Professional Documents
Culture Documents
BPM 4
BPM 4
BPM 4
بلوغ فرايندي
١
مفهوم بلوغ
مفاهيم پايهاي و زيربناي بلوغ متضمن اين امر ميباشند كه سازمانهاي بالغ به شكل سامان يافته عمل
ميكنند ،در حالي كه در سازمانهاي نابالغ دستيابي به نتايج در نتيجه تﻼشهاي قهرمانانه افراد در استفاده از
رويكردهايي است كه كم يا زياد به طور خود انگيخته يا خود جوش آنها را به وجود آوردهاند .در بعضي از مراجع
مدل بلوغ فرآيندي و در توضيح مفهوم بلوغ از واژههايي مانند پيشبيني پذيري ،كنترل و يا اثر بخشي استفاده
مي شود.
Harmon. P., Evaluating an Organization’s Business Process Maturity, Business Process Trends,
Vol2, No.3, March 2004
پيشبيني پذيري به استفاده از برنامههاي زمانبندي شده ،معيارها و اهدافي كه محقق شدهاند اشاره دارد.
سازمانهاي نابالغ غالباً برنامه زمانبندي شده ايجاد ميكنند ،اما بعدها غالب ًا با اختﻼفي زياد معيارها و اهداف
را از دست ميردهند .سازمانهاي بالغ برنامههاي زمانبندي شده را تنظيم ميكنند و دائم ًا آن را محقق
ميسازند.
كنترل به ساز و كارهايي اشاره دارد كه با وجود آن سازمانها به اهداف خود نائل ميشوند .سازمانهاي بالغ
كامﻼً ،مستمر ًا و با كمترين انحراف اهداف خود را محقق ميسازند .سازمانهاي نابالغ هرگز اين اطمينان را
ندارند كه كدام اهداف محقق مي شود؟ و احتمال تحقق معيارهاي مورد نظر در دامنه زماني معين و مشخص
چه مقدار است؟
Harmon. P., Evaluating an Organization’s Business Process Maturity, Business Process Trends,
Vol2, No.3, March 2004
سازمانهاي بالغ به اهدافي دقيق دست مييابند كه تعهد كرده بودند به دست ميآورند .سازمانهاي نابالغ غالباً
به بعضي از اهداف نائل شده و به بعضي از اهداف نميرسند .عﻼوه بر اين در بسياري از موارد ،كيفيت ممكن
است به اندازه كافي خوب نباشد و هزينهها ممكن است فراتر از آنچه كه مديريت ميخواهد باشند .از نظر ديگر،
سازمانهاي بالغ داراي فرآيندهاي سازمان يافته و نظاممند بوده و شيوههاي انجام كار مستند شده دارند.
دادههاي گذشته را جمع آوري ميكنند و براي پيشبيني نتايج تﻼشهاي مشابه در آينده مورد استفاده قرار
ميدهند.
مفهوم بلوغ فرايندي
مديريت فرايندها در سازمان خيلي بيشتر از مديريت وظيفهمنديها ،امكان اعمال تغييرات را در سازمان فراهم
ميسازد .چرا كه جهت اعمال تغييرات در سازمان بايستي تصميم بگيريم كه با اعمال تغيير ،كدام فرايندها به
تبع تغيير ،بايستي بهبود ،مكانيزه و يا حذف گردند .اما در مواردي نتايج فرايندها با هم قابل مقايسه نيست و
به همين علت خيلي اوقات قابليت تكرار نتايج خوب نيست؛ بلوغ فرايندي ارائه چارچوبي براي دستيابي به زبان
و نتايج استاندارد شدهاي است كه قابليت مقايسه ،تكرار و بهبود نتايج را براي سازمان امكانپذير ميسازد.
در بلوغ فرايندي ميزان بهبود فرايندها از نظر اشراف مديريتي بر آنها مورد توجه قرار ميگيرد .در واقع در
بلوغ فرايندي وضع فعلي اشراف مديريت سازمان بر فرايندها مورد ارزيابي قرار گرفته و جهت بهبود آن
تﻼشهايي تجويز ميشود .اما آيا براي وضعيت مطلوب ميزان اشراف مديريت بر فرايندها انتهايي را ميتوان
متصور بود!؟ چرا كه در هر سطحي از اشراف ميتوان باز هدف كاملتري را تعيين كرد .بلوغ فرايندي با ارائه
سطوح بلوغ در تعيين انتهاي مورد انتظار در هر سطح و در سطح نهايي )كه باز سطحي متكامل و بيانتهاست(
٢
را كه براي سازمان بيشترين اثربخشي را دارد ،ممكن ميسازد و لذا اولويتبندي در تمركز مديريت در بهبود
قابليتهاي فرايندي به نحو صحيح صورت ميپذيرد و مسيري بيانتها در برابر بهبود قابليتهاي فرايندي تعريف
ميشود.
