سراج الاخبار و دری

You might also like

Download as docx, pdf, or txt
Download as docx, pdf, or txt
You are on page 1of 23

‫سراج‌االخبار و زبان فارسی‬

‫‪ ٩‬عقرب (آبان) ‪١٣٩٠‬‬

‫درست صد سال پيش از امروز در تاريخ ‪ ۱۶‬ميزان‪/‬آبان ‪۱۲۹۰‬خورشيدی‪ ،‬سراج‌االخبار‪،)Seraj-al-Akhbar( ‬‬


‫نشريه‌ی فارسی‌زبان‪ ،‬به‪" ‬مديريت و سرمحرری [سردبيری] محمود طرزی"‪ ‬در کابل‪ ‬آغاز به نشر کرد‪.‬‬
‫سراج‌االخبار‪ ،‬تجربـه‌ا‌ی با ارزش در حوزه‌ی روزنامه‌نگاری است که در آن به زبان گفتاری توجه شده و به طور کل‬
‫کوشش شده که زبان گفتاری و نوشتاری را بـه هم نزديک ساخته و در مواردی‪ ،‬برای بيان افکار خويش از زبان‬
‫عاميانه بـهره گرفته و به طور کل‪ ،‬نثر روزنامه روان و قابل فهم بوده‪ ،‬عفت کالم‪ ،‬حرمت و عزت قلم را نگه داشته‬
‫است‪.‬‬
‫نثر روزنامه آميزه‌‌ای از فـارسی کـهن و فـارسی متعارف در افغانستان‪ ،‬ايران و فرارود و متأثر از هجوم واژه‌های‬
‫عربی بود‪ .‬نفوذ واژه‌های عربی بر نـثر نشريه تا آنجا بود کـه روزنـامـه حتی واژه‌های انگليسی و روسی و نام‌های‬
‫خاص را بـه تـقـليـد از واژه‌هـای عربی بـه کار می‌برد‪ .‬بـه طور نمونه غـزته‪ ،‬تلغراف‪ ،‬ميقروسکوب؛ـ‬
‫رنغون؛‪ ‬ساتفرانسيسقو ‪ ...‬البته به کاربرد واژه‌ها و ترکيب‌های زيبا از جمله دل‌اگاه‪ ،‬ترقی‌گستر‪ ،‬معرفت‌پرور؛ نکته‌دان؛‬
‫هيچمدان؛ فسون‌انگيز‪ ،‬رزمگاه و ‪ ...‬در خور يادآوری است‪.‬‬
‫انديشه‌پرداز و گرداننده‌ اصلی سراج‌االخبار بی‌ترديد محمود طرزی (‪۱۹۳۳ -۱۸۶۵‬م) بود‪ .‬وی با خانواده‌ خود نزدیک‬
‫به ‪ ۲۰‬سال (‪۱۹۰۵ - ۱۸۸۵‬م)‪ ‬در ترکیه عثمانی زندگی‌کرد و در آنجا آموزش دید‪ .‬او از اهل شام همسر گرفت و در‬
‫سال‪۱۹۰۵ ‬م‪ ‬به کابل بازگشت و به زودی دو دخترش به عقد نکاح دو پسر امیر حبیب‌هللا(‪۱۹۱۹-۱۹۰۱‬م) ‪ ،‬شهزاداه‬
‫عنایت‌هللا (‪١٩٤٦-١٨٨٨‬م) و شهزاده امان‌هللا (‪۱۹۶۰-۱۸۹۲‬م) درآمدند‪ .‬به این صورت وی جای پای محکمی در‬
‫دربار یافت‪ .‬با استفاده از چنين امکانی در تاريخ ‪ ۱۶‬ميزان‪ /‬آبان ‪۱۲۹۰‬خورشيدی برابر با ‪ ٨‬اکتوبر ‪١٩١١‬ميالدی‬
‫نشریه سراج‌االخبار را در کابل به زبان فارسی منتشر کرد که هشت سال ادامه یافت‪.‬‬
‫به سخن میرمحمد صدیق فرهنگ‪ ،‬محمود طرزی معروف به محمود بیک تربیت یافته‌ کشور عثمانی و از هواخوهان‬
‫ترکان جوان و بخصوص حزب "اتحاد و ترقی"[‪ ]1‬ترکیه عثمانی بود و از طریق زبان ترکی به آثار نویسندگان غرب‬
‫آشنایی پیدا کرده بود‪ .‬وی در ‪۱۹۱۱‬م جریده‌ی سراج‌االخبار را انتشار داد که مضمون اصلی ان پیروی از ترکان جوان‬
‫و ناسیونالیسم آمیخته با پان‌اسالمیزم و مبارزه با استعمار بود‪ .‬اما عالوه بر آن ترویج معارف‪ ،‬مجادله با خرافات و‬
‫تعلیم زبان پشتو هم از اهداف عمده‌ آن به شمار می‌رفت‪]2[.‬‬
‫به رؤيت شماره‌های سراج‌االخبار‪ ،‬محمود طرزی از زمره‌ نخستین کسانی بود که مسئله‌ زبان را در بستر سياست‬
‫طرح کرد و با استفاده از امکانات و تأثیرگذاری که در درون دربار و دولت داشت کوشش در پیاده کردن آن نمود‪.‬‬
‫نگارنده‌ این سطور مجموعه‌ هشت‌ساله‌ سراج‌االخبار[‪١٩١٩-١٩١١( ]3‬م) را خوانده و در این نوشته تنها بر نظریات‬
‫محمود طرزی در حوزه‌ی زبان اشاره می‌کنم‪]4[.‬‬
‫محمود طرزی در مقاله‌ بلندی با عنوان‪" ‬زبان و اهمیت آن"‪ ‬در سراج‌االخبار از جمله نوشت که‪" :‬یکی از مکارم‬
‫اخالق حسنه ملتی هر ملت‪ ،‬محافظه کردن زبان و اصالح و ترقی دادن آن است‪ .‬زبان رسمی دولت متبوعه مقدسه ما‬
‫زبان "فارسی" و زبان ملتی ما زبان "افغانی" می‌باشد"[‪ ]5‬وی بارها در نوشته‌های خود تأکید می‌کند که "‪ ...‬هر قوم‪،‬‬
‫هر ملت به زبان قومی و ملتی خود زنده است‪  ]6[".‬‬
‫محمود طرزی در مقاله‌ای زیر عنوان‪" ‬زبان افغانی‪ ،‬اجداد زبان‌هاست"‪ ‬بار دگر به مسئله‌ زبان می‌پردازد‪ .‬وی در پایان‬
‫همين مقاله چنین نتیجه می‌گیرد که‪" :‬زبان افغانی اجداد زبان‌ها و ملت افغانی اجداد اقوام آریا می‌باشد‪ ]7[".‬البته روشن‬
‫است که مراد محمود طرزی از‪" ‬زبان افغانی"‪ ‬همانا‪" ‬زبان پشتو"‪ ‬است‪ .‬اما طرزی در رابطه با اثبات نظریه باال‪،‬‬
‫اسناد و شواهدی علمی‪ ،‬تاریخی و زبان‌شناسانه ارایه نمی‌کند‪.‬‬
‫به نظر می‌رسد که محمود طرزی از زمره‌ نخستین کسانی در افغانستان است که واژه‪" ‬زبان ملتی"‪ ‬را به‌کار می‌برد و‬
‫زبان را با سیاست و قومیت گره می‌زند و در این راستا به باستان‌گرایی نیز روی می‌آورد‪ .‬وی‪ ‬زبان فارسی را زبان‬
‫رسمی دولت و زبان افغانی را زبان ملتی‪( ‬متعلق به ملت) می‌داند‪ ،‬در حالی‌که زبان فارسی نه تنها زبان رسمی دولت‪،‬‬
‫بلکه زبان ملی کشور و زبان جمهور مردم نیز بوده است‪ ،‬اما محمود طرزی امتیاز ملی بودن را تنها به‪ ‬زبان‬
‫افغانی‪ ‬می‌بخشد‪.‬‬
‫ما در گذشته اصطالح "زبان ادبی"‪" ،‬زبان عامیانه"‪" ،‬زبان رسمی"‪" ،‬زبان مشترک" را در ادبیات سیاسی خود‬
‫داشتیم‪ ،‬اما نگارنده به اصطالح‪" ‬زبان ملتی"‪ ‬برنخورده است‪ .‬چنین تقسیم‌بندی در حوزه‌ زبان نیز امری تازه و‬
‫نامأنوس بود‪.‬‬
‫محمود طرزی به عنوان نخستین معمار چنین تقسیم‌بندی با یک چرخش قلم زبان فارسی را از حق‪" ‬زبان ملتی"‪( ‬زبان‬
‫متعلق به ملت) محروم می‌سازد و زبان ملتی را تنها حق‪" ‬زبان افغانی"‪( ‬زبان پشتو) می‌داند‪.‬‬
‫به باور نگارنده برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری کنار زدن زبان فارسی از حوزه‌ آموزش و اداره؛ ‪ ، ...‬برهم‌زدن تفاهم‬
‫زبانی میان فارسی و پشتو و ایجاد خلـل در رشد و شکوفایی طبيعی زبان‌های کشور از چنین تقسیم‌بندی آغاز می‌شود‪  .‬‬
‫محمود طرزی در پی این ادعا که‪  ‬زبان فارسی زبان رسمی است اما زبان افغانی (پشتو) زبان ملی است‪ ‬برنامه‌ای‬
‫درازمدت برای کنار زدن زبان فارسی در گام نخست از نظام آموزشی و اداره دولت معماری تدوین می‌کند‪ .‬وی در‬
‫همین راستا نظریه‪" ‬واجب"بودن آموزش تنها زبان پشتو را از ميان همه زبان‌های کشور پیش می‌کشد‪ .‬وی در همین‬
‫رابطه در سراج‌االخبار نوشت‪" :‬ما ‪ ...‬زبان مخصوصی را ‪ ...‬مالک می‌باشیم که آن زبان را «زبان افغانی»‬
‫می‌گویند‪ ... .‬تنها مردمان افغانی‌زبان نی‪ ،‬بلکه همۀ افراد اقوام مختـلفۀ ملت افغانستان را‪ ‬واجب‪ ‬است که زبان افغانی‬
‫وطنی ملتی خودرا یاد بگیرد‪  .‬‬
‫در مکتب‌های ما‪ ،‬اهم‌ترین آموزش‌ها‪ ،‬باید تحصیل زبان افغانی باشد‪ .‬از آموختن زبان انگلیزی‪ ،‬اردو‪ ،‬ترکی‪ ،‬حتی‬
‫فارسی‪ ،‬تحصیل زبان افغانی را اهم و اقدم باید شمرد‪.‬‬
‫به فکر عاجزانۀ خود ما‪ ،‬یگانه وظیفۀ انجمن عالی معارف‪ ،‬باید اصالح و ترقی و تعمیم زبان وطنی و ملتی افغانی باشد‬
‫‪  ]8[" ...‬‬
‫محمود طرزی تنها آموزش زبان پشتو را‪" ‬واجب"‪ ‬یعنی وظیفه‌ دینی مردم می‌داند اما آموزش زبان فارسی را که زبان‬
‫فراقومی و مشترک مردم افغانستان است در ردیف آموزش زبان‌های بیگانه یا خارجی مانند انگلیسی‪ ،‬اردو و ترکی‬
‫قرار می‌دهد‪ .‬بدین ترتیب پایه‌های سیاست تبعیض در حوزه زبان در کشور پی‌ریزی می‌شود‪.‬‬
‫محمود طرزی رسمیت زبان فارسی را در دوره‌ سلطنت احمدشاه درانی از یادگارهای حکومت سابقه‌ ایران (دوره‌‬
‫افشار) می‌داند‪ .‬وی در همین رابطه در سراج‌االخبار نوشت‪" :‬وقتی اعلیحضرت احمدشاه بابای غازی‪ ،‬بتأسیس و‬
‫استقالل سلطنت افغانیه کامیاب آمد‪ ،‬امورات دفتر و کارهای کتابت و میرزایی و از جمله نوشت و خوان دولتی که‬
‫اساس امور سلطنت برآن موقوفست‪ ،‬به زبان فارسی و بدست همان مردمان فارسی‌زبان ایرانی‌االصلیـ بود که از‬
‫یادگارهای حکومت سابقۀ ایران باقی مانده بودند‪.‬‬
‫از آغاز تأسیس استقالل دولت افغانیه زبان رسمی دولتی ما زبان فارسی مانده است‪ ...‬هیچ کس در پی ‪ ...‬تبدیل‪ ‬دادن‬
‫رسومات دولتی از زبان فارسی بزبان افغانی و زبان رسمی ساختن آن نیفتاده‌‌اند‪]9[".‬‬
‫بدین‌ترتیب محمود طرزی این نظریه را تلقین و تئوریزه می‌کند که زبان فارسی زبان عاریتی‪ ،‬بیگانه و "یادگار‬
‫حکومت سابقۀ ایران" است‪ .‬نظریه محمود طرزی مبنی بر عاریتی و بیگانه بودن زبان فارسی و ادعای اینکه رسمیت‬
‫زبان فارسی "یادگار حکومت سابقۀ ایران" است‪ ،‬پایه علمی ندارد‪ ،‬خالف واقعیت‌های تاریخی است و ریشه در سیاست‬
‫و ناسیونالیسم قومی دارد‪.‬‬
‫زبان فارسی‌دری در مرز و بوم ما ریشه‌‌های ژرف تاریخی دارد‪ .‬زادگاه و تجلی‌گاه‌ زبان فارسی‌دری براساس اسناد و‬
‫شواهد فراوان تاریخی همین سرزمین بوده و رسمیت آن یادگاری است از دروه‌ خراسانیان و سامانیان‪ .‬زبان فارسی‬
‫‌دری میراث گرانبها و ماندگار یک تمدن تاریخی است و بازگوکننده‌ هویت ملی شهروندان این مرز و بوم بوده و هست‪.‬‬
‫دانشمندان و زبان‌شناسان بسياری زادگاه‌ زبان فارسی را سرزمينی می‌دانند که بخش‌های زيادی آن در قلمرو افغانستان‬
‫کنونی قرار دارد‪]10[.‬‬
‫پروفسور گریگوریان در کتاب "ظهور افغانستان نوین" می‌نویسد‪" :‬طرزی عقیده داشت ‪ ...‬با تالش متمرکزی برای‬
‫باال بردن موقعیت زبان «پشتو» که وی و همکارانش آن را «زبان افغان‌ها» می‌نامیدند و در مقابل زبان فارسی‪ ،‬زبان‬
‫رسمی کشور همراه باشد‪ .‬به نظر وی پشتو یا «افغانی» تبلور اصالت ملی‪" ،‬اجداد زبان‌ها" و زبان واقعی ملی پنداشته‬
‫می‌شد‪ .‬بدین ترتيب این زبان باید به کلیه گروه‌های قومی در افغانستان آموزش داده شود‪ .‬این امر در دهه‌ی‬
‫‪١۹٣٠‬میالدی به اجرا گذاشته شد و با جدیت تمام‌تر تا دهه‌ ‪١۹٥٠‬میالدی که پشتو زبان رسمی و ملی افغانستان گردید‪،‬‬
‫ادامه یافت‪]11[".‬‬
‫نظریات محمود طرزی که از نـفوذ فروان در دربار برخوردار بود‪ ،‬در سیاست‌های دولت راه باز می‌کند‪ ،‬پیش از همه‬
‫بازتاب آنرا در نصاب درسی معارف آن برهه می‌توان دید‪.‬‬
‫بطور نمونه در مقدمه‌ "کتاب اول افغانی" چاپ ‪١٢٩٦‬خورشیدی برابر با ‪١٩١٧‬ميالدی آمده‪ ..." :‬اوالد وطن عزیز ما‬
‫سرگرم‪ ...‬آموختن السنۀ متفرقۀ عربی‪ ،‬فارسی‪ ،‬ترکی‪ ،‬اردو‪ ،‬انگلیسی بوده ‪ ...‬پادشاه خیرخواه وطن [امیرحبیب‌هللا] ‪...‬‬
‫زبان فیضان‌رسان افغانی را که زبان قومی و ملتی خود ما افغانیان است؛ در نصاب تعلیم درج فرموده‪ ،‬اجرا و تعلیم‬
‫آنرا در مدرسه حبیبیه مبارکه منظور فرمودند‪]12[".‬‬
‫نامیدن زبان فارسی به نام زبان‌های متفرفه و بیگانه ریشه در سیاست‌های عشیره‌ا‌ی دارد و هیچ پایه علمی ندارد‪.‬‬
‫محمود طرزی بعد از آنکه شاهزاده عنایت‌هللا‪ ،‬دامادش همه‌کاره‌ معارف در دربار تعیـین شد‪ ،‬امکان بیشتر برای پیاده‬
‫کردن نظریات خویش در حوزه‌ی آموزش و پرورش می‌یابد و کوشش برای کنارزدن زبان فارسی از نصاب درسی در‬
‫گزارش‌های امور معارف که در شماره‌های سال هفتم و هشتم سراج‌االخبار منتشر شده به روشنی دیده می‌شود‪.‬‬
‫سیاست زبانی و فرهنگی‪ ،‬آموزشی و پرورشی دولت امیرامان‌هللا (‪ )۱۹۲٨-۱۹۱۹‬نيز متأثر از نظریات محمود طرزی‬
‫بود‪ .‬از جمله تأثیرگذاری نظریه تقسیم‌بندی محمود طرزی را در حوزه‌ی زبان در این دوره می‌توان دید‪ .‬با پیروی از‬
‫همین تقسیم‌بندی‪ ،‬زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و زبان افغانی که منظور زبان پشتو است به عنوان زبان ملتی هم‬
‫در کتاب‌های درسی و هم در نشریات ادواری آن دوره نامیده می‌شود‪.‬‬
‫در فرجام‪:‬‬
‫در سـرزمین ما‪ ،‬زبان‌هـای فروانی در طی سـده‌هـا در کنار هم زیسـته و طبعـا ً با هـم داد و سـتدی نـیز داشـتـه‌انـد و در‬
‫آمـیـزش فـرهـنگ‌ها‪ ،‬ایجـاد تفـاهم و هــمدلی بـین اقـــوام مـرزوبــوم مـا نــقـشی شـایسـته و بایسـته‌ ایفا کرده‌انـد‪ ،‬این‬
‫امر بــی‌تردیـد بـخـشی از مـیراث فـرهـنگی و داشـته‌هـای مشـترک حـوزه‌ تـاریـخ تمدنی ماسـت‪.‬‬
‫گزینش زبان پارسی (‪ )Persian‬یا پارسی‌ دری به عنوان زبان مشترک و عمومی در سطح کشور براساس ادبیات‬
‫نوشتاری و توانایی پاسخگوییـ آن به نیاز‌های دیوانی‪ ،‬علمی‪ ،‬ادبی و معاشرتی در درازنای سد‌ه ها به طور طبیعی‪ ،‬جا‬
‫افتاده و پذیـرفته شده بود‪ .‬یا به عبارت دیگر‪ ،‬مردمان ما زبان فارسی را به عنوان زبان مشترک و فراقومی در امر‬
‫برقراری ارتباط عمومی و گویش‌های قومی در میان اقوام خود‪ ،‬در خانواده و محل خویش مورد استفاده قرار می‌دادند‪.‬‬
‫نگـارنده بر این باور است که از نگاهی ارزش‌های انسانی همه زبان‌های میهن با هم برابرند و در واپسین تحلیل متعـلق‬
‫به هـمه‌ شهروندان کشور می‌باشند‪ .‬زبان فارسی به عـنوان زبان کهن‪ ،‬توانا‪ ،‬ادبـی‪ ،‬دانشی‪ ،‬سیاسی‪ ،‬اداری‪ ،‬معـاشـرتی‪،‬‬
‫بازرگـانی‪ ،‬آسا‌ن‌فهم و بـویـژه‪ ‬مشـترک و فـراقـومی‪ ‬در امر پـیونـد دادن اقـوام و جـغـرافـیای پراگـنده در حوزه‌ی‬
‫تمـدنی ما در درازای سده‌ها پـیوسته نـقش پـراهـمیت تاریخی و حسـاسی داشـته اسـت‪.‬‬
‫(برگرفته از تارنمای جاودان)‪ ‬‬
‫___‬
‫پانوشت‪:‬‬
‫[‪ .]2‬فرهنگ‪ ،‬مير محمد صديق‪ ،‬افغانستان در پنج قرن اخير‪ ،‬ويرجينا‪۱۹۹۸ ،‬م‪ ،‬صص ‪ ۳۰۹‬و ‪.۳۱۰‬‬
‫[‪ .]3‬مجموعه‌ی کامل هشت ساله‌ی سراج‌االخبار در پژوهشکده بين‌المللی تاريخ اجتماعی آمستردام نگهداری می‌شود و‬
‫برای پژوهشگران و عالقمندان قابل دسترسی است‪.‬‬
‫[‪ .]4‬در رابطه به تجددخواهی "سراج‌االخبار" نگاه کنيد‪ :‬به مقاله‌ی نگارنده با عنوان "پژوهشی تازه بر زمانه و‬
‫کارنامه‌ی تجددخواهی سراج‌االخبار"‪ ،‬فصلنامه‌ی "آريانا برون مرزی"‪ ،‬شماره‌ی بهاری ‪١٣٨٧‬خ‪ ،‬سويد و يا‬
‫فصلنامه‌ی "گفتگو"‪،‬ـ شماره‌ی ‪ ،٥١‬تابستان ‪١٣٨٧‬خ‪ ،‬تهران‪.‬‬
‫[‪ .]5‬طرزی‪ ،‬محمود‪ ،‬سراج‌االخبار‪ ،‬شماره‪ ۲۰ ،۲ ‬سنبله‪۱۲۹۴ ‬خ‪.‬‬
‫[‪ .]6‬همانجا‪.‬‬
‫[‪ .]7‬طرزی‪ ،‬محمود‪ ،‬سراج‌االخبار‪ ،‬شماره‪ ۳ ،۹ ‬دلو‪۱۲۹۱ ‬خ‪.‬‬
‫[‪ .]8‬طرزی‪ ،‬محمود‪ ،‬سراج‌االخبار‪ ،‬شماره‪ ۲۰ ،۲ ‬سنبله‪۱۲۹۴ ‬خ‪.‬‬
‫[‪ .]9‬طرزی‪ ،‬محمود‪ ،‬سراج‌االخبار‪ ،‬شماره‪ ۲۰ ،۲ ‬سنبله‪۱۲۹۴ ‬خ‪.‬‬
‫[‪ .]10‬برای معلومات بيشتر نگاه کنيد به نوشته‌ی نگارنده‪" :‬سرگذشت زبان فارسی‌دری"‪ ،‬شورای فرهنگی افغانستان‪،‬‬
‫سويد‪ ،‬حمل ‪١٣٨٥‬خ‪" ،‬خراسان کهن و فرارود مهد پيدايش و پرورش زبان فارسی‌دری"‪ ،‬صص ‪ ١٤٠-١٠٣‬و يا‬
‫"مسئلۀ زبان در افغانستان"‪ ،‬مجله "جهان کتاب"‪ ،‬شماره ‪ ١۹۹‬و ‪١٣٨٤ ،٢٠٠‬خ‪ ،‬تهران‪.‬‬
‫[‪Vartan Gregorian, "The Emergence of Modern Afghanistan", Stanford, California .]11‬‬
‫‪.1969, p 175‬‬
‫‪http://afghanistandl.nyu.edu‬‬

