مروری نظری بر مفهوم توهم منفی آندره گرین

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 10

‫‪193‬‬

‫رویش روان شناسی‪ ،‬سال‪ ، 9‬شماره ‪ ،12‬شماره پیاپی ‪ ،57‬اسفند ‪1399‬‬


‫‪Rooyesh-e-Ravanshenasi,9(12), 2021‬‬

‫مروری نظری بر مفهوم توهم منفی آندره گرین‬


‫‪A review of Andre Green's concept of the negative hallucination‬‬

‫‪Dr. Elham Moosavian‬‬ ‫دکتر الهام موسویان‬


‫‪PhD. in clinical psychology, Shiraz university,‬‬ ‫دکترای روانشناسی بالینی‪ ،‬دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی‪ ،‬دانشگاه‬
‫‪Shiraz, Iran.‬‬
‫‪elham_moosavian@yahoo.com‬‬ ‫شیراز‪ ،‬شیراز‪ ،‬ایران‪.‬‬

‫‪Abstract‬‬ ‫چکیده‬
‫‪Negative hallucination refers to a specific‬‬
‫‪phenomenon that often occurs in both daily life and‬‬
‫توهم منفی به پدیدهی خاصی اشاره دارد که غالباً هم در زندگی روزمره و‬
‫‪clinical treatment. This phenomenon indicates a very‬‬ ‫هم درمان بالینی اتفاق میافتد‪ .‬این پدیده دال بر غیبتی بسیار مجازی و و‬
‫‪virtual and at the same time obvious absence, and‬‬ ‫در عین حال آشکار است و بهطور ضمنی‪ ،‬به عاطفهای ابرازنشده و تجربه‬
‫‪implicitly refers to unexpressed emotions and unusual‬‬
‫‪experiences that are influenced by negative emotions.‬‬ ‫ی غیرمعمولی که تحت تأثیر احساسات منفی است اشاره دارد‪ .‬این پدیده‬
‫‪This phenomenon was first identified by Sigmund‬‬ ‫نخستین بار توسط زیگموند فروید و ساندور فرنزی‪ ،‬به عنوان بخشی از‬
‫‪Freud and Sandor Francis as part of the psychiatric‬‬
‫‪spectrum and has since been studied mainly by Andre‬‬ ‫طیف روانپریشی‪ ،‬شناسایی شد و سپس‪ ،‬عمدتاً توسط آندره گرین‪،‬‬
‫‪Green, especially in the work of the negative. The‬‬ ‫خصوصاً در کارکرد امر منفی مطالعه شده است‪ .‬تمرکز این مقاله بیشتر بر‬
‫‪focus of this article will be more on Green's statements‬‬
‫‪about negative hallucination as a consequence of the‬‬
‫اظهارات گرین در مورد توهم منفی بهمثابهی پیامد تناقض توهم منفی در‬
‫‪paradox of the negative hallucination regarding the‬‬ ‫رابطه با بازنمایی فقدانِ غیرقابلبازنمایی خواهد بود‪ .‬هدف از مقاله حاضر‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫‪representation of the unrepresentable absence. The‬‬ ‫مروری نظری بر مفهوم توهم منفی در نظریه و رویکردهای مختلف در‬
‫‪purpose of this article is a theoretical review of the‬‬
‫‪concept of negative hallucination in different theories‬‬ ‫جهت آشنایی بیشتر متخصصان سالمت روان با این مفهوم است‪ .‬امید است‬
‫‪and approaches in order to familiarize mental health‬‬ ‫با افزایش دانش درباره این مفهوم‪ ،‬زمینه پژوهشهای مفصلتر در راستای‬
‫‪professionals with this concept. It is hoped that by‬‬
‫‪increasing knowledge about this concept, more‬‬ ‫سنجش و درمان آن فراهم گردد‪.‬‬
‫‪detailed research will be provided to assess and treat‬‬
‫‪it.‬‬
‫‪Keywords:‬‬ ‫‪Theoretical‬‬ ‫‪overview,‬‬ ‫‪negative‬‬
‫واژههای کلیدی‪ :‬مرور نظری‪ ،‬توهم منفی‪ ،‬آندره گرین‪.‬‬
‫‪hallucination, Andre Green.‬‬
‫ویرایش نهایی ‪ :‬اسفند ‪99‬‬ ‫پذیرش‪ :‬دی ‪99‬‬ ‫دریافت ‪ :‬آبان ‪99‬‬ ‫نوع مقاله ‪ :‬تحلیلی‬

‫مقدمه‬
‫"اگر گربهای نامرئی روی صندلی نشسته باشد‪ ،‬صندلی خالی به نظر میرسد‪ .‬اگر صندلی خالی به نظر برسد‪ ،‬نمیتوان نتیجه گرفت که‬
‫گربهای نامرئی روی آن نشسته است"‪.‬‬
‫کالیو س‪ .‬لوئیس‪ .‬چهار عشق (‪.)1958‬‬
‫"همزمان با اینکه آنتونیو‪ 1‬داشت جزئیات داستانش را برایم میگفت و شرحش از ماجرا پیش میرفت و عمیقتر میشد‪ ،‬بهتدریج‬
‫حالت ارتباطیاش کمتر شد‪ .‬اگرچه او در ابتدا پرحرف‪ ،‬خونسرد و هوشیار به نظر میرسید‪ ،‬ناگهان به شخصی ساکت‪ ،‬آشفته و بیجان بدل‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1399.9.12.14.9‬‬

‫شد‪ .‬به گفتهی خودش‪ ،‬انگار «بالیی سرش آمده بود»‪ .‬صورتش در هم رفت و هیچ احساسی در آن دیده نمیشد‪ .‬شبیه شخصیتهای‬
‫سریال مردهی متحرک‪ 2‬شده بود‪ .‬وقتی از او پرسیدم به چه چیزی فکر میکند‪ ،‬یعنی صرف ًا همین سؤال معمولی‪ ،‬در لحظه‪ ،‬به خود واقعی‬
‫و سرزندهاش بازگشت‪ .‬شبیه نوع خاصی از مقاومت بود‪ ،‬انگار که ناگهان بالیی سرش آمده بود" (بوالس‪.)1999 ،3‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪Antonio‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪Walking Dead‬‬
‫‪3 Bollas‬‬
‫‪194‬‬
‫مروری نظری بر مفهوم توهم منفی آندره گرین‬
‫‪A review of Andre Green's concept of the negative hallucination‬‬