به طور كلي در فرايندهاي نابالغ ،ميزان صﻼحيت افراد درگير فرايند ،معين ميزان عملكرد فرايندهاست و به
عبارت سادهتر نتيجه فرايند بسته به ميزان صﻼحيت افراد و تﻼش آنها در هر سيكل در مقايسه با اهداف
وضعيت متفاوتي خواهد داشت و لذا چندان كنترلپذير توسط سازمان نيست .رفته رفته كه فرايند به سطوح
باﻻتر بلوغ نائل ميشود ،نتيجه فرايند قابل تكرار ،كنترلپذيرتر و بسته به تعامل و شايستگي تمام منابع سازماني
دخيل در فرايند است .در فرايندهاي بالغ ،افراد با انگيزه و ماهر؛ دانش فني ،تكنيكها و روشهاي انجام كار؛ و
ابزار ،امكانات ،دادهها و تكنولوژي اطﻼعات هر سه در كنار هم و تعامل اين موارد با هم در درون يك فرايند،
مورد پايش سازمان بوده كه در نتيجه اعمال تغيير و كنترل آنها براي رسيدن به نتايج مورد نظر سازماني در
حد باﻻيي براي مديريت سازمان امكانپذير است.
مدل بلوغ فرآيندي )(Model Maturity Process
مدل بلوغ فرآيندي ) (PMMامروزه به عنوان يك مدل جهت ارزيابي بلوغ فرآيندهاي كسب و كار پذيرفته شده
و از آن استفاده گسترده ميشود .بر اساس يك برآورد حدود ًا ٢٠٠مدل بلوغ وجود دارد كه تعداد كمي از اين
مدلهاي بلوغ پيرو اصول ايجاد شده در چارچوب بلوغ فرآيندي است.
Harmon. P., Evaluating an Organization’s Business Process Maturity, Business Process Trends,
Vol2, No.3, March 2004.
اغلب مدلها وضعيت و حالتهايي را براي توسعه مجموعهاي از بهترين فعاليتها به كار گرفتهاند بدون اينكه
زيربناي آن فعاليتها كه نقشه راه را تشكيل ميدهند ،فراهم و تدارك نموده باشند .در نمودار زير استفاده از
مدل بلوغ فرآيندي در حوزههاي مختلف نشان داده شده است.
Danny H., “Business Process Maturity Model”, Center of Excellence in Business Process
Process Innovation, Stevens Institute of Technology, 2005.
٣
نمودار :مدل بلوغ فرآيندي در حوزههاي مختلف سازمان
طراحي ،ساخت و توسعه يك محصول مطمئن و قابل استفاده كه بتوان آن را در مدت زمان تعيين شده و با
بودجه مشخص تحويل داد براي بسياري از سازمانها كار دشواري است .محصوﻻتي كه تأخير دارند يا با هزينه
بيش از بودجه تعيين شده توليد ميشوند يا مطابق انتظار كار نميكنند مشكﻼتي را براي مشتريان سازمان
ايجاد ميكنند .با افزايش اندازه و اهميت پروژه ،اين مشكﻼت بيشتر نمايان ميشود .از طرف ديگر گستردگي
محصوﻻت در عرصههاي مختلف و مكانهاي مختلف ،سازمانهاي توليد كننده را ملزم به رعايت چارچوبهايي
ميكند تا محصوﻻت مختلف با يكديگر سازگار باشند و تأثير تغيير فناوري كمترين صدمه را به آنها برساند.
تﻼش براي تدوين استانداردها و استفاده از استانداردهاي جهاني يكي از كمهزينهترين راهها براي رفع مشكﻼت
فوق است.
استانداردها را در دو گروه عمده ميتوان طبقهبندي كرد :يكي استانداردهاي مرتبط با كيفيت محصول و ديگري
استانداردهاي مرتبط با كيفيت مديريت توليد محصول .استانداردهاي گروه اول به طور مستقيم با ويژگيهاي
يك محصول سر و كار دارد و عموماً الزاماتي درباره خواص ،مواد يا ظاهر محصول تعيين ميكنند .ليكن
استاندارهاي گروه دوم به روش توليد محصول توجه ميكنند.
۵
تجربه سازمانها نشان مي دهد كه براي دستيابي به كارايي باﻻتر در سازمان بايد نظامي متشكل از فرايندهايي
كه براي توليد محصول ﻻزمند تدوين كرد .به كار گيري اين نظام و مديريت آن به عنوان نگرش فرايندي
شناخته ميشود ،در اين نظام با تعريف تعامل فرايندها با يكديگر و تعريف روشهاي اجرايي و دستورالعملهاي
مناسب براي هر گروه از فعاليتها و با استفاده از ابزار و روشهاي علمي و آماري ميتوان فعاليتهاي مشخص
شده در هر يك از فعاليتها را به صورت دقيق و مؤثر انجام داد .استاندادرهاي بسياري با رويكرد فرايندي
تدوين شدهاند كه از مهمترين و پركاربردترين آنها خانواده ايزو ٩٠٠٠كه توسط سازمان استاندارد جهاني
) (ISOميباشند .از آنجا كه ايزو بر اساس تجربه توليد و ساخت كارخانهاي شكل گرفته بود ،مفاهيم آن براي
بخشهاي مهندسي نياز به راهنما و تفسير داشت ،بنابراين الگوهايي كه به طور خاص به فعاليتهاي مهندسي
سيستم يا مهندسي نرمافزار بپردازند همواره مورد توجه بوده است.
