مروری نظری بر مفهوم سوپرایگو از منظر رویکردهای روانکاوی

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 12

‫رویش روان شناسی‪ ،‬سال‪ ،11‬شماره‪ ،1‬شماره پیاپی ‪ ،70‬فروردین ‪1401‬‬

‫‪Rooyesh-e-Ravanshenasi Journal(RRJ),11(1), 2022‬‬

‫مروري نظري بر مفهوم سوپرایگو از منظر رویکردهاي روانکاوي‬


‫‪A theoretical review of the concept of superego from the perspective of‬‬
‫‪psychoanalytic approaches‬‬

‫‪Dr. Elham Moosavian‬‬ ‫دکتر الهام موسویان‬


‫‪P.hD in Clinical Psychology, Faculty Of Education‬‬
‫‪and Psychology, Shiraz University, Shiraz, Iran.‬‬ ‫دکترای روانشناسی بالینی‪ ،‬دانشکدۀ علوم تربیتی و روانشناسی‪ ،‬دانشگاه‬
‫‪elham_moosavian@yahoo.com‬‬ ‫شیراز‪ ،‬شیراز‪ ،‬ایران‪.‬‬

‫‪Abstract‬‬ ‫چکیده‬
‫‪The aim of this research was to investigate the concept‬‬
‫‪of the superego from the perspective of psychoanalytic‬‬ ‫هدف از مقاله حاضر بررسی مفهوم سوپرایگو از منظر رویکردهای روانکاوی‬
‫‪approaches, in particular the theory of Freud and Anna‬‬ ‫و به طور خاص نظریه فروید و آنا فروید و سایر نظریهپردازان شاخص روابط‬
‫‪Freud and other theories of object relations (Klein and‬‬
‫موضوعی (کالین و بیون) و مکتب مستقل بریتانیا (فربرن و وینیکات)‬
‫‪Bion) and the British Independent School (Fairbairn‬‬
‫‪and Winnicott). Given the significant role of the‬‬ ‫است‪ .‬با توجه به نقش قابلتوجه سوپرایگوی مرضی در اختالالت روانی‪،‬‬
‫‪pathological superego in psychological disorders, a‬‬ ‫درک بهتر این مفهوم و عوامل زمینهساز شکلگیری سوپرایگوی مرضی در‬
‫‪better understanding of this concept and the context of‬‬
‫‪the formation of pathological superego formation is‬‬ ‫راستای فهم مکانیسمهای زمینهساز اختالالت روانی و در نتیجه درمان آنها‬
‫‪very effective in order to understand the underlying‬‬ ‫تاثیر بسزایی دارد‪ .‬از منظر بسیاری از رویکردهای روانکاوی و روانپویشی‬
‫‪mechanism of mental disorders and their treatment.‬‬
‫‪For many psychoanalytic and psychodynamic‬‬ ‫هدف نهایی درمان چیزی نیست جز مقابله با خواستههای سوپرایگو‪ ،‬و‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫‪approaches, the ultimate goal of treatment is to counter‬‬ ‫سپس در نتیجة آن‪ ،‬تقویت ایگوی تضعیفشده و کمک به آن برای بازیابی‬
‫‪the demands of the superego and then strengthen the‬‬
‫‪weakened ego and help it regain control of the‬‬
‫تسلط خود بر حیات ذهنی سوژه‪ .‬بنابراین جدا کردن بخشهای ایگو از‬
‫‪subject's mental life. Therefore, separating the ego‬‬ ‫سوپرایگو و به چالش کشیدن بیمار برای توقف خودتخریبی و اولویت دادن‬
‫‪parts from the superego and challenging the patient to‬‬ ‫به بخش سالم خود و جایگزینی سوپرایگوی مشفق به جای سوپرایگوی‬
‫‪stop self-destruction and prioritize his healthy part,‬‬
‫‪and replacing the compassionate superego with the‬‬ ‫پرخاشگر باید از اهداف اصلی همه رویکردهای درمانی باشد‪.‬‬
‫‪aggressive superego should be one of the main‬‬
‫‪therapeutic practices.‬‬
‫واژههاي کلیدي‪ :‬سوپرایگو‪ ،‬نظریههای روانکاوی‪ ،‬فروید‪ ،‬نظریه روابط‬
‫‪Keywords: superego, psychoanalytic theory, freud‬‬
‫‪theory, object relation theory‬‬ ‫موضوعی‬

