کتاب شش جام به تقویه ایمان علامه صاحب ف

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 576

‫کانون فرهنگی عالمه فیضانی‬

‫شش جام به تقویۀ ایامن‬


‫الداعی الی ﷲ موالنا محمد عطاء‌ ﷲ صاحب فیضانی‬
‫محل نگارش‪ :‬محبس عمومی دهمزنگ کابل‬
‫تاریخ نگارش‪ ۱۳۵۳ :‬هجری شمسی‬
‫منرب معیاری بین املللی کتاب‪IBSN 3-0034-1-9936-978 :‬‬
‫چاپ اول‪ ۱۳۶۴ :‬هجری شمسی‬
‫چاپ دوم‪ ۱۳۷۶ :‬هجری شمسی‬
‫چاپ سوم‪ ۱۳۹۶ :‬هجری شمسی‬
‫نارش‪ :‬کانون فرهنگی عالمه فیضانی‬
‫تیراژ ‪ ۱۰۰۰ :‬جلد‬
‫سفارش برای نقل قول‪ :‬فیضانی‪ ،‬محمد عطاء ﷲ (‪ ،)۱۳۹۶‬شش جام به تقویۀ ایامن‪ ،‬کابل‪ ‌،‬کانون‬
‫فرهنگی عالمه فیضانی‪.‬‬

‫کلیه حقوق اعم از چاپ و تکثیر‪ ،‬نسخه برداری‪ ،‬ترجمه و اجزای اینها برای کانون فرهنگی عالمه‬
‫فیضانی محفوظ است‪( .‬نقل مطالب با ذکر مأخذ بال مانع است)‬
‫فهرســـــــت مندرجـات‬
‫شش جام به تقويۀ اميان‬

‫صفحه‬ ‫ ‬ ‫ ‬ ‫عنوان‬

‫‪1‬‬ ‫ ‬‫ما چرا رسايل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬


‫‪7‬‬ ‫ ‬ ‫توضیح پرسش ها‬
‫‪16‬‬ ‫تجزیه و تقویۀ فلسفی ایامن ‬

‫اولني جام به تقویۀ اميان‬


‫‪29‬‬ ‫مقدمه‬
‫ ‬
‫‪33‬‬ ‫هوشياران مست (غافالن) به مستان هوشيار (مؤمنني) چه میگويند ‬
‫‪36‬‬ ‫ ‬
‫يکساعت مرصوفيت بهرت از شصت سال عبادت‬
‫‪45‬‬ ‫ ‬
‫مدرسۀ اميان و مرگ شيطان‬
‫‪55‬‬ ‫ ‬
‫کامل معرفت در البالی حکمت‬
‫‪65‬‬ ‫عزيز گرامی‪ ،‬قاری محرتم! ‬

‫الف‬
‫جامل و کامل صانع(ج) در مصنوعات‬
‫يا جام و ميگر دوم‬

‫صفحه‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫عنوان‬
‫‪68‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬ ‫مقدمه‬
‫‪ 70‬‬ ‫ ‬
‫ترکيب بندی وجود انسان‬
‫‪73‬‬ ‫ ‬‫انسان به پيدايش خود به تعجب مینگرد‬
‫‪78‬‬ ‫پاره يی از ترصفات برش در نعام و لذايذ بحر و بر ‬
‫‪82‬‬ ‫نظری بر گوشت و نان به هم آوری عظيم سبحان ‬
‫ ‬‫الف‪ :‬نان‬
‫ب‪ :‬گوشت‬
‫‪88‬‬ ‫ ‬
‫امثار و رموز پيدايش و لذايذ آن‬
‫‪91‬‬ ‫ ‬‫حکمت ها در تقسيم قسمت ها‬
‫‪94‬‬ ‫ ‬ ‫قسمتی از کامالت بيچون در جريان خون انسان ‬
‫‪98‬‬ ‫ ‬
‫نظام خون‪ ،‬دفاع و تهاجم آن بر آفات جسمی‬
‫‪102‬‬ ‫ ‬ ‫کيفيت در منو و تخليق امثار ‬
‫‪106‬‬ ‫نظری بر اشجار و طرز پيدايش و منايش به حکم کردگار ‬
‫‪110‬‬ ‫نظری بر جانداران و تـفاوت خلقت در ايشان ‬
‫‪116‬‬ ‫ ‬
‫پاره يی از مقايسه در برخی از موجودات بری‬
‫الف‪ :‬نطفه و تکامل آن در جانداران و بيجانان‬
‫‪121‬‬ ‫ب‪ :‬مقايسه برخی موجودات ديگر در بر ‬
‫‪127‬‬ ‫ ‬
‫پاره يی از مقايسۀ در موجودات بحری‬

‫ب‬
‫انسان و ارسار قرب‬
‫يا جام و ميگر سوم‬

‫صفحه‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫عنوان‬
‫‪ 130‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬ ‫مقدمه‬
‫‪131‬‬ ‫در يافت عظمت و جالل و کامل خداوند جل جالله در اشياء‬
‫‪133‬‬ ‫ ‬ ‫جستجوی انسان و ماهيت اصلی آن‬
‫‪138‬‬ ‫ ‬ ‫رمز وصول‬
‫‪140‬‬ ‫داليل وجود خدا (ج) به منطق ‬
‫‪143‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬ ‫ديد عظمت خدا (ج) د راشياء‬
‫‪147‬‬ ‫ ‬ ‫امتيازات مقام علمی و رموز کاميابی انسان‬
‫‪154‬‬ ‫ ‬
‫مسري حرکت انسان در مظاهر علم و حقيقت آن‬
‫‪160‬‬ ‫روح ما و کليد حقايق آن رسا ‬
‫‪170‬‬ ‫قسمتی از آثار جنان در انسان ‬
‫‪176‬‬ ‫ ‬ ‫چه کرديم که نديديم؟ (غفلت)‬
‫‪ 180‬‬ ‫ ‬
‫خواص و حاالت روح در ظاهر و باطن انسان‬
‫‪185‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫در کمپيوتر قلب چه می بينند‬
‫‪187‬‬ ‫ ‬ ‫چگونگی قلب و ارسارش‬
‫‪190‬‬ ‫به ارسار دل کار نکرديم پس چه کرديم؟ (غفلت) ‬
‫‪193‬‬ ‫ ‬ ‫ما و بيداری ‪ -‬نفس و عياری‬
‫‪195‬‬ ‫ ‬ ‫نفس و کارنامه هايش‬
‫‪199‬‬ ‫ ‬ ‫اگر اينها می شد چه ها که منیشد‬
‫‪202‬‬ ‫ ‬ ‫شيطان را باشيطنت هايش بشناسيد‬
‫‪204‬‬ ‫ ‬ ‫انسان و برخی از کارنامه های شيطان‬

‫ج‬
‫انسان و فلسفۀ امتحان‬
‫يا جام و ميگر چهارم‬

‫صفحه‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫عنوان‬
‫‪ 210‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫مقدمه‬
‫‪214‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫شايستۀ عظمت در تخليق‬
‫‪216‬‬ ‫ ‬‫پاره يی از پيدايش هرن و حکمت در آزمايش برش‬
‫‪221‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫انسان و امتحان‬
‫‪226‬‬ ‫ ‬
‫درک راه فالح‬
‫‪231‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫مدارج قرب و وصل به قياس‬
‫‪236‬‬ ‫ ‬
‫(ج)‬
‫راه ارتباط بنده با خداوند‬
‫الف‪ :‬معرفت‬
‫ب‪ :‬عبادت‬
‫‪245‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫دل و ارسارش‬
‫‪ 250‬‬ ‫ ‬ ‫دوم‪ :‬اجاملی از حجرات دل و ارتباطش با مغز و عقل‬
‫‪256‬‬ ‫ ‬
‫شيطان و فساد کاری هايش در دل‬
‫‪259‬‬ ‫ ‬‫اجامل تصفيۀ دل به تاکتيک های بسيط‬
‫‪262‬‬ ‫ ‬
‫رهناميی استادان و رضورت بدان‬
‫ ‬‫الف‪ :‬رهناميی انفرادی اطفال (ابوين) در فاميل‬
‫‪266‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫ب‪ :‬رهناميی اجتامعی استادان‬
‫‪269‬‬ ‫خلوص در کردار و گفتار آريد که ثبت میکنند ‬
‫‪273‬‬ ‫ثبوت دشمن (شيطان و نفس) ‬

‫د‬
‫صفحه‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫عنوان‬
‫‪278‬‬ ‫ ‬
‫انواع شياطني و کارگردانی های شان‬
‫‪ 281‬‬ ‫ ‬
‫شيطان و فعاليت هايش‬
‫‪284‬‬ ‫ ‬
‫عالمات ترصفات شياطني بر ظاهر و باطن اوالد برش‬
‫‪ 288‬‬ ‫ ‬
‫ترصف شياطني بر ظاهر ابدان و اشيای مادی انسان‬
‫‪290‬‬ ‫ارزش اعامل و اقوال صالح چيست و چطور باطل میشود‬
‫‪294‬‬ ‫بر شياطني رضبه های مرگبار وارد کنيد! ‬
‫‪298‬‬ ‫ ‬
‫عاليم نجات از شيطان‬

‫هـ‬
‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬
‫يا جام و ميگر پنجم‬

‫صفحه‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫عنوان‬
‫‪301‬‬ ‫ ‬
‫مقدمه‬
‫‪303‬‬ ‫ ‬
‫اساس پيدايش جهان و جهانیان‬
‫ ‪307‬‬ ‫مظاهر جامل و کامل در پاره يی از ارسار اسامءﷲ (ج) عم نواله‬
‫‪ 312‬‬ ‫ ‬
‫مبنای خلقت بر محبت‬
‫‪315‬‬ ‫نظام خلقت در افالک چهارگانه ملک‪ ،‬برش‪ ،‬جن و شياطني‬
‫‪321‬‬ ‫ ‬
‫رقم از تسلسل نظام بارگاه‬
‫‪325‬‬ ‫مشاهده و بررسی پاره يی از امور در بارگاه حضور ‬
‫‪327‬‬ ‫داليل علت عدم درک به کنه ذات ‬
‫‪330‬‬ ‫داليلی که چرا برش را با اين قدرت‪ ،‬تاب ديدار خداوند متعال نيست‬
‫الف‪ :‬ضعف فطری‬
‫‪332‬‬ ‫ب‪ :‬متثيالت به تحقيق و تثبيت ساحۀ تکامل هر چيز ‬
‫که محدود است و هکذا رسحد عروج عقل نيز هم‬
‫‪338‬‬ ‫داليلی که به درک ماورای ديد و فهم‪ ،‬اسباب و آالت به کار برند ‬
‫‪342‬‬ ‫ ‬
‫ما و اين رسای فنا و رفنت به عالـم بقا‬
‫‪346‬‬ ‫ ‬
‫ارائه داليل به منکرين وجود عالـم بقا‬
‫‪350‬‬ ‫ ‬
‫مناظر حيات‪ ،‬شبه خواب از حاالت اصلی برش باشد‬
‫‪354‬‬ ‫ ‬
‫خواص فطری جنت در برش و برشيت‬
‫‪358‬‬ ‫ ‬
‫طراز اول‪ :‬تقرب به عزت و دوری از ذلت‬

‫و‬
‫صفحه‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫عنوان‬
‫‪363‬‬ ‫ ‬
‫طراز دوم‬
‫طراز سوم‪ ،‬زندگی اجتامعی زناشوهری با دلربی به ما ارث ًا رسيده است ‪367‬‬
‫‪373‬‬ ‫ ‬‫طراز چهارم‬
‫‪377‬‬ ‫طراز پنجم ‬
‫‪385‬‬ ‫ ‬‫موقف پيغمرب و رهناميان توحيد در برش‬
‫‪388‬‬ ‫ ‬
‫رضورت به وجود رهناميان برش در بحر و بر‬
‫‪390‬‬ ‫ ‬
‫بعثت انبياء و صلحا و آزار مربوط به آنها‬
‫‪395‬‬ ‫ ‬
‫غايۀ دعوت و رهناميی های اهل حق‬
‫‪400‬‬ ‫ ‬
‫کمک به انبياء (ع) و معلنان راه حق‬
‫‪405‬‬ ‫ ‬
‫ثبوت روح در کليه اشياء و انواع و اقسامش‬
‫‪407‬‬ ‫ ‬‫ثبوت روح و اثرات فعل و انفعال ارواح در اجساد‬
‫‪411‬‬ ‫فنای کليه اشیاء به اعامر متفاوت بغري از خدا (ج) قطعی است ‬
‫‪414‬‬ ‫ ‬‫قابضني ارواح و حکمت در کشيدن آن به جای ها‬
‫‪420‬‬ ‫ ‬
‫نظری مخترص بر مبدأ و معاد برش‬
‫‪423‬‬ ‫نرش قبور و مشاهدۀ اعامل به حضور خالق متعال جل جالله ‬
‫‪430‬‬ ‫ ‬
‫حاالت نيکوکاران و بدکاران در رسای باقی‬

‫ز‬
‫الفبای اســـرار قرآن‬
‫يا جام و ميگر ششم‬

‫صفحه‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫عنوان‬
‫‪435‬‬ ‫ ‬
‫مقدمه‬
‫‪437‬‬ ‫رمز حقيقت «وﷲ الغنی و انتم الفقراء» ‬
‫‪438‬‬ ‫ ‬
‫عالـم و عالـميان‬
‫‪440‬‬ ‫ ‬
‫ماشني های اصيل د رتغيري و تبديل اشياء‪ ،‬به قدرت‬
‫(ج)‬
‫و کارگردانيهای خدا‬
‫‪444‬‬ ‫ ‬‫دنیا‬
‫‪ 446‬‬ ‫در نندارتون ذوالجالل مناظری از کامل ‬
‫‪447‬‬ ‫ ‬‫مجمع فاميل‬
‫‪449‬‬ ‫ ‬‫منزلگه انسان‬
‫‪449‬‬ ‫ ‬
‫قرارگاه آدم از عدم تا ايندم و تا ابد بدان عالـم‬
‫‪450‬‬ ‫ ‬
‫عشق‬
‫‪452‬‬ ‫ ‬
‫قبله منای دل ها‬
‫‪454‬‬ ‫ ‬
‫انسان‬
‫‪456‬‬ ‫بادی بدن ‬
‫‪458‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬‫دل‬
‫‪459‬‬ ‫ ‬
‫عقل‬
‫‪460‬‬ ‫ ‬
‫شناخت روح‬
‫‪463‬‬ ‫ ‬‫موقف و حاالت روح‬

‫ح‬
‫صفحه‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫عنوان‬
‫‪465‬‬ ‫ ‬‫اميان و وسايل چارچ بطری آن‬
‫‪468‬‬ ‫ ‬
‫ملک‬
‫‪470‬‬ ‫ ‬
‫نفس‬
‫‪ 472‬‬ ‫ ‬
‫شيطان‬
‫‪475‬‬ ‫ ‬‫انواع سينامها يا متاشاگاه ها در عالـم فنا‬
‫‪476‬‬ ‫ ‬‫انواع سينامها يا متاشاگاه ها در عالـم بقا‬
‫‪478‬‬ ‫ ‬
‫مرگ‬
‫‪480‬‬ ‫ ‬‫قرب‬
‫‪481‬‬ ‫ ‬
‫پری‬
‫‪482‬‬ ‫بحث اول ‬
‫‪484‬‬ ‫بحث دوم ‬
‫‪485‬‬ ‫ ‬ ‫بحث سوم ‬
‫‪486‬‬ ‫ ‬‫بحث چهارم‬
‫‪488‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫روح انسان يا راکت فتوح هر دو جهان‬
‫‪489‬‬ ‫مثالهای موجوديت ذاتی روح ‬
‫‪496‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫نفس يا تانکی منوبخش بدن تا زمان معني‬
‫‪509‬‬ ‫ ‬
‫سنت ما‬
‫‪511‬‬ ‫ ‬
‫انسان چيست و کيست‬
‫‪513‬‬ ‫ ‬
‫زمان و مکان اين تحصيالت‬
‫‪517‬‬ ‫ ‬
‫از ديدن تا ديدنها‬
‫‪524‬‬ ‫ ‬
‫ديگران چه کردند؟ و ما چه میکنيم‬

‫ط‬
‫نی‬ ‫خ‬ ‫م‬ ‫ی‬
‫ما رچا رسا ل دمرهس رقآن را ی وا م؟‬
‫ء‬
‫اعوذ بال� ل�ه من الشیطان الرجیم‬
‫بسم ال� ل�ه الرحمن الرحیم‬

‫ٱ ْلحم َْد ُ لِلّٰه ِ ٱل َ ّذ ْ‬


‫ِى هَد َىٰنَا لِه َٰذ َا وَم َا ك َُن ّا لِنَه ْتَدِىَ لَوْل َ ٓا أَ ْن هَد َىٰنَا ٱللّٰه ُ‬
‫‪1‬‬

‫ترجمه‪ :‬ثنا و صفت مر خدای را که هدایت کرد ما را به این [راه] و اگر حرضت او جلت‬
‫عظمته رهنمونی منیفرمود‪ ،‬ما نبودیم که راه یابیم‪.‬‬
‫به عبارۀ دیگر‪ :‬اگر او جل جالله ما را به شـاهـراه مسـتقیم رهـنامیی منیکرد ما راهـیاب‬
‫منیشدیم‪.‬‬

‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬


‫سوال فوق را یکی از دانشمندان معارص پرسید‪.‬‬
‫در پاسخ گفـتم‪ :‬پیش ازینکه شام را به علت اساسی و فواید حقیقی مطالعۀ این رسایل‬
‫مسبوق سازیم خوبست تا ببینیم که نظر شام دربارۀ سواالت آتی چیست؟‬
‫زیرا پرسش های مذکور مبدأ حقایقی است که از یکطرف فواید خواندن رسایل را به‬
‫مؤمنین پاکدل خـداجو روشن میسازد و از جانبی هم نظر تان را بر ارکان اصیل ارتقای‬
‫اسالم انداخته و در پهلوی آن ناگفـته بر نکات عمدۀ پسامنی مؤمنین و کافۀ مـوحـدین‬
‫شام را مسبوق میسازد‪ .‬ازیرنو امیدوارم که در پاسخ سوالهای ذیل تا جایی که میدانند و‬
‫معلومات دارند روشنی انداخته ما و خوانندگان را تنویر بسزایی از آن بخشند‪.‬‬
‫‪ .1‬األعراف‪43/‬‬
‫‪1‬‬
‫‪2‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫گفـت‪ :‬سوال ها چیست؟‬


‫گفـتم‪ :‬آسان است مثال ً‪ :‬خوب میدانید که قرآن کریم در ‪ 23‬سال بعثت تکمیل یافت‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬بلی‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬آیا چه کیفیت درپاره های نامتام قرآن نامکمل شده بود که بت پرستان بیش از هزار‬
‫سال را چنان به خود فریفته و مجذوب ساخت که یکدم به خـدا پرستی گراییدند؟‬
‫گفـت‪ :‬نورانیت ایامن‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬این نورانیت ایامن را آیا حدس زده میتوانید که تا کجا در ایشان شدت و حدت‬
‫کامل یافته بود که عده یی ناچیز در برابر جمع غفیر چه بلکه به مقابل کلیه قبایل و عشایر‬
‫عرب قد علم کرده و از هیچ چیز نرتسیده و به هیچ تطمیع رو نیاورده حتی معراج خود را‬
‫نابودی در راه خـدا جل جالله میدانستند؟‬
‫گفـت‪ :‬نورانیت ایامن متکی بر منطق عالی علمی و مستند بر رشایط عینی و ذهنی‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬شام خوبرت میدانید که محبت وطن مـألوف‪ ،‬فرزند‪ ،‬عیال‪ ،‬جاه و جالل اگر چه کم‬
‫و ناچیز هم باشد باز هم در قلوب اشخاص جای بخصوصی بخود داشته و دوری از آن‬
‫کاریست نهایت سنگین و غیر قابل تحمل‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬بلی‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬در چنین صورت چطور نورانیت ایامن بود که اصحاب کرام را واداشت تا وطن‬
‫مـألوف‪ ،‬مال‪ ،‬جاه‪ ،‬فرزند و عیال را گذاشته به جانب یرثب (مدینه) گاه و بیگاه رو آورند با‬
‫آنکه ارشار کفار بودن ایشان را در مکه منیخواستند ولی رفنت آنها را به مدینه نیز روادار‬
‫نبودند؟‬
‫گفـت‪ :‬باز هم عشق و عالقۀ مفرط با خـدا جل جالله يا نورانیت ایامن خاص به حرضت‬
‫مولی باعث وصول این انجذاب و حلول در ایشان گردید که به چنین کاری اقدام کردند‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬باری درین چه رازی بود که آن جامعۀ اکرث بیسواد (اصحاب رضی اهلل عنهم)‬
‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬ ‫‪3‬‬

‫نه تنها منطق بس عالی و شیوا را بدون خواندن کدام باب و فصل کتاب داشتند بلکه در‬
‫برابر مباحث هر عامل زبردست و متبحر بصورت متام ًا علمی و استداللی همه و همه به‬
‫منطق الزمی کامیاب بودند؟‬
‫گفـت‪ :‬باید بازهم بگویم‪ ،‬آری نورانیت ایامن و فیضان حرضت سبحان جل جالله بود که‬
‫در قلب و باطن شان رسیده و مـُ ْوجِ د این فضل و واسطۀ وصول این دولت میگردید‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬آیا این چه شور و شعف و عشق ُمـفرط بود که نظر به اصول عسکری‪ ،‬تا زمانیکه‬
‫اکامالت حربی برای پیشتازان جنگ از عقب میرس نباشد تاخت و تاز شان بر اماکن بیگانه‬
‫گویا به دست خویش خود را به مرگ سپردن است‪ ،‬اما به ایشان نه تنها اکامالت حربی از‬
‫عقب میرس نبود بلکه به زبان‪ ،‬عادات و کلتور جامعه یی که بدان روبرو میشدند‪ ،‬نیز وارد‬
‫نبودند باز هم رو به پیش تا همه جا در آسیا‪ ،‬افریقا و اروپا میتاختند و اسالمیت را شایع‬
‫میساختند؟‬
‫گفـت‪ :‬چه بگویم‪ ،‬در جواب هر پرسش تان بنابر فقدان وسایط ظاهری اصحاب و این‬
‫همه فتوحات کم نظیر و کارنامه های متام ًا مردانه و فیروزمندانۀ شان‪ ،‬غیر از اینکه همه را‬
‫باید حواله به ایامن کامل منایم و به رصاحت لهجه اعرتاف کنم که الحق نورانیت ایامن یا‬
‫تقوای آنها مـُ ْوجِ د قوت روح و روان در ایشان گردیده و به حدی اوج گرفته بود که هیچ‬
‫چیز را در برابر اعالی کلمةﷲ و آنهم خاص برای رضای خـدا جل جالله منظور نداشتند‬
‫لذا هر امری که میرسید ولو قتل پدر کافر به دست پرس مؤمن و یا پرس کافر توسط پدر‬
‫مسلامن می بود به طـیب خاطر بدون ارائه کردن دلیل و عذری که دال بر مخالفت اجرایش‬
‫میگردید آنرا پذیرفته علیالعجاله به منصۀ تطبیق میگذاشتند‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬شام میدانید که امروز مردم معتقد اند‪ ،‬ثروت باعث جلوگیری از غدر‪ ،‬ظلم وغیره‬
‫پسامنی ها میگردد‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬یک چیز واضح است که تا جایی میتواند این مأمول را برآورده سازد‪.‬‬
‫‪4‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫گفـتم‪ :‬با در نظر گرفنت فارمول مذکور‪ ،‬ناداری‪ ،‬بیسوادی و حتی جهالت آمیزی اصحاب‬
‫قبل از اسالم بلکه کلیه مردم عرب مکه وغیر‌ۀ پیش از بعثت را میدانند و از ورای مطالعۀ‬
‫تاریخ تاجایی مسبوق هستند‪ ،‬چرا یاران رسول علیه السالم در هیچ حالت و صورت به‬
‫آن همه فقر و غربت‪ ،‬غدری در اموال مردم خصوصاً بیت املال منیکردند‪ ،‬با آنکه‬
‫نظر به فارمول فوق غدر‪ ،‬ظلم و خیانت زادۀ فقر و نکبت است؟‬
‫گفـت‪ :‬باز هم باید بگویم نورانیت ایامن کامل و ذوق و عالقۀ خاص به خـدا جل جالله‬
‫بود که ایشان را مانع از هرگونه ظلم‪ ،‬خیانت و ناروا میمنود‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬می گویند که نظم و دسپلین یا پیروی از قوانین در جوامع وقتی حکمفرما میشود که‬
‫مردم بطور عموم با سواد و دانسته به ارزش قانون باشند در حالیکه اصحاب رسول علیه السالم‬
‫فی هـزار یک نفر صاحب سـواد نبودند اما بازهم در برابر اوامـر و قـوانین موضـوعۀ خدا جل‬
‫جالله و رسول علیه السالم چنان استوار بودند و آنرا مرعی االجرا میدانستند که اگر احدی‬
‫کوچکرتین مخالفت میکرد ولو پدرش میبود او را تهدید به مرگ از آن عمل میمنود‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬براستی در برابر هر سوال تان نظر به معاذیر و خالهای ظاهری که اصحاب رسول‬
‫علیه السالم داشتند‪ ،‬هیچ متسک و دلیلی جز قوت ایامن در ایشان منیتوان حجت بارزتر‬
‫را ارائه کرد‪ ،‬لذا از این قبیل پرسش ها را هرچه بگویند یکی و کوتاه جوابم هامنا حواله به‬
‫نورانیت ایامن قوی در ایشان دیگر چیزی نخواهد بود‪.‬‬
‫** *‬
‫گفـتم‪ :‬خوبست بیا تا طرف دیگر پرسش های مذکور را به مقایسۀ حاالت امروزی خود‬
‫تطبیق دهیم و ببینیم که درینجا نظر شام چیست؟‬
‫گفـت‪ :‬مث ً‬
‫ال ؟‬
‫گفـتم‪ :‬به وقت رسول علیه السالم‪ ،‬قرآن تا ‪ 23‬سال بعثت تکمیل شد‪ ،‬ولی فعالیت و فتوحات‬
‫اسالم در حال عدم اکـــامل قرآن صورت گرفته و به طی قوس صعودی خود رسیده است‪،‬‬
‫اما حاال قرآن با احادیث و فقه متام ًا مکمل است باری چرا ما نه تنها فتوحات به شیوع‬
‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬ ‫‪5‬‬

‫وحدت را کرده منی توانیم بلکه در پیروی از اوامر و نواهی آن نیز ُسست و ریزیده تر‬
‫گردیده میرویم؟‬
‫گفـت‪ :‬ضعف ایامن و کمی عقیده به خـدا جل جالله و احکام او ما را به چنین روزگار‬
‫بدبختی مواجه ساخته است‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬در آن زمان قرآن در حال عدم تکمیل خود بت پرستان هزاران ساله را ُمـوحد و‬
‫مستان راه اعالی حق میساخت ولی اکنون پس از ‪ 14‬صد سال پیروی آن‪ ،‬دین روبرو‬
‫ضعیف گشـته و بعض ًا مؤمنین بسوی معاصی و فحشا چه بلکه جانب بی خدایی و الحاد‬
‫میگرایند چرا؟‬
‫گفـت‪ :‬علت اصلی عدم درک به ُکنه حقایق قرآن بوده که ما آنرا بتاممه مورد تطبیق قرار‬
‫ندادیم‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬در صدر اسالم مردم خانه و جاه و فرزند و عیال را چنانکه در باال گفـته آمد ترک‬
‫کرده و برای اعالی حق‪ ،‬مهاجرت ها با قبول همه مشقات میکردند‪ ،‬اکنون چرا الاقل از‬
‫مجالس رساپا فسق و فجور و غفلت راضی نیستیم که دور شویم تا در حقیقت در زمرۀ‬
‫ایفاگران ارشاد حدیث‪« :‬اَلمُهَاجِر ُ م َ ْن هَجَر َ مَا نَهَی ال� ل �ه ُ عَنْه ُ» شامل گردیم؟‬
‫ترجمه‪ :‬مهاجر کسی است که دوری گزیند از آنچه که خـدا جل جالله منع کرده است‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬غلبۀ شیطان و ضعف ایامن در ما وسیلۀ زیادت عالقه به مجالس فاسد در جهان‬
‫گردیده است‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬در آن وقت مردم از جاهای دور برای شیوع وحدت و اعالی کلمة ﷲ رو به جانب‬
‫ماملکی که به زبان و عادات شـان وارد نبـــودند میآوردند و اســالم را به آنها میآموختند‬
‫و از بت پرستی ها باز میداشتند‪ ،‬ولی اکنون به داخل خانه و حوزه های تحت تسلط و تأثیر‬
‫و صـــالحیت خود الاقل به متعلقین و مربوطین خویش وغیره‪ ،‬مؤمنین اکرثًا منیخواهند‬
‫که در برابر هرگونه روش و کردار ناروای شان چیزی بگویند‪ ،‬علت چیست؟‬
‫‪6‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫گفـت‪ :‬ازینکه دلیل دیگر جز حواله بر ضعف ایامن ندارم بهرت است که قبل از استامع‬
‫سوال های تان یک لطیفۀ کوچک بگویم تا اندکی تفریح کرده و در تازه گی صحبت نیز‬
‫افزوده باشیم‪ ،‬این بگفـت و سخن را رس داد‪ :‬از شخصی پرسیدند که عمرت چند است؟ او‬
‫در جواب گفـت‪ 24 :‬سال‪ ،‬ده سال بعد او را هامن کس دید درخالل صحبت پرسید‪ :‬حاال‬
‫عمرتان چند باشد؟ گفـت‪ 24 :‬سال‪ ،‬پس از ‪ 15‬سال باز از وی این سوال را کرد و او در‬
‫جوابش گفـت ‪ 24‬سال‪ ،‬او گفـت ‪ 25‬سال قبل پرسیدم عمرت چند است گفـتی ‪ 24‬سال و‬
‫حاال هم میگویی عمرم ‪ 24‬سال است؟! شخص گفـت‪ :‬سخن مردها یکی است‪ ،‬صد سال‬
‫بعد هم كه بپرسی هامن جواب اول است و بس‪.‬‬
‫او لبخند زد و اضافه کرد که به مقابل این سلسله پرسشهای شام چه باید بگویم‪ ،‬زیرا اکرث‬
‫ـوحـِد ما ناشی از ضعف ایامن بر خـداست‪ ،‬دیگر چه‬ ‫اعامل و اقوال مخالف معارصین ُم َ‬
‫دلیل میتوان آورد؟‬
‫گفـتم‪ :‬با آنکه زندگی امروزۀ مؤمنین نظر به حیات اصحاب رسول علیه السالم خیلی ها‬
‫منظم بوده و از هر نگاه مرفه است‪ ،‬باز هم مردم از غدر‪ ،‬ظلم و خیانت دست منیکشند‬
‫و هکذا فی صد پنجاه باالتر یا کمرت ذکور و اناث صاحب سواد اند ولی پابندی به قوانین‬
‫رشعی و مدنی از ایشان کمرت دیده می شود درحالیکه اصحاب رضی ﷲ عنهم چنانکه‬
‫گفـته آمد با آنهمه بیسوادی به هرگونه اوامر و نواهی منقاد بودند‪ ،‬علتش به عقیدۀ شام چه‬
‫خواهد بود؟‬
‫تبسم کرد‪ ،‬رسی تکان داده و شانه ها را باال انداخته گفـت‪ :‬عرض کردم جواب مردها یکی‬
‫است و آنهم ضعف ایامن‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬خوب‪ ،‬ایامن به دیدۀ شام چه چیز است و دارای کدام مشخصات شمرده میشود؟‬
‫گفـت‪ :‬خـدا جل جالله را یک و یگانه دانسنت و آنچه در آمنت باهلل مفصل و مجمل‬
‫آمده همه را قبول داشنت باشد‪.‬‬
‫توضیح پرسش ها‬ ‫‪7‬‬

‫گفـتم‪ :‬شام به چه صفات شخص را مؤمن میدانید؟‬


‫گفـت‪ :‬مناز بخواند و به رشیعت پایبند باشد‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬میدانی که اکرث مؤمنین بقول شام به رشیعت پایبند نیستند ولی مناز میخوانند‪ ،‬آیا‬
‫دارای ایامن کامل شمرده میشوند یا خیر؟‬
‫گفـت‪ :‬درباره وﷲ ازین بیشرت معلومات ندارم می ترسم چیزی بگویم گنهکار گردم‪،‬‬
‫خوبست تا شام در زمینه معلومات موثقی که اساس ایامن در اسالم به چه مشخصات‬
‫مستحکم بوده و پیرو آنرا که مالک چه صفات باشد میتوان او را مسلامن دارای ایامن‬
‫کامل گفـت‪ ،‬توضیح دهید‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬بهرت است از رسسخن نگذریم چنانکه شام در پاسخ همه پرسش ها‪ ،‬پیرشوی‬
‫اسالم و مؤمنین را به نیروی ایامن حواله کردید و ریزیده گی مؤمنین و کلیه پسامنی‬
‫کنونی پیروان قرآن را ناشی از ضـعف نیروی ایامن ایشان دانســــتید‪ ،‬پس چطور‬
‫ام و عمالً بطور آسان‬‫میتوان ایامن قوی و روحانیت عالی اسالمی را به مسلامنان عل ً‬
‫عرضه کرد که از عهدۀ آن هرکس برآمده بتواند‪ .2‬گفـت‪ :‬راستش اینکه درباره تا اکنون‬
‫ال به زندگی روبرو نشده بودم خوبست تا‬ ‫هیچ فکر نکرده ام و به چنین صحبت روح افزا اص ً‬
‫در باره نیز عالیقدر شام روشنی بسزایی اندازند‪.‬‬

‫توضیح پرسش ها‬


‫گفـتم‪ :‬ایامن و حقیقت آنرا به مثال های روشن بعدی بتاممه درک خواهند کرد و این رسالۀ‬
‫مخترص برای رهنمونی تقویۀ هستۀ توحید در مؤمنین بنایافته است اما اینکه ُعـلام بعض ًا‬
‫ایامن را به معنی عقیده خوانده و برخی از نگاه کیفیت تطبیق اوامر و ترک نواهی را ایامن‬
‫گفـته اند و جمعی آنرا بسیط و گروهی مرکب تعبیر و تفسیر کرده و حتی دربارۀ کمیت آن‬
‫مرد را باقـی و پایـنده کـــــند‬ ‫‪ .2‬علم آن باشد که جان زنده کند‬
‫(مولوی)‬ ‫ ‬
‫‪8‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫عده یی از امئه چون ابی حنیفه رحمة ﷲ علیه وغیره زیادت و نقصان را در آن جایز ندانسته‬
‫و برعکس جمعی تزیید و تنقیص را در آن روا میدانند که به قول حافظ‪:‬‬
‫چون ندانستند حقیقت ره افسانه زدند‪.‬‬
‫ما اضافهتر چیزی منیگوییم زیرا این تأویالت مستلزم رشح بوده و متکی بر اصلی است که‬
‫ال بیاری و مددگاری حرضت باری جلت عظمت ُه جلب توجۀ شام را به تفصیل حقیقت‬ ‫ما ذی ً‬
‫این هسته جلب میمناییم‪.‬‬
‫اساس ًا ایامن یا هستۀ توحید و خـداشناسی در قلب هر فرد از ذریات آدم علیه السالم از اول‬
‫فطرت بوده و تا زمان بلوغ در اوالد کافر و مؤمن‪ ،‬شقی و سعید یکسان است و این را ایامن‬
‫فطری گویند‪ .‬ازینجاست که رسول علیه السالم فرمودند‪« :‬مَا م ِْن ًمّوْلُودٍ ِإل َا ّ يُول َدُ عَل َى الْف ِ ْطرَة ِ‪،‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫الْا ِْسلاَمِ فأبَوَاه ُ يُهَوِّدَانِه ِ أ ْو يُن َ ّص َ‬
‫ِرانِه ِ أ ْو ي ُمج َ ّ ِ َ‬
‫سان ِه»ِ‬
‫‪3‬‬

‫ترجمه‪ :‬نيست هيچ فرزند آدم مگر تولد میشود بر اساس هستۀ خـداشناسی (نورانیت‬
‫ایامن) اما پدر و مادرش او را یهودی و نرصانی و یا زرتشتی وغیره میسازد‪.‬‬
‫اینســــت ایامن فطری که ابی حنیفه رحمة ﷲ علیه وغیره امئه آنرا قابل تزیید و تنقیص‬
‫منیدانند و درست است‪ ،‬اما حقیقت تزییدش اینست که به حکم دهن غذا خواری روح‬
‫بوده از ایفای اعامل مقید برشط و بی قید و رشط تقویه می یابد‪ ،‬یا به عبارۀ دیگر هر آنچه‬
‫از اعامل جانی‪ ،‬مالی و زبانی بطور اجر با نورانیت زاده از آن که از راه هستۀ توحید به روان‬
‫شخص میرسد روح او قوی و قویرت گردیده و عالمتش رسیدن بسیاری الهامات ملکی در‬
‫قلب مسلامن است که در نتیجه همچو اشخاص در اکرث موارد از کارهای بد برکنار بوده و‬
‫به اعامل نیکو همواره به خود و بیگانه به هرموقف و مقامی که دارند به متایل کامل فعال‬
‫باشند‪.‬‬
‫ازینجا باید دانست که ایامن به مـرتبۀ دوم زیادت و تنقیص را طوریکه گفته آمد میپذیرد‪،‬‬
‫‪ .3‬رواه البخاری‪ ،‬مالک‪ ،‬مسلم و ابن ماجه‪.‬‬
‫توضیح پرسش ها‬ ‫‪9‬‬

‫چنانکه میدانند از راه دهن انسان هزاران سیر غذا را میخورد ولی دهن به اندازه یی که‬
‫هســـت باشد اما انرژی غذای طـاعـات باعث تقـویه و رشـد روان شخص میگردد‪.‬‬
‫ازینجاسـت حقیقـت اشـتباه طرفیـن کسـانی که مـیگویند ایمان تنقیـص و تزیید مـییابد‪،‬‬
‫زیـرا از ایفـای اعمال مرشوع شـخص مهـذب و صادق و عامـل به کارهای نیـک میگردد‪،‬‬
‫عـده یـی گمان کنند کـه البتـه نورانیـت ایمان در او زیـادت یافتـه و یا برعکس اشـخاص‬
‫بـدکار و متخلـف از اوامـر و نواهـی را کـه در واقـع بـه روح او غـذا منـیرســد لـذا روبـرو‬
‫جانـب بـدکاری و بدکنشـتی مـیگراید‪ ،‬گمان کنند ایامنش ضعیـف ګردیده اسـت که این‬
‫راز را بـه یـاری خداونـد جـل جاللـه اینـک مدرسـۀ توحید بتاممه فاش سـاخته اسـت‪.‬‬
‫خوبست به مثال ذیل ارزش اعامل را بطور سوال توضیح دهیم تا به روشنی متام بدانیم‬
‫که خداوند بی نیاز به اعامل برش چرا این همه ارزش داده که نه تنها آنرا باعث تقویۀ قوای‬
‫روحانی و هستۀ ایامنی او میگرداند بلکه وسیلۀ نجات از عذابش بوده‪ ،‬اگر بگویم به حکم‬
‫بانکنوتهای قابل چلند عالـم بقا‪ ،‬در بدلش جنات النعیم را مرحمت میدارد‪ .‬قوله تعالی‪:‬‬
‫‪4‬‬
‫﴿ ِإ َ ّن ﷲ ٱشْ تَر َ ٰى م َِن ٱلْمُؤْم ِنِي َن َأنف ُسَهُ ْم و ََأ ْموَٰل َهُم ب َِأ َ ّن ل َه ُ ُم ٱ ْلجَن ّة َ ﴾‬
‫ۚ‬
‫ترجمه‪ :‬بدرستی که خداوند جل جالله میخرد از مسلامنان نفس و دارایی شان را در بدل‬
‫اعطای جنت‪.‬‬
‫برای تسهیل فهم باید دانست‪ ،‬چنانکه در قلمرو هر شاه یا رئیس جمهور برای چلند امور‬
‫بانکنوت یا مسکوک را در جهان فانی الزمی میدانند‪ ،‬اینچنین در قلمرو ذات عظیم‬
‫بی همتای او که همه شاهان و رؤسای جمهور جهان به حضور با عظمتش بطور خاک‬
‫افتاده اند البته مسکوکات دارای ارزش خاص رضور است‪ .‬در چـنین صورت میتوان‬
‫اضافه کرد چنانکه در پیشانی هر بانکنوت یا مسکوک‪ ،‬نام بانک و شهرت الزمۀ آن مملکت‬
‫ام باشد‪ ،‬بنا ًء در مسکوکات قابل پسند حضور حرضت کربیا جل جالله نیز الزم‬ ‫باید حت ً‬
‫‪ .4‬توبه‪111/‬‬
‫‪10‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫است تا هر عمل و قول یا ایثار جان‪ ،‬مال یا زبان را که شخص میمناید در پیشانی اش‬
‫حتمیست تا مهر محضاًهلل را زده باشـند که این را اخالص خوانند و قرآن عظیم الشـان‬
‫ِص ﴾‪ 5‬بدان اشاره کرده است‪.‬‬ ‫در﴿ َألَا لِ� ل �ه ِ ٱل ّدِي ُ‬
‫ن ٱ ْلخَال ُ‬
‫ۚ‬
‫یعنی برای خدای متعال افعال خاص و سوچه مورد پذیرش است که ما در کتاب جهان به‬
‫تلسکوب قرآن و رسایل ششگانۀ جامها به تقویۀ ایامن‪ ،‬مراتب هفت گانۀ خلقت و انتهی‬
‫نتایج عبادت را به درجۀ هفتم بر اخالص منطوی منوده ایم و ازین قبیل احادیث بسیار‬
‫است که این رسالۀ کوچک ما تاب برداشت آنرا ندارد‪ .‬اکنون دانسته باشند که وجود‬
‫عبادت در قول و عمل یا جان‪ ،‬مال و زبان چه ارزش داشته و اخالص در آن چه‬
‫موقعیت نهایی‪ ،‬طوریکه به متثیل فوق مجازا ً گفـته آمد‪ ،‬دارد‪.‬‬
‫بی مورد نخواهد بود تا در بارۀ اصل اخالص یا ارزش عقیده به خداوند جل جالله اندکی‬
‫توضیح دهیم زیرا پس از تعیین معیار اصلی میتوان اندازۀ نقص یا کامل هرچیز را دریافت‬
‫و یا شخص وقتی به خوبی میتواند همه اجناس را بروی آن موازنۀ معین توازن بخشد‪ ،‬تا‬
‫واحد قیاسی در برابرش میرس باشد مث ً‬
‫ال‪ :‬مرت‪ ،‬لیرت و یا گیچ وغیره واحدی برای اندازه گیری‬
‫اشیاء مقرر گردیده‪ ،‬یعنی هرچیز را از منسوجات به مرت و مایعات را به لیرت و همه اجناس‬
‫قابل موازنه را به ترازو توسط اوزان خورد‪ ،‬پاو‪ ،‬چارک‪ ،‬سیر و تن میتوان تعیین کرد که به‬
‫چه مقدار جنس مذکور موجود است‪.‬‬
‫اینك پس از ارائـه مثال های سادۀ فوق نظر شام را به حقیقت رأس العقیدۀ مؤمنین در بارۀ‬
‫خداوند كریم و رحیم جلب میمنایم تا بعداً با دقت تـامم پیامنۀ وجود اصل نورانیت‬
‫ایامن اشخاص ادعادار این دولت را بطور اجـامل یا تفصیل دریابند كه با هر واحد به چه‬
‫پیامنه موجود است‪.‬‬
‫اما او با هـمه تعمق نگران روح مطلب بود‪ ،‬كه آیا من پیامنۀ ارتباط یا صحت ایامن اشخاص‬
‫‪ .5‬ترجمه‪ :‬آگاه باشید آیین پاك از آن خداست‪ .‬الزمر‪3/‬‬
‫توضیح پرسش ها‬ ‫‪11‬‬

‫را به خداوند متعال به وی به چه مكیال تعادل خواهم داد و با هیجان میكوشید تا هرچه‬
‫زودتر پردۀ این راز را باال و باالتر كنم‪ ،‬البد گفـت‪:‬‬
‫وﷲ‪ ،‬شـام به منطق نهایت عالـی و شیوا در بارۀ هر چیز نظر طرف مقابل را معطوف ساخته‬
‫و حقیقت را به ذهن او جانشین میسازید‪ ،‬ولی اگر راست بگویم در بارۀ اینكه حقیقت‬
‫ایامن را جناب شـام بروی چه دساتیر قابل سنجش و تثبیت میدانید‪ ،‬متـرددم؟‬
‫گفـتم‪ :‬ببخشید جای تردد باقی نیست‪ ،‬شـام میدانید كه ما و هـمه مؤمنین میگوییم خداوند‬
‫جل جالله به كلیه حال و احوال ما حارض و ناظر است‪ ،‬مگر نه چنین است؟‬
‫‪6‬‬
‫خبِير ٌۭ ﴾‬
‫ن َ‬ ‫گفـت‪ :‬آری ﴿وَٱل� ل �ه ُ بِمَا ت َ ْعمَلُو َ‬
‫‪7‬‬
‫ٱلصدُورِ﴾‬‫َات ُ ّ‬ ‫و ایض ًا‪ ﴿ :‬وَٱل� ل �ه ُ عَل ِيمۢ ٌ بِذ ِ‬
‫‪8‬‬
‫و ایض ًا‪ ﴿ :‬وَٱل� ل �ه ُ بَصِ ۢير ٌ بِٱلْع ِبَادِ﴾‬
‫گفـتم‪ :‬مسلامنها معتقدند كه از هركس و هرچیز خداوند جلت عظمته را دوسترت داریم‪،‬‬
‫درست نیست؟‬
‫گفـت‪ :‬نعوذ باهلل چه كس انكار میكند!‬
‫گفـتم‪ :‬مسلامنها میگویند كه ما غیر از خـدا جل جالله‪ ،‬از احدی منیترسیم‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬بیشك‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬بیا دقت كن كه در حال حضور طفل سه چهارساله‪ ،‬زانی از بیم اینكه او به كسی‬
‫نگوید زنا منیكند و به پیش روی مالك مال و یا شخص بیگانه سارق دزدی منیمناید و‬
‫مرتشی رشوت منیگیرد و امثال این‪.‬‬
‫آیا با داشنت چنین رویۀ عملی‪ ،‬ادعای این عقیده به ما که خداوند جل جالله حارض و‬

‫‪ .6‬ترجمه‪ :‬و خـدا به آنچه میکنيد آگاه است‪ .‬بقره‪234/‬‬


‫‪ .7‬ترجمه‪ :‬و خـدا به راز سینه‏ها دانا است‪.‬آل عمران‪154/‬‬
‫‪ .8‬ترجمه‪ :‬و خدا به (احوال) بندگان بیناست‪ .‬آل عمران‪15/‬‬
‫‪12‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫ناظر احوال ماست‪ ،‬درست باشد که به حضور این خدای عزیز و مربی و رازق خود‪،‬‬
‫هـمه این کارها را کنیم و باکی نیاوریم؟‬
‫آیا این ایامن است و به کدام پیامنه و مقام در ما استواری دارد؟‬
‫گفـت‪ :‬در چیزی که از آن انکار منی توان کرد چطور می شاید ادعای وجودش را به غیر‬
‫از لفظ بدون واقعیت منود‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬با همه ادعای بلند باالی محبت برتر از هرچیز با خـدا‪ ،‬آیا منیبینند که ‪ 24‬ساعت‬
‫با کلیه توان در عیان و نهان به غرض برآورده شـدن آرزوهای جایز یا باطل نفسی خود‬
‫میکوشیم‪ ،‬راست بگو آیا باملقابل در شبانه روز‪ ،‬چند ساعت را برای ایفای کدام عبادت‬
‫جانی‪ ،‬مالی و زبانی به غرض رضای خـدا جل جالله به آرامی خلق ﷲ و یا دست کم به‬
‫عدم رضر رسانی به بندگان خـدا جل جالله مرصوف هستیم؟‬
‫گفـت‪ :‬اگر بگویم هیچ گزاف نیست‪ ،‬خصوص ًا با مقایسۀ ذوق مـفرطی که در امور دنیا‬
‫داریم مبالغه نخواهد بود که به خداوند جل جالله محبت ما بسیار کم است درحالیکه‬
‫ح ًب ّۭا ل َِّلّه ِ ﴾‪ 9‬خوانده است‪.‬‬ ‫ن ءَامَن ُ ٓوا ۟ َأ َ‬
‫ش ُ ّد ُ‬ ‫صفت مؤمنان کامل را خدای متعال﴿و َ َٱل ّذِي َ‬
‫ۗ‬
‫گفتم‪ :‬با آنکه میگوییم‪ ،‬از هیچ کس در برابر خداوند جل جالله‪ ،‬منیترسیم‪ ،‬آیا به پیامنۀ‬
‫واهمه یی که از یکنفر صاحب منصب ولو که ضابط یا پرکمرش‪ 10‬باشد به اندازۀ دهم حصۀ‬
‫آن از خداوندجل جالله میترسیم؟ در حالیکه خداوند جل جالله میفرماید‪:‬‬
‫‪11‬‬
‫ٱخ َشوْن ِى﴾‬
‫شوْهُ ْم و َ ْ‬ ‫﴿فَل َا َ‬
‫تخ ْ َ‬
‫سکوت کرد و با همه حیرت گفـت‪ :‬با معیارهای متثیلی فوق که به ساده ترین صورت تذکر‬
‫دادید به راستی که در ما از آن به طور واقعی با در نظرگرفنت رشایط و آثار عینی از پرتو‬
‫انعکاس انوار باطنی ایامن پارۀ اندکی مانده که حکم برعدمش مناییم‪.‬‬
‫‪ .9‬ترجمه‪ :‬آنانی که ایامن آورده اند‪ ،‬خدا را بیشرت دوست میدارند‪ .‬بقره‪165/‬‬
‫‪ .10‬خورد ظابط (‪)Corporal‬‬
‫‪ .11‬ترجمه‪ :‬پس از آنان [غیرﷲ] نرتسید و از من برتسید‪ .‬بقره‪150/‬‬
‫توضیح پرسش ها‬ ‫‪13‬‬

‫گفـت‪ :‬پس بهرت است که در حال تشخیص چنین امراض‪ ،‬تداوی الزمه اش را نیز رهنمونی‬
‫فرمایند زیرا گویند‪ ،‬داکرت اگر تشخیص مرض را صحیح و درست منود‪ ،‬بیشک تداوی به‬
‫دست او یا غیره اَ ِطباء آسان بود‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬چنانکه در سلسلۀ جواب های مثبت‪ ،‬جربان همه قصور را حواله بر کامل ایامن‬
‫و صفائیت روح و روان اصحاب کرام کردند و هکذا در جملۀ پرسش های طرف منفی‬
‫اشاره بر پاره یی از اعامل ما مسلامنها‪ ،‬شام همه را زادۀ وجود ضعف ایامن در پیروان قرآن‬
‫دانستید این خود میرساند که ایامن اکرث مؤمنین به پایۀ ضعف رسیده است‪.‬‬
‫اکنون که چطور میتوان آنرا تقویت بخشید؟ سوال نیکو و بجاست که خوشبختانه قرآن کریم‬
‫در توضیحات آیات بینات خود در ‪ 625‬جای ایامن را همراه عمل یا بعض ًا پس و پیش بر‬
‫‪12‬‬
‫پیروان خود الزم کرده و حتی میفرماید‪﴿ :‬ي َ ٰٓ َأ ُيّهَا ٱلّ�ذِي َن ءَامَن ُ ٓوا ۟ ءَام ِنُوا۟‪﴾...‬‬
‫ترجمه‪ :‬ای آن کسانی که ایامن به خـدا جل جالله و رسول آورده اید تجدید ایامن منایید‪.‬‬
‫‪13‬‬
‫و یا در اکرث موارد میفرماید‪﴿ :‬لِيَزْدَادُ ٓوا ۟ ِإيمَٰنًۭا مّ�عَ ِإيمَٰنِه ِ ْم ﴾‬
‫ۗ‬
‫ال داشتند‪.‬‬ ‫ایامنی که قب ً‬ ‫ترجمه‪ :‬تا اینکه زیادت یابد ایامن شان با آنچه از‬
‫حتی دربارۀ قبول ایامن و باز انکار از اسالم و باز ایامن آوردن و سپس کافر شدن را به‬
‫وعید اینکه برچنین اشخاص زیادت کفر شدت یافته و دولت ایامن از آنها رخت میبندد‪،‬‬
‫كف َرُوا ۟ ثُم ّ ءَامَنُوا ۟ ثُم ّ َ‬
‫كف َرُوا ۟ ثُم ّ ٱ ْزدَادُوا ۟‬ ‫ن ءَامَنُوا ۟ ثُم ّ َ‬ ‫قرآنکریم چنین توضیح میدهد‪ِ ﴿ :‬إ َ ّن َٱل ّذِي َ‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫‪14‬‬
‫كفْرًۭا لّ� ْم ي َ ُك ِن ٱل َلّه ُ لِي َ ْغف ِر َ ل َه ُ ْم وَلَا ل ِيَهْدِيَه ُ ْم َسب ِ ۢيل ًا﴾‬
‫ُ‬
‫ترجمه‪ :‬به درستی‪ ،‬آنانیکه ایامن آوردند پس کافر شدند باز ایامن آوردند و بعداً کافر‬
‫شدند پس از آن زیادت می یابد در ایشان کفر‪ ،‬ازیرنو نیست بر خدای متعال که بیامرزد‬
‫ایشان را و نه هم راه هدایت به آنها مناید‪ .‬و حتی نرصت خود را خدای متعال برای مؤمنین‬
‫‪ .12‬نساء‪136/‬‬
‫‪ .13‬فتح‪4/‬‬
‫‪ .14‬نساء‪137/‬‬
‫‪14‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫حق ًا عَلَیْنَا ن َ ْص َرالْمُؤم ِنِی ْ َن﴾‬


‫‪15‬‬
‫ن َ‬ ‫کا َ‬ ‫موقوف بر ایامن دانسته می فرماید‪﴿ :‬و َ َ‬
‫ترجمه‪ :‬و برحرضت ما واجب است نرصت مؤمنان‪ .‬و در جای دیگر میفرماید‪:‬‬
‫‪16‬‬
‫كنتُم ْ ُمّؤْم ِنِی ْ َن﴾‬ ‫تحْزَنُوْا و ََأنتُم ُ ال ْ َأ ْعلَوْ َ‬
‫ن ِإ ْن ُ‬ ‫﴿وَلا َ تَهِنُوْا وَلا َ َ‬
‫ترجمه‪ :‬خوار منیگردید و به غم گرفتار منیشوید بلکه به مـقام اعلی و اکمل هستید به‬
‫رشطی که باشید مؤمنان‪.‬‬
‫درین باره که چطور ایامن‪ ،‬بنده را مستوجب نرصت و فتح حضور او تعالی میگرداند‬
‫مطالب عمده بسیار است که بهرتین مظهر عملی آن‪ ،‬اصحاب رسول علیه السالم وغیره‬
‫نیکان بوده که در اول پرسش ها بدان اشارت کردیم و در رسالۀ ایامن و حقایق آن بیاری‬
‫و مددگاری حرضت باری جل جالله مطالعه خواهند فرمود و ازین قبیل آیات بینات مربهن‬
‫حقیقت ایامن و تقویت یافنت و یا زایل شدنش با دساتیری که آن را چطور میتوان تقویت‬
‫بخشید‪ ،‬به حدود ‪ 2500‬آیت در همه کالم مجید وارد گردیده و ما آن را برای انتباه هرچه‬
‫خوبرت مؤمنان جمع و عنقریب به یاری و مددگاری حرضت باری جل جالله دسته بندی‬
‫کرده و به غرض روشن ساخنت هسته و منشأ اصلی قصور مؤمنین که از ناحیۀ ضعف ایامن‬
‫به خداوند جل جالله دارند‪ ،‬ترتیب و به دسرتس عامه قرار خواهیم داد‪.‬‬
‫بازگردیم دربارۀ اینکه چه چیز اصحاب رسول علیه السالم را واداشت تا یکدم از کیش‬
‫آبایی و اجدادی هزاران سالۀ بت پرستی وغیره جهالت های قبل از اسالم خود بگذرند و‬
‫ـوحـِد گردند و خانه و جای را با فرزند و عیال ترک گویند‪ ،‬مهاجرت به‬ ‫خـدا پرست و ُم َ‬
‫مسکن نامـألوف منایند و حتی با یک قبضه شمشیر به اقصای رشق‪ ،‬آسیا‪ ،‬اروپا و افریقا‬
‫تا غرب آن اسالم را بدون اکامالت و عدم ورود به زبان‪ ،‬روش و عادات مردم برسانند‪،‬‬
‫چنانکه تاریخ اسالم و حاالت کنونی ادعای اسالمیت ما بهرتین گواه آن است که در باال‬

‫‪ .15‬روم‪ 47/‬‬
‫‪ .16‬آل عمران‪13/‬‬
‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬ ‫‪15‬‬

‫بدان اشارت کردیم و در نتیجه پس از کنجکاوی مخترص به این حقیقت رسیدیم که‬
‫صحابۀ کرام به یُمن نورانیت کامل ایامن با وجود عدم اکامل قرآن و نبودن کتب فقه‬
‫و احادیث به سبک و حاالت امروزی‪ ،‬توانستند با آنهمه رادمردی و مستانگی دوران‬
‫زندگی خودها را مزین بابنده گی خاص به غرض اعالی حق گذشتانده و از خویش‬
‫سنت نیک و عالی را به جا گذارند‪ ،‬پس ما چرا با داشنت دین اضافه از چهارده قرن و‬
‫اساسات مکمل چون فقه و احادیث و تفاسیر گوناگون با این همه ضعف روبرو شده‬
‫قسم به دامان رشق و بعضاً به پای غرب‬ ‫می رویم که در پایان کار‪ ،‬ماملک اسالمی ً‬
‫افتاده اند‪.‬‬
‫با دید وسیع اوضاع عالـم اسالم کنونی‪ ،‬چیزفهامن مدرک و صاحب سجایای عالی ایامنی‬
‫خوب میدانند که دوام این حالت خدای نخواسته‪ ،‬منجر به زوال وحدت و اسالمیت از‬
‫روی زمین بزودی خواهد گردید! پس درچنین صورت چه باید کرد ای گروه مؤمنین و ای‬
‫پیروان قرآن دست ناخوردهء اسالم در روی زمین؟‬
‫آری! باید بگویم که تقویۀ ایامن به ساده ترین صورت‪ ،‬بدون ریاضت میتواند این‬
‫حاجت ما را برآورده سازد‪.‬‬
‫او گفـت‪ :‬آیا میتوان ایامن را بطور عینی برشایط ذهنی نزدیک و روشن ساخت؟‬
‫یا به عبارۀ دیگر زیادت آن باعث ازدیاد چه نیرویی در ما میگردد؟ و آن نیرو وسیلۀ دریافت‬
‫کدام دولت در اوالد برش خاصت ًا مؤمنین میشود؟‬
‫گفـتم‪ :‬سوالهای بجاست‪ ،‬در پاسخش دقت کنند تا حقیقت را به خوبی متام دریابند‪.‬‬
‫گفت‪ :‬رساپا گوشم و در حیاتـم اگر بگویم با هـمه تحصیالت عالی فاکولته فقط هـمین‬
‫ساعات مواصلت به صحبت حضور عالیقدر شام به قول عوام الناس خداوند جل جالله به‬
‫حساب زندگی ام مـحسوب مناید واقعیت دلفروزیست و اگر بگویم حقیقتی را که ازین‬
‫صحبت دریافتم در طول‪ 20‬سال تحصیل با دکتورایی که دارم درک نکرده ام‪ ،‬گزاف‬
‫‪16‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫نباشد‪ .‬شاید برادران و همقرانم از ورای مطالعۀ این آثار به دقت دریابند و به روی ایامن‬
‫کامل تصدیق منایند که بیشک به ما نیز عین آن درک را داده است که برای تو رسیده و‬
‫میرس گردیده بود‪.‬‬

‫تجزیه و تقویۀ فلسفی ایامن‬

‫گفـتم‪ :‬عزیزم خوب میدانی که بدن انسان حاوی دو اصل روح و نفس است‪ ،‬چنانکه‬
‫بدن از انواع غذاهای گوناگون و مرشوبات وغیره تقویه می شود و این را از راه دهن به‬
‫جهاز هاضمه باید برسانیم‪ ،‬اینچنین برای روح نیز غذاهای متعدد و قسام قسم میرس بوده که‬
‫رشیعـت اسالم آنرا به دو صورت خالصه کرده است‪:‬‬
‫اول‪ :‬عبادات مقید به رشط مانند‪ :‬منازهای پنجگانه‪ ،‬روزۀ رمضان‪ ،‬زکات‪ ،‬حج وغیره که‬
‫فقه رشیف متکفل آن است‪.‬‬
‫دوم‪ :‬غذای بی قید و رشط روح مثل‪ :‬یاد (ذکر) خداوند جل جالله را در هر وقت و هر جا‬
‫منودن و از تـامشای مصنوعاتش‪ ،‬جامل حرضت وی جل جالله را یافنت که مرصوفیت یک‬
‫دقیقه به همچو اشیاء معادل یک سال طاعت به قول مخبـر صادق صلی ﷲ علیه و سلم بوده‬
‫بلکه افضلرت از آن مـحسوب گردیده است‪.‬‬
‫خالصه‪ ،‬انوار حاصله از عبادات بی قید و رشط و مقید برشط مرئی و نامرئی وغیره از راه‬
‫دهن هستۀ توحید یا نورا نیت ایامن به روح میرسد که دل را جایگۀ آن قرآنکریم و فقها‪،‬‬
‫ب ف ِْی ق ُلُوْ بِه ِ ُ‬
‫م‬ ‫نظر به ُمرصحات منصوصات تثبیت کرده اند‪ -‬چنانچه میفرماید‪ُ ﴿ :‬أ ْولَئ ِكَ َ‬
‫كت َ َ‬
‫ن و ََأ َی ّدَهُ ْم ب ِر ُ ْو ٍ‬
‫ح مِّنْهُ﴾‬ ‫ال ِایمَا َ‬
‫‪17‬‬

‫ترجمه‪ :‬این گروه را خدای متعال ثبت کرده است در دلهای شان ایامن را و تقویه میسازد‬
‫به ایصال فیوضات از آن در قوای روحانی شان‪ .‬که قرآن کریم ازین ممر انوار را درجاهای‬

‫‪ .17‬مجادله‪22/‬‬
‫تجزیه و تقویۀ فلسفی ایامن‬ ‫‪17‬‬

‫دیگر توضیحات خیلیها کاملرت مکرراً فرموده است که این رسالۀ کوچک ما برداشت آنرا‬
‫ال کرده منیتواند‪.‬‬ ‫برای فع ً‬
‫ازینجاست که رسول علیه السالم برای تثبیت موجودیت ایامن فطری در کلیه اوالد برش‪،‬‬
‫چنین توضیح داده اند‪.‬‬
‫«مَا م ِْن ًمّوْلُودٍ ِإل َا ّ يُول َدُ عَل َى الْف ِ ْطرَة ِ‪ ،‬الْا ِْسلاَمِ ف َأبَوَاه ُ يُهَوِّدَانِه ِ َأ ْو يُن َ ّص َِرانِه ِ َأ ْو ي ُمج َ ّ ِ َسان ِه» ‬
‫(الحدیث)‬ ‫ ‬
‫ترجمه‪ :‬نیست هیچ فرزند آدم مگر که تولد میشود بر اساس هستۀ خـداشناسی (نورانیت‬
‫ایامن)‪ ،‬اما پدر و مادرش او را یهودی یا نرصانی و یا زرتشتی وغیره میسازند‪ .‬که از فحوای‬
‫عبارت فوق‪ ،‬وجود هستۀ توحید‪ ،‬در ابتدای خلقت به هریک از فرزندان ابوالبرش چون‬
‫آفتاب روشن میگردد‪ ،‬اینجاست که همه ُفـقها تعریف ایامن را برای تسهیل فهم به لفظ‪:‬‬
‫َلب» گفـته اند‪.‬‬ ‫ق بِالق ِ‬ ‫ن و َ تَصدِی ٌ‬ ‫ن ا ِقرَار ٌ بِالل ِ َّسا ِ‬ ‫«ا َلا ِیمَا ُ‬
‫ترجمه‪ :‬ایامن اقرار به زبان و تصدیق در دل است که این تصدیق دل بنابر تنگی عبارت‬
‫و کوتاهی درک آمده ورنه در حقیقت مستشعر راز وجود دهن غذا خواری روح بوده که‬
‫مـُ ْوجِ د تقویۀ ایامن یا استعداد عالی انسانی مسلامن میباشد‪.‬‬
‫­­­­­جز˚ کدام راه و روش را‬ ‫گفـت‪ :‬مگر در زمانه های سابق به تقویۀ نورانیت ایامن بطور مُو َ‬
‫امئه سلف رحمة ﷲ علیهم از خود یادگار نگذاشته اند؟‬
‫گفـتم‪ :‬چرا نه‪ ،‬چندین طرق و سلوک را به نامهای گوناگون که تا اکنون بقایا اش را در‬
‫مدارس‪ ،‬خانقاه ها‪ ،‬صوامع و مساجد می بینند‪ ،‬زادۀ اساس گذاری ایشان بوده و می باشد‬
‫ولی باتأسف که اکرثاً بنابر لزوم دید وقت و یا غیره وجایب بر اصول ریاضت های شاقه‬
‫پایدار بوده و پیروان را به اصطالح به کشنت نفس‪ ،‬از مقدمۀ حال تا آخر بدین منوال پیش‬
‫میبردند‪ ،‬چنانچه صوم وصال و تجرید از ما سوی ﷲ و مداومت در خلوت به ذکرﷲ و‬
‫ژنده پوشی وغیره اعامل شاقه‪ ،‬از اصول مؤثر شان شمرده میشد و حتی بعض ًا چنان غلو‬
‫‪18‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫کرده بودند که خالف مقررات رشع انور که رسول علیه السالم فرموده اند‪:‬‬
‫«لار ُ ْهبَانِیَة َ ف ِْی الْا ِْسل َام»‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬نیست رهبانیت و انزواگیری در اسالم‪.‬‬
‫ام رهبانیت را به میان آوردند‪ ،‬یعنی‬ ‫بروی ذوق وافر و شوق رسشار که در زمینه داشتند قس ً‬
‫عده یی از مشایخ عنان همت را بدان طرف کشیدند‪.‬‬
‫او پرسید‪ :‬در چنین صورت امروز مردم ما چه خواهند کرد و چطور از عهدۀ این امر خطیر‬
‫برآمده میتوانند؟‬
‫گفـتم‪ :‬وارخطا مشـو عـزیزم‪ ،‬چنانکه راه های بری‪ ،‬بـحری و هوایی در عرص ما برای‬
‫مواصلت از جایی بجایی یا از قلمروی به قلمرو دیگر‪ ،‬خیلی ها کوتاه و کوتاه تر گردیده‬
‫است اینچنین طریقۀ تقویۀ ایامن و وصول مـوحـدان و کافۀ اوالد انسان را به ساده ترین‬
‫اسلوب خدای زمین و زمان متکی بر ارشادات سلیم قرآن دست ناخوردۀ مسلامنان‪ ،‬توسط‬
‫این کمینه به هـمکاری یاران به میان آورده و در پرتو ترشیحات علمی مستند به اساسات‬
‫رشیعت محمدی‪ ،‬آن را روی هم کشیده و به دستـرس اختیار طالبان و مؤمنان قرار داده ایم‪.‬‬
‫او گفت‪ :‬اندکی روشنرت سازید‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬این دولت زمانی به دست میآید که ما طریقۀ ارشاد شدۀ ارسار قرآن را که در‬
‫‪ 2500‬آیت از آن خدای متعال نام برده و بطور اجـامل و تفصیل نظر اوالد برش را به انواع‬
‫مصنوعات و حکمتهای گوناگون زاده از آن جلب منوده که به چه اسلوب عجیب خلق‬
‫و از چه ُطرق تغذی گردیده و به تحت نظارت حرضتش‪ ،‬به چه صورت های قسامقسم‬
‫تکامل و رشد یافته و در هرکدام آن چه انواع و الوان و خواص با صدها رمز دیگر بکار رفته‬
‫است را دریابیم که دقیقۀ چنین مطالعۀ ارسار اشیاء را یافتـن و از آن جـامل و کامل صانع‬
‫جل جالله را دیدن‪ ،‬معادل یک سال عبادت بلکه افضل و بهرت از آن‪ ،‬رسول علیه السالم‬
‫ل م ِن عِبَادَة ِ ّ ِستّی ِن َسنَة ً » الحدیث‬‫َفض ُ‬ ‫خوانده اند‪« :‬مَن تَفَکّر َ َ‬
‫ساعَة ً ف ِی آلاَء ِ ﷲ ا َ‬
‫تجزیه و تقویۀ فلسفی ایامن‬ ‫‪19‬‬

‫ترجمه‪ :‬کسی که تفکر کند در مشاهدۀ مخلوقات خداوند[ از آن جامل و کامل صانع‬
‫عظیم سبحان او را دریابد]‪ ،‬بیشک یک ساعت[این مرصوفیت] مساوی شصت سال‬
‫طاعت بلکه افضلرت از آن باشد که دقیقه اش به اندازۀ یک سال عبادت گردد‪.‬‬
‫خوشبختانه به این اساس‪ ،‬خالصۀ کلیه آیات و احادیث رسول علیه السالم را بداخل‬
‫رسایل ششگانه بنام "میگر و جام" به اسامی مختلف به یاری خداوند جل جالله تدوین‬
‫کرده ایم که گویا از جای صفر رشوع نـموده حقیقت راه و رسم ارتباط بنده را از‬
‫طریق تقویۀ ایامن‪ ،‬مطابق ارشادات قرآن بهـم آورده و به سبک شیوا‪ ،‬نهایت عالی و‬
‫منطقی‪ ،‬مبنه و فضله الکریم ترتیب داده ایم که در نتیجه پس از تقویۀ نورانیت ایامن‪،‬‬
‫شخص را مستعد درک تجزیه و تحلیل اتوم انسان کرده و ازین راه به کمک ترشیحات‬
‫الزمۀ استادان و لطف خاص حرضت یزدان‪ ،‬صدی صد پیروان این مدرسه به اوالد‬
‫برش نیکخواه بوده و فیصدی شصت تا هفتاد برای بهبود شان فقط به غرض خوشنودی‬
‫خدای زمین و زمان کوشیده و صدی چهل تا پنجاه و بعضاً بیشرت با قبول ایثار مال و‬
‫جان‪ ،‬آرامی دیگران را بر خوشکامی خودها ترجیح میدهند‪.‬‬
‫او گفـت‪ :‬وﷲ‪ ،‬مدرسۀ شـام تـاممرتین آرزوی برش و هـمه چیز فهامن فرزندان آدم علیه‬
‫السالم را به سلیقۀ خاص و اسلوب سادۀ علمی و منطقی برآورده ساخته است‪ ،‬پس بر‬
‫ماست تا برای تعمیم این فضل و کرامت واقعی انسانی که تا اکنون هیچ مکتب‪،‬‬
‫مدرسه و کانون علمی در جهان عهده دارش نگردیده و حتی راه حل به این معضله‬
‫که چرا انسان زمانی نیکخواه و وقتی عین شخص بدخواه و زشت کردار میگردد را‬
‫نیافتند‪ ،‬مساعی خستگی ناپذیر جانی و مالی بنامییم‪.‬‬
‫او گفـت‪ :‬براستـی انسانها هرچیز رسکش و بیباک را مهار ساختند و آنرا تـحت کنتـرول‬
‫خویش درآوردند‪ ،‬ولی نفس خودها را مهار کرده نتوانستند و موفق به چنین دولت تا کنون‬
‫نگردیدند‪.‬‬
‫وی افزود‪ :‬این انسان است که توانست دست و دندان جمیع دشمنان خود از قبیل شیر‪،‬‬
‫‪20‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫پلنگ‪ ،‬گرگ و صدها درنده‪ ،‬خزنده و گزنده را در بـر و بحر ببندد و روی زمین را از رش شان در‬
‫حصۀ خود وغیره جانداران ضعیفرت پاک سازد‪ ،‬ولی با تأسف که از رش بنی نوع خویش در امان‬
‫منانده است‪ ،‬خصوص ًا با اکتشافات رسسام آور قرن بیستم که از هسته های اتوم هیدروجن و‬
‫یورانیم وغیره‪ ،‬سالح های مخوف و مدهش برای نابودی خود و کلیه جانداران و ابنیۀ روی زمین‬
‫ساختند که اکنون دنیا در حقیقت به پرتگاه نابودی به دست ماملک رسیده تر‪ ،‬خصوص ًا بالکهای‬
‫رشق و غرب قرار گرفته است و اضافه کرد که این هامن دولت معهود و سالمت موعود رسول‬
‫خیْر ٌ ا َم‬
‫ی ا َوَل ُه ُ َ‬ ‫ل الم َ َ‬
‫طر ِ لاَی َ ْدر ِ ْ‬ ‫ل ا ُمَت ِْی مَث َ ُ‬
‫کریم صلی ﷲ علیه وسلم خواهد بود که فرمودند‪« :‬مَث َ ُ‬
‫آخِرُه» الحدیث‬
‫ترجمه‪ :‬مثال امتم چون باران است که فهمیده منیشود اولش خوب است یا آخر آن‪.‬‬
‫خوشا برحال مبارزین و تعمیم کننده گان این دولت ارسار قرآن و مژده باد به آن جوانان و مؤمنانی‬
‫که در پخش این تیوری متام ًا متکی بر اساسات اسالمی و رشیعت محمدی صلی ﷲ علیه وسلم‬
‫میکوشند‪ ،‬بیشک‪ ،‬آنها کسانی اند که اجر یک نفر شان برابر پنجاه نفر از خوبان صحابه کرام رسول‬
‫‪18‬‬
‫علیه السالم باشد‪.‬‬
‫س َل ّ ْم‬ ‫ُ‬ ‫سوْ ُ‬ ‫ضر ُ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬
‫ص َلّ ﷲ عَلَیْه ِ و َ َ‬‫ﷲ َ‬ ‫ل ِ‬ ‫ﷲ لَق َ ْد ُ‬
‫سئِل َْت عَنْهَا ر َ ُ‬ ‫َاهتَدَیْتُمْ‪ ،‬فَق َا َل ا ََمّا و َ ِ‬ ‫ض َلّ اِذ ْ‬‫ک ْم م َ ْن َ‬ ‫‪( .18‬و َ عَن ا َبِی ثَعلَبَة ف ِی ق َول ِه تَعَال َی‪ :‬عَلَیْک ْم اَنْف ُُسک ْم لا َ ی َ ُ ُ ّ‬
‫َیت ا َمْرًا ل َا‬ ‫ِی رَایٍ ب ِرَأیِه و َ رَا َ‬
‫لذ ْ‬ ‫َب ُ‬
‫ک ِّ‬ ‫ت ُ‬
‫ش ًح ّا م ُ َ‬
‫طاعًا و َ هَوًی ُمّ َت ّبَعًا َوّ دُنْـیَا مُؤَث ّ ِرَة ً و َ اِعْجَا ُ‬ ‫ن ال ْمُنْکَر ِ َ‬
‫ح َت ّی اِذَارَا َی ْ َ‬ ‫ف و َ تَنَاهَوْا عَ ِ‬‫ل ائْتَمَرُوأ بِال ْم َ ْعر ُ ْو ِ‬ ‫فَق َا َ‬
‫ل بَ ِ‬
‫ن َ‬ ‫ک نَفْس َ‬
‫ک وَدَ ْع ا َمرال ْعوام ف َا ِ َ ّن وَراء ُ‬ ‫ب ّدل ََک مِنْه ُ ف َعلَی َ‬
‫ن مِث ْ ُ‬
‫ل‬ ‫جلاً َی ّ ْعمَل ُوْ َ‬
‫ن رَ ُ‬
‫ن ا َْجر ُ خَمْسِی ْ َ‬ ‫ض عَل َی ا ْلجمَر لِل ْعَام ِ‬
‫ِل ف ِیْه ِ َ ّ‬ ‫کم َ ْن ق َب َ َ‬ ‫الصبْر ِ فَم َ ْن َ‬
‫صبَر َ ف ِیْه ِ َ ّ‬ ‫ک ْم ا َیّّامُ َ ّ‬ ‫َ َ‬ ‫ْ َ ََ ِ‬ ‫َ‬ ‫َ ْ‬ ‫َُ‬
‫ن مِنْکُ ْم‪).‬‬ ‫ن مِنْه ُ ْم ق َا َ‬
‫ل ا َْجر ُ خِمْسِی ْ َ‬ ‫سو ْ َ‬
‫ل ِ‬
‫ﷲ ا َْجر ُ خَمْسِی ْ َ‬ ‫عَمَل ِه ق َا َ‬
‫ل یَا ر َ ُ‬
‫ترجمه ‪ :‬از ابی ثعلبه خشینی (رض) در بارۀ ترجمۀ آیۀ کریمۀ ذیل سوال شد که خداوند میفرماید‪:‬‬
‫(( بر شام حفظ نفس های تان از گناهان الزم است‪ ،‬گمراهی کسی به شام زيان رسانيده منیتواند‪ ،‬در صورتی که شام براه‬
‫هدايت روان باشيد))‬
‫حتمـا امر به معروف و‬
‫ً‬ ‫ايشان جواب دادند که آگاه باشيد من تفسري اين آيت را از رسول (ص) پرسيدم‪ ،‬آنحرضت فرمودند‪:‬‬
‫نهی از منکر را بجا آريد تا آنکه بـبينی که از بخل اطاعت کرده شود و از خواهشات نفسانی پريوی کرده شود و دنيا بر آخرت‬
‫برگزيده شود و هر صاحب رای و طريقه يی به راه خود خوش باشد و به علم دين مراجعه نکند و بـبينی حالتی را که ازآن چاره‬
‫یی نداری یعنی توان تغییر دادن آن را نداشته باشی و یا امر رضوری که اگر امر مبعروف و نهی از منکر منایی از دستت فوت‬
‫گردد‪ ،‬پس درین حالت برتو حفظ نفست کافی است و درآنصورت کار عوام الناس را بگذار یعنی از آن احرتاز کن‪ .‬پس بعد‬
‫ازین روز های صرب در پیش خواهی داشت و هرکه در آن ایام استقامت کند مانند آنست که کسی توته آتشی را به کف خود‬
‫میگیرد و عمل به احکام دین درین ایام اجر پنجاه نفری را دارد که مانند او عمل خیر دارند‪ .‬اصحاب پرسیدند‪ :‬برابر پنجاه نفر‬
‫از مردمان هامن وقت اجر مستحق میشوند؟ آنحرضت فرمودند‪[:‬نخیر‪ ،‬بلکه] اجر پنجاه نفر از شام را دارند‪.‬‬
‫(روایت از ترمذی و ابن ماجه‪ ،‬صفحه‪ ٤٣٧‬باب امربالمعروف‪ -‬مشکوة)‬
‫تجزیه و تقویۀ فلسفی ایامن‬ ‫‪21‬‬

‫او پرسید‪ :‬هرگاه روشنرت سازند که برای دریافت قرب حرضت عظیم سبحان او جل جالله‬
‫چه چیز میتواند انسان را مستعد این دولت گرداند؟‬
‫گفـتم‪ :‬شام میدانید که برای کشف ارسار اشیای مادی و استفاده الزم از آن گرفنت‪،‬‬
‫انکشاف عقل از راه تعلیم و تعلم و تنویر کامل به زیر نظر استادان رسیده و ورزیده را‬
‫بروی پروگرام مرتب الزم دارد‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬یک امر مسلم است‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬اینچنین برای حصول و دریافت فیضان قرب حضور عظیم سبحان او که ذات واجب‬
‫الوجود و مالک همه کون و مکان مرئی و نامرئیست‪ ،‬او ً‬
‫ال الزم دارد تا دربارۀ درک پرتو‬
‫حقایق این نندارتون چنانکه در باال گفـتیم به مشاهدۀ جز و کل مصنوعاتش بدقت دیده‬
‫و از آن جـامل و كامل صانع عظیم او را یافته و این دریافت در واقع نوعی از وصول انوار‬
‫حضور ویتعالی است که برای بندگان صالح میرس گشته مبدأ و اساس تقویۀ قوای روحانی‬
‫در شخص شده‪ ،‬گویا حس ششم را به کشف ارسار بعد چهارم به رشط دوام و تقوای الزم‬
‫عالی و عالیرت میسازد‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬شـام این جهان را پرتوی از عالـم بقا گفـته اید‪ ،‬آیا مثالش برای تسهیل فهم به دنیای‬
‫ما چه خواهد بود؟‬
‫گفـتم‪ :‬شـام سینام را دیده اید و نیک می دانید که اشکال و اشیای روی پرده ستیژ گرچه‬
‫ظاهراً زنده‪ ،‬دارای حرکات و حتی ن ُطق و ایفای اعامل و مناظر بسا نیکو از اماکن در کلیه‬
‫ماه و سال به دیدۀ هـمگان میمناید‪ ،‬درست است یاخیر؟‬
‫گفـت‪ :‬یک چیز واضح است‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬این را خوب می دانید که همه این مناظر و حاالت‪ ،‬فقط پرتو یک سلسله عکس‬
‫های روی فلم چند ملی مرتی است که از قسمت باالی لوژ توسط روشنی گروپ از ورای‬
‫شیشۀ محدب به فاصلۀ معین انالرج یافته و به روی پردۀ صحن مقابل لوژ یا به اصطالح‬
‫‪22‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫رسستیژ‪ 19‬نـمودار میشود اما در حقیقت هیچ چیزی نیست‪ ،‬جز مشت عکس و تصاویر‬
‫اماکن مقید به زمان و مکان‪.‬‬
‫اینچنین اگر دقت نـامیید با تنزیل هزاران بار پایانرت‪ ،‬این جهان پُر شور و رش ما پرتوی از‬
‫انواع نعام و لذایذ عالـم بقا و رسای ابدی آنجا باشد که مؤمنین دارای قدرت روحانی‬
‫عالی و نورانیت ایامن کافی به خوبی متام میدانند که ما چه میگوییم و از کجا‬
‫میگوییم و برای که میگوییم‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬تقویۀ حس ششم‪ ،‬برای کشف ارسار بعد چهارم را اندکی واضـحرت فرمایید؟‬
‫گفـتم‪ :‬اکرث عـلامی زمان ما روح را بنام حس ششم و دریافت قوای روحانی و ارسار عالـم‬
‫باقی را بنام درک ارسار بعد چهارم میخوانند‪ ،‬زیرا ابعاد ثالثه (طول‪ ،‬عرض و ضخامت)‬
‫ُمختص به ماده بوده و اشیای نامرئی نیز دارای بعد است و به فاصلۀ الزم قرار دارند که از آن‬
‫مؤمنین و مالکان صفائیت عالی انسانی منیتوانند انکار کنند‪ .‬ازینـرو ما نیز بقول جـمهور‬
‫عـلامی محقق این رموز‪ ،‬روح را بنام حس ششم و تقویۀ قوای کاشفه اش را به اسم کشف‬
‫ارسار بُعد چهارم خواندیم‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬کشف چیز نامرئی را چطور کرده و انسان توسط چه چیز می تواند مرئی و هویدا‬
‫سازد‪ ،‬آیا نامـمکن نیست؟‬
‫گفـتم‪ :‬حقیقت این امر را در اشیای مادی جهان ما‪ ،‬عـلام بطور علمی و عملی در اکرث‬
‫ال‪ :‬در سابق میکروب و صدها‬ ‫چیزها ممکن ساخته و از حیطۀ علوم نامرئیات کشیده اند مث ً‬
‫چیز دیگر‪ ،‬از جـمله اشیایی بود که اثرات مثبت و منفی اش در اشخاص دیده میشد‪ ،‬ولی‬
‫وجود ظاهری اش بنظر منیرسید‪ ،‬یعنی شخص به مرض تب لرزه از اثر وصول میکروب‬
‫مالریا از راه گزیدن پشـه یا آبهـای کـثیف وغـیره مصــاب میشد‪ ،‬ولی مـیکروب آنـرا‬
‫منیدانست که چطور به بدنش راه یافته و او را به این آفت مبتال می سازد‪ ،‬هکذا چیچک‬

‫‪ .19‬صحنۀ منايش يا پرده گاه‬


‫تجزیه و تقویۀ فلسفی ایامن‬ ‫‪23‬‬

‫یا رسخکان و صدها منونه از امراض دیگر که از راه تنفس یا رصف غذای آلوده به آن‪ ،‬در‬
‫طفل رسایت میکرد ولی وجود ظاهری میکروب را به چشم دیدن متعذر میمنود‪ ،‬اما امروز‬
‫از برکت اختـراع میکروسکوب‪ ،‬کشف هـمه انواع میکروبهای نامرئی مـمكن گردیده حـتی‬
‫اشكال مـختلف‪ ،‬دوران نـمو‪ ،‬مـحل زندگی و طرق استفاده از آن برای واكسین ساخنت یا‬
‫نابودی آنرا به ساده ترین صورت منوده و به دستـرس اختیار اهل آن قرار داده بلکه بعض ًا‬
‫برای هـمگان مباح و آسان کرده است‪ ،‬با آنکه انسان چشم داشت و دارد ولی موجودات‬
‫ریزه و نادیدنی ظاهری را منیتواند بدون میکروسکوب موفق به دیدنش شود‪ .‬هکذا برای‬
‫دریافت ارسار عالـم بـقا‪ ،‬تا تقویۀ نورانیت ایامن را به غرض قرب حضور حرضت مولی‬
‫انسان نه مناید و متوصل به تقویۀ حس ششم خویش نه گردد ابدا ً نامـمکن است که‬
‫ام‬‫به کشف این حقیقت موفق شود‪ .‬چنانچه با داشنت چشم‪ ،‬دیدن اجرام سـاموی قس ً‬
‫مـجهول بود‪ ،‬تا انسانها به ساخنت تلسکوب نپرداختند‪ ،‬ارسار نظام افالک و عالـم باال وغیره‬
‫اجرام سـاموی را نه دانستند‪.‬‬
‫اکنون تا تلسکوب دل را انسان به نورانیت ایامن از راه اغـذیۀ مقید به رشط و بی قید‬
‫و رشط منسجم نه گرداند مـحال است که به درک ارسار عالـم نامرئی یا بعد چهارم‬
‫کامیاب شده بتواند و اگر عدۀ ناچیز از مجاذیب یا مـجانین ُمسكر بالـحقیقت را میرس شود‬
‫و از ورای گفـتار و بیان شان نـامیان گردد‪ ،‬موقوف به راز و رموز خاص فضل حرضت الهی‬
‫بوده و از جـمله نادرات و شاذات شـمرده شده و راه اصـطفای مطلق گفـته می شود‪ ،‬ولی‬
‫طی طریق اجتـبا چنانکه گفـته آمد بر انسان الزم میآورد که البد نیروی حـس ششم را به‬
‫دریافت ارسار بُعد چهارم تاجایی که بتواند به رهربی استادان بزرگ مدرسۀ قرآن انسجام‬
‫دهد‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬چون عالـم بقا و سـراپردۀ حضـور حرضت مولی جل جالله نامرئی اسـت چطور‬
‫میتوان توسط روحانیت نامرئی تر از آن کشف کرد؟‬
‫‪24‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫گفـتم‪ :‬قوای روحی در انسانها و ترصفاتش در کلیه جانداران‪ ،‬نامرئی نبوده بلکه یقینی و‬
‫عینی و متکی بر رشایط علمی و ذهنی است‪.‬‬
‫آیا منیبینند تا وقتی که روح در بدن است کلیه حواس و سلولهای جسم به نوع خود‬
‫فعالیت درخور لزوم را ایفاء میکنند‪ ،‬اما هـمین که روح از بدن مفارقت کرد‪ ،‬درحال‪،‬‬
‫هـمه حواس مفلوج و بیکاره شده حتی جسد انسان از هرگونه ارزشی که داشت فاقد‬
‫گردیده آن جسم ناز پرورده را بعضیها در آتش سوزان به شدت طوری نابود میکنند‬
‫که در حال حیات پیش کردن پلیته گوگرد را به او روادار نبودند‪ ،‬ولی پس از فراق‬
‫روح‪ ،‬آنرا طعمۀ حریق میمنایند و به خوشی متام این ظلم کامل را بر شخصی که بعض ًا به‬
‫وقت زندگی کسی به او کوچکرتین آزار را وارد کرده منیتوانست‪ ،‬اما حاال دیده و دانسته‬
‫او را به آتش فروزان و سوزنده حریق میکنند‪ ،‬دقت کن! چرا و چه شد؟ این مگر نه هامن‬
‫آقا بود که با وجود این بادی‪ ،‬مالک و مترصف قدرت های دانش‪ ،‬ثروت‪ ،‬چوکی و زعامت‬
‫بود؟ حاال چه شد که باری چنین کنند و این منایند و روا دانند؟!‬
‫اهل کتاب آنرا به خاک تیره سپرده جسد نازنینش را محبوس زندان قربستان میسازند‪ ،‬مگر‬
‫از او چه کم شده و وی فاقد کدام اصل گردیده که عدم وجود آن اصل‪ ،‬نابودگر حواس‪،‬‬
‫ترصف‪ ،‬قدرت و دانش وی گردیده و اکنون به حدی نامرغوب و غیرقابل مجالست گشته‬
‫که باید او را از انظار ناپدید کرد و به خاک منناکش جایگزین منود و انتها به نابودیش‬
‫هرچه زودتر دست اندرکار شوند؟!‬
‫گفـت‪ :‬چه حقایق تکان دهندۀ روح و روان را به عبارت و بیان شیوا فرمودید‪ ،‬اگر اندکی بر‬
‫آن اضافه کرده و در تثبیت مظاهر روح در بدن‪ ،‬روشنی بیشرت اندازید ما را ممنون منوده و‬
‫بر معلومات همه قاریان تنویر بسزایی بخشیده خواهید بود‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬آیا دقت منیکنید در طول صد یا بیشرت و کمرت سالها که روح در بدن انسان وجود‬
‫دارد مالیکولها و حجرات حسی بدن و انتها همه جوارح به حال خود ثابت و به نوع‬
‫تجزیه و تقویۀ فلسفی ایامن‬ ‫‪25‬‬

‫خویش فعالیت خاص منوده و ثبات خود را قایم بالذات نشان میدهند‪ ،‬اما همینکه روح‬
‫از بدن مفارقت کرد برای سه روز یا یک هفته همه جسد پوسیده و کلیه مالیکول ها و انساج‬
‫از هم پاشیده میشوند‪.‬‬
‫هرگاه دقت منایند مگر این حقیقت را به ما روشن منی سازد که فقط روح بود که در‬
‫طول این همه مدت‪ ،‬انساج جسم را ثابت نگهداری میکرد؟ چون او از جسم مادی جدا‬
‫شد‪ ،‬هیوالی جسد به این نابودی و بیارزشی مبتال شد و از این قبیل چندین رموز و ارسار‬
‫دیگریست که اگر این حالت را بتاممه مورد مداقۀ نظر قرار دهیم در می یابیم که‪ :‬روح‬
‫یک مظهر واقعی ثابت‪ ،‬منسجم کننده و زنده نگه دارنده‪ ،‬با ارزش سازنده و حتی‬
‫قابل محبت و عـطوفت خود و دیگران قرار دهنده بوده و شخص را مترصف امالک‬
‫گوناگون و قدرت های قسامقسم تا زمان بقای خود در بدن میسازد‪ ،‬اما هـمینکه از‬
‫کالبد برآمد هـمه ارزشهای حسـی‪ ،‬مالی‪ ،‬جانی‪ ،‬ارضی‪ ،‬ارثی‪ ،‬نسبی و حیاتی را با هـر‬
‫کیف و کان که دارد از دست میدهد‪.‬‬
‫پرسید‪ :‬که چنین موجود واقع ًا دارای هرگونه رموز و ارسار را چطور می شاید که به درک‬
‫عالـم نامرئی دیگر قوی و پایدار کرد؟‬
‫گفـتم‪ :‬چنانکه در جهان ما رسـمی است که فوالد را توسط وسایط فوالدی میسازند و خم‬
‫و پیچی بدان برای بهـم آوردن ماشین آالت میدهند و هکذا فعالیت الکـتـریکی را ذریعۀ‬
‫آالت و اسبابی که توسط برق کار میکنند میتوان به حیطۀ تعیین و تثبیت درآورد مث ً‬
‫ال‪:‬‬
‫مرصف برق را توسط میتـر برق و سیستم های حرکت موتر‪ ،‬طیاره وغیره را که ذریعۀ برق‬
‫فعالیت دارند توسط میگر عین جنس که به واسطۀ برق به کار میافتد تشخیص میکنند‪.‬‬
‫آنا می بینید چنان رسبراه نـموده اند که از آن کارهای مـحیر العقول در ایجاد اشعۀ ایکس‬
‫و ماورای بنفش و قرمز و الیزر به کشف جزئیات ذریعۀ برق از خود برق گردیده است‪.‬‬
‫هکذا بزودترین فرصت امیدوارم که به یاری خداوند جل جالله‪ ،‬متکی بر اساسات سلیم‬
‫‪26‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫قرآن دست ناخورده اسالم مؤمنین به رهنامیی اصول علمی و منطقی مدرسۀ قرآن‪ ،‬کاشف‬
‫ارساری گردند که در باال امثلۀ چند را به مظاهر کامالت روح از ورای ماده توسط عقل‬
‫گفـتیم و شمردیم‪ ،‬فقط اینجا به این تـفاوت که ذریعۀ کامالت روح مصفا متکی بر صفائیت‬
‫و تقوای ساده قابل برداشت هـمگان‪ ،‬خدای جهان و جهانیان عنایت فرماید‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬رسایل شـام را تا جایی که دیدم از مقدمه به حاالت بسیار ابتدایی اشیاء‪ ،‬نظر انسان‬
‫را جلب کرده که با کمی دید باطنی و استعداد علمی و وجدانی‪ ،‬مطالعۀ آن قوای ایامنی و‬
‫روحی شخص را باال و باالتر میبرد‪ ،‬پس اگر شخص مستعد باشد آیا بر او هم الزم است‬
‫تا در قدم اول به مطالعۀ اصول ششگانه جامها پابند باشد؟‬
‫گفـتم‪ :‬بلی‪ ،‬فقط با این تـفاوت که انسان های دارای صفائیت یا من وجه نورانیت عالی‬
‫ایامنی و قوای روحانی میتوانند به محض مطالعه‪ ،‬رموز مختفی آنرا به یکدم دانسته و‬
‫سپس به اصول فلسفۀ تجزیه و تحلیل اتوم انسان ازین ناحیه آشنایی بسزای به یاری‬
‫خداوند جل جالله مییابند‪.‬‬
‫گفـت‪ :‬اگر اندکی روشنی بیشرت اندازید‪.‬‬
‫گفـتم‪ :‬شام خوب میدانید که در اصول دریافت علم ریاضی الزم است که شخص مبتدی‬
‫‪20‬‬
‫ال به ارقام و اعداد حسابی و اشکال هندسی یکی بعد دیگر آشنایی یافته و رضب زبانی‬ ‫او ً‬
‫را به خوبی آموخته و به اعامل اربعۀ بسیط جمع‪ ،‬تفریق‪ ،‬رضب و تقسیم بتاممه وارد گردد‬
‫تا به کسور عام و اعشاری‪ ،‬طاقتها و جذرها‪ ،‬لوگارتـم‪ ،‬مونوم و پولینوم وغیره آماده گی الزم‬
‫یافته بتواند‪ ،‬حاالنکه در هـمه انواع مـحاسبات مذکور‪ ،‬اصول ریاضی بر اعامل اربعه قرار‬
‫دارد‪.‬‬
‫اینچنین در تقویۀ قوای روحانی اصل‪ ،‬غذا خواری روح از راه هستۀ توحید یا نورانیت‬
‫ایامن در شخص بوده و به طریقۀ ساده‪ ،‬مشاهدۀ نندارتون را به دقت منودن و از آن جامل‬

‫‪Multiplication table .20‬‬


‫تجزیه و تقویۀ فلسفی ایامن‬ ‫‪27‬‬

‫و کامل صانع جل جالله را یافنت و ذکر خداوند جل جالله را در همه وقت و همه جا به‬
‫طور خفیه و جهر کردن و هکذا از اغذیۀ نامرئی روح که در سلسلۀ اساسنامۀ اسالم‪ 21‬بطور‬
‫مخترص و خیلیها شیوا گفـته ایم بهرۀ الزم گیرند تا به خوبی متام شخص بتواند از عهدۀ‬
‫ادای عبادات مقید به رشط برآمده و حتی به معراج اصلی که رسول علیه السالم در مناز‬
‫گفته‪ ،‬او را عم ً‬
‫ال وارد سازد‪.‬‬

‫او گفـت‪ :‬ببخشید‪ ،‬اینقدر توضیح دهید چرا این رسایل را که در واقع مقدمۀ تجزیه و‬
‫تحلیل اتوم انسان و یا وسیلۀ اصالح و سالمت برش را در بحر و بر متضمن است بنام جام‬
‫و میگر خوانده اند؟‬

‫گفـتم‪ :‬جام ازیرنو گوییم که از مطالعۀ هر رساله در هر بار به باطن شخص قاری به یاری‬
‫‪22‬‬
‫و مددگاری حرضت باری‪ ،‬نورانیت تـامم ًا عالی متکی بر دانش و بینش در ماورای اشیاء‬
‫و ارسار قرب میرسد که نشاید به هیچ وجه بدین آسانی از دیگر چیزها به دست آورد‪.‬‬
‫چنانکه بطور ناخواه و متام ًا رسوا و بی معنا شخص مدهوش از مرشوبات (الکولی) ُسکری‬
‫در حال الیعقلی به خویش بعض ًا احساس میکند‪ ،‬اما اینجا با درایت و صفائیت با هـمه‬
‫مستی در خود از راه ایامن و وجدان انوار حقیقی رموز هستی و آفرینش را می یابد یا بعبارۀ‬
‫ام ُمـفرط فاسد شهوانی زاید و سپس خستگی و‬ ‫دیگر از مسکرات ظاهری ذوق و شوق قس ً‬
‫حتی جنون آرد‪ ،‬اما از نوشیدن هریک از جامها‪ ،23‬چقدر که به تکرار انجامد از اول تا آخر‬
‫محو در محو و صفا در صفا و کشف حقایق ازینجا تا عالـم باال در کلیه اشیاء‪ ،‬به یاری و‬
‫مددگاری حرضت مولی جل جالله به دست آرد و از آن حالتی به او رخ دهد که او داند و‬
‫دلش‪ ،‬چنانکه گویند‪« :‬مَن لَم یَذِق لَم یَدرك»‬
‫‪ .21‬صفحۀ ‪476‬‬
‫‪ .22‬میتافزیک‬
‫که ز جام حق چشیده است او شــراب‬ ‫‪ .23‬کی کند آن مست جز عدل و صوا ‬
‫ب‬
‫(مولوی)‬ ‫ ‬
‫‪28‬‬ ‫ما چرا رسایل مدرسۀ قرآن را میخوانیم؟‬

‫ترجمه‪ :‬کسی که نچشیده باشد نداند‪.‬‬


‫گفـت‪ :‬آخرین سوامل این خواهد بود که چرا نام این رسایل را "میگر" گذاشته اید؟‬
‫گفـتم‪ :‬شام میدانید که میگر‪ 24‬لفظ انگلیسی بوده و برای معلوم کردن مدارج کار یا فعالیت‬
‫یك چیز است‪ ،‬اینچنین در تحت عناوین اظهار مشاهدات ارسار مصنوعات و در آن جامل‬
‫صانع جل جالله را دیدن با مطالب ُمختفی دیگر منظور باشد‪ .‬روح مطلب اینجاست هرگاه‬
‫برداشت قوای روحانی خواننده و شنونده‪ ،‬آن حقایق پوشیده را دریافت‪ ،‬چقدر که به این‬
‫کیفیت بیشرت ترصف یابد به هـامن اندازه‪ ،‬پیامنۀ عروج قوای ایامنی و روحانی او عالی و‬
‫عالیرت مناید و اینگونه اشخاص دارای نیروی پیرشوی در تقویۀ قوای روحانی بوده و هستۀ‬
‫توحیدش در قلب رشد بـسزایی از آن یافته می رود‪ ،‬لذا نام جامهای مذکور را در عین حال‬
‫میگر نیز خوانده ایم‪.‬‬
‫ْت و َ اِلَیه ِ اُنِی ْ ُ‬
‫ب‬ ‫ح ْسب ِ ْی و َ عَلَیْه ِ تَو َ ّ�‬
‫كل ُ‬ ‫و َ هُو َ َ‬

‫‪Megger .24‬‬
‫س‬ ‫س‬
‫خود شنا ی‪-‬خدا نا ی‬
‫ش‬
‫یا‬
‫گ‬ ‫ی‬ ‫م‬
‫جام و ر اول‬
‫اعوذ بال� ل�ه من الشیطان الرجیم‬
‫بسم ال� ل�ه الرحمن الرحیم‬

‫ٱ ْلحم َْد ُ لِلّٰه ِ ٱل َ ّذ ْ‬


‫ِى هَد َىٰنَا لِه َٰذ َا وَم َا ك َُن ّا لِنَه ْتَدِىَ لَوْل َ ٓا أَ ْن هَد َىٰنَا ٱللّٰه ُ‬

‫ترجمه‪ :‬ثنا و صفت مر خدای را که هدایت کرد ما را به این [راه] و اگر حرضت او جلت‬
‫عظمته رهنمونی منیفرمود‪ ،‬ما نبودیم که راه یابیم‪.‬‬
‫به عبارۀ دیگر‪ :‬اگر او جل جالله ما را به شـاهراه مستقیم رهنامیی منیکرد ما راهیاب‬
‫منیشدیم‪.‬‬

‫مقدمه‬
‫حقیقتی را که در خالل این رسایل خواننده گان به وضاحت کامل به آن وارد میگردند‪،‬‬
‫به تأسی از آن به اصالح همه عیوب و نواقص ظاهری و باطنی خویش به یاری خداوند‬
‫جل جالله موفق میشوند و حتی به رهنامیی های نیک فرد و اجتامع به کاملرتین اسلوب‬
‫ساده دسرتسی بـسزایی می یابند‪ .‬انسان به رفع بدکنشتی های فطری‪ ،‬عنعنوی یا اجتامعی‬
‫خود زمانی کامیاب میشود که عامل اصلی محرک رش را تشخیص کرده جلوگیری مناید‬
‫و برعکس محرک اساسی خیر را نیروی الزم بخشیده جدیتر گرداند‪ .‬بـیشک تا حقایق‬
‫مذکور را عل ً‬
‫ام ندانیم توفیق بدان ناممکن مناید‪.‬‬
‫ازینجاست که ذوات رشیف فالسفۀ محقق و مدقق مؤمن به اتکاء از ‪ ٦٦٦٦‬آیات قرآن‬
‫دست ناخوردۀ اسالم و احادیث نبی علیه السالم‪ ،‬بادی بدن انسان را حاوی دو اصل‬

‫‪29‬‬
‫‪30‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫روح و نفس ثابت کرده و در آن قلب را به مثابۀ اشرتنگ یا کمپیوتر جسد دانسته و‬
‫کارگردانیهای الهامات ملکی و وساوس شیطـانی را بر دل با استفاده از شعبۀ حفظیۀ‬
‫مغز و حجرات قلب به سوی خیر یا رش فعال میدانند و دریافت این حقایق را متکی بر‬
‫هفت مطلب علمی و عینی ذیل وامنود کرده اند‪:‬‬

‫اول– روح‪ :‬چنانکه میدانند کالبد انسان دارای روح حیات بخش جسم بوده و تا زمان‬
‫موجودیت آن همه مالیکول ها و انساج بدن به طول اضافه از صدها سال منظم فعالیت‬
‫داشته و منیشارد و حواس خمسه با غیره حسیات کار خود را میمناید‪.‬‬
‫همینکه روح از جسد مفارقت کرد‪ ،‬بدن شخص از درک حواس دم درحال فاقد گشته و به‬
‫طول سه تا هفت روز میریزد و میپوسد و حتی مالکیت بر اموال و ارتباط اشخاص با غیره‬
‫مختصات برشی از برکت روح در کالبد است‪.‬‬

‫دوم– نفس‪ :‬که از راه مرئی در تقویۀ مالیکول های ضایع شده و رشد جسم رولگردانی‬
‫بـسزایی داشته و چون ذات ًا پیدایش آن از جوهر زمین صورت گرفته لذا فراورده هایش را به‬
‫هر نوع از انواع که ممکن بود ولو که چون تریاک کشنده و مرچ سوزنده و تنباکو تلخ هم‬
‫باشد‪ ،‬به نحوی از انحا انسان آن را رصف میمناید‪ .‬اما خوراکهای نامرئی نفس عبارت از‬
‫انـانیت‪ ،‬حرص بیجا‪ ،‬تفاخر به لباس‪ ،‬سیام‪ ،‬مسکن وغیره رذایل اخالقی باشد‪.‬‬

‫سوم‪ -‬ملک یا همکار روح‪ :‬این نیروی محرک به طور اجامل چنین است که قوای روحانی‬
‫چقدر عالی شود به هامن اندازه الهامات ملکی بر شخص مستولی بوده‪ ،‬عالمتش این باشد‬
‫که از گفـتار و کردار همچو اشخاص جز نیکویی و خیرخواهی به خود و بیگانه‪ ،‬کار نابجا‬
‫دیده منیشود‪.‬‬

‫چهارم‪ -‬شیطان یا همکار نفس‪ :‬برعکس اگر نفس قوی گردید‪ ،‬همه و همه قول و عمل‬
‫همچو کسان به تلبیسات شیطـان متکی بوده و به محور منافع شخصی چرخیده و تأمین‬
‫مقدمه‬ ‫‪31‬‬

‫امیال فاسد نفسانی و شهوانی‪ ،‬غایۀ نهایی زندگی او محسوب گشته و برای برآورده شدن و‬
‫به دست آوردن این آرزوهای خبیث‪ ،‬پریشانی‪ ،‬رسگردانی و حتی تباهی اشخاص به دیدۀ‬
‫شان بیارزش میمناید‪.‬‬

‫پنجم‪ -‬قلب‪ :‬محل کارگردانی هردو قوای روح و نفس یا ملک و شیطـان بر اشرتنگ دل یا‬
‫کمپیوتر قلب باشد‪.‬‬

‫ششم‪ -‬مغز‪ :‬به حکم شعبۀ آرشیف یا حفظیۀ حسیات بدن و مطالب مربوط به قلب و اجراآت‬
‫متعلق به آن است که هم ملک و هم شیطـان به استفاده از آن در تقویۀ امور خیر و رش بر‬
‫انسان تلقینات خوب و بد را مؤثر میسازند‪.‬‬
‫اکنون که به طور اجامل دانستـند بادی بدن حاوی دو اصل روح و نفس و دو محرک‬
‫خیر و رش به اسم ملک و شیطـان مطابق ارشادات قرآن و احادیث رسول علیه السالم‬
‫است و دو دستگاه کارگردانی قلب و مغز‪ ،‬بالنوبه به صفت دایرکرت و معاون جسد‬
‫شمرده می شوند‪ ،‬پس در چنین صورتها طبیعی که قوای روحانی و نفسانی مدارک‬
‫رشد به خصوص به خویش نیز دارند‪.‬‬

‫هفتم‪ -‬غذای روح و نفس‪ :‬آری‪ ،‬چنانکه می دانند جسد انسان از انواع خوراکه ها و‬
‫مرشوبات وغیره انرژی می گیرد‪ ،‬این چنین از اقسام عبادات و کارهای نیکو‪ ،‬روح قوی و‬
‫عالیرت می شود‪ .‬رضورت به تذکر یا اظهار انواع اغذیه جسـم نیست زیرا همه می دانند؛ اما‬
‫بی مورد نخواهد بود تا از اقسام اغذیۀ روح فرشدۀ آن را ارائه داریم‪ :‬بلی! نیکوییهایی که‬
‫باعث بر تقویۀ روح میگردد به دو اصل خالصه می شوند‪:‬‬
‫اول ‪-‬انواع طاعات مقید به رشط که فقه رشیف از عهدۀ آن برآمده است‪.‬‬
‫دوم ‪-‬عبادات بدون قید و رشط مثل ذکر خداوند جل جالله و متاشای نندارتون دنیا‪،‬‬
‫یعنی جامل و کامل صانع جل جالله را از مصنوعات دیدن و آن را به مرتبۀ ایامن در قلب‬
‫‪32‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫جای دادن و باالثر حاالت عـجز و شکر را در خویش یافنت و در نتیجه خدمت به خلق‬
‫ﷲ را برای خوشنودی او تعالی جل جالله به غرض اعالی کلمة ﷲ منودن و در مقابل‬
‫مشکالت و مصایب راه حق صرب کردن و بدون کدام تزلزل به عقیدۀ راسخ توکل بر خـدا‬
‫جل جالله داشنت‪ ،‬به طور عمده از فرآورده های غذای روح باشد و این رسایل فقط برای‬
‫منـوی قوای روحـانی از راه علـم‪ ،‬به فلسـفه بسـی عـالی و منطقی به یاری خداوند‬
‫جل جـالله تنظیم یافـته و به طـرق سـاده ایمـان و روحـانیت شـام را چـنان تقـویه‬
‫میبخشد که هر دقیقه مرصوفیت به آن معادل یکسال عبادت بوده و ساعتش با شصت‬
‫سال طاعت مقبول به قول مخرب صادق صلی ﷲ علیه و سلم همرسی می مناید‪.‬‬
‫بکوشند تا مطابق مطالب تحت هر عنوان که از اثر کرثت مطالعه‪ ،‬حقایق بر قلب تان فرو‬
‫میریزد آن را تسوید کرده و به استادان این فن ارائه دارند و دریافت کرثت این دولت‪،‬‬
‫اولین عالمت بزرگداشت ارتقای قوای روحانی بوده و از آن رفته رفته مکاشفۀ بعد چهارم‪،‬‬
‫به یاری و مددگاری حرضت باری جل جالله میرس میگردد‪.‬‬
‫ازیرنو بر پیروان قرآن دست ناخوردۀ اسالم الزم است تا همه رسایل و کتب منطوی بر این‬
‫حقایق را بال انقطاع بخوانند تا حقیقت را هرچه زودتر دریابند‪.‬‬
‫بمنه و فضله ا�لکریم‬
‫هوشیاران مست (غافالن) به مستان هوشیار (مؤمنین)‬
‫چه میگویند‬
‫ ‬
‫در برابر نظری که این نظام خود به خود و بدون صانع خلق گردیده‪ ،‬فقط به پرسشهای‬
‫تکان دهنده و آموزندۀ ذیل غور مزید کنید که تا دام قیامت به جواب آن کسی قادر‬
‫نخواهد شد و شام به روشنی متام میدانید و به طور یک کل حـقیقت انکار ناپذیر است‬
‫هر چیزی را که در ماحول خود می بینیم فرآوردۀ دو دست‪ ،‬صانعیت خـدا جل جالله و‬
‫خلیفۀ او حرضت انسان است و بس‪ ،‬یعنی تـنها اوالد برش می تواند از چیزهایی که ذات‬
‫اقدس او جل جالله به طور مواد خام یا پخته به ما تهیه کرده و به دسرتس اختیار ما قرار داده‬
‫و برای بهره گیری ما آفریده‪ ،‬اسباب و آالت الزم را بسازد‪.‬‬
‫اول‪ -‬چرا این ترصف به جانداران چندین بار قویرت از ما مثل فیل‪ ،‬شرت‪ ،‬اسپ وغیره میرس‬
‫نیست؟‬
‫به غور دقت کنند اگر این کاررواییها مربوط به نیروی مغز باشد‪ ،‬کله های اکرث جانداران‬
‫از انسان چندین بار بیشرت مغز دارد؟!‬

‫دوم‪ -‬نیروی خالقۀ ماده که بقول ماتریالستان میتواند باری این همه انواع جانداران‪ ،‬اشجار‪،‬‬
‫احجار‪ ،‬نباتات‪ ،‬خالصه کلیه کاینات را خلق کند چنانکه به گفـتۀ آنها منوده است‪ ،‬اگر این‬
‫ادعای شان صحت دارد‪ ،‬آیا طبیعت میتواند الاقـل نسل آن سلسله حیواناتی را که انسان‬

‫‪33‬‬
‫‪34‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫ها و یا درنده گان‪ ،‬به طول قرون از بین برده اند و امروز مجسمه یا اسکلیت های شان به‬
‫دسرتس عـلام قرار دارد واپس به میان آرد؟ و امثال این صدها سوال دیگر‪ ،‬نه‪ ،‬هرگز نتواند‬
‫و این مسلم سخنیست‪ ،‬هرگاه طبیعت‪ ،‬قدرت نیروی خلق اشیاء را با این همه نظام مرتب‬
‫داشت‪ ،‬اکنون هم باید داشته باشد و حتی بهرت و برتر از اول‪ ،‬بلکه به طور مسلسل بیافریند‪.‬‬
‫برای روشن شدن این حقیقت‪ ،‬شام می‪.‬دانید انسان چیزی را که ساخته دوباره از آن نوع‬
‫میلیونها میسازد‪ ،‬هرگاه طبیعت که میگویند‪ ،‬سازنده و برآرندۀ این کون و مکان با این همه‬
‫نظام باشد‪ ،‬باید اشکال از بین رفته را دوباره خلق کند؟ نه‪ ،‬ابـداً نتواند بلکه نظر به تعامل‬
‫نیروی خالقه که به او قایل اند بایست صدها بار بهرت و برتر را بنابر اصل تکامل که در اصول‬
‫چهارگانۀ‪ 25‬فلسفۀ خود جای داده اند‪ ،‬ایجاد مناید‪ ،‬ولی ناممکن است‪.‬‬

‫سوم‪ -‬بیایید از صانع دست دوم (انسان)‪ ،‬در مورد مصنوعات دست خودش پرسان کنیم‬
‫آیا چه کس کدام چیز را در کجای جهان مثل سوزن که از آن میلیونها جنسش موجود و‬
‫منونه های آن پیداست دیده که خود بخود بوجود آمده و یا کسی آن را بدون ماشین و‬
‫اندازه گیری و انتظام تخنیکی بدون صانع به ما داده بتواند؟ جواب منفی است‪.‬‬
‫هرگاه از مصنوعات دست برش‪ ،‬هیچ موجود و مصنوع بدون صانع ایجادش ممکن نباشد‪،‬‬
‫با وجودی که مواد خام آن بسیار است و به دست میآید پس چه عقل و فهم سلیم قبول‬
‫کرده می تواند که این همه نظام منظم دارای خواص و کیفیت های گوناگون رسسام آور که‬
‫امروز عده یی از علام پس از کشف هر یک آن دست حیرت را به دندان حرست گزیده‬
‫و به وادی تحیر بر عظمت‪ ،‬جالل و کامل او جل جالله مات و مبهوت مانده اند بدون از‬
‫خالق و صانع موجود شده بتواند؟‬
‫اکنون باز گردیم به مطالعۀ پاره یی از احسانها و انعام های او جل جالله که به ما رایگان و‬
‫مرتب داده و میدهد تا از مشاهدۀ آن طوری که گفـته آمد برعالوه از شکرانه‪ ،‬قس ً‬
‫ام کامل‬
‫‪ -1 .25‬ارتباط‪ -2 ،‬حرکت و تغییر‪ -3 ،‬تضاد‪ -4 ،‬تکامل‬
‫هوشیاران مست (غافالن) به مستان هوشیار‪...‬‬ ‫‪35‬‬

‫و جالل خالق جل جالله را نیز درک کرده و این غذای کامل و مسلم نهایت قوی را‬
‫به تقويۀ ایامن و روان خود برسانیم و ضمن ًا به روشنی متام بدانیم که طبیعت موهومی‬
‫است برای اغفالگری عده یی از بدبختان که به غرض بهره گیری های سیاسی‪ ،‬ملحدان به‬
‫میان آورده اند‪ ،‬ورنه هرچه هست و نیست همه و همه زادۀ دست قدرت بالکیف حرضت‬
‫اوست جلت عظمته که دقیقۀ این مطالعه معادل یکسال عبادت به قول رسول صلی ﷲ علیه‬
‫و سلم بوده و کوتاه ترین فاصلۀ ارتباط بنده را با خداوند جل جالله صورت داده و قویرتین‬
‫نیرو برای چارج بطری ایامن و افضل از همه عبادات بالرشط باشد‪.‬‬
‫ ‬
‫یکســـــــاعت مصــــروفیت بهرت از شصــت ســــال عبادت‬
‫سنَة ٍ – الحدیث‬ ‫ستِّی ْ َ‬
‫ن َ‬ ‫ت ِ‬
‫ل م ِْن عِبَادَ ِ‬
‫ض ُ‬ ‫م َ ْن تَفَکّ�ر َ َ‬
‫ساَعة ً ف ِْی آلاَء ِ ﷲ ِاَف ْ َ‬

‫مـا در مطـالب ذیل نظـر شـام را بر حـقایق و صـورتهـای پیدایـش مخـلوقات طـوری‬
‫می اندازیم تا از یک طرف درک اصل نعمت اعضای سلیم را بنامییم که به زیر کنرتول‬
‫ذات احدی او جل جالله خلق گردیده و از جانب دیگر به روشنی متام معلوم میشود که‬
‫اگر نظارت خالق یکتا ( ث ُ َم ّ َس َو ّاه ُ‪ 26)...‬اآلیۀ او جل جالله منی بود و به طور فال یا تصادف‪،‬‬
‫مثلیکه ماتریالیستان گویند خلق می شـدیم‪ ،‬باید به این نواقـص حاالت که ذی ً‬
‫ال مالحظه‬
‫ام رسدچار میگشتیم‪.‬‬ ‫میکنند حت ً‬
‫به نام آن خداوند جل جالله که دروازۀ عدم را باز منود و از آن ملیاردها نوع موجودات‬
‫قسام قسم حی‪ ،‬جامد وغیره را به اشکال و انواع عجیب و غریب خلق کرد‪ ،‬رشوع به مطالب‬
‫ذیل میمناییم‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله ما را از آنجـا (عدم) بیرون منیکشیـد و به این احسـن صورت‬
‫‪27‬‬
‫ٰن ف ِٓى َأ ْح َس ِن ت َ ْقو ِيم ٍۢ﴾‬
‫خلَقْنَا ٱل ْ ِإنسَ َ‬
‫منیآفرید‪ ،‬باری ما چه می بودیم؟ ﴿لَق َ ْد َ‬

‫اگر مشیت ﷲ جل جالله بر پیدایش ما رفته بود‪ ،‬هرگاه ما را در سلسلۀ جامدات از قبیل‬
‫سنگ یا ریگ‪ ،‬معادن یا درخت وغیره امثار‪ ،‬حبوبات‪ ،‬سبزیجات و هزاران منونه از اشیای‬
‫دیگر میکشیدند‪ ،‬چه می منودیم دقت کنند؟ تسلیم شویم که ما را اراده کرده بودند تا‬
‫جاندار خلق کنند‪.‬‬
‫اگر در قطار ده ها هزار ماشین جاندار‪ ،‬ما را به شکل غیر انسان مث ً‬
‫ال ‪ :‬میکروب‪ ،‬پشه و انتها‬
‫گوسفند‪ ،‬بز‪ ،‬اسپ‪ ،‬فیل‪ ،‬نهنگ و یا غیره طیور در بر و بحر‪ ،‬یا به اشکال موجودات دیگر‬
‫‪ .26‬سجده‪9/‬‬
‫‪ .27‬تین ‪4 /‬‬

‫‪36‬‬
‫‪37‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫می برآوردند‪ ،‬باز چه می بودیم؟! آخر چرا دقت منیکنی ای انسان و ای خلیفۀ خدای‬
‫زمین و آسامن که پیش از خلقت به تو حرضت رحیم و رحامن جل جالله این همه‬
‫عنایت ها کرده است؟ قبول کنیم که ارادت ﷲ جل جالله در پیدایش ما به شکل انسان‬
‫رفته بود‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله ما را به ادیان باطله و یا روشهای فاسدۀ مزخرف‪ ،‬چون آتش‬
‫پرستی‪ ،‬زردشتی وغیره مسالک و حتی به سلسلۀ بیخدایی و انکار از وجود حرضت باری‬
‫خویش میآفرید چه می شد؟‬
‫چرا غور عمیق منیکنی ای مسلامن و ای شامل پوهنځی حربی خدای زمین و زمان‪،‬‬
‫از ما بر ویتعالی چه حق بود که این همه الطافش را پیش از خلقت ناخواسته شامل‬
‫حال ما گردانید؟! اکنون که برای خوشنودی او جل جالله چیزی کنیم کی ضایع‬
‫مناید‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله به ما توفیق تحصیل علم و لیاقت دریافت آن را منی داد‪ ،‬باری‬
‫همین عبارت تحت مطالعه و ارسار و انوارحاصله از آن را چطور درک کرده میتوانـستیم؟‬
‫باید دقت کنیم‪ ،‬بیایید کمی پایانرت بنگریم‪.‬‬
‫اگر خداوند جل جالله هنگام آمدن از عدم به ُصلب پدر و از آنجا به تاریکستان رحم‬
‫مادر‪ ،‬در بین ملیونها مثل ما اسپرما یا ذرۀ منی که از یک دانۀ آن ما را خلق و متباقی نابود‬
‫شدند‪ ،‬بدان سلسله محو و در قطار معدوم شونده گان میآورد‪ ،‬باز چه میشد ؟‬
‫اگر خداوند جل جالله ما را در بطن مادر به سیامی بد یا معیوب خلق میکرد که از چشم‬
‫یا غیره اعضاء معذور میبودیم باز چه میشد ؟‬

‫اگر خداوند جل جالله طفل را از رحم به لطف و کرم خویش با آن همه کالنی و بیتناسبی‬
‫که با دروازۀ مخرج دارد‪ ،‬خود به خود بیرون منیکرد و این را انسان ها به پاره کردن شکم‬
‫یکساعت مرصوفیت بهرت از شصت سال عبادت‬ ‫‪38‬‬

‫میکشیدند‪ ،‬آیا چه میشـد و چه میکردیم و کدام زن به پاره شـدن شـکم حارض میگردید‬
‫و اگر میشد به چه تکلیف مواجه میگشت و تحمل این بار گران را چه کس میمنود ؟‬

‫اگر در آوان صغارت مثل اطفـال همسن ما‪ ،‬ما را به امراض گوناگون از بین میبردند یا‬
‫مفلوج‪ ،‬معذور‪ ،‬بی سواد و بی دانش میداشتند‪ ،‬باز چه میشد؟‬

‫اگر خداوند جل جالله حیات ما را به آغوش گرم مادر و پدر به رس منیآورد و یا به دیگر‬
‫محدثات امور‪ ،‬محتاج مزدوری به دروازه های مردم میبودیم‪ ،‬باز چه میشد؟‬

‫اگر پدر رفت یا مادر‪ ،‬باز هم خدای متعال به ما اقارب دیگر و یا غیره انسان ها را مهربان‬
‫منیکرد تا حراست و حضانت ما را به رس رسانند و به مدارج تحصیل به ما کمک کنند‪ ،‬آیا‬
‫به دریافت این ُدرج ارسار عالـم حق و حقیقت و صفائیت اسالم و رشیعت کجا وارد‬
‫میگشتیم؟ باز چه می شد شکر مزید به کار است‪.‬‬
‫اگر در بدن ما اعصاب به حکم تیلفون به هر جانب پهن منیبود‪ ،‬آیا به روزی چند بار به‬
‫اثر رضبه های سنگ و چوب و رفنت میخ و سوزن وغیره اشیاء‪ ،‬ما چه زخم های بیشامری‬
‫در جسم بر میداشتیم و تا وقتی که خرب می شـدیم‪ ،‬آنجا خود بخود پوسیده و سیاه گشته‬
‫می بود‪ ،‬در آن صورت چه می شد؟‬

‫اگر خدای متعال جل جالله حافظه را برای ما منی‪.‬داد آیا از اشیاء و گفـتاری که به ما‬
‫گفـته شده بود و به جایی مایل بودیم که بگوییم‪ ،‬باز از چه استفاده میکردیم و چه قسمت‬
‫را یادآوری منوده می توانـستیم؟ لذا ارسال و مرسول باید بکلی قطع و هر کس شخص ًا‬
‫طرف رضورت را به جا و محلش دیده به او سخن خود را میگفـت‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله به ما انسان ها مثل حیوانـات بزرگ یا کوچک‪ ،‬عقل محدود‪ ،‬بنام‬
‫شعور می داد که فقط توالد و تناسل و از دشمن احتیاط کردن با غیره مشخصات معین را‬
‫‪39‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫میفهمیدیم و بیشرت منیدانستیم‪ ،‬آیا ما چه میبودیم و چه میکردیم؟‬


‫بلی‪ :‬شادی بزرگرت در جنگل یا کوه و دشت که شاید تا اکنون نسل ما به کلی از اثر رضبه های‬
‫حیوانـات چون شیر و پلنگ وغیره از بین میرفت‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله موهای رس و بدن را به طور مناسب‪ ،‬همیشه چرب و از جنس‬
‫ناشکن خلق منیکرد‪ ،‬الزم بود که ما خود همواره آن را چرب میکردیم تا نشکنند‪ ،‬در‬
‫این صورت چه حالت میداشتیم و چه کسانی از عهدۀ این کار برآمده میتوانستند و این‬
‫زیبایی را به چه تکلیف نگاه کرده میتوانـستیم؟‬

‫اگر خداوند جل جالله وجـود انسـان ها را مانند گوسـفند موی دار مـیسـاخت‪ ،‬باز چه‬
‫میشد؟‬
‫اگر خدای متعال موهای بدن ما را اتوماتی به ترتیب و اندازۀ الزم بلند منیکرد‪ ،‬برعکس‬
‫کش کردن و دراز منودن تار تار آن به ما تعلق میداشت‪ ،‬در آن صورت چه میشد و چه‬
‫میکردیم خصوص ًا اگر کش منیشد باز چه میمنودیم؟‬
‫اگر خدای متعال موی پلک و بدن و ابرو را مثل موی ریش‪ ،‬رس وغیره اعضای معین‬
‫همیشـه رشد میداد‪ ،‬آیا در کوتاه و بلند کردن و مود کشـیدن آنهـا به چه تکلیف روبرو‬
‫میبودیم؟‬

‫اگر خدای متعال موی پلک و ابرو را به انسان عنایت منیکرد‪ ،‬آیا میدانید که قشنگ‬
‫ترین انسان چقدر بد قواره معلوم میگردید؟‬

‫اگر موهای ابرو و پلک شکنند می بود باید به چرب کردن آن از جنس روغن خوب یا‬
‫خـراب اسـتفاده میکردیم و زمـانی که فرامـوش میشـد مـوهـای مـذکور میشکـست و‬
‫میریخت‪ ،‬در آن حال چه وضع و چه چهره میداشتیم؟‬
‫یکساعت مرصوفیت بهرت از شصت سال عبادت‬ ‫‪40‬‬

‫اگر خدای عظیم داخل عدسیۀ چشم را آنقدر به حکمت‪ ،‬وسیع‪ ،‬برای انالرج عکس‬
‫اشیاء خلق منیکرد و یا به اندازۀ مردمک چشم که داریم میدیدیم‪ ،‬آیا به براندازی یک‬
‫مرت جای تا چند ساعت باید کلۀ خود را دور داده و آن را رساپا دیده میتوانـستیم‪ ،‬باز چه‬
‫میکردیم؟‬

‫اگر خداونـد جل جالله چشم ما را به طور اتوماتیک با رطوبت الزمه همیشه مرطوب‬
‫نداشـته و خود بخود نشـیب و فراز منیکرد‪ ،‬آیا تصـور میکـنید که در آن صـورت چـه‬
‫میشد و چه میکردیم؟ بلی؛ همـراه هر واحد ما باید پختۀ پاک با چوبک بسـته‪ ،‬همیشـه‬
‫می بود تا از گرد و غبار راه و کار‪ ،‬چشم ها را که خیره و تاریک میشدند ما از رفیق خود‬
‫و او از ما را پاک میکرد‪ ،‬در چنین صورت باید پاک کننده گان ممتاز میبودند‪ ،‬ورنه اکرث‬
‫چشمها را اشخاص ناقابل‪ ،‬زخمی و کور میکردند‪.‬‬

‫اگر در وادی و یا دشت ها کـسی منی بود‪ ،‬آیا خـود ما به چه صـورت چشم خود را پاک‬
‫میکردیم؟ یا باید جا به جا توقف میمنودیم تا کسی پیدا می شد و آن را پاک میکرد و‬
‫ما راه را دیده می رفتیم‪ ،‬چنانکه در برخی ماملک گوش پاکان به ایفای این امر با لباس‬
‫مشخص رسخ و اسباب معین‪ ،‬مرصوف صفایی درون گوش اند‪ ،‬حال آنکه چشم از گوش‬
‫خیلیها رضورتر و صفائیت آن نیز حساستر است‪.‬‬

‫اگر خداوند متعال چشم انسان ها را در مقابل روشنایی آفتاب طاقت و توان منیداد و‬
‫ما مثل شب پرکهای بال چرمی (خفاش) از طرف روز در غارها میبودیم و از طرف شب‬
‫بیرون میشدیم‪ ،‬باری حال ما چه میبود؟‬

‫اگر خداوند جل جالله ما انسانها را یک چشمه میآفرید و آن را هم باالی کلۀ ما جای‬


‫میداد‪ ،‬باز چه میشد و به چه تکلیف پیرشوی خود را دیده و یا غیره کارهای خود را انجام‬
‫میدادیم؟‬
‫‪41‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫اگر خداوند جل جالله بینی و گوشهای ما را از جنس استخوان غرضوفی یعنی ککرکی‬
‫منیساخت‪ ،‬آیا درک میکنید که به هر شب گوشها و بینی ما میشکست و یا اینکه تخته‬
‫به پشت خود را چهار میخ کرده باید خواب میشدیم تا به پهلو یا بروی نه غلطیم که مبادا‬
‫گوش و بینی ما نشکند‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله حس شنوایی ما را به اندازه یی ضعیف عیار میکرد که تا شخص‬


‫گوینده به گوش ما منیگفـت سخن او را شنیده منیتوانـستیم‪ ،‬باز چه میشد و حال ما چه‬
‫می بود؟‬

‫اگر خدای متعال موی های درون بینی را رشد منیداد و یا هیچ منو منیکرد‪ ،‬آیا به یک‬
‫نفس کشیدن‪ ،‬چقدر خاک و گرد در آن داخل میشد و به کجا میرسید؟ و اگر رشد آن‬
‫غلو میداشت به چه تکالیف باز هم گرفتار میبودیم؟ که آب بینی آنرا بهم چسپانیده راه‬
‫تنفس را طبیعی بند میکرد‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله ما انسان ها را خرطوم دار مثل فیل میآفرید در آن صورت‪ ،‬یک‬
‫دست دریشی خود را که به قیمت گزاف هم میساختیم‪ ،‬در آن قواره و تیپ ما چطور‬
‫معلوم میشد؟ غور کنید که این سیامی مبارک چه نعمتی از نعامی رایگان خدای علیم و‬
‫‪28‬‬
‫حکیم‪ ،‬عیان و نهان است‪﴿ .‬لَق َ ْد َخلَقْنَاا ْلاِنْسَا َن ف ِْی ا َْح َس ِن ت َ ْقو ِ ْیم ٍ﴾‬

‫اگر دندانها این درک و درایت عصبی خاص را منیداشتند‪ ،‬آیا در هنگام خوردن غذا‪،‬‬
‫چقدر سنگریزه ها را خاییده میخوردیم؟ با آنکه دکتوران گویند که در استخوان عصب‬
‫نیست‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله دندانهای انسان را همه از یک توته استخوان خلق میکرد‪ ،‬اول‪:‬‬
‫زیبایی دهان توسط دندانها چه میشد؟ دوم‪ :‬اگر درد در دندان حس میکردیم مجبور‬
‫‪ .28‬تني‪5/‬‬
‫یکساعت مرصوفیت بهرت از شصت سال عبادت‬ ‫‪42‬‬

‫همه را میکشیدیم‪ ،‬باز چه میگردید و به چه زحمت روبرو میبودیم؟ زیرا کشیدن االشۀ‬
‫باال یا پایین کار سهل نیست‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله ما انسان ها را بـجای دهن‪ ،‬منقار(نول) مثل پرنده گان میداد که‬
‫به غیر از دانه دیگر چیز را خورده منیتوانستیم‪ ،‬باز چه میشد؟ و اگر میخوردیم به چه‬
‫زحمت روبرو میبودیم؟‬

‫اگر پس از نهادن نان به دهن‪ ،‬باید االشۀ خود را ما توسط دست باال و پایین کرده‪ ،‬حرکت‬
‫میدادیم‪ ،‬چه تکلیف می بود و چه می شد؟‬

‫اگر خدای متعال برای زبان دو چشم مخصوص و درک جداگانه حساس منی داد که‬
‫هنگام خاییدن لقمه آن را از چپ به راست برده و به زیر آسیاب دندانها تیله کرده جایدار‬
‫میسازد و این عمل را نه یکبار بلکه به هر بار خاییدن تکرار میمناید و از اطراف دهن‬
‫طعام را جمع کرده برای جویدن به زیر دندان های طواحن‪ 29‬وغیره می رساند‪ ،‬دقت کنید‬
‫که این نظام تخلیق کامل در هر عضو بدون صانع مدبر ممکن دارد؟ نه‪ ،‬هرگز‪.‬‬

‫اگر زبان چشم بیدار درین غار(دهن) با زرنگی متام در کار منی داشت‪ ،‬بدین صورت‬
‫به هر نان خوردن نصف زبان قس ً‬
‫ام زخمی و به زیر دندان ها میشد و اگر این عمل را به‬
‫واسطۀ انگشت اجراء میکردیم‪ ،‬انگشت ما به یک یا دو بار و آن هم به رشطی که هنگام‬
‫خاییدن در دهن باشد‪ ،‬زخم میگردید‪.‬‬
‫دقت کنید که به این توته گوشت بی چشم چطور چشم ها داده که به تاریکی دهن‬
‫در حال فعالیت دو طرف آسیای راست و چپ‪ ،‬کار خود را هم میکند و خود را نیز‬
‫از رفنت به زیر دندان ها نگهداری میمناید؟‬

‫اگر خداوند جل جالله قوۀ نطق و تحریر را به انسان ارزانی منی کرد‪ ،‬آیا با این عقل‬
‫‪ .29‬طواحن‪ :‬جمع طاحنه دندان های آسیاب‬
‫‪43‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫منکشف به چه تکالیف روبرو می بود؟ زیرا آرزو می‪.‬داشت بگوید‪ ،‬گفـته منی توانست‬
‫و میخواسـت تا وصـیت یا امـرش به جـای دور تعمیل گـردد‪ ،‬ولی راز رسـم الخـط را‬
‫منیدانست‪ ،‬پس چه باید میکرد و چطور حل مشکالت را برای جای دور میمنود‪ ،‬آن‬
‫وقت چه میشد؟‬

‫اگر در گلوی ما به امر خدای متعال به طور اتوماتی‪ ،‬نان خود بخود فرو منیرفت و هریک‬
‫از ما به گلوی همدیگر به واسطۀ سیخ و یا کدام چیزی مثل آن طعام را فرو می بردیم‪ ،‬باری‬
‫چه حال میبود و چه وضع میداشتیم؟‬
‫آیا این نظام خودبخود صورت گرفته است؟ دقت کنند این ادعای خلقت بروی‬
‫تصادف و یا نبودن خـدا‪ ،‬جز نیم کاسه زیر کاسه و یا دست ترصف پشت پرده‪ ،‬چه‬
‫مفهومی دارد؟‬

‫اگر هنگام فرو بردن طعام‪ ،‬زبانچه مجرای قصبة الریه را خودبخود محکم منیگرفت‪ ،‬آیا‬
‫برای رسیدن لقمه به معده به چه زحامت مواجه میشدیم؟ دقت کنید چطور زبانچه در کام‬
‫به انجام این عمل میداند؟ باز هم این موجود (انسان) را درست است که همۀ کاینات را‬
‫باید پیدا شده فال و بدون خالق داند؟ جواب منفی است‪.‬‬

‫اگر خداوند متعال قلب را در قفس سینه جای منی داد و بیرون سینه خلق میکرد و‬
‫ارتباطش توسط رشیان و وریدها از اندرون وجود میبود‪ ،‬باری محافظت این عضو مهم‪،‬‬
‫از تکر شدن وغیره چیزها چطور ممکن می شد و در نگهداری آن چه حال میداشتیم و به‬
‫چه تکالیف مواجه می بودیم؟‬

‫اگر پمپ کردن قلب توسط خود ما اجراء میشد و باید همیشه آن را فشار میدادیم‪ ،‬باری‬
‫چه کار مشکلی بود و چه می بودیم و هنگام کار و مرصوفیت چه میکردیم؟‬
‫یکساعت مرصوفیت بهرت از شصت سال عبادت‬ ‫‪44‬‬

‫اگر پمپ کردن قلب منی بود و دوران خون را در وجود ما جاری منیداشت‪ ،‬بـیشک پس‬
‫از هر چند ساعت که راه می رفتیم خون به پایان بدن میریخت و باز باید پاها را باال کرده‬
‫مدتی انتظار میکشیدیم تا خون جانب رس و سینه بیاید‪ ،‬باری چه میشد و چه میکردیم‬
‫و چه حال داشتیم؟ خوب غور کنید که این همه اعضای آمیخته به چندین ارسار‪،‬‬
‫خودبخود خـلق گردیده؟ مـثلیکه بعضی ها میگـویند و از خدای عظیم قادر قیوم‪،‬‬
‫او جل جالله انکار می ورزند‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله انسان را دست و یا انگشتان منیداد باز چه حال داشتیم و اشیاء را‬
‫به چه تکلیف گرفته به دهن می بردیم؟‬
‫آیا خرب دارید که گوشت نازه از جای برآمدن ناخن تا رس آن همیشه دوار است و با خویش‬
‫ناخن را از جای برآمدن پیش و پیشرت آورده و تا زیر نازه می رساند و از آنجا به آهستگی‬
‫که ما هیچ احساس منیکنیم جدا شده و سپس به دوران خود جانب عقب از رس پنجه تا‬
‫جای مخرج ناخن باز میگردد‪ ،‬برای ثبوت این حقیقت شام دیده باشید که اگر بیخ ناخن‬
‫تان رسخ بوده و یا به اثر کدام رضبه سیاه شده خصوص ًا که از جای سبز شدن ناخن باشد‪،‬‬
‫پس از مدت کم تخمین ًا شش ماه سیاهی ناخن قرار قرار پیش آمده به رس ناخن میرسد‪.‬‬
‫اینجاست که باید دقت کرد‪ ،‬اگر ناخن از گوشت لغزیده پیش میآمد طبیعی زیر ناخن‬
‫(نازه) نازکرتین جای حساس درد است بـیشک درک ناراحتی شدید میکردیم و یا الاقـل‬
‫فهم جدا شدن ناخن را از گوشت باید میمنودیم‪ ،‬حال آنکه هیچ درد و کیفیت از عمل‬
‫مذکور به ما محسوس نیست و این حاالت به خوبی میرساند که گوشت نازه با ناخن یکجا‬
‫دور خورده ناخن را به رس رسانیده و از طرف رس انگشتان واپس طرف عقب یا بند انگشت‬
‫به دوران قهقرایی خود باز میگردد‪ ،‬ازین سبب وقتیکه کدام قسمتی از گوشت کنار ناخن‬
‫جدا شود و از دور خوردن باز ماند‪ ،‬خودبخود درد میکند و ما را متأذی میسازد‪ ،‬تا آن را‬
‫نه بریم آرام منیگیریم‪.‬‬
‫مدرسۀ ایامن و مرگ شیطان‬
‫ ‬
‫اینجاست تا به روشنی کامل اوالد برش عموم ًا و شاملین پوهنځی حربی را خصوص ًا به‬
‫شکرانۀ احسن صورت که خدای متعال به ما مقام خالفت‪ ،‬کرامت‪ ،‬درایت و ترصف عنایت‬
‫کرده همه را متوجه مناییم و حتی الوسع بکوشیم که به اوامرﷲ منقاد و به خدمت خلق ﷲ‬
‫برای عدالت گسرتی و وحدت پروری و تعمیم آن همواره کوشان باشیم‪ ،‬این را شکرانۀ‬
‫علمی و عملی گویند‪.‬‬
‫ازین نظر عمومی که بگذریم به اساس آنچه خدای متعال فرموده‪:‬‬
‫شکَرت ُم ْ لاَز ِ یْدَ َن ّکُ ْم و َ لَئ ِ ْن َ‬
‫کف َرْ ت ُم ْ اِنّ� عَذَاب ِ ْی ل َ َشدِیْدٌ﴾‬ ‫﴿و َلَئ ِ ْن َ ْ‬
‫‪30‬‬

‫ترجمه‪ :‬اگر شکر نعمتم را بجا آرید زیادت در نعامی تان واقع شود و اگر کفران نعمت‬
‫کنید به درستی که عذاب حرضتم سخت است‪.‬‬
‫بـیشک زیادت نعامی ظاهری و باطنی وقتی میرس میگردد که ما باری خود را به موقف‬
‫ال بودیم دیده و از نعامیی که داده اند شکرانه منوده باشیم‪ ،‬چنانکه‬ ‫ال و او ً‬ ‫ناچیزی که اص ً‬
‫که مشکالت را یکایک برخوانی‬ ‫گفـته اند‪ :‬قدر عافیت را وقتی دانی ‬
‫بنابراین‪ ،‬میخواهم به سلسلۀ مطالب این اصالت‪ ،‬جلب توجه قاریان محرتم را به پاره‬
‫یی از انعام و احسان پیش پا افتاده که ویتعالی جل جالله برای برش عنایت کرده طوری‬
‫‪ .30‬ابراهیم‪٧/‬‬

‫‪45‬‬
‫‪46‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫معطوف گردانیم‪ ،‬تا خود شام به منطق انسانی و واقع بینانه‪ ،‬عالوه از اینکه بر شکرانۀ اکرام‬
‫و احسانهایش به خوبی متام پی برده باشید و از طرف دیگر این را نیز بدانید که برخی کوته‬
‫نظران (ماتریالیستان) میگویند خـدا جل جالله نیست‪ ،‬یعنی این همه نظام بدون منظم و‬
‫خالق خود بخود به میان آمده است‪.‬‬
‫البته پس از مطالعۀ قسمتی ازین همه اشیای منسجم و ترتیبهای مرتب که به خودی‬
‫خود هر یک بازگوکنندۀ قدرت قیوم و دانای کریم و حکیم است جل جالله و به‬
‫ما می رساند که به طور فال نه بلکه به سنجش کافی و وافی تنظیم داده و آفریده‬
‫است و نه تنها این انتظام در فلک ما به همه اشیاء چنین است بلکه در افالک دیگر‬
‫که به ذات خود هر واحد آن مظهر جداگانه از مظاهر قدرت کاملۀ ذات با حکمت و‬
‫عنایت اوست جل جالله دیده میشود که به اشکال‪ ،‬رازها و رموزات خاصه مختص‬
‫بوده و مشاهدۀ آنها به کیفیتهای جداگانه‪ ،‬نشان دهندۀ کامالت ذات واجب الوجود‬
‫ذوالجالل اوست جل جالله که ما در ادای اظهار عظمت‪ ،‬کامل و جامل او جلت‬
‫عظمته حتی کلامتی که بتواند بازگوکنندۀ توصیف واقعی و یا متثیلگر معانی حقیقی‬
‫آن گردد نداریم مثالً جز این که بگوییم‪ :‬کامل و جالل و عظمت و حشمت و چند‬
‫کلمۀ دیگر با تغییر جزئی مثل این دیگر چه؟ آیا به همین کلامت محدودی میشود‬
‫که مظاهر عظمت و کامالت ذات با حشمت وی جل جالله را بیان کرد؟ نه‪ ،‬هرگز‪.‬‬
‫به هر حال‪ ،‬عالوه ازینکه مغز ما آنقدرها لیاقت درک و استعداد کافی به درایت رازها و‬
‫رموز اشیای خلق شدۀ او جلجالله بتاممه ندارد ولی همینقدر که دیدند و اندکی فهمیدند‬
‫خود را باخته و صانع را نشناخته و به انکار از وجود او جل جالله تاخته اند که به اینهمه‬
‫ادعاداری فهم اکرث به گودالهای بدبختی افتاده‪ ،‬حتی به نهایت تنگی نظر و محدودیت‬
‫ساحۀ دید‪ ،‬از وجود خالق و ناظم این همه کون و مکان انکار کرده اند‪.‬‬
‫عجب اینکه این همه نظام و احتشام رساپا رسسام آور را که ما تا هنوز به هزارم حصۀ‬
‫مدرسۀ ایامن و مرگ شیطان‬ ‫‪47‬‬

‫ارسار اشیاء فلک و حتی کرۀ ناچیز خود پی نربده ایم‪ ،‬به اندک تحصیالت و ترصف که‬
‫در امور کیمیا و فزیک یافتند‪ ،‬خود را چنان نابغه فرض منوده و بعض ًا بالفعل خویش را‬
‫پیرشو ناخودآگاه این راز پس پرده ساخته و رسدستۀ ضالالن گردانیده اند و یا به این دانش‬
‫حصولی ناچیز‪ ،‬به زعم خود گامن کرده اند که همه چیزدان شده اند و ذات با عظمت او را‬
‫به مجرد سواد خوانی میدانند و میتوانند ویتعالی را دریابند‪ ،‬اشتباه است‪.‬‬
‫آری! ارتباط با حرضت او جل جالله متعذر نباشد‪ ،‬باید دقت کرد‪ ،‬چنان که ُقرب حضور‬
‫ذات که نامرئی مطلق است ولی به تقویۀ قوای روحانی (نامرئی) با نیروی ایامن کامل به‬
‫ذات صمدانی وی تقـرب ممکن باشد‪.‬‬
‫ملتفت شوند روح نامرئی است اما آثار زندگی و فعالیتش در جسد تا زمان اجل هویدا است‬
‫این امنوذج به دریافت ذات و ُقرب او بنده را رسانیده میتواند‪.‬‬
‫برعکس تقویۀ قوای مذکور‪ ،‬آقایان متجسس این آرزو به نیرو بخشی نفس که آنهم از‬
‫وجوه ظلم و ناروا رشد کرده و با این تردامنی به ُقرب ذات صمدانی میخواهند که رسند‬
‫اما کجا؟ لذا عوض دریافت اصل کیفیت‪ ،‬به گمراهی و مأیوسیت مواجه گشته اند که‬
‫علت متامی این نارسایی ها و گرایش برخی فالسفه را به گمراهی در رسالۀ جداگانه "چرا‬
‫فالسفه پیش از وصول به هدایت گمراه می شوند؟" شـرح الزم به یاری خداوند‬
‫جل جالله داده ایم‪.‬‬
‫اینجاست که به اثر وساوس شیطـان آثار و گفـتاری را بر بی خدایی به طور تحریر و تقریر‬
‫حتی فلم ها بیرون کشیده و جامعه یی را ناخود آگاه با جمالت متام ًا بی اساس و واقع ًا پوچ‬
‫به سیاه چاه بدبختی و گمراهی کشانیده اند و اینک عوض جستجوی آرامی برش به تولید‬
‫مبب های آدم کش امتی و مسابقۀ تسلیحاتی و انتها به نابودی همه جانداران زمین و ابنیه‬
‫متوجه شده و به پرتگاه مرگ‪ ،‬برش را با کلیه ذوی االرواح رسانیده اند‪.‬‬
‫اکنون وظیفۀ مسلامنـان منور است که چون حقیقتاً درک کردند‪ ،‬در زمرۀ محصلین‬
‫‪48‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫پوهنځی حربی توحید خداوند متعال شامل میباشند‪ ،‬باید با ارائه دالیل منطقی به‬
‫آنها قناعت الزم داده و رس و گوش شان را به نور اسالم و ایامن گشاده و ازین وادی‬
‫جنون‪ ،‬به یاری خـدا جل جالله برش را کشیده باشند‪.‬‬
‫اینجاست که باید اول خود را خوب بفهامنند تا دیگران را دانـانده بتوانند و ما اینک‬
‫دیکتۀ مطالب را به اقسام رسایل در مدرسۀ قرآن و ارسار آن تا جایی که خدای‬
‫متعال به لطف و کرم خویش رهنمونی مرحمت کرد‪ ،‬به یاری و مددگاری خاصش به‬
‫همکاری یاران سلیم به طور ساده تنظیم کردیم‪ .‬امید اضافه ازین اساسات که از مغز‬
‫دیگر ذوات مؤمن تراوش کند‪ ،‬نوشته و به معرض استفادۀ مسلامنـان و همه فرزندان برش‬
‫قرار دهند‪.‬‬
‫منیخواهم بر مطالب پوچ آنها رس صحبت را بکشایم زیرا روح مطلب که ما در صدد‬
‫توضیح آنیم به تأخیر میافتد‪ ،‬فقط به طور ساده جلب توجه روشنفکران را به نکات ذیل‬
‫میمناییم و شام به قضاوت آزاد آن را دیده و مورد مطالعۀ دقیق قرار داده و صدور حکم‬
‫منایید که آیا این برادران ما چه اشتباهی را مرتکب شده و با این روحیۀ غیر علمی و غیر‬
‫منطقی‪ ،‬از دریافت حقیقت عالـم باقی و رسمدی و از دارالنعیم (جنت) واقعی هر دو رسا‪،‬‬
‫خود ها را به  پیروی شیاطین انسی و جنی چطور محروم کرده اند؟!‬
‫چرا دقت منیکنند‪ ،‬آن خدایی که انسان را از عدم آفرید‪ ،‬آیا دوباره نتواند؟‬
‫و آن ذاتی که‪ ،‬از زمین یا خاک این نـعام را کشید مگر از خاک بهرت و برتر‪ ،‬لذایذ هزاران‬
‫بار برتر را کشیده منیتواند؟‬
‫و آن قیومی که چندین فصول خوشگوار بهار و تابستان را خلق مناید‪ ،‬آیا به طور ابد قایم‬
‫ساخته نتواند؟ هکذا عظیم سبحانی که انسان را بیست تا سی سال جوانی بخشد‪ ،‬به طور‬
‫ابداالبد  پایدار کرده منیتواند؟‬
‫جواب همۀ این پرسشها مثبت است که به تلقین و تثبیتش مؤمنین موظف اند‪.‬‬
‫مدرسۀ ایامن و مرگ شیطان‬ ‫‪49‬‬

‫اگر خداوند جل جالله ماشین تصفیۀ غذا و تعدیل آن را به خون و باز هم از انواع اغذیه‬
‫شحمی و شکری و پروتینی وغیره را در وجود ما درست منسجم منیکرد و این کاروان‬
‫حامل چندین اسباب را به نام خون به دوران منی انداخت‪ ،‬آیا تالفی حجرات از بین رفته‬
‫جسم چطور میشد؟‬
‫باز هم فرض کنیم‪ ،‬در قسمت این تلفات مالیکولهای جوارح‪ ،‬ما باید به دست خویش به‬
‫نحوی از انحا مواد الزمه را بدانجا تزریق میکردیم‪ ،‬آیا درست‪ ،‬مثلی که این کار را جریان‬
‫خون با محموالت رسسام آور خود می مناید و از عهدۀ آن به هر قسمت بدن‪ ،‬به شکل‬
‫ماهرانه به حکم خـدا جل جالله میبراید‪ ،‬آیا ما برآمده میتوانـستیم؟ نه‪ ،‬هرگز‪.‬‬

‫اگر خداوند جل علی شأنه آب فضله را از معده به واسطۀ گرده ها اتوماتی تصفیه و جدا‬
‫منیکرد و این کار به قسمی از اقسام به ما تعلق میداشت‪ ،‬باز چه میشد؟ غور گردد‪.‬‬

‫اگر نان در معده به واسطۀ فشار دادن خود ما باید حرکت پیدا میکرد‪ ،‬مثلیکه حاال اتوماتیک‬
‫معده آن را تا چهار ساعت‪ ،‬فشاری به نام انقباض و انبساط می دهد این کار به ما چقدر‬
‫تکلیف آور بود؟ دقت شود‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله معدۀ انسان را تـنها برای حل  چیزهای ضعیف مثل نان جواری و‬
‫یا کدام  چیز بسیط دیگر آماده میکرد و دیگر نعام را حل و هضم کرده منیتوانست حاال‬
‫کجا ازین همه نعامی بی حساب استفاده کرده میتوانـستیم؟‬

‫اگر نفخ متعفن روده ها که از اثر طعام و خوراک گوناگون پیدا میشود‪ ،‬با آنکه خاصیت‬
‫باد و هواست که جانب باال خصوص ًا که گرم شود میرود‪ ،‬باری نظر به کیفیت خود طرف‬
‫باال آمده از راه دهن خارج می شد حالت ما چه می بود؟ دقت کنید که اکنون برعکس‬
‫جانب پایین خالف خاصیت خود میرود‪.‬‬
‫‪50‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫اگر هر دو راه پیش و پس اتوماتیک بند و باز منیشدند‪ ،‬آیا حالت ما چه می بود؟ باید‬
‫ساده تر بگوییم‪ ،‬هر واحد انسان باید به دو طرف خود خریطه یا دبه می داشت که در آن‬
‫مواد فضله را جمع و به فرصت کدام جای میریخت‪ ،‬آیا این همه نظام بدون منظم صورت‬
‫گرفته است؟ نه‪ ،‬هرگز‪ .‬و به این صورت نشسنت ما در خانه باالی چطور جای مقرر میبود؟‬
‫واضحرت بگویم به جای های معینی که در زیر آن کوزه یا تشت باید دفن میشد که در‬
‫وقت نشسنت فواضل پیش و  پس‪ ،‬کم کم به آنجا ریخته و ما به صحبت ادامه میدادیم‪،‬‬
‫آنگاه حالت ما و خانه‪ ،‬چه می بود؟ دقت کنند‪.‬‬

‫اگر غائطه و بول خود بخود به وقت الزم به طور اتوماتی از مخرجین دفع منیشـد و الزم‬
‫میبود که شخصی معدۀ ما را فشار میداد تا مواد فضله میبرآمد در آن صورت چه حالت‬
‫میداشتیم و یا اگر به دست و یا طور دیگر میکشیدیم چه میشد؟ دقت کنند‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله به هفته‪ ،‬ماه یا سال‪ ،‬یک یا چند بار قبض ادرار و غائطه را به انسان‬
‫مواجه میکرد در آن حال چه میبود و چه میکردیم؟ یعنی به سالی چند بار راه های پیش‬
‫و پس انسان ها بند میشد به چه تکالیف دچار می‪.‬بودیم؟‬

‫اگر خداوند جل جالله انسان را نیز ُدم دراز و از یک تکه استخوان میداد که امکان قات‬
‫کردن هـم منی داشـت‪ ،‬باز چطـور میشـد و آن را در بیـن ایزار یا پطـلون چـگونه جـای‬
‫میکردیم و بر آن چطور مینشستیم مگر از موجودان دارای این شکل‪ ،‬چه امتیاز داشتیم؟‬
‫به جز فضل و احسان او جل جالله‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله برش را مثل گوسفندان دنبۀ کالن می داد‪ ،‬دقت منایید حال ما‬
‫چه میبود؟ آخر غور کنید که خلقت این صورت ها ناممکن است؟ نه‪ ،‬هرگز‪ .‬بروی کدام‬
‫ٰن ف ِٓى َأ ْح َس ِن ت َ ْقو ِيم ٍۢ﴾ کرده و ما را به این دولت سزاوار‬
‫خلَقْنَا ٱل ْ ِإنسَ َ‬
‫لیاقت مفتخر به ﴿لَق َ ْد َ‬
‫منوده به فضل آفریدند؟‬
‫مدرسۀ ایامن و مرگ شیطان‬ ‫‪51‬‬

‫اگر خداوند جل جالله موازنه و اندازۀ طاقت استخوان ها را مطابق برداشت موازنۀ جسم‬
‫عیار منیکرد‪ ،‬به این حساب که مفصل زیرین پای یعنی استخوان زیر بجلک از همه قویرت‬
‫و طاقت ورتر و قوت برداشت ده تا پانزده سیر وزن جسم را منیداشت‪ ،‬آیا به چه رسعت‬
‫استخوان ها ساییده و انسان از رفتار باز میماند‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله استخوان های زانو را به طاقت موازنۀ مذکور به قوت کافی قوی‬
‫خلق منیمنود (این چنین باالتر از آن مفاصل کمر و غیره)‪ ،‬درین صورت ها به هر روز یا‬
‫هفته یا الاقـل ماه یکبار استخوان ها ساییده شده‪ ،‬به چه زحمت و تکالیف ازین ممر گرفتار‬
‫می بودیم؟ آیا طاقت موازنۀ برداشت بدن بر مفاصل به طور فال و بدون سنجش رس هم‬
‫آمده است؟ نه‪ ،‬هرگز‪.‬‬
‫خوب غور کنید که این همه انسجام جسم ما و کلیه موجودات حتی ذره ای بدون‬
‫خـالق مدبر عـظیم صـورت گرفـته و یا میگیرد؟ نه‪ ،‬ابـدا و ا ِشـکال عدم دید خـدا‬
‫جل جالله به اوهام بافی [الحادی] مداوا نشده بلکه بدتر میگردد‪.‬‬

‫اگرخداوند جل جالله به برش نیز مانند حیوانـات ُسم دار‪ ،‬انگشتان درست‪ ،‬منظم و صحیح‬
‫مثلی که حاال داریم منیداد و بجای آن ُسم می داشتیم‪ ،‬حال ما انسانها چه میبود؟ دقت‬
‫کنید‪.‬‬

‫اگر خدای متعال جل جالله طوالت استخوان بندی ما را توسط ما به اوقات معین‪ ،‬ذریعه‬
‫لنگرک یا به وسیلۀ کش کردن منو میداد‪ ،‬آیا از ادای این وظیفه چطور میبرآمدیم؟‬

‫اگر دست و پا به اثر کـش کردن ما و یا بروی وضع طـبیعی‪ ،‬خودبخود گاهی چـنان بلند‬
‫میشد که آن را جمع کرده منی توانـستیم‪ ،‬در آن صورت چه میکردیم و به چه تکلیف‬
‫روبرو بودیم؟‬
‫‪52‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫اگر در داخل استخوان جای برای مغز یا روغن و یا به اصطالح گریس الزم بدن پیدا منی بود‪،‬‬
‫آیا این استخوانها برای چقدر مدت میتوانست که از عهدۀ آن برآید؟ بـیشک خیلی ها‬
‫ناچیز و بی مقدار می بود‪ ،‬دقت شود که تهیۀ روغن در مفاصل کار فال و بدون حکمت‬
‫است؟ نه‪ ،‬هرگز‪.‬‬
‫اگر روغن رسانی داخل استخوان را باید قس ً‬
‫ام ما میکردیم‪ ،‬با این همه فراموشی که دامنگیر‬
‫اوالد برش است‪ ،‬اول چطور و به چه زحمت از ادای این وظیفه می برآمدیم؟ و باز که‬
‫فراموش میشد به چه تکالیف مواجه میگشتیم؟‬

‫اگر مفاصل در بدن منی بود بـیشک به جوانب الزم خم و راست شده منی توانـستیم‪ ،‬آیا‬
‫ما چه میبودیم و چه میکردیم؟‬

‫اگر خداوند جل جالله انسان ها را به یک قواره و یک شکل میآفرید‪ ،‬چه گدودی در‬
‫نظام زندگی اجتامع واقع میشد؟ اص ً‬
‫ال دوست و بیگانه معلوم منیگردید‪.‬‬

‫اگر خداوند متعال جل جالله خواب را برای انسجام انرژی از دست رفته جسم مرحمت‬
‫منیکرد‪ ،‬آیا میدانید که به چه زودی بدن ما از بین میرفت و نابود میشدیم؟‬

‫اگر خداوند جل جالله به واسطۀ اکسیجن هوا و کالوری متنوعۀ غذا‪ ،‬حرارت  جسم را به‬
‫حکمت خاص‪ ،‬معتدل و به اندازۀ الزم گرم نگاه منیکرد‪ ،‬آیا این حرارت را به چه وسیله‬
‫میتوانـستیم تهیه کنیم؟ یعنی‪ ،‬چنانکه از عهدۀ تأمین آن خود بدن به واسطۀ دستگاه های‬
‫الزمۀ خویش اتوماتیک درست برآمده است ما برآمده میتوانـستیم؟ نه‪ ،‬هرگز‪.‬‬

‫اگر مسبوق باشید علامی بیولوژی معلوم کرده اند برای تأمین اندازۀ حرارت بدن انسان‬
‫که به طور عادی هر شخص دارد هر گاه توسط حرارت مصنوعی باید تهیه میشد‪ ،‬برای‬
‫گرم نگاه کردن جسم هر واحد‪ ،‬روزانه تخمین ًا ‪ ٣٥‬کیلو گرام ذغال سنگ مرصف به کار‬
‫داشت‪ ،‬آیا چطور تهیه و به وقتش مورد استفاده قرار میگرفت؟‬
‫مدرسۀ ایامن و مرگ شیطان‬ ‫‪53‬‬

‫اگر خدای عظیم جل جالله به طول بیست و چهار ساعت یا هفته یا ماه و یا اضافه یا کمرت‬
‫از آن‪ ،‬یکبار اعضای بدن را فلج میساخت‪ ،‬در آن حال انسان شکرانۀ اسرتداد این نعمت را‬
‫به چقدر عبادتها میکرد و به طلب آن همت گامشته عـجز ها میمنود؟‬
‫اگر خدای عظیم جل جالله انسان ها را عموم ًا به طول هفته یا ماه وغیره فلج میکرد‬
‫و به این مرض به یکی از مدت های مذکور گرفتار میشدند‪ ،‬در آن وقت وضع انسان‬
‫ها چه میبود؟ دقت کنید و تا عبادت شاقه را منی کردند خداوند جل جالله حرکت به‬
‫اعضای انسان منیداد‪ ،‬در آن صورت چه کس رس از بندهگی او تعالی کشیده و بر دیگران‬
‫میتاخت؟ بـیشک همه منقاد و تسلیم مطلق و شایق به عبادات بوده‪ ،‬به همزیستی متام ًا‬
‫مساملت آمیز و به زندگی نهایت مرفه حیات به رس میبردند‪.‬‬
‫اگر خدای متعال جل جالله این همه حیوانـات اهلی مانند اسپ‪ ،‬گاو‪ ،‬خر‪ ،‬گوسفند‪ ،‬بز‬
‫وغیره را برای یک یا دو نسل اهلی و به نسل دیگر باز وحشی میکرد زیرا طبیعت حیوانـات‬
‫مستلزم وحشت است‪ ،‬آیا در آن صورت چه کار از حیوانـات امکان داشت گرفته شود؟‬
‫چون‪ ،‬شیر‪ ،‬گرگ‪ ،‬روباه یا شغال و امثال آن را اگر ده نسل نگاه دارید همینکه رها شدند باز‬
‫وحشی اند چنانکه بودند‪.‬‬
‫اگر خداوند جل جالله به دیدۀ حیوانـات اهلی‪ ،‬خورد و کالن‪ ،‬زن و مرد را به یک کیفیت‬
‫نه میمنود و تا شـخص تنومند و کالن به وی منیآمد حـیوان به انسـان ضعیف متابعت‬
‫منیکرد‪ ،‬آیا بازهم در چنین صورت از حیوانـات میشد که کار بگیریم و در هرجا بهرۀ‬
‫الزم از کار و عملش حاصل داریم؟ جواب منفی است‪.‬‬
‫اگر خداوند جل جالله همه حیوانـات را به یک قواره و شکل و چهره خلق می فرمود‪ ،‬کی‬
‫می توانست صاحب مال شود؟ زیرا همه یک رنگ بوده متییز کرده منی شد‪ ،‬حاالنکه نه تنها‬
‫در رنگ بلکه قواره و حتی آواز شان تـفاوت هایی را پیدا کرده است تا هر کس مال خود را‬
‫به نشانی خاص بشناسد‪.‬‬
‫‪54‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫دقت کنند‪ ،‬چنانکه در هر مادۀ سوالیه های فوق‪ ،‬طرف دیگرش را مالحظه کنند به‬
‫روشنی متام دانسته میشود که این همه حاالت اگر به تصادف بنابر قول ماتریالیستان‬
‫درین جهان پیدا می شد‪ ،‬باید صدها بار بدتر ازین‪ ،‬برش و برشیت به مشکالت مواجه‬
‫میگشتند زیرا کار به تصادف ابـدا ً به نظم کنونی که در هر موجود میبینند واقع نشده‬
‫و نه می شد که این همه حقایق به وضاحت متام وجود ذات واجب الوجود حکیم‬
‫و علیم او را ثابت میسازد که بـیشک تحت نظارت ذات عظیم او جل جالله صورت‬
‫گرفته است‪.‬‬
‫کامل معرفت در البالی حکمت‬
‫این یک حقیقت مسلم و انکار ناپذیر است که همۀ این جهان عیان و نهان و اشیای افتاده‬
‫به پیش پای مایان‪ ،‬زادۀ دست قدرت صانع زمین و زمان و کلیه افالک و دوران است‬
‫جلت عظمته که در واقع نندارتونی از مجموع اشیاء و اسباب گوناگون را خلق و برای‬
‫تثبیت کامالت خویش ویتعالی همه این رنگها و چیزها را بروی حکمت ها و رازها نهاده‬
‫و انتها در روی زمین هر چه هست و نیست همه و همه را برای انسان و انسان را برای دید‬
‫و مطالعۀ کامالت حرضت حنان و منان خود خلق کرده که غایۀ نهایی عبادات عالوه از‬
‫دید کوایف فوق و انواری که از آن حاصل میشود نکتۀ عطف در آن‪ ،‬پیدا کردن معرفت‬
‫با صانع بیچون او جل جالله است و این دولت از مشاهدۀ ارسار این نندارتون (دنیا) و پی‬
‫بردن بر جامل و جالل او جل جالله خوبرت حاصل گشته و یگانه وسیلۀ ارتباط و معرفت‬
‫نس ِإ َل ّا‬
‫ن وَٱلْ ِإ َ‬
‫ْ َ‬
‫خلَق ُ‬
‫ْت ٱلج ِ ّ‬ ‫بنده با خداوند جل جالله باشد‪ .‬لذا اکرث مفرسان آیۀ مبارکۀ ﴿وَمَا َ‬
‫لِي َ ْعبُدُ ْونِ﴾‪ 31‬را (ای لیعرفون) معنی کرده اند‪ .‬آری صحیح و درست رفتند حقا که چنین‬
‫هست و همین است‪.‬‬
‫بنابرین نظر به کرثت انواع ماشینهای تخلیق که وی جل جالله در فلک ما و افالک دیگر‬
‫خـلق کرده که به نظـر ما اجـاملی از آن می منـاید‪ ،‬الاقـل از نگـاه تعداد به ملیونهـا نـوع‬
‫می رسد که از جنبۀ کمیت و کیفیت و حکمت با هم تـفاوت های عمده و  چشمگیر دارند‬
‫که ما خالصۀ آن را تا مقام انسانیت و اسـالمیت‪ ،‬در کتاب "جهان بتلسکوب قرآن" به هفت‬
‫قسم عمومی منقسم کرده و پس از طبع به معرض استفادۀ همگان قرار دادیم و مخترص آن‬
‫اینست‪:‬‬
‫طبقۀ اول‪ :‬بیجانها یعنی جامدات مانند افالک و سیاره گان و حتی به نحوی از انحا‬

