Professional Documents
Culture Documents
تاریخ سیاسی معاصر افغانستان
تاریخ سیاسی معاصر افغانستان
1387
تاريخ سياسي مختصر افغانستان
سيد محمد باقر مصباحزاده
ناشر :مركز پژوهشهاي آفتاب
صفحهآرايي و طرح جلد :وحيد عباسي
چاپ :اول 1388
شمارگان 1000 :نسخه
وبسايتwww.payam-aftab.com :
حق چاپ براي مؤلف محفوظ است
شابك:
فهرست
9 مقدمه
13 بخش اول
13 انگلیس تجاوز تا ابدالی شاه احمد از باستانی دوره
13 اسالم ظهور تا مسیح میالد از قبل
15 فصل اول
15 تمدن و تاریخ
17 آثارباستانی
19 ساکنان اصلی
22 تشکیل حکومت
23 افغانستان
شیوة مطالعة تاریخ سیاسی
26 آریانا
31 فصل دوم
35 میالد مسیح قبل از
35 قبل از میالد) تا قرن دوم میالدی( 135 -3000
37 اسالم
از قرن دوم میالدی تا ظهور
41 بخش دوم
41 اسالمی دورة
43 فصل اول
43 از ظهور اسالم تا تأسیس دولت ابدالی
45 وضعیت افغانستان از قرن هفتم تا هجدهم میالدی
49 خراسان
57 بخش سوم
57 دوره معاصر
59 فصل اول
61 از احمد شاه ابدالی تا تجاوز انگلیس( 1747تا 1838م)
65 فصل دوم
65 از تجاوز انگلیس تا استقالل
67 تجاوز انگلیس امارت دوست محمد خان و
69 شمالی قیام
70 قیام هفدهم رمضان کابل
74 تجاوز انگلیس امارت شیرعلی خان و دومین
77 استبداد
امارت عبدالرحمان و غلبة
81 اصالحات حبیباهلل خان و شکلگیری حلقه های سیاسی
85 انگلیس
به دست آوردن استقالل افغانستان از
93 فصل سوم
93 از استقالل تا ظاهرشاه
95 کسب استقالل امان اهلل خان و
101 حبیب اهلل کلکانی
102 ن
نادرخا
105 فصل چهارم
105 از ظاهرشاه تا کودتای 26سرطان
107 محمدهاشم خان حکومت سردار
108 حکومت سردار شاه محمود خان
111 خان
حکومت سردار محمد داوود
کندی حرکت به سوی اصالحات اجتماعی و اقتصادی112 .
118 داوود
دالیل استعفای
121 یوسف
حکومت دکتر
127 هاشم میوندوال
حکومت محمد
128 اعتمادی
حکومت سردار نور احمد
134 عبدالظاهر
حکومت دکتر
138 حکومت موسی شفیق و پایان کار رژیم سلطنتی
143 فصل پنجم
143 جمهوری استبدادی داوود
145 سرطان1352
کودتای 26
48 26سرطان
نقش شوروی در کودتای
53 غرب
گرایش داوود به
60 اقدامات داوود برای رهایی از چنگال از شوروی
62 سرنگونی داوود
زمینهسازی روسها برای
165 بخش چهارم
165 از کودتا تا تجاوز
167 فصل اول
167 عوامل و زمینه ها
1357 انگیزههای کودتای هفتم ثور
169
نفوذ کردند؟
چگونه روسها در افغانستان
174
افغانستان
عوامل تهدید کنندة منافع روسها در
181
زمینهسازی برای کودتای هفتم ثور
184
191 فصل دوم
191 کودتای هفت ثور و پیامدهای آن
193 ثور
چگونگی و قوع کودتای هفت
199 های خارجی واکنش
203 برنامههای دولت تره کی
206 جناح پرچم کودتای نافرجام
211 فصل سوم
211 آغاز جهاد
213 اسالمی
مخالفت و مقاومت مردمی ،سرآغاز جهاد
216 نورستان
قیام جدران و
217 درة صوف قیام
220 هزارهجات قیام
226 هرات
قیام 24حوت
227 چنداول
قیام
230 های نظامیان
قیام
235 فصل چهارم
235 تجاوز شوروی
237 تجاوز
زمینهسازی برای
238 قرارداد دوستی 14قوس
244 سفیر امریکا
قتل
246 کودتای 25سنبله 1358
251 تجاوز
آغاز لشکرکشی و
255 فصل پنجم
255 نقشهها
256 موضوع اين بخش
274 منابع
مقدمه
به گفتة ویل دورانت ،تاریخ را باید فیلسوفان بنویسند و فلسفه را
مورخین ،اما من نه فیلسوفم و نه مورخ و بسیاری از کسان دیگر نیز که وارد
قلمرو تاریخ میشوند چنین هستند .صرف نظر از اسلوب تاریخنگاری،
پژوهشگران معمولی که به روایت رویدادها (تاریخ نقلی) میپردازند،
ناگزیرندآگاهانه یا ناآگاهانه و به قدر بضاعت شان ،به تحلیل آنها پرداخته
و به حوزة تاریخ علمی که مبنای فلسفة تاریخ است ،وارد شوند.
از بحث فلسفه که بگذریم ،تاریخ آیینهای است که با انعکاس
واقعیتها ،گذشته را به امروز و امروز را به فردا پیوند میزند .مطالعه
وتحلیل رخدادهای گذشته و آموختن از آنها ،راهگشای امروز و فردای
بشر است .شاید به همین دلیل باشد که کتاب آسمانی ما در آیات متعددی،
انسان را به تفکر و سیر و سفر در اعماق تاریخ و مطالعة سرنوشت بدکاران
و نیکوکاران دعوت کرده است.
تاريخ مختصر سياسي افغانستان10/
-1آی خانم
-2سرخ کوتل (معبد کنیشکا 2000 ،سال پیش)
-3بگرام
-4هده ( 1500سال پیش)
-5غزنی
-6مندیگک ( 5000هزار سال پیش)
-7نیمروز
-8طال تپه (شبرغان)
ساکنان اصلی
در اعصار بیش از 3000سال قبل از میالد (پنج هزار سال پیش) ،از
ساکنان اصلی سرزمین افغانستان اطالعات کافی در دست نیست؛ اما
تاريخ مختصر سياسي افغانستان20/
« احتمال کلی داده میشود که مرکز اصلی و اولیة این ملتها (مقصودش
نژادهای هندو و اروپایی است) در آسیای مرکزی در شرق بحر خزر و
شمال هندوکش بوده است .مهاجرتهای پیاپی آنها به طرف شمال غربی
به سوی اروپا روی داده است .اول از همه «سلتها» ،بعد اجداد یونانی ها،
ایتالیاییها و «توتنیکها» یعنی مردم ژرمنستان (آلمان قدیم) و غیره حرکت
کرده اند .همة اینها از راه ایران و آسیای صغیر طی راه نموده از تنگة آبی
میان آسیا و اروپا گذشته اند .شاید هم قسمتی از میان دریای خزر و دریای
سیاه عبور کرده باشند .اسالوها ظاهرا ً از شمال بحر خزر آمده اند .دسته
هایی هم به شمال هند و ایران آمدهاند که مادها و پارسها باشند...
در نوشتههای قدیم «سانسکریت» هندیها خود را «آریا» مینامیده اند.
این اسمی است که گویا در کلمة «اریه» یک طائفه قدیمی ایران و در ناحیه
«آریانا» یا «ایریانا» حفظ شده است ...کلمة «آریا» در زبان سانسکریت به
معنای «ممتاز» یا « شریف» و«مالک» میباشد .علمای فرانسه ،اسم «آرین»
را به قسمت شرقی نژاد هند و اروپایی اختصاص میدهند1» .
دکتر معین راجع به کلمة «آریا» و «آریایی ها» چنین مینویسد :
«آریا[ -arya -هند و ایرانی :دوست ،باوفا ،نجیب] طایفهای از هند و
اروپاییان ( ﻫ .م ) که در عهد بسیار کهن با هم میزیستند و بعدها به دو
بخش بزرگ تقسیم شده ،گروهی به هند و گروهی دیگر به ایران آمدند و
خود را «آریا» یا « آیریا» مینامیدند (یعنی دوست یا باوفا) و همین نام را به
نجد (فالت) ایران دادند و کلمه ایران از نام آن مشتق است .این مردم در
ازمنة بعد به چند شعبه تقسیم شدند و هر کدام به طرفی رفتند2» .
آریایی ها ،خواه از آسیای مرکزی به سوی افغانستان آمده باشند یا
-1یزدی ،دکتر محمود افشار،افغان نامه ،جلد اول ،ص 57و .58
-1دکتر معین ،فرهنگ فارسی ،جلد پنجم ،بخش اعالم ،ص .30
تاريخ مختصر سياسي افغانستان22/
ساکنان اصلی شمال هندوکش پذیرفته شوند ،در هر صورت مرکز تجمع
اولیة آنها شهر بلخ بوده که در آن ایام « بخدی» نامیده میشد .آنها از
آنجا به سوی ایران امروزی ،هند و اروپا پراکنده شدند .بر سر این مطلب
اختالف چندانی وجود ندارد ،چنان که دکتر محمود افشار مینویسد:
«من هم معتقدم که آرینها ابتدا در قسمت شرقی شاهنشاهی ایران ،یعنی
همین افغانستان امروز سکونت داشته و بعد به طرف جنوب مغرب آن
شاهنشاهی ،یعنی ایران کنونی رهسپار شده اند .افغانها هم همین را
میگویند( 1».رجوع کنید به نقشة شماره )3
نقشه شماره ( )3مهاجرت آرياييها از شمال هندوكش به ايران ،اروپا و هندوستان .اين
مهاجرت در حدود دوهزار سال قبل از ميالد( 4000سال پيش) آغاز شده و تقريب ًا هزار سال
ادامه يافت.
تشکیل حکومت
اغلب مورخان افغان معتقدندکه آریاییها برای نخستین بار در بلخ
حکومت تشکیل داده اند ،اما نمیتوان با قاطعیت نظر داد که ساکنان بومی
-1یزدی ،دکتر محمود افشار،افغان نامه ،جلد اول ،ص .57
/ 23دورة باستاني
منطقه ،قبل از آریاییها نظم و ادارة محلی به وجود نیاورده باشند .قبل از
آریایی ها ،همان طوری که مطالعات باستانشناسی نشان داده است ،آثار
تاریخی و تمدنی در این سرزمین شناسایی شده است .مورخان پیش گفته
بر اساس روایتهای اساطیری ،فرمانروای حکومت آریایی بلخ را «یما» یا
«جمشید» معرفی کرده اند .برخی مورخین افغانی با توجه به همان روایت
ها ،سرزمینهای آریایی نشین را کشوری مستقل به نام «آریانا» نامگذاری
کرده اند ،در حالی که مورخین ایرانی ،آریانا را جزئی از شاهنشاهی ایران
بزرگ میدانند.
از سوی دیگر ،آریانا نامیدن سرزمینهای آریایی نشین ،با استناد به
نوشتههای جغرافی دانان و مورخان یونانی مانند «اراتستن» و «استرابون»،
خالی از اشتباه نیست ،چراکه در این سرزمینها اقوام دیگری نیز ساکن
بودهاند و تسری بخشیدن نام قوم آریایی بر اقوام دیگر ،اگر ذهنی نباشد
تحمیلی است .چنین تحمیلی را از وضعیت کنونی افغانستان میتوان به
خوبی درک کرد.
منظورما در این بخش و بخش بعدی ،مطالعة موقعیت و وضعیت
سیاسی سرزمین تاریخی افغانستان است .چون حدود سیاسی این سرزمین
در ادوار تاریخ مورد اختالف برخی مورخان ونظریه پردازان هندی ،ایرانی
و افغانی بوده ،الزم است که این مسأله ،از گذشتههای دور تا کنون در طول
اعصار و قرون ،به اختصار بررسی شود ،تا با وضعیت تاریخی و سیاسی
سرزمین افغانستان آشنایی حاصل کنیم.
خود این دورههای تاریخی را نام گذاری کرده اند .آنها در این نامگذاری
خود را ناچار یافته اند ،چنانکه آقای کهزاد در این رابطه مینویسد « :این
مملکت ،در عصر حاضر و قرون جدیده به نام "افغانستان" و در دورة
اسالمی و قرون وسطی به نام "خراسان" و در ازمنة قدیم باستانی به نام
" آریانا" یاد میشد .مورخین افغانی به احترام نوامیس تاریخی و طبقه
بندی تاریخ کشور خود ،در دورههای متقابله این نامها را استعمال کرده و
میکنند و غیر از آن چارهای متصور نیست1».
آقای کهزاد ،به طور ضمنی اذعان میکند که برای نام گذاری افغانستان
تاریخی مشکلی وجود داشته که مورخان افغان مجبور شدهاند برای حل
این مشکل ،سه نام تاریخی را برای این کشور در نظر بگیرند .این که چرا
ایران و کشورهای شبه قارة هند با وجودی که به چند کشور تجزیه شده
اند ،چنین مشکلی ندارند و افغانستان که از همة این کشورها دارای قدامت
تاریخی و تمدنی بیشتر معرفی میشود با چنین مشکلی دست و پنجه نرم
میکند ،پرسشی است که باید تاریخ سازان آریانا و خراسان به آن پاسخ
دهند.
مطالعة تاریخ افغانستان در سه دورة کلی باستانی ،اسالمی و معاصر
بدون نام گذاریهای مشکوک و مغرضانه ،هم ممکن است و هم مطلوب.
دورة باستانیِ داستانی ،از ظهور زردشت و بر اساس داستانهای اساطیری
اوستا آغاز میشود و دورة باستانی واقعی مبتنی بر جغرافیای سیاسی و
تاریخی تعریف شده و مستند ،از عصر هخامنشیان آغاز میگردد.
با در نظر داشتن مطالب فوق الذکر و آسان شدن شناخت مقاطع
حساس تاریخی افغانستان ،تاریخ این سرزمین را میتوان بر اساس تقسیم
بندی سه گانة پیش گفته در طی شش دورة مهم تاریخی و با در نظر داشتن
-1کهزاد ،احمد علی ،تاریخ افغانستان ،جلد اول ،مقدمه ،سطر .14-11
تاريخ مختصر سياسي افغانستان26/
آریانا
آقای میر محمد صدیق فرهنگ ،با احتیاط از «آریانا» نامیدن سرزمین
افغانستان در دوران باستان پرهیز کرده و مینویسد « :راجع به اصطالح
آریانا که بعض ًا به عنوان نام این سرزمین در عهد باستان ذکر شده ،سؤاالتی
موجود است 1 »...
در جغرافیای تاریخی و سیاسی بشر ،کشوری به نام «آریانا» ثبت نشده
است .اما مورخان و پژوهشگران خارجی از سرزمین وسیعی به نام آریانا
به معنای مسکن اقوام آریایی یاد آوری کرده و مطالبی نوشته اند .به نظر
میرسد که مدعیان کشور آریانا چه از روی عمد و غرض ورزی و چه
ناآگاهانه ،به تفاوت میان «سرزمین» و «کشور» به معنای امروزی آنها
-1فرهنگ ،میرمحمد صدیق ،افغانستان در پنج قرن اخیر ،چاپ نوزدهم ،بهار ،1385مؤسسة انتشارات عرفان،
تهران ،ص .47
/ 27دورة باستاني
-1دورانت ،ویل ،تاریخ تمدن ،ترجمه احمد آرام ،علی پاشایی و آریان پور ،سازمان اتشارات و آموزش انقالب
اسالمی :تهران .1367
تاريخ مختصر سياسي افغانستان28/
-1غبار ،میرغالم محمد ،افغانستان در مسیر تاریخ ،ناشر :مرکز انقالب با همکاری جمهوری،چاپ سوم ،سال ،1366
ص .479
/ 29دورة باستاني
-1کهزاد ،احمدعلی ،تاريخ افغانستان ،جلد اول .آقای کهزاد در سطور بعدی به این مطلب اذعان می کند که
«مدارک صحیحی در دست نیست که بصورت مسلسل نام و کارنامههای هرکدام از شاهان آریانا را ذکر کند».
تاريخ مختصر سياسي افغانستان30/
- 1کهزاد ،احمد علی ،افغانستان و ایران ،چاپخانه مظاهری ،تهران ،سال ،1330ص 17و .18
- 2همان منبع ،ص .8
فصل دوم
در سرزمینهای یاد شده زندگی میکنند .کوشانیها در اوایل هزارة یکم
میالدی ،اواخردوران اشکانیان ،دولتی مستقلی تشکیل دادند که نزدیک به دو
قرن ادامه یافت .این دولت را سرانجام شاپور اول شاه ساسانی سقوط داده
و تابع ایران ساخت .مورخان افغانی کوشانیها را مهاجرین«کاشغریستان»
معرفی میکنند که بعد از استقرار در سمت شمال افغانستان دولتی را تشکیل
دادند که مؤسس آن «کچوالکدفزس» بود و پادشاه مشهورشان «کانیشکا»
نام داشت .کوشانیها دو پایتخت داشتند ،یکی پیشاور ودیگری بگرام.
ال در پاکستان است پایتخت تابستانی بود پیشاور ،یکی از شهرهایی که فع ً
و بگرام واقع در کاپیسا یکی از والیتهای امروزی افغانستان ،پایتخت
زمستانی.
سرزمین کوشانی ها ،موقعیت تجاری داشت و تجارت ایران ،هند و
چین را به هم ارتباط میداد .مهمترین راه تجاری آن زمان به نام «جاده
ابریشم» از این سرزمین میگذشت .در دوران کوشانی ها ،آن طوری که از
کشفیات باستانشناسی بر میآید ،موسیقی و هنرهای تجسمی رواج بیشتر
یافته بود.
-2از کوشانی تا یفتلی( 425-220م) :در این دوره در سرزمین
افغانستان کنونی ،حکومت مرکزی و مستقل وجود نداشت .قسمت غربی
و شمالی تا کابل جزء دولت ساسانی بود و قسمت جنوب و مشرق آن
ازکاپیسا تا سواحل سند ،توسط سلسلة «کیداری» اداره میشد که از بقایای
کوشانیها بودند.
-3دولت یفتلیها ( 566-425م) :یفتلیها که مانند کوشانیان به
قبایل «سیتی» تعلق داشتند ،از شمال شرق وارد سرزمین افغانستان شدند
وتوانستند دولت تشکیل دهند .حدود قلمرو آنها ازآسیای مرکزی تا
هندوستان شمالی به حساب میرفت .مرکز یفتلیها تخارستان و حکام
/ 37دورة باستاني
توسط سلجوقیان اداره میشد که تمام ایران ،ترکیه و قسمت هایی از عراق،
سوریه وفلسطین را نیز در تصرف داشتند؛ تا این که در سال 569هجري
غوریان دولتی تشکیل دادند و بر قسمتی از ایران و هند نیز مسلط شدند.
مرکز غوریان « ،غور» یکی از والیتهای کنونی افغانستان بود.
آمد.
خراسان
قضیة خراسان نامیدن افغانستان نیز مانند قضیة آریانا نامیدن این کشور
است .کشوری به نام خراسان با مرکزیت و سازمان سیاسی واحد در
جغرافیای سیاسی جهان و منطقه وجود خارجی نداشته است .البته ایالت
و سرزمینی به نام خراسان بر اساس فرهنگ ،زبان ،دین و تاریخ مشترک
وجود داشته که در آن حکومتهای محلی ،نه به نام رسمی خراسان ،بلکه
به نام سلسلههای حاکم یاد میشده اند ،مانند غزنویان ،طاهریان ،صفاریان،
تیموریان و غیره .سرزمین پهناورخراسان تا ظهور دولت صفوی ،هم جزء
قلمرو خالفت اسالمی محسوب میشده است و هم جزء قلمروتاریخی
ایران ،هرچند سالطین محلی در آن حکمروایی میکرده اند .به همین دلیل
شعرای فارسی زبان در آن دوره ،مانند رودکی ،ابوشکور بلخی ،عنصری،
فرخی ،منوچهری ،فردوسی ،نظامی عروضی ،شهاب ترشیزی و ...امرای
سامانی ،غزنوی ،غوری ،تیموری و حتی هوتکی و ابدالی را شهریاران و
شاهان ایران و خراسان خوانده اند.
ابوشکور بلخی در قرن چهارم هجری ،نوح سامانی را چنین تعریف
میکند:
است1».
دیرینة آریانا در این واژه خالصه شده
بدیهی است که اینگونه نظريهپردازيها ،برای خاص و عام حیرت آور
بوده و نتیجهای جز اختالفافگني نویسنده را در پی ندارد .قرن هاست که
عنوان ایران برای پارس به کار میرود و در فرهنگهای سیاسی و تاریخی
جهان پارس ( )Persianمعرف ایران جدید است .در تاریخ ملل ،نام پارس
یا پرشیا ،متناظر نام ایران است؛ چنان که نام مصر و ایجپت ( )Egyptمتناظر
یکدیگراند .غربیها و بهخصوص اروپاییها هنوز در نوشتهها و منابع
رسمیشان ایران و مصر را با پرشیا ( )Persianو ایجپت ( ،)Egyptتعریف
میکنند.
وانگهی ،نام ایران برای ایران کنونی قرنها قبل از سال 1935به کار برده
میشد ،یعنی سالی که در جریان شکلگیری سازمان ملل ،رضا شاه این نام
را به سازمان مذکور معرفی کرد .عالوه بر سایر منابع داخلی و خارجی،
پتر کبیر روس در سال 1682در وصیتنامة خود نام ایران را به جای پارس
به کار برده است .سید جمال الدین افغانی در کتاب «تتمه البیان فی التاریخ
االفغان» ایران کنونی را «ایران» نامیده است ،نه پارس .این کتاب در حدود
سال 1877نوشته شده و در سال 1901در قاهره چاپ شده است .اشرف
هوتکی خود را شاه ایران خوانده و احمد شاه ابدالی نیر در نامة خود به
سلطان عثمانی در سال 1174هجری از ایران نام برده است ،نه از پارس.
