Professional Documents
Culture Documents
2 ارتباط متقابل شیعه با امام
2 ارتباط متقابل شیعه با امام
1
تقدیم
به تمام شرمنده هایی که نسبت به حفظ مقام
شامخ امام زمان (عج) احساس قصور می کنند.
2
بسم هللا الرحمن الرحیم
مقدمه
الحمد هلل علی ما هدانا و له الشکر علی ما اوالنا
این کتاب براساس این فرضیه نگاشته شده که هرچه خوبی است از دستگاه الهی است و هرچه بدی
در این دنیا یافت می شود از انسان ها است .این دیدگاه از آیۀ شریفه 79سورۀ نساء الهام گرفته شده
ك مِن َس ِّيَئ ٍة َفمِن َّن ْفسِ َ
ك .بدین معنا که برنامه ك مِنْ َح َس َن ٍة َفم َِن هّللا ِ َو َما َأ َ
صا َب َ است که می فرماید :مَّا َأ َ
صا َب َ
الهی و نمایندگان او بر روی Fکرۀ زمین خیر است و بس .1و از طرف دیگر ،انسان با وجود ضعف
در او خلق شده است .2بنابراين ،خيلي طبیعی است كه انسانها هرچند كه بخواهند خوب باشند ،
احتماال خطاهایی از آنها سر بزند .برخورد ائمۀ اطهار با این انسانها مثل برخورد Fیک مادر حنین
است که می خواهد کودک خود را دوایی Fدهد و یا به مدرسه بفرستد .هرچند مادر از این کودک
عکس العمل بدی ببیند ،این رفتار Fاو را نادیده گرفته به کار خود ادامه می دهد .ما می گوییم که
درست است که این کودک کارهای Fبدی کرد ولی طبیعتش بود و این نوع رفتار او را چندان به دل
نمی گیریم Fولی این باعث نمی شود که به مادر تبریک نگوییم و حسن رفتار و صبر Fاو را در قبال
فرزندش Fارج ننهیم.
همچنین پیغامی را که می خواهیم Fدر این کتاب به خوانندگان گرامی برسانیم این است که ممکن است
ما خود را شیعۀ امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف بدانیم ولی با اینحال مایۀ ناراحتی و آزار دل
ایشان باشیم .بنابراین ،مفهوم کلمۀ شیعه را خیلی وسیع گرفته ایم تا شامل تمام کسانی Fشود Fکه فکر
می کنند امام را دوست دارند ویا حتی از ایشان متابعت می کنند.
شیعه کیست؟
برای بعضی نویسندگان و سخنرانان شیعه بسیار سخت است که قاتالن امام حسین علیه السالم را
شیعه بدانند 3و حتی مطلب را چنان توسعه می دهند که گفته اند کوفه کال بجز یک محلۀ آن شیعه
نداشته است .این دانشمندان توجه ندارند که با اینکار به امام ظلم کرده اند .به شهادت خود امام حسین
علیه السالم ،قاتالن ایشان کسانی بودند که به امام نامه نوشته بودند Fو ایشان را جهت بیعت به کوفه
خوانده بودند F.حال همین دوستان سابق ،بر علیه ایشان برخاسته بودند و همین أمر است که درد آور
است .انسان از دشمن انتظار عداوت دارد و این درد ندارد ولی اینکه از یک دوست دشمنی ببیند
است که راستی Fقلب آدم را می آزارد .در این کتاب می خواهیم سیرۀ ائمۀ اطهار علیهم السالم را از
این دید نگاه کرده باشیم .از دید دردهایی Fکه ائمه از شیعیان خود و از انسان هائی که می خواستندF
1در زیارت جامعه کبیره می خوانیم :اِنْ ُذكِرَ ْال َخ ْي ُر ُك ْن ُت ْم َأوَّ لَ ُه َو َأصْ لَ ُه َو َفرْ عَ ُه َو َمعْ ِد َن ُه َو َمْأ َواهُ َو ُم ْن َتهَاه -اگر از خوبی یاد شود ،آغاز و
ریشه و شاخه و سرچشمه و جایگاه نهایتش Fشمایید
َ 2و ُخلِقَ اِإلنسَ انُ ضَ عِي ًفا 28 -نساء
3
https://ebookshia.com/books/pdf/6077/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AA%D8%A7%D8%A8+%D8%AA
%D9%81%DA%A9%D8%B1+%D8%B9%D8%AB%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C+%D8%AF%D8%B1+%D8%AD
%D8%A7%D8%AF%D8%AB%D9%87+%DB%8C+%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7
3
هدایت کنند ولی در عوض از آنها نیش می خوردند Fو اذیت می شدند ،ببینیم .هرچند بعضی از این
افراد ،براستی Fاز شیعیان نزدیک امام باشند .چه خوش گفت آن امام همام (امام صادق Fعليه السالم) :
(لقد أمسينا وما أحد أعدى لنا ِممّن ينتح ُل مو ّدتنا) 1به جایی رسیده ایم که شیعه ها از دشمن ترین افراد
به ما شده اند .لذا خواهشمند Fاست که توجه نمایید Fکه لفظ شیعه در این کتاب به معنای مؤمن نیست.
بلکه منظور ما کسانی هستند که حتی در مقطعی از زندگی خود ،دوستدار Fامام بوده اند ولی ممکن
است در بخشی دیگر از عمر خود نه فقط از درجۀ مؤمن خارج شده اند ،بلکه از محب اهل بیت هم
دیگر نبوده اند .همانطور که ذکر شد ،هدف ما از این استخدام Fاین بوده است که مشکالت امام را از
دید آنها ببینیم که رحمة للعالمین بوده اند و اینگونه افراد Fرا هم کرامتا شیعه می دانسته اند که شاید ما
هم العیاذ باهلل از آنها باشیم.
شیعه مقام بسیار باالیی است که هر کس نتواند Fبدان برسد F.یکروز تعدادی از دوستان حضرت علی
علیه السالم خدمت ایشان رسیدند F.ایشان پرسیدند :کیستید؟ آنها با افتخار گفتند :شیعیان شما .امام علیه
السالم نگاهی به آنها انداختند و فرمودند F:من قیافه های شیعه نمی بینیم .صورت شیعیان از بیداری به
زردی می زند ،چشمها از گریۀ زیاد باد کرده ،قدها از بس که ایستاده خمیده شده ،شکم ها از شدت
2
روزه گرفتن تو رفته ،لبها از دعا کردن زیاد پژمرده شده ،خاک فروتنان بر بدن آنها نشسته است.
در روایات متعددی Fکه تعدادی از آنها را در همین کتاب آورده ایم ،شیعیان را به کسانی اطالق داده
اند که حرف ائمۀ اطهار Fرا گوش دهند و در عمل پیرو امام باشند .ولی متاسفانه ما آنطور که باید و
شاید چنین نیستیم .ما شاید محب اهل بیت علیهم السالم هم نباشیم دیگر چه رسد به شیعه بودن .اگر
بخواهیم شیعه را طبق تعریف Fخود ائمۀ اطهار بدانیم ،باید گفت که بهترین نوع آنها ،یاران امام
حسین علیه السالم بوده اند و بعد از آنها یاران محدود Fهر امام .تعداد آنها از زمان امیرالمؤمنین علیه
السالم تا زمان ظهور حضرت مهدی عجل هللا تعالی فرجه الشریف فقط 313نفر می شوند.
متاسفانه ما ضعیف Fهستیم و خطاهای زیادی از ما سر می زند .این داستان برای همۀ ما که یاران و
یا شیعۀ امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف هستیم نیز جاری است و خدا می داند که چقدر امام
زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف از کارهای Fما و خالفکاری Fهای ما و عدم اطاعت ما و نقض
عهد های ما رنج می برد .ولی او امامی است رحیم ،و این خطاها را به روی ما نمی آورد و به
وظایف خود جهت هدایت – حفاظت – شفاعت ادامه می دهد .ایکاش ما هم به وظایف خود که
شناخت – مودت – اطاعت 3است ادامه دهیم.
البته این یک خطای شایع است که ما خیلی ها را شیعه می نامیم .ولی تشخیص این که در چه مرحله
ای یک شیعه از شیعه بودن خارج شده است کاری است بسیار Fسخت و شاید شامل همۀ ما باشد .یعنی
ممکن است که ما همین اآلن هم شیعۀ امام نباشیم و خود را شیعه بدانیم .هدف از نوشتن این کتاب
دقیقا همین موضوع است و اینکه ائمۀ اطهار علیهم السالم چگونه از انسان هائی که خود را شیعۀ
امام می دانسته اند ضربت خورده اند .بنابراین ،طیف شیعه بودن را خیلی وسیع گرفته ایم تا به
وسعت درد ائمۀ اطهار بیشتر و بهتر آگاهی یابیم .به عبارتی دیگر ،اگر مطلب را از زاویۀ دید ائمۀ
اطهار علیهم السالم ببینیم ،آنها همۀ انسانها Fرا عیال خود می دیدند .آنها رحمة للعالمین هستند نه فقط
رحمة للمسلمین و یا رحمة للشیعة! به بیان امام حسین علیه السالم هنگام خروج از مکه نگاهی
4
بیاندازیم F.ایشان علت خروج خود را (طلب االصالح فی أمة جدی) خواندند .بنابراین ،ایشان تمام امة
را مد نظر داشتند Fو نه فقط شیعه .و از آنجا که طیف مسلمان به شیعه متصل است و نمی توان خط
واضحی را در بین آنها کشید ،ما هم به طیف وسیعی که شیعه و نیمه شیعه و شیعۀ ضعیف و شیعۀ
منافق هم در آن هستند را به عنوان شیعه آورده ایم زیرا نمی دانیم که کدان یک از ما در کدام طبقه
از شیعه قرار FداریمF.
طیف شیعه بودن خیلی وسیع است .در روایتی Fدر کتاب سلیم از اجتماعی سخن می رود که در آن
تعدادی از شیعیان از جمله اشعث بن قیس امام را بر اعالن جنگ تحریک می کنند و امام علیه السالم
خطبه ای می خوانند و از ضعف شیعیان گله می نمایند .در اینجا بحث هایی نسبت به عملکرد عثمان
و امام علیه السالم پیش می آید .و شاهد کالم ما در انتهای آن است وقتی Fکه اشعث به این نتیجه می
رسد که :اگر مطلب اینچنین است که می فرمایید پس همۀ امت مسلمان غیر از شما و شیعیانتان هالک
می شوند .امام علیه السالم می فرمایند F:یابن قیس! به خدا قسم که حق با من است .ولی هالک
شوندگان از امت ،آن کسانی هستند که بر علیه ما برنامه ریزی کرده اند و با ما عناد می ورزند.
ولی هرکس که به توحید خداوندی اقرار نمود وبه محمد صلی هللا علیه و آله و سلم و اسالم اقرار
نمود و از ملت خارج نشد ،و بر علیه ما ظلمی را نبست ،و با ما دشمنی نکرد ،و (حتی کسی که)
در مسئلۀ خالفت شک کرد و اهل آن را نشناخت ،و والیت ما را نشناخت ولی بر علیه ما هم دشمنی
نکرد ،پس چنین کسی یک مسلمان مستضعف است .امید است که رحمت خداوند Fشامل حال او شود
و بر گناهانش بیم می رود 1F.می بینیم که امیرالمؤمنین علیه السالم رحمت خداوند Fرا شامل غیر
شیعیان نیز دانسته و طیف شیعه عمال تمام مسلمانان مستضعف Fرا نیز شامل می شود .برای توضیح
بیشتر الزم است چند نمونۀ بارز را ذکر نماییم تا کمتر مورد شماتت خوانندۀ گرامی قرار گیریم:
زبیر بن عوام :پسر عمۀ امیرالمؤمنین یقینا از محبین ایشان بود و به تعبیر کنونی از شیعیان مخلص
ایشان .زبیر در زمانی که فقط 5یا 6نفر به یاری حضرت زهرا سالم هللا علیها برخاسته بودند ،
شمشیر کشید و با طاغی دوران خود مبارزه طلبید و با به خطر انداختن جان خویش از حضرت زهرا
سالم هللا علیها دفاع کرد .ولی همین شخص پس از سالیانی( Fو به تعبیر امام پس از بزرگ شدن
پسرش عبدهللا) با امام درافتاد Fو برعلیه ایشان لشکر کشی کرد.
زیاد بن ابیه :وی در دوران خالفت امام علیعلیه السالم کارگزار ایشان در استخر فارس بود .پس از
صلح امام حسنعلیه االسالم ،یار ایشان بود و از پذیرش بیعت با معاویه سرباز زد؛ اما با وساطت مغیرة
بن شعبه به شام رفت و معاویه وی را با استناد به صحبتی Fاز پدرش ابوسفیان ،زیاد بن ابی سفیان
خواند .وی در دوران حکومت معاویه به حکومت بصره و کوفه رسید .آنجا بود که او رنگ عوض
کرد و دائما ً در پی شیعیان بود و هر کجا آنان را مییافت به قتل میرساند ،به طوری که شمار زیادی
را کشت .او دست و پای مردم را قطع و چشمانشان را کور میکرد.
شمر ذی الجوشن :از قبیلۀ أم البنین همسر امیرالمؤمنین علیه السالم .بسیاری از تاریخ نویسان او را
یک شیعی می نامند زیرا در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین علیه السالم بود .ولی نتیجتا چه؟
بحار األنوار ،ج ، ٢٩ص ، ٤٦٥ح – 55روایت 2467بنقل از کتاب سلیم بن قیس 1
5
شمر هنگام دستگیری حُجر بن َعدی در سال ،۵۱جزو کسانی بود که نزد زیاد بن ابیه به دروغ
شهادت داد که حجر مرتد شده و شهر را به آشوب کشیده است .و در کربال ...
حسن بصری :مادر حسن نزد أم سلمه کنیزی Fمی کرد .او دوران کودکی و نوجوانی خود را در دامان
امیرالمؤمنینFعلیه السالم گذراند .به همین دلیل و با مالحظه بر اقوال و خطبههای او میتوان گفت که
موضوع Fعرفان و تصوف Fرا به خوبی از امام علی علیه السالم فراگرفته بود .وی در بصره جلسات
دینی تشکیل می داد و به منش صوفیانه شهرت یافت .بعضی علمای شیعه او را با عناوینی همچون
معلم بدعت و ضاللت ،مروّ ج رهبانیت ،رئیس قدریان ،منافق Fو دشمن علیعلیه االسالم ،مذمت کردهاند.ِ
عبدهللا بن جعفر الصادق :پسر بزرگ امام صادق Fعلیه السالم در هنگام وفات ایشان .برادر تنی و
بزرگتر Fامام موسی الکاظم علیه السالم .اگر پسر امام را شیعه ندانیم دیگر چه کسی را می توان شیعه
خواند؟ ولی کارهای Fاو چنان بر ضد امام است که امام کاظم علیه السالم می فرمایند :یرید عبدهللا أن ال یُعبد
هللا .او نمی خواهد که خدا عبادت شود .یعنی کافر مطلق!
شلمغانی :محمد بن علی بن ابی ال َعزاقِر Fمشهور به َشل َمغانی از یاران امام حسن عسکری علیه السالم
و از محدثان شیعی در ایام غیبت صغرا دربغداد بود .او حتی مدتی که سومین نایب خاص امام
مهدی(عج) در زندان بود به بعضی از امور Fشیعیان رسیدگی Fمیکرد؛ اما گفتهاند حسادت بر مقام
حسین بن روح ،وی را بر آن داشت تا مذهب امامیه را ترک کند .او دستورهای امام دوازدهم Fرا
نادیده انگاشت و در پی دیگر گروهها و فرق (مثل حالج) رفت .شلمغانی Fبه دروغ ادعای نیابت امام
زمان (عج) نمود و میگفت که روح خدا در جسم او حلول کرده و خود را روح القدس مینامید .او
در نهایت مورد لعن امام مهدیعلیه السالم قرار گرفت.
ضعف از کیست؟
با نگاهی به سیرۀ ائمۀ اطهار Fنسبت به دوست و دشمن سؤاالت زیادی به ذهن انسان می آید.
آیا پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم اطالع نداشتند Fکه وضعیت همسرانشان در آینده چگونه
خواهد بود؟ چرا با آنان ازدواج کردند؟
آیا امام رضا نمی دانستند Fکه انگوری Fکه مامون به ایشان تعارف Fمی کند مسموم Fاست؟ چرا خوردند؟
آیا امام جواد علیه السالم أم الفضل را نمی شناختند؟ چرا تن به ازدواج با او دادند؟
وجه مشترک تمام این سؤال ها این است که آیا اشکال از خدا و ربوبیت او است؟ ویا اشکال از
ضعف اراده و نفس ویا ضعف عملکرد ما است؟ با کمی تأمل می یابیم که ما انسانها چنان پست و
ضعیف هستیم که حاضریم خداوند منان و کریم و حلیم و حکیم را متهم کنیم ولی خود را مصون
داریم .اُف بر این انسان باد.
6
از این سؤاالت زیاد است و جواب همۀ سؤاالت یک پاسخ است :علم لدنی الهی ،مسئولیت شرعی
برای امام نمی آورد ،آنچه مسئولیت می آورد ،علم ظاهری Fاست .ائمۀ ما یک علم ظاهری بشریF
1
دارند و یک علم الهی لدنی .علمی که آنها به آن مسئول و موظف Fهستند ،علم ظاهری بشری است.
در این کتاب سعی کرده ایم ضعف های موجود Fدر یاران (خوب تا خیلی ضعیف) ائمه را بیان کرده
باشیم و در انتها سعی کنیم برای این رفتارها مبانی معقولی را بدست آوریم .ولی تا آن موقع ،این
نکته را در ذهن داشته باشید Fکه ائمۀ اطهار علیهم السالم صبور بودند Fو تا می توانستند مشکالت
ناشی از شیعیان را بر مال نمی کرده اند مگر آنکه اثر تربیتی Fداشته باشد .از خوانندگان گرامی
عاجزانه می خواهیم که صبر داشته باشند و سعی کنند واقعیت را آنطور Fکه بوده ببینند نه آنطور Fکه
دلشان می خواهد ببیند .اگر گاهی از یک شیعۀ واال مقام مشکلی را نقل می کنیم به هیچوجه قصد
اهانت به آن شخصیت را نداریم Fو مانند امام آنها را می ستاییم F.ولی این باعث نمی شود که دردی را
که امام از سوی بعضی Fحرکات آنها دیده باشند را نادیده بگیریم F.بگذارید کمی هم مشکل را از دید
امام بنگریم Fکه چگونه از خرابکاری Fهای بزرگوارانی Fکه براستی از شیعیان نیک بوده اند زجر
کشیده اند و لی تف سرباال بوده و نمی توانستند Fنسبت به آن حرف زیادی FبزنندF.
به عنوان مثال از بزرگواری چون مالک اشتر نام می بریم .فکر نمی کنم کسی از مقام بزرگ مالک
در نزد امیرالمؤمنین علیه السالم شکی داشته باشد .ولی می بینیم در موردی یک اشتباه او باعث می
شود که یک شیعۀ خوب دیگر یعنی ابوحمزۀ ثمالی برداشت غلطی از عملکرد امیرالمؤمنین علیه
السالم می نماید .ابوحمزه با لحنی شبیه اعتراض به امام زین العابدین علیه السالم می گوید که چگونه
است که امیرالمؤمنین در جنگ جمل با سنت اسالمی عمل نکرده است؟ 2امام زین العابدین از این
سوء فهم ابوحمزه چنان ناراحت می شوند که به صورت Fرسمی می نشینند و بیان می کنند که مشکل
از عدم اطاعت کامل مالک اشتر بوده است و نه فتوا و یا عملکرد امام همام .با اینکه این روایت در
کافی است و آیت هللا خوئی از آن به "معتبرة أبي حمزة الثمالي" یاد کرده است ،می بینیم بعضی
دانشمندان در صدد تضعیف Fروایت هستند تا هیچ لکۀ ننگی بر دامن پاک مالک اشتر ننشیند .این افراد
ناراحتی و غضب امام زین العابدین را نادیده گرفته اند .ما شیعیان خیلی ائمۀ خود را اذیت کرده ایم.
گاهی آگاهانه ولی در خیلی موارد Fناخودآگاه .بگذارید کمی انصاف Fداشته باشیم و مواردی Fرا که امام
یا راه امام را بنحوی آزرده ایم ،درصدد شناخت آنها برآییم تا شاید انشاءهللا دیگر آنها را تکرار نکنیم
و امام زمان (عج) را بیشتر نرنجانیم.
در جست و جوی حقیقت ، Fد محمد هادی قندهاری ،ص173 1
7
كمتر چيزى كه بنده بدان مؤمن است آنست كه خداى تبارك و تعالى خودش را بآن بنده بشناساند Fپس
(آن بنده ) به فرمانبردارى Fبراى او اقرار كند ،و (سپس ) پيغمبرش( Fص ) را به او بشناساند پس به
فرمانبردارى Fپیغمبر نيز اقرار كند ،و (هم چنين ) امام و حجت خود را در زمين ،و گـواهـش را بـر
خـلق بـه او معرفى Fكند ،و براى او هم به فرمانبردارى اعتراف كند( ،سليم گـويـد ):مـن عـرض
كردم :اى امير مؤ منان و اگر چه همه چيز را بجز آنچه بيان فرمودى Fنداند؟ فرمودند F:آرى در
صورتيكه هرگاه دستورى به او دهند اطاعت كند .و اگر نهيش كردند Fنكند.
و كـمتر چيزی كه بنده بسبب آن كافر گردد آن است كه كسى چيزى را كه خدا از آن نهى كرده اسـت
پـنـدارد كـه (جـايـز است ) و خدا به آن دستور داده (يعنى بدعتى در دين گذارد) ،و اين معـنى را دين
خود كـند و به آن بماند ،و پندارد كه خدا به آن كاردستور داده (و چنین او را) پرستش كند( ،در
حاليكه) جز اين نيست كه شيطان را پرستش می كند.
و كمتر چيزيكه بنده بواسطه آن گمراه شود اينست كه حجت خداى تعالى و گواهش بر بندگانش را
نـشناسد (يـعـنى امام) آن كـسی كـه خداى عزوجل دستور به فرمانبرداريش Fداده ،و واليتش را فرض
(و واجب ) نموده ( ،سليم گويد ):مـن عـرض كردم :اى اميرمؤ Fمنان آنان (يعنى حجت و گواهان )
را برايم توصيف Fكن ،فرمود F:آنها كـسانى هستند كه خداى عزوجل آنها را قرين خود و پيغمبرشF
1
ساخته و فرموده است " :اى آنـانـكه ايمان آورده ايد خدا و رسول و اولياء امر خود را فرمانبريد"
عرض كردم : Fاى اميرمؤمنان خدا مرا به فدايت كند برايم واضح كن (و آشكارتر بـيـان فـرمـا)
فـرمـود F:آنـانـكـه رسـول خـدا (ص ) در آخـريـن خـطبه اش روزى كـه خداى عـزوجـل قـبـض
روحش فرمود( Fو او را بنزد خودش برد) فرمود :من همانا دو چيز در ميان شما ميگذارم كه پس از
من هرگز گمراه نشويد تا مادامی كه به آندو چنگ زنيد :كتاب خدا ،و عترتم كـه اهـل بـيـت (و
خـاندان ) منند زيرا خداى لطيف و آگاه بمن سفارش كرده كه آندو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض
بر من وارد شوند ،مانند اين دو (انگشت كه با هم برابرند) و انـگـشـت سـبابه دو دست خود را بهم
چسباند و نمى گويم مانند اين دو انگشت و انگشت سبابه و وسـطـى Fرا بـهم چسباند( Fيعنى با هم
برابرند و اينطور نيست ) كه يكى بر ديگرى پيش بـاشد (و جلو افتد) پس به هر دوى اينها چنگ زنيد
2
تا نلغزيد و گمراه نشويد ،و برايشان جلو نيفتيد كه گمراه شويد.
بنابراین تعریف ،کسانی Fکه مطیع امام باشند را می توان شیعه خواند و کسانی که از امام اطاعت
نکنند هرچند از شاگردان بارز امام باشند ،آنها شیعۀ امام نیستند 3.هر چند که ما در این کتاب آنها را
مشمول شیعه بودن نموده ایم.
چند نکته:
در خواندن این کتاب به نکات زیر توجه نمایید:
در ترجمۀ روایت سعی شده که ضافه و کم نشده باشد ولی با زبان ساده امروزی Fبیان شده
است .اصل روایت به صورت جداگانه در انتهای کتاب و به صورت مستقلی آمده است و
عالقمندان می توانند Fبه اصل روایت مراجعه کنند تا از صحت و سقم ترجمه اطالع حاصل
نمایند.
امام صادق علیه السالم این مطلب را فرمودند که من امام آنها نیستم .رجال الكشي ،ص ، 353ح – 662روایت 2232 3
8
همچنین همۀ روایت ترجمه نشده و در بعضی موارد یا خالصه شده و یا بکل قسمتی Fاز
روایت که به نظر زیادی بود ،حذف شده است .بار دیگر ،عالقمندان می توانند به اصل
روایت مراجعه کنند تا از کل روایت اطالع حاصل نمایند.
عبارات صلوات و سالم بر معصومین اضافه شده است .بازهم عالقمندان می توانند به اصل
روایت مراجعه کنند تا از وجود Fصلوات و یا سالم در اصل روایت اطالع حاصل نمایند.
این کتاب یک دائرة المعارف نیست .بلکه مقصود شناخت سیرۀ ائمۀ اطهار علیهم السالم به
روشی دیگر است .لذا تعدادی از شیعیان خوب و بد در این کتاب ذکر نشده اند .امیدواریم
خوانندگانی Fکه می توانند در این زمینه در بهبود کتاب کمک کنند ،مواردی را که ذکر نشده
به نگارنده برسانند Fتا در چاپ های بعدی منظور گردندF.
9
10
فصل اول :مرتبت امام
قبل از هر چیز الزم است که مقام ائمه را بشناسیم .در زیارت عاشورا Fمی خوانیم "ولعن هللا أمة
دفعتكم عن مقامكم و أزالتكم Fعن مراتبكم التي رتبكم Fهللا فيها" خداوند Fمتعال کسانی که ائمه را از
مقامشان کنار زده اند و آنها را در رتبه خودشان نگذاشته اند لعن می کند .بنابراین بسیار الزم است
که بدانیم این مقام ها و مراتب چیستند Fتا خدای نخواسته ما هم چنین کاری را نکرده باشیم .این
مقامات بسیار باالتر از آنی است که معموال ما در ذهن داریم و لذا است که این احتمال بسیار زیاد
است که ما چنین کاری را کرده باشیم و یا در حال انجام آن باشیم والعیاذ باهلل بدون آنکه بدانیم مورد
لعنت خداوند متعال قرار گرفته باشیم .بنابراین ،به این موضوع Fدقت بیشتری Fرا داشته باشیم.
11
هستی که باید مردم تو را بشناسند و تو آن کسی هستی که من می خواهم .تو اشرف Fمخلوقات Fمن
هستی .به عزت و جالل خودم Fسوگند Fمی خورم Fکه اگر تو نبودی ، Fافالک (این جهانی که ما می
شناسیم) را خلق نمی کردم .هر کس که تو را دوست بدارد او را دوست دارم و هرکس که تو را
خشمگین کند من از او خشمگین می شوم.
بنابراین ،علت خلقت این جهان اصال شناخت و تکریم حضرت محمد صلی هللا علیه و آله و خاندان
گرامی ایشان است .چند نفر از ما این مسئله را می داند؟ دیگر چه رسد که برای آن نظریه ای بسازدF
و مهمتر از همه به آن عمل کند؟
مأخذ دیگر ما حدیث معروف Fکساء است .مؤمنین در سرتاسر Fعالم سعی در زنده نگهداشتن این حدیث
دارند و با خواندن آن در اجتماعات خود ،می خواهند از فوائد Fعجیبی که در انتهای آن از زبان
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم گفته شده است ،بهره وری نمایند .ولی این حدیث چه می
گوید؟ حدیث همان رازی را می گوید که در روایت فوق ذکر شد .به عبارت های خداوند Fمتعال به
مالئکۀ خویش بنگریدF:
ِیة َوال َق َمراً ِیة َوال اَرْ ضا ً َم ْدح ً ت َسما َّ ًء َم ْبن ً َفقا َل هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل یا َمالَِّئکتی َویا س َ
ُکان َسمواتیِ Fا ّنی ما َخلَ ْق ُ
مُنیراً َوال َشمْسا ً مُضِ یَئ ًة َوال َفلَکا ً ی ُدو ُر َوال َبحْ راً یجْ ریَ Fوال فُ ْلکا ً یسْ ری ِاالّ فی َم َح َّب ِة هُؤ الَّ ِء ْال َخمْ َس ِة
ت ْالکسا َّ ِء الَّ َ
ذین ُه ْم َتحْ َ
پس خدای عزوجل فرمود F:ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمان هایم براستی که من نیافریدم آسمان
بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه
کشتی در جریان را مگر بخاطر دوستی این پنج تن که زیر کساء هستند.
در قرآن هم آیه ای که مطلب فوق را تأیید می کند آیه 7از سورۀ الضحی است 1.بنابراین ،دیدگاهی
که خداوند Fبه ما عطا نموده و ما باید آن را سرلوحۀ تمام افکار و اعمال خود بنماییم این است که
اصل خلقت برای محبت به اهل بیت علیهم السالم بوده است.
1در تفسير برهان از ابن بابويه نقل كرده كه وى به سند خود از ابن جهم از حضرت رضا (عليه السالم) روايت كرده كه در مجلس مامون
فرمود :خداى تعالى به پيامبر Fگراميش محمد (صلوات هّللا عليه ) فرموده ( :الم يجدك يتيما فاوى ) ،يعنى تو يتيمى بودى خداى تعالى مردم را
دور تو جمع كرد( ،و وجدك ضاال) يعنى تو نزد قومت گم شده بودى ،فهدى يعنى قوم تو را به سوى معرفت تو هدايت نمود...
12
اینجا است که مسئلۀ دوم آشکار می شود :این دستوری است از سوی Fخداوند Fمتعال و با این دستور
خداوند مورد دومی Fرا به ما تذکر می دهد و آن منزلت و مقام این بزرگواران است.
درست است که ائمۀ اطهار علیهم السالم ظاهرا مثل ما هستند و به اصطالح می خورند Fو می خوابندF
ولی این یک تصور اشتباه است .طبق دیدگاهی که ذکر شد ،آنها علت خلقت ما هستند و با دستور
خداوند که ما باید از آنها اطاعت کنیم ،معلوم می شود که با هم فرق هایی داریم که ما باید بدان توجه
مخصوص داشته باشیم .زیرا اگر به این مسئله توجه نکنیم ،آنها را از مقامشان جابجا کرده ایم و
شامل لعنتی می شویم Fکه در زیارت عاشورا آمده است" :ولعن هللا أمة دفعتكم عن مقامكم و أزالتكم
عن مراتبكم التي رتبكم هللا فيها".
جهت شناخت بیشتر Fمرتبت امام به زیارت جامعه کبیره مراجعه می کنیم که بهترین مصدر Fبرای
شناخت این مرتبت است .عباراتی Fاز این زیارت را که در همین راستا است می آوریم Fو شرح
مختصری Fرا نسبت به آن می دهیم .خوانندگان گرامی می توانند برای بررسی بیشتر Fبه کتبی که در
شرح این زیارت نوشته شده است مراجعه کنند.
در این زیارت ،ابتدا خالصه ای از مقامات ائمۀ اطهار علیهم السالم آورده شده است:
ف ْال َمالِئکةَِ ،و َمه ِْب َFط ْال َوحْ یَ ،و َمعْ د َِن الرَّ حْ َمةِ، السَّال ُم َعلَیک ْم یا َأهْ َل َبی ِ
ت ال ُّنبُوَّ ةَِ ،و َم ْوضِ َع الرِّ سالَةَِ ،وم ُْخ َتلَ َF
َأْل َأ ُأْل ان ْالع ِْل ِمَ ،و ُم ْن َت َهیْ Fالح ِْل ِمَ ،وُأصُو َل ْال َ
ْرارَ ،ودَ عاِئ َمکر ِمَ ،وقا َد َة ا َم ِمَ ،و ْولِیا َء ال ِّن َع ِمَ ،وعَناصِ َر ا ب ِ َو ُخ َّز َ
ص ْف َو َة ُأ کان ْال ِبالدَِ ،وَأب َ ساس َة ْالعِبادَِ ،وَأرْ َ َأْل
منَ ،وسُاللَ َة ال َّن ِب َ
یینَ ،و َ یمانَ ،و َمنا َء الرَّ حْ ِ ْواب اِإْل ِ یارَ ،و َ ا ْخ ِ
ِینَ ،و َرحْ َم ُة هّللا ِ َو َب َرکا ُته؛
ِیر ِة َربِّ ْالعالَم َ
ِینَ ،وعِ ْت َر َة خ َ ْالمُرْ َسل َ
سالم بر شما ای اهل بیت نبوّ ت
و جایگاه رسالت
و عرصه رفت وآمد فرشتگان
و مرکز فرود Fآمدن وحی
و معدن رحمت
و خزانه داران علم
و دارای نهایت بردباری
و ریشه های کرم
و رهبران امّت ها
و سرپرستان نعمت ها
و بنیادهای Fنیکان
و استوانه های خوبان
و سیاستمداران بندگان
و پایه های کشورها
و درهای ایمان
13
و امینان خدای رحمان
و چکیدۀ پیامبران
و برگزیدۀ رسوالن
و عترت بهترین گزیدۀ پروردگار Fجهانیان
که رحمت و برکات خدا بر شما باد؛
با نگاهی به موارد Fفوق در می یابیم که نه فقط این ذوات دارای ارزش های عالی مرتبتی چون عترت
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و جایگاه رسالت و معدن رحمت و ریشه های کرم و عرصه رفت
وآمد فرشتگان می باشند بلکه پُست هایی را نیز خداوند متعال برای ایشان مقرر کرده است .کارهاییF
مثل محل فرود Fآمدن وحی ،رهبری امّت ،سرپرستی نعمت ها ،و سیاستمداری Fاز جملۀ این مقامات
است.
امام هادی علیه السالم در مقطعی دیگر کارهای بیشتری Fرا که خداوند برای این ذوات مقدسه معین
نموده است را بیان می نماید:
َو َرضِ یک ْFم ُخلَفا َء فِی َأرْ ضِ هَِ ،وح َُججا ً َعلَی َب ِری ِتهَِ ،وَأ ْنصاراً Fلِدِی ِنهَِ ،و َح َف َظ ًة لِسِ رِّ هَِ ،و َخ َز َن ًة لِع ِْل ِمهَِ ،ومُسْ َت ْودَ عا ً
ش َهدا َء َعلَی َخ ْلقِهَِ ،وَأعْ الما ً لِعِبا ِدهَِ ،و َمناراً فِی ِبال ِدهَِ ،وَأ ِداَّل َء لِحِک َم ِتهَِ ،و َت َرا ِج َم ًة ل َِوحْ یهَِ ،وَأرْ کاناً Fلِ َت ْوحِی ِدهَِ ،و ُ
َعلَی صِ َراطِ ِه؛
و شما را برای جانشینی در زمینش پسندید (توجه کنید که فقط ائمۀ اطهار Fخلیفة هللا هستند)
1
و دالیل محکمی بر مخلوقاتشF
و یاورانی Fبرای دینش
و نگهبانانی Fبرای رازش
و خزانه دارانی Fبرای دانشش
و محل نگهداری Fحکمتش
و مفسّران وحی اش
و پایه های یگانه پرستی اش (توحید فقط از این طریق Fبدست می آید)
و گواهانی Fبر خلقش
و پرچم هایی برای بندگانش
و مراکز نوری Fدر سرزمین هایش
و راهنمایانی Fبر راهش
1اصال خداوند متعال شناخت ائمه را در ذات ما قرار داده است .مثال پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم نسبت به امام حسین علیه
االسالم می فرمایند :أن للحسین فی بواطن المؤمنین Fمعرفة مكتومة .مؤمنین در باطن خودشان یک معرفت مخصوصی نسبت به امام حسین
علیه السالم دارند - .بحار االنوار ،ج ، 43ص 272
14
پس بسیار طبیعی است که اگر ما به این مراکز فهم و رسیدن به خداوند و درهای ایمان مراجعه نکنیم
فقط خود را گمراه کرده ایم .و این نیز بر اهمیت مرتبت امام می افزاید Fهمانگونه که در عبارات زیر
آمده است:
ص ُر فِی َح ِّقک ْم زاه ٌِقَ ،و ْال َح ُّق َم َعک ْم َوفِیک ْFم َو ِم ْنک ْم َو مار ٌقَ ،والاَّل ِز ُم لَک ْم الح ٌِقَ ،و ْال ُم َق ِّ َفالرَّ اغِ بُ َع ْنک ْم ِ
ِیراث ال ُّنب َُّو ِة عِ ْندَک ْمَ ،و ِإیابُ ْال َخ ْل ِق ِإلَیک ْمَ ،وحِسا ُب ُه ْم َعلَیک ْمَ ،و َفصْ ُل ْالخِطا ِ
ب ُ ِإلَیک ْمَ ،وَأ ْن ُت ْم َأهْ لُ ُه َو َمعْ ِد ُنهَُ ،وم
آیات هّللا ِ لَدَیک ْمَ ،وعَزاِئ ُم ُه فِیک ْمَ ،و ُنو ُرهُ َوبُرْ ها ُن ُه عِ ْندَک ْمَ ،وَأمْ ُرهُ ِإلَیک ْمَ ،منْ واالک ْم َف َق ْد والَی هّللا َ، عِ ْندَک ْمَ ،و ُ
ض هّللا ََ ،و َم ِن اعْ َت َ
ص َم ِبک ْم َف َق ِد ضک ْم َف َق ْد َأب َْغ َ
َو َمنْ عاداک ْم َف َق ْد عادَی هّللا ََ ،و َمنْ َأ َحبَّک ْم َف َق ْد َأ َحبَّ هّللا ََ ،و َمنْ َأب َْغ َ
ص َم ِباهّلل ؛ اعْ َت َ
پس روگرداندن از شما انسان را از دین خارج می کند و مالزمت شما ما را به سرانجام( Fخیر) می
رساند .کوتاهی کننده در ح ّقتان قرین نابودی Fاست (زیرا) حق همراه شما و در (افکار و اعمال) شما
و (خالصه) از شما و به سوی Fشماست .شما اهل حق و سرچشمه آن هستید و میراث نبوّ ت نزد
شماست و بازگشت خلق به سوی شما و حسابشان با شماست و سخن جدا کننده حق از باطل نزد
شماست ،آیات خدا پیش شما و تصمیمات قطعی اش در شما و نور و برهانش نزد شماست و امر او
متوجه شماست ،آن که شما را دوست داشت ،خدا را دوست داشته و هر که شما را دشمن داشت خدا
را دشمن داشته و هر که به شما محبّت ورزید به خدا محبت ورزیده و هرکه با شما کینه توزی Fنمود،
با خدا کینه ورزی Fنموده است و هرکه به شما چنگ زد ،به خدا چنگ زده است؛
به به از این مقامات عالی .ولی موضوع Fاز این هم زیباتر است .ما گواهی می دهیم که این شأن و
مقام در حدی است که درودهای Fما بر شما و آنچه که خداوند ،ما را بر والیت شما مخصوص
داشت( ،در واقع) مایۀ پاکی خلقت ما و طهارت برای جان ما و تزکیه برای وجود ما و کفارۀ گناهان
هار ًة َأِل ْنفُسِ نا،
صال َتنا َعلَیک ْمَ ،و َما َخصَّنا ِب ِه مِنْ ِوالیتِک ْم ،طِ یبا ً ل َِخ ْلقِناَ ،و َط َ
ما قرار داده استَ :و َج َع َل َ
وبنا .این درجه ای که خداوند برای معصومین قرار داده است بس رفیع Fاست ار ًة ل ُِذ ُن ِ َو َت ْز ً
کیة لَناَ ،وک َّف َ
زیرا همین که ما به آنها توجه نماییم و یا بر آنها صلوات فرستیم Fو یا از آنها اطاعت نماییم ،نه فقط
فکر و قلب ما را پاک می نماید بلکه بدن مادی ما را نیز نیک می گرداند .و بیشتر از آن ،ما را
پاکتر و آماده تر برای ورود به بهشت می نماید.
بنابراین ،طبیعی است که مراتب ائمه علیهم السالم از باالترین مراحلی است که بتوانیم آن را تصورF
کنیم .زیرا اصل خلقت برای همین بوده است .دیدگاهی Fرا که قبال به آن اشاره داشتیم به یاد دارید؟
هدف خلقت محبت به اهل بیت علیهم السالم است .بنابراین ،تمام طبقات دنیا باید از این مقام و
مرتبت آشنایی Fپیدا کنند و بدان اذعان نمایند.
یث اَل ْیل َح ُق ُه
ِینَ ،ح ُ ت ْالمُرْ َسل َ ینَ ،وَأرْ َف َFع َ
دَرجا ِ ف َم َح ِّل ْالمُکرَّ م َ َأ
ِینَ ،و عْ لَی َم ِ
ناز ِل ال ُم َقرَّ ِب َ َف َبلَ َغ هّللا ُ ِبک ْم َأ ْش َر َ
یط َم ُع فِی ِإ ْد َراک ِه طا ِمعٌَ ،ح َّتی اَل ی ْب َقی َملَک ُم َقرَّ بٌ َ ،واَل َن ِبی ساب ٌقَ ،واَل ْ فاِئقَ ،واَل یسْ ِبقُ ُه ِ
الح ٌِقَ ،واَل یفُوقُ ُه ٌ
یقَ ،واَل َش ِهی ٌدَ ،واَل عالِ ٌمَ ،واَل جا ِهلٌَ ،واَل َدنِیَ ،واَل فاضِ لٌَ ،واَل مُْؤ ِمنٌ صالِحٌَ ،واَل فا ِج ٌر مُرْ َسلٌَ ،واَل صِ ِّد ٌ
مْرک ْمَ ،وعِ َظ َم َأ طالِحٌَ ،واَل َجبَّا ٌر َعنِی ٌدَ ،واَل َشیطانٌ َم ِری ٌدَ ،واَل َخ ْل ٌق فِیما َب َ
ین ذلِک َش ِهید ِإاّل َعرَّ َف ُه ْFم َجاللَ َة ِ
ف َم َحلِّک ْم َو َم ْن ِزلَتِک ْFم عِ ْندَ هُ، ورک ْمَ ،وصِ ْد َFق مَقاعِ دِک ْمَ ،و َث َ ْأ
بات َمقامِک ْمَ ،و َش َر َ َخ َط ِرک ْمَ ،وک َب َر َش نِک ْمَ ،و َتما َم ُن ِ
ب َم ْن ِزلَتِک ْم ِم ْنهُ؛
ص َتک ْم لَدَیهَِ ،وقُرْ َ
َوکرا َم َتک ْFم َعلَیهَِ ،وخا َّ
خدا شما را به شریف ترین جایگاه گرامیان و برترین منازل مقرّبان و رفیع Fترین درجات فرستادگان
برساند ،چنان که از پی رسنده ای به آن نرسد و باال رونده ای به آن راه نیابد و سبقت گیرنده ای از
آن پیشی نجوید و طمع کننده ای در یافتن آن طمع نورزد ،از آنجا که باقی Fنمی ماند ملک مقرّبی و نه
15
پیامبر مرسلی و نه ص ّدیقی و نه شهیدی و نه دانایی و نه نادانی و نه پستی و نه واالیی و نه مؤمن
شایسته ای و نه فاجر بدکاری و نه گردنکش لجوجی و نه شیطان نافرمانی Fو نه خلق دیگری Fکه در
این میان گواه باشد مگر اینکه خدا بر آنان بشناساند جاللت امر شما و عظمت مقام و بزرگی Fشأن و
کامل بودن نور و درستی مسندها و ثابت بودن مقام و شرافت موقعیت Fو منزلت شما را نزد خویش و
کرامتتان را بر او و خصوصیتی Fکه نزد او دارید و نزدیکی مقامی که نسبت به او برای شماست– .
خالصۀ کالم اینکه خدا خواسته در انتهای خط همه بفهمند که اهل بیت اطهار علیهم السالم براستی چه
گوهرهایی Fبوده اند .ولی آیا بهتر نیست که ما آن را حاال بدانیم و از آن بهره ببریم تا اینکه در آخرت
بفهمیم و جزای بی توجهی و نادانی و بی احترامی به این ذوات پاک را در آتش جهنم بچشیم؟
و در انتهای زیارت امام هادی علیه السالم ،مقام ائمه علیهم السالم را چنین خالصه می نماید:
ض َع ک ُّلِطاعتِک ْمَ ،و َخ َ ِینَ ،طْأ َطَأ ک ُّل َش ِر ٍF
یف لِ َش َرفِک ْمَ ،و َب َخ َع ک ُّل ُم َتکب ٍِّر ل َ ت َأ َحداً م َِن ْالعالَم َ
آتاک ُم هّللا ُ َما لَ ْم یْؤ ِ
فاز ْالفاِئ ُز َ َّار لِ َفضْ لِک ْمَ ،و َذ َّل ک ُّل َشی ٍء َلک ْمَ ،وَأ ْش َر َق ِ َأْل
ون ِب ِوالیتِک ْمِ ،بک ْم یسْ َلک ِإلَی ورک ْمَ ،و َ ت ا رْ ضُ ِب ُن ِ َجب ٍ
ُأ
منِ ،بَأ ِبی َأ ْن ُت ْم َو مِّی َو َن ْفسِ ی َوَأهْ لِی َو َمالِی ،ذِکرُک ْم فِی وانَ ،و َعلَی َمنْ َج َح َد ِوالی َتک ْم َغ َ
ضبُ الرَّ حْ ِ الرِّ ضْ ِ
َأْل َأْل َأْل
واحَ ،وَأ ْنفُسُک ْFم فِی ال ُّنفُ ِ
وس، َأ َأ
ینَ ،و سْ ماُؤ ک ْم فِی ا سْ ما ِءَ ،و جْ سا ُدک ْFم فِی ا جْ سادَِ ،و رْ واحُک ْم فِی ا رْ ِ
الذاکر َ َأ
َّ ِ
ثارَ ،وقُبُورُک ْم فِی ْالقُبُور؛ َوآثارُک ْFم فِی اآْل ِ
خدا آنچه به شما عنایت کرده به احدی از جهانیان مرحمت نفرموده ،هر شرافتمندی Fدر برابر FشرفF
شما سر به زیر انداخته و هر متکبّری Fدر مقابل طاعت شما گردن نهاده و هر جبّاری نسبت به برتریF
شما فروتن Fگشته است و هر چیزی برای شما خوار شده است و زمین به نورتان روشن گشت و
رسیدگان به والیت شما رستگار شدند ،با شما راه به سوی بهشت را می توان پیمود .خشم حضرت
رحمان بر کسی است که منکر والیت شما شود ،پدر و مادر و جان و اهل و مالم فدای شما باد ،یاد
شما در قلوب یادکنندگان و نامتان در نام ها و تن هایتان در تن ها و ارواحتان در ارواح و جان
هایتان در جان ها و آثارتان در آثار و قبرهایتان در قبرهاست – .یعنی از هرچیز ،بهترین آن را
دارید.
16
است وامام در سنینی که هنوز به امامت نرسیده اند ،ممکن است مثل ما باشند و این دید خاص انسان
شناسی امام را نداشته باشند .راوی این حدیث از میثم تمار نقل می کند که او گفت :من حقیقتی شدنیF
را به تو می گویم و آن اینکه به حج می روم و وقتی برگشتم Fابن زیاد مرا در قادسیه دستگیر Fمی کند
و پس از توهین به من ،من می گویم که راستی امیرالمؤمین علی علیه السالم تو را بهتر از امام
حسن علیه السالم می شناخت .زیرا وقتی Fکه با دِرة (تازیانۀ کوچکی که برای تأدیب به کار برده می
شده) بر سر تو زد ،حسن گفت :پدر او را نزن ،او از محبین شما است و دشمنان شما را دشمن
دارد .امام علیه السالم فرمودند :ای پسرم Fساکت شو! من او را بهتر از تو می شناسم .به خدا قسم که
او دوست دشمن تو و دشمن دوستان تو خواهد بود .میثم ادامه می دهد که چگونه مصلوب می شود و
1
برای اولین بار در اسالم بر دهان من افسار می زنند.
موردی دیگر شبیه به این را اینبار از امام حسین علیه السالم می بینیم .در یکی از جنگ ها (احتماال
جنگ جمل بوده باشد) ،امام حسین علیه السالم دشمن را به مبارزه می خواند .امیرالمؤمنین علیه
السالم بعدا متوجه می شوند و می فرمایند F:اگر بار دیگر اینکار را تکرار کنی ،تو را توبیخ می
کنم 2.یعنی کار امام حسین علیه السالم در جوانی دارای اشکالی بود که ایشان با همۀ مقام عالی
خویش متوجه آن نشدند Fو پدر بزرگوارشان که امام بودند ،ایشان را به این خطا توجه دادند.
راوی نقل می کند که در سامراء بودم و دیدم که امام حسن عسكرى علیه السالم در جمعی که به
درگاه خلیفه می رفتند ، Fپیاده می رفت و لباس ایشان شکاف برداشته بود و رنگ و روی ایشان نیز
تغییر کرده بود .من از اینکه ایشان خسته شده بودند ناراحت شدم و متعجب گشتم که امام با آن مقامی
که دارد ،چرا به این زحمت افتاده است؟ شب هنگام ،ایشان را در خواب دیدم و به من فرمودند (در
عبارت امام چندین نکته مندرج بود که ما آنها را با نمره گذاری جدا کردیم):
موضوع Fرنگ صورت بخاطر آزمایشی Fاست که خداوند Fاز خلق خود می نماید. () 1
این آزمایش عبرتی است برای آگاهان () 2
گناهی بر کسی که مورد Fاین آزمایش ها قرار می گیرد ،وجود Fندارد () 3
3
ما مانند دیگر مردم نیستیم که خسته شویم () 4
ما از خداوند Fپایداری در راه دین را خواستاریم Fو در خلقت خداوند فکر می کنیم .چه در () 5
این زمینه جای فکر کردن بسیاری است.
4
بدان که کالم ما در خواب همانند کالم ما در بیداری است. () 6
چنانچه مالحظه می نمایید ،امام در موارد )4( Fو ( )6خصوصیات خاصی را برای امام ذکر می
نمایند که برای دیگران نیست .در موارد دیگر ،انسانها هم با امام شریکندF.
در توقیعی از امام حسن عسکری علیه السالم آمده است ... :ما به شکر خدا و نعمت او ،دلمان بر
دوستدارانمان می سوزد F.و از اینکه خداوند بر آنها نعمت هایش را فراهم می کند خوشحال می شویم.
...و بهترین نعمت این است که به بهشت روید ... .شما در مواردی Fدر قبل و حتی اآلن کارهاییF
کرده اید که چندان جالب نبوده است ... .و چه آیتی بزرگتر Fاز حجت خدا است که امین او در زمین و
شاهد او بر مردم Fاست .به کجا می روید؟ مانند حیوانات بر رو افتاده اید و از حق روی گردان! به
باطل ایمان می آورید و به نعمت خدا کافر می شوید ... .وقتی که خداوند چیزهایی Fرا بر شما حالل و
1رجال الكشي ،ص ، 82 :ح – 138روایت 2301
2كافي ،ج ، ٥ص ، ٣٥ح – 1روایت 2505
3با اینکه راوی ،این روایت را بیشتر به خاطر این احساسش نقل کرده و اینکه امام علیه السالم آن را قبول ندارند ،به نظر می آید نمی
توان آن را اطالق داد زیرا در روایات متعدد دیگری حکایت از خستگی اهل بیت Fآمده است .لذا ممکن است مراد چیز دیگری بوده باشد.
4رجال الكشي ،ص ، 574ح – 1087روایت 2105
17
حرام کرد ،اینکار را برای احتیاجی نبود که از شما داشت .بلکه جهت رحمتی بود که برای شما می
خواست 1.تا ناپاک از نیک جدا گردد و خداوند آنچه را که در سینه هایتان هست آزمایش کند .و با
یکدیگر برای رسیدن به خیرات مسابقه دهید ... .و اگر پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله و خاندان
گرامی او نبود مثل حیوانات حیران بودید( ... .از جملۀ دستوراتی که در احکام دین برای شما
گذاشت) بر ائمۀ شما برای شما حقوقی گذاشت که باید آنها را ادا نمایید .تا بقیۀ امور بر شما حالل
گردد ... .پس هرکس بر ادای این حقوق بخل ورزد ،همانا بر خود بخل ورزیده است( .ولی چه کنیم
که حرف ما را گوش نمی دهید) ...خداوند بر ضعف شما و عدم صبرتان بر آنچه پیش روی دارید
رحم نمود و دعای مرا نسبت به شما استجابت کرد .و کارهای شما را به دست ما اصالح نمود .سپس
ضمن تأکید بر ترس داشتن از خدا ،برنامۀ بعضی وکال و نحوۀ پرداخت وجوهات به آنها را شرح
2
می دهند.
در روایتی Fاز امام صادق علیه السالم می بینیم که ایشان تأکید بر فرق Fبین امام و شیعه می گذارند .ما
متاسفانه عادت کرده ایم که رئیس ما یکی از ما است .بخصوص در این ایام که انتخابات یک أمر
طبیعی است .لذا کسی که رئیس می شود قبال یکی از ما بوده که حاال رئیس شده .همین! نتیجۀ این
تصور این است که گاهی حرف رئیس را گوش می دهیم و گاهی نه .اما در مورد امام اینطور Fنیست.
او برگزیدۀ خداوند Fمتعال است و دستورات امام دستور خدا است .نباید لحظه ای از آن سرپیچی Fکنیم.
لذا امام صادق در این روایت می فرمایند :گروهی فکر می کنند که من امام آنهایم .بخدا من امام آنها
نیستم .خدا لعنتشان کند .هرچه به آنها راز گفتیم ،آنرا افشا نمودند F.وقتی می گویم Fچنان ،می گویند
3
منظورش چنین بوده است( .بدانید) من امام کسی هستم که مرا اطاعت کند.
ولی فرق اساسی امام با ما در استفادۀ ایشان از روح القدس است .چیزی که باعث می شود حتی در
خواب و یا با فاصله های بسیار زیاد هم متوجه دنیای اطراف باشند و اینکه ما چه می کنیم .در جلد
اول کافی بابی است بنام ارواحی که در انبیاء و اوصیاء است .یک روایت آن چنین است:
خداوند در آنها پنج روح را گذاشته است .بوسیلۀ روح القدس اشیاء را می شناسند( Fعامل شناخت و
علم ،روح القدس است که فقط نزد اهل بیت می باشد) .بوسیلۀ روح االیمان (که نزد مؤمنین است)
از خداوند می ترسند .بوسیلۀ روح القوة (که نزد غیر مؤمنین است) بر اطاعت از خدا کمک می
4
گیرند .و بوسیلۀ روح شهوة میل به اطاعت خدا دارند و بوسیلۀ روح حرکت رفت و آمد می کنند.
طبق این روایات ،همانطور Fکه نباتات با حیوانات در روح حرکت متفاوت هستند و تأثیر این روح را
در فرق Fبین آنها می بینیم ،همینطور Fبین حیوانات و انسانهای اولیه هم در روح شهوت است .فرقF
بین انسان های اولیه با انسانهای عاقل در روح القوة است که آنها را به راه درست هدایت می کند.
ولی روح ایمان است که بین مؤمنین و مسلمین فرق می گذارد و ما می دانیم که این فرق چقدر زیاد
است .بخصوص در روز Fقیامت این فرق خود را به خوبی نشان می دهد .حال با این قیاس ،ببینیدF
فرق بین ماها و ائمه علیهم السالم که روح القدس را دارند چقدر زیاد است .آنها حقیقت را می بینند و
ما چیزی (شاید سایه ای ) از حقیقت را .این فرق اساسی Fبین ما و ائمۀ اطهار علیهم السالم است.
1در این عبارات می بینیم که امام علیه السالم علت ایجاد شرایع الهی را ذکر می نمایند
2رجال الكشي ،ص ، 575 :ح – 1088روایت 2106
3رجال الكشي ،ص ، 301ح – 539روایت 2107
4بصائر الدرجات ص - 132روایت - 2508همچنین دو روایت دیگر در این زمینه را مالحظه نمایید :بحار االنوار ،ج ، 25ص 54
(روایت )2506و بصائر الدرجات ،ص ( 132روایت )2507
18
همانطور Fکه ما باید ائمۀ اطهار را در جایگاهی که شأن آنها است بگذاریم ،همینطور Fاست توجه به
جایگاه دشمنان دین .عدم توجه به اختالف بی نهایتی Fاین دو جایگاه است که منافقان را تغذیه می
نماید.
روزی کمیت شاعر وارد مجلس امام صادق علیه السالم می شود Fو شعری را می خواند .سپس از
امام نسبت به دو نفر (خلفای اول و دوم) سؤال می کند .امام از حالت تکیه به نشستن رسمی تغییر
حالت می دهند و می فرمایند :هیچ خونی در اسالم ریخته نشد و هیچ مال حرامی کسب نشد و هیچ
ازدواج حرامی صورت نپذیرفت مگر آنکه گناه آنها تا روز ظهور Fقائم برگردن این دو است .و ما
بنی هاشم دستور Fمی دهیم به بزرگ و کوچک خود که این دو را لعن بفرستند Fو از آنها تبری
1
بجویند.
رجال الكشي ،ص ، 206ح – 363بحار االنوار ج 47ص ، 323ح - 17روایت 2108 1
ترجمۀ فارسی این لغت را می توان پیشمرگان (فدائیان) جنگی دانست. 3
19
نرفت ،مگر اینکه پیامبر قوم خود یا پیامبر بالد خود و یا پیامبر Fنفس خویش شده بود و شما به منزلۀ
1
همانها هستید ،جز اینکه شما پیغمبر نیستیدF.
کارهای شخصی
هر روز که از خواب بیدار می شویم بهتر است پس از ذکر بسمله و توکل بر خداوند به تک
تک اهل بیت علیهم السالم ،سالم برسانیم.
در اذان و اقامه أشهد أن علیا ولی هللا را اضافه کنیم.
بعد از نماز نافله صبح و قبل از نماز صبح 100 ،مرتبه صلوات بفرستیمF.
بعد از هر نماز تسبیح حضرت زهرا سالم هللا علیها را بفرستیم.
در قنوت نماز دعای اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن را بخوانیمF.
زیارت عاشورا Fرا هر روز Fبخوانیم.
تا بتوانیم Fصلوات بفرستیم Fو برای تعجیل در فرج امام زمان عجل هللا فرجه الشریف Fدعا کنیم.
فقط به احکامی که از طریق اهل بیت علیهم السالم رسیده است عمل کنیم.
دائما برای حل مشکالت دینی و دنیوی خود به امام توسل کنیم.
در طول شب ،هروقت که بیدار می شویم سالمی به امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف
بدهیم.
کارهای خانوادگی
در ایام عید و والدت ائمه ،جشن بگیریم Fو به کودکان هدیه دهیم.
خانواده را جمع کنیم و به آنها معارف Fاهل بیت علیهم السالم را بیاموزیمF.
در ایام وفیات ائمه مجالس روضه خوانی ترتیب دهیم.
بر دیوارهای خانه روایات ائمه و یا کارهای Fهنری جهت بزرگداشت معصومین نصب کنیم.
کودکان را واداریم Fروایات Fائمه را حفظ نمایند.
برای حل مشکالت خانوادگی Fو همچنین هدایت اعضای خانواده به ائمه توسل کنیم.
کارهای اجتماعی
در مراسم Fدینی جشن های عمومی ترتیب دهیم و یا حداقل در این جشن ها خدمتی بنماییم.
در این مراسم لباس نو بپوشیم Fو مظاهر خوشحالی Fرا ابراز کنیم.
20
در وفیات Fلباس مشکی پوشیده و ابراز تأسف و ناراحتی FبنماییمF.
به زیارت ائمه برویمF.
وقتی نام مبارک پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله برده می شود با صدای بلند صلوات
بفرستیم.
کارهای نیک اجتماعی را بنام امام انجام دهیم.
جلسات عمومی توسل به ائمه و زیارت از راه دور را داشته باشیم.
کارهای حکومتی
همیشه به یاد داشته باشیم که امام و رهبر امت ،امام تعیین شده توسط خداوند Fمتعال است .لذا
با امام زمان (عج) اقال به عنوان رئیس یک دولت در تبعید معامله داشته باشیمF.
همیشه جهت ظهور حضرت دعا کنیم و هرچه در توان داریم جهت آماده سازی دولت ایشان
اقدام نماییم .تربیت افراد Fصالح و کارآمد از جملۀ این اقدامات است.
این ما هستیم که باید به سوی Fامام حرکت کنیم .بنابراین ،به عبارتی این امام است که منتظر
است که ما حرکت کنیم .ولی تمام حرکت های ما باید داخل چهارچوب دینی باشد و هرگونه
خالفی ولو کوچک موجب آزار و اذیت امام و احتماال تأخیر در ظهور Fاست .در این زمینه
در فصل های آینده بیشتر بحث شده است.
خالصه این فصل چنین می شود که ما امام را نه فقط یک رهبر بلکه علت وجودی خود بدانیم .اگر
هدایتی را می خواهیم ، Fاگر آخرتی را می خواهیم و حتی اگر دنیای خوبی را می خواهیم تنها و تنها
از طریق Fاین ذوات مقدسه به دست می آید و بس .اگر این نکته جوهری را در تمام زندگی و
کارهایی که انجام می دهیم ویا می خواهیم انجام دهیم در نظر بگیریم ،انشاءهللا زندگی پر سعادتی را
خواهیم داشت هرچند که در سختی و بال باشد.
فهرست كتابهای "تكاليف االنام فی غیبة االمام" و "مكيال المكارم فی فوائد الدعاء للقائم" وظايف شيعه
در زمان غيبت را آورده است.
21
22
فصل دوم :امام رحمة للعالمین
در فصل پیش شاید زندگی Fسخت و بسیار مقیدی را برای خود ترسیم نمودیم F.هرکسی طاقت چنین
زندگی ای را ندارد .در این فصل می خواهیم انتهای دیگر طیف زندگی را ترسیم Fکنیم و آن برخورد
خداوند متعال است با ضعیف ترین نفس های انسانی .در فصل گذشته به باال نگاه کردیم و به مراتب
ائمه علیهم السالم نگریستیم .در این فصل می خواهیم به پایین نگاه کنیم و وضعیت Fانسان ها و
بخصوص نوع ضعیف و پست آنها را بررسی Fنماییم .برای اینکار ابتدا نگاهی به روایات طینت
انسان ها می اندازیم Fتا اصل خلقت انسان را از دیدگاه الهی ببینیم.
23
امیرالمؤمنین علی علیه السالم در خطبه ای فرمودند :1الناس ثالثة فعالم ربانی Fو متعلم علی سبیل نجاة
و همج رعاع .مردم سه دسته اند:
یک دسته علمای ربانی هستند .نسبت به این گروه در فصل سوم بحث می شود .دسته دوم متعلمان
هستند ،شاگردان آنها هستند ،کسانی که از آنها استفاده می کنند .نسبت به این گروه نیز در بخش دوم
فصل سوم بحث خواهد شد.
دسته سوم مردمان "همج رعاع" هستند که طبق تعریف ایشان کسانی هستند که با مختصر وزش بادی
تکان می خورند Fو از جا به در می روند .مشخصۀ چنین افرادی چنین است که اینها از نور علم
2
پرتوی نگرفته اند و به پایگاه محکمی هم تکیه ندارندF.
میدانیم که صحنههای زندگی Fهیچگاه از فریب و تبلیغات کاذب خالی نیست .مردم ساده لوح خیلی
زود فریب اکاذیب را می خورند و تبلیغات فریبنده ،آنها را از مسیر صحیح منحرف Fمیسازد که
اغلب رهبران الهی با این مشکل مواجه بودهاند .توده مردم در معرض خطر حمله دشمن بوده و خیلی
زود به دام دشمن میافتادهاند Fو غالبا ً در حال تزلزل به سر بردهاند و به همین جهت ،دشمن همیشه
حداکثر استفاده را از آنان می کند .لذا نکتهای که امام علیه السالم در خطبۀ مذکور Fبه آن توجه
میدهند ،این است که گوش به فرمان عالمان ربانی Fبدهند.
امام علیه السالم شش ویژگی زیر را برای عوام و ساده لوحان ذکر کرده است:
– ۱کلمۀ همج (مگس ُخرد) را به جهت حقارت و بی ارزش بودن آنها برای آنان استعاره آورده
است.
– ۲آنان را به ساده لوح بودن و تازه کاری معرفی Fکرده است؛ زیرا این دو صفت ممکن است از
نادانی سرچشمه گرفته باشند.
– ۳پیرو هر صدایی Fبودن ،به مالحظه شباهت داشتن به گوسفندان در غفلت و نادانی.
– ۴این توصیف که آنان با هر بادی روانند ،کنایه از ناتوانی Fایشان در ثبات و عدم پایبندی Fبه یک
مذهب و مرام است.
– ۵آنان از پرتو دانش ،روشنی Fکافی نمی گیرند؛ یعنی ایشان در تاریکی جهل به سر میبرندF.
– ۶آنان به پایه ای استوار Fپناه نجستهاند؛ پایۀ استوار ،کنایه از عقاید بر حق و یا دلیل و برهانیF
است که بتوان در رفع گرفتاریهای Fآخرتی بر آن تکیه کرد.
در حقیقت امیرالمؤمنین علی علیه السالم در تشویق دانش اندوزی و ارتقاء سطح دانش ،مردم را
سفارش کرده است ،چرا که دانش عالوه بر روشنگری و شناخت سره ازناسره امتیازهای Fویژهای
برای صاحب آن ایجاد می کند که هرگز ثروت و اموال نمی تواند ایجاد کند.
ولی این طبقه ویژگی Fهای دیگری را همزمان دارند:
– 1بنده های خدا هستند.
– 2رعیت امام اند و همه این حدیث شریف Fرا به یاد داریم که کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته.
24
– 3طبقه ای که ما نسبت به آنها صحبت می کنیم از همه چیز مهمتر محب اهل بیت هستند.
گاهی بنظر Fمی رسد که این طبقه فقط درد سر هستند و چیزی ندارند و یا اقال متوجه چیزی نیستند.
ولی اینطور نیست .این طبقه بهتر از رهبران خود به محبت ائمۀ اطهار پایدار بوده اند .دلیل سادۀ آن
این است که در طول 25سال خانه نشینی امیرالمؤمنین ، Fبه ظاهر ایشان نتوانستند Fبرای خود تبلیغ
کنند و به اصطالح ،قلم در دست ا ُ َبی بن کعب و ابوهریره بود .ولی پس از فقط چهار سال حکوم ِ
ت
سخت و مشکل عدالت امیرالمؤمنین ،وقتی Fمعاویه سردار Fخونخواه خود بسر بن ارطأة را به سویF
یمن فرستاد ،دستور Fداد که هرکه محب علی باشد را بکشد .او نیز چنین کرد .ابتدا نمایندۀ او قبل از
ورودش به هر منطقه ،به آنجا می رفت و می پرسید این مظلومی که دیروز کشته شد (یعنی عثمان)
چگونه آدمی بود؟ اگر می گفتند مظلوم کشته شد متعرض او نمی شدند ،اما اگر جواب می دادند او
مستوجب قتل بود ،آنها را می کشتند 1.از این خبر چنین استنباط Fمی شود که مردم می توانستند Fنظر
خود را عوض کنند ولی 30هزار نفر چنین کاری را نکردند و حاضر شدند که کشته شوند Fولی
دست از محبت علی علیه السالم برندارند .2با اینکه این ظلم دل شیعه را به درد می آورد ،ولی در
عین حال ،این یک موفقیت محسوب می شود .طبقه ای که علم نداشتند و امام را چندان نمی شناختند
ولی عاشق او بودند Fو حاضر بودند Fجان خود را در راه محبت او از دست بدهند.
25
بطور مثال امام هادی علیه السالم در داستانی Fکه به یک مسیحی Fکمک کردند Fفرمودندَ F:یا یُوسُفُ ِإ َن
ُون َأنَّ َواَل َی َت َنا اَل َت ْن َف ُع َأ ْم َثالَکَ َک َذبُوا َو هَّللا ِ ِإ َّن َها لَ َت ْن َف ُع َأمْ َثالَکَ .1ای یوسف( Fنام آن مسیحی)
أ ْق َواما ً َی ْز ُعم َ
بعضی ها فکر می کنند که والیت و دوستی ما به درد امثالی مثل تو (که مسیحی Fهستی و نه فقط
امامت ما بلکه اسالم را قبول نکرده ای) نمی خورد .آنها دروغ Fمی گویند .دوستی Fما به درد افرادیF
مثل تو نیز می خورد.
ِين
2
اضافه بر تصریح قرآن که به پیغمبر اكرمصلی هللا علیه و آله و سلم می فرمايدَ :و َما َأرْ َس ْل َن َ
اك ِإاَّل َرحْ َم ًة لِّ ْل َعالَم َ
روایاتی Fدر همین مضمون داریم .اضافه بر ایشان ،امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف نیز با
این صفت نامیده شده اند .اما این وصف رحمة للعالمین ،قابل اسناد به حضرت علیعلیه السالم و بقیه ائمۀ
اطهار نیز می باشد ،چون حضرت علیعلیه السالم هم مانند پیامبرصلی هللا علیه و آله و سلم مظهر اتم اسماء و صفات
خداوند می باشد و در مقام وجودی نیز منبع خیر و رحمت برای همۀ عالمیان است .البته جهت رفع
شبهه باید ذکر نماییم که الزمۀ رحمة للعالمین بودن این است که عده ای که مانع برای رسیدن جهانیان
به خیر و سعادت هستند از میان برداشته شوند ،یعنی تحقق عملی و به فعلیت رسیدن رحمت نسبت به
جهانیان برداشتن موانع و افراد مزاحم نیز هست .آنچه که در این کتاب مورد توجه ما است این است
که میدان عمل معصومین علیهم السالم تمام مخلوقات خداوند را شامل می شود که ماورای Fشیعه ،
محبین اهل بیت ،مسلمانان ،جامعۀ انسانی در طول تاریخ ،حیوانات و جمادات و غیره می شود.
طبیعی است که درجات توجه حضرات به این مخلوقات مختلف است .ولی این توجه و مسئولیت بیش
از آنی است که ما فکر می کنیم .در کتاب كمال الدين و تمام النعمة روایتی از امام باقر علیه السالم
آمده است که به نکتۀ عجیبی اشارت دارد .در این روایت امام می فرمایند 3که خداوند متعال زمین را
از عالمی خالی نمی گذارد Fکه خرابکاری Fهای مردم را تصحیح نکنند .در این روایت اشاره به کل
انسانها شده است و نه شیعیان مخلص .امام می فرماید که اگر اینکار امام (تعبیر عالِم در روایت)
نباشد کارهای مردم به هم می خورد F.کار امام ،کم کردن زیاده روی Fها و زیاد کردن کم روی های
ما است.
امام و شيعه
حال وقت آن است كه كمی نسبت به نحوۀ ارتباط بین امام و شیعه مواردی Fرا ذکر نماییم .از آنجا که
استفاده از لفظ شیعه در این کتاب با آنچه که در نزد عامۀ مردم متفاوت باشد ،الزم است کمی
توضیح دهیم .اوال این کتاب یک کتاب آکادیمی نیست .این کتاب با توجه به احساسات فیما بین ائمه
علیهم السالم و انسانها نوشته شده است .استفادۀ لفظ شیعه برای آن است که خیلی از ماها خود را
شیعه می دانیم و معلوم نیست که چنین باشیم .اتفاقا به نظر نویسنده ،اغلب استادان آکادیمی به دلیل
واقعی ندانستن وحی ،واقعا Fبا ائمۀ اطهار علیهم السالم مشکل دارند ،در حالیکه خود را شیعه (بلکه
شیعۀ تمام عیار) می دانند.
مشکل اصلی شیعه 4عدم توجه آنها به عملکردشان بوده است .ما شیعه داریم که امام را کشته است ،
شیعه داریم که خود را عالمتر از امام می دانسته است .شیعه داریم که خود را امام می دانسته است.
1الخرائج و الجرائح 396 :1ح – 3گروهی فکر می کنند که والیت ما بدرد امثال تو نمی خورد .دروغ می گویند در حالی که بخدا قسم
چنین است.
2آيه 107سوره انبياء
3كمال الدين و تمام النعمه ،ص – 204روایت 2509
4لطفا توجه نمایید که لفظ شیعه در این کتاب به همۀ مسلمانانی Fکه روزی ادعای حب اهل بیت را نموده اند اطالق شده است.
26
ص ًّفا َكَأ َّنهُم بُن َيانٌ مَّرْ صُوصٌ 1بوده اند .این عملكرد
البته شیعه های واقعی Fهم داریم که به تعبیر قرآنی َ
ما است كه نوع تشيع ما را نشان می دهد نه میزان بیان و حتی حب قلبی ما .به همین دلیل است که
مفهوم لفظ شیعه در این کتاب بسیار Fوسیع انتخاب شده و تمام مسلمانانی Fکه حتی روزی ادعای حب
اهل بیت عصمت را داشته اند شامل می شود.
ِين اصْ َط َفيْنا مِنْ عِ بادِنا َف ِم ْن ُه ْم ظالِ ٌم در روایتی Fابو هاشم از امام ،تفسیر آیۀ مبارکۀ ُث َّم َأ ْو َر ْث َناْ Fالك َ
ِتاب الَّذ َ
ت بِِإ ْذ ِن هَّللا ِ 2را می پرسد .امام می فرمایند Fکه سه گروه ذکر ساب ٌق ِب ْال َخيْرا ِ
لِ َن ْفسِ ِه َو ِم ْن ُه ْم ُم ْق َتصِ ٌد َو ِم ْن ُه ْم ِ
شده در آیه در ارتباط با آل محمد هستند .کسی که به خود ظلم می کند کسی است که اصال امامت را
قبول ندارد .انسان مقتصد (میانه رو) کسی است که امام را می شناسد F.و سابق بالخیرات (پیشرو در
امور خیر) خود امام است .راوی Fمی گوید با شنیدن این بیانات متوجه مقام باالی امام شدم و با خود
فکر کردم که چه مقام باالیی را خداوند به آل محمد علیه السالم عطا کرده است و گریه ام گرفت .امام
به من نگاهی نمود و فرمود F:مسئله خیلی باالتر Fاز اینها است که فکر کردی .خدا را شکر کن که تو
را از کسانی Fقرار داد که طناب آنها را سخت گرفته اند( .به همین دلیل است که) روز قیامت وقتی
3
هرکس را به امامشان صدا می زنند ،تو هم ندا داده می شوی .تو کارت درسته.
امیرالمؤمنین علیه السالم می فرمایند :بدانيد که دو گروه دربارۀ من به هالکت می افتند :دوستدارانیF
که مرا به آنچه در مورد من صادق نيست ،ستايشم Fمی کنند؛ و بدخواهانی که دشمنی آنها با من آنان
4
را به تهمت زدن به من وا می دارد.
پيامبر خداصلي هللا عليه وآله فرمودند :ای علی! ماجرای تو مانند ماجرای عیسی بن مریم است که
قومی او را دوست داشتند و در دوست داشتن او زیاده روی کردند و در نتیجه درباره وی به هالکت
داشتن او زیاده روی کردند و آنان نیز هالک شدند.
ِ افتادند .گروهی Fاو را دشمن داشتند Fو در دشمنْ
5
گروهی هم دربارۀ او میانه روی کردند و نجات یافتند.
طی روایت نسبتا بلندی هنگامی که مأمون قصد داشت ولیعهدی امام رضا علیه السالم را اعالم نماید
،ابتدا با نزدیکان خود بحثی را در این زمینه انجام می دهد ،سپس از همۀ عباسی ها و علوی ها
دعوت می شود و با خواندن شعرهایی و دادن جوائزی به بزرگان هر دو قوم ، Fمأمون از امام می
خواهد که خطبه ای را ایراد نمایند .امام رضا علیه السالم پس از حمد خداوند متعال فقط این جمله را
ب َعلَ ْي َنا ُول هَّللا ِ ص َو لَ ُك ْم َعلَ ْي َنا َح ٌّق ِب ِه َفِإ َذا َأ ْن ُت ْم َأ َّد ْي ُت ْم ِإلَ ْي َنا َذلِ َ
ك َو َج َ ذکر می نمایند :لَ َنا َعلَ ْي ُك ْم َح ٌّق ِب َرس ِ
ْال َح ُّق لَ ُك ْم .این جمله قاعدۀ اصلی ارتباط بین شیعه و امام را بیان می نماید هرچند که بسیار کلی است
و احتیاج به شرح دارد .ایشان می فرمایند Fکه ما حقی را بخاطر پیامبر Fصلی هللا علیه و آله و سلم بر
شما داریم Fو شما هم حقی بر ما .پس اگر شما به واجب خود عمل کردید ،بر ما هم واجب می شود
6
که حق شما را بدهیم.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البالغه هم زاویۀ دیگری از این ارتباط را بیان می کند .او از
امیرالمؤمنین علیه السالم نقل می کند که فرمودند 7:ای کوفیان! من شما را با دِرة 8که برای تنبیه
سفیهان است تنبیه کردم ولی ندیدم که از خطای خود دست بردارید F.سپس با تازیانه که برای اجرای
1أيه 4سوره صف
2آیۀ 32سورۀ فاطر
3بحار االنوار ج 50ص ، 258ح – 18مختار الخرائج ص - .239روایت 2109
4بحار األنوار ،ج ، ۳۴ص 307
5همان -األمالی ،طوسی ،709/345:بحار األنوار ،14/319/35:المناقب333/325:
6بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 145ح – 23روایت 2110
7شرح نهج البالغه ابن ابی الحدید ،ج ، 2ص – 34روایت 2111
8تازیانۀ کوتاهی که معموال شاگردان کالس را با آن تنبیه می کنند
27
حد است ،شما را تصحیح کردم ولی باز هم فایده ای نداشت .تنها راه اعدام است و من میدانم که چه
چیزی شما را راست می کند ولی نمیخواهم که آن راه را بروم .از وضعیت شما تعجب می کنم.
معاویه معصیت خدا را می کند و مردم شام او را اطاعت می کنند .و رهبر شما اطاعت خدا را می
نماید و شما او را معصیت می نمایید .بخدا قسم اگر با این شمشیر Fبر بُن بینی مؤمن بزنم که با من
دشمنی ورزد Fدشمنی Fنخواهد کرد .و اگر تمام جهان را در کام منافق Fبریزم که مرا دوست بدارد
دوست نخواهد داشت .زیرا قضا جاری شده و بر زبان پیامبر امّی گذشته که فرمود :یا علی! هیچ
مؤمنی با تو دشمنی نخواهد کرد ،و هیچ منافقی تو را دوست نخواهد داشت.
در روایتی ، Fیکی از سادات حسینی به راوی Fمی گوید که دوست دارد امام رضا علیه السالم را
مالقات نماید ولی خجالت می کشد که خدمت حضرت برسد .راوی در یک مورد که امام بیماری
مختصری Fداشتند Fرا بهانه قرار داده و او را خدمت حضرت می برد .و حضرت از او تکریم می کنند
که مایۀ خوشحالی Fاو می شود .پس از مدتی ،این شخص مریض می شود و حضرت به عیادتش می
روند .امام نزد این سید می مانند تا اینکه همه بروند .پس از خروج امام ،همسر این سید فوری به
جایی که امام نشسته بودند می رود و آن محل را دست کشیده به صورت می زند .راوی می گوید این
حرکت این خانم را به امام خبر دادم .امام رضا علیه السالم فرمود F:ای سلیمان ،این شخص و
همسرش و فرزندانشان همگی در بهشت می روند .ای سلیمان بدان که فرزندان علی و فاطمه اگر
1
خداوند آنها را به این امر آشنا کرد (شیعه شدند) مثل مردم عادی نیستند.
علی بن جعفر فرزند امام صادق علیه السالم است .او زنده می ماند تا اینکه نوۀ برادر خود امام کاظم
علیه السالم یعنی امام جواد علیه السالم را ببیند .در آن ایام ،او مردی Fکهنسال بود و امام جواد
فرزندی Fخردسال .با اینحال ،راوی Fکه در خدمت ایشان درس می خوانده ،نقل می کند که یک بار
این فرزند خردسال وارد مسجد شد ،علی بن جعفر فورا Fبدون رداء و کفش از جا پریده خدمت
حضرت رسید و دست ایشان را می بوسد Fو به احترامشان تا ایستاده بودند ، Fننشست .اینکار بر
شاگردان علی بن جعفر سخت آمد و بر او خرده گرفتند که تو عموی پدرش هستی و اینطور Fپیش او
خود را کوچک می کنی؟ این فرزند Fامام که امام شناس هم هست به شاگردانش که هنوز فرق بین
احترامات خانوادگی و احترام واجب امام را تشخیص نمی دادند (در حالی که ریشش را گرفته بود)
گفت :ساکت شوید .چگونه باشد اگر خداوند این ریش سفید را شایسته ندید و این فرزند Fخردسال را
2
شایسته دید و من این مقام را انکار کنم؟ از این گفتۀ شما به خداوند Fپناه می برم .من بردۀ او هستم.
در کتاب کافی دو داستان نسبتا مشابهی آمده است که در آن شخصی از شیعیان به امام صادق علیه
السالم عرض می نماید که بر من مالیات سنگینی است و فرماندار منطقۀ ما از شیعیان است .پس از
امام می خواهند که نامه ای را بنویسند Fواو را به عنوان یک شیعه معرفی کنند تا شاید با این شفاعت
امام ،تخفیفی در مالیات او داده شود.
درروایت اول ،وقتی Fمجلس فرماندار Fخالی می شود و این فرد شیعه نامۀ امام را به او می دهد ،
فرماندار Fمقدار مالیات را می پرسد Fکه در این مورد Fده هزار درهم بوده است .فرماندار نامه را بر
چشم می گذارد و دستور می دهد که نه فقط مالیاتی که بر عهدۀ او است پاک کنند ،مالیات سال بعد
را نیز پاک کنند .فرماندار به این مقدار اکتفا نمی کند و به او یک غالم و یک کنیز و یک چهارپا Fو
یک دست لباس نیز می دهد و در هربار می پرسد آیا خوشحال Fشدی؟ و هر بار که او بله می گفت به
او چیز بیشتری می داد .تا اینکه فرشی Fرا که زیر تختش بود داد و گفت هرحاجتی Fداری بگو .این
1رجال الكشي ،ص ، 593 :ح – 1109روایت 2113روایات بسیاری در فضل سادات و احترام گذاشتن به آنها آمده است .و این دستور
بخاطر مقام بسیار واالیی است که خود ائمه علیهم السالم دارا هستند که نتیجتا Fبه خاندان آنها هم سرایت می کند.
2بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 266ح – 35كافي ج 1ص - 322روایت 2114
28
شخص بعد از آن خدمت حضرت می رسد و داستان را نقل می کند و می بیند که امام خوشحال Fمی
شوند .پس می پرسد :آیا از اینکار او خوشحال Fشدید؟ امام می فرمایند :بخدا او خدا و پیغمبر را
1
خوشحال نمود.
در روایت دوم ،امام فرماندار را که در سیستان بود نمی شناختند ولی با اصرار Fفرد شیعه نامه را
می نویسند F.این فرد شیعه می گوید وقتی که به شهرم Fبرگشتم ،فرماندار Fرا دیدم که مسافت دو فرسخ
را به استقبال من بیرون آمده بود ،نامه را گرفت و بر چشم نهاد و گفت تا او زنده است ،مالیاتی بر
2
من نخواهد Fبود .اضافه بر آن مبلغی را به عنوان صله به من و خانواده ام پرداخت می کرد.
مْرضُ ِإاَّل ْس مِنْ مُْؤ م ٍ
ِن َي َ امام همیشه دغدغۀ شیعه را دارد .امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند :لَي َ
َم ِرضْ َنا لِ َم َرضِ ِه َو اَل َيحْ َزنُ ِإاَّل َح ِز َّنا لِح ُْز ِن ِه َو اَل َي ْدعُو ِإاَّل َأ َّم َّنا لَ ُه َو اَل َيسْ ُك ُ
ت ِإاَّل دَ َع ْو َنا لهُ .این
َ 3
موضوع Fرا امام به یکی از شیعیان که مریض شده بود و با اینحال به نماز جماعت امام آمده بود
فرمودند .این فرد شیعه که متعجب شده بود می پرسد که آیا این موضوع فقط برای شیعیانی است که
در این شهرند ویا شامل شیعیان شهرهای دور Fدست نیز می شود؟ امام علیه السالم پس از ذکر همدلی
آنها با مؤمنین فرمودند :یا ُر َمیله! وضعیت هیچ مؤمنی Fچه در شرق عالم باشد ویا غرب آن از دید ما
پنهان نیست 4.یعنی مشکالت آنها را می بینیم و در غم آنها شریکیم.
کمک امام به شیعیان خالصه نمی شود .در روایتی از مُعلی بن ُخنیس آمده است که امام صادق علیه
السالم در شبی بارانی ،مقداری نان را همراه داشتند و به جایی که تعدای فقیر بودند بردند و زیر سر
هر کدام یک قطعه نان گذاشتند .راوی که حدس می زد این افراد شیعه نیستند از امام پرسید :آیا اینها
حق را می شناسند؟ امام فرمود F:اگر چنین بود که ما به آنها نمک می دادیم 5.یعنی اگر شیعه بودند به
آنها بیشتر می رسیدیم.
از آنجا که ما هم باید شبیه امام عمل کنیم ،باید با همه همینطور برخورد نماییم .یعنی همانطور Fکه
امام برای شیعه رحمت است و خیر آنها را به هر شکل می خواهد ،ما هم باید تا می توانیم ،چنین
برخوردی را با دیگران و به خصوص شیعیان داشته باشیم F.مثال در موردی می بینیم که امام انتظارF
دارند که یک شیعۀ یار ایشان نیز مثل خودشان برکتی باشند برای همۀ شیعیان .در این روایت ،
زکریا بن آدم به امام رضا علیه السالم عرض می نماید که می خواهم از خاندان خود جدا شوم زیرا
در بین آنها سفیه زیاد است .امام می فرمایند که اینکار را نکند زیرا وجود Fاو باعث می شود که
گناهان از این افراد برداشته شود همانگونه که گناه اهل بغداد با وجود امام کاظم علیه السالم از ایشان
6
برداشته می شود.
29
افراد و عقیدۀ صحیح و حب اهل بیت فرق بسیار Fزیادی Fمی گذارند .آنها حب اهل بیت را مثل یک
گوهر می بینند و گناه را مثل یک کثافت .بنابراین ،شیعه ای که محب اهل بیت است ولی گناهی را
انجام می دهد مثل گوهری است که در یک تودۀ کثافت افتاده باشد .آیا ما از خیر چنین گوهری می
گذریم؟ و یا آن را با همۀ کثافت هایی که دارد بر می داریم تا بعداً آن را بشوییم و گوهر را تصفیه
نماییم؟ پس ما باید با دوست شیعۀ خود که گاها ً گناهی دارند اینطور برخورد کنیم .حب اهل بیت یک
ت گناه ،فقط وضعیت فعلی آن را بد می کند ولی آن گوهر چیزی گوهر ارزشمندی Fاست که کثاف ِ
ارزشمند Fباقی Fمی ماند .ابتدا روایتی Fرا از نوع اول می آوریم و سپس به روایت بلندی که در آن امام
نسبت به شیعۀ گناهکار مطالب جالبی را می فرماید Fمی پردازیم.1F
أبی اسحاق خدمت امام باقر علیه السالم می رسد و می پرسد که آیا می شود که یک شیعه شراب
بخورد ،ویا راهزنی بکند ،ویا زنا کند و یا لواط کند و یا ربا بخورد Fو مرتکب فواحش شود و به
نماز و روزه و زکاة اهمیت ندهد و قطع رحم کند و مرتکب گناهان کبیره شود؟ و برای چه چنین می
شود؟ امام با نگاهی به او می پرسند :آیا چیز دیگری هم تو دلت هست؟ راوی می گوید :بله و می بینم
که دشمنان شما نماز را مرتب می خوانند و حج و عمره می روند Fو کارهای نیک و صلۀ رحم انجام
می دهند واز مشروب و زنا و لواط فاصله دارند .این چطوره؟
امام باقر Fعلیه السالم لبخندی می زنند و می فرمایند :بگو اعتقاد این دو دسته چگونه است؟ راوی می
گوید :شیعه با همۀ کارهای زشتی که می کنند ولی اگر تمام دنیا را به آنها بدهند تا از شما بیزاری
بجویند ،اینکار را نخواهند کرد .حتی اگر در راه شما کشته شوند ،دست از شما برنمی دارند .و
ناصبیها با همۀ خوبی هایی که ذکر کردم اگر تمام دنیا را به آنها بدهند تا از محبت طاغوت ها دست
بردارند و شما را دوست بدارند ،چنین کاری را نخواهند کرد .و اگر منقبتی از شما بشنوند Fاز فرط
ناراحتی و بغضی که دارند رنگ چهره شان عوض می شود و شدیدا ناراحت می گردند.
امام می فرمایند Fکه وقتی Fخداوند جل و عال اشیاء را خلق نمود ،از آب پاک زالل طینتی (گِلی) پاک
خلق کرد که ائمۀ اطهار Fاز بهترین آن طینت ها هستند .و از بخش کم ارزشتر آن شیعه را خلق کرد.
ولی اگر داستان همین جا تمام می شد ،فرقی Fبین ما و شیعه نبود .همزمان از خاکی بیابانی Fبودار
خبیث طینتی خلق کرد و از آن آبی نمکدار کثیف بودار خلق نمود .والیت ما را بر این آب عرضه
نمود و آن آب والیت ما را قبول نکرد .سپس با آن آب و خاک طینتی درست کرد که طاغوت ها و
امامان کفر را از آن خلق نمود .و اگر این خلقت همینطور Fمی بود و آن را با طینت شما مخلوط نمی
کرد ،آنها حتی نماز نمی خواندند و هیچ کار نیکی را نمی کردند Fو حتی شبیه شما نبودند F.و چه
چیزی برای مؤمن سنگینتر است از اینکه دشمن خود را در شکل خودش ببیند.
آنگاه خداوند متعال ایندو طینت را در هم آمیخت .پس اگر مؤمنی کار خالفی انجام می دهد از طینت
ناپاک او است و اگر کافری کار نیک انجام دهد از طینت پاک او است .اما (در روز Fقیامت) وقتی
این اعمال عرضه می شوند ،خداوند Fمی فرماید Fکه من عادلی هستم که ظلم نمی کند .اعمال ناپاک
مؤمنین را از آنها جدا می کند و همچنین کارهای Fنیک کافران را از آنها می گیرد .زیرا خداوند Fبه
کنه دلها آشنا است و می داند چه کسی (اصالتاً) مؤمن است و چه کسی کافر.
سپس امام باقر علیه السالم این آیه را متذکر Fمی شوند:قَFا َل َم َع َاذ هّللا ِ َأن َّنْأ ُخ َذ ِإالَّ َمن َو َج ْد َناَ Fم َت َ
اع َنا عِ ندَ ُه
ُون .2شما ظاهر آیه را همان داستان حضرت یوسف می بینید ولی بخدا قسم Fاین آیه همان ِإ َّنـآ ِإ ًذا لَّ َظالِم َ
این روایت را با کمی اختصار بیان کرده ایم .تمام روایت تحت شمارۀ 2121آمده است. 1
30
مطلبی را می گوید که اآلن گفتم .در اینجا امام توضیحات بیشتری Fمی دهند که برای کسانی که مطلب
فوق کمی برای آنها سنگین است الزم است به اصل روایت مراجعه کنند که تحت شمارۀ 2121آمده
ان هَّللا ُ َغفُورً ا رَّ حِيمًا .1خداوند است .از جمله این آیه را فرمودندَ F:فُأ ْولَِئ َ
ك ُي َب ِّد ُل هَّللا ُ َس ِّيَئ ات ِِه ْم َح َس َنا ٍ
ت َو َك َ
بدیهای شیعیان را به حسنات تبدیل می کند و خوبیهای Fدشمنان ما را به سیئات تبدیل می نماید .و این
أمر به عینه عدل و انصاف Fخداوند Fمتعال است .بار دیگر امام توضیحات Fبیشتری را در این زمینه
2
می دهند.
در عمل می بینیم که امام بین دو مرحلۀ اعتقادی و عملی فرق می گذارند F.مثال ُکمیت شاعر اهل بیت
شعرهایی را در مدح خلیفۀ اموی خواند .در مالقاتی Fکه با امام کاظم علیه السالم 3داشته ،امام می
پرسند که آیا درست است که تو این اشعار را خواندی؟ او فوری می گوید که این اشعار را از روی
تقیه خواندم Fواال قطره ای از محبت من نسبت به شما کاسته نشده و من از ایمانم برنگشته ام .امام
فرمودند :اگر چنین باشد ،آن گاه تقیه ،مجوز Fشراب خواری هم خواهد بود! 4 .یعنی تقیه ،تا جایی
مجاز است كه در نگاه دین اسالم با مصلحت باالتری Fدر تعارض نبوده باشد ،و االّ دیوار تقيه
فروپاشیده و خطرپذیری را ضروری Fمینماید .انسان ها باید مواظب باشند که خود را گول نزنند.
در روایتی Fآمده است که شاعر دیگر اهل بیت یعنی حِمیری Fنوعی آبجو و یا مشروباتی Fکه از میوه
های دیگر غیر از انگور Fساخته می شده ،می نوشیده است .او هنگام مرگ رنگش سیاه می شود و
چشمانش آبی و تشنگی شدیدی بر او عارض می گردد و نمی تواند حرف بزند .راوی می گوید تا به
امام صادق Fعلیه السالم این حالت را گفتم و عرض کردم که این بخاطر Fمشروب خواری او بوده است
،امام فوری Fدستور دادند که چهارپا را زین کنیم و به عیادت حمیری برویمF.
وقتی که بر بالینش حاضر شدند ،معلوم بود که حمیری می خواهد چیزی Fبگوید Fولی نمی تواند .پس
امام زیر زبان چیزهایی را گفتند که نمی فهمیدیم .حمیری Fبه سخن آمد و گفت :آیا با دوستانتان چنین
کارت درست شود .او نیز رفتار می کنند؟ امام به او توصیه می کنند که آنچه حق است را بگو تا َ
یکی از قصاید زیبای خود را در مدح امام می خواند و قبل از خارج شدن امام ،حمیری می تواند
5
بنشیند.
شبیه این داستان را پسر شاعر معروف اهل بیت دعبل خزاعی نقل می کند .او می گوید هنگامی که
پدرم در حال احتضار بود ،رنگش عوض شد ،زبانش بند آمد ،و صورتش سیاه شد .من نزدیک
بود از مذهب او (تشیع) دست بردارم .ولی سه روز بعد او را در خواب دیدم که در لباس و وضع
خوبی بود .از او پرسیدم که خداوند با تو چه کرد؟ او گفت :پسرم! آنچه که از سیاهی صورت و بستن
زبان دیدی بخاطر مشروب خوردن من بود .و همینطور Fبودم تا اینکه پیغمبر اکرم را دیدم .ایشان
فرمودند از شعر هایی که برای فرزندم خوانده ای بخوان .پس من شعر ال اضحک هللا را خواندمF.
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله به من احسنت گفتند و لباس سفید خود را از تن در آوردند Fو به من
6
دادند و این همان لباسی است که می بینی.
31
در روایت دیگری ابو نجران به امام صادق Fعلیه السالم عرض می کند که فامیلی دارم (البتFFه منظFFورF
خودش بوده است) که شما را دوست دارد ولی مشروب می خورد .امام می پرسند Fکه آیFFا نمFFاز را می
خواند؟ جواب او نشانگر این است که نمازش تق و لق اسFFت .امFFام دسFFت خFFود را مFFدتی روی پیشFFانیF
گذاشته و بر می دارند Fو می فرمایند :به او بگو دست از مشروب FبFFردارد F.اگFFر او یFFک پFFایش لغزیFFده
1
است اقال بر پای دیگرش بخاطر Fمحبت ما ایستاده است.
زراره نقل می کند که در مجلسی که بقباق هم حضور داشت از امام صادق Fعلیه السFالم پرسFیدم :اگFر
کسی بنی امیه را دوست داشته باشد آیا از آنهFا محسFوب می شFFود؟ فرمودنFFد :بلFFه .اگFFر کسFFی شFما را
دوست داشته باشد آیا از شما محسوب می شود؟ امام فرمودنFد F:بلFه .پرسFیدم F:حFتی اگFر زنFا کنFد و یFا
2
دزدی نماید؟ امام نگاهی به بقباق کردند و با سر جواب دادند :بله.
خالصۀ مطلب این است که شیعه دارای خاصFFیتی FاسFFت کFFه هیچکس دیگFFر نFFدارد .امFFام صFFادق علیFFه
السالم می فرمایندَ F:ف َو هَّللا ِ َما ُي َت َق َّب ُل ِإاَّل ِم ْن ُك ْم .مهم قبولی FاعمFFال اسFFت کFFه این موضFFوع فقFFط نFFزد شFFیعه
است .روایت کامل آن چنین است .امام صادق علیه السالم فرمودند :به خدا قسم که شما بر دین خFFدا و
دین مالئکۀ او هستید .پس مرا با ورع و اجتهاد (پرهیزکاری Fو کوشش زیاد) کمک کنید .به خFFدا قسFFم
که (اعمال نیک) فقط از شما پذیرفته می شود .پس تقوای الهی پیشه کنید و زبان خFFود را ببندیFFد و در
3
مساجد آنها نماز بخوانید.
یکی از شیعیان به همسرش می گوید که خدمت حضرت زهرا سالم هللا علیها برسد و از ایشان سFFؤال
کند که آیا او از شیعیان است یا نه؟ حضرت زهرا سالم هللا علیها چنین جواب دادند :به شFFوهرت بگFFو
اگر به آنچه که دستور Fداده ایم عمل می کنی ،و از آنچه که نهی کرده ایم فاصله می گFFیری ،پس تFFو
از شیعۀ ما هستی و اال نه .وقتی Fکه همسر این شخص جواب حضرت زهرا سFFالم هللا علیهFFا را بFFه او
داد ،این شخص از شدت ناراحتی Fبر خود نالFه زد و گفت :ای وای جهنمی شFدم زیFرا هFرکس کFه از
شیعۀ آنها نباشد ،جایش در جهنم است.
همسر این شخص خدمت حضرت زهرا سالم هللا علیها رسیده و همین مطالب را عرض می کند .ولی
حضرت زهرا سالم هللا علیها تصور Fاین آقا را تصFFحیح می کننFFد و می فرماینFFد F:مطلب اینطورهFFا هم
نیست! شیعۀ ما از بهترین کسانی Fهستند که در بهشت هستند .ولی (کسان دیگFFری هم در بهشFFت یFFافت
دشمن دشمن مFFا هسFFتند و مسFFلمانی کFFه بFFه قلب و
ِ می شوند) کسانی که محب و دوست دار ما هستند و
زبانش با ما است ولی در مسائل دیگر با ما مخالفت کرده ،شیعۀ ما نیست ولی او هم در بهشت است.
(یعنی کسانی که شیعه به تعریف Fحضرت زهرا سالم هللا علیهFFا نیسFFتند ولی محب اهFFل بیت هسFFتند هم
به بهشت می روند ).البته بعد از اینکه پاک گردند Fچه به وسیلۀ بالهائی که سرشFFان می آیFFد و چFFه در
4
آتش طبقۀ باالی جهنم پاک می شوند Fتا اینکه ما آنها را نزد خود در بهشت می آوریم.
بحار االنوار ،ج ، 65ص ، 155باب صفات الشیعة – روایت 2468 4
32
میزان شناخت امام نزد شیعه
موضوع Fشناخت امام غیر از شنیدن احادیث آنها است .منظور این است که شیعیان تا چه حد امام خود
را می شناخته اند؟ عمل کردن به فرمایشات ائمه و مهمتر از آن اطاعت کامل از خواسته هایشان
است که یک فرد را شیعۀ امام شناس قرار می دهد .ولی متاسفانه از همان ابتدا می بینیم که حتی
شیعیان بسیار Fنزدیک به ائمۀ اطهار علیهم السالم چنین نبوده اند .اگر بخواهیم Fشیعه های تمام عیار را
فقط شیعه بدانیم ، Fمسلما عدد آنها در زمان ائمه تا غیبت کبری حدود 140نفر بوده و تا زمان ظهور
حضرت بقیة هللا األعظم عجل هللا تعالی فرجه الشریف Fبه 313خواهد رسید .از آنجا که هدف این
کتاب این است که با بررسی عملکرد بقیۀ کسانی که خود را شیعه می دانستند Fو یا اقال دوره ای را با
امام به سر برده اند و یا مثل ما دسترسی به روایات ائمه علیهم السالم و سیرۀ آنها داریم ، Fچه کنیم تا
یار بهتری Fبرای امام زمان (عج) باشیم .بنابراین ،بار دیگر تأکید می کنیم که شیعه در این کتاب
یعنی کسانی که این کتاب را می خوانند .آیا ما پیرو Fامام به مقداری که الزم است هستیم؟
متاسفانه شیعه ها در زمان ائمه ،همگی امام را نمی شناختند F.اقال آنطور Fکه باید و شاید نمی شناختند.
مثال در قضیۀ سقیفه ،کسانی چون ابوساسان و عمار بن یاسر با همۀ مقام شامخشان در نزد
امیرالمؤمنین علیه السالم ،سر خود را نتراشیدند و عمال امام را یاری نکردند F.هرچند آنها پس از
کمی دوباره به سلک یاران نزدیک امام درآمدند Fولی امتحان برای همین است .ما هم تا ظهور
حضرت غربال می شویم Fو باید دعا کنیم که خداوند ما را در این غربال ها نجات دهد .ولی دعای
تنها کافی Fنیست .ما باید از تجربۀ دیگران درس بگیریم Fو بفهمیم و عمل کنیم که چگونه با خواسته
های امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف هماهنگی کنیم .غرض از این نوشته ها همین است و
بس و امیدواریم که اگر به هر شخصیتی Fشیعی متعال توهینی Fشده باشد ،ما را از سر تقصیر آن
ببخشایند.
امام باقر Fعلیه السالم نقل می نمایند که بعد از بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین علیه السالم ،مهاجرین و
انصار و غیره نزد ایشان آمدند و عرضه داشتند که شما به خدا امیر مؤمنان هستید و شما به خدا محق
ترین فرد و برترین فرد Fنزد پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله هستید .پس دست خود را دراز کنید تا با
شما بیعت کنیم .به خدا قسم ما حاضریم در راه شما کشته شویم F.امام علیه السالم فرمودند :اگر راست
می گویید ،فردا با سر تراشیده نزد من بیایید .ولی روز بعد فقط امیرالمؤمنین و سلمان و مقداد و
ابوذر سر را تراشیده بودند و هیچکس دیگر چنین کاری را نکردند .در روز بعد هم همان گروه آمدند
و همان مطالب را گفتند و امام علیه السالم هم همان تقاضا را تکرار نمودند Fولی بازهم کسی سر خود
1
را نتراشید F.راوی Fمی پرسد :آیا عمار جزو این ها نبود؟ امام می فرمایند :نه.
بنابراین ،پس از وفات پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله ،فقط سه نفر بودند Fکه می توان آنها را شیعۀ
واقعی خواند .این سه نفر سلمان ،ابوذر و مقداد می باشند .راوی می پرسد( F:پس) عمار چطور؟ امام
می فرمایند که او شکی در دلش رخ داد ولی بازگشت .ولی اگر کسی را می خواهی که هیچ لحظه
ای شک ننمود ،او مقداد است .حتی سلمان هم چیزی در قلب او بود (در روایتی دیگر 2ذکر شده که
سلمان فکر کرد که امیرالمؤمنین اسم اعظم را می داند و با وجود Fآن جای سکوت نیست) .امام باقر
علیه السالم اضافه می نمایند که امیرالمؤمنین علیه السالم به ابوذر دستور Fدادند که سکوت را انتخاب
33
کند ولی او به گفتن (حق و دشمنی با عثمان و خاندان بنی امیۀ او) پرداخت .درست است که فکر
سلمان درست بود و عملکرد ابوذر Fهمان واجب امر به معروف Fو نهی از منکر بود .ولی وقتی Fمسئله
به شناخت امام می رسد ،می بینیم که فقط مقداد است که این نشان را می گیرد و دیگران کمی عقب
می مانند .ما باید تمام وقت و با دقت زیاد به امام بنگریم و ببینیم که ایشان چه می خواهد و طبق آن
عمل کنیم .خوشبختانه به ما اجازه داده اند که کمی از مسیر خارج شویم .ولی وجود Fهمین خطا ها
است که نشان می دهد ما چقدر به امام زمان احتیاج داریم و دائم باید به ایشان متوسل شویم تا مسیر
ما را تصحیح نمایند.
امروزه شاید باور کردن بعضی از رفتارهای Fکسانی که امام را می شناختند برای ما سنگین باشد و
شاید نتوانیم آن را اصال قبول کنیم .ولی باید شکر خدا را بجا آوریم Fکه شناخت عمومی ما از امام تا
حد خوبی باال رفته است .در این بخش فقط به تعداد بسیار معدودی می پردازیم و برای شروع از دو
فرزند Fامیرالمؤمنین علیه السالم نام می بریم .این دو تقریبا همسن هستند ولی با دو دیدگاه متفاوت
نسبت به امام و امامت .اولی حضرت عباس علیه السالم است و دومی محمد بن حنفیه .1حضرت
عباس دارای چنان شناخت خوبی از مقام امامت است که جان خود را به نحوی Fکه همه می دانیم نثار
امام خویش می نماید .ولی امر بر محمد بن حنفیه مشتبه می شود و فکر می کند که خودش امام است.
حضرت عباس علیه السالم در شبی که امام حسین علیه السالم می خواستند Fاز مکه خارج شوند بر
باالی کعبه رفته و خطبه ای کوبنده به مسلمین بیان می نمایند .ابتدا کل خطبه را می آوریم Fو سپس به
نکته ای که می خواهیم ذکر کنیم می پردازیم F.خطبۀ حضرت چنین است:
بنام خداوند بخشنده مهربان
حمد خدايی را سزاست که اين بيت را به قدوم پدر او (اشاره به ابی عبداللّـه الحسـين
علیه السالم) شـرافت داد؛ خدايی که ديروز (اينجا) برای او بيت بود ،ولی امروز (به
يمن قدوم پدرش) قبله گرديد.
ای کافران فاجر و فاسق! Fآيا ادامۀ امر حج را برای امام پاکان و نيکان مانع میشويد؟
چـه کسـی سزاوارتر از او به خانۀ کعبه است؟ چه کسی از او به کعبه نزديکتر
است؟
اگر حکمتهای آشکار خدا و اسرار بلندباال و امتحان نمودن بندگان او (به وسيلۀ اين
خانه) نبـود ،هر آينه اين بيت به سوی Fاو پرواز میکرد؛ قبل از آنکه امام حسين علیه
حجر است کهحجر میکنند ،ولی این َالسالم قدم Fبه طرف آن بردارد .مـردم استالم َ
دست او را استالم مینمايد.
اگر مشيت و خواست موالی من از مشيت خدای رحمان سرچشـمه نمـیگرفـت و بـه
آن تعلـق نداشت ،هر آينه مانند مرغ شکاری غضبناک که بر گنجشکهای در حال
پـرواز هجـوم مـیآورد ،بـرشما Fحمله میآوردم ـ آيا قومی Fرا میترسانيد که آنها در
کودکی مرگ را بـه بـازی مـیگيرنـد - Fدیگر چه رسد در بزرگی Fـ و به جای
حيوانات ،سران و مهتران شما را در برابر او فدا میکردمF.
هيهات! نگاه کنيد آن هم به دقت و ببينيد [سزاوار است پيرو Fچه کسانی باشيد] از
کسـی پيـروی کنيد که شارب الخمر است يا از کسی کـه صـاحب حـوض و کـوثر
34
اسـت؟ از کسـی کـه در خانـه او آوازخوان Fهای مست وجود Fدارد يا از کسی که در
بيت او وحی و قرآن است؟ از کسـی کـه در خانـه او هوسرانی و آلت لهو و لعب و
پليدی است ،يا از کسی که در خانه او پاکی و نشانههای خداست؟
شما در گمراهی و انحرافی Fواقع شديد که قريش در آن قرار Fداشتند؛ مراد آنها کشتن
رسـول خـدا صلد هللا علیه و أله و سلم بود و شما کشتن فرزند Fدختر پيامبرتان Fرا اراده
نموده ايد .تا زمانی که اميرالمؤمنين علیه السالم زنده بـود ،بر ايشان کشتن پيغمبر Fخدا
صلوات هللا و سالمه علیه ممکن نبود( ،اکنون نیز) برای شما کشتن ابی عبدهّللا
الحسين علیه السالم امکـان پذير نیست مادامی که من زنده باشم؟
بياييد تا شما را به راه کشتن امام حسين علیه السالم آگاه کنم( :تنها راه آن این است
که) به قتل من مبادرت ورزيد ،گردن مرا بزنيـد تا مراد شما حاصل گردد.
خداوند شما را به مقصودی که برای آن دور هم جمع شده ايد نرساند و عمرهای شـما
1
را کوتـاه و اوالدتان را متشت ّ
ت و پراکنده سازد و شما و اجدادتان را لعنت کند).
به عبارت های زیر توجه نمودید؟ اگر حکمت ها ...نبود شما می دیدید که این خانه به سوی اباعبدهللا
الحسین علیه السالم پرواز می کرد ... .حجر مشتاق است که به دستان حسین علیه السالم بوسه زند.
حضرت عباس علیه السالم براستی Fمقام امام و امامت را شناخته بود .ولی این کجا و شناخت محمد
بن حنفیه کجا .او سر یک موقوفۀ ساده علیه امام سجاد علیه السالم شکایت کرد 2.آیا نباید حکم امام
را بدون چون و چرا قبول کرد؟ عالوه بر آن ،روایت زیر نشان می دهد که رفتار او نشان دهندۀ این
بوده که ادعای امامت داشته است .هرچند که او پس از درخواست حکمیت توسط Fحجر االسود Fو
صحبت کردن حجر به نفع امام سجاد علیه السالم ،امامت امام زین العابدین علیه السالم را پذیرفت ،
ولی پسر او ابو هاشم بعد از پدر ادعای امامت داشت .بد نیست داستان حکمیت حجر االسود را در
اینجا بیان کنیم.
ابی بُجیر یک عالم اهوازی است .او به امامت ابن حنفیه معتقد بود .او می گوید Fکه سالی حج را به
جا آوردم Fو نزد امامم بودم Fکه دیدم جوانی آمد و بر او سالم کرد .سپس دیدم ابن حنفیه (که در آن
زمان کامل سنی بود) از جایش بلند شد و پیشانی این جوان را بوسید Fو او را سیدی خواند و آن جوان
رفت .وقتی Fکه محمد بن حنفیه نشست من با تعجب از او پرسیدم Fکه قضیه چیست زیرا ما تو را امام
مفترض الطاعه می دانیم (و این حرکت معنی ندارد) .ابن حنفیه گفت :آری بخدا قسم او امام من است!
او علی پسر برادرم حسین است .بدان که من با او در امر امامت منازعه کردم .امام زین العابدین
فرمودند که آیا به حکمیت حجر االسود Fراضی Fهستی؟ من پرسیدم F:چگونه به یک جسم مادی
مراجعه کنیم؟ حضرت فرمودند F:امامی که نتواند با جمادات صحبت کند امام نیست! پس من خجالت
کشیدم و قبول کردم .پس ما پیش حجر االسود نماز خواندیم و امام حجر را قسم داده و از او خواستندF
که بگوید Fامام کیست .به خدا قسم حجر االسود زبان گشود Fو گفت :یا محمد! امامت را به برادر زاده
ات بسپار زیرا او بر این امر مستحق تر است و او امام تو است .حجر االسود چنان تکان خورد Fکه
من فکر کردم Fاآلن می افتد .پس من به امامت حضرت زین العابدین اذعان کردم و اینکه باید از او
3
اطاعت نمایم.
1کتاب خطیب کعبه نوشتۀ مهندس علی أصغر يو ُنسيان – روایت .2492توجه نمایید که جویا جهانبخشی مقاله ای تحت عنوان "گنجي
نويافته يا وهمي بربافته؟" نوشته که در آن صحت صدور این خطبه را زیر سؤال برده است .مقالۀ ایشان در
http://naghdeketab.ir/files/site1/files/75.pdfموجود است.
2بحار األنوار ،ج ، ٤٢ص ، ٧٥ح – 3روایت 2464
3بحار االنوار ،ج ، 46ص - 22روایت 2081
35
باز از کسانی که فکر می کنیم شیعۀ موفقی بوده ،مختار ثقفی است .شکی نیست که او قاتالن سید
الشهدا علیه السالم را کشت و دل امام سجاد علیه السالم را آرامش داد .ولی با اینحال امام صادق علیه
السالم نسبت دروغ گفتن بر امام سجاد را به مختار می دهند .عالوه بر آن روایتی Fاست که قبول آن
برای بعضی ها ممکن است سخت باشد .روایت می گوید که وقتی پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و
سلم به همراهی امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السالم از پل صراط می گذرند ،مختار
(از داخل آتش) امام حسین را صدا می زند که من قاتالن شما را کشتم .پیغمبر صلی هللا علیه و آله و
سلم به امام حسین علیه السالم می فرمایند F:او را نجات بده .پس امام مثل یک عقاب به داخل آتش
رفته و مختار را نجات می دهند .ولی چرا مختار Fدر آتش بود؟ در انتهای روایت ،گفته می شود که
1
(دلیل در آتش بودن مختار این است) که او قدری Fمحبت آن دو نفر را در دل داشت.
حال شاید آماده تر باشیم تا نسبت به شخصیت بزرگی چون مالک اشتر به پردازیم و ببینیم Fکه او تا
چه حد امام شناس بوده است؟
طبق روایتی ،مقام مالک اشتر از امیرالمؤمنین علیه السالم مثل مقام ایشان از پیامبر Fبود .با این
تفاوت که امیرالمؤمنین علیه السالم پا جای پای پیغمبر Fصلی هللا علیه و آله و سلم می گذاشتند
همانگونه که بچه شتر از مادر خود پیروی می کند 2.وقتی Fخبر کشته شدن مالک به امام علی علیه
السالم رسید ،فرمودند :انا هلل و انا الیه راجعون ستایش خداوند Fپروردگار جهانیان را ،بار خدایا من
مصیبت از دست دادن او را برای تو حساب می کنم که مرگ او از سوگ های بزرگ روزگار Fاست.
امیرالمومنین علیه السالم برای از دست دادن اشتر تاسف بسیار Fخورد و فرمود :مالک! و چه بود
مالک! به خدا سوگند! Fاگر کوه بود یکتا (و سرفراز Fو دست نیافتنى) و اگر سنگ بود سرسخت (و
نفوذ ناپذیر) بود هیچ مرکبى نمیتوانست از کوهسار وجودش Fباال رود و هیچ پرندهاى به اوج او راه
یابد 3.ولی اگر خوشبین باشیم باید بگوییم که مالکِ اواخر دوران امیرالمؤمنین علیه السالم غیر از
مالک اوایل دوران حکومت ایشان بود 4.او دیگر پخته شده بود و می دانست که نباید روی حرف امام
هیچ حرفی Fبزند.ولی Fشواهد Fزیادی Fوجود دارد که نشاندهندۀ خوی خشک و خشن ایشان است که
مسلما باعث رنجش امام شده است ولی در آن زمانی Fکه همه منافق بودند اقال او قلبی صاف و
یار واقعی Fگوش فرا دهید امام تنها و بی ِ
یکپارچه داشت و هرچه می گفت عمل می کرد .به عبارت ِ
5
که فرمودند F:ایکاش فقط یکنفر مثل او در میان شما بود تا دشمن را آنگونه ببیند که من می بینم.
مالک اشتر دشمن شناس بود .در دنیایی که حتی شیعیان می گفتند علی و معاویه ، 6داشتن فردی Fچون
مالک اشتر که محکم فرق بین حق و باطل را تشخیص می داد ،چیزی بود نایاب و مورد Fعالقۀ امام.
این را نیز باید گفت که تا زمانی که مالک ،حاکم منطقۀ مرزی قلمرو اسالم و معاویه 7بود ،سرداران
معاویه جرأت آشوب گری در قلمرو حکومتی Fحضرت علی علیه السالم را نداشتند F.آشفتگی و ناامنی
در قلمرو Fاسالمی زمانی آغاز شد که مالک مسموم گردید .ولی با اینحال او چنان مسائل سیاسی و
36
نظامی زمان خالفت امیرالمؤمنین علیه السالم را به رأی خودش می گرداند که اشعث در بحثی با امام
علی علیه السالم می گوید :هل نحن إال في حكم األشتر؟ آیا جز این است که ما زیر نظر رأی اشتر
1
هستیم؟
منابع اسالمی موارد Fمتعددی Fاز رفتار Fمالک اشتر را ذکر کرده اند که در آنها ،رفتار Fمالک با
امیرالمؤمنین علیه السالم ،رفتار یک فرد است با فردی Fدیگر .نه رفتار Fیک شیعه با امام خود .این
رفتارها Fبا وجود اخالصی که مالک داشته است نشان می دهد که مفهوم امامت و والیت هنوز Fدر
جامعۀ آنروز پخته نشده بود .این امروز است که ما با داشتن زیارت عاشورا Fبه اهمیت دشمن شناسیF
و لعن آنها در هر شرایطی Fآشنا هستیم .و با خواندن زیارت جامعۀ کبیره است که با مقام امام و نحوۀ
برخورد Fما با آن مقامات عالیه ،آشنا شده و می دانیم که نباید از آنها جلو بزنیم و نظری Fاز خود را
در قبال نظرات آنها ارائه دهیم .ولی عرب آنروز ، Fانسان هایی با قلب پاک ولی نه چندان آگاه به
مبادی آداب بوده اند .برای توضیح بیشتر به چند نمونه از عملکرد نه چندان صحیح این یار بزرگ
امام می پردازیم.
زمانی که امیر المومنین علیه السالم پس از قتل عثمان به خالفت رسیدند Fو مردم با آن حضرت بیعت
کردند ،حضرت تمام حاکمان فاسد دوره عثمان را عزل کردند و افراد بهتری را به جای آنها منصوب
نمودند .از آن جمله ،امام علیه السالم فرزندان عباس عموی خود یعنی عبدهللا بن عباس ،عبید هللا بن
عباس و قُ َثم بن عباس را به عنوان حاکم بصره ،یمن و مکه منصوب کردند .مالک اشتر انتقاداتی را
مطرح کرد مبنی بر اینکه اینان شایستگی Fالزم را برای اینکار ندارند و گفت:على ما ذا قتلنا الشيخ
أمس؟ 2و امام علیه السالم هم پاسخ دادند که شما اگر بهتر از آنان را سراغ داری برای ما بیاور .از
طرفی دیگر ،مردم کوفۀ اواخر دوره عثمان (که مالک یکی از آنها بود) ،سعید بن عاص حاکم این
شهر را از کوفه اخراج کرده بودند Fو خودشان ابوموسی اشعری را حاکم کرده بودند F.حاال انقالبیون
کوفه به سرپرستی مالک اشتر آمده اند به مدینه که در براندازی Fعثمان نقش مهمی ایفا کنند.
امیرالمومنین علیه السالم تصمیم داشت ابوموسی Fاشعری را از حکومت کوفه بردارد و کسی را که
خود صالح می داند حاکم کند ،اما در نقل ها داریم که مالک اشتر به عنوان سرپرست Fانقالبیون کوفه
حاضر در مدینه ،به حضرت عرض کرد که ما ابوموسی را قبول داریم .خودمان او را منصوب
کرده ایم و اجازه بدهید که او کماکان باشد و چون این خواستۀ همۀ آن انقالبیون حاضر بود ،امیر
المومنین علیه السالم هم از نظر خود عدول کردند و به خواست آنها ابوموسی اشعری Fرا تثبیت
3
نمودند.
زمانی که جنگ جمل رخ داد ،موضوع Fجنگ با ام المومنین و طلحه و زبیر بسیاری Fرا دچار شک
و شبهه نموده بود و از طرفی ابوموسی Fاشعری ،نیز از حرکت مردم این شهر برای جهاد ممانعت
می نمود ،امیرالمؤمنین علیه السالم پس از دوبار Fتذکر به ابوموسی و گوش ندادن او ،باالخره
عماره بن شهاب را به حکومت این شهر برگزیدند ،ولی مردم ،به جز ابوموسی F،به کس دیگری
راضی نمی شدند و عماره را به شهر راه ندادند .مالک (که خودش باعث تثبیت ابوموسی بود) به
دستور امام برای بسیج کوفیان به آن جا رفت و با بهره گیری از نفوذ قبیله ای و خطبه ای که ایراد
نمود ،توانست مردم Fرا به یاری امیرالمومنین برانگیزد و حکم ایشان را اجرا کند .افرادی که قبل از
1بحار االنوار ،ج ، 32ص – 540یعنی همۀ تصمیم گیری ها را مالک می گیرد.
2شرح نهج البالغة ابن أبي الحديد ،ج ، ٣ص -13یعنی پس چرا ما شیخ (عثمان) را کشتیم؟ یعنی Fما انقالب کردیم تا فاسدین را از صحنۀ
حکومت خارج کنیم ،آیا باز اینها را انتخاب کردی؟ البته همانطور که تاریخ نشان داد هر سۀ این افراد به امیرالمؤمنین علیه السالم خیانت
کردند و تشخیص مالک درست بوده است.ولی این دلیل نمی شود که ما بر روی خواست امام حرفی بزنیم .این نشانۀ عدم شناخت کافی یاران
بسیار ندیک به امام از مقام والیت Fو امامت است.
3األمالي -الشيخ الطوسي -ص ، ٧٠ح – 12 / 103روایت 2510
37
آن مردد بودند ،با آمدن اشتر به کوفه برای پیوستن به امیرالمؤمنین علیه السالم تمایل پیدا کردند و
حتی برخی بر آن شدند تا وسایل ابوموسی Fرا غارت کنند که مالک آنها را از این کار بازداشت.
در جنگ جمل ،تعدادی از مردم Fمدینه با جنگ کردن با مسلمانان مخالف بودند 1.مالک اشتر
امیرالمؤمنین علیه السالم را تشویق Fمی کرد که با این گروه به شدت برخورد Fکند .امام فرمودند :دست
از سرم بردار .اشتر گفت :به من اجازه بدهید با این متخلفین برخورد Fکنم .امام علیه السالم فرمودندF:
از من دست بردار .مالک اشتر با حالت عصبانیت از محضر امام می رود( 2.او راضی به خواست و
عملکرد امام نبود .امام را شخصی مثل خود می دانست همانطور Fکه عمر در صلح حدیبیه خود را با
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله برابر Fمی دانست .البته و صد البته مع الفارق اعتقاد صحیح)
مورد دیگری که مالک ضعف امام شناسی Fخود را نشان می دهد ،در نبرد جمل است .او که
فرماندهی Fجناح راست سپاه امام علیه السالم را برعهده داشت یک دستور Fکتبی از امیرالمؤمنین علیه
السالم دریافت Fمی کند که در آن نوشته بودند با فراریان کاری نداشته باشد .ولی او بدون آنکه نوشته
را بخواند ،آن را زیر زین اسب خود گذاشت و به جنگ و کشتن دشمنان پرداخت .مرحوم شوشتری
این کار مالک اشتر را توجیه کرده است ولی روایت زیر نشان دهندۀ ناراحتی نه فقط امیرالمؤمنین
علیه السالم بوده بلکه امام سجاد هم از این قضیه ناراحت شده اند زیرا باعث شد که خود
امیرالمؤمنین علیه السالم به کشتار مسلمین متهم شود.
چنانچه در مقدمه ذکر شد ،ابوحمزه با لحنی شبیه اعتراض به امام زین العابدین علیه السالم می گوید
که چگونه است که امیرالمؤمنین در جنگ جمل با سنت اسالمی عمل نکرده است؟ امام زین العابدین
از این سوء فهم ابوحمزه چنان ناراحت می شوند که به صورت Fرسمی می نشینند و بیان می کنند به
خدا قسم امیرالمؤمنین علیه السالم به سیرۀ رسول Fخدا عمل کردند( F.مشکل از عدم اطاعت کامل
مالک اشتر بوده است و نه فتوا و یا عملکرد امام همام ).ایشان توضیح می دهند که امیرالمؤمنین
علیه السالم به مالک که در جلوی ارتش بود نوشتند کسانی که حمله نمی کنند ویا فرار Fمی کنند را
نکشد .و هر کس در خانۀ خود را بست در امان است .ولی مالک اشتر نوشته را نخوانده زیر زین
گذاشت .سپس دستور کشتار داد تا اینکه وارد بصره شد .آنوقت (که کار از کار گذشته بود) نوشته را
3
باز کرد و خواند و دستور Fداد که خواستۀ امام علیه السالم را جار بزنند.
مورد دیگر در هنگامی بود که امیرالمؤمنین علیه السالم جریر بن عبدهللا بجلی را برای مذاکره با
معاویه جهت پیوستن او به خالفت ایشان تعیین نمودند F.مالک با این انتصاب اصال مخالف بود زیرا
به نظر او جریر فردی سازشگر Fو دورو Fبود .اتفاقا از لحاظ ظاهری Fحق با مالک بود ولی نکته در
عبارت مالک است به امام .او هنگام برگشتن جریر به کوفه (و شکست مذاکرات) خطاب به
امیرالمؤمنین علیه السالم می گوید :مگر به شما نگفتم که جریر را نفرستید! Fو شما را از دشمنی Fو
دودوز Fبازی او خبر ندادم؟ امیرالمؤمنین علیه السالم (مجبور می شوند جهت تأیید حرف مالک) به
4
سمت خانۀ جریر رفته و دستور Fدهند که خانۀ او را خراب کنند.
در جنگ صفین ،امیرالمؤمنین علیه السالم از مردم رقه خواستند که برای سپاه اسالم یک پل موقت
بسازند ،آنها قبول نکردند Fولی مالک با ایراد یک سخنرانی تهدید آمیز ،آنها را به این کار واداشت.
هرچند ظاهر کار او به نفع امام بوده است و ما باید مالک اشتر را بر این کارش تبریک بگوییم ،
. 1بنا به نقلی ،عبدهللا بن ُع َم ر سردستۀ آنها بود .مالک اشتر به امام علی علیه االسالم پیشنهاد داد که او را گردن بزند ولی امام فرمودند:
من بیعت از روی اکراه را نمی خواهم ،او را آزاد بگذارید.
2بحاراالنوار ،ج ، 32ص – 367روایت 2490
3كافي ،ج ، 5ص – 33روایت 2488
4البحار :ج 32ص 86و ، 101أمالي الطوسي :ص – 68روایت 2491
38
ولی باید توجه داشت که امام مسائل زیادی را متوجه هستند که ما از آنها اطالع نداریم و معلوم نیست
که امام راضی به انجام چنین سیاستهایی باشند .ما هرکار واجب ویا مستحبی را که می خواهیم Fبکنیم
باید از امام اجازه بگیریم نه اینکه خودمان به هر قیمتی شده آن کار را انجام دهیم.
در هنگام نگارش پیمان نامه صلح در جنگ صفین ،مالک به نتیجه این صلح خوش بین نبود .او به
فرستادۀ امام که از او خواست دست از جنگ بردارد Fگفت :این لحظه لحظهاى نیست که من دست از
جنگ بردارم ،من اکنون امید پیروزى دارم به امام بگو عجله نکند .یزید (فرستادۀ امام) برگشت و
سخن مالک را به امام رسانید 1F.برخی از سپاهیان امام علی علیه السالم خطاب به آن حضرت گفتند:
اشتر به آنچه در این پیمان نامه آمده راضی نبوده و هنوز جز به ادامه پیکار با دشمن نمی اندیشد.
امام علیه السالم در جواب فرمودند :او راضی می شود اگر من راضی Fشوم و شما هم( .همچنین) او
از کسانی نیست که از فرمان من سربتابد Fو ای کاش دو نفر بلکه یک نفر چون او می بود که نظرش
نسبت به دشمن چون نظر او باشد 2.طرفداران صلح ،امام را متهم کردند که حتما خود شما به او
دستور ادامۀ کشتار را داده ای .و امام هم در جواب فرمودند :ألیس انما کلمته علی رؤسکم Fعالنیه و
انتم تسمعون – مگر شما در این جا حاضر و ناظر نبودید Fکه من به پیک چه گفتم و مگر شما سخن
3
مرا نشنیدید؟ Fمگر من محرمانه با او سخنی داشته ام!
سیّد محمّد موسوی Fعقیقی در مقالۀ خود تحت عنوان مالک اشتر ،حقیقت یا افسانه؟ معتقد است که
مالک فردی تند خو بوده و چندان به دستور امیرالمؤمنین علیه السالم عمل نمی کرده است و حتی
نامۀ معروف به مالک اشتر نه به خاطر مسائل عمومی حکومتی Fبوده ،بلکه به خاطر کنترل خوی
خشن مالک بوده است .بعضی نوشته های این مقاله چنین است:
ابن طباطبا Fاز امتناع بیش از ح ّد امام علی علیه السFFالم بFFرای قبFFول حکFFومت گFFزارش
می کند .یعنی آنقدر فشار بر امام برای قبول حکومت زیاد بود کFFه امیرالمؤمFFنین علیFFه
السالم گمان بُرد مردم او را خواند ُکشت .ایشان در خطبFFه ای صFFریحاً Fاز این فشFFارهاF
سخن می گویند :شFFما دسFFتم را گشFFودید Fمن آن را بسFFتم ،شFFما آن را کشFFیدید Fمن جمFFع
کردم ،آنگاه شما به من هجوم آوردید Fهمانند هجوم شتران تشنه بFFه آبشFFخور خFFویش بFFه
هنگام خوردن آب ،تا جایی که کفش از پای درآمد و عبا افتاد و افراد ناتوان زیردسFFتF
و پا ماندند 4Fو چون مالک اشتر دید علی علیه السالم با این همه فشار حاضر به قبFFول
حکومت نیست ،ایشان را تهدید کرد و صریحاً Fگفت :دستت را دراز کن تا با تو بیعت
5
کنیم ،یا اینکه برای سوّ مین بار چشمان تو را گریان می کنیم.
در جریان دسیسه هایی که معاویه برای حاکم مصر یعنی قیس بن سعد بن عباده انجام
شد ،محمّد بن ابی بکر حکم والیت مصر را دریافت کرد و بر اساس ضعف مFFدیریت
خود کشته شد .امام نیز در نهج البالغFه بFFه این ضFFعف اشFFاره دارد 6.لیکن بFFر اسFFاس
همان فشارها مالک را والی مصر کرد و با اینکه قیس بن سFFعد فFFرد مFFورد نظFFر امFFام
برای زمامداری Fمصر Fبود لیکن امیرالمؤمنین Fعلیه السFFالم هیچگFFاه بFFه او توصFFیه نمی
کرد که این باش و آن َمباش امّا وقتی مالک اشتر را به سوی مصر فرستاد Fنامه ای به
او داد که سراسر Fتوصیه و پند و اندرز بود که اینگونه رفتار کن و آنگونه نکن ....
وقعه صفین ،ص 490 1
39
به تعبیر شیخ مجلسی ،این فشFارها نمونFه ای از همFان فشFارهای FخFوارج بFود کFه در
صفین به قبول حکمیّت انجامید و در حالی که حضرت نظر دیگری داشت ،در شFFرایطF
اضطراری Fبه خواسته آنها تن داد.
وقتی که امیرالمؤمنین علیه السالم مالک اشتر را به سوی مصر فرستاد Fدر تعریFFف از
مالک نه به مقام فقاهت و معنویت مالک اشاره کرد بلکه فقط مقام شجاعت او را ستود
:فقد بعثت إلیکم عبFFداً من عبادهللا ،الینFFام أیFFام الخFFوف و ال ینکFFل عن األعFFداء سFFاعات
الروع – من بنده ای از بنده های خدا را به سوی شما فرستادم Fکه در روزهای وحشت
نمی خوابد و در لحظه های ترس از دشمن روی نمی گرداند.
همچنین با توجه به روحیه سرکش مالک ،امام علی علیه السالم در نامۀ معFروف FخFود
به مالک اشتر ،وی را بFه سFه چFFیز دسFFتور می دهنFد )۱ :امFFر بFه تقFFوای الهی )۲و
گزینش اطاعت خداوند )۳اطاعت و عمFFل از آنچFFه کFFه خداونFد Fدر قFFرآن واجب کFFرده
است .همچنین در ادامه یک بار دیگر مالک را سFFفارش بFFه تهFFذیب نفس می کننFFد :و
أمره أن یکسر نفسه من الشهوات و یزعها عند الجمحات فإنّ النفس أماره بالسوء إاّل مFFا
1
رحم هللا.
یک مورد Fبرعکس ،زیاد بن ابیه است .او به نظر می رسید که امام شناس باشد ولی عاقبت کار او
نشان داد که شناخت ها متفاوتند و معلوم نیست که برداشت ما از مقام امام درست ویا کافی باشد .ما
باید همیشه به امام زمانمان متوسل Fشویم Fتا دینمان را حفظ کند .خالی از لطف نیست اگر نامه ای را
که ابن زیاد در زمان خالفت امیرالمؤمنین علیه السالم در فارس حاکم بوده و به معاویه نوشته است
بخوانیم.
نامۀ تو بدستم Fرسید Fای فرزند Fبازماندۀ احزاب و ای فرزند ستون نفاق و ای فرزند
خورندۀ جگرها .تو مرا تهدید می کنی در حالی که بین من و تو پسرعموی رسول
خدا صلی هللا علیه و آله قرار دارد که با هفتاد هزار نفر شمشیر بدوش آماده اند .به
خدا سوگند Fاگر بخواهی باتیر مرا هدف قرار دهی من با شمشیر خونین به طرف تو
2
خواهم آمد.
نفر بعدی که داستان جالبی دارد قیس بن سعد بن عباده است .او پسر سعد بن عباده رئیس قبیلۀ
خزرج است که توسط مغیرة بن شعبه ترور Fشد و شایع کردند که جنی ها او را کشته اند! او
همچنین شوهر Fخواهر ابوبکر بود .وقتی که قیس از سوی امام علی علیه السالم والی مصر گشت
پس از چندی معاویه بن ابی سفیان با وی مکاتباتی Fرا آغاز کرد و قیس بن سعد در اوّ ل با عباراتی
دوپهلو Fجواب وی را می داد تا اهداف واقعی او را بفهمد .معاویه پس از چند نامه اعالم کرد که
قیس بن سعد با او سازش کرده است و در این باره سند مجعولی را منتشر کرد .البته خود قیس هم
بر خالف مالک اشتر روحیۀ صلح طلبی داشت و به امیرالمؤمنین علیه السالم نوشت : :یا
امیرالمؤمنین از شما در شگفتم که مرا به جنگ با گروهی دعوت می کنید که آنان با شما جنگی
ندارند ... Fاینک سخنان مرا بشنوید و از آنان دست باز دارید 3.با این شیطنت بعضی Fاز اصحاب از
جمله عبدهللا بن جعفر (داماد حضرت و برادر ناتنی محمد بن ابی بکر) و محمد بن ابی بکر و مالک
اشتر از حضرت خواستند Fکه قیس بن سعد را عزل کند لیکن امیرالمؤمنین علیه السالم که از
توجه شود که این نظر سیّد محمّد موسوی عقیقی است. 1
40
سیاست معاویه با خبر بود این تهمت ها را به قیس نمی پذیرفت Fلیکن بعدها آنقدر اصحاب خصوصا ً
1
مالک اشتر فشار را زیاد کردند تا اینکه امام علی علیه السالم مجبور به عزل قیس بن سعد شد
نویسندۀ کتاب غارات به تفصیل به شرح حال این دوستدار امام می پردازد F.عالقمندان می توانند به
این کتاب مراجعه کنند .قیس با ناراحتی مصر را ترک کرد و به مدینه رفت و به طرف Fامام علیه
السالم در کوفه نرفت .وقتی وارد مدینه شد ،حسان بن ثابت که از طرفداران عثمان بود نزد او
رفت و وی را شماتت کرد که تو خیر علی را خواستی و او تو را عزل کرد .قیس او را از خود
راند و با پرخاش گفت :ای کسی که دل و دیده ات کور است و حقیقت را مشاهده نمی کنی؛ به خدا
سوگند Fاگر بین طائفه من و تو جنگی در نمی گرفت ،اکنون گردنت را می زدم .هر چه زودتر از
خانه ام بیرون شو.
قیس پس از چندی همراه سهل بن حنیف به طرف کوفه رفت و خدمت امام رسیدند F.قیس همۀ اخبار
و اوضاع و احوال مصر را به امیرالمؤمنین علیه السالم اطالع داد و آن حضرت او را تصدیق
نمودند F.قیس همراه آن جناب به صفین رفت و به جنگ پرداخت .قیس دوازده هزار نفر با خود
داشت که همگان تا سرحد Fمرگ بیعت کرده بودند .او بعد از شهادت امیرالمؤمنین ،با امام حسن
علیه السالم بود.
در این فصل به همین مقدار اکتفا می کنیم تا در فصل های آینده بتوانیم Fاین موارد Fرا به صورت Fدقیق
تر و بیشتر توضیح دهیم .بنابراین ،انتخاب لفظ شیعه به کسانی که در مقطعی دشمن ائمه شده اند را
جایز می دانیم .امیدواریم Fکه شیعه بودن امروز ما ،ما را از احتمال تغییر Fمسیر( Fالعیاذ باهلل) غافل
نکند .به اين مقطع از دعای غیبت توجه نمایید :اللهم ال تجعلني من خصماء آل محمد عليهم السالم،
وال تجعلني من أعداء آل محمد عليهم السالم وال تجعلني من أهل الحنق والغيظ على محمد وآل محمد
عليهم السالم .2به خداوند Fپناه می بریم از اینکه عاقبت ما نیز مانند موارد فوق Fبه دشمنی اهل بیت
علیهم السالم بیانجامد .آمین رب العالمین.
41
فصل سوم :یاران خالص امام
آغاز و شکل گیری شیعه به زمان پیامبر Fصلّیهللا علیه وآله وسلّم Fمیرسد Fو پیامبر Fاین نام را بر
علیه السالم
پیروان امام علی علیهالسالم نامید .این گروه در زمان خلفا نیز دست از حمایت امام علی
برنداشتند F.شیعیان در عصر دیگر امامان نیز تحت سرپرستی Fآنان به رشد و ترقی خود ادامه دادند و
البته از سوی دشمنان اهل بیت دشواریهای Fخاصی را از سر گذراندند F.در این فصل در نظر است
گروهی را مد نظر داشته باشیم که به راستی نام شیعه بر آنها برازنده است و آنها را می توان یار
واقعی امام نامید .این ها مقامشان عالی است خداوند مقامشان را متعالی گرداند Fو ما را از دوست
داران آنها قرار Fدهد .آمین.
قبل از اینکه وارد Fمعرفی کردن این انسانهای Fنیک و پاک شویم ،الزم است نسبت به ویژگی Fاین
دوستی یک روایت را ذکر نماییم.
َأ ِير َقا َل َسَأ ْل ُ َأ
ِين علیFFه السFFالم ِإنَّ Fير ْال ُمْFFؤ ِمن َ ت َبا َع ْبِ Fد هَّللا ِ علیFه السFFالم مِنْ َقFْ Fو ِل ِمِ F َعنْ َسد ٍ
ك ُم َقFFرَّ بٌ َأ ْو َن ِبيٌّ مُرْ َسٌ Fل َأ ْو َع ْبٌ Fد امْ َت َح َن هَّللا ُ َق ْل َبُ Fه صعْ بٌ مُسْ َتصْ َعبٌ اَل ُيقِرُّ ِب ِه ِإاَّل َملٌَ F َأم َْر َنا َ
Fر ِين َو َغ ْيَ F ين َو م َِن اَأْل ْن ِب َيFFا ِء مُرْ َس Fل َ Fر ُم َقFFرَّ ِب َ
ين َو َغ ْيَ F Fان َف َقFFا َل ِإنَّ م َِن ْال َماَل ِئ َكِ Fة ُم َقFFرَّ ِب َ لِِإْل ي َمِ F
ْ َ
Fر ُك ْم َهFFذا َعلَى ال َماَل ِئ َكِ Fة َفلَ ْم ض مَْ Fَأ Fر َ ِين َف َعَ F ِين َو َغي َْر مُمْ َت َحن َ ِين ُم ْم َت َحن َ ْ
ِين َو م َِن المُْؤ ِمن َ مُرْ َسل َ
ض َعلَى Fر َ ون َو َعَ F َأْل
ض َعلَى ا ْن ِب َيFFا ِء َفلَ ْم ُيقِFFرَّ ِبِ Fه ِإاَّل ْالمُرْ َسFلُ َ Fر َ Fون َو َعَ F ُيقِFFرَّ ِبِ Fه ِإاَّل ْال ُم َقرَّ ُبَ F
ون َقا َل ُث َّم َقا َل لِي مُرَّ فِي َحدِيث َ
ِك ِين َفلَ ْم ُيقِرَّ ِب ِه ِإاَّل ْال ُم ْم َت َح ُن َ
ْالمُْؤ ِمن َ
این حدیث و پیامش با الفاظ احیانا ً متفاوت اما با معنی واحد از طرق مختلف و سندهای Fفراوان ،از
امیرالمؤمنین ،امام سجاد ،امام باقر ،امام صادق علیهم السالم ،آمده است 1.اقرار به مقام شامخ ائمۀ
اطهار علیهم السالم و اطاعت بی چون و چرا از آنها را نه هر مالئکه ای بلکه مالئکۀ مقرب و نه
هر پیمبری بلکه پیغمبران مرسل و نه هر مؤمنی بلکه مؤمنینی که خداوند قلب آنها را امتحان کرده
است می توانند Fداشته باشند .قدر این انسان ها را داشته باشیم!
در عمل ،اینچنین می شود که به شهادت امام باقر علیه السالم اگر سلمان و ابوذر که خداوند
رحمتشان نماید محشور شوند و (شیعیان زمان ایشان آنها را ببینند) سلمان و ابوذر (این شیعیان را)
دروغگو بخوانند( .یعنی کجای اینها شیعیان واقعی Fهستند) و شیعیان زمان امام باقر علیه السالم هم
2
آنها را دیوانه می خوانند( Fکه چه کارها می کردند).
بهترین یاران همۀ ائمه به شهادت امام حسین علیه السالم یاران ایشان در روز عاشورا بودند 3.كسانی
ص ًّفا َكَأ َّنهُم بُن َيانٌ مَّرْ صُوصٌ )4از که مصداق Fواقعی آیه مبارکه (اِنَّ هَّللا َ ُيحِبُّ الَّذ َ
ِين ُي َقا ِتلُ َ
ون فِي َس ِبيلِ ِه َ
هرگونه عالیق انسانی بریدند و خود را وقف امام نمودند .چیزی آنها را نترساند و نتوانست آنها را از
موقعیتشان Fمقدار ذره ای تکان دهد .هرکدام به شکلی و به مقدار توانایی Fخود نمایشی زیبا را ارائه
دادند .از نظر بنده زیباترین نمایش متعلق به حضرت علی اصغر بود .او که با شنیدن ندای (هل من
ناصر) امام حسین علیه السالم ،با تکان دادن دست و به این ندا لبیک می گفت ،در انتها چنان
1کافی ،ج ،1ص - 401مستدرک ،ج 12ص -296بحاراالنوار ،ج ، 2ص 189الی 197و 212
2بحار االنوار ،ج ، 65ص ، 164ح 14
3امام در خطبۀ شب عاشورا به أنها فرمودند :فإني ال أعلم أصحابا أوفى وال خيرا من أصحابي ،وال أهل بيت أبر وال أوصل من أهل بيتي
فجزاكم هللا عني خيرا
4آيه 4سوره صف
42
نمایشی داد که حتی قلب امام را تکان داد دیگر چه رسد به قلب تک تک ما .یا لیتنا کنا معهم فنفوز
فوزا عظیما.
نمایش دوم مربوط به حضرت مسلم علیه السالم است .ایشان که نمایندۀ امام به سوی Fکوفیان Fبود اولین
کسی بود که سستی و بی پایداری شیعیان را دست اول تجربه کرد .او چنان تنها شد که حتی جا برای
استراحت و خوابیدن نداشت .اضافه بر این ،همدلی ایشان با امام حسین علیه السالم چنان بود که نه
فقط دو فرزند Fخود را در عاشورا شهید داد بلکه مثل امام ،همسر و دو فرزند خردسال خود را به
اسارت داد .شهادت دو فرزند Fمسلم چنان غم بار است که با وفات حضرت رقیه علیها السالم برابری
می کند .همدلی حضرت مسلم چنان زیاد بود که با اینکه در کربال شرکت نداشت ولی با لب تشنه
شهید شدند همانگونه که امام حسین علیه السالم شدند .این برنامۀ مشترک بین امام و حضرت مسلم
نشان دهندۀ درجۀ عظیمی است که ایشان در نزد خداوند متعال دارند.
43
نمایش عابس بن أبیشبيب شاكری نیز نشانگر واضح برنامۀ امام علیه السالم است .او که
شیر شیرها نامیده می شد ،وقتی Fدید که عمر سعد دستور داد تا با او نجنگند و در عوض او
را سنگبار کنند ،زره و کاله خود را از تن در آورد و با تن غیر مسلح جنگید تا شهید شد .با
اینحال چنان با کوفیان جنگید و آنها دسته جمعی به او حمله کرده بودند که وقتی که شهید شد،
سرش ميان دستان چندين نفر بود و هر کدام ادعای شهید نمودن او را می کردند!F
داستان امام با عبید هّللا بن ح ّر جعفی نیز شاهد دیگری بر مدعای ما است .امام علیه السالم که
در حرکت خود از مکه به کربال در صدد هدایت افراد سرشناس بودند در قصر بنی مقاتل،
ح ّجاج بن مسروق Fرا نزد عبید هّللا فرستادند F.عبید هّللا پرسید :ای حجّ اج بن مسروق Fچه پیامی
آورده ای؟ گفت :هدیه و کرامتی Fاگر پذیرا باشی! این حسین است که تو را به یاری خود
خوانده است .اگر او را یاری کنی ،مأجور خواهی بود و اگر کشته شوی به فیض شهادت نائل
خواهی آمد.
عبید هّللا گفت :به خدا سوگند! Fاز کوفه خارج نشدم ،مگر اینکه دیدم جماعت کثیری به قصد
جنگیدن با حسین بیرون می آیند و شیعیان او را مخذول ساخته ،فهمیدم که حسین کشته خواهد
شد .و چون من قدرت بر یاری او را ندارم ،مایل نیستم نه او مرا ببیند و نه من او را.
ح ّجاج بن مسروق Fنزد امام بازگشت و پاسخ عبید هّللا بن حرّ را به عرض امام رساند.
آن حضرت با عده ای از اهل بیت و یارانش برخاستند و به خیمه عبید هّللا بن حر رفتند F.عبید
هّللا بن حر می گوید :من در طول عمرم هرگز کسی را همانند حسین علیه السالم ندیدم F.وقتیF
نگاهم به ایشان افتاد در آن لحظه که به سوی Fخیمه ام می آمدند ،چنان منظره و هیئت گیرایی
داشتند که در هیچ چیزی آن جاذبه وجود Fنداشت و چنان ِر ّقتی در من پدیدار شد که تاکنون
هرگز نسبت به کسی در من این گونه ر ّقت پیدا نشده بود .آن لحظه ای که مشاهده نمودم Fامام
حسین علیه السالم راه می رفتند Fو کودکان [و جوانان ] پروانه وار گرد شمع وجودشان حرکت
می کردند ،به محاسنش نظر کردم Fهمانند بال غراب سیاه بود .عرض کردم :آیا این رنگ
سیاهی موی شما است یا اثر خضاب است؟
فرمودند :ای پسر حُر! پیری ام فرا رسید F.متوجه شدم که اثر خضاب است.
آنگاه امام حسین علیه السالم فرمودند :ای پسر حُر! اهل شهر شما به من نامه نوشتند Fکه به
یاری من آماده اند و از من خواستند Fتا نزد آنها بیایم؛ ولی به آنچه وعده داده بودند ،وفاF
نکردند .و تو [نیز] دارای گناهان زیادی هستی .آیا نمی خواهی به وسیلۀ توبه ،آن اعمال
ناشایسته را از بین ببری؟
عبید هّللا گفت :چگونه جبران آن همه گناه ممکن است ای پسر پیامبر! حضرت فرمود F:فرزند
دختر پیامبرت را یاری کن!
عبید هّللا گفت :به خدا سوگند! Fمن می دانم کسی که از تو پیروی کند ،در روز قیامت سعادتمند
خواهد شد؛ ولی نصرت من تو را در قتال با دشمن بی نیاز نمیکند و در کوفه برای شما
یاوری نیست و من [نیز] چنین نکنم؛ زیرا نفسم به مرگ راضی نمی شود؛ ولی اسبم به نام
"ملحقه" (که بسیار تند رو بود و در جنگ وسیلۀ مناسبی Fمحسوب می گشت) و شمشیرم Fرا در
اختیار شما قرار Fمی دهم.
44
ص َر َة؛ ما برای اسب و حضرت فرمودند F:ما ِجْئ ناک لِ َف َرسِ ک َو َسیفِک ِا َّنما اَ َتیناک لِ َنسْ َألَک ال ُن َ
شمشیرت به نزد تو نیامدیم .ما آمدیم که (تو راه سعادت را انتخاب کنی و) از تو یاری
بخواهیم .آنگاه اضافه کردند F:حال که ما را یاری نمی کنی ،به اسب و شمشیرت نیازی نیست
و ما گمراهان را به یاری خویش نطلبیم؛ ولی تو را نصیحت می کنم ،اگر می توانی Fبه جایی
برو که فریاد Fما را نشنوی Fو مقاتله ما را نظاره گر نباشی .از رسول خدا صلی هللا علیه وآله
شنیدم که فرمودَ :منْ َسم َِع واعِ ی َة اَهْ َل َبیتِی َولَ ْم ی ْنصُرْ ُه ْFم َعلی َح ِّق ِه ْم اَک َّب ُه هَّللا ُ َعلی َوجْ ِه ِه فِی
ار؛ هر کس بانگ اهل بیت من را بشنود Fو بر گرفتن حقشان یاری نکند ،خدا او را به رویF ال َّن ِ
در آتش می افکند.
بعدها عبید هّللا بن ح ّر اشعاری در ندامت و پشیمانی Fاز عدم حمایت از امام حسین علیه السالم
سرود و در حالی که از ابن زیاد خشمگین بود کوفه را به قصد جبل ترک کرد .البته نوشته اند
که عبید هّللا بن حر در گذشته از هواداران عثمان بود و در جنگ صفین نیز جزء سپاه معاویه
به شمار می آمد و بعد از شهادت امیر مؤمنان علیه السالم ،ساکن کوفه شده بود .عبارات او و
همچنین اظهار پشیمانیش نشان از شیعه شدن او دارد.
وهب بن وهب
وهب یک جوان مسیحی بود .او به دست امام حسین علیه السالم به دین اسالم گروید و به همراه مادر
و همسرش در کربال حاضر Fشد .نقل می کنند در روز Fعاشورا Fکه حدود هفده روز از ازدواج او و
همسرش می گذشت همسر او گفت :حاال که مصمم Fشده ای که از فرزند رسول خدا صلی هللا علیه و
آله وسلم در مقابل دشمنانش دفاع کنی ،یقینا اگر در این راه شهید شوی وارد بهشت خواهی شد .باید
در حضور Fامام علیه السالم با من عهد کنی که روز Fقیامت مرا فراموش نکنی .آن گاه هر دو به
حضور امام حسین علیه السالم می آیند و همسر وهب خواسته خود را مطرح می کند ،به گونه ای که
آن حضرت به شدت متأثر می شوند Fو گریه می کنند .وقتی Fکه وهب به میدان می رود و با شجاعت
به جنگ می پردازد و عده ای از دشمنان امام حسین علیه السالم را به قتل می رساند ،به سوی مادر
و همسر بر می گردد و به مادرش می گوید :آیا اکنون از من راضی هستی؟ مادر به او می گوید:
اگر تا زنده باشی و با دشمنان امام حسین به مبارزه نپردازی ،از تو راضی Fنمی شوم.
زنش هم عمودی در دست گرفته به تحريض او ميپرداخت Fو میگفت :قاتِل دو َنالطيّبين ذرّ يّة محمّد.
امام به همسر او دستور Fداد تا بازگردد و در عين حال آنها را دعا كرد.
45
او در روز عاشورا ،دلیری به خرج داد و دو نفررا كشت ودست دیگری را قطع كرد .آن روزF
حضرت چندین بار فرمودند F:دستت شل مباد! خداوند متعال از اهل بیت پیامبر(ص ) جزای خیر به تو
عنایت كند .چون جملۀ یاران امام حسین علیه السالم -جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو -به
شهادت رسیدند ،او نزد حضرت آمد و شرط Fپیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت
خواست ،امام هم آزادش گذاشتند.
وی که اسب خـود را در وسـط خیمهها بسته بود میگـویـد :سوار Fبر اسب شدم وحركت كردم .ناچار
لشكریان دشمن به من راه دادند تا از صف آنان بـیرون آمدم اما پانزده نفر مرا تعقیب كردند تا در
قریه "شفیه" نزدیك فرات مرا یافتند .كثیر بن عبدهّللا وایوب بن مشرح مرا شناختند وگفتند این شخص
پسر عموی ما است ،لذا خداوند Fمرا از دست آنان نجات داد .او روایتگر حوادث شب عاشورا و
بعضی حوادث آن روز است.
زهير بن قين
زهیر بن قین که به تعبیر امروز یک سنی بود عالقه نداشت در راه برگشت از حج با امام حسین علیه
السالم مالقاتی Fداشته باشد تا اینکه در یک بار هردو گروه در یک جایگاه توقف کردند .امام علیه
السالم به دنبال او فرستادند که به مالقات ایشان برود Fو او نمی خواست که اینکار را بکند تا اینکه
همسرش او را عتاب نمود که چگونه خواستۀ پسر پیغمبر Fرا اجابت نمی کنی؟
او به مالقات امام علیه السالم می رود و فرد دیگری بر می گردد .زن خود را طالق می دهد و برای
کشته شدن همراه امام حسین علیه السالم خود را آماده می نماید .او این مطلب را توضیح می دهد که
در جنگ بلنجر (محلی در مازندران) غنائم زیادی بدست آوردند و خیلی خوشحال بود .حضرت
سلمان که او را در این شادی می بیند به او وعده می دهد که شادی بهتری در انتظار او است .و آن
وقتی است که توفیق Fپیکار و کشته شدن در کنار سید جوانان آل محمّد صلی هللا علیه و آله و سلم را
درک می نماید.
او فرماندهی سمت راست سپاه امام را داشت ،همراه با ده نفر شمر را از محل اقامت زنان و كودكان
امام حسين ـ عليه السالم ـ دور كرد .اما شمر بر او حمله كرده چند نفر از افراد وی را به شهادت
رساند .نبرد ادامه يافت تا اینکه همراه ح ّر بن يزيد رياحی Fبر دشمن يورش بردند Fو با حمايتی كه از
يكديگر میكردند ،به نبرد با سپاه كوفهپرداختند .پياده نظامها به حرّ حمله ور شده ،وی را به شهادت
رساندند Fو سپس زهیر به شهادت می رسد.
سعيد بن عبدهللا
سعيد بن عبدهللا از هنگام نماز ظهر امام در جلوی ایشان ايستاده بود 1و هدف تير دشمن قرار می
گرفت .بعد از پايان نماز هم ،هرچه امام به اين سوی و آن سوی میرفت ،سعيد ميان امام و دشمن
قرار ميی گرفت .به همين دليل ،سيزده تير به وی اصابت كرد تا اینكه به زمين افتاد .در اين وقت از
خداوند خواست تا سالم او را به رسولش برساند Fو به او بگويد كه من از اين رنجی كه میبرم ،هدفم
نصرت ذرّيۀ او است.
1باید توجه نمود که قبله به طرف جنوب بود و جبهۀ جنگ به طرف شمال خیمه ها .بنابراین ،جلوی امام یعنی جلوی نمازگزاران که
پشتشان به جبهه بود و نماز می خواندند.
46
ُح ّر بن يزيد رياحی
داستان حر را همگی می دانیم .او به دلیل کاری که کرده بود از امام خواست که اولین نفری باشد که
به مبارزه می رود .او در رجزهای خود از مقاومت خود دربرابر دشمن و عدم فرارش سخن گفته
است .ابن اعثم ميگويد :وقتي حرّ مجروح شد ،اصحاب او را نزد امام حسين ـ عليه السالم ـ آوردند،
در حالي كه هنوز رمقی در تن داشت .امام دستی بر صورتش كشيدند Fو فرمودند :أنتالح ّر! كما
سمّتك ُأمّك ح ّرا ،و أنت حرٌّ في الدنيا و االَخرة .تو همانطور که مادرت نامید ،حر یعنی آزاده دردنیاF
و آخرت هستی .امام با پارچه ای زخم سر حر را می پوشانند.
حرّ پس از مدتی استراحت و تجدید قوی در انتهای جنگِ اصحاب و قبل از شروع Fمبارزۀ بنی هاشم
با زهير بن قين بر دشمن يورش برد و با حمايتی كه از يكديگر میكردند ،به نبرد با سپاه كوفه
پرداختند تا اینکه هردو Fشهید شدند.
وقتی حرّ بن یزید ریاحی Fمتوجه شد که عمرسعد مصمم است با امام حسین علیه السالم به جنگ
بپردازد ،به فرزند خود "بکیر" گفت :پسرم ،بدن پدرت طاقت تحمّل آتش جهنم را ندارد .اگر با من
موافقی به طرف حسین بن علی علیه السالم برویم F.بکیر با پدر موافقت کرد و در فرصت مناسب از
لشکر عمر سعد کناره گیری کردند و خود را به اردوگاه امام حسین علیه السالم رساندند .آن گاه که
امام علیه السالم آن دو را پذیرفتند ،حرّ به فرزند خود گفت :الحمدهللا که خداوند ما را از مصاحبت با
این قوم Fستم کار نجات داد .اکنون بر این قوم Fظالم حمله کرده ،از فرزند رسول خدا صلی هللا علیه و
آله وسلم دفاع کن .به دنبال پیشنها ِد پدر ،او از امام حسین علیه السالم اجازه گرفت و با سپاه عمر
سعد به جنگ پرداخت تا به درجه شهادت نایل آمد .وقتی حرّ باالی سر فرزند آمد ،چنین گفت :خدای
را سپاس که شهادت در رکاب موالیمان حسین علیه السالم را روزی Fتو ساخت.
سوید بن عمرو
47
در واقعه کربال به عنوان آخرین شهید دشت نینوا شناخته میشود .او مثل دیگر یاران امام به نماز
خواندن و شجاعت بی نظیرش در جنگاوری Fشهره بوده است؛ در بخشی از نقل قولها نوشتهاند او
پیش از حضور Fدر میدان نبرد در تیرباران صبح عاشورا چندین چوبه تیر بر بدنش نشست ،اما خم به
ابرو نیاورد.
سوید بن عمرو مثل حبیب بن مظاهر در دسته یاران ریش سفیدان سیدالشهدا در میدان رزم بود .او
بعد از عابس با اذن امام وارد میدان نبرد شد .در وصف Fجنگیدن او نوشته اند که این شیرمرد ۷۰
ساله همچون شیری غران بر سپاه عمربن سعد حمله میکرد و این رجز را میخواند F:پیش بیاای
حسین! که امروز Fدر باغ بهشت ،پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم و پدر نیکوکار Fو بخشنده ات را
مالقات میکنی؛ و حسن ماه سیما -که نیک بختان را مالقات کرد -و عموی بزرگوار شجاع و با
سخاوتت حمزه -که در راه حقیقت گام برداشت -و شیر خدا نامیده می شود Fو جعفر طیار -که مانند
پرندگان مقامش باال میرود F.سوید در نبرد ظهر عاشورا تعداد زیادی از اشقیا را به هالکت رساند و
صفهای سپاه دشمن را مورد هدف قرار داد تا در نهایت با پیکری پوشیده از زخم و جراحت میان
کشتههای غرق در خون افتاد Fو با ضربه یک نیزه بیهوش شد .دشمن که خیال میکرد سوید کشته شده
از او دست کشید .اما او از پا افتاده بود و دیگر توان و رمقی برای برخاستن نداشت ،ولی هنوز جان
در بدن داشت .در آخرین لحظات جنگ که هنوز نایی در بدن داشت کمی به هوش آمد و در همان
حال شنید که دشمنان به همدیگر مژده میدهند و فریاد Fشادمانی سر میدهند و میگویند که حسین
کشته شد! ابن عمرو خنجری را که در چکمه اش داشت درآورد و دوباره به لشکر دشمن تاخت ،و
آنقدر به کارزار ادامه داد تا سرانجام دو نفر به نام عروة بن بطان ثعلبی و زیدبن رقاد الجنبی ( ُج َهنی)
سوید را کشتند تا او آخرین شهید واقعه روز عاشورا لقب بگیرد که بعد از اباعبدهللا الحسین علیه
السالم به شهادت رسیده است.
خوی
ّ َجون بن
48
جون خدمت گزار سیاه پوست ابوذر غفاری بود .وی پس از رحلت ابوذر در ربذه به مدینه برگشت و
خدمت امیرالمؤمنین علیه السالم بود .او مردی آگاه به اسلحه شناسی و تعمیر ادوات جنگی بود .پس
از شهادت علی علیه السالم در خدمت امام حسن علیه السالم قرار گرفت .وقتی مسئله حرکت امام
حسین علیه السالم به مکه پیش آمد ،به همراه آن حضرت از مدینه تا مکه و از آن جا تا کربال آمد و
لحظه ای از آن حضرت جدا نشد .در روز Fعاشورا به حضور Fامام حسین علیه السالم آمد و اجازه
جهاد خواست .امام علیه السالم به او فرمودند F:ای جون ،تو گرچه همیشه با ما همراه بودی ،اما
اکنون اجازه داری که بروی و از این خطری که ما را تهدید می کند خود را نجات دهی .جون گفت:
ای پسر رسول خدا صلی هللا علیه و آله وسلم ،من در روزهای Fخوشی و راحتی در کنار شما بودم.
آیا شایسته است که به هنگام روی آوردن سختی ها از شما دست بردارم؟ و بدین سان این پیرمرد Fپای
به میدان شهادت نهاد و مردانه در راه خدا جان داد.
49
پيوست .وی كه تيرانداز Fماهری Fبود ،هشت تير انداخت و پنج نفر را كشت .ابومخنف Fاز تيراندازیF
های گسترده او و مهارتش ياد كرده مینويسد :صد تير انداخت كه پنج تای آن خطا نرفت.
و البن سعد تارك و هاجر ب ا ّني لل ُح َسين ناصر
يا ر ّ شعر او اين بود:
من یار حسینم و ابن سعد را ترک کرده ام.
اَسلَم بن َعمرو
اَسلم غالمی بود که امام حسین علیه السالم او را پس از خریداری آزاد کردند .او همیشه در خدمت
امام علیه السالم بود .حتی پسر او به عنوان کاتب امام حسین علیه السالم در کنار آن حضرت به سر
می برد .اسلم از همان ابتدا به همراه امام حسین علیه السالم از مدینه خارج شد و لحظه ای از امام
زمانش جدا نشد .وقتی در روز عاشورا اجازه گرفت که با دشمنان اهل بیت علیه السالم بجنگد این
سُرور الفُؤاد ال َبشیر ال َنذیر شعر را زمزمه می کرد :امیری حسین و نعْ َم االَمیر
پیشوا و رهبر من حسین است و حقا که چه رهبر خوبی است .او مایه سرور Fدل ها و بشیر و نذیر
است .وقتی پس از جهاد دلیرانه بر زمین افتاد Fامام حسین علیه السالم او را در آغوش گرفتند و
صورت خود را بر صورت او نهادند .اسلم بن عمرو با دیدن این صحنه لبخندی زد و گفت :چه کسی
مثل من از این افتخار برخوردار است که پسر پیغمبر صورت بر صورتش بگذارد؟ این را گفت و
جان به جان آفرین تسلیم کرد.
50
أرجو بذاك الفوز عند المؤتمن ضرْ َ
ب فتي من اليمن أضربكم َ
من از آل یزن هستم که بر دین حسن و حسینم .من همانند یک جوان یمنی با شما می جنگم و با
اینکار ،امید پیروزی Fرا نزد خداوند متعال دارم.
شهدای بنی هاشم از خانوادۀ امیرالمؤمنین علیه السالم و برادر و برادرزاده های ایشان چنین اند.
فرزندان امیرالمؤمنین Fعلیه االسالم :حضرت عباس علیه السالم ،جعفر 19ساله ،عبدهللا 25ساله ،عثمان
(فرزندان ام البنین)
ابوبکر Fو محمد اصغر
فرزندان امام حسن علیه االسالم :قاسم ،عبدهللا ،جعفر ،و ابوبکر
فرزندان عبدهللا بن جعفر :عون و محمد (فرزندان حضرت زینب علیه االسالم ) ،و عبیدهللا
فرزندان عقیل( :مسلم) ،جعفر ،عبدالرحمن ،عبدهللا اکبر ،محمد ،علی
فرزندان مسلم بن عقیل :عبدهللا ،محمد و طفالن مسلم
عبدهللا بن بُ ْقطر برادر رضاعی امام حسين ـ عليه السالم
جالب است بدانید که از خانوادۀ دشمنان امیرالمؤمنین هم تعدادی در خدمت امام حسین علیه السالم شهید
شده اند .بعضی از آنها عبارتند از :مردی از آل ابولهب ،و ابوالهيّاج از نوادگان ابوسفيان
51
پس از ذکر بعضی یاران نیک امام حسین علیه السالم ،باید از حضرات حمزه و جعفر بن ابیطالب
نام برد که با امیرالمؤمنین علیه السالم سه یاری بودند که پیغمبر گرامی را تا آخرین نفس یاری دادند.
ُطلِب ،ملقب به اسدهللا ،اسد رسول هللا ،و سید الشهداء ،عموی پیامبر اکرم صلی هللا َحمزة بن َعبدالم َّ
علیه و آله و سلم و از شهدای اُحُد است .حمزه از حامیان مهم دعوت پیامبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله
و سلم بود و گفتهاند که او حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود ،از پیامبرصلی هللا علیه و آله و
سلم در مقابل آزار مشرکان حمایت میکرد .وی از بزرگان قریش بود و از این رو ،با مسلمان
شدنش ،از میزان آزار قریش Fنسبت به پیامبرصلی Fهللا علیه و آله و سلم کاسته شد .پیامبر اکرم
1
صلوات هللا و سالمه علیه ،حمزه را جزو هفت نفر از بهترین کسان از نسل بنی هاشم خواندند.
جعفر بن ابی طالب بن عبدالمطلب مشهور Fبه جعفر طیار و ذوالجناحین سومین فرزند Fابوطالب و
فاطمه بنت اسد بود .جعفر پسرعموی Fپیامبر اكرم صلوات هللا و سالمه علیه ،برادر Fبزرگتر امام علی
علیه االسالم ،دومین مرد مسلمان پس از امام علی علیه السالم و صحابی رسول Fخدا صلی هللا علیه و
آله و سلم بود .جعفر را مردی خطیب ،سخاوتمند F،بردبار و متواضع Fمعرفی کردهاند .مفسران او را
هَّللا
صدَ قُواَ Fما َعا َه ُدوا َ مصداق برخی از آیات قرآن از جمله آیۀ ۲۳سورۀ احزاب -م َِّن ْالمُْؤ ِمن َ
ِین ِر َجا ٌل َ
َعلَی ِه -دانستهاند .جعفر نزد پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم مقام و منزلت فراوانی داشت و
رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم او را به سرپرستی کاروان مسلمانان در مهاجرت به حبشه
برگزید .پیامبرصلی هللا علیه و آله و سلم پس از بازگشت جعفر از حبشه به او نمازی Fآموختند که به
نماز جعفر طیار مشهور Fاست .جعفر در جنگ موته به شهادت رسید و مزار او هماکنون در اردن
است.
52
آله و سلم با دیدن این صحنه بر منبر رفتند و خطبهای خواندند Fو ضمن اشاره به اینکه انسانها از
1
نظر نژاد و رنگ پوست بر هم برتری Fندارند فرمودند :السلمان منا اهل البیت.
ولی این یک مورد نبوده که اهل بیت یکی از یاران خود را تحت این عنوان ذکر کرده است .یونس
بن یعقوب نقل می کند که روزی Fبا امام صادق Fعلیه السالم در یکی از کوچه های مدینه برخوردF
نمودم .ایشان از من خواستند Fکه به درب خانۀ ایشان بروم Fزیرا فردی از اهل بیت ایشان آنجا منتظر
است .من خود را به منزل امام رساندم و دیدم که فردی جلوی درب منزل نشسته است .از او پرسیدم
کیستی؟ او گفت :مردی هستم از قم بنام عیسی بن عبدهللا .راوی Fاز اینکه این شخص نه فقط فامیل
امام نبود بلکه یک ایرانی و از قم بوده است تعجب می کند .وقتی امام به منزل می رسند متوجه
تعجب راوی می شوند و به او می گویند :مثل اینکه قبول نداری که عیسی بن عبدهللا از اهل بیت ما
باشد؟ راوی تأیید می کند که او از اهل قم است (پس چگونه او از اهل بیت امام می شود؟) امام
2
صادق علیه السالم فرمودند :عیسی بن عبدهللا از ما است چه زنده و چه مرده!
در روایتی Fدیگر ،راوی Fنقل می کند که هنگامی که جسد فضل بن یسار را غسل میت می داده است،
او دستش را روی عورت خود گذاشت .وقتی این حادثه را به امام صادق علیه السالم گزارش می دهد
3
ایشان می فرمایند که :خداوند رحمت کند فضل بن یسار را .او از ما اهل بیت بود.
بنابراین ،اهل بیت بودن یعنی در خط ائمۀ اطهار علیهم السالم بودن .ولی و البته که تشخیص آن با
امام است .جالب است بدانیم که ما کسی را داریم Fکه از اهل بیت محسوب شد ولی از بنی امیه بود!
سعد بن عبدالملک که از فرزندان عبدالعزیز بن مروان اموی بود روزی Fبر امام باقر علیه السالم
وارد شد در حالیکه شدیداً مانند زنها گریه می کرد .امام دلیل این گریه را پرسیدند Fو او جواب داد:
چگونه گریه نکنم در حالیکه از شجرۀ ملعونۀ اموی ها هستم .امام فرمودند :اینطور Fنیست تو امویٌّ
م ّنا اهل البیت هستی .آیا پیام خداوند به حضرت ابراهیم( Fع) را نشنیده ای که فرمودَ :ف َمن َت ِب َعنِي َفِإ َّن ُه
4
ِم ِّني.
غیر از کسانی که ملقب به عضویت در دایرۀ اهل بیت علیهم السالم شده اند ،کسانی هستند که بسیار
به ایشان نزدیک بوده اند ،هرچند تعداد آنها اندک است .پس از سقیفه ،فقط سه نفر بودند Fکه سر
خود را تراشیدند Fو یار واقعی امام بودند .البته به زودی Fعمار و سه نفر دیگر نیز به (قول ثابت بر
حقانیت امیرالمؤمنین) برگشتند Fواینها ابوساسان ،ابو عمره و شتیره می باشند که جمعا هفت نفر
شدند 5.یعنی فقط 7نفر بودند Fکه حق امیرالمؤمنین را می شناختند و بس.
در روایت کشی ،امام باقر علیه السالم می فرمایند که امور دنیا دور این سه نفر می گردید و با
ابوبکر بیعت نکردند Fتا اینکه امیرالمؤمنین علیه السالم مجبور به بیعت شدند 6.و امام صادق علیه
السالم پس از ذکر این سه نفر می فرمایند :ابوساسان و ابو عمره کجا بودند 7.یعنی مقام سه نفر را با
4نفر بعدی ها مقایسه نکنیم .السابقون السابقون همان سه نفرند .درروایتی Fحُمران بن أع َین از امام
باقر علیه السالم نسبت به عمار سؤال می کند .امام سه بار می فرمایند F:خداوند عمار را رحمت کند.
او با امیرالمؤمنین در جنگ شرکت کرد و شهید شد .راوی Fمی گوید که در دلم گفتم :وه او به چه مقام
بحار االنوار ،ج ، 28ص 239و همچنین ج ، 28ص ، 259ح – 43روایت 2084 5
53
بزرگی رسیده است .امام باقر Fعلیه السالم فرمودند :شاید فکر کنی که او در مقام آن سه نفر است.
1
هیهات!
همچنین در روایت دیگری Fاز امام صادق Fعلیه السالم می بینیم یار نیک خود را به عنوان بهترین یار
با مقداد مقایسه می نمایند .در این روایت آمده است که مقام داود رقی را نزد من به مثابۀ مقام مقداد
2
نزد پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم بدانید.
زراره روایت عجیبی را از امام باقر علیه السالم و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السالم روایت می
کنند که زمین بر مردم تنگ شد و به خاطر 7نفر بود که به شما رزق می رسد و بخاطر آنها پیروز
می شوید و بخاطر آنها باران می بارد .از جملۀ اینها سلمان فارسی ، Fمقداد ،ابوذر ،عمار و حُذیفه
می باشند .و علی علیه السالم می فرمود که من امام آنها هستم و اینها کسانی Fبودند Fکه بر حضرت
زهرا سالم هللا علیها نماز خواندند 3.توجه کنید که خود امیرالمؤمنین علیه السالم هم جزو این هفت نفر
بودند و ما می دانیم که رزق و پیروزی و باران بخاطر مقام امامت اتفاق می افتد ولی طرز بیان امام
طوری است که ایشان می خواهند بفرمایند که این 6نفر دیگر در سطح امام و یا خیلی خیلی نزدیک
به ایشان بودند .خداوند ما را در شناخت هرچه بیشتر این بزرگواران موفق Fبدارد.
در کتاب حدائق المقربین روایتی است که امام فرمود :یونس بن عبدالرحمن در زمان خود مثل سلمان
4
بود در زمانش.
بنابر نقلی عمرو بن حمق برای حضرت علی به منزله سلمان فارسی نسبت به پیامبرصلی هللا علیه و
6
آله و سلم بود 5.و در نقلی دیگر ،جابر بن یزید به منزلۀ سلمان فارسی Fشمرده شده است.
آخرین روایت در این بخش را از کتاب غارات نقل می کنیم .در این روایت امام نظر خود را نسبت
به افراد Fفوق Fچنین می فرمایند :7ابوذر زیاد سؤال می کرد ،گاهی به سؤاالت او پاسخ داده می شد و
گاهی هم جواب سؤاالت خود را دریافت نمی کرد ...او ظرفی داشت که آن را پر از علم کرده بود
ولی در آن ناتوان بود .سلمان دریائی Fاست که هرگز خشک نمی گردد .عمار مردی است که خداوند
ایمان را با گوشت و پوست و خون و موی او آمیخته است .هرگاه او بطرفی برود ایمان هم با او می
رود.
سلمان فارسی
صحابی مشهور Fپیامبرصلی Fهللا علیه و آله و سلم و از یاران امام علی علیه االسالم .وی از یاران
بزرگ و مورد عالقه پیامبرصلی Fهللا علیه و آله و سلم بوده؛ تا آنجا که حضرت محمدصلوات هللا و
سالمه علیه ،در وصف Fاو گفته است :سلمان از ماست .او در غزوههای پیامبر ،حضور داشت و
ماجرای پیشنهاد وی برای کندن خندق در نبرد احزاب که به شکست مشرکان انجامید ،مشهور است.
سلمان پس از رحلت پیامبرصلوات Fهللا و سالمه علیه ،در شمار یاران علی بن ابیطالب علیه السالم
رجال الكشي ،ص ، 29ح – 56روایت 2089 1
54
قرار گرفت .با ماجرای سقیفه مخالف بود ،اما با اجازۀ امیرالمومنین ،با صاحبان سقیفه همکاری کرد.
در زمان حکومت خلیفه دوم ،حاکم مدائن شد .با این حال زنبیل میبافت و با دسترنج خودش روزیF
میگذراند .سلمان فارسی ،در سال ۳۶هجری در شهر مدائن درگذشت .مدفن وی در مدائن به بقعه
سلمان پاک مشهور است.
بنابر برخی از روایات ،سلمان ایرانی و زرتشتی بFFوده و ابتFFدا روزبFFه نFFام داشFFته اسFFت .در نوجFFوانیF
پFFیرو مسFFیحیت میشFFود ،و پس از شFFنیدن پیشFFگویی FمسFFیحیان دربFFارۀ ظهFFور FپیFFامبری در سFFرزمین
عربها ،به حجاز میرود .سلمان ابتدا به دست قبیلFFۀ بFFنی کلب ،اسFFیر و بFه بFFردگی گرفتFFه شFFده و بFFه
مردی از بنی قریظه فروخته میشود و همراه او بFFه مدینFFه میرود .در مدینFFه پیFFامبر اکFFرم صFFلی هللا
علیه و آله و سلم را دیده و به او ایمان میآورد .پیامبرصلی هللا علیFFه و آلFFه و سFFلم او را خریFFده ،آزاد
میکند و نام سلمان را بر او میگذارد F.آن حضFFرت همچFFنین سFFلمان را دارای علم اول و آخFFر دانسFFته
1
است.
شیخ عبدهللا مراغی مصری Fنقل میکنFFد :در زمFFان پیFFامبر FصFلّیهللا علیFFهوآله وسFلّم (ظFFاهرا بعFFد از
حادثFه غFFدیر خم) سFFلمان فارسFFی در اذان و اقامFه نمFازش ،شFهادت بFه والیت را بعFد از شFFهادت بFه
2
رسالت میگفت.
نصیحت (اعتراض) حضرت سلمان به ابوبکر پس از سقیفه چنین بود :ای ابابکر ،در هنگام قضاوت
و دادگری Fحکم خود را به چه کسی مستند می کنی؟ و آنگاه که از آنچه نمی دانی از تو پرسان شوند
به چه کسی پناه می بری؟ با اینکه در میان مسلمانان کسی حضور دارد که از تو داناتر و در خوبی و
نیکوکاری Fاز تو نشان دار تر و با فضیلت تر و به رسول خدا نزدیک تر و سابقه دار تر است .همانا
رسول خدا پیشوایی Fاو را به شما گوشزد کرد و شما فرمان او را رها کردید و وصیت او را به
فراموشی سپردید .بزودی برایتان آشکار می شود ،آنگاه که در گور همان را دریابی که خود از پیش
فرستاده ای! اگر به حق بازگردی ، Fبه اهل امامت بگردی و حق آنها را به ایشان بازگردانی ،در
چنان روزی وسیلۀ نجات تو می شود که در آن روز نیازمند اعمال خود هستی .تو در قبر خود با
آنچه انجام داده ای تنها به سر می بری .آنچه را که ما شنیده ایم تو نیز شنیده ای .و آنچه را که ما
دیده ایم تو نیز دیده ای! چرا اینها تو را از اینکار باز نمی دارد؟ خدا را دربارۀ خود مالحظه کن.
3
کسی که انذار نمود ،حق خدای را اجابت کرد.
مقداد بن عمرو
معروف Fبه مقداد بن اسود( Fدرگذشت ۳۳ق) از بزرگان صحابه پیامبرصلی Fهللا علیه و آله و سلم و از
نخستین شیعیان امام علی علیه السالم بود .مقداد در اوایل بعثت مسلمان شد و از نخستین افرادی بود
که اسالم خود را آشکار کرد .وی در همه جنگهای صدر اسالم حضور داشت .مقداد پس از رحلت
پیامبرصلوات هللا و سالمه علیه ،از جانشینی Fامام علی علیه السالم حمایت کرد و با ابوبکر بیعت
نکرد و از معدود Fافرادی بود که در تشییع حضرت زهرا(س) حضور داشت .مقداد را از مخالفان
سرسخت خالفت عثمان برشمردهاند .در روایات اهل بیت از مقداد به نیکی یاد شده و از رجعت
کنندگان در زمان ظهور Fحضرت مهدی(عج) معرفی شده است .نقل روایاتی Fاز پیامبرصلی Fهللا علیه و
آله و سلم به مقداد منسوب شده است ،از جمله :عجب دارم از قریش که چگونه خالفت را از اهل
بیت نبیّشان گرفت درحالی که در میان آنان کسی است ـ علی علیهالسّالم ـ که اول مؤمن به پیامبر
السالفه فی امر الخالفه – یعنی او اولین کسی است که در اذان اشهد أن علیا ولی هللا گفته است. 2
اسرار و آثار سقیفه بنی ساعده – حشمت هللا قنبری همدانی ،ص 114 3
55
است .1شناخت و معرفت آل محمد برائت از عذاب و دوستی Fآنان جواز و مجوز عبور ازپل صراط،
2
و والیت آنان امان از عذاب جهنم است.
نصیحت (اعتراض) حضرت مقداد به ابوبکر پس از سقیفه چنین بود :ای ابابکر! خود را اندازه گیر
و حد خود را بدان .خانه نشینی Fکن و بر گناه خود گریه نما؛ که این روش برای تو در مرگ و زندگی
سالم تر است .امر خالفت را به آن کسی که خداوند و رسول Fاو معین کرده اند بازگردان .دنیا را
پشتیبان خود مکن و این مردمان فرومایه تو را فریب ندهند .آگاه باش بزودی دنیای تو نابود می شود
و به سوی پروردگار خود باز می گردی .و (خداوند) تو را به کاری که انجام داده ای پاداش می دهد.
تو خود می دانی که امر خالفت از برای علی است .همانا پس از رسول خدا او متصدی امر خالفت
است .اگر قبول کنی ،حق نصیحت را به جای آوردمF.
ابوذر غفاری
ُج ْندَب بْن جُنا َده غفاری (درگذشت ۳۲ق) از بزرگان صحابه پیامبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سFFلم و
یاران امام علی علیه السالم بود .وی از دوسFFتداران پیامبرصFFلی Fهللا علیFFه و آلFFه و سFFلم و اهFFل بیتعلیFFه
السالم بود که نزد شیعه و اهل سنت دارای فضائل و مناقب فراوانی است و علمای رجFFال ،او را یکی
از ارکان اربعه شیعه دانستهاند .اعتراضهای ابوذر به اقدامات عثمان ،سبب تبعید وی به شام و سFFپس
ربFFذه شFFد و در همانجFFا درگذشFFت .او در زمFFان تبعیFFد اول خFFود در منطقFFۀ شFFامات (سFFوریه و لبنFFان
امروزی) علنا مردم را موعظه می کرد و از اشتباهات عثمان و خاندان اموی او بد می گفت .یکی از
این مواعظ را ابن ابی الحدید چنین نقل کرده است:
به کم قناعت کردید ،و قرابت رسول خدا صلّیهللا علیهوآله را رها ساختید ،اگر امر خالفت
3
را در اهل بیت نبیّتان قرار میدادید Fهرگز دو نفر هم در میان شما اختالف نمیکرد.
روایت معروفی نسبت به ایشان از پیغمبر اکرم آمده است که حتی راغب اصفهانی Fغیر امامی در
کتاب لغت خود (مفردات) نتوانسته است از نقل آن خودداری Fنماید .پیامبر Fخدا فرمود F:آسمان بر كسى
سایه نیفكنده و زمین كسى را بر پشت خود نگرفته كه راستگوتر Fاز ابو ذر باشد.
نصیحت (اعتراض) حضرت ابوذر به ابوبکر پس از سقیفه چنین بود :ای گروه مهاجر و انصار!
شما و نیکان شما می دانید که رسول خدا فرمود :امر خالفت پس از من از آن علی است و سپس
برای حسن و حسین؛ و سپس در خاندان من از فرزندان حسین است .شما فرمودۀ رسول خدا را
گذاشتید و دستورش را به فراموشی سپردید F.پیروی دنیا را برگزیدید و نعمت باقیۀ آخرت را رها
کردید که پایدار است و بنیادش ویران نمی گردد و نعمت آن زایل نمی شود .اهل آن اندوهگین نمی
شوند و ساکنانش Fنمی میرند( .شما) همانند امت هایی هستید که پس از پیامبر خود گمراهی گزیدند و
کافر شدند و دستور Fآنان را تغییر دادند .شما نیز بدون کم و کاست با آنها برابری Fکردید .و به زودی
4
تلخی کار خود را خواهید چشید .خداوند یار بندگان ستمکار Fنیست.
چند نکته:
تاریخ یعقوبی F،ج ،۲ص۱۶۳ 1
اسرار و آثار سقیفه بنی ساعده – حشمت هللا قنبری همدانی ،ص 113 4
56
چند روایت دربارۀ این سه تفنگدار پیغمبر اکرم و یاران اولیۀ امیرالمؤمنین علیه السالم آمده است که
بیان آن خالی از افاده نمی باشد.
امام باقر علیه السالم نقل می کنند که وقتیکه این سه نفر امیرالمؤمنین علیه السالم را دیدند که طناب
بر گردن آل ُز َریق Fداشته (و ایشان را برای بیعت می بردند) ،ابوذر Fبر دست زد و گفت :ایکاش
دوباره شمشیر به دست ما می آمد (اجازۀ جنگیدن داشتیم) .مقداد گفت :اگر امام اراده می کردند ،از
1
خداوند بر علیه آنها دعا می کردند F.و سلمان گفت :موالی ما وضعیت را بهتر ارزیابی Fمی کنند.
امام صادق Fعلیه السالم از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله نقل می کنند که به سلمان فرمودند F:اگر
علم تو را به مقداد عرضه کنند ،او کافر می شود .و تو ای مقداد! اگر علم تو را به سلمان عرضه
2
کنند ،او کافر Fمی شود!
حواریون
روایتی از امام کاظم علیه السالم نقل شده که می فرمایند :3Fدر روز Fقیامت آواز داده می شود که
حواریون پیغمبر کیانند؟ سپس فالن و فالن جلو می آیند .حال ،ما اسامی اهل بیت را اول می آوریمF
و حواریون Fآنها را در جلوی آن ذکر می کنیم:
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله:
َس ْل َمانُ ِ ْ -م ْقدَا ُد َ -أبُو َذرٍّ
امیرالمؤمنین علیه السالم:
ِق ُخ َزاعِ يُّ -م َُح َّم ُد بْن َأ ِبو َب ْك ٍر َ -مِي َث ُم بْنُ َيحْ َيى ال َّتمَّا ُر ُ َ-أ َويْسٌ ْ َق َرنِيُّ
َع ْمرُو بْن َْحم ِ
امام حسن مجتبی سالم هللا علیه:
ُأ َأ
ُس ْف َيانُ بْن ِبي لَ ْيلَى َه ْمدَا ِن ُي ُ -ح َذ ْي َف ُة بْن َس ْي ٍد ْال ِغ َف ِ
اريُّ
امام حسین علیه السالم:
تمام کسانی که در خدمت ایشان شهید شدند – بدون کم و کسر (یعنی حتی آنهایی که در شب
و یا روز Fعاشورا Fبه ایشان پیوستند و از یاران امام نبودند و اغلب برده بودند)
امام زین العابدین علیه السالم:
ُج َب ْي ُر بْنُ م ُْطع ٍِم َ َ -يحْ َيى ابْنُ ُأ ِّم ُّط َوي ِْل َ َ -أبُو َخالِد ْ َكا ُبلِيُّ َ -سعِي ُد بْنُ ْم َُس َّي ِ
ب
امام باقر و امام صادق علیهما السالم:
57
سپس امام کاظم علیه السالم به تعریف از مقام آنها می پردازند که پیشرو ها این ها بودند .از آنجا که
این ذوات پاک گوی سبقت را برده اند و جزو حواریون ائمه علیهم السالم قرار گرفته اند ،به شرح
مختصری Fاز آنها می پردازیم.
حدائق المقربین (حدیقۀ پنجم) ،میر محمد صالح خاتون آبادی ص 115 2
58
ای امیر مؤمنان! به خدا قسم ما تو را به خاطر تعصب بر باطل اجابت و یاری نکردیم .اجابت نکردیم
مگر خداوند را و طلب نکردیم مگر حق را .و اگر کسی غیر از تو به آنچه که تو ما را به آن دعوت
میکردی ،دعوت میکرد ،درگیری و گفتگو در آن قوت میگرفت و حق نابود میشد.
59
محمد فرزندی Fبنام قاسم Fداشت .دختر قاسم به نام ام فروه با امام محمد باقرعلیه السالم ازدواج کرد و
امام جعفر صادق علیه السالم از وی متولد شد .لذا امام صادق علیه السالم در مواردی می گفتند که
ابوبکر مرا زاییده است.
ولی آنچه که شخصیت این حواری Fامیرالمؤمنین را بیشتر آشکار می کند این است که روزی Fدر جمع
حضار ،محمد به امیرالمؤمنین رو کرد و خواست که ایشان دستشان را برای بیعت مجدد بدهند و در
این بیعت مجدد گفت :شهادت می دهم که تو امام مفترض الطاعه هستی و پدرم در آتش است 1.امام
صادق علیه السالم پس از ذکر این حادثه ،می فرمایند Fکه او این نجابت را از مادرش داشت.
60
صالحُ ،
ش َعیب ،عِ مران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که از یاران نزدیک و راویان ائم ٔه
اطهار به شمار Fمی روند .از آن جمله علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم از متکلمان شیع ٔه امامیه و
از نخستین مؤلفان کتابهای کالمی است.
ُأ َو ْي ٌ
س ْ َق َرن ُِّي
او در یمن زندگی می کرد .اویس از راه شتربانی روزگار را با مادر پیر ،نابینا و ناتوان خود سپری
میکرد .زمانی که آوازۀ دعوت پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم را شنید ،از مادرش درخواست Fکرد
برای دیدن رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم به مدینه برود .مادرش به او اجازه داد ولی شرط
کرد که بیش از نصف روز در آنجا نماند .اویس به مدینه سفر کرد ولی زمانی که به خانۀ پیامبر
رسید ،ایشان در خانه نبود .به ناچار به خاطر قولی Fکه به مادر داده بود مدینه را به قصد یمن ترک
کرد.
او از نخستین الگوهای زهد و پارسایی Fدر میان مسلمانان بشمار رفته و بعدها نزد صوفیه دارای
اهمیت و مقام بلندی شده و یکی از زاهدان هشتگانه در میان تابعین خوانده شده است.
اویس که در زندگی مادیاش مرارت و مالمت فراوان کشید .نقل شده که به هر کوی و برزنیF
میرفت ،مردم مثل دیوانهها با او رفتار Fمیکردند Fو گاهی او را سنگ میزدند Fاما ،نهایت شکایت
اویس ،فقط این جمله بود :ساقهای من باریک است .سنگ کوچکتر اندازید تا پای من خونآلود
1
نشود و از نماز نمانم که مرا غم نماز است نه غم پا.
اصبغ بن نباته نقل می کند که در صفین 99 ،نفر با امیرالمؤمنین علیه السالم بیعت کردند .امام علیه
السالم پرسیدند :کو نفر صدم؟ همانا پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله مرا به بیعت با صد نفر عهد
نموده است .در اینحال بود که یک پیرمرد ژنده پوش مثل صوفی Fها آمد که دو شمشیر Fبر خود غالف
کرده بود .او به امام علیه السالم عرض کرد :دست خود را بده تا با شما بیعت کنم .امام پرسیدند :بر
2
چه بیعت می کنی؟ او گفت :بر هدیه کردن جان خود .امام پرسیدند :تو کیستی؟ او گفت :اویس قرنیF.
او پس از بیعت فورا به جبهه رفت و شهید شد.
ولی در واقع چیز زیادی از زندگی Fاو در دست نداریم .منظورم این است که از یاران امام و
حواریون ایشان محسوب می شود ولی در تاریخ حتی نمی گویند Fکه او مدتی را ولو کوتاه با امام به
سر برده باشد .چنانچه از روایت می بینیم ،حتی امام او را نمی شناسند F.زندگی او برای ما می تواند
سرمشق باشد که می گویند چگونه با دور بودن از امام و غایب بودن ایشان ما از آن مقام عالی درس
بگیریم تا شاید حاال نه حواری Fبلکه از یاران ایشان شویم.
61
حضرت آمد و در حالی که دامن لباس خود را گرفته بود ،نزد آستانه درب خانه آن حضرت ایستاد و
گفت :السالم علیک یا مذل المؤمنین! یعنی سالم بر تو ای ذلیلکننده مؤمنین! امام حسن علیه السالم به
وی فرمود" :پیاده شو و تعجیل نکن!" او پیاده شد و شتر خود را در میان خانه عقال کرد؛ آنگاه آمد تا
نزد امام رسید و امام علیه السالم به او فرمودند :چه گفتی!؟ عرض کرد گفتم :سالم بر تو ای ذلیل
کننده مؤمنین! امام حسن علیه السالم فرمودند :به چه دلیل این سخن را میگوئی!؟ گفت :تو به عمد
امر خالفت این امت را از گردن خود برداشتی Fو به این مرد طاغی و سرکش واگذار کردی که بر
خالف دستور خدا حکومت میکند .امام حسن علیه السالم فرمودند :من تو را از علت این عمل آگاه
میکنم؛ من از پدرم علی علیه السالم شنیدم Fکه میفرمود :پیامبر اسالم صلی هللا علیه و آله و سلم
فرمود F:روزها Fو شبها نمیگذرند تا اینکه مردی Fکه گلویی گشاد و سینهای عریض دارد و میخوردF
و سیر نمیشود ،امر خالفت این امت را به عهده میگیرد و آن مرد ،معاویه است .علت صلح من با
معاویه همین است .چه باعث شد که نزد ما آمدی؟ گفت :دوستی و حب شما؛ فرمود F:محض رضایF
خدا؟ گفت :آری؛ فرمود F:به خدا قسم هیچ بندهای ما را دوست نمیدارد Fو اگر چه در دیلم اسیر باشد،
مگر اینکه دوستی Fما به نفع وی خواهد بود .دوستی ما آنچنان گناهان را از بنی آدم فرو می ریزد Fکه
1
باد برگ درختان را فرو Fمیریزد.
توجه نمایید بر اینکه در روایت امام کاظم علیه السالم ،سفیان بن ابی لیلی از حواریون امام حسن
علیه السالم معرفی شده است .بنابراین ،اتهام او بر امام که مؤمنین را خوار کرده فقط از رویF
دوستی و شدت حب او بوده است و صاف و ساده بودن عربی او (مثل مالک اشتر) و نه واقعا
خواسته امام را توهین نماید .بهرحال ،این بدین معنا نیست که امام از جملۀ او ناراحت نشده باشند.
ولی این سعۀ صدر امام است که به ظاهر نگاه نمی کند و متوجه عمق حب این یار نزدیک می گردد
و سعی می نماید که با توضیح دادن وضعیت ،او را توجیه نموده و از آن جایگاه غلطی که داشت به
دیدگاه درست اطاعت محض از امام هدایت کند .و این یکی از موارد Fمهمی است که در این کتاب
بدان توجه داده شده است.
اما دینوری Fبه نقل از علی بن محمد بن بشیر همدانی روایت میکند که من و سفیان بن لیلی به مدینه
رفتیم و در آنجا بر خانه امام حسن علیه السالم وارد شدیم و مسیب بن نجبة ،عبدهللا بن وداک تمیمی و
سراج بن مالک خثعمی هم آنجا بودند؛ من گفتم :سالم بر تو باد ای خوار کننده مؤمنان! امام علیه
السالم فرمود :سالم بر تو باد! بنشین! من ،خوارکننده مؤمنان نیستم ،بلکه عزیز کننده ایشانم؛ من از
صلح خود با معاویه نیتی جز دور کردن کشتار از شما نداشتم که دیدم یاران من برای پیکار سستی
نشان میدهند و به خدا سوگند! Fاگر با کوهها و درختها هم به جنگ او میرفتیم F،باز چارهای از
واگذاری این کار به او نبود .پس از نزد ایشان بیرون آمدیم و نزد امام حسین علیه السالم رفتیم Fو
پاسخی را که امام حسن علیه السالم داده بود ،به ایشان گفتیم؛ فرمود :ابو محمد درست میفرماید؛ تا
2
هنگامی که معاویه زنده است باید هر یک از شما خانه نشینی را انتخاب کنید.
ي
ار ُّ ُح َذ ْي َف ُة ْبن ُأ َ
س ْي ٍد ا ْل ِغ َف ِ
حذیفه بن اسید از راویان حدیث از رسول خدا صلیهللا علیهوآله به شمار میرود .وی از پیامبر
اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمودند:ای حُذیفه ،به درستی Fکه حجت خدا بر تو
بعد از من علی بن ابی طالب است .همچنین او از راویان حدیث غدیر خم ،منزلت و سفینۀ نوح
رجال الکشی ،ص ،111ح – ۱۷۸روایت 2095 1
62
است .وی بعد از جنگ فتح باب و گرفتن مناطق ارمنستان و آذربایجان در زمان خالفت عمر ،به
کوفه رفت و در آن جا به زندگی Fخود پرداخت و به روایت حدیث از رسول خدا صلیهللا علیهوآله
ادامه داد و از جنگ کناره گرفت .در دوران خالفت امام علی علیهالسّالم جزء یاران امام به شمار
می رفت و در کنار امام بود و از ایشان حمایت می نمود .در دوران خالفت امام حسن علیه السّالم
نیزاز ایشان حمایت کرد و در مقابل امویان و معاویه ابن ابی سفیان ایستاد .او سرانجام Fدر سال چهل
و دوم هجری در کوفه درگذشت .زید بن ارقم بر او نماز گذارد و وی را در کوفه دفن نمود.
صعصعة بن صوحان
امام صادق Fعلیه السالم مقام شامخ صعصعه را چنین تقریر نمودند که او و یارانش تنها کسانی بودندF
1
که در زمان امیرالمؤمنین علیه السالم حق امام را می شناختندF.
هنگامی که امام حسن علیه السالم با معاویه قرارداد صلح را می نوشتند ، Fتعدادی از یاران خود را
تک تک نام بردند .از جمله نام صعصعه گذاشته شده بود .بعدها وقتی صعصعه به دربار معاویه وارد
شد ،معاویه گفت :دلم می خواست که نام تو در امان نامۀ من نبود .صعصعه هم گفت :به خدا هم من
بغض دارم از اینکه تو را به این نام (خلیفۀ مسلمین) بخوانم .معاویه او را به چالش می کشد و می
گوید بر منبر برو و علی علیه السالم را لعنت کن .صعصعه بر منبر رفته و پس از حمد و ثنای
خداوند متعال می گوید :من از طرف کسی می آیم که شر خود را پیش کشیده و خیر خود را پس
انداخته است .او از من خواسته که علی را لعن کنم .شما او را لعنت کنید که خدا او را لعن کرده
است! مردم هم آمین گفتند( .توجه دارید که صعصعه از ضمیر استفاده کرده و این ضمیر Fمی تواند به
معاویه بر گردد که منظور او بوده است ).معاویه که متوجه نکته شد از او خواست که دو مرتبه به
منبر رود و اینبار به شکل درست و بی شائبه امام را لعن کند .صعصعه بر منبر گفت :امیرالمؤمنین
به من دستور Fداده که علی بن ابیطالب را لعن کنم .پس لعن کنید کسی را که علی بن ابیطالب را لعن
می کند .مردم هم آمین گفتند .وقتی Fخبر این بیان صعصعه به معاویه داده شد گفت او منظورش Fمن
2
بودم .او را از شهر بیرون کنید.
روايت مناسبی دربارۀ این حواری Fامام سجاد علیه السFFالم یFFافت نشFد جFز اینکFه او یکی از سFFه نفFFری
بوده که بعد از استشهاد امام حسین علیه السالم با امام سجاد بود 3.ولی مطلبی Fرا می تFFوان از نداشFFتن
معلومات دربارۀ او برداشت نمود .اینکه جُبیر در هیچ جا ذکر نشده ولی از حواریون امام سجاد علیFFه
السالم محسوب می شود که با این لقب از بسFFیاری Fاز یFFاران دانشFFمند FائمFFه هم پیش می رود می تFFوان
حدس زد که آنچه که مهم اسFت ،ارادت و خلFوص نیت و همFراهی بFا امFام اسFت تFا علم و ذکFاوت و
قدرت کالم.
63
َي ْح َيى ا ْبنُ ُأ ِّم ُّط َو ْي ِل
او که فرزند Fدایه حضرت سجاد علیهالسالم میباشد ،از شخصیتهای Fبرجستهای است که به برکت
ارتباط عاطفی و نزدیکی با امام زینالعابدین علیه السالم و استفاده از تربیتها و معارف Fحضرت،
از صالبت و استقامت کمنظیری در دفاع از حق و حقیقت و مبارزه با حاکمیت فرهنگ طاغوت
برخوردار گردیده است .این بزرگوار در تمام نصوصی Fکه از حواریون و اصحاب خاص حضرت
سجاد علیهالسالم یاد شده ،وجود دارد و بزرگان علماء اهل رجال نیز از او به نیکی تمام یاد کردهاند.
شیخ کلینی نیز از سلیمان بن عبیدهللا نقل میکند که گفت :یحیی بن ام طویل را در کناسه (یکی از
محلههای) کوفه مشاهده کردم که ایستاده بود و با رساترین صدای خود ،ندا داد که :ای معشر اولیاء
خدا! ما از آنچه شما میشنوید Fبیزار هستیم .هر کس به علی دشنام دهد پس لعنت خدا بر او باد و ما
از آل مروان و آنچه از غیر خدا میپرستند ،بیزار هستیم .سپس صدایش را پائین آورده و ادامه داد:
هر کس اولیاء خدا را دشنام Fدهد پس با آنها ننشینید و مجالست نکنید .و هر کس در راه و روش ما
تردید دارد از او کمک نخواهید Fو باب مراوده با او را باز نکنید و هر کس از برادران شما که کارش
به جایی برسد که مجبور شود به خاطر نیاز به شما رو بیندازد بدانید که به او خیانت کردهاید .و سپس
این آیه را تالوت کرد که :ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را دربرF
میگیرد و اگر فریادرسی Fجویند ،به آبی چون مس گداخته که چهرهها را بریان میکند ،یاری
1
میشوند .وه! چه بد شرابی و چه زشت جایگاهی است.
لذا حجاج او را دستگیر نمود و به او گفت که باید ابوتراب (امیرالمؤمنین علیه السالم) را لعنت کنی و
امر کرد تا دست و پای او را قطع کنند و سپس او را شهید نمود.
کشی از حضرت امام باقر Fعلیهالسالم نقل می کند که فرمود :اما یحیی ابن امالطویل ،او جوانمردی
خود را اظهار کرد و هرگاه در راه پیاده میرفت ،بوی خوشی را بر جا میگذاشت و کندر می
جوید و دامن پیراهن خود را بلند می کرد.
64
امام سجاد او را به نامی که مادرش نامیده بود و هیچکس از آن اطالع نداشت (یعنی
کنکر) خواندند Fکه خود یک معجزۀ کافی بود.
ولی مهمترین عامل ،حکایت مربوط Fبه شهادت و حکمیت حجر االسود است که ما
آن را در فصل قبل آوردیم.
ابوخالد کابلی یکی از اصحاب اسرار امام زین العابدین علیه السالم بود.
س َّي ِ
ب سعِي ُد ْبنُ ْ ُم َ
َ
سعید حائز ویژگیهای Fزیادی Fاز قبیل علم ،تقوی و شجاعت بود ،از نظر علمی جزء فقهای بنام مدینه
و از نظر تقوی زبانزد Fزمان و از نظر شجاعت با خلفای زمان خود درگیر Fبود .وی عالم به تعبیر
خواب نیز بود .خود و پسرش محمد در علم انساب نیز تبحر داشتهاند .سعید بن مسیب پیش مردم Fبا
قدر و منزلت بزرگی بود .وی از یک چشم نابینا بود.
وی هرگز هدیه قبول نمیکرد ،چهار صد دینار داشت و آن را در خرید و فروش Fروغن زیتون بکار
بست ،و از این راه امرار معاش میکرد F.احمد بن حنبل مرسالت وی را صحیح میدانست و بدان
عمل میکرد F.حسن بصری هرگاه در مسئلهای ناتوان میماند به سعید نامه مینوشت و از وی سوال
1
میکرد.
در واقعۀ حره ،مسلم بن عقبه که فرمانده سپاه یزید بود ،از وی خواست که به عنوان بردۀ ذلیل یزید
بیعت کند ،اما او گفت :بر کتاب خدا و سنت پیامبر و شیخین و اینکه من پسر عموی یزیدم Fبیعت
میکنم .مسلم بن عقبه قصد کشتن او را کرد؛ ولی عدهای شهادت دادند که او دیوانه است پس او را
2
رها کردند.
1
تاریخ اإلسالم ،ج ، ۶ص۳۷۲:
3
http://www.eshia.ir/feqh/archive/text/tabasi/mahdaviat/94/950121/
حدائق المقربین ،ص – 137روایت 2096 4
65
ارةُ ْبنُ َأ ْع َينَ
ُز َر َ
وی از اعیان فقها ،ادبا ،متکلمان امامیه و از بزرگان روایی عصر خود و از مشایخ برجسته و مورد
اعتماد محسوب میشود که در دیانت و فقاهت و وثاقت و زهد گوی سبقت از همگنان ربوده است.
چهره ظاهری Fاو نیز به محاسنش افزوده بود :او فردی تنومند و سفید چهره بود که آثار سجود Fبر
پیشانی Fمبارکش نقش بسته بود.
از امام صادق Fعلیه السالم نقل شده است که فرمودند F:هیچکس ذکر ما را احیا نکرد و احادیث پدر را
نقل نکرد مگر زراره ،ابو بصیر Fمرادی ، Fمحمد بن مسلم ،و ب َُرید بن معاویه .اگر اینها نبودند، F
کسی هدایت را درک نمی کرد( .این نشان می دهد که این چهار نفر چه حق بزرگی بر ما دارند).
این ها نگهبانان دینند و امناء پدر من بر مسائل حالل و حرام .و آنها پیشروان به ما هستند در دنیا و
آخرت 1.خداوند درجات عالی این چهار نفر را متعالی گرداند .آمین.
یکی از شاگردان امام صادق می گوید که ما در مقابل زراره مثل کودکان مدرسه هستیم در مقابل
معلم خود 2.این تعبیر Fجمیل بن دراج میرساند Fکه وی با تمامی معلوماتی Fکه داشته و در زمان
خودش به عنوان فقیه ترین فرد به شمار می رفته است ،بازهم به گرد زراره نمی رسیده است.
ابراهیم بن عبدالحمید میگوید :امام صادقعلیه السالم فرمود F:خداوند زرارهبن اع َین را رحمت کند.
3
اگر زراره و امثال او نبودند ،چه بسا احادیث پدرم Fاز بین میرفت .
مفضل بن عمر می گوید :روزی که فیض بن مختار نزد امام صادق علیهالسّالم آمده بود ،آیهای از
قرآن را خواند .آن حضرت آیه را برای او تاویل کردند ،فیض به حضرت عرض کرد :خدا مرا
فدایت گرداند ،این اختالف بین شیعیان شما چیست؟ امام علیهالسّالم فرمودند:ای فیض کدام
اختالف؟ فیض به حضرت عرض کرد :در جلسات بحث آنان در کوفه شرکت میکنم و از اختالف
آنها در روایاتشان به شک می افتم ،تا این که به مفضل بن عمر مراجعه می کنم ،او مرا از این
شک باز میدارد و نفسم از این گرفتاری نجات مییابد ،و قلبم مطمئن میگردد .پس حضرت به او
فرمود:ای فیض درست میگویی ،همانطور Fاست که گفتی ،بدرستی Fکه مردم Fدر دروغ بستن بر
ما ولع دارند .گویا خداوند بر آنها دروغ Fبستن بر ما را واجب گردانیده و جز این چیزی از ایشان
نخواسته است مطلبی را با یکی از آنان در میان میگذارم F.هنوز Fاز نزد من خارج نشده آن را بر
غیر تاویلش ،تاویل مینماید و این کار به خاطر Fآن است که هدفشان از حدیث و محبت ما الهی
نیست و امیال دنیایی Fدارند .و هر کدامشان دوست دارد که برای خود سری باشد ،هیچ بندهای نیست
که نفس خود را بلند گرداند Fمگر این که خداوند Fاو را پست نماید ،و بندهای نیست که
فروتنی و تواضع ننماید ،مگر این که خداوند Fاو را بلند مرتبه گرداند و شرافت دهد .پس هرگاه در
جستجوی Fحدیث ما برآمدی ،بر تو باد که به این شخص که این جا نشسته به او مراجعه کن! و با
دست اشاره به یکی از اصحاب ما نمود .از حاضران سؤال کردم که آن مرد کیست؟ گفتند :او زراره
4
بن اعین است .
محمد بن ابی عمیر از جمیل بن دراج نقل می کند :شنیدم امام صادق Fعلیهالسّالم میفرمود F:به اهل
ایمان و تواضع ،بشارت بهشت دهید ،برید بن معاویه عجلی ،ابوبصیر Fلیث بن البختری مرادی،
66
محمد بن مسلم ،و زراره ،اینان چهار نفری هستند ،که نجیبان و امینان خداوند Fبر حالل و حرام وی
می باشند ،اگر این افراد نبودند ،آثار نبوت قطع میشد و از بین میرفت 1.
مفضل بن عمر
ضل بن عُمر جُعفی کوفی از اصحاب و شاگردان امام جعفر صادق Fعلیه السالم و امام موسیF ُم َف َّ
کاظم علیه السالم است .مفضل را از کسانی دانسته اند که در سازمان وکالت فعال بوده و جزء
وکالی امام صادق علیه السالم و امام کاظم علیه السالم در شهر کوفه بوده است .حدیث توحیدF
مفضل منسوب به اوست .دربارۀ شخصیت فکری Fو اعتقادی مفضل در میان دانشمندان رجالی شیعه
اختالف نظر است .کال دوران امام صادق Fعلیه السالم دوران عجیبی بوده است .شیعیان داغ تر از
امام معتقد بوده اند که امام وظیفۀ تقیه دارد ولی آنها نه .لذا در تظاهر به مقدسات شیعی افراط می
کرده اند و با اینکار خود امام را سخت می رنجاندند Fتا حدی که امام صادق علیه السالم فرمودند F:من
امام اینها نیستمF.
از طرفی دیگر ،شیعه های طرفدار حکومت عباسی بودند .آنها هم وجود دانشمندان قدَری Fمثل
زراره ،هشام بن حکم و یا مفضل بن عمر را دوست نداشتند Fزیرا اینها می توانستند عدم حقیت آنها
بر خالفت را آشکار کنند .این افراد که در بینشان راویان حدیث شیعه هم بود ،سعی داشتند تا با ذکر
روایاتی دروغین بر یاران نزدیک امام ،آنها را در بین شیعه بی اعتبار کنند .لذا ما روایاتی Fدر
تعریف Fو تمجید آنها داریم و همچنین روایاتی Fدر لعن آنها از ائمۀ اطهار.
اگر ما از یک معیار پلیسی ساده استفاده کنیم می یابیم که کار این یاران امام درست بوده و روایاتی
که بر علیه آنها آمده یا ساختگی هستند و یا بی اعتبار .یعنی بر فرض صادر Fشدن لعن از امام می
گوییم F:درست است که امام آنها را لعن کرده اند ولی این لعن کردن است که خودش تقیه بوده.
کافیست به عبارات و تعبیرات به کار برده شده در روایات تأییدیه نگاهی بیاندازیم تا متوجه شویم که
تأیید امام از این افراد بسیار قوی و دائمی است .در حالی که لعن امام در مقابل بدگویان به این افراد
بوده و موارد ذکر شده به عنوان غلو ،فقط سطح باالیی از معرفت بوده که مردم آن روز توان
تحمل آن را نداشته اند و یا فقط برای بهانه گرفتن استفاده شده است .البته تفسیر دیگری را شیخ اسد
حیدر در کتاب االمام الصادق و المذاهب االربعة مطرح می کند و آن این است که دو مفضل بن
عمر وجود Fدارند؛ مفضل بن عمر جعفی و مفضل بن عمر صیرفی ،که اولی ثقه و مورد اعتماد و
دومی Fفاسد Fالمذهب و از خطابیه است و شاید مخالفان به عمد ،بین این دو خلط کردهاند 2.با این
مقدمه ،به روایات زیر توجه کنید.
روزی Fمفضل بن عمر به خدمت امام صادق Fعلیه السالم می رسد .امام به محض دیدن او لبخندیF
می زنند و او را به نزد خود می خوانند Fو می فرمایند :به خدا قسم من تو را دوست دارم و هرکس
که تو را دوست داشته باشد دوست دارم .ای مفضل! اگر تمام یاران من آنچه را که تو می دانی ،می
دانستند ، Fدونفرشان با هم اختالف پیدا نمی کردند .مفضل عرضه می دارد :امام مرا باالتر از مقامم
قرار Fدادی .و امام صادق Fعلیه السالم می فرمایند :بلکه تو را در جایگاهی که خدا قرار Fداده
3
گذاشتم.
67
راوی Fنقل می کند وقتی Fکه ابو خطاب برنامه های تندروی Fخود را شروع کرد ،تعدادی از (بزرگان)
شیعه نزد امام صادق علیه السالم رفتند و عرضه داشتند که یک نفر مطمئن را جهت آموختن دین به
آنها معرفی نماید .امام ابتدا از آنها می خواهند که در هر موردی به خود ایشان مراجعه کنند.
(شرایط بسیار سخت بود و به کسی اعتماد نمی شد کرد ).شیعه اصرار می کنند که باید یکنفر را
معرفی Fنمایند .امام صادق Fعلیه السالم فرمودند F:مفضل بن عمر را قرار دادم .به او گوش دهید از او
بپذیرید F.زیرا او نه از خدا و نه از من چیزی جز حق نمی گوید( .توجه کنید به این عبارت .خیلی به
عصمت نزدیک است .با اینحال شیعه های ضعیف النفس نتوانستند Fاو را تحمل کنند ).طولی نکشید
که شیعه به بدگویی از او و یارانش پرداختند F.تا حدی که گفتند یاران او نماز نمی خوانند Fو شراب
می نوشند و کفتر باز هستند و راهزنی می کنند .با اینحال مفضل آنها را به خود نزدیک کرده
1
است.
روزی Fامام صادق Fعلیه السالم از یکی از یاران خود نسبت به مفضل بن عمر سؤال می کنند .این
یار امام (که روایاتی مثل روایت فوق Fرا از امام شنیده بود و مقام مفضل را درست شناخته بود و در
عین حال مشکل روز را می شناخت و اینکه گاهی این افراد احتیاج داشتند که جاسوسان دستگاه
حاکم را گمراه کنند) می گوید :چه بگویم؟ اگر او صلیب بر گردن بیاندازد Fو از عالئم مسیحیهاF
استفاده کند ،با چیزهایی که درباره اش از شما شنیده ام ،او را بر حق می دانم .امام فرمودند :اما
حُجر بن زائده و عامر بن جُذاعه از او بدگویی Fمی کنند( .در حالیکه) من به آنها گفته ام که چنین
نکنند زیرا من طرفدار Fاویم .ولی آندو حرف مرا قبول نکردند F.من به آنها تأکید کردم که خواستۀ من
این است که از او دست بردارید ولی آنها نکردند F.خداوند از گناهشان نگذرد( .آیا توجه نمی کنند
که) اگر من به آندو کرامت کنم ؛ کسی که بر من کرامت دارد (خداوند متعال) نیز به آنها کرم می
2
کند .سپس شعری را در این زمینه می خوانند و بار دیگر همین مطلب را تأکید می کنند.
حال با شنیدن مطالب تأییدیۀ امام به این روایات توجه کنید:
عده ای به امام صادق علیه السالم نوشتند Fکه مفضل با کبوتر بازها و شرابخورها دوستی Fمی کند و
الزم است که چیزی بنویسید Fتا او با آنها معاشرت نکند .امام هم نامه ای را نوشتند و آن را مهرومومF
کردند Fو به پنج نفر از یاران نزدیک خود دادند تا آن را به مفضل برسانند F.وقتی آنها نامه را به
مفضل دادند و او آن را باز کرد ،آن را چنین یافت :بسم هللا الرحمن الرحیم .فالن چیز را بخر و
فالن چیز را بخر .در آن هیچ حرفی از آنچه که بدگویان خواسته بودند Fذکر نشده بود .مفضل نامه را
به تک تک آنها نشان می دهد تا آنها هم متن نامه را ببینند .سپس (از یاران نزدیک خود) می پرسدF:
چکار کنیم؟ آنها می گویند این مبلغ زیادی است و باید آن را جمع کنیم .سپس نامه را به بدخواهان
عرضه می کند و وقتی آنها می خواهند از منزل بیرون روند ، Fمفضل آنها را برای صرف نهار نگه
میدارد Fو همزمان دوستان خود را جهت جمع پول می فرستد .پول خوبی جمع می شود و مفضل از
بدگویان خود می پرسد F:آیا به من می گویید Fکه این دوستان نیک را از خود برانم؟ آیا فکر می کنید
که خداوند به نماز ها و روزه های شما احتیاج دارد؟ 3همانطور که مالحظه می کنید همۀ مطالب
ذکر نشده و وضعیت پیرامون حدیث روشن نیست .ولی از طعنه ها و عملکرد امام علیه السالم
واضح است که اینها تعدادی شیعۀ کم ظرفیت بوده اند و امام خواسته که آنها را ساکت کند.
همان دو نفری که از مفضل بدگویی می کردند Fبر امام صادق علیه السالم وارد می شوند Fو عرضه
می دارند که فدایتان شویم ،مفضل بن عمر می گوید که شما ارزاق Fمردم را تعیین می کنید( .رازق
رجال الکشی ،ص – 327روایت 2304 1
68
فقط خداوند متعال است ولی ائمۀ اطهار علیهم السالم کانال این رزق Fهستند و لذا ممکن است مفضل
تعبیراتی Fداشته که آنها چنین برداشت کرده اند ).امام فرمودند F:ارزاق ما را جز خداوند تقدیر نمی
کند .من (همین اواخر) احتیاج به تهیۀ غذا برای خانواده ام داشتم و دلم تنگ شده بود تا اینکه فکریF
به ذهنم رسید و توانستم Fبرای آنها آذوقه ای تهیه کنم .آنوقت بود که دلم آرام گرفت .خداوند Fاو را
لعنت کند و از او دوری Fجوید .آندو نفر پرسیدند که آیا شما او را لعن می کنید و از آنها تبری می
جویید؟ امام علیه السالم می فرمایند :بله او را لعن کنید و از او تبری بجویید .خداوند و رسول او از
او تبری می جویند 1.طبیعی است اینگونه روایت ها اگر هم صحیح باشند نباید به آنها توجه نمود .از
آنجاییکه این کتاب دربارۀ حدیث و کالم نیست و فقط در نظر دارد جو موجود Fرا نشان دهد ،ما به
دقت این روایات Fزیاد حساس نیستیم و همینقدر که در کتب معتبر ما ذکر شده اند ،آنها را درست و
قابل شنیدن می دانیم.
هشام بن سالم که از یاران نزدیک امام باقر علیه السالم است می گوید :محمد بن مسلم در مدینه چهFFار
سال سکونت گزید و از امام باقر علیه السالم علم می آموخت .همچنین خدمت امام صادق علیه السFFالم
نیز می رسید .از دو نفر از یاران امام نقل می کند کFه محمFFد بن مسFلم را فقیFFه تFرین شFاگرد امFFام می
دانستند .خود محمد بن مسلم می گوید که از امام باقر علیه السالم سی هFFزار حFFدیث و از امFFام صFFادق
3
علیه السالم 16هزار حدیث شنیده ام.
امام صادق Fعلیه السالم فرمودند F:وزنه های زمین و کوه های دین چهار نفرنFFد :محمFFد بن مسFFلم ،ب َُریFFد
4
بن معاویه ،لیث بن البَختری المرادی (ابو بصیر مرادی) و زراره بن أعیَن.
ي ا ْل ُم َراد ُّ
ِي ث ْبنُ ا ْل َب ْخ َت ِر ِّ
ير لَ ْي ُ
ا ُبو َبصِ ٍ
نام او و محمد بن مسلم در تمام روایاتی که از یاران نزدیک امام مدح شده است یافت می شود.
69
خودش نقل می کند که یکروز که خدمت امام صادق علیه السالم رسیدم ،امام علیه السالم پرسیدند :آی ا
هنگام مرگ علباء پیشش بودی؟ عرض کردم بله ،و او تذکر داد که شما بهشت را برایش تضمین کرده
اید؟ امام علیه السالم تصدیق می کنند .بخ تری ک ه مت أثر از این تض مین ام ام اس ت و هیج ان زده ش ده
است ،گریه اش می گیرد و می گوید :آیا من کوری نیستم که به شما وابسته ام؟ آی ا م را هم تض مین می
کنید؟ امام فرمودند :تضمین کردم .بختری به همین مقدار آرام نمی شود و تک تک ائمه را ن ام می ب رد
و می خواهد که امام از طرف تک تک آنها بهشت را برایش تضمین کنند .امام ص ادق علی ه الس الم هم
همین کار را می کنند .او اینبار می خواهد که از طرف پیغمبر صلی هللا علی ه و آل ه و س لم هم تض مین
کنند که می شود .ولی او بازهم باالتر رفته و می خواهد که از طرف خداون د هم تض مین بگیرن د .ام ام
1
علیه السالم کمی سر را به زیر می اندازند و سپس می فرمایند :انجام دادم.
در روایتی دیگر همین بختری خدمت امام جعفر صادق علیه السالم می رس د و می پرس د :آی ا ش ما می
توانید مرده را زنده کنید و آیا شما الل و جذامی را درمان می کنید؟ امام فرمودند :به اذن خداوند .سپس
از من خواستند که پیش بروم .دستی روی صورت و چشمم (که کور بود) کش یدند .من آس مان و زمین
و خانه ها را می دیدم .امام علیه السالم فرمودند :آیا دوست داری که بینا باشی ولی مث ل هم ۀ م ردم در
ثواب و عقاب آخرت باشی و یا به حالتی که بودی (نابینا) برگردی ولی بهشت برایت تضمین باش د .من
2
ترجیح دادم که برگردم .پس ایشان بر چشمم دستی کشیدند و من دوباره نابینا شدم.
هَّللا
َع ْب ُد ِ ْبنُ َأ ِبي َي ْع ُف ٍ
ور
او که نامش در تیار یاران بسیار Fنیک امام چندین بار آمده است ،در زمان امام صادق علیه السالم
در سالی که طاعون آمد ،فوت می کند.
نجاشی روایتی Fاز امام صادق علیه السالم روایت کرده که فرمودند F:من کسی را نیافتم Fکه به حرفم
عمل کند و مرا اطاعت نماید و در ردیف اصحاب پدرانم باشد غیر از دو نفر :عبدهللا بن أبی یعفور
و حُمران بن أع َین .ایندو شیعه های خالص و مؤمن ما هستند .نام آنها در نزد ما در کتاب اصحاب
یمین که خداوند به حضرت محمد صلی هللا علیه و آله داده ،آمده است 3.راستی Fچرا چنین است که
از بین چهار هزار شاگرد فقط دو نفر به این مقام برسند؟ Fولی بدتر از آن این است که تعدادی Fشیعه
در نزد امام از او بد گویی می کنند .امام کناری می روند و می فرمایند :این (سخن چین و بدگوی
ابن ابی یعفور) کسی است که ادعای پرهیزگاری Fدارد و اینچنین از برادرش (بد) می گوید .امام
علیه السالم با دست چپ ریش خود را به دست می گیرند و می فرمایند :بعد پیری ،خیلی بد است
4
که شیعیان را به حرف شما دوست بدارم و یا به حرف شما از آنها بیزاری Fجویم.
از جمله روایات جالبی که نجاشی نقل کرده گفتار عبدهللا بن ابی یعفور است .او می گوید که به امام
صادق علیه السالم عرضه کردم که اگر اناری را دو نیم کنیم و شما بفرمایید Fاین (نصف) حرام است
70
و این (نصف) حالل ،من شهادت می دهم که نصفی را که فرمودید حالل ،آن را حالل می دانم و
1
نصفی را که فرمودید Fحرام ،آن را حرام می دانم .امام او را رحمت می فرستندF.
71
خوردهام كه در مجلسى كه شما در آن جا باشيد ،تكلم نكنم .امام علیه السالم فرمودند :من اذن دادم تو
1
را در كالم ،تكلم كن
برادران حمران پنج نفر بودند که همگی از یاران خوب ائمۀ اطهار علیهم السالم بودند .اینها عبارتندF
از :حمران و زراره و عبدالملک و بکیر و عبدالرحمن.
چندین نفر از امام صادق Fعلیه السالم روایت کرده اند که فرمودند :حُمران بن أع َین مؤمنی است که
2
بخدا قسم هیچگاه مرتد نمی شود.
خود حُمران روایت می کند که به امام عرض کردم :آیا من از شیعیان شما هستم؟ امام علیه السالم
فرمودند :بله بخدا در دنیا و آخرت( .سپس امام مطلبی Fکلی را بیان می نمایند) کسی از شیعیان ما
نیست مگر آنکه در پیش ما نام او و نام پدرش نوشته شده باشد مگر کسانی که از ما روی بر می
گردانند .حُمران سؤال می کند :مگر کسی هم هست که شیعۀ شما باشد و پس از شناختی Fکه از شما
دارد از شما روی برگرداند؟ امام علیه السالم فرمدند :بله ولی تو به آنها نمی رسی .راوی دوم یعنی
حمزة الزیات می گوید در زمان امام رضا علیه السالم مشغول بررسی Fاین روایت بودیم F.پس به
ایشان نوشتیم Fو پرسیدیم Fکه امام صادق علیه السالم چه کسانی را استثناء کرده بودند؟ امام فرمودندF:
3
گروه واقفه.
جابر جعفی
اسم جابر به عنوان یک حواری در روایت امام کاظم علیه السالم نیامده است ولی روایت زیر
نشاندهندۀ شخصیت خاصی است که امام باقر Fعلیه السالم در او دیده بودند .زیرا به او کتابی می
دهند که فقط خودش با محتویات آن آشنا شود و او حق نداشت که چیزی از آن را برمال کند.
جابر خودش نقل می کند که در جوانی بر امام باقر علیه السالم وارد شدم .امام علیه السالم پرسیدندF
که تو از کدام قبیله ای؟ گفتم :جُعفی .امام علیه السالم پرسیدند :چه چیزی تو را به اینجا آورده؟ گفتم:
آموزش علم .امام علیه السالم پرسیدند :از چه کسی؟ گفتم :از شما .امام علیه السالم (در اینجا مرا
تصحیح نمودند) و فرمودند :اگر کسی از تو پرسید Fاز کجایی بگو از مدینه( .من که فکر کردم این
یک دروغ است ،سخن امام را قطع کردم و) گفتم :قبل از این که ادامه دهید اول نسبت به همین
مسئله بفرمایید Fآیا اجازه دارم دروغ بگویم .امام علیه السالم فرمودند F:این دروغ Fنیست .هرکسی که
در شهری زندگی کند اهل آن شهر است تا اینکه آن را ترک نماید .امام سپس کتابی را به من دادند و
فرمودند :اگر مطلبی از این کتاب را تا زمانی که بنی امیه بر کارند نقل کنی ،لعنت من و لعنت
پدرانم Fبر تو خواهد بود .و اگر بعد از انقراض بنی امیه چیزی از آن را کتمان کنی ،لعنت من و
لعنت پدرانم Fبر تو خواهد بود .سپس امام کتاب دیگری را به من دادند و فرمودند F:اگر هیچوقت
4
مطلبی از آن را نقل کنی ،لعنت من و لعنت پدرانم بر تو خواهد بود.
داود رقی
1بحار االنوار ،ج ، 3ص 66
2رجال الکشی ،ص – 176روایت 2308
3رجال الکشی ،ص ، 462ح – 882روایت 2309
4رجال الكشي ،ص ، 192ح – 339روایت – 2288این روایت بسیار عجیبی است و نشان می دهد که مطالبی را امام فقط به یکنفرF
تعلیم می دهند و نباید او این علم را به کسی منتقل Fنماید .و این هیچ مسئله ای را ایجاد نمی کند.
72
در مقام ایشان همین بس که امام صادق علیه السالم ایشان را در مرتبۀ مقداد قرار داده اند و فرمودندF:
1
مقام داود رقی از من را مثل مقام مقداد از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم بدانید.
و در جای دیگر با دیدن داود رقی فرمودند F:اگر کسی دوست دارد که یک نفر از اصحاب امام زمان
(عج) را ببیند به او نگاه کند 2.آفرین بر این شخصیت که به چنین مقامی رسیده است.
یونس بن عبدالرحمن
او آزاد شدۀ علی بن یقطین است .امام باقرو Fامام صادق علیهما السالم را مالقات کرده و از امام کاظم
و امام رضا علیهما السالم روایت کرده است .او همچنین وکیل امام رضا علیه السالم بوده است.
یونس هم مانند زراره و چند تن از بزرگان و یاران خالص امام ،از کسانی است که مورد حسد ویا
کم فهمی یاران خود قرار Fگرفته و در نتیجه روایات ضد و نقیض دربارۀ او آمده است.
در کتاب حدائق المقربین روایتی است که امام فرمود :یونس بن عبدالرحمن در زمان خود مثل سلمان
3
بود در زمانش.
امام رضاعلیه السالم در مورد وفات او فرمود:عاقبت کار یونس را بنگرید خداوند Fمتعال او را در
4
کنار رسول گرامیاش قبض روح کرد.
مقام یونس نزد امام رضا علیه السالم به جایی می رسد که این امام همام سه بار بهشت را برای یونس
5
تضمین نموده اند.
راوی به امام رضا علیه السالم عرض می کند که خانۀ من دور است و همه وقت نمی توانم خدمت
شما برسم ، Fآیا (اجازه هست) مسائل دینی ام را از یونس بگیرم؟ امام تأیید می نمایند 6.راوی دیگری
که وکیل امام رضا علیه السالم هم بود از ایشان سؤال می کند که به دلیل عدم دسترسی Fدائم به امام ،
7
از چه کسی سؤال کند .امام هم یونس بن عبدالرحمن را معرفی Fمی کنند.
یکی از یاران امام جواد علیه السالم می گوید که من مریض بودم و امام جواد علیه السالم به عیادت
من آمدند .یک نسخه از کتاب یک روز و شب باالی سرم بود .امام علیه السالم آن را تا آخر ورقF
ورق زدند و مطالعه کردند و مرتب می فرمودند :خداوند Fیونس را رحمت کند ،خداوند Fیونس را
رحمت کند ،خداوند Fیونس را رحمت کند 8.ولی روایتی عکس این را بیان می کند .یعنی امام با دیدن
کتاب یونس او را ولد الزنا و کافر Fبی دین می خوانند 9 .طبیعی است که مفهوم این روایت نمی تواندF
درست باشد .ویا در روایتی از امام می پرسند Fکه آیا پشت سر یونس می توان نماز خواند؟ امام می
فرمایند Fکه علی بن حدید این کار را تأیید نمی کند (امام علیه السالم عدم اجازه را از خود نمی گویند).
10
وقتی راوی از علی بن حدید سؤال می کند او می گوید که پشت یونس نماز نخوانید.
73
یونس بن عبدالرحمن خدمت امام رضا علیه السالم می رسد و از رفتار Fبد یاران خود شکایت می کند.
1
امام می فرمایند F:با آنها مدارا کن چون عقلشان به این مسائل نمی رسد.
راوی نقل می کند که در نزد امام رضا علیه السالم بودیم و یونس بن عبدالرحمن هم آنجا بود.
گروهی از بصره اجازۀ ورود Fخواستند .امام به یونس فرمودند خود را قایم Fکن .بصره ای ها وارد
شدند و تا توانستند از یونس بدی گفتند .امام تمام مدت سر به زمین انداخته بود تا اینکه رفتند F.امام از
یونس خواستند تا خارج شود .او گریان نزد امام آمد و گفت :فدایتان شوم .من از این قوم دفاع می کنم
و این جواب آنها است .امام علیه السالم به او فرمودند :تو را از حرف آنها چه می شود اگر امامت
از تو راضی باشد؟ ای یونس با مردم از آنچه که می دانند سخن بران و از آنچه نمی دانند ،اجتناب
2
کن!
ولی چیزی که بنظر عجیب می رسد این است که شخصیتی به این بزرگی Fوقتی به موضوع Fشناخت
امام زمانش می رسد ،باز هم کمی می لنگد .این عالم بزرگوار پس از شهادت امام رضا علیه
السالم ،در جمع شیعه ای که می خواهند بدانند امام پس از ایشان کیست ،می بینیم که کمی سن امام
او را کمی می لغزاند و پیشنهاد می کند که صبر کنیم تا امام جواد علیه السالم بزرگ شوند وسپس با
سؤاالت علمی خود ایشان را بیازماییم Fو بر امامت ایشان یقین کنیم .حرفی Fکه باعث می شود یکی از
یاران امام یقۀ او را بگیرد و به این سخن او سخت اعتراض کند و بگوید امام ،امام است و سن
3
تأثیری در امامت ایشان ندارد.
در بین یاران ائمه علیهم السالم می توانیم Fکسان زیادی را بیابیم Fکه امام را خوشحال نموده اند .در
اینجا فقط یک نمونه را آورده ایم .علی بن مهزیار به مقامی می رسد که امام جواد علیه السالم در
نامه ای به او چنین ابراز داشته اند :خداوند Fجزای خیرت دهد .و تو را در بهشت ساکن کند و در
دردنیا و آخرت خواری نبینی .ای علی! خداوند تو را با ما محشور گرداند .من تو را در مواردF
مختلفی امتحان کرده ام و اگر بگویم که کسی را مثل تو ندیده ام امیدوارم Fکه راست گفته باشم .پس
جزای تو بهشت برین باد .خدمت ها و مقام تو نزد خود را که در شب و روز و سرما و گرما بود بر
من پوشیده نیست .از خداوند می خواهم که هنگامی که خالئق را در محشر گرد آورده است ،از همه
بخواهد که تو را دوست داشته باشند ،رحمتی که همه به آن غبطه بخورند .همانا که خداوند شنوا و
بینا است 4.خوشا به حال علی بن مهزیار که توانسته است چنین امام جواد علیه السالم را خوشحال
نماید.
پس از بیان حال حواریونی Fکه در روایات از آنها ذکر شده بود و مسلما تعدادی از حواریون ائمۀ
عسکری را نمی شناسیم ، Fحال به یاران نزدیک امیرالمؤمنین علیه السالم بر می گردیم که دارای
مقامی پایینتر Fاز یاران امام حسین علیه السالم و حواریون Fمی باشند.
74
ضین بن ُم ْن^ ذِر َرقاش^^ی معروف FبFFه ابوساس^^ان انصFFاری از یFFاران امFFام علی علیFFه السFFالم ،راویFFان
ُح َ
حدیث ،و از اشراف و بزرگان قبیله َبکر بن وائل است .وی در جنگ جمل و صفین حضور داشFFت و
امیرالمومنین عليه السالم در دوران حکومت خود ،وی را حاکم اصطخر Fکرد .در منابع اهل سّ FFنت و
شیعه از حُضین به عنوان فردی ثقه یاد شده است.
عمار بن یاسر معروف Fبه عمار یاسر صحابی پیامبرصلوات هللا و سالمه علیه ،از نخستین مسلمانان
و از یاران نزدیک و نخستین شیعیان امام علی علیه السالم بود .وی فرزند یاسر و سمیه اولین شهدای
اسالم بود .عمار در هجرت به مدینه همراه پیامبر بود و در ساخت مسجد قبا همکاری داشت و در
همه جنگهای پیامبر نیز شرکت داشت .روایاتی از پیامبر Fاسالمصلی هللا علیه و آله و سلم در
فضیلت عمار نقل شده از جمله اینکه بهشت مشتاق اوست .1عمار بعد از رحلت پیامبرصلی هللا علیه
و آله و سلم در حمایت از حضرت علی علیه السالم در ابتدا از بیعت با ابوبکر Fسرباز زد .وی در
زمان خلیفه دوم فرماندار Fکوفه و فرمانده سپاه اسالم در این شهر شد .عمار در زمان خلیفه سوم Fاز
جمله مخالفان خلیفه بود و در اعتراضات علیه او شرکت داشت .عمار در زمان خالفت علی علیه
السالم از همراهان و نزدیکان آن حضرت بود و در جنگ صفین به دست لشکریان معاویه شهید شد.
پیامبرصلی Fهللا علیه و آله و سلم در حدیثی شهادت وی به دست گروه یاغی (شورشگر) Fرا از پیش
اطالع داده بود .آرامگاه عمار در شهر رقه سوریه کنار آرمگاه اویس قرنی قرار دارد.
ُح َذیفة بن یمان ،صحابی Fو صاحب س ّر پیامبر Fاکرمصلی هللا علیه و آله و سلم و از نخستین اسال م
آورندگان است که در بسیاری Fاز جنگهای صدر Fاسالم پیامبرصلی هللا علیه و آله و سلم را همراهی
کرد .وی از اصحاب و شیعیان خاص حضرت علی علیه السالم بود .در برخی از روایات به عنوان
یکی از ارکان چهارگانه صحابی امام علی علیه السالم از او یاد شده است .وی در فتوحات دورۀ خلفا
از جمله جنگ نهاوند شرکت کرد .او از راویان حدیث غدیر است .او پس از وفات سلمان ،والی
مدائن شد .از حذیفه روایاتی Fدر شأن و منزلت امام علی علیه السالم و اهل بیتعلیه السالم نقل کردهاند.
او انسانی باهوش و روشنفکر بود.
ثابت بن فاکه بن َثعْ لَ َبة بن ساعدۀ انصاری ، Fاز صحابۀ پیامبر اکFFرم صFFلی هللا علیFFه و آلFFه و
ُخ َزی َمة بن ِ
سلم و از یاران حضرت علی علیه السالم که در گرویدن به اسالم بر تمامی افFراد قبیلFFه خFFویش پیشFFی
گرفت .وی در جنگ صفین در رکاب حضرت علی علیه السالم به شهادت رسیدF.
حادثه ای در زندگی خزیمه اتفاق افتاده که باید درسی باشد برای همه مسلمانان .به طور Fکلی باید همه
ما این رفتار را در قبال ائمه داشته باشیم .خزیمة در جریان گواهی خواستن بر صحت یFFک دادوسFFتد،
شهادت داد و رسول خدا شهادت او را به منزلۀ شFFهادت دو شFFاهد عFFادل پFFذیرفت .پیFFامبر FاسFFبی را از
یک اعرابی خرید؛ اما آن اعرابی معامله را به تحریFک بFرخی منافقFFان انکFار کFFرد و خزیمFه بFه نفFع
رسول خدا شهادت داد .پیامبر از او پرسید :چگونه شهادت میدهی ،در حالی که تو همراه ما نبFFودی؟
خزیمه پاسخ داد :من میدانم Fکه شما جز حق نمی گویی ،چگونه شما را در آوردن دینی از جانب خFFدا
تصدیق کنیم ،ولی ادعای شما بر خرید اسبی از یک اعرابی پلید را تصدیق نکFFنیم؟ پس از آن ،پیFFامبرF
1ابن عبدالبرّ ،االستعیاب فی معرفة االصحاب۱۴۱۵ ،ق ،ج ،۳ص - ۲۲۹پیامبر Fاسالمصلی هللا علیه و آله و سلم فرمود :بهشت مشتاق علی ،عمار،
سلمان و بالل است.
75
فرمود:هر Fکه خزیمه به نفع یا برضد Fوی برای او شهادت دهد ،او را بس اسFFت .بFFه همین دلیFFل او بFFه
لقب ذوالشهادتین معروف شد.
جابر بن عبدهّللا انصاری (درگذشت بین سالهای ۶۸ق تا ۷۹ق) ،صحابی Fپیامبر اسالم صلی هللا علیFFه
و آله و سلم و راوی حدیث لوح (حضرت زهرا سالم هللا علیهFFا) کFFه دربردارنFFدۀ نFFام امامFFان شFFیعه از
زبان پیامبرصلی هللا علیه و آله و سFFلم اسFFت .وی همچFFنین در سلسFFله راویFFان احFFادیث مشFFهور FشFFیعی
مانند حدیث غدیر ،حدیث ثقلین و حدیث شFFهر علم نFFیز قFFرار دارد .جFFابر را از اصFFحاب پنج امFFام (از
امام علی علیه السالم تا امام باقرعلیه االسالم ) دانستهاند .او پس از واقعه عاشورا ،نخستین زائر امFFام
حسین علیه السالم بود که در روز اربعین به کربال رسید .همچنین بنابر روایات ،او سالم پیامبرصFFلی
هللا علیه و آله و سلم را به امام باقرعلیه السالم رساندF.
خالد بن سعید بن عاص بن امیة بن عبدشمس ،معروف Fبه "نجیب بنیامیه" در واقع از اسFFتثناهای لعن
بر بنی امیه است .او از نخستین ایمان آورندگان به اسالم واز جمله کاتبان و منشFFیان پیFFامبر صFFلی هللا
علیه و آله و سلم بود .وی کFFارگزار پیFFامبر صFFلی هللا علیFFه و آلFFه و سFFلم در یمن بFFود و پس از وفFFات
ایشان ،از این کار کنار کشید و حاضر Fبه همکاری با خلفاء نشد .خالد بن سعید جزء دوازده نفری بود
که با ابوبکر بیعت نکرد و این عاملی بود تا خلیفه دوم علیFFه او موضFعگیری FکنFFد .در مFFورد زمFFان و
محل شهادت او در میان مورخان اختالف است.
قیس بن سعد بن عبادة خزرجی( ،درگذشته ۶۰ق) از صحابۀ انصار پیامبر اکرم صلوات هللا و
سالمه علیه ،بزرگ قبیله خزرج ،از کارگزاران Fحکومت علوی و فرماندهان سپاه امام علی علیه
السالم و امام حسن علیه السالم و از سخاوتمندان Fمشهور عرب .قیس در بیشتر جنگهای دوره
پیامبرصلی Fهللا علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السالم حضور داشت و در برخی Fاز آنها از
جمله صفین پرچم Fو فرماندهی Fرا بر عهده داشت .او از سوی حضرت علی علیه السالم به عنوان
کارگزار Fوالیت مصر و سپس آذربایجان منصوب شد .قیس در دوره امام حسن علیه السالم نیز از
فرماندهان آن حضرت بود که بر اساس برخی گزارشها با صلح آن حضرت با معاویه موافق Fنبود.
قیس احادیثی Fنیز از پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم نقل کرده است و عاّل مۀ امینی نام او را در
شمار شاعران واقعه غدیر در قرن نخست قمری Fذکر کرده است .در فصل دوم مطالبی را نسبت به
ایشان ذکر کردیم.
ا ُ َبی بن کعب ،او از جمله کسانی بود که هرگز با ابFFوبکر Fبیعت نکFFرد و شFFورای FسFFقیفه را بی ارزش
خواند 1.ابو نعیم اصفهانی در کتاب "حلیه االولیا ٍء" از قیس بن سعد نقل میکند :وارد مدینه شFFدم تFFا بFFا
یاران پیامبر صلّی هللا علیهوآله مالقFFات کنم ،علی الخصFFوص خیلی عالقFFه داشFFتم کFFه اُبیّ را مالقFFات
نمایم ،وارد Fمسجد پیامبر Fصلی هللا علیFه و آلFه و سFFلم شFFدم و در صFFف اوّ ل بFFه نمFFاز ایسFFتادم ،ناگهFFان
مردی را دیدم که نماز خود را تمام کرد و شروع به حدیث گفتن نمود .گردنها به سوی Fاو کشیده شFFد
تا بیاناتش را بشنوند F.او سه بار گفت :سران این امّت گمراه شدند و آخرتشان تباه شFFد ،ولی من دلم بFFه
الفصول المهمه ،ص۱۸۰ 1
76
حال آنها نمی سوزد ،بلکه به حال مسلمانانی میسوزد که به دست آنان گمراه شFFدند 1.چFه خFوش گفتFه
است أ َبی .همچنین در این کتاب آمFFده اسFFت :اُبیّ بن کعب ـ کFFه شFFاهد انحFFراف مFFردم از قطب اصFFلی
رهبری اسالمی بود و از این وضع رنج میبFFرد ـ میگفت :روزی FکFFه پیFFامبر FاسFFالم صFلّیهللا علیFFه
وآله وسلّم زنده بودند همه متوجه یک نقطه بودند ولی پس از وفات پیامبر صلی هللا علیه و آلFFه و سFFلم
2
صورتها به چپ و راست منحرف گردید.
عامر بن واثِلَة کِنانی (والدت ۳ق) ،مُل َّقب به ابوطفیل ،صحابی پیامبرصلی هللا علیه و آلFFه و سFFلم و از
سپاهیان حضرت علی علیه السالم در جنگهای جمل ،صفین و نهروان .ابوطفیل ،از پرچمداران FقیFFام
مختار ثقفی بود .او و فرزندش طفیل ،در قیام Fابن اشعث بر ضد حجFFاج (۸۲ق) ،نFFیز شFFرکت داشFFتند.
ابوطفیل از رسول اکرم صلوات هللا و سالمه علیه ،امام علی ،امFFام حسFFن و امFFام سFFجاد علیهم السFFالم
روایت کرده است .او سخنور Fو شاعر نیز بود اشعاری Fاز وی به چاپ رسیده است.
ِبالل بن َرباح (بالل حبشی) – هرچند بالل از اصحاب امیرالمؤمFFنین علیFFه السFFالم محسFFوب نمی شFFود
ولی او از محبین ایشFFان بFFوده اسFت .بالل بFا اینکFFه آزاد شFFدۀ ابFوبکر FبFFود ولی از امیرالمؤمFFنین علیFFه
السالم حمایت می کرد .لذا به او اعتراض کردند که حق ولی نعمت خود را زیFFر پFFا گذاشFFته اسFFت .او
گفت آیا الزم است که ابوبکر Fرا بر پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم تFFرجیح دهم؟ گفتنFFد علی و
پیغمبر یکی نیستند Fو او با اشاره به حدیث طیر ،امام علیه السالم را با پیغمبر FاکFرم صFلی هللا علیFه و
آله و سلم یکی می داند .اضافه بر این می گوید :ابوبکر هم چنین انتظFFاری FنFFدارد .زیFFرا حFFق علی بFFر
3
من زیادتر است او مرا از عذاب ابدی رهایی بخشیده است.
نمونۀ دیگر از مخالفت عملی را میتوان هجرت بالل از مدینه دانسFFت؛ زیFFرا بالل بFFه خFFاطر منصFFب
مهمّی که نزد رسول خدا صلّیهللا علیهوآلهوسلّم داشFFت ،احسFاس کFرد کFه اگFFر در مدینFه بمانFFد بایFد
برای خلفای وقت اذان گو باشد ،و از آن جا که اذان او در حقیقت تایید خالفت غاصب است ،به همین
خاطر مصلحت را در آن دید که از مدینه پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم به محلّی دور هجFFرت کنFFد
4
تا از او بهره برداری Fسیاسی Fنشود و در آن جا بود تا از دار دنیا رحلت کرد.
اصفهانی ،احمد بن عبدهللا ،ابو نعیم ،حلیه االولیاء ،ج ،۱ص۲۵۲ 1
77
78
فصل چهارم :شیعۀ عوام
در فصل گذشته نسبت به یاران خاص ائمۀ اطهار سخن راندیم .در این فصل می خواهیم به مردم
عادی بپردازیم F.طبیعی است که انسانها متفاوتند واز لحاظ ارتباط Fبا امام خویش نیز مدل ها و روش
های متفاوتی را داشته باشند .ولی آنچه که بر این طبقه حاکم است مسئلۀ ضعف انسانی است .حال این
ضعف ها می تواند عقلی باشد و درجات فهم متفاوتی را داشته باشند Fولی ضعف در کنترل نفس است
که می تواند نتایج بدتری را به بار آورد.
حال چه می شود اگر این مسئله را از دید امام بنگریم؟ انسانهای Fوارسته ای که شاید نتوان به آنها
انسان گفت زیرا مرتبۀ بدن مادی آنها در سطح روح ما انسانها است .آنها براستی Fنوری هستند که در
بین انبانی از پلیدی ها نهان گشته اند .حال این ذوات مقدسه نه فقط باید با این موجودات Fذاتا مشکل
دار بسازند Fو در بین آنها زندگی کنند ،بلکه باید آنها را نیز کم کم نورانی Fنمایند .ابتدا برای آنهائی که
انسان را طبیعتا Fخلیفۀ خدا بر روی زمین و اشرف مخلوقات می شناسند ، Fویژگی Fهایی از انسان را
که در قرآن کریم آمده و با این دیگاه متفاوت است ،می آوریمF:
انسان اساسا ً موجودی Fخونریز Fو مفسد فی االرض است .این را مالئکه شهادت داده اند30( .
بقره)
انسان کفور (بسیار Fناسپاس و حق ناشناس) است 48( .شوری 9 ،هود 67 ،اسراء)
انسان ظلوم (بسیار ظالم بخصوص به نفس خودش) است 34( .ایراهیم 72 ،احزاب)
انسان جهول (بسیار نادان) است 72( .احزاب)
انسان عجول (بسیار شتابگر) است 11( .اسراء)
انسان هلوع (حریص و منفعت طلب) است 19( .معارج)
انسان یؤوس است( .خیلی زود نا امید می شود 9( ).هود)
انسان قتور( Fبسیار بخیل) است 100( .اسراء
انسان کنود (بسیار بی بخار – کسی که خیری از او نمی آید) است 6( .عادیات)
انسان خصیم (همیشه پیکارکش و دشمنی Fکننده) است 4( .نحل و 77یس)
انسان بر خدا دروغ می بندد 5( .جن)
انسان ضعیف است 28( .نساء)
انسان فقیر است( .هیچ چیز از خود ندارد 15( ).فاطر)
انسان طرفتار شر و بخل نفس است (مرتب بیشتر می خواهد 9( ).حشر)
انسان بیش از همه مجادله می کند 54( .کهف)
انسان حسود است ( 5فلق)
آیا شما در این ویژگیها Fچیز جالبی می بینید؟ جالب است که اکثر دانشمندان اسالمی و بخصوص
متکلمین وقتی Fاز انسان سخن به میان می آورند او را اشرف مخلوقات و خلیفۀ خدا بر روی زمین
می دانند .و به نظر میرسد همین یک نکته کافی Fباشد تا معلوم شود که انسان چقدر خودبین و مغرورF
است .واقعا که انسان جدل کننده بلکه حقیقت برگردان خوبی Fاست .البته ما مخالف این مسئله نیستسمF
که انسان می تواند با تبعیت از امام زمان خود به مقام اشرف مخلوقات برسد ولی خلیفۀ خدا بر روی
زمین فقط حجت های خدا هستند.
79
حال خودتان قضاوت کنید .کسانی که نور پاک و زاللی هستند که خداوند آنها را خانۀ نور خود
خوانده است .نوری Fکه در آیۀ زیر آنقدر زالل و پاک توصیف شده که حتی روغن زیتون آن نزدیک
است (بدون آنکه به آن منبع آتشی برسد) نورانی شود .این نور ،روشنی Fبر روشنی است.
اجٍ Fة ِصَ Fبا ُح فِي ُز َج َ ِصَ Fبا ٌح ْالم ْ ض َم َث ُل ُن ِ
ور ِه َك ِم ْش َكا ٍة فِي َها م ْ ت َواَأْلرْ ِ هَّللا ُ ُنو ُر ال َّس َم َاوا ِ
اج ُة َكَأ َّن َها َك ْو َكبٌ ُدرِّ يٌّ يُو َقُ Fد مِنْ َشَ Fج َر ٍة ُم َب َ
ار َكٍ Fة َز ْي ُتو َنٍ Fة اَل َشFرْ قِ َّي ٍة َواَل غَرْ ِب َّي ٍة ُّ
الز َج َ
Fور ِه َمنْ َي َشFا ُءFور َيهْ Fدِي هَّللا ُ لِ ُن ِ ُضFي ُء َولَ ْFو لَ ْم َتمْ َس ْسُ Fه َنFا ٌر ُنFو ٌر َعلَى ُن ٍ َي َكا ُد َز ْي ُت َها Fي ِ
اس َوهَّللا ُ ِب ُك ِّل َشيْ ٍء َعلِي ٌم 35( نور) َو َيضْ ِربُ هَّللا ُ اَأْل ْم َثا َل لِل َّن ِ
خFFدا نFFور آسFFمانها و زمين اسFFت م َثFFل نFFور او چFFون چراغFFدانى اسFFت كFه در آن
چراغى و آن چراغ در شيشه اى است آن شيشه گويى اخترى درخشان است كFFه
از درخت خجسFتۀ زيتFFونى FكFه نFه شFرقى FاسFت و نFه غFربى افروختFFه مى شFود
نزديك است كه روغنش هر چند بدان آتشى نرسيده باشد روشFFنى بخشFFد روشFFنىF
بر روى روشنى است خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى كند و اين
مثلها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هر چيزى داناست.
بار دیگر از خوانندۀ عزیز میخواهیم که خود را قاضی کنند .این ذوات نورانی Fچگونه باید در میان
انسان هایی زندگی کنند که چنان بخیلند که حتی به خانوادۀ خود چیزی نمی دهند .ویا حتی وقتی نور
زالل هدایت را می بینند ،چشم خود را بسته و به آن کافر می شوند .و یا حقیقتی را که شنیده اند به
دروغ انکار می کنند .و یا حسود Fهستند و بی هیچ دلیلی بر این منابع نور می تازند و در صدد از بین
بردن آنها هستند .به راستی این چگونه زندگی ای است؟ براستی که آنها به خداوند Fو حکمت متعالیۀ
او ایمان دارند .بلکه شک نمی کنند که آنچه که خداوند از آنها خواسته به مصلحت خود آنها است.
بلکه آنها دستورات خداوند Fرا با جان و دل می پذیرند هرچند که از حکمت آن هم چیزی ندانند.1
ایکاش ما کمی از این اخالق متعالیۀ ائمۀ اطهار علیهم السالم بهره ببریم.
نسبت به انواع مردم و درجات فهم و عملکرد آنها در فصل دوم مطالبی Fرا عرض کردیم .همچنین
نسبت به مقام امام و اینکه اصال آنها با ما تفاوتهای Fاساسی دارند و ما باید آنها را در چه منزلت و
مقامی ببینیم و احترام آنها را همیشه (حتی در خوابیدن و کارهای روزانۀ خود) داشته باشیم ،مطالبی
را عرض نمودیم .در این فصل می خواهیم به ارتباط Fبین این دو گروه (ائمه و شیعه) بپردازیم F.لذا
مطلب را با یک روایت از امام رضا علیه السالم شروع می کنیم.
خداوند Fرا شکر می نمایم که ما را حفظ نمود از (آن حقی ) که مردم ضایع کردند .و مFFا را
به مقامی رساند Fکه آنها سعی در نابودیش نمودند F.کار به جایی رسید که ما را به مFFدت 80
سال بر منبرها لعن کردند .و در عدم نشر فضائل ما کوشش ها کردند .و چه مقدار پول کFFه
در راه دروغ گفتن بر ما خرج شد .ولی خداوند متعال نخواست جFز این کFه نFام مFا متعFالی
گردد و فضائل ما آشکار شود .به خدا قسم ،این (باال رفتن) بخاطر FمFFا نبFFود .بلکFFه بخFFاطرF
(مقام شامخ) پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله بود و اینکه ما از نزدیکان او هستیم .لذا خود
ُأ
ِن الرَّ اسِ ُخونَ فِي ْالع ِْل ِم ِم ْن ُه ْم َو ْالمُْؤ ِم ُنونَ يُْؤ ِم ُنونَ ِبمَا ِ
نز َل ِإلَيكَ َومَا َوالرَّ اسِ ُخونَ فِي ْالع ِْل ِم َيقُولُونَ آ َم َّنا ِب ِه ُك ٌّل مِّنْ عِ ن ِد رَ ِّب َنا ( 7آل عمران) ّ -لَـك ِ
1
نز َل مِن َق ْبلِكَ ( 162نساء) -اَل َيسْ ِبقُو َن ُه ِب ْال َق ْو ِل َوهُم ِبَأمْ ِر ِه َيعْ مَلُونَ ( 27انبياء) ُأ
ِ
80
این أمر (سعی در نابودی Fما و آشکار شدن مقام ما با همۀ اینها) خودش یک دلیل آشکار بر
1
صحت نبوت پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم می باشد.
مشکل این نیست که خلفا چنین خواستند Fویا چنان .مشکل در این است که چرا کسانی Fکه خود را
دانشمند Fمی دانستند ،آخرت خود را برای دنیای این خلفا فروختند F.و بدتر از آن ،مردم عامه هستند
که چرا چنین خالف هایی را دیدند و کاری نکردند F.گناه عامۀ مردم که به ظاهر نه سر پیاز بودند و
نه ته پیاز ،از خلفای جوری که علنا ً به جنگ ائمه علیهم السالم رفتند Fکمتر نبوده است .حتی در
حال حاضر ،اگر تک تک ما بتوانیم Fکاری به نفع امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف بنماییم و
کاری نکنیم (اگر در عمل نتوانستیم ،بر زبان آوریم .و اگر این را هم نتوانستیم ،بر قلم آوریم .و
اگر این را هم نتوانستیم ،قلبا از این وضع ناراحت باشیم و به جنگ گروه ظالم برویم ، ).ما همگی
در مقابل خداوند و امام زمان مسئول Fهستیم.
از طرفی دیگر ،مشکل امام زمان علیه السالم ،مشکل توده های جاهل و نادانی است که در دوران
عمر خود گرفتار بدآموزی Fهای گسترده در تعالیم دین بوده اند و به رهبری و راهنمایی تزویرگران
عالم نما از سر جهل رو در روی Fامام و منجی خویش می ایستند ،و با تحریک مدعیان دروغین علم
دین با امام بر ّ
حق به ستیز برمی خیزند ،و از همه بدتر اینکه این درگیری Fها با حربۀ تأویل قرآن
خواهد بود.
امام صادق علیه السالم مشکالت خود از سوی غالبیت شیعه را با عبارتی ساده بیان نمودند .ایشان
اس َعلَ ْي َنا عَظِ ي َم ٌة ِإنْ َد َع ْو َنا ُه ْم لَ ْم َيسْ َت ِجيبُوا Fلَ َنا َو ِإنْ َت َر ْك َنا ُه ْم لَ ْم َي ْه َت ُدوا ِب َغي ِْر َنا 2یعنی
می فرمودندَ F:بلِ َّي ُة ال َّن ِ
ما و مردم به شکل عجیبی به یکدیگر آزمایش می شویم .وقتی Fکه ما آنها را (به واجبات و
وظایفشان) دعوت می کنیم ،اجابت نمی کنند و اگر هم آنها را ول کنیم ،آنها هدایت نمی یابند .یعنی
ائمه علیهم السالم باید زجر بکشند و ما را هدایت کنند و ما هم تا می توانیم سعی کنیم آنها را ول
نکنیم و تا می توانیم Fاز دستورات ایشان متابعت نماییم .اما این گفتنش آسانتر است تا انجام دادن آن.
در طرف دیگر طیف ،شعبی شبیه همین مطلب را از دید ضعیف النفس هایی چون خودش چنین می
گوید :ماذا لقینا من علي و آل علي! إن أحببناهم قُتلنا ،و إن أبغضناهمُ Fدخلنا النار! ( -خدا می داند
که) از دست علی و آل علی چه می کشیم .اگر آنها را دوست بداریم ،ما را می کشند و اگر آنها را
3
دشمن داریم به جهنم می رویمF!.
حادثه ای در زمان حکومت امیرالمؤمنین اتفاق افتاد که این مشکل را به خوبی نشان می دهد .امام
علی علیه السالم به یکی از افراد Fپلیس خود دستور بازداشت شخصی Fرا دادند .ولی او آن فرد را
فراری Fداد .لذا امام دستور Fدادند که این مأمور را بازداشت کرده و تازیانه بزنند .او جمله ای را
بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 142:ح – 18روایت 2519 1
81
گفت که هم نشان از شناخت او از مقام امام دارد وهم نشان از سختی زندگی با امام .او گفتَ :أ َما
ك لَ ُذ ٌّل َو ِإنَّ ف َِرا َق َF
ك لَ ُك ْفرٌ .بخدا قسم که زندگی با شما انسان را ذلیل می کند ولی اگر وهَّللا ِ ِإنَّ ْال ُم َقا َم َم َع َ
شما را نیز ترک کنیم کافر می شویم! Fامام با شنیدن این عبارت او را عفو می کنند ولی بخش اول
گفتار او را چنین تصحیح می کنند که گفتن اینکه زندگی Fبا شما انسان را ذلیل می کند ،بخاطر
گناهانی است که کسب نمودی F.یعنی اگر انسان گناهی نداشته باشد در درجۀ اول احتیاجی به
مجازات نیست و در درجۀ دوم اگر امام انسانی را مجازات کرد باید یقین کند که این أمر به صالح
او بوده است .سپس امام می فرمایند أما بخش دوم جملۀ تو که گفتی اگر شما را نیز ترک کنیم کافر
1
می شویم ،در واقع حسنه ای است که آموخته ای .پس این حسنه به آن سیئه در!
در داستانی Fنسبتا مشابه و بازهم در زمان حکومت امیرالمؤمنین علیه السالم ،یکی از خوارج به
اموال مردم تجاوز Fکرده و با عده ای از کوفه فرار کردند Fو به طرف Fبحرین رفتند؛ فرماندار بحرین
آنها را دستگیر کرد و عده ای را هم اسیر گرفت ،اسرا را که آوردند ،در مسیر کوفه ،حضرت یک
فرمانداری داشتند به نام مصقله بن هبیره شیبانی ،ا ُ َسرا به او گفتند که مردانگی کن و ما را بخر و
آزاد کن ،فرماندار Fهم پذیرفت ،یک میلیون درهم به فرمانده داد و ا ُ َسرا را آزاد کرد (در واقع آنها را
خرید و آزاد کرد ).این واقعه را به امیرالمومنین علیه السالم گزارش دادند ،ایشان فرموند F:با
مردانگی کار بسیار خوبی کرده ،ولی اگر از اموال عمومی این کار را کرده باید اموال را پس دهد،
گفتند که از بیت المال داده ،او را احضار کرد و فرمودند :تو که این کار را کرده ای ،باید این پول را
از اموال خودت پرداخت کنی .او گفت چشم تا فردا به من فرصت دهید .امام فرمودند :تا هر وقت
بخواهی فرصت داری .اما از آنجا که این بندۀ خدا چنین پولی نداشت و از عقاب امیرالمؤمنین علیه
السالم بیمناک بود ،فرار Fکرد و به سمت معاویه رفت .امیرالمومنین با شنیدن فرار او فرمودند F:به
خدا قسم اگر آمده بود و می گفت ندارم که اکنون بپردازم ،ما زیاده از او طلب نمی کردیم ... F.بعد
2
بطرف منزلش رفتند و آن را خراب کردند.
در داستان سومی که نشان می دهد زندگی کردن با امام بر حق ،چندان هم راحت نیست ،داستان
نجاشی شاعر است .او که در جنگ صفین با شعر های خود مؤمنین را در جنگ به هیجان می
انداخت ،محبوبیت خاص خود را یافته بود .اما روزی که اول ماه مبارک رمضان بود ،با یکی از
دوستان شاعر و شرابخوار Fخود برخورد می نماید و پس از کمی بگو مگو ،مشغول شرابخواری می
شوند .عصر آنروز Fصدای عربدۀ آنها همسایۀ شیعی آنها را ناراحت می کند .او به امیرالمؤمنین علیه
السالم شکایت برده و امام هم تعدادی Fرا برای جلب آنها می فرستند .شرابخوار اصلی به نحوی Fاز
سوراخ دیوار خانه فرار می کند ولی نجاشی گیر می افتد .امام دستور می دهند او را صد تازیانه
بزنند .نجاشی می گوید :حد شرابخوای 80شالق است ،پس چرا من را صد شالق زدید؟ امام می
فرمایند Fکه 20تای دیگر بخواطر Fجرأتی است که از خود نشان دادی و در ماه مبارک رمضان روزه
خوری کردی .سپس امام او را در حالتی قرار Fدادند که برایش خفت آور بود .لذا او به سمت معاویه
فرار کرد و شعری سرود Fکه در آن می گفت :من از ترس به مأمن معاویه گریختم 3.Fاینجا الزم است
کمی در این عبارات نجاشی شاعر توقف Fنماییم و ببینیم که ما هم همینطور فکر می کنیم یا نه؟ او
وضعیت زندگی نزد امیرالمؤمنین علیه السالم را وضعیتی ترسناک به رسم می کشد .و وضعیت
موجود در نزد معاویه را یک اجتماع آرام می داند .زیرا امام با کوچکترین Fگناهی (البته از دید این
شاعر) انسان را تأدیب می کند و آبرویش را می برد ،لذا انسانهای موجود Fدر جامعۀ امام ،همیشه
ترسناک زندگی می کنند در حالیکه معاویه اصال کاری به کار مردم و زندگی Fخصوصی Fآنها ندارد و
1رجال الكشي ،ص ، 90ح – 144روایت 2128و همچنین ترجمۀ الغارات ،ص59
2ترجمۀ الغارات ،ص 197
3ترجمۀ الغارات ،ص 286به بعد
82
انسان ها در حکومت آنها به راحتی زندگی Fمی کنند .اگر کمی با خود صادق باشیم و تأمل نماییم ،
می بینیم که اکثر ما چنین فکر می کنیم و زندگی در زمان امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف
براستی برای ما از این لحاظ سخت خواهد بود .در حالیکه اگر درست فکر کنیم و دیدگاه ما همان
دیدگاه امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف باشد ،خود را آمادۀ هرگونه تنبیه می نماییم .زیرا
امنیت برای آخرت ما مهم است .یعنی داشتن امنیت اخروی Fمهم است و اگر الزم باشد در دنیا به
خاطر گناهان ریزمان تنبیه شویم و آبرویمان برود ُ ،خب برود! Fما خود را برای آخرت آماده می
کنیم ،بگذار دنیای ما خراب شود .این مسئلۀ چندان مهمی نیست .البته همانطور که عرض شد ،این
حرف ،گفتنش آسان است ولی قبول کردن -دیگر چه رسد به عمل کردن به آن – چندان هم ساده
نیست.
این حادثه به یمنی های ساکن کوفه برخورد .طارق برادر نجاشی Fخدمت حضرت آمد و گفت :فکر
نمی کردیم Fکه شما بین مردم عادی و خواص فرق نگذارید و هر دو را به یکسان توبیخ کنید .امام
فرمودند :مگر او یک انسان مثل بقیۀ انسانها Fنیست؟ طارق به امام اعتراض نموده می گوید :إنك
أوغرت صدورنا ،وشتت أمورنا؟!( Fتو دلهای ما را وسوسه کردی و اتحاد ما را برهم زدی) .وقتیF
مالک اشتر به طارق می رسد او را توبیخ کرده می گوید :بلکه دلهای ما شنوا و اجتماع ما متحد
است.
به هرحال ،آنچه که بین نجاشی و طارق Fو معاویه وقتی كه به نزد معاویه می رسند ،اتفاق می افتد
بسیار جالب است .این دو شیعۀ امام وقتی Fکه به دربار معاویه بار می یابند ،معاویه از فرصت استفاده
می کند و می گوید :خوش آمدند کسانی که مدتی گول خورده بودند و از فتنه انگیز (یعنی
امیرالمؤمنین علیه السالم) پیروی می کردند که رأس گمراهی است .او که جز فتنه انگیزی Fو گمراهی
مردم کاری ندارد ... .طارق Fکه با دیدن دم و دستگاه معاویه اصال ناراحت بود با شنیدن این گفتار
معاویه تحمل نکرده و مطالبی Fرا به دفاع از امیرالمؤمنین علیه السالم و بدگویی از معاویه بیان می
کند .معاویه غضبناک می شود ولی خشم خود را فرو می برد و طارق را نزد خود جای می دهد و از
او دلجویی Fمی کند .وقتی Fکه خبر این رفتار طارق Fبه امام علی علیه السالم می رسد ،ایشان می
فرمایند F:اگر این برادر بنی نهد ما در آن روز Fکشته می شد ،شهید بود .بنابراین ،ناراحتی چنین کسی
که امیر المؤمنین علیه السالم او را در ردۀ شهدای زنده می گذارد ،از روی بی دینی نبوده است .او
و برادرش شیعه بودند Fولی تحمل عدل ایشان را نداشتند.
مشکل زندگی Fکردن با امام جنبه های دیگری نیز دارد .یکی از آنها در قرآن کریم ذکر شده است .آیۀ
12سورۀ مجادله دستور Fزیر را برای مؤمنین قرار Fداده استَ :يا َأ ُّي َها الَّذ َ
ِين آ َم ُنوا ِإ َذا َن َ
اج ْي ُت ُم الرَّ سُو َل
ص َد َق ًة .ای اهل ایمان ،هر گاه بخواهید که با رسول خدا سخنی سرّی گویید( Fیا َف َق ِّدمُوا َبي َْن َيدَيْ َنجْ َوا ُك ْFم َ
سؤالی کنید) پیش از این کار ،باید مبلغی صدقه دهید که این صدقه برای شما بهتر و پاکیزهتر است.
به عبارت امروز Fما این یک مالیات بود بر سؤال کردن خصوصی از پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و
آله.
در تفسیر مجمع البیان آمده است :این آیه دربارۀ اغنیاء نازل شده که نزد رسول خدا صلی هللا علیه و
آله مى آمدند و با وى به گفتگوى زیاد مى پرداختند و خداوند آنها را به جاى گفت و شنود با پیامبرF
به صدقه دادن امر فرمود .پس از نزول این آیه ،توانگران دست از گفت و شنود با پیامبر Fبرداشتند.
سپس آیۀ بعدى که رخصت و اجازه در این امر بود ،نازل شد چنان که مقاتل بن حیان نقل می کند:
امام على مرتضى Fعلیهالسالم فرمودند F:در قرآن آیه اى است که کسى قبل از من به آن عمل ننموده و
نیز کسى بعد از من به آن عمل نخواهد نمود و آن آیۀ 12این سوره است زیرا من دینارى Fداشتم که
آن را به ده درهم تبدیل کردم Fوقتى Fکه خواستم Fدر این باره به رسول خدا صلی هللا علیه و آله به گفت
83
و شنود بپردازم دراهم خود را صدقه دادم بعد به گفتگو پرداختم Fسپس آیۀ 13آن را نسخ نمود 1و از
آن به بعد کسى به آن عمل ننمود و خداوند Fبه خاطر من به این امت تخفیف داد و از براى کسى قبل
از من هم نازل نشد و نیز براى کسى بعد از من هم نازل نگردیدF.
آیا فکر می کنید که در زمان ظهور Fولی عصرمان امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف از این
گونه مالیاتها و یا مجازاتها نخواهیم داشت؟ آیا خود را برای چنین سختی ها آماده کرده ایم؟ ما نباید
فقط خوبی Fهای زندگی با امام را در ذهن داشته باشیم .بلکه باید واقع گرا باشیم و بدانیم که ما دارای
ضعف های بسیاری Fهستیم که امام علیه السالم می بایست آنها را تصحیح نمایند و هر تصحیح کردنی
یعنی سختی کشیدن .زندگی با امام بسیار شیرین است اگر مثل خودشان باشیم .ولی اگر آنطور که
هستیم باشیم ،مسلما ٌ زندگی در چنین جامعه ای بر ما سخت می گذرد .بخاطر داشته باشید .در جامعه
ای که مردم عاشق پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم بودند ،با گذاشته شدن یک مالیات ساده ،
فقط یک نفر بود که به آن عمل کرد .فقط یک نفر!
همینطور Fاست زندگی کسانی که موفق به زندگی در زمان ظهور حضرت مهدی سالم هللا علیه شوند.
ما معموال فکر می کنیم که زندگی در زمان ایشان یک زندگی گل و بلبلی است .باید بدانیم که این
تصور نه چندان درستی است .بله ،زندگی کسانی که به دین چندان نمی اندیشند و مانند یک گوسفند
بیشتر به فکر گذرندان زندگی Fهستند ،برای آنها دنیای زمان حضرت چنین خواهد بود .ولی کسانی
که به حق و حقیقت و دفاع از آن و پیاده کردن دستورات الهی معتقدند ،زندگی در زمان ایشان همه
اش جنگ است و خونریزی و سختی .ولی زندگی با حق و حقیقت و در دفاع از حق و حقیقت است
که زیبایی Fخود را دارد .صدر االسالم همدانی در کتاب الغیبة نعمانی سه روایت در این زمینه آورده
شده که تأکید دارد که زندگی در زمان امام زمان عج هللا تعالی فرجه الشریف و ارواحنا Fله الفداء
چندان هم راحت نیست.
شیخ نعمانی از امام علیه السالم نقل می کند که :فرمود F:چFFه تعجیFل می کننFد در خFروج
قائم علیه السالم؟ پس قسم به خدا که نیست لباس او مگر غلیظ ،و نیسFFت طعFام Fاو مگFر
درشت یا بی خورش ،و نیست کار مگFFر شمشFFیر و مFFردن زیFFر سFFایۀ شمشFFیر( 2.یعFFنی
زنFFدگی Fدر زمFFان امFFام زمFFان عج همFFه اش جنFFگ اسFFت و سFFخت ،درسFFت مثFFل ایFFام
امیرالمؤمنین علیه السالم)
و نیز روایت نمود از خالد که گفت :ذکر شد قائم علیه السالم در نزد رضا علیه السFFالم.
پس فرمودند :امروز شما آسوده و فارغ البال ترید تا آن روز،عرض شد :چگونه اسFFت؟
فرمودند :هرگاه قائم ما خروج کند ،نیسFFت مگFFر علَقFFه یعFFنی خFFون و عFFرق – یعFFنی از
کثرت کشتار Fو ُکشِ ش – و قوم Fبر روی زین های خودند و نیست لباس قائم علیFFه السFFالم
3
مگر غلیظ و نیست طعام او مگر خشن.
و نیز روایت کFFرده از مفضFFل کFه گفت :بFFودم خFFدمت حضFFرت صFFادق علیFFه السFFالم در
طواف ،پس نظر کرد بFه سFوی من و فرمFود F:ای مفضFل ،چFه شFده تFو را کFه مهمFوم
باشی و رنگت متغیر شده؟ گفتم :فدای تو گردم ،نظر کردم به سوی بنی عباس و آن چه
در دست ایشان است از ملک و سلطنت و جبروت .اگر این ها برای شما بود هرآینه مFFا
هم با شما بودیم .فرمودند :ای مفضل ،اگر سلطنت به ما برگردد ، Fنیست مگFFر تعب در
الز َكا َة َوَأطِ يعُوا هَّللا َ َورَ سُولَ ُه َوهَّللا ُ َخ ِبي ٌر ِبمَا َتعْ مَلُونَ ت َفِإ ْذ لَ ْم َت ْفعَ لُوا َو َتابَ هَّللا ُ عَ لَ ْي ُك ْم َفَأقِيمُوا ال َّ
صاَل َة َوآ ُتوا َّ َ 1اَأ ْش َف ْق ُت ْم َأن ُت َق ِّدمُوا َب ْينَ يَدَ يْ َنجْ َوا ُك ْم صَ دَ َقا ٍ
-آیا از اینکه پیش از راز گفتن با رسول صدقه دهید (از فقر) ترسیدید؟ پس حال که اداء صدقه نکردید و خدا هم شما را بخشید اینک نماز به
پا دارید و زکات بدهید و خدا و رسول او را اطاعت کنید ،و خدا به هر چه کنید آگاه است
2غیبت نعمانی ،ص - 233روایت 2524
3غیبت نعمانی ،ص - 285روایت 2525
84
شب و سیاحت در روز F.یعنی برای عبادت و جهFFاد و خFFوردن طعFFام FدرشFFت و پوشFFیدن
خشن شبیه المیرالمؤمنین علیFFه السFFالم و اال پس آتش جهنم اسFFت .پس آن سFFلطنت از مFFا
گرفته شد ،می خوریم Fو می آشFFامیم .آیFFا دیFFدی ظلمی را کFFه خداونFFد آن را نعمت قFFرار
1
داده باشد مثل این؟
حاال راستش را بگویید ، Fبا خواندن آنچه گفته شد و بخصوص این سه روایت ،هنوز هم دلتان می
خواهد که در زمان ظهور Fحضرت (و به خصوص با ایشان) باشید؟ البته که باید چنین باشد ولی اگر
خود را برای چنین زندگی ای آماده نکرده باشیم ،از بدگویان به امام خواهیم بود والعیاذ باهلل .خداوندF
ما را از شر تصورات Fنادرست برهاند و ما را از یاران واقعی Fامام زمان عجل هللا تعالی فرجه
الشریف قرار دهد که بتوانیم Fمانند یک بنیان پایدار Fبمانیم Fو امام علیه السالم را با جان و دل خویش
یاری دهیم .آمین رب العالمین.