‫‪ .31‬ذاریات‪56/‬‬
‫‪55‬‬
‫‪56‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫نباتات‪ ،‬اشجار و احجار هم درین قطار داخل اند‪.‬‬


‫طبقۀ دوم‪ :‬جانداران یا ذوی االرواح‪ ،‬از میکروب گرفته تا فیل و از پشه گرفته تا شرت مرغ‪،‬‬
‫هرچه در بحر و بر و هوا و روی زمین و زیر زمین اند به این سلسله محسوب باشند‪.‬‬
‫طبقۀ سوم‪ :‬انسان ها از نگاه بی دینی یا دینداری به کیش ها و روش های گوناگون‪ ،‬مثل‪:‬‬
‫دهریون‪ ،‬مرشکین وغیره‪.‬‬
‫طبقۀ چهارم‪ :‬موحدین‪ ،‬خصوص ًا مسلامنها یا محصلین پوهنځی حربی‪.‬‬
‫طبقۀ پنجم‪ :‬عامه عـلام‪.‬‬
‫طبقۀ ششم‪ :‬عـلامی عامل موحد مؤمن‪.‬‬
‫ن الخ ْ ََـل ْ‬
‫ِص﴾‬ ‫طبقۀ هفتم‪ :‬عاملین مؤمن و مخلصین موحد﴿ا َلآ لِ� ل �ه ِ ال ّّدِی ْ ُ‬
‫‪32‬‬

‫ترجمه‪ :‬آگاه باشید که پرستش کردن خالص مرخدای راست‪.‬‬


‫این همه طبقات دارای مشخصات خاصه اند که نه تـنها از نگاه معارف و معانی‪ ،‬حتی ظاهراً‬
‫با همدیگر تـفاوتهای کلی دارند‪ ،‬هکذا از دیدبان جسامت و طرز تخلیق نیز به اختالف‬
‫های گوناگون مندرج و ترتیب گردیده اند‪.‬‬
‫هرگاه طبقۀ اول مخلوقات فوق الذکر را مکتب ابتدایی‪ ،‬دوم را متوسطه‪ ،‬سوم را لیسه و‬
‫چهارم را پوهنځی بدانیم‪ ،‬بدین نتیجه میرسیم که عموم انسانها به مکتب لیسه به لطف و‬
‫عنایت او جل جالله خلق گشته و باید به شکرانۀ این همه ترصف‪ ،‬به خالق کون و مکان و‬
‫معطی اعطای عیان و نهان تسلیم مطلق میبودند‪.‬‬
‫و به مرتبۀ دوم‪ ،‬محصلین پوهنځی حربی یعنی پیروان قرآن کریم را فرض الزم ذمت بود‬
‫که به شواهد از ‪ ٢٥٠٠‬آیات بینات‪ ،‬انواع دالیل بر وحدت ذات واجب الوجود او جل جالله‬
‫گرد آورده و یگانگی وحدتش را به خوبی دانسته و به اساس مطالب دیگر علمی به منطق‬
‫ال عالـم برشیت را به‬‫ام و عم ً‬ ‫عالی‪ ،‬بر دالیل وجود خدای یکتا جل جالله افزوده‪ ،‬عل ً‬

‫‪ .32‬زمر‪٣/‬‬
‫کامل معرفت در البالی حکمت‬ ‫‪57‬‬

‫شاهراه صفائیت و وحدت میکشیدند‪ ،‬بـیشک در چنین صورت این جنون روز را اص ً‬
‫ال‬
‫مجال  پیرشفت باقی منیماند‪.‬‬
‫حاال وظيفۀ من و توست ای جوان مؤمن که به برداشت این بدبختی به یاری‬
‫خداوند جل جالله تن داده مسلامنها و کافه اوالد برش را به راه حق و حقیقت رهنمونی‬
‫مناییم‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله پس از بذر‪ ،‬حبوبات مثل گندم‪ ،‬جو وغیره را به قدرت کربیایی‬
‫خویش به آن جسم ضعیفش این قوت مؤثر را منیداد که از زیر گل و حتی سنگ سخت‬
‫برای خود راه برآمدن را می یابد و این کار پس از بذر بدوش ما انسان ها می بود که زمین‬
‫را چند روز بعد شخمه زده یا نرم کرده مساعد به برآمدن نوک یا ساقۀ حبوبات میکردیم‪،‬‬
‫آیا چه تکلیف بود و چقدر از دانه ها ضایع میشد و از ادای این عمل چه کس یا کسان‬
‫برآمده میتوانستند؟ بـیشک‪ ،‬هیچ‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله از بذر تخم پنبه و کتان و حاصالت پشم گوسفند و بز و غیره‪،‬‬
‫موادی را به دسرتس انسان منیگذاشت امروز دریشی یا لباس مدرن ترین انسان ها باید از‬
‫چه میبود؟ آری پوست حیوانات و یا برهنه مثل دیگر جانداران وحشی و اهلی‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله پخته شدن میوه جات را توسط حرارت آفتاب و مساعدت هوا‬
‫به طور منظم امروزی رسانجام منیبخشید و رسیدن شان را در شاخچه ها ذریعۀ حرارت‬
‫مصنوعی به واسطۀ ما مقرر میکرد‪ ،‬آیا از ادای این عمل چه کس و به  چه صورت رسسام‬
‫آور و طاقت فرسا برآمده میتوانست؟ خوب دقت کنید که این امثار دارای لذایذ کامل و‬
‫متام عیار و الوان گوناگون و خواص جداگانه‪ ،‬از مقدور حکمت اندیشی طبیعت بیجان‬
‫و پیدایش خودبخود است؟ جواب منفی است‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله از زمین انواع اشجار مثمر و غیر مثمر را بنام چوب دستک‪ ،‬پل‬
‫‪58‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫وغیره منیکشید آیا این همه ابنیۀ بلند باال‪ ،‬چوکی‪ ،‬میز‪ ،‬دروازه وغیره الزمه و کار آمد‬
‫چوب از کدام مدرک به این ساده گی تهیه و تکافؤ میگردید‪ .‬بی مورد نیست دقت کنیم‪،‬‬
‫چوب‪ ،‬خاک فرشدۀ دست قدرت اوست جل جالله‪ ،‬مگر ندیده اید که خوره از یک طرف‬
‫آن را خورده و از جانب دیگر گل خالص میکشد‪.‬‬
‫اگر خداوند جل جالله اشجار را به واسطۀ کش کردن انسان ها رشد میداد و خود بخود به‬
‫شکل اتوماتیک و الزمی طوری که امروز میبینید باال منیرفتند و انسان آنها را یکایک به‬
‫مواقع الزم به زعم یا تجربۀ خود باید از زمین به کش کردن کالن میکرد و به قد آن افزایش‬
‫میداد در آن صورت چقدر مشکل بود و چطور ما به انجام آن کار موفق میشدیم؟‬
‫اگر خداوند جل جالله این همه آب را که از زمین ذریعۀ ریشه های ماسی و شعری نباتات‬
‫و اشجار جذب شده و با خود مواد اسیدی‪ ،‬شیرینی وغیره مواد الزمه را به طور منظم‬
‫مخلوط کرده و برخالف عادت جانب شاخ و شاخچه و برگ ها رو به باال برده و بروی‬
‫درک و انتظام الزمۀ آن‪ ،‬به تنظیم صحیح و به اندازۀ کافی به هر یک از آنها (شاخ‪ ،‬شاخچه‪،‬‬
‫برگ‪ ،‬میوه‪ ،‬گل وغیره فراورده های درخت) به شکل درست و اتوماتیک‪ ،‬قسمت منیکرد‬
‫و تیر کردن آب دارای مواد غذایی را به تنه وغیره شاخچه و برگ ها به ما میگذاشتند‪ ،‬آیا‬
‫در آن صورت ها چه میبود و چه میکردیم؟‬
‫اگر خداوند جل جالله به طـور اتومـاتیک درخـت و اشـجار را تـر و تازه و سـبز نگـه‬
‫منیداشت و ما شخص ًا بر شاخ و تنۀ آن باید آب میزدیم تا تر و تازه مباند‪ ،‬دقت کنید چه‬
‫تکلیف ماالیطاق بوده و چطور انجام مییافت؟‬
‫اگر خداوند جل جالله کار کنگره یا کناره های مثلثی و دادن اشکال گوناگون گلها و برگها‬
‫وغیره را وظیفۀ ما انسانها به غرض رشد و منو یافنت اشجار یا زیبایی آن مقرر میکرد‪ ،‬آیا‬
‫از عهدۀ این همه زیبایی برگ چه کس برآمده میتوانست و تکلیف به کجا میکشید؟‬
‫کامل معرفت در البالی حکمت‬ ‫‪59‬‬

‫اگر خداوند جل جالله شگوفه را بعد از برآمدن‪ ،‬توسط نگهداری و دقت کردن یا به‬
‫صورتهای دیگر‪ ،‬تربیتش را به ما میگذاشت‪ ،‬یعنی که ما هر شگوفه را نگاه میداشتیم از‬
‫آن میوه به دست میآمد و اگر نگاه منیکردیم میافتاد‪ ،‬آیا چقدر شگوفه را از یک درخت‬
‫شخص نگاه کرده میتوانست؟ دقت کنید‪ ،‬حاصـالت مفت رسشار همه ساله چطور به این‬
‫تکلیف یا تکالیف دیگر ممکن شده میتوانست؟‬

‫اگر خدای متعال جل جالله تهیه جای را برای ریشۀ درختان و همه نباتات‪ ،‬نیز به دوش‬
‫انسـان مقـرر می داشـت‪ ،‬آیا در طـول سـال هـا انسـان چـطور از ادای این عـمل برآمـده‬
‫میتوانست؟‬

‫اگر پس از گل کردن‪ ،‬امثار و میوه جات مانند خربوزه‪ ،‬تربوز‪ ،‬کدو و امثال آن‪ ،‬هرگاه‬
‫انسان قواره اش را دقت منی کرد اول مدور منیآمد و به مرتبۀ دوم از هم میریخت و‬
‫قابل استفاده منی شد‪ ،‬آیا به این صورت کار انسان چه میبود و با این همه زحامت چه‬
‫میمنود؟ و اگر به رفع یکی از تکالیف فوق کسی دست تعاون را به انسان ها دراز میکرد‬
‫غور مزید منایید که چقدر از او راضی بوده و برداشت هر یک از این تکالیف را به حکم‬
‫معـجزه از او دانسته و تا دام قیامت ممنون احسانش میبودند‪.‬‬

‫اکنون که خدای عظیم همه کار و بار ما را منظم‪ ،‬بدون تکلیف به شکل اتوماتیک تهیه‬
‫و به اندک مساعی به ما میرساند‪ ،‬آیا درست است که عوض شکرانه و دریافت معرفت‬
‫هرچه بیشرت با ذات واحداالحد او جلت عظمته‪ ،‬برعکس رس مخالفت حتی انکار را با‬
‫ویتعالی جل جالله برداشته اند؟ هرگاه بنده در برابر این همه احسان‪ ،‬عصیان مناید‬
‫و به منعم حقیقی خود از رس صدق نگراید‪ ،‬مستحق جزا نیست؟ جواب مثبت است‪.‬‬

‫اگر خدای متعال جل جالله تهیه جای برای اشیاء و حاصالت زیر زمین مانند کچالو‪،‬‬
‫شلغم‪ ،‬ملی‪ ،‬زردک و امثال آن را بدوش انسان مقرر میکرد‪ ،‬آیا تهیۀ موضع به هر واحد از‬
‫‪60‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫این اشیاء را انسان چطور میمنود و در زیر زمین چه قسم جای فراخ مطابق آن برابر و به‬
‫چه پیامنه جای به آن وقت ًا فوقت ًا تیار میکرد و به چند دفعه در طول مدت منوی آن تا رسحد‬
‫فنای رشدش باید این عمل را به هر بته ای از نباتات مذکور انجام میداد؟‬

‫اگر خدای متعال جل جالله خاک را ذریعۀ آب‪ ،‬مرطوب و چسپناک منیساخت آیا‬
‫این دیوارها و عمرانات به چه صورت باال میرفت و چطور برای انسان جای آسایش تهیه‬
‫شده میتوانست؟‬

‫اگر خداوند جل جالله کوه ها را یک تکه از سنگ های ناشکن بهم میآورد‪ ،‬آیا فرزندان‬
‫انسان از آن چه استفاده کرده و چطور بر آن راهی به خود در عبور و مرور وغیره بهره گیری ها‬
‫مهیا کرده میتوانستند؟‬

‫اگر خداوند جل جالله کوهها را تانکهای ذخیرۀ برف و آب در زمستان منیساخت‪ ،‬آیا‬
‫در تابستان و خزان آب از کجا میشد و مردم چه میکردند؟‬
‫اگر خداوند جل جالله فلزات و معادن رس به مهر را در بطن زمین منیآفرید‪ ،‬تریویرا‬
‫وغیره البسه قشنگ مدرنرتین هورسانـان باید به واسطۀ خارهای دشتی بهم دوخته میشد‬
‫یا چطور؟!‬
‫اینک ما کوچکرتین منونه ای از ارزش های مخلوقات ذات کربیائی را به شکل ساده‬
‫بازگو کردیم‪ ،‬هرگاه دقت شود به خوبی متام دانسته میتوانیم که به این رساچه (دنیا)‪ ،‬کلیه‬
‫لوازم زندگی مرفۀ انسان ها را خدای متعال مهیا داشته فقط برای مشغولیت انسان بروی عقل‬
‫منکشف با کمی مساعی‪ ،‬استفاده گیری از آن را مباح منوده است‪ ،‬تا دیده شود که در‬
‫اثنای گرفتاری به مصنوعات‪ ،‬صانع کلیه مخلوقات را فراموش میکند یا خیر؟﴿لِیبلُو ُ‬
‫ک ْم ا َُی ّکُُ ْم‬ ‫َْ َ‬
‫‪33‬‬
‫ا َْح َس ُن عَمَلاً﴾‬
‫‪ .33‬ملک‪٢/‬‬
‫کامل معرفت در البالی حکمت‬ ‫‪61‬‬

‫ترجمه‪ :‬تا امتحان کند شام را که کدام یک تان نیکوترین اعامل را اجراء میمنایید‪ .‬یا‬
‫اینکه به ویتعالی جل جالله از مشاهدۀ این همه احسان و انعام هنوز هم بیشرت میگرایید‬
‫بلکه میکوشید که ارتباط و معرفت هرچه متام تر را با ذات اقدس ویتعالی جل جالله در‬
‫ایفای خدمات مالی و جانی و زبانی به دست آرید‪.‬‬

‫اگر خداوند جالله مسیر آب دریاها را از اول به شکل هایی که اکنون می بینید جاری‬
‫منیکرد و کوه ها به طور سدود مستحکم‪ ،‬پیرشوی آن می بودند‪ ،‬آیا فرزندان برش به چه‬
‫صورت آن را به قسم دریاهای امروزه درآورده و چطور موفق به کشیدن مسیر دریا شده‬
‫میتوانستند؟‬

‫اگر خداوند جل جالله در پشت قرش سطح زمین طبقۀ مستحکم غیر قابل نفوذ آب را‬
‫خـلق منیکرد‪ ،‬آیا این هـمه بحـرها و دریـا هـا چطـور بروی زمـین مسـتقر و ثابت مـانده‬
‫میتوانستند؟ زیرا خاک‪ ،‬خاصیت جذب آب وغیره مایعات را فطرت ًا دارد‪.‬‬

‫اگر خدای متعال خاصیت زمین را به مقابل پطرول و نفت وغیره روغنیات‪،‬که در بطن آن‬
‫اند غیر قابل جذب منیکرد آیا این ذخایر نفتی که میلیونها بیرل روزانه کشیده میشود باز‬
‫هم زمین آن را جذب نکرده و محفوظ نگهداشته است باری روزگار برشیت زمان ما چه‬
‫میشد؟ غور شود آیا این عمل وغیره کوایف از خواص فطری خاک و کار خود بخود‬
‫موجود بی دانش چون زمین است یا رازها و حکمت خالق و صانع رب العالـمین؟ به‬
‫تعمق نظر تحت مداقه قرار دهید‪.‬‬

‫اگر خداوند متعال جل جالله همین دهانۀ های آتشـفـشان را به داخل زمین‪ ،‬مصادف‬
‫خ لّ�ا يَبْغ ِيَا ِن﴾‬
‫به معادن نفت و پطرول وغیره روغنیات و گازها میکرد و در بین شان ﴿بَرْز َ ٌ‬
‫را خلق منیمنود آیا حالت زمین چه میشد؟ چنانکه در آخرین وهلۀ فنای زمین‪ ،‬این دو‬
‫رکن با هم تصادم کرده‪ ،‬زمین را به اذن ﷲ چندین پاره سازند که خداوند جل جالله آن را‬
‫‪62‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫ض﴾‪ 34‬خوانده است‪.‬‬ ‫ض غَیْرَالْا َ ْر ِ‬ ‫به قول‪﴿ :‬یَوْمَ تُب َ ّ�د ُ‬


‫ل الْا َ ْر ُ‬
‫ترجمه‪ :‬روزی که تبدیل کرده شود زمین‪ ،‬به رسزمین دیگر که قیامت کربا بوده و صحرای‬
‫محرش همه اوالد برش در آنجا صورت گیرد‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله آب بحرهای اوقیانوس اطلـس‪ ،‬بحر الکاهل وغیره را شور نگه‬
‫منیداشت آیا از تعفن بحرها در روی زمین زندگی امکان داشت؟ جواب منفی است‪ .‬و‬
‫این امالح وغیره ترکیبات ضد عفونت را به مقدار معین‪ ،‬در آن جز ذات واجب الوجود‬
‫او‪ ،‬کی گذاشته است؟ مگر عقل سلیم این همه کارروایی ها را قبول کرده می تواند که‬
‫خودبخود و بدون صانع حکیم عظیم جل جالله صورت گیرد؟ نه هرگز‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله آب شـور بحرها را به واسـطۀ تبخیر‪ ،‬یعنی فلرت هوا و ابر شیرین‬
‫منیکرد‪ ،‬آیا بعد از باران و یا برف این آب شور کجا قابل استفاده بود؟ اگر برخی جواب‬
‫گویند که فلرت میکردیم‪ ،‬بلی‪ ،‬امـروز اگر فلرت سـاخته شـده‪ ،‬انسـان هـای قـبلی باید چـه‬
‫می‪.‬منودند و نباتات چطور از آن منو مییافت؟ در حالیکه جزء اعظم زندگی جانداران به‬
‫شمول نباتات درین کرۀ خاکی ما آب است‪.‬‬

‫اگر خداوند جل جالله برودت هوا را در زمستان به حد الزم باال منی برد و یا در هر دو‬
‫قطب زمین‪ ،‬یخچال های بزرگ را خلق منیکرد تا به واسطۀ آن حیات اکرث میکروب ها‬
‫نابود و به زندگی شان خامته داده و یا الاقـل محدود گردد‪ ،‬باری حیات موجودات حیه‪،‬‬
‫خصوص ًا انسان های روی زمین چه میبود؟ ف َ ُسب ْ َحا َن ال� ل �ه تَعَالَی عَ َم ّا یصِ ف ُوْن‪.‬‬

‫اگر خدای متعال جلت عظمته حرارت را در خط استوای زمین شدت منی بخشید و هکذا‬
‫در اکرث ماملک به تابستان باال منی برد تا بدین وسیله عالوه از منو و رشد و کامل اشـجار‪،‬‬
‫حبوبات‪ ،‬امثار و هـمه جانداران‪ ،‬باری میکروبهای زمین نیز به واسـطۀ آن نابود منیشد در‬
‫‪ .34‬ابراهیم‪٤ ٨ /‬‬
‫کامل معرفت در البالی حکمت‬ ‫‪63‬‬

‫چنین صورت حالت ما انسان ها چه می بود؟ دقت کنید ذات عظیـم یکتا جل جالله دارای‬
‫این همه صفات کامل و جالل را عده یی جهال گویند که نیست و این کارها را مادۀ ناچیز‬
‫خود بخود مکمل آفریده است! نعوذبال� ل �ه!‬

‫اگر خداوند جل جالله به مناطق حاره‪ ،‬باران های موسـمی را به نام برسات عندالفرصت‬
‫نازل منیکرد باری از شدت گرمی زندگی در آن جایها چطور ممکن بود؟‬

‫اگر خداوند جل جالله باران را از طرف باال نازل منیکرد تا به وسیلۀ آن گرد‪ ،‬خاک‪،‬‬
‫دود و کثافات را که در هوا همیشه مرتاکم شده از بین بربد‪ ،‬خصوص ًا به عرص امروز‪ ،‬از اثر‬
‫سوخت مواد روغنی در ماشین ها و ماشینخانه ها کجا زندگی آرام نامسموم به ما انسان‬
‫ها میرس میگردید؟ چه حکیم و علیم ذات کربیای او جل جالله است که میدانست و به‬
‫حکمت هر چیز را به جایش موزون قرار داده است‪.‬‬

‫که هر چیزش بجای خویش نیکوست‬ ‫جهان چون چشم و خط و خال و ابروست‬

‫اگر خداوند جل جالله مدتی آفتاب را دور از زمین نگاه میداشت به آن سالها انسان ها‬
‫را چه حال میبود و چطور زندگی میکردند؟‬
‫اگر خداوند جل جالله حرارت الزمۀ مناسب را به آفتاب منی داد‪ ،‬آیا ما ساکنان روی‬
‫زمین چطور زندگی میکردیم و به چه قسم این حرارت رضوری را در کرۀ خود رسانجام‬
‫منوده و به چه قدرت و زحمت از عهدۀ آن برآمده میتوانـستیم؟‬

‫اگر خداوند جل جالله مانند قحطی باران و برف‪ ،‬آفتاب را نیز قحط یعنی گم میکرد‪ ،‬باز‬
‫چه میشد و انسان ها چه میکردند؟‬

‫اگر خداوند جل جالله فاصلۀ زمین را با آفتاب به همین پیامنۀ حالیه نگهداری کرده و‬
‫مستحکم منیداشت‪ ،‬در حالیکه این شمس و همه سیاره گان مربوط فلک ما به جانب‬
‫‪64‬‬ ‫اولین جام به تقویۀ ایامن‬

‫نامعلومی روان اند که به روزی تخمین ًا چندین هزار میل میروند‪.‬‬


‫ دِي ْر ُ ٱل ْعَزِ يْز ِ ٱل ْعَل ِيم﴾‬
‫‪35‬‬
‫تجْرِى لم ُِسْتَق ٍَر ۢ ّ َل ّهَا ۚذَٰل ِ َ‬
‫ك ت َ ْق‬ ‫ْس َ‬ ‫﴿و َٱل َ ّ‬
‫شم ُ‬
‫ترجمه‪ :‬آفتاب می رود به راهی که قرارگاه وی است‪ ،‬اینست اندازۀ خدای غالب و دانـا‪.‬‬
‫با این رفتار رسسام آور بازهم فاصله به طور صحیح محفوظ و منظم بوده هیچ کره یا فلک‬
‫از افالک با حرکات وضعی و انتقالی عجیب و غریبی که دارند و مکلف ًا نگاه داشته شده‬
‫اند با همدیگر تصادم نکرده و از هم منیگسلند‪ ،‬آیا این جریان زادۀ کار فال بوده و بطور‬
‫خودبخود پیدا شده؟ آیا این اجرام بزرگ بی درایت‪ ،‬آن کلیه حرکات را به قسم منظم بجا‬
‫آورده میتوانستند؟ به غور مزید و به مداقۀ نظر ملتفت شوید تا دریابید که انکار از خـدا‬
‫جل جالله‪ ،‬چون انکار خفاشان بال تشبیه از آفتاب به دیدۀ بعضی انسان ها‪ ،‬بلکه هزاران بار‬
‫افحشرت و صعبرت از آن باشد‪.‬‬

‫اگر خداوند متعال جل جالله کدام وقت خورشید یا زمین را به فاصلۀ کمی با هم نزدیکرت‬
‫میکرد در آن صورت بر انسان ها چه حال می بود و چه کس زنده می ماند و یا حیات به‬
‫چه صورت برس آمده میتوانست؟‬

‫اگر خداوند متعال جل جالله باران یا برف یا ژاله را به قسم ریزه ریزه و دانه دانه کم کم‬
‫نازل منیکرد و به یکدم ابرها را یخ بسته و به شکل کوه های آب یا برف یا ژاله رسازیر‬
‫می‪.‬منود در آن صورت چه کس یا جاندار بروی زمین زنده و چه تعمیر باقی و یا چه شجری‬
‫سامل مانده میتوانست؟ آیا این همه نظام منظم دقیق عیار شده‪ ،‬کار خود بخود بدون‬
‫خالق و منظم عظیم و یکتای او جل جالله ممکن شده میتواند؟ نه‪ ،‬هرگز‪.‬‬

‫‪ .35‬یس‪٣٨/‬‬
‫عزیز گرامی قاری محرتم!‬
‫ما در این رساله به یاری خداوند جل جالله نظر شام را به چیزهای پیش پا افتاده جلب‬
‫کردیم که البته صاحبنظران عالی فطرت به اقتفای آن می توانند به ماحول خویش نظر‬
‫انداخته‪ ،‬رموز و ارسار بیش ازین را یافته و پس از آن‪ ،‬به این جانب یا کمیتۀ علمی صاحب‬
‫درایتان‪ ،‬ارائه منایند تا بعـداً به اسم خود شان به این رساله اضافه گردد‪.‬‬
‫روح مطلب درین اثر سه چیز عمده باشد‪:‬‬
‫اول‪ -‬مطالعۀ چنین آثار و پی بردن بر حقیقت عظمت و کامل و جالل حرضت کردگار‪،‬‬
‫دقیقۀ آن به قول مخرب صادق برابر یکسال عبادت مقبول باشد‪ ،‬یعنی یکساعت‬
‫مساوی شصت سال‪.‬‬
‫دوم‪ -‬شـکرانۀ نعمت پس از درک حقـیقی وصـول آن‪ ،‬به درایت کامل به انسـان حاصل‬
‫میگردد که البته تدقیقات مربوط به این اشیا مـورث زیادت نور ایامن و تقویۀ قوای روحی‬
‫و یگانه وسیلۀ کشف ارسار بعد نامرئی چهارم باشد‪.‬‬
‫سوم‪ -‬حجت و دالیل مربهن است که هر یک ازین مطالب‪ ،‬دال بر وجود صانع عظیم و علیم‪،‬‬
‫خدای کریم و رحیم باشد که بـیشک همه و همه این نظام بروی انتظام قبلی و نقشۀ عالی و‬
‫مکمل نظم بخشی کربیایی او صورت گرفته و به طور فال ابـداً نبوده و طبیعت را قدرت‬
‫پیدایش هیچ چیزی نیست بلکه کلیه این کاینات یا طبیعت زادۀ دست قدرت بالکیف‬
‫عظیم بی زوال و قدیم متعال بی ابتدا و بی انتهای اوست جلت عظمته‪.‬‬
‫اما اغفالگران ملحد که برای گسرتش هرچه بیشرت نقشۀ استعامری خود‪ ،‬خلقت جهان را‬
‫خود بخود پیدا شده مینامند‪ ،‬افرتای مطلق‪ ،‬بطالن واضح و جهل محض است‪ .‬آری‪ ،‬نرش‬
‫این مفکوره بروی دو مطلب عمدۀ ذیل صورت گرفته است‪:‬‬
‫اول‪ -‬استعامرگران جدید از اسالف خود روحیۀ زجرآور و غیر مردمی بزرگرتین استعامرچیان‬
‫جهان (انگلیس) وغیره را در برابر مردم ستمدیده به طول صدها سال بقایش در ماملک‬

‫‪65‬‬
‫عزیز گرامی قاری محرتم!‬ ‫‪66‬‬

‫مستعمره دیدند که همزمان قدرت یابی آن قوم یا ملت‪ ،‬ایشان را از خاک خود به نهایت‬
‫بی حرمتی بیرون ریختند‪ ،‬لذا این استعامرگران تازه علت عدم اختالط شان را با باداران‬
‫گذشته فقط بروی اساسات عقیده‪ ،‬مذهب‪ ،‬کلتور‪ ،‬عنعنات وغیره حفظ ناموس و خاک که‬
‫زادۀ دین است دانسته ازیرنو پیش از پهن کردن بالهای استعامری و به میان آوردن آقایی‬
‫و بابایی بر مردم و ملل مظلوم‪ ،‬اینک برای از بین بردن همه اساسات دینی و مذهبی خود را‬
‫زیر لوای الحاد و عدم وجود خـدا و یا انکار از صانع بی همتای او جل جالله درآورده و‬
‫جوانـان خسته از دین های خشک شابلونی (قالبی) را اول به عیاشی و فحاشی سوق داده‪،‬‬
‫به این حـیل آنها را به خویش منجذب ساخته و میسازند که درین نیز غرض عمدۀ دوم‬
‫روشن است‪.‬‬
‫دوم‪ -‬ماملک پسامنده را از پا درآوردن توسط خود مردم‪ ،‬بهرتین حربه و آلۀ تطمیع‬
‫عده یی از جوانـان ناخودآگاه است که به َسم عیاشی و فحاشی و بی بند و باری‪،‬‬
‫آنهایی را که به پول ملت مظلوم به مثر رسیده اند گرفتار کرده و خود در خفا به‬
‫زیر پرده های غافلین دارای قدرت‪ ،‬روزگار را به انقالب چون بخارا و یا آملان رشقی‬
‫یا گرجستان‪ ،‬پولیند‪ ،‬چکوسلواکیا وغیره مواجه می سازد و ازین نیرنگهای گوناگون‬
‫استعامری به طول صدها سال دیده شد که جز درد رس و آدمکشی و کشور کشایی و نهایت‬
‫آقایی و بابایی بر مردم‪ ،‬دیگر هیچ مطلب از فکر و مغز اهل دانش اسالف و معارصین زمان‬
‫کشیده نشده و منی شود که اینک به دورۀ خاص امتی‪ ،‬بزرگرتین ماملک‪ ،‬عوض آرامی‬
‫اوالد برش به مسابقۀ تسلیحاتی رسسام آور‪ ،‬طوری می پردازند که جز جنون نام دیگر به آن‬
‫راست منیآید‪.‬‬
‫آری! این دیوانگان مدعی کامل را میتوان به رهربی سلیم قرآن دست ناخوردۀ اسالم‬
‫توسط مساعی مدرسین مدرسۀ قرآن به شاهراه هدایت و معرفت به یاری خدای عظیم‬
‫با حشمت‪ ،‬نظر به دورۀ قهر زمان نوح علیه السالم برعکس به طوفان رحمت جهانشمول‬
‫رهربی و پیشوایی منود‪ .‬بمنه و فضله ا�لکریم ‪ -‬آمین‬
‫ن‬ ‫مص‬ ‫ن (ج)‬
‫جمال و امکل صا ع رد وعات‬

‫یا‬
‫گ‬ ‫ی‬ ‫م‬
‫جام و ر دوم‬
‫اعوذ بال� ل�ه من الشیطان الرجیم‬
‫بسم ال� ل�ه الرحمن الرحیم‬

‫ٱ ْلحم َْد ُ لِلّٰه ِ ٱل َ ّذ ْ‬


‫ِى هَد َىٰنَا لِه َٰذ َا وَم َا ك َُن ّا لِنَه ْتَدِىَ لَوْل َ ٓا أَ ْن هَد َىٰنَا ٱللّٰه ُ‬
‫ترجمه‪ :‬ثنا و صفت مر خدای را که هدایت کرد ما را به این [راه] و اگر حرضت او جلت‬
‫عظمته رهنمونی منیفرمود‪ ،‬ما نبودیم که راه یابیم‪.‬‬
‫به عـبارۀ دیگر‪ :‬اگر او جل جـالله ما را به شاهراۀ مسـتقیم رهـنامیی منیکرد ما راهـیاب‬
‫منیشدیم‪.‬‬

‫مقدمه‬
‫یقین است که قاریان‪ ،‬این سلسله آثار رساپا انوار بخصوص را به ذوق کامل میخوانند زیرا‬
‫آگاهان مؤمن مسبوق اند که جملۀ این حقایق بدین اواخر رسیده فرشده و نتیجۀ ‪٢٥٠٠‬‬
‫آیات و مثل آن احادیث رسور السادات علیه افضل الصلواة است که در قرآن دست‬
‫ناخوردۀ اسالم به آن تأکید بر اکید روشنی ها انداخته شده و به مسلامنـان و حتی کافۀ اوالد‬
‫برش‪ ،‬کوتاه ترین راه ارتباط شان را به خدای عظیم از دیدن این مصنوعات به متام ترین‬
‫کیفیت واضح ساخته است و از همه طاعات مقید به رشوط متام تر دانسته‪ ،‬بلکه‬
‫دقیقۀ مرصوفیت آن را معادل یکسال عبادت و ساعتش را مساوی به شصت سال طاعت‬
‫بی ریا‪ ،‬به استناد اکیدات مزید در مزید قرآن‪ ،‬پیغمرب صلی ﷲ علیه و سلم خوانده و توصیه‬
‫به عملی کردن آن منوده اند‪.‬‬

‫‪67‬‬
‫‪68‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫گویا یاد خداوند جل جالله در خلوت و مطالعه کردن اشیاء در هرجا از عبادات بی‬
‫رشط و قید بوده و از اتم ترین طاعات در اساسات سلیم رشیعت رسول اکرم صلی ﷲ‬
‫علیه و سلم شمرده میشود‪.‬‬
‫ازینکه چرا به این طرف برخی از امئه (رح) لنگر کمرت انداخته و متأخرین آن را به تأسی‬
‫از کم توجهی شان به دست فراموشی سپرده اند‪ ،‬از مطالب خیلی ها ارزنده و تکان دهنده‬
‫است که غفلت از آن منجر به ضعف ایامن و ضعف ایامن دال بر کمی محبت و بی‬
‫عالقگی با خدای زمین و زمان گردیده و در پایان ارتباط مسلامنـان با حرضت ویتعالی کم‬
‫و کمرت شده و به این بدبختی و بد اخالقی ها و پسامنی های امروزی گرفتار آمده و انتها‬
‫برخی به دامان رشق و عده یی به حضور غرب به زانو درافتاده اند‪.‬‬

‫بنا ًء برای آخرین بار‪ ،‬به این اساس‪ ،‬به یاری خـدا جل جالله رسایل و کتب به غرض‬
‫رهنمونی این دولت شاذ و پرمایه ترتیب و به دسرتس مطالعه و مداقۀ نظر قراردادن حرضت‬
‫انسان بهم آمده است که اینک مقدمت ًا به ترکیب بندی وجود انسـان عطـف توجه تان را‬
‫میمناییم‪.‬‬
‫جامل و کامل صانع جل جالله در منصوعات‬
‫ترکیب بندی وجود انسان‬

‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ که به چه پرمایی شگافهای بینی‪ ،‬سوراخ دهن‪ ،‬روده ها و ششها‬
‫را با آن همه کجی و پیچی اش و هم در داخل استخوانها جای ذخیرۀ مواد روغنی وغیره را‬
‫منوده اند؟ جز ید قدرت بالکیف او تعالی جل جالله َع َّم ن َوال ُه و َع َّز ا ِ ْسم ُه و َع َّظم شان ُه به‬
‫چه کس دیگر این سزد!‬

‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ که ازین هم عجیب تر سوراخ شدن رشیان و وریدهای خورد و‬
‫کوچک جسم است که چطور منظم و بدون تعلل شگافهای دقیق شده که از یک طرف‬
‫‪36‬‬
‫اگر برای آمدن خون به نام رشیان‪ ،‬عروق ساختند‪ ،‬رس اخیرش را واپس توسط ِشعریه‬
‫به ورید که اکرثاً در قسمت زیرین عضالت قرار دارند‪ ،‬رسانیده اند تا جریان دورانی آن‬
‫بالتکلیف صورت گیرد‪.‬‬

‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ که حقیقت این راز در پرتو تداویهای امروزی و عملیات جسمی‬
‫انسان‪ ،‬به روشنی متام چنین دیده میشود که تا اکنون به هیچ جای دنیا‪ ،‬در هیچ شفاخانۀ‬
‫کوچک یا بزرگ جهان‪ ،‬احدی را تحت عملیات انسداد عروق قرار نداده اند که از مادر‪،‬‬
‫زاده و در عروق او نظام دورانی خونش مکمل نبوده باشد‪ ،‬این خود میرساند که کارهای‬
‫کن) آن بی زوال جل جالله چنان دارای کامل و جالل است که در وی‬ ‫مربوط به کلمۀ ( ُ‬
‫ذره یی قصور هم دیده منیشود‪ .‬چه قادر قیوم و دانـا خدای توانـاست‪.‬‬

‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید ؟ که به این عروق دورانی بدن‪ ،‬کیفیتی را ذات حرضت احد او‬

‫‪ Capillaries .36‬یا موی رگها‬

‫‪69‬‬
‫‪70‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫جلت عظمته داده است که اگر کدام عضو ناقص یا به مرض مبتال شود و الزمست تا بریده‬
‫گردد‪ ،‬بازهم نظر به درک برشی‪ ،‬انسـجام دوران شـریان و ورید از بین می رو ولی چطور‬
‫میشود که آن ذات احدی جل جالله از چه راه هایی واپس دوران خون را در انسجام بدن‬
‫ناقص نگذاشته عروق کوچک را کالن کرده‪ ،‬دوباره جریان خون را در آنجا به شکل منظم‬
‫درآورده و انتها‪ ،‬رسهای رشیانها به وریدها پیوند بـسزایی خودبخود مییابد‪ .‬سبحان ﷲ‬
‫ب الکریم‪.‬‬ ‫العظیم و نَح َم ُد َ‬
‫ک یا َر َّ‬
‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ گرچه گوشت بدن خواص التصاقی به همدیگر دارد‪ ،‬ولی باز هم‬
‫لب ها و زبان در دهان و پلک ها و انگشتان دست و پا و هکذا خود دست ها و پاها با بدن‪،‬‬
‫در زمان بودن به شکم مادر بهم منیچسپند‪ ،‬معلوم است که تحت نظارت و کنرتول ذات‬
‫ک ْن) الی ماشاءﷲ‪ 37‬منظم منو و رشد خود را تکامل میدهند‪ .‬پاک‬ ‫واحداالحد به حکم ( ُ‬
‫است خداوند دارای این همه عظمت و قدرت‪ ،‬یکتا و یگانه‪ ،‬حکیم با حکمت که بی‬
‫همتاست جل جالله!‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ موی بدن و رس انسان و حتی از پرمویترین جانداران مثل گوسفند‪،‬‬
‫بز‪ ،‬گاو‪ ،‬خوک و صدها منونۀ دیگر در بطن مادر‪ ،‬دو تارش الاقـل بهم چسپیده منیآید‬
‫گرچه ظاهـراً همه با هم مخلوط معلوم میشوند ولی به یکدیگر نه چسپیده اند‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ ازین هم نکتۀ دقیقتر الیافهای پخته‪ ،‬سند یا کتان وغیره است با‬
‫آنکه در بین غوزۀ خویش بطور ماهرانه رسهم تابیده گذاشته شده اند‪ ،‬اگر به دقت بنگرید با‬
‫یک جهان حیرت‪ ،‬کامل قدرت ذات واحداالحد او جل جالله را نشان میدهد‪ ،‬درین هم‬
‫دست کم دو الیاف نازک به هم نه چسپیده و هر واحد جدا جدا بوده و میباشد‪.‬‬
‫ن ﷲ و َ ا ْلحم َْدُللِ ّه وَالم َِنّ �هْ‪.‬‬
‫حا َ‬
‫سب ْ َ‬
‫ُ‬

‫‪ .37‬تا وقتيکه که خداوند خواسته است‪.‬‬


‫ترکیب بندی وجود انسان‬ ‫‪71‬‬

‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ موهای جسم انسان یا حیوان وغیره در رحم بدون کدام چیز‬
‫فاصل به همدیگر جوش نخورده جدا جدا میبرآیند‪ .‬چه حکیم خدا جل جالله و کریم‬
‫تواناست جلت عظمته‪.‬‬

‫‪ - ٩‬آیا دقت کرده اید؟ عده یی از حجرات مغز توسط نخاع شوکی (حرام مغز) به اعصاب‬
‫دوران کرده و در طول شش ماه به اعصاب بدن طوری میرود که از جانب دیگر حجرات‬
‫به آخر رسیده‪ ،‬دوباره دور خورده‪ ،‬طرف مغز رس میآید و اینکه همۀ مغز در سالی یک یا‬
‫چند بار این دوران را طی میکند متفاوت است‪ ،‬علی االکرث در کسانیکه قوای حافظۀ شان‬
‫خراب است‪ ،‬یعنی هر چیز به زودی یاد شان میرود علت اگر از دیگر امراض نباشد پس‬
‫مغز او به دوران سلسلوی از حد بیشرت فعال بوده‪ ،‬لذا آنچه در محفظه های مغز است بزودی‬
‫طرف نخاع شوکی و اعضاء رفته به دست فراموشی قرار گرفته و این جریان در بین عروق‬
‫عصبی صورت میگیرد‪.‬‬

‫‪ -۱۰‬آیا دقت کرده اید؟ و گاهی غور منوده اید که اکرثاً کف دست از  پشت دست‬
‫سفیدتر و مقبولرت باشد‪ ،‬بلکه به هر کیفیتی که هست رسحد فاصل با پشت دست فطرت ًا‬
‫دارد‪ .‬از آنجا که اکرث چیزهای قابل اَکـل و ُشب توسط دست و باز هم کف و انگشتان به‬
‫دهن انسان میرسد و آن را به کنرتول متام می بیند برای اینکه تا شخص بی رغبت نشود‪،‬‬
‫کف دست را سفیدتر و زیباتر از پشت دست آفریدند‪ .‬فَتبار َ‬
‫ک ال� ل �ه ُ ا َْح َس ُن ا ْلخَالِق ِین‪.‬‬ ‫ََ َ‬
‫‪ -۱۱‬آیا دقت کرده اید؟ چرا خسته های اکرث میوه جات را که در بین گوشت شان قرار دارد‪،‬‬
‫مانند تربوز‪ ،‬لوکات و امثال آن خیلی ها صاف و بدون کدام زخ یا نوک تیز خلق کردند‪ ،‬زیرا‬
‫انسان طایفۀ عجله زده است حت ً‬
‫ام میخورد‪ ،‬البته در معده یا روده هایش تخریش پیدا میکرد و‬
‫یا در ناحیۀ اپندکس بند میشد و به اصطالح طب به اپندیسیت‪ 38‬گرفتار میگشت‪ .‬چه عظیم و‬
‫دانـا به حال و احوال جزء تا کل انسان و کافۀ مخلوقات خود این کریم ذوالجالل است!‬
‫‪Appendicitis .38‬‬
‫جامل و کامل صانع جل جالله در مصنوعات‬
‫انسان به پیدایش خود به تعجب مینگرد‬
‫مقدمه‬
‫ازینکه تا جای الزم برچگونگی خلقت انسان وغیره مطالب مربوط به آن وارد شدند‪،‬‬
‫خوبست که قدم فراتر گذاشته از اساس پیدایش و طرز تکامل و اینکه چرا دیگر جانداران‬
‫کوچک و بزرگ خانگی غیر از انسان را در اول خلقت دارای قدرت رفتار و گفـتار‬
‫بخصوصش کردند‪ ،‬اما برعکس اوالد برش را با اینهمه استعداد فطری که دارد سزاوار این‬
‫دولت در اول پیدایش نه منودند‪ ،‬مگر که با گذشت دو سه سال مـنوجه دارای این قدرت‬
‫و کامل میگردد‪ ،‬الزم است تا تحت عنوان فوق مطالب روشنگر این حقایق را به دقت‬
‫بنگرند‪.‬‬

‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ که منظور به وجود آمدن این جهان‪ ،‬نه تـنها مشاهدۀ انواع‬
‫موجودات گوناگون بوده و استفادۀ اعظمی اش به انسان مباح قرار داده شده و او را رشیف‬
‫مطلق روی زمین و حتی فلک وی گردانیده اند بلکه صدها حقایق دیگر هم دارد که من‬
‫جمله از اجناس و اشیای کم ارزش و بی اساس چه رنگ هایی را در چیزها به چه حکمت‬
‫ها خلق کرده و کامل صانعیت و قدرت تامۀ خود را به مشـاهدۀ هر یک ازینها مبا روشن‬
‫میکند تا از این راه کوتاه ارتباط با وی جل علی شانه حاصل مناییم‪.‬‬
‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ در ترکیب یک اسپرما درحالیکه از هر شخص کم شهوت دو‬
‫‪72‬‬
‫‪73‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫تا سه میلیون و از مرد کثیر الشهوت پانزده تا بیست میلیون اسپرما یا اضافه تر از آن به یک‬
‫وقت انزال میشود و هر واحد آن‪ ،‬با جزئیات و کلیات اعضا متشکل بوده‪ ،‬فقط با پیوسنت‬
‫به رحم و رسیدن به تخمک های مادر‪ ،‬در زهدان به طول کم و بیش نه ماه فرزند انسان از‬
‫آن به وجود میآید‪ ،‬به غور بنگرید که ماهیت ذاتی خلقت انسان چیست؟‬

‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ که تکامل طفل در وقت بود و باش در رحم مادر از راه تیر‬
‫ناف تکافو میگردد و به حیث یگانه آلۀ توصل مواد غذایی در رحم و بالرتتیب تقسیم‬
‫آن‪ ،‬کارروایی ها دارد و ازین به درستی فهمیده میشود خدای متعال قادر است که بدون‬
‫از خاییدن و جویدن‪ ،‬موجودات را به وسایل دیگر که در باال تذکر دادیم نیز منو و رشد‬
‫بخشد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا دقت کرده اید؟ جـثه انسان یا حیوان نسبت به مجرای  بیرون شدن از جسم چند‬
‫بار کالنرت است‪ ،‬باری چه رازیست که این موجود هنگام تولد از آن مجرای کوچک سامل‬
‫میبرآید و چطور میشود همینکه مدت تکامل آن در بطن به رس رسید خود بخود به طور‬
‫اتوماتیک نوزاد با مشیمه خود یکجا یا پس و پیش میبرآید! چه قادر قیوم و چه کربیای‬
‫معلوم خدای یکتاست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ که بدن انسان و اکرث جانداران مرکب از استخوان‪ ،‬گوشت‪ ،‬مغز‪،‬‬
‫خون‪ ،‬ناخن‪ ،‬موی‪ ،‬عروق‪ ،‬روده ها‪ ،‬غده ها‪ ،‬شش ها‪ ،‬جگر‪ ،‬گرده ها وغیره عضالت الزمه‬
‫است که هر یک آن دارای خواص کار و فعالیت مختص به خود بوده و تالفی آنچه در‬
‫اثنای کار ضایع میشود از چیزی مثل آن‪ ،‬توسط خون جبیره میگردد‪.‬‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ چرا اوالد برش از ابتدای پیدایش تا دست کم یک الی دو سال‬
‫دارای قدرت حرکت به پای خود نبوده و به زبان مادری خود نیز منیداند؟ زیرا‪ ،‬ازین‬
‫موجودان هستند و یا می شوند عده یی دارای چنان کامل و ترصف که فردا در کنه ذات‬
‫انسان به پیدایش خود به تعجب می نگرد‬ ‫‪74‬‬

‫او تعالی جل جالله فکر میکنند و ترصفات در امور به اختیار شان قرار میگیرد باید ازین‬
‫آوان بی دانشی و ناتوانی خود یاد آورده و در برابر حرضت کربیای او جل جالله رس َعـجز‬
‫را در پیش افگنده باشند ﴿و َ ق ُوْمُوْا لِلّه ِ ق َانِتِی ْ َن﴾‪.39‬‬
‫ترجمه‪ :‬و باشید در برابر ویتعالی به خشوع و خضوع متام‪ ،‬یعنی بر ضعفا و ناتوانـان رحم‬
‫و شفقت‪ ،‬برای رضای آن خدای که به شام این قدرت را بخشیده بنامیید‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ چرا چوچۀ اکرث حیوانـات اهلی طرف رضورت انسان ها مانند‬
‫شرت‪ ،‬اسپ‪ ،‬گاو‪ ،‬خر‪ ،‬بز‪ ،‬گوسفند و حتی مرغ های خانگی وغیره را از اول پیدایش دارای‬
‫قوۀ رفتار پای و استعداد درک زبان مادری شان کردند‪ ،‬ولی فرزندان برش را که آینده زعیم‬
‫بزرگ در علوم و اداره و ثروت میگردند به این دولت از ابتدای خلقت نه ستودند؟‬
‫ام در حال عدم قوت‬ ‫زیرا حیوانـات اهلی و خانگی هنگام انتقال از جایی به جایی حت ً‬
‫رفتار باعث آزار انسان ها میشدند‪ ،‬لذا خدای متعال جل جالله به آنها پای رفتار را در اول‬
‫پیدایش مرحمت کرد‪.‬‬

‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ عالوه بر این حکمت های دیگر نیز دارد که انسان ها از اول‬
‫پیدایش بی پا و زبان خلق میشوند‪ ،‬یعنی توانـایی رفتار و گفـتار و گرفنت چیزی را ندارند‪،‬‬
‫بدانند که به نزد آن خدای عظیم اعطای این قدرت در اول خلقت اشکال ندارد‪ ،‬ولی به‬
‫انسان که نداده است در آن حکمتها باشد‪.‬‬

‫‪ - ٩‬آیا دقت کرده اید؟ که دنیای ما به حکم رباط است که در آن اشیای متفرقه و اسباب‬
‫را به اسامی اشجار و نباتات و حبوبات و معادن در بر و بحر و غیره‪ ،‬همه را خدای متعال به‬
‫طور پاشان در کره ارض گذاشته و تـنها انسان است که به نیروی مغز منکشف اینها را رس‬
‫هم کرده از آن به زندگی خویش و به نظام دنیای خود رس و صورت میبخشد‪.‬‬

‫‪ .39‬بقره‪٢٣٨/‬‬
‫‪75‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫‪- ١٠‬آیا دقت کرده اید؟ این چنین معادن خیر یا رش در انسانها هم به طول قرون یا بیشرت‬
‫کن) به حکم باش‪ ،‬حبیبی یا رسولی یا خلیلی یا کلیمی یا روحی یا‬ ‫یا کمرت نیز از امر( ُ‬
‫ولی به فرزندان صالح انسان رسد و این ذوات در برش‪ ،‬رهنامیان راه نیک و معرفت حرضت‬
‫ویتعالی جل جالله باشند‪ .‬از خداوند  جل جالله همیشه بخواهید تا ما و شام را در زمرۀ‬
‫منابع خیر و نیکویی داشته به شیوع وحدت رهنمونی کند و توفیق بخشد‪ ،‬آمین‪.‬‬

‫‪- ١١‬آیا دقت کرده اید؟ که این راز در انسان ها به یکی از طرفین (شقی و سعید) گاهی‬
‫دوام میکند و گاهی برعکس از کافران‪ ،‬محبان به سویۀ چون خلیل ﷲ و محمد رسول ﷲ‬
‫برآید و زمانی از محب ﷲ‪ ،‬عدوﷲ چون کنعان پرس نوح وغیره ظاهر شود و اینها همه ثابت‬
‫کنندۀ این است که به بدکاری پدر یا نیکو کاریش به پرس‪ ،‬اگر پیروی نکرد یا کرد و بعداً‬
‫بازگشت باکی نیست‪.‬‬

‫‪- ١٢‬آیا دقت کرده اید؟ ازین هم راز بزرگرت اینست که اساس ًا دنیا دار ابتالی افراد برش‬
‫باشد و خداوند جل جالله به کسانیکه احسان بیشرت کند او را در فامیل نجیب‪ ،‬عالـم‪ ،‬عامل‪،‬‬
‫مبارز و مجاهد فی سبیل ﷲ خلق مناید‪ ،‬البته فجار و کفار نظر به او مجازاً بی بهره اند‪.‬‬
‫‪ - ١٣‬آیا دقت کرده اید؟ ازیرنو به شاهراه هدایت رفنت مردمانی که از بدو فطرت علی‬
‫مراتب به دایرۀ بعید از رحمت چون دار ملحدین و فاسقین وغیره خلق گردند مدارج عالی‬
‫دارد و هکذا به گمـراهی گراییدن اوالد مردمان صـالح چـون پسـر نوح علـیه السالم به‬
‫س م ِْن ا َْهل َِک﴾‪ ،‬با کمی نافرمانی متسم شوند‪ ،‬چه اینها به حکم خلق شده گان به‬
‫داغ ﴿لَی ْ َ‬
‫عطارخانه و آنها نسبت به ایشان در مزبله اند آیا از خوشبویی به سوی بدبویی رفنت مگر نه‬
‫جرم و خطای عظیم است؟ جواب مثبت است‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬آیا دقت کرده اید؟ انسان به هر حال که باشد نباید مأیوس گردد ولو که به شقاوت‬
‫رفته است و گامن نکند که دیگر هدایت نصیبش منیشود و این وسوسۀ شیطـان است و‬
‫انسان به پیدایش خود به تعجب می نگرد‬ ‫‪76‬‬

‫اگر به هدایت ثابت است باید برتسد که مبادا به این اعتبار از کار نیفتد نعوذ باهلل! خالصه‬
‫با نگهداشت حضور او تعالی جل جالله بر خویش همواره برای خوشنودی اش بر ضعفا‬
‫رحم آورد‪.‬‬

‫‪ - ١٥‬آیا دقت کرده اید؟ که به این اساس در همه ادیان خصوص ًا دین اسالم ازین جا مقرر‬
‫کرده اند که ایامن در بین خوف و رجاست و نکتۀ باریکرت از موی بروی کامل و درایت‪،‬‬
‫برای رهروان و طالبان شاهراه هدایت‪ ،‬به حکم مشعل فروزان در هر دو صورت یأس و امید‬
‫وقوع ایامن بین خوف و رجا در مبتدیان صالح است‪ .‬بیشک غنی الهادی و فردالباقی‬
‫است جل جالله‪.‬‬
‫جامل و کــــامل صانع جل جالله در مصنوعات‬
‫پاره یی از ترصفات برش در نعام و لذایذ بحر و بر‬

‫مقدمه‬
‫چون تا جایی بر ترکیب بندی انسان و اجامل اساس خلقتش مسبوق گردیدند‪ ،‬بجاست که‬
‫بر قسمتی از ترصفات این موجود نیز مخترصاً نظر اندازی کنیم و بدانیم که این امنوذج با‬
‫قوارۀ کوچک در بر و بحر و کلیه جانداران دیگر‪ ،‬چه اختیاراتی دارد و به چه ترصفات‪،‬‬
‫رشافت او را بروی لطفی که به وی او تعالی جل جالله کرده به این وسیله ثابت نگهداشته‬
‫است‪.‬‬
‫بیمورد نیست تا متذکر شویم که این یادآوری ها در زیر هر عنوان به حکم کلید گشایش‬
‫ارسار اشیای آن دودمان است که به دست قاری به یاری خداوند عظیم جلجالله میرسد‪.‬‬
‫اینجاست که بروی انکشاف هستۀ توحید خویش با غور مزیدی که دارید اضافه تر چه‬
‫مییابید کار شام بوده و به کرثت این دریافت های باطنی‪ ،‬به یقین نورانیت ایامن تان رو‬
‫به تجلی است و اگر آن مطالب را جمع و به استادان مدرسۀ قرآن بسپارید البته ایشان نظر‬
‫به کامل و درایت اوزان گیری این رموز که دارند به درجه بندی صفائیت باطنی و نورانیت‬
‫ایامنی تان با نشان دادن اندازۀ ارتقای عقـربک آن‪ ،‬به غرض طامنیۀ شام به یاری خداوند‬
‫جل جالله تـثبیت کرده میتوانند‪ ،‬زیرا اساساً رسایل و کتب متعلق به این حقایق متکفل‬
‫عروج دهی نورانیت ایامنی قاریان و سامعان بوده و به تأسی از ارشادات سلیم قرآن‬
‫دست ناخوردۀ اسالم و احادیث رسول علیه السالم از چیزهای پیش پا افتاده و مرموز‪،‬‬
‫استعداد باطنی و صفائیت معنوی شام را به یاری و مددگاری او جل جالله الی ماشاء ﷲ‬
‫باال و باالتر کرده می رود‪ .‬دقت کنند در اجامل پاره یی از ترصفات برش‪.‬‬
‫‪77‬‬
‫‪78‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ انسان راکت رها شدۀ عالـم قدس و خلیفۀ خدای متعال در روی‬
‫زمین است‪ ،‬لذا هرچه درین کره و  ماحولش باشد‪ ،‬تا جای ممکن به دسرتس اختیار او قرار‬
‫گرفته و یا میگیرد‪ ،‬به رشطی که مساعی در به دست آوردن آن شی را بنامید‪.‬‬
‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ تـنها انسان است که از همه انواع میوه ها و حبوبات بری و بحری‬
‫به طور پخته و خام رصف کرده و از آن امـرار حیات منـوده و زندگی خویش را تکامل‬
‫میبخشد و این دولت به هیچ موجود به این همه کیفیت داده نشده‪ ،‬زیرا خدای متعال او را‬
‫خلیفۀ خود خوانده و تاج‪﴿ :‬وَلَق َ ْد َكرَّ ْمنَا بَن ِْي آدَمَ ﴾‪ 40‬را بر رسش نهادند‪ ،‬لذا این همه کرامت‬
‫به ما مختص گردیده است تا شکرانۀ قولی و عملی ویتعالی را بجا آریم‪.‬‬
‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ حیوانـات اهلی اکرثاً برای بهبود حیات ما از گیاه ها و اشیای بیکاره‬
‫و غیر قابل رصف انسان ها مانند کنجاره و علف های گوناگون و پوچاق های میوه جات‬
‫وغیره تغذی کرده و به ما‪ ،‬در عوض به اذن ﷲ مزین با حکمت های خاصش شیر‪ ،‬ماست‪،‬‬
‫روغن و پنیر را با فواید اضافه تر میدهند و خود شان نیز در واقع خرمن گوشت لذیذ اند‬
‫که هرگاه بخواهیم از آن استفاده کرده و به رصف خویش رسانیده میتوانیم‪.‬‬
‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ طیور عموم ًا از دانه های ریخته و پاشیده‪ ،‬گوشت لذیذ خود را به‬
‫ما به امرﷲ برابر کرده و عنداللزوم به دسرتس اختیار ما به انواع و اقسـام قرار داده و حتی‬
‫مرغهای خانگی از آن برای انسان تخمهای قوی و مفید را هم میدهند‪ .‬چه خدای عظیم‬
‫و کریم است جل جالله‪.‬‬
‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ که در همه جانداران بحری و بری همین موجود دو پای به نام‬
‫انسان است که در هر وقت و هر فصل اطفای غرایز جنسی را کرده میتواند حتی در زمان‬
‫بارداری ماده ها هم‪ ،‬ولی ایفای این عمل در اکرث موجودات به هنگام معین و به فصل و‬
‫زمان مقید‪ ،‬برای یک یا دو بار که نطفه در رحم قرار گیرد صورت میپذیرد و بس‪.‬‬
‫‪ .40‬اإلرساء‪70 /‬‬
‫پاره یی از ترصفات برش در نعام ‪...‬‬ ‫‪79‬‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ در اکرث نسل جانداران چنین نیست که هنگام بارداری به مادۀ آن‪،‬‬
‫نرش مزاحم شود و نه هم ماده ها به اطفای غرایز جنسی نرهای خویش تن میدهند‪ ،‬غیر از‬
‫نر و ماده های انسان که ثابت کننده کرثت شهوت یا قوت رصف این آفت به ناحق است‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ که همین دو اصل خوراک و لباس و نتیجۀ آن شهوت‪ ،‬باعث‬
‫اضمحالل صفائیت ملکی در برش خصوصاً که از وجوه ناروا به دست آید میگردد‪،‬‬
‫ورنه انسان با نگهداشت حالت متوازن این غرایز که به حد افراط نرسد باز هم آنقدرها‬
‫تاریک و بی نور حـرضت الـهی منیشـود‪ ،‬زیرا محبت یا عشـق اجـاملی در او خلق‬
‫میگردد که اگر به سوی خـدا جل جالله بکشاند بزودی پیش و پیشرت می رود‪.‬‬

‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ ما باید از مطالعۀ اشیاء‪ ،‬پی بر معرفت و کنه عظمت خالق یکتا‬
‫جل جالله می بردیم و در بدل شناسایی از اصل هستۀ اتوم و قدرت قادری که به این ذرۀ‬
‫کوچک چه نیرویی داده و بهره گیری و انسجام آن را به وسیلۀ عقل منکشف به انسان‬
‫بخشیده‪ ،‬الزم بود که استفاده های نیک میکردیم‪ ،‬با تأسف که نشد‪.‬‬

‫‪ - ٩‬آیا دقت کرده اید؟ چون اوالد برش عموم ًا پیروان نفس گردیده اند‪ ،‬شیطـان از آن‬
‫استفادۀ سوء کرده به طور مغالطه اندازی برش را به حکم خاصیت ذاتی اشیاء به آن مشتبه‬
‫ساخته و از خالقی که این همه قدرت را در جزء ناچیز(اتوم) درآورده و حکمت استفاده‬
‫آن را به انسان آموخت‪ ،‬دور برده و در جای دوم عوض بهره گیری سامل از آن‪ ،‬بروی‬
‫آرزوهای نفس به غرض تباهی نسل برش و کلیه جانداران وغیره تخریب کاری ها متوجه‬
‫منوده و زندگی جهان پهناور را بر ایشان به زندان های سیاسی منقسم کرده است‪.‬‬

‫‪ - ١٠‬آیا دقت کرده اید؟ ای کاش به همین قدر‪ ،‬مسئولیت ما به نزد اصل مالک و معطی‬
‫کل اشیاء خالص میشد و دیگر سوال و بازخواست برای انسان مواجه منیبود‪ .‬غور منایید‬
‫که شام برای مزدور و یا دولت به مأمور خود معاش میدهد و در بدل کاری از او مطابق‬
‫‪80‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫الصانع‬ ‫ُ‬
‫صمد َّ‬ ‫آرزوی خود بدون ترصف و تخلف از استیذان در امور را میخواهد‪ ،‬آری‪،‬‬
‫ُ‬
‫واحد ال َّرافِع اوست جل جالله! که به غرض تثبیت جهت‪ ،‬ما را میآزماید‪.‬‬ ‫و‬
‫‪ -١١‬آیا دقت کرده اید؟ این چنین خدای عظیم که این همه نعام را برای ما آفریده و‬
‫بخشیده و بلکه به طور مستدام از زمین قسمت اعظم آن را به ما مرحمت می دارد عالوه‬
‫ام بازخواست در‬‫از دیگر نعامی او جل جالله مثل هوا‪ ،‬آفتاب‪ ،‬اعضای سامل و غیره‪ ،‬حت ً‬
‫مقابل رصف آن که از کجا کردیم و به چه راه ها حیف و میل منودیم را نیز میمناید‪.‬‬
‫ن َ‬
‫ٱلن ّعِي ْم﴾‬ ‫﴿ث َُم ّ لَتُس ْٔـَل ُ َنّ يَوْم َئ ِ ٍذ ع َ ِ‬
‫‪41‬‬

‫ترجمه‪ :‬هر آیینه مورد باز پرس قرار میگیرید روز قیامت از نعمت هایی که به شام داده‬
‫شده است‪.‬‬

‫‪ .41‬التکاثر‪٨/‬‬
‫جــامل و کامل صانع جل جالله در مــصنوعات‬
‫نظری بر گوشت و نان و بهم آوری عظیم سبحان‬

‫مقدمه‬
‫چون از مطالعۀ اجامل گزارشات جامل صانع جل جالله در مصنوع انسان و ترصف تامۀ او‬
‫در اکرث اشیاء و موجودات این فلک و ابواب متعلق به آن مسبوق گشتند و اطالع بر رموز‬
‫عجیب خلقت این موجود حاصل کردند‪ ،‬خوبست تا باری به دقت به مأکوالت و مرشوبات‬
‫خویش دیده و اینکه این اشیاء از کجا و چطور به دست میآید و با چه اشتباه ما غافالنه آن‬
‫را رصف میکنیم‪ ،‬بنگریم که ذات عظیم بی مثال او برای تهیۀ هر لقمه نان یا پارچۀ گوشت‪،‬‬
‫چه کارگردانی ها و تحوالت آورده و رس انجام برای ما به شکل نان پخته و یا گوشت تیار‬
‫کرده با غیره اشیاء مهیا میسازد‪.‬‬
‫یا به عبارۀ دیگر یک لقمه نان زادۀ ذرات هزاران جریب زمین یا هکتار اراضی بوده و‬
‫هکذا یک لقمه گوشت فرشدۀ صدها لک برگ گیاه ازینجا و آنجاست که در ماشین‬
‫معدۀ گوسفند‪ ،‬گاو‪ ،‬شرت یا طیور وغیره افتاده و عندالفرصت به طور خرمن گوشت تهیه‬
‫و به دسرتس اختیار ما قرار میدهند و همچنین یکدانه تخم در واقع ماحصل هزاران دانه‬
‫حبوبات فاضله و بیکاره و میدۀ نان وغیره اشیای ریخته و پاشیده است که برای انسان ها به‬
‫شکل سـامل و قوی آماده شده و به غرض منو بخشی جسمش به ترصف وی عنداللزوم‬
‫میرسد‪.‬‬
‫با درک حقایق مذکور الزم و مناسب نباشد که این همه نعامء برای برش به چه تکالیف‬
‫روزانه ترتیب و تهیه گردد و ما آن را با همه غفلت از ُمنعم حقیقی جل جالله بخوریم و‬
‫یا الاقـل مساعی در برآورده شدن آرامیخلقﷲ برای خوشنودی او تعالی به زیر سیطرۀ‬
‫وحدت حرضت کربیائیش نکرده حیف و میل منوده باشیم‪.‬‬

‫‪81‬‬
‫‪82‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری‬ ‫ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند‬
‫شـرط انصاف نباشـد که تـو فرمـــان نربی‬ ‫هـمـه از بهر تو رس گشته و فرمــان بــردار‬
‫(سعدی علیه الرحمه)‬
‫الف‪ -‬نان‬
‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ که یک قرص نان از ذره های گندم و هر دانه آن در چه جای ها‬
‫نشو و منا کرده و به ما و شام به شکل گردۀ نان یا لقمۀ آن در میآید بطور مثال از چندین‬
‫جریب یا هکتار زمین‪ ،‬گندم را جمع کرده و یکجا خرمن کنند و از آن هزاران سیر گندم‬
‫رحمن ال َّرحیم خدای علیم و‬
‫ُ‬ ‫برآورده و به جوال ها بار کرده و به گدام رس هم ریزند‪ ،‬چه‬
‫حکیم است جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ که کار به اینجا متام نشده و از آنجا عندالفرصت مقداری را کشیده‬
‫برای آرد کردن فرستاده‪ ،‬حاال که در ُدهل آسیاب چه دوران خورده‪ ،‬نهایت آرد شده و آرد‬
‫با هم چه اختالط از آنجا تا خانه میمناید‪ ،‬جریان قابل دقت برای تحقق یافنت و جمع شدن‬
‫بارئ املصور است‪.‬‬ ‫خالق ا ُ‬
‫مل َت َک ِّب و ُ‬ ‫ُ‬ ‫ذرات گندم از جاهای مختلف باشد‪ .‬چه‬
‫‪ - ٣‬آیـا دقـت کـرده ایـد؟ کـه بـرای دفعـۀ آخـر در تغـاره چه گـدودی بـه ایـن ذرات رخ‬
‫داده و انتهـا بـه وقـت زوالـه بریـدن چـه انـدازه از آن بـه وزن معیـن کشـیده و بـه ما به قسـم‬
‫خالـق املجید اسـت جـل جالله‪.‬‬‫ُ‬ ‫ولـی الحمیـد و‬
‫نـان عرضـه مـی شـود‪ .‬چـه ُّ‬
‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ اگر به این حساب که پاره یی از آن در باال گفـته شد دقیق شوید‬
‫هر ذره یی از لقمه در حقیقت حاصل گوشه های مختلف از صدها جریب یا هکتار زمین‬
‫است که به ما خدای متعال میرساند‪ .‬سبحان ﷲ‪.‬‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ این چنین هنگام انتخاب روزی‪ ،‬قسمتی را که در بین یک دیگ‬
‫برنج‪ ،‬قورمه یا سـبزی در هـوتل وغـیره طـعام هـایی که برای صـرف اجـتامع بزرگ تهـیه‬
‫نظری بر گوشت و نان و بهم آوری‪...‬‬ ‫‪83‬‬

‫میسازند روزی چندین نفر را درحالیکه بروی هر حـصه و دانۀ آن معـین شده می باشد با‬
‫هم یکجا می پزند‪ .‬بیشک شهید الحق و قوی مطلق اوست جل جالله‪.‬‬
‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ که آشپز یا قسام آنرا در ظروف به خواستۀ آنها تقسیم کرده و‬
‫ارسال میدارد‪ ،‬احیان ًا اگر کدام توته گوشت یا سالن روزی شخص نباشد واپس رد منوده‬
‫در عوض ظاهراً جنس دیگر یا بهرت خواهد‪ ،‬اما در حقیقت آن شی روزی او نبوده آشپز‬
‫در تقسیم اشتباه کرده و شخص حصۀ اصل خود را به الهام ملک و حـیلۀ فوق خواهد‪ .‬چه‬
‫ُ‬
‫رازق الوهاب و غفا ُر الستار است جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ گاهی آشپز حصۀ دیگران را به کسی اندازد اخیراً به نظرش بسیار‬
‫آمده آن قسمت غیره کسان را واپس گرفته به دیگ می ریزد که اینها همه به دیدۀ بینای‬
‫ام به انسان به طور مقدر و‬‫مؤمنین مدقق‪ ،‬رموز انقسام روزی مقررۀ اشخاص است که حت ً‬
‫وقت معین میرسد‪ .‬بیت‪:‬‬
‫کین هر دو به وقت خویش ناچار رسند‬ ‫از مرگ میندیش و غم رزق مخور‬

‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ این چنین در اهل کسبۀ بازار و تقسیم اموال و البسه و خوراک‬
‫های سودایی که دکانداران دارند نیز ازین قبیل رازهای بسیاری است‪ ،‬ولی اینقدر است که‬
‫اینها به اسم کسبه کار‪ ،‬تقسیمگر مواد ارتزاقی و رضوری مردم اند مث ً‬
‫ال خبازان نان را تهیه و‬
‫به غرض فروخنت جمع ًا عرضه میکنند‪ ،‬ولی در حقیقت قسام روزی مردم میباشند که پس‬
‫الحکیم‬
‫ُ‬ ‫از دریافت رضورت مشرتی‪ ،‬به وی آن تعداد نان ها را چیده می‪.‬دهند‪ .‬چه واسع‬
‫رب املوجود تـنهاست‪.‬‬
‫الودود و ُّ‬
‫‪ - ٩‬آیا دقت کرده اید؟ زواله تاب چرا به اسم اضافه گی از زواله اش کمی خمیر را جدا‬
‫میکند؟‬
‫بلی‪ ،‬در حقیقت در آن قسمت نان‪ ،‬روزی کسی دیگر مخلوط گشته‪ ،‬حصۀ شخص خریدار‬
‫‪84‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫نیست‪ ،‬لذا به حکم اضافه گی جدا کرده به خمیر دیگر مخلوط میسازد‪ .‬چه دانـا خدای‬
‫خبیر و حکیم است جل جالله‪.‬‬
‫‪ - ١٠‬آیا دقت کرده اید؟ که بعضی ازین نان ها به اسم اهل فامیل اگرچه میرسد‪ ،‬ولی باز‬
‫هم خورندۀ هر قرص و پارچۀ آن شخص معین است که گاهی مهامن و یا مزدور کار و یا‬
‫غیره پیشآمد ها به منسوبین خاندان رخ داده و آن را برای ایشان میدهند‪ ،‬درست است که‬
‫که این ز فالن ابن فالن ابن فالن‬ ‫گفـته اند‪ :‬بر رس هر لقمه نوشتند عیان‬
‫ُ‬
‫ماجد الحارض ویتعالی است‪.‬‬ ‫بـیشک قیو ُم املقتدر و‬

‫‪ - ١١‬آیا دقت کرده اید؟ که در اثنای معامله‪ُ ،‬ملهمه به قلب مشرتی یا بنابر چابک دستیهای‬
‫خباز می افتد که روزی یا مقدرۀ خود را به دست خویش جمع کرده بگیرد‪ ،‬لذا ظاهراً در‬
‫طلب نان به اصطالح خوبرت تالش منوده‪ ،‬اما در واقع قسمت خاص خود را ناخود آگاه‬
‫سمیع البصیر است جل جالله‪.‬‬
‫ُ‬ ‫علی الکبیر خدای‬ ‫تشخیص کرده میگیرد‪ .‬چه ُ‬
‫‪ - ١٢‬آیا دقت کرده اید؟ گاهی در داخل یک مملکت قسمتی از آن به خشکسالی مواجه‬
‫شده از جاهای دیگر مواد ارتزاقی آن قوم را حامالن و دالالن که در واقع وسیلۀ روزی‬
‫رسانی مردم به طور حرفوی اند‪ ،‬میرسانند‪ .‬اینجاست که خدای عظیم به ما رزاقیت خود را‬
‫به احسن صورت ثابت میکند که به کجا بذر گردیده و به چه مردم در کجا و چه وقت ها‬
‫حسیب الجلیل خدای یکتا و توانـاست جل جالله‪ .‬بیت‪:‬‬ ‫ُ‬ ‫رصف میشود‪ .‬چه‬
‫آنچه نصیب است به تو هم میدهند گــــر نستانی به ستم میدهنـد‬
‫‪ - ١٣‬آیا دقت کرده اید؟ در برخی مواقع راز عجیب تری را به رزاقیت حرضت کربیا جل‬
‫جالله مشاهده کرده می توانید که مواد خوراکی رشقی ها را بعض ًا از غرب یعنی دورترین‬
‫نقطۀ جهان مثل امریکا میآورند گویا در آنجا تهیه و به این جاها بالوسیله‪ ،‬خدا جل جالله‬
‫مرحمت میکند که از نگاه عطالت به ما عارست که خود کار نکنیم و اغیار به ما بکارند و‬
‫ما بخوریم‪.‬‬
‫نظری بر گوشت و نان و بهم آوری‪...‬‬ ‫‪85‬‬

‫‪ - ١٤‬آیا دقت کرده اید؟ که بعض ًا این اجناس در خانه ها هم تا بسیار وقت به بهانه و حیله‬
‫ها میماند تا که زمان رصف آن فرا رسد‪ ،‬چنانچه خانواده به جای دیگر به مهامنی یا سفر‬
‫می روند‪ ،‬چند ماه بعد میآیند آن چیزی را که به گامن خود مدت قبل خریده بودند تا‬
‫ُ‬
‫جلیل الکریم و فر ُد‬ ‫رصف کنند نشد‪ ،‬اکنون که وقتش رسیده رصف میگردد‪ .‬بـیشک‬
‫الرحیم باشد‪.‬‬
‫‪ - ١٥‬آیا دقت کرده اید؟ که بروی معاذیر فوق‪ ،‬موانع به رصف آن جنس بعض ًا چنین واقع‬
‫ال چیزی دیگر عوض آن رسد و یا عین شی از جای دیگر میرس گردد لذا رصف‬ ‫شود مث ً‬
‫کردن آن جنس اولی به تعویق افتد‪ ،‬چه کارگردان و وقت شناس و قسام قدیم و عظیم‬
‫خدای کریم است‪ ،‬سبحان ﷲ‪.‬‬

‫با ‪ -‬گـوشـت‬
‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ که قصاب فعالرتین قسام ارزاق لحمی و شحمی مردم می‪.‬باشد‬
‫که او به فکر خوشحال ساخنت مشرتی ظاهراً‪ ،‬ولی در حقیقت به اصطالح ایشان‪ ،‬رد کردن‬
‫گوشت نازع‪ 42‬به مردم‪ ،‬توته توته گوشت را از چندین جای گوسفند یا گاو بهم آورده مقدار‬
‫طرف رضورت مشرتی را به او تحویل میدهد‪ .‬سُبحَ انَ رب ِّ َی الْعظیم‪.‬‬
‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ در اثنای وزن گاهی چنین شود که پارچه یا همۀ آن گوشت قسمت‬
‫آن کس نباشد‪ ،‬ملک در قلب او القاء مناید که گوشت را ببین خراب نیست‪ ،‬به همین قدر‬
‫تلقین مشرتی بی اختیار گوشت را زیر و رو کرده‪ ،‬پارچه یا توته یی را کشیده‪ ،‬این را عوض‬
‫کن گفـته به قصاب دهد‪ .‬در واقع آن پاره گوشت بنام و رصف کسی دیگر بوده است‪ .‬آری‬
‫ُ‬
‫واحد الرافع اوست جل جالله‪.‬‬ ‫ُ‬
‫صمد الصانع و‬
‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ گاهی چنین گردد که بنابر عذری همۀ گوشت را از خانه واپس رد‬
‫کنند و یا در خانه بنام فامیل پخته شود ولی خورنده گان آن بنابر وقوع کوایف و حوادث‪،‬‬
‫‪ .42‬گوشت حیوان ماده‬
‫‪86‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫اشخاص غیر از اهل فامیل رسند‪ ،‬این است رازقیت و قسامی خدای عظیم جل جالله که‬
‫هرچه را به نام هر کس از اول نصیب شده و به هر صورت باشد به وی میرساند‪.‬‬
‫الش َف َت ِ‬
‫ین‬ ‫صیب َو لَ ْو کانَ ب َ َ‬
‫ین َّ‬ ‫ب َ‬
‫ال یُ ُ‬ ‫الج َب َلیْ ِن َما ن َِصیْ ُ‬ ‫ب َو لَ ْو کانَ ت َ‬
‫َحت َ‬ ‫اَلن َِّصیْ ُ‬
‫ب یُ ِصیْ ُ‬
‫یعنی آنچه نصیب است میرسد اگر چه باشد به زیر دو کوه و آنچه نصیب و قسمت‬
‫نیست منیرسد اگر باشد در بین دو لب‪.‬‬

‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ ازین قبیل است گوشتهای ماهی‪ ،‬گوساله‪ ،‬گوسفند‪ ،‬مرغ و امثال‬
‫آن که در قطی ها به طور کانرسو‪ 43‬به ماملک عقب مانده میرسد در واقع نوعی از خوراک‬
‫این مردم و روزی شان بوده که از اماکن بعیده تهیه و به واسطه های مشخص سامل ًا رسانیده‬
‫املعطی الغنی است جلت عظمت ُه‪.‬‬
‫ُ‬ ‫ُ‬
‫وهاب‬ ‫رازق املبدی و‬‫ُ‬ ‫میشود‪ .‬بـیشک که‬

‫‪Conserve .43‬‬
‫جامل و کامل صانع جل جالله در مصنوعات‬
‫امثار و رموز پیدایش و لذایذ آن‬

‫مقدمه‬
‫چون از مطالعۀ کوایف انواع روزی و رسیدن آن به هر شخص‪ ،‬تا جای الزم به رموز این‬
‫ارسار مسبوق گشتند بجاست تا عدسیۀ نظر را اندکی دور انداخته به سوی پاره یی از کیفیت‬
‫تخلیق اشجار و امثار و ارساری که در آن است بنگریم‪ ،‬تا بدانیم که خدای متعال جل جالله‬
‫از چه راه های ساده لطف کرده و وسیلۀ ارتباط بنده را به حرضت خویش بتأسی از ‪٢٥٠٠‬‬
‫آیت قرآن کریم که تا اکنون دست نخورده است به ما رهنمونی میکند که این مطلب را‬
‫به داخل دو باب امثار و اشجار‪ ،‬مالحظه میکنند و نظر به سنت ترتیب رسایل بایست اول‬
‫از اشجار رشوع و سپس به میوه های آن برسیم‪ ،‬چون این اثر ذاتاً باغیست رساپا امثار‬
‫حقایق و لذایذ‪ ،‬بنا ًء بهرت دانستیم تا به یاری خداوند جل جالله کام شام را از میوه‬
‫های لذیذ این امثار معانی موجد انوار ایامنی خوشگوار ساخته‪ ،‬سـپس که به چه‬
‫صـورت این اثـامر از اشـجار به دسـت میآید جلب تـوجه تان را میمناییم‪ .‬اینک به‬
‫قسمت امثار و لذایذ آن دقت کنید‪.‬‬

‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ عجب نیرنگ در مشاهدۀ انواع غورۀ میوه ها دیده میشود که در‬
‫اول چنانکه میدانید ترش‪ ،‬زبر‪ ،‬نهایت بدمزه و زنند اند‪ ،‬باری غور کنند در بین هامن غالف‬
‫یا پوست که از اول با او بوده این تقلیب ترشی را به شیرینی چه ذات و قدرت‪ ،‬جز ید‬
‫بالکیف حرضت خداوند جل جالله کرده میتواند‪ .‬چه حکیم و قـادر اوست جل جالله‪.‬‬

‫‪87‬‬
‫‪88‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ که تغییر شیرینی به ترشی یا تلخی از نگاه علم کیمیا ممکن است‪،‬‬
‫اما تبدیل ترشی یا تلخی به شیرینی تا اندازه یی ناممکن باشد و او تعالی دارای این ترصف‬
‫کامل تغییر جنس به جنس دیگر هست و بس‪.‬‬
‫اینجاست تا دعا کنید که خداوند جل جالله این دوری و مهجوری ما را از خود و‬
‫ارسار اسامء و احبای خویش به شیرینی ُقرب ذات بی همتا و یاران پاکدل مبدل سازد‬
‫ارحم الراحمین! و هرچه زودتر وصل پاکان عامل و‬‫َ‬ ‫آمین ثُ َّم آمین یا َّ‬
‫رب العلمین و یا‬
‫مبارز خود را بدینجا میرس ساخته و توفیق در شیوع وحدت و گسرتش عدالت متکی‬
‫بر اصل برادری و برابری را به طور نهایی به ما وغیره احبا عنایت گرداند! آمین‪.‬‬

‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ که چرا اول اکرث میوه ها مانند انگور‪ ،‬زردالو‪ ،‬آلوبالو وغیره را ترش‪،‬‬
‫زبر و بد مزه منودند؟‬
‫بلی‪ ،‬اگر از اول خلقت آن میوه مثل زمان پختگی اش شیرین میبود‪ ،‬انسان بنابر عجله‬
‫فطری که دارد آن را به کالنی نگذاشته میخورد و نابود میکرد‪ ،‬چه حکیم خدای عظیم‬
‫با همه ارسار خلقت خود است که ما به پارۀ اندک آن تا هنوز پی نربده ایم‪.‬‬
‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ میوه ها بوتل های رشبت یخ بستۀ ذات حرضت ویتعالی است‬
‫مانند زردالو‪ ،‬شفتالو‪ ،‬ناک‪ ،‬امرود‪ ،‬آلو‪ ،‬متسق و امثال آن هزاران نوع دیگر‪ ،‬اما نه از آن‬
‫قسم یخ بسته اند که مزاحمت آورند بلکه به این کیفیت خوشگوار اند‪ .‬چه رحیم و کریم‬
‫خدای حکیم است جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ که برخی ازین بوتل های رشبت فوق الذکر در باربندها بهم آمده‬
‫و بسته بندی گردیده که بعضی کالن مانند کیله و خرما و انگور و امثال آن اند که ما و شام‬
‫عطی ال َعطایا حرضت کربیاست‬ ‫آن باربند را خوشۀ خرما و یا کیله میگوییم‪ .‬چه حکیم و ُم ُ‬
‫جل جالله‪.‬‬
‫امثار و رموز پیدایش و لذایذ آن‬ ‫‪89‬‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ که باربندهای کوچک دارای صدها بوتل خورد رشبت‪ ،‬بنام‬
‫یکدانه توت است چه عظیم خدایی که این همه بوتل های رشبت کوچک را در باربندش‬
‫طوری به ردیف هم منظم قرار داده است که مجموع ًا بحکم یک واحد و واقع ًا دارای صد‬
‫رب‬
‫الحکیم ال َودود ُّ‬
‫ُ‬ ‫واسع‬
‫ُ‬ ‫خریطۀ منفرد یا بوتل های کوچک رشبت شمرده میشود‪ .‬چه‬
‫املوجو ِد تـنهاست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ که خربوزه دبۀ رشبت یخ کرده میان خالی و تربوز دبۀ یخ کرده‬
‫رشبت میان پر بوده که در برابر حرارت آفتاب از حالت انجامد به ذوب شدن منیگراید‪.‬‬
‫بخور و بنوش ای انسان و به غور بنگر ای مسلامن و ای اهل ایامن‪ ،‬چه خدای حکیم‬
‫است جل جالله‪.‬‬
‫جامل و کامل صانع جل جالله در مصنوعات‬
‫حکمت ها در تقسیم قسمت ها‬

‫مقدمه‬
‫یقین دارم که پس از درک وصول ارزاق از گوشـه و کنار کوه ها و دشت ها و دریا ها و‬
‫بحر ها باری به تقسیم گران دست دوم به نام اهل کسبه و اصناف در بازار نیز اطالعی الزم‬
‫است حاصل دارند که نه تـنها از مطالعۀ این کارگردانی های کاسبین‪ ،‬فقط شمه یی از راز‬
‫انقسـام روزی رسـانی او تعالی جل جالله به دست میآید بلکه اسـرار بسـیار از آن نیز بر‬
‫میخیزد که قسمت بیشرتش در آیۀ مبارکه﴿لِیَبْلُو َ ُکم اَیّکُم ا َْح َس ُن عَمَلاً﴾‪ 44‬نهفته است‪ .‬یعنی‬
‫شام را گرفتار میکنیم و مرصوف میسازیم تا کدام یک از شامیان در عین حال به کارهای‬
‫نیکوتری خاص برای خـدا جل جالله میپردازید‪ .‬راستی اگر گرفتاری انسـان به این و آن‬
‫منیبود چون قدسیان همیشه بـه ادای طاعات و اذکار و اوراد مشغول میبودند‪ ،‬باری‬
‫حکمت ابتالء و آزمایش بکلی معنی و کیفیت خود را از دست میداد‪ .‬این گرفتاری به‬
‫اشیای مصنوع و موجود حرضت باری جل جالله به ذات خود خرب دهندۀ اینست تا‬
‫انسان به هنگام زیر و رو کردن آن به هر حال که هست کامل و جالل صانع بی زوال‬
‫او را دیده و به هر آنش صحنه های درگذر زندگی را در نظر داشته و با دید وسیع‬
‫حضور ویتعالی را حارض دانسته و به کوچکرتین مخالفت از اوامرﷲ و مرضاته نپردازند‬
‫و به هر کار و عمـلی که مرصوف باشـد‪ ،‬بداند این اســباب و اشیاء را خدا جل جالله‬
‫که آفرید و برای انسان ها وغیره جانداران تهیه دید‪ ،‬میتوانست چون ماهیان و دیگر‬
‫جانداران بحری بدون کسبه کاران و تقسیم گران نیز قسمت هرکس را به او رساند‪.‬‬
‫پس وسیله شدن ما در کار و بار تهیه روزی و یا سهیم گردیدن ما در امور باید مطابق‬
‫‪ .44‬ملک‪٢/‬‬

‫‪90‬‬
‫‪91‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫به ماهیت اصیل اسـالمیت و انسانیت بوده و این گذارشات روزمره را آزمایش دانسنت‬
‫و رهزنی های نفس و شیطان را بیاد داشنت و در برابر هر یک ازین صحنه ها وغیره‬
‫عوامل فریبگر و دغاباز از راستی و یکرنگی نگذشنت و انتها دید و سامعیت علیم البصیر‬
‫او جل جالله را بر خود حارض و ناظر دانسنت‪ ،‬کوتاه ترین راه فالح و نجات هر دو‬
‫جهان ما به آرامیدل و خوشکامی متام باشد و بس‪ .‬چه علیم و حکیم خدای کریم‬
‫است جل جالله‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا دقت کرده اید؟ که کسبهکاران چون عالفها‪ ،‬بزازها‪ ،‬خرده فروشها و غیره‪ ،‬قسمت‬
‫مردم را پس از نام گرفنت و تشخیص کردن رقم‪ ،‬به دسـت خود گز یا وزن کرده به آنها‬
‫می سپارند که در واقع اینها هم بنوبۀ خویش قسام مواد رضوری مردم میباشند‪.‬‬

‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ که چرا برخی مردم آمده از رس این جوال و آن جوال دیده باز آرد‬
‫یا برنج یا شی مطلوب خود را میگیرند؟ بلی‪ ،‬در حقیقت او میگردد تا روزی مقرره یی که‬
‫بردنش‪ ،‬بر وی است باید بیابد‪ ،‬هر جا که یافت آن را میخرد‪ .‬چه کریم تواناست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ اکرث چنین میشود که به دفعۀ اول شخص از جوالی که دیده بود‬
‫خوش منیکند و میرود باز پس از دیدن جوال های بسیار‪ ،‬از آن جایی که در اول آن را‬
‫مسرتد کرده و خوب ندانسته بود واپس گردیده‪ ،‬حصۀ الزمه را میخرد‪ ،‬زیرا روزی مقررۀ‬
‫حسیب الجلیل خدای یکتا و دانـاست جلت‬ ‫ُ‬ ‫قابل خریدنش در آن بوده است‪ .‬چه‬
‫عظمته‪.‬‬

‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ که چرا او را به دفعۀ اول با اینکه آن جنس روزی وی بوده به گرفنت‬
‫موفق منیکند؟ بلی‪ ،‬درینجا چندین حکمت است‪.‬‬
‫اول‪ ،‬یا اینکه همین حصۀ رس یا کدام جای جوال‪ ،‬قسمت شخص دیگر است او که رفت‬
‫نفر یا نفرهای اصلی آمده حصۀ خود را خریده پس از دور خوردن بسیار‪ ،‬شخص اول آمده‬
‫حکمت ها در تقسیم قسمت ها‬ ‫‪92‬‬

‫ُ‬
‫رازق الوهاب و غفا ُرالقهار است جل جالله‪.‬‬ ‫از جایی که حصه روزی اوست میخرد‪ .‬چه‬
‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ در صورت دوم‪ ،‬بسا باشد که وقت خریدن و دادن مبلغ و گرفنت‬
‫جنس نیز به زمان معین برابر نیست‪ ،‬لذا به بهانۀ که برو چیزی خوبرت بگیر‪ ،‬ملک او را‬
‫تا آن وقت رسگردان می سازد که وقت خریدنش برابر شود‪ .‬بـیشک قیو ُم املقتدر و‬
‫ماجدالحارض ویتعالی است‪.‬‬‫ُ‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ این چنین خوش کردن مواد امثاری و حبوبات‪ ،‬اصل روزی‬
‫منسوب به حمل خود و فامیل خود را آن کس از بین خرمن های زردک‪ ،‬پیاز‪ ،‬شلغم یا‬
‫خربوزه یا تربوز و امثال آن بازچین کرده و به دل خوشحال است که خوب ها را او گرفته‪،‬‬
‫حال آنکه تا شام آنچه وی و امثالش ردی ساخته بودند به مردم دیگر که به فرصت های‬
‫بعدی میآیند و به اوقات جداگانه مقرر بودند‪ ،‬فروخته میشود که اکرثاً دانه یی هم از آن‬
‫فتاح العلیم و فر ُدالحکیم بی همتاست جل جالله‪.‬‬
‫ردیها منیماند‪ .‬آری‪ُ ،‬‬
‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ که ازین حقایق درک قسمت ها در ارزاق‪ ،‬یافنت کامل رزاقیت‬
‫حرضت ویتعالی منظور بوده و به این معنی نیست که برخی از آن استفادۀ سوء منوده و‬
‫دال بر نکردن کار و خوردن روزی منوده اند‪ ،‬حال آنکه غلط در غلط و اشتباه مطلق‬
‫باشد‪ ،‬بلکه غلوی نابجا از جانب اعداء در تخریب و تخریش اذهان پیروان اسالم گردیده‬
‫است‪ ،‬باید اینها را دال بر کامل رازق مطلق او جل جالله بدانیم‪ ،‬ولی از نیرویی که داده در‬
‫پیدا کردن روزی به کسب و کار بکوشیم و این مطالعات فقط به غرض چارج نیروی ایامن‬
‫شخص بوده و باید در برابر تهیه و رصف این نعامء مسئولیت خود را به پیشگاه بارگاه ایزد‬
‫توانـا جل جالله از هرچیز اولرت احساس مناییم و به ایفای آن دقیقه ای کوتاهی نورزیم‪.‬‬
‫خالق ْالَنام اوست جل جالله‪.‬‬
‫ُ‬ ‫آری مالکُ امللک ذوالجالل و االکرام و‬
‫جــامل و کامل صانع جل جالله در مصــنوعات‬
‫قسمتی از کامالت بیچون در جریان خون انسان‬

‫مقدمه‬
‫درست فهمیده شد که انسان را از چه چیز خلق و به چه مراحل تکامل دادند ولی روشن‬
‫نکردیم که اوالد برش هرچه از اقسام خوراکه ها و میوه جات و سبزیجات میخورند همه‬
‫نرم و مالیم اند‪ ،‬آیا چطور میشود که این اشیای ضعیف غیر جنس گوشت‪ ،‬به استخوان‬
‫وغیره اعضاء و اندام وغده های جسم مبدل گشته باری باعث تقویه و تکامل نیروهای از‬
‫دست رفتۀ اعضای بدن میگردند؟ یا به عبارۀ ساده تر‪ ،‬طفل پس از تولد شیر میخورد ولی‬
‫از شیر به وی استخوان‪ ،‬گوشت وغیره اعضاء و اندام تشکیل میشود و رشد مییابد‪ .‬این‬
‫چه رسیست! و تکفل این دوران را چه دستگاه به چه صورت به حکمت عظیم کربیایی‬
‫او جل جالله به عهده دارد؟ الزم است تا به این راز نیز به دقت نگریسته و این کلید ارسار‬
‫کارگردانی بارگاه عظیم جبار او را به غور دیده و از آن هنوز هم هرچه بیشرت و متامتر پی‬
‫بر عظمت‪ ،‬جالل و جامل او تعالی جل جالله برده باشید‪ .‬سبحان ﷲ!‬

‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ روده ها گوشت اند اما نه از جنس گوشت عضالت و هکذا‬
‫ششها گوشت اند‪ ،‬اما نه از قسم گوشت دل و موی چیزیست نه از جنس ناخن‪ ،‬با غیره‬
‫تـفاوتها‪ ،‬هرگاه غور مزید کنیم هر پاره و قسمت جسم از نوع و جنس علیحده ساخته شده‬
‫و اکامل مواد ضایع شدۀ الزمۀ خود را از شئ مخصوص ذریعۀ کاروان خون‪ ،‬خصوص ًا‬
‫رحمن الرحیم خدای علیم و حکیم است جل جالله‪.‬‬
‫ُ‬ ‫هنگام خواب تهیه میمناید‪ .‬چه‬

‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ این وارسی کاروان خون است که همه مواد غذایی الزمه و رضوری‬
‫فوق را با خود برداشته در اثنای دوران به هر یک عضو هامن نوع طرف رضورتش را به‬

‫‪93‬‬
‫‪94‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫او طوری تحویل میمناید که وقفه در سـیالن خویش نیز منیآورد و به رفتار خود ادامه‬
‫میدهند‪ .‬آیا غور میکنید که این دستگاه خون دارای چه درک و قوۀ خاص است که‬
‫رب الجلیل اوست جل جالله‪.‬‬ ‫هر چیز را به محلش دانسته می‪.‬سپارد‪ .‬بیشک که ُ‬

‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ که خدای عظیم این کاروان خون را چه درک و فهم معین و الزم‬
‫داده است تا لوازم رضوری هر جنس از اعضاء و غده ها را گرفته به جاهای الزم به اندازۀ‬
‫مناسبش تحویل کرده و به جریان خود در عین حال نیز سکته وارد منیکند‪.‬‬

‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ که این کیفیت رسانیدن غذا توسط خون به اعضاء و اندام جانداران‬
‫خصوص ًا پستانداران با کمی تـفاوت یکسان است‪ ،‬نهایت هر موجود از جنس دیگر‪ ،‬نیروی‬
‫حکیم الخبیر خدای دانا و تواناست‬
‫ُ‬ ‫سمیع البصیر و‬
‫ُ‬ ‫الزمۀ جسم خود را تهیه میکند‪ .‬چه‬
‫جل جالله!‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ عجب اینجاست که انسان از بهرتین نعامء این همه نیروی تلف‬
‫شده را توسط کاروان خون به دست میآورد‪ ،‬ولی حیوانـات از چیزهای محدود و ساده‬
‫مثل علف و کنجاره وغیره حاصل میکنند بلکه اضافه هم میمنایند که به ما به طور شیر‬
‫ُ‬
‫ماجد الحارض‬ ‫دارای قیامق‪ ،‬مسکه‪ ،‬ماست‪ ،‬پنیر وغیره نیز میدهند‪ .‬بیشک قیو ُم املقتدر و‬
‫اوست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ که بعضی ازین مواد را‪ ،‬چون خون در برخی قسمت های بدن‬
‫رسانید؛ از آنجا پس از پخته شدن آهسته آهسته روبرو بیرون میآیند مثل‪ :‬موی رس‪ ،‬ریش‪،‬‬
‫قوی مطلق است جل جالله‪.‬‬ ‫ُ‬
‫شهید الحق و ِّ‬ ‫ناخن و برخی اعضای دیگر‪ .‬بیشک‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ چون مواد غذایی الزم هر موی را در زیر محفظه آن کاروان خون‬
‫رسانید و به مرور ایام به ترتیب الزم در جای مذکور پخته شده و به شکل صحیح‪ ،‬تار‬
‫قسمتی از کامالت بیچون در‪...‬‬ ‫‪95‬‬

‫موی‪ ،‬کم کم به طول مدتی که مقرر گردیده است بیرون میشود که انسان هیچ احساس‬
‫این حالت و کیفیت را هم با غیره تغییرات و تبدالتی که در قسمتی از اعضاء و غدد و‬
‫جوارح واقع می شود منیکند‪ .‬چه عظیم و کریم و قدیم و علیم است که به چه صورت‬
‫های منظم کارروایی های خود را در هر شی و موجود‪ ،‬مکمل قرار داده است و تا انتهای‬
‫دنیا یکنواخت بدون تغییر میآید‪ُ .‬سبحانَ ُِ‬
‫ﷲالکریم‪.‬‬

‫ال سفید است‪ ،‬اما به دست قدرت بالکیف او تعالی‬ ‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ که موی اص ً‬
‫جل جالله رنگ سیاه کافی از خم خانه غیبی اش میگیرد‪ ،‬زمانی که ویتعالی امر رنگ‬
‫آمیزی را متوقف سازد یکی بعد دیگر تارها به شکل اصلی خود (سفید) رس زده و ما آن را‬
‫به عالمت پیری وغیره اطالق میکنیم‪.‬‬

‫‪ - ٩‬آیا دقت کرده اید؟ که مواد غذایی ناخن‪ ،‬پس ازینکه به جایش توسط خون رسید‪،‬‬
‫این دستگاه طوریست که گوشت نازه زیر هر ناخن به همراه آن به شکل دایروی حرکت‬
‫کرده‪ ،‬ناخن را به طول یکسال یا بیش و کم‪ ،‬از جای برآمدن کم کم پیش برده به جای قابل‬
‫عـظـیم الرافع اوسـت‬
‫ُ‬ ‫مجـیب الواسـع و‬
‫ُ‬ ‫گرفـنت (قیچـی کردن) می رسـاند‪ .‬الحق که‬
‫جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ١٠‬آیا دقت کرده اید؟ کدام رنگ یا اثررضبه که بیخ ناخن شام را سیاه یا رسخ کرده‬
‫باشد‪ ،‬پس از مدتی آن جای نشانی شده کم کم  پیش آمده به رس ناخن میرسد‪ ،‬باری غور‬
‫کنید که ناخن چطور از روی گوشت لغزیده پیش میآید؟‬

‫‪ - ١١‬آیا دقت کرده اید؟ که حساسترین قسمت بدن مقابل آزارها‪ ،‬نازۀ ناخن است که اگر‬
‫این حرکت به طور دورانی اجرا نشود‪ ،‬پس چطور میتوان قبول کرد که ناخن از بیخ خود‬
‫لغزیده رو به پیش میرود؟ چه حکیم با حکمت خدای یکتاست جل جالله‪.‬‬
‫‪96‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫‪ - ١٢‬آیا دقت کرده اید؟ در حال این جریان‪ ،‬اگر کدام کنارۀ ناخن از دوران خود جدا‬
‫ماند‪ ،‬گوشت بازماندهگی درد میکند که بعضی مردم میگویند از اثر آب پس خورده به‬
‫میان میآید‪ ،‬اشتباه است و تا از بیخ بریده یا قیچی نگردد آرامی کمرت میرس شود‪ .‬الحق‬
‫خالق البارئ اوست جل جالله‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫که‬

‫‪ - ١٣‬آیا دقت کرده اید؟ چرا انسان در خواب از یک پهلو به پهلوی دیگر و از حالتی‬
‫به حالتی میگردد؟ آری‪ ،‬به غرض اینکه خون برای پرکردن خال در اعضای جسم پس‬
‫از آن که کار خود را به جوانب آزاد تا جایی به رس رسانید‪ ،‬باری به روح از راه کمپیوتر‬
‫ُ‬
‫مقسط الجامع و‬ ‫قلب اطالع داده تا به بدن حرکت وضعی دهد‪ ،‬چنانکه بیدار نشود‪ .‬آری‪،‬‬
‫معطی بالمانع باشد‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬آیا دقت کرده اید؟ ازینجاست که انسان ناخودآگاه طرف رسیده به زمین یا توشک‬
‫را باال و جانب باال را برعکس به زیر میآورد تا جای مذکور از فشار لنگر جسم آزاد گشته‬
‫خون خالی موجوده اش را به خوبی پرکاری مناید‪ .‬چه علیم و عظیم خدای کریم است‬
‫جل جالله‪.‬‬
‫جـامل و کامل صانع جل جالله در مصنوعات‬
‫نظام خون‪ ،‬دفاع و تهاجم آن بر آفات جسمی‬

‫ مقدمه‬
‫ازینکه وظيفۀ این مایع آبگینۀ رسخ بدن به نام خون را در پرکاری های خالی هر عضو‬
‫که یا به غرض رشد و یا برای تالفی انرژی به استهالک رفتۀ اعضاء که از هنگام کار عاید‬
‫میشود دیدند‪ ،‬بی مورد نیست که به حساب جدید امروزی ذرات مکشوفه آن را با غیره‬
‫وظایف دفاعی و تهاجمی این جریان‪ ،‬مورد دقت قرار داده و بر ارسار آن هنوز هم وارد تر‬
‫گردند و سپس باید بدانیم که خدای متعال همه اشیاء را به ذات خود عالوه بر حکمتهایی‬
‫که خواسته به آن فطرت ًا کامالتی داده است و از خصوصیات اتم این راز در موجودات‬
‫حیه و غیر حیه اینست که بیشرت شان به شکل دورانی خالی جسم خود ها را به حکمت‬
‫ویتعالی جل جالله به طور منظم از راه های الزمه تکافو کرده و به دسرتس اختیار‪  ،‬بدون‬
‫کوچکرتین تعلل‪ ،‬بر آن وظیفه دارانی را موظف گردانیده است چنانکه در کارروایی های‬
‫خون دیدند عین حاالت در غیره جانداران و حتی اشجار و امثار با تغییرات الزمه پیداست‪.‬‬
‫پس بر دل های آگاه مؤمنین و رسیده گان اوالد برش فرض است تا هرچه زودتر ازین‬
‫راه کوتاه (مطالعۀ اشیاء) ارتباط خود را با حرضت مولی به طور الزم قایم دارند‪.‬‬
‫(و من ﷲ التوفیق)‬

‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ طوری که گفـته اند در هر دقیقه سه صد حجره زنده و در ساعت‬
‫هجده هزار حجره از آن تولید گشته و مثل آن علی التفاوت در بدن انسان مرده و به‬
‫استهالک میرسد‪ ،‬یعنی به جایش به عین پیامنه حجرات زندۀ مذکور جایگزین میگردند‬
‫که اگر این کمــبودی به شکل واقعی مکمل منی شد بـیشک انسان ضعیف و ضعیف تر‬
‫ُ‬
‫ماجد الحارض ویتعالی است جل جالله‪.‬‬ ‫میگردید‪ .‬الحق‪ ،‬قیو ُم املقتدر و‬

‫‪97‬‬
‫‪98‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ که قربستان مالیکولهای زنده یا حجرات حیه‪ ،‬هنگام ضعیفی شان‪،‬‬
‫مسامات جسم از طرف اندرون جلد است‪ .‬چنانچه حجره یی احساس کرد دیگر قوت‬
‫کامل فعالیت را ندارد به یکی از مسامات درآمده و بدانجا به امید قدرت یافنت و باز به کار‬
‫آغاز کردن مانده‪ ،‬می میرد و به طور چرک‪ ،‬با عرق و دیگر فشارهای ذاتی مسامات باالی‬
‫جلد بیرون میبرآید که ما آنرا «بدنم چرک شده» میگوییم‪.‬‬

‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ مالیکول های مرده که همراه عرق از مسامات بدن برآمده و ما آن‬
‫را چرک میگوییم‪ ،‬الزمست تا هرچه زودتر دور کرده شود‪ ،‬لذا شسنت و پاک کردن بدن‬
‫را به طور غسل در دین مبارک اسالم الاقـل به هفته ای یکبار رسول علیه السالم الزم کرده‬
‫ُ‬
‫امللک القدوس‪.‬‬ ‫است سبحانَ ﷲ‬

‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ که شسنت روی و دستها و پاها را در رشیعت اسالم ازیرنو به پنج‬
‫وقت الاقـل بر مسلامن به نام وضو الزم آورده اند تا آن حجرات مردۀ بیرون افگندۀ بدن را‬
‫هرچه زودتر به شستشو زایل منایند تا باعث انسداد مسامات حساس بدن نشوند‪.‬‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ قراریکه گفـته میشود در یک ملی مرت مکعب خون‪ ،‬به طور‬
‫اوسط دوصد بیست و چهار هزار ذراتی موجود است که باعث جلوگیری از خونریزی ها‬
‫عندالفرصت میشوند‪.‬‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ که نه تـنها این شهکاری پرحکمت را خدای متعال توسط خون‬
‫اجراء میکند بلکه با هر نوع دشمن (میکروب) که به داخل قسمتی از اعضاء از هر طریقی‬
‫که وارد می شود‪ ،‬خون به مقابله برخاسته و در حال زد و خورد شان حرارت غریزی به نام‬
‫شهیدالحق و قوی مطلق است جل جالله‪.‬‬‫ُ‬ ‫تب پیدا میگردد‪ .‬بیشک ویتعالی‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ این جنگ و گریزها بعض ًا در داخل جریان کاروان خون با میکروب‬
‫نظام خون‪ ،‬دفاع و تهاجم آن ‪...‬‬ ‫‪99‬‬

‫هایی که برای از پا درآوردن یا ضعیف کردن گلوبول های‪ 45‬خون یا غیره سلول ها‪ ،‬بدانجا‬
‫به نحوی از انحاء از بی احتیاطی و بی نظافتی انسان در بعضی جاهای بدن رسیده باشد نیز‬
‫مبارزۀ گرم و شدید را اجراء میکند‪ .‬بیشک که صاحب حکمت و قدرت اوست جلت‬
‫عظمته‪.‬‬

‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ که هنگام ورود میکروب از راه تنفس یا غذا وغیره صورتها‪ ،‬در‬
‫بدن یکنوع جنگ بین گلوبول های سفید و میکروب ها واقع میشود که این جنگ باعث‬
‫ازدیاد حرارت و تشنج و ناقراری جسم میگردد هرگاه حرارت اضافه شود بهرت است که در‬
‫حال مساعدت هوا با آب صاف و پاک خود را بشویند‪.‬‬

‫‪ - ٩‬آیا دقت کرده اید؟ که برخی ازین میکروبها هرگاه به حجرات خون حمله کنند آنها از‬
‫اثر شدت رضبه‪ ،‬خود را به حجرات دیگر چسپانیده تا از راه او تقویه گردند و اگر زهر آن‬
‫میکروب قوی است او را نیز با خود مسموم کند که به این قسم چندین حجره بهم چسپیده‪،‬‬
‫هنگام اطراح از راه مسامات جسم برآمده منی توانند که این حالت را مردم مرض محرقه‬
‫گویند‪ .‬بیشک کربیا و خالق یکتا اوست جلت عظمته‪.‬‬
‫‪ - ١٠‬آیا دقت کرده اید؟ که برای خروج این حجرههای بهم چسپیدۀ مردۀ خون‪ ،‬تا زمانی‬
‫راه خروج از مسامات بدن میرس نیست که ضخامت خود را ذوب نکرده و امکان ظرفیت‬
‫مسام را به دست نیاورده باشد‪ ،‬درست به این فرصت بر مریض عرقی آید که دارای عفونت‬

‫‪ .45‬گلوبول‪ :Globule -‬گویچه‪ ،‬کرویات یا اجسام ذربینی که در خون وجود دارند و چهارم دهم مقدار خون بندن انسان را‬
‫تشکیل میدهند و توسط طحال و مغز استخوان ساخته میشوند و بر دو قسم اند‪ :‬رسخ و سفید ګلوبولهای رسخ عدسی شکل‬
‫و تعداد آنها در بدن انسان بسیار زیاد است تقریب ًا در هر ملی مرت مکعب خون پنچ میلیون گلبول رسخ وحود دارد‪ ،‬در خون‬
‫حیوانات تعداد آنها تفاوت میکند‪ ،‬هرگاه تعداد گلوبول رسخ در خوان انسان کم شود آثار کم خونی و پریدگی رنگ منودار‬
‫میگردد‪.‬‬
‫گلبولهایی سفید سلولهای هستند که از یک توده پروتوپالسم و یک هسته تشکیل یافته و تعداد آنها از گلبولهای رسخ کمرت‬
‫و در هر ملی مرت مکعب خون قریب ‪ 6‬تا ‪ 7‬هزار است‪ ،‬گلوبولهای سفید مادۀ مخصوصی در مقابل میکروبهایی که وارد خون‬
‫میشوند تولید میکنند و از بدن انسان در برابر میکروبهای امراض دفاع میکنند‪.‬‬
‫‪100‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫و بوی بد باشد و اولین عالمت صحت بدن شمرده می شود‪  .‬چه حکیم خدای علیم‬
‫کربیاست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ١١‬آیا دقت کرده اید؟ عرق آب تصفیۀ خون است که از راه مسامات به اثر حرارت‬
‫اضافی‪ ،‬به غرض رسد کردن جسم و کشیدن کثافات‪ ،‬از بدن میبرآید و یا به واسطۀ شدت‬
‫کار و فعـالیت‪ ،‬جریان خون شدید گشـته قسـمت اضـافی خـون را به طـور عـرق از بدن‬
‫میکشد تا از نالیهای عروق و رشیان‪ ،‬خون تصفیه شدۀ ششها را به زودی به واسطۀ پمپ‬
‫دل دوران داده بتواند‪.‬‬

‫‪ - ١٢‬آیا دقت کرده اید؟ که رازها و رموز کارروایی های هر عضو به این یادآوری‬
‫مخترص که ما در باال کردیم انجام نیافته فقط نشان دادیم که به یاری خدای کریم و‬
‫علیم‪ ،‬اگر ترشیح بدن را مطالعه کنند هزاران ارسار بیشرت و کارنامه های خدای حکیم‬
‫را اضافه تر می بینند‪ ،‬آن وقت به درستی میدانند که آری‪ ،‬تنظیم این همه باریک‬
‫کاریهای مرتب این دنیا و مافیها و میلیاردها مخلوق دیگر زادۀ دست قدرت عظیم‬
‫کربیاء و باقی بی همتای او جل جالله است‪.‬‬
‫جامل و کامل صانع جل جالله در مصنوعات‬
‫کیفیت در منو و تخلیق امثار‬
‫مقدمه‬
‫باری دقت کنید که در همه اشجار عالوه از لذایذ امثار آن‪ ،‬حقایق عجیب در چسپیده گی‬
‫پوست برخی ها با اصل میوه یا خسته و یا برعکس جدایی بعضی از اصل میوه و یا خسته‬
‫و غیره رموز بازگو کنندۀ دست قدرت عظیم با حکمت اوست جل جالله که مبا نشان داده‬
‫و میفهامند که هرچه خواهیم آن کنیم و توانیم‪ ،‬پس تو ای بندۀ مؤمن به دریافت مطالعۀ‬
‫ال ی َزال شکرگزاری منوده که پیش از خلقت‪،‬‬ ‫انواع ارسار و انوار این رسایل از قادر لَم ی َزل و َ‬
‫ما و شام را از صفوف سه گانۀ (بی جـانها و جانداران و پیروی ادیان باطله) کشید و به‬
‫پوهنځی حربی خود به فضل و کرم آفرید و این همه را بدون کدام ریاضت سابقه‪ ،‬فقط به‬
‫لطف و عنایت بخشید‪ ،‬پس حاال اگر اندکی در کار و بار دنیای خود برای خوشنودی او‬
‫تعالی به آرامی خلق ﷲ مشغول شویم بـیشک او جلت عظمته به ما اکرام خیلی ها بیشرت و‬
‫متامرت را نصیب میگرداند‪ .‬چنانکه دیدیم و می بینیم که از اول خلقت به جامعۀ موحدین‬
‫خصوص ًا پیروان قرآن دست ناخوردۀ اسال م ما را کشید و به دایرۀ رحمت خاص خود‬
‫حرضت رب العالـمین آفرید و اینک به کوتاه ترین فاصله‪ ،‬راه ارتباط مؤمنان را به غرض‬
‫تعمیم اصل برادری و برابری و عدالتگسرتی در  پرتو شیوع یکتاپرستی طوری که مالحظه‬
‫میکنند مرحمت کرده است‪ .‬به امید موفقیت و نرصت ما و کافۀ مؤمنان هرچه زودتر و‬
‫کرم َ‬
‫ِک یا ر َب ّ ِیَ الف َردِ الوَا ِحدِ الا َ َحدِ الاَکبَر‪.‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫بیشرت‪ ،‬بِعِزِّک و َ َ‬

‫‪101‬‬
‫‪102‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ که خستۀ هر شجر در واقع به صندوق چوبی مخصوص خویش‬
‫محفوظ بوده و برای مدتی از حملۀ آفات وغیره حرشات‪ ،‬هستۀ اصلی درخت آینده را به‬
‫طور جداگانه نگهداری میکند که البته بیشرت شان یکنوع روغن مخصوص هم به غرض‬
‫ُ‬
‫خالق البارئ و قاد ُر‬ ‫حفاظت هرچه خوبرت و متامرت آن خسته با خود دارند‪ .‬الحق‪ ،‬که‬
‫الحی اوست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ که در بین یکدانۀ کوچک توت یا خستۀ زردالو‪ ،‬جوز و غیره‪،‬‬
‫درخت های کالن به طول ‪ ٢٥‬مرت ارتفاع و قطر ‪ ١٠‬تا ‪ ١٥‬مرت را با محیط آن‪ ،‬جا کرده و‬
‫سالیانه به هزاران دانه زردالو و برگ و حاصـالتش را در آن پیچانیده و به هامن ُجثۀ کوچک‬
‫دانۀ توت یا چارمغز مخفی نگهداشته اند‪ .‬چه عظیم خدایی با این قدرت منایی هاست‪.‬‬

‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ که هر یک ازین خسته ها دارای چندین دستگاه آتی الذکر اند‪:‬‬
‫اول‪ -‬انقسام رشد قسمت علیا (باالتنه) و حصۀ ریشه جانب زمین‪ ،‬بی اختیار نشیب و فراز‬
‫خود را تعیین و جهت حرکت را مشخص میمناید‪.‬‬
‫دوم‪ :‬ریشه که در زمین است با خود به اصطالح بولدوزری دارد که ریشه را در بین خاک‬
‫طوری باید جا دهد که تکلیف به آن احساس نگردد و زمین هم تغییری از آن در خود‬
‫رومنا نسازد‪.‬‬

‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ این ریشه ها عموم ًا سه وظیفه دارند‪:‬‬


‫الف‪ -‬مواد غذایی را توسط برق یا جاذبۀ مخصوصی که دارد از جای های دور پس از‬
‫تشخیص جذب کرده حصۀ قابل رشد ریشه را به ریشه و قسمت قابل تقویۀ تنه را به تنه و‬
‫از آن جا که باز حصۀ برگ و میوه چطور برابر‪ ،‬تقسـیم و تجزیه می شـود یک کارروایی‬
‫حیرتآور حرضت کربیای اوست جل جالله‪.‬‬
‫ب ‪ -‬اینکه چطور میداند تا مواد روغنی‪ ،‬ترشی‪ ،‬شیرینی‪ ،‬تندی یا تلخی وغیره را از خاک‬
‫کیفیت در منو و تخلیق امثار‬ ‫‪103‬‬

‫به هر فاصله یی که هست جذب و به جایهای الزمه اش برساند‪ ،‬کار عجیب دیگر است‪.‬‬
‫ج ‪ -‬دستگاه پمپ به طاقت چندین مرت ارتفاع با خود دارد که برعکس آب را از پابین یعنی‬
‫جانب زمین با غیره مواد غذایی گرفته بدون ترصف به طرف باالی تنه پمپ کرده و به هر‬
‫شاخ و شاخچه حصه اش را صحیح میرساند‪ .‬چه عظیم با حکمت خدای کریم و رحیم‬
‫است جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ که سلسلۀ نسل حبوبات و اشجار نیز در بین دانه یا خستۀ خود‬
‫دارای راز و رموز عجیب در کیفیت تخلیق خویش می باشند‪ ،‬گویا همۀ مواد نشو و منا و‬
‫دستگاه های رشدش در زمین و بیرون از آن در بین آن خسته یا دانه طوری نهاده شده که‬
‫به محض مسـاعدت زمین و فضـا بدون تعلل رس برزده و به انکشـاف و منـوی خود ادامه‬
‫حی القدیر مطلق او جل جالله باشد‪.‬‬
‫سمیع البصیر و ُّ‬
‫ُ‬ ‫میدهد‪ .‬آری‪،‬‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ که هر یکی از میوه ها‪ ،‬دارای پوست یا غالفی است اگر الزم بود‬
‫رصف گردد‪ ،‬حکمت در رصف آن حت ً‬
‫ام می باشد لذا با جرم اصلی چسپانیده اند مانند‬
‫زردالو‪ ،‬گیالس‪ ،‬آلو‪ ،‬آلوبالو و امثال آن‪ ،‬هرگاه رضورت نیست که انسان آن را رصف کند‬
‫هنگام پخته شدن مواد قابل رصف آن اکرثاً از قسمت بیرونی‪ ،‬خود بخود جدا میگردد‬
‫مانند پوست کیله‪ ،‬مالته‪ ،‬سنرته وغیره که از مشاهدۀ اینها به ما خدای متعال میفهامند که‬
‫رب‬
‫از قرش جدا کردن امثار و یا با پوست یکجا منودن به حرضت ما اشکال ندارد‪ .‬چه ِّ‬
‫ذوال ُق َّو ِة املتین است جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ هستند عده یی از میوه ها که خام یا پخته باید رصف شوند ولی‬
‫پوست یا غالف آنها را انسان ها باید از جسم آن جدا سازند مانند خربوزه‪ ،‬تربوز‪ ،‬کدو و‬
‫امثال آن‪ ،‬تا انسان بیکار نباشد و برای حیوانـات وغیره جانداران نیز از آن حصه یی داده‬
‫رزاق العلیم و سلطانُ الکریم است جل جالله‪.‬‬‫ُ‬ ‫باشند‪ .‬الحق که‬
‫‪104‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ ُعـلامی زراعت و ُحکام ثابت کرده اند‪ ،‬رنگ در امثار و اشجار و‬
‫گل ها پرتوی از نور مهتاب است که به این ترتیب هرگاه غور کنند بسیاری سبزی ها به زیر‬
‫زمین هستند که دارای رنگها اند مثل لبلبو‪ ،‬شلغم‪ ،‬زردک و چندین منونۀ دیگر در زیر زمین‬
‫رنگ میگیرند‪ ،‬اینجاسـت که به مـا خدای متـعال می فهامند که به نزد حضـرت ویتعـالی‬
‫جل جالله رنگ دادن برای سبزی ها به زیر یا روی زمین و یا در داخل آن چون تربوز و یا‬
‫غیره جای ها اشکال ندارد‪ .‬چه قادر قدیم و حکیم خدای علیم جل جالله است‪.‬‬

‫‪ - ٩‬آیا دقت کرده اید؟ که در اکرث میوه ها رنگ یک دست کار شده‪ ،‬مانند آلوبالو‪ ،‬سیاه‬
‫آلو‪ ،‬زردالو و امثال آن و در بعضی به طور پرداس رنگ آمیزی گردیده است مانند سیب‪،‬‬
‫ناک‪ ،‬شفتالو و صدها منونۀ دیگر و مبا از مشاهدۀ این امثار واضح می شود که به قدرت‬
‫کامله و بارزۀ او جل جالله به هر صورتی که خواهد به چهره ها برآوردن و رس و صورت‬
‫بخشیدن و رنگ دادن و به انواع گوناگون خلق کردن اشکال ندارد‪ .‬الحق عظیم کردگار و‬
‫صادق ستار اوست جل جالله‪.‬‬
‫جامل و کامل صانع جل جالله در مصنوعات‬
‫نظری بر اشجار و طرز پیدایش و منایش به حکم کردگار‬

‫مقدمه‬
‫این موجودان پابرجا و فرو رفته و میخکوب شدۀ جابرجا به هر جا و هر صورت‪ ،‬در حال‬
‫داشنت چندین فواید که از ایشان به ما وغیره ساکنین روی زمین حاصل میشود‪ ،‬نه تـنها‬
‫وجود شان زینت کرۀ ارض است بلکه باعث تصفیۀ هوا و جلوگیری از شدت بادها و‬
‫گردهای زاده از آن بوده و از امثار و انوار خود حوایج الزمۀ زندگی برش را تکافو میکنند‪.‬‬
‫خالصه‪ ،‬هرگاه به غور عمیق بنگرید با تعجب های مزید در مزید بخود فرو می روید که‬
‫این چه رازیست اشجار عموم ًا از جنس چوب اند ولی چه ارساریست که از هر یک آن‬
‫حاصـالت گوناگون با کیفیت و خاصیت های جداگانه حاصل میشود‪ ،‬بلکه ساختامن‬
‫جسم چوبی تنه و شاخچه های آن‪ ،‬به ذات خود هر واحد‪ ،‬کیفیت مخصوص داشته و از‬
‫مشاهدۀ آن به منوشناسان ارسار کامل و جالل عظیم الیزال او جل جالله به طور خاص در‬
‫باطن شان نور افشانیها میمناید‪.‬‬
‫امید در مطالعۀ پارۀ ناچیزی که ما به یاری خداوند جل جالله شام را بدان ملتفت کردیم به‬
‫دقت نگریسته و به مطابقت آن رموز دیگر اشجار و امثار و احجار را شام خود به ذکاوت‬
‫خـداداد خویش هرچه متامرت و بیشرت دریابید‪.‬‬
‫به امید موفقیت و نرصت حرضت ویتعالی به ما و شام و کافۀ پیروان به اینجا و آنجا و هر‬
‫جا‪ ،‬آمین ثم آمین‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا دقت کرده اید؟ که عموم اشجار در زمستان و برخی گلهای چوبدار یک مقدار‬
‫حرارت اضافی برای رفع برودت فصلی با خود از زیر زمین که گرمرتست برای اغصان‬
‫خویش میدهند تا از یخ زدن‪ ،‬شاخچه های آن محفوظ مباند‪.‬‬
‫‪105‬‬
‫‪106‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫آیا این و امثال این کارها هر یک بروی فال‪ ،‬بدون سنجش منظم عظیم کریم قدیم او به‬
‫میان آمده میتواند؟ نه هرگز‪.‬‬
‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ که زیر زمین در تابستان رسد میشود چرا؟‬
‫آری‪ ،‬تا از گرمی ماالیطاق فضا‪ ،‬اشجار و نباتات را به واسطه دوران (رسکولیشن) یا چرخیدن‬
‫آب رسد از زیر به باال و از باال گرم به پایین‪ ،‬حفظ و بدین وسیله او را از خشک شدن به‬
‫مقابل حرارت بی اندازۀ تابستان متعادل نگه دارد چنانچه در زمستان اشجار از برودت های‬
‫خارجی مصون بوده و به واسطۀ حرارت زیر زمین محفوظ میماند‪.‬‬

‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ که برگ های اشجار و نباتات عالوه از تصفیۀ هوای کاربن به‬
‫اکسیجن‪ ،‬هر واحد به حکم بطری است که از نور آفتاب و مهتاب چارج های الزمه را‬
‫گرفته و به مخازن مخصوص در ریشه جمع و از آنجا به واسطۀ اشعار ماسی ضعیف و قوی‬
‫به جذب مواد غذایی و امثاری الزمۀ خود از جاهای دور در زیر زمین می پردازند‪ .‬آری‪،‬‬
‫ُ‬
‫مالک امللک ذوالجالل و االکرام و خالق االَنام‪ 46‬اوست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ که اشجار در ایام زمستان توسط ریشه های خود مواد غذایی و‬
‫امثاری و گل و برگ الزمه را جمع کرده همین که فصل بهار شد یکدم رو به باال به ترتیب‬
‫الزم برای شاخ و شاخچه ها رسانیده می رود که در برخی اشجار اول مواد شگوفه یی را‬
‫مثـل زردالو وغیره میدهـد و در بعضی ها اول مواد الزمۀ برگ را به آنها مانند انـار وغیره‬
‫میرساند‪ .‬الحق که رازق الحکیم و سلطان الکریم است جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ اشجار و گل ها به هر نوع و قسمی که هستند در زمستان مواد‬
‫غذایی قابل رشد و منوی برگ و گل و شاخچه ها را در مخازن خاصۀ خود جمع و گرد‬
‫آورده همین که فصل بهار دمید به رسعت هرچه متام تر آنها را رو به باال رسانیده میرود‪،‬‬
‫‪ .46‬آفریدگار موجودات‬
‫نظری بر اشجار و طرز پیدایش ‪...‬‬ ‫‪107‬‬

‫ازیرنو اگر دقت کنید منو و رشد اشجار به ایام بهار به حدی رسسام آور است که آنقدر‬
‫رشد و تکامل را با مساعد بودن فضا و غذا‪ ،‬در شش ماه دیگر کرده منیتوانند‪.‬‬
‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ که به دور ریشۀ بته های میوه و نباتات‪ ،‬اضافه از یک و یا نیم‬
‫ال در آن مقدار خاک که به دور ریشۀ‬‫سیر‪ 47‬کم و بیش خاک چسپیده نیست حاالنکه معقو ً‬
‫مذکور هست آن قدر شیرینی مانند خربوزه و تربوز و یا تندی چون مرچ و یا تلخی مثل‬
‫تریاک وغیره موجود نیست‪ ،‬این هم از برکت و اثر فعل و انفعال آن برق بطری های درخت‬
‫و یا بته است که در مخازن خاصۀ ریشـه مسـتقر بوده و به جذب مواد الزمۀ مخصوص‬
‫خود میپردازد‪ .‬چه حکیم خدا و چه عظیم کربیاست جل جالله‪ ،‬سبحان ﷲ تَعالی‬
‫َّ‬
‫عم یَصِ فون‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ که درخت ها هر واحد به حکم مادری‪ ،‬دارای لکها دخرت چوچه زا‬
‫اند یعنی هر پندک آن پندک ها و از آن شاخچه و برگ ها و امثار گوناگون می برآید که در‬
‫حق الوکیل اوست جل جالله‪.‬‬ ‫واقع هر یک آن به حکم مادر مادر زاهاست‪ .‬بـیشک که ُ‬

‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ اشجار و حبوبات وغیره منحیث العموم مادر لک ها مادر در سال‬
‫اند‪ ،‬به این معنی که هر پندکش مولدۀ شاخچه ها و هر شاخچه دارای صدها پندک علی‬
‫مراتب باشد‪ ،‬اینست منونه یی از یک شجر و پاره یی از علم و هرن خالق اکرب جل جالله‪.‬‬
‫ظیم القابض اوست جل جالله‪.‬‬ ‫ُ‬
‫باسط الخافِض و َع ُ‬ ‫آری‬

‫‪ - ٩‬آیا دقت کرده اید؟ که اشجار و نباتات در حالیکه پا برجا اند چطور تغذی میشوند‬
‫که حتی برای دیگران نیز امثار گوناگون میدهند و این راز به مؤمنین پاکدل میفهامند که‬
‫ای انسـان تو و کلیه جانداران برای به دست آوردن مأکوالت و مشـروبات خود می دوید‬
‫و میجویید‪ ،‬ولی حرضت ویتعالی به این همه اشجار و نباتات حتی معادن ثابت‪ ،‬به طور‬
‫‪ .47‬یک سیر مساوی به هفت کیلو معادل ‪ 15،432‬پاوند میباشد‪.‬‬
‫‪108‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫دایم روزی می رساند با آنکه پابرجا اند‪ .‬ازیرنوست تا ثابت قدم در کسب معاش باشیم‬
‫که گویند از بنده حرکت از خـدا برکت‪.‬‬
‫‪ - ١٠‬آیا دقت کرده اید؟ که این چنین نباتات نیز از فضلۀ انسان و حیوان وغیره مواد به‬
‫حکمت حکیم علی االطالق استفاده کرده و از آن نشو و منا به او حاصل گردیده و برای‬
‫ما در پایان کار‪ ،‬مواد گوناگون غذایی به نام میوه جات و حبوبات و انواع  و اقسام ترکاری‬
‫وغیره را به امرﷲ و لطفه مرحمت می دارد و حتی چوب حاصله و روغن الزمه را نیز به‬
‫الحکیم الودود‬
‫ُ‬ ‫واسع‬
‫ُ‬ ‫دسرتس اختیار ما به انواع و اقسام برای رفع حوایج میگذارد‪ .‬چه‬
‫رب املوجود تـنهاست جل جالله‪.‬‬ ‫ُ‬

‫‪ - ١١‬آیا دقت کرده اید؟ که این آب به چه حکمت بر رس کوه های رس به فلک کشیده‬
‫به شکل کوه های برف قرار گرفته‪ ،‬آهسته آهسته آب گشته و از آن دریاها به طول سال‪،‬‬
‫جاری و به آبـیاری اوالد برش مددگاری میکند و بعد از استفاده واپس به بحرها میریزد‪.‬‬

‫‪ - ١٢‬آیا دقت کرده اید؟ که این ذات عظیم حکیم در جذب آب باران و دریا و جوی ها‬
‫وغیره تا جایی بر زمین فرو بردن آن را اجازت داده که از جای دیگر به شکل چشمه های‬
‫ساری و کاریزهای جاری و چاه های عمیق به دسرتس استفادۀ آدمیزاد قرار گیرد‪ ،‬ورنه‬
‫نظر به خاصیت جذب آب در زمین‪ ،‬بایستی تا تحت نهایی آن فرو میرفت‪ ،‬ولی به امر‬
‫غنی الهادی و فر ُد‬
‫آن خدای عظیم اضافه از ساحۀ معین فرو رفته منی تواند‪ .‬بـیشک که ُ‬
‫الباقی اوست جل جالله‪.‬‬
‫جامل و کامل صانع جل جالله در مصنوعات‬
‫نظری بر جانداران و تفاوت خلقت در ایشان‬

‫مقدمه‬
‫اکنون که به امثار و اشجار دور و نزدیک رسی زده و حقایق الزمه را از آن به یاری خداوند‬
‫جل جالله و رهنامیی استادان مدرسۀ توحید برآرندۀ صفا در صفا یافتند‪ ،‬بی مورد نیست‬
‫تا باری به دقت بر حاالت و گزارشات جانداران دور و پیش خود نظر کنیم که اینها را به‬
‫چه قالب هایی ریخته اند و به انواع و اقسام گوناگون در بر و بحر بازهم برای استفادۀ برش‬
‫به صحنۀ هستی به امرﷲ پا از عدم بیرون گذاشته اند که نه تـنها حکمت های بزرگ در‬
‫پیدایش شان با مفادهای کامل که از آنها برای شخص انسان به دست میآید‪ ،‬بلکه مؤمنین‬
‫سلیم القلب را به این فکر بیشرت متوجه می سازد که آیا چه کرده بودند این همه جانداران‬
‫حیه دارای نظام زندگی گوناگون که ایشان را به این اشکال قسامقسم مقید و به این قواره‬
‫و سیامی زحمت آور همراه منودند و آنها را مورد تکالیف بارکشی وغیره مشکالت با‬
‫زندگی رساپا فرمانربی به دست برش قرار دادند و عجب آنکه با همه فرمانربداری و ذکر‬
‫خاص حرضت باری جل جالله که دارند تا دام قیامت دیگر پوستین سگ و پشک و هر‬
‫یک از حیوانـات را به هیچ نوع طاعت منیتوان برآورد و تبدل در سیامی خلقت او به میان‬
‫آورد و اگر از این هم به نکتۀ دقیقرت نظر اندازیم بی شبهه به دل انسان های مصفا و آگاه به‬
‫خوبی روشن میگردد که چون اساس ًا پیدایش این همه موجودات جاندار برای نظام بخشی‬
‫روزگار انسان ها و انتباه گیری ما بوده است‪ ،‬پس در حقیقت به گل روی اوالد برش این همه‬

‫‪109‬‬
‫‪110‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫جانداران به تکالیف گوناگون به کوه و دشت رسگردان و در بحر و بر به اینسو و آنسو الله‬
‫وان و دوان اند و قسمت الزم االستفاده را اهلی و متباقی را باز هم به طور نیمه اهلی و یا‬
‫بعض ًا وحشی گذاشتند‪.‬‬
‫به هر صورت‪ ،‬از مطالعه و دیدن اینها چه ارسار بر قلوب آگاه میرسد؟ و در نتیجه مؤمنان‬
‫را به چه دریای تحیر به این فضل کریم یکتا جل جالله مواجه میسازند؟ و به ما و شام‬
‫نشان میدهند که ای انسان و ای خلیفۀ خدای زمین و زمان‪ ،‬باری به خود تکان بده و‬
‫با ترک راه های گمراهی و انکار از ذات معطی این همه انوار و اَرسار و امثار و اشجار‬
‫و احجار و هزاران عنایت کردگار خود که به لطف خاص بر ما ارزانی کرده شکرانه ها‬
‫بنام و به متابعت درآ‪ ،‬و از پیروی نفس که در وادی های ضاللت به تلبیسات شیاطین‬
‫صورت میگیرد باید استبعاد جُ سته باشیم‪ .‬شک نیست که ازین عمل روبرو مستوجب‬
‫ُقرب ذات واحداالحد او جل جالله هرچه بیشرت گردیم که این نوع مطالعه اگر چه اندک‬
‫هم باشد دقیقۀ آن معادل یکسال عبادت به قول مخرب صادق صلی الله علیه وسلم است که‬
‫میفرمایند ‪ «:‬تَـف َ َکّر َ َ‬
‫ساعَة ً فَی ا َلاَءﷲ ا َ‬
‫َفضل م ِن عِبَادَة ِ َستِی ِن َسنَة َ»‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬تفکر یک ساعت در نعامء خداوند جل جالله [راز و رموز و حکمت چگونگی‬
‫تخلیق که صانع با کامل و جالل به چه اَرسار و حکمت آن را خلق کرده] معادل شصت‬
‫سال عبادت بوده بلکه افضلرت ازآنست‪.‬‬
‫چه راه کوتاه و متامرت از صدها عبادت نوافل برای همگان باشد که حتی اکرث به‬
‫مفهوم تالوت و طاعت ندانسته و جزلق لق زبان و کله جنبانی یا حرکات معتادب ِه با‬
‫صدها وسوسه از ایشان اصالً اثر دیگر دیده منیشود‪.‬‬

‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ طوری که ما انسان ها در بین خود تـفاوت چهره و زبان داریم‬
‫حتی آواز اشـخاص به همدیگر متغیر اسـت و به طور عموم آواز مـردها از زن ها شـناخته‬
‫میشود‪ ،‬این چنین در بین همۀ طبقات جاندار نیز‪ ،‬به سیام و صوت مختص بخود شان‪ ،‬به‬
‫نظری بر جانداران و تفاوت خلقت ‪...‬‬ ‫‪111‬‬

‫دیدۀ آنها تـفاوت ها دارند‪ ،‬آیا ملتفت شده اید که ماده یا نر گنجشک یا موسیچه یا کبوتر‬
‫وغیره با غیر جفت خویش مراودت منیکند‪ ،‬با آنکه به دیدۀ ما مشابه میمنایند‪ .‬بیشک‬
‫قوی الوکیل و َودود الجمیل اوست جل جالله‪.‬‬ ‫ُّ‬
‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ همه جانداران خصوص ًا که در بر هستند هر فرقه بخود زبان‬
‫مخصوص برای افادۀ مطلب دارند که به واسطۀ آن ادای مرام را به همدیگر میکنند‪ ،‬مث ً‬
‫ال‬
‫چوچه های مرغ زبان مادر شان را میدانند که او هنگام یافنت کدام مواد خوراکی به صوت‬
‫کوت کوت صـدا میکند درحال‪ ،‬چـوچـه ها بدانجا هجوم آورده آنرا چـیده میخـورند‪.‬‬
‫چه علیم و حکیم خداست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ با آنکه حنجره علی االکرث از روی ساخت ظاهراً به یک قسم‬
‫ال گنجشک‪ ،‬کبوتر‪،‬‬‫است ولی آواز هر جنس با جنس دیگر تـفاوت بلیغ و واضح دارد مث ً‬
‫موسیچه‪ ،‬مینا و صدها منونۀ دیگر چه در طیور و چه در سایر جانداران بنگرید طرز تلفظ‬
‫همۀ شان با هم متفاوت است که خدای متعال جل جالله از اول به هر یک داده و آموخته‬
‫است‪ .‬سبحان ﷲ! چه عظیم خـداست جل جالله‪.‬‬
‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ که این تـفاوت ها در سلسله نسل طیور با آنکه هر جنس بخود‬
‫زبان جداگانه و طرز معیشت علیحده دارد بازهم هر جاندار را حیات و زبان و ذکر و مدارج‬
‫علیم قاد ِر‬
‫ِ‬ ‫منو و جای زندگی در زمان و مکان جداگانه باشد این است پاره یی از حکمت‬
‫ق ُّیو ِم کریم و رحیم جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ طیور نیز مثل ما‪ ،‬امت امت و گروه گروه اند که هر جمع و گروه را‬
‫زبان و ذکر خاص باشد چـنانکه در قرآن دست ناخوردۀ اسالم به آن اشارت کرده میفرماید‪:‬‬
‫‪48‬‬
‫احيْه ِ ِإ َل ّ ٓا ُأم َ ٌم َأ ْمثَا�لُكُم ﴾‬ ‫طٰٓئ ِ ۢر ٍ يَطِيْر ُ ِ‬
‫بجَن َ َ‬ ‫﴿وَلَا َ‬
‫ۚ‬
‫‪ .48‬انعام‪٣٨/‬‬
‫‪112‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫ترجمه‪ :‬و نیست هیچ پرنده یی که با دو بال خود پرواز میمناید مگر که ایشان امت ها اند‬
‫مثل شام یعنی پیرو کیش و مسلک و عادات خاص اند‪.‬‬
‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ که هر گروه از جانداران به لفظ مخصوص خود تسبیح خدای‬
‫متعال را به زبان خاص میگویند چنانکه در قرآن عظیم الشان وارد است‪:‬‬
‫‪49‬‬
‫ات و َ م َا فِی الاَرْض﴾‪.‬‬ ‫﴿ یُس َبِّحُ ل َِلّه ِ م َا فِی ال َ �‬
‫سّم َو َ ِ‬
‫ترجمه‪ :‬تسبیح میگوید خدای متعال را هرآنچه هست در آسامنها و زمین‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ ثنا و ذکر بعضی شان تا جایی به احساس برش فهمیده می شود و‬
‫از اکرث را ما منیدانیم چنانچه خروس ها قادرﷲ گویند و مرغ حقگوی پرواضح است‬
‫که حق گوید و هکذا مرغ هایی مثل موسیچه اند که آنها خداوند جل جالله را به لفظ یا‬
‫کریم خوانند و مانند اینها اکرث ذاکر و ثناخوان خداوند جل جالله هستند‪ .‬بـیشک حکیم‬
‫و علیم خداست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ کلیه جانداران‪ ،‬طیور‪ ،‬حرشات و وحوش زبان همدیگر(همجنس)‬
‫را به خوبی میدانند به طور مثال میتوانید که به اندک توجه دریابید به ایام تابستان غچی‪،‬‬
‫کلنگ‪ ،‬قطان‪ ،‬بودنه‪ ،‬کبک و چندین قسم دیگر پرنده گان از جاهای گرم به اماکن معتدل‬
‫خصوص ًا مملکت ما به صورت دسته جمعی میآیند و این خود میرساند که نه تـنها زبان‬
‫همدیگر را میدانند بلکه زمان حرکت یکجا را نیز برابر میکنند و به زیر امر رئیس خویش‬
‫به انجام این عمل گروه گروه جمع ًا با راه شناسی متام میروند‪.‬‬

‫‪ - ٩‬آیا دقت کرده اید؟ که عجب درکی به رسیدن فصل مساعد سفر خودها بدون جنرتی‬
‫و حساب ماه و سال دارند و تعجبآورتر اینست که چطور رهرب و راهنامی شان‪ ،‬آنها را‬
‫برای حرکت کردن می فهامند و نیز مسیر طریق را در فضا غلط منیکنند‪ ،‬با آنکه در هوا‬
‫‪ .49‬جمعه‪١/‬‬
‫نظری بر جانداران و تفاوت خلقت ‪...‬‬ ‫‪113‬‬

‫تا پیلوت به نقشۀ کشـاف تحصیل یافته نظر نکند جهت حرکت و موضع رسـیدن خود را‬
‫العلی الْعظیم به حکمت های قوی و علیم و حکیم که او‬
‫ُّّ‬ ‫منی داند‪ .‬سبحان ﷲ و ربُّنَا‬
‫راست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ١٠‬آیا دقت کرده اید؟  هرگاه به این حساب به زندگی مورچگان و لفظ و تکلم و درایتی‬
‫که در ایشان است متوجه شوید و به رموز و ارسار قبیلوی خاص آنها غور منایید با یک‬
‫عالـم ارسار برمیخورید که حتی به چهره نیز تـفاوت هایی در بین خودها دارند‪ .‬گرچه به‬
‫نظر ما و شام هر خاندان شان دارای یک رنگ میمنایند‪ ،‬اما به دیده و درک آنها مثلیکه‬
‫ما انسان ها ظاهراً به یک چهره معلوم می شویم ولی باز هم تـفاوت مختص به خویش‬
‫هر واحد داریم‪ ،‬ایشان نیز به چنین عالمات فارقه در بین خودها متامیز اند‪ .‬چه حکیم با‬
‫حکمت خدای کربیاست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ١١‬آیا دقت کرده اید؟ که هرگاه یکی از مورچگان کدام چیزی کالنرت یا مواد غذایی‬
‫بیشرت را بیابد در حال به النۀ خود رفته دیگران را خرب کرده و به طور منظم به رهربی خود‬
‫و یا مورچۀ دیگر به نشانی که داده به آنجا رسیده بر آن چیز و شی مذکور هجوم آورده‬
‫به اندک فرصت آن را به مسکن شان میرسانند و این خود زبان فهمی و درک مخصوص‬
‫شان را ثابت میکند و ازین هم حقایق بسیار است که اگر دقت کنند دریابند‪.‬‬
‫‪ - ١٢‬آیا دقت کرده اید؟ مورچگان ریزه  و کوچک که بنام مورچه های روغنی مشهور اند‬
‫چون دهان شان خورد و توان آنها ضعیف است لذا خدای متعال در ایشان عده یی از کته‬
‫رسان قوی را خلق کرده که آنها به حکم بولدوزر و یا کرین شان بوده و اجناس کالنرت را‬
‫پارچه پارچه کرده‪ ،‬به اندازۀ قابل انتقال و قوت حمل مورچگان دیگر میسازند‪ .‬چه قادر‬
‫قیوم خدای عظیم و حکیم است‪.‬‬

‫‪ - ١٣‬آیا دقت کرده اید؟ که در سلسلۀ حرشات‪ ،‬طیور و خزنده گان جز مورچه و عده یی‬
‫‪114‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫ناچیز دیگر‪ ،‬مثل جعل‪ ،‬موش وغیره که برای ایام رسمای خود چیزی پس انداز میکنند‬
‫دیگر هیچ جاندار غیر از روزی روزمره تالش اضافه ندارد‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬آیا دقت کرده اید؟ این خاصیت در اکرث طیور‪ 50‬اصال نیست که مواد ارتزاقی را برای‬
‫حیات بعدی خویش حتی فردا ذخیره منایند و این رازق کل موجودات است که بدون‬
‫‪51‬‬
‫الر � َزّاقُ ذ ُوالق ُ َو ّة ِ المَتِیْنُ﴾‬
‫ن ﷲ ه ُو َ َ ّ‬
‫مدارک معین رزق‪ ،‬عالـمیان را روزی می رساند‪﴿ :‬ا ِ َ � ّ‬
‫ترجمه‪ :‬بدرستی که خدای متعال است روزی دهنده دارای قوت و قدرت ثابت و کامل‪.‬‬

‫‪ - ١٥‬آیا دقت کرده اید؟ ازین کامل توکل که دارند لذا ایشان را به طیران در هوا موقف‬
‫دادند‪ ،‬ولی برای برش از وجوه حالل ممنوع نیست که پس انداز کند تا مقدار کفایت‬
‫یکسال‪ ،‬نظر به ُمرصحات حدیث و فعل انبیا علیهم السالم‪.‬‬

‫‪ .50‬پرندگانی بنام دارکوب (‪ ) Woodpeckers‬کشف شده اند که در داخل تنه و شاخچه های درختانی‬
‫دلخواه خویش بطور شګفت انګیز سوراخهای مخصوص منوده و دانه های درخت بلوط را برای آذوقۀ زمستان‬
‫ذخیره میمنایند‪.‬‬
‫‪ .51‬ذاریات‪.٥٨/‬‬
‫جامل و کامل صانع جل جالله در مصــنوعات‬
‫پاره یی از مقایسه در برخی از موجودات بری‬

‫ الف – نطفه و تکامل آن در جانداران و بیجانـها‬


‫ازینکه تا جای الزم به یاری خداوند جل جالله قسمتی از جامل و کامل صانع را در‬
‫مصنوعات مالحظه کردند و از آن یقین داریم که پی بر عظمت و جالل ویتعالی جل جالله‬
‫چنان که شایستۀ مؤمن پاکدل باشد حاصل منودند و از این راه کوتاه معرفت با همه صفا و‬
‫روحانیت کامل به دست آوردند که گویا در حقیقت وصول این دولت عظیم ُقرب خدای‬
‫کریم و رحیم بدین اواخر به این امت مرحومه و نسل برش امروزه و مابعد آن باشد‪.‬‬
‫خوبست تا رسی به مقایسۀ پاره یی از انواع نطفه و تکاملش در بر بزنند و ازین بازار‪ ،‬امتعه‬
‫و اقمشۀ عالی و عالیرت شناسایی را با عظیم کربیایی او جلت عظمت ُه هرچه بیشرت به دست‬
‫آرند‪ ،‬ولی فراموش نکنند که این رسایل فقط دروازه های معرفت یا غایۀ نهایی طاعت را‬
‫بدون قید و رشط و هرگونه ریاضت نظر به استعداد مردم زمان ما کشوده است‪.‬‬
‫هرگاه واقع ًا میخواهند بدانند که تا کجا هستۀ توحید یا نور ایامن شان رو به رشد و تجلی‬
‫رفته است‪ ،‬باید به طور وظیفه بخوانند تا اینکه مثل مطالب زیر هر عنوان از باطن شان نیز‬
‫تراوش بعمل آید و شبه آن حقایق فرو ریزد‪ ،‬این جاست که بدرستی حالت باطنی و قوای‬
‫روحانی رو به زیادت بوده و میباشد‪ ،‬البته استقرارش باز هم دوام مطالعه و تقوا در عمل که‬
‫اثر و نتیجۀ آخرین آن خـداشناسی است‪ ،‬الزم دارد‪ ،‬یعنی‪ :‬هرگاه حضور خداوند جالله‬
‫در خفا و مال بر شام غالب آمد و خاص برای خوشنودی او تعالی جلو نفس را گرفتید‬
‫و حتی وساوس شیطـان را موقع ندادید‪ ،‬در حقیقت دارای قلب سلیم هستید و نجات‬
‫به شام و فالح به اجتامع با بودن چنین پاکان درین جا و آن رسا حتمیست‪ ،‬کام قوله‬
‫‪52‬‬
‫تعالی‪﴿ :‬ا َِل ّّا م َ ْن َأتَی ال َلّه َ بِقَل ٍ‬
‫ْب َسل ِیْم ٍ﴾‬
‫‪ .52‬شعراء‪٨٩/‬‬

‫‪115‬‬
‫‪116‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫ترجمه‪ :‬مگر که بیاید نزد خـدا با قلب سامل ( خالی از ماسوی ﷲ)‪.‬‬
‫ت﴾‪ 53‬یعنی چه‬ ‫ن م ِن تَف َاو ُ ٍ‬
‫الر ّ ْحمٰـ ِ‬
‫ق َ‬ ‫خل ْ ِ‬
‫ى ف ِي َ‬
‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ که راز آیه‪َ ﴿ :‬مّا تَر َ ٰ‬
‫میبینی در انواع پیدایش مخلوقات خدای متعال از اقسام تغییرات و کیفیت های تکامل و‬
‫تناسل وغیره را در ایشان‪ .‬در واقع حقایق مطالب آیۀ مبارکه بحر ارسار است که اگر به دقت‬
‫ال در نسل برش‬‫در سلسلۀ مخلوقات بی جان یا جاندار بنگرید به حیرت متام مییابید‪ ،‬مث ً‬
‫تـفاوت سیامی عموم مردها و زن ها و هکذا تـفاوت صوت شان با چهره های گوناگون و‬
‫رنگهای قسامقسم و درایت چشمگیر در هر فرد‪ ،‬نسل یا مملکت و امثال این هزاران منونۀ‬
‫دیگر‪ ،‬به ما میرساند که چه ذات عظیم است دارای حکمت و چه قوی علیم و حکیم‬
‫است مالک همه عظمت‪.‬‬
‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ که نطفه ها در اجساد جانداران به اختالف مدت تکامل میکنند‬
‫مث ً‬
‫ال‪ :‬در گوسفندان پنج تا شش ماه و در انسان ها و گاو نه تا ده ماه‪ ،‬در شرت و اسپ ها یک‬
‫سال وغیره که ازین هم پایان تر و باالتر زمان برای پیدایش موجودات حیه و غیرحیه مقرر‬
‫است‪ ،‬هرگاه دقیق شویم به این نتیجه می رسیم که چون گوسفند برای بهبود زندگی انسان‬
‫هاست لذا سال دو دفعه چوچه میزاید‪.‬‬
‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ این بر حرضت او تعالی الزم نیست که باید همیشه نطفه را در‬
‫مشیمۀ پنهان و مخصوص قرار دهد بلکه برعکس در بین صندوقی به نام تخم های گوناگون‬
‫جانداران و اشـجار و نباتات نیز آن عمل فعل و انفعال پیدایش موجودات را انسـجام‬
‫میدهد مثل تخم طیور و اکرث مخلوقات بری و بحری و غیره‪.‬‬
‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ برخی تخم ها به یک هفته و بعضی به دو هفته و برخی سه تا چهار‬
‫هفته یا کمرت و بیشرت از آن‪ ،‬مراحل تکامل چوچه شدن‪ ،‬در آن انجام یافته سپس آن موجود‬
‫پا به عرصۀ ظهور میگذارد‪.‬‬
‫‪ .53‬ملک‪٣/‬‬
‫پاره یی از مقایسه در برخی از ‪...‬‬ ‫‪117‬‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ که وضع و اسباب علت طی مراحل رشد چوچه در بیضه های‬
‫گوناگون‪ ،‬مربوط به کوایف و رازهای مخصوصی است مث ً‬
‫ال در تخم های عموم مرغها‬
‫حرارت غریزی از ماده یا نرهای آن جنس و یا به طور مصنوعی بکار دارد‪ .‬چه عظیم توانـا‬
‫و حکیم کربیاست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ بعضی آنها مانند بیضۀ نوعی از سنگ پشت که زنده شدن آن‬
‫به نظر شان متعلق است که به مقابل بیضه‪ ،‬مادۀ آن نشسته‪ ،‬میکشاید و برخی فقط توسط‬
‫حرارت فضا بدون همه تکلیف خود بخود به وقتش کشاده و چوچه از آن بیرون میشود‬
‫مانند تخم های مورچگان‪ ،‬چلپاسه ها‪ ،‬مارها و غیره‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ چنانکه اولین وسیلۀ منوی حبوبات‪ ،‬اشجار وغیره آب است که‬
‫باعث رشد شان میگردد این چنین در بطن مادر‪ ،‬تیر ناف باشد و اسباب راه تکامل ما وغیره‬
‫جانداران پس از تولد دهن بوده هکذا مدارک و مثال های چشمگیر دیگر بسیار است که‬
‫حی القدیر مطلق باشد‪.‬‬‫سمیع البصیر و ُ‬
‫ُ‬ ‫اگر خود فکر کنند دریابند‪ .‬آری‪،‬‬

‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ دهن غذا رسانی در امثار و حبوبات‪ ،‬آن بندک کوچکی است‬
‫که به نام دم کشمش‪ ،‬آلو‪ ،‬زردالو‪ ،‬خربوزه‪ ،‬تربوز‪ ،‬کدو و صدها منونۀ دیگر یاد شده که‬
‫قسمت رسیده نهایی مذکور به میوه باشد که گویا خدای متعال به ما نشان میدهد که بدون‬
‫از جویدن با دندان و قرت کردن هم به حرضت ما تکامل دادن هر چیز ممکن و سهل باشد‬
‫ُ‬
‫جلیل الکریم و فر ُد الرحیم او جل جالله باشد‪.‬‬ ‫چنانکه گفـته شد‪ ،‬بیشک که‬

‫‪ - ٩‬آیا دقت کرده اید؟ که صورت تغذی نوزادان در پستانداران‪ ،‬دانسنت چوچه ها طرز مکیدن‬
‫شیر را از پستان و در برخی طیور چون گنجشکان‪ ،‬گرفنت از منقار مادر باشد و کبوتر و موسیچه‬
‫خوردۀ مادر را از دهن او که می برآرد خورند و این کیفیت تغذی گوناگون را به نوزادان کی‬
‫خالق املجید است جلت عظمته‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫ولی الحمید و‬
‫آموخت؟ قابل غور مزید است‪ ،‬چه ُّ‬
‫‪118‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫‪ - ١٠‬آیا دقت کرده اید؟ قسمتی از چوچه های طیور چون مرغهای خانگی و کبک به‬
‫آواز مادر جمع شده و مواد غذایی را از زمین به منقار خود گرفته خورند و صدها تـفاوت‬
‫دیگر که مبا نشان میدهد پرورش دادن و منو بخشیدن نوزادان را به هر صورتی که او‬
‫تعالی خواهد ممکن بود و به حرضت وی جل جالله اشکال ندارد‪ .‬خالصه او جل جالله‬
‫ذاتیست که تا جای الزم به هر موجود به طور رایگان از اول فطرت همه رضوریات‬
‫اولیه زندگی اش را بخشیده و طرز استفاده از آن را دانـانده است‪.‬‬

‫‪ - ١١‬آیا دقت کرده اید؟ که موجودیت نطفه به زمین مرطوب و فصل مساعد‪ ،‬چون رسیدن‬
‫اسپرما در رحم ماده ها به وقت مساعد باشد‪ ،‬به این تـفاوت که رحم ماده های جاندار فقط‬
‫یکنوع اسپرمای نر خود را رشد و منو داده میتواند ولی زمین هرگونه حبوبات و اشجار که‬
‫تخمش به ترتیب الزم در آن انداخته شود میرویاند و به رشد میرساند‪:‬‬
‫﴿ و َ مَا ذَال َِک عَل َی ال� ل �ه بِعَز ِیْز ٍ﴾‪.54‬‬
‫ترجمه‪ :‬و نیست این بر ذات کربیای او جل جالله دشوار‪.‬‬

‫‪ - ١٢‬آیا دقت کرده اید؟ که حرکت و کیفیت فعل و انفعال القای نر و ماده در حبوبات‬
‫ظاهراً نبوده و همۀ آن اعامل در خود دانه ها و تخم های اشجار و حبوبات چون گندم‪،‬‬
‫شالی‪ ،‬نخود‪ ،‬کنجد‪ ،‬تربوز‪ ،‬خربوزه و صدها مثل این منظم گردیده اسـت و این مبا نشان‬
‫می دهد که خدای عظیم را قدرت کافی است که بدون از تجمع نر و ماده نیز نطفه بندی‬
‫کرده ومراحل تکافو و رشد اشجار و امثار و هر چیزی را که او جل جالله بخواهد به هر‬
‫رحمن‬
‫ُ‬ ‫صورت تکامل داده میتواند چنانکه در دانه های حبوبات مالحظه میکنند‪ .‬چه‬
‫الرحیم خدای علیم و حکیم است جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ١٣‬آیا دقت کرده اید؟ که معادن هم در بطن احجار میرویند و نطفه در اول از هر‬

‫‪ .54‬ابراهیم‪.٢٠ /‬‬
‫پاره یی از مقایسه در برخی از ‪...‬‬ ‫‪119‬‬

‫جنسی که هست دارند و آن نطفه به امر خـدا جل جالله طی قرون منو کرده و رشد‬
‫منوده پس از هزاران سال چون درخت معدن مس‪ ،‬آهن‪ ،‬طال‪ ،‬نقره‪ ،‬قلعی و ده ها مثل‬
‫اینها تکامل کرده و از آن انسان ها عندالفرصت استفاده میکنند‪ .‬چه خدای عظیم و‬
‫یکتاست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬آیا دقت کرده اید؟ که درین نیز خدای عظیم به ما نشان میدهد که رشد و تکامل‬
‫اشیاء به حرضت ما مربوط است چون تکامل ولد یا چوچه در بطن ماده و یا در جریان‬
‫عروق خون و رسیدن مواد غذایی در مشیمه و یا چون رشد اشجار و حبوبات به رسیدن‬
‫رطوبت و اشیای دیگر‪ ،‬لزوم ندارد و یا مثل حیات جانداران دیگر در بین بیضه وغیره متعلق‬
‫ن عُلُوا ً َ‬
‫کبِیرَا‪.‬‬ ‫ن ﷲ تَعَالی عَ َم ّا یَصِ ف ُو َ‬
‫بحا َ‬
‫س َ‬‫نیست‪ُ .‬‬
‫‪ - ١٥‬آیا دقت کرده اید؟ عجب تر ازین منو و رشد معادن جامد در بین سنگ ها و یا‬
‫تشکل لعل و زمرد وغیره در بین احجار بوده که به غیر رشیان و عروق و بدون جذب مواد‬
‫غذایی باشد و ازین مهم تر مواد روغنی سوخت مانند نفت وغیره در بطن زمین است که‬
‫چطـور خلق و به چه قسـم در یکجا جمـع و چرا به خاک و ریگ داخل زمین جذب‬
‫منیشود‪.‬‬
‫ب‪ -‬مقایسۀ برخی موجودات دیگر در بر‬
‫مقدمه‬
‫حاال که تا جایی بر چگونگی رشد و تکامل موجودیت هسته های مقدماتی تخلیق به‬
‫ال وارد شدند و مقایسۀ مدارج پیدایش را به روی‬ ‫نام نطفه در جانداران و بی جانها اجام ً‬
‫خواستۀ عظیم کردگار او جل جالله با پارۀ قدرت کامل و تامه یی که ویتعالی دارد دیدند‪،‬‬
‫نیکوست تا نظر خود را به مقایسۀ موجودات دیگر و یا حاالت خود انسان معطوف داریم‪.‬‬
‫باید گفـت که در زیر و رو کردن مطالب ناچیز که به طور منونه به مـنصۀ تدقیق شام‬
‫قرار میگیرد کار انجام نیافته‪ ،‬فقط تپ و تالش قوای عالی انسانی قاری و سامعین‬
‫را به این وسیله به حرکت درآورده و به نشانی این دروازه ها به شاهراه‪ ،‬اشاراتی به‬
‫وصول تقویۀ ایامن بر خالق عظیم سبحان او جلت عظمته منودیم که بـیشک این‬
‫سازماندهی قوای روحی‪ ،‬متضمن چارج بطری ایامن در اوالد برش بوده و کوتاه ترین‬
‫فاصلۀ ارتباط بنده را با ویتعالی توسط این عبادت بی قید و رشط میرس می مناید که‬
‫اگر بگویم رسآمد همۀ طاعات بوده آرزوی وصول ُقرب بنده را با او تعالی به کمرتین‬
‫فاصله برآورده می سازد گزاف نیست‪ ،‬زیرا قرآن کریم از آن در بیش از‪ ٢٥٠٠‬آیت خود‬
‫ستوده و توضیحات وصف الحال درک مردم آن وقت و یا آینده گان را تا جای الزمه داده‬
‫است که ما اینک به یاری و مددگاری خاص حرضت باری دست شام را گرفته و با‬
‫پاک کردن گردهای‪ 55‬روی چشم به حقایق پیش پا افتاده نظر تان را جلب منوده و به‬
‫‪.55‬‬
‫دیــده یی ده کیــن کـــــرم را بنگـــرم‬ ‫خلق با صد دیده اعمی زین کــــرم ‬
‫تــا نپوشــد بحــر را خاشــاک و خس‬ ‫بعد ازین ما دیده خواهیم از تو بس ‬
‫هرکه نگذشت ازسبب ز اصحاب نیست ‬ ‫چشم بند خلق جز اسباب نیســــت ‬
‫ ‬ ‫فـاعــــ ــف عـــ ــنا ثــقـلــ ــت اوزارن ــا‬ ‫ـــــــــکرت ابصـــارنـا ‬
‫ُ‬ ‫یا الـــهـی َس‬
‫(مولوی)‬
‫آنچه در پردۀ رنگ است پدیدار تر است‬ ‫چشم جز رنگ گل و الله نبیند ورنه ‬
‫(اقبال)‬ ‫ ‬