‫در این شرح مختصر‪ ،‬کریستوفر بوالس مورد آنتویو را توصیف میکند که دچار پدیدهای عجیب ولی تقریباً تکرارشونده در زندگی و در‬
‫ناادراکی‪2‬‬ ‫اتاق مشاوره میشود‪ .‬این پدیده به توهم منفی‪ 1‬اشاره دارد و لحظهای از تهی شدن را توصیف میکند که آن را میتوان در شرایط‬
‫روانی‪ ،‬یعنی زمان از کار افتادن حافظه و تهی شدن ذهن یا هنگام تحلیل از سوی تحلیلگر‪ ،‬در زمان توقف روایت بدون ایجاد هیچ تداعی‬
‫ای‪ ،‬مشاهده کرد‪ .‬این پدیده به حالت روانپریشی تهی‪ 3‬نیز اشاره دارد که در آن‪ ،‬کارکرد ذهنی خالی یا فلج میشود‪ .‬توهم منفی به خواب‬
‫تهی‪ 4‬نیز مرتبط است؛ یعنی خوابی که خالی از بازنمایی ولی سرشار از عواطف است (بوالس‪ .)1999 ،‬نخستین بار‪ ،‬هیپولیت برنهایم‪ 5‬در‬
‫قرن نوزدهم میالدی‪ ،‬مفهوم توهمات منفی را مطرح کرد و این نوع توهمات را در درمان بالینیاش بر اساس هیپنوتیزمِ تلقینی شرح داد‪.‬‬
‫در نیمۀ اول قرن بیستم‪ ،‬توهمات منفی اغلب در نظریههای روانپویشی دیده میشدند‪ .‬برای مثال‪ ،‬فروید‪ 6‬در «گرگ مرد» بیماری را‬
‫توصیف میکند که متقاعد شده بود انگشتش قطع شده است و به دلیل فقدان درد مرتبط‪ ،‬این حالت را گونهای از توهم منفی برمیشمرد‬
‫(جاردی‪ ،‬مدیکان و توماس‪.)2016 ،7‬‬
‫توهم منفی میتواند نشانهای از اختالالت روانپریشی شدید در طیف اسکیزوفرنی باشد‪ ،‬توهم منفی نزدیکترین ارتباط را با سندرم‬
‫کوتارد‪ 8‬دارد‪ ،‬که آتوسکوپی درونی منفی‪ ،‬موضوع هذیانآمیز عدم وجود‪ ،‬امتناع‪ ،‬منفینگری‪ ،‬عدم حساسیت به درد و گاهی اوقات ایدهی‬
‫جاودانگی (فناناپذیری) برای آن متداول هستند‪ .‬سندروم کوتارد به افتخار اعصابشناس فرانسوی‪ ،‬ژول کوتارد (‪ ،)1840-1889‬نامگذاری‬
‫شد که اولین بار در سال ‪ 1880‬آن را به عنوان یک واحد بیماری شناسی مشخص کرد (دوبروین‪ 9‬و همکاران‪ .)2009 ،‬سندرم کوتارد با‬
‫ال‬
‫انکار توهمآمیز من و امتناع هذیانآمیز شخص توصیف می شود؛ نگرش غیر قابل اصالح به این که چیزی از بین رفته‪ ،‬خراب شده یا اص ً‬
‫هرگز وجود نداشته است‪ .‬بیماران وجود اعضای خاص بدن (مغز‪ ،‬معده) و‪ /‬یا جنبههای ذهنی (افکار‪ ،‬عقاید) و‪ /‬یا دنیای خارجی (افراد‪،‬‬
‫حوادث) را انکار میکنند (گروور‪ 10‬و همکاران‪ .)2014 ،‬شکل خاصی از انکار بارداری شخص در مراحل پایانی (علیرغم عالئم واضح‬
‫مورفولوژیک) نیز به عنوان نوع بهخصوصی از سندرم کوتارد توصیف شده است (والوچ‪ 11‬و همکاران‪ .)2007 ،‬سندرم کوتارد میتواند در‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫اسکیزوفرنی‪ ،‬صرع‪ ،‬بیماری پارکینسون‪ ،‬ضربه مغزی‪ ،‬میگرن‪ ،‬اختالالت گردش خون مغزی‪ ،‬تومورهای مغزی‪ ،‬بیماریهای عفونی (سیفلیس‪،‬‬
‫تب حصبه) رخ دهد (هلدن‪ 12‬و همکاران‪.)2007 ،‬‬
‫توهم منفی یک پدیدهی روانشناختی فراتشخیصی است و میتواند به عنوان عالمت سایر بیماریهای روانی‪ ،‬مثالً اختالل دوقطبی‪،‬‬
‫اختالل افسردگی اساسی‪ ،‬روانپریشی و افسردگی پس از زایمان‪ ،‬حالت تجزیهای‪ 13‬و تبدیلی عمل کند‪ .‬ضایعهی سنگین (از دست دادن‬
‫همسر) در نیمی از افراد بیوه بدون سابقهی اختالل روانی‪ ،‬تجارب حسی غیرعادی ایجاد میکند‪ .‬طی واکنش شدید نسبت به غم‪ ،‬چنین‬
‫افرادی‪ ،‬به ویژه افراد مسن که از نظر عاطفی وابسته بوده و ازدواج سعادتمندی داشتهاند‪ ،‬ممکن است مجموعهی فوق العاده ناهمگونی از‬
‫اختالالت حسی با حالتهای مختلف را تجربه کنند (کاستلنوو‪ .)2015 ،14‬بازماندگان ضایعه میتوانند هم توهم مثبت (دیدن روح یا‬
‫شنیدن صدای متوفی) را تجربه کنند و هم در موارد نادر با توهمات منفی روبهرو شوند‪ ،‬به عنوان مثال بدن را که در تابوت قرار گرفته‬
‫است‪ ،‬نبینند (اسد و شاپیرو‪ .)1986 ،15‬توهم منفی در افراد سالم نیز میتواند در نتیجهی تلقین هیپنوتیزم یا تحت تأثیر خستگی یا استرس‬
‫خود را نشان دهد‪ .‬همان طور که هوروویتس‪ )1983( 16‬اشاره کرده «اشکال بسیار ضعیف توهم منفی در زندگی روزمره رخ میدهند‪ .‬به‬
‫عنوان مثال انسان می تواند دنبال چیزی بگردد‪ ،‬مستقیماً به آن نگاه کند‪ ،‬اما در ذهنش آن را نبیند‪ .‬برخی از خیاالت و توهمات مثبت‬

‫‪1‬‬ ‫‪Negative hallucination‬‬


‫‪2‬‬ ‫‪agnosia‬‬
‫‪3 blank psychosis‬‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1399.9.12.14.9‬‬

‫‪4 blank sleep‬‬


‫‪5 Hippolyte Bernheim‬‬
‫‪6‬‬
‫‪Freud‬‬
‫‪7 Jardri, Medjkane & Thomas‬‬
‫‪8 Cotard's syndrome‬‬
‫‪9Debruyne‬‬
‫‪10 Grover‬‬
‫‪11 Walloch‬‬
‫‪12 Helldén‬‬
‫‪13 Dissociative‬‬
‫‪14 Castelnovo‬‬
‫‪15 Asaad & Shapiro‬‬
‫‪16Horowitz‬‬
‫‪195‬‬
‫رویش روان شناسی‪ ،‬سال‪ ، 9‬شماره ‪ ،12‬شماره پیاپی ‪ ،57‬اسفند ‪1399‬‬
‫‪Rooyesh-e-Ravanshenasi,9(12), 2021‬‬

‫شامل جنبهی توهم منفی هستند‪ :‬درک محرکهای واقعی از شناخت آگاهانه خارج شده و با تصاویر داخلی جایگزین میشود» (هوروویتس‪،‬‬
‫‪.)1983‬‬
‫آنچه به درک ماهیت توهم منفی و سببشناسی آن مربوط است‪ ،‬هنوز دقیقاً تعریف و کامالً مطالعه نشده است‪ .‬مدلهای توضیحی‬
‫مختلفی در این مورد وجود دارد که تقریباً میتوان آنها را به سه گروه بزرگ تقسیم کرد‪ :‬روان‪-‬فیزیولوژیک (اختالل در سطح فیزیولوژی‬
‫و ساختار مغز)‪ ،‬سایکوبیولوژیک (اختالل در سطح تعادل انتقال دهندههای عصبی) و مدلهای روانپویشی (اسد و شاپیرو‪ .)1986 ،‬ردیفی‬
‫از کارهای اختصاص داده شده به مطالعهی این پدیده نشان میدهد که شیوع توهم منفی به ویژه در رابطه با تشخیص آن در بیماران مسن‪،‬‬
‫کسانی که فقدانی را از سر گذراندهاند و در افرادی که رنج روانی شدیدی را تحمل میکنند‪ ،‬جداً دست کم گرفته شده است (هذیف توماس‪1‬‬