‫خراسان کهن و فرارود (ماوراءالنهر) مهد پيدايش و پـرورش زبان دری است‬
‫‪ ٢٠‬میزان (مهر) ‪١٣٩٠‬‬
‫دوست همزبانی به نام طاهر احمدی از کشور همسایه ی ما ایران نوشته ای را درباره ی خاستگاه زبان دری در‬
‫خراسان زمین به نشر رسانده اند که میتواندـ گفتمان برانگیز باشد‪ .‬به همین دلیل به جا دانستیم تا این نوشته ی آقای‬
‫کاویانی را که در سال ‪ ٢٠٠٤‬ترساییـ در تارنمای آریایی به نشر رسیده است‪ ،‬نیز در این گفتمان بگنجانیم تا‬
‫هواخواهان این گفتمان از این نوشته ی پژوهشی ایشان نیز سودیـ برده باشند‪( .‬خراسان زمین)‬
‫‪ ‬‬
‫خـراسان کهــن وفــرارود (‪ )١‬بـراساس کـاوش‌هـا‪ ،‬پـژوهـش‌هـا و بـازيافـت‌هـای بـاسـتـان‌شـنـاســان‪ ،‬سـرزميـنی اسـت‬
‫بـی‌نهـايت باســتانی کـه از ديـرگـاه در آن انسـان بــودوبـاش داشـتـه اسـت‪ .‬ايـن مـرزوبـوم‪ ،‬مهـد پـيدايـش يـکی از‬
‫درخـشـان‌تـرين و کهـن‌تـريـن تمـدن‌های جهـان بـوده‪ ،‬باشــندگان آن دارای تمـدن و فـرهـنگ چـنـديـن هـزار سـالـه می‬
‫باشـند و گنجـينه‌هـای فکـری و مـعـنـوی آن در مـراحـل مخـتـلف به زبان‌ هـا و گويـش‌هـای گوناگـون نگـارش يافـتــه‬
‫اسـت‪.‬‬
‫پـژوهـش‌هــای شـماری زيـادی از دانـشمـندان بـيانگر اين امر اسـت که سرزمـين‌هـای خـراسـان بـاســـتـان و‬
‫مـاوراءالنهــر زادگاه‪ ،‬تجــلی گـاه و پـرورشـگاه زبان دری (پارسی) بوده اسـت‪ .‬زبان پارسی دری ريشـه قـديمی دارد‪،‬‬
‫در خـراسـان و فـرارود پـيش از يورش اعـراب به آن سـخـن می گفـتنـد‪ .‬به قول تاريخ بخارای نرشـخی “ مردم بخارا [‬
‫‪ ] ...‬نماز فارسی خواندندی و عربی نـتوانسـتندی آمـوخــتن‪ ۲ ”.‬زبـان پارسی دری از ديـر زمـان به ايـن ســو زبـان‬
‫مشـترک و سـراسـری حـوزه تـمـدنی مـا بــوده اسـت‪.‬‬
‫ابوسـعـيد عــبدالـحی بـن محـمود گـرديزی‪ ،‬در تاريـخ “ زين االخـبار” که بيـش از يک هـزار سـال قـبل تاليف کرده‪،‬‬
‫چنيـن می نويسـد‪ “ :‬بهرام گور به هـر زبان سـخـن گفــتی‪ ،‬به وقـت چـوگـان زدن‪ ،‬پهـلوی گـفـتی و اندر حـربـگـاه‪،‬‬
‫تـرکی گـفـتی و اندر مجـلـس‪ ،‬با عامه دری گــفـتی‪۳ “ ...‬‬
‫امــا زبــان دری نــخـستين بــار بـــه ســخــــن پرفـسورعـلی اکــــبرشهـــرستانی در زمـان بـهمـن بـــن اسپنــديار پـديد‬
‫آمـده است‪ .‬مولف هـفت قـلـزم و فرهنـگ انتـدراج‪ ،‬غـياث اللـغات و برهان قـاطــع‪ ،‬هــمه هـمسان اين روايت را آورده‬
‫اند که‪:‬‬
‫“ در زمان بهمـن پسر اسپـنديار‪ ،‬چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می‌آمدند و زبان همديگر را نمی‌ فهمـيده انــد‪،‬‬
‫بهمن امــر کــرد کــه دانشمـندان زبــان فارسی فصيـح وضع کردند و آن را دری نام نهادند‪۴ ”.‬‬
‫مرکــز فرمان روايی بـهمن شهر بلـخ يا بخـدی زيبا شهــر بـوده است که با پـرچـم‌هـای بلـند زينت يافـته بود و آتشکــده‬
‫بزرگ نوبهـار نيز در هـمان شهـر بـود‪.‬‬
‫مــحــمد حــيدر ژوبــل اسـتـاد پيـشين دانشکــده ادبيات دانشگــاه کـابل تاکــيد می‌کـند کـه‪:‬‬
‫“ زبـان دری ‪ ...‬تـاريخ چـيز کـم دو هزارسال [دارد]‪ ،‬در دوره‌ هــای قـبل از اسالم وجـــود داشـته و در افــغانسـتان‬
‫[خراسان کهـن] بوجـود آمـده ‪ ...‬نخـسـت زبان مردم خراسـان بوده و بعـداً انتـشار آن به غرب [ ايران امروز] صـورت‬
‫گرفـته ‪۵ ”...‬‬
‫در اين نوشتـه هرجا سخن از خراسان می رود مـراد خراسـان بزرگ و باسـتـان اسـت که بلخ‪ ،‬هرات‪ ،‬نيشاپـور و مـرو‬
‫از زمـره اسـتـان‌هـای بـزرگ آن بـود کــه مشـتمـــل خاک‌هــای افـغانستان کـنونی‪ ،‬بخــش‌های خـاوری ايـران امـروز‪،‬‬
‫صحـرای ترکـمن تـا کنــارهای رود جـيحون را در بــر می‌گــرفت‪.‬‬
‫مسٌـلـم اسـت کـه زبـان دری در دوره پــيش از اسالم در ماوراءالنهـر و خـراســان رايـج بــوده و يـک شـبــه بدون‬
‫ريشـــه و پيشـينـه در دوره صفــاريـان و سـامـانيــان بوجــود نيآمده اسـت‪ .‬اين زبان پيشـيـنه‌ای چند قرنی داشـته اسـت‬
‫و گر نه امکان نداشـت که در مدتی کوتاه سـراسـر خراسـان را فرا گـيرد و به عـنوان زبان عـلمی و ادبی که در آن‬
‫شـعر سـروده و نـثر نگاشـته می‌شد‪ ،‬عرض وجود کـند‪ .‬البـته بـدون ترديد همـان گـونه که پرفسـور ژوپـل مطـرح‬
‫می‌کند‪ ... “ :‬تا قرن چـهارم هجـری زبان دری منحـصر به خراسـان و ماوراءالـنهـر بود ‪ ...‬و در ايران معمـول نبود‪،‬‬
‫حتی يک شـعر و رسـاله هم در اين زبان مقـارن ايــن زمانــه‌هــا در ايــران ديــده نشـده اسـت‪۶ ”...‬‬
‫در باره مهـد پيــدايـش زبـان دری نـظريـه‌هــا و ديــدگـاه‌هــای مخـتلف ارايـه شــده اسـت‪.‬‬
‫شـماری از زبان‌ شـنـاسـان بـويژه ايـران شـنـاسـان در باره خاسـتگاه زبان دری براين باور اند که پـارسی دری‬
‫صـورت تحـول يافـتـه پهـلوی سـاسـانی يعـنی زبــان مـردم فـارس اسـت کـه بـا هـجـوم لشــکـر عــرب بــه خــراسـان‬
‫و فرارود پخش شـده اسـت‪.‬‬
‫گــروهـی از زبـان‌شـنـاسـان و تاريخ‌نـگـاران بر عـقيـده ديگراند کــه دری ادامـه پهــلوی اشکـانی اسـت و اشکــانـيان‬
‫خـود اهــل خـراسـان بــودنــد و پــارسی دری شکل تحـول يافــته اين زبــان است‪.‬‬
‫بـه عـقـيده‌ء عـده ای از دانشـمـندان زبـان فارسی ( شکل عربی شـده پارسی) از شـاخه زبا ن‌هـای هـند و اروپايی اسـت‬
‫که در دوره سـاسـانيان به موازات زبان پهلوی در خراسـان و فرارود وجود داشـته اسـت و در ترکيب آن گــويش‌های‬
‫زبان‌هــای خـاوری ايــــران تاثـير برازنـده داشـتـه اسـت‪.‬‬
‫دکتر مجـاوراحـمد زيـار اسـتاد پيشيـن دانشـگــاه کابـل برايـن نـظر اسـت کـه‪ “ :‬افغـانسـتان [ خراسـان کهن] مهـد‬
‫پـــيدايش دری يا فارسی نـــه‪ ،‬بــلکه مهــد پرورش فارسی دری اسـت ‪ ...‬افــغانــستان و هــــم مـــاوراءالنـهر‬
‫( سـمرقـند‪ ،‬بخـارا و تاجيکسـتان) از زمــره سـرزمـين‌هــای دومی فارسی بوده و بنابرآن به دو مهـد پرورش و رشـد و‬
‫انکشاف اين زبان مبـدل گرديده‌اند‪ ... .‬و کم وبيش با مهـد اولی آن در پارس ( ايران امروز ) پـيـوند‌های ادبی‪ -‬فرهـنگی‬
‫مشـترکی را داشـته اند‪ .‬بنابر اين امر مسـلم اسـت که پشـتو با همه ويژگی‌های تاريخی‪ ،‬جغـرافـيای و ‪ ...‬در رقابت ملی‬
‫با فارسی دری عـقب مانده اسـت‪ / ۷ ”.‬تکيه روی کلمات از م‪ .‬ا‪ .‬زيار اسـت‪/.‬‬
‫بــه بـاور نگــارنده‪ “ ،‬نـظريــه “ اينـکه زبــان پارسی دری از گـروه زبان‌هــای ايران باخـتری ( ايــران کنونی يا‬
‫فارس ) بوده و بعداً در خـاور ايران ( خراسـان يا افغانسـتان کـنونی ) پـخـش شـده يعـنی ادامـه پهـلـوی سـاسـانی می‌‬
‫بـاشـد‪ ،‬با منابـع و ماخذ‌های باسـتانی و تحـقـيقـات معـاصر در تناقـض اسـت‪ .‬خراسـان و فـرارود نه تنها مـهــد‬
‫پـرورش زبان پـارسی دری بـلکه مـهـد پيــدايــش آن نـيز اسـت کـه در زيـر بـــه بــررسـی آن می‌پـردازيــم‪.‬‬
‫زبــان پــارسی دری بــه گـــواهی شـواهــد و سـنگنـبشـه‌هـا‪ ،‬سـرچشمه‌ها و ماخذهــای باسـتانی و پــژوهـش‌های‬
‫معـاصر در سـرزمـين خـراسـان قـديـم و فـرارود زاده شـده اسـت و به سـخـن معـروف شـمس رازی در درالمحـجم “‬
‫زبان دری لغت اهل بلخ و بخارا “ گفـته شـده اسـت‪ .‬ابن مقــفع که خود اهـل فارس اسـت‪ ،‬تنها زبان مردم خراسـان و‬
‫بويژه بلخ را دری ميداند و مقدسی که خود به شهرهای خراسـان و ماوراءالنهر سـفر کرده اسـت‪ ،‬زبان بلخ را بهـترين‬
‫زبان می‌ دانـد‪ .‬به نظر دکتر رازق رويين “ زبان دری از لحـاظ خـاسـتگاه واژاگـانی مربـوط به خانـواده زبان اوسـتائی‬
‫بلـخی می‌باشد‪ ۸ ”...‬زبان دری بعـد از قرن پنجـم هجری به سـوی باخـتر ( ايــران امروز) گــسترش يافـــته اسـت‪.‬‬
‫کتيبه آتشکـده کرکوی در واليت نيم روز ( اسـتانی در غرب افغانسـتان و هم مرز با اسـتان زابل ايران) را شـايد بـتوان‬
‫قديـمی ترين اثر به اين زبان شـمرد‪.‬‬
‫عبدالحی حبيبی که يکی از مفـاخـر زبان و ادب پشـتو است‪ ،‬پژوهـش‌هــای دامنــه داری در زمينه مــهـد پـيدايـش زبان‬
‫دری انجام داده است‪ .‬او بـعـد از کشـفيـات بـاسـتان‌ شـنـاسی؛ از قــبـيل کتـــيبه‌هـای ســرخ کــوتـل‪ ،‬جـغـتو‪ ،‬تــوچـی‬
‫وغـيره بر نتيجـه‌گـيری‌های خـود که در زير جسـتارهای آن را می‌خوانـيد‪ ،‬تاکيـد دارد‪.‬‬
‫حـبيـبی می‌ نـويســد کــه‪:‬‬
‫“ کشف کتـيبه‌هـای بـغـالن کـه بـا رسـم‌الخـط يونانی ( از نوع خمـيده کوشـانی) و با زبان تخاری يا دری قـديم نوشـته‬
‫شده‪ ،‬کامالً پرده از روی حـقايـق برداشـت‪ .‬حـدسـيات و تخمين‌های دانشـمندان را که فارسی دری را از منشـاء پهلوی‬
‫سـاسـانی و گاهی مولود مختـلط پهلوی و عربی و غيره می‌دانسـتند‪ ،‬باطـل نمود” ‪۹‬‬
‫عبدالحـی حبيبی می‌افزايد که‪:‬‬
‫“ ايــن نـظر جــديـد عـلمی کـه زبان دری افغانسـتان از پهـلوی نزاييـده‪ ،‬اکنـون يک سـند قـوی و واضحی را پيدا کرده‪،‬‬
‫که آن عبارت از کشف سـنگ نبشـته مکـشـوفه بغـالن را به زبان دری و رسـم الخـط يونانـی می‌بيـنيم‪ ،‬اعتـراف می‌‬
‫کنـيم‪ ،‬که زبان دری کـنونی از پهـلوی منـشعـب نشـده‪ ،‬بلکه در مدت يکهـزار و هـشـتصد سـال تا دو هـزار سـال پيـش‬
‫از اين در تخـارسـتان تاريخی زبان تکـلم و تحـرير و ادب دربار بوده ‪ ...‬کشـف اين سـنگ‌نبشـته گرانبهـا‪ ،‬تحـولی را‬
‫در عـلم زبان‌شـناسی و تاريخ ادبيات افغانسـتان بوجود می‌ آورد و عـقايد کهنه را متزلزل می‌ گرداند‪ ”.‬و “ ‪ ...‬زبان‬
‫دری بشکلی که در اين نوشـته ثـبت شـده در حـدود قرن اول و دوم ميـالدی يعنی دو هزار سـال قبـل وجـود داشـت‪“ .‬‬
‫‪۱۰‬‬
‫عبدالحی حبـيبی در شـرح هفت کتـيبه قديم می‌نويسـد که‪ “ :‬کـتيبه سـرخ کوتـل بغـالن که در حـدود ‪ ۱۶۰‬ميـالدی به‬
‫زبان تخاری ( دری قديم ) نوشـته شـده اسـت‪ ،‬نشـان می‌دهـد که زبان دری قبـل از ورود اعراب به اين سـرزمـين‬
‫رايج بوده اسـت و جروبحث مورخـين و باسـتان‌شنـاسان که عمـدتا ً در حاشـيـه غربـی و جـنوب غـربی قـلمـرو زبان‬
‫فارسـی متمرکز اسـت‪ ،‬نتيـجه‌ای نـداد‪ .‬زيرا در حـدود مـذکـور زبـان پهـلوی رايـج بـوده اسـت‪۱۱ ”.‬‬
‫سـنـگ‌ نـوشـته بغـالن در سـال ‪ ۱۳۳۰‬خورشـيدی (‪ ۱۹۵۱‬م) از يک معـبد دوره کوشـانی از سـرخ کوتـل بغـالن ( در‬
‫‪ ۲۰۰‬کيلومتری شـمال کابل ) کشـف گرديد و قدامت بيش از يکهـزار و هـشـتصد سـال از امروز دارد‪ .‬ايـن سنـگ‬
‫‌نـوشـته به زبان دری و رسـم‌الخـط يـونـانـی نوشـته شـده اسـت‪ .‬کشـف و مطالعـه آن بر نظريه اينکه خراسـان و فرارود‬
‫مهـد پيـدايش زبان دری اسـت که پيش از اسـالم رواج داشـته‪ ،‬صحه گـذاشـت‪.‬‬
‫پرفسـورعبـداالحـمـد جـاويـد کـه پـژوهـش‌هــای گسـترده‌ای درمورد زبان و ادب فارسی دارد‪ ،‬می‌نويـسـد‪:‬‬
‫“‪ ...‬وجود زبان دری پيـش از اسـالم ثابت اسـت‪ .‬از قرن اول و دوم به جز چند شـعر هجائی آثار ديگـری به ما‬
‫نرسـيده‪ ،‬اما در قرن سـوم اسـت گويـندگانی در بلـخ‪ ،‬بخـارا‪ ،‬هـرات و سـيسـتان پديد آمـدند و بنـيان ادب دری را‬
‫گـذاشـتند‪ .‬چنانچـه در همـين آوان يک بيـت شـعـر‪ ،‬يک رسـاله و يا يک کتاب در سـراسـر ايران امروز به زبان دری‬
‫بوجـود نـيآمـده اسـت و اصـوالً هم نـبايـد باشـد‪۱۲ ”.‬‬
‫پــرويــز نـاتـل خانلـری يـکی ازچـهـره‌های شـناخـته‌شـَده ادبـی ايران تاکـيد می کند‪ “ :‬منـطـقه رواج و رونق فارسی‬
‫دری ابــتدا در شـرق و شـمال شـرق ايران بود ‪ ”...‬و شـاعـران آن دوران “ ‪ ...‬غالبا ً به يکی از شهرهای بخـارا‪،‬‬
‫سـمـرقـند‪ ،‬هرات‪ ،‬بـلخ‪ ... ،‬و آبادی‌های ديگر خراسـان منسـوب هـســتند‪۱۳ ”.‬‬
‫بـه نظر بسـياری از پـژوهـشـگـران و خـاور‌شـنـاسـان‪ ،‬زبان پارسی دری از سـرزميـن‌های خـراسـان و فرارود‬
‫برخاسـته و در همين حوزه پرورده شـده و اغلب شهـرهای آن از جمـله بخارا وبلـخ‪ ،‬سـمرقـند و غـزنه‪ ،‬هـرات و‬
‫نيـشـاپور از ديرگـاهی مرکز عـلم و ادب بــوده اند‪ .‬بـديـن ترتـيب زبـان دری زبان بيگـانه و وارداتی نبـوده در هـمين‬
‫سـرزمين زاده و پرورده شــده اســت‪.‬‬
‫مـيرغالم محـمد غبار مورخ شـهـير افغانسـتان بر اين عقـيده اسـت که‪ “ :‬زبان دری اصالً در مناطـق دو طرف رود‬
‫جـيحـون”‪ ۱۴‬يعـنی سـرزمين‌هـای ماورءالنهـر و خراسـان قـديم قـبل از اسـالم بـوجـود آمـده اسـت و به قـول نويـسنـده‬
‫کـتاب “سـرنوشـت فارسی تاجـيکی فرارود در قرن ‪ ،”۲۰‬مـحـمد جان شکوری “‪ ...‬فارسی دری در خـراسـان از‬
‫جـمله در ماوراءالنهـر بيـش از اسـالميت رواج داشـت و بـه درجـه زبـان شـعـر رسـيـده بود ‪۱۵ ”...‬‬
‫در برپايی و تحول زبان دری زبان‌های بومی اين خـطـه بويـژه زبان سـغـدی کـه روزگاری زبان ارتـباطی “راه‬
‫ابـريشـم” و زبان عـلمی آسـيای مـيانه بـوده و به گفته دکتـر احسـان يارشـاطر‪ ،‬مدير دانشـنامه‌ ايرانيکا ‪/‬‬
‫‪ “ /Encyclopedia Iranica‬زبان بـين‌الـمللی آسـيای مرکزی به شـمار می رفـت و تا چيـن نـفـوذ داشــت”‪ ۱۶‬نـقـشی‬
‫مــؤثـر و قــوی داشــته اســت‪.‬‬
‫سـعـيد نـفيـسی اسـتاد پيشـيـن دانشـگاه تـهران می‌نويسـد‪ ...“ :‬به داليـل بسـيار بر من مسـلٌم اسـت که سـرزمين اصلی‬
‫زبان دری‪ ،‬خـراسـان و ماوراءالـنهر بـوده ‪ ...‬و بـعـداً زبان دری در نـواحـی ايـران کـه قـلـمرو اصلی آن نـبوده انتشـار‬
‫يافـت‪۱۷ ”... ،‬‬
‫ملک‌الشـعـرا بهار می‌نـويسـد‪ “ :‬زبان فارسی دری اصالً لهجه اهـالی ماوراءالنهـر‪ ،‬سـمرقـند و بخـارا اسـت که در‬
‫ايـن جای‌هـا تاجـيکان زنـدگـی می‌کـنند‪۱۸ ”.‬‬
‫دکـتر جـالل متـينی مـديـر مسـؤول مـجـله “ ايـرانشـناسی “ می‌نويسـد که‪ “ :‬زادگاه زبان و ادب فـارسي در قـرن سـوم‬
‫و چهـارم هـجری‪ ،‬خراسـان و ماوراء النـهر ( فرارود ) اسـت‪ ،”.‬و نـيـز “‪ ...‬زبان فـارسی‪ ،‬زبان مردم خـراسـان و‬
‫ماوراء النهر در قـرن سـوم و چهارم هـجری در طی هـشـت تا نه قـرن به سـراسـر ايران و سـرزمين‌ هاي غـيرايراني‪،‬‬
‫آناطـولی‪ ،‬شــبه قاره هــند‪ ،‬و بالکان و چـيـن‪ ،‬راه يافـت” ‪۱۹‬‬
‫حـکيم ناصـر خسـرو قـباديانی بلخی در نيمـه اول قـرن پنجـم هجـری از بلـخ بسـوی ديار مغـرب مسـافرت کرد‪ ،‬به‬
‫تـبريز رسـيد و با قـطران تـبريزی شـاعر معـروف آشـنا شـد کـــه زبان فارسی نمـی‌دانسـت‪ .‬در تـبريـــز زبان پـهـلوی‬
‫سـاسـانی رايج بـود‪ .‬حکـيم در سـفرنامه خود در زمـينه می‌نويسـد که‪:‬‬
‫“ ‪ ...‬و در تبريز قطران نام شـاعری ديدم‪ ،‬شـعـری نيک ميگـفت اما زبان فـارسی نيکو نمـيدانسـتت پيـش من آمد ديوان‬
‫منجيک و ديوان دقـيقی بياورد و پيش من بخـواند و هر معـنی که او را مشکل بود از من پرسـيد‪ ،‬به او بگـفتم و شـرح‬
‫آن بـنوشـت و اشـعار خود بر من خوانـد ‪۲۰ ”...‬‬
‫قـطران تـبريزی در ترکيب‌ بندی بر دانسـتن زباَن دری فخر می‌کند و می‌سرايد‪:‬‬
‫که مرا برشعـر گويان جهان فـخر آمدی من در شعـر دری بر شـاعـران نگـشادمـی‬
‫در زمان دو شـاعر بزرگ زبان فارسی‪ ،‬سعـدی و حافـظ ( قرن هـفتم هجری ) در ايالت شـيراز ( فارس ) هنـوز زبان‬
‫دری زبان عام نشـده بود‪ .‬حافـظ می‌گـويد‪:‬‬
‫زشـعـر دلکـش حـافــظ کسـی شـود آگـاه که لـطف طـبع و سخـن گـفتن دری دانـد‬
‫اگر در قرن هـفتم هجـری همه مردم فارس “ سخن گـفـتن دری” می‌دانستـند‪ ،‬حـافـظ چنـين نمی‌گـفت‪.‬‬
‫دکتر محمود افـشـار يزدی‪ ،‬ادب‌شـناس و مورخ ايران با روشـنی می‌ نويسـد‪ “ :‬زبان دری پيش و بيش از آنکه به‬
‫ايران تعلق داشـته باشـد از آن افغانسـتان و تاجيکسـتان اسـت‪ .‬بعلت اينکه زادگاه و پرورشگاه آن خراسـان قديم‪،‬‬
‫افغانسـتان و ماوراءالنهر( بخارا و سـمرقـند ) و بلخ و غزنه بوده اسـت‪ .‬رودکی و عنصری‪ ،‬همچنان که فردوسی و‬
‫فرخی و بسـيار ديگر‪ ،‬از زادگان و پرورش يافتگان خراسـان بوده‌اند‪ .‬چند صد سـال بعد اسـت که سـعدی و حافظ در‬
‫فارس ظهور کردند‪۲۱ ”.‬‬
‫اسـتاد ابوالـقاسـم فردوسی و بسـياری از اهل قلم واژه “ دری” و “ پارسی” را مترادف آورده اند‪.‬‬