الگوي تكامل توانايي )مدل بلوغ قابليت( كه توسط مؤسسه مهندسي نرمافزار دانشگاه كارنگي ملون امريكا
) (SEIطراحي و ساخته شده ،يكي از اين الگوهاست .اين الگو جهت بهبود فعاليتها در شاخههاي متعددي
از جمله مهندسي سيستم ،مهندسي نرمافزار و كاركنان سازمان ايجاد شده است .در اين الگو ،ارتقاء از يك
فرايند تكامل نيافته و غيرقابل تكرار براي طراحي و ساخت به يك فرايند تكامل يافته و مديريت شده براي
طراحي و ساخت ،در قالب چند سطح بلوغ توصيف ميشود.
مدل بلوغ قابليت ) (CMM :Model Maturity Capabilityيكي از راههاي ارزيابي نرم افزارهاي توليدي بوده
كه توسعه فعال آن توسط موسسه مهندسي نرم افزار ) (SEIوزارت دفاع اياﻻت متحده در سال ١٩٨٦شروع
شد.
Harmon. P., Evaluating an Organization’s Business Process Maturity, Business Process Trends,
Vol2, No.3, March 2004
نيروي هوايي اياﻻت متحده آمريكا جهت ارزيابي عملكرد پيمانكاران فرعي نرم افزاراقدام به ايجاد يك مدل
انتزاعي توسط موسسه مهندسي نرم افزار كارنگي – ملون ) (SEIنمود و مدل بلوغ قابليت ) (CMMتحت عنوان
»مديريت فرآيندهاي نرم افزاري« توسط واتس هامفري در كتاب مديريت فرايند نرم افزار ) (١٩٨٩توضيح و
تشريح شد .اين مدل بر اساس شبكه بلوغ مديريت كيفيت بود كه بيشتر توسط فليپ كرازبي در كتاب »كيفيت
مجاني« است ،در سال ١٩٧٩به چاپ رسيد.
Harmon. P., Evaluating an Organization’s Business Process Maturity, Business Process Trends,
Vol2, No.3, March 2004
David , F. R., “Strategic Management” , 7th Edition, 1999.
۶
اگرچه مدل بلوغ قابليت CMMبه منظور توسعه يك ابزار براي ارزيابي توانايي پيمانكاران دولت در اجراي
پروژههاي نرمافزار به وجود آمده است ،اما موفقيت CMMبراي نرمافزار در دهه ،١٩٩٠باعث تشويق به توسعه
و كاربرد مدلهاي بلوغ در ديگر فرآيندها شده است .اين مدل به عنوان يك مبنا جهت توسعه مدل عمومي
بلوغ فرآيندها به طور وسيع و مداوم در ساير حوزههاي مديريت مثﻼً فرايندهاي خدمات ،ITمنابع انساني و
فرآيندهاي D&Rدر سازمانهاي مختلف به كار گرفته شده است .در نمودار ) (١سير تكويني مدل بلوغ
فرآيندي نشان داده شده است .همانطوري كه مﻼحظه ميشود مدل بلوغ فرآيندي ) (PMMاز تكوين و تكامل
مدل بلوغ قابليت CMMبه وجود آمده است.
در نوامبر ١٩٨٦در پي درخواست و حمايت دولت فدرال براي مديريت زمان و كيفيت تحويل پروژههاي طراحي
نرمافزار ،از مؤسسه مهندسي نرمافزار دانشگاه كارنگي ملون امريكا ) ،(SEIاين مؤسسه به مطالعه در اين باره
پرداخت .يك سال بعد يعني سال SEI ،١٩٨٧ايده بلوغ فرايندها به همراه خﻼصهاي از چارچوب آن را منتشر
كرد .در سال SEI ،١٩٩١نسخه اوليه مدل بلوغ قابليت ) (CMMرا براي فرايند توليد و سفارش نرمافزار
منتشر كرد .از اين تاريخ به بعد و در دهه CMM ،١٩٩٠در حوزههاي تخصصيتر و همچنين ويرايشهاي
جديدتري از خود اين الگو نيز توسط SEIمنتشر شد.
باوجود مزيتهايي كه در استفاده از اين الگوها نصيب سازمان ميشد اما به دليل وجود تفاوتهايي در آنها و
به عبارت سادهتر ارائه نظامهاي متفاوت براي ارزيابي بلوغ فرايندهاي تخصصي سازماني و دشواري براي سازمان
در يكپارچه كردن نتايج آنها با هم ،ايده ارائه يك مدل جامع داراي يك زبان واحد براي ارزيابي بلوغ سازماني
٧
در سال ٢٠٠٠توسط سازمان دفاع و انجمن صنايع دفاع ملي امريكا شكل گرفت .در نتيجه در سال ،٢٠٠١
SEIاولين نسخه الگوي بلوغ قابليت جامع ) (CMMIرا منتشر ساخت.