‫و همکاران‪. )2015 ،‬‬


‫مروری نظری بر مفهوم توهم منفی‬
‫متخصص مغز و اعصاب فرانسوی و بنیانگذار پزشکی روانتنی‪ ،‬هیپولیت برنهایم (‪ ،)1840-1919‬مؤلف اصطالح توهم منفی است‬
‫(بورگوینگون و مانوس‪ .)1980 ،2‬در سال ‪ 1884‬برنهایم عدم درک بیمار از یک شیء واقعی را که تحت تأثیر تلقین به وجود آمده بود‪ ،‬به‬
‫عنوان توهم منفی قلمداد کرد‪ .‬اگر هیپنوتیزور به گیرنده تلقین کند که ادراک یک شیء خاص را حس نکند و یا به طور انتخابی نادیده‬
‫بگیرد‪ ،‬بعد از بیدار شدن هم توهم منفی میتواند القا شود‪ .‬برخالف برنهایم‪ ،‬فروید توهم منفی را به شکل گستردهتر‪ ،‬نه فقط به عنوان‬
‫نتیجه یا پیامد تلقین‪ ،‬بلکه به عنوان یکی از عالئم رواننژندی (هیستری) تفسیر کرد‪ .‬در مورد آنا او‪ .‬که توسط بروئر در یک کار مشترک با‬
‫فروید‪ ،‬یعنی مطالعات هیستری در سال ‪ 1895‬ارائه شد‪ ،‬توهمات منفی متعددی وجود داشت (فروید و بروئر‪ .)1895 ،3‬فروید همچنین در‬
‫هذیان و رویا در گرادیوای جنسن‪( 4‬فروید‪ )1959 ،‬شخصیتی را توصیف میکند که‪ ،‬با سرکوبِ کلیت زندگی عشقی خود‪ ،‬به سمت توهم‬
‫منفیای گرایش پیدا میکند که زمینهساز هذیانهای هیستریک است‪ .‬این هذیانها که میتوانند شکل هراس هیستریک به خود بگیرند‪،‬‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫میتوانند احساسات و تصورات زنده را پاک و بعد‪ ،‬شکافهایی در روان ایجاد کنند که ممکن است منشأ روانپریشی باشند‪ .‬با وجود این‪،‬‬
‫فروید بعداً در سال ‪ ،1924‬این پدیده را عمومیت میبخشد؛ با بحث در این باره که در بسیاری از موارد‪ ،‬زمانیکه واقعیتی غیرقابلتحمل‬
‫نمیتواند ادراک شود‪ ،‬هذیان به منظور ترمیم رخنهی ایجادشده در ادراک نمایان میشود (کونتو‪ .)2017 ،5‬بنابراین‪ ،‬فروید اولین کسی بود‬
‫که پدیدهی توهم منفی را به عنوان عالمت رواننژندی توصیف کرد و ویژگیهای بروز و ناپدید شدن آن را بیان کرد‪ .‬طبق گفتهی فروید‪،‬‬
‫توهم منفی فقط نتیجهی تلقین پس از هیپنوتیزم‪ ،‬پدیدهای غیرتصادفی یا بیمعنی نیست‪ ،‬بلکه عملکردی دقیق و در وهلهی اول محافظت‪-‬‬
‫کننده را انجام میدهد (آوتونوموی‪.)2017 ،6‬‬
‫از نظر فروید توهم منفی ماهیتِ مرموزترین پدیدهای است که حتی ممکن است سرنخ سایر عالئم و به طور کلی عملکرد دستگاه ذهنی‬
‫باشد‪...« .‬هنگام تالش برای توضیح دادن توهم‪ ،‬باید نه توهم مثبت‪ ،‬بلکه توهم منفی را در نظر بگیریم» (فروید‪ .)1997 ،‬توهم منفی به‬
‫عنوان یک دفاع روانشناختی عمل میکند‪ ،‬که همزمان شناخت و عدم شناخت ادراک آسیبزا را در نظر دارد‪ .‬توهم منفی فعاالنه برخی‬
‫از دریافتهای غیرقابلتحمل و غیرقابلقبول را سرکوب میکند‪ .‬طبق نظریهی روانکاوی‪ ،‬توهم منفی مکانیزمی دفاعی است که احتما ًال‬
‫در حالت خودکار عمل میکند‪ .‬عملکرد توهم منفی این است که دریافت ناخوشایند را در مراحل اولیه قطع کند و در نتیجه ایگو موضوع‬
‫را از حالت بیمارگونهی بیشتر محافظت کند‪ .‬انکار درک و حقیقتِ یک واقعه‪ ،‬ترس را به طور خودکار خنثی میکند (حتی مانع بروز آن‬
‫میشود)‪ .‬رفع اضطراب‪ ،‬نگرانی یا سایر پیامدهای ناخوشایند چنین ادراکی را امکانپذیر میکند‪ .‬پس از آنکه فروید مفهوم دفاع انکار‬
‫(‪ )1914‬را توسعه داد‪ ،‬استفاده از مفهوم توهم منفی را در متون خود متوقف کرد‪ .‬در حقیقت‪ ،‬انکار برای فروید جایگزین توهم منفی شد‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1399.9.12.14.9‬‬

‫و معادل آن بود (بورگوینگون و مانوس‪.)1980،‬‬

‫‪1‬‬ ‫‪Hazif-Thomas‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪Bourguignon & Manus‬‬
‫‪3 Freud & Breuer‬‬
‫’‪4 Delusions and Dreams in Jensen’s ‘Gradiva‬‬
‫‪5 Kontou‬‬
‫‪6 Avtonomov‬‬
‫‪196‬‬
‫مروری نظری بر مفهوم توهم منفی آندره گرین‬
‫‪A review of Andre Green's concept of the negative hallucination‬‬

‫همچنین‪ ،‬ساندور فرنزی‪ )1929( 1‬این ایده را بسط داده که توهم منفی اولین مرحلهی روانپریشی است و به دفاعی مبتنی بر‬
‫خودشیفتگی در مقابل هجوم تروماتیک‪ 2‬هیجانات اشاره دارد‪ ،‬در حالیکه مرحلهی دوم به شکلگیری جبرانکنندهی توهمات مثبت مربوط‬
‫است‪ .‬از نظر فرنزی‪ ،‬توهم منفی باعث ایجاد شکاف در واقعیت یا تصوری مبهم از غیرواقعیت میشود و میتواند شکل مکث‪ ،‬تهی شدن یا‬
‫رخوت ذهنی به خود بگیرد که حاالتی پیش از هذیانهای روانپریشانه محسوب میشوند (کونتو‪.)2017 ،‬‬
‫توهم منفی در نظریه آندره گرین‬
‫از آنجا که عالقهی فروید به سمت درک عمیقتر و تمایز مکانیسمهای دفاعی روان سوق پیدا کرد‪ ،‬پس از سال ‪ 1917‬اصطالح توهم‬
‫منفی دیگر در آثار او مشاهده نشد‪ .‬پس از چندین دهه فراموشی حقیقی‪ ،‬پدیدهی توهم منفی مجدداً مورد تفکر روانکاوان مکتب روانکاوی‬
‫فرانسه‪ ،‬به ویژه آندره گرین‪ 3‬قرار گرفت‪ .‬به بیان آندره گرین‪ ،‬دستهای مادری که نوزادش را در آغوش میگیرد‪ ،‬روی کودک اثری باقی‬
‫میگذارد که یک چارچوب ساختاری ذهنی را شکل میدهد‪ .‬در غیاب مادر‪ ،‬از دست دادن ادراک ابژۀ مادرانه و توهم منفی نسبت به آن‪،‬‬
‫در این چارچوب ساختاری جای میگیرند‪ .‬این چارچوب ساختاری از درونیسازی محیط مادرانۀ برساخته از مراقبتهای مادرانه منتج‬
‫میشود‪ .‬تمایل ذاتی به توهم منفی در مورد مادر‪ ،‬در خاستگاه بازنماییهای اولیه نهفته است؛ از این منظر‪ ،‬توهم منفی بر تمام نظریههای‬
‫بازنمایی مقدم است‪ .‬توهم منفی‪ ،‬برای بازنمایی ابژههای جدید و سرمایهگذاری روانی روی آنها‪ ،‬فضایی بالقوه ایجاد کرده و برای تفکر و‬
‫نمادسازی‪ ،‬شرایط مناسبی فراهم میکند‪ .‬گرین‪ ،‬در توجه به نقش «غیاب دیگری» در شکلگیری روان‪ ،‬دنبالهرو عقاید وینیکات و بیون‪4‬‬

