Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 141

‫ما مغزمان هستیم‬

‫کتاب دوم‬

‫نوشته دیک سواب‬

‫برگردان‪ :‬نادر پورخلخالی‬


‫‪XII‬‬

‫تحریک الکتریکی و راه اندازی دوباره‬

‫من بر این باورم که یک روزی روشن خواهد گشت بیماری های بزرگ مغزی ‪ ...‬با دگرگونی های‬
‫شیمیایی خاص در سلول های عصبی بستگی دارد‪ .‬بیگمان بسیاری از بیماری های مغزی و‬
‫اندیشیدن‪ ٬‬که اکنون توجیهی برای آن ها نیست‪ ٬‬روزی بکمک شیمی‪ ٬‬برای درمان دقیق و کام ً‬
‫ال قابل‬
‫تعریف‪ ٬‬بینش پذیر می گردد و آنچه که اکنون تجربه ای گنگ و نا مطمین است‪ ٬‬یک روزی به رخت‬
‫‪.‬دانش دقیق در خواهد آمد که بدان عمل خواهد شد‬
‫جی‪ .‬ال‪ .‬دبلیو‪ .‬تادی ُچن‪۱۸۸۴ ٬‬‬

‫‪XII. 1‬‬

‫پیر چشمی ( کوری پیری)‪ :‬فرسایش و تباهی مکوال‬

‫نه‪ ٬‬من از نوشتن نمی گویم‪ ٬‬از کتاب خواندن می گویم‪ .‬آه‪ ٬‬همه آن کوشش های پایان ناپذیر و روشن‬
‫اندیش ‪ -‬همه آن آگاهی هایی که از سوراخ کم و بیش سه میلی متری وسط مردمک چشم به درون‬
‫مغز ریخته می شود‪.‬‬

‫ایروین دی‪ .‬یالوم‪ ٬‬اشک های نیچه ( ‪)۱۹۹۱‬‬


‫پدرم آخرین سال زندگیش را در کوری گذراند‪ .‬او در ‪ ۸۹‬سالگی مرد‪ .‬سیزده سال پیش هر هفته همراه وی می رفتم بیمارستان‬
‫شهر لیدن ( نزدیک الهه ‪ -‬م‪ ).‬برای درمان و مداوای شبکیه چشم او بکمک لیزر‪ .‬هدف از درمان آن بود که جلو فرسایش و‬
‫نابودی شبکیه چشم او گرفته شود‪ .‬شبکیه در روند تکامل به مانند برآمدگی بخشی از مغز که به بیرون خزیده‪ ٬‬پدید امده است‪ .‬در‬
‫اینجا روشنایی به عالیم الکتریکی تبدیل می شود و اعصاب چشمی یا بینایی آنرا به بخش پسین مغز می برد‪ ٬‬پس از آنست که ما‬
‫می بینیم‪ .‬هنگامی که دست پدرم را گرفته بودم و برای نخستین بار درون بیمارستان آکادمیک شهر لیدن گام نهادم‪ ٬‬گفتم‪” :‬اینجا‬
‫باید برویم دست راست‪ “.‬پدرم پرسید‪” ٬‬از کجا می دونی؟“ بهش گفتم‪” ٬‬آخهَ‪ ٬‬آن روبرو تابلو بزرگی از چشم هست که زیر آن‬
‫پیکانی بسوی راست نشانه رفته است“‪ ٬‬برای آن‪ .‬او پاسخ داد‪” ٬‬من کنجکاو شده ام آنها بخش زنان و زایمان را چگونه نشان می‬
‫دهند‪ “.‬پدرم مشکل بسیار رایج آدم های پیر‪ ٬‬کوری پیری ( پیر چشمی) را داشت‪ :‬فرسایش مکوال‪ .‬درست زیر لکه زرد‪ ٬‬در‬
‫مکوال‪ ٬‬آن بخش از شبکیه که در آنجا دیدمان بهتر و روشنتر است‪ ٬‬با بروز این بیماری مویرگ هایی می روید‪ .‬با رویش موی‬
‫رگ ها‪ ٬‬شبکیه فرسوده و نابود می گردد‪ ٬‬بینایی از دست می رود‪ .‬این فرایند از وسط نفطه کور آغاز می شود‪ .‬نخست لکه هایی‬
‫پدید میاید‪ ٬‬سپس با گذشت زمان در میان آن نقطه سیای دیده می شود‪ ٬‬که با گذشت زمان بزرگتر می گردد‪ .‬در نوع آبدار‬
‫فرسودگی مکوال‪ ٬‬گذشته از آنچه رفت‪ ٬‬موی رگها چکه می کند‪ .‬در پی این امکان خواندن و نوشتن از بین می رود و کم کم چیز‬
‫های بزرگتر را نیز نمی شود دید‪ .‬پس از جلسه نخست مداوا پول پارکینگ را به دستگاه اتومات پرداخت کردم‪ .‬صدای دلنشین‬
‫زنی که روی نوار ضبط شده بود دوستانه می گفت‪” ٬‬فراموش نکنید که بقیه پول تان را از دستگاه بگیرید‪ “.‬انگار صدای آن زن‬
‫چیزی در خود داشت‪ ٬‬برای این که پدرم پرسید‪ ٬‬ان زن را می شناسم‪ .‬در میانه راه لیدن به آمستردام پدرم پرسید‪” ٬‬این ماه چه‬
‫ماهیه؟“ بهش گفتم‪” ٬‬ژانویه است‪ “.‬پدرم پاسخ داد‪” ٬‬عجیبه‪ ٬‬هنوز برای باز شدن گلها خیلی زوده‪ ٬‬مگه نه؟“ [ لیدن و مناطق‬
‫اطراف آن تا نزدیکی آمستردام‪ ٬‬از مراکز مهم گل کاری در هلند می باشد ‪ -‬م‪ ].‬او به خاطر مواد فلورسنت که برای دیده شدن‬
‫رگهای روییده‪ ٬‬در چشمش تزریق کرده بودند‪ ٬‬همه جا را زرد می دید‪ .‬دانستم که او بزودی دیگر نمی تواند جایی را ببیند‪.‬‬
‫متاسفانه دیر شده بود و لیزر درمانی به دادش نمی رسید‪ .‬پس از مردن وی درمان لیزری بهتری یافته شد و اکنون برای درمان‬
‫مکوالی آبدار روش کارسازتری هست‪ ٬‬که چشم پزشک راینر شلنیگمان‪ ٬‬در یکی از کالس های بین المللی تابستانی سال ‪۲۰۰۸‬‬
‫‪ ٬‬در آمستردام‪ ٬‬گزارش خوبی از آن داد‪ .‬مویرگهای روینده‪ ٬‬که شبکیه را از میان می برند‪ ٬‬به خاطر تاثیر مولکولی می رویند که‬
‫’وسکوالر ایندوتیلیال گروث فکتور = و‪ .‬ای‪ .‬گ‪ .‬ف‪ ‘ .‬نامیده می شود‪ .‬اکنون موادی یافته شده است که جلو رشد و‪ .‬ای‪ .‬گ‪ .‬ف‪.‬‬
‫را می گیردو از رویش مویرگها پیشگیری می کند‪ ٬‬مانند داروی آواستین‪ .‬برای جلوگیری از پیشرفت روند یاد شده‪ ٬‬می باید هر‬
‫ماه با یک سوزن بسیار نازک دارو را در چشم بیمار تزریق کرد‪ .‬چندی است که مشابه آن دارو را ساخته اند‪ .‬نام آن لوسنتین می‬
‫باشد و می توان آنرا در چشم ریخت‪ .‬گفته می شود داروی تازه در بیش از ‪ ۹۰٪‬بیماران فرایند آن بیماری را کند می کند و در‬
‫یک سوم آنان به بهتر شدن میدان دید آنان می انجامد‪ .‬سازندگان لوسنتین می گویند مولکول های این دارو کوچکتر می باشد‪ .‬از‬
‫آنرو در مقایسه با آواستین‪ ٬‬عواقب آن برای چشم کمتر می باشد‪ ٬‬اما قیمت آن ‪ ۳۰‬برابر گرانتر است‪ .‬آواستین نیز داروی موثری‬
‫می باشد و تاکنون هیچ بررسی یی نشان نداده استکه لوسنتین بهتر از آن می باشد‪ .‬بخش های بیماری های چشم بیمارستان ها‬
‫چون لوسنتین را داروی گرانی می بینند‪ ٬‬همچنان به تجویز آواستین ادامه می دهند‪ .‬در این میان‪ ٬‬سال ‪ ۲۰۰۷‬وکیلی برای موکل‬
‫خود‪ ٬‬در دادگاه ویژه پزشکان‪ ٬‬درخواست مداوا به وسیله لوسن تین را کرده است‪ .‬نمایندگان پارلمان درخواست بررسی تاثیر‬
‫مداوا و عواقب آن دو دارو را کرده اند‪ .‬در آینده نزدیک زیر نظارت پروفسور شلینگمان یک تحقیق سراسری در هلند به عمل‬
‫خواهد آمد‪ .‬قرار است به ‪ ۳۰۰‬بیمار که فرسایش مکوال دارند‪ ٬‬به مدت یکسال‪ ٬‬هر ماه با سوزن آواستین یا لوسنتین تزریق بشود‪.‬‬
‫اشکال نوی از درمان و مداوای مکوال نیز در دست رشد و تکامل می باشد‪ .‬در مدت بسیار کوتاهی فرسایش مکوال از یک‬
‫بیماری درمان ناپذیر‪ ٬‬یک بیماری چشم قابل عالج گشته است‪ .‬نخستین روزنه امید را در این راه آواستین گشود‪ .‬این دارو را‬
‫برای درمان سرطان روده تکامل داده و ساخته بودند‪ .‬این چنین رویدادهایی در رشته پزشکی زیاد پیش میاید‪ .‬پزشکان همه فکر‬
‫و تمرکز خود را روی مداوای یک بیماری می گذارند‪ ٬‬اما به یکباره از جایی که هیچ فکر آنرا نمی کردند‪ ٬‬دری گشوده و راهی‬
‫‪.‬یافته می شود‬
‫‪XII. 2‬‬

‫گشایشی از جایی که هیچ در گمان نمی گنجید‪:‬‬

‫در رشته پزشکی بخش چشمگیری از یافته ها برپایه خوش‪-‬بیاری بوده است‪ ٬‬برای دست یافتن بدان‪٬‬‬
‫‪.‬از یکسو نباید آنرا نادیده انگاشت و از سوی دیگر می باید در کار خود سر رشته داشت‬

‫امروزه تا می بینند داروی بیماری پارکینسون کارایی چندانی ندارد‪ ٬‬الکترود های عمقی در مغز می گذارند که بکمک یک پیس‬
‫میکر آنرا تحریک الکتریکی می کنند تا از آن طریق بخش کوچکی از مغز خاموش گردد‪ .‬براستی دیدن ناپدید گشتن لرزش ها‪٬‬‬
‫در پی روشن شدن دستگاه کوچک محرک‪ ٬‬توسط خود بیمار‪ ٬‬شگفتی انگیز است‪ .‬تاریخچه رویدادهایی که به کار گذاشتن الکترود‬
‫های عمقی انجامیده است‪ ٬‬نمونه ای از یافته های باد آورده می باشد‪ .‬یافتن چاره ای و درمانی بر حسب تصادف‪ ٬‬که هیچ در پی‬
‫آن نرفته بودیم‪ ٬‬در پزشکی زیاد پیش میاید‪ .‬در سال ‪ ۱۹۵۲‬می خواستند روی یکی از بیماران پارکینسون عمل بزرگی انجام‬
‫دهند‪ .‬تصمیم داشتند در این عمل راه های رفت و آمد فرمان های موتوریک را ببرند تا لرزش های بسیار شدید متوقف گردد‪ .‬در‬
‫اصل با این کار بیمار دیگر نمی توانست تکان بخورد‪ .‬جراح کوپر نام داشت‪ .‬هنگام عمل‪ ٬‬وی بی آنکه خواسته باشد یکی از رگ‬
‫ها را می برد‪ .‬پس برای جلوگیری از خونریز رگ پاره شده را تا و از سر احتیاط عمل را متوقف می کند‪ .‬در میان شگفتی‬
‫همگان دیده می شود پس از آن عمل بی سرانجام‪ ٬‬لرزش های بیمار از میان رفته است‪ ٬‬بدون آنکه بیمار فلج شود‪ .‬کوپر برای‬
‫خاتمه عمل آن رگ را با سوزاندن نوک آن بست‪ .‬البته با این کار بخشی از مغز از کار می افتاد‪ .‬پس از آن وی با همین روش‬
‫توانست تا ‪ ۶۵٪‬لرزش ها و تا ‪ ٪۷۵‬سفت و خشک شدگی ماهیچه های آنان را کاهش دهد‪ .‬پس از آن دوره ای پیش آمد که در آن‬
‫برپایه ارزیابی تیوریک‪ ٬‬بخش های گوناگون مغز از کار انداخته می شد‪ .‬از این رهگذر روشن شد که بخش زیرین تاالموس‪٬‬‬
‫نیوکلوس سابتاالمیکوس [ هسته زیرین تاالموس] ( شکل ‪ )۲۲‬از بخش های دیگر کارسازتر می باشد‪ .‬از همین رو در بسیاری از‬
‫بیماران پارکینسون‪ ٬‬در همین بخش از مغز آنان الکترود کارگذاشته می شود‪ .‬خوبی این الکترودها آنست که می توان آنها را‬
‫برداشت‪ ٬‬جای دیگری گذاشت و دید دقیقا در کدام نقطه تاثیر ان بیشتر است‪ .‬همچنین می توان میزان تحریک الکترود ها را کم و‬
‫زیاد کرد‪ .‬بدین سان می شود ُکندی‪ ٬‬خشک و سفت شدگی ماهیچه ها و نیز لرزش و راه رفتن را بهتر کرد‪ ٬‬با این همه نمی توان‬
‫‪.‬پیشرفت فرایند بیماری را ُکند ساخت‬

‫شکل ‪۲۲‬‬
‫شکل ‪۲۲‬‬

‫اکنون ( کتاب در سال ‪ ۲۰۱۰‬چاپ شده است ‪ -‬م‪ ).‬در سراسر جهان ‪ ۳۵۰۰‬تن با الکترود هایی که در ژرفای مغزشان‬
‫کارگذاشته شده است‪ ٬‬می گردند‪ .‬همچنان که در خصوص هر درمان کارساز دیده می شود‪ ٬‬در گام دوم‪ ٬‬پیامدهای دیگر آنها‬
‫نمایان می گردد‪ .‬کارکرد اجتماعی کسانی که الکترود های عمقی دارند‪ ٬‬هنگامی که با همسران شان یا سرکار شان هستند‪ ٬‬می‬
‫تواند دشواری هایی به بار آورد‪ .‬اگرچه بیشتر بیماران در باره کیفیت زندگی خویش خرسندی می نمایند‪ ٬‬خویش و آشنایان آنان‬
‫می گویند آنها زود رنج تر و آسیب پذیر تر می گردند‪ .‬در‪ ٪ ۹‬آنان مشکالت روانی دیده می شود‪ ٬‬مانند تصمیم گیری های‬
‫ناگهانی و نیاندیشیده یا توهم‪ .‬تحریک الکترود می تواند به بدتر شدن افسردگی و گاه خودکشی بیانجامد‪ .‬ما بیمارانی را دیده ایم‬
‫که‪ ٬‬از آنچه پیدا بود‪ ٬‬الکترود در جای درست‪ ٬‬نیوکلیوس سابتاالموس کار گذاشته شده بود‪ ٬‬اما همان آدم خودکشی کرد‪ .‬ده سال‬
‫پیش نیورولوژی شوقی به این کار نشان نمی داد‪ .‬چندین بار دیده شد‪ ٬‬هنگام جاگذاشتن الکترود به سبب آسیب خوردن مغز یا‬
‫خونریزی‪ ٬‬بیمار پدیده های دیمانش را نمایان می سازد‪ .‬اما این نیز دیده شد که با کم و زیاد کردن محرک‪ ٬‬آثار دیمانش از میان‬
‫می رود‪ .‬همچنین دیده شده است بیمار حالت روانی و افسارگسیختگی تمایالت جنسی پیدا می کند‪ .‬اعتیاد به قمار نیز گزارش شده‬
‫است‪ .‬بیماری که پیش از عمل از زمره هلندی های صرفه جو بود‪ ٬‬پس از عمل نمی شد او را از اتومات های قمار بازی کَند‪.‬‬
‫پس از گذشت سال ها قمار بازی که قرض فراوان به بار آورده بود‪ ٬‬ناچار گشت خانه اش را بفروشد‪ .‬زنش می خواست از او‬
‫جدا شود‪ ٬‬پس او دست به خودکشی زد‪ ٬‬که توجه پزشکان را بخود جلب کرد‪ .‬اما اعتیاد به قمار در میان بیماران پارکینسون که‬
‫بروش کالسیک‪ ٬‬با ال‪-‬دوپا درمان می شوند نیز دیده می شود‪ .‬در واقع سیستم دوپامین ( شکل ‪ )۱۵‬در پدید آمدن مشکل اعتیاد‬
‫نقش اساسی دارد‪ .‬یکی از عواقب استثنایی این روش روی بیماری آن بود که وی شیدایی پیدا کرد و رفت در ترکیه و اسپانیا‬
‫خانه بخرد‪ ٬‬بی آنکه پولی برای آن داشته باشد‪ .‬او دیگر نمی خواست دستگاه محرک الکترود خود را خاموش کند‪ .‬از اینها گذشته‬
‫تحریکاتی که بکمک الکترود های عمقی صورت می گیرد‪ ٬‬می تواند در اندیشیدن‪ ٬‬به یادسپردن و سخن گفتن سلیس و روان‬
‫اشکاالتی پدید آورد‪ .‬بسیاری از پیامد های ناخواسته و روانی الکترود های عمقی از یکسو گذرا هستند و از سوی دیگر نه تنها‬
‫می توان برای آنها چاره ای یافت که می شود از پدید آمدن آنها پیشگیری نمود‪ .‬آنها در مورد کارکرد ساختارها و مدار های‬
‫مغزی‪ ٬‬مانند نقش سیستم دوپامین در اعتیاد و بردگی به مواد‪ ٬‬چیزهایی را نیز به ما یاد میدهند‪ .‬موفقیت هایی که با بهره گیری از‬
‫الکترود های عمقی در زمینه پارکینسون بدست آمد‪ ٬‬مشوقی شد برای کاربرد آنها درخصوص بسیاری از بیماری های‬
‫نیورولوژیک و روانپریشی مانند دردهای توان فرسا و آسیب های سردرد خوشه ای‪ .‬هم اکنون پژوهش هایی برای درمان فربهی‬
‫و بردرگی به مواد‪ ٬‬بکمک الکترود های عمقی در دست بررسی می باشد‪ .‬زمینه های بی شماری را برای کاربرد الکترود های‬
‫عمقی می توان برشمرد‪ .‬آنگاه که کوپر ناخواسته در سال ‪ ۱۹۵۲‬رگی را پاره کرد و باعث خونریزی مغزی گشت‪ ٬‬به هیچ کدام‬
‫‪.‬از این ها نیاندیشیده بود‬

‫شکل ‪۱۵‬‬
‫‪XII. 3‬‬

‫تحریک عمقی مغز‬

‫تحریکات الکتریکی در ژرفای مغز نه تنها امکانات کاربرد بالینی خوبی را فراهم میاورد‪ ٬‬که در باره‬
‫کارکرد مغز ما نیز اطالعات اساسی می دهد‪.‬‬

‫یکی از دستاوردهای بسیار چشمگیر‪ ٬‬با بهره گیری از الکترود های عمقی‪ ٬‬روی یک بیمار مرد ‪ ۳۹‬ساله بدست آمد که پس از‬
‫یک تصادف‪ ٬‬شش سال بود در حداقل اگاهی بسر می برد‪ .‬او هر از گاهی می توانست با حرکت چشم یا تکان دادن انگشت‪٬‬‬
‫ارتباط برقرار کند‪ .‬معموال پس از ‪ ۱۲‬ماه بسر بردن در آن حالت‪ ٬‬دیگر امیدی به بهتر شدن این بیماران نمی ماند‪ .‬هنگامی امید‬
‫تازه برای این بیمار زنده شد که در دو سوی کانون مغز وی‪ ٬‬در تاالموس‪ ٬‬همان جایی که اطالعات دریافت شده از حواس‪ ٬‬از‬
‫آنجا وارد مغز می گردد‪ ٬‬الکترود های تحریک کننده جا گذاشته شد‪ .‬پس از دو روز تحریک‪ ٬‬وی با چشمان باز بیدار شد و هر‬
‫بار که ازش خواسته می شد سرش را برگرداند‪ ٬‬واکنش نشان می داد‪ .‬پس از چهار ماه تحریک الکتریکی او شروع کرد به حرف‬
‫‪.‬زدن‪ ٬‬خوردن‪ ٬‬نوشیدن و شانه کردن موهایش‬

‫از درمان های تازه بکمک الکترود های عمقی‪ ٬‬درمان رفتارهای وادار شدگی ( از درون و نه از برون ‪ -‬م‪ ).‬می باشد‪ .‬بیماران‬
‫رفتار های سرسختی ‪ -‬وادارشدگی ( کامپالسیو اوبسه سیو) ناگزیر از انجام کار هایی می گردند‪ ٬‬مانند روزی صد بار شستن‬
‫دست ها یا کندن پیوسته مو ها که گاه به پدید آمدن نقطه های بی مو در سر می گردد‪ .‬آنان اگر از انجام آنکارها خودداری کنند‪٬‬‬
‫دچار بیم و هراس می گردند و دیگر نمی توانند به زندگی اجتماعی معمول خود ادامه دهند‪ .‬به لحاظ اینکه انجام کارهای‬
‫وادارشدگی ( اجباری از درون ‪ -‬م‪ ).‬موجب احساس آرامش می گردد‪ ٬‬گمان می رود از آن طریق‪ ٬‬در نیوکلوس اکامبنس ( شکل‬
‫‪ )۱۵‬پیام آور پاداش دهندهٔ دوپامین آزاد می گردد‪ .‬پژوهش پروفسور دمیان دنیس نشان می دهد‪ ٬‬آنگاه که دیگر نمی شود این‬
‫بیماران را بروش دیرین کمک کرد‪ ٬‬می شود با کارگذاشتن الکترود های دو سو در نیوکلوس اکامبنس به دادشان رسید‪ .‬مراد از‬
‫کار گذاشتن الکترود های دو سو آنست که با تحریک الکترود های عمقی‪ ٬‬در نیوکلوس اکامبنس‪ ٬‬بتوان به آزاد گشتن دوپامین‬
‫کمک کرد‪ ٬‬تا به آنها همان احساس خرسندی دست دهد که با اقدام به رفتارهای وادارشدگی بدست میاورند‪ .‬بدین سان کارهای‬
‫وادارشدگی ( وسواس ‪ -‬در زبان فارسی مفهوم مورد نظر را به طور دقیق برآورد نمی کند ‪-‬م‪ ).‬از ده ساعت در روز به یک‬
‫چهارم ساعت کاهش می یابد و آنان می توانند به سر کار و زندگی عادی برگردند‪ .‬یکی از بیماران وادارشدگی ‪ -‬سرسختی که با‬
‫برخورداری از الکترود های عمقی از دشواری رفتارهای وسواسی رها شده بود‪ ٬‬می بایست بجای آن به سکس می اندیشید‪ .‬پس‬
‫از بررسی روشن گشت که الکترود در نزدیکی بدنیوکلوس مربوط به استریا ترمینالیس ( شکل ‪ ) ۹٬۱۰‬جاگذاری شده بود‪ .‬اینکه‬
‫‪.‬آیا براستی انگیزه اندیشیدن پیوسته به سکس همان بود‪ ٬‬که گفته شد‪ ٬‬می باید بررسی گردد‬

‫شکل ‪۹٬۱۰‬‬
‫نه تنها با بکار گیری الکترود های عمقی نتایج نو گزارش می شود که پیامدهای نو نیز گزارش می گردد‪ .‬آدمهایی که گوش شان‬
‫خوب نمی شنود بیشتر دچار وزوز گوش می شوند‪ .‬در نتیجه مغز آنان دیگر اطالعات معمول را از گوش دریافت نمی کند‪ .‬پس‬
‫ذهن به تولید احساس مرتبط با آن آواهای شنیده شده دست میزند‪ ٬‬بدین سان آنان پیوسته موزیک می شنوند ( بخش ‪ ۱۱٬۴‬را‬
‫ببینید)‪ .‬منطقی به نظر میرسد که با تحریک آن بخش از مغز که دیگر اطالعات اوایی را دریافت نمی کند‪ ٬‬بتوان از آن آهنگ ها‬
‫رها گشت‪ .‬بیماری که به سبب داشتن زنگ یا وز وز گوش‪ ٬‬الکترود های عمقی در لوب گیجگاهی ( پوسته مغزی تمپورال‪ ٬‬شکل‬
‫‪ )۲۷‬او کار گذشته شده بود‪ ٬‬پس از جاگذاری الکترود ها‪ ٬‬همچنان آواهای آزار دهنده را می شنید‪ .‬پیامد جاگذاری الکترود روی‬
‫وی آن بود که وی احساس می کرد از کالبد خویش بیرون آمده و در نیم متری پشت کالبد خود ایستاده است ( بخش ‪ ۸٬۵‬را‬
‫ببینید)‪ .‬لوب گیجگاهی نسبت به کمبود اکسیژن حساسیت زیاد دارد‪ .‬این نکته می تواند دلیل فعال شدن آن بخش از مغز در پی‬
‫سکته قلبی و داشتن احساس بیرون آمدن از بدن خویش به عنوان بخشی از برانگیخته شدن تجربه نزدیک به مرگ ( مرگ را‬
‫بچشم خویش دیدن ‪ -‬م‪ ).‬باشد (بخش ‪ ۱۷٬۳‬را ببینید)‪ .‬یی‬

‫یکی از پیامدهای پیش بینی نشده را کسی داشت که برای جلوگیری از پرخوری وی‪ ٬‬در هیپوتاالموس او الکترود عمقی کار‬
‫گذاشته شده بود‪ .‬آن شخص به قدری ُگنده بود که نمی شد او را در زیر یک اسکنر جا داد‪ .‬تحریک الکترود پرخوری او را چاره‬
‫نکرد و از وزن او کاسته نشد‪ .‬برای این که او گاه شب ها دستگاه تحریک کننده را خاموش می کرد تا به خوردن بپردازد‪ .‬اما هر‬
‫از گاهی که دستگاه تحریک کننده را خاموش نمی کرد‪ ٬‬رویداد های ‪ ۳۰‬سال پیش جلو چشمش نمایان می شد‪ .‬خودش را می دید‬
‫که با دوستانش برای گشت رفته اند جنگل‪ .‬با گذشت زمان جزییات بیشتری از آن برایش عیان می گشت‪ .‬با بررسی ها روشن شد‬
‫که این پیامد نیز به علت فعال شدن جایی از لوب گیجگاهی می باشد‪ .‬این چنین اپی سود هایی از یادهای گذشته را کسانی نیز می‬
‫بینند که تجربه نزدیک به مرگ را می آزمایند‪ .‬آنان در آن حالت می بینند که زندگی شتابان از برابر شان می گذرد( بخش ‪۱۷٬۳‬‬
‫را ببینید)‪ .‬لوب گیجگاهی برای حافظه اهمیت فراوان دارد‪ ٬‬از آنجا که تحریکات لوب گیجگاهی‪ ٬‬به سبب تحریک‪ ٬‬به بهتر شدن‬
‫حافظه می انجامد‪ ٬‬اکنون برای بهتر کردن مشکالت حافظه از این طریق‪ ٬‬بررسی هایی صورت می گیرد‪ .‬این روش نه تنها به‬
‫نظر می رسد در کلینیک ها‪ ٬‬آینده روشنی داشته باشد‪ ٬‬که با پیامدهای پیش بینی نشده ای که بدنبال درست جاگذاری نشدن الکترود‬
‫‪.‬های عمقی و تحریک آنها دیده می شود‪ ٬‬در زمینه کارکرد مغز نیز چیزهای بسیاری بما یاد می دهد‬
‫‪XII. 4‬‬

‫خوشبختی چیزی نیست مگر تندرستی خوب و یاد بد‬


‫ببب‬ ‫آلبرت شوایتزر ( ‪)۱۹۶۵-۱۸۷۵‬‬

‫آریان هارینگ پرسشی داشت که نمی شد به همین سادگی آنرا نادیده گرفت‪ :‬برای چه‪ ٬‬کجا و چگونه ما خوشبختی را تجربه می‬
‫کنیم و در این باره نشست ها و گردهمایی های همسگاالن را سازمان می داد که در آنها پروفسور روت فین هوفن‪’ ٬‬استاد‬
‫خوشبختی‘ روتردام می گفت احساس خوشبختی جدای از داشتن یک آرمان و هدف در زندگی نیست‪ .‬من از گفته های او شگفت‬
‫زده نمی شدم‪ ٬‬چون زندگی بر سبیل تصادف پدید آمده و تکامل یافته است‪ ٬‬بی آنکه هدفی داشته باشد‪ .‬اما شادخواری سودمند‬
‫است‪ ٬‬چرا که آن با خوراکی و بچه آوردن پیوند تنگاتنگی دارد و برای زنده ماندن مهم می باشد‪ .‬این احساس های شادخواری و‬
‫کام خواهی چنان نیرومند هستند که به زیاد شدن جمعیت و فربهی می انجامد‪ .‬در روابط اجتماعی دلدادگی‪ ٬‬مهر مادری و شادی‬
‫از احساس های مثبت بشمار می آید که برای زنده ماندن تیره و نژاد ما سودمند می باشد‪ .‬پیشرفت شناختی آدمی این امکان را‬
‫فراهم آورده است که بتوان احساس های خوشی و شاد بودن را در مرتبت ’باالتر‘ هنر و دانش‪ ٬‬انسان دوستی و فعالیت های‬
‫استعالیی و مالی‪ ٬‬نهاد و با خوشبختی برابر دانست‪ .‬خوشبختی واگیر دارد‪ .‬تا یکی خوشبخت می گردد‪ ٬‬شانس خوشبخت شدن‬
‫دوستان‪ ٬‬همسر و خانواده وی فزونی می یابد‪ .‬ما از طریق دانش روانپزشکی با آسیب های احساس های مثبت آشنا شده ایم‪.‬‬
‫شیدایی می تواند با احساس های تند خوشبختی همراه باشد‪ .‬در برابر شیدایی نبود هر گونه احساس شادی‪ ٬‬ناشاد بودن را داریم‪٬‬‬
‫که یکی از نشانه های افسردگی می باشد و آنرا در آدم های شیزوفرین‪ ٬‬اوتیست و معتاد می بینیم‪ .‬برای روشن شدن ناشاد بودن‬
‫ونترال پَلیدوم‪ /‬نیوکلوس اکامبنس نقش مهمی دارد‪ .‬در بیماران پارکینسون هر گاه این بخش آسیب ببیند‪ ٬‬احساس دوست داشتن و‬
‫مهربانی آنان سطحی و بی رنگ و گاه ناشاد می گردد‪ .‬با تحریک این بخش می توان به بیماران افسردگی کمک کرد‪ .‬باال رفتن‬
‫سطح هورمون پوسته آدرنال در آدم هایی که افسردگی دارند‪ ٬‬جلو تراوش دوپامین در ونترال پَلیدوم گرفته می شود‪ ٬‬در نتیجه هر‬
‫‪.‬گونه احساس شادی رخت برمی بندد‬

‫احساس های خوشی و خوشبختی با تغییر فعالیت های بخش های زیادی از مغز همراه می باشد‪ .‬فعالیت پوسته پشین مغز ( پری‬
‫فرونتال) هم هنگام شادی و هم هنگام دریافت پاداش مالی افزایش می یابد‪ .‬همچنین همین بخش از مغز استکه تعیین می کند شما‬
‫در برابر دلبری و دلربایی کسی یا چیزی تسلیم بشوید یا نه‪ .‬اما کانون پدید آورنده شادی و خوشی پوسته پیشین مغزی نمی باشد‪.‬‬
‫بیمارانی که لویکوتومی ( بریده شدن بخشی از مغز به ویژه بخش پیشین آن برای درمان پاره از بیماری های روانی ‪ -‬م‪ ).‬داشته‬
‫اند‪ ٬‬عملی که در آن پوسته پیشین مغز از کار انداخته می شود‪ ٬‬پس از عمل نیز همچنان از خوردن و سکس لذت می برند‪.‬‬
‫احساس خوشی و شادی را الیه های پایین و پاداش دهنده سیستم های مغزی پدید میاورد‬

‫‪.‬‬

‫مواد برده ساز ( اعتیاد آور) چون برخی سیستم ها موجود در مغز را بکار می گیرند‪ ٬‬می توانند احساس های خوشایندی‬
‫برانگیزند‪ .‬روانشناس فروید‪ ٬‬خود مدت ها کوکایین مصرف می کرد‪ .‬وی در سال ‪ ۱۸۹۵‬نوشت احساس هایی که آن ماده برمی‬
‫انگیزد با احساس های عادی برانگیخته شده توسط خوشی و خوشگذرانی تفاوتی ندارد‪ .‬از طریق رساندن مواد افیون گونه‪ ٬‬به‬
‫مقدار کم‪ ٬‬به ’نقاط لذت ‘ جانورانی که آزمایش می شوند‪ ٬‬به نظر می رسد مواد به اندازه کافی بوده و احساس خوشی برانگیخته‬
‫شده است‪ .‬تنها هنگامی می توان گفت که بخشی از مغز برای برانگیخته شدن احساس های خوشی و خوشگذرانی ضروت دارد‬
‫که با از کار انداختن آن بخش این احساس ها از میان برود‪ .‬بخشی از مغز هست ( نیوکلوس اکامبنس) که تحریک آن برای ایجاد‬
‫احساس و تاثیر دریافت پاداش‪ ٬‬کافی می باشد‪ ٬‬اما از کار انداختن این بخش‪ ٬‬روی احساس و تاثیر دریافت پاداشی که از خوردن‬
‫حاصل می شود‪ ٬‬نتیجه بسیار ناچیزی داشت‪ .‬پس می توان گفت این بخش از مغز برای پدید آمدن احساس و تاثیر دریافت پاداش‬
‫ضروری نمی باشد‪ .‬در پی مغز یک نقطه کانونی لذت خواه هست که وجود آن برای خوش مزه دانستن چیزی شیرین ضروری‬
‫می باشد‪ .‬از کار انداختن این بخش باعث می شود خوشمزه یافتن شیرینی تغییر کند و حتی آدم از آن بیزار شود‪ .‬برای دلدادگی‪٬‬‬
‫مهر مادری و جفت گیری داشتن هیپوتاالموس ضرورت دارد‪ .‬بخش های دیگر مغز که هنگام خوشی و شادی یا احساس‬
‫خوشبختی فعال می شوند‪ ٬‬برای داشتن احساس شادی ضروت ندارد‪ ٬‬اما برای فرایند های مرتبط با احساس شادی‪ ٬‬مانند یادگیری‪٬‬‬
‫‪.‬به یادسپاری‪ ٬‬تصمیم گیری یا تاثیر های رفتاری ضروری می باشد‬

‫در احساس هایی که از خوشی ها و شادی های گوناگون داریم پیام آورهای گوناگونی نقش دارد‪ .‬سیستم دوپامین پاداش دهنده‪ ٬‬در‬
‫احساس های شادی پیشاپیش ( احساس لذتی که پیش از انجام عملی لذت بخش داریم ‪ -‬م‪ ٬).‬در انگیزه و توجه به رابطه تا رسیدن‬
‫به شادی‪ ٬‬نقش دارد‪ .‬در کسانی که افسردگی دارند‪ ٬‬هورمون تنش و استرس‪ ٬‬کورتیزول سیستم دوپامین را ُکند می کند‪ ٬‬از آنرو‬
‫آدم های افسرده شاد و سرزنده نیستند‪ .‬کوکایین باعث می شود دوپامین به مدت زیادی در دسترس سلول های مغزی قرار گیرد‪٬‬‬
‫از آنرو این پیام آور شیمیایی می تواند کارگر افتد‪ .‬مواد افیون گونه ای که خود مغز می سازد نیز در داشتن احساس خوشبختی‬
‫نقش دارد‪ .‬در دلدادگی‪ ٬‬اورگاسم ( اوج لذت جنسی)‪ ٬‬جفت گیری و مهر مادری‪ ٬‬اوکسی توکسین و واسوپرسین نقش دارد‪ .‬در آدم‬
‫‪.‬های اوتیست کمبود دو هورمون آخری دیده شده است‬

‫آدم هایی هستند که می توانند احساس خوشبختی را در خویش برانگیزند‪ .‬راهبه هایی که می توانستند عشق فراگیر و همراه با از‬
‫خود بیخود شدن شان به خدا را‪ ٬‬زیر یک اسکنر‪ ٬‬هر آن که می خواستند‪ ٬‬فراخوانند‪ ٬‬معلوم شد در ساختارهای پاداش مغزی آنان‬
‫دگرگونی هایی پدید میاید‪ .‬بزرگ شدن یک تومور مغزی در لوب گیجگاهی برخی از بیماران نیز می تواند احساس خوشبختی‬
‫همراه با از خود بیخودشدن ‪ -‬مانند دیدن رو در روی مسیح ‪ -‬برانگیزد‪ .‬پس از برداشتن تومور یاد شده در برخی از بیماران‬
‫‪.‬دیگر از آن احساس ها خبری نبود‬

‫بدبختانه نمی توان با جاگذاری الکترود تحریک کننده‪ ٬‬در جایی از مغز‪ ٬‬احساس خوشبختی زیاد ایجاد کرد‪ ٬‬اما برخی ’کانون های‬
‫‪ -‬انگیزش خویشتن‘ هست‪ .‬بکمک جا گذاری الکترود تحریک کننده در جاهای مشخصی از مغز یک موش و تحریک آن به‬
‫دفعات زیاد در هر دقیقه‪ ٬‬می شود موش را به خوردن‪ ٬‬نوشیدن و رفتار جنسی واداشت‪ .‬اما در اینکه آنها آن تحریکات را‬
‫خوشایند و لذت بخش می یابند‪ ٬‬جای سوال است‪ ٬‬همچنانکه در مورد آدم ها دیده شد‪ .‬تحریک بخش اکامبنس‪ /‬سپتوم در یک مرد‬
‫جوان منجر به تحریک خویشتن ( خود انگیزی) شدید گشت‪ .‬هرگاه می خواستند دستگاه تحریک کننده را بردارند‪ ٬‬وی به شدت‬
‫اعتراض می کرد‪ .‬الکترود او در وی احساس های لذت‪ ٬‬هشیاری‪ ٬‬گرما‪ ٬‬برانگیختگی جنسی‪ ٬‬و خود اضایی را تحریک می‬
‫کرد‪ ٬‬اما نشانی از اورگاسم جنسی در او یا لذت در نگاه او نمی دیدی‪ .‬همچنین زن جوانی که پیوسته خود را تحریک می کرد و‬
‫از آن طریق به او احساس های اروتیک دست می داد‪ ٬‬هیچگاه به اورگاسم نرسید‪ .‬آن تحریک کردن های پیوسته موجب می شد‬
‫او به سر و وضع خود نرسد‪ .‬در مورد او نیز نشانی از لذت بردن دیده نشد‪ .‬فعال که راه رسیدن به خوشبختی همان را آباء و‬
‫‪.‬اجدادی است و راه بدی هم نیست‬
‫‪XII. 5‬‬

‫پروتز گذاری در مغز‬

‫‪.‬از کاراژ زنگ زدند و گفتند مغز شما حاضر است‬


‫و‪ .‬و‪ .‬تورتلوته‬

‫مغز ما بکمک دستگاه های دریافت کننده ( حواس) از جهان بیرون اطالعات دریافت می کند و با بکار انداختن موتوریک ( اندام‬
‫های حرکتی)‪ ٬‬در برابر آن واکنس نشان می دهد‪ .‬تا چندی پیش با از کار افتادن یکی از دریافت کننده های تان تا پایان زندگی یا‬
‫کور می شدید یا کر‪ ٬‬اگر هم ستون پشت تان آسیب می دید‪ ٬‬سراسر زندگی تان فلج می شدید‪ .‬در تابستان ‪ ٬ ۲۰۰۸‬در طول دوره‬
‫آموزش بین المللی پژوهش مغز‪ ٬‬توسط موسسهٔ علوم اعصاب هلند‪ ٬‬پیشرفت های نوینی نشان داده شد که بکمک کامپیوتر های‬
‫مغزی‪ ٬‬یا پروتز های مغزی‪ ٬‬در آینده آدم های کور خواهند توانست ببینند‪ ٬‬ادمهایی که پاره شدگی یا بریدگی نخاع دارند‪ ٬‬خواهند‬
‫توانست راه بروند‪ .‬در این پیشرفت ها شنوایی بسیار پیشرفته تر است‪ .‬از سال ‪ ۱۹۶۰‬برای کر شدگی در پی آسیب خوردگی‬
‫گوش میانی از گوش بیونیک‪ ٬‬پیوند کوکلیا ( بخشی از گوش درونی ‪ -‬م‪ ).‬استفاده می شود تا سلول های عصبی را که با سلول‬
‫های مویی از کار افتاده در گوش درونی‪ ٬‬در پیوند می باشد‪ ٬‬تحریک کند‪ .‬از سال ‪ ۱۹۸۰‬امکان جاگذاری ‪ ۲۲‬الکترود فراهم‬
‫گشته است و در این فاصله بیش از ‪ ۱۰۰۰۰۰‬ت َن پیوند کوکلیا داشتند که بکمک آن می توانند خیلی خوب و عادی بشنوند‪ .‬اگر کر‬
‫شدگی به علت از کار افتادن سلول شنوایی در هر دو طرف باشد‪ ٬‬پیوند باال کاری از پیش نمی برد‪ ٬‬برای همین چندیست در تنه‬
‫‪.‬مغز اینگونه بیماران ‪ ۱۲‬الکترود جایگذاری می شود و از آن طریق اطالعات شنوایی به مغز می رسد و ارتباط بهتر می گردد‬

‫در سراسر جهان میلیون ها تن بدان جهت نابینا شده اند که در شبکیه چشم آنان سلول های حساس در برابر روشنایی‪ ٬‬دریافت‬
‫کننده های تصاویر ( فتوگرامتر ها) نابود شده است‪ .‬جرالد چادر‪ ٬‬یکی از چشم پزشک های لُس آنجلیس از آزمایشی روی سه تن‬
‫از بیماران که کامال کور شده بودند‪ ٬‬می گوید‪ .‬در این آزمایش اطالعات دریافت شده توسط دوربین کوچکی که در عینک‬
‫جاگذاری می شود‪ ٬‬به یک گیرنده مینیاتوری فرستاده می شود که در شبکیه کارگذاشته شده است‪ .‬یک میکرو پروسسور عالیم‬
‫تصویری را به سیگنال های الکتریکی تبدیل می کند‪ .‬در عین حال شانزده الکترود با سلول های عصبی پایین چشم که هنوز‬
‫آسیب ندیده اند‪ ٬‬مرتبط می باشد‪ .‬الکترود های یاد شده بکمک عصب چشم اطالعات را به مغز می فرستند‪ .‬پس از یک دوره‬
‫آموزش بلند مدت آن بیماران می توانستند ساختارهای بزرگ مانند فنجان و نعلبکی را از همدیگر تشخیص دهند‪ .‬کارشناسان این‬
‫زمینه برنامه دارند شمار الکترود ها را به تدریج تا ‪ ۱۰۰۰‬الکترود افزایش دهند‪ ٬‬تا بیماران بتوانند پس از پنج تا ده سال چهره ها‬
‫را بشناسند‪ .‬گروه پژوهش دیگری اطالعات را برای پردازش الکترونیک‪ ٬‬از دوربین به دستگاهی که در جیب شلوار بیمار جا‬
‫دارد‪ ٬‬می فرستد‪ .‬پس از آن اطالعات یاد شده به گیرنده ای که دارای شمار بسیار زیادی میکرو الکترود می باشد و در آن بخش‬
‫از پوسته مغز که بکمک آن می بینیم ( شکل ‪ )۲۰‬جایگذاری شده است‪ ٬‬فرستاده می شود‪.‬‬

‫روز به روز امکان پی بردن به قصد و نقشه شمار کثیری از سلول های پوسته مغزی که حرکات بدن را تعیین می کنند‪ ٬‬از روی‬
‫فعالیت های الکتریکی آنها‪ ٬‬فزونی می گیرد و از آن طریق کاربرد بازوی روباتی ‪ -‬بر آن پایه‪ -‬میسر می گردد‪ .‬بدین سان امید‬
‫برای درمان پاراپلژی ( قطع نخاع) در آینده افزایش می یابد‪ .‬آزمایش ها روی جانوران نشان می دهد در صورت پاراپلژی امکان‬
‫دارد با تحریک الکتریکی نخاغ پشت‪ ٬‬سه ماه آموزش و در کنار آن با استفاده از دارو‪ ٬‬می شود یک الگوی راه رفتنی را ایجاد‬
‫کرد که از مغز فرمان نمی گیرد‪ .‬گریگوار کورتینه‪ ٬‬از اهالی زوریخ ‪ ٬‬گمان می کند تا پنج سال دیگر این روش کاربست پیدا می‬
‫کند‪ .‬یکی از دستاوردهای چشمگیر و شگفتی انگیز در این زمینه روی ماتیو ناگل ٔه ‪ ۲۵‬ساله بود‪ .‬وی پس از آنکه چاقویی را در‬
‫پشت گردنش فرو کردند‪ ٬‬کامال فلج گشت‪ .‬در قسمت پوسته مغزی موتوریک ( شکل ‪ )۲۱‬او یک صفحه ‪ ۴×۴‬میلیمتری پیوند‬
‫زده شد که شامل ‪ ۹۶‬الکترود بود‪ .‬از طریق نتیجه گیری از فعالیت های الکتریکی سلول های مغزی که حرکات بدن را تعیین می‬
‫کنند‪ ٬‬او توانست کامپیوتری را کار بیاندازد‪ .‬او این را در چند دقیقه یاد گرفت‪ ٬‬آنهم از این راه که از وی خواسته شد با اندیشیدن‬
‫به تکان دادن دست خود مگسک (کورسور) ماوس را که روی صفحه کامپیوتر حرکت می کرد‪ ٬‬دنبال کند‪ .‬همچنین وی توانست‬
‫با نیروی اندیشیدن‪ ٬‬دایره ای بکشد‪ ٬‬ایمیل خود را بخواند‪ ٬‬یک بازی کامپیوتری بکند و یک دست پروتز (روباتی) را باز و بسته‬
‫کند‪ .‬با این آزمایش نه تنها امکانات یک نیورو پروتز بنمایش گذاشته شد‪ ٬‬بلکه محدودیت آن لحظات نیز روشن گشت‪ .‬ناگله می‬
‫توانست پیش از عمل یک کامپیوتر را با صدای خود کار بیاندازد‪ .‬پس از عمل وی جلو کامپیوتر بزرگی نشسته بود و دستیاری‬
‫در پشت سرش بود‪ .‬با همه این ها نمی شد گفت الکترود هایی که در مغز او جاگذاری شده بود‪ ٬‬ارزش بسیار باالیی داشت‪ .‬تا‬
‫اینکه پس از نه ماه سیگنال های الکتریکی دریافت شده از مغز وی کاهش پیدا کرد‪ .‬پس از آن وی خواست الکترود ها را از‬
‫مغزش بردارند‪ .‬هنوز راه درازی در پیش است‪ ٬‬اما نمی توان تردید داشت که گام های بزرگی برداشته شده است‪ .‬هم اکنون‬
‫‪.‬پیشرفت های امید بخشی در این زمینه می شود‬
‫‪XII. 6‬‬

‫پیوند سلول های مغزی جنینی‬

‫اگر پیوند مواد مغزی جنین کارساز باشد‪ ٬‬چه صفاتی را از اهدا کننده میگیرید؟‬

‫مشخصه بیماری پارکینسون مرگ سلول های دوپامین می باشد‪ ٬‬که در تنه مغز‪ ٬‬در توده سیاه (سابس تنشیا نایگرا) جاد دارد (‬
‫شکل ‪ .)۲۳‬این قسمت را پس از کالبد شکافی به صورت یک نوار سیاه می بینید که‪ ٬‬به خاطر رنگدانه های سلول های سازنده‬
‫دوپامین‪ ٬‬از میان بافت مغزی نمایان می شود‪ .‬در عین حال می توان دید که چگونه این سلول ها در پاره ای موارد‪ ٬‬مانند بیماری‬
‫پارکینسون نابود می شوند‪ ٬‬از آنرو دیگر نمی توانند در بخش موتوریک که در میانه مغز‪ ٬‬در استراتوم‪ ٬‬جای دارد‪ ٬‬عصب دوانی‬
‫و آنرا هدایت کند‪ .‬کمبود دوپامین در استیراتوم‪ ٬‬موجب آسیب حرکتی خاص بیماری پارکینسون می گردد‪ .‬پس چه راه درمانی‬
‫بهتر از این که این بیماری را با جایگزین ساختن سلول های مرده آن بخش‪ ٬‬درمان کرد؟ در سال ‪ ۱۹۸۷‬گاهنامه بسیار وزین‬
‫پزشکی نیو انگالند‪ ٬‬مقاله ای از مدرازو پزشکان مکزیکی چاپ کرد که در آن گزارش بهبود شگفتی آور بیماران پارکینسون پس‬
‫از پیوند بافت های غده آدرنال خو که حاوی دوپامین می باشد‪ ٬‬در نیوکلوس کودتس‪ ٬‬آورده شده بود ( شکل ‪ .)۲۳‬بدنبال آن موجی‬
‫از پیوند یاد شده راه افتاد که شمار آنها در دو سال به ‪ ۲۰۰‬تن رسید‪ .‬پس از چندی روشن شد که آن عمل ها سودی نداشت‪۲۰٪ .‬‬
‫از آن بیماران به فاصله دو سال از عمل مردند‪ .‬بررسی مغز آنهایی که مردند‪ ٬‬نشان می دهد بافت های پیوند زده شده از غده‬
‫آدرنال در مغز زنده نمی ماند‪ .‬در استیراتوم آنها تنها بافت های زخم برداشته یافته شد‪ .‬نتایج امیدوار کننده مجله پزشکی مکزیک‬
‫بی گمان به علت ترکیبی از تحقیق بد و تاثیر دلخوشکنک ( پالسیبو افکت) بوده است ( بخش ‪ ۱۷.۴‬را ببینید)‪ .‬سس‬

‫از سال ‪ ٬ ۱۹۸۸‬بجای تکه ای از غده آدرنال خود بیمار‪ ٬‬سلول های داری دوپامین از بخش فرونتال مغز به استیراتوم بیماران‬
‫پارکینسون پیوند زده می شود‪ .‬برای آنکه سلول ها کارساز باشد‪ ٬‬می باید از مغز جنین شش تا هشت هفته ای برداشته شده باشد‪.‬‬
‫در مغز نزدیک به ‪ ۸۵٪‬بیمارانی که عمل شده اند‪ ٬‬می شود تا زنده هستند بخش پیوند زده شده را بکمک پت اسکن‪ ٬‬در مغزشان‬
‫یافت‪ .‬پس از ‪ ۱۶‬سال از عمل‪ ٬‬در مغز بیماران مرده‪ ٬‬در بخش استیراتوم هنوز می شد سلول های دارای دوپامین را یافت که با‬
‫سلول های مغزی بیمار دریافت کننده‪ ٬‬هنوز پیوند داشتند‪ .‬برخی از این سلول های تازه دوپامین دار هم نشانه های بیماری‬
‫پارکینسون را داشتند‪ .‬شاید سرایت بیماری به سلول های پیوند زده شده خود روشنگر این مساله باشد که چرا بیماران بعد از پیوند‬
‫نخست بهبود می یافتند اما پس از گذشت چندی دوباره پس می رفتند‪ .‬برای پیوند زدن‪ ٬‬برای یک پیوند‪ ٬‬می باید مواد مورد نیاز‬
‫را از مغز چهار جنین فراهم آورد‪ .‬این کار ساده ای نیست‪ ٬‬چون آن مواد را از جنین هایی تهیه می کنند که مادران شان سقط‬
‫جنین می کنند و در عین حال اجازه می دهند از جنین آنان مواد الزم برداشته شود‪ .‬از همین رو انتظار زیادی می رود از سلول‬
‫های بنیادی جنینی‪ ٬‬در داخل محفظه های کشت‪ ٬‬بشود سلول های دوپامین دار را جدا ساخت و بجای سلول های پبوندی‬
‫بکاربرد‪ .‬اما این درمان خطرات و پیامدهای بسیاری نیز دارد‪ .‬پیرو گزارش های رسیده‪ ٬‬نخستین بیماری که در مغز کوچک او‬
‫سلول های بنیادی تزریق شده بود‪ ٬‬پس از گذشت چهار سال‪ ٬‬در مغز وی تومور مغزی رشد کرده بود‪ .‬سلول های بنیادی می‬
‫‪.‬توانند همه چیز‪ ٬‬از آن میان‪ ٬‬تمور هم بشوند‬

‫پیوند سلول های دوپامین در مغز بیماران پارکینسون دستاوردهایی نیز داشته است‪ .‬با بهره مند شدن از پیوند یاد شده دیگر‬
‫بیماران ناچار نمی شوند زیادی از داروی ال‪-‬دوپا استفاده کنند و آسیب های حرکتی آنان نیز کاهش می یابد‪ .‬اما هنوز از بهبود‬
‫چشمگیر نمی توان سخنی گفت‪ .‬از سویی نیز نتایج بدست آمده همیشه هم یکسان نیست‪ .‬از یک سر نیز دستاورد ها و پیامدهای‬
‫ناخواسته این روش و روش استفاده از ال دوپا بیش و کم مشابه می باشد‪ .‬نزدیک به ‪ ٪۱۵‬از بیمارانی که عمل پیوند داشته اند‪ ٬‬به‬
‫حرکات غیر عادی ( دیسکنیزیا) دچار می شوند که از عواقب پیوند می باشد‪ ٬‬اما بیمارانی که از ال دوپا استفاده می کنند نیز‬
‫همان پیامد های ناخواسته را دارند‪ .‬در یک بررسی کنترل شدهٔ دلخوشکنک ( پالسیبو) نیمی از بیماران زیر عمل رفت ( بی آنکه‬
‫آنان بدانند چه کسی)‪ ٬‬اما عمال روی هیچکدام از آنان پیوندی زده نشد‪ .‬پس از گذشت دو سال هیچ فرقی از باره آسیب حرکتی‪٬‬‬
‫میان آنهایی که ظاهرا ً عمل شده بودند و آنهایی که پیوند سلول های مغزی داشتند‪ ٬‬دیده نشد‪ .‬رویهمرفته می شود گفت هنوز در‬
‫این زمینه به دستاوردهای چشمگیری نرسیده ایم ( بخش ‪ ۱۷٬۴‬را ببینید)‪ .‬بب‬
‫دومین بیماری که برای درمان آزمایشی آن از بافت های مغزی جنین برای پیوند زدن بهره می گیرند‪ ٬‬بیماری هانتینگتون می‬
‫باشد‪ .‬هانتینگتون یک بیماری ارثی است که مشخصه آن آسیب حرکتی ناشی از مرگ سلول های استیراتوم می باشد‪ .‬ایستگاه‬
‫پایانی هانتینگتون به گونه ای از دیمانش می رسد‪ .‬دگرگونی های ناگهانی یی که این بیماری در ساختار سلول پدید می آورد چنان‬
‫کمتر دیده شده است که می توان همه بیماران هانتینگتون در افریقای جنوبی را به ملوانی نسبت داد که در سال ‪ ۱۶۵۲‬خود را با‬
‫کشتی یان ریبیک به دماغه امید نیک رسانده بود‪ .‬نخستین پیوند بافت های استیراتوم جنین به بیماران هانتنگتون نشان از بهبودی‬
‫بالینی دارد‪ .‬بیماران یاد شده توسط یک پژوهش چندکانونی بررسی و تحت نظر گرفته می شوند‪ .‬بررسی ها روی بیماران مرده‬
‫نشان می دهد تکه های پیوند زده شده شامل سلول های زنده ای بود که در شبکه سلول های مغزی بیماران هانتینگتون ادغام گشته‬
‫بود‪ ٬‬اما در میان آنها تکه پیوند زده شده ای نیز بود که به سرعت رشد یافته و دشواری های نیورولوژیک ایجاد کرده بود‪ .‬بدین‬
‫‪.‬سان شایسته است در اینجا نیز زیادی خوشبین نبود‬

‫در بیماری های چشم که فرسودگی سلول های عصبی به کوری منجر می گردد‪ ٬‬مانند رتینایتس پیگمنتوسا و فرسایش مکوال‪ ٬‬از‬
‫‪.‬پیوند شبکیه جنین استفاده می شود‪ .‬دستاورد های این روش امیدوار کننده می باشد‬

‫اگر بنا باشد در آینده پیوند بافت های مغزی جنینی کارساز باشد و راهی برای درمان آسیب های مغزی بگشاید‪ ٬‬می باید بتوان به‬
‫پرسشی پاسخ داد‪ .‬همواره بسیاری از صفات ما‪ ٬‬از جمله شخصیت ما در طی رشد جنینی در ساختارهای مغزی ما رقم می خورد‬
‫و تثبیت می شود‪ .‬اگر مواد مغزی جنینی اهدا کننده ای به مغز شما پیوند زده شود‪ ٬‬آنگاه کدامین صفات را احتمال دارد از اهدا‬
‫کننده بگیرید؟ آن خصلت ها بیگمان بستگی خواهد داشت به آن بخش از مغز جنین که پیوند زده می شود و جایی از مغز دریافت‬
‫کننده‪ ٬‬که تکه پیوندی در آنجا جایگذاری می گردد‪ .‬به سختی می توان گفت صفات پیوند زده شده چه چیزهایی می تواند باشد‪.‬‬
‫آنگاه که این روش کارساز گردد و در ساختارهای باالی مغز مانند کورتکس (پوسته مغزی)کاربرد پیدا کند‪ ٬‬می توان از خود‬
‫پرسید تا کجا از درهم سرشتن یک آدم نوین خودداری شده است و با چه میزانی از بافت پیوند زده شده‪ ٬‬دریافت کنند ٔه تکه پیوند‬
‫زده شده می باید فامیل اهدا کننده را به عنوان فامیل دوم بکار برد‪ .‬مساله آن روزی سرگرم کننده تر خواهد شد که بشود مواد‬
‫مغزی تیره های دیگر را پیوند زد‪ .‬با توجه به اینکه بدست آوردن مواد مغزی جنینی به این سادگی ها نیست‪ ٬‬برای پیوند زدن به‬
‫بیماران پارکینسون از مواد جنینی خوک نیز استفاده می شود و پس از عمل به آنان داروهایی داده می شود تا مگر از پذیرفته‬
‫نشدن پیوند پیشگیری شود‪ .‬اما تا به امروز آن روش موفق نبوده است‪ .‬تنها سلول های اندکی از خوک می تواند در مغز بیماران‬
‫پارکینسون زنده بماند‪ .‬سخن اینجاست که اگر روزی این گونه پیوند های تیره های بیگانه موفقیت داشته باشد‪ ٬‬آیا چیزی از‬
‫دوستانه بودن و هوشمندی خوک نصیب آدمی می گردد؟‬
‫‪XII. 7‬‬

‫درمان ژن‬

‫تکه ای از دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬به عنوان داروی درمان‬

‫برای ژن درمانی تکه ای از دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬را که محتوای برنامه پروتین ویژه ای ( یک ژن) می باشد‪ ٬‬درون سلول جایگذاری می‬
‫کنند‪ .‬پس از آن سلول به فرا آوری فراورده تازه ای می پردازد‪ .‬تا چندی پیش ما گمان می بردیم این درمان نوین‪ ٬‬که تا همین‬
‫اواخر در محفظه های کشت و در مورد حیوانات آزمایشگاهی بکار بسته می شد‪ ٬‬هنوز مدت های زیادی در کلینیک ها برای‬
‫درمان سلول های عصبی آسیب دیده کاربرد نخواهد داشت‪ .‬اما اکنون در چشم پزشکی و بیماری آلزهایمر روی بیماران‪ ٬‬از‬
‫‪.‬درمان ژن استفاده می شود‬

‫گروه پژوهندگان مارک توسزینسکی از سانتیگو‪ ٬‬نخستین گروهی استکه در این سال های آخر برای درمان بیماری الزهایمر از‬
‫ژن ‪-‬درمانی بهره می گیرد‪ .‬آنان بجای دارو امکان می دهند سلول های عامل رشد‪ ٬‬عامل رشد عصب ( نرو گروث فکتور = ن‪.‬‬
‫گ‪ .‬ف‪ ).‬تولید کنند‪ .‬آنان از این طریق یکی از بخش های مغز‪ ٬‬نیوکلوس باسالیس مینرت را ( ان‪ .‬بی‪ .‬ام‪ ٬.‬شکل ‪ )۲۴‬که برای‬
‫حافظه اهمیت زیاد دارد‪ ٬‬درمان می کنند‪ .‬سلول های ان بی ام در پایه مغز جای گرفته اند‪ .‬کار آنها تولید پیام رسان شیمیایی‬
‫استیل کولین در سراسر پوسته مغز می باشد‪ .‬این پیام رسان شیمیایی برای حافظه اهمیت زیاد دارد‪ .‬با پاگذاشتن به پیری از‬
‫فعالیت سلول های ان بی ام کاسته می شود و در کسانی که آلزهایمر می گیرند‪ ٬‬فعالیت آنها خیلی کمتر از آدم های پیر دیگر می‬
‫گردد‪ .‬توسزینسکی نخست نشان داد با ژن درمانی بکمک ان جی اف‪ ٬‬در میمون های ریز‪ ٬‬فعالیت اعصاب در سلول های مغزی‬
‫ان بی ام افزایش می یابد‪ .‬وی آن کار را از طریق فایبرو بالست سلول های پوستی که از بدن برداشته شده است و سپس کشت‬
‫آنها در بیرون بدن‪ ٬‬می کند‪ .‬پس از آن وی ژن های ان جی اف را وارد این سلول ها می کند و در گام دیگر آنرا در مغز میمون‬
‫های پیر‪ ٬‬نزدیک ان بی ام پیوند می زند‪ .‬چنین می نماید که این سلول های پوستی در میمون های ریز دست کم به مدت یک سال‬
‫‪.‬ان جی اف تولید می کند و فعالیت های سلول های ان بی ام را بهبود می بخشد‬
‫در مورد بیماران آلزهایمر نیز همان فرایند پیموده می شود‪ .‬برای مرحله نخست این روش درمان‪ ٬‬هشت بیمار آلزهایمر که در‬
‫مراحل اولیه بیماری بودند و می توانستند آزمایش را بیش و کم آگاهانه تجربه کنند و به طور رسمی اجاز دهند آزمایش روی آنها‬
‫صورت گیرد‪ ٬‬انتخاب شد ند‪ .‬در این مرحله بررسی ‪ ٬ ۱ -‬که منظور از آن ارزیابی چگونگی پذیرفته شدن یا نشدن یک درمان‬
‫نو است‪ ٬‬سلول های پوستی بیماران در بیرون از بدن کشت می شود‪ .‬به این فایبر بالست ها ژن ان جی اف افزوده می گردد‪.‬‬
‫برای این کار از ویروسی به عنوان حامل استفاده می شود‪ .‬ویروس را بگونه ای بی ضرر ساخته بودند که بتواند با ژن ان جی‬
‫اف خود را به درون سلول بکشاند اما نتواند خود را تکثیر کند‪ .‬بدین سان ویروس نمی توانست موجب بیماری گردد‪ .‬این سلول‬
‫های پوستی مولد ان جی اف‪ ٬‬از طریق یک عمل مغزی در نزدیکی ان بی ام تزریق می شد‪ .‬در این جا نیر از دستگاهی‪ ٬‬بگفته‬
‫پزشک سالمندان‪ ٬‬برت کایزر‪ ٬‬یک استریو تکت‪’ ٬‬یک نویگاتور مغز‘ استفاده می شد که امکان می داد بشود دید نوک سوزن‬
‫‪.‬درست در چه نقطه ای قرار می گیرد‬

‫پیوند دو بیمار نخست بسی پایینتر از آنی بود که ما می خواستیم‪ .‬همچنانکه در عمل های استریو تاکتیک معمول است‪ ٬‬آنان را‬
‫بیهوش نکرده بودند‪ .‬اما به آنها داروی آرامبخش داده شده بود‪ .‬با این همه هنگام تزریق سلول ها تکان می خوردند‪ .‬در نتیجه‬
‫خونریزی مغزی روی داد و یک سمت بدن شان فلج شد‪ .‬یکی از آن دو بیمار پس از گذشت چندی از فلج شدگی بهبود یافت‪٬‬‬
‫بیمار دیگر پس از پنج ماه در پی مشکالتی که پیدا کرد‪ ٬‬امبولی ریه و ایست قلبی‪ ٬‬که ربطی به پیوند و ژن تراپی نداشت‪ ٬‬مرد‪.‬‬
‫از آن پس تزریق سلول ها تحت بیهوشی کامل بیمار‪ ٬‬صورت می گیرد و مشکلی هم به خاطر تکان خوردن بیمار پیش نمی آید‪.‬‬
‫پت اسکن نشان می دهد که پوسته مغزی پس از عمل بیشتر فعال می گردد‪ .‬گفته می شود‪ ٬‬پسرفت حافظه در بیماران آلزهایمر که‬
‫ژن تراپی می شوند‪ ٬‬نسبت به آن بیماران آلزهایمر که ژن درمانی نمی شوند‪ ٬‬کندتر می گردد و سرعت آن به نصف میرسد‪ .‬البته‬
‫این بررسی مرحله ‪ ۱‬می باشد و هنوز یک بررسی خوب و کنترل شده بشمار نمی آید‪ .‬در مغز بیماری که پنج ماه پس از پیوند‬
‫مرده بود‪ ٬‬در عصب های ان بی ام تاثیر تحریک شدگی شدید دیده می شد‪ .‬این یافته را می شود به فال نیک گرفت و امیدوار بود‬
‫‪.‬ژن تراپی کارگر بیافتد‬

‫برای آگاهی از دستاوردها و پیامدهای ناگوار این روش درمان می باید شکیبایی پیشه کرد و چشم به آینده داشت‪ .‬پیشتر در کشور‬
‫سوید با تزریق پمپ بسیار کوچکی در فرورفتگی های مغز کوشش شد سه بیمار آلزهایمر را با ان جی اف درمان کنند‪ .‬اما‬
‫ناگزیر گشتند در میانه کار آزمایش را متوقف سازند‪ .‬چون ان جی اف روی کارکرد حافظه تاثیری نداشت‪ ٬‬اما از پیامد های آن‬
‫درد مزمن و کم شدن وزن بیماران بود‪ .‬ان جی اف تولید شده توسط سلول هایی که توزینسکی در بافت مغزی تزریق کرده است‪٬‬‬
‫خوشبختانه در جای خود مانده است و پیامد ناخواسته ای به بار نمی آورد‪ .‬ما متوجه شده ایم که در بیماران آلزهایمر حساسیت به‬
‫ان جی اف در ان بی ام کاهش می یابد‪ .‬در اینکه مورد یاد شده موجب مشکالتی خواهد شد یا نه‪ ٬‬هنوز دانسته نیست‪ .‬گام آتی که‬
‫توزینسکی می خواهد بردارد‪ ٬‬این استکه به کمک یک ویروس دیگر‪ ٬‬ان جی اف را یکراست در مغز تزریق کند‪ ٬‬بگفته خود او‬
‫‪.‬این روش کارساز تر است‬

‫در پایان سال ‪ ۲۰۰۹‬خبری پخش شد که میگفت دو پسر بچه کوچک که هر دو بیماری مغزی آدرنو لویکو دیستروفی ( آ‪ .‬ال‪.‬‬
‫دی‪ ).‬داشتند‪ ٬‬بکمک ژن درمانی بهبود یافته اند‪ .‬هرگاه پروتیین آ‪ .‬ال‪ .‬دی‪ .‬به سبب دگرگونی تند و ناگهانی از میان برود‪ ٬‬اسید‬
‫های چرب تخلیه نمی شود‪ ٬‬بلکه آنها در اطراف میلین سلول های عصبی مغز جمع می گردد‪ .‬این مساله به شدت باعث مختل‬
‫شدن کارکرد مغز بیمار می گردد‪ .‬فیلم روغن لورنز و موجب معروف شدن این بیماری گشت‪ .‬در آن فیلم پدر یکی از بیماران‪٬‬‬
‫بیهده می کوشد آن بیماری را با درهم آمیختن روغن های گوناگون درمان کند‪ .‬در سلول های بنیادی پسر کوچولو های یاد شده‪٬‬‬
‫که از مایع مغز استخوان شان برداشته شده بود‪ ٬‬به کمک یک ویروس ( لنتی وایروس) ژن آ‪ .‬ال‪ .‬دی‪ .‬آسیب ندیده وارد کردند‬
‫سپس سلول های اصالح شده را دوباره به مایع درون مغز استخوان برگرداندند‪ .‬اینکه سلول های تصحیح شده دقیقا به چه نحو از‬
‫‪.‬تخریب مغز جلوگیری می کند‪ ٬‬دانسته نیست‪ .‬اما حال آن دو پسر بچه هفت ساله اکنون دوسالی می شود که خوب است‬

‫امروزه در آزمایشگاه ها برای یافتن چاره ای به بسیاری از بیماری ها‪ ٬‬بکمک ژن درمانی کوشش های بسیار می شود‪ .‬در‬
‫آزمایشگاه ما پروفسور یُوست فرهاخن بکمک ژن درمانی راهی برای بهبود نخاع پشت آدم های بزرگسال یافته است‪ .‬ما هنوز از‬
‫بهبود بخشیدن به قطعی نخاع و سکته مغزی‪ ٬‬از باره زمانی خیلی دوریم‪ ٬‬اما گام های بر داشته شده در زمینه ژن درمانی‪ ٬‬روی‬
‫حیوانات آزمایشگاهی امیدوار کننده است‪ .‬با هدف فراهم کردن مکان برای رشد و رویش دوباره فیبر های عصبی آسیب دیده‪٬‬‬
‫انواع سلول های عامل رشد برای رویش سیستم عصبی تهیه و در نقطه ای که نخاع آسیب دیده است قرار داده می شود‪ .‬از آن‬
‫گذشته سعی می شود جلوی تاثیر عواملی را که موجب از میان رفتن رشد اعصاب درون نخاع می گردد‪ ٬‬بگیرند‪ .‬در این مورد‬
‫پیشرفت هایی دیده می شود‪ .‬پروفسور مارتین شواب از اهالی زوریخ‪ ٬‬پس از آزمایش های فراوان و امید بخش روی حیوانات‪٬‬‬
‫اینک تالش دارد بکمک پادتن ها ( انتی بادی) نوعی پروتیین را که در نخاع باعث متوقف شدن ریشه دوانی فیبر های عصبی‬
‫‪.‬می گردد‪ ٬‬از کار بیاندازد تا از آن طریق قطعی نخاع یک بیمار را که به تازگی پیش آمده است‪ ٬‬بتواند درمان کند‬
‫با پیشرفت ژن درمانی برای بیماری های زنجیره اعصاب به تازگی در زمینه درمان چشم از این روش بسیار بهره می گیرند‪.‬‬
‫بچه هایی که بیماری لیبر ( لی بر دزیز) ‪ -‬نوعی کوری مادرزادی ‪ -‬دارند‪ ٬‬از همان هنگام زایمان بینایی خوب ندارند و بیماران‬
‫بزرگسال یکسره کور می شوند‪ .‬عامل آن بیماری دگرگونی و جهشی در یک ژن می باشد‪ .‬ژن درمانی روی سگ هایی که این‬
‫بیماری را داشتند‪ ٬‬نشان می داد که بهتر می شوند‪ .‬پس از آن از سه بیمار جوان که شبکیه آنها بسیار آسیب دیده بود‪ ٬‬بررسی‬
‫مرحله ‪ ۱‬انجام شد تا روشن شود با تکه ای از دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬برای ژن از میان رفته می شود کاری کرد‪ .‬از قراین جنین برمیاید که‬
‫این روش برای بیمار خطری ندارد و عواقب نگران کننده ای روی بیمار دیده نشد‪ .‬از این گذشته بینایی یکی از بیماران خیلی‬
‫بهتر گشت‪ .‬بیمار یاد شده در مقایسه با دوره پیش از عمل‪ ٬‬می توانست در هوای گرگ و میش از میان موانع راه خود را پیدا‬
‫کند‪ ٬‬بی آنکه به آنها بربخورد‪ .‬اکنون برپایه این روش می خواهند کودکانی را که از هنگام زایش بیماری لی بر دارند‪ ٬‬در‬
‫صورت از میان نرفتن شبکیه‪ ٬‬آنها را درمان کنند‪ .‬میمون هایی که کوری رنگ قرمز‪-‬سبز داشتند‪ ٬‬بکمک ژن درمانی بهتر شده‬
‫‪.‬اند‪ .‬پس از پنج هفته بهبودی آنها را می شد دید‪ .‬یک سال و نیم بعد آنها می توانستند همه رنگ ها را تشخیص دهند‬

‫با نخستین گام ها برداشته شده در زمینه ژن درمانی‪ ٬‬برای درمان بیماران دیمانش و نابینا‪ ٬‬دوره جدیدی از درمان بیماری های‬
‫مغزی آدمیان آغاز گشته است‪ .‬ژن درمانی بدبختانه در گذشته منجر به کشته شدن یک بیمار جوان و لویکمی در چندین کودک‬
‫‪.‬گردید که همگان را هراسان ساخت‪ .‬اما این بار روش یاد شده آغاز نوید بخشی داشته است‬
‫‪XII. 8‬‬

‫بهبود ناگهانی آسیب های مغزی‬

‫هر از گاهی امکان بهبود بیش و کم ناگهانی آسیب مغزی پیش میاید‪ .‬اما درست نیست کسی را که‬
‫آسیب او بهتر نمی شود‪ ٬‬سرزنش کرد و تقصیر ها را بگردن او انداخت و گفت‪ ٬‬چون همه سعی خود‬
‫را نمی کند‪ ٬‬پس بهتر نمی شود! یی‬

‫همیشه بما گفته اند بهبود خود به خودی و ناگهانی بافت های نابود شده مغز امکان پذیر نیست و دیده شدن بهبود کارکردی‪ ٬‬پس از‬
‫یک انفارکتوس مغزی‪ ٬‬به سبب از میان رفتن ادیما ( جمع شدن مواد آبکی ) و کم و بیش تقبل آن وظیفه توسط بخش های دیگر‬
‫مغز می باشد‪.‬‬

‫آدم هایی که به کما رفته اند امکان دارد پس از یکی دو روز یا یکی دو هفته از بیهوشی درآیند‪ ٬‬یا به بیهوشی گیاه وارگی‪ ٬‬که به‬
‫کما ویجیل آوازه دارد‪ ٬‬بروند که در آن ’بیدارند‪ ٬‬بی آنکه هشیار باشند‘‪ .‬این می تواند گامی در راستای بهبودی بشمار آید‪ ٬‬یا برای‬
‫همیشه در همان حالت بمانند‪ ٬‬بی آنکه نشانی از بهتر شدن دیده شود ( بخش ‪ ۸.۲‬را ببینید)‪ .‬پس از گذشت چند ماهی‪ ٬‬امیدی برای‬
‫بهتر شدن چنین بیمارانی و بیرون آمدن از بیهوشی گیاه وارگی نمی ماند‪ .‬با این همه گزارش هایی از یکی دو بیمار هست که پس‬
‫از بسر بردن در بیهوشی گیاه وارگی‪ ٬‬به مدت دراز‪ ٬‬از آن حالت بیرون آمده اند‪ .‬داستان تری والیس از داستان های شنیدنی در‬
‫این باره است‪ ٬‬که پس از یک تصادف رانندگی به کما رفت و ‪ ۱۹‬سال بعد از حداقل هشیاری بهوش آمد‪ .‬او سال ها در برابر‬
‫جهان بیرون‪ ٬‬هر از گاهی با تکان دادن سر یا ا ّم ا ّم کردن واکنش نشان داده بود و نمی توانسته است افکار و احساس هایش را بر‬
‫زبان آورد‪ .‬در حقیقت پس از نه ماه وی توانست گاه به گاه چند کلمه ای بگوید و پس از ‪ ۱۹‬سال توانست باز سخن بگوید‪٬‬‬
‫بشمارد و دست و پایش را تکان دهد‪ .‬کم کم روشن شد که وی ناتوانی چشمگیری یافته است‪ :‬نمی توانست راه برود یا خودش‬
‫چیزی بخورد و از آن ‪ ۱۹‬سال چیزی بیاد نمی آورد‪ .‬زن وی در این میان از مرد دیگری سه بچه آورده بود‪ ٬‬دخترش در کافه ها‬
‫برهنه میرقصید‪ ٬‬اما والیس از هیچکدام آنها خبر نداشت‪ .‬آدم می تواند از خود بپرسد این زندگی هیچ ارزش زیستن دارد؟ آیا او‬
‫از این ’تندرستی دوباره که بدست آورده است‘ خشنود می باشد؟ از دیدگاه های بسیاری می توان گفت چیزی ویژه و شگفتی آور‬
‫رویداده است‪ .‬او برای آن بهبود یافته است که احتماال شاخک های عصبی نوی در مغزش روییده است‪ .‬بکمک ام ار آی دیده شد‬
‫در مدت ‪ ۱۸‬ماه بافت های مغزی در بخش پسین پوسته مغزی (کورتکس) و در بخش هایی از مغز که بهم دیگر پیوند می یابد‪٬‬‬
‫افزایش یافته است‪ .‬همچنین در پوسته مغزی پهلویی‪ ٬‬در پری کونیوس‪ ٬‬که برای آگاهی از پیرامون خویش اهمیت بسیار دارد‪٬‬‬
‫افزایش فعالیت دیده می شد‪ .‬این بخش در مقایسه با حالت گیاه وارگی‪ ٬‬کما‪ ٬‬خواب و دیمانش‪ ٬‬با کمترین آگاهی فعال می شود‪ .‬در‬
‫آن مدتی که این تغییرات ثبت می شد‪ ٬‬والیس بهوش آمد‪ .‬پس از آن آگاهی در مغز کوچک افزایش یافت‪ ٬‬که آن نیز با بهتر شدن‬
‫بیشتر کارکرد های موتوریک وی همراه گشت‪ .‬اینکه کدام بیماران می توانند از حالت گیاه وارگی یا حداقل هشیاری پس از‬
‫‪.‬گذشت سال ها بیدار شوند‪ ٬‬دانسته نیست‪ .‬اما دُگما هایی را بدان می بندند‬

‫داستان جیل بولته تیلور در مطبوعات جنجالی برپا کرد‪ .‬او در ‪ ۳۷‬سالگی‪ ٬‬در دانشگاه هاروراد پژوهشگر مغز بود که هنگام‬
‫خواب خونریزی مغزی کرد‪ .‬با درد جانکاه پشت چشم چپ از خواب بیدار شد و چون دست چپ اش از کار افتاد‪ ٬‬کوشید به یکی‬
‫از همکارانش زنگ بزند و کمک بخواهد‪ ٬‬اما هنگامی که خواست حرفی بزدن نتوانست‪ ٬‬سخنانش همه گنگ بود و چیزی نمی شد‬
‫فهمید ‪ .‬همکار او دانست که کار زار است و زود کمک فرستاد‪ .‬بیگمان آن لحظه هراس انگیزی بود‪ .‬یکی از دوستان کهن سال‬
‫من که او هم پزشک است‪ ٬‬تا می بیند آنفارکت مغزی دارد به پزشک خانوادگی زنگ می زند‪ .‬پزشک خانوادگی پس از شنیدن‬
‫سخنان گنگ و نامفهوم او گمان می برد یکی می خواهد او را دست بیاندازد‪ ٬‬پس گوشی را می گذارد‪ .‬چون زن او از خرید‬
‫روزانه برمیگردد و او را جلو در می بیند‪ ٬‬بلند می گوید ’چند بار بهت بگم از جات بلند نشو! برو بشین سر جایت بیام به بینم چی‬
‫میگی‪ .‬من اینجا حرف های تو را نمی فهمم‪ ‘.‬پس از آن هم نخست رفته بود خرید ها را جابجا کند‪ .‬آسیب مغزی او که ناشی از‬
‫آنفارکت بود‪ ٬‬خود به خود بهتر شد و اکنون می تواند دوباره خوب حرف بزند‪ .‬اما سرنوشت جیل بولته تیلور روند دیگری را‬
‫پیمود‪ .‬دو هفته و نیم پس از خونریزی مغزی او جراحان از مغز وی لخته خونی به بزرگی یک توپ گلف از مغزش درآوردند‪.‬‬
‫او دیگر نمی توانست راه برود‪ ٬‬سخن بگوید‪ ٬‬بخواند‪ ٬‬بنویسد و یا چیزی از زندگی خود بیاد آورد‪ .‬بکمک مادرش می کوشید‬
‫یادبگیرد دوباره روی پای خود بایستد و زندگیش را بچرخاند‪ .‬هشت سال سخت کوشی و زمان الزم بود تا او کامال بهبود یابد‪.‬او‬
‫در مورد آن هشت سال کتابی نوشته است که از پرفروشترین کتاب ها شد‪ .‬در آن کتاب از چگونگی نیروی اراده خود‪ ٬‬از دانش‬
‫خود از کالبد شکافی مغز و کاربرد آن‪ ٬‬آگاهانه‪ ٬‬در برانگیختن و بکار انداختن مدار های مغری که از کار افتاده بودند‪ ٬‬می گوید‪.‬‬
‫نوشته او یک کتاب شبه علمی با بحث هایی در همین مایه ها می باشد که سخت مورد توجه عموم قرار گرفته است‪ .‬او در جایی‬
‫از کتاب با اطمینان زیاد می نویسد‪’ ٬‬من یقین دارم هر کسی در جایگاه یک بیمار مسیولیت بهبودی خود را در دست خود دارد‪‘.‬‬
‫شکی نیست که می باید پس از یک خونریزی مغزی یا آنفارکت مغزی با همه توان برای توانبخشی و توانیابی خویشتن کوشید تا‬
‫بتوان تا جایی که می شود‪ ٬‬حال و روز بهتری پیدا کرد‪ .‬اما خطر این سخن که هرکس خود مسیولیت بهبودی خویشتن را در کف‬
‫خود دارد‪ ٬‬هنگامی نمایان می شود که به بینیم خیلی ها دیگر بهبود نمی یابند و با این گفته تیلور که پایه علمی خوبی ندارد‪ ٬‬گناه‬
‫بهتر نشدن آنان بگردن خودشان انداخته می شود‪ ٬‬چرا که همه توان خود را برای بهتر شدن خویش بکار نمی برند‪ .‬آنروزی که‬
‫من می خواستم در رشته پزشکی درس بخوانم پدرم بر پایه نسبی اندیشیدن خود می گفت‪’ :‬دو نوع بیماری هست‪ ٬‬یکی خود به‬
‫خود از بین می رود‪ ٬‬اما برای دیگری از دست تو هم کاری برنمی آید‪ ‘.‬ثث‬
‫‪XIII‬‬

‫ورزش و مغز‬

‫‪XIII. 1‬‬

‫نیورو پونوگرافی‪ :‬بکس بازی‬

‫در شماری از کشورهای دارای فرهنگ و فرزانگی اینگونه آسیب زدن های نیورو لوژیک‪ ٬‬خواسته‬
‫‪.‬و از روی آگاهی‪ ٬‬چندین دهه است که برچیده شده است‬