٨
سير توسعه به الگوي جامع
پس از انتشار اولين نسخه CMMدر دهه ،١٩٩٠الگوهاي تخصصي در حوزههاي زير ارائه شد:
• مدل مادر )(CMM
• مدل بلوغ قابليتهاي نرمافزاري
-توليد نرمافزار )(SW-CMM
-سفارش نرمافزار )(SA-CMM
• مدل بلوغ قابليتهاي فناوري اطﻼعات )(IT-CMM
• مدل بلوغ قابليت مهندسي سيستمها )(SE-CMM
• مدل بلوغ قابليتهاي منابع انساني )(P-CMM
• مدل بلوغ فرايندي )(PMM
اين الگوها به طور خاص بر پايه يك رشته كاري در سازمان )مثﻼً مهندسي سيستم يا مهندسي نرمافزار( تعريف
شده بودند .در نتيجه براي سازمانهايي كه درگير رشتههاي مختلف كاري هستند ايجاد هماهنگي بين الگوهاي
مختلف هر رشته ،دشواريهايي ايجاد مينمايد.
گسترش فعاليت سازمانها در حوزههاي مختلف كاري ،لزوم وجود الگوي يكسان براي چنين سازمانهايي را
آشكار ميكرد تا بتوان فعاليتهاي آموزشي ،ارزيابي و بهبود فرايندها را با هم ادغام و در هزينه و زمان
صرفهجويي نمود .الگوي CMMIپاسخي به اين نياز است تا سازمانها بتوانند با پيريزي مجموعهاي از
فرايندهاي جامعتر ،فعاليتهاي همه زمينههاي كاري خود را پوشش دهند و مشكﻼت ارزيابي و آموزشي خود
را رفع نمايند.
در مدل بلوغ قابليت سازماني يكپارچه ،ﻻزم است كليه اركان مدل شامل فرايندها ،فناوري اطﻼعات و منابع
انساني با هم در تعامل بوده و به صورت يكپارچه در جهت بلوغ و تحقق تعالي سازماني حركت نمايند.
٩
چنانچه بحث شد CMMيك مسير پلهاي براي بهبود فرايندها در يك رشته كاري )نرمافزار ،سيستم ،فناوري
اطﻼعات و (...در سازمان ارائه مينمايد كه اين پلهها به نام سطوح بلوغ CMMشناخته ميشوندCMMI .
مستقل از رشته كاري ،براي هر نوع فعاليت ساخت و نگهداري ،هم براي محصوﻻت و هم خدمات قابل تفسير
است.
در ،CMMIسطوح بلوغ از »زمينههاي فرايند« تشكيل شدهاند ولي صفت »كليدي« از آنها حذف شده است.
»عنوانهاي مشترك« حذف شدهاند و مفاهيم مربوط به آنها به عنوان نهادينهسازي فرايند ،تحت نام »اهداف
و اقدامات عام« در هر فرايند مطرح ميشود.
تغيير نامي كه در سطوح مختلف CMMIنسبت به CMMحاصل شده مختلف ،در جدول زير ارائه شده
است:
١٠
نام در CMMI نام در CMM شماره سطح
مقدماتي )ابتدائي( مقدماتي )ابتدائي( ١
مديريت شده تكرارپذير ٢
تعريف شده سازماني تعريف شده ٣
مديريت شده به صورت كمي مديريت شده ٤
بهينهسازي بهينهسازي ٥
به منظور درك عميقتر CMMIمشخصههاي كلي CMMIبه عنوان اصول حاكم بر CMMIدر زير اشاره
شده است .توضيحات اين اصول تا حدي معين محتواي مفهومي CMMIاست:
• مدلي عمومي CMMI :مدلي عمومي براي استفاده گسترده در انواع سازمانها و انواع حوزههاي
سازماني است .اين الگو شامل فعاليتهايي در زمينههاي مديريت پروژه ،مديريت فرايند ،مهندسي
سيستم ،مهندسي نرمافزار ،مهندسي سختافزار و ديگر فعاليتهاي پشتيباني است.
• بهبود سازماني :گرچه CMMIاز اصل ،فلسفه يا مدلي براي چگونگي بهبود سازماني نيست اما براي
سازماني قابل طرح است كه بهبود را در اهم اولويتهاي سازماني خود مد نظر دارد و سازمان در مسير
بهبود خود ميتواند به عنوان ابزاري از آن بهره ببرد .مضاف ًا اينكه در اين الگو به سبب يكپارچه شدن و
هماهنگي فرايندها ،اقداماتي كه براي پروژهها انجام ميشود منجر به بهبود عملكرد و مانع افزايش هزينه
و دوبارهكاري ميشود .اين الگو راهنمايي براي ايجاد و بهبود فرايندها در سطوح مهندسي و سازماني
است تا بتوان براي دستيابي به اهداف و اولويتهاي سازمان ،فرايندهايي تكامل يافته ،توانمند و پايدار
پيريزي نمود.