در اسناد رسمی مربوط به ایران و افغانستان و نیز اسناد مربوط به ایران و
روسیه ،نام ایران به کار رفته است؛ چنان که در عهد نامة ترکمانچای میان
روس و ایران ـ که به موجب آن قفقاز از ایران جدا ساخته شد ـ نام ایران
ثبت شده است ،نه پارس .و در اسناد انگلیسها و بهخصوص در حکمیت
- 1یمین ،پرفیسور دکتر محمد حسین ،افغانستان تاریخی ،ناشر :انتشارات کتاب ،عقب قصه خوانی بازار ،رحمت
مارکت ،پیشاور ،سال ،1380ص .21
تاريخ مختصر سياسي افغانستان50/
آنها میان افغانستان و ایران در رابطه با آب هلمند نیز نام ایران آمده است؛
چنان که الکساندر برنس در سال 1837در نامة خود نوشته است « :ما
فهمیده ایم که از جملة چهار مملکتی که افغانستان ازآنها ترکیب یافته یک
حصه تابع پنجاب است وحصة دیگر تابع ایران ،و1»...
به هر حال ،سرزمین خراسان در واقع همان فالت ایران (شامل افغانستان
و ایران) بود که در دورة اسالمی و سلطة اعراب ،خراسان نامیده شد،
هرچند دالیلی وجود دارد که این نامگذاری در زمان ساسانیها صورت
گرفته بود .آقای فرهنگ در این رابطه چنین مینگارد« :علی رغم روایات
در بین مؤلفان ،چنین بر میآید که پس از سقوط دولت ساسانی و گشوده
شدن پشتة ایران [فالت ایران] به دست عربها که در سدة هفتم میالدی
آغاز گردید و برای چند سده ادامه یافت ،این سرزمین وسیع که عربها آن
را عجم خواندند ،به دو حصه تقسیم شد .اول ،قسمت غربی ایران ساسانی
شامل عراق ،فارس ،آذربایجان و والیات واقع در کنارة جنوبی دریای خزر
که هستة مرکزی آن را والیت عراق تشکیل میداد و به این مناسبت غالب ًا
در زیر عنوان کلی عراق یاد میشد .دوم ،بخش شرقی پشته مشتمل بر
افغانستان کنونی به اضافة بعضی قسمتهای شرق ایرا ِن امروز و صحرای
ترکمن تا کنار رود جیحون که هستة مرکزی آن خراسان بود ،بنا ًء به نام
خراسان شهرت یا فت2».
- 1گزیدة اسناد سیاسی ایران و افغانستان ،محمد نادر نصیری مقدم ،مؤسسة چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه،
چاپ اول ،ص.2-1
- 2فرهنگ ،میرمحمد صدیق ،افغانستان در پنج قرن اخیر ،چاپ نوزدهم ،بهار ،1385مؤسسة انتشارات عرفان،
تهران ،ص .49
/ 51دورة اسالمي
تناقض خواهد شد ،چرا که نامبرده اعتراف میکند که دولتی به نام خراسان
در تاریخ ثبت نشده است .وی مینویسد« :اگر پژوهندگان در ضمن تفحص
در آثار و مدارک مربوط به قرون اولی و وسطی و حتی قرون جدید به این
کلمه [خراسان] به عنوان دولت بر نمیخورند ،نباید چنین نتیجهگیری کنند
که سرزمین افغانستان سابقه تاریخی ندارد ،یا این که در آن ازمنه از تمدن
و فرهنگ بیبهره بوده است1».
- 1فرهنگ ،میرمحمد صدیق ،افغانستان در پنج قرن اخیر ،چاپ نوزدهم ،بهار ،1385مؤسسة انتشارات عرفان،
تهران ،ص .47
تاريخ مختصر سياسي افغانستان52/
ایالت خراسان در دورة اعراب یعنی در قرون وسطی به چهار قسمت یعنی
چهار ربع تقسیم میگردید و هر ربعی به نام یکی از چهار شهر بزرگی
خوانده میشد که در زمانهای مختلف کرسی آن ربع یا کرسی تمام ایالت
واقع شدند و عبارت بودند از نیشابور و مرو و هرات و بلخ.
پس از فتوحات اول اسالمی ،کرسی ایالت خراسان مرو و بلخ بود ،ولی
بعدها امرای سلسلة طاهریان مرکز فرمان روایی خود را به ناحیة باختر برده
نیشابور را که شهر مهمی در غربیترین قسمتهای چهارگانه بود مرکز
امارت خویش قرار دادند1».
- 1لسترنج ،جغرافیای خالفت شرقی ،ترجمة محمود عرفان ،شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ،چاپ د.م ،سال
،1364ص .409-408
- 2نامة احمد شاه بابا بنام سلطان مصفی ثالث عثمانی ،انجمن تاریخ افغانستان ،سال ،1346مطبعة دولتی ،ص
.9-8
/ 53دورة اسالمي
ظهور اسالم ،این مناطق علی رغم بوجود آمدن حکومتهای محلی ،در
اغلب دورهها یک واحد سیاسی را تشکیل میدادند که مرکز آن گاهی در
ایران امروزی وگاهی در افغانستان کنونی و یا ماوراء النهر قرار داشت.
زمانی هم این واحد بزرگ تجزیه میشد و تحت فرماندهی امرای محلی
و نیروهای مهاجم قرار میگرفت که نمونة آن وضعیت افغانستان در موقع
ظهور اسالم است که در آن هنگام به سه قسمت تجزیه شده بود.
از ظهور دین مقدس اسالم و نفوذ آن در افغانستان تا تأسیس دولت
ابدالی نیز ماوراء النهر ،ایران و افغانستان در مراحل نخستین جزء خالفت
اسالمی و قلمرو امویان و عباسیان بودند و بعد از آن که حکومتهای
محلی به وجود آمدند ،مناطق پیش گفته در اغلب دورهها واحد سیاسی
مشترک را میساختند که مرکز آن گاهی در ایران و گاهی هم در افغانستان
و ماوراء النهر قرار میگرفت .به طور مثال مرکز این واحد سیاسی ،نیشابور
ایران در زمانهای طاهریان و صفاریان ،غزنی و غور افغانستان در زمانهای
غزنویان و غوریان بوده است .از این رو تا دورة ابدالی تمام افتخارات و
ارزشهای علمی ،مذهبی و ادبی افغانستان امروزی ،ایران کنونی ،پاکستان و
جمهوریهای آسیای مرکزی متعلق به همة ملتهای این کشور هاست.
بخش سوم
دوره معاصر
ساخت.
احمد شاه در ماه جون 1773میالدی در قندهار درگذشت و پسرش
تیمور شاه جانشین او شد .در زمان تیمور شاه ،اروپا آبستن حوادث تاریخی
بود و نیروهای استعمارگر اروپایی گرفتار مسائل داخلی بودند .مهمترین
حادثة تاریخی این زمان ،انقالب کبیر فرانسه( 1795 -1789میالدی) بود
که کاخ استبداد سلطنتی و قدرت کلیسا را فرو ریخت .اما تیمور شاه در
طول سلطنتش مشغول سرکوبی مخالفین و تحکیم قدرت مرکزی بود ،تا
این که در سال 1793میالدی در کابل وفات کرد.
افغانستان بعد از مرگ تیمور شاه ،مدتی دچار هرج و مرج شد و
فرزندان متعدد او بر سر قدرت ،اوضاع را متشنج ساختند؛ تا این که
زمانشاه پنجمین پسرش توسط جرگة شهزادگان ،وارث سلطنت شد و
حدود 9سال حکومت کرد .دوران سلطنت زمان شاه همراه شد با آغاز
تهاجم استعمار غرب به سوی شرق اسالمی .از یک سو ،ناپلئون فرانسوی
در پی توسعهطلبی بر آمد و از سوی دیگر ،انگلیسها در هند تجاوزاتشان
را شدت بخشیدند .انگلیسها بعد از اشغال دهلی وآگره در سال 1803
میالدی سیطرة استعماری خود را در سرتاسر هندوستان بسط دادند و به
مجرد فراغت از تسخیر هندوستان ،متوجه افغانستان شدند.
انگلیسها در دورة زمانشاه تحریکاتشان را علیه افغانستان آغاز کردند
و از داخل نیز وزیر فتح محمدخان ،مانند پدرش پاینده محمد خان ـ که
به اتهام توطئه بر ضد زمان شاه کشته شد ـ علیه زمان شاه با شاه محمود
برادر وی همدست شده و او را بعد از دستگیری کورکردند .دولت مقتدر
زمانشاه ،در سال 1801میالدی سقوط کرد و بالفاصله ایالت پنجاب به
تصرف رنجیت ِسنگ درآمد و ازافغانستان جدا شد.
بعد از خلع زمانشاه ،شاه محمود روی کار آمد .در دوران او در غرب
/ 61دورة معاصر
افغانستان دولت قاجاری ایران قصد باز پسگیری هرات را داشت و در
شرق دولت سیکهای پنجاب وسیلة سیاست استعماری انگلیس قرار
گرفته بود .در چنین وضعی خوانین و شاهزادگان ابدالی علیه شاه محمود
شورش کردند .سر دستة شورشیان ،شجاع الملک (شاه شجاع) برادر شاه
محمود در پیشاور ،و غلجاییها به رهبری عبدالرحیم خان بودند .در همین
حال در سال 1804در کابل برای از پا درآوردن شاه محمود خان جنگی
مذهبی به نام تشیع و تسنّن نیز به راه انداخته شد و حمایت شاه محمود از
شیعیان ،زمینه را برای خرابکاری رقیبان وی بیشتر از پیش فراهم ساخت.
شاه محمود بعد از سه سال و چند ماه حکومت ،باالخره توسط شاه
شجاع خلع شد .در دورة شاه شجاع هم جنگ داخلی میان شهزادگان
سدوزایی ادامه یافت؛ دولت مرکزی ضعیف شد؛ افغانستان به شکل ملوک
الطویفی درآمد و آتش جنگ بر سر کسب امتیازات ،بین خوانین و طوایف
مختلف سدوزایی و محمدزایی بیشتر شعلهور شد.
در وضعیتی که افغانستان در آتش اختالفهای سرداران میسوخت،
در اروپا فرانسه با روسیه متحد شده بود و این خطری بود که منافع
امپریالیزم انگلیس را تهدید میکرد .انگلیس هیأتهای سیاسی به ایران،
سند و افغانستان فرستاد تا با عقد معاهداتی دولتهای منطقه را مجبور
سازد که از عبور نیروهای فرانسه و روسیه از خاکشان به سوی هند
جلوگیری کنند .در افغانستان هیأت بریتانیایی به ریاست مونت استوارت
الفنستن با هدایایی برای شاه شجاع وارد پیشاور گردید و موفق شد که در
هفدهم جون 1809میالدی برای نخستین بار معاهدة دفاعی بین افغانستان
و انگلیس را به نفع انگلیس با شاه شجاع به امضا برساند .در این معاهده،
شاه شجاع متعهد شده بود که اجازه ندهد فرانسویها از طریق کابل به
هند حمله کنند.
/ 62دورة معاصر
بعد از سقوط حکومت شاه محمود ،دوست محمد خان برادر وزیر
فتح محمد خان ،بر کابل مسلط شده و قدرت را در دست گرفت .نوشته
اندکه دوست محمد خان با تجاوز به دختر شاه محمود و ربودن جواهرات
او خشم شاه محمود را بر انگیخته بود و این خود ،سبب قتل وزیر فتح
محمد خان و سر انجام سقوط حکومت شاه محمود شد 1.در زمان دوست
محمد خان افغانستان صحنة رقابتهای استعماری روس و انگلیس واقع
شد که در آغاز قرن نوزدهم شروع شده بود .روسها در پی تحقق اهداف
سلطهجویانة پتر ،مبنی بر دست یافتن به خلیج فارس و هندوستان بر آمدند
و جهت مساعد ساختن اوضاع ،نخست از اختالفات قبایل در ممالک
همسایه استفاده کردند.
دوستمحمد خان که از خانواده محمدزایی بود ،به بهانة انتقام برادرش
- 1سیستانی ،محمد اعظم ،دو نابغة سیاسی نظامی افغانستان ،جلد دوم ،چاپ دوم ،پیشاور ،ناشر :مرکز نشراتی
میوند ،ص ،63به نقل از تاریخ سلطانی ،ص .200
/ 66دورة معاصر
وزیر فتح محمدخان در سال 1826میالدی کابل را تصرف کرد .از آن
طرف شاه شجاع که در هندوستان به سر میبرد ،به تحریک انگلیس علیه
دوست محمد خان قیام کرد .دوست محمد خان که انگلیسها را طرفدار
رقیبان خویش یافت ،دست به سوی روسها دراز کرد و نمایندهای به
دربار سن پترز بورگ فرستاد .روسها که در انتظار چنین روزی بودند ،به
سرعت نمایندة خود کاپیتان ویتکاویچ را به افغانستان فرستادند .نمایندة
دولت روس در قندهار با کهندل خان حاکم قندهار ،سند همکاری و اتحاد
علیه انگلستان امضا کرد.
از طرف دیگر ،لرد اکلند فرمانروای انگلیسی هند برای جلوگیری از نفوذ
روسیه در سپتامبر سال 1836یک افسر انگلیسی به نام برنس را در رأس
هیأتی به کابل فرستاد .گرچه نمایندة دولت انگلیس در کابل کار چندانی از
پیش نبرد ،حملة انگلیس به جزیرة خارک در خلیج فارس ،ضربة بزرگی
به نیروهای ایرانی که هرات را محاصره کرده بودند ،وارد آورد .انگلیسها
محاصرة هرات توسط ایران را به تحریک روسها میپنداشتند و آن را
یک نوع پیشروی از جانب روسها تلقی میکردند .علیرغم این گونه
فعالیتهای انگلیس ها ،ویتکاویچ نمایندة روس در افغانستان با تالش
پیگیر ،هر روز موقعیت انگلیس را در افغانستان متزلزل میساخت.
انگلیسها که منافع خود را در منطقه با خطر مواجه دیدند و از عزل
و نصب شاهزادگان بیشتر از این سودی عایدشان نمیشد و مهمتر از همه
رقابت روسها عرصه را بر آنها تنگ میکرد ،تصمیم گرفتند که افغانستان
ال روسها و انگلیسها افغانستان را اشغال کنند .این در حالی بود که قب ً
را به عنوان یک سرزمین حایل پذیرفته بودند .انگلیسها به بهانة حمله
دوست محمد خان به پنجاب و ورود هیأت روسی به افغانستان در نوامبر
سال 1838میالدی شاه شجاع را با بیش از پنجاه هزار سرباز متجاوز
/ 67دورة معاصر
قیام شمالی
بعد از به قدرت رسیدن شاه شجاع و اشغال کابل توسط انگلیس ،مردم
مسلمان افغانستان علیه متجاوزین قیام کردند .این قیام ،مناطق مختلف
ال بدون مقاومت در مقابلکشور را فرا گرفت .دوست محمد خان که قب ً
قوای متجاوز انگلیس به بخارا فرار کرده بود ،با شنیدن قیام مردم وارد شمال
افغانستان شد و سرانجام به مجاهدان کوهستانی در چاریکار پیوست .قیام
مردم شمالی که از دهن غوربند تا نجراب ،در اواخر سپتامبر1840میالدی
(= 1256هجری شمسی) به رهبری میرمسجدی خان صورت گرفت،
انگلیسها را نگران ساخت ،طوری که در چاریکار قدرت مقابله را از
دست داده و ضربات سنگینی را متحمل شدند.
در جنگ چاریکار ،چندین افسر عالیرتبة انگلیسی کشته و مجروح
شدند و سپاه انگلیس در حال عقبنشینی بود که دوست محمد خان
به طور ناگهانی و بدون اطالع سران مجاهدان و با وجود مخالفت میر
مسجدی خان ،شبانه صحنة نبرد را ترک کرده و به طور مخفی به شهر
کابل رفت و خود را به مکناتن 1فرمانده انگلیسی کابل تسلیم کرد .تسلیم
شدن دوست محمد خان به مکناتن هیچ توجیه منطقی ندارد و هیچ یک
از دالیلی را که آقای اعظم سیستانی برای این اقدام خاینانة دوست محمد
خان در جلد دوم کتاب «دو نابغة سیاسی و نظامی افغانستان» برشمرده
است ،نمیتوان پذیرفت.
Sir William Maknotin- 1
/ 68دورة معاصر
با وجود تسلیم شدن دوست محمد خان ،مبارزات ملت مجاهد
افغانستان ادامه یافت و در طی کمتر از سه سال اشغالگران انگلیسی را از
بخش اعظم این سرزمین بیرون راندند.
آغاسی ،درویش خان ،میر معصوم معروف به میر حاجی(فرزند میر واعظ)،
میر مسجدی خان کوهستانی ،محمد اکبر خان ،نواب محمد زمان خان
و...
در رابطه با قیام کابل و استفادة قدرت طلبان از این قیام به نفع
شخصیشان و اشتباهات سران و پیشتازان اصلی قیام ،مسائلی مهمی وجود
دارد که تحلیل آن برای نسلهای امروز و فردای افغانستان ،بخصوص
مجاهدان و مبارزان در هر زمانی آموزنده است .عدم تحلیل درست
و مطابق با واقع قیام کابل و دیگر قیامهای تاریخی مردم افغانستان و
قهرمانتراشیهای دروغین طبقة حاکم ،یکی از دالیل تکرار اشتباهات
گذشته توسط مردم و مجاهدین در طی بیش از سه دهة اخیر به شمار
میرود؛ اشتباهات و ناآگاهیهایی که سبب بربادی دستاوردهای جهاد و به
قدرت رسیدن دوبارة عناصر فرصتطلب و وابسته و عامالن رنج و درد
مردم افغانستان شد.
یکی از مسائل مورد مناقشه در قیام کابل ،تقش چندگانه و منفی سردار
محمد اکبر خان و عدم درک و توجه سران قیام به دسیسههای انگلیس
و خیانت دوست محمد خان است .سردار محمد اکبرخان ،درست مانند
پدرش دوست محمد خان بود که در اوج قیام شمالی پیدا شده و خود را
در صدر مجاهدین قرار داد و سپس فرار کرد و به انگلیس تسلیم شد .او
نیز در اوج قیام کابل به یکباره پیدا شد و در زمرة سران قیام قرار گرفت.
برای آشنایی با شخصیت سردار محمد اکبر خان و عدم آگاهی و بینش
سیاسی سران قیام کابل ،کافی است که به شرط نامه یا معاهدة خروج
قوای انگلیس از افغانستان توجه کنیم .در این معاهده که پیشنویس آن
در 16ماده به قلم سردار محمد اکبر خان تدوین شده و متن نهایی آن
در دوازده ماده به امضای 18نفر از سران قیام و نمایندگان انگلیس (یا
/ 70دورة معاصر
آن طوری که در معاهده نوشته شده است «صاحبان با وقار طایفة فرنگی
انگلیسیه») رسیده است ،توسط سردارمحمد اکبرخان نویسندة معاهده ،در
البهالی ماده هایی که به ظاهر به نفع مجاهدین و پیروزی قیام پنداشتته
میشوند ،دو موضوع اصلی به نفع استعمار انگلیس گنجانده شده است .در
مادههای دهم ،یازدهم و دوازدهم پیشنویس معاهده و در مادههای هفتم،
هشتم و نهم متن نهایی معاهده ،موضوع اصلی ،فراهم ساختن زمینه برای
بازگرداندن دوست محمد خان به قدرت است .با توجه به این که دوست
محمد خان حلقة غالمی انگلیسها را به گردن انداخته و داوطلبانه تسلیم
شد و روی کار آوردن او در آن وضعیت مطابق خواست انگلیس بود،
سران قیام باید خواستار محاکمة دوست محمد خان میشدند ،نه این که او
را جانشین شاه شجاع کرده و سیطرة غیرمستقیم انگلیسها را بپذیرند.
موضوع مهمتر ،استقالل افغانستان بود که قیام کابل و سایر قیامها در
شمالی ،غزنی و مناطق دیگر به خاطر آن صورت گرفته بود .اما با کمال
تعجب سردار محمداکبر خان ،این به اصطالح «نابغة سیاسی و نظامی»،
در پیشنویس معاهدة خروج نیروهای انگلیسی از افغانستان ،قیمومیت
سیاسی انگلیس را داوطلبانه پذیرفته و در متن نهایی به امضا رسانید.
در مادة چهاردهم پیشنویس معاهده ،سردار محمداکبرخان چنین نوشته
است« :بعد از حرکت انگلیسها روابط دوستانه دوام خواهد یافت ،یعنی
این که حکومت افغانستان بدون موافقت و مشورة حکومت انگلیس هیچ
عهدنامه و رابطه با کدام دولت خارجی برقرار نحواهد کرد و اگر آنها
کدام وقتی علیه حملة خارجی کمک بخواهند ،حکومت انگلیس از ارسال
کمک مضایقه نخواهد کرد1».
- 1سیستانی ،محمد اعظم ،دو نابغة سیاسی نظامی افغانستان ،جلد دوم ،چاپ دوم ،پیشاور ،ناشر :مرکز نشراتی
میوند ،ص .230
/ 71دورة معاصر
در متن نهایی ،مادة چهاردهم پیشنویس ،در شرط دهم چنین اصالح
شده است « :دو مرتبه صاحبان انگلیس خواهش ملک افغانستان را به
ال بعد نسل ،فی مابین رابطة دوستی و اتحاد مربوط هیچ وجه نکنند و نس ً
و مضبوط باشد و سرکار افغانیه هرگاه به جهت مدافعت اعدای بیرون،
امداد بخواهد ،سرکار انگلیسیه در تبلیغ آن دریغ و مضایقه نکنند .در این
صورت ،سرکار افغانیه به سرکار غیر بدون صالح سرکار انگلیسیه عهد
نکند و هرگاه از آن طرف به امداد قصور به وقوع برسد ،بعد از آن مخیر
میباشند1».
- 1غبار ،میرغالم مجمد ،افغانستان در مسیر تاریخ ،ناشر :مرکز نشر انقالب با همکاری جمهوری ،،چاپ سوم ،سال
،1366ص .452
Captain Nicholson - 2
/ 72دورة معاصر
شما میباشم .قسم به ذات احدیت از وقتی که تسلیم دولت انگلیس شدهام
تا امروز با کابل مکاتبه نداشتهام ...از وقتی که به سمت شما آمدم به این
امید بودم که روزی شما از وجود من استفاده کنید .اینک من آنچه حقیقت
است به شما میگویم و هرگز هم انکار نخواهم نمود .من حاضرم جان
خود را در راه خدمت به شما نثار کنم».
دوست محمد خان به ازای کسب حمایت و همکاری انگلیس ها ،در
26جون 1857میالدی در پیشاور معاهدة دوستیای را که به نفع آنها
بود ،امضا کرد.