‫دیدن پرخاشگری و تندخویی‪ ٬‬در بیننده پرخاشگری و تندخویی بر می انگیزد‪ .‬بی خودی نیست که جلو بازی های کامپیوتری‬
‫خشونت بار برای بچه ها گرفته می شود‪ .‬جای تعجب است که در شهروندی ما به پاره ای از اشکال خشونت بدوی مانند ب ُکس‬
‫میدان داده می شود‪ .‬در تلویزیون آشکارا نشان می دهند که چگونه بکسوری با مشت می زند و مغز بکسور دیگر را داغون می‬
‫کند‪ .‬کسی هم نیست که بگوید می باید جلو این کار نگران کننده را گرفت‪ .‬بر عکس دوربین ها با آوردن تماشاچیان که در پشت‬
‫آن صحنه ها هورا می کشند و داد می زنند‪ ٬‬با نشان دادن تکراری و آهسته چگونگی وارد کردن آسیب های نیورولوژیکی یکی‬
‫از آنان به دیگری را با جزییات کامل نشان می دهد‪ :‬تلو تلو خوردن ها از آن ضربه‪ ٬‬از دست دادن توانایی سخن گفتن‪ ٬‬چشمانی‬
‫که دیگر یکجا بند نمی شود‪ ٬‬غش کردن های گاه و بیگاه‪ ٬‬در صورت ناک داون ( زدن و پخش کردن روی زمین‪-‬م‪ ).‬آسیب‬
‫خوردگی هشیاری پیدا کردن‪ ٬‬در صورت ناک اوت ( ساختن کار طرف) بیهوش گشتن و هر از گاهی به کما رفتن و مردن‪ .‬می‬
‫شود گفت این یک دوره آموزش نیورولوژی عملی است‪ .‬از جنگ دوم جهانی تاکنون‪ ٬‬جلو چشم فدراسیون های بکس کشورهای‬
‫گوناگون ‪ ۴۰۰‬تن را زده و کشته اند‪ .‬جای شگفتی است که هنوز نمونه های چندش آور این ’نیورو پورنوگرافی‘ در تلویزیون ها‬
‫نشان داده می شود‪ ٬‬بویژه در ساعاتی که هنگام خواب فرزندان کوچک و آسیب پذیر ما نیست ( در کشورهای اروپایی نمایش فیلم‬
‫های تلویزیونی بر اساس ساعت خواب گروه های سنی کودکان و نوجوانان تنظیم می شود تا آنان صحنه های خشن و باز را که‬
‫مناسب سن و سال شان نیست نه بینند ‪ .‬پدر و مادر ها هم مواظب هستند که بچه ها با توجه به سن شان سر وقت بروند به اتاق‬
‫خواب شان‪ -‬م‪ ).‬ثث‬
‫بدتر از اینها آسیب مغزی ناشی از مشت خوردن های مکرر دسته ای از ورزشکاران مشت زنی می باشد که با گذشت زمان پیش‬
‫میاید‪ .‬این گونه آسیب خوردگی ها در میان ورزشکاران بکس حرفه ای رواج زیاد دارد‪ .‬در سال ‪ ۲۹۲۸‬برای توصیف مشت‬
‫زنانی که هنگام ایستادن روی پای خود یا راه رفتن تلو تلو می خورند‪ ٬‬واژگان ’مست مشت‘ را بکار بردند‪ .‬این مستان مشت‬
‫حرکات ُکندی دارند‪ ٬‬آسیب های رفتاری در آنها دیده می شود‪ ٬‬درجات متغیری از دیمانش و بیماری پارکینسون را نیز در آنها‬
‫می توان دید‪ .‬پس از آن دیمانشیا پیجلیستیکا بر سر زبانها افتاد و اکنون از عبارت خنثی ’آسیب خوردگی مغزی مزمن و‬
‫تراماتیک‘ استفاده می شود‪ ٬‬که در ‪ ۴۰‬تا ‪ ۸۰‬درصد مشت زنان آنرا می شود دید‪ .‬نشانه های پارکینسون را در ‪ ۱۷٪‬مشت زنان‬
‫می توان دید‪ .‬محمد علی قهرمان شناخته شده که هم در مشت زنی و هم در تند تند سخن گفتن سرآمد بود‪ ٬‬این روز ها نه از مستی‬
‫‪.‬مشت روی پای خود می تواند بند شود و نه می تواند بدون قاطی پاتی کردن کلمات سخنی بگوید‬

‫اگر مشت زنی شخصیت ساز باشد‪ ٬‬ما از این شخصیت نشانی در مغز نمی بینیم‪ .‬آنچه در مغز می شود دید پاره شدن پیوند‬
‫هاست‪ .‬به سبب نابود شدن سلول ها‪ ٬‬بخش های فراوانی از مغز آنان کوچک می باشد‪ ٬‬راه های فیبر ها از هم پاره شده است‪٬‬‬
‫شاید هم الیه می یلین آنها نیز‪ .‬زیر میکروسکوپ می شود دگرگونی های ویژه آلزهایمر و پارکینسون مغز آنان را دید‪ .‬مرگ‬
‫ناگهانی مشت زنان اغلب به خاطر خونریزی های مغزی و پیرامون مغز می باشد‪ .‬مغز آنان هنگام ناک اوت شدن با شدت‬
‫فراوان به گودی اوکسی پتال در پشت سر اصابت می کند و پیامد های مرگباری روی کارکردهای زندگی بخش تنه مغز‪ ٬‬مانند دم‬
‫فرو دادن و بازدم‪ ٬‬تنظیم گرمای بدن و زنش قلب می گذارد‪ .‬در عین حال هیپوتاالموس و هیپوفیز نیز داغان می شود و در نیمی‬
‫از مشت زنان به کمبود هورمون منجر می گردد‪ .‬قدرت بویایی بوکسور ها نیز کاهش می یابد‪ .‬در میان بوکسور های آماتور‪٬‬‬
‫علیرغم پوشیدن سرپوش محافظ‪ ٬‬از هشت تن یکی شان ضربه یا تکان مغزی می خورد‪ .‬آدم حیران می ماند وقتی می شنود عده‬
‫ای بحث براه می اندازند که بهتر است آسیب های مغزی مشت زنان را بکمک آزمایش های روانی ‪ /‬موتوریک دنبال کنند‪ .‬اگر‬
‫هم روزی از آن طریق متوجه تغییری شوند‪ ٬‬دیگر خیلی دیر شده است‪ .‬در نروژ‪ ٬‬ایسلند‪ ٬‬کره شمالی و کوبا اینک چندین دهه‬
‫است که جلو بکس حرفه ای گرفته می شود‪ .‬از سال ‪ ۲۰۰۱‬در نروژ همه ورزش های رزمی‪ ٬‬که در آنها می توان حریف را‬
‫ناک اوت کرد‪ ٬‬گرفته می شود‪ .‬در سرزمین های دیگری نیز کارشناسان تندرستی و درمان درخواست می کنند جلو بوکس بازی‬
‫گرفته شود‪ .‬در کشور ما اگر سخنی در این باره بگویی‪ ٬‬فوری می گویند مشت زنان به خواست خود به ورزش مشت زنی روی‬
‫‪.‬میاورند و فراموش می کنند که سده هاست در هلند دو ئل کردن به خواست خود و کشتن دیگری ممنوع می باشد‬
‫‪XIII. 2‬‬

‫بازی های المپیک و زن یا مرد بودن‬


‫در سال ‪ ٬ ۱۹۱۲‬بارون پی یر د کویرتین‪ ٬‬بنیانگذار کمیته بین المللی المپیک ( ک‪ .‬ب‪ .‬ا‪ ٬).‬شرکت زنان را در بازی های‬
‫المپیک‪’ ٬‬ناشدنی‪ ٬‬ناخوشایند و ناپسند‘ می نامید‪ .‬چون بعد ها هم قرار شد زن ها نیز شرکت کنند‪ ٬‬می بایست برپایه زن یا مرد‬
‫بودن از هم جدا می شدند‪ ٬‬چرا که مردها به سبب داشتن تستسترون باال‪ ٬‬نسبت به زن ها از باره بلندی قد و نیروی ماهیچه ها‪٬‬‬
‫برتری دارند‪ .‬درمیان یونانیان کهن بسادگی می شد فرق میان زن و مرد را دید‪ .‬در آن روزگار ورزشکاران لخت و برهنه بمیدان‬
‫می رفتند و به کسی که سُنبل نداشت اجازه رقابت داده نمی شد‪ .‬اما جنسیت کروموزومی‪ ٬‬جنسیت درون و برون گرویده و هویت‬
‫جنسی ( خود را مرد یا زن احساس کردن) همواره با هم همراه نمی شود و گاه این تفاوت با سطح دگرگونی پذیرفته تستسترون‬
‫همراه می گردد‪ .‬امکان دارد زنانی که تستسترون زیادی دارند‪ ٬‬تهدیدی برای زنان ورزشکار دیگر بشمار آیند‪ .‬در سال ها پنجاه‬
‫بود که پی برده شد دورا ( هاینریش) رات ین را که یک مرد بود‪ ٬‬نازی ها وادار کرده بودند خود را مانند یک ورزشکار پرش‬
‫ارتفاع جا بزند و برنده بشود‪ .‬در سال ‪ ۱۹۳۶‬دورا باخت‪ .‬در واقع همان سال بود که مسایل زیادی از پرده برافتاد‪ .‬در بازی های‬
‫المپیک برلین به هلن استفانس‪ ٬‬برنده مدال طالی ‪ ۱۰۰‬متر بانوان اتهام زدند که یک مرد است‪ .‬اما پس از معاینه معلوم شد که او‬
‫یک زن است‪ .‬خنده تلخ روزگار آنجاست که برنده مدال طالی المپیک ‪ ٬ ۱۹۳۲‬استال ولش‪ ٬‬که استفانس از وی برنده شد‪ ٬‬در پی‬
‫یک زور گیری خیابانی از او به قتل رسید و در معاینات وی آلتی دیده شد که نه می شد به او مرد گفت و نه زن‪ .‬در سال ‪۱۹۶۷‬‬
‫گروهی از ورزشکاران زن روسی برای ایقان از زن بودن شان می باید جلو گروهی از دکتر های زنان و زایمان لخت می شدند‪.‬‬
‫‪.‬اما آنها از شرکت در آن برنامه خودداری کردند‪ .‬گفته می شد آنان به علت یک ناراحتی یا تزریق‪ ٬‬تستسترون باالیی دارند‬

‫با آزمایشی برای تعیین جنسیت کروموزومی سعی شد از رفابت های نابرابر پیشگیری شود‪ .‬آن تالش بی آنکه بتواند پاسخی قانع‬
‫کننده بیابد‪ ٬‬موجب دردسر های پیش بینی نشده شخصی گشت‪ .‬با نمونه برداری از آب دهان که به دیواره داخلی گونه می چسبد‪٬‬‬
‫زیر بررسی میکروسکوپی‪ ٬‬در کانون سلول ها بدن کروماتین های جنسی را می توان دید‪ ٬‬که دلیل بر وجود کروموزوم ایکس‬
‫دیگری می باشد‪ .‬بنا براین می توان گفت آن شخص یک زن ( ××) می باشد‪ .‬بر اساس این روش تشخیص صالحیت‪ ٬‬اودکلوبو‬
‫کووسکا‪ ٬‬دونده دو سرعت لهستان رد صالحیت شد ( توکیو‪ .)۱۹۶۴ ٬‬دونده یاد شده دارای الگوی کروموزمی جابجا شده داشت‪٬‬‬
‫ولی خود از آن خبر نداشت‪ ٬‬اما با شنیدن آن خبر ناگوار دلمرده و افسرده گشت‪ .‬با آزمایش هایی از این دست‪ ٬‬ورزشکارانی که‬
‫مانند ماریا پاتیمو‪ ٬‬سیندروم بی احساسی داشتند‪ ٬‬به ناروا رد صالحیت شدند‪ .‬به سبب انحراف دریافت کننده تستسترون این آدم ها‬
‫تستسترون روی مغز یا بدن آنها دیگر تاثیر نمی گذارد‪ .‬از آنرو مرد هایی که از نظر ژنتیکی ( ایکس ‪ -‬ایگرگ ) می باشند‪ ٬‬با‬
‫این سیندروم خود را به زنان دگر جنس گرا یا هترو سکشوال تکامل می دهند‪ .‬هرچند در حفره شکم آنان خایه یافته می شود‪ ٬‬این‬
‫امر به رقابت نابرابر در ورزش نمی انجامد‪ .‬این گونه زنان برعکس زنان معمولی که از تستسترونی که در تخمدان ها و غده‬
‫آدرنال تولید می شود‪ ٬‬تاثیر می پذیرند‪ ٬‬آن تاثیر پذیری را ندارند‪ .‬نکته پارادوکسال آنجاست‪ ٬‬دخترانی که شکل سبُکی از هایپر‬
‫پالزی مادرزادی آدرنال دارند‪ ٬‬با آزمایش مذکور‪ ٬‬رد صالحیت نمی شوند‪ ٬‬در صورتی که سطح باالی تستسترون آنها می تواند‬
‫به بافت های ماهیچه ای بیشتر بیانجامد‪ .‬یک ازمایش ژنتیکی دیگر ( اس‪ .‬ار‪ .‬وای‪ ) .‬که بهتر از آزمایش یاد شده بود و در‬
‫سالهای دهه نود بکار برده شد‪ ٬‬گره ای از کار نگشود‪ .‬پاتینو که رد صالحیت شده بود نخست در را بروی خود بست و از همه‬
‫فعالیت های اجتماعی کناره گرفت‪ .‬پس از چندی دوباره به مبارزه ادامه داد و در سال ‪ ۱۹۸۸‬نخستین کسی شد که خود را از نو‬
‫ساخت و به عنوان یک زن ورزشکار شناخته شد‪ .‬معلوم نیست برپایه چه آزمایشی فوکیه دیلما‪ ٬‬یکی از دوندگان‪ ٬‬که طبق‬
‫آزمایش اخیر پروفسور آنتون خراوته خودز‪ ٬‬می باید یک زن باشد‪ ٬‬اما به علت نوعی اختالل بسیار نادر اندکی نیز بافت های‬
‫‪.‬خایه ای دارد‪ ٬‬در سال ‪ ۱۹۵۰‬صالحیت خود را از دست داد‬

‫نگرانی ها هنگامی باال گرفت که تنی چند از ترا جنسی های مرد ‪ -‬به ‪ -‬زن خواستند در مسابقات شرکت کنند؛ چنان هول و‬
‫هراسی راه افتاد که گویی یکی پیه همه رنج و سختی های تغییر جنسیت به به تنش می مالد تا یک مدال طال گیرش بیاید‪ .‬دادگاهی‬
‫در ایاالت متحده‪ ٬‬رای داد رنه ریچاردز در مسابقات تنیس زنان شرکت کند‪ .‬برپایه پژوهش های استاد دانشگاه در رشته‬
‫کارشناسی تراجنسی شناسی‪ ٬‬لویس گورن‪ ٬‬از سال ‪ ۲۰۰۴‬به ورزشکاران تراجنسی مرد‪-‬به‪-‬زن اجازه دادند دو سال پس از عمل‬
‫و ’عادی‘ شدن سطح هورمون شان‪ ٬‬نیز رسمی شدن تغییر آلت و جنسیت شان‪ ٬‬در مسابقات شرکت کنند‪ .‬در المپیک پکن‪ ٬‬یک‬
‫دوچرخه سوار تراجنسی که کانادایی بود‪ ٬‬سعی کرد در رقابت ها شرکت کند‪ ٬‬بدبختانه وی نتوانست شرایط شرکت در مسابقات‬
‫‪.‬را کسب کند‬
‫در سال ‪ ۱۹۹۹‬تصمیم گرفته شد آزمایش های جنسی دسته جمعی را از بازی های المپیک بردارند‪ ٬‬اما تیمی از کارشناسان را‬
‫آماده کنند تا هر آن نیاز افتاد‪ ٬‬آنان با کارشناسی خود مشکل را حل کنند‪ .‬این راه حل از آن روش آزمایش ساده و نادرست که‬
‫برای حل مساله بسیار پیچیده بکار برده می شد‪ ٬‬بهتر بود‪ .‬از اول ماه می ‪ ۲۰۱۱‬اتحادیه بین المللی ورزشی ( ا‪ .‬ب‪ .‬و‪ ).‬ساده‬
‫ترین و در عین حال منطقی ترین روش برخورد با این مساله را در پیش گرفته است‪ .‬طبق این روش تنها میزان تستسترون خون‬
‫مد نظر قرار می گیرد‪ .‬اگر میزان تستسترون یک زن از آن مقداری که در مردها عادی می نماید‪ ٬‬کمتر باشد‪ ٬‬وی اجازه می یابد‬
‫در رقابت ها شرکت کند‪ .‬در خصوص کسانی که مانند ماریا پینتو سیندروم بی احساسی آندروژن دارند‪ ٬‬استثنا گذاشته می شود‪.‬‬
‫باالخره یک راهی پیدا شد که به ناگاه‪ ٬‬به زنی از همه جا بی خبر نگویند که وی زن نیست و یک مرد می باشد‪ .‬این راه از آنرو‬
‫راه خوب بشمار میاید که به تاثیر تستسترون روی ماهیچه ها نظر دارد‪ .‬با اینهمه پرسشی را می باید ا‪ .‬ب‪ .‬و‪ .‬پاسخ دهد‪ ٬‬که آن‬
‫‪.‬نیز به چگونگی برخورد اتحادیه مذکور با کران های میزان معمول می باشد‬
‫‪XIII. 3‬‬

‫میانگین سال های زندگی ما در ‪ ۱۰۰‬سال گذشته از ‪ ۴۵‬سال به ‪ ۸۰‬سال رسیده است‪ ٬‬اما در همان هنگام کار بدنی ما پیوسته‬
‫کاهش یافته است‪ .‬شاید با گوشه چسمی به آنچه روی داده است بتوان گفت‪ ٬‬چه خوب‪ ٬‬تن آسایی بیشتر تا خستگی‪ .‬اما این‬
‫فریبندگی ظاهری می باشد‪ .‬هر چند آدم ها در این جهان روی خیلی چیز ها با هم سر سازش ندارند‪ ٬‬اما سر اینکه تحرک اندک‬
‫برای تندرستی ما خوب نیست و ما تنها با ورزش می توانیم تندرست بمانیم سازش دیده می شود‪ .‬این روز ها هر گاه برای راه‬
‫رفتن به جنگل می روی‪ ٬‬ورزشکارانی را می بینی که خسته‪ ٬‬عرق ریزان و نفس زنان از تو جلو می زنند‪ .‬هر اداره و شرکتی‬
‫که می خواهد وجهه ای کسب کند‪ ٬‬برای کارکنان ورزشکارش تسهیالتی فراهم میاورد‪ .‬برای جمع آوری پول و کمک به بیماران‬
‫سرطان دو ماراتن برگزار می شود‪ .‬بیمارستان ما در آمستردام هر سال برای آمادگی بدنی بیشتر کارکنانش‪ ٬‬مسابقه دو برگزار‬
‫می کند‪ .‬هر روز برنامه نرمش صبح گاهی تلویزیون از ساعت یک ربع مانده به هفت پیر زنان و پیر مردان را از تختخواب‬
‫‪.‬های شان بیرون می کشد تا لباس های ورزشی بپوشند و به حرکات ریتمیک بپردازند‬

‫این برداشت نادرست که می گوید ورزش برای تندرستی خوب است از کجا آمده است؟ بیگمان از جایی که من بودم و آخر هفته‬
‫ها را در بخش کمک های اورژانس بیمارستان می گذراندم نیامده است‪ .‬آغاز ژانویه ‪ ۲۰۰۹‬برای ما درد سر آفرین شد‪ .‬همه جا‬
‫یخ بسته بود و هلندی ها دو هفته ای برای سُر بازی روی یخ وقت داشتند و بخش کمک های اورژانس همه بیمارستان ها می باید‬
‫ساعات بیشتری کار می کردند‪ ٬‬چرا که ‪ ۱۰۰۰۰‬هزار بیمار دیگر‪ ٬‬با شکستگی دست و پا و ‪ ٬...‬یخ زدگی و ناراحتی های دیگر‬
‫به بیماران بیمارستان ها افزوده بود‪ .‬آیا این برای تندرستی خوب بود؟ پروازهایی که هر ساله از کشورهای تعطیالت زمستانی‬
‫برای گچ گیری شکستگی های ناشی از اسکی روی برف‪ ٬‬کوهنوردی‪ ٬‬و غیره صورت می گیرد نیز تاثیری روی سودمندی‬
‫ورزش در تندرستی نمی گذارد‪ .‬سالی ‪ ۱/۵‬میلیون تن در هلند آسیب دیدگی ورزشی پیدا می کنند که نیمی از آنان برای درمان‬
‫روانه بیمارستان ها می گردند‪ .‬اگر جلو ورزش را بگیرند‪ ٬‬فهرست های نوبت بیمارستان ها از میان می رود‪ .‬این را که مشت‬
‫زنان به مغز یکدیگر آسیب می رسانند‪ ٬‬ما از پیش می دانستیم‪ .‬آسیبی که مشت زنان لگد پران ( کیک بوکسور) بهمدیگر می‬
‫رسانند ده برابر بیشتر از آن مشت زنان ساده است‪ .‬در فوتبال با سر زدن های توپ و هر از گاهی با چاشنی کردن ضر به آرنج‬
‫به سر حریف‪ ٬‬جای خود دارد و تاوان آنرا سلول های مغزی می پردازند‪ .‬از نخستین ماراتن آتن تا به امروز‪ ٬‬در این دو‬
‫طوالنی‪ ٬‬دوندگانی می میرند‪ ٪۱۵ .‬از قطعی نخاع در میدان های ورزشی پیش میاید‪ .‬هنرپیشه امریکایی کریستوفر ریو‪ ٬‬که نقش‬
‫‪.‬سوپرمن را بازی می کرد‪ ٬‬در یکی از فیلم برداری ها از اسب افتاد و گردنش شکست‪ ٬‬بدین سان تا پایان زندگی فلج شد‬

‫ورزش‪ ٬‬احساس نیاز به جنبش و تحرک نیز می تواند نمودی از یک بیماری باشد‪ .‬درست مانند وادار شدگی و نیاز شدید‬
‫(درونی) به حرکت که با کم اشتهایی عصبی ( انورکسیا نرووزا) [بخش ‪ ۶.۹‬را ببینید] همراه می باشد‪ .‬بیماران انورکسیا نرووزا‬
‫غالبا معتاد رفتن به باشگاه های ورزشی می باشند‪ .‬دهه ها پیشتر‪ ٬‬پیش از آنکه دویدن های نرمک نرمک در پارک ها و جنگل‬
‫ها ُمد روز شود‪ ٬‬پروفسور فرانس استام از پنجره اتاق کار خود به بیرون‪ ٬‬به میدان والریوس‪ ٬‬می نگریسته است‪ ٬‬می بیند از‬
‫یکی از خانه های آن دست میدان یکی آمد بیرون‪ ٬‬یکی دو دور از آنسر به این سر میدان دوید و برگشت‪ ٬‬سپس دوباره رفت به‬
‫آن خانه‪ .‬با گذشت روزها وی دید آن شخص گاهی در روز چندین بار آن کار را می کند‪ .‬پس از سپری شدن چند ماه دونده یاد‬
‫شده را بستری کردند‪ ٬‬گفته می شد بیماری پیک دارد ( گونه ای از دیمانش که با تُنک و نازک شدن پوسته مغزی پری فرونتال‬
‫همراه می باشد و اغلب با آسیب رفتاری خود را نمایان می سازد ‪-‬م‪ .).‬از هنگامی که وی آن داستان را بمن گفته است‪ ٬‬نسبت به‬
‫همه دوندگان پارک ها و جنگل ها شک پیدا کرده ام‪ .‬به نظر نمی رسد کسی نگران افزایش آمیوتروفیک لترال اسکروسیس ( آ‪.‬‬
‫آل‪ .‬اس‪[ ).‬مرحله پیشترفته ای از فرسایش و نابودی نرون های موتوریک در کانون سیستم عصبی که به از کار افتادن ماهیچه ها‬
‫و فلج شدن می انجامد ‪ -‬م‪ ].‬در نتیجه ورزش می باشد‪ .‬کسی نیست که نگران شود ساالنه ‪ ۱۵۰‬تا ‪ ۳۰۰‬تن در هلند‪ ٬‬هنگام ورزش‬
‫ناگهان می میرند‪ .‬در ’باشگاه ها‪ ٬‬ورزشکاران‘ تا جایی که می شود استرویید انابولیک توی بدن خود می چپانند‪ .‬پیشتر ها از‬
‫هورمون های رشد دست ساز‪ ٬‬که از هیپوفیز آدمی درست میشد‪ ٬‬استفاده می کردند که بعدا معلوم شد به بیماری کروتس فلد‬
‫یاکوب‪ ٬‬یک نوع دیمانش که به سرعت رشد می یابد‪ ٬‬آلوده است‪ .‬پیرو نوشته روزنامه هلند آزاد آن زمان‪ ٬‬به نظر می رسد نیمی‬
‫‪.‬از هلندی ها ورزش می کنند و آن نیم دیگر راهی بیمارستان ها هستند‬

‫اکنون می شود گفت آن ها دست انداز های راه دراز یک شیوه زندگی استکه هلندی ها برای دست یافتن به یک هستی تندرست‪٬‬‬
‫در پیش گرفته اند‪ .‬هرچند این گفته نیز بی پایه می نماید‪ .‬مطالعات و بررسیهایی که می باید گفته باال را روشن نماید نه برپایه‬
‫آزمایش های تصادفی و کنترل شده‪ ٬‬که برپایه مقایسه گروه هایی که خودشان خواسته اند ورزش کنند‪ ٬‬صورت گرفته است‪.‬‬
‫انتخاب ‪ -‬به رای‪ ٬‬کسانی که بررسی را به عمل آورده اند نیز به دشواری هر گونه نتیجه گیری که بر پایه و اساسی استوار باشد‪٬‬‬
‫دامن می زند‪ .‬در برابر ادعا های اینان‪ ٬‬در سال ‪ ۱۹۲۴‬پرل نتیجه گیری کرد که فشار و تنش زیاد روی بدن به کوتاه شدن زنده‬
‫ماندن می انجامد‪ .‬این سخن در باره حیات وحوش مصادقت دارد‪ .‬تحقیقات میخیل هوفمان در انستیتو مغز نشان می دهد دو عامل‬
‫در طول عمر ما موثر است‪ :‬هرچه سوخت و ساز ( متابولیسم) بدن ما بیتشر باشد طول زندگی کمتر می شود‪ .‬مشاهدات صورت‬
‫گرفته در هاروارد نیز این را تایید می کند که ورشکاران برتر زندگی کوتاه تری داشتند‪ .‬فشار و تنش ناشی از تالش عظیم در‬
‫ورزش ای بسا که یکی از عوامل کوتاه کننده عمر باشد‪ .‬پژوهشگر امریکایی‪ ٬‬سوهال دید هرچه بیشتر یک مکس پرواز میکند‪٬‬‬
‫زودتر می میرد‪ .‬اما اگر آنها را میان دو الیه نایلونی بگذاریم که نتوانند پرواز کنند لیکن به این سو و آنسور بروند‪ ٬‬سه برابر‬
‫بیشتر عمر می کنند‪ .‬یکی از اندام ها‪ ٬‬مغز‪ ٬‬طول عمر ما را در جهت مخالف طوالنی می کند‪ .‬هرچه مغز ما بزرگتر و پُرکارتر‬
‫باشد‪ ٬‬زندگی ما درازتر می شود‪ .‬به نظر می رسد تحریک مغز‪ ٬‬بیماری آلزهایمر را به عقب می اندازد و در کسانی که بیماری‬
‫به سراغ شان آمده است‪ ٬‬پیشرفت آنرا ُکند می کند و از شدت عالیم آن می کاهد ( بخش ‪ ۱۹.۳‬را ببینید)‪ .‬روند مخالف این را در‬
‫بیماری هایی می توان دید که در آنها مغز کوچک می باشد‪ ٬‬مانند میکرو سفالی ( سر کوچک ‪ -‬که با رشد نیافتگی مغز همراه می‬
‫باشد ‪ -‬م‪ ) .‬و سیندروم داون‪ ٬‬که اشخاص مبتال به این بیماری ها زیاد عمر نمی کنند‪ .‬از این گذشته به نظر میاید دانشمندان‬
‫بزرگ‪ ٬‬مغز بزرگ و عمر دراز دارند‪ .‬می توان از طریق وارد کردن اطالعات جدید به مغز و تحریک آن به طور پیوسته‪ ٬‬به‬
‫بزرگ شدن آن کمک کرد‪ ٬‬برای مثال قرار گرفتن در محیط هایی که به کسب اطالعات و تحریک بیشتر مغز کمک می کند (‬
‫بخش ‪ ۲.۵‬را ببینید)‪ .‬از آنرو شاید سالمت در آن باشد که به ورزشکاران برتر تماشا کنید تا خود وارد گود شوید‪ .‬اگر هم‬
‫‪.‬خواستید روزی دنبال ورزش بروید‪ ٬‬بهتر است سراغ ورزش های فکری مانند شطرنج و بریج بروید‬
‫‪XIV‬‬

‫رفتار اخالقی‬

‫‪XIV. 1‬‬

‫پوسته بیشین مغز ( پری فرونتال کورتکس)‪ :‬نو آوری‪ ٬‬برنامه ریزی‪ ٬‬سخن گفتن‪٬‬‬
‫خصوصیات شخصی (خویشتن خویش بودن‪-‬م‪ ).‬و رفتار اخالقی‬

‫‪.‬کارکرد های پوسته پیشین مغز را در فرایند های بیماری هایی می توان دید که بدان آسیب می رساند‬

‫همچنانکه در باره بسیاری از ساختار های مغزی می توان دید‪ ٬‬کارکردهای بخش پیشین پوسته مغزی ( پری فرونتال کورتکس ‪-‬‬
‫پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ ٬.‬شکل ‪ )۱۴‬نیز برای نخستین بار در پی یک رویداد ناگوار‪ ٬‬یک عمل جراحی یا بیماری‪ ٬‬برای آدم ها روشن گشته‬
‫است‪ .‬در سال ‪ ۱۸۴۸٬‬هنگام کشیدن راه آهن در ایاالت متحده‪ ٬‬یک میله آهنی به سر یکی از سرکارگرها‪ ٬‬بنام فینیاس گیج خورد‬
‫و پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬او را درید‪ .‬وی همان کسی بود که با آن میله آهنی دینامیت ها را در سوراخ هایی که با مته در تخته سنگ ها‬
‫ایجاد شده بود‪ ٬‬فرو می کرد تا تخته سنگ ها را بترکاند‪ .‬پیش از آنکه مواد منفجره با ماسه پوشانده شود‪ ٬‬انفجار رخ داد و میله‬
‫از پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬او گذشت‪ .‬هرچند به اندازه نیم قاشق چایی خوری از بافت های مغزی وی روی زمین ریخت‪ ٬‬با این همه نه تنها‬
‫زنده ماند که هوش و حواس اش نیز سر جایش ماند‪ .‬اما تغییرات چشمگیری در او پدید آمد‪ .‬وی خشن‪ ٬‬پر رو‪ ٬‬بی شرم و حیا‪٬‬‬
‫دهن دریده‪ ٬‬خود بین گشت و رفتارهای دل آزاری داشت‪ ٬‬پای بند هیچ رسم و قانونی نبود‪ ٬‬همه را می زد‪ ٬‬احساس هیچگونه‬
‫مسیولیتی نمی کرد‪ ٬‬تا اینکه از کار بیرونش انداختند؛ ’گیج دیگر آن گیج نبود‘‪ ٬‬چرا که این پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬است که از ما آدمی می‬
‫سازد که با جامعه رفتارهای همسو و هماهنگ دارد‪ .‬با گذشت زمان اندکی از آن رویداد‪ ٬‬کارکرد دیگری از پری فرونتال‬
‫‪.‬کورتکس نمایان گشت‬

‫در سال ‪ ۱۸۶۱‬پایول بروکا‪ ٬‬در پاریس مردی را که گفته می شد ’تان‘ است‪ ٬‬چون ’تان‘ تنها چیزی بود که می توانست بگوید‪٬‬‬
‫کالبد شکافی کرد‪ .‬آسیب سخن گفتن او به سبب آنفارکتوس در سمت چپ و زیر پوسته مغزی بخش پیشین ( شکل ‪ )۷‬بوده است‪.‬‬
‫از آن هنگام مرکز سخن گفتن بروکا نامیده می شود‪ .‬این بخش خود را به ساختن جمالتی سرگرم می دارد که از باره دستور زبان‬
‫درست می باشد‪ .‬اگر در پی یک آنفارکتوس مغزی آن بخش از مغز آسیب ببیند‪ ٬‬پیامد یک چنین آسیب دیدگی می تواند نارسایی‬
‫ها گفتاری‪ ٬‬آفازی ( ناتوانی از فهمیدن گفتار دیگران و سخن گفتن‪ ٬‬در پی آسیب مغزی ‪-‬م‪ ).‬باشد‪ .‬این بخش برای تولید جمالت‬
‫‪.‬درست از باره دستور زبان نیز اهمیت فراوان دارد‬
‫صد سال پس از آن رویداد ناگواری که برای گیج پیش آمد‪ ٬‬در روز های ’شکوفایی‘ روان‪ -‬جراحی بکمک یک عمل جراحی که‬
‫لوبوتومی یا لویکوتومی نامیده می شود‪ ٬‬آگاهانه و خواسته‪ ٬‬پری فرونتال کورتکس را نابود می کنند‪ .‬برداشت ها و تعبیرات‬
‫نادرستی که از آزمایش های روی حیوانات آزمایشگاهی شده بود‪ ٬‬به کاربست این عمل در روی بیماران شیزوفرینی و افراد‬
‫بسیار پرخاشگر انجامید‪ .‬در فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته با موشکافی نشان داده می شود که چگونه یک بیمار گردن افراشته‪٬‬‬
‫سرکش و پر درد سر‪ ٬‬پس از عمل به یک زومبی وارفته و بی خاصیت تبدیل می شود که تنها کارش نگاه های مات او به‬
‫پیرامون خویش است‪ .‬گفتن ندارد که پرستاری از وی در این حالت خیلی آسانتر بود‪ .‬برای عمل لوبوتومی روی وی سبک سنگین‬
‫کردن همین مساله نقش بسیار مهمی داشت‪ .‬تاثیر آن عمل روی وارفتگی‪ ٬‬خمودگی و از میان رفتن نوآوری کردن و آغازگر‬
‫کاری گشتن او روشن بود‪ ٬‬اما به تردید و ناباوری روی تاثیر آن در پرخاشگری و سرکشی‪ ٬‬از ورای داستان تمثیلی موریتس‪٬‬‬
‫نوآوری که برنده جایزی نوبل شد‪ ٬‬می توان پی برد‪ .‬یکی از بیماران شیزوفرینی که وی عمل کرده بود‪ ٬‬با گلوله ای که به ستون‬
‫پشت وی زد‪ ٬‬او را در سال های آخر زندگیش روی صندلی چرخدار نشاند‪ .‬این را که تیر اندازی کننده به ستون پشت او یکی از‬
‫بیمارانی بود که زیر کارد جراحی وی رفته بود یا نه‪ ٬‬بخش های داستان روشن می سازد‪ .‬در سال ‪ ۱۹۵۱‬در ایاالت متحده‬
‫‪ ۱۸۶۰۸‬مورد لوبوتومی دیده شد‪ ٬‬که با پافشاری و سرسختی والتر جکسون فریمن روی بیماران شیزوفرینی می شد‪ .‬در آن زمان‬
‫والتر جکسون فریمن به ’مغز بُر‘ آوازه یافته بود‪ .‬وی با مینی بوسی که داشت از این گوشه به آن گوشه ایاالت متحده مسافرت می‬
‫کرد‪ ٬‬اسم مینی بوس خود را هم گذاشته بود لوبوتومی و اغلب بیماران را سرپایی عمل می کرد‪ .‬پس از بیهوشی کردن بیمار که‬
‫بکمک شوک الکتریکی انجام می داد‪ ٬‬با یک کارتک‪ ٬‬از میان کاسه چشم بیمار می زد ارتباط میان پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬با سایر بخش‬
‫های مغز را از میان می برد‪ .‬در آن هنگام کسی غم آنرا نداشت که چه بالیی سر آن بیماران آورده می شود‪ .‬پاپ پاکدامن و‬
‫بیگناه دوازدهم غم لوبوتومی را نداشت و خم به ابرو نمی آورد که ’اراده آزاد در گور نهاده می شد‪ ٬‬لوبوتومی گسترش می یافت‬
‫و شخصیت و خصایل از میانه رخت بر می بست‘‪ .‬در این گیر و دار یکی دیگر از باال نشینان کاتولیک فرمودند‪’ :‬اگر روح بر‬
‫مرک چیره شود پس می تواند بر لوبوتومی نیز چیره شود‘‪ .‬با گذشت زمان به درستی از لوبوتومی با ’یوته نزی بیماران‘ (کشتن‬
‫بیمار) یاد می شد‪ ٬‬چرا که نه از شخصیت و خصایل بیمار نشانی می ماند و نه از سرزندگی و نوآوری وی‪ .‬متوقف ساختن آن‬
‫عمل جراحی نه بر پایه سبک و سنگین کردن ارزش های اخالقی که به سبب پیدایش داروهای روان درمانی ( سایکو فارمکا) در‬
‫حول و حوش ‪ ۱۹۵۵‬روی داد‪ .‬آسیب ها و پیامدهای ناگواری که لوبوتومی روی آن آدم ها داشته است‪ ٬‬هرگز بگونه مستند‬
‫ارزیابی و دانسته نشد‪ ٬‬اما بسیار روشن استکه برای آشکار شدن خصوصیات و منش های ویژه هر کس و دست بکاری زدن یا‬
‫‪.‬نوآوری کردن پی‪ .‬اف‪ .‬سی اهمیت گزاف دارد‬

‫ویلیام اچ‪ .‬کلوین در کتاب خود رودخانه ای بسوی کوه داستانی آموزنده از نیاز به پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬برای برنامه ریزی میاورد‪.‬‬
‫’ویلدر پنفیلد جراح پر آوازه مغز مونتلایر‪ ٬‬خواهری داشت‪ .‬این خانم از گروه زنانی بود که می توانند ساعت ها برای یک‬
‫خانواده بزرگ آشپزی کنند و دست کم پنج نوع خوراکی سر سفره آورند‪ ٬‬بی آنکه هیچکدام از آنان کم و کسری داشته باشد‪ .‬نه‬
‫دست پخت آنان زیاد می پخت و مانند آش می شود و نه نیم پز‪ ٬‬نه نیاز به گرم کردن دارد و نه نیاز به سرد شدن‪ .‬چرا که همه را‬
‫درست به هنگام از روی آتش برمیدارند‪ .‬داشتن این چنین دقت به زمان و وقت شناسی‪ ٬‬یکی از ملزومات آشپزی می باشد‪.‬‬
‫خواهر پنفیلد می بیند او کم کم آن کارآیی خویش را از دست می نهد‪ .‬با گذشت سال های دراز‪ ٬‬وی که در روزهای تعطیلی برای‬
‫میهمان ها و همه خانواده خوراک می پخت‪ ٬‬با سختی های بیشتر روبرو می گشت و دیگر دقت و کارآیی گذشته را در خود نمی‬
‫دید‪ .‬هنوز از پس پختن شام معمولی برمیامد‪ .‬اینچنین نشانه های نازک و باریک بچشم بسیاری از پزشکان نمی آید‪ .‬اما تیزهوشی‬
‫بالینی پنفیلد به او هشدار داد که بهتر است بررسی کند در لوب پیشانی او توموری هست یا نه‪ .‬که چنین نیز بود‪ .‬او مادرش را‬
‫عمل کرد و آن مادر نیز بهبود یافت‪ ‘.‬پس از برداشتن بخش بزرگی از پوسته مغزی پخش پیشین مغز ( بخشی که در سمت راست‬
‫می باشد) همراه با بافت های تومور‪ ٬‬آسیب دیدگی برنامه ریزی همچنان ماند و بهتر نشد‪ .‬پانزده ماه پس از آن عمل وی برای‬
‫چهار عضو خانواده و میهمانی که داشتند شام پخت‪ .‬آماده کردن شام به سبب ناتوانی او در دست بکار شدن و گزینش هایی که می‬
‫‪.‬باید می کرد و از کارکرد های ویژه پوسته مغزی بخش پیشین مغز می باشد‪ ٬‬یکسره بهم ریخته بود‬

‫از کارکرد های پوسته مغزی بخش پیشین مغز آنست که ما را به داشتن رفتاری متناسب و هماهنگ با پیرامون خویش توانا می‬
‫کند‪ .‬بیماری پیک و دیگر دیمانش های مرتبط با پوسته مغری بخش پیشین مغز روی پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬پیامد ها و آسیب دیدگی های‬
‫ویرانگر بر جای می گذارد‪ .‬دیمانشی از این دست موجب فروخوابیدن برآمدگی ها و خمیدگی های مغز می گردد و سر انجام مغز‬
‫حالت چروکیدگی مغز گردو را می یابد ( شکل ‪ .)۲۹‬در مرحله آغازین بیماری پیک آسیب ها و بهم ریختگی های حافظه به‬
‫اندازه اختالالت رفتاری عیان نمی شود‪ ٬‬آنها پس از گذشت سال ها و بروز یک دیمانش فراگیر‪ ٬‬نمایان می گردد ( بخش ‪۱۹.۱‬‬
‫را ببینید)‪ .‬برای نمونه نخستین نشانه آسیب رفتاری ناشی از بیماری پیک روی یک استاد دانشگاه آن بود که وی شیوه آداب دانی‬
‫و رفتار بجا را از دست داد و رفت روی پیانوی که در سالن دانشگاه گذاشته بودند شاشید‪ .‬مساله چشمگیری که ما دیدیم آن بود‪٬‬‬
‫در شمار بزرگی از بیمارانی که در کلینیک‪ ٬‬بیماری بیک در آنها تشخیص داده شده بود و پس از مرگ شان‪ ٬‬برای کالبد شکافی‬
‫به بانک مغز هلند آورده می شدند‪ ٬‬در زیر میکروسکوپ نمی شد ’ بدنه های ریز پیک‘‪ ٬‬گویچه های در برگیرنده مواد زیانبار‬
‫درون سلول های مغزی‪ ٬‬را دید‪ .‬در ده سال گذشته روشن شده است برخی از این بیماران‪ ٬‬که آسیب های حرکتی ماننده به‬
‫پارکینسون داشتند‪ ٬‬گویا به علت اختالل در تااُو ژن ( پروتین هایی که در نرون های مغز وجود دارد ‪ -‬م‪ ٬).‬در کروموزوم ‪٬ ۱۷‬‬
‫دچار دیمانش فرونتو تمپورال ( دیمانش پیشانی‪-‬گیجگاهی ‪-‬م‪ ).‬می گردند‪ .‬آنها از آغاز فرایند یاد شده نیز رفتار های بیگانه و‬
‫غیرعادی داشتند؛ مانند رفتار های اجتماعی غیر عادی‪ ٬‬رفتار های جنسی تندروانه یا خموده‪ ٬‬میخوارگی‪ ٬‬افسردگی‪ ٬‬رفتارهای‬
‫‪.‬پرخاشگرانه و نشانه های ماننده به شیزوفرینی‪ .‬هنوز اشکال نوی از دیمانش یافته می شود‬

‫‪.‬بدین سان در پی آسیب خوردگی ها و بیماری ها‪ ٬‬با رنج ها و رسوایی ها‪ ٬‬پرده از روی کارکرد پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬برداشته می شود‬
‫‪XIV. 2‬‬

‫‪:‬رفتار اخالقی‬

‫آدمی در جایگاه بلند خویش‬

‫در این بخش خواهم کوشید نشان دهم از چشم انداز توانایی های اندیشیدن هیچگونه تفاوت بنیادین میان‬
‫آدمیان و پستانداران رده باال نمی توان دید‪.‬‬
‫‪۱۸۷۱‬‬ ‫چارلز داروین‬

‫دنباله روان جنبش ’طراحی هوشمندانه ( آی‪ .‬دی)‘ بر این باورند که مرگ و میر در میان آدمیان پایه زیست شناسانه ندارد و از‬
‫الطاف خداوندیست که به ما داده است و مومنان در صف مقدم الطاف خداوندی قرار دارند‪ .‬بر این پایه یکی از دست اندر کاران‬
‫طراحی هوشمندانه‪ ٬‬هنک یواخم سن‪ ٬‬در نوشته خود پیشامد شگرف یا جای پاهای طراحی هوشمندانه می فرماید‪’ :‬برای جامعه‬
‫شناسی و اخالقیات تکاملی رفتار های نوع دوستانه و حاشا ناشدنی‪ ٬‬از دید زیست شناسی کجروی و پاتولوژیک می باشد‪ ٬‬چرا که‬
‫با سرشت طبیعی انسان در ستیز است‪ .‬اما در فرهنگ ها و ادیان بزرگ رفتار نوع دوستانه واقعی در جایگاه بلندی نشانده می‬
‫شود‪ ‘.‬کسانی که با کارهای داروین و فرانس د وال آشنایی دارند‪ ٬‬نیک می دانند که این گفته های یاوه ای بیش نیست و گویندگان‬
‫آنها به امامزاده آی دی دخیل بسته اند‪ .‬داروین روشن ساخت که چگونه برداشت و آگاهی اخالقی ما از غرایز اجتماعی مان که‬
‫برای بقا گروه مهم می باشد‪ ٬‬سر برمیکشد‪ .‬این را در همه تیره هایی که ناگزیر از اعتماد به همکاری با یکدیگر می باشند‪ ٬‬مانند‬
‫‪.‬میمون های آدم نما ( پرای میت ها)‪ ٬‬فیل ها و گرگها هم می شود دید‬

‫برای انجام دادن کارها بر پایه اخالق‪ ٬‬داشتن همدردی و گذاشتن خود بجای دیگران و احساس درد آنان‪ ٬‬پایه های رفتار اخالقی‬
‫بشمار میاید‪ .‬من خود دیده ام که سگ ما با دوست و همبازی خود‪ ٬‬سگ دخترمان‪ ٬‬پس از عمل شدن دست او‪ ٬‬چقدر همدردی می‬
‫کرد‪ .‬معموال تا آنها همدیگر را می دیدیند‪ ٬‬به سر و کول هم می پریدند و زور آزمایی می کردند‪ .‬اما پس از عمل‪ ٬‬سگ ما آرام و‬
‫با احتیاط سگ دیگر را بو می کرد و ساعت ها در کنارش می ایستاد‪ ٬‬نگاه متمرکزش روی او بود‪ ٬‬هر از گاهی با صدای ناله‬
‫مانندی نشان می داد که از درد آن دیگر آگاه است‪ .‬پس از آن وی با احتیاط شروع کرد به لیسیدن دست آن سگ‪ .‬اگر فیلی را با‬
‫گلوله یا تیر حاوی مواد بیهوشی بزنند‪ ٬‬پیل های دیگر صدا هایی مانند شیپور زدن در میاورند و باخرطوم خود ساعت ها وی را‬
‫تکان می دهند و کمکش می کنند تا دوباره روی پا بلند شود‪ .‬همچنین اگر پیلی به هر دلیلی زخمی شود آنان همان کار ها را می‬
‫کنند و این گونه کمک رسانی ها تنها به گله خود محدود نمی شود‪ .‬اگر آنها در گله درگیری یا جنگی داشتند‪ ٬‬برای تسکین و‬
‫دلجویی می روند پیش همسران شان‪ .‬آنان همدیگر را با گرمی پذیرا می شوند‪ ٬‬همدیگر را عاشقانه بو می کشند‪ ٬‬درست مثل آن‬
‫استکه می خواهند یکدیگر را ببوسند‪ .‬نمونه های رفتار های اخالقی واقعی زیادی را توصیف کرده اند‪ .‬در یکی از باغ های‬
‫جانوران میمون پیر و بیماری را به گروه میمون ها افزودند‪ .‬چون بونوبوها نمی دانستند نگهدارندگان باغ از آنان چه انتظاری‬
‫دارند‪ ٬‬دست وی را گرفتند و بردند به یک جای مناسب‪ .‬چون وی گروه را گم کرد و آه و زاری راه انداخت آنهای دیگر رفتند‬
‫پیش اش و دوباره او را آوردند به گروه‪ .‬حال اگر روزی در آمستردام توی خیابان بیفتی و بمیری‪ ٬‬کسی به دادت نمی رسد! این‬
‫را که آن اخالق در میان میمون های آدم نما وجود و حضور دارد‪ ٬‬می توان در دوستی و پرستاری شامپانزه ها از یار و همدم‬
‫شان نیز دید‪ .‬بیگمان این همدردی با دیگری استکه یک بونوبو را وامیدارد از یک پرنده زخمی پرستاری کند‪ .‬در سال ‪۱۹۶۶‬‬
‫گوریل ماده ای بنام بنیتی جوال بچه سه ساله ای را که در شیکاگو از یک ارتفاع شش متری به درون محوطه نگهداری گوریل ها‬
‫افتاده بود‪ ٬‬نجات داد‪ .‬نژادهای دیگر نیز می توانند برای آدم ها جانفشانی کنند‪ .‬برای نمونه یک سگ البرادور ( نوعی از سگ ‪-‬‬
‫م‪ ).‬در کالیفرنیا جلو صاحب خود پرید تا مار او را نیش بزند و نه صاحب او را‪ .‬همه ما می دانیم که دولفین ها نه تنها یکدیگر را‬
‫کمک می کنند تا از میان تور هایی که گیر کرده اند رها شوند‪ ٬‬که به آدم ها نیز کمک می کنند‪ .‬همدردی با و کمک به دیگری در‬
‫کانون اخالق انسانی جای دارد‪ ٬‬اما تاریخ دراز و تکاملی آن تنها مختص به آدم ها نیست‪ .‬با این یکی دو نمونه آورده شده روشن‬
‫می گردد که کارشناس نانو‪ ٬‬مسیحی راه راست و پیامبر جنبش آی‪ .‬دی‪ .‬هلندی‪ ٬‬کیس دکر‪ ٬‬با تخصیص دادن اخالقیات به‬
‫مسیحیت‪ ٬‬به راه کج می رود‪ .‬وی در یکی از مصاحبه های خود با گزارشگر روزنامه مردم می فرماید‪’ :‬مسیح می گوید‪ :‬خدا از‬
‫همه مهربانتر است‪ ٬‬هم از تو و هم از آنهاییکه در پیرامون تو هستند‪ .‬این یک دستور اخالقی است‪ ٬‬قانونی استکه نمی شود آنرا با‬
‫پژوهش ها و روش های علوم طبیعی بررسی کرد و فهمید‪ .‬با این همه خوب و بد را می شود فهمید‪ ‘.‬گویا کاردانان آی‪ .‬دی‪.‬‬
‫نوشته های منتقدان را نمی خوانند و نمی دانند که آنان چه نکاتی را خرده می گیرند‪ .‬برای همین نمی توانند پی ببرند که کاشف‬
‫اخالقیات مذهب نیست‪ ٬‬بلکه آنها پس از تکامل یافتن آن در میان جانورانی که اجتماعی زندگی می کردند‪ ٬‬از جمله آدم ها‪ ٬‬اهل‬
‫‪.‬دین آنها را اقتباس کرده اند‬
‫‪XIV. 3‬‬

‫رفتار اخالقی ناخودآگاه‬

‫‪.‬ای بسا که بزرگترین رویداد غم انگیز تاریخ بشری تصاحب اخالفیات توسط ادیان می باشد‬
‫آرتور سی‪ .‬کالرک‬

‫قوانین اخالقی برای بهتر و بیشتر کردن همکاری و همیاری درون گروهی می باشد که زندگی گروهی دارد‪ .‬کارکرد آنها به مثابه‬
‫یک پیمان اجتماعی می باشد‪ ٬‬که موجب محدودیت فراوان فرد می گردد‪ .‬چنین بود که روانشناسی اخالفی داروین ( ‪ )۱۸۵۹‬بر‬
‫پایه رقابت های خودپسندانه افراد استوار نگشت‪ ٬‬بلکه بر بنیاد فعالیت های درون گروه پا گرفت‪ .‬در روند تکامل یاری کردن به‬
‫یکدیگر‪ ٬‬از رفتار تیمارداری و پرستاری توام با عشق والدین به نسل آتی سر برمیاورد‪ .‬پس از آن‪ ٬‬این رفتار به هم نوعان‬
‫گسترش داده شد‪ ٬‬آنهم پیرو این اصل‪ :‬هر آنکه خوبی کند‪ ٬‬خوبی می بیند‪ .‬در مقطعی همدردی با دیگری‪ ٬‬برای خود هدفی گشت‪.‬‬
‫سر انجام آن محصول میلیون ها سال تکامل‪ ٬‬یکی از ستون های اخالق بشری گشت و به تازگی‪ ٬‬دو سه هزار سال پیش به تملک‬
‫مذهت در آمد‪ .‬بیگمان خیلی بدبینانه و خود بینانه است که کسی بگوید‪٬‬این که برای داشتن احساس جمعی‪ ٬‬داشتن یک دشمن جمعی‬
‫‪ -.‬که رهبران جهانی از این مکانیسم بیشترین استفاده نادرست را کرده اند ‪ -‬بزرگترین انگیزه است‬

‫آنچه در هدف زیست شناختی اخالفیات ‪ -‬بهتر و بیشتر کردن همکاری ‪ -‬مستتر است‪ ٬‬این می باشد که به اعضای گروه خودی‬
‫سود و امتیاز بیشتری برسد‪ .‬در گام نخست‪ ٬‬وظیفه اخالقی به معنی داشتن تعهد و سرسپردگی به خانواده خود‪ ٬‬فامیل خود و جمع‬
‫و جامعه خود می باشد‪ .‬تنها پس از تضمین بقا و سالمتی دور و بری هاست که تعهد و وفاداری را می شود گسترش داد‪:‬‬
‫همانگونه که برتولت برشت می گوید‪’ :‬نخست خوراک است‪ ٬‬سپس اخالق‘‪ .‬از چندی پیش حال و روز ما چنان خوب گشته استکه‬
‫شعاع تعهد و التزام ما به اتحادیه اروپا‪ ٬‬به غرب‪ ٬‬به جهان سوم و به دشمنان مان نیز گسترش یافته است‪ .‬نیاز به آن گسترش در‬
‫واقع از مدت ها پیش احساس می شد‪ .‬سه سده پیش از آمدن عیسی مسیح‪ ٬‬مو زی‪ ٬‬فیلسوف چینی پس از دیدن ویرانی های جنگ‬
‫گفت‪’ :‬راه رسیدن به مهرورزی جهانی و سود همگانی کدام است؟ راهی که در آن هیچکس سرزمین دیگری را از آن خود نمی‬
‫داند‪ ‘.‬ییی‬

‫هر چند در آزمایش هایی که شده است‪ ٬‬ناهمانندی های چشمگیری میان گزینش های اخالقی خدا ناباوران و خدا پرستان دیده نمی‬
‫شود‪ ٬‬با این همه جنبش آی‪ .‬دی‪ .‬رفتار اخالقی را چیزی می بیند که صرفا به انسان اختصاص دارد‪ ٬‬چیزی که از دین ریشه می‬
‫گیرد‪ ٬‬به ویژه از دین مسیحیت‪ .‬از آنرو در کتاب دکر و دنباله روان می خوانیم یکی از کارشناسان آی‪ .‬دی‪ .‬بنام فان در میر می‬
‫فرماید ’ [‪ ] ...‬آدمیان تنها جاندارانی هستند که روی هنجارهای اخالقی می اندیشند‪ ‘.‬فرانس د وال یکی از کارشناسان در این‬
‫زمینه‪ ٬‬یادآور می شود که آدمی غالبا در باره کارهای اخالقی نمی اندیشد‪ .‬کارهای اخالقی بر بنیاد استوار زیست شناسانه‪ ٬‬از‬
‫روی غریزه و درجا صورت می گیرد‪ .‬پس از آنست که آدمی برای کاری که در یک آن‪ ٬‬ناخودآگاه کرده است‪ ٬‬دلیلی می تراشد‪.‬‬
‫رفتار اخالقی را در آغاز زندگی بچه ها نیز می توان دید‪ ٬‬که همراه با رفتار اخالقی جانوران دلیلی برای داشتن یک بنیاد زیست‬
‫شناسانه برای این رفتار را پدید میاورد‪ .‬بچه های کوچک پیش از آنکه زبان یاد بگیرند یا در باره هنجارهای اخالقی بتوانند‬
‫بیاندیشند‪ ٬‬افراد به خانواده شان که درد و رنج دارند‪ ٬‬دلداری می دهند‪ ٬‬درست همان سان که میمون های آدم نما به یکدیگر‬
‫دلداری می دهند‪ .‬اگر آدم بزرگی جلو بچه وانمود کند که غم و غصه دارد‪ ٬‬بچه های یکی دو ساله به آنان دلداری می دهند‪ .‬نه‬
‫تنها بچه ها که حیوانات خانگی نیز در چنین آزمایش هایی‪ ٬‬آشکارا به دلداری می پردازند‪ .‬شامپانزه ها هم‪ ٬‬درست مانند بچه های‬
‫یک و نیم ساله آدمی‪ ٬‬بی آنکه سخنی از پاداش کوتاه یا بلند مدت برای آنان در میان باشد‪ ٬‬رفتارهای نوع دوستانه نشان می دهند‪.‬‬
‫آنان چون ببینند شامپانزه دیگری نمی تواند تکه چوبی را بدست آورد‪ ٬‬آنرا برای او فراهم می کنند‪ ٬‬همین طور مدادی را به بچه‬
‫ای میدهند‪ .‬آنها این کارها را بدون چشمداشت پاداشی انجام می دهند‪ .‬پس می توان دید ریشه های نوع دوستی ما بسی کهن تر می‬
‫باشد‪ .‬برای این گفته کارشناس آی‪ .‬دی‪ ٬.‬فان در میر ( در نوشته دکر و دنباله روان) پایه ای نمی توان یافت‪’ :‬رفتار خوب هیج‬
‫انگیزه زیست شناختی ندارد‪ ٬‬اما باید آنرا یاد گرفت‪ ٬‬چون در سرشت ما نیست و امکان دارد به راه کج رویم‪ ‘.‬آدم سر در نمی‬
‫آورد‪ ٬‬چگونه پژوهش های درخشان فان د وال در روی راسته پستانداران و میمون های آدم نما و دیگر پژوهشگران در زمینه‬
‫بنیاد زیست شناختی رفتار اجتماعی‪ ٬‬از دید دست اندر کار آی‪ .‬دی‪ .‬یواخم سن‪ ٬‬در کتاب دکر چنین دیده می شود‪ ’ :‬مچاله و خرد‬
‫کردن علوم انسانی و علوم اجتماعی و تبدیل آن به علوم زیست شناسی‪ ‘.‬ای آی‪ .‬دی‪ .‬گرایان‪ ٬‬کمی نسبی کردن دیدگاه های بی پایه‬
‫خویش زیانی نمی دارد! بب‬
‫‪XIV. 4‬‬

‫شبکه های اخالقی‬

‫در تصمیم گیری های اخالقی نه تنها پوسته مغزی بخش پیشین مغز که بخش های مغزی بسیار دیگر‬
‫‪.‬بکار می افتد‬

‫ما در مغز خویش ’یک شبکه اخالقی‘ داریم که سنگهای زیرین و ساختمان آن یک به یک در روند تکامل رشد یافته است‪ .‬در گام‬
‫نخست بکمک ’نرون های آینه ای‘ احساس های دیگری را دریافت می کنیم و از آنها آگه می شویم‪ .‬تماشای حرکت دست یک آدم‪٬‬‬
‫در ما همان سلول های مغزی را تحریک می کند که به هنگام اجرای آن حرکت با دست خود‪ ٬‬فعال می گردند‪ .‬این نرون های‬
‫آینه ای پایه های یادگیری ما بروش ُکپی کردن و ادای یکی را درآوردن می باشد‪ .‬رفتار تقلیدی تا حدود زیادی کارکردی خودکار‬
‫دارد‪ .‬بچه میمون های تازه به دنیا آمده‪ ٬‬که کمتر از یک ساعت از عمر شان می گذرد‪ ٬‬توانایی تقلید و ُکپی کردن حرکات دهن‬
‫میمون های بالغ را دارند‪ .‬نرون های آینه ای در احساس ها نیز کارکرد دارند‪ .‬آنها امکان احساس این را که آن دیگر چه می‬
‫کشد‪ ٬‬فراهم میاورند و بدین سان پایه های همدردی و گذاشتن خود بجای دیگری را پدید میاورند‪ .‬در پوسته مغزی بخش پیشین‬
‫مغز ( پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ ٬).‬بخش جلویی مغز و همچنین در بخش های دیگر پوسته مغز نرون های آینه ای یافته شده است ( شکل ‪۱۴‬‬
‫‪ ٬‬پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ ).‬ثث‬

‫مهم ترین بخش های تشکیل دهنده شبکه رفتار اخالقی ما در پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬مان جای دارد‪ .‬این پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬می باشد که احساس‬
‫های دریافت شده را با ایده ها و برداشت های اخالقی ما پیوند می دهد‪ .‬بخش یاد شده در برابر رفتارهای اجتماعی واکنش نشان‬
‫می دهد و جلو رفتارهای نیاندیشیده و آنی‪ ٬‬نیز واکنش های خودبینانه را می گیرد‪ .‬این بخش از پوسته مغزی برای داشتن یا‬
‫بدست آوردن احساس ’بده و بستان‘ از روی راستی و درستکاری‪ ٬‬ضروری می باشد‪ .‬اهمیت پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬برای درک اخالقی‬
‫ما‪ ٬‬از پیامد های آسیب هایی که تومورها‪ ٬‬زخم های گلوله و صدمات وارده دیگر بر آن بخش میزند و منجر به رفتار های‬
‫شهروندی ستیز ( آنتی سوشیال)‪ ٬‬برانگیختگی روانی ( سایکوپَث) و رفتارهای غیر اخالقی می گردد‪ ٬‬روشنتر گشته است‪ .‬در‬
‫ایاالت متحده اصابت ترکش نارنجکی به پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬یک قاضی آسیب رساند‪ .‬او دیگر هیچ احساسی به متهمین نداشت‪٬‬‬
‫خوشبختانه از کار خود دست کشید‪ .‬آسیب دیدن پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬در سن جوانی موجب اختالل هایی در برداشتها و رفتارهای‬
‫اخالقی ما می گردد که در سایکو پث ها می بینیم‪ .‬در پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬مردهایی که به آدمکشی محکوم شده بودند‪ ٬‬اشکاالت‬
‫کارکردی دیده می شد‪ .‬بیمارانی که دیمانش پیشانی‪ /‬گیجگاهی دارند‪ ٬‬یک نوع بیماری مغزی که از پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬آغاز می گردد‬
‫و اشخاص مبتال به آن رفتار های بیش و کم شهروندی ستیز‪ ٬‬بزهکارانه مانند رفتارهای جنسی در برابر کسانی که چنین رفتاری‬
‫را از آنان نخواسته اند‪ ٬‬زیر پا گذاشتن قوانین رانندگی‪ ٬‬اعمال خشونت های بدنی‪ ٬‬دزدی‪ ٬‬دزدی از خانه های مردم و بچه بازی‪٬‬‬
‫‪.‬دارند‪ .‬از چندی پیش دانسته شده است که این تغییرات رفتاری آغاز فرایند آن بیماری می باشد‬

‫پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬در تصمیم گیری روی دو راهی های اخالقی‪ ٬‬جایگاه کانونی دارد‪ ٬‬مانند آزمایشی که در آن قربانی کردن جان یک‬
‫تن برای نجات جان چند تن دیگر ضرورت داشت‪ .‬برای بسیاری از ما ها تصمیم گیری بر سر اینگونه دو راهی ها امکان ناپذیر‬
‫می باشد‪ ٬‬اما کسانی که پری فرنتال کورتکس آنها آسیب دیده است‪ ٬‬می توانند این گونه دشواری ها را با خونسردی‪ ٬‬بی آنکه خم‬
‫به ابروی شان بیاورند‪ ٬‬سبک و سنگین کنند‪ .‬آنان در این چنین تصمیم گیری های دردناک هیچگونه همدردی و دلسوزی نشان‬
‫‪.‬نمی دهند‬

‫بکنار از پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬بخش های دیگر مغز مانند بخش پوستی ( کورتیکال) و زیر پوستی ( سابکورتیکال) مغز برای کارکرد‬
‫اخالقی اهمیت دارد‪ ٬‬مانند بخشن پیشین لوب گیجگاهی همراه با کانون بادامی شکل آن ( آمیگداال)‪ ٬‬سپتوم که در میان گودی مغز‬
‫جای دارد ( شکل ‪ ٬)۲۵‬سیستم پاداش دهی ( تگمنتوم نیوکلوس‪ ٬‬شکل ‪ )۱۵‬و هیپوتاالموس ( شکل ‪ ٬)۱۷‬که در پایه مغز جای‬
‫گرفته است‪ .‬همه این بخش ها برای انگیزش و احساس های رفتار اخالقی ما ضروری بشمار میاید‪ .‬آمیگداال در برآورد و‬
‫ارزیابی مفهوم اجتماعی حالت چهره و واکنش درست در برابر آن نقش دارد‪ .‬در آمیگداالی آدمکش ها و سایکوپَث ها کارکرد‬
‫های متفاوتی دیده می شود که می تواند علت واکنش اندک سایکوپث ها در برابر حالت چهره قربانیان شان مانند انده و هراس را‪٬‬‬
‫روشن سازد‪ .‬در پوسته مغزی گیجگاهی کسانی که به آدم کشی محکوم شده اند‪ ٬‬کاستی هایی دیده می شود‪ .‬آدم ها دوست ندارند‬
‫به بینند پشت کارهایی که می شود نیات بدی نهفته است‪ .‬آنها به طور کلی محکوم می شوند و هر بار هم کیفر سنگین تر می‬
‫گردد‪ .‬اما اگر مدار اخالقی را خاموش کنی ( بکمک تحریک های مغناطیسی ترنس کرانیل از طریق گذر راست میان لوب‬
‫گیجگاهی و لوب تریالیته [ لوب پاریتال])‪ ٬‬دیگر برای شخص آزمایش شونده فرقی نمی کند که کسی با نیت بد کاری را می کند یا‬
‫‪.‬خوب‪ .‬چرا که دیگر قادر نیست خود را بجای دیگری بگذارد و به نیات او وقوف یابد‬
‫بدین سان می بینیم شبکه اخالقی صرفا به زمان اخیر‪ ٬‬به تکاملی که در آن پوسته مغزی نیوکورتکس‪ ٬‬بدست آمده است محدود‬
‫نمی گردد‪ .‬بخش های کهن تر مغز از باره تکامل نیز در کارکرد اخالقی ما نقش بسزایی دارد‪ .‬احساسات معمول اخالقی مانند‬
‫احساس گناه‪ ٬‬مهربانی‪ ٬‬همدردی‪ ٬‬دلسوزی‪ ٬‬ننگ‪ ٬‬سر افکندگی‪ ٬‬سرافرازی‪ ٬‬خوار شمردن‪ ٬‬سپاسگزار بودن‪ ٬‬همچنین بیزاری‪ ٬‬بیم‬
‫و هراس‪ ٬‬رنجیدگی و خشم وابسته به بخش های یاد شده مغز می باشند‪ .‬در برخی اسکن های کاربردی مغز‪ ٬‬کسانی که اسکن می‬
‫شدند‪ ٬‬در همان هنگام بر سر دوراهی های دشوار ‪ -‬مانند خفه کردن نوزادی که زیاد گریه می کرد‪ ٬‬برای نجات جان آدم های‬
‫دیگر ‪ -‬گذاشته شدند‪ .‬اسکن مغز آنان‪ ٬‬نشان از تغییر فعالیت های بخش هایی از مغز می داد که پیشتر نیز می دانیستم آسیب‬
‫خوردگی ها و تومور ها در آن بخش ها‪٬‬باعث مشکالت اخالقی می گردد‪.‬‬

‫با همه خوبی آن انگیزش های ناگهانی و نیاندیشیدهٔ اخالقی نباید فراموش کرد که همدلی و همدردی نه تنها درک و فهم دیگران و‬
‫دلسوزی با آنان را ممکن می سازد‪ ٬‬که ما را توانا می سازد با خود بیاندیشیم اگر دانسته و خواسته آنان را بیازاریم‪ ٬‬به رنج و‬
‫‪.‬درد گرفتار کینم‪ ٬‬چه می کشند‪ ٬‬پس بهتر است انگیزش های یاد شده را با دور اندیشی دنبال کنیم‬
‫‪XIV. 5‬‬

‫طبیعت برای داشتن اجتماعی بهتر برای ما چه می اموزد‬

‫آدمی شامپانزه ایست متکبر‬


‫برت کایزر‪ ٬‬اپرای آلزهایمر‬

‫فرانس د وال یکی از اوالتولوژیست ( پرایماتولوجیست) های بلند آوازه جهان می باشد که هلندی است و از سال ‪ ۱۹۸۱‬در‬
‫امریکا کار می کند‪ .‬کتاب نهم او عنوان خوشبینانه درس های طبیعت برای جامعه نوپا را دارد که در هلند آنرا ترجمه کرده اند‪:‬‬
‫طبیعت برای داشتن اجتماعی بهتر برای ما چه می آموزد‪ .‬در اینجا نیز وی رفتارهای موازی میان جانوران و آدمیان را نشان می‬
‫دهد‪ .‬پیام این کتاب آنست که اکنون دوره همدلی و همدردی آغاز گشته است‪ .‬پندارهای نادرست تاچر و ریگان که اقتصاد بازار‬
‫آزاد یک سیستم خود‪-‬تنظیم کننده می باشد‪ ٬‬در دوره جورج دبلیو بوش به اوج خود‪ ٬‬به بحران مالی رسید‪ .‬دیگر هنگام دور ریختن‬
‫فرهنگ آزگاری فرارسیده است‪ .‬به گفته د وال‪’ :‬آزمندی بسر آمد‪ ٬‬همدلی از راه رسید‘‪ .‬آدمی نه تنها درنده خو ترین پستانداران‬
‫نخستین پایه ( پرای میت) که همدلی کننده ترین آنها نیز هست و ما این را در کمک هایی پس از اورکان کاترینا در سال ‪۲۰۰۵‬‬
‫و زلزله چین در سال ‪ ۲۰۰۸‬می شد‪ ٬‬دیدیم‪ .‬همه آنها برمیگردد به مساله توازنی که در گذشته نبود‪ .‬همدلی‪ ٬‬احساس این که آن‬
‫دیگر گرفتار چه رنجی گشته است‪ ٬‬بگفته د وال اکنون می باید دست باال را داشته باشد‪ .‬همدلی در تکامل راسته پستانداران‪٬‬‬
‫تاریخ تکاملی دیرینه دارد‪ ٬‬تاریخ تکاملی ‪ ۲۰۰‬میلیون ساله‪ ٬‬که پایه و بنیاد مستحکم چنان دگرگونی می باشد‪ .‬می توان با خود‬
‫گفت آن آرزوی د وال یک خواب و خیال است‪ ٬‬اما از هنگامی که در گردهمایی سران جی ‪ ۲۰‬در سال ‪ ۲۰۰۹‬فرهنگ پاداش در‬
‫دستور کار گذاشته شد‪ ٬‬می توان دید که وی راست می گوید‪ .‬د وال تا مغز استخوان خویش یک داروینیست می باشد که کوشش‬
‫دارد نشان دهد همه اجزای رفتار در قلمرو حیوانات یافته می شود‪ .‬او نیز مانند داروین‪ ٬‬پرشور و روان می نویسد و هر گام‬
‫بزرگی را در نوشته خود با نمونه های روشن و گویا ئی از جهان جانوران می آراید‪ .‬باالتر از همه این ها وی برای اثبات هر‬
‫کدام از ایده ها و گفته های خود تجربیات بدیع و مبهوت کننده ای را می آورد‪ .‬در زمینه شوخ بودن و بذله گویی‪ ٬‬داروین به پای‬
‫‪.‬او نمی رسد‬

‫همدلی و همدردی در آغاز از پرستاری حیوان مادر به بچه کوچکش سر برآورد‪ .‬نه تنها پوسته مغزی بخش پیشین مغز (پی‪ .‬اف‪.‬‬
‫سی‪ ).‬که در این اواخر تکامل بسیار زیادی کرده است روی همدلی که واکنشی خودکار است‪ ٬‬نقش دارد‪ ٬‬بلکه بخش های کهن تر‬
‫مغز‪ -‬از باره تکاملی ‪ -‬نیز در آن نقش بازی می کند‪ .‬همه ماها ‪ -‬مگر شمار اندکی سایکو پث ‪ -‬با دیگران همدلی و همدردی می‬
‫کنیم‪ .‬بیگمان رقابت در جوامع انسانی و میمون ها اهمیت زیادی دارد‪ ٬‬اما همکاری و داشتن احساس خوب ناشی از تقسیم کردن‬
‫از روی درستکاری و راستی‪ ٬‬کاری برای دیگری کردن نیز بهمان میزان مهم می باشد‪ .‬اگر به دو میمون که هر دو کار یکسانی‬
‫را انجام داده اند‪ ٬‬پاداش یکسان بدهیم‪ ٬‬همه چیز خوب پیش می رود‪ .‬اما در همین آزمایش اگر به یکی از میمون ها خوشه ای‬
‫انگور خوشمزه و به دیگری خیار بدهیم‪ ٬‬و میمونی که خیار گرفته است آن تفاوت در پاداش را ببیند‪ ٬‬هرچند وی نیز در برابر‬
‫کاری که کرده است مزدی دریافت می کند‪ ٬‬با این همه به خاطر مزد کم از همکاری دست می کشد و آن خیار را‪ ٬‬به نشانه‬
‫‪.‬ناخشنودی‪ ٬‬به بیرون قفس پرت می کند‬

‫د وال در کتاب تازه خود بیشتر از نوشته های پیشین نمونه هایی از دانش نیورولوژی میاورد تا ساز و کار های پشت رفتارها را‬
‫روشن سازد‪ .‬براستی در این گستره یافته های نو بسیاری هست و گمان می رود هنگام آن رسیده است که نیورو بیولوژی و رفتار‬
‫را درهم آمیخت‪ .‬شاید این در کتاب های آتی د وال مورد توجه او قرار بگیرد‪ .‬جای شگفتی نیست که نرون های آینه ای که در‬
‫برابر احساس های دیگری واکنش نشان می دهند و بدینسان پایه های همدلی ما را فراهم میاورند‪ ٬‬در کتاب وی بحث و بررسی‬
‫می گردد‪ .‬در این کتاب از تفاوت های جنسی نیز سخن گفته می شود‪ .‬آنچه پیداست‪ ٬‬هنگامی که یکی به خاطر دروغگویی یا کار‬
‫نادرست تنبیه می شود‪ ٬‬زنها هنوز با وی همدلی و همدردی دارند‪ ٬‬اما مرد ها همه همدلی خود را با وی از دست می دهند‪ ٬‬تنبیه‬
‫آدم گنهکار حتی سیستم پاداش آنان ( شکل ‪ )۱۵‬را بکار می اندازد‪ ٬‬از آنرو آنان تنبیهی را که حق یکی می دانند‪ ٬‬خوشایند می‬
‫یابند‪ .‬بحث او در باره نرون های فون اکونومو‪-‬فن‪ ٬‬به عنوان پایه های خود شناسی در آینه‪ ٬‬هنوز برای من چندان که باید قانع‬
‫‪.‬کننده نیست‬

‫صورت پیشرفته ای از همدلی ممکن نخواهد شد مگر آنکه حیوانی بتواند خود و جهان برون را از هم باز شناسد‪ .‬این توان را می‬
‫توان بکمک آینه ای آزمود‪ .‬اگر روی پیشانی حیوان با رنگ لکه کوچکی بگذاریم‪ ٬‬در صورتی که حیون خود را در آینه بشناسد‪٬‬‬
‫سعی می کند آن لکه را پاک کند‪ .‬بچه های آدمی که دوسال شان شده باشد‪ ٬‬میمون های آدم نما‪ ٬‬فیل ها در این آزمون موفق می‬
‫‪.‬شوند‪ ٬‬همچنان که خود د وال با آینه ای بسیار بزرگ و یک فیل این آزمایش را به نمایش گذاشت‬

‫دیری نیست که جهان باختر پذیرفته است جانوران نیز احساس و عاطفه دارند‪ .‬هنگامی که در سال ‪ ۱۸۳۵‬نخستین شامپانزه ها و‬
‫اورانگوتان ها به باغ خانوران لندن آورده شدند‪ ٬‬ملکه ویکتوریا آنها را ’ترسناک و دردناک و آدم های ناخوشایند‘ نامید‪ .‬اما‬
‫داروین جوان گفت اگر کسی گمان می برد آدمی از آنها برتر است بهتر است برود و نگاهی به آنها بکند‪ .‬د وال گناه دشواری و‬
‫‪.‬سر سختی ما برای پذیرفتن عواطف جانوران را بگردن فرهنگ یهودی ‪ -‬مسیحی ما می اندازد‬

‫مذاهب یاد شده تنها انسان و روح را قبول داشتند‪ ٬‬انسان را تنها هستی باهوش می دانستند که به صورت خدا آفریده شده اند‪ .‬من با‬
‫تحلیل او کاری ندارم‪ .‬در چین نیز عواطف حیوانات تا چندی پیش از دیدگاه همدردری به چیزی شمرده نمی شد‪ .‬چینی ها‬
‫حیوانات را فقط برای خوردن می خواستند‪ .‬پا به پای افزایش رفاه در چین می بینیم همدلی و همدردی با حیوانات در میان آنان‬
‫فزونی می گیرد‪ .‬روز به روز چینی های بیشتری حیوانات خانگی دارند‪ ٬‬آزار حیوانات روز بروز واکنش های تند بخش های‬
‫بزرگتری از مردم را برمی انگیزد‪ .‬در دانشگاه وو هان مجسمه بسیار بزرگی برای میمون های ریسوس‪ ٬‬که برای پژوهش روی‬
‫اس‪ .‬ا‪ .‬ار‪ .‬اس‪ ( .‬نوعی بیماری ریوی به همین نام مسری و خطرناک می باشد‪ .‬نام عامل بیماری نیز ویروس اس‪ .‬ا‪ .‬ار‪ .‬اس‪.‬‬
‫‪.‬می باشد که نخستین بار در سال ‪ ۲۰۰۲‬در چین و در استان گوانگ دونگ شیوع یافت ‪ -‬م‪ ).‬قربانی شدند‪ ٬‬ساخته شده است‬

‫گزارشگر یک گاهنامه دینی از د وال پرسیده بود اگر جای خدا بود‪ ٬‬دوست داشت چه چیزی را در آدم ها تغییر دهد‪ .‬او پاسخی‬
‫بدان نداشت و می می بایست مدتی سخت در آن باره می اندیشید‪ .‬د وال بدرستی به جنبش هایی که می خواهند آدمی را از باال‬
‫دگرگون سازند‪ ٬‬مانند داروینیسم اجتماعی‪ ٬‬مارکسیسم و فمینیسم امریکایی‪ ٬‬سخت بدگمان است‪ .‬د وال اشاره می کند‪ ٬‬برای تداوم‬
‫و بقای جامعه ای که ثبات و تعادل دارد‪ ٬‬هر دو بُعد آدمی‪ ٬‬چهره دوستانه‪ ٬‬همدلی کننده و سکسی بونوبونو وار او و همچنین تسلط‬
‫جویی خشن شامپانزه وار او ضروری می باشد‪ .‬پس می توان گفت د وال از خدا نخواهد خواست تغییر زیادی در آدمها پدید‬
‫آورد‪ ٬‬بلکه خواهد خواست کاری بکند که آدم ها بیشتر با هم مهربان باشند‪ .‬از دید او خدا می تواند به آدمها همدلی و همدردی‬
‫بیشتر با آدم های دیگر بدهد‪ .‬اما من شک داردم که از این راه بتوان مشکالت بزرگ جهان را از میان برداشت‪ .‬د وال خود ساز‬
‫مخالف با موضعی را که گرفته است‪ ٬‬می زند‪ .‬اگر کسی گفته همه را بپذیرد و به هر کسی اعتماد کند‪ ٬‬همچنانکه دارندگان‬
‫سیندروم ویلیامز می کنند‪ ٬‬هیچکسی به او اعتماد نمی کند و او خود تنها می ماند‪ .‬از این هم که بگذریم‪ ٬‬همدلی نیز سوی تیره و‬
‫تاریک خود را دارد‪ .‬آدمی از آنرو دیگری را می تواند سخت شکنجه کند که نمی تواند همدرد و هم‪-‬احساس کسی دیگر شود و‬
‫درد او را درک کند‪ .‬همدلی آن خصلت ترسناک و هراس انگیز را بدتر هم می کند‪ .‬وی همچنین نمونه ها ئی از بازداشتگاه های‬
‫نازی ها میاورد‪ ٬‬که شب ها بیرون بازداشتگاه‪ ٬‬یک پدر مهربان برای خانواده است‪ .‬ما می توانیم همدلی و همدردی بسیار داشته‬
‫باشیم‪ ٬‬اما به بستن آن برروی آدم های دیگر نیز توانا هستیم‪ .‬میلیون ها آدمی که پشت سر هیتلر‪ ٬‬استالین و ما ئو راه افتادند‪ ٬‬از‬
‫همدردی یی که ما اکنون داریم‪ ٬‬نه بیشتر داشتند و نه کمتر‪ .‬د وال می تواند کار نیکی بکند و از خدا بخواهد گرایش ما به دنباله‬
‫روی از آلفا َمن‪ /‬میمون فرهیخته را اندکی بگیرد‪ .‬این کار نه تنها از رویدادن دوباره نسل کشی و انقالب فرهنگی پیشگیری می‬
‫‪.‬کند‪ ٬‬همچنین می تواند شانس تکرار فاجعه آمیز فرهنگ آزگاری سی ئی او و مدیران بانک ها را کاهش دهد‬
‫‪XV‬‬

‫حافظه‬

‫‪XV. I‬‬

‫کندل در بار ٔه حافظه و از دست دادن حافظ ٔه جمعی در میان مردم اطریش‪ ٬‬پژوهش می‬
‫کند‪.‬‬

‫فعالیت ذهنی به رشد سلول های عصبی و ریشه دوانی آنها در آن بخش از مغز می انجامد که از آن کار کشیده می شود‪ .‬بدین‬
‫‪.‬سان پیوند های موجود در میان گروه های سلولی‪ ٬‬بدنبال رویش شاخه های نو تحکیم یابد‬

‫رامون یی‪ .‬کاجال‪۱۸۹۴ ٬‬‬

‫تنها چیزی که از یک کمیسون بین المللی که ‪ ۲۵‬سال پیش در آن نشسته بودم و هنوز بیاد میاورم‪ ٬‬خنده های مستانه اریش کَندل‬
‫بود که همه را به خنده وامیداشت‪ .‬آن خنده ها از شادی جوانی سر برنمیاورد‪ .‬او در سال ‪ ۱۹۲۹‬در وین چشم به جهان گشود و‬
‫در جشن تولد چهار سالگی خود یک ماشین آبی خیلی زیبا یی هدیه گرفت‪ ٬‬که با دستگاه کنترل از راه دور میشد آنرا راه برد‪ .‬دو‬
‫روز پس از آن در شب کریستال ( شب ‪۹‬ام به ‪ ۱۰‬ام نوامبر ‪ ۱۹۳۸‬که نازی ها برنامه یورش به یهودیان و کار و کاسبی آنها را‬
‫آغاز کردند ‪ -‬م‪ ٬).‬دو پلیس آلمانی به خانواده کَندل دستور دادند بار و کوچ شان را ببندند‪ .‬پدرش را وادار کردند با یک مسواک‬
‫شعار هایی را که در باره اطریش آزاد روی دیوار خیابان نوشته شده بود‪ ٬‬پاک کند‪ .‬چند روز بعد که توانستند به خانه برگردند‪٬‬‬
‫از آن خانه تنها در و دیوار مانده بود‪ .‬پس از یکسال انتظار توانستند ویزا بگیرند و به امریکا بکوچند‪ .‬در آنجا بود که وی نام‬
‫خود را از اریش به اریک برگرداند‪ .‬وی رفت به دانشگاه و رونپزشک شد‪ .‬در گزینش آن رشته‪ ٬‬نخستین عشق او‪ ٬‬دختری از‬
‫زن و شوهری سرشناس در روانشناسی تحلیلی که از نزدیکان فروید بودند‪ ٬‬بی تاثیر نمی توانند باشند‪ .‬وی چنان شیفته‬
‫روانشناسی تحلیلی می گردد که به پروفسور هاری گروندفست‪ ٬‬الکترو فیزیو لوژیست بلند آوازه دانشگاه کلمبیا در سال ‪٬ ۱۹۵۵‬‬
‫با شور فراوان میگوید‪ ٬‬می خواهد پایه های زیست شناختی نظریه روح زیگموند فروید را بیابد‪ .‬فروید به دالیل تیوریک روح را‬
‫به یک بخش زندگینامه‪’ ٬‬ایگو‘‪ ٬‬به یک بخش ناخودآگاه‪ ٬‬روح اولیه کودک‪’ ٬‬اید‘ و به یک بخش ناخودآگاه رفتار اخالقی ما که‬
‫احتماال آرزوها و بلندپروازی های ما نیز در آنجا آرمیده است‪’ ٬‬من برتر‘ تقسیم می کند‪ .‬خود فروید هرگز به تعیین جایی در مغز‬
‫به این بخش های فرضی نیاندیشید‪ .‬گروندفست‪ ٬‬که کندل را به جهان علوم عصبی وارد می کند‪ ٬‬با خونسردی و شکیبایی به‬
‫برنامه پژوهشی او گوش فرا می دهد‪ ٬‬سپس به او و برای آینده کاری او پند مهمی می دهد‪’ :‬اگر بر آنی که چیزی از روح سر‬
‫دربیاوری‪ ٬‬می باید مغز را سلول به سلول بررسی کنی‘‪ .‬این شیوه برخورد را وی بکار می بندد و در سایه آن‪ ٬‬در سال ‪۲۰۰۰‬‬
‫جایزه نوبل را از آن خود می کند‪ .‬این سفر اکتشافی را وی در کتاب خود در جستجوی حافظه‪ ٬‬بسیار پر شور آورده است‪ .‬در این‬
‫کتاب حافظه به عنوان داشتن گنجایش انباشت و برداشت اطالعات تعریف می شود‪ .‬آن مارا برای راه یافتن به گذشته و اکنون‬
‫خویش توانا می سازد‪ .‬نخست کندل روی هیپوکامپوس‪ ٬‬یکی از ساختارهای مغزی که برای حافظه اهمیت گزاف دارد‪ ٬‬کار می‬
‫کرد‪ .‬اما هیپوکامپوس بغرنجی های بسیار داشت‪ ٬‬پس کندل دنبال یک الگوی ساده تر می رود‪’ ٬‬همانگونه که در گزینش همسر‬
‫خود دنیزه به غریزه خود اعتماد داشت‪ ٬‬این بار نیز گزینش ناخودآگاه او به سراغ حلزون دریایی اپلیزیا‪ ٬‬به عنوان حیوان‬
‫آزمایشگاهی رفت‪ ‘.‬در اینگونه جانوران اولیه بخش های گوناگون حافظه‪ ٬‬در کمانه های واکنشی ( رفلکس) ساده‪ ٬‬که متشکل از‬
‫شمار اندک و بسیار بزرگ سلول های عصبی تشکیل می گردند و شماری سینوپس ها‪ ٬‬پیوندهای روشن دارند‪ ٬‬دیده می شود‪ .‬به‬
‫سبب سادگی پیوندها می شد بخش های یادگیری سلول های عصبی را نسبتا ً با راحتی بیشتر مطالعه کرد‪ .‬کندل نشان داد نیرومندی‬
‫پیوند و تماس میان سلول های عصبی یکسان نمی ماند‪ ٬‬بلکه تماس های سینوپسی‪ ٬‬با توجه به نوع تحریک الکتریکی که آن‬
‫سینوپس می دهد‪ ٬‬می تواند ضعیف یا شدید گردد‪ .‬پس عصب به تمامی‪ ٬‬مانند یک مرکز تلفن قدیمی‪ ٬‬از پیوند های ثابت تشکیل‬
‫نمی شود‪ ٬‬پیوندها و تماس های دستگاه عصبی به نظر می رسد نرمش پذیر باشد‪ .‬مدار هایی هستند که در خالل رشد پدید میایند‬
‫و در آنها رفتارهای مادرزادی تثبیت شده است‪ .‬اما اجزا تشکیل دهنده دستگاه عصبی نیز وجود دارد که با یادگیری دگرگونی می‬
‫‪.‬پذیرد‬

