Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 138

‫چرا مسلمان هستم‬

‫یک گزارش نیمهفلسفی‬

‫محمدعلی میرباقری‬
‫حقوق این کتاب متعلق به نگارنده است‪ ،‬که جهت استفادهی عمومی در فضای مجازی منتشر شده است‪.‬‬

‫هرگونه نشر و توزیع این کتاب بالمانع است‪.‬‬

‫استفاده از مطالب کتاب با ذکر منبع بالمانع است‪.‬‬


‫فهرست‬

‫پیشگفتار ‪1 ....................................................‬‬

‫درآمد ‪9 .......................................................‬‬

‫انکارآمدی ادلهی فلسفی‪ ،‬در اثبات حقانیت دین اسالم ‪15 ......‬‬

‫آای قرآن معجزه و حجتی برای امیان است؟‪27 ...................‬‬

‫چرا مسلمان هستم ‪89 ..........................................‬‬

‫منابع ‪127 .....................................................‬‬


‫پیشگفتار‬

‫برتراند راسل‪ ،‬فیلسوف معاصر بریتانیای‪ ،‬کتاب معروفی دارد اب عنوان‬


‫چرا مسیحی نیستم که پیاده شدهی یکی از سخنرانیهای اوست‪.‬‬
‫عنوان کتابی که پیش روی مشاست‪ ،‬اب نظر به این کتاب انتخاب‬
‫شده؛ هرچند که برخالف راسل‪ ،‬من در اینجا قصد دارم ات از‬
‫خداابوری دفاع کنم‪.‬‬
‫دو انگیزه من را به نوشنت این کتاب تریی ومود‪ :‬خنست آنکه‬
‫یکی از هبرتین راهها برای سامان دادن به اندیشههای شخصی و‬
‫دیدن اینکه آای آن اندیشهها قوام و شایستگی الزم برای تبدیل شدن‬
‫به یک ابور را دارند ای خری‪ ،‬به حتریر درآوردن آنهاست‪ .‬در هنگام‬
‫نوشنت‪ ،‬اندیشه واضح شده‪ ،‬ضعفها و مشکالت آن بر نگارنده‬
‫آشکار میگردد‪ .‬من اب نگارش این کتاب درواقع به واکاوی‬
‫اندیشههای خود بهعنوان یک فرد مسلمان (که بدواً دین خود را از‬
‫حمیط به ارث برده) پرداخته و خواستهام ببینم که آای دینداری من‬
‫معقول است ای خری‪.‬‬
‫‪ / 2‬چرا مسلمان هستم‬

‫اگرچه این حج فکری یک سفر انگهانی نبوده و موضوعاتی که‬


‫در اینجا مطرح میشود عمداتً مدتها در ذهن من ارزایبیشده و‬
‫چکش خوردهاند‪ ،‬اباینحال ابز هم در جایجای این مسری اب‬
‫یافلگرییهایی روبرو بودهام‪ .‬بعضاً امیان خود را به حلاظ عقالنی در‬
‫موضع ضعف دیده‪ ،‬گاهی آن را کامالً معقول و موجه ایفتهام‪.‬‬
‫هرچند که این کتاب تعمداً خمتصر تدوین شده‪ ،‬اما پیش آمده که‬
‫برای بعضی از مباحث بهاندازهی یک حتقیق مستقل وقت صرف‬
‫کردهام ‪ .‬برای مثال‪ ،‬در خبش مربوط به اعجاز‪ ،‬جمبور شدم حتقیقی‬
‫جانبی را آیاز کنم که حاصل آن کتابی شد بسیار حجیمتر از کتاب‬
‫حاضر‪ 1.‬ای برای حبث درابره اسکیزوفرنی‪ ،‬الزم بود ات به عرصهی‬
‫اتزهای ورود کرده‪ ،‬منابع متعددی را خبوامن‪.‬‬
‫هدف دوم من از نگارش این کتاب‪ ،‬کمک به کسانی است که‬
‫اب پرسشهایی مشابه آنچه در ذهن من وجود دارد درگری هستند و‬
‫خود را ملزم به طی کردن مسریی عقالنی برای رسیدن به امیان‬

‫‪ .1‬عنوان این اثر رسالهای انتقادی در ابب اعجاز قرآن است‪.‬‬


‫پیشگفتار ‪3 /‬‬

‫میبینند‪ ،‬اما به هر دلیلی ‪ -‬اعم از نداشنت وقت و مهارتهای الزم‬


‫‪ -‬ومیتوانند این کار را اجنام دهند‪ .‬البته من حمتوای این کتاب را‬
‫حرف هنایی در عرصهی موجه بودن دینداری مسلمااننه ومیدامن؛‬
‫ولی به نظرم این حتقیق ات حد زایدی کمک میکند ات افراد بتوانند از‬
‫جمرایی عقالنی به پذیرش اسالم نزدیک شوند‪.‬‬
‫اما اصالً چرا ابید خبواهم دیگران مسلمان ابشند؟ این خواسته‬
‫ازآنرو است که فکر میکنم زندگی دیندارانه هبرت از زندگی بدون‬
‫دین است‪ .‬البته درابرهی این موضوع اینجا حبث خنواهم کرد‪ ،‬اما‬
‫درجمموع فکر میکنم دینداری به سعادت نزدیکتر از خالف آن‬
‫است‪ .‬پس دیگردوستی من را به این سو میبرد که به دیگران در‬
‫پذیرش دین کمک کنم‪ .‬اما چرا اسالم؟ این پرسشی است که در‬
‫انتهای این کتاب به آن اپسخ خواهم داد؛ زمانی که تالش میکنم‬
‫نشان دهم چرا پذیرش اسالم به پذیرش سایر اداین اولویت دارد‪.‬‬
‫*‬
‫‪ / 4‬چرا مسلمان هستم‬

‫کتاب حاضر از چند خبش تشکیل شده‪ :‬در خبش عمدهی این‬
‫کتاب نشان دادهام که چرا مشهورترین دالیلی که ممکن است راهی‬
‫به سوی اسالم تلقی شوند‪ ،‬از نظر من مردود هستند‪ .‬در خبش‬
‫خنست کتاب سعی کردهام آشکار کنم که دالیل فلسفی که برای‬
‫اثبات وجود خدا معرفی شدهاند‪ ،‬کمک زایدی به دینداری ما‬
‫ومیکند‪ .‬مطال این خبش عمداتً فاقد ارجاع هستند‪ .‬علت آن این‬
‫است که مباحث مطرح شده کامالً در حیطهی ختصص آکادمیک‬
‫من قرار دارند‪ 1‬و به نظرم انتظار معقولی است که از خوانندگان‬
‫چننی کتابی خبواهم در پذیرش صدق مقدمات استداللهامی به من‬
‫اعتماد کنند‪ .‬البته میتوانستم منت را مهراه اب ارجاعات بنویسم؛ اما‬
‫اگر میخواستم چننی کاری اجنام دهم‪ ،‬میابیست حبث را مفصلتر‬
‫و آکادمیکتر از آنچه هست مطرح میکردم؛ کاری که عالوه بر‬

‫‪ .1‬من مدرک دکرتی خود را در سال ‪ 1396‬در رشتهی فلسفهی دین از‬
‫دانشگاه هتران اخذ کردم‪.‬‬
‫پیشگفتار ‪5 /‬‬

‫افزودن حجم قابلتوجهی به کتاب‪ ،‬بعید میدامن در نگاه خماطبانی‬


‫که برای این کتاب در نظر گرفتهام‪ ،‬جذاب و حتی الزم ابشد‪.‬‬
‫اگر مشا‪ ،‬بهعنوان خماط این کتاب عالقهای به فلسفه ندارید‪ ،‬ای‬
‫مطال این خبش از کتاب را ماللآور ایفتید‪ ،‬میتوانید بهراحتی از‬
‫روی خبش اول کتاب عبور کنید‪ ،‬بیآنکه به کلیت حبث ضربهای‬
‫وارد شود‪ .‬کافی است این مقدار بدانید که به نظر من‪ ،‬دالیل‬
‫فلسفی به نفع خداابوری که در فلسفهی دین مطرح میشوند‪ ،‬راهی‬
‫به سوی پذیرش اسالم ومیبرند‪.‬‬
‫در خبش دوم‪ ،‬سراغ اصلیترین دلیلی که متفکران مسلمان‬
‫بهعنوان دلیل حقانیت اسالم معرفی کردهاند‪ ،‬رفتهام‪ .‬مهانطور که‬
‫احتماالً میدانید‪ ،‬طبق آموزههای کالمی اسالم‪ ،‬أتیید حقانیت‬
‫نبوت یک شخص‪ ،‬نیازمند ارائهی معجزه از جان اوست‪ .‬در‬
‫‪ / 6‬چرا مسلمان هستم‬

‫اسالم گفته میشود معجزهی پیامرب اسالم قرآن است‪ 1.‬بنابراین‪،‬‬


‫الزم بود که خبشی از کتاب را به حبث از اعجاز قرآن اختصاص‬
‫دهم؛ زیرا موضع نگرفنت در مقابل اعجاز قرآن‪ ،‬بهدرستی من را اب‬
‫این اشکال مواجه میکرد که چرا به این اصلیترین دلیل دینداران‬
‫مسلمان نپرداختهام‪ .‬ازآجناییکه حبث راجع به اعجاز قرآن ادبیات‬
‫گسرتدهای را در متون اسالمی به خود اختصاص داده‪ ،‬ابوجود‬
‫تالشم برای خالصه بودن مباحث کتاب‪ ،‬این خبش نسبتاً مفصل‬
‫شده‪ .‬خوانندهای که وقت ای حوصله کافی ندارد‪ ،‬میتواند حتی از‬
‫خواندن این خبش نیز صرفنظر کند‪ .‬تنها کافی است بداند که من‬
‫به اعجاز قرآن ابور ندارم‪ ،‬و به این جهت ِصرف وجود قرآن را‬
‫دلیلی کافی برای امیان به اسالم ومیبینم‪.‬‬

‫‪ .1‬در این کتاب راجع به سایر معجزات نسبتدادهشده به پیامرب اسالم‬


‫صحبتی ومیکنم‪ .‬زیرا وقوع این معجزات بیش از آن حمل مناقشه هستند که بتوان‬
‫برای اثبات حقانیت یک دین به آنها تکیه کرد‪.‬‬
‫پیشگفتار ‪7 /‬‬

‫بعدازاین دو خبش سلبی‪ ،‬در خبش آخر کتاب سعی کردهام دالیل‬
‫اجیابی خود را برای ابور به اسالم معرفی کنم؛ دالیل سادهای که هر‬
‫ذهن عادیای بهراحتی میتواند فهم کند‪ .‬از نظر من دالیلی از این‬
‫دست بیش از هر دلیل دیگری میتواند در مردم نسبت به پذیرش‬
‫حقانیت اسالم ریبت اجیاد کند‪.‬‬
‫درآمد‬

‫چرا مسلمان هستم؟ فکر میکنم این سؤالی است که هر مسلمانی‬


‫ابید اپسخی برای آن داشته ابشد؛ مهانطور که هر بودایی‪ ،‬یهودی‬
‫و هر دیندار دیگری نیز ابید بتواند اپسخی برای پرسش متناظر اب‬
‫این سوال ارائه کند‪ .‬ظاهراً از این حرف برمیآید که اعتقاد دارم هر‬
‫ابوری ابید به استدالل متکی ابشد؛ اما منظور من دقیقاً این نیست‪.‬‬
‫امیانگرااین‪ 1‬معتقدند که برای امیان داشنت نیازی به داشنت دالیل‬
‫‪2‬‬
‫فلسفی نیست‪ ،‬و حتی برخی از آنها مانند سورن کییرکگور‬
‫داشنت دالیل فلسفی را خمل امیان میدانند‪ .‬اب وجود این‪ ،‬حتی اگر‬
‫مشا امیانگرا هم ابشید‪ ،‬برای امیانگرا بودنتان ابید دلیلی داشته‬
‫ابشید‪ ،‬و این منظور من است وقتی میگومی هرکسی ابید برای‬
‫دینداریاش دلیلی داشته ابشد‪.‬‬

‫‪1. fideists‬‬
‫‪2. Søren Kierkegaard‬‬
‫‪ / 10‬چرا مسلمان هستم‬

‫حال اگر این دیدگاه درست ابشد و ما ملزم به داشنت دلیل برای‬
‫دینداری خود ابشیم‪ ،‬برای هر فرد مسلمان این سؤال که «چرا‬
‫مسلمان هستم؟» ای به شکل عمومیتر برای هر فرد دیندار این‬
‫پرسش که «چرا به دین الف ابور دارم؟» نقشی حموری پیدا میکند‪.‬‬
‫من ومیدامن خداوند در آخرت اب کسانی که بدون داشنت دلیل‬
‫کافی و بدون عقلورزی جدی دیندار هستند چگونه رفتار خواهد‬
‫کرد‪ .‬شاید خداوند امیان آنها را پذیرفته و در سایهی رمحت خود‬
‫جایشان دهد‪ .‬درواقع هم به نظر اینطور میرسد‪ .‬چراکه اکثر‬
‫دینداران اتریخ کسانی بودهاند که فارغ از عقلورزی‪ ،‬و عمداتً در‬
‫بسرتی موروثی‪ ،‬دیندار بودهاند‪ .‬عجی خواهد بود اگر خداوند‪،‬‬
‫مثالً در مورد مسلماانن ‪ -‬اب فرض حقانیت اسالم ‪ -‬این خیل کثری‬
‫انسانها را از رمحت اخروی حمروم کند‪ .‬ضمن اینکه درصد بسیار‬
‫زایدی از کسانی که عقلورزی میکنند نیز دارای خطاهای فکری‬
‫هستند‪.‬‬
‫درآمد ‪11 /‬‬

‫اب این وصف‪ ،‬آای ضرورتی برای مستدل کردن امیان وجود دارد؟‬
‫من فکر میکنم که این وظیفه صرفاً بر دوش کسانی است که‬
‫ضرورت عقلورزی را درک میکنند؛ یعنی کسانی که صرف پذیرش‬
‫دین برایشان کافی نیست؛ درست مثل کسانی که صرف شنیدن‬
‫خربی در وسیلهی نقلیهی عمومی‪ ،‬در نظرشان دلیل کافی برای ابور‬
‫به صحت آن خرب نیست (درحالیکه برخی مردم مهان خرب را‬
‫بهسادگی ابور میکنند‪ ).‬این سهلابور نبودن‪ ،‬ای به عبارتی ذهن‬
‫انتقادی داشنت‪ ،‬را میتوان نوعی فضیلت ذهنی دانست‪ .‬اگر مشا‬
‫واجد این فضیلت ذهنی ابشید‪ ،‬از مشا انتظار میرود که بتوانید‬
‫امیانتان را مستدل کنید؛ مهانطور که از یک فرد بزرگسال‪،‬‬
‫بهواسطهی بلوغ فکریاش‪ ،‬انتظار اجنام کارهایی میرود که آن انتظار‬
‫درمورد یک کودک وجود ندارد‪ .‬به عبارتی‪ ،‬ضرورت عقلورزی در‬
‫حوزهی امیان دینی تنها شامل حال افرادی است که دارای فضیلت‬
‫‪ / 12‬چرا مسلمان هستم‬

‫فوق هستند و چننی افرادی جماز نیستند که امیان به دین خاصی را‬
‫‪1‬‬
‫صرفاً بپذیرند‪.‬‬

‫‪Doxastic Voluntarism‬‬ ‫‪ .1‬در معرفتشناسی مبحثی وجود دارد حتت عنوان‬


‫ای ارادهگرایی در حوزهی ابور‪ .‬این مبحث به این پرسش میپردازد که آای‬
‫انسانها در شکلدهی به ابورهای خود دارای اراده و اختیار هستند؟ یعنی آای‬
‫من میتوامن اراده کنم که به فالن چیز ابور داشته ابشم؟ اگر افراد اختیاری در‬
‫شکل دهی به ابورهایشان نداشته ابشند‪ ،‬آنگاه اینکه به دینی خاص امیان داشته‬
‫ابشند ای نه‪ ،‬بریون از دایرهی اختیار آنها است‪ .‬لذا ومیتوانیم افراد را‬
‫بهواسطهی امیان یریمستدلی که به یک دین دارند مشاتت کرده‪ ،‬بگوییم امیانشان‬
‫انموجه است؛ زیرا این افراد اب ارادهی شخصی امیان نیاوردهاند و عمالً در امیان‬
‫آوردن انگزیر بودهاند‪.‬‬
‫یک تقسیمبندی خوب در ‪ ،Doxastic Voluntarism‬تقسیم آن به ‪Direct‬‬
‫‪( Doxastic Voluntarism‬ارادهگرایی مستقیم) و ‪Indirect Doxastic‬‬

‫‪( Voluntarism‬ارادهگرایی یریمستقیم) است‪ .‬ارادهگرایی مستقیم میگوید که‬


‫ما مستقیماً میتوانیم در اینکه به چه چیزی ابور داشته ابشیم ارادهی خود را‬
‫اعمال کنیم‪ .‬این دیدگاهی است که من آن را قبول ندارم و فکر میکنم‬
‫بهصورت عمومی نیز پذیرفته نیست‪ .‬اما دیدگاه دیگر‪ ،‬یعنی ارادهگرایی‬
‫درآمد ‪13 /‬‬

‫یریمستقیم‪ ،‬میگوید اگرچه ما ومیتوانیم مستقیماً در شکلدهی به ابورهامیان‬


‫نقش داشته ابشیم‪ ،‬اما میتوانیم بهحنو یریمستقیم ابورهامیان را کنرتل کنیم‪ .‬مثالً‬
‫اگر من اب شواهد انقصی مواجه شوم مبنی بر اینکه خودروی الف هبرت از بقیه‬
‫است (مثالً صرفاً انم شرکت سازنده را مالک قرار دهم) ممکن است در مهان‬
‫حلظه نتوامن در تغیری این ابور که خودروی الف هبرتین است نقش داشته ابشم‪،‬‬
‫اما میتوامن بهطور یریمستقیم‪ ،‬از طریق مطالعه و حتقیق‪ ،‬این ابور را در خود‬
‫تغیری دهم‪ .‬درواقع اراده گرایی یریمستقیم به دنبال تغیری ابورها از طریق تغیری‬
‫شواهد است‪ ،‬درحالیکه ارادهگرایی مستقیم میخواهد ابورها را مستقیماً تغیری‬
‫دهد‪.‬‬
‫اب توجه به این مطال ‪ ،‬گفنت اینکه الاقل برخی از اشکال امیانآوری بدون ِ‬
‫دلیل‬
‫عقالنی انموجه است‪ ،‬تنها در صورتی اندرست است که هیچکدام از دو‬
‫صورت ارادهگرایی صادق نباشند‪ .‬اما من به دالیلی که اینجا جمالش نیست فکر‬
‫میکنم که ارادهگرایی یریمستقیم درست است‪ .‬درنتیجه‪ ،‬برخی اشکال‬
‫امیانآور ِی بدون ِ‬
‫دلیل عقالنی انموجه است؛ یعنی آن امیانآوریهایی که افراد‬
‫دارای ذهن انتقادی بدون داشنت دلیل کافی امیان میآورند‪.‬‬
‫‪ / 14‬چرا مسلمان هستم‬

‫پس ات اینجا اب اتکا به جمموعهای از پیشفرضها‪ ،‬این را فرض‬


‫گرفتم که امیان به دینی خاص‪ ،‬الاقل برای خبشی از مؤمنان‪ ،‬ابید‬
‫مدلل ابشد‪ .‬در کتاب حاضر قصد دارم این دالیل را از منظر خود‬
‫بیان کنم‪.‬‬
‫ناکارآمدی ادلهی فلسفی‪ ،‬در اثبات حقانیت دین اسالم‬

‫در فلسفهی دین‪ ،‬دالیل خمتلفی برای اثبات وجود خدا ارائه میشود‪.‬‬
‫این دالیل‪ ،‬که هیچکدام بدون معارض نیستند‪ ،‬میخواهند وجود‬
‫خدای اداین ابراهیمی‪ 1‬را اثبات کنند‪ 2.‬بگذارید کالمم را ابتدا‬
‫بهصورت خالصه بیان کنم‪ .‬من شخصاً هیچکدام از این دالیل را‬
‫دارای قدرت الزم در دفاع از ابور به یکی از اداین ابراهیمی‪ ،‬مثالً‬
‫اسالم‪ ،‬ومیدامن‪ .‬در ادامه توضیح خواهم داد که چرا چننی فکر‬
‫میکنم‪.‬‬
‫در میان براهنی اثبات وجود خدا‪ ،‬برخی مانند برهان موسوم به‬
‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬
‫کیهانشناختی و برهان نظم ‪ ،‬حتی اگر موفق ابشند‪ ،‬اساساً‬

‫‪ .1‬منظور از اداین ابراهیمی یهودیت‪ ،‬مسیحیت و اسالم است‪.‬‬


‫‪ .2‬علت حموریت اداین ابراهیمی در مباحث فلسفهی دین‪ ،‬پیدایش این رشتهی‬
‫پژوهشی در بسرت اداین ابراهیمی‪ ،‬مشخصاً مسیحیت‪ ،‬است‪.‬‬
‫‪3. Cosmological Argument‬‬
‫‪4. Argument from Design‬‬
‫‪ / 16‬چرا مسلمان هستم‬

‫خدایی مانند خدای اسالم را اثبات ومیکنند‪ .‬خدای اسالم‪،‬‬


‫آنچنانکه عموماً مسلماانن به آن ابور دارند‪ ،‬خدایی است که‬
‫مههچیز را میداند‪ ،‬به اجنام هر کاری تواان است‪ ،‬مهرابن است و‪...‬‬
‫اما این براهنی وجود چننی خدایی را اثبات ومیکنند‪ .‬اجازه بدهید‬
‫نگاهی به این براهنی بیندازمی‪.‬‬
‫برهان کیهانشناختی صورتبندیهای خمتلفی دارد که به یکدیگر‬
‫شبیهاند‪ .‬مشهورترین این صورتبندیها به اصل علیت متکی است‪.‬‬
‫این صورتبندی میگوید هرچیزی که در جهان مبینیم‪ ،‬علتی دارد‪.‬‬
‫برخی از اشیاء جهان علت اشیاء دیگر هستند‪ .‬مثالً علت گرمای‬
‫زمنی خورشید است‪ ،‬و علت گرمای خورشید فعل و انفعاالت درون‬
‫آن‪ .‬اما اگر قرار ابشد این زجنریهی علل ات بینهایت ادامه داشته‬
‫ابشد‪ ،‬به حلاظ فلسفی به مشکل برمیخورمی‪ .‬به تعبری فالسفه دچار‬
‫تسلسل میشومی و تسلسل حمال است‪ .‬این یعنی ما ومیتوانیم‬
‫زجنریهای داشته ابشیم که ابتدای آن مشخص نباشد‪ .‬لذا زجنریهی‬
‫ناکارآمدی ادلهی فلسفی‪ ،‬در اثبات حقانیت دین اسالم ‪17 /‬‬

‫علل جهان نیز ابید در نقطهای اپاین ایبد‪ .‬آجنایی که این زجنریه‬
‫ختم میشود‪ ،‬به علتالعلل ای خدا رسیدهامی‪.‬‬
‫به این صورتبندی برهان کیهانشناختی نقدهای خمتلفی وارد‬
‫است‪ .‬اوالً‪ ،‬اصل علیت که میگوید «هر چیزی علتی دارد» خود‬
‫میتواند مورد مناقشه قرار گرید‪ 1‬و نیازمند اثبات است؛ اثباتی که‬
‫ظاهراً ومیتوان بهراحتی آن را ارائه کرد‪ .‬اگر این اصل درست نباشد‪،‬‬
‫کل استدالل فرومیریزد‪ .‬اثنیاً‪ ،‬چرا زجنریهی علل را به خود جهان‬
‫ختم نکنیم و آن را ات بریون از جهان برده‪ ،‬به خدا برسانیم؟ اگر‬
‫دیدگاهی شبیه دیدگاه فیزیک جدید داشته ابشیم جهان‪ ،‬نه چیزی‬
‫خود علتالعلل خواهد بود‪.‬‬
‫فراتر از آن‪ْ ،‬‬
‫اما حتی اگر این نقدها هم وارد نباشند‪ ،‬خدایی که استدالل‬
‫کیهانشناختی اثبات میکند شباهتی زایدی به خدای اداین‬
‫ابراهیمی ندارد؛ چراکه میان «علتالعلل» بودن و «عامل‪ ،‬قادر‪،‬‬