سختی زندگی مردم ضعیف النفس با امام را مالحظه کردیم F.ولی این یک ارتباط دو طرفه است .اگر
مردم به دلیل ضعفی که دارند ،تحمل زندگی با امام را نداشته باشند ،ببینید که امام از آنها چه می
کشد .امیرالمؤمنین علیه السالم در خطبه ای ،شروع Fمشکل زندگی با این مردم را چنین ذکر می
نمایند :اى مردم ،كار من با شما به گونه اى بود كه به دلخواه من بود .تا زمانى كه جنگ ناتوانتان
ساخت .به خدا سوگند ،چيزهايى را از شما گرفت ،ولى چيزهايى Fرا هم برايتان باقى گذاشت و
دشمنان شما را بيش از شما ناتوان ساخت .من ديروز Fفرمانده بودم ،امروز فرمانپذيرم .ديروز من
نهى مى كردم امروز مرا نهى مى كنند .شما دوست داريد كه زنده بمانيد و من نمى توانم شما را به
كارى وادارم كه خود نمى خواهيد .2بنابراین ،این مردم با کمی جنگ کردن ،خیلی زود Fدست از
فرمانبرداری Fاز امام علیه السالم برداشتند و این امام است که باید از آنها پیروی کند .به خداوند Fمتعال
پناه می بریم که ما نیز چنین باشیم و بخواهیم به امام زمان خود دستور دهیم والعیاذ باهلل.
امام برخی از ضعف های دیگر را که قلب ایشان را از شدت درد به سرحد مرگ می رساند Fرا چنین
ذکرنمودند :شگفتا شگفتا ،به خدا سوگند ،اين واقعيّت قلب انسان را مى ميراند و دچار غم و اندوه مى
كند كه شاميان در باطل خود وحدت دارند ،و شما در حق خود متفرّقيد .زشت باد روى شما و از
اندوه رهايى نيابيد كه آماج تير بال شديد .به شما حمله مى كنند ،شما حمله نمى كنيد با شما مى جنگند،
شما نمى جنگيد اين گونه معصيت خدا مى شود و شما رضايت مى دهيد .وقتى در تابستان فرمان
حركت به سوى دشمن مى دهم ،مى گوييد هوا گرم است ،مهلت ده تا سوز Fگرما بگذرد ،و آنگاه كه
در زمستان فرمان جنگ مى دهم ،مى گوييد هوا خيلى سرد است بگذار سرما برود .همه اين بهانه ها
براى فرار از سرما و گرما بود .وقتى Fشما از گرما و سرما فرار مى كنيد ،به خدا سوگند كه از
شمشير بيشتر گريزانيد.
سپس در ادامۀ این خطبه ،کار به جایی می رسد که امیرالمؤمنین علیه السالم این امام همام و دلسوزF
بر همۀ خلق ،تاب تحمل را از دست می دهند و مردم را به کسانی که شبیه انسانها هستند ولی مرد
نیستند خطاب می نماید :اى مرد نمايان نامرد ،اى كودك صفتان بى خرد كه عقل هاى شما به
عروسان پرده نشين شباهت دارد .چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمى ديدم و هرگز نمى
شناختم .شناسايى Fشما -سوگند به خدا -كه جز پشيمانى حاصلى نداشت ،و اندوهى غم بار سر انجام آن
شد .خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پر خون ،و سينه ام از خشم شما ماالمال است .كاسه
هاى غم و اندوه را ،جرعه جرعه به من نوشانديد ،و با نافرمانى Fو ذلّت پذيرى ،رأى و تدبير مرا تباه
كرديد ،تا آنجا كه قريش در حق من گفت :بى ترديد پسر ابى طالب مردى Fدلير است ولى دانش نظامىF
ندارد.
غیبت نعمانی ،ص - 287روایت - 2526ترجمه ها از کتاب پیوند معنوی با ساحت قدس معنوی – Fص 306 1
85
خدا پدرشان را مزد دهد ،آيا يكى از آنها تجربه هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيكار
توانست از من پيشى بگيرد؟ هنوز بيست سال نداشتم ،كه در ميدان نبرد حاضر Fبودم ،هم اكنون كه از
شصت سال گذشته ام .امّا دريغ ،آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند ،رأيى نخواهد داشت.1
کار به جایی می رسد که این شیعیان از روی نفهمیدن حرف امیرالمؤمنین علیه السالم به امام خود
تهمت دروغگویی Fرا نسبت می دهند و دل امام را بیشتر آتش می زنند .ایشان فرمودند F:به من خبر
رسيده كه گفته ايد :على دروغ مى بندد .خدايتان بكشد به چه كسى دروغ مى بندم؟ آيا به خدا دروغ
مى بندم؟ در حالى كه ،من نخستين كسى هستم كه به او ايمان آورده ام يا بر پيامبر او دروغ مى بندم؟
در حالى كه من نخستين كسى هستم كه او را تصديق كرده ام .به خدا سوگند ،كه نه چنين است بلكه
2
آنچه مى گفتم معنى آن را درنمى يافتيد Fزيرا شايستۀ دريافت آن نبوديد.
نتیجۀ کار به اینجا می رسد که غیر از منطقۀ شام که از اول در اختیار معاویه بود ،کم کم قلمروF
حکومت امیرالمؤمنین علیه السالم کم می شود .اهل مکه و به خصوص مدینه با دشمنان امام دوست
بودند (هرچند که با معاویه هم خوب نبودند) ،بصره و به تابعیت آن ،کل ایران از طلحه و زبیر
پیروی می کردند ،سپس مصر به دست عمرو بن عاص افتاد Fو در انتها یمن هم سقوط کرد .لذا است
ض َها َو َأ ْبس ُ
ُط َها 3.براى من جز كوفه ِي ِإاَّل ْال ُكو َف ُة َأ ْق ِب ُ
که امیرالمؤمنین علیه السالم می فرمایندَ F:ما ه َ
قلمروى Fباقى نمانده است و تنها توان کم و زیاد کردن امور كوفه است كه با من است .کمی بعد ،امام
حسن علیه السالم هم عمال متوجه می شوند Fکه حتی همین کوفه هم تحت فرمان ایشان نیست و یکی
از آنها با خنجری به امام مجتبی علیه السالم حمله کرده و قصد Fترور Fایشان را می کند.
یکی از مشکالت انسانهای وارسته و بخصوص باهوش این است که مجبور Fشوند با افرادی Fکوته
نظر و یا ساده همسفر شوند .و یا به نحوی مجبور باشند با آنها تعامل داشته باشند .آدم های ساده
متوجه خیلی چیزها نمی شوند و باعث می شود که به فهمیده ها اعتراض نمایند و یا کارهای آنها را
بد تفسیر کنند .قرآن این مسئله را در سطحی بسیار باالتر ذکر کرده است .آنجا که خداوند Fمی خواهد
به پیغمبر عالیقدری چون حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السالم بفهماند که از او داناتری هم
هست .این پیغمبر گرامی در سه مورد Fبه حضرت خضر اعتراض می نماید ،دیگر چه رسد به
انسانهای Fساده ای که چیزی نمی دانند .مواردی Fاز این برخوردها Fرا در زیر آورده ایم.
در اینکه یکنفر شیعۀ نزدیک به امام حسن مجتبی علیه السالم پس از اعالن صلح ایشان با معاویه ،
امام خود را توبیخ کرده و ایشان را مذل المؤمنین خوانده شکی نیست .اما اینکه چه کسی این بیان را
داشته تاریخ نویسان چند نام را ذکر می کنند 4.البته می توانیم بگوییم Fکه همۀ این افراد این بیان را
داشته اند که بنظر Fچندان صحیح نمی آید .بهرحال ،این حادثه از بارزترین مواردی Fاست که شیعه
ای از روی دوست داشتن زیادی اهل بیت علیهم السالم ،امام خود را متهم می کند .چنین فردیF
بجای اینکه فکر کند که امام ،مفترض الطاعه است و باید بدون چون و چرا از ایشان پیروی Fنمود،
1خطبۀ 27نهج البالغه – روایت 2530
2خطبۀ 71نهج البالغه – روایت 2531
3خطبۀ 25نهج البالغه
ير اَأْلسَ دِيُّ نام برده است – .روایت 2224 ب
َشِ ٍ ْن
ب ا را او )179 ح ، 112 (ص خود 4مثال کشی در رجال
86
نظر خود را بر امام برتری Fداده و امام را متهم می نماید .یکی از این روایات را از طبری Fامامی
(شیعی) می آوریم :ثقیف البکاء نقل می کند حسن بن علی علیه السالم را بعد از صلح با معاویه
زیارت کردم ،در این حال ،حجر بن عدی به نزد آن حضرت وارد شد و گفت :السالم عليك يا مذل
المؤمنين! پس امام حسن علیه السالم فرمودند F:من شما را ذلیل نکردم ،بلکه من باعث عزت مؤمنین
1
شدم و ارادۀ بقای ایشان را داشتم.
راوی Fمی گوید مبلغ زیادی (طبیعی است از نظر راوی ، Fاین مبلغ زیاد بوده است) را خدمت امام
رضا علیه السالم رساندم Fولی امام از دریافت Fآن خوشحال نشدند .لذا من غمگین شدم که چرا امام از
اینهمه مبلغ اظهار خوشحالی ننمودند F.پس امام علیه السالم به غالمشان دستور دادند که طشت و آبی
را بیاورد و بر روی دست حضرت آب بریزد( F.وقتی Fکه غالم آب بر روی دست امام می ریخت) از
بین انگشتان امام همینطور Fطال بود که سرازیر می شد .پس هنگام ،امام به من رو کردند Fو فرمودند:
2
کسی که وضعش چنین باشد ،برایش مهم نیست که چه مبالغی به او برسد.
در روایت مشابهی راوی که مبلغ زیادی را خدمت امام صادق Fعلیه السالم برده بود می گوید :امام
دستور Fدادند که طشتی Fرا که در انتهای خانه بود آوردند .وقتی Fکه غالم طشت را بر زمین گذاشت ،
چنان سکه های دینار از آن خارج شد که فضای Fبین من و غالم را پر کرد .امام به من رو کرده و
فرمودند :آیا فکر می کنی که ما به این پول ها احتیاج داریم؟ ما این مبالغ را از شما می گیریم تا شما
3
را پاکیزه نماییم.
وقتی که نمایندۀ مأمون به مدینه آمد و بنا شد امام رضا علیه السالم به مرو بروند ، Fامام چندین بار به
مسجد پیغمبر صلی هللا علیه و آله می روند و کنار قبر گریه می کنند .با اینحال راوی Fمتوجه این
عملکرد امام نمی شود و خود را به امام می رساند و پست امام را به ایشان تبریک می گوید .امام
توضیح می دهند که من از کنار پیغمبر دور می شوم و در غربت می میرم و کنار هارون دفن می
4
شوم .پس آنجا به زیارت من بیا.
همچنین امام رضا علیه السالم در جشنی که مأمون جهت اعالن ولیعهدی Fامام ترتیب داده بود و به
افراد زیادی خلعت و هدایا داده شد ،راوی می گوید که من خیلی خوشحال در بین جمعیت بودم که
چشم امام به من افتاد و اشاره نمود که پیش بروم .سپس طوری که دیگران نشنوند Fبه من فرمودند:
5
خیلی از این مسئله خوشحال Fنباش .زیرا این موضوع (والیتعهدی) به جایی نمی رسد.
طبیعی Fاست که عقل مردم به چشمشان است .مأمون نیز این را می دانست که خواست ظاهر سازی
کرده و امام را در چشم مردم به دستگاه خالفت پیوند دهد .حال افرادی Fمثل شیعه ای که در دو
داستان فوق بدان اشاره شد ،کسانی Fهستند که دستگاه خالفت عباسی را نمی شناسند Fو فکر می کنند
که پیوستن به دستگاه حکومتی چیز خوبی است .گاهی هم برعکس آن ،مثل داستان بعدی ،شیعه ای
است که تشخیص نمی دهد امام ،امام است ؛ و امام هرکاری کند روی مصلحت است .او از رویF
87
نادانی بر مقام امام و امامت ،عقل خود را معیار قرار Fمی دهد و امام را توبیخ می نماید .ولی در
هر دو مورد ، Fنشان از کم فهمیدن است و عدم تشخیص درست هم از مقام امامت و هم از مقام
دشمنان امام.
فردی Fپس از والیتعهدی ظاهری امام ،از ایشان می پرسد که چگونه شد که این مقام را قبول
کردی؟ امام از او می پرسند :کدام افضل اند پیغمبر ویا وصی؟ او می گوید :پیغمبر .امام می پرسند:
کدام افضل اند مسلمان و یا کافر؟ او می گوید :مسلمان .امام می فرمایند که عزیز مصر مشرک بود
و یوسف ،پیغمبر .با اینحال یوسف Fاز عزیز مصر خواست که او را بر خزائن حکومتی Fوالیت
دهد .در حالیکه من یک وصی هستم و مأمون ،مسلمان .تازه من بر این منصب با زور گماشته شده
ام 1.شاید بسیاری از خواننده ها این سؤال و جواب را مسئله ای ساده و عادی بپندارند .ولی مطرح
کردن این سؤال یعنی متهم کردن امام .مطرح کردن این سؤال یعنی عدم شناخت مقام والیت .این ما
هستیم که باید به امام پاسخ دهیم نه اینکه امام مجبور Fشود مشکل پاسخگویی را نیز تحمل نماید .ولی
امام رحمة للعالمین است و اینگونه مذلت را با جان و دل می خرد زیرا حتی پاسخ گفتن به چنین
سؤالی یعنی تأیید اتهام.
با اینکه در روایت فوق ، Fسؤال کننده با کلمۀ اصلحک هللا شروع می کند که نشان از احترام و ادب
او دارد .ولی این عبارت برای یک مسلمان عادی است و نه یک شیعه .شیعه اگر برایش سؤالی از
این قبیل بوجود Fآید اول باید صد محمل بر عدم فهم خود و یا عدم علم خود بر زوایایی Fاز مسئله به
نماید .و یا امکان وجود Fمصالحی Fبرای امت ویا حتی یک فرد Fمعین و بخصوص شخص امام را
بدهد ،و بدین وسیله ،خود را به نحوی قانع کند و مثل داستان حضرت خضر ، Fهرگاه که او صالح
دید ،امام ما را از علت کارهای خود آگاهی دهد.
روزی امام باقر علیه السالم کنار کعبه ایستاده بودند Fکه محمد بن عبدهللا بن حسن مثنی (معروف Fبه
2
نفس زکیه) وارد Fمسجد الحرام می شود و به طواف مشغول می گردد .امام به اسلم که بردۀ عمویشان
ابن حنفیه بود می فرمایند :او روزی قیام می کند و کشته می شود .ولی این مطلب امانت نزد تو باشد
و آن را به کسی نگو .ولی او این مطلب را به َمعرُوف Fبن َخرَّ بُوذ Fمی گوید .معروف Fروز بعد خدمت
امام رسیده و می پرسد که آیا این مطلب درست است؟ امام رو به أسلم می کنند (چشم غره می روندF
که مگر بنا نبود سر را کتمان کنی) و او می گوید من هم از او خواستم به کسی نگوید .اینجا است که
امام مطلبی را می فرمایند Fکه نشان می دهد تا چه اندازه ائمه از این شیعه های نافهم رنج می کشیده
اند .ایشان فرمودند :اگر تمام مردم دنیا شیعه بودند ، Fسه چهارم آنها به ما شک داشتند و یک چهارم
3
دیگر احمق!
اما امام جواد علیه افضل التحیة والسالم Fاز چهار جهت مختلف در نظر مردم کوچک و خوار شده
است .اول اینکه مادر ایشان از قبیلۀ نوبیه در شمال افریقا بود .این قبیله هم اکنون نیز وجود دارند و
در منطقه ای بنام اریتره زندگی می کنند .آنها از لحاظ رنگ پوست کامال سیاه هستند .به همین دلیل
امام جواد علیه السالم سبزه رنگ بود .مشکل دوم امام این بود که در اواخر زندگی امام رضا علیه
السالم بدنیا آمد و بعضی افراد فامیل نزدیک به امام رضا به ایشان تهمت زدند که محمد پسر ایشان
نیست .مشکل سوم این بود که امام در سن بسیار کمی ( 7سالگی) امام شد و بعضی شیعه که امام را
بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 136ح – 10روایت 2134 1
در روایت آمده است :برادرشان ،که باید اشتباه باشد 2
88
دوست داشتند و در امامت ایشان شک نداشتند ،فکر کردند که برای تسلی امام برایش اسباب بازی به
عنوان هدیه ببرند .و مشکل آخر ایشان این بود که داماد خلیفه بود و آنها فکر می کردند که ایشان
دیگر جزو اشرافیان شده است .حال به روایاتی که این چهار مشکل را بیان می دارد توجه نمایید.
عسکر بردۀ امام جواد علیه السالم می گوید از دیدن رنگ پوست امام در دلم گفتم عجیب است در
عین اینکه بدن ایشان سبزۀ تیره ای است ولی بسیار نورانی است .امام به محض اینکه حرف زدن
توی دلی من تمام شد ،نیم تنۀ خود را نشان دادند .من دیدم که نور همۀ ایوان تا سقف و دیوارها Fرا
فراگرفت F.بعد به رنگ تاریک مطلق شد؛ سپس سفید سفید شد؛ سپس قرمز شد؛ سپس سبز شد؛ سپس
به حالت عادی برگشت .من از دیدن این امور به رو افتادم و امام با صدای بلند فرمود F:ای عسکر!
شک می کنید ،به شما خبر می دهیم و ضعیف می شوید و ما شما را تقویت می کنیم .به خدا قسم
کسی به حقیقت نمی رسد مگر آنکه خداوند Fبه وجود Fما بر او منت گذارد و رضایت دهد که ما برای
آنها امام باشیم 1.این روایت ممکن است ضعیف باشد ولی نشان دهندۀ ضعف مردم و به خصوص
ضعف امام شناسی Fآنها است و این به حقیقت نزدیکتر است لذا دلیلی بر تشکیک بر روایت نمی بینیم.
موضوع Fنژاد پرستی Fو تحقیر نژاد هایی که آنها را پست تر می دانیم ،یکی از مشکالت انسانی بوده
و هست .ائمۀ اطهار همگی دارای پوستی Fسفید بودند F.امام با این معجزه خواستند Fبه شیعه بفهمانند که
رنگ پوست کاری به امامت ندارد .هر رنگی باشد ،اگر انتخاب شدۀ خداوند متعال باشد ،او امام
است .در روایت بعدی می بینیم که تعدادی از نزدیکان و فامیل خود امام بر او شک می کنند که آیا
این فرزند متعلق به امام است یا نه؟ سبحان هللا .اگر کسی به یک فرد عادی چنین بدگمانی را بنماید ،
بر او هزار ایراد می گیریم که بر چه اساسی Fبه این شخص بهتان می زنید .البته شاید سبزه بودن امام
جواد علیه السالم باعث این اعتراض بوده باشد .بهرحال می بینیم که امام رضا علیه السالم با اینکه
ناراحت می شوند ولی مانع حکمیت یک قیافه شناس نمی شوند.
شیخ انصاری در کتاب مکاسب این داستان را چنین نقل می کند :2فامیل و اقربای امام رضاعلیه
السالم به خصوص برادران و خواهران ایشان تقاضا میکنند Fیک قیافهشناس بیاید و معلوم کند امام
جوادعلیه السالم فرزند کیست؟ امام رضاعلیه السالم می فرماید :من این را تایید نمیکنم ،اما مانع شما
هم نمیشوم F،فامیل رفته و یک قیافه شناس میآورند و در حیاط خانه بزرگی همه فامیل جمع میشوندF
و امام رضاعلیه السالم لباس باغبان و کارگر خانه را میپوشد و مشغول بیل زدن در باغچه میشود،
قیافهشناس میگوید Fبچه را طوری قرار Fدهید تا من پاها و دستهای او را ببینم و این کار صورت
میگیرد ،قیافه شناس خوب دقت کرده و بعد به تک تک فامیل نگاه میکند و بعد می گوید :شما و شما
عموهای این بچه هستید و این عموهای پدر او و این خانم و...عمههای او و...و پدر او در میان شما
نیست و بعد از اندکی می گوید اگر در میان شما باشد باید آن باغبان باشد و بعد نزدیک باغبان می
رود و می گوید بله پدر این بچه همین باغبان است.
على بن اسباط گوید :وقتى Fحضرت جواد علیه السالم خارج شد ،من (با دیدن شخصی Fخرد سال)
سعی کردم نگاه به اندام ،سرو پاهاى او بنمایم تا چهره و ویژگیهاى Fاو را براى یارانم Fدر مصر
توصیف Fکنم ،در این فکر بودم که گویا ایشان متوجه اندیشه من شدند ،بر زمین نشستند Fو فرمودند:
اى على بن اسباط حق تعالى براى امامت نیز ،همان استداللهاى Fنبوت را آورده است ،او درباره
حضرت یحیى علیه السالم فرمودَ :و آ َتيْناهُ ْال ُح ْك َم َ
ص ِب ًّيا .3ما به یحیى علیه السالم درحال کودکى فرمان
89
نبوت دادیم ،و درباره حضرت یوسف علیه السالم فرمود :و لما بلغ اشده آتیناه حکما و علما 1.و چون
به سن رشد و بلوغ رسید ،به او حکم نبوت و علم دادیم ،و درباره حضرت موسى علیه السالم
ش َّدهُ َو َبلَ َغ َأرْ َبع َ
ِين َس َن ًة .2و چون به سن رشد و بلوغ رسید Fو چهل ساله شد ،به مىفرمایدَ :و لَمَّا َبلَ َغ َأ ُ
پیامبرى رسید ،بنابراین آنگونه که ممکن است خداوند علم و حکمت را در سن چهل سالگى عطا کند
3
همان گونه مى تواند در سن کودکى ببخشد
یکی از شیعیان به حج می رود و طبق روال معمول خدمت امام جواد علیه السالم می رسد .او برای
امام مقداری اسباب بازی که قسمتی Fاز آن از نقره بود (یعنی کال جنس خوبی مناسب امام) تهیه کرده
بود تا با دادن آن به امام ،ایشان را خوشحال نماید .او از دربان می خواهد که اجازۀ ورود Fبه او
بدهند .راوی Fمی گوید وقتی Fوارد Fشدم سالم کردم و امام جواب داد ولی معلوم بود ناراحت هستند و به
من اجازۀ نشستن ندادند .پس نزدیک شدم و اسباب بازیها Fرا جلوی امام گذاشتم .امام با نگاهی
خشمگین به من نگاه کردند Fو آنها را به چپ و راست پرتاب کردند و فرمودند :خداوند Fمرا برای این
چیزها خلق نکرده است .مرا چه به بازی کردن .من اجازۀ مرخصی Fگرفتم و ایشان دادند و من
4
خارج شدم.
او حتی معذرت هم نمی خواهد .فقط اجازۀ مرخص شدن می گیرد .او فکر می کرد کار خوبی کرده
و از عکس العمل امام هم چیزی حالیش نشد .البته همۀ شیعیان چنین نبودند .روایت زیر بحثی را
میان شیعیان ذکر می کند که نشان می دهد تعدادی کامال با مقام امام آشنا بودند ولی مسلما همۀ
شیعیان چنین نبودند F.پس از شهادت امام رضا علیه السالم تعدادی از وجهای شیعه در بغداد جمع می
شوند و مشغول گریه و زاری بودند .تا اینکه یونس بن عبدالرحمن می گوید :گریه را کنار بگذارید.
بگذارید ببینیم تا زمانی Fکه این فرزند( Fامام جواد علیه السالم) بزرگ شود Fما مسائل دینی خود را از
چه کسی بگیریم .ریان بن صلت گلوی او را چسبید و او را به باد کتک گرفت و گفت :تو به ظاهر
خود را مؤمن نشان می دهی ولی در باطن مشرک هستی! اگر امامت او از جانب خداوند متعال باشد
و حتی فقط یک روز عمر داشته باشد همانا بمانند یک شیخ عالم است بلکه بیشتر Fاز آن .همگی
حضار این حرف را پسندیدند F.سپس موسم حج شد .فقهای بغداد 80نفر را مأمور مالقات با امام
نمودند .وقتی Fبه مدینه رسیدند Fبه منزل امام صادق علیه السالم رفتند زیرا خالی بود و فضای بزرگیF
داشت .عبدهللا بن موسی (برادر امام رضا علیه السالم) آمد و در صدر مجلس نشست .یک نفر ندا داد
که سؤاالت خود را از او بپرسید .یکنفر سؤاالتی کرد و جوابها Fدرست نبود .فقها مضطرب شدند و
نگران .بعضی گفتند اگر امام جواد علیه السالم بود و می توانست جواب سؤالها را بدهد دیگر این
مشکل پیش نمی آمد .در آنهنگام ،دربی Fاز صدر مجلس باز شد و ندا داده شد که ابو جعفر (امام
جواد علیه السالم) وارد می شود .همگی بلند شدند و بعد از سالم و استقبال ،مجلس آرام شد و سؤال
کننده سؤالهای خود را تکرار کرد .وقتی Fجواب درست را شنیدند خوشحال Fشدند ایشان را ستایش
نمودند و گفتند :عموی شما چنین و چنان فتوی Fداد .امام جواد فرمودند F:ال اله اال هللا .ای عمو! پیش
خداوند خیلی بزرگ است که روز قیامت به تو بگوید :چرا به مردم فتواهایی دادی که به آنها علم
5
نداشتی و همزمان در امت کسی بود که از تو عالمتر باشد.
این روایت نشان می دهد که اوال شیعه مرتب در حال جستجو و چک کردن حقیقت بوده است .یعنی
با اینکه می دانستند Fامام جواد علیه السالم امام آنها پس از امام رضا علیه السالم می باشد ،با اینحال
آیۀ 22سورۀ یوسف 1
90
حاضر شدند سخن عبدهللا بن موسی Fرا بشنوند F.و همچنین امام جواد علیه السالم نیز قانونی Fکلی در
اختیار ما گذاشته است که با وجود Fعالمانی بر روی زمین ،ادعای علم کردن کاری بس نادرست و
سنگین است .نسبت به این موضوع Fدر فصل پنجم سخن رانده ایم.
اما مشکل آخری که امام جواد علیه السالم با آن روبه رو بود ،مسئلۀ درباری بودن امام است .ایشان
به دلیل ازدواج با دختر مأمون ،مدتی را مجبور بودند Fکه در دربار زندگی کنند .بخصوص مدتی را
که در تکریت به سر بردند باید از سخت ترین ایام زندگی ایشان باشد که از زندان هم بسیار بدتر بود.
زیرا ایشان مجبور بود در محیطی زندگی کند که نه فقط با والیت و معنویت کاری Fنداشتند Fبلکه
صدای آواز و دهل تمام محیط را پر کرده بوده است.
راوی می گوید که در بغداد خدمت امام رسیدم Fوبا دیدن وضع دربار Fتوی دل گفتم که ایشان با رسیدن
به این تجمل و آسایش ،دیگر به مدینه بر نمی گردند .امام علیه السالم سر را به زیر انداختند و کمی
بعد در حالیکه رویشان زرد شده بود به من فرمودند :نان جو و نمکی در حرم پیغمبر اکرم صلی هللا
1
علیه و آله برایم گوارا تر است از این حالتی که مرا در آن می بینی.
مشکل انسان های ساده در اشکالی که ذکر شد ،خالصه نمی شود .در ساده ترین فرم Fآن ،نقل شده
است که ابوبکر Fالضریر معتقد بود که محمد حنفیه در کوه های رضوی زندگی Fمی کند و در سمت
راست او یک شیر و در سمت چپ او یک ببر قرار دارد 2.ولی گاه این سادگی Fاز انسانی بسیار
دانشمند و عاقل نیز نمایان می شود .کندی (سکون نون) اولین فیلسوف Fاسالمی است .او در زمان
امام حسن عسکری علیه السالم زندگی می کرد و کتابهایی در منطق و فلسفه نوشته است .او انسانی
بسیار دقیق و عقالنی بود .ولی با نبودن دید کلی (دید جامع )3عقل ممکن است اشتباه نماید .و این
دقیقا چیزی بود که این فیلسوف Fگرفتار آن گشت .او با دیدن ظواهر قرآنی که با هم اختالف دارند ،
در نظر داشت که کتابی بنویسد Fو مواردی Fاز قرآن که در آنها تناقضاتی دیده می شوند را ذکر نماید.
یکی از شاگردان او از شیعیان امام حسن عسکری علیه السالم بود .روزی امام به او فرمودند Fکه آیا
جلوی نوشتن این کتاب را نمی گیرید؟ آن فرد شیعی می گوید که من شاگرد Fاو هستم پس چگونه به او
اعتراض کنم؟ (یعنی جرأت آن را و سواد آن را ندارم که چنین کنم) .پس امام می فرمایند :اگر کاری
را که به تو یاد می دهم انجام می دهی؟ او قبول می کند .امام می فرمایند F:به او کمک کن و با
مهربانی به او نزدیک شو .و در وقتی Fمناسب از او سؤال کن :آیا امکان دارد که گویندۀ قرآن
منظورش از فالن آیه چیز دیگری غیر از آنچه که تو از آن فهمیده ای باشد؟ وقتی Fشاگرد Fچنین کرد
و این سؤال را از کندی پرسید ،او کمی تأمل نمود و پاسخ داد :بله از لحاظ علم لغات و امکان
برداشت متفاوت این امکان وجود دارد (آنچه که امروز به آن علم هرمنوتیک گفته می شود .چون
امکان برداشتی دیگر از یک آیه باشد ،دیگر نمی توان منطقا ً آن را در تعارض با آیۀ دیگری دانست
که خود آن آیه هم ممکن است مفهومی Fدیگر داشته باشد ).کندی متوجه اشتباه خود می شود 4.ولی او
می دانست که این تفکر باالتر از توان فکری این شاگرد است؛ لذا از او خواست بگوید Fکه صاحب
این سؤال کیست؟ شاگرد Fابتدا از جواب دادن طفره رفت و باالخره با اصرار کندی گفت که امام حسن
عسکری است .کندی در اینجا اذعان می کند که علم پیش فرزندان پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و
سلم می باشد .این روایت نشان می دهد که امام در صدد تصحیح افکار غلط همۀ انسانها است ولی
اگر آنها گوش فرا دهند .در این مورد ،هرچند کندی شیعه نبود (بلکه می توان گفت که سنی هم نبود.
3
The big picture
بحار االنوار ،ج ، 50ص – 311:روایت 2140 4
91
او یک الئیک عقلگرا بود) ولی معتقد به پیروی از نتایج عقلی بود .لذا با بیان یک نکتۀ عقلی از
نوشتن کتابی جلوگیری می کنند که ممکن بود تعداد زیادی Fانسانهای Fکم سواد و عادی را گمراه کند.
مشکل انسانهای Fعادی در رفتار (عکس العمل) آنها نیز هست .گاهی تعقل انسان بیشتر از آنچه که
ناشی از منطق باشد ،از احساسات او سرچشمه می گیرد .واین ،گاهی خوب است و گاهی مشکل
ساز .بهرحال در کتاب بحار االنوار بخش تاریخ ائمۀ اطهار چند روایت است که جالب است از آنها
مطلع شویمF.
راوی می گوید که روزی Fنزد امام رضا علیه السالم بودم و چون دیر وقت شد ،امام علیه السالم از
من خواستند که پیششان بمانم .پس دستور Fدادند که زیرانداز Fخود را بیاورند Fو برایم فرش کنند .من
پیش خود فکر کردم چه افتخاری از این باالتر که در منزل امام و روی فرش امام می خوابم .امام
مرا صدا زدند و فرمودند F:امیرالمؤمنین علیه السالم به عیادت صعصعة بن صوحان رفتند Fو به او
تأکید کردند که نکند این زیارت من از تو باعث شود که در بین دوستانت فخر نمایی .تواضع کن ،
1
خداوند تو را بلند می کند.
راوی می گوید که خدمت امام صادق علیه السالم بودیم که ایشان فرمودند :گنجینه های زمین و
کلیدهای آنها نزد ما است .سپس با پا خطی روی زمین کشیدند Fو زمین باز شد و امام یک شمش طال
به اندازۀ یک وجب از آن درآوردند Fو به ما دادند تا چک کنیم که براستی طال است .و فرمودند نظیرF
این در زمین فراوان در اختیار ما است .پس یکنفر پرسید :فدایتان شویم ،شما اینها را دارید و شیعه
های شما گرسنه اند؟ امام فرمودند :خداوند Fمتعال دنیا و آخرت را برای ما و شیعیان قرار داده و آنها
2
را وارد بهشت پر نعمت می نماید در حالیکه دشمنان ما را به جهنم سوزان وارد Fمی کند.
یکی دیگر از مشکالتی Fکه ائمۀ اطهار علیهم السالم با مردم عادی داشتند Fو حتما امام زمان عجل هللا
تعالی فرجه الشریف هم با ما دارد این است که گاهی ما دست امام را در حنا می گذاریم و به خیال
خودمان زرنگی می کنیم .ولی عملکرد امام که طبق ضوابط Fحیا است ،باعث نمی شود که کار ما
بی مجازات نماند .برعکس از آنجا که ما فکر می کنیم مسئله حل شده دیگر از آن استغفار و یا توبه
هم نمی کنیم که خودش مایۀ دردسر بزرگی Fدر قیامت خواهد شد .برای مثال این روایت را خدمتتان
عرضه می داریم:
علی بن مهزیار Fمی گوید که نزد امام جواد علیه السالم بودم که یک نفر از کارگزاران امام وارد شد
و به امام عرض کرد که فدایتان شوم لطفا ً ده هزار درهم را که (از پول شما) خرج کرده ام حالل
نمایید .امام می فرمایند Fکه مسئله ای نیست .ولی وقتی Fکه اومی رود Fامام می فرمایند :بعضی ها از
مال آل محمد صلی هللا علیه و آله و سلم و فقرای آنها و درماندگانشان برمی دارند و سپس می گویندF
ما را حالل کن (دست ما را در حنا می گذارند و انتظار دارند که ما کار خالف آنها را تأیید کنیم) .آیا
3
انتظار داشت که من بگویم نه .ولی خداوند در روز قیامت از آنها با سختی پاسخگویی Fمی نماید.
92
از قدیم نسبت به کسانی که دوستی Fخاله خرسه را داشته اند ،مثل هایی زده شده و داستانهایی نوشته
شده است .مسلم است که :دشمن دانا به از نادان دوست است .ائمه علیهم السالم هم از دوستان نادان
رنج ها کشیده اند که گاهی ذکر شده و گاهی اصال قابل گفتن نیستند.
دعبل شاعر اهل بیت خدمت امام رضا علیه السالم می رسد و شعری Fرا برایشان می سراید .امام
علیه السالم پس از اتمام قصیده به اندرونی می روند Fو به خادم خود پارچه ای که ششصد Fدینار هم
در آن بود می دهند تا به دعبل بدهد و پیغام می دهند که از این پول خرج سفر خود را بدهد و
معذرت خواستند .دعبل اظهار داشت که به خدا برای دریافت هدیۀ مالی نیامده است ولی اگر می شود
یک پیراهن از لباس های امام را خواست .امام پول را باضافۀ یک جُبه از لباسهای Fخود به او می
دهند .دعبل به قم می رود .وقتی قمی ها از داستان وجود جبه ای از لباسهای امام علیه السالم مطلع
می شوند به دعبل اصرار می ورزند که آن را به قیمت هزار دینار Fاز او بخرند .ولی او قبول Fنمی
کند و از قم می رود .ولی قمی ها ساکت نمی نشینند و راه را بر او می بندند و به زور جُبه را از او
می گیرند .دعبل به قم بر می گرددو Fسعی می کند که با مذاکره آن ها را قانع کند که جبه را
برگردانند F.آنها شدیدا ابا می کنند و خالصه توافق می کنند که اضافه بر هزار دینار یک خرقه هم به
1
او بدهند.
این روایت چیز عجیبی را از محیط منزل امام حسن عسکری علیه السالم برمال می کند .هنگامی که
امام هادی علیه السالم شهید شدند و امام حسن عسکری علیه السالم مشغول غسل و کفن ایشان بود،
تعدادی از خدمۀ منزل مشغول کاری دیگر شدند :آنها مقدار زیادی Fاز لباس ها ،پول ،و چیزهایF
دیگری که متعلق به امام هادی علیه السالم بود را برداشتند F.وقتی که امام حسن عسکری علیه السالم
از کار دفن امام فارغ شدند ،به محل جلوس خویش رفتند Fو آن خدمه را احضار نمودند Fو گفتند :اگر
چیزی را که می گویم تصدیق Fکردید (اعتراف نمودید) شما از عقوبت کردن من در امانید .واال تک
تک شما را می گویم که چه برداشته اید .و در اینصورت Fشما را به جزای کار خود می رسانم .سپس
شروع به شمارش نمودند .فالنی تو چنین چیزهایی را برده ای .و تو فالنی چنین وچنان .آنها تک
2
تک اعتراف نمودند و همۀ آنها را برگرداندند.
واقعا آنها چی فکر می کردند؟ آیا محیط خانۀ امام چنان نا امن بوده که هرکس فکر می کرده می تواند
هرچه دستش می رسد به تاراج برد؟ ویا باید به شوخی بگوییم که آنها برای متبرک شدن چنین کاری
را کرده بودند؟ Fمعنای کار آنها این است که دیگر کسی جانشین امام هادی نخواهد بود تا از آنها
حساب بکشد .آیا جزای اینهمه خوبی که از امام هادی علیه السالم دیدند ،این بود که اموال ایشان را
به یغما ببرند؟
یکی از یاران امام صادق Fعلیه السالم می گوید که با تعدادی از شیعیان نزد امام صادق علیه السالم
بودیم .ایشان گله کردند که به خدا قسم Fاصحاب پدرم بهتر از شما بودند .آنها برگهایی بودند بدون خار
و شما خارهایی هستید بدون برگ .یکی از یاران جسارت کرده و می گوید :ما هم از اصحاب ابوی
3
گرامیتان بودیم .امام صادق Fعلیه السالم فرمودند F:شما آن روزها بهتر از اآلن بودید.
عالن کلینی (دایی کلینی نویسندۀ کتاب کافی) از امام اجازۀ سفر به حج را خواست و امام این اجازه
را به او ندادند ولی او رفت و در راه کشته شد 4.نکتۀ جالب این قصه ،تعلیق آیة هللا خوئی است.
93
ایشان می نویسند F:غالبا اوامر شخصی ائمه از نوع ارشادی بوده است 1.منظور آیة هللا خوئی چه بوده
است؟ اگر به این روایت کوتاه مراجعه کنیم می بینیم که شخصی از امام برای کاری اجازه خواسته
است و امام به او اجازه ندادند .باید سؤال کرد که اصال چرا عالن اینکار را کرده است؟ اگر واقعا بر
سر دوراهی Fگیر کرده بوده که باید به جواب امام عمل می کرد .آیا عمل نکردن او به بیان امام به
معنای پشت کردن به یک مقام آگاه نیست؟ اینجا است که آیة هللا خوئی می فرمایند :نه .در مواردی Fکه
مسئله ،چندان مهم نیست و (شخصی) است ؛ یعنی مشکل عقیده ای در آن راه ندارد؛ چنین بیانات
ائمه علیهم السالم حکم ارشادی دارند نه حکم قضاوتی Fو علمی .یعنی اگر کسی خالف حکم ارشادی
امام عمل کرد ،خودش چوبش را می خورد چنان که عالن کشته شد .ولی بار گناهی بر گردن او
نخواهد بود .این تأکید آیة هللا خوئی برای این است که ما باید یاد بگیریم Fو توجه نماییم که در هر
شرایطی ما باید به گفتار امام عمل کنیم هرچند که آن بیان ها من باب دل ما نباشند.
روزی حسن مثنی که پسر عموی تنی امام زین العابدین بوده است نزد ایشان آمده و ایشان را به باد
ناسزا گفتن می گیرد 2.اما امام سجاد علیه السالم به او جوابی نمی دهند .و حسن بر می گردد .امام به
یاران خود می فرمایند :شنیدید که او چه گفت .دوست دارم با من بیایید تا جواب او را بدهم .امام به
اس َو هَّللا ُ ُيحِبُّ ْظ َو ْالعاف َ
ِين َع ِن ال َّن ِ ِين ْال َغي َ
راه افتادند و در راه این آیۀ کریمه را می خواندندَ F:و ْالكاظِ م َ
ِين .راوی می گوید که ما فهمیدیم که امام چیزی Fبه او نخواهد Fتوپید F.وقتی به منزل حسن مثنی ْالمُحْ سِ ن َ
رسیدیم ،امام از پشت در او را صدا زدند .حسن که خود را برای جوابی سنگین آماده کرده بود از
منزل خارج شد .اما امام فرمودند :ای برادر ،اگر آنچه را که گفتی در من هست ،پس از خداوند
استغفار می نمایم ولی اگر در من نبود ،از خداوند Fمی خواهم که از گناهان تو درگذرد .حسن مثنی
که با دیدن جمعیت و مقام امام انتظار شر داشت با شنیدن گفتار رؤوفانۀ امام جا می خورد و پیشانی
3
امام را می بوسد .او اضافه می کند که آنچه گفتم نه فقط در شما نیست بلکه از معایب من است.
معجزات
از آنجا که سطح فهم تودۀ مردم مانند دانشمندان نیست ،برای ارتباط Fبا آنها و اثبات حقانیت و یا
هدایت کردن مردم ،معجزات مورد راحت و خوبی هستند .کرامات و معجزات می توانند چندین
هدف داشته باشند .در درجۀ اول برای اثبات حقانیت سخن ائمه است که از جانب خالق متعال سخن
می رانند .ولی همزمان می تواند یک معجزه ،خاصیت های دیگری Fرا نیز داشته باشد .مثال هدایت
کردن کسانی که در لبۀ تصمیم گیری هستند و هنوز Fتوان تشخیص واقعیت را ندارند .این افراد گاهی
با یک کرامت کوچک نیز به طرف هدایت می روند ولی بعضی هنوز فاصلۀ زیادی Fاز این مرحله
دارند و برای آنها معجزات قویتر Fو بهتری الزم است .متاسفانه گاهی معجزات فقط برای اتمام حجت
است .یعنی انسانی که نمی خواهد واقعیت را بپذیرد ،خداوند از طریق اهل بیت علیهم السالم به او
حقایق غیر قابل انکاری را نشان می دهد ولی او باز هم بر خالف خود می ماند .این معجزات فقط
برای بریدن زبان آنها در روز Fقیامت است .ما در این بخش ،بعضی معجزات ذکر شده در سیره را
به پنج بخش تقسیم کرده ایم .اول به آنهایی می پردازیم Fکه هدفشان تحدی است .سپس به تعدادی
معجزه که باز هم نوعی تحدی محسوب می شوند Fولی بیشتر در سطح شخصی Fاست .یعنی معجزاتیF
94
که باعث هدایت یک شخص شده اند .سپس به معجزاتی Fمی پردازیم Fکه هدف آنها حفظ جان و یا
حیثیت یک شیعه بوده است .بعد از آن معجزاتی که برای تقویت اعتقاد شیعیان الزم بوده است را
آورده ایم .در انتها تعدادی معجزۀ متفرقه را که جالب دیده ایم جهت آشنایی بیشتر Fبا سیرۀ امام و نحوۀ
ارتباط آنها با شیعه را نقل کرده ایم.
معجزات چالشی
زمانی که مأمون امام رضا علیه السالم را به والیتعهدی منصوب نمود ،برای مدتی باران نیامد.
حاشیۀ مأمون سعی کردند Fکه این بال را به همین مناسبت ربط دهند و از امام بدگویی Fکنند .مأمون از
امام می خواهد که برای باران دعا کنند .امام بر اساس خوابی که از پیغمبر Fاکرم و امیرالمؤمنین علیه
السالم دیده بودند ،سه روز مهلت می خواهند .آنروز که همه به بیابان می روند ،امام دعایی می
خوانند و ابری ظاهر می شود .مردم Fخود را برای خیس نشدن آماده می کنند که امام می فرمایند Fاین
ابر برای شما نیست بلکه برای فالن منطقه است .بعد از آن ابری ظاهر می شود که دارای رعد و
برق هم بود .مردم بار دیگر خود را برای خیس نشدن آماده می کنند که امام می فرمایند این ابر برای
شما نیست بلکه برای فالن منطقه است .این داستان ده بار اتفاق می افتد .وقتی Fکه ابر یازدهم می آید،
امام می فرماید :ای مردم این ابر شما است پس خدا را بر لطفی که به شما نموده شکر کنید و به
منزلهایتان بروید زیرا باران بعد از آن می بارد .امام از منبر پایین آمده و به منزل می روند .به
محض اینکه مردم نزدیک خانه هایشان بودند ، Fباران سیل آسا بارش گرفت .پس مردم برای تشکر از
امام نزد ایشان اجتماع کردند .امام فرمودند F:ای مردم! درنعمت های الهی تقوای خداوند Fرا بجا آوریدF
و با گناهان خود این نعمت ها را از خود دور نکنید .سپس ایشان چند نکته را جهت بقای نعم الهی
ذکر کردند:
ایمان به خداوندF
اعتراف به حقوق ائمه
کمک کردن به برادران مؤمن در امور دنیوی Fآنها
هر کس اینکار ها را انجام دهد از نزدیکان خداوند می گردد ... Fتعدادی از نزدیکان مأمون و کسانی
که طمع داشتند ولیعهد مأمون شوند به او خرده گرفتند Fکه با این سحری که در دعای باران انجام داد،
تو امام را معروف Fکردی و ما می ترسیم که او حکومت را از بنی عباس خارج کرده و به علویان
بدهد.
طرفدار او
ِF مردم
ِ مأمون پاسخ داد که او دور از چشم ما ،مردم را به خود دعوت می کرد .با اینکار،
به ما می گروند Fو می فهمند Fکه او در سطحی نیست که ادعا می کند .و متوجه می شوند که حکومت
از آن ما است نه او .ما ترسیدیم Fکه اگر او را به حال خودش رها کنیم ،کارش به جایی برسد که
دیگر نتوانیم آن را عالج کنیم .و او بالئی سر ما بیاورد که توان بازداری آن را نداشته باشیم.
بهرحال حاال که ما اینکار را کردیم ، Fو اشتباهاتی Fدر این زمینه داشتیم Fو با بزرگ کردن او نزدیک
است خودمان را از بین ببریم ،باید او را به هر نحو که شده کوچک کنیم تا او را نزد مردم ، Fکسی
معرفی کنیم که مستحق خالفت نباشد .یکی از یاران نزدیک مأمون می گوید :اگر بخاطر شما نبود،
من او را چنان خوار می کردم همانطور Fکه گفتی .مأمون گفت :چه بهتر از این .آن عباسی گفت :پس
تمام بزرگان مملکت و سران سپاه و بهترین فقها را جمع کن تا من با بحث خود ضعف او را به همه
نشان دهم .پس همه جمع شدند و امام را هم در مکانی در شأن والیتعهدی Fگذاشتند .این عباسی شروع
95
به صحبت کرد و گفت :مسائلی بر مردم مشتبه شده و شما (خطاب به امام رضا) را زیاده از حد باال
بردند .مثل همین باران که معموالً می بارد .ولی آنها آن را یک معجزه برایت قرار دادند .و این
امیرالمؤمنین (یعنی مأمون) از همه برتر است و کسی به مقام او نمی رسد ،پس بهتر نیست که این
دروغگو ها را به خود جلب نکنی؟ امام فرمودند :من جلوی مردمی را که به نعمت های خداوند
متذکرند را نمی گیرم .و من دنبال کارهای خالف نیستم .اما مقامی را که مأمون به من داده مثل
مقامی است که پادشاه مصر Fبه حضرت یوسف داد( .توجه دارید که با این تمثیل ،امام مأمون را مثل
یک سلطان کافر و خود را در ردۀ پیامبران قرار داد) .عباسی از این بیان و تمثیل عصبانی شد و
گفت :از جایگاه خودت تجاوز کردی و خود را خیلی بزرگ دانستی .خداوند بارانی را که وقت آن را
تعیین کرده که نه زودتر می آید و نه دیرتر ،تو آن را دلیلی بر رسیدن به جایگاه های باال نمودی.
مثل اینکه معجزه ای آورده ای مثل معجزۀ ابراهیم خلیل علیه السالم که پرندگان تکه تکه شده را
خواند و اجزاء آنها به هم پیوست و زنده شدند .او با اشاره کردن به عکس دو شیری Fکه بر تخت
مأمون کشیده شده بودند گفت :اگر راست می گویی این دو را زنده کن و آنها را بر من مسلط کن و
اال باران باریدن که یک چیز طبیعی بود.
امام غضبناک شدند و به دو شیر فریاد برآوردند Fکه این فاجر را بگیرید و پاره پاره کنید و چیزی از
او باقی نگذارید F.و چنین هم شد .مردم که این معجزه را دیدند به امام روی آورده گفتند :چه دستور
می دهی؟ آیا همین بال را سر مأمون بیاوریم؟ مأمون از شنیدن حرف مردم بیهوش می شود .امام
دستور می دهدند که دست نگهدارید .بر او آب گالب بریزید .او به هوش آمد و دو شیر گفتند که آیا او
را هم به همان سرانجام برسانیم؟ امام فرمودند F:نه .خداوند برنامه ای دارد که باید پیش رود .دو شیر
پرسیدند :پس چکار کنیم؟ امام فرمودند Fبه همان حالتی که بودید Fبرگردید .مأمون که دید دو شیر به
نقاشی تبدیل شدند گفت :خدا را شکر که شر این عباسی را از من کم کرد .سپس رو به امام کرد و
گفت :ای فرزند رسول خدا ،این حکومت برای جد شما است و سپس برای شما .اگر بخواهید من کنار
می روم و حکومت برای شما باد.
امام رضا علیه السالم برنامۀ الهی را چنین توضیح می دهند :اگر دست من بود که اصال وارد این
بحث نمی شدم .و من این جلسه را نخواستم F.خداوند به غیر از تعدادی انسانهای Fجاهل همۀ مخلوقاتF
را در اختیارر من قرار داده همانگونه که عکس دو شیر را دیدی .این گروه جاهل هم (با مخالفت
کردن با ما) در واقع حظ و نصیب خود را از بین می برند( .خالصۀ موقف امام چنین می شود که
فرمودند ) :خداوند Fبه من أمر نمود که با تو مخالفت نکنم و آنچه که (تا بحال) دیده ای زیر نظر تو
اظهار کنم .همانطور که یوسف زیر فرمان فرعون مصر کار می کرد .راوی اضافه می کند که
1
مأمون تا زمان شهادت امام خیلی زبون (متواضع) بود.
شبیه این واقعه برای امام هادی علیه السالم نیز اتفاق افتاده است .در زمان متوکل لعنة هللا علیه ،
دلقکی شعبده باز از هند آمده بود که مردم را می خنداند .متوکل به او وعدۀ هزار دینار خالص را داد
اگر بتواند Fامام هادی علیه السالم را خجالت زده کند .او هم دستور Fداد نانهای سبکی را بپزند و بر
سفره بگذارند و امام را دعوت به آن خوان نمود و خود کنار امام نشست .هر وقت امام دست به سویF
نانی می برد ،آن نان می پرید .اینکار مردم را به خنده واداشت .امام به عکس شیری Fکه بر پرده ای
پشت سرشان بود زدند و فرمودند :او را بگیر .شیر زنده شد بیرون پرید و مرتاض را بلعید و به
صورت عکس برگشت .امام برخواستند که بروند .متوکل عاجزانه از امام خواست که بمانند و آن
96
دلقک را برگردانند F.امام فرمودند :بخدا قسم او را دیگر نخواهی دید .آیا دشمنان خدا را بر دوستانش
1
مسلط می کنی؟ و از مجلس خارج شدند.
در ایام متوکل ،زنی مدعی شد که خود حضرت زینب دختر امیرالمؤمنین علیه السالم است که
دوباره ظاهر شده است .عباسی ها نتوانستند دلیلی بیاورند Fکه حرف او را نقض کند پس به امام هادی
علیه السالم مراجعه کردند .امام فرمودند Fآزمایش ساده ای است که می توان انجام داد .او را جلوی
شیرها بیاندازید Fاگر او را نخوردند Fمعلوم می شود حرفش درست است زیرا گوشت فرزندان فاطمه
علیها السالم بر شیران حرام است .طبیعی است که آن زن گفت اول یکی از اوالد حسن و حسین را
جلوی شیرها بیاندازید .ولوله ای بین سادات افتاد .متوکل به پیشنهاد یکی ،از امام می خواهد که خود
این آزمایش را انجام دهند .او چیزی نداشت از دست بدهد اگر امام هم بوسیلۀ شیرها تکه تکه می
شدند برای او چه بهتر می شد.
امام هادی علیه السالم قبول می کنند و وارد Fمحوطه ای که شش عدد شیر در آن قرار داشتند Fشدند.
وقتی امام وارد شدند و در جایی نشستند ،شیرها Fجلو آمده و خود را به امام می مالیدند .و امام نیز بر
سر هر یک از آنها دست مالیدند .و وقتی امام اشاره می کردند که برو ، Fاو می رفت و در گوشه ای
می نشست .وزیر متوکل که متوجه اهمیت این معجزه بود ،از متوکل خواست امام را هر چه زودترF
از محوطۀ شیرها بیرون آورد قبل از آنکه خبر آن در بین مردم به پیچد .متوکل چنین کرد و امام با
نردبان از گودال شیرها خارج شدند و فرمودند Fهرکس که می خواهد امتحان کند بسم هللا .متوکل از
آن زن خواست که بین شیرها برود F.او فورا گفت که دروغ می گفته است و احتیاج به مال باعث شده
که چنین حرفی Fرا بزند .بهرحال ،مادر آن زن پادر میانی می کند و متوکل او را به مادرش می
2
بخشد.
در زمان امام حسن عسکری علیه السالم خشکسالی شد .خلیفۀ وقت به حاجب خود و بزرگان مملکت
دستور داد که برای دعای باران به بیابان بروند .آنها برای سه روز اینکار را کردند Fو خبری نشد.
در روز Fچهارم ،جاثلیق مسیحی Fبه همراهی مسیحیان و کشیش ها به بیابان رفت و تا دست به دعا
بلند کرد ،باران سنگینی باریدن گرفت .مردم Fبه مسیحیت متمایل شدند و خلیفه از این أمر ترسید .پس
دستور داد که امام حسن عسکری علیه السالم را از زندان آوردند و از ایشان خواست که دین جد خود
را نجات دهد .امام قبول کردند Fو فرمودند من فردا با آنها به بیابان می روم .پس روز سوم که جاثلیق
بیرون رفت ،امام و اصحابش نیز با آنها رفتند .وقتی Fکه جاثلیق دست به دعا برداشت ،امام به یکی
از برده های خود دستور دادند مچ دست راست او را بگیرد و آنچه که بین انگشتانش بود را بیاوردF.
او هم استخوان سیاهی را از دست جاثلیق گرفت و آورد .امام از جاثلیق خواستند Fکه اآلن دعا کن .او
نیز دعا کرد و ابرها کنار رفتند Fو آفتاب صاف Fنمایان شد .خلیفه پرسید :این چه استخوانی Fاست؟ امام
فرمودند که این مرد بر قبر Fیکی از پیامبران گذشت و به نحوی این استخوان پیامبر بدستش رسید .و
3
هرگاه استخوان پیامبری را آشکار سازند ، Fباران خواهد بارید.
چنانچه مالحظه می کنید ،نه فقط امام ،مسلمانان را از یک انحراف نجات دادند ،بلکه یکبار دیگر
به خلیفه و تاریخ ثابت کردند که ایشان بر حق است و براستی Fخلیفۀ پیغمبر گرامی اسالم صلی هللا
علیه و آله و سلم می باشند .ولی کو آن چشم بینا و دل حق پسند؟
97
جابر جعفی نقل می کند که نزد امام باقر علیه السالم بودیم که کثیر النواء که از مغیریه 1بود وارد شد
و بعد از سالم گفت :در کوفه می گویند که مالئکه ای است که نزد تو می آید و کافر را از مؤمن و
شیعیان را از دشمنان جدا کرده و به تو معرفی می کند .امام باقر علیه السالم پرسیدند :کار تو
چیست؟ گفت :گندم می فروشم .امام فرمودند F:دروغ می گویی .او گفت :حاال گاهی هم جو می
فروشم F.امام فرمودند :خالف می گویی .تو هستۀ خرما می فروشی .او (که تعجب کرده بود) می
پرسد :چه کسی این را به شما گفت؟ امام علیه السالم فرمودند :همان مالئکه ای که افراد شیعه و
دشمن را به ما معرفی Fمی کند( .سپس امام پیش گویی Fمی کنند که) تو گمراه از دنیا می روی .راوی
می گوید بعداً به کوفه رفتم و سراغ آن شخص را گرفتم و پیرزنی گفت که سه روز پیش با حالت
2
گمراهی از دنیا رفت.
تحدی فقط با مخالفان نبوده است .بلکه در روایتی Fکه می آید ،این شخص از خانوادۀ خود حضرت
است .ولی دل او با امام نیست .او که نامش "معروف" Fاست به امام هادی علیه السالم اعتراض می
نماید که من به منزل شما آمدم ولی به من اجازۀ ورود ندادی .امام فرمودند F:من متوجه نشدم و بعد از
اینکه رفته بودی به من اطالع دادند .ولی تو هم چیز نامناسبی Fدربارۀ ما گفتی .او قسم Fخورد که چنین
چیزی نگفته است .امام می فرمایند :خداوندا او به دروغ Fقسم خورد ،پس انتقام خود را از او بگیر.
3
آن مرد روز بعد می میرد.
در مورد Fبعدی آمام با برادر Fخود تحدی نموده و او را به چالش می کشد .متوکل لعنت هللا علیه به
همراهیانش اعتراض می کند که چاره ای بیاندیشید من که هرچه کردم که امام هادی با من شراب
بنوشد نتوانستم F.و هرچه کردم که با ما همدم شود نشد که نشد .یکی گفت که به امام کاری نداشته
باش .با ایشان به جایی نمی رسی .ولی برادر او موسی فردی شرابخوار و ال ابالی است و دختر باز.
او را دعوت کن و به همه نشان بده که او با ما است .مردم Fهم فرقی بین امام و برادرش نمی دهند و
تو به خواسته ات می رسی .متوکل ایده را پسندید و دستور Fداد که او را احضار کنند و به ارتشیان
دستور داد که به او احترام بگذارند Fو قصری Fچسبیده به قصر خود در اختیارش بگذارند تا بتواند
شخصا به آن خانه رفت و آمد داشته باشد.
وقتی که موسی به قصر می آمد ،امام هادی علیه السالم بر سر دوراهی خارج قصر Fبه او رسیدند و
به او گفتند که هدف ناپاک متوکل چیست و رفتن او به ضرر شیعه و امام تمام می شود .امام علیه
السالم از او خواستند Fکه منکر شرابخواری خود شود و از خدا بترسد .موسی Fبهانه آورد که خلیفه مرا
خواسته و من چکار می توانم بکنم؟ هر چه امام علیه السالم او را موعظه کردند Fبار او نرفت و
تصمیم گرفته بود که به دربار ملحق شود .امام که دیدند او زیر بار نمی رود Fبه او گفتند برو ولی
بدان با خلیفه مالقاتی Fنخواهی داشت .راوی می گوید که موسی Fدر همان خانۀ چسبیده به قصر بود
ولی در طول سه سالی که آنجا بود هیچگاه نتوانست با متوکل جلسه ای داشته باشد .یک روز می
گفتند که امروز مشغول است و یا مست است و یا دوایی خورده است و غیره تا اینکه متوکل کشته شد
4
و موسی( Fفرزند Fامام جواد علیه السالم) نتوانست مجلس شرابی با متوکل داشته باشد.
معجزات هدایتی
1مغیریه گروهی بودند که معتقد Fبودند امامت پس از امام باقر علیه السالم به محمد بن عبدهللا بن حسن مثنی Fرسیده و او زنده است و کشته
نشده (توضیح عالمه مجلسی)
2بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 250ح – 43روایت 2337
3بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 147ح – 31روایت 2151
4بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 3ح – 6روایت 2338
98
تعدادی از معجزات ائمۀ اطهار برای هدایت یک نفر بوده است .اینها افرادی بوده اند که به دلیلی در
مرز شناخت امام بوده اند ولی دلیل کافی جهت اقرار به وجود مبارک آنها را نداشته اند .لذا یک
معجزۀ کوچک مثل اظهار نام آنها و یا خواندن فکر آنها و یا بیان یک خبر غیبی کافی Fبوده است که
این فرد Fراه درست را انتخاب نماید.
یک نفر عباسی (از خاندان بنی العباس) روایت می کند که شبی که امام جواد علیه السالم با دختر
مأمون عروسی می کرد من هم در آن مجلس شرکت داشتم .من چیزی خورده بودم که بسیار مرا
تشنه می کرد .امام متوجه تشنگی من شدند و آب خواستند .من در دل گفتم حاال آب سمی برای او می
آورند تا او را بکشند .وقتی آب را آوردند ، Fنخواستم از آن آب بخورم .امام لبخندی زدند و اول از آن
آب نوشیدند و سپس به من دادند .این حادثه یکبار دیگر هم تکرار شد و ایشان اول آب را خوردند و
بعد به من دادند و لبخندی زدند .راوی بعدها می گفت :براستی که ابا جعفر (امام جواد علیه السالم)
1
از دل اشخاص خبر دارد همانطور Fکه رافضه (شیعه) می گویند.
یکبار متوکل یک مأمور Fدولتی مسیحی را احضار می کند .او از این أمر نگران می شود و یکصد
دینار نذر امام هادی علیه السالم می نماید .او برای اولین بار وارد سامراء می شود و آدرس امام را
بلد نبود .لذا به ذهنش رسید که افسار چهارپای Fخود را آزاد بگذارد Fتا او به خانۀ امام برسد .همینطور
هم شد تا اینکه چهارپا در جایی ایستاد و هرچه او را می راند ،مرکب تکان نمی خورد .پس از
کودکی پرسیدم Fاین منزل کیست؟ و او گفت :ابن الرضا .با خود گفتم هللا اکبر همین دلیل کافی Fاست.
در اینوقت Fیک غالم سیاهی خارج شد و پرسید F:تو یوسف Fبن یعقوب هستی؟ گفتم :بله .پس مرا داخل
خانه برد و در دهلیز قرار Fداد .با خود گفتم این هم یک دلیل بیشتر .او از کجا اسم مرا می دانست؟
من که اولین بار است وارد این شهر می شوم و کسی مرا نمی شناسد .غالم آمد و گفت :آن یکصدرF
دیناری را که در الی کاغذ در جیبت گذاشته ای را بده .با خود گفتم به اندازۀ کافی دلیل (بر حقانیت
ایشان) ظاهر شد .امام فرمودند F:هیهات .تو مسلمان نمی شوی (عشق صلیب نمی گذارد که مسلمان
شوی) ولی پسر تو از شیعه های ما خواهد بود .یوسف! Fبعضی ها فکر می کنند که دوستی Fبا ما برای
2
مردمی مثل تو (مسیحی و غیره) بدرد نمی خورد .دروغ می گویند Fبدرد مثل تو می خورد.
جماعتی از شیعه در مسجد کوفه نشسته بودند و صحبت می کردند .یک نفر در بین آنها غریب بود.
او گفت که ما یکنفر بنام علی بن محمد بن الرضا (امام هادی علیه السالم) در سامراء داریم Fکه یا
ساحر است یا کاهن .روزی Fطبق معمول نشسته بودیم و صحبت می کردیم Fکه یکی از افسران
عالیرتبۀ ارتشی با دوروبری Fها خود وارد شد ،به امام سالم کرد و رفت .امام به ما فرمودند :این
بیچاره از وضعیتش خوشحال است در حالیکه امشب می میرد .ما از حرف او تعجب کردیم .ما سه
نفر بودیم و با خود عهد کردیم که او (امام) را بکشیم و از شر او راحت شویم F.زیرا او از علم غیب
سخن می راند .نماز صبح بود و من در منزل بودم که سرو صدای زیادی بلند شد و مردم می گفتند
که فالن فرمانده مرده است .معلوم شد که او مست کرده و در راه رفتن پایش به چیزی خورده و در
3
زمین خوردن ،گردنش شکسته است.
از لحن گوینده و اینکه با دیدن معجزۀ ایشان هنوز آنجناب را ساحر و یا کاهن می خواند معلوم است
که به راه حق هدایت نیافته است .نکته در این است که انسانها در انتخاب حق و حقیقت آزاد هستند.
آنها می توانند حقیقتی را که پر واضح است ببینند ولی آن را انکار نمایند .معنی لغوی کافر یعنی
همین .در روایت بعد که توقیعی Fاست از امام حسن عسکری علیه السالم در جواب شخصی Fکه
بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 54ح – 32روایت 2147 1
99
خواسته بود امام دلیلی را ارائه دهند که اختالف بین شیعه را حل کند .امام نوشتند :خداوند Fانسان های
عاقل را مخاطب قرار داده است .کسی بیش از پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم دلیل های
روشن و واضح نیاورده است .با اینحال ایشان را ساحر و کاهن و دروغگو Fخطاب نمودند F.درست
است که ادله (دلیل ها) باعث می شود قلب انسان بر آن مسئله آرام گیرد ولی هدایت از جانب خدا
است .لذا خداوند در مواردی به ما اجازۀ بیان داده است و ما می گوییم F.ولی در مواردی Fبه ما اجازۀ
سخن نداده است پس ما سکوت می کنیم .اگر خداوند می خواست حقیقت پوشیده بماند که اصال
پیغمبران را نمی فرستاد ... .کسی که جویای نجات یافتن است ،خود را به حقیقت می پیوندد ...ولی
طبقه ای حقیقت را از اهل آن دریافت Fنمی کنند .این گروه مثل کسانی هستند که بر کشتی سوارند ،با
امواج حرکت می کنند و هنگامی که دریا آرام است ساکن می مانند .ولی گروه سومی هستند که
شیطان بر آنها مسلط شده است .آنها با اهل حق می جنگند و با باطل می خواهند حق را دور کنند.
علت اینکار حسد است .پس تو کاری به کسانی که به شرق و غرب می روند نداشته باش .چوپانی که
می خواهد گلۀ خود را جمع کند ؛ آنها را در ساده ترین حالت جمع می کند( .امام حسن عسکری علیه
السالم در اینجا وارد اصل قضیه می شوند و آن چگونگی اختالف شیعیان است .ایشان به ذکر چند
علت برای این دوگانگی ها می پردازند) اشاره داشتی به اختالف بین شیعیان ما .اگر وصیت و
خودبینی Fباشد که هیچ .و هرکس که در مقام حکم کردن است باید حکم کند .با زیر دستان خود به
نیکی رفتار کن .مواظب (دو عامل خالف) باش:
سرو صدا کردن – تبلیغاتی که جنجال برانگیز هستند
طلب ریاست
که این دو عامل هستند که باعث هالکت می شوند .گفتی که میخواهی به فارس بروی .برو و انشاءهللا
وارد مصر می شوی .و به تمام شیعه ها سالم مرا برسان .و آن ها را به تقوای الهی و ادای امانت
توصیه نما .و به آنها بگو که کسی که ما را تبلیغ می کند (بین کسانی که نمی توانند Fوالیت ائمه را
بپذیرند بخواهیم Fتبلیغ تشیع نماییم) همانند کسانی هستند که بر ما اعالن جنگ داده اند .راوی Fمی گوید
وقتی خواندم Fوارد مصر می شوی ،آن را نفهمیدم .من قصد سفر به فارس داشتم ولی بعداً امورشF
1
مهیا نشد ،پس به مصر سفر کردم.
از آنجا که روایت هایی که در آن معجزات ساده ای رخ داده ولی مهم موضوع Fهدایت در آنها است ،
لذا این روایات را به صورت مختصر می آوریم Fو فقط روح داستان را در اینجا ذکر می نماییم .ولی
بهرحال ،اصل روایت بصورت کامل در پیوست (انتهای کتاب) می باشد .عالقمندان و محققان می
توانند به اصل روایت مراجعه نمایند .مثال به اولین روایت در این زمینه توجه نمایید .فقط مجرد اینکه
امام علیه السالم یکنفر را زیدی مسلک می خواند کافی است که آن شخص متوجه شود که امام از
داخل قلب او خبر دارد .البته این شخص دالیل زیادی نسبت به صحت قول امام شنیده بوده است ولی
چیزی کوچک مثل این کرامت را احتیاج داشت تا هدایت شود هرچند امام او را در ظاهر توبیخ
کردند.
جماعتی از اهل ری بر امام جواد علیه السالم وارد می شوند F.و یکنفر از آنها زیدی مسلک بود .امام
به غالم خود دستور Fمی دهند که این شخص را از مجلس بیرون کنند .او فوراً می گوید أشهد أن ال
2
اله اال هللا و أن محمداً رسول هللا و أنت حجة هللا.
100
در کتاب کافی از یحیی بن اکثم قاضی Fسامراء نقل می کند که برای زیارت قبر پیغمبر اکرم صلی هللا
علیه و آله رفته بودم Fکه امام جواد علیه السالم را در آنجا دیدم .به ایشان عرض کردم سؤالی دارم
ولی خجالت می کشم آن را بپرسم .امام فرمود :من به تو می گویم .تو می خواستی دربارۀ امام بدانی.
من گفتم :دقیقاً .امام فرمود F:من امام هستم .پرسیدم :دلیلی می دهید .در دست امام عصایی بود .آن
1
عصا به صدا در آمد و گفت :او موالی من و امام زمان ما است و حجت خدا می باشد.
ابوالحسن بصری Fمی گوید که واقفی بودم .روزی Fامام رضا علیه السالم به من فرمودند :چقدر
میخواهی در این خواب بمانی؟ آیا وقت آن نشده که از خواب در آیی؟ احساس کردم چیزی در دلم
اتفاق افتاد و من بیهوش شدم .بعد متابعت حق نمودم 2.این نوع از معجزه خیلی کم اتفاق افتاده است.
بنظر میرسد که این شخص دارای قلب پاک و درستی Fبوده ولی محیط و اطرافیان بدی داشته است.
لذا امام با القای مستقیم به قلب او ،باعث می شوند که او حقیقت را دریابد .و چنانچه فرمودند Fاز
خواب بیدار شود.
راوی می گوید که من از واقفیه بودم( Fبه امامت امام رضا Fعلیه السالم معتقد نبودم) .برای یک سفر
تجاری به مرو رفته بودم و مقداری پارچه با خود داشتم .شب هنگام ،غالمی سیاه بر در آمد و گفت
که موالی Fمن علی بن موسی الرضا می گوید یک پارچۀ کتان داری .آن را بده برای کفن کردن کسی
الزم داریم .من گفتم همه چیز را در راه فروخته ام و پارچه ای نمانده است .او رفت و برگشت و
همان خواسته را تکرار کرد .و من هم همان جواب را دادم .او رفت و برگشت و گفت در فالن بخش
از اثاثیۀ من الی پیراهنی Fقرار Fدارد .من با خود گفتم که اگر این مطلب درست باشد ،این یک نشانۀ
امام بودن ایشان است .به غالمم آدرس را دادم و او پیدا کرد .این کتانی بود که دخترم Fبه من داده بود
تا در خراسان بفروشم Fو با پول آن فیروزه و سوغاتی های خراسانی بخرم .پس آن کتان را دادم و
قبول نکردم پول آن را بگیرم .غالم بر گشت و گفت :آیا چیزی را که مال خودت نیست می بخشی؟
این را دخترت فالنی به تو داده تا بفروشی و با پول آن فیروزه و غیره بخری .سپس او مبلغی را به
من داد که دقیقا قیمت آن کتان در خراسان بود .من که این را دیدم سؤال هایی را برای امام نوشتم Fکه
نسبت به آنها شک داشتم .وقتی به منزل امام رسیدم Fدیدم ارتشی Fها و بزرگان خدمت امام می رسند.
پس من در گوشه ای نشستم و پس از مدتی که خسته شدم می خواستم بروم که دیدم غالمی به افراد
نگاه می کند و سراغ اسم من را می گیرد .او به من نوشته ای را داد و گفت این جواب سؤال های تو
است .وقتی من آن را باز کردم Fو دیدم جواب سؤال های من است (که هنوز به امام نداده ام) از
3
موقف خود استغفار کردم و شهادت دادم که او امام من است.
راوی می گوید که امام موسی بن جعفر علیه السالم به منزل او وارد شدند .آنسال سال سردی بود و
بخصوص آن روز F.چوب و هیزم پیدا نمی شد .امام فرمودند مقداری هیزم تهیه کن .من گفتم که هیزم
بار هیزم برای فروش دارد. گیر نمی آید .امام فرمودند از فالن مسیر Fبرو ، Fکسی را می بینی که دو ِ
همچنین من بار دیگر در فالن تاریخ اینجا می آیم .راوی می گوید آن فروشنده را در همان مسیری
که امام فرمودند پیدا کردم و ایشان در همان تاریخی که گفته بودند به شهرمان آمدند .در سفر دوم ،
امام از راوی می خواهد که حاجت خود را بخواهد .راوی می گوید من اعتراف کردم که زیدیF
مذهب بودم تا اینکه داستان هیزم پیش آمد .و تاریخ آمدن خود را ذکر کردید .لذا من فهمیدم که شما
امامی هستید که خداوند اطاعت از شما را واجب گردانیده .امام فرمودند :هر کس که بمیرد و امام
كافي ج 1ص - 353بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 68ح – 50روایت 2157 1
101
زمان خود را نشناسد ، Fبه وضع جاهلیت مرده است .و او نسبت به آنچه که در اسالم انجام داده
1
مؤاخذه می شود.
مأمون به یکی از نزدیکان خود اعتراف می کند که معجزه ای را از امام رضا علیه السالم دیده است.
او از اینکه یکی از کنیزانش چندین بار کودک خود را سقط کرده به امام شکایت می کند .امام می
فرمایند F:نگران نباش ،اینبار بچه متولد Fمی شود تماما ً شبیه مادرش و در دست راست یک انگشت
کوچک اضافه و در پای چپ او نیز یک انگشت کوچولوی اضافه خواهد داشت .دقیقا همینطور Fهم
2
شد .حاال کی مرا بخاطر کاری که کرده ام (امام را ولیعهد Fکرده ام) مالمت می کند؟
قاسم بن عبدالرحمن می گوید که من زیدی بودم .روزی که در بغداد بودم Fجمعیتی Fمی خواستند Fکسی
را ببینید و شلوغ شده بود .پرسیدم Fاو کیست؟ گفتند :ابن الرضا (امام جواد علیه السالم) .با خود گفتم:
باید او را ببینم .پس بر روی یک چهارپا Fرفتم و گفتم :خدا لعنت کند امامیه را که می گویند خداوند
اطاعت از این شخص را واجب کرده .پس امام به طرف من آمدند و آیۀ َأ َب َشراً ِم َّنا واحِداً َن َّت ِب ُع ُه ِإ َّنا ِإذاً
الل َو ُسع ٍُر 3را خواندند .پس در دلم گفتم که ساحر است .به خدا قسم دوباره رو به من کرد و ض ٍ لَفِي َ
آیۀ َأ ُأ ْلق َِي ِّ
الذ ْك ُر َعلَ ْي ِه مِنْ َب ْينِنا َب ْل ه َُو َك َّذابٌ َأشِ ٌر را تالوت کردند .قاسم بن عبدالرحمن می گوید من
4
5
برگشتم و به امامت ایشان معتقد شدم.
یکی از افسران خلیفه می گوید که متوکل به من دستور Fداد که سیصد نفر را انتخاب کنم و از بیراهه
بروم و امام هادی علیه السالم را از مدینه به سامراء با احترام ببرم .فرماندۀ من از خوارج بود و
منشی من از شیعه و خودم از حشویه .در راه ،فرد خارجی Fبا شیعه مرتب بحث می کرد و من هم
گوش می دادم تا خستگی راه را نفهمم .وقتی Fکه در بیابان بودیم ، Fفرد خارجی Fبه شیعه گفت :آیا شما
از امیرالمؤمنین علی علیه السالم روایت نمی کنید که هیج جای دنیا خالی از قبر نیست؟ ویا نخواهد
بود؟ او تأیید می کند .پس من و آن فرد خارجی Fاین فرد شیعه را به باد مسخره گرفتیم و به او مدتی
خندیدیم که مردم را چه می شود که به این بیابان وسیع بیایند تا در آن بمیرند و آن پر از قبر شود.
بهرحال ،وقتی Fبه مدینه رسیدیم نامۀ متوکل را به امام هادی دادم .ایشان خواندند و فرمودند Fمسئله ای
ين) برای امام و یارانش است.نیست .روز بعد دیدم که خیاط در حال دوختن لباسهای بارانی ( ْالخَ فَاتِ ِ
امام به ما هم پیشنهاد Fکرد که این لباسها را داشته باشیم .من با خود فکر کردم که اآلن چلۀ تابستان
است و بارانی Fنمی بارد و امام تا به حال سفر نکرده و فکر می کند که باید همه جور لباس برای همۀ
سفرهای خود داشته باشد و از عقل شیعه تعجب کردم که به امامت چنین کسی با همۀ متانتش ایمان
ِس) هم برداریم Fکه بر تعجب من افزود .و با دارند .امام هنگام حرکت دستور دادند که (لَ َب ِابي َد َو َب َران َ
خود گفتم آیا انتظار Fدارد که هوا زمستانی شود؟ ما حرکت کردیم تا به جایی رسیدیم که دو نفر دربارۀ
قبور مناظره می کردند F.آسمان سیاه شد و رعد و برق شدیدی Fگرفت و تگرگ های درشتی Fبر سر ما
بارید .امام آن لباسهای گرم را پوشیدند و بارانی Fها را بر سر گرفتند F.امام دستور Fدادند که به من و به
آن فرد شیعه هم پوشش دهند .در این گیرودار 80نفر از افرادم Fکشته شدند .و وضع برگشت و
دوباره هوا گرم شد .امام فرمودند :دستور Fده افرادی Fکه زنده مانده اند ،مردگان را دفن کنند .و تذکر
دادند که اینطور Fمی شودد Fکه زمین پر از قبر می گردد .من از روی Fاسب پایین پریدم ،پای امام را
102
بوسیدم Fو شهادتین را خواندم و گفتم که شما خلفای خداوند بر روی Fزمین هستید .من کافر بودم Fو
1
اکنون به دست شما مسلمان شدم .و اینگونه بود که من شیعه شدم.
علی بن مهزیار Fمی گوید که وارد سامراء شدم و به امامت امام هادی علیه السالم شک داشتم .در یک
روز بهاری سلطان قصد شکار داشت و همه لباسهای تابستانی Fپوشیده بودند مگر امام هادی .همینکه
به صحرا رسیدیم ،باران سختی گرفت و همه خیس خیس شدند و امام تنها کسی بود که سالم برگشت.
با خود گفتم شاید که او براستی امام باشد .بعد خواستم Fاز ایشان دربارۀ عرق جنابت سؤال کنم .با
خودم عالمتی گذاشتم که اگر امام روی خود را باز کرد او امام است .ایشان به من نزدیک شده و
روی خود را باز نمودند و فرمودند F:اگر عرق جنابت از حرام باشد ،نمی توان با آن نماز خواند و
2
اگر از حالل باشد ،اشکالی ندارد .دیگر برایم شکی باقی Fنمانده بود.
باز هم یکی از واقفی ها یعنی کسانی Fکه بر امامت موسی بن جعفر علیه السالم توقف Fکردند Fو یا
معتقد شدند که ایشان وفات نکرده اند و یا به شکلی دیگر ،امامت را به ایشان ختم کردند و امام رضا
علیه السالم را قبول نداشتند .نسبت به این گروه و علت ایجاد شدن آنها در فصل هشتم سخن رانده ایم.
بهرحال ،این آقا به حج مشرف می شود و در آنجا به دلش می افتد که به پرده های کعبه آویزان شود
ت خود شک داشته اشت که و از خود خدا بخواهد که او را هدایت کند .معلوم می شود در این وضعی ِF
نکند داستان چنین نباشد که بعضی Fعلمای شیعه و وکالی حضرت گفته اند و شاید امام رضا علیه
السالم براستی Fامام آنها باشد .لذا باز به دل او می افتد که سری به امام رضا Fعلیه السالم بزند .پس به
مدینه می آید و درب خانۀ امام می ایستد و به غالم امام می گوید به حضرت بگو یکنفر از اهل عراق
آمده است .پس صدای امام را شنید که می فرمایند :ای عبدهللا بن مغیره ! وارد شو .وقتی داخل شدم و
امام نگاهشان به من افتاد فرمودند :دعای تو مستجاب شد و خداوند تو را به دینت هدایت کرد .او که
در همین چند لحظه ،چند معجزۀ ساده از امام دیده بود ؛ یعنی اول اینکه امام نام او را می دانست در
حالیکه هنوز حتی او را ندیده بود .ثانیا از هدف آمدن او به منزل امام خبر داشت و ثالثا از اینکه از
خدا هدایت را خواسته بود .و هر سۀ اینها از علم غیب بود و نه علم انسانهای Fعادی .بنابراین فورا
3
می گوید :شهادت می دهم که شما حجت خدایید و امین او در خلق.
راوی می گوید دوستی Fداشتم که زیدی Fمسلک بود و در خدمت عبدهللا بن حسن مثنی رفت و آمد می
کرد .روزی از من خواست که خدمت امام صادق Fعلیه السالم برسد .بنده هم اجازه گرفتم و چون
اجازه دادند او را خدمت امام بردم F.امام صادق علیه السالم از او پرسیدند F:چه شده (یاد ما کردی) ؟
آیا بیاد داری روزی در خانۀ فالن شخص ایستاده بودی Fو آب ناودان بر تو ریخت .پرسیدی Fچه آبی
بود و آنها گفتند که نجس است .پس تو خودت را با آن لباس در رودخانه انداختی .و از آنجا که لباست
را رنگ زده بودی( Fمنظرۀ عجیبی شد) و بچه ها به تو می خندیدند .او (از اینکه این سر او را به
امام گفته باشم ناراحت شد) رو به من کرد و گفت :نباید این را به او می گفتی .من گفتم :من هیچ چیز
از این قضیه را به امام نگفته ام .ایشان خودشان حضور دارند و حرف من را می شنوند .وقتی Fخارج
4
شدیم ،این دوست من گفت :صاحب االمر من همین شخص است ال غیر.
یکی از شیعیان نقل می کند که برادرش Fاز گروه جارودیه بود که از شیعه های تند رو زیدیه محسوب
می شوند .وقتی Fخدمت امام صادق علیه السالم می رسد امام از حال برادرش سؤال می کنند .راوی
می گوید که او از لحاظ دینی همه چیزش درست است ولی شما را قبول ندارد .امام علت را می
بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 142ح – 27روایت 2158 1
103
پرسند و راوی Fمی گوید :از روی Fورع .یعنی این گروه به دلیل تند روی در ذکر خالف کاریهای
خلفای اول و اینکه امام صادق Fعلیه السالم تقیه را پیشه کرده بودند و با سنی ها مراودۀ بیشتری Fرا
داشتند ؛ این گروه از روی پرهیزکاری و شیعه گری بیشتر از امام از ایشان روی برگردانده و گاهی
اصال ایشان را امام نمی دانسته اند .لذا امام به راوی می گویند F:پس ورع او کنار رودخانۀ بلخ به کجا
رفت؟ راوی Fبا مراجعه به برادر خود داستان رود بلخ و بخصوص موضوع پرهیزکاری (و معلوم
است عدم پرهیزکاری) او در آن حادثه را جویا می شود .راوی دقیقا روی این نکته تأکید می کند که
تویی که در کنار رود بلخ پرهیزکاری Fنداشتی ( ،حاال مسلمان شده ای) و در عدم انتخاب و مراجعه
به امام بر حق پرهیزکار Fشده ای؟ خداوند ما را از این تلقینات شیطانی Fبرحذر Fدارد که گاهی مسلمان
تر از امام خود می شویم F.برادر راوی داستان بلخ را نقل می کند که چگونه او به کنیز دوست خود
تجاوز نموده است .راوی می گوید در حج سال بعد خدمت امام صادق Fعلیه السالم رسیدم Fو برادرم Fرا
1
هم بردم .او با ذکر داستان کار خالف خویش استغفار می نماید و کارش درست می شود.
علی بن خالد یک سرباز Fدر ارتش بنی العباس بود .او زیدی مسلک بود .او می شنود که شخصی را
به زندان برده اند و قصۀ عجیبی دارد .لذا با دادن چیزی به نگهبانان خود را به این شخص می رساند
و از داستان او می پرسد .او می گوید که من از اهل شام هستم و در نزد رأس الحسین عبادت می
کردم .روزی شخصی Fنزدم آمد و گفت برویم F.دیدم که در مسجد کوفه هستم .او نماز خواند و من هم
با او خواندم F.سپس دیدم که در مسجد النبی در مدینه هستیم باز هم نماز خواندیم Fو بعد دیدم در کعبه
هستیم .اعمال حج را بجا آوردیم .و پس از اتمام اعمال دیدم در همان جایگاه اول یعنی رأس الحسین
شام هستم .سال دیگر باز هم در ایام حج همین داستان تکرار می شود .وقتی برگشتیم Fاو را به خداوند
قسم دادم که خود را معرفی Fنماید .ایشان فرمودند که محمد بن علی بن موسی( Fامام جواد علیه السالم)
هستند .این خبر در بین مردم پیچید و به وزیر Fرسید و او مرا زندانی کرد .راوی پیشنهاد Fمی کند که
عریضه ای به وزیر بنویس و تقاضای Fعفو کن .او هم می نویسد و عریضه را راوی به وزیر می
رساند .وزیر زیر نامه نوشت :همان کس که او را از شام به کوفه و مدینه و مکه برده است ،همان
شخص تو را آزاد کند .راوی می گوید Fکه من بسیار غمگین شدم و به او گفتم که به عزا بنشیند.
راوی می گوید چند روز بعد که به سراغ او آمدم دیدم که زندان شلوغ شده و سربازان به دنبال این
شامی می گردند و او غیبش زده است .این داستان باعث شد که این سرباز زیدی ،شیعۀ معتقدی
2
بشود.
روزی امام باقر علیه السالم به باغی در خارج از مدینه رفته بودند .امام فرمودند Fکه دو نفر می آیند.
آنها را بگیرید چون دزد هستند .هرچه امام از آنها خواست اعتراف به دزدی کنند ،آنها انکار کردند.
پس امام به یکی از غالمانش دستور Fدادند به قلۀ فالن کوه برو و در یک غار دو بسته پیدا می کنی.
آنها را بیاور .سپس به مدینه بر می گردند .در آنجا کسانی را می بینند که از آنها سرقت شده بود و
آنها چند نفر را به عنوان دزد گرفته بودند و والی در حال بازجویی از آنها بود .امام فرمودند که
دزدها نزد ما هستند و آنها دزد نیستند .امام از یکی از آنها پرسید چه چیزی از شما دزدیده شده است؟
او گفت چمدانی که در آن چه و چه بود .او چیزهایی Fرا ذکر کرد که اصال نداشت و دزدیده نشده بود.
(چیزهایی را اضافه بر آنکه از او دزدیده شده بود ذکر کرد ).امام فرمودند F:چرا دروغ Fمی گویی .و
او در جواب گفت :یعنی تو بهتر از من می دانی که چه چیز من گمشده؟ والی نزدیک بود که یک
سیلی به آن مرد بزند ولی امام نگذاشت .امام به غالم خود فرمودند که فالن بسته را بیاور F.امام بسته
را به والی می دهند و می گویند :اگر صاحب آنها بیش از آنچه در آن بود گفتند ،یعنی در تمام
104
حرفشان دروغ است و هیچ چیز به آنها نده .اما بستۀ دومی هست که نزد من است و یک نفر بربر
برای گزارش دزدی به نزد تو می آید .او را نزد ما بفرست .اما من می گویم که دست این دو دزد را
قطع کنی (که همان حد دزدی باشد) .آن دو نفر اعتراض داشتند که با گفتار یکنفر که نباید چنین
کاری را بکنند (بر اساس اینکه جرمی ثابت نشده است و حتی پیدا شدن بسته دلیلی بر دزد بودن آنها
نبود – اونوقت ها بلد نبودند Fاثر انگشت دزدان را روی Fبسته بیابند!) یکی از آنها تصریح کرد که ما
اعترافی Fنکرده ایم .والی گفت :وای بر شما .کسی بر علیه شما شهادت می دهد که اگر بر علیه کل
مردم مدینه شهادت بدهد ،آن را قبول می کنم .وقتی که دست آن دو را می برند ،یکی از آنها
اعتراف می کند و به امام می گوید :تو دست مر ابه حق بریدی .می دانم که غیب را نمی دانی ولی
شما اهل بیت پیغمبرید Fو مالئکه بر شما نازل می شود و شما معدن رحمت هستید .امام نیز فرمودند
که عاقبت تو به خیر است.
سه روز بعد آن فرد بربری می رسد و والی او را به منزل امام باقر Fعلیه السالم می فرستد .امام به
او گفتند :آیا به تو بگویم که در بسته ات چه داری؟ او گفت :اگر گفتید می فهمم که امام بر حق هستید.
امام فرمودند F:هزار دینار برای خودت و هزار دینار برای یکنفر دیگر .و یک سری لباس با توضیح
آنها .از آنجا که احتمال داشت امام داخل بسته را قبال دیده باشند ،این دلیل محکمی نبود .ولی یک فرد
عادی نمی توانست بفهمد که دو هزار دینار یک هزار آن مربوط Fبه او بود و یک هزار به دیگری.
البته احتمال دارد که آنها در دو بستۀ هزار دیناری گذاشته شده بودند .لذا صاحب پول دلیلی محکم می
خواهد و می پرسد Fاسم کسی که صاحب هزار دینار دیگر است چیست؟ امام فرمودند F:محمد بن
عبدالرحمن و دم درب منزل منتظر است! آن فرد بربری می گوید :به خداوند یکتا ایمان می آورم و
همچنین به محمد صلوات هللا و سالمه علیه .و شهادت می دهم که شما اهل بیت رحمت هستید.
کسانی که خداوند Fرجس را از شما زدوده و شما را پاک و پاکیزه قرار Fداده است (َأ ْش َه ُد َأ َّن ُك ْم َأهْ ُل
س َو َطه ََّر ُك ْم َت ْط ِهيراً) .امام نیز شکر خدا را بجا می آورند. ِين َأ ْذ َه َ
ب هَّللا ُ َع ْن ُك ُم الرِّ جْ َ ت الرَّ حْ َم ِة الَّذ َ
َب ْي ِ
راوی می گوید تا ده سال بعد که به حج می رفتم ، Fمی دیدم که کسی که دستش را بریدند ،از یاران
1
امام بود.
یزید بن اسحاق می گوید که من با برادرم Fدر امر امامت امام رضا علیه السالم بحث داشتیم .من
روزی گفتم اگر راست می گویی و ایشان در مقامی است که می گویی از ایشان بخواه که نظری Fبه
من بکنند تا هدایت شوم .برادرم هم مطلب را به امام رضا علیه السالم عرضه داشت .ایشان رو به
قبله دست به دعا برداشتند و فرمودند :خدایا چشم و گوش و آنچه که در اراتباط با قلب او است را
بگیر تا هدایت شود .وقتی برادرم Fاین را به من گفت ،به خدا قسم چیزی نگذشت که من به راه راست
2
هدایت شدم.
در اصفهان یک نفر بود که شیعه شده بود .از او دلیل شیعه شدنش را پرسیدند .او گفت من انسان
فقیری بودم ولی جرأت داشتم و زبان تند .لذا روزی اصفهانیها من و تعدادی را برای تظلم به درگاه
متوکل فرستادند F.در دربار Fبودیم که متوکل دستور احضار امام هادی علیه السالم را داد .من پرسیدم
که او کیست؟ به من گفتند که امام رافضیان است و احتماال قصد Fکشتن ایشان را دارد .با خود گفتم
اینجا می مانم تا ببینم که او چگونه شخصیتی Fاست .وقتی که ایشان سواره رسیدند ،مردم از چپ و
راست ایشان بر می خاستند F.در همین وقت ،حب ایشان در قلبم جای گرفت و دعا کردم که ضرریF
به ایشان نرسد .ایشان به جلو نگاه می کردند ولی وقتی Fبه من رسیدند و من مشغول دعا بودم ،رو به
من کردند Fو فرمودند :خداوند دعای تو را مستجاب گردانید F.به تو طول عمر داد و مال و فرزندانتF
رجال الكشي ،ص ، 356ح – 664روایت 2173 1
105
را زیاد گردانید .من لرزیدم Fو در بین دوستانم غش کردم .از من علت را پرسیدند ولی من چیزی
نگفتم .وقتی Fبه اصفهان برگشتیم ، Fوضع مالی من بسیار خوب شد و ده فرزند Fدارم و اآلن هفتاد و چند
سال عمر دارم و من به امامت امام هادی علیه السالم معتقدم چون از آنچه که در دلم بود آگاه شد و
1
دعایش دربارۀ من مستجاب گردید.
خداوندا امام زمان ما را در خیر و برکت قرار ده و ایشان را دائما سالمت بدار .خداوندا دعای ایشان
را دربارۀ ما مستجاب گردان و ما را از یاران نزدیک ایشان قرار ده چنان که از ما راضی باشند.
آمین رب العالمین.
106
آدم های ساده ای هستند که از روی صفا و نیت پاک خود خیلی صریح صحبت می کنند و راست
حرف خود را می زنند.
وقتیکه امام به سامراء می رسند و دستگاه دولتی و ارتشی Fبه دیدار امام می آیند ،این شخص وارد
اجتماع می شود و با صدای بلند و در جمع با نشان دادن نامه از امام می خواهد که طلب او را بدهند.
امام با کلماتی نرم او را آرام می کنند و قول می دهند که مبلغ را به او بدهند و او می رود .خبر به
خلیفه متوکل می رسد .او مبلغ 30هزار درهم را برای امام می فرستد و امام آن را در جایی حفظ
می کنند .و وقتی Fکه آن شیعۀ اعرابی می آید همۀ مبلغ را به او می دهند و می فرمایند F:آنچه احتیاج
داری از این مبلغ بردار و بقیه را بین خانواده تقسیم کن .او هم ضمن تشکر می گوید که این مبلغ
1
خیلی بیش از آنی است که احتیاج داشت.
توجه دارید که این داستان به وضعیت امام هم کمک کرده است .زیرا متوکل شدیدا به امام و وضعیت
تقسیم مالی ایشان در بین شیعه بدبین بود .ولی وقتی Fمی بیند که امام برای مبلغی نسبتا کم و در جلوی
جمع آبرویش می رود و نمی تواند حتی سی هزار درهم را بدهد ،خیالش راحت تر می شود.
امام حسن عسکری علیه السالم صحابه و شیعۀ خود را به آدرس های مختلفی می فرستاد و می
فرمود F:در فالن روز و فالن خانه وفالن وقت .در عین حال ،گماشتگان دولتی Fبر درب خانۀ ایشان
شب و روز Fکشیک می دادند .افراد کشیک هم هر پنج روز عوض می شدند (تا امکان کنار آمدن
باآنها نباشد) .وقتی Fشیعه ها به آدرس های داده می رفتند ،امام را آنجا می یافتند F.شیعیان جواب
2
سؤاالت و مسائل مالی را با امام انجام می دادند در حالیکه امام در حصر خانگی بود.
هنگامی که زید بن موسی برادر امام رضا علیه السالم در بصره قیام کرده بود ،یکی از نزدیکان او
خدمت امام رضا علیه السالم می رسد و به عرض می رساند که زید او را (برای کمک ویا شرکت
در قیام) خوانده است .ولی او از زید بر جان خود می ترسد .امام می فرمایند به طرف کوفه برو Fو
اگر (کمی مکث می نمایند) برو Fبه بصره .من به طرف کوفه حرکت کردم ولی معنی اگر را نفهمیدم.
تا اینکه به قادسیه رسیدیم Fو دیدیم که قیام زید شکست خورده و شیعیان در حال فرار به دهات هستند.
تعدادی سادات را دیدیم که از قادسیه قصد حج را داشتند .راوی می گوید معنی اگر را فهمیدم و به
3
بصره رفتم Fو هیچ آسیبی (چه از طرف انقالبیون و چه از طرف دولت عباسی) به من نرسید.
توضیح اینکه شرایط Fامام چنان بود که تحت الحفظ مأمون بودند (هرچند به ظاهر ولیعهد بودند) .تمام
تحرکات و صحبت های امام زیر نظر مأمون بود .لذا ایشان هم نمی توانستند Fبا شیعۀ انقالبی همدردیF
و تأیید کنند و نه می توانستند( Fویا نمی خواستند) به ضرر Fآنها سخنی برانند .لذا همانطور Fکه راویF
بین دو جهت گیر کرده بود ،امام هم همینطور بود .هر طرف Fرا می گرفتند ، Fبه مشکل می خوردندF.
لذا می بینیم توصیه می کنند به طرف کوفه که دور از احداث بود برود F.و با اینکار زمان را خریدند
و او وقتی به بین راه کوفه و بصره رسید که دیگر کار از کار گذشته بود؛ لذا هیچکدام از طرفین
نمی توانستند او را از خود و یا از طرف مقابل بدانند.
امام صادق Fعلیه السالم در مجلسی بودند که سر را به زیر می اندازند و پس از مدتی می فرمایند F:چه
می کنید اگر فرمانده ای با چهار هزار سرباز وارد مدینه شوند و به مدت سه روز Fشما را به قتل
رسانند و شما کاری نتوانید Fبکنید؟ این حادثه سال دیگر اتفاق خواهد افتاد .مردم Fمدینه اساسا با اهل
بیت علیهم السالم خوب نبودند Fو حرف امام را به جدیت نگرفتند( .هرچه بود مدینه قداست داشت و
1بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 175ح – 55روایت 2166
2بحار االنوار ،ج ، 50ص – 304روایت 2167
3بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 268ح – 9روایت 2168
107
امکان نداشت که کسی بتواند چند نفر بی گناه را در آن اعدام کند دیگر چه رسد به اینکه در شهر قتل
عام نماید ).ولی بنی هاشم و تعداد کمی از اهل مدینه که به حق بودن کالم امام معتقد بودند از مدینه
خارج شدند .نافع بن االزرق به مدینه یورش برد جنگجوها Fرا کشتند و زن ها را تجاوز نمودند .بعد
1
از این حادثه بود که اهل مدینه گفتند دیگر حرف امام را نادیده نمی گیریمF.
البته اهل مدینه همیشه ائمه علیهم السالم را دشمن داشته اند و طرفدار Fسرسخت خلفای اول بودند F.امام
صادق علیه السالم می فرمایند :به خدا از تنهایی ام شکایت می کنم و نگرانیم Fاز مردم مدینه است تا
روز قیامت .ایکاش این طاغی اجازه می داد که قصری بگیرم Fو خود و شما در آن مسکن می
گزیدیم .و من به او ضمانت می دادم که از من به او مکروهی نمی رسد 2.اضافه بر این ،روایت
دیگر و عجیبی است که مقدار ناراحتی امام سجاد از اهالی مدینه را نشان می دهد که بد نیست در
اینجا آورده شود.
داستان در زمان امام زین العابدین علیه السالم اتفاق می افتد .شیعه ها به امام سجاد علیه السالم از
دست سنی های مدینه شکایت می کنند .جابر جعفی که از یاران بسیار Fنزدیک امام است می گوید که
امام باقر Fعلیه السالم (در زمان پدر ،مرا به مسجد برد و) پس از خواندن دو رکعت نماز در مسجد
النبی و خواندن دعاهائی ،نخی را که جبرائیل به پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله داده بود ،از جیب
در آوردند F.بوی مشک خوبی را می داد .ایشان یک سر نخ را به من دادند و من کمی راه رفتم تا
اینکه گفتند بایست( .ظاهرا نخ به حالت کشیده در آمده است) امام به آرامی کمی تار نخ را تکان
دادند .سپس امام فرمودند F:برو ببین مردم در چه حالند؟ از مسجد که بیرون رفتم دیدم ولولۀ شدیدی
بین مردم افتاده است و هرکس به طرفی می دود .زلزلۀ شدیدی شهر را لرزانده بود و تعدادی خانه
خراب شده بوند .در این زلزله بیشتر از 30هزار نفر کشته می شوند .سپس امام از مأذنۀ مسجد باال
ُون .مردم فکر کردند که این یک ندای ون ْال ُم َك ِّذب َ
می روند Fو با صدای بلند می گویندَ :أاَل َأ ُّي َها الضَّالُّ َ
آسمانی است .پس به سجود افتادند و می گفتند :األمان ،األمان .سپس امام این آیه را تالوت کردند:
ْث ال َي ْش ُعر َ
ُون .3وقتی Fامام پایین آمدند و از مسجد َف َخرَّ َعلَي ِْه ُم ال َّس ْقفُ مِنْ َف ْوق ِِه ْم َو َأتا ُه ُم ْال َعذابُ مِنْ َحي ُ
بیرون شدیم؛ پرسیدم Fداستان این نخ چیست؟ فرمودند :این بقیه ای است از آنچه که خاندان حضرت
4
موسی علی نبینا و آله و علیه السالم باقی گذاشته اند؛ پیش مالئکه است و جبرئیل به ما می دهد.
علی بن جعفر وکیل امام هادی علیه السالم بود و متوکل او را زندانی Fکرده بود .او که مدت زندانیش
طوالنی می شود به وزیر Fقول 30هزار دینار را می دهد تا پیش متوکل شفاعت او را نماید .متوکل
به وزیر Fمی گوید :اگر تو را نمی شناختم ،می گفتم که رافضی هستی .او وکیل امام هادی است و من
قصد کشتن او را دارم .خبر به علی بن جعفر می رسد و او ترسیده به امام نامه می نویسد Fو کمک
می طلبد و می گوید نزدیک است که کافر شوم( .احتماال شیعیان را به متوکل معرفی کند تا جان خود
را نجات دهد ).امام در زیر نامه می نویسند اگر کار به اینجا رسیده است ،من برایت دعا می کنم.
متوکل که تب داشت ،وضع او شدت می یابد و سه روز بعد که نزدیک بود بمیرد ،دستور Fمی دهد
که همۀ زندانیان را آزاد کنند و حتی نه فقط نام علی بن جعفر را ذکر می کند ،بلکه به وزیر می
گوید که از او حالل طلبی بطلبد! وکیل به دستور Fامام به مکه مهاجرت می کند و متوکل خوب می
5
شود.
108
این داستان به وضوح Fنشان می دهد که اگر امام بخواهد ،می تواند با دعا هر برنامه ای را اجرا
نماید .ولی خداوند Fچنین نخواسته است و نه فقط امام ،بلکه همگی ما باید از برنامۀ الهی پیروی کنیم.
ولی جالب تر این است که متوکل هم متوجه برنامه های الهی بوده است .او خوب فهمید Fکه مرض او
برای چیست .رفع علت کرد و خوب شد .این بزرگترین حجت خدا بر ظالمین است .و بر دیگرانی Fکه
این داستانها Fرا می شنوند .ما الزم نیست که متوکل باشیم .ولی همینکه شخص پلیدی مثل او متوجه
برنامه های الهی شود و ما پند نگیریم ، Fبراستی Fظلم به نفس است.
داود بن رقی Fکه از اصحاب امام صادق است روایت می کند که از وضو سؤال کردم و ایشان
فرمودند ک فقط یکبار (شستن دست و صورت) الزم است ولی چون مردم ضعیف Fهستند بار دوم هم
مستحب است .در اینحال داود بن ُزربی (که شیعه بود ولی در دستگاه عباسی ها بود و از نزدیکان
هارون الرشید Fمحسوب می شود) وارد Fشد و همین سؤال را نمود .امام به او فرمودند Fکه سه بار
شستشو کند (مثل سنی ها) .من تعجب کردم ولی امام با نگاهشان فهماندند Fکه چیزی نگویم.
از آنطرف ، Fداود ُزربی باغی داشت در همسایگی Fمنصور .و به منصور Fگفته بودند Fکه ُزربی شیعی
است .منصور Fگفت من از وضوی Fشیعیان خبر دارم .خودم موضوع Fرا چک می کنم؛ اگر مثل شیعه
وضو گرفت او را می کشم .پس از جایی که ُزربی نمی دید مواظبت کرد تا وضویُ Fزربی را ببیند.
او می بیند که ُزربی مثل سنی ها وضو Fمی گیرد .پس او را دعوت می کند و از اینکه بدو شک
کرده حاللیت می طلبد و یکصد هزار درهم هم به او می دهد .در جلسه ای که هر دو داود خدمت
امام صادق Fعلیه السالم بودند ،امام از داود ُزرفی Fمی خواهد که داستان خود با منصور Fرا برای داود
رقی بگوید تا او از سِ رﹼ عملکرد امام آشنا شده و فکرش آرام بگیرد .امام می فرمایند که این دستورF
را بخاطر نجات جان داود ُزرفی انجام داده اند و به او می گویند که از این پس مثل شیعه وضو
1
بگیرد.
تقویت عقیده
یکی دیگر از اهداف معجزات را می توان تقویت عقیده پیش کسانی Fدانست که هنوز احتیاج به این
نوع از کارهای خارق العاده دارند تا بیشتر Fباورشان بشود.
روزی امام صادق علیه السالم به درخت نخلی برخورد Fکردند که خشک شده بود .پس به درخت ندا
دادند که ای درخت مطیع خداوند از آنچه خدا در تو قرار داده به ما اطعام کن .پس انواع مختلف
رطب بر امام و یارانشان ریخت و همگی یک شکم سیر خوردند .یکی از یاران عرض کرد :معجزه
2
ای انجام دادید مثل معجزۀ حضرت مریم سالم هللا علیها.
در روایتی Fمشابه ،در یکی از راه های خارج شهر ،امام صادق علیه السالم به درخت نخل خشکی
می فرمایند ما را اطعام کن .درخت به سوی امام صادق علیه السالم خم می شود و می گوید :میل
بفرمایید .ما از رطب های بسیار Fخوشمزۀ آن خوردیم F.یک اعرابی (دهاتی) که آنجا بود گفت :تا بحال
سحری به این بزرگی Fندیده بودم .امام فرموند :ما از پیغمبران ارث برده ایم ،نه ساحریم و نه کاهن.
ما از خدا می خواهیم و او اجابت می نماید .آیا دوست داری که تو را سگ نمایم و به خانواده ات سر
بزنی؟ اعرابی هم از روی سادگی قبول کرد .امام دعا نمود و او سگ شد و به طرف Fمنزلشان
رهسپار شد .امام به یکی از یاران می فرماید Fکه او را تعقیب کن .او که به منزل رسید خواست با
رجال الكشي ،ص ، 313 :ح – 564روایت 2172 1
109
خانواده اش صحبت کند که آنها او را با چوب بیرون راندند .سگ پیش امام بر می گردد و خود را به
زمین می مالد و اشک هایش جاری Fمی شود .امام دعا می کنند و اعرابی به حالت اول خود بر می
1
گردد .امام فرمودند :ایمان آوردی؟ Fاعرابی گفت :هزار بار!
راوی می گوید مقداری امانتی از مردم Fگرفتم و به مدینه برای امام جواد علیه السالم رساندم F.و نامه
ای هم نوشتم Fو امانت ها را در آن ذکر کردم .وقتی جواب (رسید) آمد در رسید ذکر شده بود که
اجناس فالن و فالن و دو خانم رسید .من در اینکه نامه از امام باشد شک کردم زیرا من فقط از یک
خانم امانتی داشتم Fو ذکر دو خانم کمی مسئله را برایم مشکل نمود .بهرحال برگشتم F.وقتی آن خانم آمد
و پرسید Fکه امانتی من را رساندی؟ Fگفتم بله .بعد پرسید :امانتی خواهرم را چطور؟ آنوقت بود که
2
فهمیدم امانتی مال دو خانم بوده و من آن را نمی دانستم .پس گفتم :بله رساندم.
احمد بن عیسی منشی می گوید در خواب پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم را دیدم که مقداری
خرما داد .آنها را شمردم 25 Fعدد بود .روزی Fامام هادی علیه السالم با یک فرمانده به منزلگاه ما
آمدند .آن فرمانده معموال از من علف می خرید .یک روز Fخواست که خدمت امام برسیم .من از امام
اجازه مالقات خواستم F.ایشان اجازه ندادند .پس من سؤال کردم مقداری خرما را می خواهم خدمتتان
بیاورم .امام فرمودند F:اگر برایم بیاوری Fبه ما می رسد ولی بهتر است آنها را به فرمانده بدهی و او
مقداری از آن را به ما میرساند F.پس من چندین نوع خرما را برای فرمانده فرستادم Fو یک مقدار از
نوع خوب آن را با خودم خدمت حضرت بردم .وقتی خدمت ایشان رسیدم دیدم از آن خرماهایی Fکه
به فرمانده داده بودم پیش امام بود .خرماهایی را که پیشم بود خدمت امام دادم و ایشان مقداری از آن
را برداشته و به من دادند و فرمودند :اگر پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم بیشتر به تو داده بود ،
3
می دادم .شمردم Fدقیقا همان تعداد بود.
راوی می گوید که خدمت اما هادی علیه السالم برای حج از سامراء خارج شدیم .پس امام فرود آمد و
روی زمین یک دایره کشیدند و فرمودند :عمو آنچه که در این دایره است بردار .من هم با دست آن
خاک را کندم و یک شمش طال بیرون آوردم که وزن آن دویست Fمثقال بود .در زمان حج ،عثمان بن
سعید (که بعدا اولین نائب امام زمان هم شد) و دو نفر از یاران امام بر ایشان وارد می شوند و یکی
از آنها از قرضی Fکه بر گردن دارد شکایت می نماید .امام به عثمان بن سعید که وکیل ایشان بود
دستور می دهند به هرکدام سی هزار دینار Fبدهد و برای خودش هم همین مقدار بردارد .این مبلغ
بسیار درشتی است و راوی می گوید Fکه این معجزه ای است که پادشاهان نمی توانند Fچنین عطائی را
4
پرداخت کنند.
تعداد زیادی از معجزات ذکر شده در سیرۀ ائمۀ اطهار علیهم السالم دربارۀ تقاضای پسر بودن فرزندF
است .به نظر می رسد که این اشخاص این تصور را داشتند که امام می تواند در هر مرحله ای قبل
از تولد فرزند ، Fجنس آن را عوض نماید! ولی امام در همۀ موارد Fآنها را اجابت نمی نمایند .مثال در
روایتی از ایوب بن روح ،امام به نفر اول می نویسند Fکه نام او را محمد بگذار .ولی در مورد Fدوم
همان روایت ،امام هادی علیه السالم به درخواست کننده می نویسند :چه بسا دختر بهتر از پسر باشد.
5
و طبیعی است که او دختر دار شد.
110
یکبار اهالی قم مقداری خمس و نذر و هدیه جمع می کنند تا به امام هادی علیه السالم در سامراء
ببرند .در راه به آنها پیغام داده می شود Fکه برگردید F،اآلن وقت مناسبی نیست .بعد از چند روز ،پیغام
آمد که ما شترانی را برایتان فرستاده ایم .بار را برآنها حمل کنید و کاری به کار آنها نداشته باشید.
خودشان آن بار را به ما می رسانند F.سال بعد که خدمت حضرت رسیدیم ،به اشارت ایشان دیدیم که
1
آن بار پیش ایشان بود.
راوی می گوید با پسر عمویم نسبت به امامت امام حسن عسکری علیه السالم بحث داشتیم و من گفتم
امامت ایشان را قبول نمی کنم تا اینکه دلیلی از ایشان ببینم .روزی برای کاری به سامراء رفته بودم
و دیدم که امام حسن عسکری علیه السالم رد می شوند .با خود از روی Fلجبازی Fعالمتی گذاشتم که
اگر ایشان دست روی سر بگذارند ،عمامه را بردارند ،و به من نگاه کنند و عمامه را به سر
برگردانند ،او امام است! جالب است که خود راوی هم می گوید که چنین عالمتی را از روی FلجبازیF
گذاشته زیرا این سری کار فقط یکطرفه از سوی شخص امتحان کننده گذاشته شده و هیچ معیار علمی
هم ندارد .راوی می گوید تا امام به من رسید تماما ً همان کارها را انجام دادند .سپس فرمودند F:ای
یحیی پسر عمویی که با تو در امامت مباحثه می کرد چگونه است؟ گفتم :خوب است .امام فرمودند :با
او مجادله نکن (یعنی حرف او را قبول کن) 2.مالحظه کنید که در جو خفقان سامراء نه افراد می
توانستند Fبراحتی Fخدمت امام برسند تا سؤالی کنند و یا دلیلی بخواهند و نه امام می توانستند صریح
صحبت کنند .همه چیز با اشاره و مطالب توی ذهنی و تو دلی می گذشته است.
تاجری از اهل خراسان در هر سال حج بجا می آورد Fو در هر سال با خود مبلغ یکهزار دینار را نیز
خدمت امام می رساند .همسر او در یکسال خواست که با او به حج برود و یک سری لباسهای Fخوب
خراسانی و مقداری جواهرات هم برای خانوادۀ امام صادق علیه السالم تهیه کرد .طبق معمول هزار
دینار هم با مقداری لباس های گران قیمت در صندوقی گذاشتند F.وقتی Fبه مدینه رسیدندۀ تاجر
خراسانی از امام برای خانمش وقت مالقات گرفت که پیش خانوادۀ امام برود .همسر یک روز را با
خانوادۀ امام گذراند و او نیز همۀ هدایا را تقسیم نمود .تاجر صندوق را باز کرد تا هزار دینار را
خدمت امام برساند ولی از پول خبری نبود .پارچه ها بودند ولی پولی نبود .پس تاجر از همردیفF
های خود هزار دینار قرض گرفت و پارچه ها را به رهن گذاشت .وقتی Fپول را به امام رساند ،امام
فرمودند هزار دینار تو قبال به ما رسیده است .تاجر تعجب کرد و امام مطلبی را فرمودند Fکه شاید
کمتر ذکر شده باشد .ایشان فرمودند Fکه گاهی به مبلغی احتیاج پیدا می کنیم پس از بعضی Fشیعیان جن
می خواهیم که این پول ها را بیاورند 3.معجزۀ دیگری نیز در این روایت ذکر شده است .تاجر وقتیF
به منزل بر می گردد خانمش را در حال مرگ می بیند ،پس کارهای Fتجهیز او را انجام می دهد و
خدمت امام می رسد تا برای نماز میت تشریف Fببرند F.امام صادق علیه السالم دو رکعت نماز بجا
آورده و دعائی می نمایند و به تاجر خراسانی می گویند Fکه پیش همسرش برود Fزیرا او خوب شده و
مشغول أمر و نهی است .وقتی Fکه آنها در مکه مشغول طواف بودند ، Fهمسر تاجر ،امام صادق علیه
السالم را می بیند و به تاجر می گوید :این همان کسی است که وقتی من مُردم ،برای برگشتن من
4
شفاعت نمود.
محمد بن سنان می گوید که به امام رضا Fعلیه السالم از چشم درد شکایت نمودم و ایشان مرا به امام
جواد علیه السالم (که حدود سه سال عمر داشتند) سپردند و فرمودند Fصدایت در نیاید .امام جواد
1بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 185ح – 62روایت 2180
2بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 270ح – 35روایت 2181
3این موضوع واقعا جالب است .این مسئله نشان می دهد که ائمه از قدرت پول سازی خود حتی در مواقعی که به آن احتیاجی داشته اند ،
استفاده نمی کرده اند.
4بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 103ح – 128روایت 2182
111
دعایی می کنند و بینایی من چنان قوی Fشد که کس ندارد .ولی این معجزه را به بقیه نقل کردم و درد
چشم من برگشت .او این داستان را به داستان فطرس مالئکه که بال خود را بخاطر امام حسین کودک
1
بدست آورد مقایسه می نماید.
در کتاب مهج الدعوات دعایی را نقل کرده که شأن ورود Fآن داستان زیر است" .زرافه" که دربان
متوکل بود ولی شیعی بود نقل می کند که روزی Fمتوکل می خواست قدر و منزلت فتح بن خاقان را به
همه و حتی خانواده و فرزندان خود بنمایاند ،لذا ترتیبی داد که همه برای مراسمی Fجمع شوند .آن
روز بسیارر Fگرم بود و متوکل دستور داده بود که همگی پیاده بیایند و فقط خودش و فتح بن خاقان
سواره بودند F.زرافه می گوید که امام هادی علیه السالم نیز در جمعیت خیلی خسته بنظر می رسند.
پس پیش ایشان رفتم Fو معذرت خواستم که نمی توانم Fکاری Fبرای ایشان بکنم .بهرحال برای تسلیت
ایشان از ایشان سؤاالتی Fمی کردم تا وقت بگذرد .در بین مطالبی که امام فرمودند این بود که من
کمتر از ناقۀ صالح نیستم .بهرحال آن روز به سر آمدو امام را به منزلشان رساندم .فردای آنروز Fکه
مشغول صرف ناهار با معلم فرزندانم Fبودم -که فردی Fشیعی بود -داستان روز Fگذشته را ذکر کردم.
تا صحبت از ناقۀ صالح شد ،این معلم شیعه دست از غذا برداشت و گفت آیا امام این را فرمودند؟
گفتم :بله .او گفت با این حساب متوکل سه روز دیگر می میرد .پس بهتر است اموال خود را جمع
کنی و برای این حالت آماده باشی .پس از سه روز Fمنتصر با تعدادی از فرماندهان متوکل به او حمله
کرده و او را تکه تکه نمودند .این تفسیر معلم را به امام هادی علیه السالم عرض کردم و ایشان
فرمودند که او درست تشخیص داده است .امام فرمودند Fمن از بهترین سالح استفاده کردم که همان
2
دعای مظلوم است.
جعفر بن شریف جرجانی Fنقل می کند که سالی برای حج از گرگان خارج شدم و ابتدا به سامراء
خدمت امام حسن عسکری علیه السالم رسیدم F.امام فرمودند که تو مشکلی در این حج نخواهی داشت
و پس از 170روز Fوارد Fشهر خود می شوی .پس به مردم بگو که من همان شب به دیدن آنها می
آیم .من هم حج راحتی داشتم و در همان روزی که امام فرمودند Fوارد Fگرگان شدم .مردم هم پس از
ادای نماز ظهر و عصر برای دیدن امام در منزل ما تجمع نمودند F.چیزی نگذشت که امام وارد Fشدند
و تک تک افراد دست امام را بوسیدند F.امام فرمودند :من وعدۀ آخر روز را داده بودم .من نماز ظهر
و عصر را در سامراء خواندم Fو اآلن اینجا هستم تا بار دیگر با شما عهد ببندم .خواسته های خود را
بخواهید .اولین نفر گفت که پسرم یک ماه است که مشکل بینایی دارد .امام دستی روی صورت او
کشیدند و او بینا شد .سپس تک تک خواسته و یا سؤالهای خود را مطرح کردند تا اینکه امام خواستۀ
3
همه را برآورده نمود و در همان روز با آنها خداحافظی Fکردند و رفتندF.
راوی می گوید که پدرم پارچه فروش Fبود .مقداری پارچه به من داد که (برای فروش) به سامراء
ببرم .وقتی وارد شهر شدم ،خادمی Fنزد من آمد و پرسید تو فالنی Fهستی؟ گفتم :بله .گفت :موالیت تو
را می خواهد .من گفتم :مگر موالیم کیست که مرا می خواهد؟ گفت :من یک فرستاده هستم و فقط
پیغام را می رسانم F.با او رفتم Fو به خانۀ بسیار شیکی رسیدیم که من شک نکردم Fکه بهشت است .در
آن مردی بر زیرانداز Fسبزی نشسته بود .نور زیبایی او چشم را می زد .امام عسکری علیه السالم
آدرس پارچه ها را دادند که به چه شکل دسته بندی شده اند و چه ارقام( Fقیمت و سود) با آنها است.
لذا من آنها را پیش ایشان گذاشتم .آنقدر ایشان جاللت داشتند که نمی توانستم به رویشان نگاه کنم.
ایشان به کناری از آن که چیزی نبود دست زدند Fو چیزی را گرفتند Fو به من مبلغی دادند و فرمودندF:
مهج الدعوات ،ص - 330بحار االنوار ،ج ، 50ص – 192روایت 2184 2
112
این قیمت پارچه ها و سود آنها است .من بیرون که رفتم Fپول را شمردم F.دقیقا همان مقداری بود که
1
پدرم برایم نوشته بودند F.نه کم و نه بیش.
موارد متفرقه
معجزات امام بسیار زیاد است و غیر از آنهایی که نقل کردیم ، Fمواردی Fدیگر نیز یافت می شد که در
رابطه با بحث های این کتاب بودند .لذا بنظر رسید که ذکر آنها تحت عنوان متفرقه مفید باشد.
روزی یکنفر از خراسان مقداری صدقه از افراد مختلف نزد امام صادق علیه السالم می آورد .وقتیF
خدمت امام رسید ،ایشان شروع کردند به گفتن اینکه بستۀ فالن شخص را در بیاور.در آن فالن
مقدار جنس یا پول است( .مثال) فرمودند :بستۀ آن خانمی که از پول نخ ریسی Fاش داده در بیاور ،ما
آن را قبول داریم .سپس امام علیه السالم فرمودند F:کیسۀ آبی رنگی است که در آن هزار درهم بود ،
آن را در بیاور F.آن مرد خجالت زده گفت :آن کیسه را در راه گم کرده ام .امام علیه السام فرمودند:
اگر آن را ببینی می شناسی؟ Fاو گفت :بله .امام علیه السالم به خادم گفتند آن کیسۀ آبی را در بیاورF.
مرد آن را شناخت .امام مثل مورد دیگری که ذکر کردیم Fمی فرمایند Fکه ما به این مبلغ احتیاج داشتیم
پس آن را قبل از رسیدنت برداشتیم .آن مرد گفت :من (برای دریافت Fاین امانت ها) احتیاج به رسید
2
دارم .امام علیه السالم فمودند F:ما این رسیدها را قبل از آنکه برسی نوشته ایم.
خادم امام هادی علیه السالم روایت عجیبی را نقل می کند .او می گوید که تعدادی بر درب خانۀ امام
نشسته بودند Fو می خواستند Fکه امام را ببینند .من از آنها پرسیدم :اگر ایشان را ببینید می شناسید؟
گفتند :بله .امام که می رسند ،آنها برپا می ایستند و به امام سالم می کنند و ایشان وارد Fمنزل می
شوند .آنها خواستند Fبروند که من از آنها خواستم Fشکل امام را توصیف Fکنند .یکی گفت :او پیرمردی
با موی سپید بود .او سفید پوستی Fبود که به قرمزی Fمی رفت .دومی گفت :دروغ Fنگو .ایشان سبزه
بودند با ریش مشکی .سومی گفت :نه اینطوری Fنبود .ایشان بزرگسالی Fبین سبزه و سفیدی بودند .خادم
3
می گوید :مگر نگفتید که ایشان را می شناسید؟ بروید به امان خدا.
امام هادی علیه السالم دستورالعملی را می دهند که ما هم می توانیم آن را عمل کنیم .ایشان فرمودندF:
اگر سؤالی داشتید ، Fآن را بنویسید Fو آن را زیر سجادۀ خود بگذارید و پس از ساعتی آن را برداشته و
(جواب خود را) در آن بنگرید .راوی می گوید که اینکار را کردم و جواب ایشان را با امضای ایشان
دریافت نمودم 4.همچنین ایشان در جواب کسی که می خواست حرف خود را به امام برساند FهمانطورF
که با خدا حرف می زنیم .امام هادی علیه السالم فرمودند :هر وقت کاری Fداشتی Fکافی Fاست که لبان
5
خود را حرکت دهی .جواب برایت می آید!
عمر بن حنظله یکی از یاران خوب امام باقر علیه السالم از ایشان می خواهد که اسم اعظم را به او
یاد بدهند .امام باقر علیه السالم به او گوشزد می کنند که آیا توان تحمل ان را داری؟ او می گوید :بله.
پس امام علیه السالم او را به اتاقی می برند و بر زمین دست می گذارند .ناگهان همه چیز تاریک می
113
شود و استخوانهای عمر بن حنظله می لرزد .امام علیه السالم می پرسند( :ها) چه می گویی (اسم
1
اعظم را) یادت بدهم؟ او (حرفش را پس گرفت و) گفت :نه .اتاق به حالت اولیه اش برگشت.
ابوهاشم جعفری (داود بن القاسم بن إسحاق بن عبد هّللا بن جعفر بن أبي طالب) که از یاران خیلی
نزدیک ائمه علیهم السالم بود و عالم نیز بود به امام هادی علیه السالم شکایت می کند که من از
زمان امام رضا علیه السالم از شما دور Fبوده ام و نمی توانم با قایق Fخدمت شما برسم F.من فقط یک
قاطر دارم که خیلی کند است و من هم به دلیل کهولت سن توان راه طوالنی با آن را ندارم .برایم دعا
کنید تا (به نحوی) خدمت شما برسم F.امام فرمودند :خدا تو و چهارپایت را تقویت نمود .راوی Fنقل می
کند که او هر روز نماز صبح را می خواند و با همان قاطر Fخود ،به وقت نماز ظهر به سامراء می
رسید .و اگر می خواست همانروز Fبا همان قاطر به بغداد بر می گشت .واین از عجیبت ترین
2
چیزهایی بوده که من دیده ام.
ابوهاشم جعفری (راوی روایت پیشین) می گوید که با امام حسن عسکری علیه السالم در زندان بسر
می بردم .شبی امام علیه السالم به او گفتند که خلیفۀ عباسی مهتدی می خواست کار خالفی انجام دهد
(بر علیه امام حسن عسکری علیه السالم) ،خداوند Fعمر او را کوتاه کرد و دیگری را جای او قرارF
داد .امام غیر از این خبر غیبی ،یک پیشگویی Fهم می فرمایند که خداوند به من فرزندی ارزانی می
دارد (که وجود مبارک امام زمان باشد) 3.روز بعد اتراک به قصر Fحمله می کنند و مهتدی را می
4
کشند و راوی می گوید که از شر او خالص شدیم.
در کتاب تنقیح المقال عالمه مامقانی آمده است که سید حِم َیری روزی در راه مدینه بود در حالی که
کوزه ای از شراب با خود به همراه داشت که ناگهان با امام صادق علیه السالم مواجه شد! حضرت
(با اینکه می دانستند او در کوزه چه به همراه دارد) از او پرسیدند F:حِم َیری در کوزه چه داری؟
حِم َیری گفت :یا ابن رسول Fهللا شیر در کوزه به همراه دارم! امام صادق Fعلیه السالم فرمودند F:مقداری
از آن شیر را در کف دست من بریز! حِم َیری (که می دانست در کوزه چیست ولی نمی خواست با
امام علیه السالم مخالفت کند هرچند که آبرویش برود ، Fکوزه را خم کرد و با تعجب دید) مقداری شیر
از کوزه به کف دستان مبارک حضرت ریخته شد! در این هنگام حضرت از او سؤال کردند F:امام
زمانت کیست؟ حِم َیری گفت :امام زمان من کسی است که شراب را تبدیل به شیر می کند! 5در
احواالت سید آورده اند که از گناه خود (شرب خمر) قبل از وفات توبه کرد و امام صادق علیه السالم
بارها برای او دعا کردند.
خود همین خبر نشان می دهد که چقدر ابوهاشم نزد امامان قدر داشته است. 3
114
مغیرة ضبی گوید :بزرگان اهل کوفه و سران قبائل با علی علیه السالم مخالف بودند Fزیرا آنحضرت
بیش از آنچه استحقاق داشتند به آنها نمی داد ،آنها همه طرفدار Fمعاویه بودند Fزیرا او به هریک از
اشراف دوهزار درهم می داد 1.وضع به حدی رسیده بود که امیرالمؤمنین علی علیه السالم باالی
منبر می رفتند Fو انگشتان خود را به کف دست خویش می زدند و می فرمودند :فقط کوفه مانده است
که فرمان من در آن جاری می شود ... .من فالن شخص را والیت دادم 2و او خیانت کرد و مال و
غنائم مسلمانان را برداشت و به طرف معاویه رفت .دیگری Fرا حاکم کردم او هم مانند وی خیانت
3
کرد .اینک اطمینان ندارم یک تازیانه نزد شما به امانت بگذارمF.
متاسفانه خود مردم هم نمی دانستند که چه جنسی دارند .خداوند عاقبت ما را به خیر گرداند Fو نباشیم
از این جور افرادی که فکر می کنند از امام دفاع می کنند ولی در واقع ضمیر آنها ناپاک است و با
عوض شدن اوضاع رنگ عوض می کنند .یکی از بهترین نمونۀ این تغییر رنگ زیاد بن ابیه (پدر
ابن زیاد ملعون) است .نامۀ او به معاویه را قبال آوردیم.
همچنین در بخش مشکالت زندگی با امام علیه السالم چند مورد را ذکر کردیم Fکه در آنها ،شیعیان
امیرالمؤمنین علیه السالم زندگی در کنار مظهر عدل و عدالت را رها کردند و به معاویه پیوستند .از
جملۀ اینها می توان رئیس پلیس را ذکر کرد که دوست خود را از مجازات فراری داد و خودش
گرفتار مجازات امام شد 4.دیگری والی یک شهر بود و خواست از جیب خلیفه ببخشد و تعدادی Fاسیر
5
را که دلش به حالشان سوخته بود از پول بیت المال خرید که باز گرفتار Fعدل امام شد و گریخت.
سومی Fنجاشی شاعر بود که مثل همۀ شعرا جایگاه خوبی داشت و از اینکه آبرویش بخاطرF
6
شرابخوری Fدر ماه ررمضان از بین رفته بود ،به سوی معاویه گریخت.
در قرآن منافق را نزديكتر به کفر می داند تا به ايمان .7رسول اکرم صلی هللا علیه و آله نیز فرمودند:
من دربارۀ امت خود از مؤمن و مشرک هراسی ندارم ...اما از منافق عالم و شیرین زبان می
ترسم 8.متاسفانه زمان حکومت امیرالمؤمنین نیز وضعیت چندان فرق Fنمی کرد و منافقان به تعداد
زیادی وجود داشتند Fو امام علیه السالم مجبور Fبود که با آنها مدارا کند.
در کتاب غارات آمده است که هرگاه امام وارد بازار می شدند ،بعضی منافق مسلکان می گفتند:
مرد شکم بزرگ آمد .علی علیه السالم می فرمودند :آری پایین آن غذا و طعام است و باالی آن هم
9
علم می باشد.
115
وضع در زمان امام حسن علیه السالم روشن تر شد .پیروان و هواداران معاویه از مخفیگاه تظاهر
بیرون آمده و در نخیله به او پیوستند .افرادی چون ابوبکرة از بصره ،ابوهریره از حجاز ،مغیرة بن
10
شعبه از طائف ،عبدهللا بن قیس و ابو موسی اشعری Fاز مکه ... ،
ابوهریره (پس از صلح امام حسن علیه السالم) وارد مسجد شد و از حدیث رسول Fخدا صلی هللا علیه
و آله و سلم سخن می گفت .. .در این هنگام جوانی آمد و گفت :ای ابوهریره ،حدیثی از تو سؤال می
کنم اگر آن را از رسول خدا شنیده ای بمن بگو.
من شنیده ام رسول اکرم به علی علیه السالم می گفت :هرکس من موال و رهبر او می باشم علی هم
موال و رهبر او است .خداوندا Fدوست بدار هرکس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هرکس علی را
دشمن بدارد .ابوهریره گفت :آری صحیح است و من هم از آنحضرت شنیدم F.سپس آن جوان متوجه
ابوهریره شد و گفت :به خداوند سوگند Fتو دشمنان او را دوست گرفته ای و دوستان او را دشمن
شدی .بعضی از مردم که در مسجد بودند با سنگریزه به آن جوان حمله کردند .ابوهریره از مسجد
2
بیرون شد و دیگر به مسجد نیامد و از کوفه بیرون رفت.
مشکل دیگر منافق این است که خودش هم خبر ندارد Fکه دارای دو اعتقاد متناقض است .یعنی نمی
شود که انسان هم خدا را بخواهد Fهم شیطان را .این نوع جمع بندی نشان می دهد که او در واقع با
شیطان است زیرا کسی که واقعا به خدا معتقد باشد ،نمی تواند به شیطان هم با دید خوبی نگاه کند.
زیرا خداوند دستور Fداده که او را لعنت کنیم و دور بداریم .ولی شیطان که خودش استاد نفاق است ،
این نکته را تلقین می کند که چه اشکالی دارد که هم شیطان را دوست بداریم و هم خدا را .ذهبی بنقل
از انس بن مالک چنین نقل می کند :می گویند که دوستی علی و عثمان با هم جمع نمی شوند ولی
3
خداوند دوستی Fهر دو را در دل ما گذاشته است!
ابن کواء یکی از این منافقین است که به عنوان فردی یاد میشود که سؤاالت فراوانی از امام علی
علیه االسالم کرده است .نویسنده کتاب الغارات بخشی از کتاب خود را به سؤاالت ابن کواء از علی
علیه السالم اختصاص داده است 4.هرچند ابن کواء هدف خود از سؤال کردن از امام علی علیه
االسالم را کسب آگاهی عنوان کرده ،اما عدهای معتقدند که پرسشهای ابن کواء برای به زحمت
انداختن امام علی علیه االسالم بوده و هدفی برای درک حقیقت نداشته است ،امام نیز در جواب
بسیاری از سؤاالت ،وی را سرزنش کرده اند .چنانکه در یک مورد امام به صراحت از ابن کواء
میخواهند که برای آگاهی به پرسد نه آن که قصدش آزار امام باشد .ابن کواء گاهی در برابر پارهای
از پاسخهای امام علی علیه السالم موضع می گرفت و در مواردی Fهم با ایشان به کنایه سخن
میگفت؛ چنانکه در یک مورد Fوقتی امام از اعمالی میگفتند که از پیامبرصلی هللا علیه و آله و سلم
فرا گرفته بودند Fو بدان عمل می کردند ،ابن کواء از ایشان پرسید :آیا در جنگ صفین نیز آن اعمال
را ترک نکردی؟ امام پاسخ تندی به او دادند و فرمودند که در آن جنگ هم ترک نکردم .و یا در
حال وضو Fوقتی امام ،او را از اسراف کردن در آب نهی کردند ،با کنایه گفت که از
خون مسلمانانی Fکه ریخته شده ،بیشتر Fنیست 5.با این کنایه او می خواهد امیرالمؤمنین علیه السالم را
به داشتن نفاق متهم کند که خون تعداد زیادی مسلمان را ریخته و حاال برای تلف شدن مقداری آب ،
سخن از اسراف می زند! می بینید که شیطان چگونه برای انسان استدالل های زیبا و ظاهر پسندی Fرا
116
می چیند؟ امام علیه السالم به یقین هیچ خون بی گناهی را نریخته اند و آنهایی که در جنگ با امام
کشته شدند ،به یقین خونشان بی ارزش بوده است.
1
یکی دیگر از این منافقان ،قاتل حضرت زهرا سالم هللا علیها یعنی مغیرة بن شعبه است.
امیرالمؤمنین در موردی فرمودند F:مغیره کیست؟ اسالم او از روی مکر و فریب و در اثر یک جنایت
بود ... .متوجه باشید ثقیفیان اهل مکر و فریب هستند .. .افراد Fصالح در قبیلۀ ثقیف کم هستند 2.و در
3
جایی دیگر فرمودند F:اگر قدرت پیدا کنم او (مغیرة بن شعبه) را با سنگ می زنم.
یکی از مصائب علی علیه السالم این بود که گروهی Fزاهد و عابد نما با ایشان دشمنی Fمی کردند ،و
این مردم Fحق نما و ریاکار مشکالتی را برای او ایجاد کرده بودند .یکی از عابدان عبدهللا بن شخیر
بود 4.نویسندۀ غارات همچنین می نویسد F:در کوفه فقهائی بودند که با امیرالمؤمنین دشمنی می
کردند ،آنها علی را ترک کردند Fو از کوفه خارج شدند ولی این در حالی بود که اهل کوفه بیشتر
شیعه بودند ،یکی از این فقهاء مرة همدانی بود که به علی علیه السالم جسارت می کرد .بقیه عبارت
بودند از مسروق بن احدع ،اسود بن یزید ،ابو وائل شفیق بن سلمه ،شریح بن حارث قاضی ،ابو
برده ابوموسی اشعری ،عبدهللا بن قیس که گریخت و به مکه رفت .ابو عبدالرحمن سلمی عبدهللا بن
عکیم ،سهم بن ظریف ،زهری ،شعبی ،و فطر Fبن خلیفه( .نویسندۀ غارات اضافه می کند که وضع
بصره خیلی واضح تر از کوفه بوده است و می گوید) و به طور کلی مردم بصره مخالف
5
امیرالمؤمنین بودند Fو با او دشمنی می کردند.
و در جای دیگر می نویسد :دشمنان امیرالمؤمنین ع در حجاز عبارت بودند Fاز :ابوهریره ،عبدهللا بن
6
عمر ،عبدهللا بن زبیر ،زید بن ثابت ،قبیصة بن ذویب ،عروة بن زبیر ،و سعید بن مسیب.
عبدهللا بن زبیر Fکه خودش نیز از دشمنان حاقد Fبر ائمه علیهم السالم است ،می گوید :از علی بن
الحسین (امام سجاد علیه السالم) شنیدم Fکه فرمودند :در مکه و مدینه بیست نفر هم وجود ندارند Fکه ما
7
را دوست داشته باشند.
محمد بن شیبه گوید :من وارد مسجد مدینه شدم (به نظر می رسد در زمان امام سجاد علیه السالم
باشد) و دیدم زهری و عروة ( که در مقطعی هردو Fاز علمای شیعه محسوب می شدند و در فصل
آینده کمی بیشتر Fنسبت به آنها سخن رانده شده است) با هم نشسته اند و از علی علیه السالم بدگوئی
8
می کنند.
امام صادق Fعلیه السالم از یکی از یاران سؤال می کنند :آیا در جنازۀ عبدهللا بن ابی یعفور شرکت
کردی؟ و او تأیید می کند .سپس امام علیه السالم عبارت عجیبی را می فرمایندَ :أ َما ِإ َّن َ
ك َس َت َرى Fفِي َها
يع ِة َكثِيراً .همانا (بدان) که در بین آنها تعداد زیادی Fشیعۀ مرجئه (سنی به عبارت مِنْ مُرْ ِجَئ ِة ال ِّش َ
1بحار االنوار ،ج ، 44ص – 83روايت - 2528امام حسن مجتبی علیه السالم در مقابل معاویه و تعدادی از یاران او خطابه ای را بیان
می کنند که در آن به صراحت مغیرة بن شعبه را قاتل حضرت زهرا سالم هللا علیها معرفی می کنند .متن عبارات امام مجتبی علیه السالم
چنین است :تو کسی هستی که آنچنان به فاطمه علیها السالم دختر پیامبر Fصلی هللا علیه و آله و سلم زدی که بدن او را به خون آغشته کردی و
جنینی که در رحم داشت سقط نمود .این کار تو برای خوار کردن پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم و بغض و عداوت با آن حضرت و هتک
حرمت وی بود .در حالیکه او به دختر خود فرموده بود :یا فاطمه تو سرور بانوان بهشت هستی.
2ترجمه الغارات ،ص 279
3ترجمه الغارات ،ص 278
4ترجمه الغارات ،ص299
5ترجمه الغارات ،ص 300 - 298
6ترجمه الغارات ،ص301
7ترجمه الغارات ،ص 302
8ترجمه الغارات ،ص 303
117
امروز ما) می بینی 1 .یعنی شیعیانی Fکه چشم خود را با درس های امام علیه السالم باز کرده بودند
ولی کم کم منحرف Fشده و عمال سنی شده اند.
یکی از داستانهایی Fکه در کتاب غارات آمده است نشان می دهد که چقدر مردم مدینه با میرالمؤمنین
علیه السالم بد بوده اند .داستان از این قرار است که وقتی بُسر بن أرطأة به دستور معاویه به سمت
یمن حرکت می کند و به تعبیر امروز Fما در سرزمین های تحت حکومت امیرالمؤمنین علیه السالم ،
ترور ایجاد می کند ،به مدینه که می رسد ابوهریره را به عنوان والی مدینه تعیین کرد و خود به
سوی مکه و یمن رفت 2.ولی وقتی که جاریه که از طرف امیرالمؤمنین علی علیه السالم به دنبال
بُسر فرستاده شده بود به مدینه رسید ، Fابو هریره خودش در رفت .جاریه به دنبال بُسر به یمن می
رود ولی بُسر فرار Fکرده بود .جاریه در راه بازگشت Fبار دیگر به مدینه آمد .در اینحال ،خبر استشهادF
امیرالمؤمنین علیه السالم رسید .لذا جاریه از مردم خواست که برخیزند وبا امام حسن علیه السالم
بیعت کنند .مردم هم برخاستند Fو بیعت کردند F.ولی او یک روز Fبیشتر در مدینه توقف نکرد و به
طرف کوفه رهسپار شد .جالب اینجا است که درست بعد از آنکه جاریه از مدینه خارج شد ،روز Fبعد
ابوهریره آمد و بر مردم نماز گذارد 3.و این دلیل بسیار واضحی است که مردم مدینه با اینکه می
دانستند ابوهریره از دشمنان اهل بیت است ولی فورا او را به حکومت مدینه برگرداندند.
شی از امام صادق Fعلیه السالم روایت می کند که امیرالمؤمنین علیه السالم فقط پنج نفر از قریش ک ّ
یار داشت و معاویه 13قبیله! سپس ایشان این پنج نفر را نام می برند :محمد بن ابوبکر ، Fهاشم بن
عُتبه َ ،جعدة بن هبیره (خواهر زادۀ امام) ،محمد بن أبی حُذیفه ،ابن أبی العاص بن ربیعه (با جناق
4
امام).
خالصه هرچه بگوییم از تنهایی امیرالمؤمنین علیه السالم و حتی بقیۀ ائمۀ اطهار علیهم السالم ،کم
گفته ایم .می دانیم که امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف نیز یاران کمی دارند .لذا خداوند متعال
را به تنهایی امام قسم Fمی دهیم تا ما را بیشتر Fهدایت کنند تا شاید امام زمان علیه السالم درد کمتری
از بی یاری بکشند.
118
119
فصل پنجم :عالم و عالم نما
در این فصل در نظر است نسبت به کسانی Fصحبت کنیم که در نظر خیلی ها ،دانشمند Fو عالم شFFمرده
می شوند در حالیکه از علم بهره ای نبرده اند .چنانچه خواهد آمد ،اثر این طبقه بFFر شFFیعه بFFه مFFراتب
خطرناکتر Fاز وجود Fخلفای جور بوده است و طبیعتا مقدار اذیتی که ائمۀ اطهار Fاز این طبقه کشیده انFFد
به مراتب بیشتر بوده است .ابتدا به تعریفی که امیرالمؤمنین و قائد الغFFر المحجلین از این طبقFFه نمFFوده
اند می پردازیم و به همین مقدار اکتفا می کنیم زیرا این کتاب بیشتر دربارۀ سیره است تا عقایFFد و علم
کالم.
امیرالمؤمنین علیه السالم نسبت بFه کسFانی کFه خFFود را عFالم می داننFد ولی الیFق آن نیسFتند چFFنین می
فرمایند:1F
دشمن ترين خالئق نزد خدا دو گونه اند( :اوّ ل) انسانی كه خداوند Fاو را (بسبب عصيان و
نافرمانى) بخود وا گذاشته ،پس (چنين مردى Fچون هر چه مى خواهد انجام مى دهد) از راه
راست منحرف Fگشته و به سخن بدعت آور و دعوت مردم به ضاللت و گمراهى دل داده
است .چنین شخصی سبب فتنه و فساد است براى كسی كه بواسطه او در فتنه واقع شده ،و
گمراه است از راه كسانی كه پيش از او به راه راست رفته بودند Fو گمراه كننده است كسانىF
را كه در زنده بودن و بعد از مردنش از او پيروى ميكنند .بار گناهان غير خود را حمل كرده
(در عین حال که) در گرو گناه خويش هم مى باشد ( .ما این گروه اول را علماء سوء می
خوانیم).
ديگرى (گروه دوم که ما آنها را جاهالن عالم نما می خوانیم) ،كسى است كه كوله باری از
ت فتنه و فسادFنادانى 2بر پشت گرفته و در ميان جماعت نادان امت در تكاپوست .در ظلم ِ
5
جوالن می دهد 3و همانند كوران( 4،خوبیهای Fموجود در) راه اصالح و آشتى را نمى بيند.
جمعى كه به ظاهر آدمى اند ،او را دانشمند خوانند Fو حال آنكه او دانش واقعى ندارد .آغاز
كرده و گرد آورده ،چيزى Fرا كه اندكش از بسيارش بهتر است .6خويشتن را از آبى متع ّفن و
گنديده سيراب كرده و بسا چيزهاى بى فايده كه در گنجينۀ خاطر خود پنهان دارد .در ميان
مردم به قضاوت نشسته و تصمیم گرفته تا آنچه را كه ديگران در شناختش درمانده اند
برايشان آشكار سازد.
در اين هنگام هرگاه با مسأله مبهمى روبه رو گردد ،براى روشن ساختن آن ،افکار بيهوده و
حرفهاى Fپوچ و توخالى Fرا پيش خود آماده مى سازد( Fو از اين مقدمات نادرست نتيجه مى
گيرد) و به نتيجه نادرست Fآن حکم مى کند! و بر قامت آن جامه اى مى بافد ،در سستى،
چونان تار عنكبوت است .تارهايى Fبسيار سُست و بى اساس که نه در برابر باران ،تاب
مقاومت دارد و نه در برابر يک نسيم ،بلکه سنگينى ناچيز گرد و غبار را تحمّل نمى کند و از
هم گسيخته شده ،از سقف آويزان مى گردد!
120
(اين بينوا در حالى اين راه خطرناک را مى پويد که) نداند رأيى كه داده صواب است يا خطا.
اگر (از روى تصادف) صواب باشد ،بيمناك است كه مبادا خطا باشد .و اگر خطا باشد ،اميد
دارد كه (تصادفاً) آنچه گفته درست از آب درآيد( .او تنها حکم مى کند و چهرۀ انسان قاطعى
را به خود مى گيرد) در حالى که در درون وجودش Fطوفانى Fاز شک و ترديد Fبرپاست .او
نادانى است که در تاريکيهاى Fجهالت سرگردان و حيران است .او همچون نابينايى Fاست که
1
در ظلمات پر خطر ،همچنان به راه خود ادامه مى دهد .هرگز علم را درست نجویده است.
او همانند تند بادى که گياهان در هم شکسته را بى هدف به هر سو پراکنده مى کند ،رواياتF
پيامبر(صلى هللا عليه وآله وسلم) را در هم مى ريزد! (تا به گمان خويش از آن نتيجه اى به
دست آورد) 2.شايسته مسندى Fكه بر آن نشسته است نباشد .و نمى پندارد كه ديگران را در
چيزى كه خود بدان جاهل است دانشى باشد و نمى بيند كه آن سوى آنچه او بدان دست يافته
ديگرى را رأى و نظرى Fبود .اگر مطلبى بر او پوشيده ماند كتمانش كند ،زيرا به جهل خود
آگاه است .خونهاى به ناحق ريخته ،از جور او فرياد Fمى آورند .ميراثهاى Fبناحق تقسيم شده از
ظلم او مى نالند.
به خدا سوگند! اين نادان مغرور نه براى حل مسائلى که بر او وارد مى شود قابل اعتماد است
و نه براى مدحى که م ّداحان چاپلوس درباره او سر مى دهند شايستگى Fدارد! اين (بينوا) باور
نمى کند که وراى Fآنچه را شناخته است علم و دانشى Fباشد و جز آنچه او فهميده است نظر
3
ديگرى در کار باشد.
کوتاه سخن اين که در روايات اسالمى آمده است که اگر چيزى را نمى دانيد حيا نکنيد برويد و ياد
بگيريد و اگر از شما دربارۀ چيزى سؤال کنند که علم به آن نداريد Fحيا نکنيد و با صراحت بگوييدF
نمى دانم .4ولی این جاهالن عالم نما برخالف آن عمل می کنند .در همین راستا است که امیرالمؤمنین
ت َمجْ لِسا ً ال َيجْ لِ ُس ُه َن ِبىّ اَ ْو َوصِ ىُّ َن ِبىٍّ علیه السالم خطاب به "شريح قاضى" فرمودند :يا ُ
ش َر ْي ُح َق ْد َجلَسْ َ
اَ ْو َشقِىّ 5.بنابراین گفتار نیکوی امیرالمؤمنین علیه السالم ،قضاوت ، Fتعلیم و استادی یا در رتبۀ
پیغمبران و اوصیای Fآنها است یا در رتبۀ یک شقی (انسانی که ظالمانه عمل می کند و خود را
زورکی Fدر جای علمای واقعی گذاشته است).
هاشم معروف الحسنی دانشمند معاصر Fو روشنفکر Fجنوب لبنان در کتاب خود الموضوعات فی اآلثار
و االخبار می نویسد :همانا اهمیت ندادن به روایات و عدم نوشتن آن (بوسیله اکثریت سنی) باعث شد
که دروغ Fگفتن بر پیغمبر صلوات هللا و سالمه علیه کار آسانی شود و داستان سرایی جای آن را
1امام (عليه السالم) علم اين گونه افراد را به غذایی تشبیه می کنند که در اختیار کسانى است که نجويده فرو مى برد و هرگز جذب بدن آنها
نمى شود.
2اشاره به اين که او در ظاهر براى بسيارى از مطالب ،روايات و س ّنت پيامبر را مى خواند ،امّا چه فايده که به هيچ وجه قدرت تحليل آن را
ندارد! نه از مفاد آن آگاه است و نه از چگونگى قوّ ت و ضعف سند ،نه راه جمع بين روايات متعارضه را مى داند و نه روايات محکم را از
متشابه مى شناسد .درست همانند تندبادی که گياهان خشکيده را بى هدف به هر سو مى برد که از آنها هيچ حاصلى به دست نمى آيد.
( 3اين در حقيقت Fاز لوازم کوته فکرى و محدود بودن دانش و آگاهى است که انسان خود را علم کل مى داند و ماوراى آن را منکر است و
کمترين احترامى براى افکار ديگران قائل نيست در حالى که دانشمندان بزرگ کسانى هستند که نهايت علم و دانش خود را اعتراف به نادانى
مى شمرند و عقيده دارند در هر مغزى جرقه هايى از حقيقت است که بايد با تالش و کوشش بر آن دست يافت ،آنها با تواضع و سعه صدر
سخنان ديگران را مى شنوند و به مصداقَ :ف َب ِّشرْ عِ با ِد الَّذينَ َيسْ َت ِمعُونَ ْال َق ْو َل َف َي َّت ِبعُونَ اَحْ سَ َن ُه ( 18زمر) آنچه خوب و شايسته است بر مى
گزينند ،و در حالى که جاهالن مغرور در همه جا با قاطعيت سخن مى گويند ،آنها در مسائل علمى با احتياط گام بر مى دارند; زيرا مى دانند
وسعت دايره علوم ،فوق آن است که ما تصوّ ر مى کنيم).
َ 4و ال َيسْ َت ِحيَنَّ اَحَ د ِم ْنکُ ْم اِذا سُِئ َل عَ مّا ال َيعْ لَ ُم اَنْ َيقُولَ :ال اَعْ لَ ُمَ ،و ال َيسْ َت ِحيَنَّ اَحَ د اِذا َل ْم َيعْ لَ ِم ال َّشىْ َء اَنْ َي َتعَ لَّ َم ُه -نهج البالغه ،کلمات قصار ،کلمه
82
5وسائل الشيعه ،ج ،17ص 37
121
بگیرد .از بین این افراد می توان عبدهللا السالم و کعب االحبار و وهب بن منبه و امثال آنها را نام برد
1
که با این روش دکانی برای خود باز کردند Fومردم ساده را با اسطوره های خود گمراه نمودندF.
این وضع چنان بعدها واضح شد که سفیان ثوری نسبت به ابوهریره می گفت :ما فقط روایاتی Fکه
2
دربارۀ بهشت و جهنم است را از ابوهریره قبول می کنیم.
البته هاشم معروف Fالحسنی معتقد است که خود پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله نیز چندان مُصِ ر بر
نوشتن احادیث نبودند F.ایشان پس از بیان بحثی در این زمینه می نویسند F:هرطور که بود ،پیغمبر
صلی هللا علیه و آله و سلم چندان مُصر به نوشته شدن آثارشان نبودند 3.باید روی این نکته تأمل نمود
که چه نکته ای را از این أمر می توان فهمید.
خداوند متعال در قرآن کریم مشخصۀ علماء را چنین توصیف Fنموده که آنها از خداوند می ترسند 4.و
اگر کسی از خداوند Fبترسد ،طبیعی Fاست که با ائمه علیهم السالم نه فقط در نمی افتد بلکه به هیجوجه
بر آنها تقدم نمی گیرد و همیشه سعی در فهم خواسته های آنها دارد .ولی متأسفانه از همان ابتدای
ظهور اسالم ،چنین اتفاقی نیفتاده است .و با تأسفی دیگر باید گفت که این یک أمر طبیعی Fاست .یعنی
طبیعت انسانی Fچنین است که هر چه علم آنها بیشتر Fمی شود ،احساس می کنند که عقل آنها می تواند
درست تشخیص دهد و دیگر احتیاجی به مسألۀ ایمان و تبعیت و تقلید نیست .از آنجا که جنس جن هم
در این مواضیع مثل انسان است ،شیطان هم شامل این مشکل بود .عُجب شیطان از موقعیت و فهم
خودش بود که باعث شد از دستگاه ربانی اخراج شود Fو دشمن انسان گردد .شیطان در این زمینه
خیلی بیشتر Fاز مسائل هوی و هوس کاری تر است .یعنی توانایی Fاو در اغوای علماء خیلی بیشتر Fو
بهتر از توانایی او در گمراه کردن انسانهای فاسق Fاست .گروه دوم احتیاج زیادی به شیطان ندارند.
بنابراین ،شیطان افکار خود را بیشتر صرف اغوای علما نموده و می نماید.
روایت مهمی را که در کافی آمده است ،به عنوان یک روایت ویژه و کلیدی انتخاب نموده ایم .زیرا
در این روایت ،امام باقر علیه السالم تأثیر علمای سوء بر روند Fهدایت را بسیار مؤثر اعالم می
نمایند و آن را سدی می دانند که جلوی حرکت دین را می گیرد .ما چنین عبارتی را نسبت به خلفای
جور نداریم .حتی کسانی که امام را شهید نموده اند جلوی خیر و برکت این شخصیت ها را گرفته اند
ولی کسانی که جلوی پیشرفت Fعلم را گرفته اند ،کل انسانها را خفه نموده اند و آنها را از دسترسی
به علم صاف و زالل محروم Fکرده اند.
راوی نقل می کند که در حال ورود Fبه مسجد الحرام بودم که امام باقر علیه السالم به من فرمودندF:
دستور خدا این است که مردم به این سنگ ها (کعبه) بیایند و طواف کنند (ولی کار مهم این است که)
سپس نزد ما آیند و ابراز والیت کنند .و با گذاشتن دست بر روی سینۀ مبارک خود اضافه کردند :آیۀ
تاب َو آ َم َن َو َع ِم َل صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدى 5اشاره به والیت ما دارد .امام در اینجا
َ مبارکۀ َو ِإ ِّني لَ َغ َّفا ٌر لِ َمنْ
نکتۀ مهم خود را بیان می نمایند .ایشان فرمودند :یا سدیر! آیا به تو کسانی را نشان دهم که سد
پیشرفت دین هستند؟ ایشان آنگاه به ابوحنیفه و سفیان ثوری نگاه کردند که حلقه های درس را در
مسجد الحرام تشکیل داده بودند .امام فرمودند F:اینها کسانی Fهستند که بدون داشتن هدایتی از خداوند ،
راه دین را بسته اند .اگر این خبیث ها در منزل می نشستند ،مردم می گشتند و کسی را پیدا نمی
و مهما کان الحال فالنبی صلی هللا علیه و آله و سلم لم یکن متحمسا Fلتدوین آثاره -الموضوعات فی اآلثار و االخبار ،ص 20 3
ِإ َّنمَا ي َْخ َشى هَّللا َ مِنْ عِ بَا ِد ِه ْال ُعلَمَاء – آیۀ 28سورۀ فاطر 4
122
کردند که از خدا و پیامبر به آنها چیزی بگوید ،و اجبارا مردم نزد ما می آمدند تا آنها را از خدای
1
تبارک و تعالی و (احادیث) پیغمبر صلی هللا علیه و آله آگاه می گردانیدیم.
امام صادق Fعليه السالم در روايت معروف( Fابو والّد) بعد از آن که بعضى از قضاوتهاى Fبسيار
ظالمانه را شنيدند چنين بيان فرمودند :في م ِْث ِل َه َذا ْال َقضا ِء َو شِ ب ِْه ِه َتحْ ِبسُ السَّما ُء ما َءها َو َتمْ َن ُع االَرْ ضُ
َب َرکاتِها؛ اين گونه قضاوتها( Fی ظالمانه) است که سبب مى شود که از آسمان رحمت الهى نبارد و
2
زمين برکاتش را باز دارد.
ْ َ
در حديث معروف پيامبر Fاکرم صلى هللا عليه وآله وسلم آمده استَ :منْ َع ِم َل َعلى غي ِْر عِ لم َ
کان ما
ُي ْفسِ ُد اَ ْک َث َر ِممّا يُصْ لِحُ؛ آن کسى که بدون آگاهى عهده دار کارى مى شود خرابکارى او از اصالحات
3
او بيشتر است.
َ ّ َ ْ
اس ِب َغي ِْر عِ لم َو ه َُو ال َيعْ ل ُم الناسِ خ م َِن ّ َ ْ َ
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيمَ F:منْ افتى الن َ
شاب ِه َف َق ْد َهلَکَ َو اَهْ لَکَ؛ کسى که بدون آگاهى کافى فتوا دهد در حالى که نه ُوخ َو ْالمُحْ کَم م َِن ْال ُم َت ِ ْ
ال َم ْنس ِ
ناسخ را از منسوخ مى شناسد و نه محکم را از متشابه ،هم خودش هالک مى شود و هم ديگران را
4
به هالکت مى کشاند.
اين گونه افراد هرچه بيشتر و سريعتر کار کنند بدبختى Fآنها و جامعه بيشتر Fمى شود؛ همان گونه که
صيرة َکالس ِ
ّاِئر در حديث پرمعنايى از امام صادق Fعليه السالم مى خوانيم که فرمودند F:اَ ْلعالِ ُم َعلى َغي ِْر َب َ
ريق ال َيزي ُدهُ سُرْ َع ُة ال َّسي ِْر ِاالّ بُعْ داً؛ کسى که بدون آگاهى عمل مى کند همچون کسى الط ِ َعلى َغي ِْر َّ
است که از بيراهه مى رود( .چنین شخصی) هرچه بر سرعت سير خود بيفزايد ،از جادۀ اصلى
5
دورتر Fمى شود.
روزی میثم تمار به ابن عباس می رسد و به او می گوید که هرچه می خواهی از تفسیر قرآن از من
بپرس که امیرالمؤمنین Fعلیه السالم تأویل آن را به من آموخته .پس ابن عباس قلم و قرطاسی خواست
و آمادۀ نوشتن شد .میثم شروع کرد از واقعۀ مصلوب شدن خودش گفتن که چگونه مصلوب می شود
و نفر نهم از یک گروه نه نفره می باشد .چوب او کوتاهترین چوبها است و ...ابن عباس ترش می
کند ،ورقه را پاره می کند و می گوید :حاال برایم تکهن می کنی؟ میثم می گوید :یک خورده صبر
کن .ببین اگر این حادثه اتفاق افتاد ،نوشته را نگهدار و اگر نشد آنگاه آنرا پاره کن .ابن عباس قبول
6
می کند.
امام صادق Fعلیه السالم داستان انتظار جابر بن عبدهللا انصاری را ذکر می کنند که چگونه در مسجد
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله می نشست و ذکر یا باقر یا باقر Fداشت .تا اینکه ایشان را دید و سالم
پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم را به ایشان رساند .مردم از اینکه این صحابی جلیل روز Fو شب به
دیدن کودکی می رود ،تعجب می کردند( .این نشان می دهد که مردم مدینه چقدر از مفهوم امامت و
امام دور Fبوده اند) .با وفات امام سجاد علیه السالم ،امام باقر علیه السالم در بین احادیث خود از
احادیث قدسی Fهم ذکر می کردند .مردم ایراد گرفتند Fکه این چه کسی است که مستقیما نقل از خدا می
بحار االنوار ،ج ، 47ص 364ح - 81روایت 2242 1
123
کند! امام علیه السالم پس از آن ،از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله نقل حدیث می کردند .مردم
گفتند :این چه کسی است که از کسی که ندیده نقل حدیث می کند .لذا امام مجبور Fشدند پس از آن ،
1
احادیث را از قول جابر نقل کنند در حالیکه این جابر بود که نزد امام می رفت و چیزی می آموخت.
شبیه این مشکل را امام صادق علیه السالم نیز داشتند .در اواخر عمر امام باقر علیه السالم ،مردمF
دیگر قبول کرده بودند که علم و دقت بیان و نقل امام باقر علیه السالم به حدی است که روایت ایشان
را بدون ذکر سند قبول کنند .وقتی ایشان فوت می کنند ،راوی می گوید خدمت امام صادق علیه
السالم رسیدم Fپس گفتم رفت آنکس که می گفت :قال رسول هللا صلی هللا علیه و آله و سلم و هیچکس
از او سؤال نمی کرد که چه کسی این را برایت روایت کرده است (او که یک منافق Fاست می
خواست به اصطالح طعنه بزند و به ظاهر از امام باقر علیه السالم تعریف کند در حالیکه نظرش بد
گویی بوده است) .امام صادق Fعلیه السالم کمی سکوت می نمایند و سپس فرمودند :خداوند فرمود:
هرکس که یک حبۀ خرما را به صدقه دهد ،من آن را می پرورانم Fتا مثل کوه أحد شود .راوی Fمی
گوید :من از نزد ایشان خارج شده و پیش دوستانم Fرفتم و گفتم( :این دیگر چه کسی است) ما از اینکه
ابوجعفر (امام باقر علیه السالم) بدون واسطه می گوید :قال رسول هللا ناراحت بودیم؛ (این آقا) می
2
گوید :قال هللا عزوجل بدون واسطه ( بدون اینکه بگوید Fاز چه کسی شنیده).
این دو روایت نشان می دهد که مردم مدینه خود را دانشمندان خیلی دقیق Fو خوبی می دانسته اند که
باید هر حدیثی را با سند آن نقل نمایند تا از جرح و تعدیل مصون بماند .در حالیکه معنی آیاتی چون
َأطِ يعُو ْا هّللا َ َوَأطِ يعُوْFا الرَّ سُو َل َوُأ ْولِي اَألم ِْر مِن ُك ْم 3را نفهمیده اند .آنها اصال مفاهیم امامت را درک نکرده
بودند.
امام صادق Fعلیه السالم می فرمایند F:پذیرش روایات Fما فقط تصدیق Fکردن و قبول Fکردن آنها نیست
بلکه حفظ آنها از کسانی Fکه نا اهلند نیز می باشد .به شیعیان سالم برسان و بگو خدا رحمت کند کسی
را که دوستی مردم را به خود جلب می نماید .با مردم Fبه آنچه که می دانند ،صحبت کنید و آنچه را
ناصبی دشمن ،بدتر از کسی نیست که سخنانی براند که
ِ که قبول ندارند Fنگویید .بخدا قسم (بدانید) که
ما را ناراحت می کند ... .بخدا قسم اگر آنچه را که ما می گوییم ،شما هم بگویید ( ،آنوقت) من قبول
می کنم که شما از یاران من هستید( .ببینید) این ابو حنیفه است که اصحاب خود رادارد .و این حسن
بصری است که اصحاب خود را دارد 4 ... .یعنی اصحاب این افراد دقیقا به حرف آنها گوش می
دهند و به اصطالح امروزی ، Fحزبی Fعمل می کنند .ولی امام دارای حزب و یا اعضای حزب نبود.
بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 225ح – 5كافي ج 1ص - 469روایت 2244 1
124
بهرحال ،به نقل ذهبی ،پس از روی Fکار آمدن بنی عباس آنهم از سال 143هجری است که علمای
1
سنی اجازه یافتند که حدیث را بنویسند.
پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله بسیار واضح بیان فرمودند Fکه هر بدعتی گمراهی است .چه می
شود کسانی که از آنها سؤالی می شود ،اگر جواب آن را از قرآن و یا روایات ندارند به خدا و
2
پیغمبر Fو اولواالمر Fواگذار می کردند تا آنهایی که توان استنباط Fدارند از آل محمد بگویند... F
امام موسی کاظم علیه السالم در جواب کسی که سؤال کرده بود معالم دین خود را از چه کسی
بگیرد نوشتند F:معالم دین خود را از غیر شیعه نگیر .زیرا در اینصورت Fدین خود را از یک سری
خائن گرفته ای .اینها کسانی هستند که به خدا و رسول او و أماناتی( Fکه به انسانها داده شده) خیانت
کرده اند .به آنها کتاب خدا به امانت داده شده ولی آنها آن را تحریف نمودند Fو آن را تغییر دادند.
لعنت خدا و لعنت رسولش و لعنت مالئکه و لعنت پدران گرامیم و لعنت من و لعنت شیعه تا روز
3
قیامت بر آنها باد.
در آن روزهایی Fکه محمد بن عبدهللا بن حسن مثنی به دنبال یارکشی Fبود تا قیام کند ،از امام صادق
علیه السالم خواست که به منزلش بروند F.ایشان امتناع کردند Fو فرزند Fخود اسماعیل را فرستادند.
محمد بار دیگر کس فرستاد Fو امام از رفتن امتناع نمودند F.وقتی این فرستاده خبر امتناع امام را به
محمد داد ،او لبخندی زد و گفت :بله ایشان نیامدند Fزیرا در کتاب نظر می اندازند .به احتمال زیاد
منظور او این بود که امام فقط به کتاب می پردازد Fحال اینکه امروز ما باید سیاست داشته باشیم و
تعقل نماییم .وقتی اسماعیل عبارت محمد را به پدرش منتقل کرد ،امام صادق علیه السالم پیغام دادند
صحُفِ اُأْلولى ُ ،
صحُفِ ِإبْراهِي َم َو مُوسى نظر می اندازم .ولی تو از که بله من در کتب الهی ُّ ،
خودت سؤال کن و به پدرت مراجعه کن ،آیا چنین علمی را دارید؟ محمد جوابی نداشت و ساکت شد.
4
و امام نیز تعلیق زدند که وقتی جواب صحیح است ،سخن بریده می شود.
در چنین شرایطی Fاست که علمای نادان بلکه مُصِ ر بر ادامۀ را ِه غلط ،وقتی علما ً و عامداً نمی
خواهند از ائمۀ اطهار Fعلیهم السالم پیروی Fکنند ،عقل را جایگزینی بر غیبت پیغمبر Fصلی هللا علیه
و آله و سلم نمودند F.پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله با اشاره ای به همین تغییر در رفتار امت در
استفاده از احادیث می فرمایند :این امت بُرهه ای از زمان به قرآن عمل می کنند ،و مدتی به سنت
و مدتی به قیاس .و اگر چنین کنند (به قیاس عمل کنند) گمراه می شوند 5.بهرحال ،می بینیم که
عقل از همان روزهای نخست جایگزین سنت پیغمبر صلی هللا علیه و آله می شود و پیروان این
مکتب می خواهند با اینکار ،جایگزینی برای غیبت و نبود پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم
بنمایند F؛ هرچند عالم های خدا پسند و به دستور باری تعالی آمادۀ خدمت بودند Fکه ائمۀ اطهار علیهم
السالم باشند و هدایت انسانها را متعهد شده بودند .آنها بهترین جایگزین برای پیغمبر Fاکرم صلی هللا
علیه و آله و سلم بودندF.
مشکل تعقل
125
عقل بهترین نعمتی است که خداوند کریم به انسان عطا نموده است .ولی به حکم همین عقل ،میدان
کار عقل در تشخیص مفاهیم روایات و مقدار صحت و سقم آنها است ولی نمی تواند قوانین طبیعت
را درست درک کند دیگر چه رسد به اینکه قوانین آخرت را نیز دریابد .اینجا است که ما احتیاج به
وحی و قوانینی داریم Fکه خداوند از طریق وحی به ما ارزانی داشته است .لذا عقل نمی تواند
جایگزینی Fبرای وحی باشد چنانچه فالسفه و فقهای سنی بدان معتقد شده اند.
از آنجا که این کتاب دربارۀ کالم نیست و فقط سیره می باشد ،ما به نحوی دیگر به آن می پردازیم.
امیرالمؤمنین علیه السالم سالیانی دراز قبل از استفادۀ ابوحنیفه از قیاس فرمودند :مواظب باشید که
از قیاس استفاده نکنید .همانا اولین کسی که از قیاس استفاده کرد ،ابلیس بود 1.اما معنی قیاس
چیست؟ به نظر می رسد که قیاس مورد نظر ائمه علیهم السالم کلی تر از آنی باشد که مورد بحث
منطقیون و یا مجتهدین باشد .قیاس به نظر می رسد یک حرکت عقلی کلی باشد یعنی هرکاری Fکه در
آن از تعقل در قبال ایمان آوردن به وحی استفاده شود .ولی تعریف Fقیاس را چنین آورده اند :جاری
شرعی یک موضوع بر موضوعی مشابه که حکمی درباره آن در متون دینی نیست .یک ِ کردن حکم
مثال معروف آن مناظره ای است که میان امام صادق علیه السالم و ابو حنیفه در گرفت.
امام صادق Fعلیه السالم فرمودند :ای ابوحنیفه از نظر شما زنا مهمتر است یا قتل نفس؟ او
گفت :البته که قتل نفس .امام فرمودند F:پس چرا خداوند Fدربارۀ قتل نفس ،شهادت دو نفر را
کافی دانسته است؛ اما در زنا وجود Fچهار شاهد را الزم دانسته است؟ این چگونه با قیاس
توجیه میشود؟
ای ابوحنیفه ترک روزه بدتر است یا ترک نماز؟ گفت :البته که ترک نماز .امام فرمودند :پس
چرا زن باید قضای روزههای Fایام حیضش را به جا بیاورد ،ولی قضای Fنمازهایش Fبر او
واجب نیست؟ این چگونه با قیاس توجیه میشود؟
وای بر تو ای ابوحنیفه زنان در تجارت ضعیفترند یا مردان؟ گفت :البته که زنان .امام
فرمودند :پس چرا خداوند Fاز ارث برای زن یک سهم قرارداده است ،ولی برای مرد دو سهم ؟
این چگونه با قیاس توجیه میشود؟
ای ابوحنیفه مدفوع Fانسان پلیدتر است یا منی او؟ گفت :البته که مدفوع F.امام فرمودند :پس چرا
خداوند برای تطهیر از مدفوع ،آب کشی را کافی Fدانسته است؛ اما برای منی غسل را الزم
2
دانسته است؟ این چگونه با قیاس توجیه میشود؟
مسئلۀ استفاده از قیاس از اختالفات معروف میان شیعه و اهل سنت است .در مذهب شیعه ،به جهت
وجود Fروایات فراوانی Fاز ائمه که به شدت از قیاس نهی کرده اند ،قیاس معتبر Fنیست؛ برای نمونه
در تحف العقول به نقل از حضرت علی علیه السالم آمده است :در دین قیاس نکنید؛ چرا که دین
قیاسپذیر نیست3.؛ همچنین از امام صادق علیه السالم نقل شده است که اگر در سنت قیاس شود،
دین نابود میشود4؛ اما اهل سنت آن را معتبر Fمیدانند F.نخستین کسی که قیاس را به صورت
گسترده در فقه به کار گرفت ،ابوحنیفه بود؛ البته گفته اند :پیش از او نیز استفاده از قیاس سابقه
126
داشته است؛ برای مثال خلفای اول و دوم Fو سوم ،در موضوعاتی که حکمی دربارۀ آنها وجود
1
نداشت ،از قیاس استفاده میکردند.
البته باید توجه داشت که مشکل اصلی قیاس استفاده از عقل در مقابل وحی است ونه هر استفاده ای
از عقل .تعقل کار خوبی است و باید در فهم روایات اهل بیت استفاده شود .ولی وقتی که می خواهد
مفاهیم دینی را بدون مراجعه به وحی ویا الهامات الهی انجام دهد ،احتمال اشتباه آن بسیار زیاد
است .با وجود امیرالمؤمنین علیه السالم ،این خلفا حق نداشتند که اظهار نظری از خود بنمایند ،
حتی اگر حکمی را در آن زمینه نمی یافتند F.باید آن حکم را از امیرالمؤمنین علیه السالم سؤال می
کردند.
روایت زیر نشان می دهد که یاران ابوحنیفه اصال نمی توانسته اند وجود Fالهامات الهی را بعد از
پیغمبر Fاکرم حتی تصور نمایند .داستان از آنجا شروع Fمی شود که ابو یوسف( Fجانشین ابو حنیفه و
تدوین کنندۀ فقه حنفی) با یکی دیگر از شاگردان ابو حنیفه تصمیم می گیرند که با امام صادق علیه
السالم مناظره کنند .اما وقتی وارد منزل امام می شوند ،شنیدند Fکه فردی Fدولتی به امام عرض کرد:
من نوبتم نشد ،می روم و وقت دیگر می آیم .وقتی او خارج شد ،امام علیه السالم فرمودند F:این
بیچاره خبر ندارد Fکه امشب می میرد .این دو نفر دیدند که سوژۀ خوبی Fبدست آورده اند که امام را
رسوا Fنمایند( .امام پیش بینی مرگ کسی را کرده بودند و از دید آنها هیچکس در دنیا نمی تواند چنین
پیش بینی ای را بنماید .بنابراین کافی بود که آن شخص نمیرد و معلوم شود امام حرف بیهوده ای را
زده اند ).لذا فوری یکنفر را مأمور کردند که آن فرد Fدولتی را تعقیب کند .این شخص شب را در
مسجدی Fکه کنار منزل آن فرد بود می گذراند .نیمه های شب ،سر و صدای Fزیادی Fاز منزل می آید
و معلوم می شود که آن شخص بدون هیچ دلیل و مرضی Fفوت کرده است .وقتی که آن مأمور خبر
را به این دو شاگرد ابوحنیفه می دهد ،آنها خدمت امام رسیده و عرضه می دارند :ما می دانیم که
شما علم حالل و حرام را آموخته اید .ولی از کجا فهمیدید که این مرد امشب می میرد؟ امام صادقF
علیه السالم فرمودند از همان جایی که رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم علم خود را به
2
امیرالمؤمنین علیه السالم آموخت .آنها گیر کردند که چه بگویندF.
اگر دقت کنید مالحظه می نمایید که شاگردان ابوحنیفه فقط علم اکتسابی Fرا قبول داشته اند .امام صادق
علیه السالم آنها را به علم دیگری که نزد پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله بود جلب می نمایند که
امروز آکادمی ها هم همین است .اختالف بین دانشگاه و حوزه را می ِ همانا علم وحیانی Fباشد .مشکل
توان در مصادر شناخت بین این دو مؤسسه دانست .دانشگاهیان فقط عقل را می شناسند Fولی حوزه
اضافه بر آن ،به روح القدس به عنوان مصدر Fشناخت (ویا اقال تصحیح شناخت) اعتقاد دارند.
هشام چنان مورد توجه امام صادق علیه السالم بود که در یکی از روزها ،امام او را به حضور
طلبیدند و فرمودند F:در باره تو سخنی را می گویم که رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم به حسان
بن ثابت انصاری (شاعر معروف Fعصر پیامبر که با شعرش از حریم اسالم حمایت می کرد) فرمود:
ال تزال مویدا بروح القدس ما نصرتنا Fبلسانک -تا وقتی که ما را با زبانت یاری می کنی ،پیوسته به
وسیلۀ روح القدس تایید می شوی .3این روایت به صراحت تأثیر روح القدس را در شناخت بیان می
نماید.
127
امام باقر Fعلیه السالم به دو نفر از شیعه های منافق پیغام فرستادند که َشرّقا ً َأ ْو َغرّبا ً لَنْ َت ِجدَا عِ ْلما ً
ت – هرچه می خواهید به شرق و غرب دنیا بروید (سراغ صحِيحا ً ِإاَّل َشيْئا ً َخ َر َج مِنْ عِ ْن ِد َنا َأهْ َل ْال َب ْي ِ
َ
هر عالمی که در شرق Fو غرب عالم می شناسید Fبروید) Fولی علم صحیحی به غیر از آنچه که نزد ما
1
است پیدا نخواهید Fکرد.
این قسمت را با دو روایت جالب خاتمه می دهیم که نشانگر عملکرد دو مکتب است .کسی که به امام
با چشم و گوش بسته معتقد است و کسی که به عقل خویش تکیه دارد.
در روایت اول راوی می گوید پیش ابو حنیفه رفتم و او مسئلۀ سختی را نسبت به طالق از من پرسید
و من هم با روایتی Fاز امیرالمؤمنین علیه السالم جواب او را دادم .ابوحنیفه که دید حرفش فایده ای
نداشت گفت من نسبت به چیزی می پرسم که حکمش در روایات نیست .مثال اگر شتری را از آب
بگیرند (آیا خوردن آن حالل است؟) راوی که شیعۀ پیرو امام صادق Fعلیه السالم است می گوید :می
2
خواهد (شتر باشد ویا) گاو باشد .اگر فلس داشت آن را می خوریم Fو گرنه ،نه.
و در روایتی دیگر ،راوی می گوید که به امام صادق علیه السالم عرضه کردم که اگر اناری را دو
نیم کنیم و شما بفرمایید این (نصف) حرام است و این (نصف) حالل ،من شهادت می دهم که نصفی
را که فرمودید Fحالل ،آن را حالل می دانم و نصفی را که فرمودید Fحرام ،آن را حرام می دانم .امام
3
او را رحمت می فرستند.
متکلمین
متکلمین کسانی هستند که از علم کالم استفاده می کنند .ومقصود Fما از علم کالم ،ظهور Fمذاهب کالمی
خاصی است که دارای اصول و قواعد تعریف شده و روش معین استداللی Fاست .تاریخ و پیدایش این
علم به اوایل قرن دوم هجری باز میگردد .در این تاریخ ،مذهب کالمی معتزله پدید آمد که دارای
اصول و روش ویژه و روش کالمی است .عبدالکریم شهرستانی در کتاب خود الملل والنحل رونق
علم کالم را از زمان حکومت عباسیان می داند.4
البته قرآن ماالمال استدالل های متنوع و برای گروه های مختلف است .به طور Fمثال به مسیحیانی که
مدعی شده اند حضرت مسیح علی نبینا و آله و علیه السالم پسر خدا است زیرا بدون پدر بدنیا آمده
است می گوید که پس به حضرت آدم (وحوا) چه می گویید که که نه فقط بدون پدر بلکه یک درجه
باالتر بدون مادر هم بوده اند .5این یک استدالل است و ما تنوع های مختلفی از این استدالالت را در
قرآن داریم.
ولی این استدالل ها با نحوۀ استدالل متکلمین فرق هایی دارد .ما در این قسمت به علمی اشارت داریم
که بوسیلۀ مسلمین بوجود Fآمده و فرض ما نیز همین است که شیعه از این علم ضربه هایی خورده که
مسلما باعث تأثر امامان ما بوده و هست .بطور Fکلی این علم بوسیلۀ سنی ها بوجود Fآمد و تعدادی
شیعیان عقلگرا به تبعیت آنها شکل شیعی آن را تولید Fکردند Fو از این کار مسرور Fهم هستند .در
رجال الكشي ،ص ، 209ح – 369بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 335ح - 21روایت 2295 1
128
حالیکه اگر شیعه به امامان خود توجه می کردند و مستقال علم کالم شیعی را بوجود Fمی آوردند Fائمه
را بیشتر از خود راضی Fمی کردند.
من بالغة االستعارة في أقوال الحسن البصري – د .حسن محمد الشريف ص 3860 1
129
اما از لحاظ عقیدتی نظرات متناقضی از دانشمندان شیعی نسبت به او داده شده است .سایت اینترنتی
ویکی شیعه تعداد خوبی از این نظریات را آورده است .1از جمله اینکه سخنان و روایات حسن در
تخطئه جبر و قدر (و تأیید موضع شیعه در این باره) ،بارها در متون شیعی مورد استناد و ستایش
قرار گرفته است 2.او بارها معاویه ،یزید و حجاج و بسیاری Fدیگر از قدرتمندان را محکوم کرده و
حتی حکمرانان عصر خود را منافق خوانده است 3.در تفسیر قرآن او جایگاه محکمی دارد و همین
بس که در بعضی از کتب تفسیر سنی از او فقط با لفظ حسن یاد می شود و این نویسندگان احتیاجی به
اضافه کردن بصری هم نمی دیده اند .او در نظر اهل سنت از برترین علمای مسلط بر سنت و
آشناترین فرد بر افکار عمر و ابوبکر دانسته اند (یعنی حسن فقط یکی است و او حسن بصری Fمی
باشد) .با اینحال گفته شده که اصحاب صحاح روایاتی Fرا که او از "فالن" (بدون ذکر فرد مشخص)
نقل کرده را دور ریخته اند زیرا او به تدلیس (دست بردن و تغییر در حدیث) معروف بوده است.
ذهبی در جای دیگر تأکید می کند که با وجود جاللت قدر ،او مدلِس (متقلب) بوده است و روایت
های مرسل (بدون سند) او چیزی نیست (ارزش ندارند) .او در کودکی علم نیاموخت و (در جوانی)
جنگجو بود 4.ذهبي به نقل از حسن بصری می گوید كه من علم زيادی داشتم اگر فراموش نمی
6
كردم 5.همچنان از ابو قتاده نقل می کند که رأی او نزدیک ترین آراء به عمر بوده است.
دیدیم که امام باقر علیه السالم به ابوحنیفه و سفیان ثوری Fبه عنوان انسان های خبیث یاد کردند .آندو
کسانی بودند که بدون داشتن هدایتی از خداوند ،راه دین را بسته اند .زیرا اگر این خبیث ها در منزل
می نشستند ،مردم می گشتند و کسی را پیدا نمی کردند Fکه از خدا و پیامبر به آنها چیزی بگوید ،و
اجبارا مردم نزد ائمۀ اطهار می رفتند 7.حسن بصری را اولین کسی می توان دانست که صفت فوق
بر او تطبیق می کند .او اولین کسی است که جلسات مناظره داشته و در امور دین بحث می کرده و
موعظه می نموده است .اگر او اینکار را نمی کرد ،مردم باالخره مجبور می شدند علم خود را از
اهل بیت علیهم السالم بگیرند.
یکی از خبیث ترین آثار حسن بصری را می توان در کتاب االمامة والسیاسة دینوری Fخواند .محمد بن
زبیر می گوید که عمربن عبدالعزیز Fمن را نزد حسن بصری فرستاد Fتا بپرسم که آیا رسول خدا صلی
هللا علیه و آله ابوبکر رضی هللا عنه را به جانشینی Fمنصوب کرده است؟ پس به نزد او آمدم ،او
صاف نشست و گفت :سوگند Fبه کسی که جز او معبودی نیست ،او را جانشین خود قرار Fداد و او به
8
خدا داناتر و از خدای سبحان ترسان تر از آن بود که بپرد اگر به او امر نکرده بود.
امام زین العابدین علیه السالم در منی حسن بصری را دیدند که مردم را موعظه می کرد .ایشان از
او خواستند Fکمی دست نگهدارد و به سؤال های ایشان جواب دهد .پس پرسیدند F:آیا از وضعیت خود
راضی هستی که اگر فردا بمیری؟ گفت :نه .امام پرسیدند :آیا سعی می کنی که وضعیت خود را به
وضعی بهتر تغییر دهی؟ حسن سری Fبه زیر انداخت و بعد گفت :من این را می گویم ولی حقیقت
ندارد .امام پرسیدند :آیا انتظار پیغمبری Fبعد از محمد صلوات هللا و سالمه علیه داری؟ گفت :نه.
پرسیدند :آیا مقری (خانه ای) غیر از مقری که داری می خواهی تا به آن برگردی و کوشش نمایی؟
گفت :نه .امام ضربۀ خود را می زنند و می فرمایند :آیا کسی را دیده ای که یک خورده عقل داشته
1
https://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%A8%D8%B5%D8%B1%DB%8C#cite_ref-87
مفید۱۳۸۴ ،ش ،ج ،۱ص۳۱۵ـ۳۱۸؛ ابن طاووس ،ج ،۲ص۲۲ 2
سبط ابن جوزی ،ج ،۲ص۱۹۹؛ ابن کثیر۱۳۵۱ ،ـ ،۱۳۵۸ج ،۸ص۱۳۰ 3
130
باشد و از وضع خودش با این مشخصات راضی باشد که از وضعیت خودش راضی نباشد و در عین
حال به صورت حقیقی سعی در بهتر شدن وضعیت خود نکند؛ انتظار دین دیگری Fنداشته باشد و نه
مقری غیر از آنچه که در آن هست تا به آن برگردد را کوشش نماید؛ و با اینحال تو مردم را موعظه
می کنی؟ وقتی که امام می روند ،اومی پرسد :این شخص که بود؟ می گویند :علی بن الحسین .حسن
1
بصری می گوید :اهل بیت علم .راوی می گوید که پس از آن دیده نشد که حسن بصری موعظه کند.
روایت دیگری با همین مضامین ولی با کمی اختالف نیز آمده است 2.خالصۀ این دو روایت این است
که تو از وضع فعلی خود راضی نیستی ولی برای آخرت خودت هم کاری نمی کنی و دنیا هم که
عوض نمی شود ،پس کار تو بی هدف است.
131
اما فرد دیگری که در پیشبرد Fعلم کالم شیعه مؤثر Fبوده بلکه آن را به قلۀ آن رسانده ،شیخ مفید است.
ایشان کتابی بنام "النكت االعتقادية" دارد که پنج اصل اعتقادات شیعی را که بنام اصول دین معروفF
است و به همین شکلی که امروز تدریس می شود را بیان کرده و استدالل های الزم را در آن ذکر
کرده است .اضافه بر این ،شیخ مفید در کتاب "اوائل المقاالت في المذاهب والمختارات" انواع
باورهای Fخود را در مسائل اعتقادی بیان داشته و در تمام این موارد فرق آنها را با عقاید معتزله و
اهل حدیث (اشاعره) بیان داشته است .ولی نکتۀ جالب ،اختالفاتی است که ایشان با نوبختیان داشته
است .بخشی از این اختالفات دربارۀ نبوت و امامت است .بطور مثال آیا علت انتخاب پیامبران از
طرف خداوند "علت" داشته و یا صرفا علم خداوند متعال است؟ 1همچنین بنی نوبخت به زیاده و
نقصان شدن قرآن معتقد بوده اند.2
ولی بهترین کار شیخ مفید در تصحیح افکار علمای شیعه در موضوع Fارادۀ خداوند متعال است .شیخ
مفید بر خالف نظر اکثر متکلمین امامیه ،که معتقد بودند ارادۀ خدا همان علم به اصلح و ذات است و
جز این چیزی را برای خدا اثبات نمیکند ،بر این باور بود که صفت اراده صفت ذات نیست بلکه
صفت فعل است و این نظر را از طریق روایات مستند کرد .خالصه بیان شیخ مفید چنین است:
ارادۀ خداوند نفس فعل است ،و در بندگان اراده بمعنی ضمیر و حالتی است که بعد از تصور
فعل تصدیق Fبفایده و مالیمت آن با غرایز و طبایع و سنجش سود و زیان ،و تصدیق به رجحان
کفۀ سود بر زیان و اشتیاق Fو عالقۀ مفرط ،در نفس انسان حاصل میشود Fکه موجب رجحان
طرف وجود فعل نسبت به عدمش می گردد ،و در نتیجه ،قدرت به ضمیمۀ اراده و اختیار،
اعطاء ضرورت ،به وجود Fفعلی نموده ،آن فعل موجود می شود؛ و اگر خواسته باشیم همان
حالت که در انسان بعد از مقدمات مزبور F،وجود پیدا می کند را برای خداوند Fقائل شویم Fناچار
باید حدوث آن حالت را قبول کنیم و الزم میشود Fکه خداوند دارای صفت حادث و محل
حوادث باشد .پس ارادۀ خداوند Fهمان فعل اوست و الغیر .روایاتی Fکه از معصوم رسیده این
عقیده را صریحاً Fاثبات میکند .مثالً روایتی Fکه صدوق Fدر کتاب توحید و عیون اخبار الرضا،
از صفوان بن یحیی نقل میکند .صفوان میگوید به حضرت رضا عرض کردم که خبر ده
مرا از ارادۀ خدای عز وجل و بندگان ،فرمود ارادۀ مخلوق عبارت از ضمیر است ولی ارادۀ
خالق احداث و ایجاد اوست الغیر؛ چه خداوند تأمل و فکر و تصمیم و قصد ندارد و این
3
صفات از صفات ممکنات و از ساحت خداوند منتفی میباشد.
132
بطور خالصه اشکال علم کالم در این است که دیدگاهی Fمتفاوت با آنچه که اهل بیت علیهم السالم
برای ما ترسیم کرده اند ،کشیده است .مثال در مورد اصول دین ،شهید مطهری Fمی نویسد:
قرآن کریم ،ایمان را بر پایه تعقل و تفکر گذاشته است .قرآن همواره میخواهد که
مردم از اندیشه به ایمان برسند .قرآن در آنچه باید به آن مؤمن و معتقد بود و آنرا
شناخت تعبد را کافی نمیداند .علیهذا در اصول دین باید منطقا تحقیق کرد .مثال
اینکه خدواند وجود دارد و یکی است مساله ای است که منطقا باید به آن پی برد ،و
همچنین اینکه حضرت محمد صلی هللا علیه و آله پیامبر خدا است .این جهت باعث
شد که علم اصول دین از همان قرن اول پایه گذاری شود .پیدایش فلسفه در عالم
اسالمی که به نوبه خود شکوک و شبهاتی بر می انگیخت ،موجب شد که بیش از
پیش ضرورت Fتحقیق در مبانی ایمانی اسالمی و دفاع از آنها در میان مسلمین
احساس شود و موجب ظهور Fمتکلمان برجسته ای در قرنهای دوم و سوم و چهارم
1
گردید.
دیدگاه دیگر را حجت االسالم صادق Fفائق Fبر اساس معارف اهل بیت علیهم السالم چنین ابراز می
ت اعتقاد ،احکام و اخالق ،در معارف اهل البیت علیهم السالم جایی دارد که تقسیم دین به سه قسم ِ
ندارد .2منظور ایشان این است که چنین تقسیم بندی ای که بخشی از علوم دینی عقلی هستند (اصول
دین) و بخشی تعبدی (فروع دین) و بخشی اخالقی ،در روایات یافت نمی شود .البته این کار اشکالی
فی نفسه ندارد ولی با معارف Fاهل بیت علیهم السالم هم نمی خواند .ما می توانیم تقسیم بندی بهتریF
را بنماییم که با دیدگاه ائمۀ اطهار Fعلیهم السالم نزدیکتر Fباشد .مثال آیۀ 285سورۀ بقره 3دین را به
پنج قسمت ايمان به خداوند ،ایمان به مالئکه ،اعتقاد به کتب الهی ،اعتقاد به تمام پیامبران ،و ایمان
به معاد تقسیم می کند.
مورد دیگری را از یکی از استادان نقل می کنیم که می گفت :تأکید روایات Fبر امامان است نه بر
امامت .یعنی شخص و شخصیت امام است که مهم است و مقام امامت با وجود Fآنها است که معنی می
دهد .در حالی که در اصول دینی که هم اکنون تدریس می شود ،اول امامت بیان می شود و در اثر
آن ،امام معرفی می گردد .این اختالف شاید کوچک به نظر آید ولی همین اختالفات کوچک است که
باعث شده نهایتا ً دو مسیر متکلمین و معارف اهل بیت علیهم السالم را متفاوت ببینیم.
از آنجا که موضوع Fاین کتاب رابطۀ بین ائمه و شیعه است ،و بحث های شناختی و یا عقیدتی خارج
از آن است ،بطور Fخالصه و سطحی Fبه چند اختالف بین علم کالمی که در دست است و فرق های
آن با معارف اهل بیت علیهم السالم می پردازیمF.
آیا می توان خداوند را اثبات کرد؟
نویسنده بارها از دانشمندان قدَر شیعه سؤال کرده است که آیا می توانند وجود Fغرغالز را ثابت
کنند؟ آنها بنده را می شناختند و می دانستند که من فردی Fجدی هستم .بنابراین ،پس از کمی فکر
با لحنی خجالت آمیز می پرسیدند F:غرغالز چیست؟ اینجا بود که حملۀ بنده شروع می شد :مگر ما
خداوند را می شناسیم که می خواهیم وجود Fاو را ثابت کنیم؟ 4بعد وارد یک بحث منطقی ساده می
شدم :شما خود قبول دارید که معرﱢ ف باید بر معرﱠ ف احاطه داشته باشد .مگر ما بر خداوند احاطه
آشنایی با علوم اسالمی ، 2ج 1ص 18 1
َو ْالمُْؤ ِم ُنونَ ُك ٌّل آمَنَ ِباهّلل ِ َومَآلِئ َك ِت ِه َو ُك ُت ِب ِه َو ُر ُسلِ ِه الَ ُن َفرِّ ُق َب ْينَ َأحَ ٍد مِّن رُّ ُسلِ ِه َو َقالُو ْا سَ مِعْ َنا َوَأ َطعْ َنا ُغ ْفرَ ا َنكَ رَ َّب َنا َوِإلَ ْيكَ ْالمَصِ ي ُر 3
البته من هر مرتبه یک کلمۀ بی معنی ای را بکار می بردم مثل ساعوزس و یا مرتولیس و یا غیره 4
133
داریم که می خواهیم او را ثابت کنیم؟ اضافه بر این امام باقر عليه السالم مي فرمايند :كلما
ميّزتموه باوهامكم في أدقﱢ معانيه فهو Fمخلوق مصنوع مثلكم مردود اليكم .1بنابراین ،از دید
روایات اهل بیت علیهم السالم آن خدایی که بشود Fاو را ثابت نماییم ،خدای ساختۀ فکر خودمان
است و از جنس موهومات است و نه خدایی که ائمۀ اطهار Fمی خواهند ما او را بشناسیم!
در مورد Fقیامت هم موضوع از زاویۀ دیگری اشکال دارد.
موضوع Fقیامت یک أمرعقلی نیست بلکه صرفا Fنقلی است .در علم اصول دین ،گفته می شود که
موارد پنج گانۀ توحید ،عدل ،نبوت ،امامت ،و معاد عقلی هستند و باید هر کس این
موضوعات را عقال درک نماید .در حالی که می بینیم که امیرالمؤمنین علیه السالم وجود قیامت
را عقلی نمی دانند و وجود Fآن را به خاطر قسمی Fمی دانند که خداوند Fخورده که دشمنان اهل بیت
علیهم السالم را عذاب نماید.
دلیل ما بر این فرضیه عبارات امیرالمؤمنین است در دعای کمیل .ایشان در اواخر دعا می
ْت ِب ِه مِنْ ِإ ْخال ِد مُعا ِند َ
ِيك، ضي َ ِيكَ ،و َق َ
ب َجا ِحد َ ِين َأ ْق َطعُ ،لَ ْواَل َما َح َكمْ َ
ت ِب ِه مِنْ َتعْ ذِي ِ فرمایندَ F:ف ِب ْال َيق ِ
ت َأنْ
ك َأ ْق َس ْم َ
ت َأسْ ماُؤ َ كان َأِل َح ٍد فِيها َم َق ّراً َواَل مُقاماً ،لَ ِك َّن َ
ك َت َق َّد َس ْ ار ُكلَّها َبرْ داً َو َسالماًَ ،و َما َ لَ َج َع ْل َ
ت ال َّن َ
ِين .امام تأکید می نمایند که ِينَ ،وَأنْ ُت َخلِّ َد فِي َها ْالمُعا ِند َ اس َأجْ َمع َ َت ْمَأَلها م َِن ْال َكاف ِِر َ
ين ،م َِن ْال ِج َّن ِة َوال َّن ِ
عقال چنین است که به دلیل وسعت رحمت خداوند ،باری تعالی هیچ کس را در جهنم جای نمی
سردر عرش نگاشته ِF داد ولی وجود جهنم بخاطر قسمی Fاست که خداوند Fمتعال خورده و آن را بر
2
است .متن این ق َسم را در روایت رسول گرامی می یابیم.
در مورد Fنبوت هم اشکاالتی Fهست.
همین قدر می گوییم که طبق موازین عقلی و کتب متکلمین در این زمینه ،پیامبر باید از جنس
همان گروه باشد .در حالیکه حضرت محمد صلی هللا علیه و آله ،پیغمبر Fانس و جن است .عقال
پیامبر جنی ها باید از جنس جن باشد که چنین نیست.
ِ
خالصۀ کالم در بیان اشکاالت علم کالم این است که عقل به تنهایی نمی تواند مسائل دینی را
درک کند .حتی در اصول دین .شیخ مفید ،استاد متکلمین در اوائل المقاالت به این أمر اذعان
دارد .او در این کتاب بابی دارد تحت عنوان :القول فی أن العقل ال ینفک عن سمع و أن التکلیف
ال یصح اال بالرسل .یعنی بیان این مسئله که عقل از وحی جدا نیست .و تکلیف ( احکام حالل و
حرام) جز از راه پیامبران به دست نمی آید .ایشان توضیح بیشتری Fمی دهند:
اتفقت االمامیه علی أن العقل یحتاج فی علمه و نتائجه الی السمع و أنه غیر
منفک عن سمع ینبه الغافل علی کیفیه االستدالل و ابتدائه فی العالم من رسول، F
و وافقهم فی ذلک اصحاب الحدیث 3.دانشمندان امامی (شیعه) متفق القول اند که
عقل برای به دست آوردن علم و نتیجه گیری های خود به وحی احتیاج دارد و
134
اینکه عقل از وحی جدا نیست .عقل فرد را بر کیفیت استدالل آگاه می سازد و
شروع آن از پیغمبر است .و راویان احادیث نیز با این نظر موافقندF.
135
از اینها است) .امام علیه السالم به او فرمودند F:ای عاجز ،برای چه منکر این حرف می شوی؟ بیا
این خورشید است که از شرق طلوع کرده و در غرب غروب می کند و مدت آن کمتر از یک روزF
است 1.ابوحنیفه شاید اصال نمی دانسته که امام ،شرق و غرب عالم را در ثانیه ای می پیماید دیگر
چه رسد به شرق و غرب دنیا .ولی این کوته فکر حتی توجه نداشت که چیزی مثل خورشید هم هست
که با سرعت زیاد حرکت می کند.
مؤمن الطاق با ابوحنیفه بگو مگو و شوخی Fهای زیادی داشته که بیشتر مسخره کردن بوده تا بحث
علمی .شیخ طوسی در کتاب احتجاج چهار حادثه را باهم آورده است .در داستان اول ،گفته می شود
که روزی ابوحنیفه به مؤمن الطاق می گوید که شما به رجعت معتقدید .او تأیید می کند .ابوحنیفه می
گوید :پس به من هزار دینار بده تا وقتی که (در رجعت) برگشتیم Fبه تو بدهم .مؤمن الطاق هم فوراًF
گفت :تو یک کفیل پیدا کن که وقتی Fبر می گردی به صورت Fانسان باشی نه خوک! -البته این یک
استدالل قیاسی است و مورد Fپسند امام نیست هرچند عامه آن را بپسندند .زیرا اوال رجعت اسالمی
مثل تناسخ هندی نیست که ما معتقد باشیم افرادی که بر می گردند ،به شکل های مختلف خواهند Fآمد.
رجعت شیعی یعنی زنده شدن مجدد کسانی که دوست داشته اند در زمان امام زندگی Fکنند و برای آن
زحمت کشیده اند .اینچنین افرادی Fدر زمان حکومت ائمۀ اطهار علیهم السالم دوباره زنده می شوندF.
واال دنیا همین دنیا است و انسانها هم همان انسانها هستند.
در مورد Fدیگر ابوحنیفه از مؤمن الطاق سؤال می کند که چرا امیرالمؤمنین Fعلیه السالم حق خود را
پس از وفات پیامبر صلی هللا علیه و آله نگرفت؟ مؤمن الطاق جواب می دهد که ایشان ترسیدند Fکه
جنیان او را ترور کنند همانگونه جن سعد بن عباده را با تیر مغیرة بن شعبه کشتند – .این هم یک
جواب سرباال است به اعتقادات سخیف این گروه .زیرا آنها کارهای زشت طرفداران خالفت را زیبا
و درست می دیدند .یعنی می خواستند که روایات را همانطور Fکه گفته شده و هرچند سخیف هم باشد
قبول کنند .داستان از اين قرار است كه طرفداران خلیفه و آنهم به شکل مشخص ،آقای مغیرة بن
تاریخ
ِ شعبه بود که سعد بن عباده را ترور کرد و بعد شایع کردند که جنیها او را کشتند .در طول
انسانها ،این تنها تروری Fاست که جنیها انجام داده اند .و اینکه تیرانداز Fمغیرة بن شعبه بوده ،کالم
امام حسن علیه السالم می باشد که تمام بزرگان قریش و بنی امیه که حاضر بودند نتوانستند آن را
انکار نمایند 2.حاال به کسی که این واقعیت ها را نمی پذیرد و آنها را زیر وجدان خویش پنهان می
کند؛ آیا می توان حقایق پشت پردۀ الهی را بیان کرد که چرا امام ،حق خود را آنطور Fکه ابوحنیفه
می خواست نگرفتند؟ Fالبته امام حق خود را خواستند و شبانه با اصحاب کساء و کسانی که به مباهلۀ
مسیحیان رفته بودند ،به تک تک سرکردگان انصار سر زدند و برای بازیابی Fحق خود کمک
خواستند .ولی کسی که نمی خواهد حقیقت را بداند همان بهتر که مثل جواب مؤمن الطاق با او سخن
گفته شود.
و در داستان سوم گفته می شود که روزی مؤمن الطاق با ابوحنیفه در یکی از محله های کوفه قدم می
زدند .در اینحال کسی را دیدند که با صدای بلند می پرسد :کسی یک کودک گمشده را ندیده است؟
مؤمن الطاق به او گفت :ما کودک گمشده ای را ندیدیم Fولی اگر پیرمرد گمشده ای را می خواهی ،
ایناهاش پیش من است (یعنی ابوحنیفه).
و در آخرین برخورد ، Fهنگامی که امام صادق Fعلیه السالم مسموم می شوند ، Fابوحنیفه به مؤمن
الطاق می گوید :امام تو مرد؟ و او فورا ٌ جواب می دهد :بله (اما نگران نباش) امام تو تا روز Fوقت
بحار االنوار ،ج ، 44ص 86 – 70بنقل از کتاب محاکمۀ امویان در کالم امام مجتبی علیه السالم – محمد رضا انصاری – ص 18 2
136
معلوم زنده است .او اشاره به آیه های 37و 38سورۀ حجر دارد که خداوند Fبه شیطان مهلت زنده
1
بودن تا وقت معلوم را می دهد – یعنی امام تو شیطان است.
استفاده کردن ناصحیح از عقل است که کار را خراب می کند .ابن ابی العوجاء متفکر بی دین زمان
امام صادق Fعلیه السالم از یکی از یاران امام که راوی این روایت است ،سؤال می کند :آیا کسی که
خلق می کند به آن آگاه نیست؟ گفتم :چرا .او یک مهلت یکی دو ماهه خواست .من هم خدمت امام در
مدینه رسیدم و قصه را عرض کردم .امام صادق علیه السالم فرمودند :او دو گوسفند تهیه کرده که
وقتی می رسی آنها را باز می کند و تعدادی Fکرم در آن را به عنوان مخلوقات خودش نشان می دهد.
در اینحالت به او بگو :اگر تو خالق آنهایی مذکر ها را از مؤنث ها جدا کن! وقتی Fاین اتفاق می افتد،
ابن ابی العوجاء می گوید این حرف از تو نیست و تو آن را از مدینه آورده ای( .این خود نشان می
دهد که او کامالً بر توان علمی امام و اینکه حتی آینده و از راه دور Fرا می دانند ،آگاه بوده است).
در اینجا سؤالی می کند که امام به راوی گفته بودند Fو جوابهای Fآن را هم به او داده بودند F.ابن ابی
العوجاء سؤال می کند :آیا او غنی است؟ گفتم :بله .پرسید F:آیا معقول است که یک غنی گاهی هیچ
طال و نقره نداشته باشد؟ گفتم :بله .پرسید :پس این چه جور غنی است؟ (او کلمۀ غنی را که ما گاهی
بی نیاز و گاهی ثروتمند Fترجمه می کنیم فقط به ثروت می دانست .پس اگر در برهه ای از زمان نزد
خداوند مالی نباشد ،او غنی نخواهد بود .اینچنین است یک استدالل عقلی .هرچند استدالل از لحاظ
تکنیکی صحیح است ولی اشکال اصلی آن یا از نداشتن معلومات کافی Fاست ویا مثل این حالت داشتن
تصور نادرست از یک مفهوم که در اینجا غنی باشد ).به او گفته های امام را نقل کردم :غنی
(ثروتمند) در نزد انسان چنین تعریفی دارد ،ولی آیا بهتر نیست کسی را غنی بخوانیم که اصال
ثروت را ایجاد کرد و مردم را بوسیلۀ آن غنی کرد در حالیکه هیچ بودند Fو خداوند تک و تنها بود.
(آیا چنین کسی را سزاوار است غنی بخوانیم ) Fیا کسی که مالی را به او هدیه داده اند و یا از راه
تجارت و صدقه بدست آورده؟ او باز هم تکرار می کند که این حرفها از تو نیست و از حجاز آمده
2
است.
تأیید متکلمین
از آنچه گذشت ،ممکن است این شبهه در ذهن خواننده بیاید که پای استداللیان چوبین بود .یعنی
همیشه چوبین بود و کال استدالل ها اشکال دارند .در صورتی که این نگاه درست نیست و درست
است که استفادۀ از بحث های عقلی و استداللی Fممکن است دارای مشکالتی Fباشند (که در بخش های
بعد به بعضی از آنها اشاره می کنیم) ولی روی هم رفته علم کالم چیز خوبی Fاست و ائمه علیهم
السالم آن را تأیید کرده اند .البته به شرطها و شروطها F.شروع علم کالم شیعی توسط Fجوانی بنام هشام
بن حکم صورت پذیرفت.
هشام بن َحکَم متکلم شیعی قرن دوم قمری و از اصحاب امام صادق علیه السالم و امام کاظم علیه
السالم بود .روایاتی Fاز امامان شیعه در مدح هشام نقل شده و بسیاری Fاز دانشمندان شیعه او را ستایش
کردهاند .عالوه بر این برخی از اهل سنت نیز او را به لحاظ علمی ستودهاند که وجود و حضور هشام
137
در جلسات علمی یحیی بن خالد برمکی به عنوان رئیس انجمن یا ناظر و داور و دریافت هدیه از
جانب هارون الرشید گواه بر آن است.
هشام بن حکم ،عالوه بر هوش سرشار Fو دانش وسیع ،از قدرت بیان و صراحت لهجه و شهامت در
مناظره برخوردار Fبود و با استفاده از این نعمتهای Fارزشمند الهی ،با دانشمندان و متفکران در مناظره
شرکت می کرد .استادش امام صادق علیه السالم از شیوۀ مناظره و بیان وی خشنود بود و همواره او
را تحسین می کردند .ششمین پیشوای Fمعصوم Fروزی فرمودند :ای هشام ،با مردم سخن بگو ،من
1
دوست دارم همانند تو در میان شیعیان ما باشند.
امام صادق Fعلیه السالم ایام حج با گروهی از یارانشان در گفتگو بودند .در این هنگام ،هشام بن حکم
که نو جوانی بود ،خدمت امام رسید F.پیشوای Fشیعیان از دیدن جوان شادمان شدند ،او را در صدر
مجلس و کنار خویش نشاندند Fو گرامی داشتند .این رفتار امام ،حاضران را که از شخصیت های
علمی شمرده می شدند ،شگفت زده ساخت .وقتی امام علیه السالم آثار شگفتی را در چهرۀ حاضران
مشاهده کردند ،فرمودند :هذا ناصرنا Fبقلبه و لسانه و یده؛ این جوان با دل و زبان و دستش یاور
ماست.
سپس برای اثبات مقام علمی هشام در باره نامهای خداوند Fمتعال و فروعات آنها از وی پرسیدند Fو
هشام همه را نیک پاسخ گفت .آنگاه حضرت فرمودند F:هشام ،آیا چنان فهم داری که با درک و تفکرت
دشمنان ما را دفع کنی؟ هشام گفت :آری.
امام فرمود :نفعک هللا به و ثبتک؛ خداوند Fتو را در این راه ثابت قدم دارد و از آن بهره مند سازدF.
2
هشام می گوید :بعد از این دعا ،هرگز در بحثهای Fخداشناسی و توحید شکست نخوردم
هشام می گوید :امام هفتم برای من پیام فرستادند :در این ایام که مهدی (سومین خلیفۀ عباسی) بر سر
کار است مواظب باش و از سخن گفتن بپرهیز؛ زیرا خطر جدی تهدیدت می کند .هشام به فرمان امام
علیه السالم عمل کرد و از خطر نجات یافت تا آنکه مهدی عباسی درگذشت و بار دیگر اوضاع به
حال عادی برگشت 3.قابل ذکر است که مهدی نسبت به ادیان و عقاید مختلف حساس بود و حتی
دستور داد یکی از دانشمندان در اینباره برای او کتابی بنویسد .هدف او این بود که تمام گروه های
فکری دیگر را نابود کند و آنچه را که خودش معتقد بود به عنوان دین حق است ،رواج دهد.
امام کاظم علیه السالم یکی از متکلمین شیعه بنام عبدالرحمن بن حجاج را بشارت بر بهشت داده
است .امام صادق Fعلیه السالم نسبت به وی نیز فرمودند :یا عبدالرحمن با اهل مدینه به بحث بنشین.
4
من دوست دارم که مثل تو در علمای شیعه یافت شوند.
امام کاظم علیه السالم به محمد بن حکیم دستور داده بودند Fکه در مسجد النبی در مدینه با علمای روزF
5
مجالست نماید و با آنها گفتگو و مناظره داشته باشد .و او گزارش بحث های خود را به امام می داد.
روزی فضل بن شاذان نزد امام حسن عسکری علیه السالم بود که کتابی از زیر بغلش افتاد .امام آن
را باز کرده و مطالعه نمودند .کتاب را فضل بن شاذان نوشته بود .پس امام فرمودند F:من به اهل
6
خراسان غبطه می خورم Fکه فردی Fمثل فضل بن شاذان در میان آنها است.
قاموس الرجال ،ج ،9ص .317 1
138
فضل بن شاذان می گوید که من 50سال شاگرد محمد بن ابی عُمیرو صفوان بن یحیی و دیگران
بودم .کسانی که با مخالفین بحث می کردند از هشام بن حکم شروع می شود و بعد از او یونس بن
1
عبدالرحمن بود و بعد َسکاک و سپس من بودمF.
برای اینکه خوانندگان گرامی با خوبی و توان بحث های کالمی آشنا شوند ،چند نمونه از آن را در
اینجا می آوریم .روایت اول دربارۀ شایعه ای است که یحیی بن خالد برمکی برای ایجاد تشتت بین
شیعه رواج داد .ظاهرا این شایعه در زمانی Fاتفاق افتاده که امام موسی بن جعفر علیه السالم در زندان
بوده اند .شایعه چنین بود :رافضه (شیعه) معتقدند که دین بدون امام پایدار نیست در حالیکه نمی دانند
امام آنها زنده است یا مرده( .لذا وقتی Fنمی دانند که ایشان زنده هستند یا فوت کرده ،در واقع با حالتی
که امام نباشد یمی است و این نشاندهندۀ اصل غلط شیعه است ).وقتی رئیس بیت الحکمه که دانشگاه
رسمی آنروز بود ،این شایعه را به هشام بن حکم می گوید ،او جواب می دهد :ما باید فرض را بر
زنده بودن امام بگذاریم .حال می خواهد پیش ما حی و حاضر باشد ویا از نظر ما پوشیده باشد .هشام
در اینجا مثلی می زند .اگر مردی ازدواج کرد و بعد به سفر رفت و یا در بعضی باغات مخفی شد ؛
پس ما حکم به زنده بودن او می کنیم تا وقتیکه خبر مرگ او برسد .این استدالل چنان محکم بود که
2
یحیی بن خالد پیش هارون رفت و خواست که دستور Fجلب او را صادر Fکنند.
ولی برای اینکه به شکل صحیح مناظره نگاهی داشته باشیم ،یک مناظرۀ کوتاه و یک مناظرۀ نسبتا
طوالنی را از امام رضا علیه السالم می آوریم.
ریان بن صلت به امام رضا علیه السالم عرض می کند که هشام عباسی 3از شما نقل کرده که شما غنا
را حالل شمرده اید .امام علیه السالم فرمودند F:این بی دین دروغ گفته است .او از من این سؤال را
نمود و من به او گفتم که یکنفر این سؤال را از امام باقر علیه السالم پرسید .امام باقر علیه السالم به
او گفتند که اگر خداوند اشیاء را به دو قسمت حق و باطل تقسیم کند ،غنا در کدامیک قرار می گیرد؟
او جواب داد :در باطل .امام باقر علیه السام فرمودند F:خودت حکم کردی 4.این یک استدالل ساده است
که در آن ،امام طرف مقابل را به حکم کردن به نتیجۀ درست هدایت می کنند.
راوی می گوید پس از وفات امام موسی Fبن جعفر علیه السالم خدمت امام رضا علیه السالم رسیدم Fو
به عنوان امام به ایشان ابراز ارادت و سالم نمودم .سپس عرض کردم که من به بصره می روم و
یقین دارم که دربارۀ امام بعدی (یعنی امامت خود امام رضا علیه السالم) از من سؤال می شود و دلیل
می خواهند .آیا چیزی دارید که با خود ببرم؟ امام رضا علیه السالم فرمودند F:من این را می دانم .تو
به بصره برو و بگو که من سه روز پس از ورود تو به بصره ،به آنجا می آیم .سپس (برای اطمینان
دادن قلبی راوی) هرچه که متعلق به پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم بود از بُرد و سالح و
غیره بیرون آورده به او نشان دادند.
راوی پس از ورود به بصره مورد هجوم شیعیان قرار می گیرد .راوی به آنها می گوید که من یک
روز قبل از شهادت امام موسی بن جعفر خدمتشان بودم که فرمودند :من یقینا می میرم Fو هرگاه مرا
در لحد دیدی منتظر نشو و یک راست به مدینه برو و این امانت ها را خدمت فرزندم علی برسان.
هشام بن ابراهیم از شیعۀ زیدیه بوده و از آنجا که درباری عباسی شده بود به او هشام عباسی می گفتند. 3
139
من هم اینکار را کردم و ایشان سه روز Fدیگر به اینجا می آیند .یکی از حضار Fکه ناصبی بود و تمایل
به زیدیه و افکار معتزله داشت اعتراض کرد که حسن بن محمد (عالم بصره) عالمی است بهتر از
جوانی چون علی بن موسی .زیرا می ترسم که سؤالی سخت بکنیم و ایشان در جواب آن حیران
بماند!! حسن بن محمد که حضور Fداشت گفت :اوال علی بن موسی به اندازۀ کافی فاضل است و حاال
هم که ایشان می آیند ،پس بهتر است که خودشان را ببینیم.
پس از سه روز امام به بصره می آیند و به خانۀ حسن بن محمد می روند F.امام می فرمایند که همۀ
کسانی که قبال جمع شده بودند Fرا دعوت کن به اضافۀ جاثلیق (عالم مسیحی) و رأس الجالوت (عالم
یهودی) و به جمع بگویید که هرچه دلشان خواست سؤال کنند .حسن بن محمد هم همۀ علمای شهر را
دعوت کرد که در بین آنها زیدیه و معتزله هم بودند Fو نمی دانستند که برای چه دعوت شده اند .امام
پس از سالم کردن و معرفی خود به جمع فرمودند :من امروز نماز صبح را در مسجد النبی همراه
والی مدینه خواندم .بعد از نماز والی با من در امور دولتی مشورت هایی نمود و من صالح او را به
او گوشزد Fنمودم و به او گفتم که نزدیک غروب باز هم اجتماع خواهیم داشت 1.عده ای گفتند :یابن
رسول هللا ،با وجود چنین دلیل روشنی Fما دیگر چیزی نمی خواهیم .ولی آن دانشمند منافق می گوید:
محمد بن الفضل (راوی) از شما مطالبی Fرا نقل کرده که برای ما سخت است .مثل اینکه شما هرچه را
که خدا نازل کرده می دانید و به همۀ زبانها Fسخن می رانید .امام علیه السالم راوی را تأیید می کنند و
می فرمایند :بیایید و سؤال کنید .او گفت :اول شما را به زبانهای Fمختلف می سنجیم .ما افرادی Fاز
اهالی روم و هند و فارس و ترک آورده ایم .امام علیه السالم خواستند که آنها شروع کنند .پس آنها به
زبان خود مطالبی را عرضه داشتند و امام نیز به همان زبان به آنها جواب دادند .مردم تعجب کردند.
آن افراد تأکید کردند که امام از آنها فصیح تر و به زبان آشناتر بودند .سپس امام رضا علیه السالم رو
به آن منافق نمودند Fو فرمودند :اگر بگویم که در همین ایام یکی از نزدیکان تو می میرد قبول می
کنی؟ او گفت :البته نه زیرا علم غیب فقط نزد خدا است و بس .امام علیه السالم فرمودند F:مگر خداوند
ُول .2همانا رسول خدا نزد ب َفال ي ُْظ ِه ُFر َعلى َغي ِْب ِه َأ َحداً ِإاَّل َم ِن ارْ َتضى مِنْ َرس ٍ
نمی فرماید که عالِ ُم ْال َغ ْي ِ
خدا حضرت مرتضی Fاست و ما وارثان پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله هستیم که ما را از غیب خود
آگاه کرده است( .برهمین اساس است که) ما از آنچه که اتفاق افتاده و یا می افتد آگاه هستیم و بدان که
آنچه گفتم در ظرف Fچند روز اتفاق خواهد افتاد و اگر نشد من دروغگویی Fمفتر هستم .ولی اگر اتفاق
افتاد بدان که تو مخالف خدا و رسولش Fهستی .دلیل دیگری برایت می آورم .خودت پس از چند روزF
مشکلی در چشم می یابی و دیگر کوه و یا دشتی را نمی بینی .بازهم یک نشان دیگر برایت می دهم.
تو قسم Fدروغ Fمی خوری Fو به مرض پیسی دچار می شوی .راوی می گوید به خدا قسم Fهمۀ اینها
برای این ناصبی Fاتفاق افتاد و از او پرسیدند F:آیا امام رضا راست گفت یا دروغ؟ او در جواب گفت:
به خدا همان وقت که ایشان فرمودند می دانستم که اتفاق خواهد افتاد ولی تعصب کردم.
سپس امام رضا علیه السالم رو به جاثلیق نمودند Fو پرسیدند F:آیا انجیل بر رسالت حضرت محمد صلی
هللا علیه و آله و سلم چیزی گفته؟ جاثلیق جواب داد :اگر چنین چیزی بود دیگر ما با او مخالفت نمی
کردیم .امام علیه السالم پرسیدند :نظرتان نسبت به (سکته) ای که در سِ فر (کتاب) سوم آمده چیست؟
گفت :اسمی است از اسماء خدا که حق نداریم Fآن را ظاهر نماییم .امام علیه السالم فرمودند F:اگر ثابت
کنم که این اسم محمد است و حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السالم) به او اعتراف کرده و
حتی بنی اسرائیل را بدان بشارت داده ،قبول Fمی کنی و منکر آن نمی شوی؟ جاثلیق گفت :اگر ثابت
کنی ،آن را قبول می کنم زیرا من انجیل را رد نمی کنم .امام فرمودند :سِ فر سوم را که ذکر محمد در
1توجه دارید که مسیر بین مدینه و بصره اقال 4تا 5روز بوده است .با اینحال ایشان در ظرف یکروز به بصره رفته ،با مردم سؤال و
جواب کرده و عصر به مدینه برگشته اند و والی مدینه هم شاهدی است بر حضور امام در صبح و مغرب همانروز در مدینه.
2آیۀ 27سورۀ جن – علم غیب نزد خدا است و کسی را از آن اطالع نمی دهد مگر آنکه از راه رسول (فرستاده) باشد.
140
آن آمده باز کن .امام شروع کردند Fبه خواندن انجیل تا اینکه به اوصافی Fدر آن رسیدند و پرسیدند :آیا
این صفات همان صفات حضرت محمد صلی هللا علیه و آله و سلم نیست؟ جاثلیق کمی ساکت ماند و
گفت :این صفات پیغمبری Fاست که حضرت عیسی توصیف کرده ولی مسیحیان قبول نمی کنند که او
همان پیغمبر شما باشد .امام رضا علیه السالم فرمودند F:پس به سِ فر دوم نگاه کن .در آنجا مشخصات
پیغمبر و وصی Fاو و فاطمه و حسن و حسین آمده است .اینجا بود که جاثلیق و رأس جالوت فهمیدند Fکه
امام بر کتب تورات و انجیل مسلط است و آنها هم نمی توانند این کتب را منکر شوند .لذا اقرار Fکردند
که هم حضرت عیسی و هم حضرت موسی Fبه پیغمبری Fبنام محمد بشارت داده اند ولی آیا این محمد
تورات و انجیل همان محمد اسالم است شک دارند .امام رضا علیه السالم فرمودند :بسیار عالی شک
دارید .ولی آیا در بین تمام پیغمبران شما کسی بنام محمد داشته اید؟ جاثلیق می گوید اگر اقرار کنیم که
محمد همان است و وصی او و دخترش و حسن و حسین هم همانند ،شما ما را مجبور می کنید که به
زور مسلمان شویم F.امام علیه السالم فرمودند :ای جاثلیق تو در امان هستی و ما تو را مجبور به
چیزی که دوست نداری نمی کنیم .جاثلیق گفت :حاال که مرا در امان گذاشتید می گویم :این پیغمبریF
که نامش محمد است واین وصیی که نامش علی است و این دختری که نامش فاطمه است و این دو
سبطی که نامشان حسن و حسین است (نامشان) در تورات و انجیل و زبور هست .با اینحال بار دیگر
امام از جاثلیق بر بودن این نامها در کتب مسیحیت تأیید می گیرند .سپس به رأس جالوت روی می
آورند و می فرمایند Fسِ فر اول زبور Fرا ببین .امام شروع می کنند به خواندن تا اینکه به ذکر پنج تن
می رسند .سپس او را قسم Fمی دهند به اضافۀ امانی که به جاثلیق دادند (که در صورت اقرار Fمجبور
نشود مسلمان گردد) که آیا این مطلب درست است؟ جاثلیق Fتأیید می کند که همینطور Fاست .سپس امام
علیه السالم به سِ فری از تورات می پردازند و آن را می خوانند .رأس جالوت ازاینکه امام با فصاحت
و درست (و از حفظ) تورات را تالوت می کنند تعجب کرده بود .وقتی Fبه محمد رسیدند ،رأس
شبر و َشبیر که تفسیر آن در عربی محمد جالوت می گوید :بله این أحماد است و إلیا و دختر أحماد و ُ
و علی و فاطمه و حسن و حسین است .وقتی Fتالوت امام رضا علیه السالم تمام شد ،رأس جالوت
اقرار می کند که اگر بخاطر ریاستی Fنبود که بر تمام یهودیان دارد ،به ایشان ایمان می آورد.
این بحث ها ادامه می یابد تا وقت نماز ظهر .نماز را به امامت امام رضا علیه السالم خواندند و امام
فرمودند که طبق قولی Fکه به والی مدینه داده اند باید به مدینه بروند Fو رفتند Fو روز بعد دوباره به
بصره آمدند .خانمی بود از روم که می خواست با امام صحبت کند .جاثلیق هم که رومی بلد بود می
شنید .امام به زبان رومی از آن خانم پرسیدند F:کدام را بیشتر Fدوست داری محمد یا عیسی را؟ او
جواب داد :قبال که محمد را نمی شناختم Fعیسی برایم محبوب تر بود ولی از وقتی Fکه محمد را شناختم
ایشان برایم از عیسی و همۀ پیامبران محبوب تر است .جاثلیق به او گفت( :مواظب باش) اگر مسلمان
شوی عیسی را دشمن خواهی داشت .او گفت :به خدا پناه می برم .بلکه من عیسی را دوست دارم و به
او ایمان دارم .ولی محمد پیشم محبوبتر است .امام از جاثلیق خواستند Fکه صحبتی که شد را برای جمع
ترجمه کند .سپس با یکنفر مسیحی که از سِ ند (هندوستان) آمده بود به زبان سندی بحث می کنند تا
اینکه مسلمان می شود .هنگام برگشتن از بصره ،باردیگر Fبه محمد بن فضل می گویند که به کوفه
رود تا برنامۀ مشابهی را آنجا داشته باشند.
محمد بن فضل به دستور امام دعوت مفصلی می کند و ناهار می دهد .پس از صرف ناهار امام از
محمد می خواهند که هرچه متکلم و عالم در کوفه هست جمع نمایند .باردیگر Fبا جاثلیق شروع می
کنند زیرا او اهل جدل بود .امام رضا علیه السالم از او پرسیدند :آیا می دانی که حضرت عیسی
نوشته ای داشت که در آن پنج اسم بود که هروقت Fدر مغرب زمین بود و می خواست به مشرق برودF
آن را باز می کرد و با قسم دادن خداوند Fبنام یکی از آنها زمین زیر پای او به هم می رسید و او در
141
یک لحظه از مغرب به مشرق می رفت ویا برعکس .جاثلیق گفت :نه .چنین چیزی را نمی دانم .اما
پنج اسم (درست است) .حضرت با قسم دادن خداوند Fبه این نامها ویا به یکی از آنها ،خداوند خواستۀ
ایشان را برآورد می کرد .امام رضا علیه السالم فرمودند F:همین که پنج اسم را قبول داری اشکال
ندارد اگر از موضوع نوشته آگاه نباشی .سپس امام با بیان مشخصات نیک ائمه و اینکه بر همۀ کتب
ادیان گذشته تسلط دارند و همۀ زبانها را بلدند و با اینحال پاک و متقی و رئوف و ...می باشندF
1
استدالل بر حقانیت خویش می نمایند.
گروه شیعه و محکمه (خوارج) در نزد ابی نعیم نخعی در کوفه گرد آمدند .ابو خدره مبلغ خوارج
سخن را آغاز می کند :من به شما شیعه می گویم Fکه ابوبکر را بر علی و تمام صحابۀ پیغمبر صلی
هللا علیه و آله و سلم به چهار دلیل ترجیح می دهم :او نفر دومی Fاست که با پیغمبر Fاکرم صلی هللا
علیه و آله و سلم دفن شده است .او نفر دوم در غار بود .او نفر دومی است که امامت مسلمانان را
داشت و آخرین کسی که قبل از فوت پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم نماز گزارد F.و او دومین کسی
است که لقب صدیق را دارد .مؤمن الطاق که در جلسه حضور داشت بلند می شود و می گوید :من
هم با تو تأیید می کنم که علی افضل از ابوبکر Fاست .و تمام خوبیهایی Fکه تو برای ابوبکر Fخواندی در
واقع بدیهای او است .اضافه بر این ،من تو را به اطاعت از علی می خوانم بر اساس سه دلیل از
قرآن و سنت پیامبر صلی هللا علیه و آله و عقل .سه داور هم تعیین شدند .سپس مؤمن الطاق شروع
می کند به رد کردن خصالی که برای ابوبکر گفته شد .او می پرسد :آیا خانۀ پیغمبر صلی هللا علیه و
آله که خداوند برای ایشان قرار داده بود را ارث گذاشت؟ خانه ای که فرمود :مردم Fبدون اذن ایشان به
آن وارد نشوند F.و یا آن را به عنوان صدقه به مسلمین بخشید؟ جواب بده .ابو خدره که متوجه مشکل
شده بود ساکت ماند .مؤمن الطاق ادامه می دهد :اگر ارث برای فرزندان و زنان خود گذاشته بود،
(مقدار ارثی که به عایشه می رسید) یک نهم از یک هشتم است .یعنی نیم متر در نیم متر .و اگر
صدقه بود (که ابوبکر Fچنین می پنداشت و بر اساس اینکه پیغمبران ارث نمی گذارند ، Fفدک را از
حضرت زهرا سالم هللا علیها غصب کرد) دیگر بدتر( .یعنی یک سانت در یک سانت هم به ابوبکر
نمی رسید Fو او در زمینی غصبی دفن شده است ).پس ورود به خانۀ پیغمبر صلی هللا علیه و آله و
سلم در زمان حیات و در ممات ایشان معصیت است ؛ در حالیکه علی بن ابیطالب و فرزندان او حق
داشتند که وارد Fخانه شوند F.شما خوب می دانید که پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله تمام درب های
خانه را به مسجد بستند Fو فقط درب خانۀ علی باز ماند .ابوبکر اجازۀ باز کردن پنجره ای کوچک را
خواست ولی پیامبر Fقبول Fنکردند Fو این مسأله بر عباس عموی پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم گران
آمد ...اما موضوع Fغار .بگو ببینم آیا خداوند آرامش خود را بر پیغمبر و مسلمانان خارج از غار را
قرار داده؟ او گفت :بله .پس آنکس که در غار آرامش داشت ابوبکر نبود و برعکس صاحب غصه و
نگرانی بود .در حالیکه علی که جان خود را فدا کرده بود و در همان شب در بستر پیامبر خوابید ،
به مراتب صاحب مرتبتی Fباالتر از ابوبکر (ترسو) در غار بود .مردم هم تأیید کردند F.و اما لقب
صدیق .قرآن کریم اولویت را به کسانی می دهد که در دین سبقت گرفته اندَ .و الَّذ َ
ِين جاُؤ مِنْ َبعْ ِد ِه ْم
يمان .کلمۀ صدیق را مردم به ابوبکر دادند در حالیکه اغفِرْ لَنا َو ِإِل ْخوا ِن َنا Fالَّذ َ
ِين َس َبقُونا ِباِإْل ِ َيقُولُ َ
ون َر َّب َنا ْ
قبل از آن خداوند این لقب را به علی بن ابیطالب داده بود .ایشان در منبر بصره اعالم کردند Fکه من
صدیق اکبرم .من قبل از ابوبکر Fایمان آوردم .اما موضوع نماز .نماز گزاردن ابوبکر Fبه امامت
مسلمین بیش از اینکه فضیلت باشد یک تهمت است .زیرا اگر اینکار او به دستور پیغمبر بود؛ ایشان
او را عزل نمی کردند .چنانچه عمال پیغمبر صلی هللا علیه و اله با تمام ضعف مرضی که داشتند
بیرون آمدند و دستور دادند ابوبکر کنار رود ... .بعد از اینکه مؤمن الطاق کامال آبروی Fابو ُخدره را
142
برد مردم می پرسند حاال تو دلیل خود را ارائه کن .مؤمن الطاق می گوید :اوصافی Fکه از علی در
ين فِي ْال َبْأسا ِء َو
َّاب ِر َ
ِين و َو الص ِ
1
ِين آ َم ُنوا ا َّتقُوا هَّللا َ َو ُكو ُنوا َم َع الصَّا ِدق َ قرآن آمده چنین است - :يا َأ ُّي َها الَّذ َ
ص َدقُواَ Fو ُأولِئ َ
ك ُه ُم ْال ُم َّتقُ َ س 2و ُأولِئ َ الضَّرَّ ا ِء َو ح َ ْأ
ون .مردم تأیید کردند .سپس به عنوان ِين َ ك الَّذ َ ِين ْال َب ِ
حدیثی از پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم ،حدیث ثقلین 3و حدیث سفینه 4را برایشان می
خواند .و اما دلیل عقلی :طبیعی است که مردم پیروی Fاز عالم زمان خود کنند .و در این مسئله همه
اجماع دارند که علی علیه السالم عالمترین صحابۀ رسول خدا است .همۀ مردم به او احتیاج داشتند و
از او سؤال می کردند و او هیچوقت احتیاجی به سؤال کردن از مردم نداشت .قرآن هم این موضوع
ْف َتحْ ُكم َ
ُون 5در را تأیید کردهَ :أ َف َمنْ َي ْهدِي ِإلَى ْال َح ِّق َأ َح ُّق َأنْ ُي َّت َب َع َأمَّنْ ال َي ِه ِّدي ِإاَّل َأنْ ُيهْدى َفما لَ ُك ْم َكي َ
6
آن روز Fخلق کثیری شیعه شدند.
ضحاک که از خوارج بود در کوفه قیام می کند ،خود را امیرالمؤمنین خواند و مردم را به خود
دعوت کرد .مؤمن الطاق پیش او رفت و گفت :من آدم متدینی Fهستم و دیدم که تو عادل هستی ،پس
خواستم به تو به پیوندم .ضحاک شیر می شود و به یارانش می گوید که اگر او به آنها بپیوندد به نفع
آنها می شود .مؤمن الطاق سؤال می کند :ولی چرا شما از علی بن ابیطالب بیزاری جسته اید؟ و خون
او را حالل دانسته اید؟ گفتند :برای اینکه در دین به حکمیت توسل کرد .و هرکس که در أمر دین
بخواهد حکمیت کند ما خون او را حالل می دانیم و با او می جنگیم و از او تبری می جوییم .مؤمن
الطاق در اینجا می گوید :حاال من دینی دارم (به چیزهایی Fمعتقدم) و می خواهم ببینم که آیا دین شما
درست است یا نه .حاال به من بگویید که چه کسی بین من و شما تشخیص می دهد که کدام حرف
درست را می زنیم؟ ضحاک یکنفر عالم را برای اینکار تعیین می کند .مؤمن الطاق تأکید می کند که
آیا این شخص را به عنوان حکم کننده (قاضی) در دینی که می خواهم در آن مناظره کنم قرار دادی؟
او گفت :بله .در اینجا بود که مؤمن الطاق رو به جماعت خوارج می کند و می گوید :ضحاک یکنفر
را به عنوان حکم در دین قرار Fداد ،یعنی در دین به حکمیت متوسل شد .دیگر خود دانید و او .آنها
7
هم با شمشیر Fبه ضحال حمله کرده و او را کشتند.
یونس بن یعقوب ،یکی از شاگردان برجستۀ امام صادق علیه السالم می گوید :در یکی از سالهایی که
هشام بن حکم به سفر حج مشرف Fشده بود ،در (منا) حضور Fامام صادق Fعلیه السالم شرفیاب شدم.
حمران بن اعین ،محمد بن نعمان ،هشام بن سالم و دیگر بزرگان شیعه نیز در مجلس حاضر بودند.
حضرتعلیه السالم به هشام فرمود F:آیا نمی خواهی داستان مناظره و گفتگوی خود با عمرو بن عبید را
برای ما بیان کنی؟ هشام ،که از همه اهل مجلس جوانتر Fبه نظر می رسید ،گفت :ای فرزند Fرسول
خداصلوات هللا و سالمه علیه ،جاللت شما مانع می شود؛ از شما شرم دارم و در حضورتان توان
سخن گفتن در خویش نمی یابم .امام صادق علیه السالم فرمود :وقتی Fبه شما امر می کنیم ،اطاعت
کنید .آنگاه هشام داستان مناظره خودش با عمرو بن عبید را چنین بیان کرد:
به من خبر دادند که عمرو بن عبید روزها Fدر مسجد جامع بصره با شاگردانش Fمی نشیند ،در بارۀ
امامت بحث می کند و عقیدۀ شیعه در بارۀ امام را بی اساس و باطل می شمارد .این خبر برایم خیلی
ناگوار بود ،به همین سبب به بصره رفتم F.وقتی وارد مسجد جامع بصره شدم ،بسیاری Fاطراف عمرو
143
نشسته بودند .از حاضران تقاضا کردم اجازه دهند تا بتوانم Fنزدیک عمرو بنشینم .وقتی نشستم ،به
عمرو بن عبید گفتم :ای مرد دانشمند ،من غریبم ،اجازه می دهید چیزی بپرسم؟ Fگفت :آری .گفتم :آیا
شما چشم دارید؟ گفت :پسرجان این چه پرسشی است ،چرا در باره چیزی که می بینی می پرسی؟
گفتم :استاد عزیز پوزش می خواهم .پرسشهایم Fاین گونه است ،خواهش می کنم ،پاسخ دهید .گفت:
گرچه پرسش هایت احمقانه است ،ولی آنچه می خواهی بپرس .گفتم :آیا چشم دارید؟ گفت :آری.
پرسیدم :با آن چه می کنی؟ گفت :به وسیله آن رنگها و اشخاص را می بینم .گفتم :آیا بینی داری؟
گفت :آری .گفتم :از آن چه بهره ای می بری؟ گفت :به وسیله آن بوها را استشمام Fمی کنم .گفتم :آیا
زبان داری؟ گفت :آری .گفتم :با آن چه می کنی؟ گفت :طعم اشیا را می چشم .گفتم :آیا شما گوش
دارید؟ گفت :آری .گفتم :از آن چه سود می بری؟ گفت :به آن صداها را می شنوم .گفتم :بسیار Fخوب،
حاال بفرمایید دل هم دارید؟ گفت :آری .گفتم :دل برای چیست؟ گفت :به وسیله دل (مرکز ادراکات)
آنچه بر حواس پنجگانه و اعضای بدنم می گذرد ،تشخیص می دهم ،اشتباهاتم را برطرف می کنم و
درست را از نادرست تشخیص می دهم .گفتم :مگر با وجود این اعضا از دل بی نیاز نیستی؟ گفت:
نه ،هرگز .گفتم :در حالی که حواس و اعضای بدنت سالم است چگونه نیاز به دل داری؟ گفت:
پسرجان ،وقتی Fاعضای بدن در چیزی که با حواس درک می شود تردید کند ،آن را به دل ارجاع می
دهد تا تردیدش Fبرطرف شود .گفتم :پس خداوند ،دل را برای رفع تردید اعضا گذاشته است .گفت:
آری .گفتم :پس وجود دل برای رفع حیرت و تردید ضروری است؟ گفت :آری ،چنین است .گفتم :شما
می گویید خدای تبارک و تعالی اعضای بدنت را بدون پیشوایی Fکه هنگام حیرت و شک به او مراجعه
کنند نگذاشته است ،پس چگونه ممکن ست بندگانش را در وادی حیرت و گمراهی رها کرده ،برای
رفع تردید و تحیرشان پیشوایی Fتعیین نفرماید؟ عمرو بن عبید پس از لحظه ای تامل و سکوت ،سر
بلند کرد ،به من نگریست و گفت :تو هشام بن حکم هستی؟ گفتم :نه .گفت :از همنشینان اویی؟ گفتم:
نه .پرسید F:اهل کجایی؟ گفتم :کوفه .گفت :تو همان هشامی؛ سپس مرا در آغوش گرفت؛ به جای خود
نشانید و تا من آنجا بودم ،سخن نگفت.
حضرت صادق علیه السالم از شنیدن داستان خشنود و شادمان شد و فرمود F:هشام ،این گونه استدالل
را از که آموختی؟ هشام گفت :آنچه از شما شنیده بودم ،تنظیم Fو چنین بیان کردم .حضرت فرمود F:به
1
خدا سوگند Fاین مطلب در صحف ابراهیم و موسی Fنوشته شده است.
روزی ابوحنیفه از مؤمن الطاق نسبت به متعه سؤال می کند و او می گوید که حالل است .ابوحنیفه
پیشنهاد می کند که آیا بهتر نیست که زنهای خود را به متعه بدهید و یک پولی هم گیرت بیاد؟ مؤمن
الطاق می گوید که بعضی کارها ولو حالل باشند مرغوب نیستند ( آدم هر کار حاللی را انجام نمی
دهد) زیرا انسانها در طبقات مختلفی هستند .ولی تو ابو حنیفه آیا آبجو را حالل می دانی؟ او می گوید:
بله .مؤمن الطاق می گوید :چرا به خانمهایتان نمی گویید که آبجو بفروشند Fو پول در بیاوری؟ Fابوحنیفه
می گوید :این به اون در .ولی ضربۀ تو قویتر بود .ابوحنیفه متوجه می شود Fکه باید علمی صحبت کند
واال حریفش هم بلد است هوچی گری کند .لذا اینبار با آیه و حدیث می خواهد ثابت کند که متعه اصال
اشکال داشته است .لذا اشاره به سورۀ معراج می نماید که در آن متعه تحریم Fشده است و همچنین
حدیثی هم در نسخ شدن متعه آمده است .مؤمن الطاق جواب می دهد :ای ابوحنیفه! سوره ای که می
گویی مکی است و سورۀ متعه مدنی است! و حدیثی که به آن اشاره داری خیلی پست و شاذ است.
ابوحنیفه که حرف مؤمن الطاق را منطقی می بیند ،مدرک دیگری را می آورد .او می گوید که در
آیۀ میراث هم متعه نسخ شده است .2مؤمن الطاق می گوید ما مواردی Fداریم که ازدواجی Fبوده و ارثی
144
در کار نبوده است .ابوحنیفه که این مورد را حضور ذهن نداشت می پرسد :چطور؟ مؤمن الطاق می
گوید اگر مسلمانی Fبا یک زن اهل کتاب ازدواج نماید و سپس فوت نماید ،در اینصورت چه می
گویی؟ گفت :ارث نمی برد .مؤمن الطاق می گوید Fپس موردی داریم که ازدواج صورت پذیرفته و
1
ارثی هم در کار نیست (همین حالت برای متعه نیز وجود Fدارد واین دلیل غلط بودن متعه نیست).
145
شامی پرسید :خوشا به حال کسانی که با شما همنشینند F.امام صادق علیه السالم فرمودند :همانا
همنشینان پیغمبر Fصلی هللا علیه و آله ،جبرئیل و میکائیل و اسرافیل Fبودند که خبر عالَم های باال را
برایش می آوردند و او در نتیجه چنان شخصیتی Fبود .مرد شامی می گوید :مرا از شیعیان خود قرارF
1
ده و مرا آموزش ده! امام به هشام دستور Fمی دهند که او را آموزش دهد.
در کافی Fروایت فوق Fبه شکل مفصل تری ذکر شده است که الزم دیدیم این را هم ذکر کنیم .یکی از
دانشمندان شام (در مکّه) به حضور Fامام صادق Fعلیه السالم رسید و خود را چنین معرّفی Fکرد:
من به علم کالم ،فقه و فرائض آگاه هستم و برای بحث و مناظره با اصحاب و شاگردان شما به اینجا
آمدهام.
امام :سخن تو از گفتار پیامبرصلی Fهللا علیه و آله و سلم گرفته شده ،یا از خودت میباشد؟F
دانشمند شامی :هم از گفتار پیامبرصلی هللا علیه و آله و سلم است و هم از خودم میباشد( Fآمیختهای
از سخن پیامبرصلی هللا علیه و آله و سلم و سخن خودم Fهست).
امام :پس تو شریک پیامبرصلی هللا علیه و آله و سلم هستی؟
دانشمند شامی :نه ،شریک او نیستم.
امام :آیا بر تو وحی نازل میشود؟F
دانشمند شامی :نه.
امام :آیا اگر اطاعت پیامبرصلی هللا علیه و آله و سلم را واجب میدانی ،اطاعت خودت را نیز واجب
میدانی؟
دانشمند شامی :اطاعت خود را واجب نمیدانم.
آنگاه امام صادق Fعلیه السالم به یونس بن یعقوب (یکی از شاگردان برجستهاش) رو کردند و
فرمودند :ای یونس! این مرد ،قبل از آن که به بحث و مناظره بپردازد ،خودش را محکوم نمود (زیرا
حتی خودش هم حرف خودش را حجّ ت نمی دانست) ،ای یونس! اگر علم کالم را به خوبی میدانستی
با این مرد شامی ،مناظره میکردی؟
یونس :وای و افسوس!! که به علم کالم آگاهی ندارم ،فدایت گردم ،شما از علم کالم نهی فرمودی F،و
می فرمودی وای بر کسانی که با علم کالم سر و کار دارند و میگویند F:این درست میآید ،و آن بی
اساس است ،این به نتیجه میرسد ،این را میفهمیم و آن را نمیفهمیم. ...
امام :آنچه من نهی کردهام ،این است که سخن مرا رها کنند و به آنچه خود دانستهاند (و بافتهاند)
تکیه کنند ،ای یونس! اکنون بیرون برو و هر کدام از دانشمندان علم کالم را دیدی (که از شاگردان
امام هستند) به اینجا بیاور.
یونس :من از حضور امام صادق علیه السالم بیرون رفتم Fو سه نفر به نامهای :حُمران بن اَعْ َینْ ،
الطاق اَحْ َول و هشام بن َحکَم را که علم کالم را به خوبی میدانستند Fبه حضور امام صادق علیه مؤمن ّ
السالم آوردم Fو نیز قیس بن ماصر را که به نظرم در علم کالم ،از همه برتر بود و این علم را از
امام سجّ ادعلیه السالم آموخته بود ،به محضر امام آوردم F،وقتی Fهمگی در کنار هم اجتماع کردیم ،امام
146
صادق علیه السالم سر از خیمه بیرون آوردند ،از همان خیمهای که در کوه کنار حرم مکّه برای آن
حضرت برپا میداشتند و آن جناب چند روز قبل از شروع مراسم ح ّج در آنجا به سر میبردند ،در
این هنگام چشم حضرت به شتری Fافتاد Fکه دوان دوان میآمد .امام علیه السالم فرمودند F:به خدای کعبه
سوگند سوارۀ این شتر ،هشام است که به اینجا میآید.
حاضران فکر کردند Fمنظور امام ،هشام از فرزندان عقیل است ،زیرا امام او را بسیار دوست داشت،
ناگاه دیدند شتر نزدیک شد ،و سوارۀ آن ،هشام بن َحکَم (یکی از دانشمندان و شاگردان بزرگ امام)
است که وارد Fشد ،او در آن هنگام نوجوان بود ،و تازه موی چهرهاش روییده شده بود ،و همۀ
حاضران در سنّ و سال از او بزرگتر بودند ،امام صادق علیه السالم تا هشام را دید ،از او استقبال
گرمی کردند ،و برایش جا باز نمودند ،و در شأن او فرمودند :ناصِ َرناِ Fب َق ْل ِب ِه َو لِسا ِن ِه َو َی ِد ِه (هشام با دل
و زبان و عملش ،یاری کنندۀ ما است).
آنگاه امام صادق Fعلیه السالم (به چند نفر از شاگردانش که در آنجا حاضر بودند ،به هر کدام جداگانه
فرمودند :با آن دانشمند شامی مناظره و گفتگو کنند) نخست به حُمران فرمودند :با مرد شامی مناظره
کن ،او به مناظره با مرد شامی پرداخت و طولی نکشید که مرد شامی در برابر حُمران ،درمانده شد.
سپس امام علیه السالم به مؤمن ّ
الطاق فرمودند F:ای طاقی! با مرد شامی گفتگو کن ،او با مرد شامی
به مناظره پرداخت و طولی Fنکشید که بر دانشمند Fشامی چیره و پیروز Fگردید.
سپس امام صادق علیه السالم به هشام بن سالم فرمود :تو هم با مرد شامی سخن بگو ،او نیز با شامی
به گفتگو پرداخت ،ولی بر شامی چیره نشد ،بلکه برابر شدند.
آنگاه امام علیه السالم به قیس بن معاصر فرمود :تو با او سخن بگو ،قیس با مرد شامی به مناظره
پرداخت ،امام علیه السالم مناظرۀ آنها را گوش می کردند ،و خنده بر لب داشتند ،زیرا دانشمند Fشامی،
درمانده شده بود و آثار آن در چهرهاش دیده می شد.
در این هنگام ،بحث و گفتگو با هشام بن َحکم به خاطر امام آمد و به دانشمند Fشامی رو کردند و
فرمودند :با این جوان گفتگو کن.
دانشمند شامی ،آمادگی خود را برای مناظره با هشام اعالم کرد و گفتگوی آنها در حضور Fامام صادقF
علیه السالم به ترتیب زیر ادامه یافت:
دانشمند شامی( :خطاب به هشام) ای جوان! دربارۀ امامت این مرد (امام صادق) از من سؤال کن
(میخواهم در این باره با تو گفتگو کنم).
هشام (از بیادبی و گستاخی مرد شامی به ساحت مق ّدس امام) به گونهای خشمگین شد که بدنش می
لرزید در این حال به مرد شامی گفت :آیا پروردگارت Fخیر و سعادت بندگانش Fرا بهتر و بیشتر
میخواهد ،یا بندگان خیر خود را نسبت به خود؟
دانشمند شامی :بلکه پروردگار ،خیر بندگانش را بیشتر میخواهد.
هشام :خداوند Fبرای خیر و سعادت انسانها چه کرده است؟
دانشمند هشامی :خداوند ح ّجت خود را برای آنها استوار نموده ،تا پراکنده نگردند ،و او بین بندگانش
را در پرتو حجّ تش ،الفت و دوستی بخشد ،تا نابسامانیهای خود را در پرتو دوستی F،سامان دهند و
همچنین خداوند بندگانش را به قانون الهی آگاه میکند.
147
هشام :آن ح ّجت کیست؟
دانشمند شامی :او رسول خداست.
هشام :بعد از رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم کیست؟
دانشمند شامی :بعد از پیامبرصلی Fهللا علیه و آله و سلم حجّ ت خدا قرآن و س ّنت است.
هشام :آیا قرآن و س ّنت ،برای رفع اختالف امروز ما سودمند است؟
دانشمند شامی :آری.
هشام :پس چرا بین من و تو اختالف است و تو برای همین جهت از شام به اینجا (مکّه) آمدهای؟!
دانشمند شامی در برابر این سؤال خاموش ماند ،امام صادق علیه السالم به او فرمود F:چرا سخن
نمیگویی؟F
دانشمند شامی :اگر در پاسخ سؤال هشام بگویم :قرآن و س ّنت ،اختالف بین ما را رفع می کند ،سخن
بیهودهای گفتهام ،زیرا عبارات قرآن و س ّنت ،دارای معانی گوناگون است ،و اگر بگویم :اختالف ما
در فهم قرآن و س ّنت ،به عقیدۀ ما لطمه نمیزند و هرکدام از ما ا ّدعای ّ
حق می کنیم ،در این
صورت ،قرآن و س ّنت به ما سودی (در رفع اختالف) نبخشیده ،ولی همین استدالل (مذکور) به نفع
عقیدۀ من است ،نه به نفع عقیدۀ هشام.
امام صادق F:از هشام همین مسأله را بپرس ،که پاسخ قانع کننده را از او که وجودش سرشار Fاز علم و
کمال است ،مییابی.
دانشمند شامی :آیا خداوند شخصی Fرا به سوی بشر فرستاده تا آنها را م ّتحد و هماهنگ کنند؟ و
حق و باطل را برایشان شرح دهد؟ نابسامانیهایشان را سامان بخشد و ّ
هشام :در عصر رسول Fخدا صلی هللا علیه و آله و سلم یا امروز؟
دانشمند شامی :در عصر رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم که خود آن حضرت بودند ،ولی
امروز ،آن شخص کیست؟
هشام :امروز Fهمین شخصی که در مسند نشسته (اشاره به امام صادق Fعلیه االسالم ) و از هر سو
مردم به حضورش میآیند( ،ح ّجت و برطرفکننده اختالف ما است ،زیرا) میراثدار علم نبوّ ت است
که دست به دست از پدرانش به او رسیده است ،اخبار زمین و آسمان را برای ما بازگو Fمیسازد.
دانشمند شامی :من چگونه بفهمم که این شخص (امام صادق) همان حجّ ت ّ
حق است؟!
هشام :هر چه میخواهی Fاز او بپرس ،تا به حجّ ت حق بودن او پیببری.F
دانشمند شامی :ای هشام با این سخن ،دیگر عذری برای من باقی نگذاشتی ،از من است که بپرسم و
با سؤال به حقیقت برسم.
امام :آیا میخواهی گزارش چگونگی سفر و مسیر راه مسافرتت را از شام به اینجا ،به تو خبر دهم؟
که چنین و چنان بود (امام مقداری از چگونگی سفر او را بیان کردند).
148
دانشمند شامی که شیفتۀ بیانات امام صادق علیه السالم شده بود ،حقیقت را دریافت و نور ایمان بر
صفحۀ قلبش تابید و هماندم Fبا شادمانی گفت :راست گفتی ،اکنون به خدا ،اسالم آوردم.
.امام :بلکه اکنون به خدا ایمان آوری ،و اسالم ،قبل از ایمان است ،به وسیلۀ اسالم از یکدیگر Fارث
می برند و ازدواج می کنند ولی ثواب بردن ،در پرتو ایمان است( ،تو قبالً مسلمان بودی ،ولی
امامت مرا قبول نداشتی و اکنون با پذیرش امامت من ،به ثواب اعمالت میرسی).
دانشمند شامی :صحیح فرمودید ،گواهی میدهم که :معبودی جز خدای یکتا نیست و محمّد صلی هللا
علیه و آله و سلم رسول خدا است و شما جانشین اوصیای پیامبر Fاسالم صلی هللا علیه و آله و سلم
هستید.
در این هنگام امام صادق Fعلیه السالم دربارۀ چگونگی Fمناظرات Fشاگردانش با دانشمند Fشامی چنین
نظر دادند:
به حُمران فرمودند F:تو سخن خود را هماهنگ با حدیث ،به پیش می بری و به ّ
حق نایل میشوی.
و به هشام بن سالم فرمودند :تو در جستجوی Fیافتن حدیث ،میپردازی ،ولی توان و شناخت پیاده
کردن آن را به طور صحیح نداری.
و به مؤمن ّ
الطاق فرمودند :تو بسیار با قیاس و تشبیه وارد بحث میشوی و از موضوع Fبحث خارج
می گردی ،باطلی را به وسیله باطلی رد می کنی ،و باطل تو روشن تر است.
و به قیس بن ماصر فرمودند :تو به گونه ای سخن میگویی Fکه آن را به حدیث پیامبرصلی Fهللا علیه و
آله و سلم نزدیکتر سازد ،ولی دورتر می شود ،حق را به باطل مخلوط Fمی کنی ،با این که ّ
حق
الطاق) هنگام بحث از شاخهای بهباطل بسیار ،بینیاز میکند ،تو و احول (مؤمن ّ
ِ اندک ،انسان را از
شاخۀ دیگر می پرید و در این جهت دارای مهارت و زبردستی Fهستید.
یونس میگوید :به خدا من فکر میکردم که امام دربارۀ هشام نیز همان را بگویند که به قیس و احول
فرمودند ،ولی (هشام را با عالی ترین وصف ،ستودند و) در شأن او چنین فرمودند :یا هِشا ُم ال َتکا ُد
ت (ای هشام! تو با هر دو پا به زمین نمیخوری ،تا کارت ت ِبااْل َرْ ِ
ض طِ رْ َ لوی ِرجْ لَ ْیکَ ،اِذا َه َممْ َ
َت َق ُع َت ِ
به جایی برسد که نزدیک است به زمین سقوط کنی ،در هماندم پرواز می کنی ).یعنی تا نشانۀ
درماندگی Fرا در خود احساس کردی ،با زبردستی ،خود را نجات می دهی.
آنگاه به هشام فرمود F:افرادی مانند تو باید با سخنوران ،مناظره کنند ،مراقب باش که در بحثها
لغزش نکنی ،که به خواست خدا ،شفاعت ما از پیامدهای این گونه شیوۀ بحث و مناظره ،برای طرّ اح
1
و گردانندۀ چنین شیوه است.
روزی 15نفر از علمای شیعه دور هم گرد آمده بودند Fو خواستند Fکه هشام بن سالم با هشام بن حکم
در مورد Fتوحید و صفات خداوند Fمناظره کنند .این دو راضی Fشدند که نمایندگانی Fاز طرف آنها بحث
کنند .بحث به تکفیر یکدیگر هم می رسد .یکی از شیعیان قضیه را برای امام کاظم علیه السالم می
نویسد و امام در جواب می نویسند :خداوند بزرگتر Fو واالتر Fاز آن است که (انسان) بتواند Fکنه صفات
او را درک کند .پس باید به آنچه که خود او خود را معرفی Fنموده بسنده نماییم و از بحث های زیادی
2
فاصله بگیریمF.
149
- 1قیاس
در منطق ، Fقیاس بهترین نحوۀ استدالل است .ولی در هر قیاسی Fما باید حد وسط را بشناسیم Fکه در
واقع علت تعمیم در کبرای مقدمه است .ولی در علوم دینی و آخرتی ،ما چنین معلوماتی Fرا نداریم و
علت خطا داشتن قیاس دینی هم همین است .و این یک امر طبیعی است که متکلمین از قیاس هایی
استفاده کنند که به نظرشان درست می آمده است و دیدیم که چقدر ابوحنیفه در این قیاس ها به خطا
رفته بود .بهرحال ،شاگردان ائمۀ اطهار نیز گاهی از روی بی توجهی Fاز قیاس استفاده کرده اند.
روزی یک خارجی (از خوارج) به محضر امام صادق علیه السالم آمد و با مؤمن الطاق بحث کرد و
آن خارجی Fرا مجاب نمود .وقتی آن خارجی از وجود Fچنین افراد عالمی تعریف کرد و امام هم تأیید
نمودند ،مؤمن الطاق از خود مغرور Fگشت و از امام صادق Fعلیه السالم پرسید F:آیا من شما را
خوشحال نمودم؟ امام فرمودند :تو مرا خوشحال کردی .تو او را خوب مچاله کردی ولیکن از حرف
حق کلمه ای نگفتی! مؤمن الطاق با تعجب می پرسد :چطور؟ امام توضیح می دهند :زیرا تو بر
1
اساس قیاس استدالل می کنی و قیاس دین من نیست.
داود بن سرحان از امام جعفر صادق Fعلیه السالم روایت می کند که فرمودند F:من مطلبی Fرا به
شخصی می گویم Fو او را از جدال و خودنمایی Fو قیاس نهی می کنم ؛ ولی او می رود Fو حرف من را
جور دیگری تأویل می نماید .من بعضی ها را دستور Fبه صحبت کردن نمودم Fو بعضی را از سخن
نهی کردم Fولی هر کدام به رأی خود آن را تفسیر نمودند و با اینکار معصیت خدا را به جا آوردندF.
آگر آنها می شنیدند و اطاعت می کردند ،مطالبی را که پدرم می گفتند به آنها می گفتم .اصحاب پدرم
2
زنده و مرده ،آدم های خوبی بودند F.سپس چهار نفر از آنها را نام می برند.
– 2تعصب
یک روز Fدر اجتماعی ،امام صادق علیه السالم از راوی Fنسبت به مؤمن الطاق سؤال می کنند .سپس
می فرمایند :او سخت جدل کننده است .امااگر از او بپرسی که آیا این کالم تو است یا امامت؟ خواهد
گفت :از امام است( .اینجا است که کار خراب می شود زیرا این حرف او خالف واقع است .و مشکل
هم همینجا است که) آنها حرفهایی می زنند که اگر من آنها را تأیید کنم ،بر گمراهی عمل کرده ام و
اگر آنها را نفی کنم ،بر من سخت می شود (که آنها را خیط کنم) .ما (شیعه) تعداد کمی هستیم و
دشمن ما زیادند F.راوی عرض می کند :فدایتان شوم ،اجازه می دهید که این مطلب را به او برسانم؟
امام صادق Fعلیه السالم فرمودند F:آنها وارد گودی شدند که تعصب نمی گذارد آنها از آن خارج شوند.
وقتی مطلب را به مؤمن الطاق گفتم ؛ گفت :پدر و مادرم Fفدایش شوند Fراست فرمودند .تعصب نمی
3
گذارد که از حرفم برگردمF.
– 3ندانستن وظیفه
3
رجال الكشي ،ص ، 190ح – 333روایت 2255
150
گاهی ما فکر می کنیم که فالن موضوع مهم است و باید آن را دنبال کنیم .در حالیکه ممکن است آن
موضوع Fاصال به درد دنیا و آخرت نخورد .و چقدر زیادند Fاز این مواضیع F.راوی می گوید از امام
صادق علیه السالم نسبت به مسئله ای در قرآن سؤال کردم .ایشان غضبناک شدند و فرمودند( F:مگر
نمی دانی) که قریش و غیره در محضر من هستند (هر حرفی Fرا نمی شود در محضر غریبه ها زد).
من ول نمی کردم Fو مرتب درخواست می نمودم Fو تضرع می کردم تا اینکه قبول کردند .من با
ناراحتی دم درب منتظر ماندم و امام مشغول صحبت با یکنفر از اهل مدینه بودند .توی این حال بودم
که یکنفر آمد ،پیشم نشست و گفت :از ایشان سؤال کن ،امام بعد از ایشان چه کسی است؟ گفتم :من
وضعم خراب است و مشکل خودم Fرا دارم .امام صحبت خود را با آن شخص قطع کردند ،آمدند پیش
ما و فرمودند F:بر شما نیست که به مواضیع Fما دخالت کنید (فضولی در کار دین کنید) .بر شما است
که گوش دهید و اطاعت نمایید 1.یعنی ائمۀ اطهار علیهم السالم آنچه را که الزم است به ما می آموزند
و آنچه را که باید انجام دهیم و یا ترک نماییم به ما دستور می دهند که ما باید آنها را عمل کنیم .اینکه
وارد مواضیع علمی ای بشویم Fکه آنها در مورد Fآن چیزی نفرموده باشند ،یک نوع جلو زدن از امام
است و کاری است نامطلوب F.متاسفانه ما این بحث های علمی را خیلی خوب و مفید می دانیم و کار
دانشگاهیان ما تماما همین است.
151
هشام از سفر برگشت و پاسخ را در اختیار ابن ابی العوجاء قرار Fداد .او سوگند Fیاد کرد که این پاسخ
1
از تو (هشام) نیست.
در زمان امام صادق Fعلیه السالم ،بحثی بر سر ذبائح یهود بین دو نفر از یاران امام یعنی ابن ابی
یعفور از یاران نیک امام صادق علیه السالم و مُعلی بن ُخنیس حسابدار امام در مصر در می گیرد.
ابن ابی یعفور از ذبح یهود نمی خورد ولی معلی از آن می خورد .وقتی به مدینه برگشتند ، Fامام کار
2
ابن ابی یعفور را تأیید کردند و کار معلی را نادرست خواندندF.
همچنین در بحثی دیگر -باز بین همین دو نفر -در اینکه امام رتبۀ پیغمبری هم دارد یا نه بحث
داشتند .ابن ابی یعفور گفت که ائمه علمای با تقوای آزاده ای هستند .ولی معلی بن ُخنیس گفت:
اوصیاء همانا پیغمبر( Fهم) هستند .وقتی که این دو خدمت امام صادق علیه السالم رسیدند ، Fامام
3
فرمودند :من از کسی که مدعی است ما پیغمبر هستیم مبرا هستم.
بدگویی از متکلمین
طبیعی است در جایی که متکلمین ،چنان کار مخالفین شیعه را سخت می کنند ،حمله های شخصیتیF
بر علیه آنها هم زیاد شود .همچنین حسد بعضی شیعیان را هم باید به این حمالت اضافه کنیم.
اشتباهات آنها را هم ذکر کردیم Fکه باعث می شود اینبار امام هم به صف بدگویان اضافه شود .ولی
بعضی وقت ها مخالفت امام بخاطر Fجو عمومی بوده که بر علیه شخص خاصی اتفاق افتاده است و یا
جهت حفظ خود او از بلیات اجتماعی بوده .بهرحال به بعضی از این روایات می پردازیم.
راوی می گوید نزد امام رضا علیه السالم نشسته بودیم که گروهی از اهل بصره وارد شدند .امام به
یونس 4اشاره کردند که به اتاقی Fبرود Fو همانجا بماند تا او را صدا زنند .بصره ای ها وارد شدند و تا
توانستند Fاز یونس بد گفتند .امام سر به زیر انداخته بودند و چیزی نمی گفتند .تا اینکه آنها رفتند F.امام
رضا علیه السالم از یونس خواستند که او خارج شود .او گریان عرض کرد :فدایتان شوم .من از
موضوع Fامامت دفاع می کنم و این حال من نزد دوستانم است؟ امام علیه السالم به او فرمودند F:یونس!
اگر در دست راستت مرواریدی باشد و مردم بگویند Fکه ریگ است و (یا برعکس) اگر ریگ در
دستت بود و بگویند مروارید Fاست ،آیا به حال تو فرقی Fمی گذارد؟ وضع تو نیز چنین است .اگر حق
5
با تو باشد و امامت از تو راضی باشد ،گفتار مردم به تو ضرری نمی رساند.
نکته ای را که باید نسبت به تعقل تذکر داد همین است که انسان عالم و وارسته ای چون یونس بن
عبدالرحمن نیز ممکن است اشتباه کند .بسیاری Fاز دانشمندان شیعه معتقدند که بهشت و جهنم هنوز
خلق نشده و یا اینکه بهشت حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم غیر از بهشت آخرت است .در
یک روایت ،راوی به امام رضا علیه السالم عرضه می دارد که یونس بن عبدالرحمن معتقد است
یونس بن عبدالرحمن از یاران خاص امام رضا علیه السالم بود که در فصل سوم نسبت Fبه او و بدگویانش روایاتی را نقل کردیم 4
152
بهشت و جهنم خلق نشده اند .امام رضا علیه السالم فرمودند F:او را چه می شود؟ خدا لعنتش کند .پس
1
بهشت حضرت آدم کجا است؟
راوی به امام صادق علیه السالم عرض می کند :کسانی که ایمان آورده اند و ایمان خود را با ظلم
مخلوط نکرده اند( .راوی تفسیر آیۀ کریمۀ 82سورۀ انعام را می پرسد) امام علیه السالم پناه می برند
از آن ظلم .راوی از جنس این ظلم سؤال می کند .امام علیه السالم می فرمایند :به خدا قسم این همان
چیزی است که زراره و ابوحنیفه و امثال آنها انجام می دهند .راوی که متوجه وجه مشترک اینها نمی
شود می پرسد :آیا زنا هم از این (ظلم) است .امام علیه السالم می فرمایند F:زنا یک گناه است 2.کشی
این روایت را جهت ذکر زراره در آن آورده است .ولی با توجه به روایات زیادی که در مدح زراره
است نمی توان او را به هیچوجه در ردیف ابوحنیفه گذاشت .بله همانطور که از سؤال راوی پیدا است
،او هم متوجه نوع ظلم نشده که همانا انحراف از دین بوده و عقل را بر وحی ترجیح دادن (که همان
قیاس باشد) .این ظلم واقعی Fاست که به مراتب از گناهان نفسانی باالتر و خطرناکتر است .اگر امام
علیه السالم فقط ابوحنیفه را نام می بردند ،احتماال راوی Fترش می کرد .ولی مخلوط کردن نام او با
زراره (که بازهم احتمال می رود راوی با بحث ها ویا افکار او چندان سازش نداشته است) باعث می
شود که راوی Fمطلب را نقل کرده بدون آنکه آن را عوض کند .البته این احتمال هم کامال وارد است
که راوی Fخودش نام زراره را به ابوحنیفه اضافه کرده باشد .ما قضاوت را به متخصصین و
کاوشگران می سپاریمF.
در زمانی Fکه مأمون تازه امین را کشته بود و در بلبشوی اوضاع ، Fابوالسرایا Fدر مناطق Fکوفه تا یمن
یک دولت شیعی به راه انداخته بود ،در مجلسی در مدینه که امام رضا علیه السالم و تعدادی از
شیعیان متکلم (متخصص در بحث های عقلی و استداللی) حضور Fداشتند ،یکی از آنها به امام رضا
علیه السالم عرضه می دارد :فدایتان شویم ، Fما از دست شیعیان شکایت داریم .آنها ما را کافر می
دانند و از ما تبری می جویند .امام رضا علیه السالم فرمودند( F:این که چیز تازه ای نیست) یاران امام
سجاد و امام باقر و امام صادق صلوات هللا علیهم نیز اینچنین بودند .یاران زراره دیگران را تکفیر
می کردند و دیگران نیز یاران زراره را .3راوی می گوید :اماما از ایندو نفر (یونس و هشام بن
ابراهیم) به شما پناه می برم و هردو اینجا حاضر هستند .ایندو به ما علم کالم را یاد دادند .اگر آنها در
راه راست بوده اند که ما نجات پیدا کرده ایم و اگر اشتباه می رویم که ایندو باعث گمراهی ما شده اند.
(بنابراین ،اگر ما بر گمراهی هستیم) ما را از این راه باز دار و ما به درگاه الهی توبه می کنیم .ما
را به دین خدا بخوان! امام رضا علیه السالم فرمودند F:من جز راه هدایت چیزی نمی آموزم F.خدا شما
را نسبت به همراهی قدیم و جدید جزا بدهد .روایت می گوید که آنها حدس زدند که منظور امام علیه
السالم از همراه قدیم (استاد اولی آنها) علی بن یقطین و همراه (استاد) جدید خود امام باشد وهللا أعلم.
یکی از متکلمین می گوید که یکنفر از یاران علی بن یقطین از شما نقل کرده است که پس از آنکه
مقداری از استدالالت ما را شنیده بودید ،فرموده بودید که :شما را به کالم چکار؟ (علم) کالم شما را
1رجال الکشی ،ص ، 491ح – 940روایت .2471اینجا چند نکته را الزم است متذکر شویم )1 .مففهوم Fزمان و همزمانی از مفاهیمی
است که هنوز بر آن اتفاق نظر وجود ندارد .یعنی مقایسۀ زمانی خلقت بهشت و جهنم در دنیایی دیگر بااین دنیا مشکل شناختی دارد .ما هنوز
نمی دانیم که آیا می توان ایندو را با هم مقایسه کرد؟ مثال در قرآن در بسیاری از آیاتی که دربارۀ وقایع بهشت و جهنم است از فعل ماضی
استفاده می کند در حالیکه هنوز دنیا به آخر نرسیده تا اینکه حوادث بهشت و جهنم به وجود بیایند )2 .معلوم نیست که اعتراض راوی از روی
حسد و نفهمی Fنباشد .این احتمال کامال وجود دارد که امام علیه السالم با این جواب عوام پسند خواسته باشند که آن فرد را ساکت کرده باشند
چنانچه در موارد دیگری هم نسبت به این دانشمند بزرگوار داشته اند )3 .از آنجا که امکان دارد بهشت حضرت آدم علیه االسالم غیر از
بهشت آخرتی باشد می توان نتیجه گرفت که امام با این بیان فقط خواسته اند آن بدگو را ساکت کرده باشند واال منافاتی ندارد که بهشت
حضرت آدم قبال بوده و خلق شده ولی بهشت آخرت هنوز باید خلق شود.
2رجال الکشی ،ص ، 145ح – 230روایت 2443
3در بحث های عقلی وقتی کسی نمی تواند دیگری را قانع کند و مطلب خود را کامال عقلی و درست می بیند ،چاره ای ندارد جز اینکه
طرف مقابل را تکفیر Fکند .و این یکی از مشکالت بحث های متکلمین بوده و هست.
153
به زندقه (بی دینی) می کشاند .امام رضا Fعلیه السالم می فرمایند :من به آندو نفر چنین چیزی نگفتم.
من چنین چیزی Fگفتم؟ من به آندو نفر چنین چیزی نگفتم.
یونس (که مورد خطاب و شکایت این شاکیان بود) در کناری چهار زانو نشسته بود و (از شدت
ناراحتی) هر چند وقت سر به دامان می برد ،گفت :فدایتان شوم ،اینها معتقدند که ما بی دین هستیم.
امام رضا علیه السالم به او فرمودند( :ببین) آیا فکر می کنی که اگر بی دین باشی و او به تو می گفت
که یک مؤمن هستی ،آیا (گفتۀ او) به درد تو می خورد؟ Fو اگر مؤمن باشی و آنها به تو بگویند بی
دین هستی ( ،این اتهام آنها) به تو ضرری Fنمی رساندF.
هشام بن ابراهیم تأکید می کند که ما مطالبی را می گوییم که پدران شما می فرمودند .امام رضا علیه
1
السالم به او فرمودند F:پس می خواستی Fاز ابوبکر و عمر سخن برانی؟
زراره نقل می کند که من و حُمران (برادر بزرگتر Fاو) در محضر امام صادق علیه السالم بودیم که
حُمران گفت :نظر شما نسبت به حرف های زراره چیست؟ او می گوید که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه
و آله اوقات نماز را تعیین کرده است و من آن را قبول ندارم .امام علیه السالم از حُمران پرسیدندF:
نظر خودت چیست؟ حُمران عرضه می دارد :جبرئیل روز اول در اول وقت نماز نازل شد و در روز
دوم در آخر وقت نماز (وقت قضا شدن نماز) نازل شد و به پیغمبر Fصلی هللا علیه و آله و سلم عرضه
داشت که وقت نماز بین ایندو است .امام صادق علیه السالم فرمودند :منظور Fزراره این است که
جبرئیل به صورت مشورتی ایندو وقت را به پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم نشان داد .زراره
راست می گوید .خداوند تعیین وقت نماز را به پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله تفویض نموده و
2
جبرئیل به ایشان مشورت Fداد.
همچنین زراره نقل می کند که در جوانی Fدر حج خدمت امام باقر علیه السالم رسیدم و ایشان سراغ
برادرم حُمران را گرفتند Fو برای او پیغام دادند که چرا به حکم بن عتیبه گفتی که ما (ائمه) محدثون
هستیم؟ (محدث یعنی مالئکه با آنها سخن می رانند .آنها صدا را می شنوند ولی مالئکه را نمی بینند).
3
به او و شبیه او از این مطالب چیزی نگو.
روایت بعدی نشانگر Fدلیل وجود روایات بدگویی Fامام از اصحاب نیک خود است .امام جواد علیه آالف
التحیة و السالم به محمد بن سنان می فرمایند :چگونه است اگر تو را لعنت کنم و از تو برائت بجویمF
و با اینکار تعدادی Fرا هدایت کنم و تعدادی را گمراه؟ او عرضه می دارد :با بندۀ خود هرچه کنید
اختیار دارید .امام جواد علیه السالم فرمودند :ای محمد! تو بنده ای هستی که خود را برای خدا خالص
4
نمودی .خدا هم خواسته به وسیلۀ تو تعداد زیادی را هدایت کند و تعداد زیادی را گمراه.
راوی می گوید مردم Fدر مصداقیت جابر جعفی مختلف بودند F.لذا برای روشن شدن موضوع خدمت
امام صادق Fعلیه السالم رسیدم F.ایشان قبل از اینکه من چیزی بگویم Fفرمودند F:خدا رحمت کند جابر
5
جعفی را که ما را تصدیق می کرد و خدا لعنت کند مغیرة بن سعید را که به ما دروغ می بست.
راوی از امام رضا علیه السالم نسبت به هشام بن حکم سؤال می کند .امام فرمودند F:خدا رحمتش کند.
6
بندۀ نیکی بود ولی از طرف Fدوستانش بخاطر حسدی که بر او داشتند ،اذیت شد.
154
و در جایی دیگر امام رضاعلیه السالم فرمودند :هشام را دوست بدارید .وقتی که به شما چنین گفتم،
1
عمل کنید .اکنون برو و به شیعیان بگو امام مرا به والیت و دوستی Fهشام فرمان داد.
یحیی بن خالد برمکی لعنة هللا علیه از دشمنان اهل بیت و هشام بن حکم بود .اضافه بر اینکه هشام بر
فالسفه ایراد می گرفت ،یکبار در مناظره ای با او در موضوع ارث پیغمبر صلی هللا علیه و آله ،
یحیی مغلوب می شود و اضافه بر آن ،هارون الرشید هم از استدالل هشام خوشش می آید .لذا یحیی
در صدد بود تا بتواند Fبوسیلۀ حیله ای هارون را بر هشام بشوراند .برای اینکار وقتی که هشام مریض
بود ،جلسه ای از بزرگان متکلمین وقت را تشکیل داد و هارون هم از پشت پرده ناظر بر مناظره ها
بود .یحیی ابتدا هشام را دعوت نکرد و از متکلمین خواست که با یکدیگر Fبحث نمایند .پس از مدتی
که بعضی Fها بر بعضی پیشی گرفتند Fو یا نتوانستند یکدیگر را راضی کنند ،یحیی به جمع پیشنهاد داد
که هشام را به عنوان حکم بیاورد F.آنها هم قبول Fکردند F.پس کس فرستاد Fتا هشام را آوردند با اینکه او
احتمال درکار Fبودن حیله ای را می داد .یحیی ابتدا هشام را تکریم Fکرد و از او خواست که نسبت به
بعضی بحث های انجام شده نظر دهد .هشام هم چنین می کند.
پس از مدتی بحث ،یحیی از هشام از امامت سؤال می کند و اینکه چرا مردم Fنمی توانند امام اختیار
کنند و امامت در خاندان رسول اکرم است .هشام مریضی خود را بهانه قرار Fداده و از جواب طفره
می رود .اینجا است که یحیی سعی می کند از طریق Fیکی از حضار ، Fمطلب توی دهان هشام بگذارد.