‫بـفـرمـود تا پـارسـی و دری بگـفتنـد و کـوتاه شـد داوری‬
‫به سـخن پروفـسـور شهـرسـتانی‪ “ ،‬نخسـتين کسی که در باره « زبان دری » سخـن زد‪ ،‬عـبـدهللا بن مقـفع مترجم کتاب‬
‫کليله و دمنه به زبان عربی و مولف ادب الکبير و ادب الصغـير می‌باشـد‪ .‬وی در سـال ‪ ۱۳۹‬هجـری ( ‪ ۷۵۷‬م )‬
‫مقـتول گرديد‪۲۲ ”.‬‬
‫در كتاب الفهـرسـت ابن نديـم سخـني از ابن مقـفع كه خود اهـل فارس اسـت‪ ،‬چـنين آمـده اسـت که او زبان پهـلوي را‬
‫زبان مردم پهـله يعـني اصفهـان‪ ،‬ري‪ ،‬همدان‪ ،‬ماه نهـاوند و آذربايجـان مي داند و زبان دري را زبان شهـرهاي مـداين‬
‫و دربار شـاه مي داند و اسـم دري را برگرفـتـه از دربار می‌داند و مي‌گويـد از زبان‌هـاي شـرق و خراسـان‪ ،‬زبان‬
‫مردم بلـخ اسـت كه در دربار برتري دارد‪ .‬پارسي زباني اسـت كه موبـدان و عـلما و نظاير آنها به آن سـخـن میگفتـند و‬
‫زبان مردم فارس اسـت‪۲۳ ...‬‬
‫به هرحال ابن مقـفع كه خـود زاده و اهـل فارس اسـت‪ ،‬فقط زبان مردم خراسـان و بويژه بلـخ را دري مي‌دانـد‪.‬‬
‫در قرن چهارم هجـری لفظ دری در اشـعار فردوسی‪ ،‬عـنصری و ديگـران به تکرار آمده اسـت‪ .‬در متـون منثـور برای‬
‫اولين بار لفـظ دری به شکـل پارسی دری در تـرجـمه تفـسـير طبری آمـده اسـت‪ .‬از هـميـن زمان اين زبان را به‬
‫نام‌های دری‪ ،‬پارسی دری و پارسی يـاد کـردند‪ ،‬چـنانـکه شـمس قــيس رازی مولـف “ المعـجم فی اشـعار العـجم” هر‬
‫سـه اين اصطـالح را به کـار برده اســت‪.‬‬
‫ذبيـح هللا صفـا در” تاريخ ادبيات ايران” مینويسـد که‪ “ :‬هـمين زبان [ دری] همچـنان که می دانيم‪ ،‬در نخسـتين‬
‫روزگـاران ادب فارسـی‪ ،‬عالوه بر دری‪ ،‬پارسـی و يا پارسی دری هم نامـيده میشد‪ ،‬و پارسی در اين جا مقـابل عـربی‬
‫و تازی يا ترکی اسـت‪ ،‬نه به معـنای زبان که منشـا آن واليـت فارس بـاشـد و قـول خاورشـناسـانی که فـقط به اکتفا بر‬
‫تسـميه ظاهری اين زبان‪ ،‬آن را از سـرزمين فارس دانسـته اند‪ ،‬به کلی باطل و حاکی از جهـل آنان اسـت و همچنين اين‬
‫کردار بعضی‌ها می‌کوشـند تا دری و پارسی را از يک ديگر مـتمايـز و جـدا شـمارند و حـال انکه پارسی‪ ،‬دری اسـت‬
‫و دری‪ ،‬پارسی” ‪۲۴‬‬
‫در بسـياری از متـون پيـشـينه‪ ،‬زبـان مـردم خـراسـان و فـرارود دری‪ ،‬پارسی ويا پارسی دری ياد شـده اسـت‪ .‬ابوعـلی‬
‫سـيـنای بـلـخی زبـان فـصـيح زمان خـود را “ پـارسی دری” ناميـده اسـت‪ .‬در روزگـار نه چـندان دور ايـن زبان در‬
‫افـغـانسـتان‪ ،‬سـمرقـنـد‪ ،‬بخارا‪ ،‬خجـند و‪ ...‬نـيز فـارسی ناميــده مـی‌شــد‪.‬‬
‫***‬
‫تازيان بعـد از اسـتيال بر سـرزمـين‌های مفـتوحه با خود دين اسـالم و زبان عـربی را به اين کشـورهـا آوردنــد و در‬
‫بـرابـر فرهـنگ‌هـا و زبان‌های بومی مردم تعـصب و ســتـيز نشـان دادنـد و در پی از بيـن بردن آنهـا و جـاگـزينی‬
‫زبـان و ادب عـربی برآمـده‌ انـد‪ .‬به قول ميرغـالم محـمد غـبار “ تـاثـير اين دو سـالح [ دين و زبان ] آن قـدر قوی بود‬
‫که مثالً کشـور قـديمی مـصر را به يک کشـور و ملت عربی تبديـل کرد‪ ۲۵ ”.‬اعراب “ هرکـسی را که به زبان عربی‬
‫گـفـتگو نمیکـرد « عـجـمی » يعـنی گنـگ خـوانـدنـد و گـفـتار او را اليـق مـطالعه و تحـقـيق نـدانسـتند‪ ۲۶ ”.‬بــه‬
‫روايتی بعـد از يـورش تـازيـان به خـراسـان نزديـک به دو صـد سـال “ سکوت سـياهی” در اين مرزوبــوم مسـتولی‬
‫بـود‪.‬‬
‫ميرمحـمد صديـق فرهـنگ در کتاب “ افغانسـتان در پـنج قـرن اخـير” می‌نويسـد‪:‬‬
‫“ در هـنگـام گشـوده شـدن خراسـان به دسـت مسـلمـانان [ اعراب] بخـش بزرگ سـاکـنين اين سـرزمـين را مردمانی‬
‫تشکـيل می دادند که از شـاخه هـند و اروپايی آرين بودند و بعداً به نام تاجـيک شـهـرت يافـته اند‪۲۷ ”.‬‬
‫برغم اينـکه تـازيان بعـد از “ فـتح” خـراسـان در برابر زبان دری با تعـصب قـومی و سـتيز مـذهـبی برخــورد کـردند‪،‬‬
‫الـفبای عـربی را جاگـزين آن نمودنـد‪ ،‬دبـيره ( خـط ) عـربی را به عنـوان خـط رسمی تـحمـيل کردند و سـعی نمودند‬
‫که زبان دری را به حاشـيه برانند‪ ،‬اما فرهـنـگ و زبان دری در بسـتر زمان پايـداری کرد‪ .‬خراسـانيان در اين راســتا‬
‫“‪ ...‬به تاريخ خود شـان برگشـتند و در پايگاه زبان شـان ايسـتادند‪ ،‬درسـت در همان دو چـيزی که با مسـلمانان ديگر‬
‫متـفاوت بودند‪۲۸ ”.‬‬
‫در شـرايـطی که زبان عـربی زبان ديـن و دولت‌هــا بود‪ ،‬همين که زبان فارسی به عنوان بخـشی از فرهـنگ جامعه در‬
‫برابر هجـوم و تجاوز زبان عربی ايسـتاد و باقی ماند دال بر توانايی و کارايی زبان پارسی دری دارد و بس‪ .‬پايداری‬
‫وايسـتادگی زبان دری در برابر زبان و ادب عرب همچـنين سـبب نجات زبان‌هـای ديگر از جمله زبان پشـتو‪،‬‬
‫پلوچی‪ ... ،‬نيز گرديــد‪.‬‬
‫خراسـان خـط عربی را “ ‪ ...‬به خوشی قـبول نکرد‪ ،‬چـون در مـدت نزديک به هـزار سـال آثار زيادی به خـط پهـلوی‪،‬‬
‫پارتی‪ ،‬سـغدی و خــوارزمی انـشـاء شـده بود‪ ۲۹ ”.‬ولی بعـد از آنکه خط عربی را قـبول کردند‪ ،‬در آن تغـيـيرات و‬
‫اصل احات بوجود آوردند و موافـق به زبان شـان سـاخـتند‪ .‬از جمله خراسـانيان برای بيان زبان مادری خـويش بــه‬
‫الـفـبای عـربی حرف‌های جديدی “ چ‪ ،‬پ‪ ،‬گ‪ ،‬ژ” را افـزودنـــد‪ .‬بـرغـم همه فـراز و نشــيب‌ها‪ ،‬بـس دل انگـيز اسـت‬
‫که زبان پارسی دری بـه عـنـوان زبان بومی خـراسـان باقی مانــد‪.‬‬
‫با ظهور طاهـر پوشـنجی ( ‪ ۸۷۲-۸۲۱‬ميالدی )‪ ،‬يـعـقـوبـ ليـث صفـاری ( ‪ ۹۱۰- ۸۷۲‬م) و سـامانـيان ( ‪– ۹۱۰‬‬
‫‪ ۹۹۹‬م ) رسـتاخيز بزرگی در ترويج و به کار بردن زبان دری بـه جای عربی آغاز شـد و به تدريج قوام گرفـت و اين‬
‫دوره ترويج زبان و ادب فارسی دری اسـت‪.‬‬
‫زبان فـارسی دری در دوره سـامـانيـان کـه تاجيک‌ تـبار بـودنـد‪ ،‬هـرچـه بـيـشـتر بـه مثـابه‌ای زبان اسـتاندارد ( معياری‬
‫) و رسـمی قوام گرفت و به زودی از محـدوده يک زبان قـومی به فـراقـومی گذار نمود‪ ،‬به نماد و زبان مشـترک و‬
‫عمومی برای تمام مردم منطقه که از هر تيـره و تبار بودند‪ ،‬تبديل شـد‪ .‬امرای سـامانی که به قـول شـنبلی نعمانی “ به‬
‫زيوار فضل و کمال آراسـته بـودنـد” ‪ ۳۰‬زبان و فـرهـنگ ملی را عامل نـيرومنـد پـايداری در بـرابـر مهـاجـمان می‬
‫‌دانسـتند‪ .‬همچنيـن “اوضاع سـياسی در ابتـدای عـصر [ قرن ] دهـم ميـالدی بـرای انکشـاف زبان گوارنـده پارسی دری‬
‫شـرايط بسـيار خوب و مسـاعـدی فراهـم آورد‪ ۳۱ ”.‬در اين دوره نه تنها ادبيات بديع رونق يافـت‪ ،‬بلکه آثار فـروان‬
‫عـلمی و فـلسـفی‪ ،‬تاريخی و ديـنی بـه زبان دری نـوشـتـه و يـا تـرجـمه شـد‪ .‬نثر پارسی دری اين دوره از آثار گرانبـها‬
‫بهـره مند اسـت و شـعـرشـناسـان آن را يکی از بهـترين دوره‌هــای ادبی می‌دانـنــد‪.‬‬
‫داريـوش آشـوری در کـتاب “ بـازانـديـشی زبان فارسی “ در باره عهـد سـامانيان می‌نويسـد که‪:‬‬
‫“ خـدمت بزرگی کـه امـيران سـامانی بـه قـوم ايـرانی کـردند زنـده داشـتن زبـان فـارسی در نگارش بود؛ و با اين کار‬
‫ما با آنکه اسـالم آورديم‪ ،‬عرب نشـديم‪ .‬باری اين قـدر اسـت که زبان فارسی مانـد و ما فارسی زبان مانـديـم‪۳۲ ”.‬‬
‫براسـاس نوشـته دکتر محمد معـين “ از آغاز قـرن سـوم هجری شـعـر فارسی که زبان دل و ترجمان احسـاسـات اسـت‪،‬‬
‫ظاهـر شـد و رو بـه تکامل گـذاشـت‪ ۳۳ ”.‬و به سخـن دکتر ذبـيح هللا صفا “ تا اواخر قـرن چهـارم شـعـر فـارسی‬
‫منحـصر بـه گـويـندگان خـراسـان و مـاوراءالـنهر بود‪ ۳۴ ”.‬و به قــول ميرغـالم محـمدغبـار “ آثاری در نظـم و نثـر‬
‫در اين زمان [ دوره سـامانيان ] به ميان آمد‪ ... ،‬شعـرايی چــون شـهـيد بـلخی‪ ،‬رودکی بخارائی‪ ،‬دقـيقی بلـخی و رابعـه‬
‫بلخی و ده ها نفـر ديگر ظهـور نمود‪۳۵ ”... ،‬‬
‫اسـتاد ابـوعــبدهللا رودکی سـمـرقـنــدی‪ ،‬بزرگـترين شـاعـر عهـد سـامانـيــان که به پـدر شـعـر دری ملـقـب گرديـده و‬
‫صدهـزار بيت شـعـر از او به يادگـار مانده اسـت‪ ،‬به فرمان نصر بن احـمد سـامانی کـليله و دمـنه را به شـعـر دری‬
‫درآورد‪.‬‬
‫فردوسی می‌ گويد‪:‬‬
‫بـه تازی بـود هـمـی تـا گاه نصر بدانگه که شـد در جهان شـاه نصر‬
‫بـــفــرمـــود تــا پــارســـی دری نـبـشــتـنـد و کـوتـا شــــد داوری‬
‫حکـيم ناصر خسرو می‌گـويد‪:‬‬
‫من آنـم که در پای خـوکان نريـزم مـر اين قـيـمـتی ّدر لـفــظ دری را‬
‫طـوريـکه در بـاال تـذکـر داديـم زبان فارسـی دری در دوره سـامـانی‌ها کـه تاجيـک‌تبار بودند هرچـه بيشـتر به‬
‫مـثابـه‌ای زبان معـياری و رسمی قوام گـرفـت و وسـيله نيرومـند در تقـويـت تفـاهـم و تحکـيم همـدلی هرچــه بيشـتر‬
‫خـراسـانـيان گـرديد و کتـاب مهم جغـرافـيا “ حـدودالـعـالم من المشـرق الی الـمغـرب” و هــــم چـنان تاريـخ بلعـمی کــه‬
‫نمونه کامـل اسـت از نـثــر آن روز‪ ،‬تالـيف شـد‪ .‬آثار زيادی ازعـربی به زبان فـارسی ترجمـه گـرديد‪ ،‬از جمـله تفـسـير‬
‫طـبری و” تاريـخ الرسـل والـملوک جـرير” طـبری به زبان فارسی ترجـمه شــد‪ .‬زبان فارسی به زبان دوم در دنيای‬
‫اسـالم مـبدل شـد و در امر غـنا و گـسـترش فـرهـنگ اسـالمی تاثـير با اهـميتی داشـت‪ .‬بدين ترتـيب در اين دوره ملت‬
‫تاجـيک در زمين زبان پارسی دری و در آب و هـوای “ اسـالم” رشـد کرد و سـر کشـيد‪ .‬يک ملت کهـن اما نوخاسـته‬
‫و سـرزنــده‪.‬‬
‫“ خـالف طاهـريان ( ‪ ) ۸۲۱ – ۸۷۲‬سـامانيـان به خـوبی درک می‌کـردند که بـدون احياء و رسـتاخـيز سـنن ديرين‬
‫مدنی و فرهـنگی تامين وتحکيم اسـتقالل شـان ممـکن نيسـت‪۳۶ ”.‬‬
‫زبان و ادب فارسی در عهـد غـزنويان ( ‪ ۵۸۳ – ۳۸۹‬ق ) که ترک‌تـبار و فـارسی زبان بـودند‪ ،‬راه کمال پيـمود و به‬
‫شـبه قاره هـنـد نيز راه يافـت‪ .‬در دوره‌ای که حسـنک وزير سـلطان محـمود بود‪ ،‬هـمـه دفاتـر را به زبان فـارسی‬
‫برگـردانـدند‪ .‬دربـار غـزنـويان مرکـز مهـم زبـان و ادب فـارسی بـود‪ “ .‬فـردوسی “ مـحـور ادبـيات ايـن دوره اسـت‪.‬‬
‫او با سـرودن شـاهـنامـه نه تنـها کـاخ بلـندی زبان پارسی را بلکه حماسـهء آريـانـا را چنان پی‌افگـنــد که بـنيان آن‬
‫هرگـز از بـاد و باران و گــذشـت روزگـاران سـسـتی و خلل نيافــت‪.‬‬
‫نـمــيرم از ايـن بـس کـه مـن زنـده‌ام کـــه تـخــم ســخــن را پــراگـنــــده‌‌ام‬
‫بســی رنــج بــردم بـديـن ســال سـی عــجــم زنــده کـردم بــديـن پـارســی‬
‫“ عجـم در منطـقه ما ‪ ...‬وطنی دارد فـرهـنگی که سـاخـتار آن در درازنای تاريـخ بيـشـتر و نـيز عـميـق‌تـر با زبان‬
‫فارسی دری تجـسـم يافـته اسـت” ‪۳۷‬‬
‫زبــان و ادب فـارسی در دوره حکـمرانی شـاهـان غــوري کـه بقـول پـرفـسـور جـاويد تاجـيک‌تـبار و دری‌ زبان‬
‫بودنـد‪ ،‬در هــند رونـق بيشـتری يافـت و در امر هـمبسـتگی مـلی و فـرهـنگی هـــند نـقـش بـا اهـميتی را بـازی کرد‪.‬‬
‫‪۳۸‬‬
‫در دوره حـاکـميت لــودی‌هـای پـشــتون‌تـبار‪ ،‬زبـان فـارسی در هـنــد رواج يافـت و عـمالً به زبـان رسـمی‪ ،‬اداری و‬
‫آمـوزش تبــديل گـرديد و تالـيف فـرهـنـگ‌هـای فارسی به فارسی آغاز شــد‪.‬‬
‫نـقـش پادشـاهانی گـورکانـي (‪ ۱۲۷۵– ۹۳۱‬ق ) در امــر رشـد زبـان فارسی در هـنــد‪ ،‬برجـسـته اسـت و عهـد بابـر‪،‬‬
‫دوره طـالئی زبان فارسی در هـند به شـمار مـیرود‪ .‬بابـر با آنکـه خـاطرات خـود را بــه زبان تـرکی جـغـتايی نوشـت‪،‬‬
‫اشـعـار فـارسی صـوفـيانه میسـرود‪ .‬در هـمـيـن دوره زبان فارسی براسـاس فـرمانی (‪ ۹۹۰‬ق ) به عـنوان زبان رسـمی‬
‫و اداری هـند اعـالم گـرديد و بـرخی کـتاب‌های سـانسـکريت بــه فـارسی ترجــمه شــد‪۳۹ .‬‬
‫بيـاد داشـته بـاشيــم “ ‪ ...‬در هـمان زمان کـه پــادشـاهـان صفـوی بــه زبـان تـرکی صحــبت می‌کــردنـد سـالطـين و‬
‫امـرای مسـلـمان هـنــد بـه زبان فـارسی به عـنوان زبان رســمی در بـار خود تکـلم وفرامـيـن و اسـنـاد خـود را با ايـن‬
‫زبان صادر می‌کـردنـد‪۴۰”...‬‬
‫حافظ چـه زيبا سـروده اســت‪:‬‬
‫شـکر شـکـن شـونـد هـمه طوطيان هـنـد زيــن قــند پارسی که به بنگالـه می رود‬
‫انگليـس‌ها در سـال ‪۱۸۳۶‬م زبان انگلـيسی‪ ،‬درسـال ‪۱۸۴۴‬م زبـان اردو را بجای زبان پـارسی رسـميت بخشـيـدند و‬
‫زبان پارسی را که تا اين سـال‌هـا يگانه زبان تـفاهـم و ارتـباط‪ ،‬زبـان آمـوزش و اداره در هـنـد بود‪ ،‬به حـاشـيه رانده‬
‫انــد‪.‬‬
‫ترکمـانان سـلجوقی زبان فـارسی را در آناتولی ( آسـيای صغـيريا تـرکيه امروز ) گسـتـرش دادند‪ .‬زبـان ادبی و ديـوانی‬
‫دربـار خـلفـای عـثمانی‌ها سـال‌ها فارسی بود‪ .‬شـاهان صفوی و قاجار که ترک‌ تبار بودند‪ ،‬هـمه مکـاتبات شــان را بـه‬
‫زبـان فـارسی انجـام مـی‌دادنـد‪ .‬همچنـين می‌ توان در همـين راسـتا در باره سـهـم آذربايجـانی ها‪ ،‬کردها‪ ،‬بلوچ ها‪،‬‬
‫وغـيره سـخن گفـت‪.‬‬
‫دکـترجـالل مـتينی بـرايـن عـقــيده اسـت کـه‪ “ :‬غـزنـويان و سـلجـوقـيان و بعـد خوارزمشـاهـيان و مغـوالن و ديگر‬
‫تيـره های تاتار‪ ...‬زبان فارسی را در دربار و تشـکيالت اداری خود به عـنوان زبان رسـمی و اداری به کار می‌بـردند‪.‬‬
‫ايـن رسـم در دوره های بعـد هم چنان ادامه يافـت‪۴۱ .‬‬
‫سـخـن کـوتاه اينـکه در طی هـزار سـال‪ ،‬زبان مردم خراسـان و ماوراءالنهـر به عـنوان زبان علم و ادب‪ ،‬زبان رسـمی‬
‫و اداری حـوزه گسـترده‌ای را فرا می‌گرفـت‪ .‬از جمله در خراسـان زمين‪ ،‬زبان فارسی نه تنهـا زبان گـفتگوـ بلکه زبان‬
‫رسـمی بود‪ ،‬همه امور ديوانی کشـور اعم از فرمان ها‪ ،‬نامه ها‪ ،‬قراردادها‪ ... ،‬به هميـن زبان بود‪.‬‬
‫محـمود طـرزی برخـاسـته از عـشـيره محمدزايی پشـتون ها و يکی از پيشـگامان ادبيات نوين افغانسـتان بحث بلندی‬
‫درباره زبان و قوميـت در چنـدين شـمارهء جريـدهء “سـراج االخـبار” دارد‪ ،‬از جمله می‌نويســد کـه‪:‬‬
‫“ يکی از زبانهـای بسـيار مهمهء عـالم اسـالمی‪ ،‬زبان شـيرين فارسی ميباشـد‪ ...،‬زبان فارسی‪ ،‬بعـد از انـقراص يافـتن‬
‫حکومت عرب در هـمه سـلطنـتهای طوايـف الملوکی که از اقوام مخـتلـفه در هـرطرف آسـيا تشکـيل يافـت‪ ،‬زبان‬
‫رسـمی حاکم گرديد ‪ ...‬سـامانيان‪ ،‬غـزنويان‪ ،‬غــوريان‪ ،‬ايـن زبـان را خـيـلی تـرقی داده انـــد‪۴۲“ ...‬‬
‫‪ /‬اما لشـکر کشی‌های سـلـطان محــمود غـزنوی تا احـمدشـاه ابدالی بـه سـرزميـن هـنـد و سـرزمـين‌هـای ديگـر و‬
‫پيآمد‌های آن‪ ،‬از منـظر تاريخی ‪ ،‬قابل تامل و بحث جـداگـانه اسـت و از حوصله اين مقـال خـارج اســـت‪/.‬‬
‫***‬
‫اهـل پـژوهـش از جمله دانشـمنـدان نـامـدار ايران در عـرصه زبان و ادبيـات فارسی هـمچـون ملک‌الشـعـرا بهار‪،‬‬
‫سـعـيد نفـيسی‪ ،‬بديـع الزمان فروزانفـر‪ ،‬پرويز ناتـل خـانلری‪ ،‬ذبيح هللا صفـا‪ ،‬شـاهـرخ مسـکوب‪،‬ـ احـمدعـلی رجـائی‪،‬‬
‫جـالل متـينی‪ ،‬داريـوش آشـوری‪ ،‬محـمود افـشـار يـزدی و ‪ ...‬که در ايـران دوسـتی و دلبسـتگی شـان به زبان و ادب‬
‫پارسی شـک و ترديـدی نيسـت‪ ،‬براين عـقـيده اند که زبان دری ( پارسی ) نخسـت در خراسـان و ماوراءالنهر بوجود‬
‫آمده و بعـد بـه سـوی غرب خـراسـان يعـنی ايران امروز راه باز نمـوده اسـت و به نظر آنها اين امر امروزه پـديـده‌ای‬
‫پـذيـرفـتـه شــده اسـت‪.‬‬
‫زبان دری خيلی کهـن بوده و دو هـزار سـال پـيش هم يک زبان برجـسـته و برازنده بوده اسـت و مسـلما ً اگر چـنين‬
‫پيشـيـنه‌ای و توانـايی نمـیداشـت‪ ،‬چگونـه میتوانسـت به مرحله بالغـت و فـصاحت در دوران سـامانی ها برسـد و آثار‬
‫بسـيار با ارزشی مانند ديـوان رودکی‪ ،‬شـاهـنامه فردوسی و ديگر آفرينـش‌های هـنری خـلق کـنـد‪ “ .‬زبان فـارسی دری‬
‫با همان فـصاحـت و بالغـتی که دارد در اواخر قرن پنجـم هجـری به درجه کـمال رسـيده استـ و دانشـمنـدان بزرگی‬