ال اشاره شد ،حبیباهلل خان در ابتدای امارتش خود همان طوری که قب ً
را اصالح طلب نشان داده و عالوه بر اصالحات ظاهری سیاسی که از آنها
یاد کردیم ،در پی رشد فرهنگ و معارف در افغانستان نیز بر آمد و بدین
- 1در آن زمان والیت های کابل ،پروان و لوگر هر یک شامل قسمت هایی از هزاره جات می گردید که مردم آن
در قیام های ضد استعماری شرکت داشتند.
- 2غبار ،میر غالم محمد ،افغانستان در مسیر تاریخ ،ص 740
/ 83دورة معاصر
میشدند.
حبیباهلل که در جناح مخالفان با جنگ قرار داشت ،به هیأت ترکی و
آلمانی که تا 22می 1 =( 1916جوزا 1295 ،هجری شمسی) در افغانستان
مانده بود ،جواب منفی داد و بیطرفی افغانستان را در جنگ اعالم داشت.
حبیباهلل از سوی دیگر با تشکیل جرگة فرمایشی 540نفری در کابل
تمام شخصیتهای برجسته و طرفداران جهاد را که به طور عمده علمای
مذهبی چون پاچای اسالمپور ،مال محمد جان و غیره بودند ،مشغول نگه
داشت تا علیه انگلیس اقدامی نکنند و خودش در همین فرصت جزواتی
به نام «اطاعت اولی االمر» چاپ و در مساجد و مراکز نظامی پخش کرد تا
جهاد را موکول به اذن پادشاه سازد.
در چنین وضعی ،لیبرالهای دربار و جناح طرفدار جنگ ،عین الدوله
(اماناهلل خان) را که با ایشان هم مفکوره و مخالف عملکرد پدرش بود،
تشویق نموده و به دور او گرد آمدند و «حزب سری دربار» را تشکیل
دادند1.
اماناهلل خان بعد از تشکیل حزب سری دربار ،به صورت مخفی با
افسران اردو (= ارتش) روابط دوستانه برقرار کرد و همچنین عمویش
نصراهلل خان را که دل خوشی از برادرش حبیباهلل نداشت ،وارد حزب
سری دربار نموده و او را رئیس ظاهری و مرحلهای حزب انتخاب کرد.
طرفداران اماناهلل خان را در دربار محمد ولی خان ،شجاع الدوله و سایر
لیبرالها و در خارج دربار ،فضل محمد صاحب مجددی (شمس المشایخ)،
سردار عبد القدوس خان اعتماد الدوله و نیز افسران بزرگ ارتش تشکیل
میدادند که بعدا ً در به قدرت رسیدن او مؤثر بودند.
-128نخستین انگیزه اختالف نظر امان اهلل با پدرش حبیب اهلل از عقده های مادرش سلطانه(علیا حضرت) سرچشمه
می گرفت .امیر حبیب اله بعد از ازدواج با خواهر سردار محمد یوسف خان بیشتر به همسر جدید متمایل بود و این
طبع ًا باعث ناراحتی سلطانه می گردید .دو دستگی دربار هم که بعداً جنبه سیاسی یافت از اینجا شروع شد.
/ 86دورة معاصر
باالخره نادر خان همان طوری که وعده داده بود مردم جنوبی را که
نیروهای دولتی را به محاصره در آورده و به سوی لوگر و کابل پیشروی
میکردند ،سرکوب کرد و سران قیام را با وعده و وعید دستگیر ساخت و
به کابل فرستاد.
روشنفکران و دموکراتها که بعد از سرکوبی مشروطه خواهان (جمعیت
سری ملی) به سوراخها خزیده بودند ،پس از قیامهای مردمی به خصوص
قیام مردم پکتیا ،بار دیگر جرأت یافتند که حلقههای سیاسی مخفی را به
وجود آورند؛ اما مانند گذشته جدا از مردم ،فرهنگ مردم و عقاید اسالمی
مردم .این حلقهها به گفتة غبار ،تحت تأثیر افکار ناسیونالستهای عثمانی
-129نادر افغان ،جلد اول ،برهان الدین کشکی ص 20
/ 87دورة معاصر
-130نهلیست( )Nihilistمنسوب به نیهلیسم ،پیرو مسلک نیهلیسم ،فرقة سیاسی که در قرن 19میالدی به وجود
آمد و هدف آن از بین بردن عقاید و شئون اجتماعی بود .این فرقه در سال های 1917-1860در روسیه پیش آهنگ
انقالب های خونین بود و کشتار بسیار به واسطه آن ها رخ داد .فرهنگ فارسی عمید ،جلد دوم ذ-ی ص . 1929
/ 88دورة معاصر
سرعت داخل خیمة بزرگ شد .در حالی که شاه آرام و بیصدا خفته بود،
مرد دهن تفنگچة خود را در نهایت خونسردی در بن گوش چپ امیر
گذاشته آتش کرد و به سرعت از راهی که آمده بود ،بدر رفت .گلوله
تفنگچه طرف راست پیشانی امیر را متورم ساخته بود ،ولی خارج نشد .به
صدای تفنگچه محمد خان غالم بچه نوکریوال از دهلیز تجیری با احتیاط
داخل دروازة خیمه شده و از دور دید که شاه همچنان خفته است .مطمئن
شد و برگشت ،در صورتی که شاه از جهان گذشته بود .در خارج خیمه
فریادی بلند بود که میگفت در نزدیک خیمة امیر صاحب شلیک اسلحه
شده است .بعدها گفته میشد که این فریاد از خود ضارب بوده است و
همچنین گفته شد همین که ضارب از خیمه شاه خارج گردید ،فورا ً از
طرف شاه علیرضا خان کندکمشر گرفتار گردید ،ولی دفعت ًا افسر عالی
رتبه تری پیدا شد و بر رخ عسکر محافظ سیلی سختی کشیده ،ضارب را
رها کرد و به کندک مشر گفت :آرام باشید ،اعلیحضرت خواباند1».
فصل سوم
از استقالل تا ظاهرشاه
ساختگی ،نایب السلطنه ،شاه علی رضا خان و عبداالحد خان (یکی از
درباریان) را مجرم معرفی کرد .در نتیجه عبداالحد خان تبعید و نایب
السلطنه همان طوری که گفته شد ،زندانی و جنرال شاه علی رضا خان
که قاتل و افسر رها کنندة قاتل را میشناخت به واسطة شهادت ناحق و
دروغین فتح علی خان جاغوری ،بیگناه اعدام شد .این در حالی بود که
در حلقههای سیاسی و در میان مردم به طور آشکار ،شجاع الدوله خان
فراشباشی ،عضو حزب سری دربار ،قاتل حبیباهلل خان شناخته شده بود.
افراد اماناهلل خان ،بعد از اعدام شاه علی رضا خان ،جسد این سید بیگناه
را به شکل بسیار فجیعی در کوچهها و بازارهای شهرکابل میگرداندند؛ اما
قاتل اصلی حبیباهلل که همان شجاع الدوله خان بود ،از طرف اماناهلل خان
به ترتیب به مقامهای وزیر امنیت عمومی ،ریاست هیأت تنظیمیة هرات و
سفارت افغانستان در لندن منصوب شد .همچنین ،سردار نادر خان به مقام
وزارت دفاع و برادرانش شاهمحمود خان و سردار شاهولی خان ،هریک به
درجة لوامشری(= سرتیپی) مفتخر شدند.
اماناهلل خان بعد از کسب قدرت ،جهت جلب اعتماد مردم ،انگشت
روی نکات حساسی گذاشت که از آن رنج میبردند .او میدانست که مردم
افغانستان طالب استقالل و خواهان پایان دادن ظلم و استبداد داخلی هستند
و دیر یا زود جهت برآوردن اهدافشان قیام خواهند کرد .بنابراین ،بعد از
قتل پدرش ،اعالن جنگ و جهاد با انگلیس و وعدة اصالحات داخلی و
اداری و برقراری عدالت را داد .اماناهلل خان ،با این عمل نه تنها توجه مردم
را جلب کرد ،بلکه رقبای سیاسی خود را نیز مغلوب ساخت.
اماناهلل خان بعد از روی کار آمدن ،در اولین اقدام سیاسی ،دولت
مارکسیستی شوروی را که تا آن زمان با هیچ کشور اسالمی رابطه نداشت،
به رسمیت شناخت و با آن روابط سیاسی برقرار کرد .او در نامهای که به
/ 95دورة معاصر
به هرحال ،در سال 1919میالدی جنگ استقالل (جنگ سوم افغان و
انگلیس) به دستور امان اهلل آغاز شد .در این جنگ هر چند پیشرفتهای
نظامی مهمی به دست نیامد ،دولت بریتانیا حاضر به مذاکره با دولت
افغانستان شد و پیمان «راولپندی» را در 8اگست 1919امضا کرد که به
موجب آن افغانستان را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخت.
در جنگ استقالل ،در حالی که نیروهای افغانی قسمتهای مهم
وزیرستان از جمله شهر تل را آزاد ساخته بودند و درحال پیشروی به
سوی مواضع دیگر اشغالگران انگلیسی بودند ،امان اهلل خان از عقبنشینی
نیروهای افغانی در جبهه شرق ،شکست نیروهای افغانی را حتمی پنداشت
و به همین دلیل بر مبنای عهدنامة عبدالرحمان با انگلیس ،به امید شناسایی
استقالل افغانستان توسط انگلیس ،تن به آتشبس داده و دستور عقبنشینی
نیروهای افغانی را در مرزهای کنونی صادر کرد و سرزمینهای آن سوی
خط دیورند را به انگلیسها واگذار نمود.
سؤال هایی در رابطه با جنگ استقالل و تسلیم شدن اماناهلل در برابر
فشارها و پذیرش شروط تحقیرآمیز انگلیسها برای آتش بس و به رسمیت
شناختن استقالل سیاسی افغانستان توسط انگلیس ،وجود دارد .شروط
انگلیس برای آتش بس به قدری ذلت بار بود که محمد نادر خان در
جواب نامة اماناهلل خان ،در رابطه با آن چنین مینویسد« :اگر از سیصد و
شصت رگ انسان ،یک رگ خون داشته باشد ،این قسم شرایط را قبول
60 - 1سال دوستی خلل ناپذیر ،رسالن سیکویف ص 10
/ 96دورة معاصر
نمیکند1».
- 1وکیلی فوفلزایی ،عزیزالدین ،نگاهی به تاریخ استرداد استقالل ،وزارت اطالعات و کلتور ،سال ،1368
ص .83-82
/ 97دورة معاصر
کارمند دولت اجباری ساخت و نیز برای پیشرفت افغانستان ،روز پنجشنبه
را به جای روز جمعه تعطيل قرار داده و پوشیدن کاله شاپو (لگنی) را در
شهر و بلند کردن کاله را به جای سالم مرسوم داشت.
باالخره در مدت تقریب ًا ده سال سلطنت اماناهلل خان ،با وجودی که
نامبرده برای پیشرفت افغانستان تالش میکرد ،هیچ پیشرفت علمی و
صنعتی به جز اشاعه فساد و بیحجابی و تحقیر ارزشهای اسالمی نصیب
مردم افغانستان نشد .مردم از فساد اداری و فرنگ مآبی و اسالم ستیزی به
ستوه آمده و علیه او قیام کردند.
در مارچ 1924میالدی(= حوت 1302شمسی) مردم خوست به رهبری
مال عبداهلل (مشهور به مالی لنگ یا پیر لنگ) و مال عبدالرشید ،ضد اماناهلل
خان قیام کردند .این قیام که تا جنوری =( 1925قوس )1303ادامه یافت،
سرانجام بیرحمانه سرکوب شد و اماناهلل خان مالی لنگ و مال عبدالرشید
را دستگیر و با 25نفر دیگر از رهبران شورش در 4جوزای سال 1304
شمسی(= 25می 1925میالدی) در کابل اعدام کرد.
همزمان با شورش مردم خوست در اواخر سال 1302هجری شمسی
در قندهار ،مردم زمین داور و در غزنی اقوام سلیمان خلیل به پا خاستند.
گر چه این شورشها را اماناهلل به خیال خود سرکوب مینمود و در برابر
اعتراضها این رجز را میخواند که «نه از دنیا غمی دارم نه از بلوا به
تشویشم /جنون مسلک خویشم از این پسکوچهها دورم» اما برخالف
تصور او شعلههای قیام و شورش خاموش نشد و علمای مذهبی در 24
عقرب 1307در سنگوخیل شنوار در شرق افغانستان ،در کنرها و خوگیانی
و نیز مالهای نواحی اطراف کابل به رهبری قاضی عبدالرحمان پغمانی،
پرچم مخالفت را برافراشتند.
قاضی عبدالرحمان توسط نظامیان دولت اماناهلل دستگیر و به شکل
/ 98دورة معاصر
فجیعی به شهادت رسید ،اما مرگ او باعث بیداری بیشتر مردم شد و در
نتیجه مسلمانان در کاپیسا و پروان به فرماندهی حبیباهلل کلکانی مشهور
به «بچه سقا» به پا خاستند.
اماناهلل خان که در ابتدای قیامهای مردمی ،علمای مخالف خود را
اعدام مینمود و مغرورانه میگفت« :من این پروغرام (= برنامه) خودم را
به آن عزم خویش که مانند کوههای افغانستان مستحکم و متین است به
قوة سرنیزة خودم پیش میبرم و هر شخص و هر قومی را که در قبولیت
این اصالحات مطلوبه ام اندکی تردید داشته باشد ،به قوة شمشیر تأدیب
میدهم» 1به زودی متوجه شد که شهر کابل توسط مردم محاصره شده و
نمیتواند مقاومت کند .اوبه ناچار فرار را بر قرار ترجیح داد و به قندهار
رفت و از آنجا باالخره با اشک وآه ،عازم ایتالیا شد .سلطنت اماناهلل که در
ال سقوط کرد و موصوف سال 1919میالدی آغاز شده بود ،در 1929عم ً
سرانجام در کنج غربت جان سپرد.
روسها برای نجات اماناهلل خان که هنوز در قندهار بود و برادر خود
عنایتاهلل را در کابل جانشین خود گذاشته بود ،غالم نبی چرخی پسر
غالم حیدر چرخی را در ماه ثورسال 1308هجری شمسی با عدهای از
سربازان ارتش سرخ به سوی مزارشریف فرستادند ،اما دیگر دیر شده بود
و حبیباهلل کلکانی(بچه سقا) زمام امور را در کابل به دست گرفته بود.
بنابراین ،اماناهلل به غالم نبی چرخی اطالع داد که سلطنت از دستش رفته
و هیچ مقاومتی سودی ندارد.
از مجموع عملکردهای اماناهلل خان چنین بر میآید که او در درجه اول
برای بقای سلطنت خودش و در قدم دوم برای پیشرفت افغانستان ،گاهی
به روس و گاهی به کشورهای غربی رو میآورد و با عدم درک ماهیت
- 1نادر افغان ،برهان الدین کشکس ،ص 259
/ 99دورة معاصر
حبیباهلل کلکانی
بعد از فرار امان اهلل خان ،حبیباهلل کلکانی ،مشهور به «بچة سقا» مدت
9ماه در افغانستان حکومت کرد .حبیباهلل که به گفته خودش جهت
خدمت به دین رسولاهلل قیام کرده بود ،به علت بیسوادی و ناآگاهی
وتحجر مذهبی نتوانست مردم را رهبری کرده و قیام را به پیروزی نهایی
برساند .حبیباهلل گرچه از ترفندهای استعمار و شناخت و درک مسائل
ملی عاجز بود ،به خاطر اتحاد کلیه اقشار واقوام افغانستان و استفاده از
نیروهای با تجربه درامور سیاسی و اجتماعی ،افرادی چون شاه محمود
برادر نادر خان را درحکومت و دولت خود به کار گماشت و از شخص
سردار نادر خان که درآن زمان در فرانسه به سر میبرد ،دعوت کرد که به
وطن برگردد و در ادارة مملکت سهیم شود .اما نادر خان این دعوت را
نپذیرفت.
از سوی دیگر ،حکومت حبیباهلل کلکانی مورد پسند روسها و
انگلیسها نیز نبود وآنها هر یک به نحوی برای براندازی آن تالش
میکردند .روسها در پی احیای سلطنت اماناهلل خان بودند و انگلیسها
درجستجوی جانشین دیگری ،تا این که نادر خان با حمایت ضمنی
/ 100دورة معاصر
انگلیسها به هند آمد و ازآنجا با برادرانش هاشم خان و شاهولی خان در
8مارچ 1929وارد متون خوست در والیت پکتیا شدند.
نادر خان بعد از ورودش به جنوبی نیروهایی از اقوام پشتون منگل،
جاجی ،جدران ،احمدزی ،طوطاخیل وزیری و همچنین از درویش خیل
وزیری ـ که در آن سوی مرز دیورند در تحت سلطه انگلیسها بودند ـ
جمع آوری کرده و با تکیه بر مسائل قومی ،آنها را ضد حکومت حبیباهلل
کلکانی وارد جنگ ساخت.
سرانجام قوای قومی نادر خان پس از تحمل چندین شکست موفق شد
که به فرماندهی شاهولی خان از طریق کوتل دوبندی ،کابل را در 10اکتبر
1929اشغال کند و حکومت حبیباهلل را سرنگون سازد.
نادرخان
نادرخان ،پس از تسلط بر کابل در سپتامبر 1930میالدی جرگة
فرمایشی تشکیل داده و خود را پادشاه افغانستان اعالم کرد .در زمان
سلطنت نادر خان کشورهای استعمارگر اروپایی از جمله انگلستان به
بحرانهای اقتصادی و اجتماعی گرفتار بودند و روسها نیز با مشکالت
زیاد اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکردند .بنابراین ،افغانستان
گرفتاری خارجیِ چندانی نداشتِ به شکل یک کشور حایل و بیطرف،
و انگلیسها که هنوز در شبه قاره هند و در مرزهای افغانستان حضور
داشتند ،از طرف نادر خان خاطر جمع بودند.
نادر خان با فرصتی که به او دست داده بود ،جهت تحکیم قدرت خود،
مخالفین را به اتهام طرفداری ازاماناهلل به شیوههای مختلف به زندان،
اعدام ،شکنجه و تبعید محکوم میکرد .او در سال 1931میالدی قانون
اساسی را ترتیب داد که در آن برای نخستین بارتبعیض مذهبی را رسمیت
/ 101دورة معاصر
فصل چهارم
از ظاهرشاه تا کودتای 26سرطان
داخلی غلبه کرد و متوجه مسائل خارجی از جمله افغانستان شد .امپریالیزم
انگلیس دیگرآن قدرت گذشته را از دست داد و ابر قدرت نوپای امریکا
جایگاه سیاسی و اقتصادی او را یکی پس از دیگری در دست میگرفت.
در رابطه با وضعیت آن روز ،این نظریه وجود دارد که خانوادة سلطنتی
از ترس دخالت و مزاحمت روس ها ،بقای خود را در نزدیک شدن به
امریکا و تمایل به غرب تشخیص میداد .بنابراین ،در پی تحرک بخشیدن
نسبی به سیاست خارجی و داخلی برآمد و این کار به ظاهر مستلزم
استعفای هاشم خان بود تا هم در داخل صدای معترضین خفه شود و هم
در سیاست خارجی زمینة تحرک مساعدتر شود .از اینرو هاشم خان در
سال 1944میالدی استعفا داد و سردار شاه محمود به عنوان صدراعظم
جانشین او شد .نظریة دیگر این است که عالوه بر آنچه گفته شد ،اختالفها
و رقابتهای عموها و عموزادگان ظاهرشاه بر سرکسب قدرت و اختیارات
بیشتر ،دلیل مهم کنار رفتن هاشم خان بوده است.
تصویب کرد .به محض تصویب این قانون ،یکباره چندین روزنامه ،همه
در مخالفت با رژیم حاکم منتشر شدند( .این خود قابل سؤال است که
چگونه بدون آمادگی قبلی چنین نشریاتی بوجود آمدند ،در صورتی که
دولت در آنها دستی نداشته است؟) سه روزنامة عمده عبارت بودند از
«وطن»« ،انگار» و «ندای خلق» .وطن ،به سردبیری میر غالم محمد غبار
و به معاونت عبدالحی عزیز (وزیر پالن در سال 1960در زمان داوود)
و میر محمد صدیق فرهنگ (معاون سابق وزارت پالن ونمایندة مجلس
نمایندگان یا ولسی جرگه ،از 1965تا )1969در هر دو هفته یک بار به
زبان فارسی نشر میشد .همچنین نشریة انگار توسط فیض محمد انگار
قندهاری ـ که یکی ازداعیان شناختهشدة مسأله پشتونستان بود ـ به زبان
فارسی و پشتو در هر دو هفته یک بار منتشر میشد.
ندای خلق ـ که یک نشریة دو هفتهای بود و به زبان فارسی نشر میشد
ـ نیز به طور عموم از سیاستهای خارجی دولت حمایت میکرد و نظام
استبدادی شاهی را در شرایط آن روز میپذیرفت ،اما با آن هم بیطرفی
حقیقی در سیاست خارجی و آزادی بیشتر مطبوعات را تقاضا میکرد.
تیراژ هر سه نشریة فوقالذکر روزانه تقریب ًا به 1500شماره میرسید.
در سایة [به اصطالح] جنبش آزادیخواهی که از پارلمان نیرو میگرفت،
برخی دستهها و گروههای سیاسی ،بویژه دانشجویان دانشگاه کابل که در
آن زمان اتحادیة محصلین را تشکیل داده بودند ،مخالفتشان با رژیم را
آغاز کردند .گروه کوچک اتحادیة محصلین که بیشتر از 20یا 30نفر
نبودند ،علیه نقش مذهب در یک کشور اسالمی بحث و گفتگو میکردند
و در تمام مباحثات و مناظراتشان از مارکسیزم و الحاد الهام میگرفتند.
در حقیقت فعالیت آنها بر محور زیر سؤال قرار دادن مذهب بود .چندین
معلم اروپایی و امریکایی که در مدارس عالی کابل در آن وقت تدریس
/ 108دورة معاصر
بدین ترتیب ،در مطبوعات آزاد شاه محمود ،آن چیزی که بیشتر مورد
حمالت سکوالرها و کمونیستها قرار میگرفت ،مذهب بود و مذهب
به عنوان عمدهترین مانع پیشرفت و عامل عقبماندگی افغانستان مطرح
میشد .بخصوص اعضای اتحادیة دانشجویان که ببرک کارمل نیز از جمله
آنها بود ،بیشتر از همه در نوشتهها و گفتگوهایشان اسالم را مورد اهانت
و استهزاء قرار میدادند.
