Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 58

‫نوشتاری خمتر و مفيد‬

‫درباره سريت نبی مرطفى ﷺ‬


‫واوصاف زیبایش‬

‫بهقلم بندهی نیازمند به عفو پ وردگارش‬


‫هيثم بن حممد س حان‬

‫مدرس سابق م کز آموزشی ح م نبوی‬


‫و ناظ سایت التَّأصيل العلمي‬

‫‪http://www.alsarhaan.com‬‬
‫الطَّبعة األوىل‬
‫مجيع احلقوق حمفوظةٌ‬
‫إلَّا من أراد طبعه أو ت مجته لتوزيعه جمَّانًا بعد م اجعة املؤلِّف‬

‫ال َّجاء التَّواصل على‪:‬‬


‫‪islamtorrent@gmail.com‬‬

‫فسح وزارة اإلعالم‬


‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫مُ َقدِّ َمةُ الْ ِك َتابِ‬

‫‪¢‬‬
‫حمد و ستایش‪ ،‬ویژه‌ی اهلل است؛ او را حمد می‌گوییم و تمجید می‌کنیم و از از او یاری می‌خواهیم‬
‫و درخواست بخشش داریم؛ از بدی‌ها نفسمان و کارهای بدمان‪ ،‬به اهلل پناه می‌بریم؛ هر آن‌کس را که اهلل‬
‫هدایتش کند‪ ،‬هیچ‌کس توان گمراه کردنش را ندارد و هر آن‌کس را که اهلل گمراهش نماید‪ ،‬هیچکس‬
‫نمیتوان هدایتش نماید‪ .‬کواهی می‌دهم که معبود برحق و شایسته‌ای جز اهلل وجود ندارد‪ ،‬یگانه است و‬
‫‌‬
‫هیچ شریکی ندارد و گواهی می‌دهم که محمد ﷺ ‪ ،‬بنده و فرستاده‌ی اوست؛ اهلل تعالی در کتاب راستینش‬
‫فرمود‪:‬‬
‫﴿ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﴾[آل عمران] ترجمه‪ :‬اى‬
‫شایستهی پرواکردن از اوست و فقط مسلمان و‬
‫‌‬ ‫آنگونه که‬
‫کسانىکه ایمان آوردهاید‪ ،‬از اهلل پروا کنید؛ ‌‬
‫‌‬
‫فرمانربدار نمیرید‪.‬‬
‫﴿ﭑﭒﭓﭔﭕﭖﭗﭘﭙﭚﭛﭜﭝﭞﭟﭠﭡﭢﭣﭤﭥ‬
‫ﭦﭧ ﭨﭩﭪﭫﭬ ﭭﭮﭯ﴾ [نساء] ترجمه‪ :‬اى مردم! از پروردگارتان پروا داشته باشید؛‬
‫آندو‪ ،‬مردان و زنان بسیارى پراکنده نمود‬
‫ذاتی که شما را از نفس واحدى آفرید و جفتش را از او آفرید و از ‌‬
‫و از اهلل پروا کنید که با او‪ ،‬از همدیگر درخواست مىکنید و با خویشاوندان قطع ارتباط نکنید که اهلل‪ ،‬همواره‬
‫بر شما نگهبان است‪.‬‬
‫﴿ﮥ ﮦ ﮧ ﮨ ﮩ ﮪ ﮫ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔﯕ ﯖ ﯗ ﯘ‬
‫کسانىکه ایمان آوردهاید! از اهلل پروا کنید و سخنى‬
‫‌‬ ‫ﯙﯚﯛﯜﯝﯞ﴾[احزاب]‪ .‬ترجمه‪ :‬اى‬
‫استوار بگویید‪ .‬تا کارهای شما را به صالح و درست گرداند و گناهانتان را ببخشید و هر کس از اهلل و‬
‫فرستادهاش فرمانربداری کند‪ ،‬قطعا به رستگارى بزرگى دست می‌یابد‪.‬‬
‫‌‬

‫‪3‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫أ َّما بعد؛ کسی‌که اندک تالش و اراده‌ای برای شناخت پیامربش ﷺ و سیرت و رهنمودهای او دارد‪ ،‬از این‬
‫میگفت‪« :‬اگر سعادت انسان در دو دنیا‪ ،‬به رهنمودهای پیامرب‬
‫عبارات ساده بی‌نیاز نیست‪ .‬ابن قیم ‪‌ $‬‬
‫ﷺ وابسته باشد‪ ،‬پس هر کسی خیرخواه خویش است و سعادت و نجات را می‌خواهد‪ ،‬باید باید با‬
‫رهنمودها و سیرت و جایگاه وی آشنا گردد تا از بی خرباننباشد و جزو پیروانش گردد و برخی از مردم‪،‬‬
‫خیلی کم به این بحث وارد می‌شوند‪ ،‬برخی زیاد و برخی از آن محرومند‪ ،‬و هر لطف و فضلی‪ ،‬در احتیار‬
‫اهلل است؛ به هر کس بخواهد‪ ،‬عطا می‌فرماید؛ و اهلل‪ ،‬فضل بسیاری دارد»‪.‬‬
‫یخواهم که به من و شما محبت پیامربش را عنایت بفرماید و توفیقمان دهد که به دستوراتش‬
‫از اهلل متعال م ‌‬
‫عمل کنیم و از آنچه هنی نموده‪ ،‬دوری نماییم‪.‬‬

‫وأحب نجاهتا وسعادهتا أن یعرف من هدیه وسیرته وشأنه َما َی ْخ ُر ُج به عن‬


‫َّ‬ ‫لى کل من نصح نفسه‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫الجاهلین به‪ ،‬ویدخل به يف عداد أتباعه وشیعته وحزبه‪ ،‬والنَّاس يف هذا بین ُمستق ٍّل‪ ،‬و ُمستکث ٍر‪،‬‬
‫ُ‬
‫والفضل بید اهلل ُیؤتیه من یشاء‪ ،‬واهلل ذو الفضل العظیم)‪.‬‬ ‫و َمحرومٍ‪،‬‬
‫‪4‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫خبش خنست‪:‬‬
‫شکل و منش پیامرب ﷺ‬

‫‪5‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫شکل ظاهری پیامرب ﷺ‬

‫عبدالم َّطلب بن هاشم بن عبدمناف بن ُق َصي بن‬ ‫ُ‬ ‫حمد ﷺ ب ُن عبداهلل بن‬ ‫وی ُم َّ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬
‫کالب بن ُم َّرة بن کعب بن ُلؤي بن غالب بن فهر بن مالك بن النَّضر بن کنانة بن‬
‫درکة بن إلیاس بن ُم َضر بن نزار بن َم َعد بن عدنان‪ ،‬وعدنان من ولد‬ ‫ُخزیمة بن ُم ِ‬

‫نسب حممد ﷺ‬
‫الذبیح بن إبراهیم الخلیل ڽ است‪ .‬نسب محمد ﷺ قطعًا هبرتین‬ ‫إسماعیل َّ‬
‫نسب مردم است‪.‬در حدیث آمده است که ِه َر ْق َل –پادشاه روم‪ -‬به ابو سفیان ﭬ‬
‫ث ف ِي‬ ‫ِ‬ ‫ُك َع ْن ن ََسبِ ِه؟ َف َذك َْر َت َأ َّن ُه فِيك ُْم ُذو ن ََس ٍ‬
‫ب‪َ ،‬فك ََذل َك ُّ‬
‫الر ُس ُل ُت ْب َع ُ‬ ‫گفت‪َ « :‬سأ ْلت َ‬
‫ب َق ْو ِم َها» ازتو درباره‌ ی نسبش پرسیدم؛ گفتی در میان شما صاحب نسب و‬ ‫ن ََس ِ‬
‫اصیل است؛ پیامربان همین‌گونه هستند؛ با نسب قوم خویش مبعوث می‌شوند‪.‬‬

‫طن كِنَانَطةَ‪،‬‬ ‫ِ‬


‫اصط َط َفى ُق َر ْْ اًطا م ْ‬
‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬
‫اص َط َفى كنَا َن َة م ْن َو َلد إِ ْس َماع َيل‪َ ،‬و ْ‬
‫رسول اهلل ﷺ فرمود‪« :‬إِ َّن اهَّللَ ْ‬

‫انتخاب پیامرب‬
‫اشمٍ‪ ،‬واصط َط َفانِي ِمطن بنِطي ه ِ‬ ‫ش بنِي ه ِ‬ ‫ِ‬
‫اشط ٍم»‪ .‬اهلل تعاالی‪ ،‬کناناه را از نسال‬ ‫ْ َ َ‬ ‫َ ْ‬ ‫اص َط َفى م ْن ُق َر ْْ ٍ َ َ‬
‫َو ْ‬

‫ﷺ‬
‫اسماعیل‪ ،‬قریش را از کنانه و بنی هاشم را از قریش و من را نیز از بنی هاشم برگزید‪.‬‬

‫تمامی این‌ها‪ ،‬ویژگی هستند و علم محض نیست که برای معرفه کردن استفاده‬
‫صافتهاا معناای‬
‫‌‬ ‫شود؛ بلکه اسمهایی هستند که از چند صفت گرفته شده‌اند؛ این‬
‫مدح و کمال دارند؛ از آن‌جمله‪:‬‬
‫نامهای پیامرب ﷺ‬

‫مشهورترین نام پیامرب ﷺ است که در تاورات نیاز باه آن تصاریح شاده‬


‫حممَّد‬

‫کسیکه ویژگی‌های ستودنی زیادی دارد‪.‬‬


‫است‪ .‬معنا‪‌ :‬‬

‫یعنی‪ :‬ستوده‌ترین آفریده‌ی اهلل‪ ،‬ساکنان زمین و آسمان و دنیا و آخارت‪،‬‬


‫أمحد‬

‫او را به‌خاطر خوبی‌های زیادش‪ ،‬می‌ستایند‪ .‬مسیح ڠ وی را با همین‬


‫نام خواند‪.‬‬

‫وی در استوار نمودن دین اهلل‪ ،‬فقط بر اهلل توکل نمود نه بر کسی دیگر‪.‬‬
‫املُتوكِّل‬

‫‪6‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫اهلل تعالی با او‪ ،‬کفر را محو نمود و کفر بدین‌گونه محو نگشته بود‪.‬‬

‫املاحي‬
‫مردم با آمدن او‪ ،‬گرد می‌آیند؛ گویا آمده است تا مردم را گردآورد‪.‬‬

‫احلاشر‬
‫پیامربی بعد از او نیست و او خاتم پیامربان است‪.‬‬

‫العاقب‬
‫کسیکه در پی پیامربان پیشین آمد و اهلل‪ ،‬او را پس از پیامربان آورد‪.‬‬
‫‌‬

‫املُقفِّي‬
‫اهلل با او‪ ،‬دروازه‌ی توبه را بر زمینیاان گشاود و توباه‌ی آناان را بخشاد؛‬

‫نيبُّ التَّوبة‬

‫نامهای پیامرب ﷺ‬
‫آنگونه که چنان بخشید نشده بود؛ پیامرب ﷺ بیشرت از سایر مردم توباه و‬
‫‌‬
‫استغفار می‌نمود‪.‬‬

‫برای جهاد با دشمنان اهلل فرستاده شد؛ هیچ پیامرب و امتای مانناد رساول‬ ‫نيبُّ امللحمة‬
‫اهلل ﷺ و امتش‪ ،‬جهاد نکرده‌اند؛ نربدهایی که برایش رخ داد‪ ،‬بای‌ساابقه‬
‫بود‪.‬‬

‫اهلل تعالی او را مایه‌ی رحمت و مهر برای جهانیان فرستاد؛ با او بر تماام‬


‫نيبُّ الرَّمحة‬

‫زمینیان‪ ،‬رحم نمود؛ مؤمنان سهم بیشرت و ویژه‌ای از رحمت و لطف‬


‫او دارند و کافران و اهل کتاب‪ ،‬در زیر سایه و پیمان او زندگی می‌کنند‪.‬‬

‫اهلل تعالی‪ ،‬دروازه‌ی هدایت خویش را باا او گشاود؛ چشام‌هاای نابیناا‪،‬‬


‫گااوش‌هااای ناشاانوا و قلااب‌هااای باای‌خاارب را آگاااه ساااخت؛ اهلل بااا او‪،‬‬
‫الفاتح‬

‫سرزمینهاای کاافران را فاتح نماود و دروازه‌هاای هبشات را گساود و‬


‫‌‬
‫راههای علم سودمند و کردار شایسته را باز فرمود‪.‬‬
‫‌‬

‫‪7‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫امانتدار وحی و دین اهلل اسات؛‬


‫‌‬ ‫وی برای این اسم‪ ،‬شایسته‌ترین است؛‬

‫األمني‬
‫ٍ‬
‫قاریش هام او را پایش از‬ ‫امین ساکنان آسامان و زماین اسات؛ کاافران‬
‫بعثتش امین نامیدند‪.‬‬

‫دهندهی فرمانربدار اهلل به هبشت است و هشداردهنده‌ی سرکشاان او‬


‫بشارت ‌‬

‫نامهای پیامرب ﷺ‬
‫‌‬

‫البشري‬
‫به دوزخ‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ فرمود‪َ « :‬أ َنا َسيدُ َو َل ِد آ َد َم َْط ْو َم ا ْل ِق َي َامط ِة َو َل َف ْخط َر» مان سارور‬

‫ولد آدم‬
‫سيِّد‬
‫فرزندان آدم در روز رستاخیز هستم و این‪ ،‬مایه‌ی فخرفروشی نیست‪.‬‬

‫آن کسی که بدون هیچ شعله‌ای‪ ،‬روشنایی می‌بخشد‪.‬‬ ‫السِّراج املنري‬

‫او‪ ،‬بنده‌ی اهلل است؛ عبودیت او‪ ،‬کامالً ویژه است؛ زیرا مراتب عبادت را کامل نمود‪.‬‬

‫کاملرتین ویژگی پیامرب ﷺ همان است که خود را به آن توصیف نمود‪َ « :‬أ َنا ُم َح َّمطد َع ْبطدُ‬
‫طو َق َم ْن ِز َلتِطي ا َّلتِطي َأ ْنزَ َلنِطي اهَّللُ ‪ »۵‬مان محماد‪ ،‬بناده و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬
‫ب َأ ْن َت ْر َف ُعوني َف ْ‬
‫اهَّلل َو َر ُسو ُل ُه‪َ ،‬ما ُأح ُّ‬

‫چکیدهای ویژگیهای از پیامرب ﷺ‬


‫فرستادهی اهلل هستم؛ نمی‌پسندم که مرا باالتر از آن‌چه اهلل مرا فرستاده‪ ،‬بدانید‪.‬‬ ‫‌‬

‫اخالقترین و زیباترین انسان باود؛ اهلل تعاالى فرماود‪﴿ :‬ﮛ ﮜ‬


‫‌‬ ‫خوش‬
‫‌‬ ‫پیامرب ﷺ‬
‫ﮝ ﮞ ﮟ﴾[قلاام] ترحمااه‪ :‬و تااو اخااالق باااعظمتی داری‪ .‬عائشااة ڤ‬
‫میگفات‪« :‬اخلقطش قطرآن بطود» باه قارآن عمال مای‌نماود و حادودش را نگااه‬
‫‌‬
‫ناراحتیاش‪ ،‬به‌خاطر اهلل بود‪.‬‬
‫‌‬ ‫میداشت؛ خشنودی یا‬
‫‌‬

‫يم َخ ِلط ايل» اهلل‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬


‫پیامرب ﷺ فرمود‪« :‬إِ َّن اهَّللَ ا َّت َخ َذني َخل ايل َك َما ا َّت َخط َذ إِ ْبط َراه َ‬
‫خليل اهلل‬

‫مرا به‌عنوان خلیل برگزید؛ همان‌طور که ابراهیم را خلیل برگزید‪.‬‬

‫را‬ ‫اك ﭬ ماای‌گفاات‪« :‬رسططو اهَّللِ ﷺ روشططنترْن رنط‬


‫أنااس باان مالا ٍ‬
‫بدن گرامیاش‬

‫داشط ‪ .‬عططرقش یوْططا مروارْططد بططود؛ باصططلب رام مط ‌رفط ؛ دْبططا و‬


‫ابرًْم نرم‌تر از دس رسو اهَّللِ ﷺ لمس نكطردم‌ام‪ ،‬مًط و عنبطر‬
‫خوشبوتر از بو رسو اهَّلل ﷺ حس نكردم‌ام»‪.‬‬

‫‪8‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫میگفت‪« :‬پيامبرﷺ قام متوسط داش ؛ ميان دو‬ ‫ٍ‬


‫عازب ﭭ ‌‬ ‫براء بن‬

‫قامتش‬
‫كتفش‪ ،‬پهن بود‪ ،‬بلند موْش‪ ،‬تا نرم یوش م ‌رسيد‪ ،‬او را در لباس‬
‫قرمز كه دْدم‪ ،‬هریز چيز زْباتر از او ندْدم بودم»‪.‬‬

‫میگفت‪« :‬بار بر رسو اهَّللِ ﷺ سلم كردم و چهطرم‌اش‬


‫کعب بن مالك ﭬ ‌‬
‫از شاد م ‌درخًيد‪ .‬هریام رسو اهَّللِ ﷺ خوشحا م ‌شد‪ ،‬جهرم‌اش روشن‬

‫چهرهاس‬
‫م ‌یً ؛ یوْا تكه‌ا از مام اس ‪ .‬و ما به خوشحال ‌اش پ م ‌بطردْم» از باراء‬
‫ﭬ پرسیدند‪ :‬آیا چهره‌ی پیامرب ﷺ مانند شمشایر باود؟ گفات‪« :‬خيطر؛ بلكطه‬
‫همجون مام بود»‪.‬‬

‫میکفت‪« :‬دستان پيطامبرﷺ سطتبر و ورزْطدم بطود و‬


‫أنس بن مالك ﭬ ‌‬

‫ویژگیهای ظاهری پیامرب ﷺ‬


‫موبش‬
‫چنان دستان ندْدم بودم؛ موهطا پيطامبر ﷺ صطا و بطدون فطر و نطرم‬
‫بود»‪.‬‬

‫میگفت‪« :‬رسو اهَّللﷺ دهان یًادم داش و در‬


‫جابر بن سمرة ﭬ ‌‬
‫پاشنهها ظرْطف و كطم یوشط‬
‫‌‬ ‫سپیدی چشمانش‪ ،‬کمی سرخی بود؛‬ ‫چمشانش‬
‫داش »‬

‫َس ب ِن مال ِ ٍ‬
‫میگفت‪« :‬روز پيامبر ﷺ نزدمطان آمطد و خطوا‬
‫كﭬ ‌‬ ‫َأن ِ ْ َ‬
‫قيلوله كرد؛ و عرق نمود؛ مادرم با ظرف آمد و عرقش را در آن جمط‬
‫عرقش‬

‫نمود؛ پس پيامبر ﷺ بيدار شطد و فرمطود‪ :‬ا أم سطليم چطه مط ‌كنط ؟‬


‫یف ‪ :‬اْطن عطرق شماسط كطه بطرا عططر اسطتفادم مط ‌كنطيم؛ چطون‬
‫خوشبوترْن عطر اس »‪.‬‬