‫است‪ .‬غیابی که «واسطی میان حضور و فقدان است‪ ».‬این امر به این گزارۀ گرین منتهی میشود‪« :‬روانْ رابطۀ میان دو کالبد است که یکی‬
‫از آنها در این رابطه غایب است‪( ».‬اوریباری‪.)2018 ،5‬‬
‫از سال ‪ 1977‬تا ‪ ،1994‬آندره گرین توهم منفی را بررسی کرد و جایگاه مهمی به آن در نظریه و درمان بالینی بخشید‪ .‬گرین توهم‬
‫منفی را پدیدهای آسیبشناختی نمیدانست‪ ،‬بلکه آن را حالتی تلقی میکرد که در هر جایی از زندگی میتواند روی دهد‪ .‬بهطور خاص‪ ،‬او‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫این بحث را مطرح کرد که توهم منفی بخشی از نیروی منفی محسوب میشود‪ .‬در روانکاوی‪ ،‬امر منفی‪ ،‬آنطور که بهطور جامع توسط‬
‫گرین توصیف شده است‪ ،‬به بخشی جداییناپذیر از رانهی مرگ اشاره دارد و نیروی نابودکنندهای را شکل میدهد که از بنیادِ سوژه‬
‫ساختارزدایی و روابط او را سرشار از تعارض میکند‪ .‬این پدیده با خود حالتی نهفته و تروماتیک به همراه دارد که‪ ،‬به گفتهی گرین همچون‬
‫نابسامانیای سازمانیافته در سراسر زندگی عمل میکند (گرین‪.)1999 ،‬‬
‫توهم منفی در مورد مادر پیششرط ارضای توهمی (به تعبیر فروید)‪ ،‬تصورات‪ ،‬زندگی فانتزی و تفکر است‪ .‬همچنین‪ ،‬داللتی بر ثالثیت‬
‫و تفسیر است‪ ،‬زیرا غیاب مادر به طور ضمنی سوالبرانگیز است‪« :‬وقتی مادر میرود‪ ،‬کجا میرود؟»؛ ارجاعی ضمنی به پدر‪ ،‬چون رفتن‬
‫مادر در ذهن کودک به پدر‪ ،‬در جایگاه یار مادر‪ ،‬ربط دارد‪ .‬غیبت مادر و خیالپردازیهایی که غیابش در چارچوب ساختاری ذهن‬
‫برمیانگیزد‪ ،‬بنمایهی قواعد گرین در محیط روانتحلیلی است‪ .‬اگر این فرایندها فرصت رخ دادن پیدا نکنند و اگر یک عامل تحمیلی‬
‫بیرونی که کودک را دچار روانزخم کند‪ ،‬نگذارد غیاب امکانی فراهم کند تا فضای روانی مستحکم و عمیقی شکل گیرد‪ ،‬چه پیش میآید؟‬
‫اگر مادری‪ ،‬مانند مادری روانپریش‪ ،‬موجب وحشت کودک شود و درنتیجه‪ ،‬کودک در درونیسازی چارچوب ساختاریاش ناتوان بماند‪،‬‬
‫چه عواقبی برای مراحل اولیۀ زندگی فانتزیاش خواهد داشت؟ (کوهن و پرلبرگ‪.)2018 ،6‬‬
‫گرین خاطرنشان میکند‪ ،‬این لحظات به رویداد نهفتهای مبتنی بر فقدان اشاره دارند که زمانی در تاریخچهی سوژه اتفاق افتاده است‪:‬‬
‫فقدان روانی ابژه‪ .‬با این حال‪ ،‬این فقدان ابژه به فراق طبیعی مادر اشاره ندارد‪ ،‬بلکه به فقدان عجیبی مربوط است که در عقدهی مادر مرده‪7‬‬

‫نشان داده میشود‪ .‬عقدهی مادر مرده دال بر فقدان فیزیکی مادر نیست‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬به مرگ یا غیبت حقیقی او اشاره ندارد‪ .‬بهعالوه‪،‬‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1399.9.12.14.9‬‬

‫عقده ی مادر مرده به فقدان کلی مادر به خاطر وجود عوامل مزاحم طبیعی (پدر‪ ،‬کار و غیره) نیز طی رشد سوژه مربوط نیست‪ .‬برعکس‪،‬‬
‫عقدهی مادر مرده بیانکنندهی استعارهای است مستقل از محرومیت از ابژهی واقعی و‪ ،‬بهگونهای تناقضآمیز‪ ،‬به فقدان مادر هنگام حضورش‬
‫ارتباط دارد‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬مادری که بهلحاظ روانی غایب‪ ،‬گرچه بهلحاظ فیزیکی حاضر است (گرین‪ .)2001 ،‬گرین‪ ،‬مفهوم «عقدۀ ماد ِر‬

‫‪1‬‬ ‫‪Ferenczi‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪traumatic‬‬
‫‪3 Andre Green‬‬
‫‪4 Winnicot & Bion‬‬
‫‪5 Urribarri‬‬
‫‪6 Kohon & Perelberg‬‬
‫‪7 Dead mother complex‬‬
‫‪197‬‬
‫رویش روان شناسی‪ ،‬سال‪ ، 9‬شماره ‪ ،12‬شماره پیاپی ‪ ،57‬اسفند ‪1399‬‬
‫‪Rooyesh-e-Ravanshenasi,9(12), 2021‬‬

‫مرده»‪ ،‬ترسیم میکند تا نشان دهد روانزخمهای مربوط به مادر‪ ،‬مانند افسردگی مادر و روگردانی مادر از فرزند‪ ،‬از چه طریقی در شکلگیری‬
‫روان کودک اثر گذاشته و باعث ایجاد حفرههای روانی عمیق در ناخودآگاه او میشود؛ معنا از دست میرود و به تعبیر بیون‪ ،‬برای کودک‬
‫دیگر هیچچیزی معنی ندارد؛ و قابلیت بازنمایی و تفکیک درونروانی از میانذهنیت دچار آسیب میشود (کوهن و پرلبرگ‪ .)2018 ،‬به‬
‫طور خاص‪ ،‬فقدان در سوژه بهواسطهی مادری تثبیت میشود که بهلحاظ فیزیکی نزدیک به کودکش است ولی «دلش آنجا نیست»؛ یعنی‬
‫کسی که «ساکت و‪ ،‬در عین حال‪ ،‬پرحرف است» ‪ .‬از این رو‪ ،‬بهلحاظ روانی جدا میشود؛ یعنی کودکش را در آغوش نمیگیرد‪ ،‬بخش عمده‬
‫ی عشق و مهربانیاش را در خود نگه میدارد و‪ ،‬در نتیجه‪ ،‬کودک تهی از بازنمایی رها میشود‪ .‬بنابراین‪ ،‬به گفتهی گرین‪ ،‬مادر بهمثابهی‬
‫شخصی غایب احساس میشود و فراق او حالتی خالی را بر جای میگذارد؛ یعنی کاغذی سفید یا بازنماییِ غیبت مادر (گرین‪.)2001 ،‬‬
‫با این حال‪ ،‬مادر مرده همواره غمگین نیست‪ .‬او زمانی برای کودکش منبع سرزندگی بوده‪ ،‬اما به علت ترومایی که هنگام کمسن بودن‬
‫کودکش به آن دچار شده است‪ ،‬از طریق تبدیل بیرحمانهی خود به شخصیتی بیروح‪ ،‬عالقه و عشقش را از کودکش دریغ میکند‪ .‬به‬
‫گفتهی گرین‪ ،‬ترومایی که مادر دچارش شده است به فاجعهای غیرعادی اشاره ندارد‪ ،‬بلکه به اتفاقات عادیتری مثل مرگ فرزند در نوزادی‬
‫یا سقط جنین اشاره دارد که بسیار متداولاند‪ .‬همچنین‪ ،‬ممکن است مادر بداند که شریک زندگیاش به او خیانت میکند یا اینکه تروما‬
‫مربوط به از دست دادن پدر یا مادر خودش باشد‪ .‬البته همهی این تروماها باعث نشدهاند او تماماً افسرده شود‪ ،‬ولی موجب شدهاند انرژی‬
‫ذهنی او بر حالتی دائمی مبتنی بر سوگواریِ بیصدا متمرکز شود‪ :‬سوگواری برای شوکی که او با آن بهطور منطقی مواجه شده‪ ،‬اما به‬
‫میزانی که اهمیت داشته و شدید بوده به زبان آورده نشده است‪ .‬در نتیجه‪ ،‬ترومای غیرقابلارائهای در مادر شکل میگیرد که بهطور نهفته‬
‫به رابطهاش با کودکش نیز نفوذ میکند‪ .‬این ترومای غیرقابلارائه بهمثابهی معمایی از سوی او ابراز میشود‪ .‬گویی از اندوهی ناشناخته و‬
‫معماگونه رنج میبرد؛ اندوهی که آشکارا ابراز نمیشود و‪ ،‬بنابراین‪ ،‬هالهای در رابطه با رفتار او شکل میگیرد (کونتو‪.)2017 ،‬‬
‫ال‬
‫مسئلهای که بهوضوح تناقضآمیز مینماید این است که این تروما در رابطهی واقعیاش با کودکش مشخص نیست‪ ،‬چرا که مادر کام ً‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫در بند تروما اسیر است و این رابطهاش با کودکش است که آن را فعال میکند‪ .‬این بدان معناست که گرچه مادر بهلحاظ روانی آسیبدیده‪1‬‬