• مسير پيشرفت و بهبود :اين مدل چگونگي بهبود قابليتهاي سازمان را تجويز نميكند بلكه
مشخصات قابليتهاي سازماني را در سطوح پنجگانه توصيف ميكند و در نتيجه مسيري را جلوي
سازمان ترسيم ميكند كه سازمان ميتواند با استفاده از آن وضعيت بهبود خود را بشناسد .در اين الگو
سازمان يك يا چند فرايند را انتخاب ميكند و در جهت بهبود فرايندهاي مرتبط با آنها حركت ميكند
در نتيجه سازمان در يك مسير بهبود تعريف شده گام بردارد و از حاشيهرويها جلوگيري ميكند.
• راهﺣﻞهاي مختلف :به دليل اينكه CMMIاز اصل مدلي براي چگونگي بهبود نيست و لذا در
راهحلهاي مختلف و متنوع بهبود سازماني قابل استفاده است .مضاف ًا اين كه اين الگو اجازه ميدهد تا
روال پيشرفتي كه هم براي مقاصد تجاري سازمان مناسبتر است و هم زمينههاي مخاطره را در سازمان
كاهش ميدهد ،انتخاب شود.
• فناوري CMMI :مدلي عمومي است كه از فعاليت سازمان يا حوزه تخصصي سازمان و نيز فناوريهاي
خاص مستقل است .اين الگو فارغ از فناوري ،دربرگيرنده همه فعاليتهاي مفيد و مؤثري است كه براي
ساخت و نگهداري محصوﻻت و خدمات انجام ميشود.
١١
• قضاوت ﺣرفهاي :مدل CMMIزبان تخصصي و ويژه مخصوص خود را طرح نميكند كه مجبور باشيم
ابتدا سازمان را به آن زبان مدلسازي كنيم و سپس آن را مورد قضاوت قرار دهيم كه در اين روششناسي
ممكن است واقعياتي از سازمان قابل مدل كردن به زبان خاص نباشد؛ بلكه برعكس ،چارچوبي را ارائه
ميدهد كه روي فرايندهاي سازمان منطبق و ترجمه ميشود و سپس به قضاوت ميپردازد و در نتيجه
تمام واقعيتهاي سازمان در قضاوت منعكس ميشود .در نهايت ،در اين الگو نتايج ارزيابي به يك
درجهبندي ساده منتهي ميشود كه امكان مقايسه بين سازمانها را به وجود ميآورد.
• اصﻞ شايستگي :شايستگي افراد مؤثر سازماني ،عامل مهمي در استفاده از اين مدل است .بدين معنا
كه بايد افراد مؤثر سازماني كه در بهرهگيري از اين مدل مدنظر هستند ،داراي ويژگيهاي شاخص :دانش
در حوزه خود ،تواناي حل مسأله ،توانايي ارتباط با ديگران و ...باشند.
البته سازمانها ميتوانند از مزاياي هر دو دو الگو بهرهمند شوند و هر كدام از فرايندهاي سطوح مختلف را كه
نياز دارند پياده كنند اما بايد توجه داشت كه پايداري اين فرايندها در شرايطي كه زيرساخت آنها فراهم نشده
است با مخاطره بيشتري همراه است و چنين فرايندهايي درست در هنگامي كه بيشترين نياز به آنها وجود
دارد )شرايط بحراني و تحت فشار( كنار گذاشته ميشوند.
در ضمن چه بسا به خاطر يكپارچه نشدن و عدم هماهنگي اين فرايندها ،اقداماتي كه براي آنها انجام ميشود
به جاي بهبود عملكرد ،منجر به افزايش هزينه و دوبارهكاري شود .هر چند كه برخي موانع استفاده از فرايندهاي
سطوح باﻻتر اجتنابناپذير است .ما در سازمانهاي سطح يك نيز انتظار داريم كه تحليل نيازها ،طراحي ،ادغام
و تأييد انجام شود .گرچه فعاليتها در سطح ٣شرح داده ميشوند ،اما بهبود فرايند مهندسي نبايد به دليل
فقدان فرايند مديريتي فراموش شود.
الگوي پلهاي ،CMMIهمانند CMMداراي ٥سطح بلوغ است .سطوح بلوغ بيانگر مسيري در جهت بهبود
فرايندهاست .اين مسير يك ترتيب توصيه شده براي بهبود فرايندها را بيان ميكند.