دولت شاه محمود که از خطرات آزادی بیان و رشد جنبشهای مخالف
با دولت از قبل میترسید ،به منظور مقابله با جریانهای سیاسی و جنبشهای
احتمالی مردمی ،در پی ایجاد سازمانی وابسته به دولت برآمد که بتواند با
جریانهای مخالف رقابت کند و با وعدههای گوناگون حتی مردم عادی را
دعوت میکرد که در تشکیالت ساختة دولت شرکت جویند.
در وضعیتی که ستم و انحراف ،فریب و نیرنگ ،میرفت که سالیان
دیگر مردم را به غفلت نگه دارد و تهاجم فکری و فرهنگی استعمار و
رشد الحاد و غرب زدگی ،سرمایههای مادی و معنوی آنان را به تاراج
ببرد ،مردی از تبار ابراهیم خلیل(ع) یعنی عالمه سیداسماعیل بلخی با درک
ماهیت ناکارآمد رژیم سلطنتی در پی مقابله با جرثومة فساد برآمد و قیامی
را تدارک دید که در اثر خیانت عمال نفوذی دولت و ایادی استعمار از یک
سو ،و ضعفهای سیاسی ،اجتماعی و تشکیالتی قیام کنندگان از سوی
دیگر ،سرکوب شد .سران قیام در سال 1329هجری شمسی (=1949
میالدی) دستگیر و زندانی شدند .بلخی مدت چهارده سال در زندان ماند
و چند سال بعد از آزادی وفات کرد ،اما فریادهای جاودانهاش در قالب
1- Afghanistan, Dupree, Page 495 & 496
/ 109دورة معاصر
داوود منابع غربی را ناخوش آیند بود ،اما داوود در اصل منافع غربیها را
هم چندان نادیده نمیگرفت.
عملکرد سردار داوود در داخل کشور و بالهایی که به نام اصالحات
اجتماعی و اقتصادی بر سر مردم افغانستان آورد ،سبب شد که منابع غربی
او را عبدالرحمان ثانی افغانستان بنامند و از او تمجید کنند .در حالی که با
روی کار آمدن داوود و با شعارهای اصالح طلبانهای که عنوان کرده بود
انتظار آن میرفت که زندانیان سیاسی دورة شاه محمود آزاد شوند ،او فقط
لیبرالها و اعضای سازمان ویش زلمیان و اتحادیة دانشجویان را نه تنها
آزاد ساخت بلکه عدهای از آنها را در پستهای حساس دولتی گماشت
و تنها کسانی در زندان ماندند که توبه نکردند و با رژیم مخالفت اساسی
داشتند.
آزادی لیبرالها وکمونیستها و گماشتن آنها در پستهای دولتی
توسط داوود ،به خوبی نشان میدهد که این افراد وگروهها از قبل با داوود
در تماس بودهاند و تحت فرمان او عمل میکردهاند و داوود آنها را به
عنوان اهرم فشاری علیه شاه محمود و سایر سرداران مخالف خود به کار
میبرده است.
در زمان صدارت سردار داوود خان ،اعمال و ترویج بیحجابی (به
گفتة خودش نهضت نسوان) ،فساد ،رشوه خواری ،اختناق و دهها مشکل
دیگر که مردم را تحت فشار قرار داده بود ،بیشتر از پیش رونق یافت و
شبکههای جاسوسی او به نام «ریاست ضبط احواالت» هر صدای مخالفی
را در گلو خفه میکرد .دکتر حقشناس در این رابطه مینویسد« :بسیاری
از علما و روحانیون که از دیدن صحنههای ظلم و فساد عصبانی میشدند
و گاهگاهی در مساجد از آن انتقاد میکردند ،یا کشته میشدند و یا متواری
/ 113دورة معاصر
میگردیدند1».
و تبعید و زندانی
داوود در مقابل اشخاص مذهبی مبارز وآگاه ،حساسیت بیشتری داشت؛
چنان که در جزوة تاریخ تحوالت اجتماعی و سیاسی افغانستان در این
مورد آمده است« :پس از قیام بلخی ،مراکز تجمع شیعیان به شدت تحت
تعقیب و نظارت قرار داشت و شخصیتهای مذهبی و ملی آن مورد
پیگرد و نظارت دولت بود ...میر علی اصغر شعاع متفکر بزرگ شیعه را در
همین زمان به زندان افکندند و در آنجا به شهادت رساندند و جنازهاش
را شامگاهان به خانهاش سپرده ،با تهدید و ارعاب امر به دفن کردن جنازه
در شب نمودند ...حتی کسانی که هیچ گونه موضعگیری سیاسی نداشتند،
نظیر یوسف بینش و مهدی ظفر(گویندة رادیو در زمان ظاهر شاه و سردار
داوود) و غیره نیز از حبس و زندان بیبهره نماندند2».
میدارد1».
محبس دهمزنگ کابل در بند نگه
در سال 1338هجری شمسی ،داوود خان فرمان رفع حجاب را
صادرکرد که این امر سبب اعتراض مردم مسلمان افغانستان شد .در
قندهار ،مردم علیه این فرمان قیام کردند ،اما این قیام توسط نیروهای
ارتش به فرماندهی خان محمد خان ،با استفاده از تانک ،سرکوب شد و
صدها تن از مردم به خاک و خون غلتیدند .خان محمد خان در برابر این
خدمت به مقام وزارت دفاع و درجة استر جنرالی مفتخر شد.
همان طوری که گفته شد ،داوود خان ،مانند عبدالرحمان خان در
سرکوبی مخالفین از هر فرقه و طائفهای اعم از شیعه و سنّی ،پشتون،
هزاره و غیره از هیچگونه شدت عمل و قساوت و بیرحمی دریغ نورزیده
است.
شورش مردم منگل در سپتامبر =( 1959میزان )1338در زمان صدارت
داوود و سلطنت ظاهر شاه که به جنگ میان قبایل منگل و جدران بر سر
مالکیت جنگلها صورت گرفت ،در حقیقت علیه ظلم و ستم و اسالم
زدایی داوود خان نیز بود .به همین علت نیروهای نظامی وارد عمل شدند
و باعث مهاجرت و فرار بیش از چهار هزار نفر از قوم منگل به پاکستان
گردیدند .گفتههای حبیب اهلل یکی از رهبران قوم منگل در پیشاور که
در مجله پاکستانی « » Civil and Military Gazetteدر الهور به تاریخ اول
جنوری 1960میالدی به چاپ رسیده است ،ماهیت این شورش را که
متأسفانه جنبة برتری جویی قومی نیز داشت ،واضح میسازد و اینک
ترجمه متن آن را از نظر میگذرانیم:
«من از طریق منطقة پوشیده از برف کرم اجنسی آمدم تا از وجدان
ملتهای عدالتخواه جهان بخواهم که توجهشان را به ستم هایی که دولت
- 1شهدای روحانیت شیعه در یکصد سال اخیر ،علی ربانی خلخالی ،ج ،1ص 355
/ 115دورة معاصر
از سوی دیگر ،حرکتهای مذهبی ،رژیم سلطنتی و بویژه داوود را که
با عناصر مذهبی و ملی مستقل سازگاري نداشت ،تهدید میکرد و همة
اینها در مجموع حکومت داوود را زیر فشار قرار داده بودند.
مسألة پشتونستان که مهمترین شعار داوود در به دست آوردن قدرت
بود ،نه تنها حل نشد ،بلکه یک بار در سال 1955و بار دیگر در سال
،1963روابط افغانستان و پاکستان را متشنج ساخت و باعث بسته شدن
- 1دسایس و جنایات روس در افغانستان ،ص 135
/ 117دورة معاصر
از رشد و تبلیغ فرهنگ و ارزشهای اسالمی ،ترویج فرهنگ مبتذل بیگانه
و نشر عقاید انحرافی و الحادی را تنها به عهدة داوود و یا دولتهای آینده
گذاشت.
کردند.
تحول جدید ،افغانستان را صحنة رقابت دو بلوک استکباری شرق
و غرب قرار داد و هر یک برای نفوذ بیشتر در این کشور همکاریهای
اقتصادی ،سیاسی و فرهنگیشان را با دولت افغانستان گسترش دادند.
امریکا ،در تاریخ 26مارچ 6 =( 1962حمل )1342قرضة یک میلیون
دالری را برای به پایان رساندن کار دانشگاه کابل در اختیار دولت افغانستان
گذاشت .هم زمان ،روسها مقداری گندم به کابل فرستادند و در تاریخ 11
حمل 1342برنامة پژوهشی و تحقیقی کمپانی «تخنو اکسپرت» روسی را
در مورد معادن افغانستان اعالم کردند.
در تاریخ 6جوزا 28 =( 1342میسال )1962مناسبات افغانستان و
پاکستان در نتیجة وساطت ایران بهبود یافت و ظاهر شاه بالفاصله برای
راضی نگه داشتن روسها و بیان این مطلب که روابطش با پاکستان در
دوستی او با کرملین خللی وارد نخواهد کرد ،در تاریخ 25جوزای سال
15 =( 1342جون )1963از لیونید برژنف رهبر شوروی دعوت کرد تا
از افغانستان دیدن نماید .پس از سفر برژنف به کابل در بیست و هفتم
جون ،هیأتی از زنان افغانی جهت شرکت در کنگرة جهانی زنان به مسکو
فرستاده شد .همچنین ،در سرطان همان سال سه هیأت روسی به عناوین
مختلف به کابل سفر کردند .
امریکا که بیشتر در پی نفوذ فرهنگی در افغانستان بود ،در تاریخ 28
اسد سال 21=( 1342اگست )1963قرارداد «فولبرایت» را که یک قرارداد
فرهنگی بود ،در کابل با افغانستان امضا کرد و به تعقیب آن رئیس جمهور
وقت امریکا از ظاهر شاه دعوت کرد تا به آن کشور سفر کند .بر اساس
این دعوت ،ظاهرشاه و ملکه حمیرا به تاریخ دهم سنبله سال 1342به
امریکا سفر کردند.
/ 121دورة معاصر
روسها ،زمانی که ظاهر شاه در امریکا بود ،در تاریخ 13سنبله قرارداد
بلندپروازانة اعمار یک ریاکتور اتمی را با دولت افغانستان امضا کردند تا
اثرات سفر شاه و ملکه به امریکا را تحت الشعاع قرار دهند .پس از آن ،از
قراردادِ پیشگفته دیگر هرگز سخنی به میان نیامد.
در ادامة فعالیتهای سلسلهای و حساب شدة روس ها ،بار دیگر
برژنف در تاریخ 19میزان سال 12 =( 1342اکتبر )1963برای افتتاح
«پولی تخنیک» کابل وارد افغانستان شد ،در حالی که بیشتر از چهار ماه از
سفر قبلیاش به کابل نگذشته بود.
امریکا به منظور کاهش دادن اثرات سفر برژنف ،به تاریخ 7قوس
سال 29 =( 1342نوامبر )1963قرارداد ارسال یکصد هزار تن گندم را
به افغانستان با دولت افغانستان امضا کرد .بعد از انعقاد این قرارداد ،دکتر
یوسف جهت معالجة بیماریاش به مسکو رفت و در طول اقامتش در
شوروی ،دو قرارداد را با روسها امضا كرد .یکی قرارداد تجدید مبادالت
فرهنگی بین افغانستان و شوروی در جنوری 1964بود و دیگری قرارداد
صدور گاز طبیعی افغانستان به شوروی در 25حمل سال 1343که برای
نخستین بار توسط دکتر یوسف امضا شد و به مدت هجده سال تثبیت
گردید.
صدراعظم افغانستان بعد از دو و نیم ماه توقف در شوروی در ماه
جوزای سال 1343به کابل برگشت و بیست روز بعد از آن وزیر خارجة
شوروی به افغانستان سفر کرد .بعد از بازگشت او ،یک هیأت نظامی به
ریاست جنرال خان محمد خان ،وزیر دفاع افغانستان عازم شوروی شد و
با مقامهای آن کشور مذاکره کرد.
در جریان انتخاباتی که برای تشکیل لویه جرگه به منظور تصویب
قانون اساسی جدید در سنبلة سال 1343برگزار شده بود ،الکسی کاسگین
/ 122دورة معاصر
معاون صدراعظم شوروی برای افتتاح جادة سالنگ وارد افغانستان شد.
همان طوری که دیده میشود در آن زمان ،این شوروی بود که با
حرص و ولع بیش از حد ،متوجه افغانستان شده و قراردادهای متوالی را
منعقد میکرد و رهبران آن ،دید و بازدیدهای پی هم از افغانستان میکردند
و میکوشيدند که این کشور را از لحاظ اقتصادی و نظامی وابسته به خود
سازند .در همین زمان کاسگین در شوروی به مقام صدارت آن کشور
گماشته شد .ظاهر خان با استفاده از فرصت در پی گسترش روابط با غرب
و سایر کشورها برآمد تا نشان دهد که وابسته به شوروی نیست ،در حالی
که تا زانو در باتالق بدیهی شوروی فرو رفته بود و روسها با اشتیاق تمام
به سرمایهگذاری دراز مدت درافغانستان ادامه میدادند.
با این طرز تفکر ،ظاهر شاه در میزان 1343سفری به چین کرد و امریکا
هم جهت تشویق بیشتر او بر اساس قرار داد امضا شده یکصد هزار تن
گندم به افغانستان فرستاد .ولی این وضعیت بیشتر دوام نیافت و امریکا
بعد از قتل کندی ،گرفتارمسائل داخلی شد و شاید هم مسؤولین جدید آن
کشورسرمایهگذاری در افغانستان را که در همان زمان به کام شوروی فرو
رفته بود ،بیهوده تشخیص میدادند و بنابراین ،توجه بیشتری به افغانستان
نکردند.
بار دیگر ،سر و کلة روسها پیدا شد و آنها بدون از دست دادن فرصت،
نقشة 25ساله شهر کابل را که توسط مهندسین روسی طراحی شده بود ،در
دلو 1343به ظاهر شاه تقدیم کردند و در حوت همان سال هیأت فرهنگی
روسی با مسؤولین افغانی مذاکراتی به عمل آورد .همچنین ،در بیست و
دوم حوت صدراعظم شوروی پروژة کانال ننگرهار را افتتاح کرد و به
تعقیب آن در حمل سال 1344قرارداد استفادة مشترک از رودخانه پنج و
آمو میان روسیه و افغانستان به امضا رسید.
/ 123دورة معاصر
یک ماه بعد از آغاز به کار شورای ملی ،دکتر یوسف که بار دیگر از
طرف شاه موظف به تشکیل کابینه شده بود ،در دوم ماه عقرب 1343
اعضای کابینة خود را جهت رأی اعتماد به مجلس معرفی کرد .در همان
روز دراثنای بحث مجلس شورای ملی ،تظاهراتی توسط دانشجویان
دانشگاه کابل صورت گرفت و عدهای از آنها به مجلس حمله بردند که در
نتیجه مجلس تعطیل شد .فردای آن روز یعنی در سوم ماه عقرب ،بار دیگر
تظاهرات ادامه یافت و آن طوری که برخی مدعی اند ،در این تظاهرات
عمال شوروی و حتی کارمندان سفارت روس در کابل نقش عمدهای
داشتند .اما این بار قوای امنیتی مداخله کرد و از ورود تظاهرکنندگان به
مجلس جلوگیری کردند و در نتیجه سه نفرکشته شدند.
چون خواست شاه بود ،علی رغم این نا آرامیها دکتر یوسف رأی
اعتماد ضعیفی به دست آورد ،اما به واسطة تداوم تشنجات مجبور شد به
تاریخ هفتم عقرب سال 1334استعفا بدهد .او به دو علت استعفا داد؛ یکی
ادامة تظاهرات و نا آرامیها که روز به روز اوج میگرفت و کارها را مختل
میکرد و دیگر این که هواداران غرب از همکاریهای نزدیک او با مسکو
ناراضی بودند و مردم هم با وجود این که در جریان امور قرار نمیگرفتند،
چون او را دنباله رو همان سیاستهای دولتهای قبل و شخص ظاهر شاه
میدانستند ،امیدی به او نداشتند.
بنابراین ،ظاهر شاه برای نجات رژیم از این گرفتاری ها ،استعفای دکتر
یوسف را پذیرفت و محمد هاشم میوندوال را در هفتم عقرب 1334به
تشکیل کابینه موظف کرد.
میزان سال 1346به ریاست دولت برگزیده شد .ولی او هم مانند میوندوال،
کاری از پیش نبرد و هر روز بیشتر از پیش رشد حرکتهای سیاسی و
از جمله نضج گرفتن جنبش اسالمی ،منافع دربار را تهدید میکرد .ادامة
تظاهرات بیانگر گسترش حرکتهای سیاسی ملی و غیر ملی بود.
اعتمادی در مقابل حرکتهای مردمی و تظاهرات دانشجویان و دانش
آموزان خشونت بیشتری نشان داد ،اما با آن هم جهت بقای رژیم سلطنتی در
پی تعادل روابط با شرق و غرب برآمد تا با رضایت آنها عمال داخلیشان
را راضی نگه دارد .بنابراین ،اعتمادی در حالی که از اکتبر سال 1967تا
نوامبر همان سال بیست و پنج میلیون متر مکعب گاز به قیمت بسیار ناچیز
به روسها اعطا کرد ،امتیاز ساختن بند برق «کجکی» و دستگاه ساختمانی
هلمند را با استفاده از قرضة 16میلیون دالری امریکا به آن کشور داد.
در زمان اعتمادی در حالی که یک نشریة آزاد اسالمی به چاپ
نمیرسید ،نشریة «پرچم» ارگان حزب دموکراتیک خلق وابسته به جناح
کارمل و نشریة «شعله جاوید» ،ارگان نشراتی مائوئیستها در سال 1346
آزادانه منتشر میشد.
ظاهر شاه با روی کار آوردن اعتمادی هم نتوانست به اصطالح تعادل
بین شرق و غرب را در روابطش حفظ کند و امنیت داخلی را برقرار سازد؛
بلکه نا آرامیها بیشتر از پیش افزایش یافت .دکتر حقشناس در این رابطه
مینویسد« :آشوب طلبان ،مخصوص ًا مزدوران روس دست به تحریکات
زدند و در مدت کمتر از 3ماه یعنی از اپریل تا جون همین سال ،بیست
و یک اعتصاب را در بخش پروژههای ساختمانی ،کارخانهها و معادن و
حمل و نقل به راه انداختند و دانشجویان معارف را در همین مدت بیش از
ده بار به خیابانها کشیدند .در شورای ملی نیز آتش افروختند و در حالی
که آثار خشکسالی مردم را رنج میداد و صدها مشکل اقتصادی و اجتماعی
/ 128دورة معاصر
قبل از این طرح ،تغییراتی در کشور همسایه پاکستان رخ داده بود وآن
استعفای ایوب خان و به قدرت رسیدن جنرال یحیی خان بود .عواملی که
در پاکستان باعث تغییر دولت و نا آرامی میشد ،همانند عواملی بود که
در افغانستان اثر داشت و از آن میان رقابت دو ابر قدرت به منظور نفوذ
در منطقه و بخصوص تالشهای بیوقفة روسها و عمال داخلی آنها را
میتوان نام برد.
در 6جنوری 1970معاون رئیس جمهور امریکا در ضمن سفر به
سایرکشورهای آسیایی وارد کابل شد و تظاهراتی علیه او بهخصوص از
طرف چپیها صورت گرفت که با تخم مرغ اتومبیل حامل او را مورد
حمله قرار دادند.
در سال 1349روسها از به کار انداختن پاالیشگاه نفت در افغانستان
توسط متخصصین غربی جلوگیری کردند و در عوض مطالعات هایدرو
بیولوژیکی تمام والیتهای افغانستان را به عهده گرفتند و در حدود بیست
سال به این کار ادامه دادند.
در 23جوزای 1349ملک فیصل پادشاه عربستان سعودی به کابل آمد
و به دنبال آن روسها پروژة جادة بندر حیرتان را که در دوران تجاوز برای
خود آنها مفید بود ،پیشنهاد کردند .همچنان در ماه سنبله همان سال سیستم
مخابراتی مستقیم بین کابل و مسکو برقرار شد.
در قسمت فرهنگی و نظامی ،روسها بیشتر از پیش در ارتش افغانستان
نفوذ یافتند و تعداد زیادی افسران و دانشجویان افغانی را در شوروی
شستوشوی مغزی داده ،مارکسیست و منحرف ساختند .روابط نظامی
دوکشورآن قدر نزدیک شده بود که جنرال خان محمد خان وزیر دفاع
افغانستان هر دو ماه یک بار به شوروی میرفت و مشاورین روسی هم
به افغانستان میآمدند.
/ 130دورة معاصر
در حمل 26( 1350مارچ )1971هیأتی اقتصادی روسی وارد کابل شد
تا در ترتیب و تنظیم برنامه پنج سالة چهارم با دولت افغانستان همکاری
کند.
با اندک توجه به آمد و رفتها و بستن قراردادها و تحوالت اجتماعی و
سیاسی در دوران صدارت اعتمادی دیده میشود که شوروی بیشتر از پیش
در رقابت با غرب موفق بوده و تالش کرده است که فعالیتهای نفوذی
غرب و عمالش را به سرعت خنثی سازد .شوروی از یک طرف به واسطة
عمال داخلی خود چون گروههای خلق و پرچم با ایجاد نا آرامیها دولت
را تحت فشار قرار میداد و از طرف دیگر ،از اختالفات درونی و سلیقهای
دربار و عوامل آن چون میوندوال ،داوود و اعتمادی با زیرکی چنان استفاده
میکرد که اعتمادی در رقابت با میوندوال ،به ببرک کارمل و سایر عوامل
روس نزدیک میشد و آنها را میدان میداد و به نفع عوامل شوروي عمل
میکرد .در کتاب «تاریخ تحوالت اجتماعی و سیاسی افغانستان» آمده
است« :کمونیستها هم که چنین فرصتی را غنیمت میدانستند ،با اطمینان
خاطر از حمایت اعتمادی هر چه دلشان میخواست انجام میدادند و به
هر کاری که الزم میدیدند ،اقدام میکردند .اولین کاری که اعتمادی به
صورت علنی به نفع پرچمیان انجام داد ،اجازة نشر جریدة «پرچم» بود
که توسط ببرک کارمل و باندش انتشار مییافت .جریدة پرچم در حوت
1346در اثر سفارش شاه و اجازة اعتمادی به نشرات آغاز کرد و افکار
و اندیشة کمونیزم را به نشر میرسانید .همچنین ،در همین سال که سال
لنین اعالم گردیده بود ،مضمونی تحت عنوان «زندگی لنین» از طرف
ترهکی و به نام مستعار «سورگل» در جریدة «پیام وجدان» انتشار یافت و
در همین ایام اولین بار شعار «از هر کس به اندازة استعداد و به هرکس
به اندازة کار او و به هرکس به قدر احتیاج او» از طرف حفیظاهلل امین در
/ 131دورة معاصر
از سوی دیگر ،سبب آن شد که شورای ملی از اعتمادی سلب اعتماد کند،
اما به طور رسمی اعالم شد که اعتمادی استعفا داده است.