‫به نظر می رسد یادگیری در سایه تغییرات نیرومندی پیوندهای سینوپتیک پدید میاید‪ .‬کار پُر کردن از طریق تحکیم پیوندهای‬
‫میان سلول های عصبی به نیکو کردن می انجامد‪ .‬اساس حافظه همین جاست‪ .‬سلول های عصبی حاوی پیام رسان های شیمیایی‬
‫بسیار می باشند‪ ٬‬آن پیام رسان های شیمیایی با تاثیری که در تماس های سیناپسی‪ ٬‬در روی ساختارهای مغزی می گذارند‪ ٬‬صور‬
‫مختلف یادگیری‪ ٬‬حافظه‪ ٬‬فراموش کردن و اندیشیدن را میسر می سازند و از آن طریق به تولید ’روح‘ ما نیز می پردازند‪ .‬آپلیسیا‬
‫هم حافظه کوتاه مدت دارد هم حافظه بلند مدت‪ ٬‬که مانند حافظه آدمی نیازمند آموزش های تکراری با دوره های استراحت در‬
‫فواصل دوره های آموزش می باشد‪ .‬در حافظه کوتاه مدت مانند در یاد نگهداشتن شماره تلفنی برای مدت کوتاهی که می خواهیم‬
‫آن شماره را بگیریم ( فشار دادن شماره ها روی شماره گیر تلفن)‪ ٬‬تنها نیرومندی یا شدت سیناپس های در آنجا حضور دارند‪٬‬‬
‫تغییر می یابد‪ .‬بدین سان در آنها دگرگونی های کارکردی پدید میاید‪ .‬گنجایش حافظه کوتاه مدت بسیار محدود و در ما کمتر از‬
‫‪ ۱۲‬بخش زیرین می باشد که اگر تکرار نشود پس از چند دقیقه فراموش می گردد‪ .‬برای حافظه بلند مدت ترکیب و تلفیق پروتین‬
‫جدید ضرورت پیدا می کند‪ ٬‬چرا که در آن‪ ٬‬میان سلول های عصبی پیوندهای نوی به وجود میاید‪ .‬آن یک دگرگونی ساختاری می‬
‫باشد که برای پدید آمدنش می باید سلول های گلیا‪ ٬‬استروسیت ها‪ ٬‬سوخت مورد نیاز‪ ٬‬اسید الکتیک را فراهم سازد‪ .‬حافظه بلند‬
‫مدت با سخت افزار کامپیوتر مقایسه می گردد‪ ٬‬که در آن اطالعات برای همیشه ضبط می گردد‪ .‬حافظه کوتاه مدت با حافظه‬
‫کاری یا حافظه های قابل دسترسی تغییر یابنده کامپیوتر مقایسه می شود‪ ٬‬که در آن اطالعات با توجه به برنامه ها و وظایفی که با‬
‫‪.‬آنها کار می شود‪ ٬‬هردم تغییر می یابد‬

‫در آغاز امکان آن هست که ضبط داده ها در حافظه به خاطر تکان مغزی‪ ٬‬کمبود اکسیژن به دنبال ایست قلبی‪ ٬‬یا دادن شوک‬
‫الکتریکی برای درمان افسردگی‪ ٬‬بهم ریزد‪ .‬اگر چنین شود‪ ٬‬شخصی مذکور از رویدادهای پیشین چیزی بیاد نمی آورد‪ .‬این گونه‬
‫فراموشی ( امنسیا = از دست دادن همه یا بخشی از حافظه) را فراموشی رو به گذشته می نامند‪ .‬چون احتمال بازگشت آن آگاهی‬
‫هست‪ ٬‬می توان گفت این مساله ناشی از بازخوانی آن داده ها می باشد تا از انباشت آنها در حافظه‪ .‬پس از گذشت چند سالی‪٬‬‬
‫آسیب پذیری اطالعات انباشت شده در برابر رویداد های یاد شده‪ ٬‬از میان می رود‪ .‬بدین سان حافظهٔ دراز مدت در برگیرنده همه‬
‫‪.‬آگاهی ها و آزموده های هر کسی از جهان برون و خویشتن می باشد‬

‫همچنانکه رامون وای کاجل در سال ‪ ۱۹۸۴‬گفت‪ ٬‬یادگیری به دگرگونی های ساختاری در مغز می انجامد‪ .‬چنین استکه‪ ٬‬در‬
‫نوازندگان ویلون که از آغاز جوانی به تمرین های پیگیر و سختکوش نوازندگی رو میاورند‪ ٬‬آن بخش از پوسته مغز که چهار‬
‫انگشت دست چپ را هدایت می کند‪ ٬‬پنج برابر از آن کسانی که هرگز ساز زهی نه نواخته اند بزرگتر می باشد‪ .‬هنگامی که می‬
‫بینم دانشجویان من با چه سرعتی اس‪ .‬ام‪ .‬اس‪ .‬می فرستند‪ ٬‬با خود می گویم بی گمان بخش انگشت شصت آنان به مراتب از آن‬
‫‪.‬من بزرگتر می باشد‬
‫فرایندهای مولکولی که در دگرگونی های نیرومندی و قدرت سیناپس ها و تشکیل سیناپس های نو پدید می آید نیز توسط کندل‬
‫واشکافی شد و وی آغاز گر گستره نو پژوهشی‪ ٬‬نیورولوژی مولکولی شناخت گردید‪ .‬او ساز و کارهای مولکولی را یافت که به‬
‫وسیله آنها اطالعات در سایه تمرین و ممارست از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت انتقال می یابد‪ .‬در این فرایندها‬
‫هیپوتاالموس ( شکل ‪ )۲۵‬نقش بزرگی دارد‪ .‬کندل همچنین نشان داد که چگونه یک رویداد با بار احساسی تند‪ ٬‬راه میان بُر را می‬
‫رود و یکراست در حافظه بلند مدت ضبط می گردد‪ .‬او همچنین گمانه زنی می کنداساس مولکولی پسرفت معمولی حافظه در‬
‫روند پیری و سالخودرگی‪ ٬‬چه می تواند باشد‪ .‬کندل یک شرکت دارویی را بنا نهاد‪ ٬‬شرکت داروهای حافظه‪ ٬‬که هنوز قرص‬
‫‪.‬یادگیری ایده آل آن به بازار نیامده است‬

‫کندل ساله اندکی پیش از برنده جایزه نوبل شدن‪ ٬‬در سن ‪ ۷۸‬سالگی در آمستردام برنده جایزه هانیکن شد‪ .‬در آنجا سر میهمانی‬
‫شام نشان داد که هنوز هم آن خنده های مستانه را دارد‪ .‬وی پس از دریافت جایزه نوبل در استکهلم یکراست برگشت به وین‪ ٬‬چرا‬
‫که سیمپوزیمی در باره شور و شوق اطریشی ها در پذیرا شدن شان از ناسیونال سوسیالیسم ( حزب نازی های آلمان ‪ -‬م‪).‬‬
‫برگزار کرده بود‪ .‬با این کار می خواست انکار جمعی کشور زادگاهش را در نقشی که هنگام روی کار آمدن نازی ها داشتند‪ ٬‬بر‬
‫مال سازد‪ .‬در آن سیمپوزیم‪ ٬‬از دیدن این که بچه های مدارس اطریش چیزی از هیتلر و همه کشی نمی دانستند‪ ٬‬پژوهشگر یاد و‬
‫حافظه را ترس برداشت‪ .‬البته در وین بهش یک ماشین آبی رنگ که با کنترل از راه دور می شد آنرا راند‪ ٬‬بجای همان ماشینی‬
‫که نازی ها در کودکی از وی دزدیده بودند‪ ٬‬به او جایزه دادند‪ .‬او اشاره و کنایه ای دارد به اینکه ماشین آبی رنگش را باالخره‬
‫در وین بهش پس دادند‪’ :‬رفتم امریکا و در آنجا صاحب یک زندگی بسیار خوبی شدم‪ .‬حاال هم که صاحب یک مرسدس شدم‪‘.‬‬
‫بب‬
‫‪XV. 2‬‬

‫کالبد شکافی حافظه ما‬

‫‪.‬اگر حافظه جایی باشد‪ ٬‬می تواند همه جا باشد‬

‫تماس های میان سلول های مغزی توسط آنچه که آنها پیشتر خود را بدان ها سرگرم می داشتند‪ ٬‬تغییر می یابد‪ .‬این است رمز و‬
‫برنامه حافظه و خصلت هر سلول مغزی‪ .‬از این دیدگاه می توان گفت حافظه در سراسر دستگاه عصبی جایگزین می باشد‪ .‬اما‬
‫ساختارهای مغزی گوناگون هست که آشکارا خود را با جنبه های مختلف حافظه سرگرم می دارد‪ .‬اسکن کاربردی ما را از این‬
‫که کدام بخش از مغز در انجام وظیفه خاصی نقش دارد‪ ٬‬آگاه می سازد‪ .‬اما برای بدست آوردن آگاهی های بیشتر‪ ٬‬نمی توان از‬
‫ضرورت و اهمیت داده های بیمارانی که داری اسیب های جاهای ویژه ای از مغز می باشند‪ ٬‬چشم پوشید چون از روی آن داده‬
‫هاست که می فهمیم آیا ساختار ویژه ای برای کارکرد ویژه ای ضرورت دارد یانه‪ .‬چرا که از آن راه آگاهی های ارزشمندی در‬
‫خصوص کارکرد بخش های گوناگون پوسته مغزی روی حافظه‪ ٬‬از طریق آزمایش و مطالعه سیستماتیک روی بیمارانی که زخم‬
‫گلوله و سایر آسیب دیدگی های مغزی دارند‪ ٬‬بیمارانی که بیماری های مغزی دارند‪ ٬‬نیز هنگام عمل جراحی مغز آن بیماران‪٬‬‬
‫بدست میاوریم‪ .‬ویلدر پن فیلد‪ ٬‬جراح مغز کانادایی که در ایاالت متحده زاده شده است (‪ )۱۹۷۶-۱۸۹۱‬لوب گیجگاهی ( شکل ‪)۱‬‬
‫بیمارانی را که بدون بیهوشی جراحی مغزی می شدند تحریک الکتریکی می کرد‪ .‬بدینسان خاطراتی با جزییات فراوان و بسیار‬
‫‪.‬زنده مانند بعضی آهنگ ها در آنها برانگیخته می شد و آنان در اتاق عمل آنرا زمزمه می کردند‬

‫پس از آنکه ویلیام اسکاویل‪ ٬‬جراح امریکایی در سال ‪ ۱۹۵۳‬لوب گیجگاهی هر دو سوی مغز یک بیمار صرع ( ها‪ .‬ام‪ ).‬را‬
‫برداشت‪ ٬‬روشن گشت که این بخش از مغز برای حافظه چه اهمیت گزافی دارد‪ .‬از حمله های غش که پس از افتادن از دوچرخه‬
‫پیش آمده بود‪ ٬‬دیگر اثری دیده نشد‪ .‬پس از آن عمل ها‪ .‬ام‪ .‬حافظه اش را یکجا از دست داد‪ .‬وی امکان یادگیری یا به یادسپاری‬
‫چیزهای نو را از دست داده بود‪ .‬هنوز حافظه کوتاه مدت او از میان نرفته بود‪ .‬وی می توانست عدد ‪ ۷‬را دمی در یاد نگهدارد‪٬‬‬
‫آنهم با تکرار پیوسته آن‪ .‬اگر کسی یک آن حواس او را پرت می کرد‪ ٬‬هیچ بیاد نمی آورد که چه چیزی را می خواست بیاد داشته‬
‫باشد‪ .‬بدین منوال نشانی از گذار از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند در او نمی دیدی‪ .‬اگر برندا میلر‪ ٬‬روانشناسی که روی او‬
‫بررسی می کرد‪ ٬‬هر دو دقیقه یکبار به اتاق او میامد‪ ٬‬وی نمی توانست بیاد آورد که برندا دو دقیقه پیش در اتاق او بود‪ .‬هر بار‬
‫که روانشناس یاد شده پیش ها‪ .‬ام‪ .‬می رفت‪ ٬‬وی می گفت‪ ” :‬چه خوب که اومدی‪ ٬‬مدت ها بود ندیده بودمت!“ تاریخچه شخصی‬
‫او با فرا رسیدن لحظه عمل متوقف گشت‪ .‬تا پایان عمر گمان می کرد ‪ ۳۰‬سالش است؛ هنگامی که کمی پیرتر شد دیگر عکس‬
‫های قدیمی خود را نیز نمی شناخت‪ .‬تا هنگام مرگش‪ ٬‬در سال ‪ ٬ ۲۰۰۸‬گمان می برد هنوز هاری ترومن رییس جمهور‬
‫امریکاست‪ .‬پس از اسباب کشی به یک خانه دیگر‪ ٬‬همچنان می رفت به خانه قبلی‪ .‬دیگر نمی توانست بدون کمک کسی تنها به‬
‫‪.‬خیابان برود‬

‫پوسته مغزی بخش پیشین مغز ( پری فرونتال کورتکس‪ -‬شکل ‪ )۱۴‬کارکردهای بسیار دارد‪ ٬‬از آن میان یکی نیز هماهنگ سازی‬
‫بخش های گوناگون مغز می باشد که با هم حافظه کاری یا حافظه کوتاه مدت را پدید میاورد‪ .‬بکمک حافظه کاری ’دمی پاره ای‬
‫چیزها را در یاد خود نگهمیداریم‘‪ ٬‬مانند یک شماره تلفن که می خواهیم آنرا بگیریم‪ ٬‬نقشه ای که می کشیم یا مساله ای که داریم‬
‫حل می کنیم‪ .‬هنگام فهم زبان نیز حافظه کاری نقش بسزایی بازی می کند‪ .‬در کودکانی که دیسلکسی دارند‪ ٬‬همین حافظه کاری از‬
‫باره رشد عقب می ماند‪ .‬پوسته مغزی بخش پیشین مغز کارکرد خود برای حافظه کوتاه مدت را با همکاری هیپوتاالموس ( شکل‬
‫‪ ٬)۲۵‬از طریق متمرکز ساختن توجه و گزینش محرک ها‪ ٬‬به انجام می رساند‪ .‬واژه هایی که در شرایط یا نزدیکی امتحان به یاد‬
‫می سپاریم‪ ٬‬واژه هایی هست که در منطقه پوسته مغزی پخش پیشین مغز و منطقه هیپوتاالموس موجب باال رفتن فعالیت می‬
‫گردد‪ .‬اگر بخواهیم شماره تلفنی را بگیریم و سپس فراموش کنیم‪ ٬‬آنرا به حافظه کوتاه مدت می سپاریم‪ .‬اما اگر آن شماره را‬
‫چندبار تکرار کنیم‪ ٬‬می توانیم آنرا در حافظه بلند مدت نگه داریم‪ .‬حافظه کاری و نگهداری پاره ای چیز ها برای مدت کوتاهی‪٬‬‬
‫برای کار های معمولی‪ ٬‬در انجام کارهای پیچیده و بغرنج‪ ٬‬نیز برای انجام کارهایی در راستای اهداف مورد نظر می باشد‪٬‬‬
‫اهمیت بسیار دارد‪ .‬ها‪ .‬ام‪ .‬قادر بود بکمک حافظه کاری دو سه عدد یا واژه را در یاد نگهدارد‪ .‬اطالعات معموال پس از چندبار‬
‫‪.‬تکرار از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت برده می شود‪ .‬اما ها‪ .‬ام‪ .‬از انجام این کار ناتوان گشته بود‬

‫هیپوکامپوس ( شکل ‪ )۲۵‬در لوب گیجگاهی جای دارد برای حافظه اهمیت بسیار دارد‪ .‬در مورد ها‪ .‬ام‪ .‬کانون های غش را در‬
‫هیپوکامپوس تشخیص داده بودند‪ ٬‬برای همین دو سوم این ساختارها از هر دو سوی مغز برداشته شد‪ .‬برای آن روی این ساختار‬
‫مغزی نام یک جانور دریایی گذشته اند که مانند اسب دم دریایی آن نیز خمیده و دندانه دندانه دار می باشد‪ .‬ها‪ .‬ام‪ .‬رویدادهایی را‬
‫که تا سه سال پیش از عمل برایش پیش آمده بود‪ ٬‬خوب بیاد میاورد‪ .‬پس می توان گفت‪ ٬‬هیپوکامپوس جای حافظه ’دور دست‘ نمی‬
‫باشد‪ ٬‬چرا که آن هنوز آسیب نخورده بود‪ .‬پژوهش ها و آزمایش ها روی بیماران نیورولوژیک نشان می دهد حتی آسیب دیدگی‬
‫های اندک هیپوکامپوس مثال در پی یک تصادف‪ ٬‬می تواند باعث آسیب خوردگی های ماندگار حافظه گردد و از هنگام آن رویداد‬
‫‪.‬اختالل حافظه به وجود آید‪ ٬‬مانند فراموشی رو به جلو (انتروگرید امنیزیا)‪ ٬‬که نمونه آنرا در ها‪ .‬ام‪ .‬دیدیم‬

‫هیپوکامپوس در ترکیب اطالعات دریافت شده از طریق حواس گوناگون متخصص می باشد‪ .‬جای رستورانی که با یکی در آنجا‬
‫قرار گذاشته اید‪ ٬‬ریخت و پیکر کسی که با وی قرار گذاشته اید‪ ٬‬سر و صداها و بوهایی که از آشپزخانه رستوران میاید و جایی‬
‫که میز شما قرار دارد‪ ٬‬همه این ها را هیپوکامپوس بهم می آمیزد و در حافظه سرگذشت خویشتن تصویری یکدست از آنها می‬
‫سازد‪ .‬پس از اینکار اگر شام آنشب را ارزشمند بیابیم‪ ٬‬این اطالعات در جای دیگری برای بلند مدت ذخیره سازی می گردد‪.‬‬
‫هیپوکامپوس همه این کارها را با همکاری نزدیک پوسته مغزی لوب گیجگاهی‪ ٬‬به ویژه با آن بخش از پوسته مغزی که از سمت‬
‫درون به هیپوکامپوس چسبیده است‪ ٬‬جایروس پاراهیپوکامپالیس ( چین خوردگی و برآمدگی مغزی پاراهیپوکامپالیس ‪ -‬م‪ ).‬یا‬
‫پوسته مغزی انتروهینال ( شکل ‪ ٬)۲۵‬انجام می دهد‪ .‬جایروس پاراهیپوکامپالیس بیمار ما ها‪ .‬ام نیز توسط اسکوویل برداشته شده‬
‫بود‪ .‬پاسخ این پرسش را که کدام یک از دو بخش زودتر اطالعات را دریافت میکند‪ ٬‬بیمارانی دادند که در هر دو آن بخش های‬
‫مغزی شان الکترود جایگذاری شده بود تا صرع آنها را تحقیق کنند و بهنگام آزمایش روی حافظه آنان حواس شانرا با جریان‬
‫الکتریکی پرت کنند‪ .‬در این آزمایش ها روشن شد که نخست پوسته مغزی انتروهینال فعال می گردد سپس هیپوکامپوس‪ .‬بیماری‬
‫آلزهایمر از انتروهینال نیز آغاز می شود و آسیب های حافظه ای در آغاز این بیماری طبق معمول خود را در یاد سپاری‬
‫اطالعات های تازه نشان می دهد‪ .‬بیماران آلزهایمر بیاد نمی آورند یک ساعت پیش چی شد‪ ٬‬اما با شور فراوان می توانند در باره‬
‫یکی از همکالسی های دوره دبستان خود داستان ها بگویند‪ .‬هیپوکامپوس‪ ٬‬گذشته از اینکه برای بیاد سپاری رویدادها‪ ٬‬اهمیت‬
‫بسیار دارد‪ ٬‬آنرا برای داشتن دید و بینش از فضای پیرامون نیز نیاز داریم‪ .‬ماده خاکستری بخش پسین هیپوکامپوس در رانندگان‬
‫تاکسی‪ ٬‬که پس از چهار سال آموزش‪ ٬‬می باید شبکه خیابان های بیشمار و پیچیده لندن را یاد بگیرند‪ ٬‬اندک اندک بیشتر می‬
‫گردد‪ .‬باالتر از همه این ها‪ ٬‬آسیب خوردگی های هیپوکامپوس در هر دو سوی برخی از پیماران روشن می سازد ما بکمک‬
‫‪.‬هیپوکامپوس است که می توانیم دیده و ایده هماهنگ و همگونی از آینده داشته باشیم‬

‫خوشبختی اینجاست که همه اطالعات جدید در حافظه بلند مدت انباشت نمی شود‪ .‬مگر کسی می تواند همه آنچه را که در سراسر‬
‫زندگی از سر گذرانده‪ ٬‬هرچه خورده‪ ٬‬هرچه گفته و همه واژگان کتابی را که خوانده است با همه جزییات بیاد آورد؟ اگر هم کسی‬
‫آنرا بتواند‪ ٬‬پیدا کردن و به یاد آوردن اطالعات مهم با دشواری های بسیار رو به رو خواهد گشت‪ .‬داشتن چنین استعدادی تاوان‬
‫کالنی روی کارکردهای دیگر مغز دارد‪’ .‬دانایانی‘ از این دست غالبا اوتیسم دارند‪ ٬‬که با کاستی دیگر قلمرو ها‪ ٬‬مانند داشتن‬
‫روابط اجتماعی و مجرد و انتزاعی فکر کردن همراه می باشد ( بخش ‪ ۳-۱۰‬را ببینید)‪ .‬آنچه را که در حالت عادی از اطالعات‬
‫تازه غربال می کنیم و در حافظه بلند مدت انباشت می کنیم‪ ٬‬بستگی دارد به اهمیت و فایده آن اطالعات و بار احساسی و عاطفی‬
‫آن لحظه‪ .‬بیشتر مردم بیاد میاورند که هنگام شنیدن خبر حمله به برج های دوقلوی مرکز تحارت جهانی‪ ٬‬روز ‪ ۱۱‬سپتامبر ‪۲۰۰۱‬‬
‫‪ ٬‬کجا بودند و چکار می کردند‪ .‬در صورتی که یاد و خاطره ای بار عاطفی شدید داشته باشد‪ ٬‬آمیگداال ( شکل ‪ ٬)۲۵‬که کمی‬
‫جلوتر از هیپوکامپوس در لوب گیجگاهی جای گرفته است‪ُ ٬‬مهر خود را بر آن می زند‪ .‬در این فرایند هورمون استرس‪٬‬‬
‫کورتیزول نیز نقش دارد‪ .‬با عالمت گذاری آمیگداال روی رویدادهای ترسناک‪ ٬‬آنها یکراست در حافظه بلند مدت ذخیره می شود‪.‬‬
‫بهمان علت‪ ٬‬همچنانکه دووه درایسما نیز نشان داد‪ ٬‬بیش از ‪ ۸۰‬درصد از خاطرات ما با احساس های منفی همراه می شود‪ .‬در‬
‫یاد نگهداشتن ترس ها‪ ٬‬بیم و هراس ها و اندُه برای زنده ماندن ما اهمیت بیشتر دارد تا خاطرات خوشایند و شادی آور‪ .‬آن ساز و‬
‫کار هم دشواری های ویژه خود را دارد‪ .‬برای نمونه زنی که غش لوب گیجگاهی داشت و کانون آن آمیگداال را تحریک می کرد‪٬‬‬
‫هنگام بسر بردن در حالت غش همواره اوهام خاطره ترسناکی از روزگار جوانی را همراه با احساس های نا خوشایند و دل آزار‬
‫بیاد میاورد‪ .‬طبعا ً بیاد سپردن خطر ها مانند خطراتی را که در جنگ پیش میاید‪ ٬‬یک برتری فرگشتی دارد‪ :‬بار دیگر که چنین‬
‫اتفاقی برای آن آدم ها پیش میاید‪ ٬‬آنان گوش بزنگ و آماده می گردند‪ .‬برای بسیاری از هلندی ها دیدن سربازانی که پس از جنگ‬
‫برگشته بودند و هنوز نمی دانستند که از خطر جسته اند‪ ٬‬بسی دلخراش بود‪ .‬برخی از آنان پس از برگشتن به آمستردام هنوز‬
‫هراسان می شدند و پیوسته خطر باالی سرشان احساس می کردند‪ ٬‬صحنه های جنگ همچنان در ذهن آنان زنده میشد و با شنیدن‬
‫ترکیدن چیزی خود شانرا در جایی پنهان می کردند‪ ٬‬می توان گفت آنها آسیب خوردگی های تنشی پس از رویداد دلخراش داشتند‬
‫( پُوست تراماتیک استرس دیس اوردر ‪ -‬پی‪ .‬تی‪ .‬اس‪ .‬دی‪ .).‬در زمان جنگ جهانی نخست از آن با ’شوک صدای مهیب‘ ( شل‬
‫شوک) یاد می شد‪ ۳۰۶ .‬سرباز انگلیسی که آن عالیم را داشتند و نمی خواستند به جبهه ها برگردند‪ ٬‬اعدام شدند‪ .‬در کسانی که‬
‫آسیب خوردگی تنشی پس از رویداد دلخراش دارند‪ ٬‬آمیگداال کار خود را زیادی خوب انجام می دهد و در نتیجه برای پوسته‬
‫مغزی بخش پیشین مغز میسر نمی شود به آن رزمنده از میدان جنگ برگشته حالی کند و به فهماند که خطر را از سر گذرانده‬
‫است‪ .‬برای بکار افتادن آمیگداال در صورت بروز یک وضعیت خطرناک‪ ٬‬به پیام رسان شیمیایی نورآدرنالین نیاز داریم‪ .‬از‬
‫همین روی برای آنکه آمیگداال نتواند روی یک رویداد دلخراش مهر و برچسب بسیار دلخراش بزند و کهنه سربازان از جنگ‬
‫برگشته دستخوش رود خروشان خاطرات دل آزار نگردند‪ ٬‬بکمک بندآور های بتا‪ ٬‬که کارکردی در جهت مخالف کارکرد‬
‫نورآدرنالین دارد‪ ٬‬از آن پیشگیری می شود‪ .‬آمیگداال در آسیب خوردگی شخصی لب مرزی ( بوردر الین دیس اوردر) ‪ -‬که‬
‫نشانه های آن شیوه زندگی احساسی و عاطفی ناپایدار که هر آن می تواند به رنگی درآید‪ ٬‬و از باره شناختی شیوه زندگی ناپایدار‬
‫و دگرگونی پذیر‪ ٬‬است ‪ -‬در برابر محرک های منفی عکس العمل شدید نشان می دهد‪ .‬در این آسیب دیدگی عواطف منفی با چنان‬
‫واکنش های پر تنشی همراه می گردد که احتمال زیاد دارد شخص به فراموشی رو به آینده یا رو به گذشته دچار گردد‪ .‬اسکویل‬
‫آمیگداالی ها‪ .‬ام‪ .‬را نیز همراه با ساختارهای دیگری که در لوب گیجگاهی جای دارند و برای حافظه مهم می باشند‪ ٬‬برداشته بود‬

‫در سان دیگو مغز ها‪ .‬ام‪ .‬را به صورت ورق های نازک بریدند‪ ٬‬این فرایند را می شد به طور زنده دید‪ .‬پس از آن بکمک‬
‫بررسی های میکروسکوپی بسیار گسترده و بی سابفه‪ ٬‬کوشیدند روشن سازند ‪ ۵۵‬سال پیش با آن عمل کدام ساختارهای مغزی‬
‫‪.‬برداشته شد و کدام ها آسیب دید‬
‫‪XV. 3‬‬

‫راهی که بسوی حافظه بلند مدت می رود‬

‫گمان میرود هنگام خواب هیپوکامپوس بارها چیزهایی را که در یاد داریم بکار می اندازد و به پوسته مغزی می فرستد‪ .‬این که آن‬
‫فرایند در خواب خواب دیدن ( خواب حرکات تند چشم) پیش میاید یا در خواب آرام‪ ٬‬هنوز خوب دانسته نیست‪ .‬راهی را که‬
‫اطالعات در مغز ما بسوی حافظه بلند مدت می پیماید‪ ٬‬از پوسته مغزی اینتراهینال آغاز می گردد سپس برای دمی کوتاه زیر‬
‫کارگردانی پوسته مغزی بخش پیشین مغز‪ ٬‬در هیپوکامپوس انباشته می شود‪ .‬پس از آن بخشی از اطالعات برای ذخیره شدن در‬
‫حافظه بلند مدت دوباره به پوسته مغزی گیجگاهی فرستاده می شود و بخش دیگر از راهی بلند و کمانی از طریق فورنیکس که‬
‫آنهم از سپتروم آویزان است‪ ٬‬بسوی هیپوتاالموس‪ ٬‬جایی که شماری از فیبر های آن به کوپورا مامیالریا ( شکل ‪ )۲۵‬می رود و‬
‫‪.‬شماری دیگر به درون هیپوتاالموس ( شکل ‪ )۱۷‬راه می یابد‪ ٬‬فرستاده می شود‬

‫این پیوندها گاه در کسانی که کار شان مشت زنی است‪ ٬‬با مشت هایی که می خورند آسیب می بیند‪ .‬آنان دیمانش می گیرند‪ ٬‬مانند‬
‫باده خواران کند راه می روند و تعادل ندارند‪ ٬‬رفتار شان نیز دگرگونی می پذیرد‪ .‬این یک بیماری کاری بشمار میاید که از آن با‬
‫’مست مشت‘ یا دیمانشیا پوجیلیستکا ( دیمانش مشت زنی ‪-‬م‪ ).‬نام می برند‪ .‬به نظر می رسد به سبب از میان رفتن بافت های‬
‫مغزی در مشت زنانی که دیگر بازنشسته شده اند‪ ٬‬کم و بیش سپتوم پاره می شود‪ ٬‬فورنیکس نخ نما و چین و چروک خورده می‬
‫گردد‪ ٬‬فیبر های فورنیکس را میلین یا ماده محافظت کننده کمی در میان می گیرد‪ ٬‬کورپورا مامیالریا کوچک می گردد و بافت‬
‫‪.‬های زخم خورده زیادی در آن بچشم می خورد و سوراخ سوم گشادتر می گردد‬

‫از این گذشته‪ ٬‬مغز مشت زنان دگرگونی هایی مانند دگرگونی های بیماران آلزهایمر می پذیرد‪ ٬‬پوسته مغزی آنان چروکیده می‬
‫شود و در آن از میان رفتگی های سلولی را می توان دید‪ ٬‬به ویژه در پوسته مغزی گیجگاهی و هیپوکامپوس ( بخش ‪ ۱۹.۱‬را‬
‫نیز می توانید ببینید)‪ .‬پس می توان دید دالیل کافی برای آسیب خوردگی های حافظه و کارکردهای مغزی دیگر در مشت زنان‬
‫کهنه کار هست‪ .‬آسیب خوردگی های مغزی نه تنها برای مشت زنان‪ ٬‬که برای کسانی که کیک باکسینگ‪ ٬‬رگبی‪ ٬‬فوتبال و سایر‬
‫ورزش هایی که در آنها حریفان همدیگر را می زنند یا زمین می کوبند‪ ٬‬نیز پیش می آید‪ .‬همچنین سکته و خونریزی در بخش‬
‫های یاد شده و پیوند های میان آنها‪ ٬‬می تواند باعث اختالالت حافظه و حتی دیمانش گردد‪ .‬در دیمانش کورساکوف‪ ٬‬که به سبب‬
‫زیاده روی در مصرف الکل همراه با عادات نادرست و بد خوردن پیش میاید و منجر به کمبود ویتامین بی‪ ۱ .‬میگردد‪ ٬‬در‬
‫کورپورا مامیالریا خونریزی های کوچک و زخم خوردگی هایی دیده شده است‪ .‬بیماران کورساکوف اختالل حافظه پیدا می کنند‬
‫که مشابه همانی استکه در بیمارانی با آسیب خوردگی لوب گیجگاهی دیده می شود‪ .‬آنان سوراخ ها و جاهای خالی حافظه خود را‬
‫با داستان بافی پر می کنند‪ .‬این مطلب را که کورپورا مامیالریا برای حافظه ما اهمیت دارد‪ ٬‬نه تنها در دشواری های پس از‬
‫مشت زنی‪ ٬‬در کسانی که در آن ناحیه تومور دارند یا عمل جراحی شده اند‪ ٬‬می شود دید ( بخش ‪ ۶.۲‬را ببینید)‪ ٬‬در حادثه عجیب‬
‫و غریبی که برای شخصی هنگام بازی فوتبال پیش آمد نیز می شود دید‪ .‬در یک بازی بیلیارد چوب بیلیارد طرف مقابل از‬
‫سوراخ بینی مردی به درون رفت و تا به بدنه مغز رسید‪ ٬‬در آنجا به کورپورا مامیالریاآسیب رساند‪ .‬بدنبال این رویداد آن مرد‬
‫بینوا به شدت اختالل حافظه پیدا کرد‪ .‬کورپورا مامیالریا اطالعات را روانه تاالموس می کند ( شکل ‪ .) ۲‬خونریزی های کوچک‬
‫در تاالموس می تواند آسیب خوردگی های حافظه و حتی دیمانش بدنبال آورد‪ .‬پس از آن اطالعات به مناطق پوسته مغزی‬
‫فرستاده می شود‪ ٬‬همان جاهایی که می شود خاطرات را از آنجاها اگاهانه فراخواند‪ .‬این حافظه توصیفی یا صریح برای حقایق و‬
‫‪.‬رویدادها می باشد‬
‫‪XV. 4‬‬

‫انباشت جداگانه در یاد‬

‫‪.‬مردی بود که دیگر زنش را نمی شناخت اما ماشین اش را می شناخت‬


‫جنبه های گوناگون یک رویداد در بخش های گوناگون مغز ذخیره می شود‪ .‬از آنرو هنگامی که بعد ها می خواهیم آن رویداد را‬
‫بیاد آوریم‪ ٬‬می باید آن بخش های پخش شده دوباره در یکجا گردآوری شود‪ .‬سوراخ ها و جاهای خالی را مغزمان ناخودآگاه پر‬
‫می کند‪ .‬این بدان معناست که ما نباید مغز را با سخت افزار کامپیوتر یکی انگاریم‪ ٬‬که داده های انباشته شده را درست بهمان‬
‫صورت که ذخیره شده است پس می دهد‪ .‬شاید در این جا آن استعاره بیشتر وصف حال باشد‪ ٬‬که می گوید یک باستان شناس با‬
‫یافتن دو تکه اسخوان پپوسته می کوشد کل اسکلت را باز سازی کند‪ ٬‬که هر بار نیز به بیراهه می رود‪ .‬بدبختانه اعتمادی به‬
‫‪.‬حافظه ما نمی توان داشت‪ ٬‬همچنانکه در سالن دادگاه می توان دید‬

‫انواع مختلف اطالعات‪ ٬‬موسیقی‪ ٬‬اشکال و چهره ها را که در جاهای گوناگون پوسته مغزی انباشته می شود‪ ٬‬به نظر می رسد‬
‫بیماران خاصی نمی توانند بیاد آوردند‪ .‬مثال آدم هایی که قسمت باالی مغز شان‪ ٬‬در سمت راست و اندکی از میانه مغز به پشت‪٬‬‬
‫آسیب می بیند‪ ٬‬دیگر چهره های آشنایان شان را نمی شناسند‪ ٬‬برخی از آنان همسرشان را نیز نمی شناسند‪ ٬‬هرچند همه چیز را‬
‫خوب می بینند‪ .‬اما چیزهایی مانند ماشین شان را خوب می شناسند‪ ٬‬برای آنکه آن در جای دیگری انباشت شده است‪ .‬ماشین ات‬
‫را بشناسی و همسرت را نه‪ :‬می توانید حدس بزنید که این در خانه به چه درد سرهایی دامن می زند! این پدیده را پروسوپاگنزیا (‬
‫ناتوانی در شناختن چهره های آشنایان به علت آسیب مغزی ‪-‬م‪ ).‬یا کوری‪-‬چهره می نامند‪ .‬اولیور ساکس این مساله را در کتاب‬
‫خود چشم ذهن و در داستانی دیگر‪’ ٬‬دکتر پی‪ .‬مردی که زنش را بجای کاله می دید‘ توصیف کرده است‪ .‬دکتر پی‪ .‬می خواست‬
‫کاله اش را بردارد و بر سرش گذارد‪ ٬‬اما بجای آن سر زنش را گرفته بود و می خواست آنرا بر سر نهد‪ .‬با این همه وی در‬
‫مدرسه موسیقی کار خود را به عنوان یک آموزگار خوب انجام می داد‪ .‬موارد بدتری نیز دیده شده است که در آن برای نمونه‬
‫مردی جلو آینه می ایستاد و با تالش و سختی فراوان می توانست خود را بشناسد‪ ٬‬یا سربازی که برای مرخصی برگشته بود‪ ٬‬بر‬
‫سبیل تصادف مادرش را در خیابان دید و او را نشناخت‪ .‬خوشبختانه مشکل من چندان وخیم نیست‪ ٬‬اما شناختن چهره ها یکی از‬
‫نقاط ضعف من می باشد و هر از گاهی به شرمساری می انجامد‪ .‬یکبار خودم را برای آشنایی به کسی معرفی کردم‪ .‬وی شگفت‬
‫زده نگاهم کرد و سپس گفت‪’:‬من شما را از قبل می شناسم‪ ٬‬اکنون سه سالی می شود که با هم در یک کمیسیون همکاری داریم‪‘ .‬‬
‫یکبار دیگر که همین مساله برایم پیش آمد‪ ٬‬آن شخص گفت‪ ’ :‬بله‪ ٬‬من شما را می شناسم‪ ٬‬شما می باید برای گرفتن دکترای من‬
‫می باید نظر می دادید‪ ‘.‬پدر من نیز این مشکل را داشت‪ .‬در واقع خانواده هایی هستند که یکی دو تن از آنها در شناخت چهره ها‬
‫براستی مشکل دارند‪ .‬این یکی از آسیب خودرگی های من هم می باشد‪ .‬این گونه نارسایی ها تا حدودی انتخابی می باشد‪ .‬من در‬
‫یاد سپاری تصاویر میکروسکوپی حافظه شگرفی دارم‪ .‬بارها پیش آمده است که پس از سال ها نمونه های میکروسکوپی آزمایش‬
‫ها را دیده ام و بیدرنگ یادم آمده استکه آن به آقای ایکس یا خانم ایگرگ متعلق می باشد‪ ٬‬که آن گمان من نیز درست بوده است‪.‬‬
‫اگر خود آنها را پس از گذشت آنهمه سال در زندگی می دیدم‪ ٬‬نمی توانستم بشناسم شان‪ .‬در آزمایش کسانی که در لوب گیجگاهی‬
‫شان الکترود کار گذاشته شده بود‪ ٬‬صد ها چهره نشان داده شد‪ .‬با دیدن برخی چهره های شناخته شده مانند چهره بیل کلینتون‪٬‬‬
‫شماری از سلول های مغزی تند و پرکار‪ ٬‬بکار می افتاد‪ .‬احتماال نقطه ضعف من در شناختن چهره ها‪ ٬‬در آنجا ها می باشد‪ .‬در‬
‫میمون ها با دیدن چهره هایی که بکمک کامپیوتر ساخته شده بود‪ ٬‬نیورون هایی در بخش زیرین لوب گیجاهی فعال و فروزان می‬
‫گردد و اگر چهره آشنایی ببینند‪ ٬‬آتشبازی آنها بیشتر می شود‪ .‬هر چه در تصاویر نشان داده شده ویژگی های چهره دیده شده مانند‬
‫کاریکاتور برجسته تر و بزرگتر می شد‪ ٬‬واکنش آن سلول ها نیز پررنگ تر و بیشتر می گشت‪ .‬پس یکی از محرک ها قوی‬
‫برای ضعف من در شناخت چهره ها اساس لذت بردن من از کارتون می باشد‪ .‬از این گذشته مشکل دیگر کوری‪-‬چهره را در‬
‫سیندروم کاپگراس می شود دید‪ .‬دارندگان این سیندروم چهره عضوی از خانواده را می شناسند‪ ٬‬اما گرمای آدم هایی را که از‬
‫نظر احساس‪ ٬‬به آنها نزدیک هستند احساس نمی کند و گمان می برد یکی دیگر است‪ .‬آنان گمان می برند جای خواهر‪ ٬‬برادر‪ ٬‬یا‬
‫پدر و مادر شان را آدمک ها یا موجودات فضایی گرفته اند‪ .‬کاپگراس در نتیجه آسیب دیدگی مغز یا در بیماران آلزهایمر پیش‬
‫‪.‬بیاید‬
‫این که جنبه های گوناگون دیدن در بخش های گوناگون مغزی با کارکرد های گوناگون انباشته و پردازش می شود‪ ٬‬میتواند به این‬
‫منجر گردد که جنبه های خاصی دیده نشود‪ .‬برای نمونه پروفسور اد هان از زنی تعریف می کند که نمی تواند حرکت را ببیند‪.‬‬
‫اگر ماشین ها رانده شوند‪ ٬‬وی دیگر آنها را نمی بیند‪ ٬‬تا آنها می ایستند‪ ٬‬بیدرنگ و به ناگاه وی آنها را می بیند‪ .‬آدم هایی هستند‬
‫که می توانند رنگ ها را ببینند‪ ٬‬اما آنها را تشخیص نمی دهند‪ ٬‬یا هیچ شکلی را نمی توانند ببینند اما رنگ ها را می بینند‪ ٬‬یا‬
‫‪.‬روشنایی را نمی بینند‪ ٬‬هنگامی که چراغ را می باید خاموش کنند آنرا روشن می کنند و احساس می کنند آنرا خاموش کرده اند‬

‫اطالعات مخفی شده در حافظه دوردست نگهداری می شود‪ ٬‬همان جایی که آگاهی های مان از زبان و خنیاگری پنهان می باشد‪.‬‬
‫این آخرین بخشی استکه بیماری آلزهایمر آنرا از کار می اندازد‪ .‬سخن گفتن در آخرین مرحله از مراحل رایزبرگ‪ ٬‬یا مرحله ‪( ۷‬‬
‫بخش ‪ ۱۹.۲‬را ببینید) نابود می شود‪ .‬همچنین مهارت های نوازندگی و موسیقی در قیاس با کارآیی های دیگر تا دیر گاهی می‬
‫ماند‪ .‬یک نوازنده پیانو در ‪ ۵۸‬سالگی به مشکل اختالل حافظه برخورد‪ ٬‬وی در ‪ ۶۳‬سالگی دیمانش گرفت و دیگر نمی توانست‬
‫گفته یا نوشته ای را بیاد بسپارد‪ .‬موسیقی یی را که روی کاغذ برایش می دادند نمی توانست در یاد خود نگهدارد‪ .‬اما می توانست‬
‫قطعه های موسیقی را که برای نخستین بار می شنید‪ ٬‬در یاد خود نگهدارد و با احساس موسیقیایی خوب بنوازد‪ .‬هر چند آن زن‬
‫یک سال پس از آن از باره شناخت پسرفت شتاباهنگی داشت‪ ٬‬هنوز می توانست آهنگ های دلخواه و آشنای خویش را خوب‬
‫بنوازد‪ .‬بیگمان این‪ ٬‬به یکی از زیر سیستم های حافظه بلند مدت مربوط می گردد که در بخش پهلویی مغز ( پوسته مغزی پرایتال‬
‫شکل ‪ ) ۱‬جای دارد و کمتر آسیب می بیند‪ .‬در میان بیماران آلزهایمر کسانی را می شود دید که روزگاری نقاشان هنرمندی بودند‬
‫و کارآیی های هنری آنان آسیب نمی بیند‪ .‬این امر به احتمال زیاد مربوط می شود به زیر سیستمی که در بخش پسین و انتهایی‬
‫مغز جای دارد ( پوسته مغزی بینایی‪ ٬‬شکل ‪ .) ۱‬این بخش از مغز در بیماران آلزهایمر کمتر و دیرتر فرسوده می شود ( بخش‬
‫‪ ۱۹.۲‬را ببینید)‪ .‬غغ‬
‫‪XV.5‬‬

‫حافظه ضمنی در مخچه‬

‫گشاد گشاد راه رفتن تنها پیامد باده خواری نمی باشد‬

‫مخچه یا مغز کوچک در بخش زیرین و پشت مغز بزرگ جای دارد ( شکل ‪ .)۱.۲‬این ساختار بیش و کم کوچک مغزی در بر‬
‫گیرنده ‪ ٪۸۰‬از سلول های عصبی می باشد و کار ساختار یاد شده این استکه حرکات و گفتار ما را روان و هماهنگ سازد‪.‬‬
‫بکمک مخچه چشمان مان را به یک نقطه می دوزیم و در همان هنگام سرمان را به نشاه نه گفتن تکان می دهیم‪ .‬مغز کوچک در‬
‫برگیرنده حافظهٔ حرکات یادگرفته شده می باشد‪ .‬در اینجا‪ ٬‬همراه با رشد کودک‪ ٬‬به ترتیب الگوهای حرکتی چهار دست و پا راه‬
‫رفتن‪ ٬‬راه رفتن‪ ٬‬ایستادن و سپس دوچرخه سواری‪ ٬‬شنا‪ ٬‬نواختن پیانو و رانندگی کردن ثبت می شود و هنگام انجام دادن آنها‪٬‬‬
‫حرکات پیوسته از سوی مخچه هدایت می شود‪ .‬برنامه های حرکات پیچیده و سخت‪ ٬‬که از آنها با حافظه ضمنی نیز نام می برند‪٬‬‬
‫در این کامپیوتر بی مانند انباشته و پرداخته می شود‪ ٬‬پس از آنستکه همه حرکات موزون و هماهنگ و بگونه ای خودکار پیش‬
‫میرود‪ .‬کار نیکو کردن در مخچه نیز در سایه پر کردن می باشد‪ .‬هنگام یادگیری رانندگی‪ ٬‬در آغاز ناگزیریم روی هر حرکتی‬
‫بیاندیشیم‪ ... :‬داد موتور در میاید‪ ٬‬باید دنده عوض کنم‪ ٬‬اول کالج را بگیرم‪ ٬‬باید بزنم به دنده سه‪ ٬‬کجاست؟ کارهایی را که می‬
‫کنیم‪ ٬‬آگاهانه از حافظه صریح و اعالنی خود فراخوانیم‪ ٬‬که حافظه واقعیت ها و رویدادها می باشد‪ .‬این امر به کندی پیش می‬
‫رود و زمان می برد‪ .‬با تمرین و تکرار یک عمل یا کارهایی که می کینم‪ ٬‬آن کارها به صورت خودکار درمیاید و با حافظه‬
‫ضمنی یا غیر اعالنی یا حافظه رویه ای مرتبط می گردد‪ .‬این حافظه در مخچه جای دارد و برای کارهایی می باشد که می باید‬
‫آنها را انجام دهیم‪ .‬هرگاه چندان تمرین کرده باشید که بتوانید به طور خودکار رانندگی کنید‪ ٬‬در آن صورت بیان این که ( از‬
‫حافظه صریح و اعالنی) جزییات کاری که با آنهمه روانی و خودبخودی انجام می دهید‪ ٬‬چیست برای تان سخت خواهد بود‪ .‬آن‬
‫حافظه ضمنی در ها‪ .‬ام‪ .‬دست نخورده مانده بود و از آنرو وی می توانست حرکات و مهارت های موتوری ( تکان دادن دست و‬
‫پا‪ ٬‬بدن‪-‬م‪ ).‬نو را یاد بگیرد‪ .‬او می توانست با گذشت روزها ستاره را که در آینه می دید‪ ٬‬بهتر از روز پیش بکشد‪ ٬‬اما خود وی‬
‫چیزی از آن تمرین ها بیاد نمی آورد‪ .‬آن بهتر شدن ها ناخودآگاه صورت می گرفت‪ .‬ها‪ .‬ام‪ .‬دیگر آن مرحله نخست صریح را که‬
‫در آن مغز آگاهانه تربیت می شود‪ ٬‬نداشت‪ ٬‬بلکه مخچه او ناخودآگاه آن حرکات را تمرین می کرد و یاد می گرفت‪.‬‬

‫کار دیگر مخچه آنست که پیامدهای حرکاتی را که خود می کنیم‪ ٬‬در بخش های دیگر مغز سرکوب یا از آنها پیشگیری کند‪.‬‬
‫آدمی نمی تواند خود را غلغلک دهد‪ ٬‬برای آنکه ’حرکات خود آدمی‘ را می شود پیش بینی کرد‪ ٬‬از آنرو تاثیر آنها در بخش های‬
‫دیگر سرکوب می گردد‪ ٬‬در نتیجه آنها منجر به فعال شدن پوسته مغزی جهت آن احساس‪ ٬‬نمی شود‪ ٬‬اما آن ساز و کار احتمال‬
‫‪.‬دارد در کسانی که مخچه شان آسیب خورده است‪ ٬‬از میان برود‪ ٬‬در نتیجه آنان بتوانند خود را غلغلک بدهند‬

‫هرگاه مخچه کسی آسیب ببیند وی از کارافتادگی پیدا نمی کند‪ ٬‬اما حرکات او بسیار ناشیانه و ناهماهنگ میگردد‪ .‬اگر تندرست‬
‫باشید می توانید پس از بستن چشم تان به آسانی انگشت شصت راست یاچپ تان را روز نُک بینی تا بگذارید‪ .‬اما اگر مخچه تان‬
‫آسیب ببیند و بخواهید این کار را بکنید‪ ٬‬انگشت تان با حرکت تندی بسوی چپ و راست بینی فرود میاید شاید هم روی پلک تان‬
‫می نشیند‪.‬پس از آسیب دیدن مخچه بدنبال خونریزی یا سکته‪ ٬‬آدم ها برای اینکه زمین نخورند‪ ٬‬مانند می زدگان گشاد گشاد و‬
‫تلوتلو خوارن راه می روند‪ .‬برای نمونه یکی از دوستان من‪ ٬‬دیده شد‪ ٬‬هنگام پیاده شدن از هواپیما با پاهای گشاده و چپ و راست‬
‫راه می رفت‪ ٬‬چونکه مدت زیادی توی هواپیما نشسته بود یکجا و لخته خونی به مخچه او راه یافته بود‪ .‬حشیش و شاهدانه‪ ٬‬الکل‬
‫نیز روی کارکرد مخچه اخالل به وجود میاورد‪ ٬‬بهمان دلیل پس از مصرف آنها‪ ٬‬راه رفتن آدم ها عادی نمی باشد‪ .‬در خالل رشد‬
‫بچه درون باردان مادر‪ ٬‬سلول های بزرگ مغزی در مخچه‪ ٬‬سلول های پرکین‪ ٬‬کاشته می شود‪ .‬اما بیشتر سلول های کوچک‪٬‬‬
‫سلول های دانه مانند ( کورل سل)‪ ٬‬پس از زاده شدن به وجود میاید و شکل می گیرد‪ .‬هرکدام از آسیب های مغزی مانند اوتیسم یا‬
‫بچه بازی‪ ٬‬جای پای خود را در مخچه برجای می گذارد‪ .‬بسیاری از وضعیت های غیر عادی که در سلول ها و پیام رسان های‬
‫شمیایی که در آسیب خوردگی اوتیسم یافته شده است‪ ٬‬می تواند توضیحی باشد به نوعی از آسیب موتوریک‪ ٬‬مانند دشواری های‬
‫نرم و رون بودن حرکات آنان‪ ٬‬هماهنگی و سرعت حرکات آنان‪ ٬‬یا دست و پا چلفتی بودن آنان در بستن و گره زدن بند کفش‬
‫های شان‪ ٬‬یا یادگیری دوچرخه سواری‪ .‬با گذشت هر روز روشنتر می شود مخچه بکنار از نقش برجسته ای که روی حرکات ما‬
‫دادر‪ ٬‬در کارکردهای باال و شناختی نیز بی تاثیر نیست‪ .‬آسیب دیدگی رشد مخچه‪ ٬‬صدمات بخش های گوناگون آن در پی‬
‫خونریزی‪ ٬‬سکته یا تومور مخچه می تواند با دشواری های روانشناختی مانند دیسلکسی‪ ٬‬ا‪ .‬دی‪ .‬اچ‪ .‬دی‪ ٬.‬آگاهی های گفتاری و‬
‫‪.‬آسیب خوردگی یادگیری همراه می گردد‬

‫پس می توان دید مغز کوچک برای یادگیری حرکات و کارکردهای پیچیده بسیار کارساز می باشد‪ .‬حرکاتی نیز توسط مخچه‬
‫هماهنگ می گردد که برای یادگیری آنها ناگزیر نیستیم سختی زیاد بکشیم‪ ٬‬مانند حرکات ماهیچه ای ناخواسته به هنگام اورگاسم (‬
‫اوج لذت جنسی‪-‬م‪ .).‬خرت هولستیخه‪ ٬‬استاد کالبدشکافی در دانشگاه خرونینگن‪ ٬‬از زن و شوهرهایی خواست تا زیر دستگاه ام‪.‬‬
‫ار‪ .‬آی با هم رابطه جنسی داشته باشند و همدیگر را به اوج لذت جنسی برسانند‪ .‬شماری از آنان این درخواست را پذیرفتند و‬
‫آنکار را کردند‪ .‬وی دید در مردان و زنان بهنگام اوج لذت ( اورگاسم) مخچه بسیار فعال می گردد‪ .‬می توان از خود پرسید اگر‬
‫بنا بود همه حرکات ماهیچه ای را که بهنگام اورگاسم پیش میاید‪ ٬‬می باید مانند نواختن پیانو‪ ٬‬گام بگام‪ ٬‬با شکیبایی و سختی ها یاد‬
‫‪.‬می گرفتیم‪ ٬‬چه چه سختی ها که نمی کشیدیم‬
‫‪XVI‬‬

‫خداشناسی نیورولوژیک‪ :‬بب‬

‫مغز و مذهب‬

‫اینکه چگونه آن قوانین بیهده رفتار و آن ایمان پوچ به دین پیدا شده است‪ ٬‬نمی دانیم ‪ :...‬اما اینکه‬
‫چگونه یک ایمان و اعتقاد در سال های آغازین زندگی‪ ٬‬که مغز هنوز آمادگی پذیرا شدن دارد‪ ٬‬پیوسته‬
‫در ذهن ما نقش می بیندد و تقریبا جای غریزه را می بابد‪ ٬‬چشمگیر می باشد؛ سرشت یک غریزه‬
‫‪.‬آنستکه از آن پیروی می شود‪ ٬‬هرچندان هم در آن راه خطر باشد‬

‫چارلز داروین‪۱۸۷۱ ٬‬‬

‫‪XVI. 1‬‬

‫از چیست که آنهمه آدم مذهبی در جهان است؟‬

‫همه آن چیزهایی را که نمی فهمیم‪ ٬‬خدا می نامیم‪ :‬این جلو فرسودگی سلول های مغزی بیشماری را‬
‫‪.‬می گیرد‬
‫ادوارد ابی ( ‪ )۱۹۸۹-۱۹۱۷‬یی‬
‫‪.‬باتوجه به این که همه ادیان نمی تواند درست باشد‪ ٬‬شاید بشود گفت همه آنها نادرست می باشد‬
‫کریستوفر هیچنز ( ‪ )۲۰۱۱-۱۹۴۹‬یی‬

‫من در رابطه با باور و ایمان داشتن‪ ٬‬کاری به این ندارم که آیا خدا هست یا نیست‪ ٬‬دلبستگی من به این پرسش است‪ ٬‬از چیست که‬
‫آنهمه آدم مذهبی می باشند‪ ۱۰۰۰۰ .‬دین در جهان هست و همه آنها یقین دارند تنها یک حقیقت راستین و بنیادین وجود دارد و از‬
‫قضا آن دین راستین هم دین آنهاست‪ .‬به نظر می رسد تنفر از دارندگان ایمان و اعتقاد به آیینی دیگر‪ ٬‬از مصالح اولیه آن باور ها‬
‫می باشد‪ .‬مارتن لوتر‪ ٬‬از اصالح کنندگان کلیسا‪ ٬‬در حول و حوش سال ‪ ۱۵۰۰‬یهودی ها را ’ تخم و ترکه افعی( مردمانی بدخواه‬
‫و بدسرشت ‪ -‬م‪ ‘).‬خواند‪ .‬نقرت مسیحی از یهود‪ ٬‬در گذر سده ها کار را بدانجا رساند که هولوکاست ( همه کشی یهودی ها ‪-‬م‪).‬‬
‫تحقق یابد‪ .‬هنگام دوشقه کردن هندوستان بریتانیا به هند برای هندوها و پاکستان برای مسلمانان بیش از یک میلیون تن سالخی‬
‫شدند‪ ٬‬اما از نفرت میان آن مذاهب چیزی کاسته نشد‪ .‬از سال ‪ ۲۰۰۰‬تاکنون‪ ٪۴۳ ٬‬جنگهای داخلی ( شهری) زمینه و ماهیت‬
‫‪.‬مذهبی داشته است‬

‫نزدیک به ‪ ٪۶۴‬از مردم جهان کاتولیک‪ ٬‬پروتستان‪ ٬‬مسلمان یا هندو می باشد‪ .‬دین به این زودی ها از چهره جهان ناپدید نمی‬
‫شود‪ .‬در چین سال ها مردم می توانستند فقط به کمونیسم ایمان داشته باشند و مذهب به پیروی از سنت مارکس گرایی ’افیون توده‬
‫ها‘ بشمار میامد‪ .‬اما از سال ‪ ۲۰۰۷‬یک سوم چینی ها که ‪ ۱۶‬سال یا بیشتر دارند‪ ٬‬مذهبی می باشد‪ .‬چون این رقم برپایه نوشته‬
‫یک روزنامه دولتی‪ ٬‬د چاینا دیلی‪ ٬‬می باشد‪ ٬‬شمار مومنان نمی تواند کمتر از آن رقم باشد‪ .‬نزدیک به ‪ ٪۹۰‬امریکاییان می گویند‬
‫خدا باورند‪ ٪ ۹۰ ٬‬آنان پرستش می کنند‪ ٪۸۲ ٬‬می گویند خداوند کارهای ناشدنی را شدنی ( معجزه) می کند و بیش از ‪ ٪۷۰‬آنان‬
‫زندگی پس از مرگ را باور می کنند‪ .‬شایان یادآوریست که تنها ‪ ٪۵۰‬آنان به دوزخ باور دارند‪ ٬‬که با داده های دیگر نمی خواند‪.‬‬
‫در هلند که اکثریت مردم آن جهان را ول کرده اند و این جهانی شده اند‪ ٬‬آن آمار ها پایین تر از ایاالت متحده می باشد‪ .‬پژوهش‬
‫های سال ‪ ” ٬ ۲۰۰۷‬خدا در هلند“ نشان داد کلیسا گریزی در چهل سال گذشته از ‪ ۳۳٪‬به ‪ ۶۱٪‬رسیده است‪ .‬بیشتر از نیمی از‬
‫هلندی ها به بود و نبود خدا شک دارند‪ ٬‬به دیگر سخن ندانم گرا می باشند ( اگنوست)‪ ٬‬یا به ” چیزی“ باور دارند‪ .‬تنها ‪۱۴٪‬‬
‫هلندی ها خدای ناگرا می باشند‪ ٬‬که برابر است با درصد پروتستان ها در هلند‪ .‬کاتولیک ها کمی بیشتر از ‪ ۱۶٪‬می شوند‪.‬‬

‫هرمان فان پراگ پروفسور باز نشسته روانپزشکی زیست شناختی‪ ٬‬روزی در سال ‪ ۲۰۰۶‬که هنوز در استانبول آتیسم ’بیماری‘‬
‫شناخته نمی شد و ما برای سیمپوزیمی در آنجا گرد آمده بودیم‪ ٬‬جلو مرا گرفت که در امریکا ‪ ٪۹۵‬مردم مومن هستند‪ ٬‬گفتم‬
‫بستگی دارد به این که چه کسانی را بخواهی در آینه به تصویر درآوری‪ .‬در سال ‪ ٬ ۱۹۶۶‬در میان دانش پژوهان امریکایی‬
‫پرسشنامه ای پخش شد و از پاسخ های داده شده روشن گشت درصد باور دارندگان در میان آنان بسیار پایین تر از درصد باور‬
‫دارندگان همه امریکاییان به خدا و کلیسا می باشد‪ .٪۳۹ ٬‬از میان دانش پژوهان برجسته آکادمی ملی علوم‪ ٬‬تنها ‪ ٪۷‬به خدا باور‬
‫داشتند و در میان برندگان جایزه نوبل سخنی از ایمان مذهبی در میان نبود‪ .‬از دوستان و یاران جامعه سلطنتی انگلستان تنها ‪٪۳‬‬
‫دین دار می باشند‪ .‬یک فرا بررسی ( متا انالیز) روشن می سازد که میان آموزش و ضریب هوشی باال‪ ٬‬و گرایش به خداناباوری‬
‫پیوندی هست‪ .‬پس می توان دید ناهمسانی های چشمگیری درون گروه های بزرگ مردمی هست و پیداست که شمار خداناگرایان‬
‫در میان دسته ای از مردم به باهوش بودن‪ ٬‬آموزش باال داشتن‪ ٬‬جایگاه و دستاورد های علمی آنان در جهان و دلبستگی خوش‬
‫بینانه آنان به علوم طبیعی دارد‪ .‬از آن هم که بگذریم‪ ٬‬می بینیم در میان دانش پژوهان نیز به سبب زمینه و رشته کارشان‪٬‬‬
‫ناهمسانی هایی دیده می شود؛ زیست شناسان کمتر به خدا و زندگی پس از مرگ باور دارند تا دانشمندان فزیک‪ .‬جای شگفتی‬
‫نیست که شمار بزرگی از زیست شناسان برجسته فرگشتی‪ ٪۷۸ ٬‬خو را یک ’طبیعت گرای خالص‘ ( = ماتریالیست) می نامند‪.‬‬
‫نزدیک به سه چهارم آنان (‪ )٪۷۲‬مذهب را یک پدیده اجتماعی می بینند که همراه با فرگشت هومو ساپینس ( آدم اندیشه ورز) سر‬
‫‪.‬برآورده است‪ .‬از این رو بخشی از فرگشت بشمار میاید نه چیزی در رویا رو ئی با آن‬

‫چنین می نماید که دین در فرایند فرگشت نقش مثبتی بازی کرده است‪ .‬گرایش به وارستگی و پرورش روان ( معنویت) روزنه ای‬
‫برای پذیرا شدن دین و آیین باز می کند‪ ٬‬که پیرو پژوهش هایی روی دو قلو ها ‪ ٪۵۰‬آنرا ژن ها تعیین می کنند‪ .‬گرایش به‬
‫وارستگی و پرورش روان یکی از ویژگی هایی استکه هر کسی آنرا دارد‪ ٬‬یک بیشتر و یکی کمتر‪ ٬‬حتی کسانی که به هیچ دین و‬
‫آیینی پایبند نیستند‪ .‬دین در واقع نقش مصالح محلی را برای پر کردن احساس های معنوی و وارستگی ما بازی می کند‪ .‬بی گمان‬
‫ما در گزینش میان مذهبی شدن یا نشدن‪’ ٬‬آزاد‘ نیستیم‪ .‬پیرامونی که در آن بزرگ می شویم‪ ٬‬در آغاز نشو نمای مان دین و آیین‬
‫پدر و مادر مان را کم و بیش مانند زبان مادری‪ ٬‬به مدار های مغزی ما راه میدهد‪ .‬برخی از پیام رسان های شیمیایی مانند‬
‫سروتونین‪ ٬‬در کم و زیادی گرایش ما به معنویت نقش بازی می کند‪ .‬کمیت دریافت کننده های سروتونین در مغز با کم و زیادی‬
‫گرایش ما به معنویت متناسب می باشد‪ .‬موادی که روی سروتونین اثر میگذارند‪ ٬‬مانند ال‪ .‬اس‪ .‬دی‪ ٬ .‬مسکلین ( که در کاکتوس‬
‫پیوت وجود دارد ‪ -‬م‪ ).‬و پیلی سایبن ( که در قارچ ها وجود دارد)‪ ٬‬می توانند آزمون های راز آلود‪ ٬‬معنوی و عرفانی را‬
‫برانگیزند‪ .‬همیچنین با موادی که روی سیستم افیونی در مغز اثر می گذارد‪ ٬‬امکان دارد تجربیات عرفانی را تحریک کرد‪.‬‬

‫دین هامر ژنی را یافته است که در آن تغییرات کوچکی‪ ٬‬به نوشته او در کتاب خود ژن خدایی ( ‪ ٬)۲۰۰۴‬میزان معنویت را‬
‫تعیین می کند‪ .‬به احتمال زیاد چون این یکی از ژن های فراوانی می باشد که در آن زمینه تاثیر گذار است‪ ٬‬بهتر می بود وی نام‬
‫کتاب خود را یکی از ژن های خدایی می گذاشت‪ .‬هامر نام رمزی ( تاول های ناقل ‪ ۲‬مونوآمین) [وسیکوالر مونوآمین‬
‫ترانسپورتر ‪ -‬وی ام آ تی ‪ ] ۲‬را روی آن ژن گذاشت‪ .‬این یکی از پروتیین هاست که پیام رسان های شیمیایی ( مونو آموین ها)‬
‫‪.‬را در مغز‪ ٬‬درون کیسه های تاول مانند از طریق فیبرهای عصبی حمل می کنند و برای کارکردهای مغزی اهمیت بسیار دارد‬

‫برنامه ریزی دینی بچه پس از زاده شدن او روی می دهد‪ .‬زیست شناس فرگشتی بریتانیا‪ ٬‬ریچارد داوکینز ( ‪ )۲۰۰۶‬از شنیدن‬
‫گفتار هایی چون’بچه های مسیحی‪ ٬‬اسالمی یا یهودی‘ بسیار خشمگین می گشت‪ ٬‬که حق هم داشت‪ ٬‬چرا که این بچه ها هنوز‬
‫دینی ندارند‪ ٬‬بلکه پدر و مادر های مسیحی‪ ٬‬مسلمان یا یهودی‪ ٬‬در آغاز رشد و بزرگ شدن آنان که بسیار هم به این چیزها‬
‫حساس هستند‪ُ ٬‬مهر یا داغ باور خود را بر مغز آنان می کوبند‪ .‬او بدرستی یادآور می شود هرگاه از بچه های خداناباور‪ ٬‬بچه‬
‫های انسان دوست یا بچه های ندانم گرای کوچکتر از چهار سال سخنی بمیان آید شهروندی ما به هیچ روی آنرا برنمی تابند! در‬
‫این شهروندی‪ ٬‬فرزند شما نمی باید آنچه را که خود می اندیشد یاد بگیرد‪ ٬‬بلکه می باید یاد بگیرد چگونه بیاندیشد‪ .‬داوکینز باور‬
‫برنامه ریزی شده را دستاورد جنبی خصلت دیگر مغز بچگانه می بیند‪ ٬‬که بجای خود سودمندی فرگشتی بزرگی دارد‪ .‬بچه ها می‬
‫باید برای دوری جستن از خطرات پیوسته‪ ٬‬هشدارهای پدر و مادر یا بزگتر ها را بدون چون و چرا بپذیرند و بکار بندند‪ .‬یکی از‬
‫پیامدهای ناخوشایند این روند آنست که بچه ها خواهی نخواهی باور دارند‪ .‬از سویی نیز ’خوردن مغز‘ بچه ها در خرد سالی‬
‫آسانتر است‪ .‬این می تواند توجیهی باشد به اینکه چرا دین پدر و مادر ها را در فرزندان آنها نیز می شود دید‪ .‬کپی کردن رفتار یا‬
‫ادای یکی را درآوردن که پایه یادگیری اجتماعی بشمار میاید‪ ٬‬یکی از ساز و کار های بسیار کارآمد می باشد‪ .‬ما سیستم جداگانهٔ‬
‫برای آنکار در مغز خود داریم‪’ ٬‬نیورون های آینه ای‘‪ .‬این چنین استکه آرمان های دینی‪ ٬‬مانند زندگی پس از مرگ‪ ٬‬با رفتن به‬
‫راه شهادت و در برابر آن ‪ ۷۲‬حوری باکره را در بهشت پاداش گرفتن‪ ٬‬آزار و ستم روا دانستن به کسانی که راه ما را باور‬
‫ندارند و اینکه باور به خدا باالترین نیکی ها می باشد‪ ٬‬از پدران و مادران پشت اندر پشت به فرزندان انتقال می یابد و در مدار‬
‫های ذهنی آنان ثبت می گردد‪ .‬همه ما در پیرامون خویش آدم هایی را دیده ایم که برای رهایی از آن ایده های تثبیت شده در ذهن‬
‫‪.‬خود‪ ٬‬در آغاز زندگی‪ ٬‬چه سختی ها و بدبختی ها که نمی کشند‬
‫‪XVI. 2‬‬

‫سودمندی فرگشتی مذهب‬

‫‪.‬مذهب یکی از ابزار های نخستین برای آرام نگهداشتن دسته ای از مردم بکار می رود‬
‫ناپلیون بناپارت ( ‪ )۱۸۲۱-۱۷۶۹‬بب‬

‫با تکامل انسان نوین پنج رفتار خاص پدید آمده است که آنها را می توان در همه قرهنگ ها دید‪ .‬آن رفتارها زبان‪ ٬‬ابزار سازی‪٬‬‬
‫موسیقی‪ ٬‬هنر و دین می باشد‪ .‬نشانی ها و اشکال اولیه این مشخصه ها را در قلمرو حیوانات می توان یافت مگر از آن مذهب را‪.‬‬
‫‪.‬سودمندی فرگشتی دین برای آدمی روشن است‬

‫‪ )۱‬در جایگاه نخست دین و مذهب گروه را بهم پیوسته نگهمیدارد‪ .‬برای نمونه علی رغم پخش و پراکندگی‪ ٬‬تعقیب و تفتیش عقاید‬
‫و هولوکاست یهودی ها‪ ٬‬اعتقاد آنان‪ ٬‬آنها را همچون یک گروه به هم پیوسته نگهداشته است‪ .‬از آنروست که دین برای رهبران از‬
‫ابزار های مهم بشمار میاید‪ .‬همچنانکه سنکا می گوید‪’ :‬آدم های ساده و زودباور دین را راست و درست می پندارند‪ ٬‬خردمندان‬
‫آنرا دروغ می بینند و فرمانروایان آنرا مفید می یابند‪ ‘.‬ادیان برای بهم پیوسته نگهداشتن گروه ابزار های چندی را بکار می برند‪.‬‬

‫‪ .۱‬الف) یکی از ساز و کارهایی که همه جا بچشم می خورد‪ ٬‬این پیام استکه زناشویی با ناباوران به دین ما ( باور دارندگان به‬
‫چیزی دیگر) گناه است‪ .‬بی گمان همه این سخنان اندرزگونه را شنیده اند‪ ’ ٬‬دو باور هر جا که همبستر شوند‪ ٬‬کشت و کشتار راه‬
‫می افتد‪ ‘.‬این اصل را در مجازات ها و هشدار های فراون می شود دید‪ .‬آموزش های جداگانه ای که هر دینی برای خود ساخته و‬
‫‪.‬پرداخته است‪ ٬‬رد ادیان دیگر را آسانتر می کند‪ ٬‬بی خود نیست که می گویند‪ ٬‬ندیده و نشناخته آدم به کسی دل نمی بندد‬

‫‪ .۱‬ب) دین برای آنکه آدم ها را بهم پیوسته نگهدارد‪ ٬‬به نام خدا قوانین اجتماعی زیادی را به خورد مردم می دهد‪ ٬‬که اغلب با‬
‫تهدید های آشکار و قابل فهم برای کسانی که نخواهند به آن قوانین پای بند بمانند‪ .‬برای مثال یکی از فرمان های ده فرمان‪ ٬‬با‬
‫تهدید به اینکه تا چهار پشت به نفرین دچار می شوند‪ ٬‬تحکیم و تقویت می گردد‪ .‬ناسزا گویی به خدا و باورها‪ ٬‬در کتاب عهد‬
‫عتیق مجازات شدید دارد و هنوز در پاکستان کسانی را که چنین کنند‪ ٬‬می کشند‪ .‬تهدید و ترساندن کمک کرده است کلیسا به زور‬
‫و زر دست یابد‪ .‬در سده های میانه مبالغ هنگفتی به عنوان کفاره پرداخته می شد‪’ :‬تا چند روزی از عذاب برزخ آنان به طور‬
‫تضمینی کاسته شود‪ ‘.‬یوهان ترزل از کشیشانی که پول کفاره می گرفت‪ ٬‬در جایی می گوید‪’ :‬تا سکه ها در کیسه جرینک جرینگ‬
‫نکند‪ ٬‬ارواح در بهشت به شادی درنمی آیند‪ ‘.‬در آغاز سده پیش برای روحانیان کاتولیک‪ ٬‬نسبت به مقام و منزلتی که در کلیسای‬
‫کاتولیک داشتند‪ ٬‬چند روزی از روز های عذاب برزخ بخشیده می شد‪ .‬امروز روز نیز کارها با ارعاب و تهدید پیش برده می‬
‫شود‪ .‬در ایالت کلرادو‪ ٬‬واقع در ایاالت متحده‪ ٬‬به تازگی یکی از کشیش ها ’خانه جهنمی‘ ابداع کرده است و مدارس مسیحی دانش‬
‫آموزان را به آنجا می فرستند تا وی آنها را بترساند و حالی شان کند که اگر پیرو دستورات دین عمل نکنند‪ ٬‬پس از مرگ چه در‬
‫انتظار شان است‪.‬‬

‫‪ .۱‬ج)‪ .‬ایمان و اعتقاد می خواهد دنباله روانش شناخته شده باشند‪ .‬این منظور از طریق عالیم ظاهری دنباله روان مانند جامه ‪.‬‬
‫سیاه‪ ٬‬کاله کوچک یهودی ها‪ ٬‬صلیب‪ ٬‬روسری و بورکا‪ ٬‬یا نشانه گذاری روین بدن مانند ختنه کردن پسران و دختران خردسال و‬
‫آگاهی و آشنایی با نوشته مقدس‪ ٬‬نیایش ها و آیین ها میسر می گردد‪ .‬می باید بشود دید و شنید که چه کسی به گروه متعلق است‪٬‬‬
‫تا در موقع لزوم از او کمک خواست‪ .‬این ساز و کار چنان نیرومند است که جلوگیری کردن از پوشیدن یا آویختن آن نشانه ها‬
‫مانند روسری بستن‪ ٬‬به آب در هاون کوفتن می ماند‪ .‬ارتباطات اجتماعی درون گروه نیز امتیازات بزرگی بهمراه می آورد‪ ٬‬از‬
‫آنرو در کلیساهای امریکا از عوامل مهم بشمار میاید‪’ .‬احساس ما بودن‘ سده هاست که با تقدس و تبرک از جان گذشتگی ها در‬
‫راه گروه تحکیم می شود‪ .‬هیچ فرقی نمی کند واگن های حامل خاکستر بودا بار خود را در پرستشگاه های ژاپن خالی کنند یا‬
‫چین‪ .‬هیچ کسی نیز اهمیت نمی دهد آن قدر از تکه پاره های چلیپایی که مسیح را روی آن بسته بودند‪ ٬‬نگهداشته شده است که به‬
‫گفته اراسموس با آنها ناوگانی از کشتی ها را می شود ساخت‪ .‬این ها هستند که گروه را بهم پیوسته نگهمیدارد‪ .‬این مساله در‬
‫مورد آن کلیساهایی هم که ادعا می کنند پوست واقعی مسیح ختنه شده پیش آنهاست‪ ٬‬نیز صادق است‪ .‬پیرو سنت یهودی می باید‬
‫بچه را در فاصله هشت روز از زاده شدن ختنه کرد‪ .‬شماری از خداشناسان باور دارند پوست جلو سنبل که هنگام ختنه شدن‬
‫بریده می شود‪ ٬‬بعد ها دوبار رشد می کند و ترمیم می گردد‪ .‬روز رستاخیز و هنگام برخاستن مردگان از خاک سنبل آنها به شکل‬
‫اولیه برمیگردد‪ .‬اما خداشناس سده ‪ ۱۷‬ام‪ ٬‬تیو آالتیوس می گفت پوستی که روی الت مسیح را می پوشاند ( پری پوتیوم دومینی)‬
‫‪.‬پس از مرگ آن حضرت جداگانه به آسمان رفت و رینگ ( حلقه) دور ساتورن را پدید آورد‬

‫‪ .۱‬د) در عین حال اکثر ادیان قوانینی برای رواج زاد و ولد دارند‪ .‬یکی از چهره های بارز این قوانین را در ممنوع کردن‬
‫داروهای ضد بارداری توسط ادیان می شود دید‪ .‬از راه هایی که برای ترویج و گسترش دین هست یکی تشویق و ترغیب پیروان‬
‫به بچه آوردن و پس از آن ’خوردن مغز‘ آن بچه های خردسال است‪ .‬از این رهگذر گروه بزرگتر و نیرومندتر می گردد‪.‬‬

‫‪ )۲‬چیزهایی را که دین عرضه یا ممنوع می کند‪ ٬‬نه تنها از دیدگاه تامین امنیت و محافظت فرد توسط گروه نافع می باشد‪ ٬‬که با‬
‫تماس های اجتماعی مثل خوردن کوشر ( خوراکی که پیرو دستور های آیین یهود آماده شده است ‪-‬م‪ ٬).‬عناصر و عواملی دارد که‬
‫برای تحکیم و تقویت سالمتی می باشد‪ .‬همچنین اکنون گفته می شود مذهبی بودن‪ ٬‬طبق پاره ای مطالعات‪ ٬‬حاکی از داشتن عالئم‬
‫سالمتی روانی‪ ٬‬مانند داشتن خوشنودی از زندگی‪ ٬‬خلق و خوی خوب داشتن‪ ٬‬احساس خوشبختی کردن‪ ٬‬داشتن افسردگی کمتر‪٬‬‬
‫اعتیاد و افکار خودکشی کمتر می باشد‪ .‬از سویی نیز پیوندی میان آن ادعاها و واقعیات عرضه نشده است و ربط دادن آنها ساده‬
‫نمی باشد‪ .‬آن آمار مطلوب‪ ٬‬در باره افسردگی به نظر می رسد‪ ٬‬بویژه در زنان بیشتر صدق کند‪ ٬‬در حالی که مردان کلیسا رو‬
‫بیشتر امکان افسردگی دارند‪ ٬‬یک مطالعه دیگر می گوید اعداد و آمار مطلوب برای افسردگی کمتر در میان کلیسا روندگان‪ ٬‬به‬
‫خاطر غیبت جوانان افسرده از کلیسا می باشد‪ .‬بررسی یی که در اسراییل به عمل آمده است‪ ٬‬برخالف مفروضات محققان‪ ٬‬نشان‬
‫می دهد شیوه زندگی مذهبی پس از ‪ ۳۵‬سال منجر به دو برابر شدن دیمانش گشته است‪ .‬از آنسر نیز پاره ای پژوهش ها نشان‬
‫‪.‬میدهد میان دعا خواندن و اختالالت روانپزشکی ارتباطی هست‬

‫‪ )۳‬داشتن دین در مواقع بروز سختی ها به آدمی امید و غرور می دهد‪ .‬در حالیکه یک خداناگرا می باید بدون دریافت کمکی از‬
‫باال مشکالت خود را حل کند‪ .‬این نیز هست که مومنان می گویند حتما ً مصلحتی در کار بوده است که خدا خواسته است این یا آن‬
‫بدبختی سرشان بیاید‪ .‬پس آنرا آزمونی یا تنبیهی از سوی خدا می پندارند‪ ٬‬که دلیل و علتی داشته است‪ .‬به گفته اسپینوزا‪’ ٬‬چون‬
‫آدمها دنبال هدفی هستند‪ ٬‬پس خدا نیز دنبال هدفی است‘‪ .‬او می گوید ایمان و اعتقاد برپایه یک خدای شخصی می باشد‪ ٬‬چرا که ما‬
‫گمان می کنیم همه چیزهای سودمند و خوب پیرامون مان به خواست خدای فراتر از طبیعت برای برخورداری ما از آن نعمت ها‬
‫آفریده شده است‪ .‬از آن سر نیز همه بدبختی ها و رویدادهای ناگوار مانند زلزله‪ ٬‬پیشامد های دلخراش‪ ٬‬ترکیدن کوه های آتشفشان‪٬‬‬
‫همه گیر شدن بیماری ها و راه افتادن سیل ها را نیز به نشانه تنبیه و مجازات همان خدای فراتر از طبیعت‪ ٬‬به گردن او می‬
‫اندازیم‪ .‬اسپینوزا می گوید‪ ٬‬دین کوششی پرتنش و نافرجام برای دور کردن خشم خدایان می باشد‪.‬‬

‫‪ )۴‬خدا برای همه چیزهایی که ما برآن آگاه نیستیم‪ ٬‬یا ناتوان از دانستن آنیم‪ ٬‬پاسخی دارد و داشتن یک دین به آدمی احساس‬
‫خوشبینی ( شاد شادم‪ ٬‬چون با عیسی میسح دوستم) می دهد‪ .‬ایمان و اعتقاد به آدمی اطمینان می دهد‪ ٬‬اگر هم زندگی در این دنیا‬
‫بکام تو نیست‪ ٬‬غم مدار که در آن دنیا بکام تو خواهد بود‪ .‬آنچه بیشتر به چشم می آید‪ ٬‬این استکه پیوسته می گویند خوبی دین در‬
‫‪.‬این استکه به زندگی ’معنا می دهد‘ ‪ ٬‬تو گویی بدون کمک خدا هیچکس نمی تواند به زندگیش معنا دهد‬

‫‪ )۵‬از اینها گذشته ایمان و اعتقاد با وعده و وعید دادن به زندگی پس از مرگ‪ ٬‬ترس از مردن را کاهش می دهد‪ ۱۰۰۰۰۰ .‬سال‬
‫پیش نیز آدمها به زندگی پس از مرگ باور داشتند‪ .‬این را از چیزهایی که برای زندگی در آن جهان همراه مرده در گور می‬
‫نهادند‪ ٬‬می شود دید‪ :‬خوردنی‪ ٬‬آب‪ ٬‬ابزار کار‪ ٬‬وسایل شکار و اسباب بازی برای بچه ها‪ .‬همراه گذاشتن انسان های کرومانیون و‬
‫انسان های نوین آسیایی‪ ٬‬در زیر خاک جواهرات زیادی هم نهاده می شد‪ .‬گویی مردم آن روزگار باور داشتند که در زندگی پس‬
‫از این جهان‪ ٬‬می باید آنان آراسته و زیبا دیده می شدند‪ .‬ایمان و اعتقاد به همین سادگی ترس از مرگ را کاهش نمی دهد‪ .‬مذهبی‬
‫های میانه حال‪ ٬‬نسبت به آنانی که مذهبی دو آتشه یا مذهبی اندک می باشند‪ ٬‬بیشتر از مرگ می ترسند‪ .‬در اینجا باز می بینیم که‬
‫دین چگونه از ترس به عنوان ابزاری برای عضو گیری استفاده می کند‪ .‬با این همه در باره زندگی پس از مرگ‪ ٬‬کم و بیش‬
‫تردید گسترده ای را می شود دید‪ .‬داوکینز به درستی از خود می پرسد‪ ” :‬اگر براستی آدمی به زندگی پس از مرگ باور دارد‪٬‬‬
‫پس چرا همه مانند سردسته راهبان آمپلفورث ( شهرستانی در یورکشایر شمالی ‪-‬م‪ ).‬پاسخ نمی دهند‪ ٬‬هنگامی که کاردینال بسیت‬
‫هیوم به وی گفت‪ ٬‬در کام مرگ فرو می رودَ‪ ٬‬او پاسخ داد‪ ’ :‬شاد باش ای مرد! این خبر خوشی است‪ ٬‬کاش منهم می توانستم با‬
‫تو همراه شوم‪‘ “.‬‬
‫‪ )۶‬یکی از کارهای مهم هر دینی آنستکه پیروان آنها بتوانند بنام خدای خود‪ ٬‬گروه های دیگر را بکشند‪’ .‬خداوند‪ ٬‬خدای جنگی‬
‫است‘ ( خروج ‪ .)۱۵:۳‬مزایای فرگشتی آمیزه ای از پرخاشگری‪ ٬‬گروه خودی ها که توسط مذهب مشخص می شود و روا‬
‫دانستن کشتار دیگران‪ ٬‬روشن است‪ .‬آدمی میلیون ها سال در شرایطی زندگی کرده استکه در آن تنها برای خوردن افراد گروه‬
‫خود به اندازه کافی خوردنی بود‪ .‬گروه های دیگری که سر و کله شان در نزدیکی چمن ها و درختان گرمسیر آنان پیدا می شد‪٬‬‬
‫برای شان خطر مرگبار بشمار می آمد و می بایست نابودشان می کردند‪ .‬با چند نسل زندگی گرم و نرم داشتن در کنار شوفاژ و‬
‫دستگاه های گرم کننده مرکزی‪ ٬‬دستاورد میلیون ها سال تکامل برای برتر شمردن گروه های خودی و زدن و کشتن گروه های‬
‫دیگر پاک نمی شود‪ .‬هنوز بخش بزرگی از مردم ما از بیگانه ترسی رنج می برد‪ .‬جاهای بسیاری از جهان در آتش جنگ ادیان‬
‫گوناگون سوخته و هنوز می سوزد‪’ .‬آرامش و صلح خدا‘ تا جایی که آدمی به یاد دارد‪ ٬‬در سرتاسر گیتی با مرگ و کشتار‬
‫دیگران حاکم می شود‪ .‬این کشتار ها‪ ٬‬به این زودی ها هم پایان نخواهد پذیرفت‪.‬‬