آن شخص می پرسد :آیا علی بن ابیطالب مفترض الطاعه بود؟ هشام تأیید می کند .بعد او می پرسد که
اگر جانشین امام علی علیه السالم به تو دستور Fدهد که قیام کنی اینکار را می کنی؟ (یحیی قبال به
هارون گفت بود که هشام به امامی معتقد است که اگر او دستور دهد ،هشام قیام می کند) هشام جواب
می دهد :او چنین کاری را نمی کند .عباسی می پرسد :چرا؟ مگر او مفترض الطاعه نیست و تو نباید
أمر او را قبول کنی؟ هشام می گوید :از این سؤال بگذر ،جواب آن را دادم .این سؤال و ابرام ادامه
می یابد تا اینکه باالخره هشام می گوید :آیا می خواهی به تو بگویم Fکه اگر امام دستور Fداد من گوش
2
می دهم .بس است .هارون همین مقدار برای او کافی بود و دستور Fجلب او را می دهد.
زراره نیز همین مشکل را داشت .در مرضی که از آن وفات کرد ،امام صادق علیه السالم مسمومF
می شوند .شرایط Fحکومتی وقت بسیار شدید بود و منصور Fنسبت به جانشین امام صادق حساس بود و
حتی دستور قتل وصی Fامام را داده بود .در این شرایط امام موسی Fبن جعفر ساکت بود و فقط به افراد
نزدیک اعالم کرده بود که امام هفتم ایشان هستند .زراره که از نزدیکان امام صادق Fعلیه السالم بود ،
کامال از جانشینی ایشان اطالع داشت ولی وضع زمانه خوب نبود .او نمی توانست اعالم کند که امام
بعدی کیست .او به ظاهر پسر خود را به مدینه فرستاد تا نسبت به امام بعدی بررسی Fکند و با اینکار
کمی وقت بخرد و مأموران دولتی Fبیشتر گمراه شوند .وقتی پسرش به کوفه برگشت ،زراره فوت
کرده بود .لذا از طرف Fتعدادی Fشیعه مؤاخذه شد که او مرد و امام زمان خود را نشناخت .روایت زیر
برای تصحیح این تهمت آورده شده است.
راوی می گوید از امام رضا علیه السالم نسبت به زراره سؤال کردم Fکه آیا به امامت موسی Fبن جعفر
علیه السالم معتقد بود؟ امام فرمودند F:بله .پرسیدم F:پس چرا پسرش را فرستاد تا ببیند که وصی امام
صادق علیه السالم کیست؟ امام فرمودند :مأموریت پسرش این بود که از پدرم Fعلیه السالم سؤال کند
که آیا تقیه را بردارد Fو امامت امام کاظم علیه السالم را اعالن کند .ولی وقتی آمدن پسر به طول کشید
(و خود را در حال احتضار دید) و دوست نداشت که بدون اذن امام ،ایشان را معرفی Fکند ،پس قرآن
155
را برداشت و گفت :امام من کسی است که در این قرآن به عنوان جانشین امام صادق علیه السالم
1
معرفی شده است.
یکی از تهمت های زده شده به هشام بن حکم این است که سخن امام کاظم علیه السالم را نشنید و با
افشای اسرار اهل بیت باعث شهادت ایشان سد .این تهمت حتی در بعضی نوشته های معاصرین نیز
یافت می شود .روایت زیر تا حدی پرده از رازهای این قصه بر می دارد.
راوی می گوید به نزد هشام رفتم Fو شایعۀ نشنیدن سخن امام را بازگو کردم و پرسیدم داستان از چه
قرار است؟ هشام توضیح داد :در زمان مهدی (پسر منصور Fو پدر هارون الرشید) برنامه بر
ُقعد کتابی را برای مهدی نوشت
سختگیری از کسانی شد که به هوی و هوس دین ساختند .پس ابن م َ
که در آن انواع فرقه های فکری Fو مذهبی (مثل کتاب ملل و نحل) ذکر شده بودند .ولی ذکری از
هشام بن حکم و گروهش در آن نبود .هشام اینطور Fمتوجه شد که یونس از طرف امام کاظم علیه
السالم به او پیغام داده اند که به دلیل حساسیت این ایام ،دست از تبلیغ و سخنوری بردار .او میگوید
2
من هم همینکار را کردم .تا اینکه مهدی مرد و اوضاع Fآرام شد .کل داستان همین است.
سید مرتضی در کتاب شافی دربارۀ علت تهمت هایی که به هشام بن حکم زده شده می گوید :بعضی
از اینها از سوء فهم حرف های هشام ناشی شده است .و بعضی دیگر از خلط شدن سخنان خودش با
مخالفین (گاهی متکلمین احتیاج دارند که نظر طرف مقابل را بگویند و شنونده فکر کند که این حرفها
مال خود متکلم است) .بعضی از این حرف های نادرست Fبه او نسبت داده شده است (از روی عمد و
یا سهو) همانطور که بعضی از سخنان هم به زراره و مؤمن الطاق و بزرگان دیگر امامیه نسبت داده
3
شده است.
وکـــالء
مسئلۀ جانشینی پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و یا ائمۀ اطهار Fعلیهم السFالم مسFئلۀ سFFاده ای نیسFFت.
آنها معصومند و به وسیلۀ روح القدس پشتیبانی Fمی شوند .هر وقت خواسFFتند حقFFایق اشFFیاء و افFFراد را
می شناسند F.حتی در هنگام خواب هم آگاهی دارند .آنها براستی خلیفFFة هللا هسFFتند .مFFا انسFFانهای عFFادی
هرچند که دانشمند Fشویم باز هم مشکل هرمنوتیک را داریم .عقل ما دارای محFFدودیت FاسFFت و قلب مFFا
احتیاج به پاکسازی Fزیاد .لذا این سؤال مهمی است که آیا دانشمندان می توانند جایگزین امام شوند؟ مFFا
در این بخش از لفظ وکیل استفاده می کنیم .شاید در دوران حاضر نزدیکترین لغت ،آیة هللا العظمی ،
مر ِجع و یا فقیه است.
Fر مِن ُكِّ Fل
قرآن کریم اولین اجازه را در آیۀ 122سورۀ توبه می دهد .عبارت آیه چنین استَ :ف َلFْ Fوالَ َن َفَ F
فِرْ َق ٍة ِّم ْن ُه ْم َطآِئ َف ٌة لِّ َي َت َف َّقهُو ْا فِي ال ِّد ِ
ين َولِيُن ِذرُو ْا َق ْو َم ُه ْFم ِإ َذا َر َج ُعFFو ْا ِإلَي ِْه ْم – از هFFر طایفFFه ای ،تعFFدادی فقیFFه
شوند و به شهر خود برگردند تا قوم خویش را انذار دهند .بنابراین ،فقیه شدن کافی Fاست کFFه جانشFFین
امام باشیم .البته مثل هر چیزی به شرطها Fو شروطها .در روایت امام صادق علیFFه السFFالم این شFFروط
آمده است .امام حسن عسکری علیه السالم فرمودند F:مردى از امام صادق علیه السالم پرسیدکه عFFوام
یهود که اطالعى از کتاب آسمانى خود جز از طریق علمایشان نداشتند ،چگونه خداوند آنها را به دلیFFل
تقلید و پیروی از علمایشان نکوهش میکند؟ آیا یهودیان با مردم FمFFا کFFه از علمFFاى خFFود تقلیFFد میکننFFد
156
تفاوتی دارند؟ امام علیه السالم فرمود ... F:یهودیان از وضع علماى خود آگاه بودند ،و میدانسFFتند آنهFFا
صریحا دروغ میگویند ،حرام و رشوه میخورند Fو احکام خدا را تغییر میدهند ،آنها بFFا فطFFرت خFFود
این حقیقت را دریافته بودند Fکه چنین اشخاصى Fفاسقاند Fو به همین دلیFFل ،نمیتFFوان سFFخنان آنهFFا را در
باره خدا و احکام او کورکورانه بپذیرند ،و سزاوار Fنیست گواهی آنها در باره پیامبران را قبول کننFFد،
به این دلیل خداوند Fآنها را در مورد پFFیروی Fاز این دسFFته از دانشمندانشFFان نکFFوهش کFFرده اسFFت ،ولى
مردم ما پیرو چنین علمایى نیستند .اگر مردم ما از علماى خود فسق آشکار و تعصب شFFدید و حFFرص
بر دنیا و اموال حرام ببینند ،هر کس از این دسته از علما پیروى Fکند ،آنان نیز مثل یهFFود خواهنFد FبFFود
که خداوند Fآنان را به دلیل پیروى از علماى فاسق نکوهش کرده است ،امFFا در طFFرف FمقابFFل ( َفأمّا َمن
Fر َمFFوالهُ فل َِلعFFوا ِّم أن ُي َقلِّ ُدوهُ)1؛ كان مِن الفُ َقهFFا ِء صFFائنا ِ
لنفسِ Fه حافِظFFا لِدي ِنِ Fه مُخالِفFFا على َهFFواهُ مُطِ يعFFا ألمِ F َ
دانشمندانى Fکه پاکى روح خود را حفظ کنند ،و دین خود را نگهدارنFFد ،مخFFالف هFFوا و هFFوس و مطیFFع
2
فرمان موالى خویش باشند ،مردم می توانند از آنها پیروى کنند.
از همان ابتدا که امام باقر علیه السالم علم را شکافتند ،اجازۀ وکالت را به ابان بن تغلب دادند .ایشFFان
صریحا فرمودند :در مدینه برای فتوی دادن به مردم بنشین .من دوست دارم ببینیم در شFFیعیانم کسFFانی
3
مثل تو باشند.
راوی از امام رضا علیه السالم سؤال می کند که مسکن من دور است و من در همۀ اوقات نمی تFFوانم
به شما برسم پس از چه کسی نسبت به مسائل دینی خود سؤال کنم؟ امام علیه السFFالم فرمودنFFد :زکریFFا
4
بن آدم قمی فردی امین در دین و دنیا است.
خیزران خادم در یک مسFئلۀ مFFالی شFFبیه صFدقات FاجFFازۀ تصFFرف می خواهFFد و امFFام علیFه السFالم می
فرمایند F:به تشخیص خودت عمل کن که رأی تو رأی من است .و هرکس از تFFو اطFFاعت کنFد ،از من
5
اطاعت کرده.
در روایتی Fامام هادی علیه السالم ابو علی بن راشد را به عنوان وکیل جدیدی تعیین می نمایند و او را
جایگزین وکالی Fپیشین می کنند .اضافه بر این ،اطاعت از او را اطاعت خویش و عصیان کردن بFFر
6
او را عصیان کردن بر خود شمرده اند.
و در روایتی پس از آنکه به سابقۀ بد بعضی وکال اشاره شده است و اینکه آنها اآلن اصالح شده اند ،
دستوراتی Fاجرایی به تفصیلی که می آید ،ذکر شده است:
1وسائل الشیعه ،ج ،18ص95
2تفسیر المنسوب الی االمام العسکری ع ،ص 299
3جامع الرواة ،ج ، 1ص – 9روایت 2494
4بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 278ح – 33روایت 2495
5بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 108ح – 28روایت – 2496البته باید توجه نمود که راوی از خودش تعریف کرده و ما شبیه این مورد
را در بسیاری از احادیث این چنیننی داریم .با اینحال علمای شیعه آن را قبول کرده اند .بنظر می رسد که درست کار بودن این شخصیت ها
توسط راویان بعدی مورد وثوق بوده است.
6بحار االنوار ،ج ، 50ص – 220روایت 2497
7رجال الكشي ،ص – 514 :روایت 2498
157
تو رسول Fمن هستی برای خودت (در درجۀ اول) و برای هرکس که در شهر تو به جای گذاشته ام.
مشروط Fبر اینکه به آنچه که در نامه ذکر شده با (همکاری) محمد بن موسی نیشابوری عمل کنی.
و از ابراهیم بن عبده نیز می خواهم که متن این نامه را بر مردم Fشهر خویش بخواند تا اینکه سؤالیF
پیش نیاید و به اطاعت از خدا بچسبند Fو از شیطان دوری گزینند Fو از او پیروی نکنند.
سالم خداوند Fو رحمت او بر ابراهیم بن عبده و بر تو باشد ای اسحاق و بر تمام موالیان .سالم زیادی
که شما را توفیق دهد .و بر هر کس که این نامه را بخواند .و هر کس در منطقۀ شما که از انحراف
از حق دوری جسته است .افراد حقوق شرعی خود را به ابراهیم برسانند Fکه او آن مبالغ را به رازی
و یا هرکس که رازی معرفی کند برساند .این دستور و خواستۀ من است انشاءهللا.
اسحاق! نامۀ مرا بر باللی بخوان .او ثقه و مأمون (مورد اعتماد) است .او بر آنچه که بر او واجب
است ،آشنا است .همچنین نامه را بر محمودی Fبخوان .خداوند او را شفا دهد.
و هنگامی که به بغداد رفتی ،نامه را بر دهقان که وکیل و مورد اعتماد ما است بخوان .او کسی
است که از شیعیان وجوهات را می گیرد .و بر هرکس از شیعیان که می توانی این نامه را بخوان .و
هرکس که بخواهد می تواند از این نامه کپی کند .این نامه را از کسی از یاران -مگر از آنها که
شیطان صفتند – مخفی ندارید .پس جواهرات را در جلوی خوک نیندازید F.آنها کرامت ندارند... .
از شهر خارج نشو تا اینکه َعمری (نائب اول امام زمان (عج)) را ببینی و رضایت مرا از او به او
ابالغ کنی .با یکدیگر آشنا شوید که او پاک و امین و پاکدامن و نزدیک به ما است( .بدان) که هرچه
از مناطق مختلف برای ما ارسال می شود ، Fبه دست او می رسد .و او آن مبالغ را به ما می رساند.
1
خدا را شکر می گذاریم و از او می خواهیم Fکه ما و شما را در زیر رحمت خود بپوشاند.
علماء سوء
در این فصل از آن دسته از علمائی که در خدمت امام بوده اند و از نزدیک از وجود فیزیکی Fو علمی
آنها سود برده اند ولی با اینحال از راه آنها جدا شده اند ،نام برده ایم .و کسانی مثل جاحظ و اوزاعی
را کاری نداشته ایم زیرا آنها اصال بوی امام را نچشیده اند .ولی افرادی Fمثل شعبی ویا زهری از
یاران نزدیک امام زین العابدین علیه السالم بوده اند که شرایط روز و سیاست تطمیع حکومتی Fآنها را
از راه راست به در کرده است .مثال با یک نگاه به متن نامه ای که امام سجاد علیه السالم به زهری
نوشته اند ،متوجه شدت ناراحتی امام از خارج شدن این عالم نماها از خط صحیح و بدتر از آن ،
گمراه کردن خلق بزرگی از مسلمانان توسط Fاین انحرافات را نشان می دهد .چیزی که بنظر می رسد
از جور خلفای ظالم نیز به مراتب برای اسالم و مسلمانان خطر بیشتری داشته است.
158
دوباره تکرار کند .عجلی میگوید F:از 48صحابی Fحدیث شنیده بود و حدیث مرسلی نمی گفت مگر
آنکه سندش صحیح باشد .ابن ابی حاتم به نقل از پدرش میگوید :از وی دربارۀ فرایضی( Fتقسیمات
باب ارث) که شعبی از علی علیه السّالم روایت کرده سؤال شد؛ گفت :به نظر من مطالبی است که از
گفتار علی علیه السّالم برداشت شده است ،و من باور ندارم که علی علیه السّالم فرصتی داشته که در
این باره به صورت خاص (تدوین و) گفتاری Fداشته باشد .ابن حبان در زمره ثقات تابعان درباره او
گفته :او فقیه و شاعر و فردی شوخ طبع بود .وی عالمۀ عصر خویش بوده و او را اعلم فقها دانسته
اند .ابن عُیینه گفته است که :علما سه نفرند :ابن عباس در زمان خود ،شعبی در زمان خود و سفیان
1
ثوری در زمان خود.
آنچه که در باال آمد ،نظرات علمای اهل تسنن بود .علمای شیعه نظرات مختلفی را دربارۀ او دارند.
سید علی شهرستانی ،وی را در زمرۀ شیعیان ذکر میکند 2.در حالیکه شعبی ،شیعه را سخت نکوهیده
و مذمت کرده است 3.عالمه تستری به نقل از شیخ مفید ،وی را شرابخوار Fو قمارباز Fدانسته و می
گوید که وقتی Fابوحنیفه متوجه شراب خواری و قماربازی شعبی شد هر آنچه از او شنیده بود ،پاره
کرد 4.آیة هللا خوئی شعبی را خبیث ،فاجر Fو دروغگویی Fکه دشمنی خود را با علی (علیهالسّالم)
5
آشکار میکرد ،می داند.
شعبی ،همراه قاریان علیه ح ّجاج قیام کرد و در واقعۀ دیر جماجم حضور داشت و مدتی خود را از
ح ّجاج مخفی کرد ،تا اینکه به نزد وی رفت و عذرخواهی کرد و حجاج از او گذشت (همین مقدار
کافی است که او را در عمل طرفدار امیرالمؤمنین علیه السالم ندانیم واال حجاج کسی نبود که از او
بگذرد) .پیش از آن از کارگزاران ابنزبیر در کوفه بود و از ترس مختار ثقفی ،به مدینه یا مدائن
گریخت و سپس به کوفه بازگشت Fو در دوران عبدالملک ،ولید بن عبدالملک و یزید بن عبدالملک
عهده دار منصب قضاوت بود.
برای شناخت بیشتر او به چند روایت مراجعه می کنیم .شعبی به یکی از رفقایش می گوید که از
حارث االعور شنیدم که روزی خدمت امیرالمؤمنین رفت .امام علیه السالم از حارث پرسیدند Fکه چه
چیز تو را اینجا آورده؟ و او گفت :دوستی شما .در اینجا بود که امام مطلب مهمی را به او گفتند.
ایشان فرمودند :هرکس که بمیرد اگر مرا دوست داشته مرا به حالتی می بیند که دوست دارد و اگر
مرا دشمنی Fداشته ،مرا به شکلی می بیند که دوست ندارد .این روایتی Fاست قوی در تأیید حب امام
علی علیه السالم و شعبی باید از آن درس بگیرد و به دوست خود هم توصیه کند .ولی می بینیم که به
6
دوست خود می گوید :ولی حب او بدرد تو نمی خورد و بغض او هم به تو ضرری نمی رساند.
در بین روایات او موارد عجیبی دیده میشود که بر ض ّد امام علی علیه السالم است که یک نمونه آن،
نقش عبد هللا بن سبأ در ایجاد تفکر شیعی است 7.شعبی افترائات بزرگی Fبه امام علی علیه السالم بسته
سیر أعالم النبالء ،ج ،۴ص۲۹۵و ۲۹۸ـ۳۰۰ 1
الفرق بين الفرق وبيان الفرقة الناجية ،عبد القاهربن طاهر بن محمد بغدادی االسفرائینی ،ص225 7
159
است .مثال البسوی در کتاب المعرفة و التاریخ از اسماعیل بن ابی خالد نقل میکند :شنیدم که شعبی
قسم میخورد Fکه علی به قبرش داخل شد در حالیکه قرآن را نخوانده بود! و یا اینکه تعداد صحابه
1
هایی که امام علیه السالم را در جنگ جمل همراهی می کردند ،فقط 4نفر دانسته است.
شعبی ح ّتی محبّین علی علیه السالم را نیز رها نکرده و تهمت دروغگویی به آنان میزده است چنانکه
قرطبی Fمی نویسد Fحارث االعور الهمدانی توسط شعبی متهم به دروغگویی شده است ولی (حرف
شعبی) مهم نیست و از حارث دروغی ظاهر نشده است .و تنها بخاطر افراط در دوستی علی علیه
2
السالم و برتر دانستن وی از دیگران ،مورد نکوهش واقع شده است.
بلکه شیعیان علی علیه السالم را یهودیان اسالم میخوانده است چنانکه به مالک میگوید :تو را از
هوسهای گمراه کننده برحذر می دارم که بد ترین آنها رافضه هستند (کلمۀ زشتی که برای شیعه به
کار برده می شده است) که آنها یهود این ام ّتند .از اسالم بیزارند Fهمانطور Fکه یهودیان از مسیحیت
بیزارند و بخاطر محبت یا ترس از خداوند ،اسالم نیاوردند! 3Fولی از آن سو ،به اعتراف خودش ،به
عنوان عریف قوم خویش (کسی که امور سیاسی قومی Fرا بر عهده دارد و اطالعات قوم را به خلیفه
می دهد) برای حجّ اج که از دشمنان خونخوار Fعلی علیه السالم و شیعیان آن حضرت بوده است،
فعالیت داشته است.4
بنابراین با این همه بغض و کینه که آشکارا نسبت به علی (علیه السالم) و شیعیان آن حضرت ابراز
میداشته و حتی حاضر Fبه دروغ Fبستن به امام علیه السالم و بزرگان اصحابش شده است ،اعتماد به
نقلهای وی قطعا کاری غیرمنطقی است .بعضی پژوهشگران معاصر معتقدند که نظام فکری Fو اندیشه
های شعبی بر مشروعیت سازی برای امویان استوار بوده که این مؤلفه ها به شدت متأثر از اوضاع
5
زمانۀ وی بوده است.
160
او روابط Fخوبی با خلفای اموی از عبدالملک بن مروان تا هشام بن عبدالملک داشت .او اضافه بر
اینکه معلم فرزندان Fهشام بن عبدالملک بود ، 1در دوران مختلف به عنوان قاضی Fمنصوب شده بود و
ذهبی می نویسد که او عنوان امیر را داشت و زندگی مجللی داشت .به تشویق Fامویان ،او جلسات
نگارش حدیث را بنیان گذاری Fکرد که در آن امرا حضور Fداشتند .بنا بر توجیه خود او ،او جلساتی را
برای دیگر پژوهندگان حدیث برگزار Fکرد .یکی از انگیزههای نوشتن احادیث ،مقابله با تبلیغات ضد
امویان توسط Fعراقیان بود .از او نقل است :ما حدیثی Fبه طول یک وجب نقل میکنیم و (از عراق) به
طول یک ذرع برمیگردد .همچنین نقل است :اگر به خاطر احادیثی که ما نمیدانیم و از مشرقF
(یعنی عراق) به سمت ما سرازیر Fمی شوند نبود هرگز حدیثی نمینوشتم یا اجازه نمی دادم حدیثی
نوشته شود 2.در میان اهل سنت ،او اول کسی است که به امر عمربن عبدالعزیز Fبه تدوین حدیث
پرداخت.
مرام و مذهب زهرى در ميان دانشمندان ما به شدت مورد اختالف است .برخى ،او را شيعه و
دوستدار Fو پيرو امام سجاد علیه السالم معرفى نموده قرائنى بر اين معنا بيان كرده اند ،اما برخى
ديگر ،او را از دشمنان خاندان امامت و از طرفداران بنى اميه شمرده مورد انتقاد قرار Fداده اند.
اسناد و شواهد تاريخى فراوانى وجود Fدارد كه گواهى مى دهد او در آغاز كار و دوران جوانى ،كه
در مدينه بوده ،با حضرت سجاد علیه السالم ارتباط Fداشته و از مكتب آن حضرت بهره مى برده است
ولى بعدها به دربار بنى اميه جذب شده در خدمت آنان قرار Fگرفته است .لذا گاهى امويان به طعنه به
3
او مىگفتند :پيامبر تو چه مىكند؟! (منظورشان امام زین العابدین علیه السالم بود)
وی از دانشمندان عصر بنی امیه و معاصر و شاگرد امام زین العابدین علیهالسّالم بود .آن چنان که
از کتب تراجم استفاده میشود F،زهری Fاز خط والیت امیرالمومنین علیهالسّالم منحرف Fبوده است.
مسلم که پدر اوست با مصعب بن زبیر بوده و جدش عبیدهللا با مشرکین در جنگ بدر شرکت کرده
است .آیة هللا خوئی محمد بن مسلم بن شهاب زهری را از اصحاب علی بن الحسین علیهماالسّالم
دانسته است و می نویسدُ :زهری گر چه از علماء عامه بوده و سنی مذهب می باشد ولی حضرت
سجاد علیه السالم را دوست داشته و آن حضرت را بزرگ می شمرد و بر اساس روایاتی که از او
4
نقل شده معتقد بوده آن حضرت زاهد ترین مردم Fو با فضیلت ترین آنهاست.
ُزهرى در زمان حكومت عبدالملك بن مروان ،به منظور Fبرخوردارى از ثروت و رفاه دربار Fبنى
اميه ،عازم دمشق شد و از علم و دانش خود همچون نردبانى جهت دستيابى Fبه ترقيات Fمادى و
مناصب ظاهرى استفاده نموده توجه عبدالملك را به خود جلب كرد ،عبدالملك او را مورد تكريم و
احترام قرار داد ،براى او از بيت المال مقررى تعيين كرد ،بعدها هشام هشتاد هزار درهم قرض او را
پرداخت و خدمتگزارى در اختيارش قرار داد و بدين ترتيب زهرى در رديف نزديكان و همنشينان
5
خلفای بنی امیه قرار Fگرفت.
از اينجا بود كه پيوستگى Fزهرى به دربار Fكثيف بنى اميه آغاز گرديد .او طعم شيرين رفاه و تنعم و
برخوردارى از لذات زندگى دربارى Fرا در دستگاه عبدالملك چشيد ،و لذا پس از او همچنان در دربار
فرزندان وى همچون وليد ،سليمان ،يزيد ،هشام و همچنين در دربار Fعمربن عبدالعزيز جاى داشت.
2
Lecker, M.. "al-Zuhrī." Encyclopaedia of Islam, Second Edition. Edited by: P. Bearman, Th. Bianquis, C.E.
Bosworth, E. van Donzel, W.P. Heinrichs. Brill Online
مناقب ابن شهرآشوب ج ،4ص 159 3
161
زهرى آنچنان به زندگى دربارى Fو رفاه و تنعم خاص آن خو گرفته بود كه در اواخر عمرش به وى
گفتند :كاش در اين اواخر عمر در شهر مدينه اقامت مى گزيدى Fو در مسجد پيامبر Fپاى يكى از
ستونها مىنشستى Fو ما نيز پيرامون تو مى نشستيم Fو به تعليم مردم مى پرداختى .او پاسخ داد :اگر
چنين كنم پوستم Fكنده مىشود ،و اين كار به صالح من نيست ،مگر آنكه پشت به دنيا كرده به آخرت
1
بچسبم.
زهرى مدتى از طرف بنى اميه در يكى از مناطق حكمرانى Fمىكرد .در آن ايام شخصى Fرا تنبيه كرد
و اتفاقا ً او در اثر تنبيه مرد .زهرى از اين حادثه سخت تكان خورد و بشدت ناراحت شد و ترك خانه
و زندگى Fكرده و به غاری پناه برد .امام سجاد علیه السالم در حج بودند Fکه از ایشان خواستند راه
حلی برای ُزهری بیابند .ایشان قبول کردندُ .زهری خدمت امام می رسد و امام به او فرمودند F:نا
اميدى تو (از بخشش پروردگار) از گناهت بدترست ،از خدا بترس و توبه و استغفار كن و خونبهاى
مقتول را براى وراث او بفرست و به ميان خانواده ات برگرد F.زهرى كه با تمام دانش وفقاهتش
متوجه اين مسئله نبود ،از اين راهنمايى خوشحال شد و گفت :خداوند بهتر می داند که رسالت را به
چه کسی بدهد .او بعدها می گفت :در رور Fقیامت وقتی Fندا داده می شود که بهترین عبادت کننده در
2
زمان خود به پا خیزد ،علی بن الحسین بلند می شود.
روزی ُزهری Fدر شبی که باران شدیدی می بارید ،امام زین العابدین علیه السالم را دید که بار
گندمی را به دوش می کشیدُ .زهری می پرسد :یابن رسول هللا ،این چیست؟ امام می فرمایند :می
خواهم خود را برای سفری آماده سازم Fو این بار آن استُ .زهری می گوید :این غالم من است .لطفا
به او بدهید تا آن را حمل کند .وقتی Fامام قبول نمی کنند ،می گوید :به من بدهید تا آن را حمل کنم.
امام علیه السالم فرمودند :ولی من خود را از چیزی که در سفرم نجاتم می دهد رها نمی کنم( .این
بار) مرا در دخول به جایی که سرانجام من است کمک می کندُ .زهری که می بیند حتی قسم دادنش
فایده ای ندارد از امام جدا می شود .چند روز بعد که ُزهری امام را می بیند با تعجب می پرسد :شما
سفر نرفتید؟ Fامام فرمودند :چرا .ولی اون سفری نبود که تو فکر کردی( .آن سفر) مرگ بود که من
خود را برای آن خود را آماده می کردم .آماده سازی برای مرگ انسان را از حرام دور می دارد و
به کار نیک وا می دارد 3.این روایت نشان می دهد که ُزهری به امام سجاد علیه السالم اراده داشته
است ولی توی باغ نبوده!
راوی می گوید :هر سه نفر ابی حازم ،سفیان ُع َیینه و ُزهری Fرا دیدم که می گفتند :در بین هاشمیان
4
کسی را بهتر از زین العابدین و با فهم تر از او نیافتمF.
برخی پژوهشگران معاصر Fمعتقدند که برخی روایت های او درباره مقام واالی اهل بیت و نیز برخی
مواضع مخالفش با عقاید امویان ،نشان می دهد که گزاره های مورد تأکید این منابع دربارۀ
سرسپردگی زهری به امویان ،دست کم به طور Fمطلق قابل پذیرش نیست .به نظر می رسد صرفF
حضور زهری در دربار اموی ،باعث تضعیف وی در بیشتر منابع و پژوهش های شیعی شده است؛
در حالی که در بسیاری Fاز موارد ،نمی توان تأثیر این ارتباط Fرا در گرایش های زهری مشاهده
5
کرد.
نوشته های فوق با تصرف از کتاب سیرۀ پیشوایان نوشتۀ مهدی پیشوایی ،ص 282به بعد 1
پرتال جامع علوم انسانی -نویسندگان :محمد تقوی -مهدی مجتهدی -منبع :تاریخ و فرهنگ پاییز و زمستان 1395شماره 97 5
162
روزى امام سجاد علیه السالم شنيدند كه ُزهرى Fو عروه بن زبير در مسجد پيامبر نشسته اند و به
امیرالمؤمنین علیه السالم بدگويى Fمىكنند .امام علیه السالم به مسجد رفتند Fو باالى سر آنان ايستادند Fو
به عُروه فرمودند :اما تو ای عروه! همانا پدرم به درگاه خدا از پدرت شکایت کرد و خداوند به نفع
پدرم حکم نمود .و تو ُزهری ،اگر در مکه بودم کرامتت را به تو نشان میدادم 1.جالب است بدانیم که
عالمۀ مجلسی قبل از نقل روایت می گویدِ :زهری از کسانی بود که از امام زین العابدین علیه السالم
منحرف شده بود.
با اینحال می بینیم که برخی از علمای شیعه از وی نقل حدیث کردهاند .این نقل روایات از یک عالم
سنی ،تنها به جهت نقل این روایات نبوده ،بلکه نوعی اعتنا به این روایات Fوجود Fداشته است؛ لذا
برخی از علمای شیعی او را جزو دوستداران امام سجاد علیهالسّالم معرّفی Fکردهاند 2،و حتی از
3
او به عنوان یکی از اصحاب امام زین العابدین علیه السّالم و امام صادق علیهالسّالم یاد کرده اند.
عِ مران بن ُسلَیم نقل میکندُ :زهری Fهرگاه از علی بن الحسین علیه السّالم حدیثی نقل میکرد ،م
ی
گفت :زین العابدین برایم حدیث فرمود .سفیان بن ُع َیینه به او گفت :برای چه به علی بن الحسین ،زین
العابدین میگویی؟ زهری پاسخ داد :برای اینکه از سعید بن مسیّب شنیدم که از ابن عبّاس نقل
نمود :رسول خدا صلی هللا علیهوآلهوسلّم فرمودند :هر گاه قیامت بر پا شود منادی ندا می کند:
کجاست زین العابدین؟ پس گویا من به فرزندم علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب مینگرم و می
4
بینم که از بین صفوف گام بر میدارد Fو در جلو حاضر Fمیشود.
سفیان بن ُع َیینه میگوید :به زهری گفته شد :چه کسی در دنیا زاهد ترین مردم است؟ او پاسخ داد:
علی بن الحسین ؛ زیرا در وقتی که بین آن حضرت و محمّد بن حنفیّه راجع به صدقات امیرالمؤمنین
علی علیهالسّالم منازعه بود ،به آن جناب عرض شد ،اگر نزد ولید بن عبد الملک که بین او و محمّد
دوستی است و با شما کدورت دارد روید شرّ او و کدورتش Fبا شما برطرف می شود .راوی گفت :این
پیشنهاد را من زمانی به امام نمودم Fکه هم حضرت و هم ولید در مکه بودند ،باری امام علیه السالم به
عز و ج ّل چیزی Fبخواهم؟ Fمن خوش ندارم کهمن فرمودند F:وای بر تو ،آیا در حرم خدا از غیر خدای ّ
از خالق دنیا ،دنیا را بخواهم ،چه رسد به آنکه آنرا از مخلوقی مثل خود بخواهم .زهری میگویدF:
خداوند متعال هیبت و رعبی از آن حضرت در دل ولیدانداخت که به نفع امام و بر ضرر Fمحمّد بن
5
حنفیّه حکم نمود.
یعقوبی و دیگران متن نامه ای را ذکر می کنند که امام سجاد علیهالسّالم به ُزهری نوشتند F.بعضی
مورخین در اینکه نامه برای ُزهری بوده ،ابراز شک می کنند .برای ما فرقی نمی کند .به هرحال ،
امام علیه السالم این نامه را به عالمی در زمان خودشان نوشته اند که درباری Fشده است .در این نامه
ضمن برحذر داشتن وی از اعانت ظالمان نوشتند :خداوند در کتابش از علمای دین پیمان گرفته است
که حقایق قرآن را برای مردم بیان کنند و آن را نپوشانند ( 187آل عمران) .تو باید بدانی کمترین
چیزی را که پوشاندهای و سبکترین باری که برداشتهای این است که ترس و وحشتی Fرا که ظالم (از
عواقب بیداد و ستم) دارد ...از میان بردهای و راه ستم را برای او هموار کرده ای ...؛ مگر نه این
است که تو را به سوی خویش میخوانند ،تو را محور آسیای ظلمشان میکنند ...؛ مگر تو را پلی
برای عبور به اهداف خویش قرار ندادند؟ مگر تو نردبان گمراهی آنان نشدهای که جاهالن ساده لوح
163
را به دام میکشند؟ Fبه وسیلۀ تو عالمان را مشکوک میسازند (و مردم Fگمان میکنند ،همۀ عالمان
مانند تو درباریاند) .. .آنان در برابر این همه خدمت تو چه چیزی به تو پرداختند Fو چقدر بی ارزش
1
است ،آن چه به تو میدهند ،در برابر آن چه از تو میگیرند Fو چه چیز کم بهایی نصیب تو شد.
مالك بن انس (رئیس مذهب مالکی) گفته است :درمدينه جز يك محدث و فقيه نديدم و او ابن شهاب
زهرى بود 2 .با توجه به اینکه ُزهری اغلب عمر علمی خود را در شام گذرانده بوده و در مدینه
وجود امام زین العابدین روشنگر مجالس دینی بود ،می بینیم که چگونه این منحرف از دین خدا
ُزهری را بزرگ می نماید.
نامۀ امام سجاد علیه السالم به زهری
متن نامۀ امام سجاد علیه السالم به محمد بن مسلم زهری Fكه در آن وی را از همکاری با دولت ظالم
نهی کرده و او را در این زمینه نصیحت كرده اند ،چنین است :خداوند ،ما و تو را از فتنه ها حفظ
كند و بر تو رحم نماید تا گرفتار Fدوزخ نشوی؛ در حقیقت ،تو به حال و روزی Fافتاده ای كه جا دارد
هر كه تو را در این حال و وضع بیند بر تو دلسوزی Fنماید .به تحقیق ،بار نعمت های الهی كه تو را
از تنی سالم و عمری طوالنی Fبرخوردار ساخته بر دوش تو سنگین شده ،حجتهای خدا بر تو تمام
گشته چرا كه تو را با كتابش آشنا ساخته و فهم دین خود را به تو آموخته و سنت پیامبرش را به تو
معرفی كرده و در برابر هر نعمتی كه به تو داده و هر حجتی كه برای تو آورده ،وظیفه ای را بر
دوش تو نهاده كه مورد نظر اوست و این همه ،برای آن است كه میزان سپاسگزاری تو را آزمایش
نماید و لطف و فضل خود را بر تو آشكار سازد و در این خصوص فرموده است :اگر واقعا
سپاسگزاری كنید ،نعمت شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسی Fنمایید ،قطعا عذاب من سخت
خواهد بود 3پس بنگر فردای قیامت كه در پیشگاه خدا خواهی ایستاد Fچگونه مردی خواهی بود؟ آن
روزی كه خدا در باره نعمتهای خویش از تو بازجویی Fنماید كه چگونه حق آنها را رعایت كرده ای؟
و در خصوص حجتهای خود سوال نماید كه چگونه با آنها برخورد Fنموده ای؟ مبادا گمان كنی كه خدا
از تو عذری پذیرد و به تقصیر تو راضی گردد .هیهات هیهات این چنین نیست .خداوند Fدر قرآن علما
را مسئول دانسته آنجا كه فرموده :حتما باید آن را به وضوح Fبرای مردم Fبیان نمایید Fو كتمانش مكنید.4
و بدان كه كمترین چیزی كه كتمان نموده ای و سبكترین باری كه بر دوش داری این است كه با اُنس
خود ،ستمگر را از وحشت تنهایی رها ساخته ای و راه گمراهی را با نزدیك شدن به او و پذیرفتنF
دعوتش ،برایش هموار كرده ای؛ وه چه می ترسم كه فردای Fقیامت همراه با خیانتكاران گرفتار Fگناه
خود باشی و به خاطر درآمدی كه در اثر كمك به ستمگران به دست آورده ای مورد بازخواست قرار
گیری؛ زیرا تو چیزی را دریافت Fكرده ای كه نه از آن تو است و نه از آن كسی كه آن را به تو
بخشیده است و به كسی نزدیك شده ای كه حق هیچ كس را نپرداخته است و تو نیز از این نزدیكیF
خود به او برای جلوگیری از باطل استفاده نكرده ای و كسی را كه به جنگ خدا رفته دوست داشته
ای .آیا غیر از این است كه دعوت آنها از تو برای این بود كه تو را محور چرخش دستگاه ظلم و
ستم خود قرار Fدهند؟ و با پل قرار دادن تو راهی برای گرفتار Fساختن مردم پیدا كردند و تو را نردبان
گمراهی و مبلغ تباهكاری و پوینده راه خود نمودند .در تو نسبت به علماء آل محمد علیهم السالم بذر
1تحف العقول ،ص .۲۷۴ابن سعد ،محمد ،الطبقات الکبری ،ج ،۵ص .۳۴۹ -۳۴۸یعقوبی ،احمدبن ابی یعقوب F،تاریخ یعقوبی ،ج ،۲ص
.۳۰۹ولی در پژوهشي دربارۀ این نامه ،گفته شده که صدور اين نامه از سوي امام سجاد علیه االسالم خطاب به زهري را نمي توان
پذيرفت( .ويژه فقه و مباني حقوق اسالمي) زمستان , 1386دوره , 40شماره دفتر ;86از صفحه 81تا صفحه . 98
164
شك و شبهه كاشتند و به وسیلۀ تو دل نادانان را صید كردند .و تو آن چنان در این كار پیش رفتی كه
برجسته ترین وزیران و نیرومندترین یاران آنها هم نمی توانستند این چنین فسادشان را اصالح
جلوه دهند و راه رفت و آمد خواص و عوام را به درگاه آنها هموار سازند F.در مقابل این همه خوش
خدمتی ،چه بسیار كم به تو مزد دادند در برابر آنچه از تو گرفتند چه كم برای آبادی دنیایت مایه
گذاشتند در برابر تخریب آخرتت پس مراقب خود باش كه دیگری Fبه فكر مراقبت تو نیست و همچون
مردی مسئول به حساب خود رسیدگی كن .ببین چگونه باید سپاس مند باشی از كسی كه تو را تغذیه
مادی و معنوی كرده ،چه در خردسالی و چه در بزرگسالی .وه چه می ترسم Fكه تو در شمار كسانی
باشی كه خداوند Fدر بارۀ آنها در قرآن چنین فرموده است :پس بعد از آنان ،جانشینانی وارث كتاب
آسمانی شدند كه متاع این دنیای پست را می گیرند و می گویند :بخشیده خواهیم شد .1تو در خانه ای
دائمی نیستی بلكه در اقامتگاه موقتی به سر می بری كه آهنگ كوچ از آن داده شده است ،مگر آدمی
پس از مرگ همساالنش چقدر زنده می ماند؟ خوشا به حال آن كس كه در دنیا بیمناك باشد و بدا به
حال آن كس كه بمیرد و گناهانش بعد از او ماندگار باشد .به هوش باش كه نیك آگاه شدی و بشتاب كه
فرصت محدودی Fبرای تو تعیین شده و تو با كسی وارد معامله شده ای كه نادانی در او راه ندارد و به
راستی ،كسی كه حفاظت تو را به عهده گرفته از تو یك آن هم غافل نیست .حاضر باش كه بزودی Fتو
را سفری دور و دراز پیش آید و گناهت را درمان كن كه به راستی ،بیماری Fسختی به وجود تو راه
یافته است و گمان مكن كه من در صدد بازخواست و نكوهش و سرزنش تو هستم بلكه می خواهم
خداوند اندیشه مردۀ تو را ،دیگر بار ،احیا نماید و آنچه كه احیا نماید و آنچه از دین تو در اثر
همكاری با ستمگران نهان گشته به تو بازگرداند و سخن خدای تعالی در كتابش را به یادت آورم Fكه
فرمود F:و یادآوری Fكن كه مومنان را یادآوری Fسود بخشد .2تو یاد همساالن و نزدیكانت Fرا كه
درگذشته اند ،به فراموشی Fسپردی و پس از آنان ،همچو قوچ شكسته شاخ ،به جا ماندی .نگاه كن كه
آیا آنان نیز چون تو گرفتار آمدند؟ و یا چونان تو سقوط كردند؟ Fیا آن كه تو كار خیری را به یاد می
آوری كه آنها آن را فرو گذاشته باشند Fو به چیزی Fپی برده باشی كه آنها به آن دست نیافته بودند؟ بلكه
فرق تو دراین است كه در دل مردم نفوذ كردی و آنها دور تو را گرفتند و از نظریه تو پیروی
نمودند و امر تو را فرمان بردند؛ به طوری كه اگر چیزی را حالل دانی حاللش دانند ،و اگر چیزی
را حرام شماری حرامش شمارند در حالی كه تو شرایط و شایستگی Fچنین كاری را نداری؛ اما
دلبستگی آنان به تو زمینه ساز چنین نفوذی بوده است و از طرف Fدیگر ،از دست رفتن علمایشان و
چیرگی نادانی بر تو و هم بر ایشان و ریاست دوستی و دنیاطلبی تو و ایشان ،همه ،پشتوانۀ این
محبوبیت شده است .آیا توجه نداری Fكه تو در نادانی و فریبكاری Fغوطه وری و مردم Fدر بال و فتنه
گرفتارند؟ آری ،این تو بودی Fكه آنها را در بال و فتنه درافكندی و از كار و زندگی Fبازداشتی و از
اینكه تو را در آن موقعیت می بینند ،شیفته آنند كه به آن موقعیت علمی تو نایل شوند كه تو نایل شده
ای یا دریابند Fآن را كه تو دریافته ای ،ولی توسط تو به دریایی Fافتادند Fكه ژرفای آن دانسته نشود و به
بالیی گرفتار آمدند كه اندازه آن معلوم نگردد .خدا به داد ما و تو برسد و هو المستعان .اما بعد؛ اینك
تصمیم بگیر از وضعی Fكه برای خود ساختی روی گردانی تا به نیكانی بپیوندی Fكه در جامه های
ژنده به خاك سپرده شدند و چندان از شدت گرسنگی ریاضت می كشیدند كه شكمشان به پشتشان
چسبیده بود و میان آنها و خدا حجابی نبود و نه دنیا توانست آنان را فریب دهد و نه خود فریفته دنیا
شدند .آری آنها شیفتگی را پیشه ساختند و به جستجو پرداختند Fو بی درنگ به نیكان پیوستند .اگر دنیا
در جان توی پیرمرد Fدانشمند مردنی چنین رخنه كرده ،پس آن نوجوان كه نه علم چندانی دارد و نه
رای پخته ای و نه عقل نابی ،تكلیفش چیست؟ -انا هلل و انا الیه راجعون -پس به چه كسی باید پناه
165
برد؟ به چه كسی باید گالیه كرد؟ ما گالیه و درد دل خود و آنچه را كه در تو مشاهده می كنیم به
درگاه خدا عرضه می داریم و مصیبتی كه از جانب تو به ما رسیده به حساب خدا می گذاریم .اینك
نیك بنگر كه چگونه باید سپاس مند باشی از كسی كه تو را تغذیه مادی و معنوی كرده ،چه در
خردسالی و چه در بزرگسالی F.و چگونه تجلیل می كنی از كسی كه در پرتو دین خود تو را به
خوشنامی Fمعروف ساخته است؟ و چگونه از كسوت آن كس كه تو را با پوشاندن كسوت و پوشش
خود در میان مردم آبرومند Fساخته حفاظت می كنی؟ و چگونه است نزدیكی Fو دوری تو از آن كس كه
تو را فرمان نزدیكی Fو فروتنی داده است؟ تو را چه شده كه از خواب غفلت بیدار نمی شوی و از
لغزش خویش باز نمی ایستی تا بگویی F:سوگند به خدا كه من در تمام عمر خود یك بار هم نشد كه به
پا خیزم و محض رضای Fخدا ،دین خدا را زنده سازم یا باطلی را بمیرانم F.پس این است سپاس مندی
تو ،از كسی كه تامین زندگی تو را به عهده گرفته است .چقدر بیمناكم Fكه تو در شمار كسانی باشی كه
خداوند متعال در قرآن فرموده :نماز را ضایع كردند و پیرو شهوات نفسانی شدند ،به زودی Fبه كیفر
گمراهی و تباهی برسند .1خداوند قرآنش را در دسترس تو گذاشت و علم آن را به تو آموخت ولی تو
آن را تباه ساختی .پس ما سپاس می گذاریم خداوندی Fرا كه ما را از آن چه تو به آن مبتال گشتی
2
محفوظمان داشت؛ و السالم.
166
کمی بوی تشیع می داد.
مقام علی را بهتر از عثمان می دانست.
او مثل همشهریانش آبجو را حالل می دانست.
و چند جملۀ جالب:
شیعه مرا ترک کردند و من هم دوست ندارم Fفضائل Fعلی را ذکر کنم.1
اگر در کوفه بودی مناقب علی را ذکر کن و اگر در شام بودی مناقب ابوبکر و عمر را.
من آبجو را دوست ندارم ولی آن را می آشامم تا مردم مرا ببینند (و از حالل بودن آن
مطمئن شوند .او با اینکار قصد Fتبلیغ دین را داشته است).
ذهبی همچنین معجزه ای از او ذکر می کند و آن اینکه می گفت :اگر من چیزی را ببینم ،باید در
باره اش سخن بگویم .و اگر نکنم ،ادرار من خونی می شود 2.البته کسی نیست که بگوید تا چه حد
این حرف درست است( .چه کسی ادرار خونی او را دیده است؟)
در کتاب مستدرک علم الرجال آمده است :سفیان ثوری :مذمت شده ،ملعون ،از صوفیه بود .دنیا را
3
بر آخرت ترجیح داد .روز Fقیامت کور محشور Fمی شود.
سید محسن امین او را زیدی مسلک می داند .او نقل می کنFFد کFFه روزی FعیسFFی بن زیFFد بFFرای شFFنیدن
جوابی پیش سفیان می رود Fولی سفیان که او را نشناخته بود و احتمال حکومتی بودن او را می داد از
جواب طفره می رود ولی وقتی Fکه او را شناخت و یکنفر شFهادت داد کFه او خFودش اسFFت ،او را در
بغل می گیرد و گریه می کند و بعد از دادن جواب از او می خواهد کFFه زود متFFواری FشFFود .در ادامFFۀ
4
روایت است که او به بصره رفت و آنجا تشیع را رها کرد و در همانجا مرد.
روایتی از سفیان ثوری نسبت به جابر جعفی آمده است که نشان می دهد از ایام روگردانی Fاو از تشیع
5
است .او می گوید :جابر جعفی در حدیث راستگو است ولی بوی تشیع دارد.
چنانچه در مطالب باال ذکر شد ،سفیان دوست داشته خود را یک صوفی Fمعرفی کند هرچند که ذهFFبی
پتۀ او را روی Fآب ریخته و مواردی Fرا ذکر کرده که مادی بودن سFFفیان ثFFوری را نشFFان می دهFFد کFFه
قبال ذکر کردیم .در سه روایت متشابه سفیان با امام صFادق علیFه السFالم برخFورد Fمی کنFد و از لبFاس
شیک امام انتقاد می نماید .در روایت اول او می گوید :یFFا ابFFا عبدهللا ،پFFدران شFFما چFFنین لباسFFی نمی
پوشیدند F.امام صادق علیه السFFالم می فرماینFFد :پFFدرانم Fعلیهم السFFالم در دورانی FبودنFد FکFFه مFFردم فقFFیر
6
بودند و حال آنکه وضع عوض شده و بهتر است انسان با اجتماع همراهی کند.
در روایت دوم سفیان می گوید که به لباس امام خیره شدم .بقیه مثل روایت باال اسFFت .ولی اضFFافه ای
دارد که امام آستر جبۀ رویی Fرا برداشتند Fو جبۀ خشن زیرین نمایFFان شFFد .امFFام فرمودنFFد :ای ثFFوری ،
این را برای خدا پوشیدیم Fو این را برای شما .آن را که برای خدا بود مخفی کFFردیم Fو آن را کFFه بFFرای
7
شما است آشکار نمودیم.F
الحلیه ج ، 7ص 27 1
167
در روایت سوم ،راوی می گوید Fکه سفیان امام علیه السالم را در مسجد الحرام دید که لباسهای گFFران
قیمت بر تن داشتند .پس گفت :من اآلن او را توبیخ می کنم .پس نزد امام رفت و گفت :یابن رسول هللا
،به خدا قسم رسول Fخدا صلی هللا علیه و آله و سلم چنین لباسFFی نپوشFFید Fو نFFه علی و نFFه پFFدران شFFما.
امام صادق Fعلیه السالم جواب دادند :پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله در دورانی Fبودند Fکه مFFردم فقFFیر
بودند و حال آنکه وضع عوض شده سپس آیۀ 32سورۀ اعراف را خواندند :قُ ْل َمنْ َحرَّ َم ِزي َن َة هَّللا ِ الَّتِي
ت م َِن الرِّ ْز ِق .ما بFFرای این أمFFر اولی هسFFتیم .ولی این لباسFFی کFFه می بیFFنی ،من َأ ْخ َر َج لِعِبا ِد ِه َو َّ
الطيِّبا ِ
برای مردم پوشیدم .سپس دست سفیان را گرفته به خود نزدیک کردند و لباس زیر را نشFFان دادنFFد کFFه
خشن بود و مستقیما ً روی پوست بدن بود .امام فرمودند :این را برای خدا پوشیدم که خشن اسFFت و آن
را به مردم نشان نمی دهم .امام علیه السالم اینجا ذات سفیان را به خودش نشان می دهند .لباس خشFFن
او را کنار زدند و معلوم شد که او لباسی نرم در زیر پوشیده است .پس فرمودنFFد :تFFو این لبFFاس رویی
1
را برای مردم پوشیدی Fو این را برای راحتی نفست پوشیدی.F
روزی سفیان الثوری Fبه مجلس امام صادق علیه السالم وارد می شود و مطلبی را از امام می شنود.
او می گوید :یابن رسول هللا ،به خدا قسم این گوهر است .امام علیه السالم فرمودند :بلکه باالتر از
2
گوهر است .گوهر فقط یک سنگ است.
در زمان منصور عباسی ،امام جعفر صادق Fعلیه السالم در کوفه بودند و قصد Fخروج به مدینه را
می نمایند .تعداد زیادی از علما برای تشییع ایشان خارج شدند و سفیان هم یکی از آنها بود .تا از
شهر خارج شدند ،شیری را دیدند که بر سر راه ایستاده بود .ابراهیم بن ادهم می گوید صبر کنید تا
امام بیایند و ببینیم چه کنیم .امام که تشریف Fفرما شدند ،جلو رفتند و گوش شیر را گرفتند و به کناری
بردند و فرمودند F:اگر مردم اطاعت خدا را به خوبی بجا آورند ،می توانند (مشکالت) سنگین را به
3
او (خداوند) حواله نمایند.
سفیان ثوری می گوید Fروزی امام جعفر صادق عليه السالم به من فرمودند F:مواظب باش که آراء
مختلف تو را اینور و آنور نبرند .بر تو است نیت و بر تو است که از هدایت پیروی Fکنی .پرسیدمF:
پیروی از هدایت چیست؟ امام فرمودند F:کتاب خدا و پیروی از این مرد .سپس امام ادامه دادند :ای
سفیان آیا این مرد را می شناسی؟ من گفتم :به خدا او را نمی شناسم F.امام فرمودند :به خدا (تو او را
می شناسی) ولیکن دنیا را بر آخرت ترجیح دادی و هرکس چنین کند خداوند او را در روز Fقیامت
کور محشور می دارد .من عرض کردم :یابن رسول هللا ،او را معرفی Fنمایید تا شاید که بدردمF
بخورد .امام فرمودند F:به خدا قسم که او امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السالم است .کسی که
پیروی ایشان را بنماید ،به او چیزهایی Fمی دهند که به کسی داده نشده و هرکس که از او متابعت
ننماید همانا زیان دیده ای آشکار است .به خدا قسم او جد ما علی بن ابیطالب علیه السالم است .ای
سفیان ،اگر طناب محکم را می خواهی پس بر تو باد علی .به خدا قسم که او است که تو را از عذاب
4
نجات می دهد .ای سفیان از هوای نفس خویش پیروی مکن که از راه راست گمراه می شوی.
در این روایت تا حدی روحیۀ مچ گیری سفیان روشن می شود .امام صادق علیه السالم می فرمایند
که در طواف بودم و سفیان ثوری نزدیک من بود .او از من پرسید F:رفتار پیغمبر اکرم صلی هللا علیه
168
و آله با حجر االسود چگونه بود؟ امام فرمودند F:ایشان در طواف Fهای واجب خود هروقت که به حجر
می رسیدند ، Fآن را استالم می نمودند F.سفیان از امام فاصله می گیرد .در واقع او پشت امام می رود
تا اگر امام اینکار را نکردند ، Fمچ گرفته باشد .از شانس او همینطور هم شد .پس او به نزد امام می
رود و می پرسد :چی شد چرا حجر را استالم ننمودید؟( Fطبیعی است او قصد فهم جواب را نداشته
بلکه می خواسته امام را خیط نماید ).امام می فرمایند :مردم هوای پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم
را داشتند و به من آن توجه را ندارند .وقتی Fپیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله به حجر می رسیدند ،
مردم راه را برای ایشان باز می کردند تا ایشان حجر را استالم نمایند .ولی من شلوغی را دوست
1
ندارم( .نمی خواهم مزاحم مردم شوم).
ولی بدجنسی و حق نطلبی سفیان در این روایت کامال آشکار است .او که شنیده بود خطبۀ پیغمبر
صلی هللا علیه و آله در مسجد خیف دارای مضامین جالبی است ،هر طور شده خدمت امام می رسد
و ایشان را از اسب پیاده می کند و خطبه را از ایشان می خواهد و آن را نسخه برداری Fهم می کند.
خطبه چنین است :بسم هللا الرحمن الرحیم .خداوند یاری دهد کسی را که گفتار مرا بشنود ، Fبفهمد و به
دیگران برساند F.ای مردم ،کسانی Fکه حاضرند Fبه مردمی Fکه غایبند برساند .ممکن است که کسی
مطلبی را نفهمیده ولی آن را به کسی منتقل نماید که آن را بفهمد .سه چیزند که باعث می شوند Fقلب
مسلمان آنها را فریب ندهد )1 .خلوص عمل برای خدا )2 .نصیحت کردن ائمۀ مسلمین و )3
همراهی کردن با گروه آنها .مؤمنین برادر هم اند .خونهای Fآنها مساوی Fاست و همۀ آنها یک دست اند
در مقابل دیگران .کوچکترین خود را یاری می دهند .سفیان که روایت را نوشته بود یکبار آن را
برای امام می خواند (تا از صحت نوشته مطمئن شود ).امام می روند .راوی می گوید Fوقتی Fمن و
سفیان در راه می رفتیم؛ او ایستاد و گفت بگذار دوباره آن را بخوانم .من گفتم :عجب چیزی گردن تو
گذاشت .سفیان که متوجه قضیه نشده بود توضیح می خواهد و راوی می گوید :این سه چیزی که
حدیث می گوید؛ اخالص عمل را فهمیدیم F.ولی نصیحت (به معنای همدلی) با ائمۀ مسلمین؟ منظور
چه کسانی Fهستند؟ معاویه و یا ابوسفیان؟ ویا یزید و مروان؟ همۀ اینها کسانی هستند که ما شهادت آنها
را قبول نداریم و پشت سرشان نماز نمی خوانیم( .و بدتر از این) همراهی جماعت؛ منظور Fچه
جماعتی است؟ آیا گروه مُرجئه است که می گویند F:هر کس که نماز نخواند Fو روزه نگیرد و غسل
جنابت را به جای نمی آورد و کعبه را خراب می کند و در عین حال او ایمان جبرائیل و میکائیل را
دارد .و یا گروه َقدَریه است که می گویند چیزی که خدا بخواهد نمی شود و چیزی که شیطان بخواهد
می شود .ویا گروه حروری ها (خوارج) است که از علی بن ابیطالب تبری می جویند و او را کافر
می دانند .ویا َج َهمی ها هستند که معتقدند فقط شناخت خدا کافیست و ایمان جز این نیست .در اینجا
بود که سفیان ثوری Fفهمید Fکه موضوع را اصال درک نکرده است پس از رفیق فهمیدۀ خود پرسید:
وای بر تو ،پس منظور Fآنها (اهل بیت علیهم السالم) چیست؟ راوی جواب می دهد :آنها می گویند که
علی بن ابیطالب امامی است که باید با او همدلی داشته باشیم و همیشه با اهل بیت او باشیم .وقتی که
سفیان متوجه شد داستان از چه قرار است ،نوشته را پاره کرد و به راوی گفت :به هیچکس این
موضوع Fرا نگو 2.البته این شخص که از قریش و اهل مکه است بعدا بدون ذکر نام خود این داستان
را نقل کرده که اآلن به دست ما رسیده است.
روایت آخر این بخش مستقیما به سفیان ثوری Fمربوط نیست ولی در آن نام و گفتار های سفیان زیاد
تکرار شده است .روایت بسیار خوبی است تا با مطالبی Fکه در آن زمانها Fبر سر زبانها بوده آشنا
شویم .داستان از این قرار Fاست که تعدادی وارد Fخانۀ امام صادق علیه السالم می شوند F.راوی می
169
گوید امام صادق Fعلیه السالم از من پرسیدند آیا کسی از این افراد را می شناسی؟ عرض کردم :خیر.
امام علیه السالم پرسیدند F:پس اینها چگونه وارد شدند؟ عرض کردم :برای اینها فرقی نمی کند که
حدیث را از چه کسی می گیرند .فقط دنبال جمع کردن احادیث هستند .امام علیه السالم از یکی از
آنها پرسیدند F:آیا از غیر من هم سؤال کرده اید؟ او می گوید :بله .امام می فرمایندُ F:خب بعضی Fاز آنها
را برایم نقل کن .او گفت :ما برای شنیدن آمده ایم نه گفتن .امام رو به دیگری Fکردند Fو پرسیدند F:چه
شده که او نمی خواهد چیزی بگوید .آیا کسی که حدیث را به شما گفته ،از شما خواسته که آن را نقل
نکنید؟ گفت :نه .امام از او خواهش می کنند که به من هم بگویید تا استفاده کنم .او گفت :سفیان ثوری
از جعفر بن محمد (یعنی امام صادق علیه السالم که روبروی Fآنها نشسته ولی آنها ایشان را نمی
شناختند) نقل کرده که تمام انواع آبجو (شراب هایی که غیر از انگور تهیه می شده) به جز شراب
حالل است .او ساکت می شود و امام او را بر گفتن حدیث های بیشتری تشویق Fمی کنند .او ادامه می
دهد که سفیان از یکنفر از محمد بن علی (امام باقر علیه السالم) نقل کرده که کسی که روی کفش
مسح نکند صاحب بدعت است! و کسی که آبجو نخورد Fاو مبتدع است .و هرکس که مارماهی Fو غذای
اهل ذمه را نخورد ،یک گمراه است .زیرا آبجو را عمر آشامید و همچنین او در سفر بر کفش سه
بار مسح نمود Fو ذبح اهل کتاب را علی خورد و گفت آن را بخورید F.بازهم این فرد Fساکت می شود و
امام می پرسند :آیا این همۀ چیزهایی Fاست که شنیده ای؟ گفت :از حسن (بصری) روایت هایی شنیدیم
که مردم Fآن را قبول کرده اند ولی در قرآن اساسی از آنها نیست .مثل عذاب قبر و میزان و حوض
(کوثر) و شفاعت و اینکه انسان نیت های خوب و بد می کند ولی آنها را انجام نمی دهد ولی ثواب آن
را به او می دهند .در حالیکه انسان اگر کاری کند ثواب می برد ،اگر کار خیر بود ،خیر و اگر کار
بدی کرده به شر .راوی می گوید Fلبخندی Fزدم ولی امام با چشمک اشاره کردند Fکه بگذار حرفهایشان
را بزنند .باز می گویند که سفیان روایت کرده :امیرالمؤمنین علیه السالم بر منبر کوفه فرمودند :اگر
کسی را ببینم که مرا به ابوبکر Fو عمر برتری Fدهد ،او را به عنوان افترا زننده شالق می زنم .بازهم
از سفیان از جعفر (امام صادق علیه السالم) نقل می کنند که گفت :دوستی ابوبکر و عمر ایمان است
و دشمنی آنها کفر است .با تشویق Fامام باز هم نقل می کنند این بار از حسن (بصری) که علی علیه
السالم در بیعت با ابوبکر تأنی کرد و عتیق به ایشان گفت :چه چیز تو را به تأخیر می اندازد .بخدا
تصمیم گرفتم Fگردنت را بزنم .علی هم به او گفت :سخت نگیر .روایت دیگر از سفیان از حسن است
که ابوبکر Fاز خالد بن ولید خواست که به محض تمام کردن نماز صبح گردن علی را بزند .ولی
ابوبکر هنوز نماز را تمام نکرده بود که گفت :ای خالد ،کاری را که گفتم ،نکن .روایت دیگرُ :نعیم
بن عُبیدهللا از جعفر بن محمد (امام صادق علیه السالم) نقل کرده که امام علی بن ابیطالب علیه السالم
فرمودند :دوست داشتم در نخلستان ینبُع می ماندم و در جنگ های جمل و نهروان شرکت نمی کردمF.
و این مطلب را همچنین سفیان از حسن نقل کرده است .این فرد از عباد از امام صادق نقل می کند:
وقتی که در روز Fجنگ جمل ،امام تعداد کشته ها را دیدند ،به پسرشان حسن گفتند :پسرم Fهالک
شدم .امام حسن می گوید :پدر! مگر من شما را از این جنگ بازنداشتم؟ علی علیه السالم فرمودندF:
فکر نمی کردم که کار به اینجا بکشد .با اصرار امام به نقل روایت هایی که شنیده اند ادامه می دهند.
سفیان ثوری از جعفر بن محمد (امام صادق) نقل می کند که فرمودند F:وقتی Fکه علی علیه السالم اهل
صفین را کشت بر آنها گریه کرد و فرمود :خدا بین من و آنها در بهشت جمع نماید .در اینجا بود که
راوی می گوید دیگر تحمل نکردم و عرقم سرازیر Fمی شد و نزدیک بود که کنترل از دستم خارج
شود و او را بکشم ولی به یاد چشمک امام علیه السالم افتادم Fو خود را کنترل نمودم .امام علیه السالم
از او پرسید :از کجایید؟ گفت :از بصره .امام پرسیدند F:از این آقایی Fکه اسمش را می بری – جعفر
بن محمد – آیا او را می شناسی؟ Fگفت :نه .امام پرسیدند F:آیا از او چیزی شنیده ای؟ گفت :نه .امام
پرسیدند :به درست بودن این روایات معتقدی؟ گفت :بله .امام پرسیدند F:کی آنها را شنیده ای؟ گفت:
170
یادم نمی آید ولی این احادیثی است که در شهر ما مدت های مدیدی است که بر زبانها Fجاری Fاست.
اینجا امام علیه السالم سؤال جالبی را می کنند و جواب از آن هم جالب تر است .امام علیه السالم
پرسیدند :این کسی که تو از او روایت می کنی؛ اگر او را ببینی و او بگوید که من این حرف ها را
نزده ام و اینها همه اش دروغ است ،آیا حرف او را قبول می کنی؟ گفت :نه( .سبحان هللا! اینجا است
که معلوم Fمی شود چه کسی به دنبال حقیقت است و چه کسی به دنبال هوای نفس خویش است ).امام
پرسیدند :برای چه؟ او گفت :برای اینکه راویان این احادیث کسانی هستند که اگر بر آزاد شدن برده
ای شهادت بدهند ،شهادت آنها مورد قبول است .آنها برای شنیدن یک حدیث آمده بودند .بنابراین امام
علیه السالم شروع می کنند به امالء کردن یک حدیث ... .پس از آنکه آنها می روند ، Fامام علیه
السالم به راوی می فرمایند :آیا نشنیدی که این ها چه می گویند؟ عجیب ترین نکته این بود که از اسم
من استفاده کرده اند و از من چیزهایی که نگفته ام نقل می کنند( .وباز هم عجیب تر اینکه) اگر این
گفتار را تکذیب هم بکنم از من قبول نمی کنند .سپس امام صادق Fعلیه السالم از امیرالمؤمنین علیه
السالم نقل می کنند که چگونه بصره و اهل آن را نفرین نمودند 1.برای آشنایی بیشتر با عبارات امام
صادق و امیرالمؤمنین علیهما السام به اصل حدیث (شماره ) 2039مراجعه نمایید.
خطیب ،ج ،۱۳ص۳۳۰-۳۲۷؛ العیون ،ص۲۶۱؛ نیز نک :ابن سعد ،ج ،۶ص۲۵۶ 5
171
ابوحنیفه درباره تفضیل علی و عثمان ،گفته است که ما امر عثمان و علی را به خداوند Fوا می
گذاریم .ابوحنیفه ،حضرت علی علیه السالم را در تمامی جنگهایش برحق دانسته و دشمنان او را
یاغی شمرده است .وی پس ازآن حضرت نیز ،امام حسن علیه السالم را به عنوان خلیفه و امام بر
1
حق میدانست.
ابوحنیفه عقل را به شکل وسیعی Fوارد علوم دینی و بخصوص فقه نمود .استخراج علل احکام از
نصوص کتاب و سنت ،تعمیم آنها و پیریزی Fبرخی قواعد در فقه ابوحنیفه بسیار به چشم میخورد.
او در مسائل غیرتعبدی Fقواعد را بر اخبار آحاد و دیگر ادله ضعیف Fمقدم میداشته است .از
نمونههای ترجیح قواعد بر ظواهر Fکتاب ،میتوان حکم به جواز نکاح کنیز اهل کتاب با عدم پذیرش
مفهوم مخالف مفهوم وصف Fدر آیه ۲۵سوره نساء را یاد کرد .با اینحال نزد امامیه ،تعدادی Fحدیث از
2
طریق ابوحنیفه در ۳کتاب از کتب اربعه امامیه نقل شده است.
در کتب طرفداران حنفی ها آمده است که مخالفان به ابوحنیفه اعتراض کردند Fکه او ،رأی و اجتهاد
را در استنباط حکم به کار میگیرد و عمل به حدیث را کنار گذاشتهاست ،ابوحنیفه در پاسخ گفت:
مردمان عجیبی هستند ،مرا متهم میکنند که فقط به رأی حکم کردهام ،در صورتی که چنین نیست،
جز با توجه به سنت هیچ فتوایی Fندادهام .ابوحنیفه سپس ادامه میدهد که :به خدا قسم هر که بگوید که
ما قیاس را بر نص مقدم داشتهایم ،صحت ندارد ،و دربار ٔه اینکه آیا بعد از نص به قیاس نیاز هست؟
اظهار میدارد که :نخست به کتاب خدا عمل میکنیم ،سپس به سنت .پس از آن به نظریات Fصحابه که
در آن متفقالقول باشند ،و اگر در قضیهای اختالف کرده باشند ،در صورتی Fکه بین دو حکم ،علتی
یافت شود با استفاده از قیاس ،حکمی را بر حکم دیگری Fترجیح میدهیم تا معنی روشن گردد 3.خود
میگفته :دشمنی محدثان با ما بدین سبب است که ما خاندان رسول و اهل بیت او را دوست میداریم Fو
به فضایل Fایشان معترفیمF.
ولی روایات شیعه تصویر دیگری Fاز او را در مقابل امام صادق علیه السالم به ما می دهند .روزی
ابو حنیفه به اصحاب خود می گوید Fبرویم سراغ امام رافضه (این تعبیر Fبسیار Fبدی است که نشان می
دهد او به مقام اهل بیت چندان معتقد نبوده است) و چند مسئلۀ سخت از او بپرسیم Fتا او را متحیر
گردانیم( .بار دیگر نشان می دهد که ابوحنیفه نه فقط خود را در سطح امام بلکه بسیار باالتر می
دانسته است ).ولی به محض اینکه به مجلس امام وارد می شوند و چشم امام به آنها می افتد ،امام
صادق علیه السالم می فرمایند :تو را به خدا راست بگو ،قبل از آمدنت نگفتی :برویم Fسراغ امام
4
رافضه و او را متحیر کنیم؟ ابوحنیفه تإیید می کند .امام می فرمایند :حاال هرچه می خواهی بپرس.
امام با اینکار دو هدف داشتند :یکی اینکه به او حالی کنند که ایشان از غیب اطالع دارند و این مقامی
است بسیار باالتر از آنچه ابوحنیفه از ایشان در ذهن داشت .و ثانیا او را به اخالق ناپسندش متوجه
نمایند.
راوی می گوید در مجلسی بودیم که ابوحنیفه وارد شد و صحبت از امیرالمؤمنین Fعلیه السالم شد.
ابوحنیفه گفت :من به دوستان گفته ام که حدیث غدیر را تأیید نکنید زیرا در اینصورت آنها بر شما
پیروز می شوند( .معلوم است بحث از حق و باطل نیست بلکه بحث از پیروزی در دنیا و کسب رأی
مردم است) .هیثم بن حبیب صیرفی Fاز این حرف ناراحت می شود و می پرسد :چرا این را می
کلینی ،ج ،۷ص :۲۴۲،۴۰۴طوسی،تهذیب F،ج ،۲ص۳۱۷؛ ج ،۶ص۲۷۸-۲۷۷؛ ج ،۱۰ص۸۰؛ االستبصار ،ج ،۱ص۴۰۸ 2
172
گویی .مگر خودت آن را درست نمی دانی؟ ابوحنیفه می گوید :درست است و من آن را نقل کرده ام.
هیثم می گوید :پس چرا آن را نقل نکنیم در حالیکه امام ،خود نیز در رحبه از مردم خواست هر که
این حدیث را شنیده ،آن را نقل کند .آیا می گویی که امام را تکذیب کنیم؟ ابوحنیفه می گوید :ما علی
را تکذیب نمی کنیم .ولی اشکال از مردمی Fاست که در بارۀ ایشان غلو کردند .هیثم گفت :مطلبی را
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله بیان کردند Fو خطبه ای (عمومی) دربارۀ آن ایراد فرمودند F.حاال ما
1
بخاطر چند نفر غلو کننده باید تقیه کنیم؟ دراینجا بود که یکنفر وارد می شود Fو بحث قطع می گردد.
روزی ابوحنیفه به مجلس امام صادق علیه السالم می آید تا روایاتی Fرا از ایشان بشنود .او امام را دید
که بر عصایی تکیه زده اند( .معلوم است که برای طعنه زدن) می گوید :یابن رسول هللا هنوز به سنی
نرسیده اید که از عصا استفاده کنید .امام علیه السالم فرمودند :درست می گویی .ولی این عصای
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله است و من برای تبرک اینکار را کردم .ابوحنیفه خود را روی عصا
انداخته و آن را می بوسد .پس امام جعفر صادق علیه السالم بازوی Fخود را پایین انداختند و فرمودند:
تو می دانی که این پوست پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله است ،و این از موی او است .تو این را
2
نبوسیدی Fو رفتی عصا را بوسیدی؟F
راوی می گوید روزی برای تعبیر خوابی که دیده بودم خدمت امام صادق علیه السالم رفتم .ابوحنیفه
هم آنجا بود .امام فرمودند :خواب خود را بیان کن که عالِم آن اینجا نشسته است؛ و اشاره به ابوحنیفه
نمودند .من گفتم :خواب دیدم که وارد منزل می شوم و زنم گردوی زیادی را خورد کرده و به رویم
می پاشید .ابوحنیفه گفت :تو اهل دعوایی و نسبت به ارث خانواده ات جدل می کنی و باالخره حق
خود را می گیری .امام فرمودند :ابو حنیفه ،به خدا زدی به خال .وقتی Fبیرون رفت ،به امام عرض
کردم :من تعبیر Fخواب این ناصبی را دوست ندارم .امام علیه السالم فرمودند F:ناراحت نباش ،نه
تعبیر آنها مثل تعبیر ما است و نه تعبیر ما مثل آنها .راوی Fمی پرسد :پس این چه بود که قسم خوردیدF
که به خال زدی؟ امام علیه السالم فرمودند F:او به خال خطا زد! سپس امام تعبیر آن را می فرمایند Fکه
تو زنی موقت می گیری و خانم تو متوجه می شود و لباس نوی تو را تکه تکه می کند .و همینطور
3
هم شد.
راوی نقل می کند که وقتی Fاز ابوحنیفه پرسیدند :فقیه ترین کسی که دیده ای کیست؟ گفت :جعفر بن
محمد .سپس این داستان را نقل می کند .هنگامیکه منصور Fامام صادق Fعلیه السالم را احضار کرد به
من گفت :مردم مفتون جعفر بن محمد شده اند ؛ پس چندین مشکل فقهی سنگین انتخاب کن .من هم
چهل مشکل را تهیه کردم .وقتی وارد مجلس منصور شدم دیدم امام صادق Fعلیه السالم دست راست
او نشسته است .هیبت ایشان چنان مرا گرفت که برای منصور نبود .منصور Fایندو را معرفی Fمی کند
و از ابوحنیفه می خواهد مسائل دینی اش را بپرسد .هر مسئله ای را مطرح می کردم می فرمودندF:
شما چنین می گویید و اهل مدینه چنین می گویند و ما چنین می گوییم .تا همۀ مسائل مطرح می شوند.
4
سپس ابوحنیفه گوید :آیا داناترین فرد ،داناترین بر اختالف نظرات همگان نیست؟
عوالم العلوم و المعارف و األحوال من اآلیات و األخبار و األقوال ,جلد , ۲۰صفحه ۶۶بنقل از مناقب شهرآشوب -روایت 2040 2
173
شرایط دشوار سیاسی و اجتماعی علویان در طول دوره امویان و عباسیان ،حمایت افراد سرشناسی را
نسبت به قیامهای آنان دربر داشت .یکی از آن افراد ،ابوحنیفه است .حیات سیاسی او ،آکنده از وقایع
سیاسی ،از جمله انتقال قدرت از امویان به عباسیان و قیامهای علویان بود .ابوحنیفه ،به دلیل عالقه به
خاندان نبوت ،پرورش در محیط شیعی کوفه و تعلق به فرقه مرجئه جبریه و فساد حکومتهای زمانه،
هیچگاه مناصب حکومتی را قبول نکرد .ولی حمایت او از قیامهای علویان ،به سبب داشتن مواضع
شیعی نبود زیرا ابوحنیفه از قیامهای غیرشیعی نیز حمایت کرده است 1.زید نامهای را بوسیل ٔه فضل بن
2
زبیر برای ابوحنیفه فرستاد و او را به کمک خود و جهاد ضد حکومت بنی امیه دعوت نمود
چنانچه ذکر شد ،ابوحنیفه به دلیل مخالفت با بنی امیه زندانی شد و شالق خورد .ولی به زودی به این
بهانه که در آن پیشـنهاد بیندیشـد و در این کار ،با این و آن رایزنی کند ،آزاد شد و در سال 130
هجری ،از کوفه بـه مکه گریخت .این گریز از کوفه به مکه که دو سـال بـود و از سـال 130هجـری
تـا برافتـادن امویان در سال 132هجری به درازا کشید .این أمر ،تعدادی امامی مذهب را به این گمانه
زنـی انداخت که آن آموزگار ارجمندی که ابوحنیفه در حجـاز بـا دو سـال شـاگردی در نزدش ،جانی و
جهانی دیگر گرفت؛ و گفت :لوال السنتان ،لهلک النعمان ؛ امام صادق علیه السالم می باشد 3.ولی
تعدادی از نویسندگان معاصر بر این عقیده اند این سخن به زید بن علی اشاره دارد .زیرا ابوحنیفه خود
را در علم همتا و هم قطار زید می دانسته و همزمان خود را رقیب امام صادق علیه السالم 4.لذا بنظر
می رسد این تحلیل درست تر باشد .البته یک احتمال غریب تری نیز هست و آن اینکه ابوحنیفه تا زمان
آشنایی با زید جزو علمای سنتی (محدث و یا به تعبیر امروزی اخباری) بود 5و با برخورد با عقاید و
بحث های زید است که با دنیای عقلی آشنا می گردد و همین آشنایی است که پای قیاس و استفاده از آن
را برایش باز می کند .و اهمیت عبارت لوال السنتان هم بخاطر همین بازگشایی فکری و شروع حرکت
عقلی او است.
سفیان بن ُع َیینه
سفیان به امام جعفر صادق Fعلیه السالم می گوید :یا ابا عبدهللا تا کی تقیه را ادامه می دهید (بخصوص
اآلن که) به این سن رسیده اید .امام می فرمایند :قسم به کسی که محمد صلی هللا علیه و آله و سلم را
بر حق مبعوث نمود ،اگر کسی تمام عمر خود را در بین رکن و مقام نماز گزارد Fو خدا را مالقات
6
کند ولی والیت ما اهل البیت را نداشته باشد ،همانند کسانی خواهد بود که بر جاهلیت مرده است.
امام رضا علیه السالم مسئله ای را در باب دیدن هالل ذی الحجه و شروع Fمیقات می فرمایند F.راوی
این حکم را به سفیان بن عیینه می گوید .و او که حکم را قبول نداشته از امام رضا علیه السالم بد
7
گویی می کند.
1مبانی اندیشه سیاسی امام ابوحنیفه در دفاع از قیامهای علویان ( زید بن علی و ابراهیم بن عبدهللا) -مسعود بهرامیان ،و علی تفتیان؛
مطالعات تقریبی Fمذاهب اسالمی زمستان - 1395شماره 46
2سیره و قیام زید بن علی -حسین کریمان ،ص۷۸
3سیرة األئمة االثنی عشر ،هاشم معــروف الحســنی ،ج ، 2ص 248
4بررسي سخن پيشواي حنفيان :لو ال السنتان لهلک النعمان ،پرويز رستگار -اطالعات شماره :بهار و تابستان ، 1390دوره ، 3شماره
5؛ از صفحه 95تا صفحه . 118
5در روایتی راوی ذکر می کند که وقتی ابوحنیفه را در منزلش مالقات کرده کتابهایی Fکه فقط در باب طالق بودند چنان زیاد بود که نزدیک
بود جلوی دیده شدن ابوحنیفه را بگیرد .لذا او به مراجعه به روایات معتقد بوده - .رجال الكشي ،ص ، 384ح – 718روایت 2264
6رجال الكشي ،ص ، 391 :ح – 735روایت 2048
7بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 233:ح – 21روایت 2049
174
احمد بن حنبل -ابراهیم بن محمد بن سفیان نظر خود را اینچنین می دهد :علت دشمنی احمد بن حنبل
با امیرالمؤمنین Fعلی علیه السالم این بود که احمد بن حنبل از فرزندان ذا الثدیه (دارای سینه – لقبی
1
که پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم به رئیس خوارج دادند) بود.
حکم بن عُتیبه – از اصحاب سه امام سجاد تا صادق Fعلیهم السالم بوده است 2.استاد زراره و حمران
قبل از تشیعشان بود 3.او شاگرد ابراهیم نخعی است که امیرالمؤمنین را بر عمر و ابوبکر برتری Fمی
داد 4.روایت شرقا و غربا (روایت )2295مال این آقا و سلمة بن کهیل است .همچنین طبق یک
5
روایت در کافی ،یکبار که او با سلمة بن کهیل با امام بحث می کنند ،نظر امام را قبول نمی کنند.
سلمه بن کهیل – راوی فضائل شیخین است 6.وی امام باقر علیه السالم را مصداق آیه آلیات
للمتوسمین دانسته است 7.او روایات بسیاری در فضائل امیرالمؤمنین علیه السالم را نقل کرده .و در
یک مورد ، Fامام باقر علیه السالم کتاب علی را باز می کنند تا مطلب را به ایندو Fنشان دهند.
ابوالمقدام ثابت بن هرمز الحداد – از اصحاب امام سجاد علیه السالم .او پس از تمایل به زیدیه به دو
8
خلیفه تمایل پیدا کرده است.
کثیرالنواء – از سران بتریه است و امام صادق علیه السالم او را لعن کرده .او تولی شیخین را
9
توصیه می کرده واز اینکه این توصیه را به امامان نسبت دهد ابا نمی کرده است.
سالم بن ابی حفصه – ذهبی از او روایت کرده که از امام باقر و صادق علیه السالم در مورد Fعمر و
ابوبکر پرسیدم ، Fبه من گفتند که ای سالم ،آنها را دوست بدار و از دشمن ایشان تبری کن 10.حاال با
خواننده است که تشخیص دهد کدامیک دروغ Fگفته است! سالم نزد سفیان می رفت و به بیان فضایل
11
ابوبکر می پرداخت (تا بعد از آن به فضائل امام علی برسد)
حسن بن صالح بن حی – طبق نظر ذهبی ،او در حد سفیان ثوری است .او بعدها معتقد به شمشیرF
(انقالبی) شده بود.
175
فصل ششم :شیعه و سیاست
معلوم نیست این چه عاملی است که مردم کسانی را که قیام می کنند بیشتر دوست دارند .ما شاید
این را نخواهیم بگوییم و یا اعتراف نماییم ولی در گفتار عادی و نوشته ها معلوم است که شیعه ،امام
حسین را بر امام حسن علیهما االف التحیة والسالم به نحوی ترجیح می دهند .شما کافی است با کمی
دقت به گفتار علما در رابطه با این حدیث شریف که می گوید (الحسن والحسین امامان قاما أو قعدا)
گوش فرا دهید .خواهید دید که گوینده سعی در تقویت جبهۀ امام حسن علیه السالم داشته باشد تا
تصور موجود Fدر نزد عامۀ مردم Fرا خنثی نماید .ولی نکته ای که باید بدان توجه نمود این است که
ائمۀ اطهار به دستورات Fخداوند متعال عمل می نمایند و از خواستۀ خداوند نه پس می روند و نه
پیش .در حدیث فوق نیز هر دو حالت قیام و قعود Fبا لفظ تثنیه آمده است یعنی فرقی Fنمی کند اگر
هردو امام قیام Fکنند و یا هر دو خانه بنشینند ،هر دو امامند .و جالب تر اینکه هر دو امام تقریبا شش
ماه و نیم قیام کردند و هر دو نزدیک به ده سال خانه نشستند F.و هر دو امام همام در هر دو حالت قیام
و قعود Fدستور خداوند متعال را اجرا نموده اند و در هر دو حالت امام بودند.
امام حسین علیه السالم می فرمایند :ای مردم ،پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند F:هر که
فرمانروایی ستمگر را ببیند که حرام های خدا را حالل می شمرد ،پیمان خدا را می شکند ،با سنت
رسول خدا صلی هللا علیه و آله مخالفت کرده در میان مردم با گناه و تجاوز رفتار Fمی کند و او با
کردار Fو گفتار خود بر او نشورد F،بر خدا است که او را در همان جایگاه (پست و عذاب آور) آن
1
ستمگر قرار Fدهد.
در اینکه امر به معروف و نهی از منکر از دستورات و واجبات الهی است شکی نیست .ولی مثل
هر دستور دیگری در اسالم ،این واجب هم دارای شرایطی است که باید منظور شوند .ما در اینجا
بحث فقهی نمی کنیم .ما به روایت فوق و دیگر روایتها از باب فهمیدن روابط Fبین شیعه و ائمۀ
اطهار نگاه می کنیم .و در این فصل ،بیشتر Fبه پندار سیاستمداران شیعه کار داریم که فکر می
کردند Fکه این واجب را درست فهمیده اند و بلکه بهتر از امام فهمیده اند و گاه به امام اهانت نموده
اند که چرا به این واجب عمل نمی کنند.
اگر در همین روایت فوق توجه شود می بینیم که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم می فرمایند
با کردار و یا گفتار خود .ما همه می دانیم که بین کالم و عمل فرق زیادی است .امیرالمؤمنین علیه
السالم در نهج البالغه فرق بین عمل و کالم را شرح داده اند .ایشان با بیان سه نوع جهاد می
فرمایند :از اين مردم كسى است كه به دست و زبان و قلبش به انكار بر مىخيزد ،چنين انسانى
خصلتهاى Fخوب را به كمال رسانده .و كسى است كه به زبان و دل انكار مىكند و دست به برنامه اى
(عملی) نمى برد ،چنين انسانى Fبه دو خصلت از خصلتهاى خوب چنگ زده ،و خصلتى Fرا ضايع
نموده .و كسى است كه با دل به انكار بر خاسته نه با دست و زبانش ،چنين كسى دو خصلت را كه
شريفتر Fاست تباه نموده ،و يك خصلت را گرفته .و كسى كه انكار با زبان و قلب و دست را ترك
كرده ،او مردهاى است ميان زندگان .تمام كارهاى Fنيك و جهاد در راه خدا در جنب امر به معروف
و نهى از منكر چيزى Fنيست جز به مانند انداختن آب دهان در درياى Fپهناور .امر به معروف Fو نهى
176
از منكر نه اجلى را نزديك مى كند ،و نه از روزى مى كاهد .و بهتر از همۀ اينها سخن عدل است
1
در برابر حاكم ظالم.
بنابراین ،ما باید سعی کنیم دست به ضایع کردن خواسته های خدا نزنیم Fو تا بتوانیم Fبا عمل خود به
هر قدر که می توانیم امر به معروف Fو نهی از منکر بنماییم .ولی مشکل در این است که –
همانطور که در مقدمۀ کتاب و در طول کتاب بدان اشاره شده است -ما انسانها کامل و سالم نیستیم
و با ضعف خود ،در نتیجۀ کارهایمان خرابکاری Fمی کنیم .بنابراین ،اگر کاری که می کنیم در
سطح بزرگی باشد ،هر خطا -ولو کوچک باشد – دارای نقص های بزرگی خواهد بود که ما طبق
دستور Fعقل باید متوجه آن خطا ها باشیم Fو خالصه در شروع هر کاری ،حساب آخرش را نیز
بنماییمF.
مثال به نظر یکی از نویسندگان معاصر ، Fاصلی ترین اقدام از نظر ائمه تحکیم پایه های اعتقادی
3
شیعیان بود 2 .و به نظر دیگری آنها سعی داشتند در تأسیس سازمان وکالت به سه هدف زیر برسند.
هدایت سیاسی و در صورت امکان احقاق حق خالفت اهل بیت )1
ترویج معارف Fشیعی )2
برقراری Fارتباط با شیعیان و جمع آوری منابع مالی )3
177
انگار اتفاقی نیفتاده و یکنفر در حال سوختن در آتش است ،از احوال خراسان و خراسانی Fها سؤال
می کند! بهرحال پس از مدتی امام او را بر سر تنور Fمی برند و خراسانی Fمی بیند که هارون سالم و
آرام در آتش نشسته است .سپس امام از او می پرسند که چند نفر مثل هارون را در خراسان داریم؟
طبیعی است که او میگوید هیچکس حتی یکنفر .اینجا است که امام این موضوع Fمهم را تذکر می دهند
که ما قیام نمی کنیم تا آنکه پنج نفر یار واقعی داشته باشیم .ایشان تأکید می کنند که ما به زمان خروج
آگاهیم 1.این نکتۀ اخیر از چیزهایی Fاست که شیعه همیشه فراموش Fمی کند .امام ،امام است .یعنی
هرچه بگوید و هرچه بکند همان درست و حق است .ما نباید به امام چیزی یاد بدهیم .ما همواره باید
به آنها نگاه کنیم تا چیزی یاد بگیریم! زمان خروج ،ظهور حضرت بقیة هللا االعظم عجل هللا تعالی
فرجه الشریف Fاست.
در روایت دیگری همین نکته تکرار می شود که زمان دولت ما نرسیده است .راوی Fتأکید می کند که
این عبارت امام علیه السالم در زمان اوج گیری کار بنی عباس بوده است .و با اینکه ابوحنیفه
صریحا وجود Fحدیث غدیر خم را قبول دارد ولی به بهانۀ اینکه بعضی نسبت به حضرت امیر علیه
السالم با دید غلو نگاه می کنند دستور Fمی دهد این حدیث را روایت نکنند؛ یک نفر شیعه متوجه این
دست آویز جالب بر علیه ابوحنیفه می شود ولی امام علیه السالم به او می گویند که با ذکر آن باعث
2
دشمنی آنها با خودت و شیعیان می شوی .ما دولتی داریم که اآلن وقتش Fنرسیده است.
از جمله کسانی که از خاندان نزدیک امام بودند Fو قیام کردند Fو اینکار آنها امام را به زحمت انداخته ،
محمد پسر امام صادق است که در زمFان امFام رضFا علیFه السFالم قیFام کFرد .در اوایFل دوران مFأمون
آشفتگی در بالد اسالمی زیاد بFFود .اسFFحاق بFFرادر امFFام رضFFا علیFFه السFFالم روایت می کنFFد :وقFFتی FکFه
عمویم محمد بن جعفر در مکه قیام Fکرد و خود را امیرالمؤمنین نامید و مردم نیز بFFا او بیعت کردنFFد ،
امام رضا علیه السالم نزد او رفتند Fو من نیز با ایشان بودم .امام به او گفتند که ای عمو ( ،با این کFFار
خود) پدر و برادرت را تکذیب نکن .این اتفFFاق نمی افتFFد (هنFFوز وقتش نرسFFیده اسFFت) .سFFپس مFFا بFFه
مدینه رفتیم .روایت ادامه می دهد که با حملۀ جلودی Fبه مکه محمد بن جعفر طاقت نیاورد و با گFFرفتن
امان نامه ،لباس مشکی پوشیده بر منبر رفت و خود را خلع نمود و تأکید کرد که این حکFFومت بFFرای
مأمون است و من در آن حقی ندارم .سپس او به خراسان رفت و (چهار سFFال بعFFد) در گرگFFان فFFوت
3
کرد.
از جمله روایاتی Fکه نشان می دهد امام رضا علیFFه السFFالم از عمFFوی خFFود ناراضFی FبودنFFد این روایت
است .راوی می گوید که نزد امام رضا علیه السFFالم بFFودیم FکFFه صFFحبت از محمFFد بن جعفFFر شFFد .امFFام
رضا علیه السالم فرمودند F:من با خود عهFFد کFFرده ام کFFه من و او در زیFFر یFFک سFFقف قFFرار FنگFFیریم.
راوی می گوید من با خود گفتم امام ما را بFFه نیکی کFFردن بFFه خFFانواده امFFر می کنFFد در حالیکFFه چFFنین
حرفی را به عموی خودش می گوید .امام بFFه من نگFFاهی کردنFFد و فرمودنFFد :این (حFFرف) را از رویF
نیکخواهی و خویش داری به او گفتم .زیرا هروقت Fکه او به من برسد ،مطالبی Fمی گوید که مFFردم او
4
را تصدیق Fمی کنند .در حالی که اگر همدیگر را نبینیم ،کسی حرف او را قبول نمی کند.
بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 32ح - 8عيون أخبار الرضا ج ، 2ص – 207روایت 2024 3
178
آیا متوجه شدید که چرا این دعای امام علیه السالم به نفع محمد بوده است؟ بار دیگر روایت را با دقت
بخوانید و به آن فکر کنید .امام علیه السالم فرمودند F:زیرا هFFروقت کFFه او بFFه من برسFFد ،مطFFالبی می
گوید که مردم Fاو را تصدیق می کنند .چه اشکالی در این کار محمد است؟ آیا تصدیق کردن مردم چیز
بدی است؟ ویا مطالبی را گفتن؟ ...با کمی تأمل می یابیم که محمد در چنین جلساتی با روحیۀ انقالبی
ای که دارد به امام – که به ظاهر دولتی Fشده اند -مطالبی Fرا می گوید که مورد رضFFای امFFام نیسFFت.
خود اینکار برای محمد به اندازۀ کFافی FبFFد اسFFت کFه تشFخیص خFود را بFر تشFخیص امFام زمFان خFFود
برتری داده است .ولی جملۀ دوم امام نشان می دهد که مشFFکل گمFFراه کFFردن دیگFFران هم بFFه خطاهFFای
محمد اضافه می شود .امام رضا علیه السالم می فرمایند :اگر همFFدیگر را نبیFFنیم ،کسFFی حFFرف او را
قبول نمی کند .فرق بین دو حالت در چیست؟ یعنی محمد در هر حال مخالف امام علیFFه السFFالم حFFرف
می زند ولی اگر در حضور امام باشد ،باعث گمFراهی دیگFران می شFود و اگFر در غیبت امFام باشFد
این اتفاق نمی افتد .چرا؟ ...زیFرا امFام نمی تواننFد Fدر مجلس دولFتی Fاو را تأییFد نماینFد .مسFلما محمFد
مطالب حق داری را نسبت به ظالمان می گوید ولی او متوجه مصالحی FبFاالتر نیسFت و امFام نFیز نمی
توانند فرق بین این دو را در مجلس عمومی دولتی بیان کنند .لذا مجبور Fمی شوند نوعی سکوت کننFFد.
و مردم این سکوت را دلیل بر حقانیت محمد می بینند .و این بر گمراهی آنها می افزاید.
179
زمان خالفت امیرالمؤمنین علیه السالم هم دشمنی خود را با امام نشان می دهند .داستان از این قرار
است که وقتی Fبُسر بن أرطأة مدینه را می گیرد ،ابوهریره (دشمن امام) را به فرمانداری Fمدینه
منصوب می کند .امام علی علیه السالم شخصی را برای سرکوبی بُسر می فرستد .وقتی این فرماندۀ
امیرالمؤمنین به مدینه می رسد ،ابو هریره فرار می کند .در همین ایام است که امام علی علیه السالم
شهید می شوند و امام حسن علیه السالم به حکومت می رسند .فرماندۀ جدید از مردم مدینه برای امام
حسن علیه السالم بیعت می گیرد و فوری از شهر خارج می شود .نکتۀ جالب اینجا است که به
محض خارج شدن این فرمانده ،ابو هریره دوباره به مدینه بر می گردد و مردم او را به فرماندهی
1
می گمارند!
همچنین در زمان امام سجاد علیه السالم ،از شدت ناراحتی Fو فشاری Fکه مردم مدینه به شیعیان آورده
بودند ،امام باقر علیه السالم به دستور پدر و با تکان دادن نخی زلزله ای را در شهر بوجود می
2
آورند.
در داستان زندانی شدن و کشته شدن نمایندۀ مالی امام صادق Fعلیه السالم یعنی معلی بن ُخنیس امام
صادق علیه السالم بیشتر از کشته شدن مظلومانۀ معلی از رفتار و یا بهتر بگوییم ساکت ماندن و عدم
انجام کاری توسط مردم مدینه ناراحت شده اند .ولی در روایت زیر است که امام صادق Fعلیه السالم
صریحا ً بر این مطلب اشاره می کنند که انصار به عهدی که (در عقبه و قبل از مهاجرت به مدینه) به
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله نسبت به حمایت از خاندان ایشان داده بودند ،وفادار نماندند.
راوی می گوید وقتیکه سربازان بنی امیه برای دستگیری و تبعید فرزندان عبدهللا محض (نوۀ امام
حسن مجتبی عله السالم) به ربذه ،به مدینه آمدند ،خبر را به امام باقر علیه السالم دادم .ایشان
فرمودند هرگاه که آنها را بر محمل سوار Fکردند Fبه من خبر بده .وقتی Fچنین شد امام از پشت پردۀ
پنجره به آنها نگاه کردند و اشکشان جاری شد و فرمودندَ :و هَّللا ِ اَل ُتحْ َف ُ
ظ هَّلِل ِ حُرْ َم ٌة َبعْ دَ َه َذا َو هَّللا ِ َما
ُول هَّللا ِ ص ِب َما َأعْ َط ْوهُ م َِن ْال َبي َْع ِة َعلَى ْال َع َق َبةِ .به خدا قسم حرمتیار ل َِرس ِ
ص ِصا ُر َو اَل َأ ْب َنا ُء اَأْل ْن َ
ت اَأْل ْن َ
َو َف ِ
برای اهل بیت بعد از این حادثه باقی نمی ماند .به خدا قسم Fکه انصار و فرزندان آنها به بیعت خود در
3
عقبه وفا نکردند.
خالصۀ کالم مطلبی Fاست که امام باقر علیه السالم به سفیان ثوری Fمی گویند .سفیان از امام سؤال می
کند (ویا به عبارتی گله می کند و یا اعتراض می نماید) که (می بینم) عزلت گزیده ای؟ امام علیه
ْت ااِل ْنف َِرادَ َأسْ َك َن ل ِْلفَُؤ ادِ .مردمF
الز َمانُ َو َت َغي ََّر اِإْل ْخ َوانُ َف َرَأي ُ
السالم در جواب می فرمایندَ F:يا ُس ْف َيانُ َف َس َد َّ
فاسد شده اند و برادران تغییر Fپیدا کرده اند (که این حرف شامل سفیان ثوری می شود Fکه عمال یک
4
سنی مخالف با امام بود) .در اینحالت ،صالح را در این دیدم که تنهایی برای دلم مناسبتر Fاست.
وقتش نرسیده
در ایامی که تازه بنی عباس بر سر کار آمده بودند و فشار بر اهل بیت زیاد بود ،بحثی بین ابو حنیفه
و یکی از یاران امام صادق علیه السالم در می گیرد که شرح آن را در فصل گذشته آورده ایم .وقتیF
راوی شرح این بحث را خدمت امام عرضه می دارد ،ایشان ابتدا نمی خواهند Fکه این بحث مطرح
بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 260:ح – 61روایت – 2170شرح این داستان را در فصل چهارم آوردیم. 2
180
شود و می فرمایند :مردم را بر علیه خود و ما نشورانید F.با آنها همراه شوید F.همانا برای ما هم دولتیF
خواهد بود که خداوند آن را خواهد آورد 1.این حدیث به صراحت نشان می دهد که امام علیه السالم
در صدد تشکیل دولت نبودند Fو این دولت که در زمان امام مهدی علیه آالف التحیة والسالم خواهد بود
بعداً می آید و شکی در آن نیست .وظیفۀ ما تا آنوقت این است که با اکثریت شیعه باشیم.
می توان گفت که در همین ایام بوده که سه نفر از شیعیان برای امام صادق علیه السالم نامه می
نویسند که کوفه اآلن خالی است و اگر امام دستور Fدهند آن را اشغال می نمایند .امام علیه السالم ،
نامه را که خواندند آن را به جانبی پرت کردند و فرمودند :من امام اینها نیستم( .یعنی اگر حرف مرا
2
گوش می دادند اصال نباید چنین نامه ای را می نوشتند) آیا نمی دانند که طرف آنها سفیانی است؟
(یعنی دولت ما در زمان ظهور سفیانی است نه حاال).
نصیحت امام رضا علیه السالم به برادر خویش محمد بن جعفر را که در مکه قیام Fکرد و خود را
امیرالمؤمنین نامید و مردم Fنیز با او بیعت کردند ،آوردیم .امام به او گفتند که ای عمو ( ،با این کار
3
خود) پدر و برادرت را تکذیب نکن .این اتفاق نمی افتد (هنوز وقتش نرسیده است).
ولی حدیثی از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله در مقدمۀ صحیفۀ سجادیه بود که اآلن در بیشتر کتابها
حذف شده است و در سایتهای فارسی Fهم دیده نمی شود ولی در سایتهای عربی ذکر شده است .این
روایت ،یکی از اسرار رفتار Fو کردار آل محمد است و شاید به همین دلیل حذف شده باشد .داستان
از این قرار است که وقتی یحیی پسر زید به دستور Fپدر در گرگان قیام Fمی کند ،یکی از یاران امام
صادق علیه السالم را می بیند و از احوال ایشان جویا می شود .متوکل بن هارون ادامه می دهد:
یحیی به من گفت :عموی من ،امام باقر علیه السالم پدرم را به ترک قیام امر می فرمود Fو به او می
گفت اگر علیه بنی امیه قیام Fکند و از مدینه بیرون رود ،عاقبت کارش به کجا خواهد رسید .آیا تو با
پسرعموی من ،امام صادق علیه السالم مالقات کردهای؟
گفتم :آری.
گفت :دربارۀ من چیزی نگفت؟
گفتم :چرا
گفت :چه؟
گفتم :من دوست ندارم چیزهایی را که می گفت ،بگویم و به این وسیله ناراحتت کنم.
یحیی گفت :مرا از مرگ می ترسانی؟! آنچه را که از او شنیده ای بگو.
گفتم :او می فرمود Fتو نیز مثل پدرت به دار آویخته میشوی!F
رنگ چهرۀ یحیی تغییر کرد و گفت :آنچه را خداوند بخواهد ،از میان میبرد ،و آنچه را که بخواهد
برقرار Fمیکند؛ و علم ام الکتاب که تغییر Fناپذیر Fاست ،نزد او است .ای متوکل! خداوند عزوجل
والیت ما را تأیید نمود ،و علم و شمشیر Fرا برای ما قرار داد و هر دو تای آنها را برای ما جمع کرد.
پسر عمو های ما فقط به علم اختصاص یافتند.
بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 32ح - 8عيون أخبار الرضا ج ، 2ص – 207روایت 2024 3
181
من گفتم :به گمان من ،مردم میلشان به پسر عمویت جعفر علیه السالم بیشتر است تا به تو و پدرت!
یحیی گفت :برای اینکه عمویم ،محمد باقر و فرزندش جعفر صادق Fمردم را به حیات و زندگی Fفرا
میخوانند Fو ما به مرگ!
من گفتم :ایشان داناترند یا شما؟
یحیی مدتی سر به زیر افکند؛ سپس سر خود را بلند کرد و گفت :همگی ما دارای علم می باشیم ،با
این فرق Fکه ایشان تمام چیزهایی Fرا که ما میدانیم ،میدانند ولی ما تمام آنچه را که ایشان میدانند،
نمیدانیم.
سپس گفت :آیا از گفتههای پسر عموی من چیزی نوشتهای؟
گفتم :بله
گفت :آنها را نشانم بده!
من پاسخ سؤاالت مختلف علمی و دعایی را که امام جعفر صادق علیه السالم به من امال نموده بودند
نشانش دادم و گفتم امام صادق به من خبر داده که پدرش محمد بن علی آن دعا را به او امالء نموده و
فرموده است که این دعا از دعاهای پدرش امام سجاد در صحیفۀ کاملۀ سجادیه است.
یحیی تا آخر دعا را خواند؛ بعد به من گفت :اجازه می دهی که از آن نسخهای بردارم؟F
گفتم :یا ابن رسول هللا! از من در مورد Fچیزی که از شما به ما رسیده است ،اجازه میخواهی؟!
یحیی گفت :اینک من صحیفهای را از کل دعاهایی را که پدرم از پدرش حفظ نموده است ،نشانت
میدهم .پدرم اکیدا سفارش می کرد از آن محافظت کنم مبادا به دست نااهالن بیفتد.
من برخاستم ،سر و صورت یحیی را بوسیدم Fو به او گفتم :ای پسر رسول خدا ،به خدا سوگند ،من
محبت شما و اطاعت از شما را دین خود قرار دادهام! و امیدوارم Fهمین محبت و اطاعت ،مرا در
زندگانی و مرگم سعادتمند گرداند!F
یحیی صحیفه ای را که من به او داده بودم Fبه غالمش داد و گفت :این دعا را با ّ
خط خوانا و زیبا
بنویس و به من بده .امیدوارم آن را از بر کنم؛ چرا که من آن را از جعفر صادق Fمی خواستم و او از
من دریغ میکرد .با شنیدن این جمله ،راوی نگران می شود که کار نادرستی Fانجام داده باشد .او
بعداً می گوید :من ناگهان از کارم پشیمان شدم و نمیدانستنم Fچه کار کنم .امام صادق Fعلیه السالم از
قبل به من نگفته بودند (آن دعا را) به کسی ندهم.
سپس یحیی گفت صندوقچهاش را بیاورند و از داخلش صحیفهۀ مهر و موم شدهای را بیرون آورد ،و
نگاهی به مهرش انداخت و آن را بوسید Fو گریه کرد .بعد مهرش را شکست و صحیفه را باز کرد و
بر روی Fچشمش گذاشت .بعد گفت :سوگند به خدا ،اگر تو حرف پسر عمویم را به من نمی گفتی که
من به دار آویخته می شوم ،این صحیفه را به تو نمیدادم و در حفظ آن می کوشیدم Fو به هیچ کس
نمیدادم .ولی میدانم که حرف او حق است و آن را از پدرانش دریافته و پیش بینیاش به وقوعF
خواهد پیوست .بنابراین نگران هستم چنین علمی به چنگ بنی امیه افتد و آنها آن را در خزانههایشان
برای خود مخفی کنند.
182
بنابراین این صحیفه را بگیر و مرا از نگرانی فارغ ساز و منتظر بمان تا وقتی خداوند میان من و آن
جماعت آنچه را که بخواهد ،حکم کند .این صحیفه از من نزد تو امانت است .آن را به دو پسر عمویم
محمد و ابراهیم ،فرزندان عبدهللا بن الحسن ابن الحسن بن علی علیهم السالم ،برسان زیرا آن دو پس
از من جانشینان من در امر امامت هستند.
صحیفه را از او گرفتم .هنگامی که یحیی بن زید کشته شد ،به سوی مدینه رهسپار شدم ،و با امام
صادق علیه السالم دیدار کردم .ماجرای یحیی را برایش گفتم .امام گریست و فرمود F:خداوند رحمتش
کند و او را به اجدادش ملحق نماید! سوگند به خدا من به همان دلیل از دادن دعا به او پرهیز میکردمF
که خودش درباره صحیفۀ پدرش نگران بود .اکنون آن صحیفه کجاست؟ وقتی Fراوی صحیفه را به
امام می دهد ،ایشان آن را گشوده و فرمودند F:این خط عمویم زید و دعای جدم علی بن الحسین
علیهما السالم است .سپس امام به پسرشان گفتند :اسماعیل ،برخیز و دعایی را که به تو گفته بودم
مراقبش باشی ،بیاور .اسماعیل برخاست و صحیفهای را بیرون آورد که گویا بقیۀ همان صحیفه ای
بود که یحیی بن زید به من داده بود .امام آن را بوسید و بر چشمش نهاد و فرمود :این خط پدرم ،و
امالء جدم در حضور Fمن است .راوی Fمی گوید :یا بن رسول هللا ،اجازه میدهید من این صحیفه را با
صحیفه زید و یحیی مقابله کنم؟ امام اجازه دادند و فرمودند :تو برای این کار مهم شایسته هستی .من
نگاه کردم و دیدم در آن دو صحیفه ،مطالب یکسانی است و حتی یک حرف با هم اختالف ندارند.
سپس راوی اجازه می خواهد که کتاب را به فرزندان عبدهللا بن حسن برساند F.امام تأکید می کنند که
امانتداری همین است .ولی از راوی Fمی خواهند که بماند و سراغ فرزندان عبدهللا فرستادند Fتا بیایند.
وقتی آنها آمدند امام کتاب را به آنها می دهد و می فرمایند من هم شرطی دارم و آن این است که با
این کتاب از مدینه خارج نشوید .آنها علت را پرسیدند Fو امام می فرمایند Fمن از همان چیزی می ترسم
که یحیی برای خودش ترسید .به خدا قسم می دانم که شما قیام می کنید همانگونه که او قیام کرد و
کشته می شوید Fهمانگونه که او کشته شد (و کتاب یا از بین می رود و یا در دست بنی امیه می افتد).
طبیعی است آنها با ناراحتی خارج می شوند.
ولی آنچه که برای ما مهم است جمله ای است که امام صادق علیه السالم در ادامۀ همین روایت و پس
از ذکر خبری از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله ذکر می کنند .وقتی محمد و ابراهیم خارج شدند ،
امام از راوی می پرسند F:چگونه یحیی گفت که ما مردم را به زندگی دعوت می کنیم و او آنها را به
مرگ؟ خدا رحمت کند یحیی را .پدرم از پدرشان از جدشان علی علیه السالم نقل کردند که پیغمبرF
اکرم بر روی منبر چُرتی زدند و در خواب دیدند که مردمانی Fبر روی منبر ایشان می روند مثل
میمون و مردم را به عقب می رانند ... .امام صادق Fعلیه السالم می فرمایندَ F:ما َخ َر َج َواَل َي ْخ ُر ُج ِمناَّ
ظ ْلما ً َأ ْو َي ْن َع َ
ش َح ّقا ً إاَّل اصْ َطلَ َم ْت ُه ْال َبلِ َّي ُة َو َكانَ قِ َيا ُم ُه ِز َيادَ ًة فِي ت ِإلَى قِ َيام َقاِئ ِم َنا َأ َح ٌد لِ َي ْد َف َع ُ
ِ َأهْ َل ْال َب ْي ِ
َم ْك ُرو ِه َنا َوشِ ي َعتِ َنا .هیچکس از خاندان ما اهل بیت تا روز Fظهور قائم ما (عج) جهت دفع ظلم و گرفتن
حقی قیام نکرده و نمی کند مگر اینکه گرفتار شود و این قیام ها باعث زیاد شدن گرفتاری ما و شیعۀ
ما می شوندF.
183
چه می خواهند و چه می فرمایند .در کتاب کافی از بشیر الدهان نقل می کند که به امام صادق Fعلیه
السالم عرض کردم که در خواب دیدم که به شما گفتم :جنگ با امام غیر مفروض الطاعه حرام است
مثل خوردن گوشت میت و گوشت خوک .و شما (در خواب) فرمودید :همینطور است .امام علیه
1
السالم تأکید می کنند که همینطور Fاست .همینطور Fاست.
امام صادق Fعلیه السالم می فرمایند F:از خدا بترسید Fو بر شما باد اطاعت از ائمه تان .آنچه را که می
گویند بگویید و در جاییکه آنها سکوت کرده اند ،ساکت باشید .توجه کنید که شما در مملکتی زندگیF
می کنید که خداوند Fدربارۀ آن می فرماید :مکر آنها چنان است که کوه ها را جابجا می کند .منظور
امام ،بنی العباس بود .امام ادامه می دهند که شما در آرامش به سر می برید .در میان عشائر آنها
2
نماز بخوانید و در تشییع جنازۀ آنها شرکت کنید و امانت آنها را به صاحبانشان برگردانید.
امیرالمؤمنین علی علیه السالم فرمودند :در آن هنگام که فتنه و فساد همFFه جFFا را فFFرا گرفتFFه و بFFدعتها
در جامعه پدید آمده ،شما از اهل بیت پیغمبر خودتان صFFلی هللا علیFFه و علیهم پFFیروی کنیFFد ،و اگFFر در
خانه نشستند شما هم در خانه های خFFود قFFرار گیریFFد و اگFFر قیFFام کردنFFد و شFFما را بFFه مبFFارزه دعFFوت
کردند شما هم ندای آنها را اجابت کنید و از آنها یاری نمائید .شما مواظبت کنید بر آنها سFFبقت نگیری FدF
3
که در اینصورت Fبر زمین خواهید افتاد ...
وقتی که ابراهیم پسر عبدهللا بن حسن مثنی قیام کرد ،زراره (یار بسیار Fنزدیک امام) می گوید که نزد
امام صادق Fعلیه السالم رفتم Fو نسبت به وظیفه ام سؤال نمودم F.امام فرمودند :از خدا بترسید و تا
4
آسمان و زمین آرام است آرام باشید.
در انتهای روایتی Fنسبتا بلند از امام صادق علیه السالم ،ایشان حدیثی را از پیغمبر اکرم صلی هللا
علیه و آله بیان می نمایند که می تواند دستور Fجامعی در این زمینه باشد .ایشان فرمودندِ :5إنَّ َرسُو َل
ف. اس ِب َس ْيفِ ِه َو َد َعا ُه ْم ِإلَى َن ْفسِ ِه َو فِي ا ْل ُم ْسلِمِينَ َمنْ ه َُو َأ ْعلَ ُم ِم ْن ُه َف ُه َو َ
ضال ٌّ ُم َت َكلِّ ٌ ب ال َّن َ هَّللا ِ َقا َل َمنْ َ
ض َر َ
هرکس که قیام مسلحانه نماید و مردم را به خود بخواند Fدر حالی که در بین مسلمانان کسی از او عالم
تر باشد ،پس او گمراه کننده و به سختی اندازنده است .توجه دارید که در زمان ما ،از همه داناتر
امام زمان عجل هللا تعالی فرجه است که حی و حاضر می باشند.
ابو ایوب انصاری را همه می شناسند .او یک صحابی است .ولی وقتی با یک نفر شکاک به کار و
بخصوص جنگ های امیرالمؤمنین Fبرخورد می کند ،دارای موقفی واضح و محکم است .راوی Fمی
گوید که در خالفت امیرالمؤمنین علیه السالم با عده ای خدمت ایشان رسیدیم Fو پرسیدیم F:شما با پیغمبرF
اکرم صلی هللا علیه و آله با مشرکین جنگیدی ولی حاال به جنگ مسلمانان رفته ای؟ او گفت :پیغمبرF
اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم مرا به قتال (سه گروه) قاسطین و مارقین و ناکثین امر نموده است.
من با قاسطین جنگیدم و با مارقین جنگیدم Fو انشاءهللا در کنار رودخانه ای که نمی دانم کجا است
6
خواهم جنگید.
184
قیس بن سعد که در زمان امیرالمؤمنین علیه السالم فرماندار مصر بود و بعد از معزول Fشدن هم
ایشان را ترک نکرد ،در زمان امامت امام حسن علیه السالم نیز با ایشان بود .او با امام حسن و امام
حسین علیه السالم به نزد معاویه رفتند .پس از اینکه دو امام بیعت کردند ،نوبت قیس بود که بیعت
کند ولی این أمر خیلی بر او سخت می آمد .او نگاهی به امام حسین علیه السالم نمود و ایشان
فرمودند امام تو یعنی امام حسن علیه السالم بیعت کرد (دیگر تو چه می گویی) .او با اینحال بگو
1
مگویی با معاویه می کند تا اینکه به دستور امام حسن علیه السالم با معاویه بیعت می کند.
کشی روایت عجیبی را نقل کرده که به دالیلی که واضح است کمتر در کتب شیعی تکرار می شود.
راوی دوست یک نفر زیدی مذهب است که در سیستان می زیسته .این دو به مدینه می آیند و هرکس
به نزد امام خود می رود .راوی نزد امام صادق Fعلیه السالم و او به نزد عبدهللا محض (پسر حسن
مثنی) .راوی می گوید وقتی از خدمت آنها برگشتیم Fدیدم دوستم ناراحت است و مرتب در رختخوابF
می غلطد .او از من خواست تا از امام صادق علیه السالم برایش وقت بگیرم .امام اجازه دادند .وقتی
خدمت امام رسیدیم ،ایشان او را تکریم نمودند و او عرض کرد :قربانتان گردم ،من به فضل شما
مقر هستم و حق را فقط در شما می بینم .من 13نفر از خوارج را کشته ام که خودم از آنها شنیدم از
امیرالمؤمنین علیه السالم تبری می جویند F.امام پرسیدند F:آیا نسبت به این مسئله قبال از کسی هم سؤال
نموده ای؟ او گفت :بله از عبدهللا بن حسن پرسیدم Fولی او جوابی نداشت واین بر من سنگین بود زیرا
او به من گفت که در دنیا و آخرت گناهکاری .من گفتم :پس برای چه ما با دشمنان علی علیه السالم
دشمنی می کنیم؟ امام صادق علیه السالم می پرسند :آنها را چگونه کشتی؟ او روش های مختلفی را
ذکر می کند از جمله اینکه با نردبان به پشت بام رفته و یکی را در خواب کشتم .یکی را در شب به
درب خانه صدا زدم و همانجا او را کشتم .و یکی را در سفر همراهی کردم و وقتی Fتنها بودیم او را
کشتم .در تمام این موارد ،کارم Fمخفی بود و کسی متوجه نشد که قاتل کیست .امام در اینجا مطلبی را
می فرمایند که می تواند یک قاعدۀ فقهی باشد .ولی این کتاب دربارۀ فقه نیست و ما دراینجا Fفقط به
عنوان یک نکتۀ تاریخی /اعتقادی به این روایت نگاه می کنیم .ایشان فرمودند F:اگر به دستور امام
آنها را می کشتی ،هیچگونه گناهی بر تو نبود .ولکن تو با این کارت بر امام سبقت گرفته ای .پس
باید 13گوسفند در منی ذبح کنی و گوشت آن را به صدقه بدهی .و این (دیه یا جزای) پیش روی بر
امام است (بدون اذن امام قتلی را انجام داده ای) .ولی غیر از این چیزی بر تو نیست .سپس امام از
حادثه ای که برایش رخ داده پرده برمی دارند و او به امامت ایشان جزم پیدا می کند 2.به دالیل
حساسیت هایی که در این زمان موجود Fاست از توضیح بیشتر خودداری می نماییم ولی تأکید می کنیم
که دقت کنید که چه چیزی را امام اصال گناه نشمردند Fو چه چیزی را برعکس .ما معموال خالف این
دو حالت را در ذهن داریم.
در حدیث بلندی که به پیوست آمده است ،تعدادی از علمای معتزله خدمت امام صادق علیه السالم می
آیند و نظر ایشان را نسبت به پیوستن به قیام محمد بن عبدهللا می پرسند F.امFFام چنFدین مFFورد از احکFFام
اسالمی را از آنها سؤال می کنند که جالبترین آنها در بارۀ خالفت است .امام پس از ساکت کردن آنهFFا
در هر زمینه ،فFFوری از آن رد شFFده و بFFه مسFFئلۀ دیگFFری می پردازنFFد .شFFاهد کالم مFFا از این روایت
قسمت انتهایی آن است .ایشان خطاب به این علما می فرمایند :ای جمع ،از خدا بترسFید .پFدرم بFه من
فرمود Fکه بهترین کس بر روی Fزمین ،دانا تFFرین آنهFFا اسFFت بFFه کتFFاب خFFدا و سFFنت پیغمFFبرش F.سFFپس
روایتی از روسل اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم نقل می کنند کFFه فرمودنFFد F:ه^^ر کس ک^^ه ب^^ا شمش^^یر
رجال الكشي ،ص ، 110ح – 177روایت 2209 1
185
قیام کند و مردم را به خود بخواند و در بین مسلمانان کسی داناتر از او باشد ،پس این شخص ی^^ک
گمراه و مشکل ساز است 1.ای کاش شیعه در طول تاریخ به این نصیحت پیغمبر اکرم صلی هللا علیFFه
و آله گوش فرا می دادند.
لــزوم تقیــه
تقیه از مواردی است که شیعیان با آن مشکل داشتند .به این معنا که باید تشخیص می دادند که کدام
کالم امام ،از روی تقیه گفته شده و کدام یک رسانگر عقیدۀ ایشان است .لذا ممکن است اصال این
شبهه پیش آید که چگونه ما می توانیم Fبه عقیده و عملشان مطمئن شویم؟
در پاسخ به این شبهه باید گفت که اوالً این گونه نیست که ائمه علیهم السالم در تمام زندگی Fروزانه
شان تقیه می نمودند و این روشن است که تقیه در موارد خاصی است .یعنی ائمه علیهم السالم اصول
و کلیات معارف Fاعتقادی و دینی را که هیچ قابل تسامح و تقیه نیست برای یاران خاص خود بلکه
بطور گسترده بیان فرمودند و در غیر این موارد تقیه می نمودند.F
ثانیاً :اکثر روایاتی Fکه بطور Fتقیه ای از ائمه صادر شده اند ،شواهد و قرائنی Fدر آنها وجود دارد که
داللت بر صدور تقیه ای آن می کند و این مطلب برای کسیکه در فن حدیث خبره باشد ،پوشیده
نیست.
ثالثاً :همیشه ائمه علیهم السالم دارای یاران خاصی (و لو اندک) بوده اند که به ایشان موارد Fتقیه از
غیر آن را ،تعلیم می نمودند .بهترین دلیل بر مدعای ما این است که تقیه برای حفظ دین است و ائمه
علیهم السالم می فرمودند :ان التقیة دینی و دین آبائی -تقیه دین من و دین پدران من است .پس نمی
2
شود که تقیه کل دین را از بین ببرد.
از طرف مقابل ،اهل بیت علیهم السالم نیز از عدم توجه شیعیان به مسئلۀ تقیه ضربه های سنگینی
خورده اند .امام صادق Fعلیه السالم می فرمایند F:پذیرش روایات Fما فقط تصدیق Fکردن و قبول Fکردن
آنها نیست بلکه حفظ آنها از کسانی که نا اهلند نیز می باشد .به شیعیان سالم برسان و بگو خدا رحمت
کند کسی را که دوستی Fمردم Fرا به خود جلب می نماید .با مردم به آنچه که می دانند ،صحبت کنید و
ناصبی دشمن ،بدتر از کسی نیست که سخنانی
ِ آنچه را که قبول Fندارند Fنگویید .بخدا قسم (بدانید) که
3
براند که ما را ناراحت می کند.
نمونۀ بارز این اذیت شدن ها شهادت حضرت زهرا سالم هللا علیها است .ذهبی در ترجمۀ بُریده بن
خضیب اسلمی مینویسد :بعد از غصب خالفت از طرف Fابوبکر بُریده خطاب به ابوبکر Fکرده گفت :
4
ُون ،چه مصیبت هایی که حق از طرف باطل کشید ،ای ابوبکر .آیا فراموشF ِا ّنا هلِل ِ َو ِا ّنا ِالَی ِه را ِجع َ
کردی یا خودت را به فراموشی Fمی زنی؟ کسی تو را گول زده یا نفست تو را گول زده است؟ آیا به
یاد نداری که چگونه رسول خدا صلّیهللا علیه وآلهوسلّم Fما را امر نمود که علی علیهالسّالم را
امیرالمؤمنین بنامیم ،آیا یاد نداری که پیامبر Fصلّیهللا علیهوآله وسلّم در اوقات مختلف ،اشاره به علی
علیه السالم کرده و فرمود :این ،امیر مؤمنین ،و قاتل ظالمین است .از خدا بترس و نفس خود را
بحار االنوار ،ج ، 47ص 213ح – 2روایت 2027 1
توجه شود که این بیان پس از برگشتن بریده از غزوۀ موته بوده است. 4
186
حق رامحاسبه کن قبل از آنکه وقت بگذرد و خودت را از آنچه باعث هالکت نفس است نجات بده .و ّ
به کسی که از تو به آن سزاوار تر است واگذار ،و در غصب آن پافشاری مکن ،برگرد ،تو میتوانیF
1
برگردی ،تو را نصیحت کرده و به راه نجات راهنمایی Fمیکنم ،کمک کار ظالمین مباش.
بنابراین ،بُریده از شیعیان خالص امیرالمؤمنین علیه السالم بوده است .داستان از رفتن سپاه اسامه به
جنگ مؤته شروع Fمی شود .این سپاه به فرماندهی اسامه و به دستور Fپیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله
طرفداران
ِ ت سپاه اسامه ،تعدادی Fاز
صورت گرفت .البته جنگی رخ نداد و آنها برگشتند .با بازگش ِ
امیرالمؤمنین علیه السالم زبان به اعتراض بر غاصبان خالفت گشودند و یکی از آنان خو ِد اسامه
بود .گفتنی است که ابوبکر پس از حرکت لشکر اسامه ،او را از مقامش عزل کرده بود .بدین روی،
اسامه پس از بازگشت ،در جمع مردم مدینه ،ضمن ابراز شگفتی از برکنار شدنش توسط ابوبکر ،پس
از اعتراض به ابوبکر ،خالفت وی را مشروع Fندانست و گفت :من و هر کس که در لشکر من بوده،
تو را به خالفت نگمارده است (یعنی در ایام سقیفه و روزهای Fبعد از آن ،افراد این سپاه در خارج
ُصیب اسلمی ،پرچمدار سپاه مدینه بودند لذا با ابوبکر بیعت نکرده بودند) .معترض بعدی ب َُریده بن ح َ
اسامه ،بود .گفتار او را در مقابل ابوبکر ، Fابتدا ذکر کردیم F.ولی مشکل در قسمت های بعدی است.
او که وظیفۀ خود را در دفاع از ساحت پاک امام علی علیه السالم می دانست ،توجهی Fبه تقیه نکرد
و در مسجد و مجامع عمومی فریاد Fمی زد :تا وقتی علی بیعت نکند من بیعت نخواهم کرد .عملکرد
او به گونه ای بود که برخی از افراد قوم او (بنی اسلم) ،که خود یکی از ارکان حوادث پس از سقیفه
در گرفتن بیعت برای ابوبکر Fبودند ،نیز تحت تأثیر بریده ،فریاد Fبرآوردند F:تا وقتی بریده بیعت نکند
ما نیز بیعت نخواهیم کرد .دستگاه خالفت تا آنوقت ،بر سکوت امیرالمؤمنین علیه السالم و عدم
مخالفت علنی ایشان و شیعیان هفت گانه شان اکتفا کرده بود .ولی این شلوغ بازی ها ،دستگاه خالفت
و به خصوص عمر بن خطاب را سخت آشفته می کند که نکند این آشوب توسعه پیدا کرده و به یک
انقالب بر علیه خالفت ابوبکر بیانجامد .لذا می توان گفت همین اعالم مخالفت بُریده و قومش یکی از
عوامل تصمیم غاصبان خالفت به هجوم و آتش زدن منزل حضرت زهرا سالم هللا علیها و یکسره
2
کردن مسئلۀ مخالفت امیرالمؤمنین علی علیه السالم بوده است.
یکی از روایات کتاب کافی در زمینۀ تقیه را از امام صادق علیه السالم ذکر می کنیم .ایشان فرمودندF:
قبول روایات ما فقط در مسئلۀ تصدیق Fو قبول کردن آنها نیست .از جملۀ (وظایف) نگهداری امر ما
(امامت) این است که آن را از دست غیر اهلش حفظ نمایید .بنابراین به شیعه سالم برسان و به آنها
بگو :خدا رحمت کند کسی را که دوستی Fمردم را به خود جلب نماید .با آنها به آنچه که می دانند سخن
برانید و چیزهایی Fرا که قبول ندارند ،از آنها پنهان دارید .سپس امام عایه السالم اضافه می کنند :به
خدا قسم (مشکل) کسی که به ما اعالن جنگ داده از کسی که حرفی می زند که ما آن را دوست
3
نداریم ،کمتر نیست... .
یکی از کسانی که نتوانست تقیه را حفظ کند ،مُعلی بن ُخنیس است .او که پیشکار Fامام صادق علیه
السالم در امور مالی بود ،در دوره ای که بنی امیه ضعیف Fشده ویا می توان گفت از بین رفته
بودند ،در مأل عام از عقاید امام دفاع می کرد .فرماندار عباسی مدینه که هم می خواست نشان دهد
که اکنون آنها سر کار هستند نه امام صادق ،او را دستگیر Fکرد و از او نام شیعیان را خواست .راویF
می گوید در روزهایی Fکه والی به دنبال دستگیری Fمعلی بود خدمت امام صادق Fعلیه السالم رسیدم Fو
187
ایشان فرمودند که من به معلی دستور (تقیه) داده بودم ولی او با من مخالفت نمود ،لذا گرفتار Fآهن شد
(کشته شد) .امام سپس می فرمایند Fکه به معلی چنین گفته اند :یا معلی ،ما مطالبی داریم که هرکس
آن ها را حفظ کند ،خدا دنیا و آخرت او را حفظ می کند .معلی! بخاطر چند حدیث ما ،اسیر دست
مردم نشوید که اگر خواستند Fبه شما منت بگذارند و اگر خواستند Fشما را بکشند .معلی! کسی که
حدیث سخت ما را پنهان دارد ،خداوند نور را در دو چشم او می گذارد و در بین مردم او را قوی
می گرداند .و اگر کسی حدیث سخت ما را آشکار کند کشته می شود .معلی! خود را برای شهادت
1
آماده ساز.
درروایتی دیگر ،راوی Fپس از مصلوب شدن معلی خدمت امام صادق Fعلیه السالم می رسد و ابراز
ناراحتی از این حادثۀ شوم می نماید .امام صادق علیه السالم می فرمایند که من انتظار آن را داشتم.
سپس امام یک نکتۀ کلی را می فرمایند که باید همیشه در ذهن داشته باشیم .امام فرمودند F:کسی که
سر ما را بر مال می کند کمتر از کسی که علنا با ما در جنگ است ،برای ما دردسر سازتر Fنیست.
2
کسی که سر ما را به غیر اهل آن برساند ، Fیا کشته می شود و یا دیوانه از دنیا می رود.
تقیه فقط در برابر Fدشمنان و اصحاب خلیفه نبوده است .در اینجا روایتی Fرا نقل می کنیم که نشان می
دهد تا چه اندازه دوران امام موسی کاظم علیه آالف التحیة و السالم دوران خفقان بوده است .البته
چنانچه در فصل هشتم خواهیم دید ،این گرفتاری بیشتر توسط Fخودیها و شیعیان نزدیک به امام بوده
است تا هارون غیر رشید.
راوی می گوید که با جماعتی در راه مکه با امام صادق علیه السالم مالقاتی داشتیم و من نسبت به
امام بعدی پرسیدم F.امام با اشاره به امام موسی فرمودند Fاینها فرزندان من هستند و این سید آنها است.
او دارای علم احکام و فهم و سخاوت و معرفت و خالصه هرچه که مردم در امور دین بدان احتیاج
دارند .او همچنین خوش خلق و خوش همنشین است .او دروازه ای از دربهای الهی است و از همۀ
اینها باالتر ،امام زمان از فرزندان او است ... .راوی Fمی گوید بعدها با امام موسی کاظم علیه السالم
مالقات کردم Fو گفتم :می خواهم مرا نسبت به آنچه که پدر گرامیتان گفت بفرمایید( F.امام به نکته ای
اشاره می کنند که دل هر شیعه را به درد می آورد ).ایشان فرمودند :پدرم در زمانی غیر از این
زمان زندگی می کرد( .ایشان می توانستند صریحا Fحرفهای خود را بزنند Fدر حالیکه من نمی توانم
چیزی بگویم ).راوی Fکسانی را که باعث این وضع شده اند را لعن می کند .امام علیه السالم لبخندیF
می زنند و (با زبان اشاره و کنایه شروع Fبه صحبت کردن می کنند ).و می فرمایند Fمن از خانه خارج
شدم و در ظاهر به فرزندانم وصیت کردم و آنها را با فرزندم Fعلی (در وصیت) شریک کردم ولی در
باطن فقط به او وصیت کرده ام .من در خواب پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم را دیدم که
امیرالمؤمنین علیه السالم هم همراهشان بود و خاتم و شمشیر Fو عصا و کتاب و عمامه همراه ایشان
بود .راوی می پرسد اینها چه هستند؟ امام علیه السالم فرمودند F:عمامه رمز سلطنت خداوندی است
شمشیر سمبل عزت خداوندی است .کتاب نور خدا است و عصا نشانۀ قوت او است .ولی خاتم نشانۀ
همۀ اینها است .پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم فرمودند :أمر (امامت) به پسرت علی می رسد.
امام سپس از راوی قول می گیرند که این مطلب را فقط به خواص و آنهایی که خداوند قلبشان را
امتحان کرده است بگوید .بله اگر کسی سؤال کرد باید امانت و شهادت را ادا کرد ... .سپس فرمودند:
من امسال به رحمت ایزدی می پیوندم و پسرم Fعلی که همنام علی امیرالمؤمنین و همنام علی بن
الحسین است (یعنی همانطور که این دو علی امام بودند Fاو هم امام است .می بینید که چقدر سعی در
بیان امامت امام رضا علیه السالم را دارند ولی صراحتا این را نمی گویند ).به او فهم اول و علمش و
رجال الكشي ،ص ، 378ح – 709روایت 2227 1
188
پشتیبانیش و رداءش داده شده است .او (به آزادی) سخن نمی گوید تا اینکه چهار سال از مرگ
هارون بگذرد .ولی پس از آن هرچه می خواهی از او بپرس (دوران خفقان دیگر به پایان می
1
رسد).
دو نفر خدمت امام صادق علیه السالم می رسند و می پرسند :آیا بین شما امام مفترض الطاعه ای
هست؟ امام علیه السالم جواب می دهند :من بین خودمان او را نمی شناسم .آنها گفتند که در کوفه
معروف است که امام مفترض الطاعه ای بین شما هست .و آنها آدم های با ورعی هستند که دروغF
نمی گویند Fو متعاقبا ً تعدادی Fاز آنها را نیز نام می برند .امام علیه السالم که غضبناک شده بودند Fو
صورتشان سرخ شده بود فرمودند F:من به آنها دستور نداده بودم و به آنها نگفته بودم Fکه چنین حرف
هایی بزنند .گناه من چیست؟ آن دو وقتی Fناراحتی امام را دیدند ،برخاستند Fو رفتند .وقتی Fخارج شدند
،امام علیه السالم از اطرافیان پرسیدند :آیا آنها را می شناسید؟ Fجواب دادند :بله این دو از زیدیه
هستند و فکر می کنند که شمشیر پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم نزد عبدهللا بن حسن است.
امام علیه السالم سه بار فرمودند F:دروغ گفتند .خداوند Fآنها را لعنت کند .سپس فرمودند( :نه فقط او
شمشیر را ندارد Fبلکه) نه او و نه پدرش این شمشیر Fرا ندیده اند .مگر اینکه شمشیر را در حالیکه
امام سجاد علیه السالم پوشیده بودند ،دیده باشند .اگر راست می گویند از آنها نسبت به عالمتی که در
سمت راست و در سمت چپ آن است سؤال نمایید .امام اضافه می کنند :به خدا قسم که (این شمشیر)
نزد من است و همچنین پرچم ایشان و الواح و عصای حضرت موسی Fعلیه السالم و همچنین خاتم
حضرت داود و چند چیز دیگر را نیز ذکر می کنند .سپس در انتها می فرمایند Fکه زره پیغمبر Fاکرم
صلی هللا علیه و آله و سلم که نزد ما است فقط بر تن قائم ما اندازه است .پدرم Fو من آن را آزمایش
2
کردیم ،اندازۀ ما نبود.
189
بنماید ما او را دوست نداریم حال هرکس که می خواهد باشد .راوی می پرسد :چه کسی دشمنی خدا
1
را می نماید؟ امام علیه السالم جواب ساده ای را به او می دهند :کسی که معصیت کند.
امام صادق Fعلیه السالم به قیام زید ایراد می گیرند که نتوانستند Fحتی نیم روز احکام اسالم را پیاده
کند 2.اگر بنا است کسی قیامی بر اساس امر به معروف Fو نهی از منکر بنماید ،باید توجه کند که بر
اساس پیاده کردن قوانین اسالم قیام کرده است و هدف ،وسیله را توجیه نمی کند .آنها هرجور شده
باید قوانین اسالمی را پیاده کنند .در قیام زید آنها اسرا را بر خالف دستور Fصریح قرآن آزاد کردندF
در حالیکه جنگ هنوز تمام نشده بود و آن گروه آزاد شده رفتند وبا توجه به نقاط ضعف و قوتی که
در ارتش زید دیده بودند ،با گروهی تیرانداز Fبرگشتند و توانستند او را به سادگی شکست دهند.
محمد بن عبدهللا بن حسن (نوۀ عموی امام صادق Fعلیه السالم کFFه تقریبFFا هم سFFن بودنFFد) بFFه ایشFFان می
گوید :بخدا قسم کFFه من از تFFو عFFالمتر و بخشFFنده تFFر و شFFجاع تFFر هسFFتم( .توجFFه کنیFFد این عبFFارات را
شخصی می گوید Fکه نه فقط یک شیعه است بلکه از نزدیکان امام نیز می باشFFد .پس شFFناخت امFFام بFFه
کجا می رود؟ خداوند ما را از بلیFFات حسFFد دور بFFدارد .آمین) امFFام صFFادق FعلیFFه السFFالم فرمودنFFد :در
مورد علم ،جد ما امیرالمؤمنین Fعلیه السالم هزار بنده را آزاد نمود .من اسم همۀ آنهFFا و اجدادشFFان تFFا
1بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 176ح – 30روایت – 2229همچنین مشابه آن در بحار االنوار ج ، 49ص ، 219ح – 4روایت
2003
2بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 196ز – 68روایت 2202
3مثال آیۀ 5سورۀ فلق
4بحار االنوار ج 47ص ، 273ح – 10روایت 2025
5بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 17ح – 5روایت 2004
190
حضرت آدم را می دانم .آیا تو می دانی؟ درمورد سخاوت همین بس که من شFFبی را نمی خFFوابم مگFFر
آنکه هیچ حقی بر گردنم نیست .آما در شجاعت همین را بگویم Fکه می بینم سر بریFFدۀ تFFو را کFFه از آن
1
خون می چکد....
داود رقی که از یاران نزدیک امام صادق است روایت می کند که وقتی از کوفه به مدینه رسیدم امام
علیه السالم از احوال زید سؤال کردند .گفتم او را بر اسبی سوار Fدیدم که کتابی در دست داشت و
گفت :ای اهل کوفه ،من شاخص بین شما و خدا هستم .من علم ناسخ و منسوخ را در قرآن می دانم.
(وقتی که این مطلب را گفتم) امام از یکی کتابی را می خواهند که (جنس آن) سفید بود .امام از من
خواستند که آن را بخوانم و فرمودند F:این کتابی است که از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله دست به
دست به ما اهل بیت رسیده است .من خواندم .در سطر اول نوشته بود :اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ م َُح َّم ٌد َرسُو ُل هَّللا ِ.
ُور عِ ْن َد هَّللا ِ ْاثنا َع َش َر َشهْراً فِي كِتا ِ
ب هَّللا ِ َي ْو َم َخلَ َق و در سطر دوم نوشته شده بودِ :إنَّ عِ َّد َة ال ُّشه ِ
ب َو ْال َح َسنُ بْنُ َعلِيٍّ َو ْالح َ
ُسيْنُ ك ال ِّدينُ ْال َق ِّي ُم َعلِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ
2
ض ِم ْنها َأرْ َب َع ٌة ُح ُر ٌم ذلِ َ ت َو اَأْلرْ َ السَّماوا ِ
ُوسى َو ُوسى بْنُ َجعْ َف ٍر َو َعلِيُّ بْنُ م َ ْن َو م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ َو َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد َو م َ ْ
بْنُ َعلِيٍّ َو َعلِيُّ بْنُ ال ُح َسي ِ
م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ َو َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ٍد َو ْال َح َسنُ بْنُ َعلِيٍّ َو ْال َخلَفُ ِم ْن ُه ُم ْالحُجَّ ُة هَّلِل ِ .سپس فرمودند F:زید چگونه
گمراه می شود؟ و به کجا می رود؟ همانا دشمن ترین مردم به ما که به ما حسد می برند ،نزدیکان ما
3
هستند و هرچه نزدیکترF.
191
دستور از میان بردن حاشیه های رومی به سایر کارگزاران حکومت در سایر شهرها نیز ابالغ
گردید .کاغذها با حاشیه های جدید با گذشت زمان رواج یافت و به سرزمین روم نیز رسید .پادشاه
روم از این برنامه ناخشنود شد و به عبد الملک نامه نوشت و از او خواست تا حاشیه های رومی را
دوباره به کارگیرد و رواج دهد .نامه را همراه با هدایا به سوی عبد الملک گسیل داشت ،اما عبد
الملک نامه و هدایا را پس فرستاد ،این کار دو مرتبه دیگر با هدایای بیشتر Fصورت گرفت.در مرتبه
آخر ،پادشاه روم Fتهدید کرد که گر حاشیه ها به صورت Fنخست باز نگردد ،بر روی سکه ها ،دشنام
به پیامبر Fاسالم را نقش خواهد زد.
در این عصر ،سکه های رایج میان مسلمانان ،سکه های رومی بود .و اگر پادشاه روم تهدید خود را
عملی می ساخت ،ضربه ای سیاسی و اقتصادی Fبر حکومت اسالمی وارد می شد و مقدسات مردمF
مورد اهانت قرار می گرفت .عبد الملک خود را مواجه با مشکلی بزرگ یافت ،برای مشورت Fو
یافتن راه حل به شخصی به نام روح بن زنباع Fروی Fآورد .ولی او در پاسخ گفت :ای عبد الملک! تو
خودت خوب می دانی که چه کسی راه حل مشکل تو را می داند ،اما بعمد آن را مطرح نمی کنی.
عبد الملک :او چه کسی است؟ !روح بن زنباع گفت :او جز باقر العلوم علیه السالم از خاندان پیامبرF
اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم فرد دیگری Fنمی تواند باشد و تو ناگزیر هستی که از او کمک
بگیری .عبد الملک تأیید کرد و به والی خود در مدینه دستور Fداد تا نزد امام باقر رفته و امکانات سفر
را در اختیار وی قرار Fدهد و آن حضرت را برای سفر به سوی شام تجهیز کند .والی مدینه ،چنین
کرد و امام رهسپار شام گردید.
عبد الملک به استقبال آن حضرت رفت ،خیر مقدم گفت و مشکل سیاسی خود را مطرح ساخت و
کمک طلبید .امام باقر علیه السالم فرمودند :کار را دشوار Fنگیر .نظر من این است که هم اکنون از
اهل فن بخواهی تا برایت درهم و دینارهای فراوانی را بسازند که بر یک طرف آن شعار توحید Fو بر
طرف دیگر محمد رسول Fهللا نقش زنند و در مدار آن نام شهری که سکه در آن زده شده و تاریخ
ساخت آن نوشته شود .سپس در زمینۀ برخی خصوصیات دیگر سکه ها ،رهنمودهایی Fدادند تا تقلب و
دخل و تصرف Fدر آنها به آسانی میسرنباشد .و به عبد الملک فرمودند :از مردم Fبخواه تا از این پس با
این سکه ها معامالت خود را انجام دهند و مبادالت اقتصادی را با سکه های رومی Fممنوع Fو دارای
مجازات اعالم کن .در ظرف چند ماه ،رهنمودهای Fامام باقر علیه السالم بخوبی عملی گردید Fو سکه
های اسالم در روابط Fاقتصادی Fبه کار گرفته شد .آن گاه عبد الملک به پادشاه روم نوشت ،اگر می
خواهی تهدیدهایت را عملی کن! پادشاه روم که از رواج سکه های اسالمی مطلع شده بود ،عملی
1
ساختن تهدیدهای Fخود را بی ثمر یافت و از آن صرف نظر کرد.
در موردی دیگر ،امام کاظم علیه السالم یک دستور کلی نسبت به امکان همکاری Fبا حکومت جائر
را می دهند .ایشان به علی بن یقطین می فرمایند :تو یک چیز را برایم تضمین کن ،من سه چیز را
برایت تضمین می کنم .امام ابتدا سه خصلتی را که خودشان برای خدمت به امام ،ولی در دستگاه
دولتی تضمین کرده اند را چنین معرفی Fمی کنند :اول اینکه به هیچوجه گرفتار Fمصیبت قتل نشود.
(در دستگاه دولتی Fاین احتمال برای دوستداران خلیفه زیاد بود دیگر چه رسد به اینکه او بفهمد این
وزیر شیعی است) ،دوم اینکه فقیر نشود (مصادرۀ اموال وزیر Fهم کاری بوده معمول) و سوم اینکه
گرفتار Fو زندانی هم نشود F.و تنها کاری که از علی بن یقطین خواستند Fحتما انجام دهد این بود :هر
2
شیعه ای که نزد تو آمد او را تکریم کنی ( و در صدد حل مشکل او برآیی و به او کمک کنی).
سیرة االئمة االثنی عشر – هاشم معروف الحسنی ،ص 221 1
192
خوشبختانه علی بن یقطین توانست با کارهای نیک خود و اهداء اموال زیادی Fبه امام ،رضایت ایشان
1
را جلب نماید.
امام کاظم علیه السالم به یکی از تجار شیعه بنام صفوان ایراد می گیرند که چرا شترهای خود را به
هارون الرشید Fکرایه داده است .او تعجب کرده و می گوید :من این شترها را برای کارهای لهو و
خوشگذرانی نداده ام بلکه برای سفر حج بوده است .تازه من باالسر شترها نیستم بلکه پیشکارم Fاست.
امام می پرسند :آیا کرایۀ شترها با آنها است؟ گفتم :بله .امام پرسیدند :آیا دوست داری که آنها زنده
بمانند تا کرایۀ تو را بدهند؟ گفتم :بله .امام فرمودند :هرکس که دوست داشته باشد آنها زنده بمانند ،
همانا با آنها است .و هر کس که با آنها باشد وارد جهنم می شود .صفوان فورا تمام شترهای خود را
می فروشد .خبر که به هارون می رسد ،صفوان را می خواهد و از او علت فروش آنها را می
پرسد .صفوان می گوید :من پیر شده ام و غالمان حرف گوش نمی دهند .هارون می گوید :نه اینطورF
نیست .من می دانم چرا اینکار را کردی .این بخاطر Fحرف موسی Fبن جعفر بوده است .عمران ارتباط
خود با امام را نفی می کند .هارون می گوید :بس کن .به خاطر اینکه آدم خوبی Fهستی کاریت ندارم
2
واال تو را می کشتم.
ابن بزیع (محمد بن اسماعیل) از وزرا Fبود ... .روزی Fامام رضا علیه السالم فرمودند :به درستی که
حق تعالی را بر در خانه های ظالمان ،کسانی چند هست که برای ایشان برهان حق را روشن
گردانیده و ایشان را در بالد ممکّن گردانیده تا دفع کند به سبب ایشان از دوستان خود اذیت ها را و
اصالح کند به سبب ایشان امور مسلمانان را ... .ایشانند مؤمنان ح ّقا ،ایشانند امینان خدا در زمین ...
به خدای قسم که ایشان آفریده شده اند برای بهشت و بهشت آفریده شده است برای ایشان .گوارا باد
این مراتب عالیه برای ایشان! پس فرمود که چه می شود که یکی از شما برسد به همۀ این مراتب؟
گفتم :فدای شما شوم ؛ به چه چیز به آن مراتب می رسیم ؟ فرمودند :به آنکه با ایشان باشی و
خوشحال کنی ما را به ادخال سرور Fبه مؤمنان و شیعیان ما .پس فرمودند :ای محمد ،سعی کن تو از
3
ایشان باشی.
حسن بن حسین انباری می گوید که در طول 14سال به امام رضا علیه السالم نوشتم Fکه به من اجازۀ
کار در دستگاه حکومتی Fرا بدهند .در آخرین نامه نوشتم که من نگران جان خود هستم (که اگر با آنها
همکاری نکنم مرا به جرم رافضی بودن بکشند) .امام رضا علیه السام در جواب نوشتند :متوجه
منظور تو شدم .امام سه شرط برای این همکاری را ذکر می کنند و در انتها می فرمایند Fکه اگر
نتوانی به اینها عمل کنی ،حق نداری Fبه آنها بپیوندی .شرط اول این بود :اگر مطمئنی Fکه هنگام انجام
آن کار ،به آنچه که پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله دستور Fداده ،عمل کنی .شرط دوم :همکاران و
منشی تو هم از شیعه باشند (ویا بشوند) و شرط سوم :اگر پولی در اختیارت قرار گرفت ،به فقرای
4
مؤمن کمک کنی.
تا اینجا مقدمه ای بود در مواردی Fکه باید قیام نمود و یا تقیه کرد و یا با حاکم همکاری نمود .از این
قسمت به بعد می خواهیم نسبت به ارتباط بعضی Fسیاستمداران (و بخصوص انقالبیون) با ائمۀ اطهار
علیهم السالم مواردی را تقدیم به داریم.
بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 277ح - 28كافی ،ج ، 5ص – 111روایت 2237 4
193
زید بن علی
داستان زید فقط تاریخ قیام یک نفر نیست .دانشمندان شیعی دربارۀ او متفاوتند F.بعضی Fاو را تماما
تأیید می کنند و بعضی حرکت او را ویا حتی شخصیت ایشان را تماما توبیخ می نمایند .به همین دلیل
ما به این شخصیت بیشتر پرداخته ایم زیرا داستان زندگی و شهادت او نمونۀ خوبی از رابطۀ بین
شیعه و ائمۀ اطهار است .او فرزند امام ،برادر Fامام و عموی امام است .شعار او در زندگی باعث
شد میلیونها Fنفر مسیر زندگی خود را تا به امروز Fعوض کنند .البته این حرکت به شکل منفی بوده
است .یعنی این افراد ،از مسیر ائمه دور گشته اند .هرچند خود زید در این انحرافات دستی نداشته
است ولی شاید عدم اطاعت تام ایشان از امامان خود باعث این انحراف شده باشد .بهرحال ،ما هم
مثل بقیه و خودشان ،آنها را زیدیه می نامیم هرچند خود جناب زید ،این حرکت و عقیده را مسلما
معتقد نبود .هرچند زیدیه به امامت امیرالمؤمنین علیه السالم ایمان دارند ولی فقه آنها تماما منطبق بر
فقه ابو حنیفه است .و طبق روایات ائمه علیهم السالم ،هرکس حتی اگر یک امام را قبول Fنداشته
باشد ،او گمراه است .حال این سؤال پیش می آید که باعث گمراهی این میلیونها Fانسان کیست؟
لذا ابتدا پس از ذکر تاریخچۀ کوتاهی Fاز قیام او ،به نظر بعضی Fبزرگان دربارۀ جناب زید می
پردازیم Fو سپس به گفته های خود زید نگاهی می کنیم تا دیدگاه او را از زبان خودش بشنویم Fو
همچنین به بحث هایی که پیرامون قیام نموده است .در انتها نگرشی Fکوتاه به عقاید زیدیه می اندازیمF.
تاریخ طبری ،ج ،۷ص -۱۸۰ابوالفرج اصفهانی ،مقاتل الطالبیین ،ص۱۳۲ 1
194
فرات ریخت .آنگاه مردم را مخاطب خویش قرار داد و گفت :ای اهل کوفه ،به خدا سوگند Fمن این
1
کار را کردم تا ذرات بدن او را همراه آب و نانتان بخورید.
هشام بعد از مدتی سر زید را برای والی خود در مدینه فرستاد F.والی مدینه وحشت داشت مبادا
شورشی Fشود ،لذا سر را به دستور Fهشام به مصر فرستاد Fو آن را در مسجد جامع مصر نصب
نمودند .در سال ۱۲۲قمری ، Fوالی مصر ،سر زید را به مسجد آورد و آن را در مقابل دیدگان مردم
2
نصب نمود و سخنرانی کرد.
مصریان سر زید را شبانه دزدیدند و در محراب مسجد دفن کردند و آنجا را زیارتگاه خویش قرار
دادند .مردم که از محل دفن سر آگاه شده بودند ، Fبه آنجا می رفتند و به عبادت و دعا میپرداختند؛ و
این جایگاه مقدس را در سال ۵۲۵قمری به دستور امیر افضل برای پیدا کردن سر زید خراب کردند
و به جستجو پرداختند Fتا آنکه سر را در محراب مسجد یافتند F.فخر الدین ابوالفتوح زیدی Fدر آن عصر
خطیب و پیشوای مصر بود و از جمله کسانی Fبود که سر زید را دیده بود ،معروف Fاست که وی اثری
به اندازه یک درهم در پیشانی زید مشاهده کرد (گویا این اثر تیری بود که در جنگ به پیشانی او
اصابت نمود یا آنکه اثر سجده او بوده است که در روایتی Fبه آن اشاره شد) خطیب مصر Fسر را
خوشبو و معطر ساخت و آن را به منزل خویش برد؛ و پس از تعمیر مسجد آن را به محل خود
برگردانده و در آنجا دفن نمود و هماکنون این محل مقدس در محراب مسجد ،زیارتگاه مردم مصر
است و مردم همه هفته یک شنبهها شب و روز به آنجا میروند Fو زیارت میکنند و همیشه زائرینی
3
در این جایگاه به یاد زید اشک میریزند Fو درود می فرستندF.
نتایج و پیامدهایی Fبرای قیام زید بن علی بیان شده است؛ از آن جمله اینکه قیام زید و پس از آن ،قیام
یحیی ،مقدمات سقوط حکومت بنی امیه را فراهم آورد 4.در تاریخ یعقوبی آمده ،کشته شدن زید بن
علی ،شیعیان خراسان را به جنبش درآورد و سبب شد آنها ستمهای بنی امیه بر خاندان پیامبرصلواتF
هللا و سالمه علیه را بازگو کنند و بر این اساس ،جایی نبود که از جنایات بنیامیه بی خبر باشند 5.از
امام صادق Fعلیه السالم نیز نقل شده است که هشام بن عبدالملک ،زید بن علی را کشت ،خدا هم در
6
عوض حکومت او را زایل کرد .
195
کردند مقصود از رضای Fآل محمّد خود او است و حال آنکه زید این اراده را نداشت چون او به مقام
1
و مرتبه و امامت برادر و برادر زاده اش (یعنی) محمد باقر و جعفر صادق اعتراف و اقرار داشت
2
عالمه مجلسی میگوید :او به امامت محمد باقر و جعفر صادق Fمعتقد بود.
مامقانی میگوید :عقیده عدهای نسبت به امامت زید به فریب شیطان است ،با وجودی که خود زید این
3
عقیده را نفی میکرد ،و قائل به امامت فرزند Fبرادرش جعفر صادق Fبود.
صاحب ریاض الجنة میگوید :زید بن علی همیشه در آن فکر بود که انتقام خون جدش حسین و
شهیدان کربال را از دشمن بگیرد و به همین منظور قیام کرد ،امّا گروهی پنداشتند Fوی دعوی امامت
برای خودش دارد و این گمان ،خطا و بیهوده است چون او مقام و مرتبۀ برادر Fخویش و برادرزاده
اش را میدانست و موقع Fوصیت پدرش که جعفر صادق را جانشین قرار Fداد حاضر بود و یقین
داشت که امامت با برادرش میباشد ،و امام بعد از او امام جعفر صادق است.
در بحار توضیحی پس از روایتی Fاز کفایة االثر آمده است که چنین می گوید :اگر کسی سؤال کند از
اینکه زید بن علی روایات و نصوص وارده را در حق ائمه معصوم Fشنیده بود و معتقد به آن بود چرا
با شمشیر قیام Fکرد؟ و دعوی امامت برای خویش داشت؟ و با جعفر صادق Fاظهار مخالفت نمود؟ و
حال آنکه می دانست جعفر صادق دارای مقام ارجمند Fو محلی شریف و جایگاهی رفیع است ،و
صالح امت را می داند و نزد خاص و عام به علم و دانش و زهد مشهور Fاست .و این گفتار را کسی
جز یک انسان معاند و ستیزه جو نمیگوید ،حاشا که زید چنین پنداری داشت .می گویم و از خداوند
توفیق Fمی طلبم :قیام زید بن علی به خاطر امر به معروف Fو نهی از منکر بود نه بر سبیل مخالفت با
برادرزاده اش ،جعفر صادق ،ولی اختالف از ناحیۀ مردم شروع شد ،چون زید قیام Fکرد ولی جعفر
بن محمّد (علیه السالم) قیام نکرد ،عدهای خیال کردند ،سکوت جعفر صادق علیه السالم در مقابل
خروج زید مخالفت او با وی است و چون با او همکاری نکرد ،گفتند :پس امام با راه او موافق Fنیست
و حال آنکه این خود یک نوع سیاست و تاکتیک سیاسی Fو عاقالنهای بود؛ و ووقتی که چنین شد
زیدیه گمان کردند امام کسی است که حتما ً باید با سالح قیام کند نه آنکه در خانهاش بنشیند و پرده
را بیفکند و در خانه را بر خود ببندد .این دو جهت (قیام زید و سکوت امام) سبب اختالف بین مردم
شد .امّا بین جعفر صادق و زید هیچگونه اختالفی نبود و دلیل بر صحت قول امام این است که ،خود
زید می گفت :هر کس طرفدار Fعلم است به نزد برادرزادهام صادق برود و هر کس طرفدار شمشیر،
به نزد من بیاید ،و اگر او برای خودش ادعای امامت داشت علم را که خود عالیترین کمال است از
4
خود نفی نمیکرد ،چون معلوم است امام باید از دیگران اعلم و برتر Fباشد.
اما مرجع معاصر ،آیة هللا سید ابوالقاسم خوئی معتقد است که :زید از جانب امام در قیامش اذن
داشت و روایاتی که ذکر کردیم مؤکد سخن ما است به اینکه او به امامت ائمۀ راستین اعتراف داشت
و قسمتی Fاز آن اخبار گذشت و حاصل کالم ما این شد که زید ،بزرگوار Fو مورد Fستایش است و در
5
این زمینه چیزی که بر نکوهش یا انحراف او داللت کند ،وجود ندارد.
شیخ بهاء الدین عاملی می نویسد F:ما گروه شیعیان دوازده امامی دربار ٔه زید جز خوبی چیز دیگریF
6
نگوییم.
ارشاد ،ص ۲۵۲ 1
2
مرآة العقول ،ج ، ۱ص ۲۶۱
3
تنقیح المقال ،ج ،۱ص ۴۶۹
بحار االنوار ،ج ، 46ص – 198روایت – 2520خوانندگان توجه نمایند که این یک تحلیل توسط عالمۀ مجلسی و یا شیخ قمی است. 4
196
محدث نوری Fدر رجال مستدرک الوسائل میفرماید F:زید ،دارای قدر و منزلت و مقام بزرگی است و
آن دسته از روایاتی Fکه مشعر به نکوهش زید است از درجه اعتبار ساقط Fاست ،و بر فرض اعتبار
حمل بر تقیه میشود.
شیخ حر عاملی ذکرمی Fکند :زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب که شیخ طوسی او را از
جمله اصحاب محمد باقر و جعفر صادق یاد نمودهاست و شیخ مفید در کتاب ارشاد او را به نحو
1
شایستهای ستایش کردهاست و در احادیث ،مدح و ستایش فراوانی دارد.
ابوزهرة توضیح بیشتری نسبت به عقاید زید بن علی می دهد :بنابراین دلیلی در دست نیست که زید
در مسایل صفات خداوند ،قضا و قدر ،حکم مرتکبان کبایر ،بداء ،رجعت ،مهدویت و نظایر آن،
مخالف عقیدۀ ائمۀ اهل بیت علیهم السالم بوده ،و آنچه زیدیه به آن عقیده دارند( ،معلوم نیست)
برگرفته از زید باشد.
اصوال مطالعه تاریخ زندگی زید گویای این حقیقت است که وی بیش از آن که امام در عقاید و احکام
باشد ،امام در جهاد و مبارزۀ مسلحانه بر ضد دستگاه جائر اموی بوده و آثار منسوب به او نیز بیشتر
به تفسیر و حدیث مربوط Fاست تا به عقاید و احکام .و از او روایت شده که گفته است :هر کس آماده
2
جهاد است به من ملحق شود ،و هر کس علم و دانش می جوید به برادرزاده ام جعفر روی آورد.
الهامی ،از نویسندگان معاصر می نویسد :به نظر می رسد که زيديه پس از شهادت زید پديد آمده و
خود زيد در پيدايش آن كوچكترين نقشی نداشته و بعيد نيست كه عقيده به امامت او بعد از شهادت
3
دليرانه اش پيدا شده باشد چون جايی ديده نشده كه زيد خود را امام ناميده باشد .
در این بخش در نظر است اقوالی که مستقیما و یا غیر مستقیم از خود جناب زید نقل شده باشد را
بیاوریم Fتا هرگونه تهمت و بهتان به ساحت ایشان از طرف نویسنده نشده باشد .ابتدا از علم او نسبت
به ائمه علیهم السالم می گوییم F.چنانچه مالحظه می کنید او کامال از اسماء ائمۀ اطهار Fآشنایی داشته
است ولی روایت آخر نشان می دهد که کمی در این زمینه مشکل داشته است.
روایت اول از پسر زید بن علی یعنی یحیی بن زید است که پس از شهادت او در گرگان قیام Fکرد .او
می گوید که از پدرم نسبت به ائمه سؤال کردم و او گفت که امامان 12نفرند .چهار نفر آنها گذشته
اند و هشت نفر باقی هستند .از او خواستم Fکه آنها را نام ببرد و او گفت :آنهایی که گذشته اند علی بن
ابی طالب ،حسن ،حسین و علی بن الحسین هستند و باقیمانده ها برادرم باقر و بعد از او پسرش
جعفر الصادق Fو بعد از او پسرش موسی و بعد از او پسرش علی و بعد از او پسرش محمد و بعد از
او پسرش علی و بعد از او پسرش حسن و بعد از او پسرش مهدی می باشند .پس از او پرسیدم :آیا
شما یکی از اینها نیستید؟ گفت :نه .ولی من از عترت هستم .پرسیدم F:پس از کجا نام های آنها را
4
فراگرفتی؟ گفت :این عهدی است که پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم برای ما گذاشته است.
الهامي ،داود ،سيري در تاريخ تشيع ،قم ،مكتب اسالم 1375 ،ص 400و ( 401با تصرف) 3
197
روایت دوم از خود جناب زید است که تصریح می کند که در هر زمان یک نفر از ما اهل بیت است
که خداوند Fبوسیلۀ او حجت خود را بر مردم Fانجام می دهد .و حجت امروز Fما پسر برادرم Fجعفر بن
محمد است .کسی که متابعت او را بنماید گمراه نمی شود و کسی که مخالفت او را بنماید هدایت
1
نخواهد شد.
چنانچه از روایت اول بر می آید ،سؤال در زمان امام باقر Fعلیه السالم بوده است و روایت دوم در
زمان امام صادق علیه السالم .بنابراین ،در طول این مدت تغییری Fدر علم و یا حتی موضع جناب
زید اتفاق نیفتاده است .ولی ما کم کم وارد بخش هایی می شویم Fکه نشان از ضعف های انسانی دارد.
هرچند که ما عقاید محکمی داشته باشیم Fولی هوای نفس و وسوسۀ شیطان چیزی نیست که بتوان آن را
بکل نادیده گرفت .قرآن کریم Fبرای پیامبران هم چنین ضعف هایی را قائل است .بهرحال در روایت
زیر ،می بینیم که جناب زید نسبت به مقام و مفهوم امامت دچار تزلزل هایی شده است .البته
همانطور Fکه علمای شیعه گفته اند باید دید که سند این روایات قوی Fاست یا در آن پای دشمنان اهل
بیت به نحوی Fدیده می شود؟ ما در این کتاب ،فرض کرده ایم که این روایات تا حدی صحیح هستند
زیرادر کتب معتبری Fذکر شده اند .ولی قضاوت نهایی با خواننده و محققین است.
ابو نضره می گوید هنگام وفات امام باقر Fعلیه السالم ،ایشان فرزند Fخود امام صادق Fرا خواندند تا به
او وصیت نمایند .برادرش زید به ایشان گفت :فکر نمی کنم اگر مثل حسن و حسین عمل کنی کار بدی
کرده باشی( .یعنی همانطور که امام حسن علیه السالم برادر خود امام حسین علیه السالم را به عنوان
جانشین و امام بعد از خود تعیین نمود ،شما هم اینکار را بکنید ).امام خطاب به زید کرده می
فرمایند F:امانات را با (کارهای) مشابه نمی توان عمل کرد .همچنین عهد ها را (نمی توان) با فرمان.
2
اینها خارج از (خواست) حجت های خدا است.
در روزی که جناب زید قیام کرده بود ،یکنفر از یکی از یاران زید سؤال می کند که در نظر تو کدام
بهترند ،زید یا امام صادق؟ Fاو جواب می دهد که به خدا سوگند یک روز امام صادق Fعلیه السالم برتر
است از تمام عمر زید .راوی می گوید نزد زید رفتم و این گفتگو را برایش نقل کردم .او گفت :امام
جعفر صادق Fعلیه السالم امام است در تمام آنچه حالل است و حرام 3.یعنی مسائل فقهی را از ایشان
بخواهید ولی در پیاده کردن باید از من تبعیت کنید.
روزی زید بن علی از یکی از یاران امام صادق علیه السالم می پرسد که چرا امام صادق را بر
دیگران ترجیح می دهی؟ او با یک اعتماد به نفسی می گوید :از متخصص پرسیدی .سپس توضیح می
دهد که در زمان امام باقر علیه السالم ما هرچه از او می پرسیدیم ایشان از پیغمبر اکرم صلی هللا
علیه و آله و سلم و از قرآن جواب ما را می دادند .ولی پس از ایشان وقتی Fنزد بعضی افراد خاندان
اهل بیت رفتیم که از جمله شما هم بودید ،به همۀ سؤاالت ما پاسخ نمی دادید .ولی وقتی خدمت امام
صادق علیه السالم رسیدیم .ایشان هم مثل امام باقر علیه السالم بودند .زید لبخندی Fزده و می گوید:
4
برای اینکه کتاب علی علیه السالم نزد آنها است.
نکته ای که نسبت به این روایت باید توضیح داد این است که درست است که جناب زید در اینجا تأیید
می کند که علم نزد امام است ولی نحوۀ سؤال او و اینکه نسبت به امام با لفظ (یار تو) استفاده می
کند ،نشان می دهد که او خود را مستقل از امام می دانسته است .و این خود ضعفی است که نسبت به
جناب زید باید توجه داشت .یعنی او خود را یک مجتهد در مقابل امام می دانسته هرچند امام را اعلم
بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 173ح 24و همچنین تکرار آن در بحار االنوار ج 47ص ، 19:ح – 12روایت 2062 1
بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 12ح – 1عيون أخبار الرضا ،ج ، 1ص - 40روایت ( 2063قسمت اولیۀ روایت ،بلند است) 2
رجال الكشي ،ص ، 376 :ح – 706بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 36ح - 36روایت 2205 4
198
از خود می دانسته زیرا او به کتاب امیرالمؤمنین علی علیه السالم دسترسی Fداشته است .و این دیدگاه
با آنچه که ما نسبت به امام می گوییم که او انتخاب شدۀ خدا است و اصال دارای مقامی ذاتی باالتر از
ما است و اصال گفتار و علم امام را نمی توان و نباید با انسانهای Fدیگر مقایسه نمود ،متفاوت است.
متاسفانه ،می بینیم تعدادی از خانوادۀ اهل بیت خود را همسان با امام تلقی کرده اند و احتماال زید هم
یکی از این افراد است.
در روایتی Fکه در رجال کشی آمده ،اشاره بر عقیدۀ متفاوت زید با ائمۀ اطهار دارد .هرچند در این
روایت این عبارت از خود زید نقل نشده ولی در حضور او نقل شده و او فقط سکوت کرده و آن را
نفی ننموده است .راوی نقل می کند که دو نفر از شیعیان وقتی می شنوند که جناب زید گفته :امام
کسی نیست که راحت نشسته ،بلکه امام کسی است که شمشیر کشیده است ،به نزد او می روند و
یکنفر در سمت راست او ودیگری Fدر سمت چپ او می نشیند و یکی سؤال می کند :آیا امیرالمؤمنین
علیه السالم در زمانی که خانه نشین بود امام بود یانه؟ آیا او فقط وقتی Fکه شمشیر Fکشید امام بود؟ او
سه بار این سؤال را تکرار می کند و زید ساکت می ماند .سپس نفر دوم می گوید Fکه فالنی بس
است 1.این روایت نشان می دهد که افکار انقالبی زید مورد قبول همۀ شیعیان نبوده است .و حتی
مفهوم امامت ربطی به انقالبی بودن و نبودن ندارد .امام ،امام است چه قیام کند و یا ساکت در خانه
بماند .امیرالمؤمنین علیه السالم هم 25سال خانه نشین بوده اند و این دو نفر می پرسند Fکه آیا ایشان
را در این مدت نباید امام بدانیم؟
نکتۀ بعدی که می خواهیم Fنسبت به حرکت و قیام Fو برنامۀ جناب زید بیان کنیم ،این است که تعدادی
از یاران بسیار Fنزدیک به امام صادق Fعلیه السالم مثل زراره و مؤمن الطاق تقاضای پیوستن به قیام
زید را رد می کنند .استدالل های ذکر شده جالب هستند ولی مهمتر از همه این است که مخالفت این
چند نفر نشان از وضعی Fدارد که بر ما چندان واضح نیست .مسلما فشار Fدولت پلید حاکم بسیار Fزیاد
بوده و مسلما تقاضای جناب زید را می توان حق دانست ولی امام چیزهایی را می دانند و می بینند که
یک انسان عادی آن را نمی بیند .اینجا است که فرق بین کسی که اطاعت محض می کند و کسی که
برایش چندان مهم نیست که امام در این بین اذیت شود و یا آینده ای را ببیند که این اشخاص ندیده اند ،
معلوم می شود .مثال می توان حدس زد و یا اقال این احتمال را داد که امام می دیدند که کسانی به
بهانۀ خروج و قیام زید ،خود را به او منتسب می کنند و تا سالیان سال میلیونها انسان گمراه می
شوند .آیا این یک خطر احتمالی نبود؟ بهتر است به اصل روایات بپردازیم F.جالب است بدانیم که
تعدادی از این بحث ها در حضور امام بوده است.
در مجلسی که امام صادق Fعلیه السالم هم حضور داشتند ،از مؤمن طاق سؤال کردند Fکه چه بحثی بین
تو و زید در گرفت؟ 2مؤمن طاق گفت :زید سؤال کرد که آیا معتقدی در بین آل محمد امامی هست که
مفترض الطاعه است؟ گفتم :بله ،و پدرت علی بن الحسین نیز یکی از اینها بود .زید سؤال کرد:
چگونه است که پدرم که مواظب بود من لقمۀ داغی را نخورم و آن را سرد می کرد ،مرا از حرارت
دوزخ نمی ترسانید؟ Fمن گفتم :ایشان ترسیدند Fکه اگر به تو خبر بدهند (و تو را از قیام Fنهی کنند)
اصال کافر Fشوی Fبطوری که نه شفاعت و نه مشیت خدا هم فایده نکند .امام صادق علیه السالم
فرمودند :تو (همه چیز) را از پس و پیش بر او بستی ونگذاشتی Fحرفی بزند – 3.با دقت بر متن این
رجال الكشي ،ص ، 416ح – 788روایت 2206 1
اصل بحث در مکه اتفاق افتاده بود که در روایت بعدی آمده است .در اینجا خالصۀ آن را در نزد امام صادق علیه السالم بیان می کند. 2
199
روایت می توان فهمید Fکه اوالً زید خود را امام مفترض الطاعه می دانسته واال در جایی که امام
صادق علیه السالم هم حضور Fداشتند ،گفتن چنین مقدمه ای به سودش Fنبود .ثانیا ً نه فقط آتشی بودن
زید بر امام سجاد علیه السالم آشکار بود ،بلکه بر شاگردان خاص آنها نیز پنهان نبوده است و از او
تقیه می کرده اند .ولی وقتی که زید باألخره آشکارا از این افراد می خواهد که بدو به پیوندند ،آنها
نیز تقیه را کنار گذاشته و مشکل عدم توافق Fزید با امامانش را گوشزد Fمی نمایند .در روایت سند
صحیفۀ سجادیه هم گذشت که یحیی صریحا Fاعالم می کند که (عموی من ،امام باقر علیه السالم پدرم
را به ترک قیام امر می فرمود Fو به او میگفت اگر علیه بنی امیه قیام کند و از مدینه بیرون رود،
عاقبت کارش به کجا خواهد رسید) ولی او گوش نداد ؛ چنانچه خود یحیی هم به فرمودۀ امام صادق
علیه السالم گوش نداد و این عدم گوش دادن از روی عناد نبوده است بلکه وظیفۀ خود را غیر از
وظیفۀ امام می دانسته اند.
مؤمن الطاق می گوید Fروزی زید بن علی در ایامی که مخفی شده بود به سراغم فرستاد و از من
پرسید :اگر کسی از ما از تو بخواهد که خروج نمایی ،آیا به او می پیوندی؟ Fگفتم اگر آن شخص
پدرت ویا برادرت باشند ،می پیوندم F.زید گفت :من می خواهم قیام کنم و با این قوم بجنگم .گفتم:
فدایت شوم Fنمی کنم .پرسید :آیا جان تو عزیز تر از من است؟ گفتم( :اشکال اینجا است که حجت) فقط
یکی است .پس اگر حجت غیر از تو باشد (یعنی امام باقر و یا امام صادق علیهم السالم باشند که
سکوت را انتخاب کرده اند) ،پس کسی که با تو مخالفت می کند نجات یافته و کسی که با تو قیام Fکند ،
هالکت می یابد .و اگر اصال حجتی نباشد ؛ پس کسی با تو باشد ویا نباشد ،وضعش Fیکی است .سپس
به من گفت :ابا جعفر ،من بر سر سفرۀ پدر می نشستم و او لقمه های چرب را سرد می کرد و به من
می داد و می ترسید( Fکه بسوزم) ،آیا از سوختن در آتش برایم نمی ترسید؟ (یعنی می گویی که) به تو
دین را یاد داد و به من نه؟ گفتم( :اتفاقا) چون ترسید Fگرفتار آتش جهنم شوی به تو چیزی Fنگفت ،
زیرا می ترسید که (اگر به تو بگوید و) قبول نکنی ،جهنمی بشوی F.ولی (امام باقر علیه السالم) به
من خبر داد .زیرا اگر من قبول می کردم که نجات پیدا کردم .ولی اگر قبول نمی کردم( Fمن کسی
نبودم که) از جهنم رفتن من نگران شود .سپس به او عرض کردم :فدایت شوم ، Fآیا شما افضل اید یا
ك َعلىپیغمبران؟ گفت :پیغمبران .عرض کردم :حضرت یعقوب به یوسف Fگفت :ال َت ْقصُصْ رُْؤ يا َF
ك َكيْداً 1جناب زید گفت :حاال که این حرف را زدی ،به تو می گویم که یار تو (امام ِإ ْخ َو ِت َ
ك َف َيكِي ُدوا لَ َ
صادق علیه السالم) 2در مدینه به من گفت که کشته می شوم Fو در منطقۀ زباله دانی شهر به دار
آویخته می شوم و او کتابی دارد که کشته شدن و به دار آویختن من در آن نوشته شده( .راوی می
گوید که) حج را به جا آوردم و به مدینه خدمت امام صادق Fعلیه السالم رسیدم Fو قضیه را نقل کردم.
3
امام فرمود :تو او را از پیش و پس و راست و چپ و باال و پایین گرفتی Fو نگذاشتی به جایی برود.
با توجه به اینکه روایت فوق از دو طریق کامال متفاوت آمده است ،صحت آن قویتر می باشد.
ولی روایت بعدی اصال در حضور Fامام صادق Fعلیه السالم بوده است و راوی Fآن هم شاید از
مؤمن طاق به امام نزدیکتر Fباشد ولی استدالل یکی است .جالب است که اظهار Fنظر امام هم
مشابه همان است.
زراره نقل می کند که نزد امام صادق علیه السالم بودم که زید بن علی از من پرسید :ای جوان
چه میگویی Fاگر شخصی Fاز آل محمد از تو کمک خواست؟ گفتم :اگر آن شخص مفروض الطاعه
باشد ،او را کمک می کنم ولی اگر چنین نباشد اختیار دارم که کمک بکنم ویا نکنم .پس وقتیF
4
خارج شد ،امام فرمودند که جلو و عقب او را گرفتی و به او مجالی ندادی.
سورة يوسف ،اآلية .5 :داستان خود را به برادرانت نگو که ممکن است بر تو مکر کنند. 1
خود این تعبیر Fنشان می دهد که جناب زید خود را در خندقی غیر از خندق امام صادق علیه السالم قرار داده است. 2
200
در روایتی Fمی بینیم که شخص دیگری دقیقا همین استدالل را می کند و جواب امام هم می توان
گفت دقیقا همان است .بحدی که انسان شک می کند که نکند اینها یک روایت باشند برای افرادF
متفاوت .ویا اینکه این استدالل از طرف امام شده و این یاران امام ،آن را تکرار کرده اند.
بهرحال در این روایت ،ابوخالد Fقماط می گوید که یکنفر از زیدی ها از من پرسید که چرا به زید
نمی پیوندی؟ Fمن به او گفتم :اگر روی زمین کسی مفروض الطاعه باشد (پس باید فقط حرف او
را اطاعت کرد و) اطاعت کردن از فرد Fدیگر موجب هالکت است .واگر چنین فردی نباشد ،پس
ما در اینکه از کسی پیروی کنیم ویا نکنیم آزاد هستیم .راوی می گوید که آن فرد Fزیدی ،دیگر
جوابی نداشت به من بدهد .خدمت امام صادق علیه السالم رفتم Fو این بحث را منتقل نمودم .ایشان
1
فرمودند که تو او را از پس و پیش و چپ و راست و باال و پایین گرفتی که نتواند تکان بخورد.
شیخ صدوق روایتی Fرا نقل کرده که ظاهر آن تأیید امام از موقعیت و شخصیت زید بن علی است.
ولی عکس العمل مادر زید است که پرده از چیزی دیگر بر می دارد .بااینکه امام از زید و آیندۀ
دردناک او خبر می دهند و هیچگونه اعتراضی Fدر آن نیست بلکه خیلی ها همین را نشانۀ شهادت
برحق زید می دانند ،ولی مادر زید این عبارت امام را طعن و کنایه حساب کرده و بر امام خرده
می گیرد که این بدخواهی Fشما از روی حسادت است .سؤال این است که چرا مادر زید باید چنین
احساسی را داشته باشد؟ باید چیزی باشد که ما نمی دانیم .روایت را بخوانیمF:
راوی می گوید در مجلس امام صادق علیه السالم نشسته بودم Fکه زید بن علی آمد و چهارچوب
درب را گرفت .امام (با دیدن آن وضع) فرمودند :ای عمو! به خداوند پناه می برم که کسی باشی
که در زباله دانی به دار آویخته باشی .مادر زید به امام گفت :بخدا قسم که تو این حرف را فقط
از روی حسادت به پسرم گفتی .امام سه بار تکرار کردند که ای کاش که حسد بود .ولی پدرم از
جدم نقل کرد که ایشان فرمودند Fکه از اوالد من کسی قیام می کند بنام زید .او در کوفه کشته می
شود و در زباله دانی مصلوب می شود .او را از قبرش نبش قبر می کنند .اهل بهشت از آن شاد
2
می شوند روح او را در قلب پرنده ای سبز می گذارند که هر جای بهشت بخواهد برود می رود.
در ابتدای فصل مطالبی را در این زمینه نقل کردیم .در اینجا بیشتر هدف ،معرفی زید و طرز
فکر او می باشد .واال همان مقدمات و مطالب ذکر شده شامل ایشان هم می شود .در کافی Fروایت
بلندی از امام صادق علیه السالم آمده است که با جمعی از معتزله بحث نموده اند .در انتهای
حدیث آمده است :همانا رسول خدا صلی هللا علیه و آله فرمودند F:هر کس که قیام مسلحانه نماید و
مردم را به خود بخواند ولی در بین مسلمین کسی باشد که از او داناتر باشد ،پس او انسانی است
3
گمراه که به دردسر Fافتاده است.
روایت دیگری نیز در کافی است که ما آن را با کمی تغییر و به مضمون نقل می نماییم.
روزی زید بن علی در حالیکه نامه های کوفیان را در دست داشت بر امام باقر علیه السالم وارد شد.
امام پرسیدند که آیا نامه های دعوت را کوفیان فرستاده اند و یا تو اول برای آنها نوشتی Fو تقاضای
پیوستن کردی؟ گفت :شروع Fاز آنها است زیرا اعتقاد به همراهی و کمک به ما دارند که در فشار
4بحار االنوار ج 46ص ، 193:ح – 60رجال کشی ص 101و ص 153و همچنین در احتجاج ص 240و مناقب ابن شهرآشوب ،ج
، 1ص - 223روایت 2066
1رجال الكشي ،ص ، 411ح – 774روایت 2207
2بحار االنوار ج 46ص ، 168ح – 12روایت 2070
3کافی ،ج ، 5ص – 27روایت 2503
201
زیادی هستیم .امام فرمودند F:اطاعت ،واجبی است که خدا تعیین کرده (ولی مهم این نکته است که)
اطاعت فقط برای یکی از ما است ولی مودت برای همه (اهل البیت)( .امام مسئلۀ دیگری Fرا نیز به
عنوان یک اصل مسلم و مهم بیان می فرمایند Fکه) خواست خداوند Fنسبت به اولیاء او عینا انجام می
شود ولی دارای توقیت Fخودش است (هر چیزی وقت خودش را دارد) پس کسانی که یقین ندارند
(ایمانشان ضعیف است) تو را خوار نکنند .آنها کاری را نمی توانند انجام دهند که خدا نخواسته است.
پس عجله نکن زیرا خداوند برنامۀ خود را بخواطر عجلۀ بنده هایش تسریع نمی کند( .مواظب باش)
از خدا پیشی نگیری Fکه بخودت ضرر می زنی .زید عصبانی می شود و می گوید :امام ما کسی نیست
که در منزل بنشیند و راحتی گزیند و جهاد را ول کند .برعکس ،امام ما کسی است که جهاد خوب
کند و از حوزۀ خود دفاع نماید و از رعیت خود دفاع کند .امام می پرسند که آیا برای این حرفهایت
دلیلی از قرآن کریم و یا حدیثی از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم و یا مثالی داری؟ خداوند
خواسته های خود را از طریق Fدستورهای Fحالل و حرام و احکام و امثال داده است و در آن شکی
برای امام نگذاشته است که نسبت به قیام قبل از وقتش و مجاهدتی قبل از آمادگیش شک کند .خداوند
ص ْي َد َو َأ ْن ُت ْم ُح ُر ٌم (در احرام شکار را نکشید) ،آیا کشتن یک صید در قرآن کریم فرمود F:ال َت ْق ُتلُوا ال َّ
خطیرتر Fاست یا قتل انسانی که کشتن او را حرمت گذاشته است؟ خداوند برای هر چیزی محلی قرار
داده چنانچه فرمودَ F:و ِإذا َحلَ ْل ُت ْم َفاصْ طا ُدوا (اگر از احرام خارج شدید ،شکار کنید) و فرمود F:ال ُت ِحلُّوا
عاِئر هَّللا ِ َو اَل ال َّشه َْر ْال َحرا َم (شعارهای خداوند را محترم نگهدارید بخصوص ماه حرام را) ماه ها را َش َ
َأ َأ
ض رْ َب َع َة ْشه ٍُر َو اعْ لَمُوا َأْل
تعیین نمود و چهار تای آنها را محرم قرار داد .و فرمودَ F:فسِ يحُوا فِي ا رْ ِ
1
َأ َّن ُك ْم َغ ْي ُر مُعْ ِج ِزي Fهَّللا ِ (چهار ماه آزاد بگردید Fو بدانید که نمی توانید خدا را گیر بیندازید) و فرمودَ F:فِإ َذا
ْث َو َج ْد ُتمُو ُه ْم (هرگاه چهار ماه تمام شد ،مشرکین را هرجا ا ْن َسلَ َخ اَأْل ْش ُه ُر ْال ُح ُر ُم َفا ْق ُتلُوا ْال ُم ْش ِرك َ
ِين َحي ُ
که گیرآوردید Fبکشید) بنابراین می بینی که خداوند برای هرچیز زمان خاص خودش را گذاشته است.
كاح َح َّتى َي ْبلُ َغ ْالكِتابُ َأ َجلَ ُه (ازدواج نکنید تا مدت عده تمام شود). و فرمودَ :و َقا َل َو ال َتعْ ِزمُواُ Fع ْق َد َة ال ِّن ِ
حال اگر خیلی مطمئنی که خداوند از تو چنین چیزی را خواسته و شکی نداری ،پس خود دانی .و اال
در چیزی که شک داری وارد نشو و سعی در از بین بردن حکومتی که زوال آن نیامده ننما .به خدا
پناه می برم از امامی که از شناخت زمان خودش گمراه شده و پیروانش Fاز او داناتراند F.آیا برادر من!
می خواهی ملتی را زنده کنی که به آیات خداوند کفر ورزیده اند؟ و نافرمانی Fپیغمبر Fرا انجام داده اند
و به دنبال خواسته های نفسانی خود رفته و خالفت را بدون دلیلی و یا توصیه ای از پیامبر مدعی
شدند .به خدا پناه می برم که فردا تو در منطقۀ زباله دانی به دار آویخته باشی .پس اشک از چشمان
امام جاری شد و فرمودند :خداوند( Fحاکم) بین ما و کسانی باشد که هتک حرمت ما را نموده اند و
حقوق (منزلت ما) را نادیده گرفتند Fو اسرار ما را افشا کردند و ما را به غیر از جد ما نسبت دادند و
2
در مورد Fما چیزهایی گفتند که ما آنها را برای خود نگفته ایم.
از آنجا که روایت فوق 3شامل آیاتی بوده است ،این روایت در تفسیرهای عیاشی و برهان نیز آمده
5 4
است .و تأکید بر این دارد که هر حرکت امام دارای تاریخ انجام است و امام و یا هر فرد دیگری Fکه
می خواهد کار خطیری را انجام دهد باید مطمئن باشد که وقت آن چیز رسیده باشد.
جالب است که عالمۀ مجلسی که در مقام تأیید بنی الحسن و زید بوده است در انتهای حدیثی که
می آید ،روح آن را چنین بیان کرده است :خالصۀ کالم امام علیه السالم چنین است که محض
قیام مسلحانه از هرکس که از خاندان ائمه باشد (این) دلیل حقانیت او نیست .بلکه این حق مربوط
به قائم( Fحضرت مهدی عج) است که (حتی ایشان) باید با عالئم و دالئل و معجزات باشند .ولی
اگر فرض کنیم که دو نفر از این خاندان (سادات) در زمان ما قیام مسلحانه کنند و این دو باهم
در روایتهایی این آیه به ائمۀ اطهار تأویل شده و که چهارتای آنها که بنام علی هستند حرمت خاصی دارند. 1
بحار االنوار ج 46ص ، 203ح – 70كافي ،ج ، 1ص - 356روایت 2068 2
202
تعارض داشته باشند ،از کجا بفهمیم حق با کدام است؟ بنابراین ،مجرد قیام مسلحانه دلیل حقانیت
نمی شود و نشانه های دیگری Fالزم است .قابل توجه است که مضمون روایت از بیش از یکنفر
راوی است .ما وارد بحث ذکر شده در روایت نمی شویم ولی قسمت آخر آن وقتی که امام ماجرا
را می شنوند می فرمایند :فرض کن که خداوند زید را گرفتار Fکرد و دو نفر دیگر هم از ما قیام
کردند ،آنوقت چگونه می توانی شمشیر Fحق را (از بین آنها) بشناسی؟ Fبخدا قسم مطلب آنطورF
1
نیست که زید می گوید .اگر قیام Fکند حتما کشته می شود.
203
داده خجالت زده می شود Fو برگشته و تمام دستگاه های مشروب سازی را خورد Fمی کند .و از یاران
1
نیک امام می شود.
امام صادق Fعلیه السالم پس از شهادت زید از یکی از شیعیان وضعیت او را پرسمان می شوند و او
می گوید که او را مصلوب دیدم و مردم بر دو گروه بودند کسانی که ازاو بدگویی Fمی کردند و
تعدادی که بر او دلسوزی کرده می گریستند .امام گریست و فرمود F:کسانی که بر او می گریند ،پس
2
همراه او در بهشتند و کسانی Fکه بدگویی Fمی کنند شریک خون او هستند.
روزی زید در خانۀ امام صادق Fعلیه السالم را می زند .امام به جمعی که پیششان نشسته بودند Fمی
فرمایند Fوارد آن اتاق شوید ،درب را ببندید و حرفی نزنید .زید وارد می شود و پس از معانقه بحث
طوالنی بین آنها انجام می گیرد و در بین آنها زید می گوید :بخدا قسم Fاگر با من بیعت نکنی روزگارF
را بر تو سخت می کنم زیرا جهاد را ترک کردی و به پولی که از شرق Fو غرب به تو می رسد
پرداخته ای .و امام با زبان آرام کننده با او گفتگو می کرد و می فرمود F:عمو جان خدا تو را ببخشد.
زید هم جواب می داد :فردا همدیگر را می بینیم .وقتی که رفت ( ،افرادی Fکه حرف های او را شنیده
بودند) بر حرفهای Fزید خرده گرفتند که چگونه بر امام گستاخی Fمی نماید .امام علیه السالم جلوی
بدگویی آنها را گرفته و می فرماید :دربارۀ زید جز به نیکویی سخن نرانید .خداوند او را رحمت کند
(نیت او صاف و خیر است) اگر پیروز Fشود ،حتما به حرف خود عمل می کند .سحر روز بعد زید
گریان وارد خانۀ امام می شود و طلب مغفرت می کند .معلوم می شود که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه
و آله و سلم را در خواب دیده و ایشان با یک شمشیر آتشین او را توبیخ می کنند که چرا امام را
ناراحت کردی F.برو Fو از او معذرت بخواه .پس زید معذرت خواهی می کند .امام هم او را می بخشد
3
و از او می خواهد که وصیت بنماید زیرا کشته می شود.
نقل شده است (یعنی راوی آن ذکر نشده) که عمر پسر امیرالمؤمنین علیه السالم که در عاشورا توفیقF
شهادت نداشته است با امام سجاد علیه السالم بر روی زمینی پیش عبدالملک بن مروان شکایت کرد و
مقام پدر را به رخ عبدالملک کشید که بر این اساس من بر حقم .عبدالملک با خواندن شعری Fکه می
گوید باطل را حق جلوه ندهید ،حق را به امام سجاد علیه السالم می دهد .وقتی Fاز مجلس خارج می
شوند ،عمر سخت به امام بد و بیراه می گوید Fولی امام ساکت می مانند .چندی بعد ،پسر عمر خدمت
امام می رسد و از کار پدر معذرت می خواهد و دست امام را می بوسد .امام تأکید می نمایند که قطع
4
رابطۀ پدرت نباید صلۀ رحم بین ما را از بین ببرد .و دختر خود را به ازدواج او در می آورند.
راوی می گوید نزد امام صادق علیه السالم بودیم که کسی درب منزل را زد .خدمتکار Fآمد و گفت
عموی شما عبدهللا (پسر امام سجاد علیه السالم) است .امام به ما فرمودند Fدر اتاقی بروید F.ما در اتاق
کیپ ایستاده بودیم Fولی می شنیدیم که چه می گذرد .عبدهللا وارد شد و هر چه بد بود به امام بار کرد
و رفت .وقتی ما خارج شدیم ،امام دنبال سخن خود را گرفت (انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است).
یکی از ما عرض کرد :ما چیزهایی Fشنیدیم که نزدیک بود بیرون آییم و دخل طرف را دربیاوریم.
امام اینجا دستور Fمهمی را بیان می نمایند .ایشان فرمودند :در امور داخلی ما دخالت نکنید .در آنشب
بار دیگر عبدهللا درب منزل را می زند و باردیگر Fامام دستور Fمی دهند به اتاقی Fبروید .عبدهللا در
حالیکه با صدای بلند گریه زاری می کرد وارد شد و از امام استغفار می طلبد .امام علت را جویا
شدند و او گفت :تا به رختخواب رفتم ، Fدو نفر سیاه پوست آمدند و مرا بستند .یکی از آنها گفت:
بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 323ح – 17روایت 2071 1
204
برویم او را در آتش دوزخ بیندازیم .در راه به پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله رسیدیم .من به ایشان
عرض کردم Fکه دیگر تکرار نمی شود .ایشان هم دستور Fآزادی مرا دادند .هنوز جای طنابها در بدنم
درد می کند .امام فرمودند که وصیت کن .او گفت من مالی ندارم بلکه بدهکارم Fو عیاالت زیادی
دارم .راوی می گوید ما از مدینه خارج نشده بودیم که او فوت کرد .امام بدهی های او را داد ،
خانوادۀ او را پیش خود آورد و دختر او را به عقد پسرشان در آورد 1.این روایت نشان می دهد که
گاهی اعتراض افراد فامیل امام به ایشان از روی بیچارگی Fمالی بوده است .هرچند این دلیل نمی شود
که به امام خود اعتراض نمایند .ولی ضعف های انسانی و عدم علم درست باعث می شود که افراد
فامیل فکر کنند امام فردی مثل خودشان است و با ایشان برخوردی مثل انسانهای دیگر بنمایند .ما باید
مواظب باشیم که از این اشتباهات نکنیم.
امام باقر Fعلیه السالم فرمودند F:مختار Fرا سب نکنید زیرا او قاتالن ما را کشته و به خونخواهی Fما بپا
خواسته و بیوه زنان ما را همسر داده و در زمان سختی به ما اموالی را داده است 2.این در حالی
است که از عقاید مختار چندان راضی نبوده اند .در روایتی Fامام می فرمایند Fکه اگر قلب مختار را
می شکافتی Fدوستی آن دو نفر را در آن می دیدی 3.و این گناه و یا ضعف بسیار بزرگی Fاست .ولی
امام قسمت خوب زندگی مختار را می بینند و به ما هم دستور Fمی دهند که چنین باشیم.
روایت دیگری که در رابطه با برخورد با مختار خیلی مورد استفاده قرار گرفته است از برخ ورد ام ام
باقر علیه السالم سخن می راند با پسر مختار .روزی امام باقر علیه السالم در روز عید قرب ان در من ا
بودند که شخصی نزدیک شده و می خواهد دست امام را ببوسد که ایش ان نمی گذارن د .س پس از او می
پرسند کیستی؟ او می گوید :ابوالحکم پسر مختار ثقفی .امام دست خود را به حالت بیا جلو باز کردند ت ا
اینکه او به نزدیکی امام نشست .پسر مختار نظر امام را نسبت به پدر خویش سؤال می کند زی را خیلی
ها او را دروغگو می خوانده اند .امام می فرمایند :سبحان هللا (از حرف ه ای بیخ ود م ردم) پ درم م را
خبر داد که مهر مادرم از پولی بود که مختار برایشان فرستاد .آیا او محلۀ ما را نس اخت و انتق ام م ا را
نگرفت؟ و قاتل ما را نکشت؟ سپس جملۀ معروف را می فرماین د ک ه :رحم هللا اب اک .خ دا رحمت کن د
پدرت را که تمام حقوق ما را گرفت ،قاتل ما را کشت و ب ه خونخ واهی م ا برخواس ت 4.این در ح الی
است که ما از امام صادق علیه السالم نسبت به دروغگو بودن مختار روایت داریم 5.این مورد هم به ما
نشان می دهد که ما نباید نسبت به افراد قضاوتهای سیاه و سفیدی بنماییم .امام باقر علیه السالم ب ه پس ر
مختار نفرمودند که درست است پدرت دروغگو ب وده و ی ا آن را نفی نکردن د ک ه ن ه چ نین نیس ت و او
راستگو بوده .ایشان به جنبه های مثبت زندگی مختار اشاره می کنند زی را در مجم وع هم ۀ م ا انس انها
ضعیف هستیم و اگر بنا باشد که مست گیرند ،هرآنکس که در شهر هست باید بگیرند.
1بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 184ح - 50بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 96ح – 110روایت 2199
2رجال الكشي ،ص ، 125ح – 197روایت 2200
3روایت می گوید که وقتی پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم به همراهی امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السالم از پل صراط
می گذرند ،مختار (از داخل آتش) امام حسین را صدا می زند که من قاتالن شما را کشتم .پیغمبر Fصلی هللا علیه و آله و سلم به امام حسین
علیه االسالم می فرمایند :او را نجات بده .پس امام مثل یک عقاب به داخل آتش رفته و مختار را نجات می دهند .در انتهای روایت ،گفته
می شود (که دلیل در آتش بودن مختار این است) که او قدری محبت Fآن دو نفر را در دل داشت .بحار األنوار ،ج ، ۴۵ص - ۳۴۵روایت
2203
4رجال الكشي ،ص ، 125ح – 199روایت 2201
5رجال الكشي ،ص ، 125ح – 198روایت 2211و رجال الكشي ،ص ، 226ح – 404روایت 2212
205
گرامیداشت ائمه از زید بن علی
امام باقر Fعلیه السالم از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله نقل می کنند که به امام حسین علیه السالم
فرمودند :یا حسین! از پشت تو فرزندی خارج می شود بنام زید .او و اصحابش روز Fقیامت (از پل
1
صراط به سرعت) می گذرند.
راوی می گوید صبح روزی که زید می خواست قیام کند ،او را دیدم که می گفت :چه کسانی به من
کمک می کنند تا با قبایل اهل شام بجنگم؟ بخدا قسم هرکس که مرا در جنگ با آنها یاری کند ،دست
او را روز قیامت می گیرم و با اذن خدا او را به بهشت می برم .راوی سپس نقل می کند که پس از
شهادت زید ،به مدینه رفته و خدمت امام صادق Fعلیه السالم رسیدم F.ایشان ابتدا از احوال او پرسیده
و بر او گریه می کنند و سپس می پرسند :آیا با او جنگیدی؟ گفتم بله .امام پرسیدند F:چند نفر را
کشتی؟ گفتم :شش نفر .امام پرسیدند F:شاید درحقانیت او شک داری؟ گفتم :اگر شک داشتم که در
جنگ شرکت نمی کردم .امام فرمود :خداوند مرا در خون آن شهدا شریک دارد .بخدا قسم Fعموی من
2
زید و اصحاب او شهیدند مثل علی بن ابی طالب و اصحاب او.
هنگامی که برادر امام رضا علیه السالم بنام زید در بصره قیام Fکرد و خانه های تعدادی از بنی
العباس را آتش زد (و معروف Fبه زید النار شد) ،گرفتار شد و او را نزد مأمون آوردند Fو او زید را
به احترام امام بخشید و گفت :زید بن علی هم قبال خروج کرده بود .امام فرمودند F:این زید را با آن
زید مقایسه نکن .زید بن علی از علمای آل محمد بود .برای خدا غضب کرد و با دشمنانش جنگید تا
اینکه در راه خدا کشته شد 3.از پدرم شنیدم که از امام صادق علیه السالم نقل نمود :خداوند رحمت
کند عمویم زید را .او برای (الرضا من آل محمد) دعوت کرد و اگر موفق Fمی شد به وعدۀ خود عمل
می کرد .او برای خروج خود با من مشورت کرد و من گفتم که اگر راضی هستی که در زباله دان
شهر به دار آویخته شوی پس خود دانی .و وقتی Fاو خارج شد امام فرمود :وای بر کسی که دعوت او
را بشنود Fو به او نپیوندد .مأمون پرسید :مگر زید در بین مطالبی که گفته بود برای خود دعوی
امامت ناحق نکرد؟ امام رضا علیه السالم فرمودند :زید بن علی دعوی چیزی که حق او نبود ، Fنکرد.
و او بیشتر از این از خدا می ترسید (تقوی داشت) .زید از مصادیق Fاین آیۀ کریمه استَ :و جا ِه ُدوا
4
فِي هَّللا ِ َح َّق ِجها ِد ِه ه َُو اجْ َتبا ُك ْم ( 78حج)
توجه نمایید که زید بن علی بر علیه دشمن مأمون یعنی بنی امیه قیام کرده بود .لذا امام می توانست براحتی از او دفاع کند. 3
بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 174ح – 27عيون أخبار الرضا ،ج ، 1ص - 248روایت 2078 4
شیخ مفید ،االرشاد۱۴۱۳ ،ق ،ج ،۲ص - ۱۷۳رجال الكشي ،ص ، 338ح 622 5
206
گوید که چگونه از اینکه امام صادق Fعلیه السالم این حرکت فرار او را درست پیش بینی کرده بودند،
1
تعجب کرده است.
گروهی از شیعه در نزد امام صادق Fعلیه السالم بودند که صحبت از قیام زید می شود .امام فرمودند:
عمویم کشته می شود .اگر قیام Fکند کشته می شود .پس در منزل هایتان بمانید .بخدا قسم بر شما چیزی
2
نیست.
در دو روایت گذشته دیدیم که مطلب آنطورها Fهم که روایات پیشین نشان می دادند نیست .یعنی
پشتیبانی امام از زید در حاالت خاصی قابل تفسیر است .زیرا اگر پشتیبانی امام از قیام زید همیشگی
و اصولی Fبود نباید کسانی را از پیوستن به او منع نمایند .در روایت بعد می بینیم که خروج و قیام
شرایط خاصی دارد که باید بدان توجه نمود.
ابی صباح کنانی نقل می کند که پیش زید بن علی رفتم Fو به او گفتم :یادت می آید که معتقد بودی ائمه
چهار نفرند که سه تای آنها فوت کرده اند و چهارمی Fقائم است 3.زید تأیید می کند که چنین است .در
سؤال دوم Fپرسیدم که آیا یادت می آید که در زمان حیات امام باقر علیه السالم معتقد بودی که تفسیر
آیۀ َأ َن َمنْ قُ ِت َل َم ْظلُوما ً َف َق ْد َج َع ْلنا ل َِولِ ِّي ِه س ُْلطاناً Fاین است که ائمه ولی دم هستند .راوی اضافه می کند که
من از قول امیرالمؤمنین علیه السالم به او قبال گفته بودم که نباید روی حرف ائمه علیهم السالم حرفیF
زند زیرا آنها عالمتر از همۀ انسانها هستند .بهرحال او پس از این گفتگو بار سفر را می بندد و نزد
امام صادق Fعلیه السالم می رود و داستان بحث فیمابین را گزارش می دهد .امام در اینجا نکته ای را
می فرمایند که حتی اگر بخش قبلی روایت هم صحیح نباشد ،یک استدالل عقلی است و می توان
همیشه به آن استدالل کرد .ایشان فرمودند Fاگر دو نفر از خاندان ما قیام کرد ،چگونه می توان
تشخیص داد که کدام یک بر حق اند؟ بخدا مسئله آنطور Fنیست که او می گوید .امام اضافه می نمایند
که اگر قیام کند حتما کشته می شود .راوی Fمی گوید که از نزد امام خارج شدم و وقتیکه به قادسیه
4
رسیدم (که بین راه مدینه و کوفه است) خبر شهادت زید را شنیدم.F
در روایت بعدی 5می بینیم که امام صادق Fعلیه السالم انتقاد شدید خود را از قیام زید ابراز می نمایند.
امام صادق Fعلیه السالم در عین اینکه به عموی خویش زید رحمت می فرستند و می فرمایند که او
نتوانست حکم خدا را حتی برای نصف Fروز Fپیاده نماید ؛ روی Fبه راوی می کنند و می پرسند :در
نظر شما دشمن از چه جنسی بود؟ او می گوید :کافر .پس امام این آیه را تالوت می نمایندَ :ح َّتى ِإذا
ثاق َفِإمَّا َم ًّنا َبعْ ُد َو ِإمَّا فِدا ًء 6خداوند آزاد سازی ا َسری را بعد از پایان یافتن جنگ َأ ْث َخ ْن ُتمُو ُه ْم َف ُ
ش ُّدواْ Fال َو َ
قرار داده است .در حالیکه شما تعدادی اسیر گرفتید Fو همان روز آنها را آزاد کردید F.شما اینکار را
7
قبل از اتمام جنگ کردید و باعث شد که بروند و از درب دیگری وارد شوند Fو با شما جنگیدند.
زیدیها چه می گویند
باید توجه داشت که کسانی که پس از شهادت زید بن علی خود را زیدی خواندند ،لزوما از گفته های
جناب زید پیروی نمی کرده اند .ما در زمان امیرالمؤمنین علیه السالم نیز کسانی Fرا داشتیم که امام را
8
العیاذ باهلل خدا می دانستند و تعدادی Fاز آنها را حتی خود امام نتوانست تصحیح کند و آنها را سوزاند.
207
شاید برای بعضی Fاز خوانندگان این سخت باشد که چگونه می شود افرادی Fبه امامت خود معتقد
نباشند ولی عملکرد آنها باعث شود که پیروان او به امامت آنها معتقد شوند .و حتی بیش از این ،این
پیروان مدتی را با خود او بگذرانند Fو او چیزی Fدر این زمینه نگوید .ما خوشبختانه موردی را داریمF
که طی آن می توانید این نکته را کمی بهتر لمس کنید .این مورد ،جناب محمد حنفیه فرزندF
امیرالمؤمنین علیه السالم است.
ابی بُجیر یک عالم اهوازی است .او به امامت ابن حنفیه معتقد بود .او می گوید Fکه سالی حج را به
جا آوردم Fو نزد امامم بودم Fکه دیدم جوانی آمد و بر او سالم کرد .سپس دیدم ابن حنفیه (که در آن
زمان پیرمردی Fبود) از جایش بلند شد و پیشانی Fاین جوان را بوسید و او را سیدی خواند و آن جوان
رفت .وقتی Fکه محمد بن حنفیه نشست من با تعجب از او پرسیدم Fکه قضیه چیست زیرا ما تو را امام
مفترض الطاعه می دانیم (و این حرکت معنا ندارد) .ابن حنفیه گفت :آری بخدا قسم او امام من است!
او علی پسر برادرم حسین است .بدان که من با او در امر امامت منازعه کردم .امام زین العابدین
فرمودند که آیا به حکمیت حجر االسود Fراضی Fهستی؟ من پرسیدم F:چگونه به یک جسم مادی
مراجعه کنیم؟ حضرت فرمودند F:امامی که نتواند با جمادات صحبت کند امام نیست! پس من خجالت
کشیدم و قبول کردم .پس ما پیش حجر االسود نماز خواندیم و امام حجر را قسم داده و از او خواستندF
که بگوید Fامام کیست .به خدا قسم حجر االسود زبان گشود Fو گفت :یا محمد! امامت را به برادر زاده
ات بسپار زیرا او بر این امر مستحق تر است و او امام تو است .حجر االسود چنان تکان خورد Fکه
من فکر کردم Fاآلن می افتد .پس من به امامت حضرت زین العابدین علیه السالم اذعان کردم و اینکه
1
باید از او اطاعت نمایم.
شبیه این روایت را ابوخالد کابلی نیز نقل می کند 2قبال در بخشی مستقل گفته های خود جناب زید را
نقل کردیم .زید برای بیعت با خود شروطی Fداشت که در این کالم وی بیان شده است :ما شما را به
کتاب خداوند و س ّنت پیامبرش ،جهاد با ستمگران ،دفاع از مستضعفان ،کمک به محرومان ،تقسیم
مساوی در بین مستحقان آن ،ر ّد مظالم ،بستن زندانها Fو یاری اهل بیت در برابر دشمنان و نادیده
انگاران حقمان دعوت می کنیم 3.در این شروط ،مطلبی که اشاره به این داشته باشد که زید مردم را
دعوت به خود می کرده است ،وجود ندارد و گویا زیدیه بین بیعت مردم با زید و ادعای امامت و
دعوت زید به خودش خلط کردهاند .از آنچه گذشت ،اشتباه این نظر روشن میشود .تنها بیعت در
زمینه جنگ و قیام Fعلیه امویان بود ،نه بر امامت زید ،و در هیچ یک از آنها چیزی Fمخالف عقیدۀ
ائمۀ اطهار علیهم السالم یافت نشد .بله این دیگران بودند Fکه مدعی شده اند که زید چنین گفته و چنان
ولی زید سکوت را انتخاب کرده و تأیید و یا رد ننموده است .لذا ما حق نداریم آنها را به ایشان نسبت
دهیم .ولی اگر به این اصل که می گوید (تا نباشد چیزکی مردم نگویند Fچیزها) معتقد شویم ، Fمی بینیم
که تعداد زیادی از شیعه مسائلی را مطرح کرده اند که آن را از جناب زید می دانند .پس ممکن است
که ایشان مطالب را طوری گفته که اینها چنین برداشت کرده اند .بهرحال در هر دو حالت اگر
اشکالی باشد به گویندۀ آن مرتبط Fمی شود و نه به جناب زید.
در مجلۀ (التوحید) مقاله ای درباره زیدیه آمده است 4که با کمی تصرف Fآن را می آوریم:
فرقه زیدیه و زید بن علی دو موضوع مختلف هستند که اقتضا Fمی شود پژوهشگران Fبا
بررسی گوشههای تاریخ و زوایای Fفرقه ها ،تحلیل رویدادهای تاریخی Fو نقد متون به مقایسه
میان آنها بپردازد Fتا ارتباط این فرقه با زید بن علی را بیابد.
208
زیدیه ،یکی از فرقههای Fشیعی محسوب می شوند که از شیعه منشعب شده اند و قایل به امامت
زید بن علی هستند .شهرستانی Fدر ملل و نحل درباره آنها میگوید :فرقه زیدیه پیروان زید بن
علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (رضیاهّلل عنهم) هستند ،امامت را در اوالد فاطمه
(رضیاهّلل عنها) منحصر Fمی دانند و امامت را در غیر آنها جایز نمیدانند .آنها معتقدند که هر
یک از اوالد فاطمه که عالم ،شجاع و سخاوتمند Fباشد و ادعای امامت نماید ،امام واجب
الطاعه است و فرقی Fنمی کند که از اوالد امام حسن علیه السالم یا از اوالد امام حسین علیه
السالم باشد .بنابراین ،گروهی از آنها قایل به امامت محمّد و ابراهیم ،فرزندان عبدهّللا بن حسن
بن حسن ،شدهاند که در زمان منصور عبّاسی قیام کردند و به قتل رسیدند .از نظر زیدیه،
وجود دو امام به صورت همزمان در دو سرزمین ،مشروط بر اینکه آن دو امام دارای صفات
1
مزبور باشند ،جایز است و اطاعت از هر یک از آنها واجب میباشد.
زید در مرتبۀ مح ّدثان (است) .راست گفتار شمرده شده و گروهی Fاز مح ّدثان بزرگ همچون
زهری ،شعبی ،اعمش و ابن ابی زناد از وی روایت کردهاند .زید فقیه مجتهد بود و امام
2
ابوحنیفه وی را مالقات کرده ،شاگردی وی نموده و او را ستوده است.
از این عبارت ،روشن میشود Fکه ابوحنیفه نزد زید شاگردی Fکرده است .ولی زیدیه معتقدند که
زید نزد ابوحنیفه شاگردی کرده و از او دانش آموخته است .زیدیه در فقه ،قایل به قیاساند Fو
قیاس را به زیدبن علی نسبت میدهند .در حالی که ابوحنیفه معتقد است :زید امام بر حق است.
پس چگونه امام میتواند مأموم باشد؟ و چگونه متبوع میتواند تابع باشد؟
گفته میشود F:ابوحنیفه سیهزار درهم برای وی فرستاد Fو مردم را به یاری وی تشویق کرد.
سفیان ثوری از جمله کسانی است که به زید گروید Fو با او بیعت کرد بعضی میگویند Fاو
مسلک زیدیه را برای خویش انتخاب نمود .همچنین تعداد زیادی Fاز سادات نیز به وی پیوستند.
استاد شریف یحیی امین در تبیین نظر فرقه زیدیه دربارۀ امامت می نویسد :زیدیه می گویند :امامت
امری انتخابی است .پس هر کس انتخاب شد ،امام است و اطاعت او واجب ،و عصمت و افضل افراد
زمان خود بودن شرط نیست .تنها شرط امامت آن است که از فرزندان فاطمه(س) و نیز شجاع و
3
عالم باشد ،وعلیه باطل قیام کند.
شریف یحیی امین ،معجم الفرق االسالمیه ،داراالضواء ،ص /128حسینی خربوطلی ،ثوارت فیاالسالم ،ص161 3
209
2ـ عالم به شريعت ،زاهد و شجاع باشد تا از جهاد با دشمنان فرار نكند.
3ـ آشكارا به دين خدا دعوت كند و برای ياری دين ،قيام Fمسلّحانه كند( .مثل زيد بن علي)؛ وجود
چند امام در زمان واحد در كشورهای مختلف جايز است و گاهی هم زيديه بدون امام بوده اند.
بنا به آنچه گفته شده :زيديه در اصول ،به روش معتزله و در فروع فقه ،روش ابو حنيفه را دارند.
زیدیه امر به معروف و نهي از منكر را واجب ،تقيه كردن را حرام دانسته و برای ائمه خود قائل به
معجزات و كرامات نيستند.
ولی معلوم نیست که چه کسی این اصول را قرار Fداده است .اولین عالم زیدیه را می توان ابو جارود
دانست .او فردی Fنابینا و از اصحاب امام باقرعلیه السالم بود و از روایات بسیاری Fکه از آن
حضرت نقل کرده ،میتوان به ارتباط نزدیک او با آن امام همام پی برد .او انسانی تند رو بود و در
صدد دفاع از ائمه علیهم السالم و بدگویی از غاصبان خالفت .لذا از حرکت زید بن علی دفاع می
کرد ولی به دلیل کوری نتوانست در جنگ شرکت کند .ابوجارود Fدر دورۀ امامت امام صادق Fعلیه
السالم به جهت حفظ عقایدش مورد طعن و نکوهش آن امام قرار Fگرفت .در روایتی امام صادق علیه
السالم می فرمایند :ابو جارود چه کرد؟ به خدا او گمراه می میرد .و در روایتی Fهنگامی که زنی در
جلوی امام قمقمۀ آبی را چپه کرده و آب آن را خالی می کرد ،امام به یاد ابوجارود Fافتاده و می
1
فرمایند :اگر خداوند Fقلب ابو جارود را مثل قمقمۀ این زن چپه کرده ،گناه من چیست؟
ائمۀ اطهار نسبت به زیدیه موقف واضح و روشنی Fداشته اند .امام صادق علیه السالم می فرمایندF:
زیدیه (به منزلۀ) ناصبی ها هستند و به آنها صدقه ندهید و اگر توانستید به آنها آب هم ندهید .و امام
2
هادی علیه السالم می فرمایند :زیدیه ،واقفیه و ناصبی ها در نظر ایشان یکسان هستند.
کثیر النواء رهبر دیگر زیدیها اسFت کFه می تFFوان گفت انحFFراف واقعی و سFنی گFFرایی (طرفFداری Fاز
شیخین) در بین زیدیها از او سرچشمه گرفته است .با اینحال فرقی نمی کند ،امام صادق FعلیFه السFالم
کثیر النواء و سالم بن ابی فصه و ابو جارود را در یک کفه قرار می دهند و می فرمایند Fکه همۀ اینهFFا
دروغگو بوده اند که هم به امام دروغ گفته اند (که پیرو آنها هستند) و هم به دروغ Fروایاتی را به ائمه
3
علیهم السالم نسبت داده اند.
از روایتی Fمعلوم می شود که مشکل بزرگ ابوجارود Fاین بوده که فقط فرزندان حضFFرت زهFFرا سFFالم
هللا علیها را که قیام کرده انFد ،امFام می دانسFته اسFت و امامFان چهFارم تFا ششFم را امFام نمی دانسFته.
راوی می گوید که در منی وقتی Fابو جارود Fدر مجلس امFFام صFFادق علیFFه السFFالم پیFFدایش شFFد ،امFFام بFFا
صدای بلندی فرمودند F:ای ابو جارود! به خدا قسم که پدرم Fهنگام فوت امامی بود که همه قبول داشتند.
این مسئله سال بعد هم تکرار می شود .راوی می گوید که ابو جارود را در کوفه دیدم و پرسیدم FمگFFر
4
نشنیدی که ابا عبدهللا علیه السالم چه گفت؟ او جواب داد :منظور Fایشان امیرالمؤمنین بود.
210
کشی روایتی را نقل می کند که می تواند دروغی از جانب یکی از راویFFان باشFFد بخصFFوص سFFعید بن
منصور Fکه از رؤسای زیدیه به شمار می رفت .راوی می گوید در مجلسی نشسته بودیم Fکه سFFعید بن
1
منصور Fاز حسن بن حسین حکم آبجو را می پرسد و اضافه می کند که زید پیش ما آن را می خورد.
تنها چیزی را که این روایت ثابت می کند این اسFت کFه تهمت زدن و دروغ بسFتن بFر افFراد معFروفF
چقدر راحت است.
بنی العباس
هرچند امروزه ما بنی العباس را جزو شیعیان نمی دانیم ولی تا روی کار آمدن منصور Fاینطور نبوده
است و عموم مردم آنها را از گروه های وابسته به قریش و حتی به نحوی همراه با علویان می دانسته
اند .فرزندان عباس عموی پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم از لحاظ وابستگی Fایلی و عشیره
ای از خاندان پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم هستند ولی از همان ابتدا راه خود را جدا کردند
و از لحاظ عقیدتی خود را با مردم همراه نمودند.
برای اینکه با شخصیت های این سلسله آشنا شویم ، Fدر ابتدا کمی نسبت به آنها سخن رانده ایم .سپس
به روایاتی می پردازیم که نشان دهندۀ پیشگویی Fهای ائمه علیهم السالم نسبت به پیروزی Fآنها می
باشد .پس از آن به جنبه های سیاسی Fحرکت عباسی ها می پردازیم Fو تاریخچۀ آنها را در ارتباط Fاین
سلسله با حرکتهای Fسیاسی دیگر چون کیسانیه و زیدیه می پردازیم .و در انتها اشاره ای به شخص
منصور Fدوانیقی Fو روابط او با امام صادق علیه السالم می کنیم زیرا از زمان او است که بنی عباس
تماما از علویان جدا شده و رفتاری Fبی رحمانه نسبت به شیعه را از خود نشان می دهند .در روایتی
از فُضیل بن یسار آمده است که به امام صادق Fعلیه السالم عرض می کند که ما روایت می کنیم که
خاندان جعفر و عباس به حکومت می رسند .امام ابتدا وجود Fحکومت برای فرزندان جعفر بن ابی
طالب را نفی می کنند ولی با تأیید حالت دوم ،مشخصات عملکرد بسیار بدی را برای بنی العباس
ذکر می نمایند و در انتها می فرمایند Fکه این خاندان رحم ندارند .راوی نسبت به رحم نداشتن آنها
تعجب می کند و امام علیه السالم می فرمایند درست است که (به صورت ظاهر) رحم دارند ولی با
ظلمی که به ائمه علیهم السالم می نمایند و همچنین به شیعه ،آنها جزو گروهی می شوند که رحمی
2
ندارند.
ص
عباس عموی پیغمبر
عباس عموی امیرالمؤمنین علیه السالم سالها پس از بعثت پیامبر صلیهللا علیهوآله اسالم نیاورد؛
گرچه به اعتقاد "بالذری" (و كسانی كه تاريخ را بعد از بنی العباس نوشته اند) پیوسته پشتیبان پیامبر
صلی هللا علیه و آله بود .وی کمی قبل از فتح مکه مسلمان شده و به مدینه مهاجرت کرد .یعقوبی
خطبۀ پیامبر صلیهللا علیهوآله را در حجةالوداع بیان کرده است .در قسمتی Fاز این خطبه آمده
است :و هر ربایی که در جاهلیت بود ،زیر پای من نهاده است و نخستین ربایی که فرومی Fنهم ،ربای
عباس بن عبدالمطلب است 3.عباس قبل از آن از ربا خواران اصلی طائف بود.
رجال الكشي ،ص ، 232ح – 420روایت 2241 1
211
عباس در جنگ حنین کهاندکی پس از فتح مکه رخ داد ،حضور Fفعال داشت (البته او در جنگ بدر
هم بر علیه مسلمانان خیلی فعال بود) ؛ بعد از درگذشت Fپیامبر صلی هللا علیه و آله و جریان سقیفه،
عباس از بیعت با ابوبکر Fخود داری کرد و در کنار حضرت علی علیه السّالم قرار گرفت .ولی بنظر
می رسد که اینکار از روی عرق قبیله ای باشد تا عقیدتی .بهرحال ما روایاتی داریم که در ذم عباس
و دو فرزند Fاو هستند و نشان می دهد که موارد یاری عباس به خاطر Fافکار جاهلیت و طرفداری Fاز
خانواده بوده تا عقیدۀ درست .در اینجا بعضی از آنها را می آوریم.
امیرالمؤمنین علیه السالم در یکی از خطبه های سال آخر خود فرمودند ... F:دیگر از اهل بیتم کسی
نبود که کمکم کند .حمزه که در روز احد شهید شد و جعفر در موته .من در بین دو نفر جلف
(زرنک) و خشک و ذلیل و حقیر یعنی عباس و عقیل ماندم .این دو ،تازه از کفر به اسالم گرویده
بودند و مرا ناراحت کردند و رنجانیدند 1...توجه نمودید که امام علیه السالم با چه عبارتهای زننده
ای از عباس یاد می کنند :جلف جاف ،ذلیل و حقیر.
شخصی نزد امام باقر Fعلیه السالم می آید و می گوید که عبدهللا بن عباس مدعی است که می داند تمام
آیات قرآن در چه روزی نازل شده و شأن نزول آن چیست .امام فرمودند Fاز او نسبت به این سه آیه
كان فِي ه ِذ ِه َأعْ مى َفه َُو فِي اآْل خ َِر ِة َأعْ مى َو َأ َ
ض ُّل َس ِبياًل َ )2( .و ال َي ْن َف ُع ُك ْم ُنصْ ِحيF سؤال کنَ )1( :و َمنْ َ
طوا F.وقتی Fراوی از ابن راب ُ
صابرُواَ Fو ِ ِ ِين آ َم ُنوا اصْ ِبرُواَ Fو ص َح لَ ُك ْم )3( .يا َأ ُّي َها الَّذ َ
ت َأنْ َأ ْن َ
ِإنْ َأ َر ْد ُ
عباس سؤال می کند ،او در می ماند و می گوید امیدوارم Fکسی که سؤال کرده جواب آن را به من
بدهد .ابن عباس ادامه می دهد :از او دربارۀ عرش سؤال کن که چه وقت خلق شده و چگونه است.
وقتی راوی به امام عرض می کند که او نسبت به سه آیه چیزی Fنگفت ،امام علیه السالم می فرمایند
دو آیۀ اول دربارۀ پدرش (عباس عموی پیغمبر صلی هللا علیه و آله) نازل شده و آیۀ سوم دربارۀ پدرم
2
و ما اهل بیت است.
آیۀ اول نسبت به کسانی است که در این دنیا کوردل Fبوده اند و حقیقت را ندیده اند و در آخرت هم
کور واقعی خواهند بود .آیۀ دوم نسبت به کسانی است که هرچه پیغمبران به آنها نصیحت کرده اند در
آنها تأثیری Fنداشته است و آیۀ سوم دربارۀ مؤمنینی Fاست که دائما در حال بردباری و استواری Fو
همکاری در محکم نگاه داشتن دین هستند.
با اینکه عباس امام علی علیه السالم را برتر می دانست ولی دوست ابوبکر و عمFFر مانFFد .عمFFر از او
خواست برای دعای استسقاء برود 3.او در داستان سقیفه و خالفت پیغمبر صلی هللا علیه و آلFFه خطFFاب
به امام علی علیهالسّالم می گوید :امدد یدک ابایعک یبایعک الناس .دست خود را بدهید تا بیعت کنم.
مردم هم بیعت خواهند کرد .توجFFه نماییFFد کFFه شFFبیه این حFFرف را ابوسFFفیان هم زد .ولی هFFردو تFFا این
اواخر از دشمنان اسالم بودند Fو مسلما ً نیت آنها مخالف برنامه های الهی بوده است.
امام صادق Fعلیه السالم در قضیه ای مالی بFFه قاضFی Fوقت کFه والی امFFوی بFFود می فرماینFFد :عبFFاس و
ابولهب هردو پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله را تکذیب کردند F.عباس در جنگ بدر قبائل را بر علیه
پیغمبر تشویق می کرد و مسئول سواره و پیاده بود .او جنگ را بر علیه پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و
آله ادراه می کرد .امام علیه السالم تأکید می کنند که نه فقط عبFFاس بFه مدینFه مهFاجرت نکFرد بلکFه بFFا
زور به اسالم گروید .او آزاد شدۀ پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله است .به همین دلیل او بر مسلمانها
212
هیچ گونه والیتی ندارد( .یعنی نه فقط خودش بلکه تمام فرزنFFدان و نسFFل او بFFر اسFFاس آیFFه 72سFFورۀ
انفال چنین حقی را نخواهند داشت 2) 1.با اینحال بFFنی العبFاس بFFر اسFFاس فامیFFل بFودن بFا پیغمFFبر اکFFرم
صلی هللا علیه و آله و سلم دائما حق والیت را برای عباسیان می دانسFFتند چنانچFFه فضFFل بن عبFFاس در
ضمن سخنان خود خطاب به مردم گفت ... :و صاحبنا Fاولی بها منکم 3.یعنی رئیس ما بر خالفت از
شما سزاوارتر Fاست.
عبدهللا بن عباس هنگام رحلت پیامبر Fصلی هللا علیه و آله ۱۳ساله بود .حضور ابن عباس در دوران
خالفت علی علیه السّالم بسیار برجسته است .در بسیاری Fاز مراحل دشوار به عنوان نماینده و
سخنگوی علی علیه السّالم نقش آفرینی کرد .همو نمایندۀ علی علیهالسّالم برای گفت وگو
با خوارج نهروان بود .برخی گزارشها گواهند که وی تا زمان شهادت علی علیهالسّالم در بصره
بود و پس از شهادت ایشان ،مردم را به بیعت با حسن بن علی علیهالسّالم ترغیب میکرد .پس از
شهادت امام حسین علیه السالم ،عبدهللا بن زبیر در مکه برای خود بیعت گرفت .ولی ابن عباس از
بیعت سر باززد .یزید چون از عدم بیعت او با رقیب سیاسی Fاش آگاهی یافت ،در نامهای وی را برای
پشتیبانی اش از خود ستود؛ ولی او در نامهای به یزید ،وی را سخت نکوهش کرد و با یادآوریF
شهادت حسین بن علی علیه السّالم و دیگر کارهای او و پدرش ،آنان را سزاوار خالفت بر مسلمانان
ندانست .او از شاگردان برجستۀ علی علیهالسّالم بود .خود میگوید :برای آموختن آنچه نزد علی
علیه السالم بود ،به دیگران مراجعه نکردم F.گفتهاند در کودکی همواره همراه علی علیه السالم بوده
و ایشان مربی علمی او بوده اند.
با اینحال ،طبق روایات متعددی ابن عباس چندان هم مورد رضایت امیرالمؤمنین علیه السالم نبوده
است تا جاییکه در موردی Fمی فرمایند F:أنک أمرٌؤ تائه - 4تو مردی گمراه هستی.
مهمترین این روایات ،نامۀ امیرالمؤمنین علیه السالم به ابن عباس است که در نهج البالغه نیز می
باشد .این نامه تصریح دارد که ابن عباس مبالغی از بیت المال را که در زمان فرمانروایی Fبر بصره
تحت تصرف او بوده ،برداشته و به مکه فرار کرده است .ولی بد تر از آن ،جواب ابن عباس است
به امام که نشان می دهد او از مفهوم امامت بویی Fنبرده و عقل خود ویا حرف مردم را معیار درستیF
می داند.
کشی خالصۀ داستان را چنین نقل می کند :امام علی علیه السالم ،ابن عباس را به فرمانروایی بصره
گماشت و او تمام اموال بیت المال را برداشته و به مکه رفت و امام را ترک کرد .مبلغ دو میلیون
درهم بود .امام علی علیه السالم بر منبر رفتند Fو گریه کردند و فرمودند F:این پسر عموی پیغمبر است
و با تمام علم و مقامی که داشت چنین کاری را کرد ،پس ما به چه کسان دیگری اعتماد کنیم؟ خدایا ،
من آنها را خسته کرده ام ،پس مرا از آنها راحت کن و مرا به سوی خود ببر در حالیکه هنوز
5
درمانده نشده ام و تحمل دارم.
َو الَّذِينَ آ َم ُنوا َو َل ْم يُها ِجرُوا ما َل ُك ْم مِنْ َوال َيت ِِه ْFم مِنْ َشيْ ٍء 1
213
اما نامۀ امام شامل مطالب زیر است (کامل آن در بخش روایات آمده است) :از بندۀ خدا علی بن
ابیطالب به عبدهللا بن عباس .من تو را در امانت خود شریک قرار دادم و در نظرم اعتمادم به هیچ
کس از خانوادۀ من بیش از تو به همدردی ، Fحمایت و امانت نبود .ولی وقتی دیدی که دنیا بر
پسرعمویت برگشت و دشمن او از سر جنگ برآمد و امانات مردم Fبی صاحب شدند ،و خالصه
اوضاع به ضرر پسر عمویت شده ،تو هم مثل دیگران از او روی برگردانیدی و او را در بدترین
حاالت تنها گذاشتی .این مثل این است که نمی خواهی با جهاد خود رضایت خدا را بدست آوری ، Fو
مثل این است که (دستورات) خداوند برایت آشکار نیستند و مثل این است که می خواهی علیه دنیای
امت محمد صلی هللا علیه و آله و سلم نقشه بکشی و قصد فریب آنها را داری ... .آیا از معاد نمی
ترسی؟ ...آیا بر تو سخت نیست که با پول بیوه زنان و مهاجرینی Fکه خداوند ،این سرزمین را به
آنها داده ،کنیزان را می خری و زن می گیری؟ پول مردم را برگردان! سپس امام او را تهدید می
کنند و می فرمایند حتی اگر دو فرزندم Fحسن و حسین نیز چنین کاری کنند به هیچکدام مجالی نمی
دهم.
ابن عباس در جواب اول خود مدعی می شود که حق من در بیت المال بیش از آنی است که برداشته
ك .براستی که این از مشکالت ين َن ْفسِ َ ام .امام هم در جواب می نویسندَ F:ف ْال َع َجبُ ُك ُّل ْال َع َج ِ
ب مِنْ َت ْز ِي ِ
انسانها است که می توانند خود را نیز گول بزنند Fو مسائلی را چنان مطرح کنند که خودشان هم
باورشان بشود .امام با عباراتی سنگین او را از کار زشت خود آگاه می نمایند.
ابن عباس در نامۀ دوم خود است که پرده از راز دل بر می دارد و امام را متهم می کند که خون
انسان های بیگناه را ریخته .او با اینکارش ثابت می کند که اصال به امامت امیرالمؤمنین علیه السالم
عقیده نداشته و ایشان را فقط انسانی عالم و فقیه و متعالی – ولی مثل خود – می پندارد .او در نامه
اش نوشت :تو به من زیادی Fسخت گرفته ای ،بخدا قسم که اگر خدا را مالقات کنم و تمام طالهای
دنیا را برداشته باشم برایم Fخوشایند تر است از اینکه خدا را مالقات کنم و بر گردنم خون یک مسلمان
باشد .1واقعا ٌ که او در دنیا و در آخرت کور Fبود.
یکبار در جمعی از صحابه ،بین محمد حنفیه و ابن عباس در اینکه علم پیش کدام است بگو مگوییF
می شود .امام حسن مجتبی علیه السالم از این بحث آگاه می شوند و به ابن عباس آیات زیادی Fرا ذکر
می کنند و می پرسند :این آیات دربارۀ چه کسی نازل شده؟ پدر من یا پدر تو .بخدا قسم اگر بخاطرF
علمی نبود که داریم( Fس ّری است که در نزد ما است) ،به تو می گفتم که عاقبت تو چیست .و می گفتم
2
چیزهایی را که مردم عادی با شنیدن آن ،آن حرف ها را قبول نمی کنند.
یکنفر از اهل طائف Fنقل می کند که در هنگام احتضار ابن عباس پیشش بودم F.او گفت که پیغمبر
صلی هللا علیه و آله به من چند چیز را خبر داد :یکی اینکه دو هجرت خواهم داشت ،پس من با
پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم و با علی علیه السالم هجرت داشتم .و من کور می شوم که شدم .و
من غرق می شوم که شدم سپس مرا نجات دادند .ایشان مرا دستور Fداد که از پنج گروه تبری بجویم:
از ناکثین که اصحاب جنگ جمل باشند .و از قاسطین که اصحاب شام باشند .و از خوارج که جنگ
نهروان را به پا کردند .و از َقدَریه که مثل مسیحیان گفتند تقدیری نیست (جبری بودند) .و از مُرجئه
که مثل یهود گفتند خدا بهتر می داند (ما نباید در گناهکاری Fافراد حرفی بزنیم) .سپس ابن عباس گفت:
خداوندا من بر آنچه که علی بن ابیطالب زندگی کرد زندگی می کنم و بر آنچه او مرد می میرم .سپس
214
مرد و غسلش دادند و کفن نمودند Fو بر او نماز خواندند .مردم Fدیدند Fکه دو پرندۀ سفید آمدند و داخل
1
کفن او شدند .اینها همان فقه او بودند.
مطالب دیگری Fکه نسبت به ابن عباس گفتیم از امام معصوم Fبود و این روایت از یکنفر طائفی که به
قول امیرالمؤمنین ،مردمی خوب نیستند .شما خود می توانید نسبت به صحت خبر قضاوت کنید.
خالصۀ داستان این است که امیرالمؤمنین علیه السالم دو فرزند عباس را لعن کرده اند و دعا کرده اند
2
که کور شوند Fهمانگونه که قلب هایشان کور شده است.
ابن عباس خودش می گوید كه ىر ابتدای جنگ جمل ،ابوموسى اشعری كه حاكم كوفه بود از
دستورات امیرالمؤمنین علیه السالن تبعیت نمی کرد .پس ایشان نامۀ شدیداللحنی را برایش نوشتند Fو
به من دادند که به او برسانم .من دیدم که در چنین شرایطی این نامه مناسب نیست ،بنابراین ،آن را
پاره کردم و خودم Fنامه ای را نوشتم 3F.این نوع تصرف Fیقینا نشان می دهد که چنین افرادی Fخود را نه
فقط در سطح امام ،بلکه کمی باالتر از ایشان می دانستند.
عبیدهللا بن عباس
پسران عباس عموی پیامبر صلیهللا علیه وآله در زمان خالفت امام علی علیه السّالم از جانب ایشان
به امارت نواحی مختلف منصوب شدند ،چنان که عبدهللا حاکم بصره بود و عبیدهللا حاکم یمن شد و قُ َثم
بن عباس عامل علی علیهالسّالم بر مکه ،طائف و توابع آن بود .معاویه در سال ۴۰هجری لشکری
به فرماندهی بُسر بن ارطاه عامری که مردی Fخون ریز و بی رحم بود به حجاز و یمن فرستاد Fو به
بُسر دستور داد تا از راه حجاز و مدینه و مکه به یمن برود و در مسیر حرکتش مردمی را که از
علی علیهالسّالم حمایت میکنند به جانب معاویه دعوت کند و اگر نپذیرفتند و اطاعت نکردند Fایشان
را از دم تیغ بگذراند .عبیدهللا با شنیدن خبر حمله بسر از یمن خارج شد و نزد علی علیه السّالم رفت.
عبیدهللا بن عباس دو فرزند Fخود عبدالرحمن و قثم را نیز در یمن نزد مادرشان جویریه دختر قارظF
کنانی گذاشت .بُسر در حمله به یمن دو فرزند عبیدهللا را به همراه دایی آنان که از مردم Fثقیف بود
به قتل رساند .این بزدلی و فرار عبیدهللا برای نشان دادن شخصیت او کافی نیست .او که در
پیکار امام حسن علیهالسّالم با معاویه جزء یاران امام بود و فرماندهی سپاه ایشان را بر عهده
داشت ،با خیانت خود به امام حسن علیه السالم به خوبی طینت پست خود را نشان داد .امام حسن
علیهالسّالم ،عبیدهللا را با دوازده هزار نفر سپاه برای نبرد با معاویه فرستاد و قیس بن سعد
انصاری را همراه وی ساخت .معاویه یک میلیون درهم نزد قیس بن سعد فرستاد Fتا همراه وی شود.
قیس مال را نزد معاویه فرستاد و گفت :مرا در مقابل دینم فریب میدهی؟ معاویه یک میلیون درهم را
برای عبیدهللا فرستاد Fو وی با هشت هزار نفر از سپاهیانش نزد معاویه رفت! برادر Fسوم Fهم چندان
4
بهتر نبود .هنگام حملۀ بُسر به یمن ،قبل از اینکه او به مکه برسد ،قثم فرار کرده بود.
نویسندۀ کتاب غارات در جريان حملۀ بسر بن ارطأة به یمن می نویسد F:عبیدهللا (بن عباس) و سعید
(بن نمران فرمانده ارتش) در نامۀ خود به علی علیه السالم نوشتند F:شیعیان عثمان بر ما شوریدند و
آشکارا می گویند که کار معاویه محکم شده و اکثر مردم دنبال او رفته اند ...هنگامی که نامۀ آنها به
امام علی علیه السالم رسید ،ناراحت گردید Fو از سستی و عدم توجه آنان خشمگین شد 5.در انتهای
رجال الكشي ،ص ، 56ح – 106روایت 2223 1
رجال الكشي ،ص ، 113ح 180و رجال الكشي ،ص ، 53ح – 102روایت 2521 2
215
این داستان ،می بینیم که قضیه بر عکس بوده و این عبیدهللا بوده که فرمانده را از جنگ بازداشته
است .البته احتمال دارد که هر دو خالف گفته باشند و فقط تقصیر Fرا بر گردن یکدیگر انداخته باشند.
ابو وداک گوید :من در محضر علی علیه السالم بودم که سعید بن نمران وارد کوفه شد و نزد آنجناب
آمد .امیرالمؤمنین Fسالم هللا برعلیه او و عبیدهللا غضب کردند که چرا با بسر بن ارطأة جنگ نکردید؟
1
سعید گفت :به خدا سوگند Fمن با آنها جنگ کردم ولی ابن عباس مرا از جنگ کردن بازداشت.
محمد اولین کسی بود که دعوت و تبلیغ برای عباسیان را آغاز کرد .تاریخ نویسان چنین می نویسندF
که تا این تاریخ ،سرکردگی قیام ها ابتدا توسط مختار بود که گروه کیسانیه خواستند آن را ادامه دهند
که عمال ناموفق بودند .ولی امام کیسانیه محمد بن حنفیه بود که پس از فوت او به فرزندش ابو هاشم
رسید .وقتی که ابو هاشم به شام می رود حس می کند که توسط خلیفه مسموم Fشده و با نوشتن وصیتیF
عجیب ،امامت را به محمد بن علی بن عبدهللا بن عباس که فرزندی کوچک بود می دهد .محمد
پیشوایی سیاسی Fهاشمیان را در اواخر روزگار دولت اموی عهده دار بود و اولین کسی است که لقب
امام را برخود گذاشت ،هرچند این لقب برای پسرش ابراهیم معروف Fشد .او مخفیانه در سرزمین
(شراة) بین شام و مدینه اقامت داشت؛ چرا که خود در آنجا در دهکده حُمیمه به دنیا آمده بود .آنجا
دهکدهای بود که عبدالملک بن مروان به پدرش ،علی بن عبدهللا داده بود .محمد دعوت خود را به
صورت سرّی در سال ۱۰۰ق آغاز کرد یعنی هنگامی که پدرش هنوز در زندان بود ولی به دلیل
پیشگویی Fهایی از امیرالمؤمنین علیه السالم مطمئن بودند که حکومت به آنها می رسد .او مبادرت به
فرستادن افرادی Fبه نواحی مختلف کرد تا مردم را از بنیامیه بیزار و به بنیعباس دعوت کنند و
خمس اموال را از شیعیان بگیرند تا به نقبا (نمایندگان محمد بن علی) برسانند Fو آنان آنها را به امام
بدهند .او آن پولها را در راه تبلیغ و فرستادن مبلغان و آنچه را که مصلحت میانگارد ،خرج
میکرد .او عاقل و حکیم بود؛ محمد در منطقۀ شراة درگذشت Fو پیش از مرگ ،ابراهیم ،پسرش را
برای سرپرستی Fدعوت و تبلیغ به عنوان وصی تعیین کرد و سرانجام به سال ۱۲۵ق در سن ۶۳
سالگی درگذشت .او پدر سفاح و منصور ،دو خلیفۀ اول و مؤسس دولت عباسیان است.
216
پیشگویی ها
ظاهرا از همان ایام که عبدهللا بن عباس پیش امیرالمؤمنین علیه السالم شاگردی Fمی کرده ،امام نسبت
به آیندۀ فرزندان او به او مطالبی را گفته باشند که نگارنده روایات دقیق Fو مستقیمی را در این زمینه
نیافته است .مثال ابن اثیر نقل می کند که حتی بنی امیه و خود بنی عباس نیز بر اساس اخباری Fکه از
طریق معصومان به آنان رسیده بود ،انتظار قیام خراسان را داشتند 1.عبدالکریم شهرستانی نویسندۀ
کتاب الملل و النحل از معدود کسانی است که از (علم مستودع) نزد امام از دیدگاه کیسانیه سخن به
میان آورده است .او پس از ستودن محمد بن حنفیه به اینکه دانشی سرشار و اندیشهای روشن و پیش
بینی هایی درست از آینده داشت اضافه می کند که این علم را از امیرمؤمنان علیه السالم داشته که او
را از احوال فتنههای روزگاران آینده آگاهانیده بود 2.علی بن عبدهللا بن عباس به شراة رفت و در
دهی بنام حُمیمة سکنی گزید زیرا كه خود در مورد اين مكان رواياتى نقل مى كرد .هشام بن عبدالملك
نيز وى را به جرم آن كه سخنانى درباره به حكومت رسيدن نوه هايش مى گفت ،شالق زده و وارونه
بر شتر سوار كرده و در شهر بگرداندند و جارچى Fجار مى زد كه اين على بن عبدهللا دروغگو است
3
و او بر باالى شتر فرياد مى زد كه خالفت به فرزندان من خواهد رسيد.
شاید اطالع داشتن بستگان نزدیک به امیرالمؤمنین علیه السالم از این پیشگویی Fها قابل قبول باشد
ولی اینکه این خبرها به خلفای بنی امیه هم رسیده باشد کمی مشکل بنظر آید .ولی باید قبول کنیم که
همۀ نزدیکان ائمه انسان های سالمی نبوده اند و باالخره بعضی از آنها چنین اخباری که می توانست
بالقوه دارای پاداش خوبی باشد را به آنها می رسانده اند .ثعلبی روایت جالبی را از امام باقر Fعلیه
السالم در این زمینه نقل می کند 4.ایشان می فرمایند یکبار که هشام بن عبدالملک مرا احضار کرده
بود و بنی امیه هم گرد او بودند ،هشام پس از یک اهانت اولیه پرسید :آیا تو همان ابوجعفری Fهستی
که بنی امیه را می کشد؟ گفتم :نه .پرسید :پس او کیست؟ گفتم :پسر عموی ما است ،نام او ابوالعباس
بن محمد بن علی بن عبدهللا بن عباس است .هشام به من نگاهی انداخت و گفت :من از تو دروغی
نشنیده ام و سپس پرسید F:آن چه وقت خواهد بود؟ گفتم :فقد چند سال ،خیلی دور نیست.
توضیح :ابوجعفر لقب منصور Fدوانیقی است و هشام درست شنیده بود و او در واقع مؤسس بنی
العباس شمرده می شود .ولی امام اولین فرد از بنی العباس را که برادر بزرگتر Fمنصور Fباشد و بنی
امیه را تار و مار کرد نام می برند که ابوالعباس باشد .اختالف دو اسم باعث شد که هشام به آنچه
شنیده بود شک کند .به احتمال زیاد هنوز محمد پسر علی بن عبدهللا در آن زمان به دنیا نیامده بود .لذا
با اینکه امام آن شخص از بنی العباس را دقیقا ذکر می کنند و هشام هم به صدق Fگفتار امام معتقد
است ،با اینحال می بینیم که همین اختالف های کوچک و به دنیا نیامدن جد کسی که امام پیش گویی
او را فرموده بودند ،باعث می شود که هشام چندان پیگیر قتل اوالد علی بن عبدهللا نباشد .مشکل این
5
پیشگویی Fها هم در همین تناقض گویی های موجود Fدر بین روایات صحیح و نوع جعلی آنها است.
بعضی پیش گویی ها هم چنان غیر قابل قبول بوده که بعضی ها بدان توجه نمی کردند .مثال امام
صادق علیه السالم در ایامی که حرکت سیاسی Fمحمد بن عبدهللا بن حسن مثنی در اوج خود بود با
دیدن او اشک در چشم هایشان جمع می شد و می گفتند که مردم خیلی به خالفت رسیدن او معتقدند
عباسیان از بعثت Fتا خالفت ،محمد هللا اکبری ،ص - 15ابن خلكان ،وفيات االعيان ،ج ، 2ص 437 3
رجوع کنید به الفتن مروزی ج 1ص 400و ابن جوزی ج ، 2ص 33 5
217
در حالی که من نام او را به عنوان خلیفه ای در این امت در کتاب امیرالمؤمین علی علیه السالم نمی
1
بینم.
نکته ای را که باید در این زمینه توجه نمود این است که علم ائمه و یا پیشگویی Fآنها هیچکدام دلیل بر
حقانیت آنها و درست بودن خالفت و یا حکومت بنی العباس نمی باشد .نسبت به دیدگاه ائمۀ اطهار
علیهم السالم نسبت به این دودمان پلید در بخش های بعدی مطالبی را آورده ایم.
وصیتنامۀ ابوهاشم
یکی از مواردی که نشان می دهد مردم به پیشگویی ها معتقد بوده اند و یقینا ً بنی العباس از آن بهرۀ
وافی بردند ،موضوع Fوصیتنامه ای است که گفته می شود عبدهللا بن محمد حنفیه (نوۀ امیرالمؤمنین
علیه السالم و معروف Fبه ابوهاشم) به محمد بن علی بن عبدهللا بن عباس (نوۀ ابن عباس) داده است.
داستان از این قرار Fاست که ابوهاشم Fبه قصر Fسلیمان خلیفۀ اموی می رود و در بازگشت حس می کند
که مسموم Fشده است .او دستور Fمی دهد که او را نزد محمد بن علی عباسی ببرند Fکه در همان
نزدیکی ها (در منطقه ای بنام حُمیمه) زندگی می کرد .متن وصیتنامه بین تاریخ نویسان به صورت
های مختلفی ذکر شده است .ما روایت یعقوبی را می آوریم F:وقتی ابوهاشم به محمد می رسد می
گوید :ای پسر عمو! من مُردنی ام و نزد تو آمده ام و این وصیت نامۀ پدرم به من است و در آن
نوشته است که خالفت به تو و فرزندانت می رسد و زمان و نشان انجام یافتن آن و آنچه شما را
سزاوار است به کار بندید به همان صورتی Fکه از پدرش علی بن ابیطالب شنیده و روایت کرده
است ،در آن است:
به این شFیعیان نیکی کن کFه اینFFان داعیFان ویFFاران تFFو هسFFتند .ایشFان را محFرم راز
خویش قرار ده .چه من ایشان را به دوسFFتی و طرفFFداری FخانFFدانت آزمFFوده ام .سFFپس
این مرد (یعنی میسره) را در عراق نماینده ات قرار ده .اما شام که جای شما نیسFFت.
و اینان که فرستادگان Fاو نزد شمایند ،باید جهت دعوت به خراسان بروند F.از نFFواحی
مFFرو و مFFرورود و نِسFFا تجFFاوز Fمکن .نیشFFابور و نFFواحی آن و ابرشFFهر و طFFوس را
مرکز خFFود قFFرار دهیFFد .و بFFدان کFFه صFFاحب این أمFFر از فرزنFFدان تFFو ،عبدهللا پسFFر
حارثیه است 2و سپس برادرش عبدهللا که از او بزرگتر است .پس هرگاه سFFال حمFFار
شد ،فرستادگانت را با نامه هایشان بفرست .و پیش از آن بدون فرسFFتاده و نماینFFده ،
کار را آماده ساز.
امFFا مFFردم عFFراق کFFه شFFیعیان و دوسFFتان شFFمایند Fو آنFFان اهFFل رفت و آمدنFFد ،پس
فرستادگانت جز از ایشان نباشد .طایفۀ ربیعه را گFFرامی دار و دو طایفFFۀ تمیم و قیس
را دور گردان و سپس نابودشFFان کن مگFFر آنکس را کFFه خFFدا نگهFFدارد .آنFFان از کم ،
کمترند .سپس داعیان خود را برگزین و باید دوازده رئیس باشند چFFه خFFدای عزوجFFل
امر هیچ پیامبری Fرا جز به ایشان و هفتاد نفر که از ایشان باشFFند ،اصFFالح نکFFرده و
پیامبر هم به پیروی از همین امر ،دوازده نقیب از انصار برگزید.
محمد از ابوهاشم Fمعنی سال حمار را می پرسد Fو او با اشاره به داستان عزیر نبی که در آیۀ 259
سورۀ بقره آمده که صد سال مرده بود و زنده شد ،معتقد است که 100سال پس از پیغمبر Fصلی هللا
اإلرشاد ص 294روایت 2013 1
218
علیه و آله و سلم وقت فرستادن داعیان است .سید ابراهیم سید علوی در کتاب خود کیسانیه ،افسانه
یا حقیقت ،این وصیتنامه را بررسی Fکرده و دروغ Fبودن آن را ثابت کرده است 1.آنچه که برای ما
از ذکر این وصیتنامه اهمیت داشته این است که شایعۀ داشتن پیشگویی از ائمۀ اطهار علیهم السالم
هم برای جلب سپاه کافی Fبوده است.
فرزندان عباس با اینکه از خاندان پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله بودند Fولی در مقابل علوی ها نمی
توانستند Fخودنمایی کنند و مردم Fرا به خود بخوانند F.حتی وقتی Fکه حرکت سیاسی آنها به اوج رسید و
قیام آنها در حال انجام بود ،مردم را به خود نخواندند Fو شعارشان طرفداری و قیام به نفع "الرضا من
آل محمد" بود .2آنها مترصد Fاین بودند که از هر حرکتی استفاده نمایند تا آنروز Fکه پیشگویی Fهای امام
همام صورت Fتحقق بپذیرد .آنها ابتدا به حرکتی که فرزندان امام حسن علیه السالم انجام دادند معتقد
بودند و منصور یکی از مؤیدین پروپا قرص محمد بن عبدهللا بود ولی پس از آنکه از پیش بینی امام
صادق علیه السالم نسبت به عدم موفقیت محمد بن عبدهللا و برعکس موفقیت خودش می شنود ،برنامۀ
خود را عوض کرده و نسبت به خودش تبلیغ می نماید.
حادثۀ دیگری که در همین ایام اتفاق می افتد قیام Fزید بن علی است که نسبت به آن سخن رفت .قیامF
زید قبل از قیام Fبنی الحسن و در زمان بنی امیه اتفاق افتاد .عباسیان از اول از این قیام دوری جستند.
شاید دلیل اینکار عقاید شیعی این گروه بود .ولی آنها به قیام عبدهّللا بن معاویة بن عبدهّللا بن جعفر بن
ابىطالب پیوستند و به محض اینکه در جبهۀ ابومسلم Fموفق تر بودند ،بر علیه عبدهللا اقدام نمودندF.
زیدیها ابتدا به طرفداری از بنی الحسن برخاستند و آنها نیز به قیام عبدهللا بن معاویه پیوستند .ولی بنی
العباس توانستند Fبا تعدادی روایت احتماال ساختگی ،آنها را به خود جلب نمایند.
چنانچه ذکر شد ،بنی العباس احتیاج داشتند که به خاندان علوی ها بپیوندند هرچند با ائمه روابط
خوبی نداشتند ولی به علم آنها کامال ایمان داشتند و حتی به آن عمل می کردند F.لذا همانطور که در
بخش قبل نسبت به قیام زید بن علی گفته شد ،روایاتی از ائمه مبنی بر عدم موفقیت او آمده بود و
بنظر می رسد که همین روایات بوده که بنی العباس طرفداران خود را از پیوستن به قیام زید بن علی
و بعد از آن یحیی بن زید بازداشتند 3F.همچنین در هنگام بیعت دوم با محمد بن عبدهللا در سال ، 129
پیک عباسی از راه رسید و خبر پیروزی ابومسلم Fدر خراسان را به ابراهیم امام 4داد و عباسیان با
5
این خبر بیعت نکرده مجلس را ترک کردندF.
شعار دعوت زیدیان و عباسیان مشترک بود و هردو گروه ،مردم را به "الرضا من آل محمد" می
خواندند .ولی در عین حال داعیان عباسی ،همواره بر دوری از آل ابی طالب توصیه می کردند .پیام
آنها در نامه ها آن بود که از شیعیان کوفه بپرهیزید Fو بارها این موضع را در خصوص قیام Fهای
اخبار الدوله العباسیه ،تحقیق Fعبدالعزیز دوری ،بیروت :دارالطلیعه ،ص 200تا 231 3
ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدهللا بن عباس ،برادر بزرگتر منصور دوانیقی 4
219
زید و یحیی اعالم کردند 6این توصیه ها سبب شد که داود بن علی (برادر محمد امام عباسی) که از
همراهان زید بود ،کوفه را هنگام قیام ترک کند.
عباسیان ،زمانی که زیدیه را مانع دستیابی به اهداف خود دیدند ،برای از میان بردن ایشان ،لحظه ای
درنگ نکردند .برای نمونه ،پس از آنکه ابومسلم Fقیام کرد و به فتوحاتی Fدست یافت ،با شنیدن خبر
قیام عبدهللا بن معاویه ،به مقابله با وی دستور Fداد .این در حالی بود که بسیاری Fاز طرفداران Fعبدهللا
بن معاویه ،زیدی مذهبان کوفه بودند 1.همچنین منابع نشان می دهند عباسیان از وعده دادن و پرداخت
مبالغ سنگین به زیدیان برای جلوگیری از قیام های حسنی دریغ نکرده اند 2.اضافه بر این ،عباسیان به
مبلغین خود دستور دادند که از مناطقی که درآن مبلغان شیعه وجود دارند دوری Fکنند.3
هیچکدام از ائمۀ اطهار ،بنی العباس را تأیید نکردند بلکه رژیم آنها را بی رحم ترین رژیمهاF
خواندند .4بنابراین ،آنها احتیاج داشتند به نحوی دیگر شرعیت داشته باشند و حرفشان پیش مردم
مورد قبول قرار گیرد .داستان شرعیت بنی العباس از قیام مختار شروع Fمی شود .تاریخ نویسان
سخن از ظهور Fکیسانیه می کنند و رهبر شرعی کیسانیه را برادر امام حسین علیه السالم یعنی محمد
حنفیه می دانند .ما کاری به صحت و سقم این روایات نداریم .ولی بنی العباس شرعیت خود را از این
نقطه و اینطور Fشروع کردند .این رهبریت پس از محمد حنفیه به پسرش ابوهاشم می رسد .در بحار
االنوار و یا رجال کشی روایتی Fدر رد ویا تأیید ابوهاشم Fدر بین روایات ائمۀ اطهار یافت نشد .با قیام
زید بن علی ،کسانی که تمایل به کارهای Fانقالبی داشتند ،مرجع خوبی را برای خود پیدا کردند .آنها
می توانستند Fبه حرکت خود شرعیت داده و از وجهۀ خوب زید بن علی نزد مردم Fو حتی ائمۀ اطهار
استفاده کنند .از این تاریخ است که ما در روایات کلمۀ زیدی بودن افراد را زیاد می بینیم .بهرحال
بنظر می رسد که ابوهاشم قبل از مرگش عبدهّللا بن معاویة بن عبدهّللا بن جعفر بن ابى طالب را به
عنوان جانشین تعیین کرده باشد.
با آنکه زیدیه از رهبران حسنی حمایت میکردند Fو در ایام آنان حضور Fیافتند اما شواهدی Fچون
مخالفت های متعدد آنان با رهبران حسنی و اصرار ایشان به برخی تصمیمات نظامی ،ایجاد تشنج
در سپاه و قیام ،اشکال گرفتن از رهبران حسنی در موضوعات عقیدتی و جدا شدن از آنان ،عدم
شرکت بزرگان حسنی در قیام های زید بن علی و یحیی بن زید و دعوت حسنیان از دیگر مذاهب
برای قیام ،این مسئله را ثابت می کند که اختالفات عقایدی و سیاسی بین این دو گروه وجود Fداشته
5
است.
اخبار الدوله العباسیه ،ص 242 6
درباره حمایت زیدیه از عبدهللا بن معاویه و چگونگی Fمقابله با ایشان ،ر.ک :بالذری ،ج ،2ص64 1
منصور عباسی برای دست یافتن به نفس زکیه ،به افزایش مستمری Fبیت المال و منصبهای حکومتی وعده می دهد ،ابن عبد ربه ،عقد 2
220
از طرفی Fدیگر ،عباسیان فعالیتهای خود را داشتند .گفته می شود بر اساس علمی که از امیرالمؤمنین
علیه السالم به ابن عباس رسیده بود ،او به هنگام مرگ به فرزندش على دو سفارشکرد که در
روابط علویان و عباسیان و همچنین در حوادث آیندۀ جهان اسالم نقش مهمّی داشت .وى به فرزندش
مىگوید )1( :بعد از من حجاز جاى شما نیست )2( .از قیامهاىپسر عموهایت (فرزندان على) بر
حذر باش .منابع ،حاکى از آن است که بعد از صلح امام حسن علیه االسالم ،خاندانعباسى در هیچ
یک از قیامهاى ضد اموى شرکت نکردند و به ویژه به شدت از قیامهاىعلویان دورى Fمىجستند ولى
از این قیامها بهترین بهره بردارى را کردند .مثالً شهادتزید در کوفه و فرزندش Fیحیى در خراسان
که موجبات هیجان مردم را فراهم آورد ،سبب شد تا شمار زیادى از مردم به دعوت عباسى بپیوندند
و به تعبیر یعقوبى ،بعد از شهادتزید ، Fشیعیان خراسان به جنبش در آمدند و پیروان و هواخواهانشان
زیاد شد ...داعیانظاهر شدند ،خوابها دیده شد و کتابهاى پیش گویى بر سر زبانها افتاد .همچنین
در واپسین روزهاى Fامویان که بیشتر قلمرو Fآنان را آشوب فرا گرفته بود و مقارن ایّامى بود که
ابومسلم در خراسان مقدمات ظهور دعوت عباسى را فراهم مى کرد ،عبدهَّللا بن معاویه از فرزندان
جعفر بن ابى طالب در کوفه قیام کرد .وى گرچه در کوفه موفقیتى بدست نیاورد ولى بزودى Fبر
فارس ،اصفهان ،همدان ،قم ،رى ،قومس و اهواز چیره شد .بنى هاشم که هیچ یک از قیامهایشان به
پیروزى Fنرسیده بود با مشاهده پیروزى Fوى از هرطرف Fبهسوى او روى آوردند و گروهى از
1
عباسیان چون س ّفاح ،منصور و عبدهَّللا بن على پسرعموى Fآن دو نیز به او پیوستند.
علی بن بن عبدهّللا بن عباس به منطقه ای بنام حُمیمه در قلب سرزمین امویان یعنی در شام و در
جنوب دمشق Fفعلی کوچ کرد و فعالیت های خود را مخفیانه از آنجا هدایت می کرد .شامیان بیشتر
روی مدینه و تا حدی کوفه تمرکز کرده بودند و متوجه فعالیتهای بنی العباس نشدند.
احتماال پس از کشته شدن عبدهللا بن معاویه ،بیشتر طرفداران ابوهاشم ،محمد بن على بن عبدهّللا بن
عباس را به عنوان امام بعد از ابوهاشم به رسمیت شناختند .آنها مى گفتند ابوهاشم Fقبل از مرگش به
پدر محمد ،یعنى على بن عبدهّللا در مورد جانشینى فرزند وى ،سفارش کرده بود .موضوع Fنوشتن
2
وصیتنامه به علی بن عبدهللا را قبال در بخش پیشگویی Fها آوردیم.
منصور و برادرانش
چنانچه ذکر شد ،اولین کس از فعاالن فرزندان عباس که بFFدنبال کسFFب وجهFFه و حیFFثیت در بین مFFردم
بودند از علی پسر ابن عباس شروع می شود .سپس پسر او محمد است که افرادی Fرا به نقFFاط مختلFFف
سرزمینهای اسالمی می فرستد Fو دعوت بFه قیFام می نمایFد .او دارای چهFار فرزنFFد ذکFور بFود کFه بFه
ترتیب سن عبارتند از موسی ، Fابراهیم ،منصور ، Fعبدهللا ابوالعباس (ملقب به سFفاح بFه معFنی جالد و
خونریز Fچون تعداد بسیار Fزیادی از بنی امیه را کشت) .این فرزندان وارد جبهه های جنگ می شFFوند
و ابراهیم در این میان دستگیر F،زندانی Fو کشته می شود.
-http://ensani.ir/fa/article/45584 1روابط علویان و عباسیان (از سال 11تا 201هجرى) – سایت پژوهشگاه Fعلوم انسانی و
مطالعات فرهنگی
همچنین می توانید به تاریخ یعقوبی ،ج ، 3ص 62-41و جذورالغلو ص ص 212مراجعه نمایید 2
221
شروع حکومت بFنی العبFاس بFا روی کFار آمFدن ابوالعبFاس معFروف FبFه سFفاح شFروع می شFود .ولی
دوران او دوران آرامش برای شیعیان بود .ولی چندان طول نکشید که بFFا مFرگ او ،منصFور FکFه 10
سال بزرگتر Fبود بر سر کار آمد .او که اصالت خود را فراموش Fکرده برای حفظ نظام جدید هرکFFاری
را می کند و حاضر Fاست هرکسی (حتی امام را) بکشFFد .او بهFFترین یFFاور بFFنی العبFFاس یعFFنی ابومسFFلمF
خراسانی را کشت! دوران او حتی در نزد نویسندگان سنی ،یک دوران سیاه است .با اینحFFال مجسFFمۀ
او را در شهر بغداد (به رنگ سیاه) می تFوان دیFد! بFرای شFناخت مؤسFس واقعی Fخالفت بFنی العبFاس
عملکرد او با برادر زاده اش عیسی بن موسی Fرا می آوریم و سپس جهت آگاهی از روابط او بFFا ائمFFه
علیهم السالم ،روایاتی Fرا در ذیل ذکر می کنیم.
منصور Fبرای موروثی شدن خالفت در خاندان خود ابتدا عیسی بن موسی (برادر زادۀ خود) را که بFFه
دستور سفاح ولی عهد بود وادار به استعفا کرد اما چFFون وی قبFFول نکFFرد وی را زنFFدانی کFFرد و زیFFر
سقفهای خراب نشاند اما باز هم این کار چاره ساز نشد.منصور به او زهر خوراند Fو وی بسیار سFFخت
مسموم گشت امFFا زنFFده مانFFد و بFFاز هم اسFFتعفا نFFداد .سFFرانجام Fروزی منصFFور Fوی و پسFFرش را بFFا هم
احضار کرد و دستور Fداد پسرش را در حضور وی خفه کنند چنFFان کFFه مFFأموران شFFروع بFFه این کFFار
کردند وی تسلیم گشت و استعفا داد .پس از آن وی پسر مورد عالقFFه اش مهFFدی را بFFه جانشFFینی FخFFود
1
برگزید.
پس از شهادت امام زین العابدین علیه السالم یعنی سالیان درازی قبل از روی کار آمدن بنی العبFFاس ،
منصور Fهمراه داود بن سلیمان 2در مسجد پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سFFلم بFFر امFFام بFFاقر FعلیFFه
السالم وارد Fمی شوند .منصور Fمتکبرانه به کناری می نشیند Fو داود خدمت امام می رسد .امام از دور
نشستن او سؤال کرده و می فرماید :طولی نمی کشد که او رهبر این مردم می شFFود و شFFرق و غFFرب
بالد اسالمی را زیر سلطه می گیرد و آنقدر عمر او به طول می انجامد و چنان مال جمع می کنFFد کFFه
آن مقدار کسی قبل از او بدست نیاورده است .داود با شنیدن این خبر خوش ،به نFFزد منصFFور FرفتFFه و
این پیشگویی را به او منتقل می کند .منصور این بار خودش جلو می آید و می گوید که من بFFه خFFاطر
احترام به شما دور نشستم! سپس سؤال می کند که آیا این مطلبی که داود گفت درست اسFFت؟ امFFام می
فرمایند F:خواهد شد .اینجا منصور سؤالی می کند که برای ما بسFFیار اهمیت دارد .او می پرسFد FکFه آیFFا
ملک ما قبل از ملک شما است؟ امام می فرمایند F:بله .این سؤال نشان می دهد که نه فقFط بFنی العبFاس
خود را جدا از علویان می دانستند بلکه در اینکه هر دو به حکومت می رسند خبرهFFایی داشFFتند .حFFاال
که امام اشاره ای به آن نموده او می خواهد جزئیات بیشFتری را کسFب کنFد ( تFا احتمFاال برنامFه هFای
اجرائی خود را طبق آن پیشگویی ها پیاده کند ).منصور سؤال بعدی را چنین می پرسFFد :آیFFا کسFFی از
فرزندانم هم بعد از من به حکومت میرسد؟ جواب مثبت است .سؤال بعدی برای این است که بدانFFد تFFا
چه حد حکومت آنها قوی است و به طول می انجامد .او می پرسد که آیا مدت حکومت ما طوالنی تFFر
1
Wikipedia
در روایت کافی ،داوود بن علی و سلیمان بن خالد آمده است و این درست تر است زیرا داوود بن علی داماد امام زین العابدین بوده است. 2
222
است یا بنی امیه؟ امام پاسخ می دهند :مدت حکومت شما طوالنی تر اسFFت و کودکFFان شFFما مثFFل تFFوپ
1
بازی بچه ها با آن بازی می کنند .این چیزی است که پدرم به من فرموده.
اما در روایت کافی ، Fدو نکتۀ اضافی وجود دارد :اول اینکه وقتی FامFFام از علت دور نشسFFتن منصFFور
سؤال می کنند ،عبارت "جبارکم" را به کار می برند .یعنی آن متکبر زورگFFو F.نکتFFۀ دوم وقFFتی اسFFت
که داود می خواهد خبر خوش را بFFه منصFFور بدهFFد .امFFام داود را صFFدا زده و می فرماینFFد( :حواسFFت
جمع باشد) که اینها مادامی که خون نFFاحقی را از مFFا نریختFFه باشFFند در راحFFتی زنFFدگی می کننFFد و بFFا
دست اشFFاره بFFه سFFینۀ خFFود می نماینFFد .و اگFFر چFFنین کFFاری را بکنند 2پس از اینکFFه زیFFر خFFاک باشFFند
برایشان بهتر است تا اینکه روی زمین باشند (و حکومت کنند) 3.یعنی این پیش بینی را دلیFFل حقFFانیت
خود ندانید .اگر درست عمل کردید Fکه مبارکتان باشد ولی اگر دست به خون امام ویا یاران او زدیFFد ،
آنگاه این حکومت وبال شما شده و زیر خاک بودن و نداشتن حکومت برایتان بسیار بهتر خواهد بود.
مهمترین حادثه ای که باید در پیدایش عباسیان ذکر کرد ،جلسه ای است در ابواء – جایی بین مکFFه و
مدینه که محل دفن مادر پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سFFلم نFFیز می باشFFد -کFFه در آن تعFFدادی از بFFنی
هاشم از جمله فرزندان محمد بن علی بن عبدهللا بن عبFFاس (ابFFراهیم ،ابوالعبFFاس و منصFFور) و عبدهللا
بن حسن مثنی (پسرعموی امام باقر علیه السالم معروف به عبدهللا محض) و دو فرزند او یعنی محمFFد
و ابراهیم حضور Fداشتند .دستور جلسه این اجتماع ،انتخاب یک رهبر بFرای قیامشFان بFود .عبدهللا بن
حسن شروع کرده و می گوید که محمد پسرم Fهمان مهدی موعود است ،پس بیایید و با او بیعت کنیFFد.
سپس منصور Fبلند شده و می گوید :چرا خود را گول می زنیFد؟ همFه می دانیم کFFه گردنهFFای FمFردم بFه
سوی محمد دراز شده و مورد قبول همه است .شرکت کننده ها همگی تأیید می کنند و شروع به بیعت
کردن با محمد بن عبدهللا بن حسن مثنی می نمایند .عبدهللا بن حسن بدنبال امام صادق FعلیFFه السFFالم می
فرستد تا ایشان نیز حضور یابند .وقتی امام هدف از جلسه را سFؤال می کننFد و پاسFخ را می شFنوند ،
می فرمایند که اینکار را نکنید( .یعنی محمد را به رهبری Fانتخاب نکنید ).ایشFFان فرمودنFFد F:امFFا اینکFFه
محمد مهدی باشد ،چنین نیست و وقت آن هنوز نیامده .و أما اگFFر بخFFاطر FأمFFر بFFه معFFروف Fو نهی از
منکر میخواهید قیام کنید ،بیعت با پسر وقتی که پدر هست معنی ندارد .عبدهللا محض عصبانی شده و
می گویFFد :این حFFرف تFFو از غیب خداونFFدی FنیسFFت بلکFFه از حسFFد بFFر پسFFر من اسFFت .امFFام بFFه پشFFت
ابوالعباس زده و با رو کردن به عبدهللا می فرمایند :به خدا قسم که تو و فرزندانت Fبه جایی نمی رسیدF
و این و برادرانش Fو فرزندان آنها به نتیجFFه می رسFFند .سFFپس امFFام بFFه ُزهFFری Fمی فرماینFFد :آنکس کFFه
عبای زرد پوشیده را می بینی (یعنی منصور) ،او آنها را خواهد کشت .امام با گفتن این مطلب جلسFFه
را ترک می کنند .منصور به دنبال امام می افتد و می پرسد که آیا آنچه که گفتی اتفFFاق می افتFFد؟ امFFام
4
تأیید می نمایند.
این می تواند اشاره به شهادت امام صادق علیه السالم توسط منصور باشد و یا کشتن معلی بن خنیس توسط همین داوود بن علی 2
الكافي ،ج ، 8ص - 210بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 341ح - 33روایت 2022 3
بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 187ح – 53مقاتل الطالبيين ص 205تا - 208روایت 2020 4
223
آخرین روایت در این بخش را به رفتار Fمنصور Fبا همین امامی کFFه صFFدق گفتFFار او را در عمFFل دیFFده
بود می پردازیم F.همانطور که در روایت فوق Fدیدیم ،منصور به رهبری محمد بن عبدهللا معتقد بFFود و
اصال برای خودش جایی را برای رسیدن به خالفت نمی دید .ولی پس از چند سال وقتی که خودش به
خالفت رسید ،انگار تمام این پیش گویی Fها را فراموش کرد .آیا همین مقدار کافی نبود تا بFFر حقFFانیت
و امامت امام صادق علیه السالم پی بFبرد؟ مسFئله اینهFا نیسFت .متاسFفانه حب مقFام و وسوسFۀ شFیطان
آنقدر قوی Fاست که ما دائما باید از خداوند متعال بخواهیم ما را از این ابتال و آزمایش مصFFون بFFدارد.
آمین.
منصور Fبارها قصFFد کشFتن امFام را علنFا اعالم می کنFد و امFFام را بFه درگFاه خFود می خوانFFد .ولی در
موارد دیگر فقط احضاریه است و اعالم اعتراض .ما به عنوان مثFFال بخش هFFایی از گفتFFار رد و بFFدل
شده در یکی از این احضاریه ها را آورده ایم 1:ابتدا منصور دوانیقی Fمقدمه چینی کرده و عرضFFه می
دارد که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم بFFه جFFد تFFو علی علیFFه السFFالم فرمودنFFد :اگFFر نبFFود این
احتمال که مردم نسبت به تو مطالبی را بگویند کFFه نصFFاری نسFFبت بFه حضFFرت مسFFیح گفتنFFد ،من هم
مطالبی را نسبت به تو می گفتم که بر اثر آن مردم بFرای شFفای مFریض هFای خFود خFاک پFای تFو را
برمی داشتند 2.همچFFنین (مقدمFFۀ بعFFدی) علی علیFFه السFFالم فرمودنFFد :دو گFFروه درمFFورد Fمن هالک می
شوند در حالیکه من هیچ گناهی در این هالکت ندارم :کسی کFFه در دوسFFت داشFFتن من غلFFو می کنFFد و
کسی که در دشمنی بFا من تنFد روی Fمی کنFد ... .و تFو می دانی کFه دربFاه ات چقFدر حرفهFای زور و
بهتان می زنند .ولی سکوت تو در این موارد Fناخشنودی Fخداوند را دربر Fدارد .و مواردی را ذکFFر می
کند کFه از مقامFات واقعی FحضFرت می باشFد و از اعتقFادات بحFق شFیعه .ولی او این مقامFات را غلFو
دانسته است .امام در جواب مطالبی می فرمایند که مضمون آن این اسFFت کFFه من شFFاخه ای از درخت
نبوت هستم .منصور Fاز این تعبیرات خشنود می شود و به اطرافیان Fمی گوید که این حFFرفی FاسFFت کFFه
نمی توانم Fآن را نفی کنم و نه اینکه گویندۀ آن را به قتل رسانم! Fامام صFFادق علیFFه السFFالم می فرماینFFدF:
کار درست این است که حرف کسانی Fکه خداوند بهشت را برای آنها حرام کرده بر علیه خویشFFاوندان
ِين آ َم ُنوا ِإنْ جا َء ُك ْم فاسِ ٌFق ِب َن َبٍإ َف َت َب َّي ُنFFواَ Fأنْ ُت ِ
ص FيبُواF خود (سخن چینی می کنند) نشنوی .سپس آیۀ يا َأ ُّي َها الَّذ َ
ِين 3را برایش تالوت کرده و می افزایند F:ما یاران تو هسFFتیم و َق ْوما ً ِب َجهالَ ٍة َف ُتصْ ِبحُوا َعلى ما َف َع ْل ُت ْم نا ِدم َ
برای حکومتت پشتیبان تا وقتیکه (بشرطی که) امر به معروف نمایی و احکFFام قFFرآن را در بین مFFردم
رواج داری و بینی شیطان را با اطاعت خدا به خاک بمالی .سپس مطالبی در وجوب نگهFFداری FفامیFFل
و ترک قطع رحم می فرمایند .آنگاه منصFFور می گویFFد :از تFFو بخFFاطر راسFFتگویی Fات گذشFFتم .و امFFام
نصحیتی به منصور Fمی فرماید Fکه مضمون آن این اسFFت :بFFر شFFما اسFFت کFFه حلم داشFFته باشFFید و اگFFر
ظالمی را عقوبت کردی به تFFو می گوینFFد عFFدل را انجFFام داد (ولی مFFواظب بFFاش مظلFFومی را عقFFوبت
1بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 167ح – 9روایت 2023
2توجه دارید که پیغمبر Fصلی هللا علیه و آله و سلم با همین فرمایش خود عمال این مقام را برای امیرالمؤمنین علیه السالم تثبیت Fکرد ه است.
یعنی احتیاج به جمالت دیگری نیست تا ما خاک پای امام را برای مداوای مریض برداریم .چه پیغمبر بفرماید آن خصوصیات را و چه نگوید
چنانچه نفرمود ،واقعیت فرقی نمی کند .یعنی این اسم اعظم و یا یک ورد نبود تا ما احتیاج به آن عبارات داشته باشیم .پیغمبر Fاکرم صلی هللا
علیه و آله و سلم این مقام عالی را برای امیرالمؤمنین علیه السالم تثبیت Fکرده اند .جالبتر از آن این است که شخصی مثل منصور هم از این
منقبت Fامام خبر داشته است.