‫ُمهر و نشان نبوت میان دو شانه‌ی پیامرب ﷺ برجسته بود‪.‬‬


‫مُهر نبوت‬

‫مایگفات‪ُ « :‬مهطر نبطوت را بطر شطانه‌اش دْطدم كطه‬


‫جابر بن سمرة ﭬ ‌‬
‫همچون تخم كبوتر‪ ،‬در بدنش واضح بود»‪.‬‬
‫‌‬

‫‪9‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬
‫هيچكس را بيًطتر از رسطو اهَّللِ ﷺ‪،‬‬ ‫میگفت‪‌ « :‬‬ ‫عمرو بن العاص ﭬ ‌‬
‫دوسط نداشططتم و كسط در ناططاهم‪ ،‬از او بزریططوارتر نبططود؛ بططه‌خططا ر‬
‫بزری ‌اش‪ ،‬به او چًم ندوختم؛ ایر از مطن بخواهنطد توصطيفش كطنم‪،‬‬
‫دمام»‪ .‬روز حدیبیه‪ ،‬عروة بن مساعود ققفاي‬ ‫نم ‌توانم؛ چون به خيرم نً ‌‬

‫بزرگداشت اصحاب از او‬


‫قریش گفت‪« :‬بطه اهَّلل سطویند ندْطدم بطودم كطه‬‫ٍ‬ ‫در توصیف پیامربﷺ به‬
‫مردم ‪ ،‬پادشاهاشان را یرام بدارند‪ ،‬آن‌یونه كه ْاران محمد صل اهَّلل‬
‫عليه و سلم‪ ،‬او را یرام م ‌دارنطد؛ بطه اهَّلل سطویند ایطر آ دهطان ْطا‬
‫بين ‌اش بر دس كس م ‌افتاد‪ ،‬آن‌را بر چهرم و بدنش م ‌كًيد‪ .‬ایر بطه‬
‫آنان دستور م ‌داد‪ ،‬ب ‌درن به آن م ‌شتافتند‪ ،‬ایر وضطو مط ‌یرفط ‪،‬‬
‫نزدْ بود برا رسيدن به آ وضوْش بجناند‪ ،‬وقت سخن م ‌یف ‪،‬‬
‫صداًْان را در نزدش پاْين م ‌آوردند‪ ،‬نااهًان را برا بزریداشتش‪،‬‬
‫به او خيرم نم ‌كردند»‪.‬‬

‫ویژگیهای اخالقی پیامرب ﷺ‬


‫عبد اهلل بن ِش ّخیر ﭬ ‌‬
‫مایگفات‪« :‬یفتطيم‪ :‬تطو سطرور مطا هسطت ؛ و‬

‫ادبش در رابطه با اهلل‬


‫یف ط ‪ :‬سططيد و سططرور‪ ،‬اهَّلل تبططارو و تعططال اس ط ؛ یفتططيم‪ :‬بهتططرْن و‬
‫طولِك ُْم‪َ ،-‬و َل‬ ‫ِ‬
‫بزریوارترْن ما هست ‪ .‬فرمود‪ُ :‬قو ُلوا بِ َق ْولك ُْم ‪َ -‬أ ْو َب ْعط ِ َق ْ‬
‫ان» چنینی می‌گویی‪ ،‬ولی شیطان‪ ،‬شما را به بد گفاتن‬ ‫َْ ْست َْجرِْنَّك ُُم ا َّ‬
‫لً ْي َط ُ‬
‫نکشاند‪.‬‬

‫تطن بطه تطن‬ ‫میگفت‪« :‬وقتط نبطرد دسطوار مط ‌شطد و جنط‬ ‫علي ﭬ ‌‬
‫شجاعتش‬

‫م ‌یً ‪ ،‬بطه رسطو اهَّللِ ﷺ پنطام ميبطردْم؛ او از همطه‌ مطا بطه دشطمن‬
‫نزدْ ‌تر بود»‪.‬‬

‫پیااامرب ﷺ فرمااود‪َ « :‬أ َم طا َواهَّللِ إِن طي َلَ ْخ ًَ طا ُك ْم هَّللِ َو َأ ْت َق طا ُك ْم َل ط ُه» بااه اهلل‬
‫ترسش از خوبی کردنش‬
‫اهلل‬

‫سوگند‪ ،‬من من بیش از شما‪ ،‬از اهلل ترسان هستم و پروا دارم‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ فرمود‪َ « :‬خ ْي ُر ُك ْم َخ ْيط ُر ُك ْم ِلَ ْه ِلط ِه‪َ ،‬و َأنَطا َخ ْيط ُر ُك ْم ِلَ ْه ِلطي»‬
‫به خانواده‬

‫هبرتین شما‪ ،‬هبرتین برای خانواده‌اش است و من هبرتین شما‪ ،‬برای‬


‫خانوادهام هستم‪.‬‬
‫‌‬

‫‪10‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫میگفت‪« :‬رسو اهَّللِ ﷺ بيش از زْباروْ كطه در‬


‫أبو سعید خدری ﭬ ‌‬

‫شرم و حیای او‬


‫حجابش بود‪ ،‬شرم و حيطا داشط ؛ وقتط چيطز ناپسطند را مط ‌دْطد‪ ،‬از‬
‫چهرماش متوجه م ‌شدْم»‪.‬‬
‫‌‬

‫عئشه ڤ می‌گفت‪« :‬پيامبر ﷺ ميان دو كار‪ ،‬آسان‌ترْن را برم ‌یزْطد؛‬

‫آسانگیری‬
‫البته ایر یناه بر آن نبود؛ اگر آن کار گناه داشت‪ ،‬بسیار دور می‌شد»‪.‬‬

‫عائشه ڤ می‌گفت‪« :‬به اهَّلل سویند هریز به‌خا ر كسب چيز به سود‬

‫برای خودش‪،‬‬

‫منیکرد‬
‫جمازات‬
‫خود‪ ،‬نجنايد و انتقام نارف ؛ تا حطرْم الطه شكسطته نًطود؛ بطه‌خطا ر اهَّلل‬

‫ویژگیهای ت‬
‫جنايد و مجازات كرد»‪.‬‬

‫عائشه ڤ می‌گفت‪« :‬رسو اهَّللِ ﷺ هریز از غذا عيب نارفط ؛‬

‫اخالقی پیامرب ﷺ‬
‫منیگرف‬
‫از غذا‬
‫عیب‬
‫ایر م ‌خواس ‪ ،‬م ‌خورد و ایر دوس نداش ‪ ،‬نم ‌خورد»‪.‬‬

‫عائشه ڤ می‌گفت‪« :‬رسو اهَّللِ ﷺ هدْه را م ‌پذْرف و جبران‬ ‫میپذیرفت‬


‫هدیه را‬

‫م ‌نمود»‪.‬‬

‫الصطدَ َق َة» خانادان‬ ‫پیامرب ﷺ فرمود‪« :‬إِ َن آ َ ُم َح َّمط ٍد ﷺ َل َْط ْأ ُك ُل َ‬


‫ون َّ‬
‫منیخورد‬
‫صدقه‬

‫محمد ﷺ‪ ،‬صدقه نمی‌خورند‪.‬‬

‫میگفات‪ :‬ماردی نازد پیاامربﷺ آماد و باا او ساخن گفات؛ در‬ ‫عامر ﭬ ‌‬ ‫عقبة بن ٍ‬
‫بمل ٍك‪،‬‬
‫حالیکه پهلوهایش می‌لرزید؛ پیامربﷺ به او فرمود‪َ « :‬هو ْن َع َلي َك؛ َفإِني َلس ُ ِ‬
‫تواضعش‬

‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫‌‬


‫ِ‬ ‫ٍ‬
‫إِن ََّما َأ َنا ا ْب ُن ْام َر َأة َت ْأك ُُل ا ْل َقدْدَ » به خودت سخت نگیر؛ پادشاه کاه نیساتم؛ فرزناد زنای‬
‫هستم که گوشت خشکیده می‌خورد‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫أسود بن یزید ‪ $‬می گفت‪ :‬از عایشه ڤ پرسیدم‪ :‬پیامربﷺ در‬

‫خدمتش به‬
‫خانواده‬
‫خانه چه می‌کرد؟ گفت‪« :‬در خدمتخانوادم‌اش بود؛ وق نمطاز كطه‬
‫م ‌شد‪ ،‬به نماز م رف »‪.‬‬

‫تعجب نم ‌كنيد كه اهَّلل چاونه مرا از دشنام و‬


‫پیامرب ﷺ فرمود‪« :‬آْا ّ‬

‫بیوجهی به‬
‫افراد نادان‬
‫لعن قرْش دور ساخ ؟ مرا بسيار ناسزا مط ‌یوْنطد و نكوهيطدم‬
‫م ‌خوانند؛ اما من ستودم هستم»‪.‬‬

‫ٍ‬

‫راستگویی‬
‫میگفت‪ :‬رسول اهلل ﷺ صاادقانه و تأییاد‬
‫مسعود ﭬ ‌‬ ‫عبد اهلل بن‬

‫او‬
‫شده با ما سخن می‌گفت‪.‬‬

‫ویژگیهای اخالقی پیامرب ﷺ‬


‫میگفت‪ :‬در مسجد نشسته بودیم که مردی باا شارت‬
‫أنس بن مالك ﭬ ‌‬
‫وارد شد؛ شرت را در مسجد نشاند و بست؛ سپس گفت‪ :‬کدامتان محماد‬

‫فردی صبور و متواضع بود که از اصحاب بازشناخته منیشد‬


‫است؟ رسول اهللِ ﷺ در پشت سر تکیه زده بود‪ .‬گفتیم‪ :‬این مارد ساپید‬
‫عبد ا ْل ُم َّطلِب!ِ رسول اهللِ ﷺ گفات‪:‬‬
‫که تکیه زده‪ .‬آن مرد گفت‪ :‬ای پسر ِ‬
‫محمد! سؤاالتی از تو می‌پرسم؛ صریح پاسخم‬
‫«بفرما»‪ .‬مرد گفت‪ :‬ای ّ‬
‫را بگو‪ ،‬رسول اهللِ ﷺ فرمود‪« :‬هر چه م ‌خواه بپرس»‪ .‬مرد گفت‪ :‬تو‬
‫را به پروردگارت و پروردگار مردم پیش از تو سوگند می‌دهم؛ آیا اهلل تو‬
‫اهللِ ﷺ گفت‪ْ« :‬ا اهَّلل بله»‪،‬‬
‫را به‌سوی تمام مردم فرستاده است؟ رسول ‌‬
‫گفت‪ :‬تو را به اهلل سوگند می‌دهم؛ آیا اهلل به تو فرماان داد کاه نمازهاای‬
‫پنجگانه را در شبانه‌روز به جا آوری؟ رسول اهللِ ﷺ فرمود‪ْ« :‬ا اهَّلل بله»‬
‫گفت‪ :‬تو را به اهلل سوگند می‌دهم؛ آیا اهلل به تو فرمان داد کاه ایان مااه را‬
‫روزه بگیری؟ رسول اهللِ ﷺ فرمود‪ْ« :‬طا اهَّلل بلطه» گفات‪ :‬تاو را باه اهلل‬
‫سوگند می‌دهم؛ آیا اهلل به تو فرمان داد زکات را از قروتمنادان بگیاری و‬
‫میان مستمدان تقسیم کنای؟ رساول اهللِ ﷺ فرماود‪ْ« :‬طا اهَّلل بلطه» مارد‬
‫گفت‪ :‬به تو و دعوتت ایمان آوردم؛ من فرستاده‌ی گروهی از قوم خاود‬
‫هستم؛ ضمام بن قعلبه برادر بنی سعد بن بکر‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫میگفت‪« :‬دم سا خدم رسو اهَّللﷺ را كردم؛ بطه اهَّلل‬


‫أنس ﭬ ‌‬

‫اخالقش با‬
‫خدمتکار‬
‫سویند هریز به من ُا هم ناف ؛ ایر كار كطردم‪ ،‬نافط كطه‬
‫چططرا چنططين كططرد و ایططر كططار نكططردم‪ ،‬نافط كططه چططرا چنططين‬
‫نكرد »‪.‬‬

‫خانوادم محمد ﷺ تا پيش از فطوت رسطو اهَّللِ‬

‫خوراکش‬
‫‌‬ ‫عائشة ڤ می‌گفت‪« :‬‬
‫ﷺ‪ ،‬دو روز پیاپی از نان جو سیر نخوردند»‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ فرمود‪ :‬دوست ندارم که دیناری در اختیار داشته باشام و‬

‫ﷺ در دنیا‬
‫زهد پیامرب‬
‫زمان بر من بگذرد و آن را نزد خود نگه دارم؛ مگار بارای پرداخات‬
‫بدهی یا اینکه بگویم‪ :‬آن را میان دیگران تقسیم کنند‪.‬‬

‫ویژگیهای اخالقی پیامرب ﷺ‬


‫عائشة ڤ می‌گفت‪« :‬پيامبرﷺ ناسطزایو و بطددهان نبطود؛ در بازارهطا‬

‫دشنام من ‌‬
‫فرْاد نم ‌زد و بد را با بد جوا نم ‌داد؛ بلكه م ‌بخًطيد ویذشط‬

‫یداد‬
‫م ‌نمود»‪.‬‬

‫عائشة ڤ می‌گفات‪« :‬دسط رسطو اهَّللِ ﷺ هریطز دسط‬


‫دست زن‬

‫نکرد‬
‫را ملس‬

‫هيچ زن را لمس نكرد»‪.‬‬

‫میگفت‪ :‬نزد رسول اهللِ ﷺ رفتم؛ وی بر حصیری خوابیده بود؛ کناارش‬‫عمر ﭬ ‌‬


‫نشستم؛ اقر حصیر بر پهلویش بود؛ گنجه‌ی رسول اهللِ ﷺ را دیدم کاه مشاتی جاو‪،‬‬
‫حدود یک کیلو بود‪ ،‬همان مقدار هم دانه‌ی َق َرظ (برای د ّباغی) در گوشاه‌ی اتااقش‬
‫خانه و زندگی‬

‫وجود داشت؛ پوست دباغی نشده‌ای نیز در آن‌جا آویزان بود‪ .‬به گریه افتاادم؛ پیاامرب‬
‫بهخا ر چه یرْه م ‌كن ؛ ا پسر خ ّطا ؟ » گفتم‪ :‬ای پیامرب اهللِ! چارا‬ ‫ﷺ فرمود‪‌ « :‬‬
‫گریه نکنم در حالی‌که این حصیر‪ ،‬بر پهلویت اقر گذاشته‪ ،‬در گنجه‌ات همین است و‬
‫قیصر و کسری در بوستان‌های پرمیوه و پرآب به‌سر می‌برناد؛ تاو رساول اهللِ ﷺ و‬
‫ماطر‬ ‫برگزیدهی او هستی؛ و گنجه‌ی تاو ایان اسات؟! فرماود‪« :‬ا پسطر خ ّططا‬
‫‌‬
‫دوس ندار دنيا ما آن‌ها باشدو آخرت ما ما؟» گفتم‪ :‬آری‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫آزمون اول‬

‫نادرس‬ ‫درس‬ ‫سؤا ‪:‬‬


‫‪ ‬سعادت بنده در دو دنیا‪ ،‬به دانستن رهنمودهای پیامرب ﷺ بساتگی‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫دارد‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬پیامربان با نسب قومشان فرستاده می‌شدند‪.‬‬
‫کاملترین توصیف پیامرب ﷺ فرمایش خود اوست‪« :‬مطن محمطد‪،‬‬
‫‪‌ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫بندم و فرستادم‌ اهَّلل هستم‪».‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫نرمتر بود‬
‫‪ ‬حریر و ابریشم‪ ،‬از دست پیامرب ﷺ ‌‬
‫‪ ‬اهلل تعالی هبرتین اخالق و نیکوترین رفتارها را در محمادﷺ گارد‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫آورد‪ ،‬برتری و علم و همه‌ی آن‌چه موجب ساعادت و موفقیات در دو‬
‫دنیاست‪ ،‬فقط به او عطا نمود‪.‬‬
‫‪ ‬پیامرب ﷺ سوادی نداشت؛ نه می‌خواناد و ناه مای‌نوشات و هایچ‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫معلمی نداشت‬

‫محمد بن عبد اهلل ﷺ‬


‫‪ ‬هبرتین انسان از نظر نسب‪  :‬یونس بن م َّتى ﷺ ‪َّ ‬‬
‫نامهای پیامرب ﷺ‪  :‬همگی توصیف اوسات ‪ ‬فقاط علام و بارای معرفای هساتند‬
‫‪‌ ‬‬
‫‪ ‬برگرفته از ویژگی‌هایی ست که به‌معنای مدح و کمال است ‪ ‬همه موارد ‪ 1 ‬و‪3‬‬
‫نااراحتیاش باه‌خااطر اهلل‬
‫‌‬ ‫‪« ‬اخلقش‪ ،‬قرآن بود» یعنی‪  :‬رضایتش به‌خاطر اهلل بود ‪‬‬
‫بود ‪ ‬هر دو‬
‫محمدٌ ﷺ ‪ ‬هر دو‬
‫‪ ‬خلیل اهلل کیست؟ ‪ ‬إبراهیم ڠ ‪َّ ‬‬
‫درخًانترْن بود»‪  :‬گندمگون ‪ ‬سفید ‪ ‬خیلی سفید‬
‫‌‬ ‫‪« ‬رن رسو اهَّللِ ﷺ‬
‫خوشبوترین کدام است‪ُ  :‬مشک ‪ ‬عرق پیامرب ﷺ‬
‫‌‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬قامت پیامرب ﷺ متناسب بود‪  :‬قدش متوسط بود ‪ ‬قد بلند بود‬
‫‪ُ ‬مهر پیامربی رسول اهلل ﷺ ‪ ...‬بود‪  :‬میان دو کتفش ‪ ‬مانند بدنش ‪ ‬مثل تخم‬
‫کبوتر ‪ ‬همه موارد‬

‫‪14‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫قریش‬ ‫اسماعیل‬ ‫ٍ‬


‫هاشم‬ ‫بني‬ ‫کنانة‬ ‫انتخا اهَّلل تعال ‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫کنانة از فرزند‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫قریش از‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫بني هاشم‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫پیامرب ﷺ از‬

‫جد بزرگ‬ ‫پیش از جد بزرگ‬ ‫پدربزرگ‬ ‫نام جد‬ ‫نام پدر‬ ‫نامش‬ ‫نسب پيامبر ﷺ‪:‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫هاشم‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫الم َّطلب‬
‫عبد ُ‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫عبد اهلل‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫محمد‬
‫َّ‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫اسماعیل‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫ابراهیم‬

‫السراج‬ ‫العاقب‬ ‫أحمد‬ ‫محمد‬


‫َّ‬ ‫تعرْف هر نام را علم بزنيد‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫بیش از دیگران پروردگارش را حمد می‌گوید‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫بدون آتش‪ ،‬روشنی می‌بخشد‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫خصلتهای ستودنی بسیار دارد‬
‫‌‬
‫بعد از او‪ ،‬پیامربی نیست و آخرین‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫پیامرب است‬

‫ترس از اهلل‬ ‫اخالق و ظاهر‬ ‫نسب‬ ‫بو‬ ‫دست‬ ‫پيامبر ﷺ‪:‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫ِ‬
‫هبرتین مردم‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫نرمرتین‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫خوشبوترین‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫نیکوترین‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫بیشرتین‬

‫‪15‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫بهخاطر‬
‫‌‬ ‫بهخاطر ا‌هلل‬
‫‌‬ ‫پيامبر ﷺ‪:‬‬
‫هدیه‬ ‫صدقه‬ ‫غذا‬
‫خودش‌ ‌‬ ‫تعالى‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫انتقام نمی‌گرفت‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫مجازات می‌کرد‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫سرزنش نمی‌کرد‬
‫میپذیرفت و جربان‬
‫‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫میکرد‬
‫‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫نمیپذیرفت‌ ‌‬
‫‌‬