که مبلغ دوصد و چهل هزار پوند استرلینگ به افغانستان کمک خواهد کرد
و مبلغ صد هزار پوند دیگر را جهت سروی هایدرو جیالوژی ،در والیت
هلمند در اختیار حکومت افغانستان قرار خواهد داد.
همزمان با سفر وزیر خارجه انگلیس به کابل ،معاون صدراعظم افغانستان
در رأس هیأتی وارد مسکو شد وهمچنان در اوایل سنبله1351سردارعبدالولی
بنا به دعوت وزیردفاع شوروی به روسیه رفت.
در اوایل دسامبر ،1972یک هیأت اقتصادی جاپان به کابل آمد و
قرارداد مبلغ 35هزار دالر کمک بالعوض آن کشور به افغانستان را به
امضا رساند .در اکتبر همان سال دولت استرالیا کمکی به مبلغ 32میلیون
دالر وعده داد و به تعقیب آن در یازدهم نوامبر(= 20عقرب) معاهده قرضه
سه میلیون دالری امریکا در پروژههای اقتصادی و فنی با دولت افغانستان
به امضا رسید.
همان طوری که مشاهده میشود در دورة دکتر ظاهر ،میزان قراردادها
وکمکهای اقتصادی غرب به افغانستان ،نسبت به دورههای قبل افزایش
یافت و روسها پروژة جدیدی را مطرح نساختند .چنین وضعی برای
روسها مطلوب نبود و بنابراین ،نیروهای چپ طرفدار مسکو در پی
متشنج ساختن اوضاع در افغانستان برآمدند.
تظاهرات دردانشگاه کابل ومکاتب این شهر بخصوص بعد از سفر
موسی شفیق به جمهوری خلق چین ،شدت یافت وحتی به سایر والیتها
و شهرهای افغانستان گسترش پیدا کرد .این تظاهرات غالب ًا منجر به برخورد
میان دانشجویان و جوانان مسلمان با کمونیستهای طرفدار شوروی و
چین میگردید.
از طرف دیگر ،خشکسالی که از سال 1348شروع شده بود ،در سال
های 1350و 1351آن چنان وضع اسفناکی را بوجود آورد که خیلی از مردم
/ 135دورة معاصر
منهدم کرد.
آن چنان که از مطالب گذشته بر میآید ،ظاهر شاه ،از زمان صدارت
دکتر ظاهر احتماالً تصمیم گرفته بود که خود را به غرب بیشتر نزدیک کند
و مجری این سیاست در آن زمان هم موسی شفیق که وزیرخارجه بود،
به نظر میرسید .روس ها ،با وجود این که از نیات موسی شفیق ،مبنی
بردوری از شوروی و پیوستن به غرب آگاهی داشتند ،ولی مانند گذشته
با خونسردی به فعالیتهایشان ادامه میدادند .چنانکه ،چند روز بعد
ازتقرر موسی شفیق ،در 18دسامبر ،اعالم کردند که از هشتاد میلیون روبل
اعتبارپولی روسیه ،عالوه بریک تعداد پروژه ها ،یک پاالیشگاه نفت نیز در
افغانستان ساخته خواهد شد.
موسی شفیق ،برای کاهش وابستگی تجاری و اقتصادی افغانستان از
روس ها ،متوجه ایران گردید .در همین رابطه ،در 8فبروری 18 =(1973
دلو )1351اعالم شد که راه حمل و نقل تجارتی افغانستان از بندرعباس و
لشگرگاه تا قندهار مطالعه و نقشه برداری میشود و کار آن تا سال 1354
به اتمام میرسد .بعد از این خبر در 3مارچ 123=(1973حوت )1351
وزیر تعلیمات روسیه ،برای افتتاح «تخنیکم نفت و معادن» در مزارشریف،
وارد افغانستان شد.
دولت جدید و دربار ظاهرشاه با توجه به این که روسها تا آن زمان
از مسألة پشتونستان وآب هیرمند در جهت وابسته کردن افغانستان به خود
استفاده نموده بودند ،در پی آن شدندکه این دو مسأله را حل کنند .به همین
منظور به تاریخ 3دلو 1351هیأتی برای مذاکره با مقامات ایرانی در مورد
آب هیرمند به تهران فرستاده شد و به تاریخ 3مارچ 22=( 1973حوت
)1351موافقت نامه استفاده از آب هیرمند درکابل توسط عباس هویدا
صدراعظم ایران و موسی شفیق صدراعظم افغانستان به امضا رسید که
/ 138دورة معاصر
شورای ملی دورة چهاردهم افغانستان ،در اول جوزای 1352با 127رأی
موافق از مجموع 153رأی حاضر آن را به تصویب رسانید.
همچنین ،در مورد مسألة پشتونستان ،موضع افغانستان نرم ترشد و
موسی شفیق در مصاحبهای اظهار داشت که آن را نیز مانند آب هیرمند
دوستانه حل خواهد کرد .در صحنه بینالمللی نیز ،دایر شدن جلسة مقدماتی
کشورهای غیر متعهد در 13می 23=(1973ثور )1352در کابل تأکیدی بود
بر غیر وابستگی افغانستان.
تمام این تحوالت ،در مجموع رهبران کاخ کرملین را ناراحت میکرد،
اما ظاهرشاه برای راضی نگهداشتن روس ها ،در 21می31=( 1973
ثور )1352از پادگورنی ،صدر هیأت رئیسه شورای عالی اتحاد شوروی،
دعوت نمود که ازکابل دیدن نماید و پادگورنی به تاریخ مذکور وارد کابل
شد .این دید و باز دیدها برای روسها سودی نداشت ،آنها منافعشان
را در خطر میدیدند .لذا ،از تالش داوود برای سرنگونی رژیم سلطنتی
حمایت کردند.
بدین ترتیب ،بعد از سفر پادگورنی و یک هفته قبل از کودتای محمد
داوود یعنی به تاریخ 18سرطان 1352یکصد و بیست تانکیست روسی
وارد کابل شدند و در میان قوای زرهی شایع کردند که این تانکیست
ها ،جهت آموزش تانکهای « »26برای افسران افغانی آمده اند .همین
تانکیستها در کودتای 26سرطان ،تانکها را به سوی ارگ(کاخ سلطنتی)
و رادیو کابل هدایت میکردند1.
طوری که در گذشته بطور مکرر یاد آوری شد ،رژیم سلطنتی ظاهرشاه،
در طی چهل سال حاکمیت عام و تام ،در فراهم ساختن زمینههای بحران
خانمانسوزی که افغانستان را به آتش کشید ،بیتقصیر نمیباشد.
در دوران رژیم سلطنتی ،از لحاظ اقتصادی نه تنها پیشرفت صنعتی
وکشاورزی نصیب افغانستان نشد ،بلکه همان کشاورزی سنتی و صنایع
دستی که تا حدی احتیاجات داخلی را رفع میکرد رشد کافی داده نشد
و شاهرگهای حیات اقتصادی افغانستان با بستن قراردادهای کم ثمر و
قرضههای کمر شکن در اختیار خارجی ها ،بخصوص روس ها ،قرار
گرفت.
از نگاه فرهنگی؛ فساد ،فحشا ،بیبند و باری ،افکار و عقاید الحادی
و استحماری ،به عنوان فرهنگ و تمدن جدید عرضه گردید و با تضعیف
فرهنگ و ارزشهای دینی وبومی ،دانشجویان ،دانش آموزان و مؤسسات
فرهنگی و علمی را آن چنان قشری و سطحی به بارآوردند که در هیچ
رشتهای از علوم انسانی و صنعتی ،مؤسسات صنعتی و فرهنگی خودکفا
نگردیدند و وابسته به متخصصین خارجی نگه داشته شدند.
از لحاظ سیاسی و اجتماعی نیز گروهها و دستههای وابسته به مکاتب
فکری غیراسالمی ،رشد داده شد واز پیشرفت طبیعی بیداری اسالمی
جلوگیری به عمـل آمد .به خـصوص در دهـه اخیـر سلطنت ظاهرشاه،
انحرافات سیاسی و فکری رشد داده شد و ارزشها و باورهای اسالمی مورد
هجوم قرار گرفت .در این دهه گروههای سیاسی ،بهویژه متحدان مسکو و
پکن و شیفتگان غرب اظهار وجود کردند .گروهها و سازمانهای عمدهای
که در دهة اخیر سلطنت ظاهر شاه ،به وجود آمدند از این قراراند:
-1افغان ملت(افغان سوسیال دموکرات)
-2حزب دموکراتیک خلق (پرچم و خلق)
/ 140دورة معاصر
فصل پنجم
جمهوری استبدادی داوود
کودتای 26سرطان1352
در فصل گذشته ،علل استعفای داوود از مقام صدارت ،در آخر سال
1341مورد بررسی مختصر قرارگرفت ،اما همان طوری که میدانیم علی
رغم شکستها و ناتوانیها و عدم مساعدت شرایط آن روز ،سردار داوود
در حقیقت مایل نبود استعفا دهد و از اریکة قدرت به زیر آید ،بلکه
میخواست ترفندی را به کار بندد تا بر مسند قدرت بیشتر باقی بماند .این
ترفند داوود ،برخالف میل او گریبان گیر خودش گردید و زمینه برای به
قدرت رسیدن دیگران فراهم شد.
داوود خان ،از 19حوت 1341تا 26سرطان 1352خانه نشین گردید
و در طول این مدت برای به دست گرفتن دوبارة قدرت درآتش حرص
و حرمان میسوخت و از هیچ کوششی به هر قیمتی دریغ نمیورزید.
او جهت نیل به این هدف ،طرفداران کرملین بویژه جناح ببرک کارمل
را تحتالحمایه خود قرار داد و با روسها و عوامل آنها ،همچنان که
/ 144دورة معاصر
دالراز روسیه مقروض بود .از طرف دیگر ،روسیه به منظور دست یافتن به
اهداف سیاسی ،نظامی و اقتصادی خود در منطقه برنامههای دراز مدت را
در بخشهای پروژههای صنعتی ،سیاسی و نظامی در دست اجرا داشت و
در وابسته کردن اقتصاد و ارتش افغانستان ،قدمهای مهمی برداشته بود .در
چنین حالتی ،تالش رژیم شاهی در رهایی از بند شوروی سابق و به دام
افتادن غرب از یک طرف و تحوالت اجتماعی و رشد بیداری اسالمی و
شکستهای اجتماعی و سیاسی عمال مسکو از طرف دیگر ،تمام خواب
و خیال و برنامههای روسها را نقش بر آب میساخت و تالشهای تقریب ًا
پنجاه سالهشان را به هدر میداد.
تحوالتی که دست روسها را از افغانستان در صورت تداوم کوتاه و
منافع آنها را تهدید میکرد ،به طور کلی اینها بودند:
-1بستن قراردادهای اقتصادی و فرهنگی با غرب و افزایش نفوذ
غرب بویژه بعد از سال 1971یعنی از زمان دولت دکتر ظاهر تا سقوط
ظاهر شاه.
-2نزدیکی افغانستان به ایران و حل مسأله آب رود هیرمند در زمان
موسی شفیق و بهبود مناسبات افغانستان با پاکستان و کم رنگ شدن مسأله
پشتونستان .در حالی که اینها از جمله مسائل مهمی بودند که روسها
میتوانستند تحت تأثیرآن ها ،افغانستان را به حمایت خودشان وابسته
سازند.
-3رشد بیداری اسالمی ،بخصوص در جمع دانشجویان و فرهنگیان
و افزایش نفرت مردم از مارکسیزم و باندهای مارکسیستی .این مهمترین
خطری بود که روسها را تهدید میکرد .چون در دو مورد اولی روسها با
دولت مقابل بودند و با نفوذی که در دستگاه دولت ،اردو و نظام اقتصادی
افغانستان داشتند ،میتوانستند حرکتهای سیاسی و هرگونه اقدامات ضد
/ 146دورة معاصر
روسی رژیم را مهار کنند .اما در مورد سومی که با مردم طرف بودند و
رشد گرایشهای اسالمی که پایه مردمی هم داشت و مانع رشد الحاد و
عقاید وارداتی و استعماری شده بود ،منافع دراز مدتشان را در خطر
میدیدند.
اقتصاد و روبنا بودن علم و فرهنگ و دین و ارزشهای معنوی مورد تأکید
قرار گرفته بود.
مخالفت داوود با نیروهای اسالمی و گماشتن کمونیستهای هوادار
شوروی در پستهای دولتی موجب خشنودی روسها و طرفداران آنها
در سایر کشورها شد ،تا حدی که مجلة روسی «اخبار» در شمارههای 11
و 12سال 1974خود با عنوان «شخصیتهای برجسته شرق» ،از داوود
خان به نام بانی افکار مارکسیزم ـ لنینزم در افغانستان یاد کرد.
تاخت و تاز کمونیست ها ،برنامههای ضد اسالمی و غیر مفید دولت،
ظلم و خفقان و حتی کشتارهای دسته جمعی مسلمانان و سایر مخالفین
سیاستهای روسیه در افغانستان باعث نارضایتی روزافزون مردم شد ،تا
این که قیام هایی به منظور سرنگونی رژیم دیکتاتوری او صورت گرفت.
این قیامها به پیروزی نرسید ،اما پایههای رژیم داوود را به لرزه در آورد و
کرملین را به هراس افکند.
چندین کودتا علیه داوود قبل از آن که آغاز شود ،به کمک کا .جی.
بیکشف و خنثی شد .ولی مهمترین اقدام ضد رژیم ،قیام مسلحانة نیروهای
اسالمی مشهور به اخوانی به فرماندهی حکمتیار با حمایت پاکستان ،در
پنجشیر و لغمان بود .این قیام در 29سرطان 1354آغاز شد و قرار بود
که در سرتا سرافغانستان صورت بگیرد ،اما چنین نشد و فقط در پنجشیر
و لغمان محدود ماند و به طرزی بیرحمانه توسط قوای هوایی و زمینی
سرکوب شد و بسیاری از مردم بیگناه مناطق مذکور کشته و آواره شدند.
قیام مسلحانة دیگری توسط جنرال سید میر احمد شاه که یک افسر
مسلمان بود ،تدارک دیده شده بود که قبل از وقوع توسط عمال نفوذی
داوود وکا .جی .بیکشف و سرکوب شد و جنرال موصوف در پنجم ماه
قوس 26 =(1355نومبر )1976زندانی شد که بعد از کودتای هفتم ثور
/ 151دورة معاصر
سال ،در رابطه با این سفر دانسته اند .به طور کلی ،اکثرتحرکات سیاسی و
قراردادهای اقتصادی در این سال ،در رابطه با شوروی و کشورهای اروپای
شرقی صورت میگرفت.
در سال 1353از مجموع حرکتهای سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی
دولت داوود چنین بر میآید که او در پی تعدیل روابطش با شرق و غرب
بوده و حتی عواملی که از آنها یاد خواهیم کرد ،بعدا ً او را بیشتر متمایل
به غرب ساخته بود.
همچنین ،در قسمت رفت و آمد هیأتهای سیاسی و اقتصادی افغانستان
به سایر کشورها و از کشورهای دیگر به افغانستان ،موازنهای در رابطه با
شرق و غرب به چشم میخورد .به طور کلی در سال 1353پنج سفر
سیاسی و اقتصادی دو جانبه با کشورهای تحت نفوذ غرب و جهان سوم
انجام یافت و پنج سفر سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی دوجانبه با شوروی
صورت گرفت .این سفرها را میتوان چنین ترتیب کرد:
الف :در رابطه با کشورهای تحت نفوذ غرب
.1سفر محمد نعیم خان ،نمایندة ویژه داوود خان به کشورهای مصر،
لیبیا ،عراق ،الجزایر و عربستان سعودی در پنجم حمل =( 1353مارچ
1974میالدی).
.2سفر محمد نعیم به ایران در ثور =( 1353می.)1974
.3سفر هیأت اقتصادی کویت به افغانستان در جوزای =( 1353جون
.)1974
.4سفر هیأت اقتصادی ایران به افغانستان در سرطان =( 1353جوالی
.)1974
.5سفر وزیر خارجة ایران به افغانستان در 5سنبله 27 =( 1352اگست
. )1974
/ 153دورة معاصر
در حقیقت داوود ،هم از طرف شرق (شوروی) تحت فشار بود و هم
از طرف غرب .از طرف شرق بار سنگین قراردادهای اقتصادی ،سیاسی
و نظامی و قرضههای شوروی بر دوش رژیم وابستة او سنگینی میکرد و
از طرف دیگر فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب ،به ویژه متحد منطقهای
آنها پاکستان ،قابل تحمل نبود .بنابراین داوود جهت بقای رژیم خود آن
طوری که گفته شد در پی برقراری موازنه با شرق و غرب بر آمد که این
به معنای دورتر شدن از شوروی و نزدیکتر شدن به غرب بود و برای
شوروی که احتماالً در پی تسخیر افغانستان بود ،غیر قابل قبول مینمود.
بنابراین ،عمال مسکو در کابینه و سایر ارگانهای دولتی مانع از آن میشدند
که داوود افغانستان را از زیر نفوذ یک جانبة روسیه بیرون آورد و از آن
طرف برای داوود هم اعمال نفوذ یک جانبة شوروی ،به معنای حاکمیت
هواداران اصلی کرملین و تضعیف قدرت او به شمار میرفت.
با در نظر داشت این مطلب ،داوود برای نجات خود بر آن شد که به
تدریج رفقای پرچمی خود را از صحنه خارج سازد و قبل از همه در حمل
سال 1353پاچاگل وزیر سرحدات را به عنوان سفیر به خارج از افغانستان
فرستاد .علی احمد خرم معاون وزارت برنامه و بودجه که غربگرا و
مخالف شوروی شناخته میشد ،به مقام وزارت رسید و نیز تدوین قانون
اساسی جدید وعده داده شد و در نوزدهم ماه ثور(= نهم می) همان سال
پرچم جمهوری با آرم جدید بر افراشته شد.
در سنبله 1353در اثر حمالت قوای امنیتی پاکستان ،عدهای از بلوچهای
پاکستان به قندهار مهاجرت کردند و داوود به پشتیبانی از آنها به تاریخ
16سنبله برابر با 7سپتامبر 1974پیامی به عنوانی دبیرکل سازمان ملل
فرستاد و پاکستان را سرزنش کرد .به دنبال آن ذوالفقارعلی بوتو صدراعظم
پاکستان ،دولت افغانستان را به مداخله در امور داخلی پاکستان و ایجاد
/ 155دورة معاصر
تشنج متهم کرد .بدین ترتیب ،جنگ تبلیغاتی بین دو کشور بار دیگر شدت
یافت ،تا حدی که وزیر خارجة افغانستان در یک کنفرانس مطبوعاتی
مرزهای افغانستان و پاکستان را مصنوعی اعالم کرد.
باال گرفتن تشنج بین کابل واسالم آباد قبل از آن که به پاکستان ضربهای
وارد کند ،داوود را منفعل ساخت ،چون شورش بلوچها سرکوب شد و
این بار پاکستان به کمک عوامل غرب و سایر مخالفین داوود ،علیه دولت
او دست به تحریکات زد.
دولت ذوالفقارعلی بوتو برای تحریک مردم هزارة افغانستان،یک برنامه
رادیویی در اختیار مردم هزارة کویته قرار داد ،عالوه برآن چند کودتا به
کمک دولت پاکستان علیه داوود ،کشف و خنثی شد و حتی قیام 29
سرطان 1354در پنجشیر و لغمان در رابطه با پاکستان صورت گرفت.
درعین زمان ،امریکا و متحدین غربیاش با توجه به سر دو راهی قرار
گرفتن داوود ،تالشی هرچند اندک ،برای کشانیدن افغانستان به سوی
غرب و رهانیدن از چنگال شوروی به خرج دادند و این کار از طریق
دولتهای ایران ،پاکستان و عربستان سعودی صورت میگرفت .بر اساس
همین فعالیتها دولت ایران به عنوان پیش قدم این تالشها در سال 1354
هجری شمسی (= 1975میالدی) اعتباری به مبلغ دو میلیارد دالر وام به
دولت داوود خان اختصاص داد و داوود هم در بدل آن از شدت جنگ
تبلیغاتی با پاکستان جلوگیری کرد .این در حالی بود که دولت داوود بر
سر راه اندازی بیش از هفتاد پروژة جدید با روسها در پایان سال 1975
موافقت کرده بود.
غرب که با وعدة قرضههای بزرگ ،داوود را حریص ساخته بود،
پرداخت این قرضهها را به تعویق انداخت تا داوود جهت به دست آوردن
ال زیر نفوذ بیشتر غرب قرار گیرد .همچنین بازرگانان عمده با امتناعآن عم ً
/ 156دورة معاصر
از پرداخت مالیات اموال شان ،درآمد دولت را کاهش دادند و همه اینها
در مجموع داوود را وادار میساخت که به سوی غرب رو آورد.
گرایش داوود به سوی غرب به ویژه بعد از امضای موافقتنامة
اعتبار دو میلیارد دالری ایران و کاهش تشنج میان پاکستان و افغانستان،
کمونیستهای وابسته به مسکو را بر آن داشت تا به انتقاد از روش داوود
بپردازند .سفر داوود به کشورهای ایران ،عراق و عربستان سعودی در
سال )1975( 1354و طرح ایدئولوژی ملی برخالف میل رفقای پرچمی
و همچنین امضاي قرارداد تمدید راه آهن از کابل به هرات و مرز ایران با
فرانسه ،امضاي قرار داد مطالعات تکنیکی و اقتصادی پروژه رشد دامداری
با کشور استرالیا و کمکهای امریکا به پروژههای تعلیمی افغانستان در
همین سال ،مخالفتهای اعضای پرچمی کابینة داوود را برانگیخت .در
نتیجه عبدالحمید محتاط وزیر مخابرات و جیالنی باختری وزیر کشاورزی
که هر دو پرچمی بودند ،از وظیفه سبکدوش شدند.