‫‪120‬‬
‫‪121‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫درایت کامل ایامنی که دارند‪ ،‬امید هرچه بیش و بیشرت از آن را که آرزوست برآورده‬
‫و ازین ممر به تنویر هستۀ توحید خود هنوز هم نیروی بسزایی به فضل خدا جل جالله‬
‫بخشیده و به دقت متام از مطالعۀ این ارسار رسکشاده که تحت مداقۀ نظر قرار دارند‬
‫به دست آرند‪.‬‬

‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ که از حرکت و کوشش جانداران در پی تالش روزی و به دست‬
‫آوردن مواد غذایی و برعکس از سکون و پابرجا بودن اشجار و نباتات وغیره که در تهیۀ‬
‫مواد الزمه غذایی و امثاری مؤثرتر اند‪ ،‬کافیست که از مطالعۀ این حقیقت راز بزرگ روزی‬
‫رسـانی و تربیۀ رب قدیم جل جالله را دریابیم که به ما به درسـتی متام نشان داده و ثابت‬
‫میکند که او جلت عظمته به هر نوع و صورتی که بخواهد به هر چیز روزی داده و به‬
‫رسحد تکامل و رشد رسانیده می تواند یعنی جانداران وغیره را به تالش و اشجار‪ ،‬نباتات‪،‬‬
‫معادن وغیره را به ثبات واداشته‪ ،‬منو و رشد و بهره الزمی را به هر یک به سکون یا حرکت‬
‫بخشیده است‪.‬‬

‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ این تـنها انسان است که به او الزم آمده تا بکارد و مساعی مناید‬
‫و در تهیه و تربیۀ انواع مرزوقات و حوایج خود کوشش کند تا بخورد و بپوشد و به مقابل‬
‫گرما و رسما به خود نیرو و قوت بیابد‪ ،‬دیگر همه جانداران بری و بحری یا طیور‪ ،‬اشجار و‬
‫نباتات فقط به لباسی که دارند مقاومت به مقابل گرما و رسما داشته و از خوراک ناپخته و نا‬
‫منظم به خویش نیروی الزم را به دست آورده و به لطف و کرم او جل جالله امرار حیات‬
‫میمنایند‪ .‬چه خدای کریم است جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ که چرا انسان به طول سالها از خوراک های گوناگون قوت و نیرو‬
‫مییابد ولی زمانی که پیر میشود عین مواد خوراکی یا بهرت از آن‪ ،‬به او هیچ انرژی و قوت‬
‫منیدهد زیرا تا انسان بداند که اینها همه آالت و اسباب اند‪ ،‬اصل نیرو بخشنده و قوت‬
‫مقایسۀ برخی موجودات دیگر در بر‬ ‫‪122‬‬

‫دهنده‪ ،‬خدای عظیم و کریم است‪ ،‬لذا اکنون منوی جسم را او جل جالله متوقف کرده بنا ًء‬
‫دیگر هیچ گونه غذا‪ ،‬قوت و نشاط چون آوان جوانی را جز مداومت حیات به وی بخشیده‬
‫منیتواند‪ .‬چه قادر متعال و دانـای راز اوست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ که چرا انسان وقت شدت مریضی شکایت از بدهضمی فالن و‬
‫فالن خوراک ها میمناید در حالیکه از آن غذا به طول سالها او قوت گرفته و رشد یافته‬
‫است در حقیقت این مغالطه اندازی از طرف شیطان تلقین میشود تا اصل مسبب این‬
‫عظـیم ال َّرافـع اوسـت‬
‫ُ‬ ‫مجـیب الواسـع و‬
‫ُ‬ ‫تکـالیف یا مرضها را فراموش کند‪ ،‬الحـق‬
‫جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ برای روشن شدن این مطلب‪ ،‬چرا انسان از خود منیپرسد که در‬
‫طول زندگی همین خوراک ها باعث قوت و حیات او گردیده حاال که قضیه برعکس شده‬
‫رحمن الرحیم خدای‬
‫ُ‬ ‫دست قدرت او تعالی در آن کارگر گشته تا حکمت چه باشد‪ .‬چه‬
‫علیم و حکیم است جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ که از وقوع امراض چه رازهایی به دست میآید مانند اینکه به‬
‫انسان خدای متعال نشان میدهد که ای بنده‪ ،‬ما بودیم که سال ها از انواع غذاها صحت‬
‫و سالمت تو را نگاه داشتیم ورنه این خوراک سابقه و مقرره ات می باشد که از آن تقویه‬
‫میشدی‪ ،‬ولی اکنون که حرضت ما اراده کرد ترا مریض منودیم و نیز درین رازهای بسیار‬
‫ال در هنگام مریضی پیدا شدن َعـجز و توبه به خـدا جل جالله و رصف شدن‬ ‫باشد مث ً‬
‫ُ‬
‫قابض الکریم‬ ‫چیزی به نام تداوی که به این و آن مرصف میگردد وغیره رازها‪ ،‬بیشک که‬
‫و فر ُد الرحیم او جل جالله باشد‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ که زن ها عموم ًا هنگام بارداری نه تـنها از هامن مواد غذایی عادی‬
‫به طول نه ماه به اندازۀ سه تا چهار کیلو گرام یا بیشرت طفل را بهم میآورند‪ ،‬بلکه خود شان‬
‫‪123‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫نیز فربه و قویرت میشوند‪ .‬اینجاست که باید بدانیم معده و جهاز هاضمه و خوراک آنست‬
‫که بود پس این زیادت فربهی و گوشـت اضـافی فرزند به طول نه ماه چطـور حاصـل‬
‫میشود؟‬

‫‪ - ٨‬آیا دقت کرده اید؟ هرگاه جهاز هاضمه نساء میتواند به این مدت نه ماه‪ ،‬چهار تا پنج‬
‫کیلو گرام گوشت اضافی را از غذا حاصل کند چرا بدون زمان بارداری منیتوانند؟ پس‬
‫معلوم است که خدای علیم و حکیم این راز را همدرین زمان به میان آورده و جهاز هاضمه‬
‫عادی را این همه نیروی اضافی می بخشد که هنگام مریضی تولد طفل و شیر دهی‪ ،‬زن‬
‫قوی باشد و از بین نرود‪ .‬بـیشک خداوند جل جالله فعال و قادر است به آنچه اراده‬
‫فرماید و بخواهد‪.‬‬

‫‪ – ٩‬آیا دقت کرده اید؟ که اسپ‪ ،‬خر‪ ،‬شرت وغیره مرکوبات در حقیقت آلۀ توصل شخص‬
‫از مکانی به مکانی بدون رفتار بوده و فقط به محض دیدار یا بعض ًا گفـتار در آن حالت اند‬
‫تا انسان بداند که خدای متعال بدون حرکت قدم بر زمین شخص را میرساند به جایی که‬
‫قوی مطلق اوست جل جالله‪.‬‬ ‫شهید الحق و ِ‬‫ُ‬ ‫خواهد‪ .‬بیشک‬
‫‪ - ١٠‬آیا دقت کرده اید؟ چرا عده یی از طیور به هوا میروند؟ زیرا تا انسان ها گامن نکنند‬
‫که هر جسم ثقیل را الزم است بنابر ثقلت خود باید بر زمین باشد اینک خدای متعال عدۀ‬
‫بسـیار از جانداران ثـقیل الجسم را در هوا نیز برداشته و پرواز با همه سـرعت به او داده‬
‫ُ‬
‫واحد ال َّرافع اوست جل جالله‪.‬‬ ‫میتواند‪ .‬آری‪ ،‬صمد ُالصانع و‬

‫‪ - ١١‬آیا دقت کرده اید؟ عموم نباتات و اشجار اگر رس شان بریده شود باز هم جوانه یا‬
‫پندک از آنجا می برآید و به زندگی خود ادامه میدهد‪ ،‬اما برعکس عموم ًا جانداران را‬
‫اگر رس زدید دیگر زندگی آنها خالص است‪ ،‬چه عظیم با حکمت خداست جل جالله‪.‬‬
‫‪ - ١٢‬آیا دقت کرده اید؟ که به مقایسه رس بریدن جانداران و مردن و برعکس رس زدن‬
‫مقایسۀ برخی موجودات دیگر در بر‬ ‫‪124‬‬

‫اشجار و باز هم زنده بودن‪ ،‬رازها و حکمت های عجیب باشد چنانکه خدای متعال به ما‬
‫نشان میدهد در حال بی رس بودن‪ ،‬هر شی را که بخواهد زنده نگه کرده میتواند‪ ،‬خالف‬
‫رافع املاجد‬ ‫ُ‬
‫قابض الباسط و ُ‬ ‫جانداران که با نبودن رس حیات شان خامته میپذیرد‪ .‬چه‬
‫خدای بیناست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ١٣‬آیا دقت کرده اید؟ که اشجار علی االکرث به انواع و اقسام متغیر در زمین و اعامق‬
‫آن فرو رفته و مواد غذایی الزمۀ مختص به خویش را جمع آوری کرده و عندالفرصت به‬
‫حسیب‬
‫ُ‬ ‫شاخ ها و شاخچه ها رضوریات متعلق شان را میرسانند خصوص ًا به ایام بهار‪ .‬چه‬
‫الجلیل خدای یکتا و تواناست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬آیا دقت کرده اید؟ که این چنین نباتات و حبوبات از قرش نزدیک روی زمین به‬
‫محض بذر کردن‪ ،‬به حدی الزم رشد و تکامل خود را به رسعت هرچه زودتر پیش میبرند‬
‫گویا برعکس اشجار که به زمستان در زیر زمین مواد غذایی را جمع میکنند و به رسعت‬
‫در بهار به اغصان و امثار خود می رسانند‪ ،‬برخالف آن حبوبات‪ ،‬نباتات و غیره از سطح‬
‫روی زمین عین کیفیت را به دست میآورند‪ .‬چه قادر قیوم خدای عظیم حکیم است‬
‫جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ١٥‬آیا دقت کرده اید؟ که جریان وصول مواد غذایی در اشجار و نباتات نیز تـفاوت‬
‫های ذیل را داراست‪:‬‬
‫اول ‪ -‬آن مواد غذائی که بدون موجودیت رشیان و عروق معین از البالی حجرات تنه به‬
‫شاخچه ها‪ ،‬برگ ها‪ ،‬امثار یا گلهای آن رسانیده میشود‪.‬‬
‫دوم ‪ -‬این مواد را خالف مقررات طبیعت برعکس از  پایان به باال به فشاری که خداوند‬
‫جل جالله میداند تیر میکند یعنی از ریشه ها به سوی شاخه ها آب و غذای الزمه را بدون‬
‫پمپ کاری میرساند‪.‬‬
‫‪125‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫سوم ‪ -‬جذب این مواد غذایی الزمه در درخت‪ ،‬امثار و نباتات از آن مقدار اندک خاک که‬
‫به اطراف ریشۀ آنها واقع است نبوده بلکه جاذبۀ مخصوصی را خدای عظیم به ریشههای آن‬
‫داده است که از فاصله های معین مواد غذایی مختص آن شجر یا مثر را جمع و به ترتیب‬
‫الزمه جانب باال به شکل میوه‪ ،‬برگ‪ ،‬تنه‪ ،‬شاخچه وغیره به طور مساوی و عادالنه میدهد‪.‬‬
‫سمیع البصیر است جل جالله‪.‬‬
‫ُ‬ ‫علی الکبیر خدای‬
‫چه ُّ‬
‫‪ - ١٦‬آیا دقت کرده اید؟ که عین تـفاوت ها در امثار و حبوبات‪ ،‬خصوص ًا در جانداران‬
‫بحری به صدها صورت باشد‪ .‬چه خدای عظیم چه قادر کریم و رازق و مربی این همه عیان‬
‫و نهان به انواع و اقسام است که دقت در آن جز تحیر و مبهوتی بر کامل عظمت‪ ،‬بیشرت‬
‫سمیع الخبیر خداست جل جالله‪.‬‬
‫ُ‬ ‫درک به مغز و دانش به دل نیاید‪ .‬چه‬

‫‪ - ١٧‬آیا دقت کرده اید؟ درین چه حکمت است که غالف برخی میوه ها را هنگام پختگی‬
‫جدا و بعضی را به آن میوه تا دم آخر چسپیده نگاه میدارند که شخص مجبوراً به جدایی‬
‫آن باید بپردازد؟ بلی‪ ،‬برای اینست تا انسان بداند که جدا کردن قسمتی از قرشهای حبوبات‬
‫را از غالف مانند خسته و چارمغز و بادام و جدا شدن میوه آن چون زردآلو از خسته و مالته‬
‫از پوست و غیره به ید قدرت کامل و حکمت اوتعالی شده ورنه باید همه میوه ها با پوسـت‬
‫چسـپیده می بودند‪ .‬خالصه هر کار و صورت کار به حرضت عظیم غفار او جل جالله‬
‫ُ‬
‫ماجد الظاهر اوست جل جالله‪.‬‬ ‫آسان است‪ ،‬بیشک قیو ُم املقتدر و‬
‫جامل و کامل صانع جل جالله در مصنوعات‬
‫پاره یی از مقایسه در موجودات بحری‬

‫مقدمه‬
‫‪56‬‬
‫ك ْن فَي َ ُكوْنُ﴾ عظیم او جل شانه و عم نواله‬
‫درین شک نیست که به قادر قیوم و مالک ﴿ ُ‬
‫قدرت کامل و جالل و کامل در هر چیز و شی طور خاص است که ما به توصیف و ترسیم‬
‫ال کلامت در خور بازگو کردن حقیقت آن را نداریم و عجب اینست که این ارسار‬ ‫آن اص ً‬
‫بر سـر بازار جهـان فانی را از خاکدان بی ارزش کرۀ مادی ظاهـراً بدون هـرگونه کیفیت‬
‫میکشند‪ ،‬آیا از منابع انوار جنان (رسای ابد) چه نعام و چه اشیاء دارای چه کوایف برای‬
‫صالحان برآورده باشند‪ ،‬مگر مغز قابل درک و سنجش این حقیقت را می توان در خود‬
‫رساغ کرد؟ ممکن در پاسخ بگوییم نه یا کمرت و ازینکه بگذریم به عظمت این راز باید‬
‫به دقت بنگریم که خلق کردن و منو بخشیدن در فضای آزاد به همه انواع اشجار‪ ،‬امثار‪،‬‬
‫حبوبات‪ ،‬نباتات وغیره مگر کاریست به حرضت وی جل جالله مشکل؟ نه‪ ،‬بلکه سهل و‬
‫ك ْن فَي َ ُكوْنُ﴾ خلق و یا نابود مناید آنچه را خواهد‪.‬‬
‫آسان‪ ،‬چنانکه به یک ﴿ ُ‬
‫دقت کنند که در آب شور و تلخ بحر نیز به میلیونها انواع جانداران و بی جانها را خلق‬
‫منوده و همه را در آنجا با نبودن اسباب و اشیاء‪ ،‬خالف زنده گانی روی زمین‪ ،‬روزی‬
‫دهد و منو بخشد بلکه از موجودات بری‪ ،‬قویرت و بزرگرت مناید و اینک به پاره یی ازین‬
‫مقایسه بنگرند که فقط به یاری خداوند جل جالله کلید کشایش این رموز را تهیه و به شام‬
‫سپردیم حاال بکوشید تا ازین ناحیه به مطالعۀ همه اَرسار این بادیه (دنیا) دست یابید و این‬
‫رسایل یگانه وسیلۀ مقوی ایامن و ُقرب تان به حرضت حنان و منان او جل جالله است‪.‬‬
‫نرجوا منه ُ التوفیق‬
‫و ُ‬
‫‪ .56‬یعنی بخشش و عطای او عام است‪.‬‬

‫‪126‬‬
‫‪127‬‬ ‫جامل و کامل صانع (ج) در مصنوعات‬

‫‪ - ١‬آیا دقت کرده اید؟ از آنجا که همه جانداران روی زمین از حبوبات یا از امثار و نباتات‬
‫و حتی ریشه ها وغیره چیزهای رنگارنگ فرآوردۀ زمین تغذی منوده و قوت مییابند ولی‬
‫در بحر بدون این همه لذایذ فقط از آب شور‪ ،‬هزاران جانداران تکامل و رشد میکنند که‬
‫به خوبی برای انسان ها میفهامند به نزد حرضت ویتعالی رشد دادن و کامل بخشیدن از هر‬
‫چیز در هر جا ممکن بوده متعذر نباشد‪.‬‬

‫‪ - ٢‬آیا دقت کرده اید؟ که حیات اکرث جانداران و نباتات مخصوص را در بحرها خدای‬
‫عظیم چرا مقرر کرده است؟‬
‫زیرا تا انسان بداند که نه تـنها ذات اقدس او فقط موجودات حیه را در فضای آزاد میتواند‬
‫زنده نگاه کند و تکامل به آنها بخشد بلکه جانداران بحری را بدون از خوردن انواع دانه ها‬
‫و گیاه و استشامم فضای آزاد به طور مستقیم نیز زنده نگه داشته حتی از موجودات بری‬
‫اکرثاً قویرت و بزرگرت باشند مانند نهنگ ها و دلفین ها وغیره‪.‬‬
‫‪ - ٣‬آیا دقت کرده اید؟ که قویرتین موجودات روی زمین از نگاه وزن فیل است که ‪ ٧‬تن‪،‬‬
‫کالنرتین آن باشد‪ ،‬ولی بزرگرتین موجودات بحری نهنگ ها اند که از یک واحد شان به نام‬
‫ویل از ‪ ١٥٠٠‬تا ‪ ۳۰۰۰‬گیلن روغن به دست میآید وزن آن‪ ١٥٠‬تن و ‪ ٢١‬برابر فیل میباشد‬
‫در حالیکه نه علف میخورند و نه دانه و نه هم در فضای آزاد زندگی میکنند باز هم به این‬
‫تنومنـدی گـردند که این خـود نشـان دهندۀ نشـو و منای پاره یی از کارگاه عظمت اوسـت‬
‫جل جالله که هر چیز را خواهد به هر جا رشد دهد و لو که در آب شور و تلخ بحر و غیره جا ها‬
‫باشد‪ ،‬سبحان ﷲ چه خدای رحیم و کریم و قوی است جل جالله‪.‬‬
‫‪ - ٤‬آیا دقت کرده اید؟ که جانداران بحری بعضی چوچه زایند و برخی تخم گذاری کنند‪،‬‬
‫برای اینکه تخم های شان به امواج بحر یا حرکت آب از هم نپاشند و پراگنده نشوند به رشتۀ‬
‫مخصوص به هم بسته خلق گردند مانند تخم های ماهیان و قوربقه ها و غیره‪ ،‬چه رح ٰم ُن‬
‫ال َّرحیم خدای علیم و حکیم است جل جالله‪.‬‬
‫پاره یی از مقایسه در موجودات بحری‬ ‫‪128‬‬

‫‪ - ٥‬آیا دقت کرده اید؟ در حالیکه تخم طیور اگر در آب باشد پوسیده شود ولی برعکس‬
‫تخم موجودات بحری در آب شور رشد و تکامل یابند‪ .‬خدای متعال به ما ثابت میکند که‬
‫واسع‬
‫ُ‬ ‫نگاه کردن و حیات بخشیدن به حرضت ما در خشکه و آب و غیره یکسان است‪ .‬چه‬
‫الحکیم خداست جل جالله‪.‬‬

‫‪ - ٦‬آیا دقت کرده اید؟ که عده یی از حیوانـات بری و بحری هستند که اگر یک عضوش‬
‫را قطع کنند بعـداً از هامن جا باز هم عضو مذکور به مدت معین مثل سابق میبرآید مانند‬
‫چلپاسه که اگر دم یا پایش را بربید دوباره دم و پای آن چون خرچنگ وغیره می روید‪.‬‬
‫آری‪ ،‬اوست جلت عظمته برآرنده و نظام بخشنده امور‪.‬‬

‫‪ - ٧‬آیا دقت کرده اید؟ که خدای عظیم به این عمل حقـایق و رازهـایی را به ما نشـان‬
‫می دهد‪ ،‬غور کنید تا دریابید که این چنین می توانست هرگاه عضو انسان ناقص شود از‬
‫جایش برآرد اما نکرد تا به یاری علم راه های حفاظت و غیره را دنبال کنیم و به ما تعلیم‬
‫می دهد که ای انسان اگر در جای عضو قطع شده‪ ،‬فالن نوع هرمون‪ 57‬یا ماده را که در‬
‫پای حیوانـات یا اعضای شان ما می نهیم عضو آن سامل می برآید‪ ،‬تو هم بگذاری شاید‬
‫عضوت سامل برآید‪ .‬آری! اوست جلت عظمت ُه ُمدَ بِّر و خالق همه جزء و کل‪.‬‬

‫‪ :Hormone .57‬مادۀ کیمیاوی که از غدود داخلی بدن ترشح شده و داخل جریان خون میشود‪.‬‬
‫انسان و ارسار رقب‬
‫یا‬
‫س‬ ‫گ‬ ‫ی‬ ‫م‬
‫جام و ر وم‬
‫اعوذ بال� ل �ه من الشیطان الرجیم‬
‫بسم ال� ل �ه الرحمن الرحیم‬

‫ٱ ْلحم َْد ُ لِلّٰه ِ ٱل َ ّذ ْ‬


‫ِى هَد َىٰنَا لِه َٰذ َا وَم َا ك َُن ّا لِنَه ْتَدِىَ لَوْل َ ٓا أَ ْن هَد َىٰنَا ٱللّٰه ُ‬

‫ترجمه‪ :‬ثنا و صفت مر خدای را که هدایت کرد ما را به این [راه] و اگر حرضت او جلت‬
‫عظمته رهنمونی منیفرمود‪ ،‬ما نبودیم که راه یابیم‪.‬‬
‫به عـبارۀ دیگر‪ :‬اگر او جل جالله ما را به شــاهراه مسـتقیم رهـنامیی منیکرد ما راهیاب‬
‫منیشدیم‪.‬‬

‫مقدمه‬
‫با خواندن این رساله امیدواریم تا مؤمنین صاحب درایت در طی سواالتی که مطرح شده‬
‫حقایقی را دریابند که شاید به تالوت چندین بار تفاسیر و احادیث به آنها میرس نشود‪،‬‬
‫ازیرنو قبل از ارائـه مطالب هر عنوان به داخل چند سطر محدود جلب توجه قاریان را به‬
‫یاری خـدا جل جالله به عناوین جداگانه معطوف میداریم که یکی بعد دیگر استعداد‬
‫باطنی شام را به دریافت ارسار عالی و گهربار این گنجینۀ معرفت که به غرض تقویۀ نور‬
‫ایامن و رسیدن به کشف ارسار بُعد چهارم (مخفی از انظار مایان) تنظیم یافته قوی و قویرت‬
‫گرداند‪ .‬و من ﷲ التوفیق‬
‫اینک اول نظر شام را به طور اجامل به پاره یی از اظهار مطالبی میاندازیم که به خوبی‬
‫متام از آن جالل و عظمت او تعالی روشن است و به مرتبۀ دوم‪ ،‬چرا انسان به دریافت این‬
‫دولت با آنکه فطرت ًا مایل است منیکوشد؟ و در جای سوم‪ ،‬طرق کوشش کدام است؟‬
‫مخترصاً توضیح دهیم‪.‬‬
‫‪129‬‬
‫دریافت عظمت و جالل و کامل خداوند جل جالله در اشیاء‬

‫برای روشن ساخنت حقیقت این راز (درک ُکنه ذات) در حالیکه ما کلامت اداگر این‬
‫مطلب را نداریم‪ ،‬چطور ممکن شده می تواند که باری با این همه کوتاهی فهم بر کامل‬
‫و جالل عظیم بی زوال پی بریم‪ ،‬زیرا مسلم است وقتی پایۀ قدرت یک نیرو را می توان‬
‫دریافت که الاقل به پیامنۀ او در خود استعداد دیده و یا شبه آن را رساغ کنیم‪ .‬حال آنکه‪،‬‬
‫اندازۀ عقل و دانش که ویتعالی از اول دنیا تا عرص ما عنایت منوده اگر دقت کنیم جز‬
‫حیرانی‪ 58‬و مبهوتی چیزی حاصل نیاید‪.‬‬
‫به طور مثال برای تسهیل فهم فقط بسیار ساده غور مناییدکه ذات عظیم کربیاجلجالله‬
‫از اول دنیا تا آخر فنای آن به هر انسان به چه مقدار عقل منکشف و فهم و درایت‬
‫داده‪ ،‬هرگاه این همه را رسهم کرده جمع سازند به میلیارد ها تن وزن فی املثل بالغ‬
‫میشود‪.‬‬
‫ال نفوس فعلی جهان چهار میلیارد است‪ 59‬اگر فرض کنید به هر نفر طور متوسط یک پاو‬ ‫مث ً‬
‫عقل و دانش خداوند جل جالله داده باشد (‪ )١٦ = ٤ × ٤‬میلیارد خورد‪ ،60‬این را تقسیم سیر‬
‫منایید و به تن تعدیل بخشید به روی این حساب به نتیجۀ رسسام آوری میرسید و در پایان‬
‫به یک جهان تحیر و مبهوتی مستغرق میشوید‪ .‬به اساس این سنجش اگر غور کنید که به‬
‫هر قرن یا عمرهای مختلف هر دورۀ انسان ها‪ ،‬از اول دنیا تا اکنون چه مقدار علم و دانش‬
‫داده شده مایۀ تعجب و گرنگی هوش گردیده‪ ،‬به روشـنی متام در مییابید که سبحان ﷲ‪،‬‬
‫عظمت و کامل علم و دانش او جل جالله عم نواله از ساحۀ فهم و درک ما به کلی بیرون‬
‫اسـت‪ ،‬خصوصـ ًا که بر آن‪ ،‬اندازۀ فهم و دانش مخلوقات کرات سه گانۀ (افالک ملک‪،‬‬
‫حیرت اندر حیرت اندر حیرت است‬ ‫‪  .58‬از پی ادراک تو هرجا که هست ‬
‫(مولوی)‬ ‫ ‬
‫‪  .59‬این رقم مربوط احصائیه سال‪ 1354‬هجری شمسی مطابق سال ‪ 1974‬میالدی میباشد‪.‬‬
‫‪  .60‬یک خورد مساوی ‪ 113‬گرام میشود‪.‬‬

‫‪130‬‬
‫‪131‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫جن و شیاطین) طرف دنیای ما را ضم کنید و با پنج جـهت دیگر که مساوی هژده هزار‬
‫عـامل میشود به کجاها میرسد و اگر بر این درایت‪ ،‬اندازۀ شعور جانداران را بیفزایند چه‬
‫حاصل از آن جز محو در محو می توان گرفت و این بدان ماند که مور کوچکی به درک‬
‫خود به احصائیه گیری و نظام سازی رئیس جمهور کدام مملکت پردازد‪ ،‬آیا از عهدۀ آن‬
‫برآمده میتواند؟ نه هرگز‪.‬‬
‫پس این چنین به احصائیه و درک کامل و قدرت و حتی از اندازه گذاری به برنامه های‬
‫حرضت ویتعالی ابداً انسان عاجز بوده باشد‪ ،‬لذا حرضت خرض علیه السالم هنگام منودن‬
‫کمی ساحۀ دانش برش برای حرضت موسی علیه السالم چون در کشتی نشستند‪ ،‬گنجشکی‬
‫به عرشۀ کشتی قرار گرفت و منقار خود را به بحر فرو برد و باال کرد‪ ،‬جناب خرض (ع) از‬
‫موسی علیه السالم پرسید‪ :‬آیا این گنجشک با فرو بردن منقار از بحر چه مقدار آب را‬
‫گرفته باشد؟ گفـت به تناسب بزرگی بحر به حکم هیچ‪ ،‬خرض علیه السالم گفـت‪ :‬این‬
‫چنین تصور کنید‪ ،‬مجموع درک و دانش اوالد برش از اول تا آخر جهان به حکم قطره یی‬
‫از دانش و علم خداوند متعال محسوب نشود‪.‬‬
‫بنابرین موقف ناچیز‪ ،‬برخی ها در بین انسان های کم رشد اجازۀ خود منایی را به‬
‫اغـوای شیاطین به خویش می دهند‪ ،‬حاالنکه در برابر موجودات کرات دیگر و یا‬
‫انسانهای رسیده تر صفر جمع صفر باشند‪ .‬چنانچه عده یی بـروی انـانیت و ترصف‬
‫امور علمی محدود در اشیاء و اسباب آالت که اصل آن زادۀ دست قدرت و عظمت‬
‫خاص عظیم با شوکت اوست دانسته و نادانسته به خویش اجازت می دهند تا بدون‬
‫کارت راهداری آرزو کنند که به این دولت رسا (قرب حضور) رسند‪ ،‬این خیال است‬
‫و محال است و جنون‪.‬‬
‫ جستجوی انسان و ماهیت اصلی آن‬
‫‪ - ١‬سوال‪ :‬آدمیزاد را به مفهوم معنی چرا انسان نامیده اند؟‬
‫جواب‪ :‬انسان اسم مبالغه است و مشتق از اُنس بوده که معنی بسیار زود خوی گیرنده یا‬
‫عادت یابنده به هر چیز باشد‪ ،‬حتی به خانه و جای و حیوانـات وغیره اشیائی که به ماحول‬
‫خود می بیند پس از مدتی چنان به آنها محبت یابد که از فراقش به اندازۀ ارتباط باطنی‬
‫خویش رنج کشد و خوشگواریها بر او تلخ گردد‪ ،‬ولی از جدایی حضور حرضت کربیا‬
‫جلجالله نا راحت نبوده و حتی احساس هم منیکند‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجود دو پای که همۀ این کاینات برای او و او برای معرفت و شناسایی‬
‫خدا جلجالله بوده تا به درک کامل طرز مبارزه را با اعدای معنوی و ظاهری خـدا (ج)‬
‫و اهل وی از خود گرفته تا جای نهایی فرا گیرد و تا دم آخر برای آرامی خلق ﷲ به غرض‬
‫خوشنودی اوتعالیجلجالله به تعمیم عدالت در پرتو شیوع وحدت بکوشد‪.‬‬
‫سعدی رحمة ﷲ علیه فرموده‪:‬‬
‫ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری‬
‫هــمه از بهر تو رسگـشته و فـــرمان بــردار شـرط انصاف نبــاشد که تو فـرمان نـربی‬

‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان مخلوقی دارای درک منکشف باشد که خوب میداند و می بیند که از دید و‬
‫وادید هـای اشیای بیجان وجاندار رفـته رفـته در او محبت راجع به آن چیز خلق میشود‪،‬‬
‫ولی از اثر این متاس یافنت به اشیاء در خود اینقدر انتباه اکرثاً منیگیرند که اگر نام خداوند‬
‫جل جالله را نیز همواره بگوید محبت حرضت او در وی به ساده ترین صورت ایجاد‬
‫میشود‪ ،‬اینجاست که وی از بنده گان صالح میگردد‪.‬‬

‫‪132‬‬
‫‪133‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که اکرثا ً دوست دارد تا با خدای خود عالقۀ خاص داشته باشد‬
‫و این دولت را به زعم خود از ُطرق بسیار مشکل به انواع تکالیف می خواهد به دست‬
‫آورد‪ ،‬حال آنکه به عرص حارض فقط از یاد خداوند جل جالله در هرجا و مشاهدۀ اشیاء‬
‫و از آن کامل و جامل صانع او تعالی را یافنت راه کوتاه تر و مؤثرترش باشد‪.‬‬
‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به غرض مشاهدۀ انواع ارسار اشیاء و طرز استفاده از آنها خلق‬
‫گشته تا هرچه خوبرت و بهرت خالق این همه بحر و بر مرئی و نامرئی را با کامل و جاللی‬
‫که دارد بشناسد و هنوز هم از او به عـجز و زاری بخواهد و مساعی الزم در طلب آرامی‬
‫خلق ﷲ برای رضای خـدا جل جالله بنامید تا انعام و اکرام خیلیها باالتر و ارزشدارتر را‬
‫دریابد‪.‬‬
‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از خود هیچ وقت نپرسیده است و این سوال را کمرت کرده باشد‬
‫که چرا این همه اشیاء را به روی  چه ترصف و برای چه مقصد به او داده اند؟‬
‫بلی! برای دریافت شناسایی خالق اعظم و صانع اتم و اکمل‪ ،‬این همه نظام را به او بخشیده‬
‫و به دسرتس اختیارش قرار داده اند‪.‬‬
‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از دیدن یک کارنامه‪ 61‬که کسی کرده است بر او هزاران بخشش‬
‫و تکریم روا دارد‪ ،‬ولی با دیدن این همه نندارتون (دنیا) خلق شدۀ حرضت او جل جالله‬
‫اعرتاف بر عظمت و مساعی به دریافت حقیقت معرفت را با وی جلت عظمته نکند و کمرت‬
‫به جستجوی این فضیلت توجه منوده است‪.‬‬

‫‪ .61‬هرن و صنعتی که کمرت کسی از عهدۀ آن برآید‪.‬‬


‫جستجوی انسان و ماهیت اصلی آن ‬ ‫‪134‬‬

‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که میکوشد اگر بتواند رئیس و یا زعیم اجتامع و یا دستگاه را‬
‫بشناسد و به او معرفت حاصل کند‪ ،‬ولی با خالق و صانع این همه نظام عیان و نهان که‬
‫خدای اکرب جل جالله در بحر و بر وغیره افالک و کرات دیگر است تالش ندارد که‬
‫بشناسد و یا دریابد ویا ال اقـل با او معرفت حاصل کند‪.‬‬

‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که چقدر منور شود خوش دارد با منوران و حتی با سیاستمداران‬
‫عمده ارتباط و معرفت تام بیابد‪ ،‬اما با تأسف برای ارتباط با خالق و صانع خود به این آرزو‬
‫جز عدۀ قلیل نرسیدند و حتی در خود ایجاد چنین ذوق و عشق را ننمودند‪.‬‬

‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان چنان موجودی که هنگام توفیق یافنت به کدام ابتکار عمل یا فکر در کوایف‬
‫علمی یا روحی که توجه و دنبال کردن آن را به او خداوند متعال داده است و رفته رفته ازین‬
‫مساعی او را منکشف راز و ارسار میسازد‪ ،‬باری از خود سوال منیکند که این توفیق اگر‬
‫زادۀ مغز او باشد به امثال وی مغزهای عالیرت و حتی مستعدتر از هر نگاه به میلیاردها است‬
‫پس مساعی او بهانه و حقیقت آن‪ ،‬عطا و لطف خدای مهربان است که به این شکرانه البته‬
‫توفیق اضافهتر به او دهند و راه ارتباطش را با  ویتعالی در صورت دوام بیشرت سازند‪.‬‬

‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به مقابل مخالفت از اوامر خود بر مادونان هر که باشد خشم‬
‫کند و حتی می زند و جزای انتباهی می دهد‪ ،‬ولی به مقابل مخالفت از اوامر و نواهی او‬
‫تعالی جل جالله که در حقیقت اکرثاً مفاد و بهبود حیات اجتامعی در آن مضمر است به‬
‫بازخواستی منقاد نبوده و جزایی در برابر آن از طرف خدای عیان و نهان جل جالله را باور‬
‫منیکند‪.‬‬
‫‪135‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ١٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که برای مقتدران وقت اعرتاف میکند که باید به مخالفین خود‬
‫جزا دهند‪ ،‬ولی برای خدای عظیم که او را خلق کرده است و از عدم به وجود آورده‪ ،‬عمر‬
‫و روزی مقرره اش را با غیره نعام همه ساله در هر جا که باشد می رساند ولی باز هم به او‬
‫جل جالله از کوتاهی فهم قانونی را قبولدار نبوده و جزایی هم در برابر مخالفت با وی‬
‫جل جالله تصور نکرده مترد میمناید‪.‬‬

‫‪ - ١٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجود ضعیفی که با همه دبدبه و طنطنۀ ثروت و رسمایه‪ ،‬کوچکرتین‬
‫میکروب او را از پا در میآورد‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که همه از وی ترسند‪ ،‬ولی خود او از خودش منی ترسد‪ ،‬با‬
‫آنکه هرچه رضر می رسد از انسان ها بر انسان و انسانیت و امثال اوست‪.‬‬

‫‪ - ١٥‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که هر مخلوق به او اعتامد دارد‪ ،‬ولی خود شان به همدیگر خود‬
‫بدون از نظر داشتها اعتامد کمرت کنند‪.‬‬

‫‪ - ١٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان امنوذجی است که اکرث خواص و رازهای اشیای جاندار و بی جان فلک و‬
‫زمین او در وی دیده میشود‪ ،‬ازیرنو او را برخی حکام عالـم صغیر‪ 62‬گفـته اند‪.‬‬

‫پس به باطن عامل اکرب تویی‬ ‫‪ .62‬پس به ظاهر عامل اصغر تویی‬
‫(مولوی) ‬ ‫ ‬
‫تبرصه‬
‫حاال که تا جایی بر ماهیت مقام شامخ انسانی وارد شدیم و دانستیم‪ ،‬اساس ًا ناشکری هایی‬
‫داریم و کردیم و از دیدن هر شی بر صانع او آفرین گفـتیم ولی بر عظمت خدای عظیم با‬
‫مشاهدۀ این همه انعام و اکرام و انواع تخلیق در جهان‪ ،‬هیچ احساس مسؤولیت نه منودیم‪،‬‬
‫انتها خواستیم که با زُعـام و بزرگان دارای موقف و مقام ارتباط حاصل کنیم‪ ،‬ولی با خالق‬
‫و صانع این همه کون و مکان آرزوی ارتباط را نکردیم‪ ،‬با آنکه خلقت ما برای دریافت‬
‫این حقیقت درین رساچه آزمایش بوده و هست تا به علم مشاهداتی او تعالی ثابت شود‬
‫آیا به مصنوعات او چنان محو میگردیم که وی جل جالله را فراموش میکنیم یا در اثنای‬
‫گرفتاری‪ ،‬حضور حرضت باری جل جالله را هم بر خود نگران و در امور نیک‪ ،‬جاذبه و‬
‫کشش ویتعالی را در خویش منایان دیده از بدکنشتی ها گریزان می شویم‪ ،‬یا خیر؟ و در‬
‫پایان به این نتیجه میرسیم آیا به خداوند جل جالله ارتباط و محبت میورزیم یا به غیر او‬
‫که هرچه هست و هر جا هست‪.‬‬
‫لذا‪ ،‬در برابر سوالی که این ارتباط چطور قایم میگردد؟ اینک نظر شام را بر پاره یی از‬
‫مطالب رمز وصول انداخته سپس به موضوع قصور و کوتاه نظری های انسانی که در حال‬
‫وجود خـدا جل جالله بازهم انکار از ویتعالی می منایند اندازیم و بعد از آن به مطالعۀ‬
‫اشیایی که دال بر عظمت کربیا جل جالله بوده‪ ،‬نظر تان را معطوف میداریم‪.‬‬
‫ ‬

‫‪136‬‬
‫رمــز وصــول‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از مشاهدۀ اشیای این چرخ به خوبی صانع و خالق جل جالله‬
‫را‪ ،‬اگر اندکی تأمل کند دریابد که بـیشک این همه نظام هزاران میلیون ساله یکنواخت‬
‫بدون تغییر دارای هرگونه کیفیت به غیر از گردانندۀ عظیم بی همتای وی دیگری را ممکن‬
‫نیست که یکتا و دانـاست جلت عظمته و از اعرتاف به این حقیقت در دل نیکان برش ارسار‬
‫بسیار دیگر نیز وارد گردد و این دولت نیرو بخش باطری ایامن شده و کوتاه ترین فاصلۀ‬
‫ارتباط بنده را به خداوند جل جالله میرس میسازد‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬آیا انسان ازین هم به کوتاه ترین فاصله منیتواند قابل مقدمۀ پذیرایی حرضت‬
‫ویتعالی گردد؟‬
‫جواب‪ :‬بـیشک با آوردن ایامن کامل با تصدیق الزم برای منکرین و توبه از رس صدق برای‬
‫غافلین در پذیرایی اشخاص به بعد چهارم میرس شود‪ ،‬اما به ازدیاد عمل و حصول تصفیه و‬
‫تزکیه لیاقت قرب حضور او جل جالله را حاصل میتوان کرد‪ ،‬گرچه در وهلۀ اول عده یی‬
‫از نیک رسشتان به مجرد ایامن یا توبه‪ ،‬لیاقت باریابی را به دست آورده اند مگر نادر باشد‪.‬‬
‫زیرا ایامن را با عمل در ‪ ٦٢٥‬جای قرآن کریم‪ ،‬خداوند جل جالله الزم و ملزوم همدیگر‬
‫دانسته و خوبرتین اعامل را فعالیت برای اعالی کلمة ﷲ و مساعی در معرفت حرضت‬
‫ویتعالی و خدمت خلق ﷲ به غرض خوشنودی او تعالی جل جالله مقرر کرده اند‪.‬‬
‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به غیر از استیذان دروازه داران و گرفنت کارت معرفت‪ ،‬رفنت‬
‫خود را به حضور زعامی زمان ناممکن داند‪ ،‬عجب که بدون به دست آوردن صفاییت و‬

‫‪137‬‬
‫‪138‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫لیاقت قابل قبول حضور حرضت وی جل جالله‪ ،‬با این همه تردامنی به مجرد ادعا‪ ،‬خود را‬
‫الیق پذیرایی حضور ذات او تعالی جل جالله میشامرد‪.‬‬
‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که برای رسیدن به چوکی حضور شاهان و رؤسای ظاهری و‬
‫مجازی‪ ،‬دست کم شانزده تا بیست سال تحصیل و اضافه از سی سال را به خدمت گزاری‬
‫با طی مراحل آن بر خود الزم میگرداند‪ ،‬ولی رسـیدن به قرب خداوند جل جالله را فکر‬
‫میکند که به ساده ترین صورت و حتی هیچ کیفیت فی البدیهه باید دریابد و متوصل‬
‫گردد‪.‬‬

‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که تقلیب دست قدرت ویتعالی را در کلیه اشیاء به هر سویه بیند‪،‬‬
‫مث ً‬
‫ال در چیزهای بیجان مانند تغییر پارو(کود) به انواع اشجار و امثار و حبوبات‪ ،‬گرمی به‬
‫رسدی و عدم به وجود و عکس آن وغیره که تعیین گردیده‪ ،‬دیده میشود‪ ،‬اگر بنده به‬
‫عـجز و زاری و خلوص کامل هـرچه بخواهد با هـمه نااهلی که دارد به او خداوند‬
‫جل جالله داده می تواند و عذرش را قبول و خواسته هایش را ایفا میکند‪ .‬خالصه‪،‬‬
‫ام میدهد‪ .‬بیت‪:‬‬ ‫تقلیب به روزگارش حسب الهمت و فعالیت و کامل نیت او حت ً‬
‫همت بلند دار که نزد خـدا و خلق‬
‫باشد بـه قـــدر همت تـو اعتبار تو‬
‫دالیل وجود خـدا جل جالله به منطق‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به روشنی متام میداند هرچه از مصنوعات در ماحول وی و‬
‫جهان او دیده میشود زادۀ دو دست قدرت است‪:‬‬
‫الف ‪ -‬دست قدرت بالکیف خـدا جل جالله و صانع کل که از عدم بدون کدام ماده‪،‬‬
‫عنرصی را که او جل جالله خواسته و بخواهد خلق کرده و میکند‪.‬‬
‫ب ‪ -‬صانع مصنوعات دست دوم‪ ،‬انسان است که از مواد خام و پختۀ خلق شدۀ ویتعالی به‬
‫خود و ابنای وقت اشیاء و حوایج طرف رضورت خویش را تهیه و تنظیم میبخشد‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان مخلوقی است که موجودیت هیچ مصنوع زادۀ دست خود و یا همنوعان‬
‫خود را بدون صانع قبول نکرده و ناممکن میداند‪ ،‬ولی با تأسف هستند برخی که این همه‬
‫کاینات عیان و نهان را به غیر صانع فکر میکنند و قبول میمنایند‪.‬‬

‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که هر نظام اجتامعی را بدون اداره و رهربی سلیم و یا غیرسلیم‬
‫افراد ناممکن می داند‪ ،‬ولی این همه نظام عیان و نهان را بدون اداره و رهرب و صانع اکرب‬
‫درین بحر و بر می پندارد که به غیر انجنیری و نظام بخشی بالتشبیه حکیم عظیم بی منتهای‬
‫او جل جالله بوده و بعضی ها قبول کردند‪ ،‬افسوس‪.‬‬

‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به قوانین دنیا با هر نیرویی که دارد معتقد باشد و میداند که‬
‫تحت نظارت یک منظم کل دوار است و این قانون بقای کاینات را که در ارض و افالک‬
‫‪139‬‬
‫‪140‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫نزدیک خود میبیند که به طول میلیونها سال به قول و سنجش خودش به عمر ما و گذشتگان‬
‫ما متام ًا یکنواخت به دیدۀ هر واحد فعال بوده و هستند‪ ،‬با این هم عده یی متأسفانه ازین‬
‫حقیقت انکار ناپذیر منکر گشته حتی وجود صانع جل جالله را تیوری مزخرف گویند‪ .‬اما‬
‫جمعی قدرت ناشکن و ترصف تامۀ ذات واجب الوجود او را از آن استنباط کرده‪ ،‬به ایامن‬
‫کامل قبول منوده‪ ،‬میدانند که بـیشک تحت نظارت قادر قیوم‪ ،‬باقی و پا برجاست‪ ،‬اینست‬
‫ایامن و اینها اند مؤمنان کامل که اگر به منصۀ عمل آن را تطبیق دهند‪.‬‬

‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که در برابر نیروهای دارای قدرت‪ ،‬حکمت یا دانش خود را ناگزیر‬
‫به تسلیم می بیند خصوص ًا که در کدام رشته از او قوت یا ترصفی بیشرت را به مقابل خود‬
‫احساس کند‪ ،‬ولی با تأسف با مشاهدۀ این همه انواع قدرت و کامل ذات کربیای واجب‬
‫الوجود الیزال او جل جالله‪ ،‬چنان که الزم است احرتام ننموده و شناسایی مناسب را با‬
‫ویتعالی حاصل نکرده و در پی آن جز عدۀ محدود نگردیده اند‪ ،‬بلکه زمره یی از بدبختان‬
‫به او رشکا ساخته و عده یی از جهال از وجودش به کلی انکار منوده اند‪.‬‬
‫عزیزم خوانندۀ محرتم!‬

‫بیشک از مطالعۀ سواالت فوق تنویری در باطن احساس کرده باشند و این نور یقین چقدر‬
‫که باال و باالتر درینباره می شود به هامن اندازه هستۀ توحید یا نورانیت ایامن را در شام‬
‫کامل و کاملتر میسازد که رفته رفته باعث ارتباط شخص علی مراتب همت و فعالیت او‬
‫با ویتعالی میگردد‪.‬‬
‫ناگفته نگذاریم چنانکه در زمان سابق بنده گان خاص را مدارج قرب از کشنت نفس و آن‬
‫هم به ریاضت شاقه تا بدین اواخر مقرر کرده بودند و حتی متأخرین در آن غلو منوده به‬
‫شکل نهایت رسسام آور تعمیل میکردند‪ ،‬از آنجا که از دوران رسول علیه السالم تا زمان ما‬
‫چهارده صد سال گذشته و نظر به سنت ﷲ راه ُقرب با خـدا جل جالله به طول هزار سال یا‬
‫کمرت و بیشرت‪ ،‬باید کوتاه تر میشد چنانکه عبادات شاقۀ زمان موسی علیه السالم وغیره به‬
‫زمان رسول اکرم صلی ﷲ علیه و سلم کم و کمرت گردید‪.‬‬
‫اینک برای تقویۀ نور ایامن رسایلی را خدای عظیم به لطف و کرم خویش به میان‬
‫آورد که فقط مطالعه و عمل بدان باعث ازدیاد نور باطن آناً و فاناً گشته و از هر بار‬
‫خواندن رو به تزاید باشد و حجت این حالت‪ ،‬در شام خواننده گان و یا شنونده گان‬
‫صاحب ذوق ایامن اینست که دفعتاً مطالبی نیز در باطن تان پیدا شود و آن را جمع‬
‫و یادداشت کرده و به اهل این رازدانیها و استادان این جمع ارائـه دارند‪ ،‬گویا این‬
‫دولت جانشین کارگذاری های چندین سال ریاضت ماالیطاق برشیت امروز باشد‪.‬‬
‫مبنه و فضله الکریم الوهاب‪.‬‬
‫ال دقت کرده و به‬ ‫و اینک به پاره یی از مطالعه دید عظمت خـدا جل جالله در اشیاء ذی ً‬
‫همت کامل و توجه متام غور مزید منایید‪.‬‬

‫‪141‬‬
‫دید عظمت خدا جل جالله در اشیاء‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به هر چیز متحرک و جامد‪ ،‬روح طبیعی و یا مصنوعی‬
‫(الکرتونی) را قایل است که یا زادۀ دست اوست و یا به قدرت خالقش (خـدا جل جالله)‬
‫در آن جایگزین گشته‪ ،‬با آنکه می بیند زمین و اکرث افالک در مسیر معین متحرک و دوار‬
‫اند بازهم دست قدرت او جل شانه را به تعبیر بعید به زعم باطل و فاسد خویش به نام جاذبۀ‬
‫بی منشأ میخوانند‪ ،‬گویا از قدرت ویتعالی و ترصفش انکار می ورزند‪ .‬حال آنکه جاذبه‬
‫به مفهوم صحیح نوعی از ترصف اوست جلت عظمته که از کوتاهی و نارسایی کلامت‬
‫آن را بازگو کنندۀ پاره یی از کارگاه عظمت ذات او جل جالله میدانیم‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که خوب میداند هیچ ذرۀ مادی در فضا بدون استناد قرار گرفته‬
‫منیتواند ولی این همه نظام افالک را بازهم دیده و دانسته به نام جاذبۀ بی فورمول به آن‬
‫اسم نهاده است‪ .‬باید تذکر داد که منظور ما از نفی جاذبه در نظام افالک نیست‪ ،‬اما روح‬
‫مطلب اینجاست که وجود حرکت و طرز ادارۀ راکت یا راکتها را از سیستم رهربی زمین و‬
‫آن هم از جانب انسان قبول کنیم‪ ،‬چرا وجود و بقای اشیاء و طرز حرکت گوناگون افالک‬
‫را زادۀ ترصف عظمت خالق بی همتای او جل جالله ندانیم؟‬

‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که جاذبه را در مقناطیس از اثر انتظام مالیکول ها و به ردیف قرار‬
‫داده شدن شان میخواند ولی این همه بی نظمی فی املثل مالیکول های عمدۀ زمین را از‬
‫قبیل کوه ها‪ ،‬بحرها‪ ،‬خاک‪ ،‬معادن و غیره که غیرجاذبی اند آیاجاذبه را در آنها به چه منوط‬

‫‪142‬‬
‫‪143‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫میداند؟ بلکه درک منیکند که بازهم به تأویل فاسد شیطـانی جاذبۀ وهمی را برای امحای‬
‫حقیقت دست قدرت او جل جالله نام مینهند‪.‬‬
‫‪63‬‬
‫﴿يُر ِيدُ ْو َن لِي ُ ْطف ِٔـُوا ۟ نُوْر َ ٱل َلّه ِ ب َِأفْوَٰهِه ِ ْم وَٱل� ل �ه ُ مُت ُِم ّ نُورِه ِۦ وَلَوْ َكرِه َ ٱ�لْ َكٰف ِرُو َن﴾‬
‫ترجمه‪ :‬میخواهند که خاموش سازند نور عظمت و وحدت خدای متعال را به گفتار و دالیل‬
‫پوچ اما خدای متعال (ج) پوره میسازد نور مطلوب خود را اگر چه کفار آن را بد بینند‪.‬‬

‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که جز عدۀ محدودی از نیکان شان که از مطالعۀ اشیاء عظمت‬
‫خـداجل جالله را یافته و از آن ایامن کامل به خود حاصل میکنند‪ ،‬اما همین وسیله برای‬
‫دیگران اسباب گمراهی گردیده است‪.‬‬

‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از دیدن کدام مؤسسه یا فابریکه و یا ماشین وغیره اسباب و‬
‫آالت و طرز فعالیت و کار آن تعجب ها کند‪ ،‬ولی از اعطای این دولت و کشف آن که به‬
‫مغز انسان قدرت ساختنش را داد‪ ،‬هیچ نه اندیشد و بر خالق آن شکران نگوید و حتی بعض ًا‬
‫نشناسند‪ .‬وای‪ ،‬تأسف به این کم بختی و نادانی!‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که رسهم بندی کامل یک اجتامع را هرگاه بیند البته بر کامل زعیم‬
‫و رهربش تصدیق دارد‪ ،‬ولی این همه نظام مرتب و منظم را که دال بر کامل خالق و صانع‬
‫یکتای او جل جالله است برخی نفهمیده بلکه اعرتاف بدان نیز منیکند‪.‬‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از خاک انواع عطر و خوشبویی های گوناگون را توسط گلها‬
‫‪ .63‬صف‪٨/‬‬
‫دید عظمت خدا جل جالله در اشیاء‬ ‫‪144‬‬

‫بوید و احساس فرحت مناید‪ ،‬ولی با تأسف که دقت نکرد آیا خالق این همه کون و مکان‬
‫که از خاک ناچیز منناک چنین خوشبویی ها آفرید‪ ،‬پس حرضت وی جل جالله دارای‬
‫ال دل و مغز تصور و درک آن را فع ً‬
‫ال کمرت کرده‬ ‫چه خوشبویی ها و نیکویی هاست که اص ً‬
‫میتواند‪.‬‬

‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از دیدن چهره های خوب حظ می برد‪ ،‬با آنکه میداند اساس ًا‬
‫این موجود با این همه زیبایی از یک اسپرمای کوچک خلق شده است‪ .‬آیا حسن و جامل‬
‫خالق او جل جالله که مثل این میلیارد ها صاحب جامل را خلق و بنا کرده است به‬
‫چه پیامنه خواهد بود؟ زیرا مسلم سخن است که اگر کسی به شخصی هزار افغانی یا بیشرت‬
‫و یا کمرت بخشش دهد طبع ًا خود او مالک لکها افغانی باشد‪ ،‬آیا ذاتی که این همه حسن‬
‫را به همگان رایگان داده پس خود دارای چه جامل و کامل است؟! که درک ما از اندازه‬
‫گیری آن عاجز باشد‪.‬‬

‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که میبیند در بین یک دانۀ توت خوردتر از ارزن‪ ،‬درخت تنومند‬
‫توت دارای ده الی بیست مرت ارتفاع تنه و پنج الی ده مرت ریشه ها با ضخامت آن‪ ،‬شاخه‬
‫ها و محیطی که قطر باالیی آن کم از کم ده مرت و هکذا ریشه های زیر زمینی مثل وی یا‬
‫کمرت از آن با دستگاه های الزمش را به هم پیچیده و در هامن دانۀ کوچک توت این کلیه‬
‫ارسار را گنجانیده است‪ ،‬ولی فکر منیکند که صانع دارای این همه حکمت البته میلیاردها‬
‫بار عجیب و اضافهتر ازین قدرت دارد که ما کوچکرتین منونۀ آنها را فوق ًا به یاری حرضت‬
‫وی جل جالله توضیح کردیم و درک این حقیقت به ما میرساند که این چنین مادۀ اصل‬
‫تخلیق برش را مانند اسپرما که در بطن مادر خلق کرد‪ ،‬باری بازهم اسپرمای دیگر از جسمش‬
‫‪145‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫که در زمین باقیست به نفخۀ دوم صورت داده و زنده کرده میتواند‪.‬‬
‫مرصع‪ :‬نقاش را نقش ثانی خوشرت آید ز اول‪.‬‬
‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انســان موجودی که در مـجموع کامالت مستقیم و غیر مستقیم ذات اقدس او‬
‫جل جالله به ایجاد و تخلیق اشیاء‪ ،‬چه رنگها را دید‪ ،‬اما ندانست که آیا ذات واحد االحد او‬
‫جل جالله دارای این همه عظمت و کامل‪ ،‬چه ذات و چه قوت و چه قدرت کامل‪ ،‬مالک‬
‫هرگونه کامل و جالل است که حتی کلامت درخور ادای این مطلب را نداریم تا مطالب‬
‫حاوی این حقایق را به آن جمله بندی کنیم‪.‬‬

‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که برای دریافت اثر حرارت هر شی از فاصلۀ دور‪ ،‬اندازۀ شدت‬
‫حرارت را الزمی میداند‪ ،‬ولی با این همه فاصلۀ آفتاب از زمین که بازهم حرارتش زایل‬
‫منی شود منی داند که این قدرت زادۀ حکمت کربیایی اوست جل جالله و قس ً‬
‫ام طفالنه‬
‫میگوید‪ ،‬آفتاب کرۀ آتشی است که تا هنوز رسد نشده و یا در آن هیلیوم‪ 64‬می سوزد و‬
‫حقیقت این راز را به رسایل و دروس بعدی به یاری و مددگاری حرضت باری(ج) مطالعه‬
‫میمنایند‪.‬‬

‫‪Helium .64‬‬
‫امتیازات مقام علمی و رموز کامیابی انسان‬
‫مقدمه‬
‫آیا دقت کرده باشند که موقف اصلی انسان چقدرها عالی است اما عده یی از ظاهر بینان به‬
‫مجرد دانشی که در رشح و بسط قسمتی از بیولوژی وغیره علوم یافتند گامن برند که باری‬
‫به درک مقام عالی انسانیت رسیده اند و این خود اشتباه کلیست و حقیقت شناخت اصل‬
‫انسانیت چیز دیگریست‪ .‬برای اینکه خوبرت ملتفت شوند و به روح مطلب هرچه زودتر‬
‫عطف توجه فرمایند باری بگویند که چرا انسان ها با همه درایت گاهی بدکنشت و زمانی‬
‫نیکخواه میگردند؟ چرا چنین میشوند و چه چیز ها میتواند که این موجود کامل را بازهم‬
‫به ورطه های ظلم‪ ،‬آدمخواری وغیره فجایع بکشاند؟ برای این که زودتر دامنۀ صحبت را از‬
‫خوف طوالت چیده باشیم خوبرت است تا بگوییم که خود را هنوز نشناخته است‪.‬‬
‫آیا این را از شناخت مقام انسانیت میدانند که دست کم چهار تا پنج هزار طیاره و چندین‬
‫میلیون تن مواد منفجره با غیره استهالک ماشین آالت و امثال آن را که رویهمرفته قیمت‬
‫مجموعی آن‪ ،‬دو تا سه مرتبه همه غربای روی زمین را ثرومتند می ساخت؛ به میدان های‬
‫جنگ کوریا‪ ،‬ویتنام وغیره فرو ریختند و میلیونها جاندار را به شمول انسان از بین بردند آیا‬
‫شناخت مقام انسانیت اینست؟ نه هرگز‪.‬‬
‫باید گفـت که آدمیزاد غرایز فاسدۀ خود را تحت سانسور قرار نداده و مهار نکرده‬
‫است‪ ،‬لذا فرزندان برش با پیرشفت های علوم معاش امروزی تا علم معاد را واقعاً به‬
‫خوبی درک نکرده باشند جوابده خواسته های حایز صلح و سـالمت بشـریت شده‬
‫منیتوانند‪.‬‬
‫‪ -١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬موجودی گذشته از دو طبقه اولیه ذیل که به کمیت و کیفیت بیشرت اند‪ ،‬ولی او به‬
‫لطف و فضل خاص خداوند جل جالله از آنها عبور کرده است‪:‬‬
‫اول ‪ -‬بی جان ها‪ :‬مانند کوه‪ ،‬ریگ‪ ،‬افالک و غیره‪.‬‬

‫‪146‬‬
‫‪147‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫دوم – جانداران‪ :‬از میکروب گرفته تا فیل در بر و از پشه گرفته تا شرتمرغ در هوا و از‬
‫کوچکرتین زندۀ بحری تا بزرگرتین آن نهنگ‪ ،‬به موهبت ازین همه دهها هزار ماشین‬
‫گذشته و به لطف به احسن صورت انسانی او را آفریده اند‪.‬‬
‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬موقف مسلامن چیست؟‬
‫جواب‪ :‬بر مؤمن خدای متعال لطف بیشرت کرده ابتدا بساکن او را در دایرۀ رحمت خصوص ًا‬
‫به پوهنځی حربی خویش به پیروی قرآن و رشیعت و اقرار بر وحدت خلق منوده است‪،‬‬
‫علی الخصوص کسانی را که به وقت غربت اسالم به اعالی حق به جان‪ ،‬مال و زبان همت‬
‫عالی چون رهروان صدر اسالم به منطق و دالیل علمی و اعامل نیک عملی دارند‪.‬‬
‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که هرچیز را به نام و اسم میشناسد و اگر نام ندارد درحال به آن‬
‫نظر به آیۀ﴿و َعَل ّم َ ءادَم َ ٱلْأَ سْمَآء ك َُل ّه َا﴾‪ 65‬نام مینهد‪.‬‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫ترجمه‪ :‬آموخت خدای متعال به حرضت آدم علیه السالم نامهای همه اشیاء (ارسار کلیه‬
‫چیزها) را‪.‬‬
‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان دارای مغزی است که می تواند به حدود یک تا دو لک و یا باالتر از‬
‫آن کلامت را به خاطر سپرده و عندالفرصت چون فیتۀ تیپ از مغز بدون کدام گردش‪،‬‬
‫محتویاتش را ظاهراً بر زبان آرد‪.‬‬
‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫ام به طور مخصوص و دارای کیفیت‬ ‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از استامع اکرث اسامء قس ً‬
‫محسوس آن را به یاد آورده میتواند و یا به قسم اجامل و یا تفصیل میفهمد و آن را درک‬
‫میکند‪.‬‬

‫‪ .65‬بقره‪٣٠/‬‬
‫امتیازات مقام علمی و رموز کامیابی انسان‬ ‫‪148‬‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از برکت﴿و َعَل ّم َ ءَادَم َ ٱلْأَ سْمَآء َ ك َُل ّه َا﴾کشف همه چیزها را با ارسار‬
‫آن خدای متعال جل جالله به مغز و دل او برای استفاده از دیگر اشیاء و منت گذاشنت بر‬
‫وی و یافنت مقام شامخ علمی به او داد‪ ،‬ولی اکرث بی بهره گان آن را زادۀ فکر شخصی خود‬
‫دانسته و از عنـایات او جل جالله انکار ورزند‪.‬‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان یگانه موجودی که میتواند افادۀ مطلب قلب خود را در البالی رسم الخط‬
‫و شفرهای مورس‪ 66‬وغیره به طرف های مقابل بفهامند اگر او باشد یا نه و حتی در حضور‬
‫به کنایه های چشم و ابرو و یا جمالت و کلامت مخصوص نیز حل مطلب کرده میتواند‪.‬‬

‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان یگانه موجودی که بهرتین انواع امثار و اشجار و معادن و حبوبات وغیره‬
‫همه و همه به شمول کلیه حیوانـات برای استفادۀ او خلق گردیده است و ترصف خود را‬
‫در آنها ثابت میبیند و خودش برای معرفت خالق آنها باشد‪ ،‬گرچه خداوند جل جالله این‬
‫همه انعام خود را به وی عنایت منود اما با تأسف برش بنده گی و معرفت الزم را ایفا نکرد‪.‬‬

‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان صـنعتگر دست دوم به روی زمین است که از مواد خام اولیۀ خلق شدۀ ذات‬
‫اقدس کربیا جل جالله‪ ،‬اشیای طرف رضورت را ساخته و به معرض استفادۀ خویش قرار‬
‫میدهد‪.‬‬

‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان یگانه موجودی که عالوه از استفادۀ اعظمی و نهایی اشیای روی زمین‪،‬‬
‫‪Morse .66‬‬
‫‪149‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫مخازن رس به مهر بطن زمین را نیز به دست آورده و بهره کشی های خیلی جالب و الزم را‬
‫از آنها منوده و میکند‪.‬‬
‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که دنبالۀ کار و افکار گوناگون او را بازماندهگان صالحش اکرثا ً‬
‫مکمل منوده و به انجام می رساند‪ ،‬اگر قابل تعقیب باشد‪.‬‬

‫‪ - ١٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که در تأمین زندگی همدیگر به حیات دسته جمعی نیازمند بوده‬
‫و همین علت باعث بیشرت آرامی شان گردیده است و اگر به همۀ روی زمین تعمیم بخشند‬
‫چندین بار بهرت خواهد بود‪.‬‬

‫‪ - ١٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان تـنها موجودی است که باید به ارتباط های فامیلی و قبیلوی و حتی محیطی‬
‫به سویۀ مملکت و جهان عالقمند باشد‪ ،‬زیرا نظرداشت هایی از آنها در باطن و ظاهر دارد‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که می تواند مقلد اکرث آوازها و حرکات شود یا به طور مستقیم با‬
‫اعضای خود و یا به صورت غیرمستقیم توسط اسباب و آالت آن را منعکس سازد‪.‬‬

‫‪ - ١٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان تـنها موجودی است که عالوه از عنـایات فطری و اکتشافات صوری و‬
‫معنوی از تجارب همدیگر نیز استفاده برده و گرفته میتواند‪.‬‬

‫‪ - ١٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که میتواند تاریکیهای درونی هر چیز را با استفاده از روشنایی‬
‫امتیازات مقام علمی و رموز کامیابی انسان‬ ‫‪150‬‬

‫های مصنوعی و واقعی تنویر بخشد و از آن استفاده یی که میخواهد به دست آرد‪ ،‬ولی‬
‫تاریکیهای غفلت‪ ،‬جهل و ظلم را اکرثاً نتوانستند که به نور هدایت تنویر بخشند‪.‬‬
‫‪ - ١٧‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که میتواند رسدی و گرمی های ناهموار را به واسطۀ اسباب برخود‬
‫گوارا و حتی معتدل و خوشگوار سازد‪ ،‬اما رسدی قهر و گرمی شهوت را به خوبی جلو‬
‫گرفته نتواند و الاقـل تعدیل نه بخشد‪.‬‬

‫‪ - ١٨‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که میتواند اظهار آالم ظاهری و باطنی خود را به تفصیل و یا به‬
‫اجامل و یا نشان دادن محل آزار و کیفیت آن و حتی درد را به طور شکایت و یا حکایت‬
‫بازگو کند‪ ،‬اما آالم دوری از ُقرب حضور خداوند جل جالله را کمرت کسی دانسته و یا گفـته‬
‫تواند‪.‬‬
‫تــا بگــویم شـرح درد اشتیاق‬ ‫سینه خواهم رشحه رشحه از فراق‬
‫(مولوی)‬
‫‪ - ١٩‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که نابودی مخالفین و یا اشیای مورد نظر خود را علی االکرث توسط‬
‫آالت گوناگون مناید‪ ،‬نه به واسطۀ دهان و دندان برخالف دیگر جانداران‪ ،‬اما به دفع‬
‫دشمنان باطنی هیچ آله و اسبابی نساخته است که همواره او را ناراحت میسازد‪.‬‬

‫‪ - ٢٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از فهم و تجارب همدیگر در بهبود حیات خود و نسل های‬
‫آینده اش استفاده کرده میتواند و این عمل باعث پیرشفت شان گردیده است‪.‬‬
‫‪151‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ٢١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان نه تـنها چیزهای نرم و مالیم مأکوالت را رصف میکند‪ ،‬بلکه مالک ترصف‬
‫معادن بزرگ و کوچک گوناگون نیز باشد که آنها را از بیخ برآورده و مورد استفادۀ خویش‬
‫قرار دهد و نابود سازد‪ ،‬جز بحرها  کوه ها و خود کرۀ زمین و فلک خویش را که عدم کرده‬
‫منیتواند‪.‬‬

‫‪ - ٢٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که نه تـنها از اجزای مرئی و بزرگ اشیای مادی استفادههایی کرده‬
‫و میکند‪ ،‬بلکه از جزئیات ناچیز جانداران مانند میکروب و بی جانها مثل اتم وغیره اشیای‬
‫خارق العاده ساخته و از آن گاهی به نفع و بعض ًا به رضر خود و ابنای وقت خویش بهره‬
‫گیری منوده و میمناید‪.‬‬

‫‪ - ٢٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان یگانه موجودی در بین همه مخلوقات جاندار که به غرض بهبود زندگی‬
‫آیندۀ خود انتظار همکاری کامل را در تأمین حیات خویش از نسل و اوالد و احفاد خود‬
‫میبرد که قس ً‬
‫ام اشتباه میکند‪.‬‬

‫‪ - ٢٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان صندوقی است حاوی دو اصل روح و نفس و کمپیوتر عقل در باطن‪ ،‬اما‬
‫ظاهراً قربستان همه جانداران روی زمین باشد به شمول فیل و دلفین در بحر و بر و هوا هرچه‬
‫که هست‪ ،‬همه و همه از آن او بوده و برای انسجام زندگی خود به نحوی از انحا از ایشان‬
‫بعض ًا استفاده کرده چون پیر شود او را بخورند‪ ،‬گویا قربستان سیار عموم جانداران شکم‬
‫انسانهاست‪.‬‬
‫تبرصه‬
‫در باال درست روشن شد که این موجود به نام انسان یا خلیفۀ خدای زمین و زمان و همه‬
‫عیان و نهان‪ ،‬دارای چه کامل و ترصفات بوده و به چه غرض خلق گردیده و بدینجا آمده‬
‫است‪.‬‬
‫حاال به روی این معیار دقت کنند که ما برای چه کار با چه قدرت و ترصف بدینجا رسیده‬
‫ایم‪ ،‬ولی اکنون مسیر حرکت را تغییر داده و چه اشتباهاتی را مرتکب گشتیم و از دریافت‬
‫صانع (ج) به جزء ناچیز مصنوعات فرو رفته ایم و آخر این غفلت به کجا رسیده و میرسد؟‬
‫و با این همه هوشیاری و ادعا داری متدن این دیوانگی ها چرا؟ مگر این همه اسباب آالت‬
‫قتل و غارت انسان زادۀ عقل سلیم است؟ نه هرگز‪.‬‬
‫آیا درک میکنند که مسؤول دست اولش شخص مسلامن و کافۀ مـوحـدان روی زمین‬
‫اند‪ ،‬زیرا حقایق نور وحدت را می دانستند ولی هیچ کاری برای شیوع آن نکردند‪،‬‬
‫خصوصـاً عالـم اسالم که در بیش از ‪ ٢٥٠٠‬آیات قرآن کریم به وی همه رموزات راه‬
‫وصل به تفصیل گفـته شده اما بدبختانه اینها را کدام زمره شیاطین جنی و انسی به‬
‫این کجروشی ها یکی بعد دیگری روبرو معتاد و معتادتر کرده و عدسیۀ وسیع نظر‬
‫ایشان را تا کجا تنگ و تنگـرت منوده مورد غور مزید است‪ .‬خوبست حاال بنگریم که‬
‫آخر این موجود چه میشود؟ و به کجا میرود؟‬
‫ ‬

‫‪152‬‬
‫مسیر حرکت انسان در مظاهر علم و حقیقت آن‬
‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که چون راکت‪ ،‬از عالـم قدس‪ ،‬برای مشاهدۀ انواع صنعت و‬
‫دریافت معرفت صانع بی مثال او جل جالله به اینجا آمده در حالی که مجهز به دیدبان‬
‫های ذره بینی مانند میکروسکوب و دوربین های فعال چون تلسکوب و کمپیوتر منظم‬
‫چون دل‪ ،‬عقل و مغز بوده و ازین هم بیشرت مالک ترصفات و ارساری باشد‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬نتیجۀ این آمد و شد انسان از کجا تا به کجاست؟‬


‫جواب‪ :‬حد نهایی هر واحد ظاهراً تا رسحد پیری است‪ ،‬اما در حقیقت به روی ارادۀ رها‬
‫کننده و آورنده اش (حرضت کربیا جل جالله) بدین صوب یعنی جهان رسیده است و الی‬
‫ما شاء ﷲ (اجل موعود) بوده میتواند‪.‬‬

‫‪ -٣‬سوال‪ :‬به چه وقت قطع بودنش از اینجا خواهد شد؟‬


‫جواب‪ :‬همین که به علم مشاهداتی حرضت کربیای او جل شانه ثابت شد که او یکی ازین‬
‫دو جهت (خـدا جل جالله یا دنیا) و یا هر دو را انتخاب کرده و غایه نهایی اش گردید‪،‬‬
‫وی را باز گرداند‪.‬‬

‫‪ -٤‬سوال‪ :‬چرا برخی را به کوچکی نابود کرده از بین میبرند؟‬


‫جواب‪ :‬درین رازهای بسیار است و از جمله که تا بعضی مادران و پدران را به شفاعت‬
‫ایشان از عذاب رها کنند و نیز همساالن او را مشکور سازند که آنها را از بین نربدند و زنده‬
‫گذاشتند و خود آن اطفـال از دیدن پریشانی مادران‪ ،‬پدران‪ ،‬اقارب و برادران در محرش‪،‬‬
‫شکرها کنند که با این تکلیف خوب شد در جهان به حال کبارت نرسیدند و معصیت و‬
‫غفلت نورزیدند‪ ،‬بازهم به فضل اهل مغفرت و شفاعت شدند و مثل این چندین راز دیگر‬
‫هست که اگر دقت کنند دریابند‪.‬‬
‫‪153‬‬
‫‪154‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬آیا نکات دیگر مهمرت ازین نیز باشد؟‬


‫جواب‪ :‬بلی‪ ،‬راز مهـم اینجاسـت که اگر خدای متعال اشـخاص را به یک اندازه عمر‬
‫میداد و به تغـییر آوان‪ ،‬مـرگ و میر منی بود انسـان ها به هر چیز بی پروا حمله میکردند‪،‬‬
‫زیرا میدانستند که هنوز به رسحد مرگ نرسیده اند و این عمل باعث ازدیاد غفلت گردیده‬
‫و در عین حال معنی ابتال‪ ،‬بلکه حقیقت آن از بین میرفت‪.‬‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬مردن فرزندان صغیر کفار و محلدین چه تأثیر دارد؟‬


‫جواب‪ :‬تا پدران و مادران به مشاهدۀ آنها باری بدانند که اگر الاقـل بر وضع ایامن فطری‬
‫بدون مخالفت با موجودیت و اقرار بر یگانگی خداوند جل جالله باقی می ماندند به این‬
‫نعمت (جنت) سـزاوار می شـدند و از عـذاب ها نجـات یافـته به جـنت یا برزخ مأوایی‬
‫میداشتند‪.‬‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬چه کسانی به شفاعت رها میشوند؟‬


‫جواب‪ :‬آن مردمی که ذرۀ ایامن فطری یا کسبی در قلب او باقی مانده باشد‪.‬‬

‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که برعکس اشجار مثمر و قوی‪ ،‬شاخۀ ناچیز از وی به روی زمین‬
‫بوده و ریشه های عالی از او متام ًا به زیر زمین کالن و کالنرت شده میروند‪.‬‬

‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی است که ریشۀ او در زیر زمین و خودش به روی زمین مراحل رشد‬
‫مرئی و نامرئی خود را طی میکند‪ .‬یا به عبارۀ دیگر به روی زمین سه‪ ،‬چهار تن از سلسلۀ‬
‫نسل های وی بوده و اکرثاً به زیر زمین هستند‪ .‬یعنی زیربنای سلسلۀ اصل نسل و اسالفش‬
‫در زیر زمین به طول هزاران سال قرار دارند که به این حساب همیشه ارکان بزرگ و بزرگرت‬
‫هر قوم و قبیله در زیر زمین بیش و بیشرت شده میروند‪.‬‬
‫مسیر حرکت انسان در مظاهر علم و حقیقت آن‬ ‫‪155‬‬

‫‪ -١٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که در روی زمین از مهد تا لحد باید پابند قوانین دست ساختۀ خود‬
‫یا قانون آسامنی باشد‪.‬‬

‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که اندازۀ عمر (بقا و فنای) اکرث  چیزها را دیده و میبیند‪ ،‬ولی عمر‬
‫دنیای مادی را باقی تصور میکند‪ ،‬زیرا عمر هر واحد شان فانی گشته و در حال حیات او‬
‫شان‪ 67‬فنای دنیا دیده منیشود و این بدان ماند که مورچگان نسل بالنسل به زیر درخت‬
‫چنار زندگی کنند و گامن برند که چنار مذکور برای ابد است زیرا تا صدها نسل‪ ،‬چنار را‬
‫پا برجا بینند‪.‬‬

‫آگاهی‬
‫در البالی مطالب فوق پس از درک ماهیت انسان و جسنت و نشان دادن راه قرب حضور‬
‫حرضت خالق این کون و مکان‪ ،‬بی مورد نیست تا باری جلب نظر شام را به قسمتی از آن‬
‫حقایقی بیندازیم که به طور یقین روشـن کـنندۀ وجـود عالـم بقا و دیدار حرضت کربیا‬
‫جل جالله است‪.‬‬
‫البته درک این دولت مربهن و ثابت کنندۀ وجود بعد چهارم بوده و یا راهنامیی برای هر‬
‫انسان خصوص ًا مؤمنین‪ ،‬به دریافت رموز وصول و ارسار مربوط به آنست‪ .‬خوشبختانه به‬
‫عرص امروز چنانکه خداوند متعال دروازه های این همه نعامی ظاهری را به اخرتاع اسباب‬
‫آالت تخنیکی‪ ،‬فزیکی‪ ،‬کیمیاوی وغیره کشاده و طوری به دسرتس اختیار انسان ها قرار‬
‫داده که شاید کمرت‪ ،‬شبه آن را به شاهان قرون پیشرت میرس منوده باشد‪.‬‬
‫چرا دقت منیکنند معجزۀ سلیامن علیه السالم بود که یک ماهه راه را به یک روز در فضا‬

‫‪ .67‬حالت فاعلی شخص سوم جمع‬


‫‪156‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫طی میکرد‪ ،‬ولی اکنون طی یک یا دو ماه یا بیشرت از آن [مسافت] به یک ساعت برای‬


‫هر شقی و سعید با طیاره میرس است و امثال این صدها منونۀ دیگر از وفور انعام که برای‬
‫همگان از اوالد برش داده اند‪.‬‬
‫امید به ذات واحد االحد وهاب مطلق او جل جالله چنان داریم و شام آمین بگویید‬
‫و عمالً بکوشید تا هرچه زودتر به انعام دولت ایامن نیز‪ ،‬همگان را به رسدمداری این‬
‫کمینه و کلیه معاونان و نیکان جهان توفیق تعمیم بخشد که در رستارس روی زمین‬
‫آفتاب وحدت و معرفت علمی و عملی اسالم‪ ،‬شیوع یافته و عدالت به پایۀ نهایی خود‬
‫طوری جهانگیر شود که نظیر آن در گذشته و آینده دیده نشده و نشود‪.‬‬
‫مبنه و فضله الکریم الوهاب الرحیم‬
‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که بهرتین ایام زندگی خود (جوانی) را به طول عمر بعدی از آن‬
‫یاد میکند و اظهار تأسف از گذشنت آن دارد‪ ،‬اگر اندکی دقت کند البته این را نیز میداند‬
‫آن خدایی که ‪ ٢٠‬تا ‪ ٣٠‬سال یا بیشرت یا کمرت عمر جوانی و خوشکامی به او بخشید بـیشک‬
‫این قدرت را دارد که به میلیاردها سال به وی این دولت را در جایی مرحمت کند که هیچ‬
‫تکلیف و زحمت هم نباشد (جنت)‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی اسـت که یک عبارت و مطلب را هر کس یکسـان درک کرده‬
‫ال این حقیقت واقعی به‬ ‫منیتواند خصوص ًا که در آن حقایق ارسار عالـم بقا مضمر باشد‪ ،‬مث ً‬
‫دیدۀ صاحب نظران عالی درایت هیچ اشکالی نداشته و ندارد‪ ،‬چنانکه علام بقای زمین را به‬
‫اضافه از میلیونها سال تقریب ًا تصدیق کنند آیا میلیاردها سال خالق و مالک این همه نظام و‬
‫قدرت‪ ،‬زندگی در جنت به ما بخشیده منیتواند؟ جواب مثبت است‪ .‬ولی هستند عده یی‬
‫که کمرت میتوانند این واقعیت را دریابند‪.‬‬
‫مسیر حرکت انسان در مظاهر علم و حقیقت آن‬ ‫‪157‬‬

‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که برای چند ماه معین‪ ،‬خوبرتین ایام سال (بهار و تابستان) را‬
‫دوست دارد و همیشه یکنواخت مدت طوالت مقید به زمان را به این فصول ذات احد‬
‫یکتا بخشیده است‪ .‬پس چرا فکر منیکنند که خدای کریم جل جالله میلیاردها سال نیز‬
‫می تواند بهار یکنواخت و فصل دلربا را به ما در جنت مرحمت مناید با آنکه غایۀ نهایی‬
‫خلقت برش برای دریافت موقف او به غرض فعالیت سلیم‪ ،‬در اینجا فانی و عاریتی بوده و‬
‫اساس ًا برای آنجا (جنت) خلق گردیده است‪.‬‬

‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که خوب میداند هرگاه شخص یا مؤسسه یی برای یک یا چند‬
‫سال کدام ماشین و آله بسازد البته به قوت اسباب میتواند عمر آن چیز را اضافه از چندین‬
‫سال مناید تا او به کار خود ادامه دهد و این را انسان باور میکند‪ ،‬ولی خدایی که برای‬
‫انسان ‪ ٢٠‬تا ‪ ٣٠‬سال جوانی داد معرتف نیست که او میتواند میلیاردها سال هم جوانی را به‬
‫او در رسای ابد عنایت کند‪ ،‬بـیشک اشکالی ندارد‪.‬‬
‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که با دالیل مثبتۀ علمی و مشاهداتی یقین کامل به قدرت خـدا و‬
‫خالق یکتا جلت عظمته دارد و می بیند که از خاک و آب و انرژی نامرئی آفتاب این همه‬
‫رنگ و بو و کیفیت و حکمت و زیبایی ها را به فرآورده های زمین داد‪ .‬بـیشک از جنس‬
‫هزاران بار بهرت (جنت) اشیای کاملرت و عجیب تر کشیده می تواند که عبارت از جنت و‬
‫بساتـین آن است و اساس ًا این دورۀ اکرتی زندگی هر واحد به غرض پرکردن فلم حیات او‬
‫بوده همین که روح از قالب برآمد‪ ،‬مطابق خالصۀ اعامل نیک و بد خود به یکی از جنان‬
‫یا دوزخ ها جایگزین شود‪ .‬لذا مرگ‪ ،‬قیامت صغرا و محرش‪ ،‬قیامت کربا برای وصول عینی‬
‫بدانجا باشد‪.‬‬
‫‪158‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که در انواع فلزات و میوه ها و چندین منونۀ دیگر تـفاوت هایی را‬
‫میبیند و میداند گرچه به ظاهر یک اسم دارند مانند این که همۀ امثار را میوه گویند ولی‬
‫طعم‪ ،‬کیف و خواص هر یک جداست و هکذا همه انواع فلزات را فلز نامند‪ ،‬ولی ارزش‬
‫یورانیوم و پالتین و طال وغیره در برابر دیگر فلزات با خواص و حکمتی که دارد متامیز‬
‫است‪ .‬این چنین در بین کرات و افالک‪ ،‬فلک جنان و از نگاه خاک‪ ،‬خاک آن ارزش‬
‫صدها بار برتر از خاک تودۀ ناچیز زمین دارد‪.‬‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که انواع خالقیت و رزاقیت را به صورت های گوناگون که موجود‬
‫است بیند که در هریک آن‪ ،‬نظام تسلسلی به کار رفته‪ ،‬ولی بنابر ضعف قدرت به تنویر‬
‫باطن احساس کرده منی تواند که خداوند جل جالله خالق این همه نظام بوده و به انواع‬
‫دیگر نیز آفریده میتواند که در رسایل بعدی حقیقت آن را خوبرت میدانند‪.‬‬
‫ ‬
‫روح  ما‪ ،‬کلید حقایق آن رسا‬

‫در مقدمۀ روح و سواالت مربوط به آن الزم دیدیم تا جنس ًا دو سوال و جواب را به این‬
‫سلسله در اول مطرح سازیم که البته از مطالعۀ آن بر حقیقت دریافت ماهیت ارزش روح‬
‫انسانی و مقام شامخ دست ناخوردۀ قرآن و ارشاداتی که رسول علیه السالم منودند به خوبی‬
‫متام پی برند و اینک به داخل دو ماده دالیل موجودیت روح را ارائـه منوده و سپس به‬
‫ماهیت آن نظر شام را انداخته و بعد از آن که انسان ها از اجداد خود آدم و حوا علیهام‬
‫السالم چه صفاتی را به ارث آورده اند‪ ،‬مطالب مخترصی را تذکر دهیم و بالنوبه غفلت و‬
‫اضـرار ازین ناحیه را روشن ساخته و بعـداً به موضوعات مربوط به دریافت شئونات مثبت‬
‫و منفی روحی جلب توجه تان را به یاری خـدا جل جالله میمناییم‪.‬‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان مخلوقی که برای معلوم کردن و دیدار سیاره گان تلسکوب و برای دیدن‬
‫میکروب میکروسکوب‪ ،‬برای تثبیت ولتیژ برق میگر و به غرض اندازۀ حرارت میزان الحراره‬
‫وغیره اشیاء را ساخت و تا آالت و اسباب مانند تلسکوب و میکروسکوب و میگرهای‬
‫گوناگون با میزان الحراره ها نباشد حقیقت اندازۀ اشیای مذکور را ندانست‪ ،‬ولی دید و فهم‬
‫و درک بعد چهارم علی الخصوص قرب ذات اقدس کربیا جل جالله را تصور میکند که‬
‫به مغز و دل ناچیز ساده و تصفیه ناشده که به یک تابلیت از پا میافتد و یا به دیدن چهرۀ‬
‫زیبایی محو میشود و امثال این‪ ،‬بازهم میخواهد که با خالق و صانع جل جالله ارتباط را‬
‫به این پسامنی و غفلت مزیدی که دارد حاصل کند‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬آیا آلۀ دریافت ارسار بُعد چهارم با خود شخص است؟‬
‫جواب‪ :‬بلی‪ ،‬اول‪ -‬روح‪ ،‬دوم‪ -‬علم (عقل)‪ ،‬سوم‪ -‬قلب‪.‬‬
‫هرگاه انسان قوای روحانی خود را قوی منود و معرفت و عبادت و خدمت به خلق‬
‫‪159‬‬
‫‪160‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫ﷲ را برای خوشنودی ویتعالی همیشه کرد‪ ،‬نفس از مقام ا َّماره به مطمئنه مبدل شود‬
‫بـیشک قلب تصفیۀ واقعی از محبت غیرﷲ یافته و چشم حقیقی روح با غیره حواس‬
‫اصلی آن فعال گشته‪ ،‬آنگاه میتواند مشاهدۀ جالل و کامل حرضت او جل جالله را به‬
‫دیدۀ باطن یا روح بنامید و این درست فرصتی است که دست‪ ،‬چشم‪ ،‬گوش‪ ،‬پای وغیره‬
‫حرکات و ترصفات او همه و همه به ید قدرت خاص اوتعالی(ج) متعلق گردد و رسول علیه‬
‫رب ا ِل َ َ ّی بِال َن ّوَاف ِِل‬
‫ِی یَتَقَـّ ُ‬ ‫السالم از طرف پروردگار به حدیث قدسی گوید‪« :‬و َ مَا یزَا ُ‬
‫ل عَبْد ْ‬
‫َ‬
‫�‬ ‫ح ََت ّی ا َْحببْتُه فَاِذَآ ا َْحببْته ُ ف َ ُ‬
‫ِش‬
‫ِر بِه َ َ ُ ُ ْ َ ُ‬
‫ط‬‫ب‬ ‫ی‬ ‫ِی‬ ‫ت‬ ‫ّ‬ ‫ال‬
‫َ‬ ‫ه‬ ‫د‬ ‫ی‬ ‫و‬ ‫ره ُ َال ّذِی یَبْص ُ‬
‫ص ُ‬ ‫سمْعُه ُ ًال ّذ ْ‬
‫ِی یَسمَعُ بِه و َ ب َ َ‬ ‫ت َ‬
‫کن ْ ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫بِهَا و َ ر ِ ْجله ُ َال ّت ِی یَمْش ِْی بِهَا»‪.68‬‬
‫ترجمه‪ :‬همیشگی میکند بنده در ایفای نوافل تا آنکه نزدیکی یابد بدین وسیله به من و او‬
‫را دوست خویش گردانم‪ ،‬پس عالمت قرب حرضتم به انسان اینست که میشنود به من و‬
‫می بیند به مقدورات بصیرت حرضتم و میگیرد به دست بالکیف من و میرود به قدرت‬
‫خاصم که دیگران را مقدور نباشد و آزار او آزار خـدا و خوشنودیش بجا آوری رضای‬
‫سلَم آ ِ َ ّن ﷲ‬ ‫خـدا جل جالله باشد«و َ عَن ا َبِی هُر َیرَة (رض) ق َا َ‬
‫ل رسول ﷲ صلی ﷲ عَلَیه و َ َ‬
‫‪69‬‬
‫تَعَالَی ق َا َل مَن عَادَی ل ِْی وَل ًِی ّا فَق َد اَذَنتُه بِالحَرِب»‬
‫ترجمه‪ :‬کسی که دشمنی کند به یکی از دوستانم‪ ،‬خرب ده او را به جنگ علیه من‪.‬‬
‫این بنده گان‪ ،‬مؤمنان بوده و به دریافت موقف اصلی اسـالمیت و انسانیت رسیده اند و‬
‫آنچه قرآن کریم به مردم و پیروان خود خواسته و میخواهد که بیاموزد این راز بزرگ تقرب‬
‫خـدا جل جالله از راه ارتباط بنده با حرضت کربیای او جل جالله است و بس‪.‬‬
‫اگر منظور از اصل ارتباط برش با خـدا جل جالله درین رساچه آزمون دنیا نباشد پس قرآن‬
‫کریم چرا در اضافه از ‪ ١٥٦‬آیت‪ ،‬راز خرابکاری های شیطـان را توضیح میداد و چرا در‬
‫‪ ٦٢٥‬جای از ایامن و عمل صالح مرادف ًا آرزوی اسالم عملی را میمنود و امثال این ارسار‬
‫‪ .68‬رواه البخاری‪ ،‬ابن ماجه و مشکوة (باب ذکرﷲ و تقرب الیه)‬
‫‪ .69‬رواه البخاری‪ ،‬مسلم‪ ،‬ابن ماجه و مشکوة‬
‫روح ما‪ ،‬کلید حقایق آن رسا‬ ‫‪161‬‬

‫بسیاری است و از جمله چرا  ترصف سلیامن علیه السالم و همراهانش را به آوردن تخت‬
‫بلقیس از فاصله دو ماهه راه دورتر به یک نظر میگفـت و آیا منظور از همچو وقایع مثل‬
‫زنده شدن چند مرغ به هم آمیخته و آمدن به صدای ابراهیم علیه السالم و از گل مجسمه‬
‫ساخنت و زنده گردیدن به دست عیسی علیه السالم و همراهان او با احیای اموات و صدها‬
‫کیفیت را برای چه و به منظور چه گفـته است؟‬
‫هرگاه ما حقیقت فرمودۀ رسول علیه السالم «عُلماء ا َُمّت ِی َکانْبِیاء ِ بَنی ا ِسرائیل»‪ 70‬را بدانیم که‬
‫دارای چه ارسار و رموزیست به روشنی متام در مییابیم‪ ،‬مؤمنان عامل و عالـم این امت نیز‬
‫دارای آن ارسار و کامالت باطن شده میتوانند که انبیای بنی ارسائیل داشتند‪.‬‬
‫بازهم در خالل سواالت مذکور اگر پرسیده شود که چرا به درک و دریافت این دولت‬
‫مسلامنـان نشتافتند؟ انکار منیتوان کرد که کوشیدند و کشیدند از آن ارسار بارها بهرت و‬
‫بیشرت را‪ ،‬چنان که به رشح حاالت مردان حق در«تذکرة االولیاء» و امثال آن حقایقی گفـته و‬
‫روایتها آمده است‪ ،‬اما ازینکه در طلب آن پای همت اکرث معارصین مؤمن ما لنگ شده‬
‫عذر تنبلی ما مسلامنـان است‪.‬‬
‫ولی اکنون فرصت آن فرا رسیده که به بسیار ساده گی و آسانی به اتصال این دولت‬
‫از فضل خاص حرضت ذوالجالل بدون هرگونه ریاضت های شاقه موفق گردیم و طرق‬
‫آسان و راه کوتاهش‪ ،‬درک عالی و درایت علمی به تجزیه و تحلیل اتوم انسان باشد‬
‫و بس که هلل الحمد دروس و رسایل مقدماتی این علم با همه اساسات نهایی اش به‬
‫یاری خدای عظیم انسجام کامل یافته و به دسرتس عالقمندان نهضت واقعی اسالم‬
‫مطابق حاالت عرص و زمان با جهان بینی وسیع تسوید گردیده یکی بعد دیگر‪ ،‬شایقین‬
‫آن را به دسـت آورده میتوانند‪ .‬به امید گشـایش هـرچه زودتر و جمـع آوری طالـبان‬
‫او جل جالله در بر و بحر و حتی کرات دیگر‪ .‬مبنک و فضلک الکریم ‪ -‬آمین یا رب‬
‫العاملین‪.‬‬

‫‪ .70‬ترجمه‪ :‬علامی عامل امتم مانند پیغمربان بنی ارسائیل است‪ ( .‬الحدیث‪ :‬مشکوة)‬
‫‪162‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان مخلوقی که موجودیت بسیار چیزهای نامرئی را در اشیاء به واسطۀ آله و‬
‫اسباب و یا دیدن فعالیت آن قبول میکند‪ ،‬مانند موجودیت برق در لین یا بطری های‬
‫خشک و یا موجودیت صوت و صور در هوا که به واسطۀ دستگاه های آخذۀ رادیو و‬
‫تلویزیون احساس میگردد‪ ،‬ولی موجودیت روح را در بدن عده یی کم فهم و منکر از حق‬
‫قبول ندارد‪.‬‬
‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که در ترانسفارمر های بزرگ و کاندنرس های کالن‪ ،‬ذخیرۀ برق را‬
‫قبول دارد با آنکه ظاهراً هیچ ثقل و یا ِخ ََّفـت که دال بر قبول آن باشد محسوس نیست‪ ،‬ولی‬
‫بودن روح را در بدن که وجود و فعالیتش تا دام حیات ثابت است و پس از فراق آن‪ ،‬بدن‬
‫جامد مطلق با همه جوانی و قدرتی که داشت‪ ،‬میگردد‪ ،‬با این هم هستند چنان منکرینی‬
‫که از وجود آن به شدت انکار دارند‪.‬‬
‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان خلیفۀ خدای متعال بر روی زمین است به حکم آیۀ مبارکه‪:‬‬
‫‪71‬‬
‫ل ف ِْى ٱل ْ َأ ْر ِ‬
‫ض َخلِيفَة ًۭ ﴾‬ ‫﴿ ِإن ّ ِْى َ‬
‫جاع ِ ٌۭ‬
‫ۖ‬
‫ترجمه‪ :‬به تحقیق میگردانم بر روی زمین جای نشین یا خلیفه را‪.‬‬
‫اما از برکت روح و عقل منکشف و نفس که اگر مطمئنه باشد بـیشک خالفت او ثابت بر‬
‫کلیه اشیای مادی و روحی میگردد‪.‬‬
‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست و رشافت روح انسان بر جانداران دیگر چیست؟‬
‫جواب‪ :‬این حقیقت مسلم است که رشافت روحی او بر حیوانـات به حکم‪:‬‬
‫‪72‬‬
‫ت ف ِيْه ِ م ِْن ُرّوح ِْى﴾‬
‫﴿وَنَف َْخ ُ‬
‫‪ .71‬البقره‪٣٠/‬‬
‫‪ .72‬الحجر‪29/‬‬
‫روح ما‪ ،‬کلید حقایق آن رسا‬ ‫‪163‬‬

‫ترجمه‪ :‬دمیدم در کالبد انسان از حرضت خویش چیزی را به نام روح که خدای متعال به‬
‫خویش نسبت فرموده واقعیت انکار ناپذیر است‪ ،‬لذا به برکت این روح و رشافت علم‪ ،‬بر‬
‫همه موجودات حکمروایی میکند‪.‬‬

‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬آیا میتوان اندکی روشنی بر فضیلت روح انسان انداخت؟‬


‫جواب‪ :‬آری! روح انسان در وهلۀ اول به حالت طبیعی معادل روح ملک و ساکنین آن‬
‫مقام بوده میتواند ولی پس از تزکیه به نیروی اتوم نفس [مطمئنه] عروجی را حاصل‬
‫میمناید که به ارشاف ملک هم میرس نباشد‪ ،‬لذا رسول علیه السالم عوام برش مؤمن را‬
‫بر عوام ملک و خواص برش را بر خواص ملک‪ ،‬ارشف گفـتند‪.‬‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬آیا مدارج روح ازین هم بیشرت است؟‬


‫جواب‪ :‬آری! در اول پیدایش‪ ،‬روح به مرتبۀ جان باشد لذا طفل هنگام شیرخواره گی که‬
‫تا هنوز جسدش چشم و گوش و عقل و هوش را نیافته است ملک به او صحبت هایی کند‬
‫که اثر آن صحبت و آمیزش را در حال خواب و بیداری به خنده و یا سیامی گریه از او‬
‫در گهواره دیده میتوانیم‪ ،‬اما بعـداً اگر حالت نفس در او بنابر تربیۀ خراب برخی فامیل ها‬
‫یا محیط های فاسد اوج گرفت‪ ،‬جان به روح انسانی مبدل شود و اگر مدارج نفس پیش‬
‫و پیشرت رفت به روح حیوانی مبدل گردد که در چنین صورت شخص به لباس انسانیت‬
‫بدتر از گرگ و یا غیره درنده گان با همـه مکاری بوده و محیل تر از او صـد بار باشد‪ ،‬با‬
‫ام بیرون شدنی و رویش جانب رسای باقیست‪ ،‬ولی برای آرامی‬ ‫آنکه می داند از اینجا حت ً‬
‫و راحت افزایی خود به کارهایی دست میزند که در آن پریشانی فرد یا افراد به خواستۀ او‬
‫صورت میگیرد‪ ،‬برعکس به ایفای اعاملی که صد در صد برای بهبود حیات اجتامعی به‬
‫غرض خوشنودی خـدا جل جالله در رشیعت اسالم دست ناخوردۀ قرآن مقرر شده توجه‬
‫الزم منیمناید‪.‬‬
‫‪164‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬اگر رشافت انسان به واسطۀ روح باشد پس موجودیت روح در همۀ جانداران‬
‫است‪ ،‬چرا این رشافت را به آنها نه بخشیده اند؟‬
‫جواب‪ :‬نه تـنها رشافت انسان از نگاه روح عالی انسانیست بلکه عقل منکشف نیز از اعطیات‬
‫حرضت ویتعالی است‪ ،‬اما اینقدر باید دانست که روح انسان از جنس روح حیوانـات نبوده‬
‫و نیز به آن صورت باقی مانده منیتواند مگر که به بدبختی گراید‪ ،‬آن وقت روح او را روح‬
‫‪73‬‬
‫ض ُلّ ُأ ۟ول َ ٰٓئ ِكَ هُ ُم ٱلْغَٰف ِلُو َن﴾‬
‫حیوانی گفـته بلکه ﴿ بَلْ هُ ْم َأ َ‬
‫ۚ‬
‫ترجمه‪ :‬بلکه ایشان گمراهتر[و بدبختتر] از چارپایان اند و هستند ایشان غافالن[از تعمیل‬
‫حقایق و اوامر قرآن دست ناخوردۀ اسالم]‪.‬‬
‫گرچه متامی آیۀ فوق در بارۀ رشح عالمات مؤمنین غافل طبقات جن و انس آمده و ما جزء‬
‫از آن را فوق ًا برای تثبیت مطلب چنین گواه آورده ایم و بس‪.‬‬
‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬تـفاوت بین روح انسان و حیوان چیست؟‬
‫جواب‪ :‬قیاس کردن روح انسان‪ ،‬به روان زندگی حیوانی اشتباه کلیست و ناشی از تنگ‬
‫نظری باشد‪ ،‬برای روشن شدن موضوع بی مورد نیست که به غرض مقایسۀ ماهیت اصلی‬
‫روح انسان تا روح حیوانی به مثال ذیل دقت منایید‪:‬‬
‫طوریکه میدانید همه اشیای معدنی قابل ساخنت پیرایه های الزم را فلز گویند‪ ،‬اما هیچ‬
‫یکی هم به ارزش طالی زرد و سفید وغیره نیست‪.‬‬
‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬مثال دیگری برای روشن شدن موضوع تـفاوت روح انسان از حیوان‬
‫چیست؟‬
‫جواب‪ :‬این چنین در احجار ارزش و کیفیت فیروزه‪ ،‬الجورد‪ ،‬لعل و امثال آن‪ ،‬اگر چه‬
‫ظاهراً سنگ و یا از اقسام و همجوار و همنشین سنگ اند اما سنگ های دیگر به ارزش‬
‫ساخت و قیمت آن منیرسد‪.‬‬
‫‪ .73‬اعراف‪١٧٩/‬‬
‫روح ما‪ ،‬کلید حقایق آن رسا‬ ‫‪165‬‬

‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬میتوان مثال دیگری هم اضافه کرد تا موضوع ارزش روح انسان روشنرت‬
‫شود؟‬
‫جواب‪ :‬هکذا تریاک و امثال آن از جنس علف و سبزیجات اند آیا نباتات دیگر کیفیت‬
‫و خواص و ارزش تریاک را دارند؟ نه هرگز‪ .‬و نیز یکنوع نبات جاندارخوار‪ 74‬در امریکا‬
‫به کنار دریای (میسی سیپی و امازون)‪ 75‬دیده شده‪ ،‬به محضی که هر جاندار به آن متاس‬
‫گیرد بر وی پیچیده‪ ،‬درحال آن جاندار را ذوب کرده میخورد تا متامـ ًا او را از بین بربد‪.‬‬

‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬آیا ممکن است مثال دیگری را بر آن افزود؟‬


‫جواب‪ :‬هزاران سال است سیارات و ستاره هایی ثابت هستند اما خواص و کیفیت ستاره‬
‫گان شمس را ندارند بلکه خواص شموس افالک به ذات خود خیلی ها برتر از ستارگان‬
‫دیگر اسـت‪ ،‬اگر چـه به ظاهر همه مدور یا بعـض ًا بیضـوی و یا به غیره اشـکال هـم دیده‬
‫میشوند‪ ،‬این چنین موقف روح انسان و ارزش ارواح دیگر جانداران به دیدۀ هر صاحب‬
‫نظر روشن و هویداست‪.‬‬

‫‪ - ١٢‬سوال‪ :‬رسحد رشد برش تا کجاست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که عالوه از رشد ظاهری تا جای معین‪ ،‬رشد قوای نفسانی و یا‬
‫روحانی بال تعیین دارد که دوران تکاملش حتی بعد از مرگ دوام یافته بعض ًا تا دام قیامت‬
‫جاری و رو به کامل دیده میشود‪.‬‬
‫‪ - ١٣‬سوال‪ :‬این ذوات چه کسانی اند که پس از مرگ نیز مدارج باطن شان تکامل‬
‫یافته میرود؟‬
‫جواب‪ :‬آن ذوات رشیف که در شیوع وحدت و تعمیم عدالت در  پرتو خـداشناسی‬
‫در جوامع برشی با غیره کارهای نیک باعث آرامی خلق ﷲ شده باشند و یا اوالد‬
‫‪Venus fly trap .74‬‬
‫‪Mississippi Amazon  75‬‬
‫‪166‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫صالح و خیر باقی را به اجتامع سپرده و به تعالیم عالی اسالمی باطناً و ظاهـرا ً مردم را‬
‫تنویر بخشیده اند‪ ،‬تا زمان بقای آن کارنامه های نیک حسب حدیث رشیف‪:‬‬
‫ل بِهَا لا َ یَنْق ُ‬
‫ُص م ِْن ا ُُجورِه ِْم‬ ‫ل ا َْجر ِ م َ ْن عَم ِ َ‬
‫ن ل َه ُ ا َْجرُهَا وَمِث ْ ُ‬ ‫ل بِهَا َ‬
‫كا َ‬ ‫سنَة ً فَعَمِ َ‬ ‫س َن ّة ً َ‬
‫ح َ‬ ‫ن ُ‬
‫س َّ‬
‫« م َ ْن َ‬
‫شَیْئًا‪» ...‬‬
‫ترجمه‪ :‬کسی که گذاشت روش نیکو را و بآن عمل منود مر او راست اجر آن و اجر‬
‫کسـانی که بدان عمل میمنایند [تا روز قیامت] در حالـیکه از ثواب پیروان کم منیشود‬
‫چیزی‪ ،‬یعنی به عامالن و بنیانگذاران اول و دنباله روان بعدی‪ ،‬خیر باقی و ثواب‬
‫جاری را الی ماشاء ﷲ پس از مرگ نیز اجر دهند خصوصـاً به عاملین و مروجین این‬
‫دولت به عرص حارض‪.‬‬
‫‪ - ١٤‬سوال‪ :‬آیا برای بنیانگذاران اعامل ناشایسته چنین مجازات باشد؟‬
‫جواب‪ :‬اشخاصی که در امور بد و کارهای ناجایز گرفتار اند‪ ،‬فی البدیهه و یا بعـداً نتیجۀ‬
‫آن به رضر فرد یا اجتامع واقع شود و یا دیگران تقلید آن کار نا جایز را نسل بالنَّسل کنند‬
‫به حکم آیات کالم ﷲ‪ ،‬دال بالرش (داللت کننده بر بدی بوده) به مرصحه حدیث « و َ م َ ْن‬
‫ل بِهَا م ِْن ب َ ْعدِه ِ لا َ یَنْق ُ‬
‫ُص م ِْن ا َْوزَارِه ِْم‬ ‫ن عَلَیْه ِ و ِ ْزرُهَا وَو ِ ْزر ُ م َ ْن عَم ِ َ‬ ‫ل بِهَا َ‬
‫كا َ‬ ‫سیِّئَة ً فَعَمِ َ‬
‫س َن ّة ً َ‬
‫ن ُ‬ ‫س َّ‬‫َ‬
‫‪76‬‬
‫َشیْئًا»‬
‫ترجمه‪:‬کسی که رایج کرد روش بد را‪ ،‬بر اوست جزای آن و پیروان بعدی [تا روز قیامت]‬
‫در حالیکه کم منیگردد از گناهان ایشان چیزی‪.‬‬
‫البته شخص به جزای معادل تعداد دنباله روان آن عمل‪ ،‬مسئول باشد تا کجایی که دوام یابد‬
‫مجازات بانی اول اضــعاف و مضاعف گردد و اشـــدترین رواج های بد‪ ،‬انکار از خـدا‬
‫جل جالله‪ ،‬رشک وغیره علی مراتب است که فقها آن را دسته بندی‪ 77‬الزم کرده اند‪.‬‬
‫‪ .76‬رواه ابن ماجه‪ ،‬البخاری‪ ،‬مسلم و مشکوة‪.‬‬
‫‪  77‬بروایت صحیحین گناهان کبیره تحت عنوان موبقات سبعه یعنی مهلکات هفتگانه حسب ذیل اند‪:‬‬
‫ ‬ ‫ی‬
‫سحر‪ ،‬قتل ناحق‪ ،‬سودخواری‪ ،‬خوردن مال یتیم‪ ،‬فرار از میدان جهاد و قذف زن پاکدامن مسلامن که به رجم و ‬
‫بیانجامد‪ .‬هکذا به اختالف نظر علام جمعی گناهان کبیره را ‪ 25‬و برخی‪ 40‬عدد نیز گفته اند که درین بحث‬
‫گنجایش ندارد‪.‬‬
‫تبرصه‬
‫اکنون که به ماهیت ذاتی روح و پاره یی از کامالتش مسبوق شدند‪ ،‬الزم است تا بدانیم که‬
‫چرا این نیروی کامل و دارای هرگونه ترصفات را با بطری ایامن که فطرت ًا انسان با خود دارد‪،‬‬
‫آدمیزاد خصوص ًا مسلمین آن را درست به کار نینداخته‪ ،‬باعث این همه پسامنی ها گردیده‬
‫است؟ در جواب باید نظر خود را به دو اصل اساسی این کم توجهی معطوف دارند‪:‬‬

‫اول‪ :‬از آنجا که شیطـان با انسان دشمن واضح و روشن است و همیشه میکوشد تا به روی‬
‫تعهد و قسمی که به حضور خداوند جل جالله منوده است‪:‬‬
‫جْم َع ِينَ﴾‪78‬‬
‫ك ل َ ُأ ْغوِ يَنّه ُ ْم أَ‬
‫ل فَب ِع َِز ّت ِ َ‬
‫﴿قَا َ‬
‫ترجمه‪ :‬گفت به جالل و عظمت تو سوگند (ای خـدا) که به تحقیق یاغی و باغی گردانم‬
‫همۀ شان را یعنی اوالد برش را به هر صورت و کیفیت که شود از شاهراه حقیقت به سیاه چاه‬
‫ضاللت اندازد و رسانجام اعامل و طاعات مورث قرب او را باطل و یا به طور رشک خفی‬
‫فاسد مناید و هم اگر موفق گردد به کلی او را از وجود خداوند جل جالله منکر محض‬
‫گرداند‪ .‬چنانکه به عرص ما بدبختانه این روحیۀ فاسد و خبیث از طرف عده یی از همکاران‬
‫شیطـان به انواع و وسایط گوناگون به شدت و حدت هرچه بیشرت تقویه میگردد‪.‬‬

‫به مرتبۀ دوم‪ :‬هرگاه در برخی اوقات روح‪ ،‬بدن را بی تاب کرده و او را به دریافت نعامی‬
‫رسای ابد ملتفت ساخته و فغانها منوده و انسان را به سوی خـداجویی و راستگویی متوجه‬
‫مناید بازهم شخص به این خواستۀ او به خوبی متوجه منیگردد‪ ،‬علت چیست؟‬
‫زیرا وی از اول قوای روحانی خویش را قوت نداده بود ازیرنو نفس با استفاده از فرصت به‬
‫همکاری شیطـان او را چون طفل به عوض مساعی به دریافت لذایذ نعامی جهان باقی‪ ،‬به‬
‫این عالـم فانی متوجه کرده و انتها از هر مدرک به هر صورتی که شود میکوشد تا وی را به‬

‫‪ .78‬ص‪٨٢/‬‬

‫‪167‬‬
‫‪168‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫ام ناراحت‪ ،‬پریشان و دلتنگ تر اند‪،‬‬ ‫این و آن بفریبد‪ ،‬بنابرین مردم رسمایه دار یا مقتدر قس ً‬
‫زیرا رس هم کردن اموال جهان از وجوه حرام‪ ،‬اغفالگری برای انسان و روحانیت مسلامن‬
‫باشد و این که گفـتیم روح انسان وقت ًا فوقت ًا به دریافت ارسار ُقرب حضور و نعامی رسای‬
‫ابد‪ ،‬شخص را متوجه می سازد دلیلش اینست که ارواح در اول خلقت حرضت آدم آنجا‬
‫و آن نعام را دیده بودند‪ ،‬ازیرنو در جستجوی آن شخص را پریشانی در باطن باشد ولی‬
‫شیطـان به استفاده از آن او را به خواسته های الزمی نفس مایل میسازد‪ ،‬گویا به آن تقلیب‬
‫ال عوض دریافت حوران و قصور‬ ‫داده به نعام و لذایذ دنیوی وی را متوجه می مناید‪ ،‬مث ً‬
‫در جنان باقی‪ ،‬وی را به زن ها و اپارمتان سازی درین دنیا و به دست آوردن باغها رسگرم‬
‫کند‪ ،‬اما این کجا و آن کجا! بازهم آرامی در قلب خود به آنچه ازین نعام اگر به دست آید‬
‫شخص منییابد‪.‬‬
‫ال بعضی از خواص روحی عالـم قدس را مطالعه منایید که با انسان ها اینجا آمده‬ ‫اینک ذی ً‬
‫و اوالد برش را باطن ًا به دریافت آن همیشه نا آرام میدارد و نفس و شیطـان از آن استفادهها‬
‫کرده و به جمع آوری مال و منال این جهان از مدارک حالل چه که اکرثاً به حرام خواری‬
‫متوجه منوده و انسان را بدین وسیله زیر دست و ُم َس َّخر خویش میسازد‪ ،‬گویا همچو‬
‫اشخاص ظاهراً آدمی زاد ولی معن ًا گرگ درنده نهاد محض اند‪.‬‬
‫قسمتی از آثار جنان در انسان‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی دارای خواهشات طبیعی و ذاتی حب ریاست‪ ،‬پرواز در هوا‪ ،‬رفتار‬
‫بر آب و مایل به سواری های جاندار چون اسپ‪ ،‬شرت و بی جان چون موتر سایکل‪ ،‬موتر‪،‬‬
‫طیاره و غیره‪ ،‬متامیل به خورد و نوش رنگارنگ و ملبوسات متنوع و شایق به سازها و آوازها‬
‫و آرزومند باغها و بوستان های وسیع و متوجه به اپارمتان و قرصهای هرچه عالیرت و بلندتر‬
‫و خواستار بود و باش در هر کجا با همرس و مایل به دیدن منظره های گوناگون طبیعت و‬
‫از آن حظ گرفنت وغیره ادراکات تربیه شدۀ فطرت را با خود همراه دارد که از جدش آدم‬
‫علیه السالم برایش ذات ًا رسیده‪ ،‬زیرا همه ذریات آدم علیه السالم در هنگام بودن او در جنت‬
‫در محفظۀ خاص جسـمش بودند و از آن لذایذ و نعامیی که ذی ً‬
‫ال پارۀ آن را در سـواالت‬
‫مییابید‪ ،‬بهره هایی میگرفتند نهایت بعضی ها کمرت و برخی بیشرت‪.‬‬
‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬چرا انسان با این همه لذایذ فطرتاً متامیل است؟‬
‫جواب‪ :‬زیرا جد او حرضت آدم علیه السالم را خدای متعال در اولین وهلۀ خلقت در جنت‬
‫به چنین نعامی مکمل و رایگان در آنجا‪ ،‬به تقویۀ غرایز جسمی و معنوی‪ ،‬معتاد و متوجه‬
‫منود که قرآن کریم وغیره کتب آسامنی در باره‪ ،‬توضیحات بـسزایی داده است‪.‬‬

‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬چرا انسان از فنا و معزولی خود احساس رنج میکند؟‬


‫جواب‪ :‬زیرا بقا و عمر ابدی و مسکن اصلی فنا ناپذیر خود را در وقت بودن به صلب پدر‬
‫(حرضت آدم علیه السالم) در جنت احساس کرده بود و هکذا ترصف باقی و الینقطع‬

‫‪169‬‬
‫‪170‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫خویش را در ساحۀ وسیع جنت برای همیشه بدون کدام رقیب درک منود‪ ،‬لذا اکنون که فنا‬
‫و عزل را میبیند به وی نامرغوب مناید و رنج کشد‪.‬‬
‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬چرا انسان از ضعف خود در هرچیز خصوصاً پیری وغیره نا آرام است؟‬
‫جواب‪ :‬زیرا در جنت اصالً ضعف به هیچ چیز در خود منیدید به امید آن بقا در این‬
‫دار فنا‪ ،‬ناخـودآگاه خـود را دچار شـکنجه می یابد‪ ،‬لذا روح آمیخته با نفـس نا آرام‬
‫می شود و اگر پاک شده باشد هیچ اشکال ندارد‪ ،‬زیرا وصل دوست به دوست فقط‬
‫یب ا ِلَی الحبیب» الحدیث‬
‫ل ا ْلحَب ِ َ‬
‫وص ُ‬
‫ر یُ َ‬
‫ج ْس ٌ‬ ‫تهی شدن قالب از روح است‪« .‬اَلم َ ُ‬
‫وت َ‬
‫ترجمه‪ :‬مرگ پل است وصل میکند دوست را به دوست‪.‬‬

‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬چرا انسان به خدمت گزاری جنس خود و متابعت وی در مقابل خویش خورسند‬
‫میشود و یا خوشحال میگردد؟‬
‫جواب‪ :‬زیرا علوی نفس او را عالوه از ترصفات کامل بر اشیاء‪ ،‬اقتدارش را بر مثل او هم به‬
‫سویۀ پایان تر می خواهد که این زادۀ حب ریاست بوده و از موروثات جنت است‪ ،‬اما به‬
‫شکل نادرست تحت تأثیر فاسد قوای شهوانی و خود پرستی در اکرث اوالد برش رشد منوده‬
‫است و در جنت غـلامن به حرضت آدم و حوا علیهام السالم خدمت میکردند‪.‬‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬اگر بیشرت درین باره روشنی اندازند؟‬


‫جواب‪ :‬اساس ًا نسل های جوان و خوش چهره از قدسیان در جنت به حرضت آدم علیه السالم‬
‫مرصوف خدمتگزاری بودند به روی این هسته فطرت ًا اوالدش نیز ذوق در ترصف به عین‬
‫جنس داشته و متایل به آن خدمت گزاری در وی دیده میشود‪.‬‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬درین چه راز و حکمت اضافهتر خواهد بود؟‬


‫جواب‪ :‬بلی! عده یی پست همت غافل این جهان‪ ،‬در آن رسای باقی به مقامات ادون به‬
‫اثر کارهای نابجای دنیا در عالـم بقا باشند و حتی بعض ًا خواهش کنند که اگر به صف‬
‫قسمتی از آثار جنان در انسان‬ ‫‪171‬‬

‫خدمتگاران و مخلصان نیکان خلق گردند زیرا به شفاعت شان‪ ،‬نجات از عذاب یافته اند‪.‬‬
‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬چرا انسان میخواهد که به تطبیق احکام و خواسته های خود عالوه از وسایط‬
‫مرئی و قدرتی که دارد از راه باطن به ذرایع گوناگون و تأثیر اسامء ﷲ و آیات کالم ﷲ‬
‫وغیره به طور معـجزه‪ ،‬اشیاء را به دسرتس اختیار خویش درآرد؟‬
‫جواب‪ :‬زیرا در جنت نه تـنها حکم اجدادش علیهام السالم بر اشیاء توسط حور و غـلامن‬
‫و یا دیگر کروبیان اجراء میشد بلکه به استفادۀ برخی از ارسار اسامی او تعالی جل جالله‬
‫به محض که ارادۀ قلبش در جنت‪ ،‬به دریافت کدام چیز مایل میگشت در حال از برکت‬
‫خواندن اسامء ﷲ آن را به حضور خود حارض مییافت‪.‬‬

‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬انسان چرا جریان تطبیق امر خود را در اجرای امور هرچه بیشرت و زودتر‬
‫میخواهد؟‬
‫جواب‪ :‬زیرا حکم جد او در جنت به هر شی و چیزی فوراً جاری و قابل تعمیل بود و از‬
‫آن ارث‪ ،‬اکنون به تطبیق همه خواسته هایش بیش از پیش متوجه است و هم نظر به فطرت‬
‫ل ﴾‬‫عج َ ٍ‬ ‫ق ٱل ْ ِإنْسَ ُ‬
‫ٰن م ِْن َ‬ ‫خل ِ َ‬
‫﴿ ُ‬
‫‪79‬‬

‫ۚ‬
‫ترجمه‪ :‬آفریده شده انسان تعجیل زده یعنی دارای صفات چابکی و شتاب زده گی‪.‬‬
‫ذات ًا انسان عجله زده و شتابکار است تا رسیده گان به دانسنت و دیدن همه جوانب کار عل ً‬
‫ام‬
‫ال ممتاز شوند‪.‬‬ ‫توجه کرده و عم ً‬

‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬انسان چرا مایل به رنگهاست؟‬


‫جواب‪ :‬زیرا یکی از بارزترین زیورات در جنت از هر نگاه و در هر جا عالوه از رازها و‬
‫حکمت های عالی که در طرز استفادۀ آنهاست با این هم‪ ،‬همه و همه منقش به رنگ و‬
‫رنگها و دلرباییها بوده و در عین حال دوار و رقاص جلوه منوده و متام ًا زنده باشند‪.‬‬

‫‪ .79‬انبیاء‪٣٧/‬‬
‫‪172‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬کیفیت بودن نطفۀ انسان ها در پشت حرضت آدم علیه السالم در جنت با‬
‫آمدن شان به دنیا چه اثر دارد؟‬
‫جواب‪ :‬حاال هم انسان به اثر آن دولت‪ ،‬دارای روحيۀ عالی انسانی است اما به رشطی‬
‫که به تصفیه و تزکیۀ الزم‪ ،‬قلب و نفس خود را رس براه کرده باشد‪ ،‬چنانچه عده یی از‬
‫پاک روحان مؤمن به اقتفای دریافت آن فضیلت رسای ابد و ُقرب حرضت واحد االحد‬
‫او جل جالله‪ ،‬میخواهند به تطبیق خواسته های خویش از راه ترصف در ارسار اسامء‬
‫ﷲ حرضت ذوالجالل و االکرامش نیز موفق گردند‪ ،‬اما جمعی دیگر شهوانی بروی آن‬
‫ذوق ارثی برای آرامی نفس به ساخنت جاه و یافنت کرسی و منازل عالی از راه های نامرشوع‬
‫میکوشند تا به دست آورند و اگر نه بایست چون حیوانـات پستاندار دیگر‪ ،‬انسان نیز بی‬
‫عالقه به دریافت این همه لذایذ و خوشکامیها میبود‪.‬‬

‫‪ - ١٢‬سوال‪ :‬آیا این ترصف در ارسار اسامء ﷲ به انسان چطور ممکن باشد؟‬
‫جواب‪ :‬بلی به دو صورت‪ :‬یکی آن که در هنگام به دست آوردن آن انسان پیروی نفس‬
‫را منوده و اغوای شیطان را دنبال کند و در نتیجه از خـداشناسی بعید گردیده و در مردم‬
‫آزاری و آن هم به نفع خودش کوشان گشته و پای بند سحر گردیده و از راه اعامل ناجایز‬
‫و نا مرشوع به اکامل ادعیات به اسلوب سحرخوانی توفیق یابد که عاقبت همچو مردم نظر‬
‫به جفا کاری هایی که دارند و کنند تاریک و تاریکرت باشد‪.‬‬

‫‪ - ١٣‬سوال‪ :‬لطفاً قسمت دوم صحیح آن را نیز توضیح دهید؟‬


‫جواب‪ :‬صورت دوم این ترصف به محور خـداشناسی و خـداپرستی چرخیده و این معرفت‬
‫را از دولت مشاهدۀ اشیاء و مصنوعات و مخلوقات حرضت وی جل جالله در قدم اول‬
‫چنان به دست میآورند که در هر مصنوع‪ ،‬جامل و کامل صانع یکتا جل جالله را مشاهده‬
‫قسمتی از آثار جنان در انسان‬ ‫‪173‬‬

‫میمنایند و این را سیر آفاقی‪ 80‬گویند ﴿يُر ِيدُ ٱل� ل �ه ُ بِكُمُ ٱلْي ُ ْس َر وَلَا يُر ِيْدُ بِكُمُ ٱلْع ُ ْس َر ﴾‬
‫‪81‬‬

‫ترجمه‪ :‬خدای متعال اراده دارد به شام آسانی را و منی خواهد تا در تکالیف ماالیطاق‬
‫واقع شوید‪ .‬البته در اینجا سیر انفسی‪ 82‬نیز باشد و سپس به دوام تقویۀ روح و تزکیۀ نفس و‬
‫تصفیۀ قلب به ارسار تالوت اسامء ﷲ و کالمه توجه منوده و استقامت ورزیده و در آخر به‬
‫مدارج مشاهدۀ عالـم قدس علی مراتب درجات نایل گردند‪ .‬اینها کاشف ارسار بعد چهارم‬
‫و دارای ترصفات واقعی در عالـم ارواح گشته و در زمرۀ اولیاء ﷲ و باالتر از آن محشور‬
‫شوند که به رسـالۀ (تجـزیه و تحـلیل اتم انسـان) شـرح بـسزایی را درین بـاره به یـاری‬
‫خـدا جل جالله مالحـظه خواهند کرد که قـرآن کریم توضیح مخـترص آن را به اسـامی‬
‫«علم الیقین»‪ 83‬و «عین الیقین»‪ 84‬نسبت کرده است‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬سوال‪ :‬سیر آفاقی چیست؟‬


‫جواب‪ :‬دید اشیای ماحول و دریافت ارسار پوشیده (مخفی) که صانع جل جالله در آن‬
‫نهاده و طرز استفاده از آن را سیر آفاقی گویند که خوشبختانه انسان بیشرت اشیای دور و‬
‫پیش خود و افالک وغیره را یکایک اکرثاً شناخته و ازین مطالعه‪ ،‬ارسار عظمت خالق و‬
‫کردگار را دریافنت‪ ،‬سیر آفاقی واقعی باشد‪ ،‬اما ازینکه برعکس خود را نشناخته و تحت‬
‫مداقۀ نظر قرار نداده لذا سیر انفسی اش مکمل نگشته است‪.‬‬

‫سیر آفاقی‪ :‬دیدن و نظاره کردن جهان هستی و از آن دریافت عظمت و جالل و کامل خداوند (ج)‪.‬‬ ‫‪.80‬‬
‫بقره‪١٨٥/‬‬ ‫‪.81‬‬
‫دیدن و نظاره کردن ارسار وجود خود و دریافت عوامل مثبت و منفی آن با تجزیه و تحلیل وجود خود ‬ ‫‪.82‬‬
‫انسان‪.‬‬
‫علم الیقین‪ :‬دانسنت چیزی به کامل یقین از راه فکر و اندیشه‪.‬‬ ‫‪.83‬‬
‫عین الیقین‪ :‬یقین به کیفیت و ماهیت چیزی با دیدن آن به چشم‪.‬‬ ‫‪.84‬‬
‫تبرصه‬
‫در البالی سواالت و جوابات فوق که گفـته آمد اساساً ارزش عالی انسانی خیلیها باالتر‬
‫ازین است که برش به پاره یی از ترصفات مادیات میبیند و این حقیقت وقتی به‬
‫انسان میرس می شود که در او نیروی ایامن و روح عالی و عالیرت گردد‪ ،‬یا به عبارۀ‬
‫دیگر چنانکه توسط عقل منکشف‪ ،‬انسان به بسیاری از ارسار ابعاد ثالثه یا ماده موفق‬
‫و چیره میگردد‪ ،‬این چنین توسط روح و تقویۀ آن نیز می تواند به زودی به رموز‬
‫حقایق ارسار ب ُعد چهارم و یا جهان مرئی و نامرئی اینجا و کلیه جانداران و هم در‬
‫جنان و دوزخ وغیرۀ آن جهان باقی و رسمدی کاشف و مسبوق گردیده حتی به اندازۀ‬
‫استعداد بطور اجامل یا تفصیل مینگرد‪.‬‬
‫آیا این فضل خاصه چه وقت به انسان میرس میشود؟‬
‫سوالی بجاست‪ ،‬در پاسخ باید گفـت به هیچ چیز انسان چیره نگشته تا علمش بر آن او ً‬
‫ال‬
‫محاط نشده باشد‪ ،‬بنابرین مطالب فرشدۀ این رساله و کلیه رسایل حاوی مفاتح ارسار بُعد‬
‫چـهارم را که به اینجانب رســیده باید به دقت بخـوانند تا بدانند آنچــه را به یاری خـدا جل‬
‫جالله میخواهند که دریابند و در حل مطالب آن از استادان این مدرسه میتوانند کمک‬
‫جویند‪.‬‬
‫اینک غفلت و خواب آلوده گی برش را که بازهم شیاطین به استفاده از خواهشات نفس‬
‫ال دقت منایند‪ ،‬به امید فتح و نرصت هرچه زودتر از او جلت عظمته‪.‬‬ ‫انداخته ذی ً‬
‫ ‬

‫‪174‬‬
‫چه کردیم که ندیدیم (غفلت)‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که اتوم اشیاء را کشیده و از آن استفادههای رسسام آور به هر چیز‬
‫کرد‪ ،‬با تأسف که اتوم جسم و روح خود را مورد تجزیه قرار نداد و بهره های عالی به نفع‬
‫ابنای زمان و معرفت موالی خود به دست نیاورد‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از تجزیۀ برق‪ ،‬اشعههای گوناگون لیزر و ماورای بنفش‪ 85‬و اشعۀ‬
‫اکس‪ 86‬وغیره را کشید‪ ،‬ولی با تأسف که به تجزیۀ روح و اثرات آن اص ً‬
‫ال دست نیافت که از‬
‫اشعات آن نه تـنها این جهان را همه و همه بیند بلکه حقایق بُعد چهارم را نیز عند الفرصت‬
‫با لقای مطلق خداوند جل جالله با همه تفصیل مالحظه منایند‪.‬‬

‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به غرض در اختیار آوردن و استفادۀ سلیم کردن‪ ،‬بحرها‬
‫را شگافته و دریاها را بند منوده و انهار ساخته است‪ ،‬ولی برای سیالب رسشار قوای‬
‫معنوی همجنسان خود‪ ،‬هیچ بند جز بندهای سیاسی و آن هم متکی به نفس نساخته‬
‫است‪.‬‬

‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که برای زندگی آیندۀ خود نظر به حرص طبیعی که از منشأ ذاتی‬
‫نفس با اوست میکوشد تا مدارک تأمین حیات چند روزه را به قسم مکمل پیدا و رس هم‬
‫کند و حتی اندوخته هایی هم بدین مطلب از راه مرشوع و نا مرشوع جمع و تهیه مناید که‬
‫‪Ultra Violet .85‬‬
‫‪X-Ray .86‬‬

‫‪175‬‬
‫‪176‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫از وی به فرزندان و نواسه هایش تا اخیر برسد‪ ،‬ولی برای زندگی ابدی و عالی انسانی خود‬
‫به حضور کربیایی در جنان‪ ،‬آنقدرها توجه و مساعی الزم را اکرثاً ندارد‪.‬‬
‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که پرتو اثرات روح را توسط حواس خمسۀ ظاهری بدن مانند‬
‫نیروی دیدن‪ ،‬شنیدن‪ ،‬بوییدن‪ ،‬گفـنت وغیره را توانست بداند‪ ،‬ولی ندانست که ذات روح‬
‫دارای چه حواس و ترصف هزاران بار ازین قویرت باشد و هکذا خالق این همه نیرو‪ ،‬نیز‬
‫دارای ارسار مشخص خیلیها عالیرت از آنچه دیده و فهمیده میشود بوده که ما از درک آن‬
‫‪87‬‬ ‫ل َأن تَنفَدَ َ‬
‫كلِم َ ُ‬
‫ٰت ر َب ّ ِ ْى﴾‬ ‫عاجزیم‪﴿ .‬لَنَفِدَ ٱلْب َ ْحر ُ ق َب ْ َ‬
‫ترجمه‪ :‬هر آیینه متام شود بحر پیش از آنکه ختم شود كلامت پروردگار من‪ ،‬یعنی پیش‬
‫از آنکه ارسار اشیای او تعالی جل جالله توضیح گردد‪.‬‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که خوب می داند و می بیند در کشاکش کارهای نیک و بد‬
‫سـردچار و حتی دست و گریبان است‪ ،‬آیا قوای محرکۀ این دو عامل کیست هیچ دقت‬
‫منیکند و در پی دریافت حقیقت این فتنه منیکوشد تا خود را آرام مناید‪.‬‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که جانداران اهلی و حتی ماشین آالت باید به اختیار او حرکت‬
‫کند‪ ،‬ولی خودش اکرثاً تحت سلطۀ قوای نامرئی روح‪ ،‬نفس‪ ،‬شیطـان یا بعض ًا ملک حرکت‬
‫مناید‪ ،‬بازهم منیکوشد که جانب الهامات ملکی را قوی و قویرت سازد‪.‬‬

‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫‪ .87‬کهف‪١٠٩/‬‬
‫چه کردیم که ندیدیم (غفلت)‬ ‫‪177‬‬

‫جواب‪ :‬انسان مخلوقی که اقرار دارد هر موجود زنده و حتی بعضی بیجانها دارای ارسار‬
‫و حالت باطنی و ظاهری است و به ارسار ظاهری احساس خود درک اشیاء را مناید‪ .‬آیا از‬
‫احساس باطن چه درکها حاصل شده میتواند‪ ،‬کمرت التفات به آن کرده است که به حکم‬
‫هیچ باید شمرد‪.‬‬

‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از اتفاق حیات اجتامعی همه جانداران حظ می برد و به‬
‫اساس کوایف ارثی آن را مؤثر می داند‪ ،‬ولی در انتظام حیات اجتامعی خود ها به‬
‫طور عموم که همۀ افراد برش از آن بهره مند باشند میل ندارد بلکه میکوشد که فاصله‬
‫را هنوز هم بیشرت میان اوالد برش ایجاد کند و این جامعۀ مؤمنین و پیروان مدرسۀ‬
‫قرآن دست ناخوردۀ اسالم اند که به یاری و مددگاری خدای عظیم جل جالله برای‬
‫برآورده شدن این مأمول عمالً گام بر میدارند‪.‬‬
‫تبرصه‬
‫در پایان یکبار دیگر به این حقیقت باید به غور نظر کرد که روح و روحانیت و اثرات‬
‫مثبت و منفی آن هر یک به ذات خود کیفیت و رموز خاص دارد به این معنی چقدر که‬
‫قدرت روحانی در انسان پست گردد به هامن اندازه الهامات ملکی ضعیف و ضعیفرت گشته‬
‫اثر مستقیمش را در اشخاص به روشنی متام چنین می یابند که به زبان از هر نگاه پیش‬
‫آمد های درست داشته و به مطالب نظر خوب دهند‪ ،‬ولی اثر عملی از آن در شخص جز‬
‫نفی مطلق دیده نشود‪ ،‬بلکه همزمان طرفین دانند که او برای خوشحال منودن وی به چنین‬
‫جمالت متلق آمیز زبان را گشاده ورنه از دل هیچ عالقۀ واقعی به همراهی و همکاری او‬
‫ندارد و به برداشت کوچکرتین تکلیف با او حارض نیست و اگر هم باشد توفیق عملی کردن‬
‫آن را به جوارح یافته منیتواند‪.‬‬
‫به مرتبۀ دوم چقدر که در چنین جوامع روزگار مردم باالتر رود و زندگی مرفه به عامه میرس‬
‫شود‪ ،‬بازهم آرامی قلبی در اجتامع موجود نبوده برعکس یک نوع وحشت و بیقراری‪ ،‬هر‬
‫واحد در خود احساس منایند که در حقیقت این عالمت غلبۀ فشار روح بر صندوق جسم‬
‫بوده و تهدیداً او را به انتخاب راه غلط که در پیش دارد میفهامند‪ ،‬لذا یک نوع تنگیهای‬
‫غم افزا شخص را بدون ارایۀ کدام مطلب‪ ،‬مغموم و محزون میدارد‪.‬‬
‫اینجاست که شیطان با استفاده از درک آن‪ ،‬درحال دست به دفع و چاره به اتخاذ‬
‫یکی از دو راه می زند‪:‬‬
‫اول‪ :‬او را به خواندن ساز و آواز یا مرصوفیت بر ناروا  و قصه های این و آن و در نهایت‬
‫به زمزمۀ کدام بیت یا اشپالق های آهنگدار به دهان مشغول میکند‪.‬‬
‫در صورت دوم‪ :‬اگر تـنها بود با ارائـه دوسیه های فکری و پیش کردن فهرست آن در دل‬
‫و مغز یکی بعد دیگر مطالب شهوت افزا و یا غم آور یا مشوش کننده را آورده و او را به‬
‫آن مرصوف میسازد‪ .‬اینها همه و همه عالیم پریشانی روح و اثرات نا آرامی دل به علت‬
‫توجهات فاسد غیر انسانی در شخص باشد‪.‬‬
‫‪178‬‬
‫ ‬

‫خواص و حاالت روح در ظاهر و باطن انسان‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬تـفاوت خواص باطنی یا معنوی انسان با دیگر حیوانـات چیست؟‬


‫جواب‪ :‬حیا و خجالت دو عامل خاص انسان است که در حاالت معین و اماکن خاصه‬
‫به پیش آمد های دوست دارترین خود از حیا منی بیند و می پرهیزد که در این مخترص‪،‬‬
‫حقیقت این کیفیت به خوبی نشاید قابل فهم باشد‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که دارای صفائیت ظاهری و باطنی عالی است و از جمله خجالت‬
‫و حیا نیز یکی از خواص معنوی عالی انسان بوده و در حال اقدام به کدام کار ممنوع از‬
‫قوانین مدنی یا رشعی یا فامیلی‪ ،‬هرگاه تحت غرایز جنسی و نفسی قرار گیرد و کسیکه بر‬
‫امتناع آن قانون وارد باشد‪ ،‬بر وی رسد و او را ببیند از خجالت بدون مخالفت‪ ،‬خود را باطن ًا‬
‫به نا آرامی شدید مواجه می بیند‪.‬‬

‫‪ - ٣‬سوا ل‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که اگر از نگاه نفس یا روح تکامل کرده باشد باطناً بیست تا‬
‫سی و تا صد یا باالتر مثل خود بزرگرت معلوم میشود (اما به دیدۀ نیکان برش‪ ،‬فرشتگان‬
‫و شیاطین) موالنـا بلخی (رح) گوید‪:‬‬
‫لیک کس را دید جان دستور نیست‬ ‫تن ز جان و جان ز تن مستور نیست‬

‫‪179‬‬
‫‪180‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬یگانه موجودی که قسمتی از دید و وادیدهای نظری و معنوی خود را در خواب‬
‫عین ًا به کیف و شان کامل میبیند بعـداً همه و یا پاره یی از آن را پس از بیداری در بین‬
‫موجودات روی زمین بازگو کرده میتواند‪ ،‬چرا و این چه کیفیت اسـت که رخ میدهد و‬
‫چرا غور منیمناید؟ آری! ثابت کنندۀ حقیقت ماهیت روح نامکمل شدۀ برشیت باشد‪.‬‬

‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬اساس ًا انسان دارای چه نیروی نامرئی است؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی است بین دو دستگاه نرشاتی خیر و رش که بی اراده و با اراده‬
‫همواره مشغول خود و ماحول خویش است‪ ،‬تا کدامین غالب آید و وی را بدانسو کشد‪.‬‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬پس به چه صورت انسان به مقام اعلی رسیده و به چه کوایف پست میشود؟‬
‫جواب‪ :‬هرگاه به پیروی از نفس‪ ،‬به حضیض ذلت و انتهای دنائت گراید‪ ،‬ظاهـراً انسان‬
‫اما باطن ًا حیوان درنده‪ ،‬بسیار نیرنگ باز و دغل پیشه است که به استفاده از مقام انسانیت‬
‫بهره کشی های سوء میمناید‪ ،‬زیرا قوای روحانیاش به مرتبۀ روح حیوانی رسیده باشد‪ ،‬اما‬
‫اینقدر تـفاوت دارد که به همچو اشخاص بازهم با همین حالت‪ ،‬امکان بازگشت به سوی‬
‫خـدا جل جالله میرس است که اگر بکوشد دارای مقام و یا رتبۀ کامل حقیقت انسانی گردد‬
‫و نیز برعکس تا زمانیکه روح او مستقر مقام جان نشود و نفسش به مطمئنه مبدل نگردد‬
‫احتامل فیصد ‪ ٢٥‬تا ‪ ٣٠‬لغزش او ممکن باشد‪.‬‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که کالنی باطنی او را اکرثاً نه خودش بیند و نه دیگران‪ ،‬خواه از‬
‫نگاه نفس باشد یا از صفائیت روح‪ ،‬اما کالنی ظاهری او را به کدام ترصفی که یافت از قبیل‬
‫علم‪ ،‬ثروت یا قدرت یا شهرت های صادق و کاذب که بی بقاست‪ ،‬هر کس دیده تواند‪.‬‬

‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬دیگر از صفات معنوی عالی انسانی چیست؟‬


‫خواص و حاالت روح در ظاهر و باطن انسان‬ ‫‪181‬‬

‫جواب‪ :‬اکرثاً در حال حمله به دفاع قوای باملثل مانند دیگر حیوانـات‪ ،‬بنابر داشنت عقل‬
‫سلیم پاسخ منیدهد و میسنجد مګر که قدرت جانب بر او از کدام نگاه فزونی داشته و‬
‫حیاتش به خطر باشد‪ ،‬در این صورت خود را در مقابلش الشی و بی قدرت بیند اینجاست‬
‫که به الحاح یا وسیلۀ دیگر دفاع معنوی پرداخته بدین ترتیب رقت قلب او را به خود متوجه‬
‫میسازد‪.‬‬

‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬اگر روشنی بیشرت اندازند؟‬


‫جواب‪ :‬بلی انسان های سلیم عالوه از احساس آالم جسم یا روح دیگران حمله را بر‬
‫مال و رشف نیز بد میبینند که در  چنین موارد پختگان شان به تأمل و عاجل طبیعتان‬
‫شان بدون درنگ پاسخ داده دفاع میکنند‪.‬‬

‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به حکم استیالی حب ریاست‪ ،‬بر جانداران دیگر که از خود‬
‫ضعیف تر بیند و یا در مقام ترصف‪ ،‬خود را بر او غالب یابد بر وی حمله نکند و آزار ندهد‬
‫و اگر برعکس او را رقیب خود یافت‪ ،‬میکوشد تا به هر نوع شود وی را از پا بیاندازد و به‬
‫مقام تسلیم درآرد‪.‬‬

‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی دارای استعداد خـدا داد که به هر پیامنه بخواهد میتواند در‬
‫کارهای نیک و بد به شکل نهـایی از آن بهره گیری کرده و کارروایی کند‪.‬‬

‫‪ - ١٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی است که به وضاحت متام خورسندی خود را به خنده و غم و‬
‫اندوه خویش را به گریه متثیل میکند‪.‬‬
‫‪182‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ١٣‬سوال‪ :‬این مهارت و ترصفش چه امتیازی را به وی ثابت میکند؟‬


‫جواب‪ :‬فقط منوداری و تثبیت لیاقت و کفایت عالی خـدا داد خود را که از همه موجودات‬
‫اضافهتر و کاملرت دارد نشان داده روشن میمناید‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬سوال‪ :‬چرا همۀ جاندران غیر از انسان را افقی خلق کردند؟‬


‫جواب‪ :‬برای اینکه تا هرچه زودتر رس شان جانب زمین برای اکل و نوش برابر باشد لذا از‬
‫عروج معنوی بی بهره گردیده اند‪.‬‬

‫‪ - ۱٥‬سوال‪ :‬چرا انسان را برعکس عمودی در بین همه جانداران روی زمین آفریدند؟‬
‫جواب‪ :‬برای درک این راز که اگر قوای روحانی او اوج گرفت مستقی ً‬
‫ام به اعلی علیین‬
‫عروج مناید و اگر نفس برعکس بر او چیره گشت به اسفل السافلین فرو رود‪.‬‬

‫‪ - ١٦‬سوال‪ :‬این عروج و نزول زادۀ چه کیفیت است؟‬


‫جواب‪ :‬چون روح از حضور ذات کربیا جل جالله بوده و مظهرش حیات در بدن و علم‬
‫که منایندۀ آن عقل در جسم است این هر دو را از عالـم قدس به ودیعت در بادی انسان‬
‫گذاشته اند و هکذا نفس که جوهر عالـم خبث یا جهان سفلی یا ارض ماست نیز در آن‬
‫مستقر گردیده است ازیرنو هر واحد میکوشد تا به جانب اصل خود متوصل گردد یعنی‬
‫اگر روح قوی شد شخص مستقیمـ ًا به اعلی علیین عروج مناید و اگر نفس غالب گشت‬
‫انسان را به اسفل السافلین فرو برد‪.‬‬

‫‪ - ١٧‬سوال‪ :‬اگر حالت روح و نفس در انسان مساوی شد پس جایگاه همچو اشخاص در‬
‫کجا خواهد بود؟‬
‫جواب‪ :‬اصل مطلب در همۀ این صحنه ها‪ ،‬امتحان دادن و در نتیجه معـرفت به او تعالی‬
‫جل جالله یافنت و درک عظمت‪ ،‬جالل و کامل خالق زمین و آسامن را کردن و دیگر‬
‫اشیای عیان و نهان را به ایامن کامل دال بر کامل و جامل یکتای او جل جالله دانسنت و‬
‫خواص و حاالت روح در ظاهر و باطن انسان‬ ‫‪183‬‬

‫بی ضد و بی مانند شمردن‪ ،‬قسمتی از ُط ُرق ارتباط به وی جل شانه بوده‪ ،‬عالمتش اینست‬
‫که مالکان این دولت در هر جا و هر وقت برای خوشنودی او تعالی بدون کدام نظرداشت‬
‫به خلق ﷲ خوبی و نیکویی ها کنند‪ ،‬به روی این معیار چون خدای متعال جل جالله همه‬
‫اکرام‪ ،‬احسان‪ ،‬انعام‪ ،‬لطف و مهربانی که از ابتداء خلقت به ما روا داشته و او جلت عظمته‬
‫به داشنت ذره یی ایامن شخص نافرمان (عاصی) را اگر به شفاعت کدام یک از بنده گان‬
‫صالح او نجات نیافت‪ ،‬در دوزخ عذاب را تا مدت معین چشیده‪ ،‬سپس به روی اصل ایامن‬
‫که با او بوده از آنجا کشیده به جایگاه وی به یکی از جنت ها یا برزخ قرارش دهند‪.‬‬

‫‪ - ١٨‬سوال‪ :‬آیا این شفاعت تـنها از نیکان برش در بارۀ عاصیان پذیرفته میشود؟‬
‫جواب‪ :‬نه خیر‪ ،‬اگر دل کدام بنده یا غیره جانداران را در حالیکه به کدام مصیبت گرفتار‬
‫بوده به دست آورده و حاجتش را شخص روا کرد‪ ،‬به واسطۀ دعای نیک آن موجود نیز‬
‫نجات یابد و هکذا کدام حیوان یا جاندار کوچک مثل مور وغیره که مرض نباشد اگر به‬
‫کدام احسان یا نیکی که به نجات او منوده بود درین صورت نیز به شفاعت چنین جاندار‬
‫ضعیف مورد عفو خدای عظیم و رحیم جل جالله قرار گیرد‪.‬‬
‫‪ - ١٩‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که دار و ندار ظاهری خود را اگر برای رضای خـدا جل جالله‬
‫و صانع یکتای خویش به غرض آرامی خلق ﷲ در پرتو خـداپرستی رصف مناید بـیشک‬
‫عالـم بقا را کامیی منوده و در اوالد برش هم نام نیک به دست خواهد آورد و این دولت‬
‫زاده تقویۀ بطری ایامن و قوای روحانی باشد و اگر برای ایفای هوٰى و هوس و فسق و‬
‫فجور رصف منود بدا به حالش که مأخوذ به حضور آن منعم این همه انعام و اوالد مظلوم‬
‫انسان گردد‪.‬‬
‫در کمپیوتر قلب چه میبینند‬
‫بـیشک از مطالعۀ فرآوردههای ارسار قرآن و احادیث طوریکه تا اینجا مسبوق شدند‪ ،‬یقین‬
‫دارم علامی مؤمن پاکدل به خوبی درک منوده اند که مجموع ارسار آبدار رساپا انوار در‬
‫ذیل عناوین مختلف وحدت چیست و دریافت آن به دست کیست؟ و پیدایش انسان ها به‬
‫چه منظور بوده‪ ،‬بی شبهه همه را به روشنی متام دانسته باشند که خدای عظیم به چه لطف‪،‬‬
‫ال تعمیم بخشد‪ ،‬ولی بدبختانه‬ ‫ام و عم ً‬ ‫این دولت را میخواهد به مخترصترین صورت عل ً‬
‫اکرثاً این موجود (انسان) به کجروشی ها گراییده و اینکه کجا رفته و چرا راه را بر بیراهه‬
‫‪88‬‬
‫ت ِتجَارَتُه ُ ْم و َ مَا َکانُوْا مُهْتَدِی ْ َن ﴾‬ ‫استبدال منوده و ازین معامله با آنکه جز خسارت ﴿فَمَا ر َ ِ‬
‫بح َ ْ‬
‫ترجمه‪ :‬پس نیست مفادی ازین تجارت یا معامله گری شان و نبودند هدایت‏یافتگان‪.‬‬
‫در چنین صورت بیشک چیزی به دستش نیامده ولی بازهم می رود و میجوید و حتی‬
‫میدود و عدۀ کمی واپس میگردند‪ ،‬علت این همه غفلت و عدم درایت در برش از کجا‬
‫منشأ گرفته و چرا انسان را اینقدر به خود پیچانیده است؟ سواالت بجاست‪.‬‬
‫پس از غور مزید‪ ،‬غواصان بحر امید و بخشایش حرضت حمید و مجید او جل جالله این‬
‫حقایق پر ارسار و مرواریدهای آبدار رساپا انوار را متام ًا برآوردند و به دسرتس اختیار ما‬
‫قرار دادند‪.‬‬
‫ام از هر‬ ‫آری! زمانی به ریشه کن کردن یک مرض یا آفت موفق میشویم که به کنه آن عل ً‬
‫نگاه وارد گشته و نوع آفت را تشخیص دهیم ازیرنو دکتوران معالج امراض‪ ،‬قبل از دادن‬
‫نسخه‪ ،‬رموز‪ ،‬عالیم امراض‪ ،‬کوایف و حاالت مریض را به خوبی غور کرده‪ ،‬حتی بعض ًا بول‬
‫و غایط‪ ،‬خون و لعاب دهن و یا چرک بیرون شده از بدن را مـــورد تجزیۀ البراتواری قرار‬
‫میدهند تا هرچه خوبرت به تشخیص مرض و نوع میکروب و جای درد‪ ،‬وارد گردند‪ ،‬زیرا‬
‫این مقدمه چینی ها‪ ،‬راه کوتاه به دریافت مرض و برداشت آن باشد‪.‬‬
‫این چنین وقتی که ما میخواهیم تا امراض روحی یا معنوی را به یاری خـدا جل جالله به‬
‫‪ .88‬بقره‪٦١/‬‬

‫‪184‬‬
‫‪185‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫همکاری یاران با صفا هرچه زودتر رفع و دفع مناییم و این رساچۀ بحر و بر را برای زندگی‬
‫اوالد برش به حکم باغچۀ آزاد‪ ،‬آمادۀ بهرهگیری و جایگۀ آرامی واقعی همه انسان ها گردانیم‬
‫که با همه دلشادی در آن بدون تکلیف وغیره مشکالت زندگی منایند‪ ،‬این آرزو زمانی‬
‫برآورده میشود و این حقیقت وقتی به کرسی مینشیند که بدانیم منبع این همه بدکنشتی ها و‬
‫آدمخواریها از کجا منشأ گرفته‪ ،‬چطور چیره شده و بر ما غالب گشته و ما را از  پا درآورده‬
‫است؟‬
‫اینک بیاری خدای متعال آثار مربهن این ارسار را یکی بعد دیگر به دسرتس اختیار شام قرار‬
‫دادیم تا به ایامن کامل و همت عالی که دارند آنرا به دقت متام مطالعه کرده و تا کجایی که‬
‫دانستند به مـنصه عمل گذاشته‪ ،‬افعال و اقوال خود را به آن کنرتول منوده و در پایان یک‬
‫انسان علمی و مسلامن عملی در جامعه بروز کرده و رو به فعالیت نهاده باشد‪.‬‬
‫خوشبختانه کلید این ارسار را قرآن کریم و رسول یتیم صلی ﷲ علیه و سلم به روشنی کامل‬
‫ل َ �وّل َا بَن ُونَ ِإ َلّا م َنْ أَ تَى ٱل َلّه َ بِق َل ۢ ٍْب سَل ٍِيم ۢ﴾‬
‫‪89‬‬ ‫به ما سپرده میفرمایند‪ ﴿ :‬يَوْم َ ل َا يَنف َ ُع م َا ٌۭ‬
‫ترجمه‪ :‬در آن روز که مال و فرزندان سودی منیبخشد مگر کسی که با قلب سلیم به‬
‫پیشگاه خدا آید‪.‬‬
‫سدَ‬
‫ت فَ َ‬
‫سدَ ْ‬ ‫سد ُ ُ‬
‫ك ُلّ �ه ُ و َ ِإذَا ف َ َ‬ ‫صل ََح ا ْلج َ َ‬‫ت َ‬ ‫صل ََح ْ‬ ‫ضغَة ً ِإذَا َ‬ ‫سدِ م ُ ْ‬ ‫و حدیث متربکۀ « اَلَا و َ ِإ َ �نّ ف ِي ا ْلج َ َ‬
‫ْب» ‪.90‬‬ ‫سدُ ُ‬
‫ك ُلّ �ه ُ اَلَا وَهِيَ الْقَل ُ‬ ‫ا ْلج َ َ‬
‫ترجمه‪ :‬آگاه باشید در بدن یک توته گوشت است اگر آن صالح شد درست شود همه‬
‫بدن‪ ،‬اگر فاسد گردید خراب و نابکار شود همه جسم و بدانید که آن قلب است‪.‬‬
‫اینجاست که با شام دست همدیگر را گرفته‪ ،‬به بوستان دل گذری منوده و به ارسار این‬
‫کمپیوتر رسی بزنیم بسی باشد که به تعمیر و تصحیح راه و روش خود هنوز هم هرچه‬
‫متامرت موفق گردیم‪.‬‬

‫‪ .89‬شعراء‪ 88 /‬و ‪89‬‬


‫‪ .90‬متفق علیه‬
‫چگونگی قلب و ارسارش‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬قلب چه معنی دارد و چه چیز را گویند؟‬


‫جواب‪ :‬قلب به معنی گردنده بسوی روح یا نفس و یا خیر یا رش و عبارت از یک توته‬
‫گوشت مخروطی شکل در بدن بوده و ظاهراً کارش پمپ کردن خون و باطن ًا کمپیوتر همۀ‬
‫جسم باشد‪ ،‬اگر صالح شد همۀ بدن صالح و اگر فاسد گشت همۀ جسم بیراه شود‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬وجود قلب در انسان و در جهان چه موقف خاص به خود اتخاذ کرده است؟‬
‫جواب‪ :‬چنانکه در خانه آئینه و در مملکت تلویزیون الزمست تا اشیاء را به انسان نشان‬
‫دهد‪ ،‬این چنین در بدن انسان دل نیز برای نشان دادن ماهیت جمیع اشیاء و ُطرق بهره گرفنت‬
‫از آن با آئینه داری خاص که دارد خوبرت ممکن شده میتواند‪.‬‬
‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬دل انسان دارای چه خواص است؟‬
‫جواب‪ :‬قلب دارای هزاران حجره بوده و هر چند ردیف از حجرات مختص به درک‬
‫حاالت خاص باشد چنانکه درک شهوت و دید حقایق و فواسد با غیره امراض پاره یی از‬
‫‪91‬‬
‫آثار حجرات آنست که قرآن کریم در چندین جای فرموده‪﴿ :‬فِى قُلُو بِه ِم َمّر ٌ ۭ‬
‫َض‪﴾...‬‬
‫ترجمه‪ :‬در دلهای شان بیامری است‪( .‬امراض باطنی دل)‬
‫وب ًل ّا ي َ ْفق َهُو َن بِهَا﴾‬
‫َ ‪92‬‬
‫﴿ل َه ُ ْم ق ُل ُ ٌ‬
‫ترجمه‪ :‬ایشان را دل هاست که منیفهمند به آن‪( .‬دانش دل)‬
‫وب الّت َِي ف ِي ُ ّ‬
‫الصدُور ِِ﴾‬ ‫﴿ف َِإ َنّهَا لَا ت َ ْعمَى ال ْ َأب ْ َ‬
‫صار ُ وَلَٰـكِن ت َ ْعمَى الْق ُل ُ ُ‬
‫‪93‬‬

‫ترجمه‪ :‬هر آئینه نابینا منیشود چشم ها و لیکن نابینا میشود آن دلهایی که در سینه ها اند‪.‬‬
‫(بینایی دل)‬
‫‪ .91‬بقره‪10/‬‬
‫‪ .92‬اعراف‪١٧٩/‬‬
‫‪ .93‬حج‪ 46/‬‬

‫‪186‬‬
‫‪187‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬ما در حالیکه قلب را یک توته گوشت میبینیم‪ ،‬باری این همه خواص در دل‬
‫چطور میگنجد؟‬
‫جواب‪ :‬زبان نیز یک توته گوشت است‪ ،‬اما هر قسمت آن برای درک ذایقۀ خاص ساخته‬
‫شده‪ ،‬مث ً‬
‫ال رس زبان برای شیرینی و کناره هایش برای ترشی معین گشته و اخیرش برای تلخی‬
‫وغیره تقسیامت دارد‪ ،‬این چنین در قلب نیز هسته های جداگانه برای درک اشیاء است‪.‬‬
‫هکذا مغز یکتوته باشد ولی هر قسمت از آن برای حفظ و درک مطالب خاص حواس‬
‫خمسه‪ ،‬به لطف خداوند جل جالله مرتب گردیده است‪.‬‬

‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی است که میداند یک دستامل یا چادر مرکب از میلیونها الیاف‬
‫پخته یی یا پشمی یا سندیست ولی با تأسف ندانست که جسم نیز از سنتلیون حجرات‬
‫دارای خواص و کیفیت و ارسار جداگانه تشکیل گردیده و هر حجره خصوص ًا قلب و مغز‬
‫دارای کوایف و ارسار بخصوص باشد‪.‬‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬متثیل ماهیت قلب در بدن چیست؟‬


‫جواب‪ :‬دل انسان به حکم دستگاه آخذه و مرسله از شخص به شخص و از بنده به خداوند‬
‫جل جالله باشد‪.‬‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬اماکن روح و نفس در کجای قلب است؟‬


‫جواب‪ :‬مقام روح و مرکز اتصالش در جسم به دو قطب متکی است؛ اول مغز‪ ،‬دوم قلب و‬
‫هکذا در قسمت پایان قلب مقام نفس را تعیین کرده اند‪.‬‬

‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬ارتباط قلب و مغز در بدن چه مثال دارد؟‬


‫جواب‪ :‬حجرات خاصۀ دل به حکم تیلفون های شعبات و مغز به مثابۀ دستگاه چینل سیستم‬
‫بوده‪ ،‬یعنی هر حجرۀ پندیده تر را که دارای خواص جداگانه است شیطـان به سحر دور داده‬
‫چگونگی قلب و ارسارش‬ ‫‪188‬‬

‫چون به درجۀ خاص خود برسد در آرشیف مغز مطالب مربوط به آن‪ ،‬خود به خود منودار شود‪.‬‬
‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬اگر اندکی روشنرت گردد؟‬
‫ال شخصی محبت وافر به کسی یا چیزی دارد‪ ،‬لذا در حجرات مربوط محبت‬ ‫جواب‪ :‬مث ً‬
‫یک یا چند حجره از دیدن یا گفـتار و غیرۀ او مملو اسـت‪ ،‬شــیطـان به آن چیزی از‬
‫سـحر می خواند‪ ،‬همینکه به اندازۀ الزم باال رفت‪ ،‬اتوماتیک وقایع مربوط به آن محبت‬
‫در حجرات مغز گشاده میشود‪ ،‬شیطـان به مطالعۀ آن پرداخته یکی بعد دیگر صحنه های‬
‫سحرآسایی را در مخیلۀ شخص حارض و او را بدان مشغول میسازد‪.‬‬

‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که مغز را دارای شعبات مخصوص حفظ حواس پنجگانه با غیره‬
‫مراتب اراده و تفکیک مطالب و تدقیق اشیاء میداند در حالیکه همۀ مغز از یک تکه‬
‫خمیرۀ سفید مایل به خاکسرتی یکی بعد دیگر چسپیده میمناید و این را تعجب منیکند‬
‫که این همه حجرات بهم بسته چطور به طور جداگانه متکفل کارهای خاصه اند‪ .‬اینچنین‬
‫حجرات دل نیز دارای خواص مختص به خویش باشد‪ ،‬گرچه ظاهراً از یک تکه گوشت‬
‫مرکب گشته است‪.‬‬
‫  ‬
‫به ارسار دل کار نکردیم پس چه کردیم (غفلت)‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که در کوه های رس به فلک کشیده به خود راهی پیدا و برآن‬
‫برآمد‪ ،‬ولی با تأسف  بر تپۀ کوچک نفس بیرق ترصف و نشان سلیم شهرستان قلب را‬
‫نصب کرده نتوانست‪.‬‬
‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از دل کوه های رس به فلک کشیده و میخکوب شده دمار‬
‫برآورده و معادن و ارسار آن را کشید‪ ،‬با تأسف که از تۀ دل خود به علت سد نفس‪ ،‬معادن‬
‫معرفت و اطمینان را نکشیده و از آن در ساختامن کارخانجات ارسار باطن برای آرامی خود‬
‫و خلق ﷲ استفاده نتوانست‪.‬‬
‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که درین کرۀ بزرگ خاکی‪ ،‬راه های زیرزمینی را برای تسهیل امور‬
‫ترافیکی خود کشید‪ ،‬ولی با تأسف کوچکرتین رخنه در تپۀ نفس برای عبور ارسار عالـم‬
‫قدس ذریعۀ دل جانب بُعد چهارم کشیده نتوانست و حتی اکرثاً ندانستند‪.‬‬
‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که آیینه ساخت تا توسط آن قواره خود را با همه اشیاء بدون‬
‫ترصف ببیند‪ ،‬با تأسف که از آیینۀ قلب برای دید همه اشیای عیان و نهان استفادۀ الزمی‬
‫و اعظمی را جز عدۀ محدود برده نتوانست‪.‬‬
‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که توسط تلویزیون چهره هایی را از ورای حجاب های مانند‬
‫دیوار سنگی‪ ،‬کانکریتی وغیره می بیند و این قوت و قدرت را در جامد متنفذ دانست و‬
‫‪189‬‬
‫‪190‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫قبول کرد‪ ،‬ولی از دید تلویزیون قلب منکر و بی خرب بوده بلکه عده یی هستند که اص ً‬
‫ال‬
‫انکار میکنند‪.‬‬
‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به دست آوردن چندین نوع حبوبات را از زمین خاکی و‬
‫مرواریدها را از بحر ممکن منوده و به ترصف درآورده‪ ،‬با تأسف که کوچکرتین حبۀ انوار‬
‫یا دانۀ ارسار قابل اسـتفاده را از دل کشیده نتوانسـت‪ ،‬بلکه برعکس نفس و شیطان حبههای‬
‫هوی‪ ،‬امساک‪ ،‬بخل و کینه را در دل سبز کرده و رویانیده و وی را از پا در‬
‫زهرآگین مرض ٰ‬
‫انداخت‪.‬‬
‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از برق حرارتی‪ ،‬انواع کوره های ذروی ساخت‪ ،‬با تأسف از‬
‫حرارت باطنی قلب (عشق)‪ 94‬جز دوران خون بیشرت بهره گرفته نتوانست و ارتباط حلول‬
‫عشق را با خالق جل جالله در آن جاری نکرد تا متاشای عالـم بقا و حضور خالق این همه‬
‫ارض و سامء وغیره را بنامید که عقل کمرت کسی آن را دانسته و حتی هیچ گوش نشنیده و‬
‫هیچ چشم ندیده‪ ،‬سبحان ﷲ اگر به موهبت عنایت کنی تو ای خـدا به ما و همه اهل ایامن‬
‫و معارصان توسط این کمینه و همه معاونان و نیکان‪ .‬آمین یا رب العاملین‪.‬‬
‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که با استفاده از مقناطیس طبیعی و مصنوعی دستگاه های برق‬
‫ساخت و از آن صدها هزار کیلو وات برق برای تنویر و تسخین اماکن به دست آورد‪ ،‬اما‬
‫از تنظیم زندگی مادی و فانی خود نور جاذب را گرفته نتوانست تا حضور صانع و ُقرب او‬
‫جل جالله را به واسطۀ تنویر خاصۀ قلب به دست آرد‪.‬‬
‫و ز حجت بیچونی در صنع تو برهانها‬ ‫‪ .94‬ای در دل مشـتاقان از عشق تو بستانه ا‬
‫بر علـــم قـدیم تو پیدا شـده پنهــانـها ‬ ‫در ذات لطیف تو حیران شده فکرتها ‬
‫در عین قبول تو کامل شـــده نقصانهـا‬ ‫در بحر کــامل تو ناقص شده کامـلها ‬
‫به ارسار دل کار نکردیم پس چه کردیم (غفلت)‬ ‫‪191‬‬

‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از سیم و فرن و آهن کمپیوترهای دارای مشخصات و کارروایی‬
‫های عجیب می سازد‪ ،‬ولی با تأسف از کمپیوتر قلب خود هیچ کار نگرفته بلکه کم مانده‬
‫آنرا فلج و بیکاره مناید و یا آلۀ مخصوص رشارت به نفع شیطـان و رضر انسان های هم‬
‫جنس خود سازد‪.‬‬
‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که باالی بحر‪ ،‬هزاران تن بار و محموالت خود را آزادانه‬
‫بدون تکلیف عبور داد که حتی کف پای او تر نشد‪ ،‬ولی به روی دنداب کوچک نفس‬
‫خود کشتی قلب را به ساحل روح رسانیده نتوانست‪.‬‬
‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از طوفان رسسام آور طبیعی بحر‪ ،‬کشتی دارای محموالت‬
‫عالـم فنای خود را نجات داد با تأسف که از تالطم دنداب کوچک نفس‪ ،‬کشتی قلب را که‬
‫دارای محموالت ارسار عالـم بقاست اکرثاً کشیده نتوانستند و آنا دیده و دانسته به دنداب و‬
‫غرقاب فنا به لنگرک اندازی شیطـان و رهنامیی هایش سپردند و میسپارند‪.‬‬
‫‪ - ١٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که توسط تحت البحری به زیر اعامق بحر درآمد‪ ،‬از آن ُدر و‬
‫گهرهای نایاب را به دست آورد و از منابع آن استفاده را ممکن ساخت‪ ،‬با تأسف که از‬
‫اعامق دل از اثر سدود نفس نتوانست که لؤلؤ و مرجان رسشار قرب حرضت حنان و منان‬
‫او جل جالله را برآورد و برای خود و کافۀ اوالد برش دنیای بی کر و فر متام ًا سامل و الزمی‬
‫را به میان آرد‪.‬‬
‫ما و بیداری ‪ -‬نفس و عیاری‬

‫پس از درک کامالت واقعی انسان که در باال پاره یی از آن را مطالعه کردند یقین داریم‬
‫به تعجب فرو روند که چرا انسان دارای چنین لیاقت و کفایت‪ ،‬بازهم به خودکشی و‬
‫برادرکشی ها همیشه با یکدیگر در میدان ها به زد و خورد مشغول اند‪.‬‬
‫آری! همۀ این فتنه ها و منبع اصلی آن نفس بوده‪ ،‬لذا باعث ناآرامی های فرد و اجتامع‬
‫گردیده و اگر هنوز هم انسان ها بیدار نشوند و به یاری خـدا جل جالله به جلوگیری آن‬
‫نشتابند خصوص ًا به این لحظات حساس که طرفین رشق و غرب به ملبه های تیز آتش انسان‬
‫های خـدا ناترس (اتوم یا مبب های جهان خراب کن هیدروجنی و غیره) قرار گرفته‪ ،‬دقت‬
‫مزید به کار نربند و روشنفکران مؤمن و برشدوستان واقعی هرچه زودتر به مهار کردن این‬
‫آتش بی بند و بار نفس و شهوت غور نه منایند‪ ،‬بـیشک این بلیه برش را رفته رفته دیر یا زود‬
‫به حلقوم اژدهای نابودی به رسای گمنامی و ناکامی فرو میبرد‪ ،‬اخطار است!‬
‫هرگاه تلفات‪ 95‬انسان هایی را که از دست خود شان به روی اغراض نفس پروری‬
‫صورت گرفته با غیره مدارک مثل غارت هایی که کرده اند همه را به دقت بنگرید‪ ،‬آنا‬
‫به روشنی متام میبینید که برادرکشیهای این موجود‪ ،‬به مقایسۀ کشته شدن و تلفات‬
‫گزنده گان و درنده گان از اول تا آخر دنیا برابر نیست‪ ،‬فقط مجموع مقتوالن انسانهای‬
‫قرن بیست یا دورۀ اتوم یا جنگ دوم جهانی را هرگاه درست تثبیت کنیم با مقایسه از‬
‫اول پیدایش انسان ها‪ ،‬به همین مقدار تلفاتی که تا امروز از دست دشمنان چون مار‪،‬‬
‫‪ .95‬تعداد مجموعی کشته شدگان جنگ جهانی دوم به ‪ 72,468,900‬نفر میرسد‪ ،‬بر گرفته از ویب سایت‪:‬‬
‫‪http://www.secondworldwarhistory.com/world-war-2-statistics.asp‬‬

‫‪192‬‬
‫‪193‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫گژدم‪ ،‬گرگ‪ ،‬شیر‪ ،‬پلنگ‪ ،‬سیالب‪ ،‬زلزله و امثال آن واقع شده به حد مساوی یا نصف‬
‫نبوده‪ ،‬بلکه چندین بار اضافهتر مناید‪.‬‬
‫پس چرا این رسیده گان به حقیقت‪ ،‬جلو این آدمکشیها را نگرفتند و مکاتب صلح و سلم‬
‫را بنا ننهاده و پروگرام های درسی را مقرر نداشتند‪ ،‬تا ازین برادرکشیها رها گردند؟ سواالت‬
‫تکان دهنده است‪.‬‬
‫اینجاست که به خوبی متام میدانند انسان هر چیز را مورد مطالعه و دقت قرار داده است‬
‫و خود را نه‪ ،‬همه اشیاء را دیده و زیرو رو کرده است خود را نه‪  ،‬به مهار کردن بحرها و‬
‫کوههای رسکش فایق آمده اما بر خود نه و امثال این چندین سواالت دیگر که ما اینک‬
‫به یاری خـدا جل جالله به آخرین سیستم ساده به عنان کشی‪ 96‬اوالد برش حسب ارشادات‬
‫قرآن دست ناخوردۀ اسالم به تجزیه و تحلیل اجاملی بدن‪ ،‬شام را به منطق عالی علمی‬
‫مستحرض ساخته و ذی ً‬
‫ال به پاره یی از حقایق بازگو کنندۀ نفس ملتفت میگردانیم‪.‬‬

‫نَفس شمرده زدن ذکر اهل عرفانست‬ ‫‪ .96‬عنان نفس کشیدن جهاد مردانست ‬
‫(صائب)‬ ‫ ‬
‫نفس و کارنامه هایش‬
‫‪ - ١‬سوال‪ :‬نفس چیست؟‬
‫جواب‪ :‬نفس جوهر یا فرشدۀ عالـم خبث باشد که بر سه قسم اعظمی مظاهر آن در جسم‬
‫انسان منایان گردد‪ -1:‬اماره بالسوء ‪ -2‬لوامه ‪ -3‬مطمئنه‪( -‬قرآن کریم)‬
‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬دلیل ثبوت جوهر نفس از زمین چه خواهد بود؟‬
‫جواب‪ :‬شام میدانید که اصل شی یا خالصۀ کل که دارای خواص همۀ آن چیز باشد‪ ،‬آنرا‬
‫جوهر گویند‪ .‬برای تثبیت جوهریت نفس در بدن همین قدر کافی است که از زمین هرچه‬
‫روید و قابل استفاده باشد انسان به هر شکل که شود به آن متایل نشان داده و مورد استفادۀ‬
‫خویش قرار میدهد و لو مثل تریاک سم قاتل و یا مانند تنباکو و مرچ تلخ و تند هم باشد‪.‬‬
‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬این خواص استفاده از اکرث اشیاء را جانداران هم دارند؟‬
‫جواب‪ :‬اشتباه است اگر مراد از جانداران عموم ذوات الحی‪ 97‬باشند‪ ،‬دقت کنند ماهیها‬
‫محتاج کاه و اکرث روییدنیهای روی زمین نبوده و هکذا اکرث طیور هم گوشت منیخورند‬
‫و میوه جات و حبوبات را اکرث جانداران میل ندارند‪.‬‬
‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬اگر اندکی روشنرت گردد؟‬
‫جواب‪ :‬از آنجا که جانداران متعلق به هر کره‪ ،‬مربوط به خواص مخلوق اعظم فلک یا کرۀ‬
‫خود اند‪ ،‬لذا در زمین جانداران بحری و بری باید بوجه من الوجوه‪ 98‬مشارکت به رصف‬
‫قسمتی از ماکوالت و مرشوبات ارشف کرۀ خویش یعنی انسان داشته باشند تا انسان میالنی‬
‫از خود به استفاده از آنها نشان دهد‪ ،‬چه اینها همه برای انسان و انسان برای معرفت و‬
‫شناسائی خالق این همه عیان و نهان آفریده شده است تا به واسطۀ ذکر و متاشای نندارتون‬
‫و عـجز و شکر و خدمت خلق ﷲ‪ ،‬ارتباط با خالق خود حاصل منایند‪.‬‬
‫‪ .97‬جانداران‬
‫‪  .98‬به قسم از اقسام‬

‫‪194‬‬
‫‪195‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬آیا نفس چطور طی مدارج میکند؟‬


‫جواب‪ :‬بلی‪ ،‬اساساً نفس در اول پیدایش طفل‪ ،‬مطمئنه باشد و اگر در فامیل و محیط‬
‫وی کجروی حکمفرماست رفته رفته نفس به لوامه تبدیل شود و اگر ازین هم اضافهتر‬
‫شد اماره بالسوء گردد‪ ،‬ما درین باره رساله ای جداگانه نوشته ایم‪.‬‬
‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬این عروج و نزول نفس زادۀ چه کیفیت است؟‬
‫جواب‪ :‬چون روح و علم که منایندۀ شان حیات و عقل در بدن است از عالـم قدس‬
‫به ودیعت در صندوق جسم نهاده شده و هکذا نفس که جوهر عالـم سفلی یا کره ارض‬
‫ماست در وجود مستقر گردیده است‪ ،‬ازیرنو میکوشند تا هر یک بر دیگر غلبه منوده و‬
‫او را به اصلش متوصل سازد‪ ،‬یا به عبـارۀ دیگر توصل روح به عالـم قدس یا بُعد چهارم و‬
‫توصل نفس به گرفنت لذایذ از وجوه ناجایز و فرو رفنت آن همه و همه به این جهان فانی‪.‬‬
‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬اگر روح و نفس در انسان مساوی باشد‪ ،‬پس جایگاه چنین اشخاص در کجا‬
‫خواهد بود؟‬
‫جواب‪ :‬اصل در همۀ این صحنه ها تثبیت یافنت جهت طرف خـدا جل جالله یا دنیا است‬
‫و انتها تقرب جسنت به خالق زمین و آسامن از مشاهدۀ دیگر اشیای عیان و نهان و به ایامن‬
‫کامل یکتا دانسنت و بی ضد و بی مثل شمردن ویتعالی است‪ .‬به روی این معیار چون‬
‫خداوند جل جالله همه اکرام و احسان و انعام و لطف و مهربانی را به انسان از ابتدای‬
‫خلقت رایگان روا داشته و او جلت عظمته میخواهد که پس از گرفنت امتحان‪ ،‬هر واحد‬
‫از اوالد برش را به یکی از جایگاه جنان یا دوزخ مستقر سازد لذا در بین ضدین‪ ،‬بادی بدن‬
‫را گذاشته و او را در مقر کشمکش قرار داده اما مساوات حاالت روح و نفس بروی اجر‬
‫اَضعاف و ُمضا َعف خیر و نیکویی ها دلیل بر نجات نفس است‪.‬‬
‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬امتحان برش تا چه وقت دوام داشته و نتیجۀ آن به کدام فرصت میرس گردد؟‬
‫جواب‪ :‬از ابتدای بلوغ رشع ًا و قبل از آن استحباب ًا انسان در بین کشمکش نفس و روح و‬
‫نفس و کارنامه هایش‬ ‫‪196‬‬

‫الهامات خیر ملکی و وساوس رش شیطـانی گرفتار است که همزمان کرام الکاتبین با کامره‬
‫های عکاسی و تیپ های منظم بالتشبیه جمله اقوال و کردار او را ثبت کنند‪ ،‬همینکه اجل‬
‫موعود رسید روح درحال به پرتو یکی از جاهای نعامی جنان یا عذاب دوزخ روبرو شود‬
‫این را قیامت صغرا گویند که البته پس از حرش به قیامت کربا جنس ًا در آن به همه لذایذ‪،‬‬
‫اشخاص نیکوکار و به شداید دوزخ مردم بدکار برای ابد جایگزین گردند‪.‬‬
‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که با استفاده از فرصت برای جلوگیری تقویۀ قوای معنوی و نیرو‬
‫بخشی قوای نفسانی اش‪ ،‬شیطـان به همکاری نفس صدها سدود و بندها به او ایجاد منوده‬
‫و برای هر کس حسب استعدادش دیوارهای قوی و قویرت را در اول وهله به نفع خود و‬
‫آینده گان بعدی خویش با ایجاد عادات بد خلق کرده است‪ ،‬ولی کمرت کسی به آن ملتفت‬
‫شده باشد و اگر هم دانسته‪ ،‬چاره یی به عالج آن نتوانسته است‪.‬‬
‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی مابین دو دستگاه نرشاتی خیر و رش‪ ،‬بی اراده و با اراده مشغول خود‬
‫و ماحول خود است تا کدامین نیرو بر وی در پایان کار غالب گردد‪.‬‬
‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که خوب میداند و میبیند همیشه در کشاکش کارهای نیک‬
‫و بد رسدچار و حتی دست و گریبان است آیا قوای محرکه این دو عامل کیست هیچ‬
‫دقت منیکند‪.‬‬
‫‪ - ١٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان دارای استعداد خـداداد است که به هرپیامنه بخواهد میتواند در کارهای‬
‫نیک و بد به شکل نهایی از آن بهره گیری و کاررواییها کند‪.‬‬
‫‪197‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ١٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که جانداران اهلی و حتی ماشین آالت به اختیار او حرکت کند‬
‫ولی خودش اکرثاً تحت سلطۀ قوای نامرئی روح و نفس‪ ،‬شیطـان یا ملک متحرک باشد‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬سوال‪ :‬آیا ممکن است که بدون قیودات ظاهری و نفسی انسان ها زندگی کنند؟‬
‫جواب‪ :‬بلی! هرگاه فجایع غلبۀ نفس و شهوت رانی ها را بدانند و از راه ظاهر و باطن بر آن‬
‫چیره گردند‪ ،‬آن وقت رضورت به کنرتول و تطبیق قوانین ظاهری که در واقع پای بندی آن‬
‫آرزوهای نهفتۀ نفس برای متجاوزین است دیده منیشود‪.‬‬

‫تبرصه‬
‫چنانکه مالحظه کردند و ماهیت نفس و ارضار حاالت آن را به طور اجامل دانستند شاید به‬
‫این نتیجه صدور حکم منوده باشند که در چنین صورت نفس متام ًا مرض و برای تباهی مطلق‬
‫انسان است؟ نه هرگز‪.‬‬
‫حقیقت اینست که وجود نفس همه و همه برای بهبود حیات مادی و معنوی و فانی و رسمدی‬
‫انسان خلق گشته‪ ،‬زیرا اگر نفس نبودی‪ ،‬در بادی بدن احساس کمبودی مالیکول های جسم‬
‫از کجا میشد؟ و این چنین اگر نفس مطمئنه گردد به حکم اتوم برای عروج روح الی حضور‬
‫حرضت ویتعالی کارها مناید‪.‬‬
‫یا به عبـارۀ دیگر وجود نفس آلۀ ُقرب و بُعد بنده با خـدا جل جالله شده میتواند یعنی اگر‬
‫صالح شد به هر دو جهان موفقیت به مؤمن نصیب گردد و اگر فاسد گشت در هر دو عالـم‬
‫رسوا شود و بعض ًا که چاالکی ها کنند فقط کارهای بد خود را به عیاری و زرنگی در اینجا‬
‫خوب نشان دهند‪ ،‬اما از حضور خداوند عظیم و علیم به اینقدر کجا رها شوند‪.‬‬
‫خالصه نفس را اگر کود تصور کنیم وسیلۀ رشد درخت روح گردیده اگر کود بسیار شد‬
‫درخت از بین رود و یا بکلی ضعیف گردد‪ ،‬اینست ساده ترین متثیل برای درک موقف‬
‫نفس در وجود شخص‪.‬‬
‫اگر اینها میشد چه ها که منیشد !‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به هر رسکش مهار ساخت ولی به نفس خود نتوانست‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به کنرتول آالت متحرک اسبابی را مانند اشرتنگ و یا برک و‬
‫سویچ وغیره خلق منود‪ ،‬ولی برای کنرتول نفس خود هیچ نوع اسباب آالت مؤثر مکتفی‬
‫نساخت‪ ،‬حتی بدان متوجه نگردید‪.‬‬

‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از دل زمین معادن نفت و گاز وغیره را کشیده‪ ،‬با تأسف که از‬
‫نفس‪ ،‬انـانیت فاسد را کشیده نتوانست‪.‬‬
‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که بر زمین خاکی چندین انواع اشجار مثمر و غیر مثمر را رشد‬
‫داد و این را به نحوی از انحا تحت ساحۀ حاصل برداری خود درآورده توانست‪ ،‬متأسفانه‬
‫که با بودن چشمه سارها و دریاهای راضیه و مرضیه و مطمئنه یا دست کم نفس لوامه اکرثاً‬
‫نتوانست که کوچکرتین حاصل از آن به دل و یا جهان پهناور خود برای رسای ابد بردارد‬
‫و بهم آرد‪.‬‬
‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که سدودی چون کوه های بزرگ را از پیرشوی خود برداشته و یا‬
‫شگاف در آن کرده ولی سد ناچیز نفس را گذاشته علی الرغم اینکه برنداشتند بلکه برخی‬
‫ندانستند و عده ای قویرت کردند و یا گذاشتند که قوی و قویرت شود‪ ،‬حتی همکاران قوی‬
‫نفس را بیشرت میطلبند که به این راه به ایشان کمک منایند‪.‬‬
‫‪198‬‬
‫‪199‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که فیل یا شرت و اسپ و چندین جاندار قوی و ضعیف را‬
‫تابع کرد و یا از  پا درآورد‪ ،‬ولی با تأسف که نفس خود را تابع نکرد و یا دست کم از پا‬
‫درآورده نتوانست‪.‬‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که اکرثاً حیوانـات را برای خوردن بدام میافگند چون جانداران‬
‫وحشی و غیره‪ ،‬اما خودش به دام نفس و شیطان های جنی و انسی تا وقت رفنت افتاده باشد‪،‬‬
‫مگر که به تقویۀ روح مصفا و ایامن مجلل‪ ،‬به یاری از خـدا جل جالله نجات یابد‪ ،‬البته‬
‫همراهی و مصاحبت با یاران پاکدل اولین عالمت دریافت این دولت باشد‪.‬‬

‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به مقصد در اختیار گرفنت حرکت حیوانـات‪ ،‬مهار و قیزه و‬
‫امثال آن اسباب و افزار ساخت‪ ،‬ولی برای مهار کردن نفس خود کمرت توجه به اسباب و‬
‫ابـزار منوده است‪.‬‬
‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی است که از زمین وغیره اشیاء قسمت قابل استفادۀ نفس را گرفت و‬
‫واپس فضلۀ آن را به زمین به طول عمر تحویل داد اما حقایق تنویر باطنی را از آنها نگرفت‬
‫و روزها را ضایع و عمر را اکرثاً عبث کردند‪.‬‬

‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجود دو پایی است که به تناسب تلفاتی که از دست خودش بر وی واقع‬
‫شده اگر حساب کند میلیونها بار بیشرت از کشتارهای دیگر موجودات غیر او صورت گرفته‬
‫و اگر اصالح نشدند هنوز هم چندین بار بیشرت خدای نخواسته واقع خواهد شد‪.‬‬
‫اگر اینها می شد چه ها که منی شد؟‬ ‫‪200‬‬

‫به امید اصالح و لطف و کرم و نور هدایت او جل جالله که هرچه زودتر ذریعۀ این بنده و‬
‫همه نیکان برش رهنمونی سلیم رس تا رسی عنایت کند‪.‬‬
‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی ُکشنده (قاتل) خود پس از عزرائیل علیه السالم به وسایط گوناگون‪،‬‬
‫اما در حقیقت آله یی برای پیشربد کار و بار عزرائیل (ع) و بعض ًا به طور طوفان آسا باشند‪.‬‬

‫‪ - ١٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان مخلوق دو پایی که به عزرائیل علیه السالم در صحنه های مقاتله برائت‬
‫داده و خود شان مستقی ً‬
‫ام صحنه های کارزار را به نفع او گرم و گرم تر نگه میدارند‪.‬‬

‫‪ - ١٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که رساچۀ کالن و آزاد جهان ما و معادن خـداداد بحر و بر را بر‬
‫خود به حکم نفس خویش تنگ و تنگـرت کرده و به این اساس دروازۀ آرامی را به روی‬
‫نسل برش مسدودتر منوده است و هنوز هم میمناید‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که خودش برای خویش حدودی را به نام قانون مطرح و آزادی‬
‫خودها را بدین وسیله محدود ساخته و به حربۀ سلب حریت‪ ،‬خود را محروم منوده و یا به‬
‫عبـارۀ دیگر خویش را به خود پیچانیده است زیرا که مهار کردن نفس را اکرثاً ندانسته و نه‬
‫منوده است‪.‬‬
‫‪ - ١٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬
‫جواب‪ :‬انسان موجودی که برای به اختیار درآوردن و استفادۀ سلیم از بحرها و دریاها‪ ،‬بند‬
‫و انهار ساخته است ولی برای سیالب رسشار قوای نفسانی خود و همجنسان خویش جز‬
‫بندهای سیاسی متکی به نفس نساخته اند‪.‬‬
‫شیطـان را با شیطنت هایش بشناسید‬

‫ال روشن شد که بادی جسم انسان نه تـنها مظهر این همه کارگردانی ها در‬ ‫تا جایی اجام ً‬
‫جهانست بلکه در داخل این انجامه‪ ،‬جار و جنجال هایی است که در حقیقت پرتو فعل و‬
‫انفعال اعضاء از اثر آن بعینه منوداری میکند‪ ،‬ولی این اعامل اگر نیک است از اثر الهامات‬
‫ملکی و اگر رش باشد مبتنی بر تلبیسات شیطـانی است‪.‬‬
‫ازیرنو شخص در اجرای کارها همیشه به یکنوع کشمکش ها خود را روبرو میبیند‪ ،‬اینجا‬
‫سوال ایجاد میشود که در اجرای امر پس از تصمیم چرا شخص ناخودآگاه خود را به زیر‬
‫سلطۀ کشمکش بکن و مکنها مییابد‪.‬‬
‫بلی! این حالت به روشنی متام ثابت میمناید که ما به زیر سیطرۀ دو قوای ملکی و شیطـانی‬
‫و آلۀ کش کنندۀ شان یعنی روح و نفس قرار داریم حاال که چطور کنیم تا خود را از زیر‬
‫یوغ وساوس شیطـانی کشیده و همواره الهامات ملکی را بر کمپیوتر دل به طور جاری در‬
‫حال ریلی نگهداری کنیم؟ سوال بجاست که بازهم جوابش مستلزم رشح علمی است که‬
‫اینک به یاری خـدا جل جالله برای اولین بار در روی زمین به درک این خالصۀ همه کتب‬
‫آسامنی خصوص ًا ام الکتاب اسالمی (قرآن) با رموز و کنوز این ارسار که بی شائبه رهنامی‬
‫صلح و سلم افراد برش در گیتی بوده و وصلت دهندۀ طالبان به ارسار بُعد چهارم و رسانندۀ‬
‫نیکان اوالد برش به رسا پردۀ حضور الی ماشاء ﷲ باشد‪ ،‬توجه شام را مبذول میداریم‪.‬‬
‫از رس سخن دور نشده باشیم اینک در مثال ذیل سیامی بی تعادل شخصی را در حال دادن‬
‫صدقۀ ناچیزی میبینید دقت کنید که وی چرا بی اختیار به این و آن جار و جنجال بده و‬
‫نده و بکن و مکن روبرو میشود؟ بی مورد نیست که بگویم همۀ الهامات خیر و وساوس‬
‫رش اکرثا ً زادۀ حاصـالت حواس خمسه بوده که درحال و یا پرتو آن در اوقات دیگر‬

‫‪201‬‬
‫‪202‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫دامنگیر انسان میشود و گاهی بدون هیچ سوابق به طور ریلی میرسد که ما رشح آن‬
‫را در رسالۀ دروس توحید به طور الزم گفـته ایم فعالً از بحث ما بیرون است‪.‬‬
‫خالصه‪ ،‬همینکه اشعههای مجهول و یا معلوم خیر رسید اگر در داخل قلب حجرات تحت‬
‫تأثیر روح قرار یافته و تنظیم گردیده باشد کمپیوتر عقل آن را گرفته و متعاقب ًا به طور‬
‫اتوماتیک خواسته های مذکور را به دست اجراء میگذارد‪.‬‬
‫ال در راه میگذرید فقیر و بینوایی را می بینید‪ ،‬درحال هستۀ عاطفه از دیدن آن منظره‬ ‫مث ً‬
‫شام را به اتخاذ امواج خوبی کردن به خلق ﷲ برای رضای خـدا جل جالله وادار کرده و‬
‫به قدر همت به او کمک الزمه بالدرنگ میمنایید‪ .‬اینست منونه یی از اثر الهامات خیر‬
‫با چندین نوع دیگر که روزمره می بینید‪ ،‬اگر دقت منایید چرا بعض ًا از ایفای کارهای نیک‬
‫وغیره خیرخواهیها مامنعت میشویم؟‬
‫جواب‪ :‬بلی‪ ،‬اگر در حجرات قلب هستۀ فاسد بخل و امساک بروی غرایز بی لزوم و‬
‫غیرانسانی تقویه یافته باشد در حال رسیدن چنین الهامات‪ ،‬پیش از مشاهدۀ وضع رحم‬
‫آور به واقعۀ مذکور درحال شیطـان به انواع حـیلت به استفاده از فرصت به تبلیغات فاسد‬
‫ال در واقعۀ قبلی(خیرات دادن)‬ ‫تلبیسی خود پرداخته شخص را از آن عمل منع میمناید مث ً‬
‫پیش از آنکه بخواهید چیزی به آن کس بدهید در قلب گفـته میشود که این آدم باید کار‬
‫کند‪ ،‬اینها به این تنبلی عادت کرده اند و یا به این شخص ندهید به فالن نفر خویشاوند خود‬
‫یا فالن غریب که به فالن جا هست بدهید  و امثال این‪ ،‬خالصه او را از دادن در محل‪،‬‬
‫ممـانعـت کرده و به جـای دیگر هم به این وسـاوس او را مـوفق به دادن و کمک کردن‬
‫منیمناید‪ .‬اینست کوچکرتین منونۀ پیش پا افتادۀ وساوس شیطانی و شیطنت های شیطان‬
‫در زندگی‪ ،‬اضافهتر را خود دقت کنند‪.‬‬
‫انسان و برخی از کارنامه های شیطـان‬

‫‪ - ١‬سوال‪ :‬چرا انسان به ترک کردن عادت بد یا خوب رنج میکشد؟‬


‫جواب‪ :‬این مسئله به ذات خود روشن است که هرگاه عامل نیکوکار است به اثر تحریک‬
‫قوای ملکی و اگر بدکار است‪ ،‬به تشویق قوای فاسد شیطـانی‪ ،‬بر او عادتی پیدا شده ازیرنو‬
‫ترک عادت هرچه باشـد امکان دارد‪ ،‬ولی جلو وسوسۀ تعمیل یا الهامات تطبیق را چطور‬
‫میتوان گرفت‪ ،‬اینجاست که نکردن هر دو باعث آزار شخص معتاد میگردد‪ ،‬لذا گفـته اند‪:‬‬
‫ترک عادت موجب مرض است و این تحریکات خیر و رش ثابت کنندۀ وجود قوای ملکی‬
‫و شیطـانی بر انسان باشد‪.‬‬

‫‪ - ٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان رس زمین منوی دو اصل روح و نفس یا معرکۀ کشاکش دو دستگاه خیر‬
‫ملکی و رش شیطـانی‪.‬‬

‫‪ - ٣‬سوال‪ :‬قوای محرکۀ نامرئی در انسان عبارت از چیست؟‬


‫جواب‪ :‬قوه یی که به کارهای نیک انسان را رهنمونی میکند الهامات ملکی گویند و آنکه‬
‫به کارهای زشت و نامرشوع و خالف مقررات انسانی شخص را تحریص میمناید وساوس‬

‫‪203‬‬
‫‪204‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫شیطـانی نامند که حقیقت این واقعیتها به آیات و احادیث متکاثره ثابت و روشن است‪.‬‬

‫‪ - ٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان چطور که به روی زمین برای خود باغها‪ ،‬تعمیرات‪ ،‬راه ها و رسکها میسازد‬
‫این چنین شیاطین در عروق و انساج جسم انسان به خویش راه و رسک ها ساخته است‪.‬‬

‫‪ - ٥‬سوال‪ :‬اثر روشن ترصف شیاطین را چطور میتوان دانست؟‬


‫جواب‪ :‬آیا دیده اید که هنگام غلبۀ قهر و خشم‪ ،‬همه اعضاء و اندام شـــــخص به لرزه‬
‫میافتد‪ ،‬منیداند که در آن وقت چه بگوید و چطور شدت و حدت به خرچ دهد که اگر‬
‫آن حالت را ضبط کنید و بعـداً به او ارائه منایید هرگاه اندکی قوای روحانی عالی داشته‬
‫باشد خودش تصدیق بر بی ترصفی خویش که از اثر غلبۀ نفس و شیطـان‪ ،‬در دل او چه‬
‫فتنه خلق و چطور او را به بال انداخته است‪ ،‬میمناید که بعض ًا به اشتباه رفته این حالت را‬
‫ضعف اعصاب نامند‪.‬‬

‫‪ - ٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که مانند راکت رها شده از عالـم قدس از دو دستگاه نامرئی خیر‬
‫و رش به روی زمین رهربی شده و فعالیت میمناید‪.‬‬

‫‪ - ٧‬سوال‪ :‬آثار این دو قوای خیر و رش به باطن و ظاهر انسان چطور احساس میشود؟‬
‫جواب‪ :‬در قدم اول مشکل خواهد بود که این حقایق انکار ناپذیر نامرئی را محسوس َعنه‬
‫ساخته و بدین خالصه روشن مناییم ولی درک هر دوی این حقایق تلخ و شیرین را باطن ًا‬
‫به واسطۀ قلب و ظاهراً ذریعۀ حواس ظاهری میتوان دانست‪.‬‬
‫انسان و برخی از کارنامه های شیطان‬ ‫‪205‬‬

‫‪ - ٨‬سوال‪ :‬انسان  چرا خود را هنگام فراغت یا مرصوفیت به کار‪ ،‬باطناً بی اختیار به‬
‫چیزهای دیگر مرصوف مییابد؟‬
‫جواب‪ :‬علت این مرصوفیت خصوص ًا به زمانۀ امروز علی االکرث از ناحیۀ شیطـان و نفس‬
‫باشد‪.‬‬

‫‪ - ٩‬سوال‪ :‬این مامنعت از کارهای خیر تـنها از جانب شیطـان های جنی صورت میگیرد یا‬
‫شیاطین انسی هم به آن دست دارند؟‬
‫جواب‪ :‬نخیر‪ ،‬در برخی ازین صحنه های خیر و رش گاهگاهی معاونان انسانی به راه نیک و‬
‫زمانی هم همکاران شیطـانی به راه رش در کردن و نکردن کارها همدستی میکنند‪.‬‬
‫خصوصـ ًا به عرص امروز هستند عدۀ بسیاری از مردم که ظاهراً انسان‪ ،‬اما در باطن متام ًا و یا‬
‫بعض ًا و یا آن ًا به شیاطین جنی همکاری کرده و باعث رهزنی شخص سلیم گشته به رشارت‬
‫و بدخواهی و تباهکاریها او را وادار میگرداند‪.‬‬

‫‪ - ١٠‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که به قیمت و ارزش عمر خود نداند‪ ،‬لذا اوقات فراغت را‬
‫عوض تربیۀ خود یا مطالعۀ آثار و افکار روشن کنندۀ قلب و دریافت ایامن و صحبت‬
‫های بزرگان که باید به طور موعظۀ علمی و عملی به خویش برابر مناید و آثار روشن‬
‫کننده ای را از خود باقی گذارد‪ ،‬برعکس به عوض این همه کارها و آرزوهایی که‬
‫برای او و یا بهبود برش الزمست جمع و رسهم مناید‪ ،‬دیده میشود که ساعات فراغت را‬
‫به انواع مشغولیتهای لهو و لعب باطل میگذارند‪ ،‬مانند قامر و رسودهای مخدوش‬
‫کنندۀ مغز و دل و اگر این نشد با خود به مطالعۀ جنجال های درونی ناخودآگاه‬
‫مرصوف گردد و برای خالصی خویش ازین تهلکه راه نجات هم نداند‪.‬‬
‫‪206‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ١١‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از زمین و حاصـالت آن بهره گیرد تا قوت و رشد‪ ،‬به حق و یا‬
‫باطل را یابد اما منیداند که این چنین خودش زمین قابل هرگونه اساسات زندگی شیاطین‬
‫جنی و انسی میگردد در صورتی که به نواهی عامل شود‪  ،‬چنانچه خداوند جل جالله‬
‫‪99‬‬
‫فرموده است‪﴿ :‬و َ شَار ِ ْکه ُ ْم ف ِْی الْا َ ْموَا ِل وَالْا َ ْولاَدِ‪﴾ ...‬‬
‫ترجمه‪ :‬و رشیک شو ایشان را در مال ها و اوالد ایشان‪.‬‬

‫‪ - ١٢‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که از کارهای خوب هنگام کردن و یا بعد از آن احساس راحت در‬
‫خود میمناید ولی چه چیز او را از آن کارها در برخی موارد مانع میشود با تأسف متوجه‬
‫منیگردد‪ ،‬تا چطور کند و به چه تاکتیک به جلوگیری از آن موفق گردیده خود را همواره‬
‫عامل اعامل نیک گرداند‪.‬‬

‫‪ - ١٣‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که جدایی و ارتباط اکرث جانداران اهلی و غیر اهلی به اختیار‬
‫اوست ولی جدایی او از محبانش اکرث به دست شیطـان های انسی و جنی باشد و حتی از‬
‫خـدا جل جالله هم به حسب ظاهر‪.‬‬

‫‪ - ١٤‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که شیطـان او را یکدم بیکار نگذارد‪ ،‬حتی اگر فارغ شود افکار‬
‫تازه کنندۀ آن صحنه ها را به طور سحر به نظرش جلوه دهد تا او را بیازارد و یا اینکه وی را‬
‫به کارهای بدتر به نام انتقام کشی وغیره از آن وساوس وادار سازد‪.‬‬

‫‪ .99‬ارسا‪.٦٤/‬‬
‫انسان و برخی از کارنامه های شیطان‬ ‫‪207‬‬

‫‪ - ١٥‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که هنگام مرصوفیت در امور ولوکه به متام جوارح و فهم گرفتار‬
‫باشد بازهم به طور الشعوری مشغولیت های درونی دارد که حتی  پس از خالصی کارها‬
‫ام ناخودآگاه در دل و مغز به مطالعۀ آن صحنه ها خصوص ًا که رنج آور و پریشان کننده‬
‫قس ً‬
‫است متوجه میباشد و منیداند که چه چیز او را به مطالعۀ آن وقایع غم افزا به ناخواه‬
‫مرصوف میدارد؟ آری! وساوس شیطـان باشد و بس‪.‬‬

‫‪ - ١٦‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان موجودی که مخابره را از اماکن بعیده توسط بی سیم وغیره‪ 100‬به دست‬
‫میآورد ولی صندوق مخابره را با حرضت او جل جالله که در بین بدن به نام دل دارد به‬
‫ام آن را زنگار غفلت خورده و بعض ًا بکلی راکد و فلج گردیده و‬ ‫کار منیاندازد بلکه قس ً‬
‫حتی بر ضد معرفت او جل شانه شیطـان و نفس از آن استفادهها میکند‪.‬‬

‫‪ - ١٧‬سوال‪ :‬انسان کیست؟‬


‫جواب‪ :‬انسان آن کسی است که در اثنای مطالعۀ این پرسش ها و جواب ها‪ ،‬حاالت مثبت‬
‫و منفی انسانی را دسته بندی کرده بنگرد که در خود چقدر از آنرا صحیح و چقدرش را‬
‫منفی مییابد پس صفات نیک که هست بکوشد تا آنرا تقویه کند و حتی به قدر همت به‬
‫دیگران نیز تلقین مناید و عم ً‬
‫ال خوبی ها را تثبیت مناید و آنچه از صفات منفی را با خود‬
‫یافته‪ ،‬آنها را بازهم ردیف بندی کرده در امحایش بروی فعالیت الزم و پیگیری مستدام‬
‫بکوشد تا آن خواص مذمومه را از خود زایل گرداند‪.‬‬
‫اینجاست که به روشنی متام در مییابید که از اندرون شیاطین جنی شام را به ترک اعامل‬
‫ناشایسته منیگذارد بلکه تشویق میدارد که باید به آن معتادتر شوید اینها منونه یی از‬
‫شیطـانی های شیطـان و گرایش به مقام انسانیت برای انسان سلیم گردیده میتواند‪.‬‬
‫‪ .100‬مبایل و انرتنت (نارش)‬
‫‪208‬‬ ‫انسان و ارسار قرب‬

‫‪ - ١٨‬سوال‪ :‬آیا انسان به همینقدر مساعی انسان سلیم شده میتواند؟‬


‫جواب‪ :‬بلی! به رشطی که صفات نیک و بد عمومی اوالد برش و کوتاهی های خود را نیز‬
‫در سواالت جدا کرده و با آنچه از آن در اجتامع نواقص میداند خویش را دور ساخته و‬
‫به رفع آن بکوشد بلکه با شخصیت های با درد و پیگیر و عالـم عامل یکجا شده و به چارۀ‬
‫آن به قدر وسع گام های وسیع بردارد‪ ،‬گرچه در بعضی موارد نتوانست موفق شود الاقـل به‬
‫نکردن آن متأثر باشد‪.‬‬
‫آری! اینگونه اشخاص دارای خواص کامل انسانی و واقعی گردیده و اعضای سلیم اجتامع‬
‫باشند که برای خـدا جل جالله و هم بهبود اجتامع و سازماندهی از آن استفادهها کنند‪.‬‬
‫مت‬
‫انسان و فلسفه ا حان‬
‫ء‬

‫یا‬
‫چ‬ ‫گ‬ ‫ی‬ ‫م‬
‫جام و ر هارم‬
‫اعوذ بال� ل �ه من الشیطان الرجیم‬
‫بسم ال� ل �ه الرحمن الرحیم‬

‫ِى لَوْل َ ٓا َأ ْن هَدَىٰنَا ٱل� ل �ه ُ‬


‫ٱ ْلحم َْدُ لِ� ل �ه ِ َٱل ّذِى هَدَىٰنَا ل ِهَٰذَا وَمَا ك ُ َن ّا لِنَهْتَد َ‬

‫ترجمه‪ :‬ثنا و صفت مر خدای را که هدایت کرد ما را به این [راه] و اگر حرضت او جلت‬
‫عظمته رهنمونی منیفرمود‪ ،‬ما نبودیم که راه یابیم‪.‬‬
‫به عـبارۀ دیگر‪ :‬اگر او جل جـالله ما را به شـاهراه مسـتقیم رهنـامیی منیکرد ما راهیاب‬
‫منیشدیم‪.‬‬

‫مقدمه‬
‫در سلسلۀ علل پسامنی عامل اسالم یکی هم ضعف عقیده و تیوری ریزیدۀ ایدههای مؤمنین‬
‫با خـدا و خالق کل جلت عظمته است‪.‬‬
‫هرگاه واضحرت بگوییم که فقدان این دولت باعث پسامنی اصلی عالـم اسالم و برشیت‬
‫گردیده مبالغه نباشد‪ ،‬زیرا می دانند که اص ً‬
‫ال انسان برای دادن امتحان به این صحنههای‬
‫آزمون جهان به غرض تثبیت جهت به یکی از دو طرف‪ ،‬صانع یا مصنوع‪ ،‬خالق یا مخلوق‬
‫خلق گشته و به اینجا آورده شده است به این اساس بر کافۀ پیروان قرآن دست ناخوردۀ‬
‫اسالم یا محصلین پوهنځی حربی خدای کریم و رحیم الزم است و بود که به حکم‪:‬‬

‫ن بِال َلّه ِ ﴾‬
‫ن ٱلْمُنكَر ِ وَتُؤْم ِنُو َ‬ ‫اس ت َْأمُرُ ْو َ‬ ‫كنتُم َ ُ ُ‬ ‫﴿ ُ‬
‫ن عَ ِ‬ ‫ن بِٱلْم َ ْعر ُ ْو ِ‬
‫ف وَتَنْهَوْ َ‬ ‫ت لِل ًن ّ ِ‬ ‫خيْر َ أ ًمّة ٍ أ ْخر ِ َ‬
‫ج ْ‬ ‫ْ‬
‫‪101‬‬

‫ترجمه‪ :‬هستید شام بهرتین امت ها [فقط به این امتیاز] که میخوانید مردم را به ۗسوی‬
‫نیکویی و منع میسازید از بدیها و دارید ایامن به خدا‪.‬‬
‫‪ .101‬آل عمران‪١١٠/‬‬

‫‪209‬‬
‫‪210‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫که با داشـنت برنامۀ کامل چون قرآن شـب و روز در بشـر و بشـریت رهنامیی سـلیم‬
‫انسانیت را متکی بر شـیوع وحـدت در رسارس جهان میمنودند با تأسف که نشد‪،‬‬
‫ازینجاست که رسول علیه السالم فرموده اند‪:‬‬
‫«عُل َمَاء ِ ا َ ُّم�تَی َکاَنْبـِیَاء ٍ بَن ِْی ا ِسْ َرائِیل»‬
‫ترجمه‪ُ :‬علامی امتم مانند انبیای بنی ارسائیل اند‪.‬‬
‫با درک این موقف عالی‪ ،‬چطور و به چه صورتها میتوان برتریت الزم را به دست آورد؟‬
‫آری! نظر به حقایقی که در قرآن و احادیث رسول علیه السالم به طور مواد خام و پخته به‬
‫دسرتس اختیار ما فی املثل قرار داده است فضیلت علامی امت ازینجا به خوبی متام ثابت‬
‫میشود که ایشان به حکم داروسازان وصف الحال مردم زمان خود اند تا پس از تشخیص‬
‫امراض و تجزیه و تحلیل آن‪ ،‬دوای نافع و قاطع را به استناد آیات بینات و احادیث سید‬
‫السادات علیه الصلوات به میان آرند که نه تـنها در سالمت اجتامع مفید باشد بلکه در ایجاد‬
‫اتفاق عالـم اسالم نیز رخنه خلق نشود‪.‬‬
‫با تأسف که دواسازان (‪ )...‬فقط به اسامی محدود نام چند دوایی و آنهم به زبان عربی که‬
‫مدتی را باید به حفظ ترجمۀ آن به مغز در زندگی محصلین متوجه باشند‪ ،‬خود را همیشه‬
‫بدان مرصوف نگه داشته اند و دیگر تتبع کرده منیتوانند‪.‬‬
‫با درک این واقعیت درست واضح است که فرصت تشخیص امراض جامعه و ترکیب دوا از‬
‫دواخانه به ایشان باقی منانده است گویا چند نسخۀ محدود از کل قرآن و صحاح سته‪ ،‬اهل‬
‫سنت و جعفریان از رسایل الشیعه فی مسائل الرشعیه برآورده و به مدار چلند درآوردند‪.‬‬
‫یعنی ‪ ٥٠٠‬آیت و مثل آن احادیث را به غرض تنظیم قوانین عبادات به نام فقه کشیده و‬
‫متباقی ‪ ٦١٦٦‬آیات دیگر را به طاق نسیان گذاشته و فقط برای محفوظ نگهداشنت ضخامت‬
‫و حجم ظاهری قرآن جرئت کشیدن آیات و احادیث مذکور را با غیره نظرداشت ها نکرده‬
‫اند‪.‬‬
‫مقدمه‬ ‫‪211‬‬

‫برای روشن شدن قسمتی از اساس مرض که در باال گفـتیم و تثبیت جهت که به تقویۀ‬
‫عقیده چطور با خـدا جلجالله صورت میگیرد شمردیم اینک نظر شام را به پاره‬
‫یی از اظهار عقیده بر خـدا جل جالله و دین ارایه میکنیم و در کنارش حالت اکرث‬
‫مسلمین را یکایک به متثیل مخترص به یاری خـدا جل جالله میمناییم‪ ،‬شام قضاوت‬
‫کنید که با چنین روحیه آیا راه ترقی و نجات به این قوم میرس میشود؟ یقین دارم‬
‫هر چیزفهم در حال پس از مطالعه به یک آواز با ما همنوا گشته میگویند‪ :‬نه نه ابدا ً !‬

‫‪ - ١‬مؤمنین معتقد اند که خـدا جل جالله به هر جا حارض و ناظر و مراقب اعامل و افعال‬
‫ماست‪ ،‬دقت کنند که سارق یا زانی یا مرتشی و امثال شان متجاوزین بر مال و ناموس مردم‬
‫در حال وجود طفل یا شخص بیگانه به آن عمل نامشـروع دسـت منی زند و میترسـد یا‬
‫میرشمد‪ ،‬اما از خـدا جل جالله که حارض و ناظر است هیچ رشم و یا ترس ندارد‪ .‬آیا این‬
‫را حقیقت اعرتاف حضور خـدا جل جالله در دلها باید گفـت؟ نه هرگز‪.‬‬

‫‪ - ٢‬مسلامنـان میگویند خداوند جل جالله را از هر چیز دوست تر داریم حال آنکه به‬
‫خاطر دوستی زن و فرزند وغیره آرزوهای فاسد شهوانی و نفـــسانی چون کرم در چتلی‬
‫میتپند و در ‪ ٢٤‬ساعت‪ ،‬کار ‪ ٤٨‬ساعت را به غرض حصول مرضات محبان مجازی خود‬
‫می‪.‬منایند‪ ،‬ولی برای خـدا و حصول رضای او جل جالله و اعالی کلمة ﷲ به شبانهروز ‬
‫چند ساعت محدود هم مرصوف نیستند کجا که زحمت را برای رضای او تعالی بر خود و‬
‫یا مال و یا جان قبولدار شوند‪ .‬اینست بهرتین منونۀ کمی محبت خـدا جل جالله در برابر‬
‫غلبۀ محبت غیرخـدا چنانکه واضح ًا دیده و میبینند‪.‬‬
‫آیا با داشــنت چـنین روحـــیه‪ ،‬مؤمنین در حقیقت به صـف﴿ف َلاَ َتجْعَلُوْا لِ� ل �ه ِ اَنْدَادًا﴾‪ 102‬قرار‬
‫منیگیرند؟ جواب مثبت است‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬پس مگردانید برای خدای متعال [در هر چیز] مثل و مانند را‪.‬‬
‫‪ .102‬بقره‪٢٢/‬‬
‫‪212‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ - ٣‬مسلامنـان میگویند از خداوند جل جالله میترسیم ولی به اندازۀ دهم و حتی صدم‬
‫حصۀ ترسی که از مقتدران و اربابان زور دارند‪ ،‬از خداوند جل جالله در مقابل وقایع از‬
‫ایشان چنانکه در باال گفـته شد دیده منیشود‪ ،‬آیا این واقعیت ها به معنی ثبوت اتخاذ‬
‫جهت جانب خـدا جل جالله و یا صحت عقیده به حرضت کربیاست؟ نه هرگز‪.‬‬
‫حاال چطور شود که این دولت را به دست آریم؟ سوال نیکوست‪ .‬در پاسخ باید گفـت‬
‫هرگاه باملثل یا مساوی به مساعی در تحصیل اشیای مادی‪ ،‬اگر به جستجوی حرضت‬
‫کربیای او جل جالله متوجه گردیم گویا مؤمن واقعاًٌ به حقیقت شدیم‪.‬‬
‫خوشبختانه رسایل و کتب مدرسۀ توحید که فرشدۀ ارسار منصوصۀ اسالم دست‬
‫ناخوردۀ قرآن است متکفل آن به یاری حرضت باری می باشد‪ ،‬تا در دل و مغز این‬
‫دولت را به لطف و کرم او تعالی بدون ریاضت جایگزین سازد‪ .‬بمنه و فضله ا�لکریم‪.‬‬

‫جمـعیت کـفر از پـریشـــانی مـاســت‬ ‫آبادی بتخانه ز ویـرانی ماست‬ ‫ ‬


‫هر عیب که هست در مسلامنی ماست‬ ‫اسالم به ذات خود ندارد عیبی‬ ‫ ‬

‫پس بیایید مسلامنی خود را از عقیده که رشط اعظم ایامن‪ ،‬به زبان گفـنت و به دل تصدیق‬
‫منودن است اصالح و درست کنیم‪.‬‬

‫و من ال� ل �ه التوفیق‬
‫شایستۀ عظمت در تخلیق‬

‫ ‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که چنین ذات عظیم با عظمت و قدرت را که به راستی دارای این‬
‫همه کامل و حشمت میباشد شایستۀ اینست و بود که ازین دولت رسای ترصف بالمانع‬
‫و عنـایات بالتکلیفش که در تخلیق و ایجاد اشیاء دارد‪ ،‬باید موجودات بهره ور گردیده‬
‫باشند‪ ،‬تا من وجه‪ ،‬شناسایی بدین وسیله با حرضت او جل جالله حاصل کرده و از الطاف‬
‫بیکران وی برای همیشه برخوردار گردند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ آن ذات دارای این همه قدرت‪ ،‬عظمت و حکمت که مظاهر‬
‫کامل و جالل و ُصـنع و صانعیت او تعالی جل جالله در هر چیز این نندارتون جهان به‬
‫روشنی متام دیده میشود شایستۀ چنین است و بود تا مخلوقات بسیاری دارای کامل و‬
‫درک‪ ،‬از نعام و لذایذ او جل جالله برخوردار گردند و به معرفت وی جل جالله به قدر‬
‫وسع توسط مشاهدۀ اشیاء پی برده و به شکرانه نعامیش هنوز هم تقرب با وی جل جالله‬
‫ال حاصل دارند‪.‬‬ ‫قو ً‬
‫ال و عم ً‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که چنین ذات دارای این همه قدرت و جالل و کامل را شایستۀ‬
‫این بود و هست تا مخلوقات گوناگون را در عیان و نهان خلق کرده و از خوان بی مانع‬
‫حرضت الیزال خویش ایشان را برای ابد و موقت بهره ور گرداند تا از یک طرف بنابر‬
‫معاینۀ اشیاء و رصف نعام انواع کامالت و قدرت و عنـایات او را با هزاران نوع صفات‬
‫جالل و کامل خالقیتش که از مطالعۀ اشیاء ثابت گشته‪ ،‬یافته و از جانب دیگر انسان به‬
‫تأسی از دریافت ارسار این دولت خدمت به خلق ﷲ را به غرض خوشنودی ویتعالی به‬
‫جان و مال و زبان منوده باشد‪ .‬بـیشک به اینقدر فعالیت ناچیز بازهم عالوه از پاداش جنان‬
‫و نعامی رسای ابد آن جهان‪ ،‬رشفیاب به دیدار او جل جالله گردیده باشند که گویا دروازۀ‬

‫‪213‬‬
‫‪214‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫دیدار خود را با مخلوقات رشیف کلیه افالک در رسای ابد (جنان) مستقی ً‬
‫ام با آفریدهگان‬
‫خویش بدین اِبداع و ایجاد خدای مهربان و رحیم و رحامن کشاده است‪.‬‬
‫ن عُلُُوًا َ‬
‫کبِیْرَا‪.‬‬ ‫ن ال� ل �ه ِ تَعَالَی عَ ََم ّا یَصِ ف ُوْ َ‬
‫حا َ‬
‫سب ْ َ‬
‫ُ‬
‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ طوری که در باال گفـتیم ذات دارای این همه اکرام و احسان و‬
‫تخلیق و ابداع و ایجاد و کامالت که اص ً‬
‫ال ما پارۀ ناچیز از آن را تا اکنون ندیده ایم و یا‬
‫آنچه را که دیدیم کامشانه ندانستیم‪ ،‬میسزد و شایسته بود و هست تا از خوان بی مانع او‬
‫جل جالله موجودان برخوردار و برای همیشه مستفید از اعطای آن دربار باشند‪ ،‬لذا این‬
‫همه نظام عالـم عیان و نهان را برای انسان آفرید و او را برای شناسایی و تصمیم به اتخاذ‬
‫راه و روش ُقرب و ارتباط برگزید که آیا وی به ماسـوی ﷲ عالقه میگــیرد یا با خداوند‬
‫جل جالله و صانع کل موجودات که مختار ملایشاء است‪ ،‬ازینهم ارسار و رموز بیشرت باشد‬
‫هرگاه دقت کنند دریابند‪.‬‬
‫و من ال� ل �ه التوفیق‬ ‫ ‬
‫پاره یی از هرن و حکمت در آزمایش برش‬

‫مقدمه‬
‫چون به درک لزوم تجسس و دریافت ُقرب حضور او تعالی جل جالله در رسالۀ «انسان‬
‫و ارسار ُقرب» تا جایی دانستیم بیمورد نیست که حکمت این صحنه گردانیهای آزمون را‬
‫دریابیم که چرا انسانها را به این جهان برای دادن امتحان خلق کردند و منظور از سپری‬
‫کردن دوران زندگی به این دنیای فانی چه بوده و چه میباشد را نیز بخوبی دریابیم‪.‬‬
‫زیرا این حقیقت مسلم است چنانکه برش هر دستگاه را ساخت ماهیت کار و اندازۀ قدرتش‬
‫را هم دانست پس خدای عظیم از بدو خلقت طرز تفکر و تثبیت جهت را که انسان به‬
‫اختیار خویش انتخاب میکرد‪ ،‬نیز میدانست که قرآن کریم از آن به خرب‪:‬‬
‫ق فِى ٱل َ ّسع ِيرِ﴾‪ 103‬اشارت منوده است‪.‬‬ ‫ق فِى ٱلْج َنَ ّة ِ و َفَرِ ي ٌ ۭ‬ ‫﴿فَرِ ي ٌ ۭ‬
‫ترجمه‪ :‬گروهی در جنت اند و جمعی در دوزخ‪.‬‬
‫و از فحوای آیۀ مبارکه به خوبی متام روشن است ولی انسان اگر در اول خلقت به آن‬
‫جهان می بود به این حقیقت اعرتاف منیکرد و در برابر درجات برادران نیک و صالح‬
‫خود که ایشان از جنـس او بودند قانع منیشـد لذا خدای متـعال برای روشن کردن‬
‫جاهَدُ ْوا مِنْکُ ْم و َ ی َ ْعلَمَ ً ّ‬
‫الصاب ِر ِی ْ َن﴾‪ 104‬آدم علیه السالم و ذریاتش را بدینجا‬ ‫ن َ‬ ‫﴿ و َ ل ََم ّا ی َ ْعلَم ِ ال� ل �ه ُ ََال ّذِی ْ َ‬
‫آورد‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬تا آنکه خدای متعال به علم مشاهداتی خویش مجاهدت و صابریت مؤمنان را‬
‫مقید به زمان و مکان ببیند‪.‬‬
‫‪ .103‬شوری‪٧/‬‬
‫‪ .104‬آل عمران‪١٤٢/‬‬

‫‪215‬‬
‫‪216‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫بنا ًء این دار پرجاروجنجال را طوری آفرید که از یک طرف با دید طی مدارج تکامل به‬
‫فصول اربعه و غیره‪ ،‬تثبیت جهتش صورت گیرد و از جانب دیگر به پرکردن فلم زندگی‬
‫خود هر واحد از اوالد برش قانع بوده اضافه طلبی نه مناید‪.‬‬
‫اینک مطالب توأم به این موضوع را تحت مداقۀ نظر قرار دهند‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ هرگاه ذات عظیم با عظمت و حشمت او جل جالله اوالد برش را‬
‫در رسای باقی و رسمدی خلق میکرد با داشنت خاصیت عدالت باید همۀ شان دارای یک‬
‫سویه بوده و به نظام مساویانه حیات را به استفاده از لذایذ مأکوالت و مرشوبات و ملبوسات‬
‫سپری منوده‪ ،‬زیست میکردند در چنین صورت البته انواع تخلیق و شخصیت های دارای‬
‫لیاقت کامل و خلوص متام با صدها ارسار دیگر همه و همه معطل میماند‪ ،‬زیرا به زندگی‬
‫یکنواخت ساحۀ آفرینش باید یکسان میبود به این صورتها منایشگری کامل صانعیت و‬
‫ابداع و ایجاد او جل جالله با غیره صفات محدود میگردید‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ در حال آرامی و خوشکامی‪ ،‬هر واحد از انسانها با دید آن همه‬
‫قدرت و عظمت و جالل و حشمت او تعالی در رسای ابد‪ ،‬به وی جل شانه از مخلصین‬
‫کامل و صادق خود را می ُنودند‪ ،‬لذا خدای متعال برای متییز مراتب مخلصین واقعی‬
‫از ادعاداران کاذب و مقلد‪ ،‬این صحنههای گیرودار را خلق و در ادوار زمان او را به‬
‫اثر الهامات ملکی و وساوس شیطـانی به معرض آزمون قرار داده است تا مخلصین از‬
‫مدعیان دروغین در برابر شداید متییز گردند‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که با چنین شاه عظیم و کریم و علیم و قدیم جل جالله به راستی‬
‫مناسب نبود و نیست که هر الیق و ناالیق بر خوان قرب حرضت حنان و منان او جلت‬
‫عظمته نشسته و بدون کوچکرتین ثبوت اخالص و عالقۀ عملی کامل به حرضت ذات او‬
‫جل جالله‪ ،‬مالک دریافت قرب حضور وی جلت عظمته میگردید‪.‬‬
‫پاره یی از پیدایش هرن و حکمت در آزمایش برش‬ ‫‪217‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ لذا این دار ابتالء را با این همه نشیب و فراز و وساوس شیاطین‬
‫جنی و انسی وغیره اسباب مغشوش کنندۀ دیگر خلق کرده و انسان را به حکم راکت در‬
‫آن رها و او را ُمخیَّر به تعیین جهت با داشنت عقل منکشف و رهنامیی قرآن دست ناخورده‬
‫اسالم و ذوات رشیف انبیاء علیهم السالم و اولیای کرام قرار داده است‪.‬‬

‫‪ - ٥‬آیا متوجه شده اید؟ که نه تـنها مراد از پیدایش برش بدین رسای طی منودن صحنههای‬
‫آزمون بوده‪ ،‬بلکه برای مطالعۀ اقسام و انواع قدرت ذات الیزالی اوست تا به دقت بنگرد‬
‫که از اشیای ناچیز این همه اقسام و انواع موجوداتجاندار و بیجان‪ ،‬بازهم دارای خواص‬
‫و الوان و مدارج تکامل مختلف را یکی بعد دیگر دیده و پی بر کامل ترصف‪ ،‬عظمت و‬
‫قدرت تامۀ او تعالی برده و ازین طریقۀ آسان و عبادت بدون قید و رشط‪ ،‬معرفت کامل به‬
‫او جل جالله حاصل منوده باشد‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که حقیقت درک این کیفیت از مشاهدۀ اشیاء و ترصف ذات‬
‫او تعالی جل جالله بر همۀ آنها چقدر که زیادت یابد اولـین عالمت قرب بـرش را به وی‬
‫جل جالله چنان مستحکم و تنویر میبخشد که به عین الیقین می داند آن خدایی که از‬
‫خاک ناچیز وغیره اشیای بی ارزش این همه مصنوعات و مخلوقات گوناگون بیافریند او‬
‫جل جالله حت ً‬
‫ام از جنس بهرت‪ ،‬اشیای هزاران بار افضلتر و نیکوتر را خلق کرده و میمناید‬
‫(جنان)‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که ازین معرفت یقین ًا این واقعیت نیز به انسان حاصل میگردد آن‬
‫ذات که برای شش تا هشت ماه بهار و تابستان و تیرماه وغیره ایام خوشگوار را به هر سال‬
‫خلق مناید‪ ،‬برای ابد نیز میتواند که این فصول را مستدام گرداند و هکذا قیومی که برای‬
‫‪ ٣٠‬تا ‪ ٤٠‬سال انسان را جوان و تازه بدارد‪ ،‬یقین است برای میلیاردها سال نیز چنین باقی‬
‫داشته میتواند‪.‬‬
‫‪218‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ پیدایش انسان به این صحنههای امتحان و انتها رفنت او به آن رسای‬
‫باقی و توصلش به دیدار حرضت وی تعالی جل جالله که هیچ چشم ندیده و هیچ گوش‬
‫نشنیده دارای چندین حکمت بوده و هست‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ اولین حکمت مشاهدۀ انواع نعام و ترصف بر اکرث اشیاء در‬
‫این رسا که به انسان ها مفت و رایگان داده شده اینست که باید برش به خوبی متام‬
‫این لطف حرضت او جلجالله را بداند که از رس چشمۀ اَل َّر ْح َ‬
‫امن ِْی به ما اعطا گردیده‪،‬‬
‫بنابرینالزمست تا به جلب فضل بیشرت حرضت او جل جالله از راه اعامل صالحه همت‬
‫ِی او برای همیشه بهرهمند گردیم‬ ‫گامشته باشیم تا به این کارها از دریای بیکران اَل َّرحِ ْیم ْ‬
‫يم گنجانیده شده است‪.‬‬ ‫ن ال َّرحِ ِ‬ ‫و اینست راز همۀ قرآن کریم که در ب ِ ْس ِم اللَّ ِه ال َّر ْح َم ِ‬
‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ که نه تـنها انسان برای آزمایش تثبیت شهودی صحنههای عملی‬
‫اتخاذ تصمیم خویش در مشاهدۀ این همه نعام در بحر و بر وغیره افالک دیگر پیدا شده‪،‬‬
‫بلکه مراد از تعیین جهت و گرفنت محبت با خالق جل جالله یا مخلوق بوده و در عین حال‬
‫باید ظاهراً کامالت حرضت وی تعالی را نیز در پرتو این اشیاء که برای ظهور و ثبوت جامل‬
‫و کامل حرضت الیزالی او جل جالله است دانسته و از آن نورانیت به ایامن خود اضافه‬
‫کرده باشیم‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ که حکمت از پیدایش ما انسانها و به معرض امتحان قراردادن‪،‬‬
‫برای لطف های بیشرت و متامرت هر دو جهان بعد از قبول اندک کشمکش با نفس و‬
‫شیطـان باشد‪ ،‬تا شایستۀ صفائیت و لیاقت گردیم و قابل پذیرفنت حضور ذات او جل‬
‫جالله شویم‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ که چانس یافنت ثروت و قدرت وغیره ترصفات بیجا چون انداخنت‬
‫دانه پیش مرغها یا مورچهها و یا گذاشنت توتۀ گوشت پیش رویحیوانات وحشیست‪ ،‬زیرا‬
‫پاره یی از پیدایش هرن و حکمت در آزمایش برش‬ ‫‪219‬‬

‫او گامن میکند که این را مفت یا به اثر تالش که در راه پیش روی خود داشت یافته است‬
‫ولی در حقیقت شخصی آنرا به مسیر راهش گذاشته و او را چانس داده است و این چنین‬
‫استعداد دریافت ثروت و قدرت و دانش از وی تعالی جل جالله به غرض آزمون ماست‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا متوجه شده اید؟ که نه تـنها خلق این موجود (انسان) به غرض دادن امتحان انجام‬
‫میپذیرد بلکه حکمت های عجائب و غرائب بالنهایه هم از دیدن و مشاهده کردن انواع‬
‫موجودات  حیه و بی جان و آثار گوناگون در هر فصل و زمان و رسیدن آنها به فصول اربعۀ‬
‫متوالی که هر یک دارای چه ارسار و رموز اند همه و همه یکی بعد دیگر ثابت کننده و‬
‫نشان دهندۀ کامل و قدرت آن خالق اکرب جل جالله بوده و میباشد‪.‬‬
‫انســان و امتــحان‬

‫مقدمه‬
‫راستش اینست که اوالد برش از اول خلقت با طرز ریخت بادی جسم عمودی ای که دارد‬
‫به احسن صورت پیدا گشته و خلیفۀ خویش حرضت ویتعالی به روی زمین گردانیده است‬
‫تا برای دادن امتحان اساس ًا آماده بوده باشد در آنجا که خداوند جل جالله پیشنهاد کشیدن‬
‫بار امانت (طاعات) را به کوهها و زمین وغیره منود‪ ،‬همه از ثقلت آن معذرت خواستند تـنها‬
‫آدم بود که قدم فراپیش نهاده و آمادۀ قبول برداشت آن گردید‪:‬‬
‫ن آَن َی ّحْمِلْنَهَا و َ اَشْ فَق َ‬
‫ْن مِنْهَا و َ َ‬
‫حمَل َهَا‬ ‫ل ف َاَبَی ْ َ‬ ‫ات وَالْا َ ْر ِ‬
‫ض وَا ْلجِبَا ِ‬ ‫السماَو َ ِ‬
‫ضـنَا الْاَمَانَة َ عَل َی ً ّ‬
‫﴿ ًان ّ ِا عَرَ ْ‬
‫‪105‬‬
‫الْاِنْسَا ُن ا ًِن ّه ُ َکا َن َظلُوْمًا َجهُول ًاَ﴾‬
‫ترجمه‪ :‬هر آیینه ما پیش کردیم امانت را بر آسامنها و زمین و کوهها‪ ،‬پس قبول نکردند‬
‫که بردارند آنرا و ترسیدند از آن و برداشت آن را انسان و بود تاریک و نافهم (از ثقلت بار‬
‫طاعت و رول گردانیهایش به صحنههای امتحان)‪.‬‬
‫اکنون که حکمت به میدان آزمایش قرارگرفنت برش را تا جایی جُ سته جُ سته دانستند‪،‬‬
‫خوبست تا به این حقیقت نیز بدانیم که به چه چیز انسان را امتحان میکنند؟ و قوای‬
‫مخالف و موافق در صندوق جسم کدام است؟ و چطور میتوان موفق شد که نیروی‬
‫مخالف را یا نابود و یا به صالح به یاری خداوند جل جالله و رهنمونی این رسایل‬
‫‪ .105‬احزاب‪٧٢/‬‬

‫‪220‬‬
‫‪221‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫مقدس و استادان صالح و رسیدۀ آن به پاکی آراسته کنیم و برعکس قدرت قوای‬
‫ایامنی و روحانی را که یگانه وسیلۀ ارتباط بنده با خداست جل جالله هرچه بیشرت و‬
‫زودتر قوی و قویرت گردانیم‪ .‬بـیشک این حقایق را تا زمانی که بر مبنای خرابی اصل‬
‫فتنه و کارگردانی خود شـخص وارد نشــده باشــد امکان کامیابی به آن کمرت دیده‬
‫می شـود‪ ،‬به این اسـاس ذیالً نظر شـام را به مطالب تحت عــنوان انـسان و امتحان‬
‫می اندازیم‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که ابدان اشخاص مانند ماشین جمعآوری نیک و بد‪ ،‬دارای‬
‫نیروهای فعال روح و نفس بوده و هر یک برای جمع کردن خواسته های خود فعالیت‬
‫درخور شان برش به جهان داشته و مرصوف جمع آوری اعامل خوب و خراب توسط‬
‫محرکین خودها (مالیک و شیاطین) اند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که انسان را برخالف همه موجودات چرا عمودی پیدا و جانداران‬
‫دیگر را خواه در بحر یا بر‪ ،‬افقی خلق کرده اند؟‬
‫بلی! تا به نیروی ایامن کامل و معرفت تام با خـدا جل جالله به اندازۀ صفائیت باطنی‪ ،‬دور‬
‫از رضبۀ حمالت و تلبیسات نفسی و شیطـانی‪ ،‬رسراست طرف باال به اعلی علیین برود و‬
‫اگر برعکس تحت تأثیر جرقه های اغـوای شیطانی و تقویۀ قوای مادی رفت و از راههای‬
‫ناجایز به جمع آن شتافت و تا دم اخیر دوام داد به اسفل السافلین فرو رود‪ ،‬نعوذ باهلل!‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که در چنین صورتها برای جذب اوالد برش در اعلی علیین و‬
‫در اسفل السافلین مقناطیسهایی موجود است و یا به عبـارۀ دیگر دعوتگرانی به انجذاب‬
‫انســان در حق و باطل مقرر اند که رهنامیان دعـوت به خـدا و معرفت به حرضت کربیا‬
‫جل جالله پیامربان (ع) و اولیای عظام (رح) و نیکان و صلحای برش باشند که اوالد آدم را بسوی‬
‫حق خوانند‪ ،‬بـیشک در جنس برش برگزیدهگان خدای اکرب(ج) ایشان اند‪.‬‬
‫انســان و امتــحان‬ ‫‪222‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ هکذا نیروی ضد معرفت و خـداشناسی و انکار از عظمت کربیا‬
‫جل جالله با دیدن این نندارتون (دنیای) عجیب پر از میلیونها ارسار نیز دعوتگران مرئی و‬
‫نامرئی که در حقیقت دوستان شیاطین و از جنس برش اند (دهریون و ملحدین) بالنوبه تقرر‬
‫دارند‪ ،‬امان به خداوند جل جالله از مسلک و رش ایشان‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که این دو دعوت ضد و نقیض همیشه بوده و گاهی تصادم‬
‫ها بهم منوده اند که پاره یی از صفحات تاریخ گواه این مدعاست‪ ،‬گویا روزگار اصالً‬
‫بدون این دو جریان قرار منیگیرد و اگر بگوییم که استقرار جهان بر اضداد است‬
‫مبالغه نخواهد بود‪.‬‬
‫خوشا به حال گروه  پاکروح که به دعوت خلق و آرامی شان در سایۀ خـداشناسی کوشان‬
‫بوده باشند‪«.‬ف َ ُطوْ بیٰ� لِلْغُربَاء ِ» الحدیث‬
‫پس نیکبختی و سعادت دارین برای کسانیست که در حال غربت اسالم فعالیت به‬
‫شیوع توحید و عدالت گسرتی داشته باشند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که انسان محتاج الیه روح و نفس است از آنجا که مسکن و تأمین‬
‫حیات او همه و همه از خاک و مواد ارتزاقی اش به روی (اصل) نفس و رفع حوایج آن‬
‫به فرآورده های زمین ارتباط دارد و هکذا همقران (نزدیکا ن) نفسی خصوص ًا به عرص ما‬
‫بیشرت شدت یافته است‪ ،‬لذا احتیاج به کامالت روحی و توجه به آن کمرت و حتی به ندرت‬
‫محسوس گردیده بنا ًء به غفلت مزید روبرو رفته اند‪.‬‬
‫الر ّاحِمِیْن‪.‬‬ ‫َ‬ ‫ل وَقْتٍ و َ حِی ْ ِ‬ ‫م ﷲ ُبِاَیْدِیْنَا ف ِْی ُ‬
‫م ً‬ ‫ن بِعِز ّ ِک یَا ا َْر َ‬
‫ح َ‬ ‫ک ِّ‬ ‫هَدَاهُ ُ‬
‫ترجمه‪ :‬رهنامیی کن ایشان را ای خدا بدست ما در هر وقت و زمان به عزت خود ای‬
‫مهربانرتین مهربانان‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ چیزی که میتوانست قدرت روحی را هرچه زودتر تقویه بخشد‬
‫‪223‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫و محتاج الیه اصلی انسان گرداند‪ ،‬علم و انکشافات علمی بود که در پرتو آن کامل صانع و‬
‫رازق و خالق جل جالله را درک کرده و بر عظمت و وحدت او هنوز هرچه بیشرت دروازۀ‬
‫معرفت را کوبیده باشند‪ ،‬با تأسف که برعکس به استفاده از فرصت‪ ،‬نفس و شیطـان بر اوالد‬
‫برش غالب گردیده و علی االقل به اقناع و جلوگیری نفس و مکاید شیطـان از راه معرفتش‬
‫عل ً‬
‫ام طوریکه قرآن رهنمونی کرده است نه پرداختند‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که در صندوق بدن انسان دو قوای (مثبت به نام روح و منفی به‬
‫اسم نفس) در کشاکش اند و قوای روحی میخواهد او را به دستیاری رشع و همکاری‬
‫ملک شخص سلیم بار آورده و به طرف عالـم باال کشاند و برعکس نفس او را جانب لذایذ‬
‫دنیای فانی به همدستی های شیاطین از راههای آدمخواری و خودپرستیها وغیره تجاوزات‬
‫به اسفل السافلین فرو برد‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که این هردو قوای روح و نفس از طرف نرشات خیر به نام الهامات‬
‫ملکی و از جانب نرشات رش به اسم وساوس شیطـانی تقویتها در هر وقت و آن میشود‪،‬‬
‫لذا انسـان های مغلوب گـشتۀ شیطـان و نفـس‪ ،‬کمرت به کمک خـیر برای هـمنوعان خود‬
‫میشتابند‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ انسان نظر به عقل منکشف که دارد در حال غلبۀ شیطان به‬
‫استفاده از نیرنگ ها و تزویرهایی که استادش شیطان به او میآموزاند لباس گرگیودرندهگی‬
‫خود را به انواع حیل به رنگ صالح و نیکویی نشان میدهد‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ که برای تثبیت این حقیقت‪ ،‬اگر انسان پیرو نیروی قوای ملکی‬
‫و تقویۀ قوای روحانی شد به اعلی علیین اوج گیرد و اگر پیرو نفس شوم و تلقینات شیطـان‬
‫ملعون گردید به اسفل السافلین مستقر شود‪ ،‬لذا او را برخالف همه جانداران عمودی‬
‫آفریدند‪.‬‬
‫انســان و امتــحان‬ ‫‪224‬‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ قلب انسان که در حقیقت دستگاه تلویزیون فابریکۀ بدن‬
‫می باشد به حکم میکروفون و دهن شخص به مثل لودسپیکر است هرگاه به پشت‬
‫میکروفون قلب‪ ،‬ملک و الهامات ملکی جای یافت‪ ،‬از زبان و جوارح شخص همکاری‬
‫نیک و بهبود اجتامع شنیده و دیده میشود و اگر شیطـان متنفذ شد‪ ،‬همه کارهای‬
‫رش و آدم خواری ها از او به قول و فعل به ظهور می رسد‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا متوجه شده اید؟ چرا ترک عادت موجب مرض میگردد؟ زیرا هر اعتیاد نیک‬
‫به اثر غلبۀ قوای روحی و تلقینات ملکی به میان آمده و هکذا عادت گرفنت به کارهای بد‬
‫از اثر غلبۀ نفس و وساوس شیطـانی در شخص بروز و رشد میمناید؛ از آنجا که انتقال و‬
‫تبدیل یک ضد به ضد دیگر مشکل بوده و حتی بعض ًا به اشخاص سست عنرص ناممکن‬
‫مناید‪ ،‬بنا ًء ترکش را موجب مرض گفـته اند‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا متوجه شده اید؟ علت افقی بودن جانداران اهلی و غیراهلی به شمول طیور بری و‬
‫بحری چه بوده که همه و همه را افقی و برعکس انسان را عمودی آفریدند؟ زیرا تا هرچه‬
‫بیشرت و زودتر رس شان جانب آخور و خوراک که غایۀ نهایی تخلیق شان به استفاده از آن‬
‫است‪ ،‬پایان گردیده و مایل باشند‪.‬‬

‫‪ -١٥‬آیا متوجه شده اید؟ که انسان به دو فرصت باید رس خود را طرف پایین فرو آورد‪:‬‬
‫اول‪ :‬برای تقویۀ جسم‪ ،‬وقت غذا خوردن‪.‬‬
‫دوم‪ :‬برای تقویۀ روح‪ ،‬زمان غذای معنوی و علمی فرا گرفنت‪ ،‬الزمست که برعکس خلقت‬
‫عمودی خویش‪ ،‬رس را جانب زیر متامیل سازد‪ ،‬اما فالح با کسانیست که بیشرت رسهای خود‬
‫را به غرض فرا گرفنت علم و مطالعۀ ارسار اشیاء نشیب منایند‪.‬‬

‫‪ -١٦‬آیا متوجه شده اید؟ انسان به حکم اکرت سینامست که در پرکردن فلم زندگی خویش‬
‫رول گردانیهایبـسزایی دارد و مالیک (کرام الکاتبین) هردم از او و اعامل و اقوال و حتی‬
‫‪225‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫نیات نیکش عکس برداریها کرده صوت و حرکات مربوط به آنرا ضبط میکنند کهجزئیترین‬
‫صحنه یا قول نیک یا بد را فراموش منیکند‪.‬‬
‫‪106‬‬
‫صاهَا﴾‬ ‫صغ ِیْرَة ً وَلا َ َ‬
‫کبِیْرَة ً ا ِل َا ّ ا َْح َ‬ ‫﴿لا َ یُغَادِر ُ َ‬
‫ترجمه‪ :‬هیچ معصیت خورد و کالن نیست مگر که حساب میشود و احاطه شده است‪.‬‬

‫‪ -١٧‬آیا متوجه شده اید؟ که مجموع نتیجۀ این جریان خوب یا خراب باعث درجات‬
‫عالی او در جنت و یا اسباب تباهی شخص در رسای باقی به دوزخ به حکم عملنامۀ‪:‬‬
‫﴿ٱقْر َْأ كِتَٰبَكَ َكف َٰى بِن َ ْفسِكَ ٱلْيَوْمَ عَلَيْكَ َحسِيبًا﴾‪ 107‬میگردد‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬بخوان کتاب یا عملنامۀ خود را‪ ،‬بس است برایت امروز که بر تو محاسبه میشود‪.‬‬

‫‪ .106‬کهف‪49/‬‬
‫‪ .107‬ارسا‪١٤/‬‬
‫درک راه فـــالح‬

‫مقدمه‬
‫با دریافت وجود این دو رهزن قوی شیطـان و نفس و محرک خیر برای روح (ملک) و با‬
‫بودن بطری ایامن و عقل منکشف وغیره صفات حسنۀ ذاتی انسان‪ ،‬آیا به کدام صورتها‬
‫امکان نجات یا راه موفقیت را برایش میتوان رساغ کرد؟ بنابراین الزم است تا این حقیقت‬
‫را دنبال کنیم و به این اساس باید ُطرق خوشخویی و کامیابی و یا حاالت خشمگینی را با‬
‫غیره مطالب خیلیها ارزندۀ برشی ذی ً‬
‫ال تحت مداقۀ نظر قرار دهیم‪.‬‬
‫‪108‬‬
‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ انسان از برکت وصول دانش و اعطیۀ ﴿وَع َ ًل ّمَ ءَادَمَ ٱلْ َأ ْسم َٓاء َ ُك ًل ّهَا﴾‬
‫ترجمه‪:‬آموخت خدای متعال به آدم علیه السالم همۀ نامها [معانی و ارسار چیزها] را؛‬
‫توانست که در بر و بحر‪ ،‬بر هرگونه قوای مخالف جسمی یا دشمنان ظاهری خود غالب‬
‫گردد‪ ،‬چنانکه حاال به آرامی در هــر جای روی زمین که بخـواهد بدون خطر سـفر کرده‬
‫میتواند‪ ،‬اما از دست انسان های همجنس خود و حتی اقـربا و خویشاوندان آرام نشد‪.‬‬
‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ وقتی انسانها میتوانند به روی زمین به صلح و سلم زندگی‬
‫کنند که درسخانه هایی را تشکیل و در آن پروگرام های درسی حاوی تجزیه و تحلیل‬
‫اتم انسان را با درک اقسام وساوس و حرص فاسد که از کجا میآیند و چرا شخص سلیم‬
‫و دانسته را احساساتی و بدکنشت میسازد‪ ،‬به میان آرند هرگاه به این راز موفق شدند‬
‫در حقیقت آرامی را برای همه فرزندان انسان درین رساچۀ بحر و بر میرس خواهند‬
‫منود‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که اوالد برش دشمنان مرئی جسم خود مانند میکروب ها و مارها‬

‫‪ .108‬بقره‪٣١/‬‬

‫‪226‬‬
‫‪227‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫وغیره حرشات و گزنده گان را از برکت رشافت درک ارسار اشیاء مهار کرده و برای دفع آن‬
‫به طور انفرادی و اجتامعی بر هر دسته و گروپ های مخالف به خوبی فایق آمده است‬
‫چنانکه اکرث امراض وبایی و مالریایی وغیره را یا به کلی محو و یا در رشف نابودی قرار‬
‫داده است اما درک دشمن باطنی خود (شیاطین جنی و انسی) را به خوبی نکرده‪ ،‬ازیرنو‬
‫دمی آرامی را با این همه اکتشافات نیافته است و اگر به درک این حقیقت ملتفت نگردند‬
‫نخواهند یافت‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ که حیات متام ًا خواب است فقط وقتی بیدار میشویم که عزرائیل‬
‫علیه السالم برای گرفنت روح ما حارض شود‪ ،‬هم در اینجاست که نیکوکاران و صالحان‬
‫خوشحال و بدکاران و فاسقان سخت پریشان گردند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ اگر اعامل را نظر به ارزش آن به مثابۀ پرزههای ماشین پروژکتور‬
‫دانیم‪ ،‬حاصـالت طاعات مقید به رشط و بی قید و رشط مانند مشاهدۀ نندارتون و معرفت‬
‫حاصله از آن (پی بردن بر عظمت و جالل و کامل ویتعالی) را مثل نفت آن و اخالص را در‬
‫جرنیتور مربوطه مذکور به منزلۀ بطری برق یا داینموی الزمه اش بشامریم‪ ،‬به این حساب‬
‫هرگاه بی بهرهگی را از عبادات و طاعات در خود احساس میکنند‪ ،‬به جستجوی دریافت‬
‫مرکز نقص‪ ،‬چنانکه در باال منودار گردید بشتابند و توجه مزید در آن منایند البته به فایدۀ‬
‫کلی نائل آیند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که نور ایامن به حکم پروژکتور بوده و از هستۀ توحید هر انسان‬
‫مؤمن به سوی خداوند جل جالله نور افشانی و برای طی عروج راه باطن اثر دارد‪:‬‬
‫‪109‬‬
‫﴿ال� ل �ه ُ وَل ُ ِّى ًٱل ّذِي ْ َن ءَامَنُوْا ُيخْر ِ ُجهُم مّ َِن ٱل ُ ّظل ُمَٰتِ ِإلَى ٱل ُن ّور ِ ﴾‬
‫ترجمه‪ :‬ﷲ مددگار است مؤمنان را‪ ،‬بیرون میآرد ایشان را از تاریکیها به سوی روشنی‪.‬‬

‫‪ .109‬بقره‪٢٥٧ /‬‬
‫درک راه فالح‬ ‫‪228‬‬

‫و اگر انسان میخواهد بدین وسیلۀ کوتاه ارتباط با خداوند جل جالله حاصل کرده و یا در‬
‫رشف وصول ارتباط به او جل جالله بوده و یا کم کم دارد که ترقی یابد و به مقام وصل‬
‫رسد‪ ،‬الزم است تا حقایق این خالصۀ آیات بینات را متوجه گشته و به کار بندد‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ اینجاست که عمل شخص به مثابۀ پرزههای ماشین جرنیتور‬
‫شمرده شده و یگانه وسیلۀ چرخانیدنش پطرول یا نفت است که از مشاهدات نندارتون‬
‫و معرفت حاصله از آن با غیره تسبیحات و اعامل خوب به دست میآید و از آن نور‬
‫پروژکتور امتداد الی ماشاء ﷲ مییابد‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که شیاطین انسی و جنی برای از بین بردن دستگاه پروژکتور قلب‬
‫و فلج کردن آن‪ ،‬پرزه های حساس‪ ،‬یعنی اعامل و اقوالی را که برای بهبود فرد یا اجتامع‬
‫محض ًا هلل منوده اند ذریعۀ ریا‪ ،‬سمعه وغیره باطل کرده بی اثر میمناید و یا در نتیجه مواد‬
‫محروقۀ او یعنی اذکار و تسبیحات و مشاهداتش را به عدم حضور مواجه میکند و نور‬
‫حاصلۀ جریان جرنیتور را بدین وسیله وقفه دار یا ساکت و منتفی میسازد‪ .‬نَعُوذُ بِال َلّه م ِن‬
‫‪110‬‬
‫ش َ ُرور ِ اَنفُسِنَا و َ ا َعوَانهم‪.‬‬
‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که خشم و قهر سکههای نقدیست که از آن جیبهای مردم پیرو‬
‫شیطـان و نفـس پر باشـد که دسـت نابرده هزاران مسـکوکش را به کف شخص‪ ،‬شیطـان‬
‫میگذارد تا از راه زبان و دست اگر بر او مستولی شد همه را به طرف مقابل تحویل دهد و‬
‫به هر قسم که میتواند وی را بیازارد‪ .‬اینست کوچکرتین ترصف نفس و شیطـان و رواج‬
‫سکههای فاسد آن بر انسان‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ همین که رشوع به پرداخت چنین سکه های فاسد کردید دیگر‬
‫خود بخود طور اتوماتیک بر زبان و جوارح شام این سکه های خبیث را شیطـان جاری‬
‫‪ .110‬ترجمه‪ :‬پناه میبریم به ﷲ از رشارت های نفسهای خویش و همکاران آن‪.‬‬
‫‪229‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫میسازد‪ ،‬لذا خودداری دقیق کنید که مورد چنین حمله های ناگهانی شیطـان به پرداخت‬
‫همچو سکه های ناجایز قرار نگیرید‪.‬‬
‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ که مسکوکات خیر از هر نوع که باشد خیلی ها کمیاب و در‬
‫قسمت زیرین جیب های شخص قرار دارد‪ ،‬زیرا سکه های اصیل و پربهاست‪ ،‬لذا شیطـان‬
‫آن را چقدر که دست برید منیگذارد که برآید و موانع به آن ایجاد میدارد‪ ،‬چون زمرد که‬
‫در بین هزاران تن سنگ است و یا مانند مروارید که در اعامق آبهای شور بحرها واقعست‪.‬‬
‫آری! چیزهای پُربها همیشه به تکلیف حاصل میگردد ازینجاست که رسول علیه السالم‬
‫فرمودند‪« :‬جنت را به زیر مکروهات پوشیده اند و دوزخ را در قسمت زیرین تأمین‬
‫شهوات از وجوه ظلم و ناروا قرار داده اند»‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ که نیک بخت و خوش طینت ترین اشخاص کسانی اند که‬
‫مسکوکات نیکویی و نیکرویی و نیکخویی را با گذشت متام با پرداخت معاونتهای‬
‫مال و جان و زبان در مقابل دیگران همیشه به احرتام تقدیم میکنند‪.‬‬
‫مدارج قرب و وصـل به قیاس‬

‫مقدمه‬
‫نظر به مطالب عناوین قبلی ثابت شد که بارگاه عظمت و قدرت کربیایی را شایسته چنین‬
‫بود و هست تا موجودات خلق و از خوان بیمانعش بهرهور گردند‪.‬‬
‫البته غایۀ این امر بازهم معرفت با ویتعالی به روی مساعی هر واحد از اوالد برش به قدر‬
‫همت شان منوط بوده و راه تقـرب را با وی جلت عظمته باید به کوشش دریابند و این نیز‬
‫روشن است که برای نزدیکی با زُعـامی زمان چه مدت ها را به تحصیالت و فعالیتهای‬
‫گوناگون الزمست که طالبان جاه و جالل سپری کنند‪.‬‬
‫پس با خالق میلیون ها زعیم هرگاه ارادۀ عالقه و ارتباط داریم بـیشک خیلیها اضافه تر‬
‫خلوص در فـعالیت یا اعــامل ما را الزم دارد‪ .‬خالصـه ُطرق وصول ارتباط بنده با خداوند‬
‫جل جالله حسب نصوص (آیات و احادیث) بسیار باشد اما به طور عموم به دو اصل‬
‫منطوی میگردد‪:‬‬
‫اول‪ -‬عبادات مقید به رشط‪ :‬مانند مناز‪ ،‬روزه‪ ،‬زکات‪ ،‬حج وغیره که فقه اسالم با همۀ‬
‫ال در مناز وضو و طهارت جای‪ ،‬جامه و جهت وغیره که‬ ‫اختالف خود متکفل آنست‪ ،‬مث ً‬
‫هر یک از ارکان مذکور فرایض و واجبات وغیره لوازمی دارد‪.‬‬
‫دوم‪ -‬عبادات بدون قید و رشط‪ :‬که بر دو قسم است‪.‬‬
‫الف‪ :‬ذکر خداوند جل جالله در هر وقت و هر صورت و هر جا (غیر از بیت الخال) و‬
‫امثالش‪.‬‬
‫ب‪ :‬متاشای نندارتون او تعالی جل جالله را منودن و از مصنوعاتش جامل و کامل‬
‫صانع او را یافنت باشد و بس که این دو طریق کوتاه و پرمثر با تأسف از جامعۀ اسالم با‬
‫همه تأکیدات قرآن‪ ،‬فراموش شده بلکه به آن اعتنایی هم نگردیده است‪.‬‬

‫‪230‬‬
‫‪231‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫هلل الحمد رسایل و کتب مدرسه قرآن بدین اواخر به فضل خاص خدای متعال در برآوردن‬
‫ارسار قرآن دست ناخورده اسالم پرداخته و پیروان دین را به ُطرق جدید و خیلیها ارزنده‪،‬‬
‫نورانیت ایامن شان را از مطالعۀ ُصـنع به صانع طوری چارج و رهنمونی میکند که او خود‬
‫نیز وصف الحال برداشت خویش در حال به دست آوردن کلید های مطالب آن میتواند‬
‫حقایق انوار حاصله از آن را باملثل از دل و مغز خود برآرد‪ ،‬اینجاست که قوای ایامنی و‬
‫روحی او رو به ارتقا بوده و این امر مربوط به پیگیری و دوام مطالعه است و به قیاس از‬
‫ارتباط به ارباب مجازی دنیا که مساعی را به غرض وصول با وی میکنند‪ ،‬آری! برای تثبیت‬
‫عالقه به او جل جالله نظر به عظمت ویتعالی‪ ،‬هزاران بار کوشش به دریافت حقایق وصول‬
‫راه ُقرب رضورتر و الزم تر است‪ .‬اینک به مطالب روشنگر این موضوع ذی ً‬
‫ال دقت کنند‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که برای وصول ُقرب به امور سیاسی یا مالک شدن پست یا کرسی‬
‫در امور زندگی‪ ،‬الاقـل شانزده تا بیست سال درس و تحصیل به کار دارد که منتها شخص‬
‫لیاقت دریافت مقام ادارۀ پاره یی از امور سیاسی مملکت را حاصل مناید و در نهایت به‬
‫سویۀ کاتب یا ضابط و باالتر از آن‪ ،‬الیق ارتباط و عالقه با مقتدران عالی قدرت گردد‪.‬‬
‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که بازهم کار و بار آقا به اینجا پس از آن همه تحصیالت و کامل‬
‫انجام نیافته و الزم است تا در طی مدت دست کم سی سال مدارج ده گانه رتبات را به‬
‫نحوی از انحا مطابق خواستههای مقتدران‪ ،‬با مهارت بسیاری سپری کند تا از میلیونها نفر‬
‫یک یا چند تن قابل شمولیت کابینه گردیده و یا در واقع الیق مصاحبت صدراعظم یا احیان ًا‬
‫شاه یا رئیس جمهور زمان به طول زندگی با گذشت این همه مراتب تحصیل و کرسی گردد‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ درحالیکه برای یافنت مصاحبت زعام و شمول به حلقه های‬
‫سیاسی خصوص ًا اهل کرسی طوریکه مالحظه کردند شانزده تا بیست سال تحصیل و دست‬
‫کم سی سال کار گذاری که مجموع ًا پنجاه سال را در بر میگیرد الزم دارد‪ ،‬آیا برای شمول‬
‫مدارج قرب و وصـل به قیاس‬ ‫‪232‬‬

‫حلقۀ حضور ذات اقدس کربیا جل جالله‪ ،‬سپری کردن درسخانه های عینی و ذهنی عالی‬
‫توحید و کشیدن بار های زحامت کافی و واقعی به مقصد خـداشناسی و عدالت گسرتی‬
‫واجب و رضوری نباشد؟ جواب مثبت است‪ .‬بیت‪:‬‬
‫مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد‬ ‫نــابرده رنـــج گنــج مـیرس منیشود‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ که به آن همه حشمت و عظمت وی جل جالله و بی نیازی و‬


‫غنای مطلق او که هیچ رضورت به هیچ عمل شخص یا اشخاص به هر قسمی که باشد ندارد‬
‫زیرا این اعامل هیچ نیرو یا ارزش به جالل و کامل و یا بقای حرضت بی زوال او بخشیده‬
‫منی تواند با اینهم‪ ،‬با دریای کرم بی پایانی که دارد کمرتین کار و یا مقرره یی را که برای‬
‫رضای ویتعالی بنده بجا آرد جزایی در پیشـرفت امور ظاهـر و باطن به او حتمـ ًا مرحمت‬
‫‪111‬‬
‫میکند‪ .‬قوله تعالی‪﴿ :‬ا ِ َ ّن ﷲ َ لا َ یُضِ یْعُ ا َْجرَالمح ُْسِنِی ْ َن﴾‬
‫ترجمه‪ :‬خداوند جل جالله ضایع و عبث منیکند مزد نیکوکاران را‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که به مقایسه از حاالت ارباب قدرت بازهم ویتعالی به ما انسان‬
‫ها که جزئی یا کلی عمل یا قول حتی نیت نیک را به غرض خوشنودی او جل جالله‬
‫بنامییم ضایع نگذاشته و اجرهای بسی عظیم در بدل به ما مرحمت می دارد‪ .‬قوله‬
‫‪112‬‬
‫تعالی‪﴿ :‬م َ ْن َجآء َ بِالح َ َسنَة ِ فَل َه ُ عَ ْش ُرا َْمثَال ُهَا﴾‬
‫ترجمه‪ :‬کسی که منود کار نیکو‪ ،‬داده شود به وی مزد ده برابر آن (فی املثل برای تسهیل‬
‫فهم) که تا هفت صد مرتبه زیادت نیز وعدۀ قطعی داده شده است‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که اگر انسان به عین اندازه متاس و محبت که به اشیای دیگر‬
‫ام متاس با حرضت کربیا جل جالله در اوایل به ذکر و در خلوت به فکر و از‬‫دارد قس ً‬
‫مشاهدۀ مصنوعات معرفت را به خود راه دهد و در مداومت آن به خدمت خلق ﷲ به‬
‫‪ .111‬توبه‪١٢٠/‬‬
‫‪ .112‬انعام‪١٦١/‬‬
‫‪233‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫غرض خوشنودی او تعالی جل جالله متوجه گردیده باشد‪ ،‬در واقع از هردوجهان چنین‬
‫ذوات مبارک برخوردار اند‪ .‬بیت‪:‬‬
‫که مردان ز خدمت به جایی رسند‬ ‫چه دانی تو ای طفلک خـود پسند‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که اگر به پیش ارباب قدرت یا زعامی زمان کسی به کدام گناه یا‬
‫خطا خصوص ًا سیاسی مرتکب یا متهم شود در حال معدومش میسازند و یا الاقـل محبوس‬
‫کرده اعتبارش را از هر نگاه ساقط میمنایند‪ ،‬اما برعکس اگر بنده در بجاآوردن اوامر و‬
‫ترک نواهی قصوری ورزد‪  ،‬چون باز گردد همه را معفو یابد و خود را کام فی السابق مورد‬
‫الطاف و اکرام او جل جالله بیند‪ .‬بیت‪:‬‬
‫چو باز آمدی ماجرا درنوشت‬ ‫وگر خشم گیرد به کردار زشت‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که رفنت به دروازۀ زُعـام و رشفیاب شدن به حضور ارباب‬
‫قدرت استعداد الزم و کارت مخصوص و لباس پاکیزه شایستۀ آن دربار را به کار دارد تا‬
‫این نباشد‪ ،‬کسی را به ایشان راه ندهند‪ ،‬هکذا اگر لباس تقوا و ایامن کامل به خداوند‬
‫جل جالله نداشته باشیم و به مدرسۀ حق به حضور انبیا علیهم السالم و پیروان موثق‬
‫شان زانو نزنیم و از مطالعۀ این نندارتون دالیل الاقـل بر وجود کامل حرضت صانع او‬
‫جل جالله به طور یقین در خویش خلق نکنیم‪ ،‬فقط به روی انـانیت و خودی نشاید‬
‫باریاب حضور حرضت کربیایی او جل جالله گردیم‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که به متثیل کوچک فوق ارایه کارت و صفائیت لباس مخصوص‬
‫که در باال گفـتیم هنوز هم در آن کوتاهی هایی موجود است‪ .‬مث ً‬
‫ال باریابی به حضور ارباب‬
‫قدرت زمان‪ ،‬در رشایط فوق به طور دغا و دغل امکان پذیر است‪ ،‬اما به حضور ذات اقدس‬
‫کربیا جل جالله که از عدم ما را خلق کرده و منو داده و تا اینجا او جلت عظمته رسانیده‬
‫است کجا کار ممکن باشد‪ ،‬گویند آنکه او دل آفریده است‪ ،‬میداند‪.‬‬
‫مدارج قرب و وصـل به قیاس‬ ‫‪234‬‬

‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ که چنین کس اگر سلیم الفکر و کامل الدرایت باشد چطور‬
‫بدون طی کوچکرتین مراحل و کشیدن مساعی برای دریافت قرب حرضت الهی به خود‬
‫اجازت می دهد که باریاب حضور رب االرباب گردد‪ .‬چه کوتاه نظری و بازهم دروازۀ‬
‫لطف و کرم او جل جالله باز است برای پذیرفنت‪ ،‬به رشط قبول اندکی کوشش به قدر وسع‬
‫انسانی‪ .‬بیت‪:‬‬
‫هر سحرم ز المکان میرسد این ندا ندا درگۀ لطف بسته نیست بندۀ من بیا بیا‬
‫راه ارتباط بنده با خداوند جل جالله‬
‫الف‪ -‬معرفت‬
‫مقدمه‬
‫این طریق را نه ما بنیانگذاریم بلکه از صدر رشیعت به فضل و احسان او تعالی جل جالله‬
‫به این امت مرحومه در البالی ‪ ٢٥٠٠‬آیات قرآن دست ناخوردۀ اسالم روشن است اما‬
‫اینکه چرا از آن بهرۀ وافی گرفته نشده و حتی توجه‪ ،‬با آنهمه وصایای اکید رسول علیه السالم‬
‫به عمل نیامده و چه کسانی وسیلۀ این بدبختیها و رسگردانیها و انتها پسامنی عالـم اسالم‬
‫گردیده اند‪ ،‬مطالبی است خیلیها ارزنده و تکان دهندۀ روح وروان مؤمنان که با دقت مزید‬
‫باید دریابند‪.‬‬
‫اینک به مخترصی از مشاهدۀ نندارتون که اولین راه وصل بنده را بدون قید و رشط با‬
‫خداوند جل جالله روشن و روشـنرت می سازد‪ ،‬مطالبی را ارایه کرده و نظر تان را بدان‬
‫معطوف می سازیم که البته تفصیل بیشرت آن را به مشاهدۀ هر نوع از مخلوقات در رسایل‬
‫ام آینده به یاری خداوند جل جالله مالحظه خواهند منود‪.‬‬‫گذشته دیدند و قس ً‬
‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که انسان قبل از خلقت هیچ نکرده بود‪ ،‬اما او را ویتعالی مستحق‬
‫ترصف‪ ،‬بر این همه نعام و لذایذ منود و رشیف مطلق در کره اش‪ ،‬بر کلیه موجودات دیگر‬
‫ساخت‪ ،‬اگر اندکی به خود تکان داده غایۀ این همه ترصف را که به لطف خاص بدون‬
‫کدام سابقه اعامل نیک نصیب ما گردانیدند‪ ،‬دریابیم و فقط ارسار عظمت و کامل و جالل‬
‫او جل جالله را‪ ،‬در این نندارتون به مطالعه و مشاهدۀ انواع مخلوقاتش‪  ،‬جستجو کنیم و‬
‫برای خوشنودی ویتعالی از هرچه به ما داده اند به دیگر نیازمندان کمک و معاونت مناییم؛‬
‫در بدل رسای ابد و رسمد را با لقای حرضت واحد االحد خود به ما مرحمت میمناید‪.‬‬
‫ِریم عَلی اِشَاعَة ِ ٰهذَه ِ الْاَسْرار ِ ُ‬
‫ک ُل ّهَا‪ -‬آمین‪.‬‬ ‫ْ َ‬ ‫جوْا مِنْه ُ ال ًت ّوف ْ ِی ْ َ ٖ‬ ‫و َ ب ِ ٖه ن َ ْستَع ِِی ُ‬
‫َ‬ ‫ق بِمَنِّه و َ ف َضله ا�لک ْ ٰ‬ ‫ن و َ نَر ْ ُ‬
‫‪113‬‬

‫‪ .113‬و از او تعالی طلب کمک و آروزی توفیق میکنیم‪ ،‬به امید احسان و مهربانی بزرگ وی در پخش و تعمیم متامی این‬
‫ارسار‪.‬‬

‫‪235‬‬
‫‪236‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که مقصد از اعطای همۀ این نعام و لذایذ و نتیجه از آن برای‬
‫ما‪ ،‬خـداشناسی بوده که باید به قدر توان عدالت شعاری و همکاری به بنی نوع خویش‬
‫و حتی غیره جانداران را خاص برای خداوند جل جالله بنامییم و برعکس حاصل دیگر‬
‫مخلوقات برای ما و نتیجۀ ما برای شناسایی و معرفت به حرضت ویتعالی است به رشطی که‬
‫به این حقیقت از دست شیاطین جنی و انسی فرصت با مساعی‪ ،‬به یاری خـدا جل جالله‬
‫به دست آریم‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ به این اساس معرفت یگانه وسیلۀ رشد و تکامل ایامن بوده‬
‫و ایامن مقوی روح باشد چقدر که ایامن قوی و قویرت گردد به هامن اندازه قوای‬
‫روحانی رشد بسزایی منوده و برای کشف ارسار بعد چهارم الی ماشاء ﷲ حتی حضور‬
‫ذات اقدس کربیا جل جالله مستعد و آماده تر میگردد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ چقدر که انسان در خـداشناسی و خـداجویی کوشد و برای‬
‫رضای او تعالی جل جالله خدمت به خلق ﷲ را اضافهتر مناید به هامن اندازه ارتباط باطنی‬
‫شخص یا اشخاص با خـدا جل جالله و مالیک بیشرت میگردد و آنها میخواهند تا همواره‬
‫بدان عمل ادامه دهیم‪ ،‬زیرا به ایفای کار خیر‪ ،‬خـدا جل جالله راضیست اما شیاطین انسی‬
‫و جنی سدود در راه به ایشان و پیروان آنها ایجاد میمنایند تا حقیقت ابتالء و آزمایـش‬
‫با هــمه کیف و کانـش روشـن و ثابت گردد‪ .‬اینجاسـت که تصـادمات واقـع میشود لذا‬
‫برای ثابت قدمان مزد و اجر در برابر برخورد با چنین تصادمها چندین بار اضافه تر میگردد‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ چنانکه گویند‪ ،‬مراد از خلقت برش عبادت بوده به طور مطلق‬
‫نیست بلکه مراد معرفت با حرضت اوست جل جالله زیرا اکرث مفرسین آیۀ مبارکۀ‪:‬‬
‫‪114‬‬
‫ْس ا ِل َا ّ لِی َ ْعـبُدُ ْو َن﴾ را (اَ ْی ل ِ َی ْع ِر ُفون) تـرجمه منوده اند‪.‬‬ ‫ْت ا ْلج ِ َ ّ‬
‫ن وَا ْلاِن َ‬ ‫خلَق ُ‬
‫﴿و َ مَا َ‬

‫‪ .114‬ذاریات‪٥٦/‬‬
‫راه ارتباط بنده با خداوند جل جالله‬ ‫‪237‬‬

‫ترجمه‪ :‬نیافریدم جن و انس را مگر برای معرفت خویش تا مرا بشناسد و راه وصل و ارتباط‬
‫را ازین ممر وغیره طاعات به دست آرند؛ خیلیها بجا  مطابق احادیث رسول علیه السالم‬
‫تفسیر کرده اند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که دو دریا در حقیقت برای جستجوی بندهگان موجود است یکی‬
‫برای تشنگان باطن(عقبی) دومی برای طالبان دنیا‪ ،‬اما مؤمنین کامل از هر دوی آنها با درک‬
‫عالی و بیداری متام باید بهرۀ وافی گیرند‪ ،‬ولی راز بزرگ اینجاست‪ :‬هرگاه مردم به طور‬
‫عموم جانب دنیا به غرض دنیا شتاب داشته باشند مثل معارصین ما‪ ،‬یقین ًا دریای باطن فری‬
‫بوده و به اندک عمل به عامالن اجر بزرگ می رسد و هرگاه مردم به طلب فیوضات باطن‬
‫عموم ًا رو آورند دریای دنیا به اندک مساعی حاصل خیلیها بیش میدهد‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که دنیا نندارتون حرضت کربیا جل جالله بوده و برای مطالعۀ‬
‫بنده گان اوسـت تا هرچه زودتر و بـهرت  پی بر کـــامل و جــالل و جامل صانع او‬
‫جل جالله از زیر و رو کردن های این اشیاء برده و معرفت الزم به قدر خلوص در‬
‫اعامل حاصل کرده و روی باطن و ظاهر خود را به سوی او جل جالله طوری بگرداند‬
‫تا به هر موقف و مقامی که هست آرامی مادونان را برای رضای او جل جالله به دست‬
‫آرد و ویتعالی را حارض و ناظر حال و احوال خود همیشه داند و بیند‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که کمک و معاونت از هرنگاه مطابق اساسات قوانین رشعی یا‬
‫مدنی به ابنای زمان خصوص ًا که حقدارن مشخص باشند هرگاه کرده شود به حکم کامیابی‬
‫بر صحنههای آزمایش بنده به حضور خـدا جل جالله شمرده می شود بنا ًء بکوشند تا با‬
‫نظرداشت دید حضور خـدا جل جالله سلی ً‬
‫ام ایفا منایند‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که در ایثار مال و جان و زبان‪ ،‬اجر بیشرت زمانی به شخص‬
‫داده و ارتباطش با خداوند جل جالله قویرت میگردد که خودش به آن احتیاج مربم‬
‫‪238‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫داشته باشد بازهم به دیگران ایثار کند و یا در برابر شیوع وحدت و تعمیم عدالت‬
‫زندگی خود را به زحمت و یا نابودی مواجه بیند‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ این حقیقت وقتی به دست میآید که شخص معرفت کامل با‬
‫حرضت وی جل جالله از مشاهدۀ اشیای نندارتون دنیا به سوی صانع و رازق یکتای خود‬
‫وصف الحال یافته باشد‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ نیروی محرکۀ این صندوق بدن در امور خیر ملک و در کارهای‬
‫رش شیطـان میباشد و شخص وقتی که توانست‪ ،‬همیشه حاکمیت رهربی ملک را بر خود و‬
‫قلب خویش حکمفرما مناید بـیشک باطنش روبرو عالی و عالیرت گردیده از مقـربان بارگاه‬
‫الهی گشته و بهرتین و مفیدترین عضو فعال و صالح جامعه به هر موقف و مقامی که دارد‬
‫میگردد‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ که اگر شخص حقیقت ًا از تقویۀ روح بهرهور گردد این دولت در‬
‫برخی از اوالد آدم علیه السالم چنان به اوج نهایی خود رسیده میتواند که بدن را نیز تصفیه‬
‫و تزکیه داده با خود چون ادریس و عیسی علیهام السالم وغیره به عالـم قدس برده میتواند‪.‬‬
‫‪ -١٣‬آیا متوجه شده اید؟ که مقناطیس‪ ،‬آهن را به خود جذب کرده و برداشته میتواند اما‬
‫اگر شام یکی دو میخ یا سوزن را در بین بوتل نازک آب مقطر خالی بگذارید البته آهن ربا‬
‫شیشه را به گل روی میخ های مذکور با خود برداشته و به هر جا بخواهید می برد‪ ،‬اینچنین‬
‫اگر روح عالی شد جسد را با خویش به قرب حضور رسانیده میتواند‪ .‬بِمن ّ ِه و َ فضلِه ِ ا�لْکریم‬
‫ب‪ -‬عبـادت‬
‫مقدمه‬
‫طریقۀ دوم ارتباط مؤمن با خداوند جل جالله عبارت از فرآوردۀ ‪ ٥٠٠‬آیات احکام قرآن‬
‫(فقه) که ما بدان عمل میکنیم باشد‪ ،‬ولی مفهوم آن را با تأسف که در طول این مدت‬
‫فراوان ‪ ١٤‬صد سال به خوبی ندانستیم که در واقع رهنامی قوانین ادای عبادات مقید به‬
‫رشط چون طهارت جان و جامه و جای مناز وغیره بوده که بعض ًا به طور مناز و برخی به‬
‫قسم طاعات چون روزه‪ ،‬زکات‪ ،‬حج وغیره بجا آورده میشود و اینکه چرا در حال بـجای‬
‫آوردن طاعات‪ ،‬بهره یی از آن به ما عاید نگشته و یا منیشود‪ ،‬نقص در کجاست و تالفی‬
‫آن را چطور میتوان کرد؟ سواالت مذکور از مطالب حقیقت دریافت راه قرب به حضور‬
‫ویتعالی بوده و به وضاحت کامل‪ ،‬ما را به این واقعیت یکبار دیگر ملتفت میسازد که آیا‬
‫آنچه را به اسامی اعامل جایز جانی‪ ،‬مالی و زبانی مقرر کرده اند نعوذباهلل ناقص است؟ و یا‬
‫اینکه مقررات اساسی اسالم درست و نیکوست ولی نقص در طرز اجراآت ما خواهد بود‬
‫و به مرتبۀ سوم شاید دستگاه آخذۀ این انوار (هستۀ توحید) یا نورانیت ایامن در باطن ما‬
‫از هم پاشیده لذا به ایفای اعامل‪ ،‬پدیده اش را به طور شاید و باید دستگاه آخذۀ حسی و‬
‫روحی ما گرفته منیتواند‪ .‬ازیرنو مؤمنین‪ ،‬ضعیف و ضعیفرت شده میروند و این بدان ماند‬
‫که وجود از انواع اغذیه رشد و تکامل می یابد اما وقتی که در کالبد آدم عارضۀ مرض پیدا‬
‫شد عین آن غذا برعکس باعث ازدیاد درد و تب و رنج شخص میگردد‪ .‬خوبست که در‬
‫مرحلۀ اول حقیقت ارزش طاعات و اثر اسامء ﷲ را ذی ً‬
‫ال مالحظه فرمایند‪.‬‬
‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که اسام ُء ﷲ و آیات کالم ﷲ به مثابۀ بوتل های دارای انواع‬
‫خوشبویی می باشد که هر یک به ذات خود از غذاهای مقوی روح مملو بوده و یگانه‬
‫نیروی تقویۀ ایامن یا هستۀ توحید شمرده می شود‪ ،‬اما هر واحد از آنها به مهر و الک‬
‫مخصوص‪ ،‬موم و مسمی شده اند‪ ،‬تا رسبندهای شان کشاده نشود اثر عطریات به مشام‬
‫منیرسد‪.‬‬
‫‪239‬‬
‫‪240‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که اولین شکننده این رسبندهای الک کرده شدۀ آیات و اسامء‬
‫حرضت الهی جل جالله‪ ،‬درک معانی شان به مفهوم واقعی است و به مرتبۀ دوم‪ ،‬به اعامق‬
‫مطلب آنها فرو رفنت به حکم داخل کردن چیزی در آن بوتل و از آن خوشبوییها گرفنت‬
‫و اسـتفاده منودن بوده‪ ،‬ولی اخالص در عمل (داشـنت و یافنت حضور خداوند جل جالله)‬
‫را همزمان استعامل‪ ،‬به مثابۀ هرچه بهرت و بیشرت از آن بهره گرفنت باید دانست‪ ،‬قوله تعالی‪:‬‬
‫‪115‬‬
‫﴿ ُمخْل ِصِ ی ْ َن ل َه ُ ال ّد ِِیْنَ﴾‬
‫ترجمه‪ :‬اخالص دارنده گان راست دین و ایامن کامل‪.‬‬
‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که با درک چنین رموز بهره گیری کامل از ارسار اسامء ﷲ و آیات‬
‫کالم ﷲ به مردم عجم هنگام ایفای عبادات به زبان عربی و عدم توجه به معانی آن‪ ،‬به مثابۀ‬
‫استعامل بوتل های گوناگون رسبستۀ عطر است که در چنین صورت بـیشک خوشبویی‬
‫مطلوب به دست نیاید‪.‬‬
‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ اینجاست که اکرث اشخاص به گامن خوشبو کردن جان و روح‬
‫و روان خود بوتلهای الک و مهر شده را به جسم مالیده و از ایفای این عمل غره‬
‫باشد که خود را معطر و روح خویش را منور کرده است‪ ،‬اما اشتباه کلی بوده ازین‬
‫جهت است که تاریک و تاریکرت ماندیم و نهایت به پسامنی های ظاهری و باطنی‬
‫امروزی گرفتار آمدیم‪.‬‬
‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ ازینجاست که شیاطین حقیقت بوتلها را با رازی که گفـته شد به‬
‫خوبی دانند‪ ،‬همین که شخص یا اشخاص به طور انفرادی یا جمعی به ادای اعامل مرشوع‬
‫پردازند آنها گامن کنند که البته کلید کشاده شدن رسبند شان را یافته اند‪ ،‬لذا وارخطا به‬
‫تخریب حضور شان دست اندرکار شده و جانب زن‪ ،‬فرزند‪ ،‬بازار‪ ،‬کوچه وغیره توجه شان‬
‫را گردانیده ازینجاست که مناز یا دیگر عبادات همچو مردم همه با وساوس و عدم حضور‬
‫سپری میگردد‪.‬‬
‫‪ .115‬البینه‪5/‬‬
‫راه ارتباط بنده با خداوند جل جالله‬ ‫‪241‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که بنابر عدم دریافت معانی و ارسار اسامء ﷲ و کالم ربانی‪،‬‬
‫از عبادات همچو مردم جز اغرتار بیجا و خودمنایی بی معنا دیگر حاصل به دست نیاید‬
‫زیرا او به عقیدۀ خویش اعامل مأموربه را با قرائت الزمه ادا کرده است اما به طور مجاز‪،‬‬
‫اینجاست که ثقلت حقیقت وظیفۀ علامی دین و رهربان مدرسۀ قرآن به خوبی متام روشن‬
‫میگردد‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ بنابراین به خوبی متام روشن میشود این حقیقت فرمودۀ خداوند‬
‫جل جالله که‪« :‬مناز شام را از اعامل ناروای قولی و فعلی باز میدارد»‪ ،‬برعکس اکرث‬
‫مصلیان و منازگزاران که از هیچ ناروایی منع نگشته‪ ،‬بلکه روز به روز جریرت و بدبخت تر‬
‫میگردند پس بدانند که مجاز طاعات را کرده و به حقیقت آن به دالیلی که فوق ًا گفـته شد‬
‫‪116‬‬
‫نرسیده اند‪.‬‬
‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ آنکه خداوند متعال فرموده‪:‬‬
‫ٱلصّ ل َ ٰوة َ تَنْهَ ى ع َ ِن ٱلْف َحْ شَآء ِ و َٱل ْمُنكَر ِ ۗ وَلَذِك ْر ُ ٱل َلّهِا َْکبَر ُ ﴾‪.‬‬
‫ن َ‬ ‫﴿ ِإ َ ّ‬
‫ٰ‬
‫‪117‬‬

‫ترجمه‪ :‬به درستی که مناز شام را از جمله اقوال و اعامل ناروا باز میدارد و [اضافه کرده‬
‫است] ازین هم مؤثرتر ذکر و یاد خداوند جل جالله باشد‪ ،‬زیرا ذکر خداوند جل جالله از‬
‫اعامل بی قید و رشط بوده و به هر وقت و هر جا و هر حال کرده میشود و به مرتبۀ دوم‬
‫مشاهدۀ اشیای نندارتون عالـم نیز از اذکار و دریافت های معرفت بدون قید و رشط در هر جا‬
‫و هر وقت باشد‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ بنابر عدم درک حقایق سه راز بزرگ و عمده که گفـته شد یعنی‬
‫ایفای عبادات مقید به رشط را بدون معانی و غفلت از دو نوع بزرگ راه وصل بنده با خـدا‬
‫لیک یک ذره ندارد ذوق جان‬ ‫‪ .116‬از نـمـاز و از ذکـــوة و غـــیرآن ‬
‫لیک یک ذره ندارد چـــاشنی‬ ‫میکــــند طاعــات و افعال َسـنی ‬
‫(مولوی)‬ ‫ـوزها بسیار و در وی مغز نی‬
‫ج‬ ‫طاعتش نغز است و معنی نغز نی ‬
‫‪ .117‬عنکبوت‪45 /‬‬
‫‪242‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫جل جالله (ذکر و مطالعۀ رموز اشیای دنیا و از آن یافنت جامل و کامل صانع او تعالی) را‬
‫باعث این همه بی بهره گی و حتی مورث کلیه بدبختیها و پسامنیها باید بدانیم‪.‬‬
‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ اینکه گویند عبادات مثل مناز را بدون درک مفهوم و معانی بجا‬
‫آوردن‪ ،‬مانند دوای مقرره از داکرت باشد‪ ،‬فقط مغالطه اندازی و سفسطه رسایی بوده و نتیجۀ‬
‫بی بهره گی از پیروی چنین اعامل آن ًا به دامان رشق و غرب افتادن مسلامنـان یا  پیروان‬
‫پوهنځی حربی خدای زمین و زمان است‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ ازینجاست که امام ابوحنیفه(رح) و کلیه پیشوایان اسالم‪ ،‬طاعات‪،‬‬
‫ادعیات و اذکار را به زبان خود مردم و لو که مناز یا غیره اعامل باشد در فتاوی‪ 118‬خویش‬
‫به تأسی ازین فرموده خدای متعال که‪﴿ :‬وَمَا ا َْر َسل ْنَا م ِْن َرّ ُسوْ ٍل ا ّ ِلا َ بِل َِسا ِن ق َوْم ِ ٖه﴾ یعنی نفرستادم‬
‫‪119‬‬
‫هیچ پیامربی را مگر به زبان قومش‪ ،‬جایز شمرده اند‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ که اینک رسدمداران مدرسۀ قرآن برای اولین بار به یاری‬
‫خداوندجل جالله موفق به دریافت موقف استادی و رهنامیی و رهربی ارسار لب و لباب‬
‫قرآن دست ناخورده اسالم و احادیث رسول علیه السالم گردیده و آنرا جمع ًا به داخل‬
‫رسایل محدود از «الف» تا «یا» به اصطالح رسکشاده به زبان هر قوم و ملت درآورده و به‬
‫معرض استفادۀ همگان قرار داده اند‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا متوجه شده اید؟ که این آثار و رسایل نه تـنها عهده دار ارسار قرآن و احادیث‬

‫‪« .118‬تجویز أبی حنیفة رحمة ال� ل�ه لِل ْقرأة بالف َارسِی َة فی الصلاة مع القدرة علی النظم العربی»‬
‫ترجمه‪ :‬جواز داده حرضت ابی حنیفة (رح) دربارۀ طاعت در مناز به زبان فاسی با وجود قدرت داشنت به تلفظ زبان عربی‪.‬‬
‫مأخذ‪ :‬نوراالنوار مع رشح قمراالقامر ص (‪ )9‬باب تقسیم اصول الرشح‪.‬‬
‫«فان أبدل التکربباهلل اجل و اعظم او الرحمن اکرب والاله االﷲ او بالفارسیة»‬
‫ترجمه‪ :‬اگر گویند تکبیر بجای الله اکرب‪ ،‬ﷲ اجل یا ﷲ اعظم یا الرحمن اکرب و الاله االﷲ و یا به فارسی گفت جایز است‪.‬‬
‫مأخذ‪ :‬مقدمة عمدة الرعایة فی حل رشح الوقایه کتاب الصالة ‪ 164/1‬و مخترص الوقایه باب صفة الصالة ص (‪.)42‬‬
‫‪ .119‬ابراهیم‪.٤/‬‬
‫راه ارتباط بنده با خداوند جل جالله‬ ‫‪243‬‬

‫رسول علیه السالم است بلکه در عین حال مقوی هستۀ توحید و میگر تـست اندازۀ‬
‫نورانیت ایامن نیز شمرده میشود و نتیجۀ آخرش دریافت حضور خداوند جل جالله‬
‫است در هر چیز و هر جا و انتها تا زمانی به کشف ب ُعد چهارم یعنی مخفی از دیدها‬
‫موفقیت امکان ندارد که قوای روحانی عالی و عالیرت نگردد‪.‬‬
‫الهی به ترویج و تأثیر آن‪ ،‬چنان اثری تا دام قیامت بگذاری که شایستۀ ایجاد کامل ترین‬
‫نورانیت ایامن و هدایت و عنـایات تو به پاکان و نیکان علی مراتب شان و کافۀ اوالد برش‬
‫باشد‪ ،‬آمین‪.‬‬
‫‪ -١٤‬آیا متوجه شده اید؟ اعاملی که به فایدۀ حاالت عامه به جان یا مال ایفا میشود به‬
‫این قیود آن قدرها رضورت ندارد چه از آن بهره به اشخاص و موجودان نیازمند رسیده و‬
‫ام کنند و این دعای ظهرالغیب یعنی پشت رس او را‬ ‫آنها به وی دعای خیر و نیکویی قس ً‬
‫خدای متعال رد نساخته در عوض‪ ،‬هر آفت و مشکل که به ظاهر یا باطن شخص مواجه‬
‫باشد از برکت آن مرفوع شود‪ ،‬مگر که بلیات بر وی بسیار بود که البته این کیفیت جداگانه‬
‫بخصوص داشته و نادر باشد‪.‬‬
‫‪ -١٥‬آیا متوجه شده اید؟ اگر به نیت خیر مصارف زمان تداوی را بیشرت به محتاجان و‬
‫نیازمندان بدهیم و یا غیره مستمندان را هنگام حاجت واخریم‪ ،‬بـیشک به اثر دعای شان‬
‫روی این بال را نیز خداوند جل جالله گردانیده و از همچو آفات اکرثاً محفوظ میمانیم‬
‫مگر که قضای مطلق باشد و به آن چاره نیست‪ ،‬باز هم اجر صدقات ضایع نشود‪.‬‬
‫دل و ارسارش‬

‫اول‪ -‬دل و ترصفاتش در صالح و فساد بدن ‬


‫مقدمه‬
‫حاال که تا جایی ارزش و اثر طاعات را دانستند و اینکه ما به چه صورت ناقص از آن استفاده‬
‫میکنیم را فهمیدند خوبست تا در حقیقت دستگاه آخذۀ این عبادات نیز نظر اندازیم که‬
‫مبادا در دستگاه هستۀ توحید یا نورانیت ایامن در دل کدام نقص نباشد‪ ،‬زیرا روشن شد که‬
‫یگانه راه قرب و وسیلۀ ارتباط بنده از ایفای اعامل بدون قید و رشط مانند یاد خداوند جل‬
‫جالله به هر جا و هر وقت و هکذا متامتر ازین از مطالعۀ و مشاهدۀ اشیای نندارتون (دنیا)‬
‫جامل و کامل صانع جل جالله را دیدن با غیره اعامل مقید به رشط که فقه اسالم با اختالف‬
‫های خود متکفل آن بوده و در آن به خوبی وامنود گردیده‪ ،‬میباشد‪.‬‬
‫اینجا سوال مطرح میشود که درک این همه حقایق و راه وصول بنده با خداوند جل جالله‬
‫که آرزوی فطری هر مؤمن خـداجوست‪ ،‬ذریعۀ چه چیز و چطور حاصل کرده میشود؟‬
‫در جواب باید گفـت‪ :‬بلی‪ ،‬توســط دل یا این حاکم کلیه کالبد آب و گل به دست آمده‬
‫میتواند و این خود روشن سخن است تا ارزش و ماهیت و اثرات هر چیز را کامشانه ندانیم‬
‫از آن استفاده کردن های علمی و واقعی تا جایی ناممکن و متعذر باشد‪.‬‬
‫باید بگوییم خداوند متعال جل جالله راز بزرگ این دولت را در البالی آیات عدیدۀ قرآن‬
‫دست ناخورده اسالم به داخل اضافه از ‪ ١٦٦‬آیات توضیحات داده و رسول علیه السالم به‬
‫تأیید از آن احادیث گهربار فرموده اند‪ .‬در این باره که چرا ازین حقیقت با غیره ارسار و‬
‫رموز موفقیت جامعۀ پسامندۀ عرب که به طور برق آسا از صدر اسالم اندکی بعد توانستند‬
‫به کمرتین فرصت تقلیب در جامعۀ برش و برشیت از هر نگاه با تحوالتی که ناممکن بود‬

‫‪244‬‬
‫‪245‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫به میان آورند و از آن چه  پیرشفت های الزمی که گرفته نشد‪ ،‬اما با تأسف چه کسانی آنرا‬
‫به دست فراموشی سپردند؟ و چرا از جملۀ ‪ ٦٦٦٦‬آیات قرآن کریم‪ ،‬به محور ‪ ٥٠٠‬آیات‬
‫فقه چرخیدند؟ و متباقی را چرا به طاق نسیان نهادند؟ این همه سواالت تکان دهندۀ قوای‬
‫روحانی در مؤمنان است که دارنده گان دل و درایت کامل دارای نورانیت ایامن کافی به‬
‫خوبی دانسته میتوانند‪.‬‬
‫ال جلب توجه تان را به مطالب ثابت کنندۀ ارزش عالی‬‫به هر حال ازینکه بگذریم اینک ذی ً‬
‫قوای قلبی و ترصف آن بر بادی بدن میاندازیم‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که سالمت قلب‪ ،‬سالمت همۀ بدن و فسادش فساد همۀ جسد به‬
‫قول مخرب صادق صلی ﷲ علیه و سلم است و این سالمتی به دو چیز میرس شود‪:‬‬
‫اول‪ :‬دانسنت تجزیه و تحلیل اتوم انسان مطابق اساسات سلیم قرآن دست ناخوردۀ اسالم و‬
‫ام درک کردن‪.‬‬‫هکذا وساوس شیطـان و کارگردانیهایش را عل ً‬
‫دوم‪ :‬به واسطۀ کرثت ذکر و یاد نام خداوند جل جالله و مشاهدۀ نندارتون‪ ،‬ارتباط با‬
‫ویتعـالی حاصـل میگردد و عـالمت دریافت وصـول این دولت چـنین اسـت که خـدا‬
‫جل جالله را در هر جا حارض و ناظر دیدن و برای خوشنودی او تعالی خدمت به خلق ﷲ‬
‫کردن و در هر ساحه و ترصفی که دارد مواظب حال و احوال خود بودن باشد‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ ازینجاست که قلب را به اسم چپه شونده یا برگردانیده شده‬
‫مسمی کرده اند که اگر انسان به تجزیه و تحلیل آن وارد گردد و آگهی از آن به‬
‫استعانت خداوند جل جالله و همراهی یاران پاکدل مدرسۀ قرآن حاصل مناید البته‬
‫به کمرتین فرصت میتواند استفادۀ الزم از آن به دست آورده و به آرامی و رسفرازی‬
‫دارین نایل گشته و در تبدیل خواص سوء ناجایز به اعامل و عادات نیک موفق شود‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که ازیرنو قرآن کریم آن را به اضافه از ده نام‪ ،‬مضغه‪ ،‬قلب‪ ،‬فؤاد‪،‬‬
‫دل و ارسارش‬ ‫‪246‬‬

‫ضمیر‪ ،‬بال و امثال آن یاد کرده است و پیغمرب صلی ﷲ علیه وسلم به توضیح متام‪ ،‬صالح‬
‫دل را صالح همۀ جسد و فساد آن را فساد همۀ بدن خوانده است‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ اگر قلب تصفیه شد به آن همه ارسار عالـم باال رسیده و نظر‬
‫شخص برای خوشنودی خداوند جل جالله و خلق او بوده و به آرامی خلق ﷲ به‬
‫ایامن کامل در همه جا ملتفت گشته و به رفع حوایج نیازمندان مساعی بـسزایی بدون‬
‫کوچکرتین نظرداشت ها منوده و خدمات محوله را به پاکرتین و متام ترین صورت‬
‫انجام میدهد‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که متام ارزش و جریان همه نشیب و فراز زندگی مربوط به دل و‬
‫مغز انسان و اکرث جانداران است‪ ،‬بدون این دو عضو امکان حیات کلیه جانداران قوی به‬
‫تأمین زندگی در فلک ما ناممکن باشد‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ هر انسان چقدر وزن که دارد آن قدرها در امرار حیات صالح‬
‫و یا فاسدش مهم نیست فقط تقریباً یک کیلو مغز و نیم کیلو دل انسان حکمفرمائی و‬
‫کارگذاری امور و حتی به درک ترصفات مادی و معنوی در باال و پایین فعال بوده و‬
‫قدرت ادارۀ کلیه جسم را داراست‪ ،‬لذا از هرچه اولرت باید در صالح و ارتباط کامل این‬
‫دو عضو خیلی ارزندۀ مفید قاطع کوشان باشیم‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که خدای متعال دولت عقل را به انسان از برکت‪﴿ :‬وَعَلّمَ ءَادَمَ‬
‫‪120‬‬ ‫ٱلْ َأ ْسم َٓاء َ ُ‬
‫ك َل ّهَا﴾ عنایت فرموده است‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬آموخت به آدم علیه السالم همه ارسار اشیاء را‪.‬‬
‫چنانکه از اول دنیا تا اکنون می بینید که از برکت درک ارسار اشیاء و استفاده از آن اوالد‬
‫برش به کجا ها رسیده اند!‬
‫‪ .120‬بقره‪٣١/‬‬
‫‪247‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ عقل یا درک در ارسار اشیاء به ذات خود هسته و خزانۀ باطنی قلب‬
‫است که توسط کامره های مخصوص مغز به نام دیدن‪ ،‬شنیدن‪ ،‬بوییدن‪ ،‬چشیدن‪ ،‬مساس‬
‫کردن‪ ،‬گفـنت و تعبیر از آن به غیر منودن را یکایک این دستگاه های مجهز‪ ،‬از ارسار اشـیاء‬
‫گرفته و به کمپیوتر قلب رساند و آنجا پس از تشـخیص که چطـور تصمیم گرفـته میشود‬
‫کارگردانی ها کند‪ ،‬لذا قلب را بزرگرتین کارگاه با صالحیت در جسم هر واحد برش و حتی‬
‫جانداران دیگر باید گفـت‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که مغز به حکم شعبۀ آرشیف دارای محفظه هایی باشد که از‬
‫ادراک پنجگانۀ حواس آنها را گرفته است و در مجرای قلب‪ ،‬فهرست هایش را به نام‬
‫حجراتی که بعداً گفـته میشود رسانده و شیطـان هنگام ایجاد وساوس و الهامات ملکی در‬
‫کنرتول کارهای خیر‪ ،‬یکی بعد دیگر آورده تا شخص را به کدام یکی متامیل سازند سپس‬
‫آنرا انالرج کنند تا آنکه او را به هر عمل خوب و یا بد که باشد گرفتار منایند‪ .‬نَعُوْذُ بِال� ل �ه ِ م ِْن‬
‫ش ُ ُر ْور ِ اَنفُسِنَا‪ 121.‬حاال باید کوشید تا الهامات ملکی را همواره بر خویش مستولی سازیم‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ عقل پاره یی از جوهر نظام عالـم باال است لذا منکشف ارسار‬
‫اشیاء بدین رسای فنا گردیده و به این اساس رشافت انسان را پس از دولت روح که از‬
‫ت ف ِیْه ِ م ِن ُرّوح ِْی﴾ یعنی‬
‫ویتعالی به انسان رسیده‪ ،‬متکفل و منظم میباشد‪ ،‬به حکم‪﴿ :‬و َ ن َ ًفّ ْخ ُ‬
‫دمیدم در انسان از حرضت خود چیزی را به نام روح‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ چنانکه عقل کاشف ارسار اشیای جهان فانی است روح عین ًا‬
‫منکشف اســرار نامرئی بُعد چهارم بوده حتی وصل کنندۀ بنده به حضور حرضت کربیا‬
‫جل جالله یا مرکز هستۀ ثقل و زیربنا و پایدار همه کون و مکان باشد‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ چنانکه عقل کاشف ارسار ماده و یا کلیه چیزهای مقید به ابعاد‬
‫‪ .121‬پناه میخواهیم به خداوند (ج) از رشور نفسهای خویش‪.‬‬
‫دل و ارسارش‬ ‫‪248‬‬

‫ثالثه است این چنین قوای روحی کاشف ارسار ب ُعد چهارم نامرئی باشد‪ .‬چقدر که به‬
‫واسطۀ تحصیالت علم صحیح‪ ،‬کشف عقل زیادت مییابد‪ ،‬به عین پیامنه به زیادت‬
‫اعامل نیک کشـف قوای روحانی توسـعه یافته و انتها به ُقرب حضور حرضت کربیا‬
‫جل جالله شخص را متوصل میسازد‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا متوجه شده اید؟ که یک رس روح باالی قلب به محل اتصال رشیان و عروق واقع‬
‫بوده و متامی (دل) را پیچانیده و توسط رشیان و ورید در همه جسم سیالن دارد‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا متوجه شده اید؟ که رس دیگر روح  به مغز قرار داشته و ذریعۀ اعصاب بر همه‬
‫جسم استیالء دارد و محل تقاطع خارجی آن مسکن اسرتاحت روح بوده و پرتو اش از آنجا‬
‫که رسید حالت خواب بودن را به شخص آورد‪.‬‬

‫‪ -١٥‬آیا متوجه شده اید؟ جای اتصال پایین این هر دو مبدأ‪ ،‬در برابر حنجره است که اگر‬
‫آن را به دقت یافته فشار دهید یک نوع بی حسی و اسرتخای بر شخص طاری میشود‪.‬‬

‫‪ -١٦‬آیا متوجه شده اید؟ که شعور پیامنۀ محدود عقل بوده و عقل ساحۀ وسیع دانش را‬
‫گویند و یا به عبارۀ دیگر عقل رسصفای دست اول کامل و درایت بوده و شعور ته نشین یا‬
‫ُدردآلود به رنگ فهم محدود‪ ،‬در جانداران است که در فطرت خدای متعال به هر موجود‬
‫چقدر بخشیده هامن مقدار نس ً‬
‫ال بالنسل رسد و امکان انکشاف چون درک برش را ندارد‪.‬‬
‫دوم ‪ -‬اجاملی از حجرات دل و ارتباطش با مغز و عقل‬

‫مقدمه‬
‫پس از مالحظۀ فرشدۀ حقایق دل و ترصفاتش در باطن بدن دانسته باشند که واقع ًا این‬
‫دستگاه‪ ،‬گردانندۀ همه کالبد و رسانندۀ انسان به خداوند جل جالله بوده گویا به حکم‬
‫ماشین تلگراف در ارسال و مرسول خواسته ها به ابعاد چهارم یا ماورای َجو‪ ،‬حضور حرضت‬
‫او تعالی جل جالله باشد‪ 122‬و این نیز مسلم است که اسباب آالت طبیعی کامل‪ ،‬همواره‬
‫دارای نیروی مجهز با هرگونه ارسار و کارگذاریها بوده و ازینجاست که دل در وارسی جزء‬
‫تا کل امور حیات به دقت متام بر کلیه جوانب خوب و خراب وقایع‪ ،‬با درک متام‪ ،‬دیده و‬
‫انسان را به کردن و نکردن آن به طور مرغوب به فعالیت وامیدارد‪.‬‬
‫ناگفـته نباید گذاشت چنانکه در باال دیدند بـیشک رغبت اجرا در کارگردانی های قلب‪،‬‬
‫متکی بر غلبۀ یکی از دو نیروی روح و نفس است یعنی چقدر که قوای روحانی قوی گردد‬
‫به هامن اندازه الهامات ملکی کاملرت و بیشرت باشد و اگر قوای نفسانی بلند رفته است البته‬
‫وساوس و تلبیسات شیطانی اضافه تر رسد و اینکه نیروهای متذکره و محرکین در خیر و رش‬
‫به کدام پیامنه بر شخص مسلط اند لزوم به ترشیحات بیشرت دارد که به یاری خدای متعال‬
‫متام این معضالت را به تفصیل کامل در کتاب (تجزیه و تحلیل اتوم انسـان) مطـالعه‬
‫ال به طور مخترص نظری بر حجرات دل و اثرات آن به قسم اجامل انداخته‬ ‫میمنایند‪ ،‬فع ً‬
‫و از آن در خویش نیروهایی را با همه ثبات و ارزش درک کرده و در پی انتظام و فعالیت‬
‫کاملش که دارای هر گونه انسجام است کوشان باشند‪ .‬بمنه و فضله ا�لکریم‪.‬‬

‫میان عـارف و معـروف این دل همـی گردد بســـان ترجامنی‬ ‫‪ .122‬‬


‫(مولوی)‬ ‫خداوندان دل دانند دل چیست چه داند قدر دل هر بی روانی ‬ ‫ ‬

‫‪249‬‬
‫‪250‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬
‫اجاملی از حجرات دل و ارتباطش با مغز و عقل‬ ‫‪251‬‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که مغز انسان یا حیوان گرچه ظاهراً یک پارچه است‪ ،‬اما در‬
‫ال‪ :‬قسمت هر دو جناح‬ ‫حقیقت هر قسمت آن برای احساس درک خاص وظیفه دارد‪ ،‬مث ً‬
‫مغز برای شنیدن و محفظۀ صوت های مخصوص بوده و حصۀ پیشانی برای احساس بوییدن‬
‫و به دو کنار آن جای مخصوص ادراک رنگ از راه چشم و دیگر دانستنی های مربوط به‬
‫چشم و باالتر از آن قوۀ حافظه و پشت رس کله را هم به این قسم از ادراکات المسه وغیره به‬
‫علوم امروزی روشن منوده و تعیین کرده اند که به اختالف نظر علام این تقسیامت صورت‬
‫گرفته است و هکذا زبان نیز از یک توته گوشت تشکیل گردیده‪ ،‬ولی هر حصۀ آن درک‬
‫لذت های شیرینی‪ ،‬شوری‪ ،‬تندی و تلخی وغیره را میمناید‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ این چنین قلب نیز دارای قسمت هایی است که از طرف پایین به‬
‫باال اجام ً‬
‫ال مالحظه میمنایند چنانکه نوک آخرین دل محتوی هستۀ توحید یا خـداشناسی‬
‫بوده و در زیرش مرکز ثقل هستۀ نفس قرار دارد‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که نوک آخرین طرف بیرونی قلب‪ ،‬مرکز ثقل هستۀ نفس است‬
‫و از آن در همه حجرات دل ریشه هایی به شمول هستۀ توحید یا نورانیت ایامن که در‬
‫باالیش قرار دارد‪ ،‬رفته است‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ که باالتر از حجرات توحید‪ ،‬حجرات تدقیق و تتبع و سپس‬
‫حجرات شجاعت و باالتر از آن رحم و ستاری و انفاق و سخا‪ ،‬قرار دارند که تفصیل کامل‬
‫هر یک را به (تجــزیه و تحــلیل اتوم انـسان) به یاری خداوند جل جالله مطالعه میمنایند‪.‬‬
‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که در وسط دل جایگه حجرات خالی است که اگر استاد کامل‬
‫به انسان رهنامیی سلیم نکند شیطان و نفس‪ ،‬آن را از رذایل اخالقی چون بغض‪ ،‬حسادت‪،‬‬
‫کینه‪ ،‬حرص‪ ،‬انـانیت‪ ،‬امساک‪ ،‬بخل‪ُ ،‬جنب وغیره مملو میکند که قرآن کریم آن را به لفظ‬
‫‪252‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫ض﴾ در چندین جای خوانده است‪.‬‬


‫‪123‬‬
‫﴿ف ِْی ق ُلُوْ بِه ِ ْم َم ّرَ ٌ‬
‫ترجمه‪ :‬مریضی است در دلهای منکرین خـدا (ج) و غافلین رشیعت‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که طرف باالی دند امراض یا وسط دل‪ ،‬حجرات طول امل بوده‬
‫و از آن پس ردیف حجرات شهوت که از بینش نالیهای حجرات ُجنب رفته و باالتر از آن‪،‬‬
‫خط حجرات حیا قرار داشته و از آن پس حجرات محبت به حکمت حکیم علی االطالق‬
‫او جل جالله واقع است‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ چنانکه گذشت در بین حجرات شهوت و حجرات محبت خط‬
‫حیا بوده و در بین حجرات شهوت نالیهای ُجـنب نیز جایگزین می باشد‪ ،‬ازینجاست که‬
‫انسانها در جلوگیری نفس و دست اندازی به همدیگر به مقصد اطفای غرایز جنسی به هر‬
‫جا و بیجا‪ ،‬خودداری میمنایند‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که قسمت فوقانی قلب دارای حجرات صرب و حلم و پایانرت از آن‬
‫کمپیوتر عقل باشد و در زیر آن‪ ،‬ردیف حجرات محبت و پایانرت از آن حجرات شهوت که‬
‫در پرسان از سنین اضافه از ده تا پانزده و به دخرتان از سنین نه تا سیزده‪ ،‬مثل دندان که به‬
‫آوان طفلی میبرآید و یا پستان که در دخرتان به جوانی رشد میکند‪ ،‬این چنین این هسته‬
‫و حجره های مربوط به شهوت در آن زمان به رشد و منوی خویش آغاز میمناید و از‬
‫شش تا ده سال در برخی طوفان آسا دوام میکند و به سن نوزده بحران این دوران یا غلوی‬
‫شهوت اکرثاً دیده میشود‪.‬‬
‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که به دور نالیهای عروق و رشیان منزلگۀ حجرات قهر و غضب‬
‫واقع بوده و پایانرت از آن باالی دل حجرات صرب و حلم طوری جایگزین گشته که به زیرش‬
‫حجرات عقل واقع است‪.‬‬
‫‪ .123‬بقره‪١٠/‬‬
‫اجاملی از حجرات دل و ارتباطش با مغز و عقل‬ ‫‪253‬‬

‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ از آنجا که حجرات شهوت به زیر حجرات محبت واقع اند لذا‬
‫لهیب (شعله) حجرات مذکور حجرات محبت را نیز گرم و بعض ًا در داده‪ ،‬انسان را بیاختیار‬
‫در پی به دست آوردن شی مطلوب به کمک عقل میاندازد و لو که آن قدر ارزش هم به‬
‫دیدۀ همگان نداشته باشـد‪ ،‬اما به چشـم گرفـتارش از همه برتر و عالیتر جلوه میکند لذا‬
‫میکوشد تا به هر صورت شود آن را به دست آرد‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ هرگاه حرارت هستۀ توحید یا شعلۀ نور ایامن که در همه‬
‫حـجرات رشـته یی از آن رفـته‪ ،‬اگر در شـخص غالب گـردید به دیـده او جز خدا‬
‫جل جالله و شیوع وحدت و محبت با حرضت ویتعالی دیگر چیزی ارزش ندارد که‬
‫اینها خوبان اوالد برش یعنی انبیاء و اولیاء ﷲ و مبارزین فی سبیل ﷲ اند و اصحاب‬
‫رسول علیه السالم دارای این نیرو بودند لذا با همه تهدید و پریشانی فتوحات رسسام‬
‫آور را نصیب گردیدند‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ که در چنین صورت شعلۀ نور ایامن‪ ،‬حجرات دارای صفات‬
‫رذیلۀ قلب مانند‪ :‬بخل‪ ،‬حسادت‪ ،‬کینه‪ ،‬سیالداری‪ ،‬طول امل فاسد وغیره را به یکدم یا کم‬
‫کم نظر به حاالت اشخاص محو ســاخته و مســـیر برخی از حجرات را به نیکویی تغییر‬
‫میدهد مث ً‬
‫ال‪ :‬حرص دنیا را به حرص در شیوع وحدت و معرفت او تعالی و ُجـنب بنده را به‬
‫بیم از خـدا جل جالله در حال حضور به همه جا و بخل را به سخاوت مال و زبان و جان‬
‫در راه شیوع وحدت و خدمت خلق ﷲ به غرض خوشنودی او تعالی جل جالله با غیره‬
‫اطوار مبدل میمناید‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا متوجه شده اید؟ حجرات خوشحالی دارای سوزنک های موی مانند باریک‬
‫در داخل قلب اند که مثل اشعار ماسی در رستارس قلب جای داده شده و برای غم غشای‬
‫خارجی قلب به طور غالف رول دارد و اینکه چرا به وقت خنده یک نوع فراخی در دل‬
‫‪254‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫احساس میگردد؟ زیرا هنگام خوشحالی‪ ،‬آن سوزنک ها اتساع مییابند با فراخی شان دل‬
‫توسع یافته‪ ،‬یکنوع نشاط راحت انگیز نظر به کیفیت واقعه در قلب و چهره وغیره اعضایش‬
‫منایان میشود‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا متوجه شده اید؟ که هنگام غم یک قسم تنگی به طور فشار بر قلب وارد گشته‬
‫عالوه از سوزش و تأثیر عجیب که در دل احساس میگردد آبی نیز بعض ًا از چشم ها به نام‬
‫اشک رسازیر میشود و این حالت از اثر فشار غشای بیرونی دل بر حجرات آن باشد‪.‬‬

‫‪ -١٥‬آیا متوجه شده اید؟ این تـنها انسان است که حاالت غم را به گریه و شادی و‬
‫خوشحالی را به خنده اظهار می مناید در دیگر حیوانـات کرۀ ما چنین نباشد‪ ،‬فقط در‬
‫حیوانـات اظهار تأثر به هر صورتی که واقع شود به چیغ زدن مخصوص شان افاده میگردد‬
‫مانند میو میو پشک و زوزه کشیدن یا عوعو سگ و هرهر خر و شیش کشیدن اسپ و غیره‪.‬‬

‫‪ -١٦‬آیا متوجه شده اید؟ که با دیدن این حجرات و حاالت مربوط به آن‪ ،‬شیطـان القای‬
‫وساوس رش و ملک خیر را یا از وضع خود حجرات و یا از ریلی عالـم باال به دل میرساند‬
‫حاال که چطور میتوانیم همواره نرشات خیر و الهامات ملکی را گرفته و وساوس شیطانی‬
‫را موقع ندهیم‪ ،‬کاریست الزم و تا جایی مشکل‪.‬‬

‫‪ -١٧‬آیا متوجه شده اید؟ که اشکال آن در اینجاست که تا اکنون کلید این قفل (ارسار دل)‬
‫به دسرتس بنده گان خـدا جل جالله به این تفصیل عامیانه نبوده‪ ،‬چنان که به یاری خداوند‬
‫جل جالله اینک مطالعه میکنند‪ .‬پر واضح است که تا علم حاالت چیزی را رشح نداده‬
‫باشد نفع گرفنت از آن ناقص و یا ناممکن مناید‪ ،‬ازیرنو بهره گرفنت و به طور سلیم استفادۀ‬
‫کامل از آن برای همگان مشکل و متعذر بوده است‪.‬‬
‫شیطـان و فساد کاریهایش در دل‬
‫مقدمه‬
‫ال ارزش دل یا مرکز کلید سعادت و شقاوت انسان را با انواع حجراتش‬ ‫چون تا جایی اجام ً‬
‫دانستند و نیز گفـتیم که در واقع دل اشرتنگ بادی بدن انسان و کلیه جانداران است هرگاه‬
‫عقب آن ملک جای گرفت حرکات جسم و گفـتار انسان همه و همه به سوی خیر و‬
‫نیکویی به فعالیت در آید و اگر شیطـان جای یافت میبینند که عین انسان دارای آن همه‬
‫نیکویی و لیاقت و تحصیالت‪ ،‬باری به بدکاری و ظلم و انواع فـجایـع دســــت اندر کار‬
‫میشود که البته در هر دو صورت نظر به حوزۀ ترصف و ساحه کار اشخاص‪ ،‬امور نیک و‬
‫بد متنوع و گوناگون باشد که رشح متام تر آن را به تفصیل در کتاب (تجزیه و تحلیل اتوم‬
‫انسان) مالحظه کرده میتوانند‪ ،‬اما به طور اجامل شیطان به استفاده از حجرات دل و مغز‬
‫التحت مداقۀ نظر‬‫فساد کاری ها و کارگردانی ها میمناید‪ ،‬بیمورد نیست که فعالیتش را ذی ً‬
‫قرار داده و به غور در آن بنگرید‪.‬‬
‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ چطور انسان بر دستربد های شیاطین جنی و انسی به باطن و ظاهر‬
‫فایق و کامیاب میگردد؟ آری! این دولت زمانی به آسانرتین صورت میرس شده میتواند‬
‫که به حقیقت مرکز این کارگاه تقلیب بدن (قلب) وارد گردیم که خوشبختانه به یاری خـدا‬
‫جل جالله کلید این ارسار را در (تجزیه و تحلیل اتوم انسان) به متامه کشوده ایم و اینک‬
‫برای درک آن حقایق‪ ،‬به طور اجامل در اینجا نیز مطالبی را ارایه میداریم‪.‬‬
‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ قلب به حکم دستگاه تلویزیون است که نرشات خیر عالـم قدس‬
‫ام با تصویرش برودکاست میکند‪ ،‬ازینجاست‬‫ملکی و عالـم خبث (رش شیطـانی) را مستقی ً‬
‫که شخص زمانی نیکوکار و بعض ًا در عین وقت آن کس بدکار و زشتکردار میشود‪.‬‬
‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که در میانه‪ ،‬شیطـان به استفاده از قوای نفسانی و شهوانی در اوقات‬

‫‪255‬‬
‫‪256‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫الزمه توجه او را جانب غیرخـدا گردانیده و به انواع وساوس مخدوش کننده‪ ،‬شخص را‬
‫متأذی کند تا اثر و لذت آن عمل را از وی زایل مناید‪.‬‬
‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ اگر آن وسوسه را مؤثر ساخت و شخص قبول کرد‪ ،‬متام ًا او را به‬
‫آن واقعه ملتفت مناید‪ ،‬ازیرنو اشخاص کوتاه اندیش و کم نورانیت را به تزلزل و پریشانی‬
‫ام خواب و راحت را از ایشان زایل‬ ‫های ناخودآگاه در گاه و بیگاه وا میدارد که حتی قس ً‬
‫میمناید‪.‬‬
‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که انسان چقدر کنرتول کند بازهم آوازهای مخفی در یادآوری‬
‫انواع وساوس یا فشارهای نامرئی یکی بعد دیگر در قلب او میرسد تا به کدام یک ازین‬
‫وساوس او را گرم ساخته و در نتیجه به اقسام حیلت به آزار و تکالیف بنی نوع یا برادرش‪،‬‬
‫دست اندر کار گرداند‪.‬‬
‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که هر گونه عبادات جانی و مالی یا زبانی به حکم کلامت‬
‫مرسله و قلب به منزلۀ دستگاه فرستنده و نور ایامن به یگانگی خداوند جل جالله با‬
‫غیره رشایط به صیغه باطری یا جرنیتور برق است که آن عمل را به حضور ذات اقدس‬
‫کربیا جل جالله می رساند‪ .‬اینست متام ترین فورمول قبول دعا و طاعات به حضور‬
‫حرضت حنان و منان او جل جالله‪.‬‬
‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که در هنگام ارسال چنین مراسالت‪ ،‬شیطـان نیز به استفاده از‬
‫باطری نفس و شعبۀ حفظیۀ مغز پرازیتهایی را در بین میاندازد هرگاه این پرازیتها زود‬
‫نگذرد و فوراً زایل نشود و باقی گردد اثر قبول آن عمل به تأخیر میافتد که البته دوام آن‬
‫َ‬
‫عوض نورانیت‪ ،‬تاریکی و تنگی در قلب آورد‪ ،‬لذا رسول علیه السالم فرمودند‪« :‬وَا ْعب ُ ْد ر َ َب ّک‬
‫کن تَراه ف َهو یر َ‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫اک» الحدیث‬ ‫کا ََن ّک تَرَاه ُ و َ ا ِْن َل ّ ْم ت َ ْ َ ُ ُ َ َ َ‬
‫َ‬

‫ترجمه‪ :‬خدای خود را چـنان بپرسـت مــثلیکه او را مــی بینی و اگر تو او را منی بینی او‬
‫جل جالله ترا حت ً‬
‫ام میبیند‪.‬‬
‫شیطان و فساد کاریهایش در دل‬ ‫‪257‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ اگر شخص به دقت متام‪ ،‬به این پرازیتهای ناخود آگاه القاء‬
‫شونده در قلب متوجه نشود مانند اینکه فالن چه کرد؟ و کیان چه منودند؟ تو چرا چنین‬
‫نکردی؟ و یا این بکن و آن مکن و ازین قبیل کارهای دنیا و امثال آن را چقدر تحت‬
‫سانسور بگیرد که اثر نکند‪ ،‬به هامن پیامنه اعاملش به حضور حرضت کربیا جل جالله به‬
‫طور مستقیم چابکرت میرسد‪.‬‬
‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که این پرازیتها نه تـنها هنگام عبادات زبانی واقع میشوند بلکه‬
‫به وقت اجرای اعامل مالی یا بدنی نیز صورت میگیرد که اگر شخص‪ ،‬بیدار و متوجه در‬
‫کار نباشد از نزدش عین عمل را پس از شدن‪ ،‬شیطان به ریا و یا سمعه باطل میسازد‪.‬‬
‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ که چطور اعامل ایفا شده مالی‪ ،‬جانی و یا زبانی وغیره را شیاطین‬
‫باطل میسازند؟ بلی! آن عمل کرده گی را پس از اجراء شدن به شخص شیطان تلقین کند‬
‫که به مردم بگو تا بدانند که تو چنین مردی نیکوکار هستی‪ ،‬البته درین صورت ریاء گردد و‬
‫عبث شود و اگر منظور شخص برای تشویق دیگران باشد ریا نیست که در چنین موارد دل‬
‫داند و خداوند جل جالله و اهل آن که به چه منظور اظهار کرده بود‪.‬‬
‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ آزار دادن به کسانی که صدقه یا کمک به آنها محضاً هلل کرده‬
‫باشید نیز به حکم پرازیت بوده و به ابـطال عمل حصۀ کافی دارد‪ .‬لذا پس از ادای هر نوع‬
‫کمک نباید که بر شخص گیرنده هیچ نوع آزار به طور منت گذاری رساند و یا انتظار‬
‫خدمت را از وی در عوض صدقات و معاونت هایی که محضاً هلل منوده اند داشته باشند‪،‬‬
‫‪124‬‬
‫صد َقَتِک ُ ْم ب ِال ْم ّ َِن وَاْلاَذ َی﴾‪.‬‬
‫زیرا اجر عمل باطل شود‪ .‬قوله تعالی‪﴿ :‬لا َ تُبْط ِلُو ْا َ‬
‫ترجمه‪ :‬باطل نسازید اعامل خودها را به منت گذاری و اذیت رسانی[بر مردم‪ ،‬بعد ازینکه‬
‫با ایشان معاونت و یا کمک محض ًا هلل منوده باشید]‪.‬‬

‫‪ .124‬بقره‪.٢٦ ٤ /‬‬
‫اجامل تصفیۀ دل با تاکتیک های بسیط‬

‫مقدمه‬
‫هنوز فرصت است که با شام به اسلوب صالح این کمپیوتر همه جسم (دل) پای صحبت‬
‫را به میان گذاریم‪ ،‬زیرا وقتی انسان به استفادۀ کامل و نهایی کدام دستگاه موفق می شود‬
‫که طرز استفاده از آن را به خوبی بداند و این حقیقت زمانی به انسان میرس میگردد که‬
‫به جزئیات همه کارگاه مورد نظر خود شخص وارد باشد‪ ،‬چون تا هنوز در بارۀ معضالت‬
‫اصلی این دستگاه به خوبی معارصین وارد نیستند و از طرفی اعدای اسالم به آن جز  پمپ‬
‫دوران دهندۀ خون ارزش بیشرت نداده اند در چنین صورتها الزم است تا از یک طرف‪،‬‬
‫رفع تشکیک و مغالطه اندازی رجه به راست اعدا را منوده ماهیت اصلی دل را عل ً‬
‫ام بدانیم‬
‫ال از آن کار سامل به دست آریم و از جانب دیگر چون معلومات مربوط به این‬ ‫تا عم ً‬
‫حقیقت به نیروی ایامن میتواند هرچه متامتر درک شود اما در اکرث معارصین ما فهم این‬
‫کیفیت رشد بـسزایی نیافته با این همه مشکالت و عدم وسایط نرش‪ ،‬کمرت میتوان توفیق به‬
‫تعمیم این دولت به زودی به دست آورد‪.‬‬
‫چون تا اینجا اکرث بر تصفیۀ قلب اشارت ها کردیم بجاست تا عنان سخن را بدین طرف‬
‫معطوف داریم که چطور میتوان به تصفیۀ دل به خوبی وارد شویم‪ ،‬الزم است تا روشنی‬
‫انداخته باشیم‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که اگر هستۀ توحید و محبت را استاد الیق تربیه کرده و جانب‬
‫خـدا جل جالله و معرفت حرضت او تعالی بگرداند‪ ،‬از باالی قلب هستۀ محبت و از‬
‫نوک پایین دل هستۀ توحید بر قلب استیال یافته‪ ،‬لذا برای هسته های فاسد دیگر‬
‫مانند امساک‪ ،‬بغض‪ ،‬بخل‪ ،‬حسادت وغیره جایی باقی منیماند‪.‬‬

‫‪258‬‬
‫‪259‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ آنکه خدای متعال جل جالله فرموده‪﴿ :‬ا َ ّنَ ال� ل �ه َ َیحُوْ ُل بَی ْ َن ال ْمَرْء ِ و َ قَل ْب ِ ٖه﴾‬
‫‪125‬‬

‫ترجمه‪ :‬هرآئینه خدا میان آدمی و دلش حایل می‏گردد یعنی نظر خدای عظیم در بین هسـتۀ‬
‫توحید و روح شخص باشد‪ 126‬که به دروس بعدی به یاری خدا جل جالله مالحظه میکنند‪.‬‬
‫گویا یک رس روح در مقطع رشیان و وریدهای قلب و رس دیگرش به مغز جایگزین است‪.‬‬
‫چون رس قلب دارای هستۀ توحید بوده و در بین این دو مقام‪ ،‬محبت و وجود مـعرفت‬
‫خداوند جل جالله مســتقر شــده میتواند و این دوران محبت خداوند جل جالله را در‬
‫شخص و دل او برای تسهیل فهم گفته اند‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که چطور این نورانیت ایامن را میتوان قوی گردانیم؟‬
‫آری؛ آسانرتین راهش اینست که شخص شفاه ًا به لفظ ذاکر بوده و در عین حال به مشاهده‬
‫و دیدار مخلوقات و مصنوعات متوجه گشته و به راز و رموز کامل خالق جل جالله که در‬
‫آن چیز‪ ،‬چه ارساری را به چه کیفیت ها‪ ،‬آن ذات قوی و قیوم با عظمت و با حشمت نهاده‬
‫است‪ ،‬دریابد و این کوتاهترین و قویرتین وسیلۀ ارتقای نور ایامن از عبادات بی قید و رشط‬
‫باشد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ رفته رفته این عمل باعث زیادت و مداومت حضور و محبت‬
‫حرضت او جل جالله در انسان گردیده و این فضل را در او پدیدار میکند‪ ،‬پس چنین‬
‫کس در هر کار و عملی که مرصوف باشد به صداقت و خلوص بدون تفتیش و جاسوسی‬
‫آن را صادقانه بجا میآورد‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که اگر استاد کامل و مصاحب نیک با ما همراه شود برعکس آن‬
‫همه حجره ها (امساک‪ ،‬بغض‪ ،‬بخل‪ ،‬حسادت وغیره) را از هستۀ توحید که در نوک قلب‬
‫‪ .125‬انفال‪٢٤/‬‬
‫بروی الرحمن علی العرش اســتوی‬ ‫‪ .126‬تخت دل معــمور شد پاک از هوا ‬
‫حق کـند چـون یافت دل این رابطه‬ ‫حکـم بر دل بعد از این بی واسطه ‬
‫اجامل تصفیۀ دل به تاکتیک های بسیط‬ ‫‪260‬‬

‫جای دارد به اثر ذکر خداوند جل جالله و فکر به مصنوعات حرضت کربیا جل جالله و‬
‫خدمت خلق ﷲ پر منوده و روشنرت سازد و به همکاری از هستۀ محبت آن را به کمپیوتر‬
‫دانش قلب و پیش روح میرساند و این گونه اشخاص دارای صفات عالی انسانی‪ ،‬رحم و‬
‫عاطفه بوده و خدمت به خلق ﷲ را خاصت ًا برای خوشنودی خـدا جل جالله منوده و بدون‬
‫کوچکرتین نظرداشتها از احدی‪ ،‬به طور خستگی ناپذیر ایفا میمناید‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ با تأسف چنین مردم به عرص ما عنقای زمان شده اند و امید به‬
‫خدای متعال است که به یمن همت صاحب زمان (مهدی علیه السالم) و یاران پاکدلش این‬
‫دولت زودتر به عالـم و عالـمیان چیره گردیده و به این حقیقت همه را منور و برابر سازند‬
‫که به دروس بعدی مدرسۀ قرآن مقدمۀ علمی آن به یاری و لطف خاص ویتعالی رسهم‬
‫گردیده است‪.‬‬
‫رهنامیی استادان و رضورت بدان‬
‫ ‬
‫(الف) ‪ -‬رهنامیی انفرادی اطفـال توسط ابوین در فامیل‬
‫مقدمه‬
‫چون سخن در بارۀ رضورت و اهمیت رهنامییهای استادان رسیده‪ ،‬بیمورد نیست که نظر‬
‫شام را بر  پاره یی از ارزشهای اساسی اصلی تربیۀ پدر و مادر وغیره اولیای امور اوالد برش‬
‫و اثرات مثبت و منفی رهنامیان‪ ،‬معطوف داریم‪.‬‬
‫مسلم سخنیست که در قدمۀ اول کاملرتین درسخانه‪ ،‬آغوش ابوین بوده و تعلیم شان به‬
‫حکم «نقش در سنگ» به اطفـال مؤثر است بنا بر این الزم است تا ابوین به طرز تربیه و‬
‫غایۀ نهایی آن دقت مزید منایند‪.‬‬
‫به عبارۀ دیگر‪ :‬این پدران و مادران اند که اطفـال خود را به قالب های مؤمن یا کافر‪،‬‬
‫شقی یا سعید‪ ،‬خوشخو یا بدرسشت وغیره می توانند بریزند‪ ،‬با درک این حقایق نباید‬
‫ابوین قیمتدارترین فرصت زندگی اوالد خودها را در بی خربی و غفلت سپری کنند‬
‫و این را نیز بدانند که اگر ایشان در اذهان و روح و روان جگر گوشه های خود نقوش‬
‫پاک و کامل متکی بر وحدت و صفائیت را نگذاشتند و ایشان را به حیات اجتامعی و‬
‫ام شیاطین جنی و انسی خصوصاً‬ ‫ارزش اعامل متعدی‪ ،‬به خوبی مسبوق نساختند‪ ،‬قس ً‬
‫به عرص امروز آنرا از رقم های ناپاکی و سفاکی و صدها بداخالقی و بی دیانتی از‬
‫کوچه تا دند جامعه مملو می سازند که گویند‪« :‬عیان را چه حاجت به بیان»‬
‫در چنین صورت ایشان (ابوین) از وی و کارنامه های فاسد بعدی او در اجتامع و حتی نسل‬
‫های آینده اش که اگر به آن روح و روان خبیث‪ ،‬معتاد شده بودند عندﷲ مسئول باشند‪،‬‬
‫اما برعکس اگر او را فرد سلیم مؤمن و نیکوکار اجتامع با غیره صفات مشخصۀ اسالمی‬
‫بار آرند تا کجایی که از او افراد دیگر پیروی کند و عامل نیکویی ها گردند به ثواب شان‬
‫باملثل مأجور باشند‪.‬‬