‫همـچون ابن سـينا و ابوريحـان بيـرونی آثار علمی خـويــش را در رشـتـه فـلسـفـه و نجـوم بـديـن زبان نوشــته‌انــد‪”.‬‬
‫‪۴۳‬‬
‫زبان فارسی دری به مرور زمان نه تنـها به رايج ترين و هـمگانی ترين زبان اين خـطه تبديل گرديد‪ ،‬بلـکه حلقه تفاهـم‬
‫و وصل بـين اقـوام و قـبايل مخـتلف گـرديـد و بنابـر توانايی‌هـای کـه داشـته و هـم محـتمالً از جهـتی که به محـل و‬
‫طايفـه‌ای منسـوب نبوده اسـت‪ ،‬در اندک زمانی زبان رسـمی و درباری‪ ،‬علمی و بازرگـانی در سـاحه وسـيع گرديد‪ .‬به‬
‫عبارت ديگر زبان پارسی در زمان کـوتاه‪ ،‬زبان مشـترک و عمومی برای تمام سـالله های آسـيای ميانه ( از هر تيره و‬
‫تباری بودند ) و هم چنان از اقـصای هنـد تا روم گـرديد و اسـناد و نامه های رسـمی و دولتی از اسـتانـبول تا دکـن به‬
‫اين زبان صورت می گرفـت‪ .‬در واقـعيت زبان پارسی نـقـش زبان بيـن‌المللی را برای تـمام اين نواحی داشــت‪.‬‬
‫زبان فارسی دری در درازنای تاريـخ هـزار سـاله بعـد از سـامانيان برغـم دشـواری‌های جـانسـوز زنده و ماندگار ماند‬
‫و به زبان فرامليتی در حـوزه تمـدنی مـا تبديل گرديد وهـمه اقوام و تبار زبان فارسی را به عنوان زبان رسـمی و‬
‫دولـتی‪ ،‬زبان مشـترک و تفـاهـم کــشـور پذيـرفـتــه بودنــد‪.‬‬
‫“ اين زبان [ فارسی ]‪ ،‬يادگاری اسـت جـاويدان از پيـوسـتگی و خـويشـاونـدی ايـن مـردم در گـــذار روزگار تا بـه‬
‫امروز‪ .‬اينکـه مردم بدخشـان‪ ،‬در آنسـوی آمو دريا‪ ،‬قادرند با سـاحل نشـينان خـليج فارس به زبان يگانـه گپ بزنـند‪،‬‬
‫قصه و افـسـانه نيسـت‪ ،‬بلکه نشـانه بقـا و جان سـخـتی اين زبان اسـت‪ .‬بايد به يگانگیـ و دوام اين حوزه تمـدنی باور‬
‫داشــت‪۴۴”.‬‬
‫بـراسـاس آنـچـه نقـل کـرديـم می‌تـوان نتيـجــه‌گـيری کرد کـه‪:‬‬
‫● زبـان دری ريشــه و پيشـينـه‌ای بيـش از دوهــزار سـال دارد‪ ،‬خـاسـتگـاه و تجـلی گاه آن سـرزميـن‌هـای خـراسـان‬
‫کـهـن ( افغانسـتان کنونی ) و فـرارود بـوده اسـت‪ .‬زبـان پـارسی دری زبان مـردم خـراسـان و فـرارود پـيش از اسـالم‬
‫بـوده اســت‪ ،‬در حـاليکه زبان مـردم اصـفهـان و فـارس پهـلوی بـوده اسـت‪ .‬آفـريـنش نخسـتين آثار به زبان پارسی‬
‫دری در کرانه‌های افـق شـهـرهای چـون بـلخ‪ ،‬بادغــيس‪ ،‬هـرات‪ ،‬سـيسـتـان‪ ،‬ســمـرقـند و بـخـارا‪ ،‬پـرتـو فـشـانی‬
‫داشـتـه اسـت و نخـسـتين سـخـن سـرايـان زبان دری از هميـن منطقـه برخاسـته انـد‪ .‬وقـتی که زبان دری در قـرن نهـم‬
‫ودهـم ميـالدی در خـراسـان و ماوراءالنهـر زبان گسـترده‌ای بود و بـدان شعـر و نثـر می نوشــتـند در غـرب خـراسـان‬
‫( ايران امروز) يک پارچه نظـم و نثـر دری وجـود نداشــت‪ .‬زبان دری در قـرن دهـم ميـالدی بعـداً بطرف غـرب‬
‫خـراسـان انـتشــار و گسـتـرش يافـت و در مناطـقی چـون فارس و عـراق عـجـم به تدريـج رواج پيـدا کــرد‪.‬‬
‫● تـا کنـون کوچـک‌تـرين اثـری از زبـان و ادب دری در غـرب خـراسـان به دسـت نيآمـده است کـه قـدامت آن قبـل از‬
‫سـده هـفت ميـالدی باشـد‪ ،‬حـتی تـا قـرن دهــم مـيالدی کــسی درتـبريــز زبان دری نمی دانسـت‪ .‬از ايـن رو منشـا زبان‬
‫دری را “ پهـلوی سـاسـانی” دانستـن‪ ،‬اشـتبــاه اســت‪.‬‬
‫● تا کـنون هـيچ سـند تاريـخی و زبـانی در دسـت نيســت کـه رواج پـارسـی بـاسـتـان ( دوره هـخـامنـشی ) را در‬
‫فــرارود و خـراسـان کهـن ثابت کـند‪ .‬هــرگـاه پارسی باسـتان در اين جـا ها رايـج می بـود‪ ،‬حتـما ً ســندی و يــا‬
‫کـتـيبه‌ای به ايـن زبان نـيز تا کـنون بدسـت آمـده بـود‪.‬‬
‫● منشـا زبان دری پهـلوی سـاسـانی نيسـت‪ .‬اين زبان در نواخی خاوری ايران در کـناره های دريای آمو‪ ،‬در‬
‫شـهـرهای بخارا و بـلخ‪ ،‬ســمرقـند و بغـالن از زبان های باخـتری اغـلبـا ًاز تـيرهء زبان های تخـاری منشـا گـرفـته‬
‫اســت و ريشـه‌های آن به زبـان‌های اوسـتـائی مــی رســـد‪.‬‬
‫● مـراد از زبان پارسـی‪ ،‬دری اسـت و از زبان دری‪ ،‬پارسی و يا پارسی دری اسـت که زبان مـردم خراسـان و‬
‫فرارود بوده اسـت و نـه اينکه بـر پايـه تسـمـيه ظاهری از نام “ فارس” گرفتـه شــده باشــد‪.‬‬
‫● تاريـخ هـزار سـاله زبان فارسی دری بعـد از فـروپـاشـی دولت سـامـانيان بيـانگر اين حـقـيقـت اسـت که در امر‬
‫رشـد و تقـويت‪ ،‬شکـوفائی و گسـترش آن‪ ،‬نويسـندگـان‪ ،‬شـعـرا‪ ،‬فـرهـنگيـان و ‪ ...‬که زبان مادری شـان فارسی دری‬
‫نبـود‪ ،‬نقـش با اهـميت و در خـور توجـه داشـتـند‪.‬‬
‫● زبـان و ادبيـات پارسی دری ثـمـره تـالش جـمـعی و هـمآهـنـگ هـمـه‌ای اقـوام و تبـارهـای گـوناگـون حـوزه تمـدنی‬
‫ما اسـت و ايـن ارثـيه در واپسـيـن تحـليل به هـمـه تعـلق دارد‪ .‬زبان فارسـی دری ( زبان فـراقـومی ) به عـنوان زبان‬
‫هـمگانی‪،‬ـ مشـترک ومعـاشـرت بين مليـت‌ها و تبارهای حـوزه تمـدنی ما به يکی از عـوامل مهـم وفـاق هـمگـانی تبـديل‬
‫شـده اســت‪.‬‬
‫● زبان فارسی به عـنوان يک زبان مشـترک ادبی و اداری‪ ،‬معـاشـرتی و بازرگانی و بــويـژه فـراقـومی در امـر‬
‫پيـونـد دادن اقـوام و جـغـرافـيای پـراکنـده در حـوزه تمـدنی ما پيـوسـتـه نقـش تاريـخی پــر اهـمـيتی و حـسـاسی داشـتـه‬
‫اســت‪ .‬از هـميـن جـاسـت‪ ،‬هـر قـومی که قـدرت سـيـاسی را در منطـقه به دسـت گـرفـتـه اسـت‪ ،‬نتـوانسـته زبـان قـومی‬
‫خـود را بـه‌حـيث زبان مشـترک تثبيٌـت کنـد‪ .‬زبان پارسی دری از ميان هـمه اين پيچ و خـم‌هـا‪ ،‬اين هـمه تهاجـمات ضد‬
‫زبانی و اين مـوج‌هـا و تـوفـان‌هـای سـهـمگين گذشـت‪ ،‬توانايی‪ ،‬ظرفـيت و سـرزنـدگی خـويـش را به عـنوان زبـان‬
‫هـمـگـانی نـگـه داشــت و آثـار خـالقــه و مانـدگـاری به ايـن زبـان چـاپ شـده اسـت‪ .‬مردمان ما در آيـنه‌ء آن‪ ،‬خود را‬
‫در گـذرگـاه تـاريـخ می‌بيـنند‪.‬‬
‫***‬
‫از منـظر ارزش‌های انسـانی بين زبـان‌ها تـفـاوت نيسـت‪ ،‬اگـر تفـاوتی هـسـت‪ ،‬مربـوط بـه مسـايل فـنی و‬
‫اسـتعــدادهـای ذاتـی و تـوانائی هـای فـطـری هـر زبان میگـردد‪ .‬امـا فــراگرفتـن زبـان‪ ،‬در پی نياز اسـت‪ .‬در چشــم‬
‫انداز‪ ،‬زبانی اقـبال‪ ،‬زبان عـلمی و مشـترک را میـيابد‪ ،‬که به نيازهای سـياسی ـ اقـتصادی‪ ،‬اجـتماعی ـ فرهـنگی پاسـخ‬
‫دهـد و در دنيای ارتباطـات و رايانه‪ ،‬اسـتـواری و توانايی انتقـال عـلوم معـاصر را داشـتـه باشـد‪ ،‬در جهـان متحــول ما‬
‫بـا تحـوالت هـمـراه شـود‪ ،‬مفـاهـيم و پديده های جـديد را به پـذيـرد‪.‬‬
‫در هــر صـورت شـهـرونــدان ميهن ما بـه منظـور نـظـام سـازی و ســازمـاندهـی جـامعـه مـدرن بــه گزينش يـک‬
‫زبـان ســراسـری و مشـترک که هـم انتـقال عـلوم و تکـنالـوژی جـديــد و هـم رابـطه و تـفاهـم هـمـه شـهـرونـدان را‬
‫تـامـين کــند‪ ،‬نـياز دارد‪ .‬بــه بـاور نگـارنده‪ ،‬زبـان دری ( فـارسـی ) در کشــور چـند قـومی افغانسـتان و حـوزه تمـدنی‬
‫در حال گســترش ما هم اســتعـداد پاسـخ به نياز عـلمی و اجتماعی را دارد و هم تـوانايی ایجـاد رابطه و تفـاهم را بيـن‬
‫هـمه ملـيت‌هـا‪ ،‬قوم‌هـا و تـبارهـای کـشـور‪ ( ،‬همه شـهروندان )‪ .‬در ايــن ميـان فـرامـوش نکنيـم که “ زبان پارسی در‬
‫اين منـطـقه‪ ،‬زبانی بوده که متعـلق به يک گروه نبـوده اسـت‪ ...‬اين زبان از يک قـوم خـاص نيسـت‪ ۴۵ ”.‬و “‪ ...‬فارسی‬
‫دری از بـد و تولـد بگـونه‌ای خود جـوش و بدون تحـميل و زور به زبان مشـترک اهـالی اين سـرزمين مبـدل گشـت و‬
‫هـمـه اقـوام در توسـعـه و تکامل آن سـهـيـم هـسـتـند‪۴۶ ”.‬‬
‫زبــان دری ‪ /‬پـارسی ‪ /‬بـرای اينکـه در دنيای متحـول مـا با تحـوالتـ هـمراه شـود‪ ،‬بـايـد از هـمـه امکانات و داده‌هــای‬
‫باور بسـياری از صاحـب نظـران‪ ،‬بـرای اســتفاده از جـميع‬ ‫ِ‬ ‫جغـرافـيای فـرهـنگی بدون تعـصب اســتفاده کند‪ .‬به‬
‫امکانات ميهـن فـرهـنگی در جـهـت تحول‪ ،‬نوسـازی و رشــد سـريـع زبـان و هــمچـنين يکســان سـازی واژه‌هـا‪،‬‬
‫گسـترش زبان معـياری قابـل پـذيرش بـرای هـمـه فـارسی زبـانـان از جـمـله در ايـران‪ ،‬افغـانسـتان و تـاجـيکسـتان‪... ،‬‬
‫به گـفـتمـان جدی‪ ،‬کــارهـای جـمعی‪ ،‬پـژوهــش‌ها و جـشـنواره‌های مشــترک و تاسـيس فـرهـنگسـتان غـيرسـياسی و‬
‫مسـتـقـل‪ ،‬غـير ايديـولوژيک و مشــترک زبان و ادب فارسی نياز اســت‪ .‬در اين مـيانه نقـش رســانه‌های گروهی‪ ،‬فـيلم‪،‬‬
‫ترانه‪ ،‬موزيک‪ ،‬برگـزاری جـشـنواره هـای فـرهـنگی‪ ،‬کـنسـرت‌ها‪ ،‬شـب شـعـر و داسـتان‪ ،‬کنـفرانس‌ها و سـيمنارهای‬
‫مشـترک‪ ،‬انتـشـار شــعــر‪ ،‬داســتان و طنز نـويســندگـان ايـرانی‪ ،‬افـغـانسـتانــی و تاجــيکسـتانی در انتـشـارات يک‬
‫ديگـر‪ ،‬در نـزديکی و هـمـدلـی‪ ،‬درک و تفاهم متـقـابل هـمـه پــارسی گـويـان اظـهـرمـن الشـــمس اســت‪.‬‬
‫در فـرجـام ‪ :‬با بـاور به اين اصـل کـه هـمـه زبان‌هـا با هـم برابرند و از ديدگـاه‌ای ارزش های انسـانی هـيچ زبانی بر‬
‫زبانی برتری ندارد‪ ،‬اميـد بر اينسـت کـه در آتيـه روزگـار و سـرنـوشـت زبان‌هـای ما و مـردمـان ما کـه بـه آن سـخـن‬
‫می گـوينـد بهـتر از امـروز باشـد‪.‬‬
‫پايان‬
‫هـلـنـد‪ ،‬اکتوبر ‪2004‬‬
‫پاينـويسـهـا‪:‬‬
‫‪ . ۱‬ماوراءالنهر نامی اسـت کــه عرب ها بعد از اسـتيال بر اين مناطق به جــای “ فرارود” به آن دادنـد و امروز جز‬
‫منطقه اسـت کــه بـه نام آسـيای ميانه ياد می شـود‪.‬‬
‫‪ .۲‬محمد جعـفـر نـرشـخی‪ ،‬تاريخ بخارا‪ ،‬تهران‪ ۱۳۵۱ ،‬خ‪ ،‬ص ‪۵۶‬‬
‫‪ .۳‬ابوسـعـيد عبدالحی بن ضحاک گرديزی‪ ،‬زين االخبار‪ ،‬چاپ ‪۱۳۳۳‬خ‪ ،‬با مقدمه سـعـيد نفـيسی اسـتاد دانشـگاه تهران‪،‬‬
‫ص ‪۱۱‬؛ نسـخه عبدالحی حبيبی‪ ،‬بنياد فرهـنگ ايران‪ ،‬ص ‪ / ۱۹۶‬بهرام گور از ‪ ۴۲۰‬تا ‪ ۴۳۸‬م پادشـاه بود‪/.‬‬
‫‪ . ۴‬شـهـرسـتانی‪ ،‬پرفـسـور شـاه علی اکـبر‪ ،‬پيدايـش و تحـول زبان فارسی دری‪ ،‬دهـلی جـديد‪ ،‬بنياد فرهـنگ و تمدن‬
‫افغانسـتان‪ ،۱۹۹۹ ،‬ص‪ ۳‬و ‪۴‬‬
‫‪ .۵‬ژوبل‪ ،‬پرفـسـورمحمد حيدر” تاريخ ادبيات افغانسـتان “‪ ،‬چاپ اول ‪ ۱۳۳۶‬کابل؛ چاب دوم ‪ ،۱۳۷۹‬پشـاور‪ ،‬ص ‪۲۲‬‬
‫‪ .۶‬هـمانجا‪ ،‬ص ‪۲۴‬‬
‫‪ . ۷‬زيار‪ ،‬دکتر مجاور احمد‪ ،‬ماهـنامه “ پديده “ شـماره سـوم و چهارم‪ ،‬لنــدن‪ ،‬نوامبر ‪۲۰۰۳‬‬
‫‪ . ۸‬روييـن‪ ،‬دکتر رازق‪ ،‬افغانسـتان گهـواره زبان فارسی دری‪ ،‬شـماره دوم و سـوم مجله خاک‪ ،۱۳۸۱ ،‬چاپ بلغاريه ‪/‬‬
‫سـوفـيه‪/‬‬
‫‪ .۹‬حبيبی‪ ،‬عـبدالحی‪ ،‬تاريخ افغانسـتان بعـد از اسـالم‪ ،‬چاپ دوم‪ ،‬کابل‪ ۱۳۵۷ ،‬خ‪ ،‬ص ‪۷۳۸‬‬
‫‪ .۱۰‬همانجا‪۷۳۹،‬‬
‫‪ .۱۱‬نگاه کند‪ :‬مجله فرهـنگ آريانا‪ ،‬شـماره دوم و سـوم‪ ۱۳۷۷،‬خ‪ ،‬شـرح هـفـت کتيبه قـديم‪ ،‬عبدالحی حبيبی‪ ،‬ص ‪۵۸‬‬
‫‪ . ۱۲‬جاويد‪ ،‬دکتر عبداالحمد‪ ،‬افغانسـتان مهد پيدايش زبان دری اسـت‪ ،‬مجله آريانا برون مرزی‪ ،‬شـماره ‪،۱۳۷۸ ،۴‬‬
‫سـويدن‪ ،‬ص ‪۸‬‬
‫‪ . ۱۳‬خانلری‪ ،‬دکتر پـرويز‪ ،‬زبان شـناسی و زبان فارسی‪ ،‬چاپ سـوم توس‪ ،۱۳۷۳ ،‬ص ‪۷۳‬‬
‫‪ .۱۴‬غـبار‪ ،‬ميرغالم محمد‪ ،‬افغانسـتان در مسـير تاريخ‪ ،‬کابل‪ ۱۳۴۹ ،‬خ‪ ،‬جلد اول‪ ،‬ص ‪۹۵‬‬
‫‪ . ۱۵‬شـکوری‪ ،‬اکادميسن محمد جان‪ ،‬خراسـان اسـت اينجا‪ ،‬شهردوشـنبه‪ ،‬دفـتر نشـر نياکان‪ ،۱۹۶۶ ،‬ص ‪ ۱۴۲‬و هم‬
‫چنان ماهـنامه “جنبش”‪ ،‬نشـريه جنبش ملی تاجيکسـتان شـماره ‪ ،۵‬اکتوبر ‪۱۹۹۷‬‬
‫‪ .۱۶‬پـرفـسـور يار شـاطر‪ ،‬لغـت نامه‪ ،‬علی اکبر دهخـدا‪ ،‬تهران‪ ،‬چاپخانه دولتی‪ ،۱۳۳۷،‬ص ‪۴۵‬‬
‫‪ .۱۷‬نفـيسی‪ ،‬دکترسـعـيد‪ ،‬اسـتاد دانشـگاه تهران‪ ،‬فرهـنگ های فارسی‪ ،‬ص ‪۶۹‬‬
‫‪ . ۱۸‬بهار‪ ،‬ملک الشـعـرا‪ ،‬تاجيکان در مسـيـر تاريخ‪ ،‬گردآورنده ميرزا شکـور زاده‪ ،‬انتشـارات بين المللی الهدی‪،‬‬
‫‪ ،۱۳۷۲‬ص ‪۴۵‬‬
‫‪ .۱۹‬متينی‪ ،‬دکتر جالل مدير مجله ايران شـناسی‪ ،‬شـماره ‪ ۲‬سال ‪ ۲۰۰۲‬م ؛ ‪www.iranshenasi.net‬‬
‫‪ . ۲۰‬سـفـرنامه حکـيم ناصر خسـرو‪ ،‬به کوشـش دکتر نادر وزين پـور‪ ،‬چاپ پنجم‪ ،۱۳۶۲ ،‬تهران ص ‪۶۹‬‬
‫‪ .۲۱‬افـشـار يزدی‪ ،‬دکتر محمود‪ ،‬افغان نامه‪ ،‬تهـران‪ ،۱۳۶۱ ،‬جلد سـوم‪ ،‬ص ‪ ۵۱‬و ‪۵۲‬‬
‫‪ . ۲۲‬شهـرسـتانی‪ ،‬پـرفـسـور شـاه عـلی اکـبر‪ ،‬پـيدايش و تحـول زبان فارسی دری‪ ،‬دهـلی جـديد‪ ،‬بنـياد فرهـنگ و تمدن‬
‫افغانسـتان‪ ،۱۹۹۹ ،‬ص‪۱‬‬
‫‪ .۲۳‬بهار‪ ،‬ملک الشـعـرا‪ ،‬سـبک شـناسی‪ ،‬چاپ پنجم‪ ،‬ج ‪ ، ۱‬تهران‪ ،‬ص ‪۲۶‬‬
‫‪. ۲۴‬صفا‪ ،‬دکتر ذبيح هللا‪ ،‬گنج سـخن‪ ،‬انتشـارات ابن سـينا‪ ،‬تهران‪ ۱۳۲۹ ،‬مقدمه ص ‪۲۸‬‬
‫‪ .۲۵‬غبار‪ ،‬مير غالم محمد‪ ،‬افغانسـتان در مسـيـر تاريخ‪ ،‬کابل‪ ۱۳۴۶ ،‬خ‪ ،‬جلد اول‪ ،‬ص ‪ ۹۵‬و ‪۹۶‬‬
‫‪ .۲۶‬همانجا‪ ،‬ص ‪۸۳‬‬
‫‪ .۲۷‬فرهـنگ‪ ،‬مير محمد صديق‪ ،‬افغانسـتان در پنچ قـرن اخير‪ ،‬ويرجينا‪ ،۱۳۶۷ ،‬ج‪۱ ،‬ص ‪۱۴‬‬
‫‪ .۲۸‬مسـکوب‪ ،‬شـاهرخ‪ ،‬مليت و زبان‪ ،‬پاريس‪ ،‬انتشـارات خاوران‪ ، ۱۳۶۸،‬ص ‪۲۴‬‬
‫‪ . ۲۹‬کريم‪ ،‬دکتر اردشـير‪ ،‬زبان و خط‪ ،‬کاهـنامه “ مردم گياه “‪ ،‬شـهـر دوشـنبه‪ ،‬شـماره ‪ ۱‬سـال ‪۱۳۷۲‬‬
‫‪ .۳۰‬نعـمانی‪ ،‬عالمه شـبلی‪ ،‬شـعـرالعجم‪ ،‬جلد اول‪ ،‬چاپ سـوم‪ ،‬تهران‪ ،۱۳۶۸ ،‬ص ‪۲۴‬‬
‫‪ .۳۱‬جمشـيد‪ ،‬دکتر پـروانه‪ ،‬مجله فرهـنگ آريانا‪ ،‬شـماره دوم و سـوم‪۱۳۷۷ ،‬خ‪ ،‬ص ‪۲۶‬‬
‫‪ .۳۲‬آشـوری‪ ،‬داريوش‪ ،‬باز انـديشی زبان فارسی‪ ،‬تهران‪ ،‬چاپ سـعـيدی ‪ ،۱۳۷۵‬ص‪۱۵‬‬
‫‪ .۳۳‬معـين‪ ،‬دکتر محمد‪ ،‬لغـت نامه دهخدا‪ ،‬تهران‪ ،‬چاپخانه دولتی ايران‪ ۱۳۲۷،‬مقدمه‬
‫‪ .۳۴‬صفا‪ ،‬دکتر ذبيح هللا‪ ،‬کنج سـخن‪ ،‬انتشـارات ابن سـينا‪ ،‬تهران‪۱۳۲۹ ،‬مقدمه ص ‪۲۸‬‬
‫‪ .۳۵‬غـبار‪ ،‬مير غالم محمد‪ ،‬افغانسـتان در مسـيـر تاريخ‪ ،‬کابل‪ ،۱۳۴۶ ،‬جلد اول‪ ،‬ص ‪۹۹‬‬
‫‪ .۳۶‬جمشـيد‪ ،‬دکتر پـروانه‪ ،‬مجله فرهـنگ آريانا‪ ،‬شـماره دوم و سـوم‪ ۱۳۷۷ ،‬خ‪ ،‬ص ‪۲۶‬‬
‫‪ .۳۷‬مايل هـروی‪ ،‬نجيب‪ ،‬بگـذار تا از اين شـب دشـوار بگـذريم‪ ،‬تهـران‪ ،۱۳۷۳ ،‬ص ‪۵۲‬‬
‫‪ . ۳۸‬جاويد‪ ،‬پـرفـسـورعـبـداالحـمد‪ ،‬نقـش زبان دری درهمبـسـتگی مـلی و فرهـنگی هـنـد‪ ،‬ماهـنـامه “ فردا “‪ ،‬شـماره‬
‫هـشـتم‪ ،‬سـويد و هـمچنين ماهـنامه “ صرير” شـماره بيسـت و دوم‪ ،‬نوامبر ‪ ،۱۹۹۷‬هـلـند‬
‫در مـورد تاريـخ و قـوميت باشـندگـان غـور نگـاه کنـيد‪ :‬به دايرة الـمعارف بريـتانيا زير عنـوان غــور و هـمچنــين بـه‬
‫فصل “ غوريان “ در کـتاب “ افغـانسـتان دردائرة المعـارف تاجک “ کـه حواشی و تعليقـات آن توسـط زنده ياد‬
‫پـرفـستور دکتر جـالل‌الدين صديـقی‪ ،‬مورخ با نام و نشـان کشـور و اسـتاد پيشـين دانشـگاه کابل نوشـته شـده اسـت‪.‬‬
‫شـوربختانه بايد اذعان کرد که در کشـور ما به مسـاله کارهای پـژوهـشی‪ ،‬دانشـگاهی و علمی در حوزه قوم شـناسی‬
‫توجه الزم صورت نگرفته اسـت و امـيد بـرآن اسـت کـه روزی ايـن امـر با برخورد عـلمی و کارشـناسـانه به هـمت‬
‫روشـنفکران و قـلم بدسـتان کشـور تحقق بيابـد‬
‫‪ .۳۹‬متينی‪ ،‬دکتر جالل مدير مجله ايران شـناسی‪ ،‬شـماره ‪۲‬سـال ‪ ۲۰۰۲‬م ؛ ‪www.iranshenasi.net‬‬
‫‪ .۴۱‬کتاب ماه تاريخ و جغـرافـيا شـماره ‪ “ ،۶۳‬حديقه السـالطين “ امير سـعـيد الهی‬
‫متينی‪ ،‬دکتر جالل‪ ،‬مجله ايران شـناسی‪ ،‬شـماره ‪ ۲‬سـال ‪ ۲۰۰۲‬م؛ ‪www.iranshenasi.net‬‬
‫‪ .۴۲‬طرزی‪ ،‬محمود‪“ ،‬سـراج االخبار”‪ ،‬سـال دوم شـماره ‪ ۱۰‬مورخ ‪ ۱۰‬دلو ‪۱۲۹۱‬خ ‪ /‬الـبته نظريات محمود طرزی‬
‫در باره زبان و بويـژه در مورد تقسـيم بندی زبان های کشـور قابل تأمل و بحث جـداگانه اسـت‪/.‬‬
‫‪ . ۴۳‬شــهـرسـتانی‪ ،‬پـرفـسـور شـاه عـلی اکبر‪ ،‬پيـدايـش و تحـول زبان فـارسی دری‪ ،‬دهـلی جديد‪ ،۱۹۹۹ ،‬ص‪۲۵‬‬
‫‪ .۴۴‬يوسـفیر‪ ،‬سـپهـر‪www.let.uu.nl/~Sepehr.Joussefi ،‬‬
‫‪ .۴۵‬پهلوان‪ ،‬دکتر چنگـيز‪ ،‬پنج گفـتگو‪،‬ـ مونسـتـر (آلمان)‪ ،۲۰۰۲ ،‬ص‪۷۵ .‬‬
‫‪ .۴۶‬يوسـفی‪ ،‬سـپهـر‪www.let.uu.nl/~Sepehr.Joussefi ،‬‬
‫واژه‌ها مرز نمی‌شناسند‬
‫‪ ٢٧‬سنبله (شهریور)ـ ‪١٣٩١‬‬