‫ویرایش نهایی‪ :‬فروردین ‪1401‬‬ ‫پذیرش‪ :‬دي ‪1400‬‬ ‫دریافت ‪ :‬مرداد ‪1400‬‬ ‫نوع مقاله ‪ :‬تحلیلی‬

‫مقدمه‬

‫به دلیل اهمیت نقش سوپرایگو‪ 1‬در آسیب شناسی روانی بررسی این مفهوم از منظر رویکردهای روانکاوی حائز اهمیت است‪ .‬اما در ابتدا‬
‫تعریف مفهوم سوپرایگو و بررسی تمایز و تشابه آن با سایر مفاهیم مرتبط‪ ،‬منجر به فهم بهتر مفهوم سوپرایگو به طور خاص میگردد‪.‬‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5‬‬

‫سیستم سوپرایگو‪ ،‬در کلیترین معنایش‪ ،‬شامل جنبههایی از ذهن است که ربط مستقیم و غیرمستقیمی به اخالقیات درونی و بیرونی‬
‫دارند‪ .‬چنین ساختار کلی چترواژهای برای چندین مفهوم مرتبط است‪ :‬سوپرایگو (به معنای دقیق)‪ ،‬ایگوی آرمانی‪ ،2‬ایگو و وجدان‪.3‬‬
‫در معنای کلی‪ ،‬کارکردهای سیستم سوپرایگو عبارتند از تحت نظر گرفتن ایگو‪ ،‬تعیین ارزشها و استانداردها‪ ،‬داوری‪ ،‬اعمال مجازات‬
‫بر خود (و دیگری)‪ .‬اما واژهی سوپرایگو را‪ ،‬در محدودترین مفهومش‪ ،‬میتوان قسمتی از ذهن شخص دانست که مراقب ایگو است‪ ،‬داوریاش‬

‫‪1 superego‬‬
‫‪2 ideal ego‬‬
‫‪3 conscience‬‬
‫‪14‬‬
‫مروری نظری بر مفهوم سوپرایگو از منظر رویکردهای روانکاوی‬
‫‪A theoretical review of the concept of superego from the perspective of psychoanalytic approaches‬‬

‫میکند‪ ،‬از ایگو انتقاد میکند و مجازاتش میکند‪ .‬عمدتاً ناهوشیاراست و ت وان خود را از منابع عمیقاً ناهوشیار میگیرد (یعنی از «اید‪.)»1‬‬
‫این قسمت از ذهن میتواند سختگیرانه و ظالمانه بر ایگو و یا دیگری عمل کند‪ ،‬اما میتواند برخورد مالیمتر و مهرآمیزتری هم داشته‬
‫باشد (بارنت‪ 2‬و همکاران‪.)2018 ،‬‬
‫ایگوی آرمانی را میتوان بازنمود استانداردهایی دانست که سوپرایگو با این استانداردها دربارهی ایگو داوری میکند‪ .‬از آنجا که سوژه‬
‫این آرمان را اولین بار با درونی کردن ویژگی هایی که از مراقبین اولیه در اوان کودکی استنباط کرده است ایجاد میکند‪ ،‬ایگوی آرمانی‬
‫جنبههای هشیار و ناهشیار دارد (شاسگه‪-‬اسمیرل‪ .)1975 ،3‬رابطه ی ایگو با ایگوی آرمانی مبتنی بر میل به رشد و تحول مطابق با‬
‫استانداردهای آن است‪ .‬برعکس‪ ،‬رابطه اش با سوپرایگو به دلیل آرزوهای برآورده نشده پیوند تنگاتنگتری با اضطراب دارد‪ .‬گرایش به سمت‬
‫آرمانیسازی کردن و انتقاد از جنبههایی از این سی ستم است تا به جای همکاری با هم تعارض داشته باشند‪ ،‬و همین نیز به تجارب شایع‬
‫و بیمارگونهی بیزاری از خود منجر میشود (بلوس‪)1972 ،4‬‬
‫وجدان شخص را معموالً «صدای درون» توصیف می کنند و از این لحاظ به معرفت آگاهانه و به طور کلی خودآگاهی انسانی نزدیک‬
‫است‪ .‬وجدان آشکارا ایدهای بسیار قدیمی است که بسیار تعریف و توصیف شده است‪ .‬پیشینهی تحقیقاتی وسیع و جامعی دربارهی مفهوم‬
‫وجدان وجود دارد که اعضای رشتههای علمی بسیاری را برانگیخته است تا دربارهی آن بنویسند‪ .‬چنین مشارکتهایی از متخصصان الهیات‪،‬‬
‫فیلسوفان‪ ،‬روانشناسان‪ ،‬مردمشناسان و نویسندگان ادبی‪ ،‬و همینطور از روانکاوان نشأت گرفتهاند (بارنت و همکاران‪.)2018 ،‬‬
‫همانگونه که شرح داده شده این مفاهیم مرتبط و در عین حال متمایز از هم هستند‪ .‬هدف از مقاله حاضر بررسی مفهوم سوپرایگو در‬
‫معنای خاص از منظر نظریه فروید‪ 5‬و آنا فروید‪ 6‬و سایر نظریه پردازان شاخص روابط موضوعی‪( 7‬کالین‪ 8‬و بیون‪ ) 9‬و مکتب مستقل بریتانیا‬
‫(فربرن‪ 10‬و وینیکات‪ ) 11‬است‪ .‬با توجه به نقش قابل توجه سوپرایگو مرضی در اختالالت روانی درک بهتر این مفهوم و عوامل زمینه ساز‬
‫شکلگیری سوپرایگو مرضی در راستای فهم بهتر مکانیسمهای زمینه ساز اختالالت روانی و در نتیجه درمان آنها تاثیر بسزایی دارد‪.‬‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫سوپرایگو در نظریه فروید‬