‫‪261‬‬
‫‪262‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫اینک به نکات بعدی که به طور پرسشهای جوابدار ارایه شده به دقت بنگرند تا به این‬
‫حقیقت یکبار دیگر به خوبی متام واردتر گردند‪.‬‬
‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ تـنها موجودی که به امید نظرداشت آینده به تربیۀ اوالد میکوشد‬
‫انسان است ورنه همه جانداران فقط تا رسحد رشد‪ ،‬چوچه های خود را نشو و منا دهند و‬
‫چون از عهدۀ امرار زندگی خویش برآمده توانستند باری آنها را مرتوک حتی از آشیانه و‬
‫النۀ خود اکرثاً خارج سازند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که وجود فرزندان در فامیل به حکم خوانین سواری ادوار ملوک‬
‫الطوایفی است چنانچه در سابق شاهان معمول داشتند که به هر خانوادۀ ارشافی از ده تا‬
‫صد حتی هزار سوار جیره خوار را به آنها (خان ها) مقرر میکردند و در وقت رضورت به‬
‫دربار شاه حارض میداشتند‪ ،‬ولی این به اصطالح‪ ،‬خشکه بانکه گی برای خان به نام کاله‬
‫کاغذی سوارداری بود‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که این چنین خدای عظیم برای بقا و رونق جریان جهان‪ ،‬تا زمانی‬
‫که او جل جالله میخواهد به هر خانواده چند فرزند داده و به امید روزگار آیندۀ درخشان‪،‬‬
‫پدران و مادران را به تربیۀ شان مرصوف و رسگرم منوده است‪ ،‬اما در حقیقت اگر به دقت‬
‫بنگرید فقط این موجودان برای نظام دنیای خود و زمان آیندۀ طرف رضورت کارگردانی‬
‫این جهان اند‪ ،‬چنان که بالنوبه هر واحد ما رول در گیتی با معارصین خویش داریم‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ که با درک این حقیقت‪ ،‬بر ابوین واجب است که از همه اولرت‬
‫اوالد را به معرفت خـدا جل جالله و خدمت خلق ﷲ به روحیۀ خـدا شناسی آماده‬
‫سازند و به کار و بار نیک و اخالق پسندیده آنها را تربیه و به علوم و دانش ورزیده‬
‫منایند و انتظار مفرط به آرامی ظاهری از ناحیۀ شان اشتباه است‪ ،‬دقت کنند اوالد‬
‫نداشتند خداوند جل جالله ایشان را بقدر الزم زنده و آرام نگاه داشت بعد از آن نیز‬
‫رهنامیی استادان و رضورت بدان‬ ‫‪263‬‬

‫خداوند جل جالله به آنها اگر اوالد صالح پرورند بهرت انعام و احسان مناید‪ .‬مقصد تربیۀ‬
‫اوالد‪ ،‬خاص برای خداوند جل جالله و بهبود اجتامع و مزد در عالـم بقا باید باشد و‬
‫بس‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ حقیقت آنکه‪ ،‬رسول علیه السالم فرمودند پس از مرگ سه چیز‬
‫مفید و باعث ارتقای درجۀ شخص شده میتواند‪:‬‬
‫‪ .1‬فرزند صالح‬
‫‪ .2‬علم نافع‬
‫‪ .3‬خیر باقی‬
‫خیر باقی چیست؟‬
‫آری ؛ همینکه شخص ُمرد و دیگر همه اجر و ثواب از وی مقطوع شد اگر بعد از خود هر‬
‫سه کار فوق یا دو یا یکی آن را گذاشته بود درجات شان روبرو در جنان عالی و عالیرت‬
‫گردد‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که این مدارج عالی را به اشخاص عامل یک یا چند مطلب‬
‫فوق الذکر چطور میدهند؟‬
‫بلی؛ چنانکه شخص وفات کرد و فرزندان خود را به علوم و ارسار دین و خدمت خلق ﷲ‬
‫عامل کامل منوده بود‪ ،‬آنها چقدر که به طور الزمی یا متعدی مصدر اعامل خیر گردند به‬
‫هامن اندازه اجر ابوین شان باال و باالتر میشود‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که مراد از علم نافع‪ ،‬آموخنت راه معرفت و احکام رشیعت باشد‬
‫که از وی مردم آموزند و از شاگردان شان دیگران و تا زمان بقای آن سلسله علوم حق برای‬
‫استاد اول شیوع آن‪ ،‬ثواب ها دهند‪ ،‬ازیرنو مدارج شان در جنان افزودهتر گردیده و این‬
‫چنین به دنبالهروان موثق‪ ،‬علی مراتب شان درجات اَضعاف و ُمضا َعف را مرحمت دارند‪.‬‬
‫‪264‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که خیر باقی مانند عمران مسجد‪ ،‬نل آب‪ ،‬بند آبگردان و رسک و‬
‫نرش رســـایل و کتب ممد امور دین و شــــرایع خصوص ًا که متکی بر معرفت کامل خـدا‬
‫جل جالله مثل قرآن و احادیث و رسایل مدرسۀ توحید وغیره باشد تا چه وقت که آن کتاب‬
‫یا نل آب یا رسک یا پل وغیره باقیست و از آن مردم بهره ها میگیرند ثواب های پیاپی به‬
‫بانی آن عمل در ازدیاد درجاتش دهند‪ .‬اکنون الزمست که ابوین الاقـل به معرفت و اعامل‬
‫نیک شیوع وحدت خود عامل بوده و فرزندان را عامل و عاملرت گردانند‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ هرگاه شخص به طفل عالوه از لباس و خوراک و تأمین زندگی اش‪،‬‬
‫درس اسالمیت و انسانیت نیز دهد‪ ،‬دو اجر و ثواب کامیی میکند‪ ،‬یعنی به این حساب‬
‫ابوینی که اضافه از حراست و حضانت اوالد شان در تربیۀ سلیم آنها متکی بر وحدت و‬
‫صفائیت میکوشند مالک دو ثواب بلکه چندین ثواب گردند چه اثرات تعلیم و تعلم این‬
‫زمان (دوران طفلی) از اذهان فراموش نشده و اگر خوبست کمرت زایل و اگر بد است به‬
‫چابکی طفل به آن عامل میشود‪.‬‬
‫(ب) ‪ -‬رهنامیی اجتامعی استادان‬
‫مقدمه‬
‫چطور که در امور پیرشوی کارهای مادی‪ ،‬رهربی رهنامیان و استادان حتمی است و هیچ‬
‫کس به طور کامل ناممکن باشد که در ساخنت و بهره گرفنت صحیح و سلیم از اشیاء بدون‬
‫قبول شاگردی و زحامت فراوان به غرض تحصیل آن شئ مطلوب موفق شود‪ ،‬این چنین به‬
‫طی راه باطن و درک آن الزم است که پیش استادان مدرسۀ قرآن زانو زده‪ ،‬رسایل و کتب‬
‫مربوط به آنرا دقیق ًا بیاموزند و عارفی گفـته است‪:‬‬
‫هیچ آهــن خنجـــری تیزی نشد‬ ‫هیچ کس از پیش خود چیزی نشد‬
‫اینک به سواالت روشنگر این مطلب ذی ً‬
‫ال دقت فرمایند‪:‬‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ چنانکه در آموزش امور ظاهر‪ ،‬رهنامیی استادان الزم باشد بـیشک‬
‫در رهربی های باطن نیز ارشادات استادان و پیشآهنگان مدرسۀ قرآن رضور است خصوص ًا‬
‫به عرص حارض که برنامۀ روح و روحانیت در بعضی اماکن نابود و یا ضعیف مطلق گشته‬
‫است لذا کاخ آرامی انسان و برشیت با این همه دانشمندی و اخرتاعات‪ ،‬روبرو به تزلزل و‬
‫نابودی مواجه گشته میرود‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ چنان که در حصول علوم ظاهری‪ ،‬عالوه از قبول تکالیف‪،‬‬
‫شاگرد باید چیزهایی را که استاد میگوید و لو که او منی داند و یا مفید منی شامرد‬
‫بازهم باید بیاموزد‪.‬‬
‫اینچنین در طی مدارج علوم باطن نیز مطالبی که ظاهراً به دیدۀ پیروان درست منیآید باید‬
‫به طیب خاطر بپذیرند‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که یگانه دشمن رسسخت دست اول انسان در راه قرب ویتعالی‬
‫شیطـان بوده و این هم روشن است که دشمن بر شخص وقتی موفق میشود که همکاری‬

‫‪265‬‬
‫‪266‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫از داخل به او موافق شود‪ ،‬چنانکه گویند‪ :‬از درخت پرسیدند که چرا ارۀ کوچک ترا به این‬
‫همه بزرگی و قوت از پا میاندازد؟ در جواب گفـت‪ :‬زیرا دسته اش از جنس من است‪.‬‬
‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ اینجاست که به دستیاری نفس و مربوطین آن با غیره وسایط و‬
‫اسـباب‪ ،‬شـیطـان بر انسان موفق می شـود حتی به تشـــویق اذکار و اعــامل پیش از وقت‬
‫ام کارروایی های گوناگون نفس به تأسی از خواسته هایش رواج‬ ‫می پردازد همینکه‪ ،‬قس ً‬
‫یافت شیطـان در دل هر انسان به ایجاد وساوس لنگر بیش و بیشرت اندازد تا او را گمراه و‬
‫یا ناروا گرداند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ چرا گفـتم زیادت ذکر یا آن عمل نیکو از هر قبیل که هست‬
‫خصوص ًا که به طور وردهای شفاهی خوانده میشود و آن را مقید به اشاره و اجازت استاد‬
‫کامل منودیم؟ زیرا بعض ًا در حال عدم توازن قوای جسامنی‪ ،‬شیطـان به استفاده از فرصت‬
‫هنوز هم شخص را به کرثت عبادات نوافل و زیادت اذکار تشویق کند گرچه کار خوبست‬
‫اما به این وقت که هنوز تزکیۀ نفس و تصفیۀ قلب به طور شاید و باید حاصل نشده بر‬
‫شخص کرثت اعامل و اذکار و اوراد اخیراً تکلیف آور بوده و منجر به نقصان حالتش به‬
‫ظاهر و باطن میگردد‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ چرا رضر میکند ؟‬


‫آری؛ رضرش از آن باشد که جسم هنوز پاک نشده طاقت مداومت را بر آن اذکار اضافی‬
‫ندارد‪ ،‬لذا پس از اندک زمانی آن عمل بر او ثقلت آورده و رفته رفته از ایفایش یکی بعد‬
‫دیگر شانه خالی کرده میرود و مرتوکش میسازد‪ .‬ازیرنو مؤثرترین و بیرضرترین اعامل‬
‫بی قید و رشط دیدن جامل و کامل صانع جل جالله در مصنوعاتست‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که در پایان کار بعضی اشــخاص را تا جایی فرو مانده و کـسل‬
‫می سازد که از ادای فرایض نیز پسامن گردد‪ ،‬چنان که عده یی را که شیطـان به چنین‬
‫رهنامیی استادان و رضورت بدان‬ ‫‪267‬‬

‫حاالت درآورده‪ ،‬دیده باشید که زمانی خوب عابد و نیکوکار بوده و هیچ وقت نوافل‬
‫اضافی را مرتوک منی ساختند ولی حاال به ادای فرایض‪ ،‬کسل و بی رغبت باشند‪.‬‬
‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که ارشاد استاد دربجاآوردن زیادت اذکار و یا کم کردن‬
‫عبادات نوافل بدان ماند که داکرت مطابق حاالت مریض به وی نسخه یی از انواع‬
‫تابلیت و رشبت یا پیچکاری ها عل ً‬
‫ام مقرر کند طبیعی مقاومت آن مرض زایل گشته و‬
‫شخص تندرست میگردد‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که اگر انسان به فکر خویش به دواخانه داخل شده رشوع به‬
‫خوردن انواع ادویهجات از پیش خود مناید بـیشک عوض نفع به او رضر رساند‪ ،‬گرچه‬
‫همه دواست و برای ازالۀ امراض و تقویۀ جسم مفید باشد اما باید مطابق هدایت استاد یا‬
‫دوکتور رصف شود‪ ،‬هکذا اذکار و اوراد خوبست ولی به تشخیص اهل آن باید اجراء گردد‬
‫که آخرین رهنام و هادی برش مهدی علیه السالم و یاران پاکدلش باشند‪.‬‬
‫خلوص در کردار و گفتار آرید که ثبت میکنند‬
‫مقدمه‬
‫در طی مطالب بسیاری مطالعه کردند که انسان مورد آزمایش بوده و خدای متعال نیز به‬
‫ُ ُ‬
‫ن عَمَلا ً﴾‬ ‫س ُ‬ ‫چندین جای در قرآن دست ناخورده اسالم تأکید براکید فرموده‪﴿:‬لِیَبْلُوَکم ا َُی ّک ْم ا َْح َ‬
‫‪127‬‬

‫ترجمه‪ :‬به تحقیق شام را امتحان میکنم تا کدام تان خوبرتین اعامل را میمنایید‪.‬‬
‫ُس وَالثَّمَر َ ِ‬ ‫ُ‬
‫ات﴾‬ ‫ل وَا ْلاَنْف ِ‬ ‫ِن ا ْلا َ ْموَا ِ‬
‫ْص مّ َ‬‫ف وَالجُوْعِ و َ نَق ٍ‬ ‫ن ا ْلخَوْ ِ‬ ‫یء ٍ مّ ِ َ‬‫و ایضا فرموده‪﴿ :‬وَل ََن ّبْلُو َن ّک ْم بِش َ ْ‬
‫‪128‬‬ ‫ً‬
‫ترجمه‪ :‬بدرستی که بازماییم شام را به چیزی از بیم و گرسنگی یا رضری از مالها و جانها‬
‫و میوه جات و یا غیره مدارک حاصـالت زندگی تان‪.‬‬
‫‪129‬‬
‫اس ا َن ُی ّتْر َ ُکوْا ا َن َی ّق ُوْلُوْا ا َم َ ًن ّا وَهُ ْم لا َ یُفْتَنُوْ َن﴾‬
‫ِب ال ًن ّ ُ‬ ‫و ایض ًا‪﴿ :‬ا ََحس َ‬
‫ترجمه‪ :‬آیا میپندارند مردم که گذاشته شوند به همین قدر اقرار که میگویند ایامن آوردیم‬
‫ام مورد امتحان قرار‬ ‫و ایشان به کوره های آزمون در منیآیند؟ جواب مثبت اسـت که حت ً‬
‫میگیرند و صدها منونۀ دیگر‪ ،‬همه و همه رسانندۀ این حقیقت به مسلامنان پاکدل میباشد‬
‫تا بدانند که در کش و گیر این نشیب و فراز های زندگی به هر آن و جای مورد کنرتول‬
‫موکلین بوده و جمله حرکات و اقوال و کردار شان را بدون کمرتین غفلت ثبت میکنند‬
‫که ایشان را کرام الکاتبین گویند و به نصوص رصیح قرآن مجید روشن گردیده‪ ،‬پس بر‬
‫شخص موحد و مسلامن چه الزم است؟‬
‫آری؛ یک راه که همیشه مراقب اوضاع خود در همه حرکات و گفـتار بوده و چنان از‬
‫خویش عکسهای دارای رموز و کارنامه های عالی در آن ثبت کند که فردا به حضور‬
‫حرضت مولی جل جالله و کافۀ اوالد برش رشمندۀ کار و کردار خود به این صحنه‬
‫های خواب زندگی نباشد‪ ،‬بنابراین رضور است که شطارت متام در کارروایی های‬
‫‪ .127‬ملک‪٢/‬‬
‫‪ .128‬بقره‪1٥٥/‬‬
‫‪ .129‬عنکبوت‪٢/‬‬

‫‪268‬‬
‫‪269‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫پیرشوی خویش خواه قولیست یا فعلی بنامید و خالصه در جزء و کل طوری فعاالنه‬
‫رولگردانی ها کند‪ ،‬چنانچه اکرت سینام با همه درایت و هوشمندی می فهمد که از وی‬
‫جمله تبارزاتش را عکس برداری کرده و در فلم ها پر میکنند و به نظر بیننده گان و‬
‫متاشاچیان قرار می دهند‪.‬‬
‫با درک این واقعیت باید کار و بار خود را با خلوص کامل و همت عالی مملو از محبت‪،‬‬
‫خاص برای خوشنودی ویتعالی طوری بجا آریم که ناظران و مالحظه کننده گان را اکرثًا به‬
‫یاری خـدا جل جالله مبهوت آن سازیم‪.‬‬
‫این چنین بر مؤمنین الزم است تا در تثبیت پیکرۀ اعامل و اقوال خود بیداری متام داشته‬
‫و در انسجام دهی آن به روی صداقت و صفائیت و خلوص الزم مستانه و مردانه فعالیت‬
‫منایند‪ .‬باید متذکر شد که فلم ستاره گان سینام را عده یی بنی نوع برش می بینند اما فلم‬
‫دوران حیات مزین با کردار نیک و بد هر واحد از اوالد آدم را خالق اکرب در اینجا و هم در‬
‫محرش به غرض محاسبه میبینـد!‬
‫تا به بیداری ببیند خوابها‬ ‫مثنوی‪ :‬خفتۀ بیدار باید پیش ما‬
‫«ببین تفاوت ره کز کجاست تا بکجا»‪ ،‬خوبست به مطالب بیانگر این حقیقت هنوز هم ذی ً‬
‫ال‬
‫واردتر گردند‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که دنیا دارای فصول اربعۀ یکنواخت بوده با آمد و شد شب و‬
‫روز خویش‪ ،‬بر ما بروز کرده و حاصـالت مقدره و مقررۀ خود را مقید به زمان و مکان برای‬
‫پرکاری فـلمهای زندگی ما‪ ،‬پیاپی به اذن ﷲ مهیا منوده و فعالیت و چرخاننده گی بالتغییر‬
‫به غرض تثبیت نهایی کارنامه های بد و نیک اوالد برش را با خود‪ ،‬در حال بیخربی اکرث‬
‫شان همراه دارد‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ تـنها انسان است که در کرۀ ارض از وی همه اقوال و افعال و آواز‬
‫خلوص در کردار و گفتار آرید که ثبت می کنند‬ ‫‪270‬‬

‫و حرکاتش را به تیپ ریکاردر مخصوص مؤکلین مقرره اش ضبط میکنند که بر شانه های‬
‫راست و چپ اش تقرر دارند و فردا به نام عملنامه به او داده می شود تا مکافات یا مجازات‬
‫‪130‬‬
‫ح ْ ِسيبًا﴾‬ ‫مربوط آن را ببیند﴿ٱِق ْر َْأ كِتَٰبَكَ َ‬
‫كف َٰى بِن َ ْفسِكَ ٱلْيَوْمَ عَلَيْكَ َ‬
‫ترجمه‪ :‬بخوان نامه‏ات را كافی است كه امروز خودت حسابرس خود باشی‪ ،‬یعنی بخوان‬
‫عملنامۀ خود را کافیست به تو این سند چاپ شده از اقوال و افعالت‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که نویسنده گان اعامل (کرام الکاتبین) چون ماشین تیلی تیپ‬
‫‪131‬‬

‫یا ضبط الصوت یا رادیو تیپ باشند که جمالت یا کلامت را ضبط کنند اما به مفهوم و‬
‫معنی آن ندانند‪ ،‬تـنها به این تـفاوت که در تیپ نیک و بد جمالت گوینده به خوبی معلوم‬
‫نشود ولی‪ ،‬در آن (عملنامه) طوری جدا گردد که نیکوییها را مؤکل شانه راست و بدیها‬
‫را ملک شانۀ چپ ثبت مناید‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ که جدا شدن مدت کارها یا گفتار شخص‪ ،‬به تفریق اعامل خوب و‬
‫بد‪ ،‬در آن فیته های مملو از حاالت و چگونگی کوایف و گزارشات‪ ،‬چطور معلوم می شود؟‬
‫بلی؛ در اثنای تیپ کردن از طرف قلب‪ ،‬نور روشن در آن گفـتار یا کردار وغیره که رسید‪،‬‬
‫گویا آن عمل نیک است و اگر نیامد آن کرده و گفتار فاسد باشد‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که در هنگام ضبط اقوال و افعال در تیپ یکنوع مد و جزر از‬
‫(اعامل و اقوال) منودار گردد که این مدها از اثر تابش سوز دل یعنی نور ایامن بوده است‪،‬‬
‫میتوان گفـت که همچو کارها‪ ،‬برتر از جمله اعامل باشند و آن را خلوص در افعال‪ ،‬خدای‬
‫ِص﴾‪.‬‬ ‫متعال خوانده است‪﴿ :‬ا َلا َ لِلّه ِ ال ّدِی ْ ُ‬
‫ن ا ْلخَال ُ‬
‫‪132‬‬

‫ترجمه‪ :‬بدانید که خدای متعال است سزاوار خلوص در اعامل مرشوع‪.‬‬

‫‪ .130‬ارساء‪١٤/‬‬
‫‪ :Telotype .131‬ماشین تایپ تیلفونی‪ ،‬ماشین که مکاملات تیلفونی را بروی کاغذ ثبت کنند‪.‬‬
‫‪ .132‬زمر‪٣/‬‬
‫‪271‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که اعامل و اقوال نیک هرچه باشد هنگام ایفای آن لینش‬
‫حت ً‬
‫ام در آن فرصت به هستۀ توحید قلب یا مرکز ایامن ارتباط دارد چقدر که اخالص‬
‫در آن زیادت مناید یعنی خاص برای خداوند جل جالله اجراء شود به هامن اندازه‬
‫مالیک به مشاهدۀ آن به اجر اضعاف و ُمضا َعف به اذن ﷲ می افزاید که البته در اخیر‬
‫خدای متعال جل جالله بر آن افزایش اضافه تری بجا میآورد‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که گاهگاهی به استفاده از فرصت جذبات فاسدی را شیطان به نام‬
‫خلوص در عمل آورده‪ ،‬انسان را احساساتی منوده و رسانجام‪ ،‬آن عمل خیر یا منیشود و‬
‫یا اگر اجراء گردد به همرای نارضایتیها باشد که این کیفیت‪ ،‬نورانیت عمل عامل را مترضر‬
‫می سازد‪ .‬مث ً‬
‫ال به کارهای خیر بر رس ستیز آمده یا بعض ًا کناررفنتهای برخی مردم او را به‬
‫طور سیالداری وادار به اجرای آن عمل نیک میمناید‪ ،‬دقت به کار دارد که خاص ًا هلل ایفا‬
‫گردد ورنه به حربۀ ریا از جانب شیاطین‪ ،‬مسموم و مردود میشود‪.‬‬
‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که مؤمن متعهد اگر توفیق عملی کردن کدام کار نیک را‬
‫نیابد و هلهلۀ نیت بجاآوردن و حلول آن در قلبش بسیار باشد بازهم عامل عمل مقبول‬
‫شمرده شده و اجر کامل به وی دهند‪ ،‬یعنی مانند شخصی که آن عمل را عیناً کرده‬
‫‪133‬‬
‫ت المْؤُم ِ ِن اَف َْض ُل م ِْن عَمَل ِ ٖه﴾‬
‫است به او هم مزد داده میشود‪﴿ ،‬ن ًِی ّ ُ‬
‫ترجمه‪ :‬نیت کار نیک مؤمن بهرت است از عمل او‪.‬‬

‫‪ .133‬الحدیث‬
‫ثبوت دشمن (شیطـان و نفس)‬
‫مقدمه‬
‫ام در برآوردن‬‫این کیفیت بتاممه روشن است که اگر سدود در پیش راه شخص نباشد حت ً‬
‫آرزوی خود انسان موفق می گردد‪ ،‬باری با دید وسیع این همه کون و مکان و ادوار زمان‬
‫و طی مراحل رشد که از عدم به وجود آمدن و از آن پس به طفلی و شباب و پیری و انتها‬
‫مرگ بـیشک چون اسالف خود مواجه می شویم‪ .‬آیا چرا انسان به این حقیقت پی منی برد‬
‫که خداوند جل جالله‪ ،‬او و این همه ادوار جهان و جهانیان را عبث نیافریده و بدون تردید‬
‫قادری که این همه قدرت منایی های خـود را به این رسای فانی به ما نشان میدهد بر‬
‫ویتعالی اشکال ندارد که رسای باقی و ابدی را نیز برای صالحان و نیکان تهیه کرده باشد‪،‬‬
‫‪134‬‬
‫چنان که میفرماید‪﴿ :‬و َ ُأ ْزلِف َتِ ٱ ْلجَن ّة ُ لِل ْم َُت ّق ِي ْ َن﴾‬
‫ترجمه‪ :‬و آراسته گشته و یا میشود جنت برای متقیان‪.‬‬
‫پس چرا و چه چیز سد راه قرب برش از خالق اکرب(ج) گردیده است؟‬
‫بلی؛ شیطان یا دشمن ازلی و فطری انسان که در البالی پرسشها و جواب های ذیل به پاره‬
‫یی ازین گیرودارها واردتر میشوند‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ به هر چیز و شئ دشمن یا مدعی باشد که به این حساب جمله‬
‫جهان‪ ،‬به حکم ضد و نقیض همدیگر بوده و استواری اش به این اساس صورت گرفته‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که برای هالک جسم انسان وغیره جانداران‪ ،‬اشیای مرئی چون‬
‫درندهگان که برخی مر بعضی را آکل و مأکول بوده و هکذا دیگر آکالن مقرره هم دارند‪،‬‬

‫‪ .134‬ق‪٣١/‬‬

‫‪272‬‬
‫‪273‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫مث ً‬
‫ال برای طیور عالوه از باز و باشه‪ ،‬پشک و امثال آن مدعی جسم طیور و وحوش کوچک‬
‫اند‪.‬‬
‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که عالوه از دشمنان ظاهری اجساد جانداران که در قطار شان‬
‫انسان نیز داخل است‪ ،‬عموم درنده گان قوی چون شیر‪ ،‬پلنگ‪ ،‬گرگ‪ ،‬خرس وغیره به‬
‫امحای برش همت دارند ولی به اثر فضایل علم و کرامت فطری خاصۀ خود‪ ،‬برش توانست‬
‫همۀ آنها را به شکست و نابودی مواجه ساخته و یا ساحۀ فعالیت شان را محدود کرده و‬
‫مهار مناید‪ ،‬چنانکه امروز اوالد انسـان به هر جا و هر مکان آزادانه دلجمع و مأمون از رش‬
‫ایشان رفته میتواند‪ ،‬با تأسف از دست بنی نوع خود و رش او آرام نشد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ که انسان برخالف همۀ جانداران‪ ،‬دارای دو قدرت ظاهری جسم‬
‫و باطنی عقل منکشف و روح مصفا است‪ ،‬لذا برای انسان دو دشمن موجود است‪ ،‬دشمنان‬
‫جسم او از قبیل حرشات مرضه و وحوش‪ ،‬مانند شیر‪ ،‬پلنگ‪ ،‬گرگ و امثال آن که درین‬
‫قسمت همۀ جانداران به قاتل خاص خود روبرو اند‪ ،‬اما انسان عالوه بر آن‪ ،‬با نیروی رهزن‬
‫قرب ویتعالی به انواع جنجالها مواجه است که با تأسف اکرثاً اوالد آدم به درک آن وارد‬
‫نیستند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که آدمیزاد نیز به ایشان به این راز همنواست‪ ،‬ولی دشمن قوای‬
‫باطنی برش شیطان باشد که انسان را دقیقه یی آرام نگذاشته و به انواع حیل و تباهی روبرو‬
‫کرده و به گـودال های قسامقسم او را رسنگون ساخته و انتها به انکار و الحاد یا ارشاک‬
‫متوجه اش میگرداند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ چنانکه در باال مخترصا ً ثابت کردیم برای هر موجود و یا شئ‪،‬‬
‫دشمن باشد لذا دل هم موجود یا کمپیوتر کامل و با صالحیت متام در بدن انسان‬
‫است‪ ،‬باید دشمن قسمـاً داشته باشد که آنرا شیطان گویند که البته به وقت غفلت از‬
‫ثبوت دشمن (شیطان و نفس)‬ ‫‪274‬‬

‫خـدا جل جالله و آخرت‪ ،‬شیطـان بر آن ترصف می یابد‪ ،‬چنانکه رسول علیه السالم‬
‫فرموده‪ :‬شیطان بر دل انسان چسپیده است هنگام یاد خداوند جل جالله دور میشود‬
‫‪135‬‬
‫و چون غفلت انسان را فرا گیرد به فعالیت ایجاد وساوس آغاز میکند‪.‬‬
‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ و یا کدام وقت به این حقیقت و راز عجیب ملتفت گردیده اید که‬
‫در حال رسور و صحبت و حتی زمان فراغت بی اختیار در قلب تان اثرات ناگواری را چه‬
‫چیز می رساند که یاد آوری آن اص ً‬
‫ال لزومی ندارد بلکه از دیدن یا شنیدن چیز جزئی‪ ،‬ارایه‬
‫میشود و اگر دقت نکردید رفته رفته باعث نا آرامی حتی بردن خـواب از اشخاص میگردد‪،‬‬
‫ایرنا شیطان القاء کرده و دامن می زند‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که با تأسف (انسانها) به درک تلبیسات این موجود خبیث (شیطان)‬
‫اکرثاً پی نربده‪ ،‬لذا خود شان را به اثر تحریکات شیاطین جنی و انسی به جان هـمدیگر‬
‫عوض درنده گان انداخته اند‪ .‬اگر به مـطالعۀ صفحات تاریخ نظر اندازید‪ ،‬میدانید که همه‬
‫و همه کشت و خونهای دورۀ اتوم و قرون گذشته زادۀ شیطنت های این خبیث است که به‬
‫اثر همکاری شیاطین انسی کرده اند‪.‬‬
‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که شیطـان به استفاده از خواهشات فاسد و اضافی هستۀ نفس‬
‫و شهوت‪ ،‬بر انسان موقع تلقین تلبیسات را یافته و ازین ممر او را چطور که توانست با‬
‫همه بدبختیها گرفتار و در اخیر از دولت ایامن بی بهره میگرداند‪.‬‬
‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ که چرا با همه درک و درایت و دید وسیع خود برش درین دنیای‬
‫پر شور و رش که هر جنس آن به ذات خود گواه و بازگو کنندۀ موجودیت یک خداست‬
‫جل جالله‪ ،‬بازهم عده یی از انسان ها در اکرث مواقع به گودالهای ضاللت فرو رفته و به‬
‫پیروی از نفس و رهنامیی های شیاطین جنی و انسی‪ ،‬منکر از خدا جل جالله و بازپرس‬
‫روز جزا گردیده و میگردند‪.‬‬
‫س َو اِذَا َغف ََل َو ْس َو َ‬
‫س‪ .‬الحدیث‬ ‫ْب بَ ِن ْی آ َد َم اِذَا َذکَ َر َخ َن َ‬
‫َی قَل ِ‬
‫ٰ‬
‫‪ .135‬ا َلشَّ يْطَا ُن َجثُ ْو ٌم عل‬
‫‪275‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ آن ذاتی که این همه نظام یکنواخت را به میلیونها سال دوام داد‬
‫و از خاک ناچیز این همه نعام را همواره کشیده و میکشد و مدت ‪ ٣٠‬تا ‪ ٤٠‬سال جوانی‬
‫و زمانی را به نام فصول اربعه خلق میکند‪ ،‬بیشک او جلجالله از خاک بهرت نعامی متام‬
‫تر را با دوام هزاران سال به جایی چون فصل بهار خوشگوار یا جوانی پایدار بخشیده تواند‬
‫صار ِ﴾‪ .‬با مشاهدۀ این همه تحول و دوران مه و سال و افالک‪ ،‬بازهم‬‫﴿ف َا ْعتَبِر ُ ْوا یَا ا ُْول ِی ا ْلاَب ْ َ‬
‫بقای ابد را انکار میورزند‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ که نفس در غیره جانداران نیز هست‪ ،‬چون در ایشان دانش‬
‫محدود به نام شعور باشد و از جانب دیگر منظور آنها پر کردن شکم و برآورده شدن این‬
‫مطالب از آرزوهای بزرگ نفس باشد لذا در پی به دست آوردن لذایذ آنقدرها تالش‬
‫نورزند‪ ،‬مث ً‬
‫ال یک حیوان را به اضافه از ماه ها در طویله‪ ،‬کاه خشک بدهید همین که او را به‬
‫زمین رشقه زار کشیدید فقط رس رس آن را خورده و متباقی را لگدکوب و بلکه چتل می سازد‬
‫بدون اینکه غور کند که بیخ رشقه از کاه بهرت است‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا متوجه شده اید؟ که عین کیفیت نفس در انسانها به هامن هسته بوده اما برعکس‬
‫عالوه از تعمیم زندگی‪ ،‬تجمالت اضافی و آرزوهای فاسدی که مبتنی بر آدم خواریها و‬
‫ظلم افزاییها میگردد در آن مخلوط گردیده است حتی گذشته از تأمین حیات خویش‬
‫برای آرامی نسل های آیندۀ خود نیز هنگام غالبیت آن هسته و به تحت تأثیر قرار گرفنت‬
‫شخص به زیر سیطرۀ غرایز فاسد که از جانب شیطـان تلقین گشته‪ ،‬بیاختیار به آن کوشان‬
‫و ساعیست‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا متوجه شده اید؟ که در بادی بدن روح به حکم برق و نفس به مثابۀ تانکی پطرول‬
‫یا نفت و غیره‪ ،‬برای فعال نگهداشنت جسم فعالیت دارند و همچنین قلب به مثل اشرتنگ‬
‫است که گاهی عقب آن ملک نشسته شخص را به کارهای نیک متوجه میسازد و زمانی‬
‫ثبوت دشمن (شیطان و نفس)‬ ‫‪276‬‬

‫شیطان بر آن اشرتنگ ترصف یافته به جانب رشارت عین کس را دست اندر کار میمناید‪.‬‬
‫‪ -١٥‬آیا متوجه شده اید؟ که این کشاکش نیروی ضدین (معرفت خداوند و عالقه به حرضت‬
‫بی همتای او جل جالله و قوۀ مخالف شناسایی و عدم موجودیت حرضت ویتعالی) که‬
‫توسط شیاطین جنی و پیروان فاسد شان شیاطین انسی القاء شده و برای گمراهی اوالد برش‬
‫به فعالیت های قسامقسم تبلیغی پرداخته و آرزوی نهایی اینها فقط انکار مطلق از معرفت‪،‬‬
‫حتی از موجودیت خداوند جل جالله می باشد و بس که گناهی بزرگرت ازین به حضور‬
‫ویتعالی نیست‪.‬‬

‫‪ -١٦‬آیا متوجه شده اید؟ که زندگی مرفه با خاطر آرام زمانی به دست برش میآید که‬
‫انسان بتواند همواره به عقب اشرتنگ دل‪ ،‬ملک و یا الهامات ریلی شدۀ خیر عامل قدس را‬
‫جایگزین سازد و االنه باید همواره در کشاکش باشد‪.‬‬

‫‪ -١٧‬آیا متوجه شده اید؟ که مغالطه هایی را شیاطین انسی به پیروی از تلبیسات شیطـان‬
‫جنی انداخته و انسان را از صدد دریافت مبارزه با این دشمن عیار و زرنگ به فرسخها‬
‫دور ساخته اند که گویند شیطان نیست‪ ،‬لذا آرامی برای برش خصوصاً به این عرص اتوم‬
‫که تصـرف انسـان ها بر کرات دیگر نیز در شـرف تأمین اسـت بکلی به یأس گراییده‬
‫میرود‪ ،‬ازیرنو طرفین رشق و غرب به پرتگاه نابودی مسابقۀ تسلیحاتی اتوم قرار گرفته‬
‫و اگر فضل خداوند جل جالله شامل حال نشود‪ ،‬به یک اشارت عالوه از نسل برش‬
‫کلیه جانداران را از بر و حتی بحر نابود خواهند کرد؛ زیرا به دفع دشمن اصلی خود‬
‫(شیطـان) نپرداخته بلکه به حدی شیطـان ایشان را فریب داده که وجودش را با‬
‫تلبیسات هردمش منکر اند‪.‬‬
‫انواع شیاطین و کارگردانیهای شان‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ کامل معرفت یا نورانیت باطن را شیطـان توسط تجلی هستۀ توحید‬
‫که در انسان است‪ ،‬احساس میکند‪ .‬چقدر که هستۀ توحید قوی و قویرت گردد به هامن‬
‫اندازه شیاطین‪ ،‬با او به دشمنی آمادهتر و فعالیت خود را شخص ًا و یا توسط پیروان خود از‬
‫ام یکی بعد دیگر بر آن کس اضافه تر میسازند تا کدام طرف کامیاب‬ ‫شیاطین انسی حت ً‬
‫‪136‬‬
‫شود اینست رموز آیات مثل‪ ﴿:‬لِیَبْلُو َ ُک ْم ا َُی ّکُ ْم ا َْح َس ُن عَمَلاً﴾‬
‫ترجمه‪ :‬تا آزمایش کند شام را (خداوند) که کدام تان نیکوترین اعامل را میمنایید‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که شیاطین بر دو قسم اند‪ :‬شیاطین انفسی ‪ -‬شیاطین آفاقی‪.‬‬
‫شیاطین انفسی‪ :‬به هر واحد از انسانها به اندازۀ نورانیت باطن او‪ ،‬شیطـانی دارای هامن‬
‫اندازه کدرانیت مقرر است که این وضع به هنگام دریافت کامالت و حاالت باطنی شخص‬
‫تغییر میکند یعنی به چه پیامنه که نورانیت شخص از اثر ایفای اعامل صالحه برای خداوند‬
‫جل جالله به غرض آرامی خلق ﷲ ارتقاء یافت به هامن اندازه شیطـان عالی رتبه تری را‬
‫که دارای کدرانیت بیشرت است بر شخص بعـداً مقرر میکنند‪ ،‬گویا اینها تا زمانی به حکم‬
‫ماموران یا دکانداران ثابت اند و تا وقت تبدیلی جا برجا باشند‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که شیاطین آفاقی موجودانی اند به حکم دکانداران سیار که به‬
‫هر جا گردند وقتیکه شیطـان انفسی بر شخص مستقی ً‬
‫ام غلبه کرده نتوانست ولی انسان را در‬
‫اجرای آن عمل ناروا متزلزل ساخت مگر موفق نشد‪ ،‬اینجاست که از شیاطین آفاقی کمک‬
‫خواهد تا او هم انواع وساوس برتر را به غرض بی راه کردن شخص القاء مناید و یا به او‬
‫بیاموزاند و آنکه رسول علیه السالم گفـتند‪ :‬شیاطین به ماه رمضان به زنجیرها بسته میشوند‬
‫آنها شیطـان های آفاقی اند‪  ،‬لذا با بسته شدن شان تا جایی مردم از کارهای بد روگردان‬
‫‪ .136‬ملک‪٢/‬‬

‫‪277‬‬
‫‪278‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫گشته به نیکوییها شایق گردند‪ ،‬ولی بنابر وجود شیاطین انفسی بازهم برخی رشارت ها در‬
‫میان واقع میشـود‪ ،‬اگر به کلی بسته می بودند‪ ،‬هیچ فسادی را انسان ها مرتکب منیشدند‬
‫که در کتاب (تجزیه و تحلـیل اتم انسـان) تفصیل آن را به یاری خداوند جلجالله‬
‫مالحظه میکنند‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ در بین انسانها هم شیاطینی هستند که به سیامی آدمیزاد اند‬
‫ولی همکار آنها بتاممه باشند و برای تشویق یا تخریب و تباهی و لغزانیدن اشخاص‬
‫جانب رشارت و اعامل غیرانسانی فعالیت ها منایند‪ .‬قوله تعالی‪:‬‬
‫‪137‬‬
‫ِن ا ْلج ََِن ّة ِ وَال ََن ّ ِ‬
‫اس﴾‬ ‫اس م َ‬
‫صدُ ْورِالن َ ِ‬
‫س ف ِْی ُ‬
‫﴿یُو َ ْسو ِ ُ‬
‫ترجمه‪ :‬وسوسه میکند در دلهای مردمان از[شیاطین] طبقات جن و انسان‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که این گونه شیاطین انسی‪ ،‬دوستان شیاطین جنی بوده زیرا وقتی‬
‫که به او شیاطین جنی تلقین کند یا چطور که رهنامیی مناید او هم فوراً آنـرا بر خود و غیر‬
‫خود عملی سازد و یا اگر مشکل در پیش است میکوشد که رفع کند تا آن رشارت را بجا‬
‫‪138‬‬
‫حوْنَ ِإل َٓى ٰ أَ وْلِي َ ٓائِه ِ ْم لِي ُج َادِلُوْك ُ ْم ۖ﴾‬ ‫ن ٱل َ ّ‬
‫شيَاطِيْنَ لَي ُو ُ‬ ‫آرند‪ِ﴿ .‬إ َ ّ‬
‫ترجمه‪ :‬شیطـان خرب میدهد به دوستان خود که با شام مجادله کنند[و برای شیوع حق‬
‫سدود آرند و به راه نیک نگذارند و منع منایند]‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ رهزنی شیاطین انسی درست وقتی صورت میگیرد که شیطـان‬
‫انفسی در اجرای آن کار اضافهتر به خود قوت نه بیند‪ ،‬لذا با مساعدت شیاطین انسی و‬
‫تحریکات او شخص را به گودالهای بدبختی و مامنعت از نیکویی و ایفای انواع فجایع‬
‫و آدم خواریها و رذایل اخالقی‪ ،‬انتها به رشک یا انکار از خـدا جل جالله انسان را‬
‫وادار سازد‪.‬‬
‫‪ .137‬الناس‪٦/‬‬
‫‪ .138‬انعام‪121/‬‬
‫انواع شیاطین و کارگردانی های شان‬ ‫‪279‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که هرگاه شیطـان انفسی به کمک شیطـان انسی دست اندازد‬
‫شخص باید بداند که او از قلب فاصـله گرفـته و بنابر نور باطن وی دیگر نزدیکی کرده‬
‫منیتواند تا به وساوس مستقیم‪ ،‬قلب را جریحه دار سازد‪ ،‬لذا این استعانت از شیاطین انسی‬
‫آخرین چانس‪ ،‬به غرض رهزنی شخص برای شیطـان انفسی اوست و گاهی چنین شود که‬
‫آن عمل شخص به حدی نورانیت کامل دارد که شیطـان انفسی تاب نیاورد از دور به کمک‬
‫شیاطین آفاقی و انسی میخواهد او را از ایفای آن باز دارد‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که در چنین موارد اگر اثر شیطـان انسی‪ ،‬در باطن شخص پیدا شد‬
‫و نور باطن او متزلزل گردید و حالت مساعدی را بر وی برای  پیش آمدن شیطـان انفسی‬
‫مهیا ساخت این درست فرصت است که انسان متایل به آن عمل ناروا در خود مییابد‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ اینجاست که شیطـان انفسی‪ ،‬خود را فوراً بر کمپیوتر دل رسانیده‬
‫و در ایجاد وساوس و اثرات آن فی املثل سویچزنیهایی در قلب کرده و تخریبکاری‬
‫های جدی میمناید تا شخص را طوری بیخود مناید که خواهی نخواهی آن عمل ناروا را‬
‫به دست اجراء قرار دهد‪.‬‬
‫شیطـان و فعالیت های شان‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که از بدو خلقت انسان‪ ،‬این دشمن (شیطـان) با حرضات جدات‬
‫ما و تا این دم با همه فرزندانش بوده و تا جایی که الزم بود خدای متعال توسط انبیاء و‬
‫ُرسل خویش علیهم الصلواة و التسلیامت خربهای عداوت این دشمن باطنی (شیطـان) را‬
‫به انسانها داده است و پیغمرب صلی ﷲ علیه و سلم هم در باره توضیحات بـسزایی فرموده‬
‫اند با تأسف که نظر به همکاری نفس و شیادی این عدوﷲ کمرت انسانها به آن پی برده اند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که شیطـان دشمن انسان است اما دشمن راه ُقرب شخص با‬
‫خداوند جل جالله و اگر بتواند و موفق شود در ابطال اعامل و امحای ایامن سعی بلیغ‬
‫مناید‪ ،‬اگر هیچ نشد سدودی در سلوک راه ُقربش با حرضت کربیا جل جالله ایجاد مناید‬
‫و همچو اعامل از غایۀ الزمی شان باشد‪.‬‬
‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که دشمن قوای باطنی یا قاطع الطریق وصل بنده با خـدا‬
‫جل جالله شیطـان بوده و این موجود عالوه از آنکه دیدنش برای ما متعذر است در‬
‫اوایل حاالت بر قلب جای گرفته و به استفاده از قوای نفسانی و شهوانی وغیره خواسته‬
‫های فواسد اخالقی در کمپیوتر قلب دستربدها کرده لین بندی هایی به نفع خود و‬
‫رضر شخص‪ ،‬بدان دستگاه فی املثل به طور حساس میکند که به محض کوچکرتین‬
‫وسوسه او را از راه خیر باز دارد‪.‬‬
‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ که این لینبندیها عبارت از پر ساخنت حجرات قلب به اقسام‬
‫حرص‪ ،‬بخل‪ ،‬انـانیت‪ ،‬شهوت‪ ،‬حسد‪ ،‬کینه توزی وغیره آرزوهای فاسد انسانی است که در‬
‫قلوب اکرث مردم جایگزین ساخته و اثرش را در اجراآت شان واضح ًا میبینیم و قرآن کریم‬
‫ض﴾ چندین جای خوانده‪ ،‬یعنی در دلهای شان مرض است‬ ‫آن را به لفظ ﴿ف ِْی ق ُلُوْ بِه ِ ْم ًم ّرَ ٌ‬
‫وامنود کرده‪.‬‬
‫‪280‬‬
‫‪281‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که عالوه از خرابکاریهای فوق به طول مدت شیطـان به استفاده‬
‫از فرصت در قلب هستۀ بخل‪ ،‬حسادت‪ ،‬سیالداریهای فاسد‪ ،‬امساک‪ ،‬بغض و امثال آن‬
‫شهوت های ناروا را با غیره صفات رذیله نیز جایگزین می سازد تا عندالفرصت شخص را‬
‫توسط هر یک از آن به آسانی به جان و مال مردم انداخته و از خون خلق ﷲ آرامی خود‬
‫را تأمین سازد‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که همچو اشخاص در برابر ایفای امیال فاسد خویش‪ ،‬رفته رفته‬
‫رشم از مردم و ترس از خـدا جل جالله یا قانون رشعی یا مدنی منیکنند‪.‬‬
‫اینک منونه های امتالی حجرات دل و جسد را که از لینبندیهایش بر کمپیوتر قلب به‬
‫طور منفی چطور صورت میگیرد به یاری خداوند جل جالله بنگریم‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که مغز به حکم آرشیف وقایع محسوسه و ادراکات بوده و در‬
‫قلب فهرست آن را طوری قرار داده اند که به هر فرصت شیطـان بخواهد با درک کامل‬
‫آن را از نظر اشخاص گذشتانده و با یادآوری اش او را به امور رش تحریک کرده میتواند‬
‫خصوص ًا به عرص امروز که غلبۀ وساوس شیطـانی به اوج نهایی خود از اثر  پیروی نفس بر‬
‫مردم رسیده است‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که وساوس مذکور ساعت های فراغت را بر انسانها تلخ کرده و‬
‫حتی به تعمیم خرابکاری به طرفی که در ذهن از آن انعکاس نیک نداشته متوجه میکند که‬
‫البته به وقت ارایه فهرست‪ ،‬شخص را به مشاهدۀ آن واقعه مجذوب منوده و به تحریکات‬
‫اعامل فاسد او را وادار میسازد‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ بنابرین برای چند دقیقۀ محدود هم مردم وقت ما منیتوانند از‬
‫چنگال اینگونه وساوس که از مطالعۀ فهرستهای متذکره در قلب نشئت میکند خودها را‬
‫رها سازند‪.‬‬
‫شیطان و فعالیت های شان‬ ‫‪282‬‬

‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ که اگر عل ً‬


‫ام خود را به کنرتول این واقعیتها ملتفت سازند آن‬
‫وقت میدانند که منشأ آرامی انسان به دریافت این راز است و راه کوتاهش مداومت به‬
‫ذکر خـدا جل جالله با مشاهدۀ اشیای نندارتون دنیا و درک عظمت‪ ،‬جالل و کامل خداوند‬
‫جل جالله را از آن منودن به نوبۀ خود هردوعمل از طاعات اهم بی قید و رشط ناجی دل‬
‫از چنگال وساوس باشد که لزوم ذکر در چهل و پنج آیات و اهمیت دید اشیاء و مشاهدۀ‬
‫جامل و کامل صانع در آنها به ‪ ٢٥٠٠‬آیات قرآن دست ناخوردۀ اسالم ثابت و روشن است‬
‫(ج)‬
‫الذاکرین) و به دید جامل و کامل صانع‬ ‫ُ‬
‫(دلیل َّ‬ ‫و این جانب برای فرضیت ذکر کتاب‬
‫رسایل (جام های ششگانه) را مرتب و تدوین کرده ام‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ که در ازمنۀ سابق شیاطین میکوشیدند که در بین ماملک آتش‬
‫جنگ و نفاق را درگیر منایند ولی بعـداً بنابر کرثت ترصف بر انسان‪ ،‬والیت به والیت یا‬
‫قوم به قوم را میجنگانیدند و چون نفوذ شان بیشرت گردید قریه به قریه را با هم مخالف‬
‫کرده به جنگ و جدالها مواجه کردند‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ چون اکنون مردم به خودخواهی و پیروی نفس توجه کامل‬
‫منوده اند‪ ،‬لذا ساحۀ قدرت شیاطین وسعت یافته خانه به خانه و همسایه به همسایه را با هم‬
‫به مخالفت انداخته اند و اینک در هر قلب جایی به خود تهیه کرده فرزند را با پدر و دخرت‬
‫را با مادر و برادر را با برادر خالصه نزدیکرتین اقربا و خویشاوندان را بهم مخالف و تباه‬
‫‪139‬‬
‫گردانند‪.‬‬

‫همه آفـاق پر از فـتنه و رش می بینم‬ ‫‪ .139‬این چه شوریست که در دور قمر میبینم ‬


‫پسـران هــمه بدخـواه پدر می بینم‬ ‫دخرتان همه جنگ است و جدل با مــادر ‬
‫هیچ شفقت نه پدر را به پرس می بینم‬ ‫هـیچ رحــمـی نه بـرادر به بـرادر دارد ‬
‫عالمات ترصفات شیاطین بر ظاهر و باطن اوالد برش‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که انسان فقیر‪ ،‬ضعیف و ناچیز است ولی هنگامی که بر او شیطـان‬
‫و نفس مسلط شود خود را خودش کامل عجیب بیند‪ ،‬مگر ندیده اید که در وقت وقوع‬
‫شخص به زیر سلطۀ نفس و شیطـان به اصطالح بر پشکل نشسته لندن را به چشم رس به زعم‬
‫خود دیده و به هر چیز مقابله میکند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ چرا منی اندیشد و به یاد منیآورد که برای نابودیش یک تابلیت‬
‫یا یک مرمی ساختۀ دست او و یا زهر کدام ماری یا مقداری از تریاک و امثال آن کافیست‬
‫که در حال به عدمش سپارد‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که حتی ازین هم ناچیزتر میکروب کوچک است که به چشم‬
‫دیده منیشود اما او را به رسحد نابودی ولو که داکرت و متخصص آن هم باشد میکشاند‪،‬‬
‫پس به چنین موجود ضعیف و ناچیز این همه انـانیت و خودی نسزد و روا نباشد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ که ثروت‪ ،‬دانش‪ ،‬قدرت وغیره به نحوی از انحا برخی را به دریای‬
‫ضاللت غوطهور کرده و از خودخواهی و خودپسندی استفاده منوده در مقابل ضعفا و‬
‫امثال شان انسانهای ناتوان‪ ،‬خویش را به اغـوای شیطـان و نفس‪ ،‬چنین و چنان جلوه داده‬
‫و از انواع حیله و قدرت برای تباهی شان بعض ًا کارها گرفته و میگیرند و این عمل نظر به‬
‫ل وَقْتٍ‬ ‫نجِنّا َ ال� ل �ه ُ ف ِْی ُ‬
‫ک ِّ‬ ‫موقف اصل انسانیت خصوص ًا اسـالمیت ناروا بوده مایه تأسف است‪َ .‬‬
‫ن‪.‬‬ ‫ّفس وَال ّ َ‬
‫شیاطِی ْ ِ‬ ‫ص ُ �ر ِ‬
‫ّف ال َن � ْ ِ‬ ‫ن م ِْن ت َ َ‬ ‫ًوّ ْ ِ‬
‫حی ٍ‬
‫ترجمه‪ :‬نجات دهد خدای متعال جل جالله ما را در هر وقت و آن از ترصف نفس و‬
‫شیاطین‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ که این دارایی و ترصف به حکم کالی کاغذی یا چرک دست‬
‫‪283‬‬
‫‪284‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫اشخاص است که گاهی به رس این و آن و زمانی به دست فالن و فالن باشد‪ .‬پس‬
‫کاملرتین فرزندان انسان کسانی اند که در چنین موارد خود را نباخته‪ ،‬از آن خداوندی‬
‫که به او این همه انعام را سزاوار کرده‪ ،‬به مخلوقاتش باید لطف بسیاری برای رضا و‬
‫خوشنودی آن کردگار جل جالله مناید‪ ،‬اگر مالکان چنین روحیه به زعامت و یا ادارۀ‬
‫مملکت یا ملل مقرر باشند بـیشک متامرتین عدالت را در رستارس زمین گسرتده و در‬
‫پرتو خدا پرستی اساس زندگی مساملت آمیز را با آزادی متام رواج داده میتوانند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که این خودمنایی و تفاخرها بعض ًا مایه بدبختی انسان ها میگردد و‬
‫همینکه خواهند به استفاده از درک ناچیز خود خداوند جل جالله (خالق همۀ کون و مکان)‬
‫را دریابند‪ ،‬شیطان به ایشان وسوسه های گوناگون را القاء کرده نهایت به یک یا دو و بعضی‬
‫را به چند جمله از آن تفکرهای فلسفی به گمراهی و رس انکار یا بی خدایی میکشاند‪.‬‬
‫ِن الم ُ ْسل ِمِی َ‬
‫ن‪-‬آمین‪.‬‬ ‫هم م َ‬ ‫ن وَا ْلمَعَاوِنِی ْ َ‬
‫ل المُؤم ِنِی ْ َ‬ ‫اَلع ِیاذُ بِال� ل �ه ِ مِنْهم ل ِی وَل ِ ُ‬
‫ن و َ غَیْر ِ ْ ِ‬ ‫ک ِّ‬ ‫ُْ ْ‬ ‫َ‬
‫ترجمه‪ :‬پناه میخواهم به خداوند از رش ایشان برای خود و برای همه مؤمنین و همکاران‬
‫وغیره مسلامنـان‪.‬‬
‫در بارۀ (علت عدم درک برش به ُکنه ذات او تعالی) رسالۀ جداگانه نوشته ایم‪.‬‬
‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که دنباله روان شیاطین و نیروهای ضد خدایی یا ارشاک چقدرها‬
‫که در کاروبار خودمنایی و ظلم مرصوفیت و توجه بیشرت منایند به هامن اندازه باطنهای‬
‫شان سیاه گشته به نا آرامی متام همیشه خود را مواجه می‪.‬بینند و این عالمت دوری آنها از‬
‫حضور کربیا جل جالله است‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ به کدام اندازه که به آن عمل یا اعامل شدت کنند‪ ،‬به هامن‬
‫اندازه از آن درگاه اکرام و لطف رانده شده و به مقارنت شیاطین جنی و انسی نزدیکرت‬
‫میشوند و به دیدۀ اینها تأمین زندگی شخصی با همه خودخواهی و نظام حیات‬
‫عالمات ترصفات شیاطین بر ظاهر و باطن اوالد برش‬ ‫‪285‬‬

‫فامیلی شان ارزش کامل داشته و تباهی هزاران انسان‪ ،‬بی قیمت و بی اهمیت مناید‬
‫و این را بخویش چانسی به دریافت امور مادی و یا چاالکی و زرنگی به رسمایه یابی‬
‫دانند‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که این هستۀ غفلت در مبادی حال از تجاوزهای کوچک گوناگون‬
‫بر مردم مظلوم رشوع شده‪ ،‬رفته رفته مدارک حاصله از آن باعث ازدیاد تاریکی و سخت‬
‫دلی در شخص او و مربوطانش گردیده و روی همرفته زایندۀ غفلتها و انتها آدمخواری‬
‫و باالخره منجر بر انکار از وجود خداوند جل جالله میگردد که رسول علیه السالم فرموده‪:‬‬
‫رار ِ وَلا َ َ‬
‫کبِیْرَة ً باِلْا ِْست ِ ْغف َار ِ» الحدیث‬ ‫ص ْغ ِیرَة ً بِالْا ِْص َ‬
‫«لا َ َ‬
‫ترجمه‪ :‬منی ماند هیچ گناهی صغیره مگر به تکرار کبیره میشود و هکذا گناه کبیره به‬
‫استغفار آمرزیده گردد‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ شیاطین از اول بر قلب راه و جای به خود دارند بلکه اگر شخص‬
‫را مغلوب خود ساختند‪ ،‬در همه عروق و عضالت و رشیانها بخویش رسککشیها به چپ‬
‫و راست بدن به حدی منایند که موی فاصله در بین رسک های رفت و آمد شان فی املثل‬
‫نباشد‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ که عالمت اینگونه رسککشی ها در وجود اشخاص به ظاهر‬
‫چیست ؟‬
‫آری! کسانیکه تحت تأثیر تام شیاطین قرار گرفته باشند‪ ،‬هنگام کدام بحث کوچک یا‬
‫مشاجرۀ اندک به یکدم اعضاء و اندام شان به لرزه درآمده‪ ،‬بی اختیار جمالت فحش و‬
‫رکیک از آنها صادر میگردد و اگر در چنین فرصت طرف مقابل هم به او همنوایی کند در‬
‫حال معامله مبنی بر قتل و غارت یا دلآزاریهای سخت و مرفوع ناشدنی گردد‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ که عالمات ترصف شیطـان یا شیاطین بر قلب یا کمپیوتر بدن به‬
‫‪286‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫ظاهر شخص چطور دانسته میشود و این را ذی ً‬


‫ال به چند مادۀ مخترص مقید میکنیم که به‬
‫اقتفای آن  شام اضافه تر را اگر دقت کنید یافته و دیده میتوانید‪:‬‬
‫‪ -١‬اینگونه اشخاص قـسم بسیار خورند و لو که کار اندک باشد‪.‬‬
‫‪ -٢‬دروغگو اند‪.‬‬
‫‪ -٣‬برای بهبود حیات خود‪ ،‬رضر و یا نقصان فرد یا افراد به نزد آنها سهل باشد و حتی به‬
‫غرض تأمین امیالش تباهی انسان نیز ارزش ندارد‪.‬‬
‫‪ -٤‬چون تـنها شوند به دست و انگشتان خود طوری اشارت ها کنند تو گویی کسی به‬
‫مقابلش حارض است‪.‬‬
‫ام خیانت کنند مگر فرصت میرس نگردد و بدین صورت‬ ‫‪ -٥‬به هر کاری که گامشته شوند حت ً‬
‫خود را بدچانس دانند‪.‬‬
‫‪ -٦‬چقدر کوشش در جمعآوری مال و منال منایند دل آرام به خود نبینند‪.‬‬
‫‪ -٧‬در ایفای نقشه های شوم خود ترس از خـدا جل جالله یا حکمداران دنیا کمرت دارند و‬
‫حتی رشم دربجاآوردن آن نیز از کسی نکنند مگر کمجرئت و متملق زاده باشند و اینگونه‬
‫مردم از بحث ما بیرون بوده حاالت بخصوص را دارا اند‪.‬‬
‫ترصف شیاطین بر ظاهر ابدان و اشیای مادی انسان‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ چنانکه ما از حاصـالت و فرآورده های زمین بطور کلی استفاده‬
‫کرده می توانیم که در واقع برش ارهد رصف اشیاء بوده و از ماحصل ما شیاطین ارهد‬
‫مخصوص اند‪ ،‬یعنی جوهر آن اشیاء را که به رشایط خاص خود رسید (مخالفت با رشایع یا‬
‫قوانین مدنی) میربایند‪ ،‬در چنین صورت چقدر باشد به ایشان مباح است‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ در حقیقت ماحصل کلیه زمین از هر قبیل که هست خواه جاندار و‬
‫بیجان و امثار و حبوبات و سبزیجات همه و همه برای استفادۀ آدمیزاد خلق گشته و فرشدۀ‬
‫این مأکوالت برای شیاطین در صورت دخول فساد در آن عمل مقرر شده است‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که بهرتین فرشدۀ مایحصل زمین‪ ،‬غذا و خوراک های برش از قبیل‬
‫جانداران اهلی و وحشی‪ ،‬حبوبات‪ ،‬سبزیجات و امثار است‪ ،‬هکذا بهرتین فرشدۀ خوراک‬
‫و مصارف اکـل و نوش ما‪ ،‬اگر شیطـان به آن ترصف یافت و توانست که مداخلت بنامید‪،‬‬
‫از خوبرتین غذای شیاطین بوده و باعث منو و رشد ایشان گردد و هکذا آنها با پیروان خود‬
‫ك وَم َِم ّن تَبِع َ َ‬
‫ك مِنْه ُ ْم‬ ‫جه َ َن ّم َ مِن ْ َ‬ ‫از بنی نوع انسان و جن خوارک و غذای دوزخ اند‪ ﴿.‬ل َأَ مْل َأ َ ّ‬
‫ن َ‬
‫‪140‬‬
‫أَ جْم َع ِينَ﴾‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬به تحقیق پر کرده میشود دوزخ از تو و از همه پیروان تو ای شیطـان‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ بچه صورت در غذا و مال اوالد ما شیاطین بحکم‪:‬‬
‫‪141‬‬
‫﴿و َ شَار ِ ْکه ُ ْم فِیْ ا ْلا َ ْمـوَا ِل وَا ْلا َ ْولاَدِ وَع ِ ْدهُ ْم﴾‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬رشیک شو به ایشان در اموال و فرزندان و وعده ده ایشان را‪ ،‬در عواید انسانها‬
‫حصه گرفته و از آن بهره به خویش حاصل کرده میتوانند؟‬
‫‪ .140‬ص‪٨ ٥/‬‬
‫‪ .141‬ارسا‪٦٤/‬‬

‫‪287‬‬
‫‪288‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫آری؛ چون ما از حدود رشع بگذریم و تجاوز واضح و یا مرموز بطور غدر در حقوق‬
‫دیگران مناییم اینجاست که آن مال یا مشکوک و یا حرام گردیده و از آن بوی مخصوص‬
‫و متعفن به مشام شیاطین میرسد که حق مشارکت را در آن شئ به آنها ثابت میسازد‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ شیاطین وقتی در مال و خوراک شـخص تصــرف خود را جایز‬
‫می داند که در آن از وجوه حرام چیزی مخلوط و یا همۀآن از مدارک ناروا بدست آمده‬
‫باشد و از آن شئ یک بوی خاص به دماغ آنها میرسد که آن بوی‪ ،‬ترصف شان را در‬
‫چیزها یا اشیای مذکور مباح میگرداند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که شیاطین چون پشک یا سگها‪ ،‬حس شامۀ مخصوص به این‬
‫کیفیت را دارند که به محض وصول به خانه یا دیدن کدام شئ آن را از نگاه حق ترصف و‬
‫مداخلۀ خویش تجزیه و تحلیل کرده‪ ،‬اگر حق مداخلت و استفاده را به حد اعظمی از آن‬
‫داشته باشند به شیطـانی که باعث این عمل بر شخص یا اشخاص شده درجۀ بیشرت دهند‪.‬‬
‫ارزش اعامل و اقوال صالح چیست و چطور باطل میشود؟‬

‫مقدمه‪ :‬خلوص در اعامل را با پاره یی از آزمایش انسان به این گرم و رسد جهان اشارت‬
‫کردیم و از آن به درستی روشن میشود که امتحان وقتی صورت میگیرد تا رقیب در پی یا‬
‫به مقابل شخص بوده و در کار و بار حارض نربد باشد‪.‬‬
‫پس با درک این حقیقت و مرصحات ‪ ١٥٦‬آیات قرآن که تـنها به خرابکاری های شیطـان و‬
‫رول گردانیهای او ترصیح شده و هکذا در بارۀ دستیار فعالش (نفس) که عالوه از حاالت‬
‫عمدۀ آن به اسامی مختص (ا ّماره بالسوء‪ ،‬لوامه و مطمئنه) تذکر رفته و چگونگی اضـرارش‬
‫را که در ‪ ٢٥٤‬آیت روشن شده و قرآن دست ناخورده مؤمنین بازگو کنندۀ آن بوده و در‬
‫زمینه رسول کریم صلی ﷲ علیه و سلم نیز توضیحات بـسزایی داده و عرفای مسلمین از‬
‫آن راز کشایی ها بقدر وسعت دیدی که داشتند منوده اند که همه و همه حقایقی است‬
‫ال برای مؤمنان آموخت‪ ،‬اما‬‫مربهن سالمت برش که رسول علیه السالم در صدر اسالم عم ً‬
‫آن حقیقت را که چه نیروهای ضد اسالمی به چه تاکتیک ها از بین بردند و به جایش‬
‫حاالت کنونی ما را به نام اسالم به میان آوردند و در نتیجه جامعۀ اسالم را پس از ‪١٤‬‬
‫قرن به این پسامنیها و بدبختیها روبرو کرده از جمله پرسشهای تکان دهندۀ روح‬
‫ام در آن فعالیت های شیاطین جنی و‬ ‫و روان مسلامن واقعی و حقیقی باشد که قس ً‬
‫انسی اثر بـسزائی داشته و بی توجهی ارباب قدرت نیز در آن رول مهم را ایفا کرده‬
‫است‪.‬‬
‫خالصه‪ ،‬این رقیب چابک دست به همکاری نفس‪ ،‬گذشته ازینکه پس از توفیق بر اعامل‬
‫نیک موانع گوناگون ایجاد می مناید و شخص را به انواع حـیل از اجرای آن باز می دارد‪،‬‬
‫هرگاه کسی با همه لیاقت و قدرت به کردن آن توفیق یافت باری در ابطالش میکوشد تا‬

‫‪289‬‬
‫‪290‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫از آن اجر به محرش و نور در محرض در قلبش به هستۀ توحید یا نورانیت ایامن او نرسد که‬
‫اینک در مطالب آتی الذکر پاره یی از آن را مالحظه میمنایند‪.‬‬
‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که مالیک نویسنده گان اعامل انسان ها‪ ،‬چطور به تفکیک‬
‫افعال ظاهـرا ً خراب و باطناً نیک و یا باطناً فاسد و ظاهرا ً خوب که ما و شام آنرا عمل‬
‫ریا یا سمعه و یا غیره فواسد میدانیم‪ ،‬میفهمند؟‬
‫آری؛ عمل اگر مقبول است هستۀ توحید در قلب به ایفای آن (زبانی‪ ،‬مالی‪ ،‬جانی) به هر‬
‫وقت و هر جا و هر صورت که باشد متجلی و روشن میمناید‪ ،‬لذا آن را ملک شانۀ راست‬
‫به دفرت حسنات شخص می‪.‬نویسد‪.‬‬

‫ال کسی صدقه‬ ‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که برعکس اگرعمل به ظاهر نیک بوده باشد‪ ،‬مث ً‬
‫دهد و یا دعوت به راه حق کند و یا غیره اعامل را به دیدۀ حضار مطابق اصول مرشوعه‬
‫و قوانین موضوعه بجا میآورد‪ ،‬ولی به قلب ارادۀ فریب و خدعه با مردم را دارد تا بدین‬
‫وسیله به او نام صالح داده و به گفـتۀ او اعتامد کنند؛ قلب نوری از آن نداشته ملک شانۀ‬
‫چپ آن را به دفرت سیآتـش نویسد که البته هنگام توبه از رس صدق احتامل محو و نابودی‬
‫آن به خوبی میرود‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که چنین اعامل را شاید عده یی از حارضان تصدیق یا حکم‬
‫صحت دهند و قابل قبول حرضت ویتعالی دانند ولی چون از آن عمل‪ ،‬هستۀ توحید منور‬
‫نشده‪ ،‬برعکس کدرانیت هر آن در دلش اضافه و اضافهتر گشته میرود‪ ،‬در نتیجه شخص‬
‫بی ذوقی خود را اکرثاً در باطن احساس میکند ولی به خویش منیآورد‪ ،‬پس بهرت است‬
‫که قبول اعامل را مؤمن از خداوند جل جالله بخواهد نه از بنده گان و بکوشد تا به باطن‬
‫نظرداشت خوب گفـنت یا نیک شمردن مردم را اهمیت ندهد و حتی به خوشباشی حضار‬
‫اعتناء نکند‪.‬‬
‫ارزش اعامل و اقوال صالح چیست و چطور باطل می شود؟‬ ‫‪291‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ که ابـطال چنین اعامل ظاهـراً مرشوع و باطن ًا مردود به دو صورت‬
‫واقع میگردد‪:‬‬
‫اول‪ -‬اینکه شخص عمداً آنرا به غرض فریب مردم کرده و اساس ًا به پاداش آن اعتقاد سلیم‬
‫ندارد‪ ،‬مانند اینکه برخی کفار برای فریب مؤمنین خود را به احکام دین و ظواهر‬
‫رشیعت میآراستند تا در بین مؤمنان این همه تخم های نفاق و شقاق و کیش و روش‬
‫های گوناگون را کاشتند که امروز ما به آن دست و گریبانیم و راه نجات را هم جز‬
‫فضل و مددگاری خاص حرضت او تعالی و همکاری یاران پاکدل رساغ نداریم و‬
‫جزای شخص اول (بنیانگذار نفاق و شقاق) اضعاف و ُمضا َعف بوده و دنباله روان دانسته‬
‫اش به کیفر آن تا روز قیامت مأخوذ و عندﷲ مسئول اند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ صورت دوم ابطال عمل با آنکه شخص کاری کرده یا گفتاری که‬
‫منوده‪ ،‬از نگاه دیانت‪ ،‬عقیده هم به آن دارد بازهم باطل و به دفرت سـیآت او داخل میگردد‬
‫و این نیز به دو قسم باشد‪:‬‬
‫اول آنکه عمل را شخص به غرض تعلیم و تعلم مردم یا کمک به غربا و مظلومان مطابق‬
‫رشع کرده ولی شیطـان بعـداً او را وادار به ریا مناید تا از آن به چندین جا و یا الاقـل یکبار‬
‫به نزد فرد و اجتامع به مقصد جلب نظر مردم‪ ،‬برای دریافت نام نیکوکاری گویند تا در‬
‫آینده از آن ممر استفاده سوء منوده باشد پس بدین صورت عمل او باطل و ریای مطلق‬
‫گردد و اگر نیرنگش در اذهان مردم مؤثر شد برای همیشه بر جبین چنین اشخاص داغ نفاق‬
‫زده شود‪ ،‬نعوذ باهلل!‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ صورت دوم چیست؟‬


‫آری‪ ،‬اینست که شخص کار نیک را کرد و برای خودمنایی آنرا به جمع یا فرد که در آنجا‬
‫نبود گوید و یا کسی از آن عمل او اظهار خورسندی منود و او تفاخر کنان گفـت آری؛‬
‫‪292‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫من همیشه چنین کارهای نیک را انجام می دهم‪ ،‬در حالیکه هامن یکبار بود که عامل آن‬
‫کار خوب گردیده است‪ .‬اینجا فقط آن عمل او باطل شود که قب ً‬
‫ال به حکم حسنات به دفرت‬
‫نیکویی اش ثبت گردیده بود و این ریا را رشیعت اسالم در سلسلۀ اعامل مشبوه یا سمعه‬
‫داند‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که اگر از ایفای آن عمل یا اعامل شیطـان از وی به حـیله هایی‬
‫که فوق ًا گفـته شد پاره یی را باطل کرده و شخص دانست و قلب ًا تایب شد‪ ،‬خدای متعال آن‬
‫همه را واپس از دفرت سیآتش محو و به دفرت حسنات او به حکم ثواب داخل میمناید‪ .‬قوله‬
‫‪142‬‬
‫﴿ وَمَن َي � ّْعمَلْ ُس ٓوءًا َأ ْو ي َ ْظل ِم ْ نَف َْسهُۥ ث ُ َم ّ ي َ ْست َ ْغفِر ِ ٱل� ل �ه َ َيجِدِ ٱل� ل �ه َ غَف ُورًۭا َرّحِيمًۭا ﴾‪.‬‬
‫تعالی‪ْ :‬‬
‫ترجمه‪ :‬و هر كس كار بدى كند یا بر خویشنت ستم ورزد سپس از خدا آمرزش بخواهد‬
‫خدا را آمرزندۀ مهربان خواهد یافت‪ ،‬یعنی کسی که عمل بد منود و نفسش تاریک گردید‬
‫سپس آمرزش خواسـت از خداوند جل جالله‪ ،‬میبخـشد او را خدای مـتعال و درجات‬
‫میدهد به مهربانی‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که در دین مبارک اسالم برای اکامل اعامل شخص چه نکته‬
‫های باریکی است که ما فوقاً پاره یی از آن را گفتیم و روشن ساختیم‪ ،‬ازیرنو مؤمن‬
‫آنچه میکند باید خاص برای خدا جل جالله بوده و در چنین کارها مشارکت غیر را نه‬
‫در آوان اجرای کار و نه هم بعد از آن مناید‪ ،‬یعنی اجر خود را خاص از خدای متعال‬
‫خویش منتظر باشد نه از غیر او که فریب شیطـان است‪ .‬قوله تعالی‪:‬‬
‫‪143‬‬
‫﴿و َ مَا ا َسئَ�لُکُ ْم عَلَیْه ِ م ِْن ا َْجر ٍ ا ِْن ا َْجرِی ا ِل َا ّ عَل َی ر َ ّ ِ‬
‫ب الْعَالَمِی ْ َن﴾‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬منیخواهم بر آنچه رهنمونی حق منودم از شام مزدی را و اجر من بر پروردگار‬
‫عاملیان است‪.‬‬
‫‪ .142‬نساء‪١١٠/‬‬
‫‪ .143‬شعراء‪١٠٩/‬‬
‫بر شیاطین رضبه های مرگبار وارد کنید‬

‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ که به دفع هر دشمن‪ ،‬انسانها حربه ها ساختند‪ ،‬ولی به دفع دشمن‬
‫قطعی خود (شیاطین) تا اکنون نپرداختند‪ ،‬مگر اسباب و آالت دفاع این خصم نامرئی‪،‬‬
‫ناممکن باشد؟ نه هرگز‪ ،‬در آتی به یاری خداوند جل جالله خواهیم گفت‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که به چه چیزها‪ ،‬بر شیطـان رضبه ها وارد میشود و کدام‬
‫فرصت ماتم بر خاندان آنها واقع میگردد؟‬
‫باید دانست که شیطـان مرگ ندارد ولی به اثر رضبههایی که به هنگام وسوسۀ خویش‬
‫بر شخص منود و او به آن عمل نکرد فقط به نکردن آن کار‪ ،‬رضبۀ مرگبار به اندازۀ‬
‫کالنی عمل بر پیکرش وارد میشود‪.‬‬
‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که در چنین موارد اگر شخص بنابر الهام حق توسط ملک و یا‬
‫کامل نورانیت خویش و یا غیره فیوضات حرضت ربانی‪ ،‬بخود آمده و از ایفای آن عمل‬
‫که تا جایی در کردنش تصمیم گرفته بود و تا اندازه ای همراهی بدان صوب رش منوده بود‪،‬‬
‫بازگشت منود؛ به یکدم نورانیت باطن او چندین دفعه اضافه شده و از اثر صدمۀ آن بر‬
‫شیطـان انفسی رضبۀ مرگبار وارد شود‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ چقدر که شخص در چنین موارد به کمک شیطـان انسی و یا به‬
‫اثر تحریکات شیاطین جنی به اجرای آن عمل ناجایز نزدیک و نزدیکرت شد‪ ،‬ولی قبل از‬

‫‪293‬‬
‫‪294‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫ایفای آن به خود آمد و دست از آن برداشت به هامن اندازه رضبه بر جسد شیطـان انفسی‬
‫وی ف َا ِ َ �نّ‬
‫ن ال ْه َ ٰ‬ ‫اف مَق َامَ ر َ ب ّ ِ ٖه وَنَهَی ال َن ّـف َ‬
‫ْس عَ ِ‬ ‫خ َ‬‫اش شدید و غیر قابل عالج باشد‪﴿.‬وَا ًَمّا م َ ْن َ‬
‫ا ْلجّنَة َ هِیَ ال ْمَا ْ ٰ‬
‫وی﴾‬
‫‪144‬‬

‫ترجمه‪ :‬کسیکه ترسید از یاد حضور خداوند جل جالله و منع کرد نفس را از برآورده شدن‬
‫خواهشات فاسد آن به درستی که جنت محل بازگشت و جایگه او باشد‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ اشد ترین رضبه آن است که شیطـان‪ ،‬شخص را به ایفای کدام‬
‫عمل خالف رشع یا قانون بهبود اجتامع وادار کرد و آن کس قدرت تام در اجرای‬
‫آن از هر قبیل که باشد یافت ولی از ترس خـدا جل جالله نکرد‪ ،‬این رضبه خیلیها‬
‫کاری بوده و از جسم شیطـان مقرره خون جاری شود که اگر به شیاطین دیگر رسد‬
‫زخم ناسور گردد‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ آن رضبه به نوع خود شیطـان را مجروح می سازد چقدر که آن‬
‫رضبه قوی باشد به هامن اندازه حالت او را به خرابی و حتی جنون کشد که ناچار به فلک‬
‫خویش به غرض تداوی رود‪ ،‬اگر در آنجا تداوی نشد خود را نادانسته زنده به دوزخ اندازد‪.‬‬
‫ازینجاست که قرآن کریم به عدم مرگ او تا روز معین خرب داده میفرماید‪:‬‬
‫ترجمه‪ :‬گفـت [شیطـان] پروردگارا مهلت ده مرا تا روز حرش‪ ،‬فرمود او تعالی که مهلت‬
‫دادم ترا تا روز معین‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ که این رضبه یکی از چندین نوع رضبههایی است که اگر به‬
‫شیطـان وارد شود غیر ازینکه او را مجنون و یا زخمی شدید کند و به غرض تداوی باید به‬
‫فلک خود رود دیگر چاره یی ندارد که ترشیحات کامل و کاملرت آن را در رسالۀ تجزیه و‬
‫تحلیل اتوم انسان به یاری خدای متعال جل جالله مالحظه میکنند‪.‬‬

‫‪ .144‬نازعات‪٤٠/‬‬
‫بر شیاطین رضبه های مرگبار وارد کنید‬ ‫‪295‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ هرگاه از چنین صحنه ها رضبه بر پیکر شیاطین انفسی وارد شد‪،‬‬
‫از بدنش به قسم خون‪ ،‬چیزی فواره میزند و چون وی به هر طرف رود شیاطین دیگر از او‬
‫میگریزند تا مبادا از خونش بر جان شان رسد‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که این خون رضبۀ بنده گان صالح بر پیکر شیاطین دیگر چه اثر‬
‫دارد؟‬
‫آری‪ ،‬به حکم زخم ناسور در جسم شیاطین دیگر اگر رسد جرح پیدا میکند که تداوی‬
‫آن ناممکن بوده و هم اگر از هزار‪ ،‬یک تداوی شود‪ ،‬جای آن در بدن او خیلیها بدتر از‬
‫زخم چیچک منودار باشد‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ ماتم بر خاندان شیاطین وقتی برپا میشود که شخص به طول‬
‫مدت‪ ،‬چندین بار کارهای نامرشوع و خالف انسانیت را ایفا کرده ولی به اثر صحبت‬
‫صالحین یا به فضل خـدا جل جالله آن کس از همه کرده های خویش تایب شد گویا ماتم‬
‫شعله دار بر خاندان شیاطین واقع شده و همه به ملبه های آن در گرفته میسوزند‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا متوجه شده اید؟ چرا ماتم میگیرند ؟‬


‫زیرا دربارۀ آن شخص معتاد به فساد‪ ،‬نقشه های خود را به امید واثق در بی ایامن کردن وی‬
‫از خداوند جل جالله تنظیم داده بودند وقتیکه او از آن عمل‪ ،‬به صدق دل تایب شد خدای‬
‫متعال آن همه بدیهایش را عفو و نورانیت‪ ،‬عوض آن کدرانیت به قلبش رسازیر میکند‪،‬‬
‫این رویه کاسۀ امید شیطـان را یکدم چپه کرده و به خاک برابر میسازد‪ ،‬لذا ماتم میگیرند‪.‬‬
‫ٔ‬
‫‪145‬‬
‫ت ﴾‬ ‫ٱلسي ّ ِ َـ ِ‬
‫ن ًّ‬ ‫قوله تعالی‪ِ ﴿ :‬إ ّن ٱ ْلح َ َ‬
‫سنَٰتِ ي ُ ْذهِب ْ َ‬ ‫َ‬

‫ۚ‬
‫ترجمه‪ :‬به درستی که خوبیها به یقین میبرد و زایل میسازد بدیها را‪.‬‬

‫‪ .145‬هود‪١١٤/‬‬
‫‪296‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -١٢‬آیا متوجه شده اید؟ اشدترین ماتم آنست که شخصی منکر از خـدا جل جالله و‬
‫یا مرشک باشد؛ مؤمن گردد و این به حکم مامتی است که بر همۀ آن فامیل اثر مستقیم‬
‫گذارد‪ ،‬لذا با آمدن نبی یا ُرسل علیهم السالم در هر زمان خیلیها شیاطین میکوشیدند تا‬
‫او و همراهان و معاونانش را از بین بربند زیرا در ایشان نور ساطع بینند که باعث اضمحالل‬
‫رشک یا انکار از خـدا جل جالله و یا غیره فسادها در اشخاص میگردد‪ ،‬ازیرنو سخت‬
‫ترین مشکالت بر انبیاء علیهم السالم و اولیاء ﷲ و معلنان حق آوان مهدی علیه السالم‬
‫باشد‪ .‬اینک عین عبارت عربی حدیث رشیف را درین رابطه یاددهانی میکنیم‪:‬‬
‫ل»‪( 146‬الحدیث)‬‫ل فَالْا َ ْمث ُ‬ ‫«اشَـ ُ ّد البَلاء ِعل َی ا ْلاَنبیاء ِ ث ُ َم ّ عل َی ا ْلاَولیاء ِ ث ُ َم ّ ال ْ ِ ْ‬
‫امث َ ُ‬

‫‪ .146‬رواه الرتمذی و ابن ماجه و ابوداؤد‬


‫عالیم نجات از شیطـان‬
‫ ‬
‫‪ -١‬آیا متوجه شده اید؟ هرگاه انسان ها موفق به درک رازهای عداوت و صورتهای‬
‫مخالفت این دشمن واقعی ظاهراً نامرئی خود (شیطـان) شدند‪ ،‬درست در آن فرصت به‬
‫روی زمین عدالت تعمیم یافته و معرفت خدای عظیم در دلها جایگزین گشته و امنیت از‬
‫هر نگاه حکمفرما خواهد بود‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا متوجه شده اید؟ که با درک این واقعیتها چطور انسان میتواند که از زیر سلطۀ‬
‫هواجس نفسانی و تلبیسات شیطـانی خود را برهاند؟ و چرا اکرثاً قدرت و توانـایی رهایی را‬
‫ندارند؟ سوالهای بجا و ارزنده است که باید انسان حت ً‬
‫ام بداند‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا متوجه شده اید؟ که رازکشایی این ارسار را قرآن کریم به داخل ‪ ١٥٦‬آیات و‬
‫رسول علیه السالم به اضافه از آن در احادیث صحاح سته‪ ،‬توضیحات بـسزایی داده اند‬
‫و ازینکه تا اکنون چرا به آن اعتناء نگردیده‪ ،‬سوال تکان دهندۀ روح و روان مؤمنان‬

‫‪297‬‬
‫‪298‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫روشنفکر است‪ ،‬چه اینک می بینیم که از اثر این بی توجهی به گـودال های غفلت‬
‫و بعضاً ضاللت و پسامنیهای گوناگون درافتاده ایم و این حالت به خوبی متام بازگو‬
‫کنندۀ انحرافات ما از اساسات اسـالمیت باشد که در پایان کار برخی به دامان رشق و‬
‫عده یی به پای غرب به زانو درآمده و به هر چیز به دروازۀ شان محتاج ایستاده ایم‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا متوجه شده اید؟ که به چه صورت شیطـان از باالی قلب دور و دورتر شده می رود؟‬
‫آری؛ چنانکه به اثر ذکر و یا مشاهدۀ نندارتون یا اعامل و اقوال نیک رشعی جانی‪ ،‬مالی و‬
‫زبانی نورانیت هستۀ توحید در شخص رشد یافت‪ ،‬به عین حال شیطـان از آن نورانیت خود‬
‫را به فاصلۀ معین دور نگاه میدارد که او را رضر نرساند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا متوجه شده اید؟ این نورانیت در واقع به حکم لین مثبت بوده و وجود شیطان و‬
‫کدرانیت او بطور لین منفی باشد که اگر بهم تصادم کردند جانب منفی را به جرقههایی که‬
‫از آن حاصـل می شود نابـود میکند و هـرگاه نفـس بطـور میانجی واقـع شـود‪ ،‬ظاهـراً به‬
‫کارچاالنی شیطان و تلبیساتش زمینه میرس گشته و دوری از تصادم واقع میشود‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا متوجه شده اید؟ که اگر نورانیت روحی شخص و معنویت خـداشناسی او اوج‬
‫گرفته می رفت‪ ،‬شیطـان مقرره اش تا یک فاصله با او بوده می تواند که از دور اثر‬
‫القای وسـوسـۀ خود را در وی بیند‪ ،‬اگر دانسـت دیگر آوازش به آن نیکبخت مؤثر‬
‫شـده منی تواند‪ ،‬به مقامات مربوط خود عرض و برطرفی خویش را از آن خواهان‬
‫گردد‪ ،‬البته در چنین صورت شیطـان معزول و مقهور باملرتبه باشد‪.‬‬
‫عالیم نجات از شیطان‬ ‫‪299‬‬

‫‪ -٧‬آیا متوجه شده اید؟ عالمات چنین حاالت اینست که اگر شخص مدرک و بیدار‬
‫ملتفت شده و یا میشود‪ ،‬در اوایل آواز وسوسه به طور صحیح از باالی قلب و یا در خود‬
‫قلب رسد که بسیار جلی و روشن باشد و چون از انسان فاصله گرفت بطور خفیف از دور‬
‫معلوم میشود‪ ،‬این درست فرصتی اسـت که شیطان از او جدا و جداتر گشته میرود و الزم‬
‫است که شخص در ایفای اعامل نیک که داشت هنوز هم بکوشد و بجا آرد تا نورانیت‬
‫باطنش عالی و عالیرت شود‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا متوجه شده اید؟ که پس از احساس این وسوسه های ضعیف‪ ،‬باری چنان شود‬
‫که یکدم از باالی قلب وسوسه به شخص القاء میگردد و این درست زمانی است که‬
‫شیطان اولی اش برطرف و اکنون مساوی نورانیت باطنی او‪ ،‬بر وی شیطـان دارای عین‬
‫پیامنه کدرانیت را مقرر کرده اند‪ ،‬لذا به مداومت در فعالیت و کارهای نیک که مـورث‬
‫ارتقای باطن او شده بود و به آن مشغولیت داشت رضورست تا بکوشد که ترک نشود‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا متوجه شده اید؟ که ادامۀ آن عمل یا اعامل و یا صحبت با کدام ذات رشیف و یا‬
‫مداومت به کدام ذکر و مشاهدۀ نندارتون وغیره که نورانیت الزم را از آن حاصل کرده بود‪،‬‬
‫بازهم اندکی به این فرصت ثقیل گردد لذا همت منایند و مداومت را جدیتر سازند و اگر‬
‫بتوانند که به ارشادات استاد کامل زیادت کنند هنوز چه بهرت‪ ،‬زیرا به حکم طبیبان باطنی‪،‬‬
‫به دادن رشبت یا کپسول های مقوی روح وارد اند‪.‬‬
‫‪300‬‬ ‫انسان و فلسفۀ امتحان‬

‫‪ -١٠‬آیا متوجه شده اید؟ که راه دیگر فالح اینست تا پیرشفت عدم استعداد سابق خود را با‬
‫خطاکاریها و غفلت ورزیهایی که داشت یکی بعد دیگر از نظر همیشه گذرانیده و خود‬
‫را آن ذرۀ ناچیز که بود بیند و به عجز و زاری گراید بـیشک حت ً‬
‫ام بیاری خـدا جل جالله‬
‫این شیطـان نیز مجبور به دوری میگردد‪ .‬بیت‪:‬‬
‫چون خـدا خواهد به ما یاری کند‬
‫مـــیل مــا را جـانب زاری کــند‬
‫م‬ ‫عظ‬ ‫خلق‬
‫ارسار ت ات بارگاۀ ت‬
‫یا‬
‫میگ پنج‬
‫جام و ر م‬
‫اعوذ بال� ل �ه من الشیطان الرجیم‬
‫بسم ال� ل �ه الرحمن الرحیم‬

‫ِى لَوْل َ ٓا َأ ْن هَدَىٰنَا ٱل� ل �ه ُ‬


‫ٱ ْلحم َْدُ لِ� ل �ه ِ َٱل ّذِى هَدَىٰنَا ل ِهَٰذَا وَمَا ك ُ َن ّا لِنَهْتَد َ‬

‫ترجمه‪ :‬ثنا و صفت مر خدای را که هدایت کرد ما را به این [راه] و اگر حرضت او جلت‬
‫عظمته رهنمونی منیفرمود‪ ،‬ما نبودیم که راه یابیم‪.‬‬
‫به عبارۀ دیگر‪ :‬اگر او جل جالله ما را به شـاهراه مســتقیم راه منـایی منیکرد ما راهـیاب‬
‫منیشدیم‪.‬‬

‫مقدمه‬
‫آنچه را که برش به غرض دریافت سعادت جستجو میکند و از راه پهن شدن علوم معاش‬
‫به دست آوردنش را گامن میمناید و آرزو می برد تا جایی مغالطه بوده و اشتباه در اشتباه‬
‫است‪.‬‬
‫آنا می بینند که با ارتقای علوم و تکنالوژی‪ ،‬بازهم آدمکشی ها و اسباب محیر العقول آن‬
‫بطور رسسام آور بنام مسابقۀ تسلیحاتی وحشیانه پیش و پیشرت رفته و کار به جایی رسیده که‬
‫‪ ۱‬و یا ‪ ۱‬حصۀ عواید شان را پیرشفته ترین ماملک رصف این راه عبث و جنون میگردانند‬
‫‪۴‬‬ ‫‪۳‬‬
‫که اینک جهان را به پرتگاه نابودی به یک سویچ زدن کشانیده اند‪.‬‬
‫به این نظر اندازی مخترص معلوم شد که آرامی واقعی روز به روز به سوی گمنامی و نابودی‬
‫میرود‪ ،‬پس چه باید کرد ای فرزندان منور اوالد برش و ای پیروان قرآن دست ناخوردۀ خالق‬
‫این همه بحر و بر؟‬
‫آری! یگانه راه نجات برای همه‪ ،‬فقط و فقط شیوع توحید متکی بر ایامن با خـدا‬

‫‪301‬‬
‫‪302‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫جل جالله و صحت و سالمت قلب از آفات غیراهلل است که کتب و رسایل مدرسۀ‬
‫قرآن به یاری او جلت عظمت ُة از عهدۀ آن بخوبی برآمده و به غرض تعمیم اصل برابری‬
‫و برادری و عدالت گسـرتی‪ ،‬زندگی مسـاملت آمیز متاماً آزاد و مملو از محـبت را‬
‫می تواند با حیات مرفۀ آرام و سعادت منظور نظر برشیت در کام او فرو ریزد‪ .‬اینک‬
‫آخرین و متامترین ترشیحات مستند بر اساسات آیات دست ناخوردۀ قرآن و احادیث را‬
‫ال رسیده است مطالعه میکنند‪.‬‬ ‫که اجام ً‬
‫ال برای رهنمونی اسالم و برشیت نق ً‬
‫اکنون بر شامست ای جوانـان مؤمن و ای صاحبدرایتان موقن که آن را به دقت‬
‫هرچه متامرت خوانده و از آن نورانیت کامل در چارج هستۀ توحید قلب خویش بطور‬
‫مکمل حاصل منوده و عـروج قوای روحانی را به غرض ارتباط به ذات صمدانی او‬
‫جل جالله به دست آورده و با ذوق رسشار در شیوع این رسایل و توضیحات مطالبش‪،‬‬
‫دید و نظر خود را مستانه وار روشن و روشنرت کرده باشند و تا آخرین لحظه که سالمت‬
‫برش را در رستارس جهان تعمیم نه بخشیده باشند آرام نه نشینند‪.‬‬
‫امید است که با وصول و شیوع هرچه زودتر و متامتر این دولت‪ ،‬به زودی پسامنی عالـم‬
‫اسالم را در علوم و فنون تکافؤ کرده و عقب افتادهگی هایی را که به مقابل ماملک پیرشفته‬
‫صـنعتی داریم‪ ،‬با حصول قرب حضور و دریافت صفائیت ایامن‪ ،‬به منظور تعمیم عدالت‬
‫و برادری و برابری و زندگی متام ًا آرام ظاهری و معنوی‪ ،‬به یاری خدای عظیم سبحانش‬
‫جبیره منوده و به چابکرتین فرصت مرفوع و التیام بخشیده باشند‪.‬‬
‫گرچـه دربـارۀ طریقـۀ همسری یـا پیشروی و همدسـتی بـا ماملـک پیرشفتـه نگفتـم‪ ،‬ولـی‬
‫حقایـق دانـان مؤمـن بخوبـی مـی داننـد که با شـیوع ایـن اسـلوب هرچه زودتـر از ایـن راه‪،‬‬
‫ارتقـاء بـرای کافـۀ ماملـک اسلامی بـه یـاری خــدا جل جاللـه میرس باشـد‪.‬‬
‫بمنه و فضله ا�لکریم‬
‫اساس پیدایش جهان و جهانیان‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ که این همه عوامل عیان و نهان را از هیچ یا عدم محض خلق کرده اند که‬
‫کره یا فلک ما بطور مثال جزئی از شاخۀ کالن درخت است که مانندش چندین شاخه به نام‬
‫کهکشان ها دارد که فلک ما به زاویۀ یکی ازین کهکشان ها واقع است‪ .‬سبحان ﷲ العظیم‪،‬‬
‫هرگاه گوشه یی ازین نظام این باشد ازینجا تا مبدأ آن چه ها خواهد بود؟!‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که برای ثبوت این مدعا میخواهم تا شام با ما به دیدار مناظر عالـم‬
‫باال و اســاس خلقت جــهان و جــهانیان آنجا و اینجا ســفر کرده و از رساپردۀ حضـور‬
‫ذات(نُوْرُال ُن �ّوْر ِ ف ِْی ُک ّ ِل الْا َ ْزم ِنَة ِ و َ ال ُ ّدهُوْر ِ) تا مسکن و حتی رس دسرتخوان‪ ،‬چنانکه در رسایل‬
‫قبلی گذشت‪ ،‬به دقت دیده و از آن جالل و جامل و کامل صانع بی مثال او را به نور ایامن‬
‫کامل یافته و پذیرفته باشند‪ .‬اینست کوتاه ترین راه ارتباط و قرب بنده با خداوند جل جالله‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ که مبدأ خلقت جمیع کون و مکان مظاهر از پرتو انوار رسا پردۀ حرضت‬
‫الهی جل جالله بوده که از آن به کرات حوالی عرش عظیم فی املثل جذب شده و عنداالمر‬
‫او تعالی به حواشی کرسی منفلقانه رسیده و از آنجا ذرات نورانی به استهالک رسیده را‬
‫عالـم باال در خود جذب کرده سپس عنداالمر او جلت عظمته به فضای الیتناهی به انواع‬
‫و اقسام افالک و کرات منقسم گشته به مدار خاص استقرار می یابد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ که از انفالق اول‪ ،‬ذرات نورانی دارای عمرهای خیلیها باقی به ماحول‬

‫‪303‬‬
‫‪304‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫کرسی پخش و از کفیدن کرات ماحول کرسی انوار باقی قابل رشد و تکامل به جنان ریخته‬
‫و جِ رم کثیف تر آن سپس به شکل کرات یا افالک ماحول ما به این اعامر اضافه از هزاران‬
‫سال خود در میآیند‪ .‬چه خدای عظیم و علیم و توانـا و یکتا است جل جالله‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که به اطراف هشت جنت نهم عرفات دهم دوزخ ها واقع بوده و به چهار‬
‫زاویۀ آن افالک قدسیان (ملکوت) و انسان و جن و شیاطین اند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ که زوایای ملک و شیاطین و جن و انس به مقابل همدیگر قرار دارند‬
‫بطور مثال‪ :‬هرگاه فرض کنیم در یک مربع که دو به دو زوایای روبروی آن‪ ،‬در شکل‬
‫مقابل یکدیگر واقع اند این چنین افالک ملک به زاویۀ افالک شیاطین و افالک برش‬
‫با فلک جن به زوایای مقابل خویش موقعیت دارند‪.‬‬
‫اساس پیدایش جهان و جهانیان‬ ‫‪305‬‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ که افالک ما به دست راست زاویۀ ملک و به دست چپ افالک زاویۀ‬
‫شیاطین واقع است که گویا طرف دست راست آنها طرف دست چپ یا جایگه مترکز دل‬
‫در ماست که این هم بذات خود احسان خداوند جل جالله برای گرفنت الهامات ملکی در‬
‫برش باشد‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا می دانید؟ که به دست راست شیاطین و دست چپ افالک ملکوت‪ ،‬افالک جن‬
‫قرار دارند زیرا دلهای شان برعکس ما به طرف راست شان واقع است‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ که به این دو زاویۀ مقابل معین افالک برش و جن از افالک ملکوت‬
‫الهامات خیر و از افالک شیاطین رش و رشارت همیشه به ما و جنیان پخش میشود‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا میدانید؟ که موکلین ملکی به ما و جنیان‪ ،‬عندالفرصت آن الهامات خیر را عالوه از‬
‫تلقینات نیک ملک انفسی از افالک خود در افراد این دو طبقه (انس و جن) ریلی میکند‪،‬‬
‫لذا انسان های بدکار هم گاهی بی اختیار و بدون هرگونه مطلب خودبخود به کارهای نیک‬
‫متوجه و عامل میگردند که بعضی ها پس از کردن آن عمل نیک نادم میشوند‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا میدانید؟ که از افالک شیاطین به این دو طبقه (انس و جن) نیز وساوس و رشارت‬
‫های منترشه را شیاطین انفسی عالوه از تلبیسات خود گرفته به قلب القا و ریلی میمناید‪،‬‬
‫لذا شخص بدون کدام سابقه بعض ًا بدکار میگردد‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا می دانید؟ ازینجاست که انسان ها گاهی خوشخوی و نیک عمل و زمانی عین‬
‫شخص بدکار و بدعمل میگردد‪ ،‬اینست منشأ اصلی ابتالء و آزمایش که به دقت باید دید‬
‫و فهمید و به چاره جویی آن الزم است تا همت عالی و اخالص کامل ورزید‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا می دانید؟ که تـنها انسان و جنیان مورد صدور اوامر و نواهی بوده و از کوره های‬
‫‪306‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫ْس ا ِل ًا ّ لِی َ ْعبُدُ ْو َن﴾‬


‫‪147‬‬ ‫ْ َ‬
‫نوَا ْلاِن َ‬ ‫خلَق ُ‬
‫ْتالج ِ ّ‬ ‫آزمون خداوند جل جالله باید برآید‪ ،‬قوله تعالی‪﴿ :‬و َ مَا َ‬
‫ترجمه‪ :‬نیافریدم جن و انس را مگر برای عبادت(یافنت معرفت یا ارتباط به حرضت‬
‫خویش)‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا می دانید؟ که انسانها وقتی از فتنۀ این تکالیف و وساوس رش شیاطین نجات به‬
‫ام موقف خود را حسب االرشادات کتب و رسایل‬ ‫یاری خداوند جل جالله می یابند که عل ً‬
‫ملهمۀ مدرسۀ قرآن به تأسی از اساسات سلیم دست ناخوردۀ قرآن به دقت دریافته و سپس‬
‫به آن عمل کرده باشند‪.‬‬

‫‪ .147‬ذاریات‪٥٦/‬‬
‫مظاهر جامل و کامل در پاره یی‬
‫از ارسار اسامء ﷲ جل جالل ُه ع ََّم ن َوال ُه‬

‫مقدمه‬
‫چون تا جایی بطور اجامل بر اساس پیدایش جهان و جهانیان نظر به ارشادات قرآن‬
‫به یاری خداوند جل جالله وارد گشتند خوبست تا به کارگردانی مظاهر آثار اسامء ذات‬
‫حرضت کربیا جل جالله‪ ،‬مخترصا ً مطلع گردند‪ ،‬لذا پیش از همه باید بدانیم که اسامء ﷲ‬
‫و مظاهر آن به نزد برخی علامی کرام عین ذات و به دیدۀ عده یی از امئه(رح) صفات‬
‫ذات اند که در واقع بازهم به یک مطلب خالصه میگردند گویا مظاهر خالقیت عظیم‬
‫الشان او جل جالله روشنگر پاره یی از کامالت و قدرت ذات ویتعالی است‪ ،‬یا به عبارۀ‬
‫دیگر پیدایش کاینات با همه جزئیات و کلیات آن‪ ،‬متثیلی از ارسار اسامء ﷲ باشد و‬
‫در واقع منوداری هر یک از آن را‪ ،‬ما به صفتی از صفات او تعالی جل جالله نسبت‬
‫می دهیم و در حقیقت این نامگذاری ها را برای تسهیل فهم اوالد برش منوده اند‪ ،‬ورنه‬
‫کارگردانیها و کامالت و ارسار قدرت و مظاهر آن در هژده هزار عالـم‪ ،‬همه و همه زادۀ‬
‫صانعیت و خالقیت و ربوبیت وغیره‪ ،‬دست قدرت بالکیف ذات یکتا و بیهمتای او‬
‫ت َع َظ َم ُته اسـت مث ً‬
‫ال از عدم به وجود آوردن اشـیاء مظهر اسم اَل ْ ُمبْـدِ ْی جلجالله یا‬ ‫َجلَّ ْ‬
‫اَل ْ َمجِ دْ جلت عظمته وغیره باشد و به شکلی از اشکال آن را منودار ساخنت اثر اسم مبارک‬

‫‪307‬‬
‫‪308‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫اَل ْ ُم َص ِّو ْر جل جالله بوده و آن را به قسم موجودی دارای ابعاد ثالثه بطور مرئی یا نامرئی‬
‫حیات بخشیدن‪ ،‬اثر اسم مبارک اَلْحَ ْی جل جالله و سپس که به چه مراحل رشد و کامل‬
‫ب جل جالله در آن مؤثر بوده و روزی اش را برای نشو و‬ ‫دادن بهرۀ بزرگ اسم مبارک اَل َّر ْ‬
‫منا و تکامل او بطور سیار مثل جانداران و یا به قسم ثابت مانند احجار و اشجار و نباتات‬
‫َّاق جل جالله است‪ ،‬سپس به کجا و چه وقت او‬ ‫وغیره مهیا کردن مظهر اسم مبارک اَل َّرز ُ‬
‫ت جلت عظمته می باشد که به این تفصیل‪ ،‬همه اسامء‬ ‫را فانی کردن‪ ،‬اثر نام مبارک اَل ْ ُم ِم ْی ُ‬
‫ﷲ فقط بروی منوداری مظاهر اسمی مقید بوده و ُمـ ِمد فعل و انفعال اشیاء اند‪ ،‬ورنه هرچه‬
‫هست و نیست همه اوست جل جالله َو َع َّم ن ََوال ُه َو َع َّز اِسم ُه‪.‬‬
‫داســتان در پـرده مــی گویم ولــی گفـته خواهــد شد به دستان نیز هم‬
‫گفتـمـت پیـــدا و پنـهــان نـیز هـم‬ ‫هر دو عامل یک فروغ روی اوست‬
‫(رح)‬
‫حافظ‬
‫که آن را به صفتی از صفات او تعالی جل جالله نسبت دهند و قرآن کریم به ‪ ٩٩‬صفت از‬
‫آن ما را مسبوق ساخته است‪ .‬با تأسف که اوالد برش کلامت بیانگر آن را هم ندارند و عجبا‬
‫با این همه ضعف و ناچیزی که بازهم دعوای درک را به کنه ذات عظیم الشان او جل جالله‬
‫بنامیند و چون ندانند و حقیقت را دریافته نتوانند‪ ،‬عوض اعرتاف بر کوتاهی و قصور فهم‪،‬‬
‫رسانکار را با خدای عزیز قهار او جل جالله  به میان آرند‪.‬‬
‫جلا تَبْق ِهَا ا ِلَی‬ ‫حیات ِْی َ‬ ‫َ‬
‫کام ِلا و عا‬
‫ً َ َ ِ ً‬ ‫ِی و َ ا َّحبَائ ِک و َ ا َّحِبَائ ِْی و َ ا َ ْعوَان ِْی مَا دَامَتِ َ َ‬
‫الَلّٰه ُ ّم َا ِْهد ِْیه ِ ْم بیَد ْ‬
‫الر ّاحِمِیْن – آمین‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫م َ‬ ‫ح َ‬ ‫ِین بِعِزِک و َ شَان ِک یَا ا َْر َ‬ ‫یَومِ ال ّد ْ ِ‬
‫اینک به پاره یی از مظاهر مخترص صفات ذات او تعالی جل شانه دقت کنید‪:‬‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ که غنای ذات عظیم بی منتهای او چنانکه ثابت و مسلم است به روی‬
‫رازهای فعل و انفعال که در اشیای ماحول ما به خوبی متام روشن میمناید‪ ،‬قدرتی است‬
‫کامل بدون نیاز و باقی است برای ابد بدون فنا َج َّلتْ َع ْظ َمتُه‪.‬‬
‫مظاهر جامل و کامل در پاره یی از ارسار اسامء ﷲ (ج)‬ ‫‪309‬‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ که خالصه‪ ،‬همه قدرت و قوت در ایجاد‪ ،‬تربیه و کامل هر موجود به هر‬
‫شکل که هست تا زمانی که او جل جالله دامنۀ نسل یا هستۀ آن چیز را بقا بخشد با غیره‬
‫صفاتی که ما تا هنوز‪ ،‬بلکه احدی آن چنانکه الزم است پی بر حشمت و قدرت و کامل‬
‫این ذات بیزوال و الیزال نربده و منیتوانیم که ابـدً ا بربیم‪.‬‬
‫ک ْن فَی َ ُکوْ ُن﴾ حرضت ویتعالی مستور باشد یعنی باش‬ ‫آری! همه و همه این رازها در کلمه ﴿ ُ‬
‫درحال میشود آن چنانکه او جل جالله خواهد‪ ،‬به هر شکل و صورت و کیفیت و حکمت‬
‫تا زمانی که الزم است بقای نسل و عدم وجود آن چیز را به عین راز و حکمت ثُ َّم به ثُ َّم تا‬
‫دام قیامت یا هر زمان و وقتی که او جل جالله مقدر کرده دوام دهد و این را اجل موعود‬
‫رحمن ال َّرحیم خدای علیم و حکیم است جل جالله!‬ ‫ُ‬ ‫آن شئ گویند‪ .‬چه‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ چنانکه به دفعۀ اول‪ ،‬تخلیق نسل انسان صورت گرفت تا اکنون و حتی‬
‫تا قیامت به همین شکل‪ ،‬سلسلۀ نسل او را از اسپرما به حسب ظاهر در حال مزاوجت نر با‬
‫ماده یا القاح اسپرمای آن در مشیمۀ ماده به عین وجود یا چهره پیدا میکند‪ .‬این چنین همه‬
‫نظام جهان حیه و جامدات با تـفاوتی که بعض ًا میبینند خلق گردیده و میگردد‪ .‬چه واسع‬
‫ملوجو ِد یکتاست جل جالله!‬ ‫با َ‬‫الحکیم ال َود ُود و َر ُّ‬
‫ُ‬
‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ که انواع تخلیق کلیه موجودات و همه مخلوقات مربوط به یک لفظ‬
‫ک ْن) از حرضت او جل جالله بوده و به کلمۀ (فَی َ ُکو ُن) تا زمانی که او جل جالله در لوح‬
‫( ُ‬
‫ال‪ :‬پیدایش انسان‬ ‫خویش مقرر کرده است سلسلۀ نسل آن باقی و سپس فانی میشود مث ً‬
‫وغیره جانداران از نطفه و قرار یافنت آن در مشیمه و دورۀ تکامل خود را طی کردن و به‬
‫زمان معین باذن ﷲ به دنیا برآمدن‪ ،‬هکذا ازینجا پس از تثبیت جهت و اتخاذ محبت با خـدا‬
‫یا خالق کل و یا غیره موجودات‪ ،‬به دار بقا رحلت کردن باشد و بس‪ .‬آری! َص َمدُ َّ‬
‫الصان ِْع َو‬
‫َواحِ دُ ال َّراف ِْع اوست جل جالله!‬
‫‪310‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ که مظاهر فعل و انفعال اسامی او جلت عظمته وجود و عدم هرچیز را که‬
‫کن) که اصطالح ًا توضیح و ترسیم گردیده و مفهومش یعنی‬‫خواهد فقط به اطالق کلمه ( ُ‬
‫کونُ) پس شود آن چنانکه ارادت ﷲ بر بودن یا نبودنش رفته‪ ،‬منطویست‪ .‬الحق‬ ‫باش‪( ،‬فَی ُ‬
‫َ‬
‫عظیم ال َّرافِع اوست جل جالله!‬
‫ُ‬ ‫جیب ال َوا ِسعْ و‬
‫که ُم ُ‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ پس عظیم بیمثال و خالق الیزال دارای این همه قدرت و کامل را شایسته‬
‫و الیق چنین است که غنی بیمانند و معطی بیچون و چند خوانیم‪ ،‬با تأسف کلامتی را که‬
‫بیانگر حشمت و عظمت این ذات با شوکت باشد و به ما یاری در بهمآوردن جمالت آن‬
‫مناید نداریم‪ ،‬چه عجیب موجودان ضعیف هستیم که برخی ما را نفس و شیطـان گاهی به‬
‫چه انـانیتهایی میکشاند که بیرشمانه گویند خدا نیست‪.‬‬
‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ که در چنین صورت فعل و انفعال که پارۀ مخترص آن را به شواهد از چند‬
‫مثال تذکر دادیم همه و همه منوداری حکمت و ارسار کامل و عظمت وی جل جالله بوده‬
‫و در حالیکه به پیدایش کلیه این جهان عیان و نهان از او جل شـانه هیچ چیز کم نشـده و‬
‫منیشود و نقص در قدرت و قوت ذات با عظمت او جلجالله واقع نگردیده و منیگردد‪،‬‬
‫لذا غنی مطلق و حکیم برحق و خالق و رازق مشفق است که با تأسف بازهم کلامت بازگو‬
‫کننده جالل و کامل و حشمت و عظمت‪ ،‬غنی بیزوال او جل جالله را نیافتیم تا شام را به‬
‫رموز این بارگاه و عظمت و جالل این کارگاه واهب العطایا هرچه خوبرت مسبوق سازیم‪.‬‬
‫چه حسیب الجلیل خدای سمیع البصیر است جل جالله!‬
‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ که حیات در کلیه موجودات مقید به ابعاد ثالثه (طول‪ ،‬عرض و ضخامت)‬
‫فلک ما وغیره افالک مظهریست که به انواع و اقسام از رسچشمۀ اسم مبارک (الحی) او‬
‫تعالی جل جالله بهره ور گردیده و ظهور وجود آن بنابر رازها تا زمان معین در جهان‬
‫ئ ال ْ ُم َص ِّورْ اسـت‬ ‫ُ‬
‫خالق ال ْ ُم َت ِّک ِ ْ‬
‫ب و بَا ِر ُ‬ ‫موجود باشد که او جل جالله خواسته است‪ .‬چه‬
‫جل جالله‪.‬‬
‫مظاهر جامل و کامل در پاره یی از ارسار اسامء ﷲ (ج)‬ ‫‪311‬‬

‫‪ -٩‬آیا میدانید؟ که این چنین هر اسم از اسامی رشیف و لطیف حرضت رحیم و کریم او‬
‫ال همه اشکال جاندار و بیجان به هرکیف و رنگ‬‫جل جالله را مظاهری در عالـم است مث ً‬
‫و قواره که در بر یا بحر و جاهای دیگر هستند همه و همه مظهر یا منایانگر اسم مبارک‬
‫(المصور) او تعالی جل جالله دانسته میشود‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا میدانید؟ همه موجودات که منوی شان منوط به مراحل است از اسم مبارک‬
‫ب) بهره ور بوده به اختالف زمان و مکان رشد خود را طی می منایند مانند مراتب‬ ‫(ا َ َلر ّ ْ‬
‫تکامل حیات انسان و اشجار و نباتات و کلیه موجودات خواه بیجان اند و یاجاندار‪ ،‬همه‬
‫ب) به انواع مستفید بوده و مراحل منوی خودها را به اختالف مدت به‬ ‫از رسچشمۀ (ا َ َلر ّ ْ‬
‫اقسام گوناگون متکامل میسازند‪ .‬آری! اوست رب االرباب جل جالله‪ .‬فَا ْعتَبِر ُ ْوا و َ تَعَـ َقّلُوْا‬
‫یَا ا ُول ِی ا ْلاَل ْ ْ‬
‫باب‪.‬‬
‫مبنای خلقت بر محبت‬

‫مقدمه‬
‫حاال که تا جایی جسته جسته بر ارسار مبادی پیدایش جهان و جهانیان مرئی و نامرئی‬
‫خود و پاره یی از ارسار اسامء ﷲ جل جالله واقف شدیم‪ ،‬بیجا نخواهد بود که باری نظر‬
‫را بر اساس و علت ایجاد این همه کاینات و هیجانـات و زحامت و دیدار انواع صحنه ها‬
‫و گزارشات آن اندازیم و به دقت متام مطابق ارشادات رسول علیه السالم بدانیم که اصل‬
‫منشأ ظهور عوامل گوناگون به مقصد حصول معرفت ویتعالی بوده تا ما وغیره ارشافیان و‬
‫نیکان افالک متنوعه‪ ،‬از متاشای انواع کامالت و قدرت او در هرچیز به هر جا دیدن کرده‬
‫و بهرۀ الزمه را گرفته و انتها ازین راه‪ ،‬با او جلت عظمته عالیق و ارتباط قایم منوده باشیم‪.‬‬
‫یا به عبارۀ دیگر برای مخفی مناندن ارسار اسامء حلیمی و ستاری و غفاری و چندین‬
‫صفات دیگر‪ ،‬این جهان و جهانیان را آفرید و برش را به خواستۀ خودش به صحنههای‬
‫امتحان کشید و برای منوداری حلم‪ ،‬با همه قدرت مجازات و با همه عظمت‪ ،‬به ستاری‬
‫نخروشید و پوشید‪ ،‬یعنی عدولی را که از حدود رشع میکنیم او جل جالله می بیند و به‬
‫ستاری خویش می پوشد و قهر منیگردد‪ ،‬در حالیکه قدرت جزا را هنگام کار در هرجا‬
‫دارد و میدانید که مخالفت از اوامر به دیدۀ مقتدران گناهی اسـت نابخشودنی‪ ،‬ولی او‬
‫جل جالله با همه دیدن و قدرت داشنت‪ ،‬حلیمی کند‪ ،‬بازهم به ستاری پوشد و نخروشد و‬
‫هکذا چون بنده به صدق باز گردد‪ ،‬آن همه دفاتر سیاه را با آب رحمت توبه شوید و بلکه‬
‫به رحیمی خود مدارج در بدل به اندازۀ پیش آمد و عذر و عجز با همه سیآتش به وی دهد‪،‬‬
‫‪148‬‬
‫قوله تعالی‪﴿ :‬و َ م َ ْن َی ّ ْعمَلْ ُسوْءًا ا َْو ی َ ْظل ِم ْ نَف َْسه ُ ث ُ َم ّ ی َ ْست َ ْغفِرِال� ل �ه َ َیجِدِال� ل �ه َ غَف ُوْرًا َرّحِیْمًا﴾‬
‫ترجمه‪ :‬اگر کسی که کرد عمل بد و تاریک شد نفسش سپس آمرزش خواست از خداوند‬

‫‪ .148‬نساء‪١١٠/‬‬

‫‪312‬‬
‫‪313‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫جل جالله‪ ،‬بیابد خـدا جلت عظمته را آمرزندۀ گناهان و بلند برندۀ درجات‪ .‬زیرا وجود‬
‫عجز به درگاه او جل جالله نبود و بنده را به این مقصد آفرید و همه چیز را پیش از فعالیت‬
‫یا عبادت به اختیارش کشید تا عجز کند و بهرت از آن را در هر دو جهان به او دهد‪.‬‬
‫بسته نیست طالب من بیا بیا‬ ‫درگه لطف‬ ‫هـر سحرم ز المکان میرسد این ندا ندا‬
‫ ‬
‫‪ -١‬آیا میدانید؟ اولین چیزی که در مظاهر عالـم پا به عرصۀ وجود گذاشت‪ ،‬محبت یا‬
‫ت» حرضت ویتعالی جل جالله منشأ گرفته است که به‬ ‫عشق بود که از رسچشمۀ «ا َْحبَب ْ ُ‬
‫پرسشهای بعدی حقایق آن را به خوبی متام در مییابند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ ذات اقدس او تعالی جل جالله گنجی دارای هرگونه قدرت تخلیق‪،‬‬
‫ابداع‪ ،‬ایجاد‪ ،‬صورت کشی‪ ،‬روزی رسانی و صدها قسم کامل و جالل و عظمت بیزوال‬
‫ت‬ ‫بوده و هست که از تنگی عبارت رسول (ع) به حدیث قدسی برای درک ما به لفظ‪ُ « :‬‬
‫کن ْ ُ‬
‫ْت الخَل ْ َق» اشارت منوده اند‪ .‬مشکوة‬ ‫ف َ‬
‫فخلََق ُ‬ ‫ت ا َْن ا َ ْعرَ َ‬
‫مخْف ِیًا ا َْحبَب ْ ُ‬ ‫َ‬
‫کنْزًا َ‬
‫تـرجمه‪ :‬بودم گنجی پوشیده دارای هرگونه قدرت‪ ،‬دوست داشتم تا شناخته شوم‪ ،‬ازیرنو‬
‫آفریدم مخلوقات را‪.‬‬

‫ت) محبت و از پرتو اسم مبارک ( َ‬


‫الر ّب) روحیۀ‬ ‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ که از رسچشمۀ (ا َْحبَب ْ ُ‬
‫پرورش را به همه موجودات زنده و غیرحیه‪ ،‬به قسمی از اقسام در منو و رشد نسل و‬
‫اوالدهای شان بهره ها داده اند لذا با همه تکالیف باید به تربیه و رسانیدن چوچههای خود‬
‫تا رسحد کامل خصوص ًا ماده ها‪ ،‬بیشرت سهیم بوده و به تحمیل آن حصۀ کافی داشته باشند‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ که ذوق تربیۀ اوالد و عالقۀ مفرط آن در ماده ها از رسچشمۀ اسم مبارک‬
‫ب) منشأ داشته و به آن مقدار که در فعالیت او به تربیۀ چوچگانش مساعی به کار باشد‪،‬‬
‫الر ّ ٌ‬
‫( َ‬
‫داده اند و به عشق کامل آن را باید تا زمان معین انجام دهد‪ .‬چه قادر قیوم خدای عظیم‬
‫تواناست جل جالله!‬
‫مبنای خلقت بر محبت‬ ‫‪314‬‬

‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ که این هسته(عشق) در قلب انسانها جایگه جداگانه داشته و حاوی‬
‫حجرات مشخص به خویش بوده و آن را به زیر حجرات عقل در کمپیوتر دل قرار‬
‫داده اند که بعضاً به زمان بلوغ آتش شهوت بر آن غلبه کرده برخی را به انحرافات‬
‫روبرو میسازد و این دولت محبت‪ ،‬با متاس به هرچیز (جانداران و بیجانها) عکسی‬
‫از آن را در خود میگیرد و حتی از متاس جای و مسکن نیز محبت آن مکان در انسان‬
‫ها جایگزین میگردد‪.‬‬
‫نکته‪ :‬هرگاه با مداومت دید و وادید جا و مسکن پرتوی از محبت آن در دل خلق شود‬
‫که آنا میبینند‪ ،‬پس با دوام یاد و ذکر خداوند جل جالله با غیره کارهای نیک که برای‬
‫خوشـنودی او تعالی کنند‪ ،‬آیا در دل عامل‪ ،‬نور و ارتباط با خالق ارض و سـاموات پیدا‬
‫منیشود؟ جواب مثبت است‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ که در نسل موجودات زنده‪ ،‬تـنها نر و مادۀ انسانها و اکرثاً طیور و برخی‬
‫جانداران دیگر است که به اکامل زندگی فرزندان خویش تا رسحد رشد یکجا حصه دارند‬
‫و متباقی بار دوش ماده هـا بوده که به انواع و اقسـام‪ ،‬منو و کامل می یابند‪ .‬گویا مشـاهدۀ‬
‫هریک از آنها کامل و جالل صانع متعال را به قسم عجیبرت به غرض شناسایی هرچه بیشرت‬
‫به این برش شوریده رس‪ ،‬ثابت و روشن میمناید‪.‬‬
‫نظام خلقت در افالک چهارگانۀ‬
‫ملک‪ ،‬برش‪ ،‬جن و شیاطین‬

‫مقدمه‬
‫بیشک تا جایی نظر به استعداد عالی ایامنی و اسالمی و صفائیت معنوی‪ ،‬به خوبی متام به‬
‫پاره یی از منایشگاه ارسار اسامءﷲ و قسمتی از موازین وزین خلقت در بارگاه عظمت و‬
‫کارگاه قدرت او تعالی وارد گردیده و به اعامق دل حقایق آن را درک کرده باشند‪ .‬باری‬
‫الزم میآید تا منشأ و اساس پیدایش طبقات چهارگانۀ ساکنین افالک اربعه‪ ،‬واقع شدۀ‬
‫زوایای متقابله جنان و دوزخ ها را که عبارت از ابوالبرش و ابوالجان موجودات رشیف کرۀ‬
‫خودها اند‪ ،‬بدانند و مورد آزمایش قرار گرفنت خویش را که به غرض تثبیت جهت به یکی‬
‫از دو طرف خـدا جل جالله یا دنیا مختار گردیده اند درک منایند‪ ،‬اما مالیک و شیاطین‬
‫که ریلیگران و الهام دهنده گان خیر و رش از افالک خویش به این دو فلک جوار خودها‬
‫ام دریابند که چرا خدای متعال جن و انس را مورد‬ ‫اند را نیز اجام ً‬
‫ال از نظر بگذرانند و عل ً‬
‫بارکشی طاعت قرار داده و به چه موقعیت افالک شان را با چه کشاکش ها روبرو ساخته‬
‫است‪ .‬زیرا هرگاه اساس خلقت و طرز فعالیت و اثرات منفی و مثبت آن را در فرد یا اجتامع‬
‫و یا هر شئ دانستیم اینجاست که فهم انسان به رهنمونی علم حاصله از آن‪ ،‬پایه داری یافته‬

‫‪315‬‬
‫‪316‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫و به نیروی عقل منکشف و هستۀ توحید و دیدار نندارتون (دنیا) و مرور همه کاروان های‬
‫برش که از تنگنای اجل باید بگذرد با غیره مطالب تکان دهنده‪ ،‬همه و همه ثابت می مناید‬
‫که رسانجام‪ ،‬انسان باید به یکی از دو طرف صانع یا مصنوع که انتخابش به ذوق او تعلق‬
‫مستقیم دارد‪ ،‬حتمی کرده اند تا به اختیار خود اتخاذ عالقه را با خـدا جل جالله یا غیرﷲ‬
‫و یا هر دوی آن یکجا با گذشت این جنگ و گریزها بنامید و اینکه چهچیز باعث تغییر‬
‫جهت و فسخ انتخاب ما از گرفنت عالقه با خدا جل جالله و صانع بیهمتای ابدی میگردد‬
‫یا برعکس همـت ما را به دنیا و لذایذ زودگذر فاسـد آنی و فانی آن متوجه می سازد و راه‬
‫نجات آن کدام است؟ جواب این حقایق را یکی بعد دیگر باید به خوبی متام بدانیم که‬
‫خوشبختانه این رساله با غیره آثار و کتب مدرسۀ ارسار قرآن ممد و معاون و رهنامی این‬
‫دولت به یاری خـدا جل جالله و همکاری یاران با صفا باشد‪ .‬الَّله ُ َ ّم ا َجم ْ ِعهُم و َ وَفِّقْهُم مَع َن ّا‬
‫بّ ال ْ ٰعل َمِیْن‪.‬‬ ‫السّاع َ ِ‬ ‫ات بِا َ ْ ِ‬
‫اج ِ‬ ‫َ‬ ‫ضات َ‬
‫ِک و َ شِیُوعِ و َ ْحدَ ِ‬
‫ات آمین یَا ر َ َ �‬ ‫سرعِ َ �‬ ‫ت م َ ْع ِرفَت ِک یَا ق َاض َ‬
‫ِی الح َ َ‬ ‫بِمَرْ َ‬

‫‪ -١‬آیا میدانید؟ که ذات اقدس ویتعالی را در افالک دیگر‪ ،‬موجوداتی به نام ملک بطور‬
‫خاص است که ایشان به ایفای عبادت و اوامر که از آن حرضت جلت عظمت ُه میرسد‬
‫مرصوف اند و بدون کسالت و کوچکرتین رسکشی کامشانه بجا میآورند و اینها را از‬
‫هرگونه خواهشات نفسانی و خطرات شیطـانی مربا کرده و پاکیزه با همه صفا‪ ،‬بدینجا‬
‫ن َ‬
‫ﷲ مَا ا َمَرَهُ ْم و َ یَفْعَلُوْ َن مَا یُؤمَرُ ْو َن﴾‬ ‫رسانیده اند‪ ،‬قوله تعالی‪﴿ :‬لا َ ی َ ْع ُ‬
‫صو ْ َ‬
‫‪149‬‬

‫ترجمه‪ :‬نافرمانی منیکنند خدای متعال را به آنچه موظف گردند و بدون مخالفت و سستی‬
‫بجا میآورند بدانچه مأمور شوند‪.‬‬
‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ طبقۀ ملک مورد رحمت خاص او جل جالله بوده و مظهری از مظاهر‬
‫شفقت و عنایت ویتعالی جلت عظمته باشند‪ ،‬برعکس شیطـان و ذریات آن از پرتو قهاری‬
‫و خشـم او تعالی منوداری میکنند که فقط بروی یک عقدۀ حسادت از نهایت بدبختی‬
‫‪ .149‬تحریم‪٦/‬‬
‫نظام خلقت در افالک چهارگانۀ ملک‪ ،‬برش‪ ،‬جن و شیاطین‬ ‫‪317‬‬

‫رس مخالفت را با آدم علیه السالم و ذریات او در شیوع بی راهی و ارشاک و انکار مطلق‬
‫شان از خـدا جل جالله برداشته و تا دام قیامت امتداد خواهند داد‪.‬‬
‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ که طبقۀ اول‪ ،‬اجسام لطیفۀ نورانی مطلق‪ ،‬مالیک بوده و طبقۀ دوم‬
‫اجساد کدرانی خاص شیاطین اند‪ ،‬گویا از معجون این دو مظاهر لطف و قهر‪ ،‬طبقات‬
‫نامرئی و مرئی بازهم جن و انس باشند تا در صحنه های آزمایش معلوم شود که به‬
‫کدامین جهت (ملکی یا شیطـانی) ایشان متامیل میگردند‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ که از امتزاج پرتو انوار عالـم باال ارواح لطیفه ملکی و از فرشدۀ عالـم‬
‫خبث کدرانی یا جهان ما بازهم موجود رشیف ازین دو نیرو‪ ،‬برش را خلق کردند که تا تزکیه‬
‫و تصفیۀ کامل نیابد به جهان نامرئی راهیاب نگشته و یا عروج به دست آورده منیتوانند‪.‬‬
‫امیــد بــه حــرت اوســت جــل جاللــه کــه هرچــه زودتــر ایــن دولــت بــه ســاده تریــن‬
‫صــورت مــر نیــکان اوالد بــر را بــدون ریاضــت فقــط بــه درک ارسار آثــار منتــرۀ مدرســۀ‬
‫قــرآن و رســایل مربــوط بــه آن حاصــل گــردد کــه اینــک تحــت مطالعــۀ شامســت‪ .‬چــه‬
‫حکیــم بــا عظمــت خــدای توانـــاست جــل جاللــه!‬
‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که طبقۀ چهارم عبارت از حیوانـات وحشی و اهلی و طیور وغیره‬
‫موجودات در بحر و بر اند که اینها برعکس از هرگونه رشافت و زیب و زینت برئ بوده و‬
‫به هیچ وسوسه جز تأمین زندگی خویش رس و کار ندارند و همین که خوردند و سیر شدند‬
‫برای پس انداز فکری در مغز اکرث شان نباشد‪ ،‬جز عده یی محدود مثل مورچگان و زنبوران‬
‫عسل و برخی موشان وغیره که در مغاره ها اند قسـ ً‬
‫ام آذوقه برای ایام رسمای خود تهیه‬
‫میکنند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ که از نگاه اصلی عامل ملکوت مظهر ارسار رحمت خاص خدای متعال‬
‫بوده و شیاطین مظهر اسامی قهر و غضب مطلق اند که هر دو از یکنوع اسامء ﷲ بهره‬
‫‪318‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫داشته‪ ،‬ولی برای مالیک اسباب ُقرب و برای شیاطین وسیله ب ُعد گردیده است‪ ،‬زیرا‬
‫ایشان از آن به نفع مادیات و خودمنایی و رهزنی دیگران (انس و جن) کار میگیرند و‬
‫عین اسامء ﷲ را ملک برای حصول طی مدارج قرب میخوانند‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا میدانید؟ این چنین ترصف کامل و رشافت تام در کرۀ ما به رسداری برش میرس شده‬
‫و در کرات دیگر مانند ملکوت و جن و شیاطین‪ ،‬به رسداری ارشاف مخلوقات شان (ملک‪،‬‬
‫جن و شیاطین) منوط است‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ که ملک و عالـم ملکوت محتاج الیه غذای نورانی روحی است زیرا کرۀ‬
‫شان نورانی بوده و در آنجا از کدورات نفس و آثار آن اص ً‬
‫ال خربی نیست‪ .‬چه قادر قیوم‬
‫خدای تواناست جل جالله!‬

‫‪ -٩‬آیا میدانید؟ که شیاطین در اصل مخلوط کدرانیت و آتش بوده ولی هستۀ نفس‬
‫در آنها جانب حسادت را غلبه داده و عداوت با این دو طبقه (انس و جن) در ایشان‬
‫تخمیر شده‪ ،‬لذا به جز رضر و نقصان‪ ،‬دیگر هیچ صفت در اکرث آنها از پرتو صفات روحی‬
‫دیده منیشود و ترصف در ارسار اسامء ﷲ را نیز برای برآورده شدن این مطلب به دست‬
‫آرند‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ درست است که شیطـان به اوالد آدم به واسطۀ حسادت فطری بر رس‬
‫دریافت مقام خالفت کینهتوزی منود اما با طبقات ابوالجان که جنس وی اند چرا؟ آری‪،‬‬
‫اخرج مِنْها فَاِن ّ َ‬
‫ک رَجِیْم ٌ﴾‬ ‫پس از استامع امر‪﴿ :‬ق َالَ ف َ ْ ُ ْ َ َ‬
‫‪150‬‬

‫ترجمه‪ :‬فرمود‪ ،‬برآی از مقام ُقرب یا گروه ابوالجان به درستی که تو رانده شده یی‪.‬‬
‫بنا ًء طبقات ابوالجان نیز او را از گروه خود راندند‪ ،‬این عمل باعث ازدیاد نفرت او با ایشان‬
‫گردید‪.‬‬
‫‪ .150‬ص‪٧٧/‬‬
‫نظام خلقت در افالک چهارگانۀ ملک‪ ،‬برش‪ ،‬جن و شیاطین‬ ‫‪319‬‬

‫‪ -١١‬آیا میدانید؟ که بازهم شیطـان برای تشویق شان به همکاری با خویش مساعی کرد‬
‫ولی سخن او کارگر نشد و جنیان خود را در مقام عبودیت و طاعت چنانکه بودند آماده‬
‫ل فَبِعِز ّت َ‬
‫ِک لا ُ ْغو ِیَن ّـه ُ ْم‬ ‫و ثابت داشتند‪ ،‬به مرتبۀ دوم این عدم همکاری و به جای سوم‪﴿ :‬ق َا َ‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫ک مِنْه ُ ُم الْم ُ ْخل ِ َْصِ ی َن﴾‪ 151‬یکی بعد دیگر باعث گردید که شیطـان و ذریاتش‬ ‫اَجمع ِین ا ِل ََا ّ عِباد َ‬
‫َ َ‬ ‫ْ َ ْ َ‬
‫بطور پیگیر مقابله منایند‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬گفت به عزت و حرمت تو ای خدا سوگند که یاغی و باغی گردانم همۀ ایشان را‬
‫مگر بنده گان مخلصت را که نتوانم‪.‬‬
‫در قسم یاغی کردن همۀ شان‪ ،‬طبقات ابوالجان هم در جایش به نوبۀ خود داخل این‬
‫عداوت و مخالفت میگردند‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا میدانید؟ که شیاطین ازیرنو در پی تباهی انسانها افتاده و به دوری شان از معرفت‬
‫حرضت کربیا جل جالله و ایفای اوامرﷲ میکوشـند که از یک طــرف قسم‪:‬‬
‫﴿ق َا َل فَبِع ِ َز ّت َِک﴾ را مـؤکد ساخته است و از جانب دیگر بهرتین و لذیذترین خوراک شان‬
‫آن است که انسانها در معامالت از اثر اغوای شیطـان‪ ،‬حرامکاری و غداری را مداخلت‬
‫دهند‪.‬‬
‫‪ -١٣‬آیا میدانید؟ این چنین در کرات ابوالجان مخلوقاتی اند مرکب از نور و آتش و‬
‫کدرانیت‪ ،‬در ایشان هم قوای روحانی و نفسانی به حکم اصل واقع بوده و قوای روحانی به‬
‫عین پیامنه در آنها مانند برش محتاج الیه باشد ولی بنابر کرثت غفلت‪ ،‬ایشان نیز چون اوالد‬
‫آدم اضافه روی کرده جانب نفس را بعض ًا ترجیح داده اند‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا میدانید؟ که حیوانات کره ما همه محتاج الیه نفس اند و به وقت معین شهوت رانی‬
‫ها برای امتداد نسل دارند دیگر از رشافت و آثار معنویت هیچ رقم و کیف به آنها نیست‬

‫‪ .151‬ص‪٨٣-٨٢/‬‬
‫‪320‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫فقط توسط شعور که شبه از عقل محدود نامیده میشود هرچه را ذات حرضت او تعالی‬
‫جل جالله به فطرت شان برای بقای زندگی و تأمین حیات آنها آموخته است دانند و توانند‬
‫و بس‪ .‬چه خدای حکیم و داناست جل جالله!‬

‫‪ -١٥‬آیا می دانید؟ که برخی ازینها میتوانند گفـتار یا کردار شبه انسانها را منایند‪ ،‬ولی‬
‫بدون مفهوم باشد‪ ،‬گویا اکرثاً چیزی را به تکلیف چون شعور یا شبه عقل در آنهاست‪،‬‬
‫بیاموزند و یاد گیرند‪ ،‬اشکال ندارد ولی این گروه کم بوده و کارنامه های شان اندک باشد‬
‫مانند طوطی‪ ،‬شادی و عده یی محدود دیگر بازهم به نسل های بعدی شان انتقال بطور ارث‬
‫منییابد و خیلیها کم و ناچیز به چنین صفات گرایند‪.‬‬

‫‪ -١٦‬آیا می دانید؟ که تـنها این موجود به نام انسان است که اساس پیدایش او از ترکیب‬
‫عالـم علوی به نام روح و جهان سفلی به نام نفس خلق گردیده و جوهر های مذکور را در او‬
‫به ودیعت نهاده اند برعکس آن‪ ،‬دو طبقه (ملک خالی از نفس و هرگونه لذایذ و جانداران‬
‫دارای نفس مطلق) بوده‪ ،‬اما از هرگونه زیب و زینت و زیور مربا اند و فقط انسان است که‬
‫در کرۀ خود به کشاکش حیات به نشیب و فراز عجیب دست و گریبان باشد و هم ازینجا‬
‫صحنههای آزمایش او صورت میبندد‪.‬‬
‫رقم از تسلسل نظام بارگاه‬
‫مقدمه‬
‫حاال که شمه یی از آثار اسامء ﷲ و صفاته جل جالله را با نظام خلقت در افالک چهارگانه‬
‫دانستیم و به درستی وارد شدیم که ذات عظیم بیهمتا و یکتا‪ ،‬غنی بیزوال و قدیم بال مثال‬
‫است که از وی جل جالله هیچ چیز در تخلیق و اعطای او کم منی شود ولو که به هریک‬
‫از جانداران ساحۀ چون کرۀ ارض ما را وحداً وحداً مرحمت و عنایت دارد‪ ،‬با آنهم در نظام‬
‫بارگاه‪ ،‬انواع تخلیق را سنتهایی است چنانکه در ماحول خود اگر به هر بیجان وجاندار‬
‫و اشجار و امثار و احجار و هزاران منونۀ دیگر نظر کنیم به خوبی متام در مییابیم که نظام‬
‫خلقت مربوط به دو کیفیت باشد‪:‬‬
‫اول – عده یی از اسـاسـات نظام بارگاه طـوری دوار اند که از بیرون مـظاهر آن احسـاس‬
‫میشود مانند رسیدن انرژی آفتاب که بخار بحور از آن به شکل برف و ژاله و باران وغیره‬
‫به زمین رسیده و فضله واپس در بحر ریزد‪.‬‬

‫دوم – به رس رسیدن محصوالت زمین برای انسانها وغیره جانداران و فضله بر زمین و‬
‫امثال این نظام های خلقت‪ ،‬دارای دوران تسلسلی منظم باشند که صاحب نظران مؤمن به‬
‫سالمت ایامن و دید عمیقی که دارند به روشنی متام در می یابند که ما چه میگوییم؟ و از‬
‫کجا میگوییم؟ و برای پاک رسشتان و کافۀ انسان های این رسا میگوییم‪.‬‬
‫ال دقت کنند تا حقیقت نظام کارگاه‬ ‫لذا به پاره یی از پرسش ها و جوابات همراه آن ذی ً‬

‫‪321‬‬
‫‪322‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫تخلیق را که هیچ چیزی از ویتعالی در پیدایش آن کم نگشته و در ایجاد موجودات به‬


‫هر شکل و کیفی که الی االبد خلق مناید و روزی دهد‪ ،‬قصور در آن وارد نشده و غنی‬
‫خدای بیزوال‪ ،‬دارای این همه کامل و جالل است که ما اینک به شمۀ ناچیز آن به یاری‬
‫واحد ْالَ َحد و‬
‫ُ‬ ‫و مددگاری خاص حرضت او جل جالله مسبوق می شویم‪ ،‬بـیشک ذات‬
‫کربیا و یکتاست جلت عظمت ُه‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ کارهای حرضت کربیا جل جالله علی االکرث دوران تسلسلی دارد که‬
‫از یک طرف اگر رصف میشود‪ ،‬از جانب دیگر یا بر آن افزوده و یا واپس به اصل خود‬
‫جذب میگردد و منبع بعضی آن چنان قوی است که هزاران سال باقی اند‪ ،‬مانند آب بحرها‬
‫و روییدن اشجار و امثار و انرژی گرفنت نباتات از زمین و آفتاب‪ ،‬درین ارهد دوار (زمین)‬
‫وغیره‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که همه نظام و کاررواییهای حرضت ویتعالی طور اتوماتیک به قسم‬
‫ظاهـراً مستدام‪ ،‬در دایره های گوناگون مقررۀ خویش فعالیتهای بـسزایی در خور شأن هر‬
‫مخلوق خواه بیجان باشد یا جاندار دارد‪ ،‬چنانکه مقرر شده مانند آمدن باران و برف از‬
‫بخار بحرها که قسمتی برای آبیاری زمین‪ ،‬نباتات‪ ،‬اشجار و رفع نیازمندی انسانها و حیوانات‬
‫رصف شده و متباقی واپس به بحرها میریزد‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ که در حقیقت اکرث نظام ذات حرضت کربیایی او جل جالله به حکم ارهد‬
‫دوار دارای فعالیت خاصی است چنانکه انسان ها ارهد رصف اکل و نوش اکرث میوه جات‪،‬‬
‫حبوبات‪ ،‬گوشت ها‪ ،‬روغنیات وغیره بوده و بعد از رصف و استفادۀ الزم که جسم از آن‬
‫برای منوی بدن گرفت فضله اش را واپس به زمین تحویل میدهد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ که از مواد فضله و پس افگنده های الزم علی االکرث به فصل یا زمان‬
‫دیگر به تغییر جنس‪ ،‬انواع اشجار‪ ،‬نباتات وغیره چیزهای مورد رضورت را خلق و به معرض‬
‫رقم از تسلسل در نظام بارگاه‬ ‫‪323‬‬

‫استفادۀ ما قرار میدهند‪ ،‬دقت کنند در چنین صورت از بارگاه ایزد متعال چه کم میگردد‪،‬‬
‫ک ْن فَی َ ُکوْ ُن﴾ از فعـالیت ملایشاء حرضت او تعـالی‬
‫فقط یک دوران تسلسلی به حکم ﴿ ُ‬
‫جل جالله است‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که مظهر فعل و انفعال همه اعطیات او جل جالله در ماحول ما از‬
‫آفتاب روشنرت است مثالً از بحرها بخار آب توسط حرارت آفتاب به فضای معین به‬
‫امرﷲ مرتاکم شده و از آنجا به شکل باران‪ ،‬برف‪ ،‬ژاله وغیره به زمین میرسد که باعث‬
‫رشد و منوی اشجار و حیات همه جانداران میگردد و از حرضت او هیچ چیزی کم‬
‫‪152‬‬
‫نگشته و نقص در رازقیت اش واقع نشود‪﴿ .‬وَﷲُ الْغَن ُ ِّی و َ اَنْـتُم ُ الْفُق َرَآءُ﴾‬
‫ترجمه‪ :‬خـدا جل جالله غنی است و شام نادار و فقیر‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ یکی از منونه های دوران تسلسل‪ ،‬آمدن بخار از بحرها است که به شکل‬
‫باران یا ژاله یا برف ریخته و باالخره از زمین توسط اش انواع حبوبات‪ ،‬نباتات‪ ،‬اشجار‪ ،‬امثار‬
‫و صدها منونۀ دیگر به غرض استفادۀ مستقیم و غیرمستقیم اوالد برش وغیره جانداران به‬
‫دسرتس اختیار شان قرار میگیرد که بازهم فاضلۀ آب دریاها به بحرها میریزد و سپس به‬
‫دوران مذکور به وقت دیگر بسوی زمین رسازیر میشود‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ که به این حساب گویا بحرها ارهد آبرسانی به زمین و خشکه های آن‬
‫بوده و فضله را واپس به خود راه داده و از آن اشجار و امثار وغیره حبوبات را برای‬
‫تأمین زندگی جانداران خصوصاً انسانها به اذن ﷲ و مشیته میسازد و پس از رصف‬
‫و بهره گیری الزم فضله هایش به شمول انسان به این خاکدان میریزد گویا دوران‬
‫تسلسلی برقرار دارد‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا می دانید؟ که ریخنت آب باران و برف و ژاله وغیره اشیای پاکیزه از باال فواید بسیار‬
‫‪ .152‬محمد‪٣٨/‬‬
‫‪324‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫دیگر هم دارد و از جمله شسنت هوا و امثار و نباتات از میکروب ها باشد که البته مطالب‬
‫عمدۀ مفید و ارزندهتر و بیشرتی با وی همراهست‪.‬‬
‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ این چنین از انواع خوراکه ها و مرشوبات در وجود انسان نیز یک دوران‬
‫تسلسل مرئی و نامرئی واقع می شود‪ ،‬به این معنی که از فرآوردههای حاصـالت زمین و‬
‫دیگر اشیای قابل استفاده‪ ،‬بدن انسان وغیره جانداران انرژی الزمه را تأمین کرده و فضله‬
‫را واپس به زمین تحویل میدهد‪ .‬چه عظیم کریم و یکتای حکیم است جلت عظمت ُه!‬

‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ هکذا دوران تسلسلی در داخل جسد همۀ جانداران با کمی تـفاوت‬
‫برخی با برخی پیداست مث ً‬
‫ال از فرشدۀ کلیه مأکوالت و مرشوبات در بدن مواد غذایی به‬
‫قسم خون سفید تهیه گشته‪ ،‬پس از اثر فعل و انفعال جگر‪ ،‬شش ها و دل آن را به جسم‬
‫برای اکامل انرژی از دست رفته به جایهای الزمه تحویل داده و فضله را بطور چرک بدن‪،‬‬
‫از مسامات جسم واپس به بیرون افراز میکند که در حقیقت اینها اجساد آن مالیکول های‬
‫زنده اند که پس از تکامل دوران کار به صورت چرک به روی جلد بیرون میافتد‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا می دانید؟ که انسانها در واقع ارهد بزرگ یا رصاف اکرث اشیای خوراکی‪ ،‬مانند‬
‫نباتات‪ ،‬امثار‪ ،‬روغنیات وغیره پیداوار بری و بحری زمین بوده و بعد از استفادۀ الزمه و‬
‫رصف آن‪ ،‬فضله اش را واپس به زمین انداخته و از زمین طوری که میبینند و در باال گفـته‬
‫شد‪ ،‬باز هامن چیزها به فصل دیگر و زمان جداگانه روییده و منو کرده به معرض استفادۀ‬
‫اوالد برش قرار میگیرند‪ .‬بـیشک قیوم املقتدر و ماجد الحارض ویتعالی است که بدین‬
‫اساس در کلیه کائنات و افالک حتی جـنان و دوزخ ها نظام تسلسلی کامل بدون کمرتین‬
‫نقصان از ویتعالی مقرر و مقدر است‪.‬‬
‫مشاهده و بررسی پاره یی از امور در بارگاه حضور‬
‫مقدمه‬
‫چنانکه مالحظه کردند در نظام بارگاه تخلیق و عنـایات ویتعالی جریان تسلسلی به کار‬
‫ال کمی و نقصان در آن‬ ‫ال منطقی بوده و اص ً‬ ‫رفته که از نگاه اسباب نیز متام ًا معقول و کام ً‬
‫بذاته پدیدار منیگردد با آنکه حرضت او جل جالله را قدرت و عظمتی است که ابـداً‬
‫زوال یا نقصان را در آن امکان نباشد که در پاره یی از پرسش های فوق الذکر مطالعه‬
‫شـد‪ ،‬این چنین بررسی هـمه کرات و مـوجودات مربوط به آن نیز به دیدبان و نظارت‬
‫الس ْمِیعُ البَصِ یْر﴾ او جل جالله خیلی ها متامرت از مشاهدۀ ما در صحنه یی از صحنه‬ ‫﴿وَهُو َ َ ّ‬
‫ها باشد بطور مثال جاگذاری تلویزیون در فابریکات بزرگ و ادارۀ آن‪ ،‬همه کارگاه های‬
‫مشـتمل از هزاران کاریگر را یک نفر به خوبی دیده و وارسـی به هر جـز و کل آن کرده‬
‫می تواند‪ ،‬با درک این مثال و حقیقت آن ملیاردها بار بالتشبیه بررسی او جل جالله کاملرت‬
‫در کلیه نظام و مخلوقات باشد و آنکه عارفی گفـته‪:‬‬
‫هر ورقش دفرتیست معرفت کردگار‬ ‫برگ درختان سبز در نظر هوشیار‬
‫به این اصول اسباب آالت امروزی را اگر به دقت بنگرید در حقیقت ثابت کننده اساسات‬
‫عالـم بقا برای تسهیل فهم باشد چنانکه در مثال فوق ارائه گردید و ما اینک به مطالب‬
‫بعدی نظر تان را جلب میکنیم امیدواریم که از آن حقایق نظام هر دو جهان را بقدر توان و‬
‫صفائیت نور ایامن و نیروی روح و روان به خوبی متام دریابند‪ .‬بمنه و فضله ا�لکریم‬

‫‪ -١‬آیا میدانید؟ چطور که ما در متاشای یک فلم مرده که به دستیاری هرن بهم آمده‬
‫و به دیدۀ ما زنده می مناید و به مشاهدۀ آن رسگرم میگردیم این چنین ذات اقدس‬
‫کربیایی او جلجالله به دیدار چندین هزار افالک و در آن کرات دارای زندهجانهای‬
‫گوناگون خصوصاً ارشاف شان و متاشای مناظر افعال و حرکات هر یک آن با همه‬
‫ِلیم َ‬
‫الخب ِ ْیر‪.‬‬ ‫لطف و شفقت متوجه و باخرب است‪ ،‬و هُوالع ُ‬
‫‪325‬‬
‫‪326‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ چنانکه ما از دیدن یک منظره و یا یک واقعه خصوص ًا که بطور فلم تنظیم‬
‫شده باشد از ابتدا تا انتها بررسی کرده و میبینیم گرچه بازهم ممکن است که وارسی آن‬
‫را با همه جزئیات و کلیاتش به خوبی کرده نتوانیم‪ ،‬اما خدای عظیم بررسی کلیه افالک و‬
‫ال طوری می مناید که کوچکرتین ذره از نظرش مخفی‬ ‫موجودات مربوط به آنرا جز ًء و ک ً‬
‫منیماند و این دیدار و مشاهده در تاریکی یا روشنی‪ ،‬روی زمین یا زیر زمین‪ ،‬دوری و‬
‫نزدیکی وغیره با کلیه حال و احوالجاندار و بیجان به حرضت ویتعالی بی تـفاوت مطلق‬
‫باشد‪ .‬سبحان الکریم و هوالسمیع العلیم!‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ که تعجب آورترین مناظر دید و مشاهدۀ اشیاء و بررسی جزء و کل آن به‬
‫بارگاه حرضت بیهمتای او جل جالله‪ ،‬ازینجا بیشرت انسان را به حیرت می اندازد که خود‬
‫ویتعالی(ج) از یک طرف در ساختامن و منو و رشد و حیات و مامت شان در عین حال‬
‫کارگردانی دارد و از جانبی دیگر بازهم به صفت یک مشاهد از حرکات و طرز امرار و اراده‬
‫خوبان و ارشاف شان خصوص ًا نیکان برش و ملک و جن و شیاطین و حتی هژده هزار عالـم‬
‫از جزء تا کل دیدبانی میکند‪ ،‬بالتشبیه به حکم یک متاشاچی به آن مرصوف باشد‪ .‬چه‬
‫خدای عظیم و حکیم و تواناست جل جالله!‬
‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ چطور که در برابر ما و به دیده چیزفهامن جریان فلم های زنده واقعیت‬
‫ندارد و در حقیقت مناظری است بروی هرنمنایی که زندهآسا میمنایند؛ هکذا مناظر جمیع‬
‫کون و مکان و عالـم و عالـمیان‪ ،‬گرچه به دیده ما واقعیت باشد اما نظر به دید وسیع حرضت‬
‫کربیایی و عظیم بیهمتای او جل جالله و پاکان درگاهش‪ ،‬حقیقت ًا هیچ نبوده و نیستند‪ .‬ببین‬
‫تـفاوت بصیرت از کجاست تا به کجا‪ ،‬با این ضعف بینایی و ناتوانی باری عده یی آرزوی‬
‫دریافت کنه عظیم سبحان او را می منایند! تَعَالَی ﷲ عَمَا یَصِ ف ُون عُلُوًا َ‬
‫کبِیرا ً‪.‬‬ ‫ُ‬
‫ دالیل علت عدم درک به ُکنه ذات‬

‫مقدمه‬
‫هستند عده یی که بدون کدام سنجش بنابر کوتاهی درک و نظر که دارند ادعا میکنند که‬
‫ما باید خداوند جل جالله را ببینیم‪ ،‬هرگاه چیزی به چشم دیده نشود و علم و تکنالوژی آن‬
‫را ثابت نکند قابل قبول نیست‪.‬‬
‫باید گفـت خداوند جـل جـالله عـالوه ازینکه دیده میشـود بلکه از هـمه به ما نزدیکرت‬
‫‪153‬‬
‫ل الوَر ِیْدِ﴾‬ ‫حب ْ ِ‬‫ب اِلَیْه ِ م ِْن َ‬ ‫ن اَق ْر َ ُ‬ ‫میباشد‪ ،‬قوله تعالی‪﴿ :‬و َ َ‬
‫نح ْ ُ‬
‫ترجمه‪ :‬و ما نزدیکرتیم به او (انسان) از رگهای گردن وی یعنی رشیان و وریدهایش‪.‬‬
‫حاالنکه ساینس و تکنالوژی وغیره علوم وجود ذات او جل جالله را به متامه ثابت کرده‬
‫اما این بیسوادان و ادعاداران دروغین انسانیت و اسـالمیت که ندانند و نه بینند گویا چون‬
‫انکار خفاش از وجود آفتاب است و این ادعا از جهال یهود به ایشان به ارث مانده چنانکه‬
‫ح َت ّی‬ ‫در قرآن کریم به چندین جای خرب داده است‪ ،‬قوله تعالی‪﴿ :‬وا ِ ْذ قُل ْـتُم یَموسی لَن ُن ّؤم َ َ‬
‫ِن ل َک َ‬ ‫ُْ َ‬ ‫َ‬
‫ن ثُم بعثْن َُ ُ‬
‫اک ْم م ِْن ب َ ْعدِ مَوْتِکُ ْم لَعَ�َلّکُ ْم تـ َ ْشکُر ُ ْو َن﴾‬ ‫َ‬
‫الصاعِقَة ُ و َ اَنتُم تَن ْ ُ‬
‫ظر ُ ْو َ َ ّ َ َ‬ ‫ْ‬ ‫خذَتْکُمُ َ ّ‬
‫ج ْهرَة ً فَا َ َ‬
‫نَرَی ﷲ َ‬
‫‪154‬‬

‫ترجمه‪ :‬و یاد کن زمانی را که گفـتید شام [یهودیان] ای موسی ما به تو ایامن منیآوریم‬
‫تا خـدا را واضح نه بینیم پس رسید شامیان را برقک یا صاعقه منائی [که جزء از میلیاردم‬
‫حصۀ تجلی ذات او تعالی جل جالله بود بالتشبیه] که میدیدید [با آنهم درحال مردند]‬
‫‪ .153‬ق‪١٦/‬‬
‫‪ .154‬بقره‪٥٦/‬‬

‫‪327‬‬
‫‪328‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫بعد از آن [به دعای موسی علیه السالم] زنده گردانید شام را که تا [این عمل] باعث شکران‬
‫نعمت تان گردد‪.‬‬
‫واقعه چنان بود که رؤسای قوم موسی علیه السالم گفـتند تا مایان خـدا جل جالله را به‬
‫چشم رس نه بینیم به تو ایامن نیاوریم‪ ،‬جمعی را به فرمان او تعالی جل جالله به کوه طور برد‬
‫و خداوند جل جالله فرمود شام تاب دیدار میلیونم حصۀ نورانیت ذات اقدس مرا با این‬
‫حالت ندارید‪ ،‬ارصار کردند که بنامید‪.‬‬
‫روایت است که از ورای چندین هزار پرده به اصطالح امروز فی املثل به تنزیل ترانسفارمر‬
‫چندین هزار ولتیژ برق‪ ،‬به غرض تسهیل فهم‪ ،‬ذره یی از پرتو جالل خود را او جل جالله به‬
‫کوه طور انداخت‪ ،‬کوه به اصح روایات در گرفت و قوم مردند و موسی علیه السالم بیهوش‬
‫شد! زمانی که بخود آمد دید همراهان او همه مرده اند‪ ،‬گفـت‪ :‬الهی اگر اراده کشنت شان‬
‫را داشتی در خانه آنها را میکشتی اکنون من به قوم چه گویم؟ هامن بود که خداوند ایشان‬
‫را دوباره زنده ساخت‪ .‬اینجاست که چرا موسی علیه السالم منرد حجت واضح و بیانگر‬
‫استعداد عالی او از دیگران بوده است که به ما تعلیم ارتقای قوای روحی یا پیامنۀ سنجش‬
‫طاقت و لیاقت جسـمی را میدهد که بشـر به تقویه این نیرو تاب مقاومت دیدار را یافته‬
‫میتواند‪.‬‬
‫از ارائـه شـواهد فـوق چنانکـه مالحظـه کردند معلوم میشـود که این خواسـتۀ قبـل التاریخ‬
‫عـده یـی از جهـال قـوم بنـی ارسائیـل بـوده و سـابقه طوالنـی دارد‪ ،‬امـا اکنون کـه جمعی به‬
‫اظهـار همچـو مطالـب می پردازنـد بروی چه مقصد بنـا یافته؟ اگر گوییم از فـرط نادانی در ‬
‫پـی چنیـن پرسـش ها میگردند درسـت نیسـت‪ ،‬زیرا ایشـان دعوای رسـیده گـی و مدنیت و‬
‫کمال مـیمناینـد‪ ،‬پـس حقیقت چیسـت کـه خواسـتاران همچو مطالـب به عرص مـا با همه‬
‫دانـش و حتـی پیـروی از اسلام و اسلام زاده گـی کـه دارنـد‪ ،‬چنیـن گویند و بدین اسـاس‬
‫سـوال ها منایند؟‬
‫ دالیل علت عدم درک به ُکنه ذات‬ ‫‪329‬‬

‫آری! راستش اینست که ارائه کنندهگان این مدعا فقط برای ساکت ساخنت مؤمنین‬
‫از تصدیق وجود خدا جل جالله و یا لکه گذاشنت بر کالم ﷲ و بازپرس روز جزا‬
‫و یا شانه خالی کردن از خدمت خلق ﷲ برای خوشنودی او تعالی جل جالله با‬
‫غیره نظـرداشت ها چنین گویند تا گوینده را خاموش سازند و خود را از  چنگال‬
‫دعوتش بسوی حق برهانند و یا اگر توفیق بیشرت یافتند در او نیز ایجاد تزلزل به جای‬
‫کارگردانی شیاطین جنی منایند و اینها همه در واقع تاکتیک های استعامرگران جدید‬
‫عرص اتم باشـد که آرزو دارند از راه مغز فتوحات را بهم آرند‪ ،‬چه ایشـان می دانند‬
‫که به زیر سلطه آوردن ماملک کوچک مشکل نباشد ولی به مرور زمان به اثر نیروی‬
‫ایامن از چنگال شان میبـرایند‪ ،‬لذا اولرت روحیۀ ایامن و اسالم را به این و امثال این‬
‫دالیل گمراه کنندۀ پوچ میخواهند نابود سازند و اذهان جوانـان بی خرب را بدین‬
‫وسیله مخدوش ساخته و به این مدهوشی آنها را چون بخارا وغیره ماملک به زیر‬
‫سلطه اسارت دایمی خود درآرند‪ .‬اینک نظر شام را ذیالً به سه مطلب جلب میکنم که‬
‫رهنامی طرق دیدار حرضت الهی است جل جالله‪:‬‬
‫‪ -١‬دالیلی که چرا برش را با این قدرت‪ ،‬تاب دیدار خداوند متعـال نیسـت؟‬
‫‪ -٢‬دالیلی که به درک و دریافت ماورای ادراک انسان‪ ،‬باید وسایط و اسباب به کار‬
‫برد‪ ،‬سپس خدای عظیم را به این همه عظمت ذره منی ضعیف الفطرت چطور مستقی ً‬
‫ام‬
‫دیده می تواند؟‬
‫‪ -٣‬ما چطور می توانیم که رشفیاب‪ ،‬به دیدار حرضت کردگار گردیم؟‬
‫دالیلی که چرا برش را با این قدرت‪،‬‬
‫تاب دیدار خداوند متعـال نیسـت‬

‫الف‪ -‬ضعف فطری‬


‫‪ -١‬آیا می دانید؟ که مبدأ پیدایش انسان در ماهیت خود یک اسپرما است که از ‪ ١٥‬تا ‪٨٠‬‬
‫میلیون مثل آن اسپرم هنگام فروریخنت یکبار انزال حاصل آید‪  .‬پس از جزء ناچیز این‬
‫مقدار و آنهم از یک اسپرما که انسان خلق شود‪ ،‬دقت کنند ظرفیت همۀ آن بالغ بر یک‬
‫سانتیمرت مکعب تخمین ًا باشد این را اگر به مقدار اصغری و اعظمی فوق الذکر منقسم‬
‫منایند جنس نامرئی میگردد که به غیر از میکروسکوب نشاید دید و ماهیت برش ازین‬
‫بیش نیست!‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ موجودی با این هستۀ فطری ضعیف را ادعای دید خداوند جل جالله‬
‫و یا درک به ُکنه ذات کربیا جل جالله که خالق وی و همه کون و مکان عیان و نهان‬
‫است کجا میرس گردد؟ مگر که وی جل جالله هدایت کرده و به رشافت دولت دیدار‬
‫خود خاصانش را مرشف سـازد‪ ،‬چون احمد مختار صلی ﷲ علیه و سلم را که به مقام‬
‫نی﴾‪ 155‬فرا خواند‪.‬‬ ‫﴿ف َ َ‬
‫ن ا َْو ا َْد ٰ‬
‫سی ْ ِ‬
‫َاب ق َوْ َ‬
‫نق َ‬‫کا َ‬
‫ترجمه‪ :‬نزدیک گردید چون نزدیکی دو قاب کامن و یا کمرت از آن‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ چنانکه از قدرت و قوت تا قوتها در بین هر طبقه از جانداران تـفاوت‬
‫است و هکذا در قوۀ بارصه و سامعه نیز برتریت ها در انواع جانداران مشاهده میشود‪ ،‬به‬
‫ام شنیدن ممکن‬ ‫این معنی که گوش داریم اما آواز های دور یا نرشات رادیویی را مستقی ً‬
‫نیست‪ ،‬این چنین فهم ما به درک کنه ذات گرچه فهم محسوب میگردد ولی از دریافت کنه‬

‫‪ .155‬نجم‪٨/‬‬

‫‪330‬‬
‫‪331‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫ذات عـاجز اسـت‪ ،‬بلی! به واسـطـه های مختص با آن که در رسایل دیگر مالحظه میکنند‬
‫اشکال به یاری خداوند جل جالله ندارد که عبارت از دید بعد چهارم باشد‪.‬‬
‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ و دقت کرده اید که طیور علی االکرث بالها دارند ولی برای ساحۀ پرواز‬
‫هر جنس رسحد معین فطرت ًا مقرر شده گرچه فضا آزاد است‪ ،‬اما او را از آن باالتر نیروی‬
‫ال به جایی که کبوتر اوج میگیرد گنجشک پرواز کرده منیتواند و‬ ‫عروج ممکن نیست‪ ،‬مث ً‬
‫هکذا بلند پروازی یی که باشه و باز وغیره طیور دارند کبوتر را یارای رسیدن بدانجا نیست‪،‬‬
‫این چنین ارتقای ساحۀ درک برش را رسحد معین بوده و عندﷲ مقرر و مقدر است که از‬
‫آن باالتر بدون از تزکیه و تصفیه عروجش ناممکن و متعذر باشد‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که عمومـ ًا جانداران را ساحۀ درک محدود است گرچه همۀ شان زندگی‬
‫دارند اما طرز زیست و تناسل و توالد به اختالف زمان با کوایف خاص می منایند‪ ،‬ولی‬
‫بطور عموم فهم و درک اوالد برش را بر ایشان مزیتها و برتریهاست که از برکت دولت‬
‫علم‪﴿ :‬وَع َل ّمَ ا َدَمَ ا ْلاَسمَآء َ ُک َلهّا﴾‬
‫َ ‪156‬‬