‫‪ .1‬برای مثال‪ ،‬تعبری کپنهاگی مکانیک کوانتوم اب اصل علیت سر سازگاری‬


‫ندارد‪.‬‬
‫‪ / 18‬چرا مسلمان هستم‬

‫مهرابن و‪ »...‬بودن تفاوت زایدی است‪ .‬صورتهای دیگر برهان‬


‫کیهانشناختی نیز مشکالت مشاهبی دارند‪.‬‬
‫برهان دیگر‪ ،‬برهان نظم است‪ .‬مدعای این برهان چیزی است‬
‫اب این مضمون‪ :‬فرض کنید در راهی میروید و اب یک ساعت روی‬
‫زمنی مواجه میشوید‪ .‬ساعت را برمیدارید و به آن نگاه میکنید‪.‬‬
‫نظم پیچیدهی ساعت‪ ،‬چرخدندهها‪ ،‬فنرها‪ ،‬عقربهها و‪ ...‬مهه و مهه‬
‫حکایت از آن دارند که این ساعت خودبهخود به وجود نیامده و‬
‫سازنده و انظمی دارد‪ .‬حال اگر به جهان نگاه کنیم و مثالً موجود‬
‫پیچیدهای مانند انسان را در نظر بگریمی‪ ،‬میبینیم که نظمی بهمرات‬
‫پیچیدهتر بر آن حاکم است‪ .‬پس این شی‪ ،‬یعنی انسان‪ ،‬نیز ابید‬
‫سازنده و انظمی داشته ابشد‪ ،‬و آن سازنده خداست‪.‬‬
‫به این برهان نقدهای خمتلفی وارد است‪ .‬خنست اینکه نظریهی‬
‫تکامل داروین که امروزه در میان دانشمندان علوم جتربی قبول عام‬
‫ایفته‪ ،‬توضیح بسیار خوبی برای وجود اشیاء پیچیدهای مانند‬
‫جانداران است‪ .‬فیزیک هم میتواند توضیح خوبی برای سایر ساز و‬
‫ناکارآمدی ادلهی فلسفی‪ ،‬در اثبات حقانیت دین اسالم ‪19 /‬‬

‫کارهای طبیعی جهان ارائه دهد‪ .‬پس برای توضیح پیچیدگیهای‬


‫طبیعت الزم نیست وجود خدا را فرض بگریمی‪ .‬گذشته از این‪ ،‬برهان‬
‫نظم هم مانند برهان کیهانشناختی‪ ،‬خدایی را اثبات میکند که اب‬
‫خدای اداین ابراهیمی تفاوت دارد‪ .‬خدای برهان نظم هنایتاً ابید‬
‫قادر و دارای ذهنی بسیار پیچیدهتر از انسان ابشد ات بتواند انظم‬
‫چننی جهانی ابشد‪ .‬اما ابید دقت داشته ابشیم که این خدایی است‬
‫که در بسیاری از اداین یریابراهیمی هم پیدا میشود‪ .‬لذا ومیتوان‬
‫گفت برهان نظم اثباتکنندهی خدای اداین ابراهیمی است‪.‬‬
‫اباینحال‪ ،‬فکر میکنم که در بنی براهنی اثبات وجود خدا یکی از‬
‫انفذترین براهنی‪ ،‬برهان نظم است و از دو برهان معروف و‬
‫کالسیک دیگر‪ ،‬یعنی برهان کیهانشناختی و برهان وجودی (که‬
‫در ادامه بیان خواهم کرد) أتملبرانگیزتر است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫برهان دیگری که در اثبات وجود خدا ارائه شده‪ ،‬برهان وجودی‬
‫است‪ .‬این برهان که انتزاعیترین برهان اثبات وجود خدا است‪،‬‬

‫‪1. Ontological Argument‬‬


‫‪ / 20‬چرا مسلمان هستم‬

‫ادعایی اب این مضمون دارد‪ :‬مفهوم خدا را بهعنوان «کاملترین‬


‫موجود» در نظر بگریید‪ .‬کاملترین موجود صفات متعددی دارد؛‬
‫مثالً قادر مطلق است‪ ،‬عامل مطلق است‪ ،‬بینهایت مهرابن است‬
‫و‪ ...‬مهه اوصاف چننی موجودی مقید به قیدهای مطلق ای بینهایت‬
‫است‪ .‬حال اگر دو موجود در متامی صفات یکسان ابشند اما یکی‬
‫از آنها وجود داشته ابشد و دیگری وجود نداشته ابشد‪ ،‬اولی‬
‫کاملتر خواهد بود‪ .‬پس کاملترین موجود ابید وجود نیز داشته‬
‫ابشد‪ .‬درنتیجه کاملترین موجود وجود دارد‪.‬‬
‫این برهان در شکلهای قرن بیستمیاش آنقدر پیچیده است که‬
‫بیان آن در اینجا انممکن است‪ .‬اما درهرصورت به نظر میرسد که‬
‫در این برهان یک خطای اساسی وجود دارد‪ .‬درواقع اگر موجودی‬
‫خبواهد کاملترین موجود ابشد‪ ،‬آنگاه ابید از وجود نیز برخوردار‬
‫ابشد؛ اما این به آن معنا نیست که حتما ابید کاملترین موجود‪،‬‬
‫وجود داشته ابشد‪ .‬گذشته از این‪ ،‬اینکه چرا ابید برخی صفات‪،‬‬
‫ناکارآمدی ادلهی فلسفی‪ ،‬در اثبات حقانیت دین اسالم ‪21 /‬‬

‫مثالً مهرابنی‪ ،‬کمال حمسوب شود حمل حبث است‪ .‬بعضاً مهرابنی ‪-‬‬
‫برای مثال برای یک قاضی ‪ -‬میتواند نقص ابشد نه کمال‪.‬‬
‫درهرصورت برهان وجودی یکی از کماقبالترین براهنی در میان‬
‫فالسفه است‪ ،‬هرچند که فیلسوفان بزرگی مانند دکارت بهصورتی از‬
‫آن ابور داشتهاند‪.‬‬
‫برهان مهم دیگری که میتوان به آن اشاره کرد‪ ،‬برهان جتربهی‬
‫دینی است‪ .‬جتربهی دینی در اصطالح فلسفهی دین مهان چیزی‬
‫است که در عرف عام کشف و شهود عارفانه خوانده میشود‪ .‬این‬
‫برهان بیان میکند که مشاهدهی مستقیم خداوند ای جلوههای او‬
‫توسط صاح جتربهی دینی‪ ،‬دلیلی بر وجود خداست‪ .‬مهانطور که‬
‫اگر فرد قابلاعتمادی به ما بگوید که در خیاابن شخص خاصی را‬
‫دیده ما حرفش را ابور میکنیم‪ ،‬کالم صاح جتربهی دینی نیز (به‬
‫شرط اطمینان ما نسبت به سالمت عقلی و اخالقی او) شاهدی‬
‫است مبنی بر حقیقت جتربهی دینی و وجود داشنت آنچه جتربه‬
‫شده‪ ،‬یعنی خداوند‪.‬‬
‫‪ / 22‬چرا مسلمان هستم‬

‫بر این برهان اشکاالت خمتلفی وارد است‪ .‬به نظر من اشکالی‬
‫که این برهان ومیتواند در برابر آن اتب بیاورد چالش جتارب دینی‬
‫متعارض است‪ 1.‬طبق این چالش‪ ،‬جتربهی دینی خمتص به پریوان‬
‫اداین ابراهیمی که خدای مشرتکی دارند نیست‪ .‬جتربهی دینی در‬
‫اداین شرقی‪ ،‬مثالً بودیسم‪ ،‬نیز رخ میدهد‪ .‬اما خدای دین بودایی‬
‫کامالً اب خدای اداین ابراهیمی متفاوت است‪ .‬اگر قرار ابشد‬
‫جتربهی دینی داللت بر وجود خدا داشته ابشد‪ ،‬آنگاه هم خدای‬
‫اداین ابراهیمی ابید وجود داشته ابشد‪ ،‬هم خدااین اداین شرقی‪ ،‬که‬
‫این نوعی تعارض است (که مثالً جهان دو منشأ و دو یایت داشته‬
‫ابشد‪ ).‬البته جراینی در فلسفهی دین وجود دارد که به آن‬
‫کثرتگرایی دینی‪ 2‬گفته میشود و به دنبال آن است که نشان دهد‬

‫‪ .1‬برای پیگریی این حبث‪ ،‬نگاه کنید به‪ :‬یزدانی‪ ،‬عباس و مریابقری‪ ،‬حممدعلی‪.‬‬
‫(‪ « .)1399‬چالش جتارب دینی متعارض برای برهان جتربه دینی و بررسی‬
‫راهحلها»‪ .‬در قبسات‪ .‬مشاره ‪ .97‬صص ‪ 25‬ات ‪.47‬‬
‫‪2. religious pluralism‬‬
‫ناکارآمدی ادلهی فلسفی‪ ،‬در اثبات حقانیت دین اسالم ‪23 /‬‬

‫مههی اداین دارای جوهرهی واحدی هستند‪ .‬اگر کسی موفق شود‬
‫چننی چیزی را نشان دهد‪ ،‬به نظرم برهان جتربهی دینی دلیل خوبی‬
‫در اثبات وجود امر یایی‪ 1‬است‪ .‬اما حقیقتاً فکر ومیکنم که تالش‬
‫کثرتگرااین چندان موفقیتآمیز بوده ابشد‪ .‬شکاف میان اداین‬
‫شرقی و اداین ابراهیمی آنقدر زاید است که به نظر ومیرسد بتوان‬
‫میان آنها پلی بنا کرد‪.‬‬
‫برهان دیگر در اثبات وجود خدا‪ ،‬برهان معجزه است‪ .‬معنای‬
‫معجزه در این برهان چیزی فراتر از افعالی است که به انبیاء نسبت‬
‫داده میشود‪ .‬مثالً شفای یک بیمار در اثر دعا ای جنات یریمنتظره‬
‫از یک حادثه نیز معجزه حمسوب میشود‪ .‬این برهان میگوید‬
‫حوادث معجزهگونی که در طول اتریخ اتفاق افتاده و هنوز هم‬
‫اتفاق میافتد‪ ،‬دلیلی است بر اثبات وجود خدا‪ .‬خبش بزرگی از‬

‫‪ .1‬از تعبری «امر یایی» استفاده میکنم‪ ،‬چون خدایی که از دل چننی‬


‫کثرتگراییای درآید‪ ،‬ومیتواند عیناً مهان خدای اداین ابراهیمی ابشد ات بدون‬
‫دردسر برای آن از لفظ «خدا» استفاده کنیم‪.‬‬
‫‪ / 24‬چرا مسلمان هستم‬

‫ادبیات مربوط به برهان معجزه حول این پرسش میگردد که آای‬


‫میتوان پذیرفت که در طول اتریخ معجزاتی رخداده است؟ فرض من‬
‫این است که میتوان پذیرفت‪ .‬گزارشهای مربوط به شفا ایفنتهای‬
‫یریقابلتصور ای جنات ایفنتهای یریمنتظره آنقدر زاید هستند که‬
‫میتوان گفت به احتمال زاید معجزاتی در طول اتریخ رخداده است‬
‫(در حنی نگارش مهنی کتاب ماجرای مردی را خواندم که از‬
‫آمسانخراشی ‪ 47‬طبقه سقوط کرد و زنده ماند‪ .‬پزشک او در مورد‬
‫این حادثه گفته است «اگر مشا دنبال یک معجزه میگردید مطمئناً‬
‫این یک معجزه است‪ )1».‬من فکر میکنم این برهان میتواند ات‬
‫حدی موفق ابشد‪ .‬یعنی احتماالً میتواند وجود امری فراجهانی را‬
‫اثبات کند‪ .‬اما عجالتاً این برهان دیدیهی فکری من است و‬
‫ومیتوامن اب قطعیت بگومی که اسالم از دل آن درمیآید ای نه‪ .‬برای‬
‫مثال‪ ،‬فکر میکنم این برهان نیز‪ ،‬مانند برهان جتربهی دینی‪ ،‬اب‬
‫چالش اداین شرقی مواجه است‪ .‬یعنی گزارشهایی از حوادث معجزه‬

‫‪1. http://www.bbc.com/news/magazine-39114931‬‬
‫ناکارآمدی ادلهی فلسفی‪ ،‬در اثبات حقانیت دین اسالم ‪25 /‬‬

‫گون در اداین شرقی نیز وجود دارد که این گزارشها ابعث میشود‬
‫اعتبار اداین شرقی به اپیهی اداین ابراهیمی برسد‪ .‬ازآجناییکه خدای‬
‫اداین ابراهیمی اب خدای اداین شرقی انسازگار است‪ ،‬پس به نظر‬
‫میرسد که این برهان نیز به سادگی راه به امیان ومیبرد‪.‬‬
‫عالوه بر براهنی ابال‪ ،‬برهانهای دیگر نیز مطرحاند که فکر‬
‫میکنم آنها نیز قوت الزم در اثبات وجود خدا را نداشته‪ ،‬اب‬
‫مشکالتی کم و بیش مشابه مشکالت براهنی دیگر مواجهاند‪.‬‬
‫حاصل مرور کواته و سریعی که بر خبش بزرگی از فلسفهی دین‬
‫داشتم این است که براهنی اثبات وجود خدا درجمموع تواانیی الزم را‬
‫برای اجنام رسالتی که بر عهده گرفتهاند‪ ،‬ندارند‪ .‬لذا شخصاً در‬
‫وهلهی اول برای ابور به وجود خدا‪ ،‬و در مرتبهی بعدی برای ابور‬
‫به اسالم‪ ،‬وابسته به هیچکدام از براهنی فلسفی نیستم‪.‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟‬

‫در خبش قبل سعی کردم انکارآمدی دالیل فلسفی برای اثبات وجود‬
‫خدای اسالم را نشان دهم‪ .‬اگر براهنی فلسفی در اثبات وجود‬
‫خدای اسالم انتواناند‪ ،‬درواقع ما به حلاظ فلسفی دلیلی برای ابور‬
‫به اسالم ندارمی‪ .‬به عبارتی‪ ،‬از طریق فلسفه ‪ -‬الاقل آن مقدار که ات‬
‫امروز پیشرفته ‪ -‬ومیتوان به اسالم رسید‪.‬‬
‫در این خبش میخواهم اصلیترین دلیلی را که از سوی‬
‫اندیشمندان مسلمان برای اثبات حقانیت اسالم و نبوت پیامرب این‬
‫دین ارائه شده‪ ،‬نقد کنم‪.‬‬
‫*‬
‫مهمترین دلیلی که علمای اسالم برای نشان دادن حقانیت اسالم‬
‫و نبوت حممد بن عبدهللا معرفی میکنند‪ ،‬اعجاز قرآن است‪ .‬ارائهی‬
‫معجزه توسط پیامربان یک روش معمول و معقول برای نشان دادن‬
‫حقانیت کالم آنهاست‪ .‬موسی اب اژدها کردن عصا و عیسی اب‬
‫‪ / 28‬چرا مسلمان هستم‬

‫زنده کردن مرده حقانیت خود را بر مردم زمانشان اثبت کردند‪ .‬اما‬
‫پیامرب اسالم چطور این کار را اجنام داد؟‬
‫در کت خمتلف گزارشات متنوعی از معجزات پیامرب اسالم ‪-‬‬
‫یری از قرآن ‪ -‬ضبط شده است‪ .‬اما ظاهراً متام این گزارشات‬
‫ضعیفتر از آن هستند که بتوان آنها را نشانی بر صدق نبوت‬
‫پیامرب اسالم گرفت‪ .‬برای مثال‪ ،‬مشهورترین معجزهی یریقرآنی‬
‫منتس به پیامرب‪ ،‬شقالقمر ای شکافنت ماه است‪ .‬اما حقیقت این‬
‫است که جدای از قوت و ضعف اسناد این ماجرا‪ ،‬اگر ماه واقعاً‬
‫شکافته شده بود‪ ،‬این واقعه نهتنها در حجاز‪ ،‬بلکه در خبش‬
‫قابلتوجهی از کرهی زمنی مشاهده و توسط برخی از افراد ضبط‬
‫میشد‪ .‬اباینحال هیچ گزارشی از سایر نقاط جهان مبنی بر دو نیم‬
‫شدن ماه وجود ندارد؛ حالآنکه دانش جنوم در میان بشر در قرن‬
‫‪1‬‬
‫هفتم میالدی از بلوغ قابلتوجهی برخوردار بوده است‪.‬‬

‫‪ .1‬به این نقد اپسخهایی داده شده‪ ،‬که من در رسالهای انتقادی در ابب اعجاز‬
‫قرآن به آنها اپسخ دادهام‪ .‬اما عجالتاً‪ ،‬برای دیدن نقدهایی بر شقالقمر میتوانید‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪29 /‬‬

‫شاید به خاطر ضعف گزارشهای معجزات خمتلف پیامرب اسالم‬


‫است که عمده تالش علمای اسالم در معرفی معجزه برای پیامرب‪،‬‬
‫بر قرآن متمرکز بوده و کتابهای فراوانی در این زمینه نوشتهاند‪ .‬اب‬
‫توجه به این کتابها‪ ،‬به نظر میرسد اصلیترین وجوه ذکر شده‬
‫برای اعجاز قرآن اینها هستند‪:‬‬
‫‪ .1‬اعجاز بیانی‪،‬‬
‫‪ .2‬اعجاز ییبی‪،‬‬
‫‪ .3‬اعجاز علمی‪،‬‬
‫‪ .4‬اعجاز عددی‪.‬‬
‫البته مهانطور که گفتم اینها اصلیترین وجوه معرفیشده برای‬
‫اعجاز قرآن هستند‪ ،‬نه متام آنها‪ .‬من در کتابی اب عنوان رسالهای‬
‫انتقادی در ابب اعجاز قرآن‪ ،‬که پیشتر نیز از آن انم بردم‪،‬‬

‫به این مقاله مراجعه کنید‪ :‬هبرامی‪ ،‬حممد‪ 1392( .‬ش)‪« .‬شقالقمر در ترازو»‪ .‬در‬
‫علوم قرآن و حدیث‪ .‬مشارهی ‪ .92‬صص ‪.40-9‬‬
‫‪ / 30‬چرا مسلمان هستم‬

‫بهتفصیل دالیل خویش را در نقد اعجاز قرآن بیان کردهام‪ .‬در اینجا‬
‫تنها بهصورت گذرا و خمتصر به برخی از این ادله اشاره خواهم کرد‪،‬‬
‫که بعضاً نقلقول مستقیم از کتاب مذکور است‪.‬‬

‫نقد اعجاز بیانی قرآن‬


‫گفته میشود در زمان ظهور اسالم‪ ،‬شعر و شاعری در میان اعراب‬
‫رونق فراوانی داشت‪ .‬در این زمان خداوند حممد بن عبدهللا را اب قرآن‬
‫که به حلاظ ادبی و بیانی در اوج قرار دارد به سوی اعراب فرستاد ات‬
‫ایشان که اب شعر مأنوس بودند‪ ،‬خارقالعادگی آن را درک کرده‪ ،‬به‬
‫آن امیان آورند‪ .‬در مهنی راستا‪ ،‬داستانهای خمتلفی راجع به واکنش‬
‫اعراب جاهلی به زیبایی منحصربهفرد و فرابشری قرآن نقل شده‬
‫است‪ .‬اما من به چند دلیل به اعجاز بیانی قرآن ابور ندارم‪:‬‬

‫‪ -1‬مهمترین دلیل من آن است که تشخیص اینکه زیبایی قرآن‬


‫فرابشری است برای شخص من که تسلط ویژهای بر ادبیات عرب‬
‫ندارم ممکن نیست‪ .‬شاید اساساً این کار تنها در قدرت عربزابنی‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪31 /‬‬

‫که عمیقاً ادبیات عرب را میشناسد ابشد‪ .‬کما اینکه یک فرد‬


‫یریفارسیزابن شاید هرگز نتواند درک کند که چرا از نظر بسیاری‬
‫حافظ برترین‪ ،‬ای یکی از برترین شاعران فارسیزابن است‪ .‬گفته شده‬
‫ادوارد براون‪ ،‬شرقشناسی که نهتنها ادبیات فارسی را میشناخت‬
‫بلکه مورخ این حوزه بود و کتابی دارد اب عنوان اتریخ ادبیات ایران‬
‫در چهار جلد‪ ،‬نتوانست راز حمبوبت حافظ را درک کند‪ .‬او در‬
‫جایی مطلبی اب این مضمون گفته‪« :‬در شگفتم چگونه است در‬
‫ایران ابوجود شاعر بزرگی چون صائ تربیزی‪ ،‬ایرانیان حافظ را بیش‬
‫‪1‬‬
‫از مهه دوست دارند و او را بزرگترین شاعر فارسی میدانند‪».‬‬
‫اون متخصص ادبیات فارسی از درک چرایی حمبوبیت‬ ‫نهتنها ادوارد بر ِ‬
‫حافظ وامانده‪ ،‬بلکه اگر فارسیزابنی اهل شعر و شاعری نباشد‬
‫شاید حافظ را چندان نپسندد‪ .‬به مهنی قیاس‪ ،‬تشخیص برخورداری‬
‫قرآن از زیبایی فرابشری شاید فقط در عهدهی قلیلی از عربزابانن‬
‫ابشد که به ادبیات عرب نیز تسلط دارند‪ .‬درهرصورت‪ ،‬من شخصاً‬

‫‪ .1‬مشس لنگرودی‪ .‬روزی که برف سرخ ببارد از آمسان‪ .‬ص ‪.4‬‬


‫‪ / 32‬چرا مسلمان هستم‬

‫ومیتوامن اب صرف نگاه کردن به قرآن راجع به این وجه از اعجاز آن‬
‫اظهارنظر کنم و ازآجناکه خماطبنی قرآن قرار است مردمانی از هر‬
‫زابن اب هر سطحی از دانش ابشند‪ ،‬کمی عجی است که‬
‫برجستهترین وجه اعجاز قرآن ات این حد اختصاصی و یریعمومی‬
‫ابشد‪.‬‬
‫در اپسخ به این نقد گفته میشود که برای پذیرش اعجاز بیانی‬
‫قرآن میتوان‪ ،‬مثل سایر حوزهها‪ ،‬به متخصصنی فن مراجعه کرد‪.‬‬
‫مثالً برومی ببینیم در طول اتریخ متخصصنی ادبیات عرب راجع به‬
‫اعجاز بیانی قرآن چه حکمی کردهاند و از آنها پریوی کنیم‪ .‬چراکه‬
‫حکم متخصص در هر حوزهای حجت است‪.‬‬
‫به این پیشنهاد چند اشکال دارم‪ :‬اوالً‪ ،‬بنا بر مشهور «تقلید در‬
‫اصول دین جایز نیست» و ابور به حقانیت قرآن یکی از اصول‬
‫دین‪ ،‬ای به عبارت هبرت اساس اصول دین است‪ .‬لذا میتوان گفت‬
‫درمورد آن تقلید جایز نیست‪ .‬اثنیاً‪ ،‬عمدهی کسانی که در طول‬
‫اتریخ بر زیبایی شگفتآور قرآن صحه گذاشتهاند‪ ،‬عاملان مسلمان‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪33 /‬‬