‫و از کودکش دور است‪ ،‬در واقعیت‪ ،‬کنترل بیش از حد بر کودکش دارد و بیش از حد مراقب و نگران اوست‪ .‬گرین مینویسد‪« :‬مرده و‬
‫حاضر؛ اما‪ ،‬با اینکه مرده‪ ،‬حاضر است»‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬همانطور که جد سکوف‪ 2‬مینویسد‪ ،‬مادر مرده نام غلطی است‪ ،‬نه به خاطر اغراقی‬
‫که در این عبارت وجود دارد‪ ،‬بلکه به این دلیل که صفت مرده بهطور کامل قدرت او را نشان نمیدهد او را بهطور دقیقتر میتوان نه تنها‬
‫غیرمرده‪ ،‬بلکه فشارآورنده‪ ،‬حبسکننده یا حتی‪ ،‬طبق واژگان کالین‪ ،3‬بد توصیف کرد تا بیجان (کوهون‪ .)1999 ،‬با این همه‪ ،‬مادر مرده‬
‫نه در سطحی عمیق‪ ،‬بلکه بهشکلی سطحی در زندگی کودکش حضور دارد‪ .‬به نظر میرسد که به کودکش وابسته است‪ ،‬البته نه در قالب‬
‫دلبستگیای شخصی‪ ،‬بلکه همچون اعتیادی که عمیقاً از آن بیزار است‪ .‬توماس اچ‪ .‬اوگدن‪ 4‬میگوید «معتاد به هروئین عاشق هروئین نیست‪.‬‬
‫این واقعیت که او به هر دری میزند تا آن را بهدست بیاورد به این معنا نیست که او عاشق آن است یا نسبت به آن نوعی تعلق عاطفی‬
‫دارد» (اوگدن‪ .)1999 ،‬این در مورد عقدهی مادر مرده نیز صادق است که در قالب آن‪ ،‬مادر از کودکش بیشتر مثل مادهی مخدری اعتیادآور‬
‫استفاده میکند تا شخصی با نیازهای جداگانه‪ .‬به همین دلیل است که سوژه احساس میکند مادرش در برابر شکنندگیهای انسانی مصون‬
‫است و در نتیجه‪ ،‬قادر به توجه و مراقبت نیست‪ ،‬ولی نیاز مبرمی دارد که نجات یابد (نقش ظاهراً نجاتبخش مادهی مخدر)‪.‬‬
‫همانگونه که پیشتر مطرح گردید تحکم مادر مرده تأثیر بسزایی بر کارکرد فرایندهای فکری کودک دارد‪ ،‬چرا که هیچ فضایی را برای‬
‫بازنماییهای کودکش باقی نمیگذارد‪ .‬به بیان دیگر‪ ،‬مادر بهطور عادی از نظر پنهان نمیشود؛ یعنی بهواسطهی در اختیار گذاشتن فضای‬
‫کافی برای اینکه کودکش فرایند فکریاش را فعال کند و بفهمد که مادرش او را ترک کرده و سپس ایجاد بازنماییهای نمادین خود را‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1399.9.12.14.9‬‬

‫دنبال کند‪ .‬برعکس‪ ،‬مادر تمام فضای روانی کودک را اشغال میکند و بدون اینکه اجازه دهد کودکش فقدان طبیعی و منطقی او را بازنمایی‬
‫کند‪ ،‬با او همانندسازی میکند‪ .‬این همان محیطی است که توهم منفی پدیدار میشود‪ .‬در توهم منفی‪ ،‬سوژه به دلیل نیروگذاری شدید‬
‫روانی‪ 5‬بر مادر مردهی تناقضآمیز بیحرکت میماند‪ .‬انرژی مادر‪ ،‬بهواسطهی ارسال دو پیام متضاد از سوی او مبنی بر حضور یا غیبتش‪ ،‬به‬
‫شدت در روان کودک جمع میشود‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬کودک با این سؤال مواجه میشود که آیا مادر حاضر است یا غایب؟ گویی مادرش دو‬

‫‪1‬‬ ‫‪traumatized‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪Jed Sekoff‬‬
‫‪3 Klein‬‬
‫‪4 Thomas Ogden‬‬
‫‪5 hypercathexis‬‬
‫‪198‬‬
‫مروری نظری بر مفهوم توهم منفی آندره گرین‬
‫‪A review of Andre Green's concept of the negative hallucination‬‬