‫‪16‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫رفتار و منش پیامرب ﷺ‬

‫داشتنیترین رنگ برای او‪ ،‬سفید بود‌؛ می‌گفت‪« :‬از بهترْن‬ ‫دو ‌‬
‫ست‬

‫حمبوبتری‬
‫‌‬

‫ن ردنگ‬
‫لباسها شماس و مردیان را در آن كفن كنيد»‪.‬‬
‫‌‬

‫هر لباسی که مقدور بود‪ ،‬می‌پوشید؛ گاهی از پشم‪ ،‬گاهی از پنبه و گاهی‬

‫لباسش‬
‫از کتان‪ .‬برای پوشیدن لباس‪ ،‬از سمت راست شروع می‌کرد‪.‬‬

‫علمای سلف می‌گفتند‪( :‬دو لباس شهرت را نمی‌پندیدند؛ خیلی گاران و خیلای‬

‫منش پیامرب ﷺ در پوشش‪ ،‬خوردن و نوشیدن‬


‫میخوانیم‪« :‬كس ‌كه لبطاس شطهرت بپوْطد‪ ،‬اهَّلل‬
‫کهنه) در حدیث ابن عمر ﭭ ‌‬

‫تعادل در لباس‬
‫تعال در رستاخيز‪ ،‬لباس تحقيرآميز بر تنش مط ‌نماْطد و سطپس آتطش را در آن‬
‫اینگوناه مجاازاتش‬
‫شعلهور م ‌كند»؛ زیرا قصد غرور و فخرفروشی دارد و اهلل ‌‬
‫‌‬
‫میکند‪ .‬ابن عمر ﭭ از پیامربﷺ نقل می‌کند‪« :‬كسيكه لباسش را از رو غرور‬ ‫‌‬
‫بلند یرداند‪َ ،‬ل ْم اهَّلل در رستاخيز به او ناام نم ‌نماْد»‪.‬‬

‫غذای حاضر را پس نمی‌زد و غذایی غیر آن نمی‌خواست؛ هر خوراک پااکی کاه‬


‫غذای پیامرب ﷺ‬

‫نزدش می‌آوردند‪ ،‬میل می‌نمود؛ اگر دلش نمی‌خواسات‪ ،‬نمای‌خاورد؛ اماا آن‌را‬
‫حرام نمی‌نمود؛ عایشه ڤ می‌گفت‪« :‬به هيچ غذاْ اْراد نارف ؛ ایر دوس‬
‫داش ‪ ،‬م ‌خورد و ایر نم ‌پسندْد‪ ،‬نم ‌خطورد» مانناد سوسامار کاه باه‌خااطر‬
‫عادت غذایی نمی‌خورد‪.‬‬

‫‪ -‬غذایش روی زمین و در سفره گذاشته می‌شد‪.‬‬


‫‪ -‬با سه انگشت غذا می‌خورد‪.‬‬
‫آداب غذا خوردن‬

‫خورد‪.‬‬
‫تکیهزده غذا نمی‌ ‌‬
‫‌‬ ‫‪-‬‬
‫‪ -‬در شروع خوردن‪ ،‬بسمم می‌گفت و در انتهای آن‪ ،‬الحمد هلل‪.‬‬
‫‪ -‬غذا را که میل می‌نمود‪ ،‬انگشتانش را می‌لیسید‪.‬‬

‫‪17‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫‪ -‬بیشرت در حالت نشسته آب می‌خود و از آب خوردن در حالت ایستاده‪ ،‬منع‬

‫نوشیدنی پیامرب‬
‫مینمود؛ مگر این‌که عذری باشد‪.‬‬
‫‌‬

‫ﷺ‬
‫‪ -‬هنگام نوشیدن‪ ،‬فرد سمت راست و یا سامت چاپش اگار بازرگرت باود‪،‬‬
‫تعارف می‌نمود‪.‬‬

‫‪ -‬پیامرب ﷺ فرمود‪« :‬از دنيا شما‪ ،‬اْن‌ها برا من محبطو هسطتند‪ :‬زنطان و عططر؛ نطور‬
‫چًم من و خوشحال من در نماز اس »‪.‬‬

‫رهنمود پیامرب ﷺ در ازدواج و زندگی زناشویی‬


‫اْلیو ِاء والنَّ َف َقة‪ِ.‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪ -‬وک َ ِ‬
‫َان َی ْقس ُم َب ْین َُه َّن في ا ْل َمبِیت َو ْ ِ َ َ‬ ‫َ‬
‫‪ -‬عایشه ڤ می‌گفت‪« :‬قصد سفر كه داش ‪ ،‬ميان همسرانش قرعه م ‌انداخ ؛ قرعطه‬
‫به نام هر كدامًان م ‌شد‪ ،‬او را با خود م ‌برد »‪.‬‬
‫خوشرفتار بود‌‪.‬‬
‫‌‬ ‫خوشاخالق و‬
‫‌‬ ‫‪ -‬با همسرانش‬
‫مایآورد تاا باا او باازی کنناد؛ اگار چیاز ممکنای‬
‫‪ -‬دخرتان انصاار را نازد عایشاه ڤ ‌‬
‫خواستهاش عمل می‌کرد‪.‬‬
‫‌‬ ‫میخواست‪ ،‬به‌‬
‫‌‬
‫میرفت؛ تکیه می‌زد و قرآن می‌خواند؛ هر چناد همسارش عاادت‬
‫به اتاق عایشه ڤ ‌‬
‫‪‌ -‬‬
‫ماهیانه بود‪َ ،‬و در حال روزه‪ ،‬همسرش را می‌بوسید‪.‬‬
‫‪ -‬از روی مهربانی و خوش‌اخالقی‪ ،‬با همسرش همبازی می‌شد؛ دو بار در مساافرات‪ ،‬باا‬
‫او مسابقه داد و هنگام بیرون رفتن از خانه‪ ،‬از هم پیشی می‌گرفتند‪.‬‬
‫َان إِ َذا َسا َف َر َو َق ِد َم َل ْم َی ْط ُر ْق َأ ْه َل ُه َل ْی ًال‪ ،‬واز این‌کار هنی می‌نمود‪.‬‬
‫‪َ -‬وک َ‬

‫طم َأ ْح َيطا‬ ‫‪ -‬وقتی پیامرب ﷺ برای خواب آماده مای‌شاد‪ ،‬مای‌گفات‪« :‬بِ ِ‬
‫اسطم َك ال َّل ُه َّ‬
‫ْ‬
‫رفتار پیامرب ﷺدر خواب و بیداری‬

‫وت» هر شب که به رختخواب می‌رفت‪ ،‬دو دستش را جمط مط ‌نمطود اْطن‬ ‫َو َأ ُم ُ‬


‫سورمها را م ‌خواند در دسطتانش مط ‌دميطد‪ ﴿ :‬ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ﴾ َو﴿ ﭤ ﭥ‬
‫‌‬
‫ﭦ ﭧ﴾ َو﴿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ﴾‪ ،‬سطططپس تمطططام بطططدنش را دسططط‬
‫م ‌كًيد‪ .‬سه بار‪ ،‬از سر و صورتش شروع م ‌نمطود و جلطو بطدنش را مسطح‬
‫م ‌كرد‪ .‬دراز كه م ‌كًيذ‪ ،‬دس راستش را زْر یونطه‌ مط ‌یذاشط و سطه بطار‬
‫ث ِم َر ٍار» وقتی بیدار مای‌شاد‪،‬‬‫ث ِع َبا َد َك َث َل َ‬ ‫م ‌یف ‪« :‬ال َّل ُه َّم قِنِي َع َذا َب َك َْ ْو َم َت ْب َع ُ‬
‫ِ‬ ‫ِ ِ ِ‬
‫طور» ساپس مساواک‬ ‫میگفت‪« :‬ا ْل َح ْمدُ ل َّله ا َّلذي َأ ْح َيانَا َب ْعدَ َما َأ َما َتنَطا َوإِ َل ْيطه الن ًُُّ ُ‬ ‫‌‬
‫میزد‪.‬‬
‫‌‬
‫‪-‬‬
‫‪18‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫‪ -‬اول شااب ماای‌خوابیااد و آخاار شااب برماای‌خواساات؛ گاااهی باارای کارهااای‬


‫مسلمانان‪ ،‬اول شب را بیدار بود‪.‬‬
‫‪ -‬چشمان پیامرب ﷺ به خواب می رفت و قلبش هوشیار بود‪.‬‬
‫میخوابید‪ ،‬او را بیدار نمی‌کردند تا خودش بیدار شود‪.‬‬
‫‪ -‬وقتی پیامربﷺ ‌‬
‫‪ -‬خواب پیامربﷺ متعادل بود؛ که سودمندترین نوع خواب می‌باشد‪.‬‬

‫‪ -‬پیامرب ﷺ شوخی می‌نمود و در شوخی‌هایش هم حقیقت را می‌گفت‪.‬‬


‫‪ -‬پیامرب ﷺ توریه می‌کرد؛ اما دروغ نمی‌گفت‪.‬‬
‫گرفت‪.‬‬
‫‌‬ ‫‪ -‬پیامرب ﷺ راهنمایی می‌نمود و مشورت می‌‬
‫‪ -‬پیامربﷺ از بیمااران عیاادت مای‌نماود‪ ،‬جناازه را تشایی مای‌کارد‪ ،‬دعاوت را‬
‫میپذیرفت‪ ،‬به نیازهای بیوه‌زنان‪ ،‬ناتوانان و نیازمندان‪ ،‬رسیدگی می‌نمود‪.‬‬
‫‌‬
‫‪ -‬شعری در مدح خود شنید و پاداش داد‪ .‬آنچه در ستایش او سروده شده‪ ،‬بخاش‬

‫رفتار پیامرب ﷺ در ارتباط با دیگران‬


‫خوبیهای اوست؛ اما آنچه در مدح دیگران سروده‌اناد‪ ،‬بیشارت آن‪،‬‬
‫‌‬ ‫کوچکی از‬
‫دروغ و بی‌پایه است‪.‬‬
‫‪ -‬پیامربﷺ کفشش را خودش می‌پوشید و ایراد لباسش را درست می‌نماود‪ ،‬دلاو‬
‫آبش را وصله می‌زد‪ ،‬شیر گوسفندش را می‌دوشید‪ ،‬لباسش را مای‌شسات‪ ،‬باه‬
‫خانوادهاش کمک مای‌نماود و هماراه باا دیگاران‪ ،‬در سااخت مساجد کماک‬
‫‌‬
‫میکرد‪.‬‬
‫‌‬
‫‪ -‬پیامربﷺ باری از شدت گرسنگی‪ ،‬سنگ را به شکمش بست و باری سایر غاذا‬
‫خورد‪.‬‬
‫‪ -‬پیامربﷺ مهمانی می‌گرفت و مهمانی می‌رفت‪.‬‬
‫‪ -‬پیامرب ﷺ وسط سر‪ ،‬پشت پا‪ ،‬دو رنگ گردن و کمرش را حجامت می‌نمود‪.‬‬
‫‪ -‬از دارو استفاده کرد؛ خود از داغ کردن استفاده نماود و درخواسات داغ کاردن‬
‫نفرمود؛ رقیه خواند و درخواست رقیه نکرد‪.‬‬
‫خوشبرخوردترین مردم‌ بود و اگر چیزی را به قرض مای‌گرفات‪ ،‬هبارت از آن‌را‬
‫‌‬ ‫‪-‬‬
‫برمیگرداند‪.‬‬
‫‌‬

‫‪19‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫از همه‪ ،‬سریعرت و هبرت و استوارتر راه می‌رفت‪.‬‬

‫رفتار پیامربﷺ در راه رفنت‬


‫چنان از یارانش سریعرت بود که برای رسیدن به او‪ ،‬تالش می‌کردند‪.‬‬
‫هم پابرهنه و با کفش راه می‌رفت‪.‬‬
‫گاهی صحابه ﭫ جلوتر از او راه می‌رفتند و خودش پشت‌سرشان می‌رفت‪.‬‬
‫پیامربﷺ با یکی از یارانش یا با تعدادی از آنان‪ ،‬همراهی می‌نمود‪.‬‬

‫رفتار پیامربﷺ در ذکر‬


‫ینمود؛ تمام سخنانش یاد اهلل و مورد رضایت او بود‪.‬‬
‫بیش از دیگران ذکر اهلل م ‌‬
‫وقعیتهای متعدد یاد می‌نمود؛ مانند‪ :‬بیادار شادن‪ ،‬شارع نمااز‪،‬‬
‫‌‬ ‫پیامربﷺ اهلل در م‬
‫خروج از خانه‪ ،‬ورود به مسجد‪ ،‬در صبح و شب‪ ،‬وقت پوشایدن لبااس‪ ،‬ورود باه‬
‫خانه یا خروج از آن‪ ،‬ورود به سرویس هبداشتی‪ ،‬پیش و پس از وضو‪ ،‬وقت شانیدن‬
‫اذان‪ ،‬هنگام دیدن هالل ماه‪ ،‬پیش و پس از خوردن و هنگام عطسه‪.‬‬

‫پیامربﷺ فرمود‪« :‬دم كطار از فططرت اسط ‪ :‬كوتطام كطردن سطبيل‪ ،‬انبطوم‬

‫مشردن سنتها‬
‫یذاشتن رْش‪ ،‬مسواو‪ ،‬استنًاق آ ‪ ،‬كوتام كردن ناخن‪ ،‬شستن مچ‌ها‪،‬‬
‫تراشيدن زْر بغل‪ ،‬تراشيدن زْرشكم ‪ .‬استنجاء» ماورد دهام را راوی از‬
‫یاد برده است‪.‬‬

‫قوانین فطری و اکور مربوط به آن‬


‫پیامرب ﷺ در کفش پوشیدن‪ ،‬گام هنادن‪ ،‬پاکیزه کردن‪ ،‬گرفتن یا دادن چیزی‪،‬‬
‫کار از مست راست‬
‫شروع کردن هر‬

‫دوست داشت از سمت راست شروع کند؛ غذا خوردن‪ ،‬نوشایدن یاا پااک‬
‫نمودنش با راست بود و ورودش به دستشویی یا حمام و هار کااری بارای‬
‫زدودن ناپاکی‪ ،‬با چپ بود‪.‬‬
‫تراشی‬
‫دن سر‬

‫یا تمام سرش را می‌تراشید و یا هیچ جای آن‌را نمی‌تراشید‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ مسواک زدن را دوست داشت؛ وی در حال روزه یا غیر آن‪ ،‬وقت بیدار‬
‫مسواک‬

‫شدن‪ ،‬هنگام وضو‪ ،‬پیش از نماز‪ ،‬وقات ورود باه خاناه‪ ،‬باا چاوب درک اراک‪،‬‬
‫مسواک می‌زد‪.‬‬
‫عطر‬

‫پیامرب ﷺ زیاد از عطر استفاده می‌نمود و عطر را دوست داشت‪.‬‬

‫‪20‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫سبیل و‬
‫میگفت‪« :‬با مًركان مخالفط نماْيطد؛ رْطش را انبطوم‬
‫پیامرب ﷺ ‌‬

‫ری ش‬
‫باذارْد و سبيل را كوتام كنيد»‪.‬‬

‫میگفت‪« :‬پيامبرﷺ در كوتام نمودن سطبيل و نطاخن براْمطان‬


‫انس ﭬ ‌‬

‫تعیین‬
‫وقت‬
‫زمان مًخص نمود كه بيًتر از چهل شبان ‌هروز و نكًد»‪.‬‬

‫عایشه ڤ می‌گفت‪« :‬رسو اهَّللﷺ مانند شما تعرْف نم ‌كرد؛ واضطح و‬ ‫‪-‬‬

‫سخن گفنت پیامرب ﷺ‬


‫كامل سخن م ‌یف تا كس ‌كه نزدش نًسته‪ ،‬آن‌را حفظ نماْد»‪.‬‬
‫در موارد بسیار‪ ،‬سخنش را سه بار تکرار مای‌نماود تاا دربااره‌اش بیندیشاند؛‬ ‫‪-‬‬
‫همچنین سه بار سالم می‌کرد‪.‬‬
‫بنا بر ضرورت سخن می‌گفت و سخنانش کوتاه و ُپرمعنا بود‪.‬‬ ‫‪-‬‬

‫رفتار پیامربﷺدر گفتار‪ ،‬خندیدن‪ ،‬گریسنت و بیان خطبه‬


‫دربارهی‌چیزی که نمی‌دانست‪ ،‬سخن نمی‌گفت و چیزی را که امیاد قاواب‬ ‫‌‬ ‫‪-‬‬
‫داشت‪ ،‬بیان می‌نمود‪ .‬پیامرب ﷺ ناسزاگو و بددهان و پرهیاهو نبود‪.‬‬

‫دندانهای‬
‫‌‬ ‫خندهاش در قالب تبسم بود و هنایتا هنگام خندیدن‪،‬‬
‫‌‬ ‫تمامی‬ ‫ضحكه‬
‫یشد‪.‬‬
‫آسیابش دیده م ‌‬

‫‪ -‬گری ‌هاش با صدا و فریاد هماراه نباود؛ بلکاه هنگاام گریساتن اشاک‬
‫یرسید‪.‬‬
‫نهاش به گوش م ‌‬
‫یریخت و اندکی صدای سی ‌‬
‫م‌‬
‫بُكاؤه ﷺ‬

‫‪ -‬ری ‌هاش‪ ،‬یا از روی رحم و مهربانی بر میت بود و یا از بابت نگرانی و‬
‫یگریست یاا هنگاام تاالوت‬
‫شفقت بر امتش؛ و یا از خشیت الهی م ‌‬
‫یکرد‪.‬‬
‫قرآن گریه م ‌‬

‫‪ -‬پیامرب ﷺ روی زمین‪ ،‬منرب و یا شرت‪ ،‬سخنرانی می‌نمود‪.‬‬


‫ماایگفاات‪« :‬وقتاای رسططو اهَّللِ ﷺ خطبططه مطط ‌یف ط ‪،‬‬
‫خطبهی پیامرب ﷺ‬

‫‪ -‬جااابر ﭬ ‌‬
‫چًمانش قرمز ‪ ،‬صداْش بلند و هيبتش بيًتر م ‌شد؛ یوْطا خبطر از‬
‫هجوم دشمن م ‌دهد»‪ .‬پیامرب ﷺ همیشه سخنرانی‌اش را با حماد و‬
‫قنای اهلل شروع می‌نمود‪.‬‬
‫‪ -‬پیامربﷺ به وقت نیاز و مصلح مردم‪ ،‬سخنرانی می‌نمود‪.‬‬

‫‪21‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫آزمون دوم‬

‫نادرس‬ ‫درس‬ ‫سؤا ‪:‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬لباس پوشیدن را از سمت راست شروع می‌نمود‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫یخورد‪.‬‬
‫‪ ‬پیامرب ﷺ بیشرت روی زمین و کنار سفره غذا م ‌‬
‫میرفت و برمی‌گشت‪ ،‬شبانه نزد خانواده نمای‌رفات و‬
‫‪ ‬وقتی به سفر ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫از این‌کار هنی می‌نمود‪.‬‬
‫‪ ‬پیامربﷺ گاهی از شدت گرسنگی باه شاکمش سانگ مای‌بسات و‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫گاهی سیر می‌خورد‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬رقیه می‌کرد و از کسی رقیه نمی‌خواست‬
‫‪ ‬اهل وسواس نبود و کارهایی را که اهل وساواس انجاام مای‌دهناد‪،‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫نمیداد‪.‬‬
‫انجام ‌‬
‫‪ ‬بر اساس «توحید» و «تسامح یا آسانگیری» مبعوث شاد؛ «شارک» و‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫«حرام کردن حالل»‪ ،‬متضاد این دو ویژگی است‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬پیامرب ﷺ هفت فرزند داشت‪ :‬چهار پسر و سه دخرت‬
‫همهی فرزندان پیاامرب ﷺ از خدیجاه ڤ زاده شادند و از همسار‬
‫‪‌ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫دیگری‪ ،‬فرزند نداشت‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫همهی پسرانش پیش از خود آن بزرگوار درگذشتند‪.‬‬
‫‪‌ ‬‬
‫‪ ‬علما اتفاق‌نظر دارند که پیامرب ﷺ هنگام وفاتش‪ ،‬نُه همسار داشات‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫عائشه‪ ،‬حفصه‪ ،‬زینب بنت جحش‪ ،‬أم سلمه‪ ،‬صفیه‪ ،‬أم حبیبه‪ ،‬میموناه‪،‬‬
‫سوده و جویریه‪.‬‬
‫‪ ‬اهلل تعالی با جربئیل‪ ،‬به خدیجه سالم فرستاد و ایان فضایلت‪ ،‬فقاط‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫برای او بود‪.‬‬