اکنون که تحوالت سالهای 1353و 1354تا اندازهای روشن شد ،در
یک جمع بندی کلی عوامل فاصله گرفتن داوود از شوروی و گرایش او به
غرب را میتوان چنین خالصه کرد:
-1نفرت مردم از نفوذ شوروی و عملکردهای شخص داوود .داوود
ال به عنوان یک دیکتاتورخشن وجاهطلب شناخته شده بود ،با تطبیق که قب ً
برنامههای غیراسالمی و اعمال ظلم و اختناق و کشتار بیرحمانة مخالفین
و باز گذاشتن دست روسها و عمال داخلیشان در افغانستان ،نارضایتی
فزایندهای را در میان مردم به وجود آورده بود که میتوانست خطر بزرگی
برای رژیم او باشد.
-2فعالیتهای همه جانبة متحدان غرب در منطقه .همان طوری که
یادآوری شد ،متحدان غرب با پیشکش کردن قرضهها و وامهای بزرگ از
/ 157دورة معاصر
یک سو و از سوی دیگر با تدارک دیدن کودتاها و دسیسهها علیه رژیم از
داخل کشور ،داوود را تحت فشار میگذاشتند تا از روسیه فاصله بگیرد.
-3اعمال فشار سیاسی و اقتصادی شوروی به منظور وابسته کردن کامل
افغانستان .روسها با تحمیل قراردادهای سنگین و بیثمر و طرح پروژههای
دراز مدت که فقط برای خودشان در نظر گرفته بودند ،افغانستان را تا گلو
در دریای وامهای خود غرق کرده بودند .رژیم حاکم نیز نمیتوانست از
زیر این بار بزرگ بیرون آید .بنابراین باید همیشه فرمانبردار روسها باقی
میماند و کشور را به آنها تسلیم میکرد .این امر ،هم برای ملت مسلمان
افغانستان گران بود و هم برای رژیم داوود ـ که به تدریج حاکمیت خود
را از دست میداد و متحدان سوگند خوردة کرملین جانشین آن میشدند
ـ قابل قبول نبود .دیگر روشن شده بود که روسها داوود را به عنوان پل
گذر در یکی از مراحل اهداف استراتژیکیشان حمایت کرده بودند و از
این به بعد کار او را تمام یافته میدانستند.
-4عدم توفیق رژیم داوود در حل مشکالت اقتصادی ،اجتماعی
و سیاسی کشور به کمک روس ها .چنانکه درگذشته خاطر نشان شد،
قراردادها و پروژههای روسی جز مقروض ساختن بیشتر کشور بازدهی
و ثمر دیگری نداشت .پروژههای نفت و گاز که به مصرف افغانستان به
جریان افتاد ،تولیدات آن از بدو بهرهبرداری توسط روسها به یغما برده
شد و ملت محروم و فقیر افغانستان بهرهای از آن نداشت .مطرح ساختن
مسأله پشتونستان کاری از پیش نبرد و داوود را سر افکنده ساخت.
جان سالم بدر ببرد .اهم این اقدامات را میتوان چنین خالصه کرد:
-1بیرونراندن پرچمیها از کابینه و سایر ارگانهای مهم دولتی .بعد
از برکناری پاچاگل در سال 1353و برکناری عبد الحمید محتاط و جیالنی
باختری در سال ،1354حسن شرق معاون اول صدراعظم و فیض محمد
وزیر سرحدات نیز به عنوان سفیر به خارج فرستاده شدند.
-2انتشار پیشنویس قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات فرمایشی
لویه جرگه از سال 1355و تأسیس «حزب انقالب ملی» .همه این اقدامات
به منظور مردمی نشان دادن رژیم و تضمین حاکمیت داوود و پر کردن
خالء سیاسی که از راندن پرچم (شاخهای از حزب دموکراتیک خلق) به
وجود میآمد ،صورت میگرفت .اما همان طوری که تاریخ نشان داد هیچ
یک از این ترفندها کارگر نیافتاد و کمونیستها او را با شقاوت از پای در
آوردند.
-3گرفتن قرضه از ایران و جلب کمکهای غرب و کشورهای عربی
خلیج فارس .عالوه بر قرارداد ها ،کمکها و قرضه هایی که تا حال از آنها
سخن گفتیم رژیم داوود به منظور تربیت مهندسین و متخصصان بیشتر و
کاهش متخصصان روسی ،در اخیر سال 1355در حدود یک هزار دانشجو
را در دانشکدة مهندسی دانشگاه کابل جذب کرد که امریکاییها در آنجا
نفوذ داشتند .همچنین موافقتنامة کمک بال عوض 19میلیون دالری امریکا
و قرارداد انتقال برق کجکی با آن کشور در سال 1356به امضا رسید.
روسها علی رغم نارضایتیشان از رفتار داوود خان با اطمینان خاطر وارد
معامله میشدند ،اما این بار پروژه هایی را که خود در آینده ضرورت
داشتند با سرعت تکمیل میکردند و در مقایسه به غرب ،در قراردادهای
اقتصادی کفة ترازو به نفع آنها سنگین بود.
روسها در سال 1355بیمارستان چهارصد بستر را در کابل به سرعت
/ 159دورة معاصر
در ادامة این گونه فعالیت ها ،به تاریخ 17ثور 1356سردار نعیم به
- 1حق شناس ،دسایس و جنایات روس در افغانستان ،چاپ دوم سال ،1368ص .437
/ 160دورة معاصر
عنوان نمایندة ویژة داوود جهت جلب کمکهای ایران وارد تهران شد
و در نتیجة این سفر اسناد آب هلمند که بین موسی شفیق صدراعظم
افغانستان و هویدا صدراعظم ایران به امضا رسیده بود ،به تاریخ 15جوزا
5 =( 1356جون )1977بین خلعت بری وزیر خارجة ایران و سفیر
افغانستان در آن کشور مبادله شد.
بخش چهارم
فصل اول
عوامل و زمینه ها
این مطلب ،حرکات سوء روسها را در رابطه با افغانستان (از زمان تزارها
تا سلطة کمونیستها بر روسیه و دوران چهل سالة سلطنت ظاهرشاه
در افغانستان و به خصوص از کودتای 26سرطان سال 1352تا کودتای
هفتم ثور) نادیده بگیریم ،حضور بیش از ششصد مشاور نظامی شوروی
قبل از کودتای کمونیستها در ارتش 86هزار نفری آن روز افغانستان
و روی کار آمدن کمونیستهای شناخته شده و وابسته به مسکو مانند
نورمحمد ترهکی ،ببرک کارمل و حفیظ اهلل امین کافی است که عمق نقش
تجاوزکارانة شوروی سابق در کودتای هفت ثور را نشان دهد.
ناظران و محققان خارجی هم دخالت شورویها را درکودتای هفت
ثور تأیید کردهاند .از جملة آنها افشاگری یکی از مأموران سابق کا .جی.
بیدر خور توجه است .والدیم کازبچگین یکی از جاسوسان روسی پناهنده
به امریکا طی مصاحبهای در سال 1982اظهار داشت« :چون محمد داوود
خان به دنبال قتل میراکبر خیبر به دستگیری رهبران حزب دموکراتیک خلق
مبادرت ورزید ،آنها با سفارت شوروی در کابل ارتباط گرفته و کسب
تکلیف کردند .سفارت به آنها اطمینان داد در صورتی که اقدام به کودتا
نمایند ،مسکو از کودتا حمایت خواهد کرد1».
قابل ذکر است که بر اساس نظریة مکیندر اطراف ناحیة محور به
نام هالل داخلی یا حاشیهای یاد میشود و خارج از حاشیه ،آن طرف
دریاها به نام هالل جزیره ای .نظریة مذکور استعمارگران اروپایی از جمله
روسها را بیشتر از پیش به حرکتهای تجاوزکارانه تشویق کرد و به
خصوص نظریة «ماینک» دانشمند دیگر جغرافیای سیاسی میتوانست آتش
- 1مهاجراني ،دكتر در ه ميرحيدر ،اصول و مباني جغرافياي سياسي ،انتشارات اميركبير ،چاپ چهارم ،1357 ،ص .28
/ 170دورة معاصر
- 1كالوتر نزيو ،دكتر پيو ،رقابت روس و انگليس در ايران و افغانستان ،ترجمة دكتر عباس آذرين ،بنگاه ترجمه و
نشر كتاب ،تهران ،1359 ،ص .22
/ 171دورة معاصر
نامة لنین به اماناهلل خان نقطة عطفی در برقراری روابط میان افغانستان
و روسیة شوروی و نفوذ روسها در افغانستان به شمار میرود .به همین
دلیل کمونیستهای وابسته به مسکو در افغانستان روز 27می 1919میالدی
را روز برقراری مناسبات دوستانه بین افغانستان و شوروی سابق خوانده و
آن را گرامی میداشتند.
اماناهلل خان در ماه ثور سال =( 1299می 1920میالدی) به دولت
روسیه پیشنهاد انعقاد قرارداد نظامی و تجارتی کرد .این پیشنهاد از جانب
روسها با خرسندی پذیرفته شد و پس از مذاکرات مقدماتی در کابل،
سرانجام متن قرار داد دوستی و همکاری بین افغانستان و شوروی به
تاریخ دهم حوت 28 =( 1299فبروری )1921در مسکو به امضاء رسید.
به موجب این قرارداد ،مستشاران روسی راهی افغانستان شدند ،چنانکه
در اوایل ،خلبانان چند هواپیمایی که روسها در سال 1927میالدی به
دولت افغانستان تحویل دادند ،روسی بودند28 .فبروری ،روزی که قرارداد
دوستی و همکاری بین افغانستان و شوروی امضا شد ،به دلیل اهمیتی که
این قرارداد در نفوذ اقتصادی و نظامی شوروی در افغانستان داشت ،از
جانب روسها و کمونیستهای بومی وابسته به آن ها ،روز خاصی در
تاریخ برقراری مناسبات دو کشور تلقی میشد.
بعد از قرارداد 28فبروری ،روسها قدم جلوتر نهادند و به منظور
- 1تاريخ نوين افغانستان ،دانشكده علوم اجتماعي ،دانشگاه كابل ،ميزان ،1361ص.11
/ 174دورة معاصر
و سایرکشورهای منطقه بود .درآن زمان تعهد افغانستان با روسیه مبنی بر
بیطرفی ،به معنای سرکوبی جنبش مقاومت مسلمانان آسیای مرکزی و
همچنین حایل واقع شدن این کشور میان روسیه و امپریالیسم کهن انگلیس
بود؛ آن هم تا زمانی که روسها بتوانند زمینههای تهاجم بیشتر را فراهم
سازند .دیدیم که آنها بعد از مساعد شدن زمینه ،هیچ قید و شرط و تعهدی
را نشناختند و برخالف معاهدة پغمان ،بخارا را اشغال کردند وسرانجام
افغانستان را هم مورد تاخت و تاز قرار دادند.
بعد از سقوط سلطنت اماناهلل خان ،روسها روابطشان را با نادرخان ــ
که نزدیک به انگلیسها پنداشته میشد ــ بهبود بخشیدند و با او قرارداد
جدید عدم تعرض متقابل و بیطرفی را امضا کردند .قرارداد مذکور در
سرطان سال 24 =( 1310جون 1931میالدی) به پیشنهاد دولت شوروی
منعقد شد.
در دوران ظاهرشاه ،روسها فرصت یافتند که فعالیتهای نفوذیشان
برای تسلط بر افغانستان را در ابعاد گستردهتر سیاسی ،اقتصادی ،فرهنگی
و نظامی آغاز کنند .آنها با توجه به نفوذناپذیری اجتماعی و فرهنگی
مردم مسلمان افغانستان در آن زمان ،دستگاه حاکمه و خانوادة سلطنتی را
بهترین راه نفوذ در صحنة سیاسی و به تبع آن اقتصادی ،فرهنگی و نظامی
تشخیص دادند و با به دام انداختن سردار جاهطلب ،محمد داوود خان،
اهرم فشاری علیه دستگاه سلطنت ایجاد کردند.
روسها با استفاده از احساسات خانوادة سلطنتی و به خصوص سردار
محمد داوودخان در رابطه با مطرح ساختن مسأله پشتونستان ،کوشیدند
که از این مسأله استفاده نموده و به کسانی که ثبات سیاسی افغانستان را
به طور کاذبانه با خطر مواجه نشان میدادند و دلهره برای دولت افغانستان
ایجاد مینمودند ،چراغ سبز نشان دهند .چنانکه در دهة شصت میالدی
/ 176دورة معاصر
آغاز شد ،هفتاد فیصد کل کمکهای خارجی را به خود اختصاص دادند که
شامل پروژههای مختلف اقتصادی میشد .قرارداد شرکت «تکنو اکسپرت»
شوروی با وزارت فواید عامة افغانستان ،طرح آبیاری مجتمع زراعتی
ننگرهار ،قرارداد بند نغلو ،کارخانة تولید برق آبی در رودخانة پنجشیر،
استخراج زغال سنگ پلخمری ،اکتشاف نفت درة صوف ،قرارداد تحقیقات
زمینشناسی ،تأسیس کارخانة جنگلک ،تأسیس دانشگاه پلیتخنیک کابل و
دهها قرارداد و پروژة دیگر بیانگر تالش روسها برای به انحصار درآوردن
پروژههای اقتصادی و وابسته کردن افغانستان به شوروی است که تا قبل
از کودتای هفت ثور انجام دادند.
از مطالعة ترفندهای سیاسی و قراردادهایی که روسها با حکام
افغانستان منعقد کردند به این نتیجه میرسیم که افغانستان از زمانههای
دور به این طرف هدف مهم استراتیژیکی و اقتصادی بوده است .اهمیت
استراتیژیکی واقتصادی افغانستان را برای روسها در هیچ زمانی نباید
نادیده گرفت ،چرا که اگر دیروز هدف تزارها و کمونیستهای روسیه،
دسترسی به آبهای گرم و میدانهای نفتی خلیج فارس وگسترش سلطة
فکری ،فرهنگی و سیاسی بود ،امروز اهداف روسها را احیای دوبارة
امپراتوری شوروی ،جلوگیری از به قدرت رسیدن نیروهای اسالمی در
آسیای میانه و قفقاز و حداقل حفظ امنیت و تمامیت ارضی فدراسیون
روسیه تشکیل میدهد .بدون شک تحوالت افغانستان اهداف مذکور را
متأثرمی سازد و به همین دلیل است که روسها میکوشند در بحران کنونی
افغانستان به هر نحو ممکن نقشی داشته باشند.
اکنون که تاحدی اهداف و منافع روسها و چگونگی نفوذ آنها در
افغانستان روشن شد ،الزم است که چگونگی در معرض خطر قرار گرفتن
اهداف و منافع مذکور بررسی شود ،چون این عوامل تهدیدکنندة منافع
/ 179دورة معاصر
را از داوود خان نشان میدهد 1.آن طوری که از سند مذکور بر میآید،
داوود خان تا حدی به روسها پشت کرده بود که در سال 1987میالدی
خواستار اخراج کوبا (متحد نزدیک شوروی سابق) از سازمان کنفرانس
کشورهای غیرمتعهد شد .میر محمد صدیق فرهنگ از قول صمد غوث
مینویسد که داوود در آخرین سفرش به شوروی در تاریخ 23حمل 1356
در جریان مذاکره با برژنف از انتقاد برژنف در مورد فعالیت کارشناسان
کشورهای غربی در شمال افغانستان برآشفت و جلسه را ترک کرد و با
ناراحتی گفت که به احدی اجازه نمیدهد به او بگوید که چگونه کشورش
را اداره کند2.
روسها بعد از این که مطمئن شدند داوود خان از چنگ کرملین فرار
میکند ،با خونسردی در راستای برنامههای اصلیشان زمینة سرنگونی او
را فراهم ساختند .آنها در اولین اقدام به تاریخ 18قوس 1354پادگورنی
صدر هیأت رئیسة شورای عای وزیران اتحاد شوروی را به کابل فرستادند
تا با تمدید معاهدة بیطرفی و عدم تجاوز میان دو کشور برای مدت ده
سال دیگر ،داوود خان را اغفال کنند .از این تاریخ به بعد روسها اقدامات
براندازیشان را مرحله به مرحله انجام دادند که به هر یک از آنها به طور
مختصر اشاره میشود.
-1متحد ساختن دو جناح حزب دموکراتیک خلق .پرچمیها و خلقیها
بعد از این که داوودخان در اثر مخالفت اقشار مختلف مردم و عملیات
مسلحانهای که علیه او در سال 1354صورت گرفت ،تغییر موضع داد و
به کشورهای اسالمی و از جمله ایران نزدیک شد و تبلیغات خصمانه علیه
پاکستان را کاهش داد ،احساس خطر کردند .هر دو جناح مذکور که تا آن
زمان یکدیگر را به مزدوری سازمان جاسوسی سیا و صدها جنایات دیگر
متهم میکردند ،ناگهان اختالفات را کنار گذاشته با پخش اعالمیهای در
- 1د افغانستان کالنی (سالنامة افغانستان) 7ثور ،1358 – 1357شمارة ،44ریاست نشرات وزارت اطالعات و
کلتور ،ص .59
/ 183دورة معاصر
از طرف عمال خودشان خاطرجمع ساخته و خطر اصلی برای رژیم او
را نهضت اسالمی و طرفداران غرب معرفی کنند تا بتوانند نقشههای
مداخلهگرانةشان را عملی سازند و داوود را هم مشغول قتل و کشتار
نیروهای اسالمی کنند.
خرم افشا میشد ،در آناز سوی دیگر ،اگر توطئة روسها برای قتل ّ
صورت امیدوار بودند که از این طریق به داوود خان بفهمانند که مخالفت با
شوروی خطرناک است و او نمیتواند از نفوذ آنها در افغانستان جلوگیری
کند .این تهدید غیرمستقیم از آنجا قابل درک است که حدود هفت ماه
بعد از سفر داوود خان به مسکو و برخورد تند و آزادمنشانة او با برژنف
صورت میگرفت.
به هر حال ،این توطئه که گفته میشود بعدا ً برمال شد ،سبب ناراحتی
بیشتر داوود خان از روسها گردید و او را وادار کرد که برای رهایی
ازچنگال مسکو تالش کند .اما این تالش زمانی صورت میگرفت که
پنجههای روسها در قلب ارتش و نیروهای امنیتی افغانستان فرو رفته بود
و این کشور با مقروض بودن چهارصد میلیون دالراز شوروی ،چهارمین
کشور بدهکار روسها در جهان شناخته میشد؛ آن هم در حالی که چهل
فیصد صادرات افغانستان به شوروی اختصاص یافته بود.
-4همآهنگ کردن افسران مزدور با حزب دموکراتیک خلق .روسها
برای این که فرصت چارهاندیشی و مقاومت را از داوود سلب کنند ،به
نظامیان ناشناختة مزدور کرملین در ارتش افغانستان دستور آماده باش
صادر کرده و آنها را با حفیظاهلل امین هماهنگ ساختند .قابل ذکر است
که روسها در دوران سلطنت ظاهرشاه و صدارت محمد داوود خان از
سال 1339هجری شمسی (= 1960میالدی) عملیات نفوذی در ارتش
افغانستان را آغاز کرده بودند .اما فعالیت سازمانی کمونیستها در ارتش از
/ 185دورة معاصر
هدف عوامل روسها از ترور خیبر میتواند دو چیز باشد :یکی این
که او مخالف ترهکی و امین بود و اتحاد با جناح خلق را نمیپذیرفت،
در حالی که اتحاد جناحهای خلق و پرچم در آن وضعیت حساس برای
روسها خیلی مهم و ضروری بود .به همین دلیل خیبر را از میان برداشتند.
هدف دیگرآنها ازکشتن خیبر ،ایجاد اغتشاش و فراهم ساختن زمینه و
بهانه برای آغاز کودتا بود.
بعد از کشته شدن خیبر ،خلقیها و پرچمیها جنازة او را به تاریخ
28حمل به بهانة تشییع با یک راهپیمایی معترضانه از مقابل کاخ ریاست
جمهوری عبور دادند .رهبران خلق و پرچم در مراسم تدفین خیبر در
سخنرانیهاشان به دولت داوود اخطار داده و از انتقام سخن گفتند.
در رابطه با قتل میر اکبرخیبرآنچه که ظن دست داشتن عوامل روسها
را تقویت میکند ،متهم ساختن دولت و موضعگیری خصمانة کمونیستها
علیه داوود خان است که بیانگر بهانهگیری آنها است .اما با وجود شواهد
- 1د افغانستان کالنی شمارة 6 ،49 – 45جدی سال ،1358الی اخیر حوت ،1359ریاست نشرات وزارت اطالعات
و کلتور ،مطبعه دولتی ،ص .571
/ 187دورة معاصر
- 1اَلبدر ،ارگان نشراتی دفاعتر تبلیغاتی مجاهدین افغانستان بخش اروپا شمارة سوم ،سال سوم میزان .1367
/ 188دورة معاصر
/ 189دورة معاصر
فصل دوم
کودتای هفت ثور و پیامدهای آن
کودتا حوالی ساعت ده قبل از ظهرآغاز شد .جگرن محمد رفیع و محمد
اسلم وطنجار ،دو تن از افسران خلقی حدود پنجاه تانک را از قوای
چهار زرهدار در پلچرخی به سوی کاخ ریاست جمهوری در مرکز شهر
حرکت دادند .در همین حال اجالس فوقالعادة هیأت دولت در حضور
محمد داوود خان رئیس جمهوری جریان داشت و به نیروهای مسلح
هم آمادهباش کامل داده شده بود .لیکن با وجود آن ،کودتاچیان ارگ
(مقر ریاست جمهوری) را محاصره کردند و بالفاصله مرکز فرماندهی
نیروی هوایی ،رادیو افغانستان ،فرودگاه بینالمللی کابل ،وزارت مخابرات
و وزارت دفاع را اشغال کردند و رهبران جناحهای خلق و پرچم را از
زندان والیت کابل بیرون آوردند.