‫ترجمه‪ :‬و آموخت خدای متعال به آدم علیه السالم اسامی همه اشیاء یا ارسار همه چیزها را‪.‬‬
‫که به تعلیم استادان‪ ،‬این هسته انکشاف مییابد‪ .‬این چنین در همه اوالد برش هستۀ درک‬
‫ُقرب حضور ذات او تعالی جل جالله موجود است ولی تا استادان خاص آنرا تنویر و‬
‫تکامل به حق و حقیقت نبخشند عروج فهم به آن جانب ناممکن مناید‪.‬‬

‫‪ .156‬بقره‪٣١/‬‬
‫ب‪ -‬متثیالت به تحقیق و تثبیت ساحۀ تکامل هرچیز که محدود است و‬
‫هکذا رسحد عروج عقل نیز هم‬

‫اینجاست که باید به دقت متام غور کرد چنانکه اندازۀ رشد هرچیز را در خود و‬
‫ماحول خویش تا جایی معین می بینند و از آن باالتر با وجود وسایط‪ ،‬منو و رشد‬
‫بیشرت آن ناممکن باشد این چنین تکامل ساحۀ درک در ماورای ابعاد ثالثه برای عقل‬
‫و دانش انسان متعذر بوده گویا رسحدی را خدای متعال به وی مقرر کرده است که‬
‫بیش از آن عروج فهم امکان ندارد که در متثیالت آتی خوبرت روشن میگردد‪:‬‬

‫‪ -١‬آیا میدانید؟ زمانی انسان از انواع نیروی خوراکه ها‪ ،‬از‪ ٣٠‬تا ‪ ٣٥‬سانتی قد الی یک مرت‬
‫و ‪ ٧٥‬سانتی و باالتر از آن نهایت رشد مییابد‪ ،‬ولی سپس منوی جسمش با رصف بهرتین‬
‫انواع خوارک و مرشوبات متوقف میشود چرا؟‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ اشجار و حبوبات با جمله سبزیجات وغیره تا جایی که ارتقا و تکامل آن‬
‫را مقدور و معین کرده اند رشد کنند‪ ،‬ولی از آن بیش با وجود مساعد بودن فضا و غذا دیگر‬
‫ارتقا و بلندروی شان ناممکن میشود‪ ،‬هکذا ارتقای دانش و فهم برش در ماورای جو ُقرب‬
‫حضور‪ ،‬به این حالت ابتدایی و نارسایی متعذر باشد‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ با آنکه طیور بال دارند و فضا تا جایی اضافه از  پانزده کیلومرت برای پرواز‬
‫شان مساعد است اما هریک نظر به طاقت فطری که در نسل شان گذاشته شده باالتر اوج‬
‫ال به جایی که گنجشک رود پشه با داشنت بال رفته نتواند و به فضایی‬ ‫گرفته منیتوانند مث ً‬
‫که کبوتر عروج کند‪ ،‬گنجشک پرواز منوده منیتواند وغیره‪ ،‬ولی با بودن فضای آزاد همه‬
‫طیور اضافه از ده کیلومرت اوج گرفته منیتوانند‪ ،‬این چنین طیران درک و دانش برش در‬
‫ماورای ارسار عالـم بقا با وضع کنونی ناممکن است‪.‬‬

‫‪332‬‬
‫‪333‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ به موضع طیران راکتها و کوزموسها و وایکنگ وغیره‪ ،‬طیارات با طیران‬
‫فضایی که دارند رفته منیتوانند‪.‬‬
‫از دالیل ارائه شده فوق روشن شد که به عین پیامنه ساحۀ درک و دانش را نیز حدودی در‬
‫ماورای ابعاد ثالثه بوده و مقدار پیرشفت آن در انسان تا رسحد معین مقرر گردیده است و‬
‫اضافه از آن به صورت عادی ناممکن است‪.‬‬

‫حاال سوال ایجاد میشود که آیا دیدار ذات حرضت کردگار برای برش امکان ندارد؟ در‬
‫جواب باید گفـت‪ :‬نه خیر‪ ،‬و رشح آن را بعـداً مالحظه میمنایند‪.‬‬
‫بازگردیم به پاسخ سوالی که چهچیز برخی انسان ها را اجازت درخواست دیدار با عظیم‬
‫کربیایی او جل جالله و یا پی بردن به ُکنه ذاتش داده و این آرزوی او‪ ،‬با چه اشتباهی‬
‫التباس یافته و از کجا منشأ گرفته‪ ،‬پرسش بجاست که باید مورد مداقۀ نظر قرار گیرد‪.‬‬
‫حقیقت امر اینست چنان که میدانند امروز در عده یی از پیروان ملحدین دیده‬
‫یا شنیده می شـود که آنها برای خوش ساخنت مؤمنین بعضاً اقراری بر وحدت و‬
‫موجودیت خـدا جل جالله میمنایند و هرگاه نشد برای اینکه از  جنجال صحبت‬
‫شان خود را نجات دهند و یا به نحوی از انحا ایشان را ساکت و مات گردانند به این‬
‫سوال کوتاه به زعم خود پردازند که باید مسلامنـان به ما روشن سازند که اگر خـدا‬
‫هست چرا ما منیبینیم و یا اینکه برخی ازین خودمنایان غافل گویند‪ ،‬چیزی را که‬
‫علم و تکنالوژی ثابت نکند ما آن را قبول کرده منیتوانیم و به عبارۀ دیگر به لفاظی‬
‫این آقا‪ ،‬گویا علم و تکنالوژی آنست که او از مکاتب و مدارس فرا گرفته‪ ،‬پس هرچه‬
‫مطابق فورمولهای خواندهگی و معلومات داشتگی شان نباشد قابل قبول نبوده‪ ،‬یعنی علم و‬
‫تکنالوژی دانستگی او‪ ،‬آن را رد کرده است‪ .‬حاال کیست که ازین لگام گسیختگان پرسان‬
‫کند با آنکه انسان زنده به روح است اما دیده منیشود از آن باید منکر شد و رد کرد؟ نه‬
‫هرگز‪ .‬و در فضای ما اصوات و صور بسیار از ورای دستگاه های رادیویی و تلویزیونی‬
‫ دالیل علت عدم درک به ُکنه ذات‬ ‫‪334‬‬

‫ام دیده و شنیده منیتوانیم تا‬ ‫پخش می شود در حالیکه چشم و گوش داریم اما مستقی ً‬
‫وسایط اش نباشد‪ ،‬آیا از وجود شان میتوان منکر شد؟ جواب منفی است و هکذا در بین‬
‫لین‪ ،‬برق مثبت و منفی دوران دارد در حالیکه به چشم رس‪ ،‬وجود سیم چنانکه بود مناید و‬
‫برق در آن‪ ،‬چیزی منیافزاید آیا از بودن برق در آن باید انکار منود؟ و این چنین در خود‬
‫الکرتیک‪ ،‬اشعه های اکس‪ ،‬ماورای بنفش‪ ،‬قرمز‪ ،‬لیزر وغیره وجود دارد چون به چشم رس‬
‫منی بینیم‪ ،‬باید آنرا نادیده گرفت و منکر شد؟ و هکذا در ترکیب آب ذرات اتم هایدروجن‬
‫موجود است ولی احساس آن به چشم و یا درک ما منیشود باید گفـت‪ ،‬نیست؟‬
‫در وجود انسان عقل و دانش به سویههای عالی باشد و به چشم منیتوان دید باید از آن‬
‫انکار کرد؟ و یا در اعضا درد است ولی دیدنش متعذر باشد میتوان انکار کرد؟ نه هرگز‬
‫و صدها منونۀ دیگر‪ .‬اما وقتی که یکی ازینها را به البراتوار مخصوصش تحت تجزیه‬
‫و ترکیب مواد کیمیاوی وغیره دستگاههای علمی و برقی قرار دهیم ثابت میشـود آنچه‬
‫را منیدیدیم و یا منیتوانـستیم بدانیم اکنون توسط اسباب آالت مختص به آن‪ ،‬ثابت و‬
‫روشن گردیده که هستند‪ ،‬باری ازین قبیل دالیل و حجج بسیار است که برای انتباه از این‬
‫اشتباه‪ ،‬گواه حال کوتاه نظران این ادعاست‪.‬‬
‫بهرت است خود شان به اصطالح رس به گریبان تفکر فرو برند و عظمت صانع عظیم را از‬
‫مصنوعات که هریک بیانگر مظهر ارسار کامل قدرتی است که انسان مدرک دارای اندک‬
‫فهم را مات و مبهوت می سازد‪ ،‬متوجه گردند که این همه کاینات با کلیات و جزئیات‬
‫آن زادۀ دست قدرت عظیم و حکیم جل جالله است که ما و درک و فهم ما‪ ،‬جزء از‬
‫مخلوقاتش شمرده میشود‪.‬‬
‫باری چطور میتوان گفـت که اینها همه خودبخود خلق شده و یا طبیعت موهوم آن را‬
‫ن‬
‫حا َ‬
‫سب ْ َ‬
‫آفریده است و خالقی وجود ندارد؟ اگر خدایی باشد به چشم رس باید دیده شود‪ُ .‬‬
‫ﷲ وَا َْهد ِْیه ِ ْم بِاَیْدِیْنَا م ِ َن ّا یَا م َ ٰ‬
‫ولی‪.‬‬ ‫ِ‬
‫‪335‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫باز گردیم به پاسخ سوالی که چهچیز عده یی از دانشور منایان جهان را به صدد این ادعا‬
‫آورده است که باید با همه تردامنی و کوتاه نظری‪ ،‬به تاخت و تازهای پی بردن به ُکنه ذات‬
‫گرایند؟‬

‫آری! حقیقت اینست که چون جمعی خام طبع ناچیز از روشناسان علم یا قدرت‪ ،‬ساحۀ‬
‫نفوذ خود را در میان جامعۀ کمدرایت بلند بینند گامن دارند که هرچیزفهم شده اند حاالنکه‬
‫ساحۀ دانش شان در ماورای رشتۀ تحصیلی که در آن دکتورا یا باالتر از آن رتبه حاصل‬
‫کرده اند صفر جمع صفر است‪ ،‬حتی در آن شق‪ ،‬غیر از موضوع طرف توجه خود بیش‬
‫ال دکتور چشم از امراض داخلی ویا متخصص اعصاب از آفات جسمی و تخنیکر‬ ‫ندانند مث ً‬
‫موتر از راکت سازی و یا انجنیر آب و برق از امور زراعتی و صدها کار دیگر عاجز مطلق‬
‫اند‪.‬‬
‫دقت شود هرگاه به شقوق علوم پیش پا افتادۀ روز‪ ،‬قدرتی در خود رساغ نکنند پس به درک‬
‫ُکنه ذات عظیم بی منتها و خالق این همه علوم و اشیاء چطور به خود اجازت ادعای قدرت‬
‫دیدار یا درک به ُکنه ذات عظیم ستار او را میدهند و آیا این از کامل نادانی و نهایت‬
‫سفاهت نیست؟ جواب مثبت باشد‪ ،‬سعدی علیه الرحمه گفـته‪:‬‬
‫نه در ُکنه بیچون سبحان رسید‬ ‫توان در بالغت به سحبان رسید‬

‫اینست حقیقت ادعای درک به ُکنه ذات خداوند جل جالله و یا رشفیابی مالقات به جامل‬
‫عظیم الْخَ لْقُ و الکائنات که در مطالب پرسشهای ذیل روشنرت میگردد‪.‬‬
‫ُ‬
‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که برای مقایسۀ حاالت اشیاء یا اشخاص‪ ،‬توازن سویه‪ ،‬امر الزمی است‪.‬‬
‫به روی این فورمول باید دیدار خداوند جل جالله را کسی ادعا کند که الاقـل عین یا شبه‬
‫آن همه قدرت و عظمت را بالتشبیه داشته باشد‪.‬‬
‫ دالیل علت عدم درک به ُکنه ذات‬ ‫‪336‬‬

‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ که مغز و استعداد اخذ و درک را به ما خدای عظیم جل جالله عنایت‬
‫کرده‪ ،‬پس درک مخلوق به ُکنه خالق جل جالله کجا رسیده تواند‪ .‬مرصع‪ :‬که نقش از‬
‫نگارنده آگاه نیست‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا میدانید؟ ما هرچه آموخته و اندوخته ایم‪ ،‬از مدارس و مکاتب و استادان است‪،‬‬
‫دقت کنید با این درک محدود‪ ،‬خـدا جل جالله و خالق این همه استادان و پروفیسوران‬
‫و فالسفه و حتی خالق عقل و دانش را چطور گامن میبریم که باید ببینیم و یا از نزدیک‬
‫رشفیاب مالقاتش با این همه تردامنی گردیم؟‬

‫‪ -٨‬آیا می دانید؟ که درک هرچیز به عقل و دانش میشود‪ ،‬خوب غور کنند خداوند‬
‫جل جالله فی املثل اگر به هر واحد از اوالد برش یک پاو عقل داده باشد‪ ،‬پس به چهار‬
‫میلیارد نفر معارص ما‪ 157‬چقدر داده است؟ و در گذشته و آینده چند بوده و خواهد‬
‫بود؟ و هکذا با جمع شعور جانداران به کجا میرسد؟ و در برابر جمع این همه عقول‪،‬‬
‫دانش ما دارای چه مقدار ازین فـهم‪ ،‬دانســته شده؟ و به این عقل ناچیز چه کرده‬
‫میتوانیم و چطور به خود اجازه میدهیم که باید حرضت باری جل جالله را ببینیم‬
‫و یا پی به حقیقت ُکنه ذات او جل جالله بدون یاری و مددگاری اش برده بتوانیم‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا میدانید؟ برای روشن شدن هرچه بیشرت جوانب موضوع فوق‪ ،‬طبیعی ذاتی که این‬
‫همه کامل و دانش را به همه موجودات بخشیده به حرضت عظیم الشان او به اندازه یی علم‬
‫و دانش باقی است که منیتوان به آن رسحد نهایی تعیین کرد‪ ،‬چنانکه میلیاردر اگر به فی‬
‫نفر یک یا چند افغانی دهد طبیعی خودش میلیاردها بار از آنچه داده است دارایی بیشرت‬
‫دارد که متثیل این مثالها در بارۀ کربیایی او جل جالله بکلی ناچیز بوده‪ ،‬به غرض تسهیل‬
‫فهم برش ارائه گشته است‪.‬‬

‫‪ .157‬این رقم مربوط احصائیه سال‪ 1354‬هجری شمسی مطابق سال ‪ 1974‬میالدی می باشد‪.‬‬
‫‪337‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪-١٠‬آیا میدانید؟ اگر قرار باشد که مصنوع به کنه ذات صانع خود پی برده بتواند‪ ،‬باید‬
‫مصنوعات مکمل الکیفیت دارای گفتار چون رادیو و قدرت رفتار چون آبگوت هزاران تنی‬
‫و طیارات و موتر از حال و احـوال صانع یا مالک خود الاقـل بدانند‪ ،‬چه آنهـا هم سخن‬
‫میزنند و راه میروند و بارهای ثقیل چندین دفعه از انسـان سنگینتر را در بروبحر حمل‬
‫میکنند و هامنند برش غذای الزمه را از روغنیات و روح محرک یعنی الکرتیک یا برق مثل‬
‫انسانها با جزء تغییر‪ ،‬نیروگیری ها کرده قدرت مناییها میمنایند‪.‬‬

‫‪-١١‬آیا میدانید؟ حقیقت این امر را هرگاه با مقایسه از فهم نادانـان برش به مقابل پروفیسوران‬
‫یا فالسفۀ جهان که به دیدۀ عده یی کم دانش ابنای زمان‪ ،‬زبده ترین انسان ها اند‪ ،‬اگر به‬
‫ترازوی انصاف قرار دهیم به خوبی متام روشن میشود که این چنین از دیدبان حیوانـات‬
‫دیگر‪ ،‬طیاره و آبگوت و یا الاقـل موتر نیز جاندار صدها بار از انسان قویرت و عالیرت باشد‬
‫لذا حتمیست که با این درک و قدرت‪ ،‬صانع خود را باید بشناسد و به ُکنه او پی برد‪ ،‬اما‬
‫کجا امکان دارد غور شود!‬

‫‪-١٢‬آیا میدانید؟ هرگاه این فورمول صحیح باشد که مصنوع‪ ،‬صانع خود را دیده و پی به‬
‫ام مصنوعات زادۀ دست برش صانع خود را بشناسد و به ُکنه او‬ ‫ُکنه او برده می‪.‬تواند‪ ،‬باید حت ً‬
‫پی برند زیرا از جنس سازنده گان مصنوعات برش کم از کم چهار میلیارد نفوس بروی زمین‬
‫موجود اند و درک به ُکنه ذات برش آنقدرها اشکال هم ندارد و مغلق نیست‪ ،‬گذشته از اینکه‬
‫شبه حرضت او تعالی جل جالله اص ً‬
‫ال نبوده و نباشد‪ ،‬بلکه به تصور نیز درآمده و پیدا شده‬
‫ال خیر‪.‬‬‫منی‪.‬تواند زیرا انسان چیزی را که ببیند از آن صورتی در مخیله آورده میتواند و ِ َّ‬
‫دالیلی که بـه درک مـاورای دید‬
‫و فهم‪ ،‬اسباب و آالت به کار برند‬
‫مقدمه‬
‫اکنون که به پاره یی از حجج ضعف ذاتی انسان با ارائه دالیل علمی و منطقی وارد شدیم‬
‫و در برابر درک و دانش ذات عظیم بیهمتای او‪ ،‬عدم لیاقت و کفایت خویش را از هر‬
‫نگاه دانسـتیم و فهمـیدیم که به راسـتی با داشنت اسـتعداد و لیاقت‪ ،‬در حالی شخص چیزی‬
‫را می تواند پی بربد که با وی به درک و کامل همسنگ و موازن باشد و یا الاقـل شبه‬
‫آن قدرت را در خود رساغ کند‪ .‬بطور ساده اگر دقت کنیم‪ ،‬متعلمین مکاتب ابتدایی یا‬
‫باالتر از آن با آنکه خط خوان و چیزفهم منوجه شمرده میشوند آیا میتوانند که استعداد‬
‫عالی علمی یک پروفیسور را تشخیص دهند؟ آیا کاتب و حتی مدیر وغیره میتوانند راز‬
‫سیاستمداری رئیس جمهور یا شـاهی را که وی در قلمروش کار میکند بـتـاممه دریابد؟ نه‬
‫هرگز‪ .‬عین مثال برای تسهیل فهم اگر اندکی غور کنند مصداق حال ادعاداران دیدار خـدا‬
‫جل جالله یا پی بردن به ُکنه ذات کربیا جل جالله باشد‪.‬‬
‫با دیدن این حقیقت اگر بگویم نسبت بنده با خـدا جل جالله و یا مقایسه اش به عظیم‬
‫کربیا جل جالله به هیچ صورت از هیچ نگاه جز جهل و حامقت مآبی انسانهای دارای‬
‫چنین آرزو و آراء فاسد نباشد‪ ،‬بجاست‪.‬‬
‫اینک به اقامۀ دالیلی میپردازیم که برش را حالتی است تا در کشف اشیای ماورای دید‬
‫و فهم‪ ،‬از اسباب آالت باید کار گیرند‪ ،‬پس با دید ظاهر و درک ناچیز‪ ،‬پی بردن به ُکنه‬
‫عظمت کربیایی او را چطور آرزو میکنند که بدون واسطه و اسباب آالت الزمه و دریافت‬
‫نورانیت بازغه‪ ،‬نظر به دیدار عظیم کردگار او اندازند؟‬
‫‪ -١‬آیا میدانید؟ که چشم انسان طاقت دیدن نورهای تیز و تند چون نظر مستقیم به قرص‬

‫‪338‬‬
‫‪339‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫آفتاب هنگام چاشتگاه یا دیدن به نورافگنهای قوی و یا ولدنگهای گیسی و برقی وغیره‬
‫ام به آن نظر کرده منیتواند زیرا نور چشم را میبرد پس‬ ‫را ندارد و بدون اسباب مستقی ً‬
‫با خالق این همه انوار که جزئی از میلیونم حصه انوار عظیم بیزوال او شمرده منیشوند‬
‫چطور امکان تاب دیدار را به خود گامن میبرند‪ ،‬در حالیکه هیچ استعداد نیافته و اسباب‬
‫آالت الزم را به دست نیاورده اند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که ذات اقدس او تعالی از ذرۀ اسپرما‪ ،‬گل چهره هایی آفریند که‬
‫انسانهای ادعادار این دیدار به آن تاب نیاورده و فریفته و گرفته و حتی محو شان‬
‫گردند‪ ،‬پس لیاقت دیدار خالق این جزء ناچیز خوشگالن جهان فانی را که در برابر‬
‫گلرخان رسای بقا به حکم یک بر هزار بیش نباشند چطور داشته و بدان تاب آورند‪ ،‬تا‬
‫وسیله یا کامل نورانیت ایامن و روح قوی را در خود تهیه نکرده باشند‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ که اکرث این ادعاداران در برابر هیبت و سطوت ارباب قدرت‪ ،‬زهره آب‬
‫کرده یا به ادنا تهدید و خشم شان تاب روبرو شدن را ندارند‪ .‬باری به مقابل هیبت و عظمت‬
‫ذات عظیم بیمثال او جل جالله چه دل و زهره ای به خود رساغ دارند که به این حالت‬
‫ضعف و ناتوانی ادعای دیدار و یا درک به کنه ذات صمدانی را بنامیند؟‬

‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ که انسانها از نهایت ضعف‪ ،‬تا با میکروسکوب‪ ،‬میکروب را نه بینند به‬
‫چشم رس دیده نتوانند و تا به تلسکوب نگاه نکنند مناظر کرات بعید را دیده نتوانند‪ ،‬با آنکه‬
‫چشم و فهم دارند چرا منیبینند و منیدانند؟ پس با این اعضای ضعیف‪ ،‬خالق این همه‬
‫مصـنوعات قوی و عجیب را چطـور گـامن دارند که باید بنگرند و پی به کنه ذات عظیم‬
‫بیمثالش بربند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ که در پایان کار‪ ،‬ما مُحَ دثیم و خداوند جل جالله قدیم‪ ،‬ما فانی و‬
‫خداوند جل جالله باقـی‪ ،‬ما مـرزوقیم و خداوند جل جالله رازق‪ ،‬ما ضعـیفیم و او‬
‫ دالیل علت عدم درک به ُکنه ذات‬ ‫‪340‬‬

‫جل جالله قوی‪ ،‬ما محتاجیم و او جلت عظمته بی نیاز‪ ،‬ما معذور و معیوبیم‪ ،‬خداوند‬
‫جل جالله بی عیب‪ ،‬ما به اجتامع نیازمندیم و او جل جالل ُه یکتا‪ ،‬مثل ما میلیاردها‬
‫باشند و او بیمانند‪ ،‬ما دانش به اسباب داریم و او بدون وسیله حقیقت و مفاد هرچیز‬
‫را با کلیات و جزئیات آن داند و مثل این هزاران تـفاوت دیگر‪.‬‬

‫پس با چنین شاه عظیم و خالق کریم‪ ،‬برش را نه سزد که ادعای دیدار باملواجه کند و یا خود‬
‫را به این ضعف و تردامنی شایستۀ دیدار او جل جالله دانسته و یا گامن برد که با درک‬
‫ناچیز خود میتواند پی به کنه ذات قوی کردگار او جل جالله بربد و خود را الیق این همه‬
‫استعداد شامرد‪ ،‬بسی ابلهی و نهایت کوتاه نظری باشد‪ .‬بدتر از همه هرگاه چنین نشد باری‬
‫از وجودش العیاذ باهلل انکار ورزد‪ .‬این فرضیه از بدترین رهزنیهای شیطـان به غرض زوال‬
‫هستۀ ایامن یا معرفت با حرضت حنان و منان او جل جالله باشد‪ ،‬اکنون دقت کنید که ما‬
‫کیستیم و چیستیم؟ در حقیقت موجودمنای فانیستیم‪ ،‬پس نشاید در برابر خالق و رازق خود‬
‫ایستیم‪.‬‬

‫حاال سوال ایجاد میشود که آیا دیدار ذات حرضت کردگار جل جالله برای برش‬
‫ناممکن باشد؟ در پاسخ باید گفـت‪ :‬نه خیر‪ ،‬چنانکه در پاره یی درک اشیای ماورای دانش‬
‫و دید انسان‪ ،‬مالحظه کردند که اسباب آالت مخصوص به دریافتش با آنکه مادی اند به‬
‫کار است‪ ،‬البته به دیدار ذات حرضت صمدانی او که نُوْرُال ُن �ّوْر ِ ف ِْی ُک ّ ِل الْا َ ْزم ِنَة ِ و َ ال ُ ّدهُوْر ِ است‬
‫ام رضورت میافتد تا استعداد عالیرتی را انسان به خویش مهیا مناید و خود را به یاری‬ ‫حت ً‬
‫خـدا جل جالله مالک آن گرداند‪ ،‬چنانکه در باال تذکر دادیم راکت زمانی به ماورای جو‬
‫عروج کرده و از کرات دیگر به ما اطالع آورده میتواند که مواد سوخت و یا نیروی عروج‬
‫و طیرانش از اتم تهیه شده باشد‪ .‬این چنین به ماورای جو قرب حضور ذات اقدس کربیایی‬
‫او‪ ،‬هرگاه اتم نفس مطمئنه را با تصفیۀ قلب (پاک کاری و شستشوی دل از  چتلی ها) به کار‬
‫‪341‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫اندازیم بـیشک ما را بدان بارگاه راه و جای باالتر از عروج ارشاف ملک میرس باشد‪ 158‬که‬
‫کتب و دروس مدرسۀ توحید روشنگر حقایق این راه و رسم به یاری خدای عظیم بوده و‬
‫بدین اواخر برای رهنمونی مؤمنین و کافه اوالد برش جمع و تهیه گردیده است‪.‬‬
‫ل وَالْا ِْکرامَ‪ -‬آمین‬ ‫رت ذ ُْوا َ‬
‫لجلَاَ ِ‬ ‫ح ْض ِ‬
‫ضور ِ َ‬
‫بح ُ ُ‬
‫ل ِ‬ ‫جوْا م ِنه ُ الْا ِْکما َ‬
‫ل وَالْا ِْجلاَ َ‬
‫َ‬ ‫ِیق و َ نَر ْ ُ‬ ‫ِن ِ‬
‫ﷲ ال َت �ّوْف ْ‬ ‫وَ م َ‬
‫ب ال ْ ٰعل َِمیْن‪.‬‬ ‫ث ُ َم ّ آ ِمین‪ ،‬بَاَسْ ِ‬
‫رعَ زَمان یَا ر َ َ ّ‬
‫ترجمه‪ :‬میخواهيم از خدای متعال توفیق وصول این دولت را و آرزو داریم از حرضت‬
‫او جل جالله عم نواله آن چنان کامل و جالل را که باعث دریافت ُقرب حضور ذات‬
‫ذوالجالل و االکرام او جلت عظمته گردد! آمین‪ .‬به چابکرتین زمان و وقت عنایت فرما ای‬
‫پرورش دهندۀ عالـمیان!‬

‫‪ .158‬در صف معراجیان گر بیستی چون بُراقت بر کشاند‪ ،‬نیستی‬


‫(مولوی)‬ ‫ ‬
‫ما و این رسای فنا و رفنت به عالـم بقا‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ چطور که مدتی را انسان در شکم مادر بیخرب میگذراند و بیاختیار‪،‬‬
‫برای آمدن به دنیا ساخته میشود این چنین زمان غیبت روح در اجساد ما و یا غیره جانداران‬
‫رشیف افالک ثالثه‪ ،‬مقدمۀ دخول به یکی از دو جای نعامی ابدی و یا عذاب رسمدی‬
‫برای انسان و ایشان است‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ چطور که انسان به ترتیب رشد و تکامل خود در شکم مادر قدرت نداشته‬
‫و به فضل و کنرتول او جل جالله آن دوران را بدون شعور میگذراند این چنین دوران‬
‫تکامل و رشد مراحل جسمی و روحی شخص نیز در شکم دنیا با داشنت اختیار برشی به‬
‫تحت نظارت و لطف حرضت رب العلمین انجام مییابد‪ ،‬تـنها به این تـفاوت که درینجا‬
‫عقل و شعور و اختیار مـنوجه انتخاب طریق را به انسان داده اند‪ ،‬بکوشید که در اتخاذ راه‬
‫وصول ُقرب او تعالی جلت عظمته به قول و عمل فعال باشید و این حقیقت مبادی اتخاذ‬
‫محبت به جانب حرضت ویتعالی باشد‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ چنانچه زمان بودن در شکم مادر‪ ،‬آمادهگی برای امرار حیات بدین‬
‫رسای فانیست این چنین دوران بودن در دنیا‪ ،‬آمادهگی برای زندگی در رسای باقی‬
‫و رسمدی حرضت کربیایی و رشفیابی به دیدار حرضت رحامن جل جالله و نعامی‬
‫همیشگی او در جـنان برای مؤمنان است‪.‬‬

‫‪342‬‬
‫‪343‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ که دنیا فی املثل به حکم پرتوی بسیار ناچیز و گنگ از عالـم بقاست که‬
‫به نسبت آن جهان ‪ ۱‬را اگر نشان دهد هنوز بسیار باشد‪.‬‬
‫‪1000‬‬
‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ که منونۀ زندگانی بعد از مرگ‪ 159‬چون حیات شخص و حرکت و گفتار و‬
‫رفتار اوست در حالت خواب که میبیند صحبت میکند و راه میرود و چیزهایی میخورد‬
‫ولی جسد از آن هیچ خربی عم ً‬
‫ال ندارد‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ چرا جهان نامرئی واقع در بعد چهارم را عالـم باقی میگویند؟‬
‫زیرا هر شئ که در آن خلق گشته‪ ،‬به ذات خود یک حیات منظم دورانی دارد‪ ،‬لذا نابود‬
‫نشوند بنابرین باقی و ابدی اند‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا میدانید؟ حقیقت این راز چطور باشد؟‬


‫آری‪ ،‬به دوران بقای جـنان و عـرفات و دوزخ ها مواد الزمه آن طوری بکار رفته که طراوت‬
‫ذات آن چیز ابـداً تغییر منییابد مانند جریان لین برق که از یک طرف برق مثبت داده و‬
‫روشنی و استفاده هایی از آن حاصل گشته و از جانب دیگر به آرت منفی منحل میگردد‪،‬‬
‫گویا یک دوران منظم در حین بهره رسانی خود فی املثل خیلیها باالتر ازین دارد‪.‬‬
‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ چرا در نتیجه برای ابد چاالن باشند؟‬
‫زیرا اسباب آالت آن دوار دیده میشوند و این مثال به نسبت حقایق ارسار اشیای عالـم بقا‬
‫یا حضور حرضت کردگار ‪ ۱‬به مقایسه منیآید‪.‬‬
‫‪1000‬‬
‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ که فضله های انسان و جانداران بطور عرق به زمین جنت جذب و از‬
‫آن به اشجار و نباتات و گلها مقدار الزم االستفاده رسیده و بالنوبه کثیفرت آن به دوزخ ها‬
‫علی الرتتیب منقسم میگردد و در اخیر قسمت کثیفش در«و َ یل» یا آخرین جایهای دوزخ‬

‫‪ .159‬حیات برزخی‬
‫ما و این رسای فنا و رفنت به عالـم بقا‬ ‫‪344‬‬

‫ل ل ِ ُک ّ ِل هُمَزَة ٍ لُمَزَة ٍ﴾‬


‫‪160‬‬
‫ِن ال َن ّار ِ و َ غَ َ‬
‫ضبه الجَبَار ِ! آمین ﴿و َ ی ٌ‬ ‫سوزد‪َ .‬‬
‫نجِنَا ﷲ م َ‬
‫ترجمه‪ :‬چاه اشد عذاب برای عیبجویان به زبان و اشارت گران به ابرو وجوارح است‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا میدانید؟ که جریان بیاختیار ارواح‪ ،‬به یکی از دو جایگاه دوزخ و یا جنت‬
‫بروی جمع کرد و فعالیت این دو نیرو (روح و نفس) از دنیا میباشد که نیک عمالن‬
‫را در جنت علی مراتب و بدکاران را در دوزخ ها مستقر سازند‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا میدانید؟ هرگاه به اساس عنوان ایامن به خالق زمین و آسامن اعامل مزین باشد‪،‬‬
‫جایگاه شخص در جنان یا برای کمی در دوزخ ها بوده‪ ،‬اگر برعکس بدون ایامن یا در‬
‫حال ضعف آن‪ ،‬عملی را انسان بجا آورد بعضی را برای ابد و برخی را به مدت معین در‬
‫ام بدانجای میرسانند‪.‬‬‫دوزخ ها به موضع تهیه شده اش حت ً‬

‫‪ -١٢‬آیا میدانید؟ آنکه رسول علیه السالم فرمودند‪( :‬قرب باغچه یی از باغچه های جنت‬
‫و یا چقری یی از چقریهای دوزخ است) مربهن مطلب فوق باشد و مراد از قرب‪ ،‬قرب ارواح‬
‫یعنی وجود ارواح در محفظه های جـنان یا دوزخ است چنانکه به متثیالت فوق الذکر‬
‫روشن گردید و البته قرب اجساد در خاک چون مؤمنین و یا در آتش مثل هنود وغیره صورت‬
‫گیرد‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا میدانید؟ که در آنرسا اشخاصی که به طلب دنیا برای برآورده شدن امیال فاسد‬
‫شهوانی و یا اندوختههای غیر انسانی مساعی از وجوه ناجایز کرده باشند‪ ،‬ولی اخیراً با ایامن‬
‫رفته اند‪ ،‬در جسد شان لکه های درازی شبیه شکم زن هایی که چند بار بچه زاییده اند‬
‫منودار است‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا میدانید؟ کسانی که بروی اغراض شخصی و ظلم پروری به مقصد جاه طلبی های‬

‫‪ .160‬همزة‪١/‬‬
‫‪345‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫غیرانسانی‪ ،‬به هراندازه که مساعی منوده اند بازهم ایامن به خـدا جل جالله با خود برده‬
‫باشند‪ ،‬در اجساد شان لکه های تقریب ًا چون داغ چیچک دیده میشود‪.‬‬
‫‪ -١٥‬آیا می دانید؟ که با داشنت هرنوع توجه و مساعی در راه غیر خـدا جل جالله و ناروا‪،‬‬
‫در صورت مستحق گردیدن به جنت‪ ،‬یک نوع لکه دارای عالمت خاص بر اجساد شان‬
‫منودار است که خوبان این طبقه را در کف پا نهند‪.‬‬

‫‪ -١٦‬آیا می دانید؟ اگر هر یک از ذوات مذکور یا غیره مؤمنین را توفیق توبۀ ثابت‬
‫داده شد و همت خود را از آنچه بد بود بر نکردن آن َجزم‪ 161‬منودند و بدین منوال‬
‫تا آخر عمر باقی ماندند‪ ،‬دوام و بقای شان در آن کارهای نیک باعث زوال آن لکه‬
‫های مذکور میگردد‪.‬‬

‫‪ .161‬استوار‬
‫ارائه دالیل به منکرین وجود عالـم بقا‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ برخی موجودان پیرو شیطـان‪ ،‬بقای انسان را در جـنان برای ابد مشکل‬
‫و بازهم به صورت جوانی و کامرانی ناممکن میدانند باری‪ ،‬چرا اینقدر فکر منیکنند آن‬
‫خدایی که برای سی تا چهل سال دوران زندگی را به انسانها با طراوت جوانی رشد دهد‪،‬‬
‫او جل جالله حت ً‬
‫ام میلیاردها سال یا باالتر از آن تا ابد نیز این حالت را مستدام کرده و نگه‬
‫داشته میتواند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ که تردد دوم اینها برای بقای فصل چون بهار خوشگوار است که بودنش‬
‫را در جـنان نامعقول میدانند‪ ،‬باری چرا فکر منیکنند آن خـدای که سه ماه بهار و سه ماه‬
‫تابستان را از فصول خوشگوار خلق کرده و به روی این مدت بقا بخشیده است‪ ،‬بـیشک‬
‫میتواندآنرا به ملیاردها سال باقی و دوامدار مناید‪ ،‬چه آن ذاتی که به شش ماه یا اضافهتر‪،‬‬
‫دوامش را برای هزاران سال منود‪ ،‬بیشبه برای میلیاردها سال نیز بر وی جل جالله مشکل‬
‫نباشد‪.‬‬
‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ که برای روشن شدن این حقایق مثالهای دستربد برش بسیار است مث ً‬
‫ال‬
‫انسان شیشه را ساخت ولی از شکسنت آن ناراحت بود‪ ،‬اخیراً برای بقایش مواد کیمیاوی‬
‫در آن مخلوط کرده و ناشکن گردانیده توانست آیا خدای این موجود و همه جهان عیان و‬
‫نهان که ابدیت چیزی را اراده فرماید نتواند؟ حاشا و کال! مگر به گفـتۀ علامی جیولوژی‪،‬‬
‫عمر کرۀ ارض ما را به میلیونها سال قبول نکرده اند؟ پس ذاتی که میلیونها سال به یک کره‬
‫بقا دهد‪ ،‬آیا هرچه را که خواهد به میلیارد ها سال امتداد داده منیتواند؟ جواب مثبت است‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ داشـنت این قـدرت و قـبول کردنش به بشـر مشـکل نباشـد‪ ،‬پـس به خدا جل‬

‫‪346‬‬
‫‪347‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫جالله و خالق این همه کون و مکان عیان و نهان چه اشکالی دارد که پس از مرگ انسانها را‬
‫زنده گرداند و باقی و ابدی نگه دارد پس چرا ناممکن شامرند‪.‬‬
‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ که یکی از دالیل عدم عقیدۀ برخی بر بقای رسای ابد‪ ،‬حیات بعد از مرگ‬
‫است‪ ،‬چرا اینقدر غور منیکنند آیا هر شب مردن به نام خواب و صبح زنده شدن نیست؟‬
‫جواب مثبت است پس آن خالق که این تواند باری زندگی بعد از مرگ را نیز به سهولت‬
‫انجام دهد‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ آن خدایی که هر سال زمین مرده و اشجار و امثار از بین رفته را به پیش‬
‫چشم ما حیات نوین میدهد بـیشک او جل جالله زندگی اجساد را بعد از مرگ ازین هم‬
‫آسانرت و متامتر انسجام داده میتواند و بر وی جلت عظمته هیچ اشکال نباشد‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ انسانها اگر کدام عمل را یکبار که هیچ نکرده بودند انجام دادند برای‬
‫بار دوم خیلیها زودتر و خوبرت از اول بجا آورده میتوانند که گویند‪ :‬نقاش را نقش ثانی‬
‫خوشرت آید ز اول‪.‬‬
‫بـیشک او جل جالله به تکرار زنده کردن اجساد قادر غالب و کریم است‪ ،‬دقت کنند‬
‫اسپرمای ناچیز را در رحم مادر‪ ،‬انسان ساخنت‪ ،‬درحالیکه هیچ مجسمه اش نبود؛ باری پس‬
‫از موجودیت‪ ،‬اسپرمایش را از خاک کشیدن چون لبلبو وغیره امثار ناممکن باشد؟ نه هرگز‪.‬‬
‫از آنجا که درک این حقایق به نورانیت ایامن صورت میگیرد و  این هسته در ایشان مختنق‬
‫گردیده است لذا کمرت به قبولش در باطن توفیق یابند‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ زندگی بعد از مـرگ را هر شـب اگر دقت کنید  چون خواب میشـویم‬
‫مییابیم که در واقع روح از بدن ما به یک فاصلۀ معین مفارقت کرده و شخص چون مرده‬
‫میگردد که هر ترصفی در اموالش کرده شود او قدرت مخالفت ندارد‪ .‬همین که بیدار شود‬
‫گویا پس زنده میگردد چه حکیم خدای توانـاست(ج)‪.‬‬
‫ارائه دالیل به منکرین وجود عالـم بقا‬ ‫‪348‬‬

‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ چهچیز باعث کوری و کم مغزی و نااندیشی این گونه انسانها گردیده‬
‫است که در حال دیدن این همه نعام از کرۀ ارض و برآمدن بطور مکرر همهساله و واپس‬
‫رسیدن به ما به داخل فصول اربعۀ یکنواخت‪ ،‬بازهم از تودۀ خاک که به ظاهر هیچ خاصیت‬
‫و کیفیت ندارد توسط تخم های گوناگون نباتات و اشجار و معادن وغیره در بروبحر به‬
‫انسانها همه چیزها را داده و میدهد که هرکس میبیند و میداند‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ ذاتی که از خاک بدون مرصف و تکلف و نقصان همهساله این همه‬
‫نعام را نسل بالنسل دهد‪ ،‬آیا او جل جالله از جنس بهرت و لطیفتر از خاک‪ ،‬نعام و لذایذ‬
‫کامـلرت و متامرتی را بطور مسـتدام برآورده منیتواند؟ با اندک تعمق جـای تردید باقی‬
‫منیماند‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا می دانید؟ آن ذاتی که ازین خاک و آب و نور آفتاب این همه انواع نباتات و‬
‫اشجار و معادن و صدها اشیاء و جانداران را منو و رشد بخشد‪ ،‬چنانکه خواسته باشد از‬
‫جنس بهرت و اکملرت (مادۀ کاملرت از خاک) خیلی چیزهای نیکوتر و لذیذتر و معطرتر را‬
‫خلق کرده و میکند که آن جای را جنت و رسای ابد گویند‪.‬‬
‫‪ -١٢‬آیا میدانید؟ که یکی از حکمتهای آفرینش برش بدینجا آنست تا از مطالعۀ مواد‬
‫ناچیز مثل خاک بداند که این همه نعام و لذایذ گوناگون را خدای متعال برمیآورد البته‬
‫از مادۀ افضل و اعلیتر از آن که مراد از خاک عنربرسشت جنت باشد‪ ،‬خیلیها بیشرت و به‬
‫صدها بار لذیذتر مـتکیف به کیفیت های دیگر نعام را برای اشخاص مؤمن دارای قلوب‬
‫سلیم در آنجا تهیه و آماده کرده و مرحمت میگرداند که اندازه گیری آن از ساحۀ فهم ما‬
‫‪162‬‬
‫بکلی دور مناید‪﴿ .‬و َ ا ُ ْزلِف َتِ ا ْلج َََن ّة ُ لِل ْم َُت ّق ِی ْ َن﴾‬
‫ترجمه‪ :‬و آراسته کرده میشود جنت برای پرهیزگاران‪.‬‬

‫‪ .162‬شعرا‪90/‬‬
‫‪349‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -١٣‬آیا میدانید؟ که این راز از نگاه عقل ناممکن نیست‪ ،‬چه آن ذاتی که در معادن انواع‬
‫خاص را دارای کیفیت و ارزش جداگانه مانند طال و پالتین و امثال آن خلق کرد بـیشک در‬
‫سلسلۀ اقسام خاکها هم افضلرتین منونه و کاملرتین آن را در ترکیبات جنت آفریده است‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا میدانید؟ آن ذاتی که به هزاران سال به زمین وغیره کرات و موجودات حیۀ عالـم‬
‫ملکوت و شیاطین و دیگر مخلوقات عالـم ارواح عمر داد‪ ،‬برای هر موجودی که بخواهد‬
‫این طوالت عمر و حیات را بخشیده میتواند‪.‬‬
‫مناظر حیات ِشبه خواب از حاالت اصلی برش باشد‬

‫مقدمه‬
‫اکنون که به درک اجامل عظمت ذات عظیم الشان او جل جالله قس ً‬
‫ام وارد شدیم‪ ،‬باری‬
‫دقت کنیم که در چه حال ما به طلب چنین دولت دست اندرکار میشویم؟‬
‫آری؛ در زمان خواب و حاالت زودگذر مدارج حیات که چون گذشت اعاده منیشود‪.‬‬
‫بیت‪ :‬هوشیار باش خواجه که از مرگ چاره نیست غافل مشـو که عمر عزیزت دوباره نیست‬

‫اما از آن‪ ،‬صحنههای فلم زندگی برش با همه نشیب و فراز یکی بعد دیگر بطور آنی و فانی‬
‫مملو میگردد‪ ،‬با درک این حقیقت که بازهم به جاذبه و یاری او جل جالله به رهنمونی‬
‫رسایل عالیۀ مدرسـۀ توحید متکی بر اسـاسـات سلیم قرآن دسـت ناخوردۀ اسالم مفتخر‬
‫میگردیم باید دانست که لطف خاص است بنا ًء نشاید این دولت پربها را رایگان از دست‬
‫داده و این فضل و احسان او تعالی و مساعی یاران پاکدل این راه مقدس را رسرسی دید‬
‫که مبادا فرصت الزم را خدای نخواسته در چنین لحظات حساس از دست دهیم و وقت‬
‫را عبث و ضایع گردانیم‪ ،‬ورنه بادی بدن برای اجرای امور به اختیار روح و نفس به‬
‫کارگردانی ملک و شیطـان باید فعال باشد‪ ،‬اگر ما آن را برای نیکویی متوجه نساخته و‬
‫به کار نیندازیم‪ ،‬شیاطین جنی و انسی به استفاده از فرصت به راه های ناروا و ظلم و‬
‫غدر وغیره بدبختیها میکشاند و حیات چون مرور آب به جویبار عمر مقید به زمان‬
‫و مکان‪ ،‬عبث بدون خدمت به جامعۀ مسلمین پریشان ما میگذرد و بازهم منیگردد‪.‬‬
‫‪163‬‬
‫کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس‬ ‫بنشین بر لب جوی و گذر عمر بـبـین‬
‫و یا بقول بیدل(رح)‪:‬‬
‫من منیگویم زیان کن یا به فکر سود بـاش ای ز فرصت بی خرب در هرچه هستی زود باش‬
‫‪ .163‬حافظ‬

‫‪350‬‬
‫‪351‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫به ابیات فوق اکتفا کرده به سواالت روشنگر این مطلب شام را ذی ً‬
‫ال ملتفت میسازیم‪:‬‬
‫‪ -١‬آیا میدانید؟ که متثیل زندگی و ترصفات ما در خواب با ترصفات عالـم بقا به حکم‬
‫هزارم حصۀ آن نیست‪ ،‬چه در خواب اغـواهای شیطـانی و سلطه های شهوانی وغیره رذایل‬
‫اخالقی بعضـ ًا دامنگیر انسان میشود ولی زندگانی بعد از مرگ بکلی ازین شایبه ها مربا و‬
‫مجزا است‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ ما هروقت از هر قسمت گزارشات گذشتۀ زندگی را که میخواهیم یادآور‬


‫شویم‪ ،‬جز قصه و یا حاالت خواب منایی گویا بیشرت نبوده و چیزی از آن حاصل نشده و‬
‫حقیقت به دست نیاید‪ ،‬اینست بهرتین منونه درگذشت دنیا‪ ،‬ازینجاست که در عقبی مردم‬
‫به پاسخ سوالی‪ ،‬چقدر ماندید در جهان؟ گویند ماندیم روزی یا پاره یی از روز‪ ،‬قوله تعالی‪:‬‬
‫اس َأ ِل الْعَا ّدِی َن ﴾‬
‫‪164‬‬
‫ن ق َالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا َأ ْو ب َ ْع َ‬
‫ض یَوْمٍ ف َ ْ‬ ‫ض عَدَدَ سِنِی َ‬ ‫ل َ‬
‫ك ْم لَبِثْتُم ْ ف ِی ال ْ َأ ْر ِ‬ ‫﴿ ق َا َ‬
‫ترجمه‪ :‬فرمود چقدر ماندید در زمین بحساب سالها‪ ،‬گفتند ماندیم یک روز یا پارۀ روز‪،‬‬
‫پس بپرس از شامرکنندگان‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ نیکرتین بنده گان خـدا جل جالله کسانی اند تا این صحنه های‬
‫خواب را از اعامل و اقوالی پر سازند که خود چه بلکه دیگران را نیز برای آرامی ‬
‫خلق ﷲ به غرض خوشنودی خالق و موالی خویش وادار و دست اندرکار کرده و‬
‫در شیوع وحدت و تعمیم عدالت وغیره مکارم اخالقی و عقیده کوشان میگردانند‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ چطور که در عنفوان جوانی خصوص ًا هنگام طی مراحل کامل غلبه‬
‫شهوت و رسازیر شدن غرایز جنسی‪ ،‬جوانان را از راه نظربازی حظ کامل از جنس مخالف‬
‫حاصل میگردد حتی ذوق در دل هم مییابند‪ ،‬پس با نظر وسیع‪ ،‬باید از حسیات عالی دیگر‬
‫خود که دارای عین کیفیت اند‪ ،‬بهره گیرند و وقت را عبث نگذرانند و از استادان راه حق‬
‫‪ .164‬مؤمنون‪ 112/‬و ‪113‬‬
‫مناظر حیات شبه خواب از حاالت اصلی برش باشد‬ ‫‪352‬‬

‫رسپیچی نکنند‪ ،‬بازهم میگذرد‪ .‬بیت‪:‬‬


‫که رأی پیر از بخت جوان به‬
‫‪165‬‬
‫جوانـا رس متاب از پند پیران‬
‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ این چنین انسان ها از مبادی حیات تا کلیه مراحل رشد از غذاهای‬
‫گوناگون قوت در انسجام بخشی انرژی جسم به دست میآرند‪ .‬خالصه یک انگشت زبان‬
‫و هکذا کمرت یا بیشرت از آن آلۀ تناسل بزرگرتین وسایل درک لذایذ اند که بیش از اندک‬
‫زمانی احساس شان منطفئ میشود‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ که این هر دو نیرو(چکیدۀ شهوت و لذت از نعام) به هنگام پیری و‬


‫زهیری از شخص بیاختیار گرفته میشود که در آن وقت دیگر وجود باکرات به اصطالح‬
‫بیارزش گشته و از لذایذ خوراک وغیره جز درک شور و شیرین و شکم پرکردن و تأمین‬
‫حیات منودن چیزی اضافه تر به دست نیاید و دیگر آن کیفیت مانند زمان جوانی را به‬
‫انسان بخشیده منیتواند پس چه خوبست که از هم اکنون جوانـان روشندل بکوشند که به‬
‫تهیۀ این فرآوردههای نفس از راه های ناجایز‪ ،‬عمر عزیز و گرامنایه را رصف نکنند!‬

‫‪ -٧‬آیا میدانید؟ پیران خردمند و دارای احساسات عالی درک میکنند که لذت مثل‬
‫جوانی را مردمان ُمع َّمر از اشیای فوق برده منیتوانند‪ ،‬پس حیف نباشد ای جوان‬
‫مؤمن تا عمر گرامنایه که ثانیۀ آن میتواند چندین مراحل قرب را با خالق کون و مکان‬
‫به شام حاصل مناید‪ ،‬برعکس به جزء از ماسوی ﷲ به زیر سایۀ عیاشی و خوشباشیها‬
‫در حال این همه پسامنی های مملکت رصف کنیم‪ ،‬مگر تحصیالت را برای تکمیالت‬
‫زندگی فردی و شخصی خود و برای هوا و هوس منوده بودند؟ دقت مزید به کار دارد‬
‫تا دیده و دانسته به منصۀ عمل گذاشته شود‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ که تانکهای هزاران گلنی برای پرکاری تانک های کوچک ماشین آالت‪،‬‬
‫‪ .165‬حافظ‬
‫‪353‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫مثل موترها‪ ،‬آبگوت‪ ،‬طیارات وغیره آالت ترافیکی در بحر و بر اند‪ ،‬اما برعکس تانک‬
‫پرکاری معده های انسان‪ ،‬کاسه و یا دیگ که بزرگرتین آنها در هوتلهاست میباشد‪.‬‬
‫‪ -٩‬آیا میدانید؟ برای حیوانـات‪ ،‬آخور فول کنندۀ تانکی شان بعض ًا بطور معین و قس ً‬
‫ام بته‬
‫و گیاه ها و علفزارهای صحراست که کم کم از اینجا و آنجا مقرر گردیده و ایشان به جمع‬
‫و رصف آن به دشت و دامان رسگردان اند‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا میدانید؟ که بهم آوردن باغ و راغ و زمین از خون خلق ﷲ و بدان افتخار کردن‬
‫چون زندگی منودن مرغان در بین باغستان است چه او گامن دارد که این جا برای همیشه‬
‫بوده خرب ندارد که اساس ًا باغ از دیگری است‪ ،‬این چنین انسانهای متجاوز گامن دارند که‬
‫فراهم کردهگیها از آن اوست‪ ،‬با آنکه اندکی بعد مرگ او را ربوده و این دار و ندارش از‬
‫دیگران و برای دیگران بوده باشد‪.‬‬
‫دیدی که چه کرد آن ستمگر خود مظلمه برد و دیگری زر‬
‫خواص فطری جنت در برش و برشیت‬

‫مقدمه‬
‫یقین است که هیجان در قلب قاری از مطالعۀ این آثار گهربار‪ ،‬خصوص ًا دفرت هذا به قول‬
‫مال پیدا گردیده و از هر نگاه بر اتخاذ تصمیم نهایی به این دنیا خود را مکلف میدانند‪ .‬بجا‬
‫خواهد بود که رسرشتۀ صحبت را بسوی سواالت انتباهی ذیل باز گردانیم که انسان چرا‬
‫با این همه مساعی جانکاه به تپ و تالش تهیه کردن لذایذ و نعام جانبازیها میکند؟ و‬
‫چرا با به دسـت آوردن هـرچیز بازهم از کوشـش منیایستد و قـانع منیشود؟ با آنکه‬
‫در اوایل حال فقط به تهیه و یافنت خوراک شباروزی قانع بوده اکنون که عالوه بر آن پس‬
‫اندازهای سال و حتی سالها‪ ،‬بلکه به صدها سال را دارد بازهم از مساعی و جمعآوری مال‬
‫و منال از وجوه حرام و حالل عنان خود را منیگیرد‪ ،‬بلکه قدرت جلوتابی از دستش رفته‪،‬‬
‫لذا با همه کرب سـن و پیری و زهـیری به گردآوری آن‪ ،‬در خود ذوق رسشـار را احسـاس‬
‫میمناید و امثال این‪.‬‬
‫یقین که با درک این پرسشها به تدقیق آن ملتفت شده و به دریافت پاسخ های شان خود‬
‫ال بـطور اختصار به‬ ‫را مکلف مییابند‪ .‬اینک به جواب آن شام را رسگردان نگذاشته ذی ً‬
‫توضیحش اشارت میداریم‪.‬‬
‫بلی! آثار این همه جستجو و بهمآوری آرزوها‪ ،‬زادۀ ارثی است که در اوالد برش از‬
‫بودن جدات شان در جنت رسیده و این انگیزه‪ ،‬ما را روحاً نا آرام میدارد‪.‬‬
‫اینجاست که شیطـان با استفاده از تأمین خواستههای زندگی نیکو در جـنان‪ ،‬برعکس توجه‬
‫باطنی روح جانب مأل اعلی و ایفای اموری که از آن هرچه زودتر و متامتر برش میتواند‬
‫مالک کشف‪ ،‬حتی وصول جایگه اصلی و ابدی خود به عین الیقین در جـنان گردد‪ ،‬او را‬
‫فریب داده به تقلیب اصل درخواستهای روح‪ ،‬بادی بدن را به دغابازی و کارهای اضـافی و‬

‫‪354‬‬
‫‪355‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫جمـع آوری مال و منـال از مدارک حرام و حالل رسگرم کرده منیگذارد که دمی به توجه‬
‫عالـم باال و دریافت راه وصول با حرضت کربیا و یا خالق این همه نعام مرصوف گردیده‬
‫ملتفت شود‪ ،‬بلکه عده یی را چنان ُمسخر خود شیطـان و نفس منوده که اگر درین باره‬
‫صحبت به میان آید‪ ،‬آن را مزخرف و پوچ و بی اساس به انواع حـیل و لفاظی وامنود سازد‬
‫چون الاقـل مجال و ذوق شنیدن را ندارند‪ ،‬لذا با استفاده از نفوذ خویش جلو چنین مباحث‬
‫را میگیرند و مامنعت از آن به عمل میآورند که خدای متعال به چندین جای فرموده است‪:‬‬
‫ل ِ‬
‫ﷲ و َ یَبْغـُوْنَهَا عِو َ ًجا‪...‬الخ﴾‬ ‫سبِی ْ ِ‬
‫ن عَ ْن َ‬
‫ص ُ ّد ْو َ‬ ‫﴿الَ ّذِی ْ َ‬
‫ن یَ ُ‬
‫‪166‬‬

‫ترجمه‪ :‬آنـانی که مانع میشوند از پیرشفت راه حق و میخواهند کجروشی و کج بحثی را‬
‫[ برای تخریبکاری اعالی حق و شیوع وحدت]‪.‬‬
‫تا جایی اگر بگوییم اینها حق به جانب اند گزاف نیست‪ ،‬زیرا ما به نام دین جز مناز و تسبیح‬
‫و برخی ظواهرسازیهای ناچیز بیش نداریم و برعکس به استثامرگری نابـجا و قالبی چنان‬
‫دست اندرکارند که آنا میبینند و عیان را گویند حاجت نیست به بیان‪ .‬از رس مبحث دور‬
‫نشویم که این رویۀ فریبکاری های شیطـان به استفاده از نفس‪ ،‬چون آرام کردن طفلی است‬
‫که پدر یا مـادرکالنش‪ ،‬درحالیکه مادر او به جایی رفته و یا مرصوف کاری گشته‪ ،‬طفل‬
‫میگرید اما ایشان گاهی به آوازهای قسامقسم از دهن خود و زمانی به دنگ و فنگ قاشق‬
‫یا پیاله یا پتنوس یا به پیشآوردن این و آن چیزها طفل را از گریانش خاموش میسازند‪.‬‬
‫پس به همچو حالت شیطـان به همکاری نفس‪ ،‬روح را فریب داده به این معنی که روح‬
‫هر دم فشار بر نفس وارد کرده و او را متوجه جانب معاد و حضور رب االرباب میسازد‪،‬‬
‫ولی شیطـان به نفس تلقین دهد بطور مثال گوید‪ :‬ناآرامی ات ازین است که زن نداری‪،‬‬
‫سپس کوشد تا متأهل شود‪ ،‬اندکی بعد چنان که بود بدتر گردد‪ ،‬بعـداً گوید‪ :‬اوالد نداری‪،‬‬
‫میکوشد تا چوچه دار گردد بازهم به اصطالح از بد بدتر گشته باری گوید‪ :‬حویلی شخصی‬

‫‪ .166‬اعراف‪٤٥/‬‬
‫خواص فطری جنت در برش و برشیت‬ ‫‪356‬‬

‫نداری‪ ،‬مساعی مناید تا حویلی به دست آرد‪ ،‬اما آرامی الزم را در باطن نیابد‪ .‬خالصه برای‬
‫تهیه کردن زمین‪ ،‬باغ‪ ،‬مقام‪ ،‬جاه و چه و چنان او را طوری درهم پیچد که هرچه کوشد راه‬
‫نجات و یا فرصت آرام در خود نیابد‪.‬‬
‫اینجا که این همه خواهشات به دست آید کار سهل نباشد و میلیونها انسان به غرض تأمین‬
‫این آرزوها از پا درآمدند‪ ،‬تباه شدند و به باد فنا رفتند که رفتند‪ ،‬اینکه میگوییم مقصد ما‬
‫ترک دنیا یا نکردن کارهای الزمۀ حیات نیست اشتباه نکنند و تعبیر بعید از آن چون عده یی‬
‫از کوتاه نظران نه منایند‪ ،‬بلکه مقصود اینست تا در راه سالمت قلب شیوۀ دست به کار‬
‫و دل به یار را چنان حاصل دارند که با همه متانت و صفائیت عضو خیلیها مفید و‬
‫ارزندۀ اسالم و جهان برشیت باشند و هرگاه آنقدر نشوند باری به کسی اگر خیر نرسانند‬
‫لطفاً مرض و بدکار و بدگفـتار هم نگردند و این دولت گرانبها را چطور میتوان به دست‬
‫آورد سوال بازهم بزرگ و پرارزش است که هلل الحمد جامع الکالم اسالم (قرآن) بطور‬
‫اجامل و رسایل مدرسۀ قرآن آن را به کلیدهای خاصش به تفصـیل کشـاده و از راه(ا ِن ِ ّْی ا ٰ‬
‫َری‬
‫ﷲ مَا لا َ تَر َ ْونَ) یعنی میبینم از جـانب خـداوند جل جالله چیزی را که شام منیبینید‪،‬‬ ‫ِن ِ‬‫م َ‬
‫به این جانب رسیده و توسط یاران پاکدل و صاف طینت که او جل جالله در جمع کردن و‬
‫بهم آوردن این ارسار با ما یکجا کرده در معارک عملی نیز ثابت قدم و همراه با فتح دارد‪.‬‬
‫ازیرنو الزم است تا رسدمداران این سلسله در برداشت و شیوع آن مساعی خستگی ناپذیر‬
‫منوده و به فعالیتهای الزمی و متعدی‪ ،‬خویش و بیگانه را وا داشته باشند‪ .‬و نرجوا منه‬
‫مزید التوفیق خواسته؛ وصول هرچه زودتر این دولت را به حیات خویش بر همه برش در بحر‬
‫ح ًقّ ًـ عَلَینَا ن َ ْص ُرالْمُؤم ِنِی ْ َن﴾‪ 167‬چون حرضات انبیاء علیهم السالم‬
‫ن َ‬ ‫و بر ببینم‪ ،‬بحرمت﴿و َ َ‬
‫کا َ‬
‫در سابق و اعوان مهدیون بدین اواخر بمنه و فضله ا�لکریم به معارصین و آینده گان بعدی به‬
‫یاری و مددگاری حرضت باری جل جالله موفق باشند‪ ،‬آمین یا رب العالمین‪.‬‬

‫‪ .167‬ترجمه‪ :‬به درستی که واجب است بر ما نرصت مؤمنان‪ .‬روم‪٤٧/‬‬


‫‪357‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫آرزو داریم تا به منطق عالی سلیم انکشافی‪ ،‬سلوک دریافت زندگی با بندهگی را در‬
‫فضای متاماً آزادی و آرامی به زیر سیطرۀ توحید‪ ،‬عدالت گسرتی و همزیستی مساملت‬
‫آمیزی برابری و برادری‪ ،‬چنان گسرتش دهند که مطابق نیل همه ساکنین روی زمین‬
‫و کافۀ اوالد انسان بوده و بدون مخالفت به هرجای جهان خواهند باشند که فقط با‬
‫روحیۀ خـداپرستی و سالمت ماشین منابع نشاط افزای دل این دولت کامل و کاملرت‬
‫گردیده میتواند و مفاهیم عالی این حقایق را رسدمداران راه ارشاد (مؤمنین) بروی عطش‬
‫ارواح مصفایی که دارند با داشنت آثار فطرت از جنت به طیب خاطر میپذیرند و به ایامن‬
‫کامل پس از درک اصل مطلب‪ ،‬طرف فرعی گمراهی و مغالطه آوری شیطـان و نفس را‬
‫چنان که گفـته شد ترک داده و به نیکویی و سالمت دل متوجه بوده و به آرامی اوالد برش‬
‫و رهنمونی شان به شاهراه هدایت کوشان اند‪.‬‬
‫الر ّاحمین‪.‬‬ ‫رب العالَمین و َ یا ْ‬
‫ل الْمُعَاوِنین‪-‬آمین یا َ ّ‬ ‫و َ َف ّـق َکم ﷲ مَع ِی و َ مَعَ ُ‬
‫م َ‬ ‫ح َ‬
‫ار َ‬ ‫ک ُ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬
‫ترجمه‪ :‬توفیق نصیب گرداند خداوند جل جالله شام را با من و همه همکاران آمین ای‬
‫پرورش دهندۀ عاملیان و ای مهربانرتین مهربانان ‪.‬‬
‫طـــراز اول‬
‫تقرب به عزت و دوری از ذلت‬

‫‪ -١‬آیا میدانید؟ که از اول تا آخر ذریات حرضت آدم(ع) را خدای متعال از پشتش کشیده‬
‫و به فهم کامل رسانیده سپس از ایشان سوال کرد‪ ،‬آیا نیستم پروردگار شام؟ همه گفـتند‪:‬‬
‫بـیشک توخالق و مربی ما هستی‪.‬‬
‫‪168‬‬
‫ت ب ِر ِب ّ ِکُ ْم ق َالُوْا بَلی﴾‬
‫قوله تعالی‪ ﴿:‬اَل َ ْس ُ‬
‫(ع)‬
‫پس همه را چنانکه بودند در پشت آدم علیه السالم جایگزین کرد و او را با زوجش حوا‬
‫ث شِئتُمَا و َ لا َ تَقْـر َبَا‬ ‫ت و زَوج َ‬
‫ک ا ْلجَن ّة َ و َ ُ‬ ‫به امر‪﴿ :‬و َ قُل ْنَا یَا آدمُ ا ُْس ُ‬
‫کلاَ مِنْهَا رَغَدًا َ‬
‫حی ْ ُ‬ ‫ک ْن اَن ْ َ َ ْ ُ‬
‫هَذِه ِ ال َ ّش َجرَة َ فَت َ ُکوْنَا م َِن ال َ ّظل ِمِیْنَ﴾‪ 169‬در بهشت سکونت بخشید‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬و گفتیم ای آدم قرار بگیر تو و خامنت (حوا) در جنت و بخورید هرچه خواهید‬
‫در هرجا اما نزدیک نشوید به این درخت‪[ ،‬هرگاه نزدیک شدید] پس از ظاملان گردید‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ با آنکه خدای متعال میدانست جای ابدی آدم و حوا علیهام السالم برای‬
‫ال در جنان نیست‪ ،‬بروی چه رازها و رموز و فواید‪ ،‬ایشان را در آنجا مستقر گردانید؟‬‫فع ً‬
‫آری! حکمتهای بسـیاری دارد که هرگاه دقت کنند دریابنـد و از جمـله‪ ،‬خـدای متعال‬
‫میخواست تا در مغز و دل انسانها بوی و طراوت آن مکان باقی و رسمدی را جایگزین‬
‫مناید‪ ،‬همین که انبیاء علیهم السالم و اولیای کرام از آن حقیقت رسا یاد آوری کنند‪ ،‬انسان‬
‫های کمرتآلوده به خوبی متام درک کرده و به طلب آن گرویده گشته و در به دست‬
‫آوردنش مساعی منایند‪ .‬هرگاه آن رایحۀ دلفزا در مشام اوالد برش منی بود قبول دعوت‬
‫انبیاء علیهم السالم با موجودیت تقلیب کاریهای شیطان به همکاری نفس مشکل میمنود‪.‬‬

‫‪ .168‬اعراف‪١٧٢/‬‬
‫‪ .169‬بقره‪٣٥/‬‬

‫‪358‬‬
‫‪359‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ که اوالد برش آن را اکرثاً فراموش کرده و از جانبی هم به ماسوی ﷲ طوری‬
‫مستغرق گشته اند تو گویی تا ابد این جا بوده و خواهند بود‪ ،‬با این مشکالت چطور ممکن‬
‫میشد که به دعوت دریافت آنرسا و دیدار حرضت مولی جل جالله کسی طالب گردد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ که انسان ها حاالت اوایل جوانی وغیره ادوار زندگی مکرر خویش را‬
‫فیصد‪ ٥٠‬بطور اعظمی به یاد آورده و از گزارشهای آن به این عمر کوتاه مسبوق نیستند‪،‬‬
‫آیا چطور ممکن است که بر واقعۀ یک دفعه یی هزاران سال پیشرت و آنهم در عالـم دیگر‪،‬‬
‫با کوایف و حاالت گوناگون متام ًا متغیر از و ضع امروزی‪ ،‬به مغز و حافظه برش از آن یادی‬
‫مباند؟ و مشکل دیگر اینست که درک یاد آن زمان و آنجا‪ ،‬متعلق به قوت روحی و دل‬
‫صاف قوی عالی انسانی است که با تأسف اکنون قوای نفسانی بتاممه غالب آمده و نیروی‬
‫روحانی چون سبزه به زیر پای درخت تنومند نفس و یا مانند طفل شیرخوار به مقابل مرد‬
‫قوی هیکل و با سلطه قرار دارد‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ با این همه معضالت که پاره اش را گفـتیم بازهم اگر قوای روحانی در انسان‬
‫ها به اثر رهنامیی سلیم قرآن دست ناخوردۀ اسالم رشد مناید‪ ،‬چنانکه درین رسایل حقایق‬
‫و ارسار عامل قدس را از مبدأ تا معاد آن میخوانند‪ ،‬شک نیست که به یاری و مددگاری‬
‫ب الفُؤَادُ مَا رَأی﴾‬ ‫حرضت باری و همدستی استادان مدرسۀ توحید به حکم ﴿ما َ‬
‫کذَ َ‬ ‫َ‬
‫‪170‬‬

‫ترجمه‪ :‬آنچه دل دیده است دروغ نیست‪ ،‬به حقایق ارسار عالـم بقا با روح مصفا در رسند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ که این همه گرفتاری و رسگرمی خستگی ناپذیر اوالد برش در تهیه لذایذ‬
‫و نعام و قصور و آرامگاه‪ ،‬همه و همه زادۀ اثر آنجاست که روح تلقین به دست آوردنش‬
‫را از راه ها و کارهای نیک به دریافت دولت رسای ابدی میمناید‪ ،‬ولی برعکس شیطـان‬
‫به نیرنگها و همکاری نفس رنگ قالبی به آن داده و بسوی این جهان فانی و اسباب آن‬

‫‪ .170‬نجم‪11/‬‬
‫طراز اول‪ /‬تقرب به عزت و دوری از ذلت‬ ‫‪360‬‬

‫شخص را طوری متوجه گرداند که از حاجت اصلی هم اضافهتر گردیده و به آدمخواریها و‬


‫ظلم پروریها رهربی مناید که آنا میبینند با این همه درک و دانش چه ها که بعضی انسان‬
‫های تحت تأثیر اغـوای شیطـانی و شهوانی و نفسی منیکنند؟‬

‫‪ -٧‬آیا میدانید؟ که اساس یکتاپرستی نیز یکی از غرایز فطری شئونات عالی انسان است‪،‬‬
‫زیرا در جنت و عالـم بقا تـنها خداوند جل جالله را مقتدر و خالق عظـیم و یکتای کریم‬
‫میدیدند و اکنون به تأسی از آن روحیه‪ ،‬هر واحد از اوالد برش خوش دارد که با زعیم‬
‫جوامع ارتباط داشته باشد که اطفای حاجت اصلی مذکور به شکل معکوس در انسانها‬
‫نشئت کرده و التباس شیطـان با استفاده از نفس باشد‪ ،‬یعنی روح تلقین کند که او با رب‬
‫االرباب ارتباط قایم سازد‪ ،‬اما نفس و شیطـان به تعبیر بعید به ارباب قدرت دریافت این‬
‫آشنایی و معرفت را حواله کنند‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ که خود را به شخص اول در هر اجتامع ولو که کوچک باشد یا بزرگ‬
‫هرکس آرزو دارد که نزدیک سازد‪ .‬چرا؟ در حقیقت این هسته نیز از ذوق نزدیکی و ُقرب‬
‫حرضت احدی او جل جالله در انسانها از آنجا انتقال یافته‪ ،‬چون راه وصل و نزدیکی به‬
‫حرضت ویتعالی تا جایی صفائیت باطنی به کار دارد و این عمل بر نفس دشوار آید‪ ،‬لذا به‬
‫تکلف کناره کرده به ارباب زور عالقه میگیرند‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا میدانید؟ اولین کسی که مورد نوازش به محض موهبت قرار گرفت و الیق سجدۀ‬
‫احرتام به امر خدای ذوالجود واالکرام واقع شد حرضت آدم علیه السالم و ذریات اوست‬
‫که در پشتش بودند‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ اولین موجودی که در جامعۀ جانداران رشیف‪ ،‬مطلق ًا برهنه گشتند‬
‫حرضات جدات ما آدم و حوا علیهام السالم بودند که پس از خوردن دانۀ گندم لباس از‬
‫تن شان ریخته لخت گردیدند و رشوع کردند که از برگهای اشجار و امثار آنجا به خود‬
‫‪361‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫عورت پوشی بهم آورند در حالیکه سخت متوحش بودند و اکنون نیز برهنگی را برش کار‬
‫رشمآور داند بـجز عده یی از پیروان شیطـان و شهوترانان مدهش دهر‪ ،‬قوله تعالی‪:‬‬
‫‪171‬‬
‫ق ا ْلجَن ّة ِ﴾‬ ‫یخْصِ ف َا ِ‬
‫ن عَل َیْهِمَا م ِْن َوّر ََ ِ‬ ‫سوْاتُهُمَا و َ َ‬
‫طفِق َا َ‬ ‫ت ل َهُمَا َ‬ ‫﴿فَدَلّٰهُمَا بِغُر ُ ْور ٍ ف َ َلم ّا ذَاق َا ال َ ّش َ‬
‫جرَة َ بَدَ ْ‬
‫ترجمه‪ :‬رهنامیی کرد ایشان را شیطـان به فریب‪ ،‬هنگامی که خوردند از آن درخت منهیه‪،‬‬
‫آشکار شد از ایشان رشمگاه شان و رشوع کردند به چسپانیدن برگ های درختان جنت‬
‫بروی عورت خویش‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا میدانید؟ اولین عرق خجالت که بر رخسار حرضات آدم و حوا علیهام السالم در‬
‫آنجا رسازیر گردید درست در هامن فرصت ریخنت لباس از جان آنها در جنت بود‪ ،‬اکنون‬
‫به اعامل رشمآور که در آن اوالدش واقع میشوند به عرق رشمساری و حیا‪ ،‬تر میگردند‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا می دانید؟ اولین کسانی که معصیت و لغزش را از جبین خویش از ساکنان‬


‫کرات جاندار‪ 172،‬به واسطه ندامت و فغان و زاری دور کردند و خودها را مورد عفو‬
‫حرضت ویتعالی به لطف و کرمش قرار دادند نیز حرضات آدم و حوا علیهام السالم‬
‫بودند که این سنت از وی به اوالدش مانده است‪ ،‬هرگاه بلغزند و از آن عفو خواهند و‬
‫است َ ْغف ِره ُ ا َِن ّـه ُ َکا َن ت َ َو ّابًا﴾‬ ‫َ‬
‫ح ب ِحَمْدِ ر َ ب ّ ِک و َ ْ‬
‫سب ّ ِ ْ‬
‫توبه کنند مورد قبول واقع گردند‪﴿ .‬ف َ َ‬
‫‪173‬‬

‫ترجمه‪ :‬پس به پاکی یاد کن ثنای خدای خود را و آمرزش خواه از وی جل جالله‪ ،‬بدرستی‬
‫که او جل جالله هست بسیار آمرزنده و قبول کنندۀ توبه‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا میدانید؟ خطای اول از شیطـان است که سجده نکرد اما بازگشت از کرده نیز‬
‫ننمود‪ ،‬لذا مردود ابدی شد و دومین سهو که رس زد از آدم و حوا علیهام السالم بود که گندم‬
‫را خوردند و مورد عتاب خداوند جل جالله واقع گشتند و به فیصـله و قضـای او جل جالله‬

‫‪ .171‬اعراف‪٢٢/‬‬
‫‪ .172‬کرات دارای ارشف مخلوقات‬
‫‪ .173‬نرص‪٣/‬‬
‫طراز اول‪ /‬تقرب به عزت و دوری از ذلت‬ ‫‪362‬‬

‫از جنت کشیده شده و به کرۀ ارض تا زمان معین و دادن امتحان جایگزین گردیدند‪.‬‬
‫‪174‬‬
‫﴿وَ�لَکُ ْم ف ِْی ا ْلا َ ْر ِ‬
‫ض م ُ ْستَق َر ّ ٌ َوّ مَتَا ٌع ا ِٰلی حِی ْ ٍن﴾‬
‫ترجمه‪ :‬شام راست در زمین جای و وسایل حیات تا وقت معین‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا میدانید؟ همین که حوا علیها السالم گندم را کند‪ ،‬از جایش شیر برآمد و او دعای‬
‫بد کرده به حوا (ع) گفـت‪ :‬چنانکه شیر مرا کشیدی از خـدا جل جالله میخواهم که هر ماه‬
‫از تو و دخرتانت چنین شیره یی (که آن را خون حیض گویند) برآید و اینست تا اکنون و‬
‫شاید تا دام قیامت نساء به آفت حیض و تکلیف آن مواجه باشند‪.‬‬

‫‪ -١٥‬آیا می دانید؟ که چون آنجا حضور خداوند جل جالله و موضع قبول دعا بود لذا‬
‫نفرین آن شجر (گندم) دربارۀ حوا علیها السالم و دخرتانش مستجاب گشته و تا روز قیامت‬
‫باقی باشد‪ .‬این چنین دعای شیطـان برای خواسنت بقا تا روز معلوم برای گمراه کردن متابعان‬
‫خـدا جل جالله قبول گردید‪ .‬اینست که بدون خستگی تا دم مرگ به کوشش خود ادامه‬
‫میدهد‪.‬‬

‫‪ -١٦‬آیا می دانید؟ تـنها جنس مادۀ انسان است که در طول عمر به مرض حیض ماهوار‬
‫گرفتار میگردد و در دیگر نسل های موجودات جاندار‪ ،‬خواه پستاندار اند و یا نه‪ ،‬عین‬
‫کیفیت نیست که ثابت کنندۀ آن دعای گندم در جنت به دخرتان حوا (ع) است‪.‬‬

‫‪ .174‬بقره‪٣٦/‬‬
‫طــراز دوم‬

‫مقدمه‬
‫حاال که به پاره یی از خواص ذاتی انسان به مشاهدۀ ماورای ادراک یا به قول بعضی ها‬
‫مافوق طبیعت که انسان آثار آن را فی البدیهه طوری که گفته آمد در خود میبیند‪ ،‬مسبوق‬
‫گشتند؛ خوبست تا این سلسله یادآوریها را دنبال کرده و به نشانی که اینک یکی بعد دیگر‬
‫ارائه میشود و شام در خود نیز خواص آن را همزمان مطالعه این اثر مییابید‪ ،‬بجاست تا‬
‫هرچه بیشرت دقت مناییم و بدانیم که الحق‪ ،‬نه تـنها انسان فقط به دام نفس و شیطـان خود‬
‫بخـود افتاده‪ ،‬بلکه غرایز داخلی ناخودآگاه دیگریسـت که او را بسـوی حـق و حـقیقت‬
‫میکشـاند ولی دشـمن عیار (شیطـان) با اسـتفاده از فرصت توجه ثابت قوای روحانی را که‬
‫میخواهد به طرف عالـم قدس بادی بدن را متوجه مناید برعکس به جانب ماده و مادیات‬
‫معطوف کرده و رسانجام این مساعی به حدی به زیادت از وجوه حالل و حرام طوفان آسا‬
‫میگردد که اخیراً به جنون میگراید و انسان را خاصیت متام ًا درندهگی و بُرندهگی به ناحق‬
‫میدهد‪.‬‬
‫بلی! منظور ازین اغفالگریها چیست؟ سوال بجاست که ناگفـته جواب آن پیداست‪.‬‬
‫آیا در جهان برشیت کنونی با این فیصدی چشمگیر متدن و نهضت فعلی‪ ،‬باری مبالغ‬
‫رسسامآور ‪ ۱۳‬و یا ‪ ۱۴‬حصۀ عواید ماملک پیرشفته به مسابقۀ تسلیحاتی مرصف شدن‬
‫جنون نیست؟ و آنهم در تولید افزارآالت هسـتهیی که نه تـنها بشـر را به شکست و‬
‫نابودی میکشاند‪ ،‬بلکه همه جانداران و ابنیه و قصور و باغ و راغ و بند و انهار را ویران‬
‫کرده یعنی حتی بیجانها نیز از گزندش به امان منیماند!‬
‫در جای سوم‪ ،‬این مصارف عبث زمانی صورت میگیرد که فی صد هشتاد و یا نود نسل‬
‫برش به جهان مأیوسی و پریشانی با همه گرسنگی و برهنگی دست و گریبان اند و از عدالت‬

‫‪363‬‬
‫‪364‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫جز نام و از امنیت جز نشان به شکل واقعی آن دیده یا شنیده منیشود و آرامی یا سعادت‬
‫اصلی برش به حکم عنقا گشته و به آن همه مساعی که کرده اند تا اکنون به دست نیامده و‬
‫شاید تا دقت نکنند نیاید‪.‬‬
‫آری! چه چیز مانع وصول آرامی انسان ها گردیده؟ بلی عدم توجه به خواسته های قوای‬
‫روحانی و همکاری با نیروی مخالف حقیقت انسانی باعث این کشمکشها و آدمخواریها‬
‫گردیده و بس‪ .‬و تا زمانیکه اوالد برش به تجزیه و تحلیل اتم انسان نپردازند و از راه مدرسۀ‬
‫قرآن دست ناخوردۀ اسالم به تقویۀ قوای ایامنی و روحانی خود وارد نگردند و به مقابلۀ‬
‫دشمنان متام عیار خویش یعنی شیطان های جنی و انسی پی نربند و اسلحۀ الزم به دفاع‬
‫شان برندارند محال است که به آرامی مطلوب برش نایل آید‪  .‬و ما علینا الاالبلاغ‬
‫خوبست تا به تدقیقات مطالب ارزنده و تحایفی که از جنان با خود داریم و اآلن مظاهرش‬
‫ما را رسگردان دارد باز گردیم‪:‬‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ عموم انسانها از چهره های زیبا و دلکش در هرچیزی و شئ که بینند‬
‫خوش شان میآید‪ ،‬زیرا در جنت همه اشیاء به حدی زیباست که عقل از درک و زبان از‬
‫ت)‬‫سم ِع َ ْ‬ ‫ات وَلا َ ا ُذ ٌ‬
‫ن َ‬ ‫بیان آن عاجز باشد و رسول علیه السالم در باره فرموده اند‪( :‬مَا لا َ عَی ُ‬
‫ن رَ ْ‬
‫ترجمه‪ :‬هیچ چشم ندیده و هیچ گوش وصفش را نشنیده‪.‬‬
‫بروی آن ذوق فطری به چیزهای خوشگل فانی نیز متایل مـفرط از خود نشان میدهند‪.‬‬
‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که انسان ها به خوشبویی عالقۀ بسیار دارند و میکوشند که عالوه از‬
‫جان‪ ،‬در مسکن و طعام شان نیز وصف الحال باید خوشبویی باشد‪ .‬این دولت نیز از اثر‬
‫آن عطرهایی است که انسان بویش را از آنجا با خود آورده و در محفظه های شامۀ مغز‬
‫محفوظ داشته و اینجا بنابر عدم موجودیت خوشبویی در هرجا جوهر گلها را به نام عطر‬
‫کشیده استعامل میکنند‪.‬‬
‫طراز دوم‬ ‫‪365‬‬

‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ که انسان به رنگهای گوناگون در لباس و خوراک و مکان و ظروف‬


‫وغیره اشیاء متایل مـفرط دارد‪ ،‬زیرا در جنت همه چیزها به رنگی از رنگها ملون بوده و این‬
‫انعکاس آنجاست که بطور ارث به ما رسیده است‪.‬‬
‫باید دانست که رنگهای اینجا تا زمانی ثابت باشند‪ ،‬اما الوان جنت عالوه از براقی جالب‬
‫زایل نگشته و بطور زنده اکرثاً متحرک در اشجار و امثار و قصور وغیره دیده میشوند و‬
‫تعداد شان از حیطۀ شامر بیرون است‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ که ذوق دیدن مناظر طبیعی گل و مل وغیره یکی از غرایز فطریست که در‬
‫انسان ها دیده میشود و به ارث از آنجا در ما انتقال یافته است و اینک متمولین میکوشند تا‬
‫گلخانۀ خورد یا بزرگ در همه فصول داشته ولو که گلهای آن خوشبویی هم نداشته باشند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ چرا انسان به آواز و انواع ساز و نغمه ها دلچسپی از خود نشان می دهد؟‬
‫زیرا در جنت آواز و خواندن های طیور و حور با پاره یی از حرکات اشیاء و حتی برگ های‬
‫اشـجار و پرواز پرنده گان و خـواندن هـای گوناگون دلربا را با غـیره نغـمه هـای دل انگـیز‬
‫میشنیدند‪ ،‬اکنون برای به دست آوردن آن ذوق و اطفای آن غریزه از تار و چنرب و یا سیم‬
‫و فرن به نام طبله و تنبور وغیره اسباب آالت ساختند و میکوشند شبه آن اصوات دلربا را از‬
‫آنها دریابند‪ ،‬اما آن کجا و این کجا‪.‬‬
‫‪175‬‬
‫هر دو جانسوز است اما آن کجا و این کجا‬ ‫دانۀ فلفل سیاه و خال مهــرویان سیاه‬
‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ که خوراک یا لباس با غیره اشیاء که در بین بستهها و کارتنها مرتب‬
‫شده باشد طرف عالقه و دلچسپی انسانهاست و امروز بیشرت میکوشند که بدون قطی‬
‫یا باربند اشیای صادراتی را نفرستند‪ ،‬چه این عطیه زادۀ آن دولت رسای ابدی است‬
‫که به انسانها ارثاً بدینجا رسیده است‪ ،‬زیرا در جنان همه چیزهای قابل اکل و رشب‬
‫و استفاده در بستههای منظم ملفوف اند‪.‬‬
‫‪ .175‬حافظ‬
‫‪366‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ چرا انسانها به آمدن بهار و فصل آن نظر به همه فصول عالقۀ زیادی‬
‫داشته و بیاختیار یک فرحت در خود هرکس احساس میکند زیرا این فضای گوارای بهار‪،‬‬
‫جزء از فضای خوشهوای متوازن جنت است که از آنجا به ارث در انسانها انتقال یافته‬
‫است ازیرنو به آمدنش برش خود را خوشحال و مفرح مییابد‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ که چرا انسانها به پاکی و سرتگی در لباس‪ ،‬ظروف‪ ،‬جای‪ ،‬حتی شهر و‬
‫کوچۀ خود عالقمند اند؟ زیرا در جنت سرتهگی و صفایی و پاکی را در هرچیز میدیدند‪،‬‬
‫بنابر آن عادت درینجا هم ذوق به دست آوردن و تهیه کردن آنرا دارند‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ که داشنت اپارمتان یا تعمیر در بین باغستانهای دارای اشجار نیز یکی‬
‫از صفاتیست که از آنجا به انسانها به ارث رسیده است‪ ،‬زیرا قصور و اماکن جنان در بین‬
‫باغستانها قرار دارد‪ ،‬اکنون انسانها متامیل اند که تعمیرات شان بلند ارتفاع بوده و در میان‬
‫باغ ها باشد و خوش دارند که در جای بلند به ارتفاع نهایی مساکن داشته باشند‪ ،‬زیرا در‬
‫جنت جدات ما به قرصهای عالی دارای مناظر خیلی ها زیبا جایگزین بودند که ارتفاع‬
‫ادنای آن از منازل دنیا بلندتر باشد و عالوه برین سیار و متحرک بوده از جهتی به جهتی‬
‫گردند‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا میدانید؟ که در زندگی از گرمی یا رسدی چرا انسانها احساس ناراحتی میکنند؟‬
‫زیرا ایشان در جنت به جایی بودند که هیچ گونه تغییر فضا و هوا در آن از برودت یا گرمی‬
‫دیده منیشد‪ ،‬لذا اکنون به مشاهدۀ آن دلتنگ و ناقرار میشوند‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا میدانید؟ که انسان همیشه با گذشت عمر بازهم می کوشد که خود را به هر‬
‫صورت و قیمتی که شود جوان مناید‪ ،‬در حالیکه نیروی جوانی را از دست داده‬
‫است‪ ،‬زیرا در جنت به یک حالت مستدام جدات ما جوان بودند و این صفت از آنجا‬
‫به ارث در احفادش آمده است‪.‬‬
‫طراز دوم‬ ‫‪367‬‬

‫‪ -١٢‬آیا می دانید؟ چرا انسانها از مریضی وغیره حاالتی که تغییرآورندۀ نیروی جسمی‬
‫وغیره نعام باشد‪ ،‬خیلیها ناراحت میشوند؟ چه این نقیصه را در فطرت خود به جنت ندیده‬
‫بودند و از اینجاست چنانکه امروز به آن مواجه گردند سخت متأثر و ناآرام میشوند‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا میدانید؟ انسان با همه ناتوانی که دامنگیرش به مریضی و یا فلج وغیره امراض‬
‫شود با آنکه قدرت سخن گفنت و کار و حتی دید و وادید اشخاص و اماکن را هم ندارد‪،‬‬
‫بازهم به مرگ و مردن خود راضی نیست‪ ،‬زیرا که در جنت اص ً‬
‫ال اثر فنا را ارواح شان‬
‫مشاهده نکرده بود‪ ،‬اکنون این خاصیت مردن یا مرگ بر ایشان ناگوار است‪.‬‬
‫طـراز سوم‬

‫زندگی اجتامعی زنا شوهری با دلربی به ما ارث ًا رسیده است‬


‫ ‬
‫مقدمه‬
‫بـیشک به دیدۀ هر چیزفهم چنانکه نشانی هایی از عالـم بقا به یادآوری خواص فطری از‬
‫مطالعۀ شان میگذرد‪ ،‬به روشنی متام درک میگردد که الحق انسان به این خواستهها ذات ًا‬
‫متایل داشته و در پی به دست آوری آن مساعی خستگی ناپذیر را در پیش گرفته و تا دم‬
‫آخر به تشیید هرچه بیشرت آن دقیقه یی فروگذاشت نکرده و منیکند‪ .‬آیا چطور میتوانیم که‬
‫این کوششهای همگانی جانی و مالی زحمت افزا را‪ ،‬بتاممه به نفع اوالد برش بدون‬
‫از کنرتول و دردرس گردانیم؟ و یا به عبارۀ دیگر جهان ما را چنان که هست رساچۀ‬
‫آرام برای همه انسانها طوری سازیم که این رسحدات سیاسی را برداشته و تعقیبات‬
‫پولیسی و جاسوسی را از بیخ و بن برکنده‪ ،‬فقط به زنده کردن حس ششم یا قوای‬
‫روحانی‪ ،‬او را در هرجا به اختیار خودش آزاد گذاشته و حتی بدون از وظیفه و دیگر‬
‫نظرداشت ها برای برادران خود (انسانها) در هر وقت و هرجا آنچه به مقدور دارد‬
‫کمک مناید و دقیقه یی از همکاری فرد و یا بهبود اجتامع فروگذاشت نکند و امثال‬
‫این مطالب ارزندۀ عالی دیگر‪ ،‬یقین است که این پاراگراف نیکو طرف قبول همه‬
‫اوالد برش بوده و میباشد‪ .‬اما چطور میتوان به آن جامۀ عمل پوشانید و به دسرتس اجرا‬
‫قرار داد؟ بازهم سواالت تکان دهندۀ فلسفی است‪.‬‬
‫در جواب باید گفت‪ ،‬تا علم مبنای اصل هر معضله را به ما روشن نکرده باشد‪ ،‬استفادۀ سلیم‬
‫از آن ناممکن و متعذر مطلق است‪ .‬بنا ًء برای تقویۀ نیروی ایامن یا هستۀ کشف بُعد چهارم‬
‫که در حقیقت منبع و مرکز اساسی نیروبخشی روح یا حاکم حقیقی همه فعالیت جسم‬
‫بوده‪ ،‬اینک به یاری خدای متعال رسایل مدرسۀ توحید منسجم گردیده و به دسرتس عامه‬
‫‪368‬‬
‫‪369‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫قرار گرفته است‪ .‬اکنون بر کافۀ فرزندان برش خصوص ًا مؤمنین واجب باشد تا هرچه زودتر‬
‫هستۀ توحید یا نورانیت ایامن را در خویش قوت داده و ازین ممر روح و روحانیت را به‬
‫مرتبۀ جان رسانیده و اتصال و ارتباط جان را به جـانـان بطور ساده و سلیم برای همگان علی‬
‫مراتب درجات میرس سازند‪.‬‬
‫درست با پشت رس کردن نشیب و فراز طریق پس از اشاعت آن‪ ،‬وقتی آرامی و خوشکامی‬
‫در زندگی همگان متام ًا آمیخته با صلح و سلم میرس میشود که پرتو عدالت گسرتی متکی‬
‫بر اصل برابری و برادری را در رستارس دنیای برش و برشیت به درک تجزیه و تحلیل اتم‬
‫انسان و قوای روحانی تعمیم داده باشیم! بـیشک درین صورت عنقای گمنام و بینشان‬
‫سعادت را برای همیشه به فضل و عنایت خاص او تعالی جل جالله به دام آورده و اساس‬
‫انسانیت و اسـالمیت و برشدوستی یا برادر خواهی را در همه عالـم به نوآوریهای ساده و‬
‫کامل به میان نهند‪ .‬و من ﷲ التوفیق‬

‫‪ -١‬آیا میدانید؟ در انسانها یکنوع شجاعت فطری پیداست که قسمت اعظم این اعطیه‬
‫به مردها بیشرت احساس میگردد‪ .‬علت آنکه در جنت حرضت آدم علیه السالم در دید و‬
‫وادید مناظر و جایها‪ ،‬هرچه اولرت از بی بی حوا (ع) قدم فراپیش میگذاشت‪ ،‬لذا پرتو آن‬
‫دولت بطور کامل به قسم شجاعت در مردها از زن ها اضافهتر دیده میشود‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ که انسانها از هرچیز بیشرت به آزادی متایل بسیار دارند و اگر این دولت‬
‫از ایشان سلب شود‪ ،‬رنج بیشامر درخود احساس کنند‪ ،‬زیرا در جنت همه جا آزاد و به هر‬
‫طرف و هر وقت و هرجای به ذوق و اخـتیار کامل خود رفت و آمد کرده و آزاد میگشتند‬
‫و میبودند و محبوسی را حتی دقیقه یی هم برخالف میل خویش ندیده بودند‪ ،‬ازیرنو رنج‬
‫آورترین تکالیف بر برش حبس است‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ مردها و زن ها در امور میخواهند تا در هرجا باهم باشند و اگر جدا میگردند‬
‫طراز سوم‪ /‬زندگی اجتامعی زنا شوهری ‪...‬‬ ‫‪370‬‬

‫ناآرامی در خود احساس میمنایند و این هم یکی از خواص آنجاست که حرضت آدم با‬
‫بی بی حوا علیهام السالم به هرجای در جنت همراه بود‪.‬‬
‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ انسانها در عین معارشت‪ ،‬نزاکت و ادا فروشی وصف الحال را هم خوش‬
‫دارند‪ ،‬ولی حصۀ بیشرت ازین صفت به زن ها بطور ناز و غمزه انعکاس کرده‪ ،‬لذا به دلربی‬
‫ام این عمل‬ ‫ال صفتی از صفات آن جایگاه رسمدی بوده و قس ً‬ ‫ها متایل کامل دارند که اص ً‬
‫از نزاکت های خدمه و حشمۀ آنجا در برابر حرضات جدات ما منشأ گرفته و به اوالدش ارث ًا‬
‫رسیده است و اگر متابعت و نزاکت را ترک دهند انسانها ناآرام میشوند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ که چرا زن ها به این صفت بیشرت متایل دارند؟‬


‫زیرا به کیف و چون هر موجود و به حسن و جامل هر مخلوق که آدم علیه السالم خیره میشد‬
‫تا خوب درک کند که چطور خلق و برای چه آفریده شده‪ ،‬حوا (ع) به یک نوع غمزه و‬
‫اداهایی میپرداخت تا او را به خود متوجه سازد‪ ،‬لذا در زن ها از مردها‪ ،‬این هسته از آنجا‬
‫چندین بار بیشرت رشد کرده و از خواص فطری این اجسام لطیف است که باید با لطف‬
‫باشند‪.‬‬
‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ که شوخی و دست اندازی در حال اظهار محبت و عشق نیز از آنجا به ما‬
‫آمده که امروز به فرزندان ابوالبرش علیه السالم درینجا به حکم اسباب ساعت تیری نامیده‬
‫میشود‪ ،‬زیرا آدم (ع) و حوا (ع) با همدیگر میمنودند و اکنون نیز ابراز محبت به این صورتها‬
‫کرده میشود‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا میدانید؟ چقدر که روح و موقف علمی انسانی در شخص قوی می شود به‬
‫هامن اندازه توقع ادب را از وی بسـیارتر برند‪ ،‬زیرا در جنت جـدات ما به مقابل‬
‫خداوند جل جالله به خضوع بودند و هکذا قدسیان و ملکوت در برابر شان فروتنی‬
‫داشتند‪ ،‬اما درینجا اکرث این صفات تحت تأثیر نفس و انـانیت قرار گرفته است‪.‬‬
‫‪371‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫با تأسف و صدها تأسف که چطور میتوان حاال این خواص فطری را تعادل بخشید‪،‬‬
‫ام و عمالً بر مبنای‬
‫کاریست بس دشوار؛ ولی به همکاری یاران مؤمن پاکدل که عل ً‬
‫تجزیه و تحلیل اتم انسان وارد باشند‪ ،‬بیشک آسان و آسانرت گردد‪ .‬بمنه وفضله ا�لکریم‬

‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ که چرا انسان از توصیف و نظر خوش دیگران یا به اصطالح حسن نظر‬
‫اشخاص‪ ،‬احساس راحت و تفاخر در خود میکند‪ ،‬خصوص ًا زنها؟‬
‫زیرا با آن همه درایت و استفاده از لذایذ کامل در جنت‪ ،‬حور و ملک وغیره به جدات ما به‬
‫دیدۀ قدر میدیدند و تحسین به این کامل شان که به ادب متام به مقابل خدا جل جالله بودند‪،‬‬
‫میمنودند و از مشـاهدۀ مخلوقات و راز خلقتش هرچه اضافهتر ثناء به ویتعالی میگفتند و اکنون‬
‫بیشرت انسانها خوش میشوند که از مردم این رویه را در مقابل خودها بینند مخصوص ًا ارباب‬
‫قدرت معارص که اگر هیچ نباشد بلندگوهای شان مداحی به ناحق کنند تا هرچه بیشرت او را‬
‫اغفال کرده و به استفاده های ناجایز خویش بهرهبرداریهای متامتر منوده باشند‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا میدانید؟ انسانها خوش دارند که باید در بین شان قانون عدم تجاوز باشد و هر‬
‫کس به قدر مایۀ که دارد از آن استفاده بدون موانع بنامید‪ ،‬زیرا در جنان این رویه از طرف‬
‫همه ساکنان آنجا در برابر جدات ما و از حرضت حوا علیها السالم به مقابل آدم علیه السالم‬
‫مرعی االجراء بود و اکنون ما هم خوش داریم تا پابند قانونی که مستلزم حقوق باشد‪،‬‬
‫گردیم‪ .‬بنا ًء شوهران از همرسان انتظار حرمت و بزرگداشتی بیشرت دارند و در غیر این‪،‬‬
‫زندگی به آلودهگی و تشنج میگذرد و حتی به فراق میانجامد‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا میدانید؟ به لباس یکرنگ جامعۀ کثیر را جامه پوشانیدن نیز یکی از خواصی‬
‫است که از جنت با انسانها به ارث آمده و بیشرت از همه شاهان و زُعامی وقت از آن به‬
‫افراد عسکری و کشوری وغیره عامل خود کار میگیرند‪ ،‬زیرا خدمه و حشمۀ اجداد ما در‬
‫جنت‪ ،‬هر گروه به لباس خاص مشخص بودند‪.‬‬
‫طراز سوم‪ /‬زندگی اجتامعی زنا شوهری ‪...‬‬ ‫‪372‬‬

‫‪ .11‬آیا میدانید؟ که بیک قطار و صفوف‪ ،‬رفتار جامعات را تشکیل کردن نیز یکی از‬
‫خواص است که به انسان ها از عامل باال (جنت) باین جهان انتقال یافته و از آن بازهم‬
‫مقتدران خصوص ًا در مراسم رسم گذشت و سال بینی ها بیشرت کار میگیرند‪.‬‬
‫طـــراز چهارم‬
‫مقدمه‬
‫حاال که تا جایی بر مبادی اساسنامۀ ُطرق ارتقای هستۀ توحید یا گلوی انرژی رسانی روح‬
‫مسبوق شدند و نیز در رشوح قبلی‪ ،‬مقدمات بهرتین راه صلح و سلم واقعی برش را در گیتی‬
‫دانستند‪ ،‬البته این را نیز فهمیده باشند‪ ،‬چون یگانه عامل ایجاد تشنج و بدنظریهایی که رفته‬
‫رفته منجر به کشت و خونهای فردی و اجتامعی میگردد‪ ،‬خواهشات فاسد نفس است که به‬
‫زیر سلطۀ اغوای شیطان‪ ،‬شخص یا اشخاص را به گمراهیهای گوناگون رسدچار میسازد‪.‬‬
‫با درک این حقایق وغیره وسایط اخاللگر آرامی درونی و ویران کنندۀ مقام شامخ انسانی‪،‬‬
‫هرگاه بازهم بگویم منبع آن بتاممه انـانیت و نفس است تا جایی درست بوده و قس ً‬
‫ام از دو‬
‫جهت نادرست باشد‪:‬‬
‫اول‪ -‬اگر مجرد اکل و نوش و یا پوشیدن لباس و امرار حیات را نفس دانیم‪ ،‬اینها از امور‬
‫رضوری و الزمی برشی اند و چارۀ ترک آن به هیچ واحد ممکن نبوده و حتی دین اسالم‬
‫رهبانیت را ناجایز دانسته است‪.‬‬
‫و به مرتبۀ دوم‪ ،‬در طرازهای متذکرۀ ثالثه دیدیم که انسان ذات ًا با داشنت این هسته های‬
‫فطری ازلی و این نیروی محرکه و کـشنده به دنیای باقی بازهم اختیار در خود نداشته و به‬
‫ناخواه به جستجوی رسهم کردن مال و منال با آن اغفالگری که از جانب شیطـان به تأسی‬
‫از خواستۀ مرشوع و الزمی نفس القا میشود‪ ،‬رفته رفته شخص را به کجروشیها و عدم‬
‫سالمت در کار و بارش اگر دقت نکند میکشاند‪ .‬حاال که چطور میتوان خود را از چنگال‬
‫غرایز فاسد و ماورای حاجات انسانی نجات داد و در عین حال هسته های ذوق آنرسا را‬
‫نیز از یاد نربیم و با داشنت این میزان هنوز هم راه وصل را به دریافت آن مکان و ُقرب خالق‬
‫این جهان و آن جهان هرچه بیشرت تند و تندتر سازیم‪ ،‬مطالب خیلیها عالی و مقدس باشد‪.‬‬
‫باید دانست که وصول این دولت با حفظ غیره فضایل و کرامات عالی انسانی و اسالمی‪،‬‬
‫‪373‬‬
‫‪374‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫به قالب جمالت بدون اعامل ناممکن باشد و عمل زمانی بطور صحیح میتواند صورت‬
‫گیرد که علم همه جوانب مطلب را روشن و سپس تاکتیک فعالیت را با ساده ترین ترتیب‬
‫و کمرتین فرصت مؤثر سازد‪.‬‬
‫خوشبختانه از عهدۀ این خواسته های نیکو و مطلوب همه مؤمنین‪ ،‬رسایل مدرسۀ توحید و‬
‫کتب متعلق به آن به خوبی متام به یاری خدای رحیم و کریم برآمده است‪ .‬امید تا جوانـان‬
‫برشدوست و مؤمن هرچه بیش و بیشرت خود را به مدارج دریافت ارسار علمی آن طوری‬
‫بفهامنند که دیگران را فهامنده بتوانند‪ .‬به امید فضل و کرم او جل جالله با همه فتح و‬
‫نرصت‪ .‬اینک به مطالب روشنگر این حقیقت عطف توجه فرمایند‪:‬‬

‫‪ -١‬آیـا مـیدانیـد؟ کـه امیـدواری در هرچیـز یکـی از اساسـات غرایـز فطری انسـان اسـت‬
‫خـواه در کارروایـیهای گوناگـون عقبوی و خواه به عمران جـای و تعمیرات و یا اندوخنت‬
‫رسمایـه و یـا بـه کمک رسـیدن اوالد وغیره‪ ،‬هرچه باشـد همه و همه از جنان به ارث رسـیده‬
‫اسـت کـه اکنـون به انواع متالشـی شـده اش مـا را رسگـردان و اللوان بـه اثر تصرف ناجایز‬
‫اصلا ایـن رجامنـدی باید به غـرض دریافـت معرفت خدا‬ ‫ً‬ ‫نفـس ازیـن غریـزه وا مـیدارد و‬
‫و قـرب او جـل جاللـه و حصول جنان باشـد‪.‬‬
‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ احساس تجسس یعنی در هرچیز دقیق دیدن و از آن عالوه از حظ‬
‫گرفنت‪ ،‬طرز استفاده که چطور میتوان مورد بهرهگیری قرار دهیم نیز از صفات و خواص‬
‫آنجا باشد که جدات ما در مطالعۀ انواع اشیاء و اسباب آالت و قصور و نباتات و اشجار و‬
‫امثار وغیره لوازم جنان به دقت میدیدند‪ ،‬اکنون هرچیزی که پیش روی برش آید به آن تا‬
‫جایی که تواند به تعمق و تعجب مینگرد و رسانجام از آن در زندگی چطور استفاده کردن‬
‫را نیز میسنجد‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ ازین تجسس‪ ،‬ثنای صانع و خالق الیزال را به بهرتین صورتها کردن و‬
‫طراز چهارم‬ ‫‪375‬‬

‫شکرانۀ نعمت را بر کامل و جالل او تعالی به زبان و جان ادا منودن از خواص فطری جنان‬
‫در انسان هاست که از آنجا در زیر و رو کردن چیزها ذوق مفرط داشته و عالقۀ مثبت نشان‬
‫میدهند و میخواهند تا چطور از آن بتوانند استفاده خوبرت منایند و این پدیده را در هر‬
‫چیز به نحوی از انحا از خویش ارائه میدارند‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ که انسان ها در پی تهیۀ اشیای طرف رضورت کوشش دارند تا بطور‬
‫اتوماتیک به آنها میرس شود و اگر ممکن بود فقط به اندک زحمت بدون رنج به دست آید‬
‫زیرا در جنت به جدات ما همه نعام و خواستنیها به این صورت بلکه آسانرت از آن میرس‬
‫بود‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ که انسانها خوش دارند تا همیشه به هرجای بدون زحمت بروند‪ ،‬زیرا‬
‫اجداد ما در جنان به وسایل گوناگون به جایهای مطلوب میرسیدند لذا پس از تسخیر‬
‫اسپ و فیل و شرت و امثال آن کوشیدند تا توسط موتر و طیاره وغیره اسباب و آالت ترافیکی‬
‫و تخنیکی‪ ،‬رســیدن اشـخاص را از جایی به جایی میـرس سازند و خدای عظیم جل جالله‬
‫نیز به انکشاف و ساختامن آن برش را موفق ساخت‪ ،‬چنانکه میبینند‪.‬‬
‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ آرزوی طیران به هوا نیز یکی از صفات فطری آنجا بوده است که به‬
‫ارث از جدات در اوالدش اثری به جا گذاشته و منوجه برای بدست آوردن آن کوشیدند‬
‫که اخیراً به اخرتاع و ساخنت طیاره های قسامقسم امروزی و بالهای پرنده موفق شدند‪ ،‬زیرا‬
‫حرضت آدم و حوا علیهام السالم آنجا عالوه از وسایل سواری چون براق و رف رف که‬
‫بود‪ ،‬فاصله های بعید را به مدت کم به شکل طیران در هوا به آرامی متام طی میکردند‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا میدانید؟ انسانها عالوه ازینکه به نظر تا کجا را میبینند‪ ،‬میکوشند تا توسط اسباب‬
‫و آالت غولپیکر چون تلسکوب و امثال آن جایهای خیلی دورتر را هم ببینند و این نیز‬
‫دولتی بوده که از آنجا به ما ارث ًا آمده است‪ ،‬زیرا اجداد ما عالوه از دید ظاهر‪ ،‬مکاشفۀ‬
‫‪376‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫باطنی را هم به حد کافی در مطالعۀ اجامل یا تفصیل اشیای بعید داشتـند که سپس برای‬
‫دیدنش از نزدیک‪ ،‬بروی ذوقی که از آن یافته بودند‪ ،‬بدانجا میرفتند‪.‬‬
‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ که از جای دور سخن شنیدن یا به اماکن بعیده با اشخاص صحبت کردن‬
‫نیز یکی از غرایز فطری انسانها بوده که با خود از جنت به ارث آورده اند‪ ،‬زیرا حرضت‬
‫آدم (ع) با مالیک و گاهی حوا (ع) هنگام دقت در متاشای بعضی جایها با همدیگر از دور‬
‫مکاملۀ باطنی و دیدارهای معنوی میکردند‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا میدانید؟ که عالوه از ترصف عینی در اشیاء‪ ،‬انسان متامیل است که به اثر برکت‬
‫اسامء ﷲ و آیات کالم ﷲ نیز ترصفاتی در جمیع مخلوقات و اسباب و لوازم حیات‬
‫داشته باشد و این نوع از ترصف اکنون در اوالد برش به دو قسم صورت میگیرد‪:‬‬
‫اول‪ :‬به حـق و راسـتی‪ ،‬آنکه خـدای عظیم به انبـیاء علیهم السـالم و اولـیای کـرام خـود‬
‫میدهد که معـجزه و کرامت نامند و این نوع ترصف به جدات ما در آنجا مهیا بود و در‬
‫اینجا به زیادت تقوا به کسانی که خداوند جل جالله خواهد به اثر تزکیۀ نفس و تصفیۀ‬
‫قلب مرحمت کند‪.‬‬
‫دوم‪ :‬بنابر مواظبت در اسامء ﷲ که تقوا در آن رضور نبوده و به نوعی از انواع در مال و‬
‫اسباب غیر‪ ،‬ترصف را بطور حـیله منایند که این را سحر گویند‪ ،‬لذا عده یی ازین راه به‬
‫حصولش دست اندرکارند و ایشان را ساحران و کاهنان وغیره نامند‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا میدانید؟ که چرا از هرچیز بیشرت انسانها به تهیۀ مواد ارتزاقی و یا مدارک تضمین‬
‫کنندۀ آن میکوشند؟ زیرا اشیای خوردنی و آشامیدنی از هر قبیل به جدات ما در جنان‬
‫بسیار بود که هیچ تشویش کمبودی ازین ممر را نداشـتند و اینکه فرزندانش چقدر درینجـا‬
‫سـر هم کـنند بازهم اطفـای آن حالـت را در خـویش منییابند و واقـعـ ًا آرام منیشوند‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا میدانید؟ که انسانها ذوق بسیار دارند تا از هرگونه لوازم زیاد داشته و احتیاجی در‬
‫طراز چهارم‬ ‫‪377‬‬

‫نبودن چیزی به خود نیابند‪ ،‬با تأسف که میرس شدن آن کمرت امکان دارد و این هم صفتی از‬
‫صفات ممیزه آنجاست‪ ،‬زیرا جدات شان هرچیز از خواستنیهای گوناگون را بطور فراوان‬
‫ال احساس کمبودی را در خود منیکردند‪ ،‬اکنون فرزندانش در تالش تهیه‬ ‫داشتند که اص ً‬
‫آن اند که موفق شوند ولی کجا ممکن بود‪ ،‬زیرا اگر چیزی به دست آید در برابرش دیگری‬
‫به نقصان گراید‪ .‬در چنین صورت ها چطور شده می تواند که صدی صد به این آرزو ها‬
‫جامۀ عمل پوشند‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا می دانید؟ چرا انسانها در جستجوی رسهم کردن و فراهم آوردن مال و منال‬
‫کوشش بسیار دارند؟‬
‫آری! عامل دریافت این حقیقت‪ ،‬چنانکه در باال گفـته شد ازینجاست که چون فرزندان‬
‫آدم علیه السالم خودها را از آن جایگه همه رحمت و کامل به دنیای رساپا زوال میبینند‬
‫که همه چیزش به زحمت حاصل گردد اما به راحت بعض ًا نارسیده زایل شود‪ ،‬لذا به جمع و‬
‫غندش مساعی خستگی ناپذیر منایند‪.‬‬
‫مبرتبۀ دوم تقلیب حرص اصلی از سوی خداوند جل جالله به غیرﷲ است که به دستیاری‬
‫نفس و همکاری شیطـان صورت گرفته‪ ،‬لذا فاجعۀ آز فاسد را در برش به قدرت نهایی اش‬
‫رشد داده بنا ًء انسان به هیچ حالت خیال آرام و دل خوشکام در خود منیبیند‪.‬‬
‫طــراز پــنجم‬
‫مقدمه‬
‫شاید به دل خوانندهگان این هیجان به وجود آمده باشد که تا جایی بر مبادی تاکتیک های‬
‫وقوع بدن در مسیر کشاکشهای بیاختیار درونی وارد شدیم‪ ،‬آیا به چه صورت و کدامین‬
‫اسلوب میتوان خود را از چنگال وساوس آزاردهنده و تکلیف آورندۀ باطن که اکرثاً منجر‬
‫به زدوخوردها و یا عندالقدرت باعث بر کشت و خونها میگردد‪ ،‬نجات دهیم و اگر زندگی‬
‫مرفه نداریم الاقـل قلب آرام داشته باشیم؟‬
‫در پاسخ این خواستهها به خالصۀ مطالب ذیل گرچه تا اندازه یی پیش از وقت است دقت‬
‫کنند‪ ،‬ببخشید زیرا پیش از وقت گفـتم که نظر به پاراگراف مراحل دانش این مدرسه تا‬
‫هنوز به تجزیه و تحلیل اتم انسان وغیره کتب مقدماتی آن وارد نشده اند‪ ،‬لذا به درک و‬
‫حل مطالب این بغرنجهای درونی و چاره جویی آن از اینکه حوزۀ معلومات خوانندهگان‬
‫محدود است فهم آن مشکالت دارد‪ .‬به هر صورت از رس مبحث نگذریم و بطور مخترص‬
‫برای تسهیل فهم باید بگویم‪:‬‬
‫اول‪ -‬بادی بدن انسان حاوی دو نیروی روح و نفس است که فطرت ًا روح از عالـم قدس‬
‫َخت ف ِیه م ِن رُوحِی‪ 176‬در اینجا‬
‫و حضور ذات اقدس کربیا جل جالله مطابق آیۀ و َ نَف ُ‬
‫مقید گردیده و نفس جوهر یا فرشدۀ خاصیت کل زمین است که از مبدأ پیدایش هر دو‬
‫خواص فطری شان به خوبی روشن است و چون روح از عالـم باال و نفس از جهان سفلی‬
‫خلق گردیده‪ ،‬ازیرنو فطرت ًا این دو نیرو‪ ،‬متضادین در قالب انسان واقع شده اند یعنی روح‬
‫میخواهد که شخص را به سوی رب العالـمین و قرب ارحم الراحمین رساند‪ ،‬ولی نفس‬
‫‪ .176‬ترجمه‪ :‬دمیدم در آن از حرضت خویش چیزی را بنام روح (ص‪)72/‬‬

‫‪378‬‬
‫‪379‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫برعکـس میکوشد تا انسان را به طلب مادیات و آنهم از خون جامعۀ مظلوم به اسفل‬
‫السافلین کشاند چنانکه مثالهای روشن آن را در ماحول خود به خوبی متام میبینند‪ .‬گرچه‬
‫این دو قوا به قطب های مخالف و نقیض یکدیگر واقع اند ولی بازهم الزم و ملزوم همدیگر‬
‫نیز میباشند که اگر یکی نباشد وجود دیگرش ظاهراً متعذر میمناید که این مطلب به این‬
‫قدر حل نگشته اغالق بیشرت ازین هم دارد‪.‬‬

‫دوم‪ -‬به هر یک از نیروهای دوگانه بادی جسم (روح و نفس) محرکین باشند یعنی برای‬
‫تحریک کردن خیر ملک و برای تیز منودن به کار رش‪ ،‬شیطان مقرر است و اینها هم با‬
‫تأسف ضدین و متناقضین خویش اند‪.‬‬
‫ازینجاست که با در نظر گرفنت مخالفت فطری روح و نفس و اینکه از جهت فعالیت به‬
‫قطبهای ضد همدیگر واقع اند و نیز محرکین شان به قطبین متضاد در برابر یکدیگر قرار‬
‫دارند‪ ،‬پس چطور میتواند بادی شخص از گزند این کشمکش ها آرام گشته و به امان‬
‫مباند‪ ،‬واقعیتی است عینی و ثابت‪ .‬ازیرنو انسان دمی خویش را باطن ًا و ظاهراً الاقـل آرام‬
‫ندیده و همیشه به کش و کوکهای درونی و بیرونی به ناخواه خود را رسدچار مییابد‪.‬‬
‫سوم – کارگردانی این محرکین (شیطان و ملک) در حال ترصف بر اشرتنگ بدن یعنی‬
‫دل باشد‪ ،‬یا به عبارت دیگر اگر بر پشت اشرتنگ دل‪ ،‬ملک جای گرفت شخص همیشه‬
‫خوشکار و خوش گفـتار و صالح است و اگر برعکس شیطان جای یافت نه تـنها انسان‬
‫در عمل دغلباز و بدکار و آدمخوار میگردد‪ ،‬بلکه هنگام فراغت امور هم از وسـاوس آن‬
‫دقیقه یی خود را فارغ منی یابد که عالیم غلبۀ شیطـان را بر اشخاص قب ً‬
‫ال به اخیر رسالۀ‬
‫چهارم گفـتیم‪.‬‬
‫چهارم ‪ -‬حاال که چطور شود که ملک را همیشه بر پشت اشرتنگ دل جایگزین گردانیم؟‬
‫سوالی بجاست‪.‬‬
‫طراز پنجم‬ ‫‪380‬‬

‫آری! چقدر که روح قوت گیرد‪ ،‬ملک به هامن اندازه بر جسد و دل تسلط یابد و اگر نفس‬
‫قوت یافت‪ ،‬خصوص ًا که از مدارک ناروا و ظلم انسان تغذی یابد‪ ،‬شیطـان اضافهتر بر جسـم‬
‫اشـخاص مسـتولی بوده و قوت گیرد‪ ،‬از آنجـا که روح از دو طریق رشـد و تکامل مییابد‬
‫بیمورد نیست تا به تحقیق مبادی تقویۀ روح جلب نظر شام را ذی ً‬
‫ال بنامیم‪:‬‬

‫‪ -١‬عبادات بدون قید و رشط مثل ذکر او تعالی و متاشای نندارتون دنیا و عـجز و شکر و‬
‫خدمت به خلق ﷲ به غرض خوشنودی او تعالی جل جالله وغیره‪.‬‬

‫‪ -٢‬طاعات مقید به رشوط مانند مناز‪ ،‬روزه‪ ،‬زکات و حج که فقه اسالم با همه اختالفهای‬
‫خود متکفل آنست‪ .‬با درک این حقایق‪ ،‬حاال چطور میتوانند به نیروبخشی قوای روحانی‬
‫فعالیت ورزند مختار اند‪.‬‬
‫باید فراموش نگردد که چون قوای ایامنی و روحانی در معارصین ما به حد نهایی‬
‫ضعیف گردیده‪ ،‬لذا خدای متعال چنانکه در قرآن دست ناخوردۀ اسالم وامنود کرده‬
‫است‪ ،‬از ایفای طاعات بدون قید و رشط که فوقاً گفـتیم‪ ،‬فیوضات متامرت به مردم‬
‫رسانیده و ارتباط شان را هرچه بیشرت به حرضت خویش قویرت میسازد‪ ،‬اما یاد خداوند‬
‫جل جالله به جهر یا خفیه در هرجا و هروقت نیکوست‪ ،‬ولی فواید جهر به طرد شیطـان و‬
‫یاددهانی به دیگران اثر مستقیم و متعدی داشته و دارای غیره مطالب ارزنده بسیار باشد که‬
‫الـذاکرین» جمع و تدوین کرده ام‪.‬‬ ‫ُ‬
‫«دلیل ّ‬ ‫به کتاب‬
‫به مرتبۀ دوم دیدن مصنوعات و از آن جامل و کامل صانع را دریافنت که دقیقۀ آن معادل‬
‫یکسال و ساعتش افضل از شصت سال عبادات مقبول است‪ ،‬از ایفای یکی یا هردوی این‬
‫و یا هم اگر میرس شود صحبت مخلصانه با صالحین عارف‪ ،‬خیلیها مؤثر و زودرستر باشد‬
‫چه از یک طرف نظر به سنت وصول فیوضات یا ارتقای قوای روحانی از رسدمداران‬
‫اول مدرسۀ اسالم رسول علیه السالم‪ ،‬طریقۀ دریافت صحبت و ادب بر این امت‪ ،‬اثر‬
‫‪381‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫کامل و کافیتر از هرچیز دارد‪ .‬بنابرین یاران رسول علیه السالم را اصحاب که جمع‬
‫همصحبت است میگفتند‪ ،‬گویا مربهن حالت بهره مند شده گان صحبت میباشد‪،‬‬
‫ازیرنو صحبت آمیخته با اخالص با استادان مدرسۀ توحید مؤثر بوده و ایشان به حکم‬
‫دارو سازان اند که پس از تشخیص امراض نفسی و روحی‪ ،‬سدود ایجاد گردیدۀ شیطـان و‬
‫نفس را با غیره عوامل به خوبی درک کرده و به کوتاه ترین فرصت به حل معضالت باطن‬
‫و خفایای تلبیسات شیاطین‪ ،‬شخص را وارد میسازد به رشطی که چون پیگیری به مدارج‬
‫علوم معاش در تحصیل علوم معاد نیز کسالت نکرده و مدتی را وقف آن سازند‪ .‬و َ مَا عَلَینَا‬
‫بحُرمَتِ نُون و َ َ ّ‬
‫الصاد‪.‬‬ ‫ب الع ِبادِ بِشِیوعِ َ‬
‫کمََال ِ ٖه ِ‬ ‫اِال َا ّ الْبَلاَغُ و َ نَر ْ ُ‬
‫جوْا ال َت �ّوف ْ ِی َ‬
‫ق م ِْن َرّ ِ‬
‫ُ‬ ‫َ‬
‫اینک به حقایق بعدی مربهن غرایز فطری دقیقـ ًا توجه فرمایند تا واقعیت ها را هرچه بیشرت‬
‫دریافته و به تداوی امراض باطنی و چارهجویی آن به همت عالی مطابق اساسات سلیم‬
‫متام ًا علمی و منطقی بطور عملی موفق گردند‪ .‬بِمَن �ّه و فضله ا�لکریم‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ چرا انسانها به چیزهای خیلیها شفاف و براق خصوص ًا در زیورات و‬
‫ظروف و البسه و اماکن وغیره متایل بسیار داشته و خوش دارند در ظروف شیشه یی ناشکن‬
‫وغیره اسباب مصفای ساده یا رنگی جالدار رصف طعام منایند و یا در همچو ظروف آب‬
‫بنوشند‪ ،‬زیرا همه اشیاء در جنان به شمول البسه ظرافت خاص دارند حتی در آنجا جالیش‬
‫اعضاء و اندام تا جایی منودار میشود و به براقی جالب مخصوص مزین اند که منیتوان‬
‫به قالب این جمالت محدود متثیل و یا توضیح کرد‪ ،‬زیرا پیغمرب اسالم (ص) فرموده که هیچ‬
‫چشم ندیده و هیچ گوش نشنیده است‪ ،‬اما حقیقت این رمز به معارصین وی صلی ﷲ علیه‬
‫و سلم مربوط است ولی کسانی که به مابعد و ماقبل نسبت میدهند از کوتاهی درایت شان‬
‫باشد‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که انسانها در دنیا از بوی خوش یا لذت طعام وغیره اشیاء‪ ،‬همین که‬
‫طراز پنجم‬ ‫‪382‬‬

‫کیفیت الزم را گرفت دیگر دوام آن چیز به لذت اول خود معلوم منیشود‪ ،‬زیرا حس‬
‫ال خوشبویی را که اول احساس کردید سپس دماغ مانده‬ ‫از درک آن خسته میگردد‪ ،‬مث ً‬
‫شده گامن شخص میآید که خوشبویی در جسمش نیست‪ ،‬اما نوآیندهگان دانند که بدن‬
‫شخص خوشبوست‪ ،‬ولی در جنت چنین نبود‪ ،‬زیرا در هر ملحه و نفس‪ ،‬شمیم رایحۀ عطر‬
‫معلوم گشته بلکه نظر به کیفیت منازل و طبقات جنان چندین بار عین چیز به طعم یا عطر‬
‫خاص به حرکت دادن فکها در حال خوردن و یا بوییدن بوی و مزه بیشرت از اول دهد‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ که این چنین درک لذات خوراک از امثار وغیره مأکوالت و مرشوبات‬
‫به هر دفعه خاییدن در دهن لذت مخصوص به خود داشته و کیفیت خاص ذاتی آن چیز‬
‫چندین بار اضافه محسوس گردیده و فرحت جداگانه در کام شخص‪ ،‬از هردفعه خاییدن‬
‫آن میرسد زیرا لذت اکرث نعامی جنت در همه بدن احساس میگردد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ که به این حســاب مراتب نعام در جــنان از هـمدیگر مـتامیز بوده و‬
‫میباشد‪ ،‬یعنی در جنتها علی الدرجات‪ ،‬مساکن اشخاص نظر به نعام بوده بالرتتیب ده‪،‬‬
‫بیست‪ ،‬سی‪ ،‬چهل برابر الی اخیر فی املثل به هنگام خوردن‪ ،‬نوشیدن‪ ،‬بوییدن و مجامعت‬
‫کردن وغیره‪ ،‬کوایف بخصوصی به خویش داشته و از روی آن‪ ،‬ارزش و فوقیت آن مقام‬
‫عالی و عالیرت ثابت میشود‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ آخرین هسته یی که با انسانها از جنت درینجا آمده‪ ،‬بیم از قهر بزرگان‬
‫و پناه گزینی به جای مخفی یا چیزی دیگر‪ ،‬از آنجا در ما به ارث رسیده است‪ ،‬زیرا پس‬
‫از خوردن گندم‪ ،‬لباس جدات ما ریخته و از توحـش به اینجا و آنجا و چـیزی در جنت‬
‫پناه میجستند تا اگر شود مورد عتاب حرضت وهاب او جل جالله قرار نگیرند‪ ،‬اما نشد‬
‫و به زمین نزول کردند و اکنون نیز اشخاص مقهور‪ ،‬پس از خطاکاری میکوشند تا خود را‬
‫پنهان کنند‪.‬‬
‫‪383‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ که آخرین کیفیت از ارمغانهای جنت و دوری از آن غم‪ ،‬اندوه و گریان‬
‫بوده که حاال به فرزندانش جایگزین است‪ ،‬همین که نعمت یا محبوبش از او زوال یابد‬
‫غمگین و متوحش گشته فغان مناید‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا میدانید؟ که خنده نیز یکی از متثیالت خوشی حاالت اشخاص باشد که از آنجا‬
‫با خود به ارث بدین رسا آورده اند و تـنها انسان است که اکرثاً اظهار خورسندی را به خندۀ‬
‫قهقه میمناید‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا می دانید؟ که اگر از انسان چیزی به جایی مانده باشد به دریافت آن مساعی متام‬
‫دارد تا به دست آورد و این نیز هنگام دوری از نعامی ابدی جنت در انسانها ایجاد شده‬
‫و پاکدالن برش برای به دست آوردن آن گمشدۀ خود میکوشند‪ ،‬ولی شیطـان انسان را‬
‫(ج)‬
‫اغـوا میکند و فریب میدهد تا بنام خواستههای نفس از راههای فاسد و خون خلق خدا‬
‫آرزوهای شهوانی خویش را با همه مکر و زور و ظلم بهم آورد و بدین وسیله شیطان آنها‬
‫ل المُؤم ِنِی َ‬
‫ن‪.‬‬ ‫را در دوزخ با خود یکجا مناید‪ .‬نَعُوذُ بِال� ل �ه مِنْها َ ل ِی و َ ل ِ ُ‬
‫ک ِّ‬ ‫ْ‬
‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ اول کسی که خود را بطور مقلد صالح‪ ،‬احیان ًا به قسم دلقک به دلربی‬
‫وامنود کرد و به این وسیله توجه حوا علیها السالم را جلب منود‪ ،‬شیطـان بود که پس از تأثیر‬
‫این اعامل‪ ،‬حرضت آدم (ع)‪ ،‬حوا (ع) را به واقعیت مکاری این خبیث فهامنید ولی شیطـان‬
‫در برابر شان به قسم خوردن ناحق جهت لغزیدن آنها برای بار اول در کافۀ موجودات آنجا‬
‫‪177‬‬
‫رشوع کرد‪﴿ :‬و َ ق َا َسمَهُمَا ا ِن ِ ّْی لـ َ ُکما َ لَم َِن ال َن ّاصِ حیِ ْ َن﴾‬
‫ترجمه‪ :‬قسم خورد (شیطـان) به ایشان که به تحقیق منم برای تان از نصیحت کننده گان و‬
‫خیرخواهان‪.‬‬
‫ازیرنو اوالد برش به مشاهدۀ صحنههای مسخرهگی متامیل است‪.‬‬

‫‪ .177‬اعراف‪٢١/‬‬
‫طراز پنجم‬ ‫‪384‬‬

‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ که اکت و تقلید های گوناگون از همین جا منشأ گرفته و در اوالد برش‬
‫بعض ًا بیش یا کمرت در هر فرد دیده میشود و از جملۀ منک زندگی به عرص ما گردیده‬
‫است‪ ،‬خصوص ًا برای افادۀ مطلب به جانب مقابل مؤثر است به رشطی که متام ًا متکی بر‬
‫لهو و لعب نباشد ازیرنو اکرتیهای بیهوده خوبرتین ممثل شیطـان به لباس انسان است‪.‬‬
‫موقف پیغمرب و رهنامیان توحید در برش‬

‫مقدمه‬
‫چنانکه مالحظه کردند و نظری بر عظمت نظام بارگاه و کاررواییهای آن درگاه انداختند‬
‫و همزمان دانستند که در فطرت برش جستجوی درک به کنه ذات صانع جل جالله از کجا‬
‫منشأ میگیرد و به چه چیزها التباس مییابد را نیز فهمیدند و هم آثار و حقایقی را تحت‬
‫عنوان صفات ارثی یا خواص فطری برش به داخل طراز های پنجگانه مطالعه کردند‪ ،‬بـیشک‬
‫اینقدر دانسته باشند که هریک ازین عوامل در جهان بر انسانها چه فشارهایی آورده و او‬
‫را بیاختیار به جستجوی این و آن واداشته و اینکه نفس و شیطـان به استفاده از فرصت‬
‫چطور تغییر جهت میدهند و مهمرت از همه که تتبعات و تدقیقات صحیح و فاسد این‬
‫حقایق همزمان خوابآلودهگی (غفلت) و استغراق به مادیات رخ میدهد‪ ،‬پس چه ذواتی‬
‫انسانها را ازین خواب و استغراق بسوی بیداری میخوانند و چرا میخوانند را باید به دقت‬
‫مورد مداقۀ نظر قرار دهیم‪.‬‬
‫آری! ذوات رشیفی که برای دعوت به فرزندان آدم مقرر میشوند انبیاء علیهم السالم و‬
‫اولیای کرام اند که مبنای رهنامیی شان بر دو اصل طاعات مقید به رشط و بدون قید و رشط‬
‫استوار بوده و ازین راه نورانیت به هستۀ توحید میرسانند که یگانه حلقوم غذاخواری یا نیرو‬
‫بخشی روح بوده و از آن قوای باطنی قوی و عالی میگردد‪.‬‬
‫چقدر که این دولت در قلب اتساع و کامل یابد به هامن اندازه روح و روحانیت در‬
‫شخص روشن و روشنرت گردد و تا جایی که قوای روحانی در انسان تکامل یافت به‬
‫عین پیامنه عقل به کشف ب ُعد چهارم‪ ،‬عالوه از ابعاد ثالثه موفق میشود و عالـم بقا را‬
‫که مقطع آخرین این رسای فنا است به عین الیقین میبیند و این ذوات رشیف اند‬
‫که به مقام نبوت یا والیت در ازمنۀ سابق و یا به دولت مهدویت پس از ظهور حرضت‬

‫‪385‬‬
‫‪386‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫مهدی موعود علیه السالم برگزیده میشوند‪ ،‬گویا بیدار کنندهگان فرزندان انسان ازین‬
‫خواب گران و نجات شان از دست نفس و شیطـان به یاری و فضل خدای زمین و‬
‫زمان جل جالله ایشان باشند و به این بیداری نه تـنها راه و رسـم حیات برش را رس و‬
‫صورت بسزایی تحت سیطرۀ عدالت گسرتی متکی بر اصل برادری و برابری میدهند‬
‫بلکه دنیای فانی را بر همگان مباح مطلق با همه آزادی به رشط خداشناسی میگردانند‪.‬‬
‫ال به یاری حرضت باری‬ ‫درین باره که طاعات مقید به رشط و بدون رشط کدام اند قب ً‬
‫جل جالله توضیحات داده ایم و چون عرص حارض‪ ،‬عرص ترقی علوم و تکنالوژی است‪،‬‬
‫لذا خدای متعال نیز به تأسی از خوشکرد (انتخاب) انسان ها رموز کوتاه ترین راه وصول‬
‫خویش را با بندهگان خود بر اساس مطالب علمی پیش پا افتاده متکی بر اساسات سلیم‬
‫قرآن دست ناخوردۀ اسالم به سبک عالی به میان نهاده است و به تحت عناوین هر باب‬
‫آن هرگاه واقع ًا دقیق گردند نورانیت از مطالعه اش به قلب انسان پیدا شده بنابرین باید حت ً‬
‫ام‬
‫تنویری به باطن دریابند که به عین مطالب حقایق دیگری نیز مانده که در قید قلم نیامده‬
‫است‪ ،‬هرگاه یافتند باید بدانند که هستۀ توحید شان رو به رشد و ترقی است و درک راز‬
‫مذکور مربهن اصل این واقعیت نیز شمرده میشود که اکرث پیروان کتب آسامنی و موحدین‬
‫قرآن دست ناخوردۀ اسالم به زبان اقرار بر وحدت و اسـالمیت کامشانه منایند ولی تصدیق‬
‫ال بطور سامل و ثابت بر اساسات قرآن دست ناخورده و کتب معتنابه از‬ ‫قلب شان به آن عم ً‬
‫ایشان کمرت دیده میشود‪.‬‬
‫اینک به یاری حرضت باری جل جالله تصدیق قلب را طوری که در باال مطالعه کردند به‬
‫وضاحت کامل از مدعـیان اسالم در حال دریافت ارسار این رسایل به روشنی متام میتوان‬
‫دید‪ .‬اینجاست که راه کوتاه برای تقویۀ هستۀ توحید بدون اعامل شاقه و آنهم در‬
‫مقدمۀ حال به مجرد گفـتار بدین سادهگی ممکن نبود‪ ،‬اکنون حرضت رب العزت به‬
‫فضل موهوبی خویش برای تنویر هستۀ ایامن و رشد فوری صفائیت اسالم به غرض‬
‫موقف پیغمرب و رهنامیان توحید در برش‬ ‫‪387‬‬

‫عروج دهی قوای باطنی هر مسلامن به چنین شاهراه ساده و سامل‪ ،‬آنها را توسط‬
‫استادان مدرسۀ توحید رهنمونی کرده که تا احدی با اندکی تأمل و دقت بی بهره‬
‫منانده و وصول فیضان را در هستۀ توحید یا نورانیت ایامن خویش چنانکه گفـته آمد‬
‫با کمی توجه به یافنت شـبه مطالب هر عنوان بدون تردد در خود ثابت دانسته و در‬
‫تقویۀ آن هرچه بیشرت کوشیده باشند و اگر خداوند جل جالله بخواهد در اینجا و‬
‫در عقبی به رسبراهی فرزندان گمراه برش موقف بـسزایی یافته و رهنمونی با ارزش به‬
‫ال عطف‬‫نجاح هردو جهان شان مناید‪ .‬اینک به مطالب روشن کنندۀ حقیقت مذکور ذی ً‬
‫توجه کنند‪.‬‬
‫رضورت به وجود رهنامیان برش در بحر و بـر‬

‫‪ -١‬آیا میدانید؟ طوری که انسانها را دو نیروی ظاهری و باطنی است‪ ،‬این چنین برای‬
‫هریک ازین دو قوا رسدمدارانی باشند که رؤسای جمهور و شاهان و دست نشانده گان‬
‫شان با غیره ُعامل‪ ،‬تا افراد پولیس و عسکر به حکم رشته داران زعامی ظواهر بوده و به‬
‫نظامداری مملکت مرصوفیت دارند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که این چنین انبیاء علیهم السالم و اولیای کبار واقعی نیز پیشاهنگان‬
‫راهروی و رهنامیی نظام باطن در اشخاص بوده و به این مقام مقرر اند و از ایشـان هـم‬
‫رشته دارانی در این امور باشند که به نیروی علم و عمل سلیم‪ ،‬مجهز به ارشادات مـنزله به‬
‫روح و روان مردم فعالیت دارند‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ که در هردو نظامداری (ظاهر و باطن) اصولی را رسرشته داران دارای‬
‫نیروی کامل به فعالیت مقرر میمنایند که پس از پذیرفنت و عملی کردن آن ارتباط اشخاص‬
‫به اندازۀ الزم با شخصیتهای مقـرب پیدا میشود و این کیفیت در راهروی باطن عالوه‬
‫از عمل‪ ،‬نیت کامل و اخالص عالی شخص به حرضت او تعالی جل جالله اثر و بهره وارد‬
‫کرده و در نتیجه توفیق عمل خالص و خالصتری را در گزارشات بعدی به او میبخشند‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ در نظام حرضت کربیایی او مقـربانی باشند که در همه طبقات ملک‪،‬‬
‫برش‪ ،‬جن وغیره وجود دارند و اینها در حقیقت به استفاده از ریلی نرشات سلیم ملکی‬
‫به هر چند سال یک واحد برای ارشادات عالـم برش و یا مردم زمان یا قوم خویش مقرر‬
‫میشدند و این ذوات رشیف را انبیاء و رسل علیهم السالم گویند که مستخلفین اینها‬
‫در اوایل به نام انبیاء علیهم السالم و پس از حرضت محمد صلی ﷲ علیه و سلم به اسم‬

‫‪388‬‬
‫‪389‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫اولیا (رح) دارای طبقات جداگانه بوده و به نامهای نُجَ با‪ ،‬ن ُ َقبا‪ ،‬ابدال‪ ،‬اوتاد‪ ،‬اغـواث و‬
‫قطب مسمی اند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ که پیامرب یا اهل حق در بین امت به حکم مرکز استحصال برق‪ ،‬جرنیتور یا‬
‫توربین باطن فی املثل میباشند‪ ،‬هرکس که خود را به لین شان واقع ًا بسته کرد اثرات باطنی‬
‫که در آن نبی(ع) پیداست در وی نیز عاید میگردد‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ بنیانگذاران بهرتین کارهای متعدی که باعث رفاهیت و آرامی خلق ﷲ‬
‫متکی بر شیوع توحید حرضت کربیا جل جالله باشند عالوه بر اینکه تا دام قیامت و یا تا‬
‫زمان بقای آن عمل شان‪ ،‬ثواب جاری به آنها داده میشود بلکه روبرو بر موقف و مقام شان‬
‫ال در جنت طوری افزایش درجات به عمل میآید که قدرت درک از آن متعذر باشد به‬ ‫عم ً‬
‫قول آنکه گویند‪( :‬آنچه خوبان همه دارند تو تـنها داری) مالک همه نعام گردند‪ ،‬یعنی‬
‫متام انواع و حتی بهرتین لذایذ و آرامگاهها به ایشان در عالـم باال به حضور حرضت کربیا‬
‫بحرمتِ ا َسمائ َ‬ ‫ل المَعَاوِنِی َ‬ ‫ّای مَعَ ُ‬
‫ِک المخ َزُو ِ‬
‫ن‬ ‫َ‬ ‫ن ُِ َ‬ ‫ک ِّ‬ ‫جل جالله میرس شده میرود‪ .‬و َ ف ّ ِق َنَا ﷲ و َ َای � َ‬
‫ب ال ْ ٰعل َمِین – آمین‪.‬‬ ‫ال�مَکنُو ِ‬
‫ن العَظِیم‪ -‬یَا ر َ َ � ّ‬
‫بعثت انبیاء و صلحا و آزار مربوط به آنها‬

‫مقدمه‬
‫چنانکه بر موقف رشیف صالحان برش و رهنامیان نیک فرزندان انسان در بروبحر دانستند‬
‫باری بجاست تا درک کنیم‪ ،‬این ذوات رشیف در حالیکه از پاکرتین و با حوصلهترین و‬
‫بردبارترین مردم زمان خویش میباشند و بدون کوچکرتین نظرداشت و یا خواسنت اجرت‬
‫در برابر تبلیغ محض ًاهلل‪ ،‬به این جاروجنجالها تن درداده‪ ،‬آیا دقت کرده اید که چهچیز‬
‫ایشان و پیروان موثق آنها را وادار به این کار میمنود؟ سوال تکان دهندۀ روح عالی انسانی‬
‫است که باید به جواب آن خود نایل آیند و ما هم قس ً‬
‫ام روشنی میاندازیم ‪.‬‬
‫زیرا ایشان در هنگامی به شیوع وحدت و پخش شاهراه صالحیت در اوالد برش میکوشیدند‬
‫که راه سلیم از دست مردم به ناسالمتی متام چون زمان ما از هر نگاه مبدل شده و نسل برش‬
‫به پرتگاه نابودی و بدبختیها به مسابقات تسلیحاتی و انتها تباهی و بربادی رسیده بودند و‬
‫بازهم به گامن و زعم فاسد شان آن را صالحیت ورزی بروی اغـوای شیاطین جنی و انسی‬
‫وامنود کرده و به تأسی از نفس پروری‪ ،‬آدمخواریهای زاده از آن را وسعت و پیرشفت‬
‫نابجا داده و رسانجام روحیۀ انکار از خـدا جل جالله در آنها به رسحد اخیر خود رسیده‬
‫بود‪ ،‬برای ثبوت این مدعا چقدر قرآن دست ناخوردۀ اسالم قصص و واقعات گوناگون را‬
‫بیان منوده اگر ما بدان وارد نشدیم باری به فسادهای اخالقی و انسانی ادعاداران مدنیت‬
‫و منوریت عرص اتم زمان خود با وفرت همه نعام و آرامی یی که حرضت خدای متعال در‬
‫هرجا برای اوالد برش عنایت کرده‪ ،‬دقت کنید که از یک طرف ‪ ۱‬یا ‪ ۱‬حصۀ عواید ملی‬
‫‪۴ ۳‬‬
‫را به مسـابقات تسـلیحاتی چون تهیۀ سـالحهای هسـتوی وغیره‪ ،‬ماملک پیشـرفته رصف‬
‫میکنند و از جانب دیگر‪ ،‬نظیر رقم مذکور را به مخارج عسکر و لشکر و استخبارات وغیره‬
‫مدارک تهدید کنندۀ آزادی ملت ها مقرر میمنایند که غایۀ نهایی اش‪ ،‬فقط باالی برادران‬

‫‪390‬‬
‫‪391‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫خود (نوع برش) که دارای رسمایۀ منوجه هستند و یا انتها به رسزمین دیگر زندگی میکنند‬
‫و اربابان زورگوی فاسد سابق ایشان را از هم جدا ساخته و آن را مملکت فالن و فالن‬
‫نام نهاده‪ ،‬تاخت و تازها منوده و به حوزۀ قلمرو خودها آورده و به زیر دارالسلطنۀ پهناور‬
‫هرگونه لذایذ و حکمرواییها و دیکتاتوریت وغیره آدمخواری ها‪ ،‬ایشان را درآورده و برای‬
‫خود و بازماندهگان منحوس شان به دسرتس اختیار خویش قرار داده اند‪.‬‬
‫خوب ای جوان مؤمن و ای فرزند صالح برش دقت کن! آیا عده یی ازین دیوانگان عرص‬
‫اتم‪ ،‬از مفسدترین عنارص زمان نیستند؟ آیا به غرض اصالح شان به پا برخاسنت مگر حلولی‬
‫از نورانیت و صفائیت و هدایت از حرضت کربیای او جل جالله منیباشد؟ آیا قدرت‬
‫چالنی و زورگویی ایشان و رسسپردهگان شان را چه کس منیداند و منی بیند؟ جواب‬
‫مثبت است‪.‬‬
‫بعضـا نامراد که بازهم پاکبازان صالح و مستان عالی‬ ‫پس با دیدن این حالت و عواقب ً‬
‫فطرت دارای هرگونه صفائیت دست از مساعی منیکشند‪ ،‬مگر با خود نیستند؟‬
‫بلی! او جل جاله است که ایشان را چون راکت به اینجا و آنجا کشیده و به دعوت صلح‬
‫و سالمت برش و برشیت به میان آورده و به غرض تثبیت لطف خویش باال و پایین کشانده‬
‫‪178‬‬
‫میرود‪﴿ :‬وَم َا تَش َآء ُ ْونَ ا َِلا ّ اَن یَ ّش َآء َ ﷲُ ر ُ ّ‬
‫َب الع َلَمِیْنَ ﴾‬
‫ترجمه‪ :‬در شام جذبۀ هیچ عملی نیست مگر که آن از اثر جاذبۀ خالق و پرورش دهندۀ‬
‫عاملیان بروز منوده است‪.‬‬
‫و اینک در زیر عنوان بعثت انبیاء علیهم السالم و صلحا و آزار مربوط به آنها مطالبی چند‬
‫را بطور فرشده مطالعه منایند‪ .‬هرگاه به این راه اراده رفنت دارند ثابت قدم باشند که‬
‫ثبات قدم دلیل کامل کامیابی است‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا میدانید؟ آنکه خدای متعال در سوره (یس) و بسیاری جایها گفـته و برای آگاهی‬
‫‪ .178‬تکویر‪٢٩/‬‬
‫بعثت انبیاء و صلحا و آزار مربوط به آنها‬ ‫‪392‬‬

‫اح ْس َرة ً عَل َی الْع ِبَادِ مَا یَأت ِیْه ِ ْم م ِْن َرّ ُسوْ ٍل ا ِل َا ّ َکانُوْا بِه ی َ ْستَهْزِء ُ ْو َن﴾‬
‫‪179‬‬
‫برش فرموده‪﴿ :‬ی َ َ‬
‫ترجمه‪ :‬وای افسوس بر بندهگان من که هیچ پیغمرب به ایشان نیامده مگر که بر او استهزا و‬
‫متسخر کردند‪.‬‬
‫این حاالت را بدقت بنگرید که از طرف دعواداران مقام بندهگی رس میزند‪ ،‬آیا رویۀ‬
‫منکران از وحدت و یا اباطیل پرستان وغیره در برابر شان چه بوده باشد؟ این تحفه از‬
‫آشناست تا بیگانه چه ها کند؟‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ اینجا مطالبی است که بازهم روشن کنندۀ رازهای عمدۀ دیگر باشد‬
‫یعنی شیاطین قبالً صفوف خود را به متام معنی در بین انسانها طوری ناشکن آراسته‬
‫کرده بودند‪ ،‬وقتی که این مرد نیکوکار خدای عظیم میآید‪ ،‬گویا یک نفر با میلیارد ها‬
‫مدعی صف گرفتۀ مجهز مقابله میکند‪ ،‬لذا از اولین حربۀ متسخر و آخرینش مشکالت‬
‫و نابودی و در میانه هرگونه آزار که بتوانند مضایقه نکنند‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ آنکه پیغمرب صلی ﷲ علیه وسلم فرموده‪« :‬اشَـ ُ ّد البَلاء ِعل َی ا ْلاَنبیاء ِ ث ُ َم ّ عل َی‬
‫ل فَالْا َ ْمث ُ‬
‫ل»‪.‬‬ ‫ا ْلاَولیاء ِ ث ُ َم ّ ال ْ ِ ْ‬
‫امث َ ُ‬
‫ترجمه‪ :‬سخت ترین آفات خدای متعال بر انبیاست و سپس بر اولیاست و هکذا به پیروان‪،‬‬
‫خصوص ًا بر کسانی که خود را پیرو موثقـرت شان وامنود کنند باشد؛ زیرا ایشان به حسب‬
‫ظاهر با تن واحد با ملیاردها انسان منحرف و فاسد و شیاطین مقابله ها کرده و میکنند‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ پس از غلوی فعالیت شیاطین جنی و انسی با دیدن این نندارتون عظیم‬
‫کربیایی او جل جالله که انسانها به منطق سلیم در برابر انبیاء و رسل وقت خویش عاجز‬
‫آمدند‪ ،‬البد طالب اعجاز فوق العاده از او گردیدند تا اگر واقع ًا خدای متعال را دست ترصف‬
‫در اشیاء به هرصورت باشد به وسیلۀ او ظاهر مناید و البته در حال نشدن آن خواسته‪ ،‬باعث‬
‫‪ .179‬یس‪٣٠/‬‬
‫‪393‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫تکذیب پیغمرب گردیده و به زعم شان او را به این وسیله از بین برده و یا موقفش را ازین ممر‬
‫‪180‬‬
‫سست و نابود خواهند منود‪﴿ :‬وَﷲُ مُت ُِم ّ نُوْر ِ ٖه و َ لَوْ َکرِه َ ال ْ َکاف ِر ُ ْو َن﴾‬
‫ترجمه‪ :‬خدای متعال پوره کنندۀ نور خویش است گرچه بد بـدانند آنرا کافران‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که این خود بازهم انتهای قسوت قلب و کوتاهی نظر همچو اشخاص‬
‫بوده که با دیدن این همه نظام مرتب و کارگردانیهای آن‪ ،‬مراحلی را که هرچیز و شی بطور‬
‫عجیب به قدرت او جل جالله دوار است‪ ،‬نادیده گرفته و معجزۀ ثانوی در ظهور کدام چیز‬
‫از او میخواستند‪.‬‬
‫دقت کنید آیا وجود هر موجود به ذات خود منودار معجزۀ عظمت او تعالی نیست؟ جواب‬
‫مثبت بوده که قرآن وغیره کتب آسامنی از همچو وقایع بسیار بازگو کرده و از اینکه مؤمنین‬
‫در پذیرایی آن بتاممه همت نکردند‪ ،‬بدبختی واضح است‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ که مرکز پخش این فعالیتهای ضد خدایی و یا ارشاک در برش و جن‪،‬‬
‫شیاطین بوده و منبع شیوع خداشناسی انبیاء علیهم السالم اند که برای خوشنودی او‬
‫تعالی جل جالله‪ ،‬خدمت به خلق ﷲ منودن به همدستی مالیک علی مراتب درجات‬
‫کرده میشود‪ ،‬لذا معتقدان اباطیل پرستی و یا ضد نیروی خدایی پیروان شیاطین‬
‫اند و سلسله جنبانـان خـداجویی و یکتا گویی دنباله روان مالیک و صالحان اوالد برش‬
‫انبیاء علیهم السالم و اولیای کرام و پیروان موثق شان باشند‪.‬‬
‫‪181‬‬
‫ت �لَکُ ْم دِینُکُ ْم﴾‬
‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ که به وقت رسول صلی ﷲ علیه وسلم‪﴿ ،‬اَلیَوْمَ ا َْکمل َ ْ ُ‬
‫(امروز کامل گردانیدم برای تان دین شام را) نازل شد‪.‬‬
‫ف دِیْنَکُ ْم رسیده است‪.‬‬ ‫حق َای ِ ْق و َ مَعَار ِ ْ‬
‫ار و َ َ‬
‫ر ْ‬ ‫و اکنون فرصت‪ :‬اَلیَومَ ا َْکمل َ ْ َ ُ‬
‫ت �لَکم ْ ُ ا َسْ َ‬
‫ترجمه‪ :‬امروز مکمل شد برای تان ارسار و حقایق و معارف دین شام‪.‬‬
‫‪ .180‬صف‪٨/‬‬
‫‪ .181‬مائده‪30/‬‬
‫بعثت انبیاء و صلحا و آزار مربوط به آنها‬ ‫‪394‬‬

‫ال نبوده و مواصلت نکرده که‬ ‫که به چنین تفصیل در هیچ صحیفه یا کتب چهارگانه اص ً‬
‫اینک به فضل و یاری موهوبی حرضت باری جل جالله میرسد‪.‬‬
‫ضاه ُ‬
‫صالِحًا تَر ْ َ‬ ‫ی و َ ا َْن ا َ ْعم َ َ‬
‫ل َ‬ ‫ب ا َْوز ِ ْعن ِْی ا َْن اَشْ کُر َ ن ِْعمَت َِکَ َال ّت ِْی اَنْع َ ْم َ‬
‫ت عَل َ َّی وَعَل ٰی وَال ِدَ َ ّ‬ ‫﴿ر َ ّ ِ‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫خلْن ِْی ب ِر َ ْحمَت ِک ف ِْی عِبَادِک َ ّ‬
‫الصالِحِی ْ َن﴾‬ ‫وَا َْد ِ‬
‫‪182‬‬

‫ترجمه‪ :‬خداوندا الهام کن مرا تا شکر نعمت ات را چنان منایم که ارزانی کردی بر من و‬
‫والدین ام و بجا آرم اعامل نیکو را و داخل کن مرا برحمت خود در زمرۀ بنده گان صالح‬
‫مقـربت‪ -‬آمین‪.‬‬

‫‪ .182‬منل‪١٩/‬‬
‫غایۀ دعوت و رهنامیی های اهل حق‬
‫مقدمه‬
‫این ذوات چه مقصد دارند و برای چه به این درد رسهای خون آشام زندگی خود را سپری‬
‫میمنایند؟ سوال بجاست‪.‬‬
‫آری! به این نیکان پاک رسشت‪ ،‬خدای عظیم نورانیت اضافه‪.‬تر از اثر تثبیت جهت به‬
‫غرض وصول قرب حرضت خویش داده است که گویا ایشان خودها را اکرت فلم در زندگی‬
‫دیده و در نشیب و فراز حیات عکاسان (کرام الکاتبین) را بتاممه به قسم عین الیقین در قلب‬
‫مشاهده کرده و در برابر شان فعالیت شیاطین جنی و انسی را با پاره یی از نفس پروریهای‬
‫فاسد غیرالزمی و متام ًا متکی بر شهوت رانی و زورگوییها را با دیگر اغـواگری ها یکایک‬
‫دیده و میبینند و اینکه در مقابل این سحر شدهگان شیطنت و این فریفته گان انـانیت و‬
‫شهوت و راه گمشده گان ضاللت چه باید بکنند و به چه ترتیب هرچه زودتر ایشان را به‬
‫شاهراه سالمت هر دو جهان به یاری خداوندجل جالله بکشند و ازین بدبختی ها و جهالت‬
‫برهانند و به زندگی رساپا صلح و سالمت متکی بر عدالت و صفائیت با یک عامل فرحت به هر‬
‫دوجهان برسانند‪ ،‬میکوشند و میجوشند و تکالیف این بی رحامن و پیروان شیطان و ظاملان‬
‫را دیده و دانسته نادیده انگاشته و در مساعی خودها دمی کوتاهی نکرده و منیمنایند که‬
‫اینک به قسمتی از غایۀ عالیۀ شان در البالی مطالب ذیل وارد شده و البته حصۀ بیشرت و‬
‫تکالیف اشدتر آنرا از مطالعۀ واقعات بازگو کرده قرآن دست ناخوردۀ اسالم و سیرة النبی‬
‫پیغمرب آخرالزمان روشنرت دیده و به توضیحات مبتنی بر آن که موالنا بلخی(رح) ماهرانه داده‪،‬‬
‫از مثنوی معنوی اضافرت دریافت دارند‪.‬‬
‫به امید وصول هدایت کافی هرچه بیشرت برای همگان توسط ما و یاران سلیم در بر‬
‫و بحر‪.‬‬

‫‪395‬‬
‫‪396‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ که غایۀ نهایی ارسال رسل و انزال کتب‪ ،‬مشاهدۀ جالل و کامل یکتای‬
‫او را دیدن و دریافنت و برای خوشنودی او با همه زیردستان و ضعفا رحم و معاونت کردن‬
‫است و بس که این راه های کمک را مقید به انواع اوامر و نواهی موافق هر زمان خدای‬
‫زمین و زمان مقرر داشته است و بدین سلسله آخرین مقام نبوت به حرضت محمد صلی ﷲ‬
‫علیه و سلم و اولین مقام فعالیت در هدایت به حرضت مهدی موعود علیه السالم و یارانش‬
‫ِم ا َعوَا ِ‬
‫ن المْه َ ْدِییِّن‪ -‬آمین‪.‬‬ ‫ِئی م ِْن ا َعَاظ ِ‬
‫اجعَلْ ا َصدِق َا ْ‬
‫ن وَ ْ‬ ‫باشد‪ .‬الَلّٰه ُ َ ّم ْ‬
‫اجعَلن ِْی ا ِمَامَ المَت ّق ِی ْ َ‬
‫ترجمه‪ :‬بارخدایا بگردان مرا پیشوای متقیان و بگردان دوستانم را از بزرگان همکار مهدی‬
‫موعود و یارانش‪-‬آمین‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ که راهروی انبیاء علیهم السالم و رهنامیان حق علی العموم متکی بر دو‬
‫اصل است‪:‬‬
‫اول‪ :‬ظاهری‬
‫دوم‪ :‬باطنی‬
‫زیرا انسان دارای دو حالت بوده‪ ،‬ازینجاست که شخص در باطن منکر از خـدا جل جالله‬
‫و به ظاهر مقر بر خـدا ست‪ ،‬یا برعکس آن و هکذا کسی به باطن دشمن و به ظاهر دوست‬
‫و به باطن خرابکار و مرض و به ظاهر شایسته و صالح و امثال این صدها کیفیت در اشخاص‬
‫به تـفاوت ظاهر و باطن شان  پیداست که بعض ًا ظاهرش با باطن متام ًا معکوس میمناید‪،‬‬
‫لذا پس از ثبوت ارائه مثالهای ظاهر و باطن فوق‪ ،‬راهروی انبیاء علیهم السالم و اولیا (رح) بر‬
‫دو اصل (ظاهر و باطن) مربوط باشد‪.‬‬
‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ که اصل ظاهر‪ ،‬عبارت از ایفای اوامر در عبادات و احکام است ولی‬
‫اصل باطن‪ ،‬اخالص در عمل داشنت و رأس اخالص‪ ،‬ایامن قوی به ذات اقدس او تعالی‬
‫و صحت اثرش در همه اعامل و اقوال‪ ،‬خداوند جل جالله را حارض و ناظر حال و احوال‬
‫خود دیدن است و بس‪ .‬ازیرنو اعامل به هر نوع و صورتی که هست باید طوری بجا‬
‫غایه دعوت و رهنامیی های اهل حق‬ ‫‪397‬‬

‫گردد که گویا او خدا جلجالله را میبیـند‪ ،‬اگر او جلجـالله را منیبیند‪ ،‬بیشـک خـداوند‬
‫کن تَراه فَهو ی َ‬
‫راک» الحدیث‪.‬‬ ‫جل جالله وی را میبیند« وَا ِْن َل ّ ْم ت َ ُ ْ َ ُ ُ َ َ‬
‫ترجمه‪ :‬اگر خداوند جل جالله را منی بینی‪ ،‬پس ویتعالی تو را میبیند‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا میدانید؟ اصل برادری و برابری با داشنت روحیۀ خـداشناسی و یکتاپرستی کار بس‬
‫مهم است زیرا اساس ًا شیاطین به دو جناح در زندگی اوالد برش فعالیتها و خرابکاری های‬
‫گوناگون دارند‪.‬‬
‫اول‪ :‬انسان ها را در بین خود شان به عداوت مواجه ساخنت‪ ،‬گویا خود شانرا عوض دیگر‬
‫درندهگان بهم انداخنت باشد که این اعامل را ظلم گویند‪.‬‬
‫دوم‪ :‬اشد ظلم ﴿ ا ِ ّن الشّ ِر َ‬
‫ک ل َ ُظلْمٌ عَظِیْم ٌ﴾‪ 183‬است‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ترجمه‪ :‬به تحقیق رشک ظلم بزرگ است‪.‬‬
‫البته انکار مطلق از ذات واحد االحد برحق جل جالله اظلمرت و عظیمتر باشد و شیطـان‬
‫منیگذارد که تا انسان ها در پرتو یکتاپرستی بر اصل برابری و برادری زیست کنند یعنی‬
‫خرابی و خرابکاری های مرحله اول برای بنیانگذاری این آرزوی دوم (ارتداد انسانها) از‬
‫طرف شیاطین در اوالد برش صورت میگیرد‪.‬‬
‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که علت شدت بال بر این ذوات رشیف فقط هامنـا متامیت کارنامۀ‬
‫صحنههای فعالیت شیاطین جنی و انسی بوده و از جانب دیگر تـنهایی این ذوات رشیف‬
‫( انبیاء علیهم السالم و اولیای کرام رضوان ﷲ تعالی علیهم اجمعین) باشد‪ ،‬هرگاه اندکی‬
‫ل َکا َن زَهُوْق ًا﴾‪ 184‬باطل محو‬ ‫ق الْبَاطِلْ ا ِ َ ّن الْبَا ِ‬
‫ط َ‬ ‫جآء َ ا ْلح َ ُ ّ‬
‫ق و َ زَهَ َ‬ ‫رشد یافتند به حکم‪﴿ :‬و َ ق ُلْ َ‬
‫گردد و به رسحد تکامل به یاری خداوند جل جالله منیرسد‪.‬‬
‫ترجمه‪ :‬و بگو حق آمد و باطل نابود شد آری باطل همواره نابودشدنی است‪.‬‬

‫‪ .183‬لقامن‪١٣/‬‬
‫‪ .184‬ارساء‪٨1/‬‬
‫‪398‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ که از همۀ این افعال و اقوال خوبرتین و بهرتین کارها به حضور بارگاه‬
‫صمد بیهمتای او جل جالله اینست که فرد یا اجتامع در شیوع معرفت و وحدتش در‬
‫اذهان بکوشند و مساعی خستگی ناپذیر در عدالت گسرتی ورزند و اینها را انبیاء و رسل‬
‫علیهم السالم و اولیای کرام در گذشته میگفـتند و پس از مهدی موعود علیه السالم‪،‬‬
‫مهدیون(ع) در آینده باشند‪.‬‬
‫‪ -٧‬آیا میدانید؟ که پیروان و همکاران این ذوات رشیف نیز بالنوبه از خوبرتین موجودات‬
‫کرۀ خویش‪ ،‬بلکه از بهرتین نسل معارص زمان و حتی مابعد دوران خودها الی ماشاءﷲ‬
‫شمرده میشوند و بعضیها برای پخش شیوع توحید‪ ،‬طوری که گفـته آمد نظر به اعامل و‬
‫اقوال و نیات نیک خود‪ ،‬قابل پذیرایی ُقرب حضور گردیده نایل به اعلی درجات میشوند‪.‬‬
‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ مبارزین شیوع وحدت که به منطق اسالمی و انسانی به زمان غربت اسالم‬
‫(ص)‬
‫و عرص حارض فعالیت مالی و جانی می منایند‪ ،‬اجر یک واحد شان به قول مخرب صادق‬
‫با ‪ ٥٠‬نفر از خوبان زمان آنحرضت صلی ﷲ علیه وسلم به ترصیحاتی که سائل پرسید‪ ،‬برابر‬
‫است‪.‬‬
‫چنانکه دوباره پرسیدند آیا با ‪ ٥٠‬نفر خوبان عرص ما یا زمانه خود شان؟ رسول علیه السالم‬
‫پاسخ دادند نه‪ ،‬بلکه با  پنجاه نفر از خوبان دوران شام‪.185‬‬
‫دقت کنند که چه رتبه و موقفی را خدای متعال به معلنین حق و مبارزین راه توحید که‬
‫هنگام ضعف اسالم میکوشند مرحمت کرده است‪.‬‬
‫‪ -٩‬آیا میدانید؟ که برعکس پست‪.‬ترین هیکل های نامرغـوب در موجـودات او تعـالی‬
‫جل جالله کسانی اند که از کوتاه نظری به اثر کرثت غفلت در واقع بنابر انهامک در لذایذ‪،‬‬
‫از موجودیت خدای عظیم انکار منوده باشند که بدترین شان آنـانی اند که در پخش‬
‫این مفکوره و تیوری منحوس‪ ،‬دیگران را نیز دعوت کنند یا باعث فعالیت به رسانیدن این‬
‫عقیدۀ باطل در آنها گردند‪.‬‬
‫ۀ‬
‫مدرس� قرآن را می خوانیم‪.‬‬ ‫ۀ‬
‫صفح� ‪ 20‬ما چرا رسایل‬ ‫‪ .185‬رجوع به پاورقی‬
‫غایه دعوت و رهنامیی های اهل حق‬ ‫‪399‬‬