3آيۀ 35سورة حجرات .ای کسانی که ایمان آورده اید ،اگر منافقی برای شما خبری آورد ،ابتدا (صحت و سقم آن را) بررسی کنید .این بهتر
از این است که گروهی را از روی نادانی بکشید و بعد ،از آن پشیمان شوید
224
نکنی) .منصور Fبا تشکر از این نصیحت از امام می خواهد که حFFدیثی در منقبت امیرالمؤمFFنین بگویFFد
که سنی ها آن را نقل نکرده اند .امام به نقل از پدران خود از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آلFه و سFلم
نقل می کنند که فرمود :در معراج ،خداوند به من فرمود Fکه این سه نکته را به علی بگFFوَ :علِيّا ً ِإ َمFFا ُم
ِين( . 1وقFتی کFه پیغمFFبر اکFرم صFFلی هللا علیFه و آلFه این ِين َو َيعْ سُوبُ ْالمُْؤ ِمن َ
ِين َو َقاِئ ُد ْال ُغرِّ ْالم َُحجَّ ل َ
ْال ُم َّتق َ
پیغFFام را بFFه امFFام رسFFاندند) FامFFام علیFFه السFFالم بFFا شFFنیدن آن سFFجدۀ شFFکر بجFFا می آورنFFد و در هنگFFام
سربرداشتن از سجده سؤال می کنند :ای پیامبر ،آیا مقام من به جایی رسیده که آن باالهFFا از من ذکFFر
شود؟ پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم می فرمایند F:بلFFه .خداونFFد از مقFFام عFFالی تFFو آگFFاه اسFFت .سFFپس
ك َفضْ ُل هَّللا ِ يُْؤ تِي ِه َمنْ َيشاءُ – 2 .این منقبتی است که خداوند به هر
منصور Fاین آیه را تالوت می کند :ذلِ َ
که خواهد می دهد.
مهدویت
موضوع Fقیام مصلحی که دنیا را سراسر Fصلح می پوشاند Fپس از آنکه از ظلم پر شده باشد نه فقط در
ادیان دیگر هم هست در بین سنی ها هم کامال وجود دارد .حتی می توان گفت روایاتی Fکه در رابطه
با مهدویت و قیام Fقائم و بخصوص در شرایط قبل از ظهور در نزد عامه (سنی ها) بیشتر از خواص
(شیعه) است .عباسی ها به دلیل نزدیکی Fبا ائمه علیهم السالم تعدادی روایات جعلی را در این زمینه
ساختند تا مردم را به عوامل خود جلب نمایند .و همینکار Fآنها باعث شده که ما در انتخاب این روایات
مشکل داشته باشیم Fو نتوانیم براحتی Fروایات Fواقعی Fرا از جعلی آن در مورد Fحوادث قبل از ظهور
امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف Fجدا کنیم.
احمد صبری Fدر مقالۀ خود 3می نویسد :کیسانیه نخستین فرقه امامیه است که در اواخر قرن اول پدید
آمد و تحوالت مهمی را در تاریخ اسالم به وجود آورد .این نخستین فرقه ای به شمار می آید که در
آن ادعای مهدویت شده است .این فرقه زیاد دوام نیاورد و به سبب انشعابات و دالیل دیگر ،به تدریج
در فرقه های دیگر مثل امامیه و غالت منحل شد و سرانجام Fمنقرض گشت.
عبدالهادی فقهی زاده در مقالۀ خود (نقش عباسیان در جعل و تحریف روایات مهدوی) 4مواردی Fرا
ذکر کرده که برخی از آنها چنین اند.
افزودن این عبارت (اسم ابیه اسم ابی) در روایات با توجه به سبق زمانی و قرائن تاریخی از
سوی بنی حسن محتمل تر است.
5
مروزی Fاز کعب االحبار روایت می کند که مهدی از فرزندان عباس است
عن ابی هریره :لو لم يبقى من الدنيا اال يوم لطول هللا حتى يملك رجل من أهل بيتي يفتح
6
القسطنطنية و جبل الديلم.
1این دو جملۀ اخیر را چنین ترجمه کرده اند :علی امام متقین و (رهبر دستو پا سپیدان) یعنی رهبر کسانی که مواضع وضویشان به خاطر
درخشش نور آن ،بسیار سفید است ،و ذی حق ترین مردم نسبت به مؤمنان
2آیه 21سورۀ حدید
3کیسانیه و منشأ پیدایش آن (اصول الکیسانیة دراسة فی النشأة) احمد صبری السید علی ،مترجم مجید منهاجی
4نقش عباسیان در جعل و تحریف روایات مهدوی – عبدالهادی فقهی زاده و سید جعفر صادقی – فصل نامه علمی-پژوهشی مشرق موعود ،
سال هشتم ،شماره ،29بهار 1393
5مروزی ،ج ، 1ص 372
6سيوطي ،ص ، 46ح61
225
و روایاتی Fکه در این زمینه آمده:
هنگام قیام Fعباسیان ،ابان بن تغلب و ابوبکر Fحضرمی از امام وضع را سؤال می کنند و امام
می فرمایند :در خانه های خود بنشینید و هرگاه دیدید ما گرد مردی جمع شده ایم ،با سالح
1
سوی ما بشتابید.
2
منصور Fدوانیقی Fپسر خود محمد را مهدی خواند.
3
بیعت با سفاح اساسا با ادعای مهدی بودن او صورت Fگرفت.
داود بن علی (عموی منصور) در اولین روز Fحکومت سفاح اعالم می کند که حکومت آنها تا
4
نزول عیسی بن مریم علیه السالم ادامه می یابد.
روایات زیر از جمله روایاتی Fاست که نشان می دهد مسئلۀ قائم و مهدویت در آن ایام مطرح بوده و
خیلی ها روی Fآن حساس بوده اند.
عالمۀ مجلسی این روایت را به عنوان شاهدی بر آگاهی عبدهللا بن حسن مثنی به موضوع Fمهدویت
آورده است .راوی Fمی گوید که جماعتی از عبدهللا بن حسن در حالیکه برای زندان برده می شد سؤال
کردند که آیا پسر تو محمد مهدی است؟ او گفت :محمد از این شهر (مدینه) قیام می کند و مثل یک
گاومیش می جنگد تا اینکه کشته شود .ولی اگر منظور Fشما روایات است پس او از خراسان ظهور
می کند( 5.توجه نمایید که حتی او متأثر از روایات Fبنی العباس شده است واال روایات ائمۀ اطهار
همگی بال استثناء خروج امام زمان (عج) را از مکه بیان کرده اند).
در این روایت نیز می بینیم که ابراهیم Fپسر دوم عبدهللا بن حسن مثنی مفهوم مهدی را تفسیر می کند.
وقتی از او دربارۀ برادرش محمد می پرسند که آیا او مهدی است؟ جواب می دهد :مهدی یک وعدۀ
الهی است که به پیغمبر Fخود داده است که او را از خاندانش قرار داده ،ولی او را بنام تعیین نکرده و
زمان ظهور Fاو را تعیین ننموده .برادرم Fبر اساس وظیفۀ واجب أمر به معروف Fو نهی از منکر قیام
کرد و اگر خداوند Fاراده نمود که او را مهدی ذکر شده قرار دهد ،پس این فضیلتی از جانب خداوند
6
که آن را به هرکس که بخواهد می دهد.
ولی می بینیم که خود ائمه علیهم السالم به دلیل وجود فشار بسیار Fزیاد عباسی ها بر آنها مجبور به
تقیه بودند Fو به همین دلیل ،بعضی مطالب در این زمینه را بطوری Fکه دارای چند معنا باشند (و قابل
تفسیر باشند) را نیز گفته اند .یعنی این روایات صحیح اند و امام آنها را فرموده ولی باید دانست که
در یک محیط فشار و تقیه بوده است .برای نمونه به بعضی از آنها در این بخش اشاره می کنیم.
کلینی روایت می کند که از امام باقر علیه السالم دربارۀ قائم سؤال می شود .امام بر کتف فرزند خود
ابا عبدهللا زده و می فرمایند F:به خدا قسم Fکه او قائم آل محمد است .یکی از یاران امام پس از شهادت
امام باقر Fعلیه السالم نزد امام صادق علیه السالم رفته و نسبت به این گفتار امام باقر علیه السالم
7
سؤال می کند .امام می فرمایند آیا نمی بینید که هر امامی قائمی Fاست که بعد از امام قبلش است.
226
شیخ طوسی روایتی Fرا نقل می کند که موضوع قائم بودن امام را کمی بیشتر روشن می کند .راوی
می گوید به امام کاظم علیه السالم عرض کردم سؤالی دارم .ایشان فرمودند از امامت بپرس .من گفتم
من امامی غیر از شما نمی شناسم .امام کاظم علیه السالم می فرمایند Fاین علی پسرم امام تو است.
راوی عاجزانه می پرسد که امام صادق علیه السالم شما را قائم این امت معرفی Fکرده است (قضیه از
چه قرار Fاست؟) .امام می فرمایند Fمگر من قائم نیستم؟ سپس ایشان توضیح می دهند که هر امامی که
در میان امت خویش قائم و پابرجا است او قائم آنها است .و اگر او رفت ،کسی که جای او می آید
1
قائم و حجت است تا اینکه غایب شود .بنابراین ،همۀ ما قائم Fهستیم.
سید حمیری Fشاعر معروف Fاهل بیت علیهم السالم می گوید که من در ابتدا به غلو معتقد بودم و محمد
بن حنفیه (فرزند امیرالمؤمنین علیه السالم) را قائم می دانستم که غیبت کرده است .ولی خداوند Fبه من
لطف کرد و با منتی که بر من گذاشت با دیدن چیزهایی Fاز امام صادق علیه السالم ،به راه راست
هدایت شدم و خداوند Fمرا از آتش جهنم بازداشت .سپس از ایشان سؤال کردم که ما نسبت به غیبت و
حتمی بودن آن مطالبی Fشنیده ایم ،پس این غیبت برای چه کسی است؟ امام صادق علیه السالم
فرمودند :غیبت برای فرزند ششم من خواهد بود .او امام دوازدهم Fپس از رسول خدا صلی هللا علیه و
آله و سلم است که اولی آنها امیرالمؤمنین Fعلی علیه السالم است و آخرینشان قائم بالحق بقیت هللا در
زمین و صاحب الزمان است .به خدا قسم اگر در غیبت خود به مقدار عمر نوح هم بماند ،او از دنیا
نمی رود Fتا اینکه قیام کند تا دنیا را پر از داد و ستد کند پس از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد.
2
حمیری با شنیدن این مطالب شاد شده و قصیده ای در این زمینه می سراید.
یکی از چیزهایی که حمیری از امام صادق علیه السالم دید و به هدایت او کمک کرد داستان زیر
است .او شنید که در جایی ذکر نام او شد و امام صادق Fعلیه السالم فرمودند Fکه او کافر Fاست .او از
این موضوع ناراحت می شود و خدمت امام رسیده می پرسد که آیا واقعا من کافرم در حالیکه من
شما را دوست دارم و در راه شما آزار زیادی از مردم کشیده ام .امام همام مطلبی را فرمودند Fکه باید
رأس العین خود قرار دهیم و همیشه خود را با این محک بیازماییم .امام علیه السالم فرمودند( :این
دوستی و تحمل آزار و اذیت) به چه درد می خورد Fوقتیکه تو به حجت زمان خود کافر هستی؟ (او
محمد بن حنفیه برادر امام حسین علیه السالم را امام می دانست که غایب شده است) امام صادق علیه
السالم دست او را گرفته و به اتاقی می برند که در آن قبری Fبود .دو رکعت نماز خواندند Fو با دست
ضرباتی Fبر قبر زدند .قبر چند تکه شد و یکنفر از آن بیرون آمد در حالیکه خاک بر سر و ریش او
بود .امام علیه السالم از او پرسیدند :تو که هستی؟ گفت :من محمد بن علی معروف به ابن الحنفیه
هستم .امام علیه السالم پرسیدند F:من که هستم؟ گفت :جعفر بن محمد حجت زمان .اینجا بود که
حمیری دلیلی قاطع بر صحت گفتار امام و غلط بودن عقیدۀ خود می یابد و سرود معروف خود را
3
ت ِباسْ ِم هَّللا ِ فِي َمنْ َت َجعْ َف َرا شروع Fمی شود.
می سراید که با َت َجعْ َفرْ ُ
این بخش را با روایتی Fخاتمه می دهیم که در آن امام باقر علیه السالم تصریح دارد که دولت ائمه
علیهم السالم حاال حاالها نیست و بعد از آن دیگر حکومتی برای دیگران نخواهد بود 4.جهت استفادۀ
بیشتر ،بخش هایی از این روایت را می آوریم ولی محققین می توانند به اصل روایت مراجعه کنند.
راوی می گوید وقتی Fکه امام باقر علیه السالم به نزد هشام بن عبدالملک برده شدند ،با یک برنامه
طوسي ،ص 29و – 30روایت 2031
ّ بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 25ح - 41غيبة شيخ 1
227
ریزی قبلی هشام ،همگی حضار ،امام را توبیخ و اهانت می نمایند .وقتی حرف های آنها تمام شد ،
امام علیه السالم به پا می خیزند Fو می فرمایند :ای مردم چه می خواهید؟ خداوند Fهمۀ شما را بوسیلۀ
ما هدایت کرده است .اگر شما دولتی اآلن دارید ،دولت ما هم بعدا خواهد آمد .و بعد از حکومت ما
دیگر حکومتی نخواهد بود زیرا ما اهل عاقبت هستیم .چنانچه در قرآن کریم آمده استَ :و ْالعاقِ َب ُة
ِين .پس دستور داده شد ایشان به زندان برده شوند .در زندان ،امام مشغول تبلیغ دین شد .هشام ل ِْل ُم َّتق َ
که دید مسئله بد شد امام را آزاد کرد و گروه امام را به مدینه فرستاد Fولی به تمام شهرهای سر راه
جار فرستاد که اینها از دین خارج شده اند و به آنها آذوقه نفروشید .و به کاروان آنها هم آب و غذا
نداد .پس از سه روز Fبی غذایی ،امام به شهر َمد َین می رسند Fولی درب شهر را بر خود بسته یافتندF.
یاران حضرت به امام شکایت کردند (تقاضا کردند راه حلی برای بی غذایی آنان بیابد ).امام بر یک
بلندی مشرف به شهر رفتند Fو با صدایی Fبلند گفتند :ای مردم شهری که به خود ظلم کرده اید .من بقیة
ِين َو ما َأ َنا َعلَ ْي ُك ْم ِب َحفِيظٍ .در
َّت هَّللا ِ َخ ْي ٌر لَ ُك ْم ِإنْ ُك ْن ُت ْم مُْؤ ِمن َ
هللا هستم که خداوند در قرآن می فرمایدَ :بقِي ُ
بین مردم شیخ بزرگی بود .او مردم را ترساند و گفت که این دعوت شعیب پیغمبر است .و نتیجتا
1
مردم درها را باز کرده و بازار را در اختیار امام و گروهشان قرار Fدادند.
فرزندان عباس از بنی هاشم بودند و از این لحاظ در مقابل بنی امیه قرار می گرفتند .عبدهللا بن عباس
را می توان شیعه نامید .او شاگرد نزدیک امیرالمؤمنین علیه السالم و دسFت پFروردۀ ایشFان بFود .ولی
ضعف های انسانی باضFFافۀ تلقینFFات شFFیطان بFFاعث شFFدند کFه او کFFوردل شFFود .او در دوران حکFFومت
امیرالمؤمنین علیه السالم بFFا تعFFداد زیFFادی از مFFردم برخFFورد FکFFرد کFFه حFFق را نمی شFFناختند Fو یFFا نمی
خواستند بشناسند Fو خودش هم یکی از همین دارو دسته شد .او بFFه ظFFاهر از اینکFFه امFFام تعFFداد زیFFادی
مسلمان را به کشتن داده است ناراحت بود ولی دزدیدن مال مردم Fو خرج کردن آن بFFرای خریFFد کنFFیز
2
ها چه ربطی Fبه این مشکل دارد؟ مشکل خودش بود .او عمال یک سنی شده بود.
البته در تمام دوران 250سالۀ حضور Fائمه علیهم السالم ،عبارت شیعه و سنی تقریبا استفاده نمی
شد .تا ایام امام باقر علیه السالم صرفا معیار ،عثمان بود .با شروع Fقیام های مختار و غیره و بحث
هایی که دقیق تر از مشکل عثمان بود و مسئلۀ اختالف امیرالمؤمنین با بقیه به صورت ریشه ای تر
مورد جدل قرار Fمی گرفت ،موضوع خالفت پس از پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم مطرح شد.
بازهم این موضوع که خالفت عمر و ابوبکر اصال غصبی بوده یا نه مطرح نبود بلکه این سؤال
مطرح بود که آیا امیرالمؤمنین علیه السالم بر آن دو افضل بودند یا نه؟ یعنی از دید افراد این دوره
اگر اول امیرالمؤمنین خلیفه می شد و سپس ابوبکر Fو عمر ،مشکلی پیش نمی آمد .موضوع تعیین
خلیفه بوسیلۀ خداوند و بخصوص روز غدیر خم ،هر چند مطرح بوده ولی در میان عوام بحث نمی
شده است .بطور مثال پس از شهادت زید بن علی ،حکیم بن عباس کلبی شاعر اموی که از دشمنان
زید بود ،موقعی Fکه خبر مرگ زید و به دار آویختن او را شنید بسیار Fخوشحال شد و چند بیت شعر
1در روایت دیگری که همین موضوع را با تفصیل بیشتری ذکر کرده آمده است که خبر اینکار این پیرمرد را به هشام رساندند و او دستور
داد که او را اعدام کنند.
2البته درست مثل پدرش تا آخر عمر با بنی امیه مخالفت کرد و سختی ها کشید .ولی چنانچه ائمه او را توصیف کردند دیگر کور شده بود.
والیت را آنطور که باید نمی دید .احتماال مثل پدرش و یا هر عربی ،موضوع خویشاوندی و دوستی و این حرفها او را بر یاری امیرالمؤمنین
علیه السالم و فرزندانش تا آخر عمر واداشته است.
228
که حاکی از عداوت وی با خاندان رسالت و محبتش به اجداد اموی خویش است سرود F،وی در مقام
سرزنش اهل بیت محمد و مفاخره این شعر را میگوید :ما زید را بر شاخ درخت خرما به دار زدیم،
و ندیدیم Fکه (مهدی) را بردار Fکشند .شما از روی نادانی ،علی را با عثمان مقایسه کردید ،و حال آنکه
1
عثمان از علی پاک تر و بهتر است.
ولی وقتی امام صادق علیه السالم شنیدند که این شاعر اموی این طور سخن گفته سFFخت منقلب شFFدند.
امام دستهایشFFان را در حFFالی کFه از شFFدت نFFاراحتی میلرزیFFد ،بFFه آسFFمان بلنFFد کردنFFد و فرمودنFFد:
پروردگارا ،اگر گوینFFدۀ این شFFعر دروغگFFو اسFFت ،سFFگ خFFود را بFFر وی مسFFلط کن ،و دعFFای ایشFFان
مستجاب شد ،و موقعی Fکه این شاعر عازم کوفه بود ،در بین راه شFFیری بFFه او حمله ور شFFد و وی را
از پای درآورد .موقعی که این خبر به امام رسید ،به سجده افتادند و سپاس خدای را بجا آوردند Fکه بFFه
2
وعدۀ خود وفا Fکرد.
موضوع Fاختالف ریشه ای بین دو مکتب سنی و شFFیعی بیشFFتر از بFFاب فقFFه وارد شFFد .نمونFFۀ بFFارز آن
گفتن "حی علی خیر العمل" در اذان بود .ذهبی اذعان دارد کFه این جملFه شFعار زیدیFه بFودهاست 3در
سال ۱۶۹ق حاکم مدینه وقتی در اذان صبح جمله حی علی خیرالعمل را شFنید ،متوجFه شFد کFه حسFین
بن علی (شهید فخ) قیام کردهاست و لذا از مدینه گریخت 4این مسئله چنان سیاسی شده بود که در سFFال
۴۴۱ق در محلۀ کFFرخ بغFFداد درگFیری FفFرقهای اتفFFاق افتFFاد و شFFیعیان در اذان "حی علی خFFیر العمFل"
گفتند 5.در سال ۴۴۸ق وقتی خلیفۀ عباسی قدرت بیشتری Fنسبت به قبل پیدا کرد ،دستور Fداد "حی علی
6
خیرالعمل" را حذف کرده و بهجای آن "الصالة خیر من النوم" را اضافه کنند
طرفداران مختار از ابراز شعائر شیعی دریغ نمی نمودند .زید بن علی هم شدیدا به این مسئله معتقد
بود .ولی کسانی که پس از او و بنام زیدیه فعالیت می کردند کم کم تحت تأثیر اکثریت قرار Fگرفتند.
پیروان زیدیه نه فقط فقه خود را شبیه ابوحنیفه کردند Fبلکه تأکید بر افضلیت امیرالمؤمنین علیه السالم
را نیز به این شکل برداشتند که ما قبول داریم که ایشان افضل بودند Fولی حاال اگر شخص پایینتری
هم زمام امور مملکت را به دلیل مصالحی در دست گرفت ،چندان مشکلی ندارد .با نگاهی به سه
گروه معروف Fزیدیه ،سیر انحراف فکری این گروه روشن می شود.
جارودیه -پیروان ابیجارود Fبا این اعتقاد كه پیامبر تصریح بر امامت علی ،حسن و حسین علیهم
السالم به صورت وصفی و بدون ذكر اسم دارد؛ امامت از اوالد فاطمه سالم هللا علیها خارج
نمیشود؛ شیخین كافرند.
سلیمانیه -پیروان سلیمانبن جرید قائل بودند امام علی علیه السالم افضل صحابه بود ولی خطای
صحابه از روی اجتهاد بوده و لذا گناهكار نمیباشند؛ تبری از عثمان الزم است؛ جنگ كنندگان با
علی علیهالسالم كافرند؛ بداء و تقیه جایز نیست؛ امامت در فرزندان فاطمه سالم هللا علیها منحصر
نیست.
الغدیر ،ج ، ۳ص ۷۵ 1
،۳ص۶
ذهبی ،تاریخ اإلسالم۱۴۱۳ ،ق ،ج ۰ 5
229
صالحیه -پیروان حسنبن صالح كه معتقدند :علی علیه السالم افضل صحابه و اولی به امامت است
اما بیعت با ابوبكر به خاطر رضایت علی علیهالسالم بر آن ،خطا نبوده است؛ هر یک از فرزندان
حسین قیام به شمشیر كند امام است؛ علم غیب امام نفی میشود؛دربارۀ عثمان باید سكوت كرد.
شهرستانی Fدر ملل و نحل می گوید که زیدیه تابع زید بن علی بن الحسین هستند و بر آن هستند که
امامت در اوالد فاطمه است و هرکس از ایشان اعم از اوالد حسن و حسین که خروج کند ،امامت به
او منتقل می شود و اطاعت وی واجب خواهد شد .آنان بر همین اساس امامت فرزندان عبدهللا بن
حسن بن حسن یعنی ابراهیم و محمد را که در زمان منصور Fقیام کردند ،تجویز می کنند .زید بن علی
نیز که بر این اندیشه بود و می خواست به علم مزین شود ،سراغ واصل بن عطا رفت و شاگردی او
را کرد .لذا اتباع او از معتزله شدند 1.او همچنین مدعی است که اهل کوفه وقتی مشاهده کردند Fزید
از شیخین تبری Fندارد Fاو را رها کردند .در این قیام ها بود که تا حدی مرز شیعه و سنی دچار ابهام
گشت.
در این بخش در نظر است نشان دهیم که زیدیها Fو بنی الحسن و در نتیجه بنی العباس چگونه و تا چه
حد از عقاید ائمۀ اطهار علیهم السالم دور بودند و باعث انحراف Fمردم Fگشتند .از این بین ،زیدیها
خیلی زود Fدر بین حسنیان ذوب شده و هر دو گروه عمال با تقویت بنی العباس به آنها پیوستندF.
نسبت به خود زید بن علی سخن رفت ،در اینجا اشاره هایی به روابط بین کسFFانی کFFه خFFود را زیFFدی
می دانستند Fو ائمه علیهم السالم را آورده ایم.
در مقاله ای تحت عنوان " ائتالف زیدیان و عباسیان در عصر اول عباسی هFFا " آمFFده اسFFت :بررسFFی
آرای برخی Fاز عالمان بزرگ کوفه همچون َحک َِم بن ُع َتی َببه ،ثابت بن هُرمُز و َسلَ َمة بن ُکهیل حضورF
تفکری را بر اساس جمع بین افضل بودن امیرالمؤمنین FحضFFرت علی ،مشFFروعیت خالفت ابFFوبکر و
عمر و لزوم Fقیام Fبر ضد ظالمان را نشان می دهد .آنان قائل به نصب امام به وسیله خداون Fد FنبودنFFد و
امامت را منحصر Fدر گروه مشخصی نمیدانستند .با ورود Fزید بن علی بFFه کوفFFه ،بسFFیاری از معتقFFدان
به امامت امیرالمؤمنین حضرت علی از جمله این گروه ،به وی پیوستند. Fدر این زمان ،شFFیعیان معتقFFد
به نص ،از امام صادق پیروی Fمیکردند و در قیام زید حاضر نشدند .بدین تFFرتیب شFFیعیان بFه زیدیFFه و
2
امامیه انشعاب یافتند.F
یحیی بن زید با گروه زیدیه نماز نمی خواند چون بر کفش مسح می کشند .آنها هم از یاری او سرباز
3
می زنند.
4
رفتار بسیار Fبد عیسی فرزند Fزید را در بخش بعد ذکر کرده ایم.
1الملل والنحل ،ج ، 1ص - 181شاگردی کردن واصل بن عطا با بودن امام باقر علیه السالم مسئله ای بسیار بعید است.
2حسن حسینیان مقدم ،روح هللا توحیدی نیا -ائتالف زیدیان و عباسیان در عصر اول عباسی ها ،عوامل ،؛ زمینه پیامدها -فصلنامه علمی ـ
پژوهشی تاريخ اسالم ،سال پانزدهم ،شماره سوم ،پاییز 1393شماره مسلسل – 59ص 137
3مقاتل الطالبیین ص 468
4کافی ،ج ، 1ص ص 366 -358
230
شواهد فراوانی Fدر اختیار است که امام نسبت به زیدیه در تقیه بودند ولی به دوستان خود نسبت به
1
خطر فکری آنها تذکر و هشدار می داده اند.
ابن مفضل یکی از زیدی مذهبانی است که در دوره مهدی با او همکاری می کرد .اطالعات کمی
درباره او موجود Fاست .ابن مفضل ،اولین نگارنده ملل و نحل است .او نگارش این کتاب را به دستور
مهدی آغاز کرد این کتاب ،سبب آشکار شدن آرای سیاسی امامیه برای خلیفۀ عباسی شد و بر اساس
آن ،خلیفه سختگیری بر امامیه را در دستور کار خود قرار داد .ازاینرو F،هشام به دستور امام کاظم
2
علیه السالم تا پایان زندگی مهدی ،با مخالفان مناظره نکرد
231
گوید که بهتر بود امام حسین امامت را در فرزندان برادر بزرگتر خود قرار می داد .امام توضیح می
دهند که پیغمبر اکرم به دستور خداوند امامت را به امیرالمؤمنین علیه السالم داده و پس از آن هم
همینطور F.و همچنین عبدهللا را می ترسانند که محمد به جایی نمی رسد و کشته می شود .و قیام او
بیش از مدینه نمی رود .پس از تمام شدن حرفهای نسبتا طوالنی Fامام ،عبدهللا از جا بر می خیزد و
می گوید :تو این حرفها Fرا می زنی تا دیگران هم به ما نپیوندند F.امام با قسم خیلی غلیظ می فرمایندF
که دلم می خواست فرزندانم را فدایت کنم و فکر نکن که من بدی تو را می خواهم .موسی (راوی
قصه و پسر عبدهللا) می گوید که تقریبا بیست روز بعد سربازان منصور Fآمده و پدر و تعداد زیادی از
افراد خانواده را به شکل بدی دستگیر Fکرده و بردند F.وقتی Fبه درب مسجد النبی رسیدند ، Fامام صادق
علیه السالم بیرون آمده و اهل مدینه را لعنت می کند که چگونه از خاندان پیغمبر Fدفاع نمی کنند (اهل
مدینه را انصار Fمی گفتند زیرا قسم خورده بودند که خاندان پیغمبر را نصرت داده و از آنها دفاع
کنند ).حوادثی رخ می دهد و پس از کشته شدن عبدهللا و تعدادی از یارانش توسط منصور F،محمد
وارد مدینه شده و قیام Fمی کند .مردم Fبا او بیعت می کنند .رئیس پلیس 1او ،عیسی بن زید (فرزند زید
بن علی شهید) ،معتقد به سخت گیری بود تا همه با محمد بیعت کنند .لذا توصیه کرد که حتما باید امام
صادق را برای بیعت کردن بیاوری .و با تأیید محمد اینکار انجام می شود .عیسی بن زید به امام می
گویدَ :أسْ لِ ْم َتسْ لَ ْم( .این جمله دو معنا می دهد یکی همانی که امام برداشت کرد که واضح است به
عنوان اعتراض بوده است ولی دومی که مقصود عیسی بود این است که تسلیم شو تا سالم بمانی).
امام فرمودند F:آیا پیغمبری بعد از محمد صلی هللا علیه و آله و سلم آمده است (تا اسالم بیاورم)؟ عیسی
گفت :نه ولی متابعت ما را بنما تا خود و خانواده ات در امان بمانید و احتیاجی نیست که بجنگید .امام
به محمد می فرمایند که مثل اینکه نصیحت فایده ای ندارد من باندازه کافی به پدرت نصیحت کردم.
محمد می گوید :سن ما چندان فرقی Fنمی کند .سپس با گفتن یک دروغ می خواهد که امام را قانع کند
و بحثی در می گیرد و چون به جایی نمی رسد دستور Fمی دهد که امام را زندانی Fکنند .عیسی
اعتراض می کند که ممکن است امام از زندان خراج شوند و بگریزند F.باید او را با غل و زنجیرF
بست و یا او را در جایی (مثل زیر زمین) بگذاریم! Fامام می فرمایند که آنچه می گویم می شود.
عیسی داد زده که اگر یک حرف دیگر بزنی ،دهانت را خورد Fمی کنم .امام مقداری از آیندۀ فرار Fاز
جنگ او را که چگونه با خفت فرار می کند بیان می کنند .محمد با دیدن این جدال ،فریاد می زند
که او را زندانی کنید و بر او سخت بگیرید .امام اینبار وضع رقت بار محمد و کشته شدن او را ذکر
می کنند .و محمد می گوید که اشتباه کردی .بدنبال آن امام را به زندان برده و منزل ایشان را غارت
می کنند .سپس وقایعی را نسبت به اسماعیل پسر خواندۀ حضرت زینب سالم هللا علیها می آورد که
چگونه به محمد اعتراض می کند و در آن شب توسط برادر زاده های خود (پسران معاویة بن عبدهللا
بن جعفر ذوالجناحین) کشته می شود .امام در روز بعد آزاد می شوند 2.عیسی سپس حوادث جنگ
محمد با سردار منصور Fرا می گوید Fو اینکه چگونه خود را به نزد مهدی (پسر هارون الرشید)
رسانده و از او برای خودش امان می گیرد .در انتهای روایت ،او که شاهد عینی پیش گوییهای امام
صادق علیه السالم بوده به همه توصیه می کند که هرگاه نامی از فرزندان امام باقر علیه السالم و
3
بخصوص امام صادق Fعلیه السالم بیاید بر آنها صلوات بفرستید .و من هم تا ابد بندۀ آنها هستم.
نکته ای که باید توجه نمود این است که انسان موجودی Fچند بعدی است .ممکن است در یک بعد
اشتباه کند و در بعد بعدی انسان خوبی باشد .ما می بینیم با همۀ بدیهایی Fکه امام از آنها کشیدند وقتی
از حال آنها جویا می شوند ،گریه می کنند و در روایت زیر از فاطمه دختر امام حسین علیه السالم
شرطه امروزه به پلیس اطالق می شود .ولی در آن ایام به گروهی که پیشمرگ بودند گفته می شده. 1
در روایت دیگری خواندم که در آن خانه آتش سوزی می شود و در گیرو دار خاموش کردن آن ،امام از خانه خارج می شوند. 2
232
روایت می کنند که از فرزندان تو کسی در نزدیکی فرات کشته می شود که مثلی در قبل و بعد
ندارد 1.عالمۀ مجلسی پس از ذکر این روایت تأکید می کند که بنی الحسن دارای شرف Fمقام بوده و
سعادتمند از دنیا رفته اند .ما در اینجا هر دو حالت را ذکر کردیم تا خواننده خود قضاوت نماید.
ابا خالد واسطی نقل می کند که محمد بن عبدهللا بFه او گفت :من قیFام می کنم و کشFته می شFوم .سFپس
2
علت این کار را توضیح داد (ولی در روایت نیامده است).
در روایت دیگری آمده است که حسین بن زید در هر دو قیام محمد و ابراهیم دو فرزند Fعبدهللا بن
حسن مثنی شرکت کرد سپس متواری Fشد و در منزل امام جعفر صادق علیه السالم زندگی کرد و
3
عالم بزرگی شد.
روایتی در بحار آمده است که می گوید هرگاه رایات سود از مشرق روی آوردند Fاول امرشان فتنه،
میانه آن هرج و مرج و پایان آن ضاللت است 4.در این بخش در نظر است با ذکر مطالبی که خود
عباسیان گفته اند بهتر با طرز فکر آنها و دیدگاه آنها نسبت به ائمۀ اطهار آشنا شویم .اولین کار آنها
این بود که محمد نوۀ عبدهللا بن عباس را امام خواندند 5ولی این لقب بیشتر در مورد Fپسر او ابراهیم
6
مشهور شد.
داود بن علی بن عبدهللا بن عباس (عموی منصور) اولین کسی بود که با سفاح بیعت کFFرد و در خطبFFه
اش گفت که بجز از علی علیه السالم فقط یک خلیفۀ بر حق پس از پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آلFFه و
7
سلم وجود Fداشته است و او سفاح است.
در روایتی Fآمده است که وقتی Fمحمد و ابراهیم فرزندان عبدهللا بن حسن مثنی کشته شFFدند ،والی جدیFFد
مدینه به مسFجد رفتFه و خطبFFه ای می خوانFد و در آن می گویFFد کFه این علی بن ابیطFالب بFود کFه بین
مسلمانان شکاف انداخت و بFFا مؤمFFنین جنگیFFد .و می خواسFFت کFFه حکFFومت رابFFرای خFFود بگFFیرد ولی
اهلش (منظور Fمعاویه است) این را به او ندادند و خداوند او را از این حکFFومت محFFروم FکFFرد و او از
غصۀ آن مرد .و این فرزندان او هستند کFFه بFه دنبFFال روی از او فسFFاد راه انداختFFه انFFد و حکFFومت را
بیخودی می خواهند .آنها در اکناف سرزمین Fهای اسالمی کشته شدند و در خون خود غلطتیدنFFد F.همFFه
از این حرف ها ناراحت شدند ولی کسی جرأت گفتن حرفی را نداشت .امام صادق Fعلیه السFFالم بFFه پFFا
خواستند و پس از فرستادن Fصلوات بر پیامبر و آل او و باقی پیغمبران فرمودنFFد :آنچFFه خFFوبی گفFFتی ،
ما اهلش هستیم .ولی آنچه بدی گفتی پس تو و رئیست به آن سزاوارترید F.ای کFFه سFFواری غلFFط گرفتFFه
ای راهت را بگیر و برگرد .سپس رو به مردم کرده و فرمودند F:آیFFا بFFه شFFما بگFFویم کFFه چFFه کسFFی در
233
روز قیامت زیانکارتر Fاز همه است؟ کسی که آخرت خود را به دنیای کسی دیگر فروخته اسFFت .و او
1
همین فاسق است .همهمه در بین مردم افتاد .امام آنها را ساکت نمود و والی از مسجد خارج شد.
مهFFدى (پسFFر منصFFور) گفت :عبFFاس عمFFو و وارث پيغمFFبر اسFFت و بFه وى از همFFه كس سFFزاوارتر و
نزديكتر Fبوده و ابوبكر Fو عمر و عثمان و على علیFFه السFFالم و هFFر كFFه پس از آن حضFFرت بFFه خالفت
پرداخت ،غاصب بود و آن جايگاه را به ستم گرفته بود .چون سخن او را پذيرفتنFFد ،از ايشFFان دربFFاره
امFFامت عبFFاس بيعت گFFرفت… پس از عبFFاس بFFراى پسFFر او عبدهللا بن عبFFاس بيعت گFFرفت… پس از
عبدهللا بFFراى پسFFرش على بن عبدهللا پيمFFان امFFامت گFFرفت… سFFپس بFFراى محمFFدبن على ،ابFFراهيم بن
2
محمّد ،س ّفاح و منصور به ترتيب بيعت گرفت
در زمان امام رضا علیه السالم یکی از علویان بنام محمد بن إبراهیم بن إسماعیل بن إبراهیم Fبن حسFFن
مثنی که یکی از سادات حسنی و از امامان زیدیه است قیام می کند و از آنجا کFFه در این قیFFام حضFFورF
علویان بسیار پررنگ بود ،به خصوص فرزندان امام کاظم علیه السالم یعنی برادران امام رضFFاعلیه
السالم نقش بسیار Fفعالی Fداشتند؛ الزم است کمی نسبت به قیام او و سFFردار Fاو بنFFام ابوالسFFرایا مطFFالبی
را عرض نماییم.
ابوالسرایا Fدر محل زندگی FخFFود چهارپFادار بFFود و مFFرکب اجFFاره میداد و بFFه مFFرور FزمFFان قFFدرت و
ثروت زیادی کسب نمود و یاران بسیاری دور او را گرفتند F.در یک درگFFیری FبFه علت کشFFتن یکی از
افراد قبیلۀ بنی تمیم مجبور Fبه فرار Fاز محل زندگی خود شد و به سمت شام رفت .بعد از مدتی با سFFی
سFFوار FبFFه ارمنسFFتان رفت و بFFه یزیFFد بن مزیFFد شFFیبانی والی آن دیFFار پیوسFFت و درجنFFگ بFFا خرمیFFان
رشادتهای بسیاری Fاز خود نشان داد و به رتبۀ فرماندهی Fلشکر رسFFید .پس از عFFزل والی ارمنسFFتان
به احمد بن مزید پیوست .در این زمان جنگ میFFان امین و مFFأمون رخ داد و احمFFد او را بFFه جنFFگ بFFا
هرثمه بن اعین فرمانده مشهور Fمأمون فرستاد F.هرثمه که شجاعت و دلیری او را شنیده بود نامهای به
او مینویسد و با وعده و وعید از او میخواهد به لشکر او به پیوندد .ابوالسرایا Fبه لشکر هرثمه ملحق
شد و اعراب منطقۀ جزیره 3بFه او پیوسFتند F.او نقش بسFFزایی در پFFیروزی FلشFکر مFFأمون بFFر امین ایفFا
کرد.
او پس از مدتی شورش Fکرد و از سپاه هرثمه جداشد .یکی از دالیل ذکر شده این است که پس از قتل
ی اتباع او را کم کرد .این امر سبب خشم ابوالسرایا Fگردید Fو امین ،هرثمه از مواجب او کاست و روز ِ
به بهانۀ حج راهی حجاز شد و از یاران خود خواست تا به صورت دستهها و گروههای Fکوچک بFFه او
به پیوندند .او به عین التمر ،در نزدیک کربال رفت .در آنجا عامل آن محFFل را محاصFFره کFFرد و تمFFام
اموال او را مصFFادره و بین یFاران خFFود تقسFیم نمFود .هرثمFFه لشFFکری را بFه سFFوی او فرسFFتاد کFه در
بحار االنوار ج 47ص – 165ح – 5روایت 2057 1
جزیره در لغت یعنی زمین بی حاصل .قسمت شمال غربی عراق امروز و تا حدی شمال شرقی سوریۀ امروز را شامل می شده است. 3
234
نFFبردی ،بFFه شFFدت از یFFاران ابوالسFFرایا شکسFFت خFFورده و میگریزنFFد .او پس از آن مجبFFور FشFFد در
گوشهای از بیابان به دور از مردم زندگی Fکند .از بیابانگردی به ستوه آمد و بFFه شFFهر رقFFه رفت .در
آنجا محمد بن ابراهیم معروف به ابن طباطبFFا او را دیFFد .و این دیFFدار نقطFFۀ عطفی در تحFFوالت زمFFان
خود گردید.
از طرفی Fدیگر محمد بن ابراهیم ملقب به ابن طباطبا ،با وعدۀ همیFFاری و پFFیروی یکی از یFFارانش بFFه
نام نصر بن شبیب و دعوت او به وادی جزیره برای شروع Fفعالیت بر ضد حکFFومت عباسFFی ،تصFFمیم
به قیام Fدر آن منطقه گرفت .چندی بعد با انصراف ابن شبیب روبرو شد کFFه موجبFFات خشFFم او را پدیFFد
آورد و تصمیم Fبه برگشت به مدینه گرفت که در راه با ابوالسرایا Fبرخورد Fکرد و با گرفتن بیعت از او
به صورت Fمخفیانه ،بسیار شادمان شد و با هماهنگیهای Fالزم ،تصمیم به قیام از کوفه گرفتند.
ابن طباطبا Fرهبری مذهبی و ابوالسرایا رهبری نظFامی FقیFام Fرا بFه عهFده گرفتنFد .مFردم FکوفFه از قیFامF
آنها حمایت کرده و با ایشان بیعت کردند .تمام شهر در اختیار قیام Fقرار گرفت و در جنگهایی که با
لشکریان ارسالی Fاز حکومت مرکزی صورت گFFرفت ،پFFیروز شFFدند و سFFیطره حکومتشFFان تFا واسFط،
مدائن ،اهFواز ،مدینFه ،مکFه و حFتی یمن گسFترش پیFدا کFرد؛ امFا بFا مFرگ ناگهFانی ابن طباطبFا زوال
حکومت نوپای Fآنها آغاز شد و در نهایت ،ابوالسرایا Fدر جنگ با هرثمه بن اعین ،فرسFFتاده حسFFن بن
1
سهل ،والی بغداد ،شکست خورده و متواری شد.
بعد از استقرار نسبی دولت قیام ،محمد بن محمد بن زید که جانشFFین ابن طباطبFFا شFFده بFFود کFFارگزارانF
خود را که عمدتا از علویFون و فرزنFدان امامFان بودنFد FبFه سFرزمینهای Fتحت تصFرف خFود فرسFتادF.
ازجمله اسFFماعیل بن علی بن اسFFماعیل بن جعفFFر را خلیفFFه خFFود در کوفFFه کFFرد و عبFFاس بن محمFFد بن
عیسی بن محمد الجعفری یا محمد بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین را به امارت بصFFره گمFFارد ،و
حسین بن حسن بن علی بن الحسین ،معروف بFFه االفطس ،را امFFیر مکFFه نمFFود و امFFور حج را بFFه وی
واگذار کرد .محمد بن سFFلیمان بن داود بن حسFFن بن حسFFن بن علی را بFFه مدینFFه فرسFFتاد Fو ابFFراهیم بن
موسی بن جعفر الصادق (برادر امام رضا علیه االسالم ) را به حکومت یمن گسیل داشت و اسFFماعیل
بن موسی Fبن جعفر (برادر دیگر امFFام رضFFا علیFه االسFFالم ) را حکFFومت فFFارس Fو زیFFد بن موسFی Fبن
جعفر (برادر دیگر امام رضا علیه االسالم ) را حکومت اهFFواز داد .زیFFد شخصFFی بFFود کFFه بFFه بصFFره
لشکر کشید و آن را فتح نمود .محمد بن سلیمان بن داود بن الحسن بن الحسن بن علی را نیز به مFFدائن
2
فرستادF
طبری در کتاب تاریخ خود علت وفFFات ابن طباطبFا Fرا ،توطئۀ ابFFو السFFرایا و مسFFمومیت بFFه دسFFت او
دانسته و میگوید :وقتی ابن طباطبا همFFه مFFال و سFFالح و اسFFب و چیزهFFای دیگFFر را کFFه در اردوگFFاه
زهیر بود به تصرف Fدرآورد ،آنرا از ابو السرایا دریFFغ داشFFت .از آن جهت کFFه همFFه مFFردم مطیFFع ابن
طباطبا بودند Fو ابو السرایا Fمیدانست Fکه با وجFFود وی کFFاری بFFه دسFFت او نخواهFFد بFFود؛ او را مسFFمومF
235
کرد و چون ابن طباطبا درگذشت ابو السرایا نوجوانی Fبه نFFام محمFFد بن محمFFد طFFالبی را بFFه جFFای وی
نهاد .و بدین وسیله ابو السرایا کارها را برای پیشبرد اهداف خود روان کرد و هر که را می خواسFFت
1
میگماشت و هر که را میل داشت معزول میکرد و همه کارها به دست وی افتاد.
همین مسئله نشان می دهد که اگر کسانی که قیام Fمی کنند و یا افراد مهم آن انقالب ،دارای نیت
خالصی نباشند و دنیوی Fو مادی فکر کنند و یا به فکر قدرت یافتن باشند ،کار انقالب ،در یک جایی
مشکل پیدا می کند .در قیام ابن طباطبا تا حدی برخورد آنها با امام رضا علیه السالم محترمانه تر
بوده است .فرماندار وقت مدینه محمد بن سلیمان بن داود بن حسن مثنی از امام رضا علیه السالم می
خواهد که به او به پیوندد .امام علیه السالم می فرمایند Fکه بیست روز دیگر پیش تو می آیم .ولی
هیجده روز بعد لشکر مأمون به فرماندهی جلودی Fآنها را سرکوب می کند .راوی که رئیس پیشمرگ
های این قیام بود می گوید که من در حال فرار Fکردن بودم که شنیدم امام رضا علیه السالم به من می
2
گویند :آیا بیست روز شد؟
236
فصل هفتم :امام و خلفای جور
اغلب کتب سیره به تأثیر خلفای جور Fو تعامل آنها با ائمۀ اطهار علیهم السالم می پردازند F.و این یک
شئ طبیعی Fاست زیرا یک حاکم توانایی اجرایی زیادی Fرا دارد .ما غالبا این خلفا را صاحب قدرت
دیده ایم چه هم آنها بوده اند که ائمۀ اطهار را یا شهید نمودند Fو یا مسموم F.این درست است ولی این
کل قصه نیست .اگر خلیفه ای توانسته است به سلطنتی Fبرسد ،این به خاطر خواست خدا بوده است.
1
ك ِممَّن َت َشاء نز ُع ْالم ُْل َ
ك َمن َت َشاء َو َت ِ خداوند در قرآن کریم می فرماید :قُ ِل اللَّ ُه َّم َمال َِك ْالم ُْلكِ ُتْؤ ِتيْ Fالم ُْل َ
این خداوند Fاست که مالک هر سلطنتی (مُلک) است .و از آنجا که او مالک آن است بر هر کس که
بخواهد می دهد .البته خداوند Fحکیم است و این به سلطنت رساندن ها طبق برنامه ای است که برای
خلق گذاشته و می خواهد طی آن مردم Fآزمایش گردند Fو خوب و بد غربال شده از هم جدا شوند.
بنابراین ،اگر ظالمی به حکم رسید ،فکر نکند که این لطف خدا برای او بوده و خداوند Fاو را دوست
ِين َك َفرُو ْا َأ َّن َما ُنمْ لِي لَ ُه ْم َخ ْي ٌر َأِّلنفُسِ ِه ْم
دارد .بلکه این بقای بر حکم ،دلیل دیگری داردَ :والَ َيحْ َس َبنَّ الَّذ َ
ِإ َّن َما ُن ْملِي لَ ُه ْم لِ َي ْزدَا ُدوْFا ِإ ْثمًا .2خداوند Fبه خلفای جور Fمهلت حکومت داده است تا بر گناه خود اضافه
نمایند و در آخرت در عذاب ابدی گرفتار Fشوند.
در این فصل در نظر داریم ، Fنحوۀ تعامل امام را با خلفای جور به نحوی متفاوت از کارهای گذشته
بنگریم .لذا ابتدا به قدرت نمایی ائمۀ اطهار علیهم السالم می پردازیم F.آنچه که مسلم است این است که
ائمۀ اطهار علیهم السالم همیشه دارای قدرتی ما فوق Fخلفا بوده اند .ولی اجازۀ استفاده از این قدرت
را نداشته اند .لذا می بینیم که گاهی با دعا کردن باعث به درک رفتن امیر ویا خلیفه ای می شوند .و
گاهی فقط به قدرت نمایی جهت ترساندن Fو یا هدایت خلیفه عمل کرده اند ولی در مواردی Fهم به دلیل
حفظ ارزشهایی بسیار باالتر ،ویا از آن مهمتر نشان دادن به شیعه که شما به وظایف Fخود عمل نمی
کنید؛ مثل یک ناتوان عمل کرده و در ترس زندگی کرده اند.
مواردی هم هست که ائمه علیه السالم به خلفای وقت کمک کرده اند .این عملکرد در راستای همان
برنامۀ الهی است که در آیۀ 178آل عمران آمده است :به آنها مهلت می دهیم و یا کمک می کنیم تا
بر گناه خود بیافزایند .همانطور Fکه خداوند Fجل و عال به شیطان مهلت داد .ما الزم نیست فکر خدا را
بخوانیم .ما کافی Fاست برنامۀ الهی را ببینیم و به حکمت آن خالق متعال ایمان بیاوریم Fو از خواسته
های رب خود پیروی Fکنیم.
237
تاریخچه
ابن ابی الحدید از امام باقر علیه السالم تاریخچۀ مختصری Fاز آنچه که بر ائمه علیهم السالم تا آن
تاریخ رفته را بازگو نموده اند .ایشان با ابراز دردی Fکه از قریش کشیده اند مطلب را شروع می کنند
و از اینکه چقدر محبین اهل بیت علیهم السالم از مردم کشیده اند .رسول خدا صلی هللا علیه و آله از
دنیا رفتند Fو توصیه کرده بودند Fکه مردم اهل بیت را از خودشان بر خودشان اولی تر بدانند .ولی
قریش توطئه چینی کرد تا اینکه حکومت را از معدن آن خارج کردند F.آنها (برای اینکار) به انصارF
به حق ما استدالل کردند که آنها به پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم نزدیک ترند .بعد قریشی ها
یکی بعد از دیگری بین خودشان آن را گردانیدند Fتا اینکه دومرتبه به ما برگشت .ولی بیعت خود را
نقض کردند Fو با ما از سر جنگ برآمدند Fو صاحب أمر (امیرالمؤمنین علیه السالم) در رنج و سختی
بود تا اینکه شهید شد .سپس با فرزندش حسن علیه السالم بیعت کردند Fو به او خیانت نمودند Fو او را
تسلیم نمودند .اهل عراق به او حمله کردند تا جایی که یکنفر با خنجر به ران ایشان زد .لشکرگاه او
به تاراج رفت و خلخال ها (طالی پا)ی زن های ایشان به سرقت برده شدند .او با معاویه پیمان بست
و بدینوسیله خون خود و اهل بیت خود را که خیلی کم بودند Fنجات داد .سپس 20هزار نفر از اهل
عراق با امام حسین علیه السالم بیعت کردند .اینبار نه فقط خیانت کردند بلکه بر علیه او نیز قیامF
نمودند در حالیکه بیعت امام بر گردنشان بود؛ و او را شهید کردند .سپس ما اهل بیت همینطور تحقیر
می شدیم و محرومیت و قتل و ترس ما را فرا گرفته بود .ما دیگر از کشته شدن خودمان و
دوستانمان در امان نبودیم( .اینجا بود که) دروغگویان و انکار کنندگان ما برای همین موضعشان به
دوستان (بی دینشان) و قاضی Fهای بد و فرمانروایان بد در هر شهری Fنزدیک شدند و آنها را با سخن
چینی های دروغی که بر ما می بستند و ما آن کارها را نکرده بودیم ، Fکمک کردند که نام ما در نزد
مردم بد در بیاید و آنها ما را دشمن دارند .و شدیدترین این وضع در زمان معاویه بود بعد از شهادت
امام حسن علیه السالم .شیعه های ما در هر ده کوره ای کشته شدند .دست ها و پاها بود که بر اساس
یک گمان و یا تهمت قطع می شد .افراد دوست داشتند آنها را کافر بی دین بخوانند Fتا اینکه گفته شود
او شیعه و دوستدار Fعلی است .کار به آنجا رسید که انسان هایی که به نیکی نام برده می شدند – و
شاید هم راستگو و زاهد بودند( – Fبا اینحال) مطالب عجیبی را نسبت به تفضیل سلف می گفتند که
خدا چیزی از آن را خلق نکرده بود! چنین اتفاقاتی (که اینها نقل کردند) نه بود و نه اتفاق افتاده بود.
و مسئله بر خودش هم مشتبه شده بود و فکر می کرد که آنچه گفته درست و حق است از بس که
اینجور روایتها Fبه تعداد زیاد از کسانی روایت می شد که به دروغگویی و یا کم پرهیزکاری معروفF
1
نبودند.
چنانچه مالحظه می نمایید لبۀ حمله بیشتر به مردم است تا خلفای جور .این مردم بودند Fکه تا اوضاعF
را دگرگون دیدند ،خود نیز رنگ باختند .در این بین ،شیوخ مسلمین تأثیر بیشتری Fداشتند .داستان ابن
238
عباس و دزدیدن بیت المال را بیاد دارید؟ بهرحال ،رفتار امام با تودۀ بی سواد مردم و دانشمندان و
سیاستمداران را در فصل های گذشته دیدیم .در این فصل می خواهیم نسبت به عملکرد امام با حاکمان
جور را نگاه کرده باشیم.
نفرین کردن
برامکه ایرانی هایی بودند که به دربار هارون الرشید راه یافتند و جاه و مقام بسیار باالیی را به دست
آوردند .ولی آنها با آل البیت علیهم السالم درافتادند Fو خداوند دودمانشان را بر باد داد .در سالی که
این اتفاق افتاد و ابتدا جعفربن یحیی مغضوب خلیفه شد و سپس یحیی بن خالد زندانی شد ،امام رضاF
علیه السالم را در عرفه دیدند Fکه مشغول دعا کردن بودند F.وقتی Fایشان سر خود را تکان دادند ،
شیعیان پرسیدند قضیه از چه قرار Fاست؟ امام فرمودند :من بخاطر کارهایی Fکه برامکه بر علیه پدرم
(امام موسی کاظم علیه السالم) کردند ،مشغول دعا کردن بر علیه آنها بودم .خداوند امروز Fدعای مرا
1
مستجاب نمود.
بنابراین ،ائمه علیهم السالم توانمند بودند و می توانستند Fهرکس را که با آنها مخالف است با دعا از
بین ببرند ،ولی آنها ظرف Fمشیت الهی بودند F.یعنی هرچه را که خدا می خواست ،آنها هم همان را
می خواستند Fو برنامۀ الهی این نبود که بر علیه خلفا دعا کنند و آنها را از بین ببرند .ما باید نسبت به
اینکه برنامۀ خداوند چه بوده است فکر کنیم .ولی توجه داشته باشیم که هر نظریه ای که می دهیم ،
در آن خدشه ای ولو کوچک و یا ناخودآگاه بر حکمت و عدل الهی وارد FنشودF.
امام می توانسته است هروقت که بخواهد بر علیه ظالم وقت ویا هرکس دیگری دعا نماید .ولی امام
آنطور ها هم آزاد نیست .ایشان طبق دستور خدا و طبق ضوابطی Fکار می کنند .در کتاب امالی شیخ
239
صدوق روایتی Fاست که می گوید :خداوند امور دین خود را به پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله
1
تفویض نمود ولی به ایشان اجازه نداد که از حدود الهی (خط قرمز های خداوند متعال) تجاوز کند.
در یک مورد که اولین والی حکومت عباسی بر مدینه بود و از قریش بود و به عبارتی از شیعه بود
ولی از عباسیان بود و در صدد تقویت حکومت آنها .او معلی بن ُخنیس را که پیشکار مالی امام بود
کشت .و بعد از آن چندین بار امام صادق Fعلیه السالم را احضار نمود ولی امام پشت گوش انداختند.
تا اینکه او چند نفر را می فرستد تا امام را بیاورید و اگر نیامد سر او را جدا کرده بیاورید F.وقتی آنها
از امام میخواهند که با آنها بروند Fایشان ابا می نمایند .آنها هم تهدید به قتل .امام می فرمایند F:فکر نمی
کنم بخواهید Fسر فرزند Fرسول خدا را جدا نمایید .ولی آنها می گویند Fما این حرفها سرمان نمی شود.
وقتی امام بر جدیت آنها مطمئن شدند و بر جان خود بیمناک ،دست به دعا بر می دارند .وقتی آنها
می خواهند دست به شمشیر Fببرند ، Fصدای ناله و ضجه از خارج منزل شنیده می شود .امام می
فرمایند F:اول یکی از شما برود Fو ببیند چه خبر است ،اگر والی هنوز زنده بود من با شما می آیم .با
2
آمدن خبر مردن ناگهانی والی ،آنها بر می گردند.
روزی به مأمون گزارش دادند که امام رضا علیه السالم مجالس سخنرانی دارند و مردم شیفتۀ کالم
ایشان شده اند .مأمون هم به حاجب خود دستور داد که مردم را راه ندهند .وقتی Fکه امام به حاجب
اعتراض می کنند او به امام بد و بیراه می گوید .امام نیز بر علیه مأمون دعا می کنند که او ذلیل
گردد .متن دعا در اصل حدیث موجود است .ابا صلت هروی نقل می کند که به محض تمام شدن
دعای امام ،ولوله ای در شهر اتفاق می افتد و مردم Fشورش Fمی کنند .زنی بنام سمانه که زنی شرورF
بود رهبری شورش را بدست گرفته بود .آنها به خانه های فرماندهان ارتش حمله کردند و به سویF
قصر شاه جهان که مأمون در آن بود رفتند .مأمون که لباسی ضد شمشیر پوشیده بود از قصر Fخارج
شده و پا به فرار می گذارد .شرایط چنان بود که یکنفر از روی پشت بامی یک کلوخ به سر مأمون
می زند و او را به زمین می اندازد .اباصلت جریان را با شور و شوق Fخاصی نقل می کند .بهرحال،
در نتیجه مأمون و سربازانش با خفت از شهر مرو خارج می شوند 3.البته در کتاب مناقب آل ابی
طالب اضافه می کند که مأمون بعدا و به خاطر همین آشوب ،چهل غالم را مصلوب نمود و دیوار
مرو را بلند کرد و فهمید که این شورش بر اثر بی احترامی به حضرت بوده است .پس خدمت
حضرت می رسد ،سر ایشان را می بوسد و خدمت ایشان می نشیند و می گوید :من دیگر به این
مردم میل ندارم ،چه می فرمایید؟ امام رضا علیه السالم می فرمایند :از خدا بترس که تو را بر امت
محمد صلی هللا علیه و آله و سلم والیت داده است .ولی تو کارهایشان را خراب کرده ای و آن را به
4
افراد (بی کفایت) سپرده ای.
تاریخ نویسان نقل کرده اند که وقتی منصور امام صادق علیه السالم را احضار کرده بود به ایشان
گفت :خداوند Fمر ابکشد اگر تو را نکشم .آیا مردم را بر علیه من می شورانی؟ امام صادق علیه
السالم می فرمایند F:به خدا قسم Fکه چنین کاری را نکرده ام و نمی کنم .و اگر کسی چنین مطلبی را
گفته او دروغ گفته است( .تازه) اگر هم چنین کاری را کرده باشم (بیاد آر که) بر حضرت یوسفF
ظلم شد ولی او آنها را بخشید .حضرت ایوب مبتال شد و او صبر کرد ،حضرت سلیمان دارای
سلطنت بزرگی Fشد و او شکر آن را بجا آورد .همۀ اینها پدران تو بودند F.منصور (که با این حرفهایF
دلپذیر آرام تر شده بود) می گوید :درست است ( ،پیش من) باال بیا .او خبرچین را معرفی می کند و
240
امام می فرمایند Fکه او را احضار کند .امام صادق علیه السالم از منصور می خواهد که خبرچین ،
ابتدا این جمالت را بگوید Fکه من از سلطۀ خدا خارج می شوم و به قوت خودم Fپناه می برم .سپس از
او می خواهند که قسم بخور Fکه مطلبی که گفتی راست است .او که اول نمی خواست چنین کاری را
بکند پس از قسم خوردن پاهایش از کار می افتند .منصور هم دستور می دهد که او را با پاهایش
بکشند و از قصر Fبیرون برند .پس از اینکه امام علیه السالم از قصر Fخارج می شوند ،راوی Fاز
ایشان می پرسد Fکه منصور Fخیلی از شما غضبناک بود و من دیدم که هربار شما زیر لب چیزی را
خواندید ،غضب او فروکش Fمی کرد .امام می فرمایند این دعای امام حسین علیه السالم است که
كِك الَّتِي اَل َت َنا ُم َو ْاك ُن ْفنِي ِب ُر ْك ِن َ
اینچنین استَ :يا ُع َّدتِي عِ ْن َد شِ َّدتِي َو َيا َغ ْوثِي فِي ُكرْ َبتِي احْ رُسْ نِي ِب َع ْين َ
1
الَّذِي اَل ي َُرا ُم.
منصور Fدر قصر خود روزی Fرا به نام روز Fذبح (کشتار) نامیده بود .آن روز Fرا به شب رساند و
پاسی از شب گذشته بود که به ربیع (حاجب شیعی خود) می گوید :تو موقعیت Fخاصی Fنسبت به من
داری .می خواهم جعفر بن محمد بن فاطمه را فورا Fو در هر وضعیتی Fاست همانطور Fنزد من
ت غضبی که منصور Fدارد اگر امام را بیاوری .ربیع با خود فکر کرد عجب گرفتاری شدم .با این حال ِ
بیاورم Fاو را می کشد و من آخرت خود را از دست می دهم .و اگر اینکار را نکنم خود و خانواده ام
بیچاره و کشته می شوند .با اینحال دنیا بر من غلبه کرد و به خشن ترین فرزند Fخود دستور دادم که
امام را در چنین وضعیتی بیاورد F.او هم به دستور پدر نردبان بر دیوار Fگذاشت و از نردبان واردF
خانه شد (تا امام بر اثر باز شدن در و تأخیری Fکه در این مدت می افتد لباس خود را عوض نکند).
امام علیه السالم در حال نماز بودند و دشداشه ای بر تن و حوله ای بر شانه داشتند .وقتی نماز ایشان
تمام شد ،فرزند ربیع به امام عرض می کند که نزد منصور Fاحضار شده اند و باید همانطور که
هستند بروند .امام اجازه می خواهند که لباس رسمی بپوشند Fولی فرزند قبول نمی کند و امام را پا
برهنه از خانه بیرون می برد .امام باالی هفتاد سال داشتند (طبق تصور ربیع) پس مدتی که گذشت
خسته شدند و پسر ربیع چهارپای یکی از چاکران را به امام می دهد که سوار Fشوند .در عین حال
منصور Fمرتب به ربیع گوشزد Fمی کرد که چه شد و چرا امام را نیاوردند .به محض رسیدن امام ،
چشم ربیع که به وضعیت Fامام می افتد گریه اش می گیرد و امام از او می خواهند که اجازۀ دو
رکعت نماز را به ایشان بدهد .او هم این اجازه را می دهد و امام مشغول نماز و دعا می شوند .این
دعا به طول می انجامد و دل ربیع شور Fمی زد .وقتی دعا تمام شد ،ربیع بازوی Fامام را می گیرد و
ایشان را به نزد منصور می برد .منصور به محض دیدن امام شروع Fبه بدگویی Fاز ایشان می کند که
چگونه حسد باعث شده که مردم را بر علیه او بشوراند .امام علیه السالم فرمودند F:به خدا قسم یا
امیرالمؤمنین من چیزی از این کارهایی که گفتی انجام نداده ام( .اضافه بر این) تو خوب می دانی که
در زمان بنی امیه من بر فرمانداران آنها نشوریدم و از من به آنها هیچ بدی نرسید با اینکه آنها با من
بسیار بد بودند F.در حالی که اآلن تو پسر عموی من هستی و به ما خیلی کمک کرده ای .پس چگونه
من به شما بدی کنم؟ منصور Fکه بر پوست پشمی نشسته بود و زیر آن یک شمشیر داشت از زیر
تخت خود یک پوشه پر از نامه را در می آورد و به طرف امام می اندازد و می گوید :از این حرفها
گذشته است .این نامه های تو است به مردم Fخراسان که آنها را به نقض بیعت من می خوانی و اینکه
با تو بیعت کنند .امام قسم می خورند که چنین کاری را نکرده اند و حتی آن را حالل نمی دانند و
اصال اینکار روش ایشان نیست .امام اضافه می کنند که من معتقد به اطاعت از تو هستم در هر حال.
سِ نی از من گذشته است و اگر بخواهی مرا در بین ارتش خود (به صورت Fاقامت اجباری) بگذار تا
بمیرم که چیزی به مردنم نرسیده است .منصور Fقبول نمی کند .دست به شمشیر می برد و به اندازۀ
241
یک وجب آن را از غالف بیرون می کشد .ربیع نگران جان امام می شود Fولی منصور Fشمشیر را
غالف می کند و می گوید :از این سن خجالت نمی کشی؟ و از اینکه فامیل ما هستی؟ ولی هنوز به
باطل سخن می رانی و می خواهی بین مسلمین اختالف بیاندازی؟ Fامام علیه السالم قسم می خورند که
چنین کاری را نکرده اند و این نامه های من نیست و خط من نیست و خاتم (مهر) من نیست .اینبار
منصور Fنزدیک نیم متر از شمشیر را بیرون می کشد .ربیع اینبار براستی نگران می شود و با خود
عهد می کند که اگر منصور شمشیر Fرا بیرون کشید و دستور Fداد که امام را بکشد ،او منصور را
بکشد هرچه می خواهد سر او و خانواده اش بیاید .بحث بین منصور و امام ادامه می یابد تا اینکه
منصور Fتقریبا تمام شمشیر را از غالف بیرون می کشد .ولی کمی متوقف Fمی شود و سر به زیر می
اندارد و شمشیر Fرا غالف می کند و می گوید :فکر می کنم راست می گویی .سپس از امام احترام می
کند و ایشان را با حالت محترمی به مدینه می فرستدF.
ربیع که از نتیجۀ آن دیدار شوم بسیار خوشحال شده بود ابتدا با امام به صحن قصر Fمی رود و از امام
می پرسد که دعایی که خوانده بودید Fچه بود؟ امام هم می فرمایند یکی دعای بعد از نماز بود و یکی
هم دعایی که زیر لب در صحن خواندم Fو من به تو آن ها را یاد می دهم ولی حاال به منزل برویم.
ربیع می گوید وقتی که برگشتم و منتظر شدم منصور Fآرام بگیرد و با من برخورد مالطفت آمیز
داشت ،پرسیدم من چیز عجیبی از شما دیدم .شما ابتدا بسیار عصبانی بودید به حدی که من این
عصبانیت را نزد هیچکس حتی عبدهللا بن حسن هم ندیده بودم F.شما حتی قصد کشتن او را نمودید و
اول یک قبضه و سپس نیمی از شمشیر Fو آخر تقریبا کل شمشیر Fرا در آوردید که او را بکشید ولی
یک مرتبه قضیه برگشت و او را تکریم Fخیلی خاصی نمودی .داستان از چه قرار بود؟ منصور ابتدا
به صورت Fکلی می گوید قضیه خیلی باالتر از اینها است و من نمی خواهم اوالد فاطمه از آن آگاه
شوند و بر ما افتخار Fکنند همینقدر که هست برای ما کافی است .این قضیه را به هیچکس نباید گفت.
ولی به تو می گویم .اول همه را از اتاق های اطراف بیرون کن .وقتی Fهمه رفتند Fبازهم پرسید کسی
که حرف مرا نمی شنود؟ Fاگر خورده ای از این مطلب را من از کسی بشنوم Fدودمان تو و خانواده ات
را بر باد می دهم .ربیع هم تأیید می کند.
منصور Fمی گوید من قصد کشتن جعفر را داشتم و نمی خواستم حرفی را از او بشنوم F.و شبیه این
مضمون را می گوید که با اینکه می دانستم Fاو مثل عبدهللا بن حسن نیست و در زمان بنی امیه هم
کاری به کارهای Fانقالبی نداشت ولی قصد کشتن او را داشتم .در دفعۀ اول پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه
و آله و سلم را دیدم که بین من و او ایستاده و غضبناک است و با کف دست اشاره بر کاری نکن
داشت .دفعۀ دوم که شمشیر را بیشتر درآوردم Fدیدم که پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم نزدیکم
آمد و تصمیم داشتند که اگر کاری کنم ایشان هم دخل مرا در بیاورند .با اینحال جسارت کردم و گفتم
خیاالت است و در دفعۀ سوم که شمشیر Fرا می خواستم Fبیرون آورم دیدم پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و
آله و سلم در حالیکه کامال سرخ شده بودند و خیلی عصبانی و ناراحتند Fدست خود را بلند کرده اند و
چیزی نمانده بود که بر سرم بزنند .طوری Fکه ترسیدم Fاگر من بر کشتن اقدام کنم ،پیغمبر هم مرا می
کشد .آخر اینها اوالد فاطمه صلوات هللا علیهم هستند و کسی از مقام آنها بی اطالع نیست مگر آنکه
چیزی از دین نداند .لذا (بار دیگر می گویم) مواظب باش که کسی این مطلب را از تو نشنود .ربیع
هم این موضوع Fرا بعد از مرگ هارون الرشید( Fیعنی سه خلیفه بعد از منصور) به پسر خود می
1
گوید.
242
یکی دیگر از شیعیانی Fکه از ندیمان منصور Fبوده اند نقل می کند که روزی او را غمگین دیدم .وقتیF
او از منصور می پرسد که چرا اینطور مهموم Fاست ،او می گوید :از اوالد فاطمه یکصد نفر کشته
شده اند ولی رئیسشان و امامشان هنوز زنده است .پرسیدم Fاو کیست؟ گفت :جعفر بن محمد الصادق.
من گفتم :او که به عبادت مشغول است و کاری به سلطنت و خالفت ندارد .منصور Fمی گوید من می
دانم که تو به امامت او معتقدی ولی مُلک عقیم است (به عبارتی منصور Fمی گوید من هم به خوب و
امام بودن او معتقدم ولی سیاست پدر و مادر نمی شناسد و من به خاطر همین با او مشکل دارم ).و
من قصد Fدارم که امشب از او خالص شوم .راوی می گوید دلم خالی شد .او جالدی را خواست و
گفت وقتی Fمن جعفر را خواستم Fو مشغول صحبت با او شدم هر وقت که من کاله خود را برداشتم
عالمت آن است که امام را بکش .سپس دستور Fمی دهد که امام علیه السالم را احضار کنند .وقتیF
امام وارد Fقصر Fمی شوند ،راوی می گوید دیدم لبهایشان تکان می خورد F.بنظرم آمد که قصر مثل
یک کشتی توی دریا اینور و آنور می شود .منصور Fرا دیم که پابرهنه به استقبال امام آمد ،دست امام
را می گیرد و برتخت خود می نشاند و مثل یک برده جلوی امام می نشیند ومی پرسد :چه چیزی شما
را به اینجا آورد؟ حتما اشتباهی شده و پس از کمی صحبت ،امام را به منزل برمی گردانند .منصورF
سپس می خوابد و نصف شب بیدار می شود Fو از اینکه من باالی سر او بودم خوشحال می شود و
می گوید همینجا باش تا من قضای Fنماز را به جا آورم و مطلبی را به تو بگویم .بعد از نماز می گوید
وقتی دستور Fجلب امام را دادم ،اژدهایی را دیدم که دهان باز کرده و قصر Fرا بین دهان خود قرار
داده و با زبان عربی فصیح گفت :منصور! خداوند مر افرستاده تا اگر بالیی سر امام آمد تو و هرکس
در قصر Fرا ببلعم .عقلم پرید و تنم لرزید و دندانهایم به هم می خورد .راوی می گوید که به منصور
گفتم :این عجیب نیست زیرا او اسمائی (اسم اعظم) و دعاهایی را بلد است که اگر بر شب بخواند ،
آن را روشن می کند و اگر بر روز بخواند ،آن را تاریک می کند و اگر بر امواج بخواند آن را آرام
می کند .پس از چند روز راوی رسما از منصور اجازه می خواهد که به دیدار امام علیه السالم برود
و منصور Fاجازه می دهد .هدف او یاد گرفتن آن دعاهایی بود که امام خواندند Fو ایشان هم دعا ها را
1
به او آموختند.
تحدی نمودن
متوکل عباسی تصمیم می گیرد قدرت نمایی کند و امام هادی علیه السالم را به رعب آورد .لذا دستور
می دهد که ارتش رژۀ با ابهتی را ترتیب دهد .امام هادی علیه السالم به متوکل می فرمایند :آیا می
خواهی ارتش خود را به تو نشان دهم؟ او تأیید می کند و فورا می بیند که تمام فضای Fروبرویش پر
از مالئکۀ مسلح است .لذا غش کرده و از هوش می رود .آنچه که برای ما مهم است عبارت امام
است به وی .امام فرمود :ما با شما در کار دنیا کاری نداریم F.ما مشغول امور آخرت هستیم .لذا نمی
2
خواهد نگران باشی.
مورد دیگری که جالب است و کمتر بدان اشاره شده ،آمادگی رزمی امام است .امام باقر Fعلیه السالم
کمی حجیم بودند و در ظاهر بدن رزمنده را نداشتند F.هشام لعنة هللا علیه در یک مورد Fکه قصد ابراز
قدرت داشته ،امام باقر علیه السالم را احضار Fمی نماید .امام صادق Fعلیه السالم هم در این سفر پدر
را همراهی می کنند .و راوی Fاین داستان هم ایشان هستند .امام می فرمایند Fوقتی پیش هشام وارد
شدیم که مجلس تیراندازی Fبا کمان بود .او بر تخت نشسته بود و بقیه در خدمت او ایستاده .بزرگان
243
بنی امیه مشغول مسابقۀ تیراندازی بودند .تا وارد Fشدیم ، Fهشام از پدر خواست که ایشان هم در مسابقه
تیراندازی Fشرکت کنند .امام باقر Fعلیه السالم ابتدا فرمودند که از من سنی گذشته است ولی با اصرار
هشام اولین تیر را انداختند و به هدف خورد F.سپس تیر بعدی را چنان زدند که تیر قبلی را دو نیم
کرد .اینکار را با 9تیر انجام دادند و هربار Fتیر جدید ،تیر قبلی را دو نیم می کرد .این دقت
تیراندازی ، Fهشام را به هراس انداخت به حدی که امام را با کنیۀ ایشان خطاب کرده و پرسید که این
را از کجا آموخته اید؟ قابل ذکر است که هشام ملعون هیچگاه در طول زندگی سیاسی Fخود کسی را با
کنیه خطاب نکرده است .امام می فرمایند که در جوانی Fهمراه دیگران تیراندازی Fرا آموخته ام .هشام
اذعان می کند که فکر نمی کرد کسی از عرب بتواند چنین با دقت تیراندازی Fنماید .و از امام تعریف
1
می کند.
وقتی که هارون از رقه به مکه می رفت ،عیسی بن جعفر برمکی Fبه او تذکر می دهد که تو قسمF
خوردی که هر کس که بعد از امام کاظم علیه السالم ادعای امامت کند ،گردن او را می زنی .واین
پسرش علی (امام رضا علیه السالم) است که چنین ادعایی دارد .هارون با غضب به برمکی نگاهی
می اندازد و می گوید :آیا می خواهی که همۀ آنها را بکشم؟ راوی که در دستگاه هارون بوده و این
مکالمه را شنیده بود ،داستان را به امام رضا علیه السالم منتقل می نماید .نکتۀ مهم این عبارت امام
است که فرمودند F:من را با آنها چکار؟ بخدا سوگند Fآنها نمی توانند کاری بر علیه من انجام دهند 2.این
یک تحدی آشکار است .یعنی در جایی که می دانند برنامۀ الهی بر عدم تعرض خلیفۀ وقت است ،
حتی دیگر جای تقیه هم نیست هرچند که خلیفه ،وحشی ترین و خونخوار ترین آنها باشد و وزیرشF
دشمنی آشکار و توانمندF.
در موردی دیگر صحبت از ترور امام صادق علیه السالم و اسماعیل فرزند ایشان است که فکر می
کردند حتما امام بعدی است .منصور Fابوالدوانیق Fلعنة هللا علیه ،وقتی Fکه امام و اسماعیل را در منزلی
زندانی کرده بودند ، Fدستور Fداد که به قتل رسانند .جالد هم چنین می کند و هر دو بزرگوار را به قتل
می رساند .وقتی Fکه جالد پیش منصور Fبر می گردد و او از ماحصل سؤال می کند ،جواب می دهد
که هر دو را کشتم و تو را از آنها خالص کردم .صبح که شد ،امام و اسماعیل اذن دخول گرفتندF.
منصور Fنگاهی به جالد کرد و پرسید F:مگر نگفتی که آنها را کشته ای؟ او می گوید که همینطور است
و من آنها را خوب می شناسم( F.یعنی امکان ندارد که من کسان دیگری Fرا به جای آنها کشته باشم
زیرا کامال آنها را می شناسم Fو چنین خطایی صورت نگرفته است ).منصور او را به محل کشتن می
فرستد تا بییند چه کسانی کشته شده اند .وقتی Fجالد به آنجا می رسد می بیند که دو حیوان کشته شده
اند .مطلب را به منصور می گوید .منصور که از این معجزه ،پیغام را دریافت کرده بود (که وقتیF
خدا بخواهد ،جالد دو حیوان – و در روایتی دیگر دو بچه شتر – را به صورت امام و پسرشان
3
اسماعیل می بیند) به جالد می گوید که این مطلب را با هیچکس در میان نگذارد.
4
عالمۀ مجلسی به نقل از مهج الدعوات روایتی شبیه به این حادثه را نقل می کند.
ربیع حاجب (رئیس دربار منصور که شیعی بود و امام را به دستور Fمنصور Fبه دربار برده بود) می ِ
گوید به امام صادق علیه السالم عرض کردم که منصور گفته کسی از اهل بیت را زنده نمی گذارم و
مدینه را خراب می کنم تا دیواری Fدر آن نماند .امام صادق علیه السالم فرمودند :نگران حرف هایش
نباش و بگذار در طغیان خود بماند .وقتی Fکه بین دو پرده رسیدیم منصور دستور Fداد که امام را فورا
بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 306ح – 1روایت 2219 1
بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 204ح – 45مهج الدعوات ص - 212روایت 2316 4
244
وارد کنیم .او با دیدن امام با روی خوش از ایشان پذیرایی Fمی کند و ایشان را بر کرسی خود می
نشاند .سپس می پرسد :آیا می دانید چرا شما را به اینجا دعوت کردم؟ امام پاسخ می دهند :من از کجا
علم غیب داشته باشم؟ منصور Fمی گوید شما را خواستم Fتا این مبالغ را بین فقرای خانواده تان تقسیم
کنید .سپس به حاجب دستور می دهد که امام را با گروهی همراه به مدینه بفرستد .وقتیکه امام خارج
شدند ربیع از منصور می پرسد :داستان از چه قرار است؟ منصور می گوید Fوقتی Fکه به درب رسیدمF
اژدهایی دیدم که پنجه هایش را تیز می کرد و با زبان آدمیان به من گفت :اگر به فرزند Fرسول خدا
1
شک کردی ،گوشتت را از استخوانت جدا می کنم .پس من ترسیدم Fو کاری را که دیدی کردم.
همۀ این موارد به خوبی نشان می دهند که اگر برنامۀ الهی بر غلبه به خلفا بوده ،خیلی راحت می
توانستند Fاینکار را بکنند .ولی برنامۀ خدا چیز دیگری بوده و همۀ ما در سطح های مختلف باید
آزمایش شویم.
نترسیدن
اینکه گاهی پیامبران و یا ائمۀ اطهار Fعلیهم السالم از حاکمان ظالم وقت می ترسیده اند چیز غریبی
نیست .قرآن کریم نسبت به حضرت موسی Fعلی نبینا و آله و علیه السالم می فرمایند :ف ََخ َر َج ِم ْن َها
َخاِئ ًفا َي َت َر َّقبُ 2همين عبارت را برای امام حسين عليه السالم و امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف
می بینیم .ولی باید دانست که این ترس از امام نیست .آنها برنامۀ خدا را پیاده می کنند و ترسی
ندارند .مشکل و ترس از عملکرد نا درست پیروان ائمه ناشی می شود.
راوی می گوید با امام حسن عسکری علیه السالم در زندان مهتدی بودم .امام به من فرمودند F:ابو
هاشم ،مهتدی امشب می خواست با خدا در بیفتد (امام حسن عسکری علیه السالم را شهید کند) که
خداوند عمر او را کوتاه کرد .امام مطلب دیگری را نیز خبر می دهند و آن اینکه من اآلن فرزندیF
ندارم ولی خداوند به لطف و کرم خود به من یک فرزند Fخواهد داد .راوی اضافه می کند در هنگام
سحر معلوم شد فرماندهان ترک بر سر مهتدی ریخته اند و او را کشته و پسرش معتمد را به جایش
3
نشانده اند.
می دانیم که مأمون جلسات بحث و مناظرۀ زیادی را برقرار می کرد .او در بسیاری Fاز آنها نه فقط
خود را طرفدار Fاهل بیت وانمود می کرد بلکه استدالل های قوی Fو خوبی را نیز ابراز می نمود .امام
رضا علیه السالم به نزدیکان خود می فرمودند :گول حرف های او را نخورید .به خدا قسم کسی جز
او مرا نمی کشد 4.با اینحال می بینیم که امام رضا علیه السالم به دلیل پیروی از خواست خداوند Fتا دم
مرگ با دشمن خود مدارا می نمایند Fو برای از بین رفتنش دعا نمی کنند.
امام رضا علیه السالم در زمان خالفت هارون الرشیدی Fکه امام موسی کاظم علیه السالم را شهید
کرده بود به صراحت از امام بودن خود سخن می راندند و وقتی Fکه شیعیان به ایشان گوشزد نمودندF
که این کار ایشان بسیار خطرناک است فرمودند :هرکاری Fکه می خواهد بکند .او هیچ کاری نمی
245
تواند بکند! 1این روایت و عملکرد امام رضا علیه السالم و حتی عملکرد امام موسی کاظم علیه
السالم که دقیقا عکس آن بود نشان می دهد که ائمۀ اطهار روی یک برنامۀ الهی عمل می کردند.
روایت بعدی وضعیت Fامام رضا علیه السالم و مأمون را بهتر نشان می دهد .نیت واقعی Fمأمون از
بین بردن امام علیه السالم به هر قیمتی Fبوده است .و در عین حال ،امام نیز قصد آشکار کردن این
نیت را نداشته اند و چنانچه در آخر روایت آمده است ،امام علیه السالم خاطر Fنشان می سازند که کید
و سوء قصد خلفای جور اگر بنا نباشد کاری بشود ،به هیچ جا نمی رسد .راوی داستان هرثمه است
که می گوید شایعۀ کشته شدن امام علیه السالم در قصر Fرا شنیده بودم .فورا Fخودم را به قصر رساندمF
و با یکی از یاران امام بنام صبیح دیلمی که در دستگاه خالفت بود تماس گرفتم Fتا ببینم خبر واقعی
چیست .او گفت که تو خود می دانی که مأمون به من اعتماد دارد .دیشب حادثۀ بسیار Fعجیبی رخ داد.
در اوایل شب بود که مأمون 30نفر از غالمان مورد Fوثوق خود را جمع کرده بود و مقداری شمشیر
هم روی زمین بود .مأمون به تک تک ما یک شمشیر داد و از هریک تعهد گرفت که کاری که می
گویم باید انجام دهید .و غیر از ما دیگر کسی در آنجا نبود .ما هم تک تک قسم خوردیم .مأمون گفت:
شمشیر را می گیرید و به اتاق امام رضا علیه السالم می روید Fو در هر حالتی که بود بیدار ویا
خواب ،با او حرفی Fنمی زنید ،با شمشیر Fبه او یزنید Fتا گوشت و خون و مغز و استخوان همه در هم
قاطی شود .سپس زیر انداز را روی Fاو بکشید و شمشیر Fها را با آن تمیز کنید و برگردید F.و من برای
شما چنین و چنان می کنم .ما هم چنین کردیم .دیدیم Fامام علیه السالم چهارزانو Fنشسته اند و دست خود
را می گردانند و چیزی که نمی فهمیدیم بر زبان می رانند .غالمان به امام حمله کردند ولی من
2
شمشیرم Fرا انداختم .روایت می گوید که امام بر بدن خود چیزی پوشید Fکه شمشیر Fبر او اثر نکرد.
غالمان زیرانداز را دور Fامام پیچیدند و به محل اقامت مأمون برگشتند و به او گفتند :کاری که
3
خواسته بودی Fرا انجام دادیم .صبح که شد ،مأمون با لباس ماتم مجلس عزایی برای امام می گذارد.
سپس مأمون پابرهنه به طرف محل سکونت امام علیه السالم می رود .وقتی که می خواست وارد
اتاق شود Fصدای Fهمهمۀ دعا خواندن را شنید و تنش لرزید .پرسید :چه کسی پیش (جسد) امام است؟
صبیح می گوید :نمی دانم .مأمون دستور Fمی دهد که بروید Fو ببینید چه کسی پیش او است .صبیح می
گوید دویدیم و وارد اتاق امام شدیم و دیدم که کسی در محراب مشغول نماز و دعا است .برگشتیم Fو
جریان را عرض کردیم .مأمون لرزید و کفت :خدا شما را لعنت کند که مرا گول زدید .سپس رو به
من کرد و گفت :تو به او نزدیکی .برو ببین چه کسی در اتاق او نماز می خواند؟ من وقتی که به
درب اتاق رسیدم ،امام فرمودند F:یا صبیح! من به رو به زمین افتادم و گفتم :لبیک سرور من .امام
َأ ون َأنْ ي ُْطفُِؤ ا ُن َ
ور هَّللا ِ ِب ْفواه ِِه ْم َو هَّللا ُ ُم ِت ُّم ُن ِ
ور ِه َو لَ ْو فرمودند :خدا رحمتت کند .بلند شو .سپس آیۀ ي ُِري ُد َ
ُون را خواندند F.من پیش مأمون برگشتم Fو دیدم رویش مثل شب تاریک سیاه شده است. َك ِر َه ْالكافِر َ
مأمون پرسید F:چه خبر؟ من گفتم :یا امیرالمؤمنین بخدا خودش بود که در اتاقش نشسته است .مرا صدا
زد و چنین و چنان به من گفت .مأمون خودش را جمع و جور کرد و گفت :به امام علیه السالم بگویید
که مأمون صرع گرفته بود و اآلن خوب شده .هرثمه که راوی این روایت است می گوید خدا را شکر
کردم (که امام در سالمت است و شایعه نادرست بوده) سپس خدمت امام رضا علیه السالم رسیدمF.
امام فرمودند F:هرثمه! چیزهایی را که صبیح به تو گفت نقل نکن مگر به کسانی که خداوند Fقلب آنها
246
را بر ایمان به ما و دوستی ما امتحان کرده (شیعه های خلص) .گفتم :چشم .سپس امام رضا علیه
السالم فرمودند F:هرثمه! بدان که سوء قصد های ایشان به ما ضرری Fنمی رساند Fتا اینکه وقتش
1
برسد.
247
کند که شنید منصور گفت که من از همان روز Fبرنامۀ خودم را (برای رسیدن به خالفت خودم) ریختم
و همینطور هم شد( .منصور Fبه این مقدار اکتفا نمی کند و) وقتی که کار محمد و ابراهیم باال گرفت
از امام صادق علیه السالم نسبت به وضعیت آنها سؤال می کند( .یعنی بار دیگر می خواهد چک کند
که حرف امام همان است که قبال گفته بودند و آنها به جایی نمی رسند ویا به فکر دیگری باشد ).امام
علیه السالم آیۀ 12سورۀ حشر را برایش می خوانند :لَِئنْ ُأ ْخ ِرجُوا Fال َي ْخ ُرج َ
ُون َم َع ُه ْم َو لَِئنْ قُو ِتلُوا ال
ُون( .منصور می فهمد که کار آنها به جایی نمی صر َ صرُو ُه ْم لَي َُولُّنَّ اَأْل ْد َ
بار ُث َّم ال ُي ْن َ َي ْن ُ
صرُو َن ُه ْم َو لَِئنْ َن َ
رسد و امام نمی توانند Fبه این امر تصریح کنند) پس او به سجده می افتد و به امام عرضه می دارد
که همین مقدار برایم بس است 1.این روایت به خوبی نشان می دهد که جاه طلبانی مثل منصور کامال
از مقام علمی و دینی امام اطالع داشتند ولی حب جاه نمی گذارد که دست از طلب آن بردارند .بلکه
از خوبی امام سوء استفاده کرده و با استفاده از علم آنها برای خود برنامه ریزی می کرده اند.
روزی حجاج بن یوسف Fملعون به عبدالملک مروان می نویسد Fکه اگر می خواهی دولتت پایدار باشد ،
امام سجاد را باید بکشی .ولی عبدالملک به او نوشت :از کشتن بنی هاشم به پرهیز F.زیرا من دیدم که
آل ابو سفیان وقتی Fکه سخت با آنها درافتادند ،ورافتادند .او نامه را مخفیانه به حجاج می فرستد .امام
زین العابدین علیه السالم هم همزمان نامه ای به عبدالملک می نویسند که در خوابی که از پیغمبرF
اکرم صلی هللا علیه و آله دیدم ،از آنچه که به حجاج نوشتی Fآگاه شدم .خداوند Fاز اینکار تو تشکر می
نماید و مُلک تو را تثبیت کرد و عمر تو را بیشتر نمود .امام علیه السالم نامه را با غالمی به
عبدالملک می فرستد .وقتی Fعبدالملک تاریخ دو نامه را تطبیق می دهد و می بیند که همزمان بوده
است ،مطمئن می شود که (متن نامه) کار امام سجاد علیه السالم است .پس مقداری پول را خدمت
2
امام می فرستد و از ایشان می خواهد که زندگی مرفه تری را داشته باشند.
در تاریخ طبری آمده است که هشام بن اسماعیل والی مدینه امام زین العابدین علیه السالم را اذیت می
کرد .وقتی Fولید خلیفه شد دستور داد که او را نه فقط عزل کنند بلکه در جایی عمومی گذاشته شود تا
مردمی که از او اذیت شده بودند ،تالفی کنند .او می گوید من فقط از علی بن حسین می ترسیدم .اما
امام علیه السالم دستور Fداده بودند که یارانشان هیچکدام حتی زبانی او را اذیت نکنند .لذا وقتی امام
سجاد علیه السالم از جلوی او می گذرند ، Fمی گوید :براستی که خداوند Fمی داند رسالتش را نزد چه
3
کسانی بگذارد.
در موردی می بینیم که چگونه امام رضا علیه السالم به مأمون کمک فکری می کنند و برنامۀ بهتری
را برای او می ریزند .راوی که خادم امام رضا علیه السالم است می گوید که امام علیه السالم غذا
را با خدمه میل می فرمودند .یک روز صدای قفل دربی که به طرف Fمأمون بود درآمد (فهمیدیم که
مأمون قصد Fورود به اتاق امام رضا علیه السالم را دارد) .امام فرمودند :بلند شوید و بروید F.مأمون با
یک کتاب (طومار) بلندی وارد شد .جلوی امام آمد و صورت ایشان را بوسید و جلوی ایشان نشست.
مأمون متن نامه را می خواند که جریان فتحی در منطقۀ کابل را گزارش می داد .وقتی خواندن تمام
شد ،امام علیه السالم به مأمون گفتند که آیا از فتح تعدادی روستای مشرکین خوشحال شده ای؟
مأمون با تعجب می پرسد مگر در آن خوشحالی Fنیست؟ امام علیه السالم می فرمایند :از خداوند متعال
بترس که تو را به این مردم والیت داده ولی تو امور مسلمین را فاسد کرده ای .تو کسانی را بر آنها
گمارده ای که به غیر خواست خداوند حکم می رانند .4تو اآلن در این منطقه نشسته ای و سرزمین
1بحار االنوار ،ج ، 47ص – 131روایت 2325
2بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 28ح – 19روایت 2326
3بحار االنوار ،ج ، 46ص ، 94:ح – 84روایت 2327
4شاید اشارۀ امام به تعیین حسن بن سهل برادر فضل ذوالریاستین در بغداد باشد .عباسی های عرب بغداد ریاست حسن بن سهل ایرانی را
دوست نداشتند .لذا شورش کردند و یکنفر از خودشان را به ریاست برگزیدند .فضل بن سهل نمی گذاشت این اخبار به گوش مأمون برسد.
248
هجرت را به حال خود گذاشته ای .مأمون نظر امام را تأیید می کند و دستور Fآمادگی برای حرکت به
سوی مدینه را می دهد .ذوالریاستین (وزیر مأمون) از این موضوع Fناراحت می شود و پیش مأمون
می رود و می پرسد :این چه دستوری بود که دادی؟ مأمون می گوید :آقای من ابوالحسن چنین رأیی
را داد و همین هم درست است .وزیر می گوید :نه این درست نیست .تو تازه برادرت را کشته ای و
خالفت را از او گرفته ای .فرزندان Fپدرت و جمیع عرب های عراق و خاندانت و (خالصه همۀ)
عرب با تو مخالفند .تازه تو آمده ای و ابوالحسن را ولیعهد خود قرار داده ای .و هیچیک از بنی
العباس و دانشمندان و فقها به این کار تو راضی نیستند .لذا رأی درست این است که همینجا بمانی تا
بنی عباس کم کم به خالفت تو راضی شوند .در حالیکه اینجا بزرگانی Fهستند که به پدرت خدمت
کرده اند و می توانی از آنها مشورت بگیری .مأمون می پرسد یعنی چه کسی؟ ذوالریاستین هم نام سه
نفر را می برد که به دستور مإمون زندانی شده بودند .روز Fبعد که امام به نزد مأمون می آیند می
پرسند :یا امیرالمؤمنین چه تصمیمی Fگرفتی؟ مأمون هم آنچه را که ذوالریاستین گفته بود به امام
عرض کرد .سپس مأمون دستور Fمی دهد یکنفر از آن مخالفین امام بنام علی بن ابی عمران را از
زندان فرا خوانند .وقتی Fکه این شخص به نزد مأمون می آید و می بیند که امام رضا علیه السالم کنار
مأمون نشسته است ناراحت شده و می گوید :تو را به خدا پناه می برم از که این حکومت را که
خداوند به شما داده از خاندان خود خارج کنی و به دست دشمنان خود بدهی که پدرانت آنها را می
کشتند و یا آواره می کردند .مأمون به او گفت :ای زنا زاده آیا هنوز روی حرفت هستی؟ پس دستور
داد او را اعدام کردند .سپس نفر دوم بنام ابن مونس را خواند .او هم با دیدن وضع گفت :یا
امیرالمؤمنین به خدا قسم این کسی که نزد تو است یک بت است که تعدادی او را به جای خدا می
پرستند .مأمون به او گفت :ای زنا زاده آیا هنوز Fروی Fحرفت هستی؟ پس دستور Fداد او را هم اعدام
کردند .آنگاه نوبت نفر سوم Fشد که جلودی نام داشت .این فرد با امام رضا علیه السالم داستانی
داشت .هنگامی که در زمان هارون ملعون ،یکی از پسران امام صادق علیه السالم بنام محمد قیام
کرد ،مأمون جلودی را برای سرکوبی Fوی فرستاد و به او دستور داد که برای خوار کردن خانوادۀ
امام دستور دهد تا خانمها به جز یک قطعه لباس ،بقیۀ لباس های خود را دربیاورند .وقتی Fجلودی به
درب خانۀ امام رضا علیه السالم می رسد 1می خواهد که این دستور Fهارون را عمل کند .امام به او
می گویند که من این کار را می کنم و قسم می خورم Fکه از آنها بخواهم که چنین کنند و الزم نیست
تو وارد Fخانه شوی .جلودی Fابتدا قبول نمی کند و پس از مدتی جر و بحث با امام باالخره قبول می
کند .امام وارد خانه می شوند و تمام طال و جواهرات خانم ها را جمع آوری می کنند حتی النگو و
طالهای دیگر و حتی هرچه که در خانه پیدا می شد همه را به جلودی دادند .حاال که جلودی Fبه
محضر مأمون آورده می شد ،امام علیه السالم رو به مأمون کردند و فرمودند F:یا امیرالمؤمنین ،این
شیخ را به خاطر من ببخش .مأمون گفت :سرورم ، Fاین همان کسی است که به دختران پیغمبر Fصلی
هللا علیه و آله و سلم چنین و چنان کرد .در این حال جلودی متوجه شد که امام رضا Fبا مأمون گفتگو
می کند (حدس زد که امام از مأمون می خواهند که او را به اشد عذاب به قتل برساند) لذا به مأمون
گفت :تو را به خدا سوگند Fمی دهم که به خاطر خدماتی که به هارون الرشید کرده ام سخن او را
دربارۀ من قبول نکنی .مأمون به امام گفت :معذرت می خواهم ،من به قسم او عمل می کنم .سپس
مأمون رو به جلودی کرد و گفت :نه به خدا قسم من حرف امام رضا را دربارۀ تو نمی پذیرم .سپس
دستور داد تا او را هم مثل دو دوستش گردن بزنند.
بنظر می رسد که امام علیه السالم در این مالقات ،گوشه هایی از وضعیت بغداد را به مأمون گفته باشند.
1قیام محمد بن جعفر در زمان امام کاظم علیه السالم بود ولی وقتی جلودی در مدینه پیروز می شود ،امام کاظم علیه السالم شهید شده بودند.
لذا جلودی سراغ امام رضا علیه السالم که تازه به مقام امامت رسیده بودند می رود.
249
راوی ادامه می دهد که چگونه فضل بن سهل ذوالریاستین منزوی Fمی شود و امام برنامۀ حرکت به
سوی مدینه را خودشان به دست می گیرند .بعد از آن مأمون از ذوالریاستین دلجویی Fمی کند و او
می گوید که من امان نامۀ محکمی را از شما می خواهم .مأمون فورا چنین می کند ولی ذوالریاستین
می گوید امام رضا علیه السالم اآلن ولیعهد Fاست و قدرت دارد .او هم باید امان نامۀ جداگانه ای به
من بدهد .مأمون می گوید تو خود می دانی که امام نمی خواهد وارد سیاست شود و چنین کاری را
من از او نمی خواهم .تو خودت آن را از ایشان بخواه .وقتی Fکه فضل از امام امان نامه را می خواهد
،امام علیه السالم از او می خواهند که آن را بخواند F.سپس تأیید می کنند که چنین موضوعی را قبول
می کنند بشرطی Fکه تقوای الهی را پیش گیرد( .امام علیه السالم با همین یک شرط کوچک تمام امان
نامه را در واقع نقض کردند زیرا چنین اشخاصی Fاصال نمی توانند تقوای الهی را در کارهای سیاسی
داشته باشند).
ت از مرو به سوی Fبغداد بودند Fکه نامه ای از برادر فضل بن سهل به او می رسد که من در این حرک ِ
در علم نجوم دیدم که در روز Fچهارشنبه ماه فالن تو حرارت آتش و آهن را خواهى چشيد (به تو
آسیبی می رسد) .پس بهتر است که در آنروز تو و مأمون و امام رضا وارد حمام شوید Fو حجامت
نمایید تا نحسی آن روز Fبا همین خونریزی Fساده بر طرف شود .ذوالریاستین از مأمون چنین چیزی را
می خواهد و مأمون هم از امام رضا علیه االسالم .ولی امام علیه السالم می فرمایند که من در خواب
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله را دیدم که به من فرمودند Fفردا به حمام نرو .لذا من نمی روم Fو
توصیه می کنم که شما دو نفر هم نروید .مأمون هم نتیجتا می گوید پس من هم به حمام نمی روم.
راوی می گوید آن شب امام رضا علیه السالم به ما دستور Fدادند که به خدا پناه ببریم از شر حادثه ای
که روز Fبعد بنا است اتفاق بیفتد .همین درخواست Fپس از نماز صبح هم تکرار می شود .نزدیک
طلوع آفتاب امام علیه السالم دستور دادند که به پشت بام برویم Fو ببینیم آیا سروصدایی Fمی آید؟
همینطور Fهم بود و مأمون از درب اختصاصی وارد اقامتگاه امام می شود و به امام علیه السالم
تسلیت عرض می کند که فضل بن سهل که به حمام رفته بود ،تعدادی به حمام حمله کرده و او را
می کشند .سه نفر را در این رابطه دستگیر می کنند که پسرخالۀ فضل هم یکی از آنها بود.
از طرفی Fدیگر ،یاران فضل بن سهل در بیرون خانۀ مأمون و امام رضا علیه السالم جمع می شوندF
و تقاضای خونخواهی او را می نمایند( .آنها می دانستند Fکه مأمون پشت این حمله بوده و در واقع او
را می خواستند ).مأمون به امام رضا علیه السالم پناه می آورد Fو از ایشان می خواهد که بیرون رفته
و آنها را پراکنده نمایند .ایشان هم همین کار را می کنند و راوی می گوید (با اینکه آنها خیلی
عصبانی بودند و نمی خواستند پراکنده شوند) آتش آورده بودند Fتا خانه را آتش بزنند ولی به هرطرف
1
که امام اشاره می کرد پراکنده شوید ،آنها (به طور Fمعجزه آسایی) پراکنده می شدند.
البته این روایت توسط یکی از نوکران امام رضا علیه السالم نقل شده است .او فقط ماجراهایی Fرا که
دیده ویا شنیده نقل کرده است واز مسائل پشت پردۀ آنها اطالع نداشته است .مأمون پس از شنیدن
حقایق و وضع بغداد از امام رضا علیه السالم به فضل بن سهل بدبین می شود ولی به دلیل قدرتی Fکه
فضل در دستگاه خالفت داشت ،مأمون نمی توانست کاری کند تا اینکه قضیۀ حمام پیش می آید و او
از فرصت پیش آمده استفاده می کند و با استفاده از پسر خالۀ فضل ،سه نفر را مخفیانه به داخل
حمام می برد تا فضل را بکشند .جالب است بدانیم که این چهار نفر را دستگیر می کنند و آنها به
مأمون می گویند که خودت به ما دستور Fقتل را دادی ولی او اعتراف آنها را قبول می کند ولی دستورF
قتل را یک بهتان و افترا می پندارد Fو فوراً دستور Fقتل آنها را می دهد .ولی جالب تر از این ،پناه
250
بردن مأمون است به امام رضا علیه السالم وقتیکه دوست داران فضل می خواهند از مأمون انتقام
بگیرند .و باز هم جالب تر از آن کمک امام است به مأمون و پراکنده کردن مردم شورشی Fبا استفاده
از توان الهی.
کمک امام رضا علیه السالم را به مأمون در مورد دیگری Fکه مأمون می خواست اطرافیان امام را
پراکنده کند و به ایشان اهانت کرد را دیدیم .ولی سید ابن طاووس Fمطلب باالتری را از امام جواد
علیه السالم نقل کرده است .او در کتابُ م َه ُج ال ّد َعوات صفحۀ 39حرزی از امام جواد علیه السالم
را برای در امان ماندن مأمون عباسی نقل کرده است .توجه نمایید که این کار امام جواد علیه السالم
پس از شهید کردن امام رضا علیه السالم توسط وی بوده است ولی با اینحال حرزی را جهت در امان
ماندن به او می دهند.
درکتاب مناقب آل أبي طالب 1نقل می کند که معتمد عباسی پس از آنکه از امام حسن عسکری علیه
السالم معجزه ای می بیند خدمت ایشان می رسد و پس از تضرع از امام می خواهد که بیست سال در
حکومت باقی Fبماند .امام علیه السالم نیز پاسخ می دهند که خداوند تقاضای تو را اجابت کرد .و چنین
2
هم شد.
امام صادق Fعلیه السالم به سلیمان بن خالد درد دل می نمایند و می فرمایند Fای کاش که می توانستم Fبا
شما در طائف نشست داشته باشیم تا با شما گپ بزنیم و به اینها (بنی العباس) تضمین می کردم که ما
3
هیچگاه بر علیه آنها قیام نخواهیم کرد.
روزی منصور دوانیقی به امام جعفر صادق علیه السالم می نویسد Fکه چرا چاپلوسی ما را نمی کنید
همانطور Fکه دیگران می کنند؟ امام علیه السالم پاسخ دادند :ما چیزی نداریم Fکه از تو بترسیم Fو تو هم
چیزی از آخرت نداری Fکه ما دلمان بخواهد( .همچنین) تو هم چیز بدی در آخرت نمی بینی که تو را
دلداری دهیم .پس برای چه در خدمت تو باشیم؟ منصور نوشت :پیش ما باشید تا ما را نصیحت کنید.
امام در پاسخ نوشتند F:کسی که دنیا را بخواهد تو را نصیحت نمی کند و کسی که آخرت را بخواهد با
تو همنشین نمی شود .منصور Fگفت :براستی Fبرایم یک موضوع را خیلی واضح کرد (با دادن معیاریF
به من آموخت) کسانی که فقط دنیا را می خواهند از کسانی که فقط آخرت را می خواهند چگونه
4
متمایز کنم.
داستان دیگر دربارۀ مأمون است .البته معلوم نیست که مأمون این حرف ها را از روی واقع زده
باشد .زیرا عباسی ها شایع کرده بودند (و اغلب تاریخ نویسان به این نکته معتقد هستند) که این فضل
بن سهل ذوالریاستین Fبود که ایدۀ والیتعهدی Fامام را به مأمون پیشنهاد کرده است .مأمون برای
تصحیح این شایعه ،به یکی از نزدیکان و سرسپرده های خود بنام ریان بن صلت علت دادن
والیتعهدی Fبه امام را پناه بردن به خداوند متعال بیان می کند .اگر این مطلب درست باشد (که می
تواند چنین هم باشد) باز هم یکی دیگر از مواردی Fاست که خداوند Fبه دعای ظالمی پاسخ می دهد تا
او بر ظلم خود بیافزاید ویا حد اقل متوجه شود که آدم درستی نیست .اینها وقتی Fکه به پایش رسید ،
امام را هم می کشند .روایت کمی بلند است و ما آن را خالصه کرده ایم.
مأمون در دل شب ریان را می خواهد و می گوید آیا معقول است که من حرف ذوالریاستین را شنیده
باشم؟ یعنی آیا کسی جرأت آن را دارد که بیاید و به خلیفه ای که به خالفت رسیده و به چیزی احتیاج
مناقب آل أبي طالب ،ج ، 4ص 430 1
251
ندارد بگوید بیا خالفت را به کسی دیگر بده؟ داستان چیز دیگری است .من وقتی که برادرم Fمحمد
خالفت را گرفت از من خواست که به بغداد بروم .من ترسیدم Fو از سر جنگ برآمدم .ولی در چند
جنگ شکست خوردم Fو دیگر هیچ چیز نداشتم .فکر کردم به پادشاه کافر Fکابل پناه ببرم .ولی بازهم
ترسیدم که محمد با دادن مبالغی به او ،مرا به محمد تحویل دهد .پس تنها چاره را در این دیدم که به
خدا پناه ببرم .لذا اتاقی را تمیز کردم Fو لباس سفیدی پوشیدم Fو چند رکعت نماز خواندم و هر چه قرآن
بلد بودم در آن خواندم Fو با خداوند Fعهد و میثاق قوی بستم که اگر در اینکار موفق شدم ؛ آن را به
صاحب اصلی آن برگردانم! پس از آن دور برگشت و در چندین جنگ پیروز Fشدم تا اینکه محمد هم
به سرانجامی که می دانی رسید .حال تو فردا Fهرچه از روایات موافق اهل بیت می دانی نقل کن.
ریان می گوید Fمن چیزی بلد نیستم Fجز آن تعداد روایاتی که از شما شنیده ام .مأمون می گوید :عجب!
هیچ کس را پیدا نمی کنم که دراین أمر مرا کمک کند .دیگر چیزی نمانده که من از اهل قم کمک
بگیرم .بهرحال ،ریان روز بعد در مجلسی که فرماندهان و عباسیان نشسته اند خطاب به همه می
گوید که امیرالمؤمنین (یعنی مأمون) از پدرش و از پدرانش نقل کرده که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه
ت َم ْواَل هُ َف َعلِيٌّ َم ْواَل هُ .امیرالمؤمنین از پدرش و از پدرانش نقل کرده که و آله و سلم فرمودندَ F:منْ ُك ْن ُ
ُوسى .و همینطور پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم فرمودندَ F:علِيٌّ ِم ِّني ِب َم ْن ِزلَ ِة َهار َ
ُون مِنْ م َ
روایتهایی Fرا قاطی Fمی کردم و می گفتم .مأمون کسی را گماشته بود تا سخنان مرا به او برساند .لذا
بعداً مرا مدح کرد.
در اینجا ریان وارد موضوع دیگری می شود .او از هشام بن ابراهیم راشدی ذکر می کند که انسانی
ادیب و عالم بود و کارهای مختلف امام رضا علیه السالم را در مدینه انجام می داد .پول ها به او داده
می شد و او آنها را طبق دستور Fامام توزیع Fمی نمود .اما وقتی Fبنا شد که امام را به خراسان ببرند ،
او خود را به وزیر مأمون می فروشد 1.لذا او اخبار امام رضا علیه السالم را کامل و تام به مأمون و
وزیر او می داد .بعدها که دیگر کارش واضح تر می شود به او هشام عباسی می گفتند .2مأمون او
را پرده دار امام قرار داد لذا شیعیان واقعی نمی توانستند Fبه امام رضا علیه السالم برسند (زیرا او
آنها را می شناخت) 3.سپس روایت نسبت به حسادت فضل بن سهل بر امام علیه السالم مطالبی را می
گوید که ترجمۀ آن را چندان ارزشمند ندیدیم F.خوانندگان می توانند به اصل روایت (شماره )2335
مراجعه کنند.
کشی جسارت هشام عباسی را به امام رضا علیه السالم می نویسد Fکه گفت :چرا شما هم مثل بقیه به
امیرالمؤمنین (منظور مأمون است) نمی پیوندید؟ Fو امام علیه اسالم نیز پاسخ می دهند :تو هم بله؟
هشام بن ابراهیم بر عناد خود باقی می ماند و به امام جسارت می کند که اگر خواسته های مأمون را
4
اجابت نکنی تو را سراغ شمشیر Fمی فرستم!F
حقد دستگاه خالفت بر اهل بیت
در اینکه خلفا نسبت به ائمۀ اطهار علیهم السالم حقد داشتند شکی نیست .هرچه باشد انسانها نسبت به
رقیب خود چنین احساسی Fرا دارند زیرا بقای خویش را در از بین رفتن رقیب می بینند .به این نکته
باید خباثت طینت دشمنان اهل بیت علیهم السالم را نیز اضافه نمود .ولی مشکل در شخص خلیفه
نیست .مشکل در مردمی است که حرف او را گوش می دهند .به راستی چنین افرادی آخرت خود را
1بنظر می رسد که ذوالریاستین او را اغواء نموده تا اخبار امام را داشته باشد .یعنی برایش جاسوسی کند.
2کشی روایت می کند که هشام بن ابراهیم از شیعۀ زیدیه بوده و دربارۀ امامت عباس (عموی پیغمبر صلوان هللا و سالمه علیه) کتابی نوشته
بود .بعدها که این کتاب به دست سلطان عباسی می افتد ،می گوید که این شخص عباسی است و این لقب بر هشام ماند .رجال کشی ص
– 501روایت 2391
3بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 137:ح – 12روایت 2335
4رجال الکشی ،ص ، 501ح – 961روایت 2392
252
برای دنیای کس دیگری خراب کرده اند .داستان زیر یکی از این برخورد غلط مردم با امام باقر علیه
السالم را نشان می دهد .ائمۀ اطهار Fشبیه این برخورد را از مردم مدینه بارها داشته اند .اولین موردF
آن وقتی Fبود که امیرالمؤمنین علیه السالم از آنها کمک خواست ولی آنها حتی جواب سالم ایشان را
نمی دادند .به خداوند پناه می بریم که از چنین مردمی Fباشیم Fو امام زمانمان را آزار دهیم.
امام صادق Fعلیه السالم نقل می کنند که یکبار هشام پدرم را احضار کرد و من هم در خدمت ایشان
بودم .هشام به امام باقر علیه السالم می گوید :من شما را احضار کردم تا مسئله ای را بپرسم که جز
من نباید کسی بپرسد و جز یکنفر نباید جواب آن را بداند .امام علیه السالم فرمودند :از هرچه دوست
داری بپرس .اگر جواب را می دانستم که آن را می گویم و اگر ندانم می گویم که نمی دانم .من جز
راستی نمی گویم.
هشام پرسید در شبی که امیرالمؤمنین علی علیه السالم شهید شدند چه عالمتی بود که مردم می
توانستند Fحتی خارج از شهر بفهمند که امام شهید شده است؟ و آیا چنی عالمتی برای دیگران هم بوده
است؟
امام باقر Fعلیه السالم فرمودند F:در شبی که حضرت علی صلوات هللا علیه کشته شدند ،در کل کرۀ
زمین سنگی نبود که اگر آن را بر می داشتید زیر آن لکۀ خون نباشد .و این حالت تا فجر ادامه
داشت .چنین حالتی را در شبی که حضرت هارون (برادر حضرت موسی علیه االسالم ) از دست
رفت داشتيم Fو در شبی كه يوشع بن نون (جانشين حضرت موسی علی نبينا و أله و عليهما السالم)
کشته شد و همچنین در شبی که حضرت عیسی علیه السالم به آسمان رفت و همچنین شبی که امام
حسین علیه السالم شهید شدند ،چنین بود .رنگ از روی Fهشام می پرد و از امام می خواهد که تا او
زنده است امام این مسئله را نقل نکنند و امام هم این قول را می دهند .هشام به امام اجازۀ برگشتن به
مدینه را می دهد و امام و همراهانشان نیز به طرف حجاز حرکت می کنند.
هشام به تمام امرای شهرهای بین شام تا مدینه دستور Fمی دهد که کسی با امام معامله نکند و آنها هم
هیچ سرویسی Fدر شهر به آنها ندهند .حتی اجازۀ مالقات و گفتگو با شامی ها را نیز نداد .وقتی امام
علیه السالم با همراهان به شهر مدین رسیدند ،همراهان گفتند که غذا و توشۀ آنها تمام شده و الزم
است که چیزی Fتهیه نمایند .ولی اهل شهر دروازه ها را بسته اند و اجازۀ خرید چیزی را هم ندارند.
امام علیه السالم فرمودند :کارشان را کردند F.برایم Fآب بیاوید Fتا وضو بگیرم .سپس بر غالمی تکیه
کردند و باالی تپه ای رفتند F.دو رکعت نماز خواندند Fو رو به شهر کردند و با صدای بسیار Fبلندی آیه
های 84و 85سورۀ هود را خواندندَِ F:إلَى َم ْد َي َن َأ َخا ُه ْم ُ
ش َع ْيبًا َقا َل َيا َق ْو ِFم اعْ ُب ُدو ْا هّللا َ َما لَ ُكم مِّنْ ِإلَـ ٍه
اب َي ْو ٍم ُّمحِيطٍ ﴿﴾ َ َيا َق ْو ِم َأ ْوفُوْFا ان ِإ ِّن َي َأ َرا ُكم ِب َخي ٍْر َوِإ ِّن َي َأ َخافُ َعلَ ْي ُك ْم َع َذ َ َغ ْي ُرهُ َوالَ َتنقُصُو ْا ْالم ِْك َيا َل َو ْالم َ
ِيز َ
ِين .این دو آیه چنان با ض ُم ْفسِ د َ اس َأ ْش َياء ُه ْم َوالَ َتعْ َث ْو ْا فِي اَألرْ ِ ان ِب ْالقِسْ طِ َوالَ َتب َْخسُوْFا ال َّن َ ْال ِم ْك َيا َل َو ْالم َ
ِيز َ
وضعیت امام ،اسم شهر و عملکرد مردم مطابقت دارد که انسان جرأت می کند بگوید اصال شأن
نزول آیه بخاطر Fهمین روز Fبوده است! خالصۀ مضمون این دو آیه چنین است که ای مردم مدین ،
جنس های خود را احتکار نکنید که عذاب بزرگی Fشما را فراخواهد Fگرفت .سپس دست روی سینۀ
خود گذاشتند و فرمودند :به خدا سوگند Fمن بقیة هللا هستم .به خدا سوگند Fمن بقیة هللا هستم .در میان
مردم شهر پیرمردی Fکهنسال بود که مطلب را فهمید Fو مردم هم او را قبول داشتند .پس از دور و
بری ها خواست تا او را به وسط شهر ببرند جایی که مردم Fجمع شده بودند .او پرسید F:این که از
باالی کوه شنیدم چه بود؟ گفتند :او مردی است که غذا می خواهد ولی سلطان ما را از فروش غذا به
او منع کرده است .پیرمرد پرسید :آیا مطیع من هستید؟ گفتند :بله .پیرمرد گفت :از قوم صالح فقط
یکنفر شتر او را کشت ولی خداوند تمام قومش را بخاطر Fرضایت آنها به اینکار عذاب نمود .حاال این
253
مرد هم جای شعیب پیغمبر است و ندای او را تکرار می کند .لذا کاری به حرف سلطان نداشته باشید
و حرف من را قبول کنید و بازار را برایشان باز کنید .واال بخدا فکر نمی کنم که از عذاب الهی در
امان باشید .امام صادق علیه السالم ادامه می دهند که مردم شهر دروازه ها را باز کردند و به ما
آذوقه دادند .نمایندۀ هشام به او نوشت که پیرمرد چه کرد .هشام هم دستور داد او را دستگیر Fکرده
1
روانۀ شام نمایند .اما پیرمرد Fدر راه فوت کرد .خدا او را رحمت کند.
در روایت معروفی که وزیFر FمعتصFم Fاو را متوجFFه مقFFام و اهمیت امFFام جFواد علیFFه السFالم می کنFFد و
باعث می شود که معتصم Fتصمیم به قتل امام جواد علیه السالم بنماید ،یFFک تعبFFیر بFFد وجFFود دارد کFFه
نشانۀ کینه توزی دستگاه خالفت نسبت به ائمۀ اطهار دارد .مادر امام جواد علیه السالم از شمال آفریقا
بود .لذا امام دارای پوستی Fسبزه رنگ بودند .ولی می بینیم که وزیر به داماد معتصم با کمFFال وقFFاحتF
می گوید که تو به این سیاه پوسFت رو دادی .و او هم خیلی طFFبیعی این تFFوهین را می پFFذیرد و چFFیزی
2
نمی گوید.
همچنین در دیداری که جناب زید بن علی با هشام بن عبدالملک داشت ،این ملعFFون چنFFان توهیFFنی FبFFه
امام باقر Fعلیه السالم می کند که نزدیک بود زید در همFFان مجلس بFFه هشFFام حملFFه کنFFد ولی مسFFلما ً این
توهین هشام بود که بعدها موجب قیام زید بر علیه امویان شد .ابن شهرآشوب بنقل از قتیFFبی Fدر عیFFون
االخبار نقل می کند که وقتی Fزید به دربار هشام رفت ،هشام از او پرسید :برادرت بقرة چه می کنFFد؟
(بقره یعنی گاو و این توهین واقعا بر زید سخت آمد ولی خود را کنترل نمود) زید گفت :چقدر زیاد بFFا
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله مخالفت داری .پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آلFFه و سFFلم امFFام را بFFاقر
خواندند و تو او را بقرة می خوانی؟ بدان که در روز Fقیامت هم باهم مخالف خواهید بود .او به بهشFFت
3
می رود و تو به جهنم!
با اینحال ائمۀ اطهار به آنها کمک می کردند .در روایت زیر می بیFFنیم کFFه مFFادر متوکFFل بFFرای خFFوب
شدن او برای امام هادی علیه السالم نFFذر می کنFFد .داسFFتان از این قFFرار FاسFFت کFFه متوکFFل دارای دمFFل
بزرگی شد که نزدیک بود او را از پای درآورد( .دوای دمل یا اقال برای جلوگیری از ازدیاد Fآن ،این
است که باید آن را با آهن داغ ،داغ نمود) ولی کسی جرأت آن را نداشFFت .لFFذا مFFادرش نFFذر کFFرد کFFه
اگر خوب شد ،پول زیادی Fرا به امام بدهد .وزیر به ذهنش رسید که از امام هادی علیه السFFالم کمFFک
بگیرد .مطلب را با متوکل در میFFان می گFFذارد Fو او قبFFول می کنFFد .پس کس خFFدمت امFFام فرسFFتادند و
ایشان فرمودند که مقFFداری کِشFFب روغن گوسFFفند را در گالب بخواباننFد Fو سFFپس روی FدمFFل بگذارنFFد.
کسانی که در محضر متوکل بودند به این دستورالعمل خندیدنFد Fولی وزیFر Fگفت کFه انجFام آن ضFرری
ندارد .همین کار را کردند و دمل باز شد و چرکی بیرون آمد .مFادر متوکFFل خوشFحال شFFد و ده هFFزار
دینار را در ظرفی سربسته به مُهر خود برای امام فرستاد.
مناقب آل أبي طالب -ابن شهر آشوب -ج - ٣ص ٣٢٨ 3
254
چند روز Fبعد بطحائی به متوکل گفت که امام در خانه سالح و پول جمع آوری Fکرده اسFFت .متوکFFل هم
به سعید حاجب دستور داد که شبانه به منزل امام یورش ببرید و هرچFFه پFFول و سFFالح در مFFنزل اسFFت
بیاورید F.سعید هم با نردبان به پشت بام می رود ولی برای رسیدن به حیات و اتاق ها به دلیل تFFاریکی
نمی دانست از کجا برود؟ امام علیه السالم صدایش زدند که صبر کن تا برایت شمع بیاورند .امFFام کFFه
در سجادۀ نماز بودند به او گفتند که می توانی خانه را تفتیش کFنی .حسFن هم تنهFا چFیزی کFه پیFدا می
کند ظرف Fپول مادر متوکل بود که به مُهر او بسته شده بود .امام می فرمایند کFFه زیFFر سFFجاده را نگFFاه
کن .در آنجا هم شمشیری غالف شده بود .وقتیکه متوکل مُهر مادر خود را می بیند از او توضFFیح می
خواهد و او هم می گوید که پول را به خاطر مداوای خودش برای امام نFذر کFرده بFوده اسFت .متوکFل
هم آن کیسه را با یک کیسۀ دیگر به امام بر می گرداند .وقتی کFFه سFFعید حFFاجب بFFه در خانFFۀ امFFام می
رسد از خجالت همان بیرون می ایستد و از امام معذرت خواهی می کند .امام علیه السFFالم هم این آیFFه
ُون کسانی Fکه ظلم کFرده انFد خواهنFFد فهمیFد FکFه چFه ِين َظلَمُوا َأيَّ ُم ْن َقلَ ٍ
ب َي ْن َقلِب َ را می خوانند که َس َيعْ لَ ُم الَّذ َ
1
بالیی بر سرشان خواهد آمد.
255
یکنفر دیگر را کم کند ،او از امام سؤال می کند که آیا کشتن آنها حالل است؟ امام می فرمایند که
هتک حرمت اسالم کاری است بسیار خطرناک .البته اگر آنها را به ظاهر بکشی و گیر بیفتی و خون
یک مؤمن بخاطر یک کافر ریخته شود ،کار درستی Fنیست .پس باید آنها را ترور کنی (کاری کنی
که مخفی بماند و فهمیده نشود!) 1.باید این تذکر را در اینجا بدهیم که حکم قتل مفسد فی االرض را
فقط امام می تواند بدهد .لذا خوانندگان بر این مسئله توجه داشته باشند و آن را دستاویزی بر علیه دین
قرار ندهند .این مسئله حتی در بین کشورهایی Fکه خود را حامی حقوق بشر می دانند مرسوم است.
در همین زمان خودمان دیدیم که چگونه رئیس جمهور آمریکا نه فقط دستور Fقتل اسامه بن الدن را
داده بود بلکه خود و دور Fو بریهایش مستقیما بر قتل اسامه نظارت داشتند.
256
فصل هشتم :شیعه های دروغگو
در این فصل می خواهیم به یکی دیگر از مشکالت شیعیان و گرفتاری های ائمۀ اطهار علیهم السالم
از این طیف از شیعیان بپردازیم .مشکل اینجااست که شیعۀ خوب بودن دلیل عاقبت به خیری نیست.
خداوند ما را از هرگونه ظاللت و گمراهی از صراط مستقیم مصون بدارد .آمین رب العالمین.
دانشمند معاصر ،هاشم معروف الحسنی ،می نویسد F.چقدر ائمۀ اطهار از دست دروغگویان شیعه
شکایت داشتند .و آنها هم چقدر زیاد بودند .هیچ یک از ائمه از وجود این گروه در امان نبودند .اینها
چنان افتراهایی Fبه ائمۀ اطهار علیهم السالم زدند که مغز انسان متحیر می ماند و به فکر کسی نمی
رسد .ببینید مطلب به کجا می رسد که امام صادق Fعلیه السالم می فرمایند F:در بین اینها (غالة) چنان
دروغگوهایی Fهستند که شیطان به دروغ Fآنها احتیاج دارد (تا بتواند با استفاده از این دروغ ها مردم
را بهتر گول بزند .یعنی این افراد در دروغگویی استاد شیطان هستند 1).خالصه آنها داستان هایی را
خلق کردند Fو آنها را به ائمه نسبت دادند و در اینکار چه جرأتی داشتند! کتب دانشمندان ماالمال از
اینگونه داستانها Fو افتراها است.
کشی از امام صادق Fعلیه السالم نقل می کند :ما اهل بیت ،انسان های صادق Fو راستگویی هستیم.
ولی همیشه کسانی بوده اند که بر ما دروغ می بستند .پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله راستگوترین
انسان روی کرۀ زمین است (با اینحال) مسیلمۀ کذاب بر ایشان دروغ Fمی بست .امیرالمؤمنین علیه
السالم راستگوترین خلقی است که خدا پس از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم آفرید( ، Fبا
اینحال) عبدهللا بن سبأ که لعنت خدا بر او باد ،کسی بود که بر ایشان دروغ می بست و با افتراهایشF
گفتار راست امیرالمؤمنین علیه السالم را به دروغ تبدیل می کرد .امام حسن علیه السالم به مختار
گرفتار Fشد و در زمان امام سجاد علیه السالم ،حارث شامی و بیان بودند که بر ایشان دروغ Fمی
بستند .سپس امام صادق علیه السالم تعدادی را نام می برند که در زمان خودشان (و پدرشان) بر
ایشان دروغ می بستند و آنها را لعن می کنند .اینها مغیرة بن سعید ،بزیع و سری و ابو خطاب و
معمر و بشار اشعری و حمزۀ بربری و صائد النهدی می باشند .سپس امام دعا می کنند که خداوندF
2
شر هر دروغگویی Fرا از سر آنها کم نماید و این دروغگویان را گرفتار Fشمشیر کند.
امام رضا علیه السالم نیز شکوایی شبیه این داشتند .ایشان فرمودند :بنان به امام سجاد علیه السالم
دروغ می بست .خداوند طعم شمشیر را به او چشاند ،مغیرة بن سعید به امام باقر علیه السالم دروغF
می بست .خداوند Fطعم شمشیر Fرا به او چشاند .محمد بن بشر به امام رضا علیه السالم دروغ Fمی
بست .خداوند طعم شمشیر را به چشاند .ابوالخطاب به امام صادق Fعلیه السالم دروغ Fمی بست.
3
خداوند طعم شمشیر را به او چشاند .و کسی که بر من دروغ Fمی بندد محمد بن فرات است.
امام حسن عسکری علیه السالم نیز به علی بن حسکه مبتال شدند 4.ایشان ابن بابا و ُنمیری و فارس
5
قزوینی Fرا لعن کرده اند.
257
امام صادق Fعلیه السالم به یکی از دالیل گرویدن این افراد به دروغگویی اشاره می نمایند :مردم
1
مولع شده اند بر دروغ Fگفتن بر ما ...می خواهند در میان مردم Fاو را رئیس بشمارند.F
ولی یکی از دانشمندان معاصر Fکه در این زمینه کتاب نوشته است به جنبۀ دیگری از علت اختالف
اباالخطاب با امام اشاره کرده است و آن اینکه او به دلیل اینکه امام علیه السالم با عباسیها نجنگید ،
از خط امام خارج شد 2.البته توجه دارید که هردو تفسیر مکمل هم هستند و تعارضی بین آنها نیست.
همچنین داود بن سرحان روایت کرده که شنیدم از حضرت صادق علیه السالم که فرمودند :گاه هست
که حدیث می کنم مردی را به حدیثی و نهی می کنم او را از جدال و مراء در دین خدا و نهی می
نمایم او را از قیاس .ولی او حدیث را بر غیر تأویلش تفسیر می کند .من به بعضی ها گفته ام که
سخن برانند و بعضی ها را نهی کرده ام .ولی همه نفسیر به رأی کردند و تبعیت از هوای نفس
نمودند .آنها می خواهند که معصیت خدا و رسولش را بنمایند .اگر آنها گوش می کردند و اطاعت می
نمودند ،به آنها چیزهایی می دادم که پدرم به اصحابش داد .یاران پدرم (چه) زنده و (چه) مرده
خوب بودند .منظورم کسانی مثل زرارة ،محمد بن مسلم ،لیث المرادی ، Fو بُرید عجلی است .اینها
3
راه راست را برپا کردند .اینها السابقون السابقون و کسانی که مقرب هستند می باشند.
و درروایتی دیگر امام صادق علیه السالم گروه شیعۀ دروغگو Fرا بدتر از سنی های ناصبی Fمی دانند.
کشی از عمر بن یزید روایت می کند که خدمت امام صادق علیه السالم رسیدیم Fو ایشان از فضائلF
شیعه سخن می راندند .سپس اضافه می کنند که شر بعضی از شیعه هایی که بعد از ما می آیند از شر
سنی های ناصبی هم بیشتر Fاست .راوی (که تعجب کرده) می پرسد F:آیا آنها شما را دوست ندارند و
شما را به والیت قبول ندارند و از دشمنان شما تبری نمی جویند؟ امام می فرمایند :بله چنین است.
(توجه کنید که امام هر سه مشخصۀ یک شیعۀ درست را در وجود اینها تأیید می نمایند) .راوی (که با
شنیدن این مسئله به خودش هم شک کرده از امام می خواهد که) اینها را چنان معرفی Fکنید که آنها را
بشناسیم .آیا خود ما از اینها نیستیم؟ امام می فرمایند :به هیچوجه .ع َمر! تو از آنها نیستی .آنها
5
گروهی هستند که گرفتار فتنۀ افرادی مثل زید و موسی 4Fمی شوند.
راوی می گوید که با دایی خود سلیمان خدمت امام صادق علیه السالم رسیدیم F.امام از دایی من
پرسیدند Fکه او کیست؟ او عرض کرد :خواهر زاده ام .امام پرسیدند :آیا این أمر (امامت و والیت) را
می شناسد؟ او عرض کرد :بله .امام فرمودند :خدا را شکر که خداوند Fاو را شیطانی Fخلق نکرد.6
سپس امام فرمودند :ای سلیمان ،فرزندان خود را از شر فتنۀ شیعه ها به خدا پناه ببر .عمویم پرسید:
فدای شما شوم ، Fاین چه فتنه ای است؟ امام فرمودند F:انکار ائمۀ اطهار و پایان دادن به امامت به
پسرم موسی .آنها مرگ او را منکر می شوند و می گویند که امامی پس از او نیست .آنها بدترین خلق
7
خدا هستند.
شاید روایت طوالنی زیر کمی مسئله را بیشتر روشن کند .داستان از این قرار است که جعفر کذاب
برادر امام حسن عسکری علیه السالم پس از شهادتشان به یکی از شیعیان فعال نامه ای می نویسد و
ادعا می کند که امام پس از ایشان است .این فرد که راه تماس با امام زمان عجل هللا تعالی فرجه
الشریف را می دانست ،به ایشان نامه می نویسد و توضیح می خواهد .توضیح بلند امام زمان (عج)
بنظر می رسد منظور امام علیه السالم زید بن علی (گروه زیدیه) و امام موسی بن جعفر علیه السالم (پیروان واقفیه) باشد. 4
این عبارت نشان می دهد که چقدر منحرفین شیعه زیاد بودند و امام انتظار دارد همۀ جوانها چنین شیطانی شده باشند. 6
258
نشان می دهد که چقدر این مسئله مهم بوده و احتمال گمراهی Fشیعیان به سبب دروغ هایی مثل ادعای
جعفر کذاب می تواند جامعۀ شیعه را به هم بزند و آنها را از امام راستین دور کند .متن نامۀ جوابیۀ
امام زمان (عج) چنین است:
بسم هللا الرحمن الرحیم .نامۀ تو رسید و نامۀ (جعفر) هم که به همراه آن بود .به مفاد آن آشنا شدم و
غلط های زیادی را که داشت .خدا را سپاس می گذاریم Fکه بر ما منت فضل داده است .خداوند اراده
نموده که حق آشکار شود و باطل از بین برود F.او بر آنچه که می گویم شاهد است .و من هم بر شما
(شاهدم) که این مطالب را به شما رساندم F.خداوند به نویسندۀ نامه (جعفر کذاب) نه بر تو و نه بر هیچ
خلقی امامت مفترض الطاعه ای را قرار نداده است .اکنون مطالبی را می گویم که برای شما کفایت
می کند.
همانا خداوند Fخلق را بیهوده نیافریده است .و آنها را هم رها نکرده است .بلکه به آنها توانایی Fشنیدن و
دیدن و تعقل داده است .سپس پیامبران را جهت هدایت آنها مبعوث نمود .آنها مردم Fرا به آخرت
بشارت دادند و ترساندند F.آنها مردم را به طاعت از خداوند Fامر نمودند Fو از انجام معاصی بازداشتند.
آنها مسائلی را در أمر خالق و دین به مردم آموختند Fکه به آن چیزها آشنایی نداشتند F.خداوند Fبرای
انسان ها کتاب فرستاد و مالئکه را همراه نمود( .به آنها فهماند Fکه) آنها با کسانی Fکه برای آنها
مبعوث شده اند فرق دارند( .یعنی انسان های عادی با پیغمبران و اوصیا فرق دارند ).به دلیل
معجزاتی که به آنها داد که خیلی واضح بودند .حضرت ابراهیم علیه السالم را در آتش سالم نگاه
داشت و با حضرت موسی علیه السالم صحبت نمود .عصای حضرت را یک اژدها نمود .حضرت
عیسی علیه السالم بیماران جزام و پیس را درمان نمود .حضرت سلیمان علیه السالم را زبان پرندگان
آموخت و به او همۀ قدرت ها را داد .سپس پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم را مبعوث گردانیدF
که رحمة للعالمین بود و نبوت را به ایشان خاتمه داد و راستگویی Fایشان و معجزات ایشان هم بر همه
آشکار است .سپس امر (والیت) را به برادر Fو پسر عموی او و وصی او و وارث او علی بن
ابیطالب علیه السالم واگذار Fنمود و پس از ایشان اوصیای ایشان یکی پس از دیگری بودند Fکه خداوندF
دین را به وسیلۀ آنها احیا نمود و نور خود را کامل کرد( .ضمنا) بین آنها و برادران آنها و پسر
عموهایشان و بقیۀ خانوادۀ آنها هرچند که به ایشان نزدیک بودند ولی بین آنها و ائمه فرق واضحی
قرار داد تا حجت خدا از کسی که بر او حجت تمام می شود (شیعیان و مردم Fدیگر) به وضوح بتوان
تمایز قرار داد تا امام از مأموم تشخیص داده شوند .اینجا امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف چند
مشخصۀ واضح را بیان می کنند که فرق بین امام و شیعه و بقیۀ مردم را براحتی Fنشان می دهد .این
مشخصه ها عبارتند از :عصمت امام ،نداشتن هرگونه عیب ،طهارت از هرگونه نجاست ،مخزن
علم خدا بودن ،محل حکمت خدا بودن ،نگه دارندۀ اسرار خداوند ،داشتن معجزات .و اگر این
مسائل نبود ، Fهمۀ مردم با هم مساوی Fبودند و هرکس می توانست ادعا کند (که خدا چنین خواسته و
چنین نخواسته) و حق از باطل و علم از جهل تشخیص داده نمی شد .ولی این مدعی دروغین (جعفر
کذاب) که با ادعای خود بر خداوند متعال دروغ بسته است ،نمی دانم بر چه اساسی ادعای خود را
بنا کرده است .آیا بر اساس فقه است که به خدا هیچ حاللی را از حرام نمی شناسد و بین خطا و
صواب نمی تواند فرق بگذارد .آیا بر اساس علم است که نه حقی را می شناسد و نه باطلی را .نه
محکمی را می شناسد Fو نه متشابهی را .حتی حدود نماز و وقت آنها را نمی شناسد .آیا او بر اساس
پرهیزکاری (ادعای امامت) کرده است که خدا شاهد است که او چهل روز نمازهای واجب خود را
عمدا ترک کرد تا شاید شعبده را فراگیرد .شاید خبر آن به شما رسیده باشد .ظرف های شراب او
حاضر و آشکار است و آثار عصیانگری Fاو بر خدا مشهود عام و خاص است .آیا او بر اساس حجتی
از خدا (این حرف را زده است) که باید آن را ارائه کند .سپس امام زمان (عج) آیات 1تا 6سورۀ
259
احقاف را ذکر می کنند که مطالب فوق Fرا بیان می کند .با همۀ اینها امام علیه السالم از راوی می
خواهند که جعفر را امتحان کنند و از او از تفسیر قرآن و احکام نماز سؤال کنند (تا معلوم شود که
هیچ چیز حالیش نیست) .امام در انتها دعا می کنند که خداوند حق را در اهلش حفظ نماید و آن را در
محل خود تثبیت کند( .امام علیه السالم به نکتۀ دیگری نیز اشاره می کنند که) خداوند Fپس از امام
حسن و امام حسین علیهما السالم نخواسته است که امامت در بین دو برادر باشد .و اگر خداوند Fبه ما
اجازۀ گفتار دهد ،معلوم می شود که حق با کیست و باطل از بین می رود .همین مقدار کافی است و
1
خداوند بهترین وکیل است.
راوی می گوید که در منزل امام هادی علیه السالم بودم که جعفر به دنیا آمد .همۀ اهل خانه خوشحال
بودند و شادی Fمی کردند ولی امام هادی علیه السالم ابراز خوشحالی نمی کردند .راوی با تعجب می
پرسد که چرا ایشان خوشحال نیستند؟ امام علیه السالم فرمودند :خواهی فهمید .او تعداد زیادی را
2
گمراه می کند.
ابوحمزۀ ثمالی از ابوخالد کابلی نقل می کند که از امام سجاد علیه السالم پرسیدم :امام پس از شما
کیست؟ امام می فرمایند F:محمد باقر Fو پس از ایشان جعفر صادق .کابلی از صفت صادق Fتعجب می
کند و می پرسد :شما همگی راستگو Fو صادق هستید پس چرا لقب ایشان صادق Fاست؟ امام سجاد علیه
السالم فرمودند F:پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم فرمودند :هر وقت پسرم Fجعفر بن محمد بن
علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب بدنیا آمد او را صادق Fبنامید .زیرا فرزند پنجم او که جعفر نام
دارد ادعای امامت می کند .او که این دروغ را به خدا می بندد نزد خداوند جعفر دروغگوی تهمت
زن نام دارد .زیرا نه اهلش است و مخالف پدرش است و حسود بر برادرش .او است که سِ ر خدا را
هنگام غیبت ولی خدا آشکار می سازد .سپس امام سجاد علیه السالم گریۀ شدیدی Fمی کنند و می
فرمایند F:می بینم جعفر دروغگو را که طاغوت زمان خود را تشویق Fبه تفتیش منزل ولی خدا می کند.
او با اینکه از والدت امام زمان آگاهی ندارد ولی می خواهد که ایشان کشته شوند تا به میراث پدرش
3
برسد و آن را بغیر حق تصاحب کند.
امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف Fفقط در ابتدای امامت خود با این مشکل مواجه نبودند، F
ایشان هم مثل بقیۀ ائمۀ اطهار در طول امامت خویش با دروغگویان Fزیادی Fکه ادعای دیدار و نیابت
ایشان را دارند ،مواجه بوده اند و خواهد بود .و این مشکل تا زمان ظهور حضرت نیز ادامه خواهد
داشت .امام صادق علیه السالم فرمودند F:هنگامی که قائم ما قیام کند ،با دروغگویان شیعه شروع Fمی
4
کند و آنها را می کشد.
به طور Fمثال ،اسحاق بن یعقوب از طریق نائب دوم Fامام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف در
زمان غیبت صغری از امام سؤاالتی را می پرسد و امام در قسمتی از جواب می فرمایند :نسبت به
کسانی از اهل بیت ما که منکر ما هستند (سؤال کردی) ،بدان که خداوند با کسی نسبت ندارد Fو
هرکس که مرا منکر شود از ما نیست .همانطور Fکه پسر نوح چنین بود .اما عمویم جعفر و پسرانش
5
مثل برادران حضرت یوسف علیه السالم هستند.
راوی می گوید که پس از گذشت هیجده سال بر وفات امام حسن عسکری علیه السالم در قم نشسته
بودیم و صحبت از گروه های عقیدتی در سامراء داشتیم که نمایندۀ خلیفه در قم که سنی ناصبی Fو
بحار االنوار ،ج ، 50ص ، 228ح – 3روایت 2345 1
260
بسیار متعصبی بود مطلب عجیبی را نقل کرد .او گفت کسی از علویان را در سامراء در وقار Fو
عفاف و شرافت و کرامت از حسن بن علی (امام عسکری علیه السالم) بهتر ندیدم .همه از بزرگ و
کوچک و وزیر و ارتشی Fبه ایشان احترام می گذاشتند .سپس او داستان احترام فوق Fالعاده ای را که
پدرش از امام نموده است را به تفصیل بیان می کند (برای اطالع بیشتر Fبه اصل روایت به شمارۀ
2386مراجعه نمایید) .سپس یکی از شیعه های قم نسبت به جعفر سؤال می کند .نمایندۀ سلطان می
گوید :جعفر کیست؟ مگر می شود Fاو را با حسن بن علی مقایسه کرد؟ او آشکارا فاسق بود و
شرابخوار Fدرجۀ یک .از پست ترین شخصیت هایی که دیده ام .او ارزشی Fبرای خود قائل نیست .من
از رفتار Fاو هنگامی که حسن بن علی (امام حسن عسکری علیه السالم) در حال احتضار بود تعجب
ناخوشی
ِ کردم و باورم Fنمی شود (که کسی در حق برادرش Fچنین کند) .او پیش پدرم آمد و خبر
برادرش را داد .پدرم هم پنج تن از کسانی که پیش خلیفه ،کامال معتمد بودند را به منزل امام فرستاد
تا مراقب باشند و خبر بیاورند F.تعدادی دکتر نیز فرستاد .تا اینکه امام رحلت می کنند و شهر سامراء
همه اش گریه و زاری می شود .سلطان افراد فرستاد Fتا خانه را تفتیش کنند .آنها به دنبال فرزند امام
بودند .ولی وقتی چیزی پیدا نمی کنند ارث امام را بین مادرشان و جعفر تقسیم می کنند .مادر امام
شکایت می کند که ایشان وصی هستند و این امر پیش قاضی ثابت شد .جعفر بعد از آن پیش پدرم آمد
و خواست که او را در جایگاه امام قرار دهد! و در عوض او سالیانه بیست هزار دینار به پدرم بدهد.
پدرم به او گفت :ای احمق! جناب خلیفه بر علیه کسانی که پدرت و برادرت را امام می دانند ،
شمشیر تیز کرده است تا از این حرف برگردند و از پس این کار بر نیامده است .همچنین خلیفه تمام
سعی خود را نمود تا آن مقام را از آنها بگیرد و نتوانست .پس اگر تو پیش شیعۀ پدر و برادرت امام
هستی که احتیاجی به ما و غیر ما نیست .و اگر امام نیستی بدان که به آن نمی رسی .سپس دستور Fداد
1
او را دور کردند و او را کوچک شمرد .و دیگر به او اجازۀ دخول نداد.
یکی دیگر از این افراد در زمان امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السالم بود .نام او عُروة بن
یحیی بغدادی نام داشت ولی به دهقان مشهور بود .این ملعون بر هر دو امام دروغ می بست و اموالی
را که برای امام می گرفت برای خودش نگه می داشت .تا حدی که امام حسن عسکری علیه السالم
او را علنا لعن کردند و دستور دادند که شیعیان نیز از او دوری جویند و او را لعن نمایند .خداوند او
و همفکرانش را لعن کند .آمین .راوی می گوید Fکه مبلغی را یکی از نماینده های امام به او داد و او
مقداری را برداشت و بقیه را آتش زد .اینکار امام را شدیدا عصبانی نمود و او را لعن کردند .راوی
سپس از امام حسن عسکری علیه السالم نقل می کند که من بارها در آن شب بر علیه او دعا کردم.
2
راوی می گوید که دهقان در آن شب به جهنم رفت.
امام عسکری علیه السالم به یکی از شیعیان می نویسند Fکه من از فهری Fو ابن بابای قمی تبری می
جویم .من تو و تمام شیعیان را از او برحذر می دارم .من هردوی Fآنها را لعنت می کنم .آنها از
طریق ما مردم Fرا می چاپند .دو شرور آزار دهنده ،که خداوند آنها را گرفتار Fکند .ابن بابا مدعی است
که من او را نبی کرده ام و او باب من است .خدا لعنتش کند .شیطان او را مسخر کرده و اغوا نموده
است .پس لعنت خدا بر کسی باد که حرفهایش را به پذیرد .ای محمد اگر توانستی سر او را با یک
3
کلوخ بشکنی حتما اینکار را بکن! زیرا او مرا آزار داده .خدا او را در دنیا و آخرت آزار دهد.
گاهی نیز دروغگویی Fشکل غلو را به خود گرفته که نه تنها باعث انحراف بعضی از شیعیان شده
است بلکه باعث شده که خود امام نیز متهم شود .مثال در روایتی از کشی نقل می شود که تعدادی از
261
مسلمانان روایات Fامام صادق علیه السالم را ضعیف Fمی شمارند .راوی Fمی گوید به آنها علت این
تصور را چنین گفتم :جعفر بن محمد مسلمانی با ورع و نیک بود .ولی افرادی جاهل و نادان به
محضر ایشان وارد می شدند و خارج می شدند .چیزهایی می شنیدند Fولی از قول امام دروغ Fهایی را
نقل می کردند .آنها با اینکار از مردم پول هایی را می گرفتند .مردم Fعادی هم که این حرف های
دروغ را می شنیدند ،باور می کردند که امام چنین گفته است ،لذا حمل بر ضعف روایات امام می
کردند .کسانی مثل مفضل بن عمر 1و بیان و عمرو النبطی و غیره از امام نقل می کردند که شناخت
امام کافی Fاست و دیگر احتیاج به روزه و نماز نیست .و چیزهای دیگری شبیه اینکه امام علی علیه
السالم بر روی ابر با هوا پرواز Fمی کرده ،ایشان پس از مرگ هم صحبت می کرده و یا بر رویF
مغتسل حرکت می کرده ،و امام اله آسمان و زمین است و با این حرفها برای خدا شریک قائل می
شدند .در حالی که امام صادق علیه السالم هیچ یک از این حرفها Fرا نزده است .امام متقی تر و
پرهیزگارتر از اینها بود .اگر او را می دیدی او را مثل یکی از انسانها (ی عادی و معقول) می
2
دیدی.
ولی دروغگویانی Fکه بیشتر در این فصل به آنها می پردازیم Fدر زمان امام موسی بن جعفر علیه آالف
التحیة والسالم بوده اند .این گروه به راستی امام را اذیت نمودند Fو باعث گمراهی تعدادی از شیعیان
زمان خود و حتی بعدها شدند .در روایتی Fنسبتا بلند ،راوی Fسخن از وصیت امام کاظم Fعلیه السالم
می کند که آن را شبیه وصیت اجداد طاهرین خود نوشتند Fو تعداد زیادی از شیعیان نزدیک را بر آن
آگاه کردند .در این وصیت ،امام به فرزند خود علی (امام رضا علیه السالم) و فرزندان (امام) ایشان
وصیت می کنند که هرگونه که خواستند می توانند در وصیت عمل کنند و دیگران حق مشارکتی Fبا
ایشان نخواهند داشت .و اگر برادرانی که نام آنها را هم ذکر کرده اند ،بخواهند خواهر خود را به
ازدواج در بیاورند باید از امام رضا علیه السالم اجازه بگیرند .سپس امام کاظم علیه السالم در
وصیت خود اضافه می کنند که اگر به هر دلیلی خالف این عمل شود لعنت خدا و مالئکه و پیامبران
و جمیع مؤمنین بر آنها باد و خداوند از آنها متبری خواهد بود .البته امام این موارد را با عبارات
طوالنی تری فرموده اند .سپس ایشان اضافه می کنند که مفاد این وصیت باید بین همین هایی که
اسمشان ذکر شده بصورت کتمان بماند و نباید آنها آن را فاش نمایند Fو این وصیت مُهر می شود و
کسی حق باز کردن مُهر را ندارد و هرکس که اینکار را بکند ،لعنت خدا و غضب او بر آن شخص
باد.
ولی یکی از فرزندان امام کاظم علیه السالم بنام عباس که نام او هم در زمرۀ فرزندانی Fبود که امام
نام آنها را ذکر کرده بودند ،پیش قاضی Fوقت رفت و گفت که در این وصیت گنجی برای ما است
که امام رضا می خواهد آن را از ما بپوشاند .دو نفر از فامیل به او اعتراض کردند ولی عباس
اصرار کرد که مُهر را باز کنند .قاضی قبول نکرد و گفت که نمی خواهد شامل لعن امام شود .عباس
می گوید که من این کار را می کنم و همین کار را کرد .ولی وقتی وصیت را خواند Fمعلوم Fشد که
امام کاظم علیه السالم نه تنها کنترل همه چیز را به امام رضا علیه السالم داده اند بلکه چنین عباراتی
داشت که این برادران مثل ایتام زیر والیت امام رضا علیه السالم خواهند بود.
در اینجا امام رؤوف رو به عباس کرده و می فرمایند :من می دانم که شدت قرض ،تو را به این
کارها واداشته .امام علیه السالم سپس یکنفر را تعیین می کنند که تمام قرض های عباس را پرداخت
1دانشمندان شیعه نسبت به مفضل نظرات مختلفی دارند .به نظر می سد که او در ابتدای کار ،از منحرفین بوده است و سپس از یاران
نزدیک امام شده به حدی که بعد از آن مورد حسادت دیگران قرار گرفته و مواردی را به دلیل سابقۀ نه چندان خوبش ،به او نسبت Fداده
باشند.
2رجال الكشي ،ص – 324روایت – 2405توجه نمایید که این بیان یک شیعه است نه یک روایت از امام علیه السالم.
262
کند و رسید آنها را نیز دریافت Fنماید .و تأکید می کنند که من شما را به حالتان وا نمی گذارم Fو
مواظب شما هستم .حاال هرچه می خواهید بگویید .عباس با اینحال از رو نرفته و می گوید :تو این
صدقه سری Fرا از حق خودمان به ما می دهی .در حالی که مبلغی که حق ما است و پیش تو است
بیشتر از اینها است .امام علیه السالم می فرمایند :هرچه می خواهید بگویید .خداوندا آنها را صالح
گردان و شر شیطان را از ما دور گردان .خداوند بر آنچه می گوییم وکیل است .عباس گفت :من این
1
حرف ها سرم نمی شود و خواسته های تو پیش من ارزشی Fندارد .سپس از هم جدا شدند.
واقـفیـه
توجه نمایید وقتی Fکه صحبت از دروغگویی Fمی نماییم معنایش این نیست که این افراد شیعه نیستند Fو
یا حتی باسواد نیستند .چیزی که نویسنده پس از سالیان برخورد با ملیت های مختلف متوجه شد این
است که ممکن است انسان هایی عقل داشته باشند ولی نفهم باشند .یعنی آنها می توانند استدالل نمایند
و درست هم استدالل می کنند ولی یک مسئلۀ مهمتر و یا بزرگتر Fرا نادیده می گیرند .یک مثال از
این نوع برخورد ،استداللی است که خداوند Fدر سورۀ یس از قول تعدادی انسان های عاقل ولی نفهم
می آورد .آنها به خداوند Fتوانا و علیم استدالل می کنند که چگونه انسانی که خاک و پودر شده و
عمال در اشیاء دیگر حل گشته است ،دوباره خلق می شوند؟ این استداللی است که فالسفه می کنند و
ِي َرمِي ٌم .خداوند می ب لَ َنا َمثَاًل َو َنسِ َي َخ ْل َق ُه َقا َل َمنْ يُحْ ِيي ْالع َ
ِظا َم َوه َ ض َر َ
مال افرادی بی سواد نیستَ َ .
َّ
فرماید که این افراد خلقت خودشان را ندیدند و سخن از باالتر از دیپلم می زنند .قُ ْل يُحْ ِيي َها الذِي
َأن َشَأ َها َأوَّ َل َمرَّ ٍة َوه َُو ِب ُك ِّل َخ ْل ٍق َعلِي ٌم .2خداوند در جواب به آنها می گوید که چرا به خلقت خودشان
نگاه نمی کنند؟ دنیا را چه کسی و از چه چیزی Fخلق کرد؟ بازهم استدالل عقلی می کنند؟ آنهم در
جایی که عقلشان به آن قد نمی دهد؟
داستان شیعیان هم یکی دیگر از همین مشکالت انسانی است .یکی از استدالالت واقفیها یعنی کسانی
که معتقد شدند امام رضا علیه السالم فرزندی ندارد و امامت به ایشان ختم شده است ،این بود که امام
باید بالغ باشد .امامی که به سن بلوغ نرسیده هنوز تکلیف بر او واجب نشده پس چگونه می تواند امام
شود؟ به عبارتی ساده تر ما نمی توانیم پشت سر او نماز بخوانیم دیگر چه رسد به اینکه دین خود را
از او بگیریم .این یک استدالل است .استداللی که از لحاظ اجزاء آن درست است ولی مرده شور
ترکیبش را ببرند! اگر مسئلۀ امامت چیزی بود در سطح مردم معمولی این حرف درست است .ولی
امامت اصال چیز دیگری است .خداوند Fپیغمبری را که در مقامی باالتر از امامت است را به یک
کودک شیرخوار داد .آنگاه كه حضرت عيسی علی نبینا و آله و علیه السالم فرمود F:قَا َل ِإ ِّني َع ْب ُد هَّللا ِ
آ َتان َِي ْال ِك َت َ
اب َو َج َعلَنِي َن ِب ًّيا 3امامت نیز به سن ربطی ندارد زیرا اصال از مقوله ای دیگر است.
لذا است که می بینیم امام جواد علیه السالم واقفیه را به خرهای Fشیعه تشبیه می نمایند و آیۀ ِإنْ ُه ْم ِإاَّل
ض ُّل َس ِبياًل 4را تالوت می نمایند 5.یعنی آنها حتی از چهارپایان هم کمتر می فهمند.عام َب ْل ُه ْم َأ َ َأْل
َكا ْن ِ
عالمه مجلسی از کتاب عیون اخبار الرضا روایتی Fرا نقل می کند که در آن یک نفر از واقفی ها
خدمت امام رضا علیه السالم می رسد و جلوی امام می نشیند و امامت ایشان را منکر می شود زیرا
بحار االنوار ،ج ، 48ص – 267:رجال الكشي ،ص ، 460 :ح - 872روایت 2355 5
263
از امام صادق علیه السام نقل شده است که امام عقیم نمی شود 1.امام سر به زیر انداختند و پس از
مدتی سر را برداشته و فرمودند :خدا را گواه می گیرم که پس از چند روزی دارای فرزند Fخواهم شد.
راوی می گوید که کمتر از یکسال شد که امام محمد جواد علیه السام بدنیا آمدند .ولی با اینکه پس از
میالد امام جواد علیه السالم ،امام رضا علیه السام آن شخص را در طواف Fدیدند و پرسیدند F:حاال چه
می گویی؟ او بر عقیدۀ خود باقی ماند 2.به راستی خر خر است .خداوند Fما را از افتادن در چنین
بلیاتی حفظ نماید.
در روایتی Fدیگر از امام رضا علیه السالم که در جواب کسی که نسبت به واقفیه سؤال می کند،
3
دستور می دهند که تا می توانی با آنها دشمنی Fکن .آنها نه تنها از مؤمنین نیستند بلکه از مسلمین هم
ٌ
ومات نیستند .آنها کسانی هستند که به آیات خداوندی دروغ بستند( .زیرا) این ما هستیم که َأ ْش ُه ٌر َمعْ لُ
4
هستیم که نباید نسبت به ما نه جدالی کنند و نه ما اهل فحاشی Fو فحشا هستیم.
راوی می نویسد Fبه امام رضا علیه السالم نوشتم و نسبت به واقفیه سؤال کردم .ایشان در جواب
نوشتند :واقفیه با حق معاندند Fو بر (برنامه ای) بد قرار دارند .اگر با همین افکار Fبمیرند جهنمی
5
خواهند بود که آیندۀ بسیار بدی است.
کشی از امام رضا Fعلیه السالم نقل می کند که فرمودند( F:واقفیه) گمFFراه زنFFدگی Fمی کننFFد و بی دین از
6
دنیا می روند.
یکی از این واقفیها Fنقل می کند که در ایام حج قلبم گFرفت .پس بFه سFتار کعبFه آویFزان شFدم و از خFدا
خواستم که مرا به راه راست هدایت کنFFد .پس از آن در قلبم افتFFاد کFFه خFFدمت امFFام رضFFا علیFFه السFFالم
برسم .به مدینه رفتم و خدمت ایشان رسیدم .درب خانه به خادم گفتم که به ایشان بگو یکنفر از عFFراق
قصد مالقات دارد .در آن هنگام صدای امام علیFFه السFFالم را شFFنیدم کFFه فرمودنFFد F:یFFا عبدهللا بن مغFFیره
داخل شو .و وقتی Fکه مرا دیدند فرمودند F:خداوند دعای تو را شنید و تو را به دینش هدایت کFFرد( .هFFر
دو مسئله یعنی اینکه اسم مرا می دانستند و از دعایم خبر داشتند کافی بFFود کFFه) گفتم :شFFهادت می دهم
7
که شما حجت خدایید و امین خداوند Fبر مردم هستید.
1باز هم دقت کنید که مطلب می تواند درست باشد و امام هم منکر آن نشدند ولی با اینکه این شخص با وقاحت حرف خود را می زند و
معلوم است که یک معاند است و حقیقت Fرا نمی خواهد بازهم امام پس از مدتی تأمل به آرامی جواب او را می دهند.
2بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 34ح – 13روایت 2360
3بحار االنوار ،ج ، 48ص – 268روایت 2356
4اشاره به آیۀ 197سورۀ بقره است که ظاهر آیه دربارۀ حج است ولی امام می فرمایند که باطن آن ائمۀ اطهار هستند.
5رجال الكشي ،ص ، 455ح – 860روایت 2357
6رجال الكشي ،ص ، 456 :ح – 861روایت 2358
7بحار االنوار ،ج ، 49ص ، 39ح – 24روایت 2406
264
نجاشی ،طوسی ،عالمه حلی و محققان بعدی ،از او با عناوین رئیس واقفیه و پایهگذار وقف و یکی
ارکان وقف Fیاد کرده و او را نخستین کسی دانستهاند که این نظریه را مطرح کرد و غالبا ً به
ِ از
انگیزه مالاندوزی Fاو و همراهانش اشاره کردهاند.
کشی روایت می کند که روزی Fبطائنی Fبا دو نفر از همراهانش خدمت امام رضا علیه السالم رسید و
پرسید :پدرت چه شد؟ ایشان فرمودند F:مُرد .بطائنی Fپرسید :به چه کسی وصیت کرد؟ امام فرمودند :به
من .دونفر دیگر گفتند :پس خداوند به تو توانایی Fداده .امام فرمودند :این چه توانایی Fاست؟ (از من چه
می خواهید؟) آیا می خواهید که به بغداد بروم Fو به هارون بگویم که من امام مفترض الطاعه هستم؟
نه بخدا من چنین کاری را نمی کنم .من این را برای این گفتم که دیدم شما در امر امامت دارای
اختالف شدیدی هستید و نخواستم Fکه سر امامت فاش شود .بطائنی می گوید :تو چیزی را به ظهور
رساندی که قبال ظاهر نمی کردند و حتی حرفش را نمی زدند 1.امام رضا علیه السالم فرمودند F:بخدا
قسم که بهترین مخلوقات خداوند Fیعنی پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله در این زمینه صحبت کردند
آنگاه که دستور Fآمد که عشیره نزدیک خود را انذار ده و ایشان چهل نفر از اهل بیت خود را جمع
کردند و فرمودند Fکه من رسول خدایم نزد شما .دشمن ترین آنها که شدیدا پیغمبر Fرا تکذیب نمود
عموی پیغمبر Fصلی هللا علیه و آله و سلم یعنی ابولهب بود .ولی پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله
فرمودند :اگر به من خدشه ای برسد من پیغمبر نیستم .حاال هم من به شما می گویم اگر از هارون
خدشه ای به من برسد Fمن امام نیستم 2.و این اولین چیز جدیدی است که از امامت به شما می گویم.
بطائنی می گوید :روایت از پدران شما آمده که امام بعدی مثل امام قبلی است .امام رضا علیه السام
فرمودند :به من بگو که آیا علی بن الحسین (امام زین العابدین علیه السالم) امام بود یانه؟ آیا او مثل
پدرش بود؟ او در زندان ابن زیاد بود و آنها حتی نفهمیدند Fکه او امام بعد از سیدالشهدا است و او را
آزاد کردند F.امام رضا علیه السالم اضافه می کنند :پس کسی که امام سجاد علیه السالم را به کربال
برد و با اینحال او را نجات داد می تواند امام زمان را به بغداد ببرد و برگرداند و او سالم بماند و نه
زندان رود و نه اسیر شود .بطائنی گفت :روایت شده که امام نمی میرد تا اینکه فرزندی Fداشته باشد.
امام رضا علیه السالم می فرمایند :این روایتی Fکه تو می گویی چنین نیست .این روایت دربارۀ قائم
است که شما اصال معنای آن را نمی دانید .سپس یک بگومگویی Fدر این زمینه اتفاق می افتد و امام
رضا علیه السالم به او می گویند :ای شیخ از خدا بترس و از کسانی Fنباش که جلوی دین خدا را می
3
گیرند.
کشی از امام رضا Fعلیه السالم نقل می کند که بعد از مرگ بطائنی فرمودند :علی بن حمزه را در
قبرش نشاندند و از او اسماء ائمه را خواستند .او همه را گفت تا اینکه به من رسید .از او (درباره
امام زمانش ) پرسیدند ،او ساکت شد .پس ضربه ای بر سرش زدند که تمام قبر او را پر از آتش
4
کرد.
کشی همچنین از پسر بطائنی نقل می کند که مرض سختی گرفته بود که در حال احتضار Fبود .امام
رضا علیه السالم برای او یک ظرف آب فرستادند Fکه با نوشیدن آن خوب شد .امام به او پیغام داده
بودند که خداوند بارها تو را از مرگ نجات داده است .بعدها که شبیه این حالت برای او پیش آمد ،او
1اشاره به روزگار امام موسی بن جعفر علیه السالم دارد .این امام همام از روز اول امامت تا روز آخر شهادت ،در کتمان به سر بردند و
به هیچوجه امامت خود را علنی به مردم اظهار نکردند.
2استدالل این گروه این بود که امام کاظم علیه السالم در طول امامت خویش بسیار محتاط بودند و هیچوقت علنا ابراز امام بودن نکردند .ولی
شما از اهمین ابتدا ادعای امامت دارید و این خالف رفتار ائمه است .یعنی آنها رفتار امام کاظم علیه السالم را بر همۀ ائمه تعمیم دادند .در
حالی که امام رضا علیه السالم با ذکر تحدی در مورد عدم آسیب دیدن از جالد و ظالمی مثل هارون می خواهند بفرمایند که زمان فرق می
کند و شرایط یکی نیستند .من در شرایطی هستم که می توانم چنین ادعایی را بنمایم ولی پدرم در چنین شرایطی نبودند.
3بحار االنوار ،ج ، 48ص ، 269ح – 29روایت 2361
4رجال الكشي ،ص ، 444ح – 834روایت 2362
265
اذعان می کند که امام رضا علیه السالم امام است و پسر امام و اصال امام را به همین مشخصه ها
می شناسند 1F.ما هم معجزه هایی از امام زمان خود را می بینیم و ایشان را به همین معجزه ها می
شناسیم ولی خداوند ما را از شر شیطان پلید نجات دهد که مثل بطائنی Fاز دنیا نرویم.
محمدبن بشیر ،کسی است که در زمان امام کاظم و امام رضا علیهماالسّالم زندگی میکرده است و
پس از فوت امام کاظم علیهالسّالم واقفی شد .او که به شعبده و کارهای خارق العاده اشتغال داشت ا ّدعا
کرد که امام هفتم همان قائم است که در بین مردم زندگی میکند و برای اهل نور ،با نور ظاهر است.
قبال مردم وجود او را درک می کردند ولی حاال او زنده است و بین مردم ولی مردم او را درک نمی
کنند .او همچنین ا ّدعا کرد که جانشین موسی بن جعفر علیهالسّالم است و امام خاتم انگشتری خود را
به او داده است .ع ّدهای هم پیرو او شدند .2ک ّشی میگوید که او به امام کاظم علیهالسّالم دروغ می
بست .پیروان او با امام رضا ع و اوالد او و همچنین شیعیان و بخصوص کسانی که به امامت امام
رضا علیه السالم معتقد بودند به شدت برخورد می کردند .آنها همچنین نسبت فرزندی اوالد امام رضا
علیه السالم را نفی کردند .طرفداران محمد بن بشیر موضع سختی را با امام رضا علیه السالم و
3
فرزندان ایشان گرفتند.
علی بن جعفر (برادر Fامام موسی کاظم علیه السFFالم) روایت می کنFFد کFFه شخصFFی نFFزد بFFرادرم FآمFFد و
پرسید که امام (بعدی) کیست؟ امام کاظم علیه السالم فرمودند :شیعه ها بعد از من آزمایش می شوند و
4
می گویند که او قائم Fاست .در حالیکه قائم سالهایی دیگر خواهد آمد.
266
ریاست نمایند) .در حالیکه (این یک قانون کلی است که) هیچکس نیست که خود را باال ببرد و
خداوند او را به زیر نیندازد F.و (برعکس هم درست است) هیچکس نیست که تواضع نماید و خداوند
او را (در بین مردم) بلند نگرداند .پس اگر حدیث ما را می خواهی به این شخص مراجعه کن و
1
اشاره به زرارة بن أع َین می نمایند.
عالمه مجلسی در بحار االنوار Fبه نقل از یکی از شیعیان آنوقت دلیل عقیدۀ واقفیه را که به غیبت امام
موسی بن جعفر علیه السالم معتقد شدند این می داند که سی هزار دینار سهم زکاة نزد دو نفر از
وکالی امام موسی Fکاظم علیه السالم بود .از آنجا که امام کاظم علیه السالم در زندان بودند (و آنها
نمی دانستند Fکه با این پول چه کنند) با این پول خانه ای خریدند و مقداری غله .وقتی که امام
درگذشتند ، Fاین دو نفر مدعی شدند که امام نمرده است و او همان قائم Fاست .تعدادی Fاز شیعه هم این
حرف را قبول کردند .و کم کم این ایده در بین شیعه جا افتاد .ولی جالب اینجا است که این دو نفر در
هنگام مرگ خود وصیت کردند Fکه این پول ها متعلق به امام است و باید به ورثۀ امام کاظم علیه
2
السالم داده شود .اینجا بود که شیعیان فهمیدند ادعاهای آنها به خاطر نگهداری این پول بوده است.
چنانچه مالحظه می نمایید این دو نفر به اندازۀ کافی خدا ترس بوده اند که نمی خواستند مال حرام
باعث خرابی Fآخرت آنها بشود ،ولی اینقدر شعور Fنداشتند که خرابکاری آنها در ذهن مردم تأثیر
بیشتری داشته و آخرت خود را به خاطر انحراف فکر مردم خراب کرده اند .خداوند ما را از این
نوع کوته نظری در امان بدارد .آمین رب العالمین.
در روایتی Fدیگر ،خود نمایندۀ امام موسی Fبن جعفر علیه السالم نقل می کند و اعتراف می نماید که
روزی خدمت امام علیه السالم رسیدم Fو ایشان فرمودند که من امروز پسرم علی را جانشین خود
اعالم کردم پس خدمت او برس اعالم قبول والیت ایشان را بکن و به او بگو که این موضوع را من
گفته ام .و او هم چنین کرده است .ولی راوی می گوید که این نماینده بعدها پولی را که در دست
3
داشت گرفت و در آن تصرف Fکرد.
یکی از شیعیان نامه ای به امام رضا Fعلیه السالم می نویسد و نسبت به فرمایش Fایشان به صفوان
دربارۀ واقفیه سؤال می کند .امام نیز در جواب به طور Fکلی می فرمایند که بعضی ها هدایت نمی
شوند .سپس از امام باقر علیه السالم نقل می کنند که فرمودند F:اگر مردم می توانستند (اهلش بودند و
آدم بودند) همگی شیعه می شدند .همچنین امام باقر علیه السالم فرمودند F:شیعۀ ما کسی است که از ما
پیروی کند و با ما مخالفت ننماید .اگر ما ترسیدیم ،بترسند و اگر ایمن بودیم ،ایمن باشند .اینچنین
اشخاص شیعه های ما هستند .امام رضا علیه السالم اضافه می کنند که خداوند Fدستور داده از اهل
علم سؤال کنیم و آیۀ 7سورۀ انبیاء 4و 122برائت 5را می خوانند F.ایشان سپس به مسئلۀ مهمی اشاره
می کنند که بر مردم واجب است که از امام سؤال کنند و در مشکالت به آنها مراجعه نماییم ولی
جواب دادن امام بر آنها واجب نیست.
راوی در نامۀ دیگری Fگله می کند که هنوز از حرفهایی Fکه در مورد امام کاظم علیه السالم زده می
شود دل نگران است .امام رضا علیه السالم در پاسخ نوشتند F:هیچ کس بر خدا و پیغمبرش دروغگوترF
نیست از کسانی که یا حرف ما را تکذیب می کنند و یا بر ما دروغ می بندند .زیرا ما مطالبمان را از
رجال الكشي ،ص ، 135ح – 216روایت 2377 1
ر َ
ذ حْ ي م ه
ُ َّ ل َ
ل م ْه
ي َ ل
َ ْ ِإ رَ جَ ِإ ِ ْ عَ ْ َ ُونَ ُوا
ع ذا م ه
ُ موْ َ
ق ُوا
ر ذ ْ
ن ي
ُ ل
ِ َ ِ ِ و ِّين
د ال ِي ف ُوا
ه َّ
ق َ
ف َ
ت ي ل ٌ
ة َ
ف م ه
ُ
ِ ْ طاِئ ِ َ ْ
ن م ة
ٍ َ
ق ِرْ ف ل
ِّ ُ
ك ِنْ
م رَ َ
ف َ
ن ال وْ َ لفَ ً
ة َّ
ف ا َ
ك ُوا ر ما كانَ ْالمُْؤ ِم ُنونَ ِ َ ِ
فنْ يل 5
267
خداو و پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم نقل می کنیم .در نامه های بعدی بازهم Fمطالبی Fدربارۀ
اهمیت شناخت امام را ذکر می کنند تا اینکه در نامه ای از یاران ابن ابی حمزه و ابن السراج نام می
برند و می فرمایند دلیل اینکه آنها از خط ما خارج شدند این بود که مقداری مال از امام کاظم علیه
السالم نزد آنها بود و قبول نکردند که آن مال را به من بدهند .سپس امام علیه السالم نسبت به مطالب
1
نادرستی Fکه آنها به عنوان تأویل احادیث ائمه آورده اند ،مطالبی Fرا نقل می کنند.
3
Library.tebyan.net
بحار االنوار ،ج ، 48ص ، 24ح – 40روایت 2381 4
268
دشمن ترين خالئق نزد خدا دو گونه اند( :اوّ ل) انسانی كه خداوند Fاو را (بسبب عصيان و
نافرمانى) بخود وا گذاشته ،پس (چنين مردى Fچون هر چه مى خواهد انجام مى دهد) از راه
راست منحرف Fگشته و به سخن بدعت آور و دعوت مردم به ضاللت و گمراهى دل داده
است .چنین شخصی سبب فتنه و فساد است براى كسی كه بواسطه او در فتنه واقع شده ،و
گمراه است از راه كسانی كه پيش از او به راه راست رفته بودند Fو گمراه كننده است كسانىF
را كه در زنده بودن و بعد از مردنش از او پيروى ميكنند .بار گناهان غير خود را حمل كرده
(در عین حال که) در گرو گناه خويش هم مى باشد .ديگرى كسى است كه كوله باری از
ت فتنه و فسادFنادانى بر پشت گرفته و در ميان جماعت نادان امت در تكاپوست .در ظلم ِ
جوالن می دهد و همانند كوران( ،خوبیهای Fموجود در) راه اصالح و آشتى را نمى بيند.
جمعى كه به ظاهر آدمى اند ،او را دانشمند خوانند Fو حال آنكه او دانش واقعى ندارد .آغاز
كرده و گرد آورده ،چيزى Fرا كه اندكش از بسيارش بهتر است .1خويشتن را از آبى متع ّفن و
گنديده سيراب كرده و بسا چيزهاى بى فايده كه در گنجينۀ خاطر خود پنهان دارد .در ميان
مردم به قضاوت نشسته و تصمیم گرفته تا آنچه را كه ديگران در شناختش درمانده اند
برايشان آشكار سازد.
وضعیت شیعه در زمان وفات امام صادق Fعلیه السالم چنان پیچیده بوده که شخصیت های بزرگی
چون هشام بن سالم و صاحب الطاق ابراز گیجی کرده اند .بخصوص که عبدهللا فرزند بزرگ امام
صادق علیه السالم 2ادعای امامت کرده بود و از امام صادق روایت شده بود که امامت با فرزند
بزرگتر Fاست مادامی که معلولیتی Fنداشته باشد .آنها از عبدهللا سؤالهای Fفقهی سؤال می کنند و
جوابهای نادرست دریافت Fمی کنند .هشام می گوید در یکی از کوچه ها حیران نشستیم و گریه می
کردیم که به چه گروهی به پیوندیم؟ به مرجئه؟ به قدریه؟ به زیدیه؟ به معتزله؟ به خوارج؟ 3ما در
همین حال بودیم که یک پیرمرد Fکه او را نمی شناختم به من اشاره می کند که بیا .من ترسیدم Fکه
جاسوس منصور Fخلیفۀ عباسی باشد زیرا در آنروزها جاسوسان خلیفه همه جا بودند تا ببینند که
جانشین امام صادق علیه السالم کیست تا او را از بین ببرند .لذا به رفیقم گفتم تو برو ،آنها من را
خواسته اند .من هم با یقین اینکه می خواهند مرا اعدام کنند به دنبال او می رفتم تا اینکه به درب خانۀ
امام کاظم علیه السالم رسیدیم F.سپس او رفت و خدمتگذاری مرا داخل منزل برد .امام کاظم علیه
السالم بدون مقدمه فرمودند F:نمی خواهد به مرجئه و یا قدریه و یا زیدیه و یا معتزله و نه خوارج به
پیوندید .به سوی من بیایید .به سوی من بیایید .من پرسیدم :فدایتان شوم آیا پدرتان فوت کردند؟ Fامام
فرمود F:بله .من پرسیدم :پس از ایشان چه کسی (امام) است؟ عبدهللا مدعی است که او امام است .امام
کاظم علیه السالم فرمودند F:عبدهللا نمی خواهد که خدا را عبادت کند 4.هشام می پرسد :فدایتان شوم
پس چه کسی امام بعدی است؟ امام علیه السالم پاسخ دادند :اگر خدا بخواهد تو را هدایت می کند.
هشام می پرسد :آیا شما هستید؟ امام کاظم علیه السالم فرمودند :نه ،من این را نمی گویم F.هشام می
1وقتی که کسی چیزهای مضر را جمع آوری می کند ،در اینصورت هر چه بیشتر جمع کند ضرر آن بیشتر است.
2بزرگترین و اولین فرزند امام صادق علیه السالم اسماعیل بود ولی با فوت او در زمان پدر ،بزرگترین فرزند پس از درگذشت امام صادق
علیه السالم عبدهللا بود که برادر تنی (از پدر و مادر) امام کاظم علیه السالم نیز بود.
3آنچه که مسلم است خالف بودن بعضی از این گروه ها کامال مشخص بوده است و اینکه اینها گیر بودند به کدام گروه بپیوندند و امام
زمانشان کیست؟ و در عین حال نام این گروه های صد در صد سنی را نیز ذکر کرده اند ،نشانۀ مقدار گیجی آنها و شدت ناراحتیشان می
باشد.
4بعضی مترجمین این عبارت يريد عبد هللا أن ال يعبد هللا را به صورت مجهول خوانده اند و ترجمه کرده اند که عبدهللا نمی خواهد کسی خدا
را عبادت کند .که بسیار شدیدتر از حالتی است که در باال ترجمه شده است.
269
گوید فهمیدم که سؤال را درست نپرسیده ام .لذا سؤال را عوض کردم و پرسیدم F:آیا امامی بر شما
هست؟ امام فرمودند F:نه ،من در داخل خود احساس عظمتی بزرگ برای ایشان نمودم .من پرسیدم :آیا
اجازه دارم همان سؤالهایی که از ابوی شما می کردیم بکنم؟ امام می فرمایند F:بپرس ولی اشاعه نده.
زیرا گفتن همان و ذبح همان! هشام هم سؤال های دینی خود را می کند و می گوید که امام دریاییF
تمام نشدنی بود .سپس هشام با اذعان اینکه دستور Fکتمان داده شده بود با اینحال اجازه می خواهد که
امام را به شیعیانی Fکه گیج اند و سردرگم ، Fمعرفی Fکند .امام هم می فرمایند :به هرکس که او را پخته
دیدی بگو ولی از او بخواه که کتمان کند زیرا اگر بیان کنند ،همانا ذبح است و امام علیه السالم به
حلق خود اشاره می کنند .هشام می گوید وقتی خارج شدم به تعدادی از شیعیان خلص اینها را گفتم.
آنها هم (به گفتۀ من کفایت نکردند بلکه) خدمت امام رسیدند Fو سؤاالت دینی کردند و برامامت ایشان
یقین کردند F.شیعه ها کم کم به تعداد زیادتر خدمت امام می رسیدند و دور و بر عبدهللا خلوت شد.
وقتی عبدهللا علت خلوت شدن را پرسید Fبه او گفتند که تقصیر Fهشام است .او هم افرادی را در شهر
1
گماشت تا هرجا من (هشام بن سالم) را ببینند من را کتک بزنندF.
وقتی که عبدهللا بن جعفر پس از فوت امام صادق علیه السالم ادعای امامت نمود ،امام موسی Fکاظم
علیه السالم دستور دادند که هیزم زیادی Fرا جمع نمودند Fو سراغ عبدهللا فرستادند تا او را به منزلشان
بیاورند F.تعدادی Fاز وجوه شیعه هم در منزل بودند .وقتی Fکه عبدهللا رسید دستور Fدادند آن هیزم را آتش
بزنند .وقتی که آتش کامال ُگر گرفت ،امام با لباسشان وارد آتش شدند و در میان آن نشستند Fو با
مردم صحبت کردند F.پس از مدتی ،لباس خود را جمع کردند و از آتش خارج شدند و به برادر Fخود
فرمودند :اگر فکر می کنی امام هستی ،وارد آتش شو .عبدهللا ناراحت می شود و با غضب از خانه
2
خارج می رود.
در کتاب کافی روایتی است که نشان می دهد مردم در مسائل مالی دچار سردرگمی Fشده بودند .راوی
می گوید از امام هادی علیه السالم پرسیدم :فدایتان شویم .پول هایی نزد ما آورده می شود و می
گویند اینها متعلق به امام جواد علیه السالم است .ما با آنها چه کنیم؟ امام هادی علیه السالم فرمودندF:
اگر آن مبالغ مربوط Fبه مسائل امامت می شوند ،آنها به من می رسد .ولی اگر غیر از این بود (یعنی
به نحوی Fاز اموال شخصی Fامام موسی علیه السالم بود) طبق ضوابط شرعی کتاب و سنت پیغمبر
3
اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم در بحث ارث تقسیم می شوند.
امام صادق Fعلیه السالم به حیان بن سرَّ اج می فرمایند :دوستانت Fدربارۀ محمد بن حنفیه چه می گویند؟F
او عرضه می دارد که معتقدند زنده است .امام صادق علیه السالم می فرمایند F:پدرم از جملۀ کسانی
بود که در هنگام مرگ بر بستر او بودند و چشمهایش را بستند و در قبر گذاشتند .سپس زنهای او را
شوهر دادند و ارث او را تقسیم کردند .حیان می گوید :محمد بن حنفیه مثل حضرت عیسی علیه
السالم است .امام صادق علیه السالم از اینکه این فرد امام باقر علیه السالم را دشمن محمد حنفیه می
دانست (وبا این تشبیه امام باقر را مثل یهودیان زمان حضرت عیسی دانسته است) بسیار خشمگین
4
شدند و فرمودند تا یک ماه از این جملۀ حیان پیش خدا توبه نمودم.
مختار ثقفی هم از کسانی است که دانشمندان شیعه دربارۀ او نظرات متفاوتی را دارند .در فصل ششم
اشاراتی نسبت او داشتیم .کشی روایت می کند که اولین باری که مختار برای امام سجاد علیه السالم
مبلغ بیست هزار دینار را می فرستد ، Fآن را قبول می کنند و با آن منزل عقیل را که خراب شده بود
كافي ،ج ، ١ص - ٣٥١روایت 2835 1
270
می سازند .1Fولی بعد از آنکه نامه ای به امام نوشت (و در ان ادعا کرد که نمایندۀ امام سجاد علیه
السالم است) و مبلغ چهل هزار دینار را برای امام فرستاد ،امام سجاد علیه السالم اصال گروه آورندۀ
نامه را به داخل خانه راه ندادند و فرستادۀ امام به آنها گفت که امام هدیۀ دروغگویان را قبول نمی
2
کنند .آنها هم به جای اسم امام ،نام محمد بن حنفیه را گذاشتند (و لقب مهدی هم به او دادند).
مسئلۀ سر در گمی در زمان ائمۀ سامراء بیشتر می شود و بخصوص زمان تولد امام زمان عجل هللا
تعالی فرجه الشریف .به درد دل امام حسن عسکری علیه السالم توجه نمایید که فرمودند F:هیچ یک از
پدرانم ،آن گونه که من گرفتار Fتردید( Fگروهی Fاز) شیعیان شدم مورد تردید واقع نشدند .اگر این
موضوع( Fامامت) که شما به آن معتقد و پای بندید موقت و منقطع بود ،جای شک و تردید داشت و
اگر امامت امری است پیوسته و مستمر که (چنین است و) تا امور الهی جریان دارد پابرجاست،
3
دیگر این شک و تردید چه معنا دارد؟
همچنین فرموده اند :نادانان و کم خردان شیعه و کسانی که پر و بال پشه از دین داری آنان برتر و
4
محکم تر است( ،یعنی دین آنها از یک بال پشه کمتر است) ما را آزار میدهند.
یکی از مشکالت مسئلۀ انحراف در این است که ممکن است در انسان رسوخ پیدا کند و دیگر حتی
دیدن حقایق او را به راه راست برنگرداند .شیخ مفید در کتاب ارشاد از یک نفر شیعی روایت می
کند که روزی Fپدرم Fگفت برویم Fاین شخص 5را ببینیم .من پرسیدم :آیا او را می شناسی؟ گفت :نه.
حتی او را هم ندیده ام .پدر در راه به من گفت :احتیاج داریم که به ما 500درهم بابت لباس و 200
درهم برای گندم و 100درهم هم بابت خرجی به ما بدهد .من هم در دلم گذشت که ایکاش به من هم
300درهم بدهد که 100درهم آن را بابت خرید یک چهارپا Fبدهم و 100درهم بابت خرجی و
100درهم برای لباس گیرم بیاید .وقتی که به درب خانۀ امام رسیدیم غالمی بیرون آمد و نام ما را
صدا زد و خواست که داخل شویم .امام حسن عسکری علیه السالم به پدر می فرمایند F:چرا اینقدر دیر
به سراغ ما می آیی؟ پدر عرضه داشت :با این وضعی Fکه دارم خجالت می کشیدم خدمت برسم .وقتیF
خارج شدیم ،غالم آمد و کیسه ای را به پدر داد و گفت :این 500درهم بابت لباس و 200درهم
برای گندم و 100درهم بابت خرجی برای تو است .و کیسه ای به من داد و گفت :این هم 300
درهم برای تو است 100 .درهم بابت خرید چهارپا و 100درهم بابت خرجی و 100درهم برای
لباس .راوی داستان اضافه می کند که این فرزند به دستور امام مقصد خود را عوض می کند و
زندگی خوبی را به سر می گذراند .ولی با اینحال (با وجود معجزات و کمک مالی که دیده بود) بر
عقیدۀ واقفیه باقی ماند .یکی از شیعیان از او می پرسد F:آیا دلیلی از این واضح تر می خواهی؟ (چرا
6
به امامت ایشان معتقد نمی شوی؟) او جواب داد :درست است ولی ما به این عادت کرده ایم.
منظورش امام حسن عسکری علیه السالم بود .این طرز بیان نشان می دهد که به امامت امام حسن عسکری علیه السالم معتقد نبوده است. 5
271
این حرف ها را می زند .او (همچنین) می گوید :نماز و زکات و حج و روزه همگی معرفت Fشما
است و معرفت کسانی مثل خودش .مردم هم به او گرویده اند .اگر لطف کنید جوابی بدهید تا مردم از
این گمراهی Fنجات یابند .امام هادی علیه السالم نوشتند :ابن حسکه دروغ می گوید .همین بس که من
او را از موالی خود نمی بینیم .خدا لعنتش کند .او چه می خواهد؟ به خداوند قسم که خدا پیغمبری Fرا
نفرستاده مگر برای توحید و نماز خواندن و زکات دادن و روزه و حج و والیت .پیغمبر اکرم محمد
صلی هللا علیه و آله نیز به جز از خدای ال شریک له به کسی دعوت ننمود .و ما اوصیاء هم
همینطور ، Fبنده های خداییم و برای خدا شریکی قرار Fنمی دهیم .اگر اطاعت خدا کردیم به ما رحم
می نماید و اگر نافرمانی او نمودیم Fما را عذاب می دهد .ما بر خدا حجتی نداریم بلکه این خدا است
که بر ما و جمیع مخلوقات حجت دارد .من از کسانی که آن حرف ها را می زنند برائت می جویم.
اینجا است که امام دستورالعمل Fرفتار و برخورد با چنین افرادی را صادر Fمی نمایند .ایشان فرمودند:
آنها را بایکوت کنید خدا لعنتشان کند .و راه را بر آنها تنگ نمایید .و اگر یکی از آنها را در خلوت
1
دیدی ،سر او را با یک کلوخ بشکن!
همچنین در تنقیح المقال 2آمده است که وقتی صحبت از یاران ابوالخطاب Fوغالة شد ،امام علیه السالم
دستور دادند که با آنها نشینید Fو به آنها وکالت ندهید وبا آنها دمخور نشوید و حتی دست هم ندهید و
ارث نبرید.
یکی از شیعیان به امام هادی علیه السالم شکایت می کند که احمد بن حماد مبلغ زیادی را از من
گرفته (ظاهرا از سهم امام بوده باشد) .امام برای او نوشتند Fکه او را از خدا بترسان .وقتی Fاینکار
فایده ای نداشت بار دیگر به امام نوشت .امام علیه السالم در جواب نوشتند :اگر ترساندن او از خدا
3
فایده ای نداشت می خواهی او را از ما بترسانی؟
امام رضا علیه السالم از یکی از یاران سراغ محمد بن فرات را می گیرند که بر ایشان دروغ می
بست .راوی بر علیه محمد بن فرات دعا می کند .امام رضا علیه السالم می فرمایند :همینطور Fهم
شده .خداوند گرمای آهن (زخم شمشیر) را بر او چشاند همانطور که کسانی که قبل از او هم به ما
دروغ می بستند Fو نتیجتا کشته شدند .فالنی! من این را گفتم تا یاران ما را گوشزد نمایی .آنها را به
لعن کردن بر او و تبری از او دستور Fده زیرا خداوند از او متبری است 4.کشی از امام رضا علیه
السالم نقل می کند که ایشان فرمودند :آنقدر محمد بن فرات مرا آزار داده که ابوالخطاب امام باقر
علیه السالم را آزار نداد .خداوند Fطعم شمشیر Fرا به او بچشاند .ابوالخطاب اینقدر که محمد بن فرات
به ما دروغ بست ،دروغ نبسته بود .به خدا قسم هرکس بر ما دروغ Fببندد ،با شمشیر Fکشته می
5
شود.
272
273
فصل نهم :شیعۀ داغ تر از آش (غالین)
یکی از مشکالت ناشی از ضعف انسان ها این است که حتی وقتی Fانسان راه راست را می رود و از
لحاظ معنویت قوی Fمی شود ،احتمال دارد که از حد اعتدال خارج گردد و اینبار از آنطرف Fپشت بام
سقوط کند .دوست داشتن زیاد ائمه علیهم السالم یقینا یکی از عوامل انحراف تعدادی از شیعیان بوده
است .ابوخالد کابلی صاحب اسرار امام زین العابدین علیه السالم به یکی از دوستان خود سِ ری Fاز
اسرار امام را برمال می کند .او می گوید :من به تو مطلبی را می گویم که اگر زنده بودم مرا تصدیق
می کنی و اگر قبل از آن مُردم به من رحمت می فرستی و دعایم می کنی .من از امام سجاد علیه
السالم شنیدم Fکه فرمودند :یهود عزیر پیغمبر را خیلی دوست داشتند به حدی که دربارۀ او گفتند آنچه
گفتند (آنها گفتند عزیر خدا است) .نه عزیر از آنها است و نه آنها از عزیر .مسیحیان نیز حضرت
عیسی (علی نبینا و آله و علیه السالم) را چنان دوست داشتند که دربارۀ او گفتند آنچه گفتند (که عیسی
علیه السالم پسر خدا است) .نه عیسی از آنها است و نه آنها از عیسی .ما هم بر همین سنت خواهیم
بود .تعدادی از شیعیان ما ،ما را چنان دوست خواهند داشت که دربارۀ ما همان چیزهایی را خواهند
گفت که یهود دربارۀ عزیر گفتند و مسیحیان دربارۀ عیسی .نه این گروه از ما هستند و نه ما از این
1
گروه.
البته علمای قم به همین دستور Fعمل می کردند Fو هرکس را که بوی غلو از او بر می آمد از شهر قم
2
بیرون می کردند .کشی یکی از این افراد بنام حسین بن عبدهللا قمی را نام برده است.
بنابراین ،انحراف می تواند از دوست داشتن زیاد هم باشد .و می تواند از ضعف فهم باشد که در
فصل های دوم و چهارم Fبه تفصیل دربارۀ آن سخن رفت .عالمۀ مجلسی غلو را چنین تعریف کرده
است:
غلو این است که پیغمFFبر و ائمFFه علیهم السFFالم را خFFدا بFFدانیم و یFFا آنهFFا را در معبFFودیت، F
خلقت و رزاقیت Fشریک خدا بدانیم .یا اینکه خدا در آنها حلول کرده است .یا با آنهFFا متحFFد
شده است .یا آنها غیب را بدون وحی ویا الهFFام الهی می داننFFد .یااینکFFه ائمFFه علیFFه السFFالم
پیغمبرند F.یا به تناسخ ارواح آنها در یکدیگر معتقد شویم .یا معتقد شویم که شناخت آنها مFا
را از عبادات مستغنی می سازد .اعتقاد به هرکدام از این ها کفFFر اسFFت و الحFFاد و خFFارج
شدن از دین .همانطور Fکه عقل و آیات و روایات Fو غیره همین مسئله را می رسانند .انمه
علیهم السالم از گویندگان به این عقاید تبری جسته اند و آنها را کافر دانسته انFFد و دسFFتور
قتل آنها را داده اند .و اگر روایتی در این زمینه شنیدی بدان که یا باید آن را تأویل نمFFایی
و یا از همین افتراءات غالت اند.
ولي بعضی از متكلمين و محدثین در موضوع غلو افراط کرده اند .اینها در معرفت (مقام
و موقعیت) انمه علیهم السالم کوته نظری Fدارند .آنهFFا از درک عجFFائب و آنچFFه کFFه حFFول
ائمه علیه السالم رخ می دهد عاجزند .لذا آنهFFا بسFFیاری Fاز روایFFات ثقFFات را ایFFراد گرفتFFه
اند .به حدی که بعضی Fگفتند :نفی سهو از امام (یعنی آنها را معصوم Fو بدون هیچ خطایی
بدانیم) جزو مصادیق Fغلو است .ویا اینکه بگوییم امام هرچه را که اتفاق افتاده و یا خواهد
افتاد را می داند و چیزهایی شFFبیه این (این علمFFای شFFیعه حFFتی این مFFوارد را از غلFFو می
274
دانند) .در صورتیکه در روایات زیادی داریم که :مFFا را خFFدا ندانیFFد ،هرچFFه می خواهیFFد
بگویید Fو به (مقام واقعی Fما) نمی رسید .همچنین در امامت آمده است :همانا أمر ما سخت
است و سخت پذیر .فقط مالئکۀ مقرب خدا یا پیغمبران مرسل یا بندۀ مؤمFFنی FکFFه خFFدا قلب
1
او را امتحان کرده است می توانند آن را تحمل نمایند.
سامی ال ُغریری هم دو مورد از ترش کردن بعضی Fدانشمندان شیعی را ذکر کرده و می گوید :ولی
بعضی از متکلمین نتوانستند مقام ائمه را درست درک کنند و آنچه که از بعضی Fاز راویان آمده را
خیلی زود Fبه غلو نسبت دادند .تا آنجا که بعض نفی سهو از ائمه را غلو دانستند( .یعنی همین که
بگوییم ائمه علیهم السالم معصوم هستند غلو است ).ویا اینکه گفته شود که آنها هرچه را که بوده و یا
خواهد بود را می دانند ،و یا امثال اینها .در حالیکه در روایات زیادی Fآمده که :ما را خدا ندانید ،هر
2
چه میخواهد Fبگویید.
آیة هللا مددی نیز در تأیید مطلب فوق از مرحوم Fصدوق و ایشان از استاد خود ابن الولید نقل می کنند:
اعتقاد به اینکه پیامبر و ائمه علیهم السالم خطا و سهو نکرده اند ،اولین درجۀ غلو است! هم ایشان
در کتاب من الیحضره الفقیه ،زیاد کردن عبارت أشهد أن علیا ولی هللا را کار مفوضه – و به تعبیر
ایشان :لعنهم هللا! – می داند 3.در حالیکه طبق نقل شیخ عبدهللا مراغی مصری این حضرت سلمان بود
که در زمان حیات پیامبر Fصلّیهللاعلیهوآلهوسلّم (ظاهرا بعد از حادثه غدیر خم) در اذان و اقامه
4
نمازش شهادت به والیت را بعد از شهادت به رسالت میگفت.
در مجلۀ موعود شمارۀ 141توضیحات Fخوبی نسبت به مقام ائمه علیهم السالم و موضوع Fغلو آورده
شده که قسمت هایی از آن را در زیر مالحظه می کنید:
اهل بیت علیFFه السFFالم می فرماینFFد :نحن بFFاب هللا الFFذی منFFه یFFؤتی؛ مFFا بFFاب هللا
هستیم که از طریق آن خدایی خداونFد FاعمFFال می شFFود؛ یعFFنی خداونFFد از بFFاب هللا
وجود اهل بیت علیه السالم می آفریند ،روزی می دهFFد ،ثFFواب و عقFFاب می نمایFFد
و ..در این منظر ،فاعل ،خداسFت و او از مجFرای FبFFاب هللا ،فعFل انجFام می دهFFد.
بنابراین از آنجا که همۀ افعال به خداوند نسبت داده می شود ،تفویض ( بFFا معنFFای
واگذاری امور) و غلو کFFردن در مFFورد FاهFFل بیت علیFFه السFFالم جایگFFاهی نخواهFFد
داشت.
برای توضیح منظر Fصحیح نسبت به اهل بیت علیه السالم با یFFک مثFFال آغFFاز می
کنیم :انسFFانی Fرا فFFرض کنیFFد کFFه در اتFFاقی کFFه هیچ راه خFFروجی نداشFFته و کFFامالً
تاریک است ،قرار دارد .شخص درون این اتFFاق هیچ چFFیزی را نمی توانFFد ببینFFد؛
درحFالی کFه بFیرون از این اتFاق ،خورشFید FهمFه جFا را روشFن کFرده اسFت و این
دیواره های اتاق هستند که مانع تابش نور خورشید Fبه درون می شFFوند .حFFال اگFFر
در این اتاق پنجره ای تعبیه شود ،درون اتFFاق روشFFن می گFFردد و آن شFFخص می
تواند برای بهره بردن از نFFور خورشFFید ،بFFه سFFوی Fاین پنجFFره بیایFFد .او بFFرای در
معرض نور خورشید قرار گرفتن ،در مقابل دیوار Fنمی ایستد؛ چFFون می دانFFد کFFه
دیوار برای نور ،حجاب است؛ امّا پنجره به دلیل لطیف بودن می تواند نFFور را از
خود عبور دهد .بنابراین او رو بFFه روی پنجFFره قFFرار می گFFیرد .نکتFFه ای کFFه در
اینجا وجود Fدارد ،این است که نوری که از طریق پنجره بFه درون اتFاق می تابFد،
1مستدرك سفينة البحار -الشيخ علي النمازي الشاهرودي -ج - ٨الصفحة – ١٧روايت 2428
2جذور الغلو ص 204
نگاهی به دریا ،سید احمد مددی ص – 130نقل از الفقیه ،ج ، 1ص 290 3
275
آن پنجره نیست؛ یعFFنی پنجFFره از خFFود نFFور نFFدارد؛ بلکFFه هFFر چFFه نFFور اسFFت،
از ِ
پرتوهای Fخورشید است که به واسطۀ پنجره به درون اتاق می تابد .هنر پنجره بFFه
این است که مانند دیوار حجاب نیست؛ بلکه مجرایی برای عبور نور است .پنجره
در این مثال ،یعنی آن جایی که دیوار نیست.
با در نظر داشتن این مثال ،به نظام عالم توجّ ه می کFFنیم .دنیFFا همFFان طFFور کFFه از
نامش پیداست ،در عمق عالم هستی قرار دارد ( دنیا = پایین ترین ،پست ترین) و
به سان طبقۀ همکف ساختمان جهان هستی است .نور خدایی خداون Fد FبFFرای اینکFFه
به اعماق عالم ،یعنی دنیا بتابد باید از حجاب های بسیاری Fعبور کند؛ اما چگونFFه؟
آیا خداوند در عالم ،پنجره هایی را برای عبور نFFور خFFدایی خFFود از طبقFFات عFFالم
هستی و رسیدن به اعماق عالم در نظر گرفته است؟ در روایتی Fاز معصFFوم FعلیFFه
السالم نقل شده است که :نحن باب هللا ؛ ما باب هللا هستیم .باب یعنی چار چوب.
به عبارت دیگر در عالم ،آنجایی را که دیوار Fنیست ،باب می گوییم؛ یعنی فضاییF
که نور خدایی خدا می تواند از درون آن عبور کFFرده و بFFه عمFFق بتابFFد .اهFFل بیت
علیه السالم می فرمایند F:نحن باب هللا الذی منه یؤتی ؛ ما هستیم آن باب اللّهی که
از طریق Fآن نور و برکت های خداوندی Fجاری می گردد .این عطاها شامل همFFۀ
صادره های خداوند در عالم هستی است ؛ یعFFنی هFFر چFFیزی کFFه خداونFFد در عFFالم
جاری می کند ،از درون این چارچوب و این فضا جاری می سFFازد .اگFFر خداونFFد
برای بنده ای خیری را اراده کند ،آن را از این چارچوب Fبر او جاری کرده و بFFه
او می رساند و برعکس اگر عذاب را برای فردی مش Fیّت نمایFFد ،آن عFFذاب را از
طریق همین چارچوب ها بر وی جاری Fمی کنFFد؛ خداونFFد ،خFFود این سFFازوکار Fرا
قرار داده است و فرموده :ابی هللا ان یُجری Fاالشیاء االباسباب.
خداوند این طور خواسته است که نور خدایی خود را از طریق یک سری مجاری
به عالم بتاباند؛ همان گونه که نFFور خورشFFید Fاز طریFFق پنجFFره بFFه درون اتFFاق می
تابد .باب هللا از خود چیزی ندارد و هر چه از طریق آن می آید ،از جانب خداوند
متعال است .باب هللا ،شخص نیست که اعمال نظر کند یا شیء نیسFFت کFFه حجFFابی
در مسیر نور خدا باشد؛ بلکه قیمت باب هللا به این است کFFه فضFا Fو چFFارچوب بFFه
قدری لطیف می باشد که مجرای نور خداوندی Fخدا بFFه سFFمت اعمFFاق عFFالم اسFFت؛
همان گونه که هنر پنجره به این است که رقیق تر از دیوار Fکنار خود است و نور
خورشید Fمی تواند از طریق Fآن ،اتاق را روشن کند .اگFFر اهFFل بیت علیFه السFFالم
می فرمایند :اذا شئنا شاء هللا ؛ هنگامی که مFا مشFیّت کFFنیم خداونFد مشFیّت کFFرده
است ،مشیت اولی خواست امام انسFFان اسFFت کFFه بFFه خFFودی خFFود هیچFFوقت تحقFFق
خارجی پیدا نمی کند .ولی این مشیت دوم است که در دنیا تغیFFیر ایجFFاد می کنFFد و
آن خواست طی این تغییر جامۀ عمل به خود می پوشاند .وما تشاؤون اال أن یشFFاء
هللا.
خداوند طریق دیگری Fبرای اثر گذاری خود در عFFالم قFFرار FنFFداده اسFFت و فقFFط از
طریق این باب هللا است که خدایی خود را در عالم اعمال می کند .وقFFتی FخداونFFد
رزق را بر مخلوقات جاری می سازد ،آن روزی از طریق بFFاب هللا بFFه مخلوقFFات
می رسد .بنابراین گفته می شود وبیُمنFFه رُزق الFFوری F.اگFFر خداونFFد خFFالق اسFFت،
نور قدرت خداوندی از مجرای باب هللا به عالم می تابد و موجFFودات را خلFFق می
کند؛ یعنی خداوند ابتدا باب هللا را که مجرای اثر گذاری او در عوالم است ،ایجFFاد
می کند و پس از آن از مجرای باب هللا ،عالم و موجودات Fدرون آن را خلFFق می
نماید.
276
بنابراین در حدیث است که نحن صنایع ربنا الخلق بعد صنایعنا .با همین سFFاز و
کار است که می بیFFنیم امFFام رضFFا علیFFه السFFالم در جFFواب آن زنFFدیق FنFFزد مFFأمون
عبّاسی با اشاره ای که می نمایند ،تصFویر شFیر بFFر پFFرده ای کFه در آنجFا آویختFه
است ،تبدیل به شیری واقعی شده ،از درون پFFرده بFFیرون می آیFFد و آن زنFFدیق را
تکه و پاره می کند .در توضیح این مطلب با توجه به مطلب یاد شده باید گفت کFFه
خداوند از باب هللا وجود Fامام رضFFا علیFFه السFFالم در همFFان لحظFه شFFیری را خلFFق
نمود.
آنچه که در برخی احادیث به عنوان تفویض وارد شده و در جامعFFه مطFFرح اسFFت
بدین معنی نیست که خداوند تمام امور را به اهل بیت علیه السالم واگFFذار FکFFرده و
خود استراحت می کند! بلکه تفویض به این مفهوم است که کلیۀ امFور را خداونFFد
انجام می دهد؛ امّا از مجرای وجود اهل بیت علیه السالم .منظر باب اللّهی نسبت
به اهل بیت علیه السالم کامالً توحیدی اسFFت و آنچFFه در جامعFFه تحت عنFFوان غلFFو
کردن در بارۀ ائمّۀ معصFومان علیFه السFالم مطFFرح می شFود موضFFوعیت نFدارد؛
چرا که طبق این دیFدگاه ،همFه چFیز بFه هللا نسFبت داده می شFود و غلFو کFردن در
مورد خداوند بی مفهFFوم اسFFت .بنFFابراین اهFFل بیت علیFFه السFFالم می فرماینFFد F:در
مورد ما هر فضلی را که می خواهید ،قائل باشFFید؛ امFFا یFFک مFFورد را اسFFتثنا می
کنند و از اینکه به ایشان نسبت داده شود ،بFFرائت می جوینFFد و آن ربFFوبیت FاسFFت؛
یعنی اهل بیت علیه السالم از اینکه پرستیده شوند ، Fمردم را بر حFFذر می دارنFFد و
تأکید می کنند که ما را مخلوق قرار دهید .سپس هر چه می خواهیFFد در فضFFل مFFا
بگویید؛ الب ّته باید اقرار نمود اصFل وجFودی اهFل بیت علیFه السFالم و اوج فضFایل
این بزرگواران را احدی نمی شناسد؛ چرا که حقیقت اهل بیت علیFFه السFFالم همFFان
طور که خود فرموده اند ،غیر قابل وصف Fاست.
ولی قبل از اینکه به اشکاالت غلو بپردازیم بگذارید کمی خودمان غلو کنیم! 1موارد Fزیر هیچکدام غلو
نیستند و اگر کسی آنها را غلو دانست باید به آنها توضیحات باال و یا بیشتر را داد.
1البته منظور Fاز دیدگاه کسانی است که قدرت هضم و قبول روایات آمده را ندارند.
2این آب غیر از آبی است که می آشامیم .در روایات و بخصوص خطبۀ اول نهج البالغه آمده است که این دنیا از برخورد آب و هوا تشکیل
شده است .طبیعی است آب و هوای فعلی خیلی بعدها بوجود آمده اند و در اینجا اشاره به چیزی است که با تعبیر های انسانی نزدیکترین چیز
به آب و هوا می باشند.
3زمان اشاره شده در اینجا و پس از آن نیز نمی تواند زمانی باشد که ما از آن به دقیقه و روز و سال نام می بریم .زیرا این زمانها مربوط
به منظومۀ شمسی است و مقدار حرکت سیاره ها به دور خورشید که یقینا مدتها بعد به وجود آمده اند .دانشمندان باید بررسی نمایند Fکه معنی
این مقدار سال که در روایت ذکر شده یعنی Fچه؟
277
اگر تو نبودی اصال افالک (جهان هستی) را خلق نمی کردم .کسی که تو را دوست بدارد ،دوست
1
می دارم و کسی که مبغض تو باشد ،من او را دشمن دارم.
شیخ مفید از انس بن مالک 2نقل می کند که در مجلسی در نزد رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم
که در آن ابوذر Fو سلمان و زید بن ثابت و زید بن اقم هم بودند Fنشسته بودیم که حسن و حسین (علیهما
السالم) وارد شدند .ابوذر فورا Fبلند شد و دست آندو را بوسید Fو به جای خود بازگشت .ما بعدا
یواشکی به او گفتیم که این چه کاری Fبود که کردی؟ تو یک صحابی بزرگوار هستی و برای دو
کودک از بنی هاشم بلند می شوی و دست آنها را می بوسی؟ ابوذر جواب داد :درست است .اگر شما
هم آنچه را که من از پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله شنیده بودم می شنیدید ، Fبیشتر از آنچه من
کردم می نمودید F.ما پرسیدیم Fمگر ایشان چه فرمودند؟ ابوذر پاسخ داد که از پیامبر شنیدم که به علی
و این دو فرزند او فرمودندF:
یا علی! اگر کسی به قدری نماز و روزه به جا آورد که جسمش فرسوده و نزار شود ،آن روزه ها و
نماز ها به دردش نمی خورند مگر آنکه تو را دوست داشته باشند .و اگر کسی به حق دوستی Fشما از
خداوند کمک بخواهد بر خدا (واجب) است که او را کمک کند .یا علی! هرکس که به شما توسل کند
و به طناب شما آویزان شود Fبه عروة الوثقی تمسک جسته است .سپس ابوذر Fمی رود .ما خدمت
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله رسیدیم و حرفهای ابوذر را نقل کردیم F.اینجا است که پیغمبر اکرم
صلی هللا علیه و آله عبارت معروف خود را در حق ابوذر Fفرمودند F.ایشان گفتند :ابوذر Fراست گفت.
بخدا قسم آسمان سایه نیفکنده و زمین های سبز زیر پای کسی راستگو تر از ابوذر نبوده است.
پیامبر اکرم صلی هللا علیه و آله اضافه می نمایند :خداوند Fمن و اهل بیتم را از نور واحدی خلق کرده
است .این خلقت هفت هزار سال قبل از خلقت آدم بوده است .ولی (عمال) از صلب آدم در اصالب و
ارحام مطهر منتقل شدیم .انس می پرسد Fکه شما در این مراحل کجا و در چه شکلی بودید؟ رسول
اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم فرمودند :ما اشباحی از نور زیر عرش خداوند بودیم .خدا را تسبیح و
تقدیس و تمجید می نمودیم .سپس پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم به نکته ای دیگر اشاره می نمایند
و می فرمایند وقتی Fکه به معراج رفته بودم و در مرحله ای جبرئیل مرا تنها گذاشت (بیشتر نیامد)
گفتم :اینجا مرا رها می کنی؟ جبرئیل کفت :اگر بیشتر بیایم ،پرهایم می سوزد .سپس مرا در نوری
بسیار عظیم بردندF.
(در اینحالت نورانی Fو در باالترین مراحل وجود) به من وحی شد :من نگاهی به زمین نمودم و تو را
انتخاب کردم .پس تو را نبی نمودم .باردیگر Fنگاهی به زمین نمودم Fو علی را انتخاب کردم F.پس او
را وصی نمودم Fو او را وارث علم تو و امام پس از تو کردم .من از اصالب شما دو نفر ذریۀ پاک و
انمۀ معصومین و خزانه دار های علم را قرار Fدادم .اگر شما (چهارده معصوم) نبودید دنیا و آخرت و
3
حتی بهشت و جهنم را خلق نمی کردم.
و در روایتی دیگر از امام صادق علیه آالف التحیۀ والسالم آمده است که فرمودند F:همانا خداوندF
ارواح را قبل از اجساد به دو هزار سال خلق نمود .و بهترین و باالترین این روح ها را محمد و علی
1بحار األنوار ؛ ج 54؛ ص ، 198ح – 145روایت – 2430شبیه این روایت در بحار األنوار ؛ ج 15؛ ص – 27روایت 2429آمده
است.
2او در نو جوانی به عنوان خادم پیغمبر Fصلی هللا علیه و آله و سلم در منزل ایشان بود و موارد زیادی از روایات دوستی آل البیت را نقل
کرده است هرچند خودش از این روایات چندان سود نبرد و فرزند او مالک بن انس رئیس مذهب مالکی است .البته در فرزند بودن مالک بن
انس از خود انس شک قوی است زیرا او دو سال پس از فوق انس به دنیا آمده و سنیها این را معجزه ای برای او می دانند ولی می توان آن
را جور دیگر هم دید که زن انس با کسی یا مخفیانه ازدواج کرده ویا ...
3بحار األنوار ؛ ج 36؛ ص ، 301ح – 140روایت 2431
278
و فاطمه و حسن و حسین و ائمۀ بعد از آنها علیهم السالم قرار داد .سپس آنها را بر آسمانها Fو زمین و
کوه ها عرضه نمود .نور این شخصیت ها آنها را غرق نمود .خداوند Fبه آسمانها و زمین و کوه ها
فرمود F:اینها محبوبان و اولیاء و حجج من بر خلق می باشند .آنها ائمۀ (پیشوایان) مخلوقات Fمن
هستند .من هیچ خلقی را نیافریدم Fکه به این اندازه من آنها را دوست داشته باشم .برای آنها و هرکس
که راه آنها را دوست بدارد بهشتم را خلق نمودم و برای کسانی که با آنها مخالفت می کنند جهنم را
خلق نمودم F.پس هرکس که این مقام را و جایگاه عالی آنها نزد من را ادعا نمود ،چنان عذاب می کنم
که کسی را نکرده باشم .آنها و مشرکین را در پایین ترین درجۀ جهنم قرار داده ام .و هرکس که به
والیت آنها اقرار نمود و آن مقامات را ادعا نکرد ،آنها را در بهشت علیین قرار می دهم .آنها هرچه
بخواهند نزد من است .کرامت خود را شامل آنها می کنم .آنها را در نزد خود جای می دهم .آنها را
شفیع بندگان گناهکار Fخود قرار Fمی دهم .والیت آنها امانتی است که در بین مخلوقات Fگذاشته ام .پس
هرکس که به آن – با همۀ اهمیت و سنگینی ای که دارد – خیانت کند و آن (مقام عالی والیت را)
بجای آن ذوات مقدس برای خود بداند (متوجه باشد) که آسمانها و زمین و کوه ها نخواستند که چنین
خیانتی را بنمایند و از اینکه آرزوی Fداشتن آن مقامات عظیم نزد خدا را داشته باشند Fترسیدند.1
هنگامی که خداوند Fحضرت آدم علی نبینا و آله و علیهم السالم و همسرش را در بهشت برین جای داد
و فرمود که به این درخت نزدیک نشوید ،پس (آدم و و حوا) نگاهی به منزلت محمد و علی و فاطمه
و حسن و حسین و ائمه پس از آنها نمودند ؛ آنها را اشرف منزلت های بهشت یافتند و پرسیدند :خدایا
این مقام ها برای کیست؟ به آنها وحی شد :سرتان را بردارید Fو به ساق عرش نگاهی بکنید .آنها سر
بلند کردند Fو نام محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه صلوات هللا علیهم را دیدند که به نور
عظمت و قدرتمند خداوندی Fنوشته شده بود .ایندو گفتند :خداوندا( Fمعلوم می شود) که صاحب این مقام
ها چقدر نزد تو عزیزند و چقدر آنها را دوست داری .خداوند به آنها گفت :اگر آنها نبودند ،من شما
2
دو نفر را خلق نمی کردم.
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله فرمودند F:هنگامی که خداوند حضرت آدم علیه السالم را خلق کرد و
از روح خود در او دمید ،حضرت آدم متوجه پنج شبح در سمت راست عرش شد و پرسید :خدایا آیا
قبل از من هم بشری خلق کرده ای؟ خداوند فرمود F:نه .حضرت آدم پرسید F:پس اینها چه کسانی
هستند؟ اینها از فرزندان تو خواهند بود .اگر بخاطر آنها نبود نه تو را خلق می کردم و نه بهشت و
جهنم را و نه عرش و کرسی و آسمان و زمین و مالئکه و جن و انس را .من برای این پنج تن اسم
هایی از اسماء خودم مشتق کردم .پس من محمود (پسندیده) هستم و این را محمد نامیدم .من اعلی
(برتر) هستم و این را علی نامیدم .من فاطر (خالق از هیچ) هستم پس این را فاطمه نامیدم .من اهل
احسان (نیکی کردن) هستم لذا این را حسن نامیدم .و من محسن (نیکوکار) هستم پس نام این را حسین
گذاشتم .من بر خود عهد بسته ام که اگر کسی حتی مقدار یک خردل از محبت اینها در دل او باشد او
را به بهشت ببرم و(همچنین) عهد بسته ام که اگر کسی به مقدار یک خردل از بغض اینها در دلش
باشد او را به جهنم بفرستم .ای آدم! اینها انتخاب شده های من از بین مخلوقاتم هستند .به وسیلۀ آنها
است که نجات می دهم کسانی را که نجات می دهم و به خاطر آنها است که هالک می کنم کسانی را
3
که هالک می کنم.
حضرت سلمان نقل می کند که در مجلسی در محضر امیرالمؤمنین علی علیه السالم نشسته بودیم که
امام حسن و امام حسین علیهما السالم و محمد بن الحنفیه و محمد بن ابوبکر و عمار و مقداد هم
کامال واضح و جلی است که اشاره به آیۀ 72سورۀ احزاب شده است. 1
279
بودند .این روایت بلندی است که ما فقط قسمتهایی Fاز آن را در اینجا نقل کرده ایم .عالقمندان می
توانند به اصل روایت به شمارۀ 2434مراجعه کنند .امام حسن علیه السالم از پدر گرامی خود سؤال
می کنند که آیا شما چیزی بیشتر Fاز حضرت سلیمان دارید؟ امام علیه السالم از ابری می خواهند که
بیاید و سپس این جمع را به آسمان می برد و موارد زیادی Fرا می بینند.
امیرالمؤمنین می فرمایند :به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید Fمن از ملکوت آسمانها و
زمین چیزهایی دارم که اگر از بعضی از آنها آشنا شوید نمی توانید آن را تحمل کنید .همانا اسم اعظم
خداوند 72حرف است .آصف بن برخیا (که در دستگاه حکومتی Fحضرت سلیمان بود) فقط یک
حرف (از اسماء اعظم خدا) نزدش بود .او (با استفاده از همین یک اسم) زمین را شکافت و عرش
بلقیس را با سرعت چشم بر هم زدن (به نزد سلیمان) آورد .به خدا قسم که نزد ما (همۀ) هفتاد و دو
حرف موجود است و فقط یک حرف نزد خداوند است که در علم غیب استَ 1.و اَل َح ْو َل َو اَل قُوَّ َة ِإاَّل
ِباهَّلل ِ ْال َعلِيِّ ْالعَظِ ِيم هیچ تغییری Fو توانی تحقق نمی یابد مگر به خواست خداوند بزرگ و متعال .کسانی
که ما را شناختند که شناختند و کسانی که منکر ما شدند هم که شدند... .
سپس به تختی می رسند که جوانی به پشت بر آن خوابیده بود و دستانش Fروی Fسینه اش بود( .او
حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السالم بود ).امیرالمؤمنین علیه السالم انگشتر حضرت سلیمان
را از جیب در می آورند و آن را در انگشت سلیمان می گذارند .حضرت سلیمان بر پا ایستاد و گفت:
السالم علیک یا امیرالمؤمنین .ای وصی رسول خدا و ای صدیق اکبر و فاروق أعظم .چه پیروز Fشد
کسی که به شما تمسک جست و چه شکست خورد Fکسی که از شما عقب افتاد .من بنام شما اهل بیت
بود که از خداوند خواستم و آن مُلک عظیم را به دست آوردم F.حضرت سلمان با شنیدن این اعتراف و
فهمیدن مقام واال و بزرگ امیرالمؤمنین علیه السالم که به خاطر آنها بوده که سلیمان هم آن مُلک
عظیم را به دست آورد ، Fفوری Fخود را به پای امام علیه السالم انداخته و آنها را می بوسد... .
امیرالمؤمنین علی علیه السالم فرمودند :من به راه های آسمان بیشتر آشنا هستم تا راه های زمین .ما
(اهل بیت) همان اسماء پنهان شدۀ مکنون هستیم .ما اسماء حسنایی هستیم که اگر کسی به (حق) آنها
از خداوند متعال بخواهد ،او جواب می دهد .ما اسماء نوشته شدۀ بر عرش هستیم و به خاطر ما بوده
2
که خداوند Fآسمان و زمین و عرش و کرسی و بهشت و جهنم را خلق کرده است.
در فرازی از دعای معروف ندبه می خوانیم :این باب هللا الذی منه یؤتی این وجه هللا الذی یتوجه الیه
االولیاء این السبب المتصل بین االرض والسماء این صاحب یوم الفتح و ناشر رایه الهدی .کجا است
آن دروازۀ الهی که از آن درب مردم به وجه هللا می رسند .کجاست آن سببی که بوسیلۀ آن زمین به
آسمان متصل می شود (دنیای انسانی به دنیای الهی مرتبط می شود) .کجاست امام زمان ما (عج) که
از طریق Fایشان به فهم اسماء الهی برسیم و خداوند متعال را بهتر بشناسیم.
امام باقر Fعلیه السالم فرمودند F:خداوند Fهر که را ثواب می دهد ،به توسط Fما ثواب می دهد و هر که
3
را عقوبت می کند به توسط Fما عقوبت می نماید.
در کتاب بحار االنوار 4Fبنقل از کتاب عتیق روایت بلندی در توضیح معنی معرفت نورانی Fامام آمده
است که ما بخش هایی از آن را آورده ایم.
1توجه نمایید که به دلیل وجود همین یک حرف است که گاهی ائمه علیهم السالم منکر Fداشتن علم غیب هستند .زیرا این یک حرف مختص
خداوند جل و عال است ولی ائمۀ اطهار علیهم السالم همۀ حروف اسم اعظم الهی را می دانند و به همین دلیل هر کاری را در روی زمین و
در این جهان خلقت می توانند انجام دهند و از هر علمی در این جهان می توانند آگاهی یابند.
2بحار األنوار ؛ ج 27؛ ص ، 33ح – 5روایت 2434
3بحار االنوار ،ج ،25ص – 20روایت 2435
4بحار االنوار ،ج ، ٢٦ص ، ١ح – ١روایت 2436
280
روزی ابوذر Fاز سلمان سؤال می کند که معرفت انان به نورانیت یعنی چه؟ سلمان پیشنهاد Fمی کند که
خدمت امام برسیم و از خود ایشان سؤال کنیم .امام علیه السالم می فرمایند F:خوشا آمدید ای دونفر
ولی متعهد ما .این سؤال شما در واقع از واجباتی Fاست که هر مؤمنی باید از آن سؤال کند .سپس امام
توضیح می دهند که :کسی به ایمان نمی رسد مگر آنکه مرا بشناسد در حداکثر مفهوم شناخت من به
نورانیت( .بدانید) که شناخت نورانی Fمن همان شناخت خداوند متعال است .و هرگاه کسی مرا در این
حد شناخت ،او کسی است که خداوند قلب او را برای ایمان داشتن امتحان کرده است .این چنین
افرادی هرچه را دربارۀ ما از خدا بشنوند ، Fخدا به آنها سعۀ صدر می دهد تا آن را قبول کنند .آنها در
آن شکی نمی کنند و (به کفر و جهالت) باز نمی گردند .ای ابوذر ،من بندۀ خدایم و خلیفۀ او بر
زمین .ما را ارباب (خدا) قرار ندهید و در فضل ما هرچه می خواهید بگویید .شما هیچگاه نمی توانیدF
به بیان کمل فضل ما برسید .همانا خداوند Fبه ما بزرگتر و بیشتر از آنچه که بتوانید Fشما وصف Fکنید
(و حتی اگر) من هم وصف Fکنم و فکر شما بدان برسد به ما عطا کرده است .پس اگر ما را چنین
شناختید ،شما مؤمن هستید... .
ای سلمان و ای جندب (ابوذر)! من و محمد صلی هللا علیه و آله نوری واحد بودیم .خداوند Fآن را به
دونیم کرد .نصفی را فرمود Fمحمد شو نصف دیگر را فرمود Fعلی شو .بر همین اساس بود که پیغمبر
اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم فرمودند :علي مني و أنا من علي و ال يؤدي Fعني إال علي( .این در
وقتی بود که پیغمبر در حج دوم) به ابوبکر Fمأموریت دادند تا برائت (از کفار) را اعالن نماید .أما
وحی آمد که این مسئله را یا خودت ویا کسی که از تو است باید ابالغ کند .لذا پیغمبر Fصلی هللا علیه و
آله و سلم مرا فرستادند Fتا ابوبکر را برگردانم .او پرسید آیا (بر علیه من) چیزی نازل شده؟ پیامبرF
گرامی فرمودند :نه ولی دستور Fاین است که یا من و یا علی این پیام را باید برساند .سپس امام علیه
السالم ازاین واقعه نتیجه می گیرند و می فرمایند :ای سلمان و ای جندب! کسی که شایستۀ حمل یک
پیغام نیست چگونه می تواند شایستۀ خالفت یک امت باشد؟ سپس بر می گردند سر اصل مطلب و می
فرمایند F:من و رسول خدا صلی هللا علیه و آله و سلم نور واحدی بودیم .حضرت محمد صلی هللا علیه
و آله رسول خدا شد و من وصی مرتضای( Fپسندیده) او شدم .پیغمبر ناطق (گویا) شد و من صامت
(ساکت) شدم .و در هر عصری باید یک ناطق و یک صامتی وجود داشته باشد .ای سلمان ،محمد
صلی هللا علیه و آله و سلم منذر شد و من هادی ... .پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم مسئول بهشت
شد و من مسئول جهنم .من به جهنم می گویم Fکه فالنی را بگیر و فالنی را رها کن ... .امام علیه
السالم موارد Fمتعدد و زیادی از تقسیم امور دین و آخرت بین خود و پیامبر را ذکر می کنند که ذکر
آنها ممکن است بعضی را به شک اندازد لذا عالقمندان می توانند به اصل روایت مراجعه کنند... .
اگر سؤال کند که چرا و چگونه و به چه علت ،او کافر شده زیرا کسی از (کار) خدا سؤال نمی کند
(یعنی در واقع توان فکری آن را نداریم که به حکمت الهی برسیم و به اسرار خلقت و مشیت
خداوندی پی ببریم ).و این مردم هستند که بازپرسی می شوند F.ای سلمان و ای جندب! هرکس به آنچه
گفتم ایمان بیاورد Fو آنچه را که روشن کردم و تفسیر نمودم و شرح دادم و نورانی Fنمودم ،تصدیق
نماید ،آنگاه است که خداوند قلب او را برایمان داشتن امتحان کرده است و سینۀ او را برای (پذیرش)
اسالم باز نموده است .او یک عارف مستبصر( Fروشن بین) و بالغ و کامل شده است .و کسی که به
این حقایق شک کند یا عناد نماید و توقف Fکند و متحیر شود و برگردد ،او مقصر است و ناصبی.
ای سلمان و ای جندب! من با قدرت الهی زنده می کنم و می میرانم F.من به اذن خدا شما را از آنچه
می خورید Fو از آنچه که در منزل هایتان ذخیره می کنید خبر می دهم .من از انچه که در دل هایتان
281
دارید خبر دارم .امامانی که از اوالد من هستند اینها را می دانند و هرگاه که خواستند بدان عمل می
کنند .زیرا همۀ ما یکی هستیم .اول ما محمد است و وسطی Fما محمد است و آخر ما محمد است.
سپس امام علیه السالم مطالبی می فرمایند که خالصۀ آن چنین است :ما اسم اعظم را داریم که با آن
می توان به هر جای دنیا و عرش برویم و می توانیم Fهرچیزی Fرا در این جهان کنترل نماییم .با
اینحال انسان هایی هستیم مثل بقیه می خوریم Fو در بازارها حرکت می کنیم .و ما شکر خدا را به
جای می آوریم .این است معرفت نورانی ما .به این (معرفت) بچسب تا هدایت شوی .هیچ شیعه ای
به درجۀ روشن بینی نمی رسد تا اینکه مرا در این درجات بشناسد F.و هرکه مرا به این درجات
بشناسد به حد کامل روشن بینی رسیده است .او وارد دریایی از علم شده و به درجه ای باالتر از
فضل رسیده است و از سری از اسرار Fمخفی الهی مطلع شده است.
در این روایت ،امیرالمؤمنین علیه السالم نکته ای را فرمودند که آن را جداگانه ذکر می کنیم تا کمی
نسبت به آن توضیح دهیم .امام علیه السالم فرمودند:
و ما هنگامی که مشیت کنیم ،خداوند مشیت کرده است و هنگامی که چیزی را کراهت
داشته باشیم ،خداوند Fکراهت دارد .وای بر کسی که فضل ما و خصوصیّت ما و آنچه را
که خداوند به ما بخشیده انکار کند؛ چرا که هر کس که چیزی Fرا از آنچه خداوند به ما
عطا نموده ،انکار کند ،همانا قدرت خداوند ع ّزوجّ ل و مشیت او در مورد ما را انکار
نموده است.
به مطلب فوق این حدیث پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم را اضافه نمایید که خطاب به
امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند :قسم به کسی که جانم در دست اوست ،اگر از این نمی ترسیدم Fکه
امت من دربارۀ تو همان حرف هایی را بزنند Fکه مسیحیان به حضرت مریم زدند ،دربارۀ تو
1
چیزهایی می گفتم که هر وقت از بین مردم می رفتی ، Fخاک پای تو را برای تبرک بر می داشتند.
برای فهم بهتر موضوع روایت دیگری را نیز ذکر می کنیم .امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف
فرمودند :قلوبنا اوعیة لمشیة هللا فاذا شاء شئنا .قلب های ما ظرفی است برای مشیّت خدا .پس هرچه
که خدا بخواهد ما هم می خواهیم .2و در روایتی دیگر آمده بود که خداوند Fبه احترام خواسته های ما
آنچه را که می خواهیم به عمل می آورد .بنابراین باید توجه کرد که در اینجا ما مشکل دور Fویا مرغ
و تخم مرغ را نداریم .این امام است که چیزی را خالف خواستۀ خدا نمی خواهد و اگر چیزی را
خواست ،برای این است که مطمئن است خدا آن را خواسته و ایشان همان را تقاضا می کنند و
خداوند هم به صورت ظاهر به خواسته های آنها جامۀ عمل می پوشاند .همۀ اینها یک مرحله است
ولی با کمی لطف از جانب خدا و ابراز محبت از جانب متعالی و ابراز همراهی و یگانگی از جانب
امام کمی پس و پیش دارد.
بر می گردیم به ادامۀ بیان حالت هایی که غلو نیستند .امام زمان (عج) فرمودند :خداوند ابتدا ما را
3
آفرید و سپس خداوند هر چیز دیگر را به واسطۀ ما آفرید.
امام باقر Fعلیه السالم فرمودند F:توسط Fما خداوند عبادت می شود و بوسیلۀ ما شناخته می گردد و
بواسطۀ ما یگانه داشته می شود 4.همچنین در روایتی Fدیگر آمده است :خداوند بوسیلۀ ما شناخته می
282
گردد و توسط Fما عبادت می شود و ما سبیل (راه) به سوی خدا هستیم 1.همچنین فرمودند F:به درستیF
که خداوند Fعزوجل قابل وصف نیست ...به درستی که پیامبر صلی هللا علیه و آله و سلم قابل وصفF
2
نیست ..به درستی که ما قابل وصف نیستیم.
283
اگر فورا Fجواب دهید که کم است یا زیاد ،فرقی نمی کند :شما اشتباه کرده اید .باید ابتدا سؤال نمایید
که یک گرم از چی؟ یک گرم خاک کم است .یک گرم از طال زیاد است .یک گرم گندم کم است.
یک گرم زعفران زیاد است .یک گرم بادم کم است .یک گرم سیانور Fزیاد است .یک گرم محبت
اصال معنی نمی دهد .بنابراین ،وقتی Fکه ما سخنی دربارۀ ائمه علیهم السالم می شنویم Fقضاوت
مستقیم و فوری Fکردن دربارۀ غلو بودن و یا صحیح بودن آن اصال نادرست است .باید دید که این
مطلب را به چه کسانی و در چه محیطی Fو با چه پیش زمینه ای بیان کرده اند.
ما در زبان روزمرۀ خودمان هم لغاتی را به کار می بریم که در زمینه های مختلف ،معانی مختلفی
را می دهند .وقتی Fکه می گوییم Fفالنی خدای ریاضیات Fاست ،آیا واقعا می خواهیم بگوییم Fکه او خالق
ریاضیات است؟ و یا منظور ما این است که از او باالتر در ریاضیات Fنداریم .و یا وقتی Fمی گوییم Fکه
خورشید Fدر افق غایب شد ،منظورمان این است که خورشید به صورت فیزیکی Fغیب شد (و
هیچکس آن را نخواهد دید) ویا اینکه منظور ما این است که چشم ما دیگر قادر به دیدن خورشیدF
نیست .پس بنابراین ،وقتی که خداوند در آیات فراوان و در روایات بسیار Fتأکید دارند که چیزی شبیه
خداوند نیست ،ما باید هر جملۀ دیگری را با همین معیار نگاه کنیم .ما حتی ممکن است بگوییم که
امام با خدا فرقی Fنمی کند ولی منظور ما این باشد که با توان فکری و فهمی Fعقل ما ،نمی توانیم خدا
را در پس مقام ائمه علیه السالم اصال درک کنیم چه رسد به اینکه ببینیم .بنابراین سرحد فهم ما از
صفات الهی همان است که در افعال و کردار ائمه علیهم السالم می بینیم .لذا سرحد فهم ما مثل افق
دید ،ائمۀ اطهار علیهم السالم می باشند و ما چیزی هرچند بزرگتر و بهتر و برتر و اصال متفاوت از
این حد را نمی توانیم درک کنیم .در اینجا یکی بودن امام با خدا مربوط Fمی شود به سرحد فهم ما نه
واقعیت یکی بودن آنها .یعنی اگر ما بخواهیم خدا را به بینیم و یا به شناسیم ، Fحداکثر کاری که می
توانیم به کنیم این است که به ائمه علیهم السالم نظری بیندازیم Fویا کنه وجودی Fآنها را بهتر بشناسیم.
ولی انسان ها متفاوتند و سطح درک آنها یکسان نیست .پس چه باید کرد؟ طبق دستور Fائمه علیهم
السالم که موارد زیادی Fاز آن را در فصل های گذشته دیدیم ،باید کتمان نمود وفقط Fاین مفاهیم را که
به آن اسرار آل محمد صلی هللا علیه و آله و سلم گفته می شود پیش خود نگه داریم و یا فقط به کسانی
بگوییم که ظرفیت آن را داشته باشند .ولی متاسفانه در طول تاریخ ائمه علیهم السالم دیده می شود که
کسانی از این أمر سوء استفاده کرده اند و برای خود بازاری درست کرده اند که تعدادی عوامی که
قدرت تشخیص را ندارند به دور خود جمع کنند و از مال آنها و یا پیروی Fکردن آنها و احساس جاه و
قدرت ناشی از آن استفاده ببرند .در این وسط ،امام در بین دو طیف نفهم (ویا حتی مغرض) و انسان
های وارسته گرفتار Fبوده اند .اگر مطلبی را که می گویند برای خواص باشد ،مغرضین از آن سوء
استفاده می کرده اند و اگر تقیه کنند و ظاهری Fحرف بزنند ،یاران نزدیک بهره ای از شناخت
صحیح آنها نمی برند .و معموال مجالس امام پر بود از انسان های متفاوت .بنابراین ،شکی نیست که
ائمۀ اطهار در مقام خدا نیستند .در خدا حل نشده اند .آنها بندۀ مخلوق خدا هستند .منتها بنده هایی در
باالترین حد تصور انسانها Fبه طوری Fکه از دید انسان ها فرقی بین آنها و خدا نیست .تأکید می کنیم
که نمی گوییم فرقی Fبین امام و خدا نیست ،بلکه می گوییم فرق Fهست و فرق هم خیلی زیاد است ،
منتها ما نمی توانیم Fآن فرق را درک کنیم .امیدواریم Fبا ذکر روایات آمده در این زمینه و از دیدگاه
های کمی متفاوت بتوانیم Fوضعیت امام و مقام آنها را هم زمان بیان کرده باشیم.
امام صادق Fعلیه السالم می فرمایند F:خدا لعنت کند کسانی Fرا که دربارۀ ما چیزی را می گویند Fکه خود
ما نمی گوییم .خدا لعنت کند کسانی را که ما را معبود Fنمی دانند .ما معبود های خدایی هستیم که آیندۀ
284
ما به او وابسته است و به او بر می گردیم 1.تعدادی از شیعیان با سواد در مدینه در این زمینه گفتگو
و بحث می کرده اند .سپس به این نتیجه می رسند Fکه خدمت امام صادق علیه السالم برسند و از خود
ایشان سؤال کنند .وقتی Fکه این گروه به درب منزل امام می رسند ،امام علیه السالم خودشان خارج
َأ
ُون ال َيسْ ِبقُو َن ُه ِب ْال َق ْو ِل َو ُه ْم ِب ِ
مْر ِه َيعْ َملُ َ می شوند و آیۀ کریمۀ َب ْل عِ با ٌد م ُْك َرم َ
3
ون 2را تالوت می کنند.
اگر کمی در همین عملکرد سادۀ امام علیه السالم دقت کنیم در می یابیم که چقدر بر امام سخت بوده
که فرمایشات خود را برای خواص و عوام فرق بگذارند F.ایشان با آمدن دم درب منزل که معمول
نبوده است هم نشان دادند که از نیت و سؤال آنها بدون اینکه به پرسند آگاه هستند و هم اینکه با
خواندن آیه به مغرضین و افراد بی سواد اجازۀ سوء استفاده را نداده اند .هر چند این آیه به ظاهر به
مالئکه و عملکرد آنها بر می گردد که آنها بر سخن خدا پیشی نمی گیرند ولی با کمی تأمل و توجه به
عملکرد مالئکه در زمان خلقت حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السالم در می یابیم که این آیه نمی
تواند برای آنها باشد بلکه فقط مختص اهل بیت پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم است .زیرا
مالئکه در داستان حضرت آدم به خداوند اعتراض می نمایند و به اینکار پیشی گرفتن بر سخن
خداوند اطالق می شود.
بنابر آنچه که ذکر شد ،اگر به روایت زیر رسیدیم و دیدیم که در آن امیرالمؤمنین علیه السالم برای
خود صفاتی را ذکر می کنند که در قرآن برای خداوند متعال است ،باید بدانیم که باید معانی آن را یا
از خود امام بخواهیم و یا به نحوی آن را تأویل نماییم .امام باقر Fعلیه السالم می فرمایند Fکه
امیرالمؤمنین علیه السالم فرمودند :من وجه هللا (روی خداوند) هستم .من جنب هللا (پهلوی خداوند)
هستم .من اول و آخر و ظاهر و باطن هستم .من وارث زمین هستم و من راه خدا هستم و بدان
عزیمت کرده ام (به سوی خدا می روم) 4.باید بدانیم که این عبارات غلو نیستند .امام علیه السالم به
هیچوجه نمی خواهند بگویند که العیاذ باهلل ایشان به درجۀ الوهی رسیده اند .چنانچه عرض شد ،
معنای آن را باید در البه الی روایات دیگر جستجو نمود.
راوی می گوید که من معتقد به الوهیت ائمه علیهم السالم بودم .روزی خدمت امام صادق Fعلیه السالم
رسیده بودم Fکه ایشان از من خواستند Fتا آبی را تهیه کنم تا ایشان وضو بگیرند (ظاهرا آفتابه ای برای
دستشویی Fرفتن می خواستند) .وقتی که ایشان برای وضو داخل (دستشویی) شدند ،من با خود گفتم
این چه خدایی است که دست به آب می رود .وقتی امام علیه السالم خارج شدند فرمودند( :حواست
جمع باشد) روی Fیک ساختمان بار بیشتر از تحمل آن را نگذاری Fزیرا (باعث) خرابی آن می شود .ما
5
بندگان خداوندیم.
خالد بن نجیح از کسانی است که به ربوبیت ائمه علیه السالم معتقد بوده است .او خود نقل می کند که
سر خود را پیچیده بودم (و ناشناس) در گوشه ای از محضر امام صادق علیه السالم نشسته بودم F.من
با خود گفتم( :ای شیعه) آیا می دانید که نزد خداوند Fمتعال سخن می رانید؟ امام من را به اسم صدا
زدند و فرمودند :همانا من بندۀ خداوند و مخلوق هستم .من خدایی دارم که او را می پرستم F.اگر او را
نپرستم خداوند Fمرا در آتش می سوزاند F.من گفتم :نه به خدا دیگر این سخن را دربارۀ شما نمی گویم
6
و همانی را می گویم که شما خودتان می گویید.
5
بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 107:ح – 136روایت 2398
بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 341:ح – 25روایت 2411 6
285
راوی می گوید با امام صادق Fعلیه السالم نهار می خوردیم که امام علیه السالم به غالمشان فرمودندF:
برو و آب زمزم برایمان بیاور .او رفت و بدون آب برگشت و گفت :یکی از غالمان گفت که آب را
برای خدای عراقیها می خواهی؟ و نگذاشت که آب بیاورم .امام ناراحت شدند ،دست از غذا کشیدند
و دعایی نمودند و فرمودند F:برو و آب بیاور .اینبار غالم با آب آمد ولی رنگ و رویش Fرفته بود .او
گفت که آن غالم داخل چاه افتاد( Fو دیگر نمی توانست مزاحم باشد) .امام هم شکر خدا را به جا
1
آوردند.
امام صادق Fعلیه السالم فرمودند F:خدا لعنت کند مغیرةبن سعید را .او بر پدرم دروغ می بست و
خداوند طعم شمشیر را به او چشاند .خدا لعنت کند کسی را که مطالبی را بگوید که ما آن را نمی
گوییم .خدا لعنت کند کسانی را که ما را جدا کند از بندگی خدایی که خالق ما است و آیندۀ ما بسوی او
2
است و معاد ما و پیشانی ما دست او است.
این بخش را با این روایت ختم می کنیم که در آن امام صادق علیه السالم معیار معروف Fخود را در
این باب بیان نمودند که ما را خدا ندانید هرچه می خواهید بگویید .راوی می گوید که در مدینه بودیم
و زمانی بود که گروه های شیعه فرقه فرقه شده بودند F.ما هم گروهی Fبودیم Fکه در گوشه ای از شهر
جمع شده بودیم و روایاتی Fرا که دربارۀ ائمه آمده بود بررسی می کردیم تا اینکه بحث ربوبیت شد.
چیزی از بحث شروع Fنشده بود که دیدیم امام صادق علیه السالم بر چهارپایی نشسته است و در کنار
ما است .ما اصال نفهمیدیم که ایشان چگونه پیش ما آمدند .ایشان پرسیدند :از چه وقت وارد بحث
ربوبیت شدید؟ ما گفتیم :همین اآلن .امام علیه السالم فرمودند :بدانید که ما پروردگاری Fداریم که روزF
و شب ما را نگه می دارد .سپس ایشان چندین بار این جمله را تکرار کردند که هرچه می خواهید
3
دربارۀ ما بگویید (مادامی که) ما را مخلوق Fبدانید.
286
اوقات به ائمه اجازه نداده است ،استفادۀ آنها از این قدرت است .یعنی می توانند هرچیزی را بدانند
ولی خداوند نخواسته که آنها همیشه علم غیب را بدانند .آنها می توانند هرکاری Fرا در دنیا انجام دهند
ولی خدا خواسته که آنها به ظاهر عمل کنند .یعنی مثل همۀ انسانها باشند مگر در حاالتی که اقتضاF
شود به توانائیهای خارق العادۀ خود چه در علم غیب و یا تصرف Fدر کون عمل نمایند که به تعداد
زیادی از آنها در فصل های گذشته برخورد Fکردیم.
راوی نقل می کند که خدمت امام صادق علیه السالم بودم .ایشان از من خواستند که نامه هایی را به
بغداد ببرم و به نمایندگان ایشان برسانم و از آنها کمک بخواهم .من هنگام خروج هنوز در حیاط خانه
بودم که فکر کردم( F:چطور Fمی شود) ایشان که حجت خداوند Fهستند به فالن و فالن نامه می نویسند و
کمک می خواهند .این شخص چنین فکر می کرده که چون امام علیه السالم نمایندۀ خدا است و همه
چیز دنیا در اختیارشان است ،چرا احتیاج به این و آن داشته باشند؟ یعنی علی االصول باید بتوانند
بدون واسطه اشیاء را بفرستند Fو یا خواسته های خود را به نمایندگان مستقیما برسانند .او می گوید که
به درب خانه نرسیده بودم Fکه امام من را صدا زدند Fو فرمودند که تنها من برگردم F.سپس به من
1
فرمودند :من به این افراد نوشتم که من هم یک بندۀ خدا هستم و به آنها احتیاج دارم.
تعدادی از علمای شیعه در زمان غیبت صغری در اینکه خداوند دو موضوع خلق و رزق Fرا به ائمه
علیهم السالم تفویض کرده است یا نه بحث داشتند .گروهی Fگفتند که این کار اصال امکان ندارد زیرا
خلق اجسام توسط Fچیزی که خودش جسم است امکان ندارد .بعضی دیگر گفتند که خداوند این کار را
نسبت به بعضی مالئکه انجام داده و آنها خلق کردند و رزق Fدادند .باالخره تصمیم درست را گرفتند Fو
قرار شد با مراجعه به نائب دوم امام زمان از امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف مصدر وحی و
شرع سؤال کنند .جواب ولی عصر علیه السالم چنین بود :این خداوند است که اجسام را خلق نمود و
ارزاق را تقسیم کرد .زیرا او جسم نیست و در جسمی جای نمی گیرد .هیچ چیز شبیه او نیست و
همانا او شنوا و بینا است .اما ائمه علیهم السالم ،آنها از خداوند می خواهند که چیزی را خلق کند و
او خلق می نماید و از او می خواهند که رزق دهد و او می دهد .خداوند Fبه خاطر تعظیم از حق این
2
(ذوات مقدسه) و در پاسخ به خواسته هایشان این کار را انجام می دهد.
راوی خدمت امام صادق علیه السالم عرض می نماید که ابوهارون المکفوف از شما نقل کرده است
که شما فرموده اید :اگر (شئ) قدیم (ازلی) را می خواهی (بدان که) عقل کسی به آن نمی رسد .و اگر
منظورت کسی را می خواهی که خلق کرد و رزق داد ،آن شخص محمد بن علی (امام باقر علیه
السالم) است .امام صادق علیه السالم فرمودند F:او بر من دروغ Fبسته است .خدا او را لعنت کند .به
خدا قسم کسی جز خداوند Fمتعال خالق نیست .او که تنها است و شریکی Fندارد .خداوند Fبه راستی Fطعم
3
مرگ را به ما می چشاند در حالیکه او فنا ندارد .او خالق خلق و ایجاد کنندۀ مخلوقات است.
اضافه بر موارد فوق Fاین شبهه وجود Fداشته است که با شناخت ائمه علیهم السالم دیگر احتیاجی به
انجام فرائض دینی نخواهد بود .در حالیکه ائمۀ اطهار خودشان تماما پایبند به احکام بودند Fدیگر چه
رسد به ما .امام باقر عليه السّالم به جابر فرمودند :آيا كسى كه خودش را به تشيع نسبت مى دهد
همين مقدار كه اظهار دوستى به ما اهل بيت کند برايش كافى است؟ به خدا قسم شيعۀ ما نيست مگر
كسى كه از خدا به پرهيزد Fو فرمانبردار Fاو باشد ،و شيعيان ما شناخته نمى شوند مگر با فروتنى Fو
خضوع و بسيار Fياد خدا ،و روزه گرفتن و نماز خواندن ،و دلجويى از همسايگان مستمند و فقيران و
بدهكاران و يتيمان ،و راستگويى ،و خواندن قرآن و نگاه داشتن زبان در برابر مردم مگر به كالم
بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 107ح – 137روایت 2400 1
287
نيكو ،و اينها در همه چيز ،امين قبايل خود بودند F.جابر گويد :عرض کردم :يا ابن رسول هّٰللا ما كسى
را به اين صفات نمى شناسيم F.فرمود :اى جابر سخنان مردم در تو تأثير نگذارد ،آيا همين بس است
كه كسى بگويد من على را دوست دارم و پيرو او هستم ،ولى كارى نكند ،و اگر بگويد:من رسول خدا
را دوست دارم و رسول خدا بهتر از على است ،سپس به شيوه و روش او عمل نكند و سنت او را
پيروى نكند محبّت پيامبر نفعى به حال او ندارد.پس از خدا به پرهيزيد Fو براى آنچه نزد خدا هست
عمل نمائيد زيرا بين خدا و كسى خويشاوندى نيست بلكه محبوبترين بندگان نزد خداوند و ارجمندترين
ايشان نزد او با تقواترين آنهاست ،و عمل كننده ترين آنها به طاعت اوست .به خدا قسم تقرّ ب به خدا
ميسّر نيست براى كسى مگر به اطاعت و بندگى او ،و برات آزادى از دوزخ به دست ما نيست ،و
احدى را بر خدا حجتى نيست ،هر كس مطيع خداست دوست ماست ،و هر كس نافرمانى Fخدا كند
1
دشمن ماست ،و فرداى قيامت به واليت ما نمى رسد مگر به وسيلۀ فضيلت و پرهيز از گناه.
امام صادق Fعلیه السالم فرمودند F:مواظب کوته فکران باش .همانا شیعۀ جعفر (امام صادق علیه
السالم) کسی است که شکم و فرج خود را عفیف نگه می دارد و مجاهدت او شدید است و برای
2
خدای خود کار می کند و آرزوی Fثواب بردن از او را دارد و از عقاب او هراسناک است.
288
در کتاب شریف کافی روایتی Fاست که نشان می دهد چقدر امام صادق Fعلیه السالم از کار این شیعه
های بی معرفت رنج برده است .راوی می گوید که روزی Fامام صادق Fعلیه السالم را دیدیم که خیلی
عصبانی بودند .ایشان فرمودند :من همین یک خورده پیش برای کاری از منزل خارج شدم که یک
نفر سياه از پشت سر به من گفت :لبیک یا جعفر بن محمد لبیک .من فورا Fبه خانه برگشتم Fدر حالیکه
بسیار ترسناک بودم (از غضب خداوند متعال) .لذا فورا Fسجده کردم و کوچکی نمودم Fو از این
خطابی که به من شد برائت نمودم .اگر عیسی بن مریم مخالف آنچه خدا گفته چیزی می گفت ،چنان
کر می شد که دیگر صدایی را نشنود Fو چنان کور می شد که دیگر چیزی را نبیند و چنان الل می شد
که پس از آن نتواند Fهیچ حرفی Fبزند .سپس فرمودند F:خداوند ابوالخطاب را لعن کند و او را با آهن از
1
بین ببرد (با شمشیر Fکشته شود).
مغیریه
در عصر فرقهسازی ،یعنی در اوایل قرن دوم هجری ،یکی از فرقی Fکه در جامعۀ شیعه به وجود
میآید ،فرقۀ زیدیه است که با شهادت زید بن علی به فرق متعددی Fتبدیل می گردند F.یعنی عدهای با
تغییر جریان از این گروه به فرقۀ دیگری ملحق میشوند Fو یا با آرای خود فرقۀ جدیدی تاسیس می
کنند .یکی از این افراد که در ابتدا از اصحاب امام باقر علیه السالم بود و سپس زیدی شد و به فرقۀ
جدیدی دست زد ،مغیره بن سعید العجلی است .او از کسانی است که انگیزۀ نفوذ در افکار امام باقرF
عليهالسالم را داشت؛ ولی امام او را میشناخت و می دانست که او از دشمنان تشیع می شود .به
همین دلیل امام باقرعليهالسالم به معرفی Fشخصیت واقعی او پرداخت ،او را به فرزندش Fامام صادقF
علیه السالم و دیگر یارانش شناساند؛ تا از او دوری گزینند؛ ولی مغیره با حیله و نیرنگ و دروغ و
289
دستبرد در احادیث به تشکیالت خود سمت و سو میداد تا در نتیجه در تفکر شیعی ،فرقۀ مغیریه را
به حرکت واداشت .او از نظر اعتقادی به غلو و کفر کشیده شد و نیز ادعای الوهیت برای امام باقر
عليه السالم نمود .او گمان می کرد با این اعتقاد میتواند در نظر امام عليهالسالم مرتبهای پیدا کند و
به نیت مسموم Fخود جامۀ عمل به پوشاند 1.به هرحال ،می بینیم که او مثل یک ستون پنجمی عمل می
کند و باعث گیجی و سردرگمی Fدانشمندان شیعی شده است.
مغیره بن سعید البجلی ایرانی االصل بود .بنقل از أعمش ،او اول کسی بود که از ابوبکر Fو عمر بد
می گفت 2.بعد از وفات امام باقر علیه السالم ،محمد بن عبدهللا بن حسن را امام دانست و لقب مهدی
را به او داد 3.در اینجا به بیان چند روایت دربارۀ این شخصیت می پردازیم.
در اولین روایت می بینیم که یکی از راویان حدیث به راوی دیگر ایراد می گیرد که چرا اینقدر بر
راویان حدیث سخت می گیری و روایات ائمه علیهم السالم را نقل نمی کنی .راوی دوم -که مورد
خطاب بود -از امام صادق علیه السالم نقل می کند که فرمودند :احادیث ما را قبول نکنید مگر آنکه
موافق قرآن و سنت باشند .یا اینکه شاهدی (متنی شبیه و یا مضمون متشابه) آن را در روایات گذشته
بیابید .زیرا مغیرة بن سعید – خدا او را لعنت کند – در میان روایات پدرم مطالبی Fرا وارد کرده که
پدرم آنها را نفرموده اند 4.پس تقوا پیشه کنید و روایاتی را که از ما نقل می کنند و مخالف مفاهیم
قرآنی است قبول نکنید .زیرا احادیث ما نقل قول از خدا و یا پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم
است.
راوی وارد موضوع Fدیگری می شود و می گوید که به عراق سفر کردم و در میان گروهی Fاز
اصحاب امام باقر علیه السالم رفتم و احادیثی را جمع نمودم F.سپس نزد گروهی که از یاران امام
جعفر صادق Fعلیه السالم بود رفتم Fو همین کار را کردم .سپس همۀ این روایات را نزد امام رضا علیه
السالم عرضه نمودم F.ایشان احادیث زیادی Fاز آنها را منکر شدند که از امام صادق علیه السالم باشند
و فرمودند :همانا بوالخطاب بر امام صادق علیه السالم دروغ Fمی بست .خدا او را لعنت کند( .ولی
متاسفانه اینکار ادامه دارد) یاران او وهمچنان مطالبی را تا به امروز در احادیث امام صادق علیه
السالم وارد Fمی کنند .مطالبی (که به اسم) ما است ولی خالف قرآن است را قبول نکنید .زیرا اگر ما
مطلبی را بگوییم( Fیقینا) موافق Fقرآن و سنت است( .زیرا) ما از خدا و پیغمبرش نقل می کنیم .ما از
این و آن نقل نمی کنیم تا تناقضی Fدر گفتارمان باشد .گفتار نفر آخر ما عینا همان گفتار نفر اول است
و گفتار نفر اول همانی است که از نفر آخر می شنوید F.پس اگر کسی مخالف روایت (دیگر) ما
مطلبی را آورد ،آنرا به خودش برگردانید Fو بگویید خودت داناتری که اینرا از کجا آورده ای! هر
5
گفتار ما حقیقت است و نور .و اگر مطلبی حقیقت و یا نور نداشت ( ،آن گفتار) از شیطان است.
کشی از امام صادق Fعلیه السالم نقل می کند که فرمودند F:مغیرة بن سعید عمداً بر پدرم دروغ می
بست .او ویارانش Fدر میان شیعیان ما بودند .او نوشته های آنها را می گرفت و مطالب کفر و زندقه
به آنها می افزود Fو به پدرم (امام باقر علیه السالم) نسبت می داد .مغیرة سپس این روایات تحریفF
شده را به یارانش می داد تا میان شیعه پخش نمایند .لذا هرچه مفاهیم غلو در کتاب های یاران امام
6
باقر علیه السالم می یابید کار مغیرة است که آنها را در داخل این کتب وارد کرده است.
1
https://fa.wikifeqh.ir
2تاریخ طبری ج ، 3ص 150
3فرق الشیعه ،ص 54
4خود مغیره گفته است که من در بین روایات امام صادق علیه السالم دوازده هزار حدیث اضافه کرده ام – .الموضوعات فی اآلثار و
االخبار ،ص 150
5رجال الكشي ،ص ، 224 :ح – 401روایت 2423
6رجال الكشي ،ص ، 225 :ح – 402روایت 2424
290
در آخرین روایت ،مطالب جالبی نسبت به عملکرد و نیات مغیره می یابیم .امام صادق علیه السالم به
یکی از یاران فرمودند :خدا لعنت کند مغیره را و خدا لعنت کند آن خانم یهودیه ای را که مغیره پیش
او می رفت .مغیره از آن زن شعبده و کارهای خارق العاده و سحر را فرا گرفت .او بعد از آنکه بر
پدرم دروغ بست ،خداوند ایمان را از او سلب نمود .گروهی Fبر من دروغ بستند .خداوند طعم شمشیر
را به آنها بچشاند .به خدا قسم که ما بندگانی بیش نیستیم که خداوند Fما را خلق کرده و انتخاب نموده
است .ما بر هیچ ضرر Fو نفعی توانایی Fنداریم .اگر خداوند Fبه ما لطف کند از رحمتش است و اگر ما
را عذاب نماید بخاطر گناهی است که مرتکب شده ایم .ما بر خدا حجتی نداریم و حتی (چک سفید)
برائت را هم نداریم .ما هم می میریم و در قبر گذاشته می شویم و محشور می شویم Fو (در صراط)
ما را متوقف می کنند و سؤال می نمایند .آنها را چه شده است خدا آنها را لعنت کند .آنها خدا را اذیت
کردند و پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم را در قبرش اذیت کردند و (همچنین) امیرالمؤمنین Fو
فاطمه و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی صلوات هللا علیهم را .و این من هستم که
در بین شما هستم از گوشت پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله و سلم و پوست پیغمبر Fاکرم صلی هللا
علیه و آله و سلم می باشم .بر روی رختخواب می خوابم در حالی که نگران و ترسیده هستم.
(دیگران) در رختخواب خویش در امان می خوابند ولی من می ترسم و شب را خواب ندارم .بین کوه
ها و دشتها ترسناک حرکت می کنم و از خدا تبری می جویم از آنچه در مورد من آن خونسردترین
و سخت ترین بندۀ بنی اسد ،ابوالخطاب Fلعنت هللا علیه ،گفت 1.از این روایت بر می آید که صاحب
فکر خالف ،ابوالخطاب بوده و مغیره همکار و همفکر او محسوب می شود .ولی جالب است بدانیم
پس از اینهمه لعن و بد گویی از مغیره و استادش ابوالخطاب در روایتی آمده است که این دو بهشتی
2
هستند منتها بعد از آنکه مدتی در دوزخ می دوند!
باطنیه
باطنیه گروهی Fهستند که تحت تأثیر افکار هندویسم Fمعتقد به وجود مرحلۀ باالتری Fاز احکام شرعیه
هستند .یعنی مصادر Fدینی در واقع رموز Fو اشارات و حقایق مخفی و اسراری Fهستند که باید تأویل
شوند .حتی شعائر Fدینی و احکام عملیه نیز رموز هستند .ولی مردم Fعادی به ظاهر قانع هستند (یعنی
3
فکرشان بیشتر نمی کشد) .آنها کاری به عمق مطالب دینی ندارند و اینکار را به علما واگذاشته اند.
تعدادی از دانشمندان شیعه که به مراحل باالتری از دین معتقد شدند و حتی زندگی امام را نادیده
گرفتند ،احکام دین را کنار گذاشتند و یا با تأویالتی گوناگون آنها را دگرگون کردند .در حالیکه اگر
فقط زندگی Fامام را دستور کار خود قرار می دادند می دیدند که امام چگونه به انجام احکام شریعت
پایبند بودند .آنها به راستی از امام دیندارتر Fشده بودند! خداوند ما را از این بلیه نجات دهد.
یکی از اینها حالج ،صوفی Fمعروف است .شیخ مفید معتقد است که حالجیه نوعی از تصوفند .آنها
به اباحت و حلول معتقدند .درست است که حالج به ظاهر شیعه بود ولی این گروه ،مشرک و بی
4
دین هستند و در هر فرقه ای به شکل آنها در می آیند.
تصوف
291
میرزا جواد آقا تهرانی Fدر کتاب عارف و صوفی چه می گویند ،آورده است :در زمان پیغمبر اکرم
صلی هللا علیه و آله ابتدا فقط مصطلحات مسلم و مؤمن را داشتیم .سپس اسم زاهد و عابد به خصوص
به میان آمد .و سپس زهﹽاد و عبﹽاد بر جمعی گفته شد که از دنیا ،به زعم خود ،کناره جستند و
خود را کامال وقف Fعبادت و ریاضت نمودند Fو تقریبا طریقه و روش خاصی به وجود آوردند Fتا اینکه
در حدود Fاوایل قرن دوم هجری ،کم کم اسم صوفی و طریقۀ تصوف پیدا شد و گفتند :تصوف عبارت
است از همان ریاضت نفس و ترک دنیا و مجاهده برای بیرون آمدن از هر خوی بد و داخل شدن به
1
هر خلق خوب.
ولی خداوند هرکس را که سر خود دین درست می کند را دوست ندارد Fو می فرمایدَ F:یا َأ ُّي َها الَّذ َ
ِين
آ َم ُنوا اَل ُت َق ِّدمُوا َبي َْن َيدَيِ هَّللا ِ َو َرسُولِ ِه . 2در این مسئله هم با اینکه ظاهر قضیۀ پیروی Fاز خداوند است
ولی در واقع پیروی Fاز هوای نفس خویش استَ .و َرهْ َبا ِني ًَّة ا ْب َتدَ عُو َها َما َك َت ْب َنا َها َعلَي ِْه ْم ِإاَّل ا ْب ِت َغاء ِرضْ َو ِ
ان
هَّللا ِ َف َما َر َع ْو َها َح َّق ِر َعا َي ِت َها 3و فرق این دو را ما تشخیص نمی دهیم .ابن کار ائمۀ اطهار است و ما
4
باید دائما به آنها توسل به جوییم که ما را از این گونه انحرافات در امان بدارند.
اینچنین است که می بینیم این گروه کم کم به انحراف می روند Fو در قرن سوم سران صوفیه رسما ً از
فناء فی هللا و وحدت وجود و موجود دم می زنند 5.مطالب دیگری نیز به این افکار اضافه شده است
مثل اینکه اگر ما به خدا آشنا شدیم و در او فنا گشتیم ،دیگر احتیاجی به پیروی Fاز شریعت نداریم و
دیگرالزم Fنیست که نماز و روزه را انجام دهیم زیرا به خود حقیقت رسیده ایم .این افکار در زمان
امام صادق Fعلیه السالم هم بوده است .راوى نقل مى كند كه خدمت امام صادق Fعليه السالم رسيدم Fو
سؤال كردم Fكه حديثى را از شما نقل نموده اند كه مى گويد "إذا عرفت فاعمل ما شئت" .آيا صحيح
است؟ امام فرمودند F:بله .راوى با تعجب مى پرسد حتى اگر زنا كند و يا دزدى نمايد و يا شراب
بخورد؟ امام با بيان إنا هلل و إنا اليه راجعون مى فرمايند F:به ما انصاف Fنداديد Fكه مطلبى را ما عمل
كنيم و شما اجازه داشته باشيد .من منظورم اين بود كه وقتى Fچيزى (از عمل خير) ياد گرفتيد ،به آن
عرفانى اهميت
ِ عمل كنيد حال مى خواهد كم باشد يا زياد 6.از متن روايت مى توان حدس زد كه بحث
معرفت ،در آن ايام رواج داشته و مردم Fبه محض شنيدن عبارت "اگر معرفت پيدا كرديد ،هركارىF
خواستيد انجام دهيد" با آنچه كه در ذهن ،از شعار عرفا در گوش داشتند ،به این تصور افتادند Fکه
شاید امام هم چنین چیزی Fرا فرموده باشند و راوى Fيكى از همين افراد Fاست .منتهى فرق Fراوى با
ديگران در اين است كه مى داند شراب خوردن حرام است و امام آن را انجام نمى دهد .بنابراين ،به
يقين حاصل شده از شنيدن اين روايت ،شک مى كند و با رفتن خدمت امام ،سعى در تصحيح فكر
خود مى نمايد .امام هم همين كار را مى نمايند .اوال استدالل مى كنند كه اگر چيزى براى ما حرام
است (در حالى كه معرفت تام هم نزد آنها است) ،براى ديگران نيز هست .ولى به عبارت انصاف
دادن توجه نماييد .انسان ها مى توانند به آنچه كه نفس اماره ،برايشان ساخته و پرداخته نموده است
اكتفا كنند و آن را يقينى بدانند .حال آنكه اگر به وجدان خود مراجعه نمايند و معلومات ديگرى – مثل
عمل امام – را به آن اضافه كنند ،متوجه تعارض دو نتيجه شده و مثل راوى ،بايد در فكر Fتصحيح
يافتۀ خود باشند.
292
یکی از مواردی که صوفیان به خود می بالند ،اجابت دعای آنها است .در روایت زیر می بینیم که
چگونه امام سجاد علیه السالم نشان می دهند که این هم دروغین است.
راوی می گوید به همراه پنج تن از عباد بصره وارد Fمکه شدیم .دیدیم که کم آبی صدای مردم را در
آورده است و از ما خواستند که دعای استسقا نماییم F.پس طواف کردیم و متضرعانه از خدا خواستیم
تا باران ببارد ولی خبری نشد .آنگاه جوانی (امام زین العابدین علیه السالم) وارد کعبه شد و در
حالیکه محزون بود طواف Fنمود و رو به ما نمود و 12نفر را تک تک صدا زدند .ما هم لبیک گفتیم.
ایشان پرسیدند F:آیا در بین شما کسی نیست که خداوند او را دوست داشته باشد؟ ما گفتیم که بر ما است
دعا و بر او است که اجابت نماید .پس امام به نزدیک کعبه رفتند Fو سجده نمودند Fو خداوند Fرا به
1
دوست داشتن خود از امام قسم دادند .دعای امام که تمام شد ،باران شدیدی بارید.
یکی از مواردی که صوفیه بدان تأکید داشته اند ،نوع لباس و پوشاک است .شاید کلمۀ صوفیه یعنی
پشمینه هم از همین توجه آمده باشد که آنها لباس خاصی که از پشم بوده است را می پوشیده اند .به
روایت زیر توجه نمایید:
امام جعفر صادق علیه السالم می فرمایند :در طواف بودم که َعبَّاد بصری پیراهنم را کشید و گفت :آیا
در چنین جایی ،چنین لباس (فاخری) را می پوشی Fو تو فرزند علی علیه السالم هستی؟ امام جواب
می دهند که اوال پیراهن را به یک دینار خریده اند و ثانیا ً لباسی که امیرالمؤمنین علیه السالم می
پوشیدند Fمناسب زمان خودشان بود و اآلن اگر من آن لباس را بپوشم ، Fمردم Fمی گویند که او دارد مثل
َعبَّاد ظاهر نمایی می کند 2.البته که متوجه متلک امام به َعبَّاد ظاهر نما و ریاکار Fشدید.
در روایت دیگر ،عباد وارد مجلس امام صادق علیه السالم می شود و از ایشان نسبت به تعداد
قطعات کفن پیغمبر صلی هللا علیه و آله سؤال می کند .ایشان هم جواب می دهند ولی به نظر می رسد
که جواب بر عباد سنگین بود .امام علیه السالم فرمودند :درخت نخلی که حضرت مریم Fعلیه السالم
(عجوه) بود و خرمایی که در دست مردم است از نوع ارزان آن از آن خوردند از بهترین نوع خرما َ
(لُقاط) است .وقتی Fکه عباد از مجلس امام بیرون می رود از ابن ش َریح می پرسد :این مثل خرماییF
ُ
ش َریح هم نمی دانست .او می گوید این جوان (بنام میمون) از که امام زد منظورش چه بود؟ ابن ُ
خودشان است بهتر می داند .میمون به آنها گفت :امام علیه السالم مثال خود را زد که ایشان از
فرزندان پیغمبر گرامی صلی هللا علیه و آله می باشند و علم ایشان در نزدشان است که علم درست
3
است و علمی که از طرق دیگر می رسد لُقاط است.
زمانی که امام علی علیه السالم ،عبدهللا بن عباس را برای گفتگو نزد خوارج فرستادند ،او بهترین
لباسش را پوشید ،بهترین مرکب را سوار شد و نزد آنان رفت .وقتی Fبا او روبرو شدند ،گفتند :ای
فرزند Fعباس! در حالی که تو بهترین مردم هستی ،اما در لباس جباران و سوار بر مرکب آنان نزد ما
آمده ای! ابن عباس این آیه را خواند که :بگو چه کسی زینت الهی و پاک ترین رزق ها را که خدا
برای بندگانش قرار داده حرام کرده است؟ .4من اینها را می پوشم و خود را آذین می کنم ،زیرا
5
خداوند زیباست و زیبایی Fرا دوست دارد ،اما باید از حالل باشد.
بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 361:ح – 72کافی ،ج ، 6ص – 443روایت 2046 2
بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 368ح – 86کافی ،ج ، 1ص – 400روایت 2047 3
293
شماری از صوفیان خراسان نزد امام رضا علیه السالم آمدند و گفتند :مأمون ،با تأمل در والیتی Fکه
خداوند به او سپرده به این نتیجه رسیده که شما اهل بیت ،اوالی از سایر مردمان در این امر هستید
که مردم Fرا امامت کنید ،و باز از میان مردمان ،شخص شما را از میان اهل بیت برای این امر مقدم
و اوالی بر دیگران دانسته است که حکومت را به شما بسپارد F.مردم نیاز به کسی دارند که غذای
سخت بخورد ،لباس خشن و خشک بپوشد ،سوار االغ شود ،و از مریض عیادت کند .امام رضا علیه
السالم در حالی که تکیه به متکایی داده بودند ،از حالت تکیه درآمده ،نشستند و فرمودند F:یوسف علیه
السالم پیامبر Fخدا بود ،اما قبای ابریشمین که طال در زینت آن به کار رفته بود می پوشید Fو بر
متکاهای آل فرعون تکیه می زد و حکومت می کرد .آنچه از امام انتظار می رود Fقسط و عدل است،
و این که وقتی Fسخن می گوید راست بگوید ،و وقتی حکم می کند به عدالت رفتار Fکند ،و وقتی Fوعده
می دهد عمل کند .خداوند هیچ خوردنی و پوشیدنی Fرا (جز آنچه صریح قرآن است) تحریم Fنکرده
است .آنگاه این آیه را خواندند Fکه :بگو چه کسی زینت الهی و پاک ترین رزق ها را که خدا برای
1
بندگانش قرار داده حرام کرده است؟
نتیجتا هر فرد صوفی Fمسلک ،انسان تام و درستی نبوده است .فضل بن شاذان در پاسخ به سؤالی که
از زهاد هشتگانه شده بود جواب می دهد که ربیع بن ُخثیم و َهرم بن حیان و اویس قرنی و عامر بن
عبدقیس از زهاد زمان امیرالمؤمنین علیه السالم بودند و از یاران ایشان .ولی ابومسلم Fفردی Fفاجر و
ریاکار بود و از اصحاب معاویه .او کسی بود که معاویه را بر جنگ با امیرالمؤمنین علیه السالم
ترغیب کرد .بعدی مسروق است که باجگیر معاویه بود .دیگری حسن (بصری) بود که با هر
گروهی به رنگ آنها سخن می راند 2.نفر هشتم جریر بن عبدهللا بجلی است .مشهور Fآن است که او
3
به معاویه ملحق شد و حضرت فرمود تا خانۀ او را در کوفه خراب کنند.
یکی از متصوفۀ متأخر در زمان ائمۀ اطهار Fعلیهم السالم احمد بن هالل است .او 54بار حج به جا
آورده بود که بیست مورد Fآن با پای پیاده بوده است .شیعیان از او روایت می کردند .ولی امام علیه
السالم به نمایندگان خود نوشتند که مواظب این صوفی متقلب باشید .او بدون اذن ما در امور ما
دخالت می کند .او به رأی خودش عمل می کند .ما از او تبری می جوییم - Fخدا او را رحمت نکند -
و از هرکس که از او تبری نجوید! Fبعضی Fاز شیعیان ابتدا باور نکردند که چنین مذمتی از امام
دربارۀ او صادر شده باشد ولی در مراجعه به امام ،ایشان تأیید می کنند که چنین نوشته ای از ایشان
4
صادر شده است.
نکتۀ مهم در مورد صوفیه این است که ادعای آنها بر رسیدن به حقیقت فقط یک ادعا است .تقریبا
همۀ آنها اصال امام شناس نبوده اند .بطور Fمثال یک مورد را ذکر می کنیم که در آن سفیان ثوری در
صدد مچ گیری از امام صادق Fعلیه السالم بوده است .امام صادق Fعلیه السالم می فرمایند Fکه روزیF
در طواف Fبودم که سفیان ثوری Fاز من نسبت به عملکرد پیغمبر صلی هللا علیه و آله و سلم با حجر
االسود سؤال کرد .امام فرمودند که پیغمبر در هر طواف حجر االسود را استالم می کردند F.سفیان
کمی عقب تر از امام می رود تا ببیند که آیا ایشان هم اینکار را می کنند یا نه .و وقتی Fمی بیند که
امام در طوافی Fاستالم نکردند Fعلت را جویا می شود .امام فرمودند که مردم احترام خاصی برای
پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله می گذاشتند و راه را برای ایشان باز می کردند .ولی من نمی خواهم
5
که مزاحم مردم FشومF.
کشف الغمه ،ج ، 3ص – 147روایت 2485 1
294
و در جای دیگر ،امام صادق Fعلیه السالم به َعبَّاد می فرمایند :وای بر تو .فکر نکن که مواظبت بر
شکم و فرج تو را کافی Fاست .همانا خداوند در قرآن می فرماید :يا َأ ُّي َها الَّذ َ
ِين آ َم ُنوا ا َّتقُوا هَّللا َ َو قُولُواF
َق ْواًل َسدِيداً يُصْ لِحْ لَ ُك ْم َأعْ مالَ ُك ْم 1پس بدان خداوند چیزی را از تو قبول نمی کند تا آنکه حرف درستیF
2
بزنی.
اصال ادعا کردن کار ساده ای است ولی وقتی Fکه پای آزمایش به میان بیاید آنوقت معلوم می شود که
فرد چند مرده حالج است .روزی در ایام حج در مکه کمبود Fآب پیش آمد .در آنسال افرادی ظاهر
صالح از بصره چون ایوب سجستانی ،صالح المری ،عُتبة الغالم ،حبیب فارسی Fو مالک بن دینار
حضور داشتند .مردم مکه از این گروه خواستند که برایشان دعای استسقا نمایند .انها هم طواف کردند
و دعا نمودند Fولی اثری ندیدند .آنگاه جوانی (امام سجاد علیه السالم) آمد و طواف Fنمود و رو به این
گروه کرد و تک تک آنها را نام برد و پرسید F:آیا در بین شما کسی نبود Fکه خدا او را دوست داشته
باشد؟ آنها جواب دادند که وظیفۀ ما دعا کردن است و استجابت با خدا است .امام از آنها خواستند که
از کعبه فاصله بگیرند و فرمودند :اگر در بین شما یکنفر بود که خدا او را دوست می داشت دعایتان
را مستجاب می کرد .سپس امام علیه السالم به کنار کعبه رفته و سجده می نمایند و خدا را به دوست
3
داشتنش قسم می دهند .ابرها پیدا می شوند و باران خوبی نازل می شود.
امام زین العابدین علیه السالم در منی حسن بصری را دیدند که مردم را موعظه می کرد .ایشان از
او خواستند Fکمی دست نگهدارد و به سؤال های ایشان جواب دهد .پس پرسیدند F:آیا از وضعیت خود
راضی هستی که اگر فردا بمیری؟ گفت :نه .امام پرسیدند :آیا سعی می کنی که وضعیت خود را به
وضعی بهتر تغییر دهی؟ حسن سر به زیر انداخت و بعد گفت :من این را می گویم ولی حقیقت ندارد.
امام پرسیدند :آیا انتظار Fپیغمبری بعد از محمد صلوات هللا و سالمه علیه داری؟ گفت :نه .پرسیدند :آیا
مقری (خانه ای) غیر از مقری که داری می خواهی تا به آن برگردی Fو کوشش نمایی؟ گفت :نه .امام
ضربۀ خود را می زنند و می فرمایند :آیا کسی را دیده ای که یک خورده عقل داشته باشد و از وضع
خودش با این مشخصات چنین باشد که از وضعیت Fخودش راضی Fنباشد Fو در عین حال به صورتF
حقیقی سعی در بهتر شدن وضعیت خود نکند؛ انتظار Fدین دیگری Fنیز نداشته باشد و نه مقری غیر از
آنچه که در آن هست تا به آن برگردد و کوشش نماید؛ و با اینحال تو مردم را موعظه می کنی؟ وقتیF
که امام می روند ،اومی پرسد :این شخص که بود؟ می گویند :علی بن الحسین .حسن بصری Fمی
4
گوید :اهل بیت علم .راوی Fمی گوید که پس از آن دیده نشد که حسن بصری موعظه کند.
295
متعال) .کار این بخش از مغز ( و به عبارت دیگر ،تعقل) ساختن دنیایی است که ما بتوانیم Fچیزها را
در آن بشناسیم .ولی وقتی Fپای خدا پیش می آید ،این قسمت از مغز کارش اشکال پیدا می کند زیرا او
هر مفهومی را خلق کند از دنیای مخلوقات است و ساختار آن چنان است که نمی تواند خارج از این
دنیا را درک کند .به همین دلیل است که هرچه نسبت به خدا و صفات و تواناییها Fاو سخن براند ،
دارای اشکاالتی است .ولی مغز سمت راست مطالب را احساس می کند .لذا می تواند وجود چیزهاییF
را که با حواس پنجگانه هم احساس نمی شوند Fرا (حس) کند .یعنی متوجه وجود آنها می شود هرچند
که از چند و چون آن هیچ چیز نداند .لذا مسئلۀ ایمان آوردن به چنین چیزهایی پیش می آید که کار
مغز سمت راست است .ما می دانیم که هستیم ولی چند و چون هستی را نمی دانیم .ما می دانیم چیزی
به اسم عشق وجود Fدارد ولی نمی دانیم که چیست و چرا اینطور عمل می کند و خیلی چیزهای دیگر.