‫می باید مایه ای از آن می داشتی و می توانستی ُد َمت را به دم گروه های مذهبی گره بزنی تا از مزایای سرشار بهره مند شوی‪.‬‬
‫بدین سان شانس زنده ماندنت بیشتر می گشت‪ .‬اما زیان هایی که دین به افراد گروه خود‪ ٬‬به ویژه به دگراندیشان می زند‪ ٬‬از‬
‫اندازه برون است‪ .‬از سوی دیگر سیاست پیشه انگلیسی اوان لوارد نشان داد‪ ٬‬از سده های میانه به بعد‪ ٬‬خصلت جنگ ها تغییر‬
‫پیدا می کند‪ ٬‬شمار جنگ ها و طول آنها به تدریج کاستی می پذیرد‪ .‬از این باره جای خوشبینی هست‪ .‬از آنجا که مذهب از دیدگاه‬
‫بهم پیوسته نگهداشتن گروه‪ ٬‬اعمال خشونت برای نابود کردن گروه دیگر‪ ٬‬برتری و سودمندی فرگشتی خود را‪ ٬‬در شهروندیی که‬
‫در راستای جهانی شدن اقتصاد و تبدیل شدن به جامعه اطالعاتی پیش می رود‪ ٬‬از دست خواهد داد‪ ٬‬در دویست تاسیصد هزار‬
‫سال آینده هر دو آنها اهمیت خود را از دست می دهند‪ .‬سر انجام ’آزادی‘ و ’انسانیت‘‪ ٬‬در فراسوی الشه قوانین فرسوده و مندرس‬
‫‪.‬مذهب‪ ٬‬میسر خواهد گشت‪ .‬این دستاورد برای دگراندیشان و خداناباوران نیز می باشد‬
‫‪XVI. 3‬‬

‫مغز مذهبی‬

‫‪.‬آدمی برانگیختگی احساسی خویش را از چای‪ ٬‬توتون‪ ٬‬افیون‪ ٬‬ویسکی و مذهب بدست میاورد‬
‫جورج برنارد شاو ( ‪)۱۹۵۰-۱۸۵۶‬‬

‫ناگفته پیداست که با آزمون های معنوی‪ ٬‬در فعالیت های مغزی دگرگونی هایی دیده می شود‪ .‬این را در همه آنچه که می کنیم‪٬‬‬
‫می اندیشیم و از سر می گذرانیم نیز می شود دید‪ ٬‬که می تواند آیتی باشد هم بر بود‪ ٬‬و هم نبود خدا‪ .‬پژوهشی از این دست تنها‬
‫در باره آن ساختار ها و سیستم های گوناگون مغزی دید و بینش بدست می دهد‪ ٬‬که در آزمون های مذهبی ’عادی‘ و همچنین‬
‫تجربه های مذهبی یی که با برخی نشانه های بیماری نیورولوژیک و روانپریشی همراه می باشد‪ ٬‬نقش دارند‪.‬‬

‫یک اسکن کاربردی روی راهبه های ژاپنی نشان داد‪ ٬‬انواع تعمق و تفکر عبادی ( مدی تیشن)‪ ٬‬بخش های گوناگون مغز را‬
‫تحریک می کند‪ .‬از این راه بخش هایی از پوسته پیشین مغز ( پری فرونتال‪ ٬‬شکل ‪ ٬)۱۴‬پوسته پهلویی مغز یا پوسته پری یتال (‬
‫شکل ‪ )۱‬تحریک می گردد‪ .‬همچنین ایمان مذهبی با کاهش واکنش پذیری بخش پیشین پوسته سینگولر ( ا‪ .‬سی‪ .‬سی‪ .‬شکل ‪)۲۶‬‬
‫همراه می باشد‪ .‬در عین حال همان رابطه را در محافظه کاران سیاسی نیز می شود دید‪ .‬هر چند علیت آن همبستگی دانسته و‬
‫روشن نیست‪ ٬‬اما نکته جالب اینجاست که پا به پای فعال شدن و دست بکاری بردن‪ ٬‬کارکرد ا‪ .‬سی‪ .‬سی‪ .‬فزونی می گیرد‪ .‬در ا‪.‬‬
‫ا‪ .‬جی به عمل آمده از کارملیت ها ( راهبه های مرد یا زن که در کلیسا خدمت می کنند ‪-‬م‪ ).‬هنگام آزمون های عرفانی آنها‪٬‬‬
‫دگرگونی های تندی دیده میشد‪ .‬از نشانه های آزمون عرفانی یکی احساس یگانگی با خدا می باشد‪ .‬از این طریق آدمی گمان می‬
‫برد به حقیقت غایی دست یافته‪ ٬‬احساس زمان و مکان را از دست داده و با آدمیان و کاینات یکی گشته‪ ٬‬به آرامش‪ ٬‬شادی و عشق‬
‫بی قید و شرط دست یافته است‪ .‬پژوهش های نیورو فارماکولوژیک نشان میدهد برای داشتن چنین احساس هایی فعال شدن سیستم‬
‫های پاداش دهنده و دارای دوپامین ( شکل ‪ )۱۵‬اهمیت فراوان دارد‪ .‬بیماری ها مغزی نیز در این رابطه اطالعاتی می دهد‪ .‬برای‬
‫نمونه پیشرفت تند بیماری الزهایمر با از دست دادن عالیق مذهبی همراه می گردد‪ .‬هرچه بیماری آلزهایمر آرامتر پیش برود‪٬‬‬
‫عالیق مذهبی و معنویت شخص کمتر آسیب می بیند‪ .‬در برابر‪ ٬‬کسانی که دیمانش جلو و پهلوی مغز ( فرونتو تمپورال)‪ ٬‬شیدایی‪٬‬‬
‫رفتارهای وسواسی‪-‬اجباری‪ ٬‬شیزوفرینی و غش لوب گیجگاهی دارند‪ ٬‬در آنها گرایش شدید به دین دیده می شود‪ .‬اکنون دانسته‬
‫است که برخی از این بیماری ها با فعال شدن سیستم پاداش دهند ٔه دوپامین همراه می باشد‪.‬‬

‫از کارملیت ها‪ ٬‬هنگام اسکن کاربردی خواسته شد‪ ٬‬سعی کنند باالترین تجربه عرفانی بی را که از مسیحیت داشته اند بیاد آورند‪.‬‬
‫هنگامی که آنان یک چنین آزمون هایی را در خیال خود می دیدند‪ ٬‬الگوی پیچیده ای از فعالیت بخش های مغز را می شد دید‪.‬‬
‫میانی لوب گیجگاهی ( لوب تمپورال) بکار می افتاد‪ ٬‬که می تواند با احساس یکی گشتن با خدا مرتبط باشد؛ این )‪ (i‬بخش های‬
‫بخش هنگام غش گیجگاهی نیز فعال می گردد‪ ٬‬از آنرو امکان دارد آن اشخاص در آن حالت غش تجربیات مذهبی شدید داشته‬
‫فعال شدن نیوکلوس کادتُس ( شکل ‪ ٬)۲۶‬بخشی که در آن احساسات پردازش می شود‪ ٬‬که می تواند به )‪ (ii‬باشند ( شکل ‪٬)۲۷‬‬
‫فعال شدن بدنه مغز ( شکل ‪ ٬)۲۰‬اینسولر کورتکس ( شکل ‪ )۲۶‬و )‪ (iii‬احساس های شادی و عشق بی قید و شرط مربوط گردد و‬
‫پوسته مغزی پری فرونتال ( شکل ‪ ٬)۱۴‬که می تواند با واکنش های خود به خودی و بدنی در پیوند باشد که آنها هم ناشی از‬
‫پوسته مغزی پهلویی‪ ٬‬پاریتال کورتکس‪ ٬‬فعال می )‪ (iv‬احساس های یاد شده و آگاهی پوسته مغزی از آنها می باشد‪ .‬در عین حال‬
‫گشت‪ ٬‬که می تواند با دگرگونی طرح های بدنی مرتبط باشد‪ ٬‬مانند تجربه نزدیک به مرگ ( شکل ‪.)۲۷‬‬

‫مواردی هست که در آنها نمی شود مرز مشخصی میان آزمون معنوی و روانپریشی کشید‪ .‬تجربیات تند و تیز مذهبی امکان دارد‬
‫به افراط و آسیب های روانی کشیده شود‪ .‬آنها می تواند به دوره های روانی گذرا منجر گردد‪ .‬تشخیص تجربیات معنوی از آسیب‬
‫های روانی همیشه هم کار ساده ای نیست‪ .‬برای همین یکی از گویندگان رادیو (رادیو دهانهٔ رودخانه راین)‪ ٬‬روز دوم کریسمس‬
‫‪ ۲۰۰۵‬از روانپزشکان می پرسد اگر مسیح روی زمین برگشته باشد‪ ٬‬آنها از کجا می توانند وی را بشناسند؟ آنان چگونه می‬
‫توانند مسیح را از بیمار خود که کمی پیش با وی گفتگو داشتند و وی می گفت‪ ٬‬خود مسیح است‪ ٬‬باز شناسند؟ روان پزشکان می‬
‫باید به این پرسش پاسخ شایسته ای می دادند‪ .‬در سال های دهه شصت سده پیش‪ ٬‬که هنوز تعمق و تفکر معنوی مانند رفتن به‬
‫دنبال پدیده های ماورالطبیعه ( پارانورمال) و استفاده از مواد‪ ٬‬برو و بیایی داشت‪ ٬‬خیلی ها به مشکالت روانی دچار می شدند‪.‬‬
‫آنان از داشتن کنترل روی مسایل روحی و معنوی خود‪ ٬‬که کارکرد روانی‪ ٬‬اجتماعی و حرفه ای آنان را یکسره مختل می کرد‪٬‬‬
‫ناتوان بودند‪ .‬در برخی از فرهنگ ها و آیین ها‪ ٬‬شیوه های ویژه تفکر معنوی‪ ٬‬از خود بیخود شدن‪ ٬‬زوال شخصیت‪ ٬‬دور گشتن‬
‫از واقعیات‪ ٬‬آنهم به خواست خود‪ ٬‬یک امر عادی می باشد و هیچکس آنرا یک آسیب روانی در شمار نمی آورد‪ .‬کارهایی که در‬
‫فرهنگ ما فریبکاری و کالهبرداری نامیده می شود‪ ٬‬مانند شعبده بازی‪ ٬‬وودو ( افسون)‪ ٬‬جادوگری‪ ٬‬در فرهنگ های دیگر‬
‫کاریست عادی‪ .‬همچنین اوهام بینایی و شنوایی که محتوای مذهبی دارد‪ ٬‬از قبیل دیدن مریم باکره‪ ٬‬یا شنیدن صدای خدا‪ ٬‬برای عده‬
‫ای یک بخش عادی از تجربیات یاد شده بشمار میاید‪ .‬اما درصد باالیی از بیمارانی که برانگیختگی روانی دارند نیز‪ ٬‬آدم های‬
‫مذهبی می باشند‪ .‬برانگیختگی های روانی ( سایکیک) اغلب در بیماران روانی موجب دلبستگی یافتن آنان به معنویت می گردد‪.‬‬
‫همچنین آنان برای اینکه بتوانند بیماریشان را چاره کنند‪ ٬‬دست به دامن دین می شوند‪ .‬از اینرو شایسته است در هر فرهنگ و‬
‫دوره ای‪ ٬‬مشکالت مذهبی را در پرتو اوضاع دینی مورد قبول توسط پیرامون شخص دید‪ ٬‬تا بشود مسایل مذهبی و معنوی ’ناب‘‬
‫را از مشکالت روانی و نیورولوژیک جدا کرد‪.‬‬
‫‪XVI. 4‬‬

‫جهانی بهتر‪ ٬‬بدون مذهت؟‬

‫ما در دل کفار رعب خواهیم افکند چونکه آنان برای هللا همدست و همتا قایل می شوند در حالیکه او‬
‫در آن باره دستوری به پایین نفرستاده است‪ .‬جایگاه آنان در آتش است و خانه کسانی که از دستورات‬
‫‪.‬سرپیچی می کنند بد است‬
‫قران‪۱۵۲ :۳ :‬‬

‫اگر امروز روز کسی آموزش های عهد عتیق را بکار بندد‪ ٬‬یک جنایت کار خواهد بود‪ .‬و اگر کسی‬
‫آموزش های عهد جدید را بکار بندد او را خردباخته بشمار خواهند آورد‪ .‬سس‬
‫روبرت جی‪ .‬اینگرسول ( ‪)۱۸۹۹-۱۸۳۳‬‬

‫اکنون باورم می شود کسی هست که همه مارا زیز نظر دارد‪ .‬بدبختی اینجاست که آن کس حکومت‬
‫‪.‬می باشد‬
‫وودی آلن‬

‫آیین مسیحیت‪ ٬‬مانند همه ادیان دیگر‪ ٬‬همواره کوشیده است خود را دین آزادی و انسانیت جا بزند‪ .‬این واقعیت دارد‪ ٬‬مومنان‬
‫کلیسای اصالح شده و نیز سایر مومنین‪ ٬‬در طول جنگ جهانی دوم‪ ٬‬برای یهودیانی که ناچار به زندگی زیرزمینی پناه برده‬
‫بودند‪ ٬‬کار شایانی انجام دادند و فرزندان آنها را به فرزندخواندگی گرفتند‪ ٬‬از این باره آنان در باالی فهرست جای دارند‪ .‬اما نمی‬
‫توان گفت انسانیت‪ ٬‬پایداری و دلیری تنها ارث پدری مومنان است‪ ٬‬آنرا در میان سوسیالیست ها‪ ٬‬کمونیست ها و خداناگرایان نیز‬
‫می شود دید‪ .‬از این گذشته نیات خوب مومنان در عمل چیز دیگری از آب درمیاید تا آنچه که خودشان می گویند یا مردم انتظار‬
‫دارند‪.‬‬

‫آیا آدمی بدون دین زندگی بهتری خواهد داشت؟ بگمان من آری‪ .‬بگذارید چند نمونه بیاورم‪ .‬دین مسیحیت‪ ٬‬مانند همه ادیان دیگر‪٬‬‬
‫بارها و به شیوه های غیر انسانی و به بهانه ’خوشنودی خدا‘ آزادی آدمهای بیشماری را غصب کرده‪ ٬‬به آزار و ستم آنها پرداخته‬
‫و جان شان را گرفته است‪ .‬عهد عتیق مشحون از دستور کشتن است و این می تواند تاثیری تحریک کننده داشته باشد‪ .‬پژوهش‬
‫های آزمایشی نشان داد‪ ٬‬خواندن متونی از انجیل که در آنها خدا کشتن را تقدیس می کند‪ ٬‬آشکارا خشونت را باال می برد‪ ٬‬اما تنها‬
‫در کسانی که ایمان شان محکم است‪ .‬عهد جدید نیز جای پای خود را پشت سر نهاده است‪ .‬در ماتیوس ‪ ۲۷:۲۵‬آمده است‪ ٬‬نادار‬
‫پیالروس پس از آنکه مردم رای به صلیب کشیده شدن مسیح دادند‪ ٬‬دستان خود را به نشانه بیگناهی شست‪’ .‬خون او دامن ما و‬
‫بچه هایمان را می گیرد‪ ‘.‬این بهانه ای شده است برای مشروعیت بخشیدن به ضدیت مسیحیان با یهودیان‪ ٬‬تا به آنان تبعیض قایل‬
‫شوند‪ ٬‬شکار شان کنند و بکشند‪ .‬همچنین این نوشته که‪’:‬من برای صلح نیامده ام که شمشیر آورده ام! ‘ ( ماتیوس ‪ ) ۱۰:۳۴‬بوی‬
‫صلح و آرامش نمی دهد‪ .‬پاپ یوهانس پایولوس دوم با شرمندگی به خاطر جنگهای صلیبی و شکار و کشتار یهودیان عذر‬
‫خواست‪ .‬محکوم کردن علنی سکوت پاپ پیوس دوازدهم در باره همه کشی یهودیان در جنگ جهانی دوم‪ ٬‬که خیلی هم خوب از‬
‫آن خبر داشت‪ ٬‬توسط کلیسای کاتولیک‪ ٬‬خواستی لوکس و غیر ضروری بشمار نمی آید‪ .‬هنوز ما در انتظار معذرت خواهی‬
‫کلیسای کاتولیک برای انکیزیزاسیون و همدستی کلیساها در تجارت برده ها‪ ٬‬که هلند از آن راه ثروت زیادی بهم زده است‪ ٬‬بسر‬
‫می بریم‪ .‬این انتظار در باره تبعیض بانوان‪ ٬‬هم‪-‬جنس بازان‪ ٬‬تراجنسی ها و ممنوع کردن دارو های سقط جنین که در نتیجه آن‬
‫میلیون ها آدم در امریکای جنوبی باید در فقر و فاقه و در افریقای جنوبی با ایدز بسر میبرند‪ ٬‬نیز صادق است‪ .‬در سال ‪۲۰۰۵‬‬
‫سه میلیون تن از ایدز مردند و پنج میلیون تن به ویروس اچ آی وی آلوده شدند‪ .‬کلیسای کاتولیک چکار کرد؟ علم مخالفت با‬
‫استفاده از کاندوم را برافراشت‪ .‬در سال ‪ ٬ ۲۰۰۴‬وزیر مسایل خانوادگی واتیکان‪ ٬‬کاردینال لوپز تروخیلو‪ ٬‬که بگمان ما آدم بی‬
‫تجربه ایست‪ ٬‬فرمود‪’ ٬‬در ‪ ۱۵‬تا ‪ ٪۲۰‬موارد کاندوم ها از ایدز پیشگیری نمی کند و بی بند و باری جنسی را رواج می دهد‘‪ .‬در‬
‫سال ‪ ۲۰۰۹‬پاپ بندیکتوس ‪ ۱۶‬ام‪ ٬‬با نادیده انگاشتن همه ارقام و آمار اظهار داشت‪ ٬‬استفاده از کاندوم در افریقا ایدز را افزایش‬
‫خواهد داد‪ .‬در سال های آخری پرده از روی سوء استفاده های جنسی کلیسای کاتولیک از کودکان برداشته می شود‪ .‬کلیسا سرش‬
‫را مانند کبک توی برف می کند‪ .‬کاردینال سیمونیس فرمودند‪’ ٬‬ویر هابن اس نیشت گ ُوست‘ ( ما از آن آگه نبودیم‪-‬م‪ .).‬همه می‬
‫دانند که خیلی هم خوب می دانستند‪ .‬می گویند روزی آلفرد هیچکاک در سویس کشیشی را می بیند که دستش را روی شانه‬
‫پسرکی گذاشته بود‪ ٬‬پس شیشه ماشین اش را پایین می کشد و داد میزند‪’ ٬‬فرار کن پسر جان‪ ٬‬فرار کن تا بدبخت نشدی!!‘ در‬
‫انتظار شنیدن سخنی آرامش بخش از پاپ به خاطر سوء استفاده جنسی کلیسا از بچه ها‪ ٬‬گمان نمی رود بجایی برسد‪ .‬سال ها پیش‬
‫جورج برنارد شاو گفت‪’ ٬‬اصال برای چی ما می باید به پند و اندرز پاپ در باره سکس گوش کنیم؟ اگر هم او روزی چیزی در‬
‫این باره می دانست‪ ٬‬خودش اجازه نداشت آنرا بکند‪‘.‬‬

‫این خرده گیری ها تنها برای یک دین نیست‪ .‬بی گمان هر دینی بنیادگرایی و افکار پوسیده خود را دارد که در این دوره و زمانه‬
‫بجای واقعیات بخورد مردم داده می شود و به بهای اگرنه همه چیز که خیلی چیزها مردم را وادار بدانها می کنند‪ .‬همچنین‬
‫ددمنشی های سر برآورده از الهامات مذهبی‪ ٬‬تنها به افراطیون یک دین محدود نمی شود‪ ٬‬برای نمونه تیموتی مک وی‪’ ٬‬بمب‬
‫گذار اوکالهما‘ که یک مسیحی تندرو و راستگرا بود‪ ٬‬با بمب گذاری در یک ساختمان دولتی و ترکاندن آن ‪ ۱۶۹‬تن را کشت‪٬‬‬
‫دکتر باروخ گولدشتاین‪ ٬‬یک نژاد پرست راستگرا و صهیونیست در سال ‪ ۲۰۰۱‬در غار میهن پرستان‪ ٬‬واقع در هبرون‪۲۹ ٬‬‬
‫مسلمان را کشت‪ .‬فهرستی از این دست می تواند پایان ناپذیر باشد‪.‬‬

‫در رهگذر تاریخ از قربانی کردن فرزندان در راه دین نیز فروگذاری نشده است‪ .‬تاریخ مکزیک پر است از نمونه های دلخراش‪.‬‬
‫در سال ‪ ۲۰۰۲‬در شهر مکزیکو گوری یافته شد که در آن ‪ ۲۴‬اسکلت کودکان ‪ ۵‬تا ‪ ۱۵‬ساله دیده می شد که همه آنها را به دقت‬
‫در کنار هم و رو به خاور در خاک نهاده بودند‪ .‬آنها در سال های ‪ ۱۱۵۰-۹۵۰‬پس از مسیح‪ ٬‬یکجا به وسیله تولتک ها ( قومی‬
‫بودند که ‪ -‬تمدن آنها ‪ -‬از سده دهم تا دوازدهم بر بخش های میانه مکزیک امروزی گسترده بود ‪ -‬م‪ ).‬به عنوان قربانی‪ ٬‬در برابر‬
‫خدای باران‪ ٬‬تالوک سربریده بودند‪ .‬پیشکش کردن کودکان به عنوان قربانی برای خدایان را تنها در تاریخ نمی توان دید‪ .‬هنوز‬
‫در هلند‪ ٬‬اصالح شدگان سینه چاک و انجیل بدست بچه ها را به قربان گاه های بیماری فلج اطفال‪ ٬‬سرخجه‪ ٬‬اوریون و مننژیت‬
‫می برند ( این گروه از اصالح شدگان از زدن واکسن بیماری های یاد شده به فرزندان خویش خودداری می کنند و می گویند اگر‬
‫خدا بخواهد‪ ٬‬خودش بچه را نگهمیدارد ‪ -‬م‪ ).‬در انجیل چیزی درباره واکسن ننوشته است‪ ٬‬اما اینان واکسن زدن را با خواست و‬
‫مصلحت خدا در تضاد می بینند‪ .‬همچنین پیروان و گواهان یهوه‪ ٬‬زیر فشار کلیسا و اعتقاد خود‪ ٬‬نمی گذارند به بچه شان‪ ٬‬که‬
‫بیماری او را می کشد‪ ٬‬خون تزریق شود‪ .‬اگر بچه آنها با آن بیماری از دست برود‪ ٬‬می گویند در این کار خدا حکمتی بوده است‪.‬‬
‫یکی از قضات‪ ٬‬آنیتا لیسر ‪-‬گاسان در مراسم بازنشستگی خود می گوید‪ ٬‬پدر و مادران بیشماری از تصمیم قاضی‪ ٬‬که پس از‬
‫مشورت با دکتر رای به تزریق خون میداد‪ ٬‬بسیار ممنون می شدند‪ .‬گواهان یهوه به متن اعمال رسوالن ‪ ۲۹- ۲۸ :۱۵‬استناد می‬
‫کنند‪ ٬‬که در آن آمده است‪ ’ :‬زیرا که روح مقدس و ما مصلحت دیدیم که شما را به درد سر نیاندازیم جز این ضرورت‪ :‬خودداری‬
‫‪ ...‬از خون ‪ ...‬و از روسپی ‪ ‘. ...‬آنها از کجا می فهمند ‪ ۲۰۰۰‬سال پیش منظور از ’خون‘ همانا تزریق خون بوده است؟ زنی که‬
‫راه گواهان یهوه را در پیش می گیرد‪ ٬‬هنگام زایمان احتمال مردن بچه اش شش بار بیشتر است تا زنان دیگر‪ .‬براستی دیدن اینکه‬
‫‪.‬کسانی به دستاویز تعریف من درآوردی آن جمله کوتاه‪ ٬‬جلو آن اقدام حیات بخش را می گیرند‪ ٬‬دلگیر کننده است‬

‫در مورد اسالم نمونه های چندی از افعال تفدیس شده بوسیله این دین را می آوریم تا مشت نمونه خروار باشد‪ :‬قتل های ناموسی‪٬‬‬
‫آدمکش هایی که با منفجر کردن خود باعث کشته شدن انسان های بی گناه می گردند‪ ٬‬قطع دست‪ ٬‬بریدن سر گروگان ها و کسانی‬
‫که از اسالم برگشته و به دین دیگری گرویده اند‪ .‬در جوالی ‪ ٬ ۲۰۰۷‬مردی را که گفته می شد با زنی دیگر سر و س ّر داشته‬
‫است‪ ٬‬در ایران سنگسار کردند‪ .‬نخستین سنگ را قاضی محل زده بود‪ .‬از اینها هم که بگذریم‪ ٬‬می رسیم به آزارهایی که آن دین‬
‫بر زنان روا میدارد‪ ٬‬از آن میان ختنه زنان است که هر ساله دختران جوان بسیاری را قربانی می گیرد‪ .‬این آیین زندگی زنان‬
‫زیادی را بکام آنان شرنگ می کند‪ .‬در سودان‪ ٪۹۰ ٬‬دختران زیر ‪ ۱۰‬سال را ختنه می کنند و به گزارش سازمان بهداشت‬
‫جهانی‪ ٬‬در سال ‪ ٬ ۲۰۰۶‬در سراسر جهان ‪ ۱۰۰‬میلیون دختر جوان را با آن کار شکنجه کردند و به آنان صدمه زدند‪ .‬دقیق گفته‬
‫باشیم قران در تبلیغ این اقدام چیزی نمی گوید و در مصر شمار زیادی از زنان مسیحی هم ختنه می شوند‪ .‬ختنه زنان صرفا ً در‬
‫جهان اسالم صورت می گیرد و علمای اعظام از هواداران پر و پا قرص آن می باشند و علت آن طرف داری را نیز آشکارا می‬
‫گویند‪ .‬دانشمند قران شناس مصری یوسف البدری‪ ٬‬در سخنرانی خود‪ ٬‬در قاهره‪ ٬‬می گوید ختنه زنان می تواند بسیاری از‬
‫مشکالت غرب را حل کند‪’ :‬زنان غربی را ختنه نمی کنند‪ ٬‬نتیجه آنرا می شود دید‪ :‬یک جامعه بی بند و بار‪ .‬زنها همیشه طالب‬
‫سکس هستند‪ .‬بیش از‪ ٪ ۷۰‬بچه های آنها حرامزاده هستند‪ .‬کلیتوریس شمار بزرگی از زنان مصری بیشتر از سه سانتی متر می‬
‫باشد‪ .‬آنرا می باید برید تا آنان بتوانند بر احساس ها و تمایالت شهوانی خود غلبه کنند‪ .‬در غیر این صورت آنان پیوسته در حالت‬
‫برانگیختگی بسر خواهند برد که آنهم موجب یاس و امیدباختگی می گردد‪ ٬‬چرا که نمی توانند ارضا شوند‪ ‘.‬پیامدهای ختنه زنان‬
‫خوف انگیز می باشد‪ .‬برخی از آن پیامدها مشکل خونریزی ماهانه‪ ٬‬مشکل شاشیدن و مشکالت همخوابگی می باشد که هربار به‬
‫شکنجه ای تبدیل می شود‪ .‬در افریقا نیمی از بچه های زنانی که ختنه شده اند‪ ٬‬هنگام زایمان یا به فاصله اندکی از آن می میرند‪.‬‬
‫‪.‬خود مادران هنگام زایمان دچار خونریزی فراوان می گردند‬

‫دین داری را با هنر و یا شوخ طبعی سر سازگاری نیست‪ .‬در سرتاسر انجیل یک طنز نمی بینی‪ .‬با کمترین و کوچکترین شوخ‬
‫طبعی می بینی دولت های اسالمی خشم و انزجار توده ها را سازمان می دهند‪ .‬در سپتامبر ‪ ۲۰۰۶‬در دانمارک ایلندس پوستن ‪۱۲‬‬
‫کارتون خنده دار از گفته های افراطی اسالم به چاپ رساند‪ :‬جلو دروازه بهشت جلو انتحاری ها را می گرفتند‪ ٬‬حوری هایی که‬
‫برای آنها اختصاص داده بودند‪ ٬‬تمام شده بود‪ .‬مسلمانان دانمارکی با دیدن آن کارتون ها به جوش و خروش آمدند‪ ٬‬پس از اندکی‬
‫آنان در خاور میانه تظاهراتی راه انداختند و مسلمانان را به خیابان ها کشاندند‪ .‬در اردن‪ ٬‬و جاهای دیگر خاورمیانه محصوالت‬
‫دانمارکی را از قفسه های مغازه ها بیرون آوردند‪ .‬اخوان المسلمین‪ ٬‬سوریه‪ ٬‬سازمان جهاد اسالمی‪ ٬‬وزرای امورخارجه کشور‬
‫های اسالمی و کشورهای عربی و سازمان کنفرانس اسالمی همه می خواستند از مسلمانان معذرت خواهی شود‪ .‬آنان چنان رفتار‬
‫می کردند که گویی خود نمونه بارز گذشت و نرمش در برابر ادیان دیگرند‪ .‬پس از آن سر دبیر روزنامه یاد شده گفت اگر‬
‫مسلمانان به خاطر تصاویر ما آزرده خاطر شده اند‪ ٬‬من معذرت می خواهم‪ .‬اما مسلمان ها با این حرف ها ول کن نبودند‪ .‬آنها در‬
‫همه جا ریختند به خیابان ها و خواستار اعدام کارتونیست ها شدند‪ .‬پاپ بندیکتس در سال ‪ ۲۰۰۶‬هنگام سخنرانی در دانشگاه‬
‫ریگنسبورگ‪ ٬‬متون مذهبی بسیار افراطی از محمد نقل کرد‪ .‬پس از آن مسلمانان بنیادگرا برای نشاندادن خوی آدمخواری خود در‬
‫غرب اردن کلیساهای مسیحیان را آتش زدند و ویران کردند و راهبه ایتالیایی‪ ٬‬لیونال سگروباتی را در سومالی کشتند‪ .‬روشن شد‬
‫‪.‬که جهان اسالم هنوز آمادگی بحث روشنفکری در این زمینه ها را ندارد‬

‫سازمان های بنیادگرایی چون طالبان در افغانستان‪ ٬‬حماس در سرزمین های فلستین و حزب هللا در لبنان در آن خطه به سرعت‬
‫محبوب می گردند و قدرت می گیرند‪ .‬در اینجا نیز می توان گفت این پدیده تنها به اسالم محدود نمی گردد‪ .‬در ایاالت متحده‬
‫مسیحیان بنیادگرا‪ ٬‬با سازمان های طرف داری از زندگی ( مخالف سقط جنین ‪ -‬م‪ ٬).‬با آن ایده های داروینست ستیزی و بیگانه‬
‫ترسی‪ ٬‬در دوره ریاست جمهوری بوش به تاخت و تاز درآمدند‪ .‬همین مساله در مورد جناح راست تندرو یهودیان در اسراییل‬
‫صادق است‪ .‬ادیان در سراسر جهان‪ ٬‬به این زودی ها از کشت و کشتار های بیهده و پوچ باز نخواهند ایستاد و خون های بیگناه‬
‫ریخته خواهد شد‪ .‬برای پرهیز از این خونریزی ها بهتر است مغز بچه ها را با آموزش های دینی آغشته نکنیم‪ .‬آنان می توانند‬
‫معنویت خود را در زمینه های هنری‪ ٬‬علمی‪ ٬‬نگهداری پیرامون زیستی‪ ٬‬یا کمک به دیگران‪ ٬‬دستگیری از ناتوان ها‪ ٬‬شاد کردن‬
‫‪.‬زندگی بکار برند‬
‫‪XVI. 5‬‬

‫زنان و صدف های دوکی ناپاک و آلوده‬

‫‪.‬برخی از دستورات دینی یک پایه منطقی دارد‪ .‬اما ما نمی دانیم کدام پایه منطقی‬

‫برخی از دستورات دینی‪ ٬‬در نگاه نخست گمان می رود پایه ای خردمندانه دارد‪ .‬ممنوع شدن خوردن گوشت خوک برای یهودیان‬
‫و اسالمی ها‪ ٬‬در روزگاری که از بازرسی گوشت خبری نبود‪ ٬‬معقول به نظر می آید‪ .‬اما آدم سر در نمی آورد چرا انجیل و‬
‫قران زنی را که خونریزی دارد‪’ ٬‬ناپاک‘ میداند‪ .‬لویتیکوس ( الویان) هر نوع شک و شبهه ای در این باره را بر طرف می کند‪:‬‬
‫’‪ ....‬هر کس هم که به آن زن دست بزند تا شامگاه ناپاک خواهد بود‪ ...‬هرجا که وی بنشیند ناپاک خواهد گشت ‪ ...‬هر کس که به‬
‫رختخواب او دست بزند تا شامگاه ناپاک خواهد ماند ‪ ...‬اگر مردی در کنار او بخوابد ‪ ...‬هفت روز ناپاک خواهد بود‪ ‘.‬زنان پس‬
‫از هر خونریزی (ماهانه) می باید یک قربانی بیاورند و با آیین تنشویی‪ ٬‬میکواه ( غسل یهودیان در حمام های مخصوصی که‬
‫حوض کوچک و عمیقی دارد ‪ -‬م‪ ).‬کردن‪ ٬‬خویشتن را ’پاک گردانند‘‪ .‬این دستور را از دید بهداشتی من نمی فهمم‪ .‬اما می دانم که‬
‫برای بچه کاشتن سودی دارد‪ .‬اگر زنی خونریزی داشته باشد‪ ٬‬که معموال پنج روز طول می کشد‪ ٬‬می باید هفت روز دیگر صبر‬
‫نماید تا در روز هشتم خود را ’پاک کند‪ ‘.‬یعنی می رسیم به سیزدهمین روز از هنگام خونریزی‪ ٬‬یعنی زن بیشترین آمادگی برای‬
‫بارداری را در این دوره دارد‪ .‬بنا براین پس از یک دوره دوری گزینی از همخوابگی با آغاز تخمک گذاری‪ ٬‬روشن است که‬
‫شانس باردار شدن بسیار باال می باشد‪ .‬این مقررات آشکارا برای بقا گروه می باشد‪ .‬آیا آن ایده داهیانه پشت این دستور زن ستیز‬
‫می باشد؟ بهر روی‪ ٬‬این ایده را که می باید به خونریزی ماهانه توجه داشت‪ ٬‬در فرهنگ های گوناگون می شود دید‪.‬‬

‫در چین‪ ٬‬پیش از روی کار آمدن مایو زنهایی که خونریزی داشتند‪ ٬‬نه تنها ناپاک بشمار می آمدند‪ ٬‬که نیرویی جادویی داشتند و‬
‫در جنگ ها از آنان استفاده می کردند‪ .‬آنان ’نواربهداشتی‘ خون آلود شانرا بر باالی دیوارها تکان می دادند تا قدرت توپ هایی را‬
‫که دشمن شلیک می کرد تار و مار کنند‪ .‬گویی ترس از خون خونریزی ماهانه‪ ٬‬از زمان الویان تا به امروز کاهش نیافته است‪.‬‬
‫به گفته وین سنت باویس ( حدود ‪ )۱۱۹۰ - ۱۲۶۴‬خون خونریزی ماهانه از جوانه زدن گندم‪ ٬‬جلوگیری‪ ٬‬گیاهان را پژمرده و‬
‫خشک و انگورها را ترش می کند‪ ٬‬باعث می شود درختان میوه ندهد‪ ٬‬آهن زنگ بزند‪ ٬‬چشمه ها سیاه گردد و سگ ها دیوانه‬
‫شوند‪ .‬این ایده های پوسیده از آن سده های میانه نیست‪ .‬مادر زن من هرگاه خونریزی ماهانه داشت‪ ٬‬مادر بزرگ او که مذهبی هم‬
‫نبود‪ ٬‬اجازه نمی داد پای در آشپزخانه نهد‪ ٬‬به ویژه اگر میوه های باغ حیاط درآمده بود‪ .‬هنوز به زنان سورینامی که خونریزی‬
‫دارند‪ ٬‬اجازه داده نمی شود به آشپزخانه بروند‪ .‬طبق اعتقادات مردم زنی که خونریزی دارد‪ ٬‬با دست زدن یا حتی نگاه کردن به‬
‫نان‪ ٬‬گوشت و گیاهان باعث می شود آنها فاسد یا پژمرده شوند‪.‬‬

‫گویی دستور های دیگر پایه و اساس بهتری دارد‪ .‬نه تنها قوانین ذایقه یهودی خوردن کراست ایسین ها ( راسته جانورانی که‬
‫بیشتر در دریا زندگی می کنند و پوسته کلفتی بر پشت دارند مانند خرچنگ‪ ٬‬میگو‪ ٬‬حلزون‪ ٬‬موسل‪ ٬‬حلزون دریایی‪ ٬‬صدف‪- ... ٬‬‬
‫م‪ ).‬را ’ناپاک‘ می داندَ‪ ٬‬که در میان سرخپوستان امریکای شمالی نیز خوردن موسل ( نوعی صدف) ممنوع می باشد‪ .‬به نظر‬
‫میرسد دلیل خوبی برای این کار باشد‪ .‬در سال ‪ ٬ ۱۹۸۷‬در یک روز پس از خوردن موسل هایی که از جزیره پرینس ادوارد در‬
‫دهانه رودخانه کاردیگان‪ ٬‬در بخش شرقی کاناد‪ ٬‬صید شده بود‪ ۱۰۰ ٬‬نفر مسموم و سخت بیمار شدند‪ .‬آنها نه تنها سرگیجه داشتند‬
‫و باال می آوردند‪ ٬‬بلکه از پدیده های نیورولوژیک مانند سردرگمی‪ ٬‬سردرد و فلج شدن نیز رنج می بردند‪ .‬هفت تن از بیماران به‬
‫کما رفتند‪ .‬تنی چند از آنان پس از گذشت یک سال هنوز با اختالالت حافظه دست و پنجه نرم می کردند‪ .‬آنها رویدادهایی مانند‬
‫عروسی دختر خود را که آدم های دیگر فراموش نمی کنند‪ ٬‬پاک از یاد برده بودند و نمی توانستند بیاد آورند‪ .‬روی مغز چهار تن‬
‫از آنان که از مسمومیت موسل مرده بودند‪ ٬‬در آزمایشگاه بررسی به عمل آمد و روشن گشت هیپوکامپوس و آمیگداالی آنها‪ ٬‬که‬
‫هر دو ساختار برای حافظه ضروت دارد‪ ٬‬بسختی آسیب دیده است‪ .‬آن تابستان شرایط آب و هوایی استثنایی در کانادا منجر به‬
‫رشد وسیع جلبک گشته بود‪ .‬موسل ها ( نوعی صدف) جلبک ها [دیاتوم (جلبک های تک سلولی‪-‬م‪ ).‬نیتچیا پانجینز ( جلبک های‬
‫تک سلولی دریایی که می تواند زهری بنام دوموییک تولید کند که روی اعصاب اثر تخریبی دارد ‪-‬م‪ ]).‬را مانند اَلَک و صافی از‬
‫دریا می گیرند و جمع می کنند‪ .‬جلبک ها ماده ای دارند‪ ٬‬دومویین اسید‪ ٬‬که برای سلول های عصبی زهرآگین می باشد‪ .‬این ماده‬
‫با تحریک بیش از حد سلول های مغزی آنها را از بین می برد‪ .‬این مسمومیت تنها برای آدم ها پیش نمی آید‪ .‬در سال ‪٬ ۱۹۶۱‬‬
‫در میان مرغ های توفان تیر خاکستری ( گری آررو پترل)‪ ٬‬در سانتاکروز کالیفرنیا رفتار عجیبی دیده شد‪ .‬این پرنده ها با‬
‫سرعت زیاد خود را به شاخ و برگ ها و تیر برق ها می کوبیدند‪ .‬آنها به آدم ها نک می زدند و روی آنها باال می آوردند‪ .‬خیابان‬
‫ها پر شده بود از مرغ توفان های مرده‪ .‬آلفرد هیچکاک از طریق روزنامه محلی خبر های این رفتار عجیب پرنده ها را دنبال می‬
‫کرد‪ .‬دو سال پس از آن وی فیلم پرنده ها را ساخت که احتماال از آن داستان ها و همچنین از کتاب دافنه دو موریر الهام گرفته‬
‫بود‪ .‬در سال ‪ ۱۹۹۱‬مشابه همان اپیدمی در سانتاکروز کالیفرنیا پیش آمد‪ .‬اما این بار در میان جماعت مرغان دریایی کورمرنت و‬
‫پلیکان‪ .‬پس از بررسی و آزمایش پرنده های مرده‪ ٬‬روشن شد که میزان انباشت اسید دومویین در آنها بسیار باالست‪ .‬برخی از‬
‫دستورات آمده در انجیل را بهتر است جدی گرفت؛ تاسف در اینجاست که نمی دانیم کدام ها را‪ .‬در این دوره و زمانه پای بندی به‬
‫همه دستور های لویتیکوس شدنی نیست‪ .‬می توانید در این باره مقررات مربوط به مجازات و ‪ ...‬را بخوانید‪.‬‬
‫‪XVI. 6‬‬

‫دعا برای یکی دیگر‪ :‬دلخوشکنک برای خودت‬

‫پس دیدم‪ ٬‬آدمی نمی تواند از کار خدا سر دربیاورد‪ ٬‬که در زیر آفتاب انجام شده است‪ ٬‬هر چندان هم‬
‫آدمی در این جستجو خود را خسته کند‪ ٬‬چیزی سر درنخواهد آورد‪ ٬‬اگر هم روزی عاقلی گفت که می‬
‫‪.‬داند‪ ٬‬نمی تواند پرده از روی آن بردارد‬
‫موعظه ‪۸:۱۷‬‬

‫همیشه دعای کوتاهی به خدا میکنم‪ :‬این دعا را‪” :‬خداوندا! بمن دشمنانی کامال احمق بده‪ “.‬و خدا دعای‬
‫‪.‬مرا می شنفد‬
‫ولتر ( ‪)۱۶۰۴-۱۷۷۸‬‬

‫سر فرانسیس گالتون ( ‪ ٬)۱۸۲۲-۱۹۱۱‬یکی از عمو زاده های داروین‪ ٬‬نخستین کسی استکه به صورت آماری به تاثیر دعا‬
‫پرداخت‪ .‬او دید دعای بسیاری از انگلیسی ها که هر روز می گویند‪’ ٬‬خدایا بر عمر شاه‪ /‬ملکه بیافزا‘‪ ٬‬به طول عمر شاهان‬
‫وشاهزاده ها نمی افزاید‪ .‬هرچند برای امنیت مبلغین مذهبی و زواری که با کشتی مسافرت می کنند‪ ٬‬فراوان دعا می شود‪ ٬‬از‬
‫غرق شدن آنها کاسته نمی شود‪.‬‬

‫بررسی های بسیاری که اخیرا ً در باره تاثر دعا روی لویکمی‪ُ ٬‬رماتیسم یا بیماران کلیوی که دیالیز می شوند‪ ٬‬به عمل آمده است‪٬‬‬
‫نشان می دهد دعا هیچ سودی ندارد‪ .‬البته نشریاتی هست که ادعا می کند دعا کردن تاثیر دارد‪ ٬‬لیکن پای همه آنها در آزمایش می‬
‫لنگد‪ .‬در یکی از بخش ها مراقبت های قلبی که در آن برای بیماران دعا می شد‪ ٬‬پس از کمی سر و گوش آب دادن دیده شد منشی‬
‫بخش نیز در موثر افتادن دعا دستی دارد‪ .‬احتماال وی در تقسیم بیماران به بخش های گوناگون‪ ٬‬بیمارانی را که از سالمت بیشتر‬
‫برخوردار بودند به بخش دعا می فرستاد‪ .‬در سال ‪ ۲۰۰۶‬ترکیبی از ‪ ۱۴‬تحقیق خوب به این نتیجه رسید که دعا برای بهتر شدن‬
‫بیماری دیگران هیچ سودی ندارد‪ .‬اما بررسی های گسترده و خوب کنترل شده نشان می دهد دعا کردن برای بیماران قلبی اثرات‬
‫زیان آور دارد‪ .‬تحقیق فوق به ‪ ۱۸۰۲‬بیمار مربوط می شود که همه شان جراحی بای پس عروق کرونر داشتند‪ .‬آنها را در سه‬
‫گروه جای دادند‪ .‬بی آنکه آنان بدانند در گروه ‪ ۱‬به چه کسانی دعا می شود و در گروه ‪ ۲‬به چه کسانی دعا نمی شود‪ .‬در شدت و‬
‫وخامت ناراحتی های آنان فرقی بدان صورت وجود نداشت‪ .‬گروه ‪ ۳‬می دانست که برای آنها دعا می شود‪ .‬این گروه با پیدا کردن‬
‫بیشترین مشکالت و وخیم شدن وضع شان موجب شگفتی همه شد‪ .‬می توان حدس زد بیمارانی که می شنوند برای شان دعا می‬
‫کنند‪ ٬‬گمان می برند وضع شان خیلی خراب است‪ .‬تحقیق دیگری نشان داد‪ ٬‬هرچه نشانه های بیماری روانی بیماران بیشتر باشد‪٬‬‬
‫بیشتر به دعا کردن می پردازند‪ .‬البته نباید خیال کرد که با دعا کردن آدم مشکالت روانی پیدا می کند؛ بیگمان آنها کسانی بودند‬
‫که با درماندگی دنبال درمانی برای مشکالت روانی خود می گشتند‪ .‬به هر روی تاکنون کسی پیدا نشده است که تاثیر دعا کردن‬
‫برای دیگری را‪ ٬‬بگونه ای که برای همه قانع کننده باشد‪ ٬‬نشان دهد‪ .‬برای نمونه تاکنون دیده نشده است کسی که دست و پایش را‬
‫قطع کرده اند پس از دعای دیگران به او‪ ٬‬دست و پایش دوباره بروید‪.‬‬

‫علیرغم نوشته های فراوان درباره پوچ و بیهده بودن دعا کردن‪ ٬‬نشانی از شک و تردید بدان در میان توده های بزرگ نمی توان‬
‫دید‪ ۸۲٪ :‬از امریکاییان باور دارند که با دعا کردن بیماری های چاره ناپذیر را می توان بهتر کرد‪ ۷۳٪ ٬‬خیال می کنند با دعا‬
‫کردن برای دیگران می توان بیماری آنان را درمان کرد‪ ۶۴٪ ٬‬از دکتر می خواهند برای شان دعا کند‪ .‬برای چه بیشتر مردم به‬
‫موثر بودن دعا اعتقاد دارند در صورتی که تحقیقات ذره ای هم آنرا تایید نمی کند؟ گمان من بر این است آدم هایی که مرتب دعا‬
‫می کنند‪ ٬‬خود از آن کار خشنود می گردند و احساس خوبی به آنان دست می دهد‪ .‬با دعا کردن برای مومنان احساس آرامش‬
‫دست می دهد و بهمراه آن سطح هورمون استرس‪ ٬‬کورتیزول‪ ٬‬در خون آنان کاهش می یابد‪ .‬دعا کردن برای دیگری در اصل‬
‫برای آرامش خود است‪ .‬این ایده تازه ای نیست‪ .‬اسپینوزا از دیدن مفهوم دعایی که در آن از خدا چیزی خواسته می شود‪ ٬‬ناتوان‬
‫ماند‪ ٬‬برای اینکه او به خدای شخصی باور نداشت‪ ٬‬خدایی که از باال به آن دعا پاسخ می داد‪ .‬او دعا را ابزاری برای تمرکز و‬
‫تفکر و تعمق درباره جهان و کاینات می دید‪ .‬البته می توان از طریق یوگا‪ ٬‬در گوشه ای دنج به جهان و کاینات اندیشیدن‪ ٬‬یا گوش‬
‫کردن به موسیقی دلخواه خود نیز بدان مقصود رسید‪ .‬برای نمونه تمرین های یوگا به پایین آمدن سطح هورمون استرس‪٬‬‬
‫کورتیزول می انجامد‪ .‬پس از تمرین های یوگا و همچنین تعمق و تفکر در باره جهان هستی‪ ٬‬در گوشه ای دنج ( مدیتیشن)‪ ٬‬با فرا‬
‫رسیدن شب مقدار هورمون خواب‪ ٬‬مالتنین باال می رود‪ ٬‬یا پس از تمرینات یوگا سیستم عصبی خودکار نشانه های بیماری کمتر‬
‫بکار می افتد‪ .‬به سخن دیگر کارکرد آن تنش زدایی می باشد‪.‬‬

‫‪:‬از باره ای هم بررسی ها روی اثر گذاری دعا‪ ٬‬پر از تپه و چاله است‬

‫گاه تنها به گفتن نام کسی که برایش دعا می شود‪ ٬‬بسنده می کنند و گاه تنها به عکسی از وی‪ .‬آیا این برای خدا کافی خواهد بود ‪-‬‬
‫که بتواند او را شناسایی کند؟‬

‫چگونه می توان از دعا شدن افرادی که در گروه کنترل هستند پیشگیری کرد؟ آدم های زیادی به همسر‪ ٬‬خویش یا آشنای خود‪- ٬‬‬
‫‪.‬که در بیمارستان بستری است دعا می کنند‬

‫از اینها گذشته آدمی می تواند‪ ٬‬در جایگاه کسی که باورمند است‪ ٬‬از خود بپرسد‪ ٬‬آیا خدا به خواست همه کسانی که دعا می کنند‪- ٬‬‬
‫‪.‬گوش می کند‪ ٬‬و یا آمادگی و توانایی آنرا دارد که در امور مردم عادی دخالت کند‬

‫آدمی در جایگاه کسی که باورمند است‪ ٬‬می تواند از خود بپرسد آیا راه های خدا می باید موضوع حقه یک تحقیق قرار گیرد یا ‪-‬‬
‫خدا میگذارد او را آزمایش کنند ( ’او را نیازمایید ‪ ‘٬...‬تثنیه ‪.) ۱۶ :۶‬‬

‫اگر به همه این مسایل روش شناختی خوب بیاندیشید‪ ٬‬می بینید تنها راهی که برای پاسخ دادن به این پرسش که دعا کردن برای ‪-‬‬
‫یکی دیگر‪ ٬‬اثر دارد یانه‪ ٬‬انجام یک تحقیق خوب کنترل شده و تجربی حیوانات می باشد‪ .‬و من تاکنون چنان چیزی ندیده ام‪.‬‬
‫‪XVI. 7‬‬

‫دیوانگی های مذهبی‬

‫اکر کسی به توهم ( خیاالت سرابگون‪ ٬‬که آدم هایی شدید ًا آنرا باور باور دارند اما با آنچه که معموال‬
‫به عنوان واقعیت پذیرفته می شود ناسازگار است ‪ -‬م‪ ).‬دچار شود به آن دیوانگی می گویند‪ ٬‬اما اگر‬
‫‪.‬آدم های بسیاری هم‪-‬زمان دچار توهم شوند‪ ٬‬به آن دین می گویند‬
‫ریچارد داوکینز‪۲۰۰۶ ٬‬‬

‫دیوانگی های مذهبی امکان دارد در پارهی ای از بیماری های نیورولوژیکی و روانپزشکی پیش بیاد‪ ٬‬مشروط بر آنکه مذهب‬
‫حداقل در جوانی‪ ٬‬در مغز برنامه ریزی شده باشد‪ .‬برای نمونه پس از حمله غش امکان دارد شخص پیوند با واقعیت را از دست‬
‫بدهد‪ .‬یک چهارم روانپریشی هایی از این دست محتوای مذهبی دارد‪ .‬دیوانگی های مذهبی در شیدایی و افسردگی نیز پیش میاید‪.‬‬
‫در دیمانش بخش پیشین و گیجگاهی ( فرونتو تمپورال) و شیزوفرینی نیز آن نخستین پدیده بشمار میاید‪ .‬چنین بود که در سال‬
‫‪ ۲۰۰۳‬وزیر امور خارجه سوئد‪ ٬‬آنالیند‪’ ٬‬به دستور مسیح‘ و بدست میهایلو میهایلوویچ‪ ٬‬یک بیمار شیزوفرین‪ ٬‬که داروهای خود‬
‫را نمی خورد‪ ٬‬به قتل رسید‪ .‬وی احساس می کرد مسیح او را برگزیده است و نمی توانست در برابر صدا هایی که بهش دستور‬
‫کشتن را می دادند‪ ٬‬بایستد‪ .‬در مورد جان ناش که در سال ‪ ۱۹۹۴‬جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کرد‪ ٬‬هنگامی که وی ‪ ۲۹‬سال‬
‫داشت‪ ٬‬شیزوفرینی یی تشخیص داده شد که شکل پارانوئید داشت‪ .‬او توهماتی با رنگ مذهبی داشت‪ .‬در این پندارها و توهمات‬
‫گاه خود را در نقش یک ماشیح پنهانی و گاه در نقش ایسا (بگفته انجیل یکی از پسران دو قلوی اسحاق و ربکا که برادرش به وی‬
‫خیانت کرد‪ -‬م‪ ).‬می دید‪ ٬‬که از شخصیت های انجیل می باشد‪ .‬آزمون های نزدیک به مرگ (مرگ خود را بچشم دیدن ‪-‬م‪ ).‬نیز‬
‫می تواند با تجربیات مذهبی همراه باشد‪ .‬برای نمونه زنی که امبلی جگر سفید داشت‪ ٬‬می گفت‪ ٬‬مسیح او را دوباره از بهشت به‬
‫زمین فرستاده بود تا از بچه هایش نگهداری کند‪.‬‬

‫خرکالین تجربه مذهبی خویش را بسیار تاثیر گذار توصیف می کند‪ .‬من خرکالین را پس از آنکه او را در کابینه یوپ دن اویل به‬
‫وزارت آموزش و علوم رسید‪ ٬‬و در تابستان ‪ ۱۹۷۵‬می خواست در یک هفته ‪ ۲۰۰‬میلیون خولدن ( واحد پول هلند پیش از ایرو ‪-‬‬
‫م‪ ).‬از هزینه ها صرفه جویی کند و با یک قلم کشیدن بر روی موسسه مغز‪ ٬‬که در انتظار مدیر جدید بسر می برد‪ ٬‬همین طور بر‬
‫روی موسسه دولتی اسناد و مدارک جنگ زیر ریاست پروفسور دکتر لیو د یونگ‪ ٬‬بر روی پروژه سفر فضایی و چند موسسه‬
‫دیگر‪ ٬‬همه را نابود می کرد‪ ٬‬شناختم‪ .‬آن روزها می کوشیدم بکمک همکاران خود در موسسه مغز‪ ٬‬به عنوان یک پژوهشگر‬
‫جوان‪ ۳۱ ٬‬ساله‪ ٬‬که هیچ تجربه مدیریت نداشت‪ ٬‬کابینه را از این تصمیم باز دارم‪ .‬وی بخاطر تنش هایی که با حزب خود و با‬
‫فراکسیون های مختلف در مجلس داشت پس از برگشتن بخانه شب ها چهار پنج ساعت بکوب کار می کرد و زیاد قهوه می‬
‫خورد‪ .‬یک روز که پس از هفته ها خود را برای بحث در مجلس آماده کرده بود‪ ٬‬هنگام رفتن به سر کار آرزوی شگفتی از ذهن‬
‫اش گذشت و از آن هنگام دوره شیدایی وی آغاز گشت‪ ٬‬که در کتاب خود در باره قرمز‪ ٬‬که در سال ‪ ۱۹۹۴‬درآمد‪ ٬‬تصویر خوبی‬
‫از حاالت خود می دهد‪ .‬او گمان می کند به مغزش عمل کرده اند و از بیرون او را راه می برند‪ .‬صدایی در مغزش طنین می‬
‫اندازد‪’ :‬تو تنها نیستی خدا‪ ٬‬نه‪ ٬‬تو خدای خدایانی‪ ‘.‬پس از آن می رود به یکی از سوپر مارکت ها و به همه کسانی که در رفت و‬
‫آمد بودند اعالن می کند آنها به رستگاری انسانی خواهند رسید و آن رستگاری در انتظار آنهاست‪ .‬وی از اینکه می بیند مردم با‬
‫شنیدن حرف های او راه شان را می گیرند و تند از آنجا می روند‪ ٬‬هیچ تعجب نمی کند‪ .‬گمان می کند پیام او به قدری مهم است‬
‫که آنها می خواهند هرچه زودتر آنرا اجرا کنند و برای همین شتاب دارند‪ .‬پس از چندی در شبی سرد و یخبندان چند دور در‬
‫نزدیکی های خانه اش می َدود‪ .‬پس از این دوره شیدایی از ‪ ۱۶‬فوریه ‪ ۱۹۷۹‬دوره تناوب افسردگی وی آغاز می گردد‪.‬‬

‫پس از خواندن کتاب روان و دلچسپ خرکالین‪ ٬‬نامه ای برایش نوشتم و ازش پرسیدم آیا مرا بیاد میاورد‪ ٬‬همچنین بهش نوشتم‪٬‬‬
‫امروز پس از گذشت ‪ ۱۹‬سال از آن دوستی‪ ٬‬ما دو تا یک دلبستگی مشترک داریم‪ :‬افسردگی همراه با شیدایی‪ .‬در عین حال از‬
‫فرصت استفاده کردم و برخی از نشریات مان را که برپایه تحقیقات مان روی مغز بیمارانی که مرده بودند‪ ٬‬همراه نامه فرستادم‪.‬‬
‫روز ‪ ۲۰‬اکتبر ‪ ۱۹۹۴‬نامه بسیار دوستانه و طوالنی از وی دریافت کردم که هنوز الی کتاب وی نگه داشته ام‪ .‬در آن نامه وی‬
‫نوشته بود‪ :‬معلومه‪ ٬‬بحث هایی را که با تو و همکارانت سر بسته شد ن موسسه مغز داشتم‪ ٬‬با جزییات کامل بیاد دارم‪ .‬آن صرفه‬
‫جویی که بگردن من افتاده بود‪ ٬‬با اعتراضات شما کم مانده بود‪ ٬‬به بهای پست و مقام سیاسی من تمام شود‪ .‬از دیده ها و شنیده‬
‫های خود می توانم حدس بزنم که تو از آنچه بدست آوردی خوشحالی ‪ ....‬تردیدی نیست که پژوهش در زمینه افسردگی همراه با‬
‫شیدایی مرا نیز به وجد میاورد‪ .‬شاید بهتر باشد در آینده نزدیک سر آن موضوع با هم دیداری داشته باشیم و گپی بزنیم‪ ٬‬بویژه در‬
‫باره دستاورد های نوین علمی برای آن بیماری‪ .‬آیا با این پیشنهاد موافقی؟ ‪ ....‬گفتن ندارد که از او دعوت کردم به موسسه مغز‬
‫بیاید‪ .‬وی در دسامبر ‪ ۱۹۹۸‬مرد‪ ٬‬بی آنکه به دعوت من عمل کند‪.‬‬
‫‪XVI. 8‬‬

‫غش لوب گیجگاهی‪:‬‬

‫پیام های خداوند‬

‫‪.‬من نیازی نمی بینم که به بهشت بروم؛ کسی را در آنجا نمی شناسم‬
‫هارم ایدنز‪ ٬‬در روزنامه اچ‪ .‬پی‪۲۰۰۹ ٬‬‬

‫پایین تر از تو کسی یافت نمی شود ‪ ...‬که بتواند پیشگویی کند‪ ... .‬کسی که از روح مرده بازخواست‬
‫‪ ....‬یا از مرده چاره جویی کند‪ .‬چون هر کسی که این کار را بکند‪ ٬‬خدا را از خود بیزار می کند‬
‫تثنیه ‪۱۸:۱۰‬‬

‫بیمارانی که غش لوب گیجگاهی دارند‪ ٬‬می توانند تجربیات نشیگی و عرفانی عجیب و غریبی داشته باشند‪ .‬در اینگونه تجربیات‬
‫آنان گمان می کنند مستقیم با خود خدا تماس حاصل می کنند و از وی دستور می گیرند‪ .‬برای نمونه مردی می گفت‪ ٬‬نور بسیار‬
‫روشن و مردی را دید که شبیه مسیح بود‪ .‬پس از بررسی روشن شد که وی در لوب گیجگاهی یک تومور معزی داشت و تومور‬
‫یاد شده موجب فعال شدن غش او می گشته است‪ .‬پس از برداشته شدن تومور‪ ٬‬حمالت غش همراه با آن حاالت خلسه و عرفان‬
‫نیز برای همیشه رخت بربست‪ .‬حمالتی که در آنها ’دیدار با خدا‘ پیش میاید‪ ٬‬تنها سی ثانیه تا یکی دو دقیقه طول می کشد‪ ٬‬اما‬
‫همین‪ ٬‬می تواند شخصیت آنان را برای همیشه دگرگون کند‪ .‬این اشخاص اغلب از منظر عاطفی متحول می شوند و امکان دارد‬
‫به شدت مذهبی گردند‪ .‬در فاصله حمالت آنان نشانه های سیندروم گشوایند [ نشانه های مهم این نوع غش را دارند‪ )۱ ٬‬نوشتن یا‬
‫نقاشی کشیدن به صورت افراطی‪ )۲ ٬‬داشتن احساسات مذهبی یا گرایش به فلسفه مذهبی افراطی‪ )۳ ٬‬تمایالت جنسی اندک‪)۴ ٬‬‬
‫افراط در پر حرفی و کش دادن صحبت ها از طریق پرداختن به جزییات‪ ٬‬می باشد ‪ -‬م‪ ٬].‬که شاخص های آن نوشتن زیادی‪٬‬‬
‫دلبستگی اندک به سکس و تمایالت شدید مذهبی می باشد‪ .‬بیگمان شماری از شخصیت های تاریخی این شکل غش را که کمتر‬
‫پیش می آید داشته اند‪.‬‬

‫آن هنگام که هنوز پایولوس حواری‪ ٬‬هنوز نام خود سایولوس را بکار می برد و به دمشق میرفت تا مسحیان را شکار کند‪ ٬‬حالت‬
‫خلسه و الهام به وی دست داد ( اعمال رسوالن ‪ ...’ :) ۹ : ۱ - ۹‬چون به دمشق نزدیک گشت‪ ٬‬از آسمان نوری بر او پرتو افکن‬
‫شد‪ ٬‬هنگام افتادن به زمین صدایی شنید که به او می گفت‪ :‬سایول‪ ٬‬سایول‪ :‬برای چه تو مرا آزار می دهی؟ و او گفت‪ :‬خدایا‪ ٬‬تو‬
‫کی هستی؟ پس وی گفت‪ :‬من عیسی هستم‪ ٬‬که تو آزارش می دهی ‪ . ...‬و او سه روز نمی توانست ببیند‪ ‘.‬کوری کورتیکال ( که‬
‫در آن چشم سالم می باشد اما به علت آسیب دیدگی پوسته مغزی بخش اوکسی پیتال در پشت مغز که کانون پردازش های بینایی‬
‫در آنجاست‪ ٬‬شخص بخشی یا همه بینایی خود را از دست می دهد ‪ -‬م‪ ).‬پس از حمله غش‪ ٬‬سپس روی آوردن پایولوس به‬
‫مسیحیت را اغلب پس از غش لوب گیجگاهی و تجربه خلسه توصیف کرده اند‪ .‬این تشخیص قریب به یقین‪ ٬‬در عین حال برپایه‬
‫قرنتیان ‪ ۱۲: ۱ - ۹‬و اوهام بینایی می باشد‪ .‬لوکاس‪ ٬‬تاریخ نویس پایولوس‪ ٬‬نیز همین را تایید می کند‪ .‬وی در یکی توهماتی که‬
‫داشته است با عسی صحبتی دوستانه و امیدوار کننده دارد‪ .‬یکی دیگر از توهمات او هنگامی بوده که در اوشلیم دعا می خوانده‬
‫است‪ ٬‬در آنجا به حالت خلسه می افتد و در آن حالت عیسی را می بیند‪.‬‬
‫محمد پایه گذار اسالم‪ ٬‬از سن شش سالگی تاریخچه ای از حمالت غش داشت که با تجربیات مذهبی همراه بود‪ .‬در سال ‪ ۶۱۰‬پس‬
‫از مسیح‪ ٬‬محمد نخستین سراب بینایی ( ویژن یا نمایان گشتن تصویری خیالی‪ ٬‬که به صورت تصاویر عرفانی یا فرا طبیعی‬
‫آزموده می شود و گفته می شود دارای قدرت پیش بینی و پیشگویی می باشد‪ .‬آدم های مذهبی می گویند ویژن ها از سوی خدا‬
‫فرستاده می شود و آنرا وحی می نامند ‪ -‬م‪ ).‬خود را داشت‪ .‬هنگامی که در جایی دور افتاده‪ ٬‬در میان تپه های بیرون مکه‪ ٬‬دراز‬
‫کشیده بود که بخوابد‪ ٬‬صدایی شنید‪ ٬‬که بعد ها آنرا به فرشته بزرگ جبرییل نسبت می داد‪ ٬‬بر او فرود آمد‪’ :‬بخوان ( افراء)‪‘.‬‬
‫محمد گفت‪’ ٬‬بلد نیستم‘‪ .‬آن صدا تکرار کرد‪’ :‬بخوان بنام خدای خود که تو را آفرید‪ ‘.‬محمد گمان می کند نیرویی اهریمنی او را‬
‫در چنگال گرفته است‪ ٬‬می خواهد خود را از کوه پرت کند‪ .‬اما در نیمه راه صدایی از آسمان می شنود‪’ :‬ای محمد‪ ٬‬تو پیامبر‬
‫خدایی و من جبرییل هستم‪ ‘.‬وی از نخستین بار که جبرییل بر او ظاهر می شود تا مرگش همه وحی ها را در غار هرا دریافت‬
‫‪.‬می کند‪ .‬پس از مرگ وی وحی ها را به صورت آیه های قران جمع آوری و ضبط کردد‬

‫ژان د آرک در سال ‪ ۱۴۱۲‬در دهکده کوچک دومرمی فرانسه چشم به جهان گشود و در ‪ ۱۹‬سالگی در شکوفایی جوانی‪ ٬‬در ‪۳۰‬‬
‫ماه می ‪ ٬ ۱۴۳۱‬بر باالی تلی از آتش‪ ٬‬در رم‪ ٬‬به آتش کشیده شد‪ .‬تاریخچه زندگی او‪ ٬‬که در برگیرنده حمالت غش وی نیز می‬
‫باشد‪ ٬‬به تفصیل از سوی تفتیش کنندگان عقاید و کلیسا به صورت سند و مدرک نگهداری می شود‪ .‬او ‪ ۱۳‬ساله بود که برای‬
‫نخستین بار صدای خدا را شنید‪ .‬صدا پیوسته از سوی راست میامد و پیش درآمد آن نوری از همان سو بود‪ .‬در این حمالت‬
‫نخست صدایی میامد‪ ٬‬اندکی پس از آن قدیس ها میامدند که هر روز هنگام گشت او در میان دشت ها‪ ٬‬به او رهنمود می دادند‪.‬‬
‫حمالت غش او را گاه زنگهای کلیسا‪ ٬‬که اغلب موجب احساساتی گشتن و به گریه افتادن او می گشت‪ ٬‬تحریک می نمود‪ .‬حتی‬
‫هنگامی که در میان دشت ها بود با شنیدن آن به زانو می افتاد‪ .‬حمالت خلسه آور تند با احساس های شدید خوشبختی و سعادت‬
‫همراه می گشت‪ ٬‬به طوری که پس از سپری شدن آن به گریه می افتاد‪ .‬در فاصله حمالت همه ‪ ۱۸‬مشخصه سیندروم گشوایند را‬
‫بنمایش می گذاشت‪ ٬‬مانند احساساتی شدن‪ ٬‬شادخواری و خوش باشی‪ ٬‬شنگول بازی‪ ٬‬در خود فرو رفتن‪ ٬‬احساس اخالقی بودن‬
‫شدید‪ ٬‬دوری کردن و بی رغبتی به سکس‪ ٬‬بی شکیبی‪ ٬‬پرخاشگری‪ ٬‬افسردگی‪ ٬‬داشتن افکار خودکشی و عمیقا ً مذهبی شدن‪.‬‬

‫در سال ‪ ۱۸۸۹‬وینسنت فان خوخ را به سبب غش در سنت رمی د پرونس بستری کردند‪ ٬‬اما وی گذشته از غش مشکالت دیگری‬
‫نیز داشت‪ .‬در طول حمالت غش وی اوهام شنوایی و بینایی و نیز دیوانگی عجیب و غریب پارانوید داشت‪ .‬در خالل یکی از آن‬
‫حمالت قسمتی از گوش خود را برید و به عنوان هدیه به یکی از زنان تن فروش بنام راشل فرستاد‪ .‬در فاصله حمالت وی نشانه‬
‫های سیندروم گشوایند را داشت‪ .‬نوشتن افراطی نه تنها به نگارش بیش از ‪ ۶۰۰‬نامه به برادرش بالغ گشت‪ ٬‬بلکه منجر به کشیدن‬
‫تابلو های بیشمار‪ ٬‬روزی یک نقاشی رنگ روغن شد‪ .‬از این ها گذشته‪ ٬‬وی از ‪ ۲۰‬سالگی بگونه ای فزاینده مذهبی گشت و‬
‫پیوسته انجیل می خواند‪ .‬می خواست پدر روحانی بشود‪ ٬‬اما به خاطر ساختار شخصیتی یی که داشت او را نپذیرفتند‪ .‬در سال‬
‫‪ ۱۸۸۷‬وی روی ترجمه انجیل به فرانسه‪ ٬‬انگلیسی و آلمانی کار می کرد‪ .‬روز های یکشنبه به چهار کلیسا می رفت و روی‬
‫دیوار خانه اش در آرلس نوشته بود‪’ :‬من روح مقدس هستم ‪‘...‬‬

‫داستایوسکی نویسنده روسی را در سال ‪ ۱۸۴۹‬به علت عضویت در یک گروه رادیکال بحث سیاسی دستگیر و به مرگ محکوم‬
‫کردند‪ .‬او را جلو جوخه تیرباران برده بودند که خبر آوردند مجازات او به چهار سال کار اجباری در سیبری کاهش یافته است‪.‬‬
‫او صد ها حمله غش داشت و در کتاب خود ابله‪ ٬‬تجربیات مذهبی خودرا‪ ٬‬دوره های خلسه که اندکی پیش از حمالت‪ ٬‬پیش میامد‪٬‬‬
‫بگونه ای دلنشین میاورد‪ .‬داستایوسکی حاضر نمی شود آن حاالت خلسه را با هیچ چیز‪ ٬‬حتی طال و جواهر عوض کند‪’ :‬ای‬
‫آدمهای تندرست‪ ٬‬شما هیچ نمی دانید خوشبختی چیست‪ ٬‬همان خوشتختی یی که ما آدم های غشی پیش از حمله غش احساس می‬
‫کنیم‪ .‬محمد در قران می گوید‪ ٬‬دربهشت بوده است‪ ٬‬همه آدم های خردمند خوب می دانند که او دروغ می گفت و فریبکاری می‬
‫کرد‪ .‬شاید هم نه؛ دروغ نمی گفته است‪ .‬بلکه مانند من چون حمله خلسه آور به او دست میداد‪ ٬‬خود را در بهشت احساس می کرد‪.‬‬
‫من نمی دانم آن خلسه ها چقدر طول می کشد ‪ -‬چند ثانیه‪ ٬‬ساعت ها‪ ٬‬ماه ها ‪ -‬اما این را می دانم که هرگز نمی خواهم آنرا از‬
‫دست بدهم یا با همه شادی های زندگی عوض کنم‪ ‘.‬چنین می نماید که دوره های خلسه بیشتر از آنی می شود که در واقع پیش‬
‫میاید‪ ٬‬چون در واقعیت از نیم دقیقه تا دو سه دقیقه بیشتر طول نمی کشد‪ .‬داستایوسکی درباره محتوای مذهبی این آزمون ها نیز‬
‫می نویسد‪’ :‬احساس می کردم آسمان بر زمین فرود آمده است و مرا بسوی خود می کشد‪ .‬حضور خدا را احساس می کردم و‬
‫بسوی او کشیده می شدم‪ .‬بله‪ ٬‬خدا هست‪ ... ٬‬گریستم‪ .‬دیگر بیش از این چیزی یادم نمی آید‪ ‘.‬این بدان معناست که به احتمال زیاد‬
‫پس از آن‪ ٬‬حمله عمومی به او دست داده است‪ .‬حمالت هر سه روز یکبار و یا هفته ای یکبار پیش می آمد‪ ٬‬که در کتاب دیگر او‪٬‬‬
‫ارواح خشمگین‪ ٬‬توصیف شده است‪ ...’ :‬ثانیه هایی هست‪ ٬‬که گاه پنج یا شش تای آنها پشت سرهم میاید‪ ٬‬آنگاه به یکباره حضور‬
‫آرامش جاودانه را احساس می کنی‪ ٬‬که فرا چنگ آمده است‪ .‬آن احساس این جهانی نمی باشد‪ ... ٬‬آه‪ ... ٬‬این فراتر از دلدادگی‬
‫است! براستی آدم از اینکه در آن حالت همه چیز روشن و آشکاراست و آنچنان شادی فراوان به آدم دست میدهد‪ ٬‬ترس برش‬
‫میدارد‪ .‬اگر آن بیشتر از پنج ثانیه طول می کشید‪ ٬‬روح را یارای آن نبود که تاب بیاورد پس ناگزیر برخاک می افتاد‪ .‬در آن پنج‬
‫ثانیه‪ ٬‬سراسر یک زندگی را از سر میگذراندم و حاضرم برای آن از همه هستی خود بگذرم‪ ٬‬چرا که ارزش آنرا دارد ‪‘.....‬‬
‫شاید هم برای بسیاری ناامید کننده است کسانی که در محیط های غیر غربی با این سیندروم بسر برده اند‪ ٬‬در طی آن حمالت‬
‫هرگز عیسی یا تصویری از خدای غربی را ندیده اند‪ .‬در هاییتی کسانی را که حمالت غش لوب گیجگاهی دارند‪ ٬‬تسخیر شدگان‬
‫ارواح مردگان و نفرین شدگان وودو بشمار میاورند‪ .‬گویی تصویری از خدا که در دوره رشد در ذهن ما کاشته شده است‪ ٬‬هنگام‬
‫حمالت غش لوب گیجگاهی‪ ٬‬همراه با آفرینشگری های هنری‪ ٬‬ادبی‪ ٬‬سیاسی یا مذهبی و اندیشه ها و اعتقادات ذهن ما دوباره سر‬
‫برمیاورد‪.‬‬
‫‪XVI. 9‬‬

‫واکنش های اجتماعی به دید و برداشت من از دین‬

‫مرا ببخش‪ ٬‬ای خدای من‪ ٬‬برای آن شوخی هایی که‬


‫با تو کرده ام‬
‫و من نیز آن شوخی بسیار بزرگی را که با من کرده ای‬
‫خواهم بخشید‬
‫روبرت فروست ( ‪)۱۹۶۳-۱۸۷۴‬‬

‫همه چیز دوستانه آغاز شد‪ .‬نُه سال پیش بدنبال سخنرانی من در باره مغز و مذهب‪ ٬‬در روزنامه تراو نوشته ای که یک صفحه‬
‫کامل روزنامه را پر کرده بود‪ ٬‬درآمد‪ ٬‬با همان عنوان سخنرانی من‪’ :‬ما مغز مان هستیم‪ ‘.‬اندکی پیش از آن دکتر ایفرارد د‬
‫یونگ‪ ٬‬کاردینال کمکی شهر رورموند‪ ٬‬نامه زیبا و مطولی به آن روزنامه فرستاده و از سنخنرانی من انتقاد کرده بود‪ .‬لُب سخن‬
‫او این بود که ما از تن خود بیشتر هستیم و پرسیده بود‪’ :‬پروفسور سواب مگر زنش را تنها ‪ -‬یا در گام نخست ‪ -‬با آن مغز فضول‬
‫اش دوست میدارد؟‘ کمی پس از آن در فاصله زنگ تفریحی که بین سخنرانی دیگر من و جلسه پرسش و پاسخ بود‪ ٬‬وی آمد پیش‬
‫من و خود را به عنوان نویسنده نامه معرفی کرد‪.‬‬

‫بهش گفتم‪’ ٬‬کاری خوبی کردی که آمدی‪ ٬‬اکنون می توانم پاسخی بشما بدهم‪ .‬خانم من گفت اگر روزی مغز مرا به بدن استیو مک‬
‫کوئین پیوند بزنند‪ ٬‬او مشکلی نخواهد داشت‪ ‘.‬وی از این پاسخ من هیچ تعجبی نکرد و آنرا به روی خود نیاورد‪ .‬صاف توی‬
‫چشمان من نگاه می کرد‪ .‬چون نمی دانست استیو مک کوئین کیست‪ .‬پس از اهدای کتاب کیس دکر‪ ٬‬در سرزمین هموار‪ ٬‬به‬
‫وزیر‪ ٬‬از من خواسته شد با دکر ‪ -‬و همان دکتر ایفراری د یونگ ‪ -‬مناظره ای داشته باشم‪ .‬من از او پرسیدم که استیو مک کوئین‬
‫را می شناسد؟ وی او را نمی شناخت و گفت‪ ٬‬نه‪ .‬کاردینال کمکی دست بردار نبود و برای براه آوردن من‪ ٬‬پس از آن جلسه کتاب‬
‫مغز معنوی‪ ٬‬یک مورد علم عصب شناختی برای وجود خدا‪ ٬‬نوشته نوشته بیورگارد و اولیوی‪ ٬‬را فرستاد‪ .‬آن کتاب در خدا‬
‫ناباوری من کمترین تغییری نداد‪.‬‬

‫در سال ‪ ۲۰۰۵‬دو تهیه کنند پیش من آمدند و پرسیدند آیا می خواهم در یک برنامه تلویزیونی‪ ٬‬در زمینه مغز و اعتقاد همکاری‬
‫کنم‪ .‬من آنها را نمی شناختم‪ ٬‬اما ما با هم رفتار دوستانه ای داشتیم‪ .‬بعد از تهیه برنامه در یکی از کلیسا های آمستردام و پیش از‬
‫پخش آن تالش های زیادی از سوی کلیسای کاتولیک‪ ٬‬سازمانها و اشخاص مذهبی برای جلوگیری از پخش آن شد‪ .‬که آخر سر‬
‫‪.‬برنامه در ساعات آخر شب که تلویزیون کمترین بیننده را دارد پخش شد‬
‫‪XVII‬‬

‫میان زمین و آسمان چیزی نیست‬

‫‪XVII. 1‬‬

‫جان در برابر روح‬

‫تاکنون کسی پیدا نشده است تولید هر روزه روح توسط مغز را چنان بیان کند که سردرگمی و گیجی پیش نیاید‪.‬‬

‫برت کایزر‬

‫همانگونه که فروید گفت‪ ٬‬همه فرهنگ ها و دین ها با این ایده آشناست که پس از مرگ ما ’چیزی‘ غیر مادی و اثیری برجای می‬
‫ماند‪ .‬آن ’چیز‘ را جان گفته اند‪ .‬گفته می شود آن مدت کمی پس از مردن نیز در نزدیکی تن می ماند سپس جایی برای خود می‬
‫یابد و می رود‪ .‬یکی از دستیاران کالبدشکافی من که یک سورینامی است‪ ٬‬پیش از آنکه به اتاق بخود آمدن ( پس از بیهوشی)‪٬‬‬
‫گام نهد‪ ٬‬نخست سه بار به در می کوبد تا جان و روان را خبر کند‪ .‬در میان بومیان استرالیا برای آرامش جان و روان‪ ٬‬نام کسی‬
‫را که مرده است‪ ٬‬برای مدتی که فامیل وی تعیین می کند‪ ٬‬نباید بر زبان راند یا نوشت‪ .‬اگر یکی از بومیان به علت جنایت و قتل‬
‫‪ ٬‬یا تصادف بمیرد‪ ٬‬خبر آن در اخبار داده می شود و آن دوره آغاز می گردد‪.‬‬

‫در گذر سده ها بر سر لحظه دمیده شدن جان به بچه آدمی پیچ و تاب هایی بوده است‪ .‬پژواک دیدگاه های مذهبی در این باره خود‬
‫را در دیدگاه های سیاسی روی مسایلی چون انداختن جنین‪ ٬‬پژوهش روی سلول های بنیادی و گزینش جنین نشان می دهد‪.‬‬
‫دانشمندان تلمود مانند ارسطو‪ ٬‬لحظه دمیده شدن جان در بچه را‪ ٬‬در روز چهلم بارداری دانسته اند‪ .‬شاید هم به این دلیل که‬
‫بارداری و به بار نشستن را از آن لحظه می شد دید‪ ٬‬چرا که پیش از آن هنگام‪ ٬‬آن بار و میوه نارس را ’آب‘ توصیف می کردند‪.‬‬
‫این موضع گیری بحث برانگیز‪ ٬‬موجب گشت پژوهش روی سلول های بنیادی در اسراییل میسر گردد‪ .‬پیرو باور های یونانیان‪٬‬‬
‫لحظه دمیده شدن جان در بچه‪ ٬‬تفاوت های جنسی را نادیده نمی گیرد‪ .‬بگفته بقراط ( حدود ‪ ۴۶۰-۳۷۷‬پیش از میالد)‪ ٬‬دمیده شدن‬
‫جان به رویان نر روز ‪ ۳۰‬ام بارداری و به میوه ماده روز ‪ ۴۲‬ام بارداری می باشد‪ .‬ارسطو (‪ ۳۸۴-۳۲۲‬پیش از مسیح) آن‬
‫تفاوت را اندکی بیشتر برآورد می کند‪ :‬به میوه نر روز ‪ ۴۰‬ام بارداری جان دمیده می شود و به میوه ماده روز ‪ ۸۰‬ام‪ .‬توماس‬
‫آکینو ( ‪ ٬)۱۲۲۵-۱۲۷۴‬فیلسوف و خداشناس ایتالیایی‪ ٬‬باالخره توضیح داد که این تفاوت گذاری بر چه پایه ای استوار بود‪ .‬بگفته‬
‫او زن یک ’ماس اوکازیوناتوس‘ می باشد ‪ -‬مردی که به هدف خود نرسیده است ( سوماتیو لوگیا‪.)۱.۹۲ ٬‬‬
‫در سال ‪ ۱۹۰۶‬مک دوگال ( در ایاالت متحده) بیمارانی را که در آستانه مرگ بودند‪ ٬‬با تختخواب و همه چیز روز یک تابی که‬
‫بحای یک ترازو بود‪ ٬‬می گذاشت‪ .‬پس از آنکه بیمار آخرین بازدم را بیرون می داد‪ ٬‬طرفی که سر او قرار داشت ‪ ۲۱‬گرم سبکتر‬
‫می گشت‪ .‬مک دوگال از اینجا نتیجه می گرفت که ’جان‘ را وزن کرده است‪ .‬این کار او با پای بندی کمتری ( به باور های دینی‬
‫‪ -‬م) همراه بود‪ .‬چون همیشه گفته اند جان غیر مادی می باشد‪ .‬پس می توان گفت آن وزنی ندارد‪ .‬بهم خوردن تعادل‪ ٬‬پس از باز‬
‫ایستادن قلب‪ ٬‬در گام نخست به سبب پخش دگرباره خون در میان اندام ها می باشد‪ .‬اما اکنون آن ’‪ ۲۱‬گرم‘ عنوان یک فیلم‬
‫سینمایی شده است‪ .‬در سال ‪ ۱۶۳۷‬دکارت‪ ٬‬یک کاتولیک مومن‪ ٬‬گفت ’حیوانات اتومات های بی جان می باشد‪ ‘.‬این گفته او با‬
‫مشاهدات مک دوگال جور در میامد‪ .‬وی در تحقیقات خود دید‪ ٬‬پس از مردن حیوانات‪ ٬‬از وزن آنها کاسته نمی شود‪ .‬چندی پس‬
‫از این یافته مک دوگال‪ ٬‬پروفسور تویرینگ ( از ایاالت متحده) با اندازه گیری دقیق مشخص ساخت که وزن حیوانات نیز پس از‬
‫مردن‪ ٬‬از یکی دو گرم تا یکی دو میلی گرم سبکتر می گردد‪ ٬‬پس آنها هم یک کوچولو جان دارند‪.‬‬