‫زبان فارسی‌ دری را بر پایه‬


‫ِ‬ ‫معینی در درون و بیرون دولت افغانستان قلمرو گسترده‌ی‬
‫ِ‬ ‫در چند دهه‌ی پسین‪ ،‬گروه‌های‬
‫زبان را در چهارچوب مرزهای سیاسی کشور محدود می‌سازند و در پی آن‬ ‫ِ‬ ‫مرز‬ ‫و‬ ‫‌کنند‬
‫مرزهای سیاسی پاره پاره می‬
‫با کاربرد شماری از واژه‌های فارسی‌دری به دلیل اینکه این واژه‌ها در بیرون از مرزهای سیاسی افغانستان استفاده‬
‫می‌شود‪ ،‬مخالفت می‌کنند و بر آن‌ها برچسب «بیگانه» را می‌زنند‪.‬‬
‫به‌گونه‌ی نمونه‪:‬‬
‫‪ ‬همین دو روز پیش (‪١۴‬سنبله ‪١٣۹١‬خ ‪ ۴/‬سپتامبر ‪٢٠١٢‬م) مخالفت چند عضو یکی از کمیسیون‌های پارلمان‬
‫افغانستان با کاربُرد واژه «دانشگاه» و «دانشجو» جنجال برپا کرد و در رسانه‌های درونی و بیرونی کشور بازتاب‬
‫گسترده یافت‪.‬‬
‫بصیر بابی‪ ،‬خبرنگار بلخی همراه با دو کارمند ارشد تلویزیون دولتی والیت بلخ در سال ‪۱۳۸۶‬خ‪٢٠٠٨/‬م به خاطر‬
‫کاربرد واژه‌های «دانشگاه»‪« ،‬دانشکده» و «دانشجو» در یک متن فارسی به جای واژه‌های «پوهنتون»‪« ،‬پوهنزی» و‬
‫«محصل» توسط حکومت افغانستان مجازات شد‪ ]1[.‬‬
‫سه سال پیش وزیر اطالعات فرهنگ افغانستان نام «نگارستان ملی» کشور را با حذف واژه‌ی نگارستان به «گالری‬
‫ملی» و نام «وزارت اطالعات و فرهنگ» را با حذف واژه فرهنگ به «وزارت اطالعات و کلتور» تغیـیر داد‪]2[.‬‬
‫در ظاهر امر دلیل مخالفت با به‌کار برد از این دست واژه‌ها‪ ،‬این است که این واژه‌ها دری نیستند‪ ،‬فارسی هستند و در‬
‫بیرون از مرزهای سیاسی افغانستان کاربرد دارند و بیگانه‌اند‪.‬‬
‫‪ ‬پس پرسش این است که‪:‬‬
‫به‌راستی این دست واژه‌ها «بیگانه»‌ اند؟‬
‫به‌راستی واژه‌های فارسی‌ را می‌توان بر پایه مرزهای سیاسی از هم جدا کرد؟‬
‫در این نوشته کوشش می‌شود که به پرسش‌ باال پاسخ داده شود‪.‬‬
‫‪ ‬‬

‫پس‌منظر مسئله‬
‫‌هایی در درون و بیرون دولت‬
‫‪ ‬در دوره‌ی محمد نادرشاه و دودمان وی (‪١٣۵٧ -١٣٠٨‬خ‪١٩٧٨ -١٩٢٩/‬م) گروه ِ‬
‫افغانستان کوشش کردند که زبان فارسی‌ دری را در اداره و نظام آموزشی و فرهنگی کشور در موقعیت فرودست قرار‬
‫بدهند‪ .‬در همین راستا دولت محمد ظاهرشاه (‪١٣۵٢ -١٣١٢‬خ‪۱۹۷۳ -۱۹۳۳ /‬م)‪ ،‬در سال‌های آغازین دهه‌ی ‪۱۳۴۰‬‬
‫خورشیدی نام زبان را از فارسی به دری تغییر داد و آن را به همین نام در قانون اساسی ‪١٣۴٣‬خ‪۱۹۶۴ /‬م کشور درج‬
‫‌هایی در پی این تغییر نام‌‪ ،‬ادعای جدایی و متمایز بودن زبان دری از فارسی را کردند‪ ،‬در حال که فارسی و‬
‫کرد‪ .‬گروه ِ‬
‫دری بر پایه متن‌های کهن زبان فارسی و نظریه‌های زبان‌شناسان نام‌های یک زبان واحد است‪]3[.‬‬
‫‌هایی که در پی پاره پاره و محدود کردن و به انزوا کشیدن زبان فارسی‌ دری هستند‪ ،‬در گام نخست‬
‫‪ ‬بدین ترتیب گروه ِ‬
‫مدعی می‌شوند که زبان فارسی‪ ،‬دری و تاجیکی زبان‌های جدا و متمایز از هم هستند‪ .‬این گروه‌ها فارسی را از آن‬
‫ایران و دری را از آن افغانستان و تاجیکی را از آن تاجیکستان می‌دانند و کوشش می‌کنند که این «نگرش» را با‬
‫اندیشه‌پردازی‌های سیاسی «تئوریزه» کنند‪ .‬در گام دوم این گروه‌ها مدعی می‌شوند که این واژه دری است و آن واژه‬
‫فارسی است و بیگانه‪ .‬با این ترفند واژه‌های غیر فارسی را بر زبان فارسی‌ دری تحمیل می‌کنند‪.‬‬
‫‪ ‬به‌گونه‌ی نمونه‪ :‬به نظر این گروه‌ها واژه‌های «دانشگاه»‪« ،‬دانشکده» و «دانشجو» دری نیستند‪ ،‬بلکه فارسی هستند و‬
‫شناسنامه‌ای ایرانی دارند‪ ،‬بنابرین کاربرد آن در زبان دری (افغانستان) «مجاز» نیست‪.‬‬
‫‪ ‬‬
‫تحمیل واژه‌ها‬
‫‪ ‬تحمیل واژه‌های یک زبان بر زبان دیگر کاری ژاژ و زیانبخش است‪ .‬تحمیل واژه‌ها بر دسـتگاه‌ واژگان‪ ،‬زبان را‬
‫بیمار می‌سازد و بافت آن را به‌هم می‌زند‪ .‬یا به بیان دیگر «‪ ...‬آن‌وقت که روی اغراض غـیر زبانی بساط کلمات‬
‫آهنگـین یـک زبان برچـیده شود و کلمات بی‌آهنگ تحمیلی جایگزین آن‌ها گردد (‪ )...‬نقش زیبایی‌آفرینی زبان محکوم‬
‫بـه‌فـنا است در حالی‌که نقش‌ زیبایی‌آفرینی زبان بسیار ارزشمند و در واقع یکی از ارکانی‌ست که زبان به‌وسیله‌ی آن‬
‫می‌ایستد و قد راست می‌کند‪]4[».‬‬
‫‪ ‬یک نگاه کوتاه به دهه‌های پسین نشان می‌دهد که بار‌ها جو فارسی‌ستیزی و اخـتناق فـرهنگی و سیاسی فارسی‌زبانان‬
‫را در فشار و تنگنا قرار داده اسـت‪ ،‬به نحوی که حتی آن‌ها اجازه نداشـتند که شماری واژه‌هـای سره و ناب فارسی‌‬
‫دری را به‌کار برند و ناگـزیر ساخته شدند که به جای آن‌ها واژه‌های پشتو را استفاده کنند‪ .‬می‌خواهم در همین‌جا تأکید‬
‫کنم که همه‌ی این واژه‌های پشتو که بر زبان فارسی‌ دری تحمیل شده‪ ،‬بسیار زیبا و رسا است و همچنین معادل فارسی‌‬
‫دری آن‌ها نیز زیبا و رسا است‪ .‬بخرادنه است که واژه‌های پشتو در زبان پشتو و فارسی‌دری در زبان فارسی‌ به‌کار‬
‫برده شود‪ .‬هیچ فارسی‌زبانی گرایش ندارد که واژه‌های فارسی بر زبان پشتو تحمیل شود‪ .‬هیچ پشتوزبـانی نیاز ندارد که‬
‫واژه دانشـگاه‪ ،‬دانشکـده‪ ...،‬را در یک متن پشتو به‌کار برد‪ ،‬در حالی‌که واژه‌ی معادل آن را در زبان پشتو دارد‪ ،‬بدیهی‬
‫است که فارسی‌زبانان نیز از چنین امری بی‌نیاز هستند‪ .‬خردورزانه و زیباست که به جای تحمیل واژه‌ها در اندیشه‌ی‬
‫رشد و توانمندی زبان‌های کشور خود شویم‪.‬‬
‫‪ ‬شماری واژه‌های دخیل زبان پشـتو در زبان فـارسی چـندان زیاد نیست‪ ،‬شماری از این واژه‌ها به‌طـور طبیعی وارد‬
‫زبان شـده‌انـد و زبان فارسی آن‌ها را بدون تعـصب پذیرفته است و در بدنه‌ی زبان جذب شدند‪ .‬اما اینجا بحث روی داد‬
‫و ستد زبانی و وام‌گیری واژه‌ها بر پایه اصول زبانی که مایه رشد و توانمندی زبان می‌گردد‪ ،‬نیست‪ ،‬بلکه بحث روی‬
‫تحمیل واژه‌ها با پشـتوانه‌ای سیاسی و اداری است‪ ،‬که آشکارا در پشت آن نیات سیاسی خوابیده اسـت و این امر دست‌کم‬
‫بر زیبایی و توانمندی‪ ،‬رشد و توسعه طبیعی زبان خلل وارد می‌کند‪.‬‬
‫‪ ‬امروز زبان فارسی‌دری در افغانستان تحمیل واژه‌ها را برنمی‌تابد‪ .‬در این رابطه خودآگاهی فرهنگی و ملی بلند‬
‫گروهی دست‌کم نباید گـرفت‪ .‬امروز دنیای مجازی و‬
‫ِ‬ ‫جمهور مردم را همراه با امکانات دنیای مجازی و رسانه‌های‬
‫‌ی معادل زیبا‪،‬‬‫گروهی چنان امکانات پیشرفته را در دست فارسی‌زبانان قرار داده است که از صد‌ها واژه ِ‬
‫ِ‬ ‫رسانه‌های‬
‫رسا و مناسب که در قلمرو زبان فارسی ساخته می‌شود‪ ،‬استفاده کنند‪.‬‬
‫‪ ‬‬