امام باقر Fعلیه السالم -شکافندۀ علوم اهل بیت علیهم السالم – مطلب فوق را صریحا اعالن نموده اند.
ایشان در مورد شناخت خداوند Fمتعال فرمودند :كلما ميّزتموه باوهامكم في أدق معانيه فهو مخلوق
مصنوع مثلكم مردود Fاليكم 1یعنی هرچه قدر می خواهید Fظریف Fفکر کنید و با دقت ترین تعابیر
دربارۀ خداوند سخن برانید ،بازهم این مفهوم ،ساخته و پرداخت شدۀ مغز شما است و نتیجتا به
افکار شما بر می گردد.
لذا است که در بحث وحدت وجود باید بگوییم که هر آنچه که مغز فکر کند و نسبت به خالق خود
بخواهد مفاهیمی را بیان کند ،آن ساختار ، Fتولید همین دنیا است و مثل آیینه ای است که نمی توان
پشت آن را دید و هرچه در آن بنگریم باز دنیای خودمان را در آن می بینیم .به همین دلیل است که
حداکثر چیزی که می توانیم ببینیم وحدت موجودات است و نه وحدت وجود .و این وحدت را روایات
هم قبول دارند و از آن به نور پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله تعبیر کرده اند.
از آنجاییکه حسین بن منصور حالج که در نزد بیشتر نویسندگان Fایرانی Fبه نام پدرش منصور حالج
معروف است و در موضوع وحدت وجود با بیانهای Fمختلفی چون (انا هللا) و (لیس فی جبتی سوی
هللا) و غیره ،خیلی واضح به طرح این موضوع Fپرداخته است ،کمی به زندگی او می پردازیم Fو
سپس به بیان مفاهیمی در زمینۀ وحدت وجود می پردازیم.
او در سال ۲۴۴هجری قمری در روستای Fتور از توابع شهرستان بیضا استان فارس در خانوادهای
تازه مسلمان و سنی مذهب متولد شد ،جد او در ابتدا زرتشتی بود که مسلمان شد .او در دارالحفاظ
شهر واسط عراق به کسب علوم مقدماتی پرداخت و در ۱۲سالگی حافظ کل قرآن شد .سپس برای
درک مفاهیم قرآن نزد سهل بن عبدهللا تستری رفت و راه و رسم تصوف Fرا از او آموخت و خرقه
پوشید ۲۶ .ساله بود که برای زیارت کعبه راهی مکه شد و یک سال مجاور بیتالحرام ماند .غذایش
در هر روز سه لقمه نان و اندکی آب بود و جز برای قضای Fحاجت از آن خارج نمیشد F.پس از
مجاورت کعبه به بغداد بازگشت و دوباره به حلقه یاران جنید بغدادی Fپیوست اما به جهت دعوی
(اناالحق) از جانب آنها طرد شد و رابطۀ خود را با صوفیه برید.
حسین بن منصور حالج ،در سال ۲۷۵ق ،سفری پنج ساله به خراسان ،ماوراءالنهر F،سیستان ،کرمان،
فارس و دیگر نقاط داشت و به تبلیغ دیدگاههای خود پرداخت .او سپس نزد خانوادهاش در اهواز
بازگشت و در سال ۲۸۱ق به همراه جمع فراوانی از مریدانش به سفر حج رفت و در این سفر به
ساحری ،شیادی و ارتباط Fبا اجنه متهم شد .او دوباره در سفری پنج ساله به خراسان ،ماوراءالنهر،
هندوستان ،چین ،و ایران ،به تبلیغ دیدگاههای خود پرداخت .احتماال او در سفر هند نور ایمانش را به
296
کفر باخته است .ولی در همین سفر تالش کرد با علمای امامیه در قم رابطه برقرار Fکند ،او در میان
مردم می گشت و با انجام اموری خارقالعاده آنها را به عقاید خویش دعوت میکرد و به آنان
اینطور می گفت که مهدی موعود از طالقان ظهور Fخواهد کرد و ظهور وی نزدیک است .طبق نقل
ذهبی در کتاب خود (عِ َبر) حالج طبق هر گروهی که او در میان آنها می رفت ،رنگ آنها را می
گرفت و خود را از آن دین می شمرد .با معتزلین ،اعتزالی بود .با سنییان سنی و با شیعیان ،شیعی
بود .جالب است بدانیم که اگوست مولر ،او را مسیحی Fدانسته و معتقد بوده که او دین خود را پنهان
1
میکرده است.
حالج پس از انزوا و دوری از اهل تصوف Fسعی کرد در میان امامیه برای خود طرفدارانی پیدا کند
و با وجودی که حالج از اهل تسنن بود ،با ارسال نامههایی به بزرگان امامیه چون ابوسهل نوبختی و
ابوالحسن بابویه خود را نائب امام زمان معرفی Fمیکرد .حالج پس از ادعای بابیت تصمیم گرفت
ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی (متکلم امامی) را به مسلک خویش در آورد که در نتیجه تعدادی
شیعه امامی که تابع او بودند را به عقاید حلولی خویش معتقد سازد .به ویژه آنکه جماعتی از
درباریان خلیفه ،به حالّج حسن نظر نشان داده و جانب او را گرفته بودند .ابوسهل نوبختی Fدر پاسخ
به حالج گفت :وکیل امام زمان باید معجزه داشته باشد .اگر راست میگویی ،موهای مرا سیاه کن.
اگر چنین کاری انجام دهی ،همه ادعاهایت را میپذیرم .حسین بن حالج که میدید ناتوان است ،با
تمسخر مردم روبرو شد و به قم شتافت و به مغازۀ علی بن بابویه (پدر شیخ صدوق) رفت و خود را
نمایندۀ امام زمان خواند .مردم قم نیز بر وی شوریدند Fو او را با خشونت از شهر بیرون افکندند .ابن
حالج ،پس از آن که جمعی از خراسانیان ادعایش را پذیرفتند ،دوباره به عراق رفت .در آنجا پس از
سالیان محاکمه ،سرش را بریدند و پیکرش را سوزاندند Fو خاکسترش Fرا به رود Fدجله ریختندF.
وحدت وجود
جمله معروف انا الحق (من حقیقت /خدا هستم) که در ادبیات فارسی Fبارها تکرار شدهاست ،از حالج
است .احتماالً حالج عبارت اناالحق را از بایزید بسطامی Fگرفتهاست ،چون شبیه همین تعبیر در آثار
بایزید وجود دارد ،اما تکرار و تأکید آن با تعابیر گوناگون Fدر کلمات و اشعار حالج ،و نیز فرجام
وی که سخت با این ادعا پیوند داشت ،اناالحق را به حالج منتسب کرد .اینکه انسان می تواند به
جایی برسد که به تعبیر قرآن قاب قوسین أو أدنی شود ،شکی نیست .ولی دو نکته را در این مرحله
باید در نظر گرفت .نکتۀ اول این است که یک وقت ما صحبت از امکان و یا توان بالقوه می کنیم
ولی یک وقت صحبت از رسیدن به آن مرحله و توان بالفعل است .در روایات اهل بیت علیهم السالم،
با اینکه گفته شده هرچه می خواهید ما را باال ببرید ،بازهم Fهیچ یک از ائمه ادعای رسیدن به مرحله
ای که پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله رسیده است را نکرده اند .این مثل موضوع Fخلیفة اللهی است.
بسیاری از متکلمین بین اینکه انسان می تواند خلیفة هللا شود و اینکه به مقام خلیفة اللهی رسیده است ،
خلط می کنند و توجه نمی کنند که فقط تعداد بسیار معدودی از انسانها که یقینا از 124هزار بیشتر
نمی شوند Fبه این مقام عالی رسیده اند .بلکه فالسفه و حتی متکلمین همۀ انسان ها را به مجرد احتمال
رسیدن به این مقام ،خلیفة هللا می نامند!
نکتۀ دوم این است که انسان هرچند صعود کند ،اصال با خالق خود تفاوت اساسی و غیر قابل مقایسه
ای را دارد که در همۀ حاالت انسان را از خدا جدا می کند و این نکته ای است که ائمۀ اطهار علیهم
297
السالم بر آن تأکید داشته اند .خداوند متعال با چه زبانی Fبفرماید Fکه چیزی شبیه او نیست .والسالم! لذا
ممکن است بعضی کسانی که قائل به اتحاد وجود Fو موجود Fمی کنند مواردی شبیه مفاهیم زیر را در
ذهن داشته باشند که می توان گفت این طرز فکر اشکال اساسی ندارد ولی راه رفتن بر لب پرتگاه
است .کوچکترین خالفی ممکن است انسان را به سقوط برساند چنانچه خیلی ها مثل دانشمند Fمحترم
شیعی شلمغانی بدان گرفتار Fشد .دانشمندان مختلف سعی کرده اند که وحدت وجود Fقابل قبول را چنین
تفسیر نمایند:
قائل آن بعد از خروج از
دعوی وحدت وجود ،کالمی عاشقانه و ناشی از سُکر است که ِ
سُکر میفهمد که در حال اتحاد با حق نبوده بلکه شبه اتحاد به وی دست داده است.
سالک ،هرچند به مرتبه ای برسد Fکه نور حق را در آیینه دل مشاهده کند ،اما تا هنوز خود
را می بیند به توحید صرف نرسیده و ناقص است .چنین آیینهای اگر صیقلی شود و در برابر
خورشید Fقرار گیرد به زبان حال (انا الشمس) میگوید .حتی در این حالت دقت کنید که آیا
تصویر Fشما در آیینه با شخص شما یکی است؟ مثال آیا آن تصویر Fروح هم دارد؟
قائالن به اتحاد ،در واقع منظورشان اتحادی است که در آن سالک از انانیت خود رهیده
است و جز خدا نمیبیند .در این حالت نیز دقت کنید که دیگر "خود"ی وجود Fندارد تا بخواهد
با بینهایت متحد شود .فقط یک چیز است و هیچ در طرف مقابل.
منظور از حلول و اتحاد این باشد که به سلب ،تعین اعتباری قائل شویم و آن را نوعی اتحاد
نوری بدانیم مثل :آهن گداخته ،استحاله خر در نمکزار ،تبدیل هیزم به نور در آتش ،تبدیل نان
نیستی قطره در دریا و تبدیل سنگ به گوهر بر اثر تابش آفتاب .ولی باز هم باید
ِ به جان،
بدانیم که این اتحاد با شخص باری متعال امکان ندارد وفقط به اتحاد با نور پیغمبر اکرم صلی
هللا علیه و آله می تواند بیانجامد .همین.
بنابراین ،هیچکدام از موارد Fفوق آن چیزی Fنیست که ابن عربی و همفکری هایش می گویند.
وحدت وجود Fابنعربی ،اساسا ً اشیاء را با ذات حق در عینیت می بیند حتی اناالحق فرعون را هم
تأویل می کند.
اسماعیلیه
اسماعیل اولين فرزند Fامام صادق Fعلیه السالم بود و امام صادق Fعلیه السّالم او را بسیار دوست می
داشت و نسبت به او محبت بسیار می نمود و برخی از شیعیان به همین جهت گمان می کردند که
اسماعیل جانشین پدرش خواهد شد .نعمانی از یکی از شیعیان نقل می کند که عقیدۀ برادرش را به
امام عرضه نمود و ائمه را یکی پس از دیگری ذکر نمود تا به خود امام صادق علیه السالم رسید.
سپس اضافه کرد که اسماعیل امام بعد از شما خواهد بود .امام صادق علیه السالم فوری او را
1
تصحیح کردند Fکه اسماعیل اینگونه نیست.
امام صادق Fعلیه السالم در مرگ او تشریفات خاصی را انجام داد .با پای برهنه و بی تابی ،او را
تشییع کرد ،و در تشییع جنازۀ جناب اسماعیل چند بار دستور داد ،کفن را از روی Fآن جناب باز
کردند ،تا همگان بدانند که اسماعیل از دنیا رفته است .با این وصف ،جمع زیادی Fاز عقیدۀ خود
1بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 261ح – 28روایت 2368در روایتی دیگر (رجال الكشي ،ص ، 325ح – 590روایت )2375
یکنفر از این راوی سؤال می کند که چه چیز باعث شد که تو اسماعیل را بعد از امام صادق امام بخوانی؟ او گفت مفضل بن عمر مرا به
اینکار واداشت .مفضل در ابتدا پیرو ابوالخطاب بود ولی بعداً از یاران نزدیک امام گشت.
298
برگشتند .و اندکی معدود که از یاران نزدیک امام نبودند Fبر این عقیده شدند که اسماعیل زنده است.
پس از درگذشت امام صادق علیه السالم ،تعدادی بر امامت امام کاظم علیه السالم معتقد شدند ولی
تعدادی بر اساس اینکه امامت به فرزند می رسد و نه برادر Fبه امامت محمد پسر اسماعیل معتقد
شدند .اسماعیلیه همین اشخاصی Fهستند که به امامت محمد پس از اسماعیل معتقد شدند و می گویند که
امامت در فرزندان او تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.
شیخ مفید در کتاب ارشاد پس از بیان مطالب فوق ،به عبدهللا فرزند دوم امام صادق اشاره می کند که
پس از فوت پدر ،بزرگترین فرزند امام صادق علیه السالم بود .او که فرزندی Fنا خلف بود و
اعتقادات نادرستی داشت پس از پدر بر اساس بودن بزرگترین Fفرزند امام ،ادعای امامت کرد.
تعدادی از یاران امام صادق علیه السالم ابتدا به او گرویدند Fولی به زودی به امامت موسی بن جعفر
علیه السالم معتقد شدند .اضافه بر این ،شیخ مفید به معرفی Fفرزندان دیگری که کوچکتر از حضرت
موسی بن جعفر بودند می پردازد .بزرگترین آنها (و فرزند Fپس از امام کاظم علیه السالم) اسحاق نام
داشت .او فردی Fمؤمن و دانا بود و روایت های زیادی را از پدر نقل کرده که از آن جمله وصیت
امام جعفر صادق علیه السالم به امامت امام موسی Fعلیه السالم است .برادر Fبعدی محمد نام داشت که
زیدی مذهب بود .یعنی به انقالب و خروج با شمشیر Fمعتقد بود .او که داماد عبدهللا بن حسن مثنی بود
(و دو برادر Fزن هایش محمد و ابراهیم قبال قیام کرده بودند) روزی یک گوسفند ذبح می کرد و به
پیروانش می داد .او در زمان امامت امام رضا علیه السالم قیام کرد و شکست خورد ولی مأمون او
را نکشت و احترام نمود .شیخ مفید مطالب بیشتری در زمینۀ شخصیت او و افرادش می نویسدF.
عالقمندان می توانند Fبه اصل روایت (شماره )2365مراجعه کنند.
برادر بعدی علی بن جعفر است که بسیار Fپرهیزگار بود .او از یاران امام کاظم علیه السالم بود و
روایات زیادی را از ایشان نقل کرده است( .الزم به ذکر است که این شیعۀ وارسته در سن کهولت با
دیدن امام جواد علیه السالم در سن کودکی ،احترام کامل یک شیعه به امام خود را به جای می آورد
1
هرچند که او عموی پدر امام جواد علیه السالم بود ).فرزند بعدی عباس است که او هم فاضل بود.
در اینکه چگونه شیعیان منحرف شده اند و آیا خود اسماعیل در آن دخالتی Fداشته است یا نه ،مطلب
چندان واضح نیست .دوران امام صادق علیه السالم یک دوران آزادی بوده است .شیعیان خود را آزاد
می دیدند که هرچه به عقیده شان رسید ابراز کنند .آنها از این آزادی سوء استفاده کردند و مطالبی را
عنوان کردند که خود امام به آنها معتقد نبود و به عبارت معروف Fکاسۀ داغ تر از آش شدند.
داستان از شخصی بنام ابوالخطاب محمد بن ابی زینب شروع Fمی شود .او شروع Fکرد به بیان مطالبی
که به خیال خودش اسرار شیعه بودند F.او با اینکار در واقع برای خودش در میان شیعه جا درست می
کرد و در حقیقت برای خودش تبلیغ می نمود.
امام صادق Fعلیه السّالم پس از اطالع از معتقدات ابوالخطاب از او تبرّی جست و در مواردی Fمتعدد
او و پیروانش را لعن و نفرین نمود و آنها را کافر خواند و اصحاب خود را از معاشرت با آنان نهی
فرمود Fو در منابع شیعه مطالب جالب توجهی در رابطه با ادعاهای ابوالخطاب و دالیلی بر ر ّد او از
امام صادق Fعلیه السّالم نقل شده است که سه نمونه را در اینجا آورده ایم:
299
امام صادق Fعلیه السالم فرمودند F:خدا ابوالخطاب را لعنت کند .خدا لعنت کند تمام کسانی که با او
کشته شدند .خدا لعنت کند کسانی که از این گروه زنده ماندند .و خدا لعنت کند کسانی Fرا که دلشان بر
1
ایشان رحم آید.
کشی روایت کرده که امام صادق علیه السّالم نامه ای به ابوالخطاب نوشتند که :شنیده ام تو پنداری که
زنا (به صورت) مردی Fاست ،و خمر مردی است ،و صالة مردی است ،صیام Fمردی Fو فواحش
مردی است .چیزی را که میگویی درست نیست من اصل حقم و فروع حق ،اطاعت خداوند Fاست و
دشمن ما اصل شر است و فروع و شاخههای آنان فواحشند( F.همچنین) چگونه کسی را که نشناسندF
2
اطاعت کنند و چگونه میتوانند Fبشناسند کسی را که از او اطاعت نمی کنند.
ونیز از عنبة بن مصعب روایت کرده که امام صادق علیه السّالم او را گفت :چه چیز از ابوالخطاب
شنیدی؟ گفت :از او شنیدم که میگفت :شما دستت را بر سینه او گذاشته ای وگفته ای که آگاه باش و
راز ما هستی و بر مرده و زنده
فراموش مکن که علم غیب می دانم و تو صندوقچه علم ما در جایگاه ِ
3
ما امینی .امام صادق Fعلیه السّالم همه اینها را قاطعانه رد کردندF.
امام صادق Fعلیه السالم فرمودند F:ابو الخطاب یک احمق بود .من به او حدیث روایت می کردم ولی او
4
آنها را حفظ نمی کرد و از خود بر آنها می افزودF.
با اینحال کشی روایتی Fرا نقل می کند که نشانگر Fعاقبت به خیری ابوالخطاب Fاست .هرچند امام علیه
السالم او را لعن کرده اند و هرچند که او باعث انحراف Fتعدادی شیعه و غیر شیعه شده است ،ولی
به نظر می رسد که او امام را دوست داشته است و چنانچه گذشت ،فقط یک احمق بوده است که
چوب آن را البته می خورد .امام صادق علیه السالم می فرمایند که مغیره و ابوالخطاب وارد بهشت
5
نمی شوند Fمگر بعد از آنکه در دوزخ بدوند (دست و پا بزنند).
روایت شلقان از امام کاظم علیه السالم را در فصل قبلی نقل کردیم 6که امام کاظم علیه السالم در
خردسالی دربارۀ ابوالخطاب فرمودند Fاو ابتدا ایمان داشت ولی خداوند بعداً آن ایمان را از او سلب
نمود .یکی از خطاهای ابوالخطاب ادعای قائم بودن اسماعیل است .ولی خود اسماعیل هم چندان فرد
سالمی نبوده است .روایات متعددی Fنشانگر Fاز ضعف های عقیدتی او دارد .در کتاب کافی داستانی از
اسماعیل نقل شده است که نشان می دهد که او اعتقاد راسخی Fبر امامت پدرش نداشته است .داستان از
این قرار Fاست که اسماعیل مقداری پول داشت و می خواست با آن تجارت کند .در آن روزها فردیF
می خواست به یمن برود F.اسماعیل با پدر مشورت می کند که آیا پول را برای تجارت به او بدهد؟
امام صادق Fعلیه السالم می فرمایند Fکه آیا نمی دانی او فردی Fمشروب خوار است؟ پسرم اینکار را
نکن .ولی اسماعیل حرف پدر را گوش نکرد و پول را به آن شخص داد و خالصه ،کل پول پرید.
در سال بعد در ایام حج ،امام علیه السالم اسماعیل را می بینند که بر پای کعبه دعا می کند و از
خداوند کمک می خواهد .امام می فرمایند F:پسرم خدا (با کاری که کرده ای) دعای تو را مستجاب
نخواهد کرد .به تو گفته بودند که او مشروب Fخور است با اینحال تو به او اعتماد کردی .اسماعیل در
اینجا بهانه ای را می آورد Fکه نشانگر طبیعت غیر سالم او است .ما در هیچ شرایطی نباید نسبت به
مطلبی که امام علیه السالم به ما می گوید لحظه ای شک کنیم .بلکه باید قواعد فکری خود را مطابقF
300
با بیانات آنها تصحیح کنیم .در حالیکه کسانی که در دلشان مرضی Fهست به دنبال بهانه می گردند Fو
وسیله ای برای تزکیۀ هوای نفس خود می آورند F.خداوندا ما را از اینگونه بهانه جویی Fو عیب پوشیF
مبرا گردان تا شاید یک شیعۀ عادی برای امام زمان عجل هللا تعالی فرجه الشریف Fباشیم .بهرحال
اسماعیل می گوید :من که ندیده بودم او شراب بخورد .امام علیه السالم فرمودند F:ولی از مردم که
شنیده بودی .سپس اين بخش از آیۀ 61سورۀ توبه را تالوت می کنند كه مي فرمايد :يُْؤ مِنُ ِباهَّلل ِ َو
ِين( .هر فردی باید مانند پیغمبر اکرم صلی هللا علیه و آله) نه فقط برای خداوند حرفی را يُْؤ مِنُ ل ِْلمُْؤ ِمن َ
تصدیق می کند بلکه اگر مردم هم گفتند که او شارب خمر است باید حرف آنها را تصدیق کند و به
یک شرابخوار اعتماد نکند همانطور که خداوند کریم در قرآن می فرمایدَ F:و ال ُتْؤ ُتوا Fال ُّس َفها َء
َأمْوالَ ُك ُم .1کدام سفیه نفهم تر از شرابخوار است؟ به شرابخوار Fنباید زن داد و او را شفاعت نکرد و
2
نباید امانتی به او داد که اگر آن امانت تلف شد ،بر خدا نیست که آن پول را جایگزین کند.
کشی از فیض نقل می کند که مسئله ای را از امام صادق علیه السالم می پرسد و امام هم حکم آن
مسئله را بیان می کنند .اسماعیل به پدر اعتراض می کند و امام علیه السالم می فرمایند F:مگر من به
آن عمل نمی کنم؟ چقدر به تو می گویم که مالزم من باش (تا احکام را یاد بگیری) ولی تو این کار را
نمی کنی .وقتی اسماعیل خارج می شود Fراوی Fاز امام می پرسد :چرا او شما را همراهی نمی کند که
پس از شما بتواند احکام را درست بگوید .امام علیه السالم می فرمایند که اسماعیل مثل من از پدرم
نیست .راوی تأکید می کند که ما مطمئن بودیم Fکه اسماعیل پس از شما امام خواهد بود .ولی حاال که
چنین حرفی را زدید( Fخدای نکرده) اگر اتفاقی افتاد به چه کسی روی آوریم؟ امام ابتدا ساکت می
شوند ولی راوی اصرار می کند که مسئلۀ آتش جهنم است .عملکرد امام صادق علیه السالم در این
روایت نشان می دهد که تا چه حد فشار Fبر امام زیاد بوده که فقط با رمز و دادن مشخصات می
توانستند Fامام بعد از خود را معرفی Fکنند .ابتدا امام به داخل پستو می روند و پس از مدتی راوی Fرا
صدا می زنند که داخل شود .راوی می گوید دیدم امام علیه السالم بر روی سجاده نشسته اند و کنار
رفتند و من جلوی ایشان نشستم F.سپس فرزند Fایشان موسی وارد شد که فقط پنج سال داشت و توی بغل
پدر می نشیند.
امام علیه السالم فرمودند :فیض! خداوند کتابهای ابراهیم و موسی Fعلی نبینا و آله و علیهما السالم را
به پیغمبر Fاکرم صلی هللا علیه و آله و سلم داد و پیغمبر این کتاب را به علی علیه السالم سپرد .امام
علی علیه السالم نیز آن را به حسن علیه السالم سپرد .امام حسن علیه السالم نیز آن را به حسین علیه
السالم سپرد F.امام حسین علیه السالم نیز آن را به علی بن الحسین علیه السالم سپرد .امام علی بن
الحسین علیه السالم نیز آن را به محمد بن علی علیه السالم سپرد .و پدرم نیز آن کتاب را به من
سپرد .و من این کتاب را پیش خود داشتم و آن را به همین فرزند Fخورد سال خود سپردم .راوی Fمی
گوید که فهمیدم Fمراد امام علیه السالم چیست( .با اینحال) پرسیدم F:بازهم بیشتر بگویید .امام علیه
السالم اضافه کردند :ببین فیض ،هروقت که پدرم می خواست دعایش مستجاب شود ،مرا سمت
راست خود می گذاشت و من هم (پس از دعای پدر) آمین می گفتم .من هم همینکار Fرا با پسرم می
کنم .من باز هم بیشتر خواستم .امام علیه السالم فرمودند :من چیزی را در این پسرم می بینم که
یعقوب علیه السالم در یوسف علیه السالم می دید .من باز هم بیشتر خواستم F.ایشان فرمودند :او همان
کسی است که به دنبالش می گردی .بلند شو و به حق او اقرار کن .من هم سر ایشان را بوسیدم Fو
برایشان دعا کردمF.
بحار االنوار ،ج ، 47ص ، 267ح - - 38كافی ،ج ، 6ص – 299روایت 2369 2
301
امام سپس اضافه می کنند که اجازۀ بیان این موضوع Fرا ندارم .راوی می پرسد :آیا می توانم به کسی
دیگر بگویم؟ امام علیه السالم می فرمایند :به خانواده و فرزندان و دوستانت بگو .راوی Fمی گوید
وقتی این سِ ر را به خانواده و فرزندانم Fگفتم خیلی خوشحال شدند و خدا را سپاس نمودند F.يكی از
دوستان عجول من هم بود .وقتی Fکه این موضوع Fرا شنید فوری Fحرکت کرد تا خبر را از خود امام
بشنود (بی آنکه فکر کند که امام در چه محدودیتی Fهستند و نمی توانند Fامام بعدی را رسما بیان
نمایند) .وقتی Fکه او به درب خانۀ امام می رسد امام می فرمایند :مطلب همانی است که فیض گفت .او
1
هم متوجه موقعیت Fامام می شود و می گوید :بر روی چشم ،اطاعت می کنم.
مفضل بن عمر از یاران نزدیک امام صادق Fعلیه السالم است .روایتی از او در کتاب رجال کشی
آمده که خیلی کوتاه است و به خودی Fخود مطلب را درست نمی رساند F.ولی راوی توضیح می دهد
که مفضل در ابتدا از طرفداران ابوالخطاب بوده است .و از مفاد این روایت بنظر می رسد که او در
آن ایام می خواسته اسماعیل را به افکار غلو خطابیه بکشاند .به هر حال ،این روایت نشان می دهد
که اسماعیل زمینۀ انحراف را داشته است .در این روایت ،امام صادق علیه السّالم به مفضل بن عمر
می فرمایند:ای بی ایمان! وای کافر! تو با پسر من چه کار داری؟! راوی توضیح می دهد که منظورF
2
امام ،اسماعیل بود
روایت بعدی نوع انحراف اسماعیل را نشان می دهد .امام علیه السالم در پاسخ کسی که نسبت به
اسماعیل سؤال کرد فرمودند F:نافرمان ِ نافرمان .او (نه فقط) شبیه من نیست (بلکه) شبیه هیچیک از
3
پدرانم هم نیست.
از آنجا که نسبت به اسماعیل نمی توان خیلی زود قضاوت کرد ،باید روایت زیر را نیز در نظر
بگیریم .راوی می گوید که یکنفر مرا به مجلس شرابی برد که اسماعیل هم در آنجا بود .بعد که به
خانۀ خدا رفتم دیدم اسماعیل به پردۀ کعبه آویزان است و گریه می کند .به آن مجلس برگشتم و دیدم
اسماعیل آنجا است به مسجد الحرام رفتم و دیدم به پردۀ کعبه آویزان است( .او که از این قضیه سر
در نمی آورد و کامال گیج شده بود) قضیه را از امام صادق علیه السالم سؤال می کند و امام در
4
جواب می فرمایند :خداوند Fپسرم را چنین گرفتار Fکرده که شیطانی به شکل او در آمده است.
علی بن جعفر پسر امام صادق علیه السالم از برادر خود ،امام موسی کاظم علیه السالم نقل می کند
که از پدرشان (امام صادق علیه السالم) شنیدند Fکه به عبدهللا فرزند ناخلفشان فرمودند F:مواظب دو
برادر زاده های خود یعنی محمد و علی دو پسر اسماعیل باش که ناخردیشان مرا به ستوه آورده
5
است.
محمد بن اسماعیل که در نزد اسماعیلیه امام بعد از امام صادق Fعلیه السالم است ،کسی است که امام
کاظم علیه السالم به او چهارصد و پنجاه دینار به اضافۀ هزار و پانصد درهم دادند ولی او پول ها را
گرفت و رفت سراغ هارون و به او گفت :آیا می شود دو خلیفه بر روی Fزمین باشند؟ هارون هم مبلغ
6
یکصد هزار درهم را بابت این خبرچینی به او داد .او به منزل رفت و همان شب مرد.
302
در انتهای این بخش روایتی Fرا نقل می کنیم که می تواند بین خوبیها و بدیهای Fاسماعیل یک جمع بندی
نماید .بنظر می رسد که مشکالت اسماعیل چندان نبوده که امام صادق علیه السالم او را لعن نماید ،
بلکه برعکس از خداوند می خواهند که از سر تقصیراتش بگذرد .لذا می توان گفت که اشکاالت
اسماعیل شخصی بوده و هوای نفس بر او غلبه داشته ولی در مسئلۀ والیت مشکل اساسی نداشته
است .راوی این روایت معلوم Fنیست و تحت عنوان مشهورات Fذکر شده است که امام صادق علیه
السالم وقتی Fکه اسماعیل را دفن نمودند Fاین دعا را کردند :غم و اندوه من برای تو بر غم من بر علیه
تو چیره شد ،خداوندا من اسماعیل را نسبت به هرآنچه که از حق من بر گردنش گذاشته بودی و
1
کوتاهی نمود بخشیدم ،تو هم بخاطر من آنچه را که از تو بر گردنش بود و کوتاهی کرد ببخش. .
پيدايش اسماعيليه
گروهی که امامت محمّدبن اسماعيل را پذيرفتند ،معتقد بودند که اسماعيل در زمان حيات امام صادق
عليه السّالم به امامت رسيد ،یعنی هنگام مرگ اسماعيل ،امامت به پسر او محمّد منتقل شد .آنها می
گفتند که امامت غير از امام حسن و امام حسين از برادر به برادر Fبه ارث نمی رسد .اين گروه سپس
به گروه خطابیه پیوستند .گروه دیگر يعنی قرامطه نظام ويژه خود را توسعه دادند که بر طبق آن
محمّد بن اسماعيل ،قائم ،مهدی و خاتم االنبياء شد .اسماعيليه نام عمومی جميع فرقه هایی است که به
امامت اسماعيل فرزند امام جعفر صادق عليه السّالم به جای امام موسی کاظم عليه السّالم قائلند و او
را که در حال حيات پدر فوت کرده ،دارای اين مقام می شناسندF.
در منابع اسماعيليه غالبا ً از ابوالخطاب Fمحمّد بن ابي زينب سخن به ميان می آيد که در کار امامت
اسماعيل بن جعفر دست داشته است و در اهميت و عظمت مانند سلمان فارسی Fدانسته شده است،
چنان که آمده است :مذهب اسماعيلی آن است که فرزندان Fابوالخطاب Fنهادند که تن خود را به فدای
فرزندان جعفر صادق Fو اسماعيل کردند Fکه در دور دواير بماند.
ابوالخطاب نخست از اصحاب امام محمّد باقرعليه السّالم و امام جعفر صادق عليه السّالم بود و تا
زمانی که امام صادق عليه السّالم به سبب سخنان غلو آميزش او را لعنت کردند ،يکی از شاگردان
ایشان محسوب می شده است .تکذيب و ر ّد ابوالخطاب از سوی امام جعفر صادق Fعليه السّالم باعث
حيرت زيادی Fدر بين شيعيان گرديدF.
دربارۀ ادعاهای ابوالخطاب و عقاید او سخنان مختلفی زده شده است .ولی متاسفانه مقداری از این
بیانات تهمت و تصورهای بی پایه هستند .آنچه که برای ما مهم است این است که امام صادق عليه
السّالم پس از اطالع از معتقدات ابوالخطاب از از او تبرّی جستند و در موارد Fمتعددی او و پيروانش
را لعن و نفرين کردند و حتی آنها را کافر خواندند Fو اصحاب خود را از معاشرت با آنان نهی نمودند.
طبق گزارش نوبختی گروهی از اهل کوفه بر ابوالخطاب گرد آمدند و به وی گرويدند Fچون
خبرابوالخطاب Fو يارانش به عيسی بن موسی والی شهر رسيد Fبا ايشان به جنگيد و هفتاد تن ازآنان را
در مسجد کوفه کشت و ابوالخطاب Fراگرفته به قتل رسانيد و جسدش را با تنی چند از يارانش بر دار
کردند .سپس جسد آنها را سوزاند و سرهايشان را برای منصور Fفرستاد.
http://ebook.montazeran.ir 1ومن مشهور کالم أبي عبدهللا (عليه السالم) عند وقوفه علي قبر إسماعيل :غلبني الحزن لک علي
الحزن عليک ،اللهم إني وهبت السماعيل جميع ما قصر عنه مما افترضت عليه من حقي ،فهب لي جميع ما قصر عنه فيما افترضت عليه من
حقک
303
پيروان ابوالخطاب پس از کشته شدن محمّد بن اسماعيل نوۀ امام جعفر صادق عليه السّالم به
اسماعیلیه پیوستند .و نظریۀ امام صامت و امام ناطق از افکار ابوالخطاب است .اسماعیلیه هم از او
گرفتند 1.و اینچنین شد که فرقۀ اسماعیلیه پدیدار گشت.
سامی ال ُغریری می گوید که اسماعیلیه اولین گروه شیعه محسوب می شوند Fکه از نظام Fامامت خارج
شدند و قرامطه هم از آنها محسوب می شوند 2F.قرامطه را می توان داعشی های شیعۀ اسماعیلی
دانست .آنها با حمله به کعبه و کشتار حجاج ،حجر االسود را از جایش کندند و به احساء مقر
حکومت خود بردند .حجر االسود به مدت 22سال در آنجا بود تا اینکه با تهدید حاکم اسماعیلی
مصر ،آن را به سر جای خود برگرداندند .حمدان قرمط Fمؤسس قرامطه انسان کشاورز Fفقیری Fبود
ولی منجم بود و فهمید که قدرت از دست اعراب خارج شده و به دست ایرانیان خواهد افتاد .لذا یک
فرقۀ باطنیه در کوفه تأسیس نمود .او پس از انقالب صاحب زنج در بصره ،کارش گرفت 3.البته
اسماعیلی ها در مصر حکومت طوالنی ای (۲۹۷ق تا ۵۶۷ق) را بنام فاطمیان داشتند و شیعه های
اثنی عشری هم به راحتی می توانستند Fدر آنجا زندگی کنند تا اینکه به دست صالح الدین ایوبی از بین
رفتند.
عذافره
شلمغانی ،متولد روستای Fشلمغان واقع در حومه شهر واسط Fو یکی از قاریان قرآن در آنجا بود .او
پس از مدتی به بغداد رفت و به دستگاه عباسیان پیوست و به عنوان کاتب (دبیر) به خدمت مشغولF
گشت .وی از فقهای امامیه بود و آثار متعددی درباره عقاید و فقه شیعه نوشت .آثار او قبل از روی
گرداندن از تشیع با احترام فراوان امامیه رو به رو بود .طبق برخی گزارشهای تاریخی ،هنگامی که
حسین بن روح نیابت از امام غائب را عهده دار شد ،شلمغانی را منصوب Fکرد تا فعالیتهای Fشیعیان
در بغداد ،بهویژه بنو بسطام و دو وکیل کوفه ،زجوزجی Fو رازی را جهت دهد .شلمغانی عقاید
امامت را بالفاصله پس از انحرافش ترک ننمود و حلول خدا در جسم خود را اعالم نکرد .گزارش
های متعدد حاکی از آن است که وی از عنوان خود که قائم مقامی ابن روح بود ،سوء استفاده می کرد
تا به تدریج وکالی تحت پوشش خویش را به قبول تعالیم الحادی خود آموزش دهد .او حتی زمانی هم
که عقاید حلولیاش را بیان میکرد ،از وکالی فرعی و زیردست خود خواست تا این راز را فاش
نسازند ،زیرا عقیدهای حقه است .به نظر میرسد Fابن روح از طریق Fام کلثوم (نوۀ نائب اول) ،یکی
از مبلغان زن که فعالیتهای امامیه را در میان زنان بنو بسطام سرپرستی Fمیکرده ،متوجه انحراف
شلمغانی شده باشد .وی به آن بانو دستور داد تا دیدارهای سری خود را با آنها متوقف Fسازد.
شلمغانی پس از مدتی اعالم داشت که روح پیامبرصلی Fهللا علیه و آله و سلم در جسم سفیر دوم یعنی
ابو جعفر ،و روح علی بن ابی طالبعلیه السالم در جسم ابن روح (نائب سوم) ،و روح فاطمه
4
زهرا(س) دختر پیامبرصلوات Fهللا و سالمه علیه ،در جسم ام کلثوم ،حلول کرده است.
در زمانی Fکه سومین سفیر در سال ۳۱۲ق۹۲۴ /م زندانی شد؛ شلمغانی Fفرصت را غنیمت شمرد تا
فعالیتهای خود را در میان امامیه که تا آن زمان جوابی Fاز امام خود در رابطه با ادعاهای شلمغانی
304
دریافت نکرده بودند ،گسترش دهد .بنابراین ،امام زمان علیه السالم از طریق حسین بن روح که
هنوز در زندان بود ،توقیع Fزیر را در رابطه با دیدگاه حضرتش Fنسبت به ادعاهای شلمغانی صادرF
کردند:
...محمد بن علی ،معروف Fبه شلمغانی ،از کسانی است که خداوند Fکیفر او را تعجیل
کند و مهلتی به او عطا نفرماید F.او از اسالم منحرف شده و خود را از آن جدا ساخته
است .وی از دین خدا مرتد شده و ادعاهایی میکند که داللت بر انکار ذات خداوند
متعال دارد .دروغ پردازی Fو دروغگویی می کند .باطلها را بر زبان میآورد و
متخلف بزرگی است .آنان که به خدا نسبتی Fباطل میدهند در خطای محض بوده و
مسلما در خسرانند F.درحقیقت برائت خود را در محضر خداوند متعال و پیامبر Fو خاندان
گرامیش صلوات هللا و سالمه علیهم اجمعین (از هر گونه رابطهای با شلمغانی) اعالم
میداریم.
او (شلمغانی) را لعن می کنیم ،و لعنت دائم خداوند بر او باد ،در آشکار و نهان ،در هر
زمان و مکان .و (لعنت خداوندی) بر موافقان و پیروان او باد ،و نیز بر آنان که با
شنیدن این اعالم پیوند خود را با او ادامه دهند.
بنابراین به اطالع آنان (وکالی امامیه) برسان که خود را از او احتراز کنند ،آن چنان
که در برابر پیشینیان او همچون شریعی ،نمیری ،هاللی ،باللی و دیگران چنین کردیم
و دیدگاه مشابهی داشتیم .راضی به سنن الهی هستیم .خداوند ما را در تمام امور کفایت
میکند و بهترین نگهبان است
به روایت شیخ طوسی ،محمد بن همام وکیل ،این توقیع Fرا از ابن روح در زندان دریافت Fداشت .وی
آن را شخصا در بین تمام وکالی بغداد منتشر ساخت و برای وکالی Fدیگر شهرها فرستاد تا در میان
عامه امامیه شهرت یافت 1.در سال ۳۲۳ق۹۳۴ /م شلمغانی دستگیر Fو سپس اعدام شد.
منصوریه
امام باقر Fعلیه السالم به أبی منصور العجلی وصیت کرده بودند 2.ولی او بعدها به مهدویت امام باقر
علیه السالم معتقد شد 3.و امام صادق ع سه بار او را لعن کرده اند .او جهاد پنهان را عنوان کرد و
هرکس را که با او مخالف بود کافر خواند و دستور Fداد که او را بکشند .و در زمان او حرکت خفه
4
کردن مردم شکل خشنی را به خود گرفته بود.
بیان بن سمعان التمیمی النهدی – اباهاشم (عبدهللا بن محمد حنفیه) را مهدی می دانست .پس از فوت
اباهاشم دو نفر خود را وصی او دانستند .یکی عبدهللا بن معاویه بن عبدهللا بن جعفر (نوۀ همسر
حضرت زینب سالم هللا علیها) و دیگری محمد بن علی بن عبدهللا بن عباس (نوۀ ابن عباس) .بیان که
5
این را دید ،خودش را امام پس از اباهاشم خواندF.
الغیبه ،ص۴۱۰ 1
305
306
فهرست
5 مقدمه
5 شیعه کیست؟
9 حداقل ایمان چیست؟
13 فصل اول :مرتبت امام
13 جهان بینی الزم
14 مرتبت ائمه اطهار علیهم السالم
18 امام با ما فرق می کند
21 عملکرد صحیح بعضی شیعه
22 وظایف اخالقی شیعه در قبال امام
307
90 مشکل انسانهای ساده اندیش
308
162 وکــالء
164 علماء سوء
164 شعبی
166 محمد بن شهاب زهری
170 نامۀ امام سجاد علیه السالم به زهری
172 سفیان الثوری
177 ابوحنیفه
181 سفیان بن عیینه
309
210 نظر امام صادق Fعلیه السالم نسبت به قیام Fزید
210 لزوم احترام گذاشتن بر سادات
213 گرامیداشت ائمه از زید بن علی
214 عملکرد امام صادق علیه السالم
215 زیدیها چه می گویند
217 برخی از عقايد زيديه
218 بنی العباس
219 عباس عموی پیغمبر(ص)
220 عبدهللا بن عباس حبر امت
222 عبیدهللا بن عباس
223 علی بن عبدهللا بن عباس
224 محمد بن علی بن عبدهللا
224 پیشگویی Fها
225 وصیتنامۀ ابوهاشمF
226 تاریخچۀ ظهور Fبنی العباس
228 شرعیت بنی العباس
229 منصور Fو برادرانش
232 مهدویت
236 میزان تأثیر عقیده بر قیام بنی العباس
238 اختالف عقیده بین زیدیه و ائمه علیه السالم
239 اختالف عقیده بین حسنیان و ائمه علیه السالم
241 اختالف عقیده بین عباسیان و ائمه علیه السالم
242 قيام ابن طبا طبا
310
247 نفرین کردن
251 تحدی نمودن
253 نترسیدن
254 کمک ظاهری به خلفا
261 حقد دستگاه خالفت بر اهل بیت
263 قصاص کردن امام
311
307 وحدت وجودF
308 اسماعیلیه
312 پيدايش اسماعيليه
314 عذافره
315 منصوریه
312
313
اصل روایات
314
صي َْرفِيِّ ِير ال َّ اريِّ َعنْ َسد ٍ ص ِ ْن َحمَّا ٍد اَأْل ْن َ ْن ِإسْ َحاقَ َعنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ار َعنْ ِإب َْراهِي َم ب ِ ْن ُب ْندَ َ - 2001م َُح َّم ُد بْنُ ْال َح َس ِن َو َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
ان َ
ك َو ِ لو ك َ ْ َ هَّللا ار َ ْ َأ ْ َ ُ ْ ُ َ ُ ُ ْ ت لَ ُه َو هَّللا ِ َما َي َسع َ ت َعلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َفقُ ْل ُ دَخ ْل َُقا َلَ :
ص ِ
ك َو ن َ يع ِت َ ك َو شِ َ ُك القعُود قا َل َو لِ َم َيا َسدِي ُر قلت لِكث َر ِة َم َوالِي َ
ف ْ َأ
ت ِماَئ َة ل ٍ ْ َأ
ار َو ال َم َوالِي َما طم َِع فِي ِه َت ْي ٌم َو اَل َعدِيٌّ َف َقا َل َيا َسدِي ُر َو َك ْم َع َسى نْ َت ُكو ُنوا قُل ُ َ ْ ْ َأْل ك م َِن ال ِّش َ ِين َما لَ َ ْ
ِير المُْؤ ِمن َ َأِل
ص ِ يع ِة َو ا ن َ م ِ
ك َأنْ َتبْلُغَ َم َع َنا ِإلَى ت َع ِّني ُث َّم َقا َل َيخِفُّ َعلَ ْي َ ف ال ُّد ْن َيا َقا َل َف َس َك َF ت َن َع ْم َو نِصْ َ ت َن َع ْم َو ِماَئ َتيْ َأ ْلفٍ َف َقا َل َو ِماَئ َتيْ َأ ْلفٍ قُ ْل ُ َقا َل ِماَئ َة َأ ْلفٍ قُ ْل ُ
َ ْ َأ ْ َأ ْ ْ ُ ْ ُ ْ ُ َأ َ َ َ ْ ُ َ ُ َ َأ ْ ت َن َع ْم َفَأ َم َر ِب ِح َم ٍَي ْنب َُع قُ ْل ُ
ار قلت ال َبغ ُل ز َينُ َو ن َب ُل قا َل ار فقا َل َيا َسدِي ُر ت َرى نْ تْؤ ث َِرنِي ِبال ِح َم ِ ار َو َبغ ٍل نْ يُسْ َر َجا ف َبادَ رْ ت ف َر ِكبْت ال ِح َم َ
َأ
صلِّي ث َّم َقا َل َه ِذ ِه رْ ضٌ َس ِب َخ ٌة اَل ُ صاَل ةُ َف َقا َل َيا َسدِي ُر ا ْن ِز ْل ِب َنا ُن َ ت ال َّ ض ْي َنا َف َحا َن ِ ْت ْال َب ْغ َل َف َم َار َو َر ِكب ُ ِب ْال ِح َم َ َأ
ْال ِح َما ُر رْ َف ُق ِبي َف َن َز َل َف َرك َ
ٌ
ان لِي شِ ي َعة ِب َع َد ِد َه ِذ ِه َ َ هَّللا َ َ
ض َحمْ َرا َء َو نظ َر ِإلى غ ٍم َيرْ َعى ِج َدا ًء فقا َل َو ِ َيا َسدِي ُر ل ْو ك َ ُاَل َ َ َ َأ
صاَل ةُ فِي َها َفسِ رْ َنا َح َّتى صِ رْ نا ِإلى رْ ٍ
َ َ َيجُو ُز ال َّ
ِي َس ْب َع َة َع َش َر. َ ْ
ت ِإلَى ال ِج َدا ِء َف َعد َْد ُت َها َفِإذا ه َ َ
صاَل ِة َعط ْف ُ صل ْي َنا َفلَمَّا َف َر ْغ َنا م َِن ال َّ َّ ْال ِجدَ ا ِء َما َوسِ َعنِي القُعُو ُد َو َن َزل َنا َو َ
ْ ْ
ِق ع آ ِذ ُن ُه َو آذن [َأذ َِن] ِل َق ْو ٍم مِنْ َأهْ ِل ْال َبصْ َر ِة َف َقا َل ع دَخ َل َعلَى الصَّاد ِ يلَ :أ َّن ُه َ ْن َخالِ ٍد فِي َخ َب ٍر َط ِو ٍ ان ب ِ ان َعنْ ُسلَ ْي َم َ - 2002ابْنُ مُسْ َك َ
ُ َ ُّ
ب َعلِيٍّ َو طل َحة َو الز َبي ِْر َو عَاِئ َشة َقا َل َو َما ت ِريد َ
ُون َ ْ َ ُ َأ َ
دَخلوا َعل ْي ِه َس لوا فِي َحرْ ِ ُ َك ْم عِ َّد ُت ُه ْم َف َقا َل اَل َأ ْد ِري َف َقا َل ع اث َنا َع َش َر َر ُج َفلمَّا َ
َ اًل ْ
ث هَّللا ُ َن ِب َّي ُه ِإلَى َأنْ َق َب َ
ض ُه ِإلَ ْي ِه ُث َّم لَ ْم ان مُْؤ مِنا ً ُم ْن ُذ َب َع َ ُون َيا َأهْ َل ْال َبصْ َر ِة َف َقا َل َعلِيٌّ ع َك َ ِب َذل َِك َقالُوا ُن ِري ُد َأنْ َنعْ لَ َم عِ ْل َم َذل َِك َقا َل ِإذاً َت ْكفُر َ
َّ َأ ُّ َ ْ َ
ِير َها َو ذك َر فِي ِه نَّ طل َحة َو الز َبي َْر َبا َي َعاهُ َو َغ َد َرا ِب ِه َو نَّ الن ِبيَّ َأ َ َ ان م َ َأ ُيَؤ مِّرْ َعلَ ْي ِه َرسُو ُل هَّللا ِ ص َأ َحداً َق ُّط َو َل ْم َي ُكنْ فِي َس ِر َّي ٍة قط ِإ ك َ
َ اَّل ُّ َ
َأ َأ ْ هَّللا ص َأ َم َرهُ ِبقِ َت ِ
ض َّل ال َق ْو ُم َجمِيعا ً َف َقا َل ع لَ ْم قُ ْل لَ ُك ْم ُول ِ ص لَ َق ْد َ ان َه َذا َعهْداً مِنْ َرس ِ ِين َف َقالُوا لَِئنْ َك َ ارق َين َو ْال َم ِِين َو ْال َقاسِ طِ َ ال ال َّنا ِكث َ
ُون َأعْ َظ َم مِنْ ُك ْف ِر ُك ْم َف َك َ
ان ُون ِإلَى َأصْ َح ِاب ُك ْم مِنْ َأهْ ِل ْال َبصْ َر ِة َف ُت ْخ ِبرُو َن ُه ْم ِب َما َأ ْخ َبرْ ُت ُك ْم َف َي ْكفُر َ ُون ِإنْ َأ ْخ َبرْ ُت ُك ْم َأ َما ِإ َّن ُك ْم َس َترْ ِجع َ
ِإ َّن ُك ْم َس َت ْكفُر َ
َك َما َقا َل.
ُوسى َأ ُخوهُ َو ضا ع َو عِ ْن َدهُ َز ْي ُد بْنُ م َ ت عِ ْن َد الرِّ َ ْن ْال َجه ِْم َقا َلُ :ك ْن ُْن َأ ِبي َحمَّا ٍد َع ِن ْال َح َس ِن ب ِ صال ِِح ب ِ اق َع ِن اَأْل َسدِيِّ َعنْ َ - 2003ال َّد َّق ُ
َ
ين َمنْ ِب ِه تصُو ُل مِنْ ُ
ك نْ ت ِه َ َأ َ ْ َ َ
ْس ِمنا َو لسْ نا ِمن ُه َيا ز ْي ُد ِإيَّا َ َّ َ َ َ َّ َ َ ْ َّ َ ْ َ َ ْ َ َّ َ هَّللا
ه َُو َيقُو ُل َيا َز ْي ُد ات ِق َ فِإنا َبلغنا َما َبلغنا ِبالتق َوى ف َمنْ ل ْم َيت ِق َو ل ْم ي َُراقِ ْب ُه فلي َ
َّ
َأ
َض ُه ُم ال َّناسُ َو َعادُو ُه ْم َو اسْ َت َحلُّوا ِد َما َء ُه ْم َو مْ َوالَ ُه ْم ِل َم َح َّبت ِِه ْم َل َنا َو اعْ ِت َقا ِد ِه ْم ل َِواَل َي ِت َنا َفِإنْ يع َت َنا ِإ َّن َما َأ ْبغ َ
ُك َيا َز ْي ُد ِإنَّ شِ َ ب ُنور َ شِ ي َع ِت َنا َف َي ْذ َه َ
ِين هَّللا ِ َفاب َْرْأ ِم ْن ُه
فد َ ك َقا َل ْال َح َسنُ بْنُ ْال َجه ِْم ُث َّم ْال َتفَتَ ع ِإلَيَّ َف َقا َل لِي َيا اب َْن ْال َجه ِْم َمنْ َخالَ َ ْط ْلتَ َح َّق َ ك َو َأب َ َأ ْنتَ َأ َسْأتَ ِإلَي ِْه ْم َظلَمْتَ َن ْف َس َ
َّ َ
ُول ِ َو َمنْ ذا الذِي هَّللا ت لَ ُه َيا اب َْن َرس ِ ْ
ان َفقُل ُ َأ
ان مِنْ يِّ َق ِبيلَ ٍة َك َ هَّللا
ان َو َمنْ َعادَى َ َفاَل ُت َوالِ ِه َكاِئنا ً َمنْ َك َ ان مِنْ َأيِّ َق ِبيلَ ٍة َك َ َكاِئنا ً َمنْ َك َ
ي َُعادِي هَّللا َ َقا َل َمنْ َيعْ صِ ي ِه
اغفِرْ ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ع َيقُو ُل َو ه َُو َسا ِج ٌد اللَّ ُه َّم ْ ب َقا َلَ :سمِعْ ُ ْن ِرَئ ا ٍ ب َع ِن اب ِ ْن َمحْ بُو ٍ ْن عِ ي َسى َع ِن اب ِ َ - 2004أحْ َم ُد َو َع ْب ُد هَّللا ِ ا ْب َنا م َُح َّم ِد ب ِ
صنِي ِيه ْم َمنْ َي ْنقُ ُ ب َأ ِبي َفِإ ِّني َأعْ لَ ُم َأنَّ ف ِ لِي َو َأِلصْ َحا ِ
ِق ع ِإ ْذ د ََخ َل َس ْه ُل بْنُ ْال َح َس ِن ْال ُخ َرا َسانِيُّ َف َسلَّ َم ْأ
ت عِ ْندَ َس ِّيدِي الصَّاد ِ ُون الرَّ ِّقيِّ َقا َلُ :ك ْن ُ َّث ِإب َْراهِي ُم َعنْ َأ ِبي َحمْ َز َة َعنْ َم م ٍ َ - 2005حد َ
َأ
ك َح ٌّق َت ْق ُع ُد َع ْن ُه َو ْنتَ ون لَ َ ك نْ َي ُك َ َأ َّ
ت اِإْل َما َم ِة َما الذِي َي ْم َن ُع َ َأ َأ ُ
ُول ِ لَ ُك ُم الرَّ َفة َو الرَّ حْ َمة َو ْن ُت ْم هْ ُل َب ْي ِ ُ ْأ هَّللا س َف َقا َل لَ ُه َيا اب َْن َرس ِ َعلَ ْي ِه ُث َّم َجلَ َ
ك ُث َّم َقا َل َيا َحنِي َف ُة اسْ ج ُِري ال َّت ُّن َ
ور اسانِيُّ َر َعى هَّللا ُ َح َّق َ ْك ِبال َّسيْفِ َف َقا َل َل ُه ع اجْ لِسْ َيا ُخ َر َ ُون َبي َْن َيدَ ي َ ِك ِماَئ َة َأ ْلفٍ َيضْ ِرب َ يعت َ َت ِج ُد مِنْ شِ َ
ُول هَّللا ِ اَل ُ ْ
ور َف َقا َل الخ َر َ ُّ َّ ُ ُ ُ ْ ْ َف َس َج َر ْت ُه َح َّتى َ
اسانِيُّ َيا َس ِّيدِي َيا اب َْن َرس ِ ار َكال َج ْم َر ِة َو ا ْبيَضَّ عُلوُ هُ ث َّم َقا َل َيا خ َرا َسانِيُّ ق ْم َفاجْ لِسْ فِي التن ِ ص َ
ُول
ك َيا اب َْن َرس ِ ك َف َب ْي َن َما َنحْ نُ َك َذل َِك ِإ ْذ َأ ْق َب َل َهارُونُ ْال َم ِّكيُّ َو َنعْ لُ ُه فِي َسبَّا َب ِت ِه َف َقا َل ال َّساَل ُم َعلَ ْي َ ك هَّللا ُ َقا َل َق ْد َأ َق ْل ُت َ ار َأق ِْلنِي َأ َقالَ َ ُت َعذ ْبنِي ِبال َّن ِ
ِّ
ور َو َأ ْق َب َل اِإْل َما ُم ع ي َُح ِّدثُ ُّ
س فِي التن ِ َّ َ ُ
ور قا َل ف لقى النعْ َل مِنْ َسبَّا َب ِت ِه ث َّم َجل َ َّ َ ْ َأ َ َ ُّ َّ
ِك َو اجْ لِسْ فِي التن ِ َّ ْ َأ
هَّللا ِ فقا َل ل ُه الصَّادِق ع ل ِق النعْ َل مِنْ َيد َ ُ َ َ َ
َأ
ْت ِإلَ ْي ِه َف َر ْي ُت ُه ُم َت َربِّعا ً َف َخ َر َج ِإلَ ْي َنا َو ُ ان َح َّتى َكَأ َّن ُه َشا ِه ٌد لَ َها ث َّم َقا َل قُ ْم َيا ُخ َر َ
ُ ْال ُخ َرا َسانِيَّ َحد َ
ور َقا َل َفقُم ُ اسانِيُّ َو ا ْنظرْ َما فِي ال َّت ُّن ِ اس َ ِيث ُخ َر َ
ان م ِْث َل َه َذا َف َقا َل َو هَّللا ِ َو اَل َواحِداً َف َقا َل ع اَل َو هَّللا ِ َو اَل َواحِداً َف َقا َل َأ َما ِإ َّنا اَل َن ْخ ُر ُج فِي َسلَّ َم َعلَ ْي َنا َف َقا َل َل ُه اِإْل َما ُم ع َك ْم َت ِج ُد ِب ُخ َرا َس َ
ْ ْ
ِين لَ َنا َنحْ نُ عْ ل ُم ِبال َوق ِ
ت َ َأ ان اَل َن ِج ُد فِي ِه َخ ْم َس ًة مُعَاضِ د َ َز َم ٍ
ْن َعنْ َأ ِبي ِه َعنْ ْن ْال ُح َسي ِ ْن م َُح َّم ِد ب ِ َّاس ب ِ ْش َع ِن ْال َعب ِ ْن ُح َبي ٍ ان َعنْ َعلِيِّ ب ِ ْن َوهْ َب َ ُسيْنُ بْنُ ِإب َْراهِي َم ْال َق ْز ِوينِيُّ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْ - 2006الح َ
َأِل َّ هَّللا هَّللا َأ َأ َأ
ون ُ ُ ُ ُ ُ ُ َ
ير قا َل َسمِعْ ت َبا َع ْب ِد ِ ع َيقولُ :اتقوا َ َو َعل ْيك ْم ِبالطا َع ِة ِئ َّم ِتك ْم قولوا َما َيقول َ ُ َّ ُ ُ َ ْن ِبي غندَ ٍر َعنْ ِبي بَصِ ٍ ْ ُ ْن ب ِ ان َع ِن ْال ُح َسي ِ ص ْف َو َ َ
هَّللا
َّاس َفا َّتقُوا َ َفِإ َّن ُك ْم ِ ب ع
َ ْ
ال دَ ْ
ل وُ كَ ل
ِ َ
ذ ب
ِ ِي ن عْ ي
َ ل
ُ با ج
ِ ْ
ال ه
ُ ْ
ن م
ِ ل
َ و زُ َ
ت ل
ِ م ْ ه
ُ ر
ُ كْ م َ كان
َ نْ ِإ و َ ى َ ل ا ع
َ َ
ت ُ هَّللا ل
َ اقَ نْ م
َ ان
ِ ط َ ْ
ُل س ِي ف م
ْ ُ
ك َّ
ن ِإ َ
ف واتُ م
َ ص
َ َّا
م عَ وا ُ
ت م
ُ اصْ َو
َ ْ َ َ َ َأْل
اِئر ِه ْم َو اش َهدُوا َجناِئز ُه ْم َو دُّوا ا َمانة ِإلي ِْه ْم الخ َب َر َأ َ َ ْ َ ُّ َ ْ
صلوا فِي َعش ِ فِي هُدن ٍة َ
ْس َح َب َس ُه َفَأ َرا َد َق ْتلَ ُه َف َقا َل َل ُه ب َع ِن ْالمِسْ َمعِيِّ َقا َلَ :لمَّا َأ َخ َذ دَ اوُ ُد بْنُ َعلِيٍّ ْال ُم َعلَّى ب َْن ُخ َني ٍ ان َعنْ َحمَّا ٍد ال َّنا ِ ْن َأ ِبي َنجْ َر َ َ - 2007ع ِن اب ِ
ُّوق َفلَمَّا اجْ َت َم َع ال َّناسُ َقا َل َأ ُّي َها ال َّناسُ َأ َنا ُم َعلَّى َأ ُأ
ِ س ال ى َ ل َ َ ِإه
F
ُ ج ر خ ْ َ
ف ِك
ِ ِ َل ذَ ب دَ ه ش ْ ى ت َّ ح
َ اًل ا م
َ َ و ً ا ِير ث كَ ً اْن
ي دَ ِي ل نَّ َ
ف
ِ ِإ اس َّ
ن ال ى َ لْال ُم َعلَّى َأ ْخ ِرجْ نِي ِإ
ِير َفه َُو ل َِجعْ َف ِر ب ِ
ْن ِيل ْو َكث ٍَأ ار ْو َقل ٍ َأ َأ
ْن ْو َم ٍة ْو َع ْب ٍد ْو َد ٍ َأ َأ َأ ْن ْو دَ ي ٍ َأ ال َعي ٍ ُ ْ ِّ َأ
ْس َف َمنْ َع َر َفنِي َف َق ْد َع َر َفنِي اش َهدُوا ني َما َت َركت مِنْ َم ٍ ْ بْنُ ُخ َني ٍ
ْن َعلِيٍّ َو َأ
شرْ َط ِة دَ اوُ دَ َف َق َتلَ ُه َقا َل َفلَمَّا َبلَغَ َذل َِك َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ع َخ َر َج َيجُرُّ َذ ْيلَ ُه َح َّتى د ََخ َل َعلَى دَاوُ َد ب ِ ِب ُ صاح ُF م َُح َّم ٍد ع َقا َل َف َش َّد َعلَ ْي ِه َ
ي اَل َ َ َ
ك فقا َل َو ِ دع َُونَّ َعلى َمنْ قت َل َم ْو َ ْ َأَل هَّللا َ َ َ ُ ْ َ َأ اَل
ي َو خذ َمالِي فقا َل َما نا قتلت ُه َو خذت َمال َ ُ ْ َ َ َ َأ َ َ تَ ْ َ َأ ِإسْ مَاعِ ي ُل ا ْب ُن ُه َخ ْل َف ُه َف َقا َل َيا دَ اوُ د قتل َم ْو َ
اَل تَ ْ َ َ ُ
ك ِب ِه َف َخ َر َج ْأ
ك َف َقا َل ِب َغي ِْر ِإذنِي َف َقا َل َيا ِإسْ مَاعِ ي ُل َش َن َ ْ ْ
ِك ْو ِبغَ ي ِْر ِإذ ِن َ َأ ْ
شرْ طتِي َف َقا َل بِِإذن َ َ صاحِبُ ُ َو َأ َخ َذ َمالِي َقا َل َما َق َت ْل ُت ُه َو لَكِنْ َق َتلَ ُه َ
ب َقا َل َفلَ ْم َي َز ْل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع لَ ْيلَ َت ُه َسا ِجداً َو َقاِئما ً ِإسْ مَاعِ ي ُل َو ال َّسيْفُ َم َع ُه َح َّتى َق َتلَ ُه فِي َمجْ لِسِ ِه َقا َل َحمَّا ٌد َفَأ ْخ َب َرنِي ْالمِسْ َمعِيُّ َعنْ ُم َع ِّت ٍ
َ
صل َي َعلى ِّ ُ َأ
ك ل َها ذلِي ٌل نْ ت ََ َ ُ ْ
ك التِي َخلق َ َّ ك ال َّشدِي َد ِة َو ِبعِز ِت َ
َّ ِك ْال َق ِو َّي ِة َو َم َحالِّ َ ك ِبقُوَّ ت َ َف َسمِعْ ُت ُه فِي آخ ِِر اللَّي ِْل َو ه َُو َسا ِج ٌد َيقُولُ -اللَّ ُه َّم ِإ ِّني َأسْ َألُ َ
َّاِئح َة َف َقالُوا َماتَ َداوُ ُد بْنُ َعلِيٍّ َف َقا َل َّاع َة السَّا َع َة َقا َل َف َو هَّللا ِ َما َر َف َع َر َس ُه مِنْ ُسجُو ِد ِه َح َّتى َسمِعْ َنا الص َ ْأ آل م َُح َّم ٍد َو َأنْ َتْأ ُخ َذهُ الس َ م َُح َّم ٍد َو ِ
ُ َ َ ْ َّ َ ْ
ب َر َس ُه ِبمِرْ ز َّب ٍة انشقت َمثانتهُ. َ ْأ ض َر َ َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِإني دَ َع ْوت َ َعل ْي ِه ِبدَ عْ َو ٍة َب َعث ُ ِإل ْي ِه َملكا ف َ
َ ً َ َ هَّللا َ َ هَّللا ُ ِّ
315
ب َأ ِبي َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ مُسْ ل ٍِم اَأْل ْش َجعِيُّ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ْن ت فِي ِك َتا ِ ْن ْال َح َس ِن ال َّت ْي ُملِيِّ َقا َل َو َج ْد ُ ْن ُع ْقدَ َة َعنْ َعلِيِّ ب ِ ْ – 2008ال ِج َع ِابيُّ َع ِن اب ِ
َ َ هَّللا ْأ ً َ
اس فِإنَّ لنا يَّاما َو َدولة َي تِي ِب َها ُ ِإذا شا َء ْ ً َأ َ َ َ َّ هْ ُ ُ ْ َ ْ َ ُ ْ َ َّ ُ اَل
َن ْو َف ٍل َقا َل ... :قال ابو عبدهللا ...ت مِلوا الن َ
حْ َ
اس َعليك ْم َو َعلينا َو ادخلوا فِي دَ َما ِء الن ِ
ْن َحات ٍِم ْال َق ْز ِوينِيِّ َف َن َاولَنِي َد َرا ِه َم َو َقا َل ا ْش َت ِر ِب َها سِ اَل حا ً َو اعْ ِرضْ ُه َأ َأ َأ
سب ِ ار ِ َ - 2009قا َل بُو ُج َن ْيدٍَ :م َرنِي بُو ْال َح َس ِن ْال َعسْ َك ِريُّ ِب َق ْت ِل َف ِ
اطوراً َف َع َرضْ ُت ُه َعلَ ْي ِه َف َقا َل َه َذا َن َع ْم ت َم َكا َن ُه َس ُ دَد ُت ُه َو َأ َخ ْذ ُ ْت َسيْفا ً َف َع َرضْ ُت ُه َعلَ ْي ِه َف َقا َل رُ َّد َه َذا َو ُخ ْذ َغي َْرهُ َقا َل َو َر ْ ْت َفا ْش َت َري ُ َعلَيَّ َف َذ َهب ُ
ُ ً َ ْأ َ ُ آْل ْ ْ اَل ْ َف ِجْئ ُ
ور َو ُ
ض َر ْبت ُه َعلى َر سِ ِه ف َسقط َميِّتا َو َر َميْت السَّاط َ َ َ َ
ب َو ال ِعشا ِء ا خ َِر ِة ف َ َ ْن ال َمغ ِر ِْ ص تي ِ َ س َو ق ْد خ َر َج م َِن ال َمسْ ِج ِFد َبي َْن ال َّ َ َ ار ٍ ت ِإلَى ف ِ
َ
ك َف ُخلِّ ُ ور َو لَ ْم َي َر ْوا َبعْ َد َذلِ َ ُ َأ َأ ْ ْ ُأ
يت ك َح ٌد َغي ِْري َفلَ ْم َي َر ْوا َمعِي سِ اَل حا ً َو اَل سِ ِّكينا ً َو اَل َث َر السَّاط ِ ُوج ْد ُه َنا َ ت ِإذ لَ ْم ي َ اجْ َت َم َع ال َّناسُ َو خِذ ُ
ِين ِبسُرَّ َمنْ َرَأى َأنْ َيمْ َأَل س م َِن اَأْل ْت َراكِ السَّا ِكن َ ُون َأ ْل َ
يَ :أنَّ ْال ُم َت َو ِّك َل َأ ِو ْال َوا ِثقَ َأ ْو َغي َْر ُه َما َأ َم َر ْال َعسْ َك َر َو ُه ْم تِسْ ع َ
ار ٍ ف َف ِ - 2010ر ُِو َ
ار مِث َل َج َب ٍل َعظِ ٍيم َو ْ ص َ اك َف َف َعلوا َفلَمَّا َ ُ ض فِي َو َسطِ ُترْ َب ٍة َواسِ َع ٍة ُه َن َ ض ُه َعلَى َبعْ ٍ ين اَأْلحْ َم ِر َو َيجْ َعلُوا َبعْ َ ِ ِّ
الط ِنَ م هِ سِر َ َ
ف َ
ة ُك ُّل َوا ِح ٍد م ِْخاَل
ان َأ َم َر ُه ْم َأنْ َي ْل َبسُوا َ ك َ ْ
د َ
ق و َ ِي ل ُو ي خ ُ ة
ِ ارَ ظ َ َ
ن ل
ِ ك
َ َ ُ
ت رْ ض حْ َ
ت اسْ ل ا
َ َ َ َ
ق و ه
ُ دَ ع صْ َ
ت اسْ و ن س
َ َ َ َ ِ َ ح ْ
ال ا بَأ ى ع د ْ َ
ت اسْ وَ ه
ُ قَ وْ َ
ف ِدَع صَ ِي ل ا اسْ ُم ُه َت ُّل ْال َم َخ
َ ْ
ب ك ِّل َمنْ َيخ ُر ُج َعل ْي ِه َو ُ ْ
ض ُه نْ َيكسِ َر َقل َ ْ َأ ان غ ََر ُ َ َأ َأ
ِيف َو َيحْ ِملوا ا سْ ل َِحة َو َق ْد َع َرضُوا ِب حْ َس ِن ِزي َن ٍة َو َت ِّم ُع َّد ٍة َو عْ ظ ِم َه ْي َب ٍة َو َك َ َأ َ َأْل ُ ال َّت َجاف َ
ك َعسْ َك ِري ان َخ ْوفُ ُه مِنْ َأ ِبي ْال َح َس ِن ع َأنْ َي م َُر َأ َحداً مِنْ َأهْ ِل َب ْي ِت ِه َأنْ َي ْخ ُر َج َعلَى ْال َخلِي َف ِة َف َقا َل َل ُه َأبُو ْال َح َس ِن ع َو َه ْل َأعْ ِرضُ َعلَ ْي َ ْأ َك َ
َأ َ َأ َ َ َ
ُون فغشِ َي َعلى الخلِيف ِة فلمَّا فَاقَ قا َل بُو َ ْ َ ُ َ ب َم ِئكة ُمدَجَّ ج َ ٌ َ اَل ْ ْ
ض م َِن ال َمش ِر ِق َو ال َمغ ِر ِ ْ ْ َأْل َ
َقا َل ن َع ْم فدَ َعا َ ُسب َْحان ُه فِإذا َبي َْن ال َّس َما ِء َو ا رْ ِ
َ َ هَّللا َ َ
ْك َشيْ ٌء ِممَّا َتظنُُّ ون ِب ْم ِر ا خ َِر ِة َفاَل َعلَي َ آْل َأ ش ُك ْFم فِي ال ُّد ْن َيا َنحْ نُ ُم ْش َت ِغلُ َ ْال َح َس ِن ع َنحْ نُ اَل ُن َناقِ ُ
َّث َأنَّ آِل ِل َجعْ َف ٍر َرا َي ًة َو آِل ِل فُاَل ٍن َرا َي ًة َف َه ْل فِي َذل َِك ك ِإ َّنا َن َت َحد ُ ت فِدَ ا َ ت َأِل ِبي َجعْ َف ٍر ع ُجع ِْل ُ ار َقا َل :قُ ْل ُ ْن َي َس ٍ ضي ِْل ب ِ َ - 2011ع ِن ْالفُ َ
يب َو س ُْل َطا ُن ُه ْم عُسْ ٌر َلي َ
ْس ُون فِي ِه ْال َق ِر َ ُون فِي ِه ْال َبعِي َد َو ُي َب ِّعد َ َشيْ ٌء َف َقا َل َأمَّا آِل ِل َجعْ َف ٍر َفاَل َو َأمَّا َرا َي ُة َبنِي فُاَل ٍن َفِإنَّ لَ ُه ْم م ُْلكا ً ُمبْطِ ئا ً ُي َقرِّ ب َ
هَّللا ْ ُ َأ َ
ك َيت َجلى َعن ُه ْم َحتى ِإذا ِمنوا َمك َر ِ َو َّ ْ َّ َ َ ُ ٌ َ
ات ث َّم فز َعات ك ُّل ذلِ َ َ ُ ون فِي س ُْل َطان ِِه ْم مِنْ َأعْ اَل ِم ْال َخي ِْر َشيْئا ً يُصِ ي ُب ُه ْم فِي ِه َف َز َع ٌ فِي ِه يُسْ رٌ -اَل َيعْ ِرفُ َ
َأ هَّللا
ك َق ْو ُل ِ َح َّتى ِإذا َخ َذ ِ
ت صي َْح ًة َل ْم َي ُكنْ َل ُه ْم فِي َها ُم َنا ٍد َيسْ َم ُع ُه ْم َو اَل َيجْ َم ُع ُه ْFم َو َذلِ َ ِيه ْم َ يح ف ِ َأ ِم ُنوا َع َذا َب ُه َو َظ ُّنوا َّن ُه ْم َق ِد اسْ َت َقرُّ وا صِ َ
َأ
ك َألَي َ
ْس ت فِ َدا َ الظلَ َم ِة ِإاَّل َو لَ ُه ْم ُب ْق َيا ِإاَّل آ ُل فُاَل ٍن َفِإ َّن ُه ْم اَل ُب ْق َيا لَ ُه ْم َقا َل ُجع ِْل ُْس َأ َح ٌد م َِن َّ ُون َأاَل ِإ َّن ُه لَي َ اَأْلرْ ضُ ُز ْخ ُر َفها ِإلَى َق ْولِ ِه لِ َق ْو ٍم َي َت َف َّكر َ
يع َت َنا َفاَل ُب ْق َيا لَ ُه ْم (.بيان البقيا بالضم الرحمة و الشفقة) ْ ُ
ُون ِم َّنا دَما ً َف ِبظلم ِِه ْم َنحْ نُ َو شِ َ لَ ُه ْم ُب ْق َيا َقا َل َبلَى َو لَ ِك َّن ُه ْم يُصِ يب َ
ت َعلَ ْي ِه َو َب ُنو ُأ َم َّي َة َح ْولَ ُه َف َقا َل لِي صنِي ِه َشا ُم بْنُ َع ْب ِد ْال َملِكِ َفد ََخ ْل ُ ي َع ِن ْال َباق ِِر ع َأ َّن ُه َقا َلَ :أ ْش َخ َ ب ر ُِو َالثعْ لَ ِبيُّ فِي ُن ْز َه ِة ْالقُلُو ِ َّ - 2012
ت اَلب ُخلِ ْق َنا َو ِإلَ ْي ِه َنصِ ي ُر َفلَ ْم َي َز ْل ي ُْدنِينِي َح َّتى َأجْ لَ َسنِي َم َع ُه ُث َّم َقا َل َأ ْنتَ َأبُو َجعْ َف ٍر الَّذِي َت ْق ُت ُل َبنِي ُأ َم َّي َة َفقُ ْل ُ ْ
ْادنُ َيا ُت َر ِابيُّ َفقلت م َِن الت َرا ِ
ُّ ُ ُ
ُ
ك َكذِبا ً ث َّم َقا َل ْت َعلَ ْي ََّاس َف َن َظ َر ِإلَيَّ َو َقا َل َو هَّللا ِ َما َجرَّ ب ُ ْن ْال َعب ِ ْن َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
ْن َعلِيِّ ب ِ َّاس بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ َأ
ت ابْنُ َع ِّم َنا -بُو ْال َعب ِ ك َفقُ ْل ُ َقا َل َف َمنْ َذا َ
ِي ِب َبعِيدَ ةٍ.
ت َو ِ َما ه َ هَّللا َ
اك قلت َعنْ ُسنيَّا ٍ ُ ْ ُ َو َم َتى َذ َ
ْن نجادْن َعنْ َع ْن َب َس َة ب َِّاس ْال ُم َقا ِنعِيُّ َقا َل َأ ْخ َب َر َنا َب َّكا ُر بْنُ َأحْ َم َد َقا َل َح َّد َث َنا َح َسنُ بْنُ ُح َسي ٍ
َ - 2013قا َل َأبُو ْال َف َر ِج َو َح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ ْال َعب ِ
ت َع ْي َناهُ ُث َّم َيقُو ُل ِب َن ْفسِ ي ه َُوِ -إنَّ ال َّن َ
اس َل َيقُولُ َ
ون ان َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ع ِإ َذا َرَأى م َُحمَّدَ ب َْن َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
ْن ْال َح َس ِن َت َغرْ َغ َر ْ [ب َجادٍ] ْال َع ِاب ِد َقا َلَ :ك َ ِ
ُأْل َ ُ
ب َعلِيٍّ ع مِنْ خل َفا ِء َه ِذ ِه ا َّم ِة ْس ه َُو فِي ِك َتا ِ فِي ِه َو ِإ َّن ُه لَ َم ْق ُتو ٌل لَي َ
ْن َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن َعنْ
سب ِ ْن ْال َمرْ َو ِزيُّ َ ،عنْ يُو ُن َ
ِيبَ ،قا َل َح َّد َثنِي ْال َح َسنُ بْنُ ْال ُح َسي ِ – 2014م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي ْال ُح َسيْنُ بْنُ ِإ ْشك َ
هَّللا َأ َ
ان الث ْو ِريَّ دَخ َل َعلى ِبي َع ْب ِد ِ علیه السالم َوَ َّ ب َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم ي َُحدث :نَّ ُسف َي َ
ْ َأ ُ ِّ ض َأصْ َحا ِ ت َبعْ َ ْن ُع َم َرَ ،قا َلَ ،سمِعْ ُ َأحْ َمدَ ب ِ
ان ُم ْقف ٍِر ِّ ْ
ُون مِث َل َه ِذ ِه الث َيابِ! َف َقا َل ِإنَّ آ َباِئي َعلَي ِْه ُم ال َّساَل ُم َكا ُنوا فِي َز َم ٍ ْ
ك لَ ْم َي ُكو ُنوا َيل َبس َ هَّللا َأ
َعلَ ْي ِه ِث َيابٌ ِج َيا ٌدَ ،ف َقا َل َيا َبا َع ْب ِد ِ ِإنَّ آ َبا َء َ
ت ال ُّد ْن َيا َع َزا ِل َي َها َ ،فَأ َح ُّق َأهْ ِل َها ِب َها َأب َْرا ُر ُه ْم.
ُم ْقت ٍِرَ ،و َه َذا َز َمانٌ َق ْد َأرْ َخ ِ
ظ ُر ت َأ ْن ُْن م َُح َّم ٍد َو َعلَ ْي ِه ُج َّب ُة َخ ٍّز َد ْك َنا ُء َو ِك َسا ُء َخ ٍّز َف َج َع ْل ُ
ت َعلَى َجعْ َف ِر ب ِ دَخ ْل ُ
الث ْو ِريِّ َقا َلَ :ان َّ َ - 2015ر َوى م َُح َّم ُد بْنُ َط ْل َح َة َعنْ ُس ْف َي َ
ك َقا َل َيا اس آبَاِئ َ ك َو اَل لِ َب ِ ْس َه َذا مِنْ ِلبَاسِ َ ُول هَّللا ِ لَي َ
ت َيا اب َْن َرس ِ ك َتعْ َجبُ ِممَّا َت َرى َفقُ ْل ُظ ُر ِإلَ ْي َنا لَ َعلَّ َك َت ْن ُِإلَ ْي ِه َتعَجُّ با ً َف َقا َل لِي َيا َث ْو ِريُّ َما َل َ
ُ َ َ ُ َأ َ
ار ِه َو َهذا ز َمانٌ ق ْد سْ َب َل ك ُّل شيْ ٍء َعزالِ َي ُه ث َّم َح َس َر ر ُْد َن َ َ َ ْ َ ْ َ َ ُ ُ َ ار َو ا ْف ِت َق ٍ ان َذل َِك َز َمانُ ِإ ْق َت ٍ
َث ْو ِريُّ َك َ
ار ِه َو اف ِتق ِ ون َعلى ق ْد ِر ِإقت ِ ار َو كانوا َيعْ َمل َ
هَّلِل َّ
ص ُر الذ ْي ُل َع ِن الذي ِْل َو الرُّ ْدنُ َع ِن الرُّ ْد ِن َو َقا َل َيا َث ْو ِريُّ َل ِبسْ َنا َه َذا ِ َت َعالَى َو َه َذا لَ ُك ْم َو َما َك َ
ان َّ ضا ُء َي ْق ُ ُج َّب ِت ِه َفِإ َذا َتحْ َت َها ُج َّب ُة صُوفٍ َب ْي َ
ان لَ ُك ْم َأبْدَ ْي َناهُ.
هَّلِل ِ َأ ْخ َف ْي َناهُ َو َما َك َ
الث ْو ِريُّ فِي ْال َمسْ ِج ِد ْال َح َر ِام َف َرَأى ْن َعلِيٍّ َر َف َع ُه َقا َل :مَرَّ ُس ْف َيانُ َّ ْن َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ار َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ ْن ُب ْندَ َ َ - 2016علِيُّ بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
س َرسُو ُل هَّللا ِ ب
َ ِ َ َ ل ا م ِ هَّللا وَ ِ هَّللا ُول سر
َ َ َ َ ِ ْن ب ا ا ي ل ا َ
ق فَ ه
ُ ْ
ن م
ِ انَ دَ َ
ف ه
ُ َّ
ن َ
ِّخ
ب و ُأَل
َ َ َ و ه
ُ َّ
ن ي ت
ِ آَل ِ هَّللا و َ َ ل ا َ
ق َ
ف انٌ سَ ح
ِ ة
ِ م
َ ِي ق ْ
ال ُ ة ِير
َ ث َ
ك َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ع َو َعلَ ْي ِه ِث َيابٌ
ْأ َأ َأ
ْ ُ
ان َي خذ ِل َقت ِر ِه َو ُ ْ ْ
ان َرسُو ُل ِ ص فِي َز َم ٍن َقت ٍر ُمقت ٍِر َو َك َ هَّللا هَّللا
اِئك َف َقا َل ل ُه بُو َع ْب ِد ِ ع َك َ َ َح ٌد مِنْ آ َب َ اَل اس َو اَل َعلِيٌّ َو ص م ِْث َل َه َذا اللِّ َب ِ
َأ َأ
ت َع َزالِ َي َها َف َح ُّق هْ لِ َها ِب َها ب َْرا ُر َها ُث َّم َتاَل -قُ ْل َمنْ َحرَّ َم ِزي َن َة هَّللا ِ الَّتِي ْخ َر َج لِعِبا ِد ِه َو َّ َأ َأ َأ
ار ِه َو ِإنَّ ال ُّد ْن َيا َبعْ دَ َذل َِك رْ َخ ْ
ت م َِن الطيِّبا ِ ِإ ْق َت ِ
ان ف َجرَّ َهاَ ْ
ب ِب َي ِد ُسف َي َ َ َ
اس ث َّم اجْ تذ َ ُ َّ ُ َ َّ
ب ِإن َما ل ِبسْ ت ُه لِلن ِ َ َ َ َ ِّ َأ َ هَّللا
الرِّ ْز ِق فنحْ نُ َحق َمنْ خذ ِمن َها َما عْ طاهُ ُ غي َْر ني َيا ث ْو ِريُّ َما ت َرى َعليَّ مِنْ ث ْو ٍ َ َأ ْ َ َ َأ ُّ َأ َ َ
ب ث ْوبا ً َعلَى َ َ
اس ث َّم َجذ َ ُ ب اَأْلعْ لَى َو َأ ْخ َر َج َث ْوبا ً َتحْ تَ َذل َِك َعلَى ِج ْل ِد ِه َغلِيظا ً َف َقا َل َه َذا لَ ِبسْ ُت ُه ِل َن ْفسِ ي غَ لِيظا ً َو َما َر ْي َت ُه لِل َّن ِ
َأ ِإلَ ْي ِه ُث َّم َر َف َع َّ
الث ْو َ
ك َث ْوبٌ لَيِّنٌ َف َقا َل لَ ِبسْ تَ َه َذا اَأْلعْ لَى لِل َّن ِ
ك َتسُرُّ َها . اس َو لَ ِبسْ تَ َه َذا لِ َن ْفسِ َ ِيظ َخشِ نٌ َو دَ ا ِخ ُل َذلِ َ ان َأعْ اَل هُ غَ ل ٌ ُس ْف َي َ
- 2017و قال أبو جعفر الطوسي كان إبراهيم بن أدهم و مالك بن دينار من غلمانه و دخل إليه سفيان الثوري يوما فسمع منه كالما
أعجبه فقال هذا و هللا يا ابن رسول هللا الجوهر فقال له بل هذا خير من الجوهر و هل الجوهر إال حجر .
316
ك َعلَى َع ْه ِد ْال َم ْنص ِ
ُور ار بْنُ ْال َح َس ِنَ :ق ِد َم ِإب َْراهِي ُم بْنُ َأ ْد َه َم ْال ُكو َف َة َو َأ َنا َم َع ُه َو َذلِ َ از ٍم َع ْب ُد ْالغَ َّف ِ
َأ
َ - 2018مالِي ِبي ْال ُم َفض َِّلَ ،قا َل بُو َح ِ
َأ َأ
ان فِي َمنْ ُوع ِإلَى ْال َمدِي َن ِة َف َش َّي َع ُFه ْال ُعلَ َما ُء َو َأهْ ُل ْال َفضْ ِل مِنْ َأهْ ِل ْال ُكو َف ِة َو َك َ َو َق ِد َم َها َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ْال َعلَ ِويُّ َف َخ َر َج َجعْ َف ٌر ع ي ُِري ُد الرُّ ج َ
ْأ َأ
يق َف َقا َل لَ ُه ْم ِإب َْراهِي ُم بْنُ ْد َه َم قِفُوا َح َّتى َي ت َِي َجعْ َف ٌر َّ َأ َ الث ْو ِريُّ َو ِإب َْراهِي ُم بْنُ َأ ْد َه َم َف َت َق َّد َم ْال ُم َش ِّيع ََش َّي َع ُه ُس ْف َيانُ َّ
ُون لَ ُه َفِإذا ُه ْم ِب َس ٍد َعلَى الط ِر ِ
يق ُث َّم َأ ْق َب َل َعلَي ِْه ْم َف َقا َل َأ َما ِإنَّ ظ َر َما َيصْ َن ُع َف َجا َFء َجعْ َف ٌر ع َف َذ َكرُوا لَ ُه اَأْل َسدَ َفَأ ْق َب َل َح َّتى دَ َنا م َِن اَأْل َس ِد َفَأ َخ َذ ِبُأ ُذ ِن ِه َف َنحَّ اهُ َع ِن َّ
الط ِر ِ َف َن ْن ُ
َ َ ْ َأ َ ُ
اع ِت ِه ل َح َملوا َعل ْي ِه ثقال ُه ْم .َ َ َّ هَّللا
اس ل ْو طاعُوا َ َحق ط َ َ َأ َ ال َّن َ
ْك ِب ْال َقصْ ِد ك ْال َم َذاهِبُ َعلَي َ ان َقا َلَ :قا َل لِي َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ع َيا ُس ْف َيانُ اَل َت ْذ َهبَنَّ ِب َ ُسيْنُ بْنُ َسعِي ٍد ُم َع ْن َعنا ً َعنْ ُس ْف َي َ ْ - 2019الح َ
تد ِري َمنْ ْ َ اَل تَ ْ َأ ْ َ َ
ُول ِ َو َما ات َبا ُع الهُدَى قا َل ِكتابُ ِ َو لزو ُم َهذا الرَّ ج ُِل فقا َل لِي َيا ُسف َيانُ ن َ ُ ُ هَّللا َ َ ْ ِّ هَّللا ك َأنْ َت َّت ِب َع الهُدَى قلت َيا اب َْن َرس ِ ُ ْ ُ ْ َو َعلَ ْي َ
ْ هَّللا آْل
ك آثرْ تَ ال ُّد ْن َيا َعلَى ا خ َِر ِة َو َمنْ آث َر ال ُّد ْن َيا َعلَى ا خ َِر ِة َح َش َرهُ ُ َي ْو َم القِ َيا َم ِة َ آْل َ هَّللا
ت اَل َو ِ َما ْد ِري َمنْ ه َُو َقا َل َف َقا َل لِي َو ِ َل ِك َّن َ َأ هَّللا ه َُو قُ ْل ُ
ِين َعلِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ
ب ُول هَّللا ِ َأ ْخ ِبرْ نِي َعنْ َه َذا الرَّ ج ُِل لَ َع َّل هَّللا َ َي ْن َف ُعنِي ِب ِه َقا َل َيا ُس ْف َيانُ ه َُو َو هَّللا ِ َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمن َ ت َيا اب َْن َرس ِ َأعْ َمى َقا َل قُ ْل ُ
َأ
ب ع َيا ُسف َيانُ ِإنْ َر ْدتَ ْ َ َأ هَّللا ً ً
ع َم ِن ا َّت َب َع ُه َف َق ْد عْ طِ َي َما ل ْم يُعْ ط َح ٌد َو َمنْ ل ْم َيت ِبعْ ُه َف َق ْد َخسِ َر خسْ رانا م ُِبينا ه َُو َو ِ َج ُّد َنا َعلِيُّ بْنُ ِبي طالِ ٍ ُ َّ َ َأ َ َ ُأ
يل . اك َف َتضِ َّل َعنْ َس َوا ِء الس َِّب ِ ب َيا ُس ْف َيانُ اَل َت َّت ِبعْ َه َو َ يك م َِن ْال َع َذا ِ ْك ِب َعلِيٍّ َفِإ َّن ُه َو هَّللا ِ ُي ْن ِج َ ْالعُرْ َو َة ْالوُ ْث َقى َف َعلَي َ
ِّين َأ ْخ َب َرنِي ُع َم ُر بْنُ الطال ِِبي َ ْن م َُح َّم ٍد اَأْلصْ َف َهانِيِّ فِي َأصْ ِل ِك َت ِاب ِه ْال َمعْ رُوفِ ِب َم َقات ِِل َّ ْن ب ِ ْن ْال ُح َسي ِ ت ِب َخ ِّط َأ ِبي ْال َف َر ِج َعلِيِّ ب ِ َ - 2020و َج ْد ُ
ْن َج َبلَ َة َع ِن اج َة َقا َل بُو َز ْي ٍد َو َح َّد َثنِي َع ْب ُد الرَّ حْ َم ِن بْنُ َع ْم ِرو ب ِ َأ ْن دَ َ ْن َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن الهَاشِ مِيِّ َو اب ِ ْ ْ
ْن َش َّب َة َع ِن ال َفضْ ِل ب ِ َع ْب ِد هَّللا ِ َعنْ ُع َم َر ب ِ
ْن َأ ِبي ْال َكرَّ ِام ْال َجعْ َف ِريُّ َعنْ َأ ِبي ِه َقا َل َو ْن َأعْ َي َن َقا َل َو َح َّد َثنِي ِإب َْراهِي ُم بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ ُّوب َم ْولَى َبنِي ُن َمي ٍْر َعنْ َع ْب ِد اَأْلعْ لَى ب ِ ْن َأي َ ْال َح َس ِن ب ِ
ْن َعلِيٍّ َعنْ َأ ِبي ِه َو َق ْد د ََخ َل َحدِيثُ ْن ُع َم َر ب ِ ْن م َُح َّم ِد ب ِ هَّللا
يسى بْنُ َع ْب ِد ِ ب ِ ْن َيحْ َيى َقا َل َو َح َّدثنِي عِ َ َ هَّللا
َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َيحْ َيى َعنْ َع ْب ِد ِ ب ِ
َّاس َو َأبُو ْن َعب ٍ ْن َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ْن َعلِيِ ب ِ ِيه ْم ِإب َْراهِي ُم بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ ينَ :أنَّ َج َما َع ًة مِنْ َبنِي هَاشِ ٍم اجْ َت َمعُوا ِباَأْلب َْوا ِء َو ف ِ ث اآْل خ ِِر َ َبعْ ضِ ِه ْم فِي َحدِي ِ
صالِ ُح ان -فقا َل َ َ َ ْن عُث َم َْ ْن َعمْ ِرو ب ِ هَّللا
صالِ ُح بْنُ َعلِيٍّ َو َع ْب ُد ِ بْنُ ال َح َس ِن َو ا ْبناهُ م َُح َّمد َو ِإب َْراهِي ُم َو م َُح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد ِ ب ِ ٌ َ ْ هَّللا َجعْ َف ٍر ْال َم ْنصُو ُر َو َ
ُ
ِين َت ُم ُّد ال َّناسُ ِإلَي ِْه ْم عْ ُي َن ُه ْم َو َق ْد َج َم َع ُك ُFم ُ فِي َه َذا ْال َم ْوضِ ِع َفاعْ قِدُوا َب ْي َع ًة ل َِرج ٍُل ِم ْن ُك ْم ُتعْ طو َن ُه ِإيَّا َها مِنْ هَّللا َأ بْنُ َعلِيٍّ َق ْد َعلِمْ ُت ْم َأ َّن ُك ُم الَّذ َ
ِينَ -ف َحمِدَ هَّللا َ َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ ْال َح َس ِن َو َأ ْث َنى َعلَ ْي ِه ُث َّم َقا َل َق ْد َعلِ ْم ُت ْم َأنَّ ا ْبنِي َه َذا ك َح َّتى َي ْف َت َح هَّللا ُ َو ه َُو َخ ْي ُر ْال َفا ِتح َ َأ ْنفُسِ ُك ْم َو َت َوا َثقُوا َعلَى َذلِ َ
ُون َأ ْنفُ َس ُك ْم َو هَّللا ِ لَ َق ْد َعلِ ْم ُت ْم َما ال َّناسُ ِإلَى َأ َح ٍد َأصْ َو َر َأعْ َناقا ً َو اَل َأسْ َر َع ِإ َجا َبةً َأِل
ه َُو ْال َم ْهدِيُّ َف َهلُ َّم ِل ُن َب ِاي َعهَُ -و َقا َل بُو َجعْ َف ٍر يِّ َشيْ ٍء َت ْخدَ ع َ َأ
صدَ ْقتَ ِإنَّ َه َذا الَّذِي َنعْ لَ ُم َف َبا َيعُوا م َُحمَّداً َجمِيعا ً َو َم َسحُوا َعلَى َي ِدهَِ -قا َل ِم ْن ُه ْم ِإلَى َه َذا ْال َف َتى ي ُِري ُد ِب ِه م َُحمَّدَ ب َْن َع ْب ِد هَّللا ِ َقالُوا َق ْد َو هَّللا ِ َ
َأ َأِل ْن َح َس ٍن ِإلَى َأ ِبي َأ ِن اْئ ِت َنا َفِإ َّنا مُجْ َت ِمع َ
يسى ْن م َُح َّم ٍد عَ -و َقا َل َغ ْي ُر عِ َ ك ِإلى َجعْ َف ِر ب ِ َ َ
ُون مْ ٍر َو رْ َس َل ِبذلِ َ يسى َو َجا َء َرسُو ُل َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ عِ َ
َأ
ْن م َُح َّم ٍد َف رْ َسلَنِي ِ ب ِ هَّللا د ِ بْ عَ ْنُ ب ى سَ ي عِ ل
َ ا َ
ق - م ْ ُ
ك ر َ مْ َأ م ْ كُ ْ
ي َ ل ع
َ دَ سِ فْ ي
ُ نْ َأ افُ َ
خ َ
ن ا َّ
ن ِإ َ
ف ً ا ر َ
ف عْ جَ ُوا
د ي ر ُ
ت اَل - ر
َ ض
َ ح َ نْ م
َ ل
ِ ل
َ ا َ
ق ن ِ س
َ ح َ ْ
ال ْن
ِ ب ِ هَّللا ْدَ ب عَ ِإنَّ
ِ
َ َأِل ُ ُ َأ َأ ُ َ
ُصلي َعلى طِ نف َِس ِة َرحْ ٍل َمث ِن َّي ٍة فقلت ل ُه ْم رْ َسلنِي ِبي ِإل ْيك ْم سْ لك ْم يِّ شيْ ٍء َأ َ َأ َ ُ ْ ُ َ ْ ْ َ ِّ َأ ِبي نظ ُر َما اجْ ت َمعُوا ل ُه ف ِج ت ُه ْم َو م َُح َّمد بْنُ َع ْب ِد ِ ي َ
هَّللا ُ ُ ْئ َ َ َ ُ ْ َأ
ْ هَّللا َأ
اجْ َت َمعْ ُت ْم َف َقا َل َع ْب ُد هَّللا ِ اجْ َت َمعْ َنا لِ ُن َب ِاي َع ْال َم ْهدِيَّ م َُحمَّدَ ب َْن َع ْب ِد ِ َقا َل َو َجا َء َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ع َف ْو َس َع لَ ُه َع ْب ُد ِ بْنُ ال َح َس ِن ِإلَى َج ْن ِبهِ- هَّللا
ْس ِب ِه َو اَل ك َه َذا ه َُو ْال َم ْهدِيُّ َفلَي َ ت َبعْ ُد ِإنْ ُك ْنتَ َت َرى َيعْ نِي َع ْب َد هَّللا ِ َأنَّ ا ْب َن َ َف َت َكلَّ َم ِبم ِْث ِل َكاَل ِمهَِ -ف َقا َل َجعْ َف ٌر ع اَل َت ْف َعلُوا َفِإنَّ َه َذا اَأْل ْم َر لَ ْم َيْأ ِ
ُ
ك َو نتَ َش ْيخ َنا َو ن َب ِاي ُع ُ ْ َأ غَضبا ً هَّلِل ِ َو لِ َيْأم َُر ِب ْال َمعْ رُوفِ َو َين َهى َع ِن ال ُمن َك ِر َفِإنا َو ِ َن َد ُع َ
اَل هَّللا َّ ْ ْ ْ َ َه َذا َأ َوا َن ُه َو ِإنْ ُك ْنتَ ِإ َّن َما ُت ِري ُد َأنْ ُت ْخ ِر َج ُه
ك َعلَى َه َذا ك َعلَى غَ ي ِْب ِه َو لَكِنْ َيحْ مِلُ َ اطلَ َع َ ف َما َتقُو ُل َو هَّللا ِ َما َّ ِمْت ِخاَل َ ب َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ ْال َح َس ِن َو َقا َل لَ َق ْد َعل ُ ك فِي َه َذا اَأْل ْم ِرَ -ف َغضِ َF ا ْب َن َ
ب ِب َي ِد ِه ض َر َ َّاس ث َّم َ ُ ْ
ب ِب َي ِد ِه َعلى ظه ِْر ِبي ال َعب ِ َأ َ َ ض َر َ ُ َ َ
ك َيحْ ِملنِي َو لكِنْ َهذا َو ِإخ َوت ُه َو ْبناُؤ ُه ْم دُونك ْم َو َ َأ ُ ْ َ َ ُ َ هَّللا
ْال َح َس ُد اِل ْبنِي -فقا َل َو ِ َما ذا َ َ َ
ض َف َت َو َّك َعلَى َي ِد َع ْب ِد َأ ك لَ َم ْق ُتواَل ِن ث َّم َن َه َ ُ ْك َو لَ ِك َّن َها لَ ُه ْم َو ِإنَّ ا ْب َن ْي َ ْك َو اَل ِإلَى ا ْب َني َ ِي ِإلَي َ هَّللا
ْن ْال َح َس ِن َو َقا َل ِإ َّن َها َو ِ َما ه َ َعلَى َكتِفِ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
ِب الرِّ دَا ِء اَأْلصْ َف ِر َيعْ نِي َأ َبا َجعْ َف ٍر َف َقا َل لَ ُه َن َع ْم َقا َل َقا َل ِإ َّنا َو هَّللا ِ َن ِج ُدهُ َي ْق ُتلُ ُه َقا َل لَ ُه َع ْب ُد صاح َ الزهْ ِريِّ َف َقا َل َأ َرَأيْتَ َ ان ُّ ْن عِ مْ َر َ يز ب ِ ْال َع ِز ِ
َأ هَّللا ُ ْ ْ َأ
َ َ
ت م َِن ال ُّدن َيا َح َّتى َر ْيت ُه َق َتل ُه َماَ -قا َل َفلمَّا َقا َل ُ ْ ت فِي َنفسِ ي َح َسدَ هُ َو َربِّ ال َكعْ َب ِة ث َّم َقا َل َو ِ َما َخ َرجْ ُ ْ ُ
يز َيقت ُل م َُحمَّدا َقا َل َن َع ْم َفقل ُ ً ُ ْ ْال َع ِز ِ
ص َم ِد َو َأبُو َجعْ َف ٍر َف َقاال َيا َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ َأ َتقُو ُل َه َذا َقا َل َن َع ْم َأقُولُ ُه َو هَّللا ِ َو َأعْ لَ ُمهُ. ض ْال َق ْو ُم َو ا ْف َت َرقُوا َت ِب َع ُه َع ْب ُد ال َّ ك َو َن َه َ َجعْ َف ٌر ع َذلِ َ
ْن ع ِإ ْذ د ََخ َل ان َما َماتَ َعلِيُّ بْنُ ْال ُح َسي ِ ُول هَّللا ِ ص َقاعِ داً ح ِْد َث َ ت َم َع ْال َباق ِِر ع فِي َمسْ ِج ِد َرس ِ ير َقا َلُ :ك ْن ُ ي َعنْ َأ ِبي بَصِ ٍ - 2021ر ُِو َ
ْأ َأ َ ْ َ َ ُ اَّل ْ
َّاس َو َما ق َعدَ ِإلى ال َباق ِِر ِإ َداوُ د فقا َل ال َباقِ ُر ع َما َمن َع الد ََّوانِيقِيَّ نْ َي ت َِي َ َ ْ ْ َ ْ ْ ْ ُأ َأ
ان ق ْب َل نْ فضِ َي المُل ُ َ َ ُ
الد ََّوانِيقِيُّ َو دَاوُ د بْنُ ُسل ْي َم َ
ك ِإلى وُ ل ِد ال َعب ِ
طو ُل ُع ُم ُرهُ فِي َها ك َشرْ َق َها َو غَ رْ َب َها َو َي ُ ال َو َي ْملِ َ َقا َل فِي ِه َج َفا ٌء َقا َل ْال َباقِ ُر ع اَل َت ْذ َهبُ اَأْليَّا ُم َح َّتى َيل َِي َأ ْم َر َه َذا ْال َخ ْل ِق َو َي َطَأ َأعْ نَاقَ الرِّ َج ِ
ك َفَأ ْق َب َل ِإلَ ْي ِه الد ََّوانِيقِيُّ َو َقا َل َما َم َن َعنِي م َِن ْال ُجلُ ِ
وس ال َما لَ ْم َيجْ َتمِعْ َأِل َح ٍد َق ْبلَ ُه َف َقا َم دَ اوُ ُد َو َأ ْخ َب َر الد ََّوانِيقِيَّ ِب َذلِ َ وز اَأْل ْم َو ِ َح َّتى َيجْ َم َع مِنْ ُك ُن ِ
ْ َأ
ك َبعْ دِي َح ٌد مِنْ وُ لدِي َقا َل َن َع ْم َقا َل ُ ْ ُ ْ
ك َف َما الذِي َخب ََّرنِي ِب ِه دَ اوُ ُد َف َقا َل ه َُو َكاِئنٌ َقا َل َو مُلك َنا َق ْب َل مُل ِكك ْم َقا َل َن َع ْم َقا َل َي ْملِ ُ َّ ك ِإاَّل ِإجْ اَل لُ َ
ِإلَ ْي َ
َأ
ُون ِب ْال ُك َر ِة َه َذا َما َع ِه َدهُ ِإلَيَّ ِبي َفلَمَّاُون ِب ِه َك َما َي ْل َعب َ ك صِ ْب َيا ُن ُك ْم َو َي ْل َعب َ ْ َأ َأ َأ ُأ
َف ُم َّدةُ َبنِي َم َّي َة ْك َث ُر ْم ُم َّد ُت َنا َقا َل ُم َّد ُت ُك ْم ط َو ُل َو َل َي َتلَ َّق َفنَّ َه َذا ْالم ُْل َ
ب مِنْ َق ْو ِل ْال َباق ِِر ع. ك الد ََّوانِيقِيُّ َتعَجَّ َ َملِ َ
ت َم َع َأ ِبي َجعْ َف ٍر ع َجالِسا ً فِي ير َقا َلُ :ك ْن ُ ْن َأ ِبي َحمْ َز َة َعنْ َأ ِبي بَصِ ٍ ب َعنْ َعلِيِّ ب ِ ْن َمحْ بُو ٍ َ - 2022علِيُّ بْنُ ِإب َْراهِي َم َعنْ َأ ِبي ِه َع ِن اب ِ
ِيق َف َق َعدُوا َنا ِح َي ًة م َِن ْال َمسْ ِج ِد َفقِي َل لَ ُه ْم َه َذا ْال َمسْ ِج ِد ِإ ْذ َأ ْق َب َل دَاوُ ُد بْنُ َعلِيٍّ َو ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َخالِ ٍد َو َأبُو َجعْ َف ٍر َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ م َُح َّم ٍد َأبُو الد ََّوان ِ
َأ َ َأ َ َّ
ِيق َم َكا َن ُه َحتى َسلمُوا َعلى ِبي َجعْ َف ٍر ع َف َقا َل ل ُه ْم بُو َّ م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ َجالِسٌ َف َقا َم ِإلَ ْي ِه دَ اوُ ُد بْنُ َعلِيٍّ َو ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َخالِ ٍد َو َق َعدَ َأبُو الد ََّوان ِ
َّار ُك ْم مِنْ َأنْ َيْأ ِت َينِي َف َع َّذرُوهُ عِ ْندَ هُ َف َقا َل عِ ْندَ َذل َِك َأبُو َجعْ َف ٍر م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ ع َأ َما َو هَّللا ِ اَل َت ْذ َهبُ اللَّ َيالِي َو اَأْليَّا ُم َح َّتى َجعْ َف ٍر َما َم َن َع َجب َ
َ َ َ ْ َ َ َ ً َ ً ْ
ال ث َّم ل َي ْملِكنَّ مُلكا شدِيدا فقا َل ل ُه َداوُ ُد بْنُ َعلِيٍّ َو ِإنَّ مُلكنا ق ْب َل َ َ ُ َيمْ ل َِك َما َبي َْن قُ ْط َر ْي َها ث َّم ل َيط نَّ الرِّ َجا ُل َعقِ َب ُه ث َّم ل َي ِذلنَّ ل ُه ِرقابُ الرِّ َج ِ
َ َ َّ َ ُ َأ َ َ ُ
هَّللا
ك ُ َه ْل لَ ُه مِنْ ُم َّد ٍة َف َقا َل َن َع ْم َيا َداوُ ُد َو ِ اَل َيمْ لِ ُ
ك هَّللا َأ
م ُْل ِك ُك ْم َقا َل َن َع ْم َيا دَ اوُ ُد ِإنَّ م ُْل َك ُك ْم َق ْب َل م ُْل ِك َنا َو س ُْل َطا َن ُك ْم َق ْب َل س ُْل َطا ِن َنا َف َقا َل َل ُه صْ لَ َح َ
ص ْب َيانُ ْال ُك َر َة َف َقا َم َداوُ ُد بْنُ َعلِيٍّ مِنْ عِ ْن ِد ص ْب َيانُ ِم ْن ُك ْم َك َما َت َتلَ َّقفُ ال ِّ َب ُنو ُأ َم َّي َة َي ْوما ً ِإاَّل َملَ ْك ُت ْم م ِْثلَ ْي ِه َو اَل َس َن ًة ِإاَّل َملَ ْك ُت ْم م ِْثلَ ْي َها َو لَ َت َتلَ َّقفُ َها ال ِّ
317
ان ب َْن ضا َجمِيعا ً ه َُو َو ُس َل ْي َمانُ بْنُ َخالِ ٍد َنا َداهُ َأبُو َجعْ َف ٍر ع مِنْ َخ ْلفِ ِه َيا ُسلَ ْي َم َ ِيق ِب َذل َِك َفلَمَّا َن َه َ َأ ِبي َجعْ َف ٍر ع َف ِرحا ً ي ُِري ُد َأنْ ي ُْخ ِب َر َأ َبا الد ََّوان ِ
ض َخ ْي ٌر ك ال َّد َم َف َب ْطنُ اَأْلرْ ِ صابُوا َذلِ َ ص ْد ِر ِه َفِإ َذا َأ َ َخالِدٍ -اَل َي َزا ُل ْال َق ْو ُم فِي فُسْ َح ٍة مِنْ م ُْلك ِِه ْم َما لَ ْم يُصِ يبُوا ِم َّنا دَما ً َح َراما ً َو َأ ْو َمَأ ِب َي ِد ِه ِإلَى َ
َأ
ِيق َف َجا َFء بُو َأ ْ َأ
ض َناصِ ٌر َو اَل فِي ال َّس َما ِFء َعا ِذ ٌر ُث َّم ا ْن َطلَقَ ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َخالِ ٍد َف خ َب َر َبا الد ََّوان ِ لَ ُه ْم مِنْ َظه ِْر َها َف َي ْومَِئ ٍذ اَل َي ُكونُ لَ ُه ْم فِي اَأْلرْ ِ
ِيق ِإلَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر ع َف َسلَّ َم َعلَ ْي ِه ُث َّم َأ ْخ َب َرهُ ِب َما َقا َل لَ ُه دَ اوُ ُد بْنُ َعلِيٍّ َو ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َخالِ ٍد َف َقا َل لَ ُه َن َع ْم َيا َأ َبا َجعْ َف ٍر َد ْولَ ُت ُك ْم َق ْب َل َد ْولَ ِت َنا َو الد ََّوان ِ
ك َب ُنو ُأ َم َّي َة َي ْوما ً ِإاَّل َملَ ْك ُت ْم م ِْثلَ ْي ِه َو اَل َس َن ًة ِإاَّل َملَ ْكت ْمُ اَل هَّللا ٌ
س ُْل َطا ُن ُك ْم ق ْب َل سُلطا ِننا سُلطانك ْم شدِي ٌد عَسِ ٌر يُسْ َر فِي ِه َو ل ُه ُم َّدة ط ِويلة َو ِ َي ْملِ ُ
َ َ ٌ َ اَل َ ُ ُ َ ْ َ َ ْ َ
ُون فِي ِه َما ان ْالم ُْلكِ َترْ ُغد َ ون فِي ُع ْنفُ َو ِ ص ْب َيانُ ْال ُك َر َة َأ َف ِهمْتَ ث َّم َقا َل اَل َت َزالُ َ ُ م ِْثلَ ْي َها َو لَ َت َتلَ َّقفُ َها صِ ْب َيانٌ ِم ْن ُك ْم َفضْ اًل َعنْ ِر َجالِ ُك ْم َك َما َت َتلَ َّقفُ ال ِّ
ب ِب ِري ِح ُك ْم َو َسلَّ َط هَّللا ُ َعلَ ْي ُك ْم ب ِبم ُْل ِك ُك ْم َو س ُْل َطا ِن ُك ْم َو َذ َه َ ب هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل َعلَ ْي ُك ْم َف َذ َه َ ص ْب ُت ْم َذل َِك ال َّد َم َغضِ َ لَ ْم ُتصِ يبُوا ِم َّنا دَما ً َح َراما ً َفِإ َذا َأ َ
ْ َ
صال ُك ْم َعلَى َيدَ ْي ِه َو ْيدِي صْ َح ِاب ِه ث َّم َقط َع ال َكاَل َم . ُ َأ َأ ُ ان َي ُكونُ اسْ ِتْئ َ آل ِبي ُس ْف َي َ َأ ْس ِبَأعْ َو َر مِنْ ِ َعبْداً مِنْ َع ِبي ِد ِه َأعْ َو َر َو لَي َ
ِيريِّ َع ِن ْن م َُح َّم ٍد َعنْ دَاوُ َد ال َّشع ِ َّار ب ِ او ْن ِجيِّ َعنْ َع ْب ِد ْال َجب ِ ْن َع ْب ِد هَّللا ِ ال َّن َم ِ - 2023للصدوق ابْنُ ْال َبرْ قِيِّ َعنْ َأ ِبي ِه َعنْ َج ِّد ِه َعنْ َجعْ َف ِر ب ِ
َ
ِق َجعْ َف ِر ب َْن م َُح َّم ٍد ع َيسْ َتق ِد ُم ُه لِ َشيْ ٍء َبل َغ ُه َعن ُه َفلمَّا َوا َفى َبا َب ُه َخ َر َج ِإل ْي ِه َ ْ َ ْ ث ْال َم ْنصُو ُر ِإلَى الصَّاد ِ ُور َقا َلَ :ب َع َ ب ْال َم ْنص ِ صا ِح ِ يع َ الرَّ ِب ِ
ِق ع َعلَيَّ م َِن هَّللا ِ ُج َّن ٌة َواقِ َي ٌة ُتعِي ُننِي َعلَ ْي ِه ِإنْ ْك َشدِيداً َف َقا َل الصَّاد ُ ْت َح َردَ هُ َعلَي َ َّار َفِإ ِّني َرَأي ُ ب ج َ ْ
ال ا َ
ذ ه َ ة
ِ و َ ط ك ِباهَّلل ِ مِنْ َس ْ َ يذ ب َف َقا َل ُأعِ ُ F
ُ ْال َحا ِج
ِ
َأِل هَّللا
َشا َء ُ اسْ ت ذِنْ لِي َعل ْي ِه فاسْ ت ذ َن ف ذ َِن ل ُه فلمَّا دَخ َل َسل َم ف َر َّد َعل ْي ِه ال َّس َم ث َّم قا َل ل ُه َيا َجعْ ف ُر قد َعلِمْت نَّ َرسُو َل ِ ص قا َل ِب َ
يك َ َأ ُ ْ َ َ َ َ ُ اَل َ َ َّ َ َ َ َ َأ َ َ ْأ َ َ َ ْأ َ هَّللا
ك َق ْواًل اَل َتمُرُّ ِب َمٍإَل ِإاَّل َأ َخ ُذوا مِنْ ت فِي َ يح َلقُ ْل ُ ارى فِي المَسِ ِ
ْ ص َ ت ال َّن َ ك َط َواِئفُ مِنْ ُأ َّمتِي َما َقالَ ِ ب ع لَ ْو اَل َأنْ َتقُو َل فِي َ ْن َأ ِبي َطالِ ٍ َعلِيِّ ب ِ
ك اعْ ِت َذاراً ِم ْن ُه َأ َّن ُه اَل ٍ َ ِ َ ل ذ َ ل ا َ
ق ال َ
ق ط ٌ ر ف ْ م
ُ ضٌ غ ٍ َ ِ ب ْ م ُ و غَال ِبٌّ ح م ُ ِي ل ب َ ن ْ ذ َ اَل و ِ َ ان ن َ ْ
اث ِيَّ ف ك
ُ ل
َ ِ ْ
ه ي ع ِيٌّ ل ع َ ِِ َ َ َ ل ا َ
ق و ه ب ون ُ ف ْ
ش ت َ سْ ي ب َق َ َ َ ْك ي م دَ ُت َرا ِ
ِ
ارى -ل َعذ َب ُه ُ َو ل َق ْد َتعْ ل ُم َما ُي َقا ُل َ َ هَّللا َّ َ ص َ ت فِي ِه الن َ َّ َ
يسى اب َْن َمرْ َي َم ع ل ْو َسكَتَ َعمَّا َقال ْ َ ضى ِب َما َيقو ُل فِي ِه الغَالِي َو ال ُمف ِرط َو ل َع ْم ِري ِإنَّ عِ َ َ ُ ْ ْ ْ ُ َيرْ َ
ك ِح ْب ُر الدَّهْ ِر َو َنامُو ُس ُه اس َأ َّن َ ِ نَّ ال ع ُ ا ع َ رَ و َ از ِ ِجَ ح ْ
ال ُ
د َا غ وْ َأ م َ عَ ز َ َّان ِ ي دُّ ال طُ َ
خ س َ ه
ِ ب
ِ ك َ ا ض َ ر ِ و َ ِك
َ ل ذ َ نْ ع َ ك َ ك ُ ا مْس
َ ِ ِإ و َ ان ت َ ه ْ ب ُ الْ و َ ور
ِ الز ُّ ِن َ م ك فِي َ
ور َو َأنَّ هَّللا َ اَل ُّ
ض الظل َم ِة ِإلى ضِ َيا ِء الن ِ َ ْ ُّ َّ
َو حُجَّ ة ال َمعْ بُو ِد َو ترْ ُج َمان ُه َو َع ْي َبة عِ ل ِم ِه َو مِيزانُ قِسْ طِ ِه َو مِصْ َبا ُح ُه الذِي َيقط ُع ِب ِه الطالِبُ َعرْ َ َ ْ َّ َ ْ ُ ُ َ ْ ُ
ك َفقُ ْل َفِإنَّ َأ َّو َل ْس فِي َ ك َما لَي َ ك َو َقالُوا فِي َ ك ِإلَى َغي ِْر َح ِّد َ َّك فِي ال ُّد ْن َيا َع َماًل َو اَل َيرْ َف ُع لَ ُه َي ْو َم ْالقِ َيا َم ِة َو ْزنا ً َف َن َسبُو َ َي ْق َب ُل مِنْ َعام ٍِل َج ِه َل َحد َ
رْ َ ِنْ
ك َس ِبيل ُه َما فقا َل الصَّادِق ع نا ف ع م ف ِع ٌ رْ َ َ َأ ُ َ َ َ ُ
ار ُه َما َو ت ل َ سْ َ َ
ك َو ن َح ِريٌّ تقتصَّ آث َ َ ْ َ نْ َأ تَ ْ َأ صدق ُه َعلي ِه بُو َ َأ ْ َ َ َّ َ نْ ُّك َو َأوَّ َل َم َمنْ َقا َل ْال َح َّق َجد َ
َّ ْ ْ ْ َأ
ور َو يح ال ِم ْش َكا ِFة التِي فِي َها ُنو ُر ال ُّن ِ ص ِاب ِ ت ال ُّنبُوَّ ِة َو دِيبُ ال َّس َف َر ِة َو َر ِبيبُ الك َِر ِام ال َب َر َر ِة َو مِصْ َبا ٌح مِنْ َم َ ِيل َب ْي ِ الز ْي ُتو َن ِة َو قِ ْندِي ٌل مِنْ َق َناد ِ َّ
ك اج اَل ي ُْد َر ُ م
َوَّ رٍ حْ ب َ ى َ ل ع َ ِي ن َ ل ا ح َ َأ دْ َ
ق ا ذ َ ه َ ل َ ا َ
ق ف َ ه
ِ َاِئ س َ ل ج
ُ ى َ ل ِإ ر ُ ُو ص نْ م َ ْ
ال َتَ ف ت َ ْ
ال ف َ ر شْ حَ الْ م وْ ي
َ ى َ ل ِإ ْن َ ي َ
ف ط َ ُصْ م ْ
ال ب ِ ق
ِ ع َ ِي ف ة ِ ي َ ق
ِ ا ب َ ال ْ ة
ِ م َ ل
ِ ك َ ْ
ال ُ ة و َ ْ
ف ص َ
ٍ ِ ِ
وق الخل َفا ِء َ ُ ْ ُ
ضا ِء َهذا الش َجا المُعْ َت ِرضُ فِي ُحل ِ ْ َّ َ َّاب ِح َعرْ ضُ ال َف َ ْ َطرْ ف ُه َو ُي ْبلغ عُمْ ق ُه َت َحا ُر فِي ِه ال ُعل َما ُء َو َيغ َرق فِي ِه ال ُّس َب َحا ُء َو يَضِ يق ِبالس ِ
ُ ُ ْ َ ْ ُ ُ َ اَل ُ
الذرِّ َو ت فِي َّ ُور َك ْ ب َث َم ُر َها َو ب ِ اب َأصْ لُ َها َو َب َسقَ َفرْ ُع َها َو َعذ َ
ُ الَّذِي اَل َيجُو ُز َن ْف ُي ُه َو اَل َي ِح ُّل َق ْتلُ ُه َو َل ْو اَل َما َيجْ َم ُعنِي َو ِإيَّاهُ َش َج َرةٌ َط َ
ب لِ َما َي ْبلُ ُغنِي َع ْن ُه مِنْ شِ د ِة َعي ِْب ِه لنا َو سُو ِء الق ْو ِل فِينا فقا َل الصَّادِق ع تق َب ْل فِي
ْ َ اَل ُ َ َ َ َ ْ َ َ َّ ان ِم ِّني ِإلَ ْي ِه َما اَل يُحْ َم ُد فِي ْال َع َواقِ ِ الزب ُِر لَ َك َ ت فِي ُّ قُ ِّد َس ْ
ْأ ْ هَّللا َأ َأ
ِيس فِي ك ِإ ْبل َ ور َو َش ِري ُ ار َفِإنَّ ال َّنمَّا َم َشا ِه ُد ُز ٍ ِك َق ْو َل َمنْ َحرَّ َم ُ َعلَ ْي ِه ال َج َّن َة َو َج َع َل َم َواهُ ال َّن َ ك َو هْ ِل الرِّ َعا َي ِة مِنْ هْ ِل َب ْيت َ ذِي َر ِح ِم َ
ِين آ َم ُنوا ِإنْ جا َء ُك ْFم فاسِ ٌق ِب َن َبٍإ َف َت َب َّي ُنوا َأنْ ُتصِ يبُوا َق ْوما ً ِب َجهالَ ٍة َف ُتصْ ِبحُوا َعلى ما َف َع ْل ُت ْم َ ذ َّ ل ا ا ه َ يُّ َأ يا ى- َ ل ا عَ ُ َ َ
ت هَّللا ل ا َ
ق د ْ َ
ق َ
ف اس ِ ن َّ ال اِإْل ْغ َرا ِء َبي َ
ْن
آن َو ُ ْ
ضيْتَ فِي الرَّ عِ َّي ِة حْ َكا َم القرْ ِ َأ ان َو ْم َ َأ ِك دَ عَاِئ ُم َو رْ َكانٌ َما َمرْ تَ ِبال َمعْ رُوفِ َو اِإْلحْ َس ِ ْ َأ َأ صا ٌر َو عْ َوانٌ َو لِمُلك َ ْ َأ ك ن َ ْ َأ َ
ِين َو َنحْ نُ ل َ نا ِدم َ
ك َو ب هَّللا ِ َأنْ َتصِ َل َمنْ َق َط َع َ ك ِبآ َدا ِ ك َو َمعْ ِر َف ِت َ ك َو َك ْث َر ِة عِ ْل ِم َ ك فِي َس َع ِة َف ْه ِم َF ان َي ِجبُ َعلَ ْي َ ان َو ِإنْ َك َ ِ ْطَ ي َّ
ش ال ف َ ن ْ َأ ِ هَّلِل ك َ تِ اعَ ط َ ب
ِ غَمْتَ َأرْ
ك َي ِز ِد ُ فِي هَّللا صل َها فصِ ْل َر ِح َم َ َ َ ْس ِبال َواصِ ِل ِإن َما ال َواصِ ُل َمنْ ِإذا قط َعت ُه َر ِح ُم ُه َو َ ْ َ َ َ ْ َّ ْ َ
ك فِإنَّ ال ُمكاف َِي لي َ َ ْ َ َ
ك َو تعْ ف َو َعمَّنْ ظل َم َ َ ُ َ ُتعْ طِ َي َمنْ َح َر َم َ
ك َف َح ِّدثنِي َعنْ َن ْفسِ َ ْ ت َع ْن َ ك َو َت َج َاو ْز ُ ت َع ْن َ ص َفحْ ُ ك َف َقا َل ال َم ْنصُو ُر َق ْد َ ْ اب َي ْو َم َح ْش ِر َ ْ ف َع ْن َ ك َو ي َُخ ِّف ْ
ث ك ِب َحدِي ٍ ك لِصِ ْدقِ َ دَر َ ك لِ َق ِ ك الح َِس َ ُعم ُِر َ
ك ِإنْ َ ِ ِإ َ َّ
ن َ
ف ة ر د ْ ُ ق ْ
ال ب
َ ِ ا ب سْ َأ دَ ن ْ َ َ عِ ك س ْ
ف َ
ن ِكْ ل م ْ ا وِ َ م ْ
ِل ع ْ
ال نُ ك ْ ر ُ ه ُ َّ
ن َ
ف
َ َ ِ ِ ِإ م ْ
ِل ح ْ
ال ب ْك ي َ ل ع ع ِقُ د َّا ص ال ل
َ ا ق َ ف َ ت ِ ِ ا َ
ق ُوب م ْ
ال ن ع
ِ َ صِ ٍ َ ِ ق د ْ ر ج ا ز َ ِي ل ونُ ُ
ك يِظ ِ ِ َ َ و ه ب َأ َّتع ُ
ُ
ك ِإنْ َعا َقبْتَ مُسْ َت ِح ّقا ل ْم َتكنْ غَا َية َما ُ َ ً َأ
َت ْف َع ْل َما َتق ِد ُر َعل ْي ِه كنتَ َك َمنْ َش َفى َغيْظا ْو َتدَ َاوى ِحقدا ْو ُيحِبُّ نْ يُذ َك َر ِبالص َّْول ِة َو اعْ ل ْم َّن َ
َ َ ْ َأ َأ ً ْ َأ ً ْ ُ َ ْ
ت َو قُ ْلتَ َفَأ ْو َج ْزتَ صب َْر َف َقا َل ْال َم ْنصُو ُر َو َع ْظتَ َفَأحْ َس ْن َF ال الَّتِي ُتو ِجبُ ال َّ ض ُل م َِن ْال َح ِ وصفُ ِب ِه ِإاَّل ْال َع ْد َل َو ْال َحا ُل الَّتِي ُتو ِجبُ ال ُّش ْك َر َأ ْف َ ُت َ
ب ع َحدِيثا ً لَ ْم َتْأثِرْ هُ ْال َعامَّةُ: ْن ِبي طالِ ٍ َ َأ ك َعلِيِّ ب ِ َف َح ِّد ْثنِي َعنْ فضْ ِل َج ِّد َ َ
ي ِبي ِإلَى ال َّس َما ِFء َع ِه َد ِإلَيَّ َربِّي َج َّل َجاَل لُ ُه فِي َعلِيٍّ ِق ع َح َّد َثنِي َأ ِبي َعنْ َأ ِبي ِه َعنْ َج ِّد ِه َقا َل َقا َل َرسُو ُل هَّللا ِ صَ :لمَّا ُأسْ ِر َ َف َقا َل الصَّاد ُ
ْ
ِين َو َيعْ سُوبُ المُْؤ ِمن َ
ِين ْ ُ ْ ُ َ
ِين َو قاِئد الغرِّ الم َُحجَّ ل َ َّ ْ ً َّ
ْك فقا َل َعز َو َج َّل ِإنَّ َعلِ ّيا ِإ َما ُم ال ُمتق َ َ َ ك َربِّي َو َسعْ دَ ي َ َ ُ ْ ُ َ ُ
ت فقا َل َيا م َُح َّمد فقلت ل َّب ْي َ َ َ ث َكلِ َما ٍ ثَاَل َ
هَّللا ْأ ُ
ش ْكراً ِ َع َّز َو َج َّل ث َّم َر َف َع َر َس ُه َف َقا َل َيا َرسُو َل ِ َبلَغَ مِنْ َق ْد ِري َح َّتى ِإ ِّني هَّلِل َ
ك َف َب َّش َرهُ ال َّن ِبيُّ ص ِبذل َِك َف َخرَّ َعلِيٌّ ع َسا ِجداً ُ َ
َف َب ِّشرْ هُ ِبذلِ َ
ك َفضْ ُل هَّللا ِ يُْؤ تِي ِه َمنْ َيشا ُءِيق اَأْلعْ لَى َف َقا َل ْال َم ْنصُو ُر ذل َِ ِ ف الرَّ ِي ف ر ُ َ
ك ْ
ذ ُ
ت َ ل ك َّ
ن و ك
َ َ ِ َ َ ِإ َ ُ فر عْي هَّللا نَّ َ
اك َ َ ْ َ ِإ
و م عن ل ا َ
ق ُأ ْذ َك ُر ُه َن َ
ْن مُو َسى َقا َل :لَمَّا َخ َر َج َعمِّي م َُح َّم ُد بْنُ َجعْ َف ٍر ِب َم َّك َة َو َد َعا ِإلَى َن ْفسِ ِه َو ُدعِ َي ب َعنْ ِإسْ َحاقَ ب ِ ْن َأ ِبي ْال َخ َّطا ِ اق َع ِن اب ِ ْ - 2024ال َورَّ ُ
َأْل
ك َفِإنَّ َه َذا ا ْم َر اَل َي ِت ُّم ُث َّم َأ
ك َو اَل َخا َ َأ
ضا ع َو َنا َم َع ُه َف َقا َل َل ُه َيا َع ِّم اَل ُت َك ِّذبْ َبا َ َأ دَخ َل َعلَ ْي ِه الرِّ َ ُوي َع لَ ُه ِب ْال ِخاَل َف ِة َ ِير ْالمُْؤ ِمن َ َأ
ِين َو ب ِ ِب م ِ
ص ِع َد ْال ِم ْن َب َر َف َخلَ َع
س الس ََّوا َد َو َ ث ِإاَّل َقلِياًل َح َّتى َق ِد َم ْال َجلُودِيُّ َفلَقِ َي ُه َف َه َز َم ُه ُث َّم اسْ َتْأ َم َن ِإلَ ْي ِه َفلَ ِب َ ت َم َع ُه ِإلَى ْال َمدِي َن ِة َفلَ ْم َي ْل َب ْ َخ َر َج َو َخ َرجْ ُ
ُأ ُ
ْس لِي فِي ِه َح ٌّق ث َّم ْخ ِر َج ِإلَى ُخ َر َ ْأ ْ َأْل َ
ان.ان َف َماتَ ِبجُرْ َج َ اس َ ُون َو َلي َ َن ْف َس ُه َو َقا َل ِإنَّ َهذا ا ْم َر لِل َم م ِ
ون ِل َم ِن ْال َح ُّق َقا َل َبلَى َو لَكِنْ َي ْم َن ُع ُه ُم ْس ِم َّنا ِإاَّل َو َل ُه َعد ٌُّو مِنْ َأهْ ِل َب ْي ِت ِه َفقِي َل لَهَُ -ب ُنو ْال َح َس ِن اَل َيعْ ِرفُ َ ي َع ْن ُه ع َأ َّن ُه َقا َل :لَي َ - 2025ر ُِو َ
ْال َح َس ُد .
ِيت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ع فِي ال َّس َن ِة الَّتِي َخ َر َج فِي َها
ار َة َقا َل لَق ُ ان َيرْ ِوي ِه َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ ُب َكي ٍْر َعنْ ُع َب ْي ِد ب ِ
ْن ُز َر َ اك َحد ٌ
ِيث َك َ ت فِدَ َ ُ - 2026جع ِْل ُ
هَّللا ُ َّ َ َ َ ْأ َ َّ َ َ
ار َع الناسُ ِإل ْي ِه ف َما الذِي ت ُم ُر ِب ِه قا َل فقا َل اتقوا َ َو َّ اَل َ ْ َأ َ َ
اك ِإنَّ َهذا ق ْد ل َ ُ ْ َ ُ ْ ُ َ ْ هَّللا
ِف الك َم َو َس َ ْن ال َح َس ِن فقلت ل ُه ُجعِلت فِدَ َ ِإب َْراهِي ُم بْنُ َع ْب ِد ِ ب ِ
ت ال َّس َما ُFء َو اَأْلرْ ضُ . اسْ ُك ُنوا َما َس َك َن ِ
318
ُأ
ِيه ْم َع ْمرُو بْنُ ُع َب ْي ٍد َو ت عِ ْندَ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِب َم َّك َة ِإ ْذ د ََخ َل َعلَ ْي ِه َناسٌ م َِن ْالمُعْ َت ِزلَ ِة ف ِ ْن ُع ْت َب َة ْالهَاشِ مِيِّ َقا َلُ :ك ْن ُ َ - 2027عنْ َع ْب ِد ْال َك ِر ِيم ب ِ
َ َ َأ َّ َأ ْ َ ُأ
َ
ف ُل الش ِام َبين ُه ْم فتكلمُوا َو كثرُوا َو خطبُوا ْ َ َ َ َ ْ َّ هْ َ َ ْ
ِين ق ِت َل ال َولِيد َو اختل َ ُ ُ كح َ اِئه ْم َو ذلِ َ َواصِ ُل بْنُ َع َطا َو َح ْفصُ بْنُ َسال ٍِم َو ن م ُرَؤ َس ِ
ِنْ اسٌ َ
َفَأ َطالُوا َف َقا َل لَ ُه ْم َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ع ِإ َّن ُك ْم َق ْد َأ ْك َثرْ ُت ْم َعلَيَّ َو َأ َط ْل ُت ْم َفَأسْ ِندُوا َأ ْم َر ُك ْم ِإلَى َرج ٍُل ِم ْن ُك ْم َف ْل َي َت َكلَّ ْم ِبحُجَّ ِت ُك ْم َو ْليُو ِجزْ
ض َو َت َش َّتتَ ض ُه ْم ِب َبعْ ٍ ب هَّللا ُ َبعْ َ ض َر َ ان فِي َما َقا َل َأنْ َقا َل َق َت َل َأهْ ُل ال َّش ِام َخلِي َف َت ُه ْم َو َ ْن ُع َب ْي ٍد َفَأ ْبلَغَ َو َأ َطا َل َف َك َ َفَأسْ َندُوا َأ ْم َر ُه ْم ِإلَى َع ْم ِرو ب ِ
ُ َ
ْن ال َح َس ِن ف َر ْدنا نْ نجْ تم َِع َم َع ُه فن َب ِاي َع ُه َ َ َأ َ َأ َ ْ َأمْ ُر ُه ْم َف َن َظرْ َنا َف َو َج ْد َنا َر ُجاًل ل ُه ِدينٌ َو َعق ٌل َو ُمرُوَّ ة َو َمعْ ِدنٌ لِل ِخ ف ِة َو ه َُو م َُح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد ِ ب ِ
هَّللا َ اَل ْ ٌ ْ َ
ص ْب َنا لَ ُه ب لَ َنا َجا َه ْد َناهُ َو َن َ ص َ ان َم َع َنا َو َم ِن اعْ َت َزلَ َنا َك َف ْف َنا َع ْن ُه َو َمنْ َن َ اس ِإلَ ْي ِه َف َمنْ َبا َي َع ُه ُك َّنا َم َع ُه َو َك َ ُث َّم ُن ْظ ِه َر َأمْ َر َنا َم َع ُه َو َن ْدع َُو ال َّن َ
ِك َفلَمَّا َف َر َغ َقا َل َأبُو ك َو َك ْث َر ِة شِ ي َعت َ ك َفِإ َّن ُه اَل غِ َنى ِب َنا َعنْ م ِْثل َِك لِ َفضْ لِ َ ض َذل َِك َعلَ ْي َ َعلَى َب ْغ ِي ِه َو َر ِّد ِه ِإلَى ْال َح ِّق َو َأهْ لِ ِه َو َق ْد َأحْ َب ْب َنا َأنْ َنعْ ِر َ
ط ِإ َذا عُصِ َي هَّللا ُ َفِإذاَ صلَّى َعلَى ال َّن ِبيِّ ص ُث َّم َقا َل ِإ َّن َما َنسْ َخ ُ َع ْب ِد هَّللا ِ ع َأ ُكلُّ ُك ْم َعلَى م ِْث ِل َما َقا َل َعمْ رٌو َقالُوا َن َع ْم َف َحم َِFد َ َو ث َنى َعلَ ْي ِه َو َ
ْ َأ هَّللا
ت ك َولِّ َها َمنْ شِ ْئ تَ َمنْ ُك ْنتَ ُت َولِّي َقا َل ُك ْن ُ ال َو اَل َمُئو َن ٍة َفقِي َل َل َ ك َأمْ َر َها َف َملَ ْك َت ُه ِبغَ ي ِْر قِ َت ٍ يع َرضِ ي َنا َأ ْخ ِبرْ نِي َيا َعمْ رُو لَ ْو َأنَّ اُأْل َّم َة َقلَّدَ ْت َ ُأطِ َ
ب َو ال َع َج ِم َقا َل ْ ْش َو َغي ِْر ِه ْم َقا َل ال َع َر ِ ْ ُ
ار ِه ْم َقا َل َن َع ْم َقا َل ق َري ٍ اِئه ْم َو ِخ َي ِ ُ
ِين َقا َل َبي َْن كل ِه ْم َقا َل َن َع ْم َقا َل َبي َْن ف َق َه ِ ِّ ُ ورى َبي َْن المُسْ لِم َ ْ َأجْ َعل َها ش َ
ُ ُ
ك ْال ِخاَل فُ ُأ
َأ ْخ ِبرْ نِي َيا َعمْ رُو َأ َت َت َولَّى َأ َبا َب ْك ٍر َو ُع َم َر َأ ْو َت َتبَرَّ ِم ْن ُه َما َقا َل َأ َت َواَّل ُه َما َقا َل َيا َعمْ رُو ِإنْ ُك ْنتَ َر ُجاًل َت َتبَرَّ ِم ْن ُه َما َفِإ َّن ُه َيجُو ُز لَ َ ُأ
اورْ َأ َحداً ث َّمُ اورْ َأ َحداً ُث َّم َر َّد َها َأبُو َب ْك ٍر َعلَ ْي ِه َو لَ ْم ُي َش ِ َعلَي ِْه َما َو ِإنْ ُك ْنتَ َت َت َواَّل ُه َما َف َق ْد َخالَ ْف َت ُه َما َق ْد َع ِهدَ ُع َم ُر ِإلَى َأ ِبي َب ْك ٍر َف َبا َي َع ُه َو َل ْم ُي َش ِ
ضى ِب ِه ْنتَ َو َأ ك َترْ َ اس ِب َشيْ ٍء َما َرا َ َأ ِيه ُم ال َّن َ صى ف ِ ْش ُث َّم َأ ْو َ ِئك ال ِّس َّت ِة مِنْ قُ َري ٍ ار غَ ي َْر ُأولَ َ ص َ ورى َبي َْن سِ َّت ٍة َفَأ ْخ َر َج ِم ْن َها اَأْل ْن َ ش َ َج َعلَ َها ُع َم ُر ُ
ِيه ْم َأ َح ٌد سِ َوا ُه ْم ِإاَّل ف ْس ي َ ل ة َ تَّ س ِّ ال ك
ِئ َ َ ل و ُأ ] ر او ش َ يُ [ يتشاوروا نْ َأ و َّام يَأ ة َ َ
ث َاَلث اس َّ
ن ال ب ي ِّ ل ُص ي نْ َأ ً ا ْب ي ه ص ُ ر م َأ
ُك َق َ َ َ َ َ َ َ َ ل ا قَ ع ن َ ص ا م و ل ا اَل َأصْ َحاب َ
َ ِ ِ َ ٍ َ ِ َ َ ِ َ
َأ
ت ث ثة ي ٍَّام َق ْب َل نْ َأ ُ َ َاَل ض ْ ْ َأْل ْ َأ
ْس ل ُه م َِن ا مْ ِر َشيْ ٌء َو ْو َ َأْل َ اورُو َن ُه َو لي َ َ
ار ِإنْ َم َ ص ِ ين َو ا ن َ صى َمنْ ِب َحضْ َر ِت ِه م َِن ال ُم َها ِج ِر َ ابْنُ ُع َم َر َو ُي َش ِ
ْن ِ ي ن َ ْ
ث اِل ا اقُ ن َ عْ َأ ب َ رَ ُضْ ي نْ َأ ان
ِ َ
ن اثْ ف َ َ ل ا خ َ و َ َّام ي َأ ة ُ ثَ َاَل ث يَ مْضِ َ
ت نْ َأ ل
َ ب ْ ق َ ٌ
ة ع َ ب
َ رْ َأ ع َ م َ َ
ت اجْ نِإ ِ و َ ً ا ِيع م جَ ة ِ تَّ س
ِّ ال اق ُ َ
ن عْ َأ ب َ ر َ ُضْ ي نَْأ ُوا َي ْف ُر ُغوا َو ُي َب ِايع
ٍ
ك َه َذا الَّذِي َت ْدعُو ِإلَ ْي ِه ث َّمُ صا ِح َب َ ُ
ِين قالوا قا َل َيا َع ْمرُو دَ عْ ذا َر يْتَ ل ْو َبا َيعْ ت َ َ َأ َأ َ َ اَل ُ َ ورى فِي المُسْ لِم َ ْ ون م َِن الش َ ُّ ُ
ض ْو َن ِب َذا فِي َما تجْ َعل َ َ َأ َف َترْ َ
ان عِ ْن َد ُك ْم َو عِ ْن َد َأ
ِين لَ ْم يُسْ لِمُوا َو َل ْم ُيَؤ دُّوا ْال ِج ْز َي َة َك َ ِين الَّذ َ ض ْي ُت ْم ِإلَى ْال ُم ْش ِرك َ َأ
ِف َعلَ ْي ُك ْم فِي َها َر ُجاَل ِن َف ْف َ ت لَ ُك ُم ا م َُّة َو لَ ْم َي ْخ َتل ْ ُأْل اجْ َت َم َع ْ
َ
ُون َما ذا قالوا ندعُو ُه ْم ِإلى ْ َ ُ َ َ َ صْ
ِين فِي َح ِب ِه قالوا ن َع ْم قا َل فت نع َ َ َ َ َ ُ َ رْ ُول ِ ص فِي ال ُمش ِرك َ ْ ْ هَّللا ير ِة َرس ِ ِيه ْم ِبسِ َ ُون ف ِ صاح ِِب ُك ْم م َِن العِل ِم َما تسِ ير َ َ ْ ْ َ
ب َقا َل َو ِإنْ َكا ُنوا ْ
ب َقالوا َو ِإنْ َكا ُنوا َمجُوسا ً َو هْ َل ال ِك َتا ِ َأ ُ اِإْلسْ اَل ِم َفِإنْ َأ َب ْوا دَ َع ْو َنا ُه ْم ِإلَى ال ِج ْز َي ِة َقا َل َو ِإنْ َكا ُنوا َمجُوسا ً َو هْ َل ال ِك َتا ِ
ْ َأ ْ
آن َأ َت ْق َرُؤ هُ َقا َل َن َع ْم َقا َل ا ْق َرْأ -قا ِتلُوا الَّذ َ
ِين ب َقالُوا َس َوا ٌء َقا َل َفَأ ْخ ِبرْ نِي َع ِن ْالقُرْ ِ اِئم َو لَ ْيسُوا ِبَأهْ ِل ْال ِك َتا ِ ان َو ال َب َه ِ
ير ِ ْ ان َو َعبْدَ َة ال ِّن َ َأهْ َل اَأْل ْو َث ِ
ِتاب َحتى يُعْ طوا ُ َّ ِين وتوا الك َ ْ ُ ُأ ِين ال َحق م َِن الذ َ َّ ِّ ْ ون د َ ُ
ُون ما َحرَّ َم ُ َو َرسُول ُه َو ال َيدِين َ ُ هَّللا ون ِبا ِ َو ال ِبال َي ْو ِم ا خ ِِر َو ال ي َُحرِّ م َ آْل ْ هَّلل ال يُْؤ ِم ُن َ
اب َس َوا ٌء َقا َل ِين لَ ْم يُْؤ َتوُ ا ْال ِك َت َ اب َف ُه ْم َو الَّذ َ ِين و ُتوا ْال ِك َت َ ُأ ُون َقا َل َفاسْ َتث َنى هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل َو ا ْش َت َر َط م َِن الَّذ َ ْ ْال ِج ْز َي َة َعنْ َي ٍد َو ُه ْم صاغِ ر َ
ْف تصْ ن ُع ِبالغنِي َم ِة َ ْ َ َ َعلي ِْه ْم كي َ َ َ تَ َ َ ْ
اس َيقولون ُه قا َل فدَ عْ ذا فِإن ُه ْم ِإنْ َبوُ ا ال ِجز َية فقاتلت ُه ْم َو ظ َهرْ َ َ َ َ ْ ْ َأ َّ َ َ َ َ َ ُ ُ َن َع ْم َقا َل ع َعمَّنْ َأ َخ ْذتَ َه َذا َقا َل َسمِعْ ت الن َ
َّ ُ
َقا َل ُأ ْخر ُج ْال ُخم َ ُأ
هَّللا
ِيع َمنْ َقا َت َل َعلَ ْي َها َقا َل َن َع ْم َقا َل َق ْد َخالَ ْفتَ َرسُو َل ِ اس َبي َْن َمنْ َقا َت َل َعلَ ْي َها َقا َل َت ْقسِ ُم ُه َبي َْن َجم ِ ُس َو ْخ ِر ُج َأرْ َب َع َة َأ ْخ َم ٍ ِ
ُون فِي َأنَّ َرسُو َل هَّللا ِ ص ازع َ ون َو اَل َي َت َن َ يخ ُت ُه ْم َف َس ْل ُه ْم َفِإ َّن ُه ْم اَل َي ْخ َتلِفُ َ ك فُ َق َها ُء َأهْ ِل ْال َمدِي َن ِة َو مَشِ َ ير ِت ِه َو َب ْينِي َو َب ْي َن َ ص فِي فِعْ لِ ِه َو فِي سِ َ
ْس َل ُه ْم م َِن ار ِه ْم َو َأنْ اَل ُي َها ِجرُوا َعلَى َأ َّن ُه ِإنْ دَ ِه َم ُه مِنْ َعدُوِّ ِه دَهْ ٌم َف َيسْ َتف َِّز ُه ْم َف ُي َقا ِت َل ِب ِه ْم َو لَي َ اب َعلَى نْ َيدَ َع ُه ْم فِي ِد َي ِ
َأ صالَ َح اَأْلعْ َر َ ِإ َّن َما َ
ص َد َق ِة َقا َل َف َق َرَأ َعلَ ْي ِه ِين َدعْ َذا َما َتقُو ُل فِي ال َّ ير ِت ِه فِي ْال ُم ْش ِرك َ ْالغَ نِي َم ِة َنصِ يبٌ َو َأ ْنتَ َتقُو ُل َبي َْن َجمِيع ِِه ْم َف َق ْد َخالَ ْفتَ َرسُو َل هَّللا ِ ص فِي سِ َ
َ َأ
ْف تقسِ ُم َب ْين ُه ْم قا َل قسِ ُم َها َعلى ث َما ِن َي ِة جْ زا ٍء َ َ ْ َأ َ َ ْ َ ِين َعلَيْها ِإلَى آخ ِِر َها قا َل ن َع ْم فكي َ
َ َ َ َ ِين َو ْالعا ِمل َ َّدَقات ل ِْلفُ َقرا ِء َو ْال َمساك ِ َه ِذ ِه اآْل َي َةِ -إ َّن َما الص ُF
ْ
ْن َو ثَاَل َثة َج َعلتَ لِ َه َذا ال َوا ِح ِد ْ ً ان صِ ْنفٌ ِم ْن ُه ْم َع َش َر َة آاَل فٍ َو صِ ْنفٌ َر ُج َواحِداً َو َر ُجلَي ِ اًل الث َما ِن َي ِة ج ُْزءاً َقا َل ع ِإنْ َك َ َفُأعْ طِ ي ُك َّل ج ُْز ٍء م َِن َّ
ض ِر َو َأهْ ِل ْال َب َوادِي َف َتجْ َعلُ ُه ْFم فِي َها َس َوا ًء َقا َل َن َع ْم َقا َل ت َأهْ ِل ْال َح َ صدَ َقا ِ م ِْث َل َما َج َع ْلتَ ل ِْل َع َش َر ِة آاَل فٍ َقا َل َن َع ْم َقا َل َو َك َذا َتصْ َن ُع َبي َْن َ
ض ِر فِي هْ ِل َأ ص َد َقة ال َح َ ْ َ صدَ َقة ال َب َوادِي فِي هْ ِل ال َب َوادِي َو َ ْ َأ ْ َ ان َرسُو ُل ِ َيقسِ ُم َ ْ هَّللا ير ِت ِه َك َ َف َخالَ ْفتَ َرسُو َل هَّللا ِ ص فِي ُك ِّل َما ِب ِه َأ َتى فِي سِ َ
ت َفِإنَّ فُ َق َها َء ك َشيْ ٌء ما [ ِممَّا] قُ ْل ُ ان فِي َن ْفسِ َ ض ُرهُ ِم ْن ُه ْم َو َعلَى َما َي َرى َفِإنْ َك َ ض ِر اَل َي ْقسِ ُم ُه َب ْي َن ُه ْم ِبالس َِّو َّي ِة ِإ َّن َما َي ْقسِ ُم َعلَى َق ْد ِر َما َيحْ ُ ْال َح َ
َأ ُ ْ َأ
ان َيصْ ن ُع ث َّم ق َب َل َعلى َعمْ ٍرو َو قا َل ات ِق َ َيا َعمْ رُو َو نت ْم ُّي َها هَّللا َّ َ َ ْ َأ ُ َ َ
ون فِي نَّ َرسُو َل ِ ص كذا ك َ َ َ هَّللا َأ َأهْ ِل ال َمدِين ِة َو مَشِ يخت ُه ْم كل ُه ْمَ -يختلِف َ
ُ َ ْ اَل َّ ُ َ َ َ ْ
اس ب ال َّن َ ض َر َ ب ِ َو ُس َّن ِة َرسُولِ ِه ِإنَّ َرسُو َل ِ َقا َل َمنْ َ هَّللا هَّللا ض َو عْ لَ َم ُه ْم ِب ِك َتا ِ َأ َأْل
ان َخي َْر هْ ِل ا رْ ِ َأ ط َفا َّتقُوا هَّللا َ َفِإنَّ َأ ِبي َح َّد َثنِي َو َك َ الرَّ هْ ُ
ضا ٌّل ُم َت َكلِّفٌ . ِين َمنْ ه َُو َأعْ لَ ُم ِم ْن ُه َفه َُو َ ِب َس ْيفِ ِه َو دَ َعا ُه ْم ِإلَى َن ْفسِ ِه َو فِي ْالمُسْ لِم َ
ك َو َأسْ َخى َو ْن ْال َح َس ِن َقا َل َأِل ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َو هَّللا ِ ِإ ِّني َأَلعْ لَ ُم ِم ْن َ ب ْال َواحِدَ ةَِ :،أنَّ م َُحمَّدَ ب َْن َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ُور ْال َعمِّيُّ فِي ِك َتا ِ - 2028ابْنُ جُمْ ه ٍ
ك ِإلَى آ َد َم ف َن َس َم ٍة مِنْ َك ِّد َي ِد ِه َف َسم ِِّه ْم لِي َو ِإنْ َأحْ َببْتَ َأنْ ُأ َس ِّم َي ُه ْم ََ
ل َ َ َ َ ْ
ل َأ ُّك د ج و ي ِّ
د ج َ َقَ ت عْ َأ د ْ َ
ق فَ ي نِّ م ِ م
ُ َ ل عْ َأ ك ِإ َ َّ
ن تَ ْ
ل ُ ق َأ ْش َج ُع َف َقا َل لَ ُه َأمَّا َما
ك َو َق ْد ْأ
ك ش َج ُع ِمني َف َك ني َرى َر َس َ َأ ِّ َأ ِّ ْ َأ َّ ْ ُ
ت ل ْيلة َو ِ َعليَّ َح ٌّق يُطالِ ُبنِي ِب ِه َو مَّا َما قلتَ ِإن َ َأ َ َ هَّلِل ً َ َ ك سْ َخى ِمني َف َو ِ َما ِب ُّ هَّللا ِّ َأ ت َو َأمَّا َما قُ ْلتَ ِإن َ
َّ َف َع ْل ُ
ِيك ِإنَّ َجعْ َفراً آج َرنِي هَّللا ُ ف َ ك ِبي ِه َف َقا َل َيا ُب َنيَّ َ َأِل ير يَسِ ي ُل ِم ْن ُه ال َّد ُم ِإلَى َم ْوضِ ِع َك َذا َو َك َذا َقا َل َف َح َكى َذلِ َ ِجي َء ِب ِه َو وُ ضِ َع َعلَى جُحْ ِر َّ
الز َن ِاب ِ
ير. الز َن ِاب ِ صاحِبُ جُحْ ِر َّ ك َ َأ ْخ َب َرنِي َأ َّن َ
ْن َي ِزي َد ْالجُعْ فِيِّ َعنْ َأ ِبي َجعْ َف ٍر ع: ْن َسال ٍِم َعنْ َج ِاب ِر ب ِ ب َعنْ ِه َش ِام ب ِ ْن َمحْ بُو ٍ ْن م َُح َّم ٍد َع ِن اب ِ ْن َيحْ َيى َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ َ - 2030عنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ض َأبُو َجعْ َف ٍر ع ِ َ ب ُ ق َّا
م َ ل َ
ف بٍ عَ ُصْ م ْنُ ب ةَ س ب
َ َ َ َ ْ
ن ع ل اقَ ٍ- د م
َّ ُحم آل م اِئ َ
ق
ِ َّ َ َ َ ِ ُ ِ َ هَّللا و ا َ
ذ ه ل اقَ م ث ُ هَّللا د
ِ ْ
ب ع
ِ َ ي بَأ ى َ ل عض َ َ َِ َ
ه
ِ دِ يب ب ر اِئم َف َ ْ
َّن ُه سُِئ َل َع ِن ال َق ِ
َأ
َ َّ ْ
ْس ك ُّل ِإ َم ٍام ه َُو ال َقاِئ َم َبعْ َد اِإْل َم ِام الذِي َق ْبلهُ. ُ َ َأ ُ
صدَ قَ َج ِاب ٌر َعلى ِبي ث َّم َقا َل ع َت َر ْو َن نْ لي َ َأ َ ك َف َقا َل َ َ ُ ْ َأ هَّللا
ت َعلى ا ْب ِن ِه ِبي َع ْب ِد ِ َف خ َبرْ ت ُه ِبذلِ َ َأ َ ْ
دَخل ُ
َ
ب َو ْال َخ َّشابُ َو ْال َي ْقطِ ينِيُّ ْن م َُح َّم ُد بْنُ َجعْ َف ٍر اَأْل َسدِيُّ َعنْ َسعْ ٍد َعنْ َج َما َع ٍة مِنْ َأصْ َح ِاب َنا ِم ْن ُه ُم ابْنُ َأ ِبي ْال َخ َّطا ِ ُسي ِ َ - 2031ر َوى َأبُو ْالح َ
ت َمنْ َتعْ نِي َفِإ ِّني اَل ك َفقُ ْل ُ ك فقا َل َس ْل ِإ َما َم َ َ َ ُ َأ َأ
ث ل ُه قا َل :قلت ِبي ال َح َس ِن مُو َسى ع سْ ل َ ْ َأِل ُ ْ ُ َ َ ْ ْ ْن سِ َن ٍ
ْن ال َح َس ِن فِي َحدِي ٍ ان َع ِن ال َح َس ِن ب ِ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
َأ َأْل
ك ال َقاِئ ُم ِب َه َذا ا مْ ِر َقا َل َولَ ْم ْ هَّللا
ار َفِإنَّ َبا َع ْب ِد ِ َقا َل ِإ َّن َ َأ َّ
ن ال ِن
َ م ِين ْ
ِذ ق ْ
ن َأ ِي د يِّ س
َ تُ ْ
ل ُ ق ِي ت ي
َ ْ
ن ُ
ك ه
ُ ُ
ت ْ
ل ح َ نَ دْ َ
ق ِي ن ْ
ب ا ِيٌّ ل ع َ ُو َ ه ل
َ اقَ ك
َ ْر
َ ي غَ َأعْ ِرفُ ِإ َماما ً
ِ
ضى َع ْن ُه ْم َفالَّذِي َيلِي ِه ه َُو ْال َقاِئ ُم َو ْالحُجَّ ُة َح َّتى َيغ َ
ِيب َأ ُكنْ َقاِئما ً ُث َّم َقا َل َيا َح َسنُ َما مِنْ ِإ َم ٍام َي ُكونُ َقاِئما ً فِي ُأ َّم ٍة ِإاَّل َو ه َُو َقاِئ ُم ُه ْFم َفِإ َذا َم َ
ك ُح ّباً. َ هَّللا
ك ِب ِه َب ِل ُ َف َع َل ِب ِه ذا َ ت ذا َ َ ِيع َما ُك ْنتَ ُت َعا ِملُنِي ِب ِه ِإلَى ا ْبنِي َعلِيٍّ َو هَّللا ِ َو هَّللا ِ َما َأ َنا َف َعل ُ
ْ َع ْن ُه ْم َف ُكلُّ َنا َقاِئ ٌم َفاصْ ِرفْ َجم َ
319
يح بِِإسْ َنا ِدهَِ :أنَّ َج َما َع ًة َسَألُوا َع ْب َد ب ْال َم َ ار ال َّشاهِدَ ِة ِب َمعْ ِر َفت ِِه ْFم ِب ْال َح ِّق َما َر َواهُ َأحْ َم ُد بْنُ ِإب َْراهِي َم ْال ُح َس ْينِيُّ فِي ِك َتا ِ َأْل
ص ِاب ِ َ - 2034و م َِن ا ْخ َب ِ
ك ْال َم ْهدِيُّ َف َقا َل َي ْخ ُر ُج م َُح َّم ٌد مِنْ َها ُه َناُول هَّللا ِ م َُح َّم ٌد ا ْب ُن َ
هَّللا ِ ب َْن ْال َح َس ِن َو ه َُو فِي ْال َمحْ م ِِل الَّذِي ُح ِم َل فِي ِه ِإلَى سِ جْ ِن ْال ُكو َف ِة َفقُ ْل َنا َيا اب َْن َرس ِ
ْأ ُ س َّ َأ َو َأ َش َ
صا ِح ُب ُك ْم.
ان َفه َُو َ اس َ ور َو َق ْد َخ َر َج ِب ُخ َر َ الث ْو ِر ْن َف ُه َح َّتى ُي ْق َت َل َو لَكِنْ ِإ َذا َسمِعْ ُت ْم ِب ْال َم ث ِ ار ِإلَى ْال َمدِي َن ِة َف َي ُكونُ َكلَحْ ِ
- 2035و قد ذكر يحيى بن الحسين الحسني في كتاب األمالي بإسناده عن طاهر بن عبيد عن إبراهيم بن عبد هللا بن الحسن :أنه
سئل عن أخيه محمد أ هو المهدي الذي يذكر فقال إن المهدي عدة من هللا تعالى لنبيه صلوات هللا عليه وعده أن يجعل من أهله مهديا
لم يسم بعينه و لم يوقت زمانه و قد قام أخي هلل بفريضة عليه في األمر بالمعروف و النهي عن المنكر فإن أراد هللا تعالى أن يجعله
المهدي الذي يذكر فهو فضل هللا يمن به َعلى َمنْ َيشا ُء مِنْ عِ با ِد ِه و إال فلم يترك أخي فريضة هللا عليه النتظار ميعاد لم يؤمر
بانتظاره.
ار ِب َب ِاب ِه ص َ ْن َع ْب ِد ْال َملِكِ َو َ ُسيْنُ بْنُ م َُح َّم ٍد بِِإسْ َنا ِد ِه َعنْ َأ ِبي َب ْك ٍر ْال َحضْ َرمِيِّ َقا َل :لَمَّا ُح ِم َل َأبُو َجعْ َف ٍر ِإ َلى ال َّش ِام ِإلَى ِه َش ِام ب ِ ْ - 2036الح َ
َ اَل َأ َ
ْن َعلِيٍّ َفلت َو ِّبخوهُ ث َّم َم َر نْ يُْؤ ذ َن ل ُه َفلمَّا د ََخ َل َعل ْي ِه بُو َجعْ َف ٍر َقا َل ِب َي ِد ِه ال َّس ُم َعلي َ
ْك َ َ َ َأ َأ ُ ُ ُ ْ يخ م َُح َّم ِد ب ِ ت مِنْ َت ْو ِب ِ َقا َل ِه َشا ٌم َأِلصْ َح ِاب ِه ِإذا َس َك ُّ
َ
ازدَ ادَ ِه َشا ٌم َعلَ ْي ِه َح َنقا ً ِب َترْ ِك ِه ال َّساَل َم ِب ْال ِخاَل َف ِة َو جُلُوسِ ِه ِب َغي ِْر ِإ ْذ ٍن َف َقا َل َيا م َُح َّم َد ب َْن َعلِيٍّ اَل َي َزا ُل الرَّ ُج ُل س َف ْ َف َع َّم ُه ْم ِبال َّساَل ِم َجمِيعا ً ُث َّم َجلَ َ
َ
ت ق َب َل الق ْو ُم َعل ْي ِه َر ُج ٌل َبعْ َد َ ْ ْ َأ َ َ َ ُ ْ
دَعا ِإلى نفسِ ِه َو ز َع َم ن ُه اِإْل َما ُم َسفها َو قِلة عِ ل ٍم َو َج َع َل ي َُو ِّبخ ُه فلمَّا َسك َF َ َّ ً َ َّ َأ َ ْ َ َ ِين َو َ صا ْالمُسْ لِم َ ِم ْن ُك ْم َق ْد َش َّق َع َ
ُون َو ي َْن ي َُرا ُد ِب ُك ْم ِب َنا َهدَى ُ وَّ لَ ُك ْم َو ِب َنا َي ْخ ِت ُم آخ َِر ُك ْم َفِإنْ َي ُكنْ َأ هَّللا َأ ْ َأ
ض َقاِئما ً ث َّم َقا َل ُّي َها ال َّناسُ ي َْن َتذ َهب َ َأ ُ ْ
َرج ٍُل ي َُو ِّب ُخ ُه َفلَمَّا َسكَتَ ال َق ْو ُم َن َه َ
ْس ب ح ْ
ال ى َ ل ه ب ر م َأفَ ِين ق َّ
ت م
ُ ْ
ِل ل ةُ ب ق عا ْ
ال و َّ-
ل ج و ز َّ ع هَّللا ل ُ و ُ ق ي ة ب ق ا ع ْ
ال ل ُ هَْأ ا َّ
ن َأِل ٌ
ك ْ
ُل م انَ ك ْ
ُل م دَ عْب ْس ي َ ل ك مُعَجَّ ٌل َفِإنَّ َل َنا م ُْلكا ً ُمَؤ جَّ اًل َ
و لَ ُك ْم م ُْل ٌ
َ ِ َ َ َ ِ ِ ِإ َِ ُ َ َ َ َ َ َِ ِ َ ِ َ َ
َأ
ْس ِإلى ِه َش ٍام َو خ َب َرهُ ِب َخ َب ِر ِه َف َم َر ِب ِه ْ َأ َ ْ
صاحِبُ ال َحب ِ َ
ْس َر ُج ٌل ِإ َت َرش َف ُه َو َحنَّ َعل ْي ِه َف َجا َFء َ َّ اَّل ْ
ْس َت َكل َم َفل ْم َيبْقَ فِي ال َحب ِ َ َّ ْ
ار فِي ال َحب ِ ص َ َفلَمَّا َ
ب َف َسارُوا الط َع ِام َو ال َّش َرا ِ اق َو َحا َل َب ْي َن ُه ْم َو َبي َْن َّ ُج لَ ُه ُم اَأْلسْ َو ُ َف ُح ِم َل َعلَى ْال َب ِري ِد ه َُو َو َأصْ َحا ُب ُه لِي َُردُّوا ِإلَى ْال َمدِي َن ِة َو َأ َم َر َأنْ اَل َت ْخر َ
اًل
ص ِع َد َج َب َو َ
ُوع قا َل ف َ َ ش َو الج َ ْ ُون َط َعاما ً َو اَل َش َرابا ً َح َّتى ا ْن َت َه ْوا ِإلَى َم ْد َي َن َفُأ ْغلِقَ َبابُ ْال َمدِين ِة دُون ُه ْم فشكا Fصْ َحا ُب ُه ال َعط َ
َ ْ َأ َ َ َ َ َ ثَاَل ثا ً اَل َي ِجد َ
ِين َو ما َنا َعلَ ْي ُك ْمَأ َّت ِ َخ ْي ٌر َل ُك ْم ِإنْ ُك ْن ُت ْم مُْؤ ِمن َ هَّللا هَّللا هَّللا َأ
ص ْو ِت ِه َيا هْ َل ْال َمدِي َن ِة الظال ِِم هْ لُ َها َنا َبقِي َُّة ِ َيقُو ُل ُ َبقِي ُ َأ َّ َأ َأ
ف َعلَي ِْه ْم َف َقا َل ِب عْ لَى َ َأ ْش َر َ
اق لَ ُتْؤ َخ ُذنَّ ب ع َو هَّللا ِ لَِئنْ لَ ْم َت ْخ ُرجُوا ِإلَى َه َذا الرَّ ج ُِل ِباَأْلسْ َو ِ ش َع ْي ٍ ِيه ْم َش ْي ٌخ َك ِبي ٌر َفَأ َتا ُه ْم َف َقا َل َيا َق ْو ِم َه ِذ ِه َو هَّللا ِ دَ عْ َوةُ ُ ان ف ِ ِب َحفِيظٍ َقا َل َو َك َ
َأ
ون َفِإ ِّني َناصِ ٌح لَ ُك ْم َقا َل َف َبا َدرُوا َو ْخ َرجُوا ِإلَى ْأ ِّ
ص ِّدقُونِي َه ِذ ِه المَرَّ َة َو طِ يعُونِي َو َكذبُونِي فِي َما َتسْ َت ِنفُ َ َأ ْ ت رْ ُجلِ ُك ْم َف َ َأ مِنْ َف ْوقِ ُك ْم َو مِنْ َتحْ ِ
َأ ِبي َجعْ َف ٍر َو َأصْ َح ِاب ِه اَأْلسْ َواقَ .
ْن َأ ِبي ُع َمي ٍْر َعنْ ْن َيحْ َيى َو اب ِ ان ب ِ ص ْف َو َ ان َعنْ َ ْن َش َاذ َ ْن َأ ِبي ُع َمي ٍْر َو م َُح َّم ُد بْنُ ِإسْ مَاعِ ي َل َع ِن ْال َفضْ ِل ب ِ َ - 2037علِيٌّ َعنْ َأ ِبي ِه َع ِن اب ِ
ان َيصْ َن ُع َرسُو ُل ْف َك َ َأ
الث ْو ِريُّ َق ِريبٌ ِم ِّني َف َقا َل َيا َبا َع ْب ِد هَّللا ِ َكي َ ت طوفُ َو ُس ْف َيانُ َّ ُ َأ اج َعنْ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َقا َلُ :ك ْن ُ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن ب ِ ْ
ْن ال َحجَّ ِ
َ ُ َ ْ
ف َعني قلِي فلمَّا انت َهيْت ِإلى َ َ اًل َ ِّ َّ َ َ َ
ض ٍة َو نافِل ٍة قا َل فتخل َ َ َ َ َ َ
ان َرسُو ُل ِ ص َيسْ تلِ ُم ُه فِي ك ِّل ط َوافِ ف ِري َ ُ َ هَّللا هَّللا ِ ص ِب ْال َح َج ِر ِإ َذا انت َهى ِإل ْي ِه فقلت ك َ
َ ُ ْ ُ َ َ َ ْ
يض ٍة َ
ان َيسْ َتلِ ُم ال َح َج َر فِي ُك ِّل ط َوافِ َف ِر َ ْ ْت َفلَ ْم َأسْ َتلِمْ ُه َفلَ ِح َقنِي َف َقا َل َيا َبا َع ْب ِد ِ َل ْم ُت ْخ ِبرْ نِي نَّ َرسُو َل ِ ص َك َ
هَّللا َأ َأ هَّللا َأ ت َو َم َشي ُ ْال َح َج ِر ج ُْز ُ
ان ِإ َذا ا ْن َت َهى ِإلَى ْال َح َج ِر ُول هَّللا ِ ص َما اَل َي َر ْو َن لِي َو َك َ اس َكا ُنوا َي َر ْو َن ل َِرس ِ ت ِإنَّ ال َّن َ ت َبلَى َقا َل َف َق ْد َم َررْ تَ ِب ِه َفلَ ْم َتسْ َتلِ ْم َفقُ ْل ُ َو َنافِلَ ٍة قُ ْل ُ
َأ ْف َرجُوا لَ ُه َحتى َيسْ َتلِ َم ُه َو ِإني ك َرهُ الز َحا َم .
ِّ ْ َأ ِّ َّ
ْش مِنْ َأهْ ِل َم َّك َة َقا َلَ :قا َل ِين َعنْ َرج ٍُل مِنْ قُ َري ٍ ْن مِسْ ك ٍ ْن ْال َح َك ِم َع ِن ْال َح َك ِم ب ِ ض َأصْ َح ِاب َنا َعنْ َعلِيِّ ب ِ - 2038م َُح َّم ُد بْنُ ْال َح َس ِن َعنْ َبعْ ِ
ث َ ْ ِّ هَّللا
ِب دَا َّبت ُه فقا َل ل ُه ُسف َيانُ َيا َبا َع ْب ِد ِ َحدثنا ِب َحدِي ِ َأ ْ َ َ َ َ ْ َ َ ْ َ
ْن م َُح َّم ٍد ع قا َل فذ َهبْت َم َع ُه ِإل ْي ِه ف َو َجدناهُ قد َرك َ َ ُ َ َ َ الث ْو ِريُّ ْاذ َهبْ ِب َنا ِإلَى َجعْ َف ِر ب ِ ُس ْف َيانُ َّ
ِك مِنْ ك ِب َق َرا َبت َ َأ َأ
ك َف َقا َل سْ لُ َ ْ
ت َحدَّث ُت َ ْت َفِإ َذا ِجْئ ُ اجتِي َفِإ ِّني َق ْد َر ِكب ُ ب فِي َح َ ْ َأ
ُول ِ ص فِي َمسْ ِج ِد ال َخيْفِ َقا َل دَ عْ نِي َح َّتى ذ َه َ ْ هَّللا ُخ ْط َب ِة َرس ِ
ُأ
ِيم
من الرَّ ح ِ اس َح َّتى ْث ِب َت ُه َف َد َعا ِب ِه ُث َّم َقا َل ْاك ُتبْ ِبسْ ِم هَّللا ِ الرَّ حْ ِ ُول هَّللا ِ ص لَمَّا َحد َّْث َتنِي َقا َل َف َن َز َل َف َقا َل لَ ُه ُس ْف َيانُ مُرْ لِي ِبدَ َوا ٍة َو قِرْ َط ٍ َرس ِ
غَاِئب َفرُبَّ ْ ِّ َأ
ص َر ُ َعبْدا َسم َِع َم َقالتِي َف َو َعا َها َو َبل َغ َها َمنْ ل ْم َت ْبل ْغ ُه َيا ُّي َها ال َّناسُ لِ ُي َبل ِغ ال َّشا ِه ُد ال َ ُ َ َّ َ ً هَّللا ُول ِ ص فِي َمسْ ِج ِد ال َخيْفِ َن َ ْ هَّللا ُخ ْط َب ُة َرس ِ
يح ُة َأِلِئ َّم ِة ث اَل ُي ِغ ُّل َعلَي ِْهنَّ َق ْلبُ ا ْم ِرٍئ مُسْ ل ٍِم ِإ ْخاَل صُ ْال َع َم ِل هَّلِل ِ َو ال َّنصِ َ ْس ِب َفقِي ٍه َو رُبَّ َحام ِِل فِ ْق ٍه ِإلَى َمنْ ه َُو َأ ْف َق ُه ِم ْن ُه ثَاَل ٌ َحام ِِل فِ ْق ٍه لَي َ
ون ِإخ َوة تتكافى ِد َماُؤ ُه ْم َو ُه ْم َي ٌد َعلى َمنْ سِ َوا ُه ْم َيسْ َعى ِب ِذ َّمت ِِه ْم َ َ َ َ َ ٌ ْ ُ
اِئه ْم -المُْؤ ِمن َ ْ ٌ
اعت ِِه ْم فِإنَّ دَ عْ َوت ُه ْم ُمحِيطة مِنْ َو َر ِ َ َ َ ِين َو اللزو ُم ل َِج َم َُ ُّ ْالمُسْ لِم َ
ُ َأ
يق َف َقا َل لِي َك َما ْنتَ َح َّتى ْنظ َر فِي َأ ض الط ِر ِ َّ ت َنا َو ُس ْف َيانُ َفلَمَّا ُك َّنا فِي َبعْ ِ َأ ِب بُو َع ْب ِد ِ ع َو ِجْئ ُ هَّللا َأ ض ُه َعلَ ْي ِه َو َرك َ َأ ْد َنا ُه ْم َف َك َت َب ُه ث َّم َع َر َ
ُ
ث اَل ُي ِغ ُّل ت لَ ُه ثَاَل ٌ ك َأ َبداً َف َقا َل َو َأيُّ َشيْ ٍء َذل َِك َفقُ ْل ُ ك َشيْئاً -اَل َي ْذ َهبُ مِنْ َر َق َب ِت َ ت َل ُه َق ْد َو هَّللا ِ َأ ْل َز َم َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َر َق َب َت َ ث َفقُ ْل ُ َه َذا ْال َحدِي ِ
او َيةُ َّ َأْل ْ َأِل ُ هَّلِل
َعلَي ِْهنَّ َق ْلبُ ا ْم ِرٍئ مُسْ ل ٍِم ِإ ْخاَل صُ ال َع َم ِل ِ َق ْد َع َر ْف َناهُ َو ال َّنصِ َ ْ
يح ُت ُه ْم -م َُع ِ ِين َت ِجبُ َعلَ ْي َنا َنصِ َ ِين مِنْ َهُؤ اَل ِء ا ِئ َّم ِة الذ َ يحة ِئ َّم ِة المُسْ لِم َ
صاَل ةُ َخ ْل َف ُه ْم َو َق ْولُ ُه َو اللُّ ُزو ُم او َي َة َو َمرْ َوانُ بْنُ ْال َح َك ِم َو ُك ُّل َمنْ اَل َتجُو ُز َش َهادَ ُت ُه عِ ْن َد َنا َو اَل َتجُو ُز ال َّ ان َو َي ِزي ُد بْنُ م َُع ِ بْنُ َأ ِبي ُس ْف َي َ
َ ُأ َ ْ ْ َ َ َ ُ اعت ِِه ْم َفَأيُّ ال َج َم َ
ْ
ان َجب َْرِئي َل َو ص ْم َو ل ْم َيغ َتسِ ْل مِنْ َج َنا َب ٍة َو َه َد َم ال َكعْ َبة َو َن َك َح َّم ُه َفه َُو َعلى ِإي َم ِ ص ِّل َو ل ْم َي ُ اعةِ -مُرْ ِجٌئ َيقو ُل َمنْ ل ْم ُي َ ل َِج َم َ
ب َو َش ِه َد َعلَ ْي ِه ْن ِبي َطالِ ٍ َأ ب ِيِّ ل ع
َ ِنْم ُأ ْر
َ ب ي
َ يٌّ ُور ر ح
َ و ْ َأ ِيسُ ل ْ
ب ه
ُ ء
َ ا شَ ا م َ ونُ ُ
ك ي
َ و َ ل
َّ ج َ و َ َّ
ز ع
َ ُ هَّللا ء
F
َ ا َ
ش ا م
َ ونُ ُ
ك ي
َ اَل ل
ُ و ُ ق ي
َ يٌّ ر دَ َ
ق وْ َأ ل
َ مِي َكاِئي
ِ ِ ِإ ِ
َأ
ون ِإنَّ َعلِيَّ ب َْن ِبي ُ
ون فقلت َيقول َ ُ ُ ْ ُ َ ُ ُ
ك َو يَّ شيْ ٍء َيقول َ َ َأ َ
ْس اِإْلي َمانُ شيْ ٌء غ ْي ُر َها قا َل َوي َْح َ َ َ َ
ِي َمعْ ِرفة ِ َوحْ دَ هُ لي َ هَّللا ُ َ ِب ْال ُك ْف ِر ْو َج ْهمِيٌّ َيقو ُل ِإن َما ه َ
َّ ُ َأ
َأ
اب َف َخ َر َق ُه ث َّم َقا َل اَل ُت ْخ ِبرْ ِب َها َحداً . ُ ْ َ َأ
يح ُت ُه َو ل ُزو ُم َج َما َع ِة هْ ِل َب ْي ِت ِه َقا َل َف َخذ ال ِك َت َ َأ ُ ب َو هَّللا ِ اِإْل َما ُم الَّذِي َي ِجبُ َعلَ ْي َنا َنصِ َ َطالِ ٍ
ضي ِْل ْال ُكوفِيِّ َعنْ َع ْب ِد ْن ْالفُ َ ار َي ِابيِّ ِب َخ ِّط ِه َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ عِ ي َسى َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن َأحْ َمدَ ْال َف َ ب َأ ِبي م َُح َّم ٍد َجب َْرِئي َل ب ِ ت فِي ِك َتا ِ َ - 2039و َج ْد ُ
َأ َأْل َأ هَّللا َأ َأ هَّللا
ْ
ار َو َنا عِ ن َدهُ ص ِ َ ْ ُ
ْن َع ْب ِد ِ َقا َلَ :تى َق ْو ٌم َبا َع ْب ِد ِ ع َيسْ لو َن ُه ال َحدِيث م َِن ا ْم َ ُون ب ِ ْن َواقِ ٍد َعنْ َم ْيم ِ َ ْ
ْن َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن َع ِن ال َه ْيث ِم ب ِ هَّللا ِ ب ِ
ون ِممَّنْ َأ َخ ُذوا َف َقا َل ِيث مِنْ ُك ِّل َوجْ هٍ -اَل ُي َبالُ َ ُون ْال َحد َ ت َهُؤ اَل ِء َق ْو ٌم َي ْطلُب َ دَخلُوا َعلَيَّ قُ ْل ُ ْف َ ت اَل َف َقا َل َكي َ َف َقا َل لِي َأ َتعْ ِرفُ َأ َحداً م َِن ْال َق ْو ِم قُ ْل ُ
ك َو قا َل َ ُ
ك ل ْم ِجْئ َح ِّدث َ ُأ َأ َ ْ َأِل
ض َما َسمِعْ تَ قا َل ِإن َما ِج ت سْ َم َع ِمن َ ُ ْئ َّ َ ْ
ث قا َل ن َع ْم قا َل ف َح ِّدثنِي ِب َبعْ ِ َ َ َ َ ْ
ل َِرج ٍُل ِم ْن ُه ْم َه ْل َسمِعْ تَ مِنْ غَ ي ِْري م َِن ال َحدِي ِ
َأ
ث] ِب ِه َبداً ك َحدِي َث ُه َما َنة اَل أتحدث [ ُت َح ِّد ُ ً َأ ض ُل نْ ُت َح ِّد َثنِي ِب َما َسمِعْ تَ َج َع َل الَّذِي َح َّد َث َ َأ َأ لِآْل َخ ِر َذل َِك َما َيمْ َن ُع ُه َأنْ ي َُح ِّد َثنِي َما َسم َِع َقا َل َت َت َف َّ
يذ ُكلُّ ُه ْن م َُح َّم ٍد ع َقا َل ال َّن ِب ُ الث ْو ِريُّ َعنْ َجعْ َف ِر ب ِ ك ِإنْ َشا َء هَّللا ُ َقا َل َح َّد َثنِي ُس ْف َيانُ َّ ض َما ا ْق َت َبسْ تَ م َِن ْالع ِْل ِم َح َّتى َنعْ َت َّد ِب َ َقا َل اَل َقا َل َف َسمِّعْ َناَ Fبعْ َ
320
مْسحْ َعلَى ُخ َّف ْي ِه ْن َعلِيٍّ ع َأ َّن ُه َقا َل َمنْ لَ ْم َي َ َحاَل ٌل ِإاَّل ْال َخمْ َر ُث َّم َسكَتَ َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِز ْد َنا َقا َل َح َّد َثنِي ُس ْف َيانُ َعمَّنْ َح َّد َث ُه َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
يذ َف َق ْد ضا ٌّل َأمَّا ال َّن ِب ُ اِئح ُه ْم َفه َُو َ الذ َّم ِة َو َذ َب َ يث َو َط َعا َم َأهْ ِل ِّ ب ال َّن ِبي َذ َفه َُو ُم ْب َت ِد ٌع َو َمنْ لَ ْم َيْأ ُك ِل ْال ِجرِّ َ صاحِبُ ِب ْد َع ٍة َو َمنْ َل ْم َي ْش َر ِ َفه َُو َ
ض ِر َو ْ ً
ْن ثَاَل ثا فِي ال َّس َف ِر َو َي ْوما َو لَ ْيلَة فِي ال َح َ ً ً ْ
ْن َف َق ْد َم َس َح ُع َم ُر َعلَى ال ُخ َّفي ِ ْ
ب َف َر َش َح ُه ِبال َما ِء َو مَّا ال َمسْ ُح َعلَى ال ُخ َّفي ِ ْ َأ ْ ُ
َش ِر َب ُه ُع َم ُر َن ِبيذ َز ِبي ٍ
ِتاب ِح ٌّل َل ُك ْم َو َطعا ُم ُك ْم ِين ُأو ُتوا ْالك َ ِّبات َو َطعا ُم الَّذ َ الطي ُ الذبَاِئ ُح َف َق ْد َأ َكلَ َها َعلِيٌّ ع َو َقا َل ُكلُو َها َفِإنَّ هَّللا َ َت َعالَى َيقُو ُل ْال َي ْو َم ُأ ِح َّل َل ُك ُم َّ َأمَّا َّ
َ َ
ت فقا َل ك ُّل الذِي َسمِعْ تَ َهذا قا َل قا َل ِز ْدنا قا َل َح َّدثنا َع ْمرُو بْنُ َ َ َ اَل َ َ َّ ُ َأ َ َ ُ
ك ِب َما َسمِعْ F ُ ْ َ َ
ت فقا َل بُو َع ْب ِد ِ ع ِز ْدنا فقا َل فق ْد َحدَّثت َ َ َ َ هَّللا َأ َ َ ِح ٌّل لَ ُه ْم ث َّم َسك َF
َ ُ
ِيزانُ َو ِم ْن َها ْال َح ْوضُ ب هَّللا ِ لَ َها صْ ٌل ِم ْن َها َع َذابُ ْال َقب ِْر َو ِم ْن َها ْالم َ َأ ْس فِي ِك َتا ِ صدَّقَ ال َّناسُ ِب َها َو َخذوا ِب َما لَي َ ُ َأ َأ
ُع َب ْي ٍد َع ِن ْال َح َس ِن َقا َل ْش َيا ُء َ
َو ِم ْن َها ال َّش َفا َع ُة َو ِم ْن َها ال ِّن َّي ُة َي ْن ِوي الرَّ ُج ُل م َِن الخي ِْر َو الشرِّ ف َيعْ َمل ُه ف ُيثابُ َعل ْي ِه َو ُيثابُ الرَّ ُج ُل ِإ ِب َما َع ِم َل ِإنْ خيْرا فخيْرا َو ِإنْ
ً َ َ ً َ اَّل َ اَل َ َ َ ُ اَل َ َّ َ ْ
ك م َِن ْال َح ِّق َأ ْم م َِن ت مِنْ َحدِي ِث ِه فَغَ َم َزنِي َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َأنْ ُكفَّ َح َّتى َنسْ َم َع َقا َل َف َر َف َع َرْأ َس ُه ِإلَيَّ َف َقا َل َو َما يُضْ ِح ُك َ ضح ِْك ُF َش ّراً َف َش ّراً َقا َل َف َ
ِيث َف َسكَتَ َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِز ْد َنا َقا َل َح َّد َثنِي ْف َحف ِْظتَ َه ِذ ِه اَأْل َحاد َ َ ي كَ ً ا ب ع
َجُّ َ
ت ك
َ نْ مِ ِي ن ُ
ك ح
ِ ُضْ ي ا م َّ
ن
َ ِإ َ و ِي ك بْ َأ وت لَ ُه َأصْ َ َ ُ َ
هَّللا ك ح َ ل ْالبَاطِ ِل قُ ْل ُ
ْ َأ َ ُ ِيت ِب َرج ٍُل ُي َف ِّ ُأ َ ُ
ْن ال ُمن َكد ِِر ن ُه َر ى َعلِ ّيا ع َعلى ِمن َب ٍر ِبالكو َف ِة َو ه َُو َيقو ُل لِئنْ ت ُ ُ ْ ْ َ ً َأ َّ َأ ْ ْ ُس ْف َيانُ َّ
ضلنِي َعلى ِبي َبك ٍر َو ُع َم َر الث ْو ِريُّ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ض ُه َما ُك ْف ٌر َقا َل َأَلجْ لِدَ َّن ُه َح َّد ْال ُم ْف َت ِري َف َقا َل لَ ُه َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِز ْد َنا َف َقا َل َح َّد َثنِي ُس ْف َيانُ َعنْ َجعْ َف ٍر َأ َّن ُه َقا َل حُبُّ َأ ِبي َب ْك ٍر َو ُع َم َر ِإي َمانٌ َو ب ُْغ ُ
ك َع ِن ْال َبي َْع ِة َو هَّللا ِ ِيق َما َخلَّ َف َ ْطَأ َعلَى َبي َْع ِة َأ ِبي َب ْك ٍر َف َقا َل لَ ُه َعت ٌ َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِز ْد َنا َقا َل َح َّد َثنِي يُو ُنسُ بْنُ ُع َب ْي ٍد َع ِن ْال َح َس ِن َأنَّ َعلِ ّيا ً ع َأب َ
ْ َّ
يب َف َقا َل َل ُه بُو َع ْب ِد ِ ع ِز ْد َنا َقا َل َح َّد َثنِي ُس ْف َيانُ الث ْو ِريُّ َع ِن ال َح َس ِن هَّللا َأ ُول هَّللا ِ اَل َت ْث ِر َ ك َف َقا َل َعلِيٌّ ع َخلِي َف َة َرس ِ ب ُع ُن َق َ مْت َأنْ َأضْ ِر َ لَ َق ْد َه َم ُ
ْح َو َأنَّ َأ َبا َب ْك ٍر َسلَّ َم َب ْي َن ُه َو َبي َْن َن ْفسِ ِه ُث َّم َقا َل َيا َخا ِل ُد اَل ِ ب ص
ُّ ال ة
َ ِ اَل ص ِنْ م م َّ ل
َ ِيٍّ ِإ َ َ س ا ذَ ع ل ع قَ ُ
ن ع ُ بَ ِ َ ر ضْ ي نْ َأ د ِي
َ َ ِ ل و ْ
ال ْن ب ِدَ ل اخ َ ر َأنَّ َأ َبا َب ْك ٍ َ َ
م َأ ر
ب ع َأن ُهَّ َ َأ
ْن م َُح َّم ٍد ع ن ُه َقا َل َو َّد َعلِيُّ بْنُ ِبي طالِ ٍ َّ َأ هَّللا
ك َف َقا َل ل ُه بُو َع ْب ِد ِ ع ِز ْد َنا َقا َل َح َّدثنِي ن َع ْي ُم بْنُ ُع َب ْي ِد ِ َعنْ َجعْ َف ِر ب ِ ُ َ هَّللا َأ َ َت ْف َع ْل َما َأ َمرْ ُت َ
ان َو َح َّد َثنِي ِب ِه ُس ْف َيانُ َع ِن ْال َح َس ِن َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ْأ
ت َي ْنب َُع َيسْ َتظِ ُّل ِبظِ لِّ ِهنَّ َو َي ُك ُل مِنْ َح َشف ِِهنَّ َو لَ ْم َي ْش َه ْد َي ْو َم ْال َج َم ِل َو اَل ال َّنه َْر َو ِ ِب ُن َخ ْياَل ِ
َ ْ
ب ع َي ْو َم ال َج َم ِل كث َر َة ال ِّد َما ِء قا َل اِل ْب ِن ِه ال َح َس ِن َيا ُبنيَّ َ ْ َ ْ َ َأ
ْن م َُح َّم ٍد ن ُه قا َل لمَّا َر ى َعلِيُّ بْنُ ِبي طالِ ٍ َأ َ َ َّ َأ ع ِز ْد َنا قا َل َح َّدثنا َعبَّاد َعنْ َجعْ ف ِر ب ِ
َ ٌ َ َ َ
هَّللا َأ
ُوج َف َقا َل َعلِيٌّ ع َيا ُب َنيَّ لَ ْم ْد ِر نَّ ا ْم َر َيبْلُ ُغ َه َذا ْال َم ْبلَغَ َف َقا َل َل ُه بُو َع ْب ِد ِ َأْل َأ َأ َ ْ ت َأ لَي َ ت َقا َل لَ ُه ْال َح َسنُ َيا َأ َب ِ َهلَ ْك ُ
ك َعنْ َهذا ال ُخر ِ ْس َق ْد َن َه ْي ُت َ
َ ْ
ين َبكى َعلي ِْه ْم ث َّم قا َل َج َم َع ُ َبينِي َو َبين ُه ْم فِي ْ هَّللا َ ُ َ َ ِّ هْ َأ
ْن م َُح َّم ٍد ع نَّ َعلِ ّيا ع لمَّا قت َل َل صِ ف َ َ َ َ ً َأ َ
ع ِز ْدنا قا َل َحدثنا ُسف َيانُ الثو ِريُّ َع َج ف ِر ب ِ
عْ نْ ْ َّ ْ َ َ َّ َ َ
ت ت َغ ْم َز ِبي َع ْب ِد ِ ع َف َك َف ْف ُ هَّللا َأ َ ُ
ت نْ قُو َم ِإلَ ْي ِه َف َت َوط هُ ث َّم ذ َكرْ ُ ََّأ َأ َأ َأ َأ
ُج مِنْ َمسْ كِي َف َر ْد ُ ت َأنْ ْخر َ َأ ت َو ك ِْد ُ ْت َو َع ِر ْق ُ ضاقَ ِب َي ْال َبي ُ ْال َج َّن ِة َقا َل َف َ
ث َع ْن ُه َو َت ْذ ُك ُر اسْ َم ُه َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد َتعْ ِرفُ ُه َقا َل اَل َقا َل َف َقا َل َل ُه َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع مِنْ َأيِّ ْال ِباَل ِد َأ ْنتَ َقا َل مِنْ َأهْ ِل ْال َبصْ َر ِة َقا َل َه َذا الَّذِي ُت َح ِّد ُ
َأ ُ َأ
دَك َح ٌّق َقا َل َن َع ْم َقا َل َف َم َتى َسمِعْ َت َها َقا َل حْ َفظ َقا َل ِإ ن َها َحادِيث هْ ِل مِصْ ِر َنا َّ َأ اَّل ُ َأ اَل ِيث عِ ْن َ َف َه ْل َسمِعْ تَ ِم ْن ُه َشيْئا ً َق ُّط َقا َل اَل َقا َل َف َه ِذ ِه اَأْل َحاد ُ
ك َه ِذ ِه الَّتِي َترْ ِوي َها َع ِّني َك ِذبٌ َو َقا َل اَل ث َع ْن ُه َف َقا َل َل َ ُون فِي َها َقا َل لَ ُه َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع لَ ْو َر يْتَ َه َذا الرَّ ُج َل الَّذِي ُت َح ِّد ُ َأ ُم ْن ُذ دَهْ ِر َنا اَل َي ْم َتر َ
از َق ْولُ ُه َف َقا َل ص ِّدقُ ُه َقا َل اَل َقا َل لِ َم َقا َل َأِل َّن ُه َش ِهدَ َعلَى َق ْولِ ِه ِر َجا ٌل لَ ْو َش ِه َد َأ َح ُد ُه ْم َعلَى عِ ْت ِق َرج ٍُل لَ َج َ ث ِب َها َه ْل ُك ْنتَ ُت َ َأعْ ِرفُ َها َو لَ ْم ُأ َح ِّد ْ
َأْل هَّللا هَّللا َأ َأ
ك َقا َل َما َتسْ ُل َع ِن اسْ مِي ِإنَّ َرسُو َل ِ ص َقا َل َخلَقَ ُ ا رْ َوا َح َق ْب َل ِيم َح َّدثنِي ِبي َعنْ َج ِّدي َقا َل َما اسْ ُم َ َ من الرَّ ح ِ ْاك ُتبْ ِبسْ ِم هَّللا ِ الرَّ حْ ِ
ت َح َش َرهُ ب َعلَ ْي َنا َأهْ َل ْال َب ْي ِ ف َها ُه َنا َو َمنْ َك َذ َ اخ َتلَ َ ف َها ُه َنا َو َما َت َنا َك َر َث َّم ْ ف ِم ْن َها َث َّم اْئ َتلَ َ ار َ اَأْلجْ َسا ِد ِبَأ ْل َفيْ َع ٍام ُث َّم َأسْ َك َن َها ْال َه َوا َء َف َما َت َع َ
اَل
ضعْ لِي َما ًء َو َغ َم َزنِي َو َقا َل َتب َْرحْ ُاَل
ك ال َّدجَّ ا َل آ َم َن ِب ِه َو ِإنْ ل ْم ي ُْد ِرك ُه آ َم َن ِب ِه فِي َقب ِْر ِه َيا غ ُم َ ْ َ هَّللا ُ َي ْو َم ْالقِ َيا َم ِة َأعْ َمى َيهُو ِد ّيا ً َو ِإنْ َأ ْد َر َ
تث ِب ِه َهُؤ اَل ِء قُ ْل ُ ِيث الَّذِي َس ِمعُوا ِم ْن ُه ُث َّم ِإ َّن ُه َخ َر َج َو َوجْ ُه ُه ُم ْن َق ِبضٌ َف َقا َل َأ َما َسمِعْ تَ َما ي َُح ِّد ُ ص َرفُوا َو َق ْد َك َتبُوا ْال َحد َ َو َقا َم ْال َق ْو ُم َفا ْن َ
ُ َ ٌ َأ ِّ
ان عِ ندِي الكذِبُ َعليَّ َو ال ِحكا َية َعني َما ل ْم ق ْل َو ل ْم َيسْ َمعْ ُFه َعني َحد َو ق ْول ُه ْم َ ُ َأ َ ِّ ُ َ ْ َ َ ْ ْ ك هَّللا ُ َما َهُؤ ِء َو َما َحدِيث ُه ْم قا َل عْ َجبُ َحدِيث ِِه ْم ك َ
َ َأ َ ُ اَل َأصْ لَ َح َ
ْ ْ َأ
ص َّد ْق َناهُ َما ِل َهُؤ اَل ِء اَل مْ َه َل ُ لَ ُه ْم َو اَل مْ لَى لَ ُه ْم ث َّم َقا َل لَ َنا ِإنَّ َعلِ ّيا ً ع لَمَّا َرا َد ال ُخرُو َج م َِن ال َبصْ َر ِة َقا َل َعلَى ُ َأ هَّللا َأ ِيث َما َ لَ ْو َأ ْن َك َر ا َحاد َ َأْل
ِين َقا َل َكاَل ُم ِير ْالمُْؤ ِمن َ ض ُت َرابا ً َو َأسْ َر َع َها َخ َرابا ً َو َأ َش َّد َها َع َذابا ً فِيكِ الدَّا ُء الد َِّويُّ قِي َل َما ه َُو َيا َأم َ َأ ْط َرا ِف َها ُث َّم َقا َل لَ َع َنكِ هَّللا ُ َيا َأ ْن َت َن اَأْلرْ ِ
ِب ْ
ت َو اسْ تِحْ ل ُه ُم ال َكذ َ ُ اَل ْ َأ َ
ت َو فِي ِه َس َخط ِ َو َس َخط َن ِب ِّي ِه ص َو َك ِذ ُب ُه ْم َعل ْي َنا هْ َل ال َب ْي ِ ُ هَّللا ُ ْ
ض َنا هْ َل ال َب ْي ِ َأ ْال َقدَ ِر الَّذِي فِي ِه ْالفِرْ َي ُة َعلَى هَّللا ِ َو ب ُْغ ُ
َعلَ ْي َنا .
َ - 2040و َجا َء َأبُو َحنِي َف َة ِإلَ ْي ِه لِ َيسْ َم َع ِم ْن ُه َو َخ َر َج َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ َي َت َو َّكُأ َعلَى َعصًا َف َقا َل لَ ُه َأبُو َحنِي َف َة َيا اب َْن َرس ِ
ُول هَّللا ِ َما َبلَ ْغتَ م َِن السِّنِّ
ُول ُأ
ب َأبُو َحنِي َف َة ِإلَ ْي ِه َو َقا َل لَ ُه َقبِّلُ َها َيا اب َْن َرس ِ
ك ِب َها َف َو َث َ ُول هَّللا ِ َأ َر ْد ُ
ت ال َّتبَرُّ َ صا َرس ِ صا َقا َل ه َُو َك َذلِ َ
ك َو لَ ِك َّن َها َع َ َما َتحْ َتا ُج َم َع ُه ِإلَى ْال َع َ
َ ُ َ ْ َ َ َ َ َأ
ُول ِ ص َو نَّ َهذا مِنْ شعْ ِر ِه ف َما قبَّلت ُه َو تق ِّب ُل َعصًا. هَّللا هَّللا ِ َف َح َس َر َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ َعنْ ذ َِراعِ ِه َو قا َل ل ُه َو ِ لقد َعلِم نَّ َهذا ِبش ُر َرس ِ
ْ َ َأ ْتَ ْ َ َ هَّللا َ َ
الزهْ ِريَّ َرَأى ِين َأِلنَّ ُّ ْن َس ِّي َد ْال َع ِابد َ ِّي َعلِيُّ بْنُ ْال ُح َسي ِ يع ُة ِإ َّن َما ُسم َ ت ال ِّش َ ت فِي اللُّغَ ةَِ :قالَ ِ ب ْال َي َواقِي ِ الزا ِه ُد فِي ِك َتا ِ َ - 2041قا َل َأبُو ُع َم َر َّ
ات فِي ْال ُعقُو َب ِة ب َر ُجاًل َف َم َF ان َعا ِماًل ِل َبنِي ُأ َم َّي َة َف َعا َق َ ًأ
دَم َخ َط َقا َل َو َك َ غَمْس ًة َقا َل َف َعب ََّر َها َفقِي َل ِإ َّن َ فِي َم َنا ِم ِه َكَأنَّ َيدَ هُ َم ْخضُو َب ٌة
ك ُت ْب َتلَى ِب ٍ َ
ك فِي الزهْ ِريِّ َقا َل ِإنَّ لِي فِي ِه َقا َل ُّ َ َ
ْن ع َفقِي َل ل ُه َه ْل ل َ ْ
غَار َو طا َل َشعْ ُرهُ َقا َل َو َح َّج َعلِيُّ بْنُ ال ُح َسي ِ َ دَخ َل ِإلى ٍ َ ش َو َ اربا ً َو َت َوحَّ َ َف َخ َر َج َه ِ
ك مِنْ َذ ْن ِب َ
ك ك َما اَل َخافُ َعلَ ْي َ َأ ك مِنْ قُ ُنوطِ َ َأ
دَخ َل َعلَ ْي ِه َف َقا َل لَ ُه ِإ ِّني َخافُ َعلَ ْي َ ب ِإنَّ لِي فِي ِه اَل ُي َقا ُل غَ ْي ُرهُ َقا َل َف َ َّاس َه َك َذا َكاَل ُم ْال َع َر ِ َأبُو ْال َعب ِ
ك َو َت َعالَى َأعْ لَ ُم ار َِك َقا َل َف َقا َل َفرَّ جْ تَ َع ِّني َيا َس ِّيدِي َو هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل َو َت َب َ ك َو َم َعال ِِم دِين َ اخرُجْ ِإلَى َأهْ لِ َ ث ِب ِد َي ٍة م َُسلَّ َم ٍة ِإلَى َأهْ لِ ِه َو ْ َفاب َْع ْ
ْن ع . ْ
ِين فِي َز َما ِن ِه َف َيقُو ُم َعلِيُّ بْنُ ال ُح َسي ِ ْ ْ
الزهْ ِريُّ َبعْ دَ ذل َِك َيقُو ُل ُي َنادِي ُم َنا ٍد فِي القِ َيا َم ِة لِ َيقُ ْم َس ِّي ُد ال َع ِابد َ َ ان ُّ ْث َيجْ َع ُل ِر َساال ِت ِه َو َك َ َحي ُ
ِيق َو ه َُو َيمْشِ ي ير ًة َو َعلَى َظه ِْر ِه َدق ٌ ار َد ًة مَطِ َ ْن ع َل ْيلَ ًة َب ِ الزهْ ِريُّ َعلِيَّ ب َْن ْالح َ
ُسي ِ ْن ُع َي ْي َن َة َقا َلَ :رَأى ُّ ان ب ِ ِ - 2042ب َه َذا اِإْلسْ َنا ِد َعنْ ُس ْف َي َ
َأ َأ َأ ُأ ُأ
ك َف َبى َقا َل َنا ْ ُ ُاَل َ
يز َف َقا َل الزهْ ِريُّ َف َهذا غ مِي َيحْ مِل ُه َعن َ ُّ ُول هَّللا ِ َما َه َذا َقا َل ِري ُد َس َفرا عِ ُّد ل ُه َزادا حْ مِل ُه ِإلى َم ْوضِ ٍع َح ِر ٍ
َ ُ ً َ ً َف َقا َل َيا اب َْن َرس ِ
ْن َل ِك ِّني اَل َأرْ َف ُع َن ْفسِ ي َعمَّا ُي ْن ِجينِي فِي َس َف ِري َو يُحْ سِ نُ وُ رُودِي َعلَى َما َأ ِر ُد ِ ي س
َ ح
ُ الْ ْنُ ب ِيُّ ل ع
َ لَ ا قَ َ
ف ه
ِ ل
ِ مْح َ نْ ع
َ ك
َ ع ُ َ
ف رْ َأ ك َفِإ ِّنيَأحْ ِملُ ُه َع ْن َ
َ َ
ُول ِ لسْ ت َرى لِذل َِك ال َّسف ِر َأ ُ َ هَّللا َ َ
ان َبعْ دَ ي ٍَّام قا َل ل ُه َيا اب َْن َرس ِ َأ َ َ َ
ف َعن ُه فلمَّا ك َ ْ ص َر َ ْ َ
ك َو ت َركتنِي فان َ َ ْ َ ضيْتَ ل َِح َ
اج ِت َ َ هَّللا
ك ِب َحق ِ لمَّا َم َ ِّ َعلَ ْي ِه َأسْ َألُ َ
ْ
ت َت َج ُّنبُ ال َح َر ِام َو َبذ ُل ال َّندَى فِي ْ ْ َأ
ت َو َل ُه سْ َت ِع ُّد ِإ َّن َما ااِل سْ تِعْ َدا ُد لِل َم ْو ِ ْ
ْس َما َظ َن ْنتَ َو لَ ِك َّن ُه ال َم ْو ُ الَّذِي َذ َكرْ َت ُه َثراً َقا َل َبلَى َيا ُزهْ ِريُّ لَي َ َأ
ْال َخي ِْر .
321
الزهْ ِريِّ َقا َل ُك ُّل َوا ِح ٍد ِم ْن ُه ْمَ :ما َرَأي ُ
ْت هَاشِ ِم ّيا ً ْن ُع َي ْي َن َة َو ُّ از ٍم َو ُس ْف َي َ
ان ب ِ َأ
ي َعنْ ِبي َح ِ اري ُخ ال َّن َساِئيِّ ِ ،
رُو َ َأ
- 2043ح ِْل َي ُة ِبي ُن َعي ٍْم َ ،و َت ِ
ِين َو اَل َأ ْف َق َه ِم ْن ُه .
ْن ْال َع ِابد َ َأ ْف َ
ض َل مِنْ َزي ِ
ت َمسْ ِج َد ْال َمدِي َن ِة َفِإ َذاْن َش ْي َب َة َقا َلَ :ش ِه ْد ُِين َع ْنهَُ -و َر َوى َج ِري ُر بْنُ َع ْب ِد ْال َحمِي ِد َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ الزهْ ِريُّ م َِن ْال ُم ْن َح ِرف َ ان ُّ َ - 2044و َك َ
ف َعلَي ِْه َما َف َقا َل َأمَّا َأ ْنتَ َيا عُرْ َوةُ ْن ع َف َجا َء َح َّتى َو َق َ ِ ي س
َ ح
ُ ْ
ال ْن
َ ب ِيَّ ل ع
َ ِك
َ ل َ
ذ غَ َ ل ب
َ َ
ف ه
ُ ْ
ن م
ِ اال نَ َ
ف ً ايّ ل
ِ ع
َ ان
ِ ر
َ كُ ْ
ذ ي
َ ان
ِ سَ ل
ِ ا ج
َ ْر
ِ ي بَ ُّ
الز ْنُب ُ ةو ُّ
الزهْ ِريُّ َو عُرْ َ
ك. َ َ
ك ك َرا َمت َ ُ َأَل َ َّ ُ ْ ُ َ َ
يك َو مَّا نتَ َيا زهْ ِريُّ فل ْو كنت ِب َمكة َر ْيت َُ ْ َأ َأ َأ َ َأِل
ك ِإلى ِ ف َحك َم ِبي َعلى ِب َ َ َ هَّللا َ َأ َأ
َفِإنَّ ِبي َحاك َم َبا َ
َ
ك َيا َعبَّا ُدِير ْال َبصْ ِريِّ الصُّوفِيِّ َوي َْح َ ْن َكث ٍس َقا َلَ :قا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ل َِعبَّا ِد ب ِ ْن عِ ي َسى َعنْ يُو ُن َ َ - 2045علِيُّ بْنُ ِإب َْراهِي َم َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ِين آ َم ُنوا ا َّتقُوا هَّللا َ َو قُولُوا َق ْواًل َسدِيداً يُصْ لِحْ َل ُك ْم َأعْ مالَك ْمُ َأ
ُك ِإنَّ هَّللا َ َعز َو َج َّل َيقو ُل فِي ِكت ِابهِ -يا ُّي َها الذ َ
َّ َ ُ َّ ك َو َفرْ ج َ ك َأنْ َعفَّ َب ْط ُن َ غَ رَّ َ
اًل اًل
ك َشيْئا ً َح َّتى َتقُو َل َق ْو َع ْد . هَّللا َأ
اعْ لَ ْم َّن ُه اَل َي َت َق َّب ُل ُ َع َّز َو َج َّل ِم ْن َ
الط َوافِ َفِإ َذا ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ع َيقُولَُ :ب ْي َنا َأ َنا فِي َّ ان َقا َل َسمِعْ ُ ْن سِ َن ٍ ُسيْنُ بْنُ م َُح َّم ٍد َع ِن ْال ُم َعلَّى َع ِن ْال َو َّشا ِء َعنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ْ - 2046الح َ
ْ َأ
ان الذِي نتَ فِي ِه َّ ْ ْ َ
ب َو نتَ فِي َهذا ال َم ْوضِ ِع َم َع ال َم َك ِ ْ َأ ِّ ْ ْ
ِير ال َبصْ ِريُّ َف َقا َل َيا َجعْ َف ُر َتل َبسُ مِث َل َه ِذ ِه الث َيا ِ ْ َر ُج ٌل َيجْ ذِبُ َث ْو ِبي َو ِإذا َعبَّا ُد بْنُ َكث ٍ
َ
اس فِي َز َما ِن َنا َل َقا َل ت م ِْث َل َه َذا اللِّ َب ِ
س فِي ِه َو َل ْو لَ ِبسْ ُ ان َيسْ َتقِي ُم لَ ُه َما لَ ِب َان َعلِيٌّ ع فِي َز َم ٍ ار َو َك َ مِنْ َعلِيٍّ ع َفقُ ْل ُ
ت َث ْوبٌ فُرْ قُ ِبيٌّ ا ْش َت َر ْي ُت ُه ِبدِي َن ٍ
ْ
ال َّناسُ َه َذا م َُرا ٍء مِث ُل َعبَّا ٍد .
ْن َسعِي ٍد ْن َي ِزيدَ َعنْ َب ْد ٍر َقا َل َح َّد َثنِي َساَّل ٌم َأبُو َعلِيٍّ ْال ُخ َرا َسانِيُّ َعنْ َساَّل ِم ب ِ ْن ْال َح َس ِن ب ِ - 2047عِ َّدةٌ مِنْ َأصْ َح ِاب َنا َع ِن ْال ُح َسي ِ
ْن ب ِ
ْح َفقِي ُه َأهْ ِل َم َّك َة َو عِ ْن َد َأ ِبي ش َري ٍ ِير َع ِاب ُد َأهْ ِل ْال َبصْ َر ِة َو ابْنُ ُ دَخ َل َعلَ ْي ِه َعبَّا ُد بْنُ َكث ٍ ْال َم ْخ ُزومِيِّ َقا َلَ :ب ْي َنا َأ َنا َجا ِلسٌ عِ ْندَ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِإ ْذ َ
ْ َأ َ َاَل
ب كف َن َرسُو ُل ِ َف َقا َل فِي ث ث ِة ث َوا ٍ
ب هَّللا ِّ ُ َ هَّللا َأ
ِير َف َقا َل َيا َبا َع ْب ِد ِ فِي َك ْم ث ْو ٍ َع ْب ِد هَّللا ِ ع َم ْيمُونٌ ْال َقدَّا ُح َم ْولَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر ع َف َسَألَ ُه َعبَّا ُد بْنُ َكث ٍ
ك َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِإنَّ َن ْخلَ َة َمرْ َي َم ع ِإ َّن َما ِير مِنْ َذلِ َ از َورَّ َعبَّا ُد بْنُ َكث ٍ ان فِي ْالبُرْ ِد قِلَّ ٌة َف َكَأ َّن َماْ F ب ِح َب َر ٍة َو َك َ ْن َو َث ْو ٍ ار َّيي ِ ْن ص َُح ِ َث ْو َبي ِ
َ َ ْ َ َ َ
ان مِنْ لقاطٍ فه َُو ل ْونٌ فلمَّا خ َرجُوا مِنْ عِ ن ِد ِه قا َل َعبَّا ُد بْنُ كث ٍ
ِير َ َ َ ُ َ ً
ان َعجْ َوة َو َما ك َ َ َأ َ َ ْ َ
ت َعجْ َوة َو نزلت م َِن ال َّس َما ِء ف َما ن َبتَ مِنْ صْ لِ َها ك ََ َ ً َكا َن ْ
ُك َفِإ َّن ُه ِم ْن ُه ْم َيعْ نِي ميمون- ْح َه َذا ْالغُاَل ُم ي ُْخ ِبر َ هَّللا
ض َر َب ُه لِي بُو َع ْب ِد ِ ع َف َقا َل ابْنُ ُ َأ َأ
ْح َو ِ َما ْد ِري َما َه َذا ْال َم َث ُل الَّذِي َ هَّللا ْن ُ
ش َري ٍ ش َري ٍ اِل ب ِ
ُول ِ ص َو هَّللا ْ ِنْ
ك ن ُه َولد م وُ ل ِد َرس ٌِ َ َّ َأ ْ َأ َ ْ
ك َمث َل نفسِ ِه ف خ َب َر ََ َ َ
بل َ ض َر َ َّ َ هَّللا
ك قا َل َو ِ قا َل ِإن ُه َ اَل َ َ َ َ
َما ت ل ُم َما قا َل ل َعْ َ َأ ُونٌ َ َ َ َأ َ
[ َم ْيمُونا] ف َس ل ُه فقا َل َميم
ْ ً
ٌ ُ
ص َوابٌ َو َما َجا َء مِنْ عِ ْن ِد َغي ِْر ِه ْم َفه َُو ل َقاط . ُول هَّللا ِ ص عِ ْندَ ُه ْم َف َما َجا َء مِنْ عِ ْن ِد ِه ْم َفه َُو َ عِ ْل ُم َرس ِ
- 2048م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ ْال َح َس ِنَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ ْال َولِيدَِ ،قا َل َح َّد َث َنا ْال َعبَّاسُ بْنُ ِهاَل ٍلَ ،قا َلَ ،ذ َك َر َأبُو
ان ب َْن ُع َي ْي َن َة لَق َِي َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ علیه االسالم َ ،ف َقا َل لَ ُه َيا َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ِإلَى َم َتى َه ِذ ِه ال َّتقِ َّي ُة َو َق ْد َبلغتَ
ْ َ ضا علیه االسالم َ :أنَّ ُس ْف َي َ ْال َح َس ِن الرِّ َ
ت لَلَق َِي هَّللا ُ َأ ُ
صلَّى َما َبي َْن الرُّ ْك ِن َو ْال َم َق ِام ُعم َُرهُ ،ث َّم َلق َِي هَّللا َ ِب َغي ِْر َواَل َي ِت َنا هْ َل ْال َب ْي ِ َأ
ث م َُحمَّداً ِب ْال َح ِّق لَ ْو نَّ َر ُجاًل َ َه ِذ ِه السِّنَّ َف َقا َلَ :و الَّذِي َب َع َ
ِبمِي َت ٍة َجا ِهلِ َّيةٍ.
ضا ع َأ َّن ُه َقا َلِ :إ َذا ُأ ِه َّل ِهاَل ُل ذِي ْالحِجَّ ِة َو َنحْ نُ ِب ْال َمدِي َن ِة َل ْم َي ُكنْ لَ َنا َأنْ ْن عِ ي َسى َع ِن ْال َو َّشا ِء َع ِن الرِّ َ َ - 2049أ ِبي َعنْ َسعْ ٍد َع ِن اب ِ
اق َو ُأ ِه َّل ْال ِهاَل ُل َفلَ ُك ْم َأنْ َتعْ َت ِمرُوا َأِلنَّ ُنحْ ِر َم ِإاَّل ِب ْال َح ِّج َأِل َّنا ُنحْ ِر ُم م َِن ال َّش َج َر ِة َو ه َُو الَّذِي َو َّقتَ َرسُو ُل هَّللا ِ ص َو َأ ْن ُت ْم ِإ َذا َق ِد ْم ُت ْم م َِن ْالع َِر ِ
ب َ َ
ت َف َقا َل ل ُه َن َع ْم َفذ َه َ ْ
ت ِبال َب ْي َِبي َْن َأ ْيدِي ُك ْم َذاتَ عِ رْ ٍق َو غَ ي َْر َها ِممَّا َو َّقتَ لَ ُك ْم َرسُو ُل هَّللا ِ ص َف َقا َل َل ُه ْال َفضْ ُل َفل َِي اآْل َن َأنْ َأ َت َم َّت َع َو َق ْد طف ُ
ْ ُ
ان َف َقا َل َل ُه ْم ِإنَّ فُاَل نا ً َقا َل َك َذا َو َك َذا َف َش َّن َع َعلَى َأ ِبي ْال َح َس ِن ع. ْن ُع َي ْي َن َة َو َأصْ َحا ِ
ب ُس ْف َي َ ِب َها م َُح َّم ُد بْنُ َجعْ َف ٍر ِإلَى ُس ْف َي َ
ان ب ِ
ت َقاعِ داً عِ ْن َد َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َو ُسيْن َعن ابْن َأبي ُع َميْر َعن اب ُأ
ْن َسعِي ٍد َقا َلُ :ك ْن ُ ْن َذ ْي َن َة َعنْ َعلِيِّ ب ِ ٍ ِ ِ - 2050ابْنُ َي ِزيدَ َو م َُح َّم ُد بْنُ ْالح َ ِ ِ ِ ِ
َأ ُأ
ك َب ْي َنا َنا ت فِ َدا َ ْ َّ َ
ْن ال َح َس ِن ث َّم َقا َل ل ُه الطيَّا ُر ُجعِل ُ ُ ْ ْ
اك َما لقِيتَ م َِن ال َح َس ِن ب ِ َ ت فِدَ َ ْ
ْس ُجعِل ُ عِ ْندَ هُ َناسٌ مِنْ َأصْ َح ِاب َنا َف َقا َل لَ ُه م َُعلَّى بْنُ ُخ َني ٍ
َأ
الز ْي ِد َّي ِة َف َقا َل لِي ُّي َها الرَّ ُج ُل ِإلَيَّ ِإلَيَّ َفِإنَّ ار َح ْولَ ُه َناسٌ م َِن َّ ُأ ْ هَّللا ْ َأمْشِ ي فِي َبعْ ِ
ْن ال َح َس ِن َعلَى ِح َم ٍ ِيت م َُحمَّدَ ب َْن َع ْب ِد ِ ب ِ ض ال ِّس َككِ ِإذ لَق ُ
َأ
ك ْالمُسْ لِ ُم الَّذِي لَ ُه ِذ َّم ُة هَّللا ِ َو ِذ َّم ُة َرسُولِ ِه َمنْ َشا َء َقا َم َو َمنْ َشا َء يح َت َنا َف َذا َ َأ
صاَل َت َنا َو اسْ َت ْق َب َل قِ ْبلَ َت َنا َو َك َل َذ ِب َ صلَّى َ َرسُو َل هَّللا ِ ص َقا َل َمنْ َ
َّار َفلَ ْم َتقُ ْل لَ ُه غَ ي َْرهُ َقا َل اَل َقا َل َف َهاَّل قُ ْلتَ ِإنَّ َرسُو َل هَّللا ِ ي َّ
ِلط ل ع ِ هَّللا دِ ْ
ب ع
َ ُوب ك َف َقا َل َأ َ َ ل و ْ ح
َ ِين َ ذ َّ ل ا ء
ِ اَل ُؤه َ ك
َ َّ
ن رَّ غُ ي
َ ت َل ُه ا َّت ِق هَّللا َ َو اَل َظ َع َن َفقُ ْل ُ
ِ
ل ع
َ ِ ِ ِ َ ِيٍّ ْنب هَّللا د بْ ع ْنُ ب ُ
د م
َّ ُح
م
َ َ ل اقَ َ
ف ك ل
َ ِ َذ َ ع َ
ط َ
ق نْ ا فُ اَل ت ْ
خ
َ َ َ اِل ِ ا ع َ
ق و و ص ِ هَّللا ل
ُ ُو س ر
ِ َ َ ض ب ُ ق َّام َ ل َ
ف ة
َ ِ اع َّ
الط ب
ِ ه ُ َ ل ونَ ِرُّ ق م
ُ ُون
ِ َ مل ُسْ
م ْ
ال و ص َقا َل َذ ِ َ َ
ك ل
ْ هَّللا ْ هَّللا َأ ُأ ْ هَّللا
ُ
ْن ال َح َس ِن َيقو ُل َ َ
ب بُو َع ْب ِد ِ ع فقا َل ال َع َجبُ لِ َع ْب ِد ِ ب ِ ُون فغضِ َ َ َ َّ َ َّ ُ ْ
ْن ال َح َس ِن ِإن ُه َيهْز َو َيقو ُل َهذا فِي َجف ِرك ُم الذِي تدع َ َ ُ َ َّ ْال َع َجبُ ل َِع ْب ِد ِ ب ِ
ْ ْ ُ َأ َ
ب ع ل ْم َيكنْ ِإ َماما َو ي َُر ِّد ُد ذل َِك َو مَّا َق ْول ُه فِي ال َجف ِر ً ُ َ َ َأ
ان بُوهُ ِإ َماما َيز ُع ُم نَّ َعلِيَّ ب َْن ِبي طالِ ٍ َأ ْ ً َأ اَل
صدَ قَ َما ه َُو بِِإ َم ٍام َو َك َ ْس فِي َنا ِإ َما ٌم َ لَي َ
ُول هَّللا ِ ص َو َخطَّ ْ
ب فِي ِه ُك ُتبٌ َو عِ ل ُم َما َيحْ َتا ُج ال َّناسُ ِإلَ ْي ِه ِإلَى َي ْو ِم القِ َيا َم ِة مِنْ َحاَل ٍل َو َح َر ٍام ِإ ْماَل ُء َرس ِ ْ ْ ْ َ ْ
ُوح َكال ِج َرا ِ َفِإ َّن َما ه َُو ِجل ُد ث ْو ٍر َمذب ٍ
ُول هَّللا ِ َو دِرْ َع ُه َو َس ْي َف ُه َو ل َِوا َءهُ َو عِ ْندِي ْال َج ْف ُر َعلَى ِ س ر
َ م
َ تَ اخ َ ِي د ن ْ عِ نَّ و
ِ ِإَ آن رْ ُ ق ْ
ال ِنَ م ٌ
ة ي
َ آ ه
ِ ِي ف ا مَ ة َ م
َ اطِ َ
ف فُ َعلِيٌّ ع ِب َي ِد ِه َو فِي ِه مُصْ َح
َر ْغ ِم َأ ْنفِ َمنْ َز َع َم .
ب ْال َخ ْم ِر َك َ
ان َخيْراً ِممَّا ُتوُ ِّف َي ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ع َيقُولَُ :ل ْو ُتوُ ِّف َي ْال َح َسنُ بْنُ ْال َح َس ِن ِب ِّ
الز َنا َو الرِّ َبا َو ُ
شرْ ِ ِ - 2051ب َه َذا اِإْلسْ َنا ِد َقا َل َسمِعْ ُF
َعلَ ْي ِه .
ْن م َُح َّم ٍد ْن ْال َح َك ِم اَأْلرْ َمنِيِّ َعنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
ْن ِإب َْراهِي َم ب ِ ْن َز ْن َج َو ْي ِه َعنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ َّان َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن َحس َ َ - 2052بعْ ضُ َأصْ َح ِاب َنا َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ُوسى ب َْن َع ْب ِد هَّللا ِْن ِب ْن ِت َها َف َو َج ْد َنا عِ ْن َد َها م َب ع ُن َع ِّزي َها ِباب ِ ْن َأ ِبي َطالِ ٍ ْن َعلِيِّ ب ِ ْن ب ِ ُسي ِْن ْالح َ ْن َعلِيِّ ب ِ ِيج َة ِب ْنتَ ُع َم َر ب ِ ْال َجعْ َف ِريِّ َقا َلَ :أ َت ْي َنا َخد َ
تِي فِي َنا ِح َي ٍة َق ِريبا ً م َِن ال ِّن َسا ِء َف َع َّز ْي َنا ُه ْم ُث َّم َأ ْق َب ْل َنا َعلَ ْي ِه َفِإ َذا ه َُو َيقُو ُل اِل ْب َن ِة َأ ِبي َي ْش ُك َر الرَّ ا ِث َي ِة قُولِي َف َقالَ ْ ْن ْال َح َس ِن َفِإ َذا ه َ ب ِ
َّاسا ً َ
َسدَ اِإْلل ِه َو ثالِثا َعب َ َ َأ ْ هَّللا
اعْ دُد َرسُو َل ِ َو اعْ دُد َبعْ دَ هُ- ْ
اسا َو اعْ د ُْد َعقِياًل َبعْ دَ هُ الرُّ َّؤ َ َو اعْ د ُْد َعلِيَّ ْال َخي ِْر َو اعْ د ُْد َجعْ َفراً-
322
ت َو َأ ْط َر ْبتِينِي ِزيدِينِي َفا ْندَ َف َع ْF
ت َتقُو ُل َف َقا َل َأحْ َس ْن ِ
ب َجعْ َف ٌرَو َحمْ َزةُ ِم َّنا َو ْال ُم َه َّذ ُF ِين م َُح َّم ٌد-َو ِم َّنا ِإ َما ُم ْال ُم َّتق َ
اك اِإْل َما ُم ْالم َ
ُط َّه ُر َ ذَ ه
ُ س
ُ ار
َ ِ َ
ف و ِ-ه م
ِّ ع
َ ْنُ با وَو ِم َّنا َعلِيٌّ صِ ْه ُر َ
ه
ُ
ات هَّللا ِ َع َل ْي ِه َو ه َُو َي ُقو ُل ِإ َّن َما َتحْ َتا ُج ْال َمرْ َأةُ فِي صلَ َو ُ ت َعمِّي م َُحمَّدَ ب َْن َعلِيٍّ َ ِيج ُة َسمِعْ ُ ت َخد َ َفَأ َق ْم َنا عِ ْندَ هُ َح َّتى َكادَ اللَّ ْي ُل َأنْ َي ِجي َء ُث َّم َقالَ ْ
ْال َمْأ َت ِم ِإلَى ال َّن ْو ِح ِل َتسِ ي َل دَ ْم َع ُت َها َو اَل َي ْن َبغِي لَ َها نْ َتقُو َل هُجْ راً َفِإ َذا َجا َء اللَّ ْي ُل َفاَل ُتْؤ ذِي ْال َماَل ِئ َك َة ِبال َّن ْو ِح ث َّم َخ َرجْ َنا َف َغ َد ْو َنا ِإلَ ْي َها ُغ ْد َو ًة
ُ َأ
ت َه َذا َما اصْ َط َفى َم ْه ِد ُّي َنا ار الس ََّر ِق َف َقالَ ْ ْن م َُح َّم ٍد ع َف َقا َل َه ِذ ِه َدا ٌر ُت َسمَّى َد َ ار َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ َجعْ َف ِر ب ِ اخت َِزا َل َم ْن ِزلِ َها مِنْ دَ ِ َف َت َذا َكرْ َنا عِ ْندَ َها ْ
ْت َأ ِبي َر ِح َم ُه هَّللا ُ لَمَّا َأ َخ َذ فِي َأمْ ِر ب َرَأي ُ ْ ُ َّ ْ ُأَل هَّللا هَّللا َ َ َ ُ ْ هَّللا
َِ ْ ِ َ َ ِ ج ع ال ب م ك ن ر ب خ َ ِ و ِ- د َ ِ ب ْ ع ْنُ ب ى ُوس
َ م ل
َ ا ق ف ك ِ ِ َ ل ذ ب ه ُ ح ُ از َتعْ نِي م َُحمَّدَ ب َْن َع ِ ِ ِ َ َ ِ َ ِ
م ت ن س ح ال ْن ب د بْ
قَ َ َ ْ
ِجد َهذا ا مْ َر َيسْ تقِي ُم ِإ نْ لقى َبا َع ْب ِد ِ َجعْ ف َر ب َْن م َُح َّم ٍد ع فانطل َو ه َُو َ َ هَّللا َأ َ ْ َأ َأ اَّل َ َأْل َ ُ َأ اَل ْن َع ْب ِد هَّللا ِ َو َأجْ َم َع َعلَى لِ َقا ِء َأصْ َح ِاب ِه فقا َل
َ َ م َُح َّم ِد ب ِ
هَّللا َأ َأ َأ َأ
ْس َهذا َم ْوضِ َع َ َ
ارجا ي ُِري ُد ال َمسْ ِجدَ َفاسْ َت ْو َق َف ُه ِبي َو َكل َم ُه َف َقا َل ل ُه بُو َع ْب ِد ِ ع لي َ َ َّ ْ ً ت َم َع ُه َح َّتى َت ْي َنا َبا َع ْب ِد هَّللا ِ َفلَقِي َناهُ َخ ِ ُم َّت ِكٌئ َعلَيَّ َفا ْن َطلَ ْق ُ
ان ْالغَ ُد َأ ْو َبعْ دَ هُ ِب َي ْوم ا ْن َطلَ ْق َنا َح َّتى َأ َت ْي َناهُ َفد ََخ َل َعلَ ْي ِه َأ ِبي َو َأ َنا َم َع ُه َفا ْب َت َدَأ ك َن ْل َتقِي ِإنْ َشا َء هَّللا ُ َف َر َج َع ِإلَيَّ َمسْ رُوراً ُث َّم َأ َقا َم َح َّتى ِإ َذا َك َ َذلِ َ
ٍ
كك َو لَكِنَّ َ َع َّز َو َج َّل َق ْد َق َّد َم َل َ هَّللا ِك َمنْ ه َُو َسنُّ ِم ْن َ َأ ك َفِإنَّ فِي َق ْوم َ اك نَّ الس َِّن لِي َعلَ ْي َ َأ ت فِدَ َ ِمْت ُجع ِْل ُ ْال َكاَل َم ث َّم َقا َل لَ ُه فِي َما َيقُو ُل َق ْد َعل ُ ُ
ك َو ك ِإ َذا َأ َج ْب َتنِي َل ْم َي َت َخلَّفْ َع ِّني َأ َح ٌد مِنْ َأصْ َح ِاب َ ك َأ َّن َ ك َو اعْ لَ ْم َفدَ ْي ُت َ ك مُعْ َتمِداً لِ َما َأعْ لَ ُم مِنْ ِبرِّ َ ِك َو َق ْد ِجْئ ُت َ ْس ه َُو َأِل َح ٍد مِنْ َق ْوم َ َفضْ اًل لَي َ
ك َل َتعْ لَ ُم َأ ِّني َ َ َ َ ِ ِإ َ ن َّ هَّللا و َ
ف ك َ
ل ةَ اج ح اَل و َ ي نِّ م ِ ك َ َ َ َ
ل ع و ط ْ َأ ي ْر ِ ي غَ ُ
د ج
ِ ِإ َ ِ ت َ ك َّ
ن ع هَّللا د ِ بْ ع
َ ُو ب َأ ه
ُ َ ل ل
َ ا َ
ق َ
ف م ه
ِ ْ ِ ْر ي غَ اَل و َ ٍ َ ْش ي ر ُ ق ِنْ م انِ َ
ن اثْ يَّ َ ل لَ ْم َي ْخ َتلِفْ َ
ع
اطلُبْ َغي ِْري َو َس ْل ُه َذل َِك َو اَل ب َو َم َش َّق ٍة َعلَى َن ْفسِ ي َف ْ ُأ ِري ُد ْال َبا ِد َي َة ْو ُه ُّم ِب َها ف ثق ُل َعن َها َو ِريد ال َح َّج ف َما د ِرك ُه ِإ َبعْ دَ كد َو ت َع ٍ
َ ٍّ َ اَّل ُ ْ ُأ َ ْ ُ ُأ ْ ُ ْ َأ َ َأ َأ
ف قِتا َو َمكرُوها قا َل َو َ ً ْ اَل اًل َ ك نْ تكل ََّ َ ُ اَل َأ ْك َو ِإنْ َأ َج ْب َتنِي لَ ْم َي َت َخلفْ َعني َح ٌد َو ل َ
َ َأ ِّ َّ ُّون َأعْ َنا َق ُه ْم ِإلَي َ اس َماد َ ك ِجْئ َتنِي َف َقا َل لَ ُه ِإنَّ ال َّن َ ُتعْ لِ ْم ُه ْم َأ َّن َ
ْس َعلى َما حِبُّ َقا َل َعلى َماَ ُأ َ َ َأ
ك َما َتقو ُل َف َقا َل َنل َتقِي ِإنْ َشا َء ُ َف َقا َل لي َ هَّللا ْ ُ ت فِدَ ا َ ْ
دَخلوا َو َقطعُوا َك َم َنا َف َقا َل ِبي ُجعِل ُ َأ اَل َ ُ َه َج َم َعلَ ْي َنا َناسٌ َف َ
َأْل اًل ْ ُ ُتحِبُّ ِإنْ َشا َء هَّللا ُ مِنْ ِإصْ اَل ِح َحالِ َ
ْنث َرسُو ِإلَى م َُح َّم ٍد فِي َج َب ٍل ِب ُج َه ْي َن َة ُي َقا ُل َل ُه ا ْش َق ُر َعلَى لَ ْيلَ َتي ِ ف َح َّتى َجا َء ال َبيْتَ َف َب َع َ ص َر َ ك ث َّم ا ْن َ
ب َو لَ ْم َن ُكنْ ُنحْ َجبُ ِإ َذا ِجْئ َنا َفَأ ْب َطَأ ب ُث َّم َعادَ َبعْ دَ ثَاَل َث ِة َأي ٍَّام َفوُ قِ ْف َنا ِب ْال َبا ِ اج ِت ِه َو َما َطلَ َ م َِن ْال َمدِي َن ِة َف َب َّش َرهُ َو َأعْ لَ َم ُه َأ َّن ُه َق ْد َظف َِر لَ ُه ِب َوجْ ِه َح َ
ْك َرا ِجيا ً ُمَؤ ِّماًل َق ِد ِإ َ ي َ ل تُ ُد ْ ع د ْ َ
ق اك َ د َ ف
ِ ت ُ ْ
ِل ع ج ُ ل َ َ َ َّ َ اق َ م ُ
ث ه ُ س ْأ ر ل ب َّ َ
ق ف َ هِ ْ
ي َ ل ي ب َأ ا نَ دَ و ت فِي َنا ِح َي ِة ْال َ َ
ة ِ ر ُجْ ح دَخ ْل َنا َعلَ ْي ِه َف َجلَسْ ُ الرَّ سُو ُل ُث َّم َأذ َِن لَ َنا َف َ
ِ ِإ
ض لِ َه َذا اَأْل ْم ِر الَّذِي َأمْ َسيْتَ ك ِبا ِ م َِن الت َعرُّ ِ َّ هَّلل ُ ُأ
اجتِي فقا َل ل ُه بُو َع ْب ِد ِ ع َيا اب َْن َع ِّم ِإني عِ يذ َ ِّ هَّللا َأ َ َ َ ك ل َِح َ ا ْن َب َس َط َر َجاِئي َو َأ َملِي َو َر َج ْوت الدَّرْ َ ُ
ُسيْنُ ان الح َ ْ ان مِنْ ق ْولِ ِه ِب يِّ شيْ ٍء ك ََ َ َأ َ َ
ضى ِإلى َما ل ْم َيكنْ ي ُِري ُد َو ك َ ُ َ َ ْ َأ
ك َش ّرا ف َج َرى الك ُم َب ْين ُه َما َحتى ف َ َّ َ اَل َ ْ َ ً ْك َأنْ َي ْكسِ َب َ فِي ِه َو ِإ ِّني لَ َخاِئفٌ َعلَي َ
َأ
ان َين َبغِي ل ُه ِإذا َع َد َل نْ َ َ ْ ْف ذ َكرْ تَ َهذا َقا َل نَّ ال ُح َسي َْن َك َ ْ َأِل َ َ ُسي َْن َو َكي َ َأ َح َّق ِب َها م َِن ْال َح َس ِن َف َقا َل بُو َع ْب ِد ِ ع َر ِح َم ُ ال َح َس َن َو َر ِح َم الح َ
ْ ْ هَّللا هَّللا َأ
ك َو َت َعالَى َلمَّا نْ ْو َحى ِإلَى م َُح َّم ٍد ص ْو َحى ِإلَ ْي ِه ِب َما َشا َء َو لَ ْم ُيَؤ امِرْ َأ َأ َأ ار َ َيجْ َعلَ َها فِي اَأْل َسنِّ مِنْ وُ ْل ِد ْال َح َس ِن َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِإنَّ هَّللا َ َت َب َ
َأ َحداً مِنْ َخ ْلقِ ِه َو َأ َم َر م َُح َّم ٌد ص َعلِ ّيا ً ع ِب َما َشا َء َف َف َع َل َما ُأم َِر ِب ِه َو لَسْ َنا َنقُو ُل فِي ِه ِإاَّل َما َقا َل َرسُو ُل هَّللا ِ ص مِنْ َت ْب ِجيلِ ِه َو َتصْ دِيقِ ِه َفلَ ْو
ِير ِة الذخ َ ك ْال ُح َسيْنُ َو َما ه َُو ِب ْال ُم َّت َهم عِ ْن َد َنا فِي َّ
ِ صي َِّر َها فِي اَأْل َسنِّ َأ ْو َي ْنقُلَ َها فِي وُ ْل ِد ِه َما َيعْ نِي ْال َوصِ َّي َة لَ َف َع َل َذلِ َ ُسي َْن ع َأنَّ ُي َ ان َأ َم َر ْالح َ َك َ
ك َ هَّللا
ك ِب ِه َو ِإ قل ه را ف َيغفِ ُر ُ ل َ ْ َ ً ُجْ تَ ْ ُ نْ اَل
ُّك فِإ قل خيْرا ف َما و َ ْ َأ َ ً َ تَ ْ ُ نْ َ ك َو َعم َ ُّ
ضى لِ َما م َِر ِب ِه َو ه َُو َجد َ ُأ ك َو ل ِكن ُه َم َ َّ َ ك ذلِ َ َ لِ َن ْفسِ ِه َو لقد َولى َو ت َر َ
َ َّ ْ َ َ
ك تف َع ُل َو َما ْم ِر ِ مِنْ َم َر ٍّد هَّللا َأِل ْ َ َرا َ َأ اَل ْف َو ك نصْ حا َو حِرْ صا فكي َ َ َ ً ً ُ َأطِ عْ نِي َيا اب َْن َع ِّم َو اسْ َمعْ ك مِي ف َو ِ الذِي ِإل َه ِإ ه َُو آلو َ
ُ اَل اَّل َ اَل َّ هَّللا َ اَل َ
ْ
ُور َها عِ ن َد َبط ِن ْ ض ُر ال َمقتو ُل ِب ُس َّد ِة ش َج َع َبي َْن د ِ ْ َأ ُ ْ ْ ك َل َتعْ لَ ُم َأ َّن ُه اَأْلحْ َو ُل ا ك َشفُ ا خ َ
ْ َأْل ْ َأْل َفسُرَّ َأ ِبي عِ ْندَ َذل َِك َف َقا َل َل ُه َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َو هَّللا ِ ِإ َّن َ
َأ ْأ مَسِ يلِ َها َف َقا َل َأ ِبي لَي َ
ب َجمِيعا ً َف َقا َل لَ ُه َ
اعة َو ِبال َّس َن ِة َس َنة َو لَ َنقُومَنَّ ِبث ِر َبنِي ِبي طالِ ٍ َ ً ً َّاع ِة َس َ ازيَنَّ ِب ْال َي ْو ِم َي ْوما ً َو ِبالس َ اك َو هَّللا ِ َل ُن َج ِ ْس ه َُو َذ َ
ك ْك َث َر مِنْ َأ ضاَل اًل اَل َو هَّللا ِ اَل َي ْملِ ُ ك فِي ْال َخاَل ِء َ ك َن ْف ُس َ صا ِح َب َنا َم َّن ْت َ ْت َي ْل َح ُق َ ون َه َذا ْال َبي ُ ك َما ْخ َو َفنِي نْ َي ُك َ َأ َأ َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َي ْغفِ ُر هَّللا ُ لَ َ
يك َف َو ك َو َبنِي َأ ِب َ اِئف ِإ َذا َأحْ َف َل َيعْ نِي ِإ َذا َأجْ َهدَ َن ْف َس ُه َو َما ِلَأْلمْ ِر مِنْ ُب ٍّد َأنْ َي َق َع َفا َّت ِق هَّللا َ َو ارْ َح ْم َن ْف َس َ الط َ ان ْال َمدِي َن ِة َو اَل َي ْبلُ ُغ َع َملُ ُه َّ ِيط ِ ح َ
َأ هَّللا َأ هَّللا َأ َأ َأ َأ َأ َأَل
ص ِريعا ً ِِ َ ه ب ي ِّ
ن ك َ َ ل ِ َ َ ِ و ا ه ُور د ْنِ ِ َ َ َ َ ي ب ع ج ش ْ ة د َّ س ُ ب ل
ُ و ُ
ت ْ
ق م َ ْ
ال ه
ُ نَّ َ ِ َ ِ َ ِ ِإ و ء ا س ِّ
ن ال ام ح رْ ى َ ل َ ِ ِإ ال ج الرِّ بُ اَل صْ ا ه َ َ َ ْ
ت ج ر خ ْ ة
ٍ ح َ َ َ ْ
ل س م ْ
ش ه
ُ ا رَ ي ِّ
ن هَّللا ِ ِإ
صا ِح ُب ُه ث َّمُ َ ْ
ُوسى بْنُ َع ْب ِد ِ َيعْ نِينِي َو ل َيخر َُجنَّ َم َع ُه ف َين َه ِز ُم َو ُيقت ُل َ ْ َ ْ َ هَّللا َمسْ لُوبا ِبزت ُه َبي َْن ِرجْ ل ْي ِه ل ِبنة َو َينف ُع َهذا الغ َم َما َيسْ َم ُع قا َل م َ
َ ُاَل ْ َ َ ْ اَل ٌ َ َ َ ُ َّ ً
هَّللا ْأ َّ ْ َ ْ َأْل اعنِي َفل َيطل ِ ُ ْ ْ ش َها َفِإنْ َأط َ َ ش َها َو َي َت َفرَّ ُق َج ْي ُ يَمْضِ ي َف َي ْخ ُر ُج َم َع ُه َرا َي ٌة ُأ ْخ َرى َف ُي ْق َت ُل َك ْب ُ
َّاس َحتى َي ِت َي ُه ُ ك مِنْ َبنِي ال َعب ِ ان عِ ن َد ذلِ َ ب ا َم َ
ُور َها عِ ْن َد َأ ْ َأْل َأْل َأْل َأ ْت ِبَأنَّ َه َذا اَأْل ْم َر اَل َي ِت ُّم َو ِإ َّن َ ِب ْال َف َر ِج َو لَ َق ْد َعلِم ُ
ف ال َم ْق ُتو َل ِب ُس َّد ِة ْش َج َع َبي َْن د ِ ض َر ا ْك َش َ ك ا حْ َو َل ا ْخ َ ك لَ َتعْ لَ ُم َو َنعْ لَ ُم نَّ ا ْب َن َ
ك َو نْ َأ اع غَ ي ِْر َ ك َو َما َر ْدتَ ِب َه َذا ِإاَّل ا ْم ِت َن َ َأ ك َو ِب َغي ِْر َ ك َو َل َتعُودَ نَّ ْو ليفيء [لَ َيقِي] هَّللا ُ ِب َ َأ َب ْط ِن مَسِ يلِ َها َف َقا َم َأ ِبي َو ه َُو َيقُو ُل َب ْل ي ُْغنِي هَّللا ُ َع ْن َ
ضبا ً َفلَ ِح َق ُه ك َو َما َعلَيَّ ِإاَّل ْال َج ْه ُد َف َقا َم َأ ِبي َيجُرُّ َث ْو َب ُه م ُْغ َ ك َو ُر ْشدَ َ ك َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع هَّللا ُ َيعْ لَ ُم َما ِري ُد ِإاَّل ُنصْ َح َ ُأ يع َت ُه ْم ِإلَى َذا َ ون َذ ِر َ َت ُك َ
ِي َ ه ِي ت َّ ل ا ب ع َ
ف د ْ ت َ نْ َأ ْتَ ي َأ ر و ِي ن ت َ عْ طَ َأ نْ َ
ف ون ُ ل ت َ ق ْ ت ُ س ك ي ب َأ ِي ن ب و ك ن َّ َأ ر ُ ك ُ ذ ْ ي ك ُ ال خَ ُو ه و َّك م ع ت ُ ِعْ م س ي ن ِّ َأ ُك ر ب خ ْ ُأ ه
ُ َ ل ل ا َ
ق َ
ف ع َأبُو َ ِ ِهَّللا د ْ
ب ع
َ ِ َ َ َ ِإ ِ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ َ ِ َ َ
ك ِبوُ لدِي ْ ُ َ
عال َعلى خلقِ ِه ل َودِدت ني ف َد ْيت َ ِّ َأ ُ ْ َ ْ َ َ َ ْ
ب َو الشهادَ ةِ ... -الرَّ حْ منُ الرَّ حِي ُم الك ِبي ُر ال ُمت ِ َ ْ َّ َأحْ َسنُ َفا ْف َع ْل َو َو ِ الذِي ال ِإل َه ِإ ه َُو عالِ ُم ال َغ ْي ِ
ْ اَّل َّ هَّللا
ضبا سِ فا َقا َل َف َما َق ْم َنا َبعْ َد َأ ً َأ ً ْ
ك َف َخ َر َج ِبي مِنْ عِ ن ِد ِه مُغ َ ْ َأ ُ ْ
ك عِ ندِي َشيْ ٌء َف َت َرى ني غَ َششت َ ِّ َأ اَل ْ َو ِبَأ َحب ِِّه ْم ِإلَيَّ َو ِبَأ َحبِّ َأهْ ِل َب ْيتِي ِإلَيَّ َو َما َيعْ دِلُ َ
ان ب َْن َح َس ٍن َو َح َس َن ب َْن َح َس ٍن َو ِإب َْراهِي َم ت رُ ُس ُل ِبي َجعْ َف ٍر َف َخذوا ِبي َو ُعمُو َمتِي ُسلَ ْي َم َ َأ ُ َأ َأ ين لَ ْيلَ ًة َأ ْو َنحْ َو َها َح َّتى َق ِد َم ْ ك ِإاَّل َقلِياًل عِ ْش ِر َ َذلِ َ
ْن َح َس ٍن َو ْن َح َس ٍن َو َح َس َن ب َْن َجعْ َف ِر ب ِ ْن َح َس ٍن َو َعلِيَّ ب َْن ِإب َْراهِي َم ب ِ ان ب َْن دَ اوُ دَ ب ِ ب َْن َح َس ٍن َو دَ اوُ دَ ب َْن َح َس ٍن َو َعلِيَّ ب َْن َح َس ٍن َو ُسلَ ْي َم َ
ص ِّفدُوا فِي ْال َحدِي ِد ُث َّم ُحمِلُوا فِي َم َحا ِم َل َأعْ َرا ًء اَل ِو َطا َء فِي َها َو وُ قِفُوا ْن َح َس ٍن َو َعبْدَ هَّللا ِ ب َْن دَ اوُ دَ َو َقا َل َف ُ اط َبا ِإب َْراهِي َم ب َْن ِإسْ مَاعِ ي َل ب ِ َط َب َ
ُول
ِ عِ َ ِ َ ِ ِ َ ِ س ر د F ج سْ م ب ا ب د َ ن ْ وا ُ ف ق وُ ى َّ
ت ح ِِْ َ م ه ب وا ُ ق َ ل ط َ ن ْ ا م
ْ َ َّ ث ُ ا ه ِي ف م ه ُ ِي ت َّ ل ا ال ْ َ ِ ح ْ
ِل ل م ه
ُ َ ل وا ُّ
ق رَ ْ َ َ و م ه
ُ نْ ع اسُ َّ
ن ال فَّ ك َ َ
ف ل َ ا َ
ق اسُ ن َّ ال ِب ْال ُم َ ِ َ ِ َ ُ
م ه ُ م ت ْ
ش ي يْ كَ ل ى َّ ل ص
ب الذِي ُيقا ُل ل ُه َبابُ َ َ َّ ب ال َمسْ ِج ِد ال َبا ِ ْ ْ ْن َعلِيٍّ ن ُه ْم لمَّا وقِفوا عِ ن َد َبا ِ ْ ُ ُأ َ َّ َأ ُ ْ ُ هَّللا ِ ص َقا َل َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ ِإب َْراهِي َم ال َجعْ ف ِريُّ ف َحدثتنا خد َ
َ َ ْ َ َّ َ َ ْ
ِيجة ِبنت ُع َم َر ب ِ
ار ث ثا َما ً َاَل ْ َأْل
ب ال َمسْ ِج ِد َف َقا َل ل َع َنك ُم ُ َيا َمعْ َش َر ا ن َ هَّللا ُ َ ْ ض ث َّم اطل َع مِنْ َبا ِ َ َّ ُ َأْل
اطلَ َع َعلَي ِْه ْم َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َو َعا َّم ُة ِردَ اِئ ِه َم ْطرُو ٌح ِبا رْ ِ َجب َْرِئي َل َّ
ص ِ
ضا ِء َم ْد َف ٌع ث َّم َقا َم َو َخذ ِإحْ دَى َنعْ لَ ْي ِه َ َأ ُ ْس لِل َق َ ْ ْت َو لَي َ ت َح ِريصا ً َو لَ ِك ِّني ُغلِب ُ َعلَى َه َذا َعا َه ْد ُت ْم َرسُو َل ِ ص َو اَل َبا َيعْ ُتمُوهُ َما َو ِ ِإنْ ُك ْن ُ هَّللا َأ هَّللا
ار ين َل ْيلَة َل ْم َي َز ْل َي ْبكِي فِي َها اللَّ ْي َل َو ال َّن َه َ ً دَخ َل فِي َب ْي ِت ِه َف ُح َّم عِ ْش ِر َ ض ث َّم َ ُ َفَأ ْد َخلَ َها ِرجْ لَ ُه َو اُأْل ْخ َرى فِي َي ِد ِه َو َعام َُّة ِردَ اِئ ِه َيجُرُّ هُ فِي اَأْلرْ ِ
طل َِع ِب ْال َق ْو ِم فِي ْال َم َحام ِِل َقا َم َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ْن ْال َح َس ِن َأ َّن ُه َلمَّا ُ ُوسى بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ِيج َة َقا َل ْال َجعْ َف ِريُّ َو َح َّد َث َنا م َ ِيث َخد َ َح َّتى ِخ ْف َنا َعلَ ْي ِه َف َه َذا َحد ُ
ع م َِن ْال َمسْ ِج ِFد ُث َّم َأهْ َوى ِإلَى ْال َمحْ م ِِل الَّذِي فِي ِه َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ ْال َح َس ِن ي ُِري ُد َكاَل َم ُه َف ُمن َِع َأ َش َّد ْال َم ْن ِع َو َأهْ َوى ِإلَ ْي ِه ْال َح َرسِ يُّ َف َد َف َع ُFه َو َقا َل َت َن َّح
ِيع َح َّتى ا ْب ُتل َِي ْال َح َرسِ يُّ الزقَاقَ َو َر َج َع َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِإلَى َم ْن ِزلِ ِه َفلَ ْم َيبْلُ ْغ ِب ِه ُم ْال َبق َ دَخ َل ِب ِه ُم ُّ ك ُث َّم َ ِيك َو َي ْكفِي َغي َْر َ َعنْ َه َذا َفِإنَّ هَّللا َ َس َي ْكف َ
َأ َأ ْ ُأ َ ْ هَّللا َ َأ ُ ً َ َ َ َأ َ َ ْ َباَل ًء َشدِيداً َر َم َح ْت ُه َنا َق ُت ُه فدَ قت َو ِرك ُه ف َم َF
َ َ ْ َّ َ
ْن ال َح َس ِن ف خ ِب َر نَّ َباهُ َو ك حِينا ث َّم تى م َُح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد ِ ب ِ ضى الق ْو ُم ف قمْ ناَ Fبعْ دَ ذلِ َ ات فِي َها َو َم َ
هَّللا
ان ب َْن َداوُ َد َو َداوُ َد ب َْن َح َس ٍن َو َع ْب َد ِ ب َْن َداوُ َد ُعمُو َم َت ُه قُتِلُوا َق َتلَ ُه ْم َأبُو َجعْ َف ٍر ِإاَّل َح َس َن ب َْن َجعْ َف ٍر َو ط َباط َبا َو َعلِيَّ ب َْن ِإب َْراهِي َم َو ُسلَ ْي َم َ َ َ
ِف َعلَ ْي ِه قُ َرشِ يٌّ اس لِ َب ْي َع ِت ِه َو لَ ْم َي ْخ َتل ْ ِث ثَاَل َث ٍة َبا َيعُوهُ َو اسْ َت ْو َثقَ ال َّن َ ت َثال َ اس لِ َبي َْع ِت ِه َقا َل َف ُك ْن ُ ك َو دَ َعا ال َّن َ َقا َل َف َظ َه َر م َُح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ عِ ْندَ َذلِ َ
323
شرْ َط ِت ِه َف َش َاو َرهُ فِي ْال ِبعْ َث ِة ِإلَى وُ جُو ِه َق ْو ِم ِه َف َقا َل َل ُه ان َعلَى ُ ان مِنْ ِث َقا ِت ِه َو َك َ يسى ب َْن َز ْي ٍد َو َك َ اريٌّ َو اَل َع َر ِبيٌّ َقا َل َو َش َاو َر عِ َ ص ِ َو اَل َأ ْن َ
ث ْض ِإلَى َمنْ َأ َر ْدتَ ِم ْن ُه ْم َف َقا َل ا ْب َع ْ ك َأ ْو َت ْغلُ َظ َعلَي ِْه ْم َف َخلِّنِي َو ِإيَّا ُه ْم َف َقا َل لَ ُه م َُح َّم ٌد ام ِ يسى بْنُ َز ْي ٍد ِإنْ دَ َع ْو َت ُه ْم ُد َعا ًء يَسِ يراً َل ْم ُي ِجيبُو َ عِ َ
يق الَّتِي َأ ْم َررْ تَ ِ ِ ر َّ
الط ى َ ل ع ْ َ م ه ُ ِرُّ م ت ُ س َ َ ك ن َّ َأ ً ا ِيع م ج َ ُوا م ل
ِ عَ هِ ي ْ َ ل ع َ تَ ظْ َ ل غ ْ َأ ا ذ َ ِإ َ ِإ ك ن َّ َ
ف ع دٍ م
َّ ُح ِ َ َ َ َ م ْن ب ر ف َ عْ ج هَّللا د ِ ب ْ ع َ َ ا ب َأ ِي ن عْ ي ِإلَى َ ِ ْ َ ِ ِ ْ َ
م ه ِ ير ب ك َ و م ه ِئيسِ ر
هَّللا
يسى بْنُ ز ْي ٍد سْ لِ ْم تسْ ل ْم فقا َل ل ُه بُو َع ْب ِد ِ َأ َ َ َ َ َ َأ َ ِف َبي َْن َيدَ ْي ِه فقا َل ل ُه عِ َ َ َ َ ُأ
َعلَ ْي َها َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ َقا َل َف َو ِ َما ل ِبثنا نْ ت َِي ِب ِبي َع ْب ِد ِ ع َحتى وق َ َّ هَّللا َأ ُأ َأ َ ْ َ هَّللا
هَّللا
ك َو تكلفنَّ َحرْ با فقا َل ل ُه بُو َع ْب ِد ِ َما َأ َ َ َ ً َ َّ َ ُ اَل ك َو وُ ل ِد َ ْ ك َو َمالِ َ ت ُنبُوَّ ةٌ َبعْ دَ م َُح َّم ٍد ص َف َقا َل لَ ُه م َُح َّم ٌد اَل َو لَكِنْ َب ِايعْ َتْأ َمنْ َعلَى نفسِ َ
ْ َ ع َأ َحدَ َث ْ
ك ب َو َدعْ َعن َ ْ ك ِبال َّش َبا ِ ك َو َحذرْ ُت ُه الذِي َحاقَ ِب ِه َو لَكِنْ اَل َين َف ُع َحذ ٌر مِنْ َق َد ٍر َيا اب َْن خِي َعلَ ْي َ َأ َ ْ َّ َّ َّمْت ِإلَى ِبي َ َأ فِيَّ َحرْ بٌ َو اَل قِ َتا ٌل َو لَ َق ْد َت َقد ُ
ك فِي الَّذِي َأ ْنتَ ك َو لَ ْم َأ ِجي ْء َأِل َت َق َّد َم َعلَ ْي َ از َ ك فِي السِّنِّ َف َقا َل لَ ُه َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِإ ِّني َل ْم ُأ َع َّ ب َما َب ْينِي َو َب ْي َن َ ُوخ َف َقا َل لَ ُه م َُح َّم ٌد َما َأ ْق َر َ ال ُّشي َ
ُوج ِإلَى ُأَل
فِي ِه َف َقا َل َل ُه م َُح َّم ٌد اَل َو هَّللا ِ اَل ُب َّد مِنْ َأنْ ُت َب ِاي َع َف َقا َل َل ُه َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َما فِيَّ َيا اب َْن َأخِي َطلَبٌ َو اَل َه َربٌ َو ِإ ِّني ِري ُد ْال ُخر َ
ك َو َي ْثقُ ُل َعلَيَّ َح َّتى ُي َكلِّ َمنِي فِي َذل َِك اَأْلهْ ُل غَ ي َْر مَرَّ ٍة َو َما َيمْ َن ُعنِي ِم ْن ُه ِإاَّل الضَّعْ فُ َو هَّللا ِ َو الرَّ ح ِِم َأنْ ُت ْد ِب َر َع َّنا َو ص ُّدنِي َذلِ َ ْال َبا ِد َي ِة َف َي ُ
ِيق َيعْ نِي َأ َبا َجعْ َف ٍر َف َقا َل لَ ُه َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َو َما َتصْ َن ُع ِبي َو َق ْد َماتَ َقا َل ُأ ِريدُ ات بُو الد ََّوان ِ َأ ك َفقا َل ل ُه َيا َبا َع ْب ِد ِ قد َو ِ َم F
َ هَّللا ْ َ هَّللا َأ َ َ َن ْش َقى ِب َ
ً ْ
ون َماتَ َم ْوتَ الن ْو ِم قا َل َو ِ لت َب ِاي ُعنِي طاِئعا ْو مُك َرها َو َأ ً َ ُ َ هَّللا َ َّ ِيق ِإ نْ َيك َ ُ َأ اَّل ك قا َل َما ِإلى َما ت ِري ُد َس ِبي ٌل َو ِ َما َماتَ بُو الد ََّوان ِ َأ هَّللا اَل ُ َ َ ْال َج َما َل ِب َ
ب السِّجْ نُ َو يسى بْنُ َز ْي ٍد َما ِإنْ ط َرحْ َناهُ فِي السِّجْ ِن َو َق ْد َخ ِر َ َ َأ ْس َف َقا َل ل ُه عِ َ َ ْ
ك َف َبى َعل ْي ِه ِإ َبا ًء َشدِيدا َف َم َر ِب ِه ِإلى ال َحب ِ َ َأ ً َ َأ اَل ُتحْ َم ُد فِي َب ْي َع ِت َ
ك ُتسْ ِج ُننِي َقا َل َأ
ِك بُو َع ْب ِد ِ ع ث َّم َقا َل -اَل َح ْو َل َو اَل قُوَّ َة ِإاَّل ِبا ِ ال َعلِيِّ ال َعظِ ِيم َو ُت َرا َ ْ ْ هَّلل ُ هَّللا َأ ضح َ ُب ِم ْن ُه َف َ ْس َعلَ ْي ِه ْال َي ْو َم غَ لَ ٌق ِخ ْف َنا نْ َي ْهر َ َأ لَي َ
ْك َف َقا َل عِ ي َسى بْنُ َز ْي ٍد احْ ِبسُوهُ فِي ْال َم ْخ َبِإ َو َذل َِك َدا ُر َر ْي َط َة ْال َي ْو َم َف َقا َل لَ ُه ك َو َش ِّددَ نَّ َعلَي َ ُأَل َن َع ْم َو الَّذِي َأ ْك َر َم م َُحمَّداً ص ِبال ُّنبُوَّ ِة سْ ِج َن َّن َ ُأَل
كَ -ف َقا َل لَ ُه َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َأ َما َو هَّللا ِ َيا َأ ْك َشفُ ت َف َم َ يسى بْنُ َز ْي ٍد لَ ْو َت َكلَّمْتَ لَ َك َسرْ ُ َّق َف َقا َل َل ُه عِ َ صد ُ َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َأ َما َو هَّللا ِ ِإ ِّني َسَأقُو ُل ُث َّم ُأ َ
ْ ْ ْ َ ُ َأَل ِّ ْ ْ ْ َأ ك َت ْطلُبُ لِ َن ْفسِ َ َيا َأ ْز َر ُق لَ َكَأ ِّني ِب َ
ْق ك طِ رْ مِث َل ال َهي ِ تَ صف خلف َ َ َ قَ ِّ ك ِإذا ُ ُّ
ين عِ ندَ اللقا ِء َو ِإني ظن َ ِّ َ ور َ ك جُحْ راً َت ْدخ ُل فِي ِه َو َما ن فِي ال َمذك ِ
ُ تَ ْ ُ
َ
ارجا مِنْ ُس َّد ِة ش َج َع ِإلى ْ َأ ً َ ِّ َأ
ار احْ ِبسْ ُه َو ش ِّد ْد َعل ْي ِه َو اغلظ َعل ْي ِه فقا َل ل ُه بُو َع ْب ِد ِ ع َما َو ِ لك ني ِب َ َ َ هَّللا َأ هَّللا َأ َ َ َ َ ْ ُ ْ َ َ ال َّناف ِِر َف َن َف َر َعلَ ْي ِه م َُح َّمد ِبان ِت َه ٍ ْ ٌ
كخ ِ
ك َفل ْم َيصْ َنعْ فِي َ َ ت ق َر َح َفط َع َن َ َ ْ َأ ُ ارسٌ مُعْ ل ٌم فِي َي ِد ِه طِ َرادَ ةٌ نِصْ ف َها ْب َيضُ َو نِصْ ف َها سْ َو ُد َعلى َف َر ٍ َ َأ ُ َأ ُ َ َب ْط ِن ْال َوادِي َو َق ْد َح َم َل َعلَي َ
ك س ك َم ْي ٍ ْك َف ِ
ان َق ْد َخ َر َج َتا ور َت ِ ان َمضْ فُ َ ِير َت ِ ِّين َعلَ ْي ِه َغد َ َأ ار ٌج مِنْ ُز َق ِ شو َم َف َرسِ ِه َفط َرحْ َت ُه َو َح َم َل َعلَي َ َ ض َربْتَ َخ ْي ُ َشيْئا ً َو َ
َّار ال ُّدَؤ لِي َ آل ِبي َعم ٍ اق ِ آخ ُر َخ ِ ْك َ
ت َو َقا َم ِإلَ ْي ِه ُك َفاَل َر ِح َم هَّللا ُ ِر َّم َت ُه َف َقا َل َل ُه م َُح َّم ٌد َيا َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ع َحسِ بْتَ َفَأ ْخ َطْأ َF صا ِحب َ ْن َفه َُو َو هَّللا ِ َ ِ ِ ي ب َ ار ش َّ ال ر ِ عْ ش َ ر ُ ِي ث ك َ ه ِ ت
ِ ْض َ ي ب
َ ت مِنْ َتحْ ِ
ان ِل َق ْو ِم ِه ِممَّنْ لَ ْم َي ْخرُجْ َم َع م َُح َّم ٍد ال َو َما َك َ ٍ م
َ ِنْ م ه ُ َ ل ان َ ك َ ا مَ ِي َ ف ط ُ اصْ و َ ن َ ِّجْ س ال ل َ خ
ِ د ْ ُأ ى ت َّ ح َ ه ِ ْر ه ظ َ ِي ف ع َ ف َ دَ ف َ ت ِ ُو ح ْ
ال ح ل ْ س
َ ْنُ ب الس َُّراقِيُّ
ِ ِ
ُحْ
ض ِع قد ذ َه َبت ِإ دَى َعيني ِه َو ذ َه َبت ِر هُ َو ه َُو ي َم ُل اَل جْ ْ َ ْ َ ْ حْ ْ َ ْ َ يفٌ ب َو ه َُو شيخ ك ِبير َ ٌ َ ٌ ْ َ ْن ِبي طالِ ٍ َ َأ ْن َج ف ِر ب ِ َ عْ ْن َعب ِد ِ ب ِ هَّللا ْ طل َِع بِِإ مَاعِ ي َل ب ِ سْ َقا َل َف ُ
َ
ك حْ َو ُج فقا َل لهُُ -ب َّد مِنْ نْ ت َب ِاي َع فقا َل ل ُه َو َ َ ُ َأ اَل َ َ َ َأ ك َو َع ْو ِن َ ض ِعيفٌ َو نا ِإلى ِبرِّ َ َ َ َأ َحمْ اًل َفدَ َعاهُ ِإلى ال َبي َْع ِة فقا َل ل ُه َيا اب َْن خِي ِإني ش ْيخ ك ِبي ٌر َ َ ٌ َ ِّ َأ َ َ َ ْ َ
ك نْ َتف َع َل َف ْغلظ َعل ْي ِه فِي ال َق ْو ِل َف َقا َل ل ُه ِإسْ مَاعِ ي ُل َ ْ َ َ َ َأ ْ َأ َ
ان اسْ ِم َرج ٍُل ِإنْ َك َت ْب َت ُه َقا َل ُب َّد ل َ اَل ْك َم َك َ ضي ُِّق َعلَي َ َأيَّ َشيْ ٍء َت ْن َتفِ ُع ِب َبي َْعتِي َو هَّللا ِ ِإ ِّني ُأَل َ
هَّللا
ك ِإنْ َر يْتَ نْ ُت َبي َِّن لَ ُه َفا ْف َع ْل َل َع َّل َ َي ُك ُّف ُه َأ َأ ت فِ َدا َ ْ
ْاد ُع لِي َجعْ َف َر ب َْن م َُح َّم ٍد َفلَ َعلَّ َنا ُن َب ِاي ُع َجمِيعا ً َقا َل َفدَ َعا َجعْ َفراً ع َف َقا َل لَ ُه ِإسْ مَاعِ ي ُل ُجعِل ُ
ك م َُح َّم َد ب َْن َعلِيٍّ ع َو َعلَيَّ ْت َبا َ َأ ُك هَّللا َ َه ْل َتذ ُك ُر َي ْوما ً َتي ُ َأ ْ شد َ ت َأاَّل ُأ َكلِّ َم ُه َف ْل َي َر فِيَّ َرْأ َي ُه َف َقا َل ِإسْ مَاعِ ي ُل َأِل ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َأ ْن ُ َع َّنا َقا َل َق ْد َأجْ َمعْ ُ
ان ك َع ْن َز ِ ض َياعاً -اَل َي ْن َتطِ ُح فِي َد ِم َ ك َ ك ُت ْق َت ُل عِ ْن َد ِك َب ِر سِ ِّن َ ك َف َقا َل لِي ُي ْبكِينِي َأ َّن َ ت لَ ُه َما ُي ْبكِي َ ان َفَأدَ ا َم ال َّن َظ َر ِإلَيَّ ُث َّم َب َكى َفقُ ْل ُ ص ْف َر َاو ِ ان َ ُحلَّ َت ِ
آل ْال َح َس ِن َعلَى ِم ْن َب ِر ِنْ م ِي م ت َ ن ْ ي َ ِ َ ِ ِ ِ َ ه م و ْ َ
ق وم ُ
ش م ] ل و حْ َأْل [ا أحول ى َ ل تَ رْ ظ َ ن َ ا ذ َ و هُ َ
ت ي ْ ب َأ َ
ف ل ب الْ ى َ ل يتَ د ُ ا ذ َ ل ا ق َ ك ا ذ َ ى تَ م ت ُ ْ
ل ُ ق َقا َل َف
ِ ِإ َاطِ ِ َ َ ِإ َ َ ِإ عِ ِإ َ
ك ْو مِنْ َغ ٍد فقا َل ل ُه بُو َع ْب ِد َأ َ َ َ َأ ك َمقتو ٌل مِنْ َي ْو ِم َ ُ ْ ك فِإن َ َّ َ ك َو اكتبْ َوصِ َّيت َ َ ُ ْ ِث َعهْدَ َ ْ َأ
ُول ِ ص َيدعُو ِإلى نفسِ ِه قد ت َسمَّى ِبغَ ي ِْر اسْ ِم ِه ف حْ د F َ َ ْ َ ْ َ َ ْ هَّللا َرس ِ
ك َو َأحْ َس َن ْال ِخاَل َف َة ك هَّللا َ َيا َأ َبا ْال َح َس ِن َو َأعْ َظ َم هَّللا ُ َأجْ َر َنا فِي َ ان ِإاَّل َأ َقلَّ ُه َفَأسْ َت ْو ِد ُع َ ض َ هَّللا ِ ع َن َع ْم َو َه َذا َو َربِّ ْال َكعْ َب ِة اَل َيصُو ُم مِنْ َشه ِْر َر َم َ
ْس َقا َل َف َو هَّللا ِ َما َأ ْم َس ْي َنا َح َّتى د ََخ َل َعلَ ْي ِه َب ُنو ُون َقا َل ُث َّم احْ ُت ِم َل ِإسْ مَاعِ ي ُل َو رُ َّد َجعْ َف ٌر ِإلَى ْال َحب ِ َعلَى َمنْ َخلَّ ْفتَ َو ِإ َّنا هَّلِل ِ َو ِإ َّنا ِإلَ ْي ِه را ِجع َ
ك َح َّتى ث م َُح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ ِإلَى َجعْ َف ٍر ع َف َخلَّى َس ِبيلَ ُه َقا َل َو َق ْم َنا َبعْ َد َذلِ َ َأ ْن َجعْ َف ٍر َف َت َوطُئوهُ َح َّتى َق َتلُوهُ َو َب َع َ َّ ْن َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ او َي َة ب ِ َأخِي ِه َب ُنو م َُع ِ
ْن َع ْب ِد هَّللا ِ او َي َة ب ِ ُوسى ي ُِري ُد ْال َمدِي َن َة َقا َل َف َت َق َّد َم م َُح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ َعلَى ُم َق ِّد َم ِت ِه َي ِزي ُد بْنُ م َُع ِ ْن م َ يسى ب ِ ان َف َبلَ َغ َنا ُخرُو ُج عِ َ ض َ اسْ َت ْهلَ ْل َنا َشه َْر َر َم َ
ْن ْال َح َس ِن َو َقاسِ ٌFم َو م َُح َّم ُد بْنُ َز ْي ٍد َو َعلِيٌّ َو ِإب َْراهِي ُم َب ُنو َ َ ِ ِ ِ ِ َ َ ِ ِ ب ن س ح ْ
ال ْن ب د ي ْ ز َ ْن ب ن س ح الْ د ُ ْ
ل وُ ى س َ ُو م ْن
ِ ب ى س َ ِ عِ َ ي ة م د ِّ ق َ مُ ى َ ل ان َع ْن َجعْ َف ٍر َو َك َ ب ِ
ُ
ب َو دَخلت َعل ْينا الم َُسوِّ َدة مِنْ ْ َ َ ْ َ َ ار القِتا ُل ِبال َمدِين ِة فنز َل ِبذ َبا ٍ ُ َ َ َ َ ْ َ ْ ص َ يسى بْنُ مُو َسى ال َمدِينة َو َ َ َ ْ او َية َو ق ِد َم عِ َ َ َ ْن ز ْي ٍد فه ُِز َم َي ِزيد بْنُ م َُع ِ ُ َ َ ْال َح َس ِن ب ِ
ِين َف َنظ َر ِإلى َما ُه َن َ
اك َ َ ضى ث َّم َت ِب َع ُه ْم َحتى ان َت َهى ِإلى َمسْ ِج ِد ال َخ َّوام َ ْ َ ْ َّ ُ صل ُه ْم َو َم َ َ َأ
َخ ْلفِ َنا َو َخ َر َج م َُح َّم ٌد فِي صْ َح ِاب ِه َحتى َبلغَ ال ُّسوقَ َف ْو َ َ َّ َأ
َأ َّ ْ َأ ُ َ ُ
ارسُ الذِي َقا َل بُو ضى ِإلَى ْش َج َع َف َخ َر َج ِإلَ ْي ِه ال َف ِ دَخ َل ُهذ ْي َل ث َّم َم َ ار َة ث َّم َ ب َف َز َ ْس م َُسوِّ ٌد َو اَل ُم َبيِّضٌ َفاسْ َت ْقدَ َم َح َّتى ا ْن َت َهى ِإلَى شِ عْ ِ ضا ٍء َلي َ َف َ
ارسُ ِ ف َ الْ ه
ُ ن َ ع َ ط َ ف َ ْفِ ي س َّ ال بِ ه
ِ سِ ر َ ف َ م َ و ش ُ ي ْ خ َ ب َ ر َ ضَ و َ س ِ ِ ار فَ ْ
ال ى َ ل ع َ ل َ م َ ح َ و َ ً ا ْئ ي ش َ ه
ِ ِي ف عْ ن َ صْ يَ م ْ َ ل َ
ف هُ ن َ ع َ ط َ ف َ ل َ ي ْ ذ َ ه ُ ة
ِ ك َّ سِ ِنْ م ه
ِ ف
ِ ْ
ل خ َ ِنْ م ع ِ هَّللا دِ َع ْب
ِّين َّاري َ م ع َ الْ اق ِ َ
ق ز ُ ِنْ م ه ُ ب
ُ ر ضْ ي
َ س ِ ِ ار ف َ ال ْ ى َ ل ع َ رٌ ب
ِ ُد ْ م ُو َ ه و َ ة َ بَ ط َ حْ َ
ق ْنُ ب د ُ ي ْ مَ ح ُ ه ِ ي ْ َ ل ِإ ج َ ر َ خ َ و َ ه
ُ ن َ خ َ ْ
ث َأ َ
ف ه ُ ب
َ ر َ ض َ فَ د ٌ م
َّ ُح َ م ه ِ ي ْ َ ل ع َ ى ن َ ث َ ن ْ ا و َ ع ِّرْ د ال ِي ف ه
ُ ذَ َ
ف َفَأ ْن
ِ ِ ِ
ض َر َب ُه َح َّتى َأ ْث َخ َن ُه َو َق َتلَ ُه َو َ َ فَ ل ز َ ن َ م ِ َ َ َ َّ ُ
ث ه ُ ع ر ص َ
ف ح م ْ الرُّ ج ِّ ز ُ ب
َ ِ ٌ
د ي ْ م ح ُ ه
ُ نَ ع َ ط َ ف َ د ٍ ي ْ م َ حُ ى َ ل ع َ َ َ َ َ ل م ح و ح ُ م ْ الرُّ ر َ ِ سِ َ كُ َ
ف ه ِي ف ان ن َ س ِّ ال ذ َ َ
ف ن ْ َأ ة ً ن َ عْ ط َ ه ُ ن َ ع َف َ َ
ط
ُ ْ
ت ال َمدِينة َو جْ لِينا َه َربا فِي ال ِب ِد قا َل مُو َسى بْنُ َع ْب ِد ِ فانطلقت َحتى ل ِحقت بِِإب َْراهِي َم َ َّ ُ ْ َ َ ْ َ هَّللا َ اَل ْ ً َ ُأ ُ َ ْ ب َو خِذ ِ َ ُأ َأ َخ َذ َر َس ُه َو دَخ َل ال ُجند مِنْ ك ِّل َجا ِن ٍ ُ ُ ْ ْ َ ْأ
َأ ُ هَّللا ُأ َأ ْن َع ْب ِد هَّللا ِ َف َو َج ْد ُ
ْن خِي ضيْت َم َع اب ِ ُ يب َر ِح َم ُه ُ ث َّم َم َ ير ِه َو َخ َرجْ َنا َم َع ُه َحتى صِ َ َّ يسى ب َْن َز ْي ٍد م ُْك َمنا Fعِ ندَ هُ َف خ َبرْ ت ُه ِبسُو ِء َت ْد ِب ِ ُ ْ ْ ً ت عِ َ ب ِ
ت َعلَيَّ ا رْ ضُ َأْل ضا َق ْ ضي َُّق َعلَيَّ ال ِباَل ُد َفلَمَّا َ ْ ت َش ِريدا ط ِريدا ُت َ ً َ ً يب ِبال ِّسن ِد ث َّم َر َجعْ ُ ُ ْ ْن َح َس ٍن َح َّتى صِ َ ُأ ب ِ هَّللا د ِ ْ
ب عَ ْن ب د ِ م َّ ُح َ م ْن ب ِ هَّللا د ِ ْ
ب ع َ ر تَ ش ْ َأْل ا
ِ ِ ِ ِ
اس فِي ظِ ِّل ْال َكعْ َب ِة َف َما َش َع َر ِإاَّل َو َأ ِّني َق ْد طبُ ال َّن َ ت ِإلَى ْال َم ْهدِيِّ َو َق ْد َح َّج َو ه َُو َي ْخ ُ ت َما َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َف ِجْئ ُ َو ا ْش َت َّد ْال َخ ْوفُ َذ َكرْ ُ
ْن َع ْب ِد ُوسى ب ِ ك َعلَى م َ ت َأ ُدلُّ َ ِي قُ ْل ُ ك عِ ْندِي َف َقا َل َن َع ْم َما ه َ يح ٍة لَ َ ك َعلَى َنصِ َ ِين َو َأ ُدلُّ َ ِير ْالمُْؤ ِمن َ ت ل َِي اَأْل َمانُ َيا َأم َ ت ْال ِم ْن َب ِر َفقُ ْل ُ ْت مِنْ َتحْ ِ قُم ُ
ِ هَّللا د ِ ب ْ ع َ ْنُ ب ى ُوس َ م ا َ
ن َأ ت ُ ْ
ل ُ ق م َّ ث ُ ي سِ ف ْ ن َ ل ِ ت ُ ْ
ق َّ
ث و َ َ و يقَ ث
ِ ا و َ ََ م و ً ا ُود ه ع
ُ ه ُ ن ْ م ِ ت ُ
F ذ ْ خ َ َأ َ
ف ه
ِ ب ِق ُ ث َأ ا م َ ِي ن طِ عْ َأ هُ َ ل ت ُ ل ْ ُ ق َ
ف انُ م َ َْ َ َ َأْل ا ك َ
ل م ع ن َ ل ا َ
ق َ
ف ن هَّللا ِ ِ َ َ ٍ
س ح ْن ب
ِ
َّاس ب َْن ك ال َعب َ ْ ك فقا َل انظرْ ِإلى َمنْ َرد فقلت َع َّم َ ُ ْ ُ َ تَ ْ َأ َ ُ ْ َ َ ِك َيقو ُم ِب ْم ِري عِ ن َد َ ْ َأ ُ ض هْ ِل َب ْيت َ َأ َف َقا َل لِي ِإذاً تك َر َم َو تحْ َبى فقلت ل ُه قطِ عْ نِي ِإلى َبعْ ِ َ ْ َأ َ ُ ْ ُ َ ُ ْ ُ
َ
ِين ِإ ق ِبلتنِي فق ِبلنِي شا َء ْو َبى َو قا َل ل َِي َأ َأ َ َ َ َ َ ْ َ اَّل ِير المُْؤ ِمن َ ْ َأ ِّ اجة سْ ل َ ُ َأ َأ ُ ْ ت َو لَكِنْ لِي ف َ ك َفقُ ْل ُ اج َة لِي فِي َ م َُح َّم ٍد َف َقا َل ْال َعبَّاسُ اَل َح َ
ك ِب َحق م ِ ِيك ال َح َ
ْ
ت َهذا ال َح َسنُ بْنُ َز ْي ٍد َيعْ ِرفنِي َو َهذا مُو َسى بْنُ َجعْ َف ٍر َيعْ ِرفنِي َو َهذا ال َح َسنُ بْنُ َ ُ َ ُ ْ َ ْ
ك َو َح ْولَ ُه صْ َحا ُب َنا ْو كث ُر ُه ْم َفقل ُ
ُ َ ْ َأ َأ َأ ْال َم ْهدِيُّ َمنْ َيعْ ِرفُ َ
َأ
ِين لَ َق ْد ْخ َب َرنِي ِب َه َذا ال َم َق ِام بُو ْ َأ ِير المُْؤ ِمن َ ْ ت لِل َم ْهدِيِّ َيا م َ َأ ْ ْ
ِين َك َّن ُه لَ ْم َيغِبْ َع َّنا ث َّم قُل ُ ُ َأ ِير المُْؤ ِمن َ ْ َّاس َيعْ ِرفُنِي َف َقالُوا َن َع ْم َيا م َ َأ ْن َعب ٍ ُع َب ْي ِد هَّللا ِ ب ِ
ك ال َّساَل َم َو ت لَ ُه َو َأ َم َرنِي َأنْ ْق ِرَئ َ ُأ ْت َعلَى َجعْ َف ٍر َك ِذ َب ًة َفقُ ْل ُ ْن َجعْ َف ٍر ع َقا َل مُو َسى بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ َو َك َذب ُ ت ِإلَى م َ َه َذا الرَّ ج ُِل َو َأ َشرْ ُ
ُوسى ب ِ
ص َل َعا َّم َة ٍ َ َ َ و و ار نَ ِي د يْ فَ ْ
ل َأ ب َ ِ ا ه ن ْ م ِ ع ى ُوس َ م ِي ل ر ٍ َ َ م َأ َ
ف ار ن َ ِي د فِ اَل آ ة
F ِ ْس ِ َ ٍ ِ َ م خ َ ب ع ر َ
ف عْ ج ْن ب ى ُوسَ م ل
ِ ر َ َ َ م َأ فَ ل ا ق َ ِيٌّ خ س َقا َل ِإ َّن ُه ِإ َما ُم َع ْد ٍل َو َ
صلى ُ َعلي ِْه ْم َو َم ِئكت ُه َو َح َملة َعرْ شِ ِه َو ُ َ ُ َ اَل َ هَّللا َّ ْن فقولوا َ ُ ُ َ ُسي ِ ْن الح َ ْ ْن َعلِيِّ ب ِ صلَنِي َفَأحْ َس َFن صِ لتِي ف َحيْث َما ذك َِر وُ لد م َُح َّم ِد ب ِ ُ ْ ُ ُ َ َ َأصْ َح ِاب ِه َو َو َ
هَّللا
ك َو َجزى مُو َسى ب َْن َجعْ ف ٍر َعني خيْرا ف نا َو ِ َم ْو ُه ْم َبعْ َد ِ . اَل هَّللا َ َأ َ ً َ ِّ َ َ ب ذلِ َ َ ُون َو خصُّوا َبا َع ْب ِد ِ ع ِب ط َي ِ ْ َأ هَّللا َأ ُ ْالك َِرا ُم ْال َكا ِتب َ
324
ْن َعلِيِّْن ب ِ
ُسي ِ ال ِممَّا َخ َر َج ِم ْن ُه َو َعلَ ْي ِه َس َما ُع ْالح َ ب الرِّ َج ِ ْن َسعْ ٍد مِنْ ِك َتا ِ ْن َنصْ ِر ب ِ َّاس َأحْ َمدَ ب ِ َ - 2053ما َر َو ْي َناهُ بِِإسْ َنا ِد َنا ِإ َلى َأ ِبي ْال َعب ِ
ْأ ْن ع ُْث َم َ
تان ْال َه ْم َدانِيِّ َو َق َر ُ بب ِ ْن َسعِي ٍد ْال ِك ْندِيُّ َقا َل َه َذا ِك َتابُ غَالِ ِ ْن ْال َح َس ِن َو ه َُو ُنسْ َخ ٌة َعتِي َق ٌة ِبلَ ْفظِ ِه َقا َل َأ ْخ َب َر َنا م َُح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ب ِ
ِين ُخ ِر َج َ ذ َّ ل ا ن س ح ْ
ال آل
ْ ٌ ِ ِ َ َ ِ ب ملْ عِ مكُ َ ل ْ
ل ه ل
َ َ ا َ
ق ع ِ هَّللا د
ِ ْ
ب ع
ِ َ ي بَأ ى َ ل ع َ ُ
ت ْ
ل دَخَ : لَ اقَ ِيٍّ دعِ ِ َْن ب ر ُجْح آل
ِ ى َ لوْ م
َ د
ِيُّ ْ
ن ك
ِ ْ
ال ْري
َ ٍ م ع
ُ ْنُ
ب ُ
د اَّلخَ ِي ن ر ب
َ َ ْ
خ َأ ه
ِ فِي
َّ َ ُ ْ َأ َ َ هَّللا َأ َ َ ْ ُ َ
ص َل ِبنا َعن ُه ْم خ َب ٌر فل ْم نحِبَّ نْ نبْدَ هُ ِب ِه فقلنا نرْ جُو نْ ُي َعافِ َي ُه ُFم ُ فقا َل َو ي َْن ُه ْم م َِن ال َعافِ َي ِة ث َّم َبكى ع َحتىَأ َ َأ ُ َ َ َ ْ َ َّ َ
ان ق ِد ات َ َ َ َ
ِب ِه ْم ِممَّا قِ َبلنا َو ك َ
صابُ ِم ْنكِ َن َف ٌر ات هَّللا ِ َعلَ ْي ِه َيقُو ُل ُي ْق َت ُل ِم ْنكِ َأ ْو ُي َ صلَ َو ُ ت َأ ِبي َ ت َسمِعْ ُ ْن َقالَ ْ ُسي ِ ت ْالح َ ص ْو ُت ُه َو َب َك ْي َنا ُث َّم َقا َل َح َّد َثنِي َأ ِبي َعنْ َفاطِ َم َFة ِب ْن ِ َعاَل َ
ْ
ُون َو ِإ َّن ُه لَ ْم َيبْقَ مِنْ وُ ل ِد ِه ْم َغ ْي ُر ُه ْم. آْل
ون َو اَل ي ُْد ِر ُك ُه ُم ا ِخر َ ُ َأْل
ت َما َس َب َق ُه ُم ا وَّ ل َ ِب َش ِّط ْالفُ َرا ِ
يس م َِن اَأْل َمالِي َعنْ َأ ِبي َخالِ ٍد ْال َواسِ طِ يِّ َ :أنَّ م َُح َّم َد ب َْن َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
ْن ْال َح َس ِن َقا َل َيا َأ َبا َخالِ ٍد ِإ ِّني ث َق ْبلَ ُه ِب َك َر ِ
ار َ َ - 2054و َر َوى فِي َحدِي ٍ
ار ٌج َو َأ َنا َو هَّللا ِ َم ْق ُتو ٌل ُث َّم َذ َك َر ع ُْذ َرهُ فِي ُخرُو ِج ِه َم َع عِ ْل ِم ِه َأ َّن ُه َم ْق ُتولٌ.