‫این موضوع که بخش خاصی از ذهن انسان دارای کارکردی خودنظارهگر‪ ،‬خودقضاوتگر و بخصوص خودانتقادگر است در نخستین‬
‫گمانههای نظری فروید در مطالعاتی در باب هیستری (فروید‪ )1895 ،‬به چشم میخورد‪ .‬برای مثال‪ ،‬طی توضیحاتش دربارۀ مکانیزم دفاعی‪،‬‬
‫سرکوب و مقاومت توضیح میدهد که چگونه فکری که به ذهن خطور میکند از حیطة هوشیاری و حافظه بیرون رانده و خارج از آن نگاه‬
‫داشته میشود‪ .‬از فرایندی که به موجب آن این فکر تهدیدآمیز از ضمیر هوشیاری دور نگه داشته میشود با عنوان «سانسور و سانسورکردن»‬
‫یاد میشود (فروید‪.)1895 ،‬‬
‫فروید (‪ ) 1900‬در کتاب تاویل رویا مفهوم سانسور را روشن تر مطرح کرد و ارتباط آن با فرایند تحریف (که در آن افکار پنهان درون‬
‫رویا‪ ،‬از طریق دستکاری محتوای رویا‪ ،‬پوشانده میشوند) مشخص میشود‪ .‬فروید این عمل سانسور را «عامل دوم» مینامید و آن را یک‬
‫نیروی روانی قوی‪ ،‬سختگیر‪ ،‬پرتوقع و مسلط میدانست‪ .‬او همچنین توضیح میدهد که چگونه سوژه به جایی میرسد که از سانسور‬
‫میترسد و چگونه میتوان در برخی مواقع سانسور را دور زد‪ .‬سانسور در رویاها به اجبار بیان آرزویی را که سعی دارد به هوشیاری راه پیدا‬
‫کند تحریف میکند‪ .‬او همچنین اشاره می کند که انگیزۀ این وضعیت روانی با عامل سکس مرتبط است و برخی افکار جنسیشده‪ 12‬در پی‬
‫بهرسمیت شناختهشدن توسط ضمیر هوشیاری هستند‪ ،‬اما «توسط سانسور ممنوع میشوند» (فروید‪.)1900 ،‬‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5‬‬

‫‪1 .The Id‬‬


‫‪2 Barnett‬‬
‫‪3 .Chasseguet-Smirgel‬‬
‫‪4 .Blos‬‬
‫‪5 Freud‬‬
‫‪6 Anna Freud‬‬
‫‪7 Object relation‬‬
‫‪8 Klein‬‬
‫‪9 Bion‬‬
‫‪10 Fairbairn‬‬
‫‪11 Winnicott‬‬
‫‪12 sexualized‬‬
‫‪15‬‬
‫رویش روان شناسی‪ ،‬سال ‪ ،11‬شماره‪ ،1‬شماره پیاپی ‪ ،70‬فروردین ‪1401‬‬
‫‪Rooyesh-e-Ravanshenasi Journal(RRJ),11(1), 2022‬‬