‫داد و ستد واژه‌ها‬


‫‪ ‬همه زبان‌های جهان با هم داد و ستد واژگانی داشته‌اند‪ ،‬دارند و خواهند داشت‪ .‬زبان‌ها واژگانی را که ندارند به ناچار‬
‫از زبان‌های دیگر وام می‌گیرند و وامواژه‌ها بخشی از زبان را می‌سازند‪ .‬این داد و ستد واژگان مایه رشـد و توانمندی‪،‬‬
‫برابرهای‬
‫ِ‬ ‫بالندگی و گستردگی زبان می‌گـردد‪ ،‬اما این وام‌گیری واژگان‪ ،‬زمانی زیانبار خواهد شد که زبان وام‌گیرنده‬
‫آن را داشته باشد‪.‬‬
‫‌ی جهان به داد و ستد با زبان‌های دیگر می‌پردازد و بر پایه نیاز‌های‬
‫‪ ‬زبان فارسی نیز مانند هر زبان زنده و رشدیابنده ِ‬
‫زبانی واژه‌هایی را از زبان‌های دیگر وام می‌گیرد‪ ،‬اما نه اینکه زبان‌های دیگر به زور برایش واژه «وام» بدهند‪.‬‬
‫‪ ...« ‬وامگیری واژه به خودی خود عیبی نیست‪ ،‬به شرط آنکه واژه در دستگاه زبان بگردد و بتواند در بدنه آن جذب‬
‫شود‪]5[».‬‬
‫‪ ‬واژه‌ی بیگانه زمانی می‌تواند در زبان پایدار بماند که آن زبان در کاربرد روزانه و یا دانشی به آن نیاز داشته باشد و‬
‫برابر آن را در زبان نداشته باشد و با دستور و ساختار زبان سازگار باشد‪ .‬اما اگر به زبان به زور واژه «وام» داده‬
‫شود یعنی بر آن تحمیل گردد‪ ،‬زبان سیر طبیعی خود را از دست می‌دهد و توانایی‌های دستگاه واژگانی آن مختل‬
‫شیوایی گفتار و نوشتار زبان آسیب می‌رسد و به ناچار چنین‬
‫ِ‬ ‫رسایی و‬
‫ِ‬ ‫می‌گردد و وجه زیبایی آن مخدوش می‌شود و به‬
‫واژه‌ی تحمیلی از زبان رانده می‌شود‪.‬‬
‫‪ ‬‬

‫ویژگی واژه‌ها‬
‫دانشمندان که در حوزه‌ی زبان‌شناسی کار می‌کنند بر این باور‌ند که زبان فارسی به عنوان زبانی پویا و زایا قابلیت‪،‬‬
‫ِ‬
‫ظرفیت و توانایی گسترده در امر واژه‌آفرینی با استفاده از شیوه‌ی واژه‌یابی‪ ،‬واژه‌گزینی و واژه‌سازی را دارد‪ .‬واژه‌ها‬
‫از دید آن‌ها در برگیرنده‌ی شماری از ویژگی‌هاست‪ .‬از جمله‪:‬‬
‫نخست ـ فـکری را در خـوانـنده و یا شـنونده‪ ،‬ایجاد کند و حامل معنا باشد؛‬
‫دوم ـ جنبه‌ی زیـبایی‌شناختی‪ ،‬خوش‌آهنگی و خوش‌ترکیبی واژه‌‪ ،‬سـالمتی سـاخـتار کالم‪ ،‬طـعـبیت و شفافیت زبان را‬
‫باید در نظر گرفـت؛ واژه‌های فارسی‌ دری هرچه به دستگاه آوایی زبان نزدیک‌تر باشد‪ ،‬خوش‌آهنگ‌تر است‪.‬‬
‫سوم ـ زبان‌نگاره (خـط) فارسی به عـنوان چهره مکـتوبـ زبان‪ ،‬قانون و قـاعـده‌‌ای دارد‪ .‬اصول و دسـتور دبیره و یا‬
‫زبان‌نگاره فارسی با سایر زبان‌ها تفاوت دارد‪.‬‬
‫چهارم ـ قـلمرو فـرهـنگی زبان فـارسی فـراتـر از قـلمرو سـیاسی افغانستان است‪ ،‬از این رو واژه‌ها باید برای هـمه‬
‫فارسی‌گویان قـابـل فهم باشـد‪ .‬در حالی که تحمیل واژه‌ها و ترکیب‌ها بر دسـتگاه‌ی واژگان زبان فارسی‌ دری‪ ،‬زبان را‬
‫برای هـمه قـلمرو زبان فارسی نامفهـوم می‌سـازد و آن را به انزوا می‌کشـاند‪.‬‬
‫‪ ‬‬

‫به‌راستی واژه‌های «دانشگاه»‪« ،‬دانشکده» و ‪ ...‬بیگانه هستند؟‬


‫واژه‌های ترکیبی دانشگاه‌‪ ،‬دانشکده‌ و دانشجو منطبق بر قواعد‪ ،‬اصول و سنت ادبی زبان فارسی‌دری هستند‪ ،‬هیچ‌نوع‬
‫بیگانگی‌ با فارسی‌دری رایج در افغانستان ندارند‪ ،‬چون هم اجزایشان فارسی‌دری است و هم شیوه‌ی ترکیبشان طبق‬
‫قواعد این زبان‌‪ .‬بنابرین ادعای اینکه این واژه‌ها بیگانه هستند پایه علمی ندارد و پیش از همه ناشی از تعصب است‪.‬‬
‫واژه «دانشگاه» و «دانشکده» ترکیبی است از واژه «دانش» و پسون ِد مکانی‌ «گاه» و «کده»‪ .‬واژه «دانش»‪،‬‬
‫واژه‌ا‌ی‌ست فارسی که در آثار و اشعار بزرگان زبان و ادب فارسی‌ دری بسیار به‌کار رفته و در افغانستان کنونی نیز‬
‫رایج است‪.‬‬
‫‌ی نمونه‪:‬‬
‫‪ ‬به‌گونه ِ‬
‫‪ ‬توانا بود هر که دانا بود‬
‫ز دانش دل پیر برنا بود‬
‫«فردوسی»‬
‫‪ ‬‬

‫درخت تو گر بار دانش بگیرد‬


‫به زیر آوری چرخ نیلوفری را‬
‫«ناصر خسرو بلخی»‬
‫‪ ‬پسوند مکانی «‌گاه» و «کده» نیز پسوندی است فارسی که در ده‌ها واژه ترکیبی به‌کار رفته است‪.‬‬
‫‌ی نمونه‪:‬‬
‫‪ ‬به‌گونه ِ‬
‫‪ ‬آرامگاه‪ ،‬آریشگاه‪ ،‬آماجگاه‪ ،‬آسایشگاه‪ ،‬اقامتگاه‪ ،‬اردوگاه‪ ،‬ایستگاه‪ ،‬باجگاه‪ ،‬باشگاه‪ ،‬بزمگاه‪ ،‬پایگاه‪ ،‬پرستشگاه‪،‬‬
‫پرورشگاه‪ ،‬پژوهشگاه‪ ،‬پیشگاه‪ ،‬خاستگاه‪ ،‬خوابگاه‪ ،‬جایگاه‪ ،‬جوالنگاه‪ ،‬چراگاه‪ ،‬دادگاه‪ ،‬درگاه‪ ،‬درمانگاه‪ ،‬دستگاه‪،‬‬
‫دیدگاه‪ ،‬زادگاه‪ ،‬زایشگاه‪ ،‬زیارتگاه‪ ،‬فرودگاه‪ ،‬فروشگاه‪ ،‬قبلگاه‪ ،‬مخفیگاه‪ ،‬منزلگاه‪ ،‬کارگاه‪ ،‬کشتارگاه‪ ،‬گذرگاه‪،‬‬
‫لشکرگاه‪ ،‬نیروگاه‪ ،‬تفریحگاه‪ ،‬شامگاه‪ ،‬شکارگاه‪ ،‬صبحگاه‪ ،‬عیدگاه‪ ...‬آتشکده‪ ،‬بازیکده‌‪ ،‬بتکده‌‪ ،‬پژوهشکده‪ ،‬دهکده‪،‬‬
‫غمکده‌‪ ،‬ماتمکده‌‪ ،‬می‌کده‪ ،‬هوسکده‪...،‬‬
‫آقای محمد کاظم کاظمی‪ ،‬نویسنده‪ ،‬شاعر و ویراستار در حوزه زبان و ادبیات فارسی می‌نویسد‪« :‬من فقط در دیوان دو‬
‫شاعر متأخر افغانستان یعنی واصل کابلی و قاری عبدهللا افغان‌‪ ،‬این ترکیب‌ها را یافتم که با "گاه‌" و "کده‌" ساخته‬
‫شده‌اند‪ :‬آماجگاه‌‪ ،‬بارگاه‌‪ ،‬پیشگاه‌‪ ،‬جایگاه‌‪ ،‬جلوه‌گاه‌‪ ،‬حربگاه‌‪ ،‬خیمه‌گاه‌‪ ،‬دامگاه‌‪ ،‬دستگاه‌‪ ،‬سجده‌گاه‌‪ ،‬صیدگاه‌‪ ،‬قتلگاه‌‪،‬‬
‫آتشکده‌‪ ،‬المکده‌‪ ،‬بازیکده‌‪ ،‬بتکده‌‪ ،‬زیانکده‌‪ ،‬غمکده‌‪ ،‬ماتمکده‌‪ ،‬می‌کده و وسعتکده‌‪]6[».‬‬
‫‪ ‬‬

‫واژه‌ها از آن قلمرو زبان است‬


‫‪ ‬واژه‌های کهن و نوین فارسی‌ دری از آن قلمرو فرهنگی زبان است که گسترده‌تر از مرزهای سیاسی کشورهای‬
‫فارسی‌زبان می‌باشد‪ .‬از این‌رو این مهم نیست که واژه‌های نوین و یا معادل‌های جدید فارسی در کدام بخش از جغرافیای‬
‫فرهنگی زبان ساخته شده است‪ ،‬مهم آن است که این واژه‌ها از یکسو بر پایه قواعد‪ ،‬اصول و سنت ادبی زبان ساخته‬
‫شده باشند و از سوی دیگر رسا‪ ،‬زیبا و فراخور زبان باشند و به نیازهای امروزین پاسخ بگویند‪.‬‬
‫‌ی نمونه‪:‬‬
‫به‌گونه ِ‬
‫«چرخ‌بال» دو دهه پیش برای نخستین‌بار در تاجیکستان به عنوان معادل «ورتلود» (روسی) به‌کار رفت‪ ،‬اما امروز‬
‫این واژه در همه قلمرو زبان فارسی از جمله در افغانستان کاربُرد دارد‪.‬‬
‫واژه‌ «بودوباش» به‌جای «مسکن» و یا واژه «سبکدوش» به‌جای «عزل» که تا یک دهه پیش در افغانستان بیشتر رایج‬
‫بود‪ ،‬امروز در همه قلمرو زبان فارسی کاربُرد دارد‪.‬‬
‫‪ ‬واژه‌های «گفتمان»‪« ،‬همه‌پرسی»‪« ،‬آرمان‌شهر»‪« ،‬رهیافت»‪« ،‬هرزه‌نگاری»‪ ...،‬در طی سه دهه‌ی پسین توسط‬
‫داریوش آشوری[‪ ]7‬در اروپا ساخته شده‪ ،‬اما امروز این واژه‌ها در همه قلمرو زبان فارسی از جمله در افغانستان‪،‬‬
‫ایران و تاجیکستان رایج است و جایی محکم در ادبیات فارسی دارد‪.‬‬
‫‪ ‬آقای داریوش آشوری واژه‌ گفتمان را که ترکیب از «گفت» و پسون ِد «مان» است به عنوان برگرداند ِه «دیسکورس»‬
‫‌ی «ایران‌نامه» در سال ‪١٣۶٨‬خ‪١۹٨۹/‬م به کار برد‪ .‬اما امروز این واژه به‬
‫در زبان فارسی‪ ،‬نخستین بار در مجله ِ‬
‫عنوان یکی از مفاهیم بسیار پرکاربُرد درحوزه‌ی علوم انسانی جدید و فلسفه پسامدرن در همه قلمرو زبان فارسی از‬
‫‌ی «ایران‌نامه»‬
‫جمله در افغانستان به کار بُرده می‌شود‪ ،‬در حال که داریوش آشوری در فرانسه بودوباش دارد و مجله ِ‬
‫در آمریکا منتشر می‌شود‪.‬‬
‫‪ ‬در این دهه‌هایی پسین با گسترش‌ شهر‌ها و توسعه مناسبات با جهان نیاز به واژه‌های نوین در کشور ما فزونی گرفته‬
‫است و همزمان صد‌ها واژه بیگانه به‌ویژه انگلیسی بی‌حساب و کتاب وارد زبان ما شده‪ .‬باید در برابر جریان ورود‬
‫بی‌رویه واژه‌های بیگانه که بسیار خطرناک است‪ ،‬ایستاد و از واژه‌های فارسی برابر آنکه در بیرون از مرزهای کشور‬
‫ساخته شده‪ ،‬استفاده کرد‪ .‬همزمان باید کوشش کرد که واژه‌های فارسی‌ دری که در افغانستان رایج است و یا ساخته‬
‫شدند‪ ،‬زیبا و بامعنی است‪ ،‬به خارج کشور عرضه کرد‪.‬‬
‫به‌گونه‌ی نمونه‪:‬‬
‫‪ ‬واژه «شفاخانه» در افغانستان از جهاتی بر واژه «بیمارستان» در ایران و «کسل‌خانه» در تاجیکستان برتری دارد‪.‬‬
‫واژه «شفاخانه‌« بنا بر حضور واژه «شفا» در آن‌‪ ،‬نوعی اثر روانی امیدبخش دارد که در «بیمارستان‌« و «کسل‌خانه»‬
‫نیست‪.‬‬
‫در همينجا می‌خواهم تاکيد کنم‪ ،‬هنگامی که ما واژه رسا و با بار مثبت «شفاخانه» را داريم‪ ،‬نياز نيست که واژه‬
‫بيمارستان و يا ‪ ...‬را بکار بريم‪ .‬بياد داشته باشيم که شماری از واژه‌های که در بيرون از مرزهای کشور ما ساخته‬
‫شدند‪ ،‬من‌درآوردی‪ ،‬نارسا و نازيبا هستند که تشخيص آن در نبود "فرهنکستان زبان و ادب فارسی" پيش از همه به‬
‫دوش روزنامه‌نگاران‪ ،‬نويسندگان و دانشمندان حوزه زبان است‪.‬‬
‫پای دگرگونی‌های امروزین حرکت کند و‬ ‫زبان فارسی‌دری کشور ما هنگامی می‌تواند سالم‌تر و پویا‌تر باشد که پا به ِ‬
‫برای پدیده‌های نو واژه‌های تازه از درونمایه خود بسازد و برابر‌هایی فراخور زبان بیابد و در این راستا از همه‬
‫امکانات جغرافیای فرهنگی برای باال بردن توان آفرینندگی‪ ،‬پویندگی و پاالیش زبان استفاده کند و در عین استفاده از‬
‫واژه‌های فارسی خارج کشور واژه‌های فارسی که در افغانستان رایج است و یا ساخته شدند‪ ،‬زیبا و با معنی است‪ ،‬به‬
‫خارج کشور عرضه کنند‪ .‬این داد و ستد احساس همزبان‌بودن را در میان همه فارسی‌زبانان جهان تقویت می‌کند و‬
‫مجموعه‌ی گسترده‌تری از گنجینه‌ی واژگان را در اختیار فارسی‌زبانان می‌گذارد‪.‬‬
‫‪ ‬‬

‫سخن فرجام‬
‫زبان واح ِد استفاده می‌کنند و مرز زبانشان فرا‌تر از مرزهای سیاسی‬
‫ِ‬ ‫‪ ‬کشورهای زیادی در جهان وجود دارد که از‬
‫آنهاست‪.‬‬
‫‪ ‬به‌گونه‌ی نمونه‪:‬‬
‫‪ ‬بریتانیا‪ ،‬آمریکا‪ ،‬کانادا و استرالیا از زبان واح ِد انگلیسی؛ جرمن‌‪ ،‬اتریش‪ ،‬سویس از زبان واح ِد آلمانی و‪ ...‬استفاده‬
‫می‌کنند و آثار همدیگر را می‌خوانند و از واژه‌ی نوین و بکر که در یکی از این کشور‌ها پذیرفته می‌شود‪ ،‬در کشورهای‬
‫دیگر هم‌زمان به‌کار می‌گیرند‪.‬‬
‫‪ ‬زبان فارسی‌دری‌‪ ،‬نیز دارای قلمرویی است گسترده‪ .‬مرز این زبان را نه جغرافیای سیاسی بلکه جغرافیای فرهنگی‬
‫تعیین می‌کند‪ .‬دستاورد‌ها و فراورده‌های زبان از آن جمله پـرداختن به واژه‌های نوین‪ ،‬مربـوط به توانایی و قـلمرو زبان‬
‫زبانی‬
‫ِ‬ ‫فارسی‌ اسـت‪ ،‬نه مربوط به این یا آن جغرافیای سیاسی‪ .‬مرزهای سیاسی مشخص است اما مرزهای میهن‬
‫مشخص نیست‪ .‬قلمرو سیاسی کشور‌ها یک امر سیاسی است‪ ،‬در حالی‌که قلمرو کاربرد زبان مسئله‌ای فرهنگی است‪.‬‬
‫از این رو نباید قـلمرو زبان و ادب فارسی را بـه مـرزهـای جـغـرافـیـای سـیاسی محدود کرد و بـه واژه‌هـای نو زبان‬
‫فارسی برچـسـب «بیگانه» زد‪ .‬واژه‌های فارسی‌دری اعم از کهن و نوین از آن میهن فرهنگی یعنی همه فارسی‌زبانان‬
‫جهان است و از اینرو کاربرد آن کاری‌ست مجاز و بس نیکو و درست‪ .‬امروز زبان فارسی گنجینه‌ای بسیار بزرگ از‬
‫واژگان را در اختیار دارد‪ ،‬حیف است که تعصب مانع استفاده از آن شود‪.‬‬
‫‪ ‬امید بر آن‌ است که افغانستان با برکت تکابو و همت پاسداران فارسی‌دری صاحب فرهنگستان زبان و ادب فارس ‌‬
‫ی‬
‫دری شود و ما شاهد برگزاری همایش‌های منطقه‌ای و جهانی به اشتراک همه فارسی‌زبانان جهان در راستای بهسازی‬
‫فارسی و از جمله تهیه واژه‌نامه‌ها و فرهنگ‌های تخصصی و همگانی مشترک بر پایه نیازهای نوین زبان فارسی برای‬
‫همه فارسی‌زبانان جهان باشیم‪.‬‬
‫سخن پايانی اينکه‪ :‬با باور با اين اصل که استفاده از واژه‌های زبان مادری حق مسلم هر انسان‌ است‪ ،‬گونه‌گـونی و‬
‫همزیستی زبان‌هــا را بپـذیریـم و با سیاست تحميل واژه‌ها در حوزه زبان که پـیآمـدهای بسـیار ناگـوار دارد‪ ،‬برای‬
‫هـمیشـه خداحافظی کنيم‪ .‬در اين راستا نصب تابلوی دانشگاه بلخ به سه زبان فارسی‌دری‪ ،‬پشتو و انگليسی در ‪۱۳۸۷‬خ‪/‬‬
‫‪ ٢٠٠٨‬م بر سر درب دانشگاه کاريست نيکو و خردمندانه‪ ،‬همزيستانه و سرمشقانه‪.‬‬
‫پايان‬
‫‪ ١۶‬سنبله‪/‬شهریور‪١٣۹١‬خ‬
‫‪ ۵‬سپتامبر ‪٢٠١٢‬م‬
‫‪ ‬‬
‫نگاهی به چالش‌های فراروی فارسی‌دری در افغانستان‬
‫‪ ٦‬قوس (آذر) ‪١٣٩١‬‬