هر سطح بلوغ راهي براي عملكرد بهتر سازمان در يك رشته كاري خاص يا مجموعهاي از رشتههاست .تجربه
نشان ميدهد كه سازمانها وقتي توجه خود را به تعداد معدودي از زمينه فرايندها معطوف ميكنند به نتايج
١٣
بهتري ميرسند .هر سطح بلوغ بخش مهمي از فرايندهاي سازمان را تثبيت ميكند .در الگوي پلهاي ٥ ،سطح
بلوغ تعريف ميشود كه هر يك ﻻيهاي از بهبود مستمر است .اين ٥سطح عبارتند از:
• سطح :١سطح مقدماتي )(Initial
• سطح :٢سطح مديريت شده )(Managed
• سطح :٣سطح تعريف شده )(Defined
• سطح :٤سطح مديريت شده به صورت كمي )(Quantitativly Managed
• سطح :٥سطح بهينهسازي )(Optimizing
در هر سطحي دستيابي به مجموعهاي از اهداف كه براي زمينه فرايندهاي آن سطح تعريف شده است،
اندازهگيري ميشود .مشخصات هر سطح به شرح زير است:
سطﺢ :١مقدماتي
در سازمانهاي در سطح ،١فرايندها به طور دائم تغيير ميكنند و يا با پيشرفت كار تصحيح ميشود )به عبارت
ديگر فرايندها خلقالساعه هستند( .در اين سازمانها عموماً هيچ محيط پايداري وجود ندارد .در اين شرايط
موفقيت پروژهها به جسارت و صﻼحيت افراد سازمان بستگي دارد و نه به استفاده از فرايندهاي تثبيت شده .با
وجود اين سازمانهاي سطح ١نيز محصوﻻت و خدماتي را توليد ميكنند كه كار ميكند هر چند اغلب از
بودجه و زمانبندي پروژهها تخطي ميكنند.
سازمانهاي در سطح ١با گرايش به تعهدات زياد ،رها كردن فرايندها در شرايط بحراني و ناتواني از تكرار
تجربيات موفق گذشتهشان شناخته ميشوند.
١۴
تفكيك اساسي بين سطح ٢و ٣در دامنه استانداردها ،شرح فرايندها و روشهاي اجرايي است .در سطح ٢
محدوده استانداردها ،شرح فرايندها و روشهاي اجرايي در نقاط مختلف فرايند ممكن است متفاوت اشد اما در
سطح ٣فرايندهايي كه در سطح سازمان اجرا ميشوند فقط به اندازهاي كه راهنماي تنظيم فرايند اجازه
ميدهند ميتوانند براي پروژهها تغيير كنند.
نكته اساسي ديگر اينكه در سطح ،٣فرايندها با جزئيات و دقت بيشتري شرح داده ميشوند .در سطح ٣
فرايندها با استفاده از درك روابط فيمابين فعاليتهاي فرايند و جزئيات اندازهگيري فرايند ،محصوﻻت كاري
فرايند و خدمات فرايند به نحو عمليتري مديريت ميشوند.
سطﺢ :٥بهينهسازي
در سازمانهاي در سطح ،٥فرايندها بر اساس درك كمي از »دﻻيل متداول انحراف فرايند« بهبود مييابند.
سازمانهاي سطح ،٥دائم ًا به دنبال بهبود دامنه توانايي فرايندهاي خود هستند .اين بهبود هم با مزاياي رو به
افزايش در فرايند موجود ،و هم با ابتكار در به كارگيري روشهاي علمي و تكنولوژيهاي جديد ،تحقق مييابند.
مقاصد بهبود فرايند به صورت كمي پيريزي شدهاند و دائم ًا بازنگري ميشوند تا تغييرات تجاري در آنها
منعكس شود و از اين مقادير به عنوان معيار مديريت بهبود استفاده ميشود .تأثير بهبودهاي پيريزي شده،
اندازهگيري و بر اساس مقاصد بهبود ارزيابي ميشوند .مجموعه فرايندهاي استاندارد سازمان تحت پوشش
فعاليتهاي اندازهگيري بهبود فرايند قرار ميگيرند.
تفاوت اصلي بين سطح ٤و ٥در نوع شناسايي »انحراف فرايند« است .در سطح ٤سازمان »دليل خاص انحراف
فرايند« را تعيين و پيشبيني آماري نتايج را فراهم ميكند .هر چند فرايندها نتايج قابل پيشبيني توليد
ميكنند ،اما ممكن است اين نتايج براي دستيابي به مقاصد كافي نباشند .در سطح ٥سازمان به »دﻻيل متداول
انحراف فرايند« توجه دارد و فرايند را تغيير ميدهد تا عملكرد آن را بهبود بخشد و به مقاصد مورد نظر برسد.
در CMMبراي سطوح مختلف بلوغ فرايندي ،ويژگيهاي عمومي و فرايندهاي كليدي مشخص شده بود كه
ويژگيهاي عمومي در CMMIنيز به همان صورت بوده ،اما فرايندها در CMMIنسبت به CMM
تفاوتهايي دارد كه در جداول زير بدانها اشاره شده است .فرايندهاي مديريتي هر سطح ،مواردي هستند كه
١۵
سازمان در هر سطحي بايد نسبت به ايجاد آنها اقدام نمايد تا بتواند حائز شرايط براي كسب امتياز آن سطح
باشد:
١۶
مديريت پروژه به صورت كمي مديريت فرايند به صورت كمي و مديريت كيفيت نرافزار
عملكرد فرايند سازماني -
CMMIدر مجموع در ٥سطح داراي ٢٢زمينه فرايندي است .هر زمينه فرايندي مجموعهاي از اقدامات
مرتبط با يكديگر در يك زمينه است كه انجام دادن اين مجموعه منجر به تحقق هدفي ميشود كه در اين
زمينه بهبود قابل توجهي به همراه دارد .زمينههاي فرايندي را در چهار گروه مي توان طبقهبندي كرد:
• مديريت فرايند
• مديريت پروژه
• مهندسي
• پشتيباني
زمينه فرايندهاي مربوط به مديريت فرايند شامل فعاليتهاي مربوط به تعريف ،برنامهريزي ،تهيه منابع،
پيريزي ،پيادهسازي ،پايش ،كنترل ،ارزيابي ،اندازهگيري و بهبود فرايند است.