‫‪ -١٠‬آیا میدانید؟ که شدیدترین مبغوضان به حضور خداوند جل جالله کسانی اند که او‬
‫جل جالله را بکلی ناموجود دانند و بدبختترین آنها مردمی اند که در تقویۀ این نظریه‬
‫ضد موجودیت او تعالی جل جالله به انواع وسایط و حیل دست اندرکار باشند‪ ،‬نعوذ بال� ل �ه منها‪.‬‬

‫‪- 11‬آیا می دانید؟ که نظر به گروه متذکرۀ فوق‪ ،‬مردمی که خداوند(ج) را قبول دارند ولی‬
‫بروی اغوای شیاطین جنی و انسی با اوتعالی انباز و ن ِدْ ‪ 186‬مانند بت های گوناگون ساخته‬
‫باشند‪ .‬این طبقه در برخی موارد از منکران وجود خداوند جل جالله بروی فاصلۀ بُعد‬
‫موقف پیشرت دارند و در کار و بار رهنامئی اکرثاً رس براه تر باشند‪.‬‬
‫هداهم ﷲ بایدینا باسرع الزمان بعزت و حرمت عظیم سبحانک – آمین‪.‬‬

‫‪ .186‬مثل‪ ،‬همتا‬
‫کمک با انبیاء(ع) و معلنان راه حق‬
‫مقدمه‬
‫درست روشن شد که فعالیت در برابر اجتامع به تـنهایی ناممکن بوده و از جانبی هم نظر به‬
‫‪187‬‬
‫حوْ َن ﴾‬‫ب بِمَا ل َدَ ْیه ِ ْم فَر ِ ُ‬
‫�‬
‫ل ِ‬
‫حز ْ ٍ‬ ‫قول خدای متعال‪ُ ﴿ :‬‬
‫ک ُّ‬
‫ترجمه‪ :‬هر جامعت به آنچه در دست دارد خوشحال است و عارفی برای روشن ساخنت‬
‫مقدمۀ این حقیقت چنین گفـته‪:‬‬
‫کند هر جنس با همجنس پرواز‬ ‫کـبوتر با کـبوتر باز با بـاز‬
‫بـیشک چنانکه شیاطین جنی در بنی نوع برش همراهان و همکاران فاسد مادی دارند‪،‬‬
‫هکذا برای  پیرشفت اعالی حق و شیوع وحدت و آرامی برشیت با انبیاء علیهم السالم و‬
‫پیشاهنگان در گذشته صالحان و نیکان بوده به عرص حارض نیز همراهان و همکاران مبارز‬
‫مستانه باشند که در راحت و زحمت و در ناداری و ثروت از هیچ حالت و قدرت بیم نکرده‬
‫و از کمکهای زبانی و مالی و جانی خود مضایقه نیاورند و اینکه ایشان را چه نورانیت و‬
‫کیفیت به صدد این فعالیت میآورد و چرا با اینهمه شطارت کوشان اند و از هیچ قدرت و‬
‫مخالفت بیم ندارند؟ حقیقت انکار ناپذیر است که از رسچشمۀ‪:‬‬
‫ل الَع ِظیم﴾‪ 188‬بهره مند میباشند‪.‬‬ ‫ﷲ یُوْتِیْه ِ مَن َی ّشَآء ُ وَﷲ ُذُوالْف َْض ِ‬‫ل ِ‬ ‫ض ُ‬‫﴿ذَل َِک ف َ ْ‬
‫ترجمه‪ :‬این فضل خاص خداوند متعال اسـت‪ ،‬میدهد به هرکـس که خـواهد و خداوند‬
‫جل جالله مالک فضل و عنایت بسیار است‪.‬‬
‫آری! بروی اصل مسلمی که گفـته شد فضل خاص حرضت الهی شامل حال شان باشد‬
‫چنانکه نظر به ترصیحات نص کالم ربانی مالحظه کردند بـیشک اینها بهره مند گردیده گان‬
‫ف عَل َیْه ِ ْم وَلا َ هُ ْم‬ ‫دولت رسای ُقرب والیت در مقام مهدویت اند ﴿ا َلا َ ا ِ َ ّن ا َْولِیَاء َ ﷲ ِلا َ َ‬
‫خو ْ ٌ‬
‫‪189‬‬
‫َیحْزَنُوْ ْن﴾‬
‫‪ .187‬مؤمنون‪٥٣ /‬‬
‫‪ .188‬جمعه‪٤/‬‬
‫‪ .189‬یونس‪٦٢/‬‬

‫‪400‬‬
‫‪401‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫ترجمه‪ :‬بدانید که نیست بر اولیای خدای متعال بیم و یا خوف[از هیچ جهت] و نه هم‬
‫پریشان و غمناک میشوند‪.‬‬
‫با این مقدمۀ مخترص بیمورد نیست که به مطالعۀ پاره یی از مواد کمک با نبی یا انبیاء علیهم‬
‫السالم و صلحا پردازیم‪:‬‬
‫‪-١‬آیا میدانید؟ برای تثبیت ارتباط با رسان اداری ظاهری و باطنی مثالهای برازندۀ بسیار‬
‫ال اگر شخص دارای هر سویۀ علمی‪ ،‬مالی و یا رسوخ‬ ‫برای دریافت فهم موجود است‪ ،‬مث ً‬
‫قومی باشد‪ ،‬تا از راه حواشی داران کرسی ارباب قدرت ارتباط نگیرد‪ ،‬به زعیم یا شاه وغیره‬
‫کامیلیق رسیده منیتواند و هکذا اگر زمین چقدر هموار و مستعد آبـیاری است اما تا با‬
‫جویچه یا جوی و یا نهر کالن ارتباط نداشته باشد‪ ،‬آب به آن منیآید‪ .‬به این سلسله باید‬
‫گفـت که اگر گروپ یا غیره آالت برقی چقدر عالی و برابر به اصول تخنیکی ساخته شده‬
‫باشند‪ ،‬تا به لین برق ارتباط نگیرد استفاده از آنها گرفنت و یا تثبیت کامل شان امکان ندارد‪.‬‬
‫ازین قبیل دالیل بسیار است که باعث بر استحکام ارتباط و یا معرفت اشخاص با رسدمداران‬
‫امور‪ ،‬خواه به ظاهر باشد و یا باطن‪ ،‬رضور است‪ .‬این چنین ارتباط و معرفت و قرب با خالق‬
‫و رازق و مربی این همه مقتدران نیز از الزمۀ حاالت اصلی و متعلق به تقویۀ قوای روحانی‬
‫و ایامنی مؤمنین باشد‪.‬‬
‫‪ -٢‬آیا میدانید؟ هر پیغمرب نظر به معجزه یی که اظهار کرده‪ ،‬هامن اثر در باطن پیروان او‬
‫نظر به امم دیگر بیشرت مؤثر است بدین معنی که موسی علیه السالم برای دفع سحر‪ ،‬معجزۀ‬
‫عصا و ید بیضا وغیره داشت لذا سحر و همه انواع آن از دست یهود از همه امم بیشرت مؤثر‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ که این چنین عیسی علیه السالم معجزه به مقابل حکمت حکام داشتند‬
‫مانند زنده کردن بیجانها‪ ،‬شفای برص و غیب گوییها که رازهای درون خانه وغیره را افشاء‬
‫ام به دست‬ ‫میکردند‪ ،‬لذا اسباب آالت تخنیکی علی االکرث در امت او اخرتاع شده و عل ً‬
‫آنها بیشرت افتاده است‪.‬‬
‫کمک با انبیاء (ع) و معلنان راه حق‬ ‫‪402‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ که به این حساب از محمد صلی ﷲ علیه و سلم هرچه بیشرت ترصف در‬
‫کامل بالغت و تأثیر در صحبت با غیره فضایل علم لدن به امتش به ارث مانده است‪ .‬ازیرنو‬
‫او صلی ﷲ علیه و سلم را نعوذ باهلل ساحر و کاهن می گفتند و حتی هنگام تالوت قرآن که‬
‫در جای های الزم وقف می کردند کفار برای متوحش سـاخنت مردم پروپاگندها می منودند‬
‫که در خود کالم تأثیری نیست اما هنگام وقف محمد(ص) چیزی را از سحر می خواند که دلها‬
‫را به خود متامیل مناید حاالنکه وقفه ها برای درک حقیقت معانی عبارت بود تا مستمع‬
‫آن را به دقت نگرد و به اعامق موضوع غور مزید مناید‪ ،‬لذا اثرات تبلیغ در علامی این‬
‫امت به اندکی تزکیه یافنت و رسیدن به بهرۀ علم لدن‪ ،‬بقدر اعامل و اخالص در شخص از‬
‫معجزات حرضت وی صلی ﷲ علیه و سلم باشد که به پیروانش به ارث رسیده و میرسد و‬
‫آن چنانکه درین فن امت آنحرضت صلی ﷲ علیه و سلم موفق اند کمرت توفیق به پیروان‬
‫امم دیگر نصیب گردیده است‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که نه تـنها در فن تبلیغ‪ ،‬کامل به امت آنحرضت (ص) داده اند بلکه از‬
‫همه معجزات و کارنامه های امم دیگر نیز به اینها سهم بارز نصیب گردیده‪ ،‬ازینکه چرا‬
‫بطور شاید و باید موفق نشدند؟ سوال بجاست‪.‬‬
‫آری! از اثر کار شکنی و تخریبکاری های اعدای ظاهری و باطنی که به لباس دوست‬
‫منایان‪ ،‬بنیاد اسالم را با غیره عوامل برباد منودند‪ ،‬چنانکه شاه و شاهزادهگان ارثی‬
‫بالنوبه در آن رکن اعظم شمرده می شوند که در رسالۀ «علل پسامنی عالـم اسالم»‬
‫جمع و تدوین گردیده است‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ که هر پیغمرب در اول بعثت به غرض تقویۀ روح و ایامن و معرفت خدای‬
‫زمین و زمان و گسرتش عدالت برای همگان با غیره مکارم عالی انسانی از مردم کمک ها‬
‫خواسته‪ ،‬ولی خدای عظیم از جملۀ کم و بیش یکصدو بیست و چهار هزار انبیاء و ُرسل‬
‫‪403‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫چرا حرضت عیسی (ع) را مثال قرار داده میفرماید‪:‬‬


‫ی ا ِلَی ﷲ﴾‬ ‫ن م َ ْریَم َ لِلْحَوَار ِ یی ّ ِ َ‬
‫ن م َ ْن اَن ْ َ‬
‫صار ِ ْ‬ ‫ل ع ِیْسَی اب ْ ُ‬ ‫َ‬
‫کما ق َا َ‬
‫﴿ َ‬
‫‪190‬‬

‫ترجمه‪ :‬پس چنانکه گفـت عیسی پرس مریم برای حواریون‪ ،‬کیست که نرصت دهد مرا‬
‫برای خـدا جل جالله‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ که درین چه راز عظیم است؟‬


‫آری! چون حرضت عیسی علیه السالم با آن همه معـجزات رسسام آور (احیای اموات‪،‬‬
‫شفای برص و کور مادرزاد و امثال آن) بازهم از طرف عـلامی یهود بروی حسادت بنابر‬
‫نداشنت پدر‪ ،‬حرامزاده نعوذ باهلل خوانده شده و میگفـتند که ولدالزنا پیغمرب منی شود و از‬
‫جانبی هم حرضت وی به حدی نادار و فقیر بود که از جامه‪ ،‬جز عورت پوش و از ظروف‬
‫غیر از کاسۀ چوبین برای نوشیدن آب‪ ،‬دیگر چیزی به اصح روایات نداشت‪ ،‬بنابرین دو‬
‫صفت او‪ ،‬خدای متعال وی را مثال قرار داده است‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ چرا مثال در بین همه انبیاء علیهم السالم‪ ،‬عیسی(ع) گردیده در حالیکه‬
‫نوح‪ ،‬ابراهیم‪ ،‬موسی و سایر پیامربان علیهم الصالﺓ و السالم را نام نربدند؟‬
‫آری! به این معنی که اگر کسی آمد و او شام را به توحید و شیوع معرفت دعوت میکرد‬
‫گرچه از طرف مخالفین به حرام زادهگی وغیره اتهام ها منسوب شود (که مستحـیل مقام‬
‫رسالت است) و هم ظاهراً چنان نادار و خوار باشد که جز کاسۀ چوبین در بساطش چیزی‬
‫نبود‪ ،‬الزم است که او را مانند حواریون‪ ،‬معاونت و کمک به یقین و اخالص با درایت کامل‬
‫بنامیید به رشطی که شید و مکر از طرف اعدا در آن به کار نرفته باشد‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا میدانید؟ بعد از دعوت مستدام نوح علیه السالم که تقریب ًا به هزار سال قمری کم‬
‫و بیش دوام داشت ولی قوم از بتپرستی دست نکشیدند‪ ،‬الجرم پس از ناامیدی دعای بد‬
‫‪ .190‬صف‪١٤/‬‬
‫کمک با انبیاء (ع) و معلنان راه حق‬ ‫‪404‬‬

‫کرد تا همه برش و جانداران روی زمین به آب قهر غرق و نابود گردیدند‪ ،‬کام قوله تعالی‪:‬‬
‫‪191‬‬
‫ض م َِن ال ْ َکافِر ِی ْ َن دَ َی ّارَا﴾‬
‫ّب لا َ تَذ َْرعَل َی الا َ ْر ِِ‬ ‫﴿وَق َا َ‬
‫ل نُوْحُ َر� ّ ِ‬
‫ترجمه‪ :‬و گفـت نوح خدایا مگذار بروی زمین از کفار احدی را‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا میدانید؟ با قبول این دعا یک قهر عالـم شمول به قسم طوفان رسازیر شد که همه‬
‫انسانها و جانداران را که در کشتی نبودند به غرقاب فنا تباه کرد و از عدۀ محدود همراهان‬
‫او بقای نظام امروزی دنیا برپاست‪ .‬با تذکر نزول این قهر جهانشمول و آنکه رحمت او تعالی‬
‫‪192‬‬
‫ضب ِ ْی»‬
‫َت ر َ ْحمَت ِی غَ َ‬
‫سبَق ْ‬
‫بر غضب اش بسیار است چنانکه در حدیث قدسی آمده قال ﷲ‪َ « :‬‬
‫ترجمه‪ :‬فرمود خداوند پیشی گرفته یا زیادت دارد مهربانی های من بر قهر و غضبم‪ .‬به‬
‫ما میآموزاند که بخواهیم از خدای متعال تا نظیر آن قهر‪ ،‬رحمت شیوع وحدت‬
‫عالـمگیر را توسط ما و همۀ نیکان مسلامنـان در رستارس جهان بنامید‪ .‬آمین یا رب‬
‫العاملین‪.‬‬

‫‪ -1١‬آیا می دانید؟ که نوح علیه السالم را ازین سبب آدم ثانی گویند که از آن تعداد‬
‫همراهان او در روی زمین احدی  پس از کمی مدت مناند جز آن سه پرسش حام و سام و‬
‫یافث که ازینها باز نسل نو به عالـم انتشار یافته و این جمعیت چهار میلیاردی رو به تزاید‬
‫عرص ما زادۀ بقایای آنها باشد‪.‬‬

‫‪ .191‬نوح‪٢٦/‬‬
‫‪ .192‬الراوی‪ :‬أبو هريرة املحدث‪ :‬البخاری ‪ -‬املصدر‪ :‬الجامع الصحيح ‪ -‬الصفحة أو الرقم‪7422 :‬‬
‫خالصة الدرجة‪[ :‬صحيح]‬
‫ثبوت روح در کلیه اشیاء و انواع و اقسامش‬
‫‪ -١‬آیا میدانید؟ که روح در همه چیز و موجودات باشد زیرا ثابت گردیده که ترکیب همه‬
‫اشیاء از ذرات بهم آمده‪ ،‬آن مواد التصاقی که این ذرات را با یکدیگر چسپانیده است این‬
‫را روح ثابته گویند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که هرگاه روح ثابته را خدای متعال از اشیاء برآرد‪ ،‬جـِرم ماده مانند گرد و‬
‫غبار خفیف مناید که قرآن خربدهی از آن کرده میفرماید‪:‬‬
‫‪193‬‬
‫نالْمَنْف ُوْ ِ‬
‫ش﴾‬ ‫ل َ‬
‫کالْع ِْه ِ‬ ‫نا ْلجِبَا ُ‬ ‫﴿و َت َ ُ‬
‫کو ُ‬
‫ترجمه‪ :‬میگردد کوهها چون پشم رنگۀ ندافی شده‪ .‬که بطور مثال است‪ ،‬زیرا روح ثابته را‬
‫از آن خداوند جل جالله میکشد‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ بعضی ازین کرات حاال که عمر شان پوره شده معلوم گردیده که چون روح‬
‫ثابته را خدای عظیم از آنها برآورده‪ ،‬مجموع ذرات آن طوریست که امروز به مکاشفات‬
‫علمی و اسباب آالت غول پیکر چون تلسکوب های بزرگ مکشوف گشته که بقدر یک‬
‫پاکت قند خشتی ولی به وزن سنـتـلیون ها تن ثقیل‪ ،‬اجرام در ماورای جو وجود دارد و در‬
‫حقیقت این مجموعۀ ذرات کره یی است که از آن روح ثابته باذن ﷲ برآمده است‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ که ارواح طور عموم به دو قسم اند‪:‬‬


‫اول‪ -‬روح ثابته چنانکه گفـته آمد‪.‬‬
‫دوم – روح امنایی که در همه اشیای قابل تکامل مربوط به مراحل موجود است‪ ،‬مانند‬
‫جانداران و اشجار و نباتات و معادن وغیره‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که روح امنایی نیز بر دو قسم است‪.‬‬

‫‪ .193‬القارعه‪٥/‬‬

‫‪405‬‬
‫‪406‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫اول ‪ -‬روح امنایی سیار که عموم ًا در جانداران متحرک از هرقبیل که هستند موجود باشد‬
‫مانند انسان و کلیه وحوش و طیور اهلی و غیر اهلی در بروبحر و کرات دیگر‪.‬‬
‫دوم‪ -‬روح امنایی ثابت که در همه اشجار و نباتات و معادن وغیره وجود دارد‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا میدانید؟ چرا جانداران را دارای روح سیار میگویند؟ زیرا آنها دارای جهاز هاضمه‬
‫بوده و دستگاه سیار اتخاذ مواد غذایی و انرژی به نام شکم یا نفس با خود دارند و هر جا که‬
‫به آب و هوای معتادبه شان مطابقت داشته باشد زندگی کرده و اکرثاً با رشایط ناگوار جوی‬
‫تاب آورده و به حیات خویش الی ماشاء ﷲ (اجل موعود) ادامه داده میتوانند‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا میدانید؟ که اشجار را چرا دارای روح امنایی ثابت میگویند؟ زیرا تا اینها در جای‬
‫معین ریشه و اشعار ماسی خود را ثابت و جابجا نه منایند‪ ،‬منیتوانند که زنده باشند و یا به‬
‫زندگی خویش ادامه دهند و حیات شان بیشرت مقید به مساعدت اوضاع جوی است‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا میدانید؟ که در آب و هوا وغیره اشیاء نیز یکنوع روح مخصوص موجود است‬
‫چنانکه آب اگر در دریا و یا جوی مدتها جریان داشته باشد نقص به آن پدید نیاید ولی‬
‫اگر از آن حصه یی را گرفته در ظرف اندازید‪ ،‬پس از مدتی دیده می شود که پوسیده و‬
‫متعفن میگردد و این خود می رساند که از جنس خود چون بریده و جدا کرده شد لذا به‬
‫نابودی گراید‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا میدانید؟ که روح در جانداران باعث حیات بوده و هکذا روح در فلزات برق‬
‫نامیده میشود که وسیلۀ چرخانیدن اشیاء وغیره کارنامهها میگردد و روح در اجتامع‬
‫زعیم و در فامیل و باالتر از آن اولیای شان شمرده شده و روح در ملت تقسیامت‬
‫سیاسی مملکتی زعام و رسدمدارن دست اول و روح در ارتقای باطن اشخاص انبیاء‬
‫علیهم السالم و اولیاء ﷲ و جاینشینان سامل و ثابت و عالـم شان اند‪.‬‬
‫ثبوت روح و اثرات فعل و انفعال ارواح در اجساد‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ روح یک حقیقت انکار ناپذیر در بدن انسان و همه جانداران است زیرا‬
‫تا زمانی که روح در قالب جای دارد اگر اضافه از صدها سال بر انسان بگذرد اعضاء و اندام‬
‫متالشی نشوند ولی همین که روح از بدن برآمد به ظرف یک هفته همه جسم پوسیده و از‬
‫بین میرود‪.‬‬
‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که موجودیت روح در بدن به حکم موجودیت برق در ماشین آالت‬
‫است‪ ،‬گرچه ظاهرا ً هـر پرزه به ذات خود فعـال دیده میشـود و خود برق به نظـر‬
‫منیرسد‪ ،‬این چنین از برکت روح‪ ،‬جوارح و همه اعضاء فعال اند اما خود آن را به‬
‫سادهگی منیتوان دید‪ 194‬و حتی منی شاید فهمید‪.‬‬
‫‪ -٣‬آیا میدانید؟ انسانها با اشخاص ضعیف و مریض‪ ،‬چقدر که ناتوان هم باشند به خوبی‬
‫میل در خویش به بودوباش با وی به شب ها و مدتها دارند ولی همین که روح از بدن‬
‫او مفارقت کرد‪ ،‬گرچه آن شخص بهرتین دوستش باشد بازهم منیخواهد با وی اضافه از‬
‫یک شب و یا کمرت از آن وقت را بگذراند‪.‬‬
‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ ازین واقعیت چه حقیقت روشن میشود؟‬
‫آری! بـه مـا نشـان مـیدهـد کـه عالقـه و ارتباط اشـخاص بـا همدیگـر از نگاه روح اسـت‪،‬‬
‫چـون روح در کالبـد نباشـد انسـان های زنده دیگر میل متـاس و بود و باش را بـا او ندارند‪،‬‬
‫ازیـن بـی میلـی واضـح میگـردد کـه ارتباط ابـدان با همدیگـر به اثر روح اسـت‪.‬‬
‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که روح انسان از جنس ارواح غیره جانداران نبوده بلکه بنابر نسبتی که‬
‫‪195‬‬
‫ت ف ِیْه ِ م ِن ُرّ ْوح ِْی﴾‬
‫حرضت ویتعالی در القای آن به ذات خویش کرده میفرماید‪﴿ :‬وَنَف َْخ ُ‬
‫لیک کس را دید جان دستور نیست‬ ‫‪ .194‬تن ز جان و جان ز تن مستور نیست ‬
‫‪ .195‬ص‪٧٢/‬‬

‫‪407‬‬
‫‪408‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫ترجمه‪ :‬دمیدم در کالبد انسان از حرضت خود چیزی را به نام روح‪ .‬لذا دارای رشافت و‬
‫مزیت خاص گردیده که از برکت آن این همه ترصفات را در فلک خود یافته و الیق عقل‬
‫منکشف گشته و از دولت رسای ﴿وَع َ ًل ّمَ ءَادَمَ ٱلْ َأ ْسم َٓاء َ ُك ًل ّهَا﴾ مستفید گردیده است‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ که تـفاوت روح انسان به مثل جنس های مشابه دارای ارزش عالی در‬
‫اشیاء است مث ً‬
‫ال همه سنگها ارزش یک مثقال الجورد یا فیروزه و یا زمرد و یا غیره احجار‬
‫قیمتی را ندارند‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ این چنین در بین معادن‪ ،‬همه فلزات به مقام طال قیمت دار نیست و در‬
‫بین نباتات همۀ شان خاصیت و کیفیت تریاک و امثال آن را دارا نیستند‪ ،‬با غیره تـفاوت‬
‫های چشمگیر که در اشیاء می بینند‪ ،‬هکذا روح انسان با ارواح دیگر جانداران تـفاوت‬
‫کامل دارد‪ .‬باید متذکر شد که در بین جانداران کرۀ ما گویا روح انسان ارزش و مقام و‬
‫موقف جداگانه و خاص را داراست‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا می دانید؟ که تـفاوت روح برش با ملک از ابتدای فطرت هیچ نیست‪ ،‬ازیرنو طفل‬
‫کافر و مؤمن در موت قبل از بلوغ‪ ،‬واصل به جنت و لقای خدای متعال در آنجا گردند‪،‬‬
‫به این تـفاوت که اوالد مسلامن و موحدین بنابر رشافت ابوین شان محرتم بوده و حتی‬
‫بعض ًا شفیع آنها شوند و اما اوالد کفار به قسم خدمۀ مؤمنین در آنجا قرار احادیث وارده‬
‫جایگزین گردند‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ که اولین مرتبۀ روح انسان و وصول عامه برش موحد به حضور خدای‬
‫اکرب مساوی جایگه یی باشد که برای ملک میرس است‪ ،‬اما باالتر از آن در طلب قرب ذات‬
‫اقدس کربیایی او جل جالله الزم دارد که به نیروی اتم نفس مطمئنه باید عروج کرد تا به‬
‫رشافت این دولت متوصل گردد و این عروج ارشاف ملک را میرس نباشد‪.‬‬
‫ثبوت روح و اثرات فعل و انفعال ارواح در اجساد‬ ‫‪409‬‬

‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ چنانچه طیاره ها‪ ،‬راکت ها وغیره اشیای پرواز کنندۀ مصنوعات دست‬
‫برش چطور که در حال خروج از فضا نیازمند اتم است که باید به ماورای جو سفر کرده و از‬
‫کرات دیگر به ما خربدهی مناید این چنین هرگاه بخواهیم رشفیاب قرب حضور گردیم الزم‬
‫دارد تا به استفاده از نیروی اتم نفس مطمئنه طی مراحل منوده و قرب کامل را به حرضت‬
‫ل المَعَاوِنِی َ‬
‫ن‬ ‫صولهَا َ بِمَن ّ ِ ٖه و َ فَضِ ل ْ ٖه ا�لکَریم ل ِی و َ ل ِ ُ‬
‫ک ِّ‬ ‫جوْا و ُ ُ‬
‫کربیای او جل جالله حاصل داریم‪ .‬و َ نَر ْ ُ‬
‫ْ‬
‫حیَاء ِ و َ الْا َ ْمو َ ِ‬
‫ات الم ُ ْسل ِمی ْ َن‪.‬‬ ‫ِن الا َ ْ‬
‫نم َ‬‫و َ المُؤم ِنِی َ‬
‫ترجمه‪ :‬میخواهیم رسیدن خود(بدان مقام قرب) را به لطف و کرم تو ای خدای عظیم‪،‬‬
‫(ارزانی کن) این توفیق را به من و همه همکاران و مؤمنان و کسانی که زنده و یا مرده اند‬
‫از اهل اسالم‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا می دانید؟ چقدر که قوای روحانی پاک و بی غش باشد به هامن اندازه‬


‫موجودان عالـم ارواح به آن آمیزش و متاس بیشرت گیرند‪ .‬از آنجا که اصحاب رسول‬
‫علیه السالم به ایامن کامل اسالم را پذیرفتند لذا با قبول هرگونه تکالیف رصف مال و‬
‫جان و هجرت را با ترک کیش هزاران ساله بت پرستی به طیب خاطر پذیرفتند‪ ،‬بنا ًء به‬
‫کمک شان مالئک عندالفرصت می رسیدند کام قوله تعالی‪:‬‬
‫‪196‬‬
‫ف مّ ِ َن الْمَلاَئِکَة ِ مُنزََلِی َن﴾‬ ‫﴿ا َْن ُی ّم ِ َ ّد ُ‬
‫ک ْم ر َ ُبّ �کُ ْم بِثَلاَث ًَة ِ اٰلا َ ٍ‬
‫ترجمه‪ :‬معاونت کردیم شام را [اصحاب رسول اکرم صلی ﷲ علیه و سلم را در غزوۀ بدر]‬
‫به نزول سه هزار مردان جنگی از مالیکه‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا می دانید؟ از صفائیت روح است که اطفـال شیرخوار به اوایل ماه های عمر در‬
‫حالیکه هیچ منی دانند گاهی بطور عجیب از آنها سیامی خنده و حالت آن دیده می شود‬
‫و این درست فرصتی است که ملک با او آمیزش کرده و بی اختیار او را از فرط خوشحالی‬
‫میخنداند‪.‬‬
‫‪ .196‬آل عمران‪١٢٤/‬‬
‫‪410‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -١٣‬آیا می دانید؟ که اشخاص کاشف القبور یا برخی کاشف القلوب ها با استفاده از‬
‫همین حاالت قوای روحانی‪ ،‬میتوانند حاالت خوشی و یا غیره اوضاع مرده را دریابند و از‬
‫برکت قدرت روحانی این دولت را به دست آورند‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا می دانید؟ حقیقت اینست که روح خود را در وسط جسد خویش و شخص مرده‬
‫یا مقربۀ او قرار می دهند مانند مقناطیسی که در بین دو توته آهن پاره مساویانه قرار گیرد به‬
‫هردوی آن اثر جاذبه برقی موجود شود‪ .‬این چنین به این دو جسد اثر روح پیدا و از پرتو‬
‫آن که در جسد متوفی چه حال است درک اجاملی به جسد شخص زنده حاصل گردد‪.‬‬

‫‪ -١٥‬آیا میدانید؟ که پاره یی از تأثیر خوابهای به نام خواب مقناطیسی یا هیپنوتیزم به ذات‬
‫خود ازین عمل خرب میدهد ولی نه از راه ریاضت کافی‪ ،‬بلکه از اصل معکوس آن که در‬
‫تکامل قوای روحی بعض ًا عوض موکالن عالـم قدس از ارواح خبیثه (شیاطین) امداد جسـته‬
‫موکل برآرند و این نوعی از سـحر باشـد که نتیجه اش کمی عـالقه با خـدا جل جالله بوده‬
‫و اینها برای دریافت نام به خویش از آزار مردم کوتاهی نکنند و اکرثاً در نهایت به ارتداد‬
‫گرایند‪ ،‬نعوذ بال� ل �ه‪.‬‬
‫فنای کلیه اشیاء به اَعامر متفاوت به غیر از خدا جل جالله قطعی است‬

‫ک ُـلّ شَـ ْ ٍئ هَاـل ٌِک ا ِل َا ّ و َ ْج ْهــه ُ﴾‬


‫‪197‬‬ ‫﴿ ُ‬
‫ترجمه‪ :‬هرچیز را فنا در پی باشد جز از حرضت او جلت عظمته که باقی بیزوال و ابدی‬
‫متعال است‪.‬‬
‫‪ -١‬آیا می دانید؟ که وجود طفل در رحم و زمان بودنش در آنجا فقط به خاطرآمادهگی‬
‫زندگی بروی زمین است که به طول نه ماه برای انسان کمرت یا بیشرت مقرر گردیده است‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که مدت بودن ما در جهان و سپس در صندوق قرب‪ 198‬و یا شعله های‬
‫آتش که هنود از آن استفاده میکنند‪ ،‬زمان تیاری انسان ها برای حیات رسای ابدی است‪،‬‬
‫یعنی به نیکبختان جنان و به بدبختان و ظاملان دوزخ باشد‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ چرا دنیای ما را دار فنا میگویند؟‬


‫زیرا هرچه درین عالـم می بینید دیر و یا زود به وقت معین یا اجل موعود فانی میگردد که‬
‫تـفاوت در آجال البته سنت ﷲ و مشیت اوست جلت عظمته که در آن حکمت ها باشد‬
‫‪199‬‬
‫قوله تعالی‪﴿ :‬فَاِذَا َجآء َ ا ََجل ُه ُ ْم لا َ ی َ ْستَأخِر ُ ْو َن َساعَة ً وَلا َ ی َ ْست َ ْقدِمُوْ َن﴾‬
‫ترجمه‪ :‬چون رسد اجل ایشان‪ ،‬لحظه یی پس و پیش نگردد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ فنا و نابودی همه اشیاء به روی وقت معین که خالق اکرب و علیم برآرندۀ‬
‫این همه بحر و بر مقرر کرده‪ ،‬حتمی است ولی به تـفاوت و انواع گوناگون‪ ،‬اما در اسباب‬
‫فنای شان وسایط بعض ًا چون وصول آفات و یا دوران تکاملی آن شئ به کار می رود‪،‬‬
‫خصوص ًا در جانداران که اکرثاً آکل و مأکول همدیگرخود اند‪.‬‬
‫‪ .197‬قصص‪٨٨/‬‬
‫‪ .198‬عامل برزخ‬
‫‪ .199‬اعراف‪٣٤/‬‬

‫‪411‬‬
‫‪412‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که عمر و مدت حیات همه این جانداران و بیجـانـها وغیره چیزهای‬
‫نامرئی و مرئی جهـان ما و دیگر افالک و خالصـه زندگی و بقای هر کره به امر او تعالی‬
‫جل جالله قبل از همه مقرر شده و این را اجل موعود گویند‪ ،‬قوله تعالی‪:‬‬
‫﴿ ُک ُ ّل ش َ ْیء ٍ هَال ٌِک ا ِل َا ّ و َ ْجهَه ُ﴾‬
‫ترجمه‪ :‬هرچیز را فنا در پی باشد جز حرضت او تعالی جل جالله که ابدیست و فنا ندارد‪.‬‬
‫هرکه آمد به جهان اهل فنا خواهد بود آنکه پاینده و باقیست خـدا خواهد بود‬

‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ که تکامل را به اختالف زمان چرا گفـتیم؟ زیرا اکرث نباتات را دورۀ منو‬
‫از یک تا نه ماه باشد ولی برخالف‪ ،‬عمر اشجار اضافه از سال تا صدها سال می رسد‪ ،‬این‬
‫چنین بعضی انسانها‪ ،‬زاغ‪ ،‬کرگس وغیره به اضافه از صد سال زندگی کنند‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ چنانکه ابتدای زمان تکرث نسل مگس و از اکرث خزنده گان در مناطق‬
‫معتدله‪ ،‬بهار بوده و زمان امتداد حیات شان تا تیرماه مقرر گشته و کامل قیامت آنها زمستان‬
‫است‪ .‬این چنین بر ما انسانها نیز زمان فنای مطلق عموم نسل برش وغیره جانداران حتمی‬
‫است که اولین عالمتش طلوع آفتاب از غرب برای چند روز باشد‪.‬‬
‫‪ -٨‬آیا می دانید؟ که به این حساب فنای کرۀ ارض ما وقتی به امرﷲ صورت میگیرد که‬
‫معادن و ذخایر آن دستخوش فنا و نابودی گردیده و به دست انسان ها برآورده و از بین‬
‫رفته باشد که حاال اکرث معادن زیر زمین رو به خالصی گراییده است و دیگر امکان رشد و‬
‫پیدایش آن نظر به سنت ﷲ درین کره ناممکن و متعذر باشد‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ که اعامر کرات نیز دارای چنین تـفاوت ها باشند که برخی کرات به‬
‫هزاران سال و حتی لکها و باالتر از آن رسند‪ ،‬چون عمر ما به مشاهدۀ این بقای ممتد شان‬
‫یاری منیکند گامن میکنیم که البته اینها را فنا نخواهد بود‪ ،‬حاالنکه اشتباه است‪.‬‬
‫فنای کلیه اشیاء به اعامر متفاوت به غیر از خدا جل جالله قطعی است‬ ‫‪413‬‬

‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ حقیقت این اشتباه چون دیدن مورچگان به درخت چنار باشد که به‬
‫چندین نسل پا برجاست‪ .‬چون ایشان را عمر آنقدر یاری نکند که به صد سال یا باالتر‬
‫رسد‪ ،‬لذا آنها گامن کنند که این درخت برای ابد باشد‪ ،‬حاالنکه برای برش معلوم است‬
‫که درخت مذکور روزگاری فانی و نابود میشود‪ ،‬این چنین به دیدۀ ما دنیا باقی و از نظر‬
‫قدسیان و ملکوت اندکی بعد فانی و نابود میشود‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا می دانید؟ که رسیدن علم و شیوع توحید به رسحد نهایی خویش در برش و‬
‫متام شدن معادن گوناگون در بحر و بر‪ ،‬یگانه عالمت آخرین اسباب فنای کرۀ زمین و‬
‫رسیدن فرزندان آدم بطور دسته جمعی به محرشگاه برای همه اوالد برش از اول تا آخر‬
‫دنیا بدانجا حتمی و قطعی است‪.‬‬
‫قابضین ارواح و حکمت در کشیدن شان به جایها‬

‫مقدمه‬
‫هرگاه اهل دانش به دنیای کنونی به دقت بنگرند‪ ،‬به روشنی متام آمد آمد روز قیامت و‬
‫حقایق وصول انعام آنجا را به خوبی در مییابند‪ ،‬چنانکه فعالیت راکت‪ ،‬کوزموس‪ ،‬وایکنگ‬
‫وغیره را که به دست برش ساخته و مطابق به آرزوی شان به جانب کرات دیگر به فعالیت‬
‫پرداخته است‪ ،‬اگر به غور بنگریم به این نتیجه میرسیم که ظاهراً دستگاههای مذکور کام ً‬
‫ال‬
‫مجهز بوده و به رسعت رسسام آور با تلویزیون و کامره های عکاسی و زنده کردن تخم‬
‫حرشات و خربدهی به انسانها حتی با داشنت دستگاه ترمیم پرزه جات وغیره اسباب آالت‬
‫بذات خود فعال بوده و دارای نیروی تام است‪ .‬چون از او پرسیده شود وی خویش را فعال‬
‫به اختیار خود دانسته بلکه عامل هرگونه قدرت می داند‪ ،‬اما به دیدۀ مدرکان فن چنین نبوده‬
‫مصنوع دست برش‪ ،‬خادم و کارگر درگاه انسان است که اگر انسان نخواهد حرکت کند‪،‬‬
‫ابـداً از جای خود شور خورده منیتواند و اگر به جانب کدام کره او را به حرکت درآورند‬
‫وی طرف دیگری به خواستۀ خود رفته منیتواند و امثال این مطالب بسیاریست که ظاهراً‬
‫به مقدور وایکنگ وغیره بوده اما در حقیقت به دست قدرت اوالد برش قرار دارد‪.‬‬
‫با درک این حقایق و تطبیق آن به حاالت و مقدورات برشی با غیره مقایسات عمیق فکری‬
‫اگر سنجیده شود گویا انسان از عامل قدس راکت رها شده است که درینجا به فعالیت های‬
‫خود حسب الخواهش مرصوف بوده ولی حقیقت اینست که او را حرکت دهنده گانی باشد‬
‫به نام ملک و شیطان بسوی خیر و رش‪ ،‬لذا انسان را گاهی به راست (الهامات ملکی) و‬
‫زمانی به چپ (وساوس شیطـانی) می برد‪ ،‬تـنها این تـفاوت و امتیاز را برای برش داده اند‬
‫و او را بدان‪ ،‬با همه درک و درایت توسط صحف و کتب منزله آسامنی فهامنیده اند که‬
‫تا در کار و بار زندگی خود هوشیار باشد و بکوشد که دست ترصف شیاطین را از وجود‬

‫‪414‬‬
‫‪415‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫خود کوتاه سازد تا الهامات ملکی او را به راههای نیک یار و یاور گردد‪ .‬چنانکه این‬
‫هر دو حالت و جریان را هر واحد از اوالد برش به روشنی متام می بینند که وقتی شخص‬
‫خوشخوی و خوش کردار و خوشگفتار است ولی عین انسان به عین مکان یا زمان دیگر‬
‫بدکنشت و بدکار و بدگفـتار میگردد چرا چنین میشود؟ و چهچیز او را منحرف و بد کردار‬
‫میسازد؟ آیا چطور میتوان او را خوشخوی و نیک عمل گردانید؟ سواالت بجاست که  از‬
‫عهده آن بطور اجامل و بعض ًا تفصیل به خوبی متام کالم ربانی و احادیث نبوی صلی ﷲ‬
‫علیه و سلم برآمده است‪.‬‬
‫اینک خوشبختانه آن حقایق به یاری و مددگاری حرضت باری جل جالله برای بار آخر به‬
‫قسم رسایل مکمل علمی‪ ،‬متکی بر اساسات سلیم قرآن دست ناخوردۀ اسالم جمع و منظم‬
‫گردیده و به غرض رهنمونی جامعۀ پیروان دین به دسرتس مطالعه به سبک شیوا و عبارت‬
‫گویا قرار گرفته است‪ ،‬امـید که به کمرتین فرصـت به فضل و عنایت ویتعالی جل جالله‬
‫باعث احیای هستۀ توحید (نورانیت ایامن) در کافۀ عالـم اسالم و اوالد برش گردد‪ .‬بمنه و‬
‫فضله ا�لکریم‬
‫آری! بادی جسد انسان یا راکت رها شدۀ عامل قدس را چنانکه ویتعالی یا خالق جل جالله‬
‫و سازنده و برآرنده و رها کنندۀ او بدین رسا خواسته‪ ،‬به انواع و اقسام منو و رشد داده و تا‬
‫زمانی معین که او جل جالله مقدر و مقرر کرده است بدینجا بوده و چون زمان بودنش به پایان‬
‫رسید‪ ،‬به حرضت وی باز میگردد که برای هرچه خوبرت انتباه برش خدای متعال میفرماید‪:‬‬
‫جعُوْن﴾‬ ‫‪200‬‬ ‫خلَقْن َ ُ‬
‫اک ْم عَبَثًا َوّ ا ََن ّکُ ْم اِلَیْنَا لا َ تُر ْ َ‬ ‫﴿ا َ َ‬
‫فح َ ْ ِ‬
‫سبتُم ْ ا َن ّمَا َ‬
‫ترجمه‪ :‬آیا می پندارید که شام را مخلوق بیهوده و عبث آفریدیم؟ و شام به حرضت ما باز‬
‫ام باز میگردید‪ ،‬چنانکه پدران و مادران و خالصه‬ ‫منیگردید؟ جواب مثبت است که حت ً‬
‫کلیه خوبان و بدان اوالد برش از هر نگاه که هست و بود رفتند‪ ،‬البته ما هم میرویم اما کجا؟‬

‫‪ .200‬مؤمنون‪١١٥/‬‬
‫قابضین ارواح و حکمت در کشیدن شان به جای ها‬ ‫‪416‬‬

‫مگر خوب نیست تا دقت کنیم که کجا می برند و چرا می برند؟  و سپس به کجا میکـشند؟‬
‫ال مورد مداقۀ نظر به فضل و لطف رب االکرب جل جالله قرار میدهیم‪.‬‬‫ذی ً‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ که عـزرائیل(ع) و همکارانش در شب و روز بطور همیشه به تخلیۀ اجساد‬


‫از ارواح مرصوف بوده و چون خالی کننده گان بوجی های گندم در گدام فعال اند که ابدان‬
‫تخلیه شده از ارواح را به جانب انسان ها انداخته‪ ،‬اوالد برش آن را مرده گفـته اکرثًا در خاک‬
‫و یا بعض ًا به آتش وغیره نابود میسازند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که در برابر تخلیه گاه ارواح از اجساد بطور مثال دو ناودان قرار دارد و هر‬
‫یک از ارواح خودبخود بجانب محفظه های خویش اگر نیکوکار و مؤمن باشد به جنت و‬
‫برخی بیاختیار به طرف حفره های دوزخ می روند و در آنجا به انتظار محاسبه و یا به امید‬
‫ورود قطعی به یکی از دو مکان مذکور به رس می برند‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ که عزرائیل علیه السالم چطور میداند که اجل فالن رسیده و دیگر هیچ‬
‫چیزی قابل خوردن و نوشیدن و یا رفنت و یا دیدن وغیره از وی در جهان باقی منانده است؟‬
‫در آثار رسیده که عزرائیل علیه السالم به زیر درختی به حواشی عرش عظیم به ثنای‬
‫خداوند جل جالله مشغول است که همزمان نظرش به برگی از آن افتد که برعکس‬
‫برگهای دنیا باشد و آن را می بیند که اسم‪ ،‬ولد و محل بود و باش و یا اینکه به کجا‬
‫قبض روحش باید کرده شود با غیره خصوصیات در آن مندرج است‪ .‬او فورا ً چهار تن‬
‫از همکاران خویش را برای تحقیق مطالب ذیل میفرستد تا آنها تصدیق آورده سپس‬
‫روحش را قبض کند‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ که آن چهار ملک برای دریافت مطالب ذیل میروند‪:‬‬


‫اول ‪ -‬آیا از شخص مستحرض دیگر کدام چیز خوردنی یا آشامیدنی بروی زمین باقی مانده‬
‫است یا نه؟‬
‫‪417‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫دوم ‪ -‬آیا کدام جای قابل دیدن و یا رفنت او بر زمین باقیست که هنوز نرفته باشد؟‬
‫سوم ‪ -‬آیا گفـتار از او با کسی که باید بگوید و یا بشنود مانده است یا خیر؟‬
‫چهارم ‪ -‬چند نفس دیگر از او باقیست؟‬
‫این چهار ملک موظف فوراً رفته چگونگی جریان را معلوم کرده برای عزرائیل علیه السالم‬
‫اطالع میدهند و اگر کار و بار شخص از هر نگاه مکمل بود فقط چند نفس از او در دنیا‬
‫مانده باشد پس از آن اطالع یابی به گرفنت روح او دست اندرکار شوند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ اگر ملک‪ ،‬گرفنت روح بعضی اشخاص را در مملکت یا جای دیگر اطالع‬
‫دهند که مقرر است‪ ،‬درحال عزرائیل علیه السالم کیفیت را به حرضت الهی عرض و از آنجا‬
‫قبول دعایش واقع شده فوراً به قلب اقارب وی الهام اندازد که او را به فالن جایها به غرض‬
‫تداوی بربند‪ ،‬ازیرنو او را به خانۀ پدر وغیره جایها یا وطن مألوفش می رسانند‪ ،‬این رفنت‬
‫و در آنجا جان به جان آفرین سپردن باشد و بس‪ .‬چنانکه دیده باشند برخی را به خارج‬
‫و جایهای دور به غرض تداوی می برند چون قبض روحش در آنجا مسلم بوده از آنجا‬
‫مرده اش را باز گردانند‪.‬‬
‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ اگر ملکی اطالع دهد که از او فالن چیز یا فالن ادویه برای خوردن مانده‬
‫که باید مدتی بعد آن را رصف کند‪ ،‬لذا به اذن ﷲ عزرائیل علیه السالم خود و یا توسط‬
‫ملک دیگر دهان شخص را از خوردن باز داشته و به حالت سکر یا عدم اشتها تا روز‬
‫موعود او را نگاه میدارد که بکلی هیچ چیز منیخورد و منی نوشد‪ .‬پس از انقضای آن‬
‫مدت باری چشم باز کرده میل خوراک مناید‪ ،‬اولیا اش فوراً خوراک مطلوبش را به وی‬
‫داده و او مقدرۀ خویش را خورده سپس جان به حق تسلیم مناید و ازین قبیل مثال های‬
‫بسیاری در وقایع دور و پیش دیده و شنیده باشید‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ که این چنین از بعضی اشخاص چند جمله با کسی مانده و بس‪ ،‬ولی آن‬
‫قابضین ارواح و حکمت در کشیدن شان به جای ها‬ ‫‪418‬‬

‫کس به جای دور یا کدام شهری دیگر باشد‪ ،‬از او چیزی دیگر منانده است‪ ،‬فوراً گفـتارش‬
‫را ملک موظف بند مناید‪ ،‬فقط شخص مستحرض برای مدتها لُق لُق به اشخاص دیده‬
‫و چیزی نگوید و اگر گویند نشنود و یا اکراه از گفـتار مردم دارد‪ ،‬تا آنکه مدت بعد آن‬
‫شخص موعود آید همین که او رسید به یک بارگی این کس(مریض) به گفـتار آمده آنچه‬
‫الزم است گوید سپس دیر یا زود مبیرد‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا می دانید؟ که از بعضی اشخاص نفس کشیدنش خالص شده فقط چند نفس مانده‬
‫است که آنهم باید چند روز بعد بکشد‪ ،‬در چنین صورت ملک موظف نظری در قلبش‬
‫کرده ظاهراً او سکته مناید و شخص بدون نفس کشیدن باشد حتی بعضی را تکفین و‬
‫تدفین کنند پس از زمانی از قرب او را زنده برآرند و نفسهای باقیامنده را متام کند‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ ازینجاست در رشیعت اسالم راجع به مردمی که به سکتۀ قلب مرده اند‬
‫مقرر است تا الاقـل بیست و چهار ساعت دفن او معطل شود‪ ،‬پس از تدفین هم باید در‬
‫برابر دهنش در قرب چیزی سوراخ دار مانند نی را گذاشته متوجه باشند که اگر آوازی از وی‬
‫شنیده شد فوراً او را برآرند‪.‬‬
‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ که این ترشیفات و تتبع هنگام رسیدن اجل‪ ،‬به غیر از انس و جن به‬
‫دیگر حیوانات مرعی االجراء نیست فقط هنگام وصول مرگ شان‪ ،‬روح هر جنس با آله‬
‫ای مثل مقناطیس مخصوص خود که به دست ملکی است جذب میشود و به محرش‬
‫فقط برای تأمـین عدالت یکـبار زنده شده هـر ظلمی را که حـیوان مثل او و یا غیر وی‬
‫بر او منوده باشد جبیره کرده خاک می شوند و کفار به مشاهدۀ این عمل گویند‪:‬‬
‫ت تُر ًَابا ً﴾‬ ‫﴿یَالَیْتَن ِی ُ‬
‫کن ْ ُ‬ ‫ْ‬
‫‪201‬‬

‫ترجمه‪ :‬ای کاش میبودم خاک یا میشدم خاک‪ .‬مثل اینها تا به عذابها مواجه منیگشتیم‪.‬‬

‫‪ .201‬نبا‪٤٠/‬‬
‫‪419‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫‪ -١١‬آیا می دانید؟ که مفارقت روح را میتوان توسط تخدیر مغز با ادویه جات مخدره نیز‬
‫حاصل کرد چه روح یک رس آن در مغز و رس دیگرش در قلب بوده زاویه تقاطع آن مقام‬
‫اسرتاحت روح یا خروج او از بدن هنگام خواب و یا توسط تزریق و استعامل مواد مخدره‬
‫صورت میگیرد‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا می دانید؟ چون عمرهای مردم آخر زمان کم‪ ،‬ولی مشاهدات شان بسیار است‪ ،‬لذا‬
‫خدای متعال اسباب آالت تخنیکی مثل موتر‪ ،‬کشتی‪ ،‬طیاره‪ ،‬موترسایکل وغیره را توسط‬
‫انسان آفرید تا هرچه زودتر از جایی به جایهای رسند‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا می دانید؟ که این رسعت در رفتار و به عین رسعت در رسیدن گفـتار یا خوراک‬
‫ها به جای دور که توسط اشخاص پیاده ممکن منی شد اینک میرس گردیده است چنانکه‬
‫حاال افراد برش از هر گوشۀ جهان به کنار دیگرش سخن گفـته بلکه صور و اشکال را به‬
‫تلویزیون ها می بینند و بطور کانرسو اشیای قابل رصف خودها را رشقی ها از غرب و یا‬
‫برعکس می یابند و رصف میکنند‪ .‬چه عظیم کربیا جل جالله و چه حکیم خـدا جلت‬
‫عظمته است‪.‬‬
‫نظری مخترص بر مبدأ و معاد برش‬
‫‪ -١‬آیا میدانید؟ که انسانها به سه دوره از زمین و ماحصل آن تکامل مییابند‪:‬‬
‫اول‪ :‬در رحم بطور غیرمستقیم از راه تیر ناف‬
‫دوم‪ :‬در دنیا بطور مستقیم از حبوبات و امثار وغیره‬
‫سوم‪ :‬در خاک به روز محرش‪ ،‬چون منوی اشجار و نباتات که این منوی باقی و رسمدی‬
‫پس از طی کردن دوران امتحان به حضور حرضت احدی او جل جالله است‪ .‬قوله تعالی‪:‬‬
‫ن جَٰهَد ُوا ۟ م ِنك ُ ْم و َيَعْلَم َ َ‬
‫ٱلصّ ٰبِرِي َن ﴾‬
‫‪202‬‬ ‫﴿ و َلَم ّا يَعْلَم ِ ٱل َلّه ُ ٱل َ ّذ ِي َ‬
‫ترجمه‪ :‬تا به علم مشاهداتی خویش خداوند متعال ببیند مجاهدین و صابرین شام را‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ چنانکه اول انسان از اسپرما در رحم تکامل یافت این اسپرما پس از‬
‫تولد بطور طفل از ماحصل زمین غذا گرفت و بزرگ شد و بعد از مردن نیز آن اسپرما‬
‫ام رشد کرده و چنانکه بود تکامل منوده و به صحرای محرش به معرض‬ ‫در خاک مستقی ً‬
‫سوال و جواب خود قرار گرفته به یکی از دو جای جنان یا دوزخ جایگزین می شود‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ که پیدایش انسان در اول‪ ،‬از میلیونها اسپرما یک واحد بوده این چنین‬
‫پس از مرگ بازهم از میلیون ها اسپرما یا سلول های گوشت و استخوانش یکی باقی مانده‬
‫و به مرتبۀ دوم چون منوی حبوبات در زمین به حکم خدای کریم و رحیم به باران خاص‬
‫به شکل انسانی‪ ،‬مانند منو و رشد زردک وغیره درآمده و بروی خالصۀ کار و کردار دوران‬
‫زندگیش به یکی از دوزخ ها یا جنان جایگزین می شود‪.‬‬
‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ چنانکه در اول خلقت‪ ،‬انسان از یک اسپرما در رساچۀ بطن مادر به طول‬
‫نه ماه تکامل جسمی بی اختیار کرد این چنین پس از تولد در طول زندگی در رساچۀ دنیا‬
‫به رصف نعامی گوناگون رشد جسمی و روحی برای فعال بودن صحنههای آزمون یافته و‬
‫‪ .202‬آل عمران‪١٤٢/‬‬

‫‪420‬‬
‫‪421‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫سپس به اجل موعود مرده بازهم به مرتبۀ سوم در رساچۀ بطن خاک به آب منناک خاص‬
‫در محرش منوی باقی برای یکی از دو جایگه جنت یا دوزخ‪ ،‬حیات رسمدی می یابد‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا میدانید؟ که تخلیق برش از اسپرما بوده و به دنیا از نعام و لذایذ و فرآورده های خاک‬
‫که به دسـت قدرت خالق این هـمه افالک بهم آمده‪ ،‬رشـد یافته و به اجل موعود میمیرد‪،‬‬
‫برای بار ثانی اسپرمای اصلی جسمش به آب خاص مثلی که بود تکامل کرده و به پاداش و‬
‫کیفر کردار نیک و بد این عالـم به یکی از دو جایگه ابدی جنت یا دوزخ مستقر میشود‪.‬‬
‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ که انسان در حقیقت یک اسپرماست فقط به صورت غیرمستقیم در بطن‬
‫مادر و بطور مستقیم از نعام و لذایذ بروبحر که به دست هرنمنایی حرضت مولی جل جالله‬
‫به اقسام گوناگون برآمده و پس از خوردن‪ ،‬فضله اش دوباره خاک گردیده‪ ،‬تکامل می یابد‪.‬‬
‫هکذا در محرش به امتزاج باران خاص از خاکدان زمین‪ ،‬انسان منوی مثلی که بود کرده و‬
‫به دادگاه پرسش به روی کردار رسیده و به پاداش آن به یکی از دو رسای ابدی متوصل‬
‫میشود‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ چنانکه در مجسمه های رابری هرگاه پف کرده شود به شکل انسان‬
‫مکمل درآید و چون آن باد را از او برآرید به صورت ناچیز باقی گردد‪ .‬به این ترتیب هرگاه‬
‫روح را از قالب ما خدای متعال خارج سازد‪ ،‬بدن به اندک فرصت نابود و فانی شود‪ ،‬فقط‬
‫پف کردن بار ثانی در محرش و چهرۀ حقیقی و ابدی را بروی کردارش در رسای دوم (جنان‬
‫یا دوزخ ها) میبخشد که البته بنابر اعامل و صحت مقال کدامین جایگاه را مستحق شود از‬
‫‪203‬‬
‫اجا﴾‬
‫ن ا َفو َ ً‬
‫الصوْر ِ فَتَاتُوْ َ‬
‫خ ف ِْی ُ ّ‬
‫مطالب ارزنده یی است که فوق ًا گفـته شد‪﴿ :‬یَوْمَ یُنْف َ ُ‬
‫ترجمه‪ :‬روزی که دمیده شود روح در قالبها (صورتها) میآیند گروه گروه اوالد برش به‬
‫محرشگاه‪.‬‬

‫‪ .203‬النبأ‪١٨/‬‬
‫نظری مخترص بر مبدأ و معاد برش‬ ‫‪422‬‬

‫‪ -٨‬آیا می دانید؟ در اول خلقت انسان ذرۀ اسپرما بوده که از راه تیر ناف در بطن مادر‬
‫منو کرده و بطور طفل بیدرایت به جهان فانی می برآید‪ ،‬این چنین پس از مرگ اسپرمای‬
‫حاصلۀ جسم در بطن زمین چون دانه های اشجار روییده با همه درک حالت نهایی که از‬
‫جهان فانی داشت تکامل منوده و به جنان یا دوزخ ها به کیفر اعاملی که کرده بود برای ابد‬
‫جایگزین میگردد‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ آن خالقی که اسپرما را در بطن مادر منو دهد‪ ،‬در بین زمین نیز‬
‫داده می تواند‪ .‬مگر رشد و منوی هزاران قسم اشجار و حبوبات را در زمین به پیش‬
‫چشم خود ندیده اند؟ پس ذات عظیم و حکیم که این داند البته آن را نیز تواند و به‬
‫صارِ﴾ بپذیرید و یقین دارید‬‫حرضت وی جل جالله اشکال ندارد‪﴿ .‬فَا ْعـتَبِرُوا یَاـا ُُْول ِی ا ْلاَب ْ َ‬
‫ای صاحبان درایت و کامل‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ که انسان و همه جانداران روی زمین از اول خلقت تکامل شان به‬
‫فورمول منفی خاک با زیادت یک مخرج مستمری فضله در خاک صورت میگیرد و‬
‫آخرین رسحد فنای ظاهری اش خاک جمع خاک انجام می پذیرد‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا می دانید؟ این دو فورمول تکامل برش‪ ،‬از منفی خاک و فنایش جمع خاک یعنی‬
‫چه؟‬
‫آری! از خاک خدای متعال به او انواع حبوبات‪ ،‬روغنیات‪ ،‬امثار‪ ،‬نباتات وغیره را به شمول‬
‫پوشاکش همیشه می رساند‪ ،‬ولی فضله و برازش به زمین است تا اخیراً همه جسدش به خاک‬
‫جمع و منحل گردد‪.‬‬
‫(ج)‬
‫نرش قبور و مشاهدۀ اعامل به حضور خالق متعال‬
‫ ‬
‫مقدمه‬
‫اینجا که مجموع کردار نیک و بد را چرا جمع میکنند و به کجا آن را به معرض منایش قرار‬
‫میدهند و یا به کیفر آن‪ ،‬عده یی را به جنان و یا دوزخ ها چطور میرسانند؟ سواالت عمیق‬
‫و هولناکی است که انسان سلیم القلب و مؤمن پاکدل را یکدم از جا برکنده و به حقیقت‬
‫دریافت آن آگنده میسازد‪.‬‬
‫آری! نه تـنها از اثر کردار خوب‪ ،‬تجلی در باطن پیروان اسالم و موحدین میرس میگردد و راه‬
‫قرب او جل جالله را با قوتی که از آن در هستۀ توحیدش حاصل میشود کوتاه تر میسازد‪،‬‬
‫بلکه این نیرو باعث تقویۀ قوای روحانی گشته و روح از مدارج سفلی به مقام اعلی جان‬
‫رسیده و جان واصل به جـانـان از آن گردیده و هم درینجا مکاشفات بُعد چهارم یا جهان‬
‫ظاهراً نامرئی به ساحۀ کشف گراییده و درک همچو اشخاص از علم الیقین به عین الیقین‬
‫می رسد و اینجاست که دولت کامل ایامن نیز به خوبی متام در او منایان میشود‪ .‬بلی!‬
‫مجموعۀ کردنیها و گفـتنیها و خالصه همه کار و بار مراحل زندگی هر فرد بطور عملنامه‬
‫و یا به متثیل روز برای تسهیل فهم به شکل فلم زندگی شخص به حضور حرضت باری‬
‫جلت عظمته جابجا میگردد که در آنجا دیگر هیچ اثر از معاونت فرزند و مال نبوده و‬
‫‪204‬‬
‫ت ب ِر َب ّ ِکُُ ْم ق َالُوْا بَل َی﴾‬
‫همین که رس از قبور برآرند آنجاست تو گویی دیروز عهد‪﴿ :‬اَل َ ْس ُ‬
‫ترجمه‪ :‬آیا من پروردگار شام نیستم؟ همه به یکبارگی گفتند بیشک هستی خدای ما‪...‬‬
‫صورت گرفته بود‪ ،‬ببینند و گذشتۀ خویش را چون کسی که تازه از خواب بیدار شود‬

‫‪ .204‬اعراف‪١٧٢/‬‬

‫‪423‬‬
‫‪424‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫و خواب دیده گی خود را یکایک به تفصیل یا اجامل از نظر گذراند‪ ،‬به یاد آرد‪ ،‬این‬
‫چنین به یادش آمده و به حکم‪َ ﴿ :‬‬
‫کا َ َنّه ُ ْم یَوْمَ یَر َ ْونََهَا ل َ ْم یَل ْبَـثُوْا ا ِل َا ّ عَشِیّ �ة ً ا َْو ُ‬
‫ضحَاهَا﴾‬ ‫َ‬
‫‪205‬‬

‫ترجمه‪ :‬روزى كه آن [قیامت] را می‏بینند چنان دانند و گامن برند که در جهان منانده‬
‫بودند مگر بقدر یک روز تا چاشت و یا شامگاهی و بس‪.‬‬
‫زیرا وضع اشخاص در آنجا به تداعی حالت عمر از دست رفته و تعهدی که بر عبودیت‬
‫و خـداشناسی کرده بودند به حرست ها روبرو گردند‪ ،‬زیرا شخص یا سعید است یا شقی‪،‬‬
‫نیک بختان مؤمن تأسف دارند که چرا بیشرت در امور نیک مبادرت نورزیدند و بدبختان‬
‫حرست خورند که چرا الاقل ذره یی از ایامن را با دید نندارتون وسیع جهان به خدای عیان‬
‫و نهان در خود خلق نه منودند و به کارهای خوب نپرداختند‪.‬‬
‫به هر حال چون روان هریک از طرفین را به یکی از محفظه های جنت یا دوزخ می نهند‬
‫که به این صورت نظر به حسن اعامل‪ ،‬نیک بختان صالح بروی درجات علی تـفاوت که‬
‫حاصل کرده بودند برخی به ماه یا ماه ها و بعضی شان به سال یا سال ها و یا بیشرت و کمرت از‬
‫این مدت یکبار منزلگه خود را در جنان با آن همه نعام و لذایذ می بینند و از این مشاهده‬
‫به حدی مست و مدهوش میشوند که از نهایت لذت آنجای مرغوب سکرش به اضافه از‬
‫ماه ها و سال ها بر وی میگذرد‪ ،‬دقت کنند که این چه جای و چه حال و چه کیفیت است!‬
‫کجا دل و مغز که تاب شنیدن و یا درک این حقایق را داشته باشد‪.‬‬
‫و اگر برعکس شخص شقی است به عین کیفیت روح او را به محفظه ای جای میدهند که‬
‫آن موضع برابر جایگه وی در آینده پس از محاسبۀ محرش در دوزخ است و او را نیز نظر‬
‫به مرتبۀ شقاوتی که دارد به تـفاوت ماه ها و سال ها یکبار بر آنجا نظر افتد و از هول شداید‬
‫انواع عذاب چنان از خود رود که مدتها گذرد‪ ،‬تـفاوت بین سعید و شقی به این سکران‪،‬‬
‫آن باشد که او از فرحت نعام و لذایذ بیهوش شود و وی از شدت آفات بیخود گردد و از‬

‫‪ .205‬نازعات‪٤٦/‬‬
‫نرش قبور و مشاهدۀ اعامل به حضور خالق متعال‬ ‫‪425‬‬

‫هوش رود و سعید نظر به حسن اعامل زودتر به هوش آمده و از طراوت منزلگه خود با‬
‫حوران و کلیه نعام از دور لذت برد‪ ،‬ولی شقی را نظر به کرثت گناه که بخواهند عذاب دهند‬
‫زودتر به هوش آرند که تا از هول شداید بگدازد‪ .‬نعوذ باهلل‪.‬‬
‫ازینجاست که هرکس برای نجات خود به شفاعتگری انبیاء علیهم السالم و اولیا و صالحین‬
‫و شهدا وغیره علی مراتب روی آورند که البته جریان این واقعیت های سفر پیرشو به همین‬
‫قدر انجام نیافته تدقیق این حقایق به عدالتشعاری حرضت باری جل جالله متکی بوده‬
‫و به اعامل صالح و یا بد اوالد برش خالصه گردد‪ .‬حاال شام خود دقت کنید هرگاه مجرد‬
‫دیدن به طرفین سعید و شقی این همه سکر و مبهوتی را از کامل لذایذ نعام و یا شدت‬
‫عذابها از دور چنین اثر باشد‪ ،‬پس هنگام وصول به آن چه کیفیت خواهد داشت! آیا مغز‬
‫کنونی برش به درک این حقایق کامشانه جز کلامت و آنهم در قالب جمالت چیزی اضافه‬
‫تر را یافته میتواند؟ تقریب ًا باید بگویم نه هرگز؛ لذا به دلهای پاک مؤمنین تا جایی ثابت‬
‫و به قلوب تاریک منکرین و فاسقین سفسطه یی بیش ننامید‪ .‬العیاذ باهلل‪ .‬ازینجاست که‬
‫صالِحًا ا َِن ّا‬
‫ارج ِْعنَا ن َ ْعمَلْ َ‬ ‫ص ْرنا َ و َ َ‬
‫سم ِعُنَا ف َ ْ‬ ‫قرآن به بازگویی گفـتار فاسقان می فرماید‪﴿ :‬ر َ ب ّ َ‬
‫نـ اَب ْ َ‬ ‫َ‬
‫‪206‬‬
‫مُوْق ِنُوْ َن﴾‬
‫ترجمه‪ :‬پروردگارا! دیدیم و شنیدیم‪ ،‬باز گردان ما را به دنیا تا اعامل صالح کنیم زیرا اکنون‬
‫یقین کامل حاصل منودیم‪.‬‬
‫پس حقیقت ارزش بقای انسان را با درازترین عمر در جهان به مقابل زندگی رسای باقی‬
‫شاید به خوبی متام درک کرده باشند که واقع ًا همه عمر این عالـم در برابر حیات رسای‬
‫ابدی‪ ،‬بـیشک به حکم یک چاشتگاه یا شامگاهی بیش نبوده که قرآن کریم به چندین‬
‫عبارت ازین کوایف افاده مطلب کرده و واضح داشته که از همه سنگین تر در محرش‬
‫حالتی است مبتنی بر پرس و چونهای خوب و خراب زندگی با بندهگی یا رشمندهگی که‬

‫‪ .206‬سجده‪١٢/‬‬
‫‪426‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫به حضور حرضت کریم متعال صورت میگیرد تا چه کسی به دادن جواب قدرت با ثواب‬
‫داشته باشد‪.‬‬
‫خص شِیوع وحدَت َ‬
‫ِک‪ -‬آمین ل ِی و َ �ل ِ ُ‬ ‫َ‬
‫ـل المَعَاوِنِی َ‬
‫ن‬ ‫ک ِ‬ ‫ْ‬ ‫ُ ِ َ‬ ‫ضرت ِک َ َ ّ‬
‫بح َ َ‬‫ل المَقْبُـوْلَة ِ ِ‬ ‫ل الا َ ْعمَا ِ‬‫الَلّٰه ُ َ ّم وَف ِّـقْنَا بِاَکم ْ ٌَ ِ‬
‫ب ال ْ ٰعل َمِی ْ َ‬
‫ن – آمین‪.‬‬ ‫کافَـة ِ البَش َ ِ‬
‫ر یَا ر َ َ ّ‬ ‫ن وَ َ‬ ‫وَالم ُ ْسل ِمِی ْ َ‬
‫ترجمه‪ :‬ای بار خدایا توفیق ده ما را به کاملرتین اعامل و آن هم مقبول به حضور تو(ج)‪،‬‬
‫خصوص ًا به اشاعت و رواج وحدت تو‪ ،‬قبول گردان این دعا را برای من و همه معاونان و‬
‫مسلامنان و کافۀ نسل انسان‪ ،‬ای پرورش دهندۀ عالـم و عاملیان‪ .‬به چابکرتین فرصت به‬
‫دست ما! آمین ثم آمین‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ دنیا چون جایگه پرکردن فلم های هرنمندان برای متاشاچیان است‪ ،‬فقط‬
‫به این تـفاوت که بهرتین بیننده و ناظر این فلمهای پر شده ادوار زندگی هر انسان‪ ،‬خدای‬
‫متعال و خود او بوده و از بعضی پاکان بارگاه چون انبیاء علیهم السالم و اولیای کرام را بطور‬
‫مباهات عده یی از خوبان به جای جداگانه نیز بینند‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که برخی از قسمت های فلم های غیر قابل مشاهده (سهو و خطا) مملو از‬
‫کارنامه های بنده گان خاص‪ ،‬یعنی انبیاء علیهم السالم و اولیای کرام وغیره را جز خداجلجالله‬
‫و شخص او‪ ،‬کسی منی بیند و منی داند حتی کرام الکاتبین هم‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ که خدای متعال به روز محرش فلم زندگی هر واحد را در عین حال که به‬
‫مطالعۀ فلم های عده یی اضافه از میلیارد ها میلیارد انسان مرصوف است و همه را می بیند‬
‫و محاسبه جداگانه با هریک از ایشان می مناید گویا طوری مشغول است که کوچکرتین‬
‫دقیقه یی از حرضتش به تغافل به عین حال بالتشبیه دربارۀ احدی منیگذرد‪ ،‬هر واحد‬
‫گامن دارد که البته او تعالی جل جالله با وی تـنها به محاسبه پرداخته است‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ همین که انسانها از قبور بـرایند نظر به حاالت سعادت و شقاوت‪ ،‬نیکان‬
‫نرش قبور و مشاهدۀ اعامل به حضور خالق متعال‬ ‫‪427‬‬

‫شان به صحرای محرش به آسانرتین صورت رسیده و یا هم در آنجا خلق گردند‪ ،‬اما اشقیا با‬
‫تکالیف بدانجا رسانیده می شوند و یا از عمیق ترین قسمت زمین به زحمت از آن می برآیند‪:‬‬
‫‪207‬‬
‫جوْه ٌ َی ّـْومَئِذٍ عَل َیْهَا غَبَرَة ٌ تَرْهَق ُها َ ق َتَرَة ً﴾‬
‫﴿و َ و ُ ُ‬
‫ترجمه‪ :‬و روی های بسیار است در آن روز که بر آنها گرد و غبار باشد به حدی که تاریک‬
‫مناید آن را‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ همین که به محرش رسند باری طرفین شقی و سعید به دیدن آنجا‪ ،‬تعهدی‬
‫‪208‬‬
‫ت ب ِر َب ّ ِکُ ْم ق َالُوْا بَلی﴾‬
‫را که در اول خلقت روز میثاق‪﴿:‬اَل َ ْس ُ‬
‫ترجمه‪ :‬آیا نیستم خدا و خالق تان؟ همه به یک بارگی گفتند بیشک هستی‪.‬‬
‫بـا ذات حضرت کربیـا جـل جاللـه بسـته بودنـد بخاطـر آورده و هرکـس اعمال خـود را‬
‫چـون خـواب دیـدهگـی به یـاد آورد و از آن به عــرق خجالت به  پیشــگاه رب العــزت در‬
‫خــود فرو روند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ که عرق برخی فقط به رطوبت جسم و بعضی تا کف پا و عده یی تا‬
‫بجلک و باالتر از آن تا زانو و الی آخر صدر و گلو و اضافه تر از آن باشد‪ ،‬اما به دیگران‬
‫سیالن و اثر نکند و به حالتی ماند چون غرق بودن چیزی در بوتل آب‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ که مظاهر اعامل اشخاص بدکار به عالمت مسخ و از نیکوکاران به نشانۀ‬
‫نورانیت یا خوشبویی و خندانی از او به روز محرش دیده میشود‪ ،‬ولی اصل جرم و گناه بین‬
‫خـدا جل جالله و بنده مستور باشد‪ ،‬مگر کارنامه های شاذ انبیاء علیهم السالم و اولیای کرام‬
‫که به محرض عموم  پاکان برای افتخار به جای دیگر ارائه میگردد‪.‬‬
‫‪209‬‬
‫ضا ِحکَة ٌ ُمّ ْستَبْش َِرة ٌ﴾‬
‫جوْه ٌ َی ّوْمَئِـذٍ ُمّ ْسفـ ِرَة ٌ َ‬
‫﴿و ُ ُ‬

‫‪ .207‬عبس‪٤١-٤٠/‬‬
‫‪ .208‬اعراف‪172/‬‬
‫‪ .209‬عبس‪٣٨/‬‬
‫‪428‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫ترجمه‪ :‬روی هایی است در آن روز روشن و خندان و شاداب که از آن خوشحالی به‬
‫خوبی متام دیده میشود‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا می دانید؟ که خوبرتین نیکان در آنجا کسـانی اند که برای شـیوع وحدت و‬
‫یکتاپرستی و عدالتگسرتی‪ ،‬زندگی با همه صلح و سلم را در روی زمین چون انبیای‬
‫عظام و اولیای کرام و شهدا و صالحین وغیره بقدر وسع پهن کرده باشند و در میان‬
‫ایشان آنـانی که زحامت فراوانتر به ایفای آرزوهای نیک شان دیده اند‪ ،‬مراتب آنها‬
‫عالی و عالیرت باشد‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ که پاکان بارگاه را چون انبیاء و رسل علیهم السالم و اولیای کرام و صلحا‬
‫و شهدا وغیره در صحرای محرش نورانیت بخصوص به هر واحد با تجمالت جداگانه باشد‬
‫که روی برخی چون آفتاب و بعضی مثل مهتاب و به این قیاس علی مراتب منور و منورتر‬
‫بوده و از عرق یا خون نیکانی که برای خـدا جل جالله شهید یا زخمی شده باشند‪ ،‬بوی‬
‫عطرهای گوناگون استشامم شود‪.‬‬
‫کلِمت َ‬ ‫م ارزُق ْنَا ر ِ َ َ‬
‫ن آمین ثُم َ‬
‫ن و َ مَا بَعدِهَا ا ِلَی یَوْمِ ال ّدِِی ِ‬
‫ریْ َ‬ ‫ِک عَل َی المَعَا ِ‬
‫ص ِ‬ ‫ضائ ِک بَشِیُوعِ ا ِْعلاَء ِ َ َ‬ ‫اَللّٰه ُ َ � ّ ْ‬
‫العل َمِین‪.‬‬
‫ب ٰ‬ ‫السّاع َ ِ‬
‫ات یَا ر َ َ ّ‬ ‫آمین بِا َ َ‬
‫سرعِ َ �‬
‫ترجمه‪ :‬خدایا روزی گردان و نصیب منا به ما خوشنودی خود را به پخش کردن بزرگداشتی‬
‫کلمۀ توحید و عظمت خویش با چنان نرصت که شامل حال همۀ معارصین ما و مابعد شان‬
‫تا روز قیامت گردد آمین به زودترین فرصت یا ارحم الراحمین‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ چنانکه شمع های پالتینی (تنگسنت)‪ 210‬در بین گروپ منبع روشنایی‬
‫حوالی خود و گروپ میگردند و از داخل شیشۀ آن به روشنی متام معلوم می شوند‪،‬‬
‫این چنین در صحرای محرش قلب اشخاص صالح و نیک علی مراتب نورانیت به قسم‬

‫‪Tungsten .210‬‬
‫نرش قبور و مشاهدۀ اعامل به حضور خالق متعال‬ ‫‪429‬‬

‫شمع داخل گروپ و بدن اشخاص شفاف‪ ،‬به مثابۀ شیشۀ گروپ مناید و این نورانیت‬
‫چقدر که عالی و عالیرت باشد به هامن اندازه جسم دور و نزدیک شخص او علی مراتب‬
‫متجلی است‪.‬‬

‫‪ -١١‬آیا می دانید؟ موازنۀ اعامل به روز قیامت چطور میشود؟‬


‫آری! آن چنانکه انسانها هوا و حرارت اشیاء را در بدن و فضا و برق و صدها چیز دیگر را‬
‫از هر قبیل که فکر میشود اکرثاً موازنه کردند باری به خدای این مخلوق چه اشکال دارد‬
‫که اعامل شان را دقیق موازنه مناید که از خیر یا رش ذره یی در آن ضایع نشود‪:‬‬
‫‪211‬‬
‫﴿فَم َ ْن َي � ّْعمَلْ مِثْق َا َل ذ ََرّة ٍ َخيْرًۭا يَرَهُۥ ‪-‬وَم َ ْن َي � ّْعمَلْ مِثْق َا َل ذ ََرّ ٍۢة ش َ ً ّ ۭرا َي ّرَهُۥ﴾‬
‫ترجمه‪ :‬کسی که منود به اندازۀ ذره یی از نیکویی‪ ،‬می بیند پاداش آنرا و کسی که کرد ذره یی‬
‫از بدی جزایش را می بیند‪.‬‬

‫‪ .211‬زلزال‪٨-٧/‬‬
‫حاالت نیکوکاران و بدکاران در رسای باقی‬

‫مقدمه‬
‫چون جسـته جسـته بر اوضاع و حاالت محرش و وصول انسـان ها بدانجا مسبوق گردیدند‬
‫بی مورد نخواهد بود تا نظری بر پاره یی از حاالت نیکان و بدان در آن جهان اندازیم و‬
‫دریابیم که ما چه ها میکنیم و چرا میکنیم؟آیا چطور بنامییم که الاقـل به جامعه و اجتامع‬
‫خود از هرنگاه مفید گردیده و باعث درد رس اضافی خویش و بیگانه نشویم؟ البته برآوردن‬
‫این مأمول به جز پیروی از اساسات سلیم قرآن دست ناخوردۀ اسالم که مدرسۀ توحید آن‬
‫را به شکل شیوا‪ ،‬متام ًا علمی و منطقی به یاری حرضت مولی(ج) رس هم کرده ناممکن باشد‪.‬‬
‫بمنه و فضله ا�لکریم و ب ِ ٖه ن َ ْستَع ِیْن‪.‬‬

‫‪ -١‬آیا می دانید؟ طوری که در وقت خواب‪ ،‬شخص خود را دارای درک و نیرو و صاحب‬
‫ترصف بر مال و قادر بر اکل و رشب می بیند درحالیکه جسد از آن آگهی ندارد‪ .‬این حالت‬
‫منونه یی از چگونگی زندگی بعد از مرگ بوده و حـیات ابدی را به خوبی اجام ً‬
‫ال ثابت‬
‫میمناید‪.‬‬

‫‪ -٢‬آیا می دانید؟ که اشخاص صالح و نیکوکار پس از وفات همیشه به مشاهدۀ پاره یی از‬
‫لذایذ جنان رسگرم باشند و از بسیار خوشی و فرحت به اندازه یی مسکر و مبهوت گردند که‬
‫گذشت هزاران سال بر آنها چون ساعت یا دقیقه مناید‪.‬‬

‫‪ -٣‬آیا می دانید؟ برعکس بر شخص شقی و بدکار و بدکردار‪ ،‬بنابر مشاهدۀ پاره یی از‬
‫پرتو انواع تکالیف دوزخ‪ ،‬چنان دراز و به تکلیف گذرد که هرچند کوشش برای نجات‬
‫خود کند موفق نشود مگر که از او اوالد صالح یا خیر باقی و یا علم نافع مانده باشد‬

‫‪430‬‬
‫‪431‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫که از دوام ایفای نیکویی و بهرهگیری مردم از آنها‪ ،‬به وی عالوه از نجات‪ ،‬مدارج نیز‬
‫نصیب گردد‪.‬‬

‫‪ -٤‬آیا می دانید؟ که چرا چنین حالت به نیک بختان و بدکاران در طول مدت پس از مرگ‬
‫میرسد؟‬
‫آری! چون ارواح اهل نجات را در محفظه های جنت طوری میگذارند که نظر شان جانب‬
‫جایگه خود شان باشد لذا اینها به نظارت از آن که گاهگاهی به آنها رخ میدهد‪ ،‬به یک‬
‫مشاهده مدت ها بی هوش شوند‪ ،‬زیرا از بس لذت تاب دیدن اضافه تر را ندارند ازیرنو‬
‫بیخود و مدهوش گردند‪.‬‬

‫‪ -٥‬آیا می دانید؟ که ارواح اشـقیا را در محفظه های مخصوصی جانب دوزخ طوری قرار‬
‫می دهند که از هول انواع عذاب های آن ضعف کنند و این مدت ضعف گرچه ظاهراً‬
‫تسهیل در عذاب باشد ولی نه آنقدر‪ ،‬چه از شدت و حدت هول عذاب طوری بیخود‬
‫شوند که گویا به دیدن صحنههای بعدی آن عذاب ها قس ً‬
‫ام نگران اند‪.‬‬

‫‪ -٦‬آیا می دانید؟ گرچه دوام این مدتها نظر به حاالت اشخاص متفاوت است‪ ،‬اما آرامی‬
‫ام مقدمۀ‬ ‫کامل از آن برای شقی نیست‪ ،‬همینکه به محرش روح شان در کالبد درآید جس ً‬
‫حاالت پریشانی را در خود دیده واژگونی روزگار خود را بعینه در نظر داشته باشند‪ ،‬بنابرین‬
‫میکوشند تا اگر در آنجا به کمک یا شفاعت کسی نجات یابند‪.‬‬
‫ِیع ُی ّ َطاعُ﴾‬
‫شف ٍ‬‫حم ِیْم ٍ َوّلا َ َ‬ ‫ن مَا لِل ّظاَل ِم ِی ْ َ‬
‫ن م ِْن َ‬ ‫وب لدَی ا ْلحَنَاجِر َ‬
‫کا ِ‬
‫ظمِی َ‬ ‫﴿وَاَنْذ ِْرهُ ْم یَوْمَ ا ْلآَزِقًة ِ اِذِالْـق ُل ُ‬
‫َ‬ ‫ُ َ‬
‫‪212‬‬

‫ترجمه‪ :‬و برتسان ایشان را از روز قیامت‪ ،‬آنگاه كه دلها نزدیک چنرب گردن باشند‪ ،‬پرشده‬
‫از غم‪ ،‬نیست ستمگاران را هیچ دوست و نه هم شفاعت کننده که سخن او قبول کرده شود‪.‬‬

‫‪ -٧‬آیا می دانید؟ چطور که هستۀ اسپرما اینجا در رحم منو و رشد میکند این چنین هستۀ‬
‫‪ .212‬مؤمن‪ -‬غافر‪.١٨/‬‬
‫حاالت نیکوکاران و بد کاران در رسای باقی‬ ‫‪432‬‬

‫اصلی ذاتی انسان در آنجا به قدرت خداوند جل جالله به آن آب مخصوصی که مثل باران‬
‫میریزد منو کرده و چون ارواح به نفخۀ دوم آزاد شوند هر روح به جسد خود داخل گشته‬
‫و اشخاص مثل اینکه از خواب برخیزند زنده میگردند‪ ،‬تـنها به این تـفاوت که نیکان از‬
‫خواب خوش و بدان از خواب خیلیها پریشان محشور شوند و خود را به پریشانی بدتر از‬
‫آن مواجه بینند‪.‬‬

‫‪ -٨‬آیا می دانید؟ که این واقعۀ زندگی دنیا بر شخص غافل دارای قدرت و ثروت‪ ،‬ظامل و‬
‫بدکار با همه آرامی بطور مثال هنگام رسیدن مرگ چنان باشد که شخص غریب و بیچاره یی‬
‫خود را در خواب بیند که دارای باغ‪ ،‬ثروت و آرامی رسشار شده است‪ ،‬ناگاه کسی او را‬
‫بیدار مناید او بسـیار تأسـف کند که ای کاش مرا بیدار منیکردند‪ ،‬عجب خواب شیرین‬
‫می دیدم زیرا چون بیدار شد خود را به غم و مشکالت گرفتار بیند‪ ،‬این چنین هرگاه شخص‬
‫بدکار و ظامل و کافر ُمرد در حقیقیت به مشکالت عذاب ابد روبرو میشود‪.‬‬

‫‪ -٩‬آیا می دانید؟ که شخص صالح و متوجه به خـدا جل جالله و مرصوف به اعالی‬


‫کلمة ﷲ و آرامی خلق ﷲ که همیشه با تکالیف برای انجام این مأمول خود روبرو‬
‫است چون رسمایه داریست که دارای قدرت کامل بوده و به آرامی متام زندگی دارد‪،‬‬
‫اما در خواب خود را به تکالیف گوناگون رسسام آوری مواجه بیند و از بسیار زحمت‬
‫با همه خوف و هراس هر طرف رو آورد‪ ،‬آرامی یا نجات نیابد همین که کسی او را‬
‫بیدار کند خیلی ها خوشحال گردد‪ ،‬زیرا مشاهده میمناید که آنچه از تکالیف دیده‬
‫بود در خواب است ورنه مالک مال و منال‪ ،‬ثروت و قدرت کامل و آرامی متام است‪.‬‬

‫‪ -١٠‬آیا می دانید؟ حقیقت آنچه رسول علیه السالم فرموده که مرگ پلی است که دوست‬
‫را به دوست میرساند‪ ،‬اینست که خوبان را به جنان و دیدار خـدا جل جالله و بدکاران را‬
‫به عذاب و تکالیف که نفسش آنرا به رهنامیی شیطـان میخواسته متوصل میگرداند‪.‬‬
‫‪433‬‬ ‫ارسار خلقت تا بارگاه عظمت‬

‫ب ا ِلَی ا ْلحَبِیْب» الحدیث‬


‫ل ا ْلحَبِی ْ َ‬ ‫ر ُی ّوْ َ‬
‫ص ُ‬ ‫ج ْس ٌ‬ ‫«اَلْمَوْ ُ‬
‫ت َ‬
‫ترجمه‪ :‬مرگ پل است که میرساند دوست را به دوست‪.‬‬

‫‪ - 1١‬آیا می دانید؟ چطور که انسانها اینجا دارای استعداد علمی و رسمایه و قدرت های‬
‫متفاوت اند و این واقعیت باعث حسادت و نا آرامی دیگر ها میگردد‪ ،‬لذا میکوشند تا‬
‫خودها را دارای مقام و موقف او سازند و ازین ممر به غم و اندوه واقع میشوند اما در‬
‫جنت چنین نباشد‪.‬‬

‫‪ -١٢‬آیا می دانید؟ چون حاالت تـفاوت اماکن و مقام در جنت بروی اعامل اینجا‬
‫صورت میگیرد لذا اندوه و پریشانی شخص از آن به هر تـفاوت که هست حاصل‬
‫نگردد‪ ،‬زیرا میداند که ازین بیشـرت چیزی نکرده بود که امروز بهـرۀ عالی را نصیب‬
‫می شد‪ ،‬فی املثل داند‪ ،‬نکردم چنان کاری که بکار آید مرا امروز‪.‬‬

‫‪ -١٣‬آیا می دانید؟ که چرا از وصول مقام و مراتب بلند و باال و کم و ادنا‪ ،‬اشخاص در آنجا‬
‫رنج منیبرند؟‬
‫زیرا نتیجۀ کار و بار و پیامنۀ عالقه خود را با عزیز و غفار او جل جالله که در اینجا داشتند‬
‫میبینند‪ ،‬لذا به آنچه آنها را به عدالت خداوندی او جل جالله پاداش دادند خوشنود و‬
‫راضی اند و همه طبقات اجتامع دارای مراتب معین در یک فضا با کیف جداگانه زندگی‬
‫دارند و نفس نیز مطمئنه بوده و شیاطین هم برای شیطنت و تلبیس و ایجاد سیالداری ها‬
‫فعالیت ندارند‪ ،‬بنابرین ناآرامی به ایشان واقع نشود‪.‬‬

‫‪ -١٤‬آیا می دانید؟ که این از حکمتهای ارسار در ارائه کامالت صانعیت حرضت واحد‬
‫االحد اوست جل جالله که هر طبقه را به جایگاه درخور او با نعامی الزم استعداد شان در‬
‫جنتها جای داده و در عین حال‪ ،‬مجموع این طبقات و جنتها دارای لذایذ گوناگون‬
‫حاالت نیکوکاران و بد کاران در رسای باقی‬ ‫‪434‬‬

‫باشند که بازهم از مشاهدۀ هر یک آن اقسام ابداع و ایجاد و کامالت ُصنع حرضت واحد‬
‫االحد او جل جالله ظاهر میشود‪.‬‬
‫‪ -١٥‬آیا می دانید؟ که تـنها طبقات باالتر‪ ،‬نعام و جنتهای طبقات پایانرت را دیده و از آن‬
‫شکرانه بر کامل اعطا و عنـایاتی که به ایشان گردیده بجای میآورند که فقط به این حساب‬
‫هر طبقۀ ادنا از خود باالتر را منی بینند و گامن دارند که البته انتهای لطف و اکرام ویتعالی‬
‫جل جالله اینست که به وی داده اند‪.‬‬
‫الفبای ارسار رقآن‬
‫یا‬
‫میگ شش‬
‫جام و ر م‬
‫اعوذ بال� ل �ه من الشیطان الرجیم‬
‫بسم ال� ل �ه الرحمن الرحیم‬

‫ِى لَوْل َ ٓا َأ ْن هَدَىٰنَا ٱل َلّه ُ‬


‫ٱ ْلحم َْدُ لِ� ل �ه ِ َٱل ّذِى هَدَىٰنَا ل ِهَٰذَا وَمَا ك ُ َن ّا لِنَهْتَد َ‬

‫ترجمه‪ :‬ثنا و صفت مر خدای را که هدایت کرد ما را به این [راه] و اگر حرضت او جلت‬
‫عظمته رهنمونی منیفرمود‪ ،‬ما نبودیم که راه یابیم‪.‬‬
‫به عــبارۀ دیگر‪ :‬اگر او جل جالله ما را به شـاهراه مسـتقیم رهـنامیی منیکرد ما راهیاب‬
‫منیشدیم‪.‬‬

‫پیشگفتار‬
‫عده یی از جوانان خـداپرست و نیکخواه برشیت بر اساس اسالم و سالمت انـســان‪ ،‬بارها‬
‫در خالل صحبت خواستند که اگر مطالب ارزنده متکی بر فرشدۀ آیات و احادیث وغیره‬
‫آثار دانشمندان بزرگ اسالم به طور یک کل که هر کلمۀ آن حاوی ارسار عظیم زندگی‬
‫بوده و آموزنده و رهنامی با ارزش حیات مادی و معنوی برش شمرده شود به قلم تان تسوید‬
‫ال در حیات اسـتفاده و استفاضۀ کامل‬ ‫مییافت و ما آن را حفظ کرده و از دسـاتیرش عم ً‬
‫میبردیم‪ ،‬چه خوب میشد‪.‬‬
‫گفتم‪ :‬ما این کار را به یاری خداوند جل جالله میکنیم‪ ،‬ولی درک مطالب عالی‪ ،‬استعداد‬
‫عالی و عالیرت یا الاقل مثل خود‪ ،‬حتی کافی تر از آن را به کار دارد تا از صمیم قلب حقایق‬
‫را دریافته و عندالفرصت همه را به کار بسته باشند‪.‬‬
‫با اظهار این گفته سکوت مجلس را فرا گرفت و همه خاموش گشتند‪ ،‬آیا میدانید چرا؟‬
‫آری! چون ایشان به حدی از خودی و خودمنایی و انانیت بسوی حقیقت و راستگویی و‬
‫‪435‬‬
‫‪436‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫راستجویی گراییده بودند که به محض اظهار گفتۀ فوق‪ ،‬سخت تکان خوردند و بدون اینکه‬
‫مانند عده یی از بی خربان ادعادار مدنیت و چیزفهمی‪ ،‬دیده درایی کرده و به اصطالح به‬
‫حارضجوابی ناحق رد و بدل مطالب کنند‪ ،‬دانستند که برآوردن آرزوی شان اشکال ندارد‬
‫ولی در قلب و مغز باطن ًا آن را سپردن با این همه ذوق و عالقۀ ظاهری آیا از عهده اش‬
‫برآمده می توانند یا خیر؟ درک واقعیت این امر دلیل کامل بر پاکی و کفایت مندی شان‬
‫بوده و ما را ناگفته فهامندند که الحق قابلیت و لیاقت آنچه را میخواهند دارند‪.‬‬
‫سپس سکوت را به این نکته شکستاندم و پرسیدم که حقیقت کل کاینات عیان و نهان‬
‫جهان و جهانیان به دیدۀ شام چیست؟‬
‫هر یکی از حضار به چیزی اشارت کرد و من در پایان مجلس بدین اساس مبدأ سخن را‬
‫بنا نهاده گفتم‪:‬‬
‫آری! حقیقت ثابت و خالق ُک ِّل موجودات خداوند جل جالله یا ذات واجب الوجود‬
‫ویتعالی است و یگانه هسته یا مرکز ثقل جمیع اسامء صفاتی‪ ،‬فعلی و ذاتی‪ ،‬ابداع و‬
‫حیات و رب با غیره صفات (که مجموع ًا ‪ ١٠١‬صفت در قرآن آمده است) میباشد که‬
‫اینک به طور فرشده خالصۀ جمیع ارسار رسایل و تفاسیر و احادیث را که به کاملرتین‬
‫صورت و کمرتین مدت برای جوانان مبارز اهل ایامن حقایق قرآن دست ناخوردۀ اسالم را‬
‫روشن میسازد‪ ،‬درین کتاب جمع و به دسرتس یاران گذاشتیم‪.‬‬
‫امیدواریم که خوانندگان‪ ،‬هر یک مطالب فرشدۀ کلیه آیات و احادیث و فلسفۀ نهایت‬
‫مبدأ و معاد حیات را رسرسی ندیده به غور مزید خوانده و حفظ منوده تا در کاربسنت و‬
‫رهنمونی کردن دیگران موفقیت هرچه بیشرت را به یاری حرضت باری جل جالله به دست‬
‫آورده باشند‪ .‬بمنه و فضله ا�لکریم‬
‫ـم الفُق َـرَآءُ﴾‬ ‫رمــز حقیقت ﴿وَال� ل �ه ُ الْغَن ِ ُ ّ‬
‫ـی و َ ا َنت ُ ُ‬
‫‪213‬‬

‫‪ -١‬کارگاه قدرت‪ :‬نظام دوار مکمل (کاینات)‪.‬‬


‫‪ -٢‬نظام جهان‪ :‬ارهد دوار مقید به زمان و مکان‪.‬‬
‫‪ -٣‬اساس نظام‪ :‬تسلسل دورانی است‪ ،‬بطور مثال‪ :‬از تبخیر بحر باران و برف وغیره موجد‬
‫حیات در کرۀ ما گردیده و فضله در بحر ریزد‪.‬‬
‫‪ -٤‬حاصالت زمین‪ :‬مرصف انـســان وجانداران و بیجانها‪ ،‬فضله به زمین رسد‪.‬‬
‫‪ -٥‬حاصالت غذا‪ :‬مالیکول های تازه به جای از بین رفتگان فضلۀ آن چرک بر جسم‪.‬‬
‫‪ -٦‬تسلسل در عالـم بقا‪ :‬رصفیات اهل جنت ها پس از حریق مواد کثیفه در دوزخ و تبخیر‬
‫صفای آن واپس رسیدن به جنان‪.‬‬
‫‪ -٧‬نظام چلند جهان‪ :‬کاغذ یا بانکنوت از دولت به ملت و واپس به دولت‪.‬‬
‫‪ -٨‬نظام دوران ترافیک‪ :‬بر هوا که درآرند در تایرها و باز رها سازند به فضا‪.‬‬
‫‪ -٩‬باد‪ :‬دوران دهندۀ هوا در زمین‪.‬‬
‫‪ -10‬مد و جزر و رو های بحری‪ :‬دورانگر بحور با غیره طوفان ها‪.‬‬

‫‪ .213‬محمد‪٣٨/‬‬

‫‪437‬‬
‫‪438‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫دقت !‬
‫درست روشن گردید که منشأ جمیع کاینات به روی یک نظام مسلسل دوار‪ ،‬متحرک اند و‬
‫ن﴾‪ 214‬یعنی‬ ‫ك ْن فَی ُ‬
‫كوْ ُ‬ ‫از حرضت وی تعالی جل جالله جز اثر امری که ما آن را به لفظ﴿ ُ‬
‫َ‬
‫باش چنان که خواهد میشود و یا مثـلی که خواسته بود ظاهر گردد را دانستـند‪ .‬اکنون باید‬
‫بدانیم که ذات عظیم بی همتای او جل جالله جریان این همه نظام را بروی چه انجامه قرار‬
‫داده است؟‬
‫ال نظر شام را به طور اجامل بر قرارگاه جهان که قسمت ناچیزش فلک یا افالک‬ ‫اینک ذی ً‬
‫ماحول ماست می اندازیم‪.‬‬

‫عالــم و عالـمیان‬

‫‪ -١‬سطحی از کاینات به ابعاد ثالثه‪ :‬مربع چهارضلعی‪.‬‬


‫‪ -٢‬افالک طرف ما‪ :‬برش‪ ،‬ملک‪ ،‬جن و شیاطین‪.‬‬
‫‪ -٣‬افالک ملک‪ :‬پخشکنندهگان امور خیر و نیکویی برای برش و جن‪.‬‬
‫‪ -٤‬افالک شیاطین‪ :‬پخشگران رشارت به استفاده از نفس‪ ،‬به جن و انس‪.‬‬
‫‪ -٥‬وقوع افالک ما و جن‪ :‬در جهات به زوایای متقابل‪.‬‬
‫‪ -٦‬عالـم بقا‪ :‬علی مراتب‪ ،‬دوزخ‪ ،‬برزخ‪ ،‬جنان‪ ،‬آسامنها‪ ،‬کرسی‪ ،‬لوح و عرش معلی‪.‬‬
‫‪ -٧‬مقدمۀ عالـم بقا‪ :‬سدرة املنتهای فنا‪.‬‬
‫‪ -٨‬عالـم جال و صفا‪ :‬کرسی‪.‬‬
‫‪215‬‬
‫استَو َ ٰى﴾‬
‫ش ْ‬‫ن عَل َى الْعَرْ ِ‬
‫الر ّ ْحمَا ُ‬
‫ی و رساپردۀ حضور ﴿ َ‬ ‫‪ -٩‬عالـم اعلی‪ :‬عرش ُم َع َّل ٰ‬

‫‪ .214‬ترجمه‪ :‬شو‪ ،‬میشود‪ .‬یس‪82/‬‬


‫‪ .215‬طه‪٥/‬‬
‫عامل و عاملیان‬ ‫‪439‬‬

‫دقت!‬
‫چون به پاره یی از ارسار نظام خلقت عالـم و عالـمیان حرضت کردگار جلت عظمته وارد‬
‫شدند شاید سوال کنند‪ ،‬آیا میتوان منابع این همه هستی و دانش را در نظام پیدایش‪ ،‬برای‬
‫تسهیل فهم که به چند دسته مظاهر ﴿ ُك ْن ف َی َ ُكوْ ُن﴾ او تعالی را در موجودات روی زمین‪،‬‬
‫متثیل مناید‪ ،‬روشن سازند؟‬
‫بی مورد نیست در پاسخ تذکر دهیم که نه تنها عقــل از درک آن چون خر در ِگل به دیدۀ‬
‫همه دانشمندان بزرگ مؤمن عالـم فرو میرود حتی اگر بگویم‪ ،‬کلامت یا جمالت بازگو‬
‫کنندۀ آن را نیز نداریم‪ ،‬بجاست‪ .‬باز هم به یاری و مددگاری حرضت باری اینک نظر شام‬
‫را بر ماده های ناچیزی میاندازیم که او تعالی جل جالله از اشیای کوچک و نادیدنی ذیل‬
‫منابع عجیب معادن و ذخایر نعام و لذایذ برآورده و به دسرتس اختیار اوالد برش به طور‬
‫موقت یا مستدام قرار داده است‪.‬‬
‫خوب به دقت بنگرند که این مادۀ حبوبات یا معادن وغیره اشیاء که ما آن را بنابر تنگی عبارت‬
‫به غرض تسهیل فهم به نام ماشین یاد کرده ایم منونه های ساده و بسیطی از قدرت منایی های‬
‫او تعالی جل جالله است که مظاهرش را در هر جا به انواع و اقسـام در تبـدل جنس دیگر‬
‫می بینیم‪.‬‬
‫ماشـین های اصـیل در تغییر و تبدیل اشیاء‬
‫به قدرت و کارگردانی های خـدا جل جالله‬

‫‪ -١‬خدای متعال جلت عظمته ماشین هایی را از ماده های ناچیز‪ ،‬در بطن زمین طوری خلق‬
‫کرده و نهاده است که از آن معادن طال‪ ،‬نقره‪ ،‬مس‪ ،‬یورانیوم‪ ،‬قلعی‪ ،‬جست‪ ،‬رسب و چندین‬
‫منونۀ دیگر از فلزات را کشیده و میکشد که گویا مادۀ اولیه هر معدن به حکم ماشینی‬
‫است که سنگ‪ ،‬خاک وغیره اشیاء را خورده و از آن به ما طال‪ ،‬نقره‪ ،‬مس و دیگر معادن‬
‫فلزی را به میلیون ها تن می دهد‪.‬‬
‫‪ -٢‬ماشین هایی که رطوبت را با خاک و سنگ خورده‪ ،‬از آن روغنیات چون دیزل‪ ،‬نفت‪،‬‬
‫پطرول وغیره را بهم آورده به دسرتس اختیار ما قرار داده است‪.‬‬
‫‪ -٣‬ماشین هایی که تبخیرات و تبدالت هوای داخل مسامات زمین را به خود جذب کرده‬
‫و به شکل گازهای گوناگون تبدیل منوده و به ما عرضه میکنند‪.‬‬
‫‪ -٤‬ماشین هایی چون دانۀ خورد توت و یا بزرگش مثل زردالو‪ ،‬بادام‪ ،‬ام وغیره که خاک‬
‫منناک را با خود منحل کرده از آن درخت های بزرگ چون توت‪ ،‬زردالو‪ ،‬آلو وغیره را با‬
‫گلهای رنگارنگ و امثار‪ ،‬دارای چندین مزه را به امرﷲ به دسرتس اختیار ما قرار میدهند‪.‬‬
‫‪ -٥‬ماشین هایی از دانه های چون تخم ارچه‪ ،‬ناجو و امثالش و یا از شاخچۀ آن چون بید‪،‬‬

‫‪440‬‬
‫‪441‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫سپیدار وغیره که در زمین درآیند گل و الی را خورده از آن اشجار کالن را برای کارآمد ما‬
‫به دوران تعامل کیمیاوی و فزیکی خلق میکنند‪.‬‬
‫‪ -٦‬ماشین هایی که خاک منناک را خورده توسط طناب ها و ریسامن های خود به ما‬
‫باربندهای پر از بوتلهای رشبت رسبند زدۀ انگور را به اضافه از هفتاد قسم باذن ﷲ مهیا‬
‫میسازند و صدها منونۀ دیگر‪.‬‬
‫‪ -٧‬ماشین هایی که خاک منناک را خورده و حبوبات چون گندم‪ ،‬شالی‪ ،‬جو‪ ،‬ماش‪ ،‬لوبیا‬
‫و هزاران منونۀ دیگر را به دسرتس ما قرار داده و میدهند‪.‬‬
‫‪ – ٨‬ماشین هایی که خاک را خورده به نام دبه های میان خالی رشبت چون خربوزه‪ ،‬کدو‬
‫وغیره به طور خام و پخته و چندین منونۀ دیگر را باذن ﷲ تهیه میکنند و به دسرتس اختیار‬
‫ما قرار میدهند‪.‬‬
‫‪ -٩‬ماشین هایی که خاک را خورده و از آن دبه های میان پُر‪ ،‬شور و شیرین و کم مزه و با‬
‫مزه‪ ،‬خام و پخته را برای ما به روی زمین میسازند مثـل تربوز‪ ،‬کرم‪ ،‬بادرنگ و صدها منونۀ‬
‫دیگر‪.‬‬
‫‪ -١٠‬ماشین هایی که در زیر زمین خاک منناک را خورده و برای ما حاصالت چون زردک‪،‬‬
‫شلغم‪ ،‬ملی و چندین منونۀ دیگر را تیار کرده میدهند‪.‬‬
‫‪ -١١‬ماشینهاییکه خاک منناک را خورده و از آن سبزیهایی چون پالک‪ ،‬گندنا‪ ،‬گشنیز‪،‬‬
‫رشقه‪ ،‬شبدر و صدها منونۀ دیگر از علوفۀ اهلی و وحشی را خلق میکنند و به معرض‬
‫استفادۀ ما قرار میدهند‪.‬‬
‫‪ -١٢‬ماشین هایی که علف‪ ،‬کاه وغیره اشیای بیکاره چون کنجاره‪ ،‬پوچاق خربوزه وغیره‬
‫را خورده و برای ما در بدل شیر‪ ،‬روغن‪ ،‬پشم‪ ،‬گوشت و چندین فواید دیگر را میرسانند‬
‫مانند‪ :‬گوسفند‪ ،‬بز‪ ،‬گاو‪ ،‬شرت‪ ،‬خر‪ ،‬اسپ‪ ،‬خوک وغیره که در مملکت ما خوک داری ممنوع‬
‫است‪.‬‬
‫ماشین های اصیل در تغییر و تبدیل اشیاء به قدرت و کارگردانی های خدا (ج)‬ ‫‪442‬‬

‫‪ -١٣‬ماشین های خزنده و پرندۀ دیگر که حرشات و نباتات و حبوبات ریخته و پاشیده‬
‫وغیره را خورده و به ما باذن ﷲ تخم‪ ،‬گوشت و پر نرم چون ُقو و مرغ و دیگر پرندگان وغیره‬
‫فواید را میسازند‪.‬‬
‫‪ -١٤‬ماشین هایی که از الی و لوش و اشیای فاضله افتاده در بحرهای شور و دریاهای‬
‫شیرین استفاده کرده و برای ما گوشت و روغن لذیذ چون انواع ماهی ها و نهنگ ها وغیره‬
‫جانداران بحری و دریایی را میسازند‪.‬‬
‫‪ -١٥‬ماشین هایی که در بحرها از آب های شفاف باران وغیره برنامه گذاری های خدای‬
‫زمین و زمان به ما دانه های قیمت دار چون گوهرهای شب چراغ‪ ،‬مروارید وغیره را مانند‬
‫صدف و دیگر بیجانها‪ ،‬آن را تهیه میکنند و انـسان آن را عندالفرصت برآورده و به معرض‬
‫استفادۀ خویش قرار میدهند‪.‬‬
‫‪ -١٦‬ماشینی به ظاهر کوچک و به باطن از همه بزرگرت و قوی‪ ،‬یعنی حرضت انـســان که‬
‫شکم دو کیلویی او قربستان گاو‪ ،‬شرت و نهنگ های اضافه از صد تن گردیده و ترصف در‬
‫استفاده از همه چیز و شئ برای وی در هر وقت و هر جا مباح مطلق گشته و در نتیجه چنان‬
‫مناید که او را برای آقایی و بابایی آفریده اند‪.‬‬
‫آیا این آقای راکت‪ ،‬یا خلیفۀ خـدا جل جالله بر زمین از اکل و نوش و استفادۀ این‬
‫همه اشیایجاندار و بیجان که می مناید و می خورد‪ ،‬باید چه برآرد‪ ،‬زیرا در ‪ ١٥‬نوع‬
‫ماشین های فوق‪ ،‬تبدالت چیزی به چیزی بود‪ ،‬در حالیکه اکرث شان از سنگ و خاک‬
‫منناک با زیادت آب شیرین یا شور؛ معادن‪ ،‬حبوبات‪ ،‬امثار‪ ،‬اشجار‪ ،‬سبزیجات وغیره‬
‫را می سازند و می برآرند‪ ،‬پس انـســان با رصف کامل اینها باید چه حقایق بسازد و از‬
‫خود بروز دهد؟ سوالی بجاست‪.‬‬
‫آری! معرفت با خـدا جل جالله را به قدر همت و خدمت به خلقﷲ را به غرض شیوع‬
‫وحدت برای خوشنودی او تعالی جلت عظمته به هرجا و هروقت به اندازۀ طاقت بنامید‬
‫‪443‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫و رسانجام باید فضای صلح و سلم و زیست باهمی را در پرتو خـداشناسی بر اساس اصل‬
‫برادری و برابری و عدالتگسرتی و نوع پروری‪ ،‬شعار خود قرار داده و همیشه در شیوع آن‬
‫به طور خستگی ناپذیر کوشان باشد‪ ،‬بیشک در چنین صورتها با داشنت روحیۀ رادمردی و‬
‫دادن امتحان به این رسای فانی‪ ،‬با خـدا جلت عظمته و آفرینندۀ خود در رسای ابدی به طور‬
‫الصاد‪.‬‬
‫ن وَ َ‬‫بحُرمَتِ نُو ِ‬
‫ق الرشاد ِ‬ ‫رسمد مالقی شود‪ .‬و َ ا ِهدِنَا یا رَب بِال َ‬
‫طر ِ ی ِ‬

‫دقت !‬

‫به این نظامنامۀ آفرینش که مخترصی از اجاملش را مرور کردید بی مورد نیست که بدانیم‪،‬‬
‫فلک ما با غیره افالک و در آن کرۀ ارض چیست و برای کیست؟‬
‫آری! جایگه وسط دوران خلقت باشد‪ ،‬چنان که آمدن به بطن مادر را اگر اول پیدایش‬
‫دانیم‪ ،‬دوران والدت و مدت زیست را دنیا شامریم و بیرون شدن از آن را طرف نهایی این‬
‫آمد و شدها گوییم‪ ،‬به چنین نتیجه میرسیم که دنیا حد مابین آوان زندگی به این رسای‬
‫فانی است‪ ،‬یا به عبارۀ دیگر‪ :‬صحنۀ آزمایش و منربگیری اشخاص به تثبیت جهت و‬
‫اتخاذ عشـق به یکی از این دو طرف (صانع جل جالله یا مصنوع) و یا ساده تر بگوییم‬
‫میدان کانکور اوالد برش باشد و بس‪.‬‬
‫دنیا‬
‫‪ -١‬دنیا‪ :‬نندارتون کامل و جالل خـدا جل جالله‪.‬‬
‫‪ -٢‬دنیا‪ :‬رساچۀ آزمایش‪.‬‬
‫‪ -٣‬دنیا‪ :‬پرتوی از عالـم بقا‪.‬‬
‫‪ -٤‬دنیا‪ :‬جایگه فلم پرکنی هر فرد به اختیار خودش‪.‬‬
‫‪ -٥‬دنیا‪ :‬صحنه های تازه به تازۀ اکرتی ها‪.‬‬
‫‪ -٦‬دنیا‪ :‬بندی خانۀ شیطـان برای خـداجویان‪.‬‬
‫‪ -٧‬دنیا و عقبای ما‪ :‬یک جهت از شش جهت‪.‬‬

‫بقای موقت کمرت از سال‬ ‫شکم مادر‬ ‫آمـدن به بیخــربی‬

‫بقــای چنـــد ســـال‬ ‫دنیا‬ ‫صحنه های مقید به زمان و مکان‬


‫اکرتی‬

‫بقای ابد‬ ‫عقبی‬ ‫نتیجۀ امتحان به یکی از دو جای ابـدی‬

‫دوزخ ها‬ ‫جنان‬

‫‪444‬‬
‫‪445‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫دقت!‬

‫در باال گفتیم و حتی شمردیم که دنیا صحنۀ امتحان است‪ ،‬باری این سوال مطرح می شود‬
‫که امتحان از چه میگیرند؟ و برای چه میگیرند؟‬
‫در جواب باید بگوییم که امتحان تثبیت عالقۀ خاص حرضت انـســان با خالق این همه‬
‫کون و مکان جل جالله و عم نواله‪ ،‬به این معنی که آیا درین صحنههای کش و کوک‬
‫جهان درک عظمت و جالل و کامل صانع بی زوال او جل جالله را شخص چقدر‬
‫کرده است؟ و این دولت را نور ایامن و یا هستۀ توحید ضمیر هر صاحبدلی گویند و‬
‫اینکه از چه چیزها این نورانیت ایامن تقویه می یابد سوالی بجاست؟‬
‫آری‪ ،‬از سه اصل‪:‬‬
‫اول‪ :‬از اعامل مقید به رشط که فقه متکفل آن با همه اختالف های خود است مثل عبادات‬
‫جانی‪ ،‬مالی و زبانی چون مناز و زکات وغیره صدقات اضافی عندالفرصت‪.‬‬
‫دوم‪ :‬عبادات بدون قید و رشط که اعظم آن مطالعۀ اشیای جهان و در آن دیدن کارگردانی‬
‫های حرضت خدای عیان و نهان جل جالله باشد که دقیقه اش را‪ ،‬معادل یک سال عبادت‪،‬‬
‫مخرب صادق صلی ﷲ علیه و سلم به تأیید از ‪ ٢٥٠٠‬آیت مربهن این مطلب گفته است‪.‬‬
‫سوم‪ :‬یاد خداوند جل جالله را در هر جا با خود چنان دارند تا حضور وی تعالی را بر‬
‫خویش مستولی یابند و هم َعـجز و صرب بر قضا و شکر بر نعام و امثال آن باشد‪.‬‬
‫اینک ما نظر شـام را به پاره یی از مشـاهدۀ اشـیاء و در آن دیدن کامل و جالل خـدا‬
‫جل جالله می اندازیم‪ ،‬امیدواریم که شام به اقتفای آن برای تثبیت عروج عقـربک (میگر)‬
‫ایامن و یا تقویۀ آن نظیرش را در اشیای ماحول خود دیده و یادداشت منوده‪ ،‬به ما ارایه‬
‫دارید تا دیده شود که شام در چه قطارید!‬
‫در نندارتون ذوالجالل مناظری از کامل‬

‫‪ -١‬شیر‪ :‬فرشدۀ علوفۀ بیکاره توسط گاو‪ ،‬گوسفند‪ ،‬شرت وغیره‪.‬‬


‫‪ -٢‬شیر‪ :‬فرشدۀ رسگین اما به تغییر دست قدرت او تعالی جل جالله به این طعم شیرین‪.‬‬
‫‪ -٣‬ماست‪ :‬شیر یخ کردۀ ترش سامل‪.‬‬
‫‪ -٤‬پنیر ‪ :‬شیر یخ کردۀ شیرین‪.‬‬
‫‪ -٥‬روغن حیوانی‪ :‬رس علف و رسآمد شیر‪.‬‬
‫‪ -٦‬پشم‪ :‬علف های بیکاره که توسط ماشین گوسفند و شرت وغیره به دست میآید‪.‬‬
‫‪ -٧‬پخته‪ :‬خاک است که توسط ماشین پـندانه به غرض استفادۀ ما ساخته می شود‪.‬‬
‫‪ -٨‬امثار رسدرختی‪ :‬بوتل های رشبت گوناگون‪.‬‬
‫‪ -٩‬زردالو و امثالش‪ :‬بوتل های رشبت مالیم‪.‬‬
‫‪ -١٠‬ناک و امثالش‪ :‬بوتلهای رشبت یخ کرده سخت تر‪.‬‬
‫‪ -١١‬خربوزه و تربوز‪ :‬دبه های رشبت باز هم یخ گشته مالیم‪.‬‬
‫‪ -١٢‬انگور‪ ،‬کیله و امثالش‪ :‬باربند بوتلهای رشبت دارای چندین بوتل‪.‬‬
‫‪ -١٣‬دانۀ انگور‪ :‬بوتل رشبت رسبند‪ ،‬دارای کاک مخصوص‪.‬‬
‫‪ -١٤‬انار‪ :‬صندوقی دارای صدها بوتل رشبت کوچک‪.‬‬
‫‪ -١٥‬حبوبات‪ :‬بوجیهای مواد غذایی که دارای خاصیت های جداگانه اند مثل‪ :‬گندم‪،‬‬
‫برنج‪ ،‬ماش وغیره‪.‬‬

‫‪446‬‬
‫در نندارتون ذوالجالل مناظری از کامل‬ ‫‪447‬‬

‫‪ -١٦‬تخم‪ :‬زنده جان های در بین غالف که به رشایط مخصوص رس میکشند‪.‬‬


‫‪ -١٧‬فلزات‪ :‬درختهای روییدنی بدون رشیان در بین سنگ های سخت کوه ها‪.‬‬
‫‪ -١٨‬حیوانات بحری‪ :‬موجودانی که بدون کشت و کار در آب و گل و الی نابکار رشد‬
‫کنند‪.‬‬
‫‪ -١٩‬آب‪ :‬جزء اعظم حیات و مایع برای جریان برق ریشۀ انجذابی نباتات و اشجار‪.‬‬
‫‪ -٢٠‬ماده‪ :‬جـرم متغـیر از شـکلی به شـکلی که اگر روح ثابت از آن کـشیده شـود محو‬
‫میگردد‪.‬‬
‫‪ -٢١‬آفتاب‪ :‬قـندیلی دارای برآمدهگی های منظم که پرتو انوار را به شـکل عدسـی به ما‬
‫میرساند‪.‬‬
‫‪ -٢٢‬امواج هیلیوم که در آفتاب دیده می شود‪ :‬انعکاس اشعات محدب به مقعر الی‬
‫اخیر نظام داخلی شمس باشد‪.‬‬

‫دقت!‬

‫زایشگاه این موجود رشیف که باید خواهی نخواهی به این صحنههای نربد قدم گذارد‬
‫کجاست؟ بنا ًء الزم است که تحت مداقۀ نظر قرار گیرد و اینکه از وجود او چه نفع و یا‬
‫رضری برای ما حاصل می شود خوب زیر و رو گردد‪.‬‬
‫بنابرین به فارمولیه های آتی الذکر به تعمق مزید دیده و از آن چه حقایق و ارسار کشیده‬
‫می توانند به درایت عالی و صفائیت معنوی شام تعلق مستقیم دارد‪.‬‬
‫و من ال� ل �ه التوفیق و علیه التکلان‬
‫مجمع فامیل‬

‫‪ -١‬زن و مرد‪ :‬منظم زندگی همدیگر‪.‬‬


‫‪ -٢‬زن و مرد همدل‪ :‬وسایل رفع ماندهگی پس از خستگی‪.‬‬
‫‪ -٣‬ابوین اوالددار‪ :‬خوانین سواران‪.‬‬
‫‪ -٤‬پدر در ماملک پسامنده‪ :‬جوالی یا بارکش لوازم خوراکی و پوشاکی متعلقین‪.‬‬
‫‪ -٥‬مادر در ماملک پسامنده‪ :‬منتظم پخت و پز و شستوشوی‪ ،‬خراج و رصاف اشیای‬
‫وارداتی در خانه‪.‬‬
‫‪ -٦‬فرزندان‪ :‬سواران خوانین‪.‬‬
‫‪ -٧‬فامیل‪ :‬ماشین های رصف کنندۀ انواع نعام و لذایذ مأکوالتی و ملبوساتی‪.‬‬
‫‪ -٨‬طفل‪ :‬موجود پاک محتاج رهربی‪.‬‬
‫‪ -٩‬اوالد صالح‪ :‬خیرجاری و باقی در حال حیات و پس از مرگ‪.‬‬
‫‪ -١٠‬اوالد‪ :‬نهالهای غم افزای خیر و رش‪.‬‬
‫‪ -١١‬اقارب به عرص امروز‪ :‬بعض ًا عقارب به اصل کمپوز‪.‬‬

‫‪448‬‬
‫منزلگه انـســان‬
‫بی مورد نیست که رسی به منزلگه این موجود رشیف و آشیانۀ شان بزنیم و ببینیم که از کجا‬
‫آمده و به کجا بوده و اخیراً به کجا جایگیر شده میتوانند؟ بیت‪:‬‬
‫یعنی که ترا میطلبم خانه به خانه‬ ‫گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد‬
‫خانۀ اول‪ :‬در بیخربی شکم مادر‪.‬‬
‫خانۀ دوم‪ :‬آغوش ابوین‪.‬‬
‫خانۀ سوم‪ :‬آشیانۀ دو موجود (زن و مرد)‪.‬‬
‫خانۀ چهارم‪ :‬اجتامع‪.‬‬
‫خانۀ پنجم جسد‪ :‬قرب‪.‬‬
‫خانۀ ششم روح‪ :‬به طور موقت به یکی از محفظه های جنان یا دوزخ ‪.‬‬
‫خانۀ هفتم ابدی پس از محاسبه اعامل‪ :‬جنان یا دوزخ ها‪.‬‬

‫و هکذا قرارگاه آدم از عدم تا ایندم و تا ابد بدان عالـم‬


‫‪ -١‬عدم‬
‫‪ -٢‬در پشت پدر‬
‫‪ -٣‬در رحم مادر‬
‫‪ -٤‬وجود روح‪ :‬در قربستان بدن‪.‬‬
‫‪ -٥‬وجود روح‪ :‬به یکی از محفظههای جنان یا دوزخ‪.‬‬
‫‪ -٦‬قرارگاه جسد‪ :‬در آتش یا خاک یا آب بحر‪.‬‬
‫‪ -٧‬قرارگاه روح‪ :‬در جسد به محرش‪.‬‬
‫‪ -٨‬قرارگاه روح و جسد‪ :‬به یکی از دو جایگ ِه ابدی یعنی جنان یا دوزخها‪.‬‬
‫‪449‬‬
‫‪450‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫دقت!‬
‫این امنوذج رها شدۀ عالـم قدس (انـسـان) به روی چه معیار می تواند از عهدۀ این بار‬
‫ثقیل که آسامنها و زمین و کوهها از ادای آن عاجز آمدند‪ ،‬برآید و به ایفای آن مردانه‬
‫ن‬
‫ل ف َابَی ْ َ‬ ‫ات وَا ْلا َ ْر ِ‬
‫ض وَا ْلجِبَا ِ‬ ‫ضنَا ا ْلاَمَانَة َ عَل َى َ ّ‬
‫السمَاو َ ِ‬ ‫و مستانه همت گامرد‪ .‬قوله تعالی‪ِ ﴿ :‬إ َن ّا عَرَ ْ‬
‫‪216‬‬
‫ا َْن یَحْمِلْنَهَا وَاَشْ ف َـق َْن مِنْهَا و َ َحمَل َها َ ا ْلاِنْسَان َِإ ّنه ُ َكا َن َظلُوْمًا َجهُوْلا ً﴾‬
‫ترجمه‪ :‬به تحقیق پیش کردیم امانت [امر و نهی] را به [مخلوقات] آسامن ها‪ ،‬زمین و کوه ها‪،‬‬
‫ابا ورزیدند از جهت خوف [نه انکار] و برداشت این بار ثقیل را انـســان در حالیکه بود‬
‫تاریک و نادان یعنی بر خویش نادانسته ظلم کرد‪.‬‬
‫قرعه فال بنام مـن دیوانه زدند‬ ‫آسامن بار امانت نتوانست کشید‬
‫آری ! باز هم پاسخ دهندۀ آن عشـق است عشـق‪.‬‬

‫عشـق‬
‫‪ -١‬عشـق‪ :‬آسان کنندۀ راه وصل به مطلوب‪.‬‬
‫‪ -٢‬عشـق‪ :‬کوتاهترین فاصلۀ بعدچهارم‪.‬‬
‫‪ -٣‬عشـق‪ :‬وسیلۀ ُقرب کردگار‪.‬‬
‫‪ -٤‬جلوگیری از رصف بیجای شهوت‪ :‬مورث عشـق و قوت‪.‬‬
‫‪ -٥‬جذب معلوم‪ :‬در مقناطیس (آهن ربا)‪.‬‬
‫‪ -٦‬جذب نامعلوم‪ :‬از دلی به دلی‪.‬‬
‫‪ -٧‬جذب باطل و عبث‪ :‬از دلی به گلی و برعکس‪.‬‬
‫‪ -٨‬جذب حقیقی‪ :‬از دلی به خالق همه دلها که غایۀ نهایی به خـداشناسان مبتدی عقبی و‬
‫برای منتهیان قرب خـدا جل جالله الی ماشاء ﷲ باشد‪.‬‬

‫‪ .216‬احزاب‪٧٢/‬‬
‫عشق‬ ‫‪451‬‬

‫هرگاه خوب دقت شود این جستجو و کشش ظاهری بنده بسوی مولی در پذیرفنت و‬
‫دادن مال‪ ،‬جان و غیره مساعی به هر وقت و آن زادۀ انجذاب حرضت وی بوده که‬
‫بنده را به این جایگه کشیده است و این بدان ماند که مقناطیس ساکن‪ ،‬اما آمدن‪ ،‬دویدن‬
‫و چسپیدن را ظاهراً در برابرش آهن می مناید‪ .‬اشتباه کوتاه نظران درینجاست که تصدیق‬
‫فعالیت را به آهن منایند ولی حقیقت بینان آنرا از دولت انجذاب مقناطیس دانند‪ ،‬حق‬
‫اینست و حقیقت رفنت بسوی خـدا جل جالله چنین است‪.‬‬

‫دقت!‬
‫پس از قبول داعیۀ عشـق‪ ،‬تعیین جهت منودن و گردانیدن روی دل به یکی از دو‬
‫طرف الزمی است که یا کعبۀ مقصود خالق این همه جهان عیان و نهان باشد و یا به جزء‬
‫ناچیزی از آن که خالصه اش منطوی بر دو غریزه هست‪ ،‬منایان میگردد‪:‬‬
‫‪ -١‬درک همه لذایذ به طول یک انگشت (زبان)‪.‬‬
‫‪ -٢‬اطفای غرایز جنسی باز هم به آن مقداری که فوق ًا گفته شد‪.‬‬
‫این شام و این هم انواع کعبه و قبله منای دلها‪:‬‬
‫قبله منای دلها‬
‫‪ -١‬کعبۀ جامل‪ :‬دیدار حرضت ذوالجالل‪.‬‬
‫‪217‬‬

‫‪ -٢‬کعبۀ کامل‪ :‬فعالیت موحـدین به شیوع توحید در همه حال‪.‬‬


‫‪ -٣‬کعبۀ نظر‪ :‬دیدن ارسار در بحر و بر به گواهی کامل و جامل خالق اکرب جل جالله‪.‬‬
‫‪218‬‬
‫‪ -٤‬کعبۀ ظاهر‪ :‬روی آوری به یک جهت (مسلامن به مکه‪ ،‬یهود به بیت املقدس) وغیره‪.‬‬
‫‪ -٥‬کعبۀ مراد‪ :‬خدمت به خلق ﷲ برای خوشنودی رب العباد‪.‬‬
‫‪ -٦‬کعبۀ ظاهری برص‪ :‬نیافنت حقیقت ارسار در بحر و بر‪.‬‬
‫‪ -٧‬کعبۀ بغرنج‪ :‬نرسیدن به مراد دل‪.‬‬
‫‪ -٨‬کعبۀ نفـس‪ :‬فرو رفنت به آب و گل‪.‬‬
‫‪ -٩‬کعبۀ جهل‪ :‬خورد و نوش رساپا دغل‪.‬‬
‫‪ -١٠‬کعبۀ ضالل‪ :‬ندیدن حکمت رشد حرضت ذوالجالل در خود و همه مال و منال‪.‬‬
‫‪ -١١‬کعبۀ فرزندان بی خرب و گمراه برش‪ :‬ماده و مادیات‪.‬‬
‫هرگاه ای جوان مؤمن بخواهیم به کعبۀ مراد شیوع وحدت رسیم باید به رموز و کنوز‬
‫ارسار عظیم قرآن کریم پی بریم چون دریافت این دولت به عرص حارض که اذهان اکرث‬
‫مغلوب نفـس و شیطـان گردیده و از جانبی هم تا اکنون به تعمیم حقایق قرآن کریم چنانکه‬
‫الزم بود جز تکثیر تعداد طبعش همت واقعی به عمل نیامده و در مرتبۀ سوم مقید بودنش‬
‫به زبان عربی مشکل دیگری به دریافت ارسار آن ایجاد کرده و در جای چهارم سبک‬
‫‪219‬‬ ‫ل وَ َ‬
‫مـل َ ْم یُمِـل»‪.‬‬ ‫ـلّ و َ دَ َ ّ‬
‫خـیرُالْکلامِ ق َ َ‬
‫گفتار به حکم‪َ « :‬‬
‫هست محراب سنایی سوی تو‬ ‫‪ .217‬هر کسی محراب دارد هر سویی ‬
‫(سنایی)‬ ‫ ‬
‫‪ .218‬دردم نه ز کعبه بود کز بوی تو بود مستی نه ز باده بود کز بوی تو بود‬
‫‪ .219‬ترجمه‪ :‬بهرتین گفتار آنست که در کلامت کم داللت بسیار بدون ماللت باشد‪.‬‬

‫‪452‬‬
‫‪453‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫این چنین در جمالت کم مطالبی بسیار گنجانیده اند و در قسمت پنجم پس و پیش ُس َور‬
‫آن بنابر صوابدید جامع القرآن سیدنا عثامن (رض) که نظر به آن وقت عملش مطابق درک‬
‫مردم بود‪ ،‬ولی به عرص ما به علت کوتاهی فهم و ضعف قوای روح و روحانیت معارصین‬
‫حلقۀ دیگری بر مشکالت مذکور افزوده است‪.‬‬
‫بروی پاره یی از آنچه شمردیم شام را به یاری خـدا جل جالله به حفظ ارسار این عبارات‬
‫شیوا و نکات دلربا که خالصۀ آیات و احادیث محمد رسول ﷲ است متوجه میسازیم‪.‬‬
‫بیشک از مطالعۀ آن دارای نورانیت ایامن چون صحابۀ کرام در حال توجه به تصحیح‬
‫عمل گردیده می توانید و این درست فرصت کامیابی و چیره دستی بر جهان وحشتبار‬
‫مدنیتمنای ما باشد‪ ،‬اینست راه یا رموز وصول کامیابی‪.‬‬
‫مرصع‪ :‬آن ره که تو میروی به ترکستان است‪.‬‬
‫انـســان‬
‫خلیفۀ خـدا جل جالله بر زمین‪.‬‬ ‫‪ -١‬انـســان‪ :‬‬
‫راکت رها شدۀ عالـم قدس‪.‬‬ ‫‪ -٢‬انـســان‪ :‬‬
‫صندوق حاوی دو اصل روح و نفـس با کمپیوتر دل‪.‬‬ ‫‪ -٣‬انـســان‪ :‬‬
‫متعلم لیسه یا بکلوریا پاس‪.‬‬ ‫‪ -٤‬انـســان‪ :‬‬
‫صانع دست دوم از مواد خام ذوالجالل واالکرام‪.‬‬ ‫‪ -٥‬انـســان‪ :‬‬
‫مسخر جمیع موجودات جاندار و بیجان‪.‬‬ ‫‪ -٦‬انـســان‪ :‬‬
‫ارهد رصف اشیایی که از زمین برآید او رصف مناید‪.‬‬ ‫‪ -٧‬انـســان‪ :‬‬
‫یگانه موجودی دارای مغز منکشف‪.‬‬ ‫‪ -٨‬انـســان‪ :‬‬
‫موجودی ظاهراً بی بال اما پرنده در کرات دیگر‪.‬‬ ‫‪ -٩‬انـســان‪ :‬‬
‫ظاهراً کوچک اما بردارنده و سازندۀ اشیای هزاران بار از خود بزرگرت‪.‬‬ ‫‪ -١٠‬انـســان‪ :‬‬
‫قربستان سیار همه جانداران روی زمین‪.‬‬ ‫‪ -١١‬انـســان‪ :‬‬
‫موجود جاندار یکی از چندین میلیون اسپرما‪.‬‬ ‫‪ -١٢‬انـســان‪ :‬‬
‫تخمی که اکرثاً وقت مرگ چند مثل خود را به زمین میگذارد‪.‬‬ ‫‪ -١٣‬انـســان‪ :‬‬
‫مخلوق عمودی که یا به نیروی روح به اعلی علیین عروج مناید و یا به ‬ ‫‪ -١٤‬انـســان‪ :‬‬
‫پیروی نفـس به اسفل السافلین فرو رود‪.‬‬ ‫ ‬
‫موجودی پیدا شده از خاک‪ ،‬میخورد خاک‪ ،‬میپوشد خاک و میرود ‬ ‫‪ -١٥‬انـســان‪ :‬‬
‫در خاک (فانی میشود در خاک) و انتها جایگزین میشود به یک از ‬ ‫ ‬
‫دو مکان ابدی به حضور خالق همه افالک (جنان یا دوزخ ها)‬ ‫ ‬
‫برآرندۀ ارسار مرئی فانی توسط عقــل و کاشف ارسار بعد چهارم یا‬ ‫‪ -١٦‬انـســان‪ :‬‬
‫نامرئی ابدی ذریعۀ روح‪.‬‬
‫ج‬ ‫هان‬ ‫ ‬

‫‪454‬‬
‫انسان‬ ‫‪455‬‬

‫آیا چنین موجود کوچک دارای این همه بزرگواری را نشاید خلیفۀ خـدا جل جالله‬
‫یا صانع دوم به دنیا یا ماحول ما باید گفت؟ جواب مثبت است‪.‬‬
‫خصوص ًا پیروان قرآن کریم دست ناخوردۀ اسالم را که به طول ‪ ١٤‬صد سال (این فرصت‬
‫فراوان) الزم بود که نظر به مرصحات ‪ ٢٥٠٠‬آیات وغیره ارشادات‪ ،‬تا اکنون عدالت واقعی‬
‫و همگانی را در پرتو خـداجویی در جهان چنان تعمیم می بخشیدند که رس تا رس‬
‫روی زمین رسای آزاد با زندگی مساملتآمیز و عدالت پروری کامل بدون هرگونه‬
‫تعصب برای همگان مهیا میبود‪ .‬افسوس که نکردند حاال خـدا جل جالله توفیق را رفیق‬
‫گرداند تا هرچه زودتر پیروان این مأمول و دنباله روان مدرسۀ توحید کامیاب و فاتح شوند‪.‬‬

‫دقت !‬
‫اینک آهسته آهسته به عین صحنه یی رسیدیم که ما و تو نیز در آن رولگردانیها داریم‪،‬‬
‫اینجاست که باید از خود بپرسیم و یا خود را خود ما به پای میز محاکمه بکشانیم که‬
‫از کجا آمدیم و چه کردیم و به کجا می رویم و حتی با چه می رویم؟‬
‫بلی‪ ،‬با عملنامه یا فلم اکرتی های زندگی !‬
‫پس دقت کنیم که در نشیب و فراز حیات چه کردیم و اکنون به فکر چه هستیم و این‬
‫لحظات حساس عمر را باید دقیق بشامریم‪.‬‬
‫هرگاه محاسبۀ عمر رفته مشکل مناید به قول آنکه گویند مشت منونۀ خروار‪ ،‬بیایید آسانرت‬
‫بسنجیم یعنی در طول ‪ ٢٤‬ساعت چقدر فکر و ذکر خـدا جل جالله داریم و به اعالی‬
‫رشیعت سلیم قرآن دست ناخوردۀ اسالم و خدمت به خلقﷲ و تعمیم عدالت نظر به‬
‫حاالت و درک مردم زمان به قدر توان به دادن مال و جان‪ ،‬تقریراً و تحریراً چه کوشیده ایم‬
‫و یا کوشانیم و انتها ساعاتی چند را با خـدا جل جالله و یا غیرﷲ ظاهراً و باطن ًا مرصوف‬
‫و گرفتاریم‪.‬‬
‫‪456‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫بیشک پس از تعیین این گراف یک روزه‪ ،‬بدون گزاف صورت کار و کردار مجموعۀ‬
‫فعالیت ما درین بازار به روشنی متام منودار میگردد لذا پیغمرب صلی ﷲ علیه و سلم فرمود‪:‬‬
‫اسبُکُمُ ال� ل �ه»‬
‫‪220‬‬
‫یح َ َ‬ ‫اسـبُوا ْ اَنْف َُسکُ ْم ق َب ْ َ‬
‫ل ا َْن ُ ّ‬ ‫ح َ‬‫« َ‬
‫ترجمه‪ :‬حساب کنید با خود پیش ازینکه حساب کند با شام خداوند متعال جل جالله‪.‬‬
‫بلی‪ ،‬کار و بار این موجود دامن برزده و به میدان نربد درآمده (انـسان) به اینجا خامته نیافته‬
‫خوب است که هنوز هم به رشته های نسبی فعالیت های خصوصیترش هرچه بیشرت وارد‬
‫گردیم‪ ،‬اینک به مطالب بعدی (مکان و زمن در بادی بدن) به دقت مرور کنند تا از انوار و‬
‫ارسارش زود و زودتر مرسور گردند‪.‬‬

‫بـادی بــدن‬
‫محمول روح‬ ‫‪ -١‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫مظهر کامالت روح‬ ‫‪ -٢‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫محل استقرار امانتی روح‬ ‫‪ -٣‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫محل منو و رشد دو قوای روح و نفس‬ ‫‪ -٤‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫حامل چینل سیستم مغـز‬ ‫‪ -٥‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫بارکش نفـس‬ ‫‪ -٦‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫دارای کمپییوتر عقــل‬ ‫‪ -٧‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫دارای تانکی نفـس‬ ‫‪ -٨‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫در بین کشاکش خیر و رش‬ ‫‪ -٩‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫محل اتخاذ ریلی خیر ملکی‬ ‫‪ -١٠‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫محل اتخاذ ریلی رش شیطـانی‬ ‫‪ -١١‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫‪ .220‬رواه الرتمذی‬
‫بادی بدن‬ ‫‪457‬‬

‫مجذوبۀ یکی ازین دو قوا‪:‬‬ ‫‪ -١٢‬بـادی بــدن‪ :‬‬


‫اگر همراهی با روح کرد به اعلی علیین عروج مناید؛‬ ‫‪ -١٣‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫اگر پیروی از نفـس منود به اسفل السافلین فرو رود‪.‬‬ ‫‪ -١٤‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫اگر صالح شد همه جسم نورانی برای جنت گردد‪.‬‬ ‫‪ -١٥‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫اگر فاسد شد اتوم یا اکسیجن خالص برای دوزخ باشد‪.‬‬ ‫‪ -١٦‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫وسیلۀ مفارقت روح از خـدا جل جالله ذریعۀ شیطـان و هویٰ‪.‬‬ ‫‪ -١٧‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫وسیلۀ آشنایی دو جسد یا ملیونها جسد زنده به همدیگر‪.‬‬ ‫‪ -١٨‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫ِگل خداوندیست که به واسطۀ روح‪ ،‬ثابت و منودار باشد‪.‬‬ ‫‪ -١٩‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫دارای پنج کمرۀ عکاسی چشم‪ ،‬گوش‪ ،‬بینی‪ ،‬زبان و مساس‪.‬‬ ‫‪ -٢٠‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫دارای حواس داخلی بدون زبان چون احساس تشنگی‬ ‫‪ -٢١‬بـادی بــدن‪ :‬‬
‫گرسنگی‪ ،‬قضای حاجت وغیره‪.‬‬ ‫ ‬
‫چاپگر نوتهایی که به آن جنت بالقیمت خریده میشود‪.‬‬ ‫‪ -٢٢‬بـادی بــدن‪ :‬‬

‫دقـت!‬
‫خوب می دانیم که دانستید و می دانید که چنین مرد میدانی یعنی حرضت انـسان باید‬
‫ام دستگاه مجهز به آن همه راز و رموز و حکمروایی و خربدارکن و اداره گر جسد و‬ ‫حت ً‬
‫اجساد در خود به نام دل داشته باشد‪.‬‬
‫آری! این دستگاه که در ‪ ١٦٦‬آیات قرآن کریم از آن رازها و رموز عجیبی فاش‬
‫گردیده و رسول علیه السالم در باره اش بطور خالصه فرموده اند‪( :‬در بدن یک توته‬
‫گوشت است‪ ،‬اگر صالح شد درست شود همه بدن و اگر فاسد گشت خرابکار شود کلیه‬
‫جسم‪ ،‬بدانید و آگاه باشید که آن دل است دل)‬
‫الزم است تا این کمپیوتر منظم را دستخوش موریانۀ غفلت و یا صحنه وساوس و یا‬
‫‪458‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫زنگارکش معصیت نسازیم تا بکلی نابودش مناییم‪ ،‬همین حاال درست فرصت و قدرت‬
‫اصالح را به دست اختیار دارید غفلت نکنید و به این خرابی اش روا مدارید‪ ،‬بیت‪:‬‬
‫سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنچه خود داشت ز بیگانه متنا میکرد‬

‫دل‬
‫نظرگاه خـدا جل جالله‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -١‬دل‪:‬‬
‫دستگاه آخذه و مرسله با خـدا جل جالله و غیر او‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -٢‬دل‪:‬‬
‫حاکم کلیه جوارح‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -٣‬دل‪:‬‬
‫کمپیوتر جسم یا بادی بدن‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -٤‬دل‪:‬‬
‫آئینه یی دارای ارسار مرئی و نامرئی‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -٥‬دل‪:‬‬
‫مالک کلید اسم اعظم (عشق) به او جل جالله و غیر او‪.‬‬ ‫‪ -6‬دل‪:‬‬
‫ ‬
‫تلسکوب بدن در بعدچهارم‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -7‬دل‪:‬‬
‫مظهر آرامی و ناآرامی جسم بدون جرح و آالم ظاهری‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -8‬دل‪:‬‬
‫دستگاه آخذه و نارشۀ حق و باطل‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -9‬دل‪:‬‬
‫ترانسفارمری دارای دو قطب مثبت و منفی‪.‬‬ ‫‪ -10‬دل‪ :‬‬
‫اشرتنگ یا سویچبورد ملک در حال صالح و اشرتنگ یا سویچبورد ‬ ‫‪ -11‬دل‪ :‬‬
‫شیطان در حال فساد‪.‬‬ ‫ ‬
‫دقت!‬
‫در سلسلۀ انواع شعبات خاصۀ دل پس از حجرات مربوط به نور ایامن یا هستۀ توحید‪ ،‬یکی‬
‫هم حجرات متعلق به دانش باشد‪ .‬عقــل در قدمۀ اول به اثر تعلیم و تعلم دارای استعداد و‬
‫کشف ارسار اشیای مرئی باشد‪ ،‬اگر قوای روحانی شخص رو به کامل گذارد آنجا عقــل‬
‫عقل‬ ‫‪459‬‬

‫به شکل وزیر به درک و بهرهگیری اشیای نامرئی یا ب ُعد چهارم‪ ،‬همکاریهای خیلیها‬
‫سلیم در مقدمۀ حال مناید‪ ،‬ازیرنو فطرتاً با روح همراه و مایل است‪ ،‬ولی هنگام غلبۀ‬
‫قوای نفسانی برای انـســان های بدبخت نیز در حال فعالیت سوء‪ ،‬طرز تفکر راه نجات را‬
‫که همه و همه آغشته به تلبیسات شیطـانی است نشان دهد‪ ،‬گویا چون عروسی که با مرد‬
‫ـمر و نابکار بروی اکراه به ناخواه رود‪.‬‬
‫ُم َع َّ‬

‫عقــل‬
‫کلید ارسار ابعاد ثالثه‪.‬‬ ‫‪ -١‬عقــل‪ :‬‬
‫خالصۀ جوهر نظام باال و تجربۀ مردم سفلی در انـســان‪.‬‬ ‫‪ -٢‬عقــل‪ :‬‬
‫اندیشهگر کارها‪.‬‬ ‫‪ -٣‬عقــل‪ :‬‬
‫رفیق واقعی روح‪.‬‬ ‫‪ -٤‬عقــل‪ :‬‬
‫دوربین امور‪.‬‬ ‫‪ -٥‬عقــل‪ :‬‬
‫به طور ابتدایی منکشف اَرسار اشیای مرئی‪.‬‬ ‫‪ -٦‬عقــل‪ :‬‬
‫بینندۀ جهات خیر و رش‪.‬‬ ‫‪ -٧‬عقــل‪ :‬‬
‫جامع کل نظر به استعداد‪.‬‬ ‫‪ -٨‬عقــل‪ :‬‬
‫مدقق خواسته ها‪.‬‬ ‫‪ -٩‬عقــل‪ :‬‬
‫نامگذار بادی ها و کلیه اشیاء‪.‬‬ ‫‪ -١٠‬عقــل‪ :‬‬
‫اولین رکن رشافت برش‪.‬‬ ‫‪ -١١‬عقــل‪ :‬‬
‫متامیل به نیکویی‪.‬‬ ‫‪ -١٢‬عقــل‪ :‬‬
‫دولت ارثی جانداران‪.‬‬ ‫‪ -١٣‬شعور‪ :‬‬
‫پیامنۀ محصور و ابتدایی دانش به طور ارثی در اکرث جانداران باشد‪،‬‬ ‫‪ -١٤‬شعور‪ :‬‬
‫‪460‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫ازیرنو درایت به امور سیاست را نیز به شعور نسبت کنند چنانکه گویند‪ :‬‬ ‫ ‬
‫شعور سیاسی فالن قوی و یا ضعیف است‪.‬‬ ‫ ‬
‫ساحۀ معین دانش در امور و اشیاء به تـفاوت صالحیت و نفوذ اشخاص‬ ‫‪ -١٥‬درک‪ :‬‬
‫ام حاصل میگردد‪.‬‬ ‫که تعلی ً‬ ‫ ‬

‫دقت!‬
‫به غور بخوانید تا خوب بدانید و به مغز به طور نقش در سنگ بسپارید تا بعداً به یاری‬
‫خـدا جل جالله به صحنههای عملی ارسار بعدچهارم مبنه و فضله الکریم نظر به ارشادات‬
‫استادان مدرسۀ توحید راه یابید‪.‬‬
‫چون در انجامۀ بادی جسم‪ ،‬روح به حکم رکن اصیل زندگی و یا مظهر هرگونه کامالت و‬
‫ترصفات این بادی بر کلیه اشیاست‪ ،‬لذا چه خوبست که هنوز هم بر کیف و کان آن به طور‬
‫اجامل مرور کرده و از آن حقایق را هرچه بیشرت دانسته و آورده باشیم‪.‬‬

‫شناخت روح‬
‫چکیدۀ عالـم قدس‪.‬‬ ‫‪ -١‬روح‪ :‬‬
‫بزرگرتین اعطیۀ خـدا جل جالله برای رسیدن برش به حرضت کربیا‬ ‫‪ -٢‬روح‪ :‬‬
‫‪221‬‬
‫ت ف ِیْه م ِْن ُرّ ْوح ِْی﴾‬
‫﴿وَنَف َْخ ُ‬ ‫ ‬
‫بزرگرتین وسیله (آله) در کشف ارسار بُعد چهارم‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -٣‬روح‪:‬‬
‫اولین موجودی که به مقابل تجلی ذات از نزدیک تاب مقاومت حاصل ‬ ‫‪ -٤‬روح‪ :‬‬
‫کرده می‪.‬تواند‪.‬‬ ‫ ‬
‫موجودی که بدون تکلف از رشق به غرب رسد‪.‬‬ ‫‪ -٥‬روح‪ :‬‬
‫‪ .221‬ترجمه‪ :‬دمیدم در وجود انـســان ازحرضت خود[چیزی بنام] روح را ‪ .‬حجر‪٢٩/‬‬
‫شناخت روح‬ ‫‪461‬‬

‫موجودی که می تواند خود را چنان بزرگ مناید تا افق را رساپا فرا گیرد‪.‬‬ ‫‪ -٦‬روح‪ :‬‬
‫‪222‬‬
‫﴿وَلَق َ ْد رَآه ُ بِاْلاُف ُ ِق ال ْمُبِی ْ ِن﴾‬ ‫ ‬
‫بیشـک که او را [جربیل امین را آنحرضت( ص)] در افق درخشــان دیده‬ ‫ ‬
‫ترجمه‪:‬‬
‫است‪.‬‬ ‫ ‬
‫موجودی که ادنا رفتارش مساوی به رسعت نور باشد‪.‬‬ ‫‪ - ٧‬روح‪ :‬‬
‫موجودی که به طبع خود بدن را چنان صفائیت بخشد تا انـسـان شخص ًا‬ ‫‪ -٨‬روح‪ :‬‬
‫رشفیاب دیدار خدا جل جالله در رسای بقا گردد چون ادریس و عیسی ‬ ‫ ‬
‫علیهام السالم‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -٩‬فربهی قوای روحانی‪ :‬بهرتین وسیلۀ انجذاب ملک باشد‪.‬‬
‫‪223‬‬
‫ف مّّ ِ َن ال ْمَلآئِكَة ِ مُـنزَلِی َن ﴾‬ ‫﴿ ا َْن ُی ّم ِ َ ّد ُ‬
‫ك ْم ر َ ُب ّكُ ْم بِثَلاَثَة ِ آلا َ ٍ‬

‫صا َفحَتکُم المَلاَئِِکَة ُ عَل َی ف ِرَا ِشکُم ا َوعَل َی ُطرُقِکُم» الحدیث‬


‫‪224‬‬
‫ایضا‪« :‬ل َ َ‬
‫و ً‬
‫‪ -١٠‬روح‪ :‬موجودی که برای همیشه در رسای ابد از لذایذ یا عذاب ممتد آن بهره ور گشته‬
‫و باقی بوده باشد‪.‬‬
‫‪ -١١‬روح‪ :‬به مثابۀ جریان برق و نفـس به حکم تانکی و قلب به مثل سویچبورد در موتر‬
‫بدن اند‪.‬‬
‫‪ -١٢‬آرامی حقیقی اسالم و برش‪ :‬غلبۀ قوای روحانی بر نفـس اماره و لوامه علی مراتب‬
‫باشد‪.‬‬
‫‪ -١٣‬فطرت روح‪ :‬مزنۀ ارتباط ذرات در اجسام مرئی و نامرئی‪.‬‬
‫‪ -١٤‬اقسام روح‪ :‬روح امنایی سیار‪ ،‬روح امنایی ثابت‪.‬‬
‫اول‪ -‬روح امنایی سیار‪ :‬در همه جانداران وغیره در بر و بحر‪.‬‬
‫‪ .222‬تکویر‪٢٣/‬‬
‫‪ .223‬ترجمه‪ :‬که پروردگارتان شام را با فرودآوردن سه هزار فرشته [از آسامن] یارى كند‪ .‬آل عمران‪١٢٤/‬‬
‫‪ .224‬ترجمه‪ :‬هرآیینه مصافحه میکند با شام مالیکه در بسرتهای خواب و راه های تان‪.‬‬
‫‪462‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫دوم‪ -‬روح امنایی ثابت‪ :‬در نباتات‪ ،‬اشجار‪ ،‬معادن وغیره‪.‬‬


‫در پایان چیزی که از اکرث انـسـانها گم شده روح و روحانیت است و چیزی که غلبه‬
‫کرده نفس‪ ،‬لذا دانشمندترین مقتداران به جنون خود بخود گراییده اند‪.‬‬
‫آیا از عالمات کامل دیوانگی یکی این نیست که هرچه بیشرت به وفور اسحلۀ اتومی مرگبار‬
‫برای امحای برش و کلیه جانداران و حتی خرابی جهان میکوشند و مصارف رسسامآوری‬
‫را به انواع حـیل بر خود و ملت های مظلوم خویش که از جنگ و آدم کشی ها بیزارند‪،‬‬
‫تحمیل میمنایند؟‬
‫پس بر ما و تو ای جوان مؤمن واجب باشد تا این دیوانگان ادعادار مدنیت را به شاهراه‬
‫حق و حقیقت مطابق اساسات سلیم قرآن دست ناخوردۀ اسالم به مدرسۀ مؤمنین‬
‫مشهود‪ ،‬به یاری و مددگاری حرضت باری هرچه زودتر بدون خستگی رهنمونی کنیم‬
‫و اال نه مسؤولیم مسؤول!‬
‫و این یکی از اولین عالیم مسؤولیت و قهر خدای با عظمت از اثر غفلت ما و اسالف‬
‫َ‬ ‫َ َ‬ ‫َ‬ ‫است که خالف وعدۀ‪﴿ :‬و َ َ‬
‫ن﴾ و ایضا‪﴿ :‬وَلا تَهِنُوْا وَلا تحْزَنُوْا وَأنْـتُم ُ‬ ‫ح ًقّا عَلَیْنَا ن َ ْص َ‬
‫ر ال ْمُؤْم ِنِی ْ َ‬ ‫ن َ‬
‫كا َ‬
‫ً‬ ‫‪225‬‬

‫ا َْلأ ْعلَوْ َن ِإ ْن ُكنْـتُم ُمّؤْم ِنِی ْ َن﴾‪ 226‬عالـم اسالم زده شده چون بخارای رشیف‪ ،‬هسپانیه وغیره‬
‫بکلی از بین رفته و متباقی نیز از نهایت ضعف به دامن یکی از بالکهای رشق و غرب افتاده‬
‫اند‪ .‬و ما علینا الا البلاغ و طلب التوفیق بالهدایت‬
‫دقت!‬
‫این رموز دریافت ارسار ب ُعد چهارم را رسرسی نه پندارند و سطحی ننگرند‪ ،‬به همت‬
‫عالی و نور کافی ایامنی در حفظ آن سعی ورزند تا دریابند آنچه را همه اوالد برش‬
‫خصوصاً مؤمنین موحد به آرزوی دریافت آنند‪ ،‬ورنه افسوس خواهند کرد‪.‬‬
‫و ما علینا الاالبلاغ‬
‫صد سال سفر باید تا پخته شود خامی‬ ‫در جستجو که باشی آخر رسی به کامی‬
‫‪ .225‬ترجمه‪ :‬واجب و الزم است بر ما کمک و نرصت با مؤمنان‪ .‬روم‪٤٧/‬‬
‫‪ .226‬ترجمه‪ :‬خوار منیگردید و به غم گرفتار منیشوید بلکه در مقام اعلی و برتر استید به رشطیکه باشید‬
‫مؤمنان‪ .‬آل عمران‪١٣٩/‬‬
‫موقف و حاالت روح‬
‫‪ -١‬مسکن روح در بدن‪ :‬دل و مغز‪.‬‬
‫‪ -٢‬جریان روح‪ :‬توسط مغز و دل‪ ،‬از راه اعصاب و خون در همه بدن سیالن دارد‪.‬‬
‫‪ -٣‬مظهر کامالت ظاهری روح‪ :‬حسیات پنجگانه بدن‪ ،‬چشم‪ ،‬گوش‪ ،‬زبان‪ ،‬بینی‪ ،‬دست‬
‫وغیره‪.‬‬
‫‪ -٤‬مظهر کامالت باطنی روح‪ :‬در خواب خود را صحت وسالمت با افادههای اوامر قولی‬
‫و اجرای عملی صحنه های آن دیدن که حتی کمرت کسی هیچ منیداند که خواب میبیند‪،‬‬
‫ال هوشیار است‪.‬‬ ‫گویا یقین دارد که بیدار و کام ً‬
‫‪ -٥‬زبان روح‪ :‬مطالعه بدون حرکت لب ها و زبان منودن‪.‬‬
‫‪ -٦‬گوش روح‪ :‬تجزیۀ کلامت خوب و بد یا طنز را در البالی جمالت کردن‪.‬‬
‫‪ -٧‬درک روح‪ :‬غلطیدن در خواب از پهلو به پهلویی برای پرکاری مواد الزمۀ بدن در جای‬
‫های ضایع شده‪.‬‬
‫‪ -٨‬دید سلیم روح‪ :‬چون تلویزیون از جزء تا کل‪ ،‬دور و نزدیک را دیدن و دانسنت‪ ،‬گرچه‬
‫در خواب هم باشد‪.‬‬
‫‪ -٩‬دید روحی آمیخته با نفـس‪ :‬مناظر و صحنههای تصوری شیطـان را به طور حارض‬
‫ام آن را تخیل یا تصور گویند‪.‬‬ ‫دیدن که وه ً‬
‫‪ -١٠‬تـفاوت روح انـســان با غیره جانداران‪ :‬چون برتریت انـســان بر دیگر جانداران‬
‫متصف به ابعاد ثالثه‪.‬‬
‫‪ -١١‬مثال ارزش روح‪ :‬طوری که در احجار‪ ،‬فیروزه‪ ،‬الجورد و لعل ارزش دارد با آنکه‬
‫سنگ اند و یا در فلزات‪ ،‬طال و پالتین چه قیمتی دارد‪ ،‬روح انـسان به نسبت دیگر جانداران‬
‫چنین با ارزش باشد‪.‬‬
‫‪ -١٢‬سعادت روح‪ :‬غلبه جانب خدمت خلق ﷲ به غرض رضای خـدا جل جالله‪.‬‬

‫‪463‬‬
‫موقف و حاالت روح‬ ‫‪464‬‬

‫‪ -١٣‬شقاوت روح‪ :‬برآوردن آرزوهای شهوانی و نفسی از هر شئ در هرجا به هرصورت که‬


‫ممکن شود و این را روح حیوانی گویند‪.‬‬
‫‪ -١٤‬عالقه و ارتباط ابدان توسط روح است‪:‬‬
‫دقت کنند انـســان تا زنده است ولو که ضعیف هم باشد شخص متایل دارد که حتی شبها‬
‫یکجا با وی زیست کند همینکه روح از بدن برآمد‪ ،‬اگر غور شود یک نوع رسدی به دل‬
‫نزدیکان فرو ریزد و چنان قوت یابد که برای یک شب یا چند ساعت با او انتها منانند‪.‬‬
‫هرگاه دقت شود جسم هامن کس که دوستش داشتید موجود است در حالی که هیچ‬
‫وزن از او کم نشده و یا کدام عضوش قطع نگردیده‪ ،‬چرا از وی گریزان و هرچه زودتر به‬
‫نابودیش در خاک یا آتش وغیره راضی اند‪.‬‬
‫اینجاست که به روشنی متام در می یابیم که ارتباط بین اجساد به هر کیفی که است‬
‫فقط از برکت وجود روح باشد و بس‪ .‬حتی اگر بگویم‪ ،‬تا زمانی شخص را زجر دهند‬
‫که روح در بدنش باشد همینکه روح از کالبد برآمد ولو که صد سال به حبس محکوم‬
‫شده باشد جسدش را به اقارب وی تسلیم دهند‪ .‬حاال به روشنی کامل ثابت شد که‬
‫زجر و حبس بر روح است نه بر جسد‪.‬‬

‫دقت!‬
‫و اینکه روح از چه چیز تقویه می یابد نیز سوال بجاست‪.‬‬
‫آری! مجموع کردار و اقوال نیک‪ ،‬مقوی ایامن بوده و کرثت نورانیت ایامن به حکم اولین‬
‫وسیلۀ نیروبخش روح و روان در انسان باشد‪ ،‬بنا ًء به مطالعۀ مخترصی از اصل ایامن و اهل‬
‫ال دقت منایید‪.‬‬‫آن و چارجش که چطور صورت میگیرد ذی ً‬
‫ایامن و وسایل چارچ باطری آن‬

‫قسمت اول‬
‫‪ -١‬انـســان‪ :‬متعلم لیسه از نگاه مراتب تخلیق مکاتب در ازل‪.‬‬
‫‪ -٢‬مؤمن معهود‪ :‬نامزد پوهنځی حربی ‪.‬‬
‫‪ -٣‬مؤمنین مشهود‪ :‬شاملین پوهنځی حربی ‪.‬‬
‫‪ -٤‬مؤمنین‪ :‬بهرتین برندگان لذت دو جهان به رشط کامل ایامن و عمل مطابق آن‪.‬‬

‫قسمت دوم‬
‫‪ -١‬ایامن‪ :‬باطری تقویۀ روح‪.‬‬
‫‪ -٢‬ایامن قوی‪ :‬یگانه وسیلۀ عروج روح به بُعد چهارم‪.‬‬
‫‪ -٣‬رسآمد ایامن‪ :‬شیوع وحدت‪ ،‬معرفت و عدالت به حکمت در برش و برشیت‪.‬‬
‫‪ -٤‬ایامن‪ :‬باطری ارسال طاعات به حضور خـدا جل جالله و گیرنده و جذب کنندۀ‬
‫فیوضات به طور مرسوالت در باطن از او تعالی جل جالله وغیره‪.‬‬

‫تبرصه‬
‫چنانکه میدانند در رحم تیرناف و در دنیا به جانداران دهن و برای حبوبات ریشه یا اشعار‬
‫ماسی و چندین منونۀ دیگر وسیلۀ اول رشد موجودات شمرده می شوند‪ ،‬این چنین باید‬
‫ایامن را اولین قوای تکامل و رشد روح دانست‪ .‬خالصه‪ ،‬همه نیکوییهاییکه محض ًاهلل ایفا‬
‫و موجد تقویۀ ایامن میشود بر دو قسم صورت میگیرد‪.‬‬
‫آسانرتین چارچ باطری ایامن از عبادات بدون قید و‬ ‫الف‪ -‬تقویۀ ایامن از عبادات ‬
‫بهرۀ کافی بطور مستدام گرفنت است و به دو نوع باشد‪:‬‬ ‫ ‬ ‫بدون قید رشط‬

‫‪465‬‬
‫‪466‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫اول‪ :‬ذکر خـداوند جل جـالله را به هـر جـا و هر وقت به غـیر از‬ ‫ ‬


‫بیت الخال به جهر یا خفیه گفنت و یاد او را به دل داشنت‪.‬‬ ‫ ‬
‫دوم‪ :‬متاشای مصنوعات را وحداً وحداً کردن و از آن جامل و ‬ ‫ ‬
‫کامل صانع جل جالله را دیدن‪.‬‬ ‫ ‬
‫هکذا صرب بر مصایب‪ ،‬توکل در وقایع پس از تدابیر الزمه‪ ،‬عجز‬ ‫ ‬
‫و شـکر وغیره را نیز از عـبادات بی قید و شـرط دانند و مـورث ‬ ‫ ‬
‫تقویۀ روح مؤمن میگردد‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬عبادات مقید به رشط‪ :‬که فقه رشیف با همه اختالف های خود متکفل آن بوده و به‬
‫طور عموم ایفای اوامرﷲ و ترک نواهی رشع از اساسات عالی ‬ ‫ ‬
‫پیرشفت نیروی ایامن در شخص میگردد‪.‬‬ ‫ ‬
‫قسمت سوم‬
‫‪ -١‬تقویۀ عملی ایامن‪ :‬خوشنودی خداوند جل جالله را در آرامی خلق ﷲ جسنت‪ ،‬از ‬
‫اعاظم نعام باید دانست‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -٢‬کاملرتین ساعات دادن مال و جان و بعض ًا بیان حقایق به زبان به نزد ظاملین و‬
‫متجاوزین باشد‪.‬‬ ‫تقویۀ ایامن ‬
‫شیوع وحدت به حکمت‪.‬‬ ‫‪ -٣‬بهرتین اعامل‪ :‬‬
‫‪ -٤‬مثر اعامل شایسته‪ :‬باعث زیادت نور ایامن و اسباب عروج روح الی ماشاء ﷲ به ‬
‫طور پیگیر میشود‪.‬‬ ‫ ‬
‫این را نیز ناگفته نباید گذاشت که ایفای کارهای بد و ظلم خصوص ًا که تجاوز بر حقوق العبد‬
‫باشد وسیلۀ دوری از نور وحدت گشته و باعث تاریکی ایامن میگردد‪.‬‬
‫ایامن و وسایل چارچ باطری آن‬ ‫‪467‬‬