‫محبوبتترین رنگ برای پیامرب ﷺ‪  :‬سفید ‪ ‬سیاه ‪ ‬تمامی رنگ‌ها‬


‫‌‬ ‫‪‬‬
‫پنبهای و کتانی بود ‪‬هر لباسای کاه مقادور باود‪،‬‬
‫‪ ‬لباس پیامرب ﷺ‪  :‬پشمی نبود ‪‌ ‬‬
‫میپوشید ‪ 1‬و ‪2‬‬
‫‌‬

‫‪22‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫‪ ‬لباس پیامربﷺ‪  :‬گران بود ‪ ‬با کمرتین قیمت بود ‪ ‬متعادل بود‬
‫‪ ‬پیامرب ﷺ بسم اهلل و الحمد هلل می‌گفت‪  :‬در آغاز غذا ‪ ‬در پایان غذا‬
‫‪ ‬آغاز و پایان غذا‬
‫‪ ‬پیامرب ﷺ بیشرت در حالت ‪ .....‬می‌نوشید‪  :‬نشسته ‪ ‬ایستاده ‪ ‬هر دو‬
‫‪ ‬پیامرب ﷺ فرمود‪« :‬در دنيا شما‪ ...... ،‬را دوس دارم»‪ :‬زنان ‪‬عطار ‪‬هار‬
‫دو‬
‫میگفت‪« :‬نور چًم و شاد من‪ ،‬در‪ ...‬اس »‪ :‬هبشت ‪‬نمااز ‪‬هار‬
‫‪ ‬پیامربﷺ ‌‬
‫دو‬
‫‪ ‬پیامرب ﷺ با همسرانش ‪ ...‬بود‪  :‬خوش مشرب ‪ ‬خوش اخالق ‪ ‬هر دو‬
‫میگفت‪« :‬پيامبرﷺ در كوتام كردن سبيل و ناخن‪ ،‬براْمان وق تعيطين نمطود‬
‫‪ ‬انس ﭬ ‌‬
‫كه بيًتر از (‪ )......‬نباشد»‪  :‬سی ‪ ‬چهل ‪ ‬پنجاه‬
‫‪ ‬پیامرب ﷺ در تراشیدن سر‪  :‬بخشی را می‌تراشید و برخی را نمی‌تراشید ‪ ‬یا همه‬
‫را می‌تراشید یا هیچ جای سر را نمی‌تراشید‪.‬‬
‫‪ ‬پیامرب ﷺ مسواک را دوست داشت و در حال ‪ ...‬مساواک مای‌زد‪  :‬غیارروزه ‪‬‬
‫روزه ‪ ‬هر دو‬
‫خندهی پیامرب ﷺ‪  :‬همشه لبخند بود ‪ ‬در باالترین حالت‪ ،‬لبخند بود‪.‬‬
‫‪‌ ‬‬
‫‪ ‬ققلین اعم از جن و انس‬ ‫‪ ‬هم ‌هی مردم‬ ‫‪ ‬بعثت پیامرب ﷺ به سوی‪ ....‬بود‪:‬‬
‫‪ ‬زینب‬ ‫‪ ‬فاطمه‬ ‫همهی دخرتانش‬
‫‪‌ ‬‬ ‫‪ ‬برترین دخرتانش‪:‬‬
‫‪ ‬تنها در بسرت این بانو بود که بر پیامرب ﷺ وحی شد‪  :‬حفصه ‪ ‬ام سلمه ‪ ‬عائشه‬

‫بیوه‪ ،‬نیازمند و ناتوان را در‬


‫بیمار را‬ ‫جنازه را دعوت را‬ ‫پيامبر ﷺ‪:‬‬
‫نیازهایشان ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫مینمود‬
‫عیادت ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫تشییع می‌نمود‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫میپذیرفت ‌‬
‫‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫همراهی می‌کرد‬

‫‪23‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫خانوادهاش‬
‫‌‬ ‫لباسش‬ ‫وسایل ساخت‬ ‫گوسفندش‬ ‫پيامبر ﷺ‬
‫کفشش را‬
‫را ‌‬ ‫را‬ ‫مسجد را‬ ‫را‬ ‫خودش‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫میپوشید ‌‬
‫‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫وصبه میزد‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫میدوشید ‌‬
‫‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫مینمود‬
‫کمک ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫میبرد ‌‬
‫‌‬

‫سبیل‬ ‫ریش‬ ‫موی زیر شکم‬ ‫موی زیر بغل‬ ‫ناخنها ‌‬


‫‌‬ ‫از فطرت انسان‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫کوتاه کردن‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫انبوه کردن‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫چیدن‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫زدودن‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫تراشیدن‬

‫رفتار پيامبر ﷺ در‬


‫آنرا می‌خورد ‌ بدون حرام دانستن غذای حاضر‬
‫‌‬ ‫غذایی که نیست‬
‫خوراو‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫پس نمی‌زد‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫مجبور نمی‌کرد‬
‫هر چیز پاکی نزدش‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫میآوردند‬
‫‌‬
‫فقط خود را‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫بازمیداشت‬
‫‌‬

‫‪24‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫سه‬ ‫یک‬ ‫وقتی تمام‬


‫با پنج انگشت‬ ‫األکلۀ‬ ‫پيامبر ﷺ‪:‬‬
‫انگشت‬ ‫انگشت‬ ‫میشد‬
‫‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫با ‪ ...‬غذا می‌خورد‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫میلیسید ‌‬
‫‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫وهو أشرف ما یکون من‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫متکرب با ‪ ...‬می‌خورد‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫گرسنه با ‪ ...‬می‌خورد‬

‫‪25‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫ویژگیهای پیامرب ﷺ‬

‫ابن قیم‪ $‬مای‌گویاد‪( :‬وی هام یکتاپرسات باود و هام‬

‫با یکتاپرستی‬
‫و بدون احنراف‬

‫مبعوث ثشد‬
‫راستکردار؛ یکتاپرست در توحید و درست در اخاالق؛‬
‫‌‬
‫یعنی‪ :‬شرک نمی‌کرد و حاللی را حرام نمی‌نمود)‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ فرمود‪« :‬هر پيامبر ‪ ،‬فقطط بطرا قطوم خطودش‬

‫انس فرستاده‬
‫برای جن و‬

‫شدم‬
‫فرستادم م ‌شد؛ و من برا همه‌ مردم فرستادم شدم»‪.‬‬

‫ﭢﭤﭥﭦﭧﭨﭩﭪ ﭫ‬
‫اهلل گ فرمود‪ ﴿ :‬ﭣ‬

‫کتاب و دعوت او‬

‫برخی ویژگیهای پیامرب ﷺ‬


‫ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ﴾[إبراهیم]‪ .‬الف الم راء؛‬
‫بهسوى تو نازل کردیم تا مردم را به فرمان پروردگارشان‪ ،‬از‬
‫آنرا ‌‬
‫کتابى ست که ‌‬
‫شکستناپذیر ستوده‬
‫‌‬ ‫بهسوى راه‬‫بهسوى روشنایى بیرون آورى؛ ‌‬‫تاریکيها ‌‬
‫‌‬
‫معجزاتش‬
‫بزرگرتین معجزه‌ی پیامرب ﷺ قرآن است‪ ،‬هر معجزه‌ای که به هار پیاامرب‬
‫و فرستاده‌ای پیش از او داده شده‪ ،‬بخشی از آن به پیامرب ﷺ داده شد‪.‬‬

‫طد ِم‬
‫طد ِم ووالِ ِ‬
‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫پیامرب ﷺ فرمود‪َ « :‬ل ُْ ْؤ ِم ُن َأ َحدَ ك ُْم َح َّتى َأك َ‬
‫ُون َأ َح َّ‬
‫ب إِ َليه م ْن َو َل َ َ‬
‫دوست داشنت او‪،‬‬
‫جزو دین است‬

‫ِ‬
‫ين» زمانی ایمان می‌آورید که من برای شما‪ ،‬از فرزند و پدر و‬ ‫اس َأ ْج َمع َ‬
‫َوالنَّ ِ‬
‫مردم‪ ،‬محبوبرت باشم‪.‬‬

‫کسیکه از اوسرپیچی کند‪ ،‬دچار کفر اکارب اسات؛ اهلل گ فرماود‪:‬‬


‫سرکشی‬
‫از او‬

‫﴿ﮎ ﮏ ﮐ ﮑ ﴾ قطعا دشمن تو‪ ،‬ناقص است‪.‬‬

‫پیامرب ﷺفرمود‪« :‬اهَّلل‪،‬مرا به‌عنوان خليل بریزْد؛ همانطور كه ابراهيم را به‌عنطوان‬


‫خليل‬

‫حليل بریزْد»‪.‬‬

‫‪26‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫اهلل گ فرمااااود‪﴿ :‬ﭑﭒﭓﭔﭕﭖﭗﭘﭙ‬

‫پیامرب أولو‬
‫ﭚﭛﭜﭝﭞ﴾[األحزاب‪ ]٧:‬و زمانی‌که از پیامربان و از تو و ناوح‬

‫العزم‬
‫و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم‪ ،‬پیمان گرفتیم‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ فرمود‪« :‬من از شما به اهَّلل داناترم»‪ ،‬اهلل ‪ ۵‬به پیامربش فرماود‪﴿ :‬ﮞ‬
‫ﮟﮠﮡﮢﮣﮤﮥﮦﮧﮨﮩﮪﮫﮬﮭ﴾[األنعام‪.]٥٠:‬‬

‫علمش‬
‫بگو به شما نمىگویم گنجینههاى خدا نزد من است و غیب نیز نمىدانم و به شما‬
‫نمىگویم که من فرشتهام‪.‬‬

‫اهلل گ فرماااود‪﴿ :‬ﭮﭯﭰﭱﭲﭳﭴﭵﭶﭷﭸﭹ﴾[آل‬


‫عمران‪ ]31:‬بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بادارد‬

‫حکم مطیع و خمالفش‬

‫برخی ویژگیهای پیامرب ﷺ‬


‫و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزناده مهرباان اسات‪﴿ .‬ﮫﮬ‬
‫ﮭﮮﮯﮰﮱﯓﯔﯕ﴾[آل عمااران] و اگاار مؤمنیااد‪،‬‬
‫سستى نکنید و غمگین نشوید که شما برترید‪.‬‬
‫پیامربﷺ فرمود‪« :‬هما وارد بهً مط ‌شطوْد؛ ماطر كسطان كطه نخواهنطد»‪.‬‬
‫پرساایدند‪ :‬ای رسااول اهلل! چااه کساای نماای‌خواهااد؟ گفاات‪« :‬كسط ‌كططه از مططن‬
‫فرمانبردار كند‪ ،‬وارد بهً م ‌شود و كس ‌كه سرپيچ كند‪ ،‬نمط ‌خواهطد» و‬
‫فرمود‪ :‬کسی‌که از فرمان من سرپیچی کند‪ ،‬خوار و حقیر می شود‪.‬‬

‫اهلل گ فرمااااود‪﴿ :‬ﭞﭟﭠﭡﭢﭣﭤﭥ‬


‫ﭦﭧﭨﭩﭪ﴾[آل عمران‪ ]11٠:‬شما هبرتین امتى هستید کاه باراى‬
‫امت حممد ﷺ‬

‫مردم آمدید؛ به کار خوب فرمان مىدهید و از کار بد باازمىداریاد و باه اهلل ایماان‬
‫دارید‪.‬‬
‫ﷺ‪« :‬سویند به ذات كه جانم در دس اوس ‪ ،‬اميطد دارم كطه بيًطترْن بهًطتيان‬
‫باشيد»‪.‬‬

‫سرزمین پیامرب ﷺ مکه بود؛ اهلل گ فرمود‪﴿ :‬ﮖﮗﮘﮙﮚﮛﮜ‬


‫ﮝﮞﮟﮠﮡ ﮢﮣﮤ ﮥﮦﮧﮨ ﮩ ﮪﮫﮬ‬
‫ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ‬

‫‪27‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫ﯞ﴾[آل عمران]‪.‬‬
‫نخستین خانهاى که براى مردم هناده شده‪ ،‬همان است که در مکه است و مبارك و‬
‫براى جهانیان‪ ،‬هدایتگر است؛ در آن نشانههایى روشن است؛ مقام ابراهیم است‬

‫سرزمین پیامرب ﷺ‬
‫عهدهی مردم‬
‫و هر کس واردش شود‪ ،‬در امان است و حج آن خانه‪ ،‬براى اهلل‪ ،‬بر ‌‬
‫بهسوى آن راه یابد و هر کس کفر ورزد‪ ،‬قطعا اهلل از‬ ‫کسىکه بتواند ‌‬
‫است؛ ‌‬
‫جهانیان بىنیاز است‪.‬‬
‫مکه‪ ،‬سرزمین حرام و باحرمتی اسات؛ پیاامرب ﷺ فرماود‪« :‬اهَّلل در روز آفطرْنش‬
‫آسمان و زمين‪ ،‬اْن سرزمين را باحرم و حرام نمود؛ پطس بنطا بطر حرمط اهَّلل‪،‬‬
‫حرام اس » مکه تا روز رستاخیز‪ ،‬سرزمین مسلمانان است‪ .‬پیاامرب ﷺ فرماود‪:‬‬
‫«بعد از فتح مكه‪ ،‬هجرت از مكه صورت نم ‌یيرد»‪.‬‬

‫قبلهی پیامرب ﷺ کعبه است‪ .‬پیش از آن‪ ،‬بیت المقدس بود؛ پس اهلل گ فرمود‪:‬‬
‫‌‬

‫برخی ویژگیهای پیامرب ﷺ‬


‫﴿ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡﮢ ﮣ ﮤ ﮥﮦ ﮧ ﮨ‬
‫ﮩ ﮪ ﮫﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓﯔ﴾[بقرة‪.]1٤٤:‬‬
‫گردانیدن رویت در آسمان را کامل مىبینیم؛ پس تو را به قبلهاى که خشنود‬
‫شوى‪ ،‬بگردانیم‪ .‬پس رویت را به مسجد الحرام کن و هرجا بودید‪ ،‬رویتان را به‬
‫آن بگردانید‪.‬‬
‫ذر ﭬ گفت‪« :‬از رسو‬ ‫مسجد الحرام‪ ،‬نخستین مسجد روی زمین است‪ .‬ابو ٍ‬
‫اهَّللِ ﷺ ‌‬
‫قبلهی حممد ﷺ‬

‫دربارم اولين مسجد زمين پرسيدم؛ یف ‪ :‬مسجد الحرام اس »‪.‬‬


‫پیامرب ﷺ فرمود‪« :‬هر كس به كعبه بياْد و همبستر و بد نكند‪ ،‬ماننطد روز‬
‫كه از مادر متولد شدم‪ ،‬بازم ‌یردد»‪.‬‬
‫نماز در مسجد الحرام‪ ،‬برابر با ْكصدهزار نماز‪،‬‬ ‫پیامرب ﷺ فرمود‪ْ« :‬‬
‫نماز در بيط المقطدس‪،‬‬ ‫نماز در مسجد من‪ ،‬برابر هزار نماز‪ ،‬و ْ‬ ‫ْ‬
‫برابر پانصد نماز اس »‪.‬‬
‫و فرمود‪« :‬بار سفر‪ ،‬فقط برا سه مسجد بسته م ‌شود‪ :‬مسجد الحطرام‪،‬‬
‫مسجد من و مسجد القص »‪.‬‬
‫و نیز فرمود‪« :‬هناام قضا حاج ‪ ،‬رو ْا پً به قبله نكنيد؛ به سم‬
‫شرق ْا غر باشيد»‪.‬‬

‫‪28‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫خویشان و مهسران پیامرب‬


‫ﷺ‬

‫[‪ ]2‬زینب ڤ‬ ‫[‪ ]1‬قاسم (کنیه‌ی پیامربﷺ از اوست)‪.‬‬

‫[‪ّ ]4‬أم کلثو ٍم ڤ‬ ‫[‪ ]3‬رق َّیة ڤ‬

‫[‪ ]6‬عبد اهلل (مل ّقب به َط ّیب وطاهر)‪.‬‬ ‫[‪ ]5‬فاطمة ڤ‬

‫فرزندان پیامرب ﷺ‬
‫[‪ ]7‬ابراهیم؛ فرزند ماریه است و بقیه‌ی فرزندان‪ ،‬همگی از خدیجه ڤ هستند‪.‬‬

‫همهی فرزندان پیامرب ﷺ به جز فاطماه ڤ‪ ،‬پایش از خاود ایشاان فاطماه ڤ‬


‫‌‬
‫شش ماه پس از رسول اهلل ﷺ وفات نمود؛ پاس اهلل متعاال او را باه‌خااطر صارب و‬
‫رفتار پسندیده‌اش‪ ،‬بر زنان جهان برتری بخشید؛ وی هبارتین دخارت رساول اهلل ﷺ‬
‫بود‪.‬‬

‫همهی دخرتان پیامرب ﷺ مسلمان شدند و با ایشان هجرت نمودند‪.‬‬


‫‌‬
‫[‪ ]2‬ع ّباس ﭬ‬ ‫دالشهداء حمزه ﭬ‬ ‫[‪ ]1‬س ّی ّ‬

‫[‪ ]4‬أبو لهب (نامش‪ :‬عبد ال ُعزَ ى)‬ ‫[‪ ]3‬أبو طالب (نامش‪ :‬عبد مناف)‬
‫عموهای پیامرب ﷺ‬

‫[‪ِ ]8‬ضرار‬ ‫[‪ُ ]7‬مقوم‬ ‫[‪ ]6‬عبد الکعبه‬ ‫[‪ ]5‬زبیر‬

‫[‪َ ]11‬غیداق( نامش‪ُ :‬مصعب)‬ ‫[‪ُ ]10‬مغیره (لقبش‪ :‬حجل)‬ ‫[‪ُ ]9‬ق َثم‬

‫فقط حمزه و عباس ﭭ ایمان آوردند‪.‬‬

‫‪29‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫[‪ّ ]2‬أم حکیم البیضاء‬ ‫عوام ﭬ)‬


‫[‪ ]1‬صف ّیه (مادر زبیر بن ّ‬

‫عمهها‬
‫[‪ ]6‬أمیمه‬ ‫[‪ ]5‬أروى‬ ‫[‪ ]4‬بِ َّره‬ ‫[‪ ]3‬عاتکه‬

‫ح‪ :‬حفصه بنت عمر بن خ ّطاب ڤ‪.‬‬


‫ج‪ :‬جویریه دخرت بنت حارث ڤ‪.‬‬

‫حجز‬
‫ز‪ :‬زینب بنت جحش ڤ و زینب بنت خزیمه ڤ‪.‬‬

‫مهسران پیامرب ﷺ‪:‬‬


‫ص‪ :‬صف ّیه بنت ُح َی ّي بن أخطب ڤ‪.‬‬

‫صخرٌ‬
‫خ‪ :‬خدیجه بنت خویلد ڤ‪.‬‬
‫ر‪ :‬رمله بنت ابی سفیان ڤ (أم حبیبه)‪.‬‬

‫س‪ :‬سوده بنت زمعه ڤ‪.‬‬


‫م‪ :‬میمونه بنت حارث ڤ‪.‬‬

‫مسعه‬
‫ع‪ :‬عائشه بنت ابی ٍ‬
‫بکر ڤ‪.‬‬
‫هط‪ :‬هند بنت أبی أم ّیه ڤ (أم سلمه)‪.‬‬