‫بودهاند؛ آنهم نه کسانی که بهواسطهی کشف این زیبایی مسلمان‬


‫شدهاند‪ ،‬بلکه کسانی که مسلمان به دنیا آمده و بعداً قرآنشناس‬
‫شدهاند‪ .‬به این جهت‪ ،‬دراینابره حکم عاملان مسلمان برای یک‬
‫انظر بیطرف حجت نیست؛ زیرا ایشان در مظان این اهتام قرار‬
‫دارند که بهواسطهی دلبستگی به دینشان از صدور حکمی‬
‫بیطرفانه فاصله گرفتهاند‪ .‬لذا ومیتوان حکم عاملان مسلمان را‬
‫شاهدی بر حقانیت قرآن دانست‪.‬‬
‫ممکن است کسی بگوید این تنها عاملان مسلمان نیستند که بر‬
‫زیبایی خارقالعاده قرآن صحه گذاشتهاند؛ در مهان صدر اسالم‬
‫برخی مشرکان زیبایی قرآن را ستودهاند‪ ،‬چنانکه ولید بن مغریه گفته‬
‫است‪:‬‬
‫‪ / 34‬چرا مسلمان هستم‬

‫«این سخن شریین و زیباست‪ ،‬درخىت تنومند است كه تنهی‬


‫آن نریومند و شاخ و برگ آن پرمثر است‪ .‬این نه سخن بشر‬
‫‪1‬‬
‫است‪».‬‬

‫در اپسخ به این مطل خواهم گفت که در مقابل کالم ولید بن‬
‫مغریه و امثال آن‪ ،‬بسیاری دیگر از مشرکان صدر اسالم توجه‬
‫خاصی به قرآن نکردهاند‪ .‬بسیاری از شاعران صدر اسالم ای اسالم‬
‫نیاوردند‪ ،‬ای تنها پس از فتح مکه و قرار گرفنت در تنگنا اسالم را‬
‫پذیرفتند‪ .‬این در حالی است که اگر قرآن به حلاظ بیانی معجزه‬
‫میبود‪ ،‬ابید پیش از هرکسی این شاعران را تسلیم خود میکرد‪،‬‬
‫چنانکه در داستان روایرویی موسی اب ساحران درابر فرعون‪ ،‬ساحران‬

‫‪ .1‬طربسی‪ .‬ترمجهی جممعالبیان‪ .‬ذیل آیه ‪ 90‬سوره حنل‪ .‬اباینحال‪ ،‬در‬


‫کهنترین اتریخنگاری موجود از حیات پیامرب در مکه‪ ،‬یعنی سریت حممد رسول‬
‫هللا نوشتهی ابن هشام‪ ،‬کالم ولید بن مغریه فاقد قید فرابشری بودن است‪:‬‬
‫« سوگند به خداوند که سخن او شریینی و حالوتی دارد و اصل او استوار و‬
‫فرعش خوشوماست‪ ».‬ابن هشام‪ .‬سریت حممد رسولهللا‪ .‬ج‪ .1‬ص ‪.356‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪35 /‬‬

‫ابوجوداینکه از فرعون وعدهی اپداش گرفته بودند‪ ،1‬بهحمض اینکه‬


‫متوجه شدند کار موسی شعبده و سحر نیست به او امیان آوردند‪:‬‬
‫«(ساحران) گفتند‪" :‬اى موسى! ای اینكه (تو اول عصایت را)‬
‫مىافكىن‪ ،‬و ای اینكه (ما) خنستنی كسى ابشیم كه مىاندازمی؟!"‬
‫(‪( )65‬موسى) گفت‪" :‬بلكه (مشا) بیفكنید‪ ".‬و انگهان‬
‫ریسمانهایشان و عصاهاى آانن بر اثر سحرشان در خیال او‬
‫(چنان) مىومود‪ ،‬كه آنها در جن وجوشند! (‪ )66‬و موسى در دل‬
‫خود ترسى احساس كرد (كه مبادا مردم گمراه شوند‪ )67( ).‬گفتیم‪:‬‬
‫"نرتس‪ ،‬كه تنها تو برترى‪ )68( .‬و آنچه را در دست راستت هست‬
‫بیفكن‪ ،‬ات آنچه را اب زیركى ساختهاند بهسرعت ببلعد؛ در حقیقت‬
‫آنچه را اب زیركى ساختهاند‪ ،‬نرینگ جادوگر است؛ و ساحر هرکجا‬
‫آید رستگار (و پریوز) خنواهد شد‪( )69( ".‬عصاى موسى افسونها‬

‫‪ « .1‬جادوگران نزد فرعون آمدند و گفتند‪ :‬اگر یلبه ایبیم‪ ،‬ما را اپداشى هست؟‬
‫(‪ )113‬گفت‪ :‬آرى‪ ،‬و مشا از مقرابن خواهید بود (‪( »)114‬اعراف‪ 113 :‬و‬
‫‪)114‬‬
‫‪ / 36‬چرا مسلمان هستم‬

‫را بلعید‪ )،‬و ساحران سجدهكنان (به زمنی) درافتاده‪ ،‬گفتند‪" :‬ما به‬
‫‪1‬‬
‫پروردگار هارون و موسى امیان آوردمی‪»)70(".‬‬

‫‪ -2‬عالوه بر این‪ ،‬شواهدی از صدر اسالم وجود دارد که نشان‬


‫میدهد قرآن به حلاظ بیانی فرابشری نیست؛ زیرا در صدر اسالم‬
‫برخی صحابه بعضی متون را اب آایت قرآن اشتباه میگرفتهاند‪.‬‬
‫شاخصترین کسی که در چند مورد برخی کلمات بشری را اب آایت‬
‫قرآن اشتباه گرفته عمر بن خطاب‪ ،‬خلیفهی دوم‪ ،‬است‪ .‬وی معتقد‬
‫بود که آیه موسوم به «آیهی رجم»‪ ،‬که راجع به سنگسار است‪ ،‬از‬
‫قرآن حذف شده‪ .‬آن آیه چننی بود‪« :‬الشیخ و الشیخة إذا زنیا‬
‫فارمجومها ألبتة‪ ».‬ازآجناییکه مسلماانن معتقدند که از قرآن چیزی‬
‫کسر نشده‪ ،‬و قرآن اصطالحاً بدون حتریف است‪ ،‬ابید پذیرفت‬
‫آنچه عمر به قرآن نسبت میداده کالمی بشری بوده و چون وی‬
‫کالمی بشری را اب قرآن اشتباه گرفته‪ ،‬میتوان گفت که آایت قرآن‬

‫‪ .1‬طه‪.70-65 :‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪37 /‬‬

‫به حلاظ بیانی آنچنان برجسته نیستند که بشود آنها را بهسادگی از‬
‫آیه موسوم به‬‫کالم بشری تشخیص داد‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬عمر سه ْ‬
‫«آیهی ریبت»‪« ،‬آیهی جهاد» و «آیهی فراش» را نیز داخل در‬
‫‪1‬‬
‫قرآن میدانسته‪ ،‬حالآنکه جزو قرآن نیستند‪.‬‬
‫بهیریاز خلیفهی دوم‪ ،‬عایشه مهسر پیامرب نیز معتقد بود که آیهی‬
‫موسوم به «آیهی رضعات» جزو قرآن است‪ ،‬حالآنکه چننی آیهای‬
‫‪2‬‬
‫داخل در قرآن امروزی نیست‪.‬‬
‫مورد بعدی مربوط به ابوموسی اشعری‪ ،‬از کاتبان وحی است‪.‬‬
‫وی آایت زیر را داخل در قرآن میدانست‪« :‬لو کان البن آدم‬
‫واداین من مال البتغی وادایً اثلثاً و ال میأل جوف ابن آدم اإال الرتاب»‬
‫و «ای أیاها الذین آمنو مل تقولون ماال تفعلون‪ .‬فتکت شهادة فی‬
‫‪3‬‬
‫أعناقهم فتسألون عنها یوم القیامة‪».‬‬

‫‪ .1‬حممدهادی معرفت‪ .‬حتریفانپذیری قرآن‪ .‬صص ‪.160-163‬‬


‫‪ .2‬مهان‪ ،‬ص ‪.166‬‬
‫‪ .3‬مهان‪ ،‬ص ‪.170‬‬
‫‪ / 38‬چرا مسلمان هستم‬

‫صحابی دیگری به انم مسلمة بن خملد األنصاری نیز معتقد بود‬


‫که این عبارات جزو قرآن است‪« :‬إن الذین آمنوا و هاجروا و‬
‫جاهدوا فی سبیل هللا أبمواهلم و أنفسهم أال أبشروا أنتم املفلحون‪.‬‬
‫والذین آووهم و نصروهم و جادلوا عنهم القوم الذین یض هللا‬
‫علیهم‪ .‬أولئک ال تعلم نفس ما أُخفي هلم من اقرة أعنی جزاءً مبا کانو‬
‫‪1‬‬
‫یعملون‪».‬‬
‫اما مهمترین شاهد‪ ،‬موارد مربوط به أبی ابن کع و عبدهللا بن‬
‫مسعود است‪ .‬ایشان دو تن از برجستهترین قرآنشناسان در میان‬
‫صحابه بودند‪ .‬أبی گمان میکرد دو سوره به انمها «خلع» و‬
‫«حفد» داخل در قرآن هستند‪ ،2‬و عبدهللا نیز میپنداشت سورههای‬
‫‪3‬‬
‫فلق و انس جزو قرآن نیستند‪.‬‬

‫‪ .1‬مهان‪ ،‬ص ‪.169‬‬


‫‪2. Arthur Jeffery. Materials for The History of The Text of The‬‬
‫‪Qur’an. p 180 & 181.‬‬
‫‪ .3‬سیوطی‪ .‬االتقان‪ .‬ج ‪ .1‬ص ‪.265‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪39 /‬‬

‫این موارد‪ ،‬و موارد دیگری که میتوان ذکر کرد‪ ،‬نشان میدهد که‬
‫برخی از عربزاباننی که قرآن را در زمان پیامرب درک کرده بودند‪،‬‬
‫تواانیی متییز قاطع میان آایت و سورههای قرآن و کالم یریاهلی را‬
‫نداشتهاند؛ حالآنکه اگر قرآن از بیانی فرابشری هبرهمند میبود‪،‬‬
‫قاعداتً میابیست اعراب عصر نزول‪ ،‬بهویژه قرآنشناسانشان‪،‬‬
‫بهسادگی کالم قرآن را از یری از آن تشخیص دهند‪.‬‬

‫‪ -3‬حتی در میان علمای اسالم‪ ،‬چننی نبوده که در طول اتریخ مهه‬


‫بر اعجاز بیانی قرآن ابور داشته ابشند‪ .‬یکی از دیدگاههای قدمیی‬
‫در مورد اعجاز قرآن «صرفه» است‪ .‬این دیدگاه میگوید چننی‬
‫نیست که معارضنی قرآن از آوردن مانند قرآن انتوان ابشند‪ ،‬بلکه‬
‫درواقع این خداوند است که مانع اجنام این کار میشود‪ .‬دو قرائت‬
‫خمتلف از صرفه چننی است‪ -1 :‬خداوند بهواسطهی از بنی بردن‬
‫انگیزهی معارضنی برای آوردن مثل قرآن‪ ،‬مانع از آوردن مهانند قرآن‬
‫میشود؛ ‪ -2‬خداوند علوم الزم برای آوردن مثل قرآن را از معارضنی‬
‫سل میکند‪.‬‬
‫‪ / 40‬چرا مسلمان هستم‬

‫به دیدگاه صرفه نقدهایی وارد شده؛ اما نکتهی مهم این است که‬
‫قائلنی به صرفه به این دلیل به صرفه روی آوردند که از طرفی انگزیر‬
‫بودند معجزه بودن قرآن را بپذیرند (چراکه قرآن به آوردن مثل خود‬
‫حتدی‪ 1‬کرده)‪ ،‬و از طرف دیگر قرآن را فاقد اعجاز بیانی میدیدند‪.‬‬
‫لذا نظریهای ساختند که اعجاز قرآن را توضیح دهد‪ .‬پس اگر برخی‬
‫از عاملان مسلمان‪ ،‬که زابن عربی را نیز خوب میدانستند‪ ،‬بیان قرآن‬
‫را در سطحی بشری تشخیص دادهاند‪ ،‬ومیشود پذیرفت که قرآن به‬
‫حلاظ بیانی معجزه است؛ زیرا معجزه ابید امر قاطعی ابشد که نهتنها‬
‫افراد همدل‪ ،‬بلکه افراد کوردل را نیز خلع سالح کند؛ اما در مورد‬
‫قرآن برخی افراد همدل نیز نتوانستهاند خود را راضی کنند که حکم‬
‫به اعجاز بیانی آن بدهند‪.‬‬
‫آنچه دیدگاه صرفه را بیشرت جال توجه میکند این است که‬
‫برخی از عاملان بزرگ اسالمی در میان طرفداران این نظریه قرار‬

‫‪ .1‬حت دی یعنی مهاوردی کردن‪ .‬قرآن در آایت متعددی از خمالفانش خواسته ات‬
‫اگر میتوانند متنی مانند قرآن بیاورند‪.‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪41 /‬‬

‫دارند؛ از مجله سید مرتضی‪ ،‬متکلم بزرگ شیعه‪ ،‬از قائلنی به این‬
‫دیدگاه است‪ 1.‬حتی شیخ مفید‪ ،‬دیگر متکلم بزرگ شیعه و استاد‬
‫سید مرتضی‪ ،‬در یکی از مواضعی که راجع به اعجاز قرآن حبث‬
‫کرده صرفه را میپذیرد‪ 2.‬لذا این نظریه را ومیتوان سهلانگارانه ای‬
‫برخاسته از ایراض اندرست دانست‪.‬‬

‫نقد اعجاز غیبی قرآن‬


‫منظور از اعجاز ییبی‪ ،‬عمداتً این است که قرآن درابرهی وقوع‬
‫وقایعی در آینده خرب داده و این وقایع بعداً اتفاق افتادهاند‪ .‬نظر‬
‫ابورمندان به این نوع از اعجاز قرآن آن است که چننی کاری‬
‫خارقالعاده بوده‪ ،‬پس قرآن معجزه است‪ .‬در ادامه چند مورد از‬
‫اصلیترین معجزات منتس به قرآن درزمینهی اخبار ییبی را معرفی‬
‫و نقد میکنم‪:‬‬

‫‪ .1‬سید حسنی سیدی‪ .‬سری اترخیی اعجاز قرآن‪ .‬ص ‪.37‬‬


‫‪ .2‬حممدهادی معرفت‪ .‬التمهید فی علوم القرآن‪ .‬ج ‪ .4‬ص ‪.207‬‬
‫‪ / 42‬چرا مسلمان هستم‬

‫‪ -1‬ازمجله آایتی که بهعنوان خرب ییبی معرفی شده‪ ،‬آیهی زیر‬


‫است‪:‬‬

‫الرْؤای ِاب ْحل ِاق لت ْد ُخلُ هن الْمسجداحلرام إِ ْن شاء‬ ‫‪‬لق ْد صدق ه‬


‫اَّللُ ر ُسولهُ ُّ‬
‫صرین ال ختافُون ف علِم ما ملْ ت ْعل ُموا‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ه ِ‬
‫اَّللُ آمننی ُحملاقنی ُرُؤس ُك ْم و ُمق ا‬
‫‪1‬‬
‫ون ذلِك ف ْتحاً قریبا‪.‬‬ ‫فجعل ِمن د ِ‬
‫ْ ُ‬
‫«بهیقنی خدا به فرستادهاش در خواب بهحق راست گفت كه اگر‬
‫خدا خبواهد قطعاً اب امنیت وارد مسجداحلرام مىشوید درحالیکه‬
‫سرهایتان را تراشیده و (ای) كواته كردهاید (و از كسى) ومىترسید؛ و‬
‫(خدا) مىدانست آنچه كه ومىدانستید؛ و جز این‪ ،‬پریوزى نزدیكى‬
‫(براى مشا) قرار داده است‪».‬‬

‫گفته میشود در این آیه دو پیشگویی اجنام شده‪ -1 :‬ورود به‬


‫مکه‪ -2 ،‬وقوع فتحی دیگر‪.‬‬

‫‪ .1‬فتح‪.27 :‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪43 /‬‬

‫این آیه پس از صلح حدیبیه انزل شده‪ .‬صلح حدیبیه در سال‬


‫ششم هجری هنگامی میان مسلماانن و مشرکنی منعقد شد که‬
‫مسلماانن بهقصد زایرت کعبه از مدینه خارج شده‪ ،‬اما اب ممانعت‬
‫مشرکنی نتوانستند وارد مکه شوند‪ .‬طبق این صلحانمه‪ ،‬مسلماانن آن‬
‫سال به مدینه ابزگشتند‪ ،‬اما سال بعد بدون مشکل و در «امنیت»‬
‫وارد مکه شدند و اعمال خود را بهجای آوردند‪.‬‬
‫نقد‬
‫در مورد این آیه چند نکته وجود دارد که ابعث میشود نتوان آن را‬
‫در عداد معجزات قرار داد‪:‬‬
‫‪ -1-1‬جنس آنچه در این آیه پیشگویی دانسته شده‪ ،‬یعنی ورود‬
‫امن به مسجداحلرام‪ ،‬از نوع خاصی است که ابعث میشود ارزش‬
‫اعجازی در آن وجود نداشته ابشد‪ .‬این آیه را عالوه بر اینکه‬
‫میتوان پیشگویی یک پیامرب متصل به عامل یی تفسری کرد‪،‬‬
‫میتوان وعدهی یک رهرب سیاسی‪-‬نظامی به پریوان خود دانست که‬
‫سعی میکند اب دادن چننی وعدهای روحیهی ایران خود را ابال برده‪،‬‬
‫‪ / 44‬چرا مسلمان هستم‬

‫از انراحتی اصحاب که در اثر عدم ورود به مکه و انعقاد صلح‬


‫حدیبیه آشفته بودند‪ ،‬بکاهد‪.‬‬
‫‪ -2-1‬پیشگویی مندرج در این آیه مبهمتر از آن است که بتوان‬
‫آن را معجزه دانست‪ .‬معجزه امر عظیمی است و تنها در صورتی‬
‫رخ میدهد که ذهن خماط از تفسری آن امر بهعنوان یک رخداد‬
‫عادی (و یریخارقالعاده) عاجز ابشد‪ .‬اما عبارات این آیه بهنوعی‬
‫کلیگویی است و زمان دقیقی برای وعدهاش معنی ومیکند ات ذهن‬
‫از حتقق وعدههای آن به شگفت آید‪ .‬عبارات «اب امنیت وارد‬
‫مسجداحلرام مىشوید» و «پریوزى نزدیك» ومیتوانند مصادیق خوبی‬
‫برای پیشگویی ابشند‪.‬‬
‫‪ -3-1‬در این آیه لفظ «إِ ْن شاء ه‬
‫اَّللُ» وجود دارد و به این خاطر‪،‬‬
‫آیه یک پیشگویی قطعی نیست‪ ،‬بلکه حتقق حمتوای آن به خواست‬
‫خدا موکول شده‪ .‬اگر وعدهی موجود در آیه حمقق ومیشد‪ ،‬پیامرب‬
‫بهسادگی میتوانست بگوید خدا چننی خنواسته و ازاینجهت‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪45 /‬‬

‫حقانیت قرآن دلیل نقضی پیدا ومیکرد‪ .‬لذا این آیه ومیتواند شاهدی‬
‫برای اعجاز در اخبار ییبی ابشد‪.‬‬

‫‪ -2‬آیهی دیگری که بهعنوان خرب از یی معرفی شده‪ ،‬آیهی زیر‬


‫است که گفته میشود خداوند در آن خرب از تفوق اسالم بر سایر‬
‫اداین میدهد‪:‬‬

‫احل ِاق لِیُظْ ِهرهُ على ال اِدی ِن ُكلِا ِه‬


‫‪ُ ‬هو الهذي أ ْرسل ر ُسولهُ ِاب ْهلُدى و دی ِن ْ‬
‫‪1‬‬
‫و كفى ِاب هَّللِ شهیداً‪.‬‬
‫«او كسى است كه فرستادهاش را اب هدایت و دین حق فرستاده ات‬
‫آن را بر مهه دین [ها] پریوز گرداند؛ و گواهى خدا كاىف است‪».‬‬

‫خویی درابرهی اعجاز این آیه مینویسد‪:‬‬

‫«این آیهی شریفه هنگامی انزل گردید که اسالم هنوز در‬


‫جزیره العرب رواج کامل پیدا نکرده بود که این آیه از‬

‫‪ .1‬فتح‪.28 :‬‬
‫‪ / 46‬چرا مسلمان هستم‬

‫پریوزی جهانی اسالم و از برتری و یلبهی آن بر متام‬


‫اداین و ملل دنیا خرب داد که خبش عظیمی از آن حتقق‬
‫ایفت و حتقق کامل آن اب ظهور مهدی و مصلح جهان‬
‫‪1‬‬
‫خواهد بود‪».‬‬

‫معرفت نیز مینویسد‪:‬‬

‫«"على ال اِدی ِن ُكلِا ِه" (بر هرچه دین است)‪ ،‬داللتی آشکار‬
‫بر فائق آمدن اسالم بر دیگر اداین زنده در سراسر زمنی‬
‫است‪ ...‬شاید در این پیشگویی‪ ،‬ریزاشارهای به ظهور‬
‫‪2‬‬
‫دولت حق به دست مهدی آل حممد (عج) ابشد‪».‬‬
‫نقد‬
‫اشارهی این هر دو قرآنشناس به اینکه حتقق کامل این آیه موکول‬
‫است به ظهور مهدی‪ ،‬نشان میدهد که مضمون این آیه مبنی بر‬

‫‪ .1‬ابوالقاسم خویی‪ .‬بیان در علوم و مسائل کلی قرآن‪ .‬ص ‪.110‬‬


‫‪ .2‬حممدهادی معرفت‪ .‬التمهید فی علوم القرآن‪ .‬ج ‪ .6‬ص ‪.276‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪47 /‬‬

‫«فائق آمدن اسالم بر دیگر اداین زنده در سراسر زمنی» کامالً‬


‫حمقق نشده‪ .‬لذا ذکر این آیه بهعنوان یک پیشگویی صادق و اِخبار‬
‫از یی ‪ ،‬بهواسطهی عدم حتقق مدعای آن ومیتواند درست ابشد‪.‬‬

‫‪ -3‬اما مشهورترین و برجستهترین آیهای که گفته میشود از آینده‬


‫خرب میدهد‪ ،‬آیهی سوم و ابتدای آیهی چهارم سورهی روم راجع به‬
‫یلبهی رومیان بر ایرانیان در آینده است‪:1‬‬

‫ض و ُه ْم ِم ْن ب ْع ِد یلبِ ِه ْم سی ْغلِبُون‬‫وم (‪ )2‬يف أ ْدَن ْاأل ْر ِ‬ ‫الر ُ‬


‫ت ُّ‬ ‫‪ُ ‬یلِب ِ‬
‫ض ِع ِسننی ِهَّللِ ْاأل ْمُر ِم ْن ق ْب ُل و ِم ْن ب ْع ُد و ی ْومئِ ٍذ ی ْفر ُح‬
‫(‪ )3‬يف بِ ْ‬
‫‪2‬‬
‫الْ ُم ْؤِمنُون‪.‬‬
‫«الف‪ ،‬الم‪ ،‬میم‪( )1( .‬سپاه) روم در نزدیكترین سرزمنی شكست‬
‫خورد؛ (‪ )2‬و[ىل] آانن بعد از شكستشان در [ظرف] چند سال‬

‫‪ .1‬ن‪ .‬ک‪ :‬مهان‪ ،‬ص ‪290‬؛ انصر مکارم شریازی‪ .‬قرآن و آخرین پیامرب‪ .‬ص‬
‫‪282‬؛ ابوالقاسم خویی‪ .‬بیان در علوم و مسائل کلی قرآن‪ .‬ص ‪.110‬‬
‫‪ .2‬روم‪ 2 :‬و ‪.3‬‬
‫‪ / 48‬چرا مسلمان هستم‬

‫بهزودی پریوز خواهند شد‪ )3( .‬كار [ها] قبل از (آن شكست)‪ ،‬و‬
‫بعد از (این پریوزى)‪ ،‬فقط از آن خداست؛ و در آن روز مؤمنان از‬
‫ایرى اهلى (و پریوزى دیگرى) شاد مىشوند‪».‬‬