‫بدین سان می توان دید که همه فرهنگ ها بودن ’جان‘ را می پذیرند‪ .‬یک رشته دانشگاهی درآمده است که از نام آن‪ ٬‬روانشناسی‪٬‬‬
‫برمیاید به مطالعه جان و روان می پردازد‪ ٬‬اما چنین نیست و روانشناسی به بررسی رفتار و اخیرا ً به مطالعه مغز می پردازد‪.‬‬
‫تاکنون ’سایکون‘ دیده نشده‪ ٬‬اما ’نیورون‘ دیده شده است‪ .‬اگر روح و روان از دست برود آدمی از کار افتاده نمی گردد‪ ٬‬بلکه تنها‬
‫مغز او از کارکردن باز می ایستد‪ .‬من در برابر این نتیجه گیری ساده خود که ’روح‘ نتیجه کارکرد ‪ ۸۶‬میلیارد سلول مغزی‬
‫ماست و جان یک درک نادرست است‪ ٬‬تاکنون پاسخ خوبی دریافت نکرده ام‪ .‬چنین می نماید که جهانگیر شدن برداشت روح تنها‬
‫برپایه ترس آدم ها از مرگ‪ ٬‬آرزوی دیدار دوباره عزیزان از دست رفته و این ایده خود بینانه و به کجراهه کشیده شده استوار‬
‫‪.‬است که گمان می بریم ما چندان مهم هستیم که می باید پس از مرگ مان چیز از ما بماند‬
‫‪XVII. 2‬‬

‫قلب و روح‬

‫اگر مردی یا زنی بگذارد روح مرده ای از طریق او سخن بگوید‪ ٬‬یا روحی پیشگویی کننده داشته‬
‫باشد‪ ٬‬او را سنگسار می کنند و خون شان پای خودشان می باشد‪.‬‬
‫الویان ‪۲۰ :۲۷‬‬

‫هنوز هستند کسانی که هرگاه از احساسات‪ ٬‬عواطف‪ ٬‬شخصیت‪ ٬‬دلدادگی و حتی از جان و روان ما سخنی بمیان میاید‪ ٬‬جایگاه‬
‫بلندی به قلب مان می دهند‪ .‬برای نمونه از سردبیری روزنامه ان‪ .‬ار‪ .‬سی‪ .‬نامه ای برایم فرستاده شده بود که در آن نوشته بودند‪:‬‬
‫’ پروفسور همچنان بر طبل مغز می کوبد‪ ٬‬اما قلب‪ ٬‬زندگی احساسی‪ ٬‬درست کفه دیگر ترازوست‪ ‘.‬همه ما می دانیم که با دست‬
‫دادن هیجان زنش قلب تندتر می گردد‪ ٬‬اما تند شدن زنش به فرمان مغز صورت می گیرد‪ ٬‬که از طریق اعصاب خودکار‪ ٬‬بدن ما‬
‫را برای در رفتن‪ ٬‬جنگیدن یا مهر ورزی آماده می سازد‪.‬‬

‫هر از گاهی داستان هایی بر سر زبان های می افتد و در آنها جایگاه رازآلود قلب بیشتر در رمز و راز فرو می رود‪ ٬‬مانند این‬
‫داستان که با پیوند زدن قلب اطالعات و داده های کسی که قلب اش را پیوند می زنند نیز انتقال می یابد‪ .‬در سال ‪ ۲۰۰۸‬روزنامه‬
‫تلگرام داستانی باور نکردنی بچاپ رساند‪ .‬سونی گراهام دوازده سال پیش صاحب قلب جدیدی شد‪ .‬صاحب اصلی قلب با هفت تیر‬
‫به مغز خود شلیک کرده بود‪ .‬در واقع قلب از آن تری کوتل ‪ ۳۳‬ساله بود‪ .‬سونی گراهام از زندگی نوین خود چنان شاد و‬
‫سرمست بود که شروع کرد به نامه نگاری با بیوه تری کوتل‪ .‬گفته اند‪ ٬‬از این ستون به آن ستون فرج است‪ .‬گراهام به یکی از‬
‫روزنامه های محلی گفته بود‪’ ٬‬انگار سال ها بود می شناختمش‪ .‬هنگامی که برای نخستین بار دیدمش نمی توانستم ازش چشم‬
‫برگیرم‘‪ .‬به گزارش فاکس نیوز‪ ٬‬در سال ‪ ۲۰۰۴‬بیوه تری به همسری مردی درآمد که قلب همسر پیشین وی از آن او گشته بود‪.‬‬
‫او نیز درست مانند ’صاحب‘ اصلی قلب دستانش را به سینه اش می زد‪ .‬اکنون شریل ‪ ۳۹‬ساله برای بار دوم بیوه شد ه است‪ .‬اما‬
‫روزنامه تلگرام نتیجه گیری نمی کند که رفتن به زیر یک سقف با شریل چندان هم ساده نبوده است‪ .‬این روزنامه بجای آن می‬
‫نویسد‪’ :‬آن رویداد بار دیگر به این داستان دامن می زند که‪ ٬‬هر آینه اندامی مانند قلب را به یکی دیگر پیوند بزنند‪ ٬‬روح آن مرده‬
‫نیز همراه آن انتقال می یابد‪ ‘.‬البته تلگرام در نقل اینگونه حکایات ید طوالنی دارد‪ .‬برای نمونه پیوست آخر هفته آن روزنامه‬
‫پرسیده بود‪’ :‬آیا روح آدمی در قلب او جای دارد؟‘ کلر سیلویا‪ ٬‬زن ‪ ۴۷‬ساله ای که صاحب قلب یک پسر جوان شده است‪ ٬‬اکنون‬
‫به دخترها سوت می زند و آبجو می نوشد‪ .‬سلیویا که در سال ‪ ۱۹۹۷‬کتابی در آن باره به بازار داده‪ ٬‬شک ندارد اینها صفات‬
‫‪.‬مشخصه جوان موتور سواریست که قلب او را به وی پیوند زده اند‬

‫داستان هایی باورنکردنی از بیماران پیوند قلب بر سر زبان ها می اندازند‪ .‬مثال در یکی از آنها می گویند پس از عمل پیوند قلب‪٬‬‬
‫ذایقه موسیقیایی آنها بسوی ذایقه موسیفیایی اهدا کنندگان می چرخد‪ .‬مردی که قلب زنی را به او پیوند زده بودند‪ ٬‬پس از عمل به‬
‫یکباره شیفته رنگ صورتی شده بود‪ ٬‬در صورتی که پیش از عمل از آن رنگ خوشش نمی آمد‪ .‬زنی ادعا می کرد پس از آنکه‬
‫قلب یک شطرنج باز را به وی پیوند زده بودند‪ ٬‬به یکباره در آن بازی استادی بدست آورده بود‪ .‬یکی دیگر از بیمارانی که روی‬
‫او پیوند عمل قلب انجام شده بود‪ ٬‬در خواب صورت قاتل اهدا کننده قلب را دید‪ .‬داستان هایی از این دست را در روزنامه ای‬
‫پخش می کنند‪ ٬‬ژورنال مطالعات تجربیات نزدیک به مرگ‪ ٬‬که تا چندی پیش من از آن چیزی نشنیده بودم‪ .‬اشکال اینگونه‬
‫مطالعات آنجاست که دریافت کنندگان آن قلب های اهدایی‪ ٬‬در باره اهدا کنندگان اطالعات زیادی داشتند‪ ٬‬مانند زن یا مرد بودن‬
‫صاحب قلب اهدا شده‪ ٬‬یا مطالبی در باره جزییات زندگی آنها می دانستند‪ .‬پیش از جدی گرفتن این داستان ها به مطالعات کنترل‬
‫شده ای نیازمندیم‪ ٬‬که در آنها با ایقان می توان گفت دریافت کنندگان هیچگونه اطالعاتی در باره اهدا کنندگان بدست نمی آورند‪.‬‬
‫پیوند قلب یک عمل بسیار سنگین و پرتنش می باشد‪ ٬‬که به مرگ و زندگی بیماران بستگی پیدا می کند‪ ٬‬یا سال های فراوان روی‬
‫شخصیت آنها تاثیر همه جانبه می گذارد‪ .‬بیشتر آنان پس از عمل به معنویت روی میاورند‪ ٬‬خود را نسبت به اهدا کننده که اینک‬
‫مرده است‪ ٬‬گنهکار احساس می کنند و این احساس را دارند که اهدا کننده در بدن آنها هنوز زنده است‪ .‬از سویی نیز داروهایی که‬
‫برای جلوگیری از پذیرفته نشدن اندام پیوند زده شده‪ ٬‬توسط دریافت کننده استفاده می شود‪ ٬‬اثرات بسیار قوی دارد که روی رفتار‬
‫او نمی تواند بی تاثیر باشد‪ .‬همه آنها دلیلی است بر اینکه پس از یک چنین پیوندی سنگین‪ ٬‬آنان دیگر خویشتن را همانی احساس‬
‫نمی کنند که بودند‪ .‬از سوی دیگر نیز نمی توان سردرآورد‪ ٬‬چگونه قلب پیوند زده شده‪ ٬‬که هیچگونه پیوند عصبی با مغز دریافت‬
‫کننده ندارد‪ ٬‬اطالعات بغرنج درباره اهدا کننده را که همراه قلب پیوند زده شده می باشد‪ ٬‬به مغز دریافت کننده می فرستد تا رفتار‬
‫او عوض شود‪.‬‬

‫بر خالف آن داستان ها و بر پایه پژوهش های خوب کنترل شده و ادبیات تجربی و بالینی قابل دسترس می باید نتیجه گرفت که‬
‫همه خصوصیات شخصیتی ما در مغزمان جای دارد و قلب پمپی بیش نیست‪ .‬می شود آنرا با قلب دیگری جایگزین ساخت بی‬
‫آنکه خصوصیات شخصیتی اهدا کنند‪ ٬‬خوب یابد‪ ٬‬انتقال یابد‪.‬‬
‫‪XVII. 3‬‬

‫توضیح تجربه نزدیک به مرگ به دستاویز دانش دروغین‬

‫آنکه تن خود را ترک می کند‪ ٬‬نمی تواند پنهانی پنج حس خود را نیز همراه خویش ببرد‪.‬‬
‫از سروده های برت کایزر‬

‫یکی از استادانی که مدرک دکترای مرا امضا کرد‪ ٬‬روزی با روش تحلیل علمی در باره دو تجربه نزدیک به مرگ خود با من‬
‫سخن گفت‪’ :‬نخستین باری که تجربه نزدیک بمرگ داشتم یازده سالم بود‪ ٬‬سینه پهلو کرده بودم و پلوریتی داشتم‪ ٬‬تب کرده بودم‪٬‬‬
‫‪ ۴۲٬۳‬درجه سانتی گراد‪ ٬‬عرق از سر و رویم می ریخت‪ .‬پزشک خانوادگی کله پوک ما می گفت‪ ٬‬دارم فیلم بازی می کنم‪ .‬در‬
‫همان هنگام احساس کردم سُر خوردم و افتادم درون تونلی‪ .‬در آنتهای آن روشنایی را می دیدم‪ .‬احساس آرامش بی پایان و‬
‫دلنشینی مرا فراگرفت‪ .‬در آن ناخودآگاهی نوای موسیقی بگوشم می رسید‪ .‬آن ’آهنگ دلنشین‘ لرزش شادی بر اندمم می ریخت‪.‬‬
‫از آنرو شگفت زده نمی شوم که می شنوم برخی ها می گویند‪ ٬‬آواز فرشتگان را می شنیدند‪ .‬آن روشنایی مانند دوش آب گرمی‬
‫بود‪ ٬‬زالل و آرامش بخش‪.‬‬

‫دومین بار که مرگ را بچشم خود دیدم‪ ٬‬شگفتی آورتر بود‪ ٬‬خودم را ”دیدم“ که روی زمین افتاده بودم‪ .‬در معاینات بعدی روشن‬
‫شد که آن حالت مرگ را بچشم خود دیدن‪ ٬‬ناشی از بهم ریختن زنش قلب بوده است‪ .‬در آن هنگام ‪ ۳۴‬سالم بود و نشسته بودم‬
‫خواراکی می خوردم‪ ٬‬بلند شدم چیزی بیاورم‪ .‬سرم گیج خورد و ”بیهوش“ افتادم روی زمین‪ .‬در آن حالت خوب به خودم آگاهی‬
‫داشتم و ”می دیدم“ دراز به دراز کف اتاق افتاده ام‪ .‬همسرم آمد باالی سرم‪ ٬‬هراسان و نگران صدایم کرد‪ .‬می خواستم بهش بگویم‬
‫که چیز مهمی پیش نیامده است و دلواپس نباشد‪ ٬‬اما نمی توانستم‪ .‬معموالً آدم در آن وضعیت هول می کند‪ ٬‬یا دست کم کاری می‬
‫کند تا خودش را از آن حالت برهاند‪ ٬‬اما اگر در آن دم احساس کنی به پرواز درآمده ای‪ ٬‬جایی برای دلشوره نمی ماند‪ .‬خوب می‬
‫دانستم که واقعیت چنین نبود که من خیال می کردم‪ .‬به پرواز در نیامده بودم‪ .‬گفته های همسرم را می شنیدم که در کنار من بود و‬
‫نه پایین تر از من‪ .‬بخود اندیشیدم و سنجشی از وضع خود کردم‪ :‬اینجا روی زمین افتاده ام‪ ٬‬پنجره این ور است و در آنور‪ .‬کاناپه‬
‫سه متر از من دورتر است‪ ٬‬من اینجا افتاده ام‪ ٬‬جلو در‪ ٬‬هنوز می شنفم‪ ٬‬اما نمی بینم‪ ٬‬نمی توانم واکنشی نشان دهم‪ .‬خیلی عجیب‬
‫است‪ ٬‬نه می ترسم‪ ٬‬نه دلشوره دارم‪ ٬‬پس از گذشت لحظاتی احساس می کنم باز اختیار تن خودم را در دست خود دارم‪ ٬‬آن‬
‫احساس پرواز محو می گردد و دوباره می توانم ببینم‪ .‬خوب نمی دانم آن حالت چه قدر طول کشید‪ ۳۰ ٬‬ثانیه تا یک دقیقه شد‪ .‬اما‬
‫احساس من آنست که سده ها طول کشیده است‪ .‬راست گفته باشم‪ ٬‬از گذشت زمان بی خبر گشته بودم‪ ٬‬آنهم برای منی که بدون‬
‫نگاه کردن به ساعت می توانم در هر پنج دقیقه بگویم که ساعت چند است‪ .‬بگمانم آن نیز بر احساس شادی بسیار و سرمستی یی‬
‫که در آن دم داشتم می افزود‪ .‬از این ها گذشته ما همیشه عجله داریم و می خواهیم کارهایی بکنیم‪ .‬در آن لحظه از همه این ها‬
‫رها گشته بودم‪ .‬در هر دو آن عوالم نه به کسی ” برخوردم “ و نه صدای شان را شنیدم‪‘.‬‬

‫پس از آن همه بوق وکرنا درباره کتاب فان المل‪ ٬‬آگاهی بی پایان و بینشی علمی در زمینه تجربه نزدیک به مرگ (ت‪ .‬ن‪ .‬م‪).‬‬
‫‪ ٬ ۲۰۰۷‬اکنون همه می دانند که ت ن م چیست‪ .‬ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬برای آن پیش میاید که بهنگام ترس شدید‪ ٬‬تب باال و قرار گرفتن در‬
‫معرض مواد شیمیایی‪ ٬‬با کمبود اکسیژن مواجه می شویم‪ .‬بیست درصد از کسانی که ایست قلبی داشتند‪ ٬‬می گویند پس از ایست‬
‫قلبی ارامش داشتند و احساس می کردند از همه چیز آسوده اند‪ ٬‬درد از میان رفته بود و گمان می کردند مرده اند‪ .‬شماری از آنان‬
‫احساس می کنند از‪ ٬‬کالبد خویش بیرون میایند و خویشتن را می بینند که روی زمین افتاده اند‪ .‬بعضی ها می گویند از درون‬
‫تاریکی با شتاب فراوان به درون تونلی پرتاب می شدند که در پیایان آن روشنایی دیده می شد‪ .‬یا به مرغزاری بسیار زیبا‬
‫میرفتند که گل های خوشرنگ و زیبا همه جا را پوشانده بود‪ ٬‬گاه می گفتند از آنجا موسیقی دلنواز و آرامش بخشی بگوش می‬
‫رسید‪ .‬برخی از آنان خویشان و آشنایان یا چهره های مذهبی شناخته شده ای را که مرده اند‪ ٬‬در آن عوالم می بینند‪ ٬‬گاه می بینند‬
‫زندگی شان مانند برق و باد از برابرشان می گذرد‪ .‬همه این ها کمتر از یک دقیقه طول می کشد‪ .‬به نطر می رسد در این چنین‬
‫مواقعی واکنش مغز در برابر شرایط بدی که در آن بسر می برد‪ ٬‬بیرون دادن بسیار تند و شتابان خاطرات‪ ٬‬اندیشه ها‪ ٬‬تصاویر و‬
‫برداشت هایی استکه پیشتر در آن جای داده شده است‪ .‬مسیحیان عیسی را و هندوها یاماراج را می بینند که آنها را به پیش خود‬
‫فرا می خوانند‪ .‬گویی زمانی که در آن خاطرات فراخوانده می شود‪ ٬‬بسیار شتابانتر می باشد تا به یاد آوردن معمولی خاطرات‪ ٬‬به‬
‫طوریکه آنان آینده را نیز می بینند‪ .‬ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬پس از رسیدن به مرزی پایان میگرد‪ .‬پس از آن آدمی به کالبد خویش برمیگردد‪.‬‬
‫‪.‬بعضی از آنان می گویند‪ ٬‬عیسی خود آنان را برگردانده است تا باالی سر زن و بچه های شان باشند و از آنان نگهداری کنند‬

‫فان المل در سال ‪ ۲۰۰۱‬در کتاب خود نیشتر‪ ٬‬به تفصیل می نویسد کسانی که ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬دارند‪ ٬‬چه ها می بینند و چه ها از سر‬
‫میگذرانند‪ ٬‬از آنرو در جهان پزشکی‪ ٬‬روی پدیده یاد شده اکنون آسانتر می شود گفتگو کرد‪ .‬فان المل در آن کتاب توضیح میدهد‬
‫که چگونه شخصیت بیماران او پس از ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬سخت دگرگون می گردد و غالبا آنان از همسران شان جدا می شوند‪ .‬آنان پس از‬
‫آنچه که بر سر شان میاید‪ ٬‬دیگر از مرگ نمی ترسند‪ ٬‬از نظر احساسی به معنویت و عرفان گرایش پیدا می کنند‪ ٬‬بسوی پدیده‬
‫های پارانورمال کشیده می شوند و به آنها دلبستگی پیدا می کنند‪ .‬کسانی که ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬پیدا می کنند‪ ٬‬چنان تاثیر نیرومندی می‬
‫توانند روی خیلی از آدم های دیگر بگذارند که آنان نیاز به بررسی و پژوهش در آن زمینه را زاید می انگارند‪ .‬تجربه کنندگان‬
‫ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬گمان می کنند یک آن توانسته اند جهان آتی را ببینند‪ ٬‬از همین رو دوست دارند خویشتن را با امور مذهبی و معنوی‬
‫سرگرم بدارند‪ .‬استاد راهنمای من در مرحله دکترا‪ ٬‬از این دیدگاه نسبت به آنهای دیگر یک استثنا بشمار مییاید‪ ٬‬چرا که او هم در‬
‫خالل ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬و هم پس از آن دانش پژوهی منتقد باقی ماند‪.‬‬
‫فاتحه چهار جایزه نوبل را یکجا خواند‬

‫بدبختانه فان لومل بر همین منوال منطقی به بررسی ادامه نمی دهد و خود را می سپارد به جریان باورهای پارانورمال بیمارانش‬
‫در باره ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬و وارد بازی آنها می گردد‪ .‬کتاب او با اقبال فراوان مواجه می شود و تفاسیر شبه علمی او نقل هر انجمن و‬
‫هر مجلس می گردد‪ .‬او هرگونه توضیح زیست شناختی‪-‬عصبی را مردود می شمارد و خود نظریه ای را بدعت می نهد که‬
‫بکمک آن نه تنها می شود ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬را که همه پدیده های روحانی‪ /‬معنوی و پارانورمال را یکجا توضیح داد‪ ٬‬از جمله خواب‬
‫هایی که پیشگویی می کند‪ ٬‬اشراق از فواصل بسیار دور و به حرکت درآوردن اجسام با نیروی اندیشه را‪ .‬به گفته او آگاهی‬
‫داشتن‪ ٬‬چنان که ما ’پژوهشگران کوته اندیش ماده گرا و ساده انگار می پنداریم‘‪ ٬‬حاصل مغز نیست‪ .‬نه خیر‪ ٬‬بگفته فان المل‪٬‬‬
‫’آگاهی در سراسر گیتی جاریست‘ و توسط ذهن دریافت می شود‪’ ٬‬درست بهمان گونه که یک رادیو یا یک تلویزیون برنامه ای‬
‫را دریافت می کند‪ ‘.‬فان المل همچنین می گوید‪ ٬‬افکار فاقد پایه مادی می باشد‪ .‬گویا او از آزمایش های نوین که خالف گفته‬
‫هایش را عیان می سازد‪ ٬‬بی خبر است‪ .‬کسی که بازویش بریده شده است‪ ٬‬می تواند با نیروی اندیشه خود‪ ٬‬توسط دستگاهی که‬
‫فعالیت های الکتریکی سلول های عصبی او را ثبت می کند‪ ٬‬یک ماوس کامپیوتر یا بازوی مصنوعی را آن طور که دلش می‬
‫خواهد به حرکت درآورد‪ .‬آن رادیو فرضی‪ ٬‬درست وارونه آن چیزی که فان المل بدان باور دارد‪ ٬‬این یک خود برنامه می سازد‪.‬‬

‫فان المل نظریه های روحانی و معنوی خود را ضروری می داند‪ .‬چرا که در مغز ما برای حافظه بلند مدت جای انباشت کافی‬
‫وجود ندارد‪ .‬این گفته پوچی است به نظر می رسد که فان المل خبر ندارد که اریک کاندل در سال ‪ ۲۰۰۰‬به ’خاطر توضیح‬
‫شکل گیری حافظه کوتاه مدت و بلند مدت در در سطح مولکولی‘ برنده جایزه نوبل شده است‪ .‬پیرو گفته های فان المل‪ ٬‬همه‬
‫اطالعات مربوط به رشد جنینی و واکنش های دفاعی بدن ( در برابر میکروب ها و ویروس ها ‪-‬م‪ ).‬در کاینات جاری می باشد‪.‬‬
‫در اینجا المل غافل است و نمی داند جایزه نوبل ‪ ۱۹۵۵‬را به کشفیات کسانی دادند که در زمینه رشد آغازین جنین بدست آورده‬
‫بودند و در سال ‪ ۱۹۸۷‬نونگاوا جایزه نوبل را به خاطر کشف چگونگی تولید گسترده پاد ت َن ها ( انتی بادی) گرفت‪ .‬از دید فان‬
‫المل د‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬نه حامل اطالعات که صرفا دریافت کننده اطالعات از آگاهی های جاری در کاینات می باشد‪ .‬هیچکس نمی پذیرد‬
‫که در سال ‪ ۱۹۶۲‬واتسون و کریک به ناحق جایزه نوبل را‪ ٬‬به سبب تعیین و تشخیص ساختار دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬دریافت کردند‪ .‬کتاب‬
‫فان المل با کشیدن خط بطالن بر روی چهار جایزه نوبل‪ ٬‬بی آنکه دلیلی علمی اقامه کند‪ ٬‬فاتحه علمی بودن خود را می خواند‪.‬‬
‫انگیزش ت‪ .‬ن‪ .‬م‪.‬‬

‫همه آن چه که می تواند به کاهش کارکرد مغز منجر گردد و بدنبال آن آدمی در حال و هوایی میان هشیاری خواب خواب دیدن و‬
‫بیهوشی بسر برد‪ ٬‬می تواند به برانگیخته شدن ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬منجر شود‪ .‬در آن حالت خودآگاهی فرومیریزد‪ ٬‬از آنرو زمانی که این‬
‫اپی سود روی می دهد‪ ٬‬بسیار طوالنی به نظر میاید‪ .‬پس از رفتن خون فراوان از بدن‪ ٬‬شوک های ناشی از چرک کردگی و‬
‫گندیدگی در بدن‪ ٬‬یا شوک انافیالکتیک ( واکنش بسیار شدید و گاه مرگ آور در برابر آنتی ژن یا پاد زاهایی که بدن در برابر آن‬
‫ها حساسیت بسیار دارد‪-‬م‪ ٬).‬برق گرفتگی شدید‪ ٬‬خودکشی نزدیک به خفه شدن ‪ -‬بویژه در کودکان ‪ -‬یا بهنگام افسردگی‪ ٬‬داستان‬
‫هایی از ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬گفته می شود‪ .‬همچنین امکان دارد ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬به علت سطح باالی مونوکسید کربن در خون‪ ٬‬از حال رفتن‬
‫خلبان هایی که با سرعت های بسیار باال در هواپیماهای جنگی پرواز می کنند‪ ٬‬یا کسانی که هایپر ونتیلیشن (نفس نفس زدن های‬
‫تند و کوتاه‪-‬م‪ ).‬دارند‪ ٬‬ال‪ .‬اس‪ .‬دی‪ .‬پلوسایبن ( ماده ای آلکولویید و نشئگی آور که در برخی از قارچ های سمی یافته می شود ‪-‬‬
‫م‪ ٬).‬یا مسکالین مصرف می کنند‪ ٬‬پیش بیاید‪ .‬می گویند مصرف کتامین ( ماده ای نشئه آور که به طور مصنوعی ساخته می شود‬
‫و برای بیهوشی بکار می رود و عده ای به طور غیر قانونی آنرا برای نشئه شدن مصرف می کنند‪-‬م‪ ).‬نیز میتواند به برانگیخته‬
‫شدن ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬منجر شود‪.‬‬

‫پروفسور خرت فان دیک نیورولوگ و نیورو فیزولوگ بالینی در بیمارستان آکادمیک لیدن‪ ٬‬هفته ای چندبار در بیماران خود ت‪.‬‬
‫ن‪ .‬م‪ .‬را بر می انگیزد‪ .‬او به داستان های ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬این کسان گوش می کند‪ :‬گویی از هر دری سخنی می رود از احساس خوب‬
‫داشتن‪ ٬‬از احساس سیر کردن در جهانی دیگر‪ .‬دستگاه های دقیق اندازه گیری گردش خون‪ ٬‬بروشنی نشان می دهند که گردش‬
‫خون در مغز این بیماران برای مدت کوتاهی کاهش می پذیرد‪ .‬در این آزمایش ها دستگاه متوقف شدن بررسی ا‪ .‬ا‪ .‬گ‪ ( .‬الکترو‬
‫آنسفالیک) را ثبت و اندازه گیری می کند‪ ٬‬اما در حالی که تنه مغز هنوز کار می کند‪ ٬‬چه بیمار هنوز نفس می کشد‪ .‬فان المل در‬
‫چند جای کتاب خود می گوید ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬نمی تواند به علت کمبود اکسیژن مغز پیش بیاید چه اگر چنین می بود‪ ٬‬بایستی همه کسانی‬
‫که ایست قلبی داشتند‪ ٬‬به تبع آن ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬را هم می داشتند‪ .‬در اینجا وی پاک فراموش می کند که اگر کمبود اکسیژن در مغز به‬
‫درازا کشد‪ ٬‬حافظه چندان آسیب می بیند که شخص دیگر نمی تواند ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬را بیاد آورد‪ .‬این را خود او نیز در نیشتر نشان می‬
‫دهد‪ .‬تحقیقات فان المل نشان می دهد برخی از آدم ها برای داشتن یا دوباره داشتن ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬حساسیت بیشتری دارند‪ .‬این نیز‬
‫همچنانکه کوین نلسون‪ ٬‬نیورولوگ امریکایی روشن ساخت‪ ٬‬بستگی دارد به سهولت رفتن به خواب خواب‪ .‬بهنگام ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬ا‪.‬‬
‫هاهیچه ها سست می گردد‪ ٬‬درست همان سان که در حالت رویا دیدن معمولی میگردد‪ .‬در آن حالت آدم ها می خواهند حرکت‬
‫کنند یا حرف بزنند‪ ٬‬اما نمی توانند‪ .‬درست مانند حالتی که در نارکولپسی پیش میاید ( بخش ‪ ۶.۷‬ببینید)‪ .‬این ’فلج خواب تند‬
‫حرکات چشمی‘ به داشتن احساس ’مردن‘ دامن می زند‪ .‬فان المل این ایده را که کمبود اکسیژن به پدید آمدن ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬کمک می‬
‫کند‪ ٬‬مردود می شمارد و می گوید‪ ٬‬تنش شدید نیز همان را ایجاد می کند‪ .‬پیامدهای هورمون تنش‪ ٬‬کورتیزول و واکنش های‬
‫سیستم تنش در مغز‪ ٬‬می تواند کارکرد دیگرگونه مغز تحت شرایط یاد شده را به نحو احسن توضیح دهد‪ .‬هنگامی که درد یا تنش‬
‫جانکاه می گردد‪ ٬‬هنگامی که نمی توان خود را از گرداب و تنگنایی مرگبار رهانید‪ ٬‬مغز وامیدهد و خواب حرکات تند چشمی (‬
‫خ‪ .‬ح‪ .‬ت‪ .‬چ‪ ).‬فرامیرسد‪ .‬آنگاه سیستم تنش خاموش میگردد‪ ٬‬پس از آن میرسیم به مرحله رویا گونه ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬که با احساس‬
‫آسودن و آرامش یافتن همراه می باشد‪ .‬براستی فان المل از کجا با چنان ایقان و اطمینانی می گوید پس از بیهوش گشتن همه‬
‫کارکرد های مغزی از کار می افتد؟ پروفسور خرت فان دیک با کارهای خود پیوسته نشان داده است که آن‪ ٬‬گفته پوچی بیش‬
‫نیست‪ .‬ا‪ .‬ا‪ .‬گ‪ .‬تنها فعالیت های باالترین بخش پوسته مغزی را اندازه می گیرد‪ .‬از این گذشته در صورت وقوع ایست قلبی‪٬‬‬
‫زمان میان کارکرد عادی مغز و بیهوشی‪ ٬‬هم پیش از و هم پس از به وقوع پیوستن بیهوشی‪ ٬‬برای داشتن ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬کافی می‬
‫باشد‪ .‬آن همان مدت زمانی استکه داستایوسکی در یکی از حمالت غش لوب گیجگاهی ”تجربیات پایان ناپذیر“ خود را داشته‬
‫است‪ .‬امکان رخ دادن ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬را بهنگام بهوش آمدن از بیهوشی‪ ٬‬در گفته های کسانی می شود شنید که پس از به نتیجه رسیدن‬
‫کمک های اولیه و دوباره زنده شدن آنان ( ری انیمیشن)‪ ٬‬می گویند دوباره به سوی تن خویش پرواز کردند‪.‬‬

‫فرضیه عجیب و غریب فان لومل از بن و ریشه غیر علمی است‪ ٬‬در صورتی که پژوهش های علمی به هر جنبه ای از ت‪ .‬ن‪.‬‬
‫م‪ .‬توضیح خوبی می دهد‪ .‬بیرون آمدن از کالبد خویش را می شود با تحریک جایی که لوب گیجگاهی و لوب پری یتال بهم‬
‫میرسند برانگیخت‪ .‬اگر در اینجا‪ ٬‬در جایروس انگوالریس ( شکل ‪ ٬)۲۷‬پردازش اطالعات رسیده از ماهیچه ها‪ ٬‬حواس تعادل و‬
‫بینایی بهم ریخته شود‪ ٬‬در آن صورت احساس بیرون آمدن از کالبد خویش و به پرواز درآمدن را خواهیم داشت‪ .‬برخی از‬
‫مصرف کنندگان شاهدانه‪ ٬‬از پدیده هایی سخن می گویند که به بیرون رفتن از کالبد خویش مربوط می گردد‪ .‬چون مصرف‬
‫شاهدانه کارکرد بسیاری از پیام رسان ها را بهم می ریزد‪ .‬در یکی از بیماران با تحریک الکتریکی قسمت پشت هیپوتاالموس‪٬‬‬
‫جایی که فورنیکس قرار دارد ( شکل ‪ ٬)۲۵‬بی آنکه خواسته باشیم‪ ٬‬وی رویدادهای ‪ ۳۰‬سال پیش را دوباره از سر می گذراند (‬
‫بخش ‪ ۱۲.۳‬را ببینید)‪ .‬گویی زندگی او نیز‪ ٬‬مانند کسانی که ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬دارند‪ ٬‬شتابان از برابر چشمانش می گذشت‪ .‬لوب‬
‫گیجگاهی میانی در ذخیره سازی خاطرات اپیزودیک ( حوادث فرعی) زندگی و رویداد های سراسر زندگی ما نقش دارد‪ .‬از آن‬
‫گذشته لوب گیجگاهی در برابر کمبود اکسیژن بسیار حساس می باشد و از آن طریق به سهولت می شود آنرا تحریک کرد‪.‬‬
‫تحریک هیپوتاالموس به برانگیخته شدن خاطرات زندگی خویش با جزییات کامل و روشن می شود‪ ٬‬از جمله به زنده شدن یاد و‬
‫خاطره کسانی منجر می گردد که مرده اند‪ .‬این خاطرات بهنگام بروز خطرات مرگبار و بی امان‪ ٬‬نه یکی پس از دیگری‪ ٬‬که‬
‫همه باهم در یاد زنده می شود‪ ٬‬از آنرو به آن ’نگاه پانورامیک به گذشته‘ نیز میگویند‪ .‬همچنانکه از پیامد های غش لوب‬
‫گیجگاهی و اشکال دیگر تحریک لوب گیجگاهی می دانیم ( بخش ‪ ۱۶.۸‬را ببینید)‪ ٬‬این رویداد می تواند با احساسات تند مذهبی‪٬‬‬
‫معنوی و عرفانی همراه گردد‪ .‬در آن عوالم آنان می پندارند با گیتی‪ ٬‬هستی و خدا‪ ٬‬یکی گشته اند‪ ٬‬گمان می برند در بهشت یا‬
‫جهانی که پس از این می آید‪ ٬‬درآمده اند‪ ٬‬با خود خدا‪ ٬‬عیسی یا هر چهره مذهبی دیگر تماس دارند‪ .‬احساس آرامش و ناپدید گشتن‬
‫درد در کسانی که ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬دارند‪ ٬‬نشانه آزاد گشتن مواد افیون گونه در مغز یا تحریک شدن سیستم پاداش مغزی می باشد‪ .‬دیدن‬
‫تونل به سبب کاهش گردش خون در کاسه چشم می باشد و به طرز رسیدن خون به کره چشم بستگی دارد‪ ٬‬که آنهم از حاشیه های‬
‫میدان دید شروع می شود‪ .‬در نتیجه مرکز و کانون میدان دید همچنان روشن می ماند در حالی که گرداگرد آن تاریک می گردد و‬
‫این ایده را به آدمی می دهد که توی تونلی افتاده است و نوری در انتهای آن دیده می شود‪ .‬خلبان های هواپیماهای جنگی هم که‬
‫در درون یک دستگاه سانتری فیوج بسیار بزرگ آزموده می شوند و گردش خون چشم آنان نیز کاستی می گیرد‪ ٬‬تونلی را می‬
‫بینند که در انتهای آن روشنایی است‪ .‬رنگهای روشن و دلنشین و روشنایی تابناک و خوشایند آنسر داالن به سبب تحریک شدن آن‬
‫بخش از سیستم های مغزی می باشد که بکمک آنها می بینیم‪ .‬درست بهمان گونه که در خواب خواب دیدن پیش میاید‪ ٬‬در ت‪ .‬ن‪.‬‬
‫م‪ .‬نیز آدمی بخشی از داستانی شگفتی آور میگردد‪.‬‬

‫سر آخر نظریه فان المل از آنجا سر درمیاورد که مغز و دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬ما دریافت کنند ٔه ’امواج آگاهی هایی می شوند‘ که خود آنرا‬
‫مشخص نساخته است‪ .‬او در توضیحات خود از برداشت هایی چون درهم تافتگی و المکان بودن که از فزیک کوانتم به وام‬
‫گرفته است‪ ٬‬استفاده فراوان می برد‪ .‬از آنجا که این بحث در زمینه تخصص من نیست‪ ٬‬به مسایل مطرح شده در این خصوص‪٬‬‬
‫در کتاب وی‪ ٬‬پاسخی نمی دهم و خوانندگان را به نوشته های روبرت دیک خراف ( از دانشمندان بزرگ فزیک در جهان ‪ -‬م‪).‬‬
‫ارجاع می دهم‪ .‬وی جایی می نویسد‪’ :‬آدم ها کششی نیرومند و توان شکن برای چنگ زدن به فیزیک کوانتم دارند‪ ٬‬تا مگر به‬
‫دستاویز آن توجیهی برای مسایل توجیه ناپذیر بیابند‪ .‬اما آنان غافل از آنند که هر گاه چند تا از آن ذرات را کنار هم نهیم‪ ٬‬همه‬
‫خصوصیات سیستم های کوانتومی بالفاصله از میان میرود‪ .‬کالف شدگی و المکان بودن‪ ٬‬که توسط آن ذرات از دور با هم پیوند‬
‫می یابد و روی همدیگر تاثیر می گذارد‪ ٬‬تنها تحت شرایط خاصی حادث می شود‪ :‬در گرمایشی که یک میلیارد درجه باالتر از‬
‫صفر مطلق و در یک محیط کامالً ایزوله شده است‪ .‬در یک سیستم گرم و پیچیده مانند مغز آدمی‪ ٬‬یا جهان پیرامونی‪ ٬‬نمی توان‬
‫از جهان کوانتومی سخنی بمیان آورد‪ .‬از باره ریاضی نیز محاسبه آن ساده می باشد‪‘.‬‬
‫ترساندنی که به پیامد های آن اندیشیده نمی شود‬

‫پیداست فان المل این آزادی را دارد که نظریه های روحی و معنوی را که تحقیقی صحت و سقم آنها را تایید نمی کند‪ ٬‬مطرح‬
‫نماید‪ .‬این ایده های وی تازگی ندارد‪ .‬آنها هزاران سال پیش هم در فرهنگ های زیاد‪ ٬‬در جنبش های عرفانی و ادیان گوناگون هم‬
‫بود‪ .‬کاری که وی می باید از آن دست بردارد‪ ٬‬فریبکاری و دادن عنوان ’دید و بینش علمی‘ به آن کتاب می باشد‪ .‬نکته دیگری را‬
‫نیز که نمی توان از وی پذیرفت‪ ٬‬آنست که وی در مقام یک پزشک‪ ٬‬برپایه تئوری های یکسره غیر علمی‪ ٬‬مردم را از دادن اندام‬
‫های خود‪ ٬‬به کسانی که بدانها نیاز دارند‪ ٬‬می ترساند‪ .‬آدم از شنیدن داستان های پوچ وی در باره انتقال خصایل اهدا کنندگان اندام‬
‫ها به کسانی که آن اندام ها را به آنان پیوند می زنند‪ ٬‬حیران می ماند ( بخش ‪ ۱۷.۲‬را ببینید)‪ .‬فان المل رو راست حرف دل خود‬
‫را بر زبان نمی آورد و نمی گوید‪ ٬‬مخالف عمل پیوند عضو است‪ ٬‬اما خواهی نخواهی اهدا کنندگان اندام ها و خویش و اشنایان‬
‫آنها را نگران و بیمناک می کند‪.‬‬

‫بدین سان کتابی که ادعا می شود برپایه ’دید و بینش علمی‘ می باشد‪ ٬‬مشحون است از گفتارهای تلقینی و وهن آلود‪ ٬‬در تایید‬
‫ضمنی همه آنچه که به پدیده های فراطبیعی و گنگ مربوط می گردد و یا جایگزین آنها می شود‪ .‬آن به رخت کتابی روحی ‪-‬‬
‫معنوی درمیاید که بیشتر ضد علمی است و ماموریتی دارد‪ ٬‬ماموریت پاشیدن گرد بدگمانی و ناباوری به دیدگاه های علمی‪ .‬بی‬
‫خود نیست که ”آن کتاب علمی“ را بیشتر در کتابخانه های کلیسا ها می توان یافت و نه در کتابخانه های دانشگاه ها‪.‬‬

‫هم اکنون در بیمارستان های گوناگون روی آزمون بیرون آمدن از کالبد خویش به هنگام ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬پژوهش و بررسی می شود‪٬‬‬
‫شواهد و مدارک گردآوری می گردد‪.‬اما همچنان که پیش بینی می شد‪ ٬‬بیمارانی که از کالبد خویش بیرون آمدند‪ ٬‬نمی دانند در‬
‫پشت بام باالخانه شان چی دیدند‪ .‬رویهمرفته می توان گفت هیچ دلیلی نیست که ت‪ .‬ن‪ .‬م‪ .‬را به عنوان نشانه ای مبنی بر دریافت‬
‫بیرون از مغز‪ ٬‬یا به نشانه تجربه ای که آن کسان در جهان پس از مرگ داشته اند‪ ٬‬پذیرفت‪ .‬آن بیماران در جهان دیگر ( که‬
‫بگمان آنان پس از این جهان میاید ‪ -‬م‪ ).‬نبوده اند‪.‬‬

‫نزدیک به مرگ با مردن یکی نیست‪٬‬همچنانکه نزدیک به باردار شدن با خود باردار شدن یکی نیست‪.‬‬
‫‪XVII. 4‬‬

‫دلخوش کنک های کارساز‬

‫هنر درمان سرگرم ساختن بیمار در خالل مدتی استکه طبیعت بیماری را بهبود می بخشد‪.‬‬
‫ولتر (‪)۱۷۷۸ - ۱۶۹۴‬‬

‫هنگامی که روشن شد تاثیر داروهای ضد افسردگی از نظر بالینی چندان فرقی با داروهای دلخوش کنک ( پال سیبو) ندارد‪٬‬‬
‫ناامیدی و ناباوری فراوانی برای خیلی ها پیش آمد‪ .‬شگفتی آنجا بود که در هیچ جا خبری از تعریف و تمجید اثر گذاری داروهای‬
‫دلخوشکنک نمی دیدی‪ .‬تاثیر دلخوشکنک یک قرص هرگونه اثری است که ناشی از کیفیات و خصوصیات شیمیایی ویژه آن نمی‬
‫باشد‪ .‬برای نمونه کسانی هستند که گمان می برند داروهایی که برنگ سرخ‪ ٬‬زرد یا نارنجی می باشد‪ ٬‬اثرات تحریک کننده دارد‬
‫و داروهایی که رنگهای آبی یا سبز دارد‪ ٬‬آرام بخش می باشد‪ .‬دارو های دل خوش کنک می تواند پیامدهای ناخواسته یا عواقب‬
‫داشته باشد‪ .‬امکان دارد با مصرف آنها دل درد بگیرید‪ ٬‬یا بشما حالت تهوع دست دهد‪ .‬امکان دارد کسانی به آنها اعتیاد پیدا کنند و‬
‫‪.‬در صورت متوقف ساختن مصرف آنها با عالیم ترک اعتیاد مواجه شوند‬

‫تاثیرات دلخوشکنک که موجب کاهش نمودها و پدیده های بیماری می گردد‪ ٬‬بر بنیاد کارکردها ی ناآگاهانه مغز می باشد‪ .‬این ها‬
‫نیز منبعث از انتظارات بیمار از تاثیرات درمانی آن دارو ها یا اقدامات می باشد‪ .‬از این گذشته تاثیرات یادگیری را نیز نمی شود‬
‫نادیده گرفت‪ .‬موادی که به عنوان داروی دلخوشکنک بکار می رود‪ ٬‬از نظر دارویی هیچ ارزشی ندارد‪ ٬‬اما تاثیر اطالعاتی که‬
‫به بیمار داده می شود و انتظارات وی از تاثیر خوب آن داروی دلخوشکنک‪ ٬‬آنرا بسیار خاص می سازد‪ .‬این مساله نه تنها در‬
‫مورد قرص ها‪ ٬‬که در مورد گفتار درمانی‪ ٬‬عمل های جراحی و درمان های دیگر نیز صدق می کند‪ .‬سال هاست با موفقیت‬
‫فراوان به آن دسته از بیماران روانی که ترس بَر شان می دارد‪ ٬‬یاد می دهند برای چاره نفس نفس زدن های تند و کوتاه ( هایپر‬
‫ونتیلیشن)‪ ٬‬نفس خود را به یک کیسه پالستیکی بدمند و از هوای آن کسیه نیز نفس بکشند‪ .‬در آغاز گمان بر این بود که به سبب‬
‫نفس نفس زدن های تند و کوتاه مقادیر زیادی گازکربینک از بدن خارج می شود‪ .‬از آنرو ترس آدمی را برمیدارد‪ .‬اما بعدا ً معلوم‬
‫شد که نفس نفس زدن های تند و کوتاه نه علت ترس برداشتن که پیامد آنست و گاز کربینک اضافی تنفس شده از درون کیسه‬
‫پالستیکی‪ ٬‬یکی از انگیزه های خوب برای ترس برداشتن می باشد‪ .‬اما چون آدم ها آنرا باور دارند‪ ٬‬دمیدن در کسیه پالستیکی و‬
‫نفس کشیدن از هوای آن‪ ٬‬کارگر می افتد‪.‬‬

‫در بیماری پارکینسون که علت آن کمبود پیام رسان شیمیایی دوپامین در مغز می باشد‪ ٬‬داروهای دلخوشکنک موجب تراوش‬
‫بیشتر دوپامین می گردد‪ ٬‬در نتیجه از نشانه های آن بیماری کاسته می شود‪ .‬البته نشانه های پارکینسون را می توان بکمک کار‬
‫گذاشتن الکترود در عمق مغز‪ ٬‬در ناحیه نیوکلوس سابتاالمیکوس‪ ٬‬بکمک جریان الکتریکی متوقف کرد‪ .‬اگر دکتر از این بیماران‬
‫بخواهد برق محرک الکترود عمقی را روشن یا خاموش نماید‪ ٬‬اما الکترود کار نکند‪ ٬‬در نشانه های پارکینسون به ترتیب شاهد‬
‫نخست بهتر شدن و سپس بدتر شدن خواهیم بود‪ .‬به بیمارانی که بدون بیهوش کردن‪ ٬‬در مغز آنان اینگونه الکترود های عمقی‬
‫کارگذاشته می شود‪ ٬‬هنگام عمل ماده بی خاصیتی تزریق می شود و به آنان می گویند که این داروی جدید ضد پارکینسون می‬
‫باشد‪ .‬در نتیجه این کار‪ ٬‬فعالیت های الکتریکی آن بخش از مغز کاهش می یابد و نشانه های پارکینسون در نیمی از آنان کاستی‬
‫می گیرد‪ .‬به نظر می رسد‪ ٬‬در بیمارانی که به داروهای دلخوشکنک واکنش نشان می دهند‪ ٬‬مغز ’می داند‘ برای کاستن از نشانه‬
‫های پارکینسون‪ ٬‬در چه مناطقی می باید فعالیت هایش را تغییر دهد‪ .‬و این کار بر پایه اتنظارات بیمار از به اصطالح ’آن داروی‬
‫جدید‘ بهتر صورت می گیرد‪.‬‬

‫دسته ای از بیماران افسردگی که بکمک داروهای دلخوش کنک درمان می شدند‪ ٬‬پس از شش هفته بهمان میزان بیمارانی بهبود‬
‫یافتند که از داروهای ضد افسردگی واقعی استفاده می کردند‪ .‬اسکن های مغزی نشان داد تغییرات فعالیت های نواحی مغزی‬
‫گروهی که از داروهای دلخوش کنک استفاده می کردند‪ ٬‬تا حدود زیادی با از آن گروه دیگر که از داروهای ضد افسردگی واقعی‬
‫استفاده می کرد‪ ٬‬یکسان می نمود‪ .‬بنا براین مغز بر اساس یک دلخوشکنک‪ ٬‬درست آن تغییرات کارکردی را بجا میاورد که‬
‫بکاهش نشانه های بیماری افسردگی می انجامد‪ :‬افزایش فعالیت های پوسته مغزی بخش پیشین مغز ( پری فرونتال کورتکس) و‬
‫کاهش فعالیت در هیپوتاالموس‪.‬‬

‫اگر بیماری درد داشته باشد و برای درمان آن درد به او داروی دلخوشکنک داده شود‪ ٬‬مغز او ’ می داند‘ برای پایین آوردن درد‪٬‬‬
‫تراوش مواد مورفین گونه و شاهدانه مانند می باید افزایش یابد‪ .‬پس برای کاهش درد در فعالیت های بخش هایی از مغز و نخاع‬
‫جا به جایی هایی صورت میگیرد‪ .‬از آنرو داروهای دلخوش کنکی که گران ترند‪ ٬‬کارسازتر می باشد تا دارو های دلخوشکنک‬
‫ارزان‪ .‬این نیز هست که با این روش و به کمک داروهای دلخوش کنک نمی شود درد بیماران آلزهایمری را کاهش داد‪ ٬‬چرا که‬
‫انتظاری از تاثیر دارو در آنان نمی توان یافت‪ .‬از آنرو کاهش درد در این بیماران کند تر می باشد و برای بدست آوردن تاثیری‬
‫همسان با تاثیری که یک داروی مسکن درد روی یک بیمار معمولی دارد‪ ٬‬می باید از آن دارو به آنان خیلی بیشتر از مقدار‬
‫معمول داده شود‪.‬‬

‫تاثیر داروی دلخوش کنک نشانگر توانایی خوشتن درمانی ناخودآگاه مغز می باشد‪ .‬گمان براین استکه آن ساز و کار نمی تواند‬
‫برای درمان سرطان کاری از پیش ببرد‪ ٬‬اما در بهتر شدن پاره ای از بیماری های مغزی کارساز می باشد‪ .‬بررسی و تحقیق در‬
‫زمینه ساز و کار اثر دلخوش کنک‪ ٬‬همچنین یافتن پاسخی به این پرسش که چرا برخی از ما ها نسبت به برخی دیگر‪ ٬‬در برابر‬
‫تاثیر دلخوش کنک حساسیت بیشتری داریم‪ ٬‬اینکه آیا گرایش به معنویت‪ ٬‬در آن نقشی دارد یانه‪ ٬‬می تواند دستاورد های کلینیکی‬
‫مهمی داشته باشد‪ .‬در این میان بهتر است به تاثیرات قدیمی شده و قابل توجه‪ ٬‬اطمینان بخش و اعتماد آور دکتر در مقام ’دلخوش‬
‫کنکی که راه میرود‘‪ ٬‬بهای الزم را داد‪.‬‬
‫‪XVII. 5‬‬

‫هنر درمان سنتی چینی گاهی بیشتر از تاثیر دلخوش کنک می باشد‪.‬‬

‫طب سوزنی می تواند بیشتر از دلخوش کند باشد‪.‬‬

‫درمان سنتی چینی ( د‪ .‬س‪ .‬چ‪ ).‬تا جایی که آدمی می تواند بیاد آورد منادی مفید بودن مواد و خوردنی های بیشمار برای تندرستی‬
‫آدمی می باشد‪ .‬به طور کلی در چین تا می بیننند چیزی خوش مزه است‪ ٬‬می گویند آن برای سالمتی خوب است و عمر را زیاد‬
‫می کند‪ .‬اما در این زمینه تحقیقات جدی هم می شود که از آنها چنین برمیاید چای سبز تخمیر نشده احتمال ابتال به بیماری های‬
‫قلب و عروق و برخی از اشکال سرطان را کاهش می دهد‪ .‬بر اساس ‪ ۱۷‬بررسی از جمعیت چینی ها‪ ٬‬گمان می رود اگر کسی‬
‫در روز سه فنجان بزرگ چای سبز بنوشد‪ ٬‬سکته قلبی در او ‪ ٪۱۰‬کاهش می یابد‪ .‬گفته می شود چای سبز نه تنها از فشارخون‬
‫باال و فربهی می کاهد‪ ٬‬که برای محافظت از مغز ما نیز سودمند می باشد‪ .‬پاره ای از ادویه های سنتی تهیه شده توسط چینی ها‪٬‬‬
‫گویا نشانه های دیمانش را بهبود می بخشد‪ ٬‬از آنرو با تکنیک های نوین عناصر تشکیل دهنده و مکانیسم های اثر گذاری آنها را‬
‫بررسی می کنند‪ .‬برای مثال آنکاریا رهینکوفال از تجمع و تراکم امیلوید بتا پیشگیری می کند‪ ٬‬در صورت موجود بودن این در آن‬
‫ادویه ها‪ ٬‬این می تواند تاثیر گذاری آنها در برابر بیماری آلزهایمر را توجیح کند‪ .‬اما ادعای موثر بودن چای سبز در پیشگیری‬
‫از پارکینسون و آلزهایمر‪ ٬‬به دالیل و شواهد بیشتری نیاز دارد‪ .‬در طب سوزنی چینی گفته می شود‪ ٬‬هزارپاها‪ ٬‬سوسک ها و‬
‫کرم های خاکی نیز جلو دیمانش را می گیرد‪ .‬در واقع شیره ای که از آن جانوران گرفته می شود‪ ٬‬فعال شدن استیل کولین‬
‫استریز را ُکند سازد‪ ٬‬درست مانند داروهایی که در غرب برای همین منظور تهیه و به بیماران داده می شود‪ ٬‬که روی برخی از‬
‫‪.‬آنان گاه تاثیر اندکی هم می گذارد‪ .‬هیچ بعید نیست که تحقیقات چینی ها روی ادویه های سنتی مواد موثر جدید بدست آورد‬

‫در مورد درمان های سوزنی نخست می باید از خود پرسید آیا در اینجا با یک مورد دلخوش کنک سر و کار نداریم؟ تردیدی نمی‬
‫توان داشت که در این روش درمان عجیب و غریب اثر دلخوش کنک را می شود دید‪ ٬‬به ویژه با آن آیین تاثیر گذاری که‬
‫انتظارات زیادی را در بیمار به وجود میاورد‪ .‬از آن گذشته در این شیوه درمان پرسشی پیش میاید‪ ٬‬که برداشت کهنه سده ها پیش‬
‫چینی که آسمان و ستارگان را نیز در آن پیش می کشد‪ ٬‬براستی کاری از پیش می برد؟ برای مثال چند تحقیق را میاورم تا کمی‬
‫‪.‬به پیچیدگی مساله پی برده شود‬

‫برای درمان و چاره بیماران میگرن‪ ٬‬آنها را در سه گروه‪ ٬‬به طور دل بخواه تقسیم کردند‪ .‬به گروه نخست درمان سوزنی واقعی‬
‫می دادند که در آنها سوزن ها را در جاهای کالسیک فرو می کردند‪ ٬‬دکتر ها می باید به چی ( طبق طب سنتی چینی ها نیروی‬
‫انرژی زندگی که از طریق خطوط خاصی در بدن جریان دارد ‪ -‬م‪ ).‬میرسیدند‪ ٬‬یعنی به جایی می رسیدند که بیمار احساس برق‬
‫خفیف می کرد‪ ٬‬که نشانه قرار گرفتن سوزن در جای موثر می باشد‪ .‬گروه دوم‪ ٬‬یک گروه ’درمان سوزنی دروغین بود‘‪ ٬‬که در‬
‫آنها سوزن ها را در نقاطی که از پیش تعیین شده بود و ربطی به ’نقاط طب سوزنی‘ نداشت‪ ٬‬فرو می کردند‪ .‬گروه سوم گروهی‬
‫بود که در صف انتظار گذاشته بودند‪ .‬نتیجه آزمایش نشان داد‪ ٬‬درمان گروه سوزن درمانی واقعی‪ ٬‬از درمان گروه درمان سوزنی‬
‫دروغین تاثیر بیشتر نداشت‪ ٬‬اما هر دو آنها از گروه انتظار بهتر بود‪ .‬با نگاهی به این نتایج می توان از سویی نتیجه گیری کرد‬
‫که سوزن درمانی بی اثر نیست‪ ٬‬از سوی دیگر آدم روی معنای نقاط سوزن درمانی کالسیک‪ ٬‬دست کم در مورد میگرن‪ ٬‬شک‬
‫می کند‪ .‬از بررسی باال نمی توان دانست تاثیر گذاشته شده‪ ٬‬به سبب یک مکانیسم فیزیولوژیک است یا تاثیر یک دلخوش کنک‬
‫کارساز‪ .‬همان نتایج با سه گروه همسان که سردرد های تنشی داشتند‪ ٬‬بدست آمد ( ملکرت و همکاران‪.)۲۰۰۵ ٬‬‬

‫در یک آزمایش همانند دیگر‪ ٬‬روی بیمارانی که آرتروز زانو داشتند‪ ٬‬سوزن درمانی کارسازتر بود‪ .‬در این آزمایش سوزن‬
‫درمانی ’واقعی‘ با ’کمترین سوزن درمانی‘‪ ٬‬که در آن سوزن ها را روی ’نقاط غیر سوزن درمانی‘ اندکی فرو می کردند و گروه‬
‫انتظار مقایسه شد‪ .‬پس از هشت هفته درمان‪ ٬‬دیده شد بیمارانی که براستی سوزن درمانی می شدند نسبت به گروه ’کمترین درمان‘‬
‫هم درد کمتر دارند و هم زانوی شان بهتر کار می کند‪ .‬هر چند با گذشت زمان تفاوت دوگروه کم کم از میان می رفت‪ ٬‬اما در‬
‫اینجا تاثیری از باره کلینیکی یافته شد‪ .‬سوزن درمانی در مورد درد های مزمن گردن به نظر می رسد از باره آماری تاثیر خوبی‬
‫دارد‪ ٬‬اما از باره کلینیکی تاثیری ندارد‪ .‬در آزمایش فوق سوزن درمانی الکتریکی با درمان گول زنک که درست مانند درمان‬
‫واقعی بود اما در کابل های آن برقی جریان نمی یافت‪ ٬‬مقایسه شد‪ .‬در این آزمایش ها نمی توان پی برد نقش و تاثیر خود سوزن‬
‫‪.‬ها چه بوده است‪.‬‬

‫در یک بررسی پت اسکن‪ ٬‬تفاوت واکنش مغز به سوزن درمانی و انتظارات بیماران آرتروز ( فرسایش غضروف و استخوان‬
‫زیرین‪ ٬‬که پس از میانسالی دیده می شود و باعث درد و خشک شدگی‪ ٬‬بویژه در مفاصل لگن خاصره‪ ٬‬زانو و انگشت شصت می‬
‫گردد ‪-‬م‪ ).‬پژوهیده شد‪ .‬در یک ’آزمایش کنترل شده که چند رشته و کنترل شده بود‘‪ ٬‬سه حالت بررسی شد‪ :‬سوزن درمانی‬
‫واقعی‪ ٬‬سوزن درمانی دلخوش کنک و حالتی که در آن به پوست خراش کوچکی داده می شد‪ .‬برای سوزن درمانی دلخوش کنک‬
‫’سوزن های استرایت برگر‘ بکار برده شد که نُکی کند دارد و با فشار دادن آن روی پوست در غالف خود پس رفته‪ ٬‬ناپدید می‬
‫شود‪ .‬اما بیمار گمان می برد سوزن در پوست او فرو رفته است‪ .‬هیچکدام از این درمان های سوزنی‪ ٬‬درد بیماران را کم نکرد‪.‬‬
‫پت اسکن نشان داد‪ ٬‬ایپسی لترال اینسوال‪ ٬‬ناحیه ای که واکنش های بدنی و خودکار را هماهنگ می سازد‪ ٬‬در سوزن درمانی‬
‫واقعی‪ ٬‬بیشتر فعال می گشت تا هنگام بکار بردن سوزن های استرایت برگر‪ ٬‬هرچند هر دو درمان در بیمار انتظارات یکسان‬
‫برمی انگیخت‪ .‬این دو درمان در پوسته پیشین مغز ( پری فرونتال کورتکس)‪ ٬‬بخش پیشین سینگولر کورتکس و مغز میانی‬
‫موجب فعالیت های بیشتر می گشت تا حالت خراش دادن پوست‪ .‬این آزمایش نشان می دهد که سوزن سوزن ‪-‬درمانی می تواند‬
‫تاثیر فیزیولوژیک خاصی داشته باشد‪ ٬‬به کنار از آن انتظاری که بیمار تحت درمان دارد‪ ٬‬در بخش هایی از مغز تحریکاتی را‬
‫دامن می زند که با پاداش ربط پیدا می کند‪ .‬دامنه تاثیر سوزن درمانی بیشتر از تاثیر دلخوش کنک می باشد که منبعث از‬
‫انتظارات بیمار تحت درمان می باشد‪ .‬در اینکه آن تا چه قدر معنای کلینیکی می یابد و تا تا چه قدر سوزن های سوزن درمانی‬
‫کالسیک برای این کار ضروری می باشد‪ ٬‬می باید هر درمان و هر ناراحتی را جداگانه بررسی کرد تا بتوان بر آن پایه یک‬
‫پزشکی مبتنی بر شواهد و مدارک ساخت‪ .‬آزمایش روی جانوران که در آنها ساز و کارهای سوزن درمانی پژوهیده و بررسی‬
‫می شود‪ ٬‬نیز برای این منظور اهمیت بسیار دارد‪ .‬برای نمونه دیده شد در موش ها کاهش دادن درد بکمک سوزن درمانی‬
‫الکتریکی سبب انباشت واسوپرسین در نیوکلوس پارا ونتریکوالریس می گردد‪ ٬‬در حالی که در اوکسی توکسین و پپتید های مخدر‬
‫آنجا تغییری را نشان نمی دهد‪ .‬واسوپرسین را می توان در خون اندازه گرفت‪ ٬‬از آنرو شاید برای سنجش و ارزیابی موثر افتادن‬
‫‪.‬سوزن درمانی و ساز و کار آن در آدمها بکار اید‬
‫‪XVII. 6‬‬

‫درمان با گیاهان و سبزی ها‬

‫گیاهان و سبزی ها نه تنها می تواند دارای مواد خوب و موثر باشد که می تواند دارای مواد زهرآگین‬
‫هم باشد‪.‬‬

‫درمان کردن بکمک ادویه ها و سبزی ها به عنوان یک درمان جایگزینی همواره با اقبال فراوان مردم روبرو بوده است‪ .‬در‬
‫ایاالت متحده که سرزمین آمار و ارقام بشمار میاید‪ ۳۰۰۰۰ ٬‬نوع گیاه و سبزی ( ادویه) تولید می شود و سالی ‪ ۴‬میلیارد دالر از‬
‫آن مواد بفروش می رسد‪ .‬اگر بیماری مزمنی داشته باشید و دکتر ها هم نتوانند کاری برای تان بکنند‪ ٬‬سر آخر روزی می رسد‬
‫شما هم همان کاری را می کنید که بسیاری از ما ها می کنیم؛ می روید سراغ آنچه که ”درمان جایگزین“ نامیده می شود‪ .‬هر یک‬
‫از ما ها کسی را می شناسیم که او نیز کسی را می شناسد که به یکباره بهبود یافته است‪ .‬آنچه در این میان بچشم میاید این استکه‬
‫هیچکس نمی گوید بیماری ها هم می تواند روزی سر اید و بیمار خود بهبود یابد و این حقیقتی است‪ .‬بخش بزرگی از تاثیر خوبی‬
‫درمان جایگزین این است که دکترهای جایگزین (علفی ‪ -‬م‪ ).‬وقت زیادی را با بیماران خود می گذرانند تا دکتر های معمولی‪.‬‬
‫باور فراوان به کارساز بودن درمان‪ ٬‬هم از سوی درمانگر و هم از سوی بیمار‪ ٬‬گاه چنان نزدیک به یقین می گردد‪ ٬‬که هیچ‬
‫داروی دلخوش کنکی بهتر از آن نمی توان متصور شد‪ .‬استدالل اکثر روی آورندگان به دارو های گیاهی و ادویه ای چنین است‪:‬‬
‫”بهتر نکند که بدتر نمی کند‪ “.‬آنان دلیل میاورند‪ ٬‬چون این ها از مواد ”طبیعی می باشد“‪ ٬‬پس زیانی نمی دارد‪ .‬این یک برداشت‬
‫نادرستی است که می باید کمک کنیم دیگران هم به نادرستی آن پی ببرند‪ .‬ادویه ها و گیاهانی که برای درمان یک بیماری فروخته‬
‫می شوند‪ ٬‬امکان دارد هیچ اثری روی آن بیماری نداشته باشد‪ ٬‬که هیچ‪ ٬‬بسیار مرگبار هم باشد‪ .‬از آن گذشته بشتر مواد زهرداری‬
‫که ما می شناسیم ”طبیعی“ می باشد‪ .‬منطقی هم است چرا که اگر ماده ای شیمایی روی ارگانیسم ما اثر بگذارد‪ ٬‬آن تاثیر گذاری‬
‫از طریق یک پروتین‪ ٬‬به عنوان ایستگاه دریافت کننده‪ ٬‬یا گیرنده صورت می پذیرد‪ .‬دریافت کننده ها هم تنها برای مواد طبیعی یا‬
‫موادی می باشد که از نظر شیمیایی شبیه مواد طبیعی است‪.‬‬

‫هرگاه نگاهی به کتابهای پزشکی بیاندازید‪ ٬‬از دیدن مسمومیت های ناشی از گیاهان و سبزی های ’بی خطر‘ پشت تان می لرزد‪.‬‬
‫بیماری های گوناگون نیورولوژیک و روانپزشکی به ثبت رسیده استکه عامل آنها استفاده از گیاهان و ادویه ها می باشد‪ ٬‬مانند‬
‫برآماسیدن رگهای مغزی‪ ٬‬ادمای مغزی‪ ٬‬پرت گویی‪ ٬‬کما‪ ٬‬سردرگمی‪ ٬‬خیال واهی‪ ٬‬خونریزی مغزی‪ ٬‬آسیب های حرکتی‪٬‬‬
‫افسردگی‪ ٬‬وارفتگی ماهیچه ای‪ ٬‬سوزش و حمالت غش‪ .‬جنسنگ می تواند موجب بیخوابی‪ ٬‬خونریزی واژنی و شیدایی گردد‪.‬‬
‫سبنل کوهی ( والریان) می تواند حال آدم را بهم زند و خماری آورد‪ .‬از داتورا استرامونیم ( تاتوره خاردار)‪ ٬‬می تواند گیجی و‬
‫سردرگمی بیاورد و گل عشق ( پَشن فالور) می تواند توهم آور باشد‪ .‬احتمال دارد مصرف کنندگان کوا کوا‪ ٬‬که بجای داروی‬
‫استرس فروخته می شود‪ ٬‬التهاب کبدی مرگبار یا سیروز کبدی بگیرند‪ .‬معجون ادویه هایی که از ما هوانگ درست می کنند‬
‫دارای اگدرا‪/‬افدرا الکلوید می باشد‪ .‬این مواد در داروهای الغری‪ ٬‬پپیل ها‪’ ٬‬داروهای هوشمند‘ نیز وجود دارد و در ورزش از‬
‫آنها برای دوپینگ استفاده می کنند‪ .‬مصرف مقدار اندکی از این ماده می تواند موجب سکته مغزی‪ ٬‬آنفارکتوس قلبی و‬
‫برانگیختگی روانی گردد‪ .‬مصرف آن در ورزش باعث کشته شدن ورزشکاران گشته است‪ .‬وزیر بهداشت ما همان هنگام آنرا‬
‫ممنوع اعالن کرد و کار درستی هم کرد‪ .‬درخت جینک گو‪ ٬‬که در چین زیاد هم هست‪ ٬‬برگهایی دارد که در آغاز سده بیست در‬
‫اروپا آنرا برای آذین بندی های هنری بکار می بردند‪ .‬جینکگو را به کسانی می دهند که فراموشی دارند یا دیمانش گرفته اند ( که‬
‫تاثیر کمی دارد‪ ٬‬اما تاثیر آن حتی کمتر از دارو های ضعیف ساخته شده در غرب می باشد)‪ ٬‬اما سردرد و سرگیجه میاورد‪.‬‬
‫مصرف اوکالیپتوس ممکن است موجب پرت گویی گردد‪ .‬گیاه سنت جانس ( هایپریکم پرفوراتوم) را برای افسردگی بکار می‬
‫برند که دیده می شود اثر خوبی هم روی خلق و خوی دارد‪ ٬‬اما در عین حال موجب ترس و خستگی نیز می گردد‪.‬‬

‫بعضی از سبزی ها و ادویه هائی که در آسیا هست‪ ٬‬به فلز های سنگین آلوده می باشد‪ .‬در این باره چیزی گفته نمی شود‪ :‬این‬
‫دلیل تراشی که مخلوط ادویه ها سده هاست بکار برده می شود‪ ٬‬برای نمونه در طب سنتی چینی‪ ٬‬هیچ تضمینی در مورد موثر‬
‫بودن یا آلوده نبودن آنها به مواد سمی نمی دهد‪ .‬از این گذشته‪ ٬‬آن ادویه ها می تواند با دارو های معمولی که هم‪-‬زمان با آنها‬
‫مصرف می شود‪ ٬‬ترکیب ها و واکنش های خطرناکی داشته باشد‪ .‬برای نمونه گیاه سنت جانس اثر قرص ضد بارداری را از بین‬
‫‪.‬می برد و تاثیر بازدارنده های ایدز و پروزاک را مختل می کند‬

‫اکنون با این آگاهی پایه ای و نگاهی نازک بین‪ ٬‬می رویم به سراغ اینترنت‪ .‬بگارید جستجوگر گوگول ”درمان گیاهی“ را برای‬
‫تان جستجو کند تا ببینید در اینترنت ‪ ۲۰‬میلیون مطلب در باره گیاهان و ادویه هائی برای پیشگیری از انواع بیماری ها همراه با‬
‫انواع یاوه گویی های فریبکاران نوشته هست‪ .‬با خواندن آنها ترس ادم را برمیدارد‪ .‬اگر آنها خواستند چیزی را بشما بفروشند و‬
‫گفتند هیچ گونه عواقبی ندارد‪ ٬‬خوب حواس تان باشد‪ .‬هنگامی که گفته می شود چیزی عواقب جانبی ندارد‪ ٬‬بدانید که یکی از سه‬
‫حالت زیر را دارد‪:‬‬

‫اصال تاثیری ندارد‪.‬‬

‫هرگز بررسی نشده است که عواقب جنبی دارد یا نه‪.‬‬

‫به احتمال زیاد هر دو مورد باال صدق می کند‪.‬‬

‫تنها کسانی که با ادویه ها و گیاهان تعریف و تحسین شده در اینترنت شفا پیدا می کنند فروشندگان آنها هستند‪.‬‬

‫سخنان باال به این معنی نیست که گیاهان و سبزی ها نمی تواند دارای موادی باشد که برای درمان بیماری ها سودمند می باشد‪.‬‬
‫در چین سخت کوشش می شود با پژوهش های علمی و سند و مدرک نشان دادن هنر درمان سنتی چینی ( د‪ .‬س‪ .‬چ‪ ).‬دارای پایه‬
‫و اساسی می باشد‪ .‬در آنجا دنبال زمینه عناصر شیمیایی کارساز در گیاهان و ادویه ها می گردند که سده هاست در د‪ .‬س‪ .‬چ‪.‬‬
‫سواست‪ .‬در غرب عناصر کارساز را ایزوله کرده‪٬‬‬ ‫بکار برده می شود‪ ٬‬اما راه آنها از راهی که در باختر زمین پیموده می شود َ‬
‫از آن دارو تهیه می کنند‪ ٬‬اما چینی ها می گویند هنگامی یک ماده کارسازتر خواهد بود که در مخلوطی از مواد کارساز مصرف‬
‫شود‪ .‬این هم به سخت تر شدن کارها می انجامد‪ .‬اکنون آنها هم مانند غربی ها‪ ٬‬مواد را جدا می کنند‪ ٬‬توی سلول ها کشت و روی‬
‫حیوانات آزمایش می کنند تا موثر بودن آنها تحقیق و روشن شود‪ .‬در کنار این‪ ٬‬پژوهش های دیگری نیز می شود‪ ٬‬برای نمونه‬
‫پروفسور کیو‪ ٬‬در دانشگاه کینگ هوا‪ ٬‬در پکن‪ ٬‬همراه با یک تیم ورزیده پژوهش‪ ٬‬سرگرم ایزوله کردن مواد شیمیایی موجود در‬
‫گیاهان و سبزی های درمان سنتی چین می باشد‪ .‬از سویی نیز در خود چین فشار زیادی روی د‪ .‬س‪ .‬چ‪ .‬میاید تا آنرا بر پایه ای‬
‫‪.‬علمی استوار سازند و از کسانی که برای آسانخواهی آنرا برپایه سنت سده ها پیش بکار می بندند‪ ٬‬سخت انتقاد می شود‬

‫بعضی وقت ها با جدا ساختن مواد شیمیایی از گیاهان و ادویه ها چیزهای آشنایی بدست میاید‪ .‬برای نمونه اکنون روشن شده‬
‫است‪ ٬‬گیاهانی که طبق سنت گفته می شود برای پیشگیری از پیری خوب است‪ ٬‬دارای مالتونین زیاد می باشد‪ .‬در غرب نیز‬
‫برخی ها مالتونین را به عنوان یکی از آنتی اکسیدانت ها تبلیغ می کنند‪ ٬‬که فرایند پیری را ُکند می کند‪ .‬اما تاکنون کسی برای‬
‫این ادعا دلیل و مدرک کلینیکی رو نکرده است‪ .‬در غرب مالتونین را ما به عنوان یک ماده شیمیایی خالص برای اعاده ریتم‬
‫خواب و بیداری بیماران دیمانش بکار می بریم‪ ٬‬تا ناآرامی های شبانه آنان کاهش یابد‪ .‬البته مالتونین اندکی نیز در بهبود حافظه‬
‫تاثیر مثبت دارد‪ .‬تا آنجا که من می دانم تاکنون روی گیاهانی که مالتونین زیاد دارند‪ ٬‬پژوهش کنترل شده روی این گونه تاثیر ها‪٬‬‬
‫به عمل نیامده است‪ .‬جنسنگ را در درمان سنتی به کسانی می دهند که توانایی جنسی شان کم است‪ .‬آزمایش ها روی جانوران‬
‫آزمایشگاهی در امریکا نشان می دهد‪ ٬‬جنسنگ در واقع لیبیدو را باال می برد‪ ٬‬خیزش و برانگیختگی را آسان می سازد و رفتار‬
‫جنسی را تحریک می کند‪ .‬با این پژوهش باالخره یک دلیل و مدرک کلینیکی ارائه شد‪.‬‬

‫کارساز بودن شیره های گیاهی بدست آمده با گذشت روز ها‪ ٬‬بیشتر تحت شرایط کلینکی کنترل شده‪ ٬‬آزمایش می شود‪ ٬‬درست‬
‫همانگونه که داروهای غربی پژوهش و بررسی می شود‪ .‬نتایج بدست آمده در اینجا نیز مانند همه تحقیقاتی که روی داروها می‬
‫شود‪ ٬‬گاه ضد و نقیض می باشد‪ .‬برای مثال تحقیقاتی نشان می دهد که عصاره برگهای جینکگو بیلو‪ ٬‬روی فراموشی سالمندان و‬
‫کسانی که دیمانش دارند‪ ٬‬اندک تاثیر مثبتی دارد‪ ٬‬اما پژوهش های دیگر هیچ بهبودی را در زمینه کارکرد حافظه نشان نمی دهد‪.‬‬
‫میان جینکگو و داروهایی که در غرب علیه دیمانش داده می شود و تاثیر اندک با عواقب جنبی زیاد دارد ( بازدارنده های اسه‬
‫تیل کولین‪-‬استراسه)‪ ٬‬مقایسه ای صورت گرفته است‪ .‬نمره های داروهای غربی کمی بهتر از آن جینکگو بود‪ .‬پس جینکگو هم‬
‫‪.‬داروی معجزه کننده ای برای جلوگیری از دیمانش نمی باشد‬
‫گذشت زمان نشان خواهد داد که دلیل تفاوت های آزمایش ها در چیست و کی راست می گفته است‪ .‬نکته مهم آنست که هنر د‪.‬‬
‫س‪ .‬چ‪ .‬اکنون بروش غربی و تحت شرایط کنترل شده پژوهیده می شود‪ ٬‬تا سر آخر دانسته شود آیا از این راه می توان داروهای‬
‫موثری بدون عواقب جنبی و مسمویت ساخت‪ .‬آخرین خطر آن بود که در سال ‪ ۲۰۰۶‬در لندن‪ ٬‬در ترکیب ( معجون) آلوئه که در‬
‫درمان سنتی چین بکار میرود‪ ٬‬مقدار جیوه ای که یافته شد‪ ۱۱۷۰۰ ٬‬بار بیشتر از جیوه استاندارد بریتانیا بود‪ .‬این گونه یافته ها د‪.‬‬
‫س‪ .‬چ‪ .‬را بیشتر زیر فشار می گذارد تا خود را نوین سازی کند‪.‬‬
‫‪XVIII‬‬

‫اراده آزاد‪٬‬‬
‫سرابی دلنواز‬

‫ای بسا که در پایان کار‪ ٬‬هشیاری ما‪ ٬‬کلنجار رفتن های ذهنی مان‪ ٬‬چون نیک بنگریم همه خواب و‬
‫‪.‬خیالی بیش نبوده است‪ ٬‬چرا که دست یازیدن بدان برای ما توهمی از قدرت و تسلط می دهد‬
‫ایروین دی‪ .‬یالوم‪ ٬‬اشک های نیچه ( ‪ )۱۹۹۲‬سس‬

‫‪XVIII. 1‬‬
‫اراده آزاد در برابر گزینش‬

‫من اینجا ایستاده ام‪ ٬‬کار دیگری نمی توانم بکنم‪ .‬سس‬
‫ثث ( افسانه سازی پیرامون مارتین لوتر هنگامی که وی در رایشتاگ‪ ٬‬در سال ‪ ٬ ۱۵۲۱‬در ورمز نمایان شد)‪.‬‬

‫آدمها می گویند ما ’اراده آزاد‘ داریم‪ ٬‬چرا که می توانیم انتخاب کنیم‪ .‬این درست نیست‪ .‬هر ارگانیسمی پیوسته انتخاب هایی می‬
‫کند‪ .‬سخن اینجاست که آیا آن انتخاب ها از روی آزادی می باشد‪ .‬از آنرو بود که جوزف پرایس‪ ٬‬پژوهشگر امریکایی می گوید‪٬‬‬
‫اراده آزاد را امکان تصمیم گیری برای انجام دادن یا ندادن کاری تعریف می کند که محدودیت های درونی و بیرونی انتخاب را‬
‫تعیین نمی کند‪ .‬بر پایه این تعریف آیا می توان پرسید‪ ٬‬آیا هرگز تصمیمی از روی اراده آزاد گرفته ایم؟ داروین در سال ‪۱۸۳۸‬‬
‫وجود اراده آزاد را یک توهم نامید‪ ٬‬چرا که آدمی به ندرت انگیزه های خود را واشکافی می کند و کارهای او اکثرا ً غریزی می‬
‫باشد‪ .‬در فلسفه بر سر اینکه اراده آزاد چیست‪ ٬‬توافقی وجود ندارد‪ .‬هرگاه بر سر اراده آزاد بحثی پیش میاید‪ ٬‬از سه چیز نام برده‬
‫می شود‪ .‬پیش از همه می گویند‪ ٬‬کاری را از روی اراده آزاد انجام می دهید‪ ٬‬که می توانستید آنرا نکنید ( می باید امکان دیگری‬
‫هم می داشتید)‪ .‬نکته دومی که می گویند‪ ٬‬آنستکه کاری را که می کنید می باید دلیلی به آنجام آن داشته باشید‪ .‬نکته سومی که‬
‫برای اراده آزاد می آورند‪ ٬‬آنستکه دست کم از دید خودت آن کار را به خواست خویش می کنی‪ .‬اما همه این ها یک ایده است‪.‬‬

‫هر آنکه هنوز رویدادهای عشقی تند و توفانی را بیاد میاورد‪ ٬‬همسرگزینی خود را ’تصمیمی‘ نمی بیند که ’از روی آزادی و‬
‫سبک و سنگین کردن های خوب اتخاذ شده باشد‪ ‘.‬دلدادگی بهمین سادگی سراغ هر کسی می آید‪ ٬‬همراه با شادی های زودگذر‪٬‬‬
‫واکنش های بدنی مانند قلبی پر تپش که گویی می خواهد از جای خود کَنده شود‪ ٬‬عرق ریزی و بیخوابی‪ ٬‬با وابستگی عاطفی شدید‬
‫به او‪ ٬‬همه هوش و حواس خود را به او داشتن‪ ٬‬دمی از یاد او غافل نشدن‪ ٬‬او را از آن خود دیدن و پروانه وار به دور او گشتن‬
‫و احساس انرژی فراوان کردن‪ .‬افالطون ( حدود ‪ ۴۲۷- ۳۴۷‬پیش از مسیح) نیز بهمان سان می اندیشید‪ .‬وی انگیزش های‬
‫ناگهانی جنسی را صورت چهارم روح میدید‪ ٬‬که در زیر ناف جای دارد و می گفت این روح یکسره غیر منطقی می باشد و هیچ‬
‫نظم و قانونی را برنمی تابد‪ .‬اسپینوزا (‪ ) ۱۶۳۲-۱۶۷۷‬هم می گفت اراده آزادی در کار نیست‪ .‬او این مطلب را در کتاب خود‬
‫اتیکا‪ ٬‬جلد سوم‪ ٬‬گفتار دوم با مثال های گویای زیرین روشن می سازد‪ :‬آیا یک بچه از روی آزادی تصمیم میگیرد که می خواهد‬
‫چیزی بنوشد؟ آیا یک آدم خشمگین از روی آزادی تصمیم می گیرد انتقام بگیرد؟ آیا یک آدم بُزدل از روی آزادی تصمیم به بستن‬
‫وراج از روی آزادی تصمیم می گیرد چیزی بگوید‪ ٬‬در حالی که نمی تواند جلو نیاز شدید خود به‬ ‫فلنگ می گیرد؟ آیا یک آدم ّ‬
‫سخن گفتن را بگیرد؟ وی بدین سان روشن می سازد که اینگونه خصلت های شخصیتی در نهاد یکی است و آنرا نمی توان‬
‫دگرگون کرد‪.‬‬

‫دانش نیورولوژی کنونی روشن می سازد که از ازادی کامل خبری نیست‪ .‬عوامل ارثی و تاثیرات پیرامونی بسیاری در آغاز‬
‫رشد ما به سبب تاثیری که روی رشد مغزی ما می گذارد‪ ٬‬ساختار و کارکرد مغز ما را تا پایان زندگی تثبیت می کند‪ .‬از این‬
‫طریق نه تنها استعداد‪ ٬‬توانایی ها و امکاناتی را بدست میاوریم‪ ٬‬از باره ای نیز محدودیت های زیادی روی ما اعمال می شود‪٬‬‬
‫مانند امکان و آمادگی مادرزادی برای گرفتار گشتن در دام اعتیاد‪ ٬‬داشتن ا‪ .‬دی‪ .‬اچ‪ .‬دی‪ ٬.‬آسیب شخصیتی لب مرزی‪ ٬‬افسردگی‬
‫و شیزوفرینی‪ ٬‬نیز میزان بکار بردن زورگویی و تندی کردن‪ ٬‬هویت جنسی و جهت گیری جنسی ما‪ .‬از این جا می توان دید که‬
‫رفتار ما تا حدود زیادی پیش از زاده شدن تعیین و تثبیت می شود‪ .‬این دید و برداشت را که درست در برابر باور به ساخته شدن‬
‫(رفتار‪-‬م‪ ).‬دههٔ شصت می باشد‪’ ٬‬نیورو کالوینیسم‘ نیز می نامند‪ .‬این برداشت به آموز ٔه ‪ -‬سرنوشت برمیگردد که زندگی‬
‫کالوینیست ها را به شدت تعین می کند‪ .‬هنوز مومنان دو آتشه و خالص پروتستان براین باورند که خدا‪ ٬‬هنگام زاده شدن هر کسی‬
‫تعین می کند که او چه سرنوشتی خواهد داشت‪ ٬‬رستگار خواهد شد یا نگون بخت‪ ٬‬به دیگر سخن‪ ٬‬بهشت می رود یا دوزخ‪.‬‬