‫دقت!‬

‫گفتیم که محرک قوای خیر ملک بوده و از نتیجۀ آن افعال و اقوال باطری ایامن‬
‫چارج گرفته‪ ،‬چقدر که نیروی این باطری قوی گردد به هامن اندازه قوای روحانی‬
‫به طیران و عروج خود باال و باالتر می رود‪ .‬خوب است تا باز هم به غور بنگرند که چه‬
‫چیز ایشان (مالیک) را وادار به این ذوق و شوق رسشار میگرداند‪.‬‬
‫آری! این ذوات رشیف (فرشتگان) همیشه نظر به مشاهدات انعام و اکرام گوناگون‬
‫جنان که هیچ چشم ندیده و هیچ گوش نه شنیده به آرمان این اند تا چه کسی از‬
‫اوالد برش هرچه زودتر یکبار اولرت پیش از آمدن‪ ،‬با قوت روح و محمولۀ جسم با ایشان‬
‫مالقات یابد و آنها ساحۀ درک و اندازۀ درایت و کامل عالقۀ او را با حرضت ویتعالی با‬
‫داشنت این دو رهزن (نفس و شیطـان) ببـینند که چطور توانست ازین سدود مردانه‬
‫بگذرد و آخرین گفتۀ مالیک پس از تخلیۀ روح از بدن‪ ،‬عکس گفتار مردم جهان ماست‪،‬‬
‫یعنی ایشان گویند که این شخص از خود چه چیز پیشرت فرستاده است و مردم گویند چه‬
‫چیز از خود برای ورثه به ارث باقی گذاشته است‪ ،‬ببین تـفاوت راه از کجاست تا به کجا!‬
‫خوب است تا بنگریم که ملک چیست و ملکوتیان کیانند؟‬
‫ملک‬
‫مظهر لطف خاص خـدا جل جالله‪.‬‬ ‫‪ -١‬ملک‪ :‬‬
‫آورندۀ فیوضات به دل‪.‬‬ ‫‪ -٢‬ملک‪ :‬‬
‫فرشدۀ نیکویی و رحمت‪.‬‬ ‫‪ -٣‬ملک‪ :‬‬
‫کشندۀ شخص بسوی حق و حقیقت‪.‬‬ ‫‪ -٤‬ملک‪ :‬‬
‫دارای مقناطیس خاص جاذب‪.‬‬ ‫‪ -٥‬ملک‪ :‬‬
‫ارتباط دهندۀ برش به الهامات خیر‪.‬‬ ‫‪ -٦‬ملک‪ :‬‬
‫میالن دهندۀ انـســان به صفائیت‪.‬‬ ‫‪ -٧‬ملک‪ :‬‬
‫همکار نیک در امور خیر‪.‬‬ ‫‪ -٨‬ملک‪ :‬‬
‫خوشحال شونده از کارهای خوب‪.‬‬ ‫‪ -٩‬ملک‪ :‬‬
‫چون رسانندۀ پطرول ذوق در سلندر قلب‪.‬‬ ‫‪ -١٠‬ملک‪ :‬‬
‫دارای مقناطیس قابل جذب روح (اجل)‪.‬‬ ‫‪ -١١‬ملک‪ :‬‬
‫تشویق کنندۀ روح تا شخص به کارنیک کوشد‪.‬‬ ‫‪ -١٢‬ملک‪ :‬‬
‫بخشندۀ مثرات طاعت به بنده‪.‬‬ ‫‪ -١٣‬ملک‪ :‬‬
‫آمرزشخواه انـســان های نیکوکار‪.‬‬ ‫‪ -١٤‬ملک‪ :‬‬

‫دقت!‬
‫تا اینجا همه و همه نظر شـام را بر جوانب متام ًا مثبت راه های عروج و قرب بنده با خـدا‬
‫جل جالله در طی عناوین جداگانه افگندیم‪ ،‬اینک بازگردیم به جستجوی حاالت دو‬
‫دشمن که در واقع ایشان دوستان ضمنی ما اند‪ ،‬اما به رشطی که عنانش را به دست اختیار‬
‫گیریم و اینکه چطور موفق به جلوگیری شان میگردیم سوالی بجاست که در رسایل و‬
‫‪468‬‬
‫ملک‬ ‫‪469‬‬

‫مباحث بعدی به یاری خـدا جل جالله با همه تفصیالت منطقی‪ ،‬علمی و عقــلی آن وارد‬
‫خواهید شد و این نیز روشن است تا علم از رشح واقعی چیزی به خوبی نه برآید طرز‬
‫استفاده و بهرهگیری از آن ناقص و حتی ناممکن مناید‪.‬چنانکه گویند‪ :‬مشک آنست که‬
‫خود بوید نه آنکه عطار گوید‪.‬‬
‫برای اینکه از موضوع دور نرفته باشیم برگردیم به توضیح مخترصی که در باال گفته شد‬
‫(نفس و شیطـان دوستان واقعی برش اند)‪.‬‬
‫آری! هرگاه به اعامق نظر به حقیقت کنه این دو نیرو غور گردد وجود اینهاست که باعث‬
‫ارتقای بنده الی ماشاء ﷲ بنابر همت واال و فعالیت های مردانه و مستانه اش در پرتو اعالی‬
‫کلمة ﷲ و خدمت خلق ﷲ به خاطر خوشنودی حرضت وی تعالی جل جالله میگردد‬
‫و حتی مدارجی را انـسان می تواند از اثر مهار کردن نفـس و درک انواع تلبیسات ازین‬
‫ممر حاصل مناید که ارشاف ملک را میرس نباشد و اگر نفـس نبودی و انواع وساوس در‬
‫کشمکشهای بکن مکن زندگی صورت نگرفتی‪ ،‬باری ما چون مالیک و قدسیان‪ ،‬نیازمند‬
‫نیروی قابلیت بخش دیدار می بودیم و این از برکت عنان کشی نفـس است که در آنجا‬
‫(رسای بقا) حوران و غـلامن با آن همه حسن و جامل و کاملی که دارند به شکل بهرتین‬
‫خدمتگاران به انسان باشند‪.‬‬
‫اینک به خالصه یی از نکات و حقایق واضح کننده جوانب نیک و بد نفـس به مطالب‬
‫ذیل دقت کنید‪.‬‬
‫نـفـس‬
‫‪ -١‬نفـس‪ :‬فرشدۀ عالـم کدرانی (کرۀ ارض)‪.‬‬
‫‪ -٢‬نفـس‪ :‬محبوبۀ دروغین روح‪.‬‬
‫‪ -٣‬نفـس مطمئنه‪ :‬اتوم روح‪ ،‬برای طی مدارج حضور خداوند جل جالله که بدانجا ملک‬
‫نرسد‪.‬‬
‫‪ -٤‬نفـس اماره بالسوء‪ :‬اتوم یا ذغال سنگ وصول شخص به دوزخ‪.‬‬
‫‪ -٥‬نفـس لوامه‪ :‬چون فلز گداخته آمادۀ ریخت به یکی از دو قالب نفـس مطمئنه یا اماره‪.‬‬
‫‪ -٦‬شهوت‪ :‬یکی از پلیت های قوی باطری نفس‪.‬‬
‫‪ -٧‬تعمیل خواهشات نفـس‪ :‬کاملرتین حربۀ زنندۀ روح‪.‬‬
‫‪ -٨‬بزرگی نفـس‪ :‬بهرتین وسیله برای انجذاب مقناطیس شیطـان‪.‬‬
‫‪ -٩‬هورسانی ها‪ :‬مساوی پرسوی (رفتارقهقرایی) روح‪.‬‬
‫‪ -١٠‬سمپاشی عیاشی‪ :‬بهرتین حربۀ استثامر و استعامرگران در ماملک پسامنده است‪.‬‬
‫‪ -١١‬خوشکرد نفـس‪ :‬الوان‪ ،‬اطعمه و البسه برای پرخوری و خودآرایی‪.‬‬
‫‪ -١٢‬اثرات نفـس بر جسم‪ :‬سنگدلی و بیرحمی وغیره بر دیگران‪.‬‬
‫‪ -١٣‬چیزی که مسلامنها را از همدیگر دور نگه می دارد‪ :‬نفـس است‪.‬‬
‫‪ -١٤‬چیزی که برش را در غالف خود می پیچاند‪ :‬حرص و جمع آوری مال از وجوه‬
‫نارواست‪.‬‬
‫‪ -١٥‬چیزی که در دنیا اکرثا ً بر انسـانها فشار انداخته‪ :‬انانیت‪.‬‬
‫‪ -١٦‬آنچه رو به کرثت می رود‪ :‬شهوت پرستی و خودخواهی‪.‬‬
‫‪ -١٧‬خالصۀ وسایط درک لذایذ‪ :‬به طول یک انگشت زبان و آلۀ تناسل‪.‬‬
‫‪ -١٨‬چارچ نفـس‪ :‬هنگام اتخاذ ریلی وساوس شیطـان جنی و یا تحت تأثیر قرار گرفنت به‬
‫حلقۀ صحبتهای شیاطین انسی‪.‬‬

‫‪470‬‬
‫نفس‬ ‫‪471‬‬

‫دقت!‬
‫در باال گفته آمد که شیطـان حقیقت ًا دشمن‪ ،‬ولی باطن ًا اگر غور کنیم یکی از خوبرتین‬
‫دوستان و درجه افزایان مؤمنان و موحدان و حتی کافران است‪ ،‬به این معنی که آنچه را‬
‫او به طور وسوسه برای مامنعت از کار خیر در قلب می اندازد‪ ،‬چطور که به کردن آن اگر‬
‫خطا باشد مسئول میشوید و اگر نکردید به عین پیامنه بلکه چندین بار مزد و درجات شام‬
‫عالی و عالیرت میگردد و حتی نظر به عروج مدارج باطن شخص‪ ،‬شیطـان نیز ارتقا می یابد‪.‬‬
‫ازینجاست که قسمت اعظم کامل ترصف باطن اشخاص متکی بر کامل شیطان انفسی اش‬
‫باشد‪ ،‬بنابرین اندکی احتیاط به کار دارد؛ زیرا در چنین مواقع شیطان او ابوالخیر شده‪ ،‬بروی‬
‫ذوق کارهای نیکو‪ ،‬او را به اعامل ناشایستۀ بعدی مرتکب سازد و گاهی چنان شود که با‬
‫استفاده از غفلت ما‪ ،‬شیطـان دهن خود را بر شیردان فیوضات گذاشته و آن را فی املثل‬
‫مکیده فضلۀ فاسدش را بر دل ریزد که اینک در ذیل سه صورت توضیح گردیده است‪:‬‬
‫‪ -١‬ملک‪ :‬آورندۀ فیوضات به دل و شیطـان شگاف کنندۀ دل که در آن مستقر نشود فرو‬
‫ریزد و عبث گردد‪.‬‬
‫‪ -٢‬ملک‪ :‬چون رسانندۀ پطرول در سلندر قلب‪ ،‬اما شیطـان چون جرقۀ برق که آن را نابود‬
‫و حریق میکند‪ .‬گرچه در فعل و انفعال ماشین یا موتر ازین عمل اثر کار و حرکت به‬
‫عمل میآید‪ ،‬اما در اینجا برعکس امحای فیوضات در دل از طرف شیطـان باعث نابودی‬
‫روحیات عالی انـسانی گردیده و در نتیجه شخص به اعامل بد متایل یافته و از عدالت و‬
‫خـداجویی وغیره کارهای نیک‪ ،‬برکنار میگردد‪.‬‬
‫‪ -٣‬شیطـان‪ :‬در پایان کار دهن خود را به چشمۀ وصول فیوضات قلب نهاده آن ارسار‬
‫واصله و فیوضات کامله را که باعث بر تنویر ایامن و هستۀ توحید و موجد اعامل نیک بر‬
‫جوارح میگردد همه را خورده‪ ،‬ولی از طرف دیگر فضلۀ باطل و بیکاره اش را به باطن یا‬
‫به دل میریزد‪.‬‬
‫‪472‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫چنانچه انسان نان وغیره خوراکه های لذیذ خورد ولی فضلۀ متعفنش بنابر مکث آن اطعمه‬
‫در معده مانده‪ ،‬زمانی که بیرون ریزد انـسان آن را نجس داند‪ ،‬این چنین مکیدن فیوضات‬
‫توسط شیطـان‪ ،‬مایۀ خرابی تنویرات بواطن انسانها میشود‪.‬‬

‫شیطـان‬

‫‪ -١‬شیطـان‪ :‬مظهر قهاری خـدا جل جالله‪.‬‬


‫‪ -٢‬شیطـان‪ :‬وسیلۀ قرب و بعد بنده با خـدا جل جالله‪.‬‬
‫‪ -٣‬شیطـان‪ :‬متوجه کننده بسوی رش‪.‬‬
‫‪ -٤‬شیطـان‪ :‬ریلیگر امور رش‪.‬‬
‫‪ -٥‬شیطـان‪ :‬فرشدۀ فریبکاری و چاالکی‪.‬‬
‫‪ -٦‬شیطـان‪ :‬قطع کنندۀ لین ارتباط شخص از خـدا جل جالله‪.‬‬
‫‪ -٧‬شیطـان‪ :‬انالرجگر بدی ها و فساد‪.‬‬
‫‪ -٨‬شیطـان‪ :‬بزرگرتین ممثل فساد به چهره های گوناگون‪.‬‬
‫‪ -٩‬شیطـان‪ :‬استفاده گر ناجایز از اسامء ﷲ به طور سحر‪.‬‬
‫‪ -١٠‬شیطـان‪ :‬مرصوف نگاه دارندۀ انـســان به عبثیات در اوقات کار و فراغت‪.‬‬
‫‪ -١١‬شیطـان‪ :‬کشنده و برندۀ شخص به دوزخ‪.‬‬
‫‪ -١٢‬منایندگان شیطان‪ :‬رهربان رش و خبائث به طور مرئی و نامرئی‪.‬‬
‫‪473‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫دقت!‬
‫چون تا اینجا صحنه های مخترص حیات و گزارشات الزمۀ زندگی را دیدیم‪ ،‬بی مورد نیست‬
‫تا نظر شام را بر علت العلل این همه رسگردانیهای اوالد برش انداخته و سینامهای مربوط‬
‫به آن را به غور دیده باشیم‪.‬‬
‫ما درینباره تردیدی نداریم که علوم امروزی در اکرث موارد پیش رفته و راه های ترقی فرد و‬
‫اجتامع را در البالی انکشاف مادیات هنوز هم میخواهند ارتقا دهند‪ ،‬ولی افسوس که با‬
‫کشف همه اشیای مادی و کنجکاوی های قاره پیامیی و رفنت به کرات دیگر توسط وایکنگ‬
‫ها وغیره‪ ،‬عطشان باطنی و نا آرامی های روحی انسانها تسکین نیافته رسگردان و اللوان به پشت‬
‫این و آن میگردند و در نهایت خود را به جمع و غند ذخایر مادی می فریبند‪ ،‬ولی درک این‬
‫فـتنه را کرده منـیتواند که چـرا روزگاری در پی جسـتجوی شئ مطـلوب مسـاعی جـانکاه‬
‫میمنود و به دست آوردن آن را معراج نهاییآرزوهای خویش میدانست‪ ،‬اما پس از ترصف‬
‫بر آن‪ ،‬اندکی بعد از لذت و ذوقی که داشـت کاسـته شـده حتی اخیراً از وجـودش خسـته‬
‫میگردد‪.‬‬
‫عمیق نظران و واقعیت بینان منور برش دقت کنند که این چه حقایق و ارسار با خود دارد؟ و‬
‫چرا چنین میشود؟ سوالهای بجاست‪.‬‬
‫آری ! حقیقت اینست‪ ،‬آنچه را که روح آرزوی به دست آوردن و داشنت آن را داشت و‬
‫اصال ته پایۀ مقاصد خود میدانست‪ ،‬مانند خواص فطری برش که در جام پنجم گفتیم و‬
‫شمردیم که روح میخواهد هر چه زودتر برای به دست آوردن نعام و قرصهای ابدی به‬
‫حضور حرضت کربیا جل جالله مساعی مناید‪ ،‬اما شیطان به همکاری نفـس آن را تقلیب‬
‫داده و در بدست آوردن چیزهای گوناگون و اشیای قسام قسم حواله میکند و این حالت‬
‫به طفلی ماند که از فراق مادر می گرید‪ ،‬ولی نزدیکانش وی را با دادن چیزی دیگری‬
‫میخواهند تسکین دهند‪ .‬چون آن شئ به او رسد‪ ،‬آتش مهر مادری را که خواستۀ اصلی‬
‫شیطان‬ ‫‪474‬‬

‫طفل است اطفاء نکرده‪ ،‬پس از اندک دیدن و زیر و رو کردن واپس گریه را رس میدهد‪،‬‬
‫این واقعیت با همه کوایف خود از طرف نفـس به اثر تلبیسات شیطان در برابر خواسته های‬
‫اصلی روح قرار گرفته و یا به عبارۀ دیگر روح که درک به ُکنه اشیاء و از آن جامل و کامل‬
‫حرضت موالی الیزال را دیدن و تقرب بدان حاصل کردن و انتها از مجموعۀ این اندوخته ها‪،‬‬
‫فرمانربی مقید به رشط و بیقید و رشط آمیخته با عجز و شکر و خدمت به خلق ﷲ را برای‬
‫خوشنودی او تعالی منودن و ازین ممر راه ُقرب و وصل خود را به اصل خویش میجوید‪،‬‬
‫ولی شیطـان با استفاده از فرصت به دستیاری نفـس پر شهوت او را به دریافت اسباب آالت‬
‫دنیا چنان که گفته شد رسگردان کرده و تا رسیدن جان به حضور جان آفرین به او مجال‬
‫کوشش را به وصول اصل مطلب منیدهد‪ .‬ازینجاست که اگر به دقت در البالی زندگی‬
‫با همه درک و درایت هر واحد از رسان و رسوران و رسمایه داران و دانشمندان وغیره‬
‫تا آخرین فرد اجتامع داخل شوید‪ ،‬آرامی به حکم عنقای گمنامی گشته و سعادت به‬
‫مثل خیال بی واقعیت در باطنش متجسم بوده و هنوز هم با هر موقف و مقامی که‬
‫دارد خود را آرام ندیده‪ ،‬بلکه لحظه به لحظه در غم و اندوه با آن همه ثروت و قدرت‬
‫فرو رفته تر بیند‪.‬‬
‫این و امثال این حقایق را کمرت کسی از دانشمندان جز انبیای عظام (ع) و اولیای کرام روشن‬
‫کرده و تتبع منوده اند که ما اینک به یاری خـدا جل جالله برای بار اول خالصۀ همه ارسار‬
‫کالم ربانی را بحکم الیوم اکملت لکم ارسار و معارف دینکم که بر باطن این بنده ناچیز‬
‫رسانیدند به نقش سطور منقش و به دسرتس طالبان مؤمن خـداجو قرار دادیم و بر همه‬
‫مسلامنان خصوص ًا مردم افغانستان علیالخصوص یاران پاکدل دست اول و همکاران نرش‬
‫به مال و جان این آثار گهربار الزم است که شکرانۀ مزید وصول این دولت را کرده و در‬
‫شیوع آن همت بـسزایی اضافه از طاقت را فرض ذمت خود دانند ورنه تأسف ها خورند‪.‬‬
‫اینک به صحنۀ سینامهای آتی الذکر عامل فانی و باقی به دقت بنگرند تا حقایق متثیلی‬
‫ارسار کالم ربانی را هنوز هم کامل و کاملرت دریابند‪.‬‬
‫انواع سینامها یا متاشاگاه ها در عالـم فنا‬

‫‪ -١‬سینامی عموم اوالد برش‪ :‬عبارت از پرتوعالـم بقا با تنزیل چندین ترانسفارمر یعنی‬
‫دنیای ماست‪.‬‬
‫‪ -٢‬سینامی ثرومتندان و ارباب قدرت و متخصصان و تخنیک گران‪ :‬رادیوتلویزیون‪.‬‬
‫‪ -٣‬سینامی اکرث طبقۀ توده و عموم برش‪ :‬فلمی از ‪ 10‬تا ‪ ٣٥‬ملی مرت یا بیشرت در روی پردۀ‬
‫ستیژ‪.‬‬
‫‪ -٤‬سینامی شیطـان برای غافالن که انـســان را بدان مرصوف نگه میدارد‪ :‬انعکاس‬
‫برخی حجرات مغز و دل در مخیله است که چهره ها و اوضاع گوناگون دوستان یا دشمنان‬
‫را به شخص نشان میدهد و از آن وساوس خسته کن یا ً‬
‫بعضا فتنه هایی را ایجاد می مناید‪.‬‬
‫‪ -٥‬سینامی ملک برای مؤمنین‪ :‬یادآوری از کارهای نیک و مرغوب که به مال یا جان و‬
‫یا زبان به برادران مسلامن خود وغیره مخلوقات بقدر وسع کرده از آن حظ گرفته و به آینده‬
‫توجه بیشرت به ایفای اعامل نیک مذکور مناید‪.‬‬
‫‪ -٦‬سینامی ملک برای نیکان مؤمن‪ :‬منوداری از عالـم بقا یا بعدچهارم توسط روح و دل‬
‫مصفا که به تأسی از قرآن دست ناخوردۀ اسالم و احادیث رسول علیه السالم به طور اجامل‬
‫یا تفصیل آن را روشن ساخته‪ ،‬می مناید‪.‬‬

‫‪475‬‬
‫انواع سینامها یا متاشاگاه ها در عالـم بقا‬
‫‪ -١‬سینامی حضور حرضت کربیا جل جالله‪ :‬بهمآوردن و منو و رشد دادن جمیع‬
‫مخلوقات بیجان وجاندار و در عینحال توجه به تربیۀ هر واحد آنها و دیدن مناظر بقا و‬
‫فنای شان با حکمتها‪.‬‬
‫‪ -٢‬سینامی بعد از وفات به هر واحد از انسـانها‪ :‬پس از جای گرفنت ارواح به یکی از‬
‫محفظههای جنان یا دوزخ ها‪ ،‬مناظری از جایگه خود را هر یکی از اوالد برش در جنت یا‬
‫دوزخ بینند و نیکان از فرط خوشحالی و بدبختان از نهایت غمناکی مبهوت و بیهوش‬
‫گردند و درازی این زمانها علی مراتب درجات اشخاص به سال یا سالها فی املثل کمرت یا‬
‫بیشرت از آن امتداد یابد‪ ،‬بلکه شهدا و نیکان مخلص دست اول‪ ،‬خورند و نوشند‪.‬‬
‫‪ -٣‬پایان این سینامها‪ :‬رسیدن عملنامه برای هر کس در محرش و متاشای کردار و گفتار‬
‫خود را مقید به زمان و مکان دیدن به حضور خدای اکرب جل جالله باشد که نیکان از آن به‬
‫نورها منور و بدکاران از آن به تاریکیها مکدر گردند (روی هایی در آن روز خوشحال‬
‫و چهرههایی غمگین و گردآلود باشند)‪ .‬قرآن کریم‬
‫‪ -٤‬پرافتخارترین سینامها‪ :‬آنست که پاره یی از کردارهای نیک بنده گان خاص خود را که‬
‫ایشان به غرض اعالی کلمة ﷲ و آرامی خلق ﷲ به منظور خوشنودی او تعالی جل جالله به‬
‫جان و مال و زبان به ناگوارترین رشایط‪ ،‬کرده اند ویتعالی جل جالله به دیگر مقـربان خود‬
‫مقید به زمان و مکان و همه حاالت گذشتۀ شان را علنـ ًا به طور مباهات مناید‪.‬‬
‫‪ -٥‬آخریـن سـینامی باقـی‪ :‬اتصـال شـخص بـه یکـی از دو جـای رسای رسمـد جنـان یـا‬
‫دوزخ هاسـت کـه در هرچیـز آن بـه هرجـا و هرآن متاشـای دلربی بـه خوبان بـوده و دخنه‬
‫هـای وحشـت افـزا مر بـدان را باشـد‪.‬‬
‫‪ -٦‬کاملرتین مناظر دلکش و جان افزا‪ :‬دیدار حرضت ذوالجالل و االکرام بی همتای‬

‫‪476‬‬
‫‪477‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫اوست جل جالله که نیک بختان را در جنان علی مراتب قرب میرس گردد که این متاشا‬
‫و دیدار او جلت عظمته رسآمد جمیع انوار و ارسار و همه لذایذ و نعام در آن دیار است‪.‬‬
‫دقت!‬
‫نهایت این متاشاهای گوناگون دوران فلم پرکنی زندگی‪ ،‬روزی به رس رسیده و آن را به نام‬
‫‪227‬‬
‫اجل موعود انسـان ها‪ ،‬نام گذارده اند و به طور قطع چون ندای‪﴿ :‬ف َِإذَا َجاء َ َأ َجل ُه ُ ْم‪﴾...‬‬
‫رسید بدون کوچکرتین درنگ باید رفت‪ ،‬آیا کجا میرویم و با کی روبرو میشویم؟ برای‬
‫دریافت جواب این سوالها باید بگوییم‪:‬‬
‫به کجا بودیم؟ عدم‪.‬‬
‫کی ما را خلق کرد؟ خالق عامل و آدم‪.‬‬
‫و به کجا میرویم؟ به یکی از دو جایگ ِه منظم (جنان یا دوزخها)‪.‬‬
‫بروی چه متسک؟‬
‫آری! به اساس آن فلمی که در زندگی او مکمل گردیده و در نهایت به یکی از دو طرف‬
‫(خـدا جل جالله یا مخلوق) متایل انـسـان را تثبیت منوده اند که آن را عملنامه گویند و‬
‫قرآن از آن در صدها آیات با رشح و بسط الزم مطالب ارزنده و تکان دهنده را یادآور شده‬
‫ام هر کس جز عده یی از نیکان‬ ‫که مرگ بیدار کنندۀ شخص از خواب غفلت است و حت ً‬
‫برش‪ ،‬تأسف به رفنت زندگی از دست رفته کنند‪ ،‬زیرا آنانی که توشه بیش بردند متأثر باشند‬
‫که چرا بیشرت نکردند و کسانی که عمل نه منودند حرستها منایند که چرا چیزی ازین‬
‫صحنههای آزمون حیات درگذران با خود نیاوردند‪ ،‬حقیقت بیداری اکنون پیروی از‬
‫اسالم دست ناخوردۀ قرآن و ارشادات دروس و رهنمونی استادان مدرسۀ توحید باشد‬
‫ورنه عزرائیل(ع) و همکارانش همین حاال که شام مرصوف مطالعه هستید‪ ،‬دست اندرکار‬
‫تخلیۀ اجساد از ارواح بوده و قیامت صغرا متام ًا برپاست‪ .‬ما اینک به معانی مرگ نظر شام‬
‫را معطوف می داریم‪ ،‬امید که پیش از رسیدن حاالت آن هر چه می توانند توشه ها بردارند‬
‫ورنه افسوس ها خورند‪.‬‬
‫‪ .227‬االعراف‪34/‬‬
‫مرگ‬

‫‪ -١‬عمر‪ :‬پیامنۀ بودوباش مقید به زمان و مکان‪.‬‬


‫‪ -٢‬حتمی رسیدن مرگ‪ :‬رفنت به عقبی‪.‬‬
‫‪ -٣‬مرگ‪ :‬تهی کردن قالب از روح‪.‬‬
‫‪ -٤‬مرگ‪ :‬رسیدن دوست به دوست‪.‬‬
‫‪ -٥‬مرگ انـسـان‪ :‬انتقال روح به یکی از دو رسای ابد (جنت یا دوزخ)‪.‬‬
‫‪ -٦‬مرگ احسن‪ :‬رفنت با عشـق خـدا (ج) به همت اعالی کلمة ﷲ و مساعی در هرجا‪.‬‬
‫‪ -٧‬مرگ نیکو‪ :‬کوشیدن در تعمیم عدالت و تأمین آرامی خلق ﷲ‪.‬‬
‫‪ -٨‬مرگ نیکو‪ :‬خدمت به خلق ﷲ بدون نظرداشت از ایشان‪.‬‬
‫‪ -٩‬مرگ اجتامع‪ :‬غلبۀ جهل و ظلم و خودخواهیها در ایشان‪.‬‬
‫‪ -١٠‬مرگ بد‪ :‬عالقه یافنت به رضر خلق ﷲ‪.‬‬
‫‪ -١١‬مرگ بد‪ :‬عادت کردن به آزار و زشتگویی و تندخوییهای بیجا‪.‬‬
‫‪ -١٢‬مرگ بدتر‪ :‬تأمین آرزوها از خون خلق ﷲ در بحروبر‪.‬‬
‫‪ -١٣‬مرگ نبی‪ :‬قطع فعالیت از شیوع وحدت‪.‬‬
‫‪ -١٤‬مرگ اعزه‪ :‬دوری از عزت و لذت‪.‬‬
‫‪ -١٥‬مرگ غریب‪ :‬نبودن خوراک و کرثت اوالد‪.‬‬
‫‪ -١٦‬مرگ به جانداران حاللگوشت‪ :‬رسیدن انـســان به چانس یافنت مشک گوشت‪.‬‬
‫‪ -١٧‬مرگ جانداران بری‪ :‬فتادن در بحر یا جای مخالف حیات‪.‬‬
‫‪ -١٨‬مرگ جانداران بحری‪ :‬کشیدن از بحر و آب‪.‬‬
‫‪ -١٩‬مرگ نفـس کشان‪ :‬قطع هوا بر ایشان‪.‬‬
‫‪ -٢٠‬مرگ آرام جانداران‪ :‬آرامیدن از تکالیف (برآمدن روح از قالب شان)‪.‬‬

‫‪478‬‬
‫‪479‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫‪ -٢١‬مرگ معادن‪ :‬به کار افتادن‪ ،‬یعنی به فنای ابد روبرو شدن شان‪.‬‬
‫‪228‬‬
‫ض﴾‬ ‫ض غَیْر َ َ‬
‫الأ ْر ِ‬ ‫ل َ‬
‫الأ ْر ُ‬ ‫‪ -٢٢‬مرگ دنیا‪ :‬وصول قیامت کربا ﴿ یَوْمَ تُب َ ّد ُ‬
‫‪ -٢٣‬مرگ شیطـان‪ :‬بجا نیاوردن وسوسۀ آن‪.‬‬
‫‪229‬‬
‫‪ -٢٤‬فنای قطعی دنیا و همه اشیاء جاندار‪ُ ﴿ :‬ك ُ ّل ش َ ْیء ٍ هَال ِكٌ ِإل َا ّ و َ ْجهَهُ﴾‬
‫‪ -٢٥‬خواب‪ :‬یادآور زندگی بعد از مرگ در هر شب‪.‬‬

‫دقت!‬
‫جایگ ِه فنای بـادی بــدن را به اصطالح موحدان قرب گویند‪ ،‬برخی بروی چه نظرداشت‬
‫نابودی بدن را به مصارف رسسام آوری مثل ساخنت صندوقهای مجلل چون نصارا‬
‫و یا رصف صدها سیر چوب مانند هنود وغیره بر آن افزوده و به اقتصاد اجتامع و‬
‫بازماندگان و حتی ملت رضرها رسانند که اگر مصارف ازین ممر را به عرص امروزی که‬
‫روی زمین رساچه یی بیش برای اوالد برش نیست‪ ،‬حساب کنند دیده میشود که مجموع آن‬
‫تأمین زندگی میلیونها انـسان پریشان دیگر را طوری می مناید که به آن مرده نیز اجری از آن‬
‫فراهم آید و تسهیالت در مدارج ُقرب به وی میرس گردد که خوشبختانه دین مبارک اسالم‬
‫دست ناخوردۀ قرآن از عهدۀ ادای آن به خوبی برآمده است هرگاه اضافه کاری و مشکل‬
‫تراشی کارافزایان را از آن برآرید به حقیقتی می رسید که از هر نگاه خیر و بهبود اجتامع در‬
‫آن مضمر است‪ .‬این شام و این هم قرب یا صندوق عمل به قول مال‪.‬‬

‫‪ .228‬ابراهیم‪٤٨/‬‬
‫‪ .229‬قصص‪٨٨/‬‬
‫قـبــر‬
‫‪ -١‬قرب روح در جهان‪ :‬جسد انـســان تا وقت معین‪.‬‬
‫‪ -٢‬قرب روح در عقبی ‪ :‬یکی از محفظه های جنت یا دوزخ تا قیامت کربا‪.‬‬
‫‪ -٣‬قرب مرده گان‪ :‬خاک یا آتش یا آب در جهان‪.‬‬
‫‪ -٤‬قرب زنده گان‪ :‬سلول های زندان هولناک ظاملان‪.‬‬
‫‪ -٥‬قرب سیار جانداران‪ :‬معدۀ انـسانها‪.‬‬
‫‪ -٦‬قرب امثار و برخی نباتات‪ :‬معدۀ انـسانها و شکمبۀ بعضی جانداران‪.‬‬
‫‪ -٧‬قرب گفتار‪ :‬سینۀ مردم رازنگهدار‪.‬‬
‫‪ -٨‬قرب اشجار و نباتات و گاز و روغنیات وغیره‪ :‬آتش‪.‬‬

‫دقت!‬
‫ال گفته شد خوبست که روشنرت گردد آیا به یکی ازین‬ ‫سخنی چند از قرب و حاالت آن اجام ً‬
‫مقابر تا رسیدن قیامت کربا حاالت ما چه خواهد بود؟‬
‫آری! رسول صلی ﷲ علیه و سلم فرمودند که برای نیکان پس از سوال و جواب‬
‫حوری رسد‪.‬‬
‫آیا حوران و غلامن کیستند و کجایی هستند؟ سوالهای بجاست‪.‬‬
‫تا وقت رسیدن به رشح اصلی موقف این ذوات رشیف مخترصاً چنین می توان گفت که‬
‫آنها به زاویۀ مقابل شیاطین در سطح چهارضلعی طرف ما واقع اند که نیکان شان ملک‬
‫و پسامن هایشان حوران و غـلامن برای انـسـانها گردند و کوشند که خود را به انـسـانها‬
‫رسانند‪ ،‬زیرا دیدار خداوند جل جال له را به روی ایشان بینند‪ ،‬چه آنها را تاب نظر بر جامل‬
‫ام نباشد که در رسالۀ (تجزیه و تحلیل اتوم انـسان) به یاری‬ ‫صانع اکرب جل جالله مستقی ً‬
‫خـدا جل جالله به رشح متامی آن واردتر میگردند‪.‬‬

‫‪480‬‬
‫‪481‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫باید دانست که شیاطین نیز در جهان کوشند تا به خود حورانی به دست آرند و ذی ً‬
‫ال به‬
‫رموز مخترص آن وارد می شوید و انـسان های بدبخت و منکر از وحدت‪ ،‬حوران ایشان در‬
‫دوزخ باشند‪.‬‬

‫پـــری‬
‫‪ -١‬پری برای انـسـانهای مغلوب الشهوت‪ :‬مالک شدن جایگ ِه انقضای شهوت‪.‬‬
‫‪ -٢‬پری برای انـسـانهای سلیم الخصلت‪ :‬زنهای وجیه السیرت و الصورت‪.‬‬
‫‪ -٣‬پری برای متقیان در جهان نامرئی‪ :‬برادران و خواهران در مقدمۀ بعدچهارم‪.‬‬
‫‪ -٤‬پری برای سیاه پوستان‪ :‬سفیدپوستان‪.‬‬
‫‪ -٥‬پری برای شادی‪ :‬انـسان ولو به هر رنگی که باشد‪.‬‬
‫‪ -٦‬پری در عالـم بقا برای مؤمن‪ :‬حوران و غـلامن‪.‬‬
‫‪ -٧‬پری برای شیاطین‪ :‬انـسانهای بدکار یعنی کفار در دوزخ‪.‬‬

‫دقت!‬
‫تا اینجا اجاملی از صحتیابی ظاهر و باطن را برای همزیستی مساملتآمیز متام ًا متکی‬
‫بر عدالت و برشدوستی در پرتو شیوع وحدت مطابق اساسات سلیم قرآن دست ناخوردۀ‬
‫اسالم گفتیم و شمردیم‪.‬‬
‫ال کافۀ اوالد برش را در روی زمین و علیالخصوص‬ ‫ام و عم ً‬
‫اکنون که چطور میتوان عل ً‬
‫مؤمنین را به سازماندهی امور فردی و اجتامعی شان موفق و وارد سازیم‪ ،‬در ذیل چهار‬
‫مبحث مقدماتی و سپس تجزیه و تحلیل قوای روحانی و نفسی را به منطق بسا عالی به‬
‫طور یک کل دریابند و بایست مطالب بعدی را به غور مزید خوانده و بتاممه حفظ کرده‬
‫و عندالفـرصت کار بندند‪:‬‬
‫‪482‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫‪230‬‬
‫بحث اول‬
‫برای تسهیل فهم‪ ،‬درک متثیل دو راز بزرگ آتی و ترتیب کار بسنت آن‪ ،‬کلید پیروزی اسالم‬
‫و برشیت باشد‪.‬‬
‫‪ -١‬ارتباط بدون تخلل به یک اصل مطلق‪ ،‬یعنی خـدا و خالق برحق همه این جهان‬
‫و جهانیان‪.‬‬
‫‪ -٢‬چرخیدن به محور یک هستۀ مرکزی‪ ،‬یعنی قرآن دست ناخوردۀ اسالم و به نظر‬
‫دیگران اساسنامۀ حزبی یا دینی شان‪.‬‬
‫برای روشن شدن هرچه بهرت موضوعات فوق بجاست تا به ساده ترین مثال اثر مستقیم‬
‫ارتباط به یک اصل عنوان اول را مخترصاً توضیح دهیم‪:‬‬

‫‪ -١‬ارتباط بدون تخلل به یک اصل مطلق‪: ...‬‬


‫شام میدانید که از انرژی برق به عرص حارض فابریکات و ماشین آالت گوناگون به اشکال‬
‫متنوع در جاهای مختلف کارهای چشمگیر و مفید عام و کامل را کرده و میکنند گرچه‬
‫ظاهراً صورت ماشینهای مذکور و حتی فرآوردههای شان به اماکن نصب تـفاوت بسیار‬
‫دارد‪ ،‬ولی بنابر ارتباط شان به مرکز واحد انرژی‪ ،‬به تسخیر هرگونه امر مهم برای برش و‬
‫برشیت خدمات بـسزایی کرده و می منایند‪.‬‬
‫اینچنین اگر جامعۀ مؤمنین با داشنت حرفه ها ولو که به اماکن مختلف مشاغلی داشته‬
‫باشند‪ ،‬اما باطناً ارتباط واقعی شان به ذات احدی او جل جالله توسط لین ایامن قوی‬
‫و روحانیت عالی صورت گیرد بیشبهه انقالب خاطرخواه را برای صلح و سالمت برش‬
‫در جهان و جهانیان رسگردان افتاده به پرتگاه نابودی به یاری و مددگاری حرضت‬
‫باری جل جالله به میان آورده می توانند‪.‬‬
‫‪ .230‬اساسنامۀ اسالم‬
‫بحث اول‬ ‫‪483‬‬

‫‪ -2‬متثیل بر توضیح مطلب دوم‪:‬‬

‫(چرخیدن به محور یک هستۀ مرکزی‪)...‬‬


‫هرگاه دقت کنیم کلیه ماشین آالت بزرگ و کوچک که مصدر کارهایی نسبت ًا چشمگیر‬
‫میگردند‪ ،‬مانند ماشین های موتر‪ ،‬ریل‪ ،‬طیاره‪ ،‬طباعت‪ ،‬بافنده گی و دوخت همه و همه به‬
‫محور یک هسته یا میلۀ اصلی شان چرخیده‪ ،‬ولی کارهای بسا عمده حتی خارق العاده را‬
‫انجام می دهند‪.‬‬
‫هرگاه مؤمنین نیز به محور یک هستۀ مرکزی (محبت با خـدا جل جالله و آرزوی‬
‫خدمت به خلق ﷲ به غرض شیوع وحدت و معرفت و عدالتگسرتی در اجتامع) به‬
‫اصول درست علمی و منطقی متضمن عمل بچرخند بی شک موفقیت چشمگیر قابل‬
‫پیشوایی را در جهان برشیت به میان خواهند آورد‪.‬‬
‫اگر منوران اسالم به درک حقایق دو رسعنوان رموز بزرگ کامیابی فوق که گفته شد دقت‬
‫ال بدانند و چنانکه شاید و باید به همکاری یاران پاکدل به کار‬ ‫منایند و حقایق آن را کام ً‬
‫بندند البته به کمرتین فرصت برای ابنای زمان خویش و مابعد شان به هر نوع قوتی که داشته‬
‫باشند‪ ،‬به نوآوری ها و انقالب حقیقی و واقعی (ظاهری و باطنی) مبتـنی بر اساسات قرآن‬
‫دست ناخوردۀ اسالم موفق گردیده و به تقلیب خاص جهان و جهانیان رسگردان و پریشان‬
‫امروزی را که به دست خویش قرب خودها را کنده و به پرتگاه نابودی قرار گرفته اند به‬
‫ام موفق و چیره میگردند‪ .‬بمنه و فضله ا�لکریم‬‫برآوردن شان حت ً‬
‫‪484‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫بحث دوم‬
‫اینجا سوال ایجاد میشود که آیا چطور می توان ارتباط فرد یا اجتامع را با خدای عظیم‬
‫توانا جل جالله به سـاده ترین صورت و کمرتین مدت با این همه طوفان مادیات پرستی و‬
‫ظواهر پسندی به طور علمی و عملی به میان آورد؟ پرسش بجاست‪.‬‬
‫در پاسخ باید گفت از آنجا که حقیقت هر چیز را تا علم به خوبی متام به ما روشن نسازد‪،‬‬
‫استفادۀ سلیم از آن متعذر و حتی ناممکن مناید‪.‬‬
‫هرگاه به عبارۀ ساده تر بگویم چه چیزها اوالد برش را بسوی خودخواهی و نفس پروری های‬
‫غیرالزمی کشانیده؟ و چرا انـسـان با این همه ادعای دانش و چهرۀ نیکوی آدمیت‪ ،‬دست به‬
‫کارهای رشمآور غیرمردمی میزند؟‬
‫به توضیح این سوال منطقی و فلسفی الزم است تا حقیقت اصل امراض باطنی را عل ً‬
‫ام‬
‫بدانیم و سپس به منصۀ عمل‪ ،‬چارۀ آن را بی شبهه قرار داده میتوانیم‪.‬‬
‫اینک خوشبختانه به یاری خداوند جل جالله کلید این ارسار را به زبان و بیان ساده از جای‬
‫صفـر رشوع کرده و به داخل رسایل و کتب مدرسۀ قرآن و کامیابی مؤمنان به دسرتس عامه‬
‫اهل ایامن و اسالم به فضل و مددگاری حرضت باری جل جالله قرار داده ایم‪.‬‬
‫ناگفته نباید گذاشت نه تـنها مطالعۀ این آثار گهربار از یک طرف هستۀ توحید یا‬
‫نورانیت ایامن را در شخص به طور عالی قوی و قویرت می سازد‪ ،‬بلکه در عینحال‬
‫ارتباطش را نیز باطناً و ظاهرا ً با ویتعالی جل جالله بدون ریاضت مضبوط منوده و‬
‫همزمان در البالی این تتبع‪ ،‬ارشــادات نهــفته و ارسار ناگفتۀ قرآن طوری توضـیح‬
‫میگردد که هریک از آن جوابگوی پرسش کسانی است که ایشان آفریدهگار را به این‬
‫نظام کامل عیار اقرار منیکنند و انکار از وجود خدای متعال دارند‪.‬‬
‫چنانکه میدانند موضوع تازه گی کامل با همه نوآوری ها متکی بر اصول اسالم دست‬
‫ناخوردۀ قرآن دارد‪ ،‬لذا دریافت حقایق آن توجه و غور مزید به کار داشته‪ ،‬هرگاه در رشح‬
‫‪485‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫مطالب آن به اشکال مواجه شدند از استادان این مدرسه خاصت ًا حل مشکالت منایند‪.‬‬
‫بیت‪:‬‬
‫تنبالن را سوزنی مانند کوه آهن است‬ ‫نزد کوشش کوه آهن در شامر سوزن است‬

‫بحث سوم‬
‫دریافت این حقایق به تجزیه و تحلیل مخترص اتوم انـســان تعلق مستقیم داشته بنا ًء رضور‬
‫ام بدانیم که چرا انـســان با همه رشافت فطری و کسبی به هـر موقف و مقامی که‬‫است تا عل ً‬
‫هست به نفع خود از رضر دیگران دست منیکشد؟ عالوت ًا اندک زمانی خود را از کشاکش‬
‫های درونی فارغ منی یابد؟ و انتها برای نابودی برشیت مبهای اسرتاتژیک هسته یی و‬
‫اتومی رسسامآوری را با غیره اسباب آالت مدهشرت از آن‪ ،‬طوری رسان دول به میان آورده‬
‫اند که ‪ ١٥‬دقیقه پیشرت هر طرف (رشق یا غرب) دست به سویچ انفجار زد بیشک همه‬
‫جانداران جهان به شمول قصور و ابنیه به نابودی متام کشیده می شوند‪ .‬آیا این بدبختیهای‬
‫واقعـی انکار ناپذیر عینی را از دیـدبان چیز فـهامن بشـردوست به جز جـنون دیگر نامی‬
‫میتوان داد؟ نه هرگز‪.‬‬
‫پس چرا دقت منیکنیم که با این همه وفرت نعام و درک و دانش‪ ،‬اوالد برش روبرو طاغی‬
‫و باغیتر گشته‪ ،‬بلکه دیده و دانسته با همه ناآرامیها زندگیخود را سپری میمنایند و در‬
‫برابر پرسشهای فلسفی فوق الزم است تا اضافه گردد که آیا چطور میتوان این جهان و‬
‫جهانیان فرو رفته در آرمان را با همه صلح و صفا به زندگی مساملتآمیز بدون هرگونه‬
‫دغل و دغا به روی عدالت واقعی و برشدوستی رهنمونی کرد و بسوی یکتاپرستی‬
‫حقیقی ملتفت منود و این رساچۀ دنیای فانی را به دسرتس استفادۀ همگان طوری‬
‫مباح گردانید که هر کس به هر جا بخواهد آزادانه رفت و آمد کرده و به هر محیطی‬
‫که آرزو دارد زندگی خود را به قسم خاطرخواه بگذراند و اگر الاقل عضو مفید در‬
‫‪486‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫اجتامع نباشد باید مرض هم نگردد و این کیفیت از او به هر وقت و هر جا دیده شود؟‬
‫جوابده این آرزوهای عالی انـسانی فقط و فقط دست اندازی و به کار بندی کتب و رسایل‬
‫مدرسۀ قرآن دست ناخوردۀ اسالم است و بس‪.‬‬
‫دقت‪ :‬در رسآغاز بحث اول به دو جملۀ ساده متثیالت الزم ارایه شد و دریافت حقایق‬
‫علمی و عملی این دولت از تجزیه و تحلیل صندوق بدن رشوع گردیده و این اساسنامه‪،‬‬
‫فرشدۀ کلیه رموز و کلید کشایش همه کنوز یا مفاتح خاص و انعام بی حد و قیاس است‪.‬‬
‫بمنه و فضله ا�لکریم‬
‫بحث چهارم‬
‫بـادی بدن حاوی دو اصل روح و نفـس است که ما اینک نظر شام را بر چگونگی ارسار‬
‫روح و نفـس و مدارج رشد هر یک به یاری خـدا جل جالله می اندازیم تا عل ً‬
‫ام بدانیم که‬
‫مبنای این همه بیبندوباری و خودفروشی و بیعدالتیهای بنی نوع برش از کجا رسچشمه‬
‫گرفته؟ و چرا انـسـان دانسته و نا دانسته به ایفای همچو اعامل ناروا متامیل است؟ هرگاه‬
‫انگیزۀ این حقیقت را به روشنی متام دریابیم‪ ،‬البته پس از درک اصل علت‪ ،‬چارۀ آن به‬
‫آسانی کرده شود‪ .‬بلطفه و کرمه العظیم‬
‫چون صحبت ما در بارۀ درک حقایق و کامالت روح و اثرات آن در انـســان است‪ ،‬بجاست‬
‫تا مخترصاً به تعریف روح و انواع آن وارد گردیم‪.‬‬

‫مـزنه روح در هـمه اشــیای بزرگ و کوچک و کلیه جـانداران ‬ ‫‪ -١‬تعریف روح‪:‬‬
‫ ‬
‫خورد و کالن موجود است و به طور عموم بر دو قسم باشد‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬روح ثابت ب‪ -‬روح امنایی‬ ‫ ‬
‫هر آن چیزی که باعث التصاق ذرات در کلیه اشیای بیجان و ‬ ‫ ‬
‫‪ -٢‬روح ثابت‪:‬‬
‫جخورد و بزرگ میگردد‪ ،‬آن را روح ثابت گویند‪.‬‬
‫اندار‬ ‫ ‬
‫‪487‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫نیرویی که باعث منو و رشد همه موجودات روبه تکامل‬ ‫ ‬


‫‪ -٣‬روح امنایی‪:‬‬
‫تا زمان معین میگردد‪ ،‬این را روح امنایی میگویند و باز هم بر‬ ‫ ‬
‫دو قسم اند‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬روح امنایی سیار ب ‪ -‬روح امنایی ثابت‬ ‫ ‬

‫کلیه جانداران دارای جهـاز هاضـمه و بدن متحرک که بتوانند به ‬ ‫‪ -٤‬روح امنایی سیار‪ :‬‬
‫رشایط مساعد در هر آب و هوا زندگی کنند دارای روح امنایی‬ ‫ ‬
‫سیار باشند‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ -٥‬روح امنایی ثابت‪ :‬این گونه ارواح در همه انواع سبزیجات و اشجار و معادن وغیره‬
‫چیزهایی که باید به جای معین با آب و تاب الزم به زمین فرو‬ ‫ ‬
‫رفته و به زندگی خود به رشد بطی یا رسیع دوام دهند موجود است‪.‬‬ ‫ ‬
‫پس از درک ثبوت وجود مخترص روح در همه موجودات جاندار و بیجان‪ ،‬برگردیم به‬
‫رشح و بسط روح انـســانی و فضیلت آن بر سایر ارواح جانداران و کامالت ناشی از آن‬
‫با غیره مدارج تکامل و ارتقایش که ما در صدد تثبیت و توضیح آن به یاری و مددگاری‬
‫حرضت باری جلت عظمته برآمده ایم‪ -‬فهوالمراد‪.‬‬
‫روح انسـان‬
‫یا‬
‫راکت فتوح هر دو جهان‬

‫چکیدۀ عامل قدس و اعطیۀ خاص خدای متعــال‬


‫(ج)‬
‫ ‬
‫ ‬
‫‪ -٦‬ماهیت روح انـسـان‪:‬‬
‫برای اوالد برش باشد چنانکه میفرماید‪:‬‬ ‫ ‬
‫‪231‬‬
‫ت ف ِیْه ِ م ِْن ُرّ ْو ِحیْ﴾‬
‫﴿وَنَف َْخ ُ‬ ‫ ‬
‫ترجمه‪ :‬دمیدم در کالبد انسان از حرضت خویش روح ‬ ‫ ‬
‫را‪.‬‬ ‫ ‬

‫تا زمـان بودنش در قالب بدن همـه حواس ظاهـری و ‬ ‫‪ -٧‬ثبوت روح‪:‬‬
‫ ‬
‫باطنی فعال بوده و هکذا کالبد انـســان از پوسـیدن و ‬ ‫ ‬
‫شاریدن محفوظ باشد‪.‬‬ ‫ ‬

‫چنانکه توسط عقــل‪ ،‬انکشاف اشـیای مادی میرس‬ ‫‪ -٨‬کامل روح در بدن‪:‬‬
‫ ‬
‫میگردد به عین صورت بلکه چندین بار بهرت ذریعۀ‬ ‫ ‬
‫قوای روحانی انکشاف اســرار نامرئی (بعد چهارم) و ‬ ‫ ‬
‫حقایق رموز کتب آسامنی و این جهان فانی و رسای‬ ‫ ‬
‫ابدی و قرب رسمدی او جل جالله الی ماشاء ﷲ به‬ ‫ ‬
‫دست آمده میتواند‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ .231‬ص‪72/‬‬

‫‪488‬‬
‫مثال هـای موجـودیت ذاتـی روح انسان‬
‫و تذکری از حسـیات خاصۀ آن‬
‫خـود را در خواب به صـورت شـخص متفکر و سـامل ‬ ‫‪ -٩‬وجود ذاتی روح بطو ر‬
‫در حال اکل و نوش و ایفای غیره اعامل دیدن‪.‬‬ ‫ ‬ ‫انفرادی‬

‫تا زمانیکه روح در بدن اسـت انسـان یا دیگر جاندارا ن‬ ‫‪ -١٠‬ثقل وجود ذاتی روح‪ :‬‬
‫بری و بحری به زیر آب بنابر ثقلت روح فرو می رود‪،‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫چون روحش از قالب برآید بدنش بروی آب رسآید‬ ‫ ‬
‫که این خود بیانگر ثقل یا گرنگی روح در اجساد است‪.‬‬ ‫ ‬

‫بدون از حرکت زبان و لبها چیزی را خواندن و گفنت‪ .‬‬ ‫ ‪ -١١‬قرائت روح‪ :‬‬

‫صور و اشکال را در باطن دیدن باشد که آن را از کوتاهی‬ ‫ ‬


‫‪ -١٢‬چشم روح‪:‬‬
‫ام مخیله گفته و‬ ‫فهم عده یی از روحیات دانان وه ً‬ ‫ ‬
‫مشاهداتش را تصور نامیده اند‪.‬‬ ‫ ‬

‫چنانکه بر چشم ظاهری گرد یا خاک رسد آب می ریزد‬ ‫ ‬


‫‪ -١٣‬اشک چشم روح‪:‬‬
‫تا آن را پاک مناید‪ ،‬این چنین هرگاه بر چشم روح گرد‬ ‫ ‬
‫و غبار غم و تکلیف آید سـیلآسا از چشـامن اشـک ‬ ‫ ‬
‫رسازیر گردد و هکذا به آوان شادمانی نیز بعض ًا چنین ‬ ‫ ‬
‫واقع گردد‪.‬‬ ‫ ‬

‫شــنیدن جمالت طرف مـقابل را در باطـن و هـمزمان ‬ ‫‪ -14‬گوش روح‪:‬‬


‫ ‬

‫‪489‬‬
‫‪490‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫جباملـثل به او دادن و حتی از غلـبۀ این حـالت‬


‫واب‬ ‫ ‬
‫بعض ًا به دست و جوارح همچو اشخاص نیز اثر انفعالش‬ ‫ ‬
‫را دیدن‪.‬‬ ‫ ‬
‫تبرصه‬
‫از آنجا که قوای نفسانی بر معارصین ما غلبه یافته‪ ،‬لذا اکرث مشاهدۀ این کوایف بر مغلوبین‬
‫مادیات صورت گرفته و هرگاه دقت کنید بر همه حاالت شـان مظاهرش به خوبی دیده‬
‫میشود‪ .‬به این اساس اگر قوای روحانی تکامل یابد این مناظر از اباطیل گذشته به حقایق‬
‫پیوسته و شخص را در آستانۀ کشف بُعد چهارم یا عالـم نامرئی قرار میدهد‪.‬‬
‫چون برتری طـال بر غیره معـادن فلزی و یا الجـورد و ‬ ‫‪ -١٥‬فضیلت و برتریت روح ‬
‫فــیروزه بر دیگر احـجار عادی و چندین منونۀ دیگر ‬ ‫انسـان بر سایر جانداران ‬
‫که بنابر کوتاهی فهم و متثیل اگر بگوییم جا دارد‪.‬‬ ‫ ‬
‫از راه مغز و دل توســط اعـصاب و خون بر همه بدن ‬ ‫‪ -١٦‬مسکن روح در بدن‪ :‬‬
‫مستولی است چنانکه رضبان قلب را از اثر روح‬ ‫ ‬
‫می بیننـد و می دانند‪ ،‬این چنین اثر فـعل و انفـعال‬ ‫ ‬
‫کلیه حجرات که از راه اعصاب میرسد می توانند‬ ‫ ‬
‫چنین دریابند که سوراخ های گوش را به انگشتان‬ ‫ ‬
‫محکم گـرفته هیاهوی منعکسـۀ مالیکـول هـای بدن‬ ‫ ‬
‫را دریابند‪.‬‬ ‫ ‬
‫عموم طاعات و نیکویی هایی که برای برش وغیره‬ ‫‪ -١٧‬غذای روح‪ :‬‬
‫جانداران به زبان یا مال یا جان و دیگر نیرو و توان‬ ‫ ‬
‫محض ًا هلل کرده می شود نظر به ارزش خویش غذای‬ ‫ ‬
‫روح بوده و بر دو قسم اند‪:‬‬ ‫ ‬
‫مثال های موجودیت ذاتی روح‬ ‫‪491‬‬

‫(‪ )١‬عبادات مقید به رشط‬ ‫ ‬


‫(‪ )٢‬طاعات بی قید و رشط‬ ‫ ‬
‫‪ -١٨‬غذای مقید به رشط روح‪ :‬مانند مناز های پنج وقت‪ ،‬روزه‪ ،‬زکات‪ ،‬حج وغیره‬
‫معامالت حل و حرمت که کتب فقه با همه اختالف های ‬ ‫ ‬
‫خود عهده دار آن است‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -١٩‬غذای بی قید و رشط روح‪ :‬هـمه آن طـاعـات و نیکویی هـایی که قـیود و رشوط ‬
‫طهارت جان و مکان‪ ،‬وصول زمان وغیره حاالت را بر‬ ‫ ‬
‫شخص الزم نیاورده به هر وقت و هر جا و هر صورت‬ ‫ ‬
‫انـســان ايفا کرده میتواند از جمـله غذای اتم و اکمل‬ ‫ ‬
‫بی قيد و رشط روح بوده و بر دو نوع اند‪:‬‬ ‫ ‬
‫اول‪ -‬عبادات مرئی بی قید و رشط‬ ‫ ‬
‫دوم‪ -‬عبادات نامرئی بی قید و رشط‬ ‫ ‬

‫که از عبادات بی قید و رشط مرئی بدســت میآید و ‬ ‫ ‬


‫‪ -٢٠‬غذای روح‬
‫انـســان آن را اکـرثاً به هـر وقت و هـر جا به پیش روی‬ ‫ ‬
‫روی فرد یا اجتامع به هر صورت کرده میتواند‪ ،‬بر دو‬ ‫ ‬
‫قسم است‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ :‬ذکر و یاد خداوند جل جالله در هر وقت و هر ‬ ‫ ‬
‫غیر از بیت الخالء‪.‬‬
‫ج‬ ‫ا به‬ ‫ ‬
‫ب‪ :‬متاشای کلیه اشیای نندارتون (دنیا) را منودن و ‬ ‫ ‬
‫هر شئ آن را درک و از آن پی بر کامل و جامل صانع‬ ‫ ‬
‫الیزال جل جالله بردن وغیره باشد‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪492‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫دوم‪ -‬عبادات نامرئی بی قید و رشط‪ :‬غذاهای روح‬ ‫ ‬


‫از عبادات نامرئی بی قید و رشط بر چهار نوع عمده اند‪ :‬‬ ‫ ‬
‫‪ -١‬عجز در هر وقت و هر جا به حضور حرضت کربیا ‬ ‫ ‬
‫جل جالله‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -٢‬شکرانۀ نعام از انـســانیت‪ ،‬اسالمیت‪ ،‬صحت و ‬ ‫ ‬
‫دانش وغیره‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -٣‬با تدابیر الزمه توکل بر حرضت مولی جلت عظمت ُه‬ ‫ ‬
‫برای اعالی کلمة ﷲ منودن و به آرامی خلق ﷲ بدون‬ ‫ ‬
‫نظرداشت های مادی کوشیدن‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ -٤‬هرگاه به مصـایب ازین ممر گرفـتار شـدند صرب بر ‬ ‫ ‬


‫قضای وی تعالی جل جالله کردن و دست و پاچه‬ ‫ ‬
‫نشدن وغیره باشد‪.‬‬ ‫ ‬
‫آری‪ ،‬فواید حاصله و حقایق کاملۀ علمی و عملی آ ن‬ ‫‪ -٢١‬نتیجۀ این همه طاعا ‬
‫ت‬
‫بر دو نوع در ظاهر و باطن شخص و اجتامع محسوس‬ ‫مقید به رشط و بی قید و‬
‫و هویدا میگردد‪:‬‬ ‫رشط مرئی و نامرئی چیست ؟‬
‫اول‪ -‬نتایج و فواید ظاهری‬ ‫ ‬
‫دوم‪ -‬نتایج و فواید باطنی‬ ‫ ‬
‫اول‪ :‬نتایج و فواید ظاهری به دو صورت منودار میگردند‪ :‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ :‬به انتهای صفائیت بدون کدام نظرداشت با همه‬ ‫ ‬
‫برش و برشیت حتی بهجانداران دیگر نیز نیکوییها کردن‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ :‬خـود را به دوران حـیات‪ ،‬اکرت فـلم پرکنی زندگی ‬ ‫ ‬
‫خویش دیدن است و بس‪.‬‬ ‫ ‬
‫مثال های موجودیت ذاتی روح‬ ‫‪493‬‬

‫دوم‪ :‬نتایج و فواید عمدۀ باطنی‪ :‬به دل و مغز حضور‬ ‫ ‬


‫خداوند جل جالله را در هر جا بر خود حارض و ناظر‬ ‫ ‬
‫دیدن و از برکت آن بیشـک با داشنت این دولت در‬ ‫ ‬
‫زمرۀ اهل کشف و یقین منسوب گردند‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -٢٢‬مدارج تکامل اصلی روح‪ :‬سـرحد نهایی تا ختم جـهان ندارد‪ ،‬ولی مقید به ایفای ‬
‫کردار خـوب بوده و بازگشـت از اعامل نامـرغـوب در‬ ‫ ‬
‫حـال قـدرت‪ ،‬نیز بدین سـلسـله محســوب گشــته و تا‬ ‫ ‬
‫زمان تخلیه شدن جسد از روح‪ ،‬دوران مثردهی اثرات‬ ‫ ‬
‫فعل و انفعالش دانسته میشود و بر دو قسم فواید آن‬ ‫ ‬
‫منودار و پایدار باشد‪:‬‬ ‫ ‬
‫اول‪ -‬در زمان حیات‪.‬‬ ‫ ‬
‫دوم‪ -‬پس از مامت‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ -٢٣‬مدارج روح در زمان حیات‪ :‬ایفای کلیه اوامر و ترک جمله نواهی که در باال به‬
‫سـلســلۀ انـواع اغذیـۀ روح تذکـر دادیـم‪ ،‬بزرگــترین‬ ‫ ‬
‫وسیلۀ تکامل روح در آوان زندگی میگردد‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ -٢٤‬مدارج تکامل روح پس از هرگاه شخص به یک یا بیشرت از سه چیز ذیل عامل شد‬
‫تا زمان بقای آنها برای وی در جنان و یا باالتر از آن ‬ ‫مامت (مرگ) ‬
‫مدارج عالی و عالیرت نصیب میشود‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬علم نافع‪ :‬مانند آثار نافعه برای رهنمونی برش‬ ‫ ‬
‫وغیره تبلیغات دینی مفیده‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬خیرباقی‪ :‬چون نرش کتب و تأسیس مکاتب و‬ ‫ ‬
‫مدارس و بند و انهار و رسک وغیره‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪494‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫ج‪ -‬ولد صالح‪ :‬فرزند برومندی که در راه اعالی‬ ‫ ‬


‫کلمة ﷲ و خدمت به خلق ﷲ به غـرض رضای ویتعالی‬ ‫ ‬
‫جل جالله با همه قدرت کوشان باشد‪.‬‬ ‫ ‬

‫ام و قبل از آن استحباب ًا مبدأ یافته و از‬


‫پس از بلوغ رس ً‬ ‫‪ -٢٥‬رشوع دریافت دوران ‬
‫حقوق گزاری خـدا جل جالله و ابـوین گرفته تا کلیه‬ ‫ ‬ ‫تکامل روح‬
‫بزرگان دانش و سن و قدرت سلیم العمل را محرتم‬ ‫ ‬
‫دانسنت و بر مادونان و ضعفا رحم منودن با غیره اقوال‬ ‫ ‬
‫و اعامل نیکو‪ ،‬باعث ازدیاد قوای روحانی و ایامنی در‬ ‫ ‬
‫شخص میگردد‪.‬‬ ‫ ‬
‫هستۀ توحید یا نورانیت ایامن در قلب بوده و این غذا‬ ‫‪ -٢٦‬دهن غذاخواری روح‪ :‬‬
‫به سه صورت میرسد‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬از طاعات مقید به رشط‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬از عبادات بی قید و رشط‪.‬‬ ‫ ‬
‫ج‪ -‬ترک نواهی در حال قدرت‪.‬‬ ‫ ‬

‫کلیه صالحان مبارز اوالد برش به مقابل قوای نفسـی و ‬ ‫ ‬


‫‪ -٢٧‬ترتیب کننده گان‬
‫شیطـانی وغیره حق ناشناسیها بوده و به طور عموم بر‬ ‫ ‬ ‫غذای روح‬
‫سه قسم اند‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬انبیای اولوالعزم‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ُ -‬رسل علیهم السالم‪.‬‬ ‫ ‬
‫ج‪ -‬نبی و اولیاء ﷲ‪.‬‬ ‫ ‬
‫چون حرضت محمد صلی ﷲ علیه و سلم شخصیت‬ ‫ ‬
‫مثال های موجودیت ذاتی روح‬ ‫‪495‬‬

‫آخرین مقام نبوت اند‪ ،‬لذا جناب شان را خاتم االنبیاء‪،‬‬ ‫ ‬


‫خداوند متعال جل جالله گفته است‪ ،‬ازیرنو رادمردان‬ ‫ ‬
‫حقگوی عالـم و مبارز و صالح مابعد او را در سلسلۀ‬ ‫ ‬
‫اولیاء ﷲ محسوب دانند چنانکه رسول علیه السالم‬ ‫ ‬
‫دربارۀ شان فرموده اند‪« :‬علمای امتی کانبیاء بنی اسرائیل»‬ ‫ ‬
‫ترجمه‪ :‬علامی [عامل] امتم مانند پیامربان بنی ارسائیل‬ ‫ ‬
‫اند‪.‬‬ ‫ ‬
‫ملک انفسی‪ ،‬زن و مرد صالح وغیره مردمان ملکی‬ ‫ ‬
‫‪ -٢٨‬همکاران روح‪:‬‬
‫رسشت یعنی صالحان برش که موحد و عالـم و عامل و‬ ‫ ‬
‫مبارز بقدر وسع بروی درک کامل باشند و به دو‬ ‫ ‬
‫صورت همکاری میمنایند‪:‬‬ ‫ ‬
‫اول‪ -‬همکاران روح به طور مرتب‪.‬‬ ‫ ‬
‫دوم‪ -‬همکاران روح به قسم غیرمرتب‪.‬‬ ‫ ‬
‫ابوین‪ ،‬بزرگان فامیل‪ ،‬خویشاوندان و دوستان اجتامع‬ ‫‪ -٢٩‬همکاران روحی که بطو ر‬
‫و عموم اســتادان وغیره خـیرخـواهان دور و نزدیک‬ ‫مرتب رهنامیی و همنوایی ‬
‫باشند به شـرطی که عل ً‬
‫ام به موقف خود وارد بود ه غفلت‬ ‫ی‬
‫در تقویۀ قـوای روحان ‬
‫نورزند‪.‬‬ ‫میمنایند ‬
‫کسانی اند که بعض ًا شام را به گفتار یا کردار نیک‬ ‫‪ -٣٠‬همکاران ناآگاه روحی‪ :‬‬
‫متوجه کرده و بالنتیجه عامل امور خوب میشوید و یا‬ ‫ ‬
‫الاقل هم در آن سـاعت از افعال و اقوال ناجایز منع‬ ‫ ‬
‫میگردید‪.‬‬ ‫ ‬
‫نفس یا تانکی منو بخش بدن تا زمان معین‬
‫‪ -١‬نفس یا قوۀ محرکه امنایی جسم یا کنرتولر انساج بدن که در کلیه جانداران حیه‬
‫موجود است‪ ،‬اگر این نیرو در بادی جانداران منی بود آیا فکر میکنید چطور آن موجود‬
‫از کمـبود انرژی جسـم خود خرب گـشته و به رفـع فقـدان آن خویش را بیاخـتیار در تالش‬
‫میدید و این عمل به دو قسم صورت میگیرد‪:‬‬
‫الف‪ -‬نفـس الزمی یا رافع حوایج بـادی بــدن‪.‬‬
‫ب‪ -‬هواجس یا خواهشات ناروا و نابجای نفـس‪.‬‬

‫این امر واضح است که بادی جسد انـســان نیازی به‬ ‫‪ -٢‬نفس الزمی یا رافع حوایج ‬
‫اکل و رشب و رفع حر و برد و مسکن داشته اطفای‬ ‫ ‬ ‫بـادی بــدن‬
‫عنداللزوم غرایز جنسی نیز بدین سلسله محسوب‬ ‫ ‬
‫باشد‪ ،‬پس بر شخص واجب است تا از مدارک جایز و‬ ‫ ‬
‫مشـــروع آنرا به دســـت آورده صـــرف منــایند‪.‬‬ ‫ ‬
‫این غریزه را اگر دقت نکنند در شخص به دو صورت‬ ‫‪ -٣‬هواجس یا خواهشات نابجا ‬
‫رو به طغیان میگذارد و انسان را بدخوی میگرداند‪:‬‬ ‫ ‬ ‫و ناروای نفـس‬
‫الف‪ -‬بدخویی نفـس از مدارک حالل‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬بدخویی نفـس از طرق ناروا‪.‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬بدخوی شدن نفـس از مدارک حالل‪ :‬متایل‬ ‫ ‬
‫به رصف انواع لذایذ اضافه از حاجت باعث بر وجود‬ ‫ ‬
‫اضافی شهوت میگردد و استعامل بسیار غرایز جنسی‬ ‫ ‬
‫عالوه از وصول پسمنظر ضعف در بدن و کلیه حواس‬ ‫ ‬
‫پیش از وقت موجد انگیزۀ نظربازی ها و دست‪.‬بازی‬ ‫ ‬
‫‪496‬‬
‫‪497‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫های وقت و ناوقت گشته‪ ،‬رفته رفته بسوی محارمات‬ ‫ ‬


‫انـســان را متامیل میسازد‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬از نگاه تقوا‪ ،‬رصف نعامی بسیار اگر چه از وجوه‬ ‫ ‬
‫حالل میرس باشد به یک وقت از چندین جهت‬ ‫ ‬
‫درست نبود‪ :‬‬ ‫ ‬
‫اول‪ -‬آنکه در باال گفتیم (زیادت قوای شهوانی)‪.‬‬ ‫ ‬
‫دوم‪ -‬شاید روزگاری این همه لذایذ از وجوه مرشوع‬ ‫ ‬
‫به دست نیاید پس در آن صورت شخص برای تأمین‬ ‫ ‬
‫مدارک حرام می­گردد‪.‬‬ ‫عادت‪ ،‬مجبور به رفع حاجت از‬
‫ ‬ ‫ ‬
‫چنـانکه میداننـد قرآن کـریم نفـس را بر سه صـورت ‬ ‫ ‬
‫‪ -٤‬انواع نفـس‪:‬‬
‫عمده منقسم کرده است‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬نفـس اماره بالسوء‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬نفـس لوامه‪.‬‬ ‫ ‬
‫ج‪ -‬نفـس مطمئنه‪.‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬نفـس اماره بالسوء‪ :‬حقیقتش از معنی آن که امر‬ ‫ ‬
‫کننده بر بدی می باشد پیداست و این حالت وقتی بر‬ ‫ ‬
‫شخص استیال می یابد که در رصف نعام هنگام وفرت‬ ‫ ‬
‫حد اوسط را اگر چه از مدارک حالل هم باشد دقت‬ ‫ ‬
‫نکند و ارساف را عادت خویش گرداند‪ ،‬این درست‬ ‫ ‬
‫زمانیست که قوای روحی اکرثاً رو به ضعف می رود‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬نفـس لوامه‪ :‬این دولت در حال رشد قوای روحی‬ ‫ ‬
‫در انسان منودار می شود یا به عبارۀ دیگر نیروی روح‬ ‫ ‬
‫نفس یا تانکی منو بخش بدن تا زمان معین‬ ‫‪498‬‬

‫با نفـس متوازن گردیده و یا زمانی برتری می مناید‪،‬‬ ‫ ‬


‫ازینجاست که از وقوع اعامل ناروا به هر نوع و صورتی‬ ‫ ‬
‫که هست شخص خویشنت داری کرده و اگر واقع شود‬ ‫ ‬
‫خود را مالمت میکند بلکه از وقوع آن ندامت می کشد‪.‬‬ ‫ ‬
‫ج‪ -‬نفـس مطمئنه‪ :‬این طراز عالی (مرتبۀ نفـس) در‬ ‫ ‬
‫زمان ارتقای قوای روحی به دست آمده به طیب خاطر‬ ‫ ‬
‫شــخص مـی تواند که از صــرف اضــافی لـذایذ و یا‬ ‫ ‬
‫مدارک تحصیل فاسد و ناروا خود را جلوگیری مناید‪،‬‬ ‫ ‬
‫در چنین صورت به هـمچو نفوس روح و روحـانیت‬ ‫ ‬
‫رو به رشد بوده و الی ماشاء ﷲ و همت واالی صاحبش‬ ‫ ‬
‫پیش و پیشـرت میرود‪.‬‬ ‫ ‬

‫فرشدۀ عالـم خبث یا جوهر زمین در انـسانهاست‪.‬‬ ‫ ‬


‫‪ -٥‬ماهیت نفـس انـسـان‪:‬‬

‫هرچه از زمین برآید و ســرآید و قابل استفادۀ انـسان ها‬ ‫ ‬


‫‪ -٦‬ثبوت نفـس‪:‬‬
‫باشـد چون جوهرش در جسـم اســت لذا برش آنرا به‬ ‫ ‬
‫نحوی از انحا رصف منایند گرچه مانند تریاک‪ ،‬مرچ‪،‬‬ ‫ ‬
‫تنباکو وغیره تند و تلخ و کشنده هم باشند‪.‬‬ ‫ ‬

‫از آنجا که نفـس وسیله مظهر منوداری روح در بادی‬ ‫ ‬


‫‪ -٧‬کامل نفـس در بدن‪:‬‬
‫اسـت لذا دوران عـروج و نزولـش بر دو قسم‬
‫ج‬ ‫سـم‬ ‫ ‬
‫میگردد‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬دوران ارتقای ظاهری بدن توسط نفس‪ :‬این‬ ‫ ‬
‫مرحله از بدو تولد رشوع شده و اکرثاً به سنین سی و‬ ‫ ‬
‫‪499‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫باالتر از آن تا چهل سـالگی رسـیده سـپس متوقف‬ ‫ ‬


‫می شود که شاید نظر به محیط و غذا و ارث بعض ًا‬ ‫ ‬
‫تـفاوت داشته باشد‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬دوران نزولی بدن یا اســـرتخای نفــس‪ :‬پس از‬ ‫ ‬
‫سنین چهل الی پنجاه سالگی نظر به وفرت یا قلت مواد‬ ‫ ‬
‫خوراکی رشوع شده و بعد از سنین پنجاه حت ً‬
‫ام روبرو‬ ‫ ‬
‫از اطعمه و اغذیه‪ ،‬بدن نیروی کامل نیافته کم کمک‬ ‫ ‬
‫رو به نزول نهاده و اخیراً به پیری و زهیری میگراید‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ -٨‬وجود ذاتی نفـس در بدن‪ :‬چیزی که انـسان را از گرسنگی و تشنگی یا متایل به‬
‫کدام نوع غذای خاصه که واقع ًا بـادی بــدن احساس‬ ‫ ‬
‫کمبودی آن ویتامین را در خود میمناید و به رفع آن‬ ‫ ‬
‫ذوق را در انـسان ایجاد میکند و هـکذا ما را به رفع‬ ‫ ‬
‫قضای حاجت خرب میدهد‪ ،‬در حقیقت اینها همه‬ ‫ ‬
‫مربهن وجود نفـس بذاته در جسد انـسـان و کلیه‬ ‫ ‬
‫انداران علی تـفاوت بدون زبان بوده و روشنگر این‬
‫ج‬ ‫ ‬
‫هسته در جسم جانداران نظر به مراتب آنها باشد‪.‬‬ ‫ ‬

‫دیدن و خواندن اکرث چیزها را برای خوشگذرانی و از‬ ‫ ‬


‫‪ -٩‬قرائت نفـس‪:‬‬
‫آن گرفنت حظ شهوانی یا لهو و لعب غیر انـسانی و‬ ‫ ‬
‫فقط به قسم عبث بدان مشغول گردیدن در زمرۀ قرائت‬ ‫ ‬
‫نفـــس محســوب اســـت و قــرآن کــریم این را‬ ‫ ‬
‫﴿مَتَاعُ الْغُر ُ ْورِ﴾‪ 232‬نامیده است‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ .232‬آل عمران‪۱۸۵/‬‬
‫نفس یا تانکی منو بخش بدن تا زمان معین‬ ‫‪500‬‬

‫انواع زیبایی ها را در کلیه موجودات قابل رصف و‬ ‫ ‬


‫‪ -١٠‬چشم نفـس‪:‬‬
‫مساس دیدن و دست قدرت صانع الیزال او را نداسنت‬ ‫ ‬
‫مربهن غلبۀ چشم نفـس در انـســان بوده و قرآن آن را‬ ‫ ‬
‫به لفظ ﴿وَل َه ُ ْم َأ ْعی ُ ٌن ل َا ّ یُبْص ُِر ْو َن بِهَا﴾‪ 233‬خوانده است‪.‬‬ ‫ ‬
‫یعنی ایشان را چشم هائیست که منی بینند بدان [جامل‬ ‫ ‬
‫و کامل صانع را‪ ،‬به جز حظوظات فاسد غرایز شهوانی‬ ‫ ‬
‫با غیره مالعبت بیهوده]‪.‬‬ ‫ ‬

‫عدم وصول به آرزوهای خیلی عمیق باعث ریزش‬ ‫ ‬


‫‪ -١١‬اشک چشم نفـس‪:‬‬
‫اشک از چشامن بر رخسار به واسطۀ نامرادی های‬ ‫ ‬
‫نفـس میگردد‪.‬‬ ‫ ‬
‫سخن درست و کامل شخص را به تعبیر بعید تفسیر‬ ‫‪ -١٢‬گوش نفـس‪ :‬‬
‫کردن و آنرا به وجهی من الوجوه به اصـطالح به خود ‬ ‫ ‬
‫کشیدن باشد که این عمل را قرآن به عبارۀ‪:‬‬ ‫ ‬
‫﴿وَلا َ تج َ ّس ُسوْا﴾‪ 234‬منع و تحریم منوده است‪.‬‬ ‫ ‬
‫بر دو جای بادی جسم انـســان مستقر باشد‪:‬‬ ‫‪ -١٣‬مسکن نفـس در بدن‪ :‬‬
‫الف‪ -‬مسکن ظاهری‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬مسکن باطنی‪.‬‬ ‫ ‬

‫الف‪ -‬مسکن ظاهری نفـس‪ :‬در معده و جهاز هـاضمه‬ ‫ ‬


‫بوده‪ ،‬اما شـــعله و اثراتش در حجرات پیشــانی‬ ‫ ‬
‫مســتقر باشند‪ ،‬ازیرنو پیروان نفــس هنگام اجرای‬ ‫ ‬
‫‪ .233‬اعراف‪۱۷۹/‬‬
‫‪ .234‬حجرات‪١٢/‬‬
‫‪501‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫کدام کار برتر از دیگران به یکنوع خود فروشی رس‬ ‫ ‬


‫خود را مایل گرفته و قواره خاص و حق به جانب به‬ ‫ ‬
‫خویش اتخاذ میکنند تو گویی نهایت افتخار را او بر‬ ‫ ‬
‫سفره روی زمین به دست آورده است‪.‬‬ ‫ ‬

‫ب‪ -‬مسکن باطنی نفـس‪ :‬به نوک خارجی دل یعنی‬ ‫ ‬


‫قسمت چقری آن جا داشته ولی ریشه هایی از آن در‬ ‫ ‬
‫همه حجرات قلب رفته است‪.‬‬ ‫ ‬

‫همه مأکوالت‪ ،‬مرشوبات‪ ،‬البسه‪ ،‬مسکن وغیره حوایج‬ ‫‪ -١٤‬غذای نفـس‪ :‬‬
‫از جمله غذای نفـس بوده و عموم ًا بر دو قسم اند‪:‬‬ ‫ ‬
‫اول ‪ -‬غذای مرئی‪.‬‬ ‫ ‬
‫دوم ‪ -‬غذای نامرئی‪.‬‬ ‫ ‬

‫اول‪ -‬غذای مرئی نفـس‪ :‬آن قسمتی است که نیازمند ‬ ‫ ‬


‫پخت و پز باشد و به دو صورت به دست میآید‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬غذای حالل یا مقید به رشط‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬غذای حرام یا بی قید و رشط‪.‬‬ ‫ ‬
‫که رشیعت اسالم به توضیح هردو صورت روشنی الزم‬ ‫ ‬
‫انداخته است‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -١٥‬غذای مقید به رشط نفـس‪ :‬آنست که از وجوه حالل و پیشۀ مرشوع به دست‬
‫آورده و به قدر لزوم رصف مناید و اضافه خرچی‬ ‫ ‬
‫نکند‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ -١٦‬غذای بی قید و رشط نفـس‪ :‬در حال غلبۀ نفـس اماره بالسوء با بی بندوباری و‬
‫نفس یا تانکی منو بخش بدن تا زمان معین‬ ‫‪502‬‬

‫یا هوشیاری کامل بدون نظرداشت و تخویف از قوانین‬ ‫ ‬


‫خـدا جل جالله و یا حکمداران دنیا هرچه خواهد و‬ ‫ ‬
‫به هر صورت و هر جا که تواند بر مادونان مناید‪،‬‬ ‫ ‬
‫مطلب میکوشد تا آرزوهای نفسی و شهوانی خود را‬ ‫ ‬
‫برآورده سازد‪.‬‬ ‫ ‬

‫دوم ‪ -‬غذای نامرئی نفـس‪ :‬عبارت از پیروی هواجس‬ ‫ ‬


‫نفسانی و متابعت غرایز نامرشوع جنسی و وسایل مهیج‬ ‫ ‬
‫آن بوده و بر دو نوع باشد‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬ایفای جمله ممنوعات رشع و قوانین سامل مدنی‬ ‫ ‬
‫و آرزوهــای غیرمردمی از جملۀ اغذیه نامـرئی نفـس ‬ ‫ ‬
‫شمرده میشود‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬اقسام حسادت‪ ،‬بخل‪ ،‬کینه‪ ،‬امساک‪ ،‬حرص فاسد‪،‬‬ ‫ ‬
‫انانیت وغیره از جملۀ خوراکهای نامرئی نفـس بوده‬ ‫ ‬
‫و جایگزینی این عادات در حجرات دل باعث ضعف‬ ‫ ‬
‫هستۀ توحید یا نورانیت ایامن وغیره میگردد که قرآن‬ ‫ ‬
‫ض﴾‪ 235‬خوانده است‪.‬‬ ‫آن را به لفظ ﴿ف ِْی ق ُلُوْ بِه ِ ْم مَرَ ٌ‬ ‫ ‬

‫‪ -17‬نتیجه و اثرات غذای مرئی بر دو قسم اند‪:‬‬


‫الف‪ -‬منوداریش در ظاهر بادی جسم‪.‬‬ ‫ ‬ ‫و الزمی نفـس‬
‫ب‪ -‬اثرات آن در غلیان شهوت‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ .235‬بقره‪۱۰/‬‬
‫‪503‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫الف‪ -‬منوداری اثرات غذای نفس در ظاهر و بادیجسم‪:‬‬ ‫ ‬


‫چــنانکه می داننـد بدن از مأکـوالت‪ ،‬مـــرشوبات‪،‬‬ ‫ ‬
‫ملبوسات وغیره تا زمان معین رشد الزم می یابد‪ ،‬اما‬ ‫ ‬
‫همینکه بعضـ ًا نظر به تنومندی و رسایی بادی جسم‪،‬‬ ‫ ‬
‫شخص خود را بر دیگران قویرت دید بر خود می بالد‪،‬‬ ‫ ‬
‫این حالت مباهات از اثر غذای مرئی نفـس به انسان‬ ‫ ‬
‫های خام و نامتام دست میدهد‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬اثرات غذا در غلیان شهوت‪ :‬به مرتبۀ دوم فرشدۀ‬ ‫ ‬
‫آن به نام غرایز جنسی پس از بلوغ رس کشیده و انسان های‬ ‫ ‬
‫مغلوب الشهوت و الشیطان‪ ،‬روا و ناروا را ندیده‪ ،‬پیوند‬ ‫ ‬
‫این عالقه را به هر قیمتی که شود با هر چیز و هر کس ‬ ‫ ‬
‫و صورتی که تواند مناید‪.‬‬ ‫ ‬
‫از هر قدرتی که دارند برای برآورده شدن آرزوهای‬ ‫‪ -18‬نتیجه و اثرات نامرئی ‬
‫شـوم خویش اســـتفادۀ ناجایز کـنند و با یک عـامل‬ ‫ ‬ ‫غذای نفـس‬
‫خود بینی‪ ،‬نخوت و برتری خود را از هر جهت که‬ ‫ ‬
‫دانند و توانند بر طبقۀ مظلوم و مادونان ثابت منایند‪.‬‬ ‫ ‬
‫رسحد نهایی در منو و رشد جسم ظاهراً داشته ولی در‬ ‫ ‬
‫‪ -19‬مدارج و تکامل‬
‫باطن بعضــ ًا تا روز قـیامـت به مــرتبۀ آخـرین کـیفر‬ ‫ ‬ ‫اصلی نفـس‬
‫اعامل خود روبرو جزایش باال و باالتر می رود و‬ ‫ ‬
‫مجـازاتـش اشـدتر میشــود و به دو نوع خالصـــه‬ ‫ ‬
‫میگردد‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬بنابر بنیانگذاری اعامل ناروا که توسط او در فرد‬ ‫ ‬
‫نفس یا تانکی منو بخش بدن تا زمان معین‬ ‫‪504‬‬

‫یا اجتامع نشئت کرده باشد‪.‬‬ ‫ ‬


‫ب‪ -‬آنکه دیگران را میآموزاند و یا وادار به کردن آن‬ ‫ ‬
‫میسازد‪.‬‬ ‫ ‬

‫الف‪ -‬بنابر حکم حدیث شــریف کســی که گذاشت ‬ ‫‪ -20‬مدارج و تکامل نفـس ‬
‫بنیان کار ناروا را و از او دیگران آموختند‪ ،‬جزای آن‬ ‫ ‬ ‫پس از مرگ‬
‫عمل و پیروانش تا زمان معمول بودن آن کار زشت‪،‬‬ ‫ ‬
‫برای بانی اول علی مراتب تا روز قیامت اضعاف و‬ ‫ ‬
‫مضاعف میشود در حالیکه از گناه دیگران چیزی‬ ‫ ‬
‫‪236‬‬
‫کم منیگردد‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬مدارج تکامل نفـس که به مراجعت از آن به‬ ‫ ‬
‫نابـودی اثراتش منجـر میشود عـبارت از بجاآوردن‬ ‫ ‬
‫کارهای ناروا و تجاوزات بر حق خـدا جل جالله و‬ ‫ ‬
‫بندگان اوست‪ ،‬ولی پس از زمانی شخص نادم گشته‬ ‫ ‬
‫و عفو از خـدا جل جالله وغیره مردمان میخواهد‪،‬‬ ‫ ‬
‫این ندامت اگر از صمیم قلب باشد گناهش از آن ممر‬ ‫ ‬
‫معفو و به رحمت او جل جالله شخص مقرون‬ ‫ ‬
‫میگردد‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ -21‬رشوع دوران تکامل نفـس‪ :‬اکرثاً از زمان پاروانی بنا یافته و در آوان جوانی رو به‬
‫رشد نهاده و اگر فرصت میرس بود تا آخرین رمق حیات‬ ‫ ‬
‫هرچه خواهد و چطور که داند و تواند رشد یابد‪.‬‬ ‫ ‬

‫ص ِم ْن اُ ُجو ِر ِه ْم َشیْئًا‪ »...‬‬ ‫‪َ « .236‬م ْن َس َّن ُسنَّ ًة َح َس َن ًة َف َع ِم َل ب ِ َها َكانَ لَ ُه اَ ْج ُر َها َو ِمث ُْل اَ ْج ِر َم ْن َع ِم َل ب ِ َها َ‬
‫ال َینْ ُق ُ‬
‫(الحدیث)‬ ‫ ‬
‫‪505‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫به طول یک انگشت وسط‪:‬‬ ‫‪ -22‬بزرگرتین آلۀ احساس ‬


‫ب‪ -‬آلۀ تناسل‬ ‫الف‪ -‬زبان ‬ ‫ ‬ ‫لذایذ نفسی‬
‫که هردو پس از فرو رفنت به گلون و یا هنگام انزال منی‪،‬‬ ‫ ‬
‫بیشرت از دقیقه یی فرح بخش نباشند‪.‬‬ ‫ ‬
‫بر دو قسم است‪:‬‬ ‫‪ -23‬دهن غذاخواری نفـس‪ :‬‬
‫الف‪ -‬ظاهری‪ ،‬ب‪ -‬باطنی‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬دهن ظاهری‪ :‬عبارت از مغاره یی است که در‬ ‫ ‬
‫بین دو فک باال و پایین روی‪ ،‬به زیر ردیف بینی واقع‬ ‫ ‬
‫شـــده و دارای ماشــین سی سنگه دندان و پاروگری‬ ‫ ‬
‫زبان و زبانچه بوده و برای خاییدن و نوشیدن اشیای‬ ‫ ‬
‫وارده در آن فعالیت بـسزایی دارند‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬دهن غذاخواری نامرئی نفس‪ :‬ارتکاب شـخص‬ ‫ ‬
‫به همه انواع اعامل ذیل‪ ،‬در واقع نوعی از غذا را بطور‬ ‫ ‬
‫ناخـودآگاه به کـام نامـرئی نفـس گذاشــته آنرا فربه تر‬ ‫ ‬
‫کرده است‪ ،‬مانند انانیت‪ ،‬حرص فاسد‪ ،‬بغض‪ ،‬حسادت‪،‬‬ ‫ ‬
‫امساک‪ ،‬بخل‪ ،‬کینه‪ ،‬منامی وغیره‪.‬‬ ‫ ‬

‫همه زارعین و مولدین صنایع دستی و ماشینی و‬ ‫ ‬


‫‪ -24‬ترتیب کننده گان‬
‫آشپزان به شمول ابـوین وغیره در زمرۀ ترتیب کنندگان‬ ‫ ‬ ‫غذای نفـس‬
‫غذای ظاهری نفـس بوده و عموم ًا بر دو قسم اند‪:‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬ترتیب کننده گان غذای مرشوع و جایز نفس‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬ترتیب کننده گان غذای ناروا و حرام نفس‪.‬‬ ‫ ‬
‫الف‪ -‬ترتیب کننده گان غذای مرشوع نفس‪ :‬از‬ ‫ ‬
‫نفس یا تانکی منو بخش بدن تا زمان معین‬ ‫‪506‬‬

‫فامیل شـروع شـده الی آخـر عـمر که به طـور غـیر‬ ‫ ‬


‫مستقیم و یا مستقیم شخص در پی به دست آوردن‬ ‫ ‬
‫لوازم حـیات میکوشـد و به رهنمـــــایی محــــبان و‬ ‫ ‬
‫خویشاوندان به دست میآورد به رشطی که حقوق غیر‬ ‫ ‬
‫در آن مخلوط نگردد‪ ،‬از جملۀ خوراک های مرشوع‬ ‫ ‬
‫نفـس است‪.‬‬ ‫ ‬

‫ب‪ -‬ترتیب کنندگان غذای نامرشوع نفس‪ :‬تهیه گران‬ ‫ ‬


‫کلیه انواع مرشوبات ُمسکر و مخدر و یا غیره فلم های‬ ‫ ‬
‫سکسی داعی و مهیج این مطلب و خوراک و لباسی که‬ ‫ ‬
‫فریبگر اشخاص خصوص ًاجوانان بوده و در تالش ناروای‬ ‫ ‬
‫شان میافزاید در جمله ترتیبگران غذای ناجایز نفـس‬ ‫ ‬
‫محسوب اند‪.‬‬ ‫ ‬

‫کلیه شیاطین جنی و انسی اند که اشخاص را بسوی‬ ‫ ‬


‫‪ -25‬همکاران نفـس‪:‬‬
‫کارهای خالف رشع و قانون به انواع تلبیسات و‬ ‫ ‬
‫تشویقات دیده و دانسـته میکشانند خصوص ًا که در‬ ‫ ‬
‫آوان طوفان جوانی وغیره کامرانی ها باشند بعض ًا با‬ ‫ ‬
‫استفاده از غرایز فاسد و حاجات مربم شهوانی‪ ،‬جوانان‬ ‫ ‬
‫و نیازمندان جـاهل را به این بدبختی ها ســردچار‬ ‫ ‬
‫میمنایند‪ ،‬بدترین شان کسانی اند که به لباس دوستی یا‬ ‫ ‬
‫در حال امیدواری و اعتامد دست به چنین کردار زشت‬ ‫ ‬
‫زده جوانان را با خود در حال ناخودآگاهی به گمراهی‬ ‫ ‬
‫ها سوق میدهند و اینها بر دو قسم اند‪:‬‬ ‫ ‬
‫‪507‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫الف‪ -‬بدکارانی که بروی حاجت و عادت در تعلیم و‬ ‫ ‬


‫تلقین اعامل ناشایسته به غرض رفع غریزه و یا به دست‬ ‫ ‬
‫آوردن مفاد خود اشخاص را بیراه و گمراه می منایند‪.‬‬ ‫ ‬
‫ب‪ -‬اشخاصی که از فرط نادانی آن را ساعت تیری‬ ‫ ‬
‫یا اختالط گفته‪ ،‬دانسته یا نادانسته اطفال و جوانان را به‬ ‫ ‬
‫آن اعامل ناشایسته مسبوق کرده و شایق میگردانند‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ -26‬بدکارانی که بروی حاجت یا عادت در تعلیم و تلقین اعامل ناشایسته به غرض رفع‬
‫غریزه و به دست آوردن مفاد خـود اشخاص را بی راه‬ ‫ ‬
‫و بد راه می منایند‪ :‬هسـتند عده یی که همـزمان اطـفای‬ ‫ ‬
‫غرایز یا رفع حاجات خود به روح و روان جمعی از بی‬ ‫ ‬
‫خربان به انواع حیل تسلط یافته و ایشان را ازین مصاحبت‬ ‫ ‬
‫زهرآگین خویش به گمراهیها سوق میدهند و بدترین‬ ‫ ‬
‫اینهاکسانی اند که ظاهراً خود را دوست منوده و آن‬ ‫ ‬
‫عمل ناروا را به نحوی از انحا مرشوع و به اصطالح‬ ‫ ‬
‫مردم عوام چاالکی گفته ایشان را به دام آرند و ازین‬ ‫ ‬
‫طبقه بدتر کسانی اند که تا آن کار و کردار را به طور‬ ‫ ‬
‫عادت در شخص تزریق نکنند او را فرو نگذارند اینها‬ ‫ ‬
‫اند که از اثر بذر این کار و کردار زشت و روش فاسد‬ ‫ ‬
‫پس از مرگ به مدارج عذاب شان روبرو افزایشها به‬ ‫ ‬
‫عمل میآید و تا زمان دوام آن عمل در انـســان ها‪،‬‬ ‫ ‬
‫ام سهیم بوده و مجازات‬ ‫بانیان به جزای مرتکبین مستقی ً‬ ‫ ‬
‫شان اضعاف و مضاعف میگردد‪.‬‬ ‫ ‬
‫نفس یا تانکی منو بخش بدن تا زمان معین‬ ‫‪508‬‬

‫‪ -27‬بدکارانی که از فرط نادانی این همکاران نفـس بنابر کرثت غفلت به طور ناخود‬
‫آنرا ساعت تیری یا اختالط آگاه یا آگاهانه در البالی قصه ها و صحبت های‬
‫خویش طرف مقابل را به قسمی از اقسام به بدکاری و‬ ‫میدانند‬
‫خالف ورزی تشویق میکنند اما بعد از آن که مخاطب‬
‫عامل میشود یا نه باکی ندارند و پیگیری ننامید‪ ،‬اینها‬
‫از زمرۀ همکاران غیرمرتب نفـس محسوب میگردند‪.‬‬
‫درندۀ وحشی بلکه صدها بار بدتر از آن با همه‬ ‫‪ -28‬سیامی مغلوبین نفـس‪ :‬‬
‫فریبکاری اما ظاهراً با لباس و آداب انـســانی‪ ،‬اینست‬ ‫ ‬
‫منونۀ کمرتین مظهر چهرۀ شیطان‪ 237‬در انـســان مناها‬ ‫ ‬
‫به لباس آدمیت در بین اجتامع برش و برشیت‪.‬‬ ‫ ‬

‫به دو صورت منودار میگردد‪:‬‬ ‫‪ -29‬فضیلت و برتریت نفـس ‬


‫اول‪ -‬از آنجا که انـسـان دارای عقــل منکشف است‬ ‫برش بر سایر جانداران ‬
‫لذا در برآورده شدن حاجات خود از طرق مرشوع و‬ ‫ ‬
‫ممنوع خیلیها بهرت و متامرت از دیگر حیوانات موفق‬ ‫ ‬
‫باشد‪.‬‬ ‫ ‬
‫دوم‪ -‬یگانه اسباب قرب برش به حرضت عظیم دادگر‬ ‫ ‬
‫او جل جالله توسط اتوم نفـس مطمئنه صورت گرفته‬ ‫ ‬
‫می تواند چــنانکه در مـاورای جو‪ ،‬راکـت باید به‬ ‫ ‬
‫استفاده از اتوم طی منازل کند این چنین مراحل قرب‬ ‫ ‬
‫حضور را روح به همکاری نفـس مطمئنه میتواند به‬ ‫ ‬
‫پایان رساند ازینجاست رشافت برش بر ملک‪.‬‬ ‫ ‬

‫پس به هر دستی نشاید داد دست‬ ‫‪ .237‬ای بسی ابلیس آدم روی است ‬
‫‪509‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫سـنت مــا‬

‫‪ -١‬هرگونه نیکویی که محضـ ًا هلل برای آرامی خلق ﷲ کرده شود‪ ،‬سنت‬
‫ماست‪.‬‬

‫‪ -٢‬همه مساعی که برای بهبود اجتامع به عمل آید و به زیر سیطرۀ‬


‫یکتاپرستی صورت گیرد‪ ،‬روش ماست‪.‬‬

‫‪ -٣‬در هرجا به هر کس و یا اجتامع که خوبی و مساعدت را به جان یا‬


‫مال یا زبان برای خوشنودی او تعالی بدون نظرداشتها بنامیند‪ ،‬سنت‬
‫ماست‪.‬‬
‫دقت!‬

‫چون این رساله را به نام الفبای ارسار قرآن نامیده ایم خوبست تا پاره یی از نکته دانی‬
‫های یاران دل بینا را که به موضوع از هر نگاه ارتباط نیکو دارد نیز از نظر بگذرانند‬
‫که گویند‪:‬‬
‫چه خوش است راز گفنت به حریف نکته سنجی که سخن نگفته باشی‪ ،‬به سخن رسیده باشد‬
‫بیدل‬

‫خوبرت از همه اینست که به طور سوال و جواب ارایه گردیده ازیرنو ابدا ً خستگی‬
‫هنگام مطالعه به قاری وارد منیسازد‪.‬‬
‫باز هم تفأل نیک و تصادف خوب اینجاست که به داخل ‪ ٦٣‬سوال و جواب‪ ،‬مطابق‬
‫عمر یا زندگی آن رسور صلی اهلل علیه و سلم در دنیا‪ ،‬منطوی گردیده است‪.‬‬
‫در مجلس چهار تن پاکدل با این فرو رفته در آب و گـ ِل مشارکت داشتند‪ ،‬سوال از‬
‫ایشان و جواب از من ارایه گردید بحث را ازینجا آغاز منودم‪ ،‬هر واحد از ما و شام را‬
‫آقای فالن و فالن میگویند در حالیکه این اسم‪ ،‬محض برای تفکیک اجساد مشابه برش‬
‫بوده و یا نظر به ایجابات زندگی اجتامعی لزوم ًا به میان آمده و ارباب قدرت از آن در امور‬
‫سیاست کار ها گرفته اند‪ ،‬پس شخص شام کیستند و چیستـند؟‬
‫از هر طرف به نوبه نظرها داده شد و پرسشهایی مطرح گردید که جوابهایی در برابر شان‬
‫دادم و اینک یادداشت یکی از یاران را به طور رسـالۀ کوچک به دسـرتس شام نیز قرار‬
‫میدهـیم‪.‬‬

‫‪510‬‬
‫انسـان چیست و کیست؟‬
‫ماهیت اصلی انـســان چیست؟‬ ‫‪ -١‬سوال‪ :‬‬
‫از بین هشت تا هشتاد میلیون اسپرما یک اسپرم‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫واقعیت نسبتی اش چیست؟‬ ‫‪ -٢‬سوال‪ :‬‬


‫به هر موقف و مقامی که در جهان زندگی دارد‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫پیشۀ انـســان؟‬ ‫‪ -٣‬سوال‪ :‬‬


‫اکرتی در فلم پرکنی حیات از حق و باطل‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫هدف و غایۀ آفرینش انـســان؟‬ ‫‪ -٤‬سوال‪ :‬‬


‫تعیین جـهت به یکی از دو طـرف یعنی خـدا جـل جالله یا مــخلوق یا ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫صانع یا مصنوع و یا بعض ًا هردو‪.‬‬ ‫ ‬
‫حقیقت ایامن؟‬ ‫‪ -٥‬سوال‪ :‬‬
‫دریافت حضور خداوند جل جالله در هر جا و هر آن‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫بهرتین میگر به تشخیص محبت و بیم از خدای اکرب جل جالله؟‬ ‫‪ -٦‬سوال‪ :‬‬
‫چقدر که به محبت متام برای به دست آوردن اشیای مادی تالش داریم ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫اگر به عین اندازه به کار خداوند جل جالله همت گامریم به مـقام بین البین‬ ‫ ‬
‫قرار داشته کدام طرف که غلبه کند آنسو رخت برکنار آریم‪ ،‬دقت کن و‬ ‫ ‬
‫همت منا‪.‬‬ ‫ ‬
‫تست غلبۀ بیم خـدا جل جالله بر غیرﷲ؟‬ ‫‪ -٧‬سوال ‪:‬‬
‫هرگاه به اندازۀ ترس از مقتدرین‪ ،‬بیم ما از خداوند جلجالله بیشرت باشد ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫یقین به ما ایامن کامل میرس است‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪511‬‬
‫‪512‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫خوبرتین نصب العین؟‬ ‫‪ -٨‬سوال‪ :‬‬


‫شیوع وحدت با کامل درایت و همه قدرت به استفاده از فرصت به غرض ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫تعمیم عدالت در برش و برشیت‪.‬‬ ‫ ‬

‫متامرتین اعامل؟‬ ‫‪ -٩‬سوال‪ :‬‬


‫به زبان و مال و جان آرامی خلق ﷲ را به قدر توان پس از ادای فرایض‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫به مقصد خوشنودی او تعالی جل جالله مهیا کردن‪ ،‬خصوص ًا که بطور‬ ‫ ‬
‫متعدی صورت گیرد‪.‬‬ ‫ ‬

‫مثر نهایی حیات؟‬ ‫‪ -١٠‬سوال‪ :‬‬


‫استقرار شخص به روی کردار به یکی از دو جایگه ابدی جنان یا دوزخها‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫بخشیده گان درگاه کیستند؟‬ ‫‪ -١١‬سوال‪ :‬‬


‫اطفال صغار و موجودان برش نا آگاه یعنی مجاذیب و مجانین‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫زمان و مکان این تحصیالت‬

‫مدارس تحصیل؟‬ ‫‪ -١٢‬سوال‪ :‬‬


‫آغوش ابوین‪ ،‬کوچه‪ ،‬مکتب‪ ،‬اجتامع‪ ،‬دانشگاه و باالتر از آن تا هرجا‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫زمان تحصیل؟‬ ‫‪ -١٣‬سوال‪ :‬‬


‫شب و روز و فصول اربعه‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫مراحل تحصیل؟‬ ‫‪ -١٤‬سوال‪ :‬‬


‫طفلی‪ ،‬جوانی‪ ،‬پیری‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫مکان تحصیل؟‬ ‫‪ -١٥‬سوال‪ :‬‬
‫مرئی دنیای ما‪ ،‬نامرئی عقبی‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫حاالت محصلین؟‬ ‫‪ -١٦‬سوال‪ :‬‬


‫زن و مرد‪ ،‬غم و شـادی‪ ،‬غباوت و زیرکی‪ ،‬دارایی و ناداری‪ ،‬محبوسی و‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫آزادی‪ ،‬تأهل و بی خانگی و چندین حوادث دیگر‪.‬‬ ‫ ‬
‫لوازم تحصیل؟‬ ‫‪ -١٧‬سوال‪ :‬‬
‫دل و مغـز یا به عـبارۀ دیگر اصـالح و ارتباط سـلیم چینل سیستم مغـز با ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫کمپیوتر دل‪.‬‬ ‫ ‬

‫مراتب کوشش در امور رشع؟‬ ‫‪ -١٨‬سوال‪ :‬‬


‫کامل عـالقه را با خدا جل جالله در معنـویات (عقاید) قایم کـردن و در ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫عبادات به اساس ایامن پیگیری منودن که مرحلۀ اول را اخالص و جای‬ ‫ ‬
‫دوم را جذب گویند‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪513‬‬
‫‪514‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫مراتب کوشش در مادیات؟‬ ‫‪ -١٩‬سوال‪ :‬‬


‫در قدم اول شوق و به درجۀ دوم عشـق نامند که اکرثاً به فسق میگراید‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫انگیزه های انـســانی و نتایج آن که ذوق و شوق واهیست؟‬ ‫‪ -٢٠‬سوال‪ :‬‬
‫در مادیات کامیاب واقعی به آرامی کمرت مواجه بوده و هرگاه ســـرمایه ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫میســر شود بنابر خبث فطــری یی که این جیفه با خود دارد شخص را ‬ ‫ ‬
‫به امساک‪ ،‬بخل‪ ،‬حسادت وغیره خودخواهیها متوجه میسازد‪.‬‬ ‫ ‬

‫اما انگیزه در روح و روحانیت؟‬ ‫‪ -٢١‬سوال‪ :‬‬


‫چقدر که فتوح در باطن بیش و بیشرت گردد به هامن اندازه شخص به تعمیم‬ ‫جواب‪:‬‬
‫این دولت در برش و برشیت به قدر همت کوشان بوده و با بذل مساعی‬ ‫ ‬
‫سخاوتها مناید تا دیگران از آن فضل و عنایت برخوردار گردند‪.‬‬ ‫ ‬

‫نتیجۀ کوشش در راه حق؟‬ ‫‪ -٢٢‬سوال‪ :‬‬


‫ناکامی عین کامیابی و کامیابی اساس بر گزیده گی انسان از طرف خدای‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫زمین و زمان است‪.‬‬ ‫ ‬
‫نتیجۀ کوشش در مادیات؟‬ ‫‪ -٢٣‬سوال ‪:‬‬
‫هرگاه به روی ظلم پروری و عدم خیرخواهی‪ ،‬نیرو و رسمایه از دیگران‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫حاصل شود ظاهراً افتخار‪ ،‬ولی باطن ًا درینجا و آن سـرا مأوایش در‬ ‫ ‬
‫نارالنار خواهد بود‪.‬‬ ‫ ‬
‫آخرین پرسش انـسانها پس از مردن؟‬ ‫‪ -٢٤‬سوال‪ :‬‬
‫گویند از او به ورثه چه مانده است‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫اولین سوال قدسیان قبل از جایگزینی انـســان در دوزخ یا جنان؟‬ ‫‪ -٢٥‬سوال‪ :‬‬
‫گویند پیش از خود بدینجا چه فرستاده است‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫زمان و مکان این تحصیالت‬ ‫‪515‬‬

‫وسایط ارتقای فرد و اجتامع؟‬ ‫‪ -٢٦‬سوال‪ :‬‬


‫استفادۀ اعظمی از قدرت و ثروت و فرصت‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫کامل دانش؟‬ ‫‪ -٢٧‬سوال‪ :‬‬
‫کنرتول بر گفتار و کار و ثروت و افراد تحت تربیت‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫فواید عملی از اشیای مادی؟‬ ‫‪ -٢٨‬سوال ‪:‬‬


‫پاکی در جان و مال‪ ،‬راستی در گفتار و کردار‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫فواید ابدی از چیزهای مادی؟‬ ‫‪ -٢٩‬سوال ‪:‬‬


‫علم نافع‪ ،‬ولد صالح‪ ،‬خیر باقی‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫هوشیاری در بیداری؟‬ ‫‪ -٣٠‬سوال‪ :‬‬


‫هر آن ملحه یا دقایقی را که شخص به زبان یا جان یا مال برای خوشنودی‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫خدای متعـال به خدمت خلق ﷲ یا به ذکرﷲ و طاعـته مصـروف اسـت‪،‬‬ ‫ ‬
‫گویا از زندگی غنیمت کافی برده است‪.‬‬ ‫ ‬
‫حرست در معیشت؟‬ ‫‪ -٣١‬سوال‪ :‬‬
‫کلیه زمان و ســاعـاتی را که به زبان یا مال و جان شــخص به غفـلت و‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫مرضت روبرو همت منوده و شدت میکند در حقیقت آن کرده خرسان‬ ‫ ‬
‫در خرسان هردو جهان او باشد‪.‬‬ ‫ ‬
‫ما و دنیا و بیثباتیها؟‬ ‫‪ -٣٢‬سوال‪ :‬‬
‫آمدن اول در دنیا با بیخربی‪ ،‬اما رفنت آخـر به عقبی با همه حسـرت و ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫خواری‪.‬‬ ‫ ‬
‫منو و تکامل برش؟‬ ‫‪ -٣٣‬سوال‪ :‬‬
‫‪516‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫از خاک و جا (مأوا) در خاک و فنا در خاک‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬


‫اسباب تعیش و آالت مدرکه لذایذ؟‬ ‫‪ -٣٤‬سوال‪ :‬‬
‫به طول یک انگشت وسطی زبان و آلۀ تناسل‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫دوام درک لذت هردو؟‬ ‫‪ -٣٥‬سوال‪ :‬‬


‫جواب‪ :‬فرو رفنت از گلو و انزال به یکسو‪.‬‬
‫جریان حیات؟‬ ‫‪ -٣٦‬سوال‪ :‬‬
‫جواب‪ :‬بر باد یعنی تنفس‪.‬‬
‫هر نفـس که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میآید مفرح ذات‬ ‫ ‬
‫( سعدی رح)‬ ‫ ‬
‫جریان مملکت و امور مردم؟‬ ‫‪ -٣٧‬سوال‪ :‬‬
‫بر کاغذ یعنی بانکنوت‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫جریان ترافیک؟‬ ‫‪ -٣٨‬سوال‪ :‬‬


‫اکرثاً بر باد تایرهای موتر‪ ،‬بایسکل‪ ،‬موترسایکل‪ ،‬طیاره وغیره‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫از دیدن تا دیدن ها‬
‫کوتاهی درک؟‬ ‫‪ -٣٩‬سوال‪ :‬‬
‫ندانسنت این حقیقت و به مرتبۀ ایامن جای ندادن این واقعیت که خدای‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫متعال از خاک ناچیز این همه الوان‪ ،‬خوراک و عطریات را با همه صفا و‬ ‫ ‬
‫متییز برآرد‪ ،‬الحق که از جنس خوبرت و صدها بار برتر ازین خاک منناک‬ ‫ ‬
‫(جنان) لذایذ و نعامی چندین بار اکملرت و زیباتر باقی آورده و کشیده‬ ‫ ‬
‫تواند‪.‬‬ ‫ ‬

‫تثبیت فضیلت جنس بر اجناس؟‬ ‫‪ -٤٠‬سوال‪ :‬‬


‫چنان که در معادن تـفاوت انواع فــلزات را بروی ارزش آن میدانیـد و ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫می بینید این چنین در اقسام خاک ها جنس خاک جنان برتریت مسـلم ‬ ‫ ‬
‫با تفوق مکمل و ُمتمم تر و هزاران بار از خاک کرۀ ارض ما بهرت دارد‪.‬‬ ‫ ‬

‫حقیقت بقا و حیات در آنجا؟‬ ‫‪ -٤١‬سوال‪ :‬‬


‫آن خدای یکـتای که برای بیسـت تا سی سال یا باالتر از آن جــوانی را ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫به انـســان ها باقی ساخته و دوام داده میتواند‪ ،‬بیشـک برای میلیاردها‬ ‫ ‬
‫و سنتلیونها‪ 238‬سال نیز مستدام نگاه داشته میتواند و اشکال به عظیم الیزال‬ ‫ ‬
‫الیزال او جل جالله ندارد‪.‬‬ ‫ ‬
‫حقیقت بهار پایدار؟‬ ‫‪ -٤٢‬سوال‪ :‬‬
‫آن عظیم کربیایی که بطور همیشه برای شش ماه و یا اضافه تر‪ ،‬فصـول‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫بهار و گرما را مستقر کرده میتواند‪ ،‬آیا برای ابد هرگاه بخواهد نتواند؟‬ ‫ ‬
‫نعوذ باهلل !‬ ‫ ‬
‫‪Centillion .238‬‬

‫‪517‬‬
‫‪518‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫دقت کنند‪ ،‬برش که شیشه را خوش داشت ناشکن و بدون استهالک‬ ‫ ‬


‫سـاخت آیا خدا و خالق او نتواند؟ العیاذ باهلل ! که هزاران بار برتر داند و ‬ ‫ ‬
‫تواند‪.‬‬ ‫ ‬

‫ماتریالیسـتان گویند و معـتقدند که مـاده ابـدی بوده و فنا نپذیرفـته بلکه‬ ‫‪ -٤٣‬سوال‪ :‬‬
‫تحول و تکامل به طور تصادف مناید؟‬ ‫ ‬

‫در حالـیکه خـود می دانند و اقرار بدون انکار میکـنند که هیچ چیز‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫بدون صانع از مصنوعات دست برش که مواد خامش به هزاران تن میرس ‬ ‫ ‬
‫است به میان آمده منیتواند؛ ‬ ‫ ‬
‫پس چطـور عقــل سـلیم قبول میکند که این هـمه نظام مرتب و مکمل ‬ ‫ ‬
‫که در هر چیز و شی آن صدها اسـرار عیان و نهان مملو از کارهای حکمت‪ ،‬‬ ‫ ‬
‫با همه کیفیت به کار رفته است به قسم فال بدون حکم و امر صانع بیزوال‬ ‫ ‬
‫جالله خلق شده باشند‪.‬‬ ‫جل‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫ ‬
‫گویند اگر خدایی باشد ما باید او را ببینیم و به ُکنه او پی بریم؟‬ ‫‪ -٤٤‬سوال ‪:‬‬
‫عجب اینجاسـت که ما از حـــیات و امور اداری و سـیاسـی شـاهـان یا ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫زعامی گذشته و حاضـره خود منیدانیم و تا کنده و جسـته به تعـلیم و ‬ ‫ ‬
‫تلقین اســـتاد کتب تاریخ چیزی نخوانیم نیابیم‪ ،‬آیا عقــل ســلیم قبول ‬ ‫ ‬
‫میکند که بدون رهربی استادان روحی‪ ،‬برای دریافت ُقرب ذات نُورالنُور فی‬ ‫ ‬
‫کل الازمنة والدهور بدون زانو زدن به مدرسـۀ توحید به این راز بزرگ‪ ،‬‬ ‫ ‬
‫که میلیاردها رسان و رسوران به حضور حرضت عظیم سبحان اوجلجالله ‬ ‫ ‬
‫خاک گشته و نابود گردیده‪ ،‬دریافت کرده و پی برده بتوانیم‪ ،‬نه هرگز‪.‬‬ ‫ ‬
‫از دیدن تا دیدن ها‬ ‫‪519‬‬

‫آخر چرا تعمق منیکنند؟‬ ‫‪ -٤٥‬سوال‪ :‬‬


‫که ُمحدَ ث از ذات قـدیم بیابتداء و فانی از عظـیم ازلی بـی منتهـا‪ ،‬‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫و ضعــیف از قوی کربیا جل جالله با غیره صفات مشـخصۀ خاص وی ‬ ‫ ‬
‫تعالی جل جالله آرزو برد و به خود اجازت می دهد تا او جل جالله‬ ‫ ‬
‫را به احسـاسات متاماً آلوده و ناچیز و ضعیف که تاب دیدار یک گـلرخ ‬ ‫ ‬
‫را ندارد و به کوچکرتین رضبۀ مشت یا مرمی از پا درآید و یا کمرتین‬ ‫ ‬
‫تابلیت او را نابود سـازد‪ ،‬این موجود با این همه ناالیقی و بی کفایتی ‬ ‫ ‬
‫آرزوی دیدار ذات صمدانی او را مناید و االنه انکار ورزد‪ ،‬بلکه میکوشد‬ ‫ ‬
‫تا به همکاری شـیاطین جنی و انسی به مرحلۀ اشــد کفار درآمده بر ‬ ‫ ‬
‫عدم وجود خدایی او جل جالله دالیل پوچ و بی اساس چون فلسفه‬ ‫ ‬
‫ژرژپولیترس و داروینیزم که تکامل‪ ،‬تبدل‪ ،‬جهش و تضاد را اساس‬ ‫ ‬
‫اثبات بی خدایی قرار داده و فلسفه یی به زعم خود به این مطالب‬ ‫ ‬
‫بنا نهاده اند که من بر رد اشتباهات آن فلسفۀ پوچ‪ ،‬رســالۀمخترصی‬ ‫ ‬
‫به دخرتم فخرالنساء نوشته ام‪ ،‬میتوانند مطالعه کنند‪.‬‬ ‫ ‬
‫باری‪ ،‬چرا تعقــل منیکنند و درک منی منایند چنانکه دریافت فهم و‬ ‫ ‬
‫حوزۀ صالحیت و لیاقت اشخاص دارای استعداد عالی را صاحب‬ ‫ ‬ ‫ ‬
‫استعداد قویرت از آن و یا الاقل مثل او باید بنامید‪ ،‬یا به عبارۀ دیگر کامل‬ ‫ ‬
‫دانش پروفیسـور را فیلسـوف باید بداند یا دست کم مثل او‪ ،‬آیا مردم‬ ‫ ‬
‫عوام یا صاحب سواد مکاتب ابتدایی دانسته می توانند؟ نه هرگز‪.‬‬ ‫ ‬
‫این چنین بالتشـــبیه درک به کنه ذات عظیم ســـبحان او جل جالله را ‬ ‫ ‬
‫شخصیت های پاکیزه دارای قوای روحانی عالی و نورانیت متام ًا معنوی‬ ‫ ‬
‫که به اثر مجاهده‪﴿ :‬و َ َال ّذِی ْ َن َجاهَدُ ْوا ف ِیْنَا لَنَهْدِی َن ّه ُ ْم ُسبُلَنَا﴾‪ 239‬صفائیت یافته‬ ‫ ‬
‫اند میتوانند دریابند‪.‬‬ ‫ ‬
‫‪ .239‬عنکبوت‪٦٩/‬‬
‫‪520‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫دقت!‬
‫برای دریافت اشیای دور و کوچک‪ ،‬تلسکوب و میکروسکوب وغیره اسباب آالت به کار‬
‫داریم و توسط این چشم ها منیتوانیم ببینیم‪ ،‬پس ذات عظیم او را چطور می توان قبول‬
‫کرد که به این حسیات ناچیز‪ ،‬بدون تقویه و دریافت نیروی حس ششم (ارسار بُعد چهارم)‬
‫میتوان دانست و معرفت به وی تعالی جل جالله را حاصل منود و در غیر آن این خیال‬
‫است و محالست و جنون‪.‬‬
‫باری غور شود‪ ،‬ذاتی که به هر واحد از انـسـان ها فی املثل یک چارک یا نیم سیر فهم اگر‬
‫داده باشد‪ ،‬آیا به چهار میلیارد معارصین ما چقدر اعطا کرده است؟ و اگر بدین اندازه اعطیۀ‬
‫دانش گذشتگان را جمع و رسهم کنیم کار به کجا میکشد؟ و اگر به مقدار دانش مذکور‬
‫قسمت طبقات سه گانه ملکوت‪ ،‬جن و شیاطین را رسازیر مناییم چه کس از عهدۀ حساب‬
‫کردنش برآمده میتواند و هرگاه بر آن اندازه‪ ،‬مجموع شعور کلیه جانداران را بیفزاییم بگو‬
‫چه چیز از آن جز تحیر حاصل میآید؟!‬
‫پس ذاتی که این همه عنایات فهم‪ ،‬عقــل و شعور‪ ،‬ادنا اعطیۀ اوست که فقط به ما و اسالف‬
‫ما و طبقات سه گانه بعدچهارم مرحمت منوده‪ ،‬آیا دانشی که به میلیاردها نوع دیگر از‬
‫جانداران که خلق کرده و تربیه میمناید و روزی داده و میدهد بخشش کرده و میکند رس‬
‫به کجا میکشد؟ با درک این حقیقت آیا برش با یک کیلو مغز و نیم کیلو دل میتواند چنین‬
‫عظیم کربیا جل جالله را دریابد و پی به ُکنه ذاتش برد؟ جواب منفی است‪.‬‬
‫آیا مناسب است که با چنین ذات یکتا جل جالله در حالیکه ما جزء از سنتلیونم حصۀ آن‬
‫نیستیم با یک پاو دانشی که داده اند ادعای دیدن و پی به ُکنه اش بردن را بنامییم؟ نه هرگز‪.‬‬
‫متامی این مطلب را در رسالۀ چطور خـدا را میتوان دید و در رسالۀ پنجم تحت عنوان‬
‫بکنه ذات) بخوبی متام مطالعه کرده میتوانند و نیز اینکه راه ارتباط را‬ ‫(علت عدم درک ُ‬
‫در قدم اول به ذات با عظمت و حشمت او جلت عظمته چطور میشاید قایم کرد‪ ،‬در آنجا‬
‫از دیدن تا دیدن ها‬ ‫‪521‬‬

‫تذکر بسزایی داده ایم و مدرسۀ قرآن کلید دریافت این گنجینۀ سعادت و سالمت برش را‬
‫بروی مشاهده و مطالعۀ اشیای ناچیز طوری ترتیب کرده که با کمی استعداد فطری‪ ،‬انـسانها‬
‫خصوص ًا مؤمنین را بیاری حرضت باری تا حضور حرضت کربیا جل جالله علی مراتب‬
‫لیاقت دریافت شان رهنمونی میکند‪.‬‬

‫خواب و بیداری ظاهری و باطنی انـســانها به چند نوع است؟‬ ‫‪ -٤٦‬سوال‪ :‬‬
‫بر سه قسم‪:‬‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫اول‪ -‬خواب و بیداری شباروزی خصوص ًا پس از خستگی بدن‪.‬‬ ‫ ‬
‫دوم‪ -‬خواب واقعی حیات ما که بیداری اش توسط روح مصفا به مبارزین‬ ‫ ‬
‫و ذریعۀ عزرائیل(ع) به غافلین صورت میگیرد‪.‬‬ ‫ ‬
‫تا به بیداری ببیند خواب ها‬ ‫خفتۀ بیدار باید پیش ما‬

‫آخرین خواب برش به یکی از محفظههای جنت به نیک بخــتان مؤمن‪ ،‬‬ ‫‪ -٤٧‬سوم‪ :‬‬
‫و به محفظه های دوزخ به بدبختان منکر و درآمدن ارواح به اجساد‬ ‫ ‬
‫ام بعد از آن به‬ ‫در محرش به نفخۀ صور متکی اســت که هر کــس جســ ً‬ ‫ ‬
‫طانا َ ال� ل �ه ُ ل ِقاـَئِه ِ وَالتَوف ِی ِ‬
‫ق بشِیوعِ‬ ‫جخویش برای ابد مستقر میگردد‪ .‬ا َ ْع َ‬
‫ایگاه‬ ‫ ‬
‫ا ِعلاَء ِ َ‬
‫کلِمَة ُ ال� ل �ه ف ِی زَمَانِنَا و َ بَعدَها ا ِلَی یومِ ال ّدِین‪ -‬آمین یا ارحم الراحمین!‬ ‫ ‬
‫چون صحبت در بارۀ انواع خواب آمد بجاست تا به دو متثیل کوچک‬ ‫ ‬
‫حاالت نیک بخـتان مؤمن و بدبختان کافر و منکر را بطور یادگار تـذکر ‬ ‫ ‬
‫دهیم‪:‬‬ ‫ ‬

‫متثیل جهان عیان و نهان برای مؤمنان چیست؟‬ ‫‪ -٤٨‬سوال‪ :‬‬


‫چون در خواب دیدن ثرومتندترین و یا مقتدرترین انـسـان ها خود را‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫به چنگال بلیات و آفات وحشــت افزا و وقایع و حوادث جانکاه در هر ‬ ‫ ‬
‫‪522‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫وقت و هــر جـا که ناآگاه او را بیـدار کنند بیشک شکرانه هـا منـاید‬ ‫ ‬
‫و احساس خوشی عجیب و غریبی در خود یابد و هردم گوید که خوب‬ ‫ ‬
‫شد ازین خواب وحشـتناک و غم افزا بیدار شــدم و اضافه میکند کاش‬ ‫ ‬
‫اندکی پیشـــرت بیدار میگردیـدم‪ ،‬زیرا او خود را دارای آن هــمه نعام و ‬ ‫ ‬
‫قدرت و ثروت می بیند و هرگونه آرامی و خوشکامی را به دست اختیار ‬ ‫ ‬
‫خود می یابد‪ ،‬فقط هامن لحظات خواب او را ناآرام کرده بود‪.‬‬ ‫ ‬

‫اینست حاالت مؤمنین مبارز با نفـس و شیاطین جنی و انسی که با گذشت شب و روز و‬
‫فصول اربعه و حاالت طفلی و جوانی و پیری وغیره حوادث‪ ،‬چون همواره در مبارزه اند‪،‬‬
‫بعضــ ًا ناگـــواری ها دامنگیرش شود هــمینکه تثبیت جــهت را به یـکی از دو طـــرف‬
‫(موال جل جالله یا دنیا) کرد‪ ،‬او را توسط روح مصفا در حیات و یا عزرائیل(ع) هنگام‬
‫مامت بیدار کند‪.‬‬
‫از آنجا که آرامرتین و متامرتین نعام را در جنان به حکم ﴿و َ ا ُزلِف َتِ ا ْلج َن ّة ُ لِلْم َُت ّق ِی ْ َن﴾‪ 240‬بینند‬
‫بعضی گویند ای کاش چندی پیش بیدار می شدیم! باید متذکر شد این بدان معنی نیست‬
‫که برخی همه پریشانی زاده از بیکاری و بدبختیها را حواله بر قضای سوء مؤمنین کرده و‬
‫دنیا را جنت کافران شمرده و دوزخ مسلامنان گفته اند‪.‬‬
‫ن المُؤم ِنِیْنَ و َ ج ََن ّتُ الْک َافِرِی ْ َن » را توضیح مخترص دهیم زیرا‬ ‫بجاست تا راز حقیقت «ال َ ُد ّن ْیَا سِ ج ُ‬
‫مغالطه از طرف اعدا (به تعبیر بعید) در اذهان مسلامنان جایگزین کرده اند که در باال گفتیم‬
‫دنیا بندیخانۀ شیطـان ازیرنوست که به دولت رسای ایامن کامل رسیدن از دست شیاطین‬
‫جنی و انسی‪ ،‬گویا رهایی از سجن باشد نه اینکه با همه غربت و پریشانی و تنبلی مسلامنان‬
‫کار نکنند و این بدبختیها را حواله به بندیخانۀ مؤمنین منایند‪ ،‬زیرا ثروت‪ ،‬قدرت و دانش‬
‫می تواند برای مسلامنان فتح و نرصت را به یاری خداوند میرس گرداند نه فقر و جهل‪،‬‬
‫‪ .240‬ق‪۳۱/‬‬
‫از دیدن تا دیدن ها‬ ‫‪523‬‬

‫ازیرنو فرض ذمت مسلامنهاست تا خودها را مطابق امریۀ ﴿ف َا ْعتَدُ ْوا عَلَیْه ِ بِمِث ْ ِ‬
‫ل مَا ا ْعتَدَاى‬
‫عَلَیْكُ ْم﴾‪ 241‬آماده سازند‪.‬‬

‫متثیل جهان عیان و نهان برای کافران و منکران؟‬ ‫‪ -٤٩‬سوال‪ :‬‬


‫هرگاه غریب زاده و ناداری ناگاه در خواب خـود را مالک جاه و جالل ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫و هرگونه نعام و لذایذ یابد و به نهایت خوشکامی از آن بهره گیری ها‬ ‫ ‬
‫مناید هـمین که او را بادارش به خشـم و نفرت بیدار کـند تا در پی کار ‬ ‫ ‬
‫مزدوری و حاملی خود رود زیرا وقت را به خواب عبث گذرانیده است‪،‬‬ ‫ ‬
‫چون بیدار شود آیا احساس میکنید که بر او چه قیامت برپاست زیرا از‬ ‫ ‬
‫آن همه نعام جدا شده و اکنون بسوی تکالیف‪:‬‬ ‫ ‬
‫َاب ا ْلحم َ ِیْم ِ ذ ُْق‬ ‫ق ر َْأ ِ‬
‫سه ِ م ِْن عَذ ِ‬ ‫سوَاء ِ ا ْلجح َِیم ِ ث ُ َم ّ ُ‬
‫ص ُب ّوْا ف َوْ َ‬ ‫خذ ُْوه ُ ف َا ْعت ِلُوْه ُ ِإلَى َ‬
‫﴿ ُ‬ ‫ ‬
‫‪242‬‬
‫ت الْعَز ِیز ُ ا�لْكَر ِ ْیم ُ﴾‬
‫ِإ َن ّكَ اَن ْ َ‬ ‫ ‬
‫ترجمه‪ :‬بگیرید او را [ به تندی و ترشرویی] و بکشـید بسـوی دوزخ و‬ ‫ ‬
‫بریزانید باالی رسش از آب جوش [و بگویید] بچش انواع عذاب را‪ ،‬زیرا‬ ‫ ‬
‫تو خود را عزیز و محرتم [در جهان فانی] میدانستی‪.‬‬ ‫ ‬
‫اینست پایان برنامه و حالت مبدأ و معاد مؤمنین و اوالد برش‪.‬‬ ‫ ‬
‫اینک شام را به خالصۀ کارنامه های طرفین مؤمنان صالح و منکرین‬ ‫ ‬
‫طالح می اندازیم‪.‬‬ ‫ ‬

‫‪ .241‬بقره‪۱۹۴/‬‬
‫‪ .242‬دخان‪٧٤/‬‬
‫دیگران چه کردند و ما چه میکنیم؟‬

‫دیگران چه کردند؟‬ ‫‪ -٥٠‬سوال‪ :‬‬


‫دیگران در کشف ماده و مادیات کوشیدند و رسیدند‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫ما چه میکنیم؟‬ ‫‪ -٥١‬سوال‪ :‬‬


‫مؤمنین عالوه بر این‪ ،‬به کشف ارسار روح و روحانیت و کلید این همه‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫سعادت میکوشند تا دریابند و رسآیند‪.‬‬ ‫ ‬

‫دیگران چه کردند؟‬ ‫‪ -٥٢‬سوال‪ :‬‬


‫دیگران به نظام بخشی صورت به زیب و زینت پرداختند و جهان را بر ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫خود و همگان در نتیجه اینک دوزخ ساختند‪.‬‬ ‫ ‬

‫ما چه میکنیم؟‬ ‫‪ -٥٣‬سوال‪ :‬‬


‫مؤمنین به جـالدهی مقام عـالی انـســانیت از راه علم و عمـل به منظـور ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫تعمیم عدالت و زندگی با همه مساملت سعی ورزند تا در به دست‬ ‫ ‬
‫آوردن این دولت موفق گردند‪.‬‬ ‫ ‬

‫دیگران چه کردند؟‬ ‫‪ -٥٤‬سوال‪ :‬‬


‫دیگران کامالت علوم معاش را از ‪ ١٦‬تا ‪ ٢٠‬سال امتداد دهند‪.‬‬ ‫جواب‪ :‬‬

‫ما چه میکنیم؟‬ ‫‪ -٥٥‬سوال‪ :‬‬


‫مؤمنین به طول یک یا دو سال حقایق علوم معاد و معاش را ازین‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫مدرسه فرا میگیرند‪.‬‬ ‫ ‬

‫دیگران چه کردند؟‬ ‫‪ -٥٦‬سوال‪ :‬‬

‫‪524‬‬
‫‪525‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫دیگران اصالحات اراضی را بزعم خویش بنیان عدالت دانند و منایند ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫آنچه توانند‪.‬‬ ‫ ‬

‫ما چه میکنیم؟‬ ‫‪ -٥٧‬سوال ‪:‬‬


‫مؤمنین به اصالحات مغز و قلب عالوه از نظام بخشی بـادی بــدن با‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫سادهگی مساعی منایند تا از همه پیشقدم تر باشند‪.‬‬ ‫ ‬

‫دیگران چه کردند؟‬ ‫‪ -٥٨‬سوال‪ :‬‬


‫دیگـران از مکاتب خـود انـســانهای با همـه انانیت و خـودخـواهی را با ‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫آقایی و بابایی برآرند‪.‬‬ ‫ ‬

‫ما چه میکنیم؟‬ ‫‪ -٥٩‬سوال‪ :‬‬


‫مؤمنین ازین مدرسه برشدوستان واقعی را با همه وسعت نظر و جهان بینی‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫به غرض رفع آالم فرد و اجتامع به ظاهر و باطن تقدیم میکنند‪.‬‬ ‫ ‬

‫دیگران چه کردند؟‬ ‫‪ -٦٠‬سوال‪ :‬‬


‫دیگران دکتوران و دیپلوم داران خویش را در جای های معین به استادی‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫مقرر دارند‪.‬‬ ‫ ‬

‫ما چه میکنیم؟‬ ‫‪ -٦١‬سوال‪ :‬‬


‫مؤمنین فرآوردههای خود را در هرجا و هروقت برای بهبود فرد و اجتامع‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫به کار اندازند‪.‬‬ ‫ ‬

‫دیگران چه کردند؟‬ ‫‪ -٦٢‬سوال‪ :‬‬


‫دیگران معادن و ذخایر را از دل زمین میکشند و جایش را خالی گذارند‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫تا رسانجام جهان را با بنابر فقدانش به نابودی درآرند‪.‬‬ ‫ ‬
‫دیگران چه کردند و ما چه می کنیم؟‬ ‫‪526‬‬

‫ما چه میکنیم؟‬ ‫‪ -٦٣‬سوال‪ :‬‬


‫مؤمنین معادن و ذخایر ارسار دل را از زیر سنگ ها و چتلی های نفـس‬ ‫جواب‪ :‬‬
‫برآورده و جابرجا طوری گذارند که از تقویت آن برش و برشیت را به‬ ‫ ‬
‫کام برداری هردو جهان موفق سازند‪.‬‬ ‫ ‬
‫ِن ال� ل �ه التَوف ِیق و َ عَلَیه التکلان‬
‫وَم َ‬
‫معانی بعضی لغات این کتاب‬

‫‪527‬‬
‫پرآب‪ ،‬شاداب‬ ‫ ‬ ‫آبدار‪:‬‬
‫جمع اجل‪ ،‬مهلت‬ ‫آجال‪ :‬‬
‫حرص و طمع‪ ،‬افزون خواهی‬ ‫ ‬ ‫آز‪:‬‬
‫خورنده‬ ‫ ‬ ‫آکل‪:‬‬
‫هامن دم‪ ،‬فوراً‬ ‫ ‬ ‫آناً‪:‬‬
‫نوآوری‪ ،‬چیزی تازه پیدا کردن‬ ‫ ‬‫ابتکار‪:‬‬
‫ایجاد کردن‬ ‫ ‬‫ابداع‪:‬‬
‫باطل کردن ‪ ،‬بطالن‬ ‫ ‬
‫ا ِبطال‪:‬‬
‫جمع بعد‪ ،‬فاصله ها ‪ ،‬طول‪ ،‬عرض و ضخامت‬ ‫ ‬ ‫اَبعاد‪:‬‬
‫جمع بنا‪ ،‬ساختامنها‬ ‫ ‬ ‫ابنیه‪:‬‬
‫پدر برشیت‪ ،‬حرضت آدم (ع)‬ ‫ابوالبرش‪ :‬‬
‫پدر جن‬ ‫ابوالجان ‬
‫فراخی‪ ،‬کشایش‬ ‫ ‬ ‫اتساع‬
‫وصل یافنت‪ ،‬پیوست شدن‬ ‫ ‬‫اتصال‬
‫استناد‬ ‫ ‬ ‫اتکاء‬
‫متامرت‪ ،‬کاملرت‬ ‫ ‬ ‫اتم‬
‫اجسام ‪ ،‬ستاره ها‬ ‫ ‬ ‫اَجرام‬
‫دوستان‬ ‫ ‬ ‫احباء‬
‫نواسه و فرزند زاده گان‬ ‫ ‬ ‫احفاد‬
‫زنده کردن ‪ ،‬زنده ساخنت‬ ‫ ‬ ‫احیاء‬
‫آمیزش‬ ‫ ‬
‫اختالط‬
‫ناز‪ ،‬کرشمه‪ ،‬عشوه‬ ‫ ‬ ‫ادا‬
‫معنی بعضی لغات این کتاب‬ ‫‪529‬‬

‫جمع دعا‬ ‫ ‬
‫ادعیات‬
‫پست‪ ،‬پائین‬ ‫ ‬
‫ادون‬
‫اقدام کردن به کار نامرشوع‬ ‫ ‬
‫ارتکاب‬
‫چاه بزرگ آب‬ ‫ ‬ ‫ارهد‬
‫جمع زمان‬ ‫ ‬ ‫ازمنه‬
‫تخم یا نطفه موجودات زنده‬ ‫ ‬‫ا ِسپرما‬
‫بیهوشی‪ ،‬سستی‬ ‫اسرتخایی ‬
‫غرق شدن در کاری‪ ،‬سخت رسگرم شدن‬ ‫استغراق ‬
‫فیض گرفنت‬ ‫استفاضه ‬
‫قرار گرفنت‬ ‫ ‬
‫استقرار‬
‫بیرون آوردن چیزی ‪ ،‬درک کردن مطلبی از مطلبی دیگر‬ ‫ا ِستنباط ‬
‫دایرهء فرضی که مانند کمربند‪ ،‬کرهء زمین را احاطه کرده است‪.‬‬ ‫استوا ‬
‫اجازه خواسنت‬ ‫استیذان ‬
‫دست یافنت‪ ،‬چیره شدن‬ ‫ ‬‫استیال‬
‫اسفل السافلین جای پست تر دوزخ‬
‫پیشینیان‬ ‫ ‬‫اسالف‬
‫نامهای خداوند متعال‬ ‫اسامء ﷲ ‬
‫ترشی و تیزابی‬ ‫اَسیدی ‬
‫برگزیدن‪ ،‬انتخاب فطری‬ ‫ ‬
‫اصطفی‬
‫دو برابر کردن‬ ‫ ‬
‫اضعاف‬
‫خوراکها‪ ،‬خوردنی‪ ،‬جمع طعام‬ ‫ ‬‫اطعمه‬
‫فرونشاندن‬ ‫ ‬ ‫اطفاء‬
‫‪530‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫جمع طور ‪ ،‬نوع‪ ،‬حالت‬ ‫اَطوار‬


‫ ‬
‫بزرگرت‬ ‫اَعظم‬
‫ ‬
‫ﷲ بلند منودن نام خداوند(ج)‬ ‫ا ِعالی کلمة ‬
‫اعلی علیین مقامات بلند بهشت‬
‫شامل‪ ،‬همگانی تر ‪ ،‬از جمله‬ ‫ ‬ ‫ا َ َعم‬
‫اعامل الزمی عملی که بهره اش به خود شخص برسد‬
‫اعامل متعدی عملی که بهره اش به دیگران برسد‬
‫غرور‬ ‫ ‬‫اغرتار‬
‫شاخه ها‬ ‫ ‬‫اغصان‬
‫غافل منودن‬ ‫اغفالگری ‬
‫گمراه ساخنت ‪ ،‬گمراهی‬ ‫ ‬ ‫ا ِغوا‬
‫تهمت‪ ،‬دروغ بسنت‬ ‫ ‬ ‫افرتا‬
‫زشت تر‬ ‫اَفحش تر ‬
‫خارج شدن‪ ،‬بیرون رفنت‬ ‫ ‬ ‫افراز‬
‫کناره های آسامن‪ ،‬کران‬ ‫ ‬ ‫افق‬
‫پیروی‪ ،‬در پی کسی یا چیزی رفنت‬ ‫ ‬ ‫ا ِقتفا‬
‫دورترین نقاط‬ ‫اَقصا ‬
‫قانع ساخنت‪ ،‬راضی گردانیدن‬ ‫ا ِقناع ‬
‫خوردن و آشامیدن‬ ‫اکل و رشب ‬
‫از دین بر گشنت ‪ ،‬انکار از وجود خداوند‬ ‫ ‬ ‫ا ِلحاد‬
‫جمع لون‪ ،‬رنگ ها‬ ‫اَلوان ‬
‫آمیخته شدن‬ ‫ ‬‫امتزاج‬
‫معنی بعضی لغات این کتاب‬ ‫‪531‬‬

‫پرشدن‬ ‫ ‬
‫امتالء‬
‫جمع مثال‪ ،‬مثال ها‬ ‫ ‬‫اَمثله‬
‫بخل‪ ،‬خودداری‬ ‫ ‬
‫امساک‬
‫منکیات‬ ‫ ‬ ‫امالح‬
‫جمع میل و رغبت‬ ‫ ‬ ‫امیال‬
‫خود پسندی‪ ،‬خود خواهی‬ ‫ ‬‫انانیت‬
‫همتا‪ ،‬رشیک‪ ،‬مثل‬ ‫انباز ‬
‫آگاهی‪ ،‬بیداری‬ ‫ ‬ ‫انتباه‬
‫کشیده‌شدن‬ ‫انجذاب ‬
‫بافته ها‪ ،‬مجموعهء حجرات‬ ‫ ‬ ‫انساج‬
‫دیده ها‪ ،‬نظر ها‬ ‫ ‬ ‫انظار‬
‫شدن کار‪ ،‬اثری انرژی پذیرفنت‬ ‫ ‬‫انفعال‬
‫سپری شدن‪ ‌،‬به رسآمدن‬ ‫ ‬ ‫انقضا‬
‫پنداشته‪ ،‬گامن کرده‬ ‫ ‬
‫انگاشته‬
‫بزرگ کردن‪ ،‬توسعه دادن‬ ‫ ‬‫ا ِنالرج‬
‫به کرس الف قابل منو‬ ‫ ‬‫امنایی‬
‫منونه‪ ،‬موجود‪ ،‬منودار‬ ‫ ‬
‫امنوذج‬
‫استغراق‬ ‫ ‬
‫انهامک‬
‫خیال بافی و پندار‬ ‫اَوهام بافی ‬
‫کامل مطلوب‬ ‫ایده آل ‬
‫ایامنی که از بدو تولد با شخص میباشد‬ ‫ایامن فطری ‬
‫چسپندگی‬ ‫ ‬
‫التصاقی‬
‫‪532‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫مشتبه شدن‪ ،‬پوشیده شدن‬ ‫ ‬


‫التباس‬
‫زاری‪ ،‬التامس‪ ،‬پافشاری‬ ‫ ‬
‫الحاح‬
‫توجه کردن‬ ‫ ‬‫التفات‬
‫بارور ساخنت‪ ،‬باردار کردن‬ ‫ ‬ ‫القاح‬
‫گرد آوردن‪ ،‬تک تک جمع کردن‪ ،‬واچیدن‬ ‫ ‬
‫بازچین‬
‫روشن‪ ،‬درخشان‬ ‫ ‬ ‫بازغه‬
‫بنیانگذار‬ ‫ ‬ ‫بانی‬
‫بد کرداری‪ ،‬بدخویی‬ ‫بدکنشتی ‬
‫فضله‪ ،‬مدفوع آدمی‬ ‫ ‬ ‫براز‬
‫رسما‪ ،‬رسدی‬ ‫ ‬ ‫برد‬
‫موسم بارنده گی‪ ،‬باران های موسم تابستان در مناطق گرم‬ ‫ ‬‫برسات‬
‫پیس‪ ،‬لکه های سفید روی پوست بدن‬ ‫ ‬ ‫برص‬
‫رسدی‪ ،‬خنکی‬ ‫ ‬
‫ب ُرودت‬
‫پخش کردن‬ ‫برودکاست ‬
‫جمع فرش و سفره‪ ،‬زمین وسیع و گسرتده‬ ‫ ‬
‫بساطین‬
‫دوری‬ ‫ ‬ ‫بعد‬
‫عامل نامرئی که توسط روحانیت عالی کشف میگردد‬ ‫بعد چهارم ‬
‫دور‬ ‫ ‬ ‫بعید‬
‫بی شک و گامن‬ ‫بی شائبه ‬
‫جمع بینه‪ ،‬روشن ‪ ،‬واضح‬ ‫ ‬ ‫بینات‬
‫بصیرت‪ ،‬بینائی‬ ‫ ‬‫بـ ِینش‬

‫امواج مختل کننده‬ ‫ ‬


‫پرازیت‬
‫معنی بعضی لغات این کتاب‬ ‫‪533‬‬

‫برمه‬ ‫ ‬ ‫پرما‬
‫زینت‪ ،‬زیور‬ ‫ ‬
‫پیرایه‬
‫پیروی‬ ‫ ‬‫تأسی‬
‫جمع تأویل‪ ،‬تعبیر‬ ‫ ‬
‫تأویالت‬
‫جمع تبارز‪ ،‬مبارزه کردن‬ ‫ ‬
‫تبارزات‬
‫ترک کردن‬ ‫ ‬
‫تجرید‬
‫حریص کردن‬ ‫تحریص ‬
‫خمیر کردن‬ ‫ ‬
‫تخمیر‬
‫تسلسل افکار و خواطر‪ ،‬به یاد آوردن‬ ‫ ‬
‫تداعی‬
‫نوشنت‬ ‫ ‬
‫تسوید‬
‫استوار کردن‬ ‫ ‬
‫تشیید‬
‫امیدوار کردن‬ ‫ ‬
‫تطمیع‬
‫غور کردن‪ ،‬کنجکاوی و دقت کردن‬ ‫ ‬‫تعمق‬
‫عمومیت دادن‪ ،‬پخش کردن‬ ‫ ‬
‫تعمیم‬
‫خوش گذراندن‬ ‫ ‬
‫تعیش‬
‫جمع تلبیس‪ ،‬مکر و حیله‬ ‫ ‬
‫تلبیسات‬
‫سند‪ ،‬دست آویز‬ ‫ ‬
‫متسک‬
‫سم ترشح شده از مکروبها که برای خنثی ساخنت بعضی میکروبها ‬ ‫ ‬
‫توکسین‬
‫استفاده میکنند‪.‬‬ ‫ ‬
‫ماشین تایپ تلیفونی‪ ،‬ماشینی که مکاملات تلیفونی را بر روی کاغذ ‬ ‫تیلوتایپ ‬
‫ثبت کنند‪.‬‬ ‫ ‬
‫گران شدن‪ ،‬گرانی‬ ‫ ‬ ‫ثقل‬
‫‪534‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫بدن‪ ،‬تن‬ ‫ ‬
‫جثه‬
‫جسم‬ ‫ ‬
‫ج‬
‫ِ رم‬
‫بی باکرت‪ ،‬گستاخ تر‬ ‫ ‬‫جریرت‬
‫فرو نشسنت آب بحر‬ ‫ ‬ ‫ج‬‫زر‬
‫نام حرشه سیاه و پردار‪ ،‬رسگین غلتان‪ ،‬قانغوزک‬ ‫ ‬ ‫جُ عل‬
‫حلقه‪ ،‬دو استخوان طرف باالیی سینه‬ ‫ ‬ ‫چنرب‬
‫به هیچ وجه‪ ،‬هرگز‬ ‫حاشا و کال ‬
‫برهان‪ ،‬دلیل‬ ‫ ‬‫حجت‬
‫تیزی‪ ،‬تندی‬ ‫ ‬ ‫حِ دت‬
‫گرما‪ ،‬گرمی‬ ‫ ‬ ‫حر‬
‫نگهبانی‪ ،‬محافظت‬ ‫ ‬
‫حراست‬
‫خدمتگاران و بندگان‬ ‫ ‬‫حشمه‬
‫دایگی و پرستاری‬ ‫ ‬
‫حضانت‬
‫پستی‬ ‫حضیض ‬
‫احاطه شده‪ ،‬در احاطه آوردن‬ ‫حیطه ‬
‫جمع ِحـیله ‪ ،‬مکر ‬ ‫ ‬‫حِ ـیل‬
‫فروتنی باطنی‬ ‫ ‬
‫خشوع‬
‫تواضع ‪ ،‬فروتنی‬ ‫ ‬
‫خضوع‬
‫موریانه‬ ‫ ‬ ‫خوره‬
‫دلیل بدی و رش‬ ‫دال بالرش ‬
‫صندوقچه‪ ،‬جواهر‬ ‫ ‬ ‫درج‬
‫رسوب و ته نشین مایعات‬ ‫ ‬ ‫ُدرد‬
‫معنی بعضی لغات این کتاب‬ ‫‪535‬‬

‫رگ و ریشه‬ ‫ ‬
‫دمار‬
‫فرومایگی‪ ،‬ذلت‬ ‫ ‬
‫دنائت‬
‫ب هریک از دندان های عقب دهان که دارای تاج پهن و هموار ‬ ‫دندان آسیا ‬
‫است‪.‬‬ ‫ ‬
‫جمع ُذریه‪ ،‬نسل‬ ‫ ‬
‫ذریات‬
‫رأس العقیده منشأ عقیده‬
‫راضی شده‬ ‫ ‬‫راضیه‬
‫نسیم یا بویی که به دماغ رسد‬ ‫ ‬‫رایحه‬
‫کاروان رسای‬ ‫ ‬ ‫رباط‬
‫امید‪ ،‬امیدواری‬ ‫ ‬ ‫رجاء‬
‫گوشه نشینی‪ ،‬چشم پوشی از دنیا‬ ‫رهبانیت ‬
‫خود را به نیکویی جلوه دادن‪ ،‬تظاهر‬ ‫ ‬ ‫ریا‬
‫ریسامن اندازه گیری‬ ‫ ‬ ‫ریجه‬
‫گروه‬ ‫زمره ‬
‫درخشان‬ ‫ ‬
‫ساطع‪:‬‬
‫سدرة املنتهی درختی در بهشت یا در آسامن هفتم‬
‫ابدی‬ ‫ ‬
‫رسمدی‬
‫جالل‪ ،‬هیبت‪ ،‬قهر‪ ،‬غلبه‬ ‫ ‬
‫سطوت‬
‫خودمنایی از راه قول‪ ،‬شنواندن فعل نیک خود را به مردم‬ ‫ ‬ ‫سمعه‬
‫دیدن و نظاره کردن ارسار وجود خود‬ ‫سیر انفسی ‬
‫دیدن و نظاره کردن جهان هستی‬ ‫سیر آفاقی ‬

‫نادر‪ ،‬کمیاب‪ ،‬جمع شاذات‬ ‫ ‬ ‫شاذ ‬


‫‪536‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫شدیار کردن‪ ،‬قلبه کردن‬ ‫ ‬


‫شخمه‬
‫زیرکی‪ ،‬هوشمندی‪ ،‬جدیت‬ ‫ ‬
‫شطارت‬
‫ریشه های نازک‬ ‫ ‬ ‫شعری‬
‫جمع شمس‪ ،‬آفتاب ها‬ ‫ ‬
‫شموس‬
‫بوی خوش‬ ‫ ‬ ‫شمیم‬
‫مکر و حیله‬ ‫ ‬ ‫شید‬
‫دشوارتر‬ ‫ ‬ ‫صعبرت‬
‫استخوان پشت‪ ،‬تیرهء پشت‬ ‫ ‬ ‫صلب‬
‫جمع صومعه‪ ،‬عبادتگاه‬ ‫ ‬‫صوامع‬
‫روزۀ بدون وقفه‬ ‫صوم وصال ‬
‫نوع‪ ،‬شکل ‬ ‫ ‬ ‫صیغه‬
‫نقش و نگار کاری کردن‬ ‫ ‬ ‫طراز‬
‫آواز‪ ،‬کروفر‪ ،‬شهرت‬ ‫ ‬ ‫طنطنه‬
‫دندان های آسیاب‬ ‫طواحین ‬
‫با خواست خود‪ ،‬به میل خاطر‬ ‫طِیب خاطر ‬
‫پشت رس‪ ،‬درغیاب ‬ ‫ظهرالغیب ‬
‫عامل مصفا‬ ‫عامل قدس ‬
‫بازگشنت‪ ،‬از راه برگشنت‬ ‫ ‬ ‫عدول‬
‫سطح باالیی کشتی‬ ‫ ‬ ‫عرشه‬
‫تشنگی‪ ،‬تشنه شدن‬ ‫عطش ‬
‫بدبو شدن‪ ،‬فاسد شدن‬ ‫ ‬‫عفونت‬
‫عقرب‪ ،‬گژدم‬ ‫ج‬ ‫مع‬ ‫عقارب ‬
‫معنی بعضی لغات این کتاب‬ ‫‪537‬‬

‫دانسنت چیزی به کامل یقین از راه فکر و اندیشه‬ ‫علم الیقین ‬


‫دانشی که بدون استاد فراگرفته باشد‪ ،‬دانش ذاتی‬ ‫علم لدن ‬
‫بلند‪ ،‬باال رفنت‪ ،‬بلند قدر شدن‬ ‫ ‬ ‫علو‬
‫ج‬ ‫لو‬ ‫عنان ‬
‫اول جوانی‪ ،‬اول هر چیز‬ ‫عنفوان ‬
‫یقین به کیفیت و ماهیت چیزی با دیدن آن به چشم ‬ ‫ن‬
‫عین الیقی ‬
‫بسیار‪ ،‬کثیر‬ ‫غفیر ‬
‫جمع فاجر‪ ،‬گناه کاران‬ ‫فجار ‬
‫معنی‪ ،‬محتوا‬ ‫فحوا ‬
‫افروزنده‪ ،‬روشن کننده‪ ،‬تابان‬ ‫ ‬‫فروزان‬
‫روشنی‬ ‫ ‬ ‫فروغ‬
‫عمل و عکس العمل‪ ،‬کنش و واکنش‬ ‫ل‬
‫فعل و انفعا ‬
‫گیرنده‪ ،‬تنگ کننده‬ ‫ ‬ ‫قابض‬
‫قطع کننده راه‪ ،‬برنده طریق‬ ‫ق‬
‫قاطع الطری ‬
‫نزدیکی‪ ،‬نزدیک شدن‬ ‫ ‬ ‫قرب‬
‫قسمت کننده‬ ‫ ‬ ‫قسام‬
‫سخت شدن‪ ،‬سختی‬ ‫قسوت ‬
‫لولهء غرضوفی مجرای تنفس انسان‬ ‫قصبة الریه ‬
‫فرشتگان مقرب‬ ‫ ‬
‫کروبیان‬
‫شان و شوکت‬ ‫کروفر ‬
‫چنانچه مناسب است‬ ‫ ‬
‫کامیلیق‬
‫کمرتین‪ ،‬فقیر‪ ،‬عاجز‬ ‫ ‬ ‫کمینه‬
‫‪538‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫اصل‪ ،‬نهایت‬ ‫ ‬ ‫ُکنه‬


‫اجسام ذره بینی که در خون وجود دارند‬ ‫گلوبول ‬
‫دیدار‪ ،‬روی‪ ،‬چهره‪ ،‬مالقات‬ ‫لقاء ‬
‫پرچم ‪،‬بیرق‬ ‫لوا ‬
‫اجرشده‪ ،‬ثواب برده‬ ‫ ‬ ‫مأجور‬
‫ریشه های لک درخت‬ ‫ماسی ‬
‫طاقت فرسا‪ ،‬باالتر از توان‬ ‫ماالیطاق ‬
‫الفت گرفته‪ ،‬خوگرفته‬ ‫مألوف ‬
‫آرزو‪ ،‬مرام‬ ‫ ‬ ‫مأمول‬
‫آشکار‪ ،‬بادلیل و برهان‬ ‫مربهن ‬
‫مورد بغض و خشم واقع شده‬ ‫ن‬
‫مبغوضا ‬
‫اذیت کننده‬ ‫متأذی ‬
‫ماوراء الطبعه‪ ،‬حکمت الهی‬ ‫ک‬
‫متافزی ‬
‫متهم‪ ،‬داغدار‬ ‫متسم ‬
‫زیاد‬ ‫متکاثره ‬
‫قابل نفوذ‬ ‫ ‬ ‫متنفذ‬
‫ترسیده‪ ،‬وحشت زده‬ ‫متوحش ‬
‫محتاج بدو‪ ،‬نیازمند‬ ‫محتاج الیه ‬
‫نوپیدا و خلق کرده شده‬ ‫ ‬ ‫محدث‬
‫آنچه که وجود یا اثرش احساس شود‪ ،‬آنچه به احساس دل و حواس ‬ ‫محسوس عن ه‬
‫درآید‪.‬‬ ‫ ‬
‫حرش کرده شده‪ ،‬برانگیخته شده‬ ‫محشور ‬
‫معنی بعضی لغات این کتاب‬ ‫‪539‬‬

‫گیچ کننده‪ ،‬حیران کنندهء عقل‬ ‫ل‬


‫محیر العقو ‬
‫صاحب اختیار آنچه اراده فرماید‬ ‫مختارملایشاء ‬
‫خفه شونده‪ ،‬جای تنگ‬ ‫ ‬ ‫مختنق‬
‫خدشه دار‪ ،‬خراشیده‬ ‫مخدوش ‬
‫دقت کردن‪ ،‬باریک بینی‬ ‫ ‬ ‫مداقه‬
‫راه دخول‪ ،‬جای دخول‬ ‫مدخل ‬
‫با کسی دوستی و معارشت داشنت‬ ‫مراودت ‬
‫دیدنی‪ ،‬قابل دید‬ ‫ ‬ ‫مرئی‬
‫باهم جفت و قرین شدن‪ ،‬زنا شویی کردن‬ ‫مزاوجت ‬
‫ریخنت خاکروبه و رسگین‬ ‫ج‬ ‫ای‬ ‫ ‬ ‫مزبله‬
‫مانند‪ ،‬مثل‬ ‫ ‬ ‫مزنه‬
‫محال‪ ،‬ناممکن‬ ‫مستحیل ‬
‫به فتح الم جمع مستخلف‪ ،‬نایب و خلیفه‬ ‫مستخلفین ‬
‫در اشتباه‬ ‫مشتبه ‬
‫خواسته و آرزو شده‪ ،‬مرغوب‬ ‫ ‬‫مشتهاته‬
‫مرصح‪ ،‬ترصیح شده‪ ،‬روشن و آشکارا‬ ‫ج‬ ‫مع‬ ‫ت‬
‫مرصحا ‬
‫پنهان‪ ،‬پوشیده‬ ‫ ‬ ‫مضمر‬
‫آنچه به ظلم و ستم از کسی گرفته شده باشد‪ ،‬ظلم و ستم که بر ‬ ‫مظلمه ‬
‫کسی شده‪.‬‬ ‫ ‬
‫بازگشت‪ ،‬عامل آخرت‪.‬‬ ‫ج‬ ‫ای‬ ‫ ‬ ‫معاد‬
‫معرکه‪ ،‬صحنهء نربد‪ ،‬ابتالء و آزمایش‬
‫ج‬ ‫مع‬ ‫ ‬ ‫معارک‬
‫قابل اعتنا‪ ،‬آنچه را قابل اعتنا و پیروی خود میخواند‬ ‫معتنی بها ‬
‫‪540‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫عروج ‪ ،‬صعود و نظر انداخنت‬ ‫ ‬ ‫معراج‬


‫عزل شده‪ ،‬برطرف شده از کاری‬ ‫معزول ‬
‫علنی کنندگان‪ ،‬آشکار کنندگان‬ ‫معلنان ‬
‫پیر سالخورده‪ ،‬کسی که عمر دراز کند‬ ‫معمر ‬
‫غمناک‬ ‫ ‬ ‫مغموم‬
‫مفتاح‪ ،‬کلید‪ ،‬بازکننده‬
‫ج‬ ‫مع‬ ‫مفاتح ‬
‫جدایی‪ ،‬دوری‪ ،‬جداشدن‬ ‫ ‬
‫مفارقت‬
‫شاد کننده‪ ،‬فرح آور‬ ‫مفرح ‬
‫زیاد‪ ،‬از حد گذشته‬ ‫مفرط ‬
‫نزدیک شدن‬ ‫مقارنت ‬
‫قطع شده‪ ،‬بریده شده‬ ‫ ‬‫مقطوع‬
‫کافی‪ ،‬بسنده‬ ‫ ‬ ‫مکتفی‬
‫پیامنه‬ ‫ ‬ ‫مکیال‬
‫بایکدیگر بازی و شوخی کردن‬ ‫مالعبت ‬
‫الهام دهنده‬ ‫ ‬ ‫ملهمه‬
‫جذب کردن‪ ،‬جذب شده‬ ‫منجذب ‬
‫گرد آمده‪ ،‬دربر گیرنده‬ ‫ ‬‫منطوی‬
‫نعمت دهنده‬ ‫ ‬ ‫منعم‬
‫سبب‪ ،‬باعث‬ ‫ُمو ِرث ‬
‫نام اولین مخرتع تلگراف که الفبای مخصوصی را به نام شفرهای ‬ ‫ ‬ ‫مورس‬
‫مورس به کار می برند‪.‬‬ ‫ ‬
‫جمع میراث‪ ،‬به ارث گذاشته شده‬ ‫موروثات ‬
‫معنی بعضی لغات این کتاب‬ ‫‪541‬‬

‫یقین دارنده‪ ،‬یقین کننده‬ ‫ ‬


‫موقن‬
‫بخشش‬ ‫ ‬
‫موهبت‬
‫پاکیزه خوی‪ ،‬خوش اخالق‬ ‫ ‬‫ّ‬
‫مهذب‬
‫هیجان آور‪ ،‬برانگیزنده‬ ‫ ‬ ‫مهیج‬
‫آلۀ که توسط آن اندازه جریان برق ویا عدم وجود آنرا تثبیت ‬ ‫ ‬ ‫میگر‬
‫میکنند‪.‬‬ ‫ ‬
‫پسندیده‪ ،‬بریده شده‪ ،‬ذبح شده‬ ‫ ‬ ‫نازع‬
‫نادیدنی‬ ‫ ‬‫نامرئی‬
‫مثل‪ ‌،‬همتا‬ ‫ ‬ ‫ند‬
‫دمیدن‬ ‫ ‬ ‫نفخه‬
‫مصیبت‪ ،‬رنج‪ ،‬سختی‬ ‫ ‬ ‫نکبت‬
‫واجب الوجود ذات که قایم بالذات است و محتاج غیر نیست‪ ،‬وجود آن حتمی است‪.‬‬
‫متام‪ ،‬کامل‬ ‫ ‬ ‫وافی‬
‫بخشنده‪ ،‬عطا کننده‬ ‫ ‬‫واهب‬
‫وسیلهء نقلیۀ فضایی بدون رسنشین و مجهز با وسایل خیلی ها پیرشفته ‬ ‫وایکنگ ‬
‫که برای اهداف تحقیقاتی پیرامون نظام شمس مرتب شده است‪.‬‬ ‫ ‬
‫زیبا و قشنگ‬ ‫ ‬ ‫وجیه‬
‫وحدا ً وحدا ً تنها تنها‪ ،‬فرداً فرداً‬
‫به امانت سپردن‪ ،‬امانت‬ ‫ ‬
‫ودیعت‬
‫گرداب‪ ،‬جای هالکت‬ ‫ ‬ ‫ورطه‬
‫فراوانی‪ ،‬بسیاری‪ ،‬زیادت‬ ‫ ‬ ‫وفور‬
‫‪542‬‬ ‫الفبای ارسار قرآن‬

‫حالت‪ ،‬مرحله‬ ‫ ‬ ‫وهله‬


‫بزرگرتین جانور دریایی‬ ‫ ‬ ‫ویل‬
‫علم و طریقه خواب مقناطیسی‬ ‫هیپنوتیزم ‬
‫صورت‪ ،‬تنه‬ ‫ ‬ ‫هیکل‬
‫یک نوع گاز است که قابلیت احرتاق دارد‬ ‫ ‬
‫هیلیوم‬
‫نا امید شدن‪ ،‬نا امیدی‬ ‫ ‬ ‫یأس‬
‫رشته های نخ‬ ‫ ‬ ‫الیاف‬
‫خیر‪ ،‬برکت‪ ،‬نیکبختی‬ ‫ ‬ ‫یمن‬
‫چوبی که هنگام قلبه کردن زمین بر گردن گاو میگذارند‬ ‫ ‬ ‫یوغ‬

You might also like