‫نخستین همسر پیامرب ﷺ خدیجه بنت خویلد قریشی اسدی ڤ بود؛ چهل ساله‬
‫بود که پیامربﷺ پیش از پیامرب شدن با او ازدواج کرد و تا زمان وفات او‪ ،‬باا کسای‬
‫همهی‌فرزندانش‪ ،‬به‌جز اباراهیم‪ ،‬از ایان همسارش بودناد‪.‬‬
‫دیگر ازدواج نفرمود‪‌ .‬‬
‫خدجيه ڤ‬

‫وی پیامربﷺ را در ماجرای انتخابش به پیامربی‪ ،‬پوشانید‪ ،‬همراه با او تالش نمود‬


‫و با مال و جانش ایشاان را یااری نماود؛ اهلل تعاالی باا جربئیال ڠ باه او ساالم‬
‫فرستاد؛ این فضیلت‪ ،‬فقط نصیب خدیجه ڤ شد؛ وی سه سال پیش از هجرت‪،‬‬
‫وفات نمود‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ چند روز پس از وفات خدیجه ڤ با سوده بِنْا َت َز ْم َعاه قریشای‬


‫سوده‬
‫ڤ‬

‫ڤ ازدواج نمود؛ وی همان کسی بود که نوبتش را به عایشه ڤ بخشید‪.‬‬

‫‪30‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫سپس پیامرب ﷺ با عایشه صدّ یقه دخرت صد ّیق‪ ،‬ازدواج نماود؛ در مااجرای افاک‪،‬‬
‫گناهیاش از سوی اهلل اعالم شد‪ ،‬همسر دوسات‌داشاتنی رساول اهلل ﷺ باود‪،‬‬
‫‌‬ ‫بی‬
‫‌‬
‫پیش از ازدواج‪ ،‬فرشته او را در ابریشمی نزد پیامرب ﷺ آورد و گفت‪« :‬اْن همسطر‬
‫توس » در ماه شوال که شش ساله بود‪ ،‬عقد نمود؛ در شوال سال اول هجری کاه‬

‫عائشه ڤ‬
‫نااه سااال داشاات‪ ،‬ازدواج نمااود‪ ،‬تنهااا همساار باااکره‌ی پیااامرب ﷺ بااود‪ ،‬فقااط در‬
‫محبوبترین فرد نزد رسول اهلل ﷺ باود‪،‬‬
‫‌‬ ‫رخنخواب بر پیامرب ﷺ وحی نازل شد‪،‬‬
‫فقیاهتارین و‬
‫علما اتفاق‌نظر دارند که هر کس به او هتمت زناا بزناد‪ ،‬کاافر اسات‪‌ ،‬‬
‫داناترین همسر پیامرب ﷺ و تمامی زنان امت بود‪ ،‬اصحاب بزرگ‪ ،‬باه دیادگاه و‬
‫فتوای او مراجعه می‌کنند‪.‬‬

‫پیامرب ﷺسپس با حفصه بنات عمار بان خ ّطااب ﭭ ازدواج نماود؛ او و همسار‬

‫حفصه ڤ‬
‫س ب ِن ُح َذا َفه سهمی ﭬ مسلمان شدند و به مدینه هجارت نمودناد؛‬
‫نخستش ُخ َن ْی ِ‬
‫خنیس ﭬ پس از غزوه‌ی احاد وفاات نماود؛ پاس او باا رساول اهللِ ﷺ ازدواج‬
‫نمود‪.‬‬

‫ِ‬
‫حاارث َق ْیساي ڤ از بنای هاالل بان عاامر‪،‬‬ ‫سپس با زینب بنت ُخزَ ْی َم ِ‬
‫بان‬

‫خُزميه ڤ‬
‫زينب بنت‬
‫ازدواج نمود؛ زیناب ڤ دو مااه پاس از ازدواج‪ ،‬وفاات نماود؛ لقابش ّأم‬
‫المساکین بود‪.‬‬

‫سپس با أم َس َل َمة ڤ‪ِ ،‬هنْد بِنت أبِي ُأ َم َّیه قریشی مخزومی ازدواج فرمود‪ .‬نام ابای‬
‫أمّ سلمه ڤ‬

‫أم ّیه‪ُ :‬ح َذ ْی َفة بن ْ ُم ِغ َیرة است؛ وی آخرین همسر پیاامرب ﷺ باود کاه پایش از وفاات‬
‫ایشان از دنیا رفت؛ وی در سال شصت و دو هجری وفات یافت‪.‬‬

‫بن أبِي ِض ٍ‬
‫رار مصاطلقی ڤ ازدواج نماود؛‬ ‫سپس پیامرب ﷺ با ُج َو ْی ِر َیة بِنت ِ‬
‫حارث ِ‬
‫جويريَه ڤ‬

‫وی از اسیران بنی مصطلق بود؛ وی نازد پیاامرب ﷺ آماد و از او بارای آزادی خاود‬
‫کمک خواست؛ پیامرب نیز او را خرید‪ ،‬آزاد نمود و با او ازدواج کرد‪.‬‬

‫‪31‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫ش ڤ از بنی اسد ِ‬
‫بان ُخزَ ْی َماة ازدواج نماود؛ وی دخارت‬ ‫سپس با زَ ْی َنب بنت َج ْح ٍ‬
‫عمه‌ی پیامرب ﷺ‪ ،‬یعنی ُأ َم ْی َمة‪ ،‬بود؛ اهلل تعالی دربااره‌اش فرماود‪﴿ :‬ﮅ ﮆ ﮇ‬ ‫ّ‬
‫ﮈ ﮉ ﮊ﴾[األحزاب‪( ]3٧:‬پس وقتی زید از آن زن کام گرفات‪ ،‬وى را‬
‫به ازدواج تو درآوردیام‪ ).‬وی باا ایان آیاه‪ ،‬نسابت باه دیگار همساران پیاامرب ﷺ‬

‫زينب بنت جحشٍ ڤ‬


‫احساس افتخار می‌کرد و می‌گفت‪« :‬شما را خانوادم‌هاْتان به ازدواجش درآوردند‬
‫و مرا اهَّلل از بال هف آسمان به ازدواج او درآورد»‪.‬‬
‫آسامانهاا‪ ،‬وکیال ازدواجاش باا‬
‫‌‬ ‫از اختصاصاتش ایان باود کاه اهلل گ از بااالی‬
‫پیامربﷺ بود‪ .‬وی در آغاز خالفت عمر بن خ ّطال ڤ وفات یافات؛ نخسات باا‬
‫بن ِ‬
‫حار َقه ﭬ ازدواج کرد؛ پیامرب ﷺ زید را پسرخوانده‌اش نمود؛ وقتی زیاد‬ ‫زَ ْید ِ‬
‫طالقش داد‪ ،‬اهلل تعالی او را به ازدواج فرستاده‌اش در آورد تاا اماتش باه تقلیاد از‬
‫وی‪ ،‬بتوانند با همسر پسرخوانده ازدواج کنند‪.‬‬

‫سپس با أم حبیبه ڤ ازدواج نمود؛ نامش َر ْم َلة بنت ابی سفیان َصا ْخ ِر ِ‬
‫بان َحا ْر ٍ‬
‫ب‬

‫أم حبيبه ڤ‬
‫قریشی اموی بود؛ وقتی به حبشه هجارت نماود‪ ،‬پیاامرب ﷺ باا او ازدواج فرماود‪.‬‬
‫نجاشاای ‪ ٤٠٠‬دینااار مهریااه‌اش را داد و او را رهسااپار نمااود؛ وی در دوران خالفاات‬
‫برادرش معاویه ﭬ وفات نمود‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ سپس با َص ِف ّیه بنت ُح َیي ِ‬


‫بن َأ ْخ َطب ازدواج نمود؛ وی بازرگ قاوم بنای‬ ‫ّ‬
‫بن ِع ْمران برادر موسی بود؛ صفیه ڤ ‌‬
‫صفيّه ڤ‬
‫نوادهی یاک پیاامرب و‬ ‫نضیر از نسل هارون ِ‬
‫همسر یک پیامرب و از زیباترین زنان جهان بود‪ .‬پیامرب ﷺ کنیازی داشات کاه او را‬
‫بهعنوان مهریه‌ی صفیه‪ ،‬آزاد نمود و این کار‪ ،‬سنت شد‪.‬‬
‫‌‬

‫سپس پیامرب ﷺ با َم ْی ُمونَاه بنات حاارث هاللای ڤ ازدواج نماود؛ وی آخارین‬


‫ميمونه‬
‫ڤ‬

‫همسر پیامرب ﷺ بود؛ پیامرب ﷺ بعد از عمره‌ی قضا‪ ،‬در مکه با او ازدواج نمود‪.‬‬

‫علما اتفاق‌نظر دارند که پیامربﷺ هنگام وفاتش‪ ،‬نُاه همسار داشات؛ نخساتین همساری کاه پاس از‬
‫وفاتشان از دنیا رفت‪ ،‬زینب بنات ڤ در ساال ‪ 2٠‬هجاری و آخرینشاان أم سالمه ڤ در ساال ‪62‬‬
‫هجری دوران خالفت یزید بن معاویه بود‪.‬‬

‫‪32‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫خبش دوم‪:‬‬
‫سريت پیامرب ﷺ‬

‫‪33‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫باب اول‪ :‬پیش از بعثت‬

‫األول و سال ‪ ٥3‬پیش از هجرت‬


‫پیامرب ﷺ در عام الفیل در مکه‪ ،‬روز دوم ربیع ّ‬

‫تولد پیامرب‬
‫(‪ ٥٧1‬م)‪ ،‬متولد شد‪ .‬اهلل ‪ ۵‬ماجرای اصحاب فیل را رقم زد و آن‌را هدیه و‬

‫ﷺ‬
‫خانهاش قرار داد‪.‬‬
‫ارمغانی برای پیپامربش ﷺ ‌‬

‫الم َّطلب‪ ،‬محمد ﷺ که در شکم مادر بود‪ ،‬وی وفات یافت و او یتیم زاده شد‪.‬‬

‫پدر‬
‫عبداهلل بن عبد ُ‬

‫ٍ‬
‫وهب از بني زُ هره؛ پیامرب ﷺ هنوز هفت سال نداشت که مادرش وفات‬ ‫آمنه بنت‬

‫مادر‬
‫یافت‪.‬‬
‫بدالمطلب‪ ،‬سرپرستی ایشان را عهده‌دار شد‪.‬‬
‫پس از وفات مادر‪ ،‬پدربزرگ محمد ﷺ‪ ،‬ع ُ‬

‫سرپرستی‬
‫ٍ‬
‫طالب (عبد مناف)‬ ‫پیامرب ﷺ حدود هشت سال داشت که او وفات نمودعمویش أبو‬
‫سرپرستش شد‪.‬‬

‫وی موالی ابو ٍ‬


‫لهب بود که ابو سلمه پیامرب ﷺ را باه‌هماراه عباداهلل بان‬

‫زنانی که پیامرب ﷺ را شیر‬


‫ثويبة‬
‫مخزومي ﭬ و پسار خاودش َمساروحٍ ‪ ،‬شایر داد؛ همچناین‬‫ّ‬ ‫عبداألسد‬
‫عبدالم َّطلب ﭬ را نیز با آن‌دو شیر داد‪.‬‬
‫ُ‬ ‫عموی ایشان حمزة بن‬
‫دادند‬
‫پیامرب ﷺ را از شیر پسرش عباداهلل شایر داد کاه بارادر ُأنیساة و جذاماة‬
‫حليمة سعدیة‬

‫( َشیماء) فرزندان حارث بن عبدال ُعزَّ ى بن رفاعة سعدي بودناد؛ وی أباو‬


‫عبدالم َّطلب ﭬ را همزمان شیر می‌داد‪.‬‬
‫ُ‬ ‫سفیان بن حارث بن‬

‫حليمة بنت أيب ذُؤيب سعدی‬ ‫ثُوَيبة موالی ابو هلب‬ ‫مادرش آمنه‬
‫دایههای پیامرب‬

‫دخرت حلیماه ساعدیه و خاواهر رضااعی پیاامربﷺ؛ وی باا گروهای از‬


‫شَيماء‬

‫هوازن‪ ،‬نزد پیامربﷺ آمد؛ پس ردای مبارکشان را بارایش پهان نماود و‬


‫برای ادای حقش‪ ،‬او را بر آن نشاند‪.‬‬

‫‪34‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫َب َرکة حبشی ڤ؛ پیامرب ﷺ او را از پادر خاود باه ارث بارد و دایاه‌اش‬
‫بود‪ .‬پیامرب ﷺ او را به ازدواج زید بن حارقاة ﭬ در آورد و أساامة بان‬

‫دایههای پیامرب ﷺ‬
‫بکار و عمار ﭭ‬‫زید ﭬ را به دنیا آورد‪ .‬پس از وفات پیامرب ﷺ ‪ ،‬ابو ٍ‬‫ٍ‬
‫آنچه نازد اهلل‬
‫نزدش رفتند؛ او گریه می‌کرد؛ آن‌دو گفتند‪ :‬چرا می‌گریی؟ ‌‬

‫أمّ أمين‬
‫میدانم کاه پااداش اهلل‬
‫است‪ ،‬برای رسول اهلل ﷺ هبرت است؛ وی گفت‪‌ :‬‬
‫برای رسول اهلل ﷺ هبرت است و رسول اهللﷺ به چیزی کاه بارایش هبارت‬
‫بود پیوست؛ اما از این می‌گریم که وحی از آسمان‪ ،‬قطع شاد! وی آن‌دو‬
‫را نیز به گریه انداخت و هر سه می گریستند‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ چوپانی نمود؛ این‌کار موجب صرب او و مهربانی باا ضاعیفان و مراعاات‬

‫کار پیامرب ﷺ‬
‫حالشان شد‪ .‬وی می‌گفت‪« :‬اهَّلل تعال هر پيطامبر را كطه فرسطتاد‪ ،‬چوپطان كطردم‬
‫من نيز در قرارْط‪ ،‬برا اهال‬ ‫اس » اصحاب پرسیدند‪ :‬حتی شما؟ فرمود‪« :‬آر‬
‫مكه چوپان كردم‌ام»‪.‬‬

‫وقتی پیامرب ﷺ ‪ 2٥‬ساله شد‪ ،‬برای تجارت رهسپار شام شاد؛ باه ُبصارى کاه‬

‫جتارت و‬
‫ازدواج‬
‫رسید‪ ،‬برگشت و در بازگشتش‪ ،‬با خدیجه بنت ُخ َویلد ڤ بارای نخساتین‬
‫بار ازدواج نمود‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ ‪ 3٥‬ساله که شاد‪ ،‬کعباه فارو ریخات و قاریش تصامیم گرفتناد کاه آن‌را‬
‫بازسازی کنند؛ هر طایفه‪ ،‬گوشه‌ای را عهده‌دار شد تا به محل حجر األسود رساید؛‬
‫ساخت کعبه‬

‫آنان در نصب آن‪ ،‬دچار اختالف شدند؛ چهار یا پنج شبانه‌روز گذشت و در هنایات‬
‫قرار شد نخستین کسی‌که از دروازه‌ی مسجد وارد می‌شود‪ ،‬میانشان قضاوت کناد؛‬
‫پیامرب ﷺ نخستین فرد بود؛ دستور داد لباسی بیاورند‪ ،‬سنگ را در آن گذاشتند‪ ،‬هر‬
‫قبیله‪ ،‬گوشه را برداشت تا به محل سنگ رسایدند؛ پاس رساول اهلل ﷺ باا دسات‬
‫خود‪ ،‬حجر األسود را نصب نمود‪.‬‬

‫عائشه ڤ می‌گفت‪« :‬پيامبرﷺ خلطوت را دوسط داشط ؛ تنهطا بطه غطار حطراء‬
‫خلوت پیامرب‬

‫بتها و بت‌پرستی قومش‪ ،‬او را‬


‫م ‌رفت ‌ ‌چند شبانه‌روز را به عبادت م ‌یذراند» ‌‬
‫ﷺ‬

‫بسیار ناراحت می‌کرد؛ چیزی را از آن بدتر نمی‌دید‪.‬‬

‫‪35‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫باب دوم‪ :‬آغاز وحی‬

‫رسول اهلل ﷺ که چهل ساله شد‪ ،‬نور پیامربی در او درخشید و اهلل تعالى او را در دوشنبه‪ ،‬با‬
‫مقام رسالت‪ ،‬او را گرامی داشت‪.‬‬

‫عائشه ڤ می‌گفت‪« :‬نخستين شكل نطزو وحطي بطر رسطو اهَّلل ﷺ بطا روْطا‬
‫مطيدْطد‪ ،‬ماننطد‬
‫‌‬ ‫راستين در خوا بود‪ .‬پس هر چه را كه رسو اهَّلل ﷺ در خطوا‬
‫ميكطرد؛ِ و خلطوت را دوسط داشط ‪ ،‬در غطار حطراء‬
‫روشني صبح‪ ،‬تحقق پيدا ‌‬
‫خلوت م ‌كرد و پيش از بریً نزد خانوادم و برداشتن توشه‪ ،‬چنطد شطبانه‌روز را‬
‫به عبادت م ‌یذراند؛ سپس نزد خدْجه بازم ‌یً و توشطه‌ا برمط ‌داشط ؛ تطا‬
‫اْنكه روز در غار حراء بود كطه حقيقط رخ داد؛ فرشطته نطزدش آمطد و یفط ‪:‬‬
‫‌‬
‫بخوان‪ .‬یف ‪ :‬نم ‌توانم بخوانم‪ .‬و فرمود‪ :‬فرشطته مطرا در آغطوش یرفط و تطا‬
‫جاْيكه تحمل داشتم‪ ،‬فًرد؛ سپس رها كطرد و یفط ‪ :‬بخطوان‪ .‬یفطتم‪ :‬خوانطدن‬
‫‌‬

‫پیامرب شدن حممد ﷺ‬


‫نم ‌دانم‪ .‬برا بار دوم مرا یرف و تا جاْ كه توان داشطتم‪ ،‬فًطرد و سطپس رهطا‬
‫كرد و یف ‪ :‬بخوان‪ .‬یفتم‪ :‬نم ‌توانم بخوانم‪ .‬بار سطوم نيطز مطرا یرفط و فًطرد‬
‫سپس رهطا كطرد و یفط ‪ ﴿ :‬ﭻ ﭼ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ‬
‫ﮈ ﮉ﴾[العلق]‪ .‬رسطو اهَّلل ﷺ بطا آن آْطات بازیًط و درحطال ‌كطه قلطبش‬
‫م ‌لرزْد‪ ،‬نزد خدْجه ڤ رف و یف ‪ :‬مرا بپوشانيد‪ ،‬مطرا بپوشطانيد‪ .‬پطس او را‬
‫پوشاندند تا ترس از بدنش رف ؛ حادثه را برا خدْجه تعرْطف كطرد و یفط ‪ :‬از‬
‫خودم م ‌ترسم‪ .‬خدْجه یف ‪ :‬هریز؛ به اهَّلل سویند كه اهَّلل تو را خطوار نمط ‌كنطد؛‬
‫مطيكنطي‪ ،‬از مهمطان پطذْراْي‬
‫‌‬ ‫ارتبطاا دار ‪ ،‬مسطتمند را كمط‬ ‫تو بطا خوًْطان‬
‫مطيكنطي‪ .‬سطپس خدْجطه او را نطزد‬
‫مينماْي و در رام حطق‪ ،‬مًطكلت را تحمطل ‌‬ ‫‌‬
‫پسرعموْش َو َر َقة بن ن َْو َف ِل ب ِن َأ َسد ِ‬
‫بطن عبطد ال ُعطزَّ بطرد‪ .‬و در عهطد جاهليط ‪،‬‬
‫نصران بود و انجل را به زبان عبر م ‌نوشط ؛ مطرد پيطر كطه نابينطا شطدم بطود‪.‬‬
‫خدْجه به او یف ‪ :‬ا پسر عمو رخداد را از برادرزادم‌ات بًنو؛ ورقطه یفط ‪:‬‬
‫ا برادرزادم چه دْدم‌ا ؟ رسطو اهَّللﷺ هطر چطه دْطدم بطود‪ ،‬بطراْش بيطان كطرد‪.‬‬