َخ ِ
ْن ُح َكي ٍْم َعنْ او َي َة ب ِ ان َعنْ م َُع ِ ْن ِمه َْر َ ْن َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ُوسى ال َّن ْو َفلِيِّ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن م َ َّام َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ ْن َهم ٍ ْن قُولَ َو ْي ِه َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ َ - 2056ع ِن اب ِ
ار ِإلَى ْال َمدِي َن ِة َر ُج ٌل ُي َقا ُل لَ ُه َش ْي َب ُة بْنُ َ َ ص ع ن س ح ْ
ال
ِ َ َ ِ ِ َ َ ِْن ب ن س ح ْ
ال ْن ب ِ هَّللا دِ ْ
ب ع َ ا َ
ن ْ
ب ا م ِي
ه ا ْر
َ َ َ ِإ َ ُ ب و ٌ
د م
َّ ُح م ل ت
ِ ُ ق َّا
م َ ل : ل
َ ا َ
ق ِيِّ م ِي م َّ
ت ال ْن ُسلَ ْي َم َ
ان َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
َ ُ َ َ ْ َأ هَّللا ْ ْ
ار ِإلى َمسْ ِج ِد الن ِبيِّ ص ف َرق َِي ال ِمن َب َر َو َح ِم َد َ َو ثنى َعل ْي ِه ث َّم قا َل َ َّ َ ص َ ُ
ت ال ُجم َُعة َ ْ ض َر ِ غفال َواَّل هُ ال َمنصُو ُر َعلى هْ لِ َها فلمَّا ق ِد َم َها َو َح َ
َ َ َ َأ َ ْ ْ
ِين َو َأ َرادَ اَأْل ْم َر ِل َن ْفسِ ِه َو َم َن َع ُه َأهْ لَ ُه َف َحرَّ َم ُه هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َأ َمات ُهَ ب المُْؤ ِمن َ ْ ار َ ِين َو َح َ صا ْالمُسْ لِم َ ب َش َّق َع َ َأمَّا َبعْ ُد َفِإنَّ َعلِيَّ ب َْن َأ ِبي َطالِ ٍ
ُون
ُضرَّ ج َ ون َو ِبال ِّد َما ِء م َ ُ ُ
ض َمقتول َ ْ َأْل
اق ل ُه َف ُه ْم فِي َن َواحِي ا رْ ِ َ ب ا ْم ِر ِب َغي ِْر اسْ تِحْ َق ٍ َأْل َ َ ْ
ُون ث َرهُ فِي ال َف َسا ِد َو طل ِ َ َأ ص ِت ِه َو َهُؤ اَل ِء وُ ْل ُدهُ َي َّت ِبع َ ِب ُغ َّ
[سحْ ٌق] َف َقا َل َو َنحْ نُ اس َو لَ ْم َيجْ سُرْ َح ٌد ِم ْن ُه ْم َي ْنطِ ُق ِب َحرْ فٍ َف َقا َم ِإلَ ْي ِه َر ُج ٌل َعلَ ْي ِه ِإ َزا ٌر قُومَسِ يٌّ سخينَ - َأ ِ َّ
ن ال ى َ لعَ ه
ُ نْ مِ م
ُ اَل َ
ك ْ
ال ا َ
ذ ه
َ م
َ ُ
ظ ع
َ فَ َقا َل
ِين َأمَّا َما قُ ْلتَ مِنْ َخي ٍْر َف َنحْ نُ َأهْ لُ ُه َو َما ِين َو َعلَى رُ س ُِل هَّللا ِ َو َأ ْن ِبيَاِئ ِه َأجْ َمع َ ِّين َو َس ِّي ِد ْالمُرْ َسل َ صلِّي َعلَى م َُح َّم ٍد َخا َت ِم ال َّن ِبي َ َنحْ َم ُد هَّللا َ َو ُن َ
اس َف َقا َل َأ اَل ْأ
ِب غَ ي َْر َرا ِحلَ ِت ِه َو َأ َك َل غَ ي َْر َزا ِد ِه ارْ ِجعْ َم ُزوراً ُث َّم َأ ْق َب َل َعلَى ال َّن ِ اخ َت ِبرْ َيا َمنْ َرك َ ُك ِب ِه َأ ْولَى َف ْ صا ِحب َ قُ ْلتَ مِنْ سُو ٍء َفَأ ْنتَ َو َ
َأ َأ ُأ
ْ
اس َو خ َر َج ال َوالِي م َِن َ ت الن َ َّ َ َ سْ َ ُ َ ْ َ
اع آخ َِرت ُه ِبدن َيا غي ِْر ِه َو ه َُو َهذا الفاسِ ق ف ك F َ ْ ُ َ نْ ً سْ ُ َ ْ
ِيزانا َيو َم القِ َيا َم ِة َو ب َين ُه ْم خ َرانا َم َب َ ْ ْ ً اس م َ َن ِّبُئ ُك ْم ِبَأ ْخلَى ال َّن ِ
َ
صل َوات ِ َعلي ِْه ْم هَّللا ُ َ ب َ َ
ْن ِبي طالِ ٍ َأ ْن َعلِيِّ ب ِ ْن ب ِ ُسي ِ ْ
ْن الح َ ْن َعلِيِّ ب ِ َ َ َ
ال َمسْ ِج ِد ل ْم َينطِ ق ِب َحرْ فٍ ف َس لت َع ِن الرَّ ج ُِل فقِي َل لِي َهذا َجعْ ف ُر بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ ُ ْ َأ َ ْ ْ َ ْ
.
ُأ ْأ
ِيزانا ً َي ْو َم اس َف َقا َل َأ اَل َن ِّبُئ ُك ْم ِبَأ ْخلَى ال َّن ِ
اس م َ ِب غَ ي َْر َرا ِحلَ ِت ِه َو َأ َك َل َغي َْر َزا ِد ِه ارْ ِجعْ َم ُزوراً ُث َّم َأ ْق َب َل َع َلى ال َّن ِ
اخ َت ِبرْ َيا َمنْ َرك َ َ - 2057ف ْ
ف َف َسَأ ْل ُF
ت اس َو َخ َر َج ْال َوالِي م َِن ْال َمسْ ِج ِد لَ ْم َي ْنطِ ْق ِب َحرْ ٍ اع آخ َِر َت ُه ِب ُد ْن َيا غَ ي ِْر ِه َو ه َُو َه َذا ْال َفاسِ ُق َفَأسْ كَتَ ال َّن َ
ْالقِ َيا َم ِة َو َأ ْب َي َن ُه ْم ُخسْ َرانا ً َمنْ َب َ
ات هَّللا ِ َعلَي ِْه ْم .
صلَ َو ُب َ ْن َأ ِبي َطا ِل ٍ ْن َعلِيِّ ب ِ
ْن ب ِ
ُسي ِ ْن ْالح َْن َعلِيِّ ب َِع ِن الرَّ ج ُِل َفقِي َل لِي َه َذا َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
ْن ع ِإلَى ْال َمدِي َنِ Fة َو ُسFي ِ ْن ْالح َ ُFوع َعلِيِّ ب ِ ْن ع َو ُرج ِ ي َعنْ َأ ِبي َخالِ ٍد ْال َكا ُبلِيِّ َقا َل :دَ َعانِي م َُح َّم ُد ابْنُ ْال َح َنفِ َّيةَِ -بعْ دَ َق ْت ِل ْال ُح َسي ِ - 2060ر ُِو َ
َأْل
ْن َو َأ َنFFا َأ َحُّ Fق ِب َهَ Fذا ا مِْ Fر ي F ُس
َ ح ْ
ال وَ ن F س
َ ح َ ْ
ال يَّو َ خ َ َأ د
َ عْ ب
َ ِين
َ ن م
ِ ُْؤم الْ ِير م َأ د
ِ ْ
ل وُ رُ ب
َ ْ
ك َأ ي ِّ
ن ه
ُ َ ل ل ْ ُ ق وَ ع ْن ي ُسَ ح ْ
ال ْنب ِيِّ ل ع
َ ى َ ل رْ صِ ُك َّنا ِب َم َّك َة َف َقا َل
ِ ِ ِ ِإ ِ ِ ِإ
ْت ِر َسالَ َت ُه َف َقا َل ارْ ِجعْ ِإلَ ْي ِه َو قُ ْل لَ ُه َيFFا َع ِّم ا َّت ِق هَّللا َ َو اَل ت ِإلَ ْي ِه َو َأ َّدي ُ اخ َترْ َح َكما ً َن َت َحا َك ْم ِإلَ ْي ِه َفصِ رْ ُ ك َف َي ْن َبغِي َأنْ ُتسْ لِ َم ُه ِإلَيَّ َو ِإنْ شِ ْئ تَ َف ْ ِم ْن َ
ب َف َقFا َل لَُ Fه َق ْFد ْ
ت ِإلَيِْ Fه ِب َهَ Fذا ال َجَ Fوا ِ Fر َجعْ ُ ك ال َح َج ُر ا سْ َو ُد َف َمنْ َجا َب ُه ال َح َجُ Fر َفه َُFو اِإْل َمFا ُم َف َْ َأ َأْل ْ ك َفِإنْ َبيْتَ َف َب ْينِي َو َب ْي َن َ َأ هَّللا ْ
َّع َما لَ ْم َيجْ َعل ُه ُ َل َ َتد ِ
Fكَ Fَ
ل َ
ة د َ ا ه
َ َّ
ش ال ه
ُ ْ
ل س
َ َ
ف نُّ س َأ ك َّ
ن
ْ َ َ ِّ ِإ َ َ ف َ مع ا ي م دَّ َ
ق َ
ت ع ْن ي س ح
ُ ْ
ال ْنُ ب ِيُّ ل ع ل ا َ
ق َ
ف دَ و سْ َأْل ا ر ج ح ْ
ال ا ي َ
ف ا و ى ت َّ ح F
ا م ه
ُ ع م ا َ
ن َأ و ً اِيعم ج اَل َ
دَخ َ
ف د
ٍ ل
ِ ا خ َ ُو بَأ لَأ َج ْب َ َ
ا َ
ق ك ُ
ت
َ ِ َ َ َ ََ َ َ َ َ َ َ َ َ َ
ْن ع ُسFي ِ ْ ُ
ت اِإْل َما َمFFة لُ Fه َفل ْم ُي ِج ْبُ Fه ِب َشFيْ ٍء ث َّم َقFFا َم َعلِيُّ بْنُ الح َ َ َ ُ ت ث َّم َس َل ال َح َج َر ِبالشَ Fهادَ ِة ِإنْ َكFFا َن ِ َّ ْ َأ ُ ْن َو دَ َعا ِبدَ َع َوا ٍ ْ
صلى َرك َع َتي ِ َّ َف َت َق َّد َم م َُح َّم ٌد َف َ
صFاحِبُ اَأْلمِْ Fر َو َأ ِّني ْن ُث َّم َقا َل َأ ُّي َها ْال َح َج ُر الَّذِي َج َعلَ ُه هَّللا ُ َشاهِداً لِ َمنْ ي َُوافِي َب ْي َت ُه ْال َح َرا َم مِنْ وُ فُو ِد عِ َبا ِد ِه ِإنْ ُك ْنتَ َتعْ لَ ُم َأ ِّني َ صلَّى َر ْك َع َتي ِ َف َ
ين فقا َل َيا َ َ ان َع َر ِبيٍّ م ُِب ٍ ْ هَّللا
َحق ل ُه فِي اِإْل َما َم ِFة ف نطقَ ُ ال َح َج َر ِبلِ َس ٍ َ ْ َأ َ َ َّ اَل َّ َأ َ
ِيع عِ َبا ِد ِ فاش َهدِي لِ َيعْ ل َم َعمِّي ن ُه ْ َ هَّللا َ ُ َّ َ ْ ْ
اِإْل َما ُم ال ُمفت َرضُ الطا َعة َعلى َجم ِ
ِين Fق َأجْ َمع َ ِ Fْ
ل َ
خ الْ ُون
َ د وَ ك
َ F َ
ن ُو د ِ هَّللا د ِ ا ب َ عِ ِيع
ِ م ج َ ى َ ل عَ و َ ْكَ ي َ ل ع
َ ة
ِ اع
َ َّ
الط ضُ ر َ َ
ت ْ
ف م ُ الْ م
ُ امَ ِ ِإ ِإْلا ه
ُ نَّ َ
ف ْن ي سَ حُ ْ
ال م َُحمَّدَ ب َْن َعلِيٍّ َسلِّ ِم اَأْل ْم َر ِإلَى َعلِيِّ ِ
ْن ب
ك َو فِي ِر َوا َيٍ Fة ُأ ْخَ Fرى َأنَّ اس فِي َذلِ َ ش ُكوكِ ال َّن ِ اح ًة ِل ُ ك َو قِي َل ِإنَّ اب َْن ْال َح َنفِ َّي ِة ِإ َّن َما َف َع َل َذل َِك ِإ َز َ َف َق َّب َل م َُح َّم ُد ابْنُ ْال َح َنفِ َّي ِة ِرجْ لَ ُه َو َقا َل اَأْل ْم ُر لَ َ
َّ
ض َو َمنْ فِي ال َّس َما ِFء ُم ْف َت َرضُ الطا َعِ FFة َأْل هَّللا ُ هَّللا َ َأ ْن َطقَ ْال َح َج َر َيا م َُحمَّدَ ب َْن َعلِيٍّ ِإنَّ َعلِيَّ ب َْن الح َ
ْ
ِيع َمنْ فِي ا رْ ِ ك َو َعلَى َجم ِ ْن حُجَّ ة ِ َعلَ ْي َ ُسي ِ
اع ًة َيا حُجَّ َة هَّللا ِ فِي َأرْ ضِ ِه َو َسمَاِئ ِه . َفاسْ َمعْ لَ ُه َو َأطِ عْ َف َقا َل م َُح َّم ٌد َسمْعاًَ Fو َط َ
325
ال ْال َح َس ِن َوِق ع لِ َيعْ َهدَ ِإلَ ْي ِه َعهْداً َف َقا َل َل ُه َأ ُخوهُ َز ْي ُد بْنُ َعلِيٍّ ع لَ ِو امْ َت َث ْلتَ فِي تِمْ َث ِم َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ ْال َباقِ ُر ع عِ ْندَ ْال َو َفا ِة دَ َعا ِبا ْب ِن ِه الصَّاد ِ
ِي ُأمُورٌ َّ
ُوم َو ِإن َما ه َ ُ ْ
ال َو ال ُعهُود ِبالرُّ س ِ اَل َ ْ ْ
ت لي َست ِبال ِمث ِ ْ َ َ َأْل
ْن ِإنَّ ا َمانا ِ ُسي ِون َأ َتيْتَ ُم ْن َكراً َف َقا َل لَ ُه َيا َبا الح َ
ْ َأ ت َأنْ اَل َت ُك َ ْن ع َر َج ْو ُ ْال ُح َسي ِ
هَّللا
َس ِاب َق ٌة َعنْ ح َُج ِج ِ َع َّز َو َج َل .
ك َو َبي َْن َز ْي ِد ب ِ
ْن اق َما الَّذِي َج َرى َب ْي َن َ الط ِ ِن َّ ْن َع ْب ِد ْال َخال ِِق َقا َل :قِي َل لِمُْؤ م ِ س َعنْ ِإسْ مَاعِ ي َل ب ِ َ - 2064حمْ دَ َو ْي ِه َع ِن ْال َي ْقطِ ينِيِّ َعنْ يُو ُن َ
َ
ض الطا َع ِة قا َل َّ َ ْ ً
آل م َُح َّم ٍد ِإ َماماُ Fمفت َر َ ك تز ُع ُم نَّ فِي ِ َأ ْ َ ض ِر َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َقا َل َقا َل َز ْي ُد بْنُ َعلِيٍّ َيا م َُحمَّدَ ب َْن َعلِيٍّ َبلغَ نِي ن َ
َّ َأ َ َعلِيٍّ فِي َمحْ َ
ان َأ َأ
ِي َحارَّ ةٌ َف ُي َبرِّ ُد َها ِب َي ِد ِه ث َّم ي ُْلقِ ُمنِي َها َف َت َرى َّن ُه َك َ ُ ان يُْؤ َتى ِبلُ ْق َم ٍة َو ه َ ْف َو َق ْد َك َ ْن َأ َحدَ ُه ْم َف َقا َل َو َكي َ ِ ي ُس َ ح ْ
ال ْنُ ب ِيُّ ل ع
َ ُوك
َ ب َأ ان َ ت َن َع ْم َو َك قُ ْل ُ
ِيك ْالمَشِ يَئ ةُ ُ ْ ْ َأ ْ ُّ
اَل
ك الشفا َعة َو ف َ َ َّ ون ل ُه فِي َ َ ُ
ك فتكف َر َو َيك َ اَل ُ َ َ ار قا َل قلت ل ُه ك ِر َه نْ يُخ ِب َر َ َ َ ُ ُ َ ُي ْشفِق َعليَّ مِنْ َحرِّ اللق َم ِة َو ُيشفِق َعليَّ مِنْ َحرِّ الن ِ
َّ َ ُ ْ اَل ْ َ ُ
ْن َيدَ ْي ِه َو مِنْ َخ ْلفِ ِه َف َما َت َر ْكتَ لَ ُه َم ْخ َرجا ً . َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َأ َخ ْذ َت ُه مِنْ َبي ِ
ْن ْال ُح َسي ِ
ْن اقَ :أنَّ َز ْي َد ب َْن َعلِيِّ ب ِ الط ِ ِن َّ ان ْال ُملَ َّقبُ ِبمُْؤ م ِ ان َقا َل َأ ْخ َب َرنِي اَأْلحْ َو ُل َأبُو َجعْ َف ٍر م َُح َّم ُد بْنُ ال ُّنعْ َم ِ َ - 2065علِيُّ بْنُ ْال َح َك ِم َعنْ َأ َب ٍ
كك َو خو َ ُ َأ ان بُو َ َأ ت ل ُه ِإنْ َك َ َ ْ ُ
ارق ِمنا َتخ ُر ُج َم َع ُه َقا َل قل ُ ْ َأ َّ ٌ َ ث ِإلَ ْي ِه َو ه َُو م ُْخ َتفٍ َقا َل َفَأ َت ْيت ُه َف َقا َل لِي َيا َبا َجعْ َف ٍر َما َتقو ُل ِإنْ ط َر َق َ
َ ُ َأ ُ ع َب َع َ
كط ِ
ك َقا َل َف َقا َل لِي َأ َترْ غَبُ ت فِ َدا َ ت اَل َأ ْف َع ُل ُجع ِْل ُ اخرُجْ َمعِي َقا َل قُ ْل ُ ُأ
ت َم َع ُه َقا َل َف َقا َل لِي َفَأ َنا ِري ُد َأنْ َأ ْخ ُر َج َجا ِه ُد َهُؤ اَل ِء ْال َق ْو َم َف ْ ُأ َخ َرجْ ُ
كك َهالِ ٌ ار ُج َم َع َ َ ْ َ ْ ِّ َ َ ْ َ ٌ َأْل
ان ِ َعز َو َج َّل فِي ا رْ ِ َّ هَّلِل َ َ
ِي نفسٌ َواحِدَ ة فِإنْ ك َ ٌ ْ َ َّ َ ُ ْ ُ َ َ ِّ ِب َن ْفسِ َ
اج َو الخ ِ كن ٍ ك حُجَّ ة فال ُمتخلفُ َعن َ ض َم َع َ ك َعني قا َل فقلت ل ُه ِإن َما ه َ
ْ
ان َفيُلقِ ُمنِي ْ
ت جْ لِسُ َم َع ِبي َعلَى الخ َِو ِ َأ َأ ك َس َوا ٌء َقا َل َف َقا َل لِي َيا َبا َجعْ َف ٍر ُك ْن ُ َأ ْ ك حُجَّ ة َفال ُم َت َخلفُ َع ْن َ ِّ ْ ٌ هَّلِل
َو ِإنْ لَ ْم َي ُكنْ ِ َم َع َ
ار ُج َم َع َ ك َو ال َخ ِ
ين َو لَ ْم ي ُْخ ِبرْ نِي ِب ِه َقا َل َ َ َ ِ ِدِّ ال ب ك ر ب خ ْ َأ ذ ْ ِ ِإ ار َّ
ن ال رِّ ح َ ِنْ م يَّ َ ل ع َ ِق ْ ف ش ْ ي
ُ م َ ل
ِِ َ َ ْ و يَّ َ ل ع هت َ
ق َ
ف َ
ش ِنْ م ُدَر ْ
ب ت َ ى تَّ ح
َ َ
ة ارَّ ح َ ْ
ال َ
ة مَ قْ ُّ لال ِياللُّ ْق َم َة ال َّسمِي َن َة َو ُي َبرِّ َ
ل د ُ
َأ
ال نْ َ ْ َأ
ت َو ِإنْ ل ْم ق َب ْل ل ْم ُي َب ِ َ ُ ْ
ار َو خ َب َرنِي َفِإنْ َق ِبلت ُه َن َج ْو ُ ْ َأ َّ
ْك َتق َبل ُه َف َت ْدخ َل الن َ ُ َ ْ اَّلَأ َ ك َخ َ ْ
ار ل ْم يُخ ِبرْ َ َ َّ ت لَ ُه مِنْ َش َف َق ِت ِه َعلَي َ َفقُ ْل ُ
اف َعلي َ ْك مِنْ َحرِّ الن ِ
ك َعلى ِإ ْخ َوت َ
ِك ُف -ال َت ْقصُصْ رُْؤ يا َ ت َيقُو ُل َيعْ قُوبُ لِيُوس َ ض ُل َأ ِم اَأْل ْن ِب َيا ُء َقا َل َب ِل اَأْل ْن ِب َيا ُء قُ ْل ُ اك َأ ْن ُت ْم َأ ْف َ ت فِدَ َ ت لَ ُه ُجع ِْل ُ ار ُث َم قُ ْل ُ َأ ْد ُخ َل ال َّن َ
ك لَق ْدَ َ ْ ُ
ك قا َل فقا َل َما َو ِ لِئنْ قلتَ ذا َ َ هَّللا َأ َ َ َ َ
اف َعل ْي َ ك ن ُه خ َ َ َّ َأِل ك كت َم َ َ َ َأ َ َ َ َ َ
ك كيْدا ث َّم ل ْم يُخ ِبرْ ُه ْم َحتى َيكِيدُون ُه َو لكِنْ كت َم ُه ْم َو كذا بُو َ َ اَل َّ ْ َ ُ ً َ َف َيكِيدُوا لَ َ
ت َبا َع ْب ِد ِ ع ِب َم َقالَ ِة َز ْي ٍد هَّللا َأ ْ
ت َف َحدَّث ُ ص ْل ِبي َف َح َججْ ُ صحِي َف ًة فِي َها َق ْتلِي َو َ اس ِة َو ِإنَّ عِ ْندَ هُ لَ َ ُأ
ك ِب ْال َمدِي َن ِة ِّني ْق َت ُل َو صْ لَبُ ِب ْال ُك َن َ ُأ َأ صا ِح ُب َ َح َّد َثنِي َ
ت َق َد َم ْي ِه َو لَ ْم َت ْترُكْ لَ ُه َمسْ لَكا ً حْ َ ِنْ
ار ِه َو م فو ِق َر سِ ِه َو م ت ِ ْأ ْ َ ِنْ نْ نْ ْ َ ِنْ ْ ِنْ َ ْ َ َأ َ َ َ َو َما قُ ْل ُ
ْن َيدَ ي ِه َو م خلفِ ِه َو َع َيمِي ِن ِه َو َع َي َس ِ ت ل ُه فقا َل لِي خذت ُه م َبي ِ
َيسْ لُ ُك ُه .
ْن ِإسْ مَاعِ ي َل َعنْ َأ ِبي َخالِ ٍد َو َح َّد َثنِي اش َعنْ َعلِيِّ ب ِ الط َيالِسِ يِّ َع ِن ْال َو َّشا ِء َعنْ َأ ِبي ِخ َد ٍ ْن م َُح َّم ٍد َّ - 2066م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُو ٍد َعنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
َأ
ْن ِإسْ مَاعِ ي َل َعنْ ِبي َخالِ ٍد َعنْ ْ ْ َأْل
ْن َراشِ ٍد َعنْ َعلِيِّ ب ِ َّان َع ِن ال َح َس ِن ب ِ ْن الرَّ ي ِْن م َُح َّم ٍد َع ِن ا ش َع ِريِّ َع ِن اب ِ م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُو ٍد َعنْ َعلِيِّ ب ِ
ان َم ْفر َ
ُوض ت ِإنْ َك َ ك َفقُ ْل ُ آل م َُح َّم ٍد اسْ َت ْن َ
ص َر َ ِ ِنْ
م ُلٍ ج ر
َ ِي ف ى َ
ت َ
ف ايَ ل
ُ و ُ ق َ
ت امَ ع ِ هَّللا دِ ْ
ب ع
َ ي ب
ِ َأ دَ ْ
ن عِ انَ َأ و َ ع ِيٍّ ل ع ُز َر َ
ار َة َقا َلَ :قا َل لِي َز ْي ُد بْنُ َ
ْن َي َد ْي ِه هَّللا َ ْ َ َأ هَّللا َأ َ َ َ َ ْ َأ
اع ِة فلِي نْ ف َع َل َو لِي نْ ف َع َل فلمَّا خ َر َج قا َل بُو َع ْب ِد ِ ع خذت ُه َو ِ مِنْ َبي ِ اَل َأ ْ َأ َأ َ َّ
ُوض الط َ ْ
ان غي َْر َمفر ِ َ َ ُ
صرْ ت ُه َو ِإنْ ك َ َ
اع ِة ن َ َّ
الط َ
ْ
َو مِنْ َخلفِ ِه َو َما َت َر ْكتَ َل ُه َم ْخ َرجا ً
َّاح َقا َلَ :جا َءنِي َسدِي ٌر َف َقا َل صب ِ ِيم َو غَ ي ِْر ِه َعنْ َأ ِبي ال َّ ْن ال َحك ِ
ب ِإلَيَّ ال َّشا َذانِيُّ َح َّد َث َنا ْال َفضْ ُل َعنْ َعلِيِّ ب ِ ْ - 2067م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُو ٍد َقا َل َك َت َ
َأ
ت ل ُه َيا َبا َ ْ ُ َ
ْت َعل ْي ِه َفقل ُ َّ
ت َعل ْي ِه َو َسلم ُ َ ْ ُ َأ
اريا َقا َل َف َت ْيت ُه َفد ََخل ُ ً اًل َأ ت َعليَّ ِث َي ِابي َقا َل َو َك َ َ ك َقا َل َفَأ َخ ْذ ُلِي ِإنَّ َزيْداً َتبَرَّ َأ ِم ْن َ
ض ِ َ َّاح َر ُج
صب ِ ان بُو ال َّ
ك لِي ِب ْال َمدِي َن ِة ت ل َِز ْي ٍد َه ْل َت ْذ ُك ُر َق ْولَ َ ت َقا َل َفقُ ْل ُ ض ْوا َو الرَّ ِاب ُع َو ه َُو ْال َقاِئ ُم َقا َل َز ْي ٌد َه َك َذا قُ ْل ُ ك قُ ْلتَ اَأْلِئم َُّة َأرْ َب َع ٌة ثَاَل َث ٌة َم َ ْن َبلَغَ نِي َأ َّن َ
ْال ُح َسي ِ
ُ اَل ُ َأْل َّ ً ْ ْ ْ
ضى فِي ِكت ِاب ِه ن ُه َمنْ ق ِت َل َمظلوما فقد َج َعلنا ل َِولِ ِّي ِه سُلطانا َو ِإن َما ا ِئ َّمة وُ ة الد َِّم َو َ َ ً ُ ْ ُ َّ َأ َ َ َ َ هَّللا ُ َ ْ َأ
فِي َح َيا ِة ِبي َجعْ ف ٍر ع َو نتَ تقو ُل ِإنَّ َ ت َعالى ق َ َ َأ
ِين ع َو َأ َنا َأقُو ُل َفاَل ِير ْالمُْؤ ِمن َ ِ م ب َأَ طَ خ ُ ي ِّ
ن م
ِ ع
ُ م
َ سْ ي
َ ان
َ َ
ك و َ ل
َ اقَ وَ ً ا ف َ ل َ
خ انَ ِي ف نَّ َ
دَث ِإ
ف دَث ِب ِه َح ٌ ب َف َه َذا َأبُو َجعْ َف ٍر اِإْل َما ُم َفِإنْ َح َ َأهْ ُل ْال َبا ِ
ت َرا ِحلَ ًة َو ت َو َه َّيْأ ُ ت مِنْ عِ ْن ِد ِه َف َت َه َّيْأ ُ ت َفِإنَّ ِم ْن ُك ْم َمنْ ه َُو َك َذل َِك ُث َّم َقا َل ُث َّم َخ َرجْ ُ ُت َعلِّمُو ُه ْم َف ُه ْم َأعْ لَ ُم ِم ْن ُك ْم َف َقا َل لِي َأ َما َت ْذ ُك ُر َه َذا ْال َق ْو َل َفقُ ْل ُ
ً هَّللا َأ َأ َأ
ت َعلَ ْي ِه َما َج َرى َب ْينِي َو َبي َْن َز ْي ٍد َف َقا َل َر يْتَ ل ْو نَّ َ َت َعالى ا ْب َتلى َزيْدا َف َخ َر َج
َ َ َ صصْ ُ ت َعلَ ْي ِه َو َق َ ْت ِإلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َو َ
دَخ ْل ُ ضي ُ َم َ
ْت ِإلَى ْال َقادِسِ َّي ِة ت َفا ْن َت َهي ُ ان ِبَأيِّ َشيْ ٍء َتعْ ِرفُ َأيُّ ال ُّسيُوفِ َسيْفُ ْال َح ِّق َو هَّللا ِ َما ه َُو َك َما َقا َل َو لَِئنْ َخ َر َج لَ ُي ْق َتلَنَّ َقا َل َف َر َجعْ ُ ِ رَ آخَ ان
ِ فَ ْ
ي س
َ ِم َّنا
هَّللا ْ ْ
َفاسْ تق َبلنِي الخ َب ُر ِبقتلِ ِه َر ِح َم ُه ُ .
َ َ َ ْ َ
326
ك َو َت َعالَى َفِإ َذا ا ْن َس َل َخ اَأْل ْش ُه ُر ْال ُح ُر ُم َفا ْق ُتلُوا ْال ُم ْش ِرك َ
ِين ض َأرْ َب َع َة َأ ْشه ٍُر َو اعْ لَمُوا َأ َّن ُك ْم غَ ْي ُر مُعْ ِج ِزي هَّللا ِ ُث َّم َقا َل َت َب َ
ار َ َفسِ يحُوا فِي اَأْلرْ ِ
اًّل
كاح َح َّتى َيبْلُغَ ْالكِتابُ َأ َجلَ ُه َف َج َع َل ِل ُك ِّل َشيْ ٍء َم َح َو ِل ُك ِّل َأ َج ٍل ِك َتاباًَ -فِإنْ اًّل ْث َو َج ْد ُتمُو ُه ْم َف َج َع َل ل َِذلِ َ َحي ُ
ك َم َح َو َقا َل َو ال َتعْ ِزمُوا ُع ْقدَ َة ال ِّن ِ
َ
ش ْب َه ٍة َو اَل َت َت َعاط َز َوا َل ك َو ُ ْ ْ َأ ً
ك َو ِإ َفاَل َترُومَنَّ ْمرا نتَ ِمن ُه فِي َش ٍّ َأ اَّل ْأ
ِك َف َش َن َ ْأ
ان مِنْ َش ن َ َأ ُك ْنتَ َعلَى َب ِّي َن ٍة مِنْ َر ِّب َ
ك َو ِت ْب َي ٍ ِين مِنْ ْم ِر َ ك َو َيق ٍ
ض ُأ ُكلُ ُه َو لَ ْم َي ْن َقطِ عْ َمدَ اهُ َو لَ ْم َيبْلُ ِغ ْال ِك َتابُ َأ َجلَ ُه َفلَ ْو َق ْد َبلَغَ َمدَ اهُ َو ا ْن َق َط َع ُأ ُكلُ ُه َو َبلَغَ ْال ِك َتابُ َأ َجلَ ُه اَل ْن َق َط َع ْال َفصْ ُل َو َت َتا َب َع م ُْلكٍ َل ْم َي ْن َق ِ
ُوع ت ِري ُد َيا ُ َأ ْ ْ َ َأ
ان الت ِاب ُع فِي ِه عْ ل َم م َِن ال َمتب ِ َّ َ َ ْ
ض َّل َعنْ َوق ِت ِه فك َ هَّلل
َّغَار عُوذ ِبا ِ مِنْ ِإ َم ٍام َ ُ َأ ُوع الذ َّل َو الص َ ُّ ْ ْ َّ
ب ُ فِي الت ِاب ِع َو ال َمتب ِ
هَّللا ال ِّن َظا ُم َو َأَلعْ ق َ
َ
ان م َِن هَّللا ِ َو ص ْوا َرسُولَ ُه َو ا َّت َبعُوا هْ َوا َء ُه ْم ِب َغي ِْر ُه ًدى م َِن هَّللا ِ َو ا َّد َعوُ ا ْال ِخاَل َف َة ِباَل بُرْ َه ٍ َأ ت هَّللا ِ َو َع َ َأخِي َأنْ ُتحْ ِي َي ِملَّ َة َق ْو ٍم َق ْد َك َفرُوا ِبآ َيا ِ
ت ُدمُو ُع ُه ُث َّم َقا َل هَّللا ُ َب ْي َن َنا َو َبي َْن َمنْ َّت َع ْي َناهُ َو َسالَ ْ اس ِة ُث َّم ارْ َفض ْ وب ِب ْال ُك َن َ ون َغداً ْال َمصْ لُ َ ك ِباهَّلل ِ َيا َأخِي َأنْ َت ُك َ يذ َ اَل َع ْه ٍد مِنْ َرسُولِ ِه ُأعِ ُ
َأ ْ
ك سِ ْت َر َنا َو َج َحدَ َنا َح َّق َنا َو ْف َشى سِ رَّ َنا َو َن َس َب َنا ِإلَى غَ ي ِْر َج ِّد َنا َو َقا َل فِي َنا َما لَ ْم َنقُل ُه فِي ْنفُسِ َنا َأ َه َت َ
دَخ َل َعلَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر ع َو َم َع ُه ُك ُتبٌ مِنْ َأهْ ِل ْال ُكو َف ِة َي ْدعُو َن ُه فِي َها ِإلَى ض ِر َجالِهَِ :أنَّ َزيْدَ ب َْن َعلِيٍّ َ ْن َب ْك ٍر َعنْ َبعْ ِ َ - 2069عنْ مُو َسى ب ِ
ً اًل َأ هَّللا َأ ْ ْأ َأ
بض َر َ َو َحرَّ َم َح َراما َو َ اَل ك َو ت َعالىَ -ح َّل َح َ َ َ َ
ُوج ِإلي ِْه ْم فقا َل بُو َجعْ ف ٍر ع ِإنَّ َ ت َب َ
ار َ َ َ َ ْنفُسِ ِه ْم َو ي ُْخ ِبرُو َن ُه ِباجْ ِتمَاعِ ِه ْم َو َي ُمرُون ُه ِبالخر ِ
ُ َ
ُ َ َأ ِّ َ َأ َ
ض ُ م َِن الطا َع ِة نْ َيسْ ِبق ُه ِب ْم ٍر ق ْب َل َم َحل ِه ْو ي َُجا ِه َد ق ْب َل حُلولِ ِه َو َأ َّ هَّللا َأمْ ثا َو َسنَّ ُسننا َو ل ْم َيجْ َع ِل اِإْل َما َم ال َعالِ َم ِب ْم ِر ِه فِي ش ْب َه ٍة ِممَّا ف َر َ
َ ُ َأ ْ َ ً َ اًل َ
س ْال َح َر ِام َو َج َع َل لِ ُك ٍّل َم َحاًّل َقا َل َو ِإذا َحلَ ْلت ْمُ ص ْي ِد َأعْ َظ ُم ْم َقت ُل ال َّنف ِ
ْ ْ َأ صيْدَ َو َأ ْن ُت ْم ُح ُر ٌم َف َق ْت ُل ال َّ ص ْيدِ -ال َت ْق ُتلُوا ال َّ َق ْد َقا َل هَّللا ُ فِي ال َّ
ً َأ
ُور عِ َّد ًة َمعْ لو َمة َو َج َع َل ِم ْن َها رْ َب َعة ُحرُما ً َو َقا َل َفسِ يحُوا فِي ً ُ ْ
عاِئر ِ َو اَل ال َّشه َْر ال َحرا َم َف َج َع َل ال ُّشه َ هَّللا َفاصْ طادُوا َو َقا َل ال ُت ِحلُّوا َش َ
ض َأرْ َب َع َة َأ ْشه ٍُر َو اعْ لَمُوا َأ َّن ُك ْم غَ ْي ُر مُعْ ِج ِزي هَّللا ِ اَأْلرْ ِ
ْن ُر ْش ٍد َعنْ َع ِّم ِه َأ ِبي َمعْ َم ٍر َسعِي ِد ْن َعلِيٍّ ال َّناصِ ِر َعنْ َأحْ َم َد ب ِ ْن ْال َعلَ ِويِّ ْال َعبَّاسِ يِّ َع ِن ْال َح َس ِن ب ِ ُسي ِ ْن ْالح َُوسى َعنْ َعلِيِّ ب ِ - 2070ابْنُ م َ
َ
ب فقا َلَ ْ َ
ِضا َدتيِ ال َبا ِ َ َ
ْن ع ف خذ ِبع َ َأ َ ُسي ِ ْ
ْن الح َ َ َ
ْن م َُح َّم ٍد ع ف َجا َء ز ْي ُد بْنُ َعلِيِّ ب ِ َ
ِق َجعْ ف ِر ب ِ ْ ً
ت َجالِسا عِ ندَ الصَّاد ِ ْن َخ ْي َث ٍم َعنْ َأخِي ِه َمعْ َم ٍر َقا َلُ :ك ْن ُ ب ِ
ك َعلَى َه َذا ْال َق ْو ِل َغ ْي ُر ْال َح َس ِد اِل ْبنِي َف َقا َل َيا ت َل ُه ُأ ُّم َز ْي ٍد َو هَّللا ِ َما َيحْ مِلُ َ
وب ِب ْال ُك َنا َس ِFة َف َقالَ ْ
ون ْال َمصْ لُ َ ك ِباهَّلل ِ َأنْ َت ُك َ
يذ َ ِق ع َيا َع ِّم ُأعِ ُ لَ ُه الصَّاد ُ
لَ ْي َت ُه َح َسداً َيا لَ ْي َت ُه َح َسداً َيا لَ ْي َت ُه َح َسداً ثَاَل ثا ً ُث َّم َقا َل َح َّد َثنِي َأ ِبي َعنْ َج ِّدي ع َأ َّن ُه َي ْخ ُر ُج مِنْ وُ ْل ِد ِه َر ُج ٌل ُي َقا ُل لَهَُ -ز ْي ٌد ُي ْق َت ُل ِب ْال ُكو َف ِة َو يُصْ لَبُ
صلَ ِة َطي ٍْر َخضِ ٍر َيسْ َر ُح فِي ت يُجْ َع ُل رُو ُح ُه فِي َح ْو َ ِب ْال ُك َنا َس ِة ي ُْخ َر ُج مِنْ َقب ِْر ِه َنبْشا ً ُت َف َّت ُح لِرُو ِح ِه َأب َْوابُ ال َّس َما ِFء َي َت َب َّه ُج ِب ِه َأهْ ُل ال َّس َم َاوا ِ
ْال َج َّن ِة َحي ُ
ْث َي َشا ُء .
327
ك َمي ُ
ِّت ار ْال ُم ْن َك ِر ِبل َِسا ِن ِه َو َق ْل ِب ِه َو َي ِد ِه َف َذلِ َ ك ِإِل ْن َك ِار ٌ َّك ِب َواحِدَ ٍة َو ِم ْن ُه ْم َت ِ ث َو َت َمس َ الثاَل ِ ْن م َِن َّ ف ْال َخصْ َل َتي ِ ضي ََّع َأ ْش َر َ
ل َِسا ِن ِه َف َذل َِك الَّذِي َ
ْ َأْل ُ حْ َ ْ َ َ اَّل َ ْ ْ نْ
يل ِ عِ ندَ ا ِر ِبال َم رُوفِ َو النهْيِ َع ال ُمنك ِر ِإ كنفث ٍة فِي َب ٍر لجِّ يٍّ َو ِإنَّ ا م َر َّ عْ ْ مْ َأْل ْ هَّللا اَأْلحْ َيا ِء َو َما َأعْ َما ُل ال ِبرِّ كل َها َو ال ِج َهاد فِي َس ِب ِ
ُ ْ ُّ ُ ْ
ْ ُ ِّ
ض ُل مِنْ ذل َِك ُكل ِه َكلِ َمة َع ْد ٍل عِ ن َد ِإ َم ٍام َج ٍ
اِئر . َ ْ َأ
ان مِنْ ِرز ٍق َو ف َْ ان مِنْ َأ َج ٍل َو اَل َينقُ َ
ص ِ ْ ْي َع ِن ْال ُم ْن َك ِر اَل ُي َقرِّ َب ِ ِب ْال َمعْ رُوفِ َو ال َّنه َ
َّار َعنْْن َع ْب ِد ْال َجب ِ ت َعنْ َداوُ َد ب ِ ْن َث ِاب ٍ ان َعنْ َع ْم ِرو ب ِ ْن ع ُْل َو َ ب َع ِن اب ِ ْن َأ ِبي ْال َخ َّطا ِ ْ - 2076ال َفامِيُّ َعنْ م َُح َّم ٍد ْالحِمْ َي ِريِّ َعنْ َأ ِبي ِه َع ِن اب ِ
َ
ك َر ُج ٌل ُيقا ُل ْ ْ
ْن َيا ُح َسيْنُ َيخ ُر ُج مِنْ صُل ِب َ هَّللا
ْن َعلِيٍّ ْال َباق ِِر َعنْ آبَاِئ ِه ع قا َل :قا َل َرسُو ُل ِ ص لِل ُح َسي ِ
ْ َ َ َج ِاب ٍر ْالجُعْ فِيِّ َعنْ َأ ِبي َجعْ َف ٍر م َُح َّم ِد ب ِ
لَ ُه َز ْي ٌد َي َت َخ َّطى ه َُو َو َأصْ َحا ُب ُه َي ْو َم ْالقِ َيا َم ِة
ْن َعلِيٍّ ْت ِإلَى َز ْي ِد ب ِ ضي ِْل َقا َل :ا ْن َت َهي ُ ان َع ِن ْالفُ َ ْن سِ َن ٍ ُّون َعنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِْن َشم ٍ ار َع ِن ْال َبرْ قِيِّ َعنْ َأ ِبي ِه َع ِن اب ِ ص َّف ِ - 2077ابْنُ ْال َولِي ِد َع ِن ال َّ
ْ
ث م َُحمَّداً ِبال َح ِّق بَشِ يراً -اَل ُيعِي ُننِي ِم ْن ُك ْم َّ َأ
ال ْنبَاطِ هْ ِل ال َّش ِام َف َو الذِي َب َع َ َأ يح َة َخ َر َج ِب ْال ُكو َف ِة َف َسمِعْ ُت ُه َيقُو ُل َمنْ ُيعِي ُننِي ِم ْن ُك ْم َعلَى قِ َت ِ ص ِب َع َ
ت َعلَى ْت َنحْ َو ْال َمدِي َن ِة َفد ََخ ْل ُ ْت َرا ِحلَ ًة َو َت َوجَّ ه ُ ت ِب َي ِد ِه َي ْو َم ْالقِ َيا َم ِة َفَأ ْد َخ ْل ُت ُه ْال َج َّن َة بِِإ ْذ ِن هَّللا ِ َقا َل َفلَمَّا قُ ِت َل ا ْك َت َري ُ
َعلَى قِ َتال ِِه ْم َأ َح ٌد ِإاَّل َأ َخ ْذ ُ
ض ْي ُل َما َف َع َل َعمِّي َز ْي ٌد ت َقا َل لِي َيا فُ َ ْن َعلِيٍّ َف َيجْ َز َع َعلَ ْي ِه َفلَمَّا د ََخ ْل ُ ت فِي َن ْفسِ ي اَل َأ ْخ َبرْ ُت ُه ِب َق ْت ِل َز ْي ِد ب ِ ْن م َُح َّم ٍد ع َفقُ ْل ُِق َجعْ َف ِر ب ِ الصَّاد ِ
اج َتيْصلَبُوهُ َفَأ ْق َب َل َي ْبكِي َو ُدمُو ُع ُه َت ْن َح ِد ُر َعلَى دِي َب َ ت ِإي َو هَّللا ِ َ صلَبُوهُ قُ ْل ُ ت ِإي َو هَّللا ِ َق َتلُوهُ َقا َل َف َ َقا َل َف َخ َن َق ْتنِي ْال َعب َْرةُ َف َقا َل لِي َق َتلُوهُ قُ ْل ُ
اِئه ْم
ك فِي ِد َم ِ ك َشا ٌّ ت سِ َّت ًة َقا َل َفلَ َعلَّ َ
ت َن َع ْم َقا َل َف َك ْم َق َت ْلتَ ِم ْن ُه ْم قُ ْل ُ ض ْي ُل َش ِه ْدتَ َم َع َعمِّي قِ َتا َل َأهْ ِل ال َّش ِام قُ ْل ُ َخ ِّد ِه َكَأ َّن َها ْال ُج َمانُ ُث َّم َقا َل َيا فُ َ
ْ
ش َه َدا ُء مِث َل َما َأ
ضى َو ِ َز ْي ٌد َعمِّي َو صْ َحا ُب ُه ُ هَّللا ك ال ِّد َما ِء َم َ ْ هَّللا َأ
ت َشا ّكا ً َما َق َت ْل ُت ُه ْم َقا َل َف َسمِعْ ُت ُه َو ه َُو َيقُو ُل ْش َر َكن َِي ُ فِي تِل َ ت لَ ْو ُك ْن ُ َقا َل َفقُ ْل ُ
ب َو َأصْ َحا ُب ُه . ضى َعلَ ْي ِه َعلِيُّ بْنُ َأ ِبي َطا ِل ٍ َم َ
ُون َعنْ َأ ِبي ِه َقا َلَ :لمَّا ُح ِم َل َز ْي ُد بْنُ مُو َسى ْن َأ ِبي ُع ْبد ٍ ْن َي ِزيدَ ال َّنحْ ِويِّ َع ِن اب ِ ْن َيحْ َيى الص َّْولِيِّ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْ - 2078ال ُم َك ِّتبُ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ْأ ْأ
ضا ع َو َقا َل ْن مُو َسى الرِّ َ ب ْال َم مُونُ جُرْ َم ُه َأِلخِي ِه َعلِيِّ ب ِ َّاس َو َه َ ان َخ َر َج ِب ْال َبصْ َر ِة َو َأحْ َرقَ د َ
ُور وُ ْل ِد ْال َعب ِ ُون َو َق ْد َك َ ْن َجعْ َف ٍر ِإلَى ْال َم م ِ ب ِ
َ
ِير فقا َلَ صغ ٍ َ َأ
ْس َما تاهُ ِب َ َ َ ُ ْ
ك ِمني لقتلت ُه فلي َ َ َ َ ِّ ُ َ اَل َ ُ َ َ َ َ َ َ
وك َو ف َع َل َما ف َع َل لق ْد خ َر َج ق ْبل ُه ز ْي ُد بْنُ َعلِيٍّ فق ِت َل َو ل ْو َمكان ََ َ َ َأ
لَ ُه َيا َبا ال َح َس ِن لِئنْ خ َر َج خ َ
ُ َ َ ْ َأ
َأ
ب ِ َع َّز َو َج َّل َف َجا َه َد عْ َدا َءهُ هَّلِل آل م َُح َّم ٍد غَ ضِ َ ان مِنْ ُعلَ َما ِء ِ ْن َعلِيٍّ ع َفِإ َّن ُه َك َ َأ
ِين -اَل َتقِسْ خِي َزيْداً ِإلَى َز ْي ِد ب ِ ِير ْالمُْؤ ِمن َ ضا ع َيا َأم َ الرِّ َ
ضا مِنْ َ َّ ً َ هَّللا ُ َ عْ
ُوسى بْنُ َج ف ٍر ع ن ُه َسم َِع َباهُ َج ف َر ب َْن م َُح َّم ٍد َيقو ُل َر ِح َم ُ َعمِّي زيْدا ِإن ُه َد َعا ِإلى الرِّ َ َأ َّ َأ َ عْ َأ َ َ
َح َّتى ق ِت َل فِي َس ِبيلِ ِه َو لقد َحدثنِي ِبي م َ
َّ ْ َ ُ
ْ
وب ِبال ُك َنا َس ِة ُ ْ
ون ال َم ْق ُتو َل ال َمصْ ل َ ْ َأ
ت َل ُه َيا َع ِّم ِإنْ َرضِ يتَ نْ َت ُك َ ْ
ارنِي فِي ُخرُو ِج ِه َفقُل ُ آل م َُح َّم ٍد َو لَ ْو َظف َِر َل َو َفى ِب َما دَ َعا ِإلَ ْي ِه َو َق ِد اسْ َت َش َ ِ
ْس َق ْد َجا َء فِي َم ِن ا َّد َعى اِإْل َما َم َة ِب َغي ِْر ْأ
ك َفلَمَّا َولَّى َقا َل َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد َو ْي ٌل لِ َمنْ َسم َِع َواعِ َي ُت ُه َفلَ ْم ُي ِج ْب ُه َف َقا َل ْال َم مُونُ َيا َأ َبا ْال َح َس ِن َأ لَي َ َف َشْأ َن َ
ضا مِنْ ِ
آل ك ِإ َّن ُه َقا َل َأ ْدعُو ُك ْم ِإلَى الرِّ َ ان َأ ْت َقى هَّلِل ِ مِنْ َذا َ
ْس َل ُه ِب َح ٍّق َو ِإ َّن ُه َك َ
ضا ع ِإنَّ َزيْدَ ب َْن َعلِيٍّ ع لَ ْم َيد َِّع َما لَي َ َح ِّق َها َما َجا َء َف َقا َل الرِّ َ
ان َز ْي ٌد َو هَّللا ِ ِممَّنْ ِين هَّللا ِ َو يَضِ ُّل َعنْ َس ِبيلِ ِه ِب َغي ِْر عِ ْل ٍم َو َك َ ُ َأ
م َُح َّم ٍد َو ِإ َّن َما َجا َء َما َجا َء فِي َمنْ َي َّدعِ ي نَّ هَّللا َ َنصَّ َعلَ ْي ِه ث َّم َي ْدعُو ِإلَى غَ ي ِْر د ِ
ب ِب َه ِذ ِه اآْل َيةَِ -و جا ِهدُوا فِي هَّللا ِ َح َّق ِجها ِد ِه ه َُو اجْ َتبا ُك ْم ُخوطِ َ
ظ َم َعلَ ْي ِه َفَأ َبى ِإاَّل ْال ُخرُو َج َم َع َز ْي ٍد َف َقا َل لَ ُه َل َكَأ ِّني َو هَّللا ِ - 2079قِي َلَ :أ َرادَ َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ م َُح َّم ٍد ْال ُخرُو َج َم َع َز ْي ٍد َف َن َهاهُ َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َو َع ُ
ان َج َم َع ان مِنْ َأ ْم ِر َز ْي ٍد َما َك َ ك َما يُصْ َن ُع ِبال ِّن َسا ِء َفلَمَّا َك َ صن َِع ِب َك َبعْ دَ َز ْي ٍد َو َق ْد َخمَّرْ تَ َك َما ي َُخ ِّم ُر ال ِّن َسا ُء َو ُحم ِْلتَ فِي َه ْودَ ٍج َو ُ ِب َ
َأ َّ َ ُ
صارُوا ِب ِه ِإلى الصَّحْ َرا ِء َو َش َّيعُوهُ َف َت َب َّس َم َف َقالوا ل ُه َما الذِي ضْ َح َك َ
ك َ َ َّ ُ َأ َ
ِير َو َت َكارُوا ل ُه َو َخذوهُ َحتى ِإذا َ ْن م َُح َّم ٍد دَ َنان ََأصْ َحا ُب َنا ل َِع ْب ِد ِ ب ِ
هَّللا
ُأ
ُوج َفلَ ْم طِ عْ ُه َو َأ ْخ َب َرنِي ِب َه َذا اَأْل ْم ِر الَّذِي َأ َنا فِي ِه َو َقا َل لَ َكَأ ِّني ِب َ ْ صاح ِِب ُك ْم ِإ ِّني َذ َكرْ ُ َف َقا َل َو هَّللا ِ َتعَجَّ ب ُ
ك َو َق ْد ت َو َق ْد َن َهانِي َع ِن ال ُخر ِ ْت مِنْ َ
َخمَّرْ تَ َك َما ي َُخ ِّم ُر ال ِّن َسا ُء َو ُجع ِْلتَ فِي َه ْودَ ٍج َف َع ِجبْتُ
ُوج ُه عِ ْندَ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ عَ -ف َقا َل َعمِّي َم ْق ُتو ٌل ِإنْ َخ َر َج قُ ِت َل َفقِرُّ وا فِي َ - 2080و َعنْ َأ ِبي َب ْك ٍر ْال َحضْ َرمِيِّ َقا َلَ :ذ َكرْ َنا َأمْ َر َز ْي ٍد َو ُخر َ
ُبيُو ِت ُك ْم َف َو هَّللا ِ َما َعلَ ْي ُك ْم َبْأسٌ َف َقا َل َر ُج ٌل م َِن ْال َق ْو ِم ِإنْ َشا َء هَّللا ُ.
ْن ْال َح َنفِ َّي ِة َقا َل: َأْل َأ ب َأحْ َو ِ َ - 2081أقُو ُل َقا َل ال َّش ْي ُخ َجعْ َف ُر بْنُ َن َما ٍء فِي ِك َتا ِ
ان َيقُو ُل بِِإ َما َم ِFة اب ِ از َو َك َ ار َعنْ ِبي ب َُجي ٍْر َعال ِِم ا هْ َو ِ ال ْالم ُْخ َت ِ
ضى ْالغُاَل ُم ت َي ْوما ً عِ ْندَ هُ َفمَرَّ ِب ِه غُاَل ٌم َشابٌّ َف َسلَّ َم َعلَ ْي ِه َف َقا َم َف َتلَ َّقاهُ َو َق َّب َل َما َبي َْن َع ْي َن ْي ِه َو َخا َط َب ُه ِبال ِّس َيا َد ِة َو َم َ ِيت ِإ َمامِي َو ُك ْن ُ ت َفلَق ُ َح َججْ ُ
اع ُة َتقُو ُم َت َتلَ َّقى َهذاَ َّ َ
ك اِإْل َما ُم ال ُمفت َرضُ الط َْ ْ َّ َأ َ
ك قلت نا نعْ تقِ ُد ن َ َ َّ َأِل ُ ْ ُ ْف ذا َ َ َ
اي فقا َل َو كي َ َ َ َ َ َأ هَّللا ْ
َو َعادَ م َُح َّم ٌد ِإلى َمكا ِنهِ -فقلت ل ُه عِ ندَ ِ حْ تسِ بُ َعن َ َ ُ ْ ُ َ َ َ
از َعنِي ازعْ ُت ُه اِإْل َما َم َFة َو َن َ ْن ع اعْ لَ ْم َأ ِّني َن َ ِ ي سَ ح
ُ ْ
ال ِي
َ خ َأ ْنُب ا ِيٌّ ل ع َ ل
َ ا َ
ق ا َ
ذ هَ نْ مَ وَ ُ
ت ْ
ل ْالغُاَل َم َو َتقُو ُل لَ ُه َيا َس ِّيدِي َف َقا َل َن َع ْم ه َُو َو هَّللا ِ ِإ َمامِي َفقُ
ْس بِِإ َم ٍام ْف َنحْ َت ِك ُم ِإلَى َح َج ٍر َج َما ٍد َف َقا َل ِإنَّ ِإ َماماً Fاَل ُي َكلِّ ُم ُه ْال َج َما ُد َفلَي َ ت َو َكي َ ك َفقُ ْل ُ ضى ِب ْال َح َج ِر اَأْلسْ َو ِد َح َكما ً َب ْينِي َو َب ْي َن َ َف َقا َل لِي َأ َترْ َ
ك َم َوا ِثيقَ َأ
ك ِبالذِي ْو َد َع َ َّ ُ َأ َأ
ْت َو َت َق َّد َم ِإلَ ْي ِه َو َقا َل سْ ل َ صلي ُ َّ صلى َو َ َّ ص ْد َنا ال َح َج َر َو َ ْ ك ال َح َج ُر ا سْ َو ُد َف َق َ َأْل ْ ت َب ْينِي َو َب ْي َن َ ْ
ك َو قُل ُ َ
ْت مِنْ ذلِ َ َفاسْ َتحْ َيي ُ
ك َو ه َُو َ نْ م
ِ ه
ِ ب ُّ
ق ح َأ ُوه َ
ف ك ِي خ َأ ْن ب ا ى َ ل ر ْ
م َأْل ا م ِّ ل س ُ
د م َّ ُح م ا ي ل ا َ
ق و ر
ُ ج ح ْ
ال ِ هَّللا و قَ َ
ط ن َ َ
ف ا نَّ مِ م ا م ا ن م ا ن َ َ
ت رْ ب ْ
خ َأ اَّل ة
ِ اف َ ا ُو م ْ
ال ب م ه
ُ َ ل دَ ْال ِع َبا ِد لِ َت ْش َ
ه
َ َ َ ِ ِ َ ِإ َ ِ َ َ َ َ َ َ َ َ ِ ِإْل َ ُ َ ْ ِ َ ِإ
ُ ْ
ص َرفت مِنْ عِ ن ِد ِه َو َق ْد ِدنت بِِإ َما َم ِة َعلِيِّ ْ ُ ْ ْ
اع ِت ِه َقا َل بُو ب َُجي ٍْر َفان َ َأ ضط َ َ َ ُ ْ ُ
ُك َو َت َحل َح َل َحتى ظ َننت ُه َيسْ قط َف ذ َعنت بِِإ َما َم ِت ِه َو ِدنت ل ُه ِب َفرْ ِ ْ ْ َأ ُ ُ ُ ْ َ َّ ْ ِإ َمام َ
ت ْال َق ْو َل ِب ْال َكي َْسا ِن َّي ِة . ْن ع َو َت َر ْك ُ ِ ي ُس
َ ح ْن ْال
ب ِ
سْن َط ْل َح َةَ ،عنْ َأ ِبي م َُح َّم ٍد َأخِي يُو ُن َ - 2082م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ م َُح َّمدٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َأحْ َم ُد بْنُ م َُح َّمدٍَ ،عنْ مُو َسى ب ِ
ب َر ُج ٌل ْ
س َفِإنَّ ِبال َبا ِ ض َأ ِز َّق ِت َهاَ ،قا َلَ ،ف َقا َل اذ َهبْ َيا يُو ُن َ
ْ ت ِب ْال َمدِي َن ِة َفاسْ َت ْق َب َل َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد علیه السالم فِي َبعْ ِ وبَ ،ع ْنهَُ ،قا َلُ ،ك ْن ُ ْن َيعْ قُ َ ب ِ
ت لَ ُه َمنْ َأ ْنتَ َف َقا َل لَ ُه َأ َنا َر ُج ٌل مِنْ َأهْ ِل قُ َّمَ ،قا َلَ ،فلَ ْم يسى بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ ْالقُمِّيُّ َجالِسٌ َ ،قا َلَ ،فقُ ْل ُ َ عِ ا ذَ ِإ َ
ف بِ ا ب َ ْ
ال ى َ لَ ِ ِإ ت ُ ْئ ج َ
ف ل ا َ
ق ِ، ت يْ ب ْ
ال
َ َ ل هْ َأ ا ِم َّن
ُ ُاَل َ
َّار ،ث َّم ال َتفَتَ ِإل ْي َنا َف َقا َل ْادخ ! ث َّم َقا َل َيا ْ ُ ار الد َ ْ َ ار] َقا َلَ ،ف َ َ َي ُكنْ ِب سْ َر َع مِنْ نْ ق َب َل بُو َع ْب ِد ِ علیه االسالم َ ، هَّللا َأ ْ َأ َأ َأ
دَخ َل َعلى ال ِح َم ِ [على ِح َم ٍ
يسى ب َْن َع ْب ِد هَّللا ِ ك َأِلنَّ عِ َ ت فِ َدا َ ت ِإي َو هَّللا ِ ُجع ِْل ُ يسى ب َْن َع ْب ِد هَّللا ِ ِم َّنا َأهْ َل ْال َب ْيتِ! َقا َل قُ ْل ُ ك ِإنَّ عِ َ ُك َأ ْن َكرْ تَ َق ْولِي لَ َ وب َأحْ َسب َ س ب َْن َيعْ قُ َ يُو ُن َ
َر ُج ٌل مِنْ َأهْ ِل قُ َّمَ ،ف َقا َل َيا يُو ُنسُ عِ ي َسى بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ ه َُو ِم َّنا َحيٌّ َو ه َُو ِم َّنا َميِّتٌ
328
ْن ِإسْ مَاعِ ي َل ْالمِي َثمِيِ َ ،قا َل َح َّد َثنِي ِر ْبعِيُّ ْن َعلِيٍّ ْال َهمْ دَ انِيِّ َ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ َ - 2083علِيُّ بْنُ م َُح َّم ٍدَ F،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َأحْ َمدََ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ت ِب َذل َِك َأ َبا
ار َو ِإنَّ َي َدهُ لَ َتسْ ِبقُنِي ِإلَى َع ْو َر ِتهَِ ،ف َخبَّرْ ُ ارَ ،قا َلِ :إ ِّني َأَل ْغسِ ُل ْالفُ َ
ض ْي َل ب َْن َي َس ٍ ْن َي َس ٍ بْنُ َع ْب ِد هَّللا َِ ،قا َل َح َّد َثنِي غَ اسِ ُل ْالفُ َ
ضي ِْل ب ِ
ْ َأ
ار َو ه َُو ِم َّنا هْ َل ال َب ْيتِ.ض ْي َل ب َْن َي َس ٍ َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َقا َل لِي َر ِح َم هَّللا ُ الفُ َ
ْ
- 2084قال ابوجعفر علیه السالم :ارتد الناس اال ثالثة نفر :سلمان و ابوذر والمقداد .قال قلت فعمار؟ قال قد کان حاص حیصه ثم
رجع .قال أن اردت الذی لم یشک ولم یدخله شیئ فالمقداد .فأما سلمان فأنه عرض فی قلبه عارض ...و اما ابوذر فأمره
امیرالمؤمنین بالسکوت ...فأبی اال أن یتکلم .فمر به عثمان فأمر به ثم اناب الناس بعد و کان اول من أناب ابوساسان االنصاری و
ابوعمره و شتیره و کانوا سبعا فلم یکن یعرف حق امیرالمؤمنین اال هؤالء السبعه
ِيرَ ،عنْ َأ ِبيهَِ ،عنْ َأ ِبي ْن َسد ٍ انَ ،عنْ َح َن ِ
ان ب ِ صي ٍْرَ ،قاال َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ ع ُْث َم َ َ - 2085أبُو ْال َح َس ِن َو َأبُو ِإسْ َحاقَ َح ْمدَ َو ْي ِه َو ِإب َْراهِي ُم ا ْب َنا ُن َ
ت َو َم ِن َّ
الثاَل َث ُة َف َقا َلْ :ال ِم ْق َدا ُد بْنُ ان ال َّناسُ َأهْ َل الرَّ َّد ِة َبعْ دَ ال َّن ِبيِّ صلی هللا علیه و آله و سلم ِإاَّل ثَاَل َث ًةَ .فقُ ْل ُ َجعْ َف ٍر علیه السالم َقا َلَ :ك َ
َأ َأ ُ ْ ْ َأ َأْل
ت َعلي ِْه ُم الرَّ َحى َو َب ْوا نْ ُي َب ِايعُوا َ َار ْ
ِين د َ َّ اَل
يرَ ،و َقا َلَ :هُؤ ِء الذ َ اس َبعْ دَ يَسِ ٍ َّ
ف الن َ ارسِ يُّ ث َّم َع َر َ اريُّ َو َسل َمانُ ال َف ِ ا سْ َو ِد َو بُو َذرٍّ ْال ِغ َف ِ
ِين علیه السالم ُم ْك َرها ً َف َبا َي َعَ ،و َذل َِك َق ْو ُل هَّللا ِ َع َّز َو َجلََّ -و ما م َُح َّم ٌد ِإاَّل َرسُو ٌل َق ْد َخلَ ْ ِير ْالمُْؤ ِمن َ َأ َأِل
ت مِنْ َق ْبلِ ِه ِبي َب ْك ٍر َح َّتى َجاءُوا ِب م ِ
الرُّ ُس ُل َأ َفِإنْ ماتَ َأ ْو قُ ِت َل ا ْن َقلَ ْب ُت ْم َعلى َأعْ ِ
قاب ُك ْم -اآْل َي َة.
ُونَ ،عنْ ْن َم ْيم ٍ َّالَ ،عنْ َثعْ لَ َب َة ب ِ ِ - 2088جب ِْري ُل بْنُ َأحْ َمدَ ْال َف َ
ار َي ِابيُّ ْالبُرْ َنانِيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي ْال َح َسنُ بْنُ ُخرَّ َز َاذَ ،قا َل َح َّد َثنِي ابْنُ َفض ٍ
ت اَأْلرْ ضُ ِب َس ْب َع ٍة ِب ِه ْم ضا َق ِ ْن َأ ِبي َطالِ ٍ
ب ( َعلَي ِْه ُم ال َّساَل ُم)َ ،قا َلَ : ارةََ ،عنْ َأ ِبي َجعْ َف ٍر علیه السالم َعنْ َأ ِبيهَِ ،عنْ َج ِّد ِه َعنْ َعلِيِّ ب ِ ُز َر َ
هَّللا ُ ُ َ َ َأ ْ
ارسِ يُّ َو ال ِم ْقدَ ا ُد َو بُو ذرٍّ َو َعمَّا ٌر َو ُحذ ْي َفة َ ْ ْ َ
ان َعلِيٌّ (رحْ َمة ِ َعلَي ِْه ْم) َو َك َ ُونِ ،م ْن ُه ْم َسل َمانُ ال َف ِ
ُون َو ِب ِه ْم ُت ْمطر َ صر َ ون َو ِب ِه ْم ُت ْن َ
ُترْ َزقُ َ
صلَّ ْوا َعلَى َفاطِ َم َFة علیه االسالم َ َ ِينذَّ لا مهُ و ،
َ ِإ َ ْ َ ُ مهُ م
ُ ام انَ َأ و ل
ُ و ُ ق ي
َ السالم علیه
انانَ ،عنْ َأ ِبي َخالِدٍَ ،عنْ ُح ْم َر َ ْن سِ َن ٍ انَ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ ُوريُّ َ ،قا َل َح َّد َث َنا ْال َفضْ ُل بْنُ َش َاذ َ
ْن قُ َت ْي َب َة ال َّن ْي َساب َِ - 2089ح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
ات هَّللا ِ َأ ْن َأعْ َي َنَ ،عنْ َأ ِبي َجعْ َف ٍر علیه االسالم َ ،قا َل ،قُ ْل ُ
(صلَ َو ُ
ِين َ ِير ْالمُْؤ ِمن َ َّار َقا َلَ :ر ِح َم هَّللا ُ َعمَّاراً ،ثَاَل ثاًَ ،قا َت َل َم َع م ِ ت َما َتقُو ُل فِي َعم ٍ ب ِ
َ اَل َّ
ك تقو ُل مِث َل الث ثةِ! َه ْي َهاتَ !ْ ُ َ َّ َ َ َ َ َ ْ َ َ ْ ْ َ َأ ٌ َ ْ ُ َ ْ َ ُ ْ ُ
َعل ْي ِه َو آلِهِ) َو ق ِت َل ش ِهيدا .قا َل .قلت فِي نفسِ ي َما تكونُ َمن ِزلة عْ ظ َم مِنْ َه ِذ ِه ال َمن ِزل ِة فالتفَتَ ِإليَّ ،فقا َل :ل َعل َ َ ً َ ُ َ
ك الصَّفَّ َو َجا َء ب اَل َت ْزدَ ا ُد ِإاَّل شِ َّد ًة َو ْال َق ْت َل اَل َي ْز َدا ُد ِإاَّل َك ْث َر ًة َت َر َ ك ْال َي ْو ِم َقا َلِ :إ َّن ُه َلمَّا َرَأى ْال َحرْ َ تَ :و َما عِ ْل ُم ُه َأ َّن ُه ُي ْق َت ُل فِي َذلِ َ َقا َل ،قُ ْل ُ
ك َيقُو ُل لَ ُه ارْ ِجعْ ت ُك َّل َذ ِل َ ث مَرَّ ا ٍ ك ثَاَل َ كَ ،ف َقا َل لَ ُه َذ ِل َ ص ِّف َِين ه َُو ه َُو َقا َل ارْ ِجعْ ِإلَى َ ِير ْالمُْؤ ِمن َ ِين علیه السالم َف َقا َل َيا َأم َ ِير ْالمُْؤ ِمن َ َأ
ِإلَى م ِ
ْ َأ ْ ُ
صف ِه َو ه َُو َيقولُ :ال َي ْو َم ل َقى ... ِّ َ َ َ َّ
ان فِي الثالِث ِة َقا َل ل ُه َن َع ْمَ .ف َر َج َع ِإلى َ َأ
ك َفلمَّا نْ َك َ َ ِّ
صف َ ِإلَى َ
ْن
سب ِصي ٍْرَ ،قالُوا َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ عِ ي َسىَ ،عنْ يُو ُن َ
َ - 2090ح َّد َثنِي َحمْ دَ َو ْي ِه َو ِإب َْراهِي ُمَ .و م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ ُن َ
ُول ِ صلوات هللا و هَّللا َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِنَ ،عمَّنْ َذ َك َرهَُ ،عنْ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َقا َلَ :أ ْن ِزلُوا دَ اوُ دَ الرَّ ِّقيَّ ِم ِّني ِب َمن ِزل ِة ال ِمق َدا ِد مِنْ َرس ِ
ْ ْ َ ْ
سالمه علیه.
ازيُّ َ ،قا َل َح َّد َث َنا َعلِيُّ ْن َداوُ َد الرَّ ِ ان ب ِْن َأ ِبي َخلَفٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ ُسلَ ْي َم َ - 2091م َُح َّم ُد بْنُ قُولَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َثنِي َسعْ ُد بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
َأ ْ َ ْن َسال ٍِمَ ،قا َل َقا َل َأبُو ْال َح َس ِن م َ بْنُ َأسْ َباطٍ َ ،عنْ َأ ِبي ِه َأسْ بَاطِ ب ِ
اريُّ م َُح َّم ِد ان َي ْو ُم القِ َيا َم ِة َنادَى ُم َنا ٍد ي َْن َح َو ِ ُوسى بْنُ َجعْ َف ٍر علیه السالم ِإذا َك َ
ْن َأ ِبي اريُّ َعلِيِّ ب ِ َأ ُ َأ
ض ْوا َعلَ ْي ِه َف َيقُو ُم َس ْل َمانُ َو ْال ِم ْق َدا ُد َو بُو َذرٍّ .ث َّم ُي َنادِي ُم َنا ٍد ي َْن َح َو ِ ِين لَ ْم َي ْنقُضُوا ْال َعهْدَ َو َم َ ُول هَّللا ِ الَّذ َ
ْن َع ْب ِد هَّللا ِ َرس ِ ب ِ
َّ َ ْ َأ
ِق الخ َزاعِ يُّ َو م َُح َّم ُد بْنُ ِبي َبك ٍر َو مِيث ُم بْنُ َيحْ َيى التمَّا ُر ُ ْ ْ
ُول ِ َف َيقو ُم َعمْ رُو بْنُ ال َحم ِ ُ هَّللا هَّللا
ْن َع ْب ِد ِ َرس ِ ب علیه السالم َوصِ يِّ م َُح َّم ِد ب ِ َطالِ ٍ
ُول هَّللا ِ َف َيقُو ُم ْن َع ْب ِد هَّللا ِ َرس ِ َأ ُ ُأ َأ
ت م َُح َّم ِد ب ِ ْن َفاطِ َم َة ِب ْن ِ ْن َعلِيٍّ ب ِ اريُّ ْال َح َس ِن ب ِ َم ْولَى َبنِي َس ٍد َو َويْسٌ ْال َق َرنِيُّ َ .قا َل ث َّم ُي َنادِي ْال ُم َنادِي ي َْن َح َو ِ
ْ َأ ُ ُأ َأ
ُ ُ َ
ْن َعلِيٍّ علیه السالم ف َيقو ُم ك ُّل َم ِن ْن ب ِ اريُّ ال ُح َسي ِ َ
اريُّ ،.قا َل ث َّم ُينادِي ي َْن َح َو ِ َ ُس ْف َيانُ بْنُ ِبي لَ ْيلَى ْال َهمْ دَ انِيُ َو ُح َذ ْي َف ُة بْنُ َس ْي ٍد ال ِغف ِ
َ ْ
ُّ ُأ ْ ْ َأ ُ َّ
ْن علیه السالم َف َيقُو ُم ُج َب ْي ُر بْنُ مُطع ٍِم َو َيحْ َيى ابْنُ ِّم الط َوي ِْل َو ُسي ِ ْن الح َ اريُّ َعلِيِّ ب ِ اسْ ُت ْش ِهدَ َم َع ُه َو لَ ْم َي َت َخلفْ َع ْنهَُ ،.قا َل ث َّم ُي َنادِي ي َْن َح َو ِ
ْن م َُح َّم ٍد َف َيقُو ُم َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ َش ِريكٍ ْال َعام ِِريُّ َأ ُ َأ
ب ر َ
ف عْ
ِ َ َ ََ ِ َ ِ ِ ج يُّ ار و ح و ِيٍّ ل ع ْن ب د
ِ م
َّ ُح َ م يُّ بُو َخالِ ٍد ْال َكا ُبلِيُّ َو َسعِي ُد بْنُ ْال ُم َس َّيبِ .ث َّم ُي َنادِي ي َْن َح َو ِ
ار
ور َو ُ َأ هَّللا ْ
ير ليْث بْنُ ال َبخ َت ِريِّ الم َُرادِيُّ َو َع ْب ُد ِ بْنُ ِبي َيعْ ف ٍ ْ ْ ُ َ َأ
او َية العِجْ لِيُّ َو م َُح َّم ُد بْنُ مُسْ ل ٍِم َو بُو بَصِ ٍ ْ َ َأ
ارةُ بْنُ عْ َي َن َو ب َُر ْي ُد بْنُ م َُع ِ ُ
َو ز َر َ
اِئر اَأْلِئ َّم ِة ( َعلَي ِْه ُم ال َّساَل ُم) َي ْو َم ْالقِ َيا َم ِة
ِ س
َ عَ م
َ ة
ِ ع
َ ي ِّ
ش ال رُ س
َاِئ ادَى َ
ن ي
ُ اع َة َو حُجْ ُر بْنُ َزاِئدَ َة َو حُمْ َرانُ بْنُ َأعْ َي َنَُّ .
م ث َ ذَ ج
ُ ْن
ِ ب ِ هَّللا د ِ ْ
ب عَ ْنُ َعا ِم ُر ب
ِين. َّ
ين م َِن الت ِابع َ َ ْ
ين َو وَّ ُل ال ُمت َحوِّ ِر َ َأ َ ْ َأ
ِين َو وَّ ُل ال ُمقرَّ ِب َ َّابق َ َأ
َف َهُؤ اَل ِء وَّ ُل الس ِ
329
هج ٍة أصدَقَ وال أوفى مِن أبی َذرّ الخضراءُ ،وال أ َقلَّ ِ
ت ال َغبرا ُء مِن ذی لَ َ ت َ - 2092قا َل َرسو ُل هّللا ِ صلى هللا علیه و آله :ما أ َظلَّ ِ
َّارَ ،قا َل ْن م َُح َّم ٍد َّ
الطي ِ اجَ ،عنْ َحمْ َز َة ب ِ ْن َدرَّ ٍ ِيل ب ِ يزَ ،عنْ َجم ِ ْن َع ْب ِد ْال َع ِز ِ
يسىَ ،عنْ ُز َح َل ُع َم َر ب ِ ْن عِ َ َ - 2093ح َّد َثنِي َأحْ َم ُد بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
ْ َأِل َّ َذ َكرْ َنا م َُحمَّدَ ب َْن َأ ِبي َب ْك ٍر عِ ْندَ َأ ِبي َع ْب ِد ِ علیه السالم َف َقا َل بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم َر ِح َم ُه ُ َو َ
هَّللا هَّللا َأ هَّللا
ِين علیه صلى َعلَ ْيهَِ ،قا َل م ِ
ِير المُْؤ ِمن َ
ك َو َأنَّ َأ ِبي فِي ك ِإ َما ٌم ُم ْف َت َرضٌ َطا َع ُت َ ك! َف َقا َل َأ َو َما َف َع ْلتَ َقا َل َبلَىَ ،ف َب َس َط َيدَ هَُ ،ف َقا َل َأ ْش َه ُد َأ َّن َ دَك ُأ َب ِايعْ َ
ُط َي َ السالم َي ْوما ً م َِن اَأْليَّام ا ْبس ْ
ِ
َأ اَل َ هَّللا ُ ْ َأ ُأ ْ ارَ .ف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم ك َ
ْس َرحْ َمة ِ َعل ْي َها مِنْ قِ َب ِل ِبيهِ. ت ُع َمي ٍ ان ِإن َجا ُب ُه مِنْ قِ َب ِل ِّم ِه سْ َما َء ِبن ِ َ ال َّن ِ
اقَ ،عنْ َأ ِبي َع ْب ِد ْن َأ ِبي ُع َمي ٍْرَ ،عنْ َأ ِبي ْال َعب ِ
َّاس ْال َب ْق َب ِ ْن ُع َب ْي ٍد َو َيعْ قُوبُ بْنُ َي ِزيدََ ،ع ِن اب ِ
يسى ب ِ َ - 2094حمْ دَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ
َأ ُ َأ ُ
ارة بْنُ عْ َي َن َو م َُح َّمد بْنُ مُسْ ل ٍِم َو بُو ُ ْ َ
او َية العِجْ لِيُّ َو ز َر َ ً َأ َأ هَّللا ِ علیه السالم َأ َّن ُه َقا َل َأرْ َب َع ٌة َأ َحبُّ ال َّن ِ
اس ِإلَيَّ حْ َيا ًء َو ْم َواتا ،ب َُر ْيد بْنُ م َُع ِ
ُ
اس ِإلَيَّ َأحْ َيا ًء َو َ
مْواتاً.َأ َجعْ َف ٍر اَأْلحْ َولَُ ،أ َحبُّ ال َّن ِ
انَ F،عنْ َأ ِبي َح ْم َزةََ ،عنْ َأ ِبي َجعْ َف ٍر علیه ْن مُسْ َك َ انَ ،عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ْن ال ُّنعْ َم ِ
يلَ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ الط ِو ِْن ْال َح َس ِن َّ ي َعنْ َعلِيِّ ب ِ - 2095ر ُِو َ
ْ َ
اح ٍة لهَُ ،فد ََخ َل َعلى ال َح َس ِن علیه السالم َو َ َ َ َ ْ َ
ب ال َح َس ِن علیه السالم ُي َقا ُل ل ُه ُسف َيانُ بْنُ ل ْيلى َو ه َُو َعلى َر َ ْ َأ
السالم َقا َل َجا َء َر ُج ٌل مِنْ صْ َحا ِ
ِين! َف َقا َل لَ ُه ْال َح َسنُ علیه السالم ا ْن ِز ْل َو اَل َتعْ َجلَْ ،ف َن َز َل َف َع َق َل َرا ِحلَ َت ُه ْك َيا ُم ِذ َّل ْالمُْؤ ِمن َ ارهَِ ،قا َلَ ،ف َقا َل لَ ُه ال َّساَل ُم َعلَي َ ب فِي فِ َنا ِء دَ ِ ه َُو مُحْ َت ٍ
َ
ِين ،قا َل َو َما ْ
ك َيا ُم ِذ َّل المُْؤ ِمن َ َ اَل ُ ْ ُ َ ْ ُ ْ َ َ َ َ
َّار َو ق َب َل يَمْشِ ي َحتى انت َهى ِإل ْيهِ ،قا َل ،فقا َل ل ُه ال َح َسنُ علیه السالم َما قلتَ قا َل قلت ال َّس ُم َعل ْي َ َ َ ْ َّ ْ َأ
فِي الد ِ
الطاغِ َي َة َيحْ ُك ُم ِبغَ ي ِْر َما َأ ْن َز َل هَّللا َُ ،قا َلَ ،ف َقا َل لَ ُه ْال َح َسنُ علیه السالم ك َقا َل َع َم ْدتَ ِإلَى َأمْ ِر اُأْل َّم ِة َف َخلَعْ َت ُه مِنْ ُع ُنق َِك َو َقلَّ ْد َت ُه َه ِذ ِه َّ عِ ْلم َ
ُك ِب َذلِ َ
ب اَأْليَّا ُم َو اللَّ َيالِي َح َّتى َيل َِي َأ ْم َر ت َأ ِبي َيقُولَُ ،قا َل َرسُو ُل هَّللا ِ صلی هللا علیه و آله و سلم لَنْ َت ْذ َه َ ت َذل َِكَ ،قا َلَ :سمِعْ ُF ك ِل َم َف َع ْل َُسُأ ْخ ِب ُر َ
هَّللا هَّللا
ك َقا َل َ َقا َل َ َقا َلَ ،ف َقا َل ك َقا َل ُح ُّب َ ْ َ
او َيةَ ،فلِذل َِك َف َعل ُ ُ ْ اَل ُ ْأ ْ ْ ُأْل
تَ ،ما َجا َء ِب َ ُوم َرحْ بُ الص َّْد ِر َي ك ُل َو َيش َب ُع َو ه َُو م َُع ِ ا َّم ِة َر ُج ٌل َواسِ ُع البُلع ِ
وب مِنْ َبنِي آ َد َم َك َما ِط ُّ
الذ ُن َ ان َأسِ يراً فِي ال َّد ْيلَم ِإاَّل َن َف َع ُه هَّللا ُ ِب ُح ِّب َنا َو ِإنَّ ُح َّب َنا لَي َُساق ُ ْال َح َسنُ علیه السالم َو هَّللا ِ اَل ُي ِح ُّب َنا َع ْب ٌد َأ َبداً َو َل ْو َك َ
ِ
ِط الرِّ ي ُح ْال َو َرقَ م َِن ال َّش َج ِر. ُت َساق ُ
- 2096حدثنا أبو صالح خلف بن حماد الكشي ،قال :حدثنا أبو سعيد سهل بن زياد اآلدمي الرازي قال :حدثني علي بن الحكم عن
علي بن المغيرة ،عن أبي جعفر علیهالسالم قال :كأني بعبد هللا بن شريك العامري عليه عمامة سوداء و ذؤابتاه بين كتفيه مصعدا في
لحف الجبل بين يدي قائمنا أهل البيت في أربعة آالف يكبرون و يكررون.
ْن َيحْ َيىَ ،عنْيس ْال ُقمِّيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َأحْ َم َد ب ِ َّاس ْال ُخ َّتلِيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي َأحْ َم ُد بْنُ ِإ ْد ِر َ ْن ْال َعب ِ َ - 2097ح َّد َثنِي ِإب َْراهِي ُم بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
ك َو ض َر َ َأ
اجَ ،ما حْ َس َن َمحْ َ ُ ْ ُ
ْن ِبي ُع َمي ٍْرَ ،قا َل قلت ل َِجم ِ َأ ْ ْ
ْن دَ اوُ دَ ال ِمن َق ِريِّ َ ،عنْ اب ِ ان َأ ْو غَ ْي ُرهَُ ،عنْ ُسل ْي َم َ
َ ص ْه َب ِْن َأ ِبي ال ُّ
ْن َدرَّ ٍِيل ب ِ ان ب ِ م َُح َّم ِد ب ِ
ب َح ْو َل ْالم َُعلِّ ِم. ان فِي ْال ُك َّتا ِ ِ ي
َ ْ
ب صِّ ال ة
ِ َ لز ْ
ن م
َ ب اَّل ن
َ ي
َ عَْأ ْن ب َ
ة ار
َ رَ زُ ل
َ وْ حَ ا َّ
ن ُ
ك ا م
َ ِ هَّللا وَ ي ل
َ ا َ
ق َ
ف ! ك
َ ِس
َ ل َأ ْز َي َن َمجْ
ِإ ِ ِ ِ ِإ
ْن َأ ِبي ُع َمي ٍْرَ ،عنْ
ْن َأ ِبي ْال َخ َّطابَِ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن ب ِ صي ٍْرَ ،قا َل َح َّد َثنِي َيعْ قُوبُ بْنُ َي ِزيدَ َو م َُح َّم ُد بْنُ ْال ُح َسي ِ َ - 2098ح َّد َثنِي َحمْ دَ َو ْي ِه بْنُ ُن َ
َأ
ارةُ بْنُ عْ َي َن َل ْو اَل ُز َر َ
ارةُ َو َأ
ار َة ب َْن عْ َي َن َل ْو اَل ُز َر َ هَّللا هَّللا َأ
ْن َع ْب ِد ْال َحمِي ِد َو غَ ي ِْرهَِ ،قالوا َقا َل بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم َر ِح َم ُ ُز َر َ
ُ ِإب َْراهِي َم ب ِ
ِيث َأ ِبي علیه االسالم . ت َأ َحاد ُ ُن َظ َراُؤ هُ اَل ْندَ َر َس ْ
انَ ،ع ِن ْن سِ َن ٍ ْن َأ ِبي ْال َخ َّطابَِ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن ب ِ ُسي ِ - 2099م َُح َّم ُد بْنُ قُولَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َثنِي َسعْ ُد بْنُ َع ْب ِد هَّللا َِ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ ْالح َ
ب هَّللا ِ َع َّز َو َج َّل ارَ ،ف َذ َك َر لَ ُه آ َي ًة مِنْ ِك َتا ِ دَخ َل َعلَ ْي ِه ْال َفيْضُ بْنُ ْالم ُْخ َت ِ ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َي ْوما ً َو َ ْن ُع َم َرَ ،قا َل َسمِعْ ُ ْال ُم َفض َِّل ب ِ
يع ِت ُك ْم َقا َل َو َأيُّ ااِل ْخ ِتاَل فِ َيا َفيْضُ َف َقا َل ل ُهَ َّ اَل
ك َما َهذا ااِل خ ِت فُ الذِي َبي َْن شِ َ ْ َ َتَأ َّولَ َها َأبُو َع ْب ِد ِ علیه السالم فقا َل ل ُه الفيْضُ َج َعلن َِي ُ فِدَ ا َ
هَّللا َ َ ْ َ َ َ هَّللا
ك َعلَى َما ْن ُع َم َر َفيُوقِ َفنِي مِنْ َذلِ َ ْ َأ
اخ ِتاَل ف ِِه ْم فِي َحدِيث ِِه ْمَ ،ح َّتى رْ ِج َع ِإلَى ال ُم َفض َِّل ب ِ ك فِي ْ ش ُّْال َفيْضُ ِإ ِّني َأَلجْ لِسُ فِي ِحلَق ِِه ْم ِب ْال ُكو َف ِة َفَأ َكا ُد َأ ُ
ب َعلَ ْي َنا ِإنَّ اس َأ ْولَعُوا ِب ْال َك ِذ ِ َتسْ َت ِري ُح ِإلَ ْي ِه َن ْفسِ ي َو َي ْطمَِئنَّ ِإلَ ْي ِه َق ْل ِبيَ ،ف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َأ َج ْل ه َُو َك َما َذ َكرْ تَ َيا َفيْضُ ! ِإ َن ال َّن َ
ك َأ َّن ُه ْم اَل ْأ
ث َفاَل َي ْخ ُر ُج مِنْ عِ ْندِي َح َّتى َي َتَأوَّ لَ ُه َعلَى َغي ِْر َت ِويلِهَِ ،و ذلِ َ
َ ث َأ َحدَ ُه ْم ِب ْال َحدِي ِ ض َعلَي ِْه ْم اَل ي ُِري ُد ِم ْن ُه ْم ُغرَّ ًة َو ِإ ِّني ُأ َح ِّد ُ هَّللا َ ا ْف َت َر َ
ض َع ُه هَّللا ُ َو َما ْس مِنْ َع ْب ٍد َيرْ َف ُع َن ْف َس ُه ِإاَّل َو َ ْأ
ُون ال ُّد ْن َياَ ،و ُك ٌّل ُيحِبُّ َأنْ ي ُْد َعى َر سا ً َأ َّن ُه لَي َ ُون ِب َحدِي ِث َنا َو ِب ُح ِّب َنا َما عِ ْندَ هَّللا ِ َو ِإ َّن َما َي ْطلُب َ
َي ْطلُب َ
ت َأصْ َحا َب َنا َعن ُهْ ِس َو َأ ْو َمى ِإلَى َرج ٍُل مِنْ َأصْ َح ِاب ِه َف َسَأ ْل ُ ْ َ
ك ِب َهذا ال َجال ِ َ َ َ َأ َ َ َ َ هَّللا
ض َع نف َس ُه ِإ َرف َع ُه ُ َو شرَّ فهُ ،فِإذا َر ْدتَ ِب َحدِي ِثنا ف َعل ْي َ َ اَّل ْ َ مِنْ َع ْب ٍد َو َ
ارةُ بْنُ َأعْ َي َن.
َف َقالُوا ُز َر َ
ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ
اجَ ،قا َل َسمِعْ ُF ْن َدرَّ ٍ ْن َأ ِبي ُع َمي ٍْرَ ،عنْ َجم ِ
ِيل ب ِ صي ٍْرَ ،قا َل َح َّد َث َنا َيعْ قُوبُ بْنُ َي ِزيدََ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ َ - 2100ح َّد َثنِي َحمْ دَ َو ْي ِه بْنُ ُن َ
ارةُ، ْ ْ ُ
ير لَيْث بْنُ ال َب ْخ َت ِريِّ الم َُرادِيُّ َو م َُح َّم ُد بْنُ مُسْ ل ٍِم َو ُز َر َ َأ
او َي َة العِجْ لِيُّ َو بُو بَصِ ٍ ْ ْ علیه السالم َيقُو ُل َب ِّش ِر ْالم ُْخ ِبت َ
ِين ِبال َج َّن ِة ب َُر ْي ُد بْنُ م َُع ِ
ت. ت آ َثا ُر ال ُّنبُوَّ ِة َو ا ْند ََر َس َْأرْ َب َع ٌة ُن َج َبا ُء ُأ َم َنا ُء هَّللا ِ َعلَى َحاَل لِ ِه َو َح َرا ِمهِ ،لَ ْو اَل َهُؤ اَل ِء ا ْن َق َط َع ْ
330
َّك َأحْ َب ْب ُت ُه َو َمنْ ت اَأْلفْاَل َ
ك َمنْ َأ َحب َ ِإلَ ْي ِه َو َيقُو ُل َيا َع ْبدِي َأ ْنتَ ْالم َُرا ُد َو ْالم ُِري ُد َو َأ ْنتَ ِخ َي َرتِي مِنْ َخ ْلقِي َو عِ َّزتِي َو َجاَل لِي َل ْواَل َ
ك َما َخلَ ْق ُ
ك َأبْغَضْ ُته َأ ْبغ َ
َض َ
َّان ْالهَاشِ مِيِّ َ F،قا َل َح َّد َثنِي َع ْب ُد الرَّ حْ َم ِن بْنُ ْن َحس َ يسى ْال ُع َب ْيدِيُّ َ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ ار َي ِابيُّ َ ،ح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ ِ - 2103جب ِْري ُل بْنُ َأحْ َمدَ ْال َف َ
صعْ بٌ مُسْ َتصْ َعبٌ َ F،أ ْم َر ُد َذ ْك َوانُ َوعْ ٌر َأجْ َر ُد اَل َيحْ َتمِلُ ُه َو هَّللا ِ ِإاَّل ِيث َنا َ ْن َيزيدَ َقا َل َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر علیه السالم َيا َج ِاب ُر َحد ُ
ِيرَ ،عنْ َج ِاب ِر ب ِ ِ َكث ٍ
ك َفاحْ َم ِد هَّللا ََ ،و ِإنْ َأ ْن َكرْ َت ُه َف ُردُّوهُ ِإلَ ْيناَ ْ َ َ اَل َ َ َأ
ْك َيا َج ِاب ُر شيْ ٌء مِنْ ْم ِرنا ف َن ل ُه قل ُب َ َ َ َ َ َ
ك ُمقرَّ بٌ ْو مُْؤ ِمنٌ مُمْ ت َحنٌ ،فِإذا َو َردَ َعلي َ َأ َ َ َأ
َن ِبيٌّ مُرْ َس ٌل ْو َمل ٌ
ك ِباهَّلل ِ ْال َعظِ ِيم. ْف ه َُو! َفِإنَّ َه َذا َو هَّللا ِ ال ِّشرْ ُ ان َو َكي َ ْف َك َ ْف َجا َء َه َذا! َو َكي َ َأهْ َل ْال َب ْيتَِ ،و اَل َتقُ ْل َكي َ
ان َو ُع َم ُر بْنُ َش َج َر َة ْال ِك ْندِيُّ عِ ْن َد َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َف َقا َم ُع َم ُر ار َو َسعِي ُد بْنُ لُ ْق َم َ ارةُُ :ك ْن ُ َأ
ت َنا َو َع ْب ُد ْال َوا ِح ِد بْنُ ْالم ُْخ َت ِ َ - 2104قا َل ُز َر َ
َأ َأَل
ث َ َ
اس ِإ ِّني ْك َتفِي م َِن الرَّ ج ُِل ِبلَحْ ظ ٍة ِإنَّ َهذا مِنْ ْخ َب ِ َف َخ َر َج َفَأ ْث َن ْوا َعلَ ْي ِه َخيْراً َو ذ َكرُوا َو َر َع ُه َو َبذ َل َمالِ ِه َف َقا َل َما َرى ِب ُك ْم عِ لما ً ِبال َّن ِ
ْ َأ ْ َ
ار ِم هَّللا ِ.ب َم َح ِاس َعلَى ارْ ِت َكا ِ ص ال َّن ِ ان ُع َم ُر بْنُ َش َج َر َة مِنْ َأحْ َر ِ اس َقا َل َف َك َ ال َّن ِ
ت ِبسُرَّ َمنْ َرَأى ارثَِ ،قا َلُ ،ك ْن ُ اق بْنُ م َُح َّم ٍد ْال َبصْ ِريُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي ْال َفضْ ُل بْنُ ْال َح ِ ومَ ،قا َل َح َّد َثنِي ِإسْ َح ُ َ - 2105أحْ َم ُد بْنُ َعلِيِّ ب ِ ُ
ْن ُك ْلث ٍ
ت َأ َتعَجَّ بُ مِنْ َجاَل لَ ِت ِه َو َما ه َُو لَ ُه َأهْ ٌل َو مِنْ ُوج َس ِّيدِي َأ ِبي ْال َح َس ِن علیه االسالم َ ،ف َرَأ ْي َنا َأ َبا م َُح َّم ٍد مَاشِ يا ً َق ْد َش َّق ِث َيا َبهَُ ،ف َج َع ْل ُ َو ْقتَ ُخر ِ
ْ ْ َ َّ َّ َ َ َ
ان الل ْي ُل َر ْيت ُه علیه السالم فِي َمنامِي ،فقا َل :الل ْونُ الذِي تعَجَّ بْتَ ِمن ُه اختِبا ٌر م َِن ُ َأ َّ َ َ َ َّ َ ُ ُأ ْ ُأْل
شِ َّد ِة اللَّ ْو ِن َو ا د َمةَِ ،و شفِق َعل ْي ِه م َِن الت َعبِ! فلمَّا ك َ
ْ
ب َك َما َي ْت َعب َ
ُون، ْ
ار ،اَل َي َق ُع فِي ِه غير [ َعلَى] الم ُْخ َت َب ِر َذ ٌّم َو لَسْ َنا َكال َّن ِ
اس َف َن ْت َع َ ص ِ ِي لَ ِعب َْرةٌ ُأِلولِي ا ْب َ
َأْل ْف َي َشا ُء َو َأ َّن َها ه َ
هَّللا ِ ل َِخ ْلقِ ِه يُجْ ِري ِه َكي َ
الث َباتَ َو َن َت َف َّك ُر فِي َخ ْل ِق هَّللا ِ َفِإنَّ فِي ِه ُم َّت َسعا ً َو اعْ لَ ْم َأنَّ َكاَل َم َنا فِي ال َّن ْو ِم م ِْث ُل َكاَل ِم َنا فِي ْال َي َق َظةِ.
َنسْ َأ ُل هَّللا َ َّ
ْن ِإسْ مَاعِ ي َل مِنْ َأ ِبي م َُح َّم ٍد علیه السالم َت ْوقِيعٌَ :يا ِإسْ َحاقَ ب َْن ِإسْ مَاعِ ي َل َس َت َر َنا ُور َأ َّن ُه َخ َر َج ِإِلسْ َحاقَ ب ِ ت ِب َن ْي َساب َ الث َقا ِ َ - 2106ح َكى َبعْ ضُ ِّ
ت َن ِر ُّق َعلَى ُك هَّللا ُ! َو َنحْ نُ ِب َح ْم ِد هَّللا ِ َو نِعْ َم ِت ِه َأهْ ُل َب ْي ٍ ك َيرْ َحم َ مْت ِك َتا َب َ ص ْن ِعهَِ ،ق ْد َف ِه ُF ك ِب ُ ُور َ ُأ ك ِبسِ ْت ِرهَِ ،و َت َواَّل َ هَّللا ُ َو ِإيَّا َ
ِيع م ِ ك فِي َجم ِ
ان َ ِّ ْ ُ َ هَّللا َأ َ
ان ِ ِإلي ِْه ْم َو فضْ لِ ِه لدَ ي ِْه ْمَ ،و نعْ ت ُّد ِبك ِّل نِعْ َم ٍة ُين ِع ُم َها ُ َعز َو َج َّل َعلي ِْه ْم ،ف ِت َّم ُ َعل ْيك ْم ِبال َحق َو َمنْ ك ََ َّ هَّللا ْ ُ َ َ َ َ َ هَّللا َم َوالِي َناَ ،و ن َسرُّ ِبتتاب ُِع ِإحْ َس ِ َ َ ُ
ْس مِنْ ك ْال َج َّن َةَ ،و لَي َ ك َو َن َز َع َع ِن ْالبَاطِ ِل َو َل ْم َي ُع َم فِي ط ْغ َيا ِن ِه ِن َع َمهَُ ،فِإنَّ َت َما َم ال ِّنعْ َم ِة ُد ُخولُ َ ُ ص َرهُ َنصْ َر َ ك ِممَّنْ َق ْد َر ِح َم ُه هَّللا َُ ،و َن َ م ِْثلَ َ
ش ْك ِر َهاَ ،و َأ َنا َأقُو ُل ْال َح ْم ُد هَّلِل ِ م ِْث َل َما َح ِم َد هَّللا ُ ِب ِه ت َأسْ َماُؤ هُ َعلَ ْي َها ُمَؤ ِّدي ُ ظ َم َخ َط ُر َها ِإاَّل َو ْال َح ْم ُد هَّلِل ِ َت َق َّد َس ْ نِعْ َم ٍة َو ِإنْ َج َّل َأمْ ُر َها َو َع ُ
َأ ٌ
ك َعلَى ال َع َق َبةَِ ،و ا ْي ُم ِ َّن َها َل َع َق َبة َكُئو ٌد َشدِي ٌد ْم ُر َها َأ هَّللا ْ ك م َِن ال َهلَ َك ِة َو َس َّه َل َس ِبيلَ َ ْ ْك مِنْ نِعْ َم ٍة َو َنجَّ ا َ َحا ِم ٌد ِإلَى َأ َب ِد اَأْل َبدِِ ،ب َما مَنَّ ِب ِه َعلَي َ
ت ِم ْن ُك ْم ُأمُو ٌر فِي َأي َِّام ْالمَاضِ ي علیه السالم ِإلَى َأنْ الزب ُِر ا ولَى ذ ِْك ُر َهاَ ،و لَ َق ْد َكا َن ْ ُأْل صعْ بٌ َمسْ لَ ُك َهاَ Fعظِ ي ٌم َباَل ُؤ َها َط ِوي ٌل َع َذا ُب َها َقدِي ٌم فِي ُّ َ
َأ ُ ً َ َّ اَل ْأ ُ ْ ُ َأ َ هَّللا َّ
ِيقَ ،و اعْ ل ْم َيقِينا َيا ِإسْ َحاق نَّ صلى ُ َعلى رُو ِحهَِ ،و فِي يَّامِي َه ِذ ِه كنت ْم فِي َها َغ ْي ُر َمحْ مُودِي الرَّ يِ َو ُم َس َّددِي الت ْوف ِ ضى ِل َس ِبيلِهَِ ، َم َ
صا ُر لكِنْ َتعْ َمى ْس َتعْ َمى اَأْل ْب َ ضلَُّ -س ِبياًل ِ ،إ َّن َها َيا اب َْن ِإسْ مَاعِ ي َل َلي َ َمنْ َخ َر َج مِنْ َه ِذ ِه ْال َح َيا ِة ال ُّد ْن َيا َأعْ َمى َفه َُو فِي اآْل خ َِر ِة َأعْ مى َو َأ َ
ت بَصِ يراًَ ،قا َل هَّللا ُ َع َّز َو ِلظال ِِمَ :ربِّ لِ َم َح َشرْ َتنِي َأعْ مى َو َق ْد ُك ْن ُ ُورَ ،و َذل َِك َق ْو ُل هَّللا ِ َع َّز َو َج َّل فِي مُحْ َكم ِك َت ِاب ِه ل َّ
ِ صد ِ ْالقُلُوبُ الَّتِي فِي ال ُّ
َأ
اق عْ ظ ُم مِنْ حُجَّ ِة ِ َع َّز َو َج َّل َعلَى َخلقِ ِه َو مِي ِن ِه فِي ِباَل ِد ِه َو ْ هَّللا َ َأ ُ َأ
ك آيا ُتنا َف َنسِ ي َتها َو َكذل َِك ال َي ْو َم ُت ْنسىَ ،و يَّة آ َي ٍة َيا ِإسْ َح ُ ْ َجلََّ :كذل َِك َأ َت ْت َ
ِين َرحْ َم ُة هَّللا ِ َو َب َر َكا ُتهُ، ِّين َعلَي ِْه ْم َأجْ َمع َ ين م َِن ْال َوصِ ي َ ِّين َو آبَاِئ ِه اآْل خ ِِر َ ِين م َِن ال َّن ِبي َ ف مِنْ آبَاِئ ِه اَأْلوَّ ل َ َشا ِه ِد ِه َعلَى عِ َبا ِدهِ ،مِنْ َبعْ ِد َمنْ َسلَ َ
ُونِ ،ممَّنْ ُونْ ،و ت َكذب َ ِّ ُ َأ ُ
ونَ ،و ِبنِعْ َم ِة ِ َتكفر َْ هَّللا ُ
ونَ ،و ِبالبَاطِ ِل تْؤ ِمن َ ُ ْ ُون َكاَأْل ْن َع ِام َعلى وُ جُو ِهك ْم! َع ِن ال َح ِّق َتصْ ِدف َ
ُ ْ ُ َ َفَأي َْن ُي َتاهُ ِب ُك ْم! َو َأي َْن َت ْذ َهب َ
ب فِي ول َع َذا ٍ ط ِ ي فِي ْال َحيا ِة ال ُّد ْنيا ْال َفا ِن َي ِة َو ُ ك ِم ْن ُك ْم َو مِنْ َغي ِْر ُك ْم ِإاَّل خ ِْز ٌ ض! َفما َجزا ُء َمنْ َي ْف َع ُل ذلِ َ ب َو َي ْكفُ ُر ِب َبعْ ٍ ض ْال ِك َتا ِ يُْؤ مِنُ ِب َبعْ ِ
ُ
اج ٍة ِمن ُه ِإل ْيك ْمَ ،ب ْل َ ْ ُ
اِئض ل ْم َيفرُضْ َعل ْيك ْم ل َِح َ َ ْ َ ض َعل ْيك ُم الف َر َ َ ْ ُ َ َ َ ِّ
ك َو ِ الخِزيُ ال َعظِ ي ُمِ ،إنَّ َ ِبفضْ لِ ِه َو َمن ِه لمَّا ف َر َ َ هَّللا ْ ْ ْ هَّللا اآْل خ َِر ِة ْال َباقِ َيةَِ ،و ذلِ َ
َ
ون ِإلَى وب ُك ْمَ ،و لَ َت َت َسا َبقُ َ ص ما فِي قُلُ ِ ُور ُك ْمَ ،و ِل ُي َمحِّ َ هَّللا
يث م َِن الط ِّيبَِ ،و لِ َي ْب َتل َِي ُ ما فِي ُ َّ ِيز ال َخ ِب َ ْ ِب َرحْ َم ٍة ِم ْن ُه اَل ِإلَ َه ِإاَّل ه َُو َعلَ ْي ُك ْم ،لِ َيم َ
صد ِ
الز َكا ِة َو الص َّْو َم َو ْال َواَل َي َةَ ،و َك َفا ُه ْم لَ ُك ْم صاَل ِة َو ِإي َتا َء َّ ض َعلَ ْي ُك ُم ْال َح َّج َو ْالعُمْ َر َة َو ِإ َقا َم ال َّ ازلَ ُك ْم فِي َج َّن ِتهَِ َ ،
ر َ
ف َ
ف ض ُل َم َن ِ َرحْ َم ِتهَِ ،و َت َت َفا َ
ارى ُ ْ ُ َ َأْل
اِئضَ ،و ِمف َتاحا ِإلى َس ِبيلهَُ ،و ل ْو م َُح َّم ٌد صلی هللا علیه و آله و سلم َو ا ْوصِ َيا ُء مِنْ َبعْ ِد ِه لكنت ْم َح َي َ اَل َ َ َ ً ْ اب ال َف َر ِ ْ َباباًِ ،ل َت ْف َتحُوا َأب َْو َ
اِئضَ ،و َه ْل ُت ْد َخ ُل َقرْ َي ٌة ِإاَّل مِنْ َب ِاب َها! َفلَمَّا مَنَّ َعلَ ْي ُك ْم بِِإ َقا َم ِة اَأْل ْولِ َيا ِء َبعْ َد َن ِب ِّي ِه صلی هللا علیه و آله و ون َفرْ ضا ً م َِن ْال َف َر ِ اِئم اَل َتعْ ِرفُ َ ْ
َكال َب َه ِ
ض َعلَ ْي ُك ْم َأِل ْولِيَاِئ ِه ُحقُوقا ً َ ً ُ َ ُ
سلم قا َل ُ َعز َو َج َّل لِن ِب ِّيهِ :ال َي ْو َم ك َملت لك ْم دِينك ْم َو ت َممْت َعل ْيك ْم نِعْ َمتِي َو َرضِ يت لك ُم اِإْلسْ ال َم دِيناَ ،و ف َر َ ُ َ ُ ْ َأ ُ َ ُ َ ُ ْ ْ َأ ْ َ َّ هَّللا َ
ك ال َّن َما ُء َو ْال َب َر َك ُة َو ار ِب ُك ْم َو َمعْ ِر َف ِت ُك ْم ِب َذلِ َ ْأ َأ َأ ُ َأ َأ
ُور ُك ْم مِنْ ْز َوا ِج ُك ْم َو م َْوالِ ُك ْم َو َم َكلِ ُك ْم َو َم َش ِ َم َر ُك ْم ِب دَ اِئ َها ِإلَي ِْه ْم ،لِ َي ِح َّل لَ ُك ْم َما َو َرا َء ظه ِ
ب َقا َل هَّللا ُ َع َّز َو َجلَّ :قُ ْل ال َأسْ َئ لُ ُك ْم َعلَ ْي ِه َأجْ راً ِإاَّل ْال َم َو َّد َة فِي ْالقُرْ بىَ ،و اعْ لَمُوا َأنَّ َمنْ َيب َْخ ُل َفِإ َّن َما الثرْ َوةَُ ،و لِ َيعْ لَ َم َمنْ يُطِ ي ُع ُه ِم ْن ُك ْم ِب ْالغَ ْي ِ َّ
ت الم َُخاط َبة فِي َما َب ْي َن َنا َو َب ْي َن ُك ْم فِي َما ه َُو لَ ُك ْم َو َعلَ ْي ُك ْمَ ،و ُ َ ْ َ اَّل
َيب َْخ ُل َعلَى َن ْفسِ ِه َو نَّ َ ه َُو ال َغنِيُّ َو ْن ُت ُم الفُ َقرا ُء ِإلَ ْيهِ ،اَل ِإلَ َه ِإ ه َُوَ ،و َل َق ْد طالَ ِ ْ َأ ْ هَّللا َأ
لَ ْو اَل َما َي ِجبُ مِنْ َت َم ِام ال ِّنعْ َم ِة م َِن هَّللا ِ َع َّز َو َج َّل َعلَ ْي ُك ْم لَ َما َأ َر ْي ُت ُك ْم لِي َخ ّطا ً َو اَل َسمِعْ ُت ْم ِم ِّني َحرْ فا ً مِنْ َبعْ ِد ْالمَاضِ ي علیه االسالم َ ،أ ْن ُت ْم
فِي غَ ْفلَ ٍة َعمَّا ِإلَ ْي ِه َم َعا ُد ُك ْمَ F،و مِنْ َبعْ ِد ال َّن ِابي َرسُولِي َو َما َنالَ ُه ِم ْن ُك ْم ح َ َأ
ير ِه ِإلَ ْي ُك ْمَ ،و مِنْ َبعْ ِد ِإ َقا َمتِي لَ ُك ْم ِإب َْراهِي َم ب َْن ِين ْك َر َم ُه هَّللا ُ ِبمَصِ ِ
الَ ،و ِإ ِّني ُوريُّ َ ،و هَّللا ُ ْالمُسْ َتعانُ َعلَى ُك ِّل َح ٍ اع ِتهَِ ،و ِك َت ِاب َي الَّذِي َح َملَ ُه م َُح َّم ُد بْنُ مُو َسى ال َّن ْي َساب ِ ضا ِت ِه َو َأ َعا َن ُه َعلَى َط َ َعبْدَ َة َو َّف َق ُه هَّللا ُ ِل َمرْ َ
هَّللا ُ َأ ْ َ
اع ِة ِ َو ل ْم َيق َب ْل َم َواعِ ظ ْولِيَاِئهِ! َو قد َم َرك ُم ُ َأ َ ْ َ هَّللا ب َعنْ ط َ َ ً
ين ،فبُعْ دا َو سُحْ قا لِ َمنْ َرغِ َ ً َ ون م َِن الخاسِ ِر َ َ ْ ب ِ فتكون َُ ُ َ َ هَّللا ْ
ون فِي َجن ِ ط َ َأ َرا ُك ْم ُت َفرِّ ُ
ضعْ َف ُك ْم هَّللا
اع ِة ولِي ا ْم ِر َعلَي ِْه ُم ال َّساَل ُمَ ،ف َر ِح َم ُ َ َأْل ُأ َ
َج َّل َو َعاَل ِبطا َع ِتهِ ،اَل ِإلَ َه ِإ ه َُوَ ،و طا َع ِة َرسُولِ ِه صلی هللا علیه و آله و سلم َو ِبط َ َ اَّل َ
ُور ُك ْم َعلَى َيدَيَّ ! َف َق ْد َقا َل هَّللا ُ َج َّل َ م ُأ حَ َ ل صْ َأ واب هَّللا ُ ُد َعاِئي فِي ُك ْم َ ان ِب َر ِّب ِه ْال َك ِر ِيمَ ،و اسْ َت َج َ صب ِْر ُك ْم َعمَّا َأ َما َم ُك ْم! َف َما َأغَ رَّ اِإْل ْن َس َ َو قِلَّ َة َ
ً
ون الرَّ سُو ُل َعل ْيك ْم َش ِهيداَ ،و ُ َ ُ َّ َ ُ ُ ُ ً ً ُأ ُ ْ ُ اَل ُأ َجاَل لُهَُ :ي ْو َم َن ْدعُوا ك َّل
ُ
اس َو َيك َ ناس بِِإمام ِِه ْمَ F،و َقا َل َج َّل َج لهَُ :ج َعلناك ْم مَّة َو َسطا ِل َتكونوا ش َهدا َء َعلى الن ِ ٍ
ُون ِب ْال َمعْ رُوفِ َو َت ْن َه ْو َن َع ِن ْال ُم ْن َك ِرَ ،ف َما حِبُّ َأنْ َي ْدع َُو هَّللا َ َج َّل َجاَل لُ ُه ِبي َو اَل ُأ ْأ ُأ ُأ
َقا َل هَّللا ُ َج َّل َجاَل لُهُُ :ك ْن ُت ْم َخي َْر َّم ٍة ْخ ِر َج ْ
اس َت ُمر َ ت لِل َّن ِ
ْ ُ ْ ً َأْل ُ َ ْ ِب َمنْ ه َُو فِي َأيَّامِي ِإاَّل َح َس َF
ْن َجمِيعاَ ،و الك ْينون ِة َم َعنا فِي ال ُّدن َيا َو َ َ َ َّاري ِ وغ ا َم ِل فِي الد َ ب ِر َّقتِي َعلَ ْي ُك ْمَ ،و َما انط َوى لك ْم َعل ْي ِه مِنْ حُبِّ بُل ِ
َ ُ َ
َأْل
ت ِب ُك ْم فِعْ َل َمنْ لَ ْم َي ْف َه ْم َه َذا ا مْ َر ْ
ت لَ ُك ْم َت ْفسِ يراًَ ،و َف َعل ُ ت لَ ُك ْم َب َيانا ً َو َفسَّرْ ُ ك! َب َّي ْن ُ ُك ُ َو َيرْ َح ُم َمنْ ه َُو َو َرا َء َ هَّللا اق َيرْ َحم َ اآْل خ َِر ِة َف َق ْد َيا ِإسْ َح ُ
ت َقلَقا ً َخ ْوفا ً مِنْ َخ ْش َي ِة هَّللا ِ َو ُرجُوعا ً ِإلَى َّع ْ صد َ ب لَ َت َ ض َما فِي َه ِذ ِه ْال ِك َتا ِ صاَل بُ َبعْ َ ص ُّم ال ِّ ت ال ُّ ْنَ ،و لَ ْو َف ِه َم ِF َق ُّط َو لَ ْم َي ْد ُخ ْل فِي ِه َطرْ َف َة َعي ٍ
331
ب َو ال َّشها َد ِة َف ُي َن ِّبُئ ُك ْم ُّون ِإلى عال ِِم ْال َغ ْي ِ ون ُث َّم ُت َرد َ ف َس َي َرى هَّللا ُ َع َملَ ُك ْم َو َرسُولُ ُه َو ْالمُْؤ ِم ُن َ َطا َع ِة هَّللا ِ َع َّز َو َجلََّ ،فاعْ َملُوا مِنْ َبعْ ِد َما شِ ْئ ُت ْم! َ
ْن َع ْب َد َة َو َّف َق ُه هَّللا ُ َأنْ َيعْ َم َل اق ِإلَى ِإب َْراهِي َم ب ِ ِينَ ،و َأ ْنتَ َرسُولِي َيا ِإسْ َح ُ ِينَ ،و ْال َحمْ ُد هَّلِل ِ َكثِيراً َربِّ ْال َعالَم َ ون َو ْالعاقِ َب ُة ل ِْل ُم َّتق َ ِبما ُك ْن ُت ْم َتعْ َملُ َ
ُ َأ ك ِب َبلَد َ َّ
كَ ،و ِإلَى ُك ِّل َمنْ َخل َف َ ْ
ُوريِّ ِإنْ َشا َء َُ ،و َرسُولِي ِإلَى َنفسِ َ هَّللا ِب َما َو َردَ َعلَ ْي ِه فِي ِك َت ِابي َم َع م َُح َّم ِد ب ِ
ِك ،نْ َيعْ َملوا ْن مُو َسى ال َّني َْساب ِ
ْن مُو َسى ِإنْ َشا َء هَّللا َُ ،و َي ْق َرُأ ِإب َْراهِي ُم بْنُ َع ْب َد َة ِك َت ِابي َه َذا َو َمنْ َخلَّ َف ُه ِب َبلَ ِدهَِ ،ح َّتى اَل َيسْ َألُو ِّني َ ،و ِب َما َو َردَ َعلَ ْي ُك ْم فِي ِك َت ِابي َم َع م َُح َّم ِد ب ِ
ْك َيا َ ُ
ْن َع ْب َد َة َس ُم ِ َو َرحْ َمتهَُ ،و َعلي َ هَّللا اَل ُونَ ،و َعلى ِإب َْراهِي َم ب ِ َ ُون َو يُطِ يع َ اَل ان ِباهَّلل ِ َعنْ نفسِ ِه ْم َيجْ ت ِنب َ
َ ُ ْ َأ ْط ِ ُونَ ،و ال َّشي َ اع ِة هَّللا ِ َيعْ َتصِ م َ ِب َط َ
َأ َأ
ِيع َم َوالِيَّ ال َّساَل ُم َكثِيراًَ ،سدَّدَ ُك ُم هَّللا ُ َجمِيعا ً ِب َت ْوفِيقِهَِ ،و ُك ُّل َمنْ َق َر ِك َتا َب َنا َه َذا مِنْ َم َوالِيَّ مِنْ هْ ِل َبلَ ِد َ
كَ ،و َمنْ ه َُو اق َو َعلَى َجم ِ ِإسْ َح ُ
َ َ
ك ِإب َْراهِي ُم بْنُ َع ْب َدة ِإلى َ
ْن َع ْب َدةََ ،و ل َيحْ ِم ْل ذلِ َ ْ َ َ َ ُ ِّ ْ َ ِّ ْ
ِب َنا ِح َي ِتك ْمَ ،و نز َع َعمَّا ه َُو َعل ْي ِه مِنْ ااِل نح َِرافِ َع ِن ال َحق فل ُيَؤ د ُحقوقنا ِإلى ِإب َْراهِي َم ب ِ ْ َ َ َ ُ
ْأ ازيُّ َ ،فِإنَّ َذل َِك َعنْ َأ ْم ِري َو َرْأ ِيي ِإنْ َشا َء ُ َو َيا ِإسْ َح ُ
هَّللا َأ
ْ
اق ا ْق َر ِك َتا َب َنا َعلَى ال ِباَل لِيِّ ازيِّ َرضِ َي هَّللا ُ َع ْنهُْ ،و ِإلَى َمنْ ُي َسمِّي لَ ُه الرَّ ِ الرَّ ِ
اعةٍَ ،فِإ َذا َو َر ْدتَ َب ْغ َدا َد َ طَ ل
ِ ه
ُ َ ل ا َ
ن د َ م
َ حْ َأ ام ُ َ َ
ف ! هَّللا ه
ُ ا َ
ف اعَ ِيِّ د ُو م حْمَ ْ
ال ى َ لعَ َ َ ه
ُ ْأ ر ْ
ق ا و ِ، ه ْ
ي َ ل ع بُ
َ ِ َِ َ ِ َ ج ي ا م ب فُ ار ع ْ
ال ُونُ م ْأمَ ْ
ال ُ
ة َ
ق ِّ
الث ه
ُ َّ
ن فَ ُ!
ه ن ْ ع هَّللا
َرضِ َ ُ َ ي
ِإ
ْ َأ ْ ْ ْ َ ْأ ْ َأ ْ َّ ْأ
اب! َو َين َسخ ُه َمنْ َرا َد ِمن ُه ْم ك مِنْ َم َوالِي َنا َفاق َر ُه ْم َهذا ال ِك َت َ ُ
ان َوكِيلِ َنا َو ِث َق ِت َنا َو الذِي َيق ِبضُ مِنْ َم َوالِي َناَ ،و ك ُّل َمنْ مْ َك َن َ َفا ْق َر هُ َعلَى الدِّهْ َق ِ
ف َل ُك ْمَ ،فاَل َت ْن ُث َرنَّ ال ُّدرَّ َبي َْن َأ ْظاَل فِ ان م َُخالِ ٍ ُن َس َخ ُه ِإنْ َشا َء هَّللا ُ َت َعالَىَ ،و اَل َي ْك ُت ْم َأ ْم َر َه َذا َعمَّنْ ُي َشا ِه ُدهُ مِنْ َم َوالِي َناِ ،إاَّل مِنْ َش ْي َط ٍ
هَّلِل ْ َأ َأ ك ِب ْالوُ ص ِ
ك َو لِ َمنْ شِ ْئ تَ َ ،و قد َج ْبنا شِ ي َعتنا َعنْ َمسْ ل ِت ِه َو ال َحمْ ُد ِ ف َما
َ َ َ َ َ ْ َ ُول َو ال ُّد َعا ِء َل َ يرَ ،و اَل َك َرا َم َة لَ ُه ْمَ ،و َق ْد َو َقعْ َنا فِي ِك َت ِاب َ از ِ ْال َخ َن ِ
ك َفِإ َّن ُه اي َع ْنهَُ ،و ُت َسل َم َعلَ ْي ِه َو َتعْ ِر َف ُه َو َيعْ ِر َف َ ِّ ض َ هَّللا
َبعْ دَ ْال َح ِّق ِإاَّل الضَّاللَُ ،فاَل َت ْخر َُجنَّ م َِن ال َبلدَ ِة َح َّتى َتل َقى ال َع ْم ِريَّ َرضِ َي ُ َع ْن ُه ِب ِر َ
ْ ْ ْ ْ
ص َل َذل َِك ِإلَ ْي َناَ ،و ْال َحمْ ُد الطا ِه ُر اَأْلمِينُ ْال َعفِيفُ ْال َق ِريبُ ِم َّنا َو ِإلَ ْي َناَ ،ف ُك ُّل َما يُحْ َم ُل ِإلَ ْي َنا مِنْ َشيْ ٍء م َِن ال َّن َواحِي َفِإلَ ْي ِه يَصِ ي ُر آخ َِر َأ ْم ِرهِِ ،ليُو َ َّ
هَّللا ُ
ِيع َم َوالِيَّ َو َرحْ َمة ِ َو َ َ
صن ِعهَِ ،و ال َّس ُم َعل ْي َ اَل ْ ُأ اَّل
اق ِب َست ِرهِ! َو َت َو َ ْ هَّلِل ِ َكثِيراَ ،س َت َر َنا ُ َو ِإيَّاك ْم َيا ِإسْ َح ُ
ُ هَّللا ً
ك َو َعلى َجم ِ ك ِب ُ ُور َ ِيع م ِ ك فِي َجم ِ
َت غُاَل ما ً َذ َكراً َميِّتاً. ث َأنْ َولَد ْ صلَّى هَّللا ُ َعلَى َس ِّي ِد َنا م َُح َّم ٍد ال َّن ِبيِّ َو آلِ ِه َو َسلَّ َم َكثِيراً ْال َم ْوتُِ ،ث َّم لَ ْم َت ْل َب ْ َب َر َكا ُتهَُ ،و َ
ْن عِ ي َسىَ ،عنْ َز َك ِريَّاَ ،ع ِن ْن َيحْ َيىَ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ - 2107م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ م َُح َّمدٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َأحْ َم َد ب ِ
َأ هَّللا
ُون ِّني لَ ُه ْم ِإ َما ٌمَ ،و ِ َما َنا لَ ُه ْم بِِإ َم ٍامَ ،ما لَ ُه ْم َأ ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َيقُولَُ :ق ْو ٌم َي ْز ُعم َ صي َْرفِيِّ َ ،قا َلَ ،سمِعْ ُ انَ ،عنْ َقاسِ ٍم ال َّ ْن مُسْ َك َ
اب ِ
اعنِي. َ َأ نْ َ َأ َّ َ َ
ون ِإن َما َي نِي كذاِ ،إن َما نا ِإ َما ُم َم ط َ عْ َّ ُ ُ َ َ
ور ُه ْم ،قو ُل كذاَ ،يقول َ ُ َأ ُ
ك ُ ُست َ هَّللا َ َ ً ْ ُ رْ َ َّ
لَ َع َن ُه ُم ُ ،كل َما َست ت سِ ترا َهتكوهَُ ،هت َ
ُ ُ هَّللا
332
أضربکم بسیفی و إنی ألعلم ما یقومکم و لکنی ال أحب أن ألی ذلک منکم وا عجبا لکم و ألهل الشام أمیرهم یعصی هللا و هم
یطیعونه و أمیرکم یطیع هللا و أنتم تعصونه و هللا لو ضربت خیشوم المؤمن بسیفی هذا على أن یبغضنی ما أبغضنی و لو سقت
الدنیا بحذافیرها إلى الکافر لما أحبنی و ذلک أنه قضى ما قضى على لسان النبی األمی أنه ال یبغضنی مؤمن و ال یحبنی کافر و قد
خاب من حمل ظلما و هللا لتصبرن یا أهل الکوفة على قتال عدوکم أو لیسلطن هللا علیکم قوما أنتم أولى بالحق منهم فلیعذبنکم أ فمن
قتلة بالسیف تحیدون إلى موتة على الفراش و هللا لموتة على الفراش أشد من ضربة ألف سیف
ِيبَ F،قا َل َأ ْخ َب َرنِي ْال َح َسنُ بْنُ ُخرَّ َزا َذ ْال ُقمِّيُّ َ ،قا َل َأ ْخ َب َر َنا م َُح َّم ُد بْنُ ُسيْنُ بْنُ ِإ ْشك َ - 2112م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َث َنا َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ْالح َ
ب َس ْل َمانُ َف َقا َل: انَ ،عنْ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َقا َل َخ َط َ ْن سِ َن ٍ ْن ْال ُم َع ِّد ِلَ ،عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ْن َف َر ٍج َ ،عنْ َز ْي ِد ب ِ صال ِِح ب ِ َحمَّا ٍد السَّاسِ يُّ َ ،عنْ َ
ْ
ْت لَ َها ِر ْزقاًَ ،ح َّتى ل َقى َ َع َّز َو َج َّل فِي َقل ِبي هَّللا ْ َأ ار ال ُك ْف ِر ِه ُّل َل َها َنصِ يبا ً َو آ َتي ُ ُأ ْ ن َ ل
ِ كٍ َ
ُذ م انَ ْال َح ْم ُد هَّلِل ِ الَّذِي َهدَ انِي ِلدِي ِن ِه َبعْ دَ ُجحُودِي َلهُِ ،إ ْذ َأ
ِ
اع ي َُج ِّه ُزنِي َو اَل َما َل ُي َقوِّ ينِيَ ،و ت مِنْ َمالِي َو اَل َحمُولَ َة َتحْ مِلُنِي َو اَل َم َت َ مْآنَ ،ق ْد َط َردَ نِي َق ْومِي َو َأ ْخ َرجْ ُ ت َجاِئعا ً َظ َ حُبَّ ِت َها َم َة َف َخ َرجْ ُ
ْت م َِن ال َع َم ِة َما اَل ْ َأ
ت عْ ل ُم ُه َو َر ي ُ َ َأ ْ
ان َما كن ُُ ت م َِن العِرْ َف ِ ْ ْ
ْت م َُحمَّدا صلی هللا علیه و آله و سلم َف َع َرف ُ ً َأ
انَ ،حتى َتي ُ َّ ان مِنْ َشْأنِي َما َق ْد َك َ َك َ
ت َعلَ ْي َها فِي اِإْلسْ اَل ِمَ .أاَل َأ ُّي َها ال َّناسُ اسْ َمعُوا مِنْ َحدِيثِي ُث َّم دَخ ْل ُت م َِن ال ُّد ْن َيا َعلَى ْال َمعْ ِر َف ِة الَّتِي َ ار َف ِب ْن ُ ِ َّ
ن ال ِن
َ م ه
ِ ب
ِ ِي
ن َ
ذ َ
ق ْ
ن َأفَ ا،هَ ب
ِ ُ
ت رْ ُأ ْخ ِب
انَ .أاَل اغفِرْ ِل َقات ِِل َس ْل َم َ ت َطاِئ َف ٌة ُأ ْخ َرى اللَّ ُه َّم ْ ت َطاِئ َف ٌة َمجْ ُنونٌ َو َقالَ ْ ِيت ْالع ِْل َم َكثِيراً َو لَ ْو َأ ْخ َبرْ ُت ُك ْم ِب ُك ِّل َما َأعْ لَ ُم لَ َقالَ ْ اعْ قِلُوهُ َع ِّني! َق ْد ُأوت ُ
ْ
صا َيا َو َفصْ َل الخ َ ْ ْ ْ ْ
انَ ،قا َل ْن عِ ْم َر َ ُون ب ِ اج َهار َ ب َعلَى ِم ْن َه ِ ِطا ِ ِإنَّ لَ ُك ْم َم َنا َيا َت ْت َب ُع َها َباَل َياَ ،فِإنَّ عِ ْندَ َعلِيٍّ علیه السالم عِ ل َم ال َم َنا َيا َو عِ ل َم ال َو َ
ِين َو َ ل وََّأْل ا َ
ة َّ
ن س ُ م ُ
ت ب ْ
َ ِ ْ َ ْ ص َأ م كُ َّ
ن ك َ
ل و ى، س
َ ُو م ِنْ م ُون
َ ر ا لَ ُه َرسُو ُل هَّللا ِ صلی هللا علیه و آله و سلم َأ ْنتَ َوصِ يِّي َو َخلِي َفتِي فِي َأهْ لِي ِب َ ِ ِ َ
ه ة َ ل ز ْ
ن م
ْ َأَل هَّللا َأ َّ
ان ِب َي ِد ِه لَ َترْ َكبُنَّ َط َبقا ً َعنْ َط َب ٍق ُس َّن َة َبنِي ِإسْ َراِئي َل القذ َة ِبالقذ ِةَ .ما َو ِ ل ْو َول ْيتمُو َها َعلِ ّيا َكلت ْم مِنْ
ُ ً ُ َّ َ ُ ْ َّ ُ ْ َأ ْخ َطْأ ُت ْم َس ِبيلَ ُك ْمَ ،و الَّذِي َن ْفسُ َس ْل َم َ
ت ْالعِصْ َم ُة فِي َما َب ْينِي َو َب ْي َن ُك ْم م َِن طوا م َِن الرَّ َجا ِء َو َنا َب ْذ ُت ُك ْم َعلى َسوا ٍء َو ا ْن َق َط َع ِ ت َأرْ ُجلِ ُك ْمَ ،فَأبْشِ رُوا ِب ْال َباَل ِء َو ا ْق َن ُ َف ْوقِ ُك ْم َو مِنْ َتحْ ِ
ُون َو َ َ ُ ُ
ض َربْت ِب ِه قدُما قدُماِ .إني َح ِّدثك ْم ِب َما تعْ لم َ ُأ ِّ اَل َأ ً ُ ً ُ ُ َ ُ
ضعْ ت َس ْيفِي َعلى َعا ِتقِي ث َّم ل َ َ ُ َ ً
ضيْما ْو عِ ز ِ دِينا ل َو َ هَّلِل ُّ ُأ َأ ً ْال َواَل ِءَ .أ َما َو هَّللا ِ ل ْو ني ْدف ُع َ
َ َأ ِّ َأ َ
َأ
آل هَاشِ ٍم َن َط َحاتٍ .اَل ِإنَّ ت َو ِإنَّ لِ َبنِي َم َّي َة مِنْ ِ ُأ ُأ
ِين ِب َما فِي َها .اَل ِإنَّ لِ َبنِي َم َّي َة فِي َبنِي هَاشِ ٍم َن َط َحا ٍ َأ ُون َف ُخ ُذو َها مِنْ ُس َّن ِة ال َّس ْبع َ َما اَل َتعْ لَم َ
ْ نْ
ُي ِذ َّل نا ِد َي َها َو يُظ ِه َر َأ َ نْ َأ هَّللا َ ٌّ َّ َأ اَّل َ ْ َ
ُوس ت َعضُّ ِبفِي َها َو تخ ِبط ِب َيدَ ي َها َو ت ِربُ ِب ِر لِ َها َو تمن ُع َدرَّ َهاِ .إ ن ُه َحق َعلى ِ جْ ضْ َ ْ ُ ْ َ َ ضر ِ َبنِي ُأ َم َّي َة َكالناق ِة ال َّ
َ َّ
هَّللا
صاَل ٍة َف َي ْم ُس ُخ ُFه ُ ب َح َجلَ ِت ِه ِإلَى َ َعلَ ْي َها َع ُدوَّ َها َم َع َق ْذفٍ م َِن ال َّس َما ِء َو َخسْ فٍ َو َمسْ ٍخ َو سُو ِء ال ُخل ِق َح َّتى نَّ الرَّ ُج َل لَ َي ْخ ُر ُج مِنْ َجا ِن ِ
َأ ُ ْ
ار َع ُه ْم ِإاَّل َو ه َُو ص ِ ب َو َما َأ َنا َو َك ْلبٌ َ ،و هَّللا ِ َل ْو اَل َماَ :أَل َر ْي ُت ُك ْم َم َ ف ِب َك ْل ٍ انِ ،إاَّل َو َخ َس َ ان ِب ِت َها َم َFة ك ِْل َتا ُه َما َكاف َِر َت ِ ان َت ْل َتقِ َي ِ قِرْ داًِ .إاَّل َو فَِئ َت ِ
ون. ْال َبيْدَ ا ُء ُث َّم َي ِجي ُء َما َتعْ ِرف َ
ُ
ك فِي َها الرَّ اكِبُ ْالمُوضِ ُع َو ْال َخطِ يبُ ْالمِصْ َق ُع َو الرَّ ْأسُ ْال َم ْتبُوعَُ :ف َعلَ ْي ُك ْم ِب ِ
آل م َُح َّم ٍد َفِإ َذا َرَأ ْي ُت ْم َأ ُّي َها ال َّناسُ ْالفِ َت َن َكقِ َط ِع اللَّي ِْل ْالم ُْظل ِِم َي ْهلِ ُ
َفِإ َّن ُه ُم ْال َقادَ ةُ ِإلَى ْال َج َّن ِة َو ال ُّد َعاةُ ِإلَ ْي َها ِإلَى َي ْو ِم ْالقِ َيا َمةَِ ،و َعلَ ْي ُك ْم ِب َعلِيٍّ َف َو هَّللا ِ لَ َق ْد َسلَّ ْم َنا َعلَ ْي ِه ِب ْال َواَل ِء َم َع َن ِب ِّي َناَ ،ف َما َبا ُل ْال َق ْو ِم َأ َح َس ٌد َق ْد َح َس َد
ُوسى ِين ا َّت َهمُوا م َ ِين الَّذ َ ير َو ال َّس ْبع َ ُون َشب ََّر َو َش ِب ٍ ُون َو ا ْب َنيْ َهار َ ُوسى َع ِن اَأْلسْ بَاطِ َو يُو َش َع َو َشمْ ع َ َق ِابي ُل َه ِابي َل َأ ْو ُك ْف ٌر َف َق ِد ارْ َت َّد َق ْو ُم م َ
ِينَ ،فَأ ْم ُر َه ِذ ِه اُأْل َّم ِة َكَأمْ ِر َبنِي ِإسْ َراِئي َل. ِين َو َغي َْر مُرْ َسل َ ُون َفَأ َخ َذ ْت ُه ُم الرَّ جْ َف ُة مِنْ َب ْغ ِي ِه ْمُ ،ث َّم َب َع َث ُه ُم هَّللا ُ َأ ْن ِب َيا َء مُرْ َسل َ
َعلَى َق ْت ِل َهار َ
ون َأ ْم َنسِ ي ُت ْم َأ ْم َت َت َنا َس ْو َن! َأ ْن ِزلُوا آ َل م َُح َّم ٍد ِم ْن ُك ْم َم ْن ِزلَ َة ون َأ ْم َت َت َجا َهلُ َ َفَأي َْن َي ْذ َهبُ ِب ُك ْم َما َأ َنا َو فُاَل نٌ َو فُاَل نٌ َوي َْح ُك ْم َو هَّللا ِ َما َأ ْد ِري َأ َتجْ َهلُ َ
سَ ،و هَّللا ِ لَ َترْ ِج َعنَّ ُك َّفاراً َيضْ ِربُ َبعْ ُ ْأ ْأ
ض ِبال َّسيْفِ َي ْش َه ُد ال َّشا ِه ُد َعلَى ال َّنا ِجي اب َبعْ ٍ ض ُك ْم ِر َق َ ْن م َِن الرَّ ِ س م َِن ْال َج َس ِد َب ْل َم ْن ِزلَ َة ْال َع ْي َني ِ الرَّ ِ
ي َو َم ْولَى ُك ِّل مُسْ ل ٍِم. ت َم ْواَل َ ْت ِب َن ِبيِّي َو ا َّت َبعْ ُ ت ِب َربِّي َو َأسْ لَم ُ ت َأمْ ِري َو آ َم ْن ُ ِب ْال َهلَ َك ِة َو َي ْش َه ُد ال َّنا ِجي َعلَى ْال َكاف ِِر ِبال َّن َجاةَِ ،أاَل ِإ ِّني َأ ْظ َهرْ ُ
هَّللا َأ ْ
ان َن َّكا ُح ال ِّن َسا ِء ال َح َسنُ بْنُ َعلِيٍّ ،اَل ِإنَّ َن ِبيَّ ِ ْ ْ
صاحِبُ ال َج ْف َن ِة َو الخ َِو ِ َار َو ِبَأ ِبي َ ال صِ غ ٍ ْف َن ْفسِ ي َأِل ْط َف ٍ ان َيا لَه َ ِبَأ ِبي َو ُأمِّي َقتِي ُل ُكو َف َ
ان ِباَل ُد ُه ْم ظ ِل َم مِنْ َبي َْن وُ ْل ِد ِه َو َك َ ضعْ ِف ِه َو اسْ َتضْ َع َف ُه ِل ِقلَّ ِت ِه َو ُ ُسي َْن ْال َم َها َب َة َو ْالجُودََ ،يا َو ْي َح ِل َم ِن احْ َت َق َرهُ ِل َ س َو ْال َح َيا َءَ ،و َن َح َل ْالح َ َن َحلَ ُه ْال َبْأ َ
اَل ُ ُ َ هَّللا ُ َ َ
صدِي َقك ْم َف َيسْ َتحْ ِوذ ال َّش ْيطانُ َعل ْيك ْمَ ،و ِ لت ْب َتلنَّ ِب َب ٍء َ ُ ُ اَل ُ ُ ْ َأ
آل م َُح َّمدٍُّ .ي َها ال َّناسُ َت ِك َّل ظ َفا ُرك ْم مِنْ َعدُوِّ ك ْم َو َتسْ َت ْغشوا َ اَل َأ ِين مِنْ ِ َعام َِر ْال َباق َ
ار ًة ِب َح َوا ِج ِب ُك ْم ،ثَاَل َث ًة ُخ ُذو َها ِب َما فِي َها َو ارْ جُوا َر ِاب َع َها َو م َُوا َفا َها. اَل ُتغَ ِّيرُو َن ُه ِبَأ ْيدِي ُك ْم ِإاَّل ِإ َش َ
ْن عِ ي َسى ار ِب َخ ِّطهَِ ،ح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َيحْ َيى ْال َع َّطارَُ ،قا َلَ ،ح َّد َثنِي َأحْ َم ُد بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ ْن ُب ْندَ َ ْن ْال َح َس ِن ب ِ ب م َُح َّم ِد ب ِ ت فِي ِك َتا ِ َ - 2113ق َرْأ ُ
ب علیه ْن ِبي َطالِ ٍ َأ ْن َعلِيِّ ب ِ ْن ب ِ ُسي ِ ْن ْالح َ ْن َعلِيِّ ب ِ ْن ب ِ ْن ْال ُح َسي ِ هَّللا
ْن َجعْ َف ٍر َقا َل َقا َل لِي َعلِيُّ بْنُ ُع َب ْي ِد ِ ب ِ ان ب ِ ْن ْال َح َك ِم َعنْ ُس َل ْي َم َ َعنْ َعلِيِّ ب ِ
َ َّ َأ َ ُ ْ
ك مِنْ ذل َِك قا َل اِإْلجْ ُل َو ال َه ْي َبة ل ُه َو تقِي َعل ْيهِ، اَل َ َ َ َ ُ ْ ُ َ
ضا علیه السالم َسل َم َعل ْيهِ! قلت ف َما َيمْ ن ُع َ ِّ ُأ السالم َأ ْش َت ِهي نْ دخ َل َعلى ِبي ال َح َس ِن الرِّ َ
ْ َأ َ ُ ْ َأ َأ
ْ َأ
ك َما ُت ِريدَُ ،ق ِد اعْ َت َّل بُو ال َح َس ِن ت َق ْد َجا َء َ ْ هَّللا
ِيت َعلِيَّ ب َْن ُع َب ْي ِد َِ ،فقُل ُ َقا َل َفاعْ َت َّل َأبُو ْال َح َس ِن علیه السالم عِ لَّ ًة َخفِي َف ًة َو َق ْد َعادَ هُ ال َّناسُ َ ،فلَق ُ
علیه السالم عِ لَّ ًة َخفِي َف ًة َو َق ْد َعادَ هُ ال َّناسُ َ ،فِإنْ َأ َر ْدتَ ال ُّد ُخو َل َعلَ ْي ِه َف ْال َي ْو َم! َقا َل َف َجا َء ِإلَى َأ ِبي ْال َح َس ِن علیه السالم َعاِئداً َفلَقِ َي ُه َأبُو ْال َح َس ِن
ض َعلِيُّ بْنُ ُع َب ْي ِد هَّللا َِ ،ف َعا َدهَُ Fأبُو ك َعلِيُّ بْنُ ُع َب ْي ِد هَّللا ِ َف َرحا ً َشدِيداًُ ،ث َّم َم ِر َ علیه السالم ِب ُك ِّل َما ُيحِبُّ م َِن ال َّت ْك ِر َم ِة َو ال َّتعْ ظِ ِيمَ ،ف َف ِر َح ِب َذلِ َ
ْن ُع َب ْي ِد هَّللا ِ َأ ُأ َأ َأ ْال َح َس ِن علیه السالم َو َأ َنا َم َعهَُ ،ف َجلَ َ
ان فِي ْال َب ْيتَِ ،فلَمَّا َخ َرجْ َنا ْخ َب َر ْتنِي َم ْواَل ةٌ َل َنا نَّ َّم َسلَ َم َة ا ْم َر َة َعلِيِّ ب ِ س َح َّتى َخ َر َج َمنْ َك َ
ان َأبُو ْال َح َس ِن علیه السالم فِي ِه َجالِسا ً ُت َقبِّلُ ُه َو َت َت َم َّس ُح َّت َعلَى ْال َم ْوضِ ِع الَّذِي َك َ ت َو ا ْن َكب ْ ظ ُر ِإلَ ْيهَِ ،فلَمَّا َخ َر َج َخ َر َج ْ ت مِنْ َو َرا ِء ال ِّس ْت َر َت ْن ُ َكا َن ْ
ت ِب ِه َبا ال َح َس ِن علیه السالم َف َقا َلَ :يا ُسلَ ْي َمانُ ِإنَّ ْ َأ ت ُّم َسلَ َم َة َف َخبَّرْ ُ ُأ َأ هَّللا
ْن ُع َب ْي ِد َِ ،ف ْخ َب َرنِي ِب َما َف َعلَ ْ ْ ُ
ت َعلَى َعلِيِّ ب ِ دَخل ُ ِبهَِ ،قا َل ُسلَ ْي َمانُ ث َّم َ
َعلِيَّ ب َْن ُع َب ْي ِد هَّللا ِ َو امْ َرَأ َت ُه َو وُ ْلدَ هُ مِنْ َأهْ ِل ْال َج َّنةَِ ،يا ُسلَ ْي َمانُ ِإنَّ وُ ْلدَ َعلِيٍ َو َفاطِ َم َة َعلَي ِْه َما ال َّساَل ُم ِإ َذا َعرَّ َف ُه ُم هَّللا ُ َه َذا اَأْلمْ َر َل ْم َي ُكو ُنوا
َكال َّن ِ
اس
ت عِ ْن َد َعلِيِّ ْن عِ َما ٍد َقا َلُ :ك ْن ُ ْن ْال َح َس ِن ب ِ ص ْي َق ِل َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن َأحْ َمدَ ال َّن ْهدِيِّ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ْن َخاَّل ٍد ال َّ ْ - 2114الح َ
ُسيْنُ بْنُ م َُح َّم ٍد َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
َ َأ َ َ ْ ْ َأ َأ
ْن كتبُ َعن ُه َما َسم َِع مِنْ خِي ِه َيعْ نِي َبا ال َح َس ِن ِإذ دَخ َل َعل ْي ِه بُو َجعْ ف ٍر م َُح َّم ُد بْنُ ْ ُ ْ َأ َ َ ْ ُ َ َأ ُ ْ ُ ً
ْن م َُح َّم ٍد ع َجالِسا َو كنت قمْت عِ ندَ هُ َسنتي ِ ْن َجعْ َف ِر ب ِ ب ِ
َأ َّ
ب َعلِيُّ بْنُ َجعْ َف ٍر ِباَل ِح َذا ٍء َو اَل ِردَا ٍء َف َق َّب َل َي َدهُ َو َعظ َم ُه َف َقا َل لَ ُه بُو َجعْ َف ٍر ع َيا َع ِّم اجْ لِسْ هَّللا
ُول ِ َف َو َث َ ْ
ضا ع ال َمسْ ِجدَ َمسْ ِج َFد َرس ِ َعلِيٍّ الرِّ َ
ون َأ ْنتَ َع ُّم َأ ِبي ِه َو ْف َأجْ لِسُ َو َأ ْنتَ َقاِئ ٌم َفلَمَّا َر َج َع َعلِيُّ بْنُ َجعْ َف ٍر ِإلَى َمجْ لِسِ ِه َج َع َل َأصْ َحا ُب ُه ي َُو ِّب ُخو َن ُه َو َيقُولُ َ ك هَّللا ُ َف َقا َل َيا َس ِّيدِي َكي َ
َر ِح َم َ
333
ض َعلَى لِحْ َي ِت ِه لَ ْم ُيَؤ ِّه ْل َه ِذ ِه ال َّش ْي َب َة َو َأ َّه َل َه َذا ْال َف َتى َو َو َ
ض َع ُه َحي ُ
ْث ان هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل َو َق َب َ َأ ْنتَ َت ْف َع ُل ِب ِه َه َذا ْالفِعْ َل َف َقا َل اسْ ُك ُتوا ِإ َذا َك َ
ون َب ْل َأ َنا َل ُه َع ْب ٌد . ض َع ُه ُأ ْن ِك ُر َفضْ لَ ُه َنع ُ
ُوذ ِباهَّلل ِ ِممَّا َتقُولُ َ َو َ
ِين َعا ِماًل
ان ال َّن َجاشِ يُّ َو ه َُو َر ُج ٌل م َِن ال َّد َهاق ِ ُور َقا َلَ :ك َ ْن ُج ْمه ٍ َّاريِّ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ - 2115م َُح َّم ُد بْنُ َيحْ َيى َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ َأ
ْن حْ َمدَ َع ِن ال َّسي ِ
ك َفِإنْ َرَأيْتَ ان ال َّن َجاشِ يِّ َعلَيَّ َخ َراجا ً َو ه َُو مُْؤ ِمنٌ َيدِينُ ِب َطا َع ِت َ ِيو ِ س َف َقا َل َبعْ ضُ َأهْ ِل َع َملِ ِه َأِل ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِإنَّ فِي د َ ار َ از َو َف ِ َعلَى ا هْ َو ِ
َأْل
َ َ َ َ ْ
ك ُ قا َل فلمَّا َو َر َد ال ِكتابُ َعل ْي ِه دَخ َل َعل ْي ِه َو َ َ َ هَّللا ك َيسُرَّ َ َ َأ
ِيم سُرَّ خا َ هَّللا
ب ِإل ْي ِه بُو َع ْب ِد ِ عِ -بسْ ِم ِ الرَّ حْ ِهَّللا َأ َ َ َ َ َ
ب ِإل ْي ِه ِكتابا قا َل فكت َ ً َ َ َأنْ َت ْك ُت َ
من الرَّ ح ِ
ك َقا َل َخ َرا ٌج َعلَيَّ اج ُت َ ض َع ُه َعلَى َع ْي َن ْي ِه َو َقا َل َل ُه َما َح َ َأ
اب َو َقا َل َه َذا ِك َتابُ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َف َق َّبلَ ُه َو َو َ ه َُو فِي َمجْ لِسِ ِه َفلَمَّا َخاَل َن َاولَ ُه ْال ِك َت َ
ِك َف َقا َل لَ ُه َو َك ْم ه َُو َقا َل َع َش َرةُ آاَل فِ دِرْ َه ٍم َفدَ َعا َكا ِت َب ُه َو َأ َم َرهُ ِبَأدَ اِئ َها َع ْن ُه ُث َّم َأ ْخ َر َج ُه ِم ْن َها َو َأ َم َر َأنْ ي ُْث ِب َت َها لَ ُه ِل َق ِاب ٍل ُث َّم َقا َل ل ُهَ ِيوان َ فِي د َ
تك َف َيقُو ُل َن َع ْم ُجع ِْل ُ ك َيقُو ُل َه ْل َس َررْ ُت َ ب فِي ُك ِّل َذلِ َ ت ِث َيا ٍ ار َي ٍة َو غُاَل ٍم َو َأ َم َر َل ُه ِب َت ْخ ِ ِ ج
َ و َ بٍ ْ
ك رَ ب
ِ ر
َ م
َ َأ م
َّ ُ
ث اك
َ ِدَ ف ُ
ت ْ
ِل ع ج
ُ م
ْ ع َ َ
ن ل
َ ا َ
ق فَ ك َ َس َررْ ُت
ي الَّذِي َن َاو ْل َتنِي َ اَل وْ م َ َاب تَ ك
ِ يَّ َ لِإ تَ عْفَ د َ ِين
َ ح ه
ِ ِي ف ً اِس ل ا ج
َ ُ
ت ْ
ن ُ
ك ِي ذَّ ل ا ت
ِ ْ
ي ب
َ ْ
ال ا َ
ذ ه ش
َ َ رْ َ
ف ل ْ م
ِ احْ ه
ُ َ ل ل ا
َ َّ ََ
ق م ُ
ث غَ ر ف َ ى َّ
ت حَ ه
ُ ادَ َ
ز م ع
َ َْ َ
ن ل ا َ
ق ا م َّ
اك َ ل ُ
ك فَ فِدَ َ
ث َعلى ِج َه ِت ِه َف َج َع َل ُي َسرُّ ِب َما َف َع َل َ ْ
ك َف َح َّدث ُه ِبال َحدِي َِ َ هَّللا
ار ِإلى ِبي َع ْب ِد ِ ع َبعْ َد ذلِ َ َأ َ ص َ ك َقا َل َف َف َع َل َو َخ َر َج الرَّ ُج ُل َف َ َ
فِي ِه َو ارْ َفعْ ِإليَّ َح َو َ
اِئج َ
ك َما َف َع َل ِبي َف َقا َل ِإي َو هَّللا ِ َل َق ْد َسرَّ هَّللا َ َو َرسُولَ ُه ُول هَّللا ِ َكَأ َّن ُه َق ْد َسرَّ َ َف َقا َل الرَّ ُج ُل َيا اب َْن َر ِ
س
ص ْي َداَل نِيِّ َعنْ َرج ٍُل مِنْ َبنِي َحنِي َف َة مِنْ َأهْ ِل بُسْ تَ َو ْن َز َك ِريَّا ال َّ َّاريِّ َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ َأ
- 2116م َُح َّم ُد بْنُ َيحْ َيى َو م َُح َّم ُد بْنُ حْ َمدَ َع ِن ال َّسي ِ
اعة مِنْ ٌ اك َج َم َ ْ
ت َل ُه َو َنا َم َع ُه َعلَى المَاِئ َد ِة َو ُه َن َ َأ ت َأ َبا َجعْ َف ٍر فِي ال َّس َن ِة الَّتِي َح َّج فِي َها فِي وَّ ِل ِخاَل َف ِة المُعْ َتصِ ِم َفقُل ُ
ْ ْ َأ ان َقا َلَ :را َف ْق ُ سِ ِجسْ َت َ
بَ ُ
ت ك ْ تَ نْ َأ ك ا د
َ
َ َ َ ُ ِ َ ف هَّللا ِي ن َ ل ع ج ْتَ يَأ ر نْ
َ ِ ِ َ ِإ َ َ
ف ٌ
ج ا ر خَ ه ن ا ِيو د ِي ف يَّ َ ل ع و مكُ ب ُّ
َ َ ْ َ َ ِ َ ِ ْ َ َ ح ي
ُ و ت ْ
ي ب ْ
ال ل هْ َأ م ُ
ك اَّلو َ
ت ي ٌ
ل جُ رَ َ اك ِدَ ف ُ
ت ْ
ِل ع جُ ا َ
ن ي ل ا و
ِ ِإ َ ِ َ نَّ ان طَ ْ
ُّل
س َأ ْو ِل َيا ِء ال
ب اس َف َك َت َ َ ْ َ
ك َين َف ُعنِي عِ ن َدهُ َف َخذ القِرْ ط َ َأ ْ ْ ت َو ِك َتا ُب َ ْ َأ
ت مِنْ ُم ِحبِّيك ْم هْ َل ال َب ْي ُِ ْ ُ
ك ِإن ُه َعلى َما قل ُ َ َّ ت فِدَ ا َ ْ
ت ُجعِل ُ ْ ُ ُ َأ
ان ِإليَّ َف َقا َل عْ ِرف ُه َفقل ُ اَل َ ِإلَ ْي ِه ِباِإْلحْ َس ِ
ك َما َأحْ َس ْنتَ فِي ِه َفَأحْ سِ نْ ِإلَى ك مِنْ َع َملِ َ ك َم ْذ َهبا ً َجمِياًل َو ِإنَّ َما َل َ ِيم َأمَّا َبعْ ُد َفِإنَّ مُوصِ َل ِك َت ِابي َه َذا َذ َك َر َع ْن َ ِبسْ ِم ِ الرَّ حْ َم ِن الرَّ ح ِ
هَّللا
هَّللا
ْن َع ْب ِد ِ ْن ب ِ ْ َ
ان َس َبقَ الخ َب ُر ِإلى ال ُح َسي ِ َ ْ َ ُ َ
ِيل الذرِّ َو الخرْ دَ ِل قا َل فلمَّا َو َر ْدت سِ ِجسْ ت َ َ َ َ ْ َّ ك َعنْ َمثاق ِ َ ُ
ِك َو اعْ ل ْم نَّ َ َعز َو َج َّل سَاِئل َ َّ هَّللا َأ َ ِإ ْخ َوان َ
ت ك َفقُ ْل ُ اج ُت َ ض َع ُه َعلَى َع ْي َن ْي ِه َو َقا َل لِي َح َ اب َف َق َّبلَ ُه َو َو َ ت ِإلَ ْي ِه ْال ِك َت َ ْن م َِن ْال َمدِي َن ِة َفدَ َفعْ ُ ُوريِّ َو ه َُو ْال َوالِي َفاسْ َت ْق َبلَنِي َعلَى َفرْ َس َخي ِ ال َّني َْساب ِ
َأ َ َ ْ ُ رْ ْ َأ َ نْ َ َأ
ِك قا َل ف َم َر ِبط ِح ِه َعني َو قا َل تَؤ د خ َراجا َما دَ ا َم لِي َع َمل ث َّم َس لنِي َع عِ َيالِي ف خ َب ت ُه ِب َمبلغ ِِه ْم ف َم َر لِي َو ُ ٌ ً َ ِّ ُ اَل َ ِّ رْ َ َأ َ َ ِيوان َ َ
َخ َرا ٌج َعليَّ فِي د َ
َ
ْت فِي َع َملِ ِه َخ َراجا ً َما دَ ا َم َح ّيا ً َو اَل َقط َع َع ِّني صِ لَ َت ُه َح َّتى َماتَ . َأ اًل
لَ ُه ْم ِب َما َيقُو ُت َنا َو َفضْ َف َما َّدي ُ
ْس َقا َلَ :خ َر َج َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع فِي لَ ْيلَ ٍة َق ْد ْن ُخ َني ٍ ْن مُسْ ل ٍِم َعنْ م َُعلَّى ب ِ ان ب ِ َ - 2117أ ِبي َع ِن السَّعْ دَ آ َبادِيِّ َع ِن ْال َبرْ قِيِّ َعنْ َأ ِبي ِه َعنْ َسعْ دَ َ
مْت َعل ْي ِه َف َقا َل َ ُ ُ َأ َ هَّللا
ظلَّ َة َبنِي سَاعِ دَ َة َفا َّت َبعْ ُت ُه َفِإ َذا ه َُو َق ْد َس َقط ِمن ُه َشيْ ٌء َف َقا َل ِبسْ ِم ِ الل ُه َّم ُر َّدهُ َعل ْي َناَ -قا َل َف َت ْيت ُه َف َسل F
َّ َّ ْ َ ت ال َّس َما ُء َو ه َُو يُري ُد ُ َر َّش ِ
ِ
تت ْد َف ُع ِإلَ ْي ِه َما َو َج ْد ُ َأ َأ
ِك َف َما َو َج ْدتَ مِنْ َشيْ ٍء َف ْاد َفعْ ُه ِإلَيَّ َقا َل َفِإ َذا َنا ِب ُخب ٍْز ُم ْن َتشِ ٍر َف َج َع ْل ُ ك َف َقا َل لِي ْال َتمِسْ ِب َيد َ ت فِدَ ا َ ت َن َع ْم ُجع ِْل ُ ُم َعلًّى قُ ْل ُ
ظلَّ َة َبنِي سَاعِ َد َة َفِإ َذا ض َمعِي َقا َل َفَأ َت ْي َنا ُ ِن ا ْم ِ ك َو لَك ِ ك َف َقا َل اَل َأ َنا َأ ْولَى ِب ِه ِم ْن َ ك َأحْ ِملُ ُه َعلَيَّ َع ْن َ ت فِدَ ا َ ت ُجع ِْل ُ ب مِنْ ُخب ٍْز َفقُ ْل ُ َفِإ َذا َأ َنا ِب ِج َرا ٍ
ك َيعْ ِرفُ ت فِ َدا َ ت ُجعِل ُ ْ ْ
ص َر ْف َنا َفقُل ُ ُ
ب ُك ِّل َوا ِح ٍد ِم ْن ُه ْم َح َّتى َتى َعلَى آخ ِِر ِه ْم ث َّم ا ْن ََأ َ
ْن َتحْ تَ ث ْو ِ يف َو الرَّ غِ ي َفي ِ َنحْ نُ ِب َق ْو ٍم ِن َي ٍامَ -ف َج َع َل َي ُدسُّ الرَّ غِ َ
ِي ْالم ِْل ُح َ ه ُ
ة َّ
ق د ُّ ال و
َ ةِ َّ
ق ُّ
د ال اس ْي َنا ْ ِ
ب م ه
ُ َهُؤ اَل ِء ْال َح َّق َف َقا َل لَ ْو َع َرفُوا لَ َو َ
ْنَ ،عنْ َأ ِبي انَ ،عنْ َأ ِبيهَِ ،قا َل َح َّد َثنِي ال ِّش َبامِيُّ َأحْ َو ُز بْنُ ْال ُح َسي ِ َ - 2118جعْ َف ُر بْنُ َمعْ رُوفٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي ْال َح َسنُ بْنُ َعلِيِّ ب ِ
ْن ال ُّنعْ َم ِ
ت مِنْ َن ْفسِ ي ِين علیه السالم َف َو َج ْد ُ ِير ْالمُْؤ ِمن َ ت َوعْ كا ً َشدِيداً فِي َز َم ِ َأ دَ اوُ دَ الس َِّبيعِيِّ َ ،عنْ َأ ِبي َسعِي ٍد ْال ُخ ْد ِريِّ َ ،عنْ ُر َم ْيلَ َةَ ،قا َل :وُ عِ ْك ُ
ان م ِ
ت ُث َّم ِجْئ تُ ِين علیه السالم َف َف َع ْل ُ ْ
ِير المُْؤ ِمن َ َأ ْ َ ِّ ُأ ْ
ِيض َعلَيَّ م َِن ال َما ِء َو َ ض َل مِنْ َأنْ ُأف َ ت اَل ُأصِ يبُ َشيْئا ً َأ ْف َ ِخ َّف ًة َي ْو َم ْال ُجم َُع ِةَ F،فقُ ْل ُ
ف م ِ صل َي خل َ
ْ
ِين علیه السالم د ََخ َل ال َقصْ َر َو ْ
ف مِي ُر المُْؤ ِمن َ َأ ص َر َ ْ ْ
ِين علیه السالم ال ِم ْن َب َر َعادَ َعلَيَّ َذل َِك ال َوعْ كَُ ،فلَمَّا ا ْن َ صعِدَ َأمِي ُر المُْؤ ِمن َ
ْ ْال َمسْ ِجدَ َفلَمَّا َ
ت َعلَ ْي ِه صصْ ُ ض! َف َق َك فِي َبعْ ٍ ض َك َبعْ ُ ك َو َأ ْنتَ ُم ْن َش ِب ٌ ِين علیه السالم َو َقا َل َيا ُر َم ْيلَ ُة َما لِي َرَأ ْي ُت َ ت َم َع ُه َف ْال َتفَتَ ِإلَيَّ َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمن َ دَخ ْل َُ
ِن َي ْم َرضُ ِإاَّل َم ِرضْ َنا لِ َم َرضِ ِه َو اَل ْس مِنْ مُْؤ م ٍ َ ُ َ
ص ِة َخل َفهَُ ،ف َقا َل لِي َيا ُر َم ْيلة لي َ ْ اَل َ َ
ت فِي َها َو الذِي َح َملنِي َعلى الرَّ ْغ َب ِة فِي ال ََّّ ْ ُ
صة التِي كن ُ َّ َ ْالقِ َّ
ك فِي ْالمِصْ ر َأ اك َه َذا لِ َمنْ َم َع َ
ت فِ َد َ ِين ُجع ِْل ُ ِير ْالمُْؤ ِمن َ ت َيا َأم َ ت ِإاَّل دَ َع ْو َنا َلهَُ ،فقُ ْل ُ َيحْ َزنُ ِإاَّل َح ِز َّنا لِح ُْز ِن ِه َو اَل َي ْدعُو ِإاَّل َأ َّم َّنا َل ُه َو اَل َيسْ ُك ُF
ِ
ض َو فِي َغرْ ِب َها اَل َأْل َ
ْس َيغِيبُ َعنا مُْؤ ِمنٌ فِي شرْ ِق ا رْ ِ َّ ض َقا َل َيا رُ َم ْيلَ ُة لَي َ ان فِي َأ ْط َرافِ اَأْلرْ ِ َرَأيْتَ َمنْ َك َ
ْن آ َد َمَ ،قا َل ،قُ ْل ُ
ت ْن َح ْم َز َة َ ،عنْ َز َك ِريَّا ب ِ ْن َأ ِبي َخ َلفٍَ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ َ - 2119ح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ قُولَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َث َنا َسعْ ُد بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
ِيه ْم! َف َقا َل اَل َت ْف َع ْل َفِإنَّ َأهْ َل َب ْي ِت َ ُأ
كَ ،ك َما ي ُْد َف ُع َعنْك ي ُْد َف ُع َع ْن ُه ْم ِب َ ضا علیه السالم ِإ ِّني ِري ُد ْال ُخرُو َج َعنْ َأهْ ِل َب ْيتِي َف َق ْد َك ُث َر ال ُّس َف َها ُء ف ِ لِلرِّ َ
َأهْ ِل َب ْغدَ ادَ ِبَأ ِبي ْال َح َس ِن ْال َكاظِ ِم علیه االسالم .
انَ ،قا َل َح َّد َثنِي َأبُو َجعْ َف ٍر ْال َبصْ ِريُّ َ ،و َك َ
ان ِث َق ًة َفاضِ اًل َ
صالِحاً، َ - 2120علِيُّ بْنُ م َُح َّم ٍد ْالقُ َتي ِْبيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي َأبُو م َُح َّم ٍد ْال َفضْ ُل بْنُ َش َاذ َ
ضا علیه االسالم : ْ َأ ْ
ضا علیه السالم َف َش َكاِ Fإلَ ْي ِه َما َيل َقى مِنْ صْ َح ِاب ِه م َِن ال َوقِي َعةِ! َف َقا َل الرِّ َ ْن َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن َعلَى الرِّ َ سب ِ ت َم َع يُو ُن َ دَخ ْل ُ
َقا َلَ ،
ار ِه ْم َفِإنَّ ُعقُولَ ُه ْم اَل َتبْلُ ُغ.
دَ ِ
- 2121ع :آبي رحمه اله ،عن سعد بن عبدهللا ،عن محمد بن أحمد السياري ،عن محمد بن عبدهللا بن مهران الكوفي؟ عن
حنان بن سدير ،عن أبيه ،عن أبي إسحاق الليثي قال :قلت البي جعفر محمد بن علي الباقر : 7يابن رسول هللا أخبرني عن
المؤمن المستبصر إذا بلغ في المعرفة وكمل هل يزني؟ قال :اللهم ال ،قلت :فيلوط؟ قال :اللهم ال ،قلت :فيسرق؟ قال :ال ،
قلت :فيشرب الخمر؟ قال :ال ; قلت :فيأتي بكبيرة من هذه الكبائر أو فاحشة Fمن هذه الفواحش؟ قال :ال ; قلت :فيذنب ذنبا؟ قال :
نعم وهو مؤمن مذنب مسلم ; قلت :ما معنى مسلم؟ قال :المسلم بالذنب ال يلزمه وال يصير عليه ،قال فقلت :سبحان هللا ما أعجب
هذا! ال يزني وال يلوط وال يسرق وال يشرب الخمر وال يأتي كبيرة من الكبائر وال فاحشة؟! فقال :ال عجب من أمر هللا ،إن هللا
عزوجل يفعل ما يشاء وال يسأل عما يفعل وهم يسألون ; فمم عجبت ياإبراهيم؟ سل وال تستنكف وال تستحسر فإن هذا العلم ال
334
يتعلمه مستكبر وال مستحسر ; قلت :يابن رسول هللا إني أجد من شيعتكم من يشرب ،ويقطع الطريق ،ويحيف السبيل ،ويزني
ويلوط ،ويأكل الربا ،ويرتكب الفواحش ،ويتهاون بالصالة والصيام والزكاة ،ويقطع الرحم .ويأتي الكبائر ،فكيف هذا؟ ولم ذاك؟
فقال :يا إبراهيم هل يختلج في صدرك شئ غير هذا؟ قلت :نعم يا بن رسول هللا أخرى أعظم من ذلك ; فقال :وما هو يا أبا
إسحاق قال :فقلت :يابن رسول هللا وأجد من أعدائكم ومناصبيكم من يكثر من الصالة ومن الصيام ،ويخرج الزكاة ،ويتابع بين
الحج والعمرة ،ويحض على الجهاد ،ويأثر على البر وعلى صلة االرحام ،ويقضي حقوق إخوانه ،ويواسيهم من ماله ،ويتجنب
شرب الخمر والزنا واللواط وسائر الفواحش ،فمم ذاك؟ ولم ذاك؟ فسره لي يا بن رسول هللا وبرهنه وبينه فقد وهللا كثر فكري
وأسهر ليلي وضاق ذرعي!
قال :فتبسم صلوات هللا عليه ثم قال :ياإبراهيم خذ إليك بيانا شافيا فيما سألت ،وعلما مكنونا من خزائن علم هللا وسره ،أخبرني يا
إبراهيم كيف تجد اعتقادهما؟ قلت :يابن رسول هللا أجد محبيكم وشيعتكم على ما هم فيه مما وصفته من أفعالهم لو اعطي أحدهم مما
بين المشرق والمغرب ذهبا وفضة أن يزول عن واليتكم ومحبتكم إلى مواالت غيركم وإلى محبتهم ما زال ،ولو ضربت خياشيمه
بالسيوف فيكم ،ولو قتل فيكم ما ارتدع وال رجع عن محبتكم وواليتكم ; وأرى الناصب على ما هو عليه مما وصفته من أفعالهم لو
أعطي أحدهم ما بين المشرق والمغرب ذهبا وفضة أن يزول عن محبة الطواغيت ومواالتهم إلى مواالتكم ما فعل وال زال ولو
ضربت خياشيمه بالسيوف فيهم ،ولو قتل فيهم ما ارتدع وال رجع ،وإذا سمع أحدهم منقبة لكم وفضال اشمأز من ذلك وتغير لونه ،
ورئي كراهية ذلك في وجهه ،بغضا لكم ومحبة لهم.
قال :فتبسم الباقر علیه السالم ثم قال :يا إبراهيم ههنا هلكت العاملة الناصبة ،تصلى نارا حامية ،تسقى من عين آنية ،ومن أجل
ذلك قال عزوجل :وقدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا ويحك يا إبراهيم أتدري ما السبب والقصة في ذلك؟ وما الذي
قد خفي على الناس منه؟ قلت :يابن رسول هللا فبينه لي واشرحه وبرهنه.
قال :يا إبراهيم إن هللا تبارك وتعالى لم يزل عالما قديما خلق االشياء ال من شئ ومن زعم أن هللا عزوجل خلق االشياء من شئ فقد
كفر النه لو كان ذلك الشئ الذي خلق منه االشياء قديما معه في أزليته وهويته كان ذلك أزليا ; بل خلق هللا عزوجل االشياء كلها ال
من شئ ،فكان مما خلق هللا عزوجل أرضا طيبة ،ثم فجر منها ماءا عذبا زالال ،فعرض عليها واليتنا أهل البيت فقبلتها ،فأجرى
ذلك الماء عليها سبعة أيام حتى طبقها وعمها ،ثم نضب ذلك الماء عنها ،وأخذ من صفوة ذلك الطين طينا فجعله طين االئمة ، :
ثم أخذ ثفل ذلك الطين فخلق منه شيعتنا ،ولو ترك طينتكم ياإبراهيم على حاله كما ترك طينتنا لكنتم ونحن شيئا واحدا.
قلت :يا بن رسول هللا فما فعل بطينتنا؟ قال :أخبرك يا إبراهيم خلق هللا عز وجل بعد ذلك أرضا سبخة خبيثة منتنة ،ثم فجر منها
ماءا أجاجا ،آسنا ،مالحا ،فعرض عليها واليتنا أهل البيت ولم تقبلها فأجرى ذلك الماء عليها سبعة أيام حتى طبقها وعمها ،ثم
نضب ذلك الماء عنها ،ثم أخذ من ذلك الطين فخلق منه الطغاة وأئمتهم ،ثم مزجه بثفل طينتكم ،ولو ترك طينتهم على حاله ولم
يمزج بطينتكم لم يشهدوا الشهادتين وال صلوا وال صاموا وال زكوا وال حجوا وال أدوا أمانة وال أشبهوكم في الصور ،وليس شئ
أكبر على المؤمن من أن يرى صورة عدوه مثل صورته.
قلت :يابن رسول هللا فما صنع بالطينتين؟ قال :مزج بينهما بالماء االول والماء الثانى ،ثم عركها عرك االديم ،ثم أخذ من ذلك
قبضة فقال :هذه إلى الجنة وال أبالي وأخذ قبضة أخرى وقال :هذه إلى النار وال أبالي ; ثم خلط بينهما فوقع من سنخ المؤمن
وطينته على سنخ الكافر وطينته ،ووقع من سنخ الكافر وطينته على سنخ المؤمن وطينته ،فما رأيته من شيعتنا من زنا ،أو لواط ،
أو ترك صالة ،أو صيام ،أو حج ،أو جهاد ،أو خيانة ،أو كبيرة من هذه الكبائر فهو من طينة الناصب وعنصره الذي قد مزج
فيه الن من سنخ الناصب وعنصره وطينته اكتساب المئاثم والفواحش والكبائر ; وما رأيت من الناصب ومواظبته على الصالة
والصيام والزكاة والحج والجهاد وأبواب البر فهو من طينة المؤمن وسنخه الذي قد مزج فيه الن من سنخ المؤمن وعنصره وطينته
اكتساب الحسنات واستعمال الخير واجتناب المئاثم ،فإذا عرضت هذه االعمال كلها على هللا عزوجل قال :أنا عدل ال أجور ،
ومنصف ال أظلم ،وحكم ال أحيف وال أميل وال أشطط ،الحقوا االعمال السيئة التي اجترحها المؤمن بسنخ الناصب وطينته ،
وألحقوا االعمال الحسنة التي اكتسبها الناصب بسنخ المؤمن وطينته ردوها كلها إلى اصلها ،فإني أنا هللا ال إله إال أنا ،عالم السر
وأخفى وأنا المطلع على قلوب عبادي ،ال أحيف وال أظلم وال ألزم أحدا إال ما عرفته منه قبل أن أخلقه .ثم قال الباقر : 7يا إبراهيم
أقرأ هذه اآلية ،قلت :يابن رسول هللا أية آية؟ قال :قوله تعالى :قال معاذ هللا أن نأخذ إال من وجدنا متاعنا عنده إنا إذا لظالمون هو
في الظاهر ما تفهمونه ،وهو وهللا في الباطن هذا بعينه ،يا إبراهيم إن للقرآن ظاهرا وباطنا ،ومحكما ومتشابها ،وناسخا
ومنسوخا.
ثم قال :أخبرني يا إبراهيم عن الشمس إذا طلعت وبدا شعاعها في البلدان ،أهو بائن من القرص؟ قلت :في حال طلوعه بائن ;
قال :أليس إذا غابت الشمس اتصل ذلك الشعاع بالقرص حتى يعود إليه؟ قلت :نعم ،قال :كذلك يعود كل شئ إلى سنخه و جوهره
وأصله ،فإذا كان يوم القيامة نزع هللا عزوجل سنخ الناصب وطينته مع أثقاله وأوزاره من المؤمن فيلحقها كلها بالناصب ،وينزع
سنخ المؤمن وطينته مع حسناته و أبواب بره واجتهاده من الناصب فيلحقها كلها بالمؤمن .أفترى ههنا ظلما وعدوانا؟ قلت :ال يابن
رسول هللا ; قال :هذا وهللا القضاء الفاصل والحكم القاطع والعدل البين ال يسأل عما يفعل وهم يسألون ،هذا ـ يا إبراهيم ـ الحق من
ربك فال تكن من الممترين هذا من حكم الملكوت .قلت :يابن رسول هللا وما حكم الملكوت؟ قال :حكم هللا وحكم أنبيائه ،و قصة
الخضر وموسى 8حين استصحبه فقال :إنك لن تستطيع معي صبرا وكيف تصبر على مالم تحط به خبرا .افهم يا إبراهيم واعقل ،
335
أنكر موسى على الخضر واستفظع أفعاله حتى قال له الخضر يا موسى ما فعلته عن أمري ،إنما فعلته عن أمر هللا عزوجل ،من
هذا ـ ويحك يا إبراهيم ـ قرآن يتلى ،وأخبار تؤثر عن هللا عزوجل ،من رد منها حرفا فقد كفر و أشرك ورد على هللا عزوجل.
قال الليثي :فكأني لم أعقل اآليات ـ وأنا أقرؤها أربعين سنة ـ إال ذلك اليوم ،فقلت :يابن رسول هللا ما أعجب هذا! تؤخذ حسنات
أعدائكم فترد على شيعتكم ،وتؤخذ سيئات محبيكم فترد على مبغضيكم؟ قال :إي وهللا الذي ال إله إال هو ،فالق الحبة ،وبارئ
النسمة ،وفاطر االرض والسماء ،ماأخبرتك إال بالحق :وما أتيتك إال بالصدق ،وما ظلمهم هللا وما هللا بظالم للعبيد ،وإن ما
أخبرتك لموجود في القرآن كله .قلت :هذا بعينه يوجد في القرآن؟ قال :نعم يوجد في أكثر من ثالثين موضعا في القرآن ،أتحب أن
أقرأ ذلك عليك؟ قلت :بلى يابن رسول هللا ; فقال :قال هللا عزوجل :وقال الذين كفروا للذين آمنوا اتبعوا سبيلنا ولنحمل خطاياكم
وما هم بحاملين من خطاياهم من شئ إنهم لكاذبون وليحملن أثقالهم وأثقاال مع أثقالهم اآلية .أزيدك يا إبراهيم؟ قلت :بلى يابن رسول
هللا قال :ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القيمة ومن أوزار الذين يضلونهم بغير علم أال ساء ما يزرون أتحب أن أزيدك؟ قلت :بلى يابن
رسول هللا ،قال :فأولئك يبدل هللا سيئاتهم حسنات وكان هللا غفورا رحيما يبدل هللا سيئات شيعتنا حسنات ،ويبدل هللا حسنات Fأعدائنا
سيئات ; وجالل هللا ووجه هللا إن هذا لمن عدله وإنصافه ال راد لقضائه ،وال معقب لحكمه وهو السميع العليم.
ألم أبين لك أمرا لمزاج والطينتين من القرآن؟ قلت :بلى يابن رسول هللا ; قال :اقرأ يا إبراهيم :الذين يجتنبون كبائر االثم
والفواحش إال اللمم إن ربك واسع المغفرة هو أعلم بكم إذا أنشأكم من االرض يعنى من االرض الطيبة واالرض المنتنة فال تزكوا
أنفسكم هو أعلم بمن اتقى يقول :ال يفتخر أحدكم بكثرة صالته وصيامه وزكاته ونسكه الن هللا عزوجل أعلم بمن اتقى منكم ،فإن
ذلك من قبل اللمم و هو المزاج.
أزيدك يا إبراهيم؟ قلت :بلى يابن رسول هللا ; قال :كما بدأكم تعودون فريقا هدى وفريقا حق عليهم الضاللة إنهم اتخذوا الشياطين
أولياء من دون هللا يعني أئمة الجور دون أئمة الحق ويحسبون أنهم مهتدون خذها إليك يا أبا إسحاق ،فوهللا إنه لمن غرر أحاديثنا
وباطن سرائرنا ومكنون خزائنا وانصرف وال تطلع على سرنا أحدا إال مؤمنا مستبصرا فإنك إن أذعت سرنا بليت في نفسك ومالك
وأهلك وولدك.
ضي ِْلَ ،قا َل َح َّد َثنِي ْن ْالفُ َ اق بْنُ م َُح َّم ٍد ْال َبصْ ِريُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ِد ب ِوب ِإسْ َح َُّاحَ ،قا َل َح َّد َثنِي َأبُو َيعْ قُ َصب ِ َ - 2122نصْ ُر بْنُ ال َّ
ْت بْنُ َز ْيدٍ،ت عِ ْندَ َأ ِبي ْال َح َس ِن مُو َسى علیه السالم َو عِ ْن َدهُ ْال ُك َمي ُ ُورَ ،قا َل ُك ْن ُ
ٍ ص نْ م
َ ي ب
ِ َأ ْنُ
ب ُ
ت ُسْ
ر ُ
د ِي ن َ
ث َّ
د ح
َ ل
َ اقَ ، م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ ْال َهمْ دَ انِيُّ
اِئر ...
ص َ ُأْل َ ُأ
َف َقا َل ل ِْل ُك َم ْيتَِ :أ ْنتَ الَّذِي َتقو ُلَ :فا َن صِ رْ ت ِإلى َم َّية َو ا مُو ُر ِإلى َم َ
َ َ ُ آْل ُ
ْن ُب َكي ٍْر، انَ ،عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ْن َأ ِبي َنجْ َر َ يسىَ ،عنْ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن ب ِ ْن عِ َ َّاحَ ،قا َل َح َّد َث َنا َأحْ َم ُد بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ صب ِ َ - 2123و َح َّد َثنِي َنصْ ُر بْنُ ال َّ
ش َك ِب ُدهَُ ،و ه َُو َي ْومَِئ ٍذ َع ْي َناهُ َو َعطِ َ از َر َّق ْ
ت ْن م َُح َّم ٍد َو ه َُو ِل َما ِب ِه َق ِد اسْ َو َّد َوجْ ُه ُه َو ْ ت َعلَى ال َّس ِّي ِد ب ِ دَخ ْل ُ
انَ ،قا َل َ ْن ال ُّنعْ َم َِعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
َأِل َ ُ ْ هَّللا َأ ْئ ْ ْ ْ
ان َّ
ان بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم َق ِد َم الكو َفة ،ن ُه َك َ ت َو َك َ ان ِممَّنْ َيش َربُ المُسْ ك َِرَ ،ف ِج ُ ْن ال َح َنفِ َّي ِة َو ه َُو مِنْ َح َش ِمهَِ ،و َك َ َيقُو ُل ِبم َُح َّم ِد ب ِ
ت ال َّس ِّي َد ب َْن م َُح َّم ٍد ْال ِح ْم َي ِريَّ ار ْق ُ
اك ِإ ِّني َف َ ت فِ َد َ تُ :جع ِْل ُ ت َعلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َفقُ ْل ُ دَخ ْل ُ
ُورَ ،ف َ ف مِنْ عِ ْن ِد ِبي َجعْ َف ٍر ْال َم ْنص ِ
َأ ص َر َ ا ْن َ
َأ هَّللا َأ
ان َيش َربُ المُسْ ك َِر! فقا َل بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم سْ ِرجُوا َ َ ْ ْ َ َّ َأ
ِب الك َم َو ن ُه ك َ اَل َ ْ َ
ش ك ِب ُدهُ َو ُسل َ َ ْ َّ ْ
لِ َما ِب ِه ق ِد اسْ َو َّد َوجْ ُه ُه َو از َرقت َع ْيناهُ َو َعطِ َ َ
ون ِبهَِ ،ف َق َع َد َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم اع ًة مُحْ ِدقُ َ دَخ ْل َنا َعلَى ال َّس ِّيدَِ ،و َأنَّ َج َم َ ْت َم َع ُه َح َّتى َ ضي ُ ضىَ ،و َم َ ِب َو َم َ اريَ ،فُأسْ ِر َج َل ُه َو َرك َ ِح َم ِ
ظ ُر ِإلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َو اَل يُمْ ِك ُن ُه ْال َكاَل ُم َو َق ِد اسْ َو َّد َوجْ ُههَُ ،ف َج َع َل َي ْبكِي َو َع ْي ُن ُه ِإلَى عِ ْندَ َرْأسِ هَِ ،و َقا َل َيا َس ِّيدُ! َف َف َت َح َع ْي َن ْي ِه َي ْن ُ
ك َش َف َت ْيهِ، َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َو اَل يُمْ ِك ُن ُه ْال َكاَل ُمَ ،و ِإ َّنا لَ َن َت َبيَّنُ فِي ِه َأ َّن ُه ي ُِري ُد ْال َكاَل َم َو اَل ُي ْم ِك ُنهَُ ،ف َرَأ ْي َنا َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َحرَّ َ
ُك َو ك َو َيرْ َحم َ اِئك ُي ْف َع ُل َه َذا! َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َيا َس ِّي ُد قُ ْل ِب ْال َح ِّق َي ْكشِ فُ هَّللا ُ َما ِب َ اك َأ ِبَأ ْولِ َي َ َف َن َطقَ ال َّس ِّي ُد َف َقا َل َج َعلَن َِي هَّللا ُ فِدَ َ
ْ َأ هَّللا هَّللا
ت َجعْ فرْ ت ِبسْ ِم ِ َو ُ ك َبر ُ َ َ ك َج َّن َت ُه الَّتِي َو َعدَ َأ ْولِ َياَئ هَُ ،فقا َل فِي ذل َِك:
َ َ ي ُْدخِلُ َ
َفلَ ْم َيب َْرحْ َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َح َّتى َق َعدَ ال َّس ِّي ُد َعلَى اسْ ِتهِ.
ت َأِل ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ان َقا َل ،قُ ْل ُ ِيرَ ،عنْ َأ ِبي َنجْ َر َ ْن َسد ٍ ان ب ِْن ْال َقاسِ ِم ْال َب َجلِيِّ َ ،عنْ َح َن ِ َ - 2124ح َّد َثنِي َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ْال َمدَ اِئنِيُّ َ ،عنْ مُو َسى ب ِ
َأ
ان َي ْش َربُ َغي َْر َّن ُه َك َّنى َعنْ َن ْفسِ هَِ ،قا َل، َّ
ان ه َُو الذِي َك َ علیه السالم ِإنَّ لِي َق َرا َب ًة ُي ِح ُّب ُك ْم ِإاَّل َأ َّن ُه َي ْش َربُ َه َذا ال َّن ِب َيذ! َقا َل َح َنانٌ َ :و بُو َنجْ َر َ
َأ
صاَل َة َقا َلُ ،ر َّب َما َقا َل ل ِْل َج ِ
ار َي ِة ك ال َّ ك ِإ َّن ُه لَيُسْ ِكرَُ ،قا َلَ :ف َي ْت ُر ُ ت فِدَ ا َ ت ِإي َو هَّللا ِ ُجع ِْل ُان يُسْ ِك ُر َقا َل ،قُ ْل ُ َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َف َه ْل َك َ
هَّللا اَل ُ َ
ار َحة ال َع َت َمةَ ،ف َتقو ُل َو ِ َما ْ َ ْ
صليْت ال َب ِ ُ َّ ُ اَل ُ
ار َي ِة َيا ف َنة َ ْ
صليْت ث ث مَرَّ اتٍَ ،و ُر َّب َما َقا َل لِل َج ِ َ َاَل ُ َّ ت َل ُه َن َع ْم َق ْد َ ار َح َة َف ُر َّب َما َقالَ ْ ْت ْال َب ِصلَّي ُ
َ
تك بُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َيدَ هُ َعلَى َج ْب َه ِت ِه َط ِوياًل ُث َّم َنحَّ ى َي َدهُُ ،ث َّم َقا َل :قُ ْل لَ ُه َي ْت ُر ُك ُه َفِإنْ َزلَّ ْ َأ َأ
كَ ،ف مْ َس َF اك َو َج َه ْد َنا ِب َ ْ َأ
صلَّيْتَ َو َل َق ْد ْي َقظ َن َ َ
ْ َأ َ َّ ً َ ً َ َ
ِب ِه قدَ ٌم فِإنَّ ل ُه قدَما ث ِابتا ِب َم َود ِتنا هْ َل ال َب ْيتِ. َ َ
ار َة ْن ُز َر َ ْن َراشِ دٍَ ،عنْ ُع َب ْي ِد ب ِ - 2125م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َث َنا َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ م َُح َّمدٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َأبُو دَ اوُ دَ ْالمُسْ َت ِر ُّقَ ،عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
ت َر ُج ٌل اك َر ُج ٌل َأ َحبَّ َبنِي ُأ َم َّي َة َأ ه َُو َم َع ُه ْم َقا َل َن َع ْم ،قُ ْل ُ ت فِدَ َ ت َل ُه ُجع ِْل ُ ت َعلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َو عِ ْندَ هُ ْال َب ْق َب ُ
اقَ ،فقُ ْل ُ دَخ ْل ُ َقا َلَ ،
ْأ َأ ُ ً َ ْ
اق َف َو َج َد ِمن ُه َغفلة ث َّم ْو َمى ِب َر سِ ِه َن َع ْم. ْ ْ ْ َ َ َأ َح َّب ُك ْم َأ ه َُو َم َعك ْم َقا َل َن َع ْم قل ُ
ْ ُ ُ
ت َو ِإنْ َز َنى َو ِإنْ َس َرقَ َقا َل َف َنظ َر ِإلى ال َبق َب ِ
336
ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َي ُقو ُل َو هَّللا ِ ِإ َّن ُك ْم او َي َة اَأْل َسدِيِّ َ ،قا َلَ ،سمِعْ ُ ْن ُم َع ِبب ِ ْن َيحْ َيىَ ،عنْ ُكلَ ْي ِ ان ب ِص ْف َو َ
وحَ ،عنْ َ - 2126يُّوبُ بْنُ ُن ٍ
َأ
صلُّوا فِي َم َسا ِج ِد ِه ْمَ F،فِإ َذا ِين َماَل ِئ َك ِت ِه َفَأعِ ي ُنونِي ِب َو َر ٍع َو اجْ ِت َهادٍَ ،ف َو هَّللا ِ َما ُي َت َق َّب ُل ِإاَّل ِم ْن ُك ْمَ ،فا َّتقُوا هَّللا َ َو ُك ُّفوا َأ ْلسِ َن َت ُك ْم َو َ
ِين هَّللا ِ َو د ِ لَ َعلَى د ِ
َت َمي ََّز ْال َق ْو ُم َف َت َم َّي ُزوا.
يسى َو َحمْ َد َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ عِ ي َسىَ ،قا َل صي ٍْرَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ - 2127م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ ُن َ
ك َ َ
ضنا ذلِ َ ِيث ِإلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه االسالم ،قا َل ،كنا جُلوسا عِ ن َدهُ فتذاكرْ نا َر ُج مِنْ صْ َح ِابنا ،فقا َل َبعْ ُ
َ َ َ َأ اًل َ َ َ َ َ ْ ً ُ َّ ُ َ ص ْي َقلَُ ،ر َف َع ْال َحد َ
َح َّد َث َنا ْال َقاسِ ُم ال َّ
ْ ْ
ون مِثلَ ُك ْم لَ ْم ُي ْق َب ْل ِم ْن ُك ْم َح َّتى َت ُكو ُنوا مِثلَ َنا. ض ِعيفٌ َ ،ف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه االسالم ِ :إنْ َك َ
ان اَل ُي ْق َب ُل ِممَّنْ دُو َن ُك ْم َح َّتى َي ُك َ َ
ْن َمحْ بُوبٍَ ،عنْ َرج ٍُلَ ،عنْ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َقا َل صي ٍْرَ ،قا َل َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ عِ ي َسىَ ،ع ِن ْال َح َس ِن ب ِ َ - 2128ح َّد َث َنا َحمْ دَ َو ْي ِه بْنُ ُن َ
َأ
ار ٍد ال َّتمِيمِيِّ فِي َكاَل ٍم َبلَ َغ ُه َع ْنهَُ ،فمَرَّ ِب ِه َرسُو ُل َعلِيٍّ ِإلَى َبنِي َسدٍَ ،ف َقا َم ِإلَ ْي ِه ُن َع ْي ُم َ ب علیه السالم ِإلَى ِب ْش ِر ب ِ ث َعلِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ َب َع َ
ْن ُعط ِ
بَ ،ف َقا َل َل ُه ُن َع ْي ٌم َأ َما َو هَّللا ِ ِإنَّ ْال ُم َقا َم ر
َ َ ُضْ ي نَْأ ه
ِ ب ر م َأ َ
ف ه ِ ب او ْ َ
ت َأفَ السالم علیه ب
ٍ ل
ِ ا َ
ط ي ب َأ ْنُ
ب ِيُّ لع ه
ِ يْ َ ل َ
ث ع ب فَ ، هُ ت َ َ ل ْ
ف َأفَ ِيُّ د س َأْلا َ
ة اج
بْنُ َ َ
دَج
ِ َ َ ِ ِ َ َ َ ِإ َ
ِي حْ َسنَُأ َّ ُ
ك ِإنَّ َ َت َعالى َيقولُْ :اد َفعْ ِبالتِي ه َ َ هَّللا ْ
ت َعن َ َ
ك لكفرٌَ ،قا َل َفلمَّا َسم َِع ذل َِك َعلِيٌّ علیه السالم َقا َل ل ُه َق ْد َع َف ْو ُ َ َ ْ ُ َ ك لَ ُذ ٌّل َو ِإنَّ ف َِرا َق َ َم َع َ
ك لَ ُك ْف ٌر َح َس َن ٌة ْاك َت َس ْب َت َهاَ ،ف َه ِذ ِه ِب َه ِذهِ. ك ِإنَّ ف َِرا َق َ ك لَ ُذ ٌّل َف َس ِّيَئ ٌة ا ْك َت َس ْب َت َها َو َأمَّا َق ْولُ َ ك ِإنَّ ْال ُم َقا َم َم َع َ ال َّس ِّيَئ َةَ ،أمَّا َق ْولُ َ
مْتاغ َت َم ُ ضا ع َمااًل لَ ُه َخ َط ٌر َفلَ ْم َأ َرهُ سُرَّ ِب ِه َف ْ ْن م َُح َّم ٍد ْال َقا َشانِيِّ َقا َلَ :أ ْخ َب َرنِي َبعْ ضُ َأصْ َح ِاب َنا َأ َّن ُه َح َم َل ِإلَى الرِّ َ َ - 2129و َعنْ َعلِيِّ ب ِ
الطسْ تَ َو ْال َما َء َو َق َع َد َعلَى ُكرْ سِ يٍّ َو َقا َل لِلغُاَل ِم صُبَّ َعلَيَّ
ْ ال َو َما سُرَّ ِب ِه َف َقا َل َيا غُاَل ُم َّ ت م ِْث َل َه َذا ْال َم ِ ت فِي َن ْفسِ ي َق ْد َح َم ْل ُ ك َو قُ ْل ُ ل َِذلِ َ
ان َه َك َذا اَل ُي َبالِي ِبالَّذِي ُح ِم َل ِإلَ ْي ِه . َ َ
ك نْ م ل
ِإ َ َ َ اقَ و يَّ َ ل َتَ ف َ
ت ْ
ال م
َّ ُ
ث بٌهِ َ َ
ذ ت سْ َّ
الط ِي ف ه ع اب ص
َ ِ َ ِِ ِ َأ ْن ي ب ِنْ م لُ ي ْال َما َ َ َ َ َسِ
ي ل ع جفَ ء
ت َأ َنا ِب ْال َمدِي َن ِةان ُك ْن ُ ضا ع ِإلَى ُخ َرا َس َ اص الرِّ َ ْ - 2130ال َه َم َذانِيُّ َعنْ َعلِيٍّ َعنْ َأ ِبي ِه َعنْ م َُخوَّ ٍل ال ِّس ِجسْ َتانِيِّ َقا َل :لَمَّا َو َردَ ْال َب ِري ُد بِِإ ْش َخ ِ
مْت َعلَ ْي ِه ْت ِإلَ ْي ِه َو َسلَّ ُ ب َف َت َق َّدم ُ ص ْو ُت ُه ِب ْال ُب َكا ِء َو ال َّنحِي ِ دَخ َل ْال َمسْ ِجدَ لِي َُو ِّد َع َرسُو َل هَّللا ِ ص َف َو َّد َع ُه م َِراراً ُك َّل َذل َِك َيرْ ِج ُع ِإلَى ْال َقب ِْر َو َيعْ لُو َ َف َ
َ ً َّ ُ َ َ َ ْ َ ُأ ُ ُ َأ َ ْ َأ ِّ ُ ُ ْأ َّ اَل
ُون قا َل فخ َرجْ ت ُمت ِبعا لِط ِريقِ ِه ب َهار َ ار َج ِّدي ص ف مُوت فِي غرْ َب ٍة َو ْدفنُ فِي َجن ِ َف َر َّد ال َّس َم َو َهن ت ُه فقا َل زرْ نِي فِإني خ ُر ُج مِنْ ِج َو ِ
َ َ َ
ُون .
ب َهار َ وس َو ُدف َِن ِإلَى َج ْن ِ ط َ َح َّتى َماتَ ِب ُ
ت اَأْل ْل ِو َي ُة ضا ع فِي ْال ِخلَ ِع ِب ِواَل َي ِة ْال َع ْه ِد َفَأ َقا َFم َبي َْن َي َد ْي ِه ْال ُخ َط َبا ُء َو ال ُّش َع َرا ُء َو َخ َف َق ِ س الرِّ َ َ - 2131و َذ َك َر ْال َمدَ اِئنِيُّ َعنْ ِر َجالِ ِه َقا َل لَمَّا َجلَ َ
َأ َ ْ َ
ت َبي َْن َي َد ْي ِه فِي ذل َِك ال َي ْو ِم َف َنظ َر ِإلَيَّ َو َنا مُسْ َتبْشِ ٌر ِب َما َأ
ضا ع َّن ُه َقا َل ُك ْن ُ ان َي ْخ َتصُّ ِبالرِّ َ ض َر ِممَّنْ َك َ ض َمنْ َح َ َعلَى َرْأسِ ِه َف ُذك َِر َعنْ َبعْ ِ
ك ِب َه َذا اَأْل ْم ِر َو اَل َتسْ َتبْشِ رْ لَ ُه َفِإ َّن ُه َشيْ ٌء اَل َي ِت ُّم. ْث اَل َيسْ َم ُع ُه غَ ي ِْري اَل َت ْش َغ ْل َق ْل َب َ
ت ِم ْن ُه َف َقا َل لِي مِنْ َحي ُ َج َرى َفَأ ْو َمَأ ِإلَيَّ َأ ِن ْادنُ َفدَ َن ْو ُ
ش َد َها ت َعلَى َن ْفسِ ي َأنْ اَل َأ ْن ُ ت َقصِ ي َد ًة َف َج َع ْل ُ دَخ َل َعلَ ْي ِه َقا َل ِإ ِّني َق ْد قُ ْل ُ ان فِي َمنْ َو َردَ َعلَ ْي ِه م َِن ال ُّش َع َرا ِء دِعْ ِب ُل بْنُ َعلِيٍّ ْال ُخ َزاعِ يُّ َفلَمَّا َ َو َك َ
َأ َأ
وس َح َّتى َخفَّ َمجْ لِ ُس ُه ُث َّم َقا َل لَ ُه َها ِت َها َقا َل َف ْن َشدَ هُ َقصِ ي َد َت ُه الَّتِي َّولُ َها ِ ُ ل ج
ُ ْ
ال ب
ِ ه
ُ ر
َ م َ َأ َ
ف ك
َ َ ل ْ
ب َ
ق د
ٍ حَ َعلَى َأ
337
ت َعلَ ْي ِه م ِْث َل الَّذِي َأ َخ ْذ َت ُه َعلَيَّ َقا َل َف َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر ع لَ ْو َك َ
ان ال َّناسُ اك ِإ ِّني َأ َخ ْذ ُ
ت فِدَ َ َقا َل َف ْال َتفَتَ ِإلَى َأسْ لَ َم َف َقا َل لَ ُه َيا َأسْ لَ ُم َف َقا َل لَ ُه ُجع ِْل ُ
ش َّكاكاًَ Fو الرُّ ُب ُع اآْل َخ ُر َأحْ َمقَ
ان ثَاَل َث ُة َأرْ بَاعِ ِه ْم َل َنا ُ يع ًة لَ َك َ
ُكلُّ ُه ْم لَ َنا شِ َ
ضا عَ :أ َّن ُه ْن مُو َسى َقا َل َر َوى َأصْ َحا ُب َنا َع ِن الرِّ َ صي ٍْر َع ِن ْال َح َس ِن ب ِ ْن ْال َعيَّاشِ يِّ َعنْ َأ ِبي ِه َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ْن ُن َ ْ - 2134ال ُم َظ َّف ُر ْال َعلَ ِويُّ َع ِن اب ِ
ضا ع َيا َه َذا َأ ُّي ُه َما ُون َو َكَأ َّن ُه َأ ْن َك َر َذل َِك َعلَ ْي ِه َف َقا َل َل ُه َأبُو ْال َح َس ِن الرِّ َ ْأ ك هَّللا ُ َكي ََقا َل َل ُه َر ُج ٌل َأصْ لَ َح َ
ْف صِ رْ تَ ِإلَى َما صِ رْ تَ ِإلَ ْي ِه م َِن ْال َم م ِ
ً
ان ُمش ِركا َوْ َ َ َ ْ َ َ
ك قا َل َب ْل مُسْ لِ ٌم قا َل فِإنَّ ال َع ِزيز َع ِزيز مِصْ َر ك َ اَل َ ْ َأ
ض ُل مُسْ لِ ٌم ْو ُمش ِر ٌ ض ُل ال َّن ِبيُّ َأ ِو ْال َوصِ يُّ قا َل َب ِل الن ِبيُّ قا َل ف ُّي ُه َما ف َ
ْ َأ َأ َ َ َّ اَل َ َأ ْف َ
ٌ َأْل َأ َأ َأ ْأ
ض ِإ ِّني َحفِيظ َعلِي ٌم زاِئن ا رْ ِ ِين َقا َل اجْ َع ْلنِي َعلى َخ ِ يز نْ ي َُولِّ َي ُه ح َ ُون مُسْ لِ ٌم َو َنا َوصِ يٌّ َو يُوسُفُ َس َل ْال َع ِز َ ان يُوسُفُ َن ِب ّيا ً َو ِإنَّ ْال َم م َ َك َ
ك. َو َأنا جْ ِبرْ ت َعلى ذلِ َ
َ َ ُ ُأ َ
ي َو َأضْ َوَأ َج َس َدهُ َقا َل َف َو هَّللا ِ َما ان هَّللا ِ َما َأ َش َّد ُس ْم َر َة َم ْواَل َ
ت فِي َن ْفسِ ي َيا ُسب َْح َ ت َعلَ ْي ِه َفقُ ْل ُ دَخ ْل َُ - 2135قا َل َعسْ َك ٌر َم ْولَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر عَ :
ْت لَ ْو َن ُه َو َق ْد َأ ْظلَ َمِيطا ِن ِه ُث َّم َرَأي ُ بح َ ض َج َسدَ هُ َو ا ْم َتَأَل ِب ِه اِإْل َيوانُ ِإلَى َس ْقفِ ِه َو َم َع َج َوا ِن ِ ْت ْال َكاَل َم فِي َن ْفسِ ي َح َّتى َت َط َاو َل َو َع َر َ اسْ َت ْت َمم ُ
ارص َ َّ
ضرَّ َحتى َ ْ ُ ْ
ار َكال َعل ِق المُحْ َمرِّ ث َّم اخ َ َ ْ ص َ َّ ُ ْ َّ
ض َما َيكونُ م َِن الثل ِج ث َّم احْ مَرَّ َحتى َ ُ َأ
ار َك ْب َي ِ ص َ َّ ُ ْ ْ َّ
ار َكاللي ِْل المُظل ِِم ث َّم ا ْبيَضَّ َحتى َ ص َ َح َّتى َ
ت ل َِوجْ ِهي َأْل َأْل
ُور ِت ِه ا وَّ لَ ِة َو َعا َد لَ ْو ُن ُه ا َّو ُل َو َس َق ْط ُ ار فِي ص َ ص َ ص ِجسْ ُم ُه َح َّتى َ ان ْال َو َر َق ِة ْال ُخضْ َر ِة ُث َّم َت َنا َق َ َأْل
ض ِر َما َي ُكونُ م َِن ا ْغ َ َكَأ ْخ َ
ص ِ
َ َ هَّللا اَّل َ َ
ص َل ِإلى َحقِيق ِة َمعْ ِرف ِتنا ِإ َمنْ مَنَّ ُ َعل ْي ِه ِبنا َو َ َ اَل هَّللا ُ
ون فنقوِّ يك ْم َو ِ َو َ َ ُ َ ُ َ
ون فنن ِّب ك ْم َو تضْ ُعف َُ ُئ َ ُ َ ُّ ُ َ َ
اح ِبيَ -يا َعسْ ك ُر تشك َ ص َ َ ُ َأ
ِممَّا َر يْت ف َ
ضاهُ لَ َنا َولِ ّياً. ارْ َت َ
ْت َأ َبا َجعْ َف ٍر ع َق ْد َخ َر َج َعلَيَّ َفَأحْ د َْد ُF
ت ال َّن َظ َر ِإلَ ْي ِه َو ِإ َلى ْن َأسْ َباطٍ َقا َلَ :رَأي ُ
ْن ُع َم َر َعنْ َعلِيِّ ب َِ - 2136علِيُّ بْنُ ِإسْ مَاعِ ي َل َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ف َقا َم َت ُه َأِلصْ َح ِاب َنا ِبمِصْ َر َف َخرَّ َسا ِجدا َو َقا َل ِإنَّ َ احْ َت َّج فِي اِإْل َما َم ِFة ِبمِث ِل َما احْ َت َّج فِي النب َُّو ِة َقا َل ُ َو آ َتيْناهُ
هَّللا ُّ ْ هَّللا ً َرْأسِ ِه َو ِإلَى ِرجْ لِ ِه َأِلصِ َ
ص ِبيٌّ َو َيجُو ُز َأنْ يُْؤ َتى َو ه َُو ابْنُ ِين َس َن ًةَ -ف َق ْد َيجُو ُز َأنْ يُْؤ َتى ْال ِح ْك َم َة َو ه َُو َ
ش َّدهُ َو َبلَغَ َأرْ َبع َ
ص ِب ًّياَ -و َقا َل هَّللا ُ َح َّتى ِإذا َبلَغَ َأ ُ
ْال ُح ْك َم َ
َأرْ َبع َ
ِين َس َنةً
اق بْنُ ِإسْ مَاعِ ي َل ْن َعلِيٍّ ال َّش ْل َمغَانِيِّ َقا َلَ :ح َّج ِإسْ َح ُ الط َب ِرسْ َتانِيِّ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ َّار َّْن َعم ٍ الط َب ِريِّ َ ،عنْ َأ ِبي ْال ُم َفض َِّل َعنْ َب ْد ِر ب ِ - 2137دَ اَل ِئ ُل َّ
ت ِإ َذا ان لِي َح ْم ٌل َفقُ ْل ُ ت لَ ُه فِي ُر ْق َع ٍة َع َش َر َة َمسَاِئ َل َأِلسْ َألَ ُه َع ْن َها َو َك َ دَد ُاق َفَأعْ ْ اع ُة ِإلَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر ع َقا َل ِإسْ َح ُ ت ْال َج َم َ فِي ال َّس َن ِة الَّتِي َخ َر َج ِ
َ َأ َأِل
مْت َو الرُّ ْق َعة َمعِي سْ لَ ُه َعنْ َمسَاِئلِي َفلَمَّا َنظ َر ِإلَيَّ َقا َلُ َأ َجا َبنِي َعنْ مَسَاِئلِي َس ل ُت ُه نْ َي ْدع َُو َ لِي نْ َيجْ َعلَ ُه ذ َكراً َفلَمَّا َس لَ ْت ُه ال َّناسُ قُ ُ
َأ َ َأ هَّللا َأ ْ َأ
َّان ْال َواسِ طِ يُّ ان ِممَّنْ َخ َر َج َم َع ْال َج َما َع ِة َعلِيُّ بْنُ َحس َ اش ُم َّد ًة َو َماتَ َو َك َ وب َس ِّم ِه َأحْ َمدَ َفوُ لِدَ لِي َذ َك ٌر َف َس َّم ْي ُت ُه َأحْ َمدَ َف َع َ لِي َيا َأ َبا َيعْ قُ َ
َأ ُأ ْ آْل ْ
َّ َ
ي َبا َجعْ َف ٍر ع ِب َها َفلمَّا َت َفرَّ قَ الناسُ اَل ْ ُ
ض ٍة َو قلت تحِفُ َم ْو َ ُ ً
ان َبعْ ضا مِنْ فِ َّ ص ْب َي ِ َّ َ َ
ش َقا َل َح َملت َمعِي ِإل ْي ِه م َِن ا ل ِة التِي لِل ِّ ُ ْال َمعْ رُوفُ ِب ْال َع َم ِ
ْت َف َر َّد َعلَيَّ ت َو َسلَّم ُ َأ
ت اسْ َت ذِنْ لِي َعلَى ِبي َجعْ َف ٍر ع َفد ََخ ْل ُ ْأ ِيت م َُو َّفقا ً َفقُ ْل ُ
ضى ِإلَى صِ رْ َيا َو ا َّت َبعْ ُت ُه َفلَق ُ ب ل َِجمِيع ِِه ْم َقا َم َف َم َ َع ْن ُه َعنْ َج َوا ٍ
ُ َ َ َ ُ ْ ُ ْ ْأ ُ ْ
ب ث َّم َر َمى ض ٍF ْ َ َ َ
ان فِي كمِّي َبي َْن َي َد ْي ِه فنظ َر ِإليَّ نظ َر مُغ َ َ ُ ْ َ
وس فدَ ن ْوت ِمن ُه َو ف َرغت َما ك َ ُ َ َ ال َّساَل َم َو فِي َوجْ ِه ِه الك َرا َهة َو ل ْم َي مُرْ نِي ِبال ُجل ِ
َ َ
ت. َيمِينا ً َو شِ َمااًل ُث َّم َقا َل َما ِل َه َذا َخلَ َقنِي هَّللا ُ َما َأ َنا َو اللعِبُ َفاسْ َتعْ َف ْي ُت ُه َف َع َفا َع ِّني َف َخ َرجْ ُ
َّ
ار َو اجْ َت َم َع الرَّ يَّانُ ص ِ اس ِب َب ْغ َدا َد َو فِي اَأْل ْم َ ت ْال َكلِ َم ُة م َِن ال َّن ِ اخ َتلَ َف ِ ِين َف ْ ان سِ نُّ َأ ِبي َجعْ َف ٍر ع َنحْ َو َسب ِْع سِ ن َ ضا ع َك َ ض الرِّ َ - 2138لَمَّا قُ ِب َ
ٌ ْ بْنُ الص َّْل ِ
ِّ
اج َو يُونسُ بْنُ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن َو َج َما َعة مِنْ وُ جُو ِه الشي َع ِة َو ُ ِيم َو َع ْب ُد الرَّ حْ َم ِن بْنُ ال َحجَّ ِ ص ْف َوانُ بْنُ َيحْ َيى َو م َُح َّم ُد بْنُ َحك ٍ ت َو َ
ُون م َِن ْالمُصِ ي َب ِة َف َقا َل َل ُه ْم يُو ُنسُ بْنُ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن َدعُوا ْال ُب َكا َء ون َو َي َت َوجَّ ع َ ول َي ْب ُك َ اج فِي ِبرْ َك ٍة َزلُ ٍ ْن ال َحجَّ ِ
ار َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن ب ِ ْ ِث َقات ِِه ْم فِي دَ ِ
ض َع َي َدهُ فِي َح ْلقِ ِه َو ل ْمَ ت َو َو َ ْ َ َ َ َ
اِئل ِإلى نْ َيك َب َر َهذا َيعْ نِي َبا َجعْ ف ٍر ع فقا َم ِإل ْي ِه الرَّ يَّانُ بْنُ الصَّل ِ َأ َ ْ َأ َ َمنْ ِل َه َذا اَأْلمْ ِر َو ِإلى َمنْ نقصِ ُد ِبال َم َس ِ
ْ ْ َ َ
انان اب َْن َي ْو ٍم َوا ِح ٍد لَ َك َ َأ
ان ْم ُرهُ م َِن ِ َج َّل َو َعاَل َفلَ ْو َّن ُه َك َ هَّللا َأ ك ِإنْ َك َ ك َو ال ِّشرْ َ ان لَ َنا َو ُتبْطِ نُ ال َّش َّ َي َز ْل َي ْلطِ ُم ُه َو َيقُو ُل لَ ُه َأ ْنتَ ُت ْظ ِه ُر اِإْلي َم َ
اس َه َذا ِممَّا َي ْن َبغِي َأنْ ُي َف َّك َر فِي ِه َفَأ ْق َبلَ ِ
ت ف َس َن ٍة َفه َُو َوا ِح ٌد م َِن ال َّن ِ ْخ ْال َعال ِِم َو َف ْو َق ُه َو ِإنْ لَ ْم َي ُكنْ مِنْ عِ ْن ِد هَّللا ِ َفلَ ْو ُعم َِّر َأ ْل َ ِب َم ْن ِزلَ ِة ال َّشي ِ
ْ َ
ون َر ُج َف َخ َرجُوا ِإلى ال َح ِّج َو اًل ُ َ
اِئه ْم ث َمان َ َ
ار َو ُعل َم ِ َأْل ُ
ت ال َم ْوسِ ِم َفاجْ َت َم َع مِنْ ف َق َها ِء َب ْغدَ ادَ َو ا ْ ْ
ان َوق ُ صا َب ُة َعلَ ْي ِه ت َعذل ُه َو ت َو ِّبخ ُه َو َك َ
ُ ُ ُ ِّ ُ ْال ِع َ
مْص ِ َ
ير َو ارغ ًَة َو د ََخلُو َها َو َجلَسُوا َعلَى ِب َساطٍ َك ِب ٍ ت َف ِ ِق ع َأِل َّن َها َكا َن ْ ار َجعْ َف ٍر الصَّاد ِ صدُوا ْال َمدِي َن َة ِل ُي َشا ِهدُوا َأ َبا َجعْ َف ٍر ع َفلَمَّا َوا َف ْوا َأ َت ْوا دَ َ َق َ
ْ َأ َ ْ َأ ْ َ
ُول ِ ف َمنْ َرا َد السَُّؤ ا َل فل َيسْ ل ُه فسُِئ َل َعنْ ش َيا َء َأ َ هَّللا َ
ِس َو قا َم ُمنا ٍد َو قا َل َهذا ابْنُ َرس ِ َ َ َ ْ
ص ْد ِر ال َمجْ ل ِ س فِي َ َ
ُوسى ف َجل َ َ هَّللا
َخ َر َج ِإلي ِْه ْم َع ْب ُد ِ بْنُ م َ َ
َأ
ت ْالفُ َق َها ُء َو َقامُوا َو َهمُّوا ِباال ْنصِ َرافِ َو َقالُوا فِي ْنفُسِ ِه ْم لَ ْو ب َف َو َردَ َعلَى ال ِّشي َع ِة َما َحي ََّر ُه ْم َو غَ َّم ُه ْم َو اضْ َط َر َب ِ اب َع ْن َها ِبغَ ي ِْر ْال َوا ِج ِ َأ َج َ
ِس َو ص ْد ِر ْال َمجْ ل ِ ب َففُ ِت َح َعلَي ِْه ْم َبابٌ مِنْ َ ب ِب َغي ِْر ْال َوا ِج ِ ان َو م َِن ْال َج َوا ِ ان مِنْ َع ْب ِد هَّللا ِ َما َك َ اِئل لَ َما َك َ ب ْال َم َس ِ ان َأبُو َجعْ َف ٍر ع َي ْك ُم ُل ل َِج َوا ِ َك َ
ان َو عِ َما َمةٌ ات ِ َعلَ ْي ِه َو َعلَ ْي ِه َقم َ
ِيص ِ هَّللا صلَ َو ُ َّ ُ َأ
دَخ َل م َُو َّف ٌق َو َقا َل َهذا بُو َجعْ َف ٍر َف َقامُوا ِإلَ ْي ِه ِب جْ َمع ِِه ْم َو اسْ َت ْق َبلوهُ َو َسلمُوا َعلَ ْي ِه َفد ََخ َل َ َأ َ َ
اب َع ْن َها ِب ْال َح ِّق َف َف ِرحُوا َو َد َع ْوا صاحِبُ ْال َمسْ َألَ ِة َف َسَألَ ُه َعنْ َمسَاِئلِ ِه َفَأ َج َF ْ َ َ م اقَ َ
ف م ه
ُ ُّ ل ُ
ك اسُ َّ
ن ال ك َ َ س مْ َأ و س
ِ َ َ َ َ َ ل ج و ن اَل عْ نَ ه
ِ ْ
ي َ ل جْ رِ ِي ف و ِب ُذَؤ َ ِ َ
ْن يتَ ب ا
ُ
ِف َغدا َبي َْن َي َد ْي ِه َف َيقو َل ً َأ هَّللا ْ
ُ َيا َع ِّم ِإن ُه َعظِ ي ٌم عِ ن َد ِ نْ َتق َ َّ هَّللا اَّل َ اَل
ك َعبْدَ ِ ف َتى ِب َكيْتَ َو َكيْتَ َف َقا َل ِإل َه ِإ ْ َأ هَّللا لَ ُه َو َأ ْث َن ْوا َعل ْي ِه َو َقالوا ل ُه ِإنَّ َع َّم َ
َ ُ َ
ك. َأ ُأْل
ك لِ َم ُت ْفتِي عِ َبادِي ِب َما لَ ْم َتعْ لَ ْم َو فِي ا َّم ِة َمنْ ه َُو عْ لَ ُم ِم ْن َ لَ َ
ان مِنْ َأ ْم ِر ِه َفقُ ْل ُ
ت فِي ت َعلَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر ِب َب ْغ َدا َد َو ه َُو َعلَى َما َك َ دَخ ْل ُ
اري َقا َلَ : ْن ْال ُم َك ُِسي ِور َم َة َع ِن ْالح َ ْن ُأ َ
ي َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ - 2139ر ُِو َ
ِير
ع َ
ش ُ
ز ْ
ب خُ ْنُ
ي ُس
َ ح ا ي
َ ل
َ اقَ َ
ف ه
ُ ُ
ن وْ َ ل رَّ َ
ف اصْ د
ِ َ
ق وَ ه
ُ ع
َ َ
ف ر
َ مَّ ُ
ث ه
ُ س
َ ْأرَ قَ ر
َ ْ
ط َأفَ ل
َ اقَ ه
ُ م
َ ع
َ ْ
ط مَ فُ ر عْ َأ امَ وَ ً ا د ب
َ َأ ه
ِ ن
ِ طِ وْ م
َ ى َ ل ع
ُ ج رْ ي
َ اَل ل
ُ جَن ْفسِ ي َه َذا الرَّ ُ
ٍ ِ ِ ِإ
ُول هَّللا ِ َأ َحبُّ ِإلَيَّ ِممَّا َت َرانِي فِي َها .يش فِي َح َر ِم َرس ِ َو م ِْل ُح َج ِر ٍ
آن َو شَغَ َل ض ْالقُرْ ِ اق فِي َز َما ِن ِه َأ َخ َذ فِي َتْألِيفِ َت َناقُ ِ ُوف ْالع َِر ِ
ان َف ْيلَس َ ِيلَ :أنَّ ِإسْ َحاقَ ْال ِك ْندِيَّ َك َ َ - 2140أبُو ْال َقاسِ ِم ْال ُكوفِيُّ فِي ِك َتا ِ
ب ال َّت ْبد ِ
دَخ َل َي ْوما ً َعلَى اِإْل َم ِام ْال َح َس ِن ْال َعسْ َك ِريِّ ع َف َقا َل لَ ُه َأبُو م َُح َّم ٍد ع َأ َما فِي ُك ْم َر ُج ٌل ض َتاَل م َِذ ِت ِه َك َو َت َفرَّ دَ ِب ِه فِي َم ْن ِزلِ ِه َو ِإنَّ َبعْ َ َن ْف َس ُه ِب َذلِ َ
َأ َ َ َّ ُ َ َ اَل َ َ ُ ْ ِّ َ َ ُ ْ ُ َ َ َ َ َأ ْ ْ ُ َ َ ُأ
ْف َيجُوز ِمنا ااِل عْ ت َِراضُ َعل ْي ِه فِي َهذا ْو آن فقا َل التلمِيذ نحْ نُ مِنْ ت مِذ ِت ِه كي َ َرشِ ي ٌد َيرْ دَ ُع سْ تاذك ُم ال ِكندِيَّ َعمَّا خذ فِي ِه مِنْ تشاغلِ ِه ِبالقرْ ِ
َّ
ْك َقا َل َن َع ْم َقا َل َفصِ رْ ِإلَ ْي ِه َو َتلَطفْ فِي ُمَؤ ا َن َس ِت ِه َو َمعُو َن ِت ِه َعلَى َما ه َُو ِب َس ِبيلِ ِه َفِإ َذافِي غَ ي ِْر ِه َف َقا َل َأبُو م َُح َّم ٍد ع َأ ُتَؤ ِّدي ِإلَ ْي ِه َما ُأ ْلقِي ِه ِإلَي َ
338
آن َه ْل َيجُو ُز َأنْ اك َه َذا ْال ُم َت َكلِّ ُم ِب َه َذا ْالقُرْ ِ ك َفقُ ْل َل ُه ِإنْ َأ َت َ ك َع ْن َها َفِإ َّن ُه َيسْ َت ْدعِ ي َذل َِك ِم ْن َ ض َر ْتنِي َمسْ َألَ ٌة َأسْ َألُ َ ت اُأْل ْن َس ُة فِي َذل َِك َفقُ ْل َق ْد َح َ َو َق َع ِF
اِئز َأِل َّن ُه َر ُج ٌل َي ْف َه ُم ِإ َذا َسم َِع َفِإذاَ ْ
ك ذ َهب ِإلي َها فِإن ُه َس َيقو ُل ِإن ُه م َِن ال َج ِ َّ ُ َّ َ ْ َ ْتَ َ َّ َأ َ ْ َ
ون م َُرادهُ ِب َما تكل َم ِب ِه ِمن ُه ي َْر ال َم َعانِي التِي قد ظننت َها ن َ َ ْ َ َّ ْ غَ ْ َّ َ َ ُ َي ُك َ
ف ِإلَى َّ
ار الرَّ ُج ُل ِإلَى ال ِكندِيِّ َو َتلَط َ ْ ْ ص َ يك لَ َعل ُه َق ْد َرادَ غَ ي َْر الذِي ذ َهبْتَ نتَ ِإلَ ْي ِه َف َت ُكونُ َواضِ عا لِ َغي ِْر َم َعانِي ِه َف َ ً ْ َأ َ َّ َأ َّ ك َفقُ ْل لَ ُه َف َما ي ُْد ِر َ ب ذلِ َ َ َأ ْو َج َ
ك مُحْ َت َماًل فِي اللُّ َغ ِة َو َساِئغا ً فِي ال َّن َظ ِر . َأنْ َأ ْل َقى َعلَ ْي ِه َه ِذ ِه ْال َمسْ َألَ َة َف َقا َل لَ ُه َأعِ ْد َعلَيَّ َفَأ َعادَ َعلَ ْي ِه َف َت َف َّك َر فِي َن ْفسِ ِه َو َرَأى َذلِ َ
ْنَّانَ ،قاال َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ َي ْز َدادََ ،قا َل َح َّد َث َنا َأبُو َز َك ِريَّاَ ،عنْ ِإسْ مَاعِ ي َل ب ِ - 2141م َُح َّم ُد بْنُ ْال َح َس ِن ْال َب َراثِيُّ َو ع ُْث َمانُ بْنُ َحا ِم ٍد ْال َك ِّشي ِ
ضا علیه ت عِ ْن َد الرِّ َ ْن ِبي َنصْ ٍرَ ،قا َلُ ،ك ْن ُ َأ ْن م َُح َّم ِد ب ِ انَ ،عنْ حْ َمدَ ب ِ َأ ْن ُنعْ َم َ انَ ،قا َل م َُح َّم ُد بْنُ َي ْزدَ ادََ :و َح َّد َث َنا ْال َح َسنُ بْنُ َعلِيِّ ب ِ ِمه َْر َ
ار َي ِتهَِ :هاتِي َ َ َ ْ ُ
ص ِرفْ فقد مْ َسي ،قا َل ف ق F َ َأ َ َ ْتَ َأ ْ َ َ ْ َ اَل َ َ ْ َأ ُ ْ
االسالم ،قا َل ،ف ْم َسيْت عِ ندَ هُ ،قا َل ،فقلت ن َ ُ َ َ ْ ُ َأ َ َ
مْت عِ ن َدهُ ،قا َل ،فقا َل ل َِج ِ ص ِرفُ فقا َل لِي تن َ
ت ط ُر ِب َبالِيَ :منْ م ِْثلِي فِي َب ْي ِ ت د ََخلَنِي َشيْ ٌء َف َج َع َل َي ْخ ُ ت فِي ْال َب ْي ِ ضرَّ َبتِي َو ِو َسادَ تِي َفا ْفرُشِ ي َأِلحْ َمدَ فِي َذل َِك ْال َب ْيتِ! َقا َلَ ،فلَمَّا صِ رْ ُ ُم َ
ص َع ُة اَل َتجْ َع ْل عِ َيا َدتِي َ َ َ َ عْ ص ا ي ل ا ق َ ف َ ، ان َ َ ُوح ص ْن
َ ََ َ ب ةَ ع ص عْ ص ادَ عَ السالم علیه ِين َ ن م ِ ُْؤ
م ْ
ال ِير
َ م َأ نَّ َ ِإ د ُ م حْ َأ ا ي
َ ِي ن ا ادَ َ
ن َ
ف ِ! ه د
ِ ا ه
َ م ِ ى َ ل ع َولِيِّ ِ َ َ و هَّللا
ك ُ. هَّللا ضعْ ِ َيرْ َفعْ َ هَّلِل ك! َو َت َوا َ َّاك َف ْخراً َعلى َق ْو ِم َ َ ِإي َ
ُوسى ع لَ َما َج َعلَ ُه ْال َمْأمُونُ َولِيَّ َع ْه ِد ِه ضا َعلِيَّ ب َْن م َ ْ - 2142ال ُم َف ِّس ُر بِِإسْ َنا ِد ِه ِإلَى َأ ِبي م َُح َّم ٍد ْال َعسْ َك ِريِّ َعنْ َأ ِبي ِه َعنْ َج ِّد ِه عَ :أنَّ الرِّ َ
ُ ُون َو ْال ُم َت َعص ِِّب َ ْأ
ار َولِيَّ َع ْه ِدناَ ص َ ون انظرُوا لمَّا َجا َءنا َعلِيُّ بْنُ مُو َسى َو َ َ َ ْ ضا ع َيقُولُ َ ين َعلَى الرِّ َ س ْال َم َط ُر َف َج َع َل َبعْ ضُ َحاشِ َي ِة ْال َم م ِ احْ َت َب َ
َأ
س ال َم َط ُر َفلَ ْو َد َع ْوتَ َ َع َّز َو َج َّل نْ يُمْ طِ َر هَّللا ْ ْأ ْ ْ هَّللا
ضا ع َق ِد احْ َت َب َ ُون َفا ْش َت َّد َعلَ ْي ِه َف َقا َل لِلرِّ َ ص َل َذل َِك ِبال َم م ِ س ُ َت َعالَى َع َّنا ال َم َط َر َو ا َّت َ َف َح َب َ
ار َح َة فِي َم َنامِي َو ب الْ ِي ن ا ت َ َأ ص َ ِ هَّللا ل ُو س ر َ ِ َ َ َ ِإْل ِ ِإ َ نَّ َ
ف ْن ي ن َ ث ْ ا م و ْ ي ل ا قَ ة ُع م ج ُ ال ْ م و
َ ِ َ َ َ َ َ َ ْ ي ِك ل ذ َ ان ك َ و ك ل ذَ ل
ُ ع ْ
ف ت َ ى َ
ت م َ
ف ل ا ق َ م ع َ
ن ع ا ض الرِّ ال َّن َ َ
ل ا َ
ق اس
َ ِ َْ َ َ َ
يك ِيه ْم َو خ ِبرْ ُه ْم ِب َما ي ُِر َ ْ َأ ْن َفا ْبرُز ِإلى الصَّحْ َرا ِء َو اسْ َتسْ ِق َفِإنَّ َ َعز َو َج َّل َس َيسْ ق ِ َّ هَّللا َ ْ ْ
ِين ع َو َقا َل َيا ُب َنيَّ ان َتظِ رْ َي ْو َم اِإْلث َني ِ ْ َم َع ُه َأمِي ُر المُْؤ ِمن َ ْ
ْن غَ َدا ِإلَى الصَّحْ َرا ِء َو َخ َر َج ْال َخاَل ُ
ِئق ان َي ْو ُم اِإْل ْث َني ِ ِّك َع َّز َو َج َّل َفلَمَّا َك َ ِك مِنْ َرب َ ُون َحالَ ُه لِ َي ْزدَ ادَ عِ ْل ُم ُه ْم ِب َفضْ ل َِك َو َم َكان َ هَّللا ُ ِممَّا اَل َيعْ لَم َ
ك َو َ َ
ت فت َو َّسلوا ِبنا ك َما َمرْ تَ َو َّملوا فضْ ل َ ُ َأ َأ َ َ ُ َ َ ْ َأ
صعِدَ ال ِمن َب َر ف َحم َِFد َ َو ثنى َعل ْي ِه ث َّم قا َل الل ُه َّم َيا َربِّ نتَ َعظمْتَ َحقنا هْ َل ال َب ْي ِ َ َّ َّ ْ َأ َّ َ ُ َ َ ْ َأ هَّللا َ ْ ْ ُون َف َ ظر َ َي ْن ُ
اِئر َو ْل َي ُك ِن ا ْب ِت َدا ُء َم َط ِر ِه ْم َبعْ َد ا ْنصِ َراف ِِه ْم مِنْ َم ْش َه ِد ِه ْم ض ٍ ث َو اَل َ ك َفاسْ ق ِِه ْم َس ْقيا ً َنافِعا ً َعا ّما ً غَ ي َْر َراِئ ٍ ك َو نِعْ َم َت َ ك َو َت َو َّقعُوا ِإحْ َسا َن َ َرحْ َم َت َ
َأ َأ ْ ْ ْ َّ هَّللا
ك َ ْ
ت الرِّ َيا ُح فِي ال َه َوا ِء الغيُو َم َو َعدَت َو ب َْرقت َو ت َحرَّ َ َ ْ رْ ُ َ ْ َ
ازل ِِه ْم َو َمقارِّ ِه ْم -قا َل ف َو ِ الذِي َب َعث م َُحمَّدا ِبال َحق ن ِب ّيا لقد ن َس َج ِ َ ً َ ِّ ً َ َ َ َ َه َذا ِإلَى َمن ِ
َ
ت الس ََّحا َبةُ ض ِ َ
ْس َهذا ال َغ ْي ُم لَ ُك ْم ِإ َّن َما ه َُو هْ ِل َبلَ ِد َكذا َف َم َ َأِل ْ َ ضا ع َعلَى ِرسْ لِ ُك ْم ُّي َها ال َّناسُ َفلَي َ َأ ال َّناسُ َكَأ َّن ُه ْم َي َر ْو َن ال َّت َنحِّ َي َع ِن ال َمط ِر َف َقا َل الرِّ َ َ ْ
ِي َأِلهْ ِل َبلَ ِد َك َذا َف َما َزا َل َح َّتى ت َس َحا َب ٌة ُأ ْخ َرى َت ْش َت ِم ُل َعلَى َرعْ ٍد َو َبرْ ٍق َف َت َحرَّ ُكوا َف َقا َل َعلَى ِرسْ لِ ُك ْم َف َما َه ِذ ِه لَ ُك ْم ِإ َّن َما ه َ ت ُث َّم َجا َء ْ َو َع َب َر ْ
ِي َأِلهْ ِل َبلَ ِد َك َذا ث َّمُ َّ
ضا ع فِي ك ِّل َواحِدَ ٍة َعلى ِرسْ لِك ْم ل ْي َست َه ِذ ِه لك ْم ِإن َما ه َُ َ ْ َ ُ َ ُ ُوسى الرِّ َ ت َو َع َب َرت َو َيقو ُل َعلِيُّ بْنُ م َ ُ ْ ت َعش ُر َس َحا َبا ٍF ْ َجا َء ْ
ازلِ ُك ْم َو ت َس َحا َب ٌة َحا ِد َي َة َع َش َر َف َقا َل ُّي َها ال َّناسُ َه ِذ ِه َب َع َث َها هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل لَ ُك ْم َفا ْش ُكرُوا هَّللا َ َت َعالَى َعلَى َت َف ُّ َأ َأ ْق َبلَ ْ
ضلِ ِه َعلَ ْي ُك ْم َو قُومُوا ِإلَى َم َن ِ
ِيق ِب َك َر ِم هَّللا ِ َت َعالَى َو َجاَل لِ ِه َو َن َز َل َم َقارِّ ُك ْم َفِإ َّن َها م َُسا ِم َت ٌة لَ ُك ْم َو ِل ُرءُوسِ ُك ْم مُمْسِ َك ٌة َع ْن ُك ْم ِإلَى َأنْ َت ْد ُخلُوا َم َقارَّ ُك ْم ُث َّم َيْأتِي ُك ْم م َِن ْال َخي ِْر َما َيل ُ
َأْل َأَل ازل ِِه ْم ُث َّم َجا َء ْ َأ
اض َو ت ا ْو ِد َي َة َو ال ِح َي َ ْ ت ِب َو ِاب ِل ْال َمط ِر َف َم ِF َ ت الس ََّحا َب ُة مُمْسِ َك ًة ِإلَى نْ َق ُربُوا مِنْ َم َن ِ ف ال َّناسُ َف َما َزالَ ِ ص َر َ م َِن ْال ِم ْن َب ِر َفا ْن َ
اع ُة ت ْال َج َم َ ض َر ِ ضا ع َو َح َ ات هَّللا ِ َع َّز َو َج َل ُث َّم َب َر َز ِإلَي ِْه ُم الرِّ َ ُول هَّللا ِ ص َك َرا َم ُ ون َهنِيئا ً لِوُ ْل ِد َرس ِ ت َف َج َع َل ال َّناسُ َيقُولُ َ ان َو ْال َفلَ َوا ِ ْال ُغ ْد َر َ
َأ َ ْ ُ
ِيرةُ ِمن ُه ْم َف َقا َل ُّي َها الناسُ اتقوا َ فِي ِن َع ِم ِ َعل ْيك ْم َف ت َنفرُو َها َعنك ْم ِب َمعَاصِ ي ِه َب ِل اسْ َتدِيمُو َها ِبطا َع ِت ِه َو شك ِر ِه َعلى ن َِع ِم ِه َو َيادِي ِه َ ُ ْ ِّ ُ اَل ُ َ هَّللا هَّللا ُ َّ َّ َأ ْ ْال َكث َ
ُول هَّللا ِ َأ َحبَّ ِإلَ ْي ُك ْم آل م َُح َّم ٍد َرس ِ وق َأ ْولِ َيا ِء هَّللا ِ مِنْ ِ ان ِباهَّلل ِ َو َبعْ دَ ااِل عْ ت َِرافِ ِب ُحقُ ِ ُون هَّللا َ َع َّز َو َج َّل ِب َشيْ ٍء َبعْ دَ اِإْلي َم ِ َو اعْ لَمُوا َأ َّن ُك ْم اَل َت ْش ُكر َ
ك َو ت َعالى َو َ َ ار َ ص ِة ِ ت َب َ َ هَّللا ان مِنْ خا َّ َ كك َ َ َ
ان َرب ِِّه ْم فِإنَّ َمنْ ف َع َل ذلِ َ َ َ َ
ِي َمعْ َب َرت ُه ْم ِإلى ِجن ِ َ ُ ِين َعلى ُدن َيا ُه ُم التِي ه َ َّ ْ َ مِنْ ُم َع َاو َن ِت ُك ْم ِإِل ْخ َوا ِن ُك ُم ْالمُْؤ ِمن َ
ك هَّللا
اِئل نْ َي ْز َهدَ فِي َفضْ ِل ِ َت َعالَى َعلَ ْي ِه ِإنْ َت َّملَ ُه َو َع ِم َل َعلَ ْي ِه قِي َل َيا َرسُو َل ِ َهلَ َ َأ هَّللا َأ َق ْد َقا َل َرسُو ُل هَّللا ِ ص فِي َذل َِك َق ْو َما َي ْن َبغِي لِ َق ٍ اًل
ت َو ب َكيْتَ َو َكيْتَ َف َقا َل َرسُو ُل هَّللا ِ ص َب ْل َق ْد َن َجا َو اَل َي ْخ ِت ُم هَّللا ُ َت َعالَى َع َملَ ُه ِإاَّل ِب ْالحُسْ َنى َو َس َيمْ حُو هَّللا ُ َع ْن ُه ال َّس ِّيَئ ا ِ الذ ُنو ِ فُاَل نٌ َيعْ َم ُل م َِن ُّ
ت َع ْو َر ُت ُه َو ه َُو اَل َي ْش ُع ُر َف َس َت َر َها َعلَ ْي ِه َو لَ ْم ي ُْخ ِبرْ هُ ِب َها َم َخا َفةَ ض ل ُه مُْؤ ِمنٌ َق ِد ان َك َش َف ْ ْ َ يق َع َر َ ان مَرَّ ًة َيمُرُّ فِي ط ِر ٍ َ ت ِإ َّن ُه َك َ ُي َب ِّدلُ َها لَ ُه َح َس َنا ٍ
اب هَّللا ُ َل ُه فِي ِه اب َفاسْ َت َج َ ك ْال ِح َس َF آب َو اَل َنا َق َش َ ك ْال َم َ اب َو َأ ْك َر َم لَ َ الث َو َ ك َّ َأنْ َي ْخ َج َل ُث َّم ِإنَّ َذل َِك ْالمُْؤ م َِن َع َر َف ُه فِي َمه َْوا ٍة َف َقا َل لَ ُه َأجْ َز َل هَّللا ُ لَ َ
َّ
اب َو ق َب َل َعلى طا َع ِة ِ َعز َو هَّللا َ َ ْ َأ اب َو ن َ َ َأ َ
ُول ِ ص ِب َهذا الرَّ ج ُِل فت َ َ َ هَّللا ص َل َق ْو ُل َرس ِ ِن َفا َّت َ َف َه َذا ْال َع ْب ُد اَل ي ُْخ َت ُم لَ ُه ِإاَّل ِب َخي ٍْر ِبد َُعا ِء َذل َِك ْالمُْؤ م ِ
ِيه ْم َقا َل َأ
ير َعلَى َسرْ ِح ْال َمدِي َن ِة َف َوجَّ َه َرسُو ُل ِ ص فِي َث ِر ِه ْم َج َما َع ًة َذل َِك الرَّ ُج ُل َح ُد ُه ْم َفاسْ ُت ْش ِه َد ف ِ َأ هَّللا ت َعلَ ْي ِه َس ْب َع ُة َأي ٍَّام َح َّتى ُأغِ َ َج َّل َفلَ ْم َيْأ ِ
ُون َمنْ ي ُِري ُد َأنْ َي ُك َ ضا ع َو َق ْد َك َ ْأ ُوسى ع َو َأعْ َظ َم هَّللا ُ َت َب َ
ون ان ل ِْل َم م ِ ك َو َت َعالَى ْال َب َر َك َة فِي ْال ِباَل ِد ِب ُد َعا ِء الرِّ َ ار َ ْن م َ اِإْل َما ُم م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيِّ ب ِ
َأ هَّلل ُ ُأ ْ َأ ُون َبعْ ضُ ولَِئ َ ُأ ْأ ْ ْأ ْ
ك ِبا ِ نْ ِين عِ يذ َ ِير المُْؤ ِمن َ ك َيا م َ ضا ع َف َقا َل لِل َم م ِ ُون لِلرِّ َ ضا ع َو ُحسَّا ٌد َكا ُنوا ِب َحضْ َر ِة ال َم م ِ ُون الرِّ َ ه َُو َولِيَّ َع ْه ِد ِه مِنْ د ِ
ْ َ َ ْ َأ َ َ ْ َ ْ ْ ْ ْ َ ْ ْ َّ َ اري َخ ْال ُخلَ َفا ِء ف ِإ َ ِ َ َ ْ َت ُك َ
ك َو َ سِ ف ن ى ل ع َ تَ ن ع َ دْ ق ل و َ َ ِيٍّ ل ع د ِ ل وُ ت
ِ ي ْ ب َ ِ ِإ َ ى ل َّاس ب ع ال د ِ ل وُ ت ِ ي ْ ب َ ِنْ م م
َ َ َ ي ظِ ع ال ر خ ف ال و َ َ َ َ َ م ِي م ع ال ف ر ش ال ا ذ ه ك ج ا ر خ ِي ون َت ِ
ْ َأَل
ان َخا ِم َف ظ َهرْ َت ُه َو ُمتضِ عا َف َر َفعْ َت ُه َو َمنسِ ّيا َفذكرْ تَ ِب ِه َو مُسْ َت َخفا َف َن َّوهْ تَ ِب ِه َق ْد َم ال ُّدن َيا ً ّ َّ َ ً ْ ً َّ ْ َأ اًل ك ِج تَ ِب َهذا السَّاح ِِر َول ِد الس ََّح َر ِة َو َق ْد َك َ َ َ ْئ َأهْ لِ َ
َأ َأْل َأ َأ
َّاس ِإلَى وُ ْل ِد َعلِيٍّ َب ْل َما ْخ َو َفنِي ار ِد عِ ْندَ ُدعَاِئ ِه َما ْخ َو َفنِي نْ ي ُْخ ِر َج َه َذا الرَّ ُج ُل َه َذا ا ْم َر َعنْ وُ ْل ِد ْال َعب ِ َم ْخ َر َق ًة َو َت َشوُّ قا ً ِب َه َذا ْال َم َط ِر ْال َو ِ
ان َهذاَ َ
ك فقا َل ال َم مُونُ قد ك َ ْ َ ْأ ْ َ َ َ
ِك َه ْل َجنى َحد َعلى نفسِ ِه َو مُل ِك ِه مِث َل ِجنا َي ِت َ ْ ْ ْ َ َ ٌ َأ َ ب َعلى َم ْملكت َ َ َ َ ُّ
ك َو الت َوث ِ َّ ص َل ِبسِ حْ ِر ِه ِإلَى ِإ َزالَ ِة نِعْ َم ِت َ َأنْ َي َت َو َّ
ون ْ
ف ِبالمُلكِ َو ال ِخاَل َف ِة لَ َنا َو لِ َيعْ َتقِ َد فِي ِه ال َم ْف ُتو ُن َ ْ ْ ْ ون ُد َعاُؤ هُ لَ َنا َو ِليُعْ َر َ الرَّ ُج ُل مُسْ َتتِراً َع َّنا َي ْدعُو ِإلَى َن ْفسِ ِه َف َر ْد َنا نْ َنجْ َعلَ ُه َولِيَّ َع ْه ِد َنا لِ َي ُك َ َأ َأ
ال َأنْ َي ْن َف ِتقَ َعلَ ْي َنا ِم ْن ُه َما اَل َ َ ِ ح ْ
ال ك ْ
ِل ت ى َ ل ع َ ه
ُ ا ن َ ك ْ ر ِإ َ تَ نْ ا ن َ ي شِ خ َ د ْ ق َ و ِير َو َأنَّ َه َذا اَأْلمْ َر لَ َنا مِنْ دُو ِن َ
ه
ِ ِيل َو اَل َكث ٍ ْس ِممَّا ا َّد َعى فِي َقل ٍ ِب ِه َأ َّن ُه لَي َ
َن ُس ُّدهُ َو َيْأت َِي َعل ْي َنا ِمن ُه َما نطِ يق ُه َو ا َن َفِإذ َق ْد َف َعل َنا ِب ِه َما َف َعل َنا َو خط َنا فِي ْم ِر ِه ِب َما خط َنا َو ش َرف َنا م َِن ال َه كِ ِبالتن ِوي ِه ِب ِه َعلى
َ ْ َّ اَل ْ ْ ْ َأ ْأ َ ْ َأ َأ ْأ َ ْ َأ ْ ْ ْ آْل ُ ُ اَل ْ َ
ُور ِة َمنْ اَل َيسْ َتح ُِّق لِ َه َذا صوِّ َرهُ عِ ْن َد الرَّ عِ َّي ِة ِبص َ ض َع ِم ْن ُه َقلِياًل َقلِياًل َح َّتى ُن َ ْس َيجُو ُز ال َّت َهاوُ نُ فِي َأمْ ِر ِه َو لَ ِك َّنا َنحْ َتا ُج َأنْ َن َ َما َأ ْش َر ْف َنا َفلَي َ
ض ُع مِنْ َق ْد ِر ِه َفلَ ْو اَل َأ
ِين ف َولنِي م َُجا َدلت ُه فِإني ف ِح ُم ُFه َو صْ َحا َب ُه َو َ َأ ْ ُأ ِّ َ َ َ ِّ َ ِير المُْؤ ِمن َ ْ اَأْلمْ ِر ُث َّم ُندَ ب َِّر فِي ِه ِب َما َيحْ سِ ُم َعنا َم َوا َّد َب ِئ ِه قا َل الرَّ ُج ُل َيا م َ
َأ َ اَل َّ
َأ
ُورهُ َعمَّا َر َّشحْ َت ُه َل ُه َقا َل ال َم مُونُ َما َشيْ ٌء َحبَّ ِإلَيَّ مِنْ َه َذا َقا َل َفاجْ َمعْ وُ جُو َه هْ ِل َأ ْأ ْ اس قُص َ ص ْد ِري َأَل ْن َز ْل ُت ُه َم ْن ِزلَ َت ُه َو َب َّي ْن ُ َه ْي َب ُت َ
ت لِل َّن ِ ك فِي َ
ب ا
ِ َ عِ ٍ ِ ْ ِ َ َ ِ و ص ب م ه
ُ ن ْ م م ْ
ل ى َ ل ع ه ِي ف هُ َ
ت ْ
ل َ ل حْ َأ ِي ذ َّ ل ا ه َ َ َ ِ ِّ ل ح م نْ ع ه
ُ َ ل ً ا ذ خ ْ َأ ون َ ِ َ َ ِْ َ َ ُ
ك ي َ
ف م ِه ت ر ضْ ح ب ه
ُ ص قْ ن َ ِّنَ ِ َ َ ي ب ُأِل ء ا ه َ
ق ُ ف ْ
ال ار
َ َ َِ َ ي خ و َ
ة ا ض ُ ق الْ و َممْ لَ َكت َ َ وَّ َ
ادَ ُ ق ْ
ال و ِك
ضا ع َبي َْن َي َد ْي ِه فِي َمرْ َت َب ِت ِه الَّتِي َج َعلَ َها َل ُه َفا ْب َت َدَأ َهذاَ ِس َواسِ ٍع َق َعدَ فِي ِه ل ُه ْم َو ق َعدَ الرِّ َ ْ َأ َ ِين مِنْ َرعِ َّي ِت ِه فِي َمجْ ل ٍ ك َقا َل َف َج َم َع ْال َخلقَ ال َفاضِ ل َ ْ ْ فِعْ لِ َ
ك ِإنْ َو َق ْفتَ ك ِب َما َأ َرى َأ َّن َ ت َو َأسْ َرفُوا فِي َوصْ فِ َ ك ْال ِح َكا َيا ِ اس َق ْد َأ ْك َثرُوا َع ْن َ ضا ع َو َقا َل لَ ُه ِإنَّ ال َّن َ ضمِّنُ ل ِْل َوضْ ِع م َِن الرِّ َ ب ْال ُم َت َ ْال َحا ِج ُF
339
ك فِي ير لَ َ ك ِب َها َأنْ اَل َنظِ َ ك مُعْ ِج َز ًة َأ ْو َجبُوا لَ َ ك دَ َع ْوتَ هَّللا َ فِي ْال َم َط ِر ْالمُعْ َتا ِد َم ِجيُؤ هُ َف َجا َء َف َج َعلُوهُ آ َي ًة لَ َ َعلَ ْي ِه َب ِرْئ تَ ِإلَي ِْه ْم ِم ْن ُه َفَأوَّ ُل َذل َِك َأ َّن َ
ْك َأنْ ْس مِنْ َح ِّق ِه َعلَي َ ك ْال َم َح َّل الَّذِي َع َر ْفتَ َفلَي َ ازنُ ِبَأ َح ٍد ِإاَّل َر َج َح ِب ِه َو َق ْد َأ َحلَّ َ ِين َأدَا َم هَّللا ُ م ُْل َك ُه َو َب َقا َءهُ اَل ي َُو َ ال ُّد ْن َيا َو َه َذا َأمِي ُر ْالمُْؤ ِمن َ
ً َ
ت اَل ْبغِي َشرا َو اَل َبطرا َو ً َأ َأ ْ
ث ِب ِن َع ِم ِ َعلَيَّ َو ِإنْ ُكن ُ هَّللا هَّللا
ضا ع َما ْد َف ُع عِ َبادَ ِ َع ِن ال َّت َح ُّد ِ َأ َّ
ك َو َعلَ ْي ِه َما َي َت َكذبُو َن ُه َف َقا َل الرِّ َ ين لَ َ ُت َسوِّ َغ ْال َكاذ ِِب َ
ب ت َحالُ ُه َماَ Fما َق ْد َعلِمْتَ َف َغضِ َF صدِّيقَ ع َو َكا َن ْ ُف ال ِّ ك مِصْ َر يُوس َ ك الَّذِي َأ َحلَّنِي َف َما َأ َحلَّنِي ِإاَّل ْال َم َح َّل الَّذِي َأ َحلَّ ُه َملِ ُ صا ِح َب َ ُك َ َأمَّا ذ ِْكر َ
َّ َأ َ اَل َ َ اَل ُ
ك نْ َب َعث ُ ت َعالى ِب َمط ٍر ُمقد ٍَّر َوقت ُه َيتق َّد ُم َو َيت خ ُرْ َ َ َ َ هَّللا َ َأ َ
ك َو ت َج َاوزتَ ق ْد َر َ ْ َ َ
ُوسى لق ْد َعدَ ْوتَ ط ْو َر َ َ َ ب عِ ندَ ذل َِك فقا َل َيا اب َْن م َ َ َ َ ْ ْال َحا ِج ُF
ضا َء َها الَّتِي َأ
الطي ِْر ِب َي ِد ِه َو َد َعا عْ َ ُوس َّ ِيل ِإب َْراهِي َم ع لَمَّا َخ َذ ُرء َ َأ ْ
ك ِجْئ تَ ِبمِث ِل آ َي ِة ْال َخل ِ َأ
ص ْولَ ًة َتصُو ُل ِب َها َك َّن َ َج َع ْل َت ُه آ َي ًة َتسْ َتطِ ي ُل ِب َها َو َ
ْ
ْن َو َسلط ُه َما ِّ َ َأ َ
صادِقا فِي َما ت َو َّه ُم ف حْ يِ َهذي ِ َ ً َ تَ ْ ُ َ هَّللا
ُوس َو خفق َن َو طِ رْ َن بِِإذ ِن ِ فِإنْ كن ْ ْ َ َ ال َفَأ َت ْي َن ُه َسعْ يا َو ت َركب َْن َعلى الرُّ ء ِ
َ َّ َ ً ان َفرَّ َق َها َعلَى ْال ِج َب ِ َك َ
ك الذِي َد َعا َك َما َد َع ْوتَ َو َّ ك مِنْ غَ ي ِْر َ ون َجا َء ِب ُدعَاِئ َ َأ َأ ْ َ ْ َأ
َعلَيَّ َفِإنَّ ذل َِك َي ُكونُ حِي َنِئ ٍذ آ َية مُعْ ِج َز ًة َف مَّا ال َمط ُر المُعْ َتا ُد َم ِجيُؤ هُ َفلَسْ تَ َح َّق ِب نْ َي ُك َ ً َ
ْأ
ب َعلِيُّ بْنُ ْن َعلَى ْال َمسْ َن ِد فَغَ ضِ َF ِ ِي َ ل اب َ
ق تَ م
ُ ا َ
ن اك َ و ان مُسْ َتنِداً ِإلَ ْي ِه َ ُون الَّذِي َك َ ْن َعلَى َمسْ َن ِد ْال َم م ِ صوَّ َري ِ ْن ُم َ ار ِإلَى َأ َسدَ ي ِ ب َق ْد َأ َش َ ان ْال َحا ِج ُF َك َ
ْن َف َت َن َاواَل َأ
ان َو َق ْد َعا َد َتا َس َدي ِ ُّور َت ِت الص َ َ ً َ َأ اَل ً َ
ْن دُو َنك َما ال َفا ِج َر َفاف َت ِر َساهَُ Fو ت ْبقِ َيا ل ُه َعيْنا َو ثرا َف َوث َب ِ ُ اَل ْ ْ ُ ُّور َتي ِ صا َح ِبالص َ ضا ع َو َ ُوسى الرِّ َ م َ
ضا ع ُون َفلَمَّا َف َرغَا ِم ْن ُه َأ ْق َباَل َعلَى الرِّ َ ين ِممَّا ُيبْصِ ر َ ُون ُم َت َحي ِِّر َ ظر َ ب َو َعضَّاهُ َو َرضَّاهُ َو َه َش َماهَُ Fو َأ َكاَل هُ َو لَ َح َسا دَ َم ُه َو ْال َق ْو ُم َي ْن ُ ْال َحا ِج َF
ْأ ْأ َو َقاال َيا َولِيَّ هَّللا ِ فِي َأرْ ضِ ِه َما َذا َتْأ ُم ُر َنا َن ْف َع ُل ِب َه َذا َأ َن ْف َع ُل ِب ِه فِعْ لَ َنا ِب َه َذا يُشِ َ
ُون ِممَّا َسم َِع ِم ْن ُه َما َف َقا َل ُون َف ُغشِ َي َعلَى ْال َم م ِ ان ِإلَى ْال َم م ِ ير ِ
ْ َأ
ان َيقُواَل ِن َت َذنُ َل َنا نْ ُنل ِح َق ُه ِب َ ْأ َأ َأْل ضا ع قِ َفا َف َو َق َفا ُث َّم َقا َل الرِّ َ
صاح ِِب ِه صبُّوا َعلَ ْي ِه َما َء َورْ ٍد َو َط ِّيبُوهُ َففُ ِع َل َذل َِك ِب ِه َو َعا َد ا َس َد ِ ضا ع ُ الرِّ َ
الَّذِي َأ ْف َن ْي َناهُ َقا َل اَل َفِإنَّ هَّلِل ِ َع َّز َو َج َّل فِي ِه َت ْد ِبيراً ه َُو مُمْضِ ي ِه َف َقاال َما َذا َتْأ ُم ُر َنا َف َقا َل عُودَا ِإلَى َم َقرِّ ُك َما َك َما ُك ْن ُت َما َف َعا َدا ِإلَى ْال َمسْ َن ِد َو
س ُث َّم َقا َل لِلرِّ َ ْأ
ضا ع َيا اب َْن ان َيعْ نِي الرَّ ُج َل ْال ُم ْف َت َر َ ْن ِمه َْر َ ْن َك َما َكا َن َتا َف َقا َل ْال َم مُونُ ْال َحمْ ُد هَّلِل ِ الَّذِي َك َفانِي َشرَّ ُح َم ْي ِد ب ِ ُور َتي ِ ارا ص َ ص َ َ
ك َفِإنَّ ك َو لَ ْم َأسْ َأ ْل َ ت لَ َما َنا َظرْ ُت َ ضا ع لَ ْو شِ ْئ ُ ك َف َقا َل الرِّ َ ت َع ْن ُه لَ َ ُول هَّللا ِ ص ُث َّم لَ ُك ْم َفلَ ْو شِ ْئ تَ لَ َن َز ْل ُ ِ س رَ م ْ ُ
ك ِّ
د ِج
َ ل رُ مْ َأْل ا ا ذ َ ه
َ ص ِ هَّللا ُول
َر ِ س
َ َّ َ
ْن ِإ ُجهَّا َل َبنِي آ َد َم فِإن ُه ْم َو ِإنْ خسِ رُوا اَّل ُّورتي ِ َ ْن الص َ َ
اع ِة َهاتي ِ َ َأ
اِئر خلقِ ِه مِث َل َما َر يْتَ مِنْ ط َ ْ ْ َ هَّللا َ َعز َو َج َّل ق ْد عْ طانِي مِنْ ط َ
َ َ َأ َ َّ
اع ِة َس ِ
ُف ك َك َما َم َر يُوس َ َأ ت َي ِد َ ار َما ظ َهرْ ُت ُه م َِن ْال َع َم ِل مِنْ َتحْ ِ ْ َأ ْ اض َعلَي َ َأ
ِيه ْم َت ْد ِبي ٌر َو َق ْد َم َرنِي ِب َترْ كِ ااِل عْ ت َِر ِ وظ ُه ْم َفلِلَّ ِه َع َّز َو َج َّل ف ِ ُظ َ ح ُ
ْك َو ِإظ َه ِ
ضى . ضا ع َما َق َ ْن مُو َسى الرِّ َ ضى فِي َعلِيِّ ب ِ ضِئياًل ِإلَى َأنْ َق َ ت َي ِد فِرْ َع ْو ِن مِصْ َر َقا َل َف َما َزا َل ْال َمْأمُونُ َ ع ِب ْال َع َم ِل مِنْ َتحْ ِ
ب ْال ُم َت َو ِّك ِل َأ َّن ُه َقا َلَ :و َق َع َر ُج ٌل ُم َشعْ ِب ٌذ مِنْ َنا ِح َي ِة ْال ِه ْن ِد ِإلَى [ز َرا َف َة] َحا ِج ِF َ - 2143ر َوى َأبُو ْال َقاسِ ِم بْنُ َأ ِبي ْال َقاسِ ِم ْال َب ْغدَ ادِيُّ َعنْ زرارة َ
ك الرَّ ج ُِل ِإنْ َأ ْنتَ َأ ْخ َج ْل َت ُه ضا َف َقا َل لِ َذلِ َ ان ْال ُم َت َو ِّك ُل َلعَّابا ً َفَأ َرادَ َأنْ ي ُْخ ِج َل َعلِيَّ ب َْن م َُح َّم ِد ب ِ
ْن الرِّ َ ُق لَ ْم ي َُر م ِْثلُ ُه َو َك َ ب ْالح ِْال ُم َت َو ِّك ِل َي ْل َعبُ ِبلَ ِع ِ
ض َر َعلِيَّ ب َْن م َُح َّم ٍد ع َأ ْ َ ْ َأ ْ َ ْ ٌ ْ َأ
ار َز ِكيَّةَ -قا َل َت َق َّد ْم ِب نْ يُخ َب َز ِر َقاق ِخ َفافٌ َو اجْ َعل َها َعلى ال َماِئدَ ِة َو قع ِْدنِي ِإلى َجن ِب ِه َف َف َع َل َو حْ َ ً ف دِي َن ٍ ك َأ ْل َ َأعْ َط ْي ُت َ
ب ْالمِسْ َو َر ِة َف َم َّد َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ٍد ع َي َدهُ ِإلَى ُر َقا َق ٍFة َف َطي ََّر َها س الاَّل عِ بُ ِإلَى َجا ِن ِ َأ
ُورةُ َس ٍد َو َجلَ َ ان َعلَ ْي َها ص َ ار ِه َك َت لَ ُه مِسْ َو َرةٌ َعنْ َي َس ِ َو َكا َن ْ
ُّور ِة الَّتِي فِي ْالمِسْ َو َر ِة َو َقا َل ُخذهُْ ك الص َ ْ َ
ب َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ٍد ع َي َدهُ َعلى تِل َ ض َر َ َ
ك الناسُ ف ََّ اح َ
ض َ َ َ َ ْ ُأ
َذل َِك الرَّ ُج ُل َو َمد َيدَ هُ ِإلى خ َرى فطي ََّر َها فت َ
َ َ َّ
ض َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ٍد ع َف َقا َل لَ ُه ْ
ت َف َت َحي ََّر ال َجمِي ُع َو َن َه َ ْ
ادَت فِي المِسْ َو َر ِة َك َما َكا َن ْ ت الرَّ ُج َل َو َع ْ ُّورةُ م َِن ْالمِسْ َو َر ِة َفا ْب َتلَ َع ِ
ك الص َ ت ت ِْل َ َف َو َث َب ْ
كط َأعْ دَ ا َء هَّللا ِ َعلَى َأ ْولِ َيا ِء هَّللا ِ َو َخ َر َج مِنْ عِ ْن ِد ِه َفلَ ْم ي َُر الرَّ ُج ُل َبعْ َد َذلِ َ دَد َت ُه َف َقا َل َو هَّللا ِ اَل َت َرى َبعْ دَ َها َأ ُت َسلِّ ُ ك ِإاَّل َجلَسْ تَ َو َر ْ ْال ُم َت َو ِّك ُل َسَأ ْل ُت َ
ُول هَّللا ِ ص َف َقا َل ت َرس ِ ت َفاطِ َم َFة ِب ْن ِ ت فِي َأي َِّام ْال ُم َت َو ِّك ِل ا ْم َرَأةٌ َت َّدعِ ي َأ َّن َها َز ْي َنبُ ِب ْن ُ ي َأنَّ َأ َبا هَاشِ ٍم ْال َجعْ َف ِريَّ َقا َلَ :ظ َه َر ْ - 2144ر ُِو َ
ت ِإنَّ َرسُو َل هَّللا ِ ص َم َس َح َعلَيَّ َو َسَأ َل هَّللا َ َأنْ ِين َف َقالَ ْ ضى م َِن ال ِّسن َ ُول هَّللا ِ ص َما َم َ ِ سر َ تِ ْ
ق و َ ِنْ
م ى ض َ م
َ ْ
د قَ و َ ٌ
َّة ب ا َ
ش ٌ ة َأ ر
َ امْ تْال ُم َت َو ِّك ُل َأ ْن ِ
ب
آل ِبي طالِ ٍَ َأ َ َ ِّ َ ْ َ
اجة فصِ رْ ت ِإلي ِْه ْم ف َد َعا ال ُمت َوك ُل َمش ِايخ ِ َ ُ َ ُ ْ ْ َ َ َ
اس ِإلى َه ِذ ِه الغَا َي ِة فل ِحقتنِي ال َح َ ْ َ َّ
ِين َسنة َو ل ْم ظ َهرْ لِلن ِ ْ َأ َ ً َ َأ
َي ُر َّد َعلَيَّ َش َب ِابي فِي ك ِّل رْ َبع َ
ُ
ت َك ِذبٌ َو ُزو ٌر ِين فِي َه ِذ ِه الرِّ َوا َي ِة َف َقالَ ْ ب فِي َس َن ِة َك َذا َف َقا َل لَ َها َما َتقُول َ ٌ
ْش َو عَرَّ َف ُه ْم َحالَ َها َف َر َوى َج َما َعة َو َفا َة َز ْي َن َ َّاس َو قُ َري ٍ َو وُ ْل ِد ْال َعب ِ
ت َف َقا َل لَ ُه ُم ْال ُم َت َو ِّك ُل َه ْل عِ ْن َد ُك ْم حُجَّ ٌة َعلَى َه ِذ ِه ْال َمرْ َأ ِة غَ ي َْر َه ِذ ِه الرِّ َوا َي ِة اس َفلَ ْم يُعْ َرفْ لِي َح َياةٌ َو اَل َم ْو ٌ ان َمسْ ُتوراً َع ِن ال َّن ِ َفِإنَّ َأمْ ِري َك َ
ْ َأ ُ ُأ َأ ْ
ً
ضا ع َفل َع َّل عِ ن َدهُ َشيْئا م َِن الحُجَّ ِة غَ ي َْر َما ْ َ ت ِإ ِبحُجَّ ٍة َقالوا َف حْ ضِ ِر اب َْن الرِّ َ اَّل َّع َّْاس نْ ن ِزل َها َعمَّا اد َ َ ْ اَل َف َقالُوا اَل َف َقا َل ه َُو َب ِري ٌء م َِن ال َعب ِ
ت فِي َس َن ِة َك َذا فِي َشه ِْر َك َذا فِي َي ْو ِم َك َذا َقا َل َفِإنَّ َهُؤ اَل ِء َق ْد ب ُتوُ ِّف َي ْ ت َفِإنَّ َز ْي َن َ ض َر َفَأ ْخ َب َرهُ ِب َخ َب ِر ْال َمرْ َأ ِة َف َقا َل َك َذ َب ْ ث ِإلَ ْي ِه َف َح َ عِ ْندَ َنا َف َب َع َ
ِي قا َل لحُو ُم َبنِي ُ َ َ َ ْ َ
ْك ف َها ُهنا حُجَّ ة تلز ُم َها َو تلز ُم غَ ي َْر َها قا َل َو َما ه َ َ ْ َ ٌ َ َ َعلي َ َ اَل َر َو ْوا م ِْث َل َه ِذ ِه َو ق ْد َحلفت نْ ن ِزل َها ِإ ِبحُجَّ ٍة تلز ُم َها قا َل َو
َ َ ْ َ اَّل َ ْ ُأ اَل َأ ُ ْ َ َ
ت ِإ َّن ُه ي ُِري ُد َق ْتلِي َقا َل َف َها ُه َنا ت مِنْ وُ ْل ِد َفاطِ َم َة َفاَل َتضُرُّ َها َف َقا َل لَ َها َما َتقُول َ َفاطِ َم َة م َُحرَّ َم ٌة َعلَى ال ِّس َب َأ ْ
ِين َقالَ ْ اع َفِإنْ َكا َن ْ اع َف ْن ِزل َها ِإلَى ال ِّس َب ِ ِ
ين ه َُو ُيحِي ُل َعلَى ِيع َف َقا َل َبعْ ضُ ْال ُم ْبغِضِ َ ْ
ت وُ جُوهُ ال َجم ِ ْن ع َفَأ ْن ِز ْل َمنْ شِ ْئ تَ ِم ْن ُه ْم َقا َل َف َو هَّللا ِ َل َق ْد تَغَ ي ََّر ْ اع ٌة مِنْ وُ ْل ِد ْال َح َس ِن َو ْال ُح َسي ِ َج َم َ
ص ْن ٌع َف َقا َل َيا َأ َبا ْال َح َس ِن لِ َم اَل َت ُكونُ َأ ْنتَ ون َل ُه فِي َأ ْم ِر ِه ُ ب مِنْ غَ ي ِْر َأنْ َي ُك َ ك َر َجا َء َأنْ َي ْذ َه َ غَ ي ِْر ِه لِ َم اَل َي ُكونُ ه َُو َف َما َل ْال ُم َت َو ِّك ُل ِإلَى َذلِ َ
س ت سِ َّت ٌة م َِن اُأْل ُس ِد َف َن َز َل َأبُو ْال َح َس ِن ِإلَ ْي َها َفلَمَّا د ََخ َل َو َجلَ َ اع َو َكا َن ْ َّ
ْك َقا َل َفا ْف َع ْل َقا َل ْف َع ُل َف ت َِي ِب ُسل ٍم َو فُت َِح َع ِن ال ِّس َب ِ
ُأ َأ ك ِإلَي َ ك َقا َل َذا َ َذلِ َ
س ُك ِّل َوا ِح ٍد ِم ْن َها ث َّمُ ْس ُح َعلَى َرْأ ُوس َها َبي َْن َي َد ْي ِه َف َج َع َل َيم َ ض َعت رُ ء َ ْ َأ ْ
ت ا سْ َو ُد ِإل ْي ِه َف َر َمت ِب نفسِ َها َبي َْن َيدَ ْي ِه َو َمدَّت ِب ْيدِي َها َو َو َ ُ ْ َأ ْ َ َأْل ار ِ
ص َ َ
ِ
ك ص َوابا ً َف َبادِرْ بِِإ ْخ َرا ِج ِه مِنْ ُه َنا َ ت بِِإ َزاِئ ِه َف َقا َل َل ُه ْال َو ِزي ُر َما َه َذا َ ت ُكلُّ َها َو َأ َقا َم ْ ال َف َتعْ َت ِز ُل َنا ِح َي ًة َح َّتى اعْ َت َزلَ ْ ِ َ
ِز ت عْ اِلا ى َ ل يُشِ ِإ ِ ِإ
ه
ِ دِ ي
َ ب ه
ِ ْ
ي َ ل رُ ي
َ
ار ِإلى ص َ َ َ َ َأ
ِين ِممَّا قل ف حِبُّ نْ تصْ َع َد فقا َم َو َ ُأ َ تَ ْ ُ َ ُ َ َأ َ
ك سُوءا َو ِإن َما َردنا نْ نك َ ْ َأ َّ ً َق ْب َل َأنْ َي ْن َتشِ َر خ َب ُرهُ فقا َل ل ُه َيا َبا ال َح َس ِن َما َردنا ِب َ
َ ْ َأ ْ َأ َ َ َ َ
ون َعلى َيق ٍ
ص ِع َد َف َقا َل ُك ُّل َمنْ َز َع َم ت َو َ ار ِب َي ِد ِه نْ َترْ ِج َع َف َر َج َع ْ َأ َأ ْ
ض َع ِرجْ لَ ُه َعلَى َّو ِل دَ َر َج ٍة ال َتفَتَ ِإلَ ْي َها َو َش َ َأ ِي َح ْولَ ُه َت َت َم َّس ُح ِب ِث َي ِاب ِه َفلَمَّا َو َ ال ُّسلَّ ِم َو ه َ
ت فُاَل ٍن َح َملَنِي الضُّرُّ َعلَى َما ْت ْالبَاطِ َل َو َأ َنا ِب ْن ُ ت هَّللا َ هَّللا َ ا َّد َعي ُ ِس َف َقا َل لَ َها ْال ُم َت َو ِّك ُل ا ْن ِزلِي َقالَ ْ ك ْال َمجْ ل ِ ِس فِي َذلِ َ َأ َّن ُه مِنْ وُ ْل ِد َفاطِ َم َة َف ْل َيجْ ل ْ
ُ ْ َأ ْ ْ قُ ْل ُ
اع َفاسْ َت ْو َه َبت َها َوالِدَ ت ُه . ت َقا َل ال ُم َت َو ِّك ُل لقُو َها ِإلى ال ِّس َب ِ
َ
ب َو َأهْ َل ِير ع َفَأ َم َر ْال َخلِي َف ُة ْال َحا ِج َ َأْل َأ
ُور َقا َلُ :ق ِح َط ال َّناسُ ِبسُرَّ َمنْ َر ى فِي َز َم ِن ْال َح َس ِن ا خ ِ ْن َساب َ ْن ْال َح َس ِن ب ِ ي َعنْ َعلِيِّ ب ِ - 2145ر ُِو َ
َ ْ ُ َ ْ
ُون ف َما ُسقوا فخ َر َج ال َجاثلِيق فِي ال َي ْو ِم الرَّ ِاب ِع ِإلى َ َ ُ َ ُصلى َو َي ْدع َ َّ ْال َم ْملَ َك ِة َأنْ َي ْخ ُرجُوا ِإلى ااِل سْ تِسْ قا ِFء فخ َرجُوا ث ثة ي ٍَّام ُمت َوالِ َي ٍة ِإلى الم َ
ْ َ َ َأ َ َ َاَل َ َ َ َ
ص َب ْوا ِإلَى اس َو َتعَجَّ بُوا َو َ ك ْك َث ُر ال َّن َِأ ْ
ت ال َّس َما ُFء ِبال َم َط ِر َف َش َّ ِيه ْم َرا ِهبٌ َفلَمَّا َم َّد َيدَ هُ َه َطلَ ِ ان ف ِ ارى َو الرُّ هْ َبانُ َو َك َ ص َ الصَّحْ َرا ِء َو َم َع ُه ال َّن َ
ار ٌج فِي َ
خ ي ِّ
ن ل ا َ
ق َ
ف ْ
ت َ
ك َ ل ه دْ َ
ق َ
ف ك دِّ ج ةَ م ُأ ْ
ق ح ْ
ال ل اقَ و ه ب حْ م ِنْ م ه
ُ ج ر ْ
خ َ
ت اسْفَ ً اُوسب حْ م ان َ
ك و ع ن س ح ْ
ال ى َ ل ةُ َ
ف ِي ل َ
خ ِين ال َّنصْ َرا ِن َّي ِة َفَأ ْن َف َذ ْ
ال
ِ َ ِإ َ َّ َ َ َ َسِ ِ َ َ َ َ َ َ َ ِ َ َ َ ِإ د ِ
َ َأ ْ
ث َو الرُّ هْ َبانُ َم َع ُه َو َخ َر َج ال َح َسنُ ع فِي َن َف ٍر مِنْ صْ َح ِاب ِه َفلمَّا َبص َُر َّ ْ
ِيق فِي ال َي ْو ِم الثالِ ِ َ ْ َ
ك ِإنْ َشا َء ُ َت َعالى َف َخ َر َج ال َجاثل ُ هَّللا ْالغَ ِد َو م ُِزي ُل ال َّش ِّ
340
ْن َسبَّا َب َت ْي ِه َع ْظما ً َأسْ َو َد ْأ
ض َعلَى َي ِد ِه ْاليُمْ َنى َو َي ُخ َذ َما َبي َْن ِإصْ َب َع ْي ِه َف َف َع َل َو َأ َخ َذ مِنْ َبي ِ ض َم َمالِي ِك ِFه َأنْ َي ْق ِب َ ب َو َق ْد َم َّد َيدَ هُ َأ َم َر َبعْ َ ِبالرَّ ا ِه ِ
ضا َء َف َقا َل ْال َخلِي َف ُة َما َه َذا ْال َعظ ُمْ ْ
ت الشمْسُ َبي َ َّ َ َ ْ َّ َ َ َ ً
ان ال َّس َما ُFء ُمتغيِّما فتقش َعت َو طل َع ِ َ َ َفَأ َخ َذهُ ْال َح َسنُ ع ِب َي ِد ِه ث َّم قا َل ل ُه ت ِق ا َن ف ت قى َو ك َ
َ َ سْ َ اسْ َ آْل سْ َ اسْ َ َ ُ
َ ْ
ت ال َّس َما ُء ِبال َمط ِر. َ اَّل
ف مِنْ َعظ ِم َن ِبيٍّ ِإ َو َهطلَ ِ ْ َيا َأ َبا م َُح َّم ٍد َقا َل ع َه َذا َر ُج ٌل مَرَّ ِب َقب ِْر َن ِبيٍّ م َِن اَأْل ْن ِب َيا ِء َف َو َق َع ِإلَى َي ِد ِه َهذا ال َعظ ُم َو َما ُكشِ َ
ْ ْ َ
ب صال ٍِح ْال ُمFFرِّ يِ َو ُع ْت َب َ Fة ْالغُاَل ِم َو َح ِبي ٍ ُّوب ال ِّس ِجسْ َتانِيِ َو َ ت َحاجّ ا ً َو َج َما َع َة ُعبَّا ِد ْال َبصْ َر ِة م ِْث َل َأي َ ت ْال ُب َنانِيِ َقا َلُ :ك ْن ُ َ - 2146عنْ َث ِاب ٍ
ْ َأ ْ ْ ْ َأ ْ َأ
َ َّ
Fز َع ِإل ْينFFا هُْ Fل َمكة َو الحُجَّ ا ُج َ َ ث ففِ Fَ َ َّ
اس ال َعطشُ ِلقِل ِة ال َغ ْي ِ َ َّ َ
ضيْقا َو قِ Fد اشFت َّد ِبالن ِ ْ َ ً َ َ
ار فلمَّا نْ دَخلنا َمكة َر ْينا ال َما َء َ َّ َ َ َ َ َ
ْن دِين ٍ ارسِ يِ َو َمالِكِ ب ِ ْال َف ِ
ك ِإ َذا َنحْ نُ ِب َف ًتى َق ْد ين ِب َها َف ُمنِعْ َنا اِإْل َجا َب َة َف َب ْي َن َما َنحْ نُ َك َذلِ َ ضرِّ عِ َ ِين ُم َت َ َيسْ َألُو َّنا نْ َنسْ َتسْ ق َِي َل ُه ْم َف َت ْي َنا ْال َكعْ َب َة َو ط ْف َنا ِب َها -ث َّم َس ْل َنا هَّللا َ َخاضِ ع َ
َأ ُ ُ َأ َأ
ت ْال ُب َنFFانِيُّ َو َيFFا َأيُّوبُ Fار َو َيFFا َثِ F
Fاب ُ ك ب َْن دِي َنٍ F Fاف ِب ْال َكعْ َبِ Fة َأ ْشَ Fواطا ً ُث َّم َأ ْق َبَ Fل َعلَ ْي َنFFا َف َقFFا َل َيFFا َمالَِ F َأ ْق َب َل َق ْد َأ ْك َر َب ْت ُه َأحْ َزا ُن ُه َو َأ ْقلَ َق ْت ُه َأ ْش َجا ُن ُه َف َطَ F
َأْل
ُ ُ
صالِ ُح ا عْ َمى َو َيا َر ِاب َعة َو َيا َسFFعْ َدا َنة َو ارسِ يُّ َو َيا َسعْ ُد َو َيا ُع َم ُر َو َيا َ صالِ ُح ْالمُرِّ يُّ َو َيا ُع ْت َب ُة ْالغُاَل ُم َو َيا َح ِبيبُ ال َف ِ
ْ ال ِّس ِجسْ َتانِيُّ َو َيا َ
Fة َف َقFFا َل َأ ْب ِع Fدُوا ك َيا َف َتى َف َقا َل َأ َما فِي ُك ْم َأ َح ٌد ُي ِح ُّب ُه الرَّ حْ َمنُ َفقُ ْل َنا َيا َف َتى َعلَ ْي َنا ال ُّد َعا ُء َو َعلَيِْ Fه اِإْل َجا َب ُ َ ْ
ي دَ عْسَ َ َ و ْك ي ب
َّ َ ل ا َ
ن ْ
ل ُ ق َ
ف ان َيا َجعْ َف َر ب َْن ُسلَ ْي َم َ
اَّل
ك لِي ِإ َسَ Fق ْي َت ُه ُم ُ ُ ً َ ْ َأ
ان فِيك ْم َح ٌد ُي ِح ُّب ُه الFرَّ حْ َمنُ َجا َبُ Fه ث َّم َتى ال َكعْ َب Fة َف َخ Fرَّ َسFا ِجدا َف َسFمِعْ ت ُFه َيقFو ُل فِي ُسFجُو ِد ِه َسِّ Fيدِي ِب ُح ِّب َ ُ َأَل َأ ُ م َِن ْال َكعْ َب ِة َفلَ ْو َك َ
ُّك َقFFا َل لَFْ Fو لَ ْم ُي ِح َّبنِي َل ْم َي ْسَ Fت ِزرْ نِي َفلَمَّا ت َيFFا َف َتى مِنْ َأي َْن َعلِمْتَ َأ َّن ُه ُي ِحب َ ب َفقُ ْل ُ Fر ِ ْث َكَ Fأ ْف َوا ِه ْالقَِ F ْث َقا َل َف َما اسْ َت َت َّم ْال َكاَل َم َح َّتى َأ َتا ُه ُم ْالغَ ي ُ ْالغَ ي َ
ُ َأ َ ْ َأ َّ َّ ُ َأ َ
ارنِي َعلِمْت ن ُه ُي ِح ُّبنِي ف َس لت ُه ِب ُح ِّب ِه لِي ف َجا َبنِي ث َّم َولى َعنا َو نش َيقولُ... - ُ ْ َأ َ َّ َأ ُ اسْ َت َز َ
ُف ب َْن ان مِنْ َأهْ ِل َك َفرْ ُتو َثاُ -ي َسمَّى يُوس َ يع َة َكا ِتبٌ َنصْ َرانِيٌّ َو َك َ ار َر ِب َ ان ِب ِد َي ِ ُور ْال َم ْوصِ لِيُّ َأ َّنهَُ :ك َ َ - 2148ر َوى ِه َب ُة هَّللا ِ بْنُ َأ ِبي َم ْنص ٍ
يت ِإلَى َحضْ َر ِة ت َقا َل ُدعِ ُ ك َق ِدمْتَ فِي َهذا ال َو ْق ِ ْ َ ْأ
صدَ ا َق ٌة َقا َل َف َوا َفى َف َن َز َل عِ ْندَ َوالِدِي َف َقا َل َل ُه َما َش ُن َ ان َب ْي َن ُه َو َبي َْن َوالِدِي َ وب َو َك َ َيعْ قُ َ
ضا ع َمعِي َف َقا َل لَ ُه ْن الرِّ َ ِ ب د ِ مَّ ُح
َ م ْن ِ ب ِيِّ ل ِع َ ل ا هَ ُ
ت ْ
ل م
َ حَ ْ
د َ
ق وَ ار
ٍ َ
ن ِي د ة
ِ َئ ا م
ِ ب
ِ ِ هَّللا ِن َ م ي سِ ْ
ف نَ ْت ُ ي رَ ت َ ْ
ش ا ي ِّ
ن َأ اَّل ِإ ي ِّ
ن مِ ُ
د ا ُر َ ي ا م َ ي ر دْ َأ اَل وَ ْال ُم َت َو ِّك ِ
ل
ِ
ك َ ْ َ
ف ِإل ْي َنا َبعْ دَ ي ٍَّام َق ِئ َل َف ِرحا مُسْ َتبْشِ را َف َقا َل ل ُه َوالِدِي َح ِّدثنِي َحدِيث َ ً ً اَل َأ َ ص َر َ ْ ِّ
َوالِدِي َق ْد وُ فقتَ فِي َهذا َقا َل َو َخ َر َج ِإلى َحضْ َر ِة ال ُم َت َوك ِل َو ان َ ْ َ َ ْ ِّ
يري ِإلَى َبا ِ
ب م ل ْ
ب َ
ق ع ا ض الرِّ ْن ب ا ى َ ل ةَ َئ ام الْ ل ت ُأحِبُّ َأنْ ُأ ُ ْ
ل ُ ق ار َو دَخ ْل ُت َها َق ُّط َف َن َز ْل ُ ت ِإلَى سُرَّ َمنْ َرَأى َو َما َ َقا َل صِ رْ ُ
ِ َصِ َ َ ِ ِإ ِ َ وصِ ت فِي دَ ٍ
َ
ْف صْ ن ُع َر ُج ٌل نصْ َرانِيٌّ َ َأ ار ِه فقلت كي َ َ ُ ْ ُ َ اَل َّ َأ ُ َ ْ َ ِّ َ ْ َأ ُ ْ َ َ ُ ٌ َأ َأ
ْال ُم َت َو ِّك ِل َو ق ْب َل نْ َيعْ ِر َ َ
ب َو ن ُه ُم ِز ٌم لِ َد ِ ف َحد قدُومِي قا َل ف َع َرفت نَّ ال ُمت َوك َل قد َمن َع ُه م َِن الرُّ كو ِ
َأ َأ ْ
ت َسا َعة فِي ذل َِك َف َو َق َع فِي َقل ِبي نْ رْ َك َ َ ً ك ِز َيادَ ًة فِي َما َحا ِذ ُرهُ َقا َل َف َف َّكرْ ُ ُأ َ
ضا اَل آ َمنُ نْ ُيبْدَ َر ِبي َف َي ُكونُ ذلِ َ َأ َأ
ب ْن الرِّ َ ار اب ِ َيسْ ُل َعنْ دَ ِ
ِير فِي ت ال َّد َنان َ ار ِه مِنْ َغي ِْر َأنْ َأسْ َأ َل َأ َحداً َقا َل َف َج َع ْل ُF ْث َيذ َهبُ لَ َعلِّي قِفُ َعلَى َمعْ ِر َف ِة دَ ِ
َأ ِح َماري َو َأ ْخ ُر َج فِي ْال َبلَ ِد َو اَل َأ ْم َن َع ُه مِنْ َحي ُ ْ
ِ
ار َف َو َق َ
ف َ ار َع َو ا سْ َواقَ َيمُرُّ َحيْث َي َشا ُء ِإلى نْ صِ رْ ُ َأ َ ُ َأْل َّ ُ َ َ ْ َ َ ُ ُ ُ ْ َكا َغ َذ
ب َد ٍ ت ِإلى َبا ِ ِ وَ ش ال ق رَّ خ ت ي َ ر ُ ا م َ ح
ِ ال ان َ ك ف ْت ب ك
ِ ر َ و َ ِّي م ك ِي ف ا ه
َ ت ل ع َ جَ و َ ة
ٍ
ت هَّللا ُ َأ ْك َب ُر َداَل لَ ٌة َو هَّللا ِ ُم ْق ِن َع ٌة َقا َل َو ِإ َذا ضا َفقُ ْل ُ ْن الرِّ َ ت ل ِْلغُاَل ِم َس ْل لِ َمنْ َه ِذ ِه الدَّا ُر َفقِي َل َه ِذ ِه دَ ا ُر اب ِ ت َأنْ َي ُزو َل َفلَ ْم َي ُز ْل َفقُ ْل ُ ْال ِح َما ُر َف َج َه ْد ُ
ْ ُأ ٌ َ اَل ْ َ ُ ْ ُ َ َ َ ْ َأ َ ُ ْ َ َ َ ْ َ َ ُ ْ ُ َخا ِد ٌم َأسْ َو ُد َق ْد خ َر َج فقا َل نتَ يُوسُفُ بْنُ َيعْ ق َ
ُ ْ َأ َ َ َ
ِيز فدَخ َل فقلت فِي نفسِ ي َه ِذ ِه َد لة خ َرى وب قلت ن َع ْم قا َل ان ِز ْل فنزلت ف ق َعدَ نِي فِي الدِّهْ ل ِ
ِّك فِي ار الَّتِي فِي ُكم َ دَخل ُت ُه َقط َقا َلَ -ف َخ َر َج ال َخا ِد ُم َف َقا َل ِماَئ ُة دِي َن ٍ ْ ُّ ْ ْس فِي َه َذا ال َبلَ ِد َمنْ َيعْ ِرفُنِي َو اَل َ ْ ف َه َذا ْالغُاَل ُم اسْ مِي َو لَي َ مِنْ َأي َْن َع َر َ
تك َفقُ ْل ُ آن لَ َ ت ِإلَ ْي ِه َو ه َُو فِي َمجْ لِسِ ِه َوحْ َدهُ َف َقا َل َيا يُوسُفُ َما َ دَخ ْل ُ ت َو َه ِذ ِه َثا ِل َث ٌة ُث َّم َر َج َع ِإلَيَّ َو َقا َل ْاد ُخ ْل َف َ ْال َكا َغ ِذ َها ِت َها َف َن َاو ْل ُت ُه ِإيَّا َها قُ ْل ُ
ُك ف نٌ َو ه َُو مِنْ شِ ي َع ِت َنا َيا يُوسُفُ اَل ُ َ
ك تسْ لِ ُم َو لكِنْ َسيُسْ لِ ُم َولد َ َ ُ اَل ان َما فِي ِه ِك َفا َية لِ َم ِن اك َت َفى َف َقا َل َه ْي َهاتَ ِإ َّن َ ْ ٌ ان لِي م َِن ْالبُرْ َه ِ ي َق ْد َب َ َيا َم ْواَل َ
ْت ِإلَى ضي ُ ك َس َت َرى َما ُتحِبُّ َقا َل َف َم َ ض فِي َما َوا َفيْتَ لَ ُه َفِإ َّن َ ك امْ ِ ُون َأنَّ َواَل َي َت َنا اَل َت ْن َف ُع َأمْ َثالَ ُك ْم َك َذبُوا َو هَّللا ِ ِإ َّن َها لَ َت ْن َف ُع َأمْ َثالَ َ ِإنَّ َأ ْق َواما ً َي ْز ُعم َ
َ َّ
ت َوالِ ِد ِه َو ِ َو ه َُو مُسْ لِ ٌم َح َسنُ التشي ُِّع هَّللا ت قا َل ِه َبة ِ فلقِيت ا ْبن ُه َبعْ دَ َهذا َيعْ نِي َبعْ َد َم ْو ِ َ َ ُ َ َ هَّللا ُ َ ُ
ص َرف F ْ ْ َ
ت ك َّل َما َر ْدت فان َ ُ َأ ُ ب ْال ُم َت َو ِّك ِل َفقُ ْل ُ َبا ِ
يع. ارةُ َم ْواَل َ ان َيقُو ُل َنا ِب َش َ َأ ت ِبي ِه َو َك َ َأ َفَأ ْخ َب َرنِي َأنَّ َأ َباهُ َماتَ َعلَى ال َّنصْ َرا ِن َّي ِة َو َّن ُه سْ لَ َم َبعْ دَ َم ْو ِ
َأ َأ
صلَّ ْي ُت ُه الظه َْر َفلَمَّا َ صلِّ َي ُّ ت َمسْ ِج َد ْال َجام ِِع ُأِل َ ْن َيحْ َيى اَأْل ْودِيِّ َقا َل :د ََخ ْل ُ ْن م َُح َّم ٍد َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ َ - 2149جعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ْال ُمَؤ ِّدبُ َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ
ْ
ِيه ُم ال َح َسنُ بْنُ َس َما َع َة ان ف ِ ت َو َك َ مْت َعلَي ِْه ْم َو َجلَسْ ُ َّ
ت ِإلَي ِْه ْم َف َسل ُF ان َو َج َما َع ًة مِنْ َأصْ َح ِاب َنا جُلوسا ً َفمِل ُ
ْ ُ الطحَّ َ ب ب َْن ْال َح َس ِن َّ ْت َحرْ َ َرَأي ُ
ْن َعلِيٍّ ع َو َما َج َرى َعلَ ْي ِه ُث َّم مِنْ َبعْ ُد َزيْدَ ب َْن َعلِيٍّ َو َما َج َرى َعلَ ْي ِه َو َم َع َنا َر ُج ٌل غَ ِريبٌ اَل َنعْ ِرفُ ُه َف َقا َل َيا َق ْو ِم َف َذ َكرُوا َأمْ َر ْال َح َس ِن ب ِ
ْن َ َ َأ اَّل ْ َأ َأ
عِ ْندَ َنا َر ُج ٌل َعلَ ِويٌّ ِبسُرَّ َمنْ َر ى مِنْ هْ ِل ال َمدِي َن ِة َما ه َُو ِإ َسا ِح ٌر ْو َكا ِهنٌ َف َقا َل ل ُه ابْنُ َس َما َع Fة ِب َمنْ يُعْ َرفُ َقا َل َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
ار ِه َو ه َُو َجا ُر َنا ِبسُرَّ َمنْ َرَأى َنجْ لِسُ ِإلَ ْي ِه فِي ُك ِّل عَشِ َّي ٍة ب دَ ِ ْف َت َب َّي ْنتَ َذل َِك ِم ْن ُه َقا َل ُك َّنا جُلُوسا ً َم َع ُه َعلَى َبا ِ اع ُة َف َكي َضا َف َقا َل لَ ُه ْال َج َم َ الرِّ َ
َ َ َّ َ ُ ْ َ َ َ ْ ْ ُ
َ
ان َو َم َع ُه ِخل ٌع َو َم َع ُه َجمْ ٌع كثِي ٌر م َِن القوَّ ا ِد َو الرَّ جَّ ال ِة َو الشاك ِِر َّي ِة َو غي ِْر ِه ْم فلمَّا َرآهُ َعلِيُّ بْنُ ار السُّلط ِ َن َت َحدَّث َم َع ُه ِإذ مَرَّ ِبنا قاِئد مِنْ دَ ِ
ٌ َ َ
ك َفقُمْ َنا مِنْ عِ ْن ِد ِه َ
صاَل ِة َف َع ِج ْب َنا مِنْ ذلِ َضى َقا َل لَ َنا ه َُو َف ِر ٌح ِب َما ه َُو فِي ِه َو َغداً ي ُْد َفنُ َق ْب َل ال َّ ب ِإلَ ْي ِه َو َسلَّ َم َعلَ ْي ِه َو َأ ْك َر َم ُه َفلَمَّا نْ َم َ
َأ م َُح َّم ٍد َو َث َ
ْتت َغلَ َب ًة َفقُم ُF ْت ْال َفجْ َر ِإ ْذ َسمِعْ ُF صلَّي ُ يح ِم ْن ُه َفِإ ِّني فِي َم ْن ِزلِي َو َق ْد َ ب َف َت َعا َه ْد َنا ثَاَل َث ًة ِإنْ لَ ْم َي ُكنْ َما َقا َل َأنْ َن ْق ُتلَ ُه َو َنسْ َت ِر َ َفقُ ْل َنا َه َذا عِ ْل ُم ْالغَ ْي ِ
ت َّ ْ َ
ار َحة َسك َِر َو َع َب َر مِنْ َم ْوضِ ٍع ِإلى َم ْوضِ ٍع َف َو َق َع َو ان َدق ْ َ ْ ْ اَل
ون َماتَ ف نٌ ال َقاِئ ُد ال َب ِ ُ ب َفِإ َذا َخ ْل ٌق َكثِي ٌر م َِن ال ُجن ِد َو غَ ي ِْر ِه ْم َو ُه ْم َيقول َ
ُ ُ ْ ْ ِإلَى ْال َبا ِ
ت َح َّتى َد َف ْن ُت ُه َو َر َجعْ ُ
ت ان َك َما َقا َل َأبُو ْال َح َس ِن َمي ٌ
ِّت َف َما َب ِرحْ ُ ض ُرهُ َو ِإ َذا الرَّ ُج ُل َك َ ت َأحْ ُ ت َأ ْش َه ُد َأنْ اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ َو َخ َرجْ ُ ُع ُنقُ ُه َفقُ ْل ُ
ُ َ ْ
ال َو ذك َر ال َحدِيث ِبطولِ ِه َ َ ْ ً
َف َتعَجَّ ْب َنا َجمِيعا مِنْ َه ِذ ِه ال َح ِ
اخ ِتاَل فِ ْال َم َوالِي ْت ِإ َل ْي ِه ُأ ْخ ِب ُرهُ َع ِن ْ
ض َبنِي َأسْ َباطٍ َقا َل َك َتب ُ َ - 2150و َح َّد َثنِي ْال َقاسِ ُم ْال َه َر ِويُّ َقا َلَ :خ َر َج َت ْوقِي ٌع مِنْ َأ ِبي م َُح َّم ٍد ع ِإلَى َبعْ ِ
ْس َأ َح ٌد َيْأتِي ِبآ َي ٍة َأ ْو َي ْظ َه َر َدلِياًل َأ ْك َث َر ِممَّا َجا َء ِب ِه َخا َت ُم ال َّن ِبي َ
ِّين َو ب هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل ْال َعا ِق َل َلي َ ب ِإلَيَّ َو ِإ َّن َما َخ َ
اط َ ِيل َف َك َت َF َو َأسْ َألُ ُه ِإ ْظ َه َ
ار دَ ل ٍ
341
ك َأنَّ هَّللا َ َع َّز َو َج َّل اس َو َذلِ َ ِين َف َقالُوا َسا ِح ٌر َو َكا ِهنٌ َو َك َّذابٌ َو َهدَى هَّللا ُ َم ِن اهْ َتدَى غَ ي َْر َأنَّ اَأْل ِدلَّ َة َيسْ ُكنُ ِإ َل ْي َها َكثِي ٌر م َِن ال َّن ِ َس ِّي ُد ْالمُرْ َسل َ
ال الض فِ َوَّعْ ِّ
ص َدعُوا ِبال َحق فِي َح ِْ ين ف ََ ْ
ين َو ُمنذ ِِر َ ِّ
ِّين ُم َبش ِر َ َّ َ
َيظ َه َر َحقا َما َب َعث الن ِبي َ ً ّ ْ اَل نَْأ َيْأ َذنُ لَ َنا َف َن َت َكلَّ ُم َو َيمن ُع فن مُت َو لو َحبَّ
َأ ْ َ ُ صْ َ َ َ ْ
ِّ
ك ِبال َح ِّق ُم َت َعل ٌق ْ يل َن َجا ٍة ُم َت َم ِّس ٌ ْ
ت َش َّتى َو المُسْ َتبْصِ ُر َعلَى َس ِب ِ ت ِل َي ْقضِ َي هَّللا ُ َأ ْم َرهُ َو ُينفِذ ُحك َم ُه ال َّناسُ فِي ط َب َقا ٍ
َ ْ َ ْ ون فِي َأ ْو َقا ٍ ْالقُوَّ ِة َو َي ْنطِ قُ َ
ب ْال َبحْ ِر َيمُو ُج عِ ْن َد َم ْو ِج ِه َو َيسْ ُكنُ عِ ْن َد ْأ ًأ
ب اَل َي ِج ُد َع ْن ُه َم ْل َج َو َط َب َق ٌة لَ ْم َت ُخ ِذ ْال َح َّق مِنْ َأهْ لِ ِه َف ُه ْم َك َرا ِك ِ ك َو اَل مُرْ َتا ٍ يل غَ ْي ُر َشا ٍّ ِب َفرْ ٍع َأصِ ٍ
ً
ب َيمِينا َو َ ُ ْ َأ ْ ً ْ ِّ ْ ْ ِّ ْ َأ
ُس ُكو ِن ِه َو َط َبقة اسْ تحْ َوذ َعلي ِْه ُم الشيْطانُ ش ن ُه ُم الرَّ ُّد َعلى هْ ِل ال َحق َو دَ ف ُع ال َحق ِبالبَاطِ ِل َح َسدا مِنْ عِ ن ِد نفسِ ِه ْم ف َدعْ َمنْ ذ َه َ
َ َ ُ ْأ َ َّ َ َ َ ٌ َ
ْب َو َمنْ ت ْال َوصِ َّي ُة َو ْال ِك َب ُر َفاَل َري َ ف فِي ِه َم َوالِيَّ َفِإ َذا َكا َن ِ اخ َتلَ َ شِ َمااًل َفالرَّ اعِ ي ِإ َذا َأ َرادَ َأنْ َيجْ َم َع غَ َن َم ُه َج َم َع َها فِي َأهْ َو ِن السَّعْ يِ َذ َكرْ تَ َما ْ
ان ِإلَى ْال َهلَ َك ِة َذ َكرْ تَ ب الرِّ َئ ا َس ِة َفِإ َّن ُه َماَ Fي ْدع َُو ِ َّاك َو اِإْل َذا َع َة َو َطلَ َ ِس ْالح ُْك ِم َفه َُو َأ ْولَى ِب ْالح ُْك ِم َأحْ سِ نْ ِر َعا َي َة َم ِن اسْ َترْ َعيْتَ َو ِإي َ س َم َجال َ َجلَ َ
هَّللا َأ
ك َو َت ْد ُخ ُل مِصْ َر ِإنْ َشا َء ُ آمِنا ً َو ْق ِرْئ َمنْ َتث ُِق ِب ِه مِنْ َم َوالِيَّ ال َّساَل َم َو مُرْ ُه ْم ِب َت ْق َوى ِ هَّللا ار ُ لَ َ هَّللا س َفا ْش َخصْ َخ َ ار ٍ ك ِإلَى َف ِ ش ُخ َ
وص َ ُ
ْت ِإلَى ك َف َق ِدم ُ ت َو َت ْد ُخ ُل مِصْ َر ِإنْ َشا َء هَّللا ُ لَ ْم َأعْ ِرفْ َمعْ َنى َذل َِ ِيع َعلَ ْي َنا َحرْ بٌ َل َنا َقا َل َفلَمَّا َق َرْأ ُ َ ذ م
ُ ْ
ال نَّ َأ م
ْ ه
ُ ْ
م ل
ِ عَْأ و ة
ِ
ِ َ َ َ
ن ا م َأْل ا ء ا دََأ وْال َ ِ َ
يم ظِ ع
َ َ ْأ َ َ ُ ْ
ت ِإلى مِصْ َر . ك َف َخ َرجْ ُ س َفل ْم َي َت َه َّي ذلِ َ ار َ َب ْغدَ ادَ َو َع ِزي َمت َِي الخرُو ُج ِإلى َف ِ
ت َبعْ َد ا ْنصِ َراف َِك ك َو ُأ ْخ ِبرْ ُ ْت ِب َم َكا ِن َ ك َفلَ ْم َتْأ َذنْ لِي َف َقا َل َما َعلِم ُ ي َأ َّنهَُ :أ َتاهُ َر ُج ٌل مِنْ َأهْ ِل َب ْي ِت ِه ُي َقا ُل َل ُه َمعْ رُوفٌ َو َقا َل َأ َت ْي ُت َ - 2151ر ُِو َ
َ ْ
ف كاذِبا فانتقِ ْم ِمن ُه ف َم َF
ات َ ْ َ ً َ َ َّ َّ َ هَّللا
ف كاذِبا ف َد َع ْوت َ َعل ْي ِه الل ُه َّم ِإن ُه َحل َُ َ ً َ َ َّ َأ ُ َ ْ
ف َما ف َعلت فقا َل بُو ال َح َس ِن ع ف َعلِمْت ن ُه َحل َ َأ َ َ ُ ْ َ َو َذ َكرْ َتنِي ِب َما َين َبغِي ف َحل َ
َ َ ْ اَل
الرَّ ُج ُل م َِن ْالغَ دِ.