‫هضمنشدهاش‪1‬‬ ‫قطاری را که از دو سوی مخالف میآیند به حرکت درآورده است‪ :‬از سویی‪ ،‬مادر به او بهواسطهی انتقال غم‪ ،‬فشار و مسائل‬
‫از درون به روان کودک فشار میآورد‪ .‬در نتیجه‪ ،‬شاید میتوان گفت‪ ،‬کودک کمبود درونی یا سیستم ایمنی روانی ضعیف مادر را به ارث‬
‫میبرد‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬مادر به کودک از بیرون و بهواسطهی حضور تحکمآمیزش فشار میآورد‪ .‬در نتیجه‪ ،‬کودک با فشاری بیرونی مواجه‬
‫میشود که فضای درونیاش به اندازهای ثبات ندارد که آن را تحمل کند‪ .‬بنابراین‪ ،‬تصادمی روانی اجتنابناپذیر خواهد بود (کونتو‪.)2017 ،‬‬
‫بنابراین به نظر گرین‪ ،‬توهم منفی فقط به درک دادههای حسی ربط ندارد‪ .‬بلکه با درک افکار نیز مرتبط است‪ .‬در مورد توهم منفی‬
‫فکر‪ ،‬برخی افکار اساسی از بین میروند‪ ،‬چون رفع شدهاند‪ .‬از وجود و فعالیتهای زیرزمینی آنها اثری نیست‪ .‬ناتوانی در گفتن‪ ،‬بیان و‬
‫توصیف دنیای درونی خود‪ ،‬از اینجا نشأت میگیرد‪ .‬گاهی اوقات به جای عالئم ذهنی‪ ،‬بیماریهای روانتنی پدید میآیند (گرین‪.)1998 ،‬‬
‫الکسیتیمیا‪ 2‬مفهومی کامالً شناخته و پذیرفته شده در روانشناسی و روانپزشکی است‪ .‬مشخصهی الکسیتیمیا مشکل در بروز و توصیف‬
‫احساسات خود‪ ،‬و ناتوانی در تفکیک و بیان شفاهی عواطف خویش است‪ .‬برخی از نویسندگان روانکاو سعی میکنند پدیدهی الکسیتیمیا‬
‫را با پدیدهی توهم منفی پیوند دهند‪ ،‬چون در این مکانیسم تحقق الکسیتیمیا را میبینند (پیرلوت و کورکوس‪ .)2012 ،3‬بعضی از‬
‫پژوهشگران معاصر عملکرد توهم منفی را بیضرر تلقی میکنند (هذیف توماس و همکاران‪ .)2015 ،‬توهم منفی‪ ،‬شخص را به طور ریشهای‬
‫از ترس‪ ،‬اضطراب‪ ،‬نیاز به انتخاب کردن و غیره نجات میدهد‪ .‬از نظر روانشناختی یک توضیح قابل درک در مورد پدیدهی توهم منفی‬
‫میتواند به عنوان مثال عدم تمایل عمیق برای دیدن یا شنیدن چیزی باشد‪ .‬در کالم اغلب میشود این عبارت را شنید‪« :‬االن نمیتوانم‬
‫ببینمت»‪ ،‬که دقیقاً گمان میرود گوینده «میبیند»‪ ،‬اما در عین حال «متوجه نمیشود»‪ ،‬کسی را که به او نگاه میکند و برداشت خودش‬
‫را‪ ،‬به طور مثال به دلیل نارضایتی‪ ،‬نادیده میگیرد‪« .‬از دل برود هر آن که از دیده برفت» همانطور که تصور میشود‪ ،‬به معنای خالص‬
‫شدن هم از ادراک و هم از بازنمایی است (آوتونوموی‪.)2017 ،‬‬
‫در حالت مربوط به عقدهی مادر مرده‪ ،‬که مادر تمامی پیامهای تناقضآمیز مذکور را انتقال میدهد‪ ،‬به خاطر سوگواری عمیق مادر و‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫متعاقباً کمبود تماسهای عاطفی میان او و کودک‪ ،‬سوژه فاجعهی از دست دادن عشق مادری و حتی تهدید فقدان خود مادر را تجربه می‬
‫کند‪ .‬بنابراین‪ ،‬سوژه‪ ،‬به منظور حفظ روان خود‪ ،‬به فرایندی دفاعی متوسل میشود و‪ ،‬با دنبال کردن حرکتی که دو جنبهی متضاد دارد‪،‬‬
‫ایگوی خود را سامان میبخشد‪ :‬نیروزدایی روانی‪ 4‬از ابژهی مادر و همانندسازی‪ 5‬ناخودآگاه با مادر مرده (گرین‪.)2001 ،‬‬
‫نیروزدایی روانی‬
‫نیروزدایی روانی هم عاطفی است و هم معطوف به بازنمایی و موجب کشته شدن ابژهی عشق به لحاظ روانی میشود که البته سوژه‬
‫بدون هیچ نفرتی آن را انجام میدهد‪ .‬در واقع‪ ،‬سوژه با روشهای متفاوت از میان آنها‪ ،‬پریشانی‪ ،‬بیخوابی و ترسهای شبانه مبارزه می‬
‫کند و در نهایت‪ ،‬موفق میشود از مادر سرمایهزدایی کند‪ .‬او ابژه را در یک لحظه حذف و فضای خود را خلق میکند که در آن‪ ،‬به گفتهی‬
‫گرین (‪ )1999‬ابژهی تعارضآمیز بیرون از ایگو قرار میگیرد‪ .‬در واقع‪ ،‬همانطور که در موردی که بوالس نشان داد دیده میشود‪ ،‬آنتونیو‬
‫کمتر ارتباط برقرار میکند و نوعی مقاومت عجیب از خود نشان میدهد؛ او در یک لحظه از تحلیلگر جدا میشود و بیوقفه خود را از بند‬
‫پیوندهای ارتباطی رها میکند‪.‬‬
‫در واقع‪ ،‬نیروزدایی روانی سبب میشود سوژه بر حالتی منفی نیروگذاری کند‪ .‬به گفتهی گرین «نیروگذاری روانی آن چیزی است که‬
‫باعث ادامهی زندگیتان میشود‪ ،‬خوب یا بد‪ ،‬اما همچنان معنادار؛ نیروگذاری روانی به این معناست که همواره دارای جریانی از انرژی‬
‫هستید که آن را در تمام فعالیتها بهکار میگیرید»‪ .‬اما نیروزدایی روانی به توقف همهی تالشها‪ ،‬به دوری از هر گونه کنش و به روگردانی‬
‫از صرف انرژی برای ایدهها و ابژهها اشاره دارد‪ .‬بهعالوه‪ ،‬نیروزدایی روانی از تصویر ایدهآل مادر‪ ،6‬همانطور که مارتین اس‪ .‬برگمان‪)1999( 7‬‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1399.9.12.14.9‬‬

‫مینویسد‪ ،‬به سرکوب آن مربوط نیست‪ .‬سازوکار سرکوب از دسترسی ناخودآگاه به خودآگاه جلوگیری میکند‪ ،‬اما آنچه سرکوب شده است‬
‫زنده باقی میماند و میکوشد از قالب سرکوب خود را بازگرداند‪ .‬در نتیجه‪ ،‬در سرکوب‪ ،‬حیات سوژه بهلحاظ درونی به قوت خود باقی می‬
‫ماند‪ .‬برعکس‪ ،‬در نیروزدایی روانی‪ ،‬گرچه ابژه از خودآگاه بیرون کشیده شده‪ ،‬سوژه همچنان بهلحاظ درونی مرده یا‪ ،‬مثل مورد آنتونیو‪ ،‬مرده‬

‫‪1‬‬ ‫‪unmetabolized‬‬
‫‪2‬‬ ‫‪Alexithymia‬‬
‫‪3 Pirlot & Corcos‬‬
‫‪4 decathexis‬‬
‫‪5 identification‬‬
‫‪6 maternal imago‬‬
‫‪7 Martin S Bergmann‬‬
‫‪199‬‬
‫رویش روان شناسی‪ ،‬سال‪ ، 9‬شماره ‪ ،12‬شماره پیاپی ‪ ،57‬اسفند ‪1399‬‬
‫‪Rooyesh-e-Ravanshenasi,9(12), 2021‬‬