‫زبان فارسی‌دری‪ ،‬امروز با چالش‌هايی[‪ ]1‬جدی در افغانستان روبه‌رو است و آسیب‌هایی آن را تهديد می‌کند‪ .‬اما با‬ ‫ِ‬
‫زبان فارسی‌دری را تهدید می‌کرد‪ ،‬تا حدی کنار‬ ‫ِ‬ ‫که‬ ‫جدی‬ ‫خطر‬ ‫م‪،‬‬ ‫‪٢٠٠١‬‬ ‫خ‪/‬‬ ‫‪١٣٨٠‬‬ ‫در‬ ‫طالبان‬ ‫اسالمی‬ ‫ت‬
‫ِ‬ ‫امار‬ ‫براندازی‬
‫زبان فارسی در اين سال‌های پسين‪ ،‬به‌رغم چالش‌هايی جدی‪ ،‬شاهد دگرگونی‌ها و پيشرفت‌های با اهميتی در‬ ‫ِ‬ ‫زده شد و‬
‫مرزوبوم ما بوده است‪ .‬در آغاز اشاره‌هايی به اين پيشرفت‌ها می‌کنم و در پی آن‪ ،‬نگاهی به مهم‌ترين چالش‌ها و‬
‫زبان‌فارسی‌دری می‌اندازم‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ناهنجاری‌های‌فرا‌روی‬
‫زبان فارسی‌دری در اين سال‌های پسين عبارت‌ اند از‪:‬‬
‫ِ‬ ‫به باور من پيشرفت‌های‬
‫نشر و پخش ده‌ها روزنامه‪ ،‬هفته‌نامه‪ ،‬ماهنامه؛ راه‌اندازی ده‌ها رادیو و تلویزون‌ خصوصی؛ چاپ و ورود هزارها‬
‫کتاب فارسی به کشور؛ فعال شدن ده‌ها چاپخانه؛ برگزاری همايش‌های ادبی؛ بزرگداشت از مفاخر ادبی؛ پايه‌گذاری و‬
‫فعال شدن نهادهای ادبی؛ توجه به نقد و نقدپذيری در حوزه‌ی ادبيات؛ برگزاری نشست‌های مشترک با فرهنگيان‪،‬‬
‫شاعران و نويسندگان ايران و تاجيکستان در کابل؛ فزونی امکانات دسترسی به رایانه‪ ،‬انترنت و رسانه‌های جهانی به‬
‫زبان فارسی‪.‬‬
‫خودداری از کاربُرد واژگان بيگانه و به کارگيری برابرهای فارسی آن‌ها‪ ،‬کوشش برای گسترش کاربُرد واژه‌های‬
‫فارسی و استفاده از داده‌های نو قلمرو زبان‪ ،‬ساده‌نويسی‪ ،‬کوتاه‌نويسی‪ ،‬کوشش برای نزديک ساختن زبان گفتار و‬
‫نوشتار و کاهش ترکيبات عربی از سوی شماری از رسانه‌ها در چند سال پسين‪ ،‬فرآيند دلگرم‌کننده است‪ .‬حضور نسل‬
‫جوان و آگاه در حوزه‌ی رسانه‌ها و ادبيات‪ ،‬بلند رفتن آگاهی و شم زبانی در جامعه اميدوارکننده‌ است‪.‬‬
‫زبان فارسی‌دری‌ به‌رغم همه‌ی اين پيشرفت‌ها در اين سال‌های پسين‪ ،‬با چالش‌ها و ناهنجاری‌هايی‬
‫ِ‬ ‫به باور نگارنده‪،‬‬
‫جدی در افغانستان روبه‌رو است‪ .‬اين جالش‌ها عمدتا برخاسته است از سياست‌های غلط حکومت‌های ديروز و امروز؛‬
‫کم توجهی دست‌اندرکاران حوزه زبان؛ جهانی شدن در سده‌ی بيست‌ويکم‪.‬‬
‫زبان فارسی‌دری در افغانستان بيندازم‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ت و چالش‌های‬
‫من در اين نوشته کوشش کرده‌ام نگاهی به مهم‌ترين مشکال ِ‬
‫‪ ‬ورود بی‌رویه‌ی واژه‌های بيگانه‬
‫زبان فارسی را در مسير دگرگونی‌های‬ ‫ِ‬ ‫پيشرفت‌های پرشتاب علمی‪ ،‬نوآوری‌های فناوری و جهانی شدن در مجموع‪،‬‬
‫جدی قرار داده است و در اين فرايند صدها واژه‌ی بيگانه بی‌حساب و کـتاب وارد زبان‌ شده‌اند‪ .‬در اين روند‪،‬‬
‫گويندگان زبان‌های ديگر که شاهد اين‬
‫ِ‬ ‫تاثيرگذاری گویشوران زبان فارسی و به‌ويژه درس‌خواندگانی که در تماس با‬
‫دگرگونی‌ها و نوآوری‌ها در حوزه‌ی علم و فناوری اند‪ ،‬برجسته است‪ .‬مزيد بر آن با برگشت مهاجران از کشـورهای‬
‫مختلف و متأثر از زبان‌های گـوناگـون و دوام حـضـور "بیگانکان"ـ همراه با باال رفتن نياز فراگیری یک زبان‬
‫بین‌الملـلی و بی‌برنامگی حکومت افغانستان در حوزه‌ی زبان‪ ،‬انتظار هجـوم بيشتر واژه‌هـای بیگـانه را نـیز باید داشـت‪.‬‬
‫ورود بی‌رویه‌ی واژه‌های زبان‌های بيگانه و شامل شدن آن‌ها در نظام اداری‪ ،‬آموزشی و مطالب رسانه‌های کشور‪،‬‬
‫رون ِد خطرناک است‪" .‬اما خطر بزرگ‌تر این است که به سبب ارتباط ناگهانی و وسیع مردم افغانستان با دیگر ملل‬
‫زبان رسمی‬‫ِ‬ ‫ت غیردولتی به‬‫زبان انگلیسی نفوذ و گسترشی بی‌سابقه در افغانستان یافته و در بسیاری از مؤسسا ِ‬
‫ِ‬ ‫گیتی‌‪،‬‬
‫زبان رسانه‌ها و‬
‫ِ‬ ‫زبان دانش و آموزش باشد و هم‬
‫ِ‬ ‫بدل شده است‌‪ .‬هیچ دور از تصور نیست ‪ ...‬به‌گونه‌ای که انگلیسی هم‬
‫زبان اداری‌‪]2[".‬‬
‫ِ‬ ‫در مواردی‬
‫زبان‬
‫ِ‬ ‫دامن لوحه‌های شهرها را نيز در برگرفته است‪" .‬بسیاری از لوحه‌ها درکابل‪ ،‬به‬
‫ِ‬ ‫ورو ِد واژه‌های انگليسی حتا‬
‫‌الخط فارسی‌دری نوشته شده است‪ .‬از این رو خواندن آن‌ها گاهی برای استادان زبان نیز‬
‫انگلیسی است که به رسم ِ‬
‫دشوار می‌نماید ‪]3["....‬‬
‫زبان انگليسی در نظام اداری و آموزشی کشور و در مطالب شماری از رسانه‌ها گسترش‬ ‫ِ‬ ‫به‌نظر می‌رسد که نفوذ‬
‫می‌يابد و آرام آرام در برخی مؤسسات و دانشکده‌ها ‪ -‬از جمله دانشکده طب‪/‬پزشکی و انجنيری‪/‬مهندسی‪ -‬جايگزين‬
‫زبان فارسی می‌شود‪ .‬نفوذ زبان انگليسی در نطام اداری‪ ،‬دانشگاهی و رسانه‌ای کشور میتواند پیامدهای منفی برای این‬
‫زبان داشته باشد‪ .‬در اين راستا ورود دانش‌واژه‌ها‪ ،‬يعنی مقوله‌ها و اصطالح‌های علوم معاصر و فناوری برجسته است‬
‫زبان‬
‫ِ‬ ‫و اين امر بر بافت و ريخت زبان تأثير وارد می‌کند‪ ،‬از اين‌رو مسأله‌ی دانش‌واژه‌ها يک مسأله‌ی مرکزی تکامل‬
‫فارسی به‌عنوان زبان دانش و فن است‪.‬‬
‫زبان فارسی‪ ،‬ظرفیت و توانایی گسترده‌ای در امر ساختن دانش‌واژه‌ها از درون‌مايه خود دارد‪ .‬اما در افغانستان نهادی‬
‫وجود ندارد که بر ورود بی‌رويه‌ی واژه‌های خارجی نظارت کند و برای آن‌ها واژه‌های تازه و برابر‌های مناسبی در‬
‫آموزش واژه‌گزينی‬
‫ِ‬ ‫فارسی بيابد و زبان را با نيازهای دوران پيشرفت شتابنده‌ی علوم و فناوری همگام بسازد و به‬
‫علمی در دانشگاه‌ها و هم‌سو کردن کتاب‌های درسی و رسانه‌های گروهی با دگرگونی‌های زبانی ياری برساند‪.‬‬
‫برای جلوگيری از ورود بی‌رويه‌ی واژه‌های بيگانه و يافتن برابرهای مناسب‪ ،‬طرح و اجرای یک برنامه‌ی همه‌جانبه و‬
‫از جمله پايه‌گذاری يک نهاد مرکب از زبان‌شناسان و دست‌اندرکاران حوزه زبان و بازنگری بر کتاب‌های درسی نياز‬
‫جدی است‪ .‬به‌نظر می‌رسد که تا طرح و اجرای چنين برنامه‌ای‪ ،‬رسالت پاسداران زبان و ادب فارسی است که اين‬
‫وظيفه را به عهده بگيرند و در کل گويندگان زبان با شم زبانی واژه‌های خودی را از بيگانه تشخيص بدهند‪.‬‬
‫‪ ‬ناهمگونی‌ها‬
‫ناهمگونی‌های امالیی‪ ،‬کاربُرد نادرست واژگان فارسی‌‪ ،‬نارسایی‌هايی دستوری‪ ،‬ناهمگونیـ در نوشتن جمع واژگان‬
‫مذکر و مونث تازی‪ ،‬نوشتن يک واژه به شيوه‌های گوناگون‪ ،‬عدم رعایت درست‌نویسی و درست‌گویی و نشانه‌گذاری و‬
‫هم‌چنين ناهمگونیـ در نگارش متن‌های رياضی‪ ،‬فيزيک‪ ،‬کيميا و مهندسی که آميزه‌‌ای است از جمله‌های فارسی و‬
‫زبان فارسی‌دری در کشور ماست‪ .‬شيوه‌های گوناگون‬
‫ِ‬ ‫نماد‌های رياضی و حروف التين‪ ،‬بخشی از نابه‌سامانی‌های‬
‫نوشتن يک واژه در يافتن مطلب توسط ماشين‌های جستجوگر انترنتی مشکل‌ساز است‪.‬‬
‫زبان معاصر دری از چندين دهه به این‌سو استادان ادب ما‪ ،‬کارهایی را به‌سر‬ ‫ِ‬ ‫‪" ‬دربار‌ه‌ی دستور زبان و درست‌نویسی‬
‫رسانده‌اند که شایسته‌ی بزرگداشت است‪ .‬از نام‌آوران این پهنه باید از استاد قاری عبدهللا‪ ،‬استاد عبدالحق بیتاب‪ ،‬داکتر‬
‫روان فرهادی‪ ،‬داکتر جاوید‪ ،‬پروفيسور الهام‪ ،‬پروفيسور نگهت سعیدی و‪ ...‬یاد کرد که کارهای با ارزش و ماندگار را‬
‫انجام دادند‪]4[".‬‬
‫استادان دانشگاه کابل به‌ویژه دانشکده‌ی ادبیات و وزارت معارف (آموزش و پرورش) برای همگون‌سازی امال و‬
‫نشانه‌گذاری زبان فارسی‌دری کارهای با ارزش را انجام دادند‪ .‬از جمله زنده‌‌ياد داکتر عبداالحمد جاويد جزوه‌ی درسی‬
‫"بحث انتقادی بر امال و انشای فارسی" را در ‪١٣٣٠‬خورشيدی نوشت‪.‬‬
‫اما از آن‌جا که در این زمينه کماکان ناهمگونی‌ و اختالف‌‌نظر وجود داشت‪ ،‬انجمن نویسند‌گان افغانستان در سال‌ آغازين‬
‫دهه‌ی شصت خورشيدی بر آن شد تا اختالف‌‌نظرها را بررسی کند و رساله‌ای را به‌حیث رهنمود فراهم آورد‪ .‬از اين‌رو‬
‫در ‪‌١٣٦١‬خورشيدی کمیسیونی متشکل از استادان دانشگاه کابل‪ ،‬اکادمی علوم افغانستان و دبيران انجمن نويسندگان‬
‫زیر نطر زنده‌‌ياد داکتر عبداالحمد جاوید پايه‌گذاری شد تا رساله‌ی تازه‌ای را در این زمینه آماده کنند‪ ،‬تا به‌صورت‬
‫زبان دری" در ‪١٣٦٣‬خورشيدی‬ ‫ِ‬ ‫همگون در سراسر کشور مورد کاربُرد قرار گیرد‪ .‬اين رساله‌ با عنوان "روش امالی‬
‫در کابل چاپ و منتشر شد‪]5[.‬‬
‫زبان فارسی در گذشته و سال‌های پسين به همت استادان زبان انجام يافته‬
‫ِ‬ ‫به‌رغم کارهای با ارزشی که در بهسازی‬
‫است و با سپاس از اين استادان خدمت‌گزار که حقی بر تاريخ و فرهنگ کشور دارند‪ ،‬به‌نظر می‌رسد که نبود نهادی که‬
‫زبان فارسی‌دری سياست‌گذاری و برنامه‌ریزی کند و آن‌را مديريت سالم کند‪ ،‬يکی از‬
‫ِ‬ ‫در راستای بهسازی و گسترش‬
‫زبان‬
‫ِ‬ ‫ت اساسی زبان در کشور ما می‌باشد‪ .‬از اين‌رو بهسازی و به‌روز کردن‬‫سبب‌های اساسی ادامه‌ی مشکال ِ‬
‫فارسی‌دری‌ ضرورت پایه‌گذاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی‌ را در افغانستان پيش می‌کشد‪.‬‬
‫‪ ‬فرهنگستان زبان‬
‫با دريغ که در افغانستان تا هنوز فرهنگستان زبان و ادب فارسی‌ وجود ندارد و از تدوين فرهنگ جامع عمومی و‬
‫اختصاصی زبان خبری نيست‪ .‬حکومت برنامه‌ای راهبردی و سياستی علمی در حوزه‌ی زبان ندارد‪ .‬در حالی‌که قانون‬
‫اساسی‪ ،‬حکومت را موظف کرده است که برای تقویت‪،‬ـ رشد و توسعه‌ی زبان‌های کشور تالش کند و برنامه‌های‬
‫منظمی را روی دست بگیرد و اجرا کند؛اما متأسفانه حکومت افغانستان تا اکنون هیچ گامی در اين حوزه برنداشته‬
‫است‪ .‬در افغانستان نهادی وجود ندارد که برای بهسازی و توسعه‌ی زبان‌های کشور برنامه‌ریزی کند و آن را مديريت‬
‫دليل عمده‌ی ادامه‌ی ناهنجاری‌های زبانی در افغانستان می‌دانند‪.‬‬
‫کند‪ .‬بسیاری از صاحب‌نظران نبود چنین نهادی را ِ‬
‫پايه‌گذاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی به‌عنوان يک بنياد ملی و راهبردی و سياست‌گذاری زبان مرکب از اهل فن‬
‫و زبان‌شناسان که برای تقویتـ و رشد زبان‌ کار کند‪ ،‬سياست‌های زبانی را برنامه‌ريزی و مديريت کند و به روزمر‌گیـ‬
‫پايان بدهد‪ ،‬نياز مبرم و جدی است‪.‬‬
‫زبان فارسی‌ سازگار‬
‫ِ‬ ‫فرهنگستان وظيفه خواهد داشت که واژه‌های مناسبی را در برابر واژه‌های بيگانه که با روان‬
‫باشد‪ ،‬بسازد و در رابطه به دستور زبان‪ ،‬درست‌نويسی‪ ،‬کاربُرد درست واژگان فارسی‌‪ ،‬همگونیـ در نوشتن جمع‬
‫واژگان مذکر و مونث تازی و نشانه‌گذاری ‪ ...‬قاعده‌ها و مالک‌های الزم را بيابد و درکتاب‌های درسی و نشريات اين‬
‫مقرارت را يک‌سان وارد سازد‪ .‬همچنين فرهنگستان می‌تواند در رابطه به نگارش متن‌های رياضی‪ ،‬فيزيک‪ ،‬کيميا و‬
‫مهندسی قاعده‌های ساده‌ی وضع و اجرا کند‪.‬‬
‫فرهنگستان زبان می‌تواند در امر ایجاد هماهنگی در اصطالحات زبانی ميان کشورهای هم‌زبان و پاسداری از زبان و‬
‫ادب فارسی در فرآیند جهانی‌ شدن نقش با اهميتی بازی کند و به بهسازی زبان در همه قلمرو زبان فارسی مدد برساند‬
‫و در راستای زنده ساختن شکوه ديرينه‌ی آن گام بردارد و ارتباطات فرهنگی را گسترش دهد و با برگزاری همايش‌ها‬
‫زبان فارسی و گسترش جغرافیای آن به گفتگوـ بپردازد‪.‬‬
‫ِ‬ ‫در رابطه به آموزش‬
‫‪ ‬بی‌توجهی به امر ویرایش‬
‫زبان‬
‫ِ‬ ‫زبان فارسی‌دری است‪ .‬به‌نظر می‌رسد که‬
‫ِ‬ ‫ت‬
‫بی‌توجهی به امر ویرایش در کشور ما‪ ،‬بخشی ديگر از مشکال ِ‬
‫فارسی در اين حوزه دست‌خوش چالشی جدی است‪ .‬در شماری از رسانه‌ها اعم از نوشتاری‪ ،‬ديداری و شنيداری‪،‬‬
‫ويراستار وجود ندارد‪ .‬بسیاری از کتاب‌ها از جمله کتاب‌های علمی بدون ویرايش چاپ می‌شوند‪ .‬دوبله و ترجمه‌ی‬
‫بسياری از فلم‌ها اوج بی‌توجهی را نسبت به ويرايش به نمايش می‌گذارد‪ .‬ماهواره و انترنت بر ناهنجاری‌ها در اين‬
‫حوزه می‌افزايد‪ .‬در يک جمله‪ ،‬نبود افراد حرفه‌ای به‌عنوان ویراستار در رسانه‌ها و چاپ کتاب‌ها بدون ويرايش سبب به‬
‫میان آمدن بخشی از ناهنجاری‌ها در زبان شده است‪.‬‬
‫هر اثری‪ ،‬بدون استثناء‪ ،‬چه نوشته و چه ترجمه‪ ،‬صرف‌‌نظر از آن‌که نويسنده‌اش و يا مترجمش توانا و با تجربه باشد‪،‬‬
‫نیازمند ویرایش است‪ .‬ویرایش‪ ،‬دانشی است که به هماهنگی و يک‌سانی در شيوه‌ی نگارش در کل متن‪ ،‬به آراستگی‪،‬‬
‫دقت‪ ،‬درست‌نويسی‪ ،‬رسانويسی‪ ،‬زدودن کاستیها‪ ،‬اصالح اشتباه‌های دستوری و نشانه‌گذاری‌‪ ،‬حذف اضافه‌ها و همخوان‬
‫کردن نوشته با قاعده‌های زبانی میپردازد‪.‬‬
‫دانشمندانی که در حوزه‌ی زبان کار می‌کنند‪ ،‬ويرايش را به فنی‪ ،‬زبانی و محتوايی تقسيم کرده‌اند‪ .‬ويرايش فنی‪ ،‬به امر‬
‫درست‌نويسی واژگان‪ ،‬آراستگی‪ ،‬نظم و ترتيب بخشيدن به اثر‪ ،‬رعايت يک‌دستی خط (زبان‌نگاره)‪ ،‬نشانه‌گذاری‪ ،‬تنظیم‬
‫جدول‌ها‪ ،‬پی‌نوشت‌ها‪ ،‬حاشیه‌بندی صفحه‌ها‪ ،‬پاراگراف‌بندی و سطربندی‪ ،‬تنظیم کتابنامه می‌پردازد‪ .‬ويرايش زبانی يا‬
‫ادبی‪ ،‬بر جنبه‌های دستوری‪ ،‬نگارشی و اماليی اثر از جمله به کاربُرد واژه‌ها و عبارت‌های مناسب‪ ،‬رعايت معيارهای‬
‫دستور زبان‪ ،‬برابر‌سازی اصطالحات‪ ،‬اصالح جمالت‪ ،‬رفع تناقض‌های معنایی و منطقی جمالت توجه دارد‪ .‬ويرايش‬
‫محتوايی‪ ،‬بر جنبه‌های علمی اثر توجه دارد و به رفع تناقضات محتوايی در کل اثر می‌پردازد‪.‬‬
‫بدين ترتيب ويراستار بر پايه مجموعه روش‌ها و قاعده‌ها‪ ،‬کوشش می‌کند که يک نوشته را در چارچوپ معيارهای‬
‫زبانی به مخاطب عرضه کند و تا حد امکان خوانش آن را برای خواننده آسان سازد‪ .‬ویرایش‪ ،‬کاری حرفه‌ای است‪،‬‬
‫فقط از عهده‌ی کسانی برمیآید‪ ‬که صاحب مجموعهای از تواناییها و دانایی‌های‪ ‬الزم باشند‪.‬‬
‫‪ ‬توجه نکردن به ويرايش‪ ،‬یکی از چالش‌های فراروی زبان فارسی در افغانستان است‪ .‬حتا در کتاب‌های درسی وزارت‬
‫معارف‪ ،‬ناهمگونیـ در نگارش واژه‌ها و حتا نام اشخاص و مکان‌ها زياد است‪ .‬ويرايش کتاب‌های علمی و درسی‪،‬‬
‫برنامه‌های رسانه‌ها‪ ،‬به‌ويژه راديو و تلويزيون‪ ،‬در شگوفايی زبان و از جمله واژه‌گزينی سهم مهمی دارد‪ .‬بهتر است‬
‫واژه‌گزينی را از ويرايش کتاب‌های درسی و برنامه‌ريزی زبانی رسانه‌ها آغاز کرد‪.‬‬
‫از اين‌رو ضرور است که در بخش تأليف کتاب‌های درسی وزارت معارف‪ ،‬افرادی که با زبان‌شناسی و ويراستاری‬
‫آشنايی داشته باشند‪ ،‬برگزيده شوند‪ .‬تقويت رشته‌های زبان فارسی و از جمله پايه‌گذاری رشته‌ی ويرايش در دانشگاه‌ها و‬
‫زبان فارسی و هم‌سو کردن کتاب‌های درسی‪ ،‬علمی و ساير نشريات با‬ ‫ِ‬ ‫ت‬
‫ساير مؤسسات علمی در حل بخشی از مشکال ِ‬
‫تحوالت زبانی و واژه‌گزينی ياری می‌رساند‪.‬‬
‫خط انگليسی‬
‫نگارش فارسی به ِ‬
‫کاربران کامپيوتر (رایانه) و تليفون‌ (گوشی‌)های همراه‪ ،‬متن فارسی‌ را به‬
‫ِ‬ ‫با پیدایش و گسترش فناوری‪ ،‬گروه‌هايی از‬
‫(خط) انگلیسی می‌نويسند‪ .‬اين روش بیشتر در گپ‌های انترنتی (چت)‪ ،‬نوشتن نامه‌های الکترونيکیـ (برقی) و‬ ‫ِ‬ ‫دبیره‬
‫پيامک‌های گوشی‌های همراه به‌كار گرفته می‌شود‪ .‬نبود الفبای فارسی در برخی از سامانه (سیستم)‌های رایانه‌ای و‬
‫گوشی‌های همراه‪ ،‬کاربُرد الفبای انگلیسی را برای کاربران فارسی‌زبان ناگزير می‌سازد‪.‬‬
‫خط انگليسی نگرانی را در میان پاسداران زبان و ادب فارسی به‌وجود آورده است‪ .‬آن‌ها بیم از‬ ‫نوشتن متن فارسی به ِ‬
‫آن دارند که سرنوشت زبان فارسی در آسيای‌‌ميانه از جمله در تاجيکستان‪ ،‬که هم‌اکنون فارسی را به دبيره‌ی سیریلیک‬
‫می‌نويسند‪ ،‬گریبان‌گیر زبان ما گردد‪.‬‬
‫روشن است که دگرگون شدن دبیره يا زبان‌نگاره‪ ،‬پيامدهای منفی زيادی دارد‪ .‬يکی از پيامدهای منفیـ آن برهم خوردن‬
‫بافت و ريخت نوشتاری زبان است‪ .‬هر زبانی‪ ،‬زبان‌نگاره‌ای دارد که با ساختار آوایی آن زبان‪ ،‬يعنی شکل تلفظ واژه‌ها‬
‫هماهنگ است‪ .‬ما به ياری آن عالمت‌ها‪ ،‬زبان را به نگارش در‌می‌آوریم‪ .‬مزيد بر آن‪ ،‬اين گونه‌ نگارش سبب ضعيف‬
‫شدن سواد کاربران فارسی به‌ويژه جوانان می‌شود و جوانان ما را در درست خواندن متن‌های فارسی دچار مشکل‬
‫می‌سازد‪ .‬درست خواندن متن‌های نوشتاری‪ ،‬درست تلفظ کردن واژه‌ها از ارزش ویژه‌ای برخوردار است‪.‬‬
‫روشن است که حکومت می‌تواند با جلوگیری از ورود گوشی‌های همراه و رایانه‌‌های بدون زبان فارسی و رسانه‌ها با‬
‫نشر آگهی‌ها و اعالم خطرهای ناشی از رشد این گونه‌ نگارش‪ ،‬راه را به‌روی رشد اين روش ببندد‪.‬‬
‫خط فارسی ممکن شده است‪ .‬نرم‌افزارهای فارسی و چاپ‬ ‫در بسياری از گوشی‌های کنونی همراه و رایانه‪ ،‬نوشتن به ِ‬
‫زبان فارسی در حال گسترش است‪ .‬اميد بر آن است که همه‌ی جوانان سرزمین ما‪،‬‬‫ِ‬ ‫کتاب‌های آموزش رایانه به‬
‫خط زیبای فارسی بنویسند‪.‬‬
‫واژه‌های فارسی را به ِ‬
‫‪ ‬مقابله با فارسی‌دری‪ ‬‬
‫زبان‬
‫ِ‬ ‫ت فراروی‬ ‫زبان فارسی‌دری‪ ،‬يکی از مشکال ِ‬
‫ِ‬ ‫مقابله‌ی گروه‌های معينی در درون و بيرون دولت افغانستان با‬
‫زبان فارسی‌دری وارد آورده‪ .‬امروز اين مقابله‪ ،‬بيشتر از همه‬
‫ِ‬ ‫فارسی است‪ .‬اين مقابله در صد سال پسين‪ ،‬آسيب‌های به‬
‫ت ملی"‪ ،‬با استفاده از‬
‫در راستای تحميل چند واژه غيرفارسی بر دستگاه واژگان فارسی‌دری به نام "مصطلحا ِ‬
‫اهرام‌های قدرت‪ ،‬از جمله "دادگاه عالی" متمرکز شده‪ ،‬که اشکارا در پشت آن انگيزه‌های سياسی خوابيده است‪ .‬در‬
‫زبان فارسی از اداره و‬
‫ِ‬ ‫واقع اين رويکرد به اين معنی است‪ ،‬که همه راه‌های را که اين گروه‌ها در راستای کنار زدن‬
‫حوزه‌ی آموزش پيموده‌اند‪ ،‬به بن‌بست خورده است و نفس اين رويکرد‪ ،‬نشانه‌ی درماندگی است‪.‬‬
‫زبان‌های دری (فارسی‌) و پشتو‪ ،‬براساس قانون اساسی فعلی افغانستان‪ ،‬زبان‌های رسمی کشوراند؛ يعنی اينکه هر دو‬
‫زبان دارای حقوق برابر‌اند؛ هر دو زبان در کاربُرد اصطالحات خود بر پايه قاعده‌های زبانی حق برابر داراند‪ .‬بدين‬
‫ترتيب ما‪ ،‬مصطلحات رسمی فارسی‌دری و پشتو داريم‪ .‬کاربُرد اصطالحات فارسی در متن فارسی و اصطالحات پشتو‬
‫در متن پشتو‪ ،‬امريست قانونی و طبيعی‪.‬‬
‫ت کاربران همه‌ی‬ ‫کف دس ِ‬
‫ت فروان و گسترده‌ی را بيرون از دستگاه دولت در ِ‬ ‫مزيد بر نکته‌ی باال‪ ،‬جهان امروز امکانا ِ‬
‫زبان‌ها گذاشته است و انحصار و سيطره دولت‌ها را بر حوزه‌ی زبان‌‪ ،‬زير پرسش برده است‪ .‬يک نگاه‌ی کوتاه به‬
‫رسانه‌های گروهی درون و برون کشور‪ ،‬نشان می‌دهد که اصطالحات اداری دولت و مراکز علمی با چه گستردگی‬
‫شمار اندک گويشوران زبان فارسی‌دری‬ ‫ِ‬ ‫رسانه‌يی و زبان‌زد مردم شده است‪ .‬به‌گونه‌ای نمونه‪ :‬ده سال پيش‪،‬‬
‫اصطالحات دانشگاه‪ ،‬دانشکده‪ ،‬دانشجو‪ ... ،‬شهرداری‪ ،‬شهردار‪ ،‬دادگاه‪ ،‬دادستان و ‪ ...‬را به کار می‌بردند‪ ،‬اما امروز‬
‫از اين دست واژه‌ها به پيمانه‌ی گسترده رسانه‌ی و زبان‌زد مردم شده است‪ .‬بايد واقعيت‌های امروز را درک کرد‪.‬‬
‫مخالفت با کاربُرد چند واژه‌‌ی فارسی‌دری در مراکز علمی و اداره دولت هيچ توجيه کارشناسانه و زبان‌شناسانه ندارد‪.‬‬
‫زبان رسمی دولت و جمهور مردم و هم‌زمان زبان علم و فن‪ ،‬اداره و سياست در درازای سده‌ها بوده‬ ‫ِ‬ ‫زبان فارسی‌دری‪،‬‬
‫ِ‬
‫زبان فارسی پديد‬
‫ِ‬ ‫به‬ ‫ما‬ ‫تمدنی‬ ‫‌ی‬
‫ه‬ ‫حوز‬ ‫در‬ ‫اداری‬ ‫و‬ ‫علمی‬ ‫اصطالحات‬ ‫نخستين‬ ‫بود‪.‬‬ ‫خواهد‬ ‫هم‬ ‫آتيه‬ ‫در‬ ‫و‬ ‫است‬ ‫هم‬ ‫اکنون‬ ‫و‬
‫حق هيج‬
‫حق مسلم هر شهروند است‪ .‬چنين ِ‬ ‫زبان فارسی ِ‬
‫ِ‬ ‫آمده است‪ .‬روشن است که کاربُرد واژه‌های علمی و اداری‬
‫ربطی به فرمان و تحکم ندارد‪ .‬اصطالحات زبان‌های ديگر در زبان فارسی مانند هر زبان ديگر نه با تحکم‪ ،‬بلکه بر‬
‫پايه‌ی نياز و قاعده‌ زبانی پذيرفته می‌شود‪.‬‬
‫تجربه نشان داد که راهبردهای غيردموکراتيک و زورگويانه‪ ،‬سياست تحکم و تحميل نه تنها مشکل زبان را حل‬
‫زبان فارسی‌دری هيچ‬‫ِ‬ ‫نمی‌کند‪ ،‬بلکه به پويايی و رشد طبيعی آن آسيب می‌رساند و تنش زبانی را دامن می‌زند‪ .‬تخريب‬
‫کمک به انکشاف هيج زبانی نمی‌کند‪ .‬آن‌هايکه فکر می‌کنند با ويران کردن فارسی‌دری زبانی را آباد می‌کنند‪ ،‬راه خطا‬
‫و ژاژ را می‌پيمايند و معلوم می‌شود که آگاهی از راه‌های دموکراتيک و علمی توسعه يک زبان ندارند‪.‬‬
‫به باور نگارنده بِخرادانه است که گونه‌گونی‪ ،‬برابری و همزيستی زبان‌ها را بپذيريم‪ ،‬توانايی و نيروی خود را برای‬
‫رشد و بهسازی زبان‌های کشور بگذاريم‪.‬‬
‫‪ ‬سخ ِن فرجام‬
‫ت جدی در سده‌ی بیست‌ویکم در قلمرو‬ ‫زبان فارسی به عنوان زبان پويا و سرزنده‪ ،‬با چالش‌ها و ناماليما ِ‬
‫ِ‬ ‫بدون ترديد‬
‫خود و از جمله در زادگاهش روبه‌رو است‪ .‬سوگمندانه بايد گفت که حکومت افغانستان نه تنها پاس زبان و ادب‬
‫فارسی‌دری را ندارد‪ ،‬بلکه در پاره‌ای موارد به ستيز با آن بر می‌خيزد‪ .‬در چنين اوضاع و احوال برای اين‌که اين زبان‬
‫از اين چالش‌ها‪ ،‬سرفراز بيرون شود‪ ،‬به همت‪ ،‬تالش و پويايی بيشتر پاسداران و دوست‌داران زبان نياز دارد‪.‬‬
‫زبان فارسی‬
‫ِ‬ ‫اين زبان در راستای پاسخ‌گويی به خواست‌های فزاينده‌ی انسان به پویايی بيشتر نياز دارد‪ .‬توانمندی بيشتر‬
‫به‌ويژه در حوزه‌ی دانش و فناوری معاصر به نويسندگان و گويندگان پوياتر نياز دارد‪ .‬در اين راستا پويندگی و فعال‬
‫بودن زبان فارسی اميدوارکننده است و آينده‌ای بهتر را نويد می‌دهد‪ .‬امروز گنجينه‌ی واژگان (گنج‌واژه) زبان فارسی‪،‬‬
‫از جمله دانش‌واژه‌ها افزايش يافته و کاربُرد آن گسترده‌تر از ديروز است و مردم در بسياری از مناطق کشور در‬
‫زبان فارسی‌دری را به‌عنوان زبان رابط و ميانجی برگزیده‌اند‪ .‬در واقع اين زبان‬
‫ِ‬ ‫زندگی روزمره و دادوگرفت‪،‬‬
‫به‌مثابه‌ی زبان فراقومی در ميان گروه‌های قومی مرزوبوم ما پيوستگی را تقويتـ کرده است‪.‬‬
‫زبان فارسی در درازای تاريخ‪ ،‬متحول و پويا بوده و با چالش‌های زيادی مبارزه بُرده‪ ،‬به نوسازی و بازساسی خود‬
‫ِ‬
‫پرداخته و توانسته هويت خود را نگهدارد و اميدواريم که با توليد دادهای فکری و انديشه‌های علمی‪ ،‬ساختارهای خود‬
‫را غنی و بارور بسازد‪ .‬روشن است که زبان پيش از همه با توليد انديشه‪ ،‬برای واژه‌گزينی احساس نياز می‌کند‪.‬‬
‫زبان فارسی در برهه‌ی کنونی نيست‪.‬ما هر روز شاهد هجوم واژه‌های بيگانه‬
‫ِ‬ ‫اما همه‌ی اين‌ها‪ ،‬دليل بر آسيب‌ناپذيری‬
‫در درون زبان فارسی هستيم‪ .‬در اين ميان نقش رسانه‌ها و نهادهای آموزشی از يک‌سو در جلوگيری از ورد اين‬
‫واژه‌های بيگانه و از سوی ديگر در گسترش و فزونی گنجينه‌ی واژگان فارسی از طريق واژه‌سازی و برابرگزينی‌های‬
‫مناسب‪ ،‬بسيار مهم است‪.‬‬
‫زبان فارسی امروز هم آمادگی‪ ،‬ظرفيت و پويايی الزم‪ ،‬برای بيان مسائل علمی را دارد و هم در انتقال دانش معاصر‬
‫نقش با اهميتی را ايفا می‌کند‪ .‬ساالنه هزارها عنوان کتاب‪ ،‬نشريه‪ ،‬تارنما‪ ،‬تارنگار و ‪ ...‬در پهنه‌ی جهانی به اين زبان‬
‫ِ‬
‫منتشر می‌شود‪ .‬بخشی از اين‌ها عمدتا بيرون از دستگاه رسمی سياست حکومت‌ها پياده می‌شود‪ .‬اما برای غنای بيشتر‬
‫فارسی پويايی همه گویشوران زبان و به‌ويژه دانشمندان و انديشمندانی که به اين زبان بینديشند و بنويسند‪ ،‬با اهميت‬
‫است‪ .‬در اين ميان در ايجاد دانش‌واژه‌های برابر عالوه بر سهم دانشمندان نقش مترجمان و ويراستاران نير مهم است‪.‬‬
‫هم‌چنين برگزاری همايش‌ها و کارگاه‌های علمی در حوزه‌ی زبان به امر تقويت علمی زبان فارسی مدد می‌رساند‪.‬‬
‫اميد بر آن است که در نبود فرهنگستان زبان و ادب در کشور ما‪ ،‬با تالش‌های انفرادی و گروهی پاسداران و‬
‫زبان فارسی راهبرد کارا و سياست علمی در راستای رشد و بهسازی اين زبان طرح و اجرای آن مديريت‬‫ِ‬ ‫دوست‌داران‬
‫زبان فارسی در پله‌ی تکاملی باالتری قرار گيرد‪ .‬به‌ياد داشته باشيم‪ ،‬هر زبانی که توانايی و پويايی دارد و‬
‫ِ‬ ‫سالم شود و‬
‫زبان فارسی به گویشوران‬
‫ِ‬ ‫بيشتر‬ ‫هرچه‬ ‫پويايی‬ ‫‌رو‬
‫ن‬ ‫اي‬ ‫از‬ ‫تقابل‪.‬‬ ‫و‬ ‫ستيز‬ ‫با‬ ‫نه‬ ‫‌رود‪،‬‬
‫ی‬ ‫م‬ ‫پيش‬ ‫به‬ ‫‌شود‪،‬‬
‫ی‬ ‫م‬ ‫همگام‬ ‫با تحوالت‬
‫پوياتر نيازمند است‪ .‬بی‌توجهی نسبت به اين امر‪ ،‬عوارض جبران‌ناپذير در پی دارد‪.‬‬
‫زبان فارسی‌دری‪ ،‬به مثابه‌ی زبان کهن و رسمی جمهور مردم‪ ،‬زبان فارسی به مثابه‌ی ارثيه‬
‫ِ‬ ‫سخن پايانی اين‌که‬
‫عنوان رکن از هويت ملی ما‪ ،‬با تاریخ و فرهنگ ما پیوندی ناگستنی‬
‫ِ‬ ‫وسرمايه‌ی مشترک مردمان حوزه‌ی تمدنی ما‪ ،‬به‬
‫دارد؛ آینده‌ی فرهنگی و تاريخی‪ ،‬هويت فردی و جمعی ما با سرنوشت آن گره خورده است؛ تهديد آن‪ ،‬تهديد فرهنگ و‬
‫هويت ماست و از اين‌رو هم‪ ،‬نبايد در برابر چالش‌های فراروی زبان فارسی کوتاه آمد‪.‬‬
‫‪ ‬‬