الز َبالِيُّ َقا َلَ :ن َز َل َأبُو ْال َح َس ِن ع َم ْن ِزلَ َنا فِي َي ْو ٍم َشدِي ِد ْال َبرْ ِد فِي َس َن ٍة مُجْ ِد َب ٍة َو َنحْ نُ اَل َن ْق ِد ُر َعلَى عُو ٍد َنسْ َت ْو ِق ُد ِب ِه َف َقا َل َ - 2152أبُو َخا ِل ٍد ُّ
َّ ْ ُ ْ َ َأ اَّل
ت َو ِ َما عْ ِرفُ فِي َهذا ال َم ْوضِ ِع عُودا َواحِدا َف َقا َل َك َيا َبا َخالِ ٍد َت َرى َهذا ال َف َج خذ فِي ِه َفِإن َ
ك ً ً ْ َ َأ هَّللا ْ ُ
ب َنسْ َت ْوق ِْد ِب ِه قل ُ َيا َأ َبا َخالِ ٍد اْئ ِت َنا ِب َح َط ٍ
ف لِي َفِإ َذا َأعْ َر ِابيٌّ َم َع ُه ص َ ت َنحْ َو ْال َف ِّج الَّذِي َو َ اري َو ا ْن َطلَ ْق ُ ْت ِح َم ِ َت ْل َقى َأعْ َر ِاب ّيا ً َم َع ُه حِمْ اَل ِن َح َطبا ً َفا ْش َت ِر ِه َما ِم ْن ُه َو اَل ُت َماكِسْ ُFه َف َر ِكب ُ
اف َ ُ ْ َ َأ َ ُ ْ
ك َو ت ْيت ُه ِبط َرفِ َما عِ ن َدنا فط ِع َم ِمن ُه ث َّم قا َل َيا َبا خالِ ٍد انظرْ ِخف َ َ َ َ ْ َ ُ َ َأ حِمْ اَل ِن َح َطبا ً َفا ْش َت َر ْي ُت ُه َما ِم ْن ُه َو َأ َت ْي ُت ُه ِب ِه َما َفاسْ َت ْو َقدُوا ِم ْن ُه َي ْو َم ُه ْم َذلِ َ
ي ْال َي ْو َم ْال َم ْوعُو َد ك ْال َي ْو ِم َف َر ِكب ُ اري َخ َذلِ َ َأ
ك فِي َشه ِْر َك َذا َو َك َذا َقا َل بُو َخالِ ٍد َف َك َتب ُ ان َو ِن َعالَ ُه ْم َفَأصْ لِحْ َها َح َّتى َن ْقدَ َم َعلَ ْي َ ْالغ ِْل َم ِ
ار َْت ِح َم ِ ْت َت ِ
ك ُجع ِْلتُ ْ َ ُ ْ ُ َ َأ ُ
صدت ِإلي ِه فِإذا َيهتِفُ ِبي َو َيقو ُل َيا َبا خالِ ٍد قلت ل َّبي َ ْ َ َ ْ َ ُ ْ ار فق َ َ َ َ ْ حْ َ ْ َ َأ َ َ ُ ْ َ َ ْ
َح َّتى ِج ت ِإلى لِز ِق م ٍ َ ُ ْئ
ب ُيق ِب ُل ن َو القِط ِ ِيل َو نزلت فِي ِه فِإذا نا ِب َرا ِك ٍ
ْأ
ك َق ْد َه َّي ُت ُه َما لَ َ ْ ْ
ِيه َما َفقُل ُ ْ َّ ْ ْ َأ ُ اك َقا َل َأ َت َر َ
ك َو ت فِ َدا َ ت ُجعِل ُ ْن ُك َّنا َن َزل َنا ف ِ ْن الل َتي ِ اك ث َّم َقا َل َيا َبا َخالِ ٍد َما َف َعلتَ ِبالقُ َّب َتي ِ ك ِب َما َو َع ْد َن َ اك َو َف ْي َنا َ فِدَ َ
ت َق ْد َأصْ لَحْ َنا َها َفَأ َت ْي ُت ُه ِب ِه َما َف َقا َل َيا َأ َبا ان َو ن َِعال ِِه ْم قُ ْل ُ ِ م
َ ْ
ِل غ ْ
ال افِ َ
ف خ
ِ ل
ُ ا حَ امَ ل
َ ا َ
ق م
َّ ُ
ث ا م َ ِيه
ِ ف ل
َ زَ َ
ن ان
َ َ
ك ْن
ِ ي َ
ت َّ ل ال ْن
ِ ي َ
ت ب
َّ ُ ق ْ
ال ِي ف ل
َ َ
ز َ
ن ى َّ
ت حَ ه
ُ ع
َ م
َ ُ
ت ْ
ق ا ْن َطلَ
ك فِي ب َو ذ َكرْ تَ َم ِجيَئ َ َ َ ْ ْ َأ َ
ب َحتى َق ِدمْتَ َعليَّ َو َس ل َتنِي ال َحط َ َّ ْ ْ
ُك ِب َما كنت فِي ِه كنت َز ْيدِيَّ ال َمذ َه ِ ُ ْ ُ ُ ْ ُ ك خ ِبر َ ْ ُأ ُ
ك َفقلت ُجعِلت فِدَ ا َ ْ ُ ْ ُ اج َت َ ْ
َخالِ ٍد َسلنِي َح َ
ب ِب َما َع ِم َل فِي ض هَّللا ُ َطا َع َت ُه َف َقا َل َيا َأ َبا َخالِ ٍد َمنْ َماتَ اَل َيعْ ِرفُ ِإ َما َم ُه َماتَ مِي َت ًة َجا ِهلِي ًَّة َو حُوسِ َ ك اِإْل َما ُم الَّذِي َف َر َ ِمْت َأ َّن َ
َي ْو ِم َك َذا َف َعل ُ
اِإْلسْ اَل ِم .
ت ت َمدِي َن َة َمرْ َو َل ْياًل َو ُك ْن ُ ان َو َمعِي ُحلَ ُل َو ْشيٍ لِل ِّت َج َ
ار ِة َف َو َر ْد ُ اس َ ت ِإلَى ُخ َر َ ْن َعلِيٍّ ْال َو َّشا ِء َقا َلَ :ش َخصْ ُF ي َع ِن ْال َح َس ِن ب ِ - 2153ر ُِو َ
ك َس ِّيدِي َوجِّ هْ ِإلَيَّ ِب ْال ِح َب َر ِة ْن َجعْ َف ٍر ع َف َوافَقَ َم ْوضِ َع ُن ُزولِي غُاَل ٌم َأسْ َو ُد َكَأ َّن ُه مِنْ َأهْ ِل ْال َمدِي َن ِة َف َقا َل لِي َيقُو ُل ل ََ ِ ب ى ُوسَ م ى َ ل َأقُو ُل ِب ْال َو ْقفِ َ
ع
ُ
ُحلة ِإ َو َق ْد ِبعْ ت َها اَّل ٌ َّ اَل ٌ
ت َما َمعِي ِح َب َرة َو ْ ُ
ضا ع َفقل ُ ُوسى الرِّ َ ُك َقا َل َعلِيُّ بْنُ م َ ت ل ُه َو َمنْ َس ِّيد َ َ ك ُأِل َك ِّف َن ِب َها َم ْولى ل َنا َق ْد توُ ف َي َفقل ُ
ْ ُ ِّ ُ َ ً الَّتِي َم َع َ
ِي فِي الثالِ َث َة َف َقا َل ه َ ضى َو َعا َد َّ ت لَ ُه ِإ ِّني َما َأعْ لَ ُم َها َمعِي َف َم َ ك َفقُ ْل ُ ت ْال ِح َب َرةُ قِ َبلَ َ ضى ُث َّم َعادَ ِإلَيَّ َف َقا َل لِي َبلَى َق ْد َبقِ َي ِ يق َف َم َ الط ِر ِفِي َّ
ً َ َ َ
ت ِإليَّ ِح َب َرة َو قال [قالت] ا ْبتعْ لِي ِبث َم ِن َها شيْئا م َِن ْ َ َ ً َ ْ َ ْ َ
ت ا ْبنتِي قد َدف َع F َ َ َ ٌ َ اَل
ص َّح ق ْول ُه ف ِه َي دَ لة َو كان ِ َ ُ َ ْ َ
ض ال َّسفطِ الف نِيِّ فقلت فِي نفسِ ي ِإنْ َ ُ ْ ُ َ اَلُ ْ َ َعرْ ِ
ض ت ْال ِح َب َر َة فِي َعرْ ِ ت َه َذا ال َّس َف َط الَّذِي َذ َك َرهُ َفَأ ْخ َر َج ُه ِإلَيَّ َو َف َت َح ُه َف َو َج ْد ُ ت ِلغُاَل مِي َها ِ ان َو َنسِ ي ُت َها َفقُ ْل ُ اس َ ُوز ِج َو ال َّس َب ِج مِنْ ُخ َر َ ْال َف ْير َ
اع َل َها ك َب ْي َع َها َو َأنْ َت ْب َت َ ك فُاَل َن ُة َو َسَألَ ْت َ ك ا ْب َن ُت َ ك دَ َف َع ْت َها ِإلَ ْي َ ْس َل َ ب فِي ِه َفدَ َفعْ ُت َهاِ Fإلَ ْي ِه َو قُ ْلتَ اَل آ ُخ ُذ َل َها َث َمنا ً َف َع َFاد ِإلَيَّ َو َقا َل ُت ْهدِي َما لَي َ ِث َيا ٍ
ت ْ ُ َ
ْت ِممَّا َو َر َد َعليَّ َو قل ُ ان َف َع ِجب ُ اس َ ُ
اوي ال ِح َب َر َة ِبخ َر َ ْ َّ َّ ُاَل
ت َو َوجَّ َه َم َع الغ ِم الث َم َن الذِي ي َُس ِ ْ َ َأ َ َ
ُوزجا َو َس َبجاَ -فا ْب َتعْ ل َها ِب َهذا َما َس ل ْ ً ً ِب َث َم ِن َها َف ْير َ
ت ِإلَى َب ِاب ِه َو ْالمَسَاِئ ُل فِي ك ْال َمسَاِئ َل فِي َد َر ٍج َو ع ُْد ُ ت ت ِْل َ ك فِي َها َو َأَل ْم َت ِح َن َّن ُه ِب َمسَاِئ َل سُِئ َل َأبُوهُ ع َع ْن َها َفَأ ْث َب ُّ َو هَّللا ِ َأَل ْك ُتبَنَّ لَ ُه مَسَاِئ َل َأ َنا َشا ٌّ
َ َ ُ َ َ َ ُ ُ ْ ْ
ب َو القوَّ ا َد َو ال ُجن َد َي ْدخل َ ُ ْ ْ ُ َأ ُ َ َأْل
ِيق لِي م َُخالِفٌ َيعْ ل ُم شرْ َح َهذا ا مْ ِر فلمَّا َوافيْت َبا َب ُه َر يْت ال َع َر َ
َ َ َ َ َ اَل صد ٌ ُكمِّي َو َمعِي َ
ار ِهون ِإل ْي ِه ف َجلسْ ت نا ِح َية َد ِ
َأ
ص َّف ُح ْالوُ جُو َه َو َيقُو ُل ي َْن ْ
مْت ِباال ْنصِ َرافِ ِإذ َخ َر َج َخا ِد ٌم َي َت َ َأ
ت فِي َن ْفسِ ي َم َتى َنا صِ ُل ِإلَى َه َذا َو َنا ُم َت َف ِّك ٌر َو َق ْد َطا َل قُعُودِي َو َه َم ُ َأ َأ َو قُ ْل ُ
ُ َّ ْ َ ُ َ َ َ ْ َ
اس فقلت َها نا ذا ف خ َر َج مِنْ ك ِّم ِه دَ َرجا َو قا َل َهذا َج َوابُ َمسَاِئل َِك َو تفسِ ي ُر َها ففتحْ ت ُه َو ِإذا فِي ِه ال َمسَاِئ ُل التِي فِي كمِّي َو َ َ ً ُ ْ َأ َ َ َ َأ ُ ْ ُ َ ْ َ
ابْنُ ا ْبن ِة ِإل َي َ
مْت َف َقا َل لِي َرفِيقِي ِإلَى َأي َْن ُتسْ ِر ُع ك حُجَّ ُة هَّللا ِ َو َأسْ َت ْغفِ ُر هَّللا َ َو َأ ُتوبُ ِإلَ ْي ِه َو قُ ُ ت ُأ ْش ِه ُد هَّللا َ َو َرسُولَ ُه َعلَى َن ْفسِ ي َأ َّن َ َج َوا ُب َها َو َت ْفسِ ي ُر َها َفقُ ْل ُ
ت َو َأ َنا َأعُو ُد لِلِ َقاِئ ِه َبعْ دَ َه َذا اجتِي فِي َه َذا ْال َو ْق ِ ْت َح َ ضي ُ ت َق ْد َق َ َفقُ ْل ُ
ب ِم ْن ُهث َت َتعَجَّ ُF ك ِب َحدِي ٍ ضا ع َعلَما ً َف َو هَّللا ِ ُأَل َح ِّد َث َّن َ ْت َأ َبا ْال َح َس ِن الرِّ َ صب ُ ِك َأنْ َن َ َقا َل ُث َّم َب َكى َف َقا َل لِي َيا َعبْدَ هَّللا ِ َأ َيلُو ُمنِي َأهْ ُل َب ْيتِي َو َأهْ ُل َب ْيت َ
َ
ان َو َما ه َُو َكاِئنٌ ِإلى ْ
ان عِ ن َد ُه ْم عِ ل ُم َما َك َ ْ ْن ع َك َ ْ
ك مُو َسى َو َجعْ َفراً َو م َُحمَّدا َو َعلِيَّ ب َْن ال ُح َسي ِ
ً اك ِإنَّ آ َبا َء َ
ت فِدَ َ ت لَ ُه ُجع ِْل ُِجْئ ُت ُه َي ْوما ً َفقُ ْل ُ
ُأ اج ٌة َقا َل َها ِت َها َفقُ ْل ُ ار ُث ُه ْم َو عِ ْن َ
دَك عِ ْل ُم ُه ْم َو َق ْد َب ْ َأ
الزاه ِِر َّي ُة َحظِ َّيتِي َو اَل َق ِّد ُم ت َه ِذ ِه َّ ْك َح َ دَت لِي ِإلَي َ َي ْو ِم ْالقِ َيا َم ِة َو ْنتَ َوصِ يُّ ْال َق ْو ِم َو َو ِ
َّ آْل َ َأ َأ
َ
ف مِنْ ِإسْ قاطِ َها َ َ اَل َ َ َ َ َ َ َ َ
ِي ا َن َحا ِم ٌل ف ُدلنِي َعلى َما تت َعال ُج ِب ِه فتسْ ل ُم فقا َل تخ َْ َ ْ َ ْ َ
اريَّ َو ق ْد َح َملت غَ ي َْر مَرَّ ٍة َو سْ قطت َو ه َ َ َعلَ ْي َها َحداً مِنْ َج َو ِ
ْ
ت ِبال ُم َداَّل ِة َو فِي ِرجْ لِ ِه اليُسْ َرى ِخ ْنصِ ٌر َزاِئ َدةٌ لَ ْي َس ْ ْ ْ ُأ
اس ِب ِّم ِه َو َت ُكونُ لَ ُه ِخ ْنصِ ٌر َزاِئدَ ةٌ فِي َي ِد ِه اليُمْ َنى َل ْي َس ْ َأ
ت َفِإ َّن َها َتسْ لَ ُم َو َتلِ ُد غُاَل ما ً ْش َب َه ال َّن ِ
342
اس ِبُأ ِّم ِه فِي َي ِد ِه ْال ُي ْم َنى ِخ ْنصِ ٌر َزاِئ َدةٌ َلي َْس ْ
ت الزاه ِِري َُّة غُاَل ما ً َأ ْش َب َه ال َّن ِ ت فِي َن ْفسِ ي َأ ْش َه ُد َأنَّ هَّللا َ َعلى ُك ِّل َشيْ ٍء َقدِي ٌر َف َولَدَ ِ
ت َّ ِب ْالمُدَ اَّل ِة َفقُ ْل ُ
ً َ صْ َ َ
ضا ع ف َم َيلو ُمنِي َعلى ن ِبي ِإيَّاهُ َعلما َو ُ نْ َ صف ُه ل َِي الرِّ َ َ ان َو َ ِب ْالمُدَ اَّل ِة َو فِي ِر لِ ِه الي َرى ِخنصِ ر زاِئدَ ة لي َست ِبالمُدَ ِة َعلى َما ك َ
َ َ اَّل ْ ْ ْ َ ٌ َ ٌ ْ ُسْ ْ جْ
ِيث فِي ِه ِز َيادَ ةٌ َح َذ ْف َنا َها َو اَل قُوَّ َة ِإاَّل ِباهَّلل ِ ْال َعلِيِّ ْال َعظِ ِيم . ْال َحد ُ
الز ْي ِد َّي ِة َقالُوا اع ٌة مِنْ َأصْ َح ِاب َنا َعلَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر ع َو ف ِ
ِيه ْم َر ُج ٌل م َِن َّ دَخ َل مِنْ َأهْ ِل الرَّ يِّ َج َم َ
ان َقا َلَ :َ - 2155ر َوى َيحْ َيى بْنُ َأ ِبي عِ مْ َر َ
هَّللا ً
ُ َو نَّ م َُحمَّدا َرسُو ُل ِ ص َو َأ هَّللا اَّلَف َسَأ ْل َنا َعنْ َمسَاِئ َل َف َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر لِغُاَل ِم ِه خذ ِب َي ِد َهذا الرَّ ج ُِل ف خ ِرجْ ُه فقا َل الز ْيدِيُّ ش َه ُد نْ ِإل َه ِإ
َ اَل َأ ْ َأ َّ َ َ ْ َأ َ َ ْ ُ
َأ َّن َ
ك حُجَّ ُة هَّللا ِ.
ون َو َيقِفُ َ
ون اس َي َت َعا َد ْو َن َو َي َت َشرَّ فُ َْت ال َّن َ ت ِإلَى َب ْغدَ ادَ َف َب ْي َنا َأ َنا ِب َها ِإ ْذ َرَأي ُ
ان َز ْي ِد ّيا ً َقا َلَ :خ َرجْ ُ َ - 2156قا َل َقاسِ ُم بْنُ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن َو َك َ
هَّللا
ون ِإنَّ َ ُ ُ
اب اِإْل َما َم ِة َحيْث َيقُول َ َأ هَّللا
ت لَ َع َن ُ صْ َح َ َأ َ ُ َأَل
ت َو هَّللا ِ ْنظ َرنَّ ِإلَ ْي ِه َفطلَ َع َعلَى َب ْغ ٍل ْو َب ْغلَ ٍة َفقُل ُ
ْ ضا َفقُ ْل ُ ت َما َه َذا َف َقالُوا ابْنُ الرِّ َ َفقُ ْل ُ
ت فِي َن ْفسِ ي َسا ِح ٌر َو الل َو ُسع ٍُر َفقُ ْل ُ ض ٍ ض َطا َع َة َه َذا َف َعدَ َل ِإلَيَّ َو َقا َل َيا َقاسِ َFم ب َْن َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن َأ َب َشراً ِم َّنا واحِداً َن َّت ِب ُع ُه ِإ َّنا ِإذاً لَفِي َ ا ْف َت َر َ
ْ َ هَّللا ُ
ت ن ُه حُجَّ ة ِ َعلى َخلقِ ِه َو َّ َأ ت ِباِإْل َما َم ِة َو َش ِه ْد ُ ْ ُ
ت َو قل ُ ْ
ص َرف ُ ْ َأ َّ َ ْ ِّ ُأ َأ
هَّللا ِ َف َعدَ َل ِإليَّ َف َقا َل لق َِي الذك ُر َعل ْي ِه مِنْ َب ْينِنا َب ْل ه َُو َكذابٌ شِ ٌر َقا َل َفان َ
ْ َ
ت.اعْ َت َق ْد ُ
ْن
بب ِ ب َعنْ َع ْب ِد ْال َوهَّا ِ ْن َّ
الط ِّي ِ ْن َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن ْال َح َس ِن َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ
ْن ْال ُح َسي ِ - 2157م َُح َّم ُد بْنُ َيحْ َيى َو َأحْ َم ُد بْنُ م َُح َّم ٍد َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ْ َأ ْ
ت ِب ِه َو َنا َظرْ ُت ُه َو َح َاورْ ُت ُه َو َرا َسل ُت ُه َو َس ل ُت ُه ت َيحْ َيى ب َْن َأ ْك َث َم َقاضِ َي َسامَرَّ ا َء َبعْ َد َما َج َه ْد ُ ْن َأ ِبي ْال َعاَل ِء َقا َل َسمِعْ ُ ُور َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ َم ْنص ٍ
طوفُ ِب ِه َف َنا َظرْ ُت ُه ضا َي ُ
َ الرِّ ل ع
َ َ ِيٍّ ْن ب د
َ م َّ ُح
َ م ُ
ْت يَأ ر
َ َ
ف ص هَّللا ُول
ِ ِ َ ِ ِ س ر ْر
ب َ
ق ب وفُ ُ
ط َأ ُ
ت ْ
ل َ
دَخ موْ ي اتَ َ
ذ انَ َأ ا َ
ن ْ
ي ب َ
ف : ل اقَ َ
ف ص د
ٍ م
َّ َعنْ عُلُ ِ ِ َ
ُح م آل وم
َ ٍ َ َ
ُك َق ْب َل ْ ُأ َأ
ك َف َقا َل لِي َنا خ ِبر َ َ َأَل هَّللا
ك َمسْ لة َواحِدَ ًة َو ِإني َو ِ سْ َتحْ ِيي مِنْ ذلِ َ ِّ ً َ َأ َ َأ َأ َأ ُأ ِّ
ت ل ُه َو ِ ِإني ِري ُد نْ سْ ل َ هَّللا َ ْ َأ
فِي َمسَاِئ َل عِ ْندِي َف خ َر َج َهاِ Fإليَّ َفقل ُ
ُ َ ْ
ان
الز َم ِ ي ِإ َما ُم َه َذا َّ ت ِإ َّن ُه َم ْواَل َ ت َف َقالَ ْ ان فِي َي ِد ِه َعصًا َف َن َط َق ْ ت ه َُو َو هَّللا ِ َه َذا َف َقا َل َأ َنا ه َُو َفقُ ْل ُ
ت َعاَل َم ٌة َف َك َ َأنْ َتسْ َألَنِي َتسْ َألُنِي َع ِن اِإْل َم ِام َفقُ ْل ُ
َو ه َُو ْالحُجَّ ُة .
اخ ُرجُوا ِإلَى ْال ُكو َف ِة َف َخلِّفُوا َأ ْث َقالَ ُك ْم فِي َها اخ َترْ ثَاَل َث ِماَئ ِة َرج ٍُل ِممَّنْ ُت ِري ُد َو ْ ْن َهرْ َث َم َة َقا َل :دَ َعانِي ْال ُم َت َو ِّك ُل َقا َل ْ ي َعنْ َيحْ َيى ب ِ - 2158ر ُِو َ
َ جْ َ ُ ْ
ضا ِإلى عِ ندِي ُمكرَّ ما ُم َعظما ُمبَجَّ قا َل فف َعلت َو خ َر نا َو َ َ َ اًل ً َّ ً َ ْ َ ْن الرِّ َ يق ال َبا ِد َي ِة ِإلى ال َمدِين ِة ف ضِ رُوا َعلِيَّ ب َْن م َُح َّم ِد ب ِ حَْأ َ َ ْ َ ْ َ
اخ ُرجُوا ِإلَى ط ِر ِ َو ْ
ِب َو ُك ْن ُ ْ َ َ ب ال َح ْش ِو َّي ِة َو َك َ ْ ْ َأ
ان لِي َكا ِتبٌ َي َت َش َّي ُع َو َنا َعلَى َمذ َه ِ َأ
ت ك ال َكات َ اريُّ ُي َناظِ ُر ذلِ َ ك ال َّش ِ ان ذلِ َ ان فِي صْ َح ِابي َقاِئ ٌد م َِن ال ُّش َرا ِة َو َك َ َك َ
ْن َأ ِبي َطالِ ٍ
ب ِ ب ِيِّ ل ع َ م
ِ ْ ُ
ك ِب
ح ا ص َ ل
ِ و ْ َ
ق ِنْ
م ْسَ ي َ ل َأ بِ ت
ِ ا َ
ك ْ
ِل ل يُّ ار
ِ َّ
ش ال ل
َ ا قَ يق
ِ ِ ر َّ
الط طِ سَ و َ ى َ ل ِإ ا َ
ن رْ صِ َّا م َ ل َ
ف يقِ ِ ر َّ
الط ع
ِ ط ْ َ
ق ل
ِ ا م
َ ِه
ِ ت ر َ اظ َ َ
ن م
ُ ى َ لَأسْ َت ِ ِإ
ح ُ ي ر
ْ ً ُ هَّللا َأَل
ِي َق ْب ٌر ْو َس َيكونُ َقبْرا َفانظرْ ِإلى َه ِذ ِه الترْ َب ِة ي َْن َمنْ َيمُوت فِي َها َحتى َي ْم َها ُ قبُورا َك َما َيز ُعم َ
ُون َّ ُ َأ ُّ َ ُ ْ ً ُ َأ ض ُبق َعة ِإ َو ه َ اَّل ٌ ْ ْس م َِن ا رْ ِ َأْل َأ َّن ُه لَي َ
اع ًة ِإ َذا ا ْن َخ َذ َل اح ْك َنا َس َ ض َ ُوت فِي َه ِذ ِه ال ُّترْ َب ِة ْال َعظِ ي َم ِة َح َّتى َي ْم َتلَِئ قُبُوراً َو َت َ صدَ قَ ي َْن َيم ُ َأ ت َ ب َه َذا مِنْ َق ْولِ ُك ْم َقا َل َن َع ْم قُ ْل ُ ت ل ِْل َكا ِت ِ َقا َلَ :فقُ ْل ُ
ِّ
اب ال ُمت َوك ِل َ ْ َ َأ
ضا ع فدَخلت َعل ْي ِه فق َر ِكت َ َ َ َ ُ ْ َ َ ْن الرِّ َ ْن م َُح َّم ِد ب ِ اب ِبي ال َح َس ِن َعلِيِّ ب ِ ْ َأ صدت َب َ ُ ْ ْال َكاتِبُ فِي ْيدِينا قا َل َو سِ رْ نا َحتى دَخلنا ال َمدِينة فق َ
َ َ َ َ ْ َ ْ َ َّ َ َ َ َأ
ٌ
ُّوز َش َّد َما َي ُكونُ م َِن ال َحرِّ َفِإذا َبي َْن َي َد ْي ِه َخيَّاط َو ه َُو َ ْ َأ ت ِإلَ ْي ِه م َِن الغَ ِد َو ُك َّنا فِي َتم َ ْ ْس مِنْ ِج َهتِي ِخاَل فٌ َقا َل َفلَمَّا صِ رْ ُ َف َقا َل ا ْن ِزلُوا َو َلي َ
ك َه َذا َو اغ ِم ْن َها َي ْو َم َ ْ
ين َو اعْ م ِْد َعلَى ال َف َر ِ اع ًة م َِن ْال َخيَّاطِ َ ِين لَهَُ -و لِغ ِْل َما ِن ِه ُث َّم َقا َل ل ِْل َخيَّاطِ اجْ َمعْ َعلَ ْي َها َج َم َ ب غِ اَل ظٍ َخ َفات َ َي ْق َط ُع مِنْ ِث َيا ٍ
ِيل غَداً فِي َهذاَ َ ْ
ت ث َّم َنظ َر ِإليَّ َو َقا َل َيا َيحْ َيى اقضُوا َوط َرك ْم م َِن ال َمدِي َن ِة فِي َهذا ال َي ْو ِم َو اعْ م ِْد َعلى الرَّ ح ِ َ ْ ُ َ ْ َ َ ُ ْ ْ َ
َب ِّكرْ ِب َها ِإلَيَّ فِي َهذا ال َوق ِ
اقاز َو ِإ َّن َما َب ْي َن َنا َو َبي َْن ْالع َِر ِ ُّوز َو َحرِّ ْالح َِج ِ ِين َو َأقُو ُل فِي َن ْفسِ ي َنحْ نُ فِي َتم َ ت مِنْ عِ ْن ِد ِه َو َأ َنا َأ َتعَجَّ بُ م َِن ْال َخ َفات ِ ت َقا َل َف َخ َرجْ ُ ْال َو ْق ِ
ب َو ِّ ْ َ َ
ب ث َّم قلت فِي نفسِ ي َهذا َر ُج ٌل ل ْم ي َُسافِرْ َو ه َُو ُيقد ُر نَّ ك َّل َسف ٍر يُحْ تا ُج فِي ِه ِإلى مِث ِل َه ِذ ِه الث َيا ِ َ ُ َأ ِّ َ َ َ ْ َ ُ ْ ُ ُ ِّ َ
يرة َعش َر ِة ي ٍَّام ف َما َيصْ ن ُع ِب َه ِذ ِه الث َيا ِ َ َأ َ ُ مَسِ َ
ت َف َقا َل ِلغ ِْل َما ِن ِه الث َيابُ َق ْد ُأحْ ضِ َر ْ ت َفِإ َذا ِّ ت ِإلَ ْي ِه فِي ْال َغ ِد فِي َذل َِك ْال َو ْق ِ ون بِِإ َما َم ِة َه َذا َم َع َف ْه ِم ِFه َه َذا َفع ُْد ُ ْث َيقُولُ َ ِض ِة َحي ُ ْال َع َجبُ م َِن الرَّ اف َ
ت فِي َن ْفسِ ي َه َذا َأعْ َجبُ م َِن اَأْلوَّ ِل َأ َي َخافُ َأنْ َي ْل َح َق َنا ال ِّش َتا ُء فِي ِس ُث َّم َقا َل ارْ َح ْل َيا َيحْ َيى َفقُ ْل ُ ْاد ُخلُوا َو ُخ ُذوا َل َنا َم َع ُك ْم لَ َب ِابيدَ َو َب َران َ
ت ال ُم َناظ َرةُ فِي َ ْ ك ال َم ْوضِ َع الذِي َو َق َع ِ َّ ْ َ
صل َنا ذلِ َ ْ َ
ت َو َنا سْ َتصْ ِغ ُر َف ْه َم ُFه َف َع َبرْ َنا َح َّتى ِإذا َو َ َأ َأ ِس َف َخ َرجْ ُF يق َح َّتى َأ َخ َذ َم َع ُه اللَّ َب ِابيدَ َو ْال َب َران َ الط ِر ِ َّ
ور َو َق ْد َش َّد َعلَى ص ُخ ِ ت َعلَ ْي َنا َب َرداً م ِْث َل ال ُّ ت َعلَى ُرءُوسِ َنا َأرْ َسلَ ْ ار ْ ص َ ت َح َّتى ِإ َذا َ دَت َو َأب َْر َق ْ َّت َو َأرْ َع ْ ت َس َحا َب ٌة َو اسْ َود ْ ُور ارْ َت َف َع ْ ْالقُب ِ
ْ َ
ب بُرْ نسا َو ت َجمَّعْ نا َو ال َب َر ُد َ ً ُ َ ْ َ ً
ِس قا َل لِغِل َما ِن ِه ْادفعُوا ِإلى َيحْ َيى لبَّا َدة َو ِإلى الكا ِت ِ ُ َ َ ْ َ ْ
ِين َو ل ِبسُوا الل َب ِابيدَ َو ال َب َران َ َّ َ َ َ ْ
َن ْفسِ ِه َو َعلى غِ ل َما ِن ِه الخفات َ ْ َ
ك لِ َي ْد َف َن َمنْ َق ْد َأ
ان َف َقا َل لِي َيا َيحْ َيى ْن ِز ْل َمنْ َبق َِي مِنْ صْ َح ِاب َ َأ ت َو َر َج َع ْال َحرُّ َك َما َك َ ِين َر ُجاًل َو َزالَ ْ َيْأ ُخ ُذ َنا َح َّتى َق َت َل مِنْ َأصْ َح ِابي َث َمان َ
ت َأ َنا َأ ْش َه ُد َأنْ اَل ت ِر َكا َب ُه َو ِرجْ لَ ُه َو قُ ْل ُ ت ِإلَ ْي ِه َو َقب َّْل ُ ْت َن ْفسِ ي َعنْ دَ ا َّبتِي َو َعد َْو ُ ك َف َه َك َذا َي ْمُأَل هَّللا ُ ْال َبرِّ َّي َة قُبُوراً َقا َل َف َر َمي ُ َماتَ مِنْ َأصْ َح ِاب َ
ي َقا َل ك َيا َم ْواَل َ مْت َعلَى َي َد ْي َ َأ
ت َكافِراً َو ِإ َّننِي ا َن َق ْد سْ لَ ُ آْل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ َو َأنَّ م َُحمَّداً َع ْب ُدهُ َو َرسُول ُه َو َّن ُك ْم ُخلَ َفا ُء ِ فِي رْ ضِ ِه َو َق ْد ُك ْن ُ
َأ هَّللا َأ ُ
ضى . مْت خ ِْد َم َت ُه ِإلَى َأنْ َم َ ت َو َل ِز ُ َيحْ َيى َو َت َشيَّعْ ُ
343
ان َر ُج ٌل مِنْ َأهْ ِل ال َّش ِام َي ْخ َتلِفُ ان َعنْ َأ ِبي ِه َقا َلَ :ك َ ْن ُسلَ ْي َم َ ْن ِإسْ َحاقَ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ُون َعنْ ِإب َْراهِي َم ب ِ ْن حُمْ د ٍ - 2161ابْنُ شِ ب ٍْل َعنْ َظ ْف ِر ب ِ
ِّ
ك َح َياء ِمني ً جْ
ت َرى ني ِإن َما غشى َم لِ َس َ َ ْ َأ َّ ِّ َأ َ اَل َأ ُ َ
ِس ِبي َج ف ٍر َيقو ُل ل ُه َيا م َُح َّمد ُ َ عْ َأ ان َمرْ َك ُزهُ ِبال َمدِين ِة َيختلِفُ ِإلى َم ل ِ
جْ َ َ ْ َ ْ ِإلَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر ع َو َك َ
ْ َأ َ َ هَّللا َ َأ َأ ْ َأ ْ َأ َأْل
ك َو اَل َأقُو ُل ِإنَّ َأ َحداً فِي ا رْ ِ ِم ْن َ
ِين فِي ِير المُْؤ ِمن َ اع َة ِ َو طا َع َة َرسُولِ ِه َو طا َع َة م ِ ت َو عْ لَ ُم نَّ ط َ ض بْغَ ضُ ِإلَيَّ ِمن ُك ْم هْ َل ال َب ْي ِ
ان َأبُو َجعْ َف ٍر َيقُو ُل لَ ُه َخيْراً َو َيقُو ُل لَنْ ك َو َك َ ْك لِحُسْ ِن َأد َِب َ اخ ِتاَل فِي ِإلَي َ ك َأدَبٌ َو حُسْ نُ لَ ْفظٍ َفِإ َّن َماْ F اك َر ُجاًل َفصِ يحا ً َل َ ب ُْغضِ ُك ْم َو لَكِنْ َأ َر َ
تبف ِ ْأ َ َّ َ ْ َأ َ َ
ض َو اشت َّد َو َج ُع ُه فلمَّا ثق َل َد َعا َولِ َّي ُه َو قا َل ل ُه ِإذا نتَ َمد َْدتَ َعليَّ الث ْو َ َ ُ َ َ َ َ ْ ث الشامِيُّ ِإ قلِي َحتى َم ِر َ َّ اًل َ اَّل َّ َت ْخ َفى َعلَى هَّللا ِ َخافِ َية فل ْم َيل َب ِ
ْ َ َ ٌ
َأ
ان فِي نِصْ فِ اللَّي ِْل َظ ُّنوا َّن ُه َق ْد َب َر َد َو سَجَّ ْوهُ كَ -قا َل َفلَمَّا نْ َك َ َأ ك ِب َذلِ َ َأ
صلِّ َي َعلَيَّ َو عْ لِمْ ُه ِّني َنا الَّذِي َمرْ ُت َ َأ َأ َأ م َُحمَّدَ ب َْن َعلِيٍّ ع َو َس ْل ُه َأنْ ُي َ
ب فِي َمجْ لِسِ ِه َقا َل لَ ُه َيا َأ َبا صلَّى َع َّق َ ان ِإ َذا َ ك َو َك َ صلَّى م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ ع َو َت َورَّ َ َفلَمَّا َأنْ َأصْ َب َح ال َّناسُ َخ َر َج َولِ ُّي ُه ِإلَى ْال َمسْ ِج ِد َفلَمَّا َأنْ َ
از ِباَل ٌد َحرٌّ َو لَ َه ُب َها صرْ ٌد َو الح َِج َ ْ صلِّ َي َعلَ ْي ِه َف َقا َل بُو َجعْ َف ٍر َك ِإنَّ ِباَل َد ال َّش ِام ِباَل ٌد َ اَّل َأ ك َأنْ ُت َ ك َو ه َُو َيسْ َألُ َ َجعْ َف ٍر ِإنَّ فُاَل َن ال َّشامِيِّ َق ْد َهلَ َ
ْن ُث َّم َم َّد َي َدهُ ت ِْل َقا َء َوجْ ِه ِه َما َ َ ِ ي ت َ ع ك ْ ر ى َّ ل صَ َ
ف د
َ ا ع َّ َ م ُ
ث ً ا ُوء ض وُ ع ذَ خ َ َأ َ
ف ه
ِ ِسِ ل جْ مَ ِنْ م ع م ا
َ ْ َّ َ قَ م ُ
ث م ُ
ك ي ت
ِ آ ى َّ
ت ح َشدِي ٌد َفا ْن َطل ِْق َفاَل َتعْ َجلَنَّ َعلَى َ ِ َ َ
ك ِب ح اص
ض ع َفا ْن َت َهى ِإلَى َم ْن ِز ِل ال َّشامِيِّ َفد ََخ َل َعلَ ْي ِه َف َد َعاهُ َفَأ َجا َب ُFه ُث َّم َأجْ لَ َس ُه َو َأسْ َن َدهُ َو َد َعا ل ُهَ ت ال َّشمْسُ ث َّم َن َه َ ُ َشا َء هَّللا ُ ُث َّم َخرَّ َسا ِجداً َح َّتى َطلَ َع ِ
ث ِإاَّل َقلِياًل َح َّتى عُوف َِي ال َّشامِيُّ َفَأ َتى َأ َبا ف ع َفلَ ْم َي ْل َب ْ ص َر َ ار ِد ُث َّم ا ْن َ الط َع ِام ْال َب ِ ص ْد َرهُ ِب َّ يق َف َس َقاهُ َو َقا َل َأِلهْ لِ ِه امْ لَُئوا َج ْو َف ُه َو َبرِّ دُوا َ ِب َس ِو ٍ
ضالاًل ض َّل َ اب َو خسِ َر َو َ َ كخ َ َ َ َأ َ
ك حُجَّ ة ِ َعلى خلقِ ِه َو َبا ُب ُه الذِي يُْؤ تى ِمن ُه ف َمنْ تى مِنْ َغي ِْر َ ْ َ َّ ْ َ َ هَّللا ُ َّ َأ ْ َأ
َجعْ َف ٍر ع فقا َل خلِنِي ف خ هُ فقا َل ش َه ُد ن َ
َ َ اَل ْ َأ َ ْ َأ َ َ
ُ ُأ َأ
اج نِي ِإاَّل َو ُم َنا ٍد ُي َنادِي سْ َم ُع ُFه ِب ذنِي ُي َنادِي َو ْأ ت ِب َع ْينِي َفلَ ْم َي َت َف َ ت ِبرُوحِي َو َعا َي ْن ُ ك َقا َل َأ ْش َه ُد ِّني َع ِه ْد ُ َأ َبعِيداً َقا َل لَ ُه َأبُو َجعْ َف ٍر َو َما َبدَ ا َل َ
ُوح ُه َف َق ْد َسَألَ َنا َذل َِك م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ َف َقا َل لَ ُه َأبُو َجعْ َف ٍر َأ َما َع ِلمْتَ َأنَّ هَّللا َ ُيحِبُّ ْال َع ْب َد َو ُي ْبغِضُ َع َملَ ُه َو ُي ْبغِضُ اِئم ُردُّوا َعلَ ْي ِه ر َ َأ
َما َنا ِبال َّن ِ
ب ِبي َجعْ َف ٍر ع . َأ ك مِنْ صْ َحا ِ َأ َ
ار َبعْ دَ ذلِ َ ص َ ْال َعبْدَ َو ُيحِبُّ َع َمل ُه َقا َل َف َ
َ
َّالَ ،قا َل َقا َل َع ْب ُد ْن َفض ٍ يسىَ ،ح َّد َثنِي ْال َح َسنُ بْنُ َعلِيِّ ب ِ ان َ ،قا َل ْال ُع َب ْيدِيُّ م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ ْن َشا َذ َ ت ِب َخ ِّط َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ م َُح َّم ِد ب ِ َ - 2161و َج ْد ُ
َ َّ ُ ْ ُ ُ
ص ْد ِري شيْ ءٌ ،فت َعلقت ِبالمُلتز ِم ث َّم قلت :الل ُه َّم ق ْد َعلِمْتَ َ َ ْ ْ ُ ْ َّ َ َ َ َ َ
ك ال َحالةِ ،فلمَّا صِ رْ ت ِب َمكة خل َج فِي َ َ َّ ُ َ َ َ ْ ْ
ِير ِة ُكنت َواقِفیا ف َح َججْ ت َعلى تِل َ
َ ُ َ ً ُ ْ هَّللا ِ بْنُ ْال ُمغ َ
ت ل ِْلغُاَل ِم قُ ْل ت ِب َب ِاب ِه َفقُ ْل ُ ْت ْال َمدِي َن َة َف َو َق ْف ُ َأ َأ َأْل َأ
ضا علیه السالم َف َتي ُ ان! َف َو َق َع فِي َن ْفسِ ي نْ آت َِي الرِّ َ َطلِ َبتِي َو ِإ َرادَ تِي َف رْ شِ ْدنِي ِإلَى َخي ِْر ا ْد َي ِ
ك َو َ عْ
اب ُ َد َوت َ هَّللا َأ ْ َ
ِيرةِ! فدَخلت فلمَّا نظ َر ِإليَّ قا َل :قد َج َ َ َ َ َ َ َ ُ ْ َ َ ْ
ت نِدَ ا َءهُ ادخل َيا َعبْدَ ِ ب َْن ال ُمغ َ هَّللا ْ ُ ْ اق ِب ْال َبابِ! َف َسم F
ُ ِعْ ك َر ُج ٌل مِنْ َأهْ ِل ْالع َِر ِ لِ َم ْواَل َ
ْ
ك حُجَّ ة ِ َو مِي ُن ُه َعلَى َخلقِهِ. َأ هَّللا ُ َأ
ت ْش َه ُد َّن َ َأ ْ
ِكَ ،فقُل ُ اك لِدِين َ َهدَ َ
ْن ْال َح َس ِن ان َع ْب ُد هَّللا ِ ال َّن َجاشِ يُّ ُم ْن َقطِ عا ً ِإلَى َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ َّار ال ِّس ِجسْ َتانِيِّ َقا َلَ :ك َ ْن َأ ِبي ْال ِباَل ِد َعنْ َعم ٍ ْن َعنْ ِإب َْراهِي َم ب ِ ُسي ِ - 2162م َُح َّم ُد بْنُ ْالح َ
َ هَّللا
ْن ال َح َس ِن َو ِج ت َنا ِإلى ِبي َع ْب ِد ِ ع َقا َل َفلقِ َينِي َبعْ ُد َف َقا َل َأ َ َأ ُ ْئ ْ هَّللا
ب َهذا ِإلى َع ْب ِد ِ ب ِ َ َ ضى َأ ِّني َخ َرجْ ت َو ه َُو ِإلى َمكة َفذ َه َ
َ َ َّ َ ُ َيقُو ُل ِب ِّ
الز ْي ِد َّي ِة َف َق َ
َأ َأ
ك َقا َل َف َقا َل اْئ َذنْ لَ ُه َقا َل َفد ََخ َل َعلَ ْي ِه َف َس لَ ُه َف َقا َل لَ ُه بُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ْ
ت ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِإ َّن ُه َس لَنِي اِإْلذ َن َل ُه َعلَ ْي َ َأ َأِل ك قُ ْل ُ صاح ِِب َ اسْ َتْأذِنْ لِي َعلَى َ
ك َّار َف َسَأ ْل َت ُه ْم َف َقالُوا ِإ َّن ُه َق ِذ ٌر َف َط َرحْ تَ َن ْف َس َ ِيزابٌ م َِن الد ِ ْك م َ ب َق ْو ٍم َف َسا َل َعلَي َ ص َنعْ تَ َت ْذ ُك ُر َي ْو َم َك َذا َي ْو َم َم َررْ تَ َعلَى َبا ِ اك ِإلَى َما َ َما دَ َع َ
اكك َقا َل َعمَّا ٌر َفال َتفَتَ الرَّ ُج ُل ِإلَيَّ َف َقا َل َما َد َع َ ْ ون ِم ْن َ ك َو َيضْ َح ُك َ ص ْب َيانُ يُضْ ِح ُكو َن َ ْك ال ِّ ُصبَّغَة َفاجْ َت َمعُوا َعلَي َ ٌ ْك م َ ك َو َعلَي َ فِي ال َّن َه ِر َم َع ِث َي ِاب َ
صاح ِِبي ت اَل َو هَّللا ِ َما َأ ْخ َبرْ ُت ُه ه َُو َذا قُدَّامِي َيسْ َم ُع َكاَل مِي َقا َل َفلَمَّا َخ َرجْ َنا َقا َل لِي َيا َعمَّا ُر َه َذا َ َأنْ ُت ْخ ِب َر ِب َخ َب ِري َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ عَ -قا َل قُ ْل ُ
ُون َغي ِْر ِه . د َ
اريِّ َعمَّنْ َح َّد َث ُه َقا َلَ :جا َء َر ُج ٌل ِإلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع ال َعنْ ِبي ُع َم َر ال ُّد َم ِ
َأ ْن َأحْ َمدَ ْال َمعْ رُوفِ ِبغَ َز ٍ ُوسى َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ - 2163احْ َم ُد بْنُ م َ
ُ ْ ُ َ َ َ ً ُ ْ َّ َ ُ ْ َ ُ َأ ان لَ ُه َأ ٌخ َجارُودِيٌّ فقا َل ل ُه بُو َع ْب ِد ِ ع كي َ
َ هَّللا َأ َ َ َ َو َك َ
ْف ه َُو قا َل قلت ه َُو َمرْ ضِ يٌّ فِي َجم ِ
ِيع صالِحا قا َل َو كي َ اك خلفت ُه َ وك قا َل ُجعِلت فِدَ َ ْف خ َ
َأ
ك َقا َل َف َقا َل لِي ِإ َذا َر َجعْ تَ ِإلَ ْي ِه َفقُ ْل َل ُه ي َْن ك َي َت َورَّ ُع مِنْ َذلِ َ ت فِدَ ا َ ْ
ت ُجعِل ُ ْ
َحاال ِت ِه َو عِ ْندَ هُ َخ ْي ٌر ِإاَّل َّن ُه اَل َيقُو ُل ِب ُك ْم َقا َل َو َما َي ْم َن ُع ُه َقا َل قُل ُ َأ
ك لَ ْيلَ َة َن َه ِر َب ْل َخ َأ َت َت َورَّ ُع مِنْ َأنْ َتقُو َل بِِإ َما َم ِة َ ُ
ت ص
َّ ق
ِ ت ْ َ
ن ا َ
ك ا م
َ ِي خ َأِل ُ
ت ْ
ل ُ ق ت ِإلَى َم ْن ِز ِل ِه َف ص َر ْف ُ ُك َل ْيلَ َة َن َه ِر َب ْل َخ َأنْ َت َت َورَّ َع َقا َل َفا ْن َ ان َو َرع َ َك َ
ك اَل َتقُو ُل ِب ِه َت َورُّ عا ً َف َقا َل لِي قُ ْل ل ُهَ ت َّن َ َأ ْ َأ
ت ِإنَّ َبا َع ْب ِد ِ ع َس لنِي َف خ َبرْ ُ َ َأ هَّللا َأ ك قل ُ ْ ُ ْ َأ ْ
َجعْ َف ٍر ع َو َت َت َورَّ ُع مِنْ ل ْيل ِة َن َه ِر َبل َخ َقا َل َو َمنْ خ َب َر َ َ َ اَل
ْس ه َُو َه َك َذا َقا َل َف َقا َل ك ا َّت ِق هَّللا َ ُك َّل َذا لَي َ ت َوي َْح َ ُك َل ْيلَ َة َن َه ِر َب ْل َخ َف َقا َل َيا َأخِي َأ ْش َه ُد َأ َّن ُه َك َذا َكلِ َم ٌة اَل َيجُو ُز َأنْ ُت ْذ َك َر َقا َل قُ ْل ُ ان َو َرع َ َأي َْن َك َ
َّ ُ َ َ ُ ْ َ َ ُ ْ ُ َ َ ْ ُ ْ َ َأ اَّل هَّللا ْ َ َأ هَّللا
ك قا َل خ َرجْ ت مِنْ َو َرا ِء الن َه ِر َو صت َ ِين قا َل قلت َو َما كانت قِ َّ ار َية َو َربُّ ال َعالم َ َما َعلِ َم ُه َو ِ َما َعلِ َم ِب ِه َح ٌد مِنْ خل ِق ِ ِإ نا َو ال َج ِ
ار َي ِة ِ جَ ْ
ال ى َ ل وْ م
َ ل
ُ ج
ُ الرَّ ل
َ ا َ
ق َ
ف اًل ي ْ َ ل ه
ُ ا َ
ن يْ َ
ت ص ِح َبنِي َر ُج ٌل َم َع ُه َجار َي ٌة لَ ُه َحسْ َنا ُFء َح َّتى َع َبرْ َنا َنه َْر َب ْل َخ َفَأ
ِ ارتِي َو َأ َنا ُأ ِري ُد َب ْل َخ َف َ ت مِنْ ت َِج َ َق ْد َف َر ْغ ُ
ب َ َ
ك َو اذ َهبْ ن قا َل فذ َه َ َ تَ ْ َأ ْ َ ُ َ َأ َ َأ ُ ْ ُ َ َ
ْك َو تقد ُم ن َو تطلبُ لنا شيْئا َو تقت ِبسُ نارا ْو تحْ فظ َعليَّ َو ذ َهبُ نا قا َل فقلت نا حْ فظ َعل ْي َ َ َأ ْ َأ َ ُ َ َ َأ ً َ َ ْ َ ً َ َ َ ُ ْ َ تَ ْ َأ ُ ْ َ َ
ظ َعلي َ ِإمَّا َأحْ َف ُ
َ
ت ِإلَى َم ْوضِ عِي ث َّم َتى َم ْواَل َها َفاضْ ط َجعْ َنا َح َّتى َأ ُ ص َر ْف ُ ض َة َو َوا َقعْ ُت َها َو ا ْن َ ْ
ار َي َة َف ْد َخل ُت َها ال َغ ْي َ ْ َأ ْ ْ
ض ٍة َف َخذ ُF َأ ب َغ ْي َ الرَّ ُج ُل َو ُك َّنا ِإلَى َجا ِن ِ
ت ال َج ِ
ص ِة َف َقا َل َتسْ َت ْغفِ ُر هَّللا َ َو اَل ت مِنْ َق ِاب ٍل َفَأ ْد َخ ْل ُت ُه ِإلَ ْي ِه َفَأ ْخ َب َرهُ ِب ْالقِ َّ َقدِمْ َنا ْالع َِراقَ َف َما َعلِ َم ِب ِه َأ َح ٌد َو َل ْم َأ َز ْل ِب ِه َح َّتى َس َك َن ُث َّم َقا َل ِب ِه َو َح َججْ ُF
ت َط ِري َق ُت ُه . َتعُو ُد َو اسْ َت َقا َم ْ
ك َر ُجاًل َمحْ بُوسا ً ُأت َِي ِب ِه مِنْ َنا ِح َي ِة ال َّش ِام ت فِي ْال َعسْ َك ِر َف َب َل َغنِي َأنَّ ُه َنا َ ان َز ْي ِد ّيا ً َقا َلُ :ك ْن ُ ْن َخالِ ٍد َو َك َ َّان َعنْ َعلِيِّ ب ِ - 2164م َُح َّم ُد بْنُ َحس َ
َأ
ك َو َما مْ ر َ
ُك ُ
صت َ َ َ ُ ْ ُ َ َ َ
صلت ِإل ْي ِه فِإذا َر ُج ٌل ل ُه ف ْه ٌم فقلت ل ُه َيا َهذا َما قِ َّ َ َ َ ُ ْ َّ َ
ِين َو ال َح َج َبة َحتى َو َ ْ َ
اريْت القوَّ اد َ ْ ُ َم ْكبُواًل َو َقالُوا ِإ َّن ُه َت َن َّبَأ َقا َل َعلِيٌّ فدَ َ
َ
ب ع َف َب ْي َنا َأ َنا فِي عِ َبا َدتِي ِإذْ َأ ْأ
َ
ْن ِبي طالِ ٍ ْن َعلِيِّ ب ِ ْن ب ِ
س ال ُح َسي ِْ ت َر ُجاًل ِبال َّش ِام َأعْ ُب ُد هَّللا َ فِي ال َم ْوضِ ِع الذِي ُي َقا ُل َل ُه َم ْوضِ ُع َر ِ
َّ ْ َف َقا َل لِي ُك ْن ُ
ت َن َع ْم َه َذا َمسْ ِج ُد ْت َم َع ُه َقا َل َف َب ْي َنا َأ َنا َم َع ُه ِإ َذا َأ َنا فِي َمسْ ِج ِFد ْال ُكو َف ِة َف َقا َل لِي َتعْ ِرفُ َه َذا ْال َمسْ ِج َد قُ ْل ُ َأ َتانِي َش ْخصٌ َف َقا َل قُ ْم ِب َنا َقا َل َفقُم ُ
ُول هَّللا ِ ص َو َد َعا لَ ُه صلَّى َعلَى َرس ِ ْت َم َع ُه َو َ صلَّي ُصلَّى َو َ ْت َم َع ُه َف َب ْي َنا َأ َنا َم َع ُه ِإ َذا َأ َنا فِي َمسْ ِج ِد ْال َمدِي َن ِة َقا َل َف َ صلَّي ُصلَّى َو َ ْال ُكو َف ِة َقا َل َف َ
ت َأعْ ُب ُد هَّللا َ ِي الَّذِي ُك ْن ُ ْت َم َناسِ كِي َم َع ُه َقا َل َف َب ْي َنا َأ َنا َم َع ُه ِإ َذا َأ َنا ِب َم ْوضِ ع َ ضي ُ ضى َم َناسِ َك ُه َو َق َ َف َب ْي َنا َأ َنا َم َع ُه ِإ َذا َأ َنا ِب َم َّك َة َفلَ ْم َأ َز ْل َم َع ُه َح َّتى َق َ
َ َ َ ْ َ َ َ َ ُأْل َ ْ َ َ
ان َعا ٌم ق ِاب ٌل فِي ي َِّام ال َم ْوسِ ِم ِإذا نا ِب ِه َو ف َع َل ِبي مِث َل فِعْ ل ِت ِه ا ولى فلمَّا ف َرغنا مِنْ َمناسِ ِكناَ Fوَأ َ ْ َأ َ ضى الرَّ ُج ُل َقا َل َفلَمَّا َك َ فِي ِه ِبال َّش ِام َقا َل َو َم َ
ُ اًل ْ َأ َأ
ك َعلَى َما َر يْتَ ِإاَّل ْخ َبرْ َتنِي َمنْ ْنتَ َقا َل َف ط َرقَ َط ِوي ث َّم َن َظ َر ِإلَيَّ َأ َأ َأ
ك ِب َح ِّق الَّذِي ْقدَ َر َ ْ َأ
ت لَ ُه َس ل ُت َ ْ
ار َقتِي قُل ُ َر َّدنِي ِإلَى ال َّش ِام َو َه َّم ِب ُم َف َ
ث ِإلَيَّ َفَأ َخ َذنِي َو َك َّبلَنِي فِي ت َقا َل َف َب َع َ ِ َّا
ي َّ
الز ل م ْ
ال د ب ْ ع
َ َّ ِ ِ َ ِ َ ِكِ ْن ب د م ُح م ى َ ل ر
ُ
َ ِإ ب خ َ ْ
ال ى ه
َ َ
ت ْ
ن ا ى َّ
ت ح
َ َرُ ب خَ ْ
ال ى قَ ارَ تَ َ
ف ى س
َ ُو م َف َقا َل َأ َنا م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيِّ ب ِ
ْن
344
ص ِة َقا َل ْن َع ْب ِد ْال َملِكِ َف َقا َل َو َمنْ لِي َيْأتِي ِه ِب ْالقِ َّ ك ِإ َلى م َُح َّم ِد ب ِ ت لَ ُه ارْ َفعْ قِ َّ
ص َت َ اق َو َح َب َسنِي َك َما َت َرى َقا َل قُ ْل ُ ْال َحدِي ِد َو َح َملَنِي ِإلَى ْالع َِر ِ
َ
ك فِي ليل ٍة م َِن ْ َ ْ َأ
ص ِة قل لِلذِي خ َر َج َ َّ ْ ُ ْ َّ َ
ان قا َل ف َوق َع فِي القِ َّ َ َ
ص ِت ِه َما ك َ َ َ َ
ْن َعب ِد ال َملِكِ فذك َر فِي قِ َّ ْ ْ َ
صت ُه ِإلى م َُح َّم ِد ب ِ َ ب قِ َّ دَوا ٍة َف َك َت َ اس َو َ َفَأ َت ْي ُت ُه ِبقِرْ َط ٍ
َأ
ت لَ ُه َو َمرْ ُت ُه ْ َأ
ك َقا َل َعلِيٌّ َف َغ َّمنِي ْم ُرهُ َو َر َقق ُ ك مِنْ َحبْسِ َ ْ
ان نْ يُخ ِر َج َ َأ ال َّش ِام ِإلَى ْال ُكو َف ِة َو م َِن ال ُكو َف ِة ِإلَى ال َمدِي َن ِة َو م َِن ال َمدِي َن ِة ِإلَى ال َم َك ِ
ْ ْ ْ ْ
ت َما َه َذا َقالُوا ُون َحالَ ُه َقا َل َفقُ ْل ُ صاحِبُ السِّجْ ِن َو َخ ْل ٌق َعظِ ي ٌم َي َت َفحَّ ص َ س َو َ صاحِبُ ْال َح َر ِ ت َعلَ ْي ِه َي ْوما ً َفِإ َذا ْال ُج ْن ُد َو َ ِب ْال َع َزا ِء َقا َل ُث َّم َب َّكرْ ُ
ْ َّ َأ َأْل َأ
َ َ ً َ َ
ان َعلِيُّ بْنُ خالِ ٍد َهذا ز ْي ِد ّيا فقا َل َ َ َ َ َ
ف ِب ِه ا رْ ضُ ِو اختطف ُه الط ْي ُر فِي ال َه َوا ِء َو ك َ ْ َ َ
ار َحة ن ْد ِري خ َس َ اَل َ ْال َمحْ مُو ُل م َِن ال َّش ِام الذِي تن َّب افتقِدَ ال َب ِ
ْ ُ ْ َ َ َّ
ِباِإْل َما َم ِة َبعْ دَ َذل َِك َو َحس َُن اعْ ِت َقا ُدهُ .
ِي َحا ِم ٌل َف ْاد ُع هَّللا َ َأنْ ت َأهْ لِي َو ه َ ت لَ ُه ِإ ِّني َق ْد َخلَّ ْف ُ ضا َو امْ َرَأتِي ُح ْبلَى َفقُ ْل ُ ت ِإلَى الرِّ َ ْن َعمْ َر َة َقا َلَ :خ َرجْ ُ ي َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ - 2165ر ُِو َ
ت ال ُكو َف َة َو َق ْد وُ لِ َد ابْنٌ ْ ت ا هْ َل ِب ِه َقا َل ع َس ِّم ِه ُع َم َر َف َو َر ْد ُ َأْل َأ ُأ
ْت نْ َس ِّم َي ُه َعلِ ّيا ً َو َمرْ ُ َأ ت َن َوي ُ ْ
َيجْ َعلَ ُه َذ َكراً َف َقا َل لِي َو ه َُو َذ َك ٌر َف َس ِّم ِه ُع َم َر َفقُل ُ
ان َأ ْن َظ َر ِإلَيَّ مِنْ َن ْفسِ ي . ْت َأ َّن ُه َك َ
ك َف َعلِم ُF ان يُحْ َكى َع ْن َ ص ِّد ُق َبعْ دَ َها ِب َشيْ ٍء ِممَّا َك َ يرانِي اَل ُن َ ِّي َعلِ ّيا ً َف َس َّم ْي ُت ُه ُع َم َر َف َقا َل لِي ِج َ لِي َو ُسم َ
ب َي ْطلُ ُب ُه َفقِي َل لَ ُه َق ْد ض لَ ُه َف َجا َء َر ُج ٌل م َِن اَأْلعْ َرا ِ َ - 2166قا َل م َُح َّم ُد بْنُ َط ْل َح َةَ :خ َر َج ع َي ْوما ً مِنْ سُرَّ َمنْ َرَأى ِإلَى َقرْ َي ٍة لِم ُِه ٍّم َع َر َ
ْن
ك َعلِيِّ ب ِ ِين ِب َواَل َي ِة َج ِّد َ ب ْال ُكو َف ِة ْال ُم َت َم ِّسك َ ك َف َقا َل َأ َنا َر ُج ٌل مِنْ َأعْ َرا ِ اج ُت َ ص َل ِإلَ ْي ِه َقا َل لَ ُه َما َح َ صدَ هُ َفلَمَّا َو َ ب ِإلَى ْال َم ْوضِ ِع ْالفُاَل نِيِّ َف َق َ َذ َه َ
ك َف َقا َل لَ ُه َأبُو ْال َح َس ِن طِ بْ َن ْفسا ً َو َقرَّ َعيْنا ً ُث َّم َأ ْن َزل ُهَ َ ْ َأ َأ َ ُ
ب ع َو قد َر ِك َبنِي دَ يْنٌ فا ِد ٌح ثقلنِي َح ْمل ُه َو ل ْم َر َمنْ قصِ ُدهُ لِقضَاِئ ِه سِ َوا َ َ َ ْ َأ َ ْ َ َأ ِبي طالِ ٍ
َ
ب َأبُو ْال َح َس ِن ع َو َر َقةً ك َف َك َت َ ُأ َأْل
اجة َ َ نْ ُت َخالِ َفنِي فِي َها َف َقا َل ا عْ َر ِابيُّ اَل َخالِفُ َ َأ هَّللا هَّللا ً ك َح َ ُأ ْ
ك ال َي ْو َم َقا َل لَ ُه بُو ال َح َس ِن ع ِري ُد ِم ْن َ َأ ْ َفلَمَّا َأصْ َب َح َذلِ َ
ت ِإلَى سُرَّ َمنْ َرَأى احْ ضُرْ ِإلَيَّ َو ص ْل ُ ِب َخ ِّط ِه مُعْ َت ِرفا ً فِي َها َأنَّ َعلَ ْي ِه ِلَأْلعْ َر ِابيِّ َمااًل َع َّي َن ُه فِي َها َيرْ َج ُح َعلَى دَ ْي ِن ِه َو َقا َل ُخ ْذ َه َذا ْال َخ َّط َفِإ َذا َو َ
َ
ص َل بُو ال َح َس ِن ِإلى ْ َأ ك ِإيَّاهُ هَّللا َ هَّللا َ فِي م َُخالَ َفتِي َف َقا َل َأ ْف َع ُل َو َخذ ال َخط َفلمَّا َو َ
َ َّ ْ َ َأ عِ ْندِي َج َما َع ٌة َف َطالِ ْبنِي ِب ِه َو َأ ْغلِظِ ْال َق ْو َل َعلَيَّ فِي َترْ كِ ِإ ْب َقاِئ َ
ك الرَّ ُج ُل َو َأ ْخ َر َج ْال َخ َّط َو َطالَ َب ُه َو َقا َل َك َما ض َر َذلِ َ ب ْال َخلِي َف ِة َو غَ ي ِْر ِه ْم َح َ ُون مِنْ َأصْ َحا ِ ض َر عِ ْندَ هُ َج َما َع ٌة َكثِير َ سُرَّ َمنْ َرَأى َو َح َ
َأ َأ َ
ك ِإلى الخلِيف ِة ال ُمت َوك ِل ف َم َر نْ يُحْ َم َل ِّ َ ْ َ َ ْ َ صاهُ َفَأاَل َن َأبُو ْال َح َس ِن ع ل ُه الق ْو َل َو َرفق ُه َو َج َع َل َيعْ ت ِذ ُر َو َو َعدَ هُ ِب َوفاِئ ِه َو طِ ي َب ِة نفسِ ِه فنقِ َل ذلِ َ
َ ُ َ ْ َ َ َ َ َ َ ْ َ َأ ْو َ
ك َو ْنف ِِق ْال َباق َِي َأ ض ِم ْن ُه َد ْي َن َ ْ
ت ِإلَ ْي ِه َت َر َك َها ِإلَى نْ َجا َء الرَّ ُج ُل َف َقا َل ُخذ َه َذا ْال َما َل َو ا ْق ِ َأ ف دِرْ َه ٍم َفلَمَّا ُح ِملَ ْ ون ْل َ َأ ُ
ِإلَى ِبي ْال َح َس ِن ع ثَاَل ث َ َأ
جْ ُ
ث َهذا َو لكِنَّ َ ل ُم َحيْث َي َع ُل َ عْ َأ هَّللا َ َ ُ ُ
ص ُر َع ثل ِ نْ ان َيق ُْ َ َأ
ُول ِ َو ِ ِإنَّ َملِي ك َ هَّللا هَّللا عْ َأْل
َعلَى عِ َيال َِك َو َأهْ ل َِك َو َأعْ ذ نا فقا َل ل ُه ا َر ِابيُّ َيا اب َْن َرس ِ
َ َ َ َ ِرْ
ف. ص َر َ ِرسالَ َت ُه َو َأ َخ َذ ْال َما َل َو ا ْن َ
ث ِإلَى ان َأبُو م َُح َّم ٍد ع َيب َْع ُ ان َقا َلَ :ك َ ْن َأ َب ٍ وب ِإسْ َحاقَ ب ِ ِيث ِب ِر َجالِ ِه ِإلَى َأ ِبي َيعْ قُ َ َ - 2167و َح َّد َثنِي َأبُو ال ُّت َحفِ ْالمِصْ ِريُّ َيرْ َف ُع ْال َحد َ
ان اك َو َك َ ُ َّ َ َ
ْن ف ٍن ال ِع َشا َء َو ال َع َت َمة فِي ل ْيل ِة َكذا َفِإنك ْم َت ِجدُونِي ُه َن َ َ َ ْ ْ اَل ُ ار ف ِن ب ِ اَل ُ يع ِت ِه صِ يرُوا ِإلَى َم ْوضِ ِع َك َذا َو َك َذا َو ِإلَى دَ ِ َأصْ َح ِاب ِه َو شِ َ
ِين َو ي َُولِّي َ َأ
ان َيعْ ِز ُل فِي ُك ِّل َخ ْم َس ِFة ي ٍَّام ْالم َُو َّكل َ اب ْال َم ْوضِ ِع الَّذِي ح ُِب َ ْالم َُو َّكلُ َ
ين َبعْ َد آخ ِر َ ار َو َك َ س فِي ِه ع ِباللَّي ِْل َو ال َّن َه ِ ون َب َ ارقُ َ ون ِب ِه اَل ُي َف ِ
َ َ
ان ع قد َس َبق ُه ْم ِإل ْي ِه ْ َ َ
ُون ِإلى ال َم ْوضِ ِع َو ك َ ْ َ ُ
ان صْ َحا ُب ُه َو شِ ي َعت ُه يَصِ ير َ َأ َأنْ ي َُج ِّددَ َعلي ِْه ُم ال َوصِ َّية ِب ِحفظِ ِه َو الت َوف ِر َعلى ُم ز َم ِة َب ِاب ِه فك َ
َ َ َ اَل َ ُّ َّ ْ َ ْ َ
ْ آْل َأ ازل ِِه ْم َو َط َب َقات ِِه ْم َو َي ْن َ
ْس
ت َو ه َُو ع فِي َحب ِ ت َو المُعْ ِج َزا ِ ون ِإلَى َما ِكن ِِه ْم ِبا َيا ِ ص ِرفُ َ اِئج ُه ْم ِإلَ ْي ِه َف َي ْقضِ ي َها َل ُه ْم َعلَى َم َن ِ ُون َح َو َ َف َيرْ َفع َ
اَأْلضْ دَ ادِ.
ب َق ْو ٌم َق ِد اسْ َتْأ َذ ُنوا َعلَ ْي ِه َق ْبلَ َنا َو اسْ َتْأ َذ َّنا َبعْ َد ُه ْم ضا ع َو ِب ْال َبا ِ اب الرِّ َ ْت َأ َنا َو يُو ُنسُ بْنُ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن َب َ يسى َقا َلَ :أ َتي ُ - 2168م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ
دَخ َل ْال َق ْو ُم َو َت َخلَّ ْف َنا َف َما لَ ِب ُثوا َأنْ َخ َرجُوا َو َأذ َِن لَ َنا َفد ََخ ْل َنا َف َسلَّ ْم َنا ين َف َ ٍ طِ ْ
ق ي
َ آلِ ِنْ م ه
ُ ع َ م
َ نْ م َ و َ سُ ُ
ن ُو ي فُ َّ ل َ
خ تَ ي
َ و َ وا ُ َو َخ َر َج اآْل ذِنُ َف َقا َل ْاد ُخل
ُأ َأ
ك زيْدا قد خ َر َج ِبال َبصْ َر ِة َو ه َُو ْ َ ْ َ ً َ يب فِي َها فقا َل ل ُه يُونسُ َيا َس ِّيدِي ِإنَّ َع َّم َ ُ َ َ َ وس ف َس ل ُه يُونسُ َعنْ َمسَاِئ َل ِج َ ُ َ َ َعلَ ْي ِه َف َر َّد ال َّساَل َم ُث َّم َأ َم َرنا ِبال ُجل ِ
ُ ْ َ
ْ
اخرُجْ ِإلَى ال ُكو َف ِة َفِإ َذا َ ...فصِ رْ ِإلَى ال َبصْ َر ِة ْ َي ْطلُ ُبنِي َو اَل آ َم ُن ُه َعلَى َن ْفسِ ي َف َما َت َرى لِي ْخ ُر ُج ِإلَى ال َبصْ َر ِة ْو ْخ ُر ُج ِإلَى ال ُكو َف ِة َقا َل َب ْل ْ
ْ َأ َأ ْ َأ
ون ْال َب ْد َو َو ه ُِز َم َأبُو الس ََّرا َيا َو ُون َي ْد ُخلُ َ ِين َي ْطلُب َ َقا َل َف َخ َرجْ َنا مِنْ عِ ْن ِد ِه َو لَ ْم َنعْ لَ ْم َمعْ َنى َفِإ َذا َح َّتى َوا َف ْي َنا ْال َقادِسِ َّي َة َح َّتى َجا َء ال َّناسُ ُم ْن َه ِزم َ
ْ اع ٌة م َِن َّ
ُ
ار م َِن الكو َف ِة ص َ َ
از َف َقا َل لِي يُونسُ َفِإذا َ ...هذا َمعْ َناهُ َف َ َ ُ ين َنحْ َو ْالح َِج ِ ِّين ِب ْال َقادِسِ َّي ِة ُم َت َوجِّ ِه َ الطال ِِبي َ دَخ َل َهرْ َث َم ُة ْال ُكو َف َة َو اسْ َت ْق َبلَ َنا َج َم َ َ
ِإلَى ْال َبصْ َر ِة َو َل ْم ُي ْب ِد ِه ِبسُو ٍء .
ث فِي َها َم ْكثا ً ُث َّم َر َف َع ض َف َم َك َ ِس لَ ُه َذاتَ َي ْو ٍم ِإ ْذ َأ ْط َرقَ َرْأ َس ُه ِإلَى اَأْلرْ ِ ان َأ ِبي فِي َمجْ ل ٍ ِق ع َقا َلَ :ك َ ير َع ِن الصَّاد ِ َ - 2169ر َوى َأبُو بَصِ ٍ
َأ
ض ُك ْم ِبال َّسيْفِ ثَاَل َث َة ي ٍَّام َف َي ْق ُت َل ف َح َّتى َيسْ َتعْ ِر َ ْف َأ ْن ُت ْم ِإنْ َجا َء ُك ْم َر ُج ٌل َي ْد ُخ ُل َعلَ ْي ُك ْم َمدِي َن َت ُك ْم َه ِذ ِه فِي رْ َب َع ِة آاَل ٍ
َأ َرْأ َس ُه َف َقا َل َيا َق ْو ِم َكي َ
ِتت ه َُو َكاِئنٌ اَل ُب َّد ِم ْن ُه َفلَ ْم َي ْل َتف ْ ُون َأنْ َت ْد َفعُو َها َو َذل َِك مِنْ َق ِاب ٍل َف ُخ ُذوا ح ِْذ َر ُك ْم َو اعْ لَمُوا َأنَّ الَّذِي قُ ْل ُ ُم َقا ِتلَ َت ُك ْم َو َت ْل َق ْو َن ِم ْن ُه َباَل ءً -اَل َت ْق ِدر َ
ك َّن ُه ْم َأ َأهْ ُل ْال َمدِي َن ِة ِإلَى َكاَل ِم ِه َو َقالُوا اَل َي ُكونُ َهذا َبداً َو لَ ْم َي ُخذوا حِذ َر ُه ْم ِإ َن َف ٌر يَسِ ي ٌر َو َب ُنو هَاشِ ٍم َف َخ َرجُوا م َِن ال َمدِي َن ِة َخاصَّة َو ذلِ َ
َ ً ْ اَّل ْ ُ ْأ َأ َ
س ْال َمدِي َن َة َف َق َت َل ُم َقا ِتلَ ُه ْم ان مِنْ َق ِاب ٍل َت َح َّم َل َأبُو َجعْ َف ٍر ِب ِع َيالِ ِه َو َب ُنو هَاشِ ٍم َو َجا َء َنافِ ُع بْنُ اَأْل ْز َر ِق َح َّتى َك َب َ َعلِمُوا َأنَّ َكاَل َم ُه ه َُو ْال َح ُّق َفلَمَّا َك َ
ون ُ ْ
ت النب َُّو ِة َو َينطِ ق َ ُّ ض َح ن َِسا َء ُه ْم َف َقا َل َأهْ ُل ْال َمدِي َن ِة َن ُر ُّد َعلى ِبي َجعْ َف ٍر َشيْئا َنسْ َم ُع ُه ِمن ُه َبدا َبعْ َد َما َسمِعْ َنا َو َر ْي َنا َفِإن ُه ْم هْ ُل َب ْي ِ
َأ َّ َأ ً َأ ْ ً َأ َ اَل َو َف َ
ِب ْال َح ِق .
ِين ع ِممَّا َي ْل َق ْو َن ُه مِنْ َبنِي ُأ َم َّي َة َد َعا ْال َباق َِر ع َو َأ َم َرهُ َأنْ ْن ْال َع ِابد َ يع ُة ِإلَى َزي ِ ت ال ِّش َ ْن َي ِزيدَ ْالجُعْ فِيِّ َ :أ َّن ُه لَمَّا َش َك ِF ث َج ِاب ِر ب ِ - 2170فِي َحدِي ِ
ض َع َخ َّدهُ َعلَى ْن ث َّم َو َُ ِ ي َ
ت ع َ ْ
ك ر َ ه
ِ ِي ف ى َّ ل ص
َ َ
ف د ِ ج
ِ سْ م
َ ْ
ال ى َ لِإ ى ض
َ م
َ َ
ف لَ ا َ
ق ً ا يك ر ِ حْ َ
ت ه ُ ك َ رِّ ُح
َ ي و َ ص يِّ ب
ِ َّ
ن ال ى َ ل ِإ ل
ُ ِئي ْر َ ب ج َ ه
ِ ْط الَّذِي َن َ ِ
ب ل َ ز َيْأ ُخ َذ ْال َخي َ
ِف ْت ر َُويْداً َف َقا َل ق ْ اِئح ُة ْالمِسْ كِ َو َأعْ َطانِي َط َرفا ً ِم ْن ُه َف َم َشي ُ ت ُث َّم َر َف َع َرْأ َس ُه َفَأ ْخ َر َج مِنْ ُك ِّم ِه َخيْطا ً َرقِيقا ً َيفُو ُح ِم ْن ُه َر َ ب َو َت َكلَّ َم ِب َكلِ َما ٍ ال ُّت َرا ِ
ٌ َ ْ ٌ
ت م َِن ال َمسْ ِج ِد َفِإذا صِ َيا ٌح َو ص َُراخ َو َول َولة مِنْ َ ْ َّ
ك ال َخيْط َتحْ ِريكا ليِّنا َخفِيفا ث َّم َقا َل اخرُجْ َفانظرْ َما َحا َل الناسُ َقا َل َف َخ َرجْ ُ ُ ْ ْ ُ ً ً َ ً َ ْ َيا َج ِاب ُر َف َحرَّ َ
ص ِع َد ْال َباقِ ُر ع ان ُث َّم َ ِإ ٍ س
َ ْ
ن ف
َ ْ
ل َأ ِينَ ث َاَل
ث ِنْ م رُ َ
ث كْ َأ ا ه
َ تَ حْ َ
ت ك
َ َ له َ و َ ة ِ ن َ ِي د م
َ ْ
ال ُور د ة َ م
َّ ا ع َ ت ْ ب
َ رَ ْ
خ َأ ْ
د َ
ق ة ٌ َ
ف جْ ر َ و َ ٌ ة د َّ ه َ و َ ٌ ة ِيدَ د َ
ش ٌ
ة َ ل زَ ْ
ل َ
ز ا ذُك ِّل َنا ِح َي ٍة َو ِإ َ
ِ
ارت فِئ َدت ُه ْم َو ُه ْم ُ ْ َأ ْ َ
ص ْوت م َِن ال َّس َما ِء فخرُّ وا لِوُ جُوه ِِه ْم َو ط َ َ َ ٌ َّ َأ
ُون قا َل فظنَّ الناسُ ن ُه َ َّ َ َ َ ون ال ُمكذب َ ِّ َ ْ ُّ
ُّي َها الضَّال َ َأ اَل َأ ص ْو ِت ِه َ
ار َة َف َنادَى ِب عْ لى َ َأ ْال َم َن َ
َأ
ص ث َّم َق َر َف َخرَّ َعلَي ِْه ُم ال َّس ْقفُ مِنْ َف ْوق ِِه ْم َو تا ُه ُم َأ ُ صي َْح َة ِبال َح ِق َو اَل َي َر ْو َن ال َّش ْخ َ ْ ُون ال َّ ان َو ِإ َّن ُه ْم َيسْ َمع َ ان ا َم َ َأْل َأْل
ون فِي ُسجُو ِد ِه ُم ا َم َ َيقُولُ َ
345
ُون َقا َل َفلَمَّا َن َز َل ِم ْن َها َو َخ َرجْ َنا م َِن ْال َمسْ ِج ِد َسَأ ْل ُت ُه َع ِن ْال َخيْطِ َقا َل َه َذا م َِن ْال َبقِ َّي ِة قُ ْل ُ
ت َو َما ْال َبقِي َُّة َيا اب َْن ْث ال َي ْش ُعر َ ْال َعذابُ مِنْ َحي ُ
ض ُع ُه َجب َْرِئي ُل َل َد ْيناَ ُ َ ْ ُ حْ
ُون ت مِل ُه المَالِئكة َو َي ََ ك آ ُل مُوسى َو آ ُل هار َ ُول هَّللا ِ َقا َل َيا َج ِابرَُ -بقِيَّة ِممَّا ت َر َ
َ ٌ َرس ِ
ان َر ُجاًل مِنْ ان َعلِيُّ بْنُ َجعْ َف ٍر َوكِياًل َأِل ِبي ْال َح َس ِن علیه االسالم َ ،و َك َ - 2171م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َلَ ،قا َل يُوسُفُ بْنُ الس ُّْختَِ :ك َ
ض ِم َن ُه ال َ ان ِب َم ٍ ْن َخا َق َ َأهْ ِل ُه َم ْي ِن َياَ ،قرْ َي ٌة مِنْ قُ َرى َس َوا ِد َب ْغدَ ادََ ،ف َس َعى ِب ِه ِإلَى ْال ُم َت َو ِّك ِلَ ،ف َح َب َس ُه َف َطا َل َح ْب ُسهَُ ،و احْ َتا َل مِنْ قِ َب ِل ُع َب ْي ِد هَّللا ِ ب ِ
ك َرافِضِ يٌّ ! َهذاَ ك لَقُ ْلت ِإن َ
َّ ُ ت فِي َ [حالَهُ] َعلَى ْال ُم َت َو ِّك ِلَ ،ف َقا َل َيا ُع َب ْي َد هَّللا ِ لَ ْو َش َك ْك ُ ض جامعه َ ارَ ،و َكلَّ َم ُه ُع َب ْي ُد هَّللا َِ ،ف َع َر َ َع ْن ُه ثَاَل َث َة آاَل فِ دِي َن ٍ
ب ِإلَى ِبي ْال َح َس ِن علیه االسالم َ :يا َس ِّيدِي هَّللا َ هَّللا َ فِيَّ َ ،ف َق ْد َو هَّللا ِ َأ ْن َجعْ َف ٍرَ ،ف َك َت َ َوكِي ُل فُاَل ٍن َو َأ َنا َعلَى َق ْتلِهَِ ،قا َل َف َت دَّى ْال َخ َب ُر ِإلَى َعلِيِّ ب ِ َأ
ان َه َذا فِي َل ْيلَ ِة ْال ُج ُم َع ِة َفَأصْ َب َح ْال ُم َت َو ِّك ُل َمحْ مُوما ً ِيك! َو َك َ ك اَأْل ْم ُر َما َأ َرى َف َسَأ ْقصِ ُFد هَّللا َ ف َ اب! َف َو َّق َع فِي رُ ْق َع ِتهَِ :أمَّا ِإ َذا َبلَغَ ِب َ ت َأنْ َأرْ َت َ ِخ ْف ُ
هَّللا
ض َعلَ ْي ِه اسْ ُم ُه َح َّتى ذ َك َر ه َُو َعلِيَّ ب َْن َجعْ َف ٍرَ ،ف َقا َل لِ ُع َب ْي ِد ِ َ ُوس ع ُِر َ ْنَ ،ف َم َر ِب َت ْخلِ َي ِة ُك ِّل َمحْ ب ٍ َأ ْ
ادَت عِ ل ُت ُه َح َّتى ص ُِر َخ َعلَ ْي ِه َي ْو َم اِإْلث َني ِ َّ ازدَ ْ َف ْ
ار ِإلَى َم َّك َة ص و ُ، ه َ ل ي ب س ى َّ ل َ
خ َ
ف ٍّ!
ل ح ِي ف ِي ن َ ل ع جْ ي نْ َأ ه
ُ ْ
ل س و َ
ة َّاع س ال ه
ُ َ ل ي ب س ل
ِّ خ َ ل ا ق َ ، ً ا د ب َأ ه ر ْ
ِك ذ ى َ ل د ُ ُو ع َأ اَل ل اقَ َ
ف ه
ُ ر ْ
م َأ َ ل ع ضْ ر عْ َ َ
َ َ َ َِ ِ َ َ َ َ َ َِ َ ِ َ ِ ِإ َ َ يَّ َ لِ َم ْ ِ
ت م ل
ِبَأمْ ِر َأ ِبي ال َح َس ِن علیه السالم َف َج َاو َر ِب َهاَ ،و َب َر ال ُم َت َوك ُل مِنْ عِ ل ِتهِ.
َّ ِّ ْ َأ ْ
انَ ،قا َل َح َّد َثنِي َداوُ ُد الرَّ ِّقيُّ َ ،قا َل ،د ََخ ْل ُ
ت ازيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي َأحْ َم ُد بْنُ ُسلَ ْي َم َ َ - 2172حمْ دَ َو ْي ِه َو ِإب َْراهِي ُمَ ،قاال َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ ِإسْ مَاعِ ي َل الرَّ ِ
اف ِإل ْي َها َرسُو ُل ِ صلی هللا هَّللا َ ض َ َأ ٌ
ار ِة فقا َل َما ْو َج َب ُه ُ ف َوا ِح َدةَ ،و َ َ هَّللا َأ َ َ الط َه َ ك َك ْم عِ َّدةُ َّ ت فِدَ ا َ ت لَ ُه ُجع ِْل ُ َعلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َفقُ ْل ُ
او َية م َِن ً َأ
صاَل َة لَهَُ ،نا َم َع ُه فِي َذا َح َّتى َجا َء دَاوُ ُد بْنُ ُزرْ ِبيٍّ َ ،ف َخ َذ َز ِ َأ ض ثَاَل ثا ً ثَاَل ثا ً َفاَل َ َأ اس َو َمنْ َت َو َّ ِضعْ فِ ال َّن ِ علیه و آله و سلم َواحِدَ ًة ل َ
َت َف َراِئصِ ي َو َكا َد َأنْ َي ْد ُخلَن َِي صاَل َة َلهَُ ،قا َلَ ،فارْ َت َعد ْ َ اَل َ
ف ه
ُ ْ
ن ع
َ َ ص َ
ق َ
ن نْ م
َ ً ا ث َاَل ث ً اث َاَل ث هُ َ ل ل
َ ا َ
ق َ
ف ة ار
َ َِ ه َّ
الط ة َّ
ت فِي عِ ِ
د ت َف َسَألَ ُه َعمَّا َسَأ ْل ُ ْال َب ْي ِ
اقَ ،قا َلَ ،ف َخ َرجْ َنا َأْل َأ ْ ُ ْ َ ُ َ َ هَّللا َأ َأ
ال َّشيْطانُ َ ،ف ب َ َ
ضرْ بُ ا عْ َن ِ ْص َر بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم ِإليَّ َو َق ْد َت َغي ََّر ل ْونِيَ ،ف َقا َل :اسْ كنْ َيا َداوُ ُد َهذا ه َُو الكف ُر ْو َ
ْن ُزرْ ِبيٍّ َو َأ َّن ُه َرافِضِ يٌّ ان َق ْد َأ ْل َقى ِإلَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر َأ ْم َر َداوُ َد ب ِ ُورَ ،و َك َ ان ِبي َجعْ َف ٍر ْال َم ْنص ِ
ان ابْنُ ُزرْ ِبي ِإلَى ِج َوار بُسْ َت ِ َأ
ِ ٍ مِنْ عِ ْن ِدهَِ ،و َك َ
َ َأَل َأ َ َّ َأ
ارتهُ: َ ْن م َُح َّم ٍد فِإني عْ ِرفُ ط َه َ ِّ َ َ
ض وُ ضُو َء َجعْ ف ِر ب ِ َ
ار ِت ِه فِإنْ ه َُو ت َو َّ َ َ
ْن م َُح َّمدٍ ،فقا َل بُو َجعْ ف ٍرِ :إني مُطلِ ٌع َعلى ط َه َ ِّ َ َ َ َي ْخ َتلِفُ ِإلَى َجعْ َف ِر ب ِ
َأ َأ
ْث اَل َي َراهَُ ،ف سْ َبغَ َداوُ ُد بْنُ ُزرْ ِبيٍّ ْالوُ ضُو َء ثَاَل ثا ً ثَاَل ثا ً َك َما َم َرهُ بُو َع ْب ِد َأ صاَل ِة مِنْ َحي ُ ُأ
ت َعلَ ْي ِه ْال َق ْو َل َو َق َت ْل ُتهَُ ،فاطلَ َع َو دَ اوُ ُد َي َت َه َّي لِل َّ َّ َح َّق ْق ُ
ُ
ب ِبيَ ،و قا َل َيا َداوُ د قِي َل َ ْ َ ُ ْ َ نْ َأ
هَّللا ِ علیه االسالم ،ف َما ت َّم وُ ضُوُؤ هُ َحتى َب َعث ِإلي ِه بُو َج ف ٍر فدَ َعاهُ ،قا َل ،فقا َل دَ اوُ د فلمَّا دَخلت َعلي ِه َرحَّ َ
َ َ ُ َ َ َ َ َ عْ َأ ْ َ َ َّ َ َ
َأ
ضةَِ ،فاجْ َع ْلنِي فِي ِحلٍَّ ،ف َم َر لَ ُه ِب ِماَئ ِة ار َة الرَّ افِ َ ك َط َه َ ار ُت َ ت َط َه َ ِك َو لَ ْي َس ْ ارت َ ت َعلَى َط َه َ اطلَعْ ُ ك َشيْ ٌء بَاطِ ٌل َو َما َأ ْنتَ َك َذل َِكَ ،قا َل َق ِد َّ فِي َ
ْت َأ َنا َو دَ اوُ ُد بْنُ ُزرْ ِبيٍّ عِ ْندَ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه االسالم َ ،ف َقا َل لَ ُه َداوُ ُد بْنُ ُزرْ ِبيٍّ َج َعلَن َِي هَّللا ُ فِ َدا َ
ك َأ ْلفِ دِرْ َه ٍمَ ،قا َلَ ،ف َقا َل دَاوُ ُد الرَّ ِّقيُّ ْال َت َقي ُ
ِك مِنْ ك َو بِِإ ْخ َوان َ ك ِب َ ِك ْال َج َّن َة! َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َف َع َل هَّللا ُ َذلِ َ ك َو َب َر َكت َ ار ال ُّد ْن َيا َو َنرْ جُو َأنْ َن ْد ُخ َل ِبيُمْ ِن َ َح َق ْنتَ ِد َماَئ َنا فِي دَ ِ
َأْل َأ
ث دَ اوُ دَ الرَّ ِّقيَّ ِب َما مَرَّ َعلَ ْي ُك ْم َح َّتى َتسْ ُك َن َر ْو َع ُتهَُ ،قا َلَ ،ف َح َّد َث ُه ِبا مْ ِر ْن ُزرْ ِبيٍّ َح ِّد ْ ِينَ ،ف َقا َل بُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم لِدَاوُ دَ ب ِ ِيع ْالمُْؤ ِمن َ َجم ِ
ض َمثنى َ ْ ْأ َ ُ َ
ف َعلى القت ِل مِنْ َي ِد َهذا ال َعدُوِّ ،ث َّم قا َل َيا َداوُ َد ب َْن زرْ ِبيٍّ ت َو َّ ُ ْ َ ْ َ ْ َ ان ش َر َ ْ َأ َ َّ َأِل
ُكلِّهِ ،قا َل ،فقا َل بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم لِ َهذا فت ْيت ُه ن ُه ك َ
ُ َ ْ َأ َ هَّللا َأ َ َ َ
ك. صاَل َة لَ َ ك ِإنْ ِز ْدتَ َعلَ ْي ِه َفاَل َ َم ْث َنى َو اَل َت ِزيدَ نَّ َعلَ ْي ِه َو ِإ َّن َ
الث َق ُة ْن َخالِ ٍد ال َّن َخعِيِّ َ ،أ ِث َق ٌة ه َُو َف َقا َل َك َما َي ُكونُ ِّ اج ال َّن َخعِيَّ َ ،عنْ ُسلَ ْي َم َ ْن َأي َ ت َأ َبا ْال ُح َسي ِ َ - 2173حمْ دَ َو ْيهَِ ،قا َل َسَأ ْل ُ
ان ب ِ ْن دَ رَّ ٍ وح ب ِ ُّوب ب َْن ُن ِ
َ َ
ِب بُو َجعْ َف ٍر علیه السالم َي ْوما ِإلى َحاِئطٍ ل ُه مِنْ ً َأ ْن ِبي َحمْ َز َة َقا َل َرك َ َأ َ ،قا َلَ ،ح َّد َثنِي َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ م َُح َّمدٍَ ،قا َل َح َّدثنِي ِبيَ ،عنْ ِإسْ مَاعِ ي َل ب ِ َأ َ
ك َيعْ لَ ُم اِإْل َما ُم َما فِي َي ْو ِم ِه ت فِ َدا َ ْت َم َع ُه ِإلَى َذل َِك ْال َحاِئطِ َو َم َع َنا ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َخالِدٍَ ،ف َقا َل لَ ُه ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َخالِ ٍد ُجع ِْل ُ ان ْال َمدِي َنةَِ ،ف َر ِكب ُ ِيط ِ ح َ
َأ َ ُ
َف َقا َل َيا ُسل ْي َمانُ َو الذِي َب َعث م َُحمَّدا ِبالنبُوَّ ِة َو اصْ طفاهُ ِبالرِّ َسالةِ ،ن ُه ل َيعْ ل ُم َما فِي َي ْو ِم ِه َو فِي شه ِْر ِه َو فِي َسن ِتهِ ،ث َّم قا َل َيا ُسل ْي َمانُ َما
َ َ َ َ َ َّ َأ َ َ َ ُّ ً َ َّ َ
َّاع َة َت َرى ارَ ،و الس َ ُث فِي اللَّي ِْل َو ال َّن َه ِ ك ال َّس َن ِة ِإلَى م ِْثلِ َها مِنْ َق ِاب ٍل َو َعلِ َم َما َيحْ د ُ َعلِمْتَ َأنَّ رُوحا ً َت ْن ِز ُل َعلَ ْي ِه فِي لَ ْيلَ ِة ْال َق ْد ِر َف َيعْ لَ ُم َما فِي ت ِْل َ
ُك. َما َي ْطمَِئنُّ ِب ِه َق ْلب َ
ك َر ُجاَل ِن َق ْد َس َر َقا َس ِر َق ًة َق ْد َأضْ َم َرا َعلَ ْي َهاَ ،ف َو هَّللا ِ َما سِ رْ َنا ِإاَّل مِياًل َّاع َة َيسْ َت ْق ِبلُ َ َقا َلَ ،ف َو هَّللا ِ َما سِ رْ َنا ِإاَّل مِياًل َأ ْو َنحْ َو َذل َِكَ ،ح َّتى َقا َل :الس َ
ْن! َف خ َِذا َح َّتى ت َِي ِب ِه َماَ ،ف َقا َل َس َر ْق ُت َماَ ،ف َحلَ َفا َل ُه ِباهَّلل ِ َأ َّن ُه َما َما ُأ ُأ َأ
َح َّتى اسْ َت ْق َبلَ َنا الرَّ ُجاَل ِنَ ،ف َقا َل بُو َجعْ َف ٍر علیه السالم لِغ ِْل َما ِن ِه َعلَ ْي ُك ْم ِبالس ِ
َّار َقي ِ
َّ
صاح ِِبك َما الذِي ُ َ َ َأَل
ضعْ ت َما فِي ِه َس ِرقتك َماَ ،و ب َْعثنَّ ِإلى َُ َ َ ُ َّ َ َ َأَل
َس َر َقاَ ،ف َقا َل َو هَّللا ِ لَِئنْ َأ ْن ُت َما َل ْم تخ ِر َجا َما َس َرقت َما ْب َعثنَّ ِإلى ال َم ْوضِ ِع الذِي َو َ
ْ ُ ْ ْ ُ
َس َر ْق ُت َماهُ َح َّتى َيْأ ُخ َذ ُك َما َو َيرْ َف َع ُك َما ِإلَى َوالِي ْال َمدِي َنةَِ ،ف َرْأ َي ُك َما َفَأ َب َيا َأنْ َي ُردَّا الَّذِي َس َر َقاهَُ ،ف َم َر بُو َجعْ َف ٍر علیه السالم غِ ْل َما َن ُه نْ
َأ َأ َأ
يقَ ،فاصْ َع ْد َأ ْنتَ َو َهُؤ اَل ِء ْالغ ِْل َمانُ َفِإنَّ فِي الط ِر ِ ار ِب َي ِد ِه ِإلَى َنا ِح َي ٍة م َِن َّ ك ْال َج َب ِل! َو َأ َش َ َيسْ َت ْو ِثقُوا ِم ْن ُه َماَ ،قا َلَ ،فا ْن َطل ِْق َأ ْنتَ َيا ُسلَ ْي َمانُ ِإلَى َذلِ َ
ت َو َس ْو َ
ف ْأ
آخ َر َو لَ ْم َي ِ ً َ
ك َح َّتى َتسْ َت ْخ ِر َج َما فِي ِه َو َت ْد َف َع ُه ِإلَى َم ْولَى َهذاَ ،فِإنَّ فِي ِه َس ِر َقة ل َِرج ٍُل َ قُلَّ ِة ْال َج َب ِل َكهْفاًَ ،ف ْاد ُخ ْل َأ ْنتَ فِي ِه ِب َن ْفسِ َ
ت ِم ْن ُه ص َف ُه لِي َفاسْ َت ْخ َرجْ ُF ت ِإلَى ْال َكهْفِ الَّذِي َو َ صع ِْد ُ ْت ِإلَى ْال َج َب ِلَ ،ف َ ت َح َّتى ا ْن َت َهي ُ ت َو فِي َق ْل ِبي َأ ْم ٌر َعظِ ي ٌم ِممَّا َسمِعْ ُ َيْأتِيَ ،فا ْن َطلَ ْق ُ
ْ
ب ِبال َمدِي َن ِة ِممَّا َيظلِ ُم َكثِي ٌر ْ ْ َأ َ َ
ْنَ ،حتى َتيْت ِب ِه َما َبا َجعْ َف ٍر علیه االسالم َ ،ف َقا َل َيا ُسل ْي َمانُ ِإنْ َبقِيتَ ِإلى َغ ٍد َر يْتَ ال َع َج َ َأ ُ َأ َّ ْن ِو ْق َر َر ُجلي ِ
َ َع ْي َب َتي ِ
اس.م َِن ال َّن ِ
ُوق ِم ْن ُه َم َع ُه دَخ ْل َنا َم َع ُه َعلَى َوالِي ْال َمدِي َنةَِ ،و َق ْد د ََخ َل ْال َمسْ ر ُ َف َر َجعْ َنا ِإلَى ْال َمدِي َنةَِ ،فلَمَّا َأصْ َبحْ َنا َأ َخ َذ َأبُو َجعْ َف ٍر علیه السالم ِبَأ ْيدِي َنا َف َ
ْس ُه ْم سُرَّ ا َق ُه َو سُرَّ اقُ ُه عِ ْندِي، ال ِب َرا ٌء َف َقا َل َهُؤ اَل ِء َس َرقُو َهاَ ،و ِإ َذا ْال َوالِي َي َت َفرَّ ُس ُه ْم َف َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر علیه السالم ِإنَّ َهُؤ اَل ِء ِب َرا ٌء َو لَي َ ِب ِر َج ٍ
ْس لَ ُه َو َما لَ ْم َي ْذ َهبْ ِم ْنهَُ ،ف َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر علیه السالم ِل َم َت ْكذِبُ َف َقا َل َ ي َ ل ا م
َ َ ى َّع
د ا َ
ف ا، َ
ذ َ
ك و َ ا َ
ذ َ
ك اهَ ِي ف ٌ
ة بُث َّم َقا َل َ ٍ َ َ َ َ َ َ َ
يْ ع ل ا َ
ق ك َ ل ب ه َ
ذ ا م ُل ج ِر ل
ش ِب ِه َح َّتى َك َّف ُه َأبُو َجعْ َف ٍر علیه االسالم ُ ،ث َّم َقا َل ل ِْلغُاَل م اْئ ِتنِي ِب َع ْي َب ِة َك َذا َو َك َذا! َفَأ َتى ِب َها ،ث َّمُ َأ
ب ِم ِّني! َف َه َّم ْال َوالِي نْ َيبْطِ َ َأ ْنتَ َأعْ لَ ُم ِب َما َذ َه َ
ِ
ك ِإلَى َأي ٍَّام َو ه َُو َر ُج ٌل ْأ ُأ
ِيع َما ا َّد َعىَ ،و عِ ْندِي َع ْي َب ٌة ْخ َرى ل َِرج ٍُل َ َ ْ
آخ َر َو ه َُو َي تِي َ َقا َل لِل َوالِي ِإ ِن ا َّد َعى َف ْوقَ َهذا َو ه َُو َكا ِذبٌ ُمبْطِ ٌل فِي َجم ِ
ْن َف َكاناَ َ َ َأ َ َ ْ َ َّ َ ُ َ َ َ َ َأ ْ َ َ
اك ف رْ شِ ْدهُ ِإليَّ فِإنَّ َع ْي َبت ُه عِ ندِيَ ،و مَّا َهذ ِ َ َأ َ َ َأ َ َ
َّارقي ِ ار ٍح مِنْ َها ُهنا َحتى تقط َع ُه َما F،ف تى ِبالس ِ ان فلسْ ت ِب َب ِ َّارق ِ ان الس ِ مِنْ َبرْ َب َر ،فِإذا ت َ
ان َأ َّن ُه اَل َي ْق َط ُع ُه َماِ Fب َق ْو ِل َأ ِبي َجعْ َف ٍر علیه االسالم َ ،ف َقا َل َأ َح ُد ُه َما لِ َم َت ْق َط ُع َنا َو لَ ْم ُنقِرَّ َعلَى َأ ْنفُسِ َنا ِب َشيْ ءٍ! َقا َل َو ْيلَ ُك َما َش ِه َد َعلَ ْي ُك َما َمنْ َي َر َي ِ
ت َش َهادَ َتهَُ ،فلَمَّا َق َط َع ُه َماَ Fقا َل َأ َح ُد ُه َما َو هَّللا ِ َيا َأ َبا َجعْ َف ٍر َل َق ْد َق َطعْ َتنِي ِب َح ٍّقَ ،و َما َسرَّ نِي َأنَّ هَّللا َ َع َّز َو َعاَل لَ ْو َش ِهدَ َعلَى َأهْ ِل ْال َمدِي َن ِة َأَل َج ْز ُ
346
تت ال ُّنبُوَّ ِة َو َعلَ ْي ُك ْم َن َز َل ِ ْب َو لَ ِك َّن ُك ْم َأهْ ُل َب ْي ِ از ْت ُه ْال َمدِي َن ُةَ ،و ِإ ِّني َأَلعْ لَ ُم َأ َّن َ
ك اَل َتعْ لَ ُم ْال َغي َ ك َو َأنَّ لِي َما َح َ َأجْ َرى َت ْو َبتِي َعلَى َي ِد غَ ي ِْر َ
اس َف َقا َل َو هَّللا ِ ْال َماَل ِئ َك ُة َو َأ ْن ُت ْم َمعْ دِنُ الرَّ حْ َمةَِ ،ف َر َّق َل ُه َأبُو َجعْ َف ٍر علیه السالم َو َقا َل َل ُه َأ ْنتَ َعلَى َخي ٍْر! ُث َّم ْال َتفَتَ ِإلَى ْال َوالِي َو َج َما َع ِة ال َّن ِ
ين َس َن ًة.لَ َق ْد َس َب َق ْت ُه ِإلَى ْال َج َّن ِة ِب ِع ْش ِر َ
ب مِنْ َه َذاَ ،ف َقا َل َأبُو َح ْم َز َة ْال َع ِجي َب ُة فِي ْال َع ْي َب ِة اُأْل ْخ َرىَ ،ف َو هَّللا ِ َما لَ ِب ْث َنا ْت دَ اَل لَ ًة َأعْ َج َ َف َقا َل ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َخالِ ٍد َأِل ِبي َحمْ َز َة َيا َأ َبا َحمْ َز َة َرَأي ُ
َ َأ َ َ َ َ َأ َ
ص ِت َها ،ف رْ شدَ هُ ال َوالِي ِإلى ِبي َجعْ ف ٍر علیه السالم ف تاهُ ،فقا َل ل ُه بُو َجعْ ف ٍر علیه السالم َ َأ َ ْ َ َأ َ ِإاَّل ثَاَل ثا ً َح َّتى َجا َء ْال َبرْ َب ِريُّ ِإلَى ْال َوالِي َفَأ ْخ َب َرهُ ِبقِ َّ
َأ
كَ ،ف َقا َل بُو ض هَّللا ُ َطا َع َت َ ك ِإ َما ٌم َف َر َ َأ
ْت َّن َ ِك َق ْب َل َأنْ ُت ْخ ِب َرنِي َف َقا َل لَ ُه ْال َبرْ َب ِريُّ ِإنْ ْنتَ ْخ َبرْ َتنِي ِب َما فِي َها َعلِم ُ
َأ َأ ك ِب َما فِي َع ْي َبت َ َأ اَل ُأ ْخ ِب ُر َ
ب َك َذا َو َك َذاَ ،قا َل َف َما اسْ ُم الرَّ ج ُِل الَّذِي لَ ُه اَأْل ْلفُ َقا َل م َُح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد ك َو م َِن ِّ
الث َيا ِ ك َو َأ ْلفُ دِي َن ٍ
ار لِ َغي ِْر َ ار لَ ََجعْ َف ٍر علیه السالم َأ ْلفُ دِي َن ٍ
ك لَ ُه َو ِبم َُح َّم ٍد علیه السالم َو ت ِبا ِ َوحْ َدهُ اَل َش ِري َ هَّلل ْ ْ
ُك ِإ ِبال َح ِّق َف َقا َل ال َبرْ َب ِريُّ آ َم ْن ُ اَّل ُأ
ُكَ ،ت َرانِي ْخ ِبر َ َأ ب َي ْن َتظِ ر َ الرَّ حْ َم ِن َو ه َُو َعلَى ْال َبا ِ
ك هَّللا ُ َف َخرَّ َي ْش ُك ُر َ ،ف َقا َل س َو َطه ََّر ُك ْم َت ْط ِهيراًَ ،ف َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر علیه السالم َر ِح َم َ ب هَّللا ُ َع ْن ُك ُم الرِّ جْ َ ِين َأ ْذ َه َ
ت الرَّ حْ َم ِة الَّذ َ َأ ْش َه ُد َأ َّن ُك ْم َأهْ ُل َب ْي ِ
ب ِبي َجعْ َف ٍر علیه االسالم . َأ َأ
ت َرى ا قط َع مِنْ صْ َحا ِ َ ْ َأْل َأ ْ ُ
ِين َو كن ُ ْ
ك َعش َر سِ ن َ َ
ت َبعْ دَ ذلِ َ ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َخالِ ٍد َح َججْ ُ
ْت َأنَّ َذل َِك ُكلَّ ُه لَ َها َو لَ ْم ب َف َت َو َّهم ُ ت امْ َرَأةٌ َمعِي َشيْئا ً مِنْ ُحلِيٍّ َو َشيْئا ً مِنْ َد َرا ِه َم َو َشيْئا ً مِنْ ِث َيا ٍ ور َم َة َقا َلَ :ح َملَ ِ ْن ُأ َ ي َع ِن اب ِ - 2176ر ُِو َ
ب ِّني َق ْد َأ ْت فِي ْال ِك َتا ِ ك ُكلَّ ُه ِإ َل ْي ِه َو َك َتب ُ ْت َذلِ َ ت صْ َح ِاب َنا َف َوجَّ ه ُ َأِل ضا َعا ٍ ت ِإ َلى ْال َمدِي َن ِة َم َع ِب َ ك لِ َغي ِْر َها فِي ِه َشيْ ٌء َف َح َم ْل ُF َأحْ َت ْط َع َل ْي َها َأنَّ َذلِ َ
ص َل َما َب َع ْثتَ مِنْ قِ َب ِل فُاَل ٍن َو فُاَل ٍن َو مِنْ قِ َب ِل ِيع َق ْد َو َ َ
ْك مِنْ قِ َب ِل فُاَل َن َة ِب َكذا َو مِنْ قِ َب ِل فُاَل ٍن َو فُاَل ٍن ِب َكذا َف َخ َر َج فِي ال َّت ْوق ِ
َ ت ِإلَي ََب َع ْث ُ
ب َّن ُه غَ ْي ُر ِك َت ِاب ِه َأ ْ
ت فِي ال ِك َتا ِ ْن َش َك ْك ُF َأ ْ
ت ِذ ْك َر ال َمرْ َتي ِ آْل
ك َم َع َنا فِي ال ُّد ْن َيا َو ا خ َِر ِة َفلَمَّا َسمِعْ ُF ك َو َج َعلَ َ هَّللا
ك َو َرضِ َي ُ َع ْن َ هَّللا
ْن َت َق َّب َل ُ ِم ْن َ َأ
ْال َمرْ َتي ِ
ْت ا ْم َرَأ َتي ِ
ْن ِي َمرْ َأةٌ َوا ِح َدةٌ َفلَمَّا َرَأي ُ ان ُكلُّ ُه َل َها َو ه َ ت ِإلَيَّ ْال َمرْ َأةُ َك َ ِين َأنَّ الَّذِي دَ َف َع ْ ت فِي َن ْفسِ ي َعلَى َيق ٍ َو َأ َّن ُه َق ْد َع ِم َل َعلَيَّ دُو َن ُه َأِل ِّني ُك ْن ُ
ت َه ْل ْ ُ َ
ضا َعة ف َنة قل ُ اَل ُ َ ت َو ِب َ َ
ت َن َع ْم َقال ْ ْ ُ
ضا َعتِي َفقل ُ صلتَ ِب َ ْ َأ
ت َه ْل ْو َ َ َأ ْ ْ
ت ِإلى ال ِب ِد َجا َءتنِي ال َمرْ ةُ َف َقال ْ اَل ْ َ ص َر ْف ُ مْت مُوصِ َل ِك َت ِابي َفلَمَّا ا ْن َ ا َّت َه ُF
ت. ص ْل ُ ت َبلَى َأ ْو َ ُأِل
ان لِي فِي َها َك َذا َو ْختِي فُاَل َن َة َك َذا قُ ْل ُ ت َن َع ْم َك َ ان فِي َها لِ َغي ِْركِ َشيْ ٌء َقالَ ْ َك َ
ْت َرسُو َل هَّللا ِ ص فِي َما َي َرى ال َّناِئ ُم َكَأ َّن ُه َناِئ ٌم فِي َحجْ ِري َو َكَأ َّن ُه َد َف َع ِإلَيَّ َك ّفا ً مِنْ ب َقا َلَ :رَأي ُ ْن عِ ي َسى ْال َكا ِت ِ ي َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ - 2177ر ُِو َ
ْ
ان ال َقاِئ ُد َأ
ْن م َُح َّم ٍد ع َو َم َع ُه َقاِئ ٌد َف ْن َزلَ ُه فِي حُجْ َرتِي َو َك َ ِ ب ِيِّ ل ع
َ ن ِ س
َ ح
َ ْ
ال ي ب
ِ َِأ ب ا َ
ن َأ و َ اَّلِ ِإ تُ ث ْ ب َ
ل ا م
َ َ
ف ل
َ اقَ ةً ر
َ مْ تَ ُون
َ ر ش ْ عِ و
َ مْسٌ َتمْ ٍر َعدَ ُدهُ َخ
ك َشيْئا ً َف َقا َل لِي َأ ُتحِبُّ َأنْ َت ْد ُخ َل ِإلَى َه َذا ْال َعلَ ِويِّ َف ُت َسلِّ َم ن
ِ َ ْ م ذُ ُ
خ آ ُ
ت سْ َ ل ت ُ ْ
ل ُ ق ان َ يْ َ ل ع
ْ َ َ ك َ ل م َ
ك ً ام و ْ ي
َ ِي ن َ ل َأسَ َ
ف ِي د ْ
ن عِ ِنْ م ث َو َيْأ ُخ َ َ فِ
َ ل ع ْ
ال ِن م ُ
ذ َيب َْع ُ
ُور ِه ْم َف َع ْل َنا َقا َل اَل َأ َ َ ْ َ ْ ُ
ْت َعل ْي ِه َو قل ُ َ ت َف َسلم ُF َّ دَخل ُْ َ ْ َأ ت لسْ ُ َ ْ
َعلَ ْي ِه قل ُ
ُ
ك َفِإنْ َمرْ َت َنا ِب ُحض ِ ت ل ُه ِإنَّ فِي َه ِذ ِه ال َقرْ َي ِة َكذا َو َكذا مِنْ َم َوالِي َ ك َف َ ت ك َرهُ ذلِ َ
ِن احْ م ِْل ُه ِإلَى ْال َقاِئ ِد َفِإ َّن ُه َس ُي ْب َع ُ ت َفِإنَّ عِ ْندَ َنا ُتمُوراً ِج َياداً َف َت َذنُ لِي َأنْ َأحْ ِم َل َل َ ْأ
ث ض َها َف َقا َل ِإنْ َح َم ْلتَ َشيْئا ً يَصِ ُل ِإلَيَّ َو لَك ِ ك َبعْ َ َت ْف َعلُوا قُ ْل ُ
َأ ُ َأ َ ْ َ َ ُ ْئ ُ َ ُ ْ َ ُ ً
ِإلَيَّ ِم ْن ُه َف َح َملت ِإلى القاِئ ِد ن َواعا م َِن الت ْم ِر َو خذت ن ْوعا َجيِّدا فِي كمِّي َو ُسكرُّ َجة مِنْ ز ْب ٍد ف َح َملت ُه ِإل ْي ِه ث َّم ِج ت فقا َل القاِئ ُد تحِبُّ نْ
ُ ُ ً ً َ ُ ْ َ َأ َّ ً ْ َأ َ ْ َ ُ ْ
ضعْ ُت ُه الز ْب َد َف َو َ ان َمعِي َو ُّ ت ال َّت ْم َر الَّذِي َك َ ت ِب ِه ِإلَى ْال َقاِئ ِد َفَأ ْخ َرجْ ُ ت َفِإ َذا قُدَّا َم ُه مِنْ َذل َِك ال َّت ْم ِر الَّذِي َب َع ْث ُ دَخ ْل ُ ت َن َع ْم َف َ ك قُ ْل ُ صاح ِِب َ َت ْد ُخ َل َعلَى َ
ُ ْ َ ْ َ َّ
ِي ك َما َر يْت فِي الن ْو ِم ل ْم َي ِزد َو ل ْم َينقصْ . ُ َأ َ َ َ ُ ْ
ك ف َعدَدت ُه فِإذا ه َ َ َ ْ َ
ك َرسُو ُل ِ ص ل ِزدنا َ هَّللا َبي َْن َيدَ ْي ِه َفَأ َخ َذ كفا مِنْ تمْ ٍر فدَ ف َع ُFه ِإليَّ َو قا َل ل ْو زادَ َ
َ َ َ َ َ َ َ ً ّ َ
ت َعلَ ْي ِه ِبسُرَّ َمنْ َرَأى َو َأ َنا ُأ ِري ُد ْال َح َّج ُأِل َو ِّد َع ُه َف َخ َر َج َمعِي َفلَمَّا ا ْن َت َهى ِإلَى آخ ِِر ْال َحا ِج ِز دَخ ْل ُ - 2178دَ اوُ ُد بْنُ ْال َقاسِ ِم ْال َجعْ َف ِريُّ َقا َلَ :
ك ك َو َتسْ َتعِينُ ِب ِه َعلَى َحجِّ َ َّاِئر ِة ُث َّم َقا َل لِي َيا َع ِّم ُخ ْذ َما فِي َه ِذ ِه َي ُكونُ فِي َن َف َق ِت َ ض َخ َّط ًة َش ِبي َه ًة ِبالد َ ت َم َع ُه َف َخ َّط ِب َي ِد ِه اَأْلرْ َ َن َز َل َف َن َز ْل ُ
ْ َأْل َأ
دَخ َل بُو َعمْ ٍرو عُث َمانُ بْنُ َسعِي ٍد َو حْ َم ُد بْنُ ِإسْ َحاقَ ا ش َع ِريُّ َو َعلِيُّ بْنُ َجعْ َف ٍر ْ َأ ال َ ْ
ان فِي َها ِماَئ َتا مِث َق ٍ ب َف َك َ َ ُ َ
ْت ِب َيدِي َفِإذا َس ِبي َكة ذ َه ٍ ض َرب ُ َف َ
ار َو ٍ َ
ن ِيد ف َ ْ
ل َأ ِين
َ ث َاَل
ث ه
ِ ْ
ي َ لِإ عْ َ
ف ْ
اد ه
ُ َ ل ِي
ك وَ ان
َ كَ وَ و ر
ٍ ْ
م ع
َ ا ب
َ َأ ا يَ ل
َ اقَ َ
ف ه ِ ْ
ي َ لعَ ً ا ْن
ي دَ اقَحَ سِْإ ْنُب ُ
د م
َ حَْأ ه
ِ ي ْ َ ل ِإ F
ا َ
ك َ
ش َ
ف يِّ ر َ
ك سْ ع
َ ْ
ال ن
ِ س
َ ح
َ ْ
ال ي ب
ِ َأ ىَ ل عَ ِيُّن ا دَ ْ
م ْال َه
ِ
َ ْ َ ْ َ
ك َو َما َسمِعْ نا ِبمِث ِل َهذا ال َعطا ِء . ُ ْ اَّل َ ْ اَل ٌ َ
ار ف َه ِذ ِه مُعْ ِجزة َيق ِد ُر َعل ْي َها ِإ المُلو ُ َ َ
ف دِين ٍ ْ
ِين ل ََأ َاَل
ار َو خذ ن ث ث َ تَ ْ َأ ْ ُ َ
ف دِين ٍ ْ
ِين ل ََأ َاَل َ
ْن َجعْ ف ٍر ث ث َ ِإلَى َعلِيِّ ب ِ
ب ِإ َليَّ ِإ َذا وُ لِ َد َف َس ِّم ِFه م َُحمَّداً َقا َل َفوُ ِل َد ْت ِإلَى َأ ِبي ْال َح َس ِن ع َأنَّ لِي َح ْماًل َف ْاد ُع هَّللا َ َأنْ َيرْ ُز َقنِي ابْنا ً َف َك َت َ - 2179يُّوبُ بْنُ ُن ٍ
وح َقا َلَ :ك َتب ُ َأ
ْن
ِن اب ٍ ب ِإلَ ْي ِه رُبَّ ا ْب َن ٍة َخ ْي ٌر م ِ ب ِإلَ ْي ِه َأنَّ لِي َح ْماًل َف ْاد ُع هَّللا َ َأنْ َيرْ ُز َقنِي ابْنا ً َف َك َت َ
ْن َز َك ِريَّا َح ْم ٌل َف َك َت َ ابْنٌ َف َس َّم ْي ُت ُه م َُحمَّداً َقا َل َو َك َ
ان لِ َيحْ َيى ب ِ
ِدَت َل ُه ا ْب َن ٌة.
َفوُ ل ْ
ُس َو َن ْذ ٍر َو َه َدا َيا َو َج َواه َِر اجْ َت َم َع ْ ْن دَاوُ دَ ْال ُقمِّيِّ َو م َُح َّم ٍد َّ
الط ْلحِيِّ َقاالَ :ح َم ْل َنا َمااًل مِنْ ُخم ٍ َأْل
ت فِي ار ُق ا ْن َو ِ
ارَ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ َ - 2180م َش ِ
َ َ َ ْ ْ
ْس َهذا َوقتَ الوُ ص ِ
ُول ف َر َجعْ نا ِإلى َ َ َ َأ
يق ِن ارْ ِجعُوا فلي َ َّ ُ َ
ِي ع ف َجا َءنا َرسُول ُه فِي الط ِر ِ َ ْ ْ َأ
قُ َّم َو ِباَل ِد َها َو خ َرجْ نا ن ِري ُد ِب َها َسيِّدَ نا َبا ال َح َس ِن ال َهاد َ
َ ُ َ َ
347
ان عِ ْندَ َنا َف َجا َء َنا َأمْ ُرهُ َبعْ دَ َأي ٍَّام َأنْ َق ْد َأ ْن َف ْذ َنا ِإ َل ْي ُك ْم ِإ ِباًل عِ يراً َفاحْ مِلُوا َعلَ ْي َها َما عِ ْن َد ُك ْم َو َخلُّوا َس ِبيلَ َها َقا َل َف َح َم ْل َنا َها َو قُ َّم َو َأحْ َر ْز َنا َما َك َ
ظرُوا ِإلَى َما َح َم ْل ُت ْم ِإلَ ْي َنا َف َن َظرْ َنا َفِإ َذا ْال َم َناِئ ُح َك َما ه َ
ِي. ان مِنْ َق ِاب ٍل َقدِمْ َنا َعلَ ْي ِه َف َقا َل ا ْن ُ َأ ْودَ عْ َنا َها هَّللا َ َفلَمَّا َك َ
از ُع ُه فِي ان َل ُه ابْنُ َع ٍّم ُي َن ِب سِ ي َماهُ ْال َخ ْيرَُ -فَأ ْخ َب َرنِي َأ َّن ُه َك َ ْت َم َع َرج ٍُل مِنْ َأهْ ِل ال َّس ْي ِ ان َقا َلْ :ال َت َقي َُ - 2181ر َوى َيحْ َيى بْنُ ْال َمرْ ُز َب ِ
ت فِي اج ٍة َفَأ ْق َب َل َأبُو م َُح َّم ٍد ع َفقُ ْل ُ
ت ْال َعسْ َك َر فِي َح َ ت اَل َأقُو ُل ِب ِه َأ ْو َأ َرى ِم ْن ُه َعاَل َم ًة َف َو َر ْد ُ اِإْل َما َم ِFة َو ْال َق ْو ِل فِي َأ ِبي م َُح َّم ٍد ع َو َغي ِْر ِه َفقُ ْل ُ
َن ْفسِ ي ُم َت َع ِّنتا ً ِإنْ َم َّد َيدَ هُ ِإلَى َرْأسِ ِه َف َك َش َف ُه ُث َّم َن َظ َر َو َر َّدهُ قلت ِب ِه فلمَّا َحاذانِي َم َّد َي َدهُ ِإلى َر سِ ِه فكشف ُه ث َّم َب َرقَ َع ْين ْي ِه فِيَّ ث َّم َر َّد ُه َما ث َّم قا َل
َ ُ ُ َ ُ َ َ َ َ ْأ َ َ َ َ ُ ْ ُ
ضى. ازعْ ُه ُث َّم َم َ صالِحا ً َقا َل اَل ُت َن ِ ت َخلَّ ْف ُت ُه َ از ُع ُه فِي اِإْل َما َم ِة قُ ْل ُ ك الَّذِي ُت َن ِ َيا َيحْ َيى َما َف َع َل ابْنُ َع ِّم َ
ت َو َك َ
ان ان ُم ِح ّبا ً َأِلهْ ِل ْال َب ْي ِ ان مُوسِ راً َو َك َ ان مِنْ َو َرا ِء ال َّن َه ِر َو َك َ ان َر ُج ٌل مِنْ َأهْ ِل ُخ َرا َس َ ان َقا َلَ :ك َ يسى ب َْن ِمه َْر َ ي َأنَّ عِ َ - 2182ر ُِو َ
ار َو سَ يَ ْ
ال ِي ف ه
ِ ي او س َ ُ
ت ه
ُ َ ل م
ٍّ ع
َ ُ
ة َ
ن ْ
ب ا هُ َ
ت حْ َ
ت تْ َ
ن ا َ
ك وَ ه
ِ ل
ِ ا م َ ِنْ م ار َ
ن ِي د ف َ ْ
ل َأ ة
ٍ َ
ن س
َ ل
ِّ ُ
ك ِي ف ع ِ هَّللا د ِ ْ
ب ع
َ ي ب َأِل ه
ِ سِ ْ
ف نَ ى َ ل ع
َ فَ َّ
ظ و َ ْ
د َ
ق و َ ةٍ نَ َي ُح ُّج فِي ُك ِّل َس
ِ ِ ٍ ِ
ال َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َو َب َنا ِت ِه َ ِ ي ع
ِ ل
ِ ت ْ َ ل م ح
َ َ َ َ و جِّ ح ْ
ِلل ْ
ت َّزَ ه جَ ََ
ت َ
ف ِك لذَ ى َ ل ا
َ َ َ ِإه ب ا ج َأفَ ة
ِ ن َّ س
َّ ال ه
ِ ذ
ِ هَ ِي ف ي ب
ِ ج
َّ ح ُ م ع
َ َ َ َ ِّْن ب ا ا ي ِين ن سِّ ال ض عْ
تف َ ِ ب ِي ال ِّد َيا َن ِة َف َقالَ ْ
هَّللا
ِيس َك َعا َد ِت ِه ِبي َع ْب ِد ِ ع َو َأِل ْ َأ َأ ً ً ْ َأ ِّ ْ ْ ُ
ار فِي ك ٍ ف دِي َن ٍ يرة َو َع َّد َز ْو ُج َها ل َ ِيرة َخطِ َ ان َو م َِن ال َج َواه ِِر َو ال َبز ش َيا َء َكث َ اس َ ب خ َر َ مِنْ َف َواخ ِِر ِث َيا ِ
ار ِإلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َف َسلَّ َم َعلَ ْي ِه َو َأعْ لَ َم ُه َأ َّن ُه َح َّج ِبَأهْ لِ ِه ص َ ص ي ُِري ُد ْال َمدِي َن َة َفلَمَّا َو َردَ َها َ ِيس فِي َر ْب َع ٍة فِي َها ُحلِيٌّ َو طِ يبٌ َو َش َخ َ َج َع َل ْالك َ
َ َ َ هَّللا َأ َ َأ َأ َ ْ َ ْ ْ َأ
ت َعلي ِْه ْم َو ْ َ َ
ارت ِإلي ِْه ْم َو فرَّ ق F ْ ص َ كف َ َ ير ِإلى َمن ِزلِ ِه لِلتسْ ل ِِيم َعلى هْ لِ ِه َو َبنا ِت ِه ف ذ َِن ل َها بُو َع ْب ِد ِ ع فِي ذلِ َ َ َ َّ َو َس لَ ُه اِإْلذ َن ل َها فِي المَصِ ِ َ
هَّللا
ار ِإلَى ِبي َع ْب ِد ِ ع َأ ْ َأ
ك الرَّ ْب َع َة لِ َتسْ ل ِِيم لفِ دِي َن ٍ ْ َأ
ان م َِن ال َغ ِد َقا َل لَ َها َز ْو ُج َها ْخ ِر ِجي تِل َ ْ ت َفلَمَّا َك َ ص َر َف ْ ت َي ْوما ً عِ ْندَ ُه ْم َو ا ْن َ ت َو َقا َم ْ َأ َأجْ َملَ ْ
ار مِنْ َأهْ ِل َبلَ ِد ِه َو َر َه َن ْالحُلِّيَّ ف دِي َن ٍ ض َأ ْل َ ان فِي َها ُح ِل ُّي َها َو ِث َيا ُب َها َفاسْ َت ْق َر َ ِير َو َك َ ت فِي َم ْوضِ ِع َك َذا َفَأ َخ َذ َها َو َف َت َح ْالقُ ْف َل َفلَ ْم َي ِج ِد ال َّد َنان َ َف َقالَ ْ
ت َعمِّي َف َقا َل ْ
ك َو َما َعلِ َم ِب َها غَ ي ِْري َو َغ ْي ُر ِبن ِ َ
ْف ذلِ َ ي َو َكي َ اَل
ف َقا َل َيا َم ْو َ ْ َأْل
ت ِإل ْي َنا ا ل َ َ صل ْ َ ار ِإلى ِبي َع ْب ِد ِ ع َف َقا َل َق ْد َو َ هَّللا َأ َ ص َ ِب َها َو َ
ير ِة الرَّ ج ُِل َو سُرَّ ِب ِه َو ث َواحِداً ِم ْن ُه ْم َف َزا َد فِي بَصِ َ يعتِي م َِن ْال ِجنِّ َفِإ ِّني ُكلَّ َما ُأ ِري ُد َأ ْمراً ِب َع َجلَ ٍة َأ ْب َع ُ ض ْي َق ٌة َف َوجَّ ْه َنا َمنْ َأ َتى ِب َها مِنْ شِ َ َم َّس ْت َنا َ
صا َب َها َو َج ٌع فِي فَُؤ ا ِد َها َو ت َخ َد َم ُت َها َأ َ ف ِإلَى َم ْن ِزلِ ِه َف َو َجدَ امْ َرَأ َت ُه َتجُو ُد ِب َن ْفسِ َها َف َسَأ َل َعنْ َخ َب ِر َها َف َقالَ ْ ص َر َ اسْ َترْ َج َع ْال ُحلِيَّ ِممَّنْ َر َه َن ُه ُث َّم ا ْن َ
َأ
ار ِإلَى ِبي ص َ ور َو َح َف َر َقب َْر َها َو َ ض َهاَ Fو سَجَّ ا َها َو َش َّد َح َن َك َها َو َت َق َّد َم فِي ِإصْ اَل ِح َما َيحْ َتا ُج ِإلَ ْي ِه م َِن ْال َك َف ِن َو ْال َكافُ ِ ال َفغَ َّم َ ِي فِي َه ِذ ِه ْال َح ِ ه َ
ك َ هْ
ك فِإنَّ ل ََأ َ حْ
ص ِر ِإلى َر لِ َ َ فْ ْ
ْن َو َد َعا ث َّم قا َل لِلرَّ ج ُِل ان َ َ ُ َ ْ
صلى بُو َعب ِد ِ ع َرك َعتي ِ هَّللا ْ َأ َّ َ
ص ِة َعلي َها ف َ ْ َ اَل ض َل ِبال َّ َ َ َأ َ َأ
َع ْب ِد ِ ع ف خ َب َرهُ َو َس ل ُه َيتف َّ
نْ ْ َأ َ هَّللا
ف بُو َع ْب ِد ِ ع ث َّم َخ َر َج ي ُِري ُد َم َّك َة ُ هَّللا َأ ص َ صا َب َهاَ Fك َما َو َ َأ
ال َساَل َم ٍة َف َر َج َع الرَّ ُج ُل َف َ ِي فِي َح ِ ُت َو َس َت ِج ُد َها فِي َرحْ ل َِك َتْأ ُم ُر َو َت ْن َهى َو ه َ لَ ْم َتم ْ
ت ل َِز ْو ِج َها َمنْ َه َذا طوفُ َو ال َّناسُ َق ْد َح ُّفوا ِب ِه َف َقالَ ْ ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ َي ُ ت ِإ َذا َرَأ ْ طوفُ ِب ْال َب ْي ِ َو َخ َر َج َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ل ِْل َح ِّج َأيْضا ً َف َب ْي َن َما ْال َمرْ َأةُ َت ُ
الرَّ ُج ُل َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َقا َل َه َذا َو هَّللا ِ الرَّ ُج ُل الَّذِي َرَأ ْي ُت ُه َي ْش َف ُع ِإلَى هَّللا ِ َح َّتى َر َّد رُوحِي فِي َج َسدِي .
ضا علیه السالم ت ِإلَى الرِّ َ انَ ،قا َلَ ،ش َك ْو ُ ْن سِ َن ٍ انَ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن َمرْ ُز َب َ َ - 2183حمْ دَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َث َنا َأبُو َسعِي ٍد اآْل دَ مِيُّ َ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ب َم َعهَُ ،و اب ِإلَى ْال َخاد ِِم َو َأ َم َرنِي َأنْ َأ ْذ َه َ ب ِإلَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر علیه السالم َو ه َُو َأ َق ُّل مِنْ ِن َّيتِي َ ،ف َد َف َع ْال ِك َت َ ْن! َفَأ َخ َذ قِرْ َطاسا ً َف َك َت َ َو َج َع ْال َعي ِ
ُ
اب َبي َْن َيدَيْ ِبي َجعْ َف ٍر علیه االسالم َ ،ف َج َع َل بُو َجعْ َف ٍر علیه السالم َي ْنظ ُر فِي َأ َأ ْ ْ
َقا َلْ :اك ُت ْم! َف َت ْي َناهُ َو َخا ِد ٌم َق ْد َح َملَهَُ ،قا َلَ ،ف َف َت َح ال َخا ِد ُم ال ِك َت َ َأ
صراً اَل ُيبْصِ ُرهُ َأ َح ٌدَ ،قا َل، َأ ُ َ ً اج َ ،ف َف َع َل َذل َ َ ْأ ْال ِك َتا ِ
َ َ ب ُ
ت رْ ْص َ ب و َ ِي، ن ْ
ي عَ ِي ف ع َ َ ٍ ج و ل
ُّ ك ب َ َ ه ذ ف َ ، ا ار ِر م ِك ب َو َيرْ َف ُع َر َس ُه ِإلَى ال َّس َما ِءَ F،و َيقُو ُل َن ٍ
ت ل ُه َيا َ ْ ُ ُ
يسى اب َْن َمرْ َي َم َشيْخا َعلى َبنِي ِإسْ َراِئي َل! َقا َل ،ث َّم قل ُ َ ً ك ُ َشيْخا َعلى َه ِذ ِه ا َّم ِة َك َما َج َع َل عِ َ ُأْل َ ً هَّللا َ
ت ِبي َجعْ َف ٍر علیه السالم َج َعل َ َأِل َفقُ ْل ُ
ان مِنْ َأ ِبي ت َما َك َ ص ِر َح َّتى َأ َذعْ ُ صحِي َح ْال َب َ ت َ ضا علیه السالم َأنْ َأ ْك ُت َمَ ،ف َما ِز ْل ُ ت َو َق ْد َأ َم َرنِي الرِّ َ ص َر ْف ُ ُس! َقا َلَ ،و ا ْن َ ب فُ ْطر َ صا ِح ِ َش ِبي َه َ
هَّللا
ُس فقا َل ِإنَّ َ َ َ ب فط ر َ ْ ُ صا ِح ِ ك َيا ش ِبي َه َ َ َ
ان َما َعنيْتَ ِبق ْولِ َ َ ْن سِ ن ٍ َ ُ ْ ُ
َجعْ َف ٍر علیه السالم فِي مْ ِر َع ْينِي ،ف َع َاودَ نِي ال َو َجعُ ،قا َل ،قلت لِم َُح َّم ِد ب ِ
َ ْ َ َأ
اِئر ال َبحْ ِرَ ،فلَمَّا وُ لِ َد ال ُح َسيْنُ علیه السالم ْ ْ ير ٍة مِنْ َج َز ِ ِي فِي َج ِز َ اح ُه َو ُرم َ ب َعلَى َملَكٍ م َِن ْال َماَل ِئ َك ِة ي ُْد َعى فُ ْطرُسُ َ ،فدَ َّق َج َن َ َت َعالَى َغضِ َ
ُس َ ر ط ْ ُ ف ل
ِ ً ا ِيق
د ص َ ل
ُ ي ْر ب ج ان َ
ك و ، االسالم علیه ْن ي س ح
ُ ْ
ال ة ِ َ ِِ ِ دَ اَل و ب ه
ُ َئ ِّ
ن ه يُ ل سلم و آله و علیه هللا صلی دٍ م
َّ ُح م ى َ لث هَّللا ُ َع َّز َ َ ِ ِ َ ِإ
ل ي ْر ب ج ل َّ ج و َب َع َ
َ َ ِ ِ َ ِ َ
َ َ َأ َأ َ َ هَّللا َأ ْ اَل ْ ْ
اح مِنْ ك َعلى َج َن ٍ ك نْ حْ ِمل َ ْن علیه السالم َو َما َم َر ُ ِبهَِ ،ف َقا َل لهَُ :ه ْل ل َ ير ِة َمطرُوحٌَ ،ف َخب ََّرهُ ِب ِو دَ ِة ال ُح َسي ِ َفمَرَّ ِب ِه َو ه َُو فِي ال َج ِز َ
اح مِنْ َأجْ ن َِح ِت ِه َح َّتى َأ َتى ٍ نَ جَ ى َ ل ع َ ه
ُ َ ل م
َ حَ فَ ، مْ ع َ َ
ن ُسُ ر ط ْ ُ ف لَ ا قَ فَ ، لَ ا َ
ق ك َ َ ل عَ َ
ف ْ
ش يَ ل
ِ سلم و آله و علیه هللا صلی د ٍ مَّ ُحَ م ى ك ِإلَ َأجْ ن َِحتِي َو َأمْضِ َي ِب َ
ُس: ْ ُ
ُس ،فقا َل م َُح َّم ٌد صلی هللا علیه و آله و سلم ِلفطر َ َ َ ص ِة فطر َ ْ ُ َ ُ
ِب ِه م َُحمَّداً صلوات هللا و سالمه Fعلیه ،ف َبل َغ ُه ت ْه ِن َية َر ِّب ِه ت َعالى ث َّم َح َّدث ُه ِبقِ َّ
َ َ َ َ َّ َ
اح ُه َو َر َّدهُ ِإلَى َم ْن ِزلِ ِه َم َع ْال َماَل ِئ َكةِ. ْن َو َت َمسَّحْ ِبهِ! َف َف َع َل َذل َِك فُ ْطرُسُ َ ،ف َج َب َر هَّللا ُ َج َن َ ُسي ِ ك َعلَى َم ْه ِد ْالح َ اح َ امْسحْ َج َن َ َ
ان شِ ي ِع ّيا ً َأ َّن ُه َقا َلَ :ك َ
ان ب ْال ُم َت َو ِّك ِل َو َك َ ظ ُه َذ َك َر بِِإسْ َنا ِد ِه َعنْ َز َرا َف َة َحا ِج ِ آخ َر َه َذا لَ ْف ُ يق َ ت َه َذا ال ُّد َعا َء َم ْذ ُكوراً ِب َط ِر ٍ َ - 2184و َو َج ْد ُ
َأ
ُون وُ ل ِد ِه َو هْ لِ ِه َو َرا َد نْ ُي َبي َِّن َم ْوضِ َع ُه عِ ْن َد ُه ْم َف َم َر َجم َ
ِيع َأ َأ َأ ْ اس َجمِيعا ً َو د َ ُون ال َّن ِ ان عِ ْندَ هُ َو َقرَّ َب ُه ِم ْن ُه د َ ْن َخا َق َ ُظ َو ِة ْال َف ْت ِح ب ِ ْال ُم َت َو ِّك ُل ِلح ْ
ُأْل َأْل
ين َو اس َأنْ ي َُز ِّي ُنوا ِبَأحْ َس ِن ال َّت ْز ِي ِ اِئر ْال َع َساك ِِر َو وُ جُو ِه ال َّن ِ َممْ لَ َك ِت ِه م َِن ا ْش َرافِ مِنْ هْ لِ ِه َو غَ ي ِْر ِه ْم َو ْالوُ َز َرا ِء َو ا َم َرا ِء َو ْالقُوَّ ا ِد َو َس ِ
َأ
َأ ً ْ ْ اَّل َأ َأ ْ َ َأ ْ
ان َخاصَّة ِبسُرَّ َمنْ َر ى َو ب َح ٌد ِإ ه َُو َو ال َفت ُح بْنُ َخا َق َ اَل
اِئر ِه ْم َو َيخ ُرجُوا ُم َشاة َبي َْن َيدَ ْي ِه َو نْ َيرْ َك َ ً َيظ َهرُوا فِي ْف َخ ِر َعدَ ِد ِه ْم َو ذ َخ ِ
َأ
ان َي ْوما ً َقاِئظا ً َشدِيدَ ْال َحرِّ َو ْخ َرجُوا فِي ُج ْملَ ِة ا ْش َرافِ َبا ْال َح َس ِن َعلِيَّ ب َْن م َُح َّم ٍد ع َأْل َأ ِيه َما َعلَى َم َرات ِِب ِه ْم َرجَّ الَ ًة َو َك َ َأ
َم َشى ال َّناسُ َبي َْن ْيد ِ
الطغَا ِة َو َما َق ْد َت َكلَّ ْفت ُهَ ت لَ ُه َيا َس ِّيدِي َيع ُِّز َو هَّللا ِ َعلَيَّ َما َت ْل َقى مِنْ َه ِذ ِه ُّ ت ِإلَ ْي ِه َو قُ ْل ُ الزحْ َم ِة َقا َل َز َرا َف ُة َفَأ ْق َب ْل ُ َو َش َّق َعلَ ْي ِه َما لَقِ َي ُه م َِن ْال َحرِّ َو َّ
صال ٍِح عِ ْندَ هَّللا ِ ِبَأ ْك َر َم ِم ِّني َأ ْو َقا َل ِبَأعْ َظ َم َق ْدراً ِم ِّني َو لَ ْم َأ َز ْل ُأسَاِئلُ ُه َو ت ِب َي ِد ِه َف َت َو َّكَأ َعلَيَّ َو َقا َل َيا َز َرا َف ُة َما َنا َق ُة َ م َِن ْال َم َش َّق ِة َو َأ َخ ْذ ُ
ت َب ْغلَ ٌة ازل ِِه ْم َو قُ ِّد َم ْ ت ِإلَي ِْه ْم د ََوا ُّب ُه ْم َف َر ِكبُوا ِإلَى َم َن ِ اس ِباال ْنصِ َرافِ َفقُ ِّد َم ْF ب َو َأ َم َر ال َّن َ َأسْ َتفِي ُد ِم ْن ُه َو ُأ َحاد ُِث ُه ِإلَى َأنْ َن َز َل ْال ُم َت َو ِّك ُل م َِن الرُّ ُكو ِ
ْ ْ ْ َأ َ َ ْ ار ِه َف َن َز َل َو َودَّعْ ُت ُه َو ا ْن َ
ت لِي اري َو ل َِولدِي ُمَؤ دِّبٌ َي َت َش َّي ُع مِنْ هْ ِل العِل ِم َو ال َفضْ ِل َو َكا َن ْ ت ِإلى دَ ِ ص َرف ُ ْت َم َع ُه ِإلَى دَ ِ لَ ُه َف َر ِك َب َها َو َر ِكب ُ
ب ْال ُم َت َو ِّك ِل َو ْال َف ْت ِح َو َم ْشيِ اَأْل ْش َرافِ َو َذ ِوي ِيث َو َما َج َرى مِنْ ُر ُكو ِ ار ْي َنا ْال َحد َ ض َر عِ ْندَ َذل َِك َو َت َج َ الط َع ِام َف َح َ ار ِه عِ ْندَ َّ ض ِ َعادَ ةٌ بِِإحْ َ
صال ٍِح عِ ْن َد هَّللا ِ ِبَأعْ َظ َم َق ْدراً ُ ْ َأ َ َأ َأْل
َ َ
ْن م َُح َّم ٍد ع َو َما َسمِعْ ت ُه مِنْ ق ْولِ ِه َما ناقة َ َ ُ ِيه َما َو ذكرْ ت ل ُه َما شا َه ْدت ُه مِنْ ِبي ال َح َس ِن َعلِيِّ ب ِ ُ َ َ ُ َ ار َبي َْن ْيد ِ ا ْقدَ ِ
ْ َأ
ت لَ ُه َو ِ ِإ ِّني َسمِعْ ُت ُه َيقُولُ ُه َف َقا َل لِي اعْ لَ ْم نَّ ال ُم َت َو ِّك َل هَّللا ْ
ك َسمِعْ تَ َه َذا اللَّ ْف َظ ِم ْن ُه َفقُل ُ هَّلل
ان ال ُمَؤ ِّدبُ َي ُك ُل َمعِي َف َر َف َع َيدَ هُ َو َقا َل ِبا ِ ِإ َّن َ ْأ ْ ِم ِّني َو َك َ
ك َه َذا ك َكيْ اَل َي ْف َجَأ ُك ْم َهاَل ُ ِ َ ر مْ َأِل َّبْ ه َأتَ و َ ه
ُ از َ ر حْ
ِ َ ِ ِإ َ ُ
د ي ر ُ
ت ا م ز ْ ر حْ َأ و ِ َ َ ك ر مْ َأ ِي ف رْ ظ ُ ْ
ن ا َ
ف ك ُ ل ْ
ه ي
ِ ٍ َ َ ِ و َّام ي َأ ة َ
ث َاَل
ث ِنْم ر َ ثَ ك ْ َأ اَل َي ْب َقى ف َ ِ ِ
ه ت َ
ك َ ل مْ م ِي
348
ص ِة ال َّنا َق ِة َو َق ْولَ ُه َت َعالَى آن فِي قِ َّ ك َذل َِك َف َقا َل لِي َأ َما َق َرْأتَ ْالقُرْ َ ت لَ ُه مِنْ َأي َْن َل َ
ب َيجْ ِري َفقُ ْل ُ دَث َأ ْو َس َب ٍ
الرَّ ج ُِل َف َت ْهل َِك َأ ْم َوالُ ُك ْم ِب َحا ِد َث ٍة ُتحْ ُ
ِث َح َّتى َه َج َم الثال ُ ب َو اَل َيجُو ُز َأنْ ُتبْطِ َل َق ْو َل اِإْل َمام َقا َل َز َرا َف ُة َف َو هَّللا ِ َما َجا َء ْال َي ْو ُم َّ ك َوعْ ٌد َغ ْي ُر َم ْك ُذو ٍ دار ُك ْم َثال َث َة َأي ٍَّام ذلِ َ
ِ َت َم َّتعُوا فِي ِ
ف َح ُد ُه َما م َِن َأ ً َ ً
ان َجمِيعا قِطعا َح َّتى لَ ْم يُعْ َر ْ ْ ْ َ ُ ْ
ك َعلَى ال ُم َت َو ِّك ِل َف َق َتلوهُ َو َقطعُوهُ َو ال َفت َح ب َْن َخا َق َ ْ َأْل
ْال ُم ْن َتصِ ُر َو َم َع ُه بغاء َو َوصِ يفٌ َو ا ت َرا ُ
صدَقَ ِإ َّن ُه لَمَّا َبلَغَ ب َو َما َقالَ ُه َف َقا َل َ ِيت اِإْل َما َم َأ َبا ْال َح َس ِن ع َبعْ دَ َذل َِك َو عَرَّ ْف ُت ُه َما َج َرى َم َع ْال ُمَؤ ِّد ِ اآْل َخ ِر َو َأ َزا َل هَّللا ُ نِعْ َم َت ُه َو َم ْملَ َك َت ُه َفلَق ُ
ُ َ َّ َ ُ ْ ْ َ ْ اَل ْ ُّ َأ ار ُث َها مِنْ آبَاِئنا ه َ
َ ت ِإلَى ُك ُن ٍ
وز َن َت َو َ ِم ِّني ْال َج ْه ُد َر َجعْ ُ
وم َعلى الظال ِِم ف َد َع ْوت ِب ِه ُون َو ال ِّس ِح َو ال ُجن ِن َو ه َُو ُد َعا ُء ال َمظل ِ ِي َعز م َِن ال ُحص ِ
ب ال ُّد َعا ِء . َأ َأ َأ
ت َيا َس ِّيدِي ِإنْ َر يْتَ نْ ُت َعلِّ َمنِي ِه َف َعلَّ َمنِي ِه ِإلَى آخ ِِر َما ْو َر ْد ُت ُه فِي ِك َتا ِ َعلَ ْي ِه َفَأهْ لَ َك ُه هَّللا ُ َفقُ ْل ُ
انت َعلَى َأ ِبي م َُح َّم ٍد ع ِبسُرَّ َمنْ َرَأى َو َق ْد َك َ ت َس َن ًة َفد ََخ ْل ُ ْن ال َّش ِريفِ ْالجُرْ َجانِيِّ َقا َلَ :ح َججْ ُ َ - 2185ر َوى َأحْ َم ُد بْنُ م َُح َّم ٍد َعنْ َجعْ َف ِر ب ِ
ت ْ
اركِ َخا ِدمِي َقا َل َف َف َعل ُ ْ
ك ِإلَى ال ُم َب َ ك ْاد َفعْ َما َم َع َ ت َأنْ سْ لَ ُه ِإلَى َمنْ ْد َف ُع ُه َف َقا َل َق ْب َل نْ قُو َل ذلِ َ
َ َأ َأ َأ َأ َأ ال َفَأ َر ْد ُ َأصْ َحا ُب َنا َح َملُوا َمعِي َشيْئا ً م َِن ْال َم ِ
ك َتصِ ي ُر ِإلَى ت َبلَى َقا َل َفِإ َّن َ ك م َِن ْال َح ِّج قُ ْل ُ ص ِرفا ً َبعْ َد َف َراغِ َ ْك ال َّساَل َم َقا َل َأ َو َلسْ تَ ُم ْن َ ُون َعلَي َ ان َي ْق َرء َ ك ِبجُرْ َج َ ت ِإنَّ شِ ي َع َت َ ت َو قُ ْل ُ َو َخ َرجْ ُ
ار َف عْ لِ ْم ُه ْم َأ َّ َأ آْل َ َاَل ْ ُ ُ ً َ َ
يع ا خ ِِر فِي وَّ ِل الن َه ِ ين مِنْ َشه ِْر َر ِب ٍ ال َيمْضِ َ ث ل َي ٍ ِين َي ْوما َو َت ْدخل َها َي ْو َم ال ُجم َُع ِة ِلث ِ ِك َهذا ِإلى ِماَئ ٍة َو َس ْبع َ ان مِنْ َي ْوم َ جُرْ َج َ
ك َف َت ْق َد ُم َعلَى َأهْ لِ َ ُأ
ك َو يُولَ ُد ل َِولَ ِد َ
ك ك َو وُ ْل ِد َ ك َو ي َُسلِّ ُم َما َم َع َ ض َراشِ داً َفِإنَّ هَّللا َ َسي َُسلِّ ُم َ ار َو ا ْم ِ ِ ه
َ َّ
ن ال ِرِ خ آ ِي ف م
ِ وْ ي
َ ْ
ال ك
َ ل
ِ َ
ذ ِي ف م
ْ َأ ِّني َو ِ
ِيه فا
ُول هَّللا ِ ِإنَّ ِإب َْراهِي َم ب َْن ت َيا اب َْن َرس ِ ْن ال َّش ِريفِ َو َس َيبْلُ ُغ هَّللا ُ ِب ِه َو َي ُكونُ مِنْ َأ ْولِيَاِئ َنا َفقُ ْل ُ ْن َجعْ َف ِر ب ِ ال َّش ِريفِ ابْنٌ َف َس ِّم ِه الص َّْلتَ ب َْن ال َّش ِريفِ ب ِ
َأ ْ َأ َأ
ك ي ُْخ ِر ُج ِإلَي ِْه ْم فِي ال َّس َن ِة مِنْ َمالِ ِه ْك َث َر مِنْ ِماَئ ِة لفِ دِرْ َه ٍم َو ه َُو َح ُد َأ
ِك َكثِي ُر ال َمعْ رُوفِ ِإلَى ْولِيَاِئ َ ْ ِإسْ مَاعِ ي َل ْالجُرْ َجانِيِّ ه َُو مِنْ شِ ي َعت َ
يع ِت َنا َو َغ َف َر َل ُه ُذ ُنو َب ُه َو َر َز َق ُه َذ َكراً َس ِو ّيا ً صنِي َع ُه ِإلَى شِ َ ْن ِإسْ مَاعِ ي َل َ ان َف َقا َل َش َك َر هَّللا ُ َأِل ِبي ِإسْ َحاقَ ِإب َْراهِي َم ب ِ ين فِي ن َِع ِم هَّللا ِ ِبجُرْ َج َ ْال ُم َت َقلِّ ِب َ
ان فِي َي ْو ِم ْت جُرْ َج َ َّ
ت َف َسل َمنِي ُ َحتى َوا َفي ُ هَّللا َّ ت مِنْ عِ ن ِد ِه َو َح َججْ ُ ْ ْ
ص َرف ُ ْ
ك حْ َمدَ َفان َ َأ ك ال َح َسنُ بْنُ َعلِيٍّ َس ِّم ا ْب َن َ ْ َقاِئاًل ِب ْال َح ِّق َفق ْل ل ُه َيقو ُل ل َ
َ ُ َ ُ
يع اآْل خ ِِر َعلَى َما َذ َك َرهُ ع َو َجا َءنِي َأصْ َحا ُب َنا ُي َهنُِّئو ِّني َف َو َع ْد ُت ُه ْم َأنَّ اِإْل َما َم ع َو َع َدنِي َأنْ ي َُوافِ َي ُك ْم فِي ار مِنْ َشه ِْر َر ِب ٍ
َأ
ْال ُجم َُع ِة فِي وَّ ِل ال َّن َه ِ
اري ف َوَ ُّ ُ َ ْ ُّ َّ َ َ ِّ ُ ُ ُ ْ َ آخ ِِر َه َذا ْال َي ْو ِم فت َّهبُوا لِ َما تحْ تاج َ
َ َ َأ َ َ
صلوُ ا الظه َْر َو ال َعصْ َر اجْ ت َمعُوا كل ُه ْم فِي َد ِ ُون ِإل ْي ِه َو اغدُوا فِي َمسَاِئلِك ْم َو َح َواِئ ِجك ْم كل َها فلمَّا َ
تت َو َع ْد ُ ُ
ُون َف َسلَّ َم ه َُو وَّ اًل َعلَ ْي َنا َفاسْ َت ْق َب ْل َناهُ َو َقب َّْل َنا َي َدهُ ث َّم َقا َل ِإ ِّني ُك ْن ُ َأ دَخ َل ِإلَ ْي َنا َو َنحْ نُ مُجْ َت ِمع َ هَّللا ِ َما َش َعرْ َنا ِإاَّل َو َق ْد َوا َفا َنا َأبُو م َُح َّم ٍد ع َف َ
ت ِإلَ ْي ُك ْم ُأِل َج ِّد َد ِب ُك ْم َعهْداً َو َها َأ َنا َق ْد الظه َْر َو ْال َعصْ َر ِبسُرَّ َمنْ َرَأى َو صِ رْ ُ ْت ُّ صلَّي ُ َجعْ َف َر ب َْن ال َّش ِريفِ َأنْ ُأ َوافِ َي ُك ْم فِي آخ ِِر َه َذا ْال َي ْو ِم َف َ
ُأ
ُول ِ ِإنَّ ا ْبنِي َج ِابراً صِ َ
يب هَّللا اِئج ُك ْم ُكلَّ َها َفَأوَّ ُل َم ِن ا ْب َتدَ ال َمسْ لَ َة لَ ُه ال َّنضْ ُر بْنُ َج ِاب ٍر َقا َل َيا اب َْن َرس ِ
َأ ْ َأ ِجْئ ُت ُك ُم اآْل َن َفاجْ َمعُوا مَسَاِئلَ ُك ْم َو َح َو َ
اِئج ُه ْم َو ص ِر ِه ُم ْن ُذ َشه ٍْر َف ْاد ُع هَّللا َ لَ ُه َأنْ َي ُر َّد ِإلَ ْي ِه َع ْي َن ْي ِه َقا َل َف َها ِت ِه َف َم َس َح ِب َي ِد ِه َعلَى َع ْي َن ْي ِه َف َعا َد بَصِ يراً ُث َّم َت َق َّد َم َر ُج ٌل َف َر ُج ٌل َيسْ َألُو َن ُه َح َو َ ِب َب َ
َ
ف مِنْ َي ْو ِم ِه ذل َِك . ص َر َ ْ
ِيع َو دَ َعا ل ُه ْم ِب َخي ٍْر َفان َ َ ْ
ضى َح َواِئ َج ال َجم ِ َأ َجا َب ُه ْم ِإلى ك ِّل َما َس لوهُ َحتى َق َ
َّ ُ َأ ُ َ
ب
الذ َه ِ ت َأنْ َأقُو َل بِِإحْ دَى ِرجْ لَيَّ َأ ْخ ِر ِجي َما فِيكِ م َِن َّ ض َو َم َفاتِي ُح َها َو َل ْو شِ ْئ ُ ُ - 2188ك َّنا عِ ْندَ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َف َقا َل لَ َنا َخ َزاِئنُ اَأْلرْ ِ
َ َأ ُ
ت ا رْ ضُ ث َّم َقا َل ِب َي ِد ِه َف ْخ َر َج َس ِبي َك َة ذ َه ٍ
ب َق ْد َر شِ ب ٍْر َف َت َن َاولَ َها َف َقا َل َأْل ّ
ض َخطا ً َفا ْن َف َج َر ِ ت َقا َل َف َقا َل بِِإحْ دَى ِرجْ لَ ْي ِه َف َخ َّط َها Fفِي اَأْلرْ ِ َأَل ْخ َر َج ْ
ض َي َتْأَلُأَل َف َقا َل َل ُه ض َها َعلَى َبعْ ٍ ِيرةٌ َبعْ ُ
ض َكث َ ك فِي اَأْلرْ ِ ض َفِإ َذا َسبَاِئ ُ ظرُوا فِي اَأْلرْ ِ ش ُّكوا ُث َّم َقا َل ا ْن ُظرُوا فِي َها ِح ّسا ً َح َسنا ً َح َّتى اَل َت ُ ا ْن ُ
ِيم َو َّ َّ ُ آْل ْ َ هَّللا
ُون َف َقا َل ِإنَّ َ َس َيجْ َم ُع ل َنا َو لِشِ ي َع ِت َنا ال ُّدن َيا َو ا خ َِر َة َو ي ُْدخِل ُه ْم َجنا ِ ُ
يعتك ْم مُحْ َتاج َُ َ ُ ُ
اك عْ طِ يت ْم ك َّل َهذا َو شِ َ ُأ ْ
ض َنا ُجعِل ُ َبعْ ُ
ت النع ِ ت فِدَ َ
ي ُْد ِخ ُل َع ُدوَّ َنا ْال َجحِي َم .
ت فِي ت َعلَ ْي ِه َد َعا ِبغُاَل ٍم َو ِإ َذا َط ْش ٌ ت َمااًل َأِل ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َفاسْ َت ْك َثرْ ُت ُه فِي َن ْفسِ ي َفلَمَّا د ََخ ْل ُ ض َأصْ َح ِاب َنا َقا َلَ :ح َم ْل ُ ي َعنْ َبعْ ِ - 2189ر ُِو َ
ْ ُ ْ
ت َب ْينِي َو َبي َْن الغُاَل ِم ث َّم ال َتفَتَ ِإلَيَّ َو ت َح َّتى َحالَ ْ َّ
ت َفا ْن َحدَ َر ال َّد َنانِي ُر م َِن الط ْش ِ َّار َفَأ َم َرهُ َأنْ َيْأت َِي ِب ِه ُث َّم َت َكلَّ َم ِب َكاَل ٍم َلمَّا َأ َتى ِبالط ْش ِ
َّ آخ ِِر الد ِ
َقا َل َأ َت َرى َنحْ َتا ُج ِإلَى َما فِي َأ ْيدِي ُك ْم ِإ َّن َما َنْأ ُخ ُذ ِم ْن ُك ْم َما َنْأ ُخ ُذ ِل ُن َطه َِّر ُك ْم .
349
ان َر ُج ٌل ان ِبَأصْ َف َه َ َّاس َأحْ َم ُد بْنُ ال َّنضْ ِر َو َأبُو َجعْ َف ٍر م َُح َّم ُد بْنُ َعلَ ِو َّي َة َقالُواَ :ك َ ان ِم ْن ُه ْم َأبُو ْال َعب ِ اع ٌة مِنْ َأهْ ِل َأصْ َف َه َ دَث َج َم َ َ - 2190ح َ
ان َقا َل َشا َه ْدتُ ِل الز َم ِ َّ هْ َأ ِنْ َ
ُون غي ِْر ِه م َّ
ْك القو َل بِِإ َما َم ِة َعلِيٍّ النقِيِّ د َ ْ َ ْ َ
ب َعلي َ ْ َأ َّ َ
ان شِ ي ِع ّيا قِي َل ل ُه َما ال َّس َببُ الذِي و َج َ ً ُي َقا ُل لَ ُه َع ْب ُد الرَّ َم ِن َو ك َ
َ حْ
بين ِإلَى َبا ِ آخ ِر َ ِين َم َع َق ْو ٍم َ ان َس َنة م َِن ال ِّسن َ ً َأ َأ ْ َأ
ان لِي لِ َسانٌ َو جُرْ ةٌ َف خ َر َجنِي هْ ُل صْ َف َه َ َأ ً
ت َر ُج َفقِيرا َو َك َ اًل ك َأ ِّني ُكن ُ
ْ ب َعلَيَّ َو َذلِ َ َما َأ ْو َج َ
ض َر َمنْ َه َذا الرَّ ُج ُل ض َمنْ َح َ ت لِ َبعْ ِ ضا ع َفقُ ْل ُ ْن الرِّ َ ْن م َُح َّم ِد ب ِار َعلِيِّ ب ِ ض ِ ب ْال ُم َت َو ِّك ِل َي ْوما ً ِإ َذا َخ َر َج اَأْل ْم ُر بِِإحْ َ ِين َف ُك َّنا ِب َبا ِ ْال ُم َت َو ِّك ِل ُم َت َظلِّم َ
ت -اَل َأب َْر ُح مِنْ َها ُهناَ ِض ُة بِِإ َما َم ِت ِه ُث َّم َقا َل َو ُي َق َّد ُر َأنَّ ْال ُم َت َو ِّك َل يُحْ ضِ ُرهُ ل ِْل َق ْت ِل َفقُ ْل ُ ُ َ َ
ار ِه فقِي َل َهذا َر ُج ٌل َعل ِويٌّ تقو ُل الرَّ اف َ َ َ ض ِ الَّذِي َق ْد ُأم َِر بِِإحْ َ
ُون ِإلَ ْي ِه َفلَمَّا ْن َي ْنظر َ ُ ص َّفي ِ يق َو َيسْ َر َت َها َ الط ِر ِ س َو َق ْد َقا َم ال َّناسُ َي ْم َن َة َّ َأ َأ
ظ َر ِإلَى َه َذا الرَّ ج ُِل يُّ َرج ٍُل ه َُو َقا َل َف ْق َب َل َراكِبا ً َعلَى َف َر ٍ َح َّتى َأ ْن ُ
ظ ُر ِإلَى عُرْ فِ َدا َّب ِت ِه اَل اس َو ه َُو َي ْن ُ ت َأ ْدعُو فِي َن ْفسِ ي ِبَأنْ َي ْد َف َع هَّللا ُ َع ْن ُه َشرَّ ْال ُم َت َو ِّك ِل َفَأ ْق َب َل يَسِ ي ُر َبي َْن ال َّن ِ َرَأ ْي ُت ُه َو َق َع ُح ُّب ُه فِي َق ْل ِبي َف َج َع ْل ُ
ك ْ
ك َو وُ ل َد َ َّ
ك َو َكث َر َمالَ َ ك َو ط َّو َل ُعم َُر َ َ اب ُ ُد َعا َء َ هَّللا ار ِإلَيَّ ْق َب َل ِب َوجْ ِه ِه ِإلَيَّ َو َقا َل اسْ َت َج َ َأ ص َ ظ ُر َيمْ َن ًة َو اَل َيسْ َر ًة َو َأ َنا دَ اِئ ُم ال ُّد َعا ِء َفلَمَّا َ َي ْن ُ
ان َف َف َت َح ك ِإلَى َأصْ َف َه َ ص َر ْف َنا َبعْ َد َذلِ َ ك َفا ْن َ ت َخ ْي ٌر َو لَ ْم ُأ ْخ ِبرْ ِب َذلِ َ ك َفقُ ْل ُ ون َما َشْأ ُن َ ت َبي َْن َأصْ َح ِابي َف َسَألُونِي َو ُه ْم َيقُولُ َ ت َو َو َقعْ ُ َقا َل َفارْ َت َع ْد ُ
اَل َأْل ً ْ ْ َأ ْ َأ ُ َ ُأ ْ َأ َّ هَّللا ُ َعلَيَّ وُ جُوها م َِن ال َم ِ
ْ ً
ت َع َش َرة م َِن ا ْو ِد اري َو ر ُِزق ُ ار َج َد ِ ال َحتى َنا ال َي ْو َم ْغل ُِق َب ِابي َعلى َما قِي َمت ُه لفُ لفِ دِرْ َه ٍم سِ َوى َمالِي َخ ِ
اب هَّللا ُ ُد َعا َءهُ فِيَّ َو لِي . ِين َس َن ًة َو َأ َنا َأقُو ُل بِِإ َما َم ِة الرَّ ج ُِل َعلَى الَّذِي َعلِ َم َما فِي َق ْل ِبي َو اسْ َت َج َ ت اآْل َن مِنْ ُعم ُِري َنيِّفا ً َو َس ْبع َ َو َق ْد َبلَ ْغ ُ
اص َمنِي اس لِ َه َذا اَأْل ْم ِرَ ،قا َلَ ،خ َ ان مِنْ َأرْ َف ِع ال َّن ِ َ - 2191حمْ دَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َث َنا ْال َح َسنُ بْنُ مُو َسىَ ،قا َل َح َّد َثنِي َي ِزي ُد بْنُ ِإسْ َحاقَ َشع ٍِر َو َك َ
هَّللا َأ ْ َأ
ك ِب ْال َم ْن ِزلَ ِة الَّتِي َتقُو ُل َفاسْ ل ُه نْ َي ْدع َُو َ لِي َح َّتى صا ِح ُب َ ان َ ت لَ ُه لَمَّا َطا َل ْال َكاَل ُم َب ْينِي َو َب ْي َنهُِ :إنْ َك َ ان مُسْ َت ِويا ً َفقُ ْل ُ مَرَّ ًة َأخِي م َُح َّم ٌد َو َك َ
ك ِإنَّ لِي َأخا ً َو ه َُو َأ َسنُّ ِم ِّنيَ ،و ه َُو َيقُو ُل ت ِف َدا َ ت لَ ُه ُجع ِْل ُ ضا علیه السالم َفقُ ْل ُ ت َعلَى الرِّ َ َأرْ ِج َع ِإلَى َق ْو ِل ُك ْم! َقا َلَ ،قا َل لِي م َُح َّم ٌد َف َ
دَخ ْل ُ
ير ِإلى َ َأ َّ هَّللا
ان ِبال َمن ِز ِل الذِي ذ َكرْ تَ نْ َي ْدع َُو َ لِي َحتى صِ َ َأ َ َّ ْ ْ ك ِإنْ َك َ صا ِح َب َ ك َو َأ َنا َكثِيراً َما ُأ َناظِ ُرهَُ ،ف َقا َل لِي َي ْوما م َِن ا ي َِّام َس ْل َ
َأْل ً ِب َح َيا ِة َأ ِبي َ
َق ْولِ ُك ْم! َفِإ ِّني حِبُّ َأنْ َت ْدع َُو هَّللا َ لَهُ! َقا َلَ ،ف ْال َتفَتَ َأبُو ْال َح َس ِن علیه السالم َنحْ َو ْالقِ ْبلَ ِة َف َذ َك َر َما َشا َء هَّللا ُ َأنْ َي ْذ ُك َرُ ،ث َّم َقا َل :اللَّ ُه َّم ُخ ْذ ِب َس ْم ِع ِFه َو ُأ
انَ ،ف َو هَّللا ِ َما ان َيقُو ُل َه َذا َو ه َُو َرافِ ٌع َيدَ هُ ْاليُمْ َنىَ ،قا َلَ ،فلَمَّا َق ِد َم َأ ْخ َب َرنِي ِب َما َك َ ص ِر ِه َو َم َجام ِِع َق ْل ِب ِه َح َّتى َت ُر َّدهُ ِإلَى ْال َح ِّق! َقا َلَ ،و َك َ َب َ
ت ِب ْال َح ِّق. ت ِإاَّل يَسِ يراً َح َّتى قُ ْل ُ لَ ِب ْث ُ
دَخ َل دِعْ ِب ُل بْنُ َعلِيٍّ ْال ُخ َزاعِ يُّ َر ِح َم ُه هَّللا ُ َعلَى َأ ِبي ْال َح َس ِن َعلِيِّ ب ِ
ْن اق َمعا ً َعنْ َعلِيٍّ َعنْ َأ ِبي ِه َع ِن ْال َه َر ِويِّ َقا َلَ : ْ - 2192ال ُم َك ِّتبُ َو ْال َورَّ ُ
ك َف َقا َل ع َها ِت َها َأ ُأ
ْت َعلَى َن ْفسِ ي نْ اَل ْنشِ َد َها َحداً َق ْبلَ َ َأ ِيك َقصِ يدَ ًة َو آلَي ُ تف َ ْ
ُول ِ ِإ ِّني َق ْد قُل ُ هَّللا ضا ع ِب َمرْ َو َف َقا َل لَ ُه َيا اب َْن َرس ِ ُوسى الرِّ َ م َ
َفَأ ْن َشدَ هُ
.............. ..........
اع ٍة ان َبعْ َد َس َ َّار َفلَمَّا َك َ اغ دِعْ ِب ٍل مِنْ ِإ ْن َشا ِد ْال َقصِ يدَ ِة َو َأ َم َرهُ َأنْ اَل َيب َْر َح مِنْ َم ْوضِ ِع ِه َو د ََخ َل الد َ ضا ع َبعْ دَ َف َر ِ ض الرِّ َ َم ْغفُوراً لَ ُه ُث َّم َن َه َ
ت َه ِذ ِه ْال َقصِ ي َد َة ت َو اَل قُ ْل ُ ك َف َقا َل دِعْ ِب ٌل َو هَّللا ِ َما ِل َه َذا ِجْئ ُ ي اجْ َع ْل َها فِي َن َف َق ِت َ ك َم ْواَل َ ض ِو َّي ٍة َف َقا َل َل ُه َيقُو ُل َل َ ار َر َ َخ َر َج ْال َخا ِد ُم ِإلَ ْي ِه ِب ِماَئ ِة دِي َن ٍ
ضا ع ُج َّب َة َخ ٍّز َم َع َ
ف ِب ِه َف ْن َفذ ِإلَ ْي ِه الرِّ َ َأ ك ِب ِه َو َي َت َشرَّ َ ضا ع لِ َي َتبَرَّ َ ب الرِّ َ َأ
َط َمعا ً فِي َشيْ ٍء يَصِ ُل ِإلَيَّ َو َر َّد الصُّرَّ َة َو َس َل ث ْوبا ً مِنْ ِث َيا ِ
َ
ار مِنْ ص َ ف َو َ ص َر َ ك َس َتحْ َتا ُج ِإلَ ْي َها َو اَل ُت َرا ِجعْ نِي فِي َها َفَأ َخ َذ دِعْ ِب ٌل الصُّرَّ َة َو ْال ُج َّب َة َو ا ْن َ الصُّرَّ ِة َو َقا َل ل ِْل َخاد ِِم قُ ْل لَ ُه ُخ ْذ َه ِذ ِه الصُّرَّ َة َفِإ َّن َ
ك َ
ِف َو َمل َ ُ
ان دِعْ ِب ٌل فِي َمنْ كت َ َأ َأ ْ ُ
َمرْ َو فِي َقافِلَ ٍة َفلَمَّا َبلَغَ ميان قوهان َو َق َع َعلَي ِْه ُم اللصُوصُ َف َخذوا ال َقافِلة ِب سْ ِر َها َو َك َتفوا هْ ل َها َو َك َ
َ ُ َ َ َأ ُّ
اللُّصُوصُ ْال َقافِلَ َة َو َج َعلُوا َي ْقسِ مُو َن َها َب ْي َن ُه ْم َف َقا َل َر ُج ٌل م َِن ْال َق ْو ِم ُم َت َمثِّاًل ِب َق ْو ِل دِعْ ِب ٍل فِي َقصِ ي َد ِت ِه
تِْئه ْم صِ ْف َرا ٍ َو َأ ْي ِد َي ُه ْم مِنْ َفي ِ َأ َرى َف ْيَئ ُه ْم فِي غَ ي ِْر ِه ْم ُم َت َقسِّماً-
اع َة ُي َقا ُل َل ُه دِعْ ِب ُل بْنُ َعلِيٍّ َقا َل دِعْ ِب ٌل َفَأ َنا دِعْ ِب ٌل َقاِئ ُل َه ِذ ِه ْال َقصِ ي َد ِة الَّتِي ْت َف َقا َل ل َِرج ٍُل مِنْ ُخ َز َ َف َس ِم َع ُFه دِعْ ِب ٌل َف َقا َل لَ ُه ْم دِعْ ِب ٌل لِ َمنْ َه َذا ْال َبي ُ
ان م َِن ال ِّشي َع ِة َو َأ ْخ َب َرهُ َف َجا َFء ِب َن ْفسِ ِه َح َّتى َو َق َ ْأ ِم ْن َها َه َذا ْال َبي ُ
ف َعلَى دِعْ ِب ٍل َو س َت ٍّل َو َك َ ُصلِّي َعلَى َر ِ ان ي َ ب الرَّ ُج ُل ِإلَى َرِئيسِ ِه ْم َو َك َ ْت َف َو َث َ
ِيع َما َخذوا ِمن ُه ْم لِ َك َرا َم ِة ْ ُ َأ َ
ِيع هْ ِل ال َقافِل ِة َو َر َّد ِإلي ِْه ْم َجم َ َ ْ َأ َقا َل َل ُه َأ ْنتَ دِعْ ِب ٌل َف َقا َل َن َع ْم َف َقا َل ل ُه نشِ ِد ال َقصِ يدَ َة َف ن َشدَ َها َف َح َّل ِك َتا َف ُه َو ِك َت َ
ْ َأ ْ ْ َأ َ
اف َجم ِ
ص ِع َد ص َل ِإلَى قُ َّم َف َسَألَ ُه َأهْ ُل قُ َّم َأنْ ُي ْنشِ دَ ُه ُم ْال َقصِ يدَ َة َفَأ َم َر ُه ْم َأنْ َيجْ َت ِمعُوا فِي ْال َمسْ ِج ِد ْال َجام ِِع َفلَمَّا اجْ َت َمعُوا َ ار دِعْ ِب ٌل َح َّتى َو َ دِعْ ِب ٍل َو َس َ
َ َ
ار فامْ تن َع َ َ ْ َأ ْ َأ
ص َل ِب ِه ْم خ َب ُر ال ُج َّب ِة ف َس لوهُ نْ َي ِبي َع َها ِمن ُه ْم ِب لفِ دِين ٍ ُ َأ َ ْ َ َّ
ِير َو ات َ َ
ال َو ال ِخل ِع ِبشيْ ٍء كث ٍ َ َ ْ ْ
صل ُه الناسُ م َِن ال َم ِ َّ َ ْال ِم ْن َب َر َفَأ ْن َشدَ ُه ُم القصِ يدَ َة ف َو َ
َ َ ْ
ب َو ث ْال َع َر ِ َأ
اق ْال َبلَ ِد لَ ِحقَ ِب ِه َق ْو ٌم مِنْ حْ َدا ِ ار َعنْ قُ َّم َفلَمَّا َخ َر َج مِنْ رُسْ َت ِ ار َف َبى َعلَي ِْه ْم َو َس َ َأ َأ
مِنْ َذل َِك َف َقالُوا لَ ُه َف ِبعْ َنا َشيْئا ً ِم ْن َها ِب ْلفِ دِي َن ٍ
صوُ ا ْال َم َش ِاي َخ فِي َأمْ ِر َها َف َقالُوا ِلدِعْ ِب ٍل اَل ك َو َع َ َ ُ َأْل
َأ َخ ُذوا ْال ُج َّب َة ِم ْن ُه َف َر َج َع دِعْ ِب ٌل ِإلَى قُ َّم َو َسَألَ ُه ْم َرد ال ُج َّب ِة َعل ْي ِه فا ْمتن َع ا حْ دَ اث مِنْ ذلِ َ
َ َ َ َ ْ َّ
ك َو َأ
ِئس مِنْ َر ِّد ِه ُم ْال ُج َّب َة َعلَ ْي ِه َس لَ ُه ْم نْ َي ْد َفعُوا ِإلَ ْي ِه َشيْئا ً ِم ْن َها َف َجابُوهُ ِإلَى ذلِ َ
َ َأ َأ ار َفَأ َبى َعلَي ِْه ْم َفلَمَّا َي َ ف دِي َن ٍ ك ِإلَى ْال ُج َّب ِة َف ُخ ْذ َث َم َن َها َأ ْل َ َس ِبي َل لَ َ
اع
َ ِ َ َ ب َ
ف ه
ِ ل
ِ ز ْ
ن م ِي ف انَ َ
ك ا م ِيع
َ َ َ م ج وا ذُ َ
خ َأ د ْ َ
ق ُوص
َ ص ُّ ل ال د
َ جَ َ و َ
ف ه
ِ ن
ِ ط َ و ى
ِ ِإ ََ ل ٌ
ل ب ِعْ د ف َ َ َ ر ص نْ ا و ٍ َ ار َ
ن ِي د ف َ ْ
ل َأ ا ه ِي
َ َ َ َ ق ا ب ن م ث َ ه
ِ ْ
ي َ ل ِإ ُواع َ
ف دَ و َأعْ َط ْوهُ َ َ َ َ
ا هض عْ ب
ضا ع َ
ص َل فِي َي ِد ِه َع َش َرة آ فِ دِرْ َه ٍم َفذ َك َر َق ْو َل الرِّ َ اَل ُ ار ِب ِماَئ ِة دِرْ َه ٍم َف َح َ ُ
صل ُه ِب َها م َِن الشي َع ِة ك َّل دِي َن ٍ ِّ َ ضا ع َو َ ان الرِّ َ ار الَّتِي َك َ ْال ِماَئ َة دِي َن ٍ
َأ
الطبِّ َعلَ ْي َها َف َن َظرُوا ِإلَ ْي َها َف َقالُوا مَّا َأ
دَت َر َمداً َعظِ يما ً َف ْد َخ َل هْ َل ِّ َأ ار َي ٌة َل َها مِنْ َق ْل ِب ِه َم َح ٌّل َف َر َم ْ ت لَ ُه َج ِ ِير َو َكا َن ْ ك َس َتحْ َتا ُج ِإلَى ال َّد َنان ِ ِإ َّن َ
ً َ ً َ َ َ ْ َ َ َ َأ َ
ْس لنا فِي َها حِيلة َو قد ذ َه َبت َو مَّا اليُسْ َرى فنحْ نُ ن َعالِ ُج َها َو نجْ ت ِهد َو نرْ جُو نْ تسْ ل َم فاغت َّم ِلذل َِك دِعْ ِب ٌل غ ّما شدِيدا َو ُ َ َ ُ َ َ ْ َأ ْ َ ْ َ ٌ َ َ َ ْال َعيْنُ اليُمْ نى فلي َ
َ َ َ ْ
َّ َأ
صا َب ٍة ِم ْن َها مِنْ َّو ِل اللي ِْل ْ ْ َ ُ
َج ِز َع َعلَ ْي َها َج َزعا ً َعظِ يما ً ث َّم ذ َك َر َما َك َ
ص َب َها ِب ِع َ ار َي ِة َو َع َ ان َم َع ُه مِنْ َفضْ لَ ِة ال ُج َّب ِة َف َم َس َح َهاَ Fعلَى َع ْي َنيِ ال َج ِ
ضا ع . َ الرِّ ن س
َ َ ِ ح ْ
ال ي ب ِ َأ ة
ِ كَ ر ص ُّح ِممَّا َكا َن َتا َق ْب ُل ِ َ َ
ب ب ت َو َع ْي َنا َها َأ َ َفَأصْ َب َح ْ
ِيت ِب َع َشا ٍء ُث َّم َقا َلت َعا َّم َة اللَّي ِْل َم َع ُه ُث َّم ُأت ُت ِإلَى صِ رْ َيا َف َم َك ْث ُ ار لَ ُه َف ِجْئ ُ
ضا ع ِب ِح َم ٍ ث ِإلَيَّ الرِّ َ يسى َع ِن ْال َب َز ْنطِ يِّ َقا َلَ :ب َع َ - 2193ابْنُ عِ َ
ْت م َِن ْال َع َشا ِFء َقا َل لِي َما ُت ِري ُد َأنْ َت َنا َم ِع] َو ك َِسا ٍFء َقيَاصِ ِريٍّ َو م ِْل َح َف ٍة َمرْ ِويٍّ َفلَمَّا َأ َ
صب ُ ٍ دا [ر
َ مرادع و َ ة
ٍ ي
َّ ر
ِ ب
َ َ
ط ة
ٍ ادَ س
َ و شوا لَ ُه ُث َّم ُأت ُ
ِيت ِ ِ
ب ا ْف ُر ُ
ت فِي َن ْفسِ ي ق ْدَ ك هَّللا ُ فِي َعافِ َي ٍة َو ُك َّنا َعلَى َس ْط ٍح َفلَمَّا َن َز َل مِنْ عِ ْندِي قُ ْل ُ َ َ ُ ْ َأ َ َ ْ ْ َ
اك فط َر َح َعليَّ المِل َحفة ِو الك َِسا َء ث َّم قا َل َب َّيت َ َ َ ُ ْ
ت َبلى ُجعِلت فِدَ َ َ قُ ْل ُ
َأ ً َأ َأ ُّ َأ
ت مِنْ َه َذا الرَّ ج ُِل َك َرا َمة َما َنالَ َها َح ٌد َقط َفِإ َذا َها ِتفٌ َي ْهتِفُ ِبي َيا حْ َم ُد َو لَ ْم عْ ِرفِ الص َّْوتَ َح َّتى َجا َءنِي َم ْولى َل ُه َف َقا َل ِجبْ َم ْواَل َ
ي ً ن ِْل ُ
350
ان َعاِئداً لَ ُه َفلَمَّا َأ َرا َد ُوح َ ص َع َة ب َْن ص َ صعْ َ ِين ص َأ َتى َ ِير ْالمُْؤ ِمن َ ص َر َها ُث َّم َقا َل ِإنَّ َأم َ ك َف َن َاو ْل ُت ُه َك ِّفي َف َع َ ت َفِإ َذا ه َُو ُم ْق ِب ٌل ِإلَيَّ َف َقا َل َك َّف َ َف َن َز ْل ُ
ك ا َم ُلَأْل َّ ْ
ك َو يُل ِه َين َ اَل ْ َ
ص َل ِإلي َ ْ
ان ا م ُر قد َو َ َ ْ َأْل ك فك َ َ َ ْ َ
ك َو انظ ِلنفسِ َ رْ ُ ْ ان تفتخ ِب ِع َيادَ تِي ِإيَّا َ ِرْ َ ْ َ اَل ُوح َص َعة ب َْن ص َ َ ص َ عْ َأنْ َيقُو َم م عِ ن ِد ِه قا َل َيا َ
َ ْ ِنْ
ً
ْك ال َّساَل َم َكثِيرا . ك هَّللا َ َو َأ ْق َرُأ َعلَي َ َأسْ َت ْو ِد ُع َ
صاحِبُ ْال َعسْ َك ِر ا ْش َت َغ َل َأبُو م َُح َّم ٍد ا ْب ُن ُه ِب ُغسْ لِ ِه َو َشْأ ِن ِه َو َأسْ َر َع َبعْ ضُ ضى َأبُو ْال َح َس ِن ع َ َ - 2194عنْ َأ ِبي هَاشِ ٍم ْال َجعْ َف ِريِّ َقا َل :لَمَّا َم َ
َ َ َ ْ َ ُأ ُ َ َ َ ْأ َ َأ َ َ َ َ دَم ِإلَى َأ ْش َيا َء احْ َت َملُو َها مِنْ ِث َيا ٍ ْ
ك الخ َد َم فقا َل س ث َّم َد َعا ولِئ َ ار ِإلى َمجْ لِسِ ِه ف َجل َ ص َ ب َو دَ َرا ِه َم َو غَ ي ِْر ِه َما فلمَّا ف َرغ بُو م َُح َّم ٍد مِنْ ش ِن ِه َ ال َخ ِ
ت َعلَى ُك ِّل َما َخ َذهُ ُك ُّل َوا ِح ٍد ِم ْن ُك ْم َو َعا َق ْب ُت ُك ْم َأ َأ
ون مِنْ ُعقُو َبتِي َو ِإنْ صْ َررْ ُت ْم َعلَى ْال ُجحُو ِد َدلَ ْل ُ َأ َأ َأ
ص َّد ْق ُتمُونِي فِي َما سْ لُ ُك ْم َع ْن ُه َف ْن ُت ْم آ ِم ُن َ ِإنْ َ
ُ َ َ َ َ ُ َ َ ُ َ َ َ َ َ تَ
ك ِب َما تسْ ت ِحقون ُه ِمني ث َّم قا َل َيا ف نُ خذ كذا َو كذا َو ن َيا ف نُ خذ كذا َو كذا قالوا ن َع ْم قالوا ف َردُّوهُ فذك َر لِك ِّل َوا ِح ٍدْ َ َأ اَل ُ تَ ْ َأ َ َ َ َ تَ ْ َ َأ اَل ُ َ ُ ِّ َ ُّ َ َ عِ ْندَ َذلِ َ
ُ
ِيع َما َخذوهُ . َأ ار ِإلَ ْي ِه َح َّتى َردُّوا َجم َ ص َ َ َأ
ِم ْن ُه ْم َما َخذهُ َو َ
َّاح ْال ِك َنانِيُّ عِ ْن َد صب ِ ت َأ َنا َو َأبُو ال َّ انَ ،عنْ ب َُر ْي ٍد ْالعِجْ لِيِّ َ ،قا َلُ ،ك ْن ُ ْن ع ُْث َم َ ان ب ِ ْن ْال َح َك ِمَ ،عنْ َأ َب ِ ِ - 2195ب َه َذا اِإْلسْ َنا ِد َعنْ َأحْ َمدََ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ
ك َو َرقَ فِيهِ، اَل ْ
ك فِي ِه َو نت ُم ال َي ْو َم َش ْو ٌُ ْ َأ َش ْو َ اَل ً َأ
ان صْ َحابُ ِبي َو َرقا َأ ان َأصْ َحابُ َأ ِبي َو ِ َخيْرا ِمنك ْمَ ،ك َ
ُ ْ ً هَّللا َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َف َقا َلَ :ك َ
يك! َقا َلُ :ك ْن ُت ْم َي ْومَِئ ٍذ َخيْراً ِم ْن ُك ُم ْال َي ْو َم. اك َف َنحْ نُ َأصْ َحابُ َأ ِب َ ت فِدَ َ َّاح ْال ِك َنانِيُّ ُجع ِْل ُ صب ِ َف َقا َل َأبُو ال َّ
ت عِ ْتقَ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َفِإ َذا ه َُو ْن َأ ِبي ْال ِباَل ِد َقا َلَ :ق َرْأ ُ ْن َسعِي ٍد َعنْ ِإب َْراهِي َم ب ِ ْن ب ِ ُسي ِ ْن م َُح َّم ٍد َع ِن ْالح َ - 2196م َُح َّم ُد بْنُ َيحْ َيى َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ
الز َكا َة َو ي َّ صاَل َة َو ُيَؤ ِّد َ ش ُكوراً َعلَى نْ ُيقِي َم ال َّ َأ َشرْ ُح ُه َه َذا َما َأعْ تَقَ َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد َأعْ تَقَ فُاَل نا ً غُاَل َم ُه ل َِوجْ ِه ِ اَل ي ُِري ُد ِم ْن ُه َجزا ًء َو ال ُ
هَّللا
ان َو َي َت َوالَى َأ ْو ِل َيا َء هَّللا ِ َو َي َتبَرَّ َأ مِنْ َأعْ دَ ا ِء هَّللا ِ َش ِه َد فُاَل نُ بْنُ فُاَل ٍن َو فُاَل نٌ َو فُاَل نٌ ثَاَل َث ٌة ض َ َي ُح َّج ْال َبيْتَ َو َيصُو َم َشه َْر َر َم َ
ْن َر ُج ٌل مِنْ َأهْ ِل َب ْي ِت ِه ْن ْال ُح َسي ِ ف َعلَى َعلِيِّ ب ِ ْن َجعْ َف ٍر َو غَ ي ِْر ِه َقالُواَ :و َق َ َ - 2197أبُو م َُح َّم ٍد ْال َح َسنُ بْنُ م َُح َّم ٍد َعنْ َج ِّد ِه َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ُأ
ف َقا َل لِ ُجلَسَاِئ ِه لَ َق ْد َسمِعْ ُت ْم َما َقا َل َه َذا الرَّ ُج ُل َو َأ َنا حِبُّ َأنْ َت ْبلُ ُغوا َمعِي ِإلَ ْي ِه َح َّتى َتسْ َمعُوا ِم ِّني ص َر َ َفَأسْ َم َع ُFه َو َش َت َم ُه َفلَ ْم ُي َكلِّ ْم ُه َفلَمَّا ا ْن َ
ِين َع ِن ْ َ
ِين ال َغيْظ َو العاف َ ْ ْ َ َ َ َأ َ َ ُ َأ
َر ِّدي َعلَ ْي ِه َقا َل َف َقالُوا َل ُه َن ْف َع ُل َو َل َق ْد كنا نحِبُّ نْ َيقو َل ل ُه َو َيقو َل ف خذ نعْ ل ْي ِه َو َمشى َو ه َُو َيقولَُ -و الكاظِ م َ
ُ َ َ ُ ُ َّ ُ
ص َر َخ ِب ِه َف َقا َل قُولُوا لَ ُه َه َذا َعلِيُّ بْنُ ْال ُح َسي ِ
ْن ِين َف َعلِمْ َنا َأ َّن ُه اَل َيقُو ُل لَ ُه َشيْئا ً َقا َل َف َخ َر َج َح َّتى َأ َتى َم ْن ِز َل الرَّ ج ُِل َف َ اس َو هَّللا ُ ُيحِبُّ ْالمُحْ سِ ن َ ال َّن ِ
ك ُك ْنتَ َقدْ َّ َأ
ْن َيا خِي ِإن َ ْ َ َ
ان ِمن ُه فقا َل ل ُه َعلِيُّ بْنُ ال ُح َسي َِ ْ َ
ض َما ك َ عْ َ َ ً َ
ك ن ُه ِإن َما َجا َء ُمكافِئا ل ُه َعلى َب ِ َّ َّ َأ ُ اَل َّ ً ِّ
َقا َل َفخ َر َج ِإلينا ُمت َوثبا لِلشرِّ َو ه َُو َيش ُّ
َ َ ْ َ َ
ك َقا َل َف َق َّب َل الرَّ ُج ُل َبي َْن َع ْي َن ْي ِه هَّللا
ْس فِيَّ َف َغ َف َر ُ لَ َ هَّللا َأ
َو َق ْفتَ َعلَيَّ آنِفا ً َفقُ ْلتَ َو قُ ْلتَ َفِإنْ ُك ْنتَ قُ ْلتَ َما فِيَّ َف سْ َت ْغفِ ُر َ ِم ْن ُه َو ِإنْ ُك ْنتَ قُلتَ َما لَي َ
ْ
ث َو الرَّ ُج ُل ه َُو ْال َح َسنُ بْنُ ْال َح َس ِن َرضِ َي هَّللا ُ َع ْنهُ. اوي ل ِْل َحدِي ِ ك َو َأ َنا َأ َح ُّق ِب ِه َقا َل الرَّ ِ ْس فِي َ ِيك َما لَي َ تف َ َو َقا َل َب ْل قُ ْل ُ
351
ت َعلَ ْي ِه صصْ ُ ت َعلَ ْيهَِ ،و َق َ ْت ِإ َلى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َو د ََخ ْل ُ ضي ُ ت َرا ِح َل ًةَ ،و َم َ ت َو َه َّيْأ ُ ت مِنْ عِ ْن ِد ِه َف َت َه َّيْأ ُF كَ ،قا َلُ ،ث َّم َخ َرجْ ُ ه َُو َك َذلِ َ
ان ِبَأيِّ َشيْ ٍء يُعْ َرفُ َأيُّ ال ُّسيُوفِ َسيْفُ ْال َحقِّ، ان آخ َر َِ َ ْ َّ َ َ ً َ َ َ ْ َ َ هَّللا َأ ْ َ
َما َج َرى َبينِي َو َبي َْن زيدٍ ،فقا َل َر ي لو نَّ َ ت َعالى ابتلى زيْدا فخ َر َج ِمنا َسيف ِ ْتَ َأ َأ َ َ ْ َ ْ
ْت ِإلَى ْال َقادِسِ َّي ِة َفاسْ َت ْق َبلَنِي ْال َخ َب َر ِب َق ْتلِ ِه َر ِح َم ُه هَّللا ُ. ت َفا ْن َت َهي ُ َو هَّللا ِ َما ه َُو َك َما َقا َل ،لَِئنْ َخ َر َج لَ َي ْق ُتلُنَّ َ ،قا َل َف َر َجعْ ُ
ْن َخالِدٍَ ،قا َلَ ،قا َل ان ب ِ انَ ،قا َل َح َّد َثنِي َأ ِبيَ ،عنْ عِ َّد ٍة مِنْ َأصْ َح ِاب َناَ ،عنْ ُسلَ ْي َم َ َ - 2202علِيُّ بْنُ م َُح َّم ٍد ْالقُ َتي ِْبيُّ َ ،قا َل َح َّد َث َنا ْال َفضْ ُل بْنُ َش َاذ َ
ان َع ُدوُّ ك ْمُ َ َ
ان ب َْن خالِ ٍد َما ك َ َ َ
ار ،ث َّم قا َل َيا ُسل ْي َم َ ُ َ ً
ب ِ َسا َعة مِنْ ن َه ٍ هَّللا َ
ير ِب ِكتا ِ لِي َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َر ِح َم هَّللا ُ َعمِّي َزيْداً َما َقدَ َر َأنْ يَسِ َ
ْ ً عِ ْندَ ُك ْم قُ ْل َنا ُك َّفارٌَ ،قا َل َفِإنَّ هَّللا َ َع َّز َو َج َّل َيقُولَُ :ح َّتى ِإذا َأ ْث َخ ْن ُتمُو ُه ْم َف ُ
ان َو شدُّوا ْال َوثاقَ َفِإمَّا َم ّنا َبعْ ُد َو ِإمَّا فِداءًَ ،ف َج َع َل ْال َم َن َبعْ َد اِإْلث َخ ِ
انَ ،ح َّتى َخ َرجُوا َعلَ ْي ُك ْم مِنْ َوجْ ٍه َ
آخ َر ان َو ِإ َّن َما َج َع َل هَّللا ُ ْالمَنَّ َبعْ َد اِإْل ْث َخ ِ ان َف َم َن ْن ُت ْم َق ْب َل -اِإْل ْث َخ ِ َأ َسرْ ُت ْم َق ْوما ً ُث َّم َخلَّ ْي ُت ْم َس ِبيلَ ُه ْم َق ْب َل اِإْل ْث َخ ِ
َف َقا َتلُو ُك ْم.
ُأ
ض َمنْ ْن َعلِيٍّ اَ ْل َقيْسِ يِّ َعنْ َبعْ ِ ْن ِهالَ ٍل َعنْ َم َّي َة ب ِ ْن َأ ِبي َق َتادَ َة َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ ْن َأحْ َمدَ ب ِ ب َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن َمحْ بُو ٍ - 2203م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيِّ ب ِ
ُ َ
ُسيْنُ َفِإذا َت َوسَّطوهُ َر َواهُ َعنْ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللَا ِ َعلَ ْي ِه ال َّسال ُم َقا َلَ :قا َل لِي َيجُوز اَلن ِبيُّ اَلص َِّراط َيتلوهُ َعلِيٌّ َو َيتلو َعلِ ّيا اَل َح َسنُ َو َيتلو اَل َح َس َن اَلح َ
ْ ْ ُ ْ ْ ً ُ ْ ُ ْ َ َّ ُ َ
ار َكَأ َّن ُه ُع َقابٌ َكاسِ ٌر َأ
ْن َعلَ ْي ِه ال َّسالَ ُم ِج ْب ُه َف َي ْن َقضُّ اَ ْل ُح َسيْنُ فِي اَل َّن ِ
ك َف َيقُو ُل اَل َّن ِبيُّ ل ِْل ُح َسي ِ ْت ِب َثْأ ِر َ
ُسي َْن َيا َأ َبا َع ْب ِد هَّللَا ِ ِإ ِّني َطلَب ُ
َنادَى اَ ْلم ُْخ َتا ُر اَ ْلح َ
ْ َ َ ْ َ َّ ُ
ار ُح َم َمة َو ل ْو شق َعنْ قل ِب ِه لوُ ِجدَ ُح ُّب ُه َما فِي قل ِب ِه . َ ً َفي ُْخ ِر ُج اَ ْلم ُْخ َت َ
ْن َفض ٍ
َّالَ ،عنْ ْن َعلِيِّ ب ِ ْنَ ،ع ِن ْال َح َس ِن ب ِ ْن ْال ُح َسي ِ - 2204م َُح َّم ُد بْنُ ْال َح َس ِن َو ع ُْث َمانُ بْنُ َحا ِمدٍَ ،قاال َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ َي ْزدَ ادََ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ِين َخ َر َجَ ،قا َلَ ،ف َقا َل لَ ُه َر ُج ٌل َو َنحْ نُ وُ قُوفٌ ْن َعلِيٍّ ح َ ان ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َخا ِل ٍد َخ َر َج َم َع َز ْي ِد ب َِّار السَّابَاطِ يِّ َ ،قا َلَ ،ك َْن مُسْ ل ٍِمَ ،عنْ َعم ٍ ان ب ِ َمرْ َو َ
ْ َأ َ هَّللا
ت َو ِ ل َي ْو ٌم مِنْ َجعْ َف ٍر َخ ْي ٌر مِنْ َز ْي ٍد يَّا َم ال ُّدن َياَ ،قا َل ْ ُ َ َأ ُ
فِي َنا ِح َي ٍة َو َز ْي ٌد َواقِفٌ فِي َنا ِح َي ٍة َما َتقو ُل فِي َز ْي ٍد ه َُو َخ ْي ٌر ْم َجعْ َف ٌر َقا َل ُسل ْي َمانُ قل ُ
ْت ِإلَى َز ْي ٍد َو ه َُو َيقُو ُل َجعْ َف ٌر ِإ َما ُم َنا فِي ْال َحاَل ِل َو ْال َح َر ِام. ْت َنحْ َوهُ َفا ْن َت َهي ُ ص َةَ ،قا َل َو َم َ
ضي ُ ك دَ ا َّب َت ُه َو َأ َتى َزيْداً َو َقصَّ َعلَ ْي ِه ْالقِ ََّف َحرَّ َ
ْن ِإسْ مَاعِ ي َل ْالمِي َثمِيِّ َ ،عنْ ُح َذ ْي َف َة ْن َحمَّادٍَ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ - 2205م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي ْال ُح َسيْنُ بْنُ ِإ ْشك َ
ِيبَ ،عنْ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن ب ِ
ت لَ ُه َعلَى ْ
صا ِح َب ُك ْم َعلَى َما َتذ ُكرُو َن ُه َقا َلَ ،فقُ ْل ُ َأ
ْف َعلِ ْم ُت ْم نَّ َ ْن ُكلَ ْيبٍَ ،قا َلَ ،قا َل لِي َز ْي ُد بْنُ َعلِيٍّ َ :يا َس ْو َرةُ َكي َ ُورَ ،عنْ َس ْو َر َة ب ِ ْن َم ْنص ٍ ب ِ
هَّللا َأ َأ ْأ ْ ْ
َ ُ َ ُ
اك م َُحمَّدَ ب َْن َعلِيٍّ علیه السالم ن لهُ ،ف َيقو ُل قا َل َرسُو ُل ِ صلی هللا علیه و آله سْ َ َ َ َّ ُ َ ُ ُ َ
ير َسقط ،قا َل ،فقا َل َهاتِ! فقلت ل ُه كنا ن تِي خ َ َ َ َ تَ َ ْالخ ِب ِ
َ
َّ
ض َو اَل ُت ْخ ِبرُو َّنا ِب ُك ِّل الذِي َأ َأ َأ
وك َف َت ْي َنا ُك ْم آ َل م َُح َّم ٍد َو ْنتَ فِي َمنْ َت ْي َناَ ،ف ُت ْخ ِبرُو َّنا ِب َبعْ ٍ
ضى ُخ َ َأ هَّللا
و سلم َو َقا َل ُ َج َّل َو َع َّز فِي ِك َت ِابهَِ ،ح َّتى َم َ
ِيك َجعْ َفراً َف َقا َل َل َنا َك َما َقا َل َأبُوهَُ -قا َل َرسُو ُل هَّللا ِ صلی هللا علیه و آله و سلم َو َقا َل َت َعالَىَ ،ف َت َب َّس َم َو َقا َل: َنسْ َألُ ُك ْم َع ْنهَُ .ح َّتى َأ َت ْي َنا اب َْن َأخ َ
ْ
ب َعلِيٍّ علیه السالم عِ ندَ هُ. َأ َما َو هَّللا ِ ِإنْ قُ ْلتَ َه َذا َفِإنَّ ُك ُت َ
ْن
ار ب ِ ُورَ ،عنْ َب َّك ِ ْن ُج ْمه ٍ انَ ،قا َل َح َّد َثنِي َأ ِبيَ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن قُ َت ْي َب َة ْالقُ َتي ِْبيُّ َ ،قاال َح َّد َث َنا ْال َفضْ ُل بْنُ َش َاذ َ َ - 2206ح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
َ آْل
س َحد ُه َما َعنْ َيمِي ِن ِه َو ا خ ُر َعنْ ُ َأ َ َ َأ ْ َأ ُ
ان َعلق َمة ك َب َر مِنْ ِبي ،ف َجل َ َ ْ َ
ْن َعلِيٍّ َ ،و ك َ دَخ َل َأبُو َبك ٍر َو َعلق َمة َعلى ز ْي ِد ب ِ
َ َ ُ َ ْ ْ َأ ِبي َب ْك ٍر ْال َحضْ َرمِيِّ َقا َلَ ،
َأ
ان جْ َر ُه َما َيا َبا َأ َأ َأ َأ
ْس اِإْل َما ُم ِم َّنا َمنْ رْ َخى َعلَ ْي ِه َس ْت َرهُِ ،إ َّن َما اِإْل َما ُم َمنْ َش َه َر َس ْي َفهَُ ،ف َقا َل لَ ُه بُو َب ْك ٍر َو َك َ ان َبلَ َغ ُه َماَ Fأ َّن ُه َقا َل َلي َ ارهَِ ،و َك َ َي َس ِ
ان ِإ َماماًَ Fو ه َُو مُرْ خِي َعلَ ْي ِه َس ْت َرهُ َأ ْو لَ ْم َي ُكنْ ِإ َماما ً َح َّتى َخ َر َج َو َش َه َر َس ْي َف ُه َ َ
ك َأ السالم علیه ب
ٍ ل
ِ ا َ
ط ي بَأ
ِ ِ ْن ب ِيِّ ل ع
َ َ نْ ع ِي ن رْ ب خ َأ
ْال ُح َ ِ ِ
ْ ْن
ي س
ْ َأ َ
ك ُي ِجي ُب ُه ِب َشيْ ءٍَ ،ف َقا َل ل ُه بُو َبك ٍرِ :إنْ اَل َ ُ َ َاَل اَل ْ َ َ
ان َز ْي ٌد ُيبْصِ ُر ال َك َمَ ،قا َلَ ،ف َسكَتَ َفل ْم ُي ِج ْبهَُ ،ف َر َّد َعل ْي ِه ال َك َم ث ث مَرَّ اتٍ ،ك َّل ذلِ َ اَل ْ َقا َلَ ،و َك َ
ان َعلِيٌّ علیه السالم لَ ْم َي ُكنْ ِإ َماما ً َو ه َُو مُرْ خِي ون َبعْ دَ هُ ِإ َما ٌم مُرْ خِي َعلَ ْي ِه َس ْت َرهَُ ،و ِإنْ َك َ ب ِإ َماما ً َف َق ْد َيجُو ُز َأنْ َي ُك َ ان َعلِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ َك َ
َ َ ْ ُ َأ
ب ِإلى َعلق َمة نْ َيكفَّ َعنهُ! فكفَّ . َ َ ْ َ َ َ َ َ
ك َها ُهنا ،قا َل ،فطل َ َ ْ َأ ْ
َعلَ ْي ِه َست َرهُ ف نتَ َما َجا َء ِب َ
َ
ب ِإلَيَّ َأبُو َع ْب ِد هَّللا َِ ،ي ْذ ُك ُر َع ِن ْال َفضْ ِلَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ ُج ْمه ٍ
ُور َ - 2207قا َل َأبُو َع ْم ٍروَ :ح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َك َت َ
ك َأنْ الز ْي ِد َّي ِة َأيَّا َم َز ْيدٍَ ،ما َم َن َع َ
ْن ِرَئ ابٍَ ،عنْ َأ ِبي َخا ِل ٍد ْال َقمَّاطِ َ ،قا َلَ ،قا َل لِي َر ُج ٌل م َِن َّ ْن َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِنَ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ سب ِ ْال َعمِّيُ َ ،عنْ يُو ُن َ
ْ َأْل َ َ
ار ُج َق ْبل ُه َهالِكٌَ ،و ِإنْ َك َ ْ َّ ْ َأْل َأ َ ْ
َت ْخ ُر َج َم َع َز ْي ٍد َقا َل ،قل ُ
ُ
ض َمفرُوضُ ْس فِي ا رْ ِ ان لي َ ُوض الطا َع ِة َفال َخ ِ ض َمفر َ ان َح ٌد فِي ا رْ ِ ت ل ُه ِإنْ َك َ
ْت مِنْ َف ْو ِري ِإلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َفَأ ْخ َبرْ ُت ُه ِب َما َقا َل ل َِي ضي ُ ار ُج َو ْال َجالِسُ م َُو َّس ٌع لَ ُه َماَ ،فلَ ْم َي ُر َّد َعلَيَّ َشيْئاًَ ،قا َل َف َم َ اع ِة َف ْال َخ ِ َّ
الط َ
ْن َيدَ ْي ِه َو مِنْ َخ ْلفِ ِه َو َعنْ َيمِي ِن ِه َو شِ َمالِ ِه َو مِنْ َف ْوقِ ِه َو مِنْ َتحْ ِت ِه ُث َّم ل ْمَ َ ْ َ َأ َ
س ،ث َّم قا َل خذت ُه مِنْ َبي ِ ُ َ َ ً
ان ُمتكِئا ف َجل ََّ َ َ ُ ْ ُ
الز ْيدِيُّ َ ،و ِب َما قلت لهَُ ،و ك َ َّ
َتجْ َع ْل لَ ُه َم ْخ َرجاً.
ض ْي َع َت َنا
اريِّ َف َن َز َل َ ُّوب اَأْل ْن َ
ص ِ انَ ،قا َلَ :ق ِد َم َعلَ ْي َنا َأبُو َأي َ ْن ُسلَ ْي َم َ ِقَ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ صاد ٍ صي ٍْر اَأْل ْزدِيُّ َ ،عنْ َأ ِبي َ ث بْنُ ُن َ ار َُ - 2208ر َوى ْال َح ِ
ُول ِ صلی هللا علیه و آله و هَّللا َ
ك َهذا َم َع َرس ِ ْ
ت ال ُم ْش ِرك َ
ِين ِب َس ْيفِ َ ْ
ُّوب َقا َتل ُ َيعْ لِفُ َخ ْياًل لَهَُ ،فَأ َت ْي َناهُ َف هْ دَ ْي َنا لَهَُ ،قا َلَ ،ق َع ْد َنا عِ ْندَ هُ َفقُل َنا َيا َبا ي َ
َأ َأ ْ َأ
ِينَ ،ف َق ْد َقا َت ْل ُ
ت ِين َو ال َّنا ِكث َ ين َو ْال َم ِ
ارق َ ال ْال َقاسِ طِ َِين َف َقا َل ِإنَّ ال َّن ِبيَّ صلی هللا علیه و آله و سلم َأ َم َرنِي ِبقِ َت ِ ت ُت َقا ِت ُل ْالمُسْ لِم َ سلم ُث َّم ِجْئ ُ
ِي! َّ َأ َأ
ت ِبالنه َْر َوا َناتَِ ،و َما ْد ِري نى ه َ َّ ُّ
ت ِبالط ُر َقا ِ ْ هَّللا ُ َّ
ينَ ،و ِإنا ن َقا ِت ُل ِإنْ َشا َء ُ ِبالمُسْ ف َِعا ِ ْ ُ ْ
ِين َو َقا َتلت ال َقاسِ طِ َ ال َّنا ِكث َ
ت َأ َبا
يحَ ،قا َل َسمِعْ ُ يرَ ،عنْ َذ ِر ٍ ْن بَشِ ٍ ْن َأ ِبي ْال َخ َّطابَِ ،عنْ َجعْ َف ِر ب ِ ْن ب ِ َ - 2209ح َّد َثنِي َجعْ َف ُر بْنُ َمعْ رُوفٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ ْالح َ
ُسي ِ
َ َ َ
او َية َب ِايعْ ! فنظ َر ُ َ َ َ َ
او َية ،فقا َل ل ُه ُم َع ِ َ
ِيس َعلى ُم َع ِ َ ْ َ
صاحِبُ شرْ ط ِة الخم ِ ُ اريُّ َ ْن ُع َبادَ َة اَأْل ْن َ
ص ِ دَخ َل َقيْسُ بْنُ َسعْ ِد ب ِ َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َيقُو ُل َ
هَّللا َأ هَّللا
او َية َما َت ْن َت ِهي َما َو ِ ِإ ِّني َ ،ف َقا َل لَ ُه َقيْسٌ َما نسئت [شِ ْئ تَ ] َما َو ِ َأ َأ ُ َأ
َقيْسٌ ِإلَى ْال َح َس ِن علیه السالم َف َقا َل َبا م َُح َّم ٍد َبا َيعْ تَ َف َقا َل لَ ُه م َُع ِ
ِيف اللِّحْ َيةَِ ،قا َلَ ،ف َقا َم ِإلَ ْي ِه ْال َح َسنُ َف َقا َل لَ ُه َب ِايعْ َيا َقيْسُ ! َف َبا َي َع. ص َن َ ،ف َقا َلَ ،و َك َ ْ
ان َخف َ ِير َجسِ يما ً َو َك َ ان مِث َل ْال َبع ِ لَِئنْ شِ ْئ تَ لَ ُت َناقِ َ
352
ف َرَأ ْي ُت ُه ُم ْن َكسِ راً َي َت َقلَّبُ َعلَى ف َِراشِ ِه َو َي َتَأ َّوهُ، ص َر َ ْن ْال َح َس ِنَ ،فلَمَّا ا ْن َ ضى ه َُو ِإلَى َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ْت َأ َنا ِإلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َو َم َ ضي ُ َم َ
ت َعلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َفقُ ْلتُ ك ِإ َذا َأصْ َبحْ تَ ِإنْ َشا َء هَّللا َُ ،فلَمَّا َأصْ َبحْ َنا د ََخ ْل ُ صاح ِِب َ َ
ك َبا ب َُحي ٍْر فقا َل ت ذ لِي َعلى َ ِنْ ْأ َ اسْ َ َ َأ َ
ت َما ل َ قُ ْل ُ
هَّللا َأ
الز ْي ِد َّيةَِ ،ف َقا َل ا ذنْ لَهُ! َفلَمَّا د ََخ َل َعلَ ْي ِه َقرَّ َب ُه بُو َع ْب ِد ِ علیه َ ْئ ي َّ ْأ
ك َو ه َُو َي َرى َر َ ْأ َأ َأ
َه َذا َع ْب ُد ِ بْنُ ال َّن َجاشِ يِّ َس لَنِي نْ سْ َت ذ َِن لَ ُه َعلَ ْي َ َأ هَّللا
ت ثَاَل َث َة َع َش َر َر ُجاًل م َِن اك ِإ ِّني لَ ْم َأ َز ْل ُمقِرّ اً ِب َفضْ لِ ُك ْم َأ َرى ْال َح َّق فِي ُك ْم اَل فِي َغي ِْر ُك ْمَ ،و ِإ ِّني َق َت ْل ُ ت فِدَ َ االسالم َ ،ف َقا َل لَ ُه َأبُو ب َُحي ٍْر ُجع ِْل ُ
ب علیه االسالم َ ،ف َقا َل لَ ُه َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َسَأ ْلتَ َعنْ َه ِذ ِه ْال َمسْ َألَ ِة َأ َحداً َأ ُأ
ْن ِبي طالِ ٍ َ ار ِج ُكلُّ ُه ْم َسمِعْ ُت ُه ْFم َي َتبَرَّ مِنْ َعلِيِّ ب ِ ْال َخ َو ِ
ٌ ْأ َأ
ت َع ْن َها َعبْدَ هَّللا ِ ب َْن ْال َح َس ِن َفلَ ْم َي ُكنْ عِ ْندَ هُ فِي َها َج َوابٌ َو َعظ َم َعلَ ْيهَِ ،و َقا َل لِي ْنتَ َم ُخوذ فِي ال ُّد ْن َيا َو اآْل خ َِرةَِ ،فقُ ْل ُ
ت ُ َأ
غَ ي ِْري َف َقا َل َن َع ْم َس ْل ُ
ْ َ َ
ْف قتلت ُه ْم َيا َبا ب َُحي ٍْر فقا َل ِمن ُه ْم َمنْ َأ َ ْ َ َ َ هَّللا
اس فِي َعلِيٍّ علیه االسالم ! فقا َل ل ُه بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم َو كي َ َأ َ َ َ ك هَّللا ُ َف َعلَى َما ذا َعادَ ْينا الن َ
َّ َ َ َأصْ لَ َح َ
يق َفِإذاَ َّ
ت صْ َح ُب ُه فِي الط ِر ِ َأ ت َأصْ َع ُد َسط َح ُه ِب ُسل ٍم َح َّتى ْق ُتلَهَُ ،و ِم ْن ُه ْم َمنْ دَ َع ْو ُت ُه ِباللي ِْل َعلَى َب ِاب ِه َفِإذا َخ َر َج َعلَيَّ َق َتل ُتهَُ ،و ِم ْن ُه ْم َمنْ ُك ْن ُ
ْ َ َّ َأ َّ ْ ُك ْن ُ
ك فِي َق ْتل ِِه ْم َ َ ْ
ي َ ل ع نْ ُ
ك ي م َ ل ام
ْ ِ ِ ِإْل َ ِ ْ َ م ا ر م ْ َأ ب م ه
ُ تَ ْ
ل َ
ت َ
ق تَ ْ
ن ُ
ك وْ َ ل ْر ي
َ َ َ ٍ ُح ب ا بَأ اي السالم علیه ِ هَّللا د
ِ بْ عَ ُو ب َأ ل
َ ا َ
ق َ
ف ، يَّ َ ل ع
َ هُ ُّ ل ك ُ ك
َ َ ل
ِ َ
ذ ر َ
ت ت َ اسْ دِ ق َ و َ ُ،ه تُ ْ
ل َ
ت ق َ ِي ل َخاَل
َأ
ك ،ث َّم َقا َل بُو ُ َ
ك َغ ْي ُر ذلِ َ ْس َعل ْي ََ َ
ك اِإْل َما َمَ ،و لي َ ص ِّد ْق ِبلحْ ِم َها Fلِ َس ْبقِ َ َ ُ ْ ً
ْك ث ث َعش َر َة َشاة َتذ َب ُح َها ِب ِمنى َو لت َ ْ ً ْ َ َاَل َ
ك َس َبقتَ اِإْل َما َمَ ،ف َعلي َ ْ َّ َ
َشيْ ٌء َو ل ِكن َ
ص ْب َيانُ ك ال ِّ ت َو َت ِب َع َ ك الص ُّْد َرةُ مِنْ ف َِرا ٍء َفد ََخ ْلتَ ال َّن َه َر َف َخ َرجْ َF ِيزابُ َو َعلَ ْي َ ك ْالم َ صا َب َ ِين َأ َ َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َيا َأ َبا ب َُحي ٍْر َأ ْخ ِبرْ نِي ح َ
ث َح َّتى ُت َح ِّد َث ُه َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ان َه َذا م َِن ْال َحدِي ِ صي ََّرك َعلَى َه َذا! َف َقا َل َعمَّارٌَ ،ف ْال َتفَتَ ِإلَيَّ َأبُو ب َُحي ٍْر َف َقا َل َأيُّ َشيْ ٍء َك َ كَ ،أيُّ َشيْ ٍء َ ون ِب َ ِّط َ ي َُعي ُ
َأ هَّللا
ت لَ ُه َو اَل لِ َغي ِْر ِه َو َه َذا ه َُو َيسْ َم ُع َكاَل مِيَ ،ف َقا َل َل ُه بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم لَ ْم ي ُْخ ِبرْ نِي ِب َشيْ ٍء َيا َبا َأ ت اَل َو ِ َما َذ َكرْ ُ هَّللا ْ
علیه االسالم ! َفقُل ُ
صاحِبُ َ ا َ
ذ ه
َ نَّ َأ و ٌ، ل
َ ِ َاطِ َ ب ه يْ َ ل ع ُ
ت ْ
ن ُ
ك ِي ذ َّ ل ا نََّأ و
َ ٍ، د م
َّ ُح م
َ َ ُِ ِ َ آل مل ا ع ا ذ َ ه نَّ َأ ُ
د ه
َ ْ
ش َأ ر
ُ َّام ع َ ٍ َ َاي ْر ي ُح ب ُو بَأ ِي ل لَ ا َ
ق ِ، ه د ْ
ب َُحي ٍْرَ ،فلَمَّا َخ َرجْ َنا عِ ِ
ن ِنْم
اَأْلمْ ِر.
ْن َأ ِبي ْال َخ َّطابَِ ،عنْ َع ْب ِد ْن ب ِ ْن ْال ُح َسي ِ ازيُّ َ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ - 2211م َُح َّم ُد بْنُ ْال َح َس ِن َو عُث َمانُ بْنُ َحا ِمدٍَ ،قاال َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ َي ْزدَ ادَ الرَّ ِ
ْ
ْن علیه االسالم . ْن ال ُح َسي ِ ْ َ
ان المُختا ُر َيكذِبُ َعلى َعلِيِّ ب ِ ْ َ ْ ْ ب ْال َخ ْث َعمِيِّ َ ،عنْ ِبي َع ْب ِد ِ علیه السالم قا َل ك َ
َ َ هَّللا َأ هَّللا ِ ْالم َُز ْخ َرفِ َ ،عنْ َح ِبي ٍ
ْنَ ،ع ِن ْالم َُز ْخ َرفِ َ ،عنْ َح ِبي ٍ
ب ُسي ِ ْن ْالح َ ْن َحا ِمدٍَ ،قا َل َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ َي ْزدَادََ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ ان ب ِ - 2212م َُح َّم ُد بْنُ ْال َح َس ِنَ ،عنْ ع ُْث َم َ
ْن علیه السالم َك َّذابٌ ان ل ِْل ُح َسي ِ ان ل ِْل َح َس ِن علیه السالم َك َّذابٌ َي ْكذِبُ َعلَ ْي ِه َو لَ ْم ُي َس ِّمهَِ ،و َك َ ْال َخ ْث َعمِيِّ َ ،عنْ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َقا َل َك َ
َأ
ِيرةُ بْنُ َسعِي ٍد َي ْكذِبُ َعلَى ِبي. ْ
ان ال ُمغ َ ْن علیه االسالم َ ،و َك َ ْن ال ُح َسي ِْ ان ْالم ُْخ َتا ُر َي ْكذِبُ َعلَى َعلِيِّ ب ِ َي ْكذِبُ َعلَ ْي ِه َو لَ ْم ي َُس ِّمهَِ ،و َك َ
ْن ُع َم َر ْال َي َمانِيِّ َ ،ع ِن ْالفُ َ َأْل
ْن
ضي ِْل ب ِ ْن عِ ي َسىَ ،عنْ ِإب َْراهِي َم ب ِ اريُّ َ ،عنْ َحمَّا ِد ب ِ َ - 2214جعْ َف ُر بْنُ َمعْ رُوفٍَ ،قا َل َح َّد َث َنا َيعْ قُوبُ بْنُ َي ِزيدَ ا ْن َب ِ
َّاس َي ْز ُع ُم َأ َّن ُه َيعْ لَ ُم ُك َّل آ َي ٍة َن َزلَتْ ارَ ،عنْ َأ ِبي َجعْ َف ٍر علیه السالم َقا َل َأ َتى َر ُج ٌل َأ ِبي علیه السالم َف َقا َل ِإنَّ ف نا َيعْ نِي َع ْب َد ِ ب َْن ال َعب ِ
ْ هَّللا ً اَل ُ َي َس ٍ
ض ُّل َس ِبياًل َ .و فِي َم كان فِي ه ِذ ِه َأعْ مى َفه َُو فِي اآْل خ َِر ِة عْ مى َو َ
َأ َأ تَ :و َمنْ َ تَ ،قا َل َف َس ْل ُه فِي َمنْ َن َزلَ ْ ت َو فِي َم َن َزلَ ْ آن فِي َأيِّ َي ْو ٍم َن َزلَ ْ ِ رْ ُ ق ْ
ال فِي
َ َأ َ
رابطوا .ف تاهُ الرَّ ُج ُل َو ُ صابرُوا َو ِ ِ ِين آ َمنوا اصْ ِبرُوا َو ُ َّ َأ ْ َ َ َ
ص َح لك ْمَ .و فِي َم نزلت :يا ُّي َها الذ َ ُ َ ْ َأ َأ ُ َأ
َن َزلتَ :و ال َينف ُعك ْم نصْ حِي ِإنْ َردت نْ ن َ
ْ ُ ُ َ ْ ْ َ
َأ
ف الرَّ ُج ُل ِإلَى ِبي َف َقا َل َل ُه َما ص َر َ ْف ه َُو َفا ْن َ اج َهنِي ِب ِه َفَأسْ َأل ُه َو لَكِنْ َسل ُه َما ال َعرْ شُ َو َم َتى ُخلِقَ َو َكي َ
ْ ْ ُ ك ِب َه َذا َو َ ت الَّذِي َأ َم َر َ َقا َلَ :ود ِْد ُ
ان َف َن َزلَ َتا فِي َأ ِبي ِه َو ي َ ل و ُأْل ا َّا
م َأ ، ِل ح َ
ت ْ
ن م
ُ ْ
ال و ي عِ دَّ م
ُ ْ
ال ْري َ
غ م ْ
ل عِ و ورنُ ب اهِي ف ك ب
ُ ي ج ُأ ي ِّ
ن ك
ِ َ ل و : ل اقَ ، اَل ل اقَ ت
ِ ا ي آْلا ِي ف ك ب ا جَأ
َقا َلَ ،ف َقا َلَ َ َ َ َ :
ْ
ل ه و
َ ِ ِ َ َ ِ َ َ ِ ٍ َ ٍ َ َ َ َ
َأ
ت فِي ِبي َو فِي َنا. َأمَّا اَأْلخ َ
ِيرةُ َف َن َزلَ ْ
ت َأ َبا ارَ ،قا َل َسمِعْ ُFْن َي َس ٍضي ِْل ب ِ ْن َب ْك ٍر ْال َواسِ طِ يِّ َ ،ع ِن ْالفُ َ انَ ،عنْ مُو َسى ب ِ ْن سِ َن ٍ يسى ْال ُع َب ْيدِيُّ َ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ َ - 2215و َر َوى م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ
َ ُ ُ ْ
ار ُه َما ك َما َع ِم َيت قلو ُب ُه َما األكلين فِي َرق َبتِي َ ص َ َأ َأ اَلُ َ ْ َّ
ِين علیه السالم الل ُه َّم ال َعنْ ا ْبنيْ ف ٍن َو عْ ِم ْب َ َجعْ َف ٍر علیه السالم َيقُو ُل َقا َل َأمِي ُر المُْؤ ِمن َ
ْ
ار ِه َما دَ لِياًل َعلَى َع َمى قُلُ ِ
وب ِه َما. ص ِ َو اجْ َع ْل َع َمى َأ ْب َ
353
صا ِح َب ُك ْم َق ْد َماتَ َو َه َذا َّاع َة السَّا َع َة َف َسمِعْ َنا Fص َُراخا ً َعالِيا ً َف َقالُوا َل ُه ُق ْم َف َقا َل َل ُه ْم َأمَّا ِإنَّ َ َب َس َط ُه َما ُث َّم دَ َعا ِب َسبَّا َب ِت ِه َف َسمِعْ َناهُ َيقُو ُل الس َ
ث َأنْ َأ ْق َب َل َف َقا َل َيا َهُؤ اَل ِء َق ْد مْت َم َع ُك ْم َقا َل َف َب َع ُثوا َر ُجاًل ِم ْن ُه ْم َف َما لَ ِب َ الص َُّرا ُخ َعلَ ْي ِه َفا ْب َع ُثوا َر ُجاًل ِم ْن ُك ْم َفِإنْ لَ ْم َي ُكنْ َه َذا الص َُّرا ُخ َعلَ ْي ِه قُ ُ
ُ ْ
ْس َفلَ ْم آ ِت ِه ُمنذ َشه ٍْر َّ
ي ال ُم َعلى ب َْن ُخ َني ٍ ْ ُ
ان َحال ُه َقا َل َق َت َل َم ْواَل َ اك َما َك َ ت َل ُه َج َعلَ َنا هَّللا ُ فِدَ َ
ص َرفُوا َفقُ ْل ُ صا ِح ُب ُك ْم َو َه َذا الص َُّرا ُخ َعلَ ْي ِه َفا ْن َ َماتَ َ
ث هَّللا ُ ِإلَ ْي ِه َملَكا ً ِب َحرْ َب ٍة َف َط َع َن ُه فِيت هَّللا َ ِباسْ ِم ِFه اَأْلعْ َظ ِم َف َب َع َF
ب ُع ُنقِي َفدَ َع ْو ُ ث ِإلَيَّ لِ َيضْ ِر َ َّاع َة لَ ْم آ ِت ِه َف َب َع َ
ان الس َ ث ِإلَيَّ َأنْ آ ِت َي ُه َفلَمَّا َأنْ َك ََف َب َع َ
صةُ. ْ َ ْ
ضرُّ ُع قلت َو َرف ُع اِإْلصْ َب ِع قا َل ال َبصْ َب َ ُ ْ ُ َّ َ َ
ك َو َج ْم ُع َها فقا َل الت َ َ ُ ْ ُ َ َ
ْن َما ه َُو قا َل ااِل ْب ِت َها ُل فقلت ف َوضْ ُع َيدَ ْي َ ْ ْ َ َ ُ ْ ُ َ َ
ِير ِه فقتل ُه فقلت ل ُه ف َرف ُع ال َيدَ ي َِ َ َ َم َذاك ِ
ير َّ ار َناقِاًل َعنْ ِك َتا ِ ب َأ َم ِ َأْل س َر ِح َم ُه هَّللا ُ فِي ِك َتا ِ
الط َب ِريِّ ْن َج ِر ٍ ِئل اِإْل َما َم ِة َتصْ نِيفِ م َُح َّم ِد ب ِ ب َداَل ِ ان ا ْخ َط ِ َ - 2219ذ َك َر ال َّس ِّي ُد بْنُ َطاوُ ٍ
ان َس َنةً ْ َ ْ َأ
ْن َمرْ َو َ ِق ع قا َلَ :ح َّج ِهشا ُم بْنُ َع ْب ِد ال َملِكِ ب ِ َ َ َ
ْن َعلِيٍّ ال َباق ِِر ع ذك َرهُ بِِإسْ نا ِد ِه َع ِن الصَّاد ِ َ ت َم ْو نا م َُح َّم ِد ب ِ َ اَل ار مُعْ ِج َزا ِ اِإْل َمامِيِّ مِنْ ْخ َب ِ
َّ هَّلِل ْ
ك ال َّس َنةِ -م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ ال َباقِ ُر َو ا ْب ُن ُه َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ع َف َقا َل َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ع ال َح ْم ُد ِ الذِي َب َع َ
ث ْ ْ
ان َق ْد َح َّج فِي تِل َ ِين َو َك َ م َِن ال ِّسن َ
ص ْف َوةُ هَّللا ِ َعلَى َخ ْلقِ ِه َو ِخ َي َر ُت ُه مِنْ عِ َبا ِد ِه َو ُخلَ َفاُؤ هُ َفال َّسعِي ُد َم ِن ا َّت َب َع َنا َو ال َّشقِيُّ َمنْ َعا َدا َنا َو َخالَ َف َنا َ نُ حْ نَ َ
ف هِ م َُحمَّداً ِب ْال َ ِ َ َ َ ِ
ب ا َ
ن م ر كْ َأ و ً ا ي
ّ ب َ
ن ِّ
ق ح
ْ َ ً
ص َرف َنا ِإلى ال َمدِي َن ِة َف ن َفذ َب ِريدا ِإلى َعام ِِل ال َمدِي َن ِة َ ْ َأ ْ َ ْ ْ
ف ِإلى ِد َمشقَ َو ان َ ْ َ ص َر َ ُث َّم َقا َل َفَأ ْخ َب َر َمسْ لَ َم ُة َأ َخاهُ ِب َما َسم َِع َفل ْم َيعْ ِرضْ ل َنا َحتى ان َ
ْ َّ َ َ
ص َنا َفلَمَّا َو َر ْد َنا َمدِي َن َة ِد َم ْشقَ َح َج َب َنا ثَاَل ثا ً ُث َّم َأذ َِن لَ َنا فِي ْال َي ْو ِم الرَّ ِاب ِع َفد ََخ ْل َنا َو ِإ َذا َق ْد َق َع َد َعلَى اص َأ ِبي َو ِإ ْش َخاصِ ي َم َع ُه َفَأ ْش َخ َ بِِإ ْش َخ ِ
َ
ُون فلمَّا دَخلنا َو ْ َ َ َ َ ُ
ب البُرْ َجاسُ ِحذاهُ َو ش َياخ ق ْو ِم ِه َيرْ م َ ْ َأ َ ْ ان َو قد نصِ َ ُ ْ َ ِّ
ان ُمت َسل َح ِ َ َ
صت ُه وُ قوفٌ َعلى رْ ُجل ِِه ْم سِ َماط ِ َأ َ ُ ُ َ
ير المُلكِ َو ُجن ُدهُ َو خا َّ ْ ْ ْ َس ِر ِ
ت َع ِن الرَّ ْميِ َف َه ْل َرَأيْتَ َأنْ ُتعْ فِ َينِي ض َف َقا َل َل ُه ِإ ِّني َق ْد َك ِبرْ ُ ك ْالغَ َر َ اخ َق ْو ِم َ ِ ي
َ ْ
ش َأ ِبي َأ َمامِي َو َأ َنا َخ ْل َف ُه َف َنادَى َأ ِبي َو َقا َل َيا م َُح َّم ُد ارْ م َم َع َأ
ِ
س ك َق ْو َ ك َف َت َن َاو َل َأ ِبي عِ ْن َد َذ ِل َ ْخ مِنْ َبنِي ُأ َم َّي َة َأنْ َأعْ طِ ِه َق ْو َس َ ك ث َّم ْو َم ِإلَى َشي ٍ
َف َقا َل َو َح ِّق َمنْ َأ َع َّز َنا ِبدِي ِن ِه َو َن ِب ِّي ِه م َُح َّم ٍد ص اَل ُأعْ فِي َ ُ َأ َأ
الثا ِن َي َة َف َش َّق فُ َواقَ َس ْه ِم ِه ِإلَى ص َب ُه فِي ِه ُث َّم َر َمى فِي ِه َّ س ُث َم ا ْن َت َز َع َو َر َمى َو َس َط ْالغَ َر ِ ض َع ُه فِي َك ِب ِد ْال َق ْو ِ ْخ ُث َّم َت َن َاو َل ِم ْن ُه َسهْماًَ Fف َو َ
ض َف َن َ ال َّشي ِ
ضَ -و ِه َشا ٌم َيضْ َط ِربُ فِي َمجْ لِسِ ِه َفلَ ْم َي َت َمالَكْ ِإاَّل َأنْ َقا َل َأ َج ْدتَ َيا َأ َبا ض َها فِي َج ْوفِ َبعْ ٍ َنصْ لِ ِه ُث َّم َتا َب َع الرَّ مْ َي َح َّتى َش َّق تِسْ َع َة َأسْ ه ٍُم َبعْ ُ
َ ً َأ
ان ِهشا ٌم ل ْم َيكنْ كنى َحدا ق ْب َل َّ َ ُ َ َ َ َ َ ٌ َ ْ
ك ك ِبرْ تَ َع ِن الرَّ مْ يِ ث َّم ْد َركت ُه ن َدا َمة َعلى َما قا َل َو ك َ َ َأ ُ َ َّ َأ
ب َو ْال َع َج ِم َهاَّل َز َعمْتَ ن َ َجعْ َف ٍر َو َأ ْنتَ َأرْ َمى ْال َع َر ِ
َأ َأ ْ َأْل
َأ ِبي َو اَل َبعْ دَ هُ فِي ِخاَل َف ِت ِه َف َه َّم ِب ِه َو ط َرقَ ِإلَى ا رْ ِ
ْ َأ
ْن لَ ُه َفلَمَّا َطا َل وُ قُوفُ َنا ض ِإط َرا َق ًة َي َت َر َّوى فِي َها َو َنا َو ِبي َواقِفٌ ِح َذاهُ م َُوا ِج َهي ِ
ك مِنْ ب فِي َوجْ ِه ِه َفلَمَّا َن َظ َر ِه َشا ٌم ِإلَى َذلِ َ َض َ ان َي َرى ال َّناظِ ُر ْالغ َ ب َن َظ َر ِإلَى ال َّس َما ِء َن َظ َر غَضْ َب َ ان َأ ِبي ع ِإ َذا غَ ضِ َ ب َأ ِبي َف َه َّم ِب ِه َو َك َ غَ ضِ َ
َأ ُ َأ
ير َو َنا ْت َب ُع ُه َفلَمَّا دَ َنا مِنْ ِه َش ٍام َقا َم ِإلَ ْي ِه َو اعْ َت َن َق ُه َو ْق َع َدهُ َعنْ َيمِي ِن ِه ث َّم اعْ َت َن َقنِي َو ْق َع َدنِي َأ َأ َأ َأ ِبي َقا َل َل ُه ِإلَيَّ َيا م َُح َّم ُد َف َ
صعِدَ ِبي ِإلَى الس َِّر ِ
كك َمنْ َعلَّ َم َ ك هَّلِل ِ َدرُّ َ ِيه ْم م ِْثلُ َ ِين َأ ِبي ُث َّم َأ ْق َب َل َعلَى َأ ِبي ِب َوجْ ِه ِه َف َقا َل َل ُه َيا م َُح َّمدُ -اَل َت َزا ُل ْال َع َربُ َو ْال َع َج ُم َتسُو ُد َها قُ َريْشٌ َما َدا َم ف ِ َعنْ َيم ِ
ِين ِمني ِّ ْ َأ َأ َ ُ ْ ُ َ َأ
َه َذا الرَّ مْ َي َو فِي َك ْم َت َعلمْ َت ُه َف َقا َل ِبي َق ْد َعلِمْت نَّ هْ َل ال َمدِي َن ِة َي َت َعاط ْو َن ُه َف َت َعاط ْيت ُه يَّا َم َح َداثتِي ث َّم َت َركت ُه َفلمَّا َرا َد مِي ُر المُْؤ ِمن َ
ُ َ َ ْ َأ َأ ُ َأ َّ
ض َأ َحداً َيرْ مِي م ِْث َل َه َذا الرَّ ْميِ َأ َيرْ مِي َجعْ َف ٌر ت َأنَّ فِي اَأْلرْ ِ ت َو َما َظ َن ْن ُ ْت م ِْث َل َه َذا الرَّ ْميِ َق ُّط م ُْذ َع َق ْل ُ ت فِي ِه َف َقا َل لَ ُه َما َرَأي ُ ك ع ُْد ُ َذلِ َ
ْت َعلَ ْيك ْمُ ت لَ ُك ْم دِي َن ُك ْم َو َأ ْت َمم ُ ْن َأ ْن َزلَ ُه َما هَّللا ُ َعلَى َن ِب ِّي ِه ص فِي َق ْولِهِْ -ال َي ْو َم َأ ْك َم ْل ُ َ َّ
ارث الك َما َل َو الت َما َم اللذي ِ َّ َ ْ ُ َ َ
ك -فقا َل ِإنا نحْ نُ نت َو َ َ َّ َ َ م ِْث َل َر ْم ِي َ
َأ َ
ص ُر َغ ْي ُر َنا َع ْن َها َقا َل َفلَمَّا َسم َِع ذل َِك مِنْ ِبي ُور التِي َي ْق ُ َّ ُأْل ُ
يت لَ ُك ُم اِإْلسْ ال َم دِينا ً َو ا رْ ضُ اَل َت ْخلو ِممَّنْ ي ُْك ِم ُل َه ِذ ِه ا م َ َأْل نِعْ َمتِي َو َرضِ ُ
ب ُث َّم َأ ْط َرقَ ُه َن ْيَئ ًة ُث َّم َر َف َع َرْأ َس ُه َف َقا َل َأِل ِبي َأ َلسْ َنا َب ُنو َ ضِ غَ ا ذَ ه
ِ
َ ِ ِإ ب غَض َ
ة م اَل
َ َ َ َ َ ع ِك ل ذ َ ان َ
ك و ه
ُ ه
ُ جْ و
َ َرَّ م احْ و َ ت ْ َّ ل و َ احْ َ
ف ى َ
ن ت َع ْي ُن ُه ْال ُي ْم ا ْن َقلَ َب ْ
ً َأ
ِص عِ ل ِم ِه ِب َما ل ْم َيخصَّ َحدا ِب ِه ُ َ ْ ون سِ رِّ ِه َو َخال ِ ُ ْ
ص َنا مِنْ َمكن ِ ْ َ هَّللا َ َ
َع ْب ِد َم َنافٍ َن َس ُب َنا َو َن َس ُبك ْم َوا ِح ٌد َف َقا َل ِبي َنحْ نُ َكذل َِك َو لكِنَّ َ َج َّل ث َناُؤ هُ اخ َت َّ َأ ُ
غَ ي َْر َنا
ف ْال َم ْخ َرمِيِّ ْال َب ْغ َدادِيِّ ،ْن َع ْب ِد اَأْلعْ لَى ْال َج َز ِريِّ َ ،عنْ َخلَ ٍ ْن م َُح َّم ِد ب ِ َ - 2220ر َوى َعلِيُّ بْنُ َي ْزدَ ادَ الصَّاِئ ُغ ْالجُرْ َجانِيِّ َ ،عنْ َع ْب ِد ْال َع ِز ِ
يز ب ِ
َّاسَ ،ف َح َم َل ُك َّل هَّللا ْ
ث َيقُولُ :اسْ َتعْ َم َل َعلِيٌّ علیه السالم َعلَى ال َبصْ َر ِة َع ْب َد ِ ب َْن َعب ٍ ار َ ت ْال َح ِالزهْ ِريِّ َ ،قا َل َسمِعْ ُF ْن َسعِيدٍَ ،ع ِن ُّ ان ب َِعنْ ُس ْف َي َ
ِين
َ ح ر ب ْ
ن
ِ َ َ م ْ
ال السالم علیه ِيِّ ل ع د
َ ع
َ ِ َ صفَ ، م ه ِرْ
د فِ ْ
ل َأ يْ َ
ف ْ
ل َأ ه
ُ َ
غ َ ل ْ
ب م انك َ و السالم علیه ً ا ي
ّ ل ع ك ر تَ و َ
ة َّ
ك مب قَ حَ
ال فِي َب ْ ِ َ ِ ِ َ َ ِ َ ِ ِ َ َ َ َ َ ِ
ل و ةر صْ ب ْ
ال ب ال م ْ
ال ت ي َم ٍ
ٍَ َ َ َ
ان دُو َنهُ، ْف يُْؤ َمنُ َمنْ َك َ َ ْ ْ ْ
ُول ِ صلی هللا علیه و آله و سلم فِي عِ ل ِم ِه َو َق ْد ِر ِه َيف َع ُل مِث َل َهذا َف َكي َ هَّللا َ
َبلَ َغ ُه ذل َِك َف َب َكىَ ،ف َقا َل َهذا ابْنُ َع ِّم َرس ِ َ
ْك غَ ي َْر َعا ِج ٍز َو اَل َملُ ٍ
ول. اللَّ ُه َّم ِإ ِّني َق ْد َمل ِْل ُت ُه ْم َفَأ ِرحْ نِي ِم ْن ُه ْم َو ا ْق ِبضْ نِي ِإلَي َ
ال ْال َبصْ َر ِة َو َّاس َبيْتَ َم ِ ْن ِهاَل ٍلَ ،ع ِن ال َّشعْ ِبيِّ َ ،قا َل :لَمَّا احْ َت َم َل َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ َعب ٍ َ - 2221قا َل َش ْي ٌخ مِنْ َأهْ ِل ْال َي َما َم ِةَ F،ي ْذ ُك ُر َعنْ ُم َعلَّى ب ِ
َأ هَّللا َأ ب ِإلَ ْي ِه َعلِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِبٍ :مِنْ َع ْب ِد ِ َعلِيِّ ب ِ
هَّللا
ت َّاس ،مَّا َبعْ دَُ :فِإ ِّني َق ْد ُك ْن ُ ْن َعب ٍ ب ِإلَى َع ْب ِد ِ ب ِ ْن ِبي َطالِ ٍ ازَ :ك َت َ ب ِب ِه ِإلَى ْالح َِج ِ َذ َه َ
ْن َ َّ ْتَ َأ َ َ َ َ َأْل َأ َ قَ َ َأ ْ َ
ك فِي َمانتِي َو ل ْم َيكنْ َحد مِنْ هْ ِل َب ْيتِي فِي نفسِ ي ْوث لِم َُو َ َأ ٌ َأ ُ َ َ َأ َأ ْش َركت َ
ُ ْ
ان َعلى اب ِ اساتِي َو ُمَؤ از َرتِي َو َدا ِء ا َمان ِة ِإليَّ ،فلمَّا َر ي الز َم َ
ار ْق َت ُه َم َع ْ َ َّ ُأْل َأ ْ
ك ظه َْر الم َِج ِن َو َف َ ْن َع ِّم َ ت َ :قلبْتَ اِل ب ِ ُور َق ْد َف َش ْ ت َو َه ِذ ِه ا م َ اس َق ْد َع َر ْ ب َو َما َن َة ال َّن ِ ِب َو ال َع ُدوَّ َعلَ ْي ِه َق ْد َح ِر َ ِّك َق ْد َكل َ َعم َ
ك ِإ َّن َما ُك ْنتَ َتكِي ُد ُأ َّم َة َ َّ
ن َأكَ وَ َ َ ك ب
ِّ ر ِنْ م ة
ٍ َ
ن ي
ِّ ب
َ َ ى َ ل ع نْ ُ
ك َ
ت م َ َْ ل ك َّ
ن َأ كَ و ِك
َ ِ َِ َ َ د اه ج ب هَّللا دُ ي ر ِ ُ
ت نْ ُ
ك َ
ت م َ
َ ْل ك َّ
ن َأك َ َ
ف ، ِين
َ ل ذ ِ ا َ
خ الْ ن
ِ اَل ِذْ خ َأ و َ سْ َأ ه
ُ تَ ْ
ل ذ َ خَ وْال ُم َف ِ َ َ
ِين ق ار
ْ َ ْ ْ َأ
ك الش َّدة فِي ِخ َيا َن ِة َّم ِة م َُح َّم ٍد ص سْ َرعْ تَ ال َوث َبة َو عَجَّ لتَ ُأ ُ ِّ ْ َأ َ ْ ْ
م َُح َّم ٍد صلی هللا علیه و آله و سلم َعلى ُدن َيا ُه ْم َو َتن ِوي غِ رَّ َت ُه ْمَ ،فلمَّا مْ َك َنت ََ
ك مِنْ َأ ِبي َ ك ِإ َّن َما َج َررْ تَ ِإلَى َأهْ لِ َ ك اَل َأ َبا َل َ ِير َكَأ َّن َ الذْئ ِ َأْل اف ِّ
ك َو ك ُت َرا َث َ ب ا َز ِل َر ِم َّي َة ْالمِعْ َزى ْال َك ِ
ث اخ ِت َط َ اخ َت َط ْفتَ َما َقدَ رْ تَ َعلَ ْي ِه ْ ْال َع ْد َوةََ ،ف ْ
ال ا َرام ِِل َأْل َأ ِّ
ي اِإْل َما َء َو تن ِك َح الن َسا َء ِب مْ َو ِ ْ َ َ
ك نْ تشت ِر َ ْ َ َأ َ
ب َو َما َيك ُب ُر َعل ْي َ ْ َأ ْ َ َ
ان ِ! َما تْؤ مِنُ ِبال َم َعا ِد َو َما تخافُ مِنْ سُو ِء الح َِسا ِ َأ ْ ُ َأ هَّللا ِّكُ ،سب َْح َ ُأم َ
هَّللا
ِيكَ ،ف َو ِ لَ ْو هَّللا
ك عْ ذ َِرنَّ َ ف َ ُأَل هَّللا َأ ُ هَّللا َأ
ِين َفا َء ُ َعلَي ِْه ْم َه ِذ ِه ال ِباَل دَ ،ارْ د ُْد ِإلَى َق ْو ٍم مْ َوالَ ُه ْم! َف َو ِ لَِئنْ لَ ْم َت ْف َع ْل ث َّم مْ َك َننِي ُ ِم ْن َ ْ هَّللا َأ ين الذ َ َّ َو ْال ُم َها ِج ِر َ
ص ٌه َح َّتى آ ُخ َذ ْال َح َّق َو ك َه َوادَ ةٌ َو اَل ل َِوا ِح ٍد ِم ْن ُه َما عِ ْندِي فِي ِه ر ُْخ َ ان لَ ُه َما عِ ْندِي فِي َذلِ َ ُسيْنا ً َف َعاَل م ِْث َل الَّذِي َف َع ْلتَ لَ َما َك َ َأنَّ َح َسنا ً َو ح َ
ُأ ِزي َح ْال َج ْو َر َعنْ َمظلو ِم َهاَ ،و ال َّس ُم.