‫این که خیلی چیز ها هنگام زاده شدن در ما تثبیت شده است‪ ٬‬تنها به بیماری های روانپزشکی منحصر نمی شود‪ ٬‬بلکه آن شامل‬
‫کارکردهای عادی و هر روزه ما نیز می شود‪ .‬همه می بینند که از نظر تیوری می توان میان رابطه گذاشتن با یک همجنس یا‬
‫جنس دیگر انتخاب کرد‪ ٬‬اما جهت گیری جنسی ما که در باردان رقم خورده است‪ ٬‬بما امکان نمی دهد که بتوانیم از آن امکان‬
‫تئوریک آزادنه بهره مند شویم و انتخاب کنیم‪ .‬از آن گذشته ما در پیرامونی زبانی چشم بجهان می گشاییم که به تبع آن ساختارها‬
‫و کارکردهای مغزی ما تعیین می شود‪ ٬‬بی آنکه سخنی از آمادگی و زمینه ژنتیکی یا امکان انتخاب روی زبان مادری داشته‬
‫باشیم‪ .‬از سویی نیز پیرامون مذهبی یی که پس از زاده شدن‪ ٬‬خویشتن را در آن می یابیم‪ ٬‬تعیین می کند میزان معنویتی را که‬
‫بگونه ای ژنتیک دریافت کرده ایم‪ ٬‬با ایمان‪ ٬‬پُر خواهیم کرد یا ماده گرایی و دلبستگی فراوان به پیرامون زیستی‪ .‬پیشینه های‬
‫ژنتیکی و همه عوامل دیگری که روی رشد آغازین معز ما تاثیر ماندگار تا پایان زندگی مان می گذارد‪ ٬‬موجب ’محدودیت های‬
‫فراوان درونی‘ ما می شود و آزادمان نمی گذارد که بتوانیم هویت جنسی‪ ٬‬جهت گیری جنسی‪ ٬‬شدت پرخاشگری‪ ٬‬شخصیت‪ ٬‬دین‬
‫و زبان مادری مان را عوض کنیم‪ .‬بهمین سان نمی توانیم تصمیم بگیریم از این پس این یا آن استعداد را داشته باشیم‪ ٬‬یا به‬
‫چیزهایی نیاندیشیم‪ ٬‬بگفته نیچه اگر فکر و خیالی بخواهد‪ ٬‬خودش میاید‪ ٬‬نه آنکه من خواسته باشم‪ .‬ما روی گزینش های اخالقی‬
‫خود نیز تاثیر کمی داریم‪ .‬ما چیزهایی را خوب می دانیم و از چیزهایی روی برمی تابیم‪ ٬‬نه از آنروی که در آن باره خوب‬
‫اندیشیده ایم‪ ٬‬بلکه از آنروی که راه دیگری نمی دانیم‪ .‬همچنانکه داروین می گوید‪ ٬‬اخالقیات تراوش های غرایز اجتماعی دیرین‬
‫ماست‪ ٬‬که ما را وامیدارد کاری را بکنیم که به گروه اسیب نرساند‪ .‬این همستیزی‪ ٬‬خود را روی آنی نمایان می سازد که‪ ٬‬به کنار‬
‫از محدودیت های ژنتیکی‪ ٬‬هنوز اندکی آزادی دارد‪ ٬‬رویانی که در آغاز بارداری می باشد‪ ٬‬آن هم نمی تواند با آن آزادی ناچیز‬
‫کاری بکند‪ ٬‬چرا که هنوز دستگاه عصبی او نارس است‪ .‬پس از آنکه به بزرگسالی می رسیم امکان تعدیل و تطبیق ذهن مان یا‬
‫ساخته شدن رفتارهای مان سخت کاستی می گیرد‪ .‬از اینجاست که می گویند شخصیت اش شکل گرفته است‪ .‬آخرین ته مانده‬
‫آزادی مان را هم جامعه می گیرد؛ با واداشتن ما به اینکه چکارهایی را می باید بکنیم و چه کارهایی را نمی باید بکنیم‪.‬‬
‫‪XVIII. 2‬‬

‫مغز در جایگاه یک کامپیوتر ناخودآگاه و بسیار بزرگ‬

‫در اتخاذ تصمیماتی که اهمیت چندانی ندارد‪ ٬‬همواره سبک سنگین کردن و بررسی سود و زیان همه‬
‫جانبه آن ها را سودمند یافته ام‪ .‬در واقع برای تصمیم گیری روی مسایل اساسی‪ ٬‬آن تصمیم می باید‬
‫‪.‬از ناخودآگاه ما بیاید‪ ٬‬از جایی در درون خودما‬
‫زیگموند فروید‬

‫تصمیم گیری های ما اکثرا ً در ’کمتر از یک ثانیه‘‪’ ٬‬از روی احساس‘ و یا برپایه ’احساس غریزی‘ گرفته می شود‪ ٬‬بی آنکه در‬
‫آن باره آگاهانه اندیشیده باشیم‪ .‬ما همسر آتی خود را با دل دادن به او در نخستین نگاه برمی گزینیم و متهم در دادگاه می گوید‪٬‬‬
‫پیش از آنکه به فهمد چکار می کند‪ ٬‬آن مرد را کشته بود‪ ٬‬که درست هم می گوید‪ .‬روزنامه نگار علمی ملکولم گالد ول در کتاب‬
‫خود چشم انداز خیلی خوب تعریف می کند که کدامین تصمیم های مهم و بغرنج را‪ ٬‬ذهن آگاه ما‪ ٬‬در یکی دو ثانیه می گیرد‪ .‬آن‬
‫تصمیم ها پس از آن گرفته می شود که کامپیوتر ناخود آگاه ما تحلیل های بیشماری را به عمل می آورد‪ .‬همچنانکه یک هواپیمای‬
‫مدرن می تواند با خلبان اتوماتیک بلند شود و بنشیند‪ ٬‬بدون آنکه خلبان آگاه‪ ٬‬ساخته شده از پوست و گوشت و خون‪ ٬‬کاری بکند‪٬‬‬
‫مغز ما هم بخش بزرگی از کارهایش را بهمان سان و بگونهٔ بسیار شگفتی انگیزی انجام می دهد‪ .‬اما برای آن آموزش دادن مغز‬
‫ضروری می باشد‪ .‬تنها برپایه اطالع رسانی طوالنی مدت و درنگ ناپذیر به مغز ناخود آگاه استکه یک کارشناس هنری‬
‫کارکشته بیدرنگ ’احساس‘ می کند یک اثر هنری تقلبی می باشد و یک دکتر متخصص پس از دیدن بیماران خیلی زیاد می تواند‬
‫’دید کارشناسانه و کلینیکی‘ خود را رشد دهد و بکمک آن تا بیمار بدرون میاید‪ ٬‬تشخیص دهد ناراحتی او از چیست‪ .‬اسکن‬
‫کاربردی نشان می دهد که ما برای استدالل آگاهانه و اتخاذ تصمیمات غریزی از مدارهای گوناگون مغز استفاده می کنیم‪ .‬تنها‬
‫برای گرفتن تصمیم غریزی‪ ٬‬پوسته مغزی اینسولر و بخش کامالً جلوئی پوسته مغزی سینگولر فعال می گردد‪ .‬در اینکه آن دو‬
‫ناحیهٔ پوسته مغزی برای تنظیم قوانین خودگردانی ( مغز‪-‬م‪ ).‬اهمیت بسیار دارد‪ ٬‬خیلی خوب با کاربرد زبان توسط ما جور در‬
‫میاید‪ ٬‬بویژه هنگامی که از یک تصمیم گیری بر اساس ’احساس خوب‘ سخن می گوییم‪.‬‬

‫مغز ما می باید بخش مهمی از کارهای خود را خودکار و ناخودآگاه انجام دهد‪ .‬ما پیوسته با مقادیر عظیمی اطالعات بمباران می‬
‫شویم‪ .‬با توجه گزینشگری که به آنها می کنیم‪ ٬‬ناخودآگاه هرچه را که بدرد مان می خورد سوا می کنیم‪ .‬اگر عکس های لختی‬
‫چنان نشان داده شوند که نشود در یک چشم بهم زدن آنها را آگاهانه دید‪ ٬‬نگاه مردان دگر جنسی بسوی عکس زنان لخت می رود‬
‫و از عکس مردان لخت برمیگردد ‪ .‬نگاه مردان هم جنس باز و زنان دگر جنس باز دنبال عکس های شهوت انگیز مردان لخت‬
‫می رود‪ ٬‬در حالی که واکنش زنان دو جنسی و لزبی در میان مردان و زنان دگر جنسی میگردد‪ .‬همچنین جهت گیری جنسی شما‬
‫به سبب برنامه ریزی رشد و تکامل آغازین تان‪ ٬‬به رخت یک فرایند ناخودآگاه درآمده است‪.‬‬

‫در فرایندهای ناخودآگاه عواطف نیز نقش بزرگی دارد و دستگاه عصبی خودکار در این فرایندها کامالً فعال می گردد‪ .‬از این‬
‫گذشته در یک داوری اخالقی‪ ٬‬عواطف تعیین کننده می باشد‪ .‬بخش زیرین پوسته مغزی پری فرونتال ( پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ ).‬در تصمیم‬
‫گیری روی دوراهی های اخالقی‪ ٬‬مانند فدا کردن جان یک تن برای نجات جان شماری دیگر‪ ٬‬اهمیت بسزائی دارد‪ .‬بسیاری از‬
‫ماها نمی توانیم اینگونه گزینش های عاطفی را بکنیم‪ ٬‬اما کسانی که ناحیه پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬آنان آسیب دیده است‪ ٬‬با خونسردی و بی‬
‫آنکه خم به ابرو بیاورند‪ ٬‬یا خودشان را جای آنها بگذارند‪ ٬‬چنین تصمیم هایی را می گیرند‪ .‬گویی داوری هایی که برپایه هنجارها‬
‫و ارزش های اجتماعی توسط یک مغز سالم صورت می گیرد‪ ٬‬نیز بر اساس عواطف می باشد‪ .‬تردیدی نمی توان داشت که‬
‫تصمیمات آگاهانه بر اساس سبک و سنگین کردن داده ها‪ ٬‬همیشه هم از تصمیمات ناخودآگاه بهتر نیست‪ .‬آن ها ممکن است جلو‬
‫یک تصمیم خوب را هم بگیرد‪ .‬پروفسور روانشناسی‪ ٬‬اد د هان‪ ٬‬می گوید‪ ٬‬تصمیم های مهم مالی‪ ٬‬مانند خرید خانه را بهتر است‬
‫بر پایه غریزه و بدون آنچنان سبک و سنگین کردن های آگاهانه گرفت‪ .‬دانیل تامت‪ ٬‬دانای اوتیست کوشش داشت مانند مرد‬
‫بارانی ( مردی که از باران آمد ‪ -‬در سینما های ایران ‪.-‬م)‪ ٬‬از طریق ورق بازی در لُس آنجلیس پول برنده شود‪ .‬وی پول زیادی‬
‫باخت‪ ٬‬تا این که شروع کرد به تصمیم گرفتن بر اساس غریزه اش و برنده شد ( بخش ‪ ۱۱.۱‬را ببینید)‪ .‬آن گاه که در افکار دور‬
‫و درازی هستید و ماشین تان را به سر کارتان می رانید‪ ٬‬در میان رفت و آمد ماشین های دیگر کامال به طور خودکار صد ها‬
‫تصمیم بغرنج می گیرید‪ ٬‬تصمیماتی که گاه مرگ و زندگی تان به آنها بسته است‪ ٬‬ناگاه بخود میائید‪ :‬خدای من‪ ٬‬کجا بودم؟ گاهی‬
‫روزها مشکلی در گوشه ذهن مان ما را سرگرم می دارد‪ ٬‬بی آنکه آگاهانه در آن باره بیاندیشیم‪ ٬‬تا اینکه به ناگاه‪ ٬‬در حالی که‬
‫سرگرم انجام کار دیگری هستیم‪ ٬‬راهی برای حل آن می یابیم‪ .‬پس می بینیم رفتار ما‪ ٬‬با سپاس جاودان به زیگموند فروید‪ ٬‬از‬
‫طریق فرایندهای ناخودآگاه راه برده می شود‪ .‬پس از گذشت صد سال دوباره بازگشته ایم به ناخودآگاه‪ ٬‬اما بدون ناسازگاری های‬
‫جنسی سرکوب شدهٔ دوران کودکی فروید یا تخیالت و توهمات پرخاشگر و سایر توضیحات مشکوک دیگر‪.‬‬

‫عواملی از پیشینه اجتماعی و فرهنگی ما نیز در اتخاذ تصمیم های ناخودآگاه ما تعیین کننده می باشد‪ .‬در تاریخ کم نیست نمونه‬
‫های مردم و توده هایی که چشم بسته پشت یک رهبر نابکار راه افتاده اند‪ .‬البته عوامل فزیکی مانند گرمی هوا و روشنایی آسمان‬
‫نیز در کارهایی که می کنیم نقش بازی می کند‪ .‬در روزهای گرم و روشن تابستان پرخاشگری و تند خویی بیشتر پیش میاید‪.‬‬
‫تصمیم گیری های هراس انگیزی که به آغاز جنگ منتهی می شود‪ ٬‬پیرو پژوهش های شرایبر از ‪ ۲۱۳۱‬میدان جنگ‪ ٬‬در ‪۳۵۰۰‬‬
‫سال گذشته‪ ٬‬در نیمکره شمالی‪ ٬‬سده ها در تابستان ها‪ ٬‬در نیمکره جنوبی بهنگام زمستان ها و در نزدیکی ها استوا بدون توجه به‬
‫موسم سال‪ ٬‬گرفته شده است‪ .‬آنچه پیداست‪ ٬‬نه ’منطق‘ و نه ’اراده آزاد‘ در آن تصمیم های بزرگ تعیین کننده بود‪ ٬‬بلکه میزان‬
‫نور و گرما در لحظه تصمیم گرفتن به درگیر جنگ شدن تعیین کننده بوده است‪.‬‬

‫پیداست که آنهمه تصمیم گیری ناخودآگاه نیز کاستی ها و بدی های خود را دارد‪ .‬برداشت های نژادپرستانه و جنسی ما درست در‬
‫لحظاتی که گمانش را هم نمی کنیم میزند بیرون‪ ٬‬مثال در مصاحبه های شغلی‪ .‬اما مغز ما تا حدود زیادی کاری دیگر نمی تواند‬
‫بکند مگر یک اتومات ناخودآگام و کارآمد‪ ٬‬که بگونه ای منطقی هم تصمیم می گیرد‪ .‬تداعی های ’ضمنی‘ معانی بما امکان می‬
‫دهد بتوانیم تصمیم های پیچیده و بی شماری را تند و بگونه ای کارآمد اتخاذ کنیم‪ ٬‬در صورتی که اگر می خواستیم با دوراندیشی‪٬‬‬
‫آگاهانه‪ ٬‬با حوصله و شکیبایی‪ ٬‬خوبی ها و معایب همه آنها را یک به یک سبک و سنگین کنیم‪ ٬‬کاری ناممکن می گشت‪ .‬در این‬
‫تصمیم گیری های ناخودآگاه جایی برای اراده آزاد نمی ماند‪ .‬این نیز پیامد های خطیری دارد‪ ٬‬چرا که اگر کسی را مسئول‬
‫کارهایش بدانیم‪ ٬‬نقطه عزیمت مان را اراده آزاد می گیریم‪ ٬‬چیزی که در هر حال در بخش بزرگی از کارهایی که می کنیم‪ ٬‬از‬
‫آن نشانی نیست‪.‬‬
‫‪XIII. 3‬‬

‫خواست و اراده ناخودآگاه‬

‫می باید این حقیقت را پذیرفت که امکان دارد ما چیزی را بدانیم‪ ٬‬بی آنکه بدانیم چرا آنرا می دانیم‪.‬‬
‫مالکولم گالد ول‪۲۰۰۵ ٬‬‬

‫چون مغز پُرکار و پُردرد سر ما پیوسته از طریق فرایند ناخودآگاه تصمیم می گیرد‪ ٬‬پس روانشناس امریکایی دانشگاه هاروارد‪٬‬‬
‫دان وگنر از ”اراده ناخودآگاه“ سخن می گوید و نه از ”اراده آزاد“‪ .‬اراده ناخودآگاه بر پایه چیزهایی که در پیرامون ما رخ میدهد‪٬‬‬
‫تصمیم گیری های تند و آنی می کند‪ .‬در این تصمیم گیری ها آنچنان که ذهن ما در زمان رشد مان شکل یافته است و چیزهایی که‬
‫پس از آن یادگرفته ایم‪ ٬‬نقش کارسازی دارد‪ .‬به سبب پیرامون پیچیده مان که هردَم به رنگی در میاید‪ ٬‬نمی توان از مقدر بودن‬
‫زندگی مان بگونه ای پیش بینی پذیر سخنی بمیان آورد‪ .‬بهمان سان با توجه به چگونگی رشد مغز مان نمی توان از وجود کامل‬
‫اراده آزاد دَم زد‪ .‬با اینهمه می بینینم پیوسته می توانیم گزینش های آزاد داشته باشیم‪ ٬‬که آنرا ”اراده آزاد“ می نامیم‪ .‬وگنر آنرا ”‬
‫سراب و پندار“ می نامد‪ .‬در اینجا آزمایش زیرین به یاری او میاید‪ .‬از یکی بخواهید برود و پشت سر کسی که برای آزمایش جلو‬
‫آینه ای ایستاده است‪ ٬‬بایستد و دستانش را از زیر بغل او بسوی جلو ببرد‪ .‬حال اگر آن دست ها چیزهایی را که با صدای بلند از‬
‫وی خواسته می شود ( مانند نُک دماغت را خارش بده‪ ٬‬دست راست خود را به نشانه خداحافظی تکان بده‪ )... ٬‬انجام دهد‪ ٬‬به‬
‫شخص آزمایش شونده این توهم دست می دهد که این اوست با خواست و اراده خویش آنها را تکان می دهد‪ .‬وگنر با این آزمایش‬
‫روشن ساخت هم حرکات و هم فکر ”آگاهانه“ حرکت دادن‪ ٬‬از فرایندهای ناخودآگاه سرچشمه می گیرد‪ .‬فرایندهای ناخودآگاه را‬
‫نمی توان دید‪ ٬‬اما در اینجا حرکاتی را که پیامد آنهاست‪ ٬‬می توان دید و آنها را تفسیر کرد‪” .‬تصاویر آگاهانه ای“ که از اجرای آن‬
‫حرکات ساخته می شود‪ ٬‬بما این ایده را می دهد که آن رفتار را ما عالما ً و عامدا ً خودمان کرده ایم‪ .‬اما آن احساس سندی برای‬
‫رویدادهای مرحله به مرحله ای که آگاهانه مرحله به مرحله گشته و رفتار از آنها ناشی میگردد‪ ٬‬نمی باشد‪ .‬همان طور که‬
‫روانشناس امریکایی‪ ٬‬پروفسور المه می گوید‪ ٬‬توهم اراده آگاه‪ ٬‬در گام دوم پیش میاید‪ ٬‬همان هنگام که اطالعات رفتار و حرکتی‬
‫که به پوسته مغزی فرستاده شده است‪ ٬‬پس فرستاده می شود‪ .‬بگفته وگنر توهم اراده آزاد برای کوبیدن ُمهری روی عمل‬
‫ضرورت پیدا می کند‪” :‬آن از من است‪ ٬‬آن منم‪“.‬‬

‫بنیامین لیبت در آزمایش پُر آوازه خود نشانداد در یک انگیزش احساسی که نزدیک به مقدار آستانه ای می باشد و رفتارهایی که‬
‫از پوسته مغزی ( کورتکس) آغاز می شود‪ ٬‬آگاهی یافتن نیم ثانیه ًکندی دارد‪ .‬نتیجه گیری او مبنی بر این که فعالیت مغزی‬
‫ناخودآگاه ( پتانسیل آمادگی) که رفتار یا حرکت را براه می اندازد‪ ٬‬نیم ثانیه بر آزمون ’ آگاهانه‘ مغزی تقدم دارد‪ ٬‬به درستی روی‬
‫امکان عمل برپایه اراده آزاد‪َ ٬‬گرد تردید پاشیده است‪ .‬هرچند روی مشاهدات لیبت بحث های زیادی در جریان است‪ ٬‬آزمایش های‬
‫ام‪ .‬ار‪ .‬آی‪ .‬کاربردی نشان می دهد برخی نواحی پوسته مغزی هفت تا ده ثانیه پیش از رسیدن حرکت یا رفتاری به آگاهی‪٬‬‬
‫سرگرم آماده ساختن آن حرکت موتوریک می شوند‪ .‬از این گذشته اکنون کوشش می شود با تجربه و آزمایش نشان داده شود که‬
‫جایگاه آگاهی یافتن‪ ٬‬پس از رویدادن رفتار و حرکت می باشد‪ .‬از شماری شرکت کنندگان در یک آزمایش خواسته شد روی‬
‫صفحه مونیتور کامپیوتر به محض دیدن نقطه ای روشن انگشت شان را روی آن بنهند‪ ۱/۰ .‬ثانیه پس از دیدن نقطه روشن‪ ٬‬از‬
‫پوسته مغزی بینایی تحریکی بسوی پوسته مغزی موتوریک روان بود ( شکل ‪ ٬)۲۱‬تا حرکت آغاز و انگشت روی آن نقطه نهاده‬
‫شود‪ .‬هرگاه در آن هنگام جلو پردازش در پوسته مغزی بینایی را بکمک یک پالس مغناطیسی بگیرند‪ ٬‬باز آن کار انجام داده می‬
‫شود‪ ٬‬اما آدم از وجود نقطه نورانی روی صفحه کامپیوتر آگاه نمی شود‪ .‬همه این دیده ها‪ ٬‬از درست بودن ایده ای که پشتیبانی می‬
‫کند که باور دارد احساس سرچشمه گرفتن همه این رفتار ها و حرکات از ’ اراده آزاد‘ سرابی بیش نیست و سوزان بلک مور‬
‫راست می گوید‪ ٬‬آگاهی یافتن داستانی استکه بعدا ً ساخته می شود‪ .‬آیا آدمی‪ ٬‬همچنانکه لبیت می اندیشد‪ ٬‬پس از آگاهی یافتن از‬
‫حرکتی‪ ٬‬می تواند آنرا وتو کند ( ’ نخواستن آزاد‘) پرسشی است که هنوز پاسخ آن دانسته نیست‪ .‬طبعا ً در وتو کردن رفتار یا‬
‫حرکتی نیز فعالیت مغزی ناخودآگاه پیشتر آغاز می گردد‪.‬‬
‫اگرچه آگاهی از پس واقعیات می آید‪ ٬‬با اینهمه سودمند می باشد‪ .‬ما آگاهانه برنامه می چینیم ( بخش ‪ ۱۴.۱‬را ببینید) و یاد‬
‫میگیریم آگاهانه رانندگی کنیم و پس از ورزیدگی خوب آنرا اتوماتیک انجام می دهیم ( بخش ‪ ۱۵.۵‬را ببینید)‪ .‬اگر از دردی که‬
‫یک زخم یا چرک کردگی دارد‪ ٬‬آگاه نشویم‪ ٬‬امکان آنکه در آن باره کاری بکنیم و یا خود را از مردن دور سازیم‪ ٬‬کم است‪ .‬از آن‬
‫گذشته‪ ٬‬بار دیگر از گرفتار آمدن در آن شرایط دوری نخواهیم کرد‪ .‬این حقیقت که بسیاری از کارها و رفتارهای ما ناخودآگاه‬
‫صورت می گیرد‪ ٬‬مانع از آن نمی شود که بتوانیم روی جایی و موضوعی توجه بگذاریم و آنرا آگاهانه انجام دهیم‪ .‬رانندگی‬
‫اتوماتیک ما خوب پیش می رود‪ ٬‬تا اینکه در شرایطی دور از انتظار گیر می کنیم که ناگزیر از توجه خوب بدان هستیم‪ .‬پس از‬
‫آنستکه رفتار آگاهانه و آهسته اوضاع را بدست می گیرد‪ ٬‬با همه خطراتی که دارد‪.‬‬
‫‪XVIII. 4‬‬

‫چیزهایی که اراده آزاد آن نیست‬

‫هر مغزی یگانه است‪ ٬‬از آنرو چندان یگانه نیست که یگانه گردد‪ .‬سس‬

‫هر چند فرانسیس کریک از خود می پرسید آیا اراده آزاد خواب و خیالی بیش نیست‪ ٬‬با اینهمه وی می گوید‪ ٬‬بخشی از پوسته‬
‫مغزی بخش پیشین مغز‪ ٬‬جایروس سینگولی پایگاه عصبی آن می باشد‪ .‬اما بحث و استدالل وی صرفا ً روی ’اراده‘ در مفهوم‬
‫’ابتکار به خرج دادن و دست به عملی زدن‘ دور میزد و نه ’اراده آزادی‘ که پرایس از آن می گوید‪ .‬تعریف پرایس از اراده آزاد‬
‫امکان تصمیم گیری به انجام دادن یا ندادن چیزیست که بازدارنده های بیرونی و درونی آن انتخاب را تعیین نمی کند‪ .‬بگفته‬
‫آنتونیو داماسیو نیز بخش پیشین جایروس سینگولی و پوسته مغزی پیشین میانی‪ ٬‬بخش هایی از مغز می باشد که سرچشمه همه‬
‫فعالیت های ما‪ ٬‬از جمله فعالیت های موتوریک ( حرکتی)‪ ٬‬فکری و استداللی بشمار می آید‪ .‬در واقع‪ ٬‬در بیماران آلزهایمر‪ ٬‬میان‬
‫کم و زیادی ته کشیدن احساس و عالقه آنان و تُنک شدن پوستهٔ مغزی پیشین سینگولر یک همبستگی و پیوندی دیده می شود‪ .‬اما‬
‫از این نمی توان برای ’اراده آزاد‘ جایگاهی ساخت‪.‬‬

‫شماری از پژوهشگران مغز نمونه های فراوانی را برای بی پایه بودن این ایده که اراده آزاد خواب و خیالی بیش نیست‪ ٬‬بمیان‬
‫کشیده اند‪ .‬یکی از نمونه هایی که آنها میاورند آنستکه ایستادگی در برابر یورش بیگانگان را نشانه وجود اراده آزاد جا می زنند‪.‬‬
‫آدم شک می کند‪ ٬‬اگر این یک نمونه خوبی باشد‪ ٬‬بنیادگرایانی را که از آغاز نوجوانی ’مغز شان را می خورند‘ تا آنان از روی‬
‫احساس کارهای آنچنانی بکنند‪ ٬‬چه می توان نامید‪ .‬این سخن مارتین لوتر که ’من اینجا ایستاده ام‪ ٬‬چون کار دیگری نمی توانستم‬
‫بکنم‘ نیز تصمیمی نیست که با آزادی کامل اتخاذ شده باشد‪.‬‬

‫گاه علم و هنر را نیز میدان تاخت و تاز ساخته اند تا ’نشان دهند‘ اراده آزاد وجود دارد‪ .‬الکترو فیزیولوگ استرالیایی‪ ٬‬اکلز که‬
‫برنده جایزه نوبل شد‪ ٬‬آفرینشگری دانش ها را نشانه ای از بود اراده آزاد می داند‪ .‬براستی که مغز ما یگانه است و می تواند شعر‬
‫بی مانندی بسراید‪ ٬‬تابلو بی مانندی بکشد و آزمایش بی مانندی را برنامه ریزی کند‪ .‬اما هیچکدام از این ها نمایشگر اراده آزاد‬
‫نمی باشد‪ .‬بیخود نیست که پیوسته در گوشه های گوناگون گیتی‪ ٬‬پژوهشگران بسیار آفرینشگر‪ ٬‬یکسره جدا از هم‪ ٬‬همان ’یافته‘‬
‫یگانه را بدست آورده اند‪ .‬همیشه همین بوده است‪ .‬داروین ناگزیر شد به ناخواه خود‪ ٬‬تئوری فرگشتی خویش را به آگاهی همگان‬
‫برساند‪ ٬‬چرا که آلفرد روسل واالس یکسره جدا از وی به همان ایده رسیده بود‪ .‬آنان آشکار سازی یافته های خود را باهم و در‬
‫گردهمایی انجمن لینیان در لندن در روز نخست جوالی ‪ ۱۸۵۸‬با خوانده شدن آن‪ ٬‬بگوش همگان رساندند‪ .‬خود داروین در آن‬
‫همایش نبود‪ ٬‬چون او و زنش همانروز می بایست به خاکسپاری پسرشان می می رفتند‪ .‬واالس هم آنجا نبود‪ ٬‬او هم رفته بود به‬
‫آسیای دور‪ .‬بر سر آشکار سازی دوتایی‪ ٬‬بحثی پیش نیامد‪ .‬یک رویداد چشمگیر دیگر آن بود‪ ٬‬درست همان هنگام که داروین‬
‫دوباره با بیگل ( نام کشتی یی که داروین با آن به امریکای جنوبی رفت ‪-‬م‪ ).‬دوباره راه افتاد که برود‪ ٬‬باغبانی اسکاتلندی با‬
‫اصول انتخاب طبیعی گام پیش نهاد‪ .‬ایده های وی در همان هنگام در کتابی انتشار یافت‪ ٬‬اما از دیده ها پنهان ماند‪ .‬باید یادآور‬
‫شویم که هنوز هم چنین است‪ .‬آنچه نمونه های آورده شده روشن می سازد آنست که زمان برای آن ایده های نوین و بیمانند رسیده‬
‫بود‪ .‬اگر آنان نیز بدان دست نمی یافتند‪ ٬‬دیری نمی کشید که دیگران آنرا بدست میاوردند‪ .‬با این همه نمی توان انکار کرد که‬
‫داروین آن ایده را با نبوغ چشمگیر خود آراست و آماده کرد‪ .‬وی هر گامی در اندیشه خویش را با نمونه های بی مانندی روشن‬
‫می سازد‪ .‬کتاب او نه تنها یک کتاب علمی می باشد‪ ٬‬بلکه از باره ادبی نیز خواند آن لذت بخش است‪.‬‬

‫در هنر نیز به این پدیده هم‪-‬گاهی جدا از هم برمی خوریم‪ .‬به نظر می رسد ’پیدایش‘ هنر ‪ ۳۰۰۰۰‬سال پیش توسط آدمهایی در‬
‫آردش فرانسه‪ ٬‬در استرالیا و افریقا کم و بیش هم زمانی داشته است‪ ٬‬اما برپایه رشد و تکاملی مشترک در ‪ ۱۶۴۰۰۰‬سال پیش در‬
‫افریقا می باشد‪ .‬کهن ترین تندیس یافته شده از آن زنی استکه از عاج ماموت تراشیده شده است و آنرا در آلمان پیدا کرده اند که‬
‫‪ ۳۰۰۰۰‬پیش تراشیده شده است‪ .‬گویی این نمایش ’بی مانند‘ آفرینشگری آدمی به تکامل فرگشتی مغز وابسته بوده است‪ .‬آزمایش‬
‫های ’بی همتای‘ پژوهشگران نیز به نظر میاید مخصوصا ً به مرحله پیشرفت تفکر علمی‪ ٬‬رشد تکنیک های نوین و ابزار ها‬
‫بستگی دارد‪ ٬‬بگونه ای که شرایط برای برداشتن گام بعدی فراهم می گردد‪ .‬برای اثبات وجود ’اراده آزاد‘ به دالیل بهتری نیاز‬
‫است‪.‬‬
‫‪XVIII. 5‬‬

‫اراده آزاد و بیماری های مغزی‬

‫اراده آزاد یک پندار است‪ ٬‬بویژه در بیماری های مغزی‬

‫اراده آزاد را اینگونه تعریف می کنند که امکان تصمیم گیری یی را داشته باشی بدون آنکه بازدارنده های درونی و بیرونی‬
‫انتخاب آن تصمیم را تعیین کند‪ .‬از آن گذشته می باید دید و بینش آنرا داشته باشی که بتوانی پیامد کار و رفتار خود را ببینی تا‬
‫بشود از رفتاری برپایه اراده آزاد سخن گفت‪ .‬در صورت داشتن بیماری مغزی می توان گفت هم ’محدودیت های درونی‘ در کار‬
‫است و هم عدم امکان ’دید و بینش داشتن‘ به کاری که می کنیم‪ .‬این هم می تواند پیامدهای قضائی داشته باشد‪ .‬قانون کیفری هلند‬
‫می گوید‪ :‬کسی را که مرتکب عملی می شود‪ ٬‬اما رشد مغزی ناقص یا اختالت مغزی ناشی از بیماری دارد‪ ٬‬نمی توان مسئول‬
‫دانست و کیفر داد‪ .‬در سال ‪ ۲۰۰۳‬یکی از ساکنان ‪ ۸۱‬ساله و دیمانش خانه سالمندان هم اتاقی دیمانش و ‪ ۸۰‬ساله خود را کشت‪.‬‬
‫گفتن ندارد که دادستان عمومی او را تعقیب نکرد‪ .‬چند بار هم بیماران شیزوفرین مرتکب جرم شده اند‪ .‬برای نمونه در سال‬
‫‪ ۱۹۸۱‬هینکلی در پی کشتن ریگان رئس جمهور امریکا برآمد‪ ٬‬که ناکام ماند‪ .‬میهایلو میهایلوویچ یک بیمار شیزوفرین که‬
‫داروهایش را نخورده بود‪ ٬‬پیرو ”دستوری که از مسیح دریافت کرده بود“ آنالیند‪ ٬‬وزیر امورخارجه سوئد را کشت‪ .‬کسان انگشت‬
‫تورت که آدم محترمی بود و هنگام‬ ‫شماری خواهند گفت آن جنایت ها از روی ’اراده آزاد‘ انجام گرفته است‪ .‬آن بیمار جیلس د ال ّ‬
‫مالقات دکتر مانتو پوشیده و کیف دستیش را روی زانویش گذاشته بود‪ ٬‬به خاطر تیک ( فشارهای روحی که باعث رفتارها و‬
‫حرکات ناخواسته می شود ‪ -‬م‪ ٬).‬به ناگهان سخنان ناپسند بر زبان راند ( کس‪ ٬‬کس‪ ٬‬کس)‪ ٬‬آن کار را از روی اراده آزاد نکرد‪.‬‬
‫آیا می توان یک بچه باز را با علم بر این که بچه بازی ناشی از پیشین ٔه ژنتیکی و رشد مغزی ناهمگون ( ا َ تیپیکال) می باشد‪ ٬‬از‬
‫نظر اخالقی مسئول جهت گیری جنسی اش بدانیم؟ بدون شک بچه بازی او از روی اراده آزاد نبوده است‪ .‬کسی که ترکیبی از‬
‫پیشینه ژنتیکی و سیگار کشیدن مادرش در طول بارداری ا‪ .‬دی‪ .‬اچ‪ .‬دی‪ .‬می گیرد و کارش پلیس و دادگاه می کشد‪ ٬‬چه قدر‬
‫آزادی عمل داشته است؟ اکنون می دانیم که سوء تغذیه در دوره بارداری احتمال داشتن رفتار های شهروندی ستیزی را افزایش‬
‫می دهد‪ .‬یک چنین فردی که به سبب رفتارهای آنچنانی با پلیس درگیری پیدا می کند‪ ٬‬چه قدر آزادی داشته است؟ آیا نوجوانی را‬
‫که هنوز می باید یاد بگیرد با مغزش‪ ٬‬که به علت هورمون های جنسی یکسره کارکرد دیگری یافته است‪ ٬‬کنار بیاید‪ ٬‬می شود‬
‫مسئول جنایاتی دانست که مرتکب می شود؟‬

‫برای اینکه بدانیم ’اراده آزاد‘ چه قدر پیچیده است‪ ٬‬می توان آنرا با ’سیندروم دست بیگانه‘ روشن ساخت‪ .‬این سیندروم را هنگامی‬
‫می توان دید که میان دو نیمه مغز پیوند و هماهنگی خوبی نباشد‪ .‬که آنهم می تواند به سبب خونریزی مغزی و آسیب خوردن‬
‫پیوند میان دو نیمه مغز‪ ٬‬کورپوس کالوسُم‪ ٬‬باشد‪ .‬در نتیجه آن آسیب خوردگی فعالیت های یک بخش از مغز با فعالیت های بخش‬
‫دیگر هماهنگ نمی گردد‪ .‬دست بیگانه در این حالت کارهائی می کند که هیچ کنترلی روی آن نیست و گاه آن کارها کامالٌ مخالف‬
‫کارهای دست آسیب ندیده می باشد‪ .‬برای نمونه یک دست می خواهد شلوار را باال بکشد و دست دیگر آنرا پایین می کشد‪.‬‬
‫براستی در اینگونه رفتار ها جای ’اراده آزاد‘ کجاست؟ یکی از بیماران دست بیگانه می گفت‪ ٬‬یکی دوبار‪ ٬‬نیمه شب از خواب‬
‫بیدار شده است‪ ٬‬برای آنکه دست بیگانه گلویش را چسبیده بود و می خواست خفه اش کند‪ .‬از این داده ها در فیلم دکتر عشق‬
‫عجیب نیز استفاده شده است‪ .‬در آن فیلم پیترسلرز مدام سعی می کرد با یکدست نگذارد دست دیگر او را خفه کند‪ .‬هنگامی که‬
‫بیمار از خواب بیدار می شد‪ ٬‬دست چپ وی می کوشید دکمه های پیراهنش را باز کند در حالی که دست راست می خواست آنرا‬
‫باز دارد‪ .‬دست چپ هنگام برداشتن تلفن نیز با دست راست درگیری پیدا می کرد‪ .‬داشتن این احساس که اختیار دست و پای خود‬
‫را از دست داده اید‪ ٬‬نداشتن این احساس که دیگر نمی توانید بدن تان را تکان دهید‪ ٬‬خیلی ترسناک است‪ .‬آن به بیمار این احساس‬
‫را می دهد که یکی دیگر کنترل حرکات او را بدست گرفته است‪ .‬بیماری که در باال از وی سخن گفتیم این احساس را داشت که‬
‫دیگر اختیار دست خود را ندارد‪ ٬‬گمان می برد ’کسی از کره ماه‘ دست او را راه می برد‪ .‬آن حالت به این می ماند که ما از آنچه‬
‫پیش میاید آگه می شویم‪ ٬‬اما احساس آنرا نداریم که خودمان آن تصمیم را گرفته ایم ( ’اراده آزاد‘)‪ ٬‬پس بدن مان را مانند چیزی‬
‫بیگانه احساس می کنیم‪ .‬از آنروست که گفته می شود این پندار که ما از روی اراده آزاد دست بکاری می زنیم‪ ٬‬بهایی استکه می‬
‫باید به خودآگاهی بپردازیم‪ .‬سیندروم دست بیگانه به ’دو خواست‘ در یک مغز می ماند‪ ٬‬که هر کدام ساز خود را می زند‪ .‬توهم‬
‫داشتن اراده آزاد هم‪ ٬‬بستگی به پیوند خوب میان نیمه راست و چپ مغز دارد‪.‬‬

‫این ایده که ما آزاد آزادیم تا هرچه را که خواستیم برگزینیم‪ ٬‬نه تنها نادرست می باشد که مارا به دردسر های زیادی انداخته است‪.‬‬
‫در آن روز های دور پذیرفته شده بود که سو گیری جنسی ما‪ ٬‬به دیگر سخن‪ ٬‬دوجنسی‪ ٬‬هم جنس گرا یا دگر جنسی بودن ما هم‬
‫بر پایه ’گزینش‘ خودمان می باشد‪ ٬‬از آنرو تا چندی پیش در همه ادیان‪ ٬‬آنان را به جهت گزینش نادرست مجازات می کردند‪ .‬در‬
‫رشته پزشکی نیز‪ ٬‬در همنوائی با این طرز تفکر‪ ٬‬هم جنس بازی یک بیماری بشمار میامد‪ .‬تازه پس از سال ‪ ۱۹۹۱‬بود که هم‬
‫جنس بازی از کتاب دستی آی‪ .‬سی‪ .‬دی‪ ( ۱۰ .‬طبقه بندی بین المللی بیماری ها‪ ٬‬چاپ ‪ ۱۰‬ام‪ -‬م‪ ).‬برداشته شد‪ ٬‬تا آن هنگام بیهده‬
‫می کوشیدند هم جنس بازان را از بیماریی که بدانان وصله می کردند‪ ٬‬با زندانی کردن‪ ٬‬وادار کردن آنان به انواع سختی ها و‬
‫آزار های چندش آور نجات دهند‪ ٬‬که هیچکدام نیز چاره ای برای آن نمی شد‪ .‬من در شگفتم چه قدر طول خواهد کشید تا در مورد‬
‫رفتارهائی که گفته می شود از اراده آزاد نشات می گیرد‪ ٬‬مانند رفتار های پرخاشگرانه و تبهکارانه‪ ٬‬بچه بازی‪ ٬‬بیماری دزدی (‬
‫نیاز شدید به دزدی که پیوسته سر برمیاورد‪ ٬‬بی آنکه به چیز های دزدیده شده نیازی باشد یا از آن راه پولی دست دزد را بگیرد ‪-‬‬
‫م‪ ).‬و دنبال کردن دیگران‪ ٬‬نیز آدم ها به این دید و بینش برسند و بپذیرند که رفتار های یاد شده ربطی به اراده آزاد ندارد‪ .‬در‬
‫باره بیماری مغزی ام‪ .‬اس‪ .‬نیز بارها گفته اند داشتن اراده مثبت برای مبارزه با آن بیماری به بهتر شدن کمک می کند‪ .‬نه تنها‬
‫هیچ مدرکی دال بر درستی این ادعا وجود ندارد‪ ٬‬پیامد آن دیدگاه این استکه اگر بیماری از بد رو به بدتر شدن نهاد‪ ٬‬به بیمار‬
‫نگون بخت می گویند چندان که باید ’سعی‘ خود را نکرده تا بر بیماری پیروز شود‪.‬‬

‫آیا بهتر نیست بپذیریم که ’اراده آزاد‘ کامل سرابی بیش نیست؟ این ایده نوی نیست‪ ٬‬اسپینوزای خجسته یاد در کتاب خود‪ ٬‬اتیکا (‬
‫‪ ٬ ۱۶۷۷‬جلد ‪ ) ۸‬می گوید‪ :‬در روح نشانی از اراده آزاد و بدون قید و شرط نیست‪.‬‬
‫‪XIX‬‬

‫بیماری آلزهایمر‬

‫‪XIX. 1‬‬
‫پیری مغز‪ ٬‬بیماری آلزهایمر و چهره های دیگر دیمانش‬

‫این چشم انداز که سر آخر همه آنچه را که پیشتر از یاد برده بودی نیز فراموش خواهی کرد‪ ٬‬دلگیر‬
‫کننده است‪ ٬‬چرا که سر انجام خودت نیز از یاد خود خواهی رفت‪.‬‬
‫دووه داریسما‪۲۰۰۱ ٬‬‬

‫می توان زندگی را به گونه تمثیلی چنین بیان کرد که هنگام رشد و بزرگ شدن مان نردبانی را پله به پله باال می رویم‪ ٬‬پس از‬
‫رسیدن به ‪ ۵۰‬سالگی و آغاز فرایند پیری پایین میاییم‪ .‬پس از سالخوردگی مغزی‪ ٬‬مانند سالخوردگی بدنی از پله های دیگری‬
‫پایین نمی آییم‪ ٬‬بلکه همان راه رفته را برمیگردیم‪ .‬کسانی که پیری عادی دارند‪ ٬‬دو سه پله برمیگردند‪ ٬‬اما کسانی که بیماری‬
‫آلزهایمر می گیرند و در پی آن شخصیت خویش را از دست می نهند‪ ٬‬در ایستگاه پایانی آلزهایمر یکسره به کمک دیگران وابسته‬
‫می گردند‪ ٬‬مانند جنین کز کرده و جمع شده‪ ٬‬دیمانش و مغز مرده‪ ٬‬روی تختخواب می افتند‪ .‬آنان همه پله های رشد و بزرگ شدن‬
‫را بر میگردند‪.‬‬

‫سالخوردگی ’عادی‘ مغز و بیماری آلزهایمر خیلی چیزها را با هم به اشتراک دارند‪ .‬در گام نخست مهم ترین عامل بیماری‬
‫آلزهایمر باال رفتن سال های زندگی می باشد‪ .‬پا به پای باال رفتن سن‪ ٬‬احتمال بیماری آلزهایمر به طور تصاعدی افزایش می‬
‫یابد‪ .‬در گام دوم تا جایی که دانسته است‪ ٬‬همه تغییرات مغزی که در بیماران آلزهایمر پیش میاید‪ ٬‬در سالخوردگان معمول نیز که‬
‫آلزهایمر ندارند‪ ٬‬دیده می شود‪ ٬‬هرچند در سن باالتر و با حدت کمتر‪ .‬بیماری آلزهایمر را از باره های زیادی می توان‬
‫سالخوردگی سخت‪ ٬‬زودرس و شتابان مغزی دانست‪.‬‬

‫هر آنچه زنده است روزی پیر می گردد‪ .‬راستی برای چه پیر می شویخم؟ بیگمان برای اینکه جایگزین ساختن فردی پیر‪ ٬‬هر از‬
‫گاهی با نمونه ای جوان‪ ٬‬کمتر نیرو و انرژی می خواهد تا فرد اصلی را که آسیب ها پیوسته سلول های وی را فرسایش می دهد‪٬‬‬
‫بازسازی و بهتر کرد و برای ابد نگهداشت‪ .‬فرگشت همواره برای بازآفرینی و فرزند آوری بیشتر کمک کرده است تا پیر شدن‪٬‬‬
‫دیدگاهی که به ’نظریه فرد دور ریختنی‘ آوازه یافته است‪ .‬با تاسف باید گفت‪ ٬‬آن راه برتر دانسته شده در شیوه برخورد جامعه‬
‫کنونی ما نیز باز تاب یافته است‪’ :‬رهانیدن و آزاد کردن خود از ساخوردگان‪ ٬‬تا جایی که می شود با هزینه کمتر‪‘.‬‬
‫اشکال فراوان دیمانش‬

‫بیماری آلزهایمر رایج ترین شکل دیمانش است که پیش میاید‪ .‬باال رفتن سن از عوامل بسیار مهم این بیماری می باشد‪ .‬از آنجا که‬
‫میانگین سن جمعیت ( در هلند‪-‬م‪ ).‬باال می رود‪ ٬‬پیش بینی می شود در سی سال آتی شمار این بیماران دو برابر گردد‪ .‬تنها‬
‫هنگامی می توان با اطمینان خاطر از تشخیص ’بیماری آلزهایمر‘ سخن گفت‪ ٬‬بیماری که دیمانش داشته بمیرد و بشود زیر‬
‫میکروسکوپ تغییرات ویژه مغز در بیماری آلزهایمر را دید ( شکل ‪ .)۲۸‬چون اشکال زیاد دیگر دیمانش هم هست که تنها با‬
‫‪.‬دیدن بافت های مغزی می توان با اطمینان بیشتر تفاوت آنها را با بیماری آلزهایمر تشخیص داد‬

‫آنفارکتوس و خونریزی های مغز می تواند منجر به آنفارکتوس و دیمانش چند جانبه گردد‪ .‬آمیزه دیمانشی از این دست همراه با‬
‫دگرگونی های آلزهایمری در مغز بیشتر پیش میاید‪ .‬دیمانش اکثرا با بیماری پارکینسون نیز پیش میاید‪ .‬پس از گسترش یافتن‬
‫پارکینسون به پوسته مغزی‪ ٬‬به آن بیماری لوی ‪ -‬بادی ( بعد از دیمانش آلزهایمر و دیمانش عروقی‪ ٬‬بیشترین فرم دیمانش است که‬
‫پیش میاید‪ .‬نشانه های مهم آن توهم‪ ٬‬کندی در حرکت‪ ٬‬سختی راه رفتن و سفت و خشک شدگی بدن می باشد ‪-‬م‪ ).‬نیز می گویند‪.‬‬
‫همچنین اشکال پوسته مغزی پری فرونتال دیمانش نیز هست که قبال همه آنها را بیماری پیک می نامیدند‪ .‬اکنون اشکالی از‬
‫دیمانش بخش گیجگاهی و پیشانی ( فرونتو تمپورال) مغز تشخیص داده شده است که به سبب آسیبی در کروموزوم ‪ ۱۷‬به وجود‬
‫میاید ( شکل ‪ .)۲۹‬اشکال دیمانش بخش گیجگاهی و پیشانی مغز اکثرا ً نه با آسیب یافتن حافظه که با آسیب های رفتاری آغاز می‬
‫گردد‪ .‬زیاده روی در میخوارگی می تواند به بیماری کورسا ُکف بیانجامد‪ ٬‬نوعی از دیمانش که در آن سوراخ ها و چاله های‬
‫حافظه با داستان های ساخته شده توسط بیمار پر می شود و خود بیمار با سرسختی آنها را باور می کند‪ .‬این بدان معنا نیست که‬
‫آنها نمی توانند چیزی را بیاد بسپارند‪ .‬روزی درست همان دم که می خواستم خودم را به یکی از بیماران کورسا ُکف معرفی کنم‪٬‬‬
‫او گفت‪’ :‬من می شناسمت‪ ٬‬تو دیک سواب هستی‪ ٬‬مگه نه؟‘ ناچار بودم برای یک بیمار کورساکف توضیح دهم که حافظه من‬
‫یاری نمی کند چهره ها را خوب بیاد بیاورم! در آغاز اپیدمی ایدز نیز اغلب با دیمانش همراه بود‪ ٬‬چرا که انواع مختلف آلودگی‬
‫ها و عفونت ها به مغز آسیب میرساند‪ .‬خوشبختانه این مساله با مولتی تراپی ( درمان های هم زمان ‪-‬م‪ ).‬از میان رفته است‪.‬‬
‫روزی در یکی از کافه های آلزهایمر سخنرانی داشتم‪ ٬‬در زنگ تفریحی که وسط سخنرانی برای خوردن چایی‪ ٬‬قهوه‪ ٬‬نوشیدنی‪٬‬‬
‫‪ ...‬بود‪ ٬‬مرد ‪ ۴۵‬ساله ای آمد پیش من و گفت در مرحله آغازین دیمانش می باشد‪ .‬گفتم‪ ٬‬من که چیزی از آن در تو نمی بینم‪ .‬وی‬
‫پاسخ داد که یکی دو بار خونریزی مغزی کوچکی داشته است و می دانست که آنها کار خود را خواهند کرد و او گرفتار دیمانش‬
‫خواهد شد‪ .‬از او پرسیدم آیا در دهکده کاتوایک ( یک دهکده ساحلی در هلند‪-‬م‪ ).‬خویش و آشنایی دارد‪ .‬پاسخ داد‪’ ٬‬آره‪ ٬‬در آنجا‬
‫پروفسوری هست که خیلی خوب می تواند بیماری را تشخیص دهد‪ ‘.‬در آنجا خانواده ای هست که نوعی آسیب خوردگی در آنها‬
‫باعث می شود در رگهای شان آمیلوید انباشت شود‪ ٬‬که آنهم خونریزی مغزی و دیمانش بدنبال می آورد‪ .‬آنان نیک می دانند که‬
‫چه بالیی سر شان میاید‪ ٬‬چونکه در آن ده اعضای زیادی از آن خانواده بهمان ترتیب دیمانش می گیرند‪ .‬اما آن نیز مانند بیماری‬
‫کرویتزفلد ‪-‬یاکوب‪ ٬‬نوعی دیمانش که به علت پروتین غیر عادی و عفونت آور پیش می آید‪ ٬‬دیمانشی نادر می باشد‪ .‬بیماری‬
‫کرویتزفلد می تواند یک دلیل ارثی داشته باشد‪ .‬اما پروتین عفونت آور در گذشته توسط جراحی های مغزی نیز انتقال داده می‬
‫شد‪ ٬‬چه آن هنگام هنوز نمی دانستند که وسایل این گونه عمل های جراحی می باید بروش ویژه ای استریلیزه میشد‪ .‬در پیوند‬
‫غشای قرنیه و بیرون کشیدن شیره هیپوفیز ‪ -‬برای کودکانی که هورمون رشد کافی ندارند و بکمک آن بیشتر رشد می کنند ‪ -‬نیز‬
‫مواد عفونت زا انتقال داده می شود‪ .‬شیره هیپوفیز‪ ٬‬که احتماال از روسیه آورده می شود‪ ٬‬هنوز در باشگاه های ورزشی بجشم می‬
‫خورد‪ .‬در آن جاها بکمک این هورمون رشد ماهیچه ها را بزرگ می کنند‪ .‬کافی است در آن میان یکی از هیپوفیز ها از آن یک‬
‫بیمار کرویتزفلد ‪ -‬یاکوب باشد تا همه را بکام مرگ بفرستد‪ .‬یکی از گونه های بیماری کرویتزفلد ‪ -‬یاکوب همانا بیماری دیوانگی‬
‫گاوی ( بیماری سرطان) می باشد‪ .‬این پروتین عفونت آور که در مغز گاو ها وجود داشته همراه گوشت اورگان ( مغز‪ ٬‬جیگر‪٬‬‬
‫سیراب شیردان‪ - ... ٬‬م‪ ).‬به فریکاندول ( نوعی سوسیس هلندی ‪ -‬م‪ ).‬راه یافته بود‪ .‬بیماری هانتینگتون هم نوعی از دیمانش ارثی‬
‫می باشد‪ .‬این بیماران آسیب های حرکتی خاصی پیدا می کنند‪ ٬‬که در اعضای خانواده خود آنرا دیده اند‪ ٬‬از آن پس آنان می دانند‬
‫که دیمانش خواهند گرفت‪.‬‬

‫بنابراین می بینیم که دیمانش اشکال گوناگونی دارد‪ ٬‬اما بیشتر آنها برپایه بیماری آلزهایمر پا می گیرد‪ .‬اگر از انواع بیماری های‬
‫دیمانش چیزی ندانی و هر بیمار دیمانش را ’بیمار آلزهایمر‘ بنامی‪ ٬‬بعد ها در بررسی های میکروسکوپی مغز آن بیماران‪٬‬‬
‫خواهی دید که تشخیص تو در اکثر موارد درست بوده است‪ :‬یا آن بیماری آلزهایمر بوده است یا آمیزه ای از تغییرات عروقی که‬
‫بخشی از آن بیماری آلزهایمر می باشد‪.‬‬
‫آیا بیماری آلزهایمر یک علت دارد؟‬

‫‪.‬بیماری آلزهایمر را می توان پیری زودهنگام‪ ٬‬شتاباهنگ و سخت مغز دانست‬

‫در دهه های گذشته‪ ٬‬پژوهش هایی که روی آلزهایمر شده‪ ٬‬به ویژه روی دو سه شکل ارثی آن تمرکز داشته است‪ .‬در بلژیک دو‬
‫خانواده هست که در آنها بیماری آلزهایمر از ‪ ۳۵‬سالگی شروع می شود‪ .‬اعضای این خانواده ها در ‪ ۴۰‬تا ‪ ۵۰‬سالگی می میرند‪.‬‬
‫در این خانواده ها در ژن هایی که برای ’ پروتین تشکیل دهنده امیلوید بتا‘ می باشد و همچنین در پرسنیلین ‪ ۱‬و ‪ ٬ ۲‬دگر گونی‬
‫های ژنی دیده شده است‪ .‬می باید به یاد داشت که این دگرگونی ها در توصیف تنها ‪ ٪۱‬از کل بیماران الزهایمر صدق می کند‪.‬‬
‫سن و یک عامل ارثی که آپولیپو پروتیین یی‪-‬سیگما ‪ ٬ ۴‬نامیده می شود‪ ٬‬در ‪ ۹۴٪‬بیمارانی که آلزهایمر در باالی ‪ ۶۵‬سالگی‬
‫سراغ شان می آید‪ ٬‬دو عامل بسیار مهم برای خطر گرفتاری بدان بیماری می باشد‪ .‬عامل ‪ ۱۷٪‬از کل بیماری آلزهایمر ژن‬
‫آپولیپو پروتیین یی‪-‬سیگما ‪ ٬ ۴‬می باشد‪ .‬اما بر خالف سه دگرگونی آورده شده در باال‪ ٬‬نمی توان به یقین گفت اگر کسی از نظر‬
‫ارثی ژن آپولیپو پروتیین یی‪-‬سیگما ‪ ۴‬دارد‪ ٬‬بیماری آلزهایمر می گیرد‪ .‬تنها می شود گفت این کسان احتمال بیشتری دارد آن‬
‫بیماری را بگیرند‪ .‬ما دانشجویانی را که پیش ما چگونگی تشخیص ژن آپولیپو پروتیین یی‪-‬سیگما ‪ ۴‬را آموخته بودند و می‬
‫خواستند آنرا روی خود نیز بیازمایند‪ ٬‬از آن کار باز داشتیم‪ .‬چونکه آن به نگرانی ها و دلشوره هایی دامن میزد بی آنکه کسی‬
‫بداند آنرا می گیرد یا نه‪ .‬از این گذشته اکنون برای بیماری یاد شده هنوز یک تراپی کارآمد یافته نشده است‪ .‬کسی چه می داند که‬
‫در آینده نیز چنین می ماند‪ .‬در بررسی های مولکولی مواد بایگانی شده از خانم آگوسته دی‪ ۵۱ .‬ساله‪ ٬‬بیماری که دکتر آلزهایمر‬
‫‪ ۱۰۰‬سال پیش بیماری او را توصیف کرد‪ ٬‬نشانی از دگرگونی های شناخته شده و همچنین ژن آپولیپو پروتیین یی‪-‬سیگما ‪ ۴‬دیده‬
‫نشد‪ .‬این نمونه ایست از کسانی که در جوانی آلزهایمر می گیرند‪ ٬‬بی آنکه ژن هایی که باعث آلزهایمر می شوند‪ ٬‬در آن نقشی‬
‫داشته باشند‪.‬‬

‫در این که کسی امکان ابتال به بیماری آلزهایمر داشته باشد‪ ٬‬پیداست عوامل بسیار پیچیده ژن‪-‬پیرامون نقش بازی میکند‪ .‬این همه‬
‫عوامل متفاوت چگونه به یک شکل بیماری دیمانش منتهی می شود؟ فرضیه پذیرفته شده توسط عموم آنست که عوامل خطر به‬
‫انباشت آمیلوید س ّمی ( بتا آ ‪ )۴‬به صورت لکه ( پالک) می گردد‪ .‬اثر تخریبی آمیلوید به تغییرات و لخته شدن ( در هم گره‬
‫خوردن و کالف شدن) پروتین های حمل کننده می شود‪ ٬‬که آنها نیز از کارکرد سلول های عصبی جلوگیری می کنند و نهایتا‬
‫باعث مرگ سلول های عصبی می گردند‪ .‬مرگ انبوه سلول ها‪ ٬‬سر آخر به دیمانش می انجامد‪ .‬سلول های آسیب دیده آمیلوید‬
‫سمی را تراش می کنند و بدنبال آن در ایستگاه بعدی رشد بیماری‪ ٬‬سلول های عصبی را تخریب می کند و بدین ترتیب بیماری‬
‫طبق الگوی مشخصی‪ ٬‬خود را در سراسر مغز گسترش می دهد‪ ٬‬که براک ان براک آنرا در مراحل ‪ ۰‬تا ‪ ۶‬توصیف می کند‪ .‬در‬
‫واقع به نظر می رسد بیماری آلزهایمر را با کالبد شکافی عصبی می توان شناخت‪ :‬بیماری همواره از همان ساختار مغزی (‬
‫انترو هاینال کورتکس‪ ٬‬شکل ‪)۲۵‬آغاز می یابد‪ ٬‬سپس نخست به سیستم لیمبیک و بدنبال آن به پوسته مغزی آسیب می رساند‪ .‬این‬
‫فرضیه بنام ’ فرضیه تراوش آمیلوید‘ شناخته شده است‪ :‬هرچند در تاییداین فرضیه ادله محکمی از سوی کسانی‪ ٬‬در مورد بیماری‬
‫نادر و خانوادگی آسیب خوردگی های بتا آورده می شود‪ ٬‬بهمان سان ادله و بحث های محکمی در مخالفت با این ایده هست که‬
‫فرایند یاد شده علت شکل بسیار شایع و غیر ارثی بیماری آلزهایمر می باشد‪ .‬اما تاکنون پژوهش ها روی موش هایی که به آنها‬
‫ژن انتقال داده شده‪ ٬‬نتوانسته است به آن ایده که تشکیل کالف یا گره خوردگی ها به سبب بارش یا تراوش آمیلوید‪ ٬‬در شکل کمتر‬
‫دیده شده آلزهایمر می باشد‪ ٬‬کمکی برساند‪ .‬من بیشتر این نظریه را درست می دانم که بیماری آلزهایمر پیری زودرس و شتابان‬
‫مغزی می باشد‪ .‬هر سلول مغزی که کار می کند‪ ٬‬آسیب می بیند‪ ٬‬درست همانگونه که موتور یک ماشین هرچه بیشتر کار کند‬
‫بیشتر آسیب می بیند‪ .‬اما بر خالف موتور ماشین‪ ٬‬سلول های مغزی می توانند بشیوه ای آسیب های خود را بهتر سازند‪ .‬با این‬
‫همه این کار را نمی توانند ‪ ۱۰۰٪‬به انجام برسانند و انباشت این آسیب خوردگی ها در گذر سال ها پایه های فرایند سالخوردگی‬
‫را فراهم میاورد‪ .‬در کسانی که اینگونه آسیب خوردگی های مغزی را نمی توانند به طور کامل بهتر سازند‪ ٬‬و در کسانی که‬
‫آسیب خوردگی های مغزی بسیار برای شان پیش میاید‪ ٬‬مانند مشت زنانی که نان شان را از آن راه در میاورند ( بخش ‪ ۱۸.۱‬را‬
‫ببینید)‪ ٬‬سالخوردگی مغزی شتاباهنگ تر و سخت تر می باشد‪ ٬‬که آن نیز به پیدایش لکه ( پالک) و کالف و پس از آن پیدا شدن‬
‫بیماری آلزهایمر می انجامد‪ .‬اگر این دیدگاه درست باشد‪ ٬‬می توان گفت‪ ٬‬برای گرفتار نیامدن در دام آلزهایمر‪ ٬‬می باید از فرایند‬
‫پیر شدگی مغز جلوگیری کرد‪ .‬ما هنوز برای رسیدن بدان‪ ٬‬راه درازی در پیش داریم‪.‬‬
‫‪XIX. 2‬‬

‫زوال گام به گام مغز در بیماری آلزهایمر‬

‫‪.‬با بچه هایت مهربان باش‪ ٬‬آنان تو را در خانه نگهمیدارند و ازت پرستاری می کنند‬
‫)روی فنجان چایی خوری که از دخترم کادو گرفته ام‪ ٬‬نوشته بود (‬

‫یک سوم آدم ها خبر شان نمی شود که بیماری آلزهایمر آنها آغاز شده است‪ .‬آنان حاشا می کنند که چیزی شان است [=‬
‫اناسوگنوسی ( نداشتن بینش و دانش از بیماری خود و حاشا کردن آن و پیامد های آن ‪ -‬م‪ ]).‬و می باید همسرشان آنان را وادار کند‬
‫که جیزی شان هست و می باید پیش دکتر بروند‪ .‬یکی از خویشان من زنش را که دیمانش می گرفت‪ ٬‬همراه خود به سیمپوزیم من‬
‫آورده بود‪ .‬در آن سیمپوزیم روی بیماری آلزهایمر بحث و بررسی کامل می شد‪ .‬دوست من از زنش می پرسد آیا بحث هایی که‬
‫در آنجا شد‪’ ٬‬چیزی را به روی تو میاورد؟‘ و او پاسخ می دهد‪’ :‬به روی من نه‪ ٬‬اما چرا‪ ٬‬به روی کسانی که آنرا دارند میاورد‪‘.‬‬
‫دیگران زودتر می بینند که یک جای کار می لنگد‪ .‬هنگامی که هارولد ویلسون در سال ‪ ۱۹۷۴‬برای بار دوم به نخست وزیری‬
‫انگلستان برگزیده شده‪ ٬‬دید حافظه عکس برداری ( فوتوگرافیک مه موری) او وی را دیگر یاری نمی کند‪ .‬در سال ‪ ۱۹۷۶‬وی‬
‫در میان شگفتی همگان از جایگاه نخست وزیری کناره گیری کرد‪ .‬پس از گذشت دو سال از آن‪ ٬‬بیماری آلزهایمر او عیان گشت‪.‬‬
‫آغاز بیماری آلزهایمر می تواند آرام و خزنده باشد و بیماری دیرپا گردد‪ .‬هنگامی که رونالد ریکان‪ ٬‬نزدیک ‪ ۷۰‬سالگی‪ ٬‬به‬
‫ریاست جمهوری ایاالت متحده انتخاب شد‪ ٬‬قول داد اگر بیماری آلزهایمر گرفت‪ ٬‬کنار برود‪ .‬بعد ها نشانه هایی یافته شد که‬
‫نشاندهنده آغاز بیماری وی در سال ‪ ۱۹۸۴‬بود‪ .‬از بررسی بحث های وی روشن گشت که وی در همان هنگام شروع کرده بود‬
‫به خطا کردن در بکار بردن حروف تعریف‪ ٬‬حروف اضافه و ضمایر‪ .‬همچنین وی نسبت به سخنرانی های پیشین‪ ٬‬پنج برابر‬
‫بیشتر مکث و ‪ ۹٪‬آهسته تر صحبت می کرد‪ .‬در سال ‪ ۱۹۹۲‬نشانه های بیماری آلزهایمر آشکار می گردد و ده سال پس از‬
‫نمایان گشتن نخستین نشانه های بیماری‪ ٬‬ریگان به هم میهنان خود نامه ای می نویسد‪ ٬‬تا به آنان بگوید وی نیز یکی از میلیون ها‬
‫امریکایی می باشد که در دام آن بیماری گرفتار آمده است‪ .‬ده سال پس از آن‪ ٬‬به سخن دیگر بیست سال پس از آغاز بیماری‪ ٬‬وی‬
‫مرد‪.‬‬

‫بیماری آلزهایمر در مغز مسیر ثابتی را می پیماید‪ .‬زیر میکروسکوپ‪ ٬‬در مغز بیمارانی که مرده اند‪ ٬‬می شود نخستین دگرگونی‬
‫های ناشی از آلزهایمر‪ ٬‬کالف شدگی را در پوسته مغزی لوب گیجگاهی ( انتروهینال کورتکس‪ ٬‬شکل ‪ )۲۵‬دید‪ .‬پس از آنست که‬
‫برخی تغییرات را در هیپوکامپوس نیز می توان دید‪ .‬دراین مقطع هنوز از نشانه های بیماری چیزی دیده نمی شود و بیمار مرده‬
‫ای که مغزش را برای ’کنترل‘‪ ٬‬جهت تحقیق به ما داده است‪ ٬‬هرگز پی نمی برد که بیماری در مغزش آغاز شده بود‪ .‬فعال ً که‬
‫تشخیص آغاز بیماری در بیماران زنده‪ ٬‬ممکن نیست‪ .‬اما اگر بیماری آلزهایمر به پوسته مغزی گیجگاهی ( شکل‪ )۱ ٬‬و‬
‫هیپوکامپوس آسیب برساند‪ ٬‬در حافظه نسبت به رویدادهای اخیر نارسایی هایی دیده می شود‪ .‬این گونه آدم ها آنچه را که در‬
‫گذشته نزدیک روی داده است‪ ٬‬به یاد نمی آورند‪ ٬‬اما جزییات رخداد های گذشته دور‪ ٬‬مثال جشن دوره دبستان را خوب به یاد‬
‫میاورند‪ .‬پس از آنکه بیماری بالخره بخش های باقیمانده پوسته مغزی را نیز تخریب می کند‪ ٬‬بیمار دیمانش می گردد‪ .‬در پایان‬
‫هم بخش پسین پوسته مغزی‪ ٬‬که بکمک آن می بینیم ( کورتکس بینایی‪ ٬‬شکل ‪ )۲۱‬آسیب می بیند‪ .‬برخی از هنرمندان نقاش که‬
‫بیماری آلزهایمر در آنان موجب دیمانش می شد‪ ٬‬همچنان مهارت های هنری و آفرینشگر خود را‪ ٬‬بدون آنکه آسیب ببیند‪٬‬‬
‫نگهمیدارند‪ .‬این چنین نقاش هایی هنوز می توانند تابلو های بی مانندی بکشند‪ ٬‬اما نمی توانند قیمت مناسبی برای آن ها تعیین‬
‫کنند‪ ٬‬چانه زدن بر سر قیمت که جای خود دارد‪ .‬این نقاشان برای کشیدن نقاشی تا آخرین لحظه از پوسته مغزی بخش پسین مغز‬
‫استفاده می کنند‪.‬‬

‫نه تنها تغییرات میکروسکوپی که خوابیدن کارکردهای مغزی نیز در فرایند بیماری آلزهایمر روند ثابتی را می پیماید‪ .‬در این‬
‫روند‪ ٬‬کارهایی را که در طول بزرگ شدن مان یاد گرفته ایم‪ ٬‬درست برخالف ترتیب یادگرفته ها‪ ٬‬از دست می دهیم‪ .‬این مراحل‬
‫که در فرایند آلزهایمر گسترده و پیش می رود‪ ٬‬توسط دکتر باری رایزبرگ‪ ٬‬در نیویورک شماره گذاری شده اند‪ .‬در ایستگاه‬
‫شماره ‪ ۱‬همه چیز عادی است‪ .‬در ایستگاه شماره ‪ ۲‬نمی توانی وسایل خود را پیدا کنی و کم کم می بینی در سر کار مشکالتی‬
‫پیدا می کنی‪ ٬‬اما می توانی آنرا خوب پنهان سازی‪ .‬در ایستگاه ‪ ۳‬دیگران نیز می بینند که از انجام کارهای خود ناتوان هستی‪ .‬در‬
‫ایستگاه ‪ ۴‬انجام دادن کارهای پیچیده‪ ٬‬مانند سر و سامان دادن به دخل و خرج خود یا داشتن حساب و کتاب مالی برای تان میسر‬
‫نمی شود‪ .‬در ایستگاه ‪ ۵‬برای یافتن رخت و پوشاک خود به کمک نیاز پیدا می کنید‪ .‬در (‪ ۶‬الف) برای پوشیدن لباس های تان به‬
‫کمک نیاز پیدا می کنید؛ (‪ ۶‬ب) با شستن و (‪ ۶‬ج) با رفتن به توالت مشکالتی پیدا می کنید؛ سیفون را نمی کشید‪ ٬‬یا خودتان را‬
‫تمیز نمی کنید و به شلوار خود می شاشید‪ ۶( ٬‬ه) در شلوار خود می رینید‪ .‬در ایستگاه (‪ ۷‬الف) در روز یک تا پنج کلمه حرف‬
‫می زنید‪ ٬‬پس از آن (‪ ۷‬ب) دیگر گفته های تان قابل فهم نیست‪ ۷( ٬‬ج) دیگر نمی توانی راه بروی‪ ۷( ٬‬د) خودت بدون کمک‬
‫دیگران نمی توانی بنشینی‪ .‬در ایستگاه (‪ ۷‬ه) لبخند شما محو می شود‪ ٬‬همان که مانند بچه ها به همه می خندیدی و شادشان می‬
‫کردی‪ .‬در ایستگاه (‪ ) ۷‬دیگر قادر نیستی سرت را خودت بلند کنی‪ .‬سر آخر بیمار به حالت جنینی روی تخت می افتد ( شکل‪٬‬‬
‫‪ )۳۰‬و اگر کسی انگشت در دهان او بکند‪ ٬‬او شروع می کند به مکیدن‪ .‬بدین سان بیمار برمیگردد به ایستگاه بچه های تازه به‬
‫دنیا آمده‪.‬‬

‫زبان و موسیقی در بخشی از مغز جای داده شده اند که در مرحله پایانی بیماری آلزهایمر از کار می افتد‪ .‬سخن گفتن در مرحله‬
‫‪ ۷‬از میان می رود‪ .‬کارآیی های موسیقیایی را بیماران آلزهایمر مدت های مدید می توانند نگهدارند‪ .‬یک نوازنده پیانو که دیمانش‬
‫می گرفت‪ ٬‬دیگر توانایی به یاد سپاری یک متن گفته شده یا نوشته شده یا نت های موسیقی نوشتاری را نداشت‪ .‬اما آن خانم هنوز‬
‫توانایی آنرا داشت که پس از شنیدن یک قطعه موسیقی تازه و نا آشنا‪ ٬‬آنرا با احساس نوازندگی خوب دوباره بنوازد‪ .‬او در‬
‫مراحل بعدی نیز می توانست آهنگ هایی را که برایش آشنا بود با لذت فراوان بنوازد‪ .‬اینگونه کارآیی های موسیقیایی در‬
‫خصوص یک نوازنده ویلون نیز که آلزهایمر گرفته بود‪ ٬‬توصیف شده است‪ .‬همچنانکه می توان در باره نگهداری کارکردی تا‬
‫آنهمه مدت‪ ٬‬گمانه زنی کرد‪ ٬‬تاثیرات موزیک روی مغز از آغاز و اوایل رشد و بزرگ شدن‪ ٬‬وجود دارد‪ .‬بچه هایی که زود‬
‫هنگام زاییده شده اند و در اینکوبیتور نگهداری می شوند و برای آنها موسیقی گذاشته می شود‪ ٬‬ارامتر هستند‪ ٬‬اکسیژن بیشتر و‬
‫متابولیسم بهتر دارند و و زودتر می توانند از اینکوبیتور بروند تا بچه های دیگر‪ .‬بچه های تازه زاده شده به آواز خواندن مادر‬
‫بیشتر عالقه دارند تا سخن گفتن او‪ .‬همچنین آنان به ریتم و آهنگ موسیقی نیز حساسیت دارند‪.‬‬
‫‪XIX. 3‬‬

‫یا بکارش به بر یا کنارش به نِه‪:‬‬

‫راه اندازی دوباره اعصاب در بیماری آلزهایمر‬

‫اگر در بیماری آلزهایمر هنوز نیورون ها موجود باشد‪ ٬‬فعال کردن دوباره این سلول ها امکان پذیر‬
‫است‪.‬‬

‫علیرغم چروکیده شدن مغز در پی گرفتار شدن به بیماری آلزهایمر ( شکل‪ ٬)۳۱ ٬‬که در نتیجه آن مانند مغز مغز گردوی کهنه‬
‫می گردد‪ ٬‬از تعداد کل عصب ها در این ساختار کاسته نمی شود‪ .‬بر خالف باور عموم‪ ٬‬مرگ سلولی به صورت توده ای و در‬
‫سراسر مغز پیش نمی آید‪ .‬مرگ سلولی تنها به چندین بخش مغز‪ ٬‬مانند پوسته مغزی انتروهینال‪ ٬‬بخشی از هیپوکامپوس و لوکوس‬
‫کرولیوس محدود می گردد‪ ٬‬که آنهم در مراحل پایانی پیش میاید‪ .‬بر خالف آن‪ ٬‬از همان آغاز بیماری فعالیت مغز کمتر می شود‬
‫و بدنبال آن سلول های مغزی در سرتاسر مغز چروکیده می گردد ( شکل‪ .)۲۳ ٬‬این روشن می سازد که چرا در آغاز بیماری‪٬‬‬
‫نشانه های آن‪ ٬‬آنچنان افت و خیز دارد‪ .‬بیمار در لحظاتی نشانه ها بسیار تند بیماری را بنمایش می گذارد‪ ٬‬اما بیمار چند لحظه بعد‬
‫دوباره گفتگوی خوبی را‪ ٬‬بدون دشواری پیش می برد‪ .‬هر آینه اختالالت حافظه در مراحل آغازین بیماری به سبب مرگ سلولی‬
‫پیش میامد‪ ٬‬در آن صورت این افت و خیز ها پیش نمی آمد‪ .‬مرگ سلولی برگشت پذیر نیست‪ .‬پیش از آنکه نخستین اختالل حافظه‬
‫روی دهد‪ ٬‬در اندازه گیری ها کاهش متابولیسم گلوکوز کاهش یافته دیده شده است‪ .‬تزریق گلوکوز یا انسولین به بهتر شدن شناخت‬
‫بیماران آلزهایمر کمک می کند‪ .‬این نشان می دهد که بهم خوردگی متابولیسم در مغز این بیماران‪ ٬‬از عوامل محدود کننده کارکرد‬
‫آنان می باشد‪.‬‬
‫راه انداختن کارکرد های مغزی در برابر آلزهایمر‬

‫بیگمان برای خود بیمار فرقی نمی کند که آیا به خاطر نابودی سلول های مغزی دیمانش می گیرد یا به علت کاستی پذیرفتن‬
‫فعالیت های عصبی‪ ٬‬اما این برای یافتن و رشد دادن استراتژی های درمانی اهمیت بسیار دارد‪ .‬اگر اعصاب از بین نرفته باشد و‬
‫فقط از کار بیافتد یا ناتوان ( اتروفیک) گردد‪ ٬‬می شود آنها را دوباره راه انداخت‪ ٬‬که روی این کار هنوز باید پژوهش کرد‪.‬‬

‫دوزبانه بزرگ شدن‪ ٬‬داشتن دانش اندوزی خوب و زندگی پر جنب و جوش‪ ٬‬امکان گرفتار شدن به بیماری آلزهایمر در روزگار‬
‫پیری را ‪٬‬کاهش می دهد‪ .‬از این گفته چنین برمیاید‪ ٬‬پر کاری و سختکوشی مغز می تواند از آن بیماری جلوگیری کند‪ .‬از این‬
‫گذشته‪ ٬‬در مغز بخش هایی هست که بیماری آلزهایمر سلول های آنها را از کار نمی اندازد‪ .‬ما متوجه شده ایم آن بخش های‬
‫مغزی که بسیار فعال بودند‪ ٬‬در خالل فرایند پیری بیشتر نیز فعال می شوند‪ .‬این فرضیه را‪ ٬‬که فعال شدن سلول های مغزی در‬
‫برابر پیری و بیماری آلزهایمر از ما محافظت می کند‪ ٬‬من در سال ‪ ۱۹۹۱‬چنین بیان کردم‪ ’ :‬یا کنارش به نه‪ ٬‬یا بکارش ببر‘‬

‫همچنین آزمایش هایی که روی بیماران آلزهایمر شده‪ ٬‬نشان می دهد با فعال شدن مغز از آسیب های آن بیماری کاسته می شود‪.‬‬
‫در یکی از آزمایش ها با قرار دادن موش های ترانس ژنی ( موش هایی که مواد ژنی یا دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬از یک ارگانیسم دیگر در‬
‫آنها تزریق شده است ‪ -‬م‪ ).‬که پروتین ویژه آلزهایمر‪ ٬‬امیلوید را در مغز خود جمع می کردند‪ ٬‬در یک محیط غنی و محرک آنها‬
‫فعال می گشتند‪ .‬آن محیط در واقع یک قفس بزرگ بود که در آن موش ها می توانستند باهم بازی کنند و پیوسته در آن بازیچه‬
‫های نوی برای آنها می گذاشتند‪ .‬دیده شد اگر موش های یاد شده در محیط غنی و محرک بمانند از مقدار امیلوید مغز آنها کاسته‬
‫می شود و هنگامی که آن موش ها در آن محیط بیشتر به جنب و جوش می افتادند‪ ٬‬کاهش امیلوید بیشتر می گشت‪ .‬با این همه‪٬‬‬
‫پروفسور اسخردر‪ ٬‬استاد دانشگاه آمستردام و گروه او اثر تحرک بیشتر را روی کارکرد بیماران آلزهایمر ندیدند‪ .‬اما او پیشتر‪٬‬‬
‫آثار مثبت تحریک عمومی مغز بیماران آلزهایمر‪ ٬‬از طریق پوست را‪ ٬‬روی شناخت و خلق و خوی آنها تایید کرده بود‪ .‬گروه‬
‫مارک توزینسکی در سان دیگو‪ ٬‬به تحریک نیوکلیوس بسالیس مینرت ( شکل ‪ )۲۴‬که یکی از مراکز مهم حافظه می باشد‪٬‬‬
‫بکمک ژن درمانی در بیماران آلزهایمر پرداخت‪ ٬‬که نتایج آن امیدوار کننده می باشد ( بخش ‪ ۱۲.۷‬را ببینید)‪.‬‬
‫تحریک ساعت بیولوژیکی بکمک روشنایی‬

‫برای آنکه بتوان دید فعال کردن سلول های مغزی‪ ٬‬که بیماری آلزهایمر آنها را از کار انداخته است‪ ٬‬تا کجا امکان دارد‪ ٬‬ما سیستم‬
‫سیرکادیان (در زبان التین سیرک = دایره و دایس = روز ‪ ٬‬دایره ای را که بسته شدن آن یک روز طول می کشد و برخی ها از‬
‫آن با ریتم ‪ ۲۴‬ساعتی نیز یاد می کنند‪ ٬‬که مراد نظم خواب و بیداری می باشد ‪ -‬م‪ ).‬را که در کانون آن ساعت بیولوژیک جای‬
‫دارد‪ ٬‬تحریک می کنیم‪ .‬این مساله اهمیت کلینیکی نیز دارد‪ .‬از دالیل مهم بستری کردن یک بیمار دیمانش در خانه های‬
‫پرستاری‪ ٬‬یکی نا ارامی های شبانه آنان می باشد‪ .‬این بیماران شب ها بیدار می مانند‪ ٬‬توی خانه می گردند و همه چیز را بهم می‬
‫ریزند‪ .‬برای نمونه گاز را روشن می گذارند و می روند‪ ٬‬یا از خانه می روند بیرون و گم می شوند‪ .‬هیچ همسری نمی تواند تا‬
‫آخر همه روز ها و شب هایش را در کنار همسر بیمارش با پرستاری کردن از او سپری کند‪ .‬سیستم سیرکادیان که ریتم شبانه‬
‫روزی ( خواب و بیداری) ما را تعین می کند‪ ٬‬در مراحل اولیه آزهایمر آسیب می خورد‪ .‬پس از آنست که افزایش مالتونین شبانه‬
‫از میان می رود‪ .‬مالتونین هورمون خواب است که از اپیفیز میاید‪ .‬ما نشان داده ایم که علت تغییر ساعت بیولوژیک‪ ٬‬در کانون‬
‫سوپر چیاسماتیکوس نهفته است‪ .‬ساعت بیولوژیکی را می توان به آسانی‪ ٬‬از طریق افزایش روشنایی در محیط زندگی‪ ٬‬تحریک‬
‫کرد‪ .‬در واقع با این کار می شود دید که ریتم سیرکادیان آنان بهتر می گردد و از ناآرامی های شبانه بیماران آلزهایمر کاسته می‬
‫شود‪ .‬گفتن ندارد که این روش برای آن دسته از بیماران آلزهایمر که دید و بینایی خوبی ندارند‪ ٬‬سود چندانی نخواهد داشت‪ ٬‬چه‬
‫دید کم فروغ آنها به کم سو شدن روشنایی کمک می کند‪ .‬نتایج سه سال و نیم کار دکتر اوس فان سومرن و همکاران او نشان داد‪٬‬‬
‫روشنایی بیشتر نه تنها ریتم خواب و بیداری آنها را بهتر می کند‪ ٬‬که به بهتر شدن خلق و خوی آنان و کند شدن پسرفت حافظه‬
‫آنان نیز کمک می کند‪.‬‬

‫افزایش روشنایی در طول روز و دادن مالتونین پیش از خوابیدن‪ ٬‬از بعضی نظر ها روش مفیدی می باشد‪ .‬نتایج این اقدام ساده با‬
‫از آن داروهای کنونی آلزهایمر برابری می کند و به اندازه آنها موثرمی باشد‪ .‬از باره ای نیز این برتری را دارد که مانند آن‬
‫داروها پیامدهای ناخواسته و زیان آور ندارد‪ .‬هرچند تحریک ساعت بیولوژیک کیفیت زندگی بیماران آلزهایمر و پرستاری‬
‫کنندگان از آنان را بهبود می بخشد‪ ٬‬اما این درمانی برای آن بیماری بشمار نمی آید‪ ٬‬بلکه در گام نخست چاره ای برای بهتر شدن‬
‫ساعت بیولوژیک می باشد‪ .‬اقدام یاد شده اصل مهمی را فاش می سازد‪ :‬حتی نیورون هایی را که در فرایند بیماری آلزهایمر از‬
‫کار می افتد‪ ٬‬می توان دوباره راه انداخت‪.‬‬

‫پژوهش های در دست اجرا‬


‫اکنون بدنبال موادی می گردیم که بتوان بکمک آنها به راه اندازی نیورون های بخش های دیگر مغز پرداخت‪ .‬دکتر رونالد فرویر‬
‫برای رسیدن بدین مقصود تدابیری اندیشیده است تا بشود نیورونها یا اعصاب را که به فاصله ده ساعت از مغز آدم های مرده‬
‫می توان بدست آورد‪ ٬‬به صورت ورقه های نازک بافت مغزی‪ ٬‬هفته ها کشت و نگهداری کرد‪ .‬در این روش می توان بدون‬
‫آنکه بیمار از پیامدهای آزمایش رنج ببرد‪ ٬‬موادی را که بالقوه می تواند تحریک کننده باشد ‪ ٬‬روی آن نمونه ها آزمود‪ .‬در این‬
‫آزمایش ها دیده شد سلول های بنیادی ظاهرا ماده ای را ترشح می کنند که برای زنده ماندن نیورون های کشت شده در کشتگاه‬
‫کمک می کند (شکل ‪ )۳۳‬اما هنوز ما نمی دانیم آن چه ماده ای است‪.‬‬