‫ایدۀ جنبة سانسورگر ذهن بعدها توسط فروید (‪ )1914‬در مقالة کالسیک او‪ ،‬دربارۀ نارسیسیسم‪ ،1‬بسط بیشتری یافت‪ .‬او در این اثر‬
‫توضیح میدهد که چگونه سهم معینی از «لیبیدوی ایگو»‪ 2‬در جریان فرایند نرمال رشد به صیانت از نفس به خود‪ 3‬تعلق میگیرد‪ .‬از دید‬
‫‪4‬‬
‫فروید‪ ،‬این نوع لیبیدو با نوعی که نسبت به موضوع وجود دارد متفاوت است‪ .‬در این مقاله فروید برای نخستین بار اصطالح ایگوی آرمانی‬
‫را معرفی میکند‪ :‬مفهومی که مقدمة طرح سوپرایگو شد‪ .‬مطابق ت عریف فروید‪ ،‬ایگوی آرمانی تصور خود است از آنچه که آرزو دارد باشد‪.‬‬
‫او همچنین میگوید که هر جنبه ای از رفتار سوژه که در تعارض با ایگوی آرمانی باشد موجب بروز احساس شرم و گناه میشود (فروید‪،‬‬
‫‪ .) 1914‬فروید اصطالح «ایگوی آرمانی» را در معنایی مشابه با ایگوی ایدهآل به کار میبرد و میان این دو اصطالح تمایزی قائل نمیشود‬
‫(الپالنش و پونتالیس‪ .)1973 5،‬بهگفتةی فروید‪ ،‬یک فرد در درون خود تصویری ایدهآل ایجاد میکند و این تصویر به معیاری برای سنجش‬
‫ایگوی واقعی او تبدیل میشود‪ ،‬در حالی که ممکن است دیگری چنین کاری انجام ندهد‪ .‬در مورد اول‪ ،‬این ایگوی آرمانی به الگوی هدفی‬
‫تبدیل میشود که خود از آن پیروی می کند‪ .‬بنابراین‪ ،‬نارسیسیزم سوژه بر این ایگوی آرمانی جدید استوار میشود و درست مثل ایگوی‬
‫نورس‪ 6‬به احساس کمال میرسد‪ .‬سوژه این احساس کمال ازدسترفته را در فرم جدیدی از ایگوی آرمانی جستجو میکند که‪ ،‬طبق گفتة‬
‫فروید‪« ،‬جانشینی برای نارسیسیزم اولیة او در زمان کودکی است که در آن او ایدهال خودش بود» (فروید‪.)1914 ،‬‬
‫مفهوم ایگوی آرمانی و رابطة آن با ایگو به طور مفصلتری در مقالة روانشناسی گروهی و تحلیل ایگو (فروید‪ )1921 ،‬مورد بررسی‬
‫قرار گرفته است‪ .‬در همین مقاله است که فروید مفهوم همانندسازی‪ 7‬را برای نخستین بار به کار میبرد و آن را «اولین مورد از ابراز پیوند‬
‫عاطفی با شخص دیگر» تعریف میکند‪ .‬مفهوم همانندسازی برای فهم بهتر ایگوی آرمانی و نظریة عقدۀ اودیپ‪ ،‬که او آن را با عبارات کلی‬
‫«تمامیِ ا حساساتی که کودک در رابطه با والدین خود و تعامالتی که ممکن است با آنان داشته باشد تجربه میکند» توصیف میکند‪،‬‬
‫اهمیت باالیی دارد (نیو‪ .)1991 8،‬همانندسازی عبارت است از فرایند تحولی که در آن فرد «ایگوی خود را بر اساس ایگویی که به عنوان‬
‫الگوی خود پذیرفته» مدلسازی میکند و طی این فرایند موضوع در ایگو درونفکنی میشود (بارنت و همکاران‪.)2018 ،‬‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫فروید (‪ ) 1917‬در ماتم و مالنکولی از مثال بالینی مالنکولی (به معنی افسردگی‪ )9‬استفاده میکند تا توضیح دهد که چگونه ایگو به‬
‫دو بخش تقسیم میشود و یکی از بخشها علیه دیگری برمیآشوبد‪ .‬او برای این بخش خشن عناوین مختلفی را بهکار میبرد (برای مثال‪:‬‬
‫ایگوی آرمانی‪ ،‬عامل معترض‪ 10،‬دستگاه سانسور) و آن را عامل اصلی سرکوب معرفی میکند‪ .‬او سپس این وضعیت بیمارگونه را با وضعیت‬
‫سالمی که در آن ایگوی آرمانی با وجود معترض بودن به ایگو اینگونه افراطی عمل نمیکند مقایسه میکند (فروید‪.)1921 ،‬‬
‫ایگو و اید (فروید‪ )1923 ،‬اولین مقالة رسمی منتشرشدهای است که فروید در آن از اصطالح سوپرایگو استفاده میکند (سوپرایگو در‬
‫زبان آلمانی ‪ Uber Ich‬است که معنای لفظی آن «فراتر از ایگو‪ ،‬من یا خود» است)‪ .‬او در این مقاله نظرات خود را دربارۀ همانندسازی‪،‬‬
‫که در باال به آن اشاره شد‪ ،‬بسط میدهد و عنوان می کند که سوپرایگو حاصل تغییرات ایگوست که در نتیجة همانندسازی کودک با‬
‫شخصیت والدین خود اتفاق میافتد‪ .‬او توضیح میدهد که چگونه این تغییرات در ایگو موجب شکلگیری عاملی میشود که جایگاه خاصی‬
‫را در روان به خود اختصاص میدهد و در این جایگاه بخش تغییریافتة ایگو با سایر بخشهای آن از موضع یک ایگوی برتر یا سوپرایگو‬
‫رفتار کرده و دربارۀ آنها قضاوت میکند‪ .‬او ضمن اشاره به کیفیت سختگیرانة این عامل آن را احساس گناه هوشیاری میداند که سوژه آن‬
‫را به صورت وجدان تجربه میکند و در عین حال‪ ،‬یک حس گناه ناهوشیار را نیز در سوژه ایجاد میکند‪ .‬سوپرایگو دو کار انجام میدهد و‬
‫همزمان با تعریف استاندارد یا الگوی ایدهآل (جمالتی چون تو باید مثل این باشی!) گزینشهای سوژه را نیز محدود میکند (جمالتی مثل‪:‬‬
‫نباید مثل او –پدر‪ -‬باشی) (فروید‪ .)1923 ،‬او میگوید پسران با ازآن خود کردنِ پستان خود را به مادر و با همانندسازی خود را به پدر‬
‫وصل میکنند‪ .‬در مراحل بعدی‪ ،‬شکل سادهای از «عقدۀ اودیپ مثبت» رشد میکند که طی آن پسر میل ناهوشیار و ستیزهجویانهای به‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5‬‬