‫‪36‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫تها اس كه اهَّلل بر موس نطاز نمطود؛ ا كطاش روز كطه‬


‫ورقه یف ‪ :‬اْن فرش ‌‬
‫قوم تو را از بيرون م ‌كنند‪ ،‬زندم و جوان باشم‪ .‬رسطو اهَّللﷺ یفط ‪ :‬آنطان مطرا‬

‫پیامرب شدن حممد ﷺ‬


‫بيرون م ‌كنند؟ یف ‪ :‬آر ؛ هر كس چنين پيام بياورد‪ ،‬با او دشطمن كننطد؛ ایطر‬
‫در روزیارت زندم باشم‪ ،‬تو را با تمام توان ْار م ‌كنم‪ .‬دْر ناذش كطه ورقطه‬
‫وفات ْاف و وح قط شد‪ .‬پيامبر ﷺ م ‌فرمود‪ :‬روز رام م ‌رفتم كطه صطداْ‬
‫از آسمان شنيدم؛ به بال ناام كردم؛ فرشته‌ا كه در حراء نزدم آمدم بطود‪ ،‬دْطدم كطه‬
‫بر تخت ميان آسمان و زمين نًسطته اسط ‪ .‬از او ترسطيدم‪ ،‬بریًطتم و یفطتم‪ :‬مطرا‬
‫بپوشانيد‪ ،‬مرا بپوشانيد‪ .‬پس اهَّلل تعال ناز فرمطود‪﴿ :‬ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ﴾‬
‫تاآْه ﴿ﯙ ﯚ ﯛ﴾ [ ُم َّدثر]»‪.‬‬
‫‌‬

‫َان َل َْ َر ُرؤْ َْطا إِ َّل‬


‫وکانت مبدأ وحیه ﷺ‪ ،‬قالت عائشة ڤ‪َ « :‬فك َ‬

‫[‪ ]1‬خواب‬
‫الصَّادقة‬
‫ِ‬
‫َجا َء ْت م ْث َل َف َل ِق ُّ‬
‫الص ْبح»‪.‬‬

‫ماایآمااد‪ .‬رسااول اهلل ﷺ‬


‫فرشااته در درون و قلااب پیااامرب ﷺ ‌‬
‫[‪ ]2‬ورود‬
‫به ذهن‬
‫میفرمود‪« :‬روح المين در درونم دميد و مرا خبر داد كه‪.»...‬‬
‫‌‬

‫پیامرب ﷺفرمود‪« :‬یاه فرشته مانند ْ مرد براْم ظاهر م ‌شد و بطا مطن‬
‫چهره فرشته‬
‫[‪ ]3‬تغییر‬

‫سخن م ‌یف و م ‌فهميدم كه چه م ‌یوْد» صابه ﭫ نیز او را گااه در‬


‫این حالت می‌دیدند‪.‬‬
‫مراتب وحي‬

‫به نطزد مطن مط ‌آمطد و اْطن‬ ‫پیامرب ﷺ فرمود‪« :‬یاه مانند صدا زن‬
‫سخ ‌ترْن شكل بطراْم بطود‪ .‬صطدا كطه قطط مط ‌شطود‪ ،‬سطخنان را در‬
‫[‪ ]4‬صدای زنگ‬

‫خا رم داشتم»‪ ،‬عائشة ڤ می‌گفت‪« :‬در روز بسيار سرد‪ ،‬دْدم كطه‬
‫وح بر او ناز م ‌شود؛ وقت حالتش تمام م ‌شد‪ ،‬عرق بطر پيًطان او‬
‫م ‌نًس »‪ ،‬گاهی که سواره بود‪ ،‬مارکبش از شادت وحای‪ ،‬بار زماین‬
‫مینشست‪.‬‬
‫‌‬

‫بنا بر فرمایش اهلل تعالی در سوره‌ی نجم‪ ،‬پیامرب ﷺ جربئیال را دو‬


‫[‪ ]5‬شکل‬
‫اصلی‬
‫فرشته‬

‫بار به شکل اصلی‌اش دید و وحی را از او دریافت نمود‪.‬‬

‫‪37‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫در شب معراج‪ ،‬اهلل تعالی فرض شادن نمااز و برخای دساتورات‬

‫مستقیم اهلل‬
‫[‪ ]6‬وحی‬
‫دیگر را از باالی هفت آسمان‪ ،‬باه طاور مساتقیم باه فرساتاده‌اش‬

‫مراتب وحي‬
‫وحی نمود‪.‬‬

‫اهلل ‪ ۵‬بدون واسطه‌ی فرشته‪ ،‬با فرستاده‌اش ساخن گفات؛‬

‫گفنت اهلل‬
‫[‪ ]7‬سخن‬

‫با او‬
‫همانگونه که با موسى ڠ سخن گفت‪.‬‬
‫‌‬

‫نخست‪ ،‬پنج آیه‌ی آغازین سوره‌ی علق وحی شد‪ ﴿ :‬ﭻ ﭼ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ‬

‫آیات وحی‬
‫خنستین‬
‫ﮁﮂﮃﮄﮅﮆﮇ ﮈﮉﮊﮋﮌ ﮍﮎﮏﮐﮑ ﮒ‬
‫ﮓ﴾‪.‬‬

‫[‪ ]3‬هشدار به قومش‬ ‫[‪ ]2‬هشدار به خویشان نزدیک‪.‬‬ ‫[‪ ]1‬پیامرب شدن‬

‫مراتب دعوت پیامرب‬


‫[‪ ]4‬هشادار باه آن قاومی کاه هشاداردهنده‌ای برایشاان نیاماده باود؛ یعنای تماامی‬
‫عربها‪.‬‬
‫‌‬

‫[‪ ]5‬هشدار به تمامی جن‌ها و انسان‌هایی که تا روز رستاخیز‪ ،‬پیامش به آنان‬


‫میرسد‪.‬‬
‫‌‬
‫[‪ ]1‬دعوت پنهان ‪ :‬سه سال نخست بعثت‪.‬‬
‫مراحل دعوت‬
‫پیامرب ﷺ‬

‫[‪ ]2‬دعوت آشكار‪ :‬وقتی اهلل فرمود‪﴿ :‬ﭞ ﭟ ﭠ﴾[حجر‪.]٩٤:‬‬

‫از زنان‪ :‬خدیجة بنت خویلد‪.‬‬ ‫از مردان‪ :‬أبو بکر صدّ یق‪.‬‬
‫خنستین مؤمنان‬

‫از خادمان‪ :‬زید بن حارقة‪.‬‬ ‫علي بن أبي طالب‪.‬‬


‫از كودكان‪ّ :‬‬

‫حبشي‪.‬‬
‫ّ‬ ‫از بردیان‪ :‬بالل بن رباح‬

‫‪38‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫برخی از نخستین کسانی‌که بعد از خانواده‌ی پیامرب ﷺ ایمان آوردناد‪ ،‬عبارتناد از‪:‬‬

‫برخی مؤمنان پیشتاز‬


‫عاوام‪ ،‬ساعد بان أباي و ّق ٍ‬
‫ااص‪ ،‬عباد‬ ‫عثمان بن ع ّفان‪ ،‬طلحة بن عبید اهلل‪ ،‬زُ بیار بان ّ‬
‫عمار بن ٍ‬
‫یاسرو ماادرش سام ّیه‪،‬‬ ‫أرت‪ ،‬صهیب رومي‪َ ،‬‬ ‫الرحمن بن عوف‪ ،‬خ ّباب بن ّ‬
‫جراح‪ ،‬عثمان بن مظعون‪ ،‬أبو سلمة بان عباد األساد و عتباة بان‬
‫أبو عبیده عامر بن ّ‬
‫غزوان ﭫ أجمعین‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫باب سوم‪ :‬دوران مکه‬

‫‪ -‬وقتی مشرکان‪ ،‬درستی دعاوت پیاامرب ﷺ و جماه شادن ماردم را پیراماون او‬
‫دیدند‪ ،‬آنان را به سختی آزار رساندند؛ برای نمونه‪:‬‬
‫‪ -‬شایعه کردند که محمد ﷺ جادوگر است؛ تا مردم از او برتسند و دور شوند‪.‬‬
‫‪ -‬شایعه کردند که محمدﷺ دیوانه است؛ تا مردم او را سبک‌سر پندارند‪.‬‬
‫‪ -‬شایعه کردند که محمد ﷺ دروغگوست؛ این ادعا باطال باود؛ زیارا باه‌خااطر‬
‫راستی و امانت‌داری‪ ،‬به امين شهرت داشت‪.‬‬

‫آزار مشرکان به پیامرب ﷺ و یارانش‬


‫‪ -‬تمسخر و ریشخند به دعوت رسول اهلل ﷺ و سخنانش‪.‬‬
‫‪ -‬وقتی پیامربﷺ برای دعوت مردم می‌آمد‪ ،‬هیاهو ب ‌هپا می‌کردند تا ماانع شانیدن‬
‫وحی و سخنانش شوند‪.‬‬
‫‪ -‬هر کس برای عمره یا حج به مکه می‌آمد‪ ،‬به استقبالش میرفتند و او را از پیاامرب‬
‫میترسانیدند‪.‬‬
‫ﷺ ‌‬
‫‪ -‬به بدن پیامرب ﷺ آسیب می‌زدند؛ مانند عقبة بن أبي ُمعایط کاه آن‌چناان لبااس‬
‫ایشان را کشید که نزدیک بود خفه شود که ناگاه أبو ٍ‬
‫بکار ﭬ او را دور کارد؛‬
‫آنرا برداشت‪.‬‬
‫باری شکمبه‌ی شرت بر پشتش انداختند که دخرتش فاطمة ڤ ‌‬
‫ٍ‬
‫ابوطالب رفتناد و از او خواساتند‬ ‫‪ -‬قصد کشتن پیامرب ﷺ را کردند؛ نزد عمویش‬
‫که عمارة بن ولید را به‌جای باردارزاده‌اش بگیارد تاا وی را بکشاند‪ .‬همچناین‬
‫میخواستند پیامرب ﷺ را در ماجرای جرتش به قتل رسانند‪.‬‬
‫‌‬
‫شکنجهی مؤمنان ناتوان؛ آنان را بسیار شکنجه می‌کردند؛ سنگ بر شکم باالل‬
‫‌‬ ‫‪-‬‬
‫عمار بن ٍ‬
‫یاسر ﭫ و برخای دیگار‪ ،‬بسایار بادرفتاری‬ ‫گذاشتند و با خانواده‌ی ّ‬
‫کردند‪.‬‬

‫مسلمانان که زیاد شدند‪ ،‬کافران ترسیدند و آزارشان را بیشرت کردناد؛ پاس رساول‬
‫هجرت به حبشه‬

‫آنجا پادشاه اس كطه بطه مطردمش‬


‫اهلل ﷺ فرمان هجرت به حبشه داد و فرمود‪‌ « :‬‬
‫ستم نم ‌كند»‪.‬‬

‫‪40‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫دوازده مرد و چهار زن‪ ،‬هجرت کردند؛ از آن‌جملاه‪ :‬عثماان بان عفاان‬
‫ﭬ (نختین کسی‌که خارج شد) و همسرش ُرق َّیة بنت رساول اهلل ﷺ‪.‬‬
‫آنان در حبشه‪ ،‬در وضعیتی خوبی به‌سر می‌بردند‪ .‬به آنان خرب رسید کاه‬

‫بار خنست‬
‫قریش‪ ،‬اسالم را پذیرفته است؛ اما دروغ بود‪ .‬پاس باه مکاه بازگشاتند؛‬

‫هجرت به حبشه‬
‫وقتی دیدند شرایط بسیار دشاوار اسات‪ ،‬هار کدامشاان کاه توانسات‪،‬‬
‫برگشت‪ .‬برخی مانناد عباداهلل بان مساعود ﭬ وارد مکاه شادند و از‬
‫قریش آزار زیادی دیدند‪.‬‬

‫هشتاد و سه مارد و هجاده زن هجارت کردناد؛ آناان در نازد نجاشای‪،‬‬


‫وضعیت خوبی داشتند‪ .‬خرب به قریش رسید‪ .‬پاس عمارو بان عااص و‬

‫بار دوم‬
‫عبااداهلل باان أبااي ربیعاه را بااا گروهاای فرسااتادند تااا نجاشاای را فریااب‬
‫دهند؛‪،‬پس اهلل تعالی‪ ،‬نیرنگشان را به خودشان بازگرداند‪.‬‬

‫عبدالم َّطلب ﭬ مسالمان شاد؛ وی کاه عزتمنادترین فارد‬

‫إسالم محزه وعمر شعب أبو طالب ابو طالب‬


‫ُ‬ ‫در سال ششم بعثت‪ ،‬حمزة بن‬
‫قریش نام داشت‪ ،‬با اسالمش‪ ،‬رسول اهلل ﷺ عزت یافت‪ .‬سپس به برکت دعای پیامرب ﷺ ‪،‬‬
‫عمر بن خ ّطاب مسلمان شد و مؤمنان با مسلمان شدن این‌دو‪ ،‬قدرت یافتند و در برابر قاریش‬
‫ایستادند‪.‬‬

‫آزار قریش در حق رسول اهللِ ﷺ شدت یافت؛ برای سه سال‪ ،‬او و خانواده‌اش ا در‬
‫شعدر محاصره داشتند‪ .‬عبداهلل بن ع ّباس ﭭدر آن‌جا متولاد شاد‪ .‬کاافران آزار و‬
‫اذیت زیادی در حق پیامرب مرتکب شدند و او در ‪ ٤٩‬سالگی از محاصره بیرون آمد‪.‬‬

‫پس از چند ماه‪ ،‬ابوطالاب در سانا ‪ 8٧‬ساالگی وفاات یافات‪ .‬پاس انادکی‬
‫خدجيه‬
‫وفات‬

‫و‬

‫خدیجة ڤ وفات یافت و آزار و اذیت مشرکان بیشرت شد‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ به همراه زید بن حارقه ﭬ به طائف رفت تا مردم به دعوت دهد؛ چند‬
‫رفنت به طائف‬

‫روزی آن‌جا ماند؛ اما آنان نپذیرفتند‪ ،‬ایشان را اذیت کردند و بیرون راندند و چنان‬
‫با سنگ زدند که پاهایش زخمی شد؛ رساول اهلل ﷺ باه مکاه برگشات و در اماان‬
‫ُم ْط ِعم بن عَ ِد ّي وارد مکه شد‪.‬‬

‫‪41‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫پیامرب ﷺ که از طائف باازمی‌گشات‪ ،‬عَ ادّ اس نصارانی را مالقاات کارد‪ .‬او‬

‫عدّاسٍ‬
‫إسالم‬
‫مسلمان شد و سخنان پیامرب ﷺ را پذیرفت‪.‬‬

‫در بازگشت از طائف به مکه‪ ،‬در محلی به ناام نَخلاة‪ ،‬هفات جان از قبیلاه‌ی‬

‫چنها‬
‫اميان‬
‫نصیبین نزد پیامرب ﷺ آمدند؛ قرآن را شنیدند و ایمان آوردند‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ شبانه با جسم و روحش‪ ،‬به مسجد األقصی روانه شد و باه بااالی‬

‫إسراء و‬
‫معراج‬
‫آسمانها‪ ،‬به‌سوی اهلل ‪ ،۵‬باال رفت‪ .‬اهلل متعال با او سخن گفات و نمازهاا‬
‫‌‬
‫را بر او فرض نمود‪.‬‬

‫مدتی که پیامرب ﷺ در مکه حضور داشت‪ ،‬قبایل عرب را به اهلل دعوت می‌داد و باه‬

‫عرضه اسالم به قبایل‬


‫هر هبانه‌ای نزدشان می‌رفات تاا پیاام پروردگاارش را باه آناان برسااند‪ .‬اماا هایچ‬
‫قبیلهای‪ ،‬دعوتش را نپذیرفت؛ اهلل تعالی آن‌را برای گرامیداشت انصار نگاه داشت؛‬
‫‌‬
‫شش تن از انصاار آمدناد و پیاام اهلل و فرساتاده‌اش را پذیرفتناد‪ ،‬ساپس باه مدیناه‬
‫بازگشتند و قومشان را به اسالم فراخواندند تا این‌که اسالم در میانشان منتشر شاد؛‬
‫خانهای‪ ،‬سخن از رسول اهلل ﷺ بود‪.‬‬
‫چنانکه در هر ‌‬
‫‌‬

‫در سال بعد‪ ،‬دوازده نفر از انصار به مکه آمدند؛ از آن‌جملاه پانج نفار از‬
‫بیعت خنست‬

‫شش مسلمان پیشتاز بودناد‪ .‬در عقباه باا رساول اهلل ﷺ بیعات کردناد‪.‬‬
‫انصار ﭫ و بيعت عقبه‬

‫بیعتی درباره‌ی زنان که در سوره‌ی ممتحنة آمده است‪ .‬ساپس باه مدیناه‬
‫برگشتند‪.‬‬

‫سال بعد‪ ٧3 ،‬مرد و دو زن که جزو پیمان عقبه بودند‪ ،‬آمدناد‪ .‬باا رساول‬
‫بیعت دوم‬

‫اهلل ﷺ بیعت نمودند که هم‌چون زناان و فرزنادانو خودشاان‪ ،‬از پیاامرب‬


‫ﷺ دفاااع نماینااد‪ .‬رسااول اهللِ ﷺ از میانشااان دوازده امیاار و سرپرساات‬
‫برگزید‪.‬‬

‫‪42‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫باب چهارم‪ :‬دوران مدینه‬

‫رسول اهلل ﷺ به اصحابش ﭫ اجزه داد تا به مدینه هجرت نمایناد؛ پاس پنهاانی‬
‫روانه شدند؛ گفته‌اند که نخستین مهاجر‪ ،‬ابو َسا َل َمة بان عباد األساد مخزومای یاا‬
‫ُم ْص َعب بن عُ َم ْی ٍر بوده است‪ .‬انصار آن‌ها را به خاناه‌هایشاان بردناد و پنااه دادناد و‬

‫فرمان هجرت‬
‫یاری نمودند و اسالم این‌گونه در مدینه منتشر شد‪.‬‬
‫سپس فرمان هجرت به رسول اهللﷺ داده شد؛ وی در ‪ ٥3‬سالگی‪ ،‬همراه با اباوبکر‬
‫و خادمش عامِر بن ُف َه ْی َره هجرت نمود‪ .‬راهنمای آن‌ها‪ ،‬عباداهللِ بان ُأ َر ْی ِقاط ال َّل ْیثِاي‬
‫بود‪ .‬او و ابوبکر وارد غار قور شدند و سه روز آ ‌نجا ماندند‪.‬سپس راه ساحل را در‬
‫پیش گرفتند‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ و همراهش در دوشنبه که ‪ 12‬روز از ربیع األول گذشته بود‪ ،‬به قبااء‬