‫پژوهش دومی که در دست اجرا می باشد‪ ٬‬برپایه این یافته ها استوار استکه مغز خود‪ ٬‬در آغاز آن بیماری‪ ٬‬در برابر آن با‬
‫موفقیت ایستادگی می کند‪ .‬من به همراه کون یوسرز و یوست فرهاخن این پدیده را در نخستین مرحله آلزهایمر‪ ٬‬که هنوز در آن‬
‫سخنی از آسیب خوردگی حافظه در میان نیست‪ ٬‬دیدیم‪ .‬به نظر میاید در آن فرایند بخش هایی از مغز‪ ٬‬برای جبران آنچه که پیش‬
‫آمده است‪ ٬‬فعال می گردد تا از مختل شدن حافظه در آغاز کار جلوگیری کند‪ .‬بدین سان در مراحل آغازین آلزهایمر‪ ٬‬آن هنگام که‬
‫هنوز از دگرگونی های ویژه آلزهایمر نشانی دیده نمی شود‪ ٬‬صد ها ژن در بخش پیشین مغز‪ ٬‬پری فرونتال کورتکس به جنب و‬
‫جوش می افتد‪ .‬حاصل پژوهش ما آنستکه پری فرونتال کورتکس ( شکل ‪ ٬)۱۴‬در مراحل اولیه بیماری آلزهایمر همه تالش خود‬
‫را می کند تا بتواند بکار عادی خود ادامه دهد‪ .‬اما پس از آنکه آن ساز و کار ناکارآمد می گردد‪ ٬‬و پری فرونتال کورتکس وا می‬
‫دهد‪ ٬‬از متابولیسم آن کاسته می شود و آسیب خوردگی حافظه رو به افزایش می گذارد‪ .‬ما امیدواریم با واشکافی شیوه ای که در‬
‫آن مغز با فعال کردن نیورون ها به نبرد با فرایند آلزهایمر می پردازد‪ ٬‬بتوانیم دارویی برای آن بیابیم‪ .‬بدبختانه پژوهش های ما با‬
‫‪.‬کندی دل آزاری پیش می رود‬
‫‪XIX. 4‬‬

‫درد در بیماران دیمانش‬

‫دیمانش یک بیماری سختی است که در بسیاری از آدم ها با افسردگی‪ ٬‬بویژه در آغاز آن با ترس همراه می باشد‪ .‬برای همین‬
‫خیلی از آدم ها نمی خواهند آن پروژه را تا به آخر ادامه دهند‪ .‬بدان سبب ما با کمیسیون انجمن هلندی داو طلب های یوته نزیا (‬
‫مرگ آسان = کشتن آدم هایی که از دردی بسیار جانکاه رنج می برند یا مدت هاست در کما بسر می برند و امیدی به بهتر شدن‬
‫شان نیست ‪ -‬م‪ ).‬به این نتیجه رسیده ایم که در چهارچوب قانون یوته نیزیای کنونی‪ ٬‬می شود با پیشرفت دیمانش‪ ٬‬سر آخر یوته‬
‫نیزیا را برگزید‪ ٬‬مشروط بر اینکه بیمار بهوش باشد و آنرا برگزیند ( بخش ‪ ۱۹.۵‬را ببینید)‪ .‬فشار و رنج دیمانش می تواند از‬
‫اندازه برون گردد‪ ٬‬این صرفا به سبب وارفتگی و از کار افتادگی گستره های بیشمار مغزی نمی باشد‪ .‬پروفسور اریک استخردر‬
‫که در دانشگاه آمستردام روانشناس نیورولوگ می باشد‪ ٬‬از انگشت شمار کسانی است که یادآور می شود‪ ٬‬آن بیماری مغزی که‬
‫پایه دیمانش می باشد‪ ٬‬موجب دشواری تشخیص و درمان درد در آنها می گردد‪ .‬درمان درد بیمارانی که دیمانش آنان پیشروی می‬
‫کند‪ ٬‬مشکلی است که غالبا ً پیش میاید و به غایت نگران کننده می باشد‪ .‬این مشکل با پیشرفت بیماری و وخیم شدن حال بیمار‪٬‬‬
‫بدتر نیز می گردد‪ .‬بعضا ً خود فرایند بیماری‪ ٬‬مانند دیمانش عروقی‪ ٬‬دردهای ’کانونی‘ پدید میاورد‪ .‬از این گذشته شمار بزرگی از‬
‫آدم های پیر درد های مزمن دارند‪ ٬‬مانند درد آرتروز‪ .‬چون دیمانش نیز از بیماری های پیری است‪ ٬‬درد آن نیز بر درد های قبلی‬
‫افزوده می شود‪ .‬از سوی دیگر اگر به مصرف داروهای مسکن نگاهی بیافکنیم‪ ٬‬گمان نخواهیم کرد که سالخوردگان و بیماران‬
‫دیمانش درد دارند‪ .‬برای بیمارانی که دیمانش دارند‪ ٬‬در مقایسه با بیمارانی که دیمانش ندارند‪ ٬‬داروی مسکن کمتر داده می شود‪٬‬‬
‫حتی در مواردی که آنها بیش و کم درد یکسان دارند‪ ٬‬مانند شکستگی استخوان لگن‪.‬‬

‫تحریکات درد از دو راه به مغز می رسد‪ .‬احساس درد از کنار ستون فقرات خود را به آن بخش از پوسته مغزی می رساند که‬
‫به تحریکات احساسی می پردازد‪ .‬این یک سیستم جانبی میباشد‪ .‬بیماری آلزهایمر به ان بخش آسیبی نمیرساند و به روال همیشگی‬
‫تحریکات در آنجا دریافت و پرداخته می شود‪ .‬میزان حداقل تحمل درد ( آستانه درد) در بیماران آلزهایمر تغییری نمی کند‪ .‬سیستم‬
‫دومی تحریکات درد را از بخش میانی ستون فقرات به پوسته مغزی به سینگولر سربرال کورتکس‪ ٬‬که یک منطقه اعالن خطر‬
‫است می رساند‪ .‬این قسمت در بیماران آلزهایمر به شدت آسیب می بیند‪ .‬این سیستم میانی درد است که به احساس درد محتوای‬
‫عاطفی می دهد‪ .‬چون سیستم کناری هنوز خوب کار می کند بیماران آلزهایمر درد را تجربه می کنند و چون سیستم میانی از کار‬
‫افتاده است‪ ٬‬آنان نمی دانند چه اتفاقی می افتد‪ .‬پس آنان بروشی واکنش نشان می دهند که ما گمان می بریم درد ندارند ( واکنش‬
‫آنها نشانی از درد ندارد)‪ .‬آنان اخم می کنند‪ ٬‬هراسان‪ ٬‬آشفته و یا سراسیمه می گردند‪.‬‬

‫از این ها گذشته میزان دردی را که بیماران آلزهایمر تجربه می کنند‪ ٬‬به علت دیمانش نیز بستگی پیدا می کند‪ .‬بیمارانی که‬
‫دیمانش عروقی دارند‪ ٬‬با پاره شدن سیستم های فیبری مغز بیشتر درد می کشند‪ .‬بیمارنی که دیمانش بخش پیشین و گیجگاهی مغز‬
‫(فرونتو تمپورال) دارند تجربه عاطفی آنان از درد کمتر می باشد‪.‬‬

‫هستند کسانی که تصمیم می گیرند پروژه دیمانش را تا آخر بپیمایند‪ .‬اما اگر آن بال سر من بیاد‪ ٬‬من آنکار را نمی کنم‪ .‬می باید در‬
‫مورد کسانی که راه نخست را می روند‪ ٬‬میزان درد را از روی کارشناسی برآورد و چاره کرد و ساده اندیشی را کنار نهاد‪.‬‬
‫برای این ایده که درد روان آدمی را پاالیش می دهد‪ ٬‬هیچ دلیل علمی وجود ندارد‪.‬‬
‫‪XIX. 5‬‬

‫آلزهایمر و لحظه مناسب برای پایان دادن به زندگی خود‪ ٬‬به خواست خود‬

‫بگذاریم راهش را برود‪ .‬با احترام به تصمیم وی که با دلیری گرفته شده است‪ ٬‬تا از بیماریی که یاد و‬
‫حافظه او را از وی می گیرد‪ ٬‬فراتر برخیزد‪ ٬‬از همسر‪ ٬‬پدر‪ ٬‬پدر بزرگ‪ ٬‬پدرخوانده‪ ٬‬دوست مان جدا‬
‫می شویم و پدر فرزندانم را به درود می گوییم‪.‬‬
‫آگهی سوگواری در یکی از روزنامه های هلند‪۲۰۱۰ ٬‬‬

‫روز ‪ ۱۱‬نوامبر ‪ ٬ ۲۰۰۸‬در یکی از سالن های سینمای آمستردام که مملو از جمعیت بود‪ ٬‬فیلم پیش از آنکه فراموشم بشود‪٬‬‬
‫ساخته نان روسن‪ ٬‬بحث و بررسی می شد‪ .‬در آن فیلم فان پایول فان ارده می گوید‪ ٬‬نمی خواهد بیماری آلزهایمر همه تاب و‬
‫توانش را از دستش بگیرد و ببیند که همه دورش میاندازند‪ .‬همسر و فرزندان وی در این لحظات سخت با وی همدلی میکنند و از‬
‫آن مدت مانده که هنوز در کنار هم هستند لذت می برند‪ .‬تنها کسی که با راهی که پایول برگزیده است‪ ٬‬سر سازگاری ندارد دکتر‬
‫اوست‪ .‬این تنها پائول نبود که نمی دانست دکترش در باره آن موضوع چگونه می اندیشد‪ .‬در حالی که اکثریت چشمگیری از‬
‫هلندی ها نسبت به یوته نزیا نظر مثبت دارند (آخرین‪-‬وصیت‪-‬قرص ‪ ٬‬کمک گرفتن برای کشتن خود‪ /‬یوته نزیا بدست خود)‪٬‬‬
‫‪ ٪۹۱‬آنان نمی دانند نظر دکتر شان در این خصوص چیست‪ ٬‬در صورتی که آن کمک را می باید از همان دکتر بخواهند‪ .‬البته‬
‫می شود یک کاری کرد‪ .‬من یک کارفرمای ‪ ۸۰‬ساله می شناسم که ناچار شد از خانه اش کوچ کند و برود ( در هلند هر محل و‬
‫منطقه ای دکتر خودش را دارد‪ .‬اهالی هر محل پیش دکتر خود می روند و در شهرداری و سیستم دوا و درمان نیز آن دکتر به‬
‫عنوان دکتر خانوادگی آنان شناخته می شود‪ .‬از این گذشته طبق سیستم هلند هر دکتری می باید تعداد مشخصی از اهالی شهر را‬
‫پوشش دهد و کال میزان دکتر های مورد نیاز یک شهر در همین رابطه تعیین می شود‪ .‬یعنی این طور نیست که یک پزشک ده‬
‫هزار مشتری داشته باشد و یک دکتر هزار تا‪ .‬برای همین یکی از راه های عوض کردن دکتر خانوادگی آنست که از محلی که‬
‫هستی کوچ کنی بروی محلی دیگر تا دکتر محل جدید دکتر خانوادگی تو گردد‪-‬م‪ .).‬پس از آن وی رفت پیش دکتر خانوادگی جدید‬
‫خود و گفت‪’ :‬می خواهم دو چیز را از تو بدانم‪ .‬پاسخ یکی از آنها را می خواهم هرچه زودتر از تو بشنوم‪ :‬نظرت در باره یوته‬
‫نزیا و سقط جنین چیست؟‘ بدبختانه همه مثل آن مرد رو راست نیستند‪.‬‬

‫درس دومی که می شود از آن پیشامد گرفت آنست که دکتر خانوادگی اولی نه تنها خودش از انجام آن کار خودداری کرد بلکه‬
‫پائولس را به یکی از همکاران خود که آن کار را می کرد نیز معرفی ننمود‪ .‬سرپرستی انجمن پزشکان می خواهد از راه های ‪٬‬‬
‫قانونی روی دکتر های خانوادگی فشار بیاورد تا به خواست بیمار احترام بگذارند‪ .‬بگمان من راه دیگر آنست که آنها را خوب‬
‫تربیت کنیم و آموزش دهیم‪ .‬درخواست کمک برای خودکشی (یوته نزیا) هنوز برای پزشکان خانوادگی سختی های خود را دارد‪.‬‬
‫بهتر است با دکتر رابطه خوب و طوالنی بسازید تا بتوانید بکمک یکدیگر برای رسیدن به آن لحظه و بیرون رفتن از زندگی‪٬‬‬
‫یکدیگر را یاری کنید‪ .‬نمی توان برای این کار بهمین سادگی به یکباره و شتابزده دست بکار شد‪ .‬درخواست گواهی یوته نزیا‪٬‬‬
‫پیش از آنکه آلزهایمر به سراغ تان آمده باشد‪ ٬‬آزمایش خوبی برای سر درآوردن از موضع دکتر و آغازی برای ساختن یک‬
‫رابطه خوب می باشد‪ .‬شاید هم ناچار شوید دکترخانوادگی تان را عوض کنید‪.‬‬

‫تشخیص ’دیمانش‘ در مراحل اولیه‪ ٬‬تنها در صورتی قابل اعتماد خواهد بود که در یک پلی کلینیک حافظه صورت گیرد‪ .‬اگر‬
‫در باره حافظه خودتان یا حافظه همسر تان نگرانی دارید‪ ٬‬بگذارید شما را به یکی از این پلی کلینیک ها معرفی کنند‪ .‬اگر‬
‫تشخیص داده شد شما در ’آغاز دیمانش‘ هستید‪ ٬‬می باید بدانید که آن شتر روزی جلو در خانه شما هم خواهد خوابید‪ .‬بسیاری از‬
‫آدم ها می خواهند تا جایی که می توانند از زندگی شان لذت ببرند‪ ٬‬اما این نیز هست که اگر زیادی درنگ ورزند‪ ٬‬شاید خیلی دیر‬
‫بشود و دیگر نتوانند انتخابی را که کرده اند تایید کنند‪ ٬‬در نتیجه از دست دکتر برای اجرای آن کاری نیاید‪ .‬در اوایل فرایند‬
‫آلزهایمر هنوز هوش و حواس بیمار سر جایش است و می تواند خود تصمیم بگیرد‪ .‬پس از آن نوبت به لحظات هشیاری می‬
‫رسد‪ ٬‬که در آنها بیمار هنوز می تواند وضعیت کلی خود را خوب ببیند‪ .‬اما پس از آن لحظه ای فرامیرسد که آن هشیاری های‬
‫کوتاه نیز ناپدید می گردد‪ .‬پروفسور اس بورست ایلرز‪ ٬‬وزیر پیشین بهداشت گفت‪ ٬‬اگر کار بجایی بکشد که دیگر فرزندان و نوه‬
‫هایش را نشناسد‪ ٬‬می خواهد از زندگی بیرون رود‪ .‬اما با رسیدن بدانجا‪ ٬‬در فرایند این بیماری‪ ٬‬برای تصمیم گیری خیلی دیر می‬
‫شود و آن دکتر خانوادگی را بر سر دو راهی میگذارد‪ .‬انتخاب لحظه مناسب برای بیرون رفتن از زندگی‪ ٬‬برای هرکسی فرق می‬
‫کند‪ .‬از آنرو شایسته است سر آن دقیق و روشن با دکتر خانوادگی صحبت کرد‪ .‬نیک باید دانست که این کار برای آن دکتر نیز‬
‫آزمون بسیار دشواری می باشد‪ .‬یکی از پزشکان آزموده در این زمینه‪ ٬‬فان دْر میر می گوید‪ ٬‬ترجیح می دهد آن بیرون رفتن با‬
‫یک نوشیدنی باشد و شخص خود آنرا سر کشد و نشان دهد که تا دم آخر روی تصمیم خود مانده است‪ .‬دیگران تزریق را بهتر می‬
‫دانند‪ .‬چون در این حالت مرگ زودتر فرا می رسد‪ .‬بهتر است این نکته را نیز با دکتر خوب بررسی و مشخص کرد‪.‬‬
‫‪XX‬‬

‫مرگ‬

‫‪.‬مردن‪ ٬‬دکتر خوبم‪ ٬‬آخرین کاریست که خواهم کرد‬


‫لرد پالمرستون ( ‪.)۱۸۶۴ - ۱۷۸۴‬‬

‫مرگ رویدادیست ماندگار در یاد‪ .‬نخست ارگانیسمی با شکوه می سازیم و چون پنجاه سال بر آن می‬
‫‪.‬گذرد‪ ٬‬دورش می اندازیم‬

‫این کاریست اهریمنی‪ ٬‬اگر خدایی هست دلم می خواهد روزی در کوچه ای تنگ و تاریک گیرش‬
‫‪.‬بیاورم‬
‫میداس دکرز‪۲۰۱۰ ٬‬‬

‫‪XX.1‬‬
‫فریبندگی زندگی و مرگ‬

‫‪.‬مرگ همانند زاده نشدن است‬


‫مارک تواین ( ‪)۱۹۱۰-۱۸۳۵‬‬

‫زندگی بیماری مرگباریست که از طریق مقاربت انتقال داده می شود و همیشه هم با مرگ پایان می‬
‫‪.‬یابد‬
‫آلکساندر اسمیت ( ‪)۱۸۶۲-۱۸۲۹‬‬
‫تعریف زندگی و مرگ کار ساده ای نیست‪ .‬زندگی می باید پاره ای معیار ها را داشته باشد‪ ٬‬مانند پویایی و جابجایی‪ ٬‬سوخت و‬
‫ساز‪ ٬‬رشد‪ ٬‬توانایی بچه آوری ( که برای آن کار به مولکول های انتقال اطالعات مانند دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬و ار‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬نیاز داریم)‪ ٬‬درهم‬
‫جوش خوردن و یکی شدن نیز همرنگ و سازگار گشتن‪ .‬هرچند که صفات آخری در تک سلولی ها نیز دیده می شود‪ ٬‬روشن‬
‫است که در روند فرگشت سلول عصبی پیشرفت های بزرگی کرده است‪ .‬هر کدام از این معیار ها جداگانه نشانی از زندگی‬
‫ندارد‪ .‬آب روان تکان می خورد‪ ٬‬آهنی که زنگ می زند سوخت و ساز دارد‪ ٬‬کریستال می تواند رشد کند و امروزه جوانان‬
‫بسیاری را می شود دید که می گویند بدون بچه دار شدن از زندگی شان بیشتر لذت می برند‪ .‬با هم جوش خوردن و سازمان یافتن‬
‫را بکمک یک برنامه ریزی کامپیوتری نیز می توان انجام داد‪ .‬برای زنده بودن می باید آمیزه ای از همه این معیار ها فراهم‬
‫‪.‬باشد‬

‫سده هاست که دکتر ها بر پایه ایستادن زنش قلب و نفس کشیدن و برآورد اینکه دیگر آن کارکردها برنمی گردد‪ ٬‬مرگ را‬
‫تشخیص می دهد‪ .‬پس از چند دقیقه معاینه پر تنش دکتر از تشخیص خود یقین حاصل می کند‪ .‬همچنانکه در سروده ای از بارند‬
‫سروت ’مرده‘ می تواند دید‪’ :‬هیچ کاری نمی توان کرد‪ ‘.‬همیشه بما گفته اند اعصاب در برابر کبمود اکسیژن بسیار حساس می‬
‫باشد‪ .‬پس از ‪ ۴‬تا ‪ ۵‬دقیقه نرسیدن اکسیژن‪ ٬‬به مغز آسیب های جبران ناپذیر می رسد‪ .‬که چنین نیز هست‪ ٬‬اما گویا این سلول های‬
‫عصبی نیست که در برابر کمبود اکسیژن خیلی حساس می باشد‪ .‬به سبب کمبود اکسیژن سلول های مویرگ ها چنان برآماسیدگی‬
‫پیدا می کند‪ ٬‬که پس از ‪ ۴‬تا ‪ ۵‬دقیقه قلب دوباره می زند و نفس کشیدن باز می گردد‪ ٬‬اما سلول های خونی ( گویچه های خون)‬
‫دیگر نمی توانند از مویرگهای مغز بگذرند و اکسیژن برسانند‪ .‬از این گذشته در آن فاصله مواد سمی آزاد میگردد و سر اجام مغز‬
‫می میرد‪ .‬بلکامپو در داستان زیبای خود رولر کوستر ( چرخ فلک های شهر بازی که بیشتر شبیه عدد ‪ ۸‬انگلیسی می باد ‪ -‬م‪).‬‬
‫سال ‪ ۱۹۵۳‬پیشبینی می کند آدمی در سال ‪ ۲۰۰۰‬خواهد توانست مغز آدمی را کشت کند‪ .‬این حقیقت دارد که اگر در کمتر از ده‬
‫ساعت از مردن کسی که مغزش را به بانک مغز هلند هدیه کرده است‪ ٬‬مواد کالبد شکافی او را دریافت کنیم‪ ٬‬می توانیم نیورون‬
‫ها ( سلول های عصبی) را در ورق های نازک بافت مغزی کشت کنیم و هفته ها نگهداریم‪ .‬رونالد فرور نخستین کسی استکه در‬
‫سال ‪ ۲۰۰۲‬در نوشته ای اعالن کرد آن ورق ها سلول ها هنوز می توانند پروتین بسازند و مواد را انتقال دهند‪ .‬آنان می توانند از‬
‫‪.‬باره الکتریکی نیز فعال گردند‪ .‬سلول های گلیا ( پشتیبانی) را می شود پس از ‪ ۱۸‬ساعت از مرگ یکی کشت کرد‬

‫کشت ورق های کالبد شکافی شده‪ ٬‬ده ساعت پس از مرگ‪ ٬‬نشان می دهد که سلول های مغزی در برابر کمبود اکسیژن تا ده‬
‫ساعت پس از مردن ایستادگی می کند و مرگ بیمار چیزی دیگریست تا مرگ سلول های عصبی‪ .‬اگر به این بیاندیشیم که سلول‬
‫های زنده از مولکول های مرده ای چون دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬و ار‪ .‬ان‪ .‬ا‪ ٬.‬پروتین و چربی ساخته شده اند‪ ٬‬آن پرسش که براستی زندگ و‬
‫مرگ چیست‪ ٬‬بیشتر رازآلود می گردد‪ .‬آیا آدمی خواهد توانست از مولکول های مرده زندگی بسازد؟ کریگ ونتر در سال ‪۲۰۰۳‬‬
‫با ساختن ویروسی ( پی اچ‪-‬ایکس ‪ ) ۱۷۴‬از ترکیب مواد مرده‪ ٬‬نخستین گام را در این راستا برداشت‪ .‬اما یک ویروس برای‬
‫تکثیر و تولید مثل‪ ٬‬به همه ماشین آالت سلولی که آنرا آلوده می کند‪ ٬‬نیاز دارد‪ .‬چون یک ویروس نمی تواند بدون وابستگی تولید‬
‫‪.‬مثل کند‪ ٬‬پس آن در مرز میان مرده و زنده جای می گیرد و نمی توان آنرا درهم‪-‬سرشتن زندگی بشمار آورد‬

‫در سطح اجزاء ساختمانی مولکول ها‪ ٬‬اتم ها‪ ٬‬سخن بر سر جان دوباره دمیده شدن است‪ .‬اتم ها هستی بسیار درازی دارند و هر‬
‫اتمی که ما از آن ساخته شده ایم‪ ٬‬پیش از آنکه نوبت ساختن تن ما برسد‪ ٬‬میلیون ها ارگانیسم ساخته و از آنها گذشته است‪ .‬پس می‬
‫بینیم شما می توانید اتم هایی داشته باشید که روزگاری در بدن یکی از قهرمانان تاریخی تان بوده است‪ .‬از این گذشته سلول ها‬
‫دارای مولکول های آبی می باشد که تازه ساخته نشده است‪ .‬ما آبی را می نوشیم که از رودخانه ها به پایین روان است‪ .‬پس از‬
‫نوشیدن آب‪ ٬‬آنرا دوباره می شاشیم و از بدن مان بیرون می ریزیم‪ .‬همراه رود آن پالوده می شود و به دریا برمیگردد‪ ٬‬بخار می‬
‫شود‪ ٬‬با باران فرو می ریزد به رودخانه می رسد و باز در لیوان ما جا خوش می کند‪ .‬لوئیس ولپرت زیست شناس‪ ٬‬برآورد کرده‬
‫است که تعداد مولکول های آب موجود در یک لیوان بیشتر از تعداد لیوان های آب همه دریاهاست‪ .‬از آنجا که شمار مولکلول‬
‫های آب یک لیوان آب بیشتر است‪ ٬‬پس احتمال این که یکی از آن مولکول ها روزگاری در شاش یکی از شخصیت تاریخی مانند‬
‫لودویک ناپلیون بوده است‪ ٬‬بیشتر می باشد‪ .‬بدین سان می بینیم اتم هائی که ما را ساخته‪ ٬‬هزاران بار دست به دست شده است‪.‬‬
‫آنها از آب هایی بما رسیده که از بدن های بسیاری گذشته است‪ .‬یی‬

‫سنگ های ساختمانی و مولکولی زندگی را می توان با هم آمیخت‪ ٬‬فرضیه ای که پشت سر آنست می گوید هرگاه همه مولکول‬
‫هائی را که بدانها نیاز است‪ ٬‬بروش درست باهم گرد آورند‪ ٬‬زندگی به مثابه کیفیت جدید از آن سر برمیاورد‪ .‬دلیل این که چنین‬
‫است‪ ٬‬توانایی ساختن یک چیز زنده از مواد بی جان می باشد‪ ٬‬مثالً یک باکتری زنده‪ .‬در سال ‪ ۲۰۰۸‬کریگ ونتر توانست دی ان‬
‫ا کامل یک باکتری‪ ٬‬میکوپالسما جنیتالیُم را درهم آمیزد‪ .‬این بیش از نیم میلیون سنگ ساختمانی را دربر می گرفت‪ .‬در سال‬
‫‪ ۲۰۱۰‬وی توانست این باکتری را به تکثیر وادارد‪ .‬پس از سی بار تقسیم سلولی‪ ٬‬پروتین های اولیه آن چنان تُنک شده بود که‬
‫دیگر نمی شد آنها را نشان داد‪ .‬همه پروتین های بکار رفته از ژنوم های ساخته شده در آزمایشگاه‪ ٬‬بدست آمده بود‪ .‬کریگ ونتر‬
‫گمان می برد ساختن یک باکتری کامل در سال ‪ ۲۰۱۰‬انجام خواهد گرفت‪ .‬هرچند در سال ‪ ۲۰۱۰‬دانشمندان نتوانستند یک‬
‫باکتری زنده از در هم آمیختن مواد بی جان بسازند‪ ٬‬با این همه کمی بدان هدف نزدیکتر گشتند‪ .‬اگر هم روزی کسی به آنجا‬
‫برسد‪ ٬‬بدان معنا نیست که برنده جایزه نوبل می شود‪ ٬‬چرا که پیروان آفرینشگری‪ ٬‬بالفاصله راه خواهند افتاد و فغان براه خواهند‬
‫انداخت که آنها‪ ٬‬بشیوه ای جادوئی‪ ٬‬پیشتر این را می دانستند‪ ٬‬مانند پیدایش ‪” :۲:۷‬پس خداوند آدمی را از خاک بسرشت و نفس‬
‫هستی بخش را در بینی او دمید‪ :‬بدین سان آدمی‪ ٬‬یک آدم زنده گشت‪“.‬‬
‫‪XX.2‬‬

‫دکتر دیمان و یان سیاه‬

‫یی ’آنان که در زنده بودن شان با تبهکاری زیان می رسانند‪ ٬‬پس از مردن شان سودمند می گردند‪‘.‬‬

‫در آمستردام‪ ٬‬از سده ‪ ۱۷‬روی مغز پژوهش می شد‪ ٬‬هرچند در آن هنگام اوضاع بدین گونه نبود‪ .‬کسانی را که به اعدام محکوم‬
‫شده بودند‪ ٬‬نخست در بخش شمالی آمستردام‪ ٬‬باالی سد دار می زدند‪ .‬پس از اجرای قانون‪ ٬‬جسد را برای تکه تکه کردن جلو‬
‫چشم همگان‪ ٬‬در اختیار جراحان می گذاشتند‪ .‬این کار در سال یکبار‪ ٬‬آنهم در زمستان ها‪ ٬‬از طرف مسئوالن شهر مجاز شمرده‬
‫می شد‪ .‬چون آن کار سه تا پنج روز طول می کشید و تابستان ها هوا گرم بود و بوی تعفن همه جا را می گرفت‪ .‬کالبدشکافی در‬
‫راهبه خانه سنت مارگریتا صورت می گرفت‪ .‬از سال ‪ ۱۵۷۸‬تا ‪ ۱۶۱۹‬و از سال ‪ ۱۶۳۹‬تا ‪ ۱۶۳۹‬سالن های اداری و تشریح‬
‫در طبقه چهارم بود‪.‬در میان سال های ‪ ۱۶۱۹‬تا ‪ ۱۶۳۹‬سالن تشریح برده شد به دروازه سنت آنتونیوس در بازار نو‪ ٬‬طبقه باالی‬
‫قلعه‪ .‬بی گمان رمبراند از آنجا الهام گرفته و تابلو خود آموزش کالبد شناسی دکتر نیکوالس تولپ را کشیده است‪ .‬این نقاشی را‬
‫امروز می توان در خانه ماوریتس در دنهاخ ( الهه) دید‪ .‬در آن تابلو‪ ٬‬جمعیتی که برای دیدن کالبد شکافی آمده بودند‪ ٬‬چند صد تن‬
‫می شوند‪ .‬برای دیدن کالبد کشافی آنها هرکدام بیست سنت می پرداختند‪ .‬قلب‪ ٬‬جگر و کلیه ها به جمعیت داده می شد‪ .‬توجیه‬
‫استفاده از جسد برای آموزش جراحی به دانش جویان را هنوز می توان روی دیوار سالن آناتومی‪ ٬‬که کم کم از میان می رود‪٬‬‬
‫دید‪’ :‬آنان که در زنده بودن شان با تبهکاری زیان می رسانند‪ ٬‬پس از مردن شان سودمند می گردند‪‘.‬‬

‫رامبراند در سال ‪ ۱۶۵۶‬در تابلو خود آموزش کالبدشکافی دکتر َدیمان‪ ٬‬لحظه بسیار مهمی از درس کالبدشناسی او را ماندگار‬
‫ساخته است ( شکل ‪ .)۳۴‬دکتر دیمان و دستیار او پشت جسد یوریس فونتاین‪ ٬‬درزی و دزدی که از اهالی فالندر است ( نام زبان‬
‫و یکی دو استان در بلژیک ‪-‬م‪ ).‬ایستاده اند‪ .‬ایستاده اند‪ .‬آن مرد که به یان سیاه نیز معروف بود‪ ٬‬در ‪ ۲۷‬ژانویه ‪ ۱۶۵۶‬به حلق‬
‫آویز شدن محکوم گشت‪ .‬یوریس فوتاین را در ژانویه همان سال بر باالی چوبستی موقت که روی سد‪ ٬‬روبروی ساختمان قدیمی‬
‫شهرداری آمستردام ساخته شده بود‪ ٬‬به دار آویختند‪ .‬تکه تکه کردن بدن او در سالن کالبد شکافی جراحی صورت نمی گیرد‪ ٬‬بلکه‬
‫در سالن کلیسای کوچک صومعه سنت مارگریتا انجام می شود‪ .‬در نقاشی رامبراند َخیز برت از اساتید دانشگاه و دستیار دکتر‬
‫دیمان‪ ٬‬مانند یک دستیار خوب کاسه سر را در دست دارد و با شکیبایی انتظار می کشد تا دکتر مغز را در درون آن بیاندازد‪ .‬در‬
‫این میان دکتر دیمان بکمک یک پین ست از میان غشاء میان نیمه راست و چپ مغز را مغز میانی ( فاالکس سربری) به بیرون‬
‫می کشد‪ .‬به این ترتیب اپی فیز ( شکل ‪ ٬)۲‬از باالی پوسته مغزی بیرون میاید‪ .‬طبق پروتکل می باید بهمان سان عمل می شد که‬
‫در نقاشی دیده می شود‪ ٬‬چون در آن زمان پیرو دستور های دکارت اپی فیز را جایگاه روح می دانستند‪ .‬پس روح در این حالت‬
‫می توانست ببیند که چگونه بدن را تکه تکه می کنند و آن کیفری اضافی برایش می شد‪ .‬دکارت نزدیک ‪ ۱۹‬سال در هلند زیست‪.‬‬
‫وی مدتی در آمستردام‪ ٬‬در خیابان کالفر زندگی می کرد‪ .‬در آنجا میدان دامی بود که وی الشه حیوان ها را از آنجا می خرید تا به‬
‫آزمایش و تحقیق روی آنها بپردازد‪ .‬چنین می نماید که کارهای او جای پای روشن خود را روی آمستردام رامبراند فان را َین بر‬
‫‪.‬جای نهاد‬

‫آن نقاشی که از دیوار موزه آمستردام آویخته است‪ ٬‬بخش میانی نقاشی اصلی می باشد که در‪ ۲/ ۵‬در ‪ ۳‬متر بود و بر دیوار کاخ‬
‫قلعه جا خوش کرده بود و بخش بزرگی از آن در آتش سوزی ‪ ۱۷۲۳‬نابود شد‪ .‬در یکی از طرح های رامبراند می توان دید که‬
‫دور بخش میانی تابلو‪ ٬‬هفت تن از بزرگان جراحی آن زمان ایستاده اند‪ .‬نامهای آن هفت تن دانسته است‪ ٬‬آنها را در نقاشی های‬
‫دیگر نیز می شود دید‪ ٬‬بگونه ای که می توان از روی آنها و با بهره گیری از کامپیوتر آنها را باز سازی کرد‪ .‬بد نیست روزی‬
‫به آن موزه سری بزنید‪ ٬‬نگاهی به آن نقاشی بیاندازید و با خود بیندیشید‪ ٬‬راه انداختن دوباره اعدام در هلند که شماری از سیاست‬
‫پیشگان پوپولیست سنگ آنرا به سینه می زنند‪ ٬‬ما را بکجا می برد! بهتر است دل مان به آن تابلو خوش باشد تا به چنان حزبی و‬
‫‪.‬جنان سیاست پیشگانی‬
‫تابلویی از رمبراند‪ ٬‬آموزش آناتومی دکتر َدیمان‬

‫آموزش کالبد شناسی دکتر نیکوالس تولپ‬


‫آموزش کالبد شناسی دکتر نیکوالس تولپ‬
‫‪XX.3‬‬
‫برون رفت از شهروندی‪:‬‬
‫خیلی ساده مردن‬

‫‪.‬دلم می خواهد روی زندگی خودم‪ ٬‬خودم تصمیم بگیرم‬

‫دلم می خواهد ’خودم اختیار مغزم را داشته باشم‪ ‘.‬بهنگام باردار شدنم و زاده شدنم آن برایم میسر‬
‫‪.‬نگشت‪ .‬در مردنم می خواهم آن حق را بی کم و کاست داشته باشم‬

‫آدمی پیش از مردن مانند مرده هاست‪ .‬این را تنها می توان با روشنگری در باره آخرین مرحله زندگی و مدت ها پیش از‬
‫فروبستن چشم از این جهان‪ ٬‬دگرگون ساخت‪ .‬به عنوان واکنشی در برابر بحث های سراپا آلوده به بیزاری از بیگانگان در باره‬
‫ضرورت دوره های آموزش ورود به شهروندی‪ ٬‬من در سال ‪ ۲۰۰۲‬در میان هیات رئیسه ناظر بر بهداشت و درمان گفتم‬
‫بگذارید برای شهروندان هلندی یک دوره آموزش برون رفت از شهروندی هم بگذاریم‪ .‬به درخواست سرپرست هیات رئیسه من‬
‫نوشته کوتاهی را برای آیندگان روی کاغذ آورده ام‪ ٬‬با شماره ‪ ۸۴-۶۵۵‬می توانید آنرا بیابید‪ .‬ما سر آن مطلب بخث داغی داشتیم‪٬‬‬
‫‪.‬در پایان بحث هیچ تعجبی نکردم که آن بحث به عنوان بخشی از رهنمودهای ما به دولت فرستاده نشد‬

‫با این همه می خواهم درخواست یک دوره آموزش برون رفت از شهروندی برای همگان و آموزش ویژه برون رفت از‬
‫شهروندی برای دانشجویان پزشکی را بکنم‪ .‬آموزشی که به همه مسائل مربوط به پایان زندگی‪ ٬‬مانند یوته نزیا‪ ٬‬داروی کاهش‬
‫دهند درد‪ ٬‬آرامش دادن‪ ٬‬بگفته بلژیکی ها ’خداحافظی از خوردن و نوشیدن‘‪ ٬‬می پردازد‪ .‬به نوشته باود وین کابوت و استال برام‬
‫در کتاب شان‪ ٬‬برون رفت‪ ٬‬پایانی ارزشمند بخواست خویش‪ ٬‬اگر بهنگام گام هایی را که الزم است برداریم و آماده شویم‪ ٬‬چیزی‬
‫بنوشیم و دکتری با دارو باالس سرمان باشد‪ ٬‬از پایان دلخراش جلوگیری خواهد شد‪ .‬سس‬

‫من از ترجمه سه چهار پاراگراف بقیه این بخش خودداری میکنم‪ ٬‬چون به قوانین خاص هلند در باره یوته نزیا می پردازد که فکر‬
‫‪.‬نمی کنم دانستن آنها برای ایرانیان زیاد کمکی بکند‬

‫خواهی نخواهی روزی مرگ در خانه شما را نیز خواهد زد‪ .‬پس از مردن می توانید ’کالبد خویش را در اختیار پژوهش های‬
‫علمی قرار دهید‪ ‘.‬برای این کار تن خویش را به موسسه آناتومی عملی اهدا می کنید‪ .‬کسی نمی تواند جلو شما را بگیرد که آن‬
‫کار را نکنید‪ .‬اما اگر می خواهید به پیشرفت دانش کمک کنید‪ ٬‬بهتر است مغز تان را به بانک مغز هلند هدیه دهید‪ .‬بانک مغز‬
‫هلند مواد کالبد شکافی شدهٔ بیش از ‪ ۳۰۰۰‬تن را به ‪ ۵۰۰‬گروه پژوهشی در سراسر جهان رسانده است که نتیجه آن صد ها‬
‫نشریه علمی در باره دیدگاه های نوین در زمینه بیماری های نیورولوژیک و روانشناسی می باشد ( بخش ‪ ۴/۲۰‬را ببینید)‪ .‬اگر‬
‫خواستید بهتر است قبول کنید که روی تان کالبد شکافی شود‪ ٬‬چون آن از باره کلینیکی مهم می باشد‪ .‬از آن طریق می توان پی‬
‫برد آیا تشخیص و درمان درست بوده است‪ .‬اکنون از کسانی که در آستانه مرگ قرار دارند‪ ٬‬در لحظاتی که خویش و آشنا ها در‬
‫غم و انده بسر می برند‪ ٬‬پرسیده می شود آیا اجازه می دهند پس از مرگ روی آن شخص کالبد شکافی شود‪ .‬پیداست که این کار‬
‫در شرایط و هنگام مناسبی می باید انجام شود تا در آن دم نابهنگام‪ .‬من خودم این اواخر دیدم یکی از دانشجوی رشته پزشکی که‬
‫دوره اینترنی می دید‪ ٬‬آن درخواست را می کرد‪ ٬‬بگونه ای که برایم روشن بود‪ ٬‬پاسخ مثبت دریافت نخواهد کرد‪ .‬از آن بدتر وی‬
‫طوری آن مطلب را مطرح کرد که از دید من بهتر بود آنرا نمی کرد و خود را به درد سر نمی انداخت‪ .‬دکتر ها را برای پیش‬
‫کشیدن این چنین گفتگوهای سخت‪ ٬‬خوب آموزش نمی دهند‪ .‬آنان ناچار می شوند این گفتگوها را بالفاصله پس از مردن بیمار‬
‫آغاز کنند‪ .‬گفتن ندارد که آن دم بدترین هنگام برای پرداختن به یک چنین درخواستی می تواند باشد‪ .‬جای شگفتی نیست که شمار‬
‫کالبد شکافی ها کاهش می یابد‪ .‬ثثث‬

‫موضوعاتی که می باید مدت ها پیش از مرگ در باره آنها گفتگو کرد چیزهایی مانند مغز مرده‪ ٬‬پیوند بافت ها و اندام ها‪ ٬‬قرنیه‪٬‬‬
‫می باشد‪ .‬طبیعی است که مراسم خاکسپاری یا سوزاندن ( شمار چشمگیری از مردم هلند می خواهند پس از مردن سوزانده شوند‬
‫‪ -‬م‪ ٬).‬با کسانی که مساله به آنها نیز ربط پیدا می کند‪ ٬‬گفتگو شود‪ .‬در دوره های آموزش برون رفت از شهروندی می باید‬
‫درباره موضوعات زیر نیز گفتگو کرد‪ :‬ثبت نام کسانی که می خواهند اهدا کننده شوند‪ ٬‬مراسم سوگواری‪ُ ٬‬کما و شرایط مشابه با‬
‫آن ( بخش ‪ ۸.۲‬را ببینید)‪ ٬‬تجربه نزدیک به مرگ ( بخش ‪ ۱۷.۳‬را ببینید)‪ ٬‬مشاوره یوته نیزیا ( مرگ آسان)‪ ٬‬مشکل تفاوت های‬
‫فرهنگی مساله پایان زندگی‪ ٬‬جنبه های قضایی آن مساله‪ ٬‬کانون پزشکان پشتیبانی کننده از یوته نیزیا در هلند‪ ٬‬کانون طرف داران‬
‫‪.‬زندگی دلبخواه‪ ٬‬اصول اعالن وصیت توسط بیماران و مراقبت و رسیدگی به آنان‬

‫هرچند پس از مرگ نشانی از زندگی دیگر نیست‪ ٬‬اما با نزدیک شدن مرگ خیلی چیز ها را می شود تجربه کرد‪ .‬اگر خویش و‬
‫آشناهای تان از پیش بدانند شما در این باره ها چگونه می اندیشید‪ ٬‬وقت خواهند داشت با راحتی بیشتر در آن زمینه ها با شما‬
‫صحبت کنند‪ .‬من خودم چه می خواهم؟ می خواهم مغزم را به بانک مغز هلند بدهم‪ .‬اگر وقت کنم به همکارانم خواهم نوشت‬
‫کجاهای مغز مرا بیشتر بررسی کنند‪ .‬به آنان راهنمایی هایی خواهم کرد که در پژوهش های شان روی مغز من کدامین نکات‬
‫تکنیکی باعث خسته و بی حوصله شدن شان خواهد گشت‪ .‬بقیه اندام های مرا می توانند برای پیوند زدن به بیمارانی که بدانها نیاز‬
‫دارند‪ ٬‬بکار برند‪ ٬‬تا از این رهگذر کسی را خوشحال کنم و او بیشتر زنده بماند‪ .‬به آنان خواهم گفت‪ ٬‬هرگاه دکتر ها تشخیص‬
‫دادند‪ ٬‬نیاز هست مرا کالبد شکافی کنند‪ ٬‬می توانند آنرا بکنند‪ .‬برایم اهمیت ندارد که با بقیه تنم چه می کنند‪ .‬خانواده ام می توانند‬
‫‪.‬در آن باره تصمیم بگیرند‬

‫اگر کسی در باره دوره آموزش یاد شده پیشنهادی دارد‪ ٬‬آماده شنیدن آنها هستم‪ .‬آیا شما به آن عالقه پیدا کرده اید؟ منظورم شرکت‬
‫‪.‬در آن دوره آموزش است‬

‫‪.‬امیدوارم زندگی تا هنگامی که آنرا می خواهید بکام تان باشد‬


‫‪xx. 4‬‬

‫بانک مغز هلند‬

‫بانکی که با شما اندیشید‬

‫برای پی بردن به و سر درآوردن از انگیزه های بیماری مغزی به بافت های مغزی بیماری که مرده است نیازمندیم‪ .‬در سال های‬
‫پایانی دهه هفتاد‪ ٬‬من توانستم پس از چهار سال کوشش‪ ٬‬پنج مغز از بیماران آلزهایمر را بدست آورم که از نظر کلینیکی به طور‬
‫کامل مستند شده بود‪ ٬‬در حالی که همان هنگام ‪ ۱۰۰۰۰۰‬بیمار آلزهایمر در هلند بود‪ .‬این ناکامی از آن روی بود که آنان در‬
‫بیمارستان های آکادمیک نمردند‪ ٬‬بلکه در خانه های پرستاری از سالمندان و یا خانه های خود‪ ٬‬که در آنها شیوه های پژوهش‬
‫بکار برده نمی شود‪ ٬‬مردند‪ .‬از آنهمه بیمار مواد کالبد شکافی و کنترل نیز بدست نیامد‪ ٬‬چون هیچکس برای باز کردن مغز‬
‫بیمارانی که بیماری مغزی نداشتند‪ ٬‬ضرورتی نمی دید‪ .‬اما ما می دانیم که برای پژوهش می باید هر تکه ای از بافت مغزی کسی‬
‫که آن بیماری را ندارد ولی هم‪-‬سن او و هم‪-‬جنس او است‪ ٬‬با مدتی که از مرگ او می گذرد‪ ٬‬با ساعتی از روز که او مرده است‬
‫و غیره مقایسه گردد‪ .‬این چنین شد که من در سال ‪ ۱۹۸۵‬آستین باال زدم و در بانک مغز هلند ( ب م ه) را بنیانگذری کردم‪ .‬این‬
‫بانک بافت های مغزی خوب مستند شده را‪ ٬‬در دسترس پژوهشگران می گذارد‪ .‬آسیب شناسان نیورولوژیک دانشگاه آزاد از‬
‫همان آغاز با ما همکاری خوبی دارند‪ .‬در مدتی بیش از ‪ ۲۰‬سال ب‪ .‬م‪ .‬ه‪ .‬هزاران تکه از بافت های مغزی ‪ ۳۰۰۰‬اهدا کننده‬
‫مغز را به ‪ ۵۰۰‬پروژه پژوهشی در ‪ ۲۵‬کشور رسانده است‪ .‬در سال ‪ ۱۹۹۰‬ب‪ .‬م‪ .‬ه‪ .‬به عنوان یک جایگزین خوب بجای‬
‫آزمایش روی جانوران جایزه دریافت کرد و در سال ‪ ۲۰۰۸‬پرنسس ماکسیما ( که اکنون ملکه هلند شده است ‪ -‬م‪ ٬).‬به ما افتخار‬
‫داد و از ب‪ .‬م‪ .‬ه‪ .‬بازدید کرد‪.‬‬

‫دکتر اینکه های تنیخا که اینک سرپرستی ب‪ .‬م‪ .‬ه‪ .‬را دارد‪ ٬‬کارهایی را که در بانک ما انجام داده می شود‪ ٬‬به ماکسیما نشان داد‪.‬‬
‫هم اکنون ‪ ۲۰۰۰‬تن در ب‪ .‬م‪ .‬ه‪ .‬به عنوان اهدا کننده‪ ٬‬ثبت نام کرده اند و اجازه داده اند پس از مرگ شان کالبد شکافی شوند‪ ٬‬از‬
‫بافت های مغزی و از داده های آنان برای مقاصد تحقیقی استفاده شود‪ .‬پس از مردن یک اهدا کننده‪ ٬‬نخست یک پزشک بی طرف‬
‫می باید هر چه زودتر مرگ او را تایید کند‪ .‬پس از آن با ب‪ .‬م‪ .‬ه‪ .‬تماس گرفته می شود‪ .‬آنگاه مرده را خیلی زود‪ ٬‬در ‪ ۲‬تا ‪۶‬‬
‫ساعت‪ ٬‬برای کالبد شکافی به بیمارستان آکادمیک آمستردام می رسانند‪ .‬در هر کالبدشکافی ‪ ۷۰‬تکه از بافت مغزی را بریده و‬
‫آماده می کنند‪ ٬‬که هشت تکه از آن برای تشخیص بیماری بکار میرود‪ .‬بقیه بافت های مغزی را یا در منهای هشتاد درجه سانتی‬
‫گراد منجمد می کنند‪ ٬‬یا کشت می کنند و یا بگونه ای دیگر نگهداری و به گروه های پژوهشی ارسال می کنند‪ .‬ماکسیما می‬
‫خواست بداند آیا کیفیت آن پژوهش ها تضمین شده است؟ البته که چنین است و آن امر از طریق یک کمیسیون مستقل صورت می‬
‫گیرد‪ .‬آنچه ب‪ .‬م‪ .‬ه‪ .‬را منحصر به فرد می کند‪ ٬‬این استکه بافت ها به فاصله کمی از مردن در دسترس آنان قرار می گیرد‪ .‬این‬
‫امکان از آنرو میسر می گردد که اهدا کنندگان و خانواده های آنها از پیش می دانند کدامین گامها برداشته خواهد شد‪ .‬از آنرو‬
‫کاغذ ها و مدارک مورد نیاز را به موقع آماده می کنند‪ .‬از این گذشته سازمان کفن و دفن نیز بر اهمیت سرعت عمل در این‬
‫خصوص اشراف دارد‪ .‬یکبار پلیسی به من زنگ زد‪ ٬‬برای آنکه از گفته های یکی از کارکنان سازمان کفن و دفن که با سرعت‬
‫رانندگی می کرده است تا مرده ای را به بیمارستان آکادمیک برساند‪ ٬‬سر درنیاورده بود‪ .‬در یک مورد دیگر پلیس موتور سواری‬
‫یکی از کارکنان کفن و دفن را که جسدی را حمل می کرد و در میان ترافیک گیر کرده بوده‪ ٬‬کمک می کند تا خود را به باند‬
‫آزاد برساند و براهش ادامه دهد‪.‬‬

‫اهدا کنندگان کسانی هستند که به مساله عالقه پیدا کرده اند‪ .‬روزی اهدا کننده ای که ام‪ .‬اس‪ .‬داشت بمن زنگ زد و گفت‪’ :‬دلم می‬
‫خواهد دشمن را ببینم‪ ‘.‬ما او را که روی صندلی چرخدار بود آوردیم به موسسه مان‪ ٬‬اینگه های تنیخا روی صندلی او یک‬
‫میکروسکوپ گذاشت و کمکش کرد تا بافت های مغز یک بیمار ام اس را ببیند‪ .‬بعضی وقت ها سوال های عجیبی از ما می کنند‪.‬‬
‫یکبار شخصی از طرف یکی از اعضای خانواده اش پرسید می تواند هم‪-‬زمان مغزش را به ما بدهد‪ ٬‬اندام هایش را برای پیوند‬
‫زدن بدهد و کالبدش را برای پژوهش های علمی در اختیار تیم های تحقیقی بگذارد؟ پرسیدیم آن شخص چه نسبتی با تو دارد‪ .‬وی‬
‫پاسخ داد‪’ :‬مادر زنم می باشد‪ ‘.‬در سال ‪ ۱۹۹۰‬تصمیم گرفتیم اهدا کنندگانی را نیز که ام‪ .‬اس‪ .‬داشتند ثبت نام کنیم‪ .‬همسر یکی از‬
‫بیماران ام‪ .‬اس‪ .‬علیه ما شکایت کرد‪ .‬وی خیال می کرد ام‪ .‬اس‪ .‬یک بیماری مغزی نیست بلکه یک بیماری ماهیچه ای می باشد‪.‬‬
‫دلیلی که او میاورد این بود‪’ :‬زن من که دیوانه نیست‪ ‘.‬یکی از اهدا کنندگان از ما می خواست تا از میان رفتن تابش و هاله ای که‬
‫دارد برایش صبر کنیم و دست به کالبدشکافی نزنیم‪ .‬ما دلداریش دادیم و آرامش کردیم‪.‬‬

‫شکی نیست تصمیم گرفتن به اینکه مغز خود را به ب‪ .‬م‪ .‬ه‪ .‬هدیه کنید‪ ٬‬کار ساده ای نیست‪ .‬بعضی وقت ها بخود می گویم‪٬‬‬
‫علیرغم کارهای نابخردانه ای که در زندگیم کرده ام و علیرغم سخنان نسنجیده ای که در زندگیم گفته ام‪ ٬‬پس از مردن‪ ٬‬از مغز‬
‫‪.‬من در ب‪ .‬م‪.‬ه‪ .‬استفاده بهینه خواهد شد و این برایم آرامش می دهد‬
‫‪xx. 5‬‬
‫گیاهانی برای زندگی دراز پس از مردن‬

‫زندگی از آنرو شیرین است‬


‫که بار دیگر بدست نمی آید‬
‫یی‬ ‫امیلی دیکینسون ( ‪)۱۸۸۶-۱۸۳۰‬‬

‫طب سنتی چینی پُر از داروهایی است که گفته می شود عمر را دراز میکند‪ .‬از این گذشته هر چیز خوش مزه ای را که می‬
‫خوریم‪ ٬‬در چین می گویند آن برای بدن یا برای اندام مشخصی خوب است‪ ٬‬پس یقین بدن که عمر را دراز میکند‪ .‬شاید بهمین دلیل‬
‫است که وقتی که در چین میگویم‪ ٬‬من عالقه زیادی به زندگی دراز ندارم‪ ٬‬بلکه دل در گرو یک زندگی خوب و خوش سپرده ام‪٬‬‬
‫همه با نگاهی سر درگم واکنش نشان می دهند‪.‬‬

‫من در چین دیدم که آنها با سبزی ها و ادویه ها بدن مرده ها را می توانند مدت های طوالنی نگهدارند‪ .‬یکبار رفته بودم به هفای‪٬‬‬
‫در دانشگاه پزشکی آنهویی به عنوان استاد میهمان بودم‪ ٬‬در آنجا برای نخستین بار در باره کوهستانی شنیدم که جیوهوا نامیده می‬
‫شود‪ .‬آنجا در دوره سلسله مینگ ( ‪ )۱۶۴۴-۱۳۶۸‬رهبانی زندگی می کرد که ووسیّا نام داشت ‪ .‬وی در طول ‪ ۲۸‬سال ‪ ۸۱‬بخش‬
‫از کتاب دینی بوداییان را با خون زبان خود و پودر طال نوشته بود‪ .‬می گویند او در ‪ ۱۲۶‬سالگی مرد و در جسد او پس گذشت‬
‫سه سال هنوز نشانی از گندیده شدن دیده نمی شد‪ .‬رهبان های دیگر‪ ٬‬که گمان می کردند روح بودا در بدن او رفته است‪ ٬‬بدن او‬
‫را با آب طال پوشاندند‪ .‬از بدن مومیایی او به نشانه پایندگی مونک در کاخ مونک نگهداری می شود‪ .‬همچنین در پرستشگاه دیگر‬
‫کوستان جیوهوا مومیایی های ‪ ۵۰۰‬ساله را نگهداری و پرستش می کنند‪ .‬من سر درنیاوردم آنها چگونه آن کار را می کنند‪ ٬‬چون‬
‫هوای آن کوهستان بسیار نمور است‪ .‬استاد چینی من ژو جیانگ‪-‬نینگ‪ ٬‬که اکنون در هفای استاد دانشگاه می باشد‪ ٬‬گفت اگر من‬
‫باور ندارم‪ ٬‬می توانم بروم و با چشم خود آنرا ببینم‪ .‬فردای آنروز از طرف دانشگاه یک ماشین بما دادند‪ ٬‬با راننده‪ .‬همسرم و‬
‫دخترم نیز همراه من آمدند‪ .‬یک پزشک چینی بنام آی‪-‬مین‪-‬مایو به عنوان مترجم بما پیوست‪.‬‬

‫پس از شش ساعت رانندگی‪ ٬‬هنگامی به آن کوهستان رسیدیم که تاریکی آنرا در بر گرفته بود‪ ٬‬دیر هنگام بود و صومعه هابسته‪.‬‬
‫شب را در دهکده ای بنام جیوهووا گذراندیم‪ .‬صبح روز بعد رفتیم به صومعه ای که در آن رهبان های بودایی و چینی دور یک‬
‫تابوت شیشه ای دعا می خواندند‪ .‬در واقع توی تابوت یک مومیایی دیده می شد که به حالت دعا بود و او را با رنگ طالیی رنگ‬
‫کرده بودند‪ .‬سردسته رهبان های زنده که سرگرم دعا خواندن بودند‪ ٬‬آنها را بکناری راند تا ما بتوانیم مومیایی را از نزدیک ببینیم‬
‫و بررسی کنیم‪ .‬ساختار بدن سالم و بی نقص بود‪ ٬‬به طوری که می شد از آن برای درس تشریح و کالبد شکافی استفاده کرد‪.‬‬
‫ماهیچه ها را خوب می شد از میان پوست خشک و نازک شده دید‪ .‬همه پرستشگاه های کوهستان جیوهووا یکی یا چندتا از آن‬
‫’بدن های گوشتی‘ داشت‪ .‬آنها از بکار بردن مومیایی خودداری می کردند و آنرا درخور آن بدن های گوشتی نمی دانستند‪ .‬بکمک‬
‫مترجمی که داشتیم از سردسته رهبان ها پرسیدم‪ ٬‬بدن آن رهبان مرده پس از گذشت آنهمه مدت از مرگ وی چگونه خوب و سالم‬
‫مانده است‪ .‬پاسخ وی آن بود که‪’ ٬‬چون او مقدس است‪ ‘.‬پس از آن به ژو در هفای زنگ زدم و خنده کنان گفتم پاسخ چیستان یافته‬
‫شد‪’ :‬او مقدس است‘ ژو گفت رهبان ها با دیدن فرارسیدن پایان زندگی شان‪ ٬‬از خوردن دست می کشند‪ .‬از آن پس آنان تنها‬
‫سبزی می خورند‪ .‬آنان را در خمره هایی نگه میدارند که تا گردن شان با سبزی ها‪ ٬‬و ادویه ها‪ ٬‬زغال چوب و آهک پر شده‬
‫است‪ .‬بعضی وقت ها می شود بدن را به این ترتیب‪ ٬‬پیش از مر دن خشک کرد و در همان حالت نگهداشت‪ .‬مقدس ها آنها می‬
‫باشند‪ .‬در آن میان از دخترم خواسته شد برود با رهبان ها نیایش بکند‪ .‬آنان به دختر من بسیار مهربانی می کردند و راز ها و‬
‫ناگفته های پرستش بوداییان را به او نشان می دادند و می گفتند‪ .‬آمیزه زیبا و خوشایندی از رهبان های کوچک چینی با سرهای‬
‫ته تراش و دختر بلند و باالی من با موهای بلوند دراز در میان آنان که با هم سرگرم ستایش بودند‪ ٬‬به بازدید کنندگان شادی می‬
‫بخشید‪ .‬این را که شرکت دختر من در آن مراسم به حفظ آن جسد کمک کرده است یا نه‪ ٬‬می باید زمان نشان دهد‪ .‬بدبختانه من‬
‫نتوانستم ترکیب آن سبزی ها و ادویه ها را بدست آورم‪.‬‬
‫‪XXI‬‬

‫فرگشت‬

‫اکنون روشن شده است که آدمی پیرو همان منشور ها و اصولی ساخته شده است که پستانداران دیگر‬
‫ساخته شده اند‪ .‬مغز‪ ٬‬مهم ترین اندام همه آنها‪ ٬‬همچنانکه هاکسلی و کالبد شناسان دیگر نشان دادند‪٬‬‬
‫پیرو یک قانون می باشد‪ .‬بیشوف که به ناخواه گواه آن رویداد شده و آنرا دیده بود‪ ٬‬تایید کرد که‬
‫همانندی هر شکاف و هر خمیدگی مغز آدمی را در مغز اورانگوتان نیز می توان دید؛ سپس وی می‬
‫افزاید‪ ٬‬مغز آنان در هیچ لحظه ای از تکامل آنان یکسره همسانی ندارد؛ که نباید چنین انتظاری هم‬
‫داشت‪ ٬‬چرا که در غیر آن صورت توانایی های ذهنی آنان می باید برابری می کرد‪.‬‬
‫چارلز داروین‪۱۸۷۱ ٬‬‬

‫‪XXI. 1‬‬
‫چانه زدن و گفتگو کردن و افزایش بزرگی مغز‬

‫دوهمسری به این معناست که یکی از زنان زیادی است‪ .‬در تک همسری هم‪ .‬ثث‬
‫اسکار وایلد ( ‪)۱۹۰۰-۱۸۵۴‬‬

‫بزرگی مغز و هوشمندی ما در گذر فرگشت افزایش هنگفتی یافته است‪ .‬باهوش بودن یعنی‪ :‬داشتن توانایی حل مشکالت‪ ٬‬سرعت‬
‫تفکر‪ ٬‬قابلیت تالش متمرکز برای دست یافتن به هدف‪ ٬‬منطقی اندیشیدن و با پیرامون خویش پیوندی کارآمد داشتن‪ .‬باهوش بودن و‬
‫خردمندی گستره های فراوان دارد‪ ٬‬مانند زبان دانی‪ ٬‬منطقی بودن‪ ٬‬ریاضی دانی‪ ٬‬دید و بینش بُعد و فضا داشتن‪ ٬‬هوشمندی‬
‫موسیقیایی‪ ٬‬اجتماعی و موتوریک یا حرکتی ‪ -‬ضریب هوشی یا آی کیو سنجهٔ خوبی برای باهوش بودن بشمار نمی آید‪ .‬هنگامی‬
‫که از رابطه میان با هوش بودن و بزرگی مغز سخن می رود‪ ٬‬مراد بزرگی مطلق مغز نیست‪ .‬آدمی با داشتن مغزی که یک و نیم‬
‫کیلو وزن آن می باشد‪ ٬‬دارنده بزرگترین مغز نیست‪ .‬نهنگ اسپرم با داشتن مغزی بوزن نُه کیلو صاحب بزرگترین مغز می باشد‬
‫و میانگین مغز فیل ها به ‪ ۸/۴‬کیلو می رسد‪ .‬حتی مغز آلیس‪ ٬‬فیلی که در لوناپارک نیویورک زندگی می کرد‪ ٬‬شش کیلو بود‪ .‬بهر‬
‫صورت نهنگ و فیل از آدم باهوشتر نیستند‪ .‬بزرگی نسبی مغز در مقایسه با همه بدن‪ ٬‬با کیفیت مغز به عنوان یک ماشین داده‬
‫پردازی‪ ٬‬همچنانکه داروین در سال ‪ ۱۸۷۱‬بیان کرد و صد سال پس از آن مایکل هوفمان آنرا محاسبه نمود‪ ٬‬پیوند آشکاری دارد‪.‬‬
‫یک اندازه گیری بهتر برای سطح رشد تکاملی مغز ضریب برآماسیدگی و بزرگ شدگی ( انسفالیزاسون) مغز در طول تکامل (‬
‫ئی کیو) می باشد‪ ٬‬که نشاندهنده مقدار نسبی بافت های مغزی باالتر از بافت های مورد نیاز برای هدایت بدن می باشد‪ .‬در این‬
‫سنجش آدمی با فاصله زیاد از همه جانوران‪ ٬‬در جایگاه نخست می ایستد‪ .‬ئی کیو را در واقع رشد پوسته مغزی تعیین می کند‪.‬‬
‫افزایش بزرگی مغز ما در روند فرگشت را افزایش سنگهای ساختمان معز‪ ٬‬سلول های مغزی ( نیورون ها) و پیوند های آنها‬
‫تعیین می سازد‪ .‬پس می توان گفت یک سنجه خوب برای اندازه گیری با هوش بودن‪ ٬‬شمار نیورون های مغزی در پوسته مغز‬
‫می باشد‪ .‬این نیورون ها در پوسته مغزی در واحد های کارکردی گروه‪-‬بندی شده و مانند تی َرک هایی کنار هم قرار گرفته اند که‬
‫ستون نامیده می شوند‪ .‬هرچند در روند فرگشت پوسته مغز بزرگ گشت‪ ٬‬اما میانگین بزرگی و کوچکی ستون ها بیش و کم‬
‫یکسان ماند‪ :‬نزدیک به نیم میلی متر‪ .‬این بدان معناست که در روند فرگشت پوسته مغزی به سبب افزایش شماره ستون ها بزرگ‬
‫شده است‪ .‬این نیز ضرورتی را ایجاب می کرد‪ ٬‬ضرورت چین خوردگی های مغز را‪ .‬همه آنها برنامه ساختمانی مغز را عوض‬
‫نکرد و فرق میان مغز آدمی و از آن میمون های آدم نما‪ ٬‬از نظر بزرگی به یک اندازه می باشد‪ .‬این بزرگ شدگی فرگشتی مغز‪٬‬‬
‫توان پردازش اطالعات را بسیار افزایش داد‪ .‬افزایش پیشروانهٔ بزرگی مغز در روند فرگشت‪ ٬‬با طوالنی شدن دوره بارداری‪ ٬‬با‬
‫طوالنی شدن دوره بزرگ شدن و آموختن‪ ٬‬با طوالنی شدن طول عمر و کاهش شمار فرزندان همراه بود‪ .‬در روند فرگشتی‬
‫پیشرفت بشری‪ ٬‬در دوره کوتاه ’تنها‘ ‪ ۳‬میلیون سال محتوای جمجمه سه برابر و طول عمر دو برابر گشت‪.‬‬

‫با گذشت زمان‪ ٬‬در بارهٔ فشار فرگشتی که موجب بزرگ گشتن مغز شده است‪ ٬‬فرضیه پردازی های چندی شده است‪ .‬مغز انسان‬
‫های اولیه این برتری فرگشتی را به آنان میداد که از ابزار استفاده کنند و از آن طریق خوراکی بیشتر بدست آورند‪ .‬از این گذشته‬
‫نظریه دیگری نیز هست که می گوید‪ ٬‬این بویژه پیچیدگی های اجتماعی بود که به تکامل مغز و بزرگتر شدن مغز انسان های‬
‫اولیه منجر شده است‪ .‬فرضیه یاد شده به فرضیه ‪ -‬ماکیاولی نیز معروف می باشد‪ .‬در این فرضیه فرد می باید روی استراتژی‬
‫های اجتماعی سرمایگذاری کند‪ ٬‬استراتژی هایی که در دراز مدت بقا و دوام گروه را به بهترین روش تضمین می کند‪ .‬در واقع‪٬‬‬
‫در انسان های اولیه‪ ٬‬پیوند آشکاری میان بزرگی پوسته مغزی و بزرگی و پیچیدگی گروه اجتماعی هست‪ ۵۲ .‬میلیون سال پیش‬
‫انسان های اولیه به زندگی در گروه های اجتماعی روی آوردند‪ .‬پس از آنکه آنان از جانوران شب به جانوران روز تغییر یافتند‪٬‬‬
‫زندگی در گروه برای شان امنیت بیشتری داشت‪ .‬پیچیدگی زندگی در گروه ها را جفت گزینی و تک همسری تعیین می کند‪ .‬هر‬
‫دو آن نظریه ها مستلزم انتظارات فراوان از مغز می باشد‪ .‬آنها انتخاب و گزینش مناسب جفت را‪ ٬‬از باره بارآوری ایجاب می‬
‫کند‪ ٬‬این نیز گفتگو و بده و بستان های پیچید ٔه میان جفت ها را ضروری می کند‪ .‬تندی و بغرنجی این روابط‪ ٬‬که روی همه آنها‬
‫می شود بحث کرد‪ ٬‬به نظر می رسد فشار و ابرام تکاملی نیرومندی روی تکامل و بزرگ شدن مغز آورده است‪ .‬ساز و کار تک‬
‫همسری نزدیک به ‪ ۵/۳‬میلیون سال پیش در میان آدم ها به وجود آمد و سودمندی خود را در حفظ خانواده در طول تکامل نشان‬
‫داده است‪ ٬‬در عین حال آن بار سنگینی روی مغز ما می باشد‪.‬‬
‫‪XXI. 2‬‬

‫تکامل مغز‬

‫ما آدم ها از آنرو در اینجا هستیم که گروهی از ماهی های نا آشنا‪ ٬‬آناتومی عجیب و غریبی باله و پره داشت که می توانست به‬
‫حیوانی تغییر یابد که در خشکی زندگی می کند و دارای پا می باشد؛ چون در دوره یخبندان زمین‪ ٬‬سراسر زمین یخ نبست‪ ٬‬برای‬
‫همین یکی از تیره های کم اهمیت و کوچک جانوران که یک چهارم قرن پیش در افریقا پدید آمد‪ ٬‬به هر صورت توانست زنده‬
‫بماند‪ .‬ای بسا که ما در آسمان ها دنبال پاسخی هستیم ‪ -‬اما از آن پاسخ آسمانی نشانی نیست‪ .‬یی‬

‫یی‬ ‫استفان‪ ٬‬جی ُگلد ( ‪)۲۰۰۲-۱۹۴۱‬‬

‫مشخصه بزرگ آدمیان مغز بی نظیری استکه یک و نیم کیلو وزن و نزدیک به ‪ ۸۶‬میلیارد سلول مغزی یا نرون دارد‪ .‬به دیگر‬
‫سخن شمار آنها ‪ ۱۵‬برابر بیشتر از آدمهای روی زمین می باشد‪ .‬هر سلول مغزی با ‪ ۱۰۰۰۰‬سلول مغزی دیگر‪ ٬‬از طریق‬
‫جاهای اتصال بسیار تخصصی‪ ٬‬سیناپس ها‪ ٬‬ارتباط دارد‪ .‬خاصیت اصلی سلول های عصبی یا نیورون ها دریافت‪ ٬‬هدایت‪٬‬‬
‫پردازش تحریکات می باشد که مختص بافت سلول های عصبی نمی باشد‪ .‬اصوالً این خاصیت را در بافت های سلولی دیگر‪ ٬‬در‬
‫همه ارگانیسم های زنده‪ ٬‬حتی در جانوران تک سلولی نیز می توان یافت‪ .‬این امر در مورد اشکال اولیه حافظه و توجه هم صدق‬
‫می کند‪ .‬همچنانکه پروفسور آریَنز کاپرز ( ‪ ٬)۱۹۳۰‬نخستین سرپرست موسسه مغز در آمستردام‪ ٬‬توصیف کرد‪ ٬‬چون سلول های‬
‫عصبی یا نیورون ها در طول تکامل‪ ٬‬در این زمینه کارشناس گشته اند‪ ٬‬در بجا آوردن این کارکرد‪ ٬‬بسیار کارآمد می باشند‪ .‬در‬
‫حالی که سرعت انتقال تحریکات در سلول های غیر از سلول های عصبی‪ ٬‬به ندرت بیشتر از ‪ ۰\۱‬سانتی متر در ثانیه می شود‪٬‬‬
‫ساده ترین سلول عصبی‪ ٬‬تحریکات را با سرعت ‪ ۰\۱‬تا ‪۵/۰‬متر در ثانیه انتقال می دهد‪ .‬پیرو برآوردهای کایزر‪ ٬‬سلول های‬
‫عصبی ما می تواند سرعت انتقال خود را به ‪ ۱۰۰‬متر در ثانیه برساند و این تنها یکی از خصلت های تخصصی سلول های‬
‫عصبی می باشد که برتری فرگشتی هنگفتی را به همراه آورد‪ .‬اسفنج ها‪ ٬‬از جانوران بسیار آغازین‪ ٬‬تنها دارای چند سلول می‬
‫باشد‪ ٬‬که هیچ اندامی ندارد‪ .‬بهمین سان نیز هیچ سلول عصبی ندارد‪ .‬اما آنها حاوی پیشگامان سلول های عصبی می باشد‪ .‬در دی‪.‬‬
‫ان‪ .‬ا‪ .‬آنها تقریبا ً مجموعه کاملی از ژن ها‪ ٬‬برای ساختن پروتین هایی که در سمت دریافت کنندهٔ محل اتصال میان سلول های‬
‫عصبی‪ ٬‬غشای سیناپسی انتهایی جای دارد‪ ٬‬دیده می شود‪ .‬بدین سان در طول تکامل صرفا با چند تغییر کوچک‪ ٬‬یک کارکرد‬
‫کامال نوین در انتقال پیام رسان های شیمیایی به وجود آمده است‪ .‬سس‬

‫سلول های عصبی اولیه ‪ ۶۵۰-۵۴۳‬میلیون سال پیش‪ ٬‬در دوره پری ‪-‬کامبریوم پدید آمد‪ .‬آن سلول های اولیه شبکه عصبی پخش و‬
‫پراکنده‪ ٬‬و نامشخصی همراه با نرون ها و سیناپس های واقعی داشتند‪ ٬‬از همان آغاز‪ ٬‬این سلول های عصبی از پیام رسان های‬
‫شیمیایی استفاه می کردند‪ ٬‬که می توان تکامل مولکولی گام به گام آنرا در پیام آورهای شیمیایی که همانندی تنگاتنگی با آنها دارد‪٬‬‬
‫در مغز ما دنبال کرد‪ .‬در این پژوهش‪ ٬‬دوست داشتنی ترین آن سلول ها پولیپ کوچک هیدرا می باشد که کالً ‪ ۱۰۰۰۰۰‬سلول‬
‫دارد‪ .‬هیدرا در سر و پا دارای تجمع و تراکم می باشد که می توان آنرا نخستین گام فرگشتی در پدید آمدن مغز و نخاع بشمار‬
‫آورد‪ .‬در هیدرا‪ ٬‬یک پیام رسان شیمایی درون سلول عصبی یافته شد که بمانند هم واسوپرسین و هم اوکسی توکسین می باشد‪.‬‬
‫یک چنین پروتئین کوچکی را که بوسیله سلول های عصبی به عنوان پیام آور شیمیایی ساخته می شود‪’ ٬‬پپتید نو‘ می نامند‪ .‬در‬
‫جانوران مهره دار‪ ٬‬ژنی که برای نیورو پپتید است‪ ٬‬نخست به دو ژن تقسیم می شود‪ ٬‬سپس در دو جا تغییر می یابد‪ .‬بدین سان دو‬
‫نیورو پپتید پدید میاید‪ ٬‬واسوپرسین و اوکسی توکسین‪ ٬۳‬اگرچه باهم همسانی هایی دارد اما هریک کارشناسی خود را دارد‪ .‬به این‬
‫پیام رسان ها به تازگی‪ ٬‬در مقام پیام آور های مهم مغز اجتماعی ما ( بخش ‪ ۲.۳‬و ‪ ۱۰.۲‬را ببینید)‪ ٬‬عالقه زیادی نشان داده می‬
‫شود‪ .‬با توجه به جای تولید‪ ٬‬پخش شدگی و جایی که پیام در آنجاها دریافت می شود‪ ٬‬این دو پیام آور می تواند روی کارکرد کلیه‬
‫( بخش ‪ ۲.۲‬و ‪ ۲.۳‬را ببینید)‪ ٬‬بارداری و ساخته شدن شیر ( بخش ‪ ۲.۲‬و ‪ ۲.۴‬را ببینید)‪ ٬‬ریتم روز و شب ( بخش ‪ ۲۱.۴‬را‬
‫ببینید)‪ ٬‬فشار و پریشانی ( بخش ‪ ۶.۳‬را ببینید)‪ ٬‬دلدادگی ( بخش ‪ ۵.۳‬را ببینید)‪ ٬‬برانگیختگی ( راست شدگی) جنسی ( بخش ‪۴.۴‬‬
‫را ببینید)‪ ٬‬اعتماد داشتن‪ ٬‬درد و هوس جیزی را کردن ( بخش ‪ ۵.۵‬را ببینید) نقش داشته باشد‪’ .‬پروژه هیدرا پپتید‘ تا سال ‪۲۰۰۱‬‬
‫توانسته بود ‪ ۸۲۳‬پپتید را مجزا و از نظر شیمیایی مشخصات آنها را تعیین کند‪ .‬در میان این ها نیورو پپتید هایی نیز بود که‬
‫نخستین بار در مهره داران یافته شد‪ ٬‬مانند ’پپتید فعال کننده‘ سر‪ ٬‬در هیدرا‪ ٬‬که روشن شده است در هیپوتاالموس‪ ٬‬در جفت و‬
‫تومورهای مغزی آدم ها نیز یافته می شود‪ .‬همسانی شیمیایی انواع آن بسیار بزرگ می باشد‪ .‬در روند فرگشت نخستین دسته از‬
‫سلول های عصبی در سر را‪ ٬‬گانگالیون مغز را‪ ٬‬که می شود آغاز راستین مغز بشمار آورد‪ ٬‬در کرم های صاف تشخیص داد‪.‬‬
‫تغییرات گام به گام مولکولی و ساختاری کوچک در مغز‪ ٬‬در روند فرگشت روشن می سازد که ما جایگاه یگانه ای را که اغلب‬
‫گفته می شود‪ ٬‬آدمی در قلمرو جانوران دارد‪ ٬‬بهتر است نسبی ببینیم‪ .‬داروین در کتاب ’فرود آمدن آدمی و گزینش برپایه جنسیت‘‬
‫( ‪ )۱۸۷۱‬می گوید‪’ ‘ :‬گمان نمی کنم کسی در این باره شک کند که بزرگی مغز در آدم ها‪ ٬‬نسبت به بزرگی بدن‪ ٬‬در مقایسه با از‬
‫آن گوریل و اورانگوتان‪ ٬‬بستگی تنگاتنگی با قابلیت های ذهنی بزرگتر و بیشتر او دارد‪ ... .‬از سوی دیگر هیچکس گمان نمی‬
‫کند که میزان باهوشی دو جانور یا دو آدمی را تنها از طریق تعیین محتوای جمجمه شان می توان دقیق بدست آورد‪ .‬که دقیقا نیز‬
‫چنین است‪ :‬بزرگی مغز ما بیگمان عامل بسیار مهمی در باهوش بودن ما می باشد‪ ٬‬اما تنها عاملی نیست که هوشمندی ما را‬
‫تعیین می کند‪ .‬تفاوت های کوچک مولکولی نیز پیامد های بزرگی دارد‪.‬‬
‫‪XXI. 3‬‬

‫چگونه شد که پسر یکی از ثروت مندان که هوش بسیار هم نداشت‪ ٬‬توانست مهم ترین‬
‫ایده ای را بنویسد که بشریت تاکنون توانسته است بدست آورد؟‬
‫‪.‬نوشته میداس دکرز‪ ٬‬در باره چارلز داروین در روزنامه مردم ‪۲۰۱۰‬‬

‫فرگشت مولکولی‬

‫جنبش هوشمندانه ( آی‪ .‬دی‪ - ).‬با دست یازیدن به یک سری کارهای پایین و از پیش شکست خورده‪ ٬‬در سال های گذشته کوشیده‬
‫است تیوری فرگشت داروین را بی اعتبار کند‪ .‬البته انکار وجود تکامل‪ ٬‬از نظر قانونی مجاز می باشد‪ ٬‬اما حاشا کردن آشکار‬
‫آگاهی های علمی بدست آمده‪ ٬‬کاری که سینه زنان زیر علم آی‪ .‬دی‪ .‬می کنند‪ ٬‬نشان از سنجش با دو پیمانه دارد‪ :‬هنوز در هلند‬
‫ناسزا گفتن به خدا مجازات دارد اما ناسزا گفتن به داروین آزاد می باشد‪ .‬یکی از کارهای سینه زنان آی‪ .‬دی‪ .‬انکار سهم بزرگ‬
‫زیست شناسی مولکولی روی درک و برداشت ما از فرگشت می باشد‪ .‬پروفسور آری فان دن بویکل‪ ٬‬در کتابی از کیس دکرز (‬
‫‪ ٬)۲۰۰۵‬در باره الگوی هوشمندان می گوید‪’ :‬بارها و بارها ادعا شده است دستاوردهای زیست شناسی مولکولی چندین دهه‬
‫گذشته‪ ٬‬به طور قطع از نظریهٔ داروین حمایت میکند‪ .‬هیچ هم چنین نیست‪ ‘.‬بگذارید با چند نمونه نشان دهم که این گزافه گویی از‬
‫یک سینه زن آی‪ .‬دی‪ .‬یاوه ای بیش نیست‪.‬‬

‫باور کردنی نیست و درگمان نمی گنجد که داروین در سال ‪ ٬ ۱۸۵۹‬بی آنکه آگاهی های مولکولی امروزی را داشته باشد‪ ٬‬گفت‬
‫همه اشکال زندگی از یک شکل آغازین سرچشمه می گیرد‪ ٬‬چون که همه بافت های زنده از باره شیمیایی همسانی های بسیار‬
‫دارد‪ .‬زیست شناسی مولکولی در سال های گذشته پی و پایه نیرومندی برای آن دیدگاه آینده بین فراهم آورده است‪ .‬فرگشت را در‬
‫دی‪ .‬دن‪ .‬ا‪ .‬می توان پی گرفت‪ ٬‬در ‪:‬‬

‫‪ -‬دگرگونی های گام بگام مولکولی ژن هایی که دارای برنامه و دستور العمل برای پروتئین ها می باشد‪.‬‬

‫‪ -‬تقسیم ژن ها به دو ژن و پدید آوردن ژن هائی با کارکرد نوین از این راه‪.‬‬

‫‪ -‬از میان بردن ژن ها‪.‬‬

‫‪ -‬دگرگونی های در بخش هائی از ار‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬که فاقد برنامه و دستور العمل برای پروتئن می باشد‪ ٬‬اما وظیفه مهم نظم و‬
‫سازماندهی سلول را به عهده دارد‪.‬‬

‫پژوهش های مولکولی پیوسته و درنگ ناپذیر آگاهی ها و ایده های نوینی را در باره راهی که فرگشت پیموده است و اینکه چرا‬
‫چنین شده است‪ ٬‬بدست میدهد‪ .‬این امر در مورد ژن های مربوط به سلول های عصبی نیز صدق میکند‪ .‬همسانی های فراوان‬
‫مولکولی گویای آنستکه می باید دستگاه های عصبی کرم ها‪ ٬‬حشرات‪ ٬‬حانوران مهرده دار‪ ٬‬ماهی ها و نیز آدم ها می باید یک‬
‫پیشاهنگ و پیشگام مشترک داشته باشد که ‪ ۶۰۰‬میلیون سال پیش زندگی می کرده است‪ .‬کرم بورس یا براش ورم ( پراتینرایس‬
‫دومریلی) یک فسیل زنده بشمار میاید‪ .‬این کرم در طول تکامل جنینی خود‪ ٬‬به نظر می رسد همان برنامه مولکولی را دنبال می‬
‫کند که ما‪ ٬‬پستانداران‪ ٬‬در مرحله پیشتری از تکامل خود می کنیم‪.‬‬

‫بیگمان داروین هم از بررسی مولکولی روی دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬متوکندریوم های ( از اندام ها توپی شکل سلول برای تنظیم گرمای درون‬
‫سلول‪ .‬از همین رو مقدار گرمای سلول ها به تعداد میتوکوندریوم های آنها بستگی دارد ‪ -‬م‪ ).‬فنچ های شناخته شده ای که در‬
‫جزیره گاالپاگوس ( جزایری در نزدیکی اکوادور در اقیانوس آرام‪ ٬‬که داروین به آنجا رفته بود ‪ -‬م‪ ).‬آنها را یافت‪ ٬‬خوشنود‬
‫گشت‪ .‬این بررسی ها روشن می سازد که ‪ ۱۳‬نوع از آنها وجود داشته است که‪ ٬‬همچنانکه داروین گمان می کرد‪ ٬‬بچه های یک‬
‫پدر و مادر بزرگ بودند‪ .‬این پیشنیان آنان می باید ‪ ۳/۲‬میلیون سال پیش از سرزمین های امریکای جنوبی به جزایر گاالپاگوس‬
‫می کوچیدند‪ .‬همجنین این ایده داروین که پیشینیان آدم ها را می باید در افریقا جستجو کرد‪ ٬‬از پشتیبانی زیست شناسی مولکولی‬
‫برخوردار شده است‪ :‬هم دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬میتوکوندریُم ’مادری‘ و هم دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬کروموزوم های ایگرگ ’پدری‘ را تا افریقا می توان‬
‫پی گیری کرد‪ .‬بهمان سان ایده داروین در زمینه موج مهاجرت آدم ها از افریقا به قاره های دیگر‪ ٬‬چین و اروپا تایید شده است‪.‬‬
‫اکنون روشن گشته است که آدم ها در دو کوچ از افریقا بیرون رفتند‪ .‬موج نخست از آن آدم های راست ایستاده ( هومو‬
‫ارکتوس)‪ ٬‬در ‪ ۲‬تا ‪ ۶/۱‬میلیون سال پیش و موج دوم کوچ از آن انسان نوین‪ ٬‬ادم های اندیشه ورز‪ ۶۰۰۰۰ ٬‬تا ‪ ۵۰۰۰۰‬سال پیش‬
‫بوده است‪ .‬از تنوع اندک مواد ژنتیکی میان جماعت بیرون از افریقا می توان پی برد تنها چند ده تنی از افریقا کوچیدند‪ .‬آدم های‬
‫نوین در نواحی گوناگون با آدم های پیکر افراشته همخوابگی داشته اند‪ ٬‬از آنرو این ها درهم آمیخته و یکی گشتند‪.‬‬