زمينه فرايندهاي مربوط به مديريت پروژه شامل موارد مربوط به برنامهريزي ،پايش و كنترل پروژه است.
زمينه فرايندهاي مربوط به مهندسي شامل فعاليتهاي طراحي ،ساخت و نگهداري در هر رشته كاري است.
زمينه فرايندهاي مربوط به پشتيباني شامل فعاليتهاي پشتيباني ،طراحي ،ساخت و نگهداري محصول است.
گفته شد كه هر زمينه فرايندي مجموعهاي از اقدامات مرتبط با يكديگر در يك زمينه است كه انجام دادن اين
مجموعه منجر به تحقق هدفي ميشود كه در اين زمينه بهبود قابل توجهي به همراه دارد .در واقع هر زمينه
فرايند شامل قطعاتي است كه در شكل زير نمايش داده شده و در ادامه توضيح داده ميشوند.
ساختار نمايش پلهاي به صورت زير است:
١٧
سطح بلوغ
هدف خاص m هدف خاص ١ هدف عام ٢ هدف عام ١
محصوﻻت
اطﻼعات فرعي توضيحات اقدامات فرعي
فرعي
اهداف خاص :اهداف خاص مشخصات منحصر به فردي هستند كه بيان ميكنند چه چيزي بايد پيادهسازي
شود تا زمينه فرايند مربوطه تحقق يابد .اهداف خاص قطعات الزامي براي ارزيابي هستند.
اقدامات خاص :اقدامات خاص فعاليتهايي است كه براي دستيابي به هدف خاص ،با اهميت تلقي ميشود.
انتظار ميرود كه نتايج اين فعاليتها به تحقق اهداف خاص منجر شود .اهداف خاص از قطعات مورد انتظار
الگوي CMMIهستند.
اهداف عام :يك هدف عام توصيف مشخصاتي است كه براي نهادينه كردن يك زمينه فرايندي ﻻزم است.
هدف عام يك قطعه الزامي است و در ارزيابيها به كار ميرود تا تعيين كند كه آيا يك زمينه فرايندي تحقق
يافته است .اين اهداف از آن رو عام ناميده ميشوند كه يك هدف يكسان در چندين زمينه فرايندي مورد
استفاده قرار ميگيرد.
اقدامات عام :اقدامات عام از ديگر قطعات مورد انتظار در اين الگوست و شامل فعاليتهايي است كه براي
دستيابي به يك هدف عام با اهميت و مورد انتظار است.
محصوﻻت كاري نوعي :محصوﻻت كاري نوعي نمونهاي از خروجي يك اقدام خاص است .به خاطر آن نوعي
خوانده ميشود كه اغلب خروجيهاي ديگري نيز وجود دارند .محصول كاري نوعي يك قطعه آگاهي دهنده
است.
١٨
اقدامات فرعي :اقدامات فرعي توصيف دقيقتري براي تفسير و پيادهسازي يك اقدام خاص يا عام است .اقدام
فرعي يك قطعه آگاهي دهنده است و نظرياتي را مطرح ميكند كه ممكن است براي بهبود فرايند مفيد باشند.
توضيحات :قطعات آگاهي دهندهاي كه پس از اقدامات عام به عنوان راهنمايي براي پيادهسازي اين اقدام در
هر زمينه فرايندي ميآيد ،توضيحات ناميده ميشوند.
ديگر قطعات پشتيباني :در CMMIدر صورت نياز از ديگر قطعات پشتيباني نظير يادداشتها ،مثالها،
تأكيدات و مراجع استفاده ميشود.
الگوي پيوسته CMMIداري ٦سطح توانايي است .سطوح توانايي بيانگر مسيري در جهت بهبود فرايندهاي
هر ناحيه عملياتي است.
در الگوي پيوسته ٦ ،سطح توانايي ) ٥سطح بلوغ به عﻼوه سطح صفر( تعريف ميشود كه هر يك ﻻيهاي از
بهبود مستمر است .اين ٦سطح عبارتند از:
• سطح صفر :سطح كامل نشده )(Incomplete
• سطح :١سطح مقدماتي )(Initial
• سطح :٢سطح مديريت شده )(Managed
• سطح :٣سطح تعريف شده )(Defined
• سطح :٤سطح مديريت شده به صورت كمي )(Quantitativly Managed
• سطح :٥سطح بهينهسازي )(Optimizing
١٩
يك فرايند تعريف شده ،فرايند مديريت شدهاي )سطح توانايي (٢است كه مطابق با راهنماي سازمان،
استانداردها ،معيارهاي اندازهگيري و آنچه براي ارزيابي مهم است براي آن تعريف شده است.