‫ﷺ به مدینه‬
‫ورود پیامرب‬
‫در باالی مدینه رسیدند و در آن‌جا ‪ 1٤‬روز نزد بنی عَ ْم ِرو ِ‬
‫بن عَ ْوف ماندند‪.‬‬

‫مایگفات‪« :‬پيطامبرﷺ هطر‬


‫پیامرب ﷺ مسجد قباء را بنا نمود؛ ابن عمار ﭭ ‌‬
‫خنستین‬
‫مسجد‬
‫شنبه‪ ،‬پيادم ْا سوارم‪ ،‬به مسجد قباء م ‌آمد» پیامربﷺ فمود‪« :‬نماز در مسطجد‬
‫قباء‪ ،‬مانند عمرم اس »‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ بر شرتش نشست و روانه شد‪ ،‬مردم به او می‌گفتند که نزدشان اقامت کناد‬
‫ساخت مسجد النبی ﷺ‬

‫و افسار شرتش را می‌گرفتند‪ .‬فرمود‪« :‬راهش را باز كنيد كطه او فرمطان دارد» شارت در‬
‫محل امروزی مسجد‪ ،‬بر زمین نشست‪ .‬جایی که مال دو جوان از بنای نجاار باه ناام‬
‫سهل و سهیل بود‪ .‬پیامرب ﷺ نزد ابو ایاوب انصااری ﭬ اقامات کارد و در هماان‬
‫خانهی‬
‫صحنی که شرت نشست‪ ،‬به دست خود و یارانش مسجدی بنا نمود‪ .‬پیامربﷺ ‌‬
‫خود و همسرانش را در کنار مسحد سااخت؛ نازدیکرتین خاناه باه مساجد‪ ،‬خاناه‌ی‬
‫عایشه ڤ بود‪ .‬پیامربﷺ بعد از هفت ماه‪ ،‬از خانه‌ی ابو ایوب ﭬ به آن‌جا رفت‪.‬‬

‫‪43‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫پس از بنای مسجد‪ ،‬پیامرب ﷺ میان مهاجران که نود مرد بودند و میان انصاار‪،‬‬

‫برادری‬
‫پیمان‬
‫پیمان برادری برقار نمود و آنان تا زمان بدر‪ ،‬از یکدیگر ارث می‌بردند‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ که به مدینه آمد و یهود ایشان را دیدندف فهمیدند که او واقعًا فرستاده‌ی‬


‫اهلل است و همان کسی است که درباره‌اش در تورات چیزهایی آمده است‪ .‬باا ایان‬

‫يهود‬
‫سال ٍم ﭬ که دانشامند‬‫وجود‪ ،‬تعداد کمی از آنان مسلمان شدند؛ مانند عبد اهلل بن َ‬
‫و فقیه یهودی بود‪ .‬پیامرب ﷺ با قبائل یهودف یعنی بنای قینُقااع‪ ،‬بنای نضایر و بنای‬
‫ُقریظة پیمان صلح بست‪.‬‬

‫پس از فرض شدن نمازها‪ ،‬پیامرب ﷺ به سمت بیت المقدس نماز مای‌خواناد‪ .‬وی‬

‫تغییر قبله‬
‫دوست داشت کاه قبلاه باه کعباه تغییار کناد‪ .‬بادین امیاد‪ ،‬نگااهش را در آسامان‬
‫ماایگردانااد‪ .‬پااس اهلل متعااال نااازل فرمااود‪﴿ :‬ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡﮢ‬
‫‌‬
‫ﮣ ﮤ ﮥﮦ﴾ پیامرب در سال دوم هجری‪ ،‬قبل ‌هاش را به کعبه تغییر داد‪.‬‬

‫پس از این‌که پیامرب ﷺ در مدینه جاای گرفات و انصاار ﭫ مادافع او شادند‪ ،‬اهلل تعاالى‬
‫فرمود‪﴿ :‬ﭑﭒﭓﭔﭕﭖﭗﭘﭙﭚﭛﭜﭝﭞﭟ‬

‫فرمان جهاد‬
‫ﭠﭡﭢﭣﭤﭥﭦﭧﭨ﴾[حج] به ‌‬
‫آنانکاه جناگ بار آناان تحمیال شاد‪،‬‬
‫اجازهی جهاد داده شد؛ زیرا مورد ستم قرار گرفتهاند و اهلل بر پیروزى آناان تواناسات؛ هماان‬
‫‌‬
‫اینکاه گفتناد‪ :‬پروردگاار‬
‫کسانىکه ب ‌هناحق از خانههایشان بیرون شدند؛ گناهی نداشتند جز ‌‬
‫‌‬
‫ما‪ ،‬اهلل است‪.‬‬
‫نخستین غزوه‌های پیامربﷺ أبواء‪ُ ،‬بواط و عُشیرة و چند سریه بود‪.‬‬
‫سال دوم هجری‪ ،‬رسول اهلل ﷺ با سیصد و چند نفر برای گرفتن کااروان تجااری‬
‫قریش که از شام برمیگشت‪ ،‬حرکنت نمود‪ .‬ابو سفیان راه راهش را تغییر داد‪ .‬پاس‬
‫شیطان‪ ،‬قریش را فریب داد و آنان برای جنگ با مسلمانان‪ ،‬روانه شادند‪ .‬دو گاروه‬
‫غزوه بدرٍ‬

‫در بدربه هم رسیدند؛ این غزوه‌ی بدر بزرگ است که یوم الفرقان هم نامیده شد‪.‬‬
‫دو لشکر که به هم رسیدند‪ ،‬رسول اهلل ﷺ از پروردگارش کماک خواسات و از او‬
‫بسیار خواهش نمود‪ .‬پس اهلل تعالی مؤمنان را با فرشتگانش یاری نمود‪ .‬پاس آناان‬
‫را بر کافران پیروز گرداند و پیام را واال نمود‪ .‬هفتاد نفر از مشکران کشاته شادند و‬
‫چهارده مرد از مؤمنان‪ ،‬به شهادت رسیدند‪.‬‬
‫‪44‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫در سال سوم هجری‪ ،‬بنی قینقاع پیمان صلح را شکست؛ پیامربﷺ آ«ان را پانزده شابانه‌روز‬

‫غزوه قينقاع‬
‫محاصره نمود؛ پس حکمشان نازل و آنان را که هفتصد نفر بودند‪ ،‬آزاد نمود‪.‬‬

‫غزوه احد در شوال روی داد؛ قریش با سه هزار نفر و بارای انتقاام کشاتگان بادر‪،‬‬
‫رواهنی مدینه شد‪ .‬پیامربﷺ نیز با هفتصد نفر از یارانش به احد رفتند و منافقاان در‬
‫این میان‪ ،‬پس رفتند‪ .‬در آغاز روز‪ ،‬پیروزی با مسلمانان بود؛ اهلل تعاالی مسالمانان‬
‫را آزمود و مشرکان را پیروز نمود تا جایی‌کاه باه رساول اهلل ﷺ نزدیاک شادند و‬
‫دندانش را شکستند‪.‬‬
‫در آن روز فرشتگان هم در نربد شارکت کردناد؛ هفتااد نفار از اصاحاب ﭫ‪ ،‬از‬
‫ٍ‬
‫عمیر و أنس بن نَضر و حنظلاة الغسایل‬ ‫الم َّطلب و ُمصعب بن‬
‫جمله حمزة بن عبد ُ‬

‫غزوه احد‬
‫و برخی دیگر‪ ،‬به شهادت رسیدند‪.‬‬
‫طلحة بن عبید اهلل در این غزوه‪ ،‬بسیاز رشادت نشان داد؛ تاا جاایی‌کاه رساول اهلل‬
‫ﷺ فرمود‪« :‬بهً بر لحه واجب شد» رسول اهلل ﷺ و مسلمانان باه کاوه پنااه‬
‫بردند و اهلل تعالی دست مشرکان را از آنان دور ساخت‪.‬‬
‫روز احد‪ ،‬روز آزمایش بود‪ .‬اهلل تعاالی در آن‌روز‪ ،‬مؤمناان را آزماود و منافقاان را‬
‫رسوا نمود و هر کسی را خواست‪ ،‬به مقام شهادت رسانید‪ .‬پاس از غازوه‪ ،‬پیاامرب‬
‫ﷺ باخرب شد که قریش دوباره برای نربد و نابودی اساالم‪ ،‬حرکات کارده اسات؛‬
‫پس همراه با مؤمنان‪ ،‬از قارحٍ حرکات کارد؛ وقتای مسالمانان باه حماراء األساد‬
‫رسیدند؛ قریش که باخرب شد‪ ،‬از جنگ کناره گرفت و به مکه بازگشت‪.‬‬

‫در سال ‪ ٤‬ها واقعه‌ی بئر معونه رخ داد؛ در این واقعه‪ ٧٠ ،‬نفر از قاریان شهید شدند‪.‬‬
‫همچنین غزوه بني نضیر اتفاق افتاد؛ پیامربﷺ آنان را محاصره نمود تاا ایان‌کاه اهلل‬
‫سال ‪4‬هـ‬

‫در قلبشان وحشت انداخت و پیامربﷺ آنان را از مدینه تبعید نمود؛ سوره‌ی حشار‬
‫در همین باره نازل شد‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ در سال ‪ ٥‬ها برای نربد با بني مصطلق روانه شاد و پیاروز بازگشات‪ .‬در‬
‫غزوه‬

‫تیمم صادر شد و حادقه‌ی افک نیز رخ داد؛ در این حادقاه‬


‫همین ماجرا بود که حکم ّ‬

‫‪45‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫مطهره‪ ،‬هتمت زنا زدند؛ وضعیت بارای او و‬


‫منافقان به مادرمان عائشه ڤ طاهره َّ‬

‫مُريسيع‬
‫رسول اهلل ﷺ بسیار سخت شد؛ تا این‌که اهلل تعالی بیگناهی او را در سوره‌ی نور‬
‫نندهها شالّق خوردند‪.‬‬
‫متز ‌‬‫نازل نمود و هت ‌‬

‫در شوال سال ‪ ٥‬ها غزوه خندق (احزاب) روی داد‪ .‬یهاود بارای ناربد باا پیاامرب ﷺ و‬
‫یارانش‪ ،‬با قریش و دیگر دشمنان اساالم هام‌پیماان شادند‪ .‬ساپاهی ده‌هازار نفاری از‬
‫لیم‪ ،‬بني أسد‪ ،‬فزارة‪ ،‬أشجع و دیگران‪ ،‬شاکل گرفات و باه‌ساوی مدیناه‬‫قریش‪ ،‬بني ُس ٍ‬
‫حرکت کردند‪.‬‬
‫سلمان فارسي به پیامرب ﷺ پیشنهاد داد تا برای در امان ماندن از دشامن‪ ،‬خنادق حفار‬
‫کنند‪ .‬رسول اهلل ﷺ با سه هازار نفار حرکات کارد و در کاوه سال ٍع جاای گرفات؛ در‬

‫غزوه احزاب‬
‫مقابلش دستور حفر خندق داد‪ .‬از همی‌پیمانانش در بني قریظه درخواست امان کارد؛‬
‫بهجز از کسانی که پیمان شکستند و با سپاه احزاب همراه شادند‪ .‬پیاامربﷺ نُعایم بان‬
‫‌‬
‫مسعود ﭬ را نزد آنان و احزاب فرستاد تا میانشان اختالف اناداخت و اهلل تعاالی باه‬
‫باد فرمان داد تا بر احزاب بوزد‪ ،‬خیمه‌هایشان را برکند و دیگ‌هایشان را وارونه ساازد؛‬
‫طوفان‪ ،‬آنان را سست گردانید و در دلشان وحشت انداخت؛ پس به‌ناچاار بازگشاتند‪.‬‬
‫بهسوی بني قریظه حرکت کرد و ساعد بان معااذ ﭬ را باه‌عناوان َح َکام و‬
‫پیامربﷺ ‌‬
‫داور‪ ،‬به میانشان فرستاد‪.‬‬
‫سورهی احزاب درباره‌ی همین غزوه نازل شد‪.‬‬
‫‌‬

‫پیامرب ﷺ در سال ‪ 6‬ها باه هماراه هازار و چهارصاد نفار از یاارانش بارای عماره‬
‫حرکت نمود‪ .‬به حدیبیه که رسیدند‪ ،‬قریش مانع ورودشان به مکه شد؛ پاس پیماان‬
‫صلح حدیبیه‬

‫بستند که ده سال نربدی انجام نشود‪ .‬بنا به فرمایش اهلل تعالی‪﴿ :‬ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ‬
‫ﭖ﴾[فتح] این یک پیروزی برای مسلمانان بود‪.‬‬
‫در این پیمان‪ ،‬قریش به مسلمانان اجازه داد که سال بعد‪ ،‬برای عمره به مکه بیایناد‪.‬‬
‫عمره قضاء در ذي قعده سال ‪ ٧‬ها انجام شد‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ ‪ 2٠‬روز پس از صلح حدیبیه‪ ،‬به سمت خیرب در شمال مدینه رفات و آناان‬
‫غزوه‬

‫شبانهروز محاصره کرد‪ .‬مسمانان در آن‌جا بسیار به ساختی افتادناد؛‬


‫را نزدک به ‪‌ 2٠‬‬

‫‪46‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫یهود که دیدند در حال نابودی هستند‪ ،‬از پیامرب ﷺ خواستند صلح کنند؛ پس بدین‬

‫غزوه خيرب‬
‫قرار مصالحه کردند که جان ساکنان قلعه محفوظ باشد و در مقابل باید یهود از آن‬
‫سرزمین برود و تمام اموالشان را برای مسلمانان برجای گذارند‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ که در خیرب بود‪ ،‬ابوهریره ﭬ مسلمان شد و باه مدیناه آماد؛ همچناین‬

‫آمدن جعفر‬
‫ٍ‬
‫طالب پسر عماوی پیاامرب ﷺ و همراهاانش از حبشاه رسایدند و باه‬ ‫جعفر بن ابي‬
‫رسول اهلل ﷺ پیوستند‪ .‬أبو موسى اشعری و یارانش ﭫ هم به آنان پیوستند‪.‬‬

‫غسااف فرساتاده‌ی رساول اهلل‬ ‫ٍ‬


‫عمارو ّ‬ ‫غزوه مؤته در سال ‪ 8‬ها رخ داد؛ شرحبیل بن‬
‫ﷺ به پادشاه روم را کشت؛ پس پیامربﷺ سه هزار نفر از یارانش را روانه سااخت‬
‫و پسرخوانده‌اش زید بن حارقه ﭬ را فرمانده نماود و فرماود‪« :‬ایطر زْطد شطهيد‬

‫غزوه مؤته‬
‫الب امير باشد و ایطر جعفطر شطهيد شطد‪ ،‬عبطداهَّلل بطن رواحطه‬ ‫شد‪ ،‬جعفر بن اب‬
‫دویستهزار از دوستان عربش‪ ،‬حرکت کردند؛ دو سپاه‪ ،‬در مؤتاه‬
‫‌‬ ‫باشد‪ ».‬هرقل و‬
‫به هم رسیدند و نربد رخ داد؛ فرماندهان پیامرب ﷺ شهید شادند و خالاد بان ولیاد‬
‫ﭬ پرچ اسالم را گرفت؛ وی به‌خوبی فرماندهی نمود و مسلمانان را از دشامنان‬
‫اهلل و دشمنان مسلمانان‪ ،‬نجات داد‪.‬‬

‫درهمان سال‪ ،‬بنو ٍ‬


‫بکر که هم‌پیمان قریش بودند‪ ،‬بر خزاعه که هام‌پیماان پیاامرب ﷺ بودناد‪،‬‬
‫حمله بردند؛ قریش هم آنان را مخفیانه یاری کرد؛ وقتی خرب باه پیاامرب ﷺ رساید‪ ،‬تصامیم‬
‫گرفت ه مکه را فتح کند‪ .‬ابو سفیان به مدینه آمد تا با پیامرب ﷺ صحبت کند؛ اما ساخنی از او‬
‫ٍ‬
‫ابوبکر و عمر و علی صحبت کرد تا با پیامربﷺ سخن بگویند؛ آن‌ها نپذیرفتند‪.‬‬ ‫نشنید؛ پس با‬
‫فتح بزرگ مکه‬

‫پیامربﷺ از اهلل خواست تا قریش را از آمدن مسلمانان به مکه‪ ،‬غافال نمایاد؛ اهلل متعاال نیاز‬
‫درخواستش را پذیرفت و پیامربﷺ با ده هزار نفر به مکه روانه شد‪.‬‬
‫المطلب ﭬ عموی پیامرب ﷺ مسلمان شد‪.‬‬
‫اندکی پیش از فتح مکه‪ ،‬ع ّباس بن عبد ُ‬
‫از سخنان پیامرب ﷺ در فتح مکه است‪« :‬كس ‌کم وارد خانطه‌ی ابطو سطفيان شطود‪ ،‬در امطان‬
‫اس ؛ كس ‌کم وارد مسجد شود‪ ،‬در امان اس ؛ كس ‌کم در خانه‌اش را ببنطدد‪ ،‬در امطان‬
‫اس ‪ ».‬پیامربﷺ تنها با کساانی مای‌جنگیاد کاه جانگش آمدناد؛ کساانی‌که پیاامربﷺ و‬
‫مسلمانان را آزار و شکنجه دادند‪ ،‬خونشان ریخته شد‪.‬‬

‫‪47‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫وقتی پیامربﷺ وارد مکه شد‪ ،‬بدون احرام بر پیرامون کعبه گشت؛ سپس عثمان بن طلحاه را‬

‫فتح بزرگ مکه‬


‫خواست‪ ،‬کلید کعبه را از او گرفت و هر بتی که در کعبه یا اطرافش باود‪ ،‬از باین بارد؛ ساپس‬
‫کلید را به عثمان بن طلحه بازگرداند‪.‬‬
‫پس از فتح مکه‪ ،‬مردم زیادی اسالم آوردناد و قبایال‪ ،‬گاروه گاروه نازد پیاامرب ﷺ آمدناد و‬
‫مسلمان شدند‪.‬‬

‫اهلل که مکه را بارای مسالمانان فاتح نماود‪ ،‬پیاامرب ﷺ یاارانش را بارای شکساتن‬

‫نابودی بتها‬
‫بتهای اطراف مکه روانه نمود؛ عمرو بن عاص ﭬ را برای سواع‪ ،‬سعد بن ٍ‬
‫زید‬ ‫ُ‬ ‫‌‬
‫ﭬ را برای منات‪ ،‬خالد بن ولیاد ﭬ را بارای عُ ازّ ى‪ُ ،‬طفیال ﭬ را بارای ذو‬
‫الک َّفین و علي ﭬ را برای بت طيء فرستاد‪.‬‬

‫هوازن که خرب فتح مکه را شنیدند‪ ،‬بارای ناربد باا رساول اهلل ﷺ گارد آمدناد؛ آ«ان باا‬
‫اموال و زنان و فرزندانشاان رواناه شادند؛ پیاامربﷺ باا ‪ 12‬هازار نفار حرکات نماود؛‬
‫مسلمانان از تعداد زیاد خود دچار غرور شدند؛ به سرزمین حنین که رسایدند‪ ،‬هاوازن‬
‫به سختی بر آنان حمله برد؛ تا جایی‌که از شادت تارس‪ ،‬از اطاراف پیاامربﷺ پراکناده‬