رهبران حزب دموکراتیک خلق از جمله نورمحمد ترهکی و ببرک کارمل
پس از آزادی از زندان توسط یک خودرو زرهی به مرکز رادیو افغانستان
برده شدند و از آنجا به مرکز فرماندهی نیروی هوایی در خواجهرواش
انتقال یافتند .این کار که به اصرار ببرک کارمل (به ادعای خلقی ها) صورت
گرفت ،بدان جهت بود که در صورت شکست کودتا رهبران حزب بتوانند
به آسانی فرار کنند .در مرکز نیروی هوایی جلسة کمیتة مرکزی حزب
دموکراتیک خلق دایر شد و در رابطه با صدور اعالمیة سقوط دولت داوود
خان و به تعبیر خلقیها «اعالمیة پیروزی انقالب» تصمیم گرفته شد .در
این جلسه بار دیگر اختالفات دو جناح خلق و پرچم آغاز شد ،در حالی که
بیش از نه ماه از اتحاد مجدد آنها نمیگذشت .پیشنهاد حفیظ اهلل امین این
بود که اعالمیة پیروزی توسط نورمحمد ترهکی رهبر حزب خوانده شود،
اما ببرک کارمل با این پیشنهاد مخالفت کرد .بنا به ادعای خلقیها ترهکی
/ 193دورة معاصر
و امین با کشتن داوود موافق بودند ،اما کارمل اصرار میورزید که داوود
کشته نشود .با توجه به این که اکثریت افسران و نظامیان کودتاچی از جناح
خلق بودند ،تصمیم نهایی را در هر موردی ترهکی و امین میگرفتند.
به هر حال ،ترهکی دستور داد که اعالمیة پیروزی را افسران خلقی
بخوانند و بر اساس همین دستور ،حدود ساعت هفت بعد از ظهر روز
پنجشنبه هفتم ثور در حالی که هنوز گارد مدافع ریاست جمهوری مقاومت
میکرد و داوود خان هم زنده بود ،رادیو کابل اعالم کرد که «کاخ قدرت
آخرین جالد دودمان نادرشاه فرو ریخت» .متن اعالمیهای که به نام «اعالمیة
رادیویی شورای انقالبی قوای مسلح افغانستان» توسط عبدالقادر و محمد
اسلم و طنجار (اولی پرچمی و دومی خلقی) به زبان فارسی و پشتو
خوانده شد به شرح زیر است:
«نخستین اعالمیة رادیویی شورای انقالبی قوای مسلح افغانستان،
شامگاه ( )7ثور 1357
هموطنان گرامی! برای اولین بار در تاریخ افغانستان آخرین بقایای
سلطنت ظلم ،استبداد و قدرت فامیل و خاندان نادرخان سفاک خاتمه
یافت و تمام قدرت دولت به دست خلق افغانستان قرار گرفت .قدرت
دولت به اختیار عام و تام شورای انقالبی عسکری است.
هموطنان عزیز!
دولت ولسی [=مردمی] شما که در دست شورای انقالبی قرار داد به
اطالع میرساند که هر عنصر ضد انقالبی که بخواهد از هدایات و مقررات
شورای انقالبی سر پیچد به زودترین فرصت به مراکز نظامی سپرده خواهد
شد1».
- 1د افغانستان کالنی (=سالنامه) 7ثور 1357 – 58شماره ،44ریاست نشرات وزارت اطالعات و کلتور.
/ 194دورة معاصر
در قدم اول احساسات مردم و بدنة مسلمان قوای مسلح تحریک نشود و
نتیجة کودتا هم مشخص گردد .متأسفانه کودتاچیان پس از درهم شکستن
مقاومت گارد ریاست جمهوری با هیچ گونه مقاومت جدی دیگر روبه
رو نشدند و این امر سبب شد که پردة فریب را به سرعت کنار زده و
چهرههای اصلیشان را نمایان سازند.
شورای انقالبی اعالم شده که متشکل از اعضای کمیتة مرکزی حزب
دموکراتیک خلق بود ،به کار آغاز کرد و یک روز پس از اعالم موجودیت،
در دهم ثور ،اولین فرمان را به نام «فرمان شماره یک شورای انقالبی» صادر
کرد .در این فرمان آمده است که شورای انقالبی در اولین جلسة خود
نورمحمد ترهکی را به ریاست شورای انقالبی و ریاست حکومت برگزیده
و به عنوان عالیترین قدرت دولتی موارد ذیل را به اتفاق آراء به تصویب
رسانده است:
«بعد از این تاریخ ( 10ثور 1357مطابق به 30اپریل )1978افغانستان
از لحاظ سازمان سیاسی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان میباشد.
حکومت به مثابة عالیترین قوة اجرایی کشور از طرف شورای انقالبی
جمهوری دموکراتیک افغانستان انتخاب و به نام حکومت جمهوری
دموکراتیک افغانستان یاد میشود .حکومت در نزد شورای انقالبی
جمهوری دموکراتیک افغانستان مسؤول است.
شورای انقالبی جمهوری دموکراتیک افغانستان به اتفاق آراء تصویب
کرد که تا اعالم بعدی مقررات نظامی در سراسر کشور پا برجاست.
شورای انقالبی جمهوری دموکراتیک افغانستان به زودترین فرصت
معاونین حکومت جمهوی دموکراتیک افغانستان و اعضای حکومت را
انتخاب و خط مشی آن را تصویب و اعالم میدارد.
/ 196دورة معاصر
فرمان شمارة دوم شورای انقالبی به تاریخ یازدهم ثور 1357صادر شد
و ببرک کارمل را معاون شورای انقالبی معرفی کرد .در این فرمان اعضای
حکومت به شرح زیر اعالم شد:
-1ببرک کارمل ،معاون صدارت.
-2حفیظاهلل امین ،معاون صدارت و وزیر امور خارجه.
-3جگرن محمد اسلم وطنجار ،معاون صدارت و وزیر مخابرات.
-4دگروال (= سرهنگ) عبدالقادر ،وزیر دفاع ملی.
-5نور احمد نور ،وزیر امور داخله.
-6داکتر شاهولی ،وزیر صحت عامه.
زیری ،وزیر زراعت و آبیاری. -7داکتر صالح محمد َ
-8دستگیر پنجشیری ،وزیر تعلیم و تربیه.
-9سلطانعلی کشتمد ،وزیر پالن.
-10محمد حسن بارق شفیعی ،وزیر اطالعات و کلتور.
-11عبدالکریم میثاق ،وزیر مالیه.
-12سلیمان الیق ،وزیر رادیو تلویزیون.
-13داکتر اناهیتا راتبزاد ،وزیر امور اجتماعی.
-14عبدالحکیم شرعی جوزجانی ،وزیر عدلیه ولوی سارنوال (=
دادستان کل) .
-15انجنیر محمد اسماعیل دانش ،وزیر معادن و صنایع.
-16عبدالقدوس غوربندی ،وزیر تجارت.
- 1همان منبع ،ص.1
/ 197دورة معاصر
واکنشهای خارجی
دولت شوروی سابق که کودتای 26سرطان سال 1352به رهبری
محمد داوود خان را بالفاصله بعد از اعالم سقوط رژیم سلطنتی و تأسیس
جمهوریت در افغانستان به رسمیت شناخته بود ،کودتای هفت ثور را با
شیادی پس از یک روز تأخیر به رسمیت شناخت .روسها در شناسایی
رژیم کمونیستی ترهکی از آن جهت عجله نکردند که اوالً میخواستند از
موفقیت کودتا اطمینان حاصل کنند و ثانی ًا بیاطالعیشان را از چگونگی
کودتا نشان داده و چنین وانمود سازند که در آن دخالتی نداشتهاند.
بعد از شوروی ،تمامی کشورهای بلوک شرق آن روز و هندوستان،
کشورهای غربی و ممالک جهان سوم یکی پس از دیگری رژیم کمونیستی
را به رسمیت شناختند .سه کشور همسایة افغانستان یعنی چین ،پاکستان و
ایران با وجود این که دولت ترهکی را به رسمیت شناختند ،اظهار نگرانی
کردند ،چنانکه هوانگ هوا وزیر امور خارجة چین ،پس از کودتای هفت
ثور به کشورهای ایران و پاکستان سفرکرد و در دیدار با رهبران وقت
پیشرفت به اصطالح او «سوسیال ِ این کشورها نگرانی کشورش را از
/ 198دورة معاصر
فرمان شمارة 3در مورد لغو قانون اساسی سابق و تشکیل شورای عالی
قضایی و دادگاه نظامی بود و فرمان شمارة 4به تاریخ 22جوزای 1357
دربارة نشان دولتی و تغییر پرچم ملی افغانستان صادر شد .فرمان شمارة 5
که همزمان با فرمان شمارة 4صادر شد ،از 23نفر اعضای خانوادة نادرخان
ازجمله ظاهر شاه ،که خائنین ملی خوانده شدند ،سلب تابعیت کرد .فرمان
شمارة 6درمورد معامالتی چون گرو زمین ،سود مالکان و تخفیف مقدار
و زمان پرداخت و در موارد مشخص لغو کامل بدهی کشاورزان بود .فرمان
شمارة 7دربارة تساوی حقوق زن و مرد ،لغو مصارف سنگین عروسی،
مهر زن وممنوعیت ازدواج اجباری ،در 25عقرب اعالم گردید .بر اساس
این فرمان مهر زن ده درهم شرعی مطابق قیمت نقره در بانک (البته در آن
زمان) سه صد افغانی تعیین شد .برنامة اصالحات ارضی از طریق فرمان
شمارة 8در ماه قوس سال 1357اعالم شد.
مطالعة دقیق فرامین شمارة یک و شمارة چهار نشان میدهد که این
فرامین به منظور تغییر هویت سیاسی و ملی افغانستان صادر شده و این
کشور را جزء اقمار روسیه میساخت .چنین چیزی بدون شک برای هیچ
کس به جز کمونیستهای وابسته به مسکو قابل قبول نبود .شاید اکثریت
عوام مردم افغانستان به آسانی نمیتوانستند پی به ماهیت کمونیستی و ضد
دینی کودتای هفت ثور و رهبران آن ببرند ،اما برافراشته شدن پرچم سرخ
و به کار بردن کلمات و اصالحات نامأنوس مارکسیستی چون «خلق»،
«دموکراتیک»« ،سوسیالیسم»« ،فیودالیزم» و غیره و تعریف و تمجید صریح
و بیش از حد از دوستی افغان ـ شوروی و انقالب سوسیالیستی اکتبر،
این مهم را آسان کرد و مردم را با ماهیت کمونیستی رژیم ترهکی آشنا
ساخت.
فرامین شمارة 6و 7و 8که موارد عمدة آنها با سنن دیرینة اجتماعی
/ 203دورة معاصر
انتصابات جدید به طور غیرمستقیم نشان داد که ببرک کارمل و نور احمد
نورکنار زده شده اند ،چرا که پیش از آن ،کارمل منشی کمیتة مرکزی حزب
و نور احمد نور وزیر داخله بود.
چند روز بعد در اوایل ماه اسد ،اسامی چند تن از سفرای جدید
افغانستان در کشورهای مختلف اعالم شد که همة آنها وابسته به جناح
پرچم بودند:
-1ببرک کارمل ،سفیر افغانستان در چک اسلواکی سابق.
-2محمود بریالی ،سفیر افغانستان در پاکستان.
-3اناهیتا راتبزاد ،سفیر افغانستان در یوگسالویای سابق.
-4نور احمد نور ،سفیر افغانستان در ایاالت متحدة امریکا.
-5عبدالوکیل ،سفیر افغانستان در انگلستان.
-6داکتر نجیب ،سفیر افغانستان در جمهوری اسالمی ایران.
بعد از تبعید شش تن از رهبران پرچم ،در جلسة فوق العادة 27اسد
خلق ،مسؤولیت وزارت دفاع دفتر سیاسی کمیتة مرکزی حزب دموکراتیک ِ
به عهدة ترهکی گذاشته شد و مقرر شد که حفیظاهلل امین او را در ادارة
وزارت مذکور یاری کند .در حقیقت مسؤولیت عملی و اجرایی وزارت
دفاع به حفیظاهلل امین تعلق گرفت و عبدالقادر وزیر دفاع به کنار رفت.
دفتر سیاسی کمیتة مرکزی حزب در جلسة مذکور همچنین ابالغیهای را
در مورد کشف توطئه علیه دولت منتشر ساخت که در بخشی از آن چنین
آمده است:
« ...دولت در این اواخر یک توطئه را کشف و تحت بررسی قرار
داده است ،که در آن یک تعداد خائنین به خلق و وطن شرکت دارند .در
این جمع برید جنرال (= سرتیب) عبدالقادر وزیر دفاع ،تورن جنرال (=
سرلشکر) شاهپور لوی درستیز(=رئیس ستاد مشترک ارتش) و میر علی
/ 206دورة معاصر
در این رابطه ببرک کارمل و رفقایش در جناح پرچم متهم شدند که
قصد داشتند از طریق ایران و پاکستان وارد افغانستان شده و کودتا را
رهبری کنند و حکومت جبهة مشترک ملی به وجود آورند .خلقیهای
حاکم ادعا کردند که در کودتای پرچمیها منابع خارجی نیز دست داشتند،
اما اسناد آن را ارائه ندادند .در مقدمهای که برای بخشی از اعترافات
شاهپور ،کشتمند ،قادر و محمد رفیع نوشته اند ،دربارة دخالت خارجی
چنین آمده است« :چون در سایر جوابات این توطئه گران و جوابهای میر
علی اکبر اشتراک منابع خارجی به صراحت و به طور مستند تذکر یافته و
از کسانی نیز نام برده شده است که هنوز اسناد کافی برای دستگیریشان
به دست نیامده است ،عجالت ًا از نشر آن صرف نظر میشود1».
برای روشن شدن چگونگی کودتا و اهداف آن ،اعترافات منتشر شدة
سلطانعلی کشتمند درخور توجه بیشتر است؛ چرا که نسبت به اعترافات
سایرین مفصلتر و جامعتر است ،هر چند که بدون شک این اعترافات
تحت فشار و شکنجه گرفته شده است .از اعترافات کشتمند چنین بر
میآید که پرچمیها به هیچ وجه قصد تغییر دادن ماهیت کمونیستی رژیم
را نداشته و خواستار تقسیم قدرت با خلقیها بودهاند .چیز تازهای که
در طرح کودتای پرچمیها وجود داشته ،این است که افراد و نیروهای
ناراضی و به اصطالح مترقی خارج از جناحهای خلق و پرچم را نیز در
دولت وارد سازند ،البته تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق و دولت
جمهوری دموکراتیک افغانستان .در این رابطه کشتمند در اعترافات خود
چنین مینویسد« :البته چون قادر با شاهپور و همچنین از طریق داکتر
یورش با داکتر علی اکبر در تماس بود ،اعضای فعال آنها نیز در شورای
انقالبی جلب میشدند تا اتحاد همة نیروهای مشترک در قیام تأمین شده
میتوانست .هدف این بود تا در این اتحاد همه ناراضیهای جامعه جمع
شوند .البته در آینده شاید نام این اتحاد ،جبهة متحد ملی گذاشته میشد.
در مورد سیاست خارجی باید گفت که سعی میشد روی سیاست عدم
انسالک و بیطرفی تأکید صورت بگیرد تا همسایگان و همة کشورها از
آن پشتیبانی کنند .در این دولت چون نیروهای مختلف شرکت میکرد،
بنابراین از پشتیبانی تمام کشورها میتوانست برخوردار باشد .در مورد
جلب پشتیبانی کشورهای دیگر کارمل ،قادر و شاهپور اطالع داشتند1».
به هر صورت ،پس از افشای توطئة کودتا ،تصفیة وسیع حزب و دولت
از پرچمیها آغاز شد و عدة زیادی از آنان زندانی شده و به قتل رسیدند.
اما روسها از کشتن آن عده از سران پرچم که در بند خلقیها بودند،
جلوگیری کردند تا در فرصت دیگر از آنها استفاده کنند.
فصل سوم
آغاز جهاد
است ،در حالی که «تریکی» در لهجة هزارگی «تاریکی» است و منظور آن
شخص ،تاریکی شام بوده است.
موارد بیشماری از دهشت افگنی و جنایات وجود دارد که اگر حتی
بخش کوچکی از آن را ذکر کنیم ،مثنوی هفتاد من کاغذ شود .آنچه قابل
ذکر است ،این است که این دهشت افگنیها به جای این که مخالفین را
سرکوب کند ،مقاومت را افزایش داد و مردم را وادار به مقابله با رژیم
ساخت و سرانجام شعلههای مقاومت در سراسر افغانستان فروزان گشت
و پرچم جهاد برافراشته شد.
از بدوکودتای هفت ثور تا زمان اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ،
نزدیک به هفتاد قیام در نقاط مختلف افغانستان صورت گرفته است.
دراینجا به طور مختصر و فشرده به ذکرمهمترین قیام هایی میپردازیم
که تأثیرعمیق در تاریخ مبارزات مردم افغانستان داشته وسرنوشتسازتلقی
میشود.
نیروهای دولتی به نبرد پرداختند .فرهنگ دربارة این نبرد چنین مینویسد:
«اولین برخورد نظامی که میتواند جنگ میدانی شمرده شود ،در 20جوالی
سال 1987در فلوگی در درة پیچ رخ داد و درآن حدود دو هزار نورستانی
و صافی که با تقریب ًا 500قبضه تفنگ مدل کهنه ،کارد ،شمشیر و فالخن
مسلح بودند ،به رهبری محمد انور امین بر ساخلوی نظامی دولت مرکب
از چهارصد سپاهی و چند عراده موتر زرهپوش حمله برده در پایان نبرد
سه روزه پایگاه مذکور را در حالی فتح کردند که سی تن از مدافعان به قتل
رسیده 150 ،تن اسیر شدند و بقیه به اسعدآباد کنر فرار کردند1».
قابل ذکر است که در قیام درة صوف برادران اهل سنّت هم حضور
داشتند .مولوی فرقانی در این رابطه چنین میگوید« :در این قیام همة
برادران ،اعم از برادران اهل سنت و اهل تشیّع اشتراک داشتند و از جمله
- 1حق شناس ،دکتر ش.ن ،دسایس و جنایات روس در افغانستان از امیر دوست محمد خان تا ببرک ،ببرک لودی،
چاپ دوم سال ،1368پاکستان ،ص.584
/ 218دورة معاصر
سنّیها مولوی صاحب سید سردار ،وکیل قیام الدین و مولوی محمد امیر
و فرقانی .انقالب مسلحانه و حیرتانگیز از همان جا (دایمیرداد) آغاز
گردید1».
بعد از قیام درة صوف به تاریخ سوم حوت 1357مردم عالقه داری
چارکنت در سی کیلومتری جنوب شهر مزارشریف قیام کردند .به دنبال
آن در تاریخ 21حوت مردم فراه و ارزگان شورش کردند و در تاریخ
24حوت قیام خونین هرات به وقوع پیوست و این روند همچنان ادامه
یافت.
قیام هزارهجات
در هزارهجات قیام به تاریخ 18حمل 1358از ولسوالی دایکندی
والیت ارزگان شروع شد و تا سنبلة همان سال تمامی مناطق مرکزی را
فراگرفت .در دایکندی قیام به فرماندهی حجت االسالم شیخ محمد حسین
صادقی نیلی آغاز شد .وی در روز 21حمل 1358با گذراندن نزدیک به
دو هزار نفر از زیر قرآن مجید به مرکز ولسوالی خدیر حمله کرد و پس از
دو شبانه روز نبرد ،ولسوالی مذکور را فتح کرد .مردم دایکندی در این نبرد
تنها یک تفنگ دودی داشتند و بقیه سالحهایشان را بیل ،کلنگ ،داس،
سوته (= چوب دستی) و از این قبیل چیزها تشکیل میداد .آقای صادقی
پس از فتح دایکندی با نیروهایش عازم ولسوالی پنجاب شد ،اما در مسیر
راه برای نجات یکصد و پنجاه نفر از علما و بزرگانی که در ولسوالی لعل و
سرجنگل اسیر کمونیستها بودند ،تغییر جهت داد و به سوی لعل شتافت.
وی قبل از آغاز عملیات آزادسازی ولسوالی لعل و سرجنگل ،مجاهدین را
جمع نمود و با ایراد سخنانی چنین فرمود« :برادران! امروز روز پیکار حق
علیه باطل است .روزجانبازی و شهادت است .ما باید امروز ثابت کنیم که
در راه حفظ عقیدة مان از هیچ چیز هراس نداریم .ما شهادت را پذیرفتهایم.
آیا کسی هست فکر کند که زنده به خانهاش برگردد؟ اگرکسی چنین فکر
کند بداند که هیچ کاری کرده نمیتوانیم1».
به دنبال آزاد شدن ولسوالیهای والیت غزنی در زمان ترهکی و حفیظ
اهلل امین ،نیروهای ارتش سرخ پس از اشغال افغانستان ،ولسوالیهای
اطراف شهر غزنی را مورد حمله قرار داد که شرح آن در بخش دیگر
خواهد آمد.
در والیت پروان ،قیام از درة ترکمن آغاز شد .مجاهدین پنجاب و ورس
با همکاری مردم ترکمن تحت فرماندهی استاد اکبری بعد از پاکسازی
ترکمن و فتح ولسوالی شیخ علی ،درة غوربند و تاله و برفک راه هم آزاد
کردند .در غوربند هشتاد نفر از مجاهدین ترکمن و قل خویش چندین ماه
استقامت کردند .نیروهای دولتی در زمان حفیظ اهلل امین برای انتقامگیری
از مجاهدین در ماه قوس سال 1358دره ترکمن را از زمین و هوا مورد
حمالت شدید قرار دادند .در اثر این حمالت وحشیانه 22نفر شهید و 65
نفر زخمی شدند .عالوه بر آن 12نفر از کودکان و پیرمردان و زنان در اثر
شدت سرما جان خود را از دست دادند .نیروهای دولتی در این جنگ 320
خانه را به آتش کشیدند و 370خانه و 6مسجد را دراثر بمباران هوایی
تخریب کردند .از فرماندهان مشهور ترکمن در این دوره میتوان از پهلوان
میر علم حر ،محرم حسین و سید ابراهیمشاه مصطفوی نام برد.