‫پیشگویی مطرحشده در این آیه روشن است‪ .‬قرآن پیشگویی‬


‫کرده که بعد از شکست روم به دست فارس‪ ،‬بهزودی روم بر فارس‬
‫‪1‬‬
‫چریه خواهد شد‪ ،‬آن هم ظرف مدت ‪ 3‬ات ‪ 9‬سال‪.‬‬
‫نقد‬
‫به ادعای معجزه بودن این آیه چند نقد وارد است‪:‬‬
‫‪ -1-3‬اگر بنا بر اعجاز بود‪ ،‬چرا از لفظ «بضع» (به معنای ‪ 3‬ات‬
‫‪ )9‬استفاده شده و بهجای آن عددی دقیقتر‪ ،‬یعنی سال و حتی‬
‫ماهی مشخص‪ ،‬برای پریوزی متقابل رومیان مشخص نشده است؟‬
‫به نظر میرسد قاطعیت اعجاز دقتی را میطلبد که «بضع» فاقد آن‬
‫است‪.‬‬

‫‪« .1‬بضع» به معنای عددی میان ‪ 3‬ات ‪ 9‬است‪.‬‬


‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪49 /‬‬

‫‪ -2-3‬شأن نزول مشهور این آایت‪ ،‬که طبق آن گفته میشود‬


‫سورهی روم در مکه و پس از شکست روم از ایران انزل شد و پیش‬
‫گویی کرد که روم ظرف چند سال متقابالً به پریوزی خواهد رسید‪،‬‬
‫تنها شأن نزول موجود برای این آایت نبوده‪ ،‬بهموازات آن شأن‬
‫نزولی وجود دارد که این آایت را از اعجاز ییبی هتی میکند‪.‬‬
‫جاللالدین ُسیوطی‪ ،‬از بزرگترین قرآنشناسان اتریخ‪ ،‬در شأن نزول‬
‫این آیه مینویسد‪:‬‬

‫«همزمان اب روز بدر‪ ،‬روم بر فارس یلبه حاصل کرد و آن‬


‫ت‬‫پریوزی مسلماانن را خرسند ساخت‪ .‬پس "امل‪ ،‬یلِب ِ‬
‫اَّلل" انزل شد ‪ -‬به‬ ‫ض‪ ...‬ات ‪ ...‬بِن ْ‬
‫ص ِر ه‬ ‫وم‪ ،‬يف أ ْدَن ْاأل ْر ِ‬
‫الر ُ‬
‫ُّ‬
‫فتح ینی [در واژهی "یلبت"‪ ،‬که معنای آیه را اینگونه‬
‫‪1‬‬
‫تغیری میدهد "امل‪ ،‬روم پریوز شد‪».]"...‬‬

‫‪ .1‬سیوطی‪ .‬اسباب النزول‪ .‬ص ‪ .272‬داخل قالب از من است‪.‬‬


‫‪ / 50‬چرا مسلمان هستم‬

‫مالحظه میشود که اب در نظر گرفنت بیان ُسیوطی‪ ،‬اساساً سب‬


‫نزول مشهور این آایت قطعیت ندارد‪ ،‬که مهنی عدم قطعیت ابعث‬
‫میشود نتوان آایت فوق را معجزه دانست؛ چراکه معجزه ماهیتاً‬
‫خللانپذیر و قاطع است‪.‬‬

‫به قرآن‪ ،‬پیش‬ ‫پیشگوییهای منتس‬ ‫‪ -4‬یکی از موارد جال‬


‫گویی سامل ماندن جسد فرعونی است که در تعقی و گریز میان‬
‫بنیاسرائیل به رهربی موسی و فرعونیان‪ ،‬هنگام عبور از درایی‬
‫شکافته شده‪ ،‬یرق شد‪ .‬خداوند در قرآن درابرهی او میگوید‪:‬‬

‫‪‬فالْی ْوم نُن ِاجیك بِبدنِك لِت ُكون لِم ْن خ ْلفك آیةً و إِ هن كثریاً ِمن الن ِ‬
‫هاس‬
‫ع ْن آایتِنا لغافِلُون‪ 1.‬‬
‫«و[ىل] امروز تو را اب زرهت جنات مىدهیم (و بدنت را بر بلندى‬
‫مىهنیم)‪ ،‬ات براى كساَن كه پس از تو هستند‪ ،‬نشانه (عربتآموزی)‬
‫ابشى! و قطعاً بسیارى از مردم‪ ،‬از نشانههاى ما یافلاند‪».‬‬

‫‪ .1‬یونس‪.92 :‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪51 /‬‬

‫رضا افضلی اب ذکر کتاب مقایسهای میان تورات‪ ،‬اجنیل‪ ،‬قرآن و‬


‫علم نوشتهی موریس بوکای‪ ،‬این اعجاز را اینگونه شرح میدهد‪:‬‬

‫«در مورد فرعون معاصر اب حضرت موسی (ع) نظرات‬


‫متفاوتی وجود دارد؛ اما اکثر قری به اتفاق بررسیها‬
‫حاکی از آن است که حضرت موسی (ع) در زمان‬
‫رامسس دوم به دنیا آمده است‪ .‬برخی بر این ابورند که‬
‫رامسس دوم‪ ،‬مهان فرعونی که موسی (ع) را بزرگ کرد‪،‬‬
‫فرعون زمان قیام حضرت موسی (ع) نیز هست‪ .‬اما‬
‫شواهد و قرائن و اسناد موثق نشاندهندهی آن است که‬
‫حضرت موسی (ع) در زمان دو فرعون بوده است‪ .‬او‬
‫در زمان رامسس دوم به دنیا میآید‪ .‬رامسس دوم هنگام‬
‫اقامت موسی (ع) در شهر مدین بعد از شصت و هفت‬
‫سال سلطنت میمرید و جای او پسرش مرنِپتاح اپدشاه‬
‫مصر میشود‪ .‬مرنِپتاح مهان فرعونی است که در زمان‬
‫‪ / 52‬چرا مسلمان هستم‬

‫قیام حضرت موسی (ع) در درای یرق میشود و خداوند‬


‫متعال خرب از سامل ماندن جسم او میدهد‪.‬‬
‫بههرحال در اواخر قرن نوزدهم متام فراعنهای که انسان در‬
‫عصر جدید درست ای اندرست گمان کردهاند که ارتباطی‬
‫اب قیام داشتهاند‪ ،‬در گورهای "درهی اپدشاهان" در "طیوه‬
‫(ت )" کشف میشوند‪ ...‬مهانطور که قرآن خرب داده‬
‫بود به امر اهلی جسد یرقشدهی فرعون به ساحل جنات‬
‫میرسد و توسط افرادی مومیایی میشود‪ .‬امروزه او در‬
‫اتالر "اجساد مومیاییشدهی اپدشاهان" موزهی قاهرهی‬
‫‪1‬‬
‫مصر در معرض دید متاشاگران قرار دارد‪».‬‬
‫نقد‬
‫‪ -1-4‬حوادث مربوط به زمان موسی‪ ،‬ازمجله ماجرای خروج‬
‫بنیاسرائیل از مصر‪ ،2‬مبهمتر از آن است که بتوان اتریخگذاری‬

‫‪ .1‬رضا افضلی‪ .‬قرآن‪ ،‬علم‪ ،‬اعجاز‪ .‬ص ‪.112‬‬


‫‪2. The Exodus‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪53 /‬‬

‫دقیقی راجع به آن اجنام داد‪ 1.‬اختالفی که میان پژوهشگران بر سر‬


‫فرعون زمان خروج بنیاسرائیل از مصر وجود دارد نیز انشی از مهنی‬
‫اهبام است‪ .‬حتی زمان حیات خود موسی بهدرستی معلوم نیست‪.‬‬
‫در دائرهاملعارف دین راجع به زمان حیات موسی آمده‪« :‬قرن سیزدهم‬
‫پیش از میالد‪ ،‬اما این اتریخ قطعی نیست‪ 2».‬لذا ومیتوان اب دقتی‬
‫قطعیتآور که الزمهی معجزه است گفت که چه کسی و کدام‬
‫فرعون در درای یرق شده‪ ،‬ای آای اصالً از منظر اترخیی (که اتریخ در‬
‫اینجا نقش مرجع خارجی برای أتیید پیشگویی را ابزی میکند)‬

‫‪ .1‬منسر مینویسد‪« :‬دانشمندان دو اتریخ متفاوت را بهعنوان زمان خروج از‬


‫مصر پیشنهاد کردهاند‪ :‬یکی قرن ‪ 15‬پیش از میالد‪ ،‬که بر اساس فهم‬
‫حتتاللفظی اعداد موجود در منت کتاب مقدس است (بهخصوص ‪ 1‬اپدشاهان‬
‫‪ )1:6‬و دیگری قرن ‪ 13‬پیش از میالد که بر اساس برخی تفاسری از مشاهدات‬
‫ابستان شناسی اجنام شده در کنعان‪ ،‬تنظیم شده است‪Martin Manser. ».‬‬
‫‪Critical Companion to The Bible. p 79‬‬
‫‪2. John van Seters. “Moses”. In Encyclopedia of Religion.‬‬
‫‪ / 54‬چرا مسلمان هستم‬

‫حادثهی یرق شدن در درای برای یکی از فراعنه اتفاق افتاده است‬
‫ای خری‪.‬‬
‫‪ -2-4‬من به ترمجهی فارسی کتاب موریس بوکای دسرتسی‬
‫نداشتم‪ .‬اما ترمجهی انگلیس کتاب را (که اصل آن فرانسوی است)‬
‫در اختیار دارم‪ .‬در خبش مربوط به واقعهی خروج و یرق شدن‬
‫فرعون در درای (فصل ‪ ،4‬خبش ‪ ،)3‬بوکای هیچ اشارهی صرحیی به‬
‫اینکه جسد فرعون به ساحل جنات رسیده و توسط افرادی مومیایی‬
‫شده‪ ،‬اجنام ومیدهد‪ 1.‬البته فحوای کالم بوکای مهنی است‪ .‬اما متام‬
‫کالم بوکای مبتنی بر پذیرش روایت کتاب مقدس و قرآن از رخداد‬
‫یرق شدن فرعون در درای است‪ .‬بعد که این را پذیرفت‪ ،‬اب تطبیق‬
‫اتریخ و کتاب مقدس تشخیص میدهد که مرنپتاح مهان فرعون یرق‬
‫شده است و حاال که امروز جسد مومیایی مرنپتاح را در اختیار‬

‫– ‪1. Maurice Bucaille. The Bible, The Quran and Science. pp 144‬‬
‫‪157.‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪55 /‬‬

‫دارمی‪ ،‬حتماً این جسد به ساحل جنات رسیده و توسط افرادی‬


‫مومیاییشده است‪.‬‬
‫این نگاه برای کسی قابلقبول است که پیشتر حقانیت کتاب‬
‫مقدس و قرآن را پذیرفته ابشد‪ .‬اما وقتی راجع به اعجاز قرآن ‪ -‬به‬
‫عنوان مبنای حقانیت قرآن ‪ -‬حبث میکنیم‪ ،‬ومیتوانیم حمتوای آن‬
‫مبنی بر یرق شدن فرعون در درای را قطعی در نظر بگریمی و بقیهی‬
‫داستان را بدون داشنت مستند اترخیی ابزسازی کنیم‪ .‬درواقع ما برای‬
‫نشان دادن صدق کالم خدا در قرآن (و از این طریق پذیرش اعجاز‬
‫قرآن) نیازمند این هستیم که اب مستندات اترخیی به حنو مستقل نشان‬
‫دهیم که فرعونی در حوالی زمان ختمنی زده شده برای حیات موسی‬
‫در درای ای رود یرق شده (و چون ما امروز ظاهراً جسد متامی‬
‫فرعونهای انمزد همزمانی اب واقعهی خروج را در اختیار دارمی‪ ،‬البد‬
‫بعد از یرق شدن‪ ،‬جسد به ساحل رسیده و عدهای آن را برده و‬
‫مومیایی کردهاند‪ ).‬این حلقهی اصلی‪ ،‬نه توسط موریس بوکای نشان‬
‫داده میشود نه افضلی‪.‬‬
‫‪ / 56‬چرا مسلمان هستم‬

‫‪ -3-4‬برای آنکه در مرحلهی پیشاپذیرش قرآن ‪ -‬که حبث اعجاز‬


‫قرآن در بسرت آن اجنام میگرید ‪ -‬نشان دهیم گزارهی پیشگواینهای‬
‫از قرآن صادق از کار درآمده‪ ،‬نیازمند توسل به مرجع مستقلی‬
‫هستیم که صدق گفتار قرآن را أتیید کند‪ .‬در عمدهی این موارد‪،‬‬
‫اتریخ متکفل چننی وظیفهای است‪ .‬در مورد داستان فرعون (که‬
‫داستانی فرعی در دل داستان اصلی خروج بنیاسرائیل از مصر‬
‫است) و حتی وجود خود موسی‪ ،‬ظاهراً اتریخ و ابستانشناسی قادر‬
‫به تصدیق هیچ یک از این دو نیستند‪ .‬ویلیام ِد ِور مینویسد‪:‬‬

‫«مهانطور که دیدمی‪ ،‬بررسیهای ابستانشناسی پریامون‬


‫موسی و خروج از مصر به حنو مشاهبی بهعنوان‬
‫جستجویی بیحاصل رها شدهاند‪ .‬درواقع‪ ،‬امروزه شواهد‬
‫ابستانشناسی فراوان از ریشههای عمیق بومی بنیاسرائیل‬
‫اولیه جمالی برای [ماجرای] خروج از مصر ای چهل سال‬
‫سرگردانی در صحرای سینا ابقی ومیگذارد‪ .‬ممکن است‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪57 /‬‬

‫شخصیتی موسیمانند در جایی در جنوب فرااُردن‪ 1‬در‬


‫نیمهی دوم قرن سیزدهم پیش از میالد وجود داشته است؛‬
‫جایی که بسیاری از دانشمندان فکر میکند سنتهای‬
‫کتاب مقدس درابرهی خدای یهوه در آجنا ظهور کرده‪.‬‬
‫اما ابستانشناسی ومیتواند چننی شخصیتی را بهعنوان‬
‫‪2‬‬
‫یک شخصیت اترخیی أتیید کند‪».‬‬

‫فینکلشتنی و آمیهای معتقدند‪:‬‬

‫«از طریق ابستانشناسی ومیتوان هیچ شاهد مستقیمی‬


‫مبنی بر اقامت موقت بنیاسرائیل در مصر و خروجشان‬
‫از آجنا به دست آورد‪ ...‬داستان خروج‪ ،‬یکی از‬
‫برجستهترین عقاید در حافظهی مشرتک بنیاسرائیل‪ ،‬را‬

‫‪1. Transjordan‬‬
‫‪2. William Dever. What Did The Biblical Writers Know And When‬‬
‫‪Did They Know It? p 98 & 99.‬‬
‫‪ / 58‬چرا مسلمان هستم‬

‫ومیتوان بهعنوان یک رخداد اترخیی پذیرفت بلکه ابید به‬


‫‪1‬‬
‫مثاهبی یک محاسهی قومی تعریف شود‪».‬‬

‫مهچننی مارتنی منسر مینویسد‪« :‬در منابع مصری‪ ،‬خروج‬


‫‪2‬‬
‫بنیاسرائیل ضبط نشده است‪».‬‬
‫در این وضعیت‪ ،‬ومیتوانیم داستان فرعی یرق شدن فرعون در‬
‫درای را به شکلی مستقل از منت مقدس أتیید کنیم‪ .‬رجوع به تورات‬
‫بهعنوان مرجع أتیید نیز ممکن نیست؛ زیرا صدق حمتوای تورات بهطور‬
‫معمول حمل چون و چرا است و عالوه بر این در اسالم صحبت از‬
‫حتریف تورات نیز وجود دارد‪.‬‬

‫نقد اعجاز علمی قرآن‬


‫یکی از وجوه اعجاز نسبت داده شده به قرآن در عصر ما‪ ،‬که‬
‫عصر یلبهی علوم جتربی و تبدیل شدن آن به اشرف علوم است‪،‬‬

‫‪1. Finkelsteni, Israel & Mazar, Amihai. The Quest for the Historical‬‬
‫‪Israel. p 59 & 60.‬‬
‫‪2. Martin Manser. Critical Companion to The Bible. p 80.‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪59 /‬‬

‫اعجاز علمی است‪ .‬ازآجناییکه در زمانهی ما برای بسیاری حرف‬


‫آخر را علم (به معنای علم جتربی) میزند‪ ،‬اگر بتوان نشان داد که‬
‫در قرآن اعجاز علمی وجود دارد‪ ،‬حقانیت قرآن و اسالم اثبت شده‬
‫است‪ .‬منظور از اعجاز علمی این است که در قرآن اشاراتی به‬
‫برخی حقایق علمی وجود دارد‪ ،‬که این حقایق صدها سال بعد و‬
‫بعضاً در دوران معاصر کشفشدهاند‪ .‬چننی امری خارقالعاده بوده‪،‬‬
‫پس قرآن معجزه است‪.‬‬
‫در زیر‪ ،‬چند مورد جال توجهتر که نسبت به آنها ادعای اعجاز‬
‫علمی اجنام گرفته‪ ،‬معرفی و نقد خواهم کرد‪.‬‬

‫‪ -1‬گفته میشود در قرآن به وجود دو تقومی مشسی و قمری اشاره‬


‫شده و ازآجناییکه خماطبنی اولیهی قرآن از این متایز آگاهی نداشته‬
‫و تنها از تقومی قمری استفاده میکردهاند‪ ،‬قرآن معجزه است‪ .‬آیهای‬
‫از قرآن راجع به مدت اقامت اصحاب کهف در یار میگوید‪:‬‬
‫‪ / 60‬چرا مسلمان هستم‬

‫‪‬و لبِثُوا يف ك ْه ِف ِه ْم ثالث ِمائ ٍة ِسننی و ْازد ُادوا تِ ْسعاً‪.‬‬


‫‪1‬‬

‫«و در یارشان سیصد سال درنگ كردند‪ ،‬و نُه سال (نیز بر آن)‬
‫افزودند‪».‬‬

‫بنی سال مشسی و قمری در طول سیصد سال‪ 9 ،‬سال اختالف‬


‫اجیاد میشود و این آیهی قرآن گویی میخواهد مهنی اختالف را بیان‬
‫کند‪ .‬هارون حییی مینویسد‪:‬‬

‫«طوری که میبینیم قرآن مدت توقف اصحاب کهف را‬


‫در هر دو نوع سال مشسى و قمرى واضح ساخته و‬
‫تفاوت ‪ 9‬سال را حماسبه وموده است (هللا اعلم)‪ .‬بدون‬
‫شک قرآن که داراى اینچننی معلومات دقیق علمى‬
‫مافوق علوم معاصر [خود] میابشد وحى اعجازى‬
‫‪2‬‬
‫است‪».‬‬

‫‪ .1‬کهف‪.25 :‬‬
‫‪ .2‬هارون حییی‪ .‬اعجاز قرآن در پرتو ساینس و تکنالوژی معاصر‪ .‬ص ‪.26‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪61 /‬‬

‫نقد‬
‫شواهد اترخیی نشان میدهد که الاقل در خبش جنوبی شبهجزیره‬
‫عربستان تقومی مشسی شناختهشده و مورداستفاده بوده است‪ .‬جواد‬
‫علی در املفصل فی اتریخ العرب قبل االسالم مینویسد‪:‬‬

‫«از متون جاهلی پیداست که اهالی عرب جنوب‪ ،‬تقومی‬


‫مشسی را موافق موسمهای زراعت میشناختند‪ .‬زیرا در‬
‫این متون میخوانیم که آنها در ماههای معینی زراعت و‬
‫کاشت و برداشت میکردند‪ ،‬مهچنان که میبینیم اسامی‬
‫ماهها نزد آانن معانی مرتبط اب طبیعت داشته‪ ،‬مثل‬
‫خشکی (اجلفاف)‪ ،‬ابران (املطر)‪ ،‬گرما (احلر)‪ ،‬سرما‬
‫(الربد)‪ ،‬هبار (الربیع)‪ ،‬اپییز (اخلریف) و اگر سال آنها‬
‫صرفاً قمری بود‪ ،‬ماههایشان را اب اسمهایی مشتق شده از‬
‫‪ / 62‬چرا مسلمان هستم‬

‫گرما و سرما و اعتدال هوا و رسیدن اپییز انمگذاری‬


‫‪1‬‬
‫ومیکردند‪».‬‬

‫اب توجه به این گفتهی جواد علی‪ ،‬کامالً ممکن‪ ،‬بلکه حمتمل است‬
‫که اعراب حجاز در هنگام نزول قرآن از وجود تقومی مشسی آگاهی‬
‫داشتهاند‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬عرب بهواسطهی مراوده اب ایران و روم‬
‫امکان شناخت تقومی مشسی را داشته است‪.‬‬

‫‪ -2‬هارون حییی آیهی زیر را اعجازی دیگر از قرآن معرفی میکند‪:‬‬


‫‪2‬‬
‫ات‪.‬‬ ‫‪ُ‬ثُه استوى إِىل ال هس ِ‬
‫ماء فس هواه هن سبع مساو ٍ‬
‫ُ ْ‬ ‫ْ‬
‫«سپس به آمسان پرداخت‪ ،‬و آنها را [بهصورت] هفت آمسان مرت‬
‫ومود‪».‬‬

‫حییی مینویسد‪:‬‬

‫‪ .1‬جواد علی‪ .‬املفصل فی اتریخ العرب قبل االسالم‪ .‬ج ‪ .8‬ص ‪.509‬‬
‫‪ .2‬بقره‪.29 :‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪63 /‬‬

‫«لغت مساوات به معىن آمسانهای ابالى زمنی و هم به‬


‫معىن کائنات به کار رفته است‪ .‬از آیهی فوق استنباط‬
‫میگردد که آمسان ای جو زمنی متشکل از هفت طبقه‬
‫میابشد‪ .‬علوم امروزى نیز طبقات خمتلف جو ای آمساَن را‬
‫که میبینیم تثبیت وموده است‪ .‬که هر یک از طبقات‬
‫جوى از نظر خصوصیات فیزیکى و نوع گازات و‬
‫‪1‬‬
‫وظایف از مهدیگر فرق دارند‪».‬‬
‫‪2‬‬
‫سپس وی هفت طبقهی خمتلف جوی را معرفی میکند‪.‬‬
‫نقد‬
‫ابطال این ادعای حییی دشوار نیست‪ .‬خداوند در جایی دیگر از‬
‫قرآن میگوید‪:‬‬

‫‪ .1‬هارون حییی‪ .‬اعجاز قرآن در پرتو ساینس و تکنالوژی معاصر‪ .‬ص ‪.29‬‬
‫‪-4 ،Mesosphere -3 ،Stratosphere -2 ،Troposphere -1 .2‬‬
‫‪-7 ،Exosphere -6 ،Ionosphere -5 ،Thermosphere‬‬
‫‪ .Magnetosphere‬مهان‪ .‬ص ‪.30‬‬
‫‪ / 64‬چرا مسلمان هستم‬

‫نی و أ ْوحى يف ُك ِال مس ٍاء أ ْمرها و زیهنها‬ ‫‪‬ف قضاه هن سبع مساو ٍ‬
‫ات يف ی وم ْ ِ‬
‫ْ‬ ‫ُ ْ‬
‫‪1‬‬
‫دیر الْعزی ِز الْعلیم‪‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ال هسماء ُّ ِ‬
‫الدنْیا مبصابیح و ح ْفظاً ذلك ت ْق ُ‬
‫«و (كار) آنها را بهصورت هفت آمسان در دو روز (و دوره) متام‬
‫كرد‪ ،‬و در هر آمساَن كارش را وحى كرد‪ ،‬و آمسان پست (دنیا) را اب‬
‫چراغهاى (ستارگان) آراستیم‪( ،‬و آن را کامالً) حفظ كردمی؛ این‬
‫اندازهگریى (خداى) شكستانپذیر داانست‪».‬‬

‫منظور از «مصابیح» در این آیه که به «چراغها» ترمجه شده‪ ،‬به‬


‫قرینهی آیهی‪:‬‬

‫الدنْیا بِزین ٍة الْكواكِ ‪‬‬


‫‪2‬‬
‫‪‬إِ هان زیهنها ال هسماء ُّ‬
‫«در حقیقت ما آمسان نزدیك را اب زیور سیاارات آراستیم‪».‬‬