اَل ُ ْ
ال ْال َبصْ َرةَِ :و لَ َع ْم ِري ِإنَّ ت َم ِ ال الَّذِي َأ َخ ْذ َت ُه مِنْ َب ْي ِ صا َب َة ْال َم ِ ظ ُم َعلَيَّ ِإ َ ُكَ ،تعْ ُ َّاسَ ،أمَّا َبعْ دَُ -ف َق ْد َأ َتانِي ِك َتاب َ ب ِإلَ ْي ِه َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ َعب ٍ َقا َلَ ،ف َك َت َ
اَل
ال ِ كث َر ِممَّا خذتَ ،و ال َّس ُم. ُ ْ َ َأ َ ْ َأ هَّللا ت َم ِ لِي فِي َب ْي ِ
ال هَّللا ِ َأ ْك َث َر ِممَّا َأ َخ ْذتَ
ت َم ِ كِ ،إنَّ َل َ
ك فِي َب ْي ِ ين َن ْفسِ َ
ب مِنْ َت ْز ِي ِ ب ُك ُّل ْال َع َج ِب علیه السالم َأمَّا َبعْ دَُ -ف ْال َع َج ُF ب ِإلَ ْي ِه َعلِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍَقا َلَ ،ف َك َت َ
ْك، ي َ ل ع هَّللا م ح ا م ك
ِ َ َ ِإْل ِ َ ِ ُّ َ َ َ رَّ َ ُ َ َ َ ل ل ح ي
ُ و مثْ ا ِن م ك ي ج ْ
ن ي
ُ ونُ ُ
ك ي
َ اَل ام ك اُؤع د ِّ ا و
َ َ َ َاطِ َ َ َ َ َ ل ب ْ
ال ك ي ِّ
ن متَ ان َ
ك نِْإ تَ حَْ ل ْ
ف َأ ْ
د َ
ق َ
ف : ِين
ِ َمل ُسْ
م ْ
ال َو َأ ْك َث َر ِم َ ٍ َ
ِنم ُل ج ِر ل َّا
م
354
الطاِئفِ َت ْخ َتا ُرهُنَّ ت َم َّك َة َو َّ ي م َُولِّدَا ِ ض َربْتَ ِب َها َع َطنا ً َت ْش َت ِر َ ك ا َّت َخ ْذتَ َم َّك َة َو َطنا ً َو َ ك َأَل ْنتَ ْال َع ْب ُد ْال ُم ْه َتدِي ِإ َذا! َف َق ْد َبلَغَ نِي َأ َّن َ ك هَّللا ُ ِإ َّن َ َعم ََّر َ
َأ ٌ اَل َأ ِنْ تَ ْ َ َأ َأ
ِّك َربِّ العِزةَِ :ما َيسُرُّ نِي نَّ َما خذ م م َْوال ِِه ْم لِي َح ل َد ُع ُه َّ ْ هَّلل
كَ ،و ِإني قسِ ُم ِبا ِ َربِّي َو َرب َ ْ ُأَل ِّ غَ
ِيهنَّ َما َل ي ِْر َ عْ ُ َعلَى َعي ِن َ
ْ
ك َو ت طِ ى ف ِ
َّ ْ
ِّك َو ال َم َح ِّل الذِي َي َت َم َّنى الرَّ جْ َع َة ْ َأ
رُويْدا ر َُويْداَ ،ف َك نَّ َق ْد َبلَ ْغتَ ال َمدَى َو ع ُِرضْ تَ َعلَى َرب َ ً ً ُ
ك َت ُكل ُه َ ْأ َأ
ِيراثاَ ،فاَل غَ رْ َو َو َش ُّد ِب ْ
اغ ِتبَاطِ َ ً ل َِعق ِِبي م َ
ناصَ -و ال َّساَل ُم. ِين َم ٍ ك َو التَ ح َ ُضي ِِّع لِل َّت ْو َب ِة َك َذل َِك َو َما َذلِ َ َو ْالم َ
ِيع َما فِي اَأْلرْ ِ
ض مِنْ َذ َه ِب َها َو عِ ْق َيا ِن َها َأ َحبُّ ِإلَيَّ َأنْ هَّللا َأَل َأ ْ هَّللا َأ َ ب ِإلَ ْي ِه َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ َعب ٍ َأ
َّاس ،مَّا َبعْ دَُ -ف َق ْد ْكثرْ تَ َعلَيَّ َف َو ِ نْ ل َقى َ ِب َجم ِ َقا َل َف َك َت َ
َأ ْ هَّللا
دَم َرج ٍُل مُسْ ل ٍِم. ل َقى َ ِب ِ
ان َأبُو ْال َخي ِْرَ ،قا َل َح َّد َثنِي َأبُو م َُح َّم ٍد َع ْب ُد ُّوبَ ،قا َل َح َّد َثنِي َح ْم َدانُ بْنُ ُسلَ ْي َم َ ْن َأي َ - 2222م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َجعْ َف ُر بْنُ َأحْ َمدَ ب ِ
سَ ،قا َلُ :ك َّنا َعلَى مَاِئ َد ِة اب ِ
ْن َ
ْنَ ،عنْ طاوُ ٍ ْ َأ
ب ال ُكوفِيُّ َ ،عنْ ِبي ِه ال ُح َسي ِ ْ ْن َأ ِبي ال َخطا ِ
َّ ْ ْن ب ِ ُسي ِ هَّللا ِ بْنُ م َُح َّم ٍد ْال َي َمانِيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ ْالح َ
ط السُّو ُد فِي َج َنا ِح َها َقالُوا هَّللا ُ َأعْ لَ ُم. ون َما َه ِذ ِه ال ُّن َق ُ ت َج َرادَ ةٌ َفَأ َخ َذ َها م َُح َّم ٌدُ ،ث َّم َقا َل َه ْل َتعْ ِرفُ َ َّاسَ ،و م َُح َّم ُد بْنُ ْال َح َنفِ َّي ِة َحاضِ رٌَ ،ف َو َق َع ْ
َعب ٍ
ان َم َع ال َّن ِبيِّ صلی هللا علیه و آله و سلم ُث َّم َقا َلَ :ه ْل َتعْ ِرفُ َيا َعلِيُّ َه ِذ ِه ال ُّن َقطَ َّ َأ
ب علیه السالم ن ُه َك َ َ َأ َأ
َف َقا َل خ َب َرنِي ِبي َعلِيُّ بْنُ ِبي طالِ ٍ ْ َأ
ت ْال َج َرا َد ُج ْنداً ِينَ ،خلَ ْق ُت هَّللا ُ َو َرسُولُ ُه َأعْ لَ ُمَ .ف َقا َل علیه السالم َم ْك ُتوبٌ فِي َج َنا ِح َهاَ Fأ َنا هَّللا ُ َربُّ ْالعالَم َ اح َه ِذ ِه ْال َج َرادَ ِة َقا َل قُ ْل ُ
السُّودَ فِي َج َن ِ
َ َأ ُ ُ َ ْ ْ اَل َأ ُأ
ٌ َ َ َّ
ون ِإن ُه ْم عْ ل ُم ِمنا ،فقا َل م َُح َّمد َما َّ ُون َعل ْينا َيقول َ َ َ َ
َّاس :ف َما َبا ُل َهُؤ ِء الق ْو ِم َيفت ِخر َ َ مِنْ ُج ُنودِي صِ يبُ ِب ِه َمنْ شا ُء مِنْ عِ َبادِي ،فقا َل ابْنُ َعب ٍ
َ َ َ
َأ ْ ْ
ث ِإلَي ِْه َما َو ُه َما ِبال َمسْ ِج ِFد ال َح َر ِامَ ،ف َقا َل لَ ُه َما َما ِإ َّن ُه َق ْد َبلَ َغنِي َما ْ
َولَّدَ ُه ْم ِإاَّل َمنْ َولَّدَ نِيَ ،قا َلَ ،ف َسم َِع َذل َِك ال َح َسنُ بْنُ َعلِيٍّ علیه السالم َف َب َع َ
ات مِنْ ك َو َتاَل َعلَ ْي ِه آ َي ٌ ِ َ ي بَأ ِي ف و ْ َأ ي ب
ِ َأ ِي ف ُ. ر ي س ْال َم ْو َ ِ َ َشِ
ع ْ
ال س ْئب َ ل و لى ت َفلَ ِبْئ َ َّاس َففِي َمنْ َن َزلَ ْ قُ ْل ُت َما ِإ ْذ َو َج ْد ُت َما َج َرادَ ًةَ ،فَأمَّا َأ ْنتَ َيا اب َْن َعب ٍ
ُ
ِك َو َيكونُ ْ
ك َهذا مُسْ َتنقِصٌ فِي َب َدن َ َ ك ِب َق ْولِ َ َّ ُ َ
ك َما ه َُو َو َس َتعْ ل ُمهُ ،ث َّم ِإن َ َأ َ
ك َعاقِ َبة مْ ِر َ ُ َ َأَل
ب هَّللا ِ َكثِيراًُ ،ث َّم َقا َلَ :أ َما َو هَّللا ِ لَ ْو اَل َما َنعْ ل ُم عْ لمْ ت َ
َ ِك َتا ِ
ت َما لَ ْو َسم َِع َعا َّم ُة َه َذا ْال َخ ْل ِق لَ َج َحدُوهُ َو َأ ْن َكرُوهُ. ِكَ ،و لَ ْو ُأذ َِن لِي فِي ْال َق ْو ِل لَقُ ْل ُ ْالجُرْ مُو ُز مِنْ وُ ْلد َ
ْن َسعِيدٍَ ،عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ْن ُح َم ْيدٍَ ،عنْ َساَّل ِم ب ِ َأ
ْن َيحْ َيىَ ،عنْ عَاصِ ِم ب ِ ان ب ِ ص ْف َو َ وحَ ،عنْ َ َ - 2223حمْ دَ َو ْي ِه َو ِإب َْراهِي ُمَ ،قاال َح َّد َث َنا يُّوبُ بْنُ ُن ٍ
ِي َعلَ ْي ِه فِي ُأ
(رحْ َم ُة ِ َعلَي ِْه َما) َنعُو ُدهُ فِي َم َرضِ ِه الَّذِي َماتَ فِيهَِ ،قا َلَ ،ف ْغم َ هَّللا َأ ْن َع ْب ِد َيالِي َل َرج ٍُل مِنْ َأهْ ِل َّ
َّاس َ الطاِئفِ َ ،قا َلَ :ت ْي َنا اب َْن َعب ٍ ب ِ
ِّ
ْن َو ِإني َ ِجْ هْ َأ ِّ َ هَّللا َ َ َ َاقَ َأ َ َ حْ َ ْ ُأ َ ْال َبي ِ
ْ
َّار ،قا َل ،ف ف ،فقا َلِ :إنَّ خلِيلِي َرسُو َل ِ صلی هللا علیه و آله و سلم قا َل ِإني َس ُج ُر ه َرتي ِ ص ِن الد ِ ت ف خ ِر َج ِإلى َ
تF، َأ
ُول ِ صلی هللا علیه و آله و سلم َو هِجْ َر ًة َم َع َعلِيٍّ علیه السالم َو ِإ ِّني َس عْ َمىَ :ف َع ِم َي ْ هَّللا ت هِجْ َر ًة َم َع َرس ِ اجرْ ُ َسَأ ْخ ُر ُج مِنْ هِجْ َرتِيَ :ف َه َ
مْسةٍ :م َِن ت ُث َّم اسْ َت ْخ َرجُونِي َبعْ دَُ ،و َأ َم َرنِي َأنْ َأب َْرَأ مِنْ َخ َ صا َبنِي ِح َّك ٌة َف َط َر َحنِي َأهْ لِي فِي ْال َبحْ ِر َف َغ َفلُوا َع ِّني َف َغ ِر ْق ُF َو ِإ ِّني َسُأ ْغ َر ُقَ :فَأ َ
َّ
ان َو م َِن ال َق َد ِر َّي ِة الذ َ ْ َّ َأ ْ َّ َأ ِين َو ُه ْم َأصْ َحابُ ال َج َم ِل َو م َِن ال َقاسِ طِ َ
ْ ْ ال َّنا ِكث َ
ضاهُوا ِين َ ار ِج َو ُه ْم هْ ُل النه َْر َو ِ ين َو ُه ْم صْ َحابُ الش ِام َو م َِن ال َخ َو ِ
َأ ُ
ضاهُوا ْال َيهُودَ فِي دِين ِِه ْم َف َقالُوا هَّللا ُ عْ لَ ُمَ ،قا َل ،ث َّم َقا َل :اللَّ ُه َّم ِإ ِّني حْ َيا َعلَى َما َأ ِين َ ارى فِي دِين ِِه ْم َف َقالُوا اَل َقدَ َر َو م َِن ْالمُرْ ِجَئ ِة الَّذ َ ص َال َّن َ
يرهِ ،قا َل، َ َ ِّ ُ ِّ ُ ُ َ اتَ
ات َعل ْي ِه َعلِيُّ بْنُ ِبي طالِبٍ ،قا َل ،ث َّم َم فغ ِّس َل َو كف َن ث َّم ُ ُ َ َ َأ َ َ َ ُ َأ َ َأ
َح ِي َي َعل ْي ِه َعلِيُّ بْنُ ِبي طالِ ٍ َ
صل َي َعلى َس ِر ِ ب َو مُوت َعلى َما َم F
دَخاَل فِي َك َف ِن ِه َف َرَأى ال َّناسُ [ َف َقالُوا] ِإ َّن َما ه َُو فِ ْق ُه ُه َف ُدف َِن ان َف َ ض ِ ان َأ ْب َي َ اِئر َِف َجا َء َط َ
او َي َة، ال ُم َع ِ ال م َِن ْال ُكو َف ِة ِإلَى قِ َت ِ ض ُك ُت ِبهَِ :أنَّ ْال َح َس َن لَمَّا قُ ِت َل َأبُوهُ علیه السالم َخ َر َج فِي َش َّو ٍ ان فِي َبعْ ِ َ - 2224ذ َك َر ْال َفضْ ُل بْنُ َش َاذ َ
َعلَى ُم َق ِّد َم ِتهَِ ،ف َب َعثَ ْ هَّللا
ان ال َح َسنُ علیه السالم َج َع َل اب َْن َع ِّم ِه ُع َب ْي َد ِ ب َْن ال َعب ِ
َّاس ْ ار َب ُه سِ تة شه ٍُرَ ،و َك َ ْ َأ َ َّ [ب َكسْ َك َر] َو َح َ َف ْال َت َق ْوا بمسكن ! ِ
اس ب ال َّن َ ْن ُع َبا َد َة َف َخ َط َ ِئيسَ ،ف َقا َم َقيْسُ بْنُ َسعْ ِد ب ِ او َي َة َو َبق َِي ْال َعسْ َك ُر ِباَل َقاِئ ٍد َو اَل َر ٍ او َي ُة ِب ِماَئ ِة َأ ْلفِ دِرْ َه ٍم َفمَرَّ ِبالرَّ ا َي ِة َو لَ ِحقَ م َُع ِ ِإلَ ْي ِه م َُع ِ
َأ ْأ
ْ
ب هْ ُل َعسْ ك ِر ال َح َس ِن َ َ
اسَ ،و َوث َ َو َقا َلَ :أ ُّي َها الناسُ َيهُولنك ْم ذ َهابُ َهذا لِكذا َو كذا فِإنَّ َهذا َو َباهُ ل ْم َي ِت َيا قط ِبخي ٍْرَ ،و قا َم ِب ْم ِر الن ِ
َّ َأ َ َ ُّ َ َ َأ َ َ َ َ َ َ َ َ ُ َّ َ اَل َّ
ير اَأْل َسدِيُّ فِي َخاصِ َر ِتهَِ ،ف َردُّوهُ َج ِريحا ً اعهَُ ،و َط َع َن ُه ابْنُ بَشِ ٍ يع اَأْل َّو ِل َفا ْن َت َهبُوا فُسْ َطا َط ُه َو َأ َخ ُذوا َم َت َ علیه السالم ِبال َح َس ِن فِي َشه ِْر َر ِب ٍ
ْ
ْن َأ ِبي ُع َبيْدَ ةَ. ار ب ِ اِئن َح َّتى َت َحص ََّن فِي َها عِ ْندَ َع ِّم ْالم ُْخ َت ِ ِإلَى ْال َمدَ ِ
ْت َبنِي ْن َز ْي ٍد َقا َلِ :إ ِّني لَ َواقِفٌ َبي َْن ْال َقب ِْر َو ْال ِم ْن َب ِر ِإ َذا َرَأي ُ ْن ب ِ ُسي ِ َ - 2225أقُو ُل َر َوى َأبُو ْال َف َر ِج اَأْلصْ َف َهانِيُ ِبَأ َسانِي ِد ِه ْال ُم َت َك ِّث َر ِة ِإلَى ْالح َ
ْت َبنِي ْال َح َس ِن ت َرَأي ُ ك قُ ْل ُ ان َم َع َأ ِبي اَأْل ْز َه ِر ي َُرا ُد ِب ِه ُم الرَّ َب َذةُ َفَأرْ َس َل ِإلَيَّ َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد َف َقا َل َما َو َرا َ ار َمرْ َو َ َح َس ٍن ي ُْخ َر ُج ِب ِه ْم مِنْ دَ ِ
َ َأ َ
ت ف خ ِبرْ نِي قا َل ف تاهُ َ ْ َأ َ ْأ َ ُ َ َ ْ َ ُ
ي ُْخ َر ُج ِب ِه ْم فِي َم َحا ِم َل َفقا َل اجْ لِسْ ف َجلسْ ت قا َل فدَ َعا غ ما ل ُه ث َّم دَ َعا َر َّب ُه كثِيرا ث َّم قا َل ِلغ ِم ِه اذ َهبْ فِإذا ُحمِلوا ف ِ
ُاَل ً َ ُ َ ً ُاَل َ َ ُ َ َ َ
ِيع
ْن ال َح َس ِن َو َجم ِ
ْن ْال َح َس ِن َو ِإب َْراهِي َم ب ِ ْ ض مِنْ َو َراِئ ِه َف َطلَ َع ِب َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ ف َو َرا َء سِ ْت ِر َشعْ ٍر َأ ْب َي َ الرَّ سُو ُل َف َقا َل َق ْد ُأ ْق ِب َل ِب ِه ْم َف َقا َل َجعْ َف ٌر ع َف َو َق َ
ت ُدمُو ُع ُه َعلَى لِحْ َي ِت ِه ُث َّم َأ ْق َب َل َعلَيَّ َف َقا َل َيا ت َع ْي َناهُ َح َّتى َج َر ْ َأهْ ل ِِه ْم ُك ُّل َوا ِح ٍد ِم ْن ُه ْم م َُعا ٍد لَ ُه ُم َسوِّ ٌد َفلَمَّا َن َظ َر ِإلَي ِْه ْم َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ع َه َملَ ْ
ْ
ُول ِ ص ِب َما عْ ط ْوهُ م َِن ال َب ْي َع ِة َعلَى َ َأ هَّللا ار ل َِرس ِ َأْل
صا ُر َو اَل َأ ْب َنا ُء ا ْن َ ت اَأْل ْن َ ظ هَّلِل ِ حُرْ َم ٌة َبعْ دَ َه َذا َو هَّللا ِ َما َو َف ِ َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ َو هَّللا ِ اَل ُتحْ َف ُ
ص ِ
ْف ب ع َأنَّ ال َّن ِبيَّ ص َقا َل لَ ُه ُخ ْذ َعلَي ِْه ُم ْال َبي َْع َة ِب ْال َع َق َب ِة َف َقا َل َكي َ ْن َأ ِبي َطالِ ٍ ْال َع َق َب ِة ُث َّم َقا َل َجعْ َف ٌر ع َح َّد َثنِي َأ ِبي َعنْ َأ ِبي ِه َعنْ َج ِّد ِه َعنْ َعلِيِّ ب ِ
ُون َعلى نْ َي ْم َنعُوا َأ َ صى َو َقا َل ا َخر َ آْل اع َ َف يُعْ َ اَل هَّللا َ َأ
ُون هَّللا َ َو َرسُولَ ُه َقا َل ابْنُ ْال َجعْ ِد فِي َحدِي ِث ِه َعلى نْ ُيط َ
َ آ ُخ ُذ َعلَي ِْه ْم َقا َل ُخ ْذ َعلَي ِْه ْم ُي َب ِايع َ
ْن ظه ُِر ِه ْم ُث َّم اَل َح َد َي ْم َن ُع َي َد اَل م ٍ َأ ْ َأ ار َّي ُه ْم َقا َل َف َو هَّللا ِ َما َو َف ْوا لَ ُه َح َّتى َخ َر َج مِنْ َبي ِ َأ َرسُو َل هَّللا ِ َو ُذرِّ َّي َت ُه ِممَّا َيمْ َنع َ
ِس ُون ِم ْن ُه ْنفُ َس ُه ْم َو َذ َر ِ
َأ
ُوسى لمَّا ق ِد َم قا َل َجعْ ف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد ع ه َُو ه َُو قِي َل َ َ َ َ يسى ب َْن م َ َأ
ْن ِإسْ مَاعِ ي َل :نَّ عِ َ ارَ .و بِِإسْ نا ِد ِه ِإلى َعلِيِّ ب َِ َ ص ِ ك َعلَى اَأْل ْن َ اللَّ ُه َّم َفا ْشد ُْد َو ْطَأ َت َ
ُأَّل
َمنْ َتعْ نِي َيا َأ َبا َع ْب ِد ِ َقا َل ال ُم َتلَعِّبُ ِب ِدمَاِئ َنا َو ِ اَل ي َُح ِم ْن َها ِب َشيْ ٍء .
هَّللا ْ هَّللا
ْت ااِل ْنف َِرا َد الز َمانُ َو َت َغي ََّر اِإْل ْخ َوانُ َف َرَأي ُ اس َف َقا َل َيا ُس ْف َيانُ َف َس َد َّ ت ال َّن َ ُول هَّللا ِ اعْ َت َز ْل ُ ْن م َُح َّم ٍد َيا اب َْن َرس ِ الث ْو ِريُّ ل َِجعْ َف ِر ب ِ َ - 2226قا َل َّ
َأسْ َك َن ل ِْلفَُؤ ا ِد
ْن َيحْ َيىَ ،عنْ يس ْالقُمِّيُّ ْال ُم َعلِّ ُم َقا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َأحْ َم َد ب ِ
َّاس ْال ُخ َّتلِيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي َأحْ َم ُد بْنُ ِإ ْد ِر َ
ْن ْال َعب ِ ِ - 2227إب َْراهِي ُم بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
هَّللا َأ َ
َّار ،قا َل دَخلت َعلى ِبي َع ْب ِد ِ علیه السالم ُ ْ َ َ َّ َأْل
ص ا ْب َي ِ ْ
ْن القاسِ ِمَ ،عنْ َحف ٍ َ ْ هَّللا ْن ْالح َ
ض التم ِ انَ ،عنْ َع ْب ِد ِ ب ِ ْن َسعْ دَ َ ْنَ ،عنْ م َ
ُوسى ب ِ ُسي ِ م َُح َّم ِد ب ِ
ْ ْ
ت ال ُم َعلَّى َف َخالَ َفنِي َفا ْب ُتل َِي ِبال َحدِي ِد ِإ ِّني َن َظرْ ُ
ت ِإلَ ْي ِه َي ْوما ً َو ه َُو َكِئيبٌ َأ
ْس َر ِح َم ُه ُ َف َقا َل لِي َيا َح ْفصُ ِإ ِّني َمرْ ُ هَّللا ٍ ي َ
ن ُ
خ ْن
ِ ب ى َّ ل ُع
َ م ْ
ال ب
ِ َأيَّا َم َطلَ
355
ك َف َقا َل َأ َرانِي فِي ت َأي َْن َت َرا َ ت َوجْ َه ُه َفقُ ْل ُ ت ْادنُ ِم ِّني! َفدَ َنى ِم ِّني َف َم َسحْ ُ ك! َقا َل َأ َج ْل قُ ْل ُ ك َو عِ َيالَ َ ك َذ َكرْ تَ َأهْ لَ َ ت َيا ُم َعلَّى َكَأ َّن َ َح ِزينٌ َفقُ ْل ُ
ِّ ْ ُ ْ ُ ُ هَْأ ِنْ َ َ َّ ْ ُ رْ َ َ اسْ ْ َأَّل
َأهْ ِل َب ْيتِي َو ه َُو ذا زو َجتِي َو َهذا َولدِي فت َركت ُه َحتى ت َم ِمن ُه ْم َو تت ت ِمن ُه ْم َحتى نا َل َما َينا ُل الرَّ ُج ُل م لِ ِه ث َّم قلت ادنُ ِمني!
َ َّ ُ ْ َ َ َ َ ْ َ َ
ت َيا ُم َعلَّى ِإنَّ لَ َنا َحدِيثا ً َمنْ َحفِ َظ ُه َعلَ ْي َنا َحفِ َظ هَّللا ُ َعلَ ْي ِه ك فِي ْال َمدِي َنةَِ ،قا َل قُ ْل ُ ك َف َقا َل َأ َرانِي َم َع َ ت َأي َْن َت َرا َ ت َوجْ َه ُه َفقُ ْل ُ َفدَ َنى ِم ِّني َف َم َسحْ ُF
باس ِب َحدِي ِث َنا ِإنْ َشاءُوا َم ُّنوا َعلَ ْي ُك ْم َو ِإنْ َشاءُوا َق َتلُو ُك ْم َيا ُم َعلَّى ِإ َّن ُه َمنْ َك َت َم الصَّعْ َ َّ
ن ال ِي د ْ
ي َأ ِي ف ء
َ ا ر
َ س
َ دِي َن ُه َو ُد ْن َياهُ َيا ُم َعلَّى اَل َت ُكو ُنوا ُأ
ِ
ض ُه ال ِّساَل ُح َأ ْو َيمُوتَ ِب َخ َب ٍل ُت َح َّتى َي َع َّ ب مِنْ َحدِي ِث َنا لَ ْم َيم ْاع الصَّعْ َ اس َو َمنْ َأ َذ َ مِنْ َحدِي ِث َنا َج َعلَ ُه هَّللا ُ ُنوراً َبي َْن َع ْي َن ْي ِه َو َز َّودَ هُ ْالقُوَّ َة فِي ال َّن ِ
َيا ُم َعلَّى َأ ْنتَ َم ْق ُتو ٌل َفاسْ َت ِعدَّ.
ور َم َةَ ،عنْ ْن ُأ َ ُسيْنُ بْنُ ُع َب ْي ِد هَّللا ِ ْالقُمِّيُّ َ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ انَ ،قا َل َح َّد َث َنا ْالح َ َ - 2228أبُو َعلِيٍّ َأحْ َم ُد بْنُ َعلِيٍّ ال َّسلُولِيُ ْال َمعْ رُوفُ ِب َش ْق َر َ
َّ ْ
ِب فِي ِه ال ُم َعلى، صل َ هَّللا
ت َعلَى ِبي َع ْب ِد ِ علیه السالم َي ْو َم ُ َأ ْ
دَخل ُْن ُع َم َر الجُعْ فِيِّ َقا َلَ ،ْ ِيرةََ ،ع ِن ْال ُم َفض َِّل ب ِ ْن َعم َ ْن َي ِزيدَ َعنْ َسيْفِ ب ِ وب ب ِ َيعْ قُ َ
ْسَ ،قا َلَ :ر ِح َم ي َ
ن خُ ْنُ ب ى َّ ل ُع
َ م ُ
ت ْ
ل ُ ق ُوه ا
َ َ َ َ م و ل اقَ ! م وْ ي ْ
ال ا ذ َ ه ِي ف ة
ِ ع ي ِّ
ش الب ل ز َ َ
ن ِي ذ َّ ل ا ل ِي ل ج ْ
ال ب طْ خَ ْ
ال اذَ ه ى ر َ
ت اَل َأ هَّللا
ت َ َ َ ِ ِ ُول
س ر ْنب ا ا ي هُ َ ل َفقُ ْل ُ
ٍ َ ِ َ َ َ ِ َ َ َ َ َ
َ
اع سِ رَّ َنا ِإلى َ َأ
ِيع َعل ْي َنا سِ رَّ َناَ ،ف َمنْ ذ َ َ ْ َ ً َ َأ ً َ َّ َ َ َأ َّ َأِل َ َّ َأ هَّللا ُ م َُعلى َق ْد كن ُ
ْ ُ ٍّ
ْس الناصِ بُ ل َنا َحرْ با ِب عْ ظ َم َمُؤ َنة َعل ْي َنا م َِن ال ُمذ ِ اع سِ رَّ َناَ ،و لي َ ك ن ُه ذ َ ت َت َوق ُع ذلِ َ
ض ُه ال ِّساَل ُح َأ ْو َيمُوتَ ِب َخ َب ٍل. ار ِق ال ُّد ْن َيا َح َّتى َي َع َّ َأ
غَ ي ِْر هْ لِ ِه َل ْم ُي َف ِ
ُوس Fى َأ ُخFFوهُ َو ضا ع َو عِ ْنَ Fدهُ َز ْيُ Fد بْنُ م َ ت عِ ْن َد الرِّ َ ْن ْال َجه ِْم َقا َلُ :ك ْن ُ ْن َأ ِبي َحمَّا ٍد َع ِن ْال َح َس ِن ب ِ صال ِِح ب ِ اق َع ِن اَأْل َسدِيِّ َعنْ َ - 2229ال َّد َّق ُ
ِين َعلَى َمنْ ِبِ Fه ك نْ ُتع َ َأ ْس ِم َّنا َو لَ ْسَ Fنا ِم ْنُ Fه َيFا َزيُْ Fد ِإيَّا َ ه َُو َيقُو ُل َيا َز ْيُ Fد ا َّت ِق َ َفِإ َّنا َبلَ ْغ َنFFا َمFا َبلَ ْغ َنFا ِبFFال َّت ْق َوى َف َمنْ لَ ْم َي َّت ِق َو لَ ْم ي َُراقِبُْ Fه َفلَي َ هَّللا
َض ُه ُم ال َّناسُ َو َعادَ ْو ُه ْم َو اسْ َت َحلُّوا ِد َما َء ُه ْم َو َأم َْوالَ ُه ْم ِل َم َح َّبت ِِه ْم لَ َنFFا َو اعْ ِت َقFFا ِد ِه ْم يع َت َنا ِإ َّن َما َأ ْبغ َ ُك َيا َز ْي ُد ِإنَّ شِ َ ب ُنور َ َتصُو ُل مِنْ شِ ي َع ِت َنا َف َي ْذ َه َ
هَّللا
ِين ِ فد َ َ ْ َ ْ ُ
ك َقا َل ال َح َسنُ بْنُ ال َجه ِْم ث َّم ال َتفَتَ ع ِإليَّ َف َقا َل لِي َيا اب َْن ال َجه ِْم َمنْ َخال َ ْ ْ َّ
ك َو ْبطلتَ َحق َ ْ َ َأ ل َِواَل َي ِت َنا َفِإنْ َأ ْنتَ َأ َسْأتَ ِإلي ِْه ْم ظلمْتَ َنف َس َ
ْ َ َ َ
ول هَّللا ِ َو َم ِن ت لَُ Fه َيFا اب َْن َر ُسِ F Fان َفقُ ْل ُ Fان مِنْ َأيِّ َق ِبيلٍَ Fة َك َ ان َو َمنْ َعادَى هَّللا َ َفاَل ُن َوالِ ِه َكاِئنFا ً َمنْ َك َ ان مِنْ َأيِّ َق ِبيلَ ٍة َك َ َفاب َْرْأ ِم ْن ُه َكاِئنا ً َمنْ َك َ
الَّذِي ُي َعادِي هَّللا َ َقا َل َمنْ َيعْ صِ ي ِه .
ْن مُو َسى َعنْ دَاوُ َد ْن َعلِيٍّ َعنْ َأحْ َم َد ب ِ ص َم ِد اب ِ َّاش َعنْ َع ْب ِد ال َّ ْن َعي ٍ ب اَأْل َث ِر فِي ال َّنصِّ َع َلى ااِل ْث َنيْ َع َش َر ،اِل ب ِ ض ِ ِ - 2230ك َتابُ ُم ْق َت َ
ك ْ
ِي التِي بْط ت ِبي َعن َ ْ َأ َ َأ َّ ضت لِي ِبالكوف ِة ه َ َ ُ ْ ْ اجة َع َر َ ٌ ك َعنا َيا دَ اوُ د فقلت َح َ ُ ْ ُ َ ُ َّ َأ َ
ْن م َُح َّم ٍد ع فقا َل َما الذِي بْط ِب َ َأ َّ َ َ ت َعلَى َج ف ِر ب ِ َ عْ دَخ ْل ُ الرَّ ِّقيِّ َقا َلَ :
ْ
ب َق ْد َت َقل َد مُصْ َحفا ً َو َق ْد َحفَّ ِب ِه فُ َق َها ُء ال ُكو َف ِة َو ه َُو َيقُو ُل َيا َّ س ذ ُنو ٍ َ ك َزيْداً َعلَى َف َر ٍ ْت َع َّم َ ت َر ي ُ َأ ْ
ك َف َقا َل لِي َما ذا َر يْتَ ِب َها قُل ُ َأ َ ت فِدَ ا َ ُجع ِْل ُ
انب هَّللا ِ مِنْ َناسِ ِخ ِه َو َم ْنسُو ِخ ِه َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ َيا َس َما َع َة ب َْن ِمه َْر َ ت َما فِي ِك َتا ِ َأهْ َل ْال ُكو َف ِة ِإ ِّني ْال َعلَ ُم َب ْي َن ُك ْم َو َبي َْن هَّللا ِ َت َعالَى َق ْد َع َر ْف ُ
ُول ت َي ِرث ُه َك ِاب ٌر َعنْ َك ِاب ٍر مِنْ لدُنْ َرس َِ ُ ْ َأ
ْضا َء َفدَ َف َع َهاِ Fإلَيَّ َو َقا َل لِي اق َر َه ِذ ِه ِب َما خ ِر َج ِإل ْي َنا هْ َل ال َب ْي ِ
َ ْ ُأ ْأ ْ صحِي َف ٍة َبي َ صحِي َف ِة َفَأ َتاهُ ِب َ ك ال َّ اْئ ِتنِي ِبت ِْل َ
ُور عِ ْن َد هَّللا ِ اثنا َع َش َر ْ ْ
ان السَّط ُر ا َّولُ -اَل ِإلَ َه ِإاَّل هَّللا ُ م َُح َّم ٌد َرسُو ُل هَّللا ِ َو السَّط ُر َّ َأْل ْ ْ ْأ
الثانِي ِإنَّ عِ َّد َة ال ُّشه ِ هَّللا ِ ص َف َق َر ُت َها َفِإ َذا فِي َها َسط َر ِ
ُسيْنُ ْ
ب َو ال َح َسنُ بْنُ َعلِيٍّ َو الح َ ْ َ َأ
ض ِمنها رْ َب َعة ُح ُر ٌم ذل َِك الدينُ الق ِّي ُم َ -علِيُّ بْنُ ِبي طالِ ٍ َ ْ ِّ ٌ َأ ْ ت َو ا رْ َ َأْل ب هَّللا ِ َي ْو َم َخلَقَ السَّماوا ِ َشهْراً فِي كِتا ِ
ُوسى بْنُ َجعْ َف ٍر َو َعلِيُّ بْنُ مُو َسى َو م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ َو َعلِيُّ بْنُ ْن َو م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ َو َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد َو م َ ُسي ِ ْ
بْنُ َعلِيٍّ َو َعلِيُّ بْنُ الح َ
ُول هَّللا ِ هَّللا ُ َأعْ لَ ُم َ َ َ ِ س ر ْن با ا ي ت ُ ْ
ل ُ ق ً ا وب ُ
ت ك ْ م
َ َ ان َ
ك ى َ
ت م و
َ َ َ َ ان َ
ك ْن ي َأ ي ر ِ د ْ تَ َأ د ُ اوُ دَ ا ي َ ِي ل ل اقَ
ِ َّ َ م ُ
ث هَّلِل ُ
ة ُجَّ ح الْ م ُ ه
ُ ن ْ مِ فُ َ ل خَ ْ
ال و م َُح َّم ٍد َو ْال َح َسنُ بْنُ َعلِيٍّ َ
َأْل َأْل
ْ
اس ل َنا َع َد َاوة َو َح َسدا ا ق َربُ ِإل ْي َنا َفا ق َربُ . َ ْ ً ً َ َو َرسُولُ ُه َو َأ ْن ُت ْم َقا َل َق ْب َل نْ يُخلقَ آدَ ُم ِب ل َفيْ َع ٍام َف ي َْن ُي َتاهُ ِب َز ْي ٍد َو يُذ َهبُ ِب ِه ِإنَّ َش َّد الن ِ
َّ َأ ْ َأ ْ َأ َ ْ َأ
ب َأ ِبي َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ مُسْ ل ٍِم اَأْل ْش َجعِيُّ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ْن ت فِي ِك َتا ِ ْن ْال َح َس ِن ال َّت ْي ُملِيِّ َقا َل َو َج ْد ُ ْن ُع ْقدَ َة َعنْ َعلِيِّ ب ِ ْ - 2231ال ِج َع ِابيُّ َع ِن اب ِ
ار َب ْيننا ك ٌم فِي ِه اَل َ َ َ ِين ع َو َد َ ِير المُْؤ ِمن َ ْ ت فذكرْ نا م َ َأ َ َ َ َ َ
صي َْرفِيِ] فدَخ َل َعل ْينا بُو َحنِيفة النعْ َمانُ بْنُ ث ِاب ٍ ُّ َ َ َأ َ َ َ َ ب ال َّ ْن َح ِبي ٍ ت عِ ْندَ ْال َه ْي َث ِم ب ِ َن ْو َف ٍل َقا َلُ [ :ك ْن ُ
ْ َأِل َف َقا َل َأبُو َحنِي َف َة َق ْد قُل ُ
ْ
صي َْرفِيِّ َو َقا َل لَ ُه لِ َم اَل ب ال َّ ْن َح ِبي ٍ ِير ُخ ٍّم َف َي ْخصِ مُو ُك ْم َفتَغَ ي ََّر َوجْ ُه ال َه ْي َث ِم ب ِ ث غَ د ِ ت صْ َح ِاب َنا اَل ُتقِرُّ وا لَ ُه ْم ِب َحدِي ِ
الط َفي ِْل ت َعنْ َأ ِبي ُّ ون ِب ِه َو َق ْد َح َّد َث َنا ِب ِه َح ِبيبُ بْنُ َأ ِبي َث ِاب ٍ ك َيا ُنعْ َمانُ َقا َل ه َُو عِ ْندِي َو َق ْد رُوِّ ي ُت ُه َقا َل َف ِل َم اَل ُيقِرُّ َ ون ِب ِه َأ َما ه َُو عِ ْندَ َ ُيقِرُّ َ
ك َخ ْوضٌ َح َّتى َن َش َد َعلِيٌّ َ َأ
ْن رْ َق َم نَّ َعلِ ّيا ع َن َشدَ َ فِي الرَّ حْ َب ِة َمنْ َسم َِع ُFه َف َقا َل بُو َحنِي َفة َف َت َر ْو َن َّن ُه َق ْد َج َرى فِي ذلِ َ اَل َأ َ َأ هَّللا ً َأ َأ َعنْ َز ْي ِد ب ِ
اس َق ْد غَ اَل ك َتعْ لَ ُم َأنَّ ال َّن َ اس لِ َذل َِك َف َقا َل ْال َه ْي َث ُم َف َنحْ نُ ُن َك ِّذبُ َعلِ ّيا ً َأ ْو َن ُر ُّد َق ْولَ ُه َف َقا َل َأبُو َحنِي َف َة َما ُن َك ِّذبُ َعلِ ّيا ً َو اَل َن ُر ُّد َق ْواًل َقالَ ُه َو لَ ِك َّن َ ال َّن َ
اِئل ُث َّم َجا َء َمنْ َق َط َع ْال َكاَل َم ِب َمسْ َأل ٍةَ َ
َال ْو ق ْو ِل ق ٍ َ َأ ُ ُ َّ َ ْ
ِيه ْم ق ْو ٌم فقا َل ال َه ْيث ُم َيقول ُه َرسُو ُل ِ ص َو َيخطبُ ِب ِه َو نشفِق نحْ نُ ِمن ُه َو نتقِي ِه لِغلوِّ غ ٍ َ ُ ْ ُ ُ ْ هَّللا ُ ُ َ ْ َ َ َ ف ِ
ك فِي ار َع ْن َ َّان َف َجا َء ِإلَى ْال َه ْي َث ِم َف َقا َل لَ ُه َق ْد َبلَ َغنِي َما َد َ ْن َحس َ ِ ِ ب ار ِزَ ن ْنُ ب يبُ ب
ِ ِ ح َ ُّوق س ال ِي ف ا َ
ن عَ م
َ ان َ َ
ك و َ ة
ِ َ
ف و ُ
ك الْ ب
ِ ِيث ُ د حَ ْ
ال دَار
َ و َ ا ه
َ ْ
ن ع َ ل
َ َسَأ
ك َو َم َع َنا َح ِبيبٌ ض اَأْل ْم َر َف َح َججْ َنا َبعْ َد َذلِ َ ان َح ِبيبٌ َم ْولًى لِ َبنِي هَاشِ ٍم َف َقا َل لَ ُه ْال َه ْي َث ُم ال َّن َظ ُر َيمُرُّ فِي ِه َأ ْك َث ُر مِنْ َه َذا َف َخ ِّف ِ َعلِيٍّ َو َق ْولِ ِه َو َك َ
َأْل َأ
ُ
ان م َِن ا ْم ِر َكذا َو َكذا َف َت َبي ََّن ال َك َرا ِه َية فِي َوجْ ِه ْ َ َ هَّللا
ْن م َُح َّم ٍد ع َف َسلمْ َنا َعلَ ْي ِه َف َقا َل َل ُه َح ِبيبٌ َيا َبا َع ْب ِد ِ َك َ َّ دَخ ْل َنا َعلَى َأ ِبي َع ْب ِد ِ َجعْ َف ِر ب ِ هَّللا َف َ
اس ِبَأ ْخاَل ق ِِه ْم َو َخالِفُو ُه ْم َ َّ
ن ال وا ُ ق ل
ِ ا َ
خ فَّ ك ُ يبُ ب
َِ ح يْ َأ ع ِ هَّللا د
ِ ْ
ب ع َ ُو ب َأ ه
ُ َ ل ل
َ ا َ
ق َ
ف ِكٍ َ َ َ َل َ
ذ ر ض ح ل َ
ف وْ ن َ ْنُ ب د ُ م َّ ُح
َ م ا َ
ذ ه َ يبٌ ب
َِ ح ه
ُ َ ل ل
َ ا َ
ق ف َ ع ِ هَّللا دِ ْ
ب ع َأ ِب َي
اس َفِإنَّ َّ
اس َعل ْيك ْم َو َعل ْي َنا َو ْادخلوا فِي َدهْ َما ِء الن ِ ُ ُ َ ُ َ َّ ُ
ب َو ه َُو َي ْو َم القِ َيا َم ِة َم َع َمنْ َحبَّ َ -تحْ ِملوا الن َ اَل َأ ْ ْ
امْرٍئ َ ...ما اك َت َس َ ُ ُ َأ
ِب عْ َمالِك ْم َفِإ َن لِك ِّل ِ
َأ َأ ُأ َأ
لَ َنا يَّاما ً َو دَ ْولَ ًة َي تِي ِب َها هَّللا ُ ِإ َذا َشا َء َف َسكَتَ َح ِبيبٌ َف َقا َل َف ِهمْتَ َيا َح ِبيبُ اَل ُت َخالِفُوا ْم ِري َف َت ْن ِدمُوا َقا َل َلنْ َخال َ َأ ْأ َأ
َّاسك َقا َل بُو ْال َعب ِ ِف ْم َر َ
ً
َّان َم ْولى ْن َحس َ ار ب ِ َ
ان َح ِبيبُ بْنُ نِز ِ ت ِممَّنْ َقا َل َأحْ َس ُب ُه َم ْولًى لِ َبنِي هَاشِ ٍم َو َك َ ْن َن ْو َف ٍل َف َقا َل ُكوفِيٌّ قُ ْل ُ ت َعلِيَّ ب َْن ْال َح َس ِن َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ َسَأ ْل ُ
ان َعلَ ْي ِه آ ُل م َُح َّم ٍد ع . ار َما َك َ ْ
َّاس َفلَ ْم يُمْ ِك ْن ُه ْم ِإظ َه َ ِين ظ َه َر مْ ُر َبنِي ال َعب ِ ْ َأ َ َأ
ان ال َخ َب ُر فِي َما َج َرى َب ْي َن ُه َو َبي َْن ِبي َحنِي َف َة ح َ ْ لِ َبنِي هَاشِ ٍم َو َك َ
ُور ْال ُخ َزاعِ يُّ ، َأ ْن َأ ِبي ُع َمي ٍْرَ .و م َُح َّم ِد ب ِ
ْن َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي حْ َم ُد بْنُ ْال َم ْنص ِ َ - 2232حمْ دَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َثنِي َيعْ قُوبُ بْنُ َي ِزيدََ ،ع ِن اب ِ
ت عِ ن َد ِبي َع ْب ِد َأ ْ ْ ُ
ْن ِبي ال َّد ْيل ِمَ ،قا َل ،كن ُ َ َأ يسىَ ،عنْ َع ْب ِد ال َحمِي ِد ب ِ ْ ْن َأ ِبي ُع َمي ٍْرَ ،قا َل َح َّدث َنا َحمَّا ُد بْنُ عِ َ َ ْن ْال َفضْ ِل ْال ُخ َزاعِ يِّ َ ،ع ِن اب ِ َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ
ْن َخالِدٍ ،ي ُْخ ِبرُو َن ُه َأنَّ ْال ُكو َف َة ان ب ِ ار َو ُسلَ ْي َم َ ْن ْالم ُْخ َت ِ ْض ب ِ ْن ُن َعي ٍْم َو ِك َتابُ ْال َفي ِ ْن َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن ب ِ هَّللا ِ علیه السالم َفَأ َتاهُ ِك َتابُ َع ْب ِد ال َّساَل ِم ب ِ
صا ِح َب ُه ُم َشاغِ َرةٌ ِب ِرجْ لِ َها َ ،و َأ َّن ُه ِإنْ َأ َم َر ُه ْم َأنْ َيْأ ُخذو َها ،خذو َها ،فلمَّا ق َر ِكتا َب ُه ْم َر َمى ِبهِ ،ث َّم قا َلَ :ما نا لِ َهُؤ ِء بِِإ َم ٍام َما َعلِمُوا نَّ َ
َأ َأ اَل َ َأ َ ُ َ َأ َ َ َ ُ َ َأ ُ
ال ُّس ْف َيانِيُّ .
356
أخ َبرْ ُت ُه ِب َخ َب ِر ِه ْن م َُح َّم ٍد َعلَ ْي ِه ال َّساَل ُم َف ْ ت م َِن ْال َحجَِّ .ف َسَألَنِي َعنْ َأهْ لِ ِه َو َبنِي َع ِّم ِه ِب ْال َمدِي َن ِة َ ،وَأحْ َفى السَُّؤ ا َل َعنْ َجعْ َف ِر ب ِ - 2233قُ ْل ُ
ُوج ُ ْ رْ َ َأ َ َ َأ اَل ْ َ ُ َ ْ َ َ َ اَل ْ َ َو َخ َب ِر ِه ْم َوح ُْزن ِِه ْم َعلى ِبي ِه زي ِد ب ِ
ْ َ َأ َ
ار َعلى ِبي ِبت كِ الخر ِ ان َعمِّي م َُح َّمد بْنُ َعلِيٍّ َعلي ِه ال َّس ُم ش َ ْن َعلِيٍّ َعلي ِه ال َّس ُم فقا َل لِي :قد ك َ
ت َ :ن َع ْمَ .قا َل َ :ف َه ْل ارقَ ْال َمدِي َن َة َما َي ُكونُ ِإلَ ْي ِه َمصي ُر ْم ِر ِه َف َه ْل لَقِيتَ اب َْن َعمِّي َجعْ َف َر ب َْن م َُح َّم ٍد َعلَ ْي ِه ال َّساَل ُم؟ قُل ُ
ْ َأ َو َعرَّ َف ُه ِإنْ ه َُو َخ َر َج َو َف َ
ك ِب َما َسمِعْ ُت ُه ِم ْن ُه َ ،ف َقا َل : ك َما ُأحِبُّ َأنْ َأسْ َت ْق ِبلَ َ ت فِ َدا َ ت ُجع ِْل ُ ت َ :ن َع ْمَ .قا َل ِ :ب َم َذ َك َرنِي؟ َخبِّرْ نِي .قُ ْل ُ َسمِعْ َت ُه َي ْذ ُك ُر َشيْئا ً مِنْ َأ ْم ِري؟ قُ ْل ُ
ِبَ .ف َت َغي ََّر َوجْ ُه ُه َو َقا َل َ ( :ي ْمحُوا هَّللا ُ ما صل َ ك َو ُ ك ُت ْق َت ُل َو ُتصْ لَبُ َك َما قُ ِت َل َأبُو َ ت َسمِعْ ُت ُه َيقُو ُل ِ :إ َّن َ ت َما َسمِعْ َتهَُ .فقُ ْل ُ ت ُت َخوِّ فُنِي؟! َها ِ َأ ِب ْال َم ْو ِ
ْف َ ،ف ُج ِم َعاَ Fل َنا َو ُخصَّ َب ُنو َع ِّم َنا ِب ْالع ِْل ِم ت َوعِ ْندَ هُ ُّم ْالكِتابِ) َيا ُم َت َو ِّك ُل ِإنَّ هَّللا َ َع َّز َو َج َّل يَّدَ َه َذا ا مْ َر ِب َنا َو َج َع َل لَ َنا ْالع ِْل َم َوال َّسي َ َأْل َأ ُأ َيشا ُء َويُث ِب ُ ْ
ك؟ فقا َل ِ :إنَّ َعمِّي م َُح َّم َد ب َْن َ َ َأ
ك َوِإلى ِبي َ َ َ
ِّك َجعْ ف ٍر َعل ْي ِه ال َّس ُم ْم َي َل ِمن ُه ْم ِإل ْي َْ َأ اَل َ َ ْن َعم َ اس ِإلى اب ِ َ ك ِإني َر يْت الن َ َّ ُ َأ ِّ َوحْ دَ هَُ .فقُ ْلت ُ :جعِلت فِدَ ا َء َ ُ ْ ُ
ْ َأ
ُول ِ ُه ْم عْ لَ ُم ْم ْن ُت ْم؟ َف ط َرقَ َأ َأ َأ َأ هَّللا ت َ :يا اب َْن َرس ِ ْ
دَع ْو َنا ُه ْم ِإلَى ال َم ْوتَِ .فقُل ُ ْ اس ِإلَى ال َحيو ِة َو َنحْ نُ َ ْ َعلِيٍّ َوا ْب َن ُه َجعْ َفراً َعلَي ِْه َما ال َّساَل ُم دَ َع َوا ال َّن َ
ْنِ ِ ب ا ِن م ْتَ ب ت َ َ
ك َأ : ِي ل ل َّ َ ا َ
ق م ُ
ث ، ُون
َ م َ ل عْ ي ُ َ َ ا م َّ ل كُ م َ ل عْ َ
ن ال و ُ َ ، م َ ل عْ نَ ا م َ َ َّ ل كُ ُون م َ ل عْ ي
ْ َ م ه
ُ َّ
ن َأ ْر ٌ َ ي َ
غ م ْ
ل عِ ه ُ َ ل ض َملِ ّيا ً ُث َّم َر َف َع َرْأ َس ُه َو َقا َل ُ :كلُّ َنا ِإلَى اَأْلرْ ِ
َأ َ
ت ل ُه ُد َعا ًء مْ هُ َعليَّ بُو َع ْب ِد ِ َعل ْي ِه ال َّس ُم َو َح َّدثنِي نَّ اَل َ هَّللا َأ َ اَل َأ َ ْ
ت ِإل ْي ِه وُ جُوها م َِن العِل ِم َو خ َرجْ ُ َأ ْ ْ ً َ ت َ :ن َع ْم َقا َل ِ :رنِيهَِ .ف خ َرجْ ُF ْ َأ َأ ْ
َعمِّي َشيْئاً؟ قل ُ
ُ
صحِي َف ِة ْال َكا ِملَ ِة ، ْن َعلَي ِْه َما ال َّساَل ُم مِنْ د َُعا ِء ال َّ ُسي ِ ْن ْالح َ َأ َباهُ م َُحمَّدَ ب َْن َعلِيٍّ َعلَي ِْه َما ال َّساَل ُم َأ ْماَل هُ َعلَ ْي ِه َوَأ ْخ َب َرهُ َأ َّن ُه مِنْ د َُعا ِء َأ ِبي ِه َعلِيِّ ب ِ
ْ ُأَل
ُول ِ تسْ ت ذِنُ فِي َما ه َُو َعنك ْم؟ فقا َل َ :ما خ ِر َجنَّ َأ َ َ ُ ْ ْأ َ َ َأ هَّللا ت َ :يا اب َْن َرس ِ َف َن َظ َر فِي ِه َيحْ َيى َح َّتى َأ َتى َعلَى آخ ِِر ِه َو َقا َل لِي َأ َتْأ َذنُ فِي َنسْ ِخهِ؟ َفقُ ْل ُ
ْت َأ
ص ْو ِن َها َو َم ْن ِع َها غَ ي َْر هْ لِ َهاَ .قا َل ُع َم ْي ٌر َ :قا َل ِبي َ :فقُم ُ َأ صانِي ِب َ ُّعا ِء ْال َكام ِِل ِممَّا َحفِ َظ ُه َأ ِبي َعنْ َأ ِبي ِه َوِإنَّ َأ ِبي َأ ْو َ صحِي َف ًة م َِن الد َ ك َ ِإلَ ْي َ
اع ِت ُك ْم َوِإ ِّني َأَلرْ جُو َأنْ يُسْ ِع َدنِي فِي َح َياتِي َو َم َماتِي ط َ و م ُ
ك ب
ِّ ح ُ ب هَّللا ِينُ د َأَل ي ِّ
ن هَّللا ُول س ر ْن ب ا ا ي هَّللا و : ه
ُ َ ل ت ُ ْ
ل ُ ق و ه
ُ س ْأر تُ ْ
َّل ب ق َ َ
ف ، ِإلَ ْي ِه
َ ِ ْ َ َ َ ِ َ َ َ ِ ِ ِإ َ َ َ
ُ َأ ِّ َ َ
ان َم َع ُه َو َقا َل :اكتبْ َهذا ال ُّد َعا َء ِب َخط َبي ٍِّن َح َس ٍن َواعْ ِرضْ ُه َعليَّ ل َعلي حْ َفظ ُه ، ٍّ َ ُ ْ ُاَل
صحِي َفت َِي التِي دَ َفعْ ت َها ِإل ْي ِه ِإلى غ ٍم َك َ َ َ ُ َّ ِب َواَل َي ِتك ْمَ .ف َر َمى َ ُ
ت َأ ْطلُ ُب ُه مِنْ َجعْ َف ٍر َحف َِظ ُه هَّللا ُ َف َيمْ َن ُعنِيهِ. َفِإ ِّني ُك ْن ُ
ت َولَ ْم َأ ْد ِر َما َأصْ َن ُع َولَ ْم َي ُكنْ َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ َعلَ ْي ِه ال َّساَل ُم َت َق َّد َم ِإلَيَّ َأاَّل َأ ْد َف َع ُه ِإلَى َأ َح ٍد ُث َّم َد َعا ِب َع ْي َب ٍة ِمْت َعلَى َما َف َع ْل ُ َقا َل ُم َت َو ِّك ٌل َ :ف َند ُ
َأ
ض َع َها َعلَى َع ْي ِن ِه َو مَرَّ َها صحِي َف َة َو َو َ ض ُه َو َف َت َح ْالقُ ْف َل ث َّم َن َش َر ال َّ ُ ُ
صحِي َف ًة ُم ْق َفلَ ًة َم ْخ ُتو َم ًة َف َن َظ َر ِإلَى ْال َخا َت ِم َو َق َّبلَ ُه َو َب َكى ث َّم َف َّ َفاسْ َت ْخ َر َج ِم ْن َها َ
ضنِينا ً َ ،ولَ ِك ِّني َأعْ ل ُمَ ْ ُ َ َ ُ َ َ ُأ ْ ُأ َ هَّللا
ك َولكنت ِب َها َ ُ ْ
ْن َعمِّي ِإننِي قت ُل َو لبُ ل َما َدف ت َها ِإلي َ عْ َ صْ َ َّ َعلَى َوجْ ِه ِه َو َقا َل َ :و ِ َيا ُمت َوك ُل لو َما ذك م قو ِل اب ِ
ْ َ ِنْ تَ رْ َ اَل ْ َ ِّ َ
َأِل
ت َأنْ َي َق َع م ِْث ُل َهذا العِل ِم ِإلَى َبنِي َم َّي َة َف َي ْك ُتمُوهُ َو َي َّد ِخرُوهُ فِي َخ َزاِئن ِِه ْم ْنفُسِ ِه ْم َفا ْق ِبضْ َها ُأ ْ ْ َ َأنَّ َق ْولَ ُه َح ٌّق َأ َخ َذهُ َعنْ آبَاِئ ِه َوَأ َّن ُه َسيَصِ ُّح َ ،ف ِخ ْف ُ
ك َح َّتى ُتوصِ لَ َها ِإلَى ا ْب َنيْ َعمِّي : اض َف ِه َي َأ َما َن ٌة لِي عِ ْن َد َ ضى هَّللا ُ مِنْ َأ ْم ِري َوَأمْ ِر َهُؤ اَل ِء ْال َق ْو ِم َما ه َُو َق ٍ َو ْاكفِنِي َها َو َت َربَّصْ ِب َها َفِإ َذا َق َ
اَل َ هَّللا
صحِي َفة َفلمَّا ق ِت َل َيحْ َيى بْنُ َز ْي ٍد صِ رْ ت ِإلى ال َمدِي َن ِة َفلقِيت َبا َع ْب ِد ِ َعل ْي ِه ال َّس ُم َأ ُ َ ْ َ ُ ُ َ َ م َُح َّم ٍد فِي َه َذا اَأْل ْم ِر َبعْ دِيَ .قا َل ال ُم َت َوك ُل َ :ف َق َبضْ ت ال َّ
ُ ِّ ْ
ِيث َعنْ َيحْ َيى َ ،ف َب َكى َوا ْش َت َّد َوجْ ُدهُ ِب ِه َ ،و َقا َل َ :ر ِح َم هَّللا ُ اب َْن َعمِّي َو ْل َح َق ُه ِبآبَاِئ ِه َو جْ َدا ِد ِه َوهَّللا ِ َيا ُم َت َو ِّك ُل َما َم َن َعنِي مِنْ َد ْف ِع َأ َأ َف َحد َّْث ُت ُه ْال َحد َ
ِي َف َف َت َح َها َو َقا َل َ :ه َذا َوهَّللا ِ َخ ُّط َعمِّي َز ْي ٍد َ ،و ُد َعا ُء َج ِّدي َعلِيِّ ت َ :ها ه َ صحِي َف ُة؟ َفقُ ْل ُ صحِي َف ِة َأ ِبي ِه َوَأي َْن ال َّ ُّعا ِء ِإلَ ْي ِه ِإاَّل الَّذِي َخا َف ُه َعلَى َ الد َ
َأ
صحِي َفة َك َّن َها ً ص ْو ِنهَِ .ف َقا َم ِإسْ مَاعِ ي ُل َف ْخ َر َج َ َأ ك ِب ِح ْفظِ ِه َو َ َأ
ْن َعلَي ِْه َما ال َّساَل ُم ُث َّم َقا َل اِل ْب ِن ِه :قُ ْم َيا ِإسْ مَاعِ ي ُل َف ِتنِي ِبال ُّد َعا ِء الذِي َمرْ ُت َ
َّ ْأ ي ُس ح ْ
ال ْن
ِ َ ب ِ
ض َع َها َعلَى َع ْي ِن ِه َو َقا َل َ :ه َذا َخ ُّط َأ ِبي َوِإ ْماَل ُء َج ِّدي َعلَي ِْه َما ال َّساَل ُم ِب َم ْش َه ٍFد ِ َ َ َ و و هَّللا د ِ ب ْ ع َ ُو ب َأ ا ه
َ َ ل بَّ َ
ق َ
ف ، د
ٍ يْ ز َ ْنُ ب ى ي
َ َ حْ ي يَّ َ ل إ ا ه
َ َ ع َ
ف دَ ِي ت َّ ل ا ة ُ فَ ِي ح صَّ ال
ت ك هْ َف َنظرْ ُ َ اًل َأ ك لِذلِ َ َ ُ َأ
ك َو َقا َل َ :ق ْد َر ْيت َ َ
صحِي َف ِة َز ْي ٍد َو َيحْ َيى؟ َف ذ َِن لِي فِي ذلِ َ َأ ض َها َم َع َ ُول ِ ِ ،إنْ َر يْتَ نْ عْ ِر َ َأ َأ َأ هَّللا ت َيا اب َْن َرس ِ ِمنيَ .فقل ُ ْ ُ ِّ
صحِي َف ِة ِإلَى ا ْب َنيْ ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ َعلَ ْي ِه ال َّساَل ُم فِي َد ْف ِع ال َّ صحِي َف ِة اُأْل ْخ َرىُ .ث َّم اسْ َتْأ َذ ْن ُ َوِإ َذا ُه َما َأمْ ٌر َوا ِح ٌد َولَ ْم َأ ِج ْد َحرْ فا ً ِم ْنها ي َُخالِفُ َما فِي ال َّ
ك ُ :ث َّم اِئه َما َ ،قا َل لِي َم َكا َن َ ت لِلِ َق ِ ت ِإلى َأهْ لِها) َن َع ْم َف ْاد َفعْ َها ِإلَي ِْه َما َ ،فلَمَّا َن َهضْ ُ ْن ْال َح َس ِنَ ،ف َقا َل ِ( :إنَّ هَّللا َ َيْأ ُم ُر ُك ْم َأنْ ُتَؤ دُّوا اَأْلمانا ِ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
ون َعلَ ْي ُك َما فِي ِه ُ
ُون ِإ ْخ َو ِت ِه َو َنحْ نُ ُم ْش َت ِرط َ ص ُك ْماِ Fب ِه د َ ْن َع ِّم ُك َماَ Fيحْ َيى مِنْ ِبي ِه َ ،ق ْد َخ َّ َأ اث اب ِ ِير ُ َوجَّ َه ِإلَى م َُح َّم ٍد َوِإب َْراهِي َم َف َجا َءاَ Fف َقا َل َه َذا م َ
اف َعلَ ْي َها َ خ َ ا م َ َ َ كُ م
ِّ ع ْن ب ا نَّ َ ِإ : ل اق َ ؟ ك َ َِ َ ا ذ َ م ل و اَل ا ق َ ة ِ َ َ َِ
ن ِي د م ْ
ال ِن م ة َ
ف ِيح ص َّ ال ه ذ
َ َِِِ ه ب ا ُج ر ْ
خ ت َ ال : لك ْال َم ْقبُولَُ .
ا َ
ق َ
ف ك هَّللا ُ قُ ْل َف َق ْولُ َ َشرْ طا ً َ ،ف َقااَل َر ِح َم َ
ُ َأ َ َأَل ِّ هَّللا
ِين َعلِ َم َّن ُه ُيق َتلَُ .ف َقا َل بُو َع ْب ِد ِ َعل ْي ِه ال َّس ُم َو نت َما َف َت َم َّنا َ ،ف َو ِ ِإني عْ ل ُم َّنك َما ْأ اَل ُ ْ َأ اَل َ هَّللا َأ ْ َأ اف َعل ْي َها ح َ َ َأمْ راً َأ َخافُ ُه َأ َنا َعلَ ْي ُك َماَ .قا ِإ َّن َما َخ َ اَل
ان َك َما َخ َر َج َو َس ُت ْق َتاَل ِن َك َما قُ ِت َلَ .ف َقا َما َو ُه َما َيقُواَل ِن :اَل َح ْو َل َواَل قُوَّ َة ِإاَّل ِباهَّلل ِ ْال َعلِيِّ ْال َعظِ ِيم َفلَمَّا َخ َر َجا َقا َل لِي َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ َس َت ْخر َُج ِ
اس ِإلَى ْال َح َيا ِة َو َد َع ْو َنا ُه ْم ِإلَى ْال َم ْوتِ؟ قُ ْلتُ َّ
ك َيحْ َيى ِإنَّ َعمِّي م َُحمَّدَ ب َْن َعلِيٍّ َوا ْبن ُه َجعْ فرا َد َع َوا الن ًَ َ َ ْف قا َل ل َ َ َ َعلَ ْي ِه ال َّساَل ُم َ :يا ُمت َوك ُل كي َ
َ ِّ َ
َأ
ِّك َيحْ َيى َذل َِكَ .ف َقا َل َيرْ َح ُم ُ َيحْ َيى ِإنَّ ِبي َح َّد َثنِي َعنْ ِبي ِه َعنْ َج ِّد ِه َعنْ َعلِيٍّ َعلَ ْي ِه ال َّساَل ُم نَّ َرسُو َل َأ َأ هَّللا ك هَّللا ُ َق ْد َقا َل ل َِي ابْنُ َعم َ َن َع ْم َأصْ لَ َح َ
اس َعلَى ُّون ال َّن َ ون َعلَى ِم ْن َب ِر ِه َن ْز َو ْالق َِر َد ِة َي ُرد َ صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َوآلِ ِه َأ َخ َذ ْت ُه َنعْ َس ٌة َوه َُو َعلَى ِم ْن َب ِر ِه َ ،ف َرَأى فِي َم َنا ِم ِه ِر َجااًل َي ْن ُز َ هَّللا ِ َ
(وما آْل
صلى ُ َعلَ ْي ِه َوآلِ ِه َجالِسا ً َوالح ُْزنُ يُعْ َرفُ فِي َوجْ ِه ِه َف َتاهُ ِجب ِْري ُل َعلَ ْي ِه ال َّساَل ُم ِب َه ِذ ِه ا َي ِة َ َأ ْ هَّللا َّ َأعْ َق ِاب ِه ُم ال َق ْه َق َرى َفاسْ َت َوى َرسُو ُل ِ َ
هَّللا ْ
ط ْغيانا ً َك ِبيراً) َيعْ نِي َبنِي ُأ َم َّي َةَ .قا َل َ :يا آن َو ُن َخوِّ فُ ُه ْم َفما َيزي ُد ُه ْم ِإاَّل ُ
ِ اس َوال َّش َج َر َة ْال َم ْلعُو َن َة فِي ْالقُرْ ِ ْناك ِإاَّل فِ ْت َن ًة لِل َّن ِ َج َع ْل َنا الرُّ ْؤ َيا الَّتِي َأ َري َ
ك َعشرا ،ث َّم َتدُو ُر َر َحى ُ ً ْ َ
ك َ ،ف َتل َبث ِبذلِ َ ُ ْ اج ِر َ اَل
ون َوفِي َز َمنِي؟ َقا َل َ :ولكِنْ َتدُو ُر َر َحى اِإْلسْ ِم مِنْ ُم َه َ َ اَل ِجب ِْري ُل َأ َعلَى َع ْهدِي َي ُكون َ
ُ
ك ْال َف َراعِ َن ِة ِي َقاِئ َم ٌة َعلَى قُط ِب َها ُث َّم م ُْل ُ ْ ضاَل لَ ٍة ه َ ث ِب َذل َِك َخمْسا ً ُث َّم اَل ُب َّد مِنْ َر َحى َ ك َف َت ْل َب ُ مْس ٍة َوثَاَل ث َ ْأ
اج ِر َ ِين مِنْ ُم َه َ س َخ َ الم َعلَى َر ِ اِإْلسْ ِ
ك ما َل ْيلَ ُة ْال َق ْد ِر لَ ْيلَ ُة ْال َق ْد ِر َخ ْي ٌر مِنْ َأ ْلفِ َشه ٍْر) َتمْ لِ ُك َها َبنوُ ْ
ك ِ( :إنا نزلناهُ فِي ل ْيل ِة القد ِر َوما درا َ َأ ْ َ ْ َ َ ْ َ ْ َأ َّ َ
َقا َل َ :و نز َل ُ ت َعالى فِي ذلِ َ َ َ هَّللا َ ْ َأ
ْ
ان َه ِذ ِه ا َّم ِة َومُل َك َها طو َل َه ِذ ِه ال ُم َّد ِة َفلَ ْو ُ ْ ُأْل ك سُلط َ َ ْ ُأ َأ
ْس فِي َها لَ ْيلَ ُة ْال َق ْد ِر َقا َل َ :ف طلَ َع ُ َع َّز َو َج َّل َن ِب َّي ُه َعلَ ْي ِه ال َّساَل ُم نَّ َبنِي َم َّي َة َت ْملِ ُ هَّللا ْ َأ ُأ َم َّي َة َلي َ
ض َنا َأ ْخ َب َر هَّللا ُ َن ِب َّي ُه ِب َما ت َوب ُْغ َ ُون َع َد َاو َت َنا َأهْ َل ْال َب ْي ِ ال م ُْلك ِِه ْم َو ُه ْم فِي َذل َِك َيسْ َت ْش ِعر َ َط َاولَ ْت ُه ُم ْال ِج َبا ُل لَ َطالُوا َعلَ ْي َها َح َّتى َيْأ َذ َن هَّللا ُ َت َعالَى ِب َز َو ِ
ت هَّللا ِ ُك ْفراً ِين َبدَّلوا نِعْ َم َF ُ َّ
ِيه ْم ( ل ْم َت َر ِإلى الذ َ َ َ َأ يع ُت ُه ْم ِم ْن ُه ْم فِي َأيَّام ِِه ْم َومُلك ِِه ْم َقا َل َ :و ن َز َل ُ َت َعالى ف ِ
َ هَّللا ْ َأ ْ ت م َُح َّم ٍد َوَأهْ ُل َم َو َّدت ِِه ْم َوشِ َ َي ْل َقى َأهْ ُل َب ْي ِ
اق ض ُه ْم ُك ْف ٌر َو ِن َف ٌ س ْال َقرارُ) َونِعْ َم ُة هَّللا ِ م َُح َّم ٌد َوَأهْ ُل َب ْي ِت ِه ُ ،ح ُّب ُه ْم ِإي َمانٌ ي ُْد ِخ ُل ْال َج َّن َة َوب ُْغ ُ وار َج َه َّن َم َيصْ لَ ْو َنها َو ِبْئ َ دار ْال َب ِ َوَأ َحلُّوا َق ْو َم ُه ْم َ
ك ِإلَى َعلِيٍّ َوَأهْ ِل َب ْي ِت ِه َقا َل ُ :ث َّم َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ َعلَ ْي ِه ال َّساَل ُم َما َخ َر َج َواَل َي ْخ ُر ُج ِمناَّ َ
صلى ُ َعل ْي ِه َوآلِ ِه ذلِ َ َ هَّللا َّ ارَ .فَأ َسرَّ َرسُو ُل ِ َ
هَّللا ي ُْد ِخ ُل ال َّن َ
ْ
ان قِ َيا ُم ُه ِز َيا َد ًة فِي َم ْكرُو ِه َنا َوشِ ي َع ِت َناَ .قا َل ال ُم َت َو ِّك ُل بْنُ ش َح ّقا ً إاَّل اصْ َطلَ َم ْت ُه ال َبلِي َُّة َو َك َ ْ َأ
ت ِإلَى قِ َي ِام َقاِئ ِم َنا َح ٌد لِ َي ْد َف َع ظلما ً ْو َي ْن َع َ ْ ُ َأ َأهْ َل ْال َب ْي ِ
ت ِم ْن َها َنيِّفا ً ُون َبابا ً َس َق َط َع ِّني ِم ْن َها َأ َح َد َع َش َر َبابا ً َو َحف ِْظ ُ ِي َخ ْم َس ٌة َو َس ْبع َ ُون ُث َّم َأمْ لَى َعلَيَّ َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ َعلَ ْي ِه ال َّساَل ُم اَأْل ْدعِ َي َة َوه َ َهار َ
َار ِه َ ،قا َل : ْ ْ ْ َأ ْ ْ َ ْ َأ َ ً َوسِ ِّت َ
ْن رُوز ِب َه ،بُو َبك ٍر ال َم َداِئنِيُّ ال َكاتِبُ َن ِزي ُل الرَّ حْ َب ِة فِي د ِ ين َباباَ .و َح َّدث َنا بُو ال ُم َفض َِّل َقا َل َ :و َح َّدثنِي م َُح َّم ُد بْنُ ال َح َس ِن ب ِ
ِيت ُون َ ،قا َل :لَق ُ ْن َهار َ ْن ُم َت َو ِّك ٍل ْال َب ْلخِيِّ َعنْ َأ ِبي ِه ْال ُم َت َو ِّك ِل ب ِ ُطه َِّريُّ َقا َل َ :ح َّد َثنِي َأ ِبي َعنْ ُع َمي ِْر ب ِ ْن مُسْ ل ٍِم ْالم َ َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َأحْ َمدَ ب ِ
357
صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َوآلِ ِه الَّتِي َذ َك َر َها َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد َعنْ آبَاِئ ِه ْن َعلِيٍّ َع َلي ِْه َما ال َّساَل ُم َف َذ َك َر ْال َحد َ
ِيث ِب َت َما ِم ِه ِإلَى رُْؤ َيا ال َّن ِبيِّ َ َيحْ َيى ب َْن َز ْي ِد ب ِ
ِي....
ب َوه َ َأْل
وات هَّللا ِ َعلَي ِْه ْم َ ،وفِي ِر َوا َي ِة المُطه َِّريِّ ِذك ُر ا ب َْوا ِ
ْ َ ْ صلَ ُ َ
ِيمَ ،قا َل، ْن َع ْب ِد الرَّ ح ِ يعَ ،ع ِن ْال َح َس ِن ب ِ ْن الرَّ ِب ِ ْن م َُح َّمدٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َأحْ َمدََ ،ع ِن ال ِّس ْندِيِّ ب ِ
- 2234م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ
ك َو َما ْال َخصْ لَ ُة الَّتِي َأضْ َم ُن َها لَ َ
ك ت فِ َدا َ ك ثَاَل ثاً! َف َقا َل َعلِيٌّ ُ :جع ِْل ُ ين :اضْ َمنْ لِي َخصْ لَ ًة َأضْ َمنْ لَ َ َقا َل َأبُو ْال َح َس ِن علیه السالم ل َِعلِيِّ ب ِ
ْن َي ْقطِ ٍ
ْ َ ً َأ ْ
ك َحرُّ ال َحدِي ِد َبدا ِبقت ٍلَ ،و اَل
ك :نْ يُصِ ي َب َ َأ َ ُ َأ َّ ُ اَل َّ ْ َأ
ث اللَّ َواتِي َتضْ َم ُنهُنَّ لِي َقا َل ،فقا َل بُو ال َح َس ِن علیه السالم الث ث الل َواتِي ضْ َمنهُنَّ ل َ
َ َ َو َما َّ
الثاَل ُ
َأ َأ
ك َولِيٌّ َبداً ِإاَّل ْك َرمْ َتهَُ ،قا َل، ْأ َأ
ك َقا َلَ ،ف َقا َلَ :تضْ َمنُ نْ اَل َي ِت َي َ َأ
ْسَ ،قا َلَ ،ف َقا َل َعلِيٌّ َ :و َما ْال َخصْ لَ ُة الَّتِي ضْ َم ُن َها َل َ اَل َفا َق ٍFة َو اَل سِ جْ نُ َحب ٍ
ضم َِن لَ ُه َأبُو ْال َح َس ِن َّ
الثاَل ثَ. ضم َِن َعلِيٌّ ْال َخصْ لَ َة َو ََف َ
يسىَ ،قا َل َر َوى َب ْك ُر بْنُ م َُح َّم ٍد اَأْل ْش َع ِريُّ َ ،أنَّ َأ َبا - 2235م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َأحْ َمدََ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ
ين َب َذ َل َمالَ ُه َو ار َح َة! َف َو َه َب ُه لِيِ ،إنَّ َعلِيَّ ب َْن َي ْقطِ ٍ ين مِنْ َربِّي َع َّز َو َج َّل ْال َب ِ ْت َعلِيَّ ب َْن َي ْقطِ ٍ ْال َح َس ِن اَأْل َّو َل علیه السالم َقا َلِ :إ ِّني اسْ َت ْو َهب ُ
ْ
ف ِإلى ث ِث ِماَئ ِة لفِ دِرْ َه ٍم َو نَّ َبا ال َح َس ِن علیه السالم َأ َأ ْ َأ َاَل َ ْ َأ َ
ين ُر َّب َما َح َم َل ِماَئ ة ل ٍ ك ِم َّنا مُسْ َت ْو ِجباًَ ،و ُي َقالُِ :إنَّ َعلِيَّ ب َْن َيقطِ ٍ
ْ ان لِ َذلِ َ َم َو َّد َتهَُ ،ف َك َ
يسى: كَ .قا َل م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ ُوره َُن ِإلَ ْي َ
ت ُمه َ صيَّرْ ُ ينَ :أ ِّني َق ْد َ ٍ طِ ق ْ يَ ْن ِ ب ِيِّ ل عَ ى َ ل ِإ ب
َ َ
ت َ
ك َ
ف ِي، ن ا َّ
الث ن ِ سَ حَ ْ
ال ُو بَأ م
ْ ه
ُ ْ
ن م ِ ، ً
ة ع َ ب
َ رْ َأ وْ َأ ِين
َ ن ب
َ َز َّو َج ثَاَل َث َة
َ
ض َعل ْي ِه َ َ َ
اري ِه َحتى َح َم َل ِح َبا َءه َُن ِممَّنْ َبا َعهُ ،ف َوجَّ َه ِإل ْي ِه ِب َما ف َر َ َّ َ هَّللا َف َح َّد َثنِي ْال َح َسنُ بْنُ َعلِيٍّ نَّ َباهُ َعلِيَّ ب َْن َيقطِ ٍ
ْ َأ َأ
ين َر ِح َم ُه ُ َوجَّ َه ِإلى َج َو ِ
ار فِي َد ْف َع ٍة َوا ِح َدةٍ. ف دِي َن ٍ َأ
ار ل ِْل َولِي َمةَِ ،ف َبلَغَ َذل َِك ثَاَل َث َة َع َش َر ل َ
ْ ُوره َِن َ ،و َزادَ ثَاَل َث َة آاَل فِ دِي َن ٍ مِنْ ُمه ِ
انان بْنُ ِمه َْر َ ص ْف َو َ َّالَ ،قا َل َح َّد َثنِي َ ْن َفض ٍ ازيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي ْال َح َسنُ بْنُ َعلِيِّ ب ِ َ - 2236حمْ دَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ ِإسْ مَاعِ ي َل الرَّ ِ
ْ ُ ً ً
ك َح َسنٌ َجمِي ٌل َما َخ َشيْئا َواحِدا! قل ُ
ت اَل ْ
صف َوانُ ك ُّل َشيْ ٍء ِمن َ ُ ْ ت َعلَى َأ ِبي ْال َح َس ِن اَأْلوَّ ِل علیه السالم َف َقا َل لِيَ :يا َ دَخ ْل ُْال َجمَّالَُ ،قا َلَ ،
ص ْي ٍد َو اَل لِلَّه ِْوَ ،و تَ :و هَّللا ِ َما َأ ْك َر ْي ُت ُه َأ َشراً َو اَل َب َطراً َو اَل لِ َ ُون قُ ْل ُ ك مِنْ َه َذا الرَّ ج ُِل َيعْ نِي َهار َ ك ِج َمالَ َ ك َأيُّ َشيْ ٍء َقا َل ِإ ْك َراُؤ َ ت فِدَ ا َ ُجع ِْل ُ
َ َأ ْ ْ ْ َأ َ ْ اَّل َأ اَل َ َ َّ َ ْ ُأ
ك َعلي ِْه ْم صف َوانُ َيق ُع ك َِراُؤ َ َ َ َ
يق َيعْ نِي ط ِريقَ َمكةَ ،و ت َو هُ ِبنفسِ ي َو لكِنْ نصِ بُ َم َع ُه غِ ل َمانِي ،فقا َل لِيَ :يا َ َ َ َّ لَ ِك ِّني ك ِري ِه ِل َهذا الط ِر ِ
ان ِم ْن ُه ْم ت َن َع ْمَ ،قا َلَ :ف َمنْ َحبَّ َب َقا َء ُه ْم َفه َُو ِم ْن ُه ْم َو َمنْ َك َ َأ ك قُ ْل ُ كَ ،قا َلَ :ف َقا َل لِيُ :تحِبُّ َب َقا َء ُه ْم َح َّتى َي ْخ ُر َج ك َِراُؤ َ َأ ت فِدَ ا َ تَ :ن َع ْم ُجع ِْل ُ قُ ْل ُ
ك ِبعْ تَ َّ َأ
صف َوانُ َبلغنِي ن َ َ َ ْ َ َ
ُون ،ف َد َعانِي فقا َل لِي َيا َ َ َ َ غَ َ َ
صف َوانُ فذ َهبْت َو ِب ت ِج َمالِي َع آخ ِِر َها ،ف َبل ذل َِك ِإلى َهار َ نْ ُ عْ ُ َ َ ْ ار ،قا َل َ َ َّ
ان َو َردَ الن َ َك َ
ك ِب َهذاَ ار َعلَ ْي َ َأ َأَل
الَ ،ف َقا َلَ :ه ْي َهاتَ ْي َهاتَ ِإ ِّني عْ لَ ُم َمنْ َش َ َأ ون ِبا عْ َم ِ َأْل ان اَل َيفُ َ ْ ْ َأ
تَ :نا َش ْيخ َك ِبي ٌر َو نَّ الغِل َم َ ٌ َأ ْ
تَ :ن َع ْمَ ،ف َقا َل :لِ َم قُل ُ ك قُل ُ ْ ِج َمالَ َ
ك. ِك َل َق َت ْل ُت َ ك َف َو هَّللا ِ َل ْو اَل حُسْ نُ صُحْ َبت َ ْن َجعْ َف ٍر! َف َقا َل :دَعْ َه َذا َع ْن َ ِ ب ى ُوسَ م ل
ِ و
َ ِي ل ا م َ : ت ُ ْ
ل ُ ق ، ر ٍ َ
ف عْ ج َ ْنُ ب ى ُوس
َ م ا ذ َ هَ ب
ِ ْك َ ي َ لع َ َأ َش َ
ار
ْت ِإلَ ْي ِه َأرْ َب َع َع ْش َر َة اريِّ َعنْ َأ ِبي ْال َح َس ِن الرِّ َ ُسي ِ َأْل
ضا ع َقا َلَ :ك َتب ُ ْن ا ْن َب ِ ْن ْالح َ ْن ْال َح َك ِم َع ِن ْال َح َس ِن ب ِ َ - 2237علِيٌّ َعنْ َأ ِبي ِه َعنْ َعلِيِّ ب ِ
َأ َأ َأ ْ َأ ْأ
ك َرافِضِ يٌّ َو ان َيقُو ُل ِإ َّن َ ب َك َت ْب ُت ُه ِإلَ ْي ِه ذ ُك ُر ِّني َخافُ َعلَى َخيْطِ ُع ُنقِي َو نَّ الس ُّْل َط َ ان فِي آخ ِِر ِك َتا ٍ ان َفلَمَّا َك َ َس َن ًة َأسْ َت ِذ ُن ُه فِي َع َم ِل الس ُّْل َط ِ
ك َفِإنْ ُك ْنتَ ك َو َما َذ َكرْ تَ م َِن ْال َخ ْوفِ َعلَى َن ْفسِ َ ْت ِك َتا َب َ ب ِإلَيَّ َأبُو ْال َح َس ِن ع َق ْد َف ِهم ُ ض َف َك َت َ ان لِلرَّ ْف ِ ك َت َر ْكتَ ْال َع َم َل لِلس ُّْل َط ِ ك فِي َأ َّن َ ش ُّ لَسْ َنا َن ُ
ك َشيْ ٌء َوا َسيْتَ ِب ِه ار ِإلَ ْي َ ص َ ك َفِإذا ََ َّ
ك هْ َل ِمل ِت َ َأ ك َو ُك َّتا ُب َ َأ ُ هَّللا
ك ِإذا وُ ليتَ َعمِلتَ فِي َع َمل َِك ِب َما َم َر ِب ِه َرسُو ُل ِ ص ث َّم يَصِ ي ُر عْ َوا ُن َ َأ ْ ِّ َ َتعْ لَ ُم َأ َّن َ
ان َذا ِب َذا َو ِإاَّل َفاَل . ون َواحِداً ِم ْن ُه ْم َك َ ِين َح َّتى َت ُك َ فُ َق َرا َء ْالمُْؤ ِمن َ
يرَ ،قا َل ُك َّنا ار ْال َو َّشاءَُ ،عنْ َأ ِبي بَصِ ٍ اق بْنُ م َُح َّم ٍد ْال َبصْ ِريُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ جُمْ ه ٍ
ُورَ ،قا َل َح َّد َثنِي مُو َسى بْنُ َب َّش ٍ ِ - 2238إسْ َح ُ
ب َأ ِبي ب َق ْل َ ار َي ٌة َم َع َها قُ ْمقُ ٌم َف َقلَ ْب ُتهَُ ،ف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم ِإنَّ هَّللا َ َع َّز َو َج َّل ِإنْ َك َ
ان َقلَ َ ِ ج
َ ان َ ب
ِ ْ
ت م
َرَّ َ
ف السالم علیه عِ ْندَ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ
ْ َ َ ُ ُ ْ
ار َية َهذا القمْ ق َم ف َما ذن ِبي.َ ُ ْال َجارُو ِد َك َما َقلَ َبت َه ِذ ِه ال َج ِ
ْ ْ
358
ُور َو ْنَ ،ف َجا َء َسعِي ُد بْنُ َم ْنص ٍ ُسي ِ ْن ْالح َت َجالِسا ً عِ ْن َد ْال َح َس ِن ب ِ ِيرَ ،قا َل ُك ْن ُ ُّوبَ ،قا َل َح َّد َث َنا َح َنانُ بْنُ َسد ٍ َ - 2241حمْ دَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َث َنا َأي َ
ص ِّد ُق َعلَى َز ْي ٍد َأ َّن ُه َي ْش َربُ مُسْ كِراًَ ،قا َل َبلَى َق ْد ان َي ْش َر ُب ُه عِ ْندَ َنا َقا َل َما ُأ َ الز ْي ِد َّيةَِ ،ف َقا َل َما َت َرى فِي ال َّن ِبي ِذ َفِإنَّ َزيْداً َك َ ان مِنْ رُ َؤ َسا ِء َّ َك َ
ْ
آل م َُح َّم ٍد يُخطِ ُئ َو يُصِ يبُ . ْس ِب َن ِبيٍّ َو اَل َوصِ يِّ َن ِبيٍّ ِ ،إ َّن َما ه َُو َر ُج ٌل مِنْ ِ ً
ان َف َع َل َفِإنَّ َزيْدا لَي َ َش ِر َبهَُ ،قا َل َفِإنْ َك َ
ْن َفض ٍ
َّال ْن عِ ي َسى َع ِن اب ِ ْن م َُح َّم ِد ب ِ ير َو م َُح َّم ُد بْنُ َيحْ َيى َعنْ َأحْ َم َد ب ِ ْن بَشِ ٍ ْن ال ِّس ْندِيِّ َعنْ َجعْ َف ِر ب ِ صال ِِح ب ِ َ - 2242علِيُّ بْنُ ِإب َْراهِي َم َعنْ َ
َ َ ْ ْ َ ُ َ
ار ٌج َو خذ ِب َيدِي ث َّم اسْ تق َب َل ال َبيْتَ فقا َل َ َأ َ َ َأ َ َأ ُ َ َجمِيعا ً َعنْ َأ ِبي َجمِيلَ َة َعنْ َخالِ ِد ب ِ
ت َبا َجعْ ف ٍر ع َو ه َُو دَا ِخ ٌل َو نا خ ِ ِير قا َلَ :سمِعْ F َّار َعنْ َسد ٍ ْن َعم ٍ
تاب َو آ َم َن َو ْأ ُ
ار َف َيطوفُوا ِب َها ث َّم َي ُتو َنا َفيُعْ لِمُو َنا َواَل َي َت ُه ْم لَ َنا َو ه َُو َق ْو ُل هَّللا ِ َو ِإ ِّني لَ َغ َّفا ٌر لِ َمنْ َ ُ َيا َسدِي ُر ِإ َّن َما ُأم َِر ال َّناسُ َأنْ َيْأ ُتوا َه ِذ ِه ا حْ َج َ
َأْل
ِين هَّللا ِ ُث َّم َن َظ َر ِإلَى َأ ِبي َحنِي َف َة َوين َعنْ د ِ ك الصَّا ِّد َ ص ْد ِر ِه ِإلَى َواَل َي ِت َنا ُث َّم َقا َل َيا َسدِي ُر َأ َفُأ ِري َ َع ِم َل صالِحا ً ُث َّم اهْ َتدى ُث َّم َأ ْو َمَأ ِب َي ِد ِه ِإلَى َ
ين ِإنَّ َهُؤ اَل ِء هَّللا
ِين ِ ِباَل ُه ًدى م َِن ِ َو اَل ِك َتا ٍ
ب م ُِب ٍ هَّللا ُّون َعنْ د ِ ْ
ان َو ُه ْم َحلَ ٌق فِي ال َمسْ ِج ِد َف َقا َل َهُؤ اَل ِء الصَّاد َ ك َّ
الز َم ِ الث ْو ِريِّ فِي َذلِ َ ان َّ ُس ْف َي َ
ك َو َت َعالَى َو َعنْ َرسُولِ ِه ص َح َّتى َيْأ ُتو َنا َف ُن ْخ ِب َر ُه ْم َع ِن ار ب َ
ت هَّللا
ِ ْ َ ِ ِ َ َ َ ن ع م ه
ُ رُ ب ْ
ُخ ي ً ا د ح
َ َأ ُوا دج ي
ْ َ ِ م َ ل َ
ف اسُ َّ
ن ال ل
ِْ َ َاجفَ مِه ت ُو يبُ ِي ف ُوا سَ ل ج
َ وْ َ ل َ
ث اَأْل َخ ِ
اب
ك َو َت َعالى َو َعنْ َرسُولِ ِه ص َ ار َ هَّللا ِ َت َب َ
ت ِإ ْل َي َ
اس ْن ِب ْن ِ الط َيالِسِ يُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي ْال َح َسنُ بْنُ َعلِيِّ اب ِ ْن َخالِ ٍد َّ - 2243م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َأبُو م َُح َّم ٍد َع ْب ُد هَّللا ِ بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
ْ َ َأ
ْن مِيث ٍم ،قا َل خ َر َج ِبي ِإلى ال ُع ْم َرةِ، َ َ َ َ
َّانَ ،عنْ َح ْمز َة ب ِ ضي ٍْل الرَّ س ِ ْن ِإسْ مَاعِ ي َلَ ،عنْ فُ َ اش ْال ُمه ِْريِّ َ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ ْن خِدَ ٍ ْال َو َّشاءَُ ،عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
ت َكثِيراً َما ت َنا مِي َث ٌم َف َقالَ ْ َأ ْ
ت لِي ْنتَ مِي َث ٌم َفقُل ُ َأ ت َب ْينِي َو َب ْي َن َها خ ِْدراً َ ،ف َقالَ ْ ض َر َب ْ هَّللا
(رحْ َمة ِ َعلَ ْي َها) َف َ ُ ُأ
ت َعلَى ِّم َسلَ َم َة َ َف َح َّد َثنِي َقا َل اسْ َتْأ َذ ْن ُ
ت َأ َنا َو هَّللا ِ ُأ ْك ِث ُر ِذ ْك َرهُ ت َخ َر َج فِي َغ َن ٍم َل ُه آنِفاً ،قُ ْل ُ ت َفَأي َْن ه َُو َقالَ ْ ُك ،قُ ْل ُ ات هَّللا ِ َعلَي ِْه ْم) َي ْذ ُكر َ صلَ َو ُ ُسي َْن ب َْن َعلِيٍّ اب َْن َفاطِ َم َة ( َ ْت ْالح َ َرَأي ُ
ضبَنَّ فِيك ْمُ ْ ُ َ ْ
ت َما َو ِ لِئنْ َد َهن َت َها لتخ ََ هَّللا َأ ْ ُ
ان َ ،فقل ُ ت لِحْ َيتِي ِب َب ٍ ت َفدَ َه َن ْار َية اخ ُر ِجي َف ْاد ُهنِيهِ! َف َخ َر َج ْ ْ ُ َفَأ ْق ِرِئي ِه ال َّس َم َفِإني ُم َبا ِدرٌَ ،ف َقال ْ
َ ِّ اَل
ت َيا َج ِ
ْأ (رحْ َم ُة هَّللا ِ َعلَي ِْه َما) َجالِسٌ َ ،فقُ ْل ُ
ت َت ْن ِزيلَ ُه آن َفِإ ِّني َق َر ُ ير ْالقُرْ ِ َّاس َس ْلنِي َما شِ ْئ تَ مِنْ َت ْفسِ ِ ت َيا اب َْن َعب ٍ َّاس َ ِبال ِّد َما ِءَ ،ف َخ َرجْ َنا َفِإ َذا ابْنُ َعب ٍ
ك ِإذاَ ْ ُ ُ ْ ْ َأ ً َ ُ َ ْأ َّ ِير ْالمُْؤ ِمن َ َأ
ْف ِب َ َ
َّاس كي َ ُ َ َ
ار َية الد ََّوا َة َو قِرْ طاسا ،ف ق َب َل َيكتبُ ،فقلت َيا اب َْن َعب ٍ َ َ َ
ِين علیه السالم َو َعل َمنِي ت ِويلهُ! فقا َل َيا َج ِ َعلَى م ِ
ت َم ْه احْ َتفِظ ِب َما َسمِعْ تَ ِم ِّني ْ ابَ ،فقُ ْل ُ َأ ْ َأ
ص َر ُه ْم َخ َش َب ًة َو ْق َر َب ُه ْم ِب ْال َمط َه َرةَِ ،ف َقا َل لِي َو َت َكهَّنُ يْضا ً َخ َرقَ ْال ِك َت َ َرَأ ْي َتنِي َمصْ لُوبا ً َتاسِ َع تِسْ َع ٍة ْق َ
َأ
ك.ك بَاطِ اًل َخ َر ْق َتهُ! َقا َل ه َُو َذا َ ك َح ّقا ً َأمْ َس ْك َت ُه َو ِإنْ َي ُ ك َما َأقُو ُل لَ َ َفِإنْ َي ُ
ان َر ُجاًل ُم ْن َقطِ عا ً ِإلَ ْي َنا ُول هَّللا ِ ص َو َك َ ب َرس ِ ان آخ َِر َمنْ َبق َِي مِنْ َأصْ َحا ِ ي َعنْ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َقا َلِ :إنَّ َج ِاب َر ب َْن َع ْب ِد هَّللا ِ َك َ - 2244ر ُِو َ
ان َيقُو ُل ون َج ِاب ٌر َي ْه ُج ُر َف َك َ كان َأهْ ُل ْال َمدِي َن ِة َيقُولُ َ ان َيقُو ُل َيا َباقِ ُر َيا َباقِ ُر َف َ ُول مُعْ َت ِجراً ِب ِع َما َم ٍFة َو َك َ ِ س الرَّ د
F
ِ ج
ِ سْ م
َ ِي ف ُ
د ع
ُ ْ
ق ي
َ ان
َ ت َف َكَأهْ َل ْال َب ْي ِ
َّ َ ً ْ ْ ْ ُ
ك َر ُج ِمني اسْ ُم ُه اسْ مِي َو َشمَاِئل ُه َشمَاِئلِي َي ْبق ُر العِل َم َبقرا َفذل َِك الذِي ُ ِّ اًل ك َست ْد ِر ُُ اَل َو هَّللا ِ اَل هْ ُج ُر َو ل ِكني َسمِعْ ت َرسُو َل ِ ص َيقو ُل ِإن َ
َّ ُ هَّللا ُ ِّ َ َأ
َأ
ُق ْال َمدِي َن ِة ِإذ مَرَّ م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ ع َفلَمَّا َن َظ َر ِإلَ ْي ِه َقا َل َيا غُاَل ُم ْق ِب ْل ْ ض طر ِ ُ دَ َعانِي ِإلَى َما َأقُو ُل َقا َل َف َب ْي َن َما َج ِاب ٌر َذاتَ َي ْو ٍم َي َت َر َّد ُد فِي َبعْ ِ
ْن
ْن َعلِيِّ ب ِ ْن ب ِ ْن ْال ُح َسي ِ ك َيا غُاَل ُم َقا َل م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيِّ ب ِ ُول هَّللا ِ ص َو الَّذِي َن ْفسُ َج ِاب ٍر ِب َي ِد ِه َما اسْ ُم َ َفَأ ْق َب َل َف َقا َل َأ ْد ِبرْ َفَأ ْد َب َر َف َقا َل َشمَاِئ ُل َرس ِ
َأ
ُول ِ ص ال َّساَل ُم َف َر َج َع م َُح َّم ٌد ِإلَى ِبي ِه هَّللا ك ال َّساَل َم َف َقا َل َو َعلَى َرس ِ هَّللا
ُوك َرسُو ُل ِ ُي ْق ِرُئ َ ب َف َق َّب َل َرْأ َس ُه ُث َّم َقا َل ِبَأ ِبي َأ ْنتَ َو مِّي ب َ
َأ ُأ َأ ِبي َطالِ ٍ
ان َأهْ ُل ْال َمدِي َن ِة ْأ َو ه َُو َذعِ ٌر َفَأ ْخ َب َرهُ ِب ْال َخ َب ِر َف َقا َل َيا ُب َنيَّ َق ْد َف َعلَ َها َج ِاب ٌر َقا َل َن َع ْم َقا َل َيا ُب َنيَّ َأ ْل ِز ْم َب ْي َت َ
ار َف َك َ ان َج ِاب ٌر َي تِي ِه َط َر َفيِ ال َّن َه ِ ك َف َك َ
َأ ْ ْ هَّللا ار َو ه َُو آ ِخ ُر َمنْ َبق َِي مِنْ َأصْ َحا ِ ْأ
ضى َعلِيُّ بْنُ ُول ِ ص َفل ْم َيل َبث نْ َم َ َ ب َرس ِ ون َوا َع َج َبا ل َِج ِاب ٍر َي تِي َه َذا ْالغُاَل َم َط َر َفيِ ال َّن َه ِ َيقُولُ َ
س ْال َباقِ ُر ي َُح ِّد ُث ُه ْم َع ِن هَّللا ِ َف َقا َل َأهْ ُل ْال َمدِي َن ِة َما َرَأ ْي َنا ُول هَّللا ِ ص َقا َل َف َجلَ َ ان م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ َي تِي ِه َعلَى ْال َك َرا َم ِة لِصُحْ َب ِت ِه ل َِرس ِ ْأ ْن َف َك َ ْال ُح َسي ِ
ث َعمَّنْ ل ْمَ ب مِنْ َه َذا ي َُح ِّد ُ َ ْ َأ ً َأ ُّ َ َ َأ
ُول ِ ص فقا َل هْ ُل ال َمدِين ِة َما َر ْينا قط َحدا كذ َ َ ْ َأ َ َ هَّللا ون َح َّدث ُه ْم َعنْ َرس ِ َ َأ َحداً َقط جْ َر مِنْ ذا فلمَّا َر ى َما َيقول َ
ُ ُ َأ َ َ َ َأ َأ ُّ
ْأ
ان َو ِ َج ِاب ٌر َي تِي ِه َف َي َت َعلَّ ُم ِم ْن ُه . هَّللا هَّللا َي َرهُ َفلَمَّا َرَأى َما َيقُولُ َ
ص َّدقُوهُ َو َك َ ْن َع ْب ِد ِ َف َ ون َح َّد َث ُه ْم َعنْ َج ِاب ِر ب ِ
از َعنْ َعلِيِّ ب ِ
ْن ْن َعلِيٍّ ْال َخ َّز ِ َّاس َع ِن ْال َح َس ِن ب ِ ْن ْال َعب ِ ُور ب ِ ْن َما ُب ْندَ ادَ َعنْ َم ْنص ِ َّام َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ ْن َهم ٍ ْ - 2245ال ُم َظ َّف ُر بْنُ م َُح َّم ٍد َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ
هَّللا َأ َأ ْ َأِل ْ ْ َأ ْن َأ ِبي َح ْف َ
َ ُ
ت صْ َح ِاب َي ان َتظِ رُونِيَ -ح َّتى ْدخ َل َعلى ِبي َع ْب ِد ِ ُ
ك بُو َجعْ َف ٍر م َُح َّم ُد بْنُ َعلِيٍّ ال َباقِ ُر ع قل ُ ص َة َقا َل :لَمَّا َهل َ
َ ُع ْق َب َة َعنْ َسال ِِم ب ِ
ان َيقُو ُل َقا َل َرسُو ُل هَّللا ِ صَ -فاَل ب َو هَّللا ِ َمنْ َك َ ُون َذ َه َ ت ِإ َّنا هَّلِل ِ َو ِإ َّنا ِإلَ ْي ِه را ِجع َ ت َعلَ ْي ِه َف َع َّز ْي ُت ُه ُث َّم قُ ْل ُ دَخ ْل ُ ُأ
َجعْ َف ِر ب َْن م َُح َّم ٍد ع َف َع ِّز َي ُه َف َ
َّ هَّللا َ
ت بُو َع ْب ِد ِ ع َسا َعة ث َّم قا َل قا َل ُ َعز َو َج َّل ِإنَّ َمنْ َ ُ ً هَّللا َأ َ َ َ ً َأ
ُول ِ صَ -و ِ ي َُرى مِثل ُه َبدا قا َل ف َسك َF ُ ْ اَل هَّللا اَل هَّللا يُسْ َأ ُل َعمَّنْ َب ْي َن ُه َو َبي َْن َرس ِ
ب مِنْ َه َذا ُك َّنا ْت عْ َج َ َأ َأ
ت َما َر ي ُ ت ِإلَى صْ َح ِابيَ -فقُ ْل ُ َأ َّق ِبشِ ِّق َت ْم َر ٍة َفُأ َربِّي َها لَ ُه َك َما ي َُربِّي َح ُد ُك ْم َفلُوَّ هُ َح َّتى جْ َعلَ َها لَ ُه مِث َل ُح ٍد َف َخ َرجْ ُ
ُأ ْ َأ َأ صد َُي َت َ
َ اَل َّ هَّللا هَّللا
َنسْ َتعْ ظِ ُم ق ْو َل ِبي َجعْ ف ٍر ع قا َل َرسُو ُل ِ ص ِب َواسِ ط ٍة فقا َل لِي بُو َع ْب ِد ِ ع قا َل ُ َعز َو َج َّل ِب َواسِ ط ٍة .
َ َأ َ َ َ اَل هَّللا َ َ َأ َ
ِن
تم ِ ان َعنْ َع ْب ِد اَأْلعْ لَى َقا َل َسمِعْ ُF
ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ع َي ُقولُِ :إ َّن ُه لَ ْي َس ْ ْن سِ َن ٍ
ْن م َُح َّم ٍد َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ - 2246م َُح َّم ُد بْنُ َيحْ َيى َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ
ال َأمْ ِر َنا َس ْت ُرهُ َو صِ َيا َن ُت ُه مِنْ غَ ي ِْر َأهْ لِ ِه َفَأ ْق ِرْئ ُه ُFم ال َّساَل َم َو قُ ْل َل ُه ْم َر ِح َم هَّللا ُ َعبْداً اجْ َترَّ ِن احْ ِت َم ِِيق لَ ُه َو ْال َقبُو ُل َف َق ْط م ِ ال َأ ْم ِر َنا ال َّتصْ د ُ احْ ِت َم ِ
َّ ً ُئ َ َأ ً َ
ُون ث َّم َقا َل َو ِ َما الناصِ بُ ل َنا َحرْ با ِب َش َّد َعل ْي َنا َم و َنة م َِن الناطِ ِق َّ هَّللا ُ ْ ْ ُ
ون َو اسْ ترُوا َعن ُه ْم َما ُين ِكر َ ُ ُ ْ
اس ِإلى َنفسِ ِه َح ِّدثو ُه ْم ِب َما َيعْ ِرف َ َ َّ
َم َو َّد َة الن ِ
شوا ِإلَ ْي ِه َو ُردُّوهُ َع ْن َها َفِإنْ َق ِب َل ِم ْن ُك ْم َو ِإاَّل َف َت َحمَّلُوا َعلَ ْي ِه ِب َمنْ ُي َث ِّق ُل َعلَ ْي ِه َو َيسْ َم ُع ِم ْن ُه َفِإنَّ اع ًة َفامْ َُعلَ ْي َنا ِب َما َن ْك َرهُ َفِإ َذا َع َر ْف ُت ْم مِنْ َع ْب ٍد ِإ َذ َ
ون فِي َح َواِئ ِج ُك ْم َفِإنْ ه َُو َق ِب َل ِم ْن ُك ْم َو ِإاَّل َف ْادفِ ُنوا طفُ َاجتِي َك َما َت ْل ُ طفُوا فِي َح َ ضى لَ ُه َف ْال ُطفُ فِي َها َح َّتى ُت ْق َ الرَّ ُج َل ِم ْن ُك ْم َي ْطلُبُ ْال َح َ
اج َة َف َي ْل ُ
َأ
ت َّن ُك ْم َأَل
ون َما قُو ُل ْق َررْ ُ َأ ُ هَّللا َأ
ك يُحْ َم ُل َعلَيَّ َو َعلَ ْي ُك ْم َما َو ِ لَ ْو ُك ْن ُت ْم َتقُول َ َكاَل َم ُه َتحْ تَ َأ ْقدَ ا ِم ُك ْم َو اَل َتقُولوا ِإ َّن ُه َيقُو ُل َو َيقُو ُل َفِإنَّ ذلِ َ
َ ُ
ابْت ِك َت َ ْش َق ْد َولَ َدنِي َرسُو ُل هَّللا ِ ص َو َعلِم ُ َأصْ َح ِابي َه َذا َأبُو َحنِي َف َة َل ُه َأصْ َحابٌ َو َه َذا ْال َح َسنُ ْال َبصْ ِريُّ لَ ُه َأصْ َحابٌ َو َأ َنا ا ْمرٌُؤ مِنْ قُ َري ٍ
ُ ْ َأ ِّ
ان َو َما َيكونُ َك ني نظ ُر َأ ُ ين َو ْم ِر َما َك ََأ ِين َو َأ ْم ِر اآْل خ ِِر َ ض َو َأمْ ِر اَأْل َّول َ هَّللا ِ َو فِي ِه ِت ْب َيانُ ُك ِّل َشيْ ٍء َب ْد ِء ْال َخ ْل ِق َو َأمْ ِر ال َّس َما ِء َو َأمْ ِر اَأْلرْ ِ
ب َع ْينِي . ك ُنصْ َ ِإلَى َذلِ َ
- 2247قال رسول هللا :كل بدعة ضاللة ،فلو انهم إذا سئلوا عن الشيء من دين هللا فلم يكن عندهم منه أثر عن رسول هللا ردّوه إلى
هللا وإلى الرسول وإلى أولي االمر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم من آل محمد....
359
ان مِنْ ُوز َج ِب بفورا ،مِنْ َأهْ ِل ْالب َ ْن م َُح َّم ٍد العلجردي ْالبُو َس ْن ِجيِ َ ،ع ِن ْال ُملَ َّق ِ ْن م َُح َّم ٍد ْال َه َر ِويُّ َ ،عنْ َحا ِم ِد ب ِ
ْن ب ِ ُسي ِ - 2248م َُح َّم ُد بْنُ ْالح َ
َ هَّللا
صل َوات ِ َعلي ِْه َما، ُ َ ْ َأ
اق ِإلى َحيْث ِب ِه بُو م َُح َّم ٍد ال َح َسنُ بْنُ َعلِيٍّ َ ُ َ ْ َ
ان َوجَّ َه ُه ِإلى الع َِر ِ َ هَّللا
ان َر ِح َم ُه ُ ك َ ُور َأنَّ َأ َبا م َُح َّم ٍد ْال َف َل ب َْن شاذ َ
َ َ ضْ َني َْساب َ
َأ ْ
ُجَ :س َقط ِمن ُه ِك َتابٌ فِي حِضْ ِن ِه َملفُوفٌ فِي ِر َدا ٍء لَهَُ ،ف َت َن َاولَ ُه بُو م َُح َّم ٍد ْ َ ْ َأ َأ
دَخ َل َعلَى ِبي م َُح َّم ٍد علیه االسالم َ ،فلَمَّا َرادَ نْ َيخر َ َأ َف َذ َك َر َأ َّن ُه َ
ْن ان ْال َفضْ ِل ب ِ
ان ِب َم َك ِ ط َأهْ َل ُخ َرا َس َ ان ْال ِك َتابُ مِنْ َتصْ نِيفِ ْال َفضْ ِلَ ،و َت َرحَّ َم َعلَ ْيهَِ ،و َذ َك َر َأ َّن ُه َقا َلَ :أ ْغ ِب ُ علیه السالم َو َن َظ َر فِيهَِ ،و َك َ
ان َو َك ْو ِن ِه َبي َْن َأ ْظه ُِر ِه ْم.َش َاذ َ
ْن َيحْ َيىَ ،قا َل َح َّد َثنِي َأبُو ْن َي ِزيدَ ْالقُمِّيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َأحْ َم َد ب ِ َ - 2249ح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
ْن سب ِ ُ
ْن ِإب َْراهِي َم ،قا َل َحدثنِي يُونسُ بْنُ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِنَ ،عنْ يُون َ ُ َ َّ َ ِإسْ َحاقَ ِإب َْراهِي ُم بْنُ هَاشِ ٍمَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َحمَّادٍَ ،ع ِن ْال َح َس ِن ب ِ
َأ َ ْأ
ْن َسال ٍِمَ ،قا َل ُك َّنا عِ ْندَ َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َج َما َعة مِنْ صْ َح ِابهَِ ،ف َو َر َد َر ُج ٌل مِنْ هْ ِل ال َّش ِام َفاسْ َت ذ َن َف ذ َِن لَهُ،
َأ َأ ٌ َيعْ قُ َ
وبَ ،عنْ ِه َش ِام ب ِ
ت ك َعالِ ٌم ِب ُك ِّل َما ُتسْ َأ ُل َع ْن ُه َفصِ رْ ُ َ ن َّ َأ ِي ن غ َ َ ل ب َ َ ل ا ق َ ل
ُ ج ُ الرَّ ا ه ي
ُّ
َ َ َ َ َأ ك تُ اج ح ه
ُ َ
ل ل ِ َّ َ ا َ
ق م ُ
ث ، وس ُ ُل ج ْ
ال ب
ِ السالم علیه ِ هَّللا د ِ بْ ع َ ُو ب َأ ه
ُ ر م َأ
َ َ َ َ َ ف َ م َّ ل س ل دَخَ َفلَمَّا
هَّللا َأ ْ
آن َو َقط ِع ِه َو ِإسْ َكا ِن ِه َو َخفضِ ِه َو َنصْ ِب ِه َو َرف ِعهَِ ،ف َقا َل بُو َع ْب ِد ِ ْ ْ ُ ْ َ هَّللا َأ ُأِل ِإلَ ْي َ
ك! َف َقا َل بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم فِي َما ذا َقا َل فِي القرْ ِ ك َناظِ َر َ
ان َف َق ْد انَ ،ف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم ِإنْ غَ لَبْتَ ُح ْم َر َ ُك َأ ْنتَ اَل ُح ْم َر َ ُأ
ك الرَّ ُج َل! َف َقا َل الرَّ ُج ُل ِإ َّن َما ِريد َ علیه السالم َيا حُمْ َرانُ دُو َن َ
ْف َرَأيْتَ َيا َشامِيُّ َقا َل َرَأ ْي ُت ُه َحاذِقا ً َ
ض َو حُمْ َرانُ ُي ِجي ُبهُ ،فقا َل بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم كي َ هَّللا َأ َ َ ان َحتى َغ ِر َ َّ غَ لَ ْب َتنِيَ ،فَأ ْق َب َل ال َّشامِيُّ َيسْ َأ ُل حُمْ َر َ
َأ ُأ
َما َسَأ ْل ُت ُه َعنْ َشيْ ٍء ِإاَّل َأ َجا َبنِي فِيهَِ ،ف َقا َل بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم َيا حُمْ َرانُ َس ِل ال َّشامِيَّ َف َما َت َر َك ُه َي ْكشِ ُر َ ،ف َقا َل ال َّشامِيُّ ِري ُد َيا َبا َع ْب ِد هَّللا َأ
ك ال َّشامِيَّ َي ْكشِ رَُ ،ف َقا َل ُأ ِري ُد َأنْ اظ َرهُ َف َما َت َر َ ِب َناظِ رْ هَُ ،ف َن َ ْن َت ْغل َ ان ب ِ ك فِي ْال َع َر ِب َّيةِ! َف ْال َتفَتَ َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َف َقا َل َيا َأ َب َ هَّللا ِ ُأ َناظِ ُر َ
ك فِي ال َك ِم! َقا َل اَل ْ ُأ َأ
ك الشامِيَّ َيكشِ رَُ ،قا َل ِري ُد نْ َناظِ َر َ ُأ ْ َّ ارةُ َناظِ رْ هُ! َف َناظ َرهُ َف َما َت َر َ َ ُ
ك فِي الفِقهِ! َف َقا َل بُو َع ْب ِد ِ علیه السالم َيا ز َر َ هَّللا َأ ْ ْ ُأ َناظِ َر َ
ك فِي ااِل سْ ِت َطا َع ِة َف َقا َل ُأ
اق ِب َكاَل ِم ِه َف َغلَ َب ُه ِبهَِ ،ف َقا َل ِري ُد َأنْ َناظِ َر َ ُأ اظ َرهُ َف ُس ِج َل ْال َكاَل ُم َب ْي َن ُه َما ُث َّم َت َكلَّ َم مُْؤ مِنُ َّ اق َناظِ رْ هَُ ،ف َن َ َيا مُْؤ م َِن َّ
الط ِ الط ِ
َ ُ
ْن َسال ٍِم كل ْمهُ! ف ُس ِج َل الك ُم َب ْين ُه َما ث َّم خ َ َ اَل َ ْ َ ِّ َ َ َ َ َّ َ ُأ ُأ
َّار َكلِّمْ ُه فِي َها! قا َل فكل َم ُه ف َما ت َرك ُه َيكشِ رُ ،ث َّم قا َل ِري ُد كل ُم َ
ِّ َ ُ ْ َ َ َ َّ َ َ َ ل َّ
ص َم ُه ك فِي الت ْوحِيدِ ،فقا َل ل ِِهش ِام ب ِ ِلطي ِ
ْن ْال َح َك ِم َكلِّمْ ُه َيا َبا ْال َح َك ِم! َف َكلَّ َم ُه َف َما َت َر َك ُه َيرْ ِت ُم َو اَل يُحْ لِى َو اَل ُيمِرُّ َ ،قا َل َف َبق َِي َأ َأ َأ ُأ
ِه َشا ٌمَ ،ف َقا َل ِري ُد نْ َت َكلَّ َم فِي اِإْل َما َمةَِ ،ف َقا َل ل ِِه َش ِام ب ِ
ال قا َل ه َُو َ ك مِث َل َهُؤ ِء الرِّ َج ِ اَل ْ يع ِت َ تخ ِب َرنِي نَّ فِي شِ َ َأ ْ ُ نْ َأ تَ ْ
ك َرد َأ َّ َأ
دَت َن َوا ِج ُدهَُ ،فقا َل الشامِيُّ ك ن َ
َ َّ َ ك َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َح َّتى َب ْ َيضْ َح ُ
َأ َأ
ف م َِن ال َح ِّق َفلَ ْم َتعْ ِر ْفهَُ ،و مَّا َبانُ بْنُ ْ ك َعنْ َحرْ ٍ َأ
ك ِبلِ َسا ِن ِه َو َس لَ َ ك َفحِرْ تَ لَ ُه فَغَ لَ َب َ انَ :ف َح َر َف َ َأ
كُ ،ث َّم َقا َل َيا َخا هْ ِل ال َّش ِام َما ِإنَّ ُح ْم َر َ َأ َأ َذا َ
الطي ِْر الطي ِْر َي َق ُع َو َيقُو ُم َو َأ ْنتَ َك َّ ان َك َّ الطيَّارَُ :ف َك َ كَ ،و َأمَّا َّ اس َ ب قِ َيا ُس ُه قِ َي َ ك َف َغلَ َ ارةَُ :ف َقا َس َ كَ ،و َأمَّا ُز َر َ غَث َح ّقا ً ِببَاطِ ٍل فَغَ لَ َب َ ِبَ :ف َم َ َت ْغل َ
ك. ك ِب ِريقِ َ ِّ ْ َّ
يرَ ،و مَّا ِه َشا ُم بْنُ ال َح َك ِمَ :ف َت َكل َم ِبال َحق َف َما َسوَّ َغ َ ْ َأ كَ ،و مَّا ِه َشا ُم بْنُ َسال ٍِمَ :ف حْ َس َFن نْ َي َق َع َو يَطِ َ َأ َأ َأ ُوض ل ََ ُوص نه َ ُ اَل ْال َم ْقص ِ
ون َب ْي َن ُه َما َف َفرَّ َق َها ث َأ ْن ِب َيا َء ُي َفرِّ قُ َ اسُ ،ث َّم َب َع َ َيا َأ َخا َأهْ ِل ال َّش ِام ِإنَّ هَّللا َ َأ َخ َذ ضِ ْغثا ً م َِن ْال َح ِّق َو ضِ ْغثا ً م َِن ْالبَاطِ ِل َف َم َغ َث ُه َما ُث َّم َأ ْخ َر َج ُه َما ِإلَى ال َّن ِ
ض ُل هَّللا ُ َو َمنْ َي ْخ َتصُّ َ ،و لَ ْو ك َو َج َع َل اَأْل ْن ِب َيا َء َق ْب َل اَأْل ْوصِ َيا ِء لِ َيعْ لَ َم ال َّناسُ َمنْ ُي َف ِّ ث هَّللا ُ اَأْل ْن ِب َيا َء لِ ُي َعرِّ فُوا َذلِ َ اَأْل ْن ِب َيا ُء َو اَأْل ْوصِ َياءَُ ،و َب َع َ
هَّللا
ان ْال َح ُّق َعلَى حِدَ ٍة َو ْالبَاطِ ُل َعلَى حِدَ ٍة ُك ُّل َوا ِح ٍد ِم ْن ُه َما َقاِئ ٌم ِب َش ِن ِه َما احْ َتا َج ال َّناسُ ِإلَى َن ِبيٍّ َو اَل َوصِ يٍّ َ ،و لَكِنَّ َ َخلَط ُه َما َو َج َع َل
َ ْأ َك َ
هَّللا هَّللا َأ ْ َأ َأْل ْ َأْل
َ ِ ل ُو س رِإ َ نَّ السالم علیه ِ د ِ بْ ع َ ُو ب ل َ ا َ
ق َ
ف ، ك َ َ َ َ َ س َ ل ا ج نْ م ح َ ل ف د ْ َ
ق : ِيُّ م ا شَّ ال ل
َ اقَ فَ ِ! ه د
ِ ا ب
َ عِ ِنْ
م السالم علیه ة
ِ م َّ ِئ ا وَِ ِ َ ء ا يب ن ا ى َ ل َت ْف ِ َ ِإ
ام ه
ُ َ
ق ي ر
َ َّار َفِإنْ َك َ ْ ْ ْ ْأ َ
ان ذل َِك ان ي َُجالِ ُس ُه َجب َْرِئي ُل َو مِي َكاِئي ُل َو ِإسْ َرافِي ُل َيصْ َع ُد ِإلى ال َّس َما ِء َف َي تِي ِه ِبال َخ َب ِر مِنْ عِ ن ِد ال َجب ِ صلی هللا علیه و آله و سلم َك َ
ون ت ِْل َماذاً ِك َو َعلِّمْ نِي! َف َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َيا ِه َشا ُم َعلِّ ْم ُه َفِإ ِّني ُأحِبُّ َأنْ َي ُك َ يعت َ َك َذل َِك َفه َُو َك َذل َِكَ ،ف َقا َل ال َّشامِيُّ :اجْ َع ْلنِي مِنْ شِ َ
ت َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه االسالم َ ،و َيْأتِي ال َّشامِيُّ ِب َه َدا َيا ُور َو َأبُو َمالِكٍ ْال َحضْ َرمِيُّ َرَأ ْي َنا ال َّشامِيَّ عِ ْندَ ِه َش ٍام َبعْ دَ َم ْو ِ كَ .قا َل َعلِيُّ بْنُ َم ْنص ٍ لَ َ
ْ ْ
ان ال َّشامِيُّ َذكِيُّ ال َقلبِ. ُور َو َك َ اقَ .قا َل َعلِيُّ بْنُ َم ْنص ٍ َأهْ ِل ال َّش ِام َو ِه َشا ٌم َي ُر ُّدهُ َهدَ ا َيا هْ ِل الع َِر ِ
ْ َأ
ان َأبُو ْال َح َس ِن علیه السالم َيْأ ُم ُر يسىَ ،قا َل َح َّد َثنِي يُو ُنسُ بْنُ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِنَ ،عنْ َحمَّادٍَ ،قا َل َك َ َ - 2250حمْ دَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ
َّ
ُول ِ صلی هللا علیه و آله و سلم َو نْ ُي َكل َم ُه ْم َو ي َُخاصِ َم ُه ْم! َح َّتى َكل َم ُه ْم فِي ِّ َأ هَّللا ِس َأهْ َل ْال َمدِي َن ِة فِي َمسْ ِج ِد َرس ِ ِيم َأنْ ي َُجال َ م َُحمَّدَ ب َْن َحك ٍ
ك ِم ْنهُ. ضى ِب َذلِ َ ك َو َيرْ َ ت لَ ُه ْم َو َما َقالُوا َل َ ف ِإلَ ْيهَِ ،قا َل َلهَُ :ما قُ ْل ُ ص َر َ ان ِإ َذا ا ْن َ ب ْال َقب ِْرَ ،ف َك َ صا ِح ِ َ
ْن
ْن م َُح َّم ِد ب ِ بَ F،عنْ َغي ِْرهَِ ،عنْ َجعْ َف ِر ب ِ ْن مُو َسى ْال َخ َّشا ِ ُوسى ْال َه ْمدَ انِيُّ َ ،ع ِن ْال َح َس ِن ب ِ َ - 2251علِيُّ بْنُ م َُح َّمدٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ م َ
ْ ْ َحك ْ ْ
ان َو َسعِي ُد اج َو م َُح َّم ُد بْنُ حُمْ َر َ اج َو َع ْب ُد الرَّ حْ َم ِن بْنُ ال َحجَّ ِ ِيم ال َخث َعمِيِّ َ ،قا َل اجْ َت َم َع ِه َشا ُم بْنُ َسال ٍِم َو ِه َشا ُم بْنُ ال َح َك ِم َو َجمِي ُل بْنُ دَ رَّ ٍ ٍ
اخ َتلَفُوا فِي ِه م َِن ال َّت ْوحِي ِد َو مْس َFة َع َش َر َر ُجاًل مِنْ َأصْ َح ِاب َنا َف َسَألُوا ِه َشا َم ب َْن ْال َح َك ِم َأنْ ُي َناظِ َر ِه َشا َم ب َْن َسال ٍِم فِي َما ْ ان َو َنحْ وٌ مِنْ َخ َ بْنُ َغ ْز َو َ
ظرُوا َأ ُّي ُه َما َأ ْق َوى حُجَّ ًة َف َرضِ َي ِه َشا ُم بْنُ َسال ٍِم َأنْ َي َت َكلَّ ُم َع ْن ُه م َُح َّم ُد بْنُ َأ ِبي ُع َمي ٍْر َو َرضِ َي ِه َشا ُم بْنُ صِ َف ِة هَّللا ِ َع َّز َو َج َّل َو غَ يْر َذل َِك لِ َي ْن ُ
ِ
ْن ْال َح َك ِمَ :ك َفرْ تَ َو هَّللا ِ ْ َّ َأ ْ
اج ل ِِه َش ِام ب ِ ال َح َك ِم نْ َي َت َكل َم َع ْن ُه م َُح َّم ُد بْنُ ِه َش ٍام َف َت َكالَ َما َو َساقَ َما َج َرى َب ْي َن ُه َما َو َقا َلَ ،قا َل َع ْب ُد الرَّ حْ َم ِن بْنُ ال َحجَّ ِ
ب ِإلى ِبيَأ َ ْن ُح َكي ٍْم َف َك َت َ ِّك ِإ العُودَ يُضْ َربُ ِبهِ! َقا َل َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ ْ اَّل اَل
ك َما َقدَ رْ تَ نْ ت َش ِّب َه ِب َك ِم َرب َ ُ َأ ِبا ِ ال َعظِ ِيم َو ل َح ْدتَ فِي ِه َوي َْح َ ْ َأ ْ هَّلل
َّار َفَأ َجا َب ُFه ِ ب جَ ْ
ال ة
ِ َ
ف صِ ِنْ
م ه
ِ ب
َ ِ هَّللا ِينُ د ت َ ِي غ بَ نْ يَ ِي ذ َّ ل ا ل
ُ و ْ َ
ق ْ
ال ا م
َ ه
ُ م
َ ِّ ل ُع
َ ي نْ َأ ه
ُ ُ ل َأ سْ ي
َ و َ م ْ ه ُ م
َ اَل ك َ و َ م ْ ه
ُ َ
ت ب
َ اطَ َ
ُخ م ه
ُ َ
ل ِي ُوسى علیه السالم َيحْ ك ْال َح َس ِن م َ
ُّ ُ
ف ِب ِه نف َس ُه َو كفوا ْ َ ص َ ُ َ
ك ُ ِإنَّ َ َج ُّل َو عْ لى َو عْ ظ ُم مِنْ نْ ُي ْبل كن ُه صِ ف ِت ِه فصِ فوهُ ِب َما َو َ َ ْ ُ غَ َ َأ َ َأ َ َأ َأ هَّللا هَّللا ك ُ َر ِح َم َ هَّللا مْت َر ِح َم َ ُ
ض ِكت ِابهِ :ف ِه F َ َ فِي َعرْ ِ
َعمَّا سِ َوى َذل َِك.
ْن
ْن م َُح َّم ِد ب ِبَ F،عنْ َغي ِْرهَِ ،عنْ َجعْ َف ِر ب ِ ْن مُو َسى ْال َخ َّشا ِ ُوسى ْال َه ْمدَ انِيُّ َ ،ع ِن ْال َح َس ِن ب ِ َ - 2252علِيُّ بْنُ م َُح َّمدٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ م َ
ْ ْ َحك ْ ْ
ان َو َسعِي ُد اج َو م َُح َّم ُد بْنُ حُمْ َر َ اج َو َع ْب ُد الرَّ حْ َم ِن بْنُ ال َحجَّ ِ ِيم ال َخث َعمِيِّ َ ،قا َل اجْ َت َم َع ِه َشا ُم بْنُ َسال ٍِم َو ِه َشا ُم بْنُ ال َح َك ِم َو َجمِي ُل بْنُ دَ رَّ ٍ ٍ
اخ َتلَفُوا فِي ِه م َِن ال َّت ْوحِي ِد َو مْس َFة َع َش َر َر ُجاًل مِنْ َأصْ َح ِاب َنا َف َسَألُوا ِه َشا َم ب َْن ْال َح َك ِم َأنْ ُي َناظِ َر ِه َشا َم ب َْن َسال ٍِم فِي َما ْ ان َو َنحْ وٌ مِنْ َخ َ بْنُ َغ ْز َو َ
ظرُوا َأ ُّي ُه َما َأ ْق َوى حُجَّ ًة َف َرضِ َي ِه َشا ُم بْنُ َسال ٍِم َأنْ َي َت َكلَّ ُم َع ْن ُه م َُح َّم ُد بْنُ َأ ِبي ُع َمي ٍْر َو َرضِ َي ِه َشا ُم بْنُ صِ َف ِة هَّللا ِ َع َّز َو َج َّل َو غَ يْر َذل َِك لِ َي ْن ُ
ِ
هَّللا
ْن ال َح َك ِمَ :ك َفرْ تَ َو ِ ْ ب
ِ ِ ِ ِ امشَ ِه ل اج جَّ ح
َ ْ
ال ْنُ ب نِ م َ حْ الرَّ ُ
د ْ
ب ع
َ لَ اقَ ، ل
َ اقَ و َ ا م
َ ه
ُ َ
ن ْ
ي ب
َ ى رَ جَ امَ اقَ سَ وَ امَ َ ل اكَ َ
ت َ
ف ام
ٍ شَ ه
ِ ْنُب ْال َح َك ِم َأنْ َي َت َكلَّ َم َع ْن ُه م َُح َّم ُد
ب ِإلَى َأ ِبي ْن ُح َكي ٍْم َف َك َت َ ِّك ِإاَّل ْالعُودَ يُضْ َربُ ِبهِ! َقا َل َجعْ َف ُر بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ ك َما َقدَ رْ تَ َأنْ ُت َش ِّب َه ِب َكاَل ِم َرب َ ِباهَّلل ِ ْال َعظِ ِيم َو َأ ْل َح ْدتَ فِي ِه َوي َْح َ
360
َّار َفَأ َجا َب ُFه َأ َأ
اط َب َت ُه ْم َو َكاَل َم ُه ْم َو َيسْ لُ ُه نْ ي َُعلِّ َم ُه َما ْال َق ْو ُل الَّذِي َي ْن َبغِي َتدِينُ هَّللا َ ِب ِه مِنْ صِ َف ِة ْال َجب ِ
ُوسى علیه السالم َيحْ كِي َل ُه م َُخ َ ْال َح َس ِن م َ
ُّ ُ ْ َ
ف ِب ِه نف َس ُه َو كفوا ص َ ُ َ َ
ُيبل كن ُه صِ ف ِت ِه فصِ فوهُ ِب َما َو َْ ُ غََ ْ نْ َأ ِنْ َ عْ َأ َ عَْأ
ك ُ ِإنَّ َ َج ُّل َو لى َو ظ ُم م َأ هَّللا هَّللا ك ُ َر ِح َم َهَّللا ُ
مْت َر ِح َم َ َ َ
ض ِكت ِابهِ :ف ِه F فِي َعرْ ِ
َ
َعمَّا سِ َوى ذل َِك.
ص َد َق َةَ ،عنْ َأ ِبي َمالِكٍ اَأْلحْ مَسِ يِّ َ ،قا َل اق بْنُ م َُح َّم ٍد ْال َبصْ ِريُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي َأحْ َم ُد بْنُ َ َ - 2253ح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي ِإسْ َح ُ
ِين َو ك ال ِّسن َ ْ ً َ َ َأ َ َ َ َ
ان َي تِي َبا َع ْب ِد ِ علیه السالم فيُو ِد ُع ُه َما َيحْ تا ُج ِإل ْيهِ ،ف تاهُ َسنة مِنْ تِل َ هَّللا َأ ْأ ان َر ُج ٌل م َِن ال ُّش َرا ِة َي ْقدَ ُم ْال َمدِي َن َة فِي ُك ِّل َس َنةٍَ ،ف َك َ َك َ
َأ
ك َكلِّ ُم ُه َف َقا َل بُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم ُأ َأ
ْت َر ُجاًل مِنْ صْ َح ِاب َ َأ َأ َأ عِ ْندَ هُ مُْؤ مِنُ َّ
ت ِّني َر ي ُ اري َود ِْد ُ اق َو ْال َمجْ لِسُ غَ اصٌّ ِب هْ لِهَِ ،ف َقا َل ال َّش ِ الط ِ
َ َ
ك َحدا يُحْ سِ نُ َهكذا! ً َأ َأ َأ ُ ْ َ َ
اري ِبي َع ْب ِد ِ َما ظننت نَّ فِي صْ َح ِاب َ هَّللا َأِل َّ َ َ ً اًل َ َ َ َّ َ َ ِّ َ ِن َّ
اق كل ْم ُه َيا م َُح َّمدُ! فكل َم ُه ِب ِه فقط َع ُه سَاِئ َو ُم ِجيبا ،فقا َل الش ِ الط ِ لِمُْؤ م ِ
هَّللا
ك َقا َل َو ِ َل َق ْد َس َررْ َتنِي اق َن ْف ُسهَُ ،ف َقا َل َيا َس ِّيدِي َس َررْ ُت َ ِ َّ
الط ِن
َ م ُْؤ
م ْ
ت بَ جَ عْ َأفَ ل
َ اقَ ا، ذَ هَ ِنْ
م ر
ُ ثَ كْ َأ ُوَ ه نْ م
َ ي اب
ِ حَ صَْأ ِي ف نَِّإ ِ هَّللا د
ِ ْ
ب ع َ ُو
ب َف َقا َل َأ
ْس مِنْ اس َو ْالقِ َياسُ لَي َ ك َت َكلَّ َم َعلَى ْالقِ َي ِ ْف َقا َل َأِل َّن َ صرْ َتهَُ ،و هَّللا ِ َما قُ ْلتَ م َِن ْال َح ِّق َحرْ فا ً َواحِداًَ ،قا َل َو َكي َ َو هَّللا ِ َل َق ْد َق َطعْ َت ُه َو هَّللا ِ لَ َق ْد َح َ
دِينِي.
ْن َأسْ َباطٍ َ ،عنْ ْن َع ْب ِد هَّللا ِ ْالمِسْ َمعِيِّ َ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ َ - 2254ح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ قُولَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َثنِي َسعْ ُد بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ ْال ُقمِّيُّ َ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ْ ْ َأ ْ ُ ُأَل
ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َيقُو ُل ِإ ِّني َحدث الرَّ ُج َل ِبال َحدِي ِ انَ ،قا َل َسمِعْ ُF
ال َو ث َو ن َهاهُ َع ِن ال ِج َد ِ ِّ ْن سِ رْ َح َ انَ ،عنْ دَ اوُ دَ ب ِ ْن سِ َن ٍ م َُح َّم ِد ب ِ
ْت َق ْوما ً ت َق ْوما ً نْ َي َت َكلَّمُوا َو َن َهي ُ َأ َأ ْأ
اسَ ،ف َي ْخ ُر ُج مِنْ عِ ْندِي َف َي َت َّو ُل َحدِيثِي َعلَى غَ ي ِْر َت ِويلِهِِ ،إ ِّني َمرْ ُ َأ يَ ق
ِ ْ
ال ن عَ ه
ُ ا ه
َ ْ
ن َأ وَ ِ هَّللا ِين د ِي ْالم َِرا ِء ف
ِ ِ ِ
اب َأ ِبي َكا ُنوا َزيْنا ً َأحْ َيا ًء َف ُك ٌّل َتَأوَّ َل ِل َن ْفسِ ِه ي ُِري ُد ْال َمعْ صِ َي َة هَّلِل ِ َو ل َِرسُو ِلهَِ ،فلَ ْو َس ِمعُوا َو َأ َطاعُوا َأَل ْودَ عْ ُت ُه ْم َما َأ ْو َد َع َأ ِبي َأصْ َحا َبهُِ ،إنَّ َأصْ َح َ
ُون ِبالقِسْ طِ َو ْ ُون ِب ْالقِسْ طِ َهُؤ اَل ِء ْال َقوَّ ام َ ْث ْالم َُرادِيُّ َو ب َُر ْي ٌد ْالعِجْ لِيُّ َ ،هُؤ اَل ِء ْال َق َّوام َ ار َة َو م َُح َم ِد ب َْن مُسْ ل ٍِم َو ِم ْن ُه ْم لَي ٌ مْواتا ً َأعْ نِي ُز َر َ َو َأ َ
ولِئك ْال ُم َقرَّ ب َ ُأ َّابقُ َ َّابقُ َ
ُون. َ ون ون الس ِ َهُؤ اَل ِء الس ِ
ْن ْال َح َك ِمَ ،عنْ ْن عِ ي َسىَ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ َ - 2255ح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ٍد ْالقُمِّيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي َأحْ َم ُد بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ
اق ُق ْل ُ
ت َّ
صاحِبُ الط ِ اع ٍة مِنْ َأصْ َح ِاب َنا َف َلمَّا َأجْ َل َسنِي َقا َل َما َف َع َل َ ت َع َلى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم فِي َج َم َ دَخ ْل ُ انَ ،قا َل َ ْن ع ُْث َم َ ضي ِْل ب ِ ُف َ
ْ نْ َأ َ ِنْ يفٌ َ َ ْ َ َّ َأ َ
صالِحٌ ،قا َل َما ِإن ُه َبل نِي ن ُه َج ِدل َو ن ُه َيتكل ُم فِي تي ٍْم قذر قلت َجل ه َُو َج ِدلٌ ،قا َل َما ِإن ُه لو شا َء ط ِر م مُخاصِ مِي ِه َيخصِ َم ُه ْ َأ ُ ْ ُ ٌ َ َ َ َّ َ َ َّ َأ ٌ َّ َأ غَ َ َّ َأ َ َ
ْف َت َت َكلَّ ُم ِب َكاَل ٍم ب َعلَ ْي َنا َو ِإنْ َقا َل اَل َ :قا َل لَ ُه َكي َ ك َفِإنْ َقا َل َن َع ْمَ :ك َذ َ ك َه َذا مِنْ َكاَل ِم ِإ َما ِم َ ك َف َقا َل َيقُو ُل َأ ْخ ِبرْ نِي َعنْ َكاَل ِم َ ْف َذا َ ت َكي َ َف َع َل قُ ْل ُ
ت ِم ْن ُه ْم َش َّق َعلَيَّ َ ،نحْ نُ ضاَل لَةَِ ،و ِإنْ َب ِرْئ ُ ْت َعلَى ال َّ يت ِب ِه َأ َقم ُF ت ِب ِه َو َرضِ ُ ُون ِب َكاَل ٍم ِإنْ َأ َنا َأ ْق َررْ ُ كُ ،ث َّم َقا َل ِإ َّن ُه ْم َي َت َكلَّم َ لَ ْم َي َت َكلَّ ْم ِب ِه ِإ َما ُم َ
ُ ْ
ُوع َعن ُه ِإ ال َح ِم َّيةَ ،قا َل اَّل ْ َأ ُ َّ َأ َ ْ ُ ُأ ُ ْ ُ ْ ُ
دَخلوا فِي مْ ٍر َما َي ْم َن ُع ُه ْم َع ِن الرُّ ج ِ ك ذل َِك َقا َل َما ِإن ُه ْم َق ْد َ اك َف ْبلِغ ُه َعن َ َقلِي ٌل َو َع ُدوُّ َنا َكثِيرٌ ،قلت ُجعِلت فِدَ َ
ُوع َع ْن ُه ِإاَّل ْال َح ِم َّي ُة. ج الرُّ ِن
َ م ِي ن عُ َ
ن مْيَ ام َ ِّي م صدَ قَ بَأبي َو ُأ َ اك َف َقا َل ت َأ َبا َجعْ َف ٍر اَأْلحْ َو َل َذ َ َفَأ ْبلَ ْغ ُ
ِ ِ ِ
ْن ْال َح َس ِن ْالمِي َثمِيِّ َ ،عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ْنَ ،عنْ َأحْ َم َد ب ِ ْن ْال ُح َسي ِ يسىَ ،قا َل َح َّد َثنِي َجعْ َف ُر بْنُ َأحْ َمدَ ال ُّش َجاعِ يُّ َ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ َ - 2256طا ِه ُر بْنُ عِ َ
ض ُرنِي قُ َريْشٌ َو َأ
ب َو َقا َل َنا َر ُج ٌل َتحْ ُ آن َف َغضِ َ ْ َأ
ت َبا َع ْب ِد ِ علیه السالم َعنْ َمسْ لَ ٍة فِي القُرْ ِ هَّللا َأ ْ
ير َقا َلَ ،س ل ُ َأ َّاحَ ،عنْ َأ ِبي بَصِ ٍ ْن َوض ٍ ب ِ
ت ان عِ ْن َدهُ َر ُج ٌل مِنْ َأهْ ِل ْال َمدِي َن ِة ُم ْق ِب ٌل َعلَ ْيهَِ ،ف َق َع ْد ُF ك
َ َ َ ََ و ، ي ضِ ر ى َّ
ت ح
َ ع ُ رَّ ض َ َ
ت َأ و ِإ َ هِ ْ
ي َ ل بُ ُ ل ْ
ط َأ ل ْ َ
ز َأ م ِ ْ َ ل َ
ف ، آن رْ ُ ق ْ
ال نَ ِ ع ِي ن ُ ل َأ سْ تَ ا م َّ
ن
ْ َ ِإ َ و مهُ رُ ي ْ غَ
ت ل ْو َر ْي َتنِي ِممَّا َق ْد َأ َ ْ ُ ْ
س عِ ندِيَ ،و َقا َل لِي َسل ُه م َِن اِإْل َم ِام َبعْ َدهُ َفقل ُ ْ َ َّ
دَخ َل بَشِ ي ٌر ال َّدهَّانُ َف َسل َم َو َجل َ ْ
ت َعلى َبثي َو حُزنِيِ ،إذ َ ْ ِّ َ ب ال َب ْي ِ ْ عِ ندَ َبا ِ ْ
ْس َل ُك ْم َأنْ َت ْد ُخلُوا َعلَ ْي َنا ت مِنْ َه ْيَئ ٍة لَ ْم َتقُ ْل لِي َس ْلهَُ ،ف َق َط َع َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َحدِي َث ُه َم َع الرَّ ج ُِلُ ،ث َّم َأ ْق َب َل َف َقا َل َيا َأ َبا م َُح َّم ٍد لَي َ َخ َرجْ ُ
ُ ُأ
فِي َأمْ ِرنا َو ِإن َما َعل ْيك ْم نْ تسْ َمعُوا َو تطِ يعُوا ِإذا مِرْ ت ْم.
َ ُ َ َأ ُ َ َّ َ
ْن ُسلَ ْي َم َ
ان َو عِ َّدةٍَ ،عنْ سَ ،عنْ عِ ي َسى ب ِ يسىَ ،عنْ يُو ُن َ ْن عِ َ َ - 2257ح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي ِجب ِْري ُل بْنُ َأحْ َمدََ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ
ون. ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َيقُو ُل لَ َع َن هَّللا ُ م َُحمَّدَ ب َْن مُسْ ل ٍِم َك َ
ان َيقُو ُل ِإنَّ هَّللا َ اَل َيعْ لَ ُم ال َّشيْ َء َح َّتى َي ُك َ ْن ُع َم َرَ ،قا َل َسمِعْ ُFُم َفض َِّل ب ِ
صي ٍْرَ ،قا َل َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد يسىَ .و م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ ُن َ صي ٍْرَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ َ - 2258ح َّد َثنِي َح ْمدَ َو ْي ِه بْنُ ُن َ
ور َو ُم َعلَّى ْن َأ ِبي ُع َمي ٍْر َأنَّ اب َْن َأ ِبي َيعْ فُ ٍ احَ ،عنْ عِ َّد ٍة مِنْ َأصْ َح ِاب َناَ .و َقا َل ْال ُع َب ْيدِيُّ َ :ح َّد َثنِي ِب ِه َأيْضا ً َع ِن اب ِ ْن َج َن ٍ بْنُ عِ ي َسىَ ،عنْ َسعِي ِد ب ِ
َ َ ُ َأ ُ ْأ َ َّ َأ ْ َ ْ هَّللا َأ
ارا ِإلى ص َ ور ،فلمَّا َ َ اِئح ال َيهُودِ ،ف ك َل ُم َعلى َو ل ْم َي ك ِل ابْنُ ِبي َيعْ ف ٍ َ َ يل َعلَى َع ْه ِد ِبي َع ْب ِد ِ علیه السالم فاختلفا فِي ذ َب ِ
َ َ َ َ ْس َكا َنا ِبال ِّن ِ ب َْن ُخ َني ٍ
َأ
ور َو َخط ْال ُم َعلَّى فِي ْكلِ ِه ِإيَّاهُ. ََّأ ْن ِبي َيعْ فُ ٍ َأ َأ ِبي َع ْب ِد ِ علیه السالم ْخ َب َراهَُ ،ف َرضِ َي ِبفِعْ ِل اب ِ
َأ هَّللا
صاحِبُ َب ْي ِ
ت ْث َأ َتاهُ َسالِ ٌم َ ْن ْال َح َكم فِي َمسْ ِج ِد ِه ِب ْالعَشِ يِّ َحي ُ
ِ ت َم َع ِه َش ِام ب ِ َ - 2259و ِب َه َذا اِإْلسْ َنادَِ :قا َلَ ،و َح َّد َثنِي يُو ُنسُ َ ،قا َلُ :ك ْن ُ
ين اَل َيقُو ُم ِإ بِِإ َم ٍام َحيٍّ َو ُه ْم اَل اَّل ُون نَّ ال ِّد َ َأ َأِل
ِض ِة دِي َن ُه ْم َّن ُه ْم َي ْز ُعم َ ت َعلَى الرَّ اف َ ْال ِح ْك َم ِة َ ،ف َقا َل َل ُه ِإنَّ َيحْ َيى ب َْن َخالِ ٍد َيقُولَُ :ق ْد َأ ْف َس ْد ُ
اريا ً َع َّنا َأ ِين ِب َح َيا ِة اِإْل َم ِام َأ َّن ُه َحيٌّ َحاضِ راً َك َ كِ :إ َّن َما َعلَ ْي َنا َأنْ َند َ ِّت! َف َقا َل ِه َشا ٌم عِ ْندَ َذلِ َ ُون َأنَّ ِإ َما َم ُه ْFم ْال َي ْو َم َحيٌّ َأ ْو َمي ٌ
ان عِ ْن َد َنا ْو ُم َت َو ِ َي ْدر َ
ارى َعن ُهْ َأ َ َّ َ َ َأ َ
ُون َعلى َح َيا ِتهَِ ،و َمث َل ِمثا َف َقا َل :الرَّ ُج ُل ِإذا َجا َم َع هْ ل ُه َو َسا َف َر ِإلى َمكة ْو َت َو َ اًل َ َّ َ ُ ْأ َ ُ
َح َّتى َي ِت َي َنا َم ْوت ُه َف َما ل ْم َي ِت َنا َم ْوت ُه َف َنحْ نُ ُمقِيم َ ْأ
س ِب َه َذا ْال َكاَل ِمَ ،ف َق َّ ْأ
ان َف َعلَ ْي َنا َأنْ ُنقِي َم َعلَى َح َيا ِت ِه َح َّتى َي ِت َي َنا ِخاَل فُ َذل َِكَ ،فا ْن َ
ص ُه َعلَى َيحْ َيى ب ِ
ْن ف َسالِ ٌم ابْنُ َع ِّم يُو ُن َ ص َر َ ض ْالحِي َط ِ ِب َبعْ ِ
ُوج ْدَ ،و َبلَغ ُهَ َ َ
ِب فِي َمن ِزلِ ِه فل ْم ي َ ْ ُ َ َ َ َ ْ
ُون ف خ َب َرهُ ،ف رْ َس َل م َِن الغ ِد فِي طل ِبهِ ،فطل َ َأ َ ْ َأ َ َ
صنعْ نا شيْئا فدَخ َل َيحْ َيى َعلى َهار َ َ َ ً َ َ َ َخالِدٍ ،فقا َل َيحْ َيى َما ت َرانا َ
َ َ َ َ
َ
ْن ال َح َّناطي ِ
ْن. ْ ُسي ٍ ْن َأ ْو ْكث َر َح َّتى َماتَ فِي َم ْن ِز ِل م َُح َّم ٍد َو ح َ َ َأ ث ِإاَّل َشه َْري ِ ْال َخ َب ُر َفلَ ْم َي ْل َب ْ
كصدَ َق َة َعنْ َأ ِبي َمالِكٍ اَأْلحْ مَسِ يِّ َقا َلَ :خ َر َج الضَّحَّ ا ُ ْن َ ْن م َُح َّم ٍد َعنْ َأحْ َمدَ ب ِ وب ِإسْ َحاقَ ب ِ - 2260م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُو ٍد َعنْ َأ ِبي َيعْ قُ َ
َ َ ُّ ْ َأ َ َّ َأ ْ َ َّ اريُّ ِب ْال ُكو َف ِة َف َح َك َFم َو َت َسمَّى بِِإ ْم َر ِة ْالمُْؤ ِمن َ
اق َفلمَّا َر ت ُه الش َراةُ َوثبُوا فِي َوجْ ِه ِه َف َقا َل ل ُه ْم اس ِإلى َنفسِ ِه َف َتاهُ مُْؤ مِنُ الط ِ ِين َو دَ َعا الن َ ال َّش ِ
ك َف َقا َل ْت ال ُّد ُخو َل َم َع َ ك َتصِ فُ ْال َع ْد َل َفَأحْ َبب ُF ير ٍة مِنْ دِينِي َو َسمِعْ ُت َ اق َأ َنا َر ُج ٌل َعلَى بَصِ َ صا ِح ُب ُه ْم َف َقا َل لَ ُه مُْؤ مِنُ َّ ُأ
َجا ِن ٌح َقا َل َف ت َِي ِب ِه َ
الط ِ
ْأ
ب َو اسْ َتحْ لَ ْلت ْمُ َ
ْن ِبي طالِ ٍ َأ ُ َ
اق َعلى الضَّحَّ اكِ فقا َل لِ َم تبَرَّ ت ْم مِنْ َعلِيِّ ب ِ َ َ َ ك َأِلصْ َح ِاب ِه ِإنْ دَخ َل َهذا َم َعك ْم نف َعك ْم قا َل ث َّم ق َب َل مُْؤ مِنُ الط ِ
َّ ْ َأ ُ َ ُ َ َ ُ َ َ الضَّحَّ ا ُ
361
ِين هَّللا ِ اسْ َتحْ لَ ْل ُت ْم َق ْتلَ ُه َو قِ َتالَ ُه َو ْال َب َرا َء َة ِم ْن ُه َقا َل َن َع ْم َقا َل َفَأ ْخ ِبرْ نِي َع ِن
ِين هَّللا ِ َقا َل َو ُك ُّل َمنْ َح َّك َم فِي د ِ َق ْتلَ ُه َو قِ َتالَ ُه َقا َل َأِل َّن ُه َح َّك َم فِي د ِ
ك حُجَّ تِي َمنْ يُوقِفُ ْالم ُْخطِ َئ َعلَى َخ َطاِئ ِه َو َيحْ ُك ُم ك َأ ْو حُجَّ ُت َ ت حُجَّ تِي حُجَّ َت َ ك فِي ِه ِإنْ غَ لَ َب ْ ت ُأ َناظِ ر َ
ُك َعلَ ْي ِه َأِل ْد ُخ َل َم َع َ ين الَّذِي ِجْئ ُ ال ِّد ِ
ين َقا َل ْ َ َأ
ك ِإلَى َرج ٍُل مِنْ صْ َح ِاب ِه َف َقا َل َهذا ال َح َك ُم َب ْي َن َنا َفه َُو َعالِ ٌم ِبال ِّد ِ ار الضَّحَّ ا ُ َأ
ان َيحْ ُك ُم َب ْي َن َنا َقا َل َف َش َ ْ
ص َو ِاب ِه َفاَل ُب َّد لَ َنا مِنْ ِإن َس ٍ
ب ِب َ ل ِْلمُصِ ي ِ
ِين هَّللا ِ
صا ِح َب ُك ْم َق ْد َح َّك َم فِي د ِ اق َعلَى َأصْ َح ِاب ِه َف َقا َل ِإنَّ َه َذا َ الط ِ ك فِي ِه َقا َل َن َع ْم َفَأ ْق َب َل مُْؤ مِنُ َّ ت ُأ َناظِ ُر َ ين الَّذِي ِجْئ ُ َو َق ْد َح َّكمْتَ َه َذا فِي ال ِّد ِ
َّ
اك ِب سْ َياف ِِه ْFم َحتى َسكَتَ . َأ ض َربُوا الضَّحَّ َ َف َشْأ َن ُك ْم ِب ِه َف َ
َّام ْال َب ْغ َدادِيُّ َأبُو َعلِيٍّ َ ،عنْ َأ
- 2261بُو َعمْ ٍرو ْال َك ِّشيُّ َقا َلْ :خ َب َرنِي بُو ْال َح َس ِن حْ َم ُد بْنُ م َُح َّم ٍد ْال َخالِدِيُّ َ ،قا َل ْخ َب َرنِي م َُح َّم ُد بْنُ َهم ٍ
َأ َأ َأ َأ
ان َيحْ َيى بْنُ َخالِ ٍد ْال َبرْ َمكِيُّ َق ْد َو َج َد ْن َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِنَ ،قا َلَ :ك َ سب ِ ص ْال َحدَّا ُد َو غَ ْي ُرهَُ ،عنْ يُو ُن َ ْن َأحْ َمدَ ال َّن َخعِيِّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي َأبُو َح ْف ٍ ِإسْ َحاقَ ب ِ
ان َهارُونُ َلمَّا َبلَ َغ ُه ُون َو يُضْ ِر َي ُه َعلَى ال َق ْت ِلَ ،قا َلَ ،و َك َ ْ ي ِب ِه َهار َ َأ َأ
ْن ال َح َك ِم َشيْئا ً مِنْ طعْ ِن ِه َعلَى ال َفاَل سِ َفةَِ ،و َحبَّ نْ ي ُْغ ِر َ ْ َ ْ َعلَى ِه َش ِام ب ِ
ُون
َ ر ا هَ ِإ َ ى َ ل ل قَ َ
ن َ
ف سلم و آله و علیه هللا صلی يِّ ب
ِ َّ
ن ال ث ِ رْ ِإ ِي ف دٍ ل
ِ ا َ
خ ْن
ِ ب ى ي حْ
َ َ ي دَ ن ْ عِ م اَل َ
ك ب ً ا م و ْ ي
َ َ م َّ ل َ
ك َ
ت ً
F ا ام ش َ ه
ِ نَّ َأ ، ِك
َ ل َ
ذ و َ ِ، ه ي ْ َ ل َعنْ ِه َش ٍام َما َ ِإ
ل
ِ ٍ
ُون ِإلى ِه َش ٍام َ ان َم ْي ُل َهار َ َ
ان َيعْ ِز ُم َعل ْي َها مِنْ آذاِئ ِه َف َك َ َ ْ َأ
ُون َو َي ُر ُّدهُ َعنْ ش َيا َء َك َ ْ
ان َق ْب َل ذل َِك َيحْ َيى ُيش ِرفُ مْ َرهُ عِ ندَ َهار َ َأ ْ َ َفَأعْ َج َبهَُ ،و َق ْد َك َ
ت َأ ْم َر ِه َش ٍامَ ،فِإ َذا ه َُو َي ْز ُع ُم َأنَّ هَّلِل ِ فِي َأرْ ضِ ِه ِين ِإ ِّني َق ِد اسْ َت ْب َط ْن ُ ِير ْالمُْؤ ِمن َ ب َيحْ َيى َعلَى ِه َش ٍامَ ،ف َس َّب ُه عِ ْندَ هَُ ،و َقا َل لَ ُه َيا َأم َ َأ َحدَ َما غَ ي ََّر َق ْل َ
ْ
ُوج لخ َر َجَ ،و ِإن َما كنا ن َرى ن ُه ِممَّنْ َي َرى اِإْلل َبا َد َّ َأ َ َّ ُ َّ َ َ ُ ْ َأ َ َّ َأ ْ َ َ هَّللا َ َّ ك َم ْفر َ ِإ َماما ً َغي َْر َ
ان ِ! قا َل ن َع ْمَ ،و َيز ُع ُم ن ُه ل ْو َم َرهُ ِبالخر ِ ُوض الطا َعةِ ،قا َل ُسب َْح َ
ون ِبيَ ،و اَل َيمْ َت ِن ُع ُك ُّل َوا ِح ٍد ُ
ِين َو ُكونُ َنا مِنْ َو َرا ِء ال ِّس ْت ِر َب ْينِي َو َب ْي َن ُه ْم ،اَل َي ْفط ُن َ َأ َأ ِّ
ك ال ُم َت َكلم َ ْ ضَ ،ف َقا َل َهارُونُ لِ َيحْ َيىَ :فاجْ َمعْ عِ ْندَ َ ِباَأْلرْ ِ
ير َو َع ْب ُد ان ِم ْن ُه ْم ضِ َرا ُر بْنُ َعمْ ٍرو َو ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َج ِر ٍ ِينَ ،و َك َ ِس م َِن ْال ُم َت َكلِّم َ ِم ْن ُه ْم َأنْ َيْأت َِي ِبَأصْ ِل ِه ِل َه ْي َبتِيَ ،قا َل َف َوجَّ َه َيحْ َيى َفَأ ْش َح َFن ْال َمجْ ل َ
ُ
ال ال َك ِم ،ك ٌّل َيقو ُل ُ اَل ْ هَّللا ِ بْنُ َي ِزيدَ اِإْلبَاضِ يُّ َو مُو َب َذانُ مُو َب َذ َو َرْأسُ ْال َجالُوتَِ ،قا َلَ ،ف َس لوا َو َت َكا َف ْوا َو َت َناظرُوا َو َت َنا َه ْوا ِإلى َشاذ مِنْ َم َق ِ
ٍّ َ َ ُ َأ
صا َب َها ان َأ َ ك ِل ِعلَّ ٍة َك َ اغ َت َن َم َذلِ َ ِس َو ْ ك ْال َمجْ ل ِ ان َذل َِك مِنْ َيحْ َيى حِيلَ ًة َعلَى ِه َش ٍامِ ،إ ْذ َل ْم َيعْ لَ ْم ِب َذلِ َ ْتَ ،و َك َ صاح ِِب ِه لَ ْم ُت ِجبْ َو َيقُو ُل َق ْد َأ َجب ُ لِ َ
ْ
ِه َشا َم ب َْن ال َحك ِم.
َ
ض ْو َن فِي َما َب ْي َن ُك ْم ِه َشاما ً َح َكماًَ Fقالُوا َق ْد َرضِ ي َنا َأ ُّي َها ْال َو ِزي ُر َو َأ َّنى َل َنا ِب ِه َو َفلَمَّا َأنْ َت َنا َه ْوا ِإلَى َه َذا ْال َم ْوضِ ِعَ :قا َل لَ ُه ْم َيحْ َيى بْنُ َخالِ ٍد َترْ َ
َأ ُأ
ُور ِه ْمَ ،و َأ َّن ُه ِإ َّن َما َم َن َع ُه َأنْ َيحْ ض َُرهُ َأ َّو َل ْال َمجْ ل ِ
ِس َأ
ه َُو َعلِيلٌَ ،قا َل َيحْ َيىَ :ف َنا َوجِّ ُه ِإلَ ْي ِه َف سْ لُ ُه نْ َي َت َج َّش َم ْال َم ِجي َء َف َوجَّ َه ِإلَ ْي ِه َف ْخ َب َرهُ ِب ُحض ِ
َأ َأ َأ
ض َل َو َت َح َّم َل َعلَى َن ْفسِ َ
ك َأ َأ
ك َح َكماًَ Fب ْي َن ُه ْمَ ،فِإنْ َر يْتَ نْ َت َت َف َّ اض ْوا ِب َ اِئل َو ا جْ ِو َب ِة َو َت َر َ َأْل اخ َتلَفُوا فِي ال َم َس ِ ْ ا ِّت َقا ًء َعلَ ْي ِه م َِن ْال ِعلَّةَِ ،فِإنَّ ْال َق ْو َم َق ِد ْ
ون َها ُه َنا َأمْ ٌر اَل َأقِفُ َعلَ ْيهَِ ،أِلنَّ َه َذا ت آ َمنُ َأنْ َي ُك َ س َق ْل ِبي ُي ْن ِك ُر َه َذا ْال َق ْو َل َو لَسْ ُ ار الرَّ سُو ُل ِإلَى ِه َش ٍامَ :قا َل لِي َيا يُو ُن َ ص َ َفا ْف َعلْ! َفلَمَّا َ
ص ِإلى الكو َف ِة َو ُ ْ َ ْ َأ َأ َّ ْ
ُور َشتىَ ،و َق ْد كنت َع َزمْت ِإنْ مَنَّ ُ َعليَّ الخرُو َج مِنْ َه ِذ ِه ال ِعل ِة نْ ش َخ َ ُ ْ َ هَّللا ُ ُ ْ ُ َّ ُأِل َ ْال َم ْلع َ
ُون َيحْ َيى ب َْن َخالِ ٍد َق ْد تَغَ ي ََّر َعليَّ م ٍ
َأ ُأ
ك اَل َي ُكونُ ِإاَّل َخيْراً ت فِ َدا َ ت ُجع ِْل ُ ُون َيعْ نِي َيحْ َيى ب َْن َخالِدٍَ ،قا َلَ ،فقُ ْل ُ َحرِّ َم ْال َكاَل َم َب َّت ًة َو ْل َز َم ْال َمسْ ِجدَ ،لِ َي ْق َط َع َع ِّني ُم َشا َهدَ َة َه َذا ْال َم ْلع ِ
كَ ،و لَكِنْ قُ ْم ِب َنا َعلَى َح ْو ِل هَّللا ِ َو ارهُ َعلَى لِ َسانِي َأ َّنى َي ُكونُ َذلِ َ ك! َف َقا َل لِي َيا يُو ُنسُ َأ َت َرى َأ َت َحرَّ ُز مِنْ َأ ْم ٍر ي ُِري ُد هَّللا ُ ِإ ْظ َه َ َف َت َحرَّ ْز َما َأمْ َك َن َ
ضى ِينَ ،قا َلَ ،ف َم َ ِّ ْ
ِس َفِإذا ه َُو َم ْشحُونٌ ِبال ُم َت َكلم َ َ ْ ْ
ان ل ِِه َش ٍامَ ،قا َلَ ،فد ََخل َنا ال َمجْ ل َ ْت َنا ِح َماراً َك َ َأ ان َم َع َرسُولِ ِه َو َر ِكب ُ ِب ِه َشا ٌم َب ْغ َك َ اًل قُوَّ ِتهِ!َ .ف َرك َ
ْث ا ْن َت َهى ِب َي ْال َمجْ لِسُ َ ،قا َلَ ،فَأ ْق َب َل َيحْ َيى َعلَى ِه َش ٍام ت َأ َنا َحي ُ س َق ِريبا ً ِم ْنهَُ ،و َجلَسْ ُ ِ َ َ َ َ ل ج و م و ْ قَ ْ
ال ى َ ل ع م
َ َ َ َ َ َ ََّ ل س و ه
ِ ي ْ َ ل ع م َّ ل س فَ ى ِه َشا ٌم َنحْ َو َي َ
ي حْ
ك َ
ت ال ِعلة َتقط ُع َ ْ ُ َّ ْ ك ِإذ َكا َن ِ ْ ُور َ ْأ َأِل
نْ ت َناظِ َر َب ْل نْ َن ن َ ُ َأِل اَل ُور ِه ْم نحِبُّ نْ َتحْ ض َُر، َأ ُ َّ ُ اعةٍَ ،ف َقا َلِ :إنَّ ال َق ْو َم َح َ ْ َبعْ دَ َس َ
ِس ِب ُحض ِ ضرُوا َو كنا َم َع ُحض ِ
ك َح َكما ً َب ْي َن ُه ْمَ ،قا َلَ ،ف َقا َل ِه َشا ٌم ض ْوا ِب َ اظ َرةَِ ،و َهُؤ اَل ِء ْال َق ْو ُم َق ْد َت َرا َ ك ِب َقاطِ َع ٍة َع ِن ْال ُم َن َ ت عِ لَّ ُت َ صالِ ٌح َلي َْس ْ َع ِن ْال ُم َنا َظ َرةَِ ،و َأ ْنتَ ِب َح ْم ِد هَّللا ِ َ
ض، ض َعلَى َبعْ ٍ ك َأنْ َح َك َم لِ َبعْ ٍ ان مِنْ َذلِ َ يق ِم ْن ُه ْم ِب َم ْوضِ ِع َم ْق َط ِعهَِ ،ف َك َ ت ِب ِه ْال ُم َنا َظ َرةُ ِإلَ ْي ِه َفَأ ْخ َب َرهُ ُك ُّل َف ِر ٍ ل ِْل َق ْو ِمَ :ما ْال َم ْوضِ ُع الَّذِي َت َنا َه ْ
اظ َر ِة َو ْ
ير َف َح َقدَ َها َعلَى ِه َش ٍامَ ،قا َل ،ث َّم ِإنَّ َيحْ َيى ب َْن َخالِ ٍد َقا َل ل ِِه َش ٍام ِإ َّنا َق ْد َغ ِرضْ َنا م َِن ال ُم َن َ ُ ِين َعلَ ْي ِه ُسلَ ْي َمانُ بْنُ َج ِر ٍ ان م َِن ْال َمحْ ُكوم َ َف َك َ
ُون َغي ِْر ِه ْم َقا َل ِه َشا ٌمَ :أ ُّي َها َ د ُول ِ س الرَّ آل
ِ ِي ف ة َ م ام
ِإْل َ َ ا نَّ َأ و م
ِ ِإْل َ َ َ ا م ا اس نَّ ال ار
َ ِ َِ ِ ي ت اخْ د ا س َ
ف نْ ع َ َ َ ِّن ي ب ت ُ نْ َأ ْتَ ي َأ ر ِإ َ نْ ِنْ ك َ ل و َ َ َ ، م و ْ ي ْ
ال ذ ُ ن ْ م
ُ ةْالم َ ِ
َ ل ادَُج
ض مُعْ َت ِرضٌ َق ْب َل َأنْ َت ْبلغَُ ب ال ُم َناظ َر َة َو الخصُو َمة! َف َقا َل ِإ ِن اعْ َت َر َ َ ُ ْ َ ْ ْ
كَ ،و ل َع َّل مُعْ َت ِرضا َيعْ َت ِرضُ َف َيك َتسِ َ ً َ ْال َو ِزي ُر ال ِعلة َتقط ُعنِي َعنْ ذلِ َ
َ َ ْ ُ َّ ْ
كَ ،ف َب َدَأ ك َكاَل َم َ ك َو اَل َي ْق َط َع َعلَ ْي َ ْس َذل َِك لَهَُ ،ب ْل َعلَ ْي ِه َأنْ َي َت َح َّف َظ ْال َم َواضِ َع الَّتِي َل ُه فِي َها َم ْط َعنٌ َف َيقِ َف َها ِإلَى َف َراغِ َ ك َفلَي َ ض َ ك َو غَ َر َ م َُرادَ َ
اجةِ. ْ
صرْ نا ِمن ُه َم ْوضِ َع ال َح َ ْ َ َ
ك َو طا َلَ ،و اخت َ ْ َ َأ َ ْ
ِه َشا ٌم َو َساقَ الذك َر لِذلِ َ ِّ
يرَ :س ْل َأ َبا م َُح َّم ٍد َعنْ َشيْ ٍء مِنْ َه َذا ْن َج ِر ٍ ان ب ِ اس ِلِإْل َم ِامَ ،قا َل َيحْ َيى لِ ُسلَ ْي َم َ ار ال َّن ِ اخ ِت َي ِ َفلَمَّا َف َر َغ ِممَّا َق ِد ا ْب َتدَ َأ فِي ِه م َِن ْال َكاَل ِم فِي ِإ ْف َسا ِد ْ
ْ اع ِة َف َقا َل ِه َشا ٌم َن َع ْمَ .قا َل َفِإنْ َأ َم َر َ َّ ب َم ْفرُوضُ َّ ْن َأ ِبي َطالِ ٍ ْال َبابِ! َف َقا َل ُسلَ ْي َمانُ ل ِِه َش ٍامَ :أ ْخ ِبرْ نِي َعنْ َعلِيِّ ب ِ
ك الذِي َبعْ َدهُ ِبال ُخر ِ
ُوج الط َ
ْك َأنْ ُتطِ ي َع ُه َقا َل ِه َشا ٌم :ع ُْد َعنْ َهذاَ ك َو َعلَي َ ضة َعلَ ْي َ ً اع ُت ُه َم ْفرُو َ تط َ َ ِبال َّسيْفِ َم َع ُه َت ْف َع ُل َو ُتطِ ي ُع ُه َف َقا َل ِه َشا ٌم اَل َيْأ ُم ُرنِيَ .قا َل َو لِ َم ِإذا َكا َن ْ
َ
ك ِإ ِّني اَل ُأطِ ي ُع ُه َف َتقُو َل ِإنَّ ك لَ ْم َأقُ ْل لَ َ ال اَل ُتطِ ي ُع ُه َف َقا َل ِه َشا ٌمَ :وي َْح َ ال ُتطِ ي ُع ُه َو فِي َح ٍ ك فِي َح ٍ َف َق ْد َت َبي ََّن فِي ِه ْال َج َوابُ َ .قا َل ُسلَ ْي َمانُ َ :فلِ َم َيْأ ُم ُر َ
ُكَ ،ف َقا َل ْأ
ب ن ُه َي ُمر َ اَل َّ َأ ْ
ْس َعلى ال َوا ِج ِ َ َ
ان ال َج َد ِل لي َ ْ َ ْ َ اَّل ُ َأ
ْس سْ ل َ َأ ك اَل َيْأ ُم ُرنِيَ .قا َل ُسل ْي َمانُ :لي َ
َ َ ت لَ َض ٌةِ ،إ َّن َما قُ ْل َُطا َع َت ُه َم ْفرُو َ
يل سُلط ِ ك ِإ َعلى َس ِب ِ
َأ َأ اع َو اَل َي ُكونُ عِ ْن َد َ َ َأ ك ِإنْ َم َرنِي َف َع ْل ُ َأ َأ َأ
ِه َشا ٌمَ :ك ْم َتحُو ُل َح ْو َل ْال ِح َمىَ ،ه ْل ه َُو ِإاَّل نْ قُو َل لَ َ
ك ِز َيا َدةٌَ ،و َنا عْ لَ ُم َما تَ ،ف َي ْن َقطِ عُ! ْق َب َح ااِل ْنقِط ِ
َ َ َ َ َ َ
ص َحَ ،و قا َم الناسُ َو اغتن َم َها ِهشا ٌم فخ َر َج َعلى َوجْ ِه ِه ِإلى َ ْ َّ َ ْ َأ
ُت َق ْولِي َو َما ِإلَ ْي ِه َيُئو ُل َج َو ِابيَ .قا َلَ ،ف َت َمع ََّر َهارُونُ َ ،و قا َل َهارُونُ قد ف َ
ْ َ َ َتح ُّ
ان َهذاَ ث ِإلَى ِبي ال َح َس ِن مُو َسى علیه السالم َف َح َب َس ُهَ F،ف َك َ ْ َأ ْك ِب َهذا َو صْ َح ِابهِ! َو َب َع َ َأ َ ش َّد َيدَ ي َ ُون َقا َل لِ َيحْ َيى ُ َأ
اِئنَ ،قا َلَ ،ف َبلَغَ َنا نَّ َهار َ ْال َمدَ ِ
ار ِه َشا ٌم ِإلَى ص َ ُون س ُْل َطانٌ َ ،قا َلُ ،ث َّم َ ُب ِه َشا ٌم َف َيمُوتَ م ُْخ َتفِيا ً َما َدا َم لِ َهار َ ب َحبْسِ ِه َم َع َغي ِْر ِه م َِن اَأْلسْ َبابَِ ،و ِإ َّن َما َأ َرادَ َيحْ َيى َأنْ َي ْهر َ َس َب َ
هَّللا
ْن َش َرفٍ ِبالكو َف ِة َر ِح َم ُه ُ. ُ ْ ب عِ ل ِت ِه َ ،و َماتَ فِي ِ
دَار اب ِ َّ ْال ُكو َف ِة َو ه َُو ِب َعقِ ِ
اع َأنْ َيعْ َت َل ُونَ ،ف َقا َل ال َّن ْو َفلِيُّ َ :ت َرى ِه َشاما ً َما اسْ َت َط َ ْس َهار َ ان ال َّن ْو َفلِيَّ َو اب َْن مِي َث ٍم َو ُه َما فِي َحب ِ َقا َلَ ،ف َبلَغَ َه َذا ْال َمجْ لِسُ م َُحمَّدَ ب َْن ُسلَ ْي َم َ
ط َعلَيَّ فِي ِإ َما َم ِت ِه َأنْ اَل ُوض ٌة م َِن هَّللا َِ ،قا َلَ :يعْ َت ُّل ِبَأنْ َيقُو َل ال َّشرْ ُ ْ
ب نَّ طا َعت ُه َمفر َ َ َ َأ َف َقا َل ابْنُ مِي َث ٍمِ :بَأيِّ َشيْ ٍء َيسْ َتطِ ي ُع َأنْ َيعْ ت َّل َو ق ْد ْو َج َ
َأ َ َ
ْس بِِإ َم ٍامَ ،و َطلَب ُ َأ ْ
ك ال َو ْق ِ ِي ُم َنا ٍد م َِن ال َّس َما ِءَ ،ف َمنْ دَ َعانِي ِممَّنْ َي َّدعِ ي اِإْل َما َم َة َق ْب َل َذلِ َ ْ َأ
ْت ْت َّن ُه لَي َ ت َعلِم ُ ُوج َح َّتى ُي َناد َ َي ْدع َُو َحداً ِإلَى ال ُخر ِ
ثِقَ ،ف َقا َل ابْنُ مِي َث ٍمَ :ه َذا مِنْ َحدِي ِ صاد ٌ ِي ُم َنا ٍد م َِن ال َّس َما ِء َفاعْ لَ ْم َأ َّن ُه َ ك َح َّتى ُي َناد َ ت ِممَّنْ َيقُو ُل ِإ َّن ُه َي ْخ ُر ُج َو اَل َيْأ ُم ُر ِب َذ ِل َ مِنْ َأهْ ِل َه َذا ْال َب ْي ِ
362
اِئم علیه السالم َو ِه َشا ٌم َأجْ َد ُل مِنْ َأنْ َيحْ َت َّج ِب َه َذاَ ،علَى َأ َّن ُه َل ْم ْ
ان َه َذا فِي َع ْق ِد اِإْل َما َمةِِ ،إ َّن َما َيرْ ِوي َه َذا فِي صِ َف ِة ال َق ِ ْال ُخ َرا َفةَِ ،و َم َتى َك َ
ُون نٌ اَل ُ َ ُ ْ َ عْ َّ ْ
اح الذِي قد َسط ت ُه ن ِ ،إن َما قا َل ِإ َم َرنِي ال َمفرُوضُ الطا َع ِة َب َد َعلِيٍّ علیه السالم ف َعلتَ ،و ل ْم ي َُس ِّم ف د َْ َأ نْ َ َّ تَ ْ َأ َ رْ َ ْ َ َّ ُي ْفصِ حْ ِب َه َذا اِإْل ْف َ
ص ِ
َأ ْ َأ َّ ْ
ان ال ُم َناظِ ُر لَ ُه َم ِن ال َمفرُوضُ الطا َع ِة َف َقا َل لَ ُه نتَ َ ،ل ْم يُمْ كِنْ نْ َيقُو َل َل ُه ْ ْ ْت غَ ي َْرهَُ ،فلَ ْو َقا َل َهارُونُ لَ ُه َو َك َ َ
فُاَل ٍنَ ،ك َما َتقُو ُل ِإنْ َقا َل لِي طلَب ُ
ك لَ ْو ُك ْنتَ َأ ْنتَ ِي م َِن ال َّس َما ِءَ ،ه َذا اَل َي َت َكلَّ ُم ِب ِه م ِْث َل َه َذاَ ،ه َذا لَ َعلَّ َ
ُوج ِبال َّسيْفِ ُت َقا ِت ُل َأعْ دَ اِئي َت ْطلُبُ َغي ِْري َو َت ْن َتظِ ُر ْال ُم َناد َ َفِإنْ َأ َمرْ ُت َ ْ
ك ِبال ُخر ِ
َ
ض َدنا َو ان َع ُ َ َ َ َ ُ ْ ْ
ُون َعلى َما َيمْضِ ي م َِن العِل ِم ِإنْ ق ِت َل ،فلق ْد ك َ َ َ َّ هَّلِل َّ ْ
َت َكلَّمْتَ ِبهَِ ،قا َل ،ث َّم قا َل َعلِيُّ بْنُ ِإسْ مَاعِ ي َل المِيثمِيُّ ِ :إنا ِ َو ِإنا ِإل ْي ِه را ِجع َ
َ َ ُ
ور ِإلَ ْي ِه فِي َنا. َشي َْخ َنا َو ْال َم ْن ُ
ظ َ
ارَ ، ،عنْ ْن َأ ِبي َب َّش ٍ يز ب ِ يسىَ ،قا َل َح َّد َثنِي ُز َح ٌل ُع َم ُر بْنُ َع ْب ِد ْال َع ِز ِ صي ٍْرَ ،قاال َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ َ - 2262ح َّد َث َنا َحمْ دَ َو ْي ِه َو ِإب َْراهِي ُم ا ْب َنا ُن َ
ان َعبْداً َناصِ حا ً هَّللا
ْن ال َح َك ِم َقا َلَ ،ف َقا َل لِيَ :ر ِح َم ُه ُ َك َ ْ ضا علیه السالم َعنْ ِه َش ِام ب ِ ت َأ َبا ال َح َس ِن الرِّ َ
ْ ْن َجعْ َف ٍر ْال َجعْ َف ِريِّ َ ،قا َل َسَأ ْل ُ ان ب ِ ُسلَ ْي َم َ
ِي مِنْ قِ َب ِل َأصْ َح ِاب ِه َح َسداً ِم ْن ُه ْم لَهُ. ُأوذ َ
ُول
ضا ع َيا اب َْن َرس ِ ْن م َُح َّم ٍد ْال َه ْم َدانِيِّ َرضِ َي هَّللا ُ َع ْن ُه َقا َل :قُ ْل ُ
ت لِلرِّ َ ْن ِإب َْراهِي َم َع ِن ْال َي ْقطِ ينِيِّ َعنْ ِإب َْراهِي َم ب ِ ْ - 2263ال َهمْ دَ انِيُّ َعنْ َعلِيِّ ب ِ
ِق َجعْ َف ُر صى الصَّاد ُ ف ْال َخ َب َر ِإلَى َمنْ َأ ْو َ ث ا ْب َن ُه ُع َبيْداً لِ َي َت َعرَّ َ ت َل ُه َفلِ َم َب َع َ ك ع َف َقا َل َن َع ْم َفقُ ْل ُان َيعْ ِرفُ َح َّق َأ ِبي َ ار َة َه ْل َك َهَّللا ِ َأ ْخ ِبرْ نِي َعنْ ُز َر َ
َ َّ َ َأ ُ
ف مِنْ ِبي ع َه ْل َيجُوز نْ َيرْ ف َع التقِ َّية فِي َأ َ َ َّ َ َأ َ
ان َيعْ ِرفُ مْ َر ِبي ع َو نصَّ ِبي ِه َعل ْي ِه َو ِإن َما َب َعث ا ْبن ُه لِ َيعْ ِر َ َأ َأ َ
ار َة ك َ ُ
بْنُ م َُح َّم ٍد ع َف َقا َل ِإنَّ ز َر َ
َأ
ُون مْ ِر ِه َف َر َف َع َأ
ار َق ْولِ ِه فِي ِبي ع َفلَ ْم ُيحِبَّ نْ ُي ْق ِد َم َعلَى َذل َِك د َ َأ ْ ُ
ْط َع ْن ُه ا ْب ُن ُه طول ََأ ار َأمْ ِر ِه َو َنصِّ َأ ِبي ِه َعلَ ْي ِه َو َّن ُه لَمَّا ب َ
َأ َأ ْ
ِب بِِإظ َه ِ ِإظ َه ِ
ْن م َُح َّم ٍد ع . ف َو َقا َل اللَّ ُه َّم ِإنَّ ِإ َمامِي َمنْ َأ ْث َبتَ َه َذا ْالمُصْ َحفُ ِإ َما َم َت ُه مِنْ وُ ْل ِد َجعْ َف ِر ب ِ ْالمُصْ َح َ
ُّوبَ ،قا َل َح َّد َثنِي ْال َعمْ َركِيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي َأحْ َم ُد بْنُ ِب ْش ٍرَ ،عنْ َيحْ َيى ب ِ
ْن ْن َأي َ - 2264م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َجعْ َف ُر بْنُ َأحْ َمدَ ب ِ
َت َتحُو ُل فِي َما َب ْي َن َنا َو َب ْي َنهَُ ،ف َقا َل لِي: ت َعلَى َأ ِبي َحنِي َف َة َو عِ ْن َدهُ ُك ُتبٌ َكاد ْF دَخ ْل ُ
يزَ ،قا َلَ ، ْن ِر َباطٍ َ ،عنْ َح ِر ٍ ْن ْال َح َس ِن ب ِ ْال ُم َث َّنىَ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ
َ َ ُ َ ُ ُ َ َ َّ ُ َ َ َ ُ ُ َ ْ ْ َأ
َه ِذ ِه ْال ُك ُتبُ ُكلُّ َها فِي الط ِق َو نت ْم! َو ق َب َل َيقلِبُ ِب َي ِدهِ ،قا َل ،قلت :نحْ نُ نجْ َم ُع َهذا كل ُه فِي َحرْ فٍ ،قا َل َو َما ه َُو قا َل ،قلت ق ْول ُه ت َعالى :يا
ْ ْ ُ ْ َأ اَل َّ
ت َأ َجلَْ ،ف َقا َل لِيَ :ما َتقُو ُل فِي َأ ُّي َها ال َّن ِبيُّ ِإذا َطلَّ ْق ُت ُم ال ِّنسا َء َف َطلِّقُوهُنَّ لِ ِع َّدت ِِهنَّ َو َأحْ صُوا ْال ِع َّدةََ ،ف َقا َل لِي َفَأ ْنتَ اَل َتعْ لَ ُم َشيْئا ً ِإاَّل ِب ِر َوا َي ٍة قُ ْل ُ
ت :عِ ْندِي ِب َع ْي ِن َها َحد ٌ
ِيث ْف َن ُح ُّدهُ َفقُ ْل ُ الز َناَ ،كي َ دَث َيعْ نِي ِّ ِين دِرْ َهماًُ ،ث َّم َأحْ َ
ف دِرْ َه ٍم َفَأدَّى تِسْ َع ِماَئ ٍة َو تِسْ َع ًة َو تِسْ ع َ ت ُم َكا َت َب ُت ُه َأ ْل َ
ب َكا َن ْ
ُم َكا َت ٍ
َأ ُ ُ
ان َيضْ ِربُ ِبالس َّْوطِ َو ِبثل ِث ِه َو ِبنِصْ فِ ِه َو ِب َبعْ ضِ ِه ِب َق ْد ِر َداِئهِ، َأ َأ
َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ مُسْ ل ٍِمَ ،عنْ ِبي َجعْ َف ٍر علیه االسالم :نَّ َعلِ ّيا ً علیه السالم َك َ
ت ِإنْ َشا َء َف ْل َي ُكنْ َج َماًل َو ِإنْ َشا َFء ك َعنْ َمسْ َألَ ٍة اَل َي ُكونُ فِي َها َشيْ ءٌَ ،ف َما َتقُو ُل فِي َج َم ٍل ُأ ْخ ِر َج م َِن ْال َبحْ ِرَ ،فقُ ْل ُ َف َقا َل لِيَ :أ َما ِإ ِّني َأسْ َألُ َ
اَل اَّل ْ َأ
ت َعلَ ْي ِه فلوسٌ َكل َناهُ َو ِإ َف . ُ ُ َف ْل َي ُكنْ َب َق َر ًة ِإنْ َكا َن ْ
ب ِإلَيَّ َأبُو ْال َح َس ِن اَأْل َّو ُل َو ه َُو فِي السِّجْ ِنَ ،و َأمَّا َما ْن س َُو ْي ٍد السَّاِئيِّ َ ،قا َل َك َت َ ب ْال َمدَ اِئنِيُّ َ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ َ - 2265قا َل َح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ َح ِبي ٍ
هَّللا ُ َ َّ َ ْ َ تَ ْ َ
ك ِإنْ ت َعد ْيت ُه ْم خذ دِين َ َأ َ َّ َ َّ َ َ ك َعنْ ي ِْر شِ َ غَ َ ُ ْأ َ اَل َذ َكرْ تَ َيا َعلِيُّ ِممَّنْ َتْأ ُخ ُذ َم َعالِ َم دِين َ
ِين خانوا َ ِين الذ َ ك َع ِن الخاِئن َ يع ِتنا فِإن َ ِك :ت خذنَّ َم َعالِ َم دِي ِن َ
ُ ُ هَّللا ُ ُ
ب ِ َج َّل َو َعاَل َف َحرَّ فُوهُ َو َبدَّلوهُ َف َعلَي ِْه ْم لَعْ َنة ِ َو لَعْ َنة َرسُولِ ِه َو لَعْ َنة َماَل ِئ َك ِت ِه َو هَّللا َو َرسُولَ ُه َو َخا ُنوا َأ َما َنات ِِه ْمِ ،إ َّن ُه ُم اْؤ ُت ِم ُنوا َعلَى ِك َتا ِ
ب َط ِو ٍ
يل. يعتِي ِإلَى َي ْو ِم ْالقِ َيا َمةِ -فِي ِك َتا ٍ اِئي ْالك َِر ِام ْال َب َر َر ِة َو لَعْ َنتِي َو لَعْ َن ُة شِ َ لَعْ َن ُة آ َب َ
س، يسى ْال ُع َب ْيدِيُّ َ ،عنْ يُو ُن َ ار َي ِابيُّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ عِ َ َ - 2266و َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُو ٍد ْال َعيَّاشِ يُّ َ ،قا َل َح َّد َث َنا ِجب ِْري ُل بْنُ َأحْ َمدَ ْال َف َ
ُك َأنْ َتسْ ُكتَ َو اَل َت َت َكلَّ َم َفَأ َبيْتَ َأنْ ْأ ْ ث ِإلَي َ ُون َأنَّ َأ َبا ْال َح َس ِن علیه السالم َب َع َ ت ل ِِه َش ٍام ِإ َّن ُه ْم َي ْز ُعم َ َقا َل :قُ ْل ُ
اج َي ُمر َ ْك َعبْدَ الرَّ حْ َم ِن ب َْن ال َحجَّ ِ
َ َّ َ
َّاك فقا َل ِهشا ٌم ِإن ُه لمَّا َ َ َ َّ َ َ
اك َع ِن الك ِم ْو َ ،و َه ْل تكلمْتَ َبعْ َد نه ِْي ِه ِإي َ اَل َأ اَل َ ْ ْ
ْك َين َه َ َ َأ
ان َس َببُ َهذا َو َه ْل رْ َس َل ِإلي َ َ َ
ْف ك َ َ َأ
َت ْق َب َل ِر َسالتهُ ،ف خ ِبرْ نِي كي َ
ْ َ َ َ
اسَ ،ف َقا َل يُو ُنسُ : ْ َأ ُ
وف الف َِر ِق صِ ْنفا ً صِ ْنفاً ،ث َّم َق َر ال ِك َت َ ْ ْ
ب َل ُه ابْنُ ال ُم ْق َع ِد ُ َأْل َأ ان َأيَّا ُم ْال َم ْهدِيِّ ُ
اب َعلَى ال َّن ِ ص ُن َ ب ا هْ َوا ِءَ ،و َك َت َ ش ِّددَ َعلَى صْ َحا ِ َك َ
ص ُنوفُ َّاحَ ،ف َقا َل ِإنَّ اب َْن ْال ُم ْق َع ِد صِ ْنفٌ لَ ُه ْم ُ ض ب ِب ْال َمدِي َن ِة َو مَرَّ ًة ُأ ْخ َرى ِب َمدِي َن ِة َْ
و ال ه
ِ َ َ ِ َ َِّ
الذ ب اب ى َ ل ع اس َّ
ن ال ى َ ل ع ُأ ر
ِ َ َ َ َ ْ
ق ي اب َ
ت ك ْ
ال اذَ ه
َ تُ ِعْ م َق ْد َ
س
ِ
َّار السَّابَاطِ يِّ َو فِرْ َقةٌ َأ ُ ْ َ ْ ٌ ُ ٌ
ْالف َِر ِق فِرْ َقة فِرْ َقةَ ،ح َّتى َقا َل فِي ِك َت ِاب ِه َو فِرْ َقة ِمن ُه ْم ُي َقا ُل ل ُه ْم ُّ
َ ْ ً ً
َّار َّية صْ َحابُ َعم ٍ ار َّية َو فِرْ َقة ِمن ُه ْم ُي َقا ُل ل ُه ْم ال َعم ِ الز َر ِ
ان اَأْل ْق َط ِع َو فِرْ َق ٌة ُي َقا ُل لَ َها ْال َج َوالِيقِي َُّةَ ،قا َل يُو ُنسُ َو َل ْم َي ْذ ُكرْ َي ْومَِئ ٍذ ِه َشا ُم بْنُ ْال َح َك ِم َو اَل وري َُّة َو ِم ْن ُه ْم فِرْ َق ٌة َأصْ َحابُ ُسلَ ْي َم َ ُي َقا ُل لَ َها ْال َيعْ فُ ِ
َ َ َ َأْل َ اَل َ ْ َأْل
س نَّ َبا ال َح َس ِن علیه السالم َب َعث ِإل ْيهِ ،فقا َل لهُ :كفَّ َه ِذ ِه ا يَّا َم َع ِن الك ِم فِإنَّ ا ْم َر شدِي ٌد! قا َل ِهشا ٌم: ُ َ َ َ َ َ ْ َأ َأ َأصْ َحا َب ُه َف َز َع َم ِهشا ٌم لِيُون َ
ُ َ
ان مِنْ ْم ِر ِه َو ا ْن ِت َهاِئي ِإلَى َق ْولِهِ. َأ َأْل
ت َع ِن ْال َكاَل ِم َح َّتى َماتَ ْال َم ْهدِيُّ َو َس َك َن ا مْ ُر َف َه َذا الَّذِي َك َ َف َك َف ْف ُ
يرةُ َي ْو ٍم َب ْل َأ َق ُّل ب َقا َل مَسِ َ اع َFة َقا َلَ :قا َل َأبُو َحنِي َف َة َأِل ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َك ْم َبي َْن ْال َم ْش ِر ِق َو ْال َم ْغ ِر ِ ب َعنْ َس َم َ ْن َمحْ بُو ٍ َ - 2267ع ِن ْال َح َس ِن ب ِ
ْ
ب فِي َق َّل مِنْ َي ْو ٍم َت َما َم ال َخ َب ِر . َأ ْ
ْس َتطل ُع م َِن ال َم ْش ِر ِق َو َت ْغرُبُ ِإلَى ال َم ْغ ِر ِ ْ ُ ْ مِنْ َذل َِك َفاسْ َتعْ َظ َم ُFه َف َقا َل َيا َعا ِج ُز ِل َم ُت ْن ِك ُر َهذا ِإنَّ ال َّشم َ
َ
ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َي ُقولَُ :أ ْش ُكو ِإلَى هَّللا ِ بَ F،قا َل َسمِعْ ُF
ْن مُصْ َع ٍسَ ،عنْ َع ْن َب َس َة ب ِ ْن يُو ُن َ
ُور ب َِ - 2268علِيُّ بْنُ ْال َح َك ِمَ ،عنْ َم ْنص ِ
ت َقصْ راً َف َس َك ْن ُت ُه َو َأسْ َك ْن ُتك ْمُ َوحْ دَ تِي َو َت َق ْلقُلِي مِنْ َأهْ ِل ْال َمدِي َن ِة َح َّتى َت ْقدَ مُوا َو َأ َرا ُك ْم َو ُأ َسرَّ ِب ُك ْمَ ،فلَيْتَ هذا [ َه ِذهِ] َّ
الطاغِ َي َة َأذ َِن لِي َفا َّت َخ ْذ ُF
َمعِيَ ،و َأضْ َم َن َل ُه َأاَّل َي ِجي َء مِنْ َنا ِح َي ِت َنا َم ْكرُوهٌ َأ َبداً.
اق َف َقا َل َل ُه َيا َأ َبا َجعْ َف ٍر َما َتقُو ُل فِي ْال ُم ْت َع ِة َأ َت ْز ُع ُم ِب َّ
الط ِ صاح َ ان َ َ - 2269علِيٌّ َر َف َع ُه َقا َلَ :سَأ َل َأبُو َحنِي َف َة َأ َبا َجعْ َف ٍر م َُحمَّدَ ب َْن ال ُّنعْ َم ِ
ت يُرْ غَبُ فِي َها َو ِإنْ ْس ُك ُّل ال ِّ
ص َنا َعا ِ َأ
ك َف َقا َل لَ ُه بُو َجعْ َف ٍر لَي َ ك َأنْ يُسْ َتمْ َتعْ َن َو َي ْك َتسِ ب َْن َعلَ ْي َك َأنْ َتْأم َُر ِن َسا َء َF َأ َّن َها َحاَل ٌل َقا َل َن َع ْم َقا َل َف َما َم َن َع َ
ار ُه ْم َو لَكِنْ َما َتقُو ُل َيا َأ َبا َحنِي َف َة فِي ال َّن ِبي ِذ َأ َت ْز ُع ُم َأ َّن ُه َحاَل ٌل َقا َل َن َع ْم َقا َل َف َما َيمْ َن ُع َ
ك ُون َأ ْقدَ َ
اس َأ ْقدَ ا ٌر َو َم َراتِبُ َيرْ َفع َ ت َحاَل اًل َو لِل َّن ِ َكا َن ْ
َّ َ آْل َأ َ
ُك ن َفذ ث َّم َقا َل ل ُه َيا َبا َجعْ َف ٍر ِإنَّ ا َية التِي فِي ُ ُ ْ َأ َ
ك َف َقا َل بُو َحنِي َفة َواحِدَ ةٌ ِب َواحِدَ ٍة َو َس ْهم ََأ َ ْ
ت َف َيكسِ ب َْن َعل ْي َ َ
ت َنبَّاذا ٍ ْ
ك فِي ال َح َوانِي ِ َأنْ ُتقعِدَ ِن َسا َء َ
ْ
ُور َة َسَأ َل سَاِئ ٌل َم ِّكي ٌَّة ت ِب َنسْ ِخ َها َف َقا َل َل ُه َأبُو َجعْ َف ٍر ع َيا َأ َبا َحنِي َف َة ِإنَّ س َ َسَأ َل سَاِئ ٌل َت ْنطِ ُق ِب َتحْ ِر ِيم ْال ُم ْت َع ِة َو الرِّ َوا َي َة َع ِن ال َّن ِبيِّ ص َق ْد َجا َء ْF
َ ِّ َ َ َ َأ َ َ ْ ْ
ث يْضا تنطِ ق ِبنسْ ِخ ال ُمت َع ِة فقا َل بُو َجعْ ف ٍر ق ْد ث َبتَ النكا ُح ِبغَ ي ِْر َ ُ ْ َ ً َأ ك َش َّاذةٌ َر ِدي ٌَّة َف َقا َل لَ ُه َأبُو َحنِي َف َة َو آ َي ُة الم َ
ِيرا ِ ْ َو آ َي ُة ْال ُم ْت َع ِة َمدَ ِني ٌَّة َو ِر َوا َي َت َ
363
ِين َت َزوَّ َج ام َْرَأ ًة مِنْ َأهْ ِل ْال ِك َتا ِ
ب ُث َّم ُتوُ ِّف َي َع ْن َها َما َتقُو ُل اك َف َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر ع لَ ْو َأنَّ َر ُجاًل م َِن ْالمُسْ لِم َ
ث َقا َل َأبُو َحنِي َف َة مِنْ َأي َْن قُ ْلتَ َذ َ
ِيرا ٍ
م َ
َ َ ْ ُ
ث ث َّم افت َرقا .
ِيرا ٍ َ َ ِّ تَ َ ْ َ َ َ ْ ُ َ
فِي َها قا َل ت ِرث ِمن ُه قا َل فقد ث َب النكا ُح ِبغي ِْر م َ اَل َ
َ - 2272ع ْب ُد الرَّ حْ َم ِن بْنُ َسال ٍِم َعنْ َأ ِبي ِه َقا َل :لَمَّا َق ِد َم َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع ِإلَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر َف َقا َل َأبُو َحنِي َف َة لِ َن َف ٍر مِنْ َأصْ َح ِاب ِه ا ْن َطلِقُوا ِب َنا ِإلَى
ك ِباهَّلل ِ َيا ُنعْ َمانُ لَمَّا َ
ص َّد ْق َتنِي َعنْ دَخلُوا ِإلَ ْي ِه َن َظ َر ِإلَ ْي ِه َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ َف َقا َل َأسْ َألُ َ
ض ِة َنسْ َأ ْل ُه َعنْ َأ ْش َيا َء ُن َحيِّرْ هُ فِي َها َفا ْن َطلَقُوا َفلَمَّا َ
ِإ َم ِام الرَّ افِ َ
صة .َ ْ تَ ْئ ْ
ك قا َل ف َسل َما شِ القِ َّ َ َ َ
ان ذلِ َ َ ْ َ َ َ
ِض ِة فن َحي َِّرهُ فقا َل قد ك َ ُ َ َ َ
ك مُرُّ وا ِبنا ِإلى ِإ َم ِام الرَّ اف َ َح ِاب َ صْ َأِل تَ ْ ُ ْ
ك َعن ُه َهل قلْ َشيْ ٍء َأسْ َألُ َ
ت َعلَى َأ ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع َو عِ ْن َدهُ َأبُو ْن مُسْ ل ٍِم َقا َل :د ََخ ْل ُ َّاِئغ َعنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن َعلِيٍّ َعنْ ِبي َجعْ َف ٍر الص ِ
َأ َ - 2273علِيٌّ َعنْ َأ ِبي ِه َع ِن ْال َح َس ِن ب ِ
ت َرَأي ُ
ْت ْت رُْؤ َيا َع ِجي َب ًة َف َقا َل َيا اب َْن مُسْ ل ٍِم َها ِت َها َفِإنَّ ْال َعالِ َم ِب َها َجالِسٌ َو َأ ْو َمَأ ِب َي ِد ِه ِإلَى َأ ِبي َحنِي َف َة َقا َل َفقُ ْل ُ ك َرَأي ُ ت فِدَ ا َ ت َل ُه ُجع ِْل ُ َحنِي َف َة َفقُ ْل ُ
َأ َأ َأ َكَأ ِّني َ
ْ َ ُ َ ْ َ
اري َو ِإذا هْ لِي َق ْد َخ َر َجت َعليَّ َف َك َس َرت َج ْوزا َكثِيرا َو َنث َرت ُه َعليَّ َف َتعَجَّ بْت مِنْ َه ِذ ِه الرُّ ْؤ َيا َف َقا َل بُو َحنِي َفة نتَ َر ُج ٌل ً ً ْ َ ْ َ دَخ ْلت دَ ِ ُ
َأ
صبْتَ َو هَّللا ِ َيا َبا َحنِي َف َة َأ َأ
ك ِم ْن َها ِإنْ َشا َء هَّللا ُ َف َقا َل بُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َ َأ
اج َت َ ب َشدِي ٍد َت َنا ُل َح َ ص ٍ ك َف َبعْ دَ َن َ ث هْ لِ َ اري ِ ُت َخاصِ ُم َو ُت َجا ِد ُل ِلَئ اما ً فِي َم َو ِ
َ
ك ُ ف َما ي َُواطِ ُئ تعْ ِبي ُرهُ َ هَّللا اَل
ب فقا َل َيا اب َْن مُسْ ل ٍِم َيسُْؤ َ َ َ ير َهذا الناصِ ِ َّ َ َ ُ
اك ِإني ك ِرهْ ت تعْ ِب َ َ ِّ َقا َل ُث َّم َخ َر َج َأبُو َحنِي َف َة مِنْ عِ ْن ِد ِه فقلت ُجعِلت فِدَ َ
ُ ْ ُ ْ ُ َ
صبْتَ َو َتحْ لِفُ َعلَ ْي ِه َو ه َُو م ُْخطِ ٌئ َقا َل َن َع ْم ك َ َأ ُ
ك َف َق ْول َ ت فِدَ ا َ ْ
ت َل ُه ُجعِل ُ ْ
ْس ال َّتعْ ِبي ُر َك َما َعب ََّرهُ َقا َل َفقُل ُ ير ُه ْم َو َلي َ ير َنا َو اَل َتعْ ِبي ُر َنا َتعْ ِب َ َتعْ ِب َ
ك ِث َيابا ً ُجدُداً َفِإنَّ يْ
ِ َ َ َ ل ع ق ُ ر ْ
خ َ
ت َ
ف كَ ُ ل هْ َأ ا هب
ُ َِ مَ ل عْتَ َ
ف ة
ٍ َأ ر ْ
م ا
ٍ ِإ َ َ ِ َب ع ُ َّ
ت م َ
ت ت َ ك نَّ ِم ل ُسْ م ْن ب
َ َ َا ا ي ل ا َ
ق ا ه ُ
َ ِ َ ل ي و ْأتَ ا م َ
ف ه
ُ َ
ل تُ ْ
ل ُ ق َ
ف لَ َ ا َ
ق ء اطَ َ
خ ْ
ال اب
َ َ ص َأ ه ُ َّ
ن َأ ه
ِ يْ َ لع َحلَ ْف َ
ُ
ت
ْ َأ
ان َغدَاةُ ال ُج ُم َع ِة َنا َجالِسٌ ِبال َبا ِ ْ َ
يحة ال ُج ُم َع ِة َفلمَّا َك َ ْ ُ اَّل هَّللا
ْالقِ ْش َر كِسْ َوةُ اللبِّ َقا َل ابْنُ مُسْ ل ٍِم َف َو ِ َما َك َ ُّ
ب ص ِب َ َ ِيح الرُّ ْؤ َيا ِإ ير ِه َو َتصْ ح ِ ان َبي َْن َتعْ ِب ِ
تت َعلَ ْي َنا ْال َبيْتَ َف َبا َد َر ِ َّت ِبي َو ِب َها َأهْ لِي َفد ََخلَ ْ ت ِب َها َفَأ َحس ْF دَاري َف َت َم َّتعْ ُ ُ َأ
ت غُاَل مِي َف َر َّد َها ث َّم ْد َخلَ َها ِ ار َي ٌة َفَأعْ َج َب ْتنِي َفَأ َمرْ ُ ت ِبي َج ِ ِإ ْذ مَرَّ ْ
َأْل ْ َأ َأ ْ
ُ ْ ُ
ب ف َبقِيت نا ف َمزقت َعليَّ ِث َيابا ُجدُدا كنت ل َب ُس َها فِي ا عْ َيا ِد . ً ً َ ْ َ َّ َ َ ُ َ ار َي ُة نحْ َو ال َبا ِ َ ْال َج ِ
ت َأ َبا َحنِي َف َة َو َق ْد سُِئ َل َمنْ َأ ْف َق ُه َمنْ َرَأ ْي َت ُه َقا َل َجعْ َف ُر َ - 2274و َذ َك َر َأبُو ْال َقاسِ ِم ْال َب َّغا ُر فِي مُسْ َن ِد َأ ِبي َحنِي َف َة َقا َل ْال َح َسنُ بْنُ ِز َيادٍَ :سمِعْ ُF
ت لَ ُه ك ال ِّش َدا ِد َف َه َّيْأ ُF
ْن م َُح َّم ٍد َف َهيِّْئ لَ ُه مِنْ َمسَاِئ ِل َ ث ِإلَيَّ َف َقا َل َيا َأ َبا َحنِي َف َة ِإنَّ ال َّن َ
اس َق ْد فُ ِت ُنوا ِب َجعْ َف ِر ب ِ بْنُ م َُح َّم ٍد َلمَّا َأ ْقدَ َم ُه ْال َم ْنصُو ُر َب َع َ
ْ
ت م َِن ال َه ْي َب ِة ْ
ت ِب ِه ُدخِل ُ َ
ت َعل ْي ِه َو َجعْ َف ٌر َجالِسٌ َعنْ َيمِي ِن ِه َفلمَّا َبصُرْ ُ َ دَخل ُْ ُ َأ ث ِإلَيَّ َأبُو َجعْ َف ٍر َو ه َُو ِبالح َ
ِير ِة َف َت ْيت ُه َف َ ْ ِين َمسْ َألَ ًة ُث َّم َب َع َ
َأرْ َبع َ
ت ُث َّم ْال َتفَتَ ِإلَ ْي ِه َف َقا َل َيا َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ َه َذا َأبُو َحنِي َف َة َقا َل َن َع ْم َأعْ ِرفُ ُه ُث َّم ْال َتفَتَ مْت َعلَ ْي ِه َفَأ ْو َمَأ ِإلَيَّ َف َجلَسْ ُF ل َِجعْ َف ٍر َما َل ْم َي ْد ُخ ْلنِي َأِل ِبي َجعْ َف ٍر َف َسلَّ ُ
َ
ون كذا َو َ ُ ُ َ ْ
ون كذا َو هْ ُل ال َمدِين ِة َيقول َ َأ َ َ ُ ُ َ ُ ْ َأ ُ َ َ
ت لقِي َعل ْي ِه ف ُي ِجي ُبنِي ف َيقو ُل نت ْم تقول َ َ ْ ُأ ُ ْ َ
ك ف َج َعل F ِإلَيَّ َف َقا َل َيا َأ َبا َحنِي َف َة َأ ْل ِق َعلَى َأ ِبي َع ْب ِد ِ مِنْ مَسَاِئلِ َ
هَّللا
ِين َمسْ َألَ ًة َف َما َأ َخ َّل ِم ْن َها ِب َشيْ ٍء ُث َّم َقا َل َأبُو َحنِي َف َة َأ َأْل
ْت َعلَى ا رْ َبع َ َأ
َنحْ نُ َنقُو ُل َك َذا َف ُر َّب َما َتا َب َع َنا َو رُ َّب َما َتا َب َع ُه ْم َو ُر َّب َما َخالَ َف َنا َجمِيعا ً َح َّتى َتي ُ
اس . اخ ِتاَل فِ ال َّن ِ اس َأعْ لَ ُم ُه ْم ِب ْْس َأنَّ َأعْ لَ َم ال َّن ِ
لَي َ
ْن ُس ْف َي َ
ان ْن َمحْ مُو ٍد َقا َل َسمِعْ ُF
ت ِإب َْراهِي َم ب َْن م َُح َّم ِد ب ِ ْن م َُح َّم ِد ب ِ َ - 2275أبُو َسعِي ٍد م َُح َّم ُد بْنُ ْال َفضْ ِل ب ِ
ْن م َُح َّم ٍد ْالم َُذ ِّك ُر َعنْ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن ب ِ
ان َك َ
ان ب ع َي ْو َم ال َّنه َْر َو ِالثدَ َّي ِة الَّذِي َق َتلَ ُه َعلِيُّ بْنُ َأ ِبي َطالِ ٍ
ب ع َأنَّ َج َّدهُ َذا ُّ ْن َأ ِبي َطالِ ٍْن َح ْن َب ٍل َم َع َعلِيِّ ب ِ ت َعدَ َاوةُ َأحْ َمدَ ب ِ َيقُولُِ :إ َّن َما َكا َن ْ
ْ َأ َأ
ان ِب َع ْي ِن َها. ْ
ْن ُسف َي َ َ َّ َ
ار ِج َو َح َّدث َنا بُو َسعِي ٍد ن ُه َسم َِع َه ِذ ِه ال ِح َكا َية مِنْ ِإب َْراهِي َم ب ِ
ْن م َُح َّم ِد ب ِ ِئيس ْال َخ َو ِ
َر َ
ت ال ِّشي َع ُة َو ْالم َُح ِّك َم ُFة عِ ْن َد َأ ِبي ُن َعي ٍْم ال َّن َخعِيِّ ِب ْال ُكو َف ِة َو َأبُو ش َقا َل :اجْ َت َم َع ِ ْن َع ْب ِد هَّللا ِ َع ِن اَأْلعْ َم ِ ْ - 2276ال َبرْ قِيُّ َعنْ َأ ِبي ِه َعنْ َش ِريكِ ب ِ
ض ُل مِنْ َعلِيٍّ َو َجم ِ
ِيع اق َحاضِ ٌر َف َقا َل ابْنُ َأ ِبي ُخ ْد َر َة َأ َنا ُأ َقرِّ ُر َم َع ُك ْم َأ َّي ُت َها ال ِّشي َع ُة َأنَّ َأ َبا َب ْك ٍر َأ ْف َ الط ِ ان مُْؤ مِنُ َّ َجعْ َف ٍر م َُح َّم ُد بْنُ ال ُّنعْ َم ِ
ْن َم َع ُه ْ َ
ُول ِ ص فِي َب ْي ِت ِه َم ْدفُونٌ َو ه َُو ثانِي اث َني ِ هَّللا ان َم َع َرس ِ َ
اس ه َُو ث ٍ َأ
ال -اَل َي ْق ِد ُر َعلَى دَ ْف ِع َها َح ٌد م َِن ال َّن ِ ص ٍ ب ال َّن ِبيِّ ص ِبَأرْ َب ِع ِخ َ َأصْ َحا ِ
يق م َِن اُأْل َّم ِة َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر ص ِّد ُ ْن ال ِّ ض َبعْ دَ َها َرسُو ُل هَّللا ِ ص َو ه َُو َثانِي ْاث َني ِ صاَل ٍة قُ ِب َ اس آخ َِر َ صلَّى ِبال َّن ِ ْن َ َار َو ه َُو َثانِي ْاث َني ِ فِي ْالغ ِ
َّ ِيع صْ َحا ِ َأ ْ َأ ْ َأ ً َأ ُأ َأ ُ َأ
اق َرحْ َمة ِ َعل ْي ِه َيا اب َْن ِبي خ ْد َر َة َو َنا َقرِّ ُر َم َع َ َ هَّللا ُ َّ
ب الن ِبيِّ ص ِب َه ِذ ِه ض ُل مِنْ ِبي َبك ٍر َو َجم ِ ك نَّ َعلِ ّيا ع ف َ مُْؤ مِنُ الط ِ
ُول
ِ س رَ ر ب
َ خَ ِنْ
م وَ ً اف صْوَ آن رْ ُ ق ْ
ال ِن
َ م ت
ٍ اهَ ج
ِ ث
ِ َاَل
ث ِنْ م ه
ِ ْ
ي َ لع َ ُ هَّللا ى َّ ل ص
َ ِيٍّ ل ع
َ َ
ة اع
َ ط َ ُك
َ مز ْ
ل ُأ وَ ك
َ ِب ح اِصَ ل ٌ
ة ب
َ ُ ل ْ
ث م
َ ا ه
َ َّ
ن و
َ ا ه
َ َ
ت ف ْ ص
َ وَ ِي ال الَّت ص ِْال ِخ َ
ِ ِ ِ ِ ِإ
ان ْن ِمه َْر َ ان ب ِ َ َ َأ َ َ َّ
صا َو مِنْ حُجَّ ِة ال َعق ِل اعْ ِت َبارا َو َوق َع ااِل تفاق َعلى ِإب َْراهِي َم النخعِيِّ َو َعلى ِبي ِإسْ َحاقَ الس َِّبيعِيِّ َو َعلى ُسل ْي َم ََ ُ َ ِّ َ ً ْ ْ ً هَّللا ِ ص ن ّ
َ
اس َعنْ هَّللا
ضا َف َها ُ ِإلَ ْي ِه َو َن َهى ال َّن َ َأ
ك ُبيُو َت ُه الَّتِي َ َأ
اق ْخ ِبرْ نِي َيا اب َْن ِبي ُخ ْد َر َة َع ِن ال َّن ِبيِّ ص َت َر َ َأ َأ َّ
ش َف َقا َل بُو َجعْ َف ٍر مُْؤ مِنُ الط ِ َأ اَأْلعْ َم ِ
364
ِين قُ ْل َما شِ ْئ تَ َفا ْن َق َط َع ابْنُ َأ ِبي ُخ ْد َر َة َلمَّا َأ ْو َر َد َعلَ ْي ِه َذلِ َ ِيع ْالمُسْ لِم َ ِيراثا ً َأِلهْ لِ ِه َو وُ ْل ِد ِه َأ ْو َت َر َك َها َ ً ُد ُخولِ َها ِإاَّل بِِإ ْذ ِن ِه م َ
ك َو صدَ َقة َعلَى َجم ِ
ت َأ ِبي َب ْك ٍر ض َعنْ تِسْ ِع نِسْ َو ٍة َو ِإ َّن َما لِعَاِئ َش َة ِب ْن ِ ِيراثا ً لِوُ ْل ِد ِه َو َأ ْز َوا ِج ِه َفِإ َّن ُه قُ ِب َ اق ِإنْ َت َر َك َها م َ الط ِ ف َخ َطَأ َما فِي ِه َف َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر مُْؤ مِنُ َّ َع َر َ
صبْ َل ُه ص َد َقة َفال َبلِ َّية ط ُّم َو عْ ظ ُم َفِإ َّن ُه لَ ْم ُي َ َ َأ َ َأ ُ ْ ً ان َ اع َو ِإنْ َك َ ِر َ ذ ِي ف عٌ ا ِرَ ذ ت
ِ ْ
ي ب
َ ْ
ال ِن َ م ا ه
َ ب ْ ُصِ ي مْ َ ل و َ ُك َ ب ح ِ ا ص َ ه
ِ ِي ف ِن َ ف ُ
د ِي ذ َّ ل ا ت ِ ي ْ بَ الُتسْ ُع ُثم ُِن َه َذا ْ
ٍ
ب ع َو ْن َأ ِبي َطالِ ٍ ت ال َّن ِبيِّ ص ِبغَ ي ِْر ِإ ْذ ِن ِه فِي َح َيا ِت ِه َو َبعْ َد َو َفا ِت ِه َمعْ صِ َي ٌة ِإاَّل لِ َعلِيِّ ب ِ ِين َف ُد ُخو ُل َب ْي ِ ت ِإاَّل َما َأِل ْد َنى َرج ٍُل م َِن ْالمُسْ لِم َ م َِن ْال َب ْي ِ
ْ
اس التِي كانت َمش َر َع ًه ِإلى ال َمسْ ِج ِFد َ ْ ْ َ َ َّ ِيع الن ِ َّ ُون نَّ الن ِبيَّ ص َم َر ِب َس ِّد ب َْوا ِ َأ َأ َّ َأ وُ ْل ِد ِه َفِإنَّ َ َح َّل ل ُه ْم َما َح َّل لِلن ِبيِّ ص ث َّم قا َل ِإنك ْم تعْ لم َ
َ َ ُ َّ َ ُ َّ َأ َ َأ هَّللا
ب َجم ِ
ب ك َف َخ َط َ ب َع ُّم ُه ْال َعبَّاسُ مِنْ َذلِ َ ُول هَّللا ِ ص َف َبى َعلَ ْي ِه َو َغضِ َ َأ ظ َر ِم ْن َها ِإلَى َرس ِ ك لَ ُه ُكوَّ ًة ِل َي ْن ُ اب َعلِيٍّ ع َف َسَألَ ُه َأبُو َب ْك ٍر َأنْ َي ْت ُر َ َما َخاَل َب َ
يتَ
ُون -نْ ت َب َّوءا ِلق ْو ِمكما ِبمِصْ َر ُبيُوتا َو َم َر ُه َما نْ َي ِب فِي اَل َأ َأ ً ُ َ َ َأ ك َو ت َعالى َم َر لِمُو َسى َو َهار َ َأ َ َ ار َ هَّللا
ال َّن ِبيُّ ص خط َبة َو قا َل ِإنَّ َ ت َب َ
َ َ ً ْ ُ
ُ
ُون مِنْ مُو َسى َو ذرِّ َّي َت ُه َكذرِّ َّي ِة ُ ُوسى َو َهارُونُ َو ذرِّ َّي ُت ُه َما َو ِإنَّ َعلِ ّيا ً ِم ِّني ه َُو ِب َم ْن ِزلَ ِة َهار َ ُ ب فِي ِه ال ِّن َسا ُء ِإ م َ اَّل َمسْ ِج ِد ِه َما ُج ُنبٌ َو اَل ُي ْق َر َ
ان َ َ ك َ ِك ل ذ َ ك َ م F ِه
ِ َ ِْ ع م جْ َأ ب وا ُ ال ق َ َ
ف ع ه ُ ُ
ت ي
َّ رِّ ذ ُ و ِإ َ َ ِيٌّ ل ع اَّل ً ا ب ُ
ن جُ ه
ِ ِي ف يتَ ب ي
َ َِ اَل و ص هَّللا
َ ِ َ ِ ِ ُول س ر د ِ ج سْ م ِي ف ء َ َ ا س ِّ
ن ال بُون َو اَل َي ِح ُّل َأِل َح ٍد َأنْ َ َ َ
ر قْ ي َهار َ
ْ ْ ُ َأ ٌ ُ ْ ُ ْ َأِل َ ٌ ْ ُ َأ َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر ذ َه َ َ
ْن ِإذ هُما ك ثان َِي اث َني ِ ك َو مَّا َق ْول َ صاح ِِب َ ْس َح ٍد مِثل َها َو َمثل َبة لِ َ صاح ِِبي لي َ ك َيا اب َْن ِبي خ ْد َر َة َو َه ِذ ِه َمن َق َبة لِ َ ب ُر ُب ُع دِي ِن َ
َار َقا َل ابْنُ َأ ِبي ُخ ْد َر َة َن َع ْم َقا َل َأبُو َجعْ َف ٍر َف َق ْد ِين فِي غَ ي ِْر ْالغ ِ ُول هَّللا ِ ص َو َعلَى ْالمُْؤ ِمن َ غار َأ ْخ ِبرْ نِي َه ْل َأ ْن َز َل هَّللا ُ َسكِي َن َت ُه َعلَى َرس ِ فِي ْال ِ
ض ُل ْ َأ َ
اش الن ِبيِّ ص َو َبذ ُل ُمه َْج ِت ِه دُون ُه ف َ ْ َّ َ
ص ُه ِبالحُز ِن َو َمكانُ َعلِيٍّ ع فِي َه ِذ ِه الل ْيل ِة َعلى ف َِر ِ َ َّ َ ْ ْ غَار م َِن ال َّسكِين ِة َو خ َّ َ َ ْ َأ ْخ َر َج َ
ك فِي ال ِ صا ِح َب َ
يق م َِن ص ِّد ُ ْن ال ِّ ك َثانِي اث َني ِ ْ ُ
ك َو مَّا َق ْول َ َأ ب نِصْ فُ دِي ِن َ ت َف َقا َل بُو َجعْ َف ٍر َيا اب َْن ِبي ُخ ْد َر َة َذ َه َ َأ َأ صدَ ْق َF غَار َف َقا َل ال َّناسُ َ ْ مِنْ َم َك ِ
ك فِي ال ِ صاح ِِب َ ان َ
اغفِرْ لَنا َو ون َر َّب َنا ْ َ ُ ول ُ ق ي
َ ِ ِْ َ م ه د عْ ب ِنْ م جاُؤ ِين َ ذ َّ ل ا و ِِ َ َ َ َ َّ- ل ج و زَّ ع ه ل و ْ قَ ِي ف ع ب ٍ ل
ِ ا طَ ي ب ِ ِ َأ ْن ب ِيِّ ل ِع َ َ ل ار فَ ِغ ْ ت سْ َ ِ َ اِل ا ك ِب ح ا ص ى َ ل ع اُأْل َّم ِة َأ ْو َ َ ُ َ هَّللا ب ج
َ
يمان ِإلى آخ ِِر ا َي ِة َو الذِي ا َّد َعيْتَ ِإن َما ه َُو َشيْ ٌء َسمَّاهُ الناسُ َو َمنْ َسمَّاهُ القرْ آنُ َو َش ِه َد ل ُه ِبالص ِّْد ِق َو ُ ْ َّ َّ َّ آْل َ ِين َس َبقونا ِباِإْل ِ ُ ِإِل ْخوا ِن َنا الَّذ َ
ت َق ْبلَ ُه ص َّد ْق ُF ت َق ْب َل َأنْ آ َم َن َأبُو َب ْك ٍر َو َ يق اَأْل ْك َب ُر آ َم ْن ُ ص ِّد ُ ِيق َأ ْولَى ِب ِه ِممَّنْ َسمَّاهُ ال َّناسُ َو َق ْد َقا َل َعلِيٌّ ع َعلَى ِم ْن َب ِر ْال َبصْ َر ِة َأ َنا ال ِّ ال َّتصْ د ِ
َّعيْتَ اس كنتَ اد َ ْ ُ َّ اَل ك َو مَّا ق ْول َ ُ َ َأ َأ ُ َاَل اق َيا اب َْن ِبي خ ْد َر َة ذ َه َ َ ُ َأ َّ
صدَ قتَ قا َل بُو َجعْ ف ٍر مُْؤ مِنُ الط ِ َ َأ َ ْ َقا َل ال َّناسُ َ
ص ِة ِبالن ِ ك فِي ال َّ اع دِي ِن َ ب ث ث رْ َب ِ
صاَل ِة ِب َع ْي ِن َها ك ال َّ ُول ِ ص لَ َما َع َزلَ ُه َعنْ ت ِْل َ هَّللا ك ِب ْم ِر َرس ِ َأ ان َذلِ َ ك َفضِ يلَ ًة َل ْم َتقُ ْم َل ُه َو ِإ َّن َما ِإلَى ال ُّت َه َم ِة ْق َربُ ِم ْن َها ِإلَى ْال َفضِ يلَ ِة َفلَ ْو َك َ َأ صاح ِِب َ لِ َ
صاَل ةُ مِنْ اس َو َعزل ُه َعن َها َو تخلو َه ِذ ِه ال َّ ُ ْ َ اَل ْ َ َ صلى ِبالن ِ َّ َّ اس خ َر َج َرسُو ُل ِ ص فتقد َم َو َ َّ َ َ َ هَّللا َ ُصل َي ِبالن ِ َّ ِّ َأ َما َعلِم ن ُه لمَّا تقد َم بُو َبك ٍر لِي َ ْ َأ َّ َ َ َ َّ َأ ْتَ
ُأ ْن ِإمَّا َأنْ َت ُك َ
ت ِم ْن ُه َفلَمَّا َحسَّ ال َّن ِبيُّ ص ِبذل َِك َخ َر َج ُم َبادِراً َم َع عِ ل ِت ِه َف َنحَّ اهُ َع ْن َها ِل َكيْ اَل يُحْ َت َّج َبعْ َدهُ َعلَى َّم ِت ِه َّ َ ون حِيلَ ًة َو َق َع ْ َأ َح ِد َوجْ َهي ِ
ِيغ َب َرا َء َة َف َن َز َل َجب َْرِئي ُل ع َو َقا َل ص ِة َت ْبل ِ ان َذل َِك ُم َف َّوضا ً ِإلَ ْي ِه َك َما فِي قِ َّ ك َو َك َ ون ه َُو الَّذِي َأ َم َرهُ ِب َذلِ َ ين َو ِإمَّا َأنْ َي ُك َ ور َ ُ
َف َي ُكو ُنوا فِي َذل َِك َمعْ ذ ِ
ص ِة َو فِي اَل صة ال َّ ُ ك َكا َنت قِ َّ ْ َ
ك َف َب َعث َعلِ ّيا ع فِي طل ِب ِه َو َخذ َها ِمن ُه َو َع َزل ُه َعن َها َو َعنْ َت ْبلِي ِغ َها َف َكذلِ َ ْ َ ْ َ َأ َ َ ً َ اَل ُيَؤ ِّدي َها ِإاَّل َأ ْنتَ َأ ْو َر ُج ٌل ِمن َ
ْ
ْأ َأِل ْن ه َُو َم ْذمُو ٌم َأِل َّن ُه َك َش َ
ان َمسْ ُتوراً َعلَ ْي ِه َو َذل َِك دَ لِي ٌل َواضِ ٌح َّن ُه اَل َيصْ لُ ُح لِاِل سْ ت ِْخاَل فِ َبعْ َدهُ َو اَل ه َُو َم مُونٌ َعلَى ف َع ْن ُه َما َك َ ْال َحالَ َتي ِ
َحيْث َمدَحْ فقا َل َ َ تَ ُ تَ ك كل ُه َو فضِ حْ ُ ُّ ُ ب دِين َ ُ اق َيا اب َْن ِبي خد َرة ذ َه َ َ َ ْ ُ َأ َّ
صدَ ق قا َل بُو َجعْ ف ٍر مُْؤ مِنُ الط ِ َ َأ َ تَ ْ ين فقا َل الناسُ َ َّ َ َ َشيْ ٍء مِنْ ْم ِر الد ِ ِّ َأ
آن َوصْ فا ً َف َق ْول ُه َع َّز َو َجلَّ -يا ُ اق مَّا م َِن القُرْ ِ ْ َأ َّ
اع ِة َعلِيٍّ ع َف َقا َل بُو َجعْ َف ٍر مُْؤ مِنُ الط ِ َأ َّعيْتَ مِنْ ط َ َ ك فِي َما اد َ ت حُجَّ َت َ ال َّناسُ َأِل ِبي َجعْ َف ٍر َها ِ
ين فِي ْال َبْأسا ِء َو َّاب ِر َ آن فِي َق ْولِ ِه َع َّز َو َجلََّ -و الص ِ ص َف ِة فِي ْالقُرْ ِ ِين َف َو َج ْد َنا َعلِ ّيا ً ع ِب َه ِذ ِه ال ِّ ِين آ َم ُنوا ا َّتقُوا هَّللا َ َو ُكو ُنوا َم َع الصَّا ِدق َ َأ ُّي َها الَّذ َ
َ َأ ً
ون َف َو َق َع اِإْلجْ َما ُع م َِن ا َّم ِة ِب نَّ َعلِ ّيا ع ْولى َأ ُأْل ُ
ولِئك ُه ُم ال ُمتق َ َّ ْ ُأ صدَ قوا َو ُ ِين َ ولِئك الذ َ َّ ُأ ب ب َو الت َع ِ َّ س َيعْ نِي فِي ال َحرْ ِ ْ ْأ ْ
َ َ ِين ال َب ِ الضَّرَّ ا ِء َو ح َ
صا ً ُول هَّللا ِ ص َن ّ ِ س ر َ نْ ع َ رُ ب
َ خ َ ْ
ال َّا م َأ و َ تَ ْ
ق د َ ص
َ اسُ َّ
ن ال لَ ا َ
ق َ
ف ع ضِ و ْ م َ ْر ي غَ ِي ف ه
ُ ر ُ ي ْ غَ رَّ ف َ ا م َ ك َ ط ُّ َ
ق فٍ حْ ز َ نْ ع َ ِرَّ ف ي َ م ْ َ ل ه
ُ ن َّ َأِل ه ِ ْر ي غَ ِب َه َذا اَأْل ْم ِر مِنْ
ٍ ِ ِ
ْ َ ْ َ َأ ْ هَّللا ُّ َ ُ ْ َ َّ ُ
ضاب ِ َو عِ ت َرتِي هْ َل َب ْيتِي فِإن ُه َما لنْ َيفت ِرقا َحتى َي ِردَا َعليَّ ال َح ْو َ َّ َ َ َّ َ َ
ْن َما ِإنْ ت َمسَّكت ْم ِب ِه َما لنْ تضِ لوا َبعْ دِي ِكت َ َ َ ك فِيك ُم الثقلي ِ َ ار ٌ َف َقا َل ِإ ِّني َت ِ
وح َمنْ َر ِك َب َها َن َجا َو َمنْ َت َخلَّ َ َأ ُ
ف َع ْن َها غ َِرقَ َو َمنْ َت َق َّد َم َها َم َرقَ َو َمنْ َل ِز َم َها َل ِحقَ َو َق ْول ُه ص َم َث ُل هْ ِل َب ْيتِي فِي ُك ْم َك َم َث ِل َسفِي َن ِة ُن ٍ
ص َد ْقتَ َيا َأ َبا َجعْ َف ٍر َ اسُ َّ
ن ال ل َ ا ق َ ل
ٌّ ِ ِ ِ ْ َ ُضِ م لٌّ ا ض م ه ْر ي غ َ ب ك ُ سِّ م َ ت َ م ُ ْ
ال و َ ص ُول
ِ س الرَّ ِن َ م ة
ٍ ادَ ه
ِ َ َ
ش ب د
ٍ ت َ ه ْ م ُ دٍ ا هَ ص هَّللا
ِ ِ َ ِ َ ِ ِ ُول س ر ت ي ْ ب ل هْ َأ ب كُ س
ِّ َف ْال ُم َت َ
م
ُول ِ هَّللا ب َرس ِ ان عْ ل َم صْ َحا ِ َأ َ َأ اع َق ْد َو َق َع َعلى َعلِيٍّ ع َّن ُه َك َ َأ َ اع ِة ال َعال ِِم َو َو َج ْد َنا اِإْلجْ َم َ ْ ُون ِبط َ َ اس كل ُه ْم يُسْ َتعْ َبد َ َّ ُ َو َأمَّا مِنْ حُجَّ ِة ال َعق ِل َفِإنَّ ال َّن َ ْ ْ
آن َق ْولُ ُه َع َّز َو ان َعلِيٌّ ع مُسْ َت ْغنِيا ً َع ْن ُه ْم َه َذا م َِن ال َّشا ِه ِد َو ال َّدلِي ُل َعلَ ْي ِه م َِن ْالقُرْ ِ ُون ِإلَ ْي ِه َو َك َ اس َيسْ َألُو َن ُه َو َيحْ َتاج َ ان َجمِي ُع ال َّن ِ ص َو َك َ
ُون َف َما ا َّتفَقَ َي ْو ٌم َأحْ َسنُ ِم ْن ُه َو د ََخ َل فِي َهذاَ ْف تحْ كم َ ُ َ َجلََّ -أ َف َمنْ َي ْهدِي ِإلى ال َحق َحق نْ ُيت َب َع مَّنْ ال َي ِه ِّدي ِإ نْ ُيهْدى فما لك ْم كي َ
َ ُ َ َ َأ اَّل َأ َّ َأ ُّ َأ ِّ ْ َ
اَأْلمْ ِر َعالَ ٌم َكثِيرٌ.
ال الَّتِي َأ ْنتَ ك َع ِن ْال َح ِ ف َعلَ ْي ِه ُث َّم َقا َل َأمْسِ كْ َأسْ َأ ْل َ اس ِب ِم ًنى َف َو َق َ ِظ ال َّن َ ِين ع مَرَّ ِب ْال َح َس ِن ْال َبصْ ريِّ َو ه َُو َيع ُ
ِ يَ :أنَّ َزي َْن ْال َع ِابد َ - 2277ر ُِو َ
ال التِي َّ ال َع ِن ال َح ِ ْ ك ِبال َّت َح ُّو ِل َو ااِل ْن ِت َق ِ ك غَ داً َقا َل اَل َقا َل َف ُت َح ِّدث َن ْف َس َ ُ َأ ت ِإذا َن َز َل ِب َ َ ك َو َبي َْن ِ لِل َم ْو ِ ْ هَّللا ك فِي َما َب ْي َن َ ضا َها لِ َن ْفسِ َ َعلَ ْي َها ُمقِي ٌم َأ َترْ َ
ك ك ِباَل َحقِي َق ٍة َقا َل َأ َف َترْ جُو َن ِب ّيا ً َبعْ َد م َُح َّم ٍد ص َي ُكونُ َل َ ضا َها َقا َل َفَأ ْط َرقَ َملِ ّيا ً ُث َّم َقا َل ِإ ِّني َأقُو ُل َذلِ َ ال الَّتِي َترْ َ ك ِإلَى ْال َح ِ ضا َها لِ َن ْفسِ َ اَل َترْ َ
ْ ْ
َّار التِي نتَ فِي َها ت َر ُّد ِإل ْي َها َف َتعْ َم َل فِي َها َقا َل َقا َل َف َر يْتَ َحدا ِب ِه مُسْ َكة َعق ٍل َرضِ َي ِل َنفسِ ِه ُ ً َأ َأ َأ اَل َ ُ ْ َأ َّ ً َأ اَل ٌ
َم َع ُه َس ِاب َقة َقا َل َقا َل َف َترْ جُو دَ ارا َغي َْر الد ِ
ضا َها َعلَى َحقِي َق ٍة َو اَل َترْ جُو َن ِب ّيا ً َبعْ َد م َُح َّم ٍد ص َو اَل ال َترْ َ ال ِإلَى َح ٍ ِ ق َ ت
ِ ْ
ن اال ب
ِ ك َ س َ ْ
ف َ
ن ث ُ ِّ
د ح َ ُ
ت ضا َها َو اَل ال اَل َترْ َ ك َعلَى َح ٍ مِنْ َن ْفسِ ِه ِب َه َذا ِإ َّن َ
ُ َ ْ ْ َّ ُ
َّار الَّتِي ن فِي َها فت َرد ِإل ْي َها فتعْ َم َل فِي َها َو ن تعِظ الن َ ْ َأ ْ َأ
اس قا َل فلمَّا َولى ع قا َل ال َح َسنُ ال َبصْ ِريُّ َمنْ َهذا قالوا َعلِيُّ بْنُ َ َ َ َ َ َّ َ تَ َ َ َ َّ ُ َ تَ دَ اراً غَ ي َْر الد ِ
اس . ُِئي ال َح َسنُ ال َبصْ ِريُّ َبعْ دَ ذل َِك َيعِظ ال َّن َُ َ ْ ْ ت عِ ل ٍم َف َما ر َ ْ ْن َقا َل َأهْ ُل َب ْي ِ ُسي ِ ْالح َ
ك ت َقا َل اَل َقا َل َف َع َملَ َ ك ل ِْل َم ْو ِ ضى َن ْف َس َ ْن عْ -ال َح َس َن ْال َبصْ ِريَّ عِ ْندَ ْال َح َج ِر اَأْلسْ َو ِد َيقُصُّ َف َقا َل َيا َه َنا ْه َأ َترْ َ َ - 2278رَأى َعلِيُّ بْنُ ْال ُح َسي ِ
ضى اس َع ِن الط َوافِ ث َّم َم َ ُ َّ َّ
ت َقا َل َقا َل َفلِ َم َتش َغ ُل الن َ ْ اَل ض َم َعاذ غَ ْي ُر َهذا ال َب ْي ِ ْ َ ٌ َأْل
ب َقا َل اَل َقا َل َف َث َّم دَا ُر ْال َع َم ِل َقا َل َقا َل َفلِل ِه فِي ا رْ ِ َّ اَل ل ِْل ِح َسا ِF
ِين َف َقا َل ْال َح َسنُ ُذرِّ ي ًَّة َبعْ ضُها مِنْ ون َه َذا الرَّ ُج َل َقالُوا َه َذا َزيْنُ ْال َع ِابد َ ت مِنْ َأ َح ٍد َق ُّط َأ َتعْ ِرفُ َ دَخ َل َم َسا ِمعِي م ِْث ُل َه ِذ ِه ْال َكلِ َما ِ َقا َل ْال َح َسنُ َما َ
ض. َبعْ ٍ
ان َيْأ َذنُ لِي َم َع ُه ْم، ان َيْأ َذنُ لِ َبنِي هَاشِ ٍم َو َك َ َ - 2279بعْ ضُ ْال َعا َّمةَِ ،ع ِن ْال َح َس ِن ْال َبصْ ِريِّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي اَأْلحْ َنفُ َ ،أنَّ َعلِ ّيا ً علیه السالم َك َ
ار َبنِي هَاشِ ٍمَ ،ف َقا َل لَ ُه َر ُج ٌل ِم ْن ُه ْم :ا ْن َزحْ َه َذا ااِل سْ َم ك اسْ َم ْال ِخاَل َفةَِ ،فاسْ َت َش َ
او َي ُة ِإنْ ُك ْنتَ ُت ِري ُد الص ُّْل َح َفا ْم ُح َع ْن َ
ب ِإلَ ْي ِه م َُع ِ
َقا َلَ ،فلَمَّا َك َت َ
َ
ضى َعل ْي ِه م َُح َّم ٌد ب َهذا َما َق َ َ انَ ،ك َت َُول ِ صلی هللا علیه و آله و سلم َو َب ْي َن ُه ْم َما َك َ هَّللا ان َبي َْن َرس ِ َ
ْش لمَّا َك َ ُ
ار ق َري ٍ َن َز َح ُه هَّللا ُ َقالُوا َفِإنَّ ك َّف َ
ُ
365
اضى ْف ِإ َذا َقالُوا ا ْك ُتبْ َه َذا َما َق َ وف ِب ْال َب ْيتَِ ،قا َلَ :ف َكي َ ط َ ك َأنْ َت ُ ك َرسُو ُل هَّللا ِ َما َم َنعْ َنا َ َرسُو ُل هَّللا ِ َأهْ َل َم َّك َةَ ،ك ِرهُوا َذل َِك َو َقالُوا لَ ْو َنعْ لَ ُم َأ َّن َ
ك َما َقا َل َرسُو ُل هَّللا ِ ت لِ َعلِيٍّ َأ ُّي َها الرَّ ُج ُل َو هَّللا ِ َما َل َ ك الرَّ ج ُِل َكلِ َم ٌة فِي َها غِ ْل َظ ٌة َو قُ ْل ُ ت ل َِذلِ َ َعلَ ْي ِه م َُح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِ َو َأهْ ُل َم َّك َة َف َرضِ َيَ .فقُ ْل ُ
ْ
ك َل َبا َيعْ َناهُ َو لَ َقا َتل َن َ
اك َم َعهُ، ْ َأْل َ َأ
ض ال َي ْو َم َح َّق ِب َهذا ا ْم ِر ِمن َ ْ َأْل ً َأ
اك فِي َبي َْع ِت َنا َو لَ ْو َنعْ لَ ُم َحدا فِي ا رْ ِ صلی هللا علیه و آله و سلم ِإ َّنا َما َحا َب ْي َن َ
ك َأ َبداً. ك َه َذا ااِل سْ َم الَّذِي دَ َع ْوتَ ال َّن َ
اس ِإلَ ْي ِه َو َبا َيعْ َت ُه ْم َعلَ ْي ِه اَل َيرْ ِج ُع ِإلَ ْي َ ُأ ْقسِ ُم ِباهَّلل ِ ِإنْ َم َح ْوتَ َع ْن َ
ِي َع ْن ُه َأ َّن ُه َقا َلَ :ما َرَأي ُ
ْت ث ِإاَّل َأ َّن ُه َك َ
ان َي َت َش َّيعَُ ،و ُحك َ ُوق فِي ْال َحدِي ِ
صد ٌالث ْو ِريِّ َ :أ َّن ُه َقا َل َج ِاب ٌر ْالجُعْ فِيُّ َ
ان َّ
ي َعنْ ُس ْف َي َ َ - 2280و ر ُِو َ
ث مِنْ َج ِاب ٍر. َأ ْو َر َع ِب ْال َحدِي ِ
- 2281وقد روى أن أبا جعفر محمد بن علي الباقر عليه السالم قال لبعض أصحابه يا فالن ما لقينا من ظلم قريش إيانا وتظاهرهم
علينا وما لقى شيعتنا ومحبونا من الناس إن رسول هللا صلى هللا عليه وآله قبض وقد أخبر انا أولى الناس بالناس فتماألت Fعلينا
قريش حتى أخرجت االمر عن معدنه واحتجت على األنصار بحقنا وحجتنا ثم تداولتها قريش واحد بعد واحد حتى رجعت إلينا
فنكثت بيعتنا ونصبت الحرب لنا ولم يزل صاحب االمر في صعود كئود حتى قتل فبويع الحسن ابنه وعوهد ثم غدر به وأسلم ووثب
عليه أهل العراق حتى طعن بخنجر في جنبه ونهبت عسكره وعولجت خالليل أمهات أوالده فوادع معاوية وحقن دمه ودماء أهل بيته
وهم قليل حق قليل ثم بايع الحسين عليه السالم من أهل العراق عشرون ألفا ثم غدروا به وخرجوا عليه وبيعته في أعناقهم وقتلوه ثم
لم نزل -أهل البيت -نستذل ونستضام ونقصي ونمتهن ونحرم ونقتل ونخاف وال نأمن على دمائنا ودماء أوليائنا ووجد الكاذبون
الجاحدون لكذبهم وجحودهم موضعا يتقربون به إلى أوليائهم وقضاه السوء وعمال السوء في كل بلدة فحدثوهم باألحاديث الموضوعة
المكذوبة ورووا عنا ما لم نقله وما لم نفعله ليبغضونا إلى الناس وكان عظم ذلك وكبره زمن معاوية بعد موت الحسن عليه السالم
فقتلت شيعتنا بكل بلدة وقطعت األيدي واألرجل على الظنة وكان من يذكر بحبنا واالنقطاع إلينا سجن أو نهب ماله أو هدمت داره ثم
لم يزل البالء يشتد ويزداد إلى زمان عبيد هللا بن زياد قاتل الحسين عليه السالم ثم جاء الحجاج فقتلهم كل قتله وأخذهم بكل ظنه
وتهمة حتى إن الرجل ليقال له زنديق أو كافر أحب إليه من أن يقال شيعة على وحتى صار الرجل الذي يذكر بالخير -ولعله يكون
ورعا صدوقا -يحدث بأحاديث عظيمة عجيبة من تفضيل بعض من قد سلف من الوالة ولم يخلق هللا تعالى شيئا منها وال كانت وال
وقعت وهو يحسب أنها حق لكثرة من قد رواها ممن لم يعرف بكذب وال بقلة ورع.
يعَ ،عنْ َأ ِبي ْن َب ِز ٍ ْن َسعِيدٍَ ،عنْ ِإسْ مَاعِ ي َل ب ِ ْن ب ِ ُسي ِ ْن عِ ي َسىَ ،ع ِن ْالح َ َّاح ْال َب ْلخِيُّ َ ،قا َل َح َّد َث َنا َأحْ َم ُد بْنُ م َُح َّم ِد ب ِ صب ِ َ - 2282نصْ ُر بْنُ ال َّ
َأ َ ْ
ان َمن ِزلة َهذا الرَّ ج ُِل فِيك ْم َقا َل َما ْد ِري َما َتقو ُل ِإ نَّ ُسيُو َف َنا َكا َنت َعلى َع َوا ِتقِ َنا َف َمنْ ْو َمى َأ اَّل ُ َأ ُ َ ُ َ ْ ْن ن َبا َتة َما َك َ َ ُ ت لَِأْلصْ َب ِغ ب ِ ْال َجارُودَِ ،قا َل قُ ْل ُ
ض ٍة َو َما ا ْشت َِراط ُك ْم ِإاَّل ل ِْل َم ْوتِِ ،إنَّ َق ْوما ً مِنْ َق ْبلِ ُك ْم مِنْ َبنِي ُ ب َو اَل لِفِ َّ ُ
ان َيقُو ُل لَ َنا َت َشرَّ طوا َف َو هَّللا ِ َما ا ْشت َِراط ُك ْم ل َِذ َه ٍ ُ ض َر ْب َناهُ ِب َهاَ ،و َك َ ِإلَ ْي ِه َ
ْ َأ ُ َ ُ َّ َأ َ َ ْ َ ُ َّ
ان ن ِبيَّ ق ْو ِم ِه ْو ن ِبيَّ قرْ َي ِت ِه ْو ن ِبيَّ نفسِ هَِ ،و ِإنك ْم ل ِب َمن ِزلت ِِه ْم غي َْر نك ْم لسْ ت ْم ِب ن ِب َيا َء. ْ َ َ َأ َ َ َأ َ َ َ
َحد ِمن ُه ْم َحتى ك َ َّ ْ ٌ َأ اتَ َ َ
ارطوا َب ْين ُه ْم ف َما َم ُ َ َ
ِإسْ َراِئي َل تش َ
َ - 2283علِيُّ بْنُ ب َْراهِي َم َعنْ َأبي ِه َعنْ َحمَّا ِد بْن عِ ي َسى َعنْ ب َْراهِي َم بْن ُع َم َر ْال َي َمانِيِّ َعن اب ُأ
َّاش َعنْ ُسلَي ِْم ب ِ
ْن ْن َعي ٍ ان ب ِ ْن َذيـْنـَ َة عـَنْ َأ َب ِ ِ ِ ِ ِإ ِ ِ ِإ
ت َعلِ ّيا ً ص َيقُو ُل َو َأ َتاهُ َر ُج ٌل فـَقـَا َل لَ ُه مـَا َأ ْدنـَى مـَا َي ُكونُ ِب ِه ْال َع ْب ُد مُْؤ مِنا ً َو َأ ْد َنى َما َي ُكونُ ِب ِه ْال َع ْب ُد َكافِراً َو َأ ْد َنى َما ْس َقا َل َسمِعْ ُ َقي ٍ
ك َو َت َعالَى َن ْف َس ُه َف ُيقِرَّ ل ُهَ ار َ هَّللا َأ ً
اب مَّا ْد َنى َما َيكونُ ِب ِه ال َع ْب ُد مـُْؤ مِنا نْ ي َُعرِّ َف ُه ُ َت َب َ ْ ُ َأ َأ ْ ْ
ضا َف َقا َل ل ُه َق ْد َس لتَ َفاف َه ِم ال َج َو َ ْ َأ َ اًّل ْ
يـَكـُونُ بـِ ِه ال َع ْب ُد َ
ت لَ ُه يـَا ِالطاعـَ ِة قـ ُ ْل ُ ِالطاعـَ ِة َو يـُعـَرِّ فـَ ُه ِإ َما َم َه َو حُجَّ َت ُه فِى َأرْ ضِ ِه َو َشا ِه َدهُ َعلَى َخ ْلقِ ِه َف ُيقِرَّ لَ ُه بـ َّ اع ِة َو ُي َعرِّ َف ُه َن ِب َّي ُه ص فـَيـُقـِرَّ لَ ُه بـ َّ الط َِب َّ
ً َ ْ ُ
اع َو ِإذا نـ ُ ِه َي انت َهى َو دنى َما َيكونُ ِب ِه ال َع ْب ُد كافِرا َمنْ َ ْ َأ َ ْ َ َأ
صفتَ قا َل ن َع ْم ِإذا مـ َِر طـَ َ ُأ َ َ َ ْ ِيع ا ش َيا ِء ِإ َما َو َ اَّل ْ َأْل ِين َو ِإنْ َج ِه َل َجم َ ْ
ِير المُْؤ ِمن َ َأم َ
ان َو ْدنـَى َأ َأ
ص َب ُه دِينا ً َي َت َولَّى َعلَ ْي ِه َو َي ْز ُع ُم َّن ُه َيعْ ُب ُد الَّذِى َم َرهُ ِب ِه َو ِإ َّن َما يـَع ْـبـ ُ ُد ال َّشي ْـطـَ َ َأ َأ هَّللا
َز َع َم نَّ َشيْئا ً َن َهى ُ عـَن ْـ ُه نَّ َ مـَ َر بـِ ِه َو نـَ َ َأ هَّللا َأ
ض ر َ
ف
َ َ ُ َ َ َ ِ َِِ َ َ َو ه ت اع َ
ط ب ل
َّ ج و ز َّ ع هَّللا ر م َأ ِى ذ َّ ل ا ه د ا
َ عِ َ ِ ِب ى َ ل ع ه
ُ ِدَ ـ اه شـ
َ َ و ى َ ل ا ف حُجَّ َة هَّللا ِ َت َ َ َ َ َ َ
عـ تـ و ك ار ب ضااًّل َأنْ اَل َيعْ ِر َ مـَا يـَكـُونُ بـِ ِه ْال َع ْب ُد َ
ِيـن آمـَنـُوا طـِيـعـُوا ال ّل َه َو َأ َّ َأ
ِين َق َر َن ُه ُم ُ َع َّز َو َج َّل ِب َنفسِ ِه َو َن ِب ِّي ِه َف َقا َل ي ا يُّهـَا الذ َ ْ هَّللا َّ
ِين صِ ف ُه ْم لِى َف َقا َل الذ َ ْ ِير ْالمُْؤ ِمن َ ت َيا َأم َ َواَل َي َت ُه قُ ْل ُ
ِيـن َقا َل َرسُو ُل هَّللا ِ ص فِي ك َأ ْوضـِحْ لِي فـَقـَا َل الَّذ َ ِيـن جـَعـَلَنـ َِي هَّللا ُ فـِ َدا َ ِير ْالمـُْؤ مـِنـ َ ت َيا َأم َ َأطـِيـعـُوا الرَّ سـُو َل َو ولِى اَأْلم ْـ ِر مـِن ْـ ُك ْم قُ ْل ُ ُأ
َأ
اب ِ َو عِ ت َرتِى هْ َل ْ هَّللا َ
ْن لنْ تضِ لوا َبعْ دِى مـَا ِإنْ تـَمـَسَّكـْتـ ُ ْم ِب ِه َما ِكت َ ُّ َ َ َأ
ض ُه هَّللا ُ َع َّز َو َج َّل ِإلَ ْي ِه ِإ ِّنى ق ْد ت َركت فِيك ْم ْم َري ِ
ُ ُ ْ َ َ آخ ِِر ُخ ْط َب ِت ِه َي ْو َم َق َب َ
ْن َو َأ
ْن َو َج َم َع َبي َْن ُم َسب َِّح َت ْي ِه َو اَل قـُو ُل كـَهـَاتـَي ِ ض َك َها َتي ِ ير َق ْد َع ِهدَ ِإلَيَّ َّنهـُمـَا لَنْ يـَ ْف َت ِر َقا َح َّتى َي ِردَ ا َعلَيَّ ْال َح ْو َ َأ يف ْال َخ ِب َ َب ْيتِى َفِإنَّ اللَّطِ َ
َج َم َع َبي َْن ْالم َُسب َِّح ِة َو الوُ سْ طى فتسْ ِب ِإحْ دَ ا ُه َما ا خ َرى فت َم َّسكوا ِب ِه َما ت ِزلوا َو تضِ لوا َو تقدمُو ُه ْم فتضِ لوا
ُّ َ َ َّ َ َ اَل ُّ َ اَل ُّ َ اَل ُ َ َ ْ ُأْل قَ َ َ َ ْ
ِير ْالمُْؤ ِمن َ َأ ان ْال َخ َّزازَ ،عنْ َرج ٍُلَ ،عنْ َأ ِبي َح ْم َزةََ ،قا َل َسمِعْ ُ َأ ْن ع ُْث َم َ
ِين ت َبا َجعْ َف ٍر علیه السالم َيقُولُ :لَمَّا مَرُّ وا ِب م ِ ِ َ - 2284عنْ َعمْ ِرو ب ِ
َت ِبَأ ْيدِي َنا َثا ِن َي ًةَ ،و َقا َل ِم ْق َدا ُد لَ ْو ُأْل
ب َأبُو َذرٍّ ِب َي ِد ِه َعلَى ا ْخ َرى ُث َّم َقا َل َليْتَ ال ُّسيُوفُ َق ْد َعاد ْ ر ض ْق
ِ َ ٍ َ َ َ ي ر ُ
ز آل لُ ْ
ب علیه السالم َو فِي َر َق َب ِت ِه َ
ح
َأ ْ
َشا َء لَدَ َعا َعلَ ْي ِه َر َّب ُه َع َّز َو َج َّل َوَ ،قا َل َسل َمانُ َم ْو َنا عْ ل ُم ِب َما ه َُو فِيهِ.
َ اَل
366
ْن َأ ِبي َحمْ َزةََ ،عنْ َأ ِبي
ان ال َّد ْيلَمِيِّ َ ،عنْ َعلِيِّ ب ِ
ْن ُسلَ ْي َم َ
انَ ،عنْ م َُح َّم ِد ب ِ ْن ُس ْف َي َ يسى ْال َورَّ ُ
اقَ ،ر َف َع ُه ِإلَى م َُح َّم ِد ب ِ َ - 2286طا ِه ُر بْنُ عِ َ
ْ َ
ك َعلى ِمق َدا َد ْ ت َأ َبا َعب ِد ِ علیه السالم َيقو ُل قا َل َرسُو ُل ِ صلی هللا علیه و آله و سلم َيا َسل َمانُ لو ع ُِر َ
ض عِ ل ُم َ ْ َ ْ هَّللا َ ُ هَّللا ْ يرَ ،قا َل َسمِعْ ُ بَصِ ٍ
ان لَ َك َف َر. ْ
ُك َعلَى َسل َم َ ْ
ض عِ لم َ لَ َك َف َرَ ،يا ِم ْقدَ ا ُد َل ْو ع ُِر َ
ت َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ع ْن َخالِ ٍد َقا َل َسمِعْ ُ ان ب ِ ْن َسال ٍِم َعنْ ُسلَ ْي َم َ ْن َأ ِبي ُع َمي ٍْر َعنْ ِه َش ِام ب ِ ْن َي ِزيدَ َع ِن اب ِ ار َع ِن اب ِ - 2287ابْنُ ْال َولِي ِد َع ِن ال َّ
ص َّف ِ
ان َ اَل
او َية َو ل ْو َهُؤ ِء َما ك َ اَل َ َ ير الم َُرادِيُّ َو م َُح َّم ُد بْنُ مُسْ ل ٍِم َو ب َُر ْي ُد بْنُ م َُع ِ ْ ارة َو بُو بَصِ ٍ َأ ُ َيقُولَُ :ما َأ َح ٌد َأحْ َيا ِذ ْك َر َنا َو َأ َحادِيث ِبي ِإ ز َر َ
ُ اَّل َأ َ
ُأ
ون ِإلَ ْي َنا فِي ال ُّد ْن َيا َو فِي اآْل خ َِر ِة . َّابقُ َ ين َو َم َنا ُء َأ ِبي َعلَى َحاَل ِل هَّللا ِ َو َح َرا ِم ِه َو ُه ُم الس ِ اظ ال ِّد ِ ط ه ًُدى َهُؤ اَل ِء ُح َّف ُ َأ َح ٌد َيسْ َت ْن ِب ُ
ازيِّ َ ،عنْ َب ْك ِر ب ِ َ - 2289قا َل م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،ح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ م َُح َّمدٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َأحْ َمدََ ،عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ َأ
ْن ْن حْ َم َد الرَّ ِ
ِين َي ْد ُخ ُل َعلَى َأ ِبي َجعْ َف ٍر علیه السالم َيسْ َألُهُ، ْن َسال ٍِمَ ،قا َل َأ َقا َم م َُح َّم ُد بْنُ مُسْ ل ٍِم ِب ْال َمدِي َن ِة َأرْ َب َع سِ ن َ ْن َأ ِبي ُع َمي ٍْرَ ،عنْ ِه َش ِام ب ِ صال ٍِحَ ،ع ِن اب ِ َ
ان َح ٌد م َِن َأ اَل
ان َيقو ِن َما َك َ ُ ْ
اج َو َحمَّا َد ب َْن عُث َم َ جَّحَ ْ
ال ْنَ ب ن
ِ م
َ حْ الرَّ ْدَ
ب ع
َ ت ُ
F ِعْ
م س
َ َ
ف : دَ م
َ حْ َأ ُو
ب َأ ل
َ اقَ ُ، هُ لَأ سْيَ د
ٍ م
َّ ُح
َ م ْن
ب
ِ ِر َ
ف عْجَ ى َ لع َ ل
ُ خُ دْ ي
َ ان
َ َ
ك ُث َّم
ِ
ِيت َجعْ َفراً ا ْب َن ُهف َحدِيثٍُ ،ث َّم لَق ُ ِين َأ ْل َ
ت مِنْ َأ ِبي َجعْ َف ٍر علیه السالم ثَاَل ث َ ْن مُسْ ل ٍِمَ ،قا َلَ ،ف َقا َل م َُح َّم ُد بْنُ مُسْ ل ٍِم َسمِعْ ُ ال ِّشي َع ِة َأ ْف َق َه مِنْ م َُح َّم ِد ب ِ
َ َأ َ
ث ْو قا َل َمسْ لةٍ. َأ ف َحدِي ٍ ت ِم ْن ُه َأ ْو َقا َل َسَأ ْل ُت ُه َعنْ سِ تة َعش َر ل َ
ْ َأ َ َ َّ َف َسمِعْ ُF
ان َيجْ لِسُ ُح ْم َرانُ َم َع َأصْ َح ِاب ِه َفاَل َي َزا ُل َم َع ُه ْم فِي الرِّ َوا َي ِة َعنْ ِ
آل م َُح َّم ٍد صلی هللا علیه و انَ ،قا َلَ :ك َ ص ْف َو َ
الَ ،عنْ َ َ - 2290ع ِن ْال َحجَّ ِ
َ َ ْ
ت قا َم َعن ُه ْم َو ت َرك ُه ْم.َ ث مَرَّ ا ٍ َاَل ْ َ
صنعُوا ذل َِك عِ د َل ث ِ َ َ نْ َ ْ َ َّ غَ َ
طوا فِي ذل َِك ِب ي ِْر ِه َرد ُه ْم ِإليهِ ،فِإآله و سلم َفِإنْ َخلَ ُ
َّاِئغ َقا َل :لَق َِي َأ َبا َع ْب ِد هَّللا ِ ع م َُح َّم ُد بْنُ َع ْب ِد هَّللا ِس َعنْ َعلِيٍّ الص ِ ان ْال َه ْمدَ انِيِّ َعنْ يُو ُن َْن َأ ِبي عِ مْ َر َ ِ - 2291إب َْراهِي ُم بْنُ هَاشِ ٍم َعنْ َيحْ َيى ب ِ
ض َع َي َدهُ َعلَى فِي ِه َو َأ َم َرهُ ِب ْال َكفِّ ب َم َع ُه َو َأرْ َس َل َم َع ُه ِإسْ مَاعِ ي َل َو َأ ْو َمَأ ِإلَ ْي ِه َأنْ ُكفَّ َو َو َْن ْال َح َس ِن َفدَ َعاهُ م َُح َّم ٌد ِإلَى َم ْن ِزلِ ِه َفَأ َبى َأنْ َي ْذ َه َ ب ِ
ك م َُح َّم ٌد ث َّمُ ض ِح َ ْ َأ ً َأ اَل َ هَّللا َأ َأ ْأ َ َأ ْ
َفلَمَّا ان َت َهى ِإلى َمن ِزلِ ِه َعادَ ِإل ْي ِه الرَّ سُو َل ِل َي ِت َي ُه َف َبى بُو َع ْب ِد ِ َعل ْي ِه ال َّس ُم َو َتى الرَّ سُو ُل م َُحمَّدا َف خ َب َرهُ ِبا ْم ِت َناعِ ِه َف َ
َ ْ
صحُفِ َقا َل َف َر َج َع ِإسْ مَاعِ ي ُل َف َح َكى َأِل ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ ع ْال َكاَل َم َفَأرْ َس َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ ع َرسُواًل مِنْ ظ ُر فِي ال ُّ َقا َل َما َم َن َع ُه مِنْ ِإ ْت َيانِي ِإاَّل َأ َّن ُه َي ْن ُ
ك َو َأ َبا َ
ك صحُفِ ِإبْراهِي َم َو مُوسى َف َس ْل َن ْف َس َ صحُفِ اُأْلولى ُ ظ ُر فِي ال ُّ صدَ ْقتَ ِإ ِّني َأ ْن ُ
ك َو َق ْد َ ان ِم ْن َقِ َبلِ ِه َو َقا َل ِإنَّ ِإسْ مَاعِ ي َل َأ ْخ َب َرنِي ِب َما َك َ
اب
ص َ ك عِ ْندَ ُك َما َقا َل َفلَمَّا َأنْ َبلَّغَ ُه الرَّ سُو ُل َسكَتَ َفلَ ْم ُي ِجبْ ِب َشيْ ٍء َو ْخ َب َر الرَّ سُو ُل َبا َع ْب ِد ِ ع ِب ُس ُكو ِت ِه َف َقا َل بُو َع ْب ِد ِ ع ِإذا َ
َأ َ هَّللا َأ هَّللا َأ َأ َه ْل َذلِ َ
ب َق َّل ْال َكاَل ُم . َوجْ ُه ْال َج َوا ِ
- 2292عن النبي ( صلى هللا عليه وآله ) ،قال :تعمل هذه األمة برهة بالكتاب ،وبرهة بالسنة ،وبرهة بالقياس ،فإذا فعلوا ذلك
فقد ضلوا.
- 2293وعن أمير المؤمنين ( عليه السالم ) ،قال :إياكم والقياس في االحكام ،فإنه أول من قاس إبليس
صا ِح َبا َأ ِبي ُف َو م َُح َّم ُد بْنُ ْال َح َس ِن َ دَخ َل َع َل ْي ِه َأبُو يُوس َ ُوسى َ س َهارُونُ َأ َبا ْال َح َس ِن م َ َّار َقا َل :لَمَّا َح َب َ ي َأنَّ ِإسْ َحاقَ ب َْن َعم ٍ - 2294ر ُِو َ
ْ اًل َ َ ْ ُ َأ ُ َأ َأْل َأ َ آْل َأ
ْن
ِ ب ِيِّ د ن س ِّ ال ل
َِ ِب ق ِنْ م َّ
ك ُو م
َ َ ان َ
ك ٌ
ل ج
ُ ر ء ا ج َ
ف
َ َ َ َ َ ِ َ َ َ هيْ د
َ ي ْن
ي ب ا س ل ج َ
ف ه
ُ ل ك
ِ ش ن وْ ه
ُ ي او
َ َِس ن نْ َّا
م ْن
َ ِ ِإ ي ر مْ ا د ح
َِ ى ل ع
َ نُ حْنَ َحنِي َف َة َف َقا َل َح ُد َ ِ ِ
ر َ
خ ل ا م ه
ُ
ُ
ت الذِي َتخلفنِي ال ُّنو َبة َف َقا َل َما ُ ُ ْ َّ ْ ْ
ك ِب َها فِي ال َوق ِ اجة َمرْ َتنِي َح َّتى آ ِت َي َ َأ ٌ ك َح َ َ
ان ل َ ْ
ت َو َنا َعلى ااِل نصِ َرافِ َفِإنْ َك َ َ َأ ض ْ ْ
ك َف َقا َل ِإنَّ َن ْو َبتِي َق ِد ان َق َ َشا َه َ
ِّت فِي َه ِذ ِه اللَّ ْيلَ ِة َف َقا َما َف َقا َل اج ًة مِنْ َح َواِئ ِجي لِ َيرْ ِج َع َو ه َُو َمي ٌ ب َه َذا َيسْ َألُنِي َأنْ ُأ َكلِّ َف ُه َح َ ُف َما َأعْ َج َ اج ٌة َفلَمَّا َأنْ َخ َر َج َقا َل َأِل ِبي يُوس َ لِي َح َ
ب ُث َّم َب َع َثا ِب َرج ٍُل َم َع الرَّ ج ُِل َف َقاال ْاذ َهبْ آخ َر َكَأ َّن ُه مِنْ عِ ْل ِم ْال َغ ْي ِ ض َو ال ُّس َّن ِة َو ه َُو اآْل َن َجا َء ِب َشيْ ٍء َ َأ َح ُد ُه َما ِلآْل َخ ِر ِإنْ ِجْئ َنا لِ َنسْ َألَ ُه َع ِن ْال َفرْ ِ
َأ
َار ِه َفلَمَّا صْ َب َح ضى الرَّ ُج ُل َف َنا َم فِي َمسْ ِج ٍد فِي َبا ِ ْأ
ظ َر َما َي ُكونُ مِنْ َأمْ ِر ِه فِي َه ِذ ِه اللَّ ْيلَ ِة َو َت ِت َي َنا ِب َخ َب ِر ِه م َِن ْالغَ ِد َف َم َ َح َّتى َت ْل َز َم ُه َو َت ْن ُ
بد ِ
ُف َو ف ِإلَى َأ ِبي يُوس َ ص َر َ دَارهُ َف َقا َل َما َه َذا َقالُوا َق ْد َماتَ فُاَل نٌ فِي َه ِذ ِه اللَّ ْيلَ ِة َفجْ َأ ًة مِنْ غَ ي ِْر عِ لَّ ٍة َفا ْن َ ون َ اس َي ْد ُخلُ َ َسم َِع ْال َواعِ َي َة َو َرَأى ال َّن َ
َ َأ َأ َأ ْ
ك ْد َر ْكتَ العِل َم فِي ال َحاَل ِل َو ال َح َر ِام َفمِنْ ي َْن ْد َر ْكتَ ْم َر َهذا الرَّ ج ُِل ْ ْ ْ َأ م َُح َّم ٍد َو َأ ْخ َب َر ُه َما ْال َخ َب َر َفَأ َت َيا َبا ال َح َس ِن ع َف َقاال َق ْد َعلِ ْم َنا َّن َ
َأ ْ َأ
ب ع َفلَمَّا َر َّد َعلَي ِْه َما َه َذا َبقِ َيا اَل ب الَّذِي َأ ْخ َب َر ِبع ِْل ِم ِه َرسُو ُل هَّللا ِ ص َعلِيَّ ب َْن َأ ِبي َطالِ ٍ ُوت فِي َه ِذ ِه اللَّ ْيلَ ِة َقا َل م َِن ْال َبا ِ ك َأ َّن ُه َيم ُ ْالم َُو َّك ِل ِب َ
ً
ان َج َوابا . ِير ِ ُيح َ
الث َقفِيِّ َ ،قا َل َح َّد َثنِي َأبُو َح ْم َز َة َمعْ قِ ٌل ْالعِجْ لِيُّ َ ،عنْ َع ْب ِد هَّللا ِ ب ِ
ْن ِين َّ
ْن مِسْ ك ٍ ْنَ ،ع ِن ْال َح َك ِم ب ِ َ - 2296حمْ دَ َو ْيهَِ ،قا َل َح َّد َث َنا م َُح َّم ُد بْنُ ْال ُح َسي ِ
ْ ُ
ت نَّ الذِي قلتَ َّ َأ َ اَل َ َ
ْنَ ،فقلتَ َهذا َح َرا ٌم َو َهذا َح لٌ ،ل َش ِه ْد ُ ْ ُ ت َأِل ِبي َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َو ِ ل ْو َفلقتَ ُرمَّا َنة ِبنِصْ َفي ِ
ً ْ َ َ هَّللا ورَ ،قا َل قُ ْل َُأ ِبي َيعْ فُ ٍ
ك هَّللا ُ.
ك هَّللا ُ َر ِح َم ََحاَل ٌل َحاَل ٌل َو َأنَّ الَّذِي قُ ْلتَ َح َرا ٌم َح َرا ٌمَ ،ف َقا َل َر ِح َم َ
367
ْن َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِنَ ،عنْ سب ِ ْن َ ،عنْ يُو ُن َ ُسي ِ ِيبَ ،قا َل َح َّد َثنِي ْال َح َسنُ بْنُ ْالح َ ُسيْنُ بْنُ ِإ ْشك َ َ - 2297ح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي ْالح َ
ْ َأ َ َ َ
صن َع ِت ِه فه َُو خالِق ُه قا َل َبلى ،ف جِّ لنِي ُ َ َ ْ َ ِنْ َّ َأ َ عْ
صن َع شيْئا َو دَ ث ُه َحتى َي ل َم ن ُه م َّ َ حْ َأ ً َ َ َ نْ ْس َمَأ ِبي َجعْ َف ٍر اَأْلحْ َو ِلَ ،قا َلَ ،قا َل ابْنُ َأ ِبي ْال َع ْو َجا ِء مَرَّ ًة لي َ
َ َأ
ْن َو ه َُو َجا َء َم َع ُه ك َشا َتي ِ َأ َأ
ت َعلَى ِبي َع ْب ِد ِ علیه السالم َف َقا َل َما ِإ َّن ُه َق ْد َه َّي َل َ هَّللا َأ دَخ ْل ُت َف َ ك! َقا َل َف َح َججْ ُ ْن ُث َّم َت َعا َل َح َّتى ُأ ِر َي َ َشهْراً َأ ْو َشه َْري ِ
ِك َو َأ ْنتَ ص ْنع َ ان مِنْ ُ ُث مِنْ فِعْ لِيَ ،فقُ ْل لَ ُه ِإنْ َك َ ك َه َذا الدُّو ُد َيحْ د ُ ْن َق ِد ا ْم َتَأَل َتا دُوداًَ ،و َيقُو ُل َل َ ك ال َّشا َتي ِ ِب ِع َّد ٍة مِنْ َأصْ َح ِابهُِ ،ث َّم ي ُْخ ِر ُج لَ َ
ْ َ َّ َ ْ َ هَّللا َ َ َ ُ ُّ َ ُ ْ ُ
ورهُ مِنْ ِإ َنا ِثهِ! َف خ َر َج ِإليَّ الدُّودَ ،فقلت ل ُه َمي ِِّز الذك َ َ َ ْ َأ َأحْ ْ
دَث َت ُه َف َمي ِّْز ُذ ُك َ
ك َه ِذ ِه التِي َح َملت َها ار َ ور م َِن اِإْلناثِ! فقا َل َه ِذ ِه َو ِ ل ْي َست مِنْ ِإبْز ِ
ك فِي ْال َمعْ قُ ِ َأ
ْس َت ْز ُع ُم َّن ُه َغنِيٌّ َفقُ ْل َبلَىَ ،ف َيقُو ُل َي ُكونُ ْال َغنِيُّ عِ ْن َد َ َأ َأ ُ
ت م َِن ول فِي َو ْق ٍ ك َلي َ از ،ث َّم َقا َل علیه السالم َو َيقُو ُل لَ َ اِإْل ِب ُل م َِن ْالح َِج ِ
ون ْال َغنِيُّ غَ ِن ّيا ً ُ
ك نْ َيك َ َأ ْ
ان ال ِغنى عِ ن َد َ َ ْ َ َ
ْف َيكونُ َهذا غ ِن ّيا فق ْل ل ُه ِإنْ ك َ ُ َ ً َ َ ُ ك كي َ َ ْس عِ ْندَ هُ ذ َه َو فِضَّة فق ْل ل ُه ن َع ْم ،فِإن ُه َس َيقو ُل ل َ
َ ُ َّ َ َ َ ُ َ ٌ اَل بٌ َ ت َلي َ اَأْل ْو َقا ِ
َأ
َث ال ِغ َنى َف ْغ َنى ِب ِه ْ َأ
اس ْكث ُر َو ْولَى ِب نْ ُي َقا َل َغنِيٌّ َمنْ حْ د َ َأ َأ َ َأ ْ َأ
ار ِت ِه َف َهذا ُكل ُه ِممَّا َي َت َعا َم ُل ال َّناسُ ِبهَِ ،ف يُّ القِ َي ِ ُّ َ َ
ض ِت ِه َو ذ َه ِب ِه َو ت َِج َ مِنْ قِ َب ِل فِ َّ
ت مِنْ كَ ،قا َلَ ،ف َقا َل َو َه ِذ ِه َو هَّللا ِ لَي َْس ْ ت لَ ُه َذل َِ ار ٍة َقا َلَ ،فقُ ْل ُ َ َ ِج ت و ْ َأ ة
ٍ َ
ق دَ صَ و ْ َأ ة
ٍ ب َ ه ِ ِنْ م اًل ا م
َ ادَ َ
ف َأ نْ م
َ وْ َأ ه
ُ دَ حْ و ُو
َ َ َ ه و ٌ
ء يْ َ
ش اس َق ْب َل َأ َ َ
ون كُ ي نْ ال َّن َ
ُ هَّللا
ك َه ِذ ِه َو ِ ِممَّا َتحْ ِمل َها اِإْل ِبلُ. از َ ِإب َْز ِ
يع ِة َشيْ ٌء َف َقا َل َف َما ه َُو َقا َل َبلَ َغنِي َأنَّ ْال َميِّتَ دَخ َل َعلَى َأ ِبي َحنِي َف َة َي ْوماًَ ،ف َقا َل َل ُه َأبُو َحنِي َف َة َبلَ َغنِي َع ْن ُك ْم َمعْ َش َر ال ِّش َ َ - 2298و قِي َل ِإ َّن ُه َ
ْ َأ َئ ْ
ِم ْن ُك ْم ِإ َذا َماتَ َك َسرْ ُت ْم َيدَ هُ اليُسْ َرى لِكيْ يُعْ طى ِكتا َب ُه ِب َيمِي ِنهِ ،فقا َل َمكذوبٌ َعل ْينا َيا نعْ َمانُ ! َو ل ِكني َبل َغنِي َعنك ْم َمعْ ش َر المُرْ ِج ِة نَّ ال َميِّتَ
َ ُ ْ َ ِّ َ ُ َ َ ُ ْ َ َ َ َ َ ْ
ش َي ْو َم ْالقِ َيا َمةَِ ،ف َقا َل َأبُو َحنِي َف َة َم ْك ُذوبٌ َعلَ ْي َنا َو َعلَ ْي ُك ْم. ص َب ْب ُت ْم فِي ِه َجرَّ ًة مِنْ َما ٍء لِ َكيْ اَل َيعْ َط َ ِم ْن ُك ْم ِإ َذا َماتَ َق َمعْ ُت ْم فِي ُدب ُِر ِه َقمْعا ً َف َ
ان َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه اج َش ِهدَ لَ ُه َأبُو ْال َح َس ِن علیه السالم ِب ْال َج َّن ِة َو َك َ ْ
َّاحَ ،قا َلَ :ع ْب ُد الرَّ حْ َم ِن بْنُ ال َحجَّ ِ صب ِ َ - 2299أبُو ْال َقاسِ ِم َنصْ ُر بْنُ ال َّ
ك. ُ ْ
يع ِة مِثل َ ال الش َ ِّ َأ ُأ ْ
السالم َيقُو ُل لِ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِنَ :يا َعبْدَ الرَّ حْ َم ِن َكل ْم هْ َل ال َمدِي َن ِة َفِإني حِبُّ نْ ي َُرى فِي ِر َج ِ
ِّ َأ ِّ
ان آخ َِر َع ْهدِي ِبهَِ ،يقُولَُ :أ َنا َخلَفٌ لِ َمنْ ت ْال َفضْ َل ب َْن َش َاذ َ ارسِ يُّ َ ،قا َل َسمِعْ ُ َ - 2300جعْ َف ُر بْنُ َمعْ رُوفٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َس ْه ُل بْنُ َبحْ ٍر ْال َف ِ
َ ْ
ضى ِهشا ُم بْنُ ال َحك ِم َر ِح َم ُهَ ً
ين َسنةَ ،و َم ََ َ ُ ْ ْ ُ ْ
ان ب َْن َيحْ َيى َو غَ ي َْر ُه َماَ ،و َح َملت َعن ُه ْم ُمنذ خمْسِ َ ص ْف َو َ ت م َُحمَّدَ ب َْن َأ ِبي ُع َمي ٍْر َو َ
ضىَ ،أ ْد َر ْك َُم َ
ضى يُو ُنسُ بْنُ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن َو لَ ْم ي َُخلِّ ْ
ف َخلَفا ً غَ ي َْر ُ
ِين ،ث َّم َم َ ان َي ُر ُّد َعلَى ْالم َُخالِف َ هَّللا
ان يُو ُنسُ بْنُ َع ْب ِد الرَّ حْ َم ِن َر ِح َم ُه ُ َخلَ َف ُه َك َ هَّللا ُ َو َك َ
ضى َر ِح َم ُه هَّللا َُ ،و َأ َنا َخلَفٌ لَ ُه ْم مِنْ َبعْ ِد ِه ْم َر ِح َم ُه ُم هَّللا ُ. ال َّس َّكاكِ َ ،ف َر َّد َعلَى ْالم َُخالِف َ
ِين َح َّتى َم َ
ِيرَ ،عنْ َأ ِبيهَِ ،عنْ َج ِّدهَِ ،قا َل َقا َل لِي مِي َث ٌم ال َّتمَّا ُر َذاتَ َي ْو ٍم َيا َأ َبا ُح َكي ٍْم ْن َسد ٍ ان ب ِ َ - 2301حمْ دَ َو ْي ِه َو ِإب َْراهِي ُمَ ،قاال َح َّد َث َنا َأيُّوبُ َ ،عنْ َح َن ِ
ْت ْال َقادِسِ َّي َة َرا ِجعا ً َأرْ َس َل صال ٍِح ِبَأيِّ َشيْ ٍء ُت َح ِّد ُثنِي َقا َل ِإ ِّني َأ ْخ ُر ُج ْال َعا َم ِإلَى َم َّك َة َفِإ َذا َق ِدم ُ ت َيا َأ َبا َ ث َو ه َُو َح ٌّقَ ،قا َل َفقُ ْل ُ ُك ِب َحدِي ٍ ِإ ِّني ُأ ْخ ِبر َ
س َح َّتى َي ِجي َء ِبي ِإلَ ْيهَِ ،ف َيقُو ُل لِي َأ ْنتَ مِنْ َه ِذ ِه ال َّسبَّا َب ِة ْال َخ ِبي َث ِة ْالمُحْ َت ِر َق ِة الَّتِي َق ْد َي ِب َستْ ار ٍ اًل
ِإلَيَّ َه َذا ال َّدعِ يُّ ابْنُ ِز َيا ٍد َر ُج فِي ِماَئ ِة َف ِ
ك ِبال ِّدرَّ ِة ْأ
ب َر َس َ ض َر َ ِين َ ك مِنْ َح َس ٍن ح َ ف ِم ْن َ ان عْ َر َ َأ ك هَّللا ُ َف َو هَّللا ِ َل َعلِيٌّ َك َ َأ
ك! َف قُو ُل اَل َر ِح َم َ ك َو ِرجْ لَ َ َعلَ ْي َها ُجلُو ُد َها َو ا ْي ُم هَّللا ِ ُأَل َق ِّط َعنَّ َيدَ َ
كت َيا َبنِيَّ َف َو هَّللا ِ َأَل َنا َأعْ لَ ُم ِب ِه ِم ْن َ َف َقا َل َل ُه ْال َح َسنُ َيا َأ َب ِة اَل َتضْ ِر ْب ُه َفِإ َّن ُه ُي ِح ُّب َنا َو ُي ْبغِضُ َع ُدوَّ َناَ ،ف َقا َل لَ ُه َعلِيٌّ علیه السالم ُم ِجيبا ً َل ُه اسْ ُك ْ
ْ ُأْل
ك َفُأصْ لَبُ َفَأ ُكونُ َّو َل َه ِذ ِه ا َّم ِة ل َج ُم ِبال َّش ِريطِ
ُأ َأ ِّكَ ،قا َلَ ،ف َيْأ ُم ُر ِبي عِ ْن َد َذلِ َ ك َو َعد ٌُّو ل َِولِي َ َف َو الَّذِي َفلَقَ ْال َح َّب َة َو َب َرَأ ال َّن َس َم َة ِإ َّن ُه لَ َولِيٌّ لِ َعدُوِّ َ
فِي اِإْلسْ اَل ِم
ْن َمعْ رُوفٍَ ،عنْ َأ ِبي م َُح َّم ٍد َّاس ب ِْن َيحْ َيىَ ،ع ِن ْال َعب ِ - 2302م َُح َّم ُد بْنُ َمسْ عُودٍَ ،قا َل َح َّد َثنِي َعلِيُّ بْنُ م َُح َّم ٍد َقا َل َح َّد َثنِي م َُح َّم ُد بْنُ َأحْ َم َد ب ِ
ص َع ُة صعْ َ ِين علیه السالم َمنْ َيعْ ِرفُ َح َّق ُه ِإاَّل َ ِير ْالمُْؤ ِمن َ َأ ْن َأ ِبي َي ِزيدََ ،قا َل َقا َل َأبُو َع ْب ِد هَّللا ِ علیه السالم َما َك َ الَ ،عنْ دَاوُ دَ ب ِ ْال َحجَّ ِ
ان َم َع م ِ
َو َأصْ َحا ُبهُ.