محدودههاي عملياتي
روش نمايش پيوسته با امكان انتخاب نواحي عملياتي ،امكان تنظيم و انتخاب نقاط تمركز يك سازمان را ارائه
ميدهد .اما باز هم وجود برخي وابستگيها مابين نواحي عملياتي ،تا حدي محدوديت را براي يك سازمان به
بار خواهد آورد .نواحي عملياتي در نمايش پيوسته به چهار دسته مديريت فرايند ،مديريت پروژه ،مهندسي و
پشتيباني تقسيم ميشوند.
٢٠
يكي از مفاهيمي كه در نوع نمايش پيوسته مطرح است ،نقشه هدف است .نقشه هدف شامل تمام نواحي
عملياتي است كه انتخاب شده و سطح توانايي كه براي آن در نظر گرفته شده است ،ميباشد .همچنين تعيين
كننده اين مسأله است كه كدام اهداف و روشها در تﻼشهاي بهبود فرايند مورد نظر است.
ارزيابي در CMMI
صحبت در مورد ارزيابي در CMMIدور از حوصله اين نوشته است ،اما به طور كلي در ارزيابي تيم مميز معين
ميشوند و پس از برنامهريزي جهت ارزيابي بلوغ سازمان و تعيين روش و نيز مقدار رسمي بودن ارزيابي نسبت
به ارزيابي اقدام ميكنند .در ارزيابي بلوغ سازماني قطعات ساختار نمايش پلهاي در هر سطح مورد توجه است.
با اين وجود ميتوان از ويژگيهاي عمومي سازمان در هر سطح بلوغ به عنوان معيارهايي جهت حدس زدن
سطح بلوغ سازمان بهره برد .در جدول زير تعدادي از ويژگيهاي عمومي سازمان در سطوح پنجگانه بلوغ ارائه
شده است:
معيارها سطح
• فرآيندها تعريف نشدهاند. ) (١ابتدائي
• فرآيندها تعريف شدهاند.
• اهداف و انتظارات از فرآيندها مشخص شده است. ) (٢تكرارپذير
• بودجه مشخص جهت اجراي فرايند تعريف شده است.
• فرآيندها تعريف شده هستند.
• زيرفرآيندها و فعاليتها تعريف شدهاند.
• منابع مالي اجراي هر فرآيند تأمين شده است.
) (٣تعريف شده
• نيرويانساني موردنياز در نظر گرفته شده است.
• فرآيندها اجرا ميشوند.
• فرآيندها در حافظة شركت نگهداري ميشود.
• معيار فرآيندها تعريف شده و يكپارچه شده است.
• دادههاي حاصل از معيارهاي فرآيند ثبت ،تحليل و براي بهبودهاي آتي در مورد آنها مشورت
ميشود.
) (٤مديريتپذير
• فرآيندها مورد نظارت و ارزيابي قرار ميگيرند.
• آسيبشناسي فرآيندها انجام و انحرافات شناسايي ميشوند.
• اقدامات ﻻزم براي اصﻼح و تعديل عملكرد صورت ميگيرد.
• فرآيندها به خوبي اندازهگيري و مديريت شدهاند. ) (٥بهينهسازي
٢١
معيارها سطح
• تيمهاي بهبود فرآيندي به طور دائمي كار ميكنند تا اثربخشي ،كارايي و همنوايي فرآيندهاي موجود
بهبود يابد.
• شركت داراي برنامه بهبود فرآيند است.
ميدانيم BPMامروزي با هدف افزايش اثربخشي عمليات مركزي سازمان ،دنبال كننده يكپارچگي افقي و
عمودي بين تمام فرايندهاي سازمان است و نيز مسير تاريخي BPMدر خود فلسفه تغيير و بهبود فرايندهاي
سازماني را مدنظر قرار دارد .با اين توصيفات واضح است چنانچه سازماني به سطح مشخصي از بلوغ فرايندي
نرسد ،انتظارات BPMامروزي )يعني يكپارچگي فرايندها( از چنين سازماني انتظار غيرعقﻼني ميباشد و لذا
به منظور بهره بردن از BPMﻻزم است متوجه بهبود سازمانها در مسير بلوغ فرايندي باشيم .از طرف ديگر
در مسير بلوغ فرايندي سازمان نيز در سطوح مياني ،توجه به يكپارچگي فرايندهاي در حد ابتدائي جزء ضروريات
است و در نتيجه سازماني كه در جهت بهبود فرايندهاي خود در مسير بلوغ فرايندي است به ناچار بايد متوجه
فلسفه BPMباشد.
اين ارتباط دو سويه بيان ميدارد كه همبستگي زيادي بين CMMIو BPMوجود داشته و چنانچه سازماني
چه در بهبود فرايندهاي خود در مسير الگوي بلوغ CMMIتﻼش دارد و چه متمايل به بهرهبرداري از فلسفه
BPMاست ،در هر صورت بايد متوجه مورد ديگر باشد .در نمودار زير همبستگي يا به عبارت بهتر وابستگي
سازمان به BPMدر بهبود در مسير الگوي بلوغ CMMIنمايش داده شده است:
٢٢