‫غزوه حُنني‬
‫شدند و فقط تعدادی از مهاجران و خانواده‌اش ماندناد؛ اهلل تعاالی مؤمناان را اساتوار‬
‫نمود و آنان به نزد پیامرب ﷺ بازگشتند و جنگیدندحتا این‌که اهلل آ«ان را پیروز گرداند و‬
‫هوازن به طائف گریختند‪.‬‬
‫چهارده نفر از سران هوازن نازد پیاامرب ﷺ آمدناد و درخواسات آزادی اسیرانشاان را‬
‫نمودند‪.‬‬

‫بهسوی طائف حرکت نمود و آن‌جا را‬


‫کار هوازن که یکسره شد‪ ،‬پیامرب ﷺ ‌‬
‫طائف‬
‫غزوه‬

‫هجده روز محاصره کرد؛ سپس پیامربﷺ و نربدی رخ نداد‪.‬‬

‫در سال ‪ ٩‬ها غزوه‌ی تبوک (غزوة ال ُعسرة) رخ داد؛ روزهاای بسایار گارم و زماان‬
‫غزوه تبوک‬

‫میوهها بود‪ .‬رفتن برای نربد‪ ،‬بارای ماردم دشاوار و ساخت شاد؛ وقتای پیاامرب ﷺ‬
‫‌‬
‫هماهی‬
‫هنگام خروج‪ ،‬مردم را به انفاق تشویق نمود؛ عثماان ﭬ سیصاد شارت باا ‌‬
‫بارکشها و بارهای آن به همراه هزار دینار انفاق کارد‪ .‬پیاامرب ﷺ فرماود‪" :‬از اْطن‬
‫‌‬

‫‪48‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫پس عثمان هرچه كند‪ ،‬زْان به او نم ‌رسد"‪ .‬و صاحابه هار کادام در خاور تاوان‬
‫خود انفاق کردند‪.‬‬
‫از همراهی با پیامرب ﷺ عماوم منافقاان و همچناین ساه صاحابی‪ -‬بادون عاذر‪-‬‬
‫تخلف ورزیدند؛ آن سه عبارت بودند از‪ :‬کعب بن مالک‪ ،‬هالل بان امیاه و مارارة‬
‫ساورهی توباه ناازل‬
‫‌‬ ‫توبهی آنان‪ ،‬آی ‌هی ‪۱۱۸‬‬
‫بن ربیع که درباره‌ی تاخیر در پذیرش ‌‬
‫شد‪( :‬وعلی الثالقة الذین خلفوا) و بدین ترتیب اهلل تعالی باه سابب صاداقت ایان‬
‫توبهی آنان را پذیرفت‪ .‬اما در این سوره‬
‫هبانهتراشی نکردند‪‌ -‬‬
‫سه نفر‪-‬که به‌دروغ ‌‬
‫ساورهی توباه‬
‫‌‬ ‫منافقان را نکوهش کرد و بار آناان مهار شاقاوت زد‪ .‬و چاون ایان‬

‫غزوه تبوک‬
‫منافقان را رسوا کرد‪ ،‬سوره‌ی فاضحة‪( ،‬یعنی رسواکننده) نامیده شده است‪.‬‬
‫در این غزوه پیاامرب ﷺ باا فرماانروای ایلاه و نیاز اهاالی جرباا و اذرح در مقابال‬
‫نطور در برابر پرداخت جزیه با اکیادر‪،‬‬
‫پرداخت جزیه‪ ،‬پیمان صلح نوشت و همی ‌‬
‫یآنکه درگیار جناگ‬
‫امیر دومه مصالحه نمود و هفده شب در تبوک ماند و سپس ب ‌‬
‫شود‪ ،‬به مدینه بازگشت‪.‬‬
‫وقتی پیامرب ﷺ به مدینه بازگشت‪ ،‬اهلل تعالى دستور تخریاب مساجد ضارار را کاه منافقاان‬
‫ساخته بودند‪ ،‬صادر نماود ﴿ﭔﭕﭖﭗﭘﭙﭚﭛ‬
‫ﭜﭝ﴾[توبه‪ ،]1٠٧:‬پس پیامربﷺ ‌‬
‫آنرا خراب نمود؛ تبوک‪ ،‬آخرین غزوه‌ی پیاامرب ﷺ‬
‫بود‪.‬‬

‫الوفاود‬
‫پس از غزوه تباوک‪ ،‬قبیلاه‌ی ققیاف مسالمان شادند و ساال ‪ ٩‬هاا را سانة ُ‬
‫‌‬
‫نامیدند‪ .‬قبیله‌ها گروه گروه نزد پیامرب ﷺ آمدند و مسلمان شادند‪ .‬از جملاه‪ :‬بناي‬
‫سنة الوفود‬

‫ٍ‬
‫حاجب تمیمای‪ ،‬طايء و بزرگشاان زیاد الخیال‪ ،‬عباد‬ ‫ٍ‬
‫تمیم و بزرگشان عطارد بن‬
‫العبدي‪ ،‬بني حنیفة که مسیلمة ّ‬
‫کذاب (مادّ عی پیاامربی)‬ ‫ّ‬ ‫القیس و بزرگشان جارود‬
‫در میان آن‌ها بود‪.‬‬

‫ٍ‬
‫ابوبکر ﭬ را به‌عنوان امیر کاروان حج فرستاد‪ ،‬وی بارای ماردم حاج‬ ‫پیامرب ﷺ در سال ‪ ٩‬ها‬
‫حج ابوبكرٍ‬

‫نمود‪ .‬پیامرب ﷺ علي ﭬ را فرستاد تا آیات آغازین سوره‌ی توبه را برای مردم بخواند؛ پیماان‬
‫مشرکان را به خودشان بازگرداند و به مردم اعالم نمود که از این سال به بعد‪ ،‬هیچ مشارکی باه‬
‫حج نمی‌آبد و کسی مانند دوره‌ی جاهلیت‪ ،‬برهنه حج نمی‌کند‪.‬‬

‫‪49‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫حجة الوداع را به جا آورد؛ بیش یکصاد هازار مسالمان از‬


‫رسول اهلل ﷺ در سال ‪ 1٠‬ها َّ‬
‫قبایل و سرزمین‌های بسایار‪ ،‬باا او هماراه شادند‪ .‬پیاامربﷺ مناساك حاج را باه آناان‬

‫حجَّة الوداع‬
‫آموخت‪ ،‬در روز عرقه برایشاان ساخنرانی نماود و ایان آیاه را تاالوت نماود‪﴿ :‬ﭻ‬
‫ﭼ ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅﮆ﴾[مائاااده‪ ]3:‬اعاااالم‬
‫نمود که دین‪ ،‬کامل شد و رعایت قرآن و سنت را به آنان سفارش کارد‪ ،‬خاون‪ ،‬ماال و‬
‫آبروی آنان را بر یکدیگر حرام نمود‪ .‬این خطبه‌ی وداع پیامرب ﷺ بود‪.‬‬

‫پیامربﷺ در صفر سال ‪ 11‬ها لشکری را برای جنگ با روم‪ ،‬آماده نمود و أسامة بان‬

‫فرستادن‬
‫أسامة‬
‫زید ﭭ را فرمانده نمود‪ .‬سپاه روانه شاد و در جارف کاه اردو زد‪ ،‬خارب بیمااری‬
‫پیامرب ﷺ به آنان رسید‪.‬‬

‫‪50‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫خالصهی غزوههای پیامرب ﷺ‬

‫همهی غزوه‌ها و سریه‌های پیامرب ﷺ بعد از هجرت و در مدت ده سال روی داد‪.‬‬
‫‌‬
‫سریهها و گروه‌هایی که گسیل می‌داشت‪ ،‬حدود ‪ 6٠‬مورد و غزوه‌ها ‪ 2٧‬ماورد باود‪.‬‬
‫‌‬
‫پیامربﷺ در این نُه غزوه شرکت داشات‪ :‬بادر‪ ،‬احاد‪ ،‬خنادق‪ ،‬قریظاه‪ ،‬مصاطلق‪،‬‬
‫خیرب‪ ،‬فتح مکه‪ ،‬حنین‪ ،‬طائف‪.‬‬

‫بدر‪ :‬سوره‌ی انفال که سوره‌ی بدر هم می‌نامند‪.‬‬

‫احططد‪ :‬آخاار سااوره‌ی آل عمااران از آیااه‌ی‪ ﴿ :‬ﯷ ﯸ ﯹ ﯺ ﯻ‬

‫آیاتی که دربارهی غزوهها نازل شد‬

‫خالصهی غزوهها و سریههای پیامرب ﷺ‬


‫ﯼ ﯽ ﯾﯿ﴾[آل عمران‪ ]121:‬تا اندکی پیش از آخر آن‪.‬‬

‫خندق‪ ،‬بن قرْظه و خيبر‪ :‬آیات آغازین سوره‌ی احزاب‪.‬‬

‫بن نضير‪ :‬سوره‌ی حشر‪.‬‬

‫حدْبيه و خيبر‪ :‬سوره‌ی فتح؛ در سوره‌ی فتح به فتح مکه اشااره شاده و‬
‫در سوره‌ی نصر به آن تصریح شده است‪.‬‬

‫تبوو‪ :‬آیاتی از سوره‌ی توبه‪.‬‬

‫پیامرب ﷺ فقط در غزوه‌ی احد زخمی شد‪ .‬در غزوه‌های بدر‪ ،‬احد و حنین‪ ،‬فرشاتگان‬
‫بههمراهش جنگیدند؛ فرشتگان در غازوه‌ی خنادق‪ ،‬مشارکان را باه لارزه انداختناد و‬
‫‌‬
‫شکست دادند‪ .‬در همین غزوه‪ ،‬فرشتگان سنگریزه‌ها را باه صاورت مشارکان زدناد و‬
‫آنان گریختند‪ .‬در دو غازوه‌ی بادر و حناین‪ ،‬پیاروز شاد‪ ،‬فقاط در غازوه‌ی طاائف از‬
‫منجنیق استفاده نمود‪ ،‬فقط در نربد احزاب‪ ،‬خندقی را با مشورت سلمان فارسای ﭬ‬
‫حفر کردند‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫بیماری و وفات پیامربﷺ‬

‫اهلل تعالى به پیامربشﷺ میان دنیا و دیدار با پروردگار‪ ،‬حق انتخاب داد؛ وی دیدار اهلل و رفاتن‬
‫بهسختی بیمار شد‪ .‬وی از همسرانش خواسات کاه در خاناه‌ی‬
‫به هبشت را برگزید‪ .‬پیامربﷺ ‌‬
‫عائشة ڤ بگذراند‪ .‬همگی اجازه دادند‪ .‬وقتی پیامرب ﷺ نتوانست برای نماز به مسجد برود‪،‬‬
‫ٍ‬
‫ابوبکر ﭬ دستور داد که نماز را برای مردم اقامه کند و این‌گونه بود که شایستگی وی را برا‬ ‫به‬
‫خالفت و جانشینی بعد از خود‪ ،‬نشان داد‪.‬‬
‫در صبح دوشنبه ‪ 12‬ربیع األول سال ‪ 11‬ها پیامربﷺ به طرف مردم نمازگزار رفت‪ ،‬پارده را بااال‬
‫گرفت و در را باز کرد تا او را دیدند؛ به آنان لبخند زد و اشاره نمود که نماز را ادامه دهناد‪ .‬هاوا‬

‫بیماری و وفات پیامرب ﷺ‬


‫که گرمرت شد‪ ،‬پیامرب ﷺ وفت نمود‪.‬‬
‫وفاتش‪ ،‬بزرگرتین مصیبتی بود که بار مسالمانان وارد آماد و مسالمانان بادین‌خااطر‪ ،‬بسایار‬
‫اندوهگین شدند‪.‬‬
‫ٍ‬
‫ابوبکر ﭬ حمع شدند و با او بیعت خالفت دادند؛ هیچ کساز بیعت کاردن باا‬ ‫مردم پیرامون‬
‫وی‪ ،‬سرپیچی نکرد؛ زیرا همگی از پیشتاز بودن او در اسالم و برتری‌اش بار دیگار مسالمانان‬
‫آگاه بودند‪.‬‬
‫سپس پیامربﷺ را غسل دادند و در سه پارچه‌ی سفید کفن کردند و در همان‌جایی کاه وفاات‬
‫یافته بود‪ ،‬یعنی خانه‌ی مادرمان عائشة ڤ‪ ،‬دفن نمودند؛ این قانون اهلل است که پیامربانش هر‬
‫جا از دنیا رفتند‪ ،‬دفن شوند‪ .‬جن و انسان بر او نماز جنازه خواندناد‪ .‬ساالم و صالوات اهلل بار‬
‫محمد ﷺ باد و گواهی می‌دهیم که امانت االهی را به‌انجام رسانید و امت را ارشاد نمود و در‬
‫راه اهلل‪ ،‬به شایستگی جهاد فرمود‪ .‬اهلل متعال او را هبخاطر امتش پاداش دهد؛ پاداشی هبرت از هر‬
‫پیامرب دیگر‪ .‬والحمد هلل رب العالمین‪.‬‬

‫‪52‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫پایان‪:‬‬
‫حسّان بن ثابت ﭬ شاعر رسول اهلل ﷺ‪ ،‬میسراید‪:‬‬
‫ون ا ْل ُح َّس ِد‬
‫فِي َجن ٍَّة ُت ْثنِي ُع ُي َ‬ ‫اج َم ْعنَا َم اعا َو َنبِ َّينَا‬
‫َف ْ‬ ‫َْا َر‬
‫پروردگارا! ما و پیامربمان را در هبشتی که چشم حسودان از آن دور است‪ ،‬جمع گردان‪.‬‬
‫الس ْؤ َد ِد‬ ‫ِ‬
‫َْا َذا ا ْل َج َل َو َذا ا ْل ُع َل َو ُّ‬ ‫فِي َجن َِّة ا ْل ِف ْر َد ْو ِ‬
‫س َوا ْك ُت ْب َها َلنَا‬
‫در جنة الفردوس؛ آن‌را برایمان مقدّ ر بفرما ای صاحب شکوه و بلندی و قدرت‪.‬‬
‫ون َع َلى ا ْل ُم َب َار ِك َأ ْح َم ِد‬
‫َوال َّطي ُب َ‬ ‫اْل َل ُه َو َم ْن َْ ُحفُّ بِ َع ْر ِش ِه‬
‫َص َّلى ْ ِ‬

‫محمد ﷺدرود‬
‫اهلل و تمامی فرشتگانی که پیرامون عرش او می‌گردند و تمامی پاکان‪ ،‬بر ّ‬
‫میفرستند‪.‬‬
‫‌‬

‫‪53‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫آزمون سوم‬

‫نادرس‬ ‫درس‬ ‫سؤا ‪:‬‬


‫‪ ‬چوپانی پیامرب ﷺ موجاب صارب او و مهرباانی‌اش باه ضاعیفان و‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫توجه به آنان شد‪.‬‬
‫‪ ‬پیامرب ﷺ که ‪ ٤٠‬ساله شد‪ ،‬نور نباوت در او درخشاید اهلل تعاالى در‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫روز جمعه او را با مقام رسالت گرامی داشت‪.‬‬
‫قریش نسبت به رسولﷺ شادت یافات؛ او و خاانواده‌اش را‬‫ٍ‬ ‫‪ ‬آزار‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫سه سال در شعب ابوطالب محاصره کردند‪ .‬پیاامربﷺ در ‪ ٤٩‬ساالگی‬
‫از محاصره خارج شد‪.‬‬

‫‪ ‬پیامرب ﷺ در مکه‪ ... ،‬متولد شد‪  :‬در عام الفیل ‪ ٥3 ‬سال پیش از هجرت ‪ ‬هر دو‬
‫‪ ‬در آغاز وحی‪ ،‬پیامربﷺ‪  :‬خلوت را دوست داشت ‪ ‬رؤیای صادقه بود ‪ ‬هر دو‬
‫‪ ‬وحی چند مرتبه دارد؟ ‪ ‬پنج ‪ ‬هفت ‪ ‬سه‬
‫‪ ‬پنج‬ ‫‪ ‬دعوت پیامرب ﷺ چندمرتبه دارد؟ ‪ ‬دو ‪ ‬سه‬
‫‪ ‬پیامربﷺ با روح و جسم خویش به مسجد األقصی رفت و از آن‌جا با ‪ ......‬به آسمان‌هاا‪ ،‬باه ساوی‬
‫اهلل ‪ ۵‬باال رفت؛ اهلل با او سخن گفت و نماز را فرض نمود‪:‬‬
‫‪ ‬جسمش ‪ ‬روحش ‪ ‬جسم و روحش‬
‫‪ ‬نخستین مسجد در اسالم‪ :‬مسجد الحرام ‪‬مسجد نبوی ‪‬مسجد األقصای ‪‬مساجد‬
‫قباء‬
‫‪ ‬تغییر قبله ‪  :‬در مکه و قبل از هجرت ‪ ‬در سال دوم هجری ‪ ‬در سال سوم هجری‬
‫‪ ‬سوم هجری‬ ‫غزوهی بدر در رمضان سال ‪ .....‬بود‪  :‬دوم هجری‬
‫‪‌ ‬‬

‫‪54‬‬
‫املُختصر املُفيد لسرية النَّيبِّ ﷺ‬

‫علي بن‬
‫ّ‬ ‫نخستين كسان‬
‫أبو ٍ‬
‫بکر صدّ یق‬ ‫زید بن حارقة‬ ‫بالل بن ٍ‬
‫رباح‬
‫ٍ‬
‫طالب‬ ‫أبي‬
‫‌‬ ‫كه اْمان آوردند‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫از مردان‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫از کودکان‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫از خادمان‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫از بردگان‬

‫عبد اهلل بن‬


‫‪٧‬سالگی‬ ‫حدود ‪ 8‬سالگی‬ ‫الم َّطلب‬
‫عبد ُ‬ ‫ٍ‬
‫أبوطالب‬ ‫سرپرست پيامبر ﷺ‪:‬‬
‫الم َّطلب‬
‫عبد ُ‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫جدّ ش‪ ،‬سرپرست او شد‬
‫سپس وفات یافت و پیامرب‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫ﷺ‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫عمویش سرپرست او شد‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫در شکم مادر بود‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫در زمان وفات مادر‬

‫غزومها و سرْه‌ها‬
‫‌‬
‫یک غزوه‬ ‫نُه تا از آ ‌نها‬ ‫بیست و هفت‬ ‫‪6٠‬سالگی‬ ‫ده سال‬
‫پيامبر ﷺ‪:‬‬
‫همهی سریه‌های بعد از‬
‫‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫هجرت‪ ،‬در مدت‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫تعداد سریه‌ها‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫تعداد غزوه‌ها‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫در‪ ...‬جنگید‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫در‪ ...‬زخمی شد‪:‬‬

‫‪55‬‬
‫الشَّيخ هيثم بن حممَّد سرحان ‪-‬حفظه اهلل‪-‬‬

‫فهرست موضوعات‬

‫‪3‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬مقدمة کتاب‬


‫‪6‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬اوصاف زیبای پیامرب ﷺ‬
‫‪1٤‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬آزمون اول‬
‫‪1٧‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬رهنمود پیامرب ﷺ‬
‫‪22‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬آزمون دوم‬
‫‪26‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬برخی از خصایص پیامربﷺ‬
‫‪2٩‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬پیامربﷺ و همسرانش‬
‫‪3٤‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬سیرت پیامرب ﷺ پیش از بعثت‬
‫‪36‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬آغاز وحی‬
‫‪٤٠‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬دوران مکی‬
‫‪٤3‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬دوران مدنی‬
‫‪٥1‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬چکیده غزواتش‬
‫‪٥2‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬بیماری و وفات پیامرب ﷺ‬
‫‪٥٤‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬آزمون سوم‬
‫‪٥6‬‬ ‫‪.....................................‬‬ ‫‪ ‬فهرست موضوعات‬

‫‪56‬‬

You might also like