‫ی متحرک است‪ .‬وقتی این اتفاق رخ میدهد‪« ،‬ایگو‪ ،‬همچون ابژه‪ ،‬به خودش بیعالقه میشود و تنها اشتیاقی برای ناپدید شدن را باقی‬
‫میگذارد‪ :‬کشیده شدن به سوی مرگ و هیچ بودن»‪ .‬از این رو‪ ،‬در نیروزدایی روانی‪ ،‬سوژه وارد حالتی مبتنی بر منفی بودن میشود که در‬
‫آن‪ ،‬آرزومندانه عدم میل به دیگری و بازگشت به حالت غیرکنشورانه را طلب میکند؛ یعنی عدم و نیستی‪ .‬در واقعیت‪ ،‬این همان حاالت‬
‫مبتنی بر ناادراکی هستند که پیشتر به آنها اشاره کردیم؛ یعنی زمانیکه ذهن تهی میشود یا حافظه از کار میافتد (گرین‪.)1986 ،‬‬
‫همانندسازی‬
‫کودک بهگونهای تناقضآمیز‪ ،‬به منظور جبران افراطی این فقدان و بدون اینکه از آن مطلع باشد‪ ،‬با ابژه همانندسازی میکند‪ .‬او با ابژه‬
‫تناسبی واکنشی‪ 1‬برقرار میکند و در آخر‪ ،‬موفق میشود‪ ،‬نه بهواسطهی شباهت به آن‪ ،‬بلکه با تبدیل شدن خودش به ابژه‪ ،‬سوژه را تصاحب‬
‫کند‪ .‬از این رو‪ ،‬سوژه مادر را درونی و با زنده نگه داشتنِ ابدی او در خاطرش‪ ،‬حضور مادر او را تسخیر میکند (گرین‪ .)1986 ،‬از این‬
‫گذشته‪ ،‬همانطور که گرین تصریح میکند‪ ،‬سوژه بدین شکل (همانندسازی مثبت) با مادر همانندسازی نمیکند‪ ،‬بلکه این همانندسازی‬
‫با «حفرهای صورت میگیرد که (از سوی مادر) بهواسطهی نیروزدایی روانی باقی مانده است» (همانندسازی منفی)‪ .‬این بدان معناست که‬
‫سوژه با یافتن موضعی مبتنی بر هویتی مثبت‪ ،‬خودش لزوماً به والدی مرده بدل نمیشود‪ ،‬بلکه با عاطفهای که از مادرش به جای مانده‬
‫است همانندسازی میکند؛ غم و تهی بودن حفرهی مادر سوژه را تحتالشعاع قرار میدهد و او نیز غمگین و تهی میشود‪ .‬بهعالوه‪ ،‬گرین‪،‬‬
‫با واژهی حفره‪ ،‬وجههای مثبت به غیبت میبخشد‪ .‬او میگوید این حفره یا وقفه به خألیی ساده اشاره ندارد‪ ،‬بلکه به «شالودهی چیزی بدل‬
‫میشود که واقعی است»؛ یعنی «تنها چیز واقعی» (گرین‪ .)1997 ،‬به گفتهی یکی از بیماران‪« ،‬تمام آن چیزی که دارم آن چیزی است که‬
‫ندارم»‪ .‬این بدان معناست که شکاف به واقعیت تبدیل میشود؛ واقعیتر از ابژههای کنونیای که وجود دارند‪ .‬بنابراین‪ ،‬غیبت ملموس می‬
‫شود و شکل میگیرد‪.‬‬
‫بنابر گزارهی گرین‪ ،‬توهم منفی فرایندهای دوالیهی نیروزدایی روانی‪ /‬همانندسازی به شکل خاصی از بازنمایی عینیت میبخشد‪ .‬به‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫طور خاص‪ ،‬از سویی‪ ،‬سوژه از مادر نیروزدایی روانی میکند و نیروگذاری شدید روانی بر غیبت او را در قالب کالم بیان نمیکند‪ .‬از سوی‬
‫دیگر‪ ،‬نمیتواند اثر این نیروگذاری شدید روانی را خنثی کند و در واقع‪ ،‬این اثر بهقدری منکوبکننده میشود که ناتوانی سوژه در تفکر در‬
‫قالب بازنمایی کالمی را تداوم میبخشد‪ .‬به همین دلیل است که آنتونیو «از بالیی صحبت میکند که سرش آمده بود»‪ .‬او احساسی مبهم‬
‫و کلی را تجربه میکند که نمیتواند آن را به زبان بیاورد و تنها بهلحاظ عاطفی بازنمایی و تجربه میشود‪ .‬این عاطفهای است که حس‬
‫وحالی منفی دارد و شکل معماگونه به خود میگیرد (کونتو‪.)2017 ،‬‬
‫‪2‬‬
‫توهم منفی به عنوان فضای گذار‬
‫گرین به میزان چشمگیری تحت تأثیر وینیکات و خصوصاً تعبیر او از فانتزی بهمثابهی فضایی خاص بوده است‪ .‬وینیکات‪ ،‬در اثر خود‬
‫با عنوان بازی و واقعیت‪ ،)1971( 3‬از «ناحیهی بینابینیای در رابطه با تجربه سخن میگوید که هم واقعیت درونی و هم زندگی بیرونی در‬
‫آن سهم دارند»‪ .‬به نظر او‪ ،‬این فضا در فاصلهی زمانیِ بعد از غیبت مادر و هنگامی عمل میکند که کودک چند الگوی شخصی کارکردی‬
‫را به منظور غلبه بر فقدان مادر ایجاد میکند‪ .‬در کل‪ ،‬این حالت را میتوان بهمثابهی فضایی خیالی تلقی کرد؛ برساختی فضایی‪ -‬زمانی که‬
‫برای سوژه همچون تسلیدهندهای در جهت کنار آمدن با درد فراق عمل میکند (وینی کات‪.)1953 ،‬‬
‫میتوان گفت توهم منفی موقعیتی روانی ایجاد میکند؛ قلمرویی فضایی نزدیک به فضای گذار وینیکات‪ .‬این موقعیت‪ ،‬با پوشش‬
‫غیرواقعی خود‪ ،‬وقتی که واقعیت به لحاظ روانی خصمانه است و لحظهای بههمفشرده از تجربه را بهدست میدهد‪ ،‬از سوژه در مقابل‬
‫احساسات درونی و بیرونی محافظت میکند (گرین‪ .)2001 ،‬با این همه‪ ،‬تفاوتی اساسی با مفهوم وینیکات این است که توهم منفی فضای‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1399.9.12.14.9‬‬

‫گذار مثبتی را‪ ،‬آنطور که وینیکات آن را بهکار میبرد‪ ،‬شکل نمیدهد‪ ،‬چرا که به فرایند سوگواریای موفقیتآمیز و واقعی نمیانجامد‪،‬‬
‫بلکه‪ ،‬برعکس‪ ،‬شاید بتوان گفت به فضای گذار منفیای اشاره دارد (گرین‪.)1999 ،‬‬
‫بنابراین طبق اظهارات گرین نیروی منفی همواره و بهصورت پیشفرض متضمن وجود ابژه است‪ .‬این موضوع بهطور جداییناپذیری در‬
‫پیوند با روابط‪ ،‬الگوهای ارتباطی و همبستگیهاست و امر منفی‪ ،‬با تحلیل بردن آنها‪ ،‬وارد این روابط میشود‪ .‬به نظر گرین‪ ،‬این تحلیل‬
‫رفتن را نمیتوان بهمثابهی تمایل به تخریب از حیث جدایی از سوژهها دانست‪ ،‬بلکه میتوان آن را تخریب نظم روابط بین این سوژهها‬

‫‪1‬‬ ‫‪reactive symmetry‬‬


‫‪2‬‬ ‫‪transitional space‬‬
‫‪3 playing and Reality‬‬
‫‪200‬‬
‫مروری نظری بر مفهوم توهم منفی آندره گرین‬
‫‪A review of Andre Green's concept of the negative hallucination‬‬

‫قلمداد کرد‪ .‬این بدان معناست که گرچه پیوندهای ارتباطی بین سوژهها حفظ میشوند‪ ،‬منفی بودن و بیتفاوتی به آنها رسوخ میکند‪.‬‬
‫این بهواقع تخریب محسوب نمیشود‪ ،‬بلکه ساختارزدایی بهحساب میآید‪ .‬بنابراین‪ ،‬سوژهها بهلحاظ فیزیکی در کنار هم باقی میمانند‪ ،‬اما‬
‫بهلحاظ روانی از یکدیگر فاصله میگیرند‪ .‬این خصیصهی منفی در توهم منفی کامالً آشکار است؛ پدیدهای که در آن‪ ،‬گرچه سوژه پیوندش‬
‫را با دیگری قطع نمیکند‪ ،‬بهواسطهی محفوظ نگاه داشتن پیوندی منفی‪ ،‬بهلحاظ روانی از دیگری جدا میشود‪ .‬از این رو‪ ،‬میتوان فرض‬
‫کرد که‪ ،‬در توهم منفی‪ ،‬سوژه عقدهی مادر مرده را تکرار میکند‪ .‬او بهتناوب دچار احساس فقدانی میشود که فیزیکی نیست‪ ،‬بلکه روانی‬
‫است و‪ ،‬در نتیجه‪ ،‬تجربهی سوگواری ناتمامی را زنده میکند که‪ ،‬در آخر‪ ،‬او را از درون تهی میکند‪ .‬توهم منفی به بازنمایی واقعی این‬
‫تهی بودن بدل میشود‪ .‬این پدیده بهتناوب در زندگی شخص رخ میدهد و از این رو‪ ،‬بهواسطهی ساختارزدایی از ادراک‪ ،‬تابع پیشفرض‬
‫های نیروی منفی است‪ .‬بنابراین‪ ،‬احساسات پیدرپیِ ناادراکی‪ ،‬نوستالژی و پوشش مالیخولیایی آنها و همچنین‪ ،‬تهی بودن ذهن و ناتوانی‬
‫سوژه در تمرکز‪ ،‬به یاد آوردن و احساس خالقیت داشتن معنا و مضمون پیدا میکنند (کونتو‪.)2017 ،‬‬