‫اخیرا ً شماری از پژوهشگران در جستجوی آن دگرگونی های مولکولی‪-‬ژنتیک برآمده اند که ‪ ۳۰۰۰۰۰‬نسل پس از جدایی از‬
‫شامپانزه به پیدایش آدمی منجر شده است‪ .‬همواره اشاره می شود که تفاوت ژنوم شامپانزه و آدمی نزدیک به ‪ ۳۵‬میلیون سنگ‬
‫ساختمانی دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬می شود‪ ٬‬که آنهم تنها ‪ ۱٪‬می باشد‪ .‬آن رقم داستانی بیش نیست‪ ٬‬رقم ‪ ۶٪‬به واقعیت نزدیکتر می باشد‪ .‬این‬
‫همسانی بزرگ از سویی نیز پرده ای بر روی حقیقتی می کشد‪ ٬‬اینکه تنها چند ژن سبب سه برابر شدن وزن مغز ما از زمان جدا‬
‫شدن مان از شامپانزه ها می باشد‪ .‬در این اواخر امکان یاد شده را مشاهدات چندی تایید کرده است‪ .‬یکی از ناهمسانی ها مشخصه‬
‫مغز ما با از آن شامپانزه آنستکه ژنوم هایی که در سوخت و ساز مغز آدمی نقش دارند‪ ٬‬نقش شان برجسته تر است‪ .‬به نظر می‬
‫رسد این کار را تنها یکی دو ژن انجام می دهد‪ .‬همین بحث را یکی از استراتژی هایی دامن می زند که آنرا برای پیگیری ژن‬
‫هایی بکار می بندند‪ ٬‬که منجر به پیدایش آدمی شده است‪ ٬‬با کاوش برای یافتن ژن هایی که در آنها‪ ٬‬پیامد یک دگرگونی تند و‬
‫ناگهانی کوچک‪ ٬‬کوچک شدن مغز و عقب ماندگی ذهنی می باشد‪ .‬در نشانی های بیماری ارثی ’میکرو سفالی اولیه‘ ( این نوع‬
‫میکروسفالی مادر زادی می باشد ‪ -‬م‪ ٬).‬کوچکی مغز به اندازه مغز میمون می باشد‪ ٬‬بی آنکه ساختار کلی آن تغییری بکند‪ .‬بکنار‬
‫از آن بیماران یاد شده عادی به نظر می رسند و هیچ اختالل عصبی ندارند‪ .‬این آسیب دیدگی تکاملی را دست کم در شش جای‬
‫گوناگون دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬می توان مشخص کرد‪ .‬همه ژن هایی که تاکنون شناسایی شده اند‪ ٬‬در تقسیم سلولی شرکت دارند‪ .‬این نیز‬
‫منطقی بودن همکاری آنها را در افزایش بزرگی مغز‪ ٬‬در روند فرگشت‪ ٬‬آشکار می سازد‪ .‬یکی از این ژن ها‪ ٬‬ژن ا‪ .‬اس‪ .‬پی‪.‬‬
‫ام‪ .‬می باشد‪ ٬‬که پس از جدا گشتن آدمی و شامپانزه‪ ٬‬نزدیک به ‪ ۵/۵‬میلیون سال پیش‪ ٬‬در سنگ های ساختمانی دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬آن‬
‫دگرگونی های تندی پدید آمده است‪ .‬با توجه به اینکه یک نوع ژنتیک ا‪ .‬اس‪ .‬پی‪ .‬ام‪ .‬تنها ‪ ۵۸۰۰‬سال پیش به وجود آمده و از آن‬
‫هنگام خود را در میان مردم پخش کرده است‪ ٬‬می گویند مغز آدمی هنوز تکامل می یابد‪ .‬یک نوع ژنتیکی‪ ٬‬ژن میکروسفالی ( ام‪.‬‬
‫سی‪ .‬پی‪ .‬اج‪ .‬آی‪ - .‬نوع دی‪ ).‬احتماال در آخرین دوره یخبندان‪ ۳۷۰۰۰ ٬‬سال پیش‪ ٬‬در دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬آدمی راه یافته است‪ ٬‬در حالی‬
‫که ‪ ۷۰٪‬جمعیت کنونی جهان دارای آن نوع ژن می باشد‪ .‬این چنین گسترش زود تنها در صورتی امکان پذیر می باشد که‬
‫سودمندی فرگشتی داشته باشد‪.‬‬

‫ژن هایی نیز یافته شده است که دگرگونی پذیری آنها برپایه زبان در میان آدمیان می باشد‪ .‬دگرگونی های تند و ناگهانی در ژن‬
‫اف‪ .‬او‪ .‬ایکس‪ .‬پی‪ ۲ .‬منجر به آسیب خوردگی زبان و گفتار درخانواده ها می گردد‪ .‬ا‪ .‬اس‪ .‬پی‪ .‬ام‪ .‬و میکرو سفالی نیز گمان‬
‫‪.‬می رود با زبان ارتباط داشته باشد‬

‫با پیشرفت فرگشت ژن های کارکردی نوی سر برآورده است‪ .‬بهترین نمونه‪ ٬‬ژنی استکه در آدمهای نخستین‪ ٬‬برای سه‪-‬رنگی‬
‫دیدن می باشد‪ .‬در آدمهای نخستین با دو برابر شدن اوپسین های ’سبز‘ ( اوپسین ها پروتین هایی می باشد که در برابر نور‬
‫حساسیت دارد ‪ -‬م‪ ).‬و بدنبال آن دگرگونی های تند و ناگهانی و انتخاب‪ ٬‬در آن ژن اوپسین ’سرخ‘ در آدمهای نخستین به وجود‬
‫آمد‪ .‬سودمندی فرگشتی دیدن رنگها می تواند آن باشد که آدم ها بتوانند میوه های سرخ و رسیده را از میوه های نارس بازشناسند‪.‬‬
‫هنوز رنگ سرخ ما را به شادی و هیجان میاورد‪ ٬‬در حالی که از دیدن رنگی که در طبیعت بر همه جا گسترده است‪ ٬‬رنگ‬
‫سبز‪ ٬‬احساس ارامش در ما پدید میاید‪ ٬‬حتی از دیدن داروهای دلخوشکنک سبز رنگ ( بخش ‪ ۱۷.۴‬را ببینید)‪ .‬از آنروست که‬
‫اتاق های عمل را سبز رنگ می کنند‪ .‬در راه فرگشت‪ ٬‬ما ژن هایی را نیز از دست داده ایم‪ .‬موش ها ‪ ۱۲۰۰‬دریافت کننده بو‬
‫دارند‪ ٬‬اما در ما از آن مقدار‪ ۳۵۰ ٬‬تا مانده است‪ .‬احتماال از دست دادن یکی از ژن ها‪ ٬‬ژن ام‪ .‬وای‪ .‬اچ‪ ٬ ۱۶ .‬به طور غیر‬
‫مستقیم در بزرگی مغز آدمی نقش بازی کرده است‪ .‬این ژن در ماهیچه های سنگین آرواره های پیشینیان ما جلوه گر شده بود‪.‬‬
‫ناپدید گشتن آن ای بسا که به بزرگ شدن کاسه سر آدمی‪ ٬‬به عنوان گامی در پذیرفتاری بزرگ شدن مغز بوده است‪ .‬یک‬
‫استراتژی دیگر برای یافتن ژن هایی که برای تکامل مغز ما مهم بودند‪ ٬‬آنستکه کل ژنوم های نمایندگان گوناگون راه و بستر‬
‫فرگشتی را که آدمی پیموده است‪ ٬‬تعیین کرد‪ .‬سوانته پیٔبو‪ ٬‬پژوهشگری که سویدی می باشد‪ ٬‬اکنون در موسسه ماکس پالنک‪ ٬‬در‬
‫الیپزیک‪ ٬‬سرگرم تعیین کل ژنوم آدم های نیاندرتال بر پایه ترتیب دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬می باشد که ‪ ۳۰۰۰۰‬سال پیش از میان رفته است‪.‬‬
‫وی دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬را از سه استخوان فسیل خانم های نیاندرتال که ‪ ۳۸۰۰۰‬تا ‪ ۴۴۰۰۰‬سال دارند‪ ٬‬می گیرد‪ .‬او روشی یافته است که‬
‫می تواند تفاوت میان دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬بسیار خرد و فرسوده گشته نیاندرتال و آلودگی هایی را که باکتری ها یا آدم های نوین در آنها‬
‫پدید آورده اند‪ ٬‬مشخص می کند‪ .‬وی امیدوار است تا چند سال دیگر بتواند کل دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬نیاندرتال را با از آن آدم نوین مقایسه و‬
‫از آن طریق تعیین کند کدامین دگرگونی های روند فرگشت ما را توانا ساخته اند که چنین جهش بزرگی را بجلو داشته باشیم‪.‬‬
‫نخستین دستاوردهای شگفتی آور را از هم اکنون که ‪ ۶۰٪‬دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬نیاندرتال شناسایی شده است‪ ٬‬می توان دید‪ .‬اروپاییان‪ ٬‬چینی‬
‫ها و پاپوا ها ( استانی از اندونزی که جزایر گینه نو را نیز در برمیگیرد ‪-‬م‪ ٬).‬نشانی های آمیزش با نیاندرتال هایی دارند که از‬
‫‪ ۵۰۰۰۰- ۸۰۰۰۰‬سال پیش در خاورمیانه زندگی می کرده اند‪ .‬چیزی نزدیک به ‪ ۱٪‬تا ‪ ۴٪‬از دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬ما از نیاندرتال ها می‬
‫آید‪ .‬این را در افریقایی ها نمی توان دید‪ .‬آدم از خود می پرسد ما از نیاندرتال ها کدام ویژگی ها را گرفته ایم‪ .‬تاکنون ‪ ۵۱‬ژن‬
‫یافته شده است که پس از جدایی میان آدم ها و نیاندرتال ها پیشرفت شتاب آهنگی داشته اند‪ .‬از سویی نیز در بخش هایی از دی‪.‬‬
‫ان‪ .‬ا‪ .‬که برای ُکد گذاری ار‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬می باشد و همچنین وظایف تنظیم کردن ( نوشته زیرین را ببینید) را دارد‪ ٬‬تفاوت های‬
‫فراوانی دیده شده است‪ ۷۸ .‬ژن یافته شده است که در همه آدم های نوین یکی‪ ٬‬اما در نیاندرتال ها متفاوت می باشد‪ .‬در این‬
‫تفاوت ها ژن های نسبتا زیادی وجود دارد که به مغز ربط پیدا می کند و بما کمک می کند در سال های آتی در باره تاریخچه‬
‫کیفیات خاص انسان نو دید و بینش پیدا کنیم‪.‬‬

‫هنگامی که سخن بر سر یک تفاوت شش درصدی میان دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬آدمی و شامپانزه است‪ ٬‬می باید اینرا نیز یادآور شد که‪ ٬‬تنها‬
‫دگرگونی های کوچکی در ژن‪ ٬‬در آنچه که چند ریخت گرایی ( پولی مورفیسم)‪ ٬‬ساختار فضائی یک پروتین نامیده می شود‪ ٬‬پیش‬
‫میاید و به تبع آن کل کارکرد ژن می تواند تغییر یابد‪ .‬در گروه ما این تاتیانا ایشونینا بود که برای نخستن بار دید از یکی از‬
‫پروتین هایی که پیام اوستروژن را دریافت می کند‪ ٬‬دریافت کننده اوستروژن‪-‬آلفا‪ ٬‬بیش از ‪ ۴۰‬نوع در مغز وجود دارد‪ .‬جلوه گر‬
‫شدن اشکال مختلف آن ژن با توجه به سن و سال‪ ٬‬ناحیه مغزی‪ ٬‬نوع سلول و فرایند بیماری تغییر می کند‪ .‬از این گذشته‪ ٬‬به‬
‫تازگی روشن شده است‪ ٬‬برای تکامل مغز درست نیست همه هوش و حواس خود را روی ژنهایی متمرکز کنیم که پروتیین ها را‬
‫ُکد گذاری می کند‪ .‬چون ‪ ۹۸٪‬از ژنوم پروتین را کُد گذاری نمی کند‪ ٬‬بلکه تنها ار‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬را کُدگذاری می کند‪ .‬از آنچه پیداست‪٬‬‬
‫در گسترش مغز بویژه ار‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬های بسیار کوچک نقش بازی کرده اند‪ .‬قسمت هایی از ار‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬فرایندهای بسیاری را تنظیم‬
‫می کند و اغلب میان ار‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬آدمی و شامپانزه تفاوت های فاحشی وجود دارد‪ .‬بزرگترین تفاوت میان آدمی و شامپانزه تاکنون‬
‫در اچ‪ .‬ار‪ .‬ا‪ ( ۱ .‬منطقه شتاب یافته ‪ ۱‬آدمی) یافته شده است و آن بخشی از ژن ار‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬می باشد که اخیرا ً کشف شده است‪ .‬ار‪.‬‬
‫ان‪ .‬ا‪ .‬ئی که در آغاز رشد و تکامل خود را نشان می دهد ( اچ‪ .‬ا‪ .‬ار‪ ۱ .‬اف‪ ).‬مختص نیورون های کاجل رتزیوس در مغز می‬
‫باشد‪ .‬از هفته ‪ ۱۹-۱۷‬بارداردی‪ ٬‬در آدمی‪ ٬‬اچ‪ .‬ا‪ .‬ار‪ ۱ .‬اف‪ .‬همراه با پروتین ریالین‪ ٬‬عاملی که برای تشکیل پوسته مغزی شش‬
‫الیه‪ ٬‬که در آدمی چنان رشد نیرومندی یافته است‪ ٬‬جلوه می یابد‪ .‬تغییرات این ژن آدمی بدون شک بیش از یک میلیون سال قدمت‬
‫دارد‪ ٬‬از آنرو برای پدید آمدن آدم نوین می تواند اهمیت داشته باشد‪.‬‬

‫در طول تکامل‪ ٬‬در دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬ما آشفتگی ها و دوباره کاری ها انباشت شده است‪ .‬این جای زخم های تاریخچه فرگشت ما‪٬‬‬
‫آگاهی های ژرف در باره تاریخچه فرگشتی شدن ما می دهد که کار را برای دنباله روان الگوی هوشمند سخت تر می کند و آنان‬
‫نمی توانند به سادگی دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬را ’زبان خدا‘ در شمار آورند‪ .‬از آن هنگام که در سال ‪ ۱۸۷۱‬داروین اعالن کرد‪ ٬‬اگر به پدیده‬
‫های طبیعی دست کم به عنوان وحشی ننگرید‪ ٬‬مهم ترین اصل فرگشت راسخ و استوار پابرجا می ماند‪ .‬سینه زنان زیر علم طرح‬
‫‪.‬هوشمند ‪ ۱۳۰‬سال پس از آن‪ ٬‬به جمع کوچک انسان های بدوی می پیوندند و همراه آنان فرگشت را انکار می کنند‬
‫‪XXI. 4‬‬

‫برای چه یک هفته؟‬

‫آیا انجیل بما یک هفته داده است یا ما ریتم زیست شناختی یک هفته ای خود را به انجیل داده ایم؟‬

‫هنگامی به اندیشه نوشتن این کتاب افتادم که روزنامه بازرگانی ان‪ .‬ار‪ .‬سی‪ .‬از من خواست در ستونی از آن روزنامه‪ ٬‬به پرسش‬
‫هایی که در زمینه مغز می شود‪ ٬‬پاسخ بنویسم‪ .‬یکی از آن پرسش ها این بود‪ :‬براستی برای چه جهان در یک هفته آفریده شد؟‬

‫آنچنان که انجیل می نویسد‪ ٬‬خداوند جهان را در شش روز آفریده و روز هفتم پس از آنهمه کار آرمیده است‪ .‬بکنار از این احساس‬
‫که وی برای آفرینش آدمی یک روز روی آن گذاشته است‪ ٬‬آدمی از خود می پرسد آیا ما به یک دوره هفته روزه نیامندیم‪ ٬‬چون‬
‫بگفته انجیل آفرینش ما هفت روز طول کشیده است‪ ٬‬یا نه وارونه آن درست است و ما یک ریتم و نواخت زیست شناختی هفت‬
‫‪.‬روزه داریم‬

‫همه هستی های زنده‪ ٬‬از تک سلولی ها گرفته تا آدمی‪ ٬‬ریتم و آهنگ زیست شناسی میلیون های سال فرگشت را با خود می کشد‬
‫تا خود را برای دگرگونی های برگردنده در روی زمین آماده کنند‪ .‬ساعت زیست شناختی یی که در هیپوتاالموس ما هست‪ ٬‬یک‬
‫ریتم نزدیک به ‪ ۲۴‬ساعتی دارد تا بما هشدار دهد بزودی تاریکی فرا میرسد و می باید پیش از دیر شدن خودمان را به امنیت‬
‫درون غار برسانیم‪ .‬در پایان شب همین ساعت ما را برای کارهایی که تا یکی دو ساعت دیگر می باید بکنیم آماده می سازد‪٬‬‬
‫کمک می کند سطح هورمون تنش‪ ٬‬کورتیزول‪ ٬‬باال رود‪ .‬در آهنگ شبانه روز ساعت زیست شناسی ما‪ ٬‬چرخش زمین بازتاب‬
‫یافته است‪ .‬این ساعت در مغز یک آهنگ ساالنه نیز دارد که برپایه گردش زمین به گرد خورشید می باشد‪ .‬آهنگ ساالنه برای ما‬
‫کمک می کرد بدانیم کی گاه تخم پاشی‪ ٬‬درو‪ ٬‬یا آماده شدن برای زمستان فرا می رسد‪ .‬به نظر می رسد ریتم ماه را هم ما درونی‬
‫‪.‬کرده ایم‪ ٬‬نمونه آنرا در خونریزی ماهانه زنان می توان دید‬

‫آیا ما یک ساعت زیست شناسی با ریتم هفتگی هم داریم؟ درسته‪ ٬‬در متمرکز شدن مواد در خون و شاش ما یک آهنگ هفتگی‬
‫وجود دارد‪ .‬افت و خیز فشار خون‪ ٬‬آنفارکتوس های قلبی‪ ٬‬آنفارکتوس های مغزی‪ ٬‬خودکشی ها و زایمان ها با ریتم هفتگی می‬
‫باشد‪ .‬اما این نوسانات هفتگی بجای آنکه با یک ساعت بیولوژیک هفتگی بیان شود‪ ٬‬با ریتم فعالیت های اجتماعی ما بیان می‬
‫شود‪ .‬شاهد وجود یک ریتم هفتگی‪ ٬‬یافته های پژوهشگری است که پانزده سال تمام ( !) سطح هورمون شاش خود را اندازه‬
‫گرفت‪ .‬نوسانات سطح هورمون ها در طول سه سال یک آهنگ نزدیک به یک هفته داشت‪ ٬‬اما در هفته های کاری آن آهنگ و‬
‫نواخت بهم می ریخت‪ .‬یک چنین آهنگ ’دلبخواهی‘ نشاندهنده حضور یک ساعت بیولوژیکی می باشد که آهنگ خود را دارد و‬
‫آن نزدیک به یک هفته می باشد‪ .‬کرم ریزی هم هست‪ ٬‬فولسومیا کاندیدا‪ ٬‬که پس از جای داده شدن در جایی تاریک همچنان در‬
‫آن تاریکی پیوسته به تخم گذاری هفتگی خود ادامه می دهد‪ .‬دو نمونه آخری نادرستی این ایده را برمال می سازد که وجود هفته‬
‫در پیرامون ما علت و دلیل نوسانات زیست شناختی هفتگی ما می باشد‪ .‬بحث و دلیل قانع کننده به وجود یک آهنگ و نواخت‬
‫هنفتگی ( درونی‪-‬م‪ ٬).‬از سوی فسیل های پیشینیان ما میاید که در افریقای باختری پیدا شده است‪ .‬در کاسه سر شمار ٔه ‪٬ ۱۵۰۰‬‬
‫’پسر ترکانا‘ دیده شد‪ ٬‬روی عاج دندان او دو نوع خطوط میکروسکپی کوچک وجود دارد‪ |:‬یکی دوره یک روزه داشت و دیگری‬
‫دوره ای نزدیک به یک هفته‪ .‬در این هومینید های فسیلی ( گونه ای از آدم های نخستین و فسیل های نیاکان آنها ‪ -‬م‪ ).‬دیده شد‬
‫عاج دندان خط به خط‪ ٬‬یکی پس از دیگری رشد داده شده است که در آن رشد هر خط شش روز طول کشیده و در روز هفتم‬
‫شتاب دیگری داشته است‪ .‬به نظر می رسد این مطلب در مورد انسان های اولیه دیگر نیز صادق باشد‪ .‬برخی ها گفته اند اساس‬
‫این دورهٔ نزدیک به یک هفته را می باید در افت و خیز پرتو های خورشیدی ُجست‪ ٬‬اما ستاره شناسان با نام و نشان آنرا مردود‬
‫دانسته اند‪ .‬به احتمال زیاد ریتم هفتگی ما برمیگردد به دوره ای از فرگشت که در آن ارگانیسم ها از آب دریا به خشکی آمدند و‬
‫در ساحل ها به دنبال خوردنی گشتند‪ .‬جایگزین شدن هفتگی جزر و مد تابستانی با از آن بهاری با همکاری ماه و خورشید‪ ٬‬برای‬
‫آدمهایی در ساحل دنبال خوردنی می گشتند‪ ٬‬هم از باره مقدار خوردنی ها و هم از باره تنوع و ترکیب آن ها پیامد های بزرگی‬
‫داشته است‪ .‬بهر روی هرچه هم پایه این آهنگ باشد‪ ۸/۳-۶/۳ ٬‬میلیون سال پیش از نوشته شدن انجیل‪ ٬‬میلیون ها سال پیش از‬
‫پیدا شدن هفته اجتماعی ما‪ ٬‬هفته زیست شناسی وجود داشت‪ .‬احتماالً این آهنگ زیست شناسی بوده است که پایه های این اندیشه و‬
‫ایده را پدید آورده است که خدا کار آفرینش خود را در یک هفته به پایان رسانده است و نه در هشت روز یا نُه روز‪ ٬‬سهل است‬
‫‪.‬که در ‪ ۵/۴‬میلیارد سال‬
‫‪XXII‬‬

‫پایانه‬

‫برگرداندن رودخانه ها و جابجا کردن کوه ها آسانتر است تا دگرگون ساختن سرشت آدمی‪.‬‬
‫یگ گفته چینی‬

‫ما با مغزی پای در این جهان می گذاریم که با آمیزه ای از پیشینه ژنتیکی و برنامه ریزی درون باردان در طول رشد مان‪ ٬‬یگانه‬
‫و بی همتا شده ایم و با آن‪ ٬‬مشخصات شخصیتی‪ ٬‬استعداد ها و کاستی های مان تا حدودی تعیین و تثبیت شده است‪ .‬این نه تنها در‬
‫آی کیو ( ضریب هوشی) ما‪ ٬‬در آدمی بودن که صبح ها خوش و خندان است یا بر عکس شب ها‪ ٬‬در میزان گرایش به معنوایت‪٬‬‬
‫در روان نژندی‪ ٬‬در روانپریشی‪ ٬‬پرخاشگری‪ ٬‬رفتار های شهروندی ستیز و ناسازگار داشتن نیز صدق می کند‪ .‬همچنین آن در‬
‫احتمال ابتال به بیماری های مغزی مانند شیزوفرینی‪ ٬‬اوتیسم‪ ٬‬افسردگی و اعتیاد هم صادق است‪ .‬پس از رسیدن به برزگسالی از‬
‫اصالح پذیری و نرمش پذیری مغزمان کاسته می شود و خصلت های ما را آنها تعیین می کند‪ .‬این چگونگی شکل گیری مغز‬
‫مان است که‪ ٬‬کارکرد آنرا تعیین می کند‪ :‬ما مغز مان هستیم‪.‬‬

‫پیشنیه ژنتیکی ما‪ ٬‬همراه با همه عواملی که در اغاز رشد و بزرگ شدن مغز مان آثار ماندگار خود را بر جای نهاده اند‪ ٬‬از هر‬
‫سو ’کرانه های درونی‘ ما را تنگ کرده اند‪ ٬‬آزادی ما را می گیرند و نمیگذارند هویت جنسی‪ ٬‬جنسیت همسر گزینی‪ ٬‬سطح‬
‫پرخاشگری مان را‪ ٬‬شخصیت مان را‪ ٬‬دین و زبان مادری مان را خودمان برگزینیم‪ .‬این‪ ٬‬برداشت نوی نیست و کسان بسیاری با‬
‫من در داشتن این دیدگاه همراه هستند‪ .‬پیشتر اسپینوزا‪ ٬‬بکمک چند نمونه ( اتیکا‪ ٬‬کتاب سوم‪ ٬‬بخش ‪ )۲‬آنرا روشن می سازد‪’ ‘ :‬آیا‬
‫یک کودک از روی آزادی می خواهد آب بخورد؟ آیا مردی خشمگین از روی آزادی می خواهد کینه توزی کند؟ آیا یک آدم بزدل‬
‫از روی آزادی تصمیم به در رفتن می گیرد؟ ایا یک آدم دهن لق خودش می خواهد چی بگوید و چی نگوید‪ ٬‬در حالی که نمی‬
‫تواند جلو نیاز مهار ناپذیر خود به وراجی را بگیرد؟ آنچنان ویژگی های شخصیتی را شما نمی توانید دگرگون سازید‪ .‬چارلز‬
‫داروین ( ‪ )۱۸۸۲-۱۸۰۹‬نیز در زندگینامه خود بدان نتیجه می رسد‪ .‬او می گوید‪ ...’ ٬‬تعلیم و تربیت‪ ٬‬و پیرامون تنها تاثیر‬
‫محدودی روی آدمی می گذارد و بیشتر خصلت های ما مادرزادی است‪‘.‬‬

‫این برداشت کامالً مخالف اعتقاد به ساخته شدن است که در سال های شصت و هفتاد سده پیش رایج بود‪ .‬در ان زمان تفاوت های‬
‫جنسی در رفتار را گناه جامعه مردانهٔ غالب می دانستند و گمان بر این بود که چون زنان زندگی سختی دارند‪ ٬‬دو برابر مردان‬
‫در برابر افسردگی آسیب پذیدی دارند‪ .‬از دید آنان چون پیرامون اجتماعی موجب آن مشکل می شد‪ ٬‬پس می توان آنرا هم تغییر‬
‫داد‪ .‬باور به پیشرفت و اهمیتی که در آن روزها به پیرامون اجتماعی داده می شد‪ ٬‬سوی تیره و تاریک خود را داشت‪ .‬در آن‬
‫روزگار گناه همه آنچه را که خوب پیش نمی رفت به گردن تعلیم و تربیت یا مادر می انداختند‪ .‬می گفتند گناه هم جنس باز شدن‬
‫یک جوان بگردن مادر کالنتر و تسلط جوی اوست‪ ٬‬می گفتند بچه های مادرانی که شور و شوق ندارند اوتیست می شوند و بچه‬
‫هایی که به آنها پیام ها دوپهلو داده می شود شیزوفرین می شوند و می باید آنان را ’از زیر دست پدران و مادران آسیب رسان‬
‫رهانید‪ ‘.‬می گفتند تراجنسی ها روانپریشند‪ ٬‬تبهکاری ثمر دوستان ناباب است‪ ٬‬فتومدل های الغر باعث انورکسیا نروزا در میان‬
‫دختران دیگر هستند و آسیب خوردگی شخصیتی لب مرزی ناشی از طرد و ترک کردن کودک می باشد‪ .‬امروزه همه یا بخش‬
‫بزرگی از آن برداشت ها فروریخته است‪.‬‬

‫اینکه بسیاری از ویژگی های شخصیتی ما‪ ٬‬امکانات و محدودیت های ما هنگامی که هنوز در باردان مادرهستیم‪ ٬‬در ذهن ما‬
‫تثبیت می شود‪ ٬‬بدان معنا نیست که مغز ما هنگام زاده شدن تمام و کمال می باشد‪ .‬مغز کودکان می تواند تحت شرایط پیرامونی‬
‫گرم و نرم‪ ٬‬امن و مشوق‪ ٬‬از طریق یادگیری پیوسته‪ ٬‬از جمله یادگیری زبان مادری و کپی کردن برداشت های مذهبی پیرامون‪٬‬‬
‫خود را شکوفان سازد‪ .‬در اینجا نیز‪ ٬‬مانند باردان سخن بر سر مغز یا پیرامون نیست‪ ٬‬بلکه کنش و واکنش های پر توان میان‬
‫هردو آنها می باشد‪ .‬هرچه پیرامون روی رشد مغز تاثیر دلخواه را زودتر بگذارد‪ ٬‬آن تاثیر نیرومندتر و ماندگارتر خواهد بود؛‬
‫هرچه بچه بیشتر پیشرفت کند‪ ٬‬ویژگی های شخصیتی دیرتر در مغز وی تثبیت می شود‪ .‬شخصیت‪ ٬‬خصلت های تثبیت شده ما‪٬‬‬
‫در روند رشد اولیه ما نیز پیوسته با روشنی بیشتر جلوه می یابد‪ .‬طبیعی استکه هر آنچه را یاد می گیریم در سیستم حافظه مان‬
‫انباشته می گردد‪ .‬در آنجا نوعی نرمش پذیری و حالت خمیری هست‪ .‬از این گذشته پس از رشد اولیه‪ ٬‬جامعه هنوز می تواند‬
‫روی رفتار ما تاثیر بگذارد‪ ٬‬اما نه روی شخصیت ما‪ .‬تغییر رفتار را که اغلب با دشواری بسیار و بکمک روانشاناسان بالینی و‬
‫روانپزشکان می شود داد‪ ٬‬چاره ای برای مشکالت و مسائل شخصیتی‪ ٬‬که در رشد آغازین ما پدید میاید‪ ٬‬نمی توان بشمار آورد‪.‬‬
‫بیخود نیست که اصطالح ’شخصیت‘ (کاراکتر) از ریشه ’برش و کنده کاری‘ می باشد‪ .‬تغییرات رفتاری یاد شده می تواند به‬
‫کسانی که آسیب خوردگی شخصیتی دارند‪ ٬‬کمک کند تا یادبگیرند با مشکل شخصیتی خویش بهتر کنار بیایند‪.‬‬
‫مادر زادی در برابر ارثی‬

‫’مادر زادی‘ با ’ارثی‘ یکی نیست‪ .‬در آن دمی که ژن های پدران و مادران ما در هم می آمیزد‪ ٬‬ما بخش بزرگی از آی کیو‪٬‬‬
‫شخصیت مان‪ ٬‬احتمال داشتن بیماری های مغزی را تا آخر عمر می گیریم‪ .‬اما از همان دم بارداری‪ ٬‬پیرامونی که در باردان‬
‫است‪ ٬‬در رشد مغزی نقش تعیین کننده ای بازی می کند‪ .‬در خصوص آن دشواری و آسیب ژنتیکی که نصیب بچه می شود‪٬‬‬
‫کاری از دست ما بر نمی آید مگر در شرایط استثنایی‪ .‬بیماری یا نارسایی ها کروموزومی مانند داون سیندروم را می توان پیش‬
‫از زاده شدن‪ ٬‬تشخیص داد و در صورت دیده شدن ژن بیماری زا‪ ٬‬بجه را انداخت‪ .‬در بعضی مواقع از آمیزش اسپرم و اوول در‬
‫آزمایشگاه بهره می گیرند و برای این کار تخمک باروری را که عاری از بیماری می باشد انتخاب کرده در رحم می گذارند‪.‬‬

‫این کار را برای نمونه می توان در مورد بیماری آلزهایمر زود هنگامی که خانوادگی می باشد‪ ٬‬بکار برد‪ .‬اکنون با فروکردن‬
‫سوزنی در پاشنه پای نوزادی که تازه زاییده شده است‪ ٬‬می شود بود و نبود شماری از آسیب ها مغزی را که در حال رشد و‬
‫گسترش است‪ ٬‬تشخیص داد و از آنها پیشگیری کرد‪ .‬برای نمونه با آن روش می توان فهمید کسی هایپرپالزی آدرنال مادرزادی (‬
‫ه‪ .‬آ‪ .‬م‪ ).‬دارد یا نه‪ .‬ه‪ .‬آ‪ .‬م‪ .‬یک آسیب خوردگی ژنتیکی می باشد که باعث می شود غده آدرنال نتواند هورمون استرس‪٬‬‬
‫کورتیزول بسازد و بجای آن تستسترون بیشتر می سازد‪ .‬این هم نه تنها منجر به بهمریختن تفاوت گذاری های جنسی معز می‬
‫گردد‪ ٬‬که سبب بیماری حاد بچه نیز می شود‪ .‬همچنین می شود با آن روش بود و نبود هیپوتیرویید را بررسی کرد‪ .‬هیپوتیرویید‪٬‬‬
‫کمبود مادرزادی هورمون تیرویید می باشد که آنهم رشد مغز را برهم می زند و مسبب فینایل کتانوریا ( ف‪ .‬ک‪ .‬ن‪ ٬).‬نوعی‬
‫بیماری سوخت و ساز می گردد‪ ٬‬که می توان با یک رژیم غذایی از آسیب های مغزی آن پیشگیری کرد‪ .‬هنوز درمان و ترمیم‬
‫بیماری های مغزی با بهره گیری از تکنیک های مولکولی‪ ٬‬از زمره امکانات بشمار نمی آید‪.‬‬

‫عوامل پیرامونی در رشد بیماری های مغزی نقش تعیین کننده دارد‪ .‬اما برعکس آنچه که در دهه های شصت و هفتاد گمان می‬
‫رفت‪ ٬‬باور کنونی بر این است که نه پیرامون اجتماعی پس از زاده شدن‪ ٬‬که پیرامون شیمیایی باردان پیش از زاده شدن بیشترین‬
‫اهمیت را دارد‪ .‬هرچه در فرایند رشد‪ ٬‬تاثیر گذاری زودتر آغاز گردد‪ ٬‬اثر آن روی رشد مغز نیرومندتر خواهد بود‪ .‬بدست آوردن‬
‫سالمتی کودک در آغاز رشد او پیامد های خوب و نیرومند خود را تا پایان زندگی‪ ٬‬روی او می گذارد‪ .‬این امر در خصوص‬
‫رهنمود ما به خویشتن داری بسیار در خوردن دارو هایی که می تواند روی رشد مغزی بچه اثر گذارد‪ ٬‬یا قرار دادن بچه در‬
‫معرض مواد شیمیایی دیگر که روی رشد مغزی او بی تاثیر نیست‪ ٬‬همچنین تغذیه خوب و دارای یُد که به کار ساز بودن‬
‫هورمون تیرویید مادر و بچه کمک می کند‪ ٬‬نیز صادق می باشد‪ .‬ما با آگاهی های بدست آمده از پژوهش های مان روی زمستان‬
‫گرسنگی آمستردام‪ ٬‬اکنون می دانیم که کمبود مواد خوراکی درون باردان ( بچه دان) به احتمال بروز شیزوفرینی‪ ٬‬افسردگی‪٬‬‬
‫آسیب خوردگی شخصیتی شهروندی ستیز‪ ٬‬بردگی به مواد و تمایل شدید به فربهی در فرد دامن می زند‪ .‬من این خوشبختی را‬
‫داشتم در سال ‪ ٬ ۱۹۴۴‬دوره ای که در درون بچه دان مادرم بودم‪ ٬‬خویش و آشنایان به مادر باردارم کمی خوردنی بیشتر دادند‪.‬‬
‫در اینکه آنان آن خوراکی ها را از کجا بدست می آوردند‪ ٬‬من چیزی نمی دانم‪ .‬از آن گذشته مادرم به قدری شیر تولید می کرد که‬
‫یکی از کودکان پنهان شده در پناهگاه را هم شیر میداده است‪ .‬ما هنوز نمی دانیم آن بچه کی بوده است‪ .‬در آن روزها مادرانی که‬
‫می توانستند شیر بیشتر تولید کنند‪ ٬‬شیر شان را بدست کسانی می دادند تا آنرا بدست نوزادانی برسانند که بدان نیاز داشتند‪ .‬هنوز‬
‫‪ ۲۰۰‬میلیون بچه در جهان این خوشبختی را ندارند‪ .‬آنها امکان دارد گرفتار آن دایره جهنمی شوند‪ .‬پیامد تغذیه بد در درون‬
‫باردان‪ ٬‬به کارکرد مغزی بچه آسیب می رساند‪ ٬‬که آن نیز باعث می شود بچه یاد شده پس از رسیدن به بزرگسالی نتواند شرایط‬
‫مناسبی به وجود آورد و برای نسل آتی به اندازه کافی خوراکی تهیه کند‪ .‬تنها با تقسیم بهتر مواد خوراکی قابل دسترس در جهان‬
‫می توان این دایره جهنمی را از هم گسست‪ .‬هنوز در این یا آن گوشه جهان بخش هایی را می شود دید که در آن مناطق کمبود یُد‬
‫وجود دارد‪ ٬‬از آنرو غده تیرویید مادر و بچه خوب کار نمی کند‪ ٬‬مغز آنان خوب رشد نمی کند و نتیجه آنها عقب ماندگی های‬
‫ذهنی می باشد‪ .‬در واقع این مشکل را بسادگی‪ ٬‬با خوردن نمک دارای یُد می توان حل کرد‪ .‬کافی است نمک یاد شده را مرتبا ً به‬
‫آن مناطق رساند‪.‬‬
‫تراتولوژی کارکردی‬
‫)‪.‬تراتولوژی = دانشی که به بررسی و کاوش در باره ناهنجاری ها و بی ریختی های نوزاد درون باردان می پردازد ‪-‬م (‬

‫تاثیرات ماندگار مواد شیمیایی روی رشد آغازین مغز بچه‪ ٬‬بیگمان در رشد مشکالت روانی و روانپزشکی بچه در آینده‪ ٬‬سهم‬
‫بسزایی دارد‪ .‬این گستره‪ ٬‬میدان تراتولوژی بشمار میاید‪ ٬‬میدانی که در ان آسیب ها خود را بعد ها نشان می دهد‪ .‬بدین صورت که‬
‫اگر در هنگام رشد و پیشرفت‪ ٬‬به خاطر شرایط بد‪ ٬‬سیستم های مغزی تغییر یابد‪ ٬‬بعد ها از آن سیستم ها کاری خواسته شود‪ ٬‬تازه‬
‫نارسایی آنها عیان می گردد‪ .‬هر چند بچه هنگام زداده شدن تندرست می نماید‪ ٬‬اما با گذشت زمان‪ ٬‬برای نمونه روشن می شود که‬
‫مشکل یادگیری دارد‪ ٬‬چرا که در دوره بارداری در معرض الکل‪ ٬‬کوکایین‪ ٬‬سرب‪ ٬‬ماری جوانا‪ ٬‬دی‪ .‬دی‪ .‬تی‪ .‬و داروهای ضد‬
‫غش قرار گرفته است‪ .‬مصرف دی‪ .‬ئی‪ .‬اس‪ ( .‬نوعی پیوند ارگانیک با اوستروژن که با آنی که در بدن ما هست فرق دارد و به‬
‫عنوان هورمون استفاده می شود‪ .‬اسم کامل آن دی اتیل استیل بسترول می باشد ‪ -‬م‪ ).‬و سیگار کشیدن در دوره بارداری توسط‬
‫مادر امکان افسردگی‪ ٬‬ترس و اختالالت روانپزشکی را افزایش می دهد‪ .‬استفاده مادر باردار از فنوباربیتورات ( نوعی داروی‬
‫مسکن که از اسید باربیتورات بدست میاید و بیشتر برای تسکین درد های غش از آن استفاده می شود‪-‬م‪ ).‬و دیفانتواین‪ ٬‬تراجنسی‬
‫شدن بچه در آینده را باال می برد‪ .‬از این گذشته‪ ٬‬گفته می شود مواد شیمیایی در پدید آمدن آسیب های رشد‪ ٬‬مانند شیزوفرینی‪٬‬‬
‫اوتیسم‪ ٬‬مرگ گهواره ای ( مرگ ناگهانی بچه کمتر از یک سال ‪ -‬م‪ ).‬و ا‪ .‬دی‪ .‬اچ‪ .‬دی‪ ٬.‬که عوامل متنوعی در پیدایش آنها نقش‬
‫بازی می کنند‪ ٬‬نیز سهم دارد‪.‬‬

‫گاه دستیابی به تندرستی آسان می نماید‪ .‬با این همه هنوز یک چهارم زنان باردار َگهگاه لبی به باده تر می کنند‪ .‬اگر همه زنان‬
‫هلندی سیگار کشیدن را کنار نهند‪ ٬‬یک سوم از بچه هایی که زودهنگام زاییده می شوند و از شمار بچه هایی که با وزن بسیار کم‬
‫زاده می شوند‪ ٬‬کاسته می گردد و هزینه های بهداشت و تندرستی مردم ده ها میلیون کاهش می یابد‪ .‬می توانید روی آن کاهش‬
‫شمار بچه هایی را هم که کمتر ای‪ .‬دی‪ .‬اچ‪ .‬دی‪ .‬می گیرند‪ ٬‬رفتارهای پرخاشگرانه کمتر دارند و کارشان کمتر به دادگاه و ‪...‬‬
‫می کشد‪ ٬‬بیافزایید‪ .‬می توانید از خود بپرسید آیا با این کار پاره ای از مشکالت حل نمی شود؟ اما اینگونه کارها با ُکندی و‬
‫دشواری پیش می رود‪ .‬دگرگونسازی رفتار کار بسیار سختی است‪ ٬‬بویژه که پای مواد برده ساز ( اعتیاد آور) در میان باشد‪.‬‬
‫ناگفته نماند که بکار بردن برچسپ نیکوتین نیز برای بچه های زاده نشده خالی از خطر نمی باشد‪.‬‬

‫اغلب در دوره بارداری بی آنکه نیازی باشد‪ ٬‬دارو زیاد مصرف می کنند‪ .‬بعضی وقت ها خود خانم های باردار این را از دکتر‬
‫می خواهند و بعضی وقت ها هم تحفه زن همسایه است‪ .‬برخی از داروهایی که برای گرفتن آنها از داروخانه نیازی به نسخه‬
‫پزشک نیست‪ ٬‬مانند آسپرین و پاراستامول‪ ٬‬می تواند روی بچه تاثیر بد داشته باشد‪ .‬پزشکان بر پایه تجربیات بدست آمده از‬
‫سافتنون دراما ( تالیدومید که توسط یک شرکت دارو سازی آلمانی در اول اکتبر ‪ ۱۹۵۷‬به عنوان داروی خواب آور‪ ٬‬مسکن‪٬‬‬
‫کاهش دهنده درد و داروی ضد تهوع زنان باردار به بازار آمد‪ .‬درسال ‪ ۱۹۶۰‬در بیشتر از ‪ ۴۰‬کشور از آن به عنوان یک‬
‫داروی خواب آور و ضد تهوع صبح ها‪ ٬‬استفاده می شد‪ .‬نام های دیگر آن سافتنون‪ ٬‬کونترگان‪ ٬‬دیستارال‪ ٬‬نیوروسدین‪ ٬‬ایزومین‪٬‬‬
‫کدافون‪ ٬‬تلرگام و سدالیس می باشد ‪ -‬م‪ ).‬گمان می کنند‪ ٬‬مواد شیمیایی بویژه در سه ماهه نخست بارداری برای بچه خطر دارد‪.‬‬
‫بگمان ما مواد شیمیایی تا پایان بارداری روی رشد مغزی بچه و همچنین روی رشد مغزی نوزاد تازه زاده شده تاثیرات ماندگار‬
‫دارد‪ .‬از همین رو در کودکانی که گمان می رود زودتر به دنیا بیایند یا در مورد کودکانی که زودتر به دنیا آمده اند‪ ٬‬پس از زاده‬
‫شدن‪ ٬‬به آنها در چندین نوبت و به مقدار زیاد هورمون پوسته آدرنال داده می شود تا به رسیدن شش های شان کمک کند‪ .‬سی‬
‫سال پیش من در نخستین سخنرانی آغاز بکارم‪ ٬‬بر پایه آزمایش هایی که روی حیوانات آزمایشگاهی می شد‪ ٬‬گفتم این داروها‬
‫اگرچه به رسیدن شش ها کمک می کند‪ ٬‬اما رشد مغز را کند می کند‪ .‬اکنون در روی کودکانی که مدت های زیادی در معرض‬
‫این نوع دارو ها قرار گرفته بودند‪ ٬‬می توان به درجاتی آسیب های یادگیری‪ ٬‬رفتاری‪ ٬‬کوچکی مغز‪ ٬‬آی کیو پایین‪ ٬‬آسیب های‬
‫موتوریک و افزایش احتمال ای‪ .‬دی‪ .‬اچ‪ .‬دی‪ .‬دیده می شود‪ .‬در سال های آخر‪ ٬‬در دادن این داروها خویشتن داری نشان داده می‬
‫شود‪.‬‬

‫بعضی وقت ها الزم می شود زن بارداری را که سرع یا افسردگی دارد درمان کرد‪ .‬از آنرو بهتر است پزشک به هنگام‪ ٬‬با‬
‫اینگونه بیماران بگفتگو نشیند و اگر آنها برنامه ای برای باردار شدن دارند‪ ٬‬تا حد ممکن میزان و شیوه دارو دادن را برای آنان‬
‫چنان تنظیم کند که برای خود و برای بچه های شان امن باشد‪ .‬بهتر آنست که در صورت امکان برای این زنان باردار و افسرده‬
‫از درمان های بدون دارو مانند درمان با روشنایی‪ ٬‬تحریک مغناطیسی ترانس کرانیل یا دارو های دلخوشکنک بهره گیرند‪ .‬برای‬
‫آنکه از یکسر در باره کارگر افتادن دارو های ضد افسردگی تردید است‪ ٬‬از آنسر هم کارساز شدن دارو های دلخوش کنک رو به‬
‫افزایش می باشد‪.‬‬
‫آگاهی های بدست آمده جای تردید نمی گذارد که هویت جنسی و جهت یابی جنسی ما در باردان مادر برنامه ریزی می شود و تا‬
‫پایان زندگی مان می ماند‪ .‬در نخستین ماه های بارداری تفاوت های جنسی نمایان می شود و در نیمه دوم بارداری تفاوت های‬
‫جنسی مغز خود را نمایان می سازد‪ .‬از آنجا که فرایند های یاد شده در دوره های متفاوتی از بارداری روی می دهد‪ ٬‬در موارد‬
‫نادری که جنسیت بچه روشن و مشخص نیست‪ ٬‬نمی توان از روی کالبد شناسی اندام های جنسی بچه فهمید‪ ٬‬مغز خود را در‬
‫راستای مرد بودن رشد و تکامل داده است یا زن بودن‪ .‬در چنین مواردی‪ ٬‬برای مشخص و روشن شدن جنسیت به پدر و مادر یا‬
‫خود بچه‪ ٬‬گفتن اینکه بگذارید ازش یک دختر بسازیم‪ ٬‬خیلی ساده است‪ .‬انجمن حمایت از بیماران پیشتر تصریح کرده است‪٬‬‬
‫هویت های جنسی تحمیل شده ای از این دست‪ ٬‬بعد ها غالبا ً به مشکل برخورد میکند‪ .‬در مواردی که روی تمایز گذاری جنسی‬
‫مغز هنوز تردید وجود دارد‪ ٬‬بهتر است موقتا ً به بچه جنسیتی داده شود‪ .‬برای اقدام قطعی و پسر یا دختر ساختن از بچه می شود‬
‫صبر کرد تا رفتارهای خود بچه نشان دهد جهت گیری جنسیتی او چیست‪ .‬بگمان من حتی می توان برخی از عمل ها را طوری‬
‫انجام داد که بشود دوباره به حالت اول برگرداند‪ .‬از آنجا که ماهیت جنسی ما خیلی زود در روند رشد مان رقم می خورد‪ ٬‬نیازی‬
‫نیست پس از مشاهده ثبات عزم و خواست نوع جنسیت تا دیر هنگام‪ ٬‬پس از رسیدن به بلوغ درنگ کرد‪ .‬هرچه تغییر زودتر‬
‫صورت پذیرد‪ ٬‬مزایا و محاسن آن بیشتر خواهد بود‪ .‬برای نمونه در گام نخست رفتن در جلد جنسیت جدید‪ ٬‬پیش از پایان‬
‫تحصیالت‪ ٬‬یافتن شعل و گذاشتن رابطه با کسی‪ ٬‬آسانتر و بهترت پیش می رود‪ .‬از این گذشته ساختن یک زن زیبا از مردی‪ ٬‬پیش‬
‫از آنکه وی یلی چهار شانه با ‪ ۱۹۰‬سانت قد و با صدایی زمخت گردد‪ ٬‬آسانتر می باشد‪.‬‬

‫این ایده که ما آزادیم هرچه را خواستیم برگزینیم نه تنها نادرست است که دردسر های بیشمار نیز داشته است‪ .‬روزگاری بود که‬
‫بسیاری کسان پذیرفته بودند ’انتخاب‘ جنسیت مان نیز از روی آزادی کامل می باشد‪ .‬چنین بود که همه ادیان‪ ٬‬همجنس بازان را به‬
‫علت انتخاب خطا‪ ٬‬تنبیه می کرد‪ .‬در همنوایی با این دیدگاه بود که در پزشکی نیز هم جنس بازی یک بیماری دیده می شد‪ .‬جهت‬
‫گیری جنسی ما انتخابی نیست‪ ٬‬آن در باردان مادر برنامه ریزی می شود‪ .‬بر خالف تبلیغات ادیان‪ ٬‬هم جنس بازی یک انتخاب‬
‫’غلط‘ نمی باشد‪ .‬نتیجه گفته باال آنست که کوشش برای ساختن پدری خوب برای خانواده‪ ٬‬از مردان هم جنس باز‪ ٬‬آب در هاون‬
‫کوفتن است‪ ٬‬کاری که هنوز در ایاالت متحده و انگلیس از آن دست برنمیدارند‪.‬‬

‫بچه بازی نیز در آغاز بزرگ شدن در مغز برنامه ریزی می شود‪ .‬با آموزش و یاد دادن مردان بچه باز‪ ٬‬در زمینه مدیریت و‬
‫هدایت بهتر انگیزش های ناگهانی‪ ٬‬در کنار درمان می توان از آسیب خوردن بچه ها کاست‪ .‬در کنار درمان شناختی ( رشته ای‬
‫از روانشناسی که می کوشد با دگرگون ساختن الگوهای منفی تفکر در باره خویشتن و جهان پیرامون‪ ٬‬همچنین رفتار های‬
‫ناشایست و ناخوشایند‪ ٬‬یا خلق و خوی آسیب دیده را تغییر دهد ‪ -‬م‪ ).‬می توان از آنتی آندروژن ها نیز بهره گرفت‪ .‬داشتن روابط‬
‫و پیوندهای اجتماعی مناسب‪ ٬‬پس از آزادی بچه بازها از زندان‪ ٬‬تا حدود زیادی از ارتکاب دوباره جلوگیری می کند‪...‬‬
‫تفاوت گذاری های جنسی مغز‬

‫نخستین نشانه راه افتادن روند زایمان را نخست جنین می دهد‪ ٬‬آنهم با فرستادن این پیام که دیگر مادر‬
‫از رساندن خوراک کافی به بدن رشد یابنده او ناتوان است‪.‬‬

‫شماری از بیماری های روانپزشکی‪ ٬‬که در دوره بزرگسالی سر برمیاورد‪ ٬‬چون به پشت سر بنگریم‪ ٬‬می بینیم‪ ٬‬با دشواری های‬
‫نزدیک به زایمان پیوند دارد‪ .‬از مدت ها پیش مردم گمانه زنی می کردند زایمان های سخت آسیب های مغزی در پی میاورد و‬
‫آنهم باعث به وجود آمدن شیزوفرینی می شود‪ .‬اکنون ما می دانیم که شیزوفرینی آسیب خوردگی رشد مغزی زودهنگامی می باشد‬
‫که با پایه های ژنتیکی آن همراه می گردد‪ .‬برای پیشرفت خوب و بی دردسر زایمان‪ ٬‬می باید کنش و واکنش های بسیار گسترده‬
‫و شتاب آهنگی میان معز های مادر و کودک صورت گیرد‪ .‬زایمان دشوار نوزادی را که در آینده شیزوفرین شود‪ ٬‬می توان ناشی‬
‫از آسیب خوردگی رشد مغزی در شمار آورد‪ ٬‬که بدان سبب از انجام کنش و واکنش یاد شده ناتوان می گردد‪ .‬باور کردن این‬
‫گفته از باره ای سخت می باشد‪ ٬‬چون نشانه های شیزوفرینی پس از رسیدن به بزرگسالی خود را نمایان می سازد‪ .‬اما اگر از پدر‬
‫و مادر ها پرسیده شود‪ :‬از کی این فرزند شما از فرزندان دیگر تان فرق می کرد‪ ٬‬اغلب آنان پاسخ می دهند‪” :‬از روز نخست‪“.‬‬
‫همان مساله در خصوص آسیب خوردگی دیگری که زیاد هم پیش میاید و آن نیز یک اسیب خوردگی رشد آغازین مغز است و در‬
‫نزدیکی زایمان پیش میاید‪ ٬‬اوتیسم‪ ٬‬صدق می کند‪ .‬همچنین دخترانی که انورکسیا نرووزا یا بولیمیا می گیرند‪ ٬‬امروزه روشن شده‬
‫است‪ ٬‬در نزدیکی زاده شدن مشکل داشته اند‪ .‬مشکالت و دشواری های نزدیک به زایمان را در اینجا نیز می توان نشانه های‬
‫آغازین آسیب خوردگی هیپوتاالموس دید که بعد ها خود را به صورت آسیب های خوردن بروز میدهد‪ .‬نتیجه مشاهدات باال آن‬
‫می شود که پس از یک زایمان دشوار می باید خوب مراقب آن بچه ها بود و دید آیا در نوجوانی‪ ٬‬آسیب های روانپزشکی در آنها‬
‫بروز می کند یا نه‪ .‬درمان زودهنگام شیزوفرینی نشان می دهد‪ ٬‬اگر دیر نکنیم‪ ٬‬می شود جلو آسیب های مغزی را گرفت‪ .‬آن به‬
‫نظر می رسد در مورد سایر آسیب های رشد مغزی نیز صادق باشد‪.‬‬
‫اهمیت رشد خوب پس از زاده شدن‬

‫تحریک و تشویق بچه در محیطی که بچه آنرا امن و قابل اعتماد تجربه می کند‪ ٬‬برای رشد بهتر مغز بسیار اهمیت دارد‪ .‬رسیدگی‬
‫نکردن به و آزار بچه کوچک برای همیشه موجب عقب ماندگی رشد ذهنی و فعال شدن بیش از حد محور استرس گردد‪ .‬پس از‬
‫آن کافی است مشکل نسبتا ً کوچکی در محیط باشد تا محور استرس را به شدت فعال کند و سبب افسردگی گردد‪ .‬پا درمیانی‬
‫بیدرنگ کمک رسان ها برای رهانیدن کودکانی که در چنین شرایطی گرفتار آمده اند‪ ٬‬اهمیت گزاف دارد و الزمه آن هم یک‬
‫سازمان کمک رسانی کارآمد می باشد‪.‬‬

‫همچنین دلبستگی و وابستگی بچه‪ ٬‬که در آن اوکسی توکسین ’هورمون دلبستگی‘ نقش بزرگی بازی میکند‪ ٬‬در فرایند رشد‪٬‬‬
‫احتمال دارد دستخوش افت و خیز های تندی گردد‪ .‬اگر بچه مدت ها دور از پدر و مادر یا پدر و مادری که او را به‬
‫فرزندخواندگی پذیرفته اند‪ ٬‬بماند‪ ٬‬امکان دارد سطح اوکسی توکسین در خون برای مدتی زیاد پائین بیافتد و ای بسا برای همیشه‬
‫پایین بماند‪ .‬از آنرو انتقال بچه های بی سرپرست از خانه هایی که برای نگهداری کودکان است ( خانه کودکان) به خانواده هایی‬
‫که آنها را به فرزندخواندگی پذیرفته اند‪ ٬‬می باید هرچه زودتر انجام شود تا بچه ها بتوانند پیوند عاطفی خوبی با آنان داشته باشند‪.‬‬
‫برای رشد مغزی خوب‪ ٬‬پس از زاده شدن‪ ٬‬قرار گرفتن بچه در یک محیط مشوق و محرک که دارای محرک های گوناگون می‬
‫باشد‪ ٬‬ضرورت فراوان دارد‪ .‬برای تحریک رشد مغز‪ ٬‬پیرامون زبانی نقش کلیدی دارد‪ .‬زبان مناطق زیادی از مغز را بشیوه ای‬
‫که در آن وابستگی فرهنگی چشمگیر است‪ ٬‬تحریک می کند‪ .‬مغز ژاپنی ها و چینی ها بگونه ای برای همیشه از مغز مردم باختر‬
‫زمین متفاوت گشته است‪ ٬‬بی آنکه ژنتیک در آن میان نقشی داشته باشد‪ .‬بهر روی‪ ٬‬بهتر است در بچه هایی که ناتوانی های ذهنی‬
‫دارند‪ ٬‬توجه بیشتری به تحریک مغز رشد یابنده آنان شود‪ .‬این کار می تواند زندگی آنان را برای همیشه دگرگون سازد‪.‬‬

‫بچه های خردسال هیچ دین و ایمانی ندارند‪ ٬‬اما پدر و مادر مسیحی‪ ٬‬مسلمان یا یهودی‪ ٬‬در آغاز رشد و بزرگ شدن شان‪ ٬‬که همه‬
‫گفته های پدر و مادرشان را درست می پندارند و بی چون و چرا می پذیرند‪ ٬‬باورهای خود را در مغز آنان فرو می کنند‪ .‬بدین‬
‫سان ایده های دینی از نسلی به نسل دیگر داده می شود و در مدار های مغز ما جاخوش می کند‪ .‬بچه ها نباید یاد بگیرند به چه‬
‫می باید بیاندیشند‪ ٬‬آنان می باید یاد بگیرند چگونه می باید انتقادی اندیشید و در بزرگسالی گزینش های شان بر پایه دیدگاه ها و‬
‫جهانبینی خویش باشد‪ .‬آموزش های جداگانه کنونی که بر بنیاد این یا آن دین پا گرفته است‪ ٬‬نه تنها برای شکوفایی چنین دیدگاهی‬
‫مرگبار می باشد که راه را برای مردود شمردن باور های دیگر هموار می کند‪.‬‬
‫شوره زار های بی بار‪ :‬بب‬

‫خودکرده را تدبیر نیست؟‬

‫گوناگونی یی که در پس فرگشت ما نقش موتور را داشت‪ ٬‬هنوز برای برخی ها مرگ و میر میاورد‪.‬‬

‫گویی سیاست هرگز به این نتیجه نخواهد رسید که برداشت ”ساخته شدن“ ذهن افسانه ای بیش نیست‪ .‬سیاست‪ ٬‬خالف باور باال‪ ٬‬از‬
‫سال های دهه شصت‪ ٬‬در واکنش به بارسنگنی که بر دوش دولت رفاه بود و بحران اقتصادی آن زمان‪ ٬‬شروع کرد به تبلیغ‬
‫فراوان درباره مسئولیت خویشتن شهروندان در برابر تندرستی و آسایش خویش‪ .‬گفته می شد‪ ٬‬سرنوشت هرکس دست خودش‬
‫است‪ .‬این سخن با یافته های پژوهش های بسیاری که نشان می دهد بخش بزرگی از توانمندی های آدمی به وسیله کیفیات و‬
‫صفات ارثی و پیرامونی در دوره آغازین رشد او رقم می خورد‪ ٬‬همخوانی ندارد‪.‬‬

‫اگر بچه ای در زمینه آموزش و پرورش پس ماندگی پیدا کند‪ ٬‬جبران آن کار ساده ای نخواهد بود‪ .‬اگر آن پس ماندگی ناشی از‬
‫ناتوانی های مادر زادی باشد‪ ٬‬جبران آن هیچ میسر نخواهد گشت‪ .‬از این گذشته‪ ٬‬جامعهٔ سختکوشی و رقابت کنونی‪ ٬‬هر روز از‬
‫شهروندان درخواست های بیشتری کند‪ .‬از آنسر هم شمار بیشتری از مردم‪ ٬‬از برآوردن آن درخواست ها ناتوان می مانند‪ .‬با یک‬
‫چنین گفته هایی به ناروا گناه کاستی های کسانی که توانایی های کافی ندارند یا آسیب های روانی دارند به گردن خود آنها انداخته‬
‫می شود‪ .‬جوانانی که ناتوانی ذهنی دارند ( آی کیو شان بین ‪ ۵۰‬تا ‪ ۸۵‬است)‪ ٬‬یک گروه آسیب پذیر می باشند‪ .‬شمار این ها به‬
‫‪ ۱۶٪‬جمعیت می رسد‪ ٬‬اما در دادگاه های بزهکاران شمار آنان چشمگیر تر می گردد و به ‪ ۵۰٪‬میرسد‪ .‬امروزه آنان را مسئول‬
‫انتخاب ها و کارهای شان می دانند‪ ٬‬بدون آنکه توجه داشته باشند‪ ٬‬آنان از انجام کارهای عادی ناتوان می باشند‪ .‬از همان رو در‬
‫گذشته برای آنها کار مناسب درست می شد‪ ٬‬کارهای ساده و آسان در ادارات‪ .‬اما کم کم آنها نیز ناپدید می گردد‪ .‬در گذشته اگر‬
‫کار خطای کوچک از آنان سر میزد‪ ٬‬بهشان هشدار داده میشد‪ ٬‬اما در این روزگار سرکوب‪ ٬‬هر خطای آنان به دادگاه و قانون‬
‫کیفری کشیده می شود‪ .‬آن تاثیر پذیری و زود باوری که خیلی ساده آنان را به دردسر می اندازد‪ ٬‬می تواند برای بیرون آمدن از‬
‫آن دردسر هم کمک شان کند‪ ٬‬اما از دادن امکانات و ساختار های مناسب در این زمینه خودداری می شود‪.‬‬

‫از نشانه های مهم تحصیالت و درآمد پایین فرزندان‪ ٬‬تندرستی بد‪ ٬‬بزهکاری‪ ٬‬جنایت‪ ٬‬اعتیاد‪ ٬‬قمار بازی و بیکاری آنان‪٬‬‬
‫تحصیالت و درآمد پایین پدر و مادر می باشد‪ .‬آدمهایی که پایین ترین تحصیالت را دارند شش سال کمتر از آدمهایی که‬
‫تحصیالت باال دارند‪ ٬‬عمر می کنند‪ .‬می توان گفت این امر به سبب شیوه های زندگی متفاوت آنان می باشد‪ .‬باال بردن مالیات‬
‫سیگار‪ ٬‬تنباکو و الکل برای وادار کردن آنان به تغییر عادات زندگی شان‪ ٬‬هوده ای نداشت‪ .‬این صفات منفی زاده زندگی در یک‬
‫محیط بسیار عقب مانده می باشد‪.‬‬

‫عقب ماندگی ارثی است و به نظر میرسد با تجمع این مشکالت در مناطقی‪ُ ٬‬مسری می گردد‪ .‬پیرو آمار سازمان اجتماعی و‬
‫فرهنگی نزدیک به ‪ ۱۰۰۰۰۰‬کودک هلندی‪ ٬‬یا ‪ ۴٪‬همه کودکان از نظر اجتماعی کنار گذاشته شده اند و بشمار آورده نمی شوند‪.‬‬
‫آنان در انجمنی عضو نیستند‪ ٬‬تقریبا ً هیچگاه به گشت و تفریح برده نمی شوند‪ ٬‬در تعطیالت به مسافرت های ساالنه برده نمی‬
‫شوند و برای میهمانی پیش دوستان خود نمی روند‪ .‬اگر بخواهیم موارد سبکتر فراموش شدگی کودکان را هم به حساب آوریم‪ ٬‬می‬
‫باید گفت ‪ ۱۱٪‬آنان فراموش شده هستند‪ .‬این وضعیت در درجه نخست زاده اوضاع مالی والدین آنهاست‪ .‬پدر و مادر های آنها نیز‬
‫خود را از فعالیت های اجتماعی کنار می کشند‪ .‬این چنین خانواده هایی در محله هایی زندگی می کنند که در آنها درگیری‪٬‬‬
‫اعتیاد‪ ٬‬جنایت و تنش زیاد است و برای بچه ها امکانات بازی و تفریح یا زمین بازی اندک‪ .‬آنجا ها محیط های مناسبی برای رشد‬
‫ایده آل بچه ها بشمار نمی آید‪ .‬مارسل فان دام ( از مجریان تلویزیون هلند ‪ -‬م‪ ).‬سر این موضوع با گروهی از اساتید دانشگاه ها‬
‫که در رشته های بسیار گوناگون کارشناسی دارند‪ ٬‬پنج برنامه گفت و شنود داشت‪ ٬‬که همه ما آنها را آموزنده یافتیم‪ .‬حاصل آن‬
‫گفت و شنود ها یک فیلم تلویزیونی شد به نام آدم های بیهده که پائول ویت مان ( از مجریان تلویزیون هلند که در زمان خمینی از‬
‫وی فیلمی ساخت‪ .‬در آن فیلم خمینی از زنان می خواست برای کمک به جبهه ها پول و طالهای خود را به او بدهند و زنان بی‬
‫شماری که در آنجا بودند شورت و کرست های شان را بسوی او پرت می کردند ‪ -‬م‪ ).‬یک برنامه تلویزیونی از آن ساخت با نام‪:‬‬
‫خود کرده را تدبیر نیست!‬
‫حل این مشکل کار ساده ای نیست‪ .‬می باید همه سعی خود را کرد و شرایطی پیش آورد که رشد آغازین‪ ٬‬تا جایی که می شود‪٬‬‬
‫خوب پیش برود‪ .‬از یکسر هم می باید جلو تاثیر های زیان آور را گرفت‪ .‬می باید این را نیز پذیرفت که در فراینده پیچیده ای‬
‫چون رشد مغز‪ ٬‬هر از گاهی امکان دارد دشواری هایی رخ دهد و موجب توانایی های اندک‪ ٬‬ناتوانی های ذهنی‪ ٬‬مشکالت‬
‫نیورولوژیک یا روانپزشکی شمار اندکی از آدم ها گردد‪ .‬این برای هر کودکی در هر خانواده ای می تواند پیش بیاید‪ .‬پس جامعه‬
‫می باید مسئولیت کامل خود را بگردن گیرد‪ ٬‬برای آنان کار مناسب‪ ٬‬حقوق ماهیانه‪ ٬‬کمک رسانی خوب و عملی فراهم کند‪ .‬هنوز‬
‫کار در این زمینه زیاد است‪ .‬می باید با آموزش و روشنگری به مردم آگاهی داد و جلو کسانی را که می خواهند گناه این مشکل‬
‫‪.‬را به گردن آنهایی بیاندازند‪ ٬‬بی آنکه گناهی کرده باشند گرفتار آسیب های رشد مغزی گشته اند‪ ٬‬گرفت‬

‫یک چنین دشواری ئی احتمال دارد با بروز یک بیماری مغزی در بزرگسالی رویدهد‪ .‬برای نمونه در مورد بیماری ام‪ .‬اس‪ .‬گفته‬
‫می شود اگر کسی بخواهد در برابر آن بیماری پیروز شود و سعی خود را بکند‪ ٬‬انگاه فرایند بهبودی شتاب می یابد‪ .‬این گفته‬
‫فریبنده هم هست‪ .‬اماهیچ مدرکی در دست نیست که درستی آنرا نشان دهد‪ .‬این نیز هست که اگر بیماری رو به بدتر شدن بگذارد‪٬‬‬
‫به بیمار بیچاره می گویند چندان که باید‪ ٬‬سعی خود را نمی کند تا بر بیماری پیروز شود! به سخن دیگر‪ :‬خود کرده را تدبیر‬
‫نیست!‬
‫مغز و دادگستری‬

‫میزان رفتار پرخاشگرانه ما را جنسیت ما ( پسرها بیشتر پرخاشگر هستند تا دخترها)‪ ٬‬پیشینه ژنتیکی ما ( گوناگونی های کوچک‬
‫در دی‪ .‬ان‪ .‬ا‪ .‬ما)‪ ٬‬مقدار خوراکی که در باردان از طریق جفت مادر دریافت کرده ایم و سیگار کشیدن‪ ٬‬باده نوشیدن و مصرف‬
‫دارو و مواد در دوره بارداری توسط مادران مان‪ ٬‬تعیین می کند‪ .‬احتمال سرکش شدن‪ ٬‬رفتارهای شهروندی ستیز‪ ٬‬تبهکارانه و‬
‫پرخاشگرانه داشتن پسرها در دوره بلوغ با باال رفتن سطح تستسترون خون افزایش می یابد و میزان باالی تستسترون در خشونت‬
‫های تبهکارانه نوجوانان نقش بازی می کند‪ .‬پس می بینیم عوامل زیادی‪ ٬‬بی آنکه گناه ما باشد‪ ٬‬در کشیده شدن پای ما به دادگاه و‬
‫دادگستری دخیل می باشد‪ .‬معنی گفته باال آن نیست که نباید کسی را کیفر داد‪ .‬بلکه قانون کیفری نمی باید عوامل یاد شده را نادیده‬
‫آورد‪ .‬رسیده شدن پوسته پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬با کندی و‬ ‫بگیرد‪ .‬نضج و رسیدگی مغز از عواملی است که می باید قانون آنرا در شمار َ‬
‫درنگ همراه است‪ .‬آن تا ‪ ۲۵‬سالگی طول می کشد و پس از رسیدن به این سن استکه خوب می توان جلو رفتارهای پرخاشگرانه‬
‫را گرفت و پیش از دست زدن به کاری‪ ٬‬از دیدگاه اخالقی آنرا سبک و سنگین نمود‪ .‬گفته باال به این معنا می باشد که پیرو یافته‬
‫های نیورولوژیک‪ ٬‬درست نیست قانون کیفری بزرگساالن را در مورد جوانان‪ ٬‬مثال ً یک جوان ‪ ۱۶‬ساله بکار برد‪ ٬‬همان چیزی‬
‫که برخی از سیاست پیشگان برای بدست آوردن آرأ رای دهندگان ترس برداشته‪ ٬‬در پی درخواست آن هستند‪ .‬کار درست آنست‬
‫که قانون کیفری را می باید از سن ‪ ۲۳‬تا ‪ ۲۵‬سال‪ ٬‬که ساختار مغزی پی‪ .‬اف‪ .‬سی‪ .‬رشد می یابد و می رسد‪ ٬‬بکار بست‪.‬‬
‫نوجوانانی که در دوره بلوغ بزهکاری های کوچک از آنان سر می زند‪ ٬‬نباید تاوان آنرا با پیامدهای کیفری روی خط و مشی‬
‫زندگی آتی خود بپردازند‪.‬‬

‫نمونه ای از این دست داستان نوجوان ‪ ۱۶‬ساله ایست که هفت تیری پالستیکی و گول زنک داشت و در حیاط خانه با آن بازی‬
‫می کرد‪ .‬یکی از دوستانش از آن عکسی گرفت و در تلفن موبایل خود گذاشت‪ .‬این عکس دست به دست گشت و سر آخر بدست‬
‫پلیس و دادگستری رسید‪ .‬به آن بچه مجازات کار اجباری داده شد‪ .‬گفتند نباید هفت تیر گول زنک داشته باشی‪ .‬در ‪ ۲۰‬سالگی‬
‫خواست راننده تاکسی شود‪ ٬‬اما بهش گواهی رفتار پسندیده ندادند! چون در پرونده اش نوشته شده بود اسلحه ممنوعه داشته است!‬
‫گفته بودند نمی تواند راننده تاکسی شود‪ ٬‬چون با از سر گیری بزهکاری‪ ٬‬جان مسافران را به خطر می اندازد‪ ٬‬اما نگفته بودند‬
‫همه این داستان به دستاویز یک عکس ساخته شده است‪.‬‬

‫برخی از بچه ها آشکارا از بچه های دیگر پرخاشگرترند‪ .‬در میان تبهکارانی که به سبب تبهکاری های توام با خشونت بسیار‪٬‬‬
‫راهی زندان ها شده اند‪ ٬‬شمار چشمگیری آسیب های روانپزشکی دارند‪ ٬‬حتی گاه شمار آنها به ‪ ۹۰٪‬زندانیان مرد بزرگسال می‬
‫رسد‪ .‬از پژوهش هایی که روی دوقلو ها شده است‪ ٬‬می توان دید عوامل ژنتیکی در اینجا نقش بسیار بزرگی دارد‪ .‬جا دارد قانون‬
‫کیفری درباره کسانی که مغز سالم ندارند‪ ٬‬خویشتن داری نشان دهد‪ .‬اما قانون کیفری ما پیوسته این ’حکم مک تاوتون‘ را زیرپا‬
‫می گذارد‪ .‬آیا می شود یک بچه باز را به دلیل جهت گیری جنسی اش‪ ٬‬که ناشی از پشینیه ژنتیکی و رشد مغزی غیر معمول می‬
‫باشد‪ ٬‬از باره اخالقی مسئول دانست؟ آیا بچه ای را می توان مسئول ترکیبی از پیشینه ژنتیکی خود و سیگار کشیدن مادرش در‬
‫دوره بارداری دانست که آنها موجب ا‪ .‬ای‪ .‬اچ‪ .‬دی‪ .‬داشتن او و کشیده شدن کارش به پلیس و دادگاه می گردد؟ ناگفته نماند که می‬
‫دانیم تغذیه ناکافی در دوره بارداری‪ ٬‬شانس داشتن رفتارهای شهروندی ستیز را افزایش می دهد‪ .‬آیا می توان نوجوانی را که‬
‫هنوز یاد نگرفته است با مغزی که به علت تراوش هورمون های جنسی‪ ٬‬یکسره کارکرد دیگری یافته است‪ ٬‬کنار بیاید و خود را‬
‫سازگار کند‪ ٬‬به خاطر رفتارهای ناشایست و تبهکارانه گنهکار دانست؟‬

‫در میانه این میدان‪ ٬‬مسئولیت اخالقی برداشت آسانی و ساده ای نیست و اراده آزاد خیال باطلی است‪ .‬اما گفته باال به این معنا‬
‫نیست که نباید کسی را کیفر داد‪ .‬بویژه اگر آن تاثیر خوبی داشته باشد‪ .‬در رشته پزشکی ما یاد گرفته ایم هنگامی می توان گفت ما‬
‫کار علمی می کنیم که بتوانیم تاثیر دارو یا درمانی را که می کنیم با بررسی و پژوهشی که خوب کنترل شده است‪ ٬‬مشخص و‬
‫معین نمود‪ .‬اعالن جرم در دادگاه ها نمی تواند گریبان خود را از دست این ایده برهاند که بجای کیفرخواست به گروهی که خوب‬
‫تعریف شده است‪ ٬‬می باید به هر فردی کیفرخواست جداگانه کرد‪ .‬در واقع دادگستری همان استداللی را بکار می برد که‬
‫روانشناسی تحلیلی در روزگار پیش از بررسی های منظم روی کارگر افتادن یا بیهده بودن این یا آن روش درمانی می کرد‪ .‬با‬
‫این کار نمی توان فهمید و تعیین کرد آیا کیفر داده شده تاثیری داشت یانه‪ .‬از سویی هم دادگستری با مجازات های جدیدی که دست‬
‫اندر کاران سیاسی خواهان آنها هستند‪ ٬‬از کار اجباری گرفته تا اردوگاه های آموزش و پرورش دوباره‪ ٬‬زیر فشار گذاشته می‬
‫شود‪ ٬‬بی آنکه آنها را با روش های مجازات معمول مقایسه بکنند و ببینند کدام یک تاثیر بیشتر دارد‪ .‬بدون یک بررسی خوب‬
‫سازمان داده شده‪ ٬‬با یک گروهٔ کنترل خوب‪ ٬‬نمی توان از تاثیر کیفر سخنی گفت‪ .‬در نتیجه کارگر افتادن این یا آن کیفر بکار برده‬
‫شده‪ ٬‬همواره بحث انگیز خواهد بود‪ .‬سیاست پیشگان رغبتی به یک برخورد سیستماتیک با بررسی های کنترل شده نشان نمی‬
‫دهند‪ .‬آنان کوتاه مدت می اندیشند‪ ٬‬تا انتخابات بعدی‪. ...‬‬
‫پایان زندگی‬

‫آیا تو هم به زندگی بیشتر پیش از مرگ باور داری؟‬

‫راه و روشی شایسته آدمی‬

‫هرچند همه کوشش های دانش پزشکی بر آستکه پایان زندگی را تا جایی که می شود به تاخیر بیاندازد‪ ٬‬اما آخر سر همواره مرگ‬
‫پیروز می شود‪ .‬اگر مجال آنرا داشته باشیم‪ ٬‬دلمان می خواهد تا دم آخر مغزمان آسیب نبیند‪ ٬‬تا بتوانیم در چند صباح آخر عمر‪٬‬‬
‫تصمیمات زندگی را خودمان بگیریم‪ .‬اگر کسی سرطان یا بیماری سخت دیگری بگیرد که امیدی به زنده ماندنش نیست‪٬‬‬
‫خوشبختانه در هلند این امکان هست که با یوته نزیا ( مرگ آسان) که بیشتر مردم هم آنرا پذیرفته اند‪ ٬‬به رنج بی پایان می شود‬
‫پایان بخشید‪ .‬هنگامی که پای بیماری مغزی در میان است‪ ٬‬پایان بخشیدن به زندگی خویش برپایه انتخاب خویشتن‪ ٬‬با دشواری‬
‫روبرو می شود‪ .‬هنگامی که بیماری به کما می رود یا در شرایط مشابه آن‪ ٬‬وی نمی تواند بگوید خواستش برای چنین شرایطی‬
‫چه بوده است و در حالت دیمانش یا آسیب های روانپزشکی نمی توان یقین داشت که تصمیمات اتخاذ شده در آن وضع خوب‬
‫بررسی و سبک سنگین شده است‪ .‬بر سر کمک به خود کشی یا یوته نزیای دو دسته آخری از بیماران جنب و جوشی دیده می‬
‫شود‪ .‬از سویی نیز‪ ٬‬برای پزشکانی که با یوته نزیای کسانی سر و کار پیدا می کنند که از آسیب های روانپزشکی مزمن رنج می‬
‫برند‪ ٬‬گرفتن آن تصمیم بسیار سخت و نادر می باشد‪ .‬این نیز هست که چنین تصمیمی جلو یک خودکشی دلخراش را می تواند‬
‫بگیرد‪ .‬در مورد بیماری آلزهایمر که پیشرفت آن اغلب با کندی زیاد همراه است‪ ٬‬بیمار فرصت آنرا دارد‪ ٬‬لحظه مناسبی را‬
‫برگزیند و با رسیدن آن لحظه از قطار زندگی پیاده شود‪ .‬اما اَشکالی از بیماری دیمانش هم هست که ادم ها را غافل گیر می کند و‬
‫بیمار مجال نمی یابد برنامه ای بچیند‪ .‬در این جا مسئولیت بگردن خویشان و اشنایان بیمار می افتد که می دانند بیمار در این باره‬
‫چگونه می اندیشیده است‪ .‬می باید پیش از آنکه خیلی دیر بشود‪ ٬‬بیمار با فرم های پر شدهٔ انجمن هلندی پایان دهندگان بزندگی‪٬‬‬
‫بخواست خود‪ ٬‬پیش دکتر خانوادگی برود و ببیند از وی در مرحله پایانی زندگی‪ ٬‬کمکی را که می خواهد‪ ٬‬می تواند بگیرد یا نه‪٬‬‬
‫تا با هم و بکمک هم پیش از رسیدن آن دم گام هایی را که باید بردارند‪.‬‬

‫دسته بزرگی از مردم هست که هر روز هم بزرگتر می شود اما قانونی کردن کمک به مردن آنها‪ ٬‬یوته نزیا شامل حال آنان نمی‬
‫شود‪ ٬‬اینان سالمندانی هستند که زندگی شان به ته رسیده است‪ .‬بکمک ’ابتکار شهروندان زندگی به ته رسیده‘‪ ٬‬ما سعی می کنیم‬
‫کاری برای اینان بکنیم‪ .‬هدف ابتکار‪ ٬‬در واقع ’قانونی کردن کمک به مردن شهروندانی است که زندگی خویش را به ته رسیده‬
‫می بینند‪.‬این کار را به شرطی می کنیم که آنان روی خواست خود خیلی پافشاری کنند‪ ٬‬همه جوانب کار با احتیاط بررسی شود و‬
‫آن بررسی ها را می توان هر آن که نیاز افتد‪ ٬‬آزمایش کرد‪‘.‬‬
‫پیشرفت های نوین‬

‫چون من در سال ‪ ۱۹۶۶‬کارم را به عنوان دانشجو‪-‬استادیار شروع کردم پژوهش های مغزی را تنی چند از پژوهندگان ’ره گم‬
‫کرده‘ می کردند و جامعه هم با بدگمانی به آنان می نگریست‪ .‬اکنون به نظر می رسد همه به ارزش و اهمیت اجتماعی و پتانسیل‬
‫موسسات پژوهشی‪ ٬‬این رشته اولویت نخست‬ ‫بسیار آن‪ ٬‬در زمینه کارشناسی‪ ٬‬پی برده اند و در سرتاسر جهان‪ ٬‬در دانشگاه ها و ٔ‬
‫را یافته است و صدها هزار دانشمند و پژوهشگر آزموده با بهره گیری از انواع تکنیک ها در این زمینه سرگرم کارند‪ .‬تکنیک‬
‫های به غایت پیچیده پژوهشی‪ ٬‬همکاری چند‪-‬رشته ای میان آنان برای دستیابی به بینش های نوین را الزامی می کند‪ .‬همچنان که‬
‫افزایش نام نویسندگان وهمکاران باالی مقاالت نشان می دهد‪ ٬‬پیوند های همکاری هر روز گسترده تر می گردد و بین المللی می‬
‫شود‪ .‬بینش های نوین در زیست شناسی مولکولی بیماری های مغزی در آینده نزدیک برای استراتژی های درمانی هدف های‬
‫نوی را پدید خواهد آورد‪ .‬الکترودهای تحریک کننده که خیلی دقیق در عمق مغز جایگذاری می شود‪ ٬‬نه تنها برای بیماران‬
‫پارکینسون که برای بیماران سرسختی‪-‬وادارشدگی ( اوبسه سیو ‪ -‬کامپالسیو) نیز بکار برده خواهد شد‪ .‬تاثیر الکترودهایی از آن‬
‫دست را در حداقل هشیاری‪ ٬‬ویار به فربهی‪ ٬‬اعتیاد و افسردگی نیز خواهند آزمود‪ .‬همچنانکه در مورد درمانهای موثر دیده می‬
‫شود‪ ٬‬در اینجا نیز‪ ٬‬در گام دوم پیامدهای ناخواسته پدیدار می شود‪ .‬تحریک سابتاالم نیوکلوس در بیماران پارکینسون‪ ٬‬با آن روش‬
‫می تواند پیامد های چشمگیر داشته باشد‪ .‬در زمینه ویار به فربهی‪ ٬‬تغییر شخصیت‪ ٬‬رفتارهای نیاندیشیده و آنی و خودکشی نیز‪٬‬‬
‫گزارش هایی رسیده است‪ .‬همچنین برانگیختگی روانی‪ ٬‬افسارگسیختگی جنسی و اعتیاد به قمار گزارش شده است‪ .‬تاثیرات‬
‫تحریک مغناطیسی ترانس کرانیل روی افسردگی و زنگ زدن گوش ( تنیتوس) که در آن کسانی که به خاطر شنوایی بد گوش‬
‫درونی پیوسته آهنگ های دل آزار می شنوند‪ ٬‬آزموده و پژوهیده خواهد شد‪ .‬می توان با تحریک مغناطیسی ترانس کرانیل اوهام‬
‫بیماران شیزوفرین را نیز درمان کرد‪ .‬در این روش نوین هنوز به تهیه فهرستی از پیامدهای ناخواسته‪ ٬‬مبادرت نشده است‪.‬‬

‫پروتز های نیورولوژیک روز بروز بهتر از پیش جای احساس های آدمی را می گیرد‪ .‬در پوسته مغزی بیماری که بریدگی نخاع‬
‫(پاراپلژی) داشت صفحه ای قرار داده شد که دارای الکترود هایی بود‪ .‬وی بکمک آن و بانیروی اندیشه می توانست یک ماوس‬
‫کامپیوتر و یک بازوی مصنوعی را هدایت کند‪ .‬همچنین برای نابینایان پروتز های چشمی ساخته شده است‪ .‬بکمک ژن درمانی و‬
‫تکه هایی از بافت های نخاع و مغز کوشش می شود مغز یا نخاع را تعمیر کنند‪.‬‬

‫با پیشرفت های زیادی که در زمینه دانش نیورولوژی و تکنیک های آن می شود‪ ٬‬هر روز یافته های نوی روی خط مونتاژ‬
‫گذاشته می شود‪ .‬به اینها نیاز هم هست‪ ٬‬چرا که ‪ ۲۷٪‬اروپاییان از بیماری های مغزی رنج می برند‪ .‬در هلند ‪ ۳۰٪‬هزینه های‬
‫درمانی‪ ٬‬در بخش تندرستی‪ ٬‬صرف کسانی می شود که بیماری مغزی دارند‪ .‬آدم انتظار دارد‪ ٬‬دست کم بودجه ای متناسب با آن به‬
‫پژوهش های مغزی اختصاص یابد‪ ٬‬اما در اروپا تنها ‪ ۸٪‬بودجه نصیب علوم نیورولوژیک می گردد‪ .‬هنوز دانسته نیست کی و‬
‫کدام دولت برای نسل آینده و مغز سالم برای آنان و رسیدن به یک دید و بینش پردامنه و دور اندیش گام می بردارد‪.‬‬

‫پایان‬

You might also like