‫ر ها شدن از شر پدر و گرفتن جای او برای مادر را تجربه می کند‪ .‬سپس‪ ،‬در حالی که رابطه با پدر به نحو متغیر و نامشخصی ادامه پیدا‬

‫‪1 On Narcissism‬‬
‫‪2 ego libido‬‬
‫‪3 self‬‬
‫‪4 ego ideal‬‬
‫‪5 Laplanche & Pontalis‬‬
‫‪6 infantile ego‬‬
‫‪7 identification‬‬
‫‪8 Neu‬‬
‫‪9 depression‬‬
‫‪10 critical agency‬‬
‫‪16‬‬
‫مروری نظری بر مفهوم سوپرایگو از منظر رویکردهای روانکاوی‬
‫‪A theoretical review of the concept of superego from the perspective of psychoanalytic approaches‬‬

‫میکند‪ ،‬رابطه با مادر‪ ،‬که صرفاً رابطهای محبتآمیز است‪ ،‬در کنار آن پایدار میماند‪ .‬طبق گفتة فروید‪ ،‬اگر فرایند رشد بهطور نرمال ادامه‬
‫پ یدا کند‪ ،‬همانندسازی پسر با مادر تضعیف و همانندسازی او با پدر تقویت میشود؛ اینجاست که صحبت از «انحالل عقدۀ اودیپ» آغاز‬
‫می شود‪ .‬با این حال‪ ،‬فروید به این نکته هم اشاره دارد که اگر گرایش زنانة پسر قوی باشد رشد او ممکن است در جهت همانندسازی با‬
‫مادر ادامه یابد (بارنت و همکاران‪ .)2018 ،‬بنابراین میتوان سوپرایگو را بهعنوان یک محصول نهایی ساختاری در نظر گرفت که به تجربیات‬
‫همانندسازانه مثبت‪ ،‬بهویژه با والدین همجنس نیاز دارد‪ .‬رشد سوپرایگوی جامد به طور ذاتی با هویت جنسی مرتبط است (کیسن‪.)2019 ،1‬‬
‫بنا بر نظر فروید‪ ،‬سوپرایگو به همین طریق شخصیت پدر را به خود میگیرد‪ .‬در جریان رشد‪ ،‬رابطهای شکل میگیرد که در آن قوت‬
‫سوپرایگوی آغازین و سرعت سرکوب آن با میزان سرسختی و سلطهگری آن بر ایگو در مراحل بعدی نسبت مستقیم دارد‪ .‬در سطح نزدیکتر‬
‫به هوشیار‪ ،‬این نیرو میتواند خود را به صورت وجدان نشان دهد اما در سطوح عمیقتر‪ ،‬حس ناهوشیاری از تقصیر را در فرد ایجاد میکند‪.‬‬
‫کل این فرایند در عبارت مشهور «سوپرایگو وارث عقدۀ اودیپ است» خالصه میشود (فروید‪.)1923 ،‬‬
‫فروید (‪ ) 1924‬در مساله اقتصاد روانی در مازوخیسم نظریة خود را دربارۀ سوپرایگو به پشتوانة شواهد بالینی از «واکنش درمانی‬
‫منفی» تقویت می کند‪ .‬طبق این شواهد‪ ،‬مقاومت بیمار نسبت به فرایند درمان ناشی از میل مازوخیستی به رنج کشیدن است‪ .‬به گفتة او‪،‬‬
‫این واکنش ناشی از احساس گناه ناهوشیار است‪ .‬او توضیح میدهد که چگونه بیمار از مریضی خود راضی است و از خالصی از این مجازات‬
‫خودداری میکند و همچنین می گوید که این کار احمقانه است‪ .‬او معتقد است که بیمار «احساس گناه ندارد‪ ،‬بلکه فکر میکند بیمار است»‬
‫و ادعا میکند که احساس گناه ناهوشیار خود را بهصورت مقاومت در برابر بهبود نشان میدهد‪ .‬او سپس کار «دشوار» روانکاو را توضیح‬