‫بحث و نتیجهگیری‬
‫توهم منفی برای آندره گرین اصطالحی تعیینکننده است‪ ،‬چرا که آن را به منظور بسط سایر مفاهیم و شرایط بالینیای که در اثرش‬
‫دربارهی امر منفی بسیار به آنها پرداخته است‪ ،‬استفاده کرده است‪ .‬توهم منفی پدیدهای پاتولوژیک نیست‪ ،‬بلکه ساختاری روانی است که‬
‫به ادراکی حقیقی اشاره ندارد‪ ،‬بلکه مربوط به بازنمایی غیبت ابژه است‪ .‬بدین ترتیب‪ ،‬همانطور که گرین مینویسد «این غیبتِ بازنمایی به‬
‫مانند نبود تصویر در آینه نیست‪ ،‬بلکه بازنماییِ غیبتِ بازنمایی است»‪ .‬این بدان معناست که توهم منفی به بَرساختی غیرواقعی و خیالی‪،‬‬
‫جعبهای تهی‪ ،‬مملو از عدم وجود یا‪ ،‬به عبارت دیگر‪ ،‬به خیال و به گفتهی گرین‪ ،‬به یک نوواقعیت اشاره دارد‪ .‬در این مقاله‪ ،‬بعد از مروری‬
‫نظری بر این مفهوم در آثار فروید و فرنزی‪ ،‬بر این برساخت بالینی متمرکز شدیم و تالش کردیم به این موضوع پی ببریم که توهم منفی‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫بهمثابهی امری فینفسه تهی چگونه میتواند امر منفی‪ ،‬ناگفته و همواره نهفته را بازنمایی کند‪ .‬سپس‪ ،‬منشأ منفی بودن در سوگواری مادر‪،‬‬
‫یعنی مرثیهی ناگفتهی او‪ ،‬دنبال شد‪ .‬بدین منظور‪ ،‬اثر آندره گرین راجع به امر منفی و برخی پارهها از نظریهاش در باب مادر مرده را پی‬
‫گرفتیم‪ .‬ودر آخر‪ ،‬تمرکزمان به توهم منفی بهمثابهی ساختاری فضایی‪ -‬زمانی معطوف گردید که در زندگی سوژه رخ میدهد و خصوصیات‬
‫ویژهای را نشان میدهد که به فضای گذار وینیکات مربوطند‪ .‬امید است با بسط این مفهوم زمینه آشنایی متخصاصان حوزه سالمت روان‬
‫فراهم گشته و زمینه پژوهش های مفصلتر در راستای سنجش و درمان این موضوع فراهم گردد‪.‬‬

‫منابع‬
‫‪Asaad, G., & Shapiro, B. (1986). Hallucinations: theoretical and clinical overview. The American journal of psychiatry, 143‬‬
‫‪(9), 1088-1097.‬‬
‫‪Avtonomov, D. A. (2017). Negative Hallucination. The history of the concept, psychopathology and its potential position‬‬
‫‪in the clinical practice. Neurological Bulletin, 49(3), 78-84. (in Russian).‬‬
‫‪Bergmann, M. S. (1999). Anna Freud, Leo Rangell and André Green. The Dead Mother: The Work of André Green, 195.‬‬
‫‪Bollas, C. (1999). Dead mother, dead child. NEW LIBRARY OF PSYCHOANALYSIS, 87-108.‬‬
‫‪Bourguignon, A., & Manus, A. (1980, February). Negative hallucination, denial of reality and scotomization. In Annales‬‬
‫‪medico-psychologiques, 138(2), 129-153.‬‬
‫‪Castelnovo, A., Cavallotti, S., Gambini, O., & D’Agostino, A. (2015). Post-bereavement hallucinatory experiences: A critical‬‬
‫‪overview of population and clinical studies. Journal of affective disorders, 186, 266-274.‬‬
‫‪Debruyne, H., Portzky, M., Van den Eynde, F., & Audenaert, K. (2009). Cotard’s syndrome: a review. Current psychiatry‬‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1399.9.12.14.9‬‬

‫‪reports, 11(3), 197-202.‬‬


‫‪Ferenczi, S. (1929). The unwelcome child and his death-instinct. International Journal of Psycho-Analysis, 10, 125-129.‬‬
‫‪Freud, S. (1959). Delusions and dreams in Jensen's Gradiva. In The Standard Edition of the Complete Psychological Works‬‬
‫‪of Sigmund Freud, Volume IX (1906-1908): Jensen's ‘Gradiva’and Other Works (pp. 1-96).‬‬
‫‪Freud, S. (1989). The psychopathology of everyday life. WW Norton & Company.‬‬
‫‪Freud, S. (1997). General psychological theory: Papers on metapsychology (Vol. 6). Simon and Schuster.‬‬
‫‪Freud, S., & Breuer, J. (1895). Studien iiber Hysterie. Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund‬‬
‫‪Freud.‬‬
‫‪Green, A. (1980). Moral narcissism. International Journal of Psychoanalytic Psychotherapy, 8, 243-269.‬‬
‫‪Green, A. (1986). On private madness. London: Hogarth.‬‬
‫‪Green, A. (1997). The intuition of the negative in playing and reality. International journal of psycho-analysis, 78, 1071-‬‬
‫‪1084.‬‬
201
1399 ‫ اسفند‬،57 ‫ شماره پیاپی‬،12 ‫ شماره‬، 9‫ سال‬،‫رویش روان شناسی‬
Rooyesh-e-Ravanshenasi,9(12), 2021

Green, A. (1998). The primordial mind and the work of the negative. International Journal of Psycho-Analysis, 79, 649-665.
Green, A. (1999). The work of the negative. London and New York: Free Association Books
Green, A. (2001). Life Narcissism, Death Narcissism, trans. A. Weller. London and New York: Free Association Books, 9.
Grover, S., Aneja, J., Mahajan, S., & Varma, S. (2014). Cotard's syndrome: Two case reports and a brief review of literature.
Journal of neurosciences in rural practice, 5(1), 59.
Hazif-Thomas, C., Stephan, F., Walter, M., & Thomas, P. (2015). Hallucination négative, conscience de soi et avancée en
âge. L'Encéphale, 41(2), 168-173.
Helldén, A., Odar-Cederlöf, I., Larsson, K., Fehrman-Ekholm, I., & Lindén, T. (2007). Death delusion. Bmj, 335(7633), 1305-
1305.
Horowitz, M. J. (1983). Image formation and psychotherapy (Vol. 1). Jason Aronson.
Jardri, R., Medjkane, F., & Thomas, P. (2016). Erratum to" Is negative hallucination still a viable concept?" L'Encephale,
42(5), 495.
Kohon, G. (Ed.). (1999). The dead mother: The work of André Green. Psychology Press.
Kohon, G., & Perelberg, R. J. (Eds.). (2018). The Greening of Psychoanalysis: Andre Green's New Paradigm in
Contemporary Theory and Practice. Routledge.
Kontou, C. (2017). Negative Hallucination as the Representation of the Unrepresentable. EC Psychology and Psychiatry, 5,
142-149.
Ogden, T. H. (1999). Analysing forms of aliveness and deadness of the transference-countertransference. NEW LIBRARY OF
PSYCHOANALYSIS, 128-148.
Pirlot, G., & Corcos, M. (2012). Understanding alexithymia within a psychoanalytical framework. The international journal
of psychoanalysis, 93(6), 1403-1425.
Urribarri, F. (2018). On clinical thinking: the extension of the psychoanalytic field towards a new contemporary paradigm.
In The Greening of Psychoanalysis. Routledge.
Walloch, J. E., Klauwer, C., Lanczik, M., Brockington, I. F., & Kornhuber, J. (2007). Delusional denial of pregnancy as a
special form of Cotard’s syndrome. Psychopathology, 40(1), 61-64.
Winnicott, D. W. (1953). Transitional objects and transitional phenomena—a study of the first not-me possession.
International journal of psycho-analysis, 34, 89-97.
[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11 ]
[ DOR: 20.1001.1.2383353.1399.9.12.14.9 ]
202
‫مروری نظری بر مفهوم توهم منفی آندره گرین‬
A review of Andre Green's concept of the negative hallucination
[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11 ]
[ DOR: 20.1001.1.2383353.1399.9.12.14.9 ]

Powered by TCPDF (www.tcpdf.org)

You might also like