‫_____‪ ‬‬
‫پی‌نوشت‌ها‪:‬‬
‫[‪ ]1‬واژه‌ی "چالش" که در فرهنگ‌های فارسی نوشته و معنی شده است‪ ،‬مگر تا ميانه‌های دهه‌ی ‪۱۳۷۰‬خورشيدی‬
‫چندان رايج نبود‪ ،‬اما امروز در ادبيات و بحث‌های اجتماعی کاربُرد فروان پيدا کرده است و مترادف با واژه‌های‬
‫بحران‪ ،‬آسیب‪ ،‬تهدید‪ ،‬خطر‪ ،‬کاستی‪ ،‬نارسايی‪ ،‬نابسامانی‪ ،‬کمبود‪ ،‬مشکل‪ ،‬کشمکش‪ ،‬تنش‪ ،‬به مبارزه طلبيدن‪ ،‬چلنج‬
‫(انگليسی)‪ ... ،‬بکار می‌رود‪.‬‬
‫[‪ .]2‬کاظم کاظمی‪ ،‬همايش ميراث مشترک مکتوب‪/http://mkkazemi.persianblog.ir/post/619 ،‬‬
‫[‪ .]3‬لطيف ناظمی‪ ،‬کابلی که من ديدم‪ ،‬ماهنامه نی‪ ،‬شماره ‪ ١١‬سال نهم‪ ،‬قوس (آذر) ‪ /١٣۹٠‬نوامبر ‪ ،٢٠١١‬فنلند‪.‬‬
‫[‪ .]4‬رازق رویین?‪http://tajikam.com/fa/index.php‬‬
‫‪option=com_content&;task=view&id=373&Itemid=46‬‬
‫[‪ .]5‬انجمن نویسندگان‪ ،‬در سال ‪۱۳۶۳‬خورشيدی‪ ،‬رساله‌یی را با نام "روش امالی دری" زیر نظر استادان زبان‌ تهيه‪،‬‬
‫چاپ و منتشر کرد‪ .‬این رساله پیشنهادهای را برابر با ویژه‌گی‌های گویشی مردم ما و آواشناسی علمی پیش‌کش کرد‪.‬‬
‫يادداشت‪ :‬زنده‌ياد داکتر عبداالحمد جاويد (‪١٣٨١-١٣٠٦‬خ)‪ ،‬پژوهش‌های گسترده‌ی در حوزه زبان و ادب فارسی از‬
‫خود به‌جا گذاشته است‪ .‬خوشبختانه به همت داکتر اخشيد جاويد‪ ،‬شماری از مقاالتـ زنده‌‌ياد گردآوری شده و در چهار‬
‫جلد‪ ،‬در سال ‪ ١٣۹٠‬خورشيدی در کابل چاپ شده‪ .‬اين چهار جلد همراه با ساير کتاب‌های زنده‌ياد جاويد‪ ،‬مجموعه‌ی با‬
‫اعتبار در حوزه‌ی کارهای پژوهشی زبان وادب فارسی است‪.‬‬
‫ِ‬ ‫ارزش و با‬
‫ِ‬

You might also like