قیام مردم هزارهجات در این جا به طور بسیار فشرده و مختصر مطرح
گردید و هدف از آن این است که نقش شیعیان در جهاد و دفاع از سرزمین
و نوامیس ملی در برابر عمال بیگانه و متجاوزان خارجی آشکار شود،
وگرنه قیامهای مردمی در سراسر افغانستان صورت گرفته است که جهت
اختصار از ذکر مشروح آنها صرف نظر شد .دلیل دیگر مطرح ساختن
قیام هزارهجات این است که قیامهای سایر مناطق تا حد زیادی وحتی
بیشتر از واقعیت توسط منابع داخلی و خارجی منعکس شده است ،اما در
رابطه با هزارهجات سکوت معنی داری در کار است و حتی بعضیها به
/ 224دورة معاصر
- 1ویلهلم دیتل ،گذرگاه افغانستان ،مترجم :محسینیان ،ناشر :معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی ،مرداد ،1365
ص .68
/ 225دورة معاصر
قیام چنداول
قیام چنداول ،نخستین قیام مردمی است که در تاریخ سوم سرطان
1358در شهر کابل صورت گرفت و صفحة دیگری بر صفحات خونبار
جهاد ملت مسلمان افغانستان و به ویژه شیعیان این کشور افزود .این قیام
چهرة زشت دشمنان خلق و پرچمداران ستم را برمال ساخت و یک بار
دیگر مظلومیت ستمدیدگان را در افغانستان به نمایش گذاشت.
/ 226دورة معاصر
ال روشن نشده چگونگی قیام چنداول و هویت محرکان آن هنوز کام ً
است ،اما ادعایی وجود دارد مبنی بر این که جمعی متشکل از افراد و
گروههای مذهبی و سیاسی مختلف تصمیم گرفته بودند که در روز سوم
سرطان ،قیام را همزمان از چندین منطقه در کابل آغاز کنند .در روز موعود
شیعیان در چنداول قیام کردند و مراکز انتظامی محلی را آزاد ساختند ،اما
برخالف برنامه وتعهدات قبلی ،درسایر مناطق قیامی صورت نگرفت .در
نتیجه قیامکنندگان در چنداول به محاصرة نیروهای رژیم کمونیستی ـ که
از شب قبل آمادگی کامل گرفته بودند ـ درآمدند و از هر طرف به رگبار
گلوله بسته شدند .تعداد زیادی از مردم در همان صحنه به شهادت رسیدند
و بسیاری پس از دستگیری اعدام شدند .مجموع شهدای این قیام حدود ده
هزار نفر تخمین شده است .راجع به قیام چنداول و پیامدهای سنگین آن
کافی است که به نوشتههای «آنتونی هیمن» یکی از روزنامهنگاران غربی
توجه کنیم« :اولین قیامی که به وسیلة مردم کابل برپا شد ،در شهر کهنة
کابل در محلة جادة میوند (محلة شیعهنشین چنداول) و در روز سه شنبه
23جون 1979بود .این تظاهرات به خوبی سازمان داده شده بود و هدف
از برپا کردن آن تحریک همة مردم از سنّی و شیعة هزاره بود .صد ها نفرکه
بیشترشان هزاره بودند ،با پرچمهای سبز در جادة میوند به راه افتادند.
سازماندهندگان ،جزوههایی بر ضد حکومت پوشالی کمونیست
دستنشاندة ترهکی بین مردم پخش میکردند .چندین هزار نفر از مردم به
تظاهرکنندگان پیوستند .اما این افراد فقط مسلح به کارد و چماق بودند.
سپاهیان سر رسیدند و به مدت چهار ساعت سربازانی که تا به دندان مسلح
بودند ،به تظاهرکنندگان و عابران تیرشلیک کردند وعدة زیادی را کشتند.
پس از چهار ساعت افرادی که زنده مانده بودند به کوچههای تنگ جادة
میوند پناه بردند .شفاخانههای کابل به رغم همدردی پزشکان حاضر به
/ 227دورة معاصر
در رابطه با قیام چنداول ،اگر بپذیریم که این قیام بر اساس طرح وسیعی
صورت گرفت که قرار بود در تمام افغانستان قیامهای مشابه سازماندهی
شود ،در آن صورت پرسش مهمی بیپاسخ میماند وآن این که «چرا قیام
طبق برنامه درسایر مناطق صورت نگرفت؟» این ادعای آقای حقشناس
که میگوید «برنامة انقالب فاش شد و مرکز فرماندهی انقالب ،حمله را به
تعویق انداخت ،اما شخصی که باید هستة ارتباطی چنداول را خبر میکرد،
اهمال کرد و مأموریتش را به وقت الزم انجام نداد» نه تنها به پرسش فوق
پاسخ قانعکننده نمیدهد ،بلکه پرسشهای دیگری را به وجود میآورد.
ال اگر قیام خارج از کابل و حتی خارج از افغانستان برنامهریزی شده مث ً
بود ،بعد از افشای آن ،مرکز فرماندهی چگونه توانست شبکههای ارتباطی
را در سرتاسر افغانستان مطلع سازد ،اما محلة چنداول در نزدیکی شهرکابل
را با خبر نسازد؟ اگر تقصیر از فرد ارتباطی و مأمور بوده است ،چرا در
صورتی که فرصت وجود داشت از مأموریت او اطمینان حاصل نشد واگر
- 1آنتونی هی من ،افغانستان در زیر سلطة شوروی ،ترجمة اسداهلل طاهری ،چاپ اول ،چاپ صنوبر ،انتشارات
شباویر ،آذرماه ،1364ص .213 – 215
/ 228دورة معاصر
فرصت نبود ،چرا این مأمور که اهمال او دراجرای وظیفهاش به کشته شدن
هزاران مسلمان انجامید ،حداقل شناسایی نشده و تاکنون معرفی نگردیده
است؟
سؤال دیگری که باز در این رابطه مطرح است این است که اگر نیروهای
دولتی قبل از روز موعود از برنامة قیام سرتاسری اطالع یافته بودند و در
جادة میوند و اطراف چنداول با سالحهای سبک و سنگین جا به جا شده
و سنگر گرفته بودند ،چرا در سایر نقاط کشور و به ویژه در سایر نواحی
شهرکابل آمادگی نگرفتند که چنداول را شبی قبل از قیام محاصره کردند؟
این در حالی است که شواهد عینی میگویند نیروهای دولتی قبل از قیام
چنداول را محاصره نکرده بودند.
بی جواب ماندن سؤاالت فوق ،دو مطلب را مطرح میسازد :یکی
این که ادعای برنامهریزی انقالب سرتاسری نادرست بوده و قیام چنداول
خودجوش صورت گرفته است .دو دیگر این که اگر برنامة قیام سرتاسری
واقعیت داشته اما عملی نشده است ،توطئهای علیه مردم چنداول در کار
بوده است که این توطئه از جوانب مختلف قابل بررسی است.
حقیقت امر هرچه باشد از شکوه قیام چنداول نمیکاهد .زمینههای
چنین قیامی به هر حال در مردم چنداول وجود داشت و سوء استفاده
احتمالی دیگران از این زمینهها واقعیت مردمی ،مستقل و خودجوش آن را
تحت تأثیر چندانی قرار نمیدهد.
قیامهای نظامیان
نظامیان مسلمان افغانستان ،همانند سایر اقشار مردم هر زمانی که
برایشان مقدور بوده به مخالفت با رژیم کمونیستی برخاستند و به صفوف
مردم پیوستند .افسران و سربازان مسلمان ارتش افغانستان قبل از آن که به
/ 229دورة معاصر
سومین قیام نظامی در باالحصار کابل به وقوع پیوست .خبر این قیام به
دلیل آن که در مرکز انجام شد و شاهدان عینی عملیات نیروهای دولتی را
از نزدیک مشاهده میکردند در داخل و خارج افغانستان انتشار یافت.
قیام باالحصار ساعت ده قبل از ظهر 14اسد 15=( 1358اگست
)1979توسط افسران و سربازان نیروی ویژة ضربتی آغاز شد .آنها چند
تانک را به منظور تصرف خانة خلق (کاخ ریاست جمهوری) و رادیو
کابل ،به سوی مرکز شهر به حرکت درآوردند .اما این تانکها توسط
هلیکوپترهای دولتی مورد حمله قرار گرفت و نابود شد .شورشیان سرانجام
در داخل قلعة باالحصار محصور ماندند و به نبرد با نیروهای طرفدار دولت
پرداختند .نبرد سنگینی از ظهر تا ساعت چهار بعد از ظهر ادامه یافت و
شورشیان که 1200نفر بودند ،همگی کشته شدند.
روایت دیگری حاکی از آن است که قیام باالحصار را گروهی به نام
«جبهة مبارزین مجاهد افغانستان» سازماندهی کرده بودند و قب ً
ال شبنامهها و
اوراق تبلیغاتی برای به راه انداختن قیام سرتاسری در بین مردم پخش شده
بود .برنامهریزی طوری بود که در ابتدا رادیوکابل تصرف شود و مختل
شدن نشرات عادی رادیو ،برای نیروهایی که در شهر کابل و سایر مناطق
آماده شده بودند ،عالمت آغاز قیام تلقی شود .آن گاه تظاهرات در خیابانها
با دادن شعارهای ضد روسی شروع میشد و با گسترش آن سربازان دولتی
با سالحهایشان به مردم میپیوستند و آنها را مسلح میکردند .بر اساس
روایت پیشگفته برنامة قیام ،آن طوری که طرح ریزی شده بود ،عملی
نشد ،چرا که سه تن از افراد وابسته به سازمان اطالعاتی «اکسا» در صف
سازماندهندگان قیام نفوذ کرده بودند .دولت ،نیروهای امنیتی را در اطراف
رادیو کابل تقویت کرد و کسی نتوانست به رادیو دسترسی پیدا کند و در
نتیجه قیام صورت نگرفت .اما نظامیان به فرماندهی دگرمن سید گل احمد
/ 231دورة معاصر
در باالحصار قیام کردند و بسیاری از افسران خلقی و مشاورین روسی را
به قتل رساندند ،اما موقعی که میخواستند از قلعه خارج شوند ،از زمین و
هوا با آتش نیروهای دولتی مواجه شدند .هواپیماها وهلیکوپترهای جنگی
چندین ساعت باالحصار را بمباران کردند و در نتیجة آن چندین هزار تن
از نظامیان و غیرنظامیان به قتل رسیدند1.
قیام نظامیان باالحصار ،گرچه بیرحمانه سرکوب شد ،نقطة عطفی شد
برای قیامهای بعدی نظامیان مسلمان؛ چنانکه به تاریخ اول میزان سال
22=( 1358اکتبر )1979دگروال عبدالرئوف خان نجرابی قوماندان غند
(= هنگ) اسمار در شرق افغانستان با کشتن افسران خلقی و والی کنر
با تمام امکانات غند به مردم پیوست .لیکن متأسفانه رقابت گروههای
- 1ادوارد ،جرادت ،افغانستان-درگیری شوروی ،ترجمه ابراهیمی .سلسله نشرات «وفا» ،شماره ،21ص .31 – 33
- 2افغانستان در پنج قرن اخیر ،ص.112
/ 232دورة معاصر
مستقر در پیشاور برای دست یافتن به امکانات غند مذکور سبب بروز
اختالفات در میان افسران و سرانجام درگیری و غارت مجهزترین غند
مرزی افغانستان شد.
در مرکز بامیان نیز ششصد تن از افسران و سربازان مسلمان روز
چهارشنبه 29ثور 1359علیه اشغالگران و رژیم دستنشاندة حاکم برکابل
قیام کردند .آنها افسران و جاسوسان وابسته به رژیم کمونیستی را به قتل
رساندند و سالحهایشان را به مردم تحویل دادند.
/ 233دورة معاصر
فصل چهارم
تجاوز شوروی
متقابل و مفید درآسیا و با در نظر داشت اهمیت بزرگ به تقویة پایة حقوقی
روابط معاهداتی خود و با تأیید مجدد وفاداری به هدفها و اصول منشور
ملل متحد ،تصمیم گرفتند معاهده دوستی ،حسن همجواری و همکاری را
منعقد و در مورد مراتب ذیل موافقت نمودند:
«مادة اول :طرفین عالیین متعاهدین رسم ًا عزم راسخ خود را به تحکیم
و تعمیق دوستی خللناپذیر بین دوکشور وانکشاف همکاری همه جانبه
بر اساس تساوی حقوق و احترام به حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی
وعدم مداخله در امور داخلی یکدیگر اعالم میدارند.
مادة دوم :طرفین عالیین متعاهدین به خاطر تقویه و توسعة همکاری
متقابل و مفید اقتصادی ،علمی وتخنیکی بین خودکوشش خواهند نمود.
به این منظورآنها همکاری را در ساحة صنایع و ترانسپورت و مخابرات
و زراعت و بهرهبرداری از منابع طبیعی و انکشاف صنایع تولید انرژی
و ساحات دیگر اقتصادی انکشاف و تعمیق دهند و در ساحة آموزش
کدرهای ملی و پالنگذاری و انکشاف اقتصاد ملی همکاری خواهند نمود.
طرفین تجارت را بر اساس اصول برابری و نفع متقابل کاملة الوداد توسعه
خواهند داد.
مادة سوم :طرفین عالیین متعاهدین با انکشاف همکاری و تبادل تجارب
در ساحات علوم ،فرهنگ ،هنر ،ادبیات ،معارف ،خدمات صحی ،مطبوعات،
رادیو ،تلویزیون ،سینما ،توریزم ،ورزش و ساحات دیگر مساعدت خواهند
نمود.
طرفین به توسعة همکاری بین ارگانهای دولتی و سازمانهای عامه
و مؤسسات کلتوری و علمی به مقصد آشنایی عمیقتر با زندگی و کار و
تجربیات و دستاوردهای خلقهای دو کشور کمک خواهند نمود.
مادة چهارم :طرفین عالیین متعاهدین به تأسی از روحیة عنعنات دوستی
/ 239دورة معاصر
مذکور داشته باشد ،باید شش ماه قبل از تاریخ فسخ آن به طرف دیگر
عالیین متعاهدین اطالع کتبی مبنی بر تمایل فسخ قبل از انقضای مدت آن
بدهد و معاهده را از تاریخ تعیینشده ملغی بداند.
مادة پانزدهم :این معاهده باید مورد تصویب قرار گیرد و از روز تبادل
اسناد مصدقة آن که در شهرکابل صورت خواهد گرفت ،دارای اعتبار
خواهد شد.
این معاهده در دو نسخه هر یکی به زبان دری و روسی ترتیب و متن
هر دوی آن دارای اعتبار مساوی میباشد.
در شهر مسکو ـ 5دسامبر 1978ترتیب شد.
از طرف جمهوری دموکراتیک افغانستان
از طرف اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی»1
مادة ششم و دهم قرارداد دوستی به عنوان مکمل ماده چهارم ،افغانستان
را به طور غیر مستقیم به یک کشور تحتالحمایة شوروی از نوع «پروتکشن»
و حتی «کوازی پروتکتورات» تبدیل میکرد2.
در مادة ششم جملة «به پیمانهای نظامی یا اتحادیههای دیگر شامل
نخواهد شد »...به این معنی است که افغانستان نه تنها از نظر امور نظامی
و دفاعی بلکه از نظر اقتصادی ،سیاسی و غیره هم نمیتواند بدون اجازه
شوروی با کشورهای دیگر همکاری سازمان یافته داشته باشد .مادة دهم در
رابطه با امور سیاسی صراحت بیشتر دارد و در رابطه با سیاست خارجی،
افغانستان را ملزم به مشورت با شوروی میسازد.
در بین راه ربودند و به هتل کابل در مرکز شهر بردند و درآن جا خواستار
آزادی بحرالدین باعث رهبر سازمان فدائیان زحمتکشان افغانستان (سفزا)
در بدل آزادی سفیر امریکا شدند .نیروهای امنیتی به فرماندهی سید داوود
ترون ،بالفاصله هتل را به محاصره درآوردند و از برقراری هرگونه تماس
از بیرون با ربایندگان جلوگیری کردند .حتی به مقامات سفارت امریکا
هم اجازه ندادند که با سفیر و ربایندگان او تماس بگیرند .سرانجام بدون
مشورت با امریکاییها به پلیس دستور داده شد که عملیات نظامی را آغاز
کند .نیروهای پلیس هم بدون مالحظه به روی ربایندگان و سفیر امریکا
آتش گشودند و همه را به قتل رساندند.
گرچه هویت ربایندگان سفیرامریکا و هدف آنها از این عمل هنوز
به طور قانعکننده مشخص نشده و درهالهای از ابهام باقی مانده است،
مسلم است که سفیر امریکا توسط مأمورین امنیتی رژیم ترهکی به هالکت
رسید.
احتمال دارد که این حادثه توسط دولت کابل و با موافقت روسها
سازمان دهی شده باشد ،چون اگر گروههای مخالف رژیم دست به این
اقدام میزدند ،باید سفیر شوروی یا یکی از کشورهای وابسته به شوروی
را که نفوذی بر رژیم ترهکی میداشت ،گروگان میگرفتند نه سفیر امریکا
را .از طرف دیگر بیتفاوتی و خونسردی رژیم ترهکی و روسها در قبال
قتل ادولف دابس و شرکت ندادن کاردار سفارت امریکا در حل مسأله و
همچنین معذرتنخواستن رسمی دولت ترهکی از امریکا ،همه میتواند
دال بر دست داشتن روسها و ایادیشان در ماجرای قتل سفیر امریکا و
یا حمایت آنها باشد.
اگر دخالت روسها را در ماجرای قتل سفیر امریکا بپذیریم ،درآن
صورت میتوان گفت که هدف روسها از این توطئه بعد از امضای
/ 244دورة معاصر
را فراهم ساخت .در چنین وضعی نورمحمد ترهکی در ماه سنبلة 1358
برای شرکت در کنفرانس کشورهای غیر متعهد به هاوانا پایتخت کوبا رفت
و در موقع بازگشت وارد مسکو شد .در مسکو ،روسها ترهکی را با کارمل
همسو ساخته و تصمیم به سرنگونی حفیظاهلل امین گرفتند و قرار شد که
ترهکی در بازگشت به کابل او را از صحنة زندگی خارج سازد .گفته میشد
که در مالقات و گفت وگوهای خصوصی ترهکی با برژنف و ببرک ،غالم
محمد فرهاد رهبرگروه قومگرای افراطی «افغان ملت» نیز حضور داشته
است .سید داوود ترون ،رئیس دفتر شورای انقالبی که ترهکی را در سفر
همراهی میکرد ،تمام جریانها را به امین گزارش داد .در نتیجه با آمادگیای
که حفیظاهلل امین از قبل گرفته بود ،طرح ترهکی برای از بین بردن وی با
شکست مواجه شد و خود او را به دام مرگ انداخت .سه تن از طرفداران
ترهکی یعنی محمد اسلم وطنجار وزیر دفاع ،شیرجان مزدوریار وزیر داخله
و سید محمد گالبزوی وزیرمخابرات به سفارت شوروی درکابل پناهنده
شدند .بدین ترتیب در 25سنبله 1358کودتا به نفع امین خاتمه یافت.
پس از شکست ترهکی ،در شب 27سنبله رادیوکابل اعالم کرد که
ترهکی به علت کسالت جسمی و بیماری ،از مقامات حزبی و دولتی استعفا
داده و به جای او حفیظاهلل امین عهدهدار ریاست شورای انقالبی و دبیر
کلی کمیتة مرکزی حزب دموکراتیک خلق شده است .حفیظاهلل امین که از
توطئة روسها علیه خود به خشم آمده بود ،در اولین فرصت اوبلوف دبیر
اول سفارت شوروی را از افغانستان اخراج کرد ،چرا که او پوزانف سفیر
شوروی و اوبلوف را دخیل در توطئه میدانست .امین دست افسران و
مشاورین روس را از وزارت دفاع و سازمان جاسوسی اکسا کوتاه ساخت
و سپس از روسها تقاضا کرد تا پوزانف را که مدت سیزده سال سفیر
شوروی در کابل بود ،به مسکو فرا خوانند و به جای او سفیر دیگری
/ 247دورة معاصر
بفرستند.
حفیظاهلل امین پس از به قدرت رسیدن ،در اولین بیانیهاش در رابطه
با استادش نورمحمده ترهکی که تا چندی پیش او را به عناوینی چون
«رهبر کبیر خلق» و «نابغة شرق» مفتخر میساخت ،چنین گفت« :کسانی
که عظمت خود را در فشار آوردن به مردم میدیدند از بین برده شدند».
سه هفته بعد به تاریخ 14میزان 1358خبر فوت ترهکی طی یک اعالمیة
رسمی از رادیو کابل پخش شد .هیچ تبلیغی و تجلیلی برای به اصطالح
«رهبر خالق خلق» به عمل نیامد و بدین ترتیب آستان بوس کاخ کرملین
با خفت و خواری خفه شده و برای همیشه در خاک مذلت مدفون گردید.
اما خاک هم به این نابغه رحم نکرد ،آتش گرفت و خاکسترش را بر باد
فنا داد.
حفیظاهلل امین با وجود تیرگی روابط با روس ها ،او در مقابله با مردم،
پشتیبانی جز آنها نداشت و به همین دلیل کوشید که مقامات کرملین را
بیش از حد نرنجاند و روش خود را در امور داخلی هم اندکی تغییر داده
و اقدامات جدیدی را به زعم خودش روی دست گیرد .بنابراین ،ریاست
جاسوسی «اکسا» را به ریاست «کام» 1تغییر نام داد و کمیتة 57نفری
را مأمور تدوین مسودة قانون اساسی جدید کرد .همچنین شعارکاذبانة
«مصؤنیت»« ،قانونیت» و «عدالت» را عنوان کرد و برای فریب دادن مردم
عوام ،خود را حامی دین مقدس اسالم خوانده و به ترمیم و نقاشی مساجد
پرداخت.
امین ،تمام جنایات و آدمکشیهای خود را که با شرکت ترهکی و سایر
رفقای حزبیاش انجام داده بود ،تنها به ترهکی نسبت داد و برای تبرئة خود
- 1کام ،مخفف «کارگری استخابارتو مؤسسه» می باشد که در فارسی «مؤسسه استخبارات کارگری» معنی می
دهد.
/ 248دورة معاصر
ببرک کارمل تمام میشد ،چرا که درآن صورت این دو ،قدرت مطلقةشان
را از دست میدادند و باید با هم دست و پنجه نرم میکردند .لذا امین که
ترهکی را هم از بین برده بود ،به عنوان مخالف وحدت حزب ـ که در آن
مرحله برای روسها بسیار با اهمیت بود ـ باید از بین برده میشد.