بر این ،او همیشه آرزو داشت یک بازیگر هالیوودی
شود« :زمانی که هیتلر در جنگ پیروز شود ،من میتوانم نقش خودم را در داستان زندگیمان بازی
کنم».
در نهایت آنها میخواهند ازدواج کنند .والتر از عروس و داماد میخواهد که اصالت آریایی خود را
تایید کنند و بگویند که عاری از هرگونه بیماری موروثی هستند .پاسخ هر دو مثبت بود.
زمان دست کردن حلقه طال فرا رسید .هر دو حلقه از اجساد زندانیان زندان گشتاپو تهیه شده بودند.
متاسفانه حلقهها به دست آنها بزرگ بود .والتر اعالم میکند« :این ازدواج مطابق قانون صحیح
است ».شاهد های ازدواج همان افسرهای رده باالی نازیها هستند که در پناهگاه ماندهاند.