‫میدهد که عبارت است از تبدیل احساس گناه ناهشیار به هوشیار (فروید‪.)1924 ،‬‬
‫فروید (‪ )1926‬در مقالهای با عنوان بازداریها‪ ،‬عالئم و اضطراب‪ 2‬که چند سال بعد منتشر شد‪ ،‬طرحی کلی از نقش اساسی اضطراب‬
‫در نوروز ارائه میدهد‪ .‬او سپس به توضیح مفصلتر این مسئله می پردازد که چگونه فقدان عشق سوپرایگو (یا همان شدت آن) برای ایگو‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫بهمثابة تهدیدی است که میتواند منجر به احساس تقصیر و در نتیجه‪ ،‬خودتنبیهگری (برای مثال افسردگی) شود‪ .‬از آنجا که سوپرایگو‬
‫میتواند عمل خاصی را ممنوع کند و ایگو نیز به منظور خودداری از ایجاد تعارض از انجام آن عمل خودداری میکند‪ ،‬و این بازداری میتواند‬
‫در خدمت خودتنبیهگری قرار گیرد (جناچه در فوبیای هانس کوچولو قابل مشاهده است) (فروید‪.)1926 ،‬‬
‫فروید (‪ )1927‬مقالة گمانهپردازانة خود‪ ،‬آیندۀ یک توهم را با تأملی بر چیستی فرهنگ آغاز میکند‪ .‬اساس استدالل او این است که‬
‫بقای انسان و پیشرفت تمدن در گروی انکار امیال غریزی و بدوی چون زنای با محارم‪ ،‬آدمخواری و شهوت کشتار است‪ .‬او شرحی از آنچه‬
‫که بعدها نامش را «سوپرایگوی فرهنگی» میگذارد ارائه میکند و بر نقش و اهمیت آن به عنوان یک عامل وادارکننده‪ ،‬که در عین حال‬
‫به تحمیل قوانین رفتار متمدنانه نیز کمک میکند‪ ،‬تأکید میکند‪ .‬از نظر فروید تغییرشکل سوپرایگو و درونیشدن آن ذخیرۀ فرهنگی بسیار‬
‫ارزشمندی است و عامل پیشبرد تمدن به شمار میرود (فروید‪.)1927 ،‬‬
‫فروید (‪ )1930‬این نظرات را در اثر مشهور خود با عنوان تمدن و ماللت های آن بیشتر بسط میدهد‪ .‬مضمون اصلی این رساله «نزاع‬
‫پایانناپذیر» میان خواستههای غریزی و محدودیتهای اعمالشده بر انسان «متمدن» است‪ .‬فروید نشان میدهد که چگونه افزایش بیش‬
‫از حد این محدودیت ها نوعی واکنش شدید غریزی را به همراه خواهد داشت و سپس به توضیح رابطة میان عوامل متمدنساز درونی و‬
‫تأثیرات بیرونی می پردازد‪ .‬نظریة او دربارۀ سوپرایگو محور اصلی توصیف او از این رابطه است‪ .‬او همچنین به توصیف نقش مثبت احساس‬
‫گناه در رشد تمدن و همچنین در نسبت با نیروهای تاریک موجود در وضعیت بشر (یا به عبارتی همان امیال ویرانگر درون روان) میپردازد‪.‬‬
‫او نتیجه میگیرد که از آنجائی که سوپرایگو افکار و اعمال را برابر میداند‪ ،‬هیچ چیز را نمیتوان از آن پنهان کرد‪ .‬بنابراین فروید در رسالة‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5‬‬

‫تمدن و مالمتهای آن به این موضوع اشاره میکند که احساس تقصیر (یا به عبارتی «حس دائمی ناخشنودی درونی») از دو چیز ناشی‬
‫می شود‪ :‬نخست «مرحلة نورسی» وجدان و وحشت آن از قدرت و دوم وحشت از سوپرایگویی که در مراحل بعد شکل میگیرد‪ .‬اولی خواهان‬
‫ارضا نشدن غرایز است و دومی فرد را وادار به خودتنبیهگری میکند چون امیال ممنوعه نمیتوانند از دید سوپرایگو پنهان بمانند؛ در این‬
‫صورت‪ ،‬سوپرایگو این نیات بد را با کارهای بد یکی میانگارد‪ .‬او میگوید چنین شرایطی منجر به «حس دائم ناخشنودی درونی‪...‬تنش‬
‫ناشی از احساس گناه» میشود (فروید‪ .)1930 ،‬بنابراین‪ ،‬شدت عمل سوپرایگو نشان از تخاصم سرکوبشدۀ خود کودک دارد و شاید این‬
‫شدت عمل بازت ابی از رفتار و نگرش واقعی والدین نسبت به کودک نباشد‪ .‬او در همین رابطه میگوید‪« :‬کودکی که در کمال نرمی و آرامش‬

‫‪1 Kissen‬‬
‫‪2 Inhibitions, Symptoms and Anxiety‬‬
‫‪17‬‬
‫رویش روان شناسی‪ ،‬سال ‪ ،11‬شماره‪ ،1‬شماره پیاپی ‪ ،70‬فروردین ‪1401‬‬
‫‪Rooyesh-e-Ravanshenasi Journal(RRJ),11(1), 2022‬‬

‫پرورش یافته ممکن است وجدان بسیار سختگیری پیدا کند‪ ».‬البته فروید این واقعیت را میپذیرد که تربیت سختگیرانه به خودی خود‬
‫میتواند تأثیر زیادی داشته ب اشد‪ .‬او در ادامة بحث خود این مفاهیم را با توجه به رابطة میان ایگو‪ ،‬اید و سوپرایگو بررسی میکند‪ .‬از نظر او‬
‫ایگو زمانی مازوخیستی میشود که تحت تأثیر سوپرایگوی سادیستی قرار بگیرد (بارنت و همکاران‪.)2018 ،‬‬
‫فروید (‪ )1933‬پژوهش خود دربارۀ سوپرایگو را در مقالهای با عنوان درسگفتارهای مقدماتی جدید دربارۀ روانکاوی بازبینی و تلخیص‬
‫کرد‪ .‬به گفتة فروید‪ ،‬سوپرایگو به سرنوشت عقدۀ اودیپ بستگی دارد و «وارث آن پیوند عاطفیِ (دوران کودکی) است‪ ».‬این فرایند شامل‬
‫انکار احسا سات شدید نسبت به والدین از سوی کودک است که این کار تقویت و تشدید همانندسازی با آنها را در پی دارد‪ .‬فروید معتقد‬
‫است که اگر این فرایند ناقص انجام شود‪ ،‬سوپرایگو به لحاظ نیرو و رشد ناقص خواهد شد‪ .‬این فرایند در چرخة طبیعی حیات فرد به طرز‬
‫فزایندهای تحت تأثیر دی گر مراجع قدرت مانند معلمان و الگوهای آرمانی اوست و بدین طریق است که سوپرایگو هرچه بیشتر جنبة تقلیدی‬
‫پیدا میکند‪ .‬در این مقاله‪ ،‬فروید در پی ایجاد تمایز میان سوپرایگو و وجدان است و بدین منظور منشأ اولی را تغییر ساختاری ذهن میداند‬
‫اما وجدان را صرفاً تجسم بخشیدن به امری انتزاعی توصیف می کند‪ .‬او سوپرایگو را از ایگوی آرمانی نیز متمایز میکند و فرق آنها را در‬
‫این میداند که اولی حامل تصویر آرمانی است و ایگو خود را نسبت به آن میسنجد‪ ،‬از آن تقلید میکند و تالش میکند تا خواستههای او‬
‫را برای حرکت بیشتر به سمت کم ال برآورده سازد»‪ .‬ایگوی آرمانی رسوب تصوری است که کودک از کمال دارد و سوپرایگو عامل اجرای‬
‫آن (بارنت و همکاران‪.)2018 ،‬‬
‫فروید در این مقاله سوپرایگو را بر حسب رابطهاش با اضطراب مورد بحث قرار میدهد‪ .‬او معتقد است که ایگو تنها جایگاه اضطرابهای‬
‫حاد است و تنها ایگوست که اضطراب را تولید و آن را احساس میکند‪ .‬وقتی ایگو از سوی اید‪ ،‬سوپرایگو و جهان بیرون تحت فشار باشد‪،‬‬
‫از طریق ایجاد اضطراب واکنش نشان می دهد‪ .‬او بسته به هریک از این عوامل انواع اضطراب را تحت عنوان اضطراب نوروتیک‪ ،‬اضطراب‬
‫اخالقی و اضطراب واقعگرایانه برمیشمرد‪ .‬او همچنین مفهوم اضطراب را از نقطهنظر فرایند رشد مورد بررسی قرار میدهد و به این موضوع‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫اشاره میکند که شکل اولیة سوپرایگو در اوایل دورۀ کودکی با ترس از ازدستدادن محبت (والدین)‪( ،‬و یا همان اضطراب اجتماعی) پیوند‬
‫دارد (فروید‪ .)1933 ،‬فروید از نیاز ناهوشیار به تنبیه و از رنجهای عصبی متعاقب آن سخن میگوید؛ نیازی که ردپای آن را در تمام‬
‫بیماریهای ذهنی میتوان یافت و بدترین دشمن برای تالشها درمانگرانه است‪ .‬او سپس این احساس گناه ناهوشیار را به مسئلة واکنش‬
‫درمانی منفی در روانکاوی و رابطة آن با اخالق‪ ،‬آموزش‪ ،‬جنایت و بزهکاری‪ ،‬پیوند میدهد (فلیشر‪.)2020 ،1‬‬
‫فروید (‪ )1936‬در مقالة یادآوری خاطرهای بد در آکروپولیس‪ 2‬در مورد افرادی بحث میکند که ممکن است به خاطر احساس گناه و‬
‫یا احساس خودکمبینی دچار بیماری شوند؛ افرادی که به خود اجازۀ شاد بودن را نمیدهند‪ .‬او معتقد است که در چنین مواردی‪« ،‬سرنوشت‬
‫بدی که ما انتظار داریم نصیب مان شود تجسمی از وجدان ما‪ ،‬از سوپرایگوی سختگیر درون ماست‪ ،‬که خود آن هم بازماندهای از نیروی‬
‫تنبیهگری است که سابقة آن به زمان کودکی ما برمیگردد» (فروید‪.)1936 ،‬‬
‫آخرین اثر فروید‪ ،‬که ناتمام باقی ماند‪ ،‬طرحی کلی از روانکاوی (‪ )1940‬است که در سال ‪ 1938‬نوشته شد اما بعد از مرگ او بهچاپ‬
‫رسید‪ .‬استرچی‪ 3‬در مقدمة آن مینویسد که این رساله مؤخرهای مسحورکننده بر کل دیدگاههای نظری فروید است و نور تازهای بر تمامی‬
‫دغدغههای او میتاباند (استرچی‪ .)1964 ،‬فروید در بخشی از رساله که به تکنیک مربوط به انتقال اختصاص دارد در این مورد اظهارنظر‬
‫می کند که تلقی بیمار از روانکاو به عنوان شخصیتی شبیه به والدین میتواند ارزش درمانی داشته باشد‪ .‬روانکاو از طریق رابطة انتقال‬
‫می تواند قدرت و جایگاه مرجعیت سوپرایگو را نسبت با ایگوی بیمار کسب کند‪ .‬این وضعیت پیامدهای ضمنی مهمی برای کار و هدف‬
‫روانکاو دارد چراکه میتواند از چنین قدرتی به مثابة ابزاری در جهت درمان ایگو استفاده نماید‪ .‬بنابراین‪ ،‬هدف راهبردی در تحلیل چیزی‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5