‫‪ .1‬فصلت‪.12 :‬‬
‫‪ .2‬صافات‪.6 :‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪65 /‬‬

‫ستارگان آمسان هستند‪ .‬پس‪ ،‬ازآجناکه الاقل یکی از آمسانهای‬


‫هفتگانه حمل استقرار ستارگان است‪ ،‬این امکان وجود ندارد که‬
‫منظور از طبقات هفتگانهی آمسان‪ ،‬طبقات خمتلف جو زمنی‬
‫ابشد‪.‬‬

‫‪ -3‬آیهی دیگری که جزو مثالهای مشهور برای اعجاز علمی قرآن‬


‫است‪ ،‬آیهی زیر است‪:‬‬
‫ب إِ هان ل ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫ب الْمشا ِرِق و الْمغا ِر ِ‬
‫‪‬فال أُقْس ُم بِر ا‬
‫‪1‬‬
‫قاد ُرون‪‬‬
‫«و سوگند اید مىكنم به پروردگار خاوران و ابخرتان كه قطعاً ما‬
‫تواانییم‪».‬‬

‫این معنا در دو جای دیگر قرآن نیز تکرار شده‪:‬‬


‫‪2‬‬
‫ض و مغا ِرهبا‪‬‬ ‫‪‬و أ ْورثْنا الْق ْوم الهذین كانُوا یُ ْست ْ‬
‫ضع ُفون مشا ِرق ْاأل ْر ِ‬

‫‪ .1‬معارج‪.40 :‬‬
‫‪ .2‬اعراف‪.137 :‬‬
‫‪ / 66‬چرا مسلمان هستم‬

‫«و به گروهى كه مهواره تضعیف مىشدند‪ ،‬خاوران زمنی و ابخرتانش‬


‫را به ارث دادمی‪».‬‬

‫ب الْمشا ِرق‪‬‬
‫‪1‬‬
‫ض و ما ب ْین ُهما و ر ُّ‬ ‫ب ال هسماو ِ‬
‫ات و ْاأل ْر ِ‬ ‫‪‬ر ُّ‬
‫«پروردگار آمسانها و زمنی و آنچه بنی آن دو است‪ ،‬و پروردگار‬
‫خاوران‪».‬‬

‫این آیه‪ ،‬از سوی ابورمندان به اعجاز علمی قرآن‪ ،‬عمداتً محل بر‬
‫اطالع قرآن از کرویت زمنی میشود؛ زیرا به ابور این افراد تعدد‬
‫مغرب و مشرق (ابخرت و خاور) زمانی حاصل میشود که زمنی‬
‫کروی ابشد‪ .‬اگر زمنی را ختت در نظر بگریمی‪ ،‬تنها یک مغرب و‬
‫یک مشرق برای خورشید وجود خواهد داشت‪.‬‬
‫نقد‬
‫‪ -1-3‬برخالف آنچه بعضاً پنداشته شده‪ ،‬تعدد مغرب و مشرق‬
‫تنها به دلیل کرویت زمنی نیست؛ بلکه بهواسطهی زاویهدار بودن‬

‫‪ .1‬صافات‪.5 :‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪67 /‬‬

‫حمور دوران زمنی به دور خود‪ ،‬در طول سال شاهد طلوع و یروب‬
‫خورشید در عرضهای جغرافیایی خمتلفی هستیم‪ .‬اما جال اینجا‬
‫است که اگرچه اعراب صدر اسالم از علت این تغیری عرض‬
‫جغرافیایی طلوع و یروب خورشید آگاهی نداشتند‪ ،‬اما براساس‬
‫مشاهدات خود از وقوع آن مطلع بودهاند‪ .‬طربسی از قول ابن‬
‫عباس‪ ،‬صحابی مشهور پیامرب‪ ،‬در تفسری این آیه میگوید‪:‬‬

‫«یعىن مشرقهای خورشید و مغربهای آن‪ .‬چون براى‬


‫خورشید ‪ 360‬حمل طلوع و اشراق است براى هر روز كه‬
‫‪1‬‬
‫دیگر ات سال آینده به آن برومیگردد‪».‬‬

‫ُسیوطی نیز مهنی مضمون را به ابن عباس نسبت میدهد‪:‬‬

‫«برای خورشید هر روز مطلعی است که از آجنا طلوع‬


‫میکند و مغربی است که در آجنا یروب میکند‪ ،‬و این‬

‫‪ .1‬طربسی‪ .‬ترمجهی جممعالبیان‪ .‬ذیل آیهی ‪ 40‬سورهی معارج‪.‬‬


‫‪ / 68‬چرا مسلمان هستم‬

‫مطلع و مغرب یری از مطلع و مغرب روز پیشنی‬


‫‪1‬‬
‫است‪».‬‬

‫اب این وصف‪ ،‬پذیرش این مدعا که چون اعراب حجاز در‬
‫صدر اسالم از تعدد مطالع و مغارب انآگاه بودهاند‪ ،‬پس این آیه‬
‫یک معجزهی علمی است‪ ،‬اب اشکال مواجه است؛ زیرا ظاهراً‬
‫اعراب صدر اسالم از این موضوع مطلع بودهاند‪.‬‬
‫‪ -2-3‬کرویت زمنی‪ ،‬و به این واسطه ذومشارق و ذومغارب بودن‬
‫آن‪ ،‬چیزی است که بطلمیوس (اصلیترین تدوینکنندهی نظام زمنی‬
‫مرکزی) به آن ابور داشت و بهصراحت در اجملسطی بیان کرده‬
‫است‪ 2.‬از طرفی هیئت بطلمیوسی‪ ،‬مهان نظامی است که برای‬
‫چندین قرن (ات پیش از کشف شدن چرخش زمنی به دور خورشید)‬
‫بر فضای علم جنوم جهان یلبه داشت‪ .‬به مهنی خاطر‪ ،‬جای تعج‬
‫نیست اگر عربی از حجاز نیز از کروی بودن زمنی مطلع بوده ابشد‪.‬‬

‫‪ .1‬سیوطى‪ .‬الدر املنثور ىف تفسری املأثور‪ .‬ذیل آیهی ‪ 40‬سورهی معارج‪.‬‬


‫‪2. Ptolemy. Ptolemy’s Almagest. p 40.‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪69 /‬‬

‫لذا اگر این آیه را دال بر کرویت زمنی هم بگریمی‪ ،‬از دل آن اعجاز‬
‫درومیآید‪.‬‬

‫‪ -4‬یکی دیگر از آایتی که به اعجاز علمی شهرت ایفته‪ ،‬آیهی زیر‬


‫است‪:‬‬
‫اْلنْسا ُن ألهن جنمع ِعظامه (‪ )3‬بلى ِ‬
‫قادرین على أ ْن نُس اِوي‬ ‫‪‬أ ْحیس ِْ‬
‫ُ‬ ‫ْ ْ‬ ‫ُ‬
‫‪1‬‬
‫بنانهُ (‪)4‬‬
‫«آای انسان مىپندارد كه استخوانهایش را مجعآوری خنواهیم كرد؟!‬
‫(‪ )3‬آرى‪ ،‬بر مرت كردن (سر) انگشتانش تواانییم‪»)4( .‬‬

‫گفته شده که آیهی ‪ 4‬اشارهای به خطوط ظریف سرانگشت‬


‫انسان‪ ،‬که امروزه به آن «اثر انگشت» میگوییم‪ ،‬دارد‪ .‬از آجنایی‬
‫که بشر در زمان نزول این آایت از این حقیقت علمی که اثر‬

‫‪ .1‬قیامت‪ 3 :‬و ‪.4‬‬


‫‪ / 70‬چرا مسلمان هستم‬

‫انگشت افراد منحصر به فرد است اطالعی نداشته‪ ،‬لذا این آیه‬
‫معجزه قلمداد میشود‪.‬‬
‫نقد‬
‫‪ -1-4‬در اینجا قرآن از لفظ «سرانگشتان» استفاده کرده‪ .‬این‬
‫درست است که انسانهای صدر اسالم اطالعی راجع به‬
‫منحصربهفرد بودن خطوط سرانگشت هر فرد نداشتند‪ ،‬اما مطمئناً اب‬
‫نگاه کردن به خطوط سرانگشتان خود متوجه وجود آن شده بودند‪.‬‬
‫پس قرآن اگر قصد اشاره به این خطوط را داشت‪ ،‬میتوانست ‪-‬‬
‫مثالً ‪ -‬بگوید «آرى‪ ،‬بر مرت كردن خطوط سرانگشتانش‬
‫تواانییم‪ ».‬این معنا مشکلی در فهم آیه اجیاد ومیکرد؛ بلکه حتی‬
‫شاید به حلاظ ادبی آن را نزد عرب صدر اسالم ارزمشندتر هم می‬
‫ساخت؛ زیرا در این صورت قرآن ادعای بزرگتری را مطرح کرده بود‬
‫(ساخنت خطوط سرانگشت‪ ،‬که ظریفتر از خود سرانگشت است‪،‬‬
‫قاعداتً کاری دشوارتر است)‪.‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪71 /‬‬

‫‪ -2-4‬اما اساساً من فکر میکنم این آیه ارتباطی اب آنچه ما امروز‬


‫اثرانگشت میخوانیم ندارد‪ .‬در آیهی ‪ 3‬از انسانی صحبت میکند‬
‫که گوای نسبت به گردآمدن استخوانهایش تردید دارد‪« :‬آای انسان‬
‫مىپندارد كه استخوانهایش را مجعآوری خنواهیم كرد؟!» خداوند در‬
‫اپسخ به این فرد نوعی‪ ،‬کوچکترین استخوان بدن انسان که از‬
‫بریون قابلرؤیت است‪ ،‬که مهاان استخوان سرانگشت انسان است‪،‬‬
‫را مثال میزند؛ به این معنا که ما حتی قادرمی آن کوچکترین‬
‫استخوان را هم احیا کنیم‪ .‬به عبارتی‪ ،‬قرآن احیای کوچکترین‬
‫استخوان را مطرح میکند‪ ،‬ات بهطور طبیعی احیای استخوانهای‬
‫بزرگتر که از ظرافت کمرتی برخوردارند نیز فهمیده شود‪.‬‬

‫‪ -5‬یکی دیگر از آایت مشهور که به آن نسبت اعجاز علمی داده‬


‫شده‪ ،‬آیهی زیر است‪:‬‬
‫‪ / 72‬چرا مسلمان هستم‬

‫ٍ‬ ‫ِ‬
‫استوى على الْع ْر ِش و‬ ‫اَّللُ الهذي رفع ال هسماوات بِغ ِْری عمد ت رْوهنا ُثُه ْ‬ ‫‪‬ه‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫همس و الْقمر ُكلٌّ ْجیري ألج ٍل ُمس ًّمى یُدبِاُر ْاأل ْمر یُف ا‬
‫ص ُل‬ ‫س هخر الش ْ‬
‫‪1‬‬ ‫ایت لعله ُكم بِلِ ِ‬
‫قاء ربِا ُك ْم تُوقِنُون‪‬‬ ‫ْاْل ِ‬
‫ْ‬
‫«خدا كسى است كه آمسانها را‪ ،‬بدون ستونهاىي كه آنها را‬
‫ببینید‪ ،‬برافراشت؛ سپس بر ختت (جهاندارى) تسلاط ایفت؛ و‬
‫خورشید و ماه را رام ساخت‪ ،‬هرکدام ات سرآمد معیاىن روانند‪ .‬به‬
‫تدبری كارها پرداخت؛ آایت (و نشانههاى خود) را شرح مىدهد؛ ات‬
‫شاید مشا به مالقات پروردگاراتن یقنی پیدا كنید‪».‬‬
‫اَّلل الهذي رفع ال هسماو ِ‬
‫ات‬ ‫در مورد این آیه‪ ،‬خبشی که میگوید‪  :‬هُ‬
‫بِغ ِْری عم ٍد ت رْوهنا‪ ،‬یعنی «خدا كسى است كه آمسانها را‪ ،‬بدون‬
‫ستونهاىي كه آنها را ببینید‪ ،‬برافراشت» برای حبث ما امهیت دارد‪.‬‬
‫حممدهادی معرفت و انصر مکارم شریازی این آیه را انظر بر قانون‬
‫جاذبهی عمومی دانستهاند؛ به این معنا که نریوی گرانش میان اجرام‬

‫‪ .1‬رعد‪.2 :‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪73 /‬‬

‫کیهانی ابعث اپبرجایی وضع کنونی در کیهان است‪ .‬معرفت‬


‫مینویسد‪:‬‬

‫«این مهان قانون جاذبهی عمومی است و أتثریی دوسویه‬


‫اب نریوی رانشی دارد که درنتیجه‪ ،‬سکان آمسان و زمنی را‬
‫نگاه میدارد ات منحرف نشوند‪ ...‬دانش به این حقیقت‬
‫دست ایفته است که اجسام به نسبت جرم خود‪،‬‬
‫یکدیگر را جذب میکنند‪ .‬این نریو سب میشود که‬
‫خورشید زمنی را نگه دارد و زمنی دور آن بگردد‪...‬‬
‫مهنیگونه است دیگر ستارگان در دیگر منظومهها و نیز‬
‫سایر منظومهها در کهکشانهای دیگر؛ بلکه مههی‬
‫‪1‬‬
‫کهکشانها در گسرتهی انمتناهی فضا‪».‬‬

‫مکارم شریازی نیز میگوید‪:‬‬

‫‪ .1‬حممدهادی معرفت‪ .‬التمهید فی علوم القرآن‪ .‬ج ‪ .6‬ص ‪.170‬‬


‫‪ / 74‬چرا مسلمان هستم‬

‫«آای تعبریی روشنتر و رساتر از "ستون انمرئی" در افق‬


‫‪1‬‬
‫ادبیات آن روز برای ذکر نریوی جاذبه پیدا میشد؟»‬
‫نقد‬
‫‪ -1-5‬اساساً در علم جدید چیزی به انم «آمسان» وجود خارجی‬
‫ندارد ات بتواند توسط ستونی برافراشته شود‪ .‬آمسان پسزمینهای است‬
‫که ما هنگام نگاه کردن به ابال آن را میبینیم و این پسزمینه درواقع‬
‫خأل میان اجرام آمسانی است و وجود مستقلی ندارد‪ .‬از طرفی‪ ،‬اگر‬
‫خداوند میخواست راجع به جاذبه که ویژگی میان اجرام آمسانی از‬
‫قبیل ماه و خورشید و یریه است صحبت کند‪ ،‬بهراحتی میتوانست‬
‫از الفاظی نظری «جنوم» به معنی «ستارگان» استفاده کند‪.‬‬
‫‪ -2-5‬افراشته بودن آمسان بر فراز ستونهای انمرئی‪ ،‬ازقضا بیش‬
‫از آنکه اب جنوم جدید سازگار ابشد‪ ،‬اب جنوم قدمی و هیئت‬
‫بطلمیوسی سازگاری دارد‪ .‬در هیئت بطلمیوسی‪ ،‬زمنی در مرکز و‬
‫افالک کرو ِی تو در تو در اطراف آن قرار دارند‪ .‬در این نگاه به‬

‫‪ .1‬انصر مکارم شریازی‪ .‬قرآن و آخرین پیامرب‪ .‬ص ‪.170‬‬


‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪75 /‬‬

‫کیهان‪ ،‬کامالً ممکن است کسی تصور کند که افالک بهواسطهی‬


‫ستونهایی که دیده ومیشوند دور زمنی معلق ماندهاند و روی زمنی ای‬
‫یکدیگر سقوط ومیکنند‪ .‬لذا این آیه که بهعنوان یکی از مشهورترین‬
‫مصادیق اعجاز علمی قرآن شناخته میشود‪ ،‬بهسادگی اب توسل به‬
‫علم زمان نزول قابلفهم و تفسری است‪.‬‬

‫نقد اعجاز عددی قرآن‬


‫ابورمندان به اعجاز عددی قرآن‪ ،‬در پی آشکار ساخنت وجود برخی‬
‫نظمها و نسبتهای عددی میان الفاظ و آایت قرآن هستند‪ ،‬که از‬
‫نظر ایشان خارقالعاده و درنتیجه معجزه میابشند‪ .‬در زیر به چند‬
‫مورد از اعجازهای عددی مطرح شده در قرآن اشاره و نقد آنها را‬
‫بیان خواهم کرد‪.‬‬
‫برجستهترین چهره در زمینهی اعجاز عددی قرآن‪ ،‬رشاد خلیفه‬
‫است‪ .‬رشاد خلیفه حمققی مصری بود که ادعا کرد نظم عددی قرآن‬
‫را کشف کرده‪ .‬مشهورترین ادعای وی چننی است‪:‬‬
‫‪ / 76‬چرا مسلمان هستم‬

‫«"بسم هللا الرمحن الرحیم" که اولنی آیهی قرآن است‪19 ،‬‬


‫حرف دارد و تکتک کلمات این عبارت به تعداد‬
‫قابلتقسیم بر عدد ‪ 19‬در قرآن به کار رفته است‪.‬‬
‫چنانکه در کل قرآن ‪ 19‬مرتبه بسم هللا آمده است‪ .‬تعداد‬
‫کلمه "هللا" ‪ 2698‬مرتبه‪" ،‬رمحن" ‪ 57‬مرتبه‪" ،‬رحیم"‬
‫‪ 114‬مرتبه است که مهه مضرب صحیح عدد ‪19‬‬
‫‪1‬‬
‫میابشد‪».‬‬

‫عباس یزدانی خود را ازمجله کسانی میداند که در ابتدا اب شنیدن‬


‫خرب کارهای خلیفه «از خوشحالی در پوست خود ومیگنجید»‪،2‬‬
‫اما مهنی نویسنده‪ ،‬بعدها در مقالهای اب عنوان «اعجاز عددی و‬
‫نظم رایضی قرآن» نشان میدهد که آمارگرییهای خلیفه ات چه حد‬
‫اندرست و بعضاً اب استانداردهای دوگانه بوده است‪ .‬در زیر‬
‫بهمنظور رعایت اختصار‪ ،‬اب ارجاع به مقالهی یزدانی و مقالهای‬

‫‪ .1‬عباس یزدانی‪« .‬اعجاز عددی و نظم رایضی قرآن»‪ .‬ص ‪.65‬‬


‫‪ .2‬مهان‪ ،‬ص ‪.62‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪77 /‬‬

‫دیگر‪ ،‬چند ومونه از نقدهای وارد شده بر اعجاز عددی قرآن‪ ،‬ازمجله‬
‫ادعای رشاد خلیفه‪ ،‬ذکر میشود‪.‬‬
‫یزدانی در مورد ادعای ابال راجع به «بسم هللا الرمحن الرحیم»‬
‫مینویسد‪:‬‬

‫«از این ‪ 4‬آمار‪ ،‬فقط رقم ‪ 57‬صحیح است‪ ،‬آن هم‬


‫مشروط بر اینکه "الرمحن" را در بسم هللا سورهی محد‬
‫بهحساب آورده و در بقیه‪ ،‬بسمهللاهای قرآن را بهحساب‬
‫‪1‬‬
‫نیاورمی‪».‬‬

‫برخی نقدهای دیگر بر کارهای رشاد خلیفه چننی است‪:‬‬

‫«[رشاد خلیفه میگوید‪ ]:‬سورهی علق مطابق مشارش‬


‫کامپیوتری ‪ 285‬حرف است یعنی ‪ .19×15‬ابز کنرتل‬
‫کردمی اب قرآنهای به خط عثمان طه به این رقم ومیرسد‬

‫‪ .1‬مهان‪ ،‬ص ‪.66‬‬


‫‪ / 78‬چرا مسلمان هستم‬

‫و اب قرآنهای رسماخلط ایرانی از این رقم جتاوز‬


‫‪1‬‬
‫میکند‪».‬‬

‫«[رشاد خلیفه میگوید‪ ]:‬در هر یک از ‪ 29‬سورهای که‬


‫در افتتاح آن حروف مقطعه آمده است‪ ،‬جمموع تعداد آن‬
‫حرف ای حروف‪ ،‬دقیقاً و بدون استثناء ضری ‪19‬‬
‫میابشد‪ .‬این ادعا نیز متام نیست‪ .‬برای مثال حرف‬
‫"نون" در سوره ن و القلم ‪ 131‬مرتبه آمده است‪ ،‬نه‬
‫‪ 133‬مرتبه ات مضرب ‪ 19‬ابشد‪ .‬جال است بدانید که‬
‫ایشان ابآنکه أتکید میکند که مههجا رسماخلط عثمان‬
‫طه مالک و معیار است‪ ،‬سوره ن و القلم را در کتاب‬
‫خود کلیشه کرده و آیاز آن را حتریف وموده است‪ .‬یعنی‬
‫بهجای آنکه حرف اول را بهصورت "ن" بنویسد بهصورت‬
‫"نون" نوشته است ات یک نون اضافه بیاید و بعد یک‬

‫‪ .1‬مهان‪.‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪79 /‬‬

‫نون دیگر از بسم هللا آیاز سوره وام گرفته است و‬


‫بهاینترتی کسری نون را جربان وموده و به عدد ‪133‬‬
‫‪1‬‬
‫رسیده است‪».‬‬

‫«رشاد خلیفه معتقد است که جمموع آایت در قرآن‬


‫‪ 6346‬آیه است که میشود ‪ 19‬ضربدر ‪334‬؛ اما می‬
‫دانیم که تعداد آایت قرآن در هیچیک از ارقامی که‬
‫متخصصان علوم قرآنی آوردهاند‪ ،‬این عدد نیست‪.‬‬
‫ابوعمرو دانی این اعداد را ذکر کرده‪،6214 ،6204 :‬‬
‫‪ 6236 ،6219‬که عدد اخری منسوب به امریاملؤمننی‬
‫علی (ع) و از مهه مشهورتر است‪ .‬خلیفه برای رسیدن‬
‫به عدد دخلواه خود‪ ،‬میگوید‪ 6234 :‬آیه مشارهگذاری‬
‫شده است و ‪ 112‬آیه (بسم هللا) مشارهگذاری نشده‬
‫است‪ ،‬که جمموع آنها میشود ‪.112+6234=6346‬‬

‫‪ .1‬مهان‪.‬‬
‫‪ / 80‬چرا مسلمان هستم‬

‫میبینیم که چگونه مههچیز را برای رسیدن به هدف خود‪،‬‬


‫توجیه میکند‪ .‬وی میافزاید‪ :‬سوره ‪( 96‬علق) که از نظر‬
‫ترتی زمانی اولنی سوره است‪ ،‬دارای ‪ 19‬آیه است‪.‬‬
‫شگفت آن است که در مشارش جمموع آایت قرآن‪" ،‬بسم‬
‫هللا" اول سورهها را منظور کرد ات به عدد دخلواه برسد‪ ،‬اما‬
‫‪1‬‬
‫در اینجا "بسم هللا" را به مشار ومیآورد‪».‬‬

‫دیگرانی هم برای نشان دادن اعجاز عددی قرآن تالش کردهاند‪.‬‬


‫ازمجله عدانن رفاعی‪ .‬یزدانی درابره او مینویسد‪:‬‬

‫«یکی دیگر از رهروان راه آقای رشاد خلیفه‪ ،‬آقای‬


‫مهندس عدانن رفاعی میابشد‪ .‬ایشان نیز اب هتیه‬

‫‪ .1‬منصور هپلوان و سعید شفیعی‪« .‬ارزایبی و نقد نظریه اعجاز عددی قرآن‬
‫کرمی»‪ .‬ص ‪.67‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪81 /‬‬

‫آمارهایی از کلمات قرآن کتابی أتلیف کردهاند به انم‬


‫املعجزه‪ .‬به خبشی از مطال آن توجه فرمایید‪:1‬‬
‫کلمه یوم بهصورت مفرد ‪ 365‬مرتبه در قرآن آمده است‪.‬‬
‫کلمه شهر بهصورت مفرد ‪ 12‬مرتبه در قرآن آمده است‪.‬‬
‫کلمه جهنم در قرآن ‪ 77‬ابر و کلمه جنات و مشتقات‬
‫آن نیز ‪ 77‬مرتبه تکرار شده است‪.‬‬
‫کلمه رجل و کلمه امرأه هرکدام ‪ 24‬مرتبه‪.‬‬
‫کلمه احلیاه و کلمه املوت اب مشتقات آنها هرکدام ‪145‬‬
‫مرتبه‪.‬‬
‫کلمه املالئکه و کلمه الشیطان هرکدام ‪ 68‬مرتبه‪.‬‬
‫کلمه یفسد و مشتقات آن نظری کلمه ینفع و مشتقات‬
‫آن هرکدام ‪ 50‬مرتبه‪.‬‬
‫کلمه هلک و مشتقات آن اب کلمه جناه و مشتقات آن‬
‫هرکدام ‪ 66‬مرتبه‪.‬‬

‫‪ .1‬در اینجا فهرست یزدانی را خالصه کردهام‪.‬‬


‫‪ / 82‬چرا مسلمان هستم‬

‫کلمه الدنیا و کلمه اْلخره هرکدام ‪ 115‬مرتبه‪.‬‬


‫کلمه قبل و قبلک اب کلمه بعد و بعدک هرکدام ‪149‬‬
‫مرتبه‪.‬‬
‫کلمه تقولون و نقول هرکدام ‪ 11‬مرتبه‪.‬‬
‫کلمه الربا ‪ 12‬مرتبه که اگر اب کلمه یبسا که هممعنای‬
‫اوست مجع شود ‪ 13‬مرتبه میشود‪ .‬کلمه البحر نیز ‪32‬‬
‫‪13‬‬
‫خشکی‬ ‫مرتبه‪ .‬جمموع آنها ‪ 32+13=45‬بنابراین‬
‫‪45‬‬
‫‪32‬‬
‫آب که این نسبت دقیقاً اب واقعیت خارجی مهاهنگ‬ ‫و‬
‫‪45‬‬
‫است‪.‬‬
‫بسیاری از این آمارها در مقام حماسبه درست نیست و‬
‫برفرض صحت‪ ،‬نیازمند توجیهات و تکلافات فراوانی‬
‫است‪ .‬مثالً ایشان برای آنکه در مشارش "یوم" به عدد‬
‫‪ 365‬برسد گفته است‪ ،‬ابید "یوم" را بهصورت مفرد در‬
‫نظر بگریمی‪ .‬زیرا اگر "اایم" و "یومنی" را بهحساب آورمی‪،‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪83 /‬‬

‫به عدد مطلوب ومیرسیم‪ .‬ااما ابز هم منظور ایشان أتمنی‬


‫ومیشود‪ .‬زیرا "یومئذ" و "یومکم" و "یومهم" نیز ابید از‬
‫لیست ما خارج شوند درحالیکه اینها هم مفردند‪ .‬اگر‬
‫منظور ایشان از مفرد این است که به "یوم" هیچ حرفی‬
‫متصل نباشد‪ ،‬در آن صورت "ابلیوم" و "لیوم" و "فالیوم"‬
‫را نیز ابید از لیست خارج کنیم که آمار ما از ‪365‬‬
‫بسیار کمرت خواهد شد‪ .‬خالصه‪ ،‬ایشان برای نیل به عدد‬
‫‪ 365‬از هیچ اسلوب منطقی پریوی نکردهاند و اب این‬
‫تربعی میتوان در اکثر واژگان کت ‪ ،‬نظم‬ ‫گزینشهای ا‬
‫رایضی پیدا ومود‪.‬‬
‫ایشان در مواردی که آمارش به حدنصاب ومیرسد‪ ،‬به‬
‫دنبال مشتقات آن واژهی خاص رفته و میکوشد اب‬
‫اضافه کردن مشتقات نصاب الزم را هتیه کند و این سؤال‬
‫بیجواب میماند که چرا در بعضی موارد ابید مشتقات را‬
‫بهحساب آورمی و در بعضی موارد فقط به آمار مفرد آن‬
‫‪ / 84‬چرا مسلمان هستم‬

‫واژه بسنده کنیم؟ و عجی تر اینکه ایشان در بعضی‬


‫واژهها‪ ،‬مثل‪ :‬جهنم و جنات میگوید‪ ،‬در یکی بهصورت‬
‫ضم مشتقات ابید به مطلوب انئل‬ ‫مفرد و در دیگری اب ا‬
‫شد‪.‬‬
‫در جای دیگر ایشان واژه "یفسد" و مشتقات آن را‬
‫مشارش میکند و چون اب تعداد واژه "یصلح" برابر‬
‫ومیبیند‪ ،‬سراغ واژه "ینفع" میرود‪ .‬درحالیکه برای‬
‫آشنااین به زابن عربی واضح است که "یفسد" در مقابل‬
‫"یصلح" میابشد نه "ینفع‪".‬‬
‫در دو واژه "قبل" و "بعد" وقتی ایشان به حدنصاب الزم‬
‫ومیرسد‪ ،‬میگوید‪ :‬قبلک و بعدک را هم به لیست خود‬
‫ابید اضافه کنیم‪ .‬دیگر اپسخ این سؤال روشن نیست که‬
‫چرا "قبلکم" ای "قبلنا" و ای "قبلها" را نباید منظور وماییم؟‬
‫از مهه عجی و یری تر‪ ،‬حماسبه میزان آب و خشکی‬
‫کره زمنی است‪ .‬ایشان وقتی " ابر" و "حبر" را اب هم‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪85 /‬‬

‫مقایسه کرده و به کسر موردنظر دست پیدا ومیکند‪ ،‬به‬


‫واژه "یبسا" متوسل میشود و میگوید‪ :‬اگر آن را نیز که‬
‫مرادف " ابر" میابشد‪ ،‬منظور کنیم تکرار واژه خشکی ‪13‬‬
‫‪32‬‬ ‫‪13‬‬
‫بدست میآید‬ ‫و‬ ‫و تکرار درای ‪ 32‬بوده و دو کسر‬
‫‪45‬‬ ‫‪45‬‬
‫که خیلی شگفتانگیز و از معجزات قرآن است‪ .‬ابید به‬
‫ایشان گفت‪ ،‬چگونه است که ابید "یبسا" را که مرادف‬
‫" ابر" میابشد‪ ،‬در مشارش دخالت دهیم‪ ،‬ولی کلمه "میا" را‬
‫که مرادف "حبر" است دخالت ندهیم؟ وانگهی نسبت‬
‫آب و خشکی کره زمنی مهیشه نسبت اثبتی نیست دو‬
‫‪1‬‬
‫هزار سال پیش اب امروز بسیار فرق داشته‪».‬‬

‫به نظرم مهنی میزان خمتصر از نقدهای وارد شده بر مدعیات انظر‬
‫بر اعجاز عددی قرآن برای این جمال کافی است‪ .‬اما درهرصورت‪،‬‬
‫چه نقدهایی از جنس نقد یزدانی بر کارهایی رشاد خلیفه وارد ابشد‬

‫‪ .1‬عباس یزدانی‪« .‬اعجاز عددی و نظم رایضی قرآن»‪ .‬ص ‪.68‬‬


‫‪ / 86‬چرا مسلمان هستم‬

‫ای نباشد‪ ،‬چه مدعیات دیگر ابورمندان به اعجاز عددی درست‬


‫ابشند ای نباشند‪ ،‬اساساً این قسم ویژگیهای عددی در قرآن اب‬
‫کارکرد اصلی معجزه تفاوت دارد‪ .‬کاربرد اعجاز پیش از هر چیز‪،‬‬
‫اقناع مردم زمان حیات هر پیامرب‪ ،‬برای قبول این مطل است که‬
‫فرد مدعی نبوت از جان خدا آمده است‪ .‬حال اگر قرار ابشد‬
‫قرآن دارای اعجاز عددی ابشد (اب فرض نداشنت جنبههای دیگر‬
‫اعجاز)‪ ،‬ابید بپذیرمی که مسلماانن زمان پیامرب بهعالوهی مسلماانن‬
‫‪ 1400‬سال پس از او‪ 1‬دستآویزی برای حقانیت قرآن نداشتهاند‪،‬‬
‫و ابید منتظر میماندهاند ات عدهای نظم رایضی قرآن را کشف و‬
‫مقدمهی امیان را فراهم کنند‪ .‬این نگاه پذیرفتنی نیست‪.‬‬
‫*‬

‫‪ .1‬اگر بپذیرمی که چند قرن پیش از رشاد خلیفه‪ ،‬سیوطی نیز مباحث مشاهبی را‬
‫مطرح کرده‪ ،‬هنایتاً از مدت زمان ‪ 14‬قرن مقداری کاسته میشود‪ ،‬که أتثریی در‬
‫اصل حبث من ندارد‪.‬‬
‫آیا قرآن معجزه و حجتی برای ایمان است؟ ‪87 /‬‬

‫اب توجه به آنچه در ابال آمد‪ ،‬ومیتوان قرآن را معجزه دانست‪.‬‬


‫بهاینترتی ‪ ،‬توسل به اعجاز قرآن ومیتواند دلیل مناسبی برای امیان‬
‫به اسالم به دست ما بدهد‪.‬‬
‫چرا مسلمان هستم‬

‫در اینجا‪ ،‬پس از نشان دادن اینکه چرا دالیل فلسفی و کالمی‬
‫موجود برای اثبات حقانیت اسالم کارایی الزم را ندارند‪ ،‬نوبت به‬
‫ارائه دالیل شخصی خود و نشان دادن اینکه به کدام دلیل ای دالیل‬
‫به اسالم ابور دارم‪ ،‬رسیده است‪.‬‬
‫*‬
‫فرض کنید یکی از مهنی روزها از خانه بریون میروید ات به‬
‫کارهایتان برسید‪ .‬در مسری‪ ،‬شخصی جلوی مشا را میگرید و ادعا‬
‫میکند که پیامآوری است از جان خدا‪ 1.‬اگر اب چننی شخصی‬
‫مواجه شوید‪ ،‬و او خارق عادتی در حد معجزه ارائه دهد (مثالً‬
‫خورشید را‪ ،‬گویی کلید المپی را میزند‪ ،‬چند مرتبه خاموش و روشن‬
‫کند) مشا به حلاظ معرفتی موجه هستید که ادعای او را بپذیرد‪ .‬اما‬

‫‪ .1‬فرض کنید نبوت اب پیامرب اسالم ختم نشده است‪.‬‬


‫‪ / 90‬چرا مسلمان هستم‬

‫اگر او معجزهای برای ارائه نداشت چه؟ در اینجا چند احتمال (به‬
‫حصر استقرایی‪ )1‬راجع به چننی شخصی به ذهن من میرسد‪:‬‬
‫‪ -1‬ای آن شخص شیاد است‪ ،‬یعنی بهدروغ ادعای نبوت میکند؛‬
‫‪ -2‬ای آن شخص شیاد نیست و ادعای خود را صادق میپندارد‪.‬‬
‫در حالت اول‪:‬‬
‫‪ -1-1‬ای آن شخص برای رسیدن به منافع شخصی بهدروغ ادعای‬
‫نبوت میکند؛‬
‫‪ -2-1‬ای آن شخص یک مصلح اجتماعی است و برای پیشربد‬
‫اهداف مصلحانهی خود بهدروغ ادعای نبوت میکند‪.‬‬
‫در حالت دوم‪:‬‬
‫‪ -1-2‬ای شخص دچار نوعی توهم است؛‬
‫‪ -2-2‬ای شخص حقیقتاً پیامرب است و راست میگوید‪.‬‬

‫‪ .1‬حصر استقرائی (در مقابل «حصر عقلی») به معنای برمشردن مواردی است‬
‫که به ذهن میرسد و معنای آن این نیست که احتمال وقوع موارد دیگر‪ ،‬عقالً‬
‫حمال است‪.‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪91 /‬‬

‫در ادامه‪ ،‬این چهار حالت را یک به یک بررسی کرده‪ ،‬پس از‬


‫نشان دادن اینکه سه حالت اول بر حممد بن عبدهللا تطبیق ومیکند‪،‬‬
‫مورد چهارم را در مورد او خواهم پذیرفت‪.‬‬
‫‪ -1-1‬خنستنی گزینه در مواجهه اب فرد مدعی ِ‬
‫نبوت فاقد معجزه‬
‫این است که او فرد شیادی است که به دنبال منافع شخصی می‬
‫گردد‪ .‬چیزهایی که در طول اتریخ انسانها دنبال آن بودهاند‪ ،‬و‬
‫برای رسیدن به آن دست به جنگ و خونریزی و (برای حبث ما)‬
‫فری دیگران زدهاند‪ ،‬مشخص است‪ :‬ثروت‪ ،‬قدرت‪ ،‬به دست‬
‫آوردن زانن (چون عموماً در طول اتریخ مردها مرتک جنگ و‬
‫خونریزی و فری بودهاند)‪ ،‬رسیدن به افتخار و شرف‪ .‬اینها‬
‫مواردی است که وقتی به اتریخ نگاه میکنم‪ ،‬انگیزههای اصلی اکثر‬
‫جنبشهای مبتنی بر خودخواهی را تشکیل میدهند‪ .‬اما وقتی به‬
‫شرایط پیامرب اسالم در ابتدای بعثت نگاه میکنیم‪ ،‬میبینیم که‬
‫پیامرب ای نیازی به فریبکاری برای رسیدن به این امور نداشته‪ ،‬ای‬
‫‪ / 92‬چرا مسلمان هستم‬

‫اینکه اساساً برخی از این امور در آن زمان و مکان خاص‪،‬‬


‫موضوعیت نداشتهاند‪.‬‬
‫اجازه بدهید حبث را از موردی که فکر میکنم در مکهی زمان‬
‫ظهور اسالم اساساً موضوعیت نداشت آیاز کنم‪ .‬در میان مواردی‬
‫که در ابال برمشردم‪ ،‬از «قدرت» صحبت کردم‪ .‬قدرت‪ ،‬الاقل در‬
‫کاربرد عرفی آن‪ ،‬مفهوم نسبتاً روشنی است که در اینجا به واکاوی‬
‫آن ومیپردازم‪ .‬وقتی گفته میشود کسی ادعای نبوت میکند ات بتواند‬
‫به قدرت برسد‪ ،‬به نظر میرسد آن شخص به دنبال تصاح متام ای‬
‫خبش عمدهی کیک قدرت ابشد‪ ،‬نه صرفاً برشی از آن‪ .‬در مکهی‬
‫زمان پیامرب‪ ،‬اگر وی میخواست که به برشی از کیک قدرت بسنده‬
‫کند‪ ،‬اب توجه به جایگاه قبیلهای و خانوادگی خود بهراحتی‬
‫میتوانست به این سهم برسد و نیاز به طرح ادعای نبوت نداشت؛‬
‫زیرا او متعلق به خانوادهای برجسته از مردم مکه بود‪ .‬از طرف‬
‫دیگر‪ ،‬مفهومی به انم قدرت مطلقه در مکه تعریف نشده بود‪ .‬مکه‬
‫ساختار قدرت متکثری داشت که در آن بزرگان شهر دور هم مجع‬
‫چرا مسلمان هستم ‪93 /‬‬

‫میشدند و اب مشورت یکدیگر تصمیم میگرفتند‪ .‬البته در این‬


‫ساختار رأی برخی نفوذ بیشرتی از دیگران داشت؛ اما بههرحال‬
‫خربی از قدرت مطلقه نبود‪.‬‬
‫اما اگر فرض بگریمی که پیامرب اسالم به دنبال رسیدن به قدرت‬
‫مطلقه بود‪ ،‬و اتفاقاً چون سیستم رایج سیاسی مکه به او این امکان‬
‫را ومیداد سراغ طرح ادعای انمتعارف نبوت رفت‪ ،‬این تبینی میتواند‬
‫ادعای او در آیاز کار را توضیح دهد‪ ،‬اما ومیتواند توضیح دهد که‬
‫چرا در طول ‪ 13‬سال اقامت در مکه که زندگی او روز به روز‬
‫سختتر‪ ،‬و امید او در رسیدن به قدرت مطلقه بهتدریج کمرنگ و‬
‫کمرنگتر میشد‪ ،‬دست از ادعای خود نکشید‪ .‬درواقع اگر پیامرب‬
‫مدعی درویینی میبود‪ ،‬اب تنگ شدن شرایط و انحمتمل شدن امکان‬
‫رسیدن به قدرت مطلقه‪ ،‬میابیست از ادعای خود ‪-‬دست کم ات‬
‫حد رضایت به تنها برشی از کیک قدرت‪ -‬عق مینشست‪ ،‬اما‬
‫او چننی نکرد‪ .‬این نشان میدهد که وی به دنبال رسیدن به قدرت‬
‫نبود‪.‬‬
‫‪ / 94‬چرا مسلمان هستم‬

‫در مورد سایر مواردی که بهعنوان انگیزهی شخصی ادعای‬


‫دروینی نبوت مطرح کردم‪ ،‬یعنی ثروت‪ ،‬به دست آوردن زانن و‬
‫رسیدن به افتخار و شرف‪ ،‬رسیدن به متامی اینها بدون درگری شدن‬
‫در مسئلهی دردسرآفرینی چون نبوت برای پیامرب ممکن بود‪ .‬او در‬
‫خانوادهای برجسته متولد شده و مهسرش هم ثرومتند بود‪ .‬پس او‬
‫میتوانست بدون طرف شدن اب مشقات ادعای نبوت به ثروت‬
‫بیشرتی برسد‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬اگر او سودای رسیدن به زنهای‬
‫متعدد را داشت‪ ،‬این کار در مکهی آن زمان برای کسی اب نس‬
‫ارمجند او تنها نیاز به ثروت داشت‪ .‬ضمن اینکه پیامرب ات مهسرش‬
‫خدجیه زنده بود‪ ،‬یعنی ات حدود پنجاه سالگی‪ ،‬هیچ زن دیگری‬
‫نگرفت‪.‬‬
‫اینکه انگیزهی پیامرب از ادعای نبوت رسیدن به قدرت‪ ،‬ثروت و‬
‫زن نبود‪ ،‬زمانی هبرت روشن میشود که بدانیم وقتی پیامرب دعوتش را‬
‫آشکار کرد‪ ،‬بزرگان مکه برای اینکه او را از دعوتش منصرف کنند‪،‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪95 /‬‬

‫به وی وعدهی برتری دادن در ثروت و قدرت دادند‪ ،‬اما او قبول‬


‫نکرد‪ .‬ابن هشام دراینابره مینویسد‪:‬‬

‫«عتبه [بن ربیعه] گفت‪ :‬ای برادرزاده‪ ،‬اگر به این‬


‫ادعایی که در میان آوردهای میخواهی به مالی‬
‫دستایبی‪ ،‬ما از امواملان هرچه را که خبواهی برای تو‬
‫مجع میکنیم‪ ،‬ات تو ثرومتندترین فرد ما ابشی! اگر‬
‫میخواهی به مقام برسی‪ ،‬تو را به سروری خود‬
‫برمیگزینیم‪ ،‬بهحنویکه هرگز بدون نظر تو دست به‬
‫کاری ومیزنیم‪ .‬اگر میخواهی به فرمانروایی برسی‪ ،‬ما‬
‫‪1‬‬
‫تو را به فرمانروایی خود برمیگزینیم‪».‬‬

‫مالحظه میشود که اگر پیامرب قصد رسیدن به ثروت و قدرت را‬


‫داشت‪ ،‬موقعیت برای او فراهم بود ات بدون دردسر به آن برسد‪ ،‬اما‬
‫این راه را نرفت‪.‬‬

‫‪ .1‬ابن هشام‪ .‬سریت حممد رسولهللا‪ .‬ج ‪ .1‬ص ‪.384‬‬


‫‪ / 96‬چرا مسلمان هستم‬

‫شاهد دیگر در أتیید اینکه حرکت پیامرب‪ ،‬حرکتی در راستای‬


‫کس ثروت نبود این است که پیش از اسالم سهم رئیس قبیله از‬
‫ینائم جنگی یکچهارم بود‪ ،1‬اما اسالم این سهم را به یکپنجم‬
‫(مخس) کاهش داد‪ .2‬مهچننی‪ ،‬مدرک دیگری که نشان میدهد‬
‫هدف پیامرب اسالم کس قدرت و نفوذ در میان مردم نبود‪،‬‬
‫ماجرای از دنیا رفنت پسر او ابراهیم است‪ .‬وقتی ابراهیم از دنیا‬
‫رفت‪ ،‬در یک همزمانی اتفاقی خورشید نیز گرفت‪ .‬مردم گفتند که‬
‫خورشید برای درگذشت پسر پیامرب گرفته‪ ،‬اما پیامرب گفت‪:‬‬
‫«خورشید برای مرگ و زندگی کسی ومیگرید‪ 3».‬در اینجا روشن‬

‫‪ .1‬عبدالعزیز سامل‪ .‬اتریخ عرب قبل از اسالم‪ .‬ص ‪.313‬‬


‫ول و لِ ِذي الْ ُق ْرىب و‬ ‫‪ .2‬و اعلموا أهوما ینِمتم ِمن شي ٍء فأ هن ِهِ‬
‫َّلل مخُُسه و لِلهرس ِ‬
‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُْْ ْ ْ‬ ‫ُْ‬
‫نی و ابْ ِن ال هسبیل‪‬؛ «و بدانید كه هر چیزى از ینیمت به‬ ‫الْیتامى و الْمساك ِ‬
‫دست آورید‪ ،‬پس یکپنجم آن فقط براى خدا‪ ،‬و براى فرستاده [اش]‪ ،‬و براى‬
‫نزدیكان [او] و یتیمان و بینوااین و در راه مانده (از آنها) است‪( ».‬انفال‪:‬‬
‫‪)41‬‬
‫‪ .3‬بالذری‪ .‬کتاب مجل من أنساب األشراف‪ .‬ج ‪ .2‬ص ‪.89‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪97 /‬‬

‫است که اگر پیامرب دنبال بسط نفوذ خود در میان مردم میبود‪،‬‬
‫چننی موقعیتی را از دست ومیداد و از برقراری پیوند میان خود و‬
‫حوادث طبیعی‪ ،‬که مهواره در نگاه بشر امر خدااین بوده است‪،‬‬
‫استقبال میکرد‪.‬‬
‫در مورد رسیدن به افتخار و شرف نیز‪ ،‬که بهعنوان یکی از‬
‫اهداف احتمالی پیامرب در صورت دروغگو بودن او مطرح شد‪ ،‬ابید‬
‫گفت که در مکهی آن زمان جمرای رسیدن به افتخار و شرف‪ ،‬یری‬
‫از نس و ثروت‪ ،‬شرکت در جنگها و پریوزی در آنها بود‪ .‬اما‬
‫ظاهراً پیامرب ات پیش از هجرت به مدینه چندان مرد جنگ نبوده‬
‫است‪ .‬چنانکه درابرهی جنگی که در بیست سالگی در آن شرکت‬
‫کرده بود‪ ،‬گفته است‪:‬‬
‫‪ / 98‬چرا مسلمان هستم‬

‫«من مهراه عموهای خود در آن شرکت داشتم و چند‬


‫تری هم انداختم و چقدر دوست میداشتم که مهان را‬
‫‪1‬‬
‫هم اجنام نداده بودم‪».‬‬

‫پس به نظر میرسد هیچکدام از انگیزههای شخصی رایج برای‬


‫اینکه کسی بهدروغ ادعای نبوت کند‪ ،‬در پیامرب وجود نداشته است‪.‬‬
‫به این خاطر‪ ،‬ومیتوان حممد بن عبدهللا را فردی دانست که به خاطر‬
‫رسیدن به منافع شخصی‪ ،‬بهدروغ‪ ،‬ادعای نبوت کرده است‪.‬‬
‫‪ -2-1‬فرض دوم این بود که پیامرب اسالم یک مصلح اجتماعی‬
‫بوده و برای پیشربد اهداف مصلحانهی خود بهدروغ ادعای نبوت‬
‫کرده است‪ .‬این فرض به یک دلیل ساده اندرست است‪ :‬قاعداتً‬
‫هدف اصلی یک مصلح اجتماعی تغیری ساختارهای اجتماعی و‬
‫قواننی موجود است‪ .‬مصلحان اجتماعی عموماً اهدافی مثل برقراری‬
‫عدالت اجتماعی ای رفع مفاسد اجتماعی را بهعنوان هدف اصلی‪،‬‬

‫‪ .1‬ابن سعد‪ .‬طبقات‪ .‬ج ‪ .1‬ص ‪.116‬‬


‫چرا مسلمان هستم ‪99 /‬‬

‫بلکه تنها هدف خود‪ ،‬تعینی میکنند‪ .‬به عبارتی‪ ،‬اصالحگری این‬
‫افراد معطوف به جنبههایی از حیات انسان است که اب زندگی‬
‫عملی و اجتماعی سر و کار دارد‪ .‬اما حتولی که پیامرب اسالم داعیه‬
‫ی آن را داشت و هنایتاً هم حمقق شد‪ ،‬اوالً اجیاد یک تغیری نظری در‬
‫جهان بینی افراد بود‪ .‬به این معنا که سنگ بنای اسالم ابور به‬
‫یگانگی خداوند و بعدازآن ابور به معاد است‪ .‬هر دوی اینها‬
‫آموزههایی نظری هستند و کسی که قرآن را خبواند متوجه خواهد شد‬
‫که این دو آموزه حمور اصلی تعلیمات اسالم را تشکیل میدهند‪.‬‬
‫اما در سطح قواننی و دستورات اجتماعی‪ ،‬اسالم بههیچوجه‬
‫حتولی انقالبی‪ ،‬مانند آنچه را در سطح عقاید اجیاد کرد‪ ،‬پینرخیت‪.‬‬
‫آنچه از دستورات شرعی که در زمرهی مناسک است ‪-‬مانند وماز و‬
‫روزه‪ -‬ارتباط بنیادینی اب وضع اجتماع ندارد ات خبواهیم بگوییم پیامرب‬
‫اسالم آنها را بهقصد اصالح اجتماع وضع کرده است‪ .‬بعالوه‪،‬‬
‫خبش قابلتوجهی از احکام اجتماعی اسالم احکام اصطالحاً‬
‫«امضائی» است‪ ،‬به این معنا که اسالم مهان قواعد پیشتر موجود‬
‫‪ / 100‬چرا مسلمان هستم‬

‫در جامعهی عرب را أتیید و امضا کرده؛ مانند قواننی بیع (= خرید‬
‫و فروش) و خبشی از قواننی نکاح (= ازدواج)‪ .‬قوانینی از اسالم که‬
‫حکم اصالح اجتماعی را دارند‪ ،‬مانند حکم حرمت راب و حرمت‬
‫کشنت فرزندان‪ ،‬اگرچه در اسالم وجود دارند‪ ،‬اما آنقدر اساسی و‬
‫گسرتده نیستند که بتوان گفت هدف اصلی پیامرب از ادعای نبوت‬
‫بودهاند‪.‬‬
‫عالوه بر این‪ ،‬اگر پیامرب فردی بود که صرفاً اجنام اصالحات‬
‫اجتماعی را دنبال میکرد‪ ،‬اب توجه به متام هزینههایی که او و ایرانش‬
‫پرداخت کردند‪ ،‬به نظر میرسد که میابیست شاهد تغیریات‬
‫اجتماعی ژرفتری میبودمی‪ .‬مثالً در مورد ارث زانن‪ ،‬اگر پیامرب‬
‫صرفاً یک مصلح اجتماعی بود‪ ،‬احتماالً به دادن حق ارث نصف‬
‫مردان به زانن اکتفا ومیکرد و این حق را به شکل مساوی برقرار می‬
‫ومود‪.‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪101 /‬‬

‫به این دلیل‪ ،‬یعنی کمرنگ بودن نقش اصالحات اجتماعی‬


‫نسبت به اصالحات اعتقادی‪ ،‬ومیتوان گفت که پیامرب اسالم بهقصد‬
‫اجنام اصالحات اجتماعی‪ ،‬بهدروغ ادعای نبوت کرده است‪.‬‬
‫‪ -1-2‬احتمال سومی که در ابال مطرح کردم این بود که شخص‬
‫مدعی نبوت اگرچه آگاهانه قصد فری دیگران را ندارد و‬
‫ازاینجهت او شیاد و دروغگو نیست‪ ،‬اباینحال ادعای او مبنی بر‬
‫نبوت کاذب است‪ .‬در این حالت‪ ،‬شخص بهشکلی دچار توهم‬
‫است و حتی خودش هم از کذب مدعایی که مطرح میکند آگاه‬
‫نیست‪.‬‬
‫چند علت را میتوان برای وقوع چننی تومهی تشخیص داد‪-1 :‬‬
‫پیامرب‪ ،‬آنچانکه برخی از مشرکنی معتقد بودند حتت أتثری موجودات‬
‫ماوراءالطبیعی‪ ،‬مشخصاً جن‪ ،‬بوده؛ ‪ -2‬حتت أتثری مواد توهمزا چننی‬
‫هذاینهایی به پیامرب روی میآورده؛ ‪ -3‬پیامرب به اختالل روانپریشی‬
‫مبتال بوده است‪.‬‬
‫‪ / 102‬چرا مسلمان هستم‬

‫‪ -1-1-2‬در مورد ارتباط پیامرب اب موجودات ماوراءالطبیعی (که‬


‫پیشفرض آن پذیرش وجود چننی موجوداتی است)‪ ،‬این احتمالی‬
‫است که مشرکنی مکه نیز در مورد او در نظر گرفته بودند‪ .‬در‬
‫ادامهی نقلقولی که در ابال راجع به پیشنهاد ثروت و قدرت از‬
‫جان مشرکان به پیامرب آوردم‪ ،‬آنها میگویند‪:‬‬

‫«اگر این حالت که به تو دست میدهد‪ ،‬افسون‬


‫زدگی است و تو میبینی که ومیتوانی آن را از خود‬
‫دور کنی‪ ،‬ما حاضرمی پزشکانی را بر ابلنی تو آورمی و‬
‫امواملان را هزینه میکنیم ات تو هببود ایبی و چهبسا‬
‫‪1‬‬
‫افراد که جنزده شدهاند و هببودایفتهاند‪».‬‬

‫به چند علت احتمال تسلط موجودات ماورائی بر پیامرب را اپینی‬


‫میدامن‪ .‬اوالً‪ ،‬طبق گزارشات عاملان علوم یریبه ‪-‬که بنا بر جنس این‬
‫علوم‪ ،‬یالباً مکتوب نشده و بهصورت شفاهی در دسرتساند‪-‬‬

‫‪ .1‬ابن هشام‪ .‬سریت حممد رسولهللا‪ .‬ج ‪ .1‬ص ‪.384‬‬


‫چرا مسلمان هستم ‪103 /‬‬

‫افرادی که دچار جنزدگی میشوند حاالتی دارند که اب احواالت‬


‫پیامرب که عموماً عادی بوده‪ ،1‬متفاوت است‪ .‬افراد جنزده حالتشان‬
‫بههیچوجه طبیعی نیست و این طبیعی نبودن حمدود به ویژگیهای‬
‫ذهنی و روانی آنها ومیشود‪ ،‬بلکه گاهی در موارد شدیدتر (که‬
‫قاعداتً احوال پیامرب که ‪ 23‬سال طول کشیده را ابید مصداق این‬
‫موارد شدیدتر قلمداد کنیم) ات حد أتثری بر جسم آنها نیز پیش‬
‫میرود‪ .‬اما این عالئم راجع به پیامرب گزارش نشده است‪.‬‬
‫اثنیاً‪ ،‬در هر دورهای عاملان علوم یریبه وجود داشتهاند‪ .‬چهبسا‬
‫اگر پیامرب حتت أتثری جن قرار داشت‪ ،‬این عاملان میتوانستند اب‬
‫پیامرب مقابله کنند و بساط او را بر هم زنند‪.‬‬
‫اثلثاً‪ ،‬طبق گزارشات متخصصان علوم یریبه‪ ،‬هدف جنها در‬
‫تسلط بر یک شخص‪ ،‬پیشربد یک برانمهی مدون و دامنهدار مانند‬
‫تبلیغ اسالم نیست‪ .‬این موجودات بیشرت به دنبال ایذاء و آزار رساند‬

‫‪ .1‬منهای حاالت پراکندهی سنگینی وحی‪.‬‬


‫‪ / 104‬چرا مسلمان هستم‬

‫به فرد تسخریشده هستند‪ ،‬که این اب شرایط پیامرب کامالً متفاوت‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -2-1-2‬در رد احتمال دوم‪ ،‬یعنی اینکه پیامرب حتت أتثری‬
‫مصرف مواد توهمزا چننی هذاینهایی را جتربه میکرده‪ ،‬ابید گفت ات‬
‫آجنایی که من میدامن هیچ گزارشی در اتریخ مبنی بر رواج مواد‬
‫توهمزا در شبهجزیرهی عربستان در آستانهی ظهور اسالم وجود‬
‫ندارد‪ .‬لذا بهسادگی میتوان این احتمال را کنار گذاشت‪.‬‬
‫‪ -3-1-2‬گزینهای که نیازمند بررسی بیشرت است‪ ،‬ابتالی پیامرب‬
‫اسالم بهنوعی از اختالل روانپریشی است‪ .‬روانپریشی هرگونه‬
‫اختالل شدید روانی است که در آن بیمار ارتباطش اب واقعیت را از‬
‫دست میدهد‪ 1.‬براساس مرجع معترب ‪ ،DSM-5‬روانپریشی‬
‫نشانههای زیر را دارد‪:‬‬
‫‪ .1‬هذاین‪،‬‬

‫‪1. Chris Frith, and Johnstone Eve. Schizophrenia: A Very Short‬‬


‫‪Introduction. p 24.‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪105 /‬‬

‫‪ .2‬توهم‪،‬‬
‫‪ .3‬افکار (گفتار) آشفته‪،‬‬
‫‪ .4‬رفتارهای حرکتی انهبنجار ای شدیداً آشفته‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ .5‬عالئم منفی‪.‬‬
‫منظور از هذاین‪ ،‬ابورهای تثبیتشدهای هستند که ابوجود‬
‫شواهد علیه آنها قابل اصالح و تغیری نیستند‪ .‬مثالً ممکن است‬
‫کسی تصور کند که سازمانی خمفی در پی ربودن اوست‪ ،‬ای فرد‬
‫دچار خودبزرگبینی ابشد و خیال کند دارای قدرتی استثنایی است‪.‬‬
‫منظور از توهم‪ ،‬جتربههای حسیای هستند که در ییاب حمرک‬
‫خارجی رخ میدهند‪ .‬مثالً ممکن است فرد صداهایی را بشنود ای‬
‫موجوداتی را ببیند‪.‬‬
‫افکار (گفتار) آشفته جایی است که فرد در حنی گفتار مترکز‬
‫خود بر موضوع را حفظ ومیکند و از این شاخه به آن شاخه‬

‫‪1. American Psychiatric Association. Diagnostic and statistical‬‬


‫‪manual of mental disorders. pp 87-88.‬‬
‫‪ / 106‬چرا مسلمان هستم‬

‫میپرد‪ .‬این آشفتگی زمانی نشانهی روانپریشی است که اختالل‬


‫قابلتوجهی در برقراری ارتباط فرد اجیاد کند‪.‬‬
‫رفتارهای حرکتی انهبنجار ای شدیداً آشفته‪ ،‬رفتارهایی هستند‬
‫مانند محاقتهای کودکانه ای سراسیمگی یریقابلپیشبینی‪ ،‬شکلک‬
‫درآوردن ای کاهش واکنش به حمیط (مانند ابقی ماندن در‬
‫وضعیتهای عجی و یری و انمناس بدنی‪ ،‬سکوت و هبت‪).‬‬
‫عالئم منفی عبارتاند از کاهش ابراز هیجاانت و بیارادگی‪،‬‬
‫کمگویی‪ ،‬عدم احساس لذت و اجتماع گریزی‪.‬‬
‫از میان این پنج نشانهی اصل ِی روانپریشی‪ ،‬میتوان پیامرب را به‬
‫هذاین و توهم متهم کرد؛ چراکه او ابور داشت انسانی است که از‬
‫جان خدا به پیامربی مبعوث شده و مهچننی صداهایی را بهعنوان‬
‫وحی میشنیده و موجودی به انم جربائیل را نیز میدیده‪ .‬اما این دو‬
‫ویژگی پیامرب حمل حبث ماست و هنوز ومیتوانیم بگوییم که اینها‬
‫واقعیت داشتهاند ای هذاینها و تومهات وی بودهاند‪ .‬لذا به سایر‬
‫ویژگیهای میپردازم‪.‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪107 /‬‬

‫خواندن شرححال پیامرب گوایی این است که او نه افکار (گفتار)‬


‫آشفته داشته‪ ،‬و نه رفتارهای حرکتی انهبنجار ای شدیداً آشفتهای از‬
‫خود بروز میداده است‪ .‬در مورد عالئم منفی نیز نهتنها این عالئم‬
‫در پیامرب مشهود نبوده‪ ،‬بلکه در بعضی از موارد آن‪ ،‬مانند‬
‫بیارادگی و اجتماعگریزی‪ ،‬دقیقاً عکس آن صادق بوده و پیامرب‬
‫بهعنوان یک رهرب اجتماعی ارادهای حمکم و حیات اجتماعی ینیای‬
‫از خود نشان داده است‪.‬‬
‫اب این وصف به نظر ومیرسد که بتوان پیامرب را بهطور عام مبتال‬
‫به روانپریشی دانست‪ .‬اما اجازه بدهید نسبت پیامرب را اب‬
‫اسکیزوفرنی‪ ،‬بهعنوان برجستهترین ومایندهی روانپریشی‪ ،‬کمی بیشرت‬
‫بررسی کنیم‪.‬‬
‫عالوه بر نشانههای عام روانپریشی‪ ،‬اسکیزوفرنی برخی‬
‫مشخصات ویژه دارد‪ .‬مثالً اوج شیوع اسکیزوفرنی در مردها در‬
‫اواخر دههی دوم و نیمهی اول دهه سوم زندگی است‪ ،‬حالآنکه‬
‫رسالت پیامرب اسالم ‪-‬بنا بر مشهور‪ -‬در دههی پنجم زندگی او‬
‫‪ / 108‬چرا مسلمان هستم‬

‫آیاز شد‪ .‬آسی های کارکردی اسکیزوفرنی به شکلی است که‬


‫ایل بیماران موفق به ازدواج ومیشوند‪ ،‬اما پیامرب ازدواجهای‬
‫متعددی داشت‪ .‬عدم متایل به رعایت هبداشت از عوارض دیگر‬
‫اسکیزوفرنی است‪ ،1‬اما پیامرب اسالم در نقطهی مقابل این عارضه‬
‫قرار داشت و امهیت ویژهای به هبداشت میداد‪ .‬ازمجله احادیث‬
‫پیامرب دراینابره این است‪:‬‬

‫«هر چه مىتوانید اپكیزه ابشید زیرا خداوند اسالم را‬


‫بر اپكیزگى هناده و جز مردم اپكیزه كسى به هبشت‬
‫‪2‬‬
‫ومیرود‪».‬‬

‫مهچننی مبتالاین به اسکیزوفرنی عموماً هبرهی هوشی اپینیتری از‬


‫افراد عادی دارند (در مورد کسانی مانند جان نش‪ ،3‬رایضیدان‬
‫برندهی نوبل اقتصاد و مبتال به اسکیزوفرنی‪ ،‬گمان بر این است که‬

‫‪1. Carrie Iorizzo. Schizophrenia and Psychotic Disorders. p 13.‬‬


‫‪ .2‬ابوالقاسم اپینده‪ .‬هنج الفصاحة‪ .‬حدیث مشارهی ‪.1182‬‬
‫‪3. John Nash‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪109 /‬‬

‫او کارهای مهمش را پیش از ابتال به بیماری اجنام داده)‪ ،‬حالآنکه‬


‫طبعاً رهربی یک جامعه‪ ،‬الاقل هبرهی هوشیای به میزان متوسط را‬
‫الزم دارد‪ ،‬و اسرتاتژیهای جنگی پیامرب که در اکثر موارد اب پریوزی‬
‫مهراه بود‪ ،‬نشان میدهد که احتماالً هبرهی هوشی او از حد میانگنی‬
‫ابالتر بوده است‪ .‬مهچننی اسکیزوفرنی در میان نویسندگان بسیار‬
‫اندر است‪ ،‬و پیامرب اگرچه شخصاً کتابت قرآن را به عهده نداشت‪،‬‬
‫اما منظور از نویسندگی خلق حمتوای مکتوب است نه فرم نوشتاری‬
‫آن‪ .‬پس اگر پیامرب واقعاً فرستادهی خدا نبوده ابشد‪ ،‬ابید او را یک‬
‫نویسنده دانست؛ حالآنکه اسکیزوفرنی در میان نویسندگان بسیار‬
‫اندر است‪.‬‬
‫از جمموع بررسی نشانههای روانپریشی‪ ،‬بهویژه اسکیزوفرنی‪ ،‬دیده‬
‫میشود که این نشانهها از زندگی پیامرب اسالم یای بودهاند‪.‬‬
‫درنتیجه میتوان پذیرفت که وی مبتال به روانپریشی نبوده و آنچه‬
‫مدعی بوده در قال وحی میشنود ای میبیند‪ ،‬تومهات او نبودهاند‪.‬‬
‫‪ / 110‬چرا مسلمان هستم‬

‫اما حبث به مهنیجا ختم ومیشود‪ .‬نوع خاصی از بیماری‬


‫اسکیزوفرنی هست که حتت عنوان اسکیزوفرنی دیررس‪ 1‬شناخته‬
‫میشود‪ .2‬نوع دیررس اسکیزوفرنی بعد از ‪ 40‬ای ‪ 45‬سالگی (طبق‬
‫مراجع خمتلف) دیده میشود‪ .‬در این بیماری اگرچه عالئم‬
‫روانپریشی (هذاین‪ ،‬توهم و‪ )...‬وجود دارد‪ ،‬اما عواطف و کارکرد‬
‫اجتماعی فرد به قوت خود ابقی است‪ .‬مهچننی پریشانگویی در این‬
‫نوع کاهش میایبد‪ .‬این نوع از بیماری شاید هبرت بتواند اب‬
‫ویژگیهای پیامرب اسالم تطبیق کند‪ .‬نکتهی قابلتوجه این است که‬
‫شیوع نوع دیررس اسکیزوفرنی کم نیست و حدود ‪ 20‬درصد‬
‫مبتالاین به اسکیزوفرنی‪ ،‬نوع دیررس آن را جتربه میکنند‪ .‬این نکته‬
‫احتمال ابتالی پیامرب به اسکیزوفرنی را ابال میبرد‪.‬‬

‫‪1. late-onset schizophrenia‬‬


‫‪ .2‬مناقشاتی بر سر اینکه ابید نوع دیررس اسکیزوفرنی را نوعی اسکیزوفرنی در‬
‫نظر گرفت ای اختاللی دیگر‪ ،‬وجود دارد که برای کار ما در اینجا دارای امهیت‬
‫نیست‪.‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪111 /‬‬

‫در اسکیزوفرنی دیررس‪ ،‬عالئم مثبت بیماری به قوت خود‬


‫اپبرجاست؛ عالئمی ‪-‬منهای توهم و هذاین که در اینجا موردحبث‬
‫ماست‪ -‬مانند آشفتهگویی و رفتارهای حرکتی انهبنجار ای شدیداً‬
‫آشفته‪ ،‬که از حیات پیامرب یای بوده است‪ .‬لذا از جهت عالئم‬
‫مثبت بیماری‪ ،‬شانس ابتالی پیامرب اسالم به اسکیزوفرنی دیررس ابال‬
‫نیست‪.‬‬
‫مهچن نی در اس کیزوفرنی دی ررس‪ ،‬اگرچ ه عالئ م منف ی (مانن د‬
‫گوش هگریی‪ ،‬انت وانی ش غلی و‪ )...‬ک اهش میایب د‪ ،‬ام ا هن وز وج ود‬
‫دارن د‪ .‬ای ن ه م م وردی اس ت ک ه در حی ات پی امرب اس الم دی ده وم ی‬
‫شود‪.‬‬
‫از دیگر عالئم اسکیزوفرنی دیررس‪ ،‬شیوع اپرانوای (حدود ‪75‬‬
‫درصد) است که این هم از سریهی پیامرب اسالم یای است‪.‬‬
‫مهچننی در میان مبتالاین به اسکیزوفرنی دیررس یلبه اب زانن بوده‪،‬‬
‫ چرا مسلمان هستم‬/ 112

‫ تقریباً منحصر به زانن‬،‫ «اسکیزوفرنی دیررس‬:‫ات جایی که گفته شده‬


1
».‫است‬
‫ (یعنی بروز‬3‫ در دوران کودکی و پیشمرضی‬2‫انسازگاری اب حمیط‬
‫عالئم بیماری پیش از شروع دوره اصلی بیماری) از دیگر عالئمی‬
‫ اما‬،‫است که مبتالاین به اسکیزوفرنی دیررس از خود نشان میدهند‬
4
.‫در حیات پیامرب دیده ومیشود‬

1. Lynn DeLisi. 100 Questions & Answers about Schizophrenia:


Painful Minds. p 125.
2. Maladjustment
3. premorbid
‫ مطال خبش مربوط به نوع دیررس اسکیزوفرنی از منابع زیر استخراج شده‬.4
:‫است‬
Carl Cohen. Schizophrenia into Later Life :Treatment, Research,
and Policy. p 49-50.
Manabu Yasuda and others. “Clinical features of late-onset
schizophrenia in Japan: comparison with early-onset cases”.
S.K Bhuyan Mitali and S. Gupta Khandelwal. “A Study of Late
Onset Schizophrenia: Clinical Characteristics with Review of
Literature”.
‫چرا مسلمان هستم ‪113 /‬‬

‫مهچننی در یک حتقیق میزان بینش نسبت به بیماری (یعنی‬


‫آگاهی فرد نسبت به ابتالیش به بیماری) ‪ 8‬درصد گزارش شده‪ .‬این‬
‫در حالی است که طبق گزارشهای اترخیی‪ ،‬وقتی خنستنی ابر بر‬
‫پیامرب وحی انزل شد (مهان حاالتی که پتانسیل تفسری به توهم و‬
‫هذاین را دارد)‪ ،‬وی گمان کرد دچار جنون شده و مدتی طول‬
‫‪1‬‬
‫کشید ات بعثت خود را بپذیرد‪.‬‬
‫اگرچه هیچکدام از این شواهد احتمال ابتالی پیامرب اسالم به‬
‫اسکیزوفرنی دیررس را به صفر ومیرساند‪ ،‬اما آن را آنقدر کاهش‬
‫میدهد که بتوان پذیرفت وی دارای ذهنی سامل بوده است‪.‬‬
‫عالوه بر این‪ ،‬بسیار بعید است که کسی دچار اسکیزوفرنی ای‬
‫صورت دیگری از روانپریشی ابشد‪ ،‬و درعنیحال نهتنها از سوی‬
‫جامعهی خود بهعنوان بیمار شناخته نشود‪ ،‬بلکه در نقش رهرب یک‬

‫‪https://web.stanford.edu/group/usvh/stanford/misc/Schizophrenia%2‬‬
‫‪02.pdf‬‬
‫‪ .1‬طربی‪ .‬اتریخ الرسل وامللوك‪ .‬ج ‪ .3‬ص ‪.848‬‬
‫‪ / 114‬چرا مسلمان هستم‬

‫جامعه ظاهر شده‪ ،‬عملکرد موفقی نیز از خود نشان دهد‪ .‬ضمن‬
‫اینکه نظریهی دیگری هم برای تشخیص تومهی بودن ای نبودن‬
‫درایفتهای روحانی مطرح شده که طبق آن ابید ِ‬
‫فرد موردمطالعه را‬
‫به حلاظ اخالقی بررسی کنیم‪ .‬اگر ابورها‪ ،‬قضاوتها و عملکردهای‬
‫فرد در اثر این درایفتها به حلاظ اخالفی منفی بوده و مرتک‬
‫‪1‬‬
‫افعال یریاخالقی شده ابشد‪ ،‬میتوان گفت فرد دچار توهم شده‪.‬‬
‫اگر ما به زندگی پیامرب نگاه کنیم‪ ،‬زندگی نبوی بیست و سه سالهی‬
‫او اب گرایشهای اخالقی مهراه بوده است‪ ،‬ای الاقل این نظر من‬
‫است‪ .‬اگر بپذیرمی که نشان دادن اپیبندیهای اخالقی از جان فرد‬
‫مظنون به توهم نشانهی اصالت درایفتهای اوست (نه تومهی بودن‬
‫آنها)‪ ،‬و از طرفی بپذیرم که پیامرب اسالم حیاتی اخالقی داشته‪،‬‬
‫میتوان پذیرفت که وی در درایفتهای روحانی خود دچار توهم‬
‫نبوده است‪.‬‬

‫‪ .1‬این نظریه را میتوانید اینجا پیگریی کنید‪:‬‬


‫‪Graham, George. (2015). The Abraham Dilemma: A Divine‬‬
‫‪Delusion. Oxford: Oxford University Press.‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪115 /‬‬

‫اب در نظر داشت جمموع این شواهد‪ ،‬به نظر میرسد میتوان ادعا‬
‫کرد که پیامرب اسالم مبتال به روانپریشی نبوده است‪.‬‬
‫‪ -2-2‬اب کنار گذاشنت سایر فرضها مبنی بر کاذب بودن ادعای‬
‫نبوت پیامرب اسالم‪ ،‬اکنون میتوان گفت که فرض چهارم‪ ،‬یعنی‬
‫صادق بودن این ادعا قابلپذیرش است‪ .‬اگر پیامرب نه شخصی‬
‫منفعتطل ِ کذاب‪ ،‬نه یک مصلح اجتماعی کذاب و نه فردی‬
‫گرفتار توهم بوده‪ ،‬پس ابید در ادعای نبوت خود صادق بوده و‬
‫نبوت او بهواقع از جان خداوند ابالغشده ابشد‪ .‬بهاینترتی ‪،‬‬
‫پذیرش اسالم امری معقول است‪.‬‬
‫*‬
‫عالوه بر استدالل ابال‪ ،‬که اصلیترین استدالل من برای ابور‬
‫داشنت به دین اسالم است‪ ،‬چند استدالل دیگر در دفاع از ابور به‬
‫اسالم دارم که از میان آنها‪ ،‬استداللی که مناس بیان در اینجا‬
‫میبینم و به نظرم قویتر از بقیه است‪ ،‬استدالل زیر است‪:‬‬
‫‪ / 116‬چرا مسلمان هستم‬

‫در قرآن‪ ،‬آایت متعددی دیده میشود که ظاهر آنها حلنی‬


‫سرزنشآمیز نسبت به پیامرب دارد‪ .‬در این آایت که به مناسبتهای‬
‫خمتلفی انزلشدهاند‪ ،‬خداوند اب ادبیاتی که از آن نکوهش برداشت‬
‫میشود پیامرب را مورد خطاب قرار میدهد‪ .‬آایت زیر ومونههایی از‬
‫این نوع آایت هستند‪:‬‬

‫هاس ِمبا أراك ه‬


‫اَّللُ و ال‬ ‫‪‬إِ هان أنْزلْنا إِلْیك الْكِتاب ِاب ْحل ِاق لِت ْح ُكم ب ْنی الن ِ‬
‫است ْغ ِف ِر ه‬
‫اَّلل إِ هن ه‬
‫اَّلل كان ی ُفوراً رحیماً‬ ‫ِ ِ‬
‫ت ُك ْن ل ْلخائننی خصیماً (‪ )105‬و ْ‬
‫(‪1)106‬‬
‫«درواقع ما این كتاب را بهحق به سوى تو فرو فرستادمی؛ ات اب آنچه‬
‫خدا به تو ومااینده (و آموخته)‪ ،‬در میان مردم داورى كىن؛ و به نفع‬
‫خائنان‪ ،‬دمشن (بیگناهان) مباش‪ )105( .‬و از خدا آمرزش خبواه؛‬
‫[چرا] كه خدا‪ ،‬بسیار آمرزنده مهرورز است‪»)106( .‬‬

‫‪ .1‬نساء‪ 105 :‬و ‪.106‬‬


‫چرا مسلمان هستم ‪117 /‬‬

‫اَّللُ عْنك ِمل أ ِذنْت هلُْم ح هىت ی تب هنی لك الهذین صدقُوا و ت ْعلم‬
‫‪ ‬ع فا ه‬
‫‪1‬‬ ‫الْ ِ‬
‫كاذبنی‪‬‬
‫«خدا تو را خبشید؛ چرا به آن (منافق)ان رخصت دادى‪( ،‬و صرب‬
‫نكردى) ات آنكه كساَن كه راست مىگویند برایت آشكار شوند و‬
‫دروغگواین را بشناسى؟»‬

‫ك علْیك‬ ‫ول لِلهذي أنْعم ه‬


‫اَّللُ علْی ِه و أنْع ْمت علْی ِه أ ْم ِس ْ‬ ‫‪‬و إِ ْذ ت ُق ُ‬
‫دیه و ختْشى النهاس و‬ ‫اَّلل مب ِ‬ ‫ِ‬ ‫زْوجك و ات ِهق ه‬
‫اَّلل و ُختْفي يف ن ْفسك ما هُ ُ ْ‬
‫‪2‬‬
‫اَّللُ أحق أ ْن ختْشاهُ‪‬‬
‫ه‬
‫«و (اید كن) هنگامى را كه به آن كس كه خدا به او نعمت داده‬
‫بود و (تو نیز) به او نعمت داده بودى (زید) مىگفىت‪ »:‬مهسرت را‬
‫براى خود نگاهدار و خود را از (عذاب) خدا حفظ كن! «و چیزى‬

‫‪ .1‬توبه‪.43 :‬‬
‫‪ .2‬احزاب‪.37 :‬‬
‫‪ / 118‬چرا مسلمان هستم‬

‫را در دلت پنهان مىداشىت كه خدا آشکارکنندهی آن است؛ و از‬


‫مردم مىهراسیدى درحالیکه خدا سزاوارتر است كه از او هبراسى‪».‬‬
‫اَّلل و است ْغ ِفر لِذنْبِك و لِْلمؤِمننی و الْمؤِم ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫نات و‬ ‫ُْ‬ ‫ُْ‬ ‫اعل ْم أنههُ ال إله إاله هُ ْ ْ‬ ‫‪‬ف ْ‬
‫‪1‬‬
‫اَّللُ ی ْعل ُم ُمتقلهب ُك ْم و مثْوا ُك ْم‪‬‬
‫ه‬
‫«پس بدان كه هیچ معبودى جز خدا نیست؛ و براى پیامد‬
‫(كارهاى) خود و براى مردان مؤمن و زانن مؤمن آمرزش طل ؛ و‬
‫خدا رفت و آمد و جایگاه مشا را مىداند‪».‬‬

‫اَّللُ‬ ‫هِب ِمل ُحتاِرُم ما أح هل ه‬


‫اَّللُ لك ت ْبتغي م ْرضات أ ْزو ِاجك و ه‬ ‫‪‬ای أیُّها النِ ُّ‬
‫‪2‬‬
‫حیم‪‬‬
‫ور ر ٌ‬ ‫ی ُف ٌ‬
‫«اى پیامرب! چرا چیزى را كه خدا بر تو حالل كرده (بر خود) ممنوع‬
‫مىكىن درحالیکه خشنودى مهسرانت را مىطلىب؟! و خدا بسیار‬
‫آمرزنده [و] مهرورز است‪».‬‬

‫‪ .1‬حممد‪.19 :‬‬
‫‪ .2‬حترمی‪.1 :‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪119 /‬‬

‫راجع به تفسری این آایت اختالفنظر وجود دارد؛ برخی معتقدند‬


‫این آایت انفی عصمت پیامرب است‪ 1‬و بسیاری دیگر این آایت را‬
‫بهگونهای تفسری کردهاند که مغایر اب عصمت پیامرب نباشد‪ .‬اما‬
‫درهرصورت‪ ،‬حتی اگر تفسری دوم درست بوده و پیامرب حقیقتاً در‬
‫این آایت متهم به گناه ای خطا نشده ابشد‪ ،‬صرف اینکه این آایت‬
‫شبههی گناهکاری ای خطاکاری پیامرب را القاء میکنند‪ ،‬نشان‬
‫میدهد که قرآن فراابفتهی خود پیامرب نیست؛ زیرا اگر او شخص‬
‫شیاد و دروغگویی میبود‪ ،‬دیگر آایتی که ولو بهظاهر شأن او را‬
‫خدشهدار کنند‪ ،‬در کتاب جعلی خود قرار ومیداد‪ .‬پس میتوان‬
‫گفت آایتی ازایندست نشانهای بر حقانیت پیامرب اسالم در ادعای‬
‫‪2‬‬
‫نبوت خویش است‪.‬‬

‫‪ .1‬برای حبث تفصیلی دراینابره به کتاب مردانی شبیه ما‪ :‬ارزایبی انتقادی‬
‫آموزهی عصمت از دیدگاه عقل‪ ،‬نقل و اتریخ نوشتهی حممدعلی مریابقری و‬
‫مریهادی انئینی مراجعه کنید‪.‬‬
‫‪ .2‬برای دیدن صورت تفصیلی این استدالل نگاه کنید به نوشتهی دیگر من اب‬
‫‪ / 120‬چرا مسلمان هستم‬

‫چرا اسالم؟‬
‫حال در این نقطه که قرار دارمی ‪-‬برفرض که سری استداللهای‬
‫من ات اینجا درست ابشد‪ -‬این پرسش پیش خواهد آمد که گریمی‬
‫اسالم حقانیت دارد‪ ،‬اما ممکن است اداین دیگر‪ ،‬مثالً یهودیت و‬
‫مسیحیت ای حتی اداین شرقی مانند هندوئیسم و بودیسم‪ ،‬نیز‬
‫حقانیت داشته ابشند‪ .‬پس چرا از بنی چند دین حق‪ ،‬ابید اسالم را‬
‫برگزید؟‬
‫این پرسش کامالً بهجاست‪ .‬در اینجا توضیح میدهم که چرا‬
‫وقتی حقانیت اسالم را پذیرفتیم‪ ،‬ابید اسالم را در مقابل سایر اداین‬
‫برگزینیم‪.‬‬
‫طبق برخی از آایت قرآن‪ ،‬اسالم دینی است که ابید آن را بر‬
‫یهودیت و مسیحیت ارجح دانست‪ .‬این آایت عبارتاند از‪:‬‬

‫عنوان آایت مرتوک‪ :‬گواهانی بر حقانیت دعوت حممد بن عبدهللا‪.‬‬


‫چرا مسلمان هستم ‪121 /‬‬

‫تاب لكان خ ْریاً هلُْم ِمْن ُه ُم الْ ُم ْؤِمنُون و أ ْكثُرُه ُم‬


‫‪‬لو آمن أ ْهل الْكِ ِ‬
‫ُ‬ ‫ْ‬
‫‪1‬‬ ‫ِ‬
‫الْفاس ُقون‪‬‬
‫«اگر (برفرض) اهل كتاب‪ ،‬امیان آورده بودند‪ ،‬حتماً براى آنها هبرت‬
‫بود؛ برخى از آانن مؤمنند؛ و [ىل] بیشرتشان انفرمانربدارند‪».‬‬
‫ِِ‬ ‫‪‬لو أ هن أ ْهل الْكِ ِ‬
‫تاب آمنُوا و اتهق ْوا لكف ْهران عْن ُه ْم سیِائاهت ْم و أل ْدخ ْل ُ‬
‫ناه ْم‬ ‫ْ‬
‫ِ ‪2‬‬ ‫ِ‬
‫جنهات النهعیم‪‬‬
‫«و اگر (برفرض) اهل كتاب امیان آورده و خودنگهدارى كرده‬
‫بودند‪ ،‬قطعاً بدىهایشان را از آانن مىزدودمی؛ و حتماً آانن را در‬
‫بوستانهاى پرنعمت (هبشت) وارد مىساختیم‪».‬‬

‫و طبق آایت زیر‪ ،‬اسالم بر متامی اداین برتری دارد‪:‬‬

‫‪ .1‬آلعمران‪.110 :‬‬
‫‪ .2‬مائده‪.65 :‬‬
‫‪ / 122‬چرا مسلمان هستم‬

‫احل ِاق لِیُظْ ِهرهُ على ال اِدی ِن ُكلِا ِه و‬


‫‪ُ ‬هو الهذي أ ْرسل ر ُسولهُ ِاب ْهلُدى و دی ِن ْ‬
‫‪1‬‬
‫ل ْو ك ِره الْ ُم ْش ِرُكون‪‬‬

‫احل ِاق لِیُظْ ِهرهُ على ال اِدی ِن ُكلِا ِه و‬


‫‪ُ ‬هو الهذي أ ْرسل ر ُسولهُ ِاب ْهلُدى و دی ِن ْ‬
‫‪2‬‬
‫ل ْو ك ِره الْ ُم ْش ِرُكون‪‬‬
‫«او كسى است كه فرستادهاش را اب هدایت و دین حق فرستاد‪ ،‬ات‬
‫آن را بر مهه دین [ها] پریوز گرداند‪ ،‬و گرچه مشركان انخشنود‬
‫ابشند‪».‬‬

‫احل ِاق لِیُظْ ِهرهُ على ال اِدی ِن ُكلِا ِه و‬


‫‪ُ ‬هو الهذي أ ْرسل ر ُسولهُ ِاب ْهلُدى و دی ِن ْ‬
‫‪3‬‬
‫كفى ِاب هَّللِ شهیداً‪‬‬
‫«او كسى است كه فرستادهاش را اب هدایت و دین حق فرستاده ات‬
‫آن را بر مهه دین [ها] پریوز گرداند؛ و گواهى خدا كاىف است‪».‬‬

‫‪ .1‬توبه‪.33 :‬‬
‫‪ .2‬صف‪.9 :‬‬
‫‪ .3‬فتح‪.28 :‬‬
‫چرا مسلمان هستم ‪123 /‬‬

‫در دو آیهی اول‪ ،‬صحبت از امیان آوردن اهل کتاب است‪ .‬به‬
‫نظر میرسد که منظور از امیان آوردن‪ ،‬امیان به اسالم ابشد‪ .‬آیهی‬
‫سوم و چهارم (که یکی هستند) و آیهی پنجم نیز بهروشنی‬
‫خواست خداوند برای برتری دین اسالم بر سایر اداین را بیان‬
‫میکند‪ .‬اب توجه به این آایت‪ ،‬به نظر میرسد که اگر کسی‬
‫حقانیت اسالم را بپذیرد ابید اولویت آن بر سایر اداین را نیز قبول‬
‫کند‪.‬‬
‫نکتهای که ابید به آن توجه داشت این است که‪ ،‬سایر اداین‬
‫درابرهی برتری نسبت به اسالم ساکت هستند‪ ،‬که این امر به دلیل‬
‫تقدم زمانی آنها بر اسالم‪ ،‬امری طبیعی است‪ .‬اما اسالم خود را‬
‫برتر از سایر اداین میداند‪ .‬بهاینترتی ‪ ،‬اگرچه ممکن است سایر‬
‫اداین در زمان و مکان خود بر حق بوده ابشند‪ ،‬اما اسالم که در‬
‫این رساله تالش کردم حقانیت آن را نشان دهم‪ ،‬خود را برتر از‬
‫سایر اداین میداند‪ .‬پس پذیرندهی حقانیت اسالم‪ ،‬ابید برتری آن‬
‫‪ / 124‬چرا مسلمان هستم‬

‫بر سایر اداین را نیز قبول کند‪.‬‬


‫منابع‬

‫‪ -‬قرآن‪ .‬ترمجهی حممدعلی رضایی اصفهانی‪.‬‬


‫‪ -‬ابن سعد‪ ،‬حممد بن سعد‪ 1369( .‬ش)‪ .‬طبقات‪ .‬ترمجه حممود‬
‫مهدوی دامغانی‪ .‬هتران‪ :‬نشر نو‬
‫‪ -‬ابن هشام‪ ،‬عبدامللک بن هشام‪ 1392( .‬ش)‪ .‬سریت حممد‬
‫رسولهللا‪ .‬ترمجه مسعود انصاری‪ .‬هتران‪ :‬مولی‪.‬‬
‫‪ -‬افضلی‪ ،‬رضا‪ 1394( .‬ش)‪ .‬قرآن‪ ،‬علم‪ ،‬اعجاز‪ :‬اب استناد به‬
‫دیدگاهها و آاثر پژوهشگران و دانشمندان بزرگ جهان‪ .‬ساری‪:‬‬
‫شوق‪.‬‬
‫‪ -‬اپینده‪ ،‬ابوالقاسم‪ 1382( .‬ش)‪ .‬هنج الفصاحة‪ .‬هتران‪ :‬دنیای‬
‫دانش‪.‬‬
‫‪ / 128‬چرا مسلمان هستم‬

‫‪ -‬هپلوان‪ ،‬منصور و شفیعی‪ ،‬سعید‪ 1388( .‬ش)‪« .‬ارزایبی و نقد‬


‫نظریه اعجاز عددی قرآن کرمی»‪ .‬در دو فصلنامه پژوهی قرآن و‬
‫حدیث‪ .‬دفرت ‪ .1‬صص ‪.76 - 57‬‬
‫‪ -‬خویی‪ ،‬ابوالقاسم‪ 1394( .‬ش)‪ .‬بیان در علوم و مسائل کلی‬
‫قرآن‪ .‬ترمجهی حممدصادق جنفی و هاشم هاشمزاده هریسی‪ .‬هتران‪:‬‬
‫وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی‪.‬‬
‫‪ -‬سامل‪ ،‬عبدالعزیز‪ 1391( .‬ش)‪ .‬اتریخ عرب قبل از اسالم‪ .‬ترمجه‬
‫ابقر صدرینیا‪ .‬هتران‪ :‬شرکت انتشارات علمی و فرهنگی‪.‬‬
‫‪ -‬سیدی‪ ،‬سید حسنی‪ 1392( .‬ش)‪ .‬سری اترخیی اعجاز قرآن‪ .‬قم‪:‬‬
‫پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسالمی‪.‬‬
‫‪ -‬سیوطی‪ ،‬عبدالرمحن بن ابیبکر‪ 1394( .‬ش)‪ .‬اسباب نزول آایت‬
‫قرآن کرمی (ترمجهی لباب النقول فی اسباب النزول)‪ .‬ترمجهی‬
‫عبدالکرمی ارشد‪ .‬تربتجام‪ :‬انتشارات شیخاالسالم امحد جام‪.‬‬
‫منابع ‪129 /‬‬

‫‪ -‬سیوطى‪ ،‬عبدالرمحن بن اىببكر‪ 1404( .‬ق)‪ .‬الدر املنثور ىف تفسری‬


‫املأثور‪ .‬قم‪ :‬كتاخبانه آیة هللا مرعشى جنفى‪.‬‬
‫______‪ 1392( .‬ش)‪ .‬ترمجهی االتقان فی علوم القرآن‪ .‬به قلم‬
‫سید مهدی حائری قزوینی‪ .‬هتران‪ :‬امریکبری‪.‬‬
‫‪ -‬طربسی‪ ،‬فضل بن حسن‪ 1360( .‬ش)‪ .‬ترمجهی جممعالبیان ىف‬
‫تفسری القرآن‪ .‬حتقیق رضا ستوده‪ .‬هتران‪ :‬انتشارات فراهانی‪.‬‬
‫‪ -‬طربی‪ ،‬حممد بن جریر‪ 1362( .‬ش)‪ .‬اتریخ الرسل وامللوك‪ .‬ترمجه‬
‫ابوالقاسم اپینده‪ .‬هتران‪ :‬اساطری‪.‬‬
‫‪ -‬علی‪ ،‬جواد‪ 1413( .‬ق)‪ .‬املفصل فی اتریخ العرب قبل االسالم‪.‬‬
‫بغداد‪ :‬جامعة بغداد‪.‬‬
‫‪ -‬لنگرودی‪ ،‬مشس‪ 1389( .‬ش)‪ .‬روزی که برف سرخ ببارد از‬
‫آمسان‪ .‬هتران‪ :‬نشر مرکز‪.‬‬
‫‪ / 130‬چرا مسلمان هستم‬

‫‪ -‬معرفت‪ ،‬حممدهادی‪ 1393( .‬ش)‪ .‬حتریف انپذیری قرآن‪ .‬ترمجهی‬


‫علی نصریی‪ .‬قم‪ :‬التمهید‪.‬‬
‫‪ -‬معرفت‪ ،‬حممدهادی‪ 1393( .‬ش)‪ .‬ترمجهی التمهید فی علوم‬
‫القرآن‪ .‬ترمجه جمتبی خطاط و حامد معرفت‪ .‬قم‪ .‬متهید‪.‬‬
‫‪ -‬مکارم شریازی‪ ،‬انصر‪ 1387( .‬ش)‪ .‬قرآن و آخرین پیامرب‪ .‬هتران‪:‬‬
‫دارالکت االسالمیة‪.‬‬
‫‪ -‬حییی‪ ،‬هارون‪ 1385( .‬ش)‪ .‬اعجاز قرآن در پرتو ساینس و‬
‫تکنالوژی معاصر‪ .‬ترمجه حممدفرید آمسند‪ .‬نسخهی اینرتنتی‪.‬‬
‫‪ -‬یزدانی‪ ،‬عباس‪ 1375( .‬ش)‪«.‬اعجاز عددی و نظم رایضی‬
‫قرآن»‪ .‬در کیهان اندیشه‪ .‬مشارهی ‪ .67‬صص ‪.84 - 62‬‬
‫‪- American Psychiatric Association. (2013). Diagnostic‬‬
‫‪and statistical manual of mental disorders (5th ed.).‬‬
‫‪Washington, DC: Author.‬‬
‫‪- Jeffery, Arthur. (1937). Materials for The History of‬‬
‫‪The Text of The Qur’an. Leiden: Brill.‬‬
131 / ‫منابع‬

- Bhuyan Mitali, S.K. Khandelwal, S. Gupta. (2009) .


“A Study of Late Onset Schizophrenia: Clinical
Characteristics with Review of Literature.” In Delhi
Psychiatry Journal. 12(1). p 84-93.
- Bucaille, Maurice. (2001). The Bible, The Quran and
Science: The Holy Scriptures Examined In The Light
Of Modern Knowledge.
- Cohen, Carl I. (2003). Schizophrenia Into Later Life :
Treatment, Research, and Policy. Washington, DC:
American Psychiatric Publishing. p 49-50.
- Dever, William. G. (2001). What Did The Biblical
Writers Know And When Did They Know It? What
Archaeology Can Tell Us about the Reality of Ancient
Israel. Cambridge, U.K: William B. Eerdmans
Publishing Company.
- DeLisi, Lynn E. (2011). 100 Questions & Answers
about Schizophrenia: Painful Minds. MA: Jones and
Bartlett. p 125.
- Finkelsteni, Israel & Mazar, Amihai. (2007). The
Quest for the Historical Israel: Debating Archaeology
and the History of Early Israel. Atlanta: Society of
Biblical Literature.
‫ چرا مسلمان هستم‬/ 132

- Frith, Chris and Eve Johnstone. (2003).


Schizophrenia: A Very Short Introduction. Oxford:
Oxford University Press.
- Iorizzo, Carrie. (2014). Schizophrenia and Psychotic
Disorders. New York: Crabtree Publishing Company.
- Manser, Martin. H. (2009). Critical Companion to The
Bible: A Literary Reference. New York: Facts on Fil,
Inc.
- Ptolemy. (1984). Ptolemy’s Almagest. Translated and
Annotated by G. J. Toomer. London: Duckworth.
- Van Seters, John. (1987). “Moses”. In Encyclopedia of
Religion. Ed Lindsay Jones. Detroit: Macmillan
Reference USA.
- Yasuda, Manabu and Kobayashi, Toshiyuki and
KATO, Satoshi and KISHI, Koichiro. (2013). “Clinical
features of late-onset schizophrenia in Japan:
comparison with early-onset cases”. in
Psychogeriatrics. 13(4). p 244-9.
- https://web.stanford.edu/group/usvh/stanford/misc
/Schizophrenia%202.pdf
- http://www.bbc.com/news/magazine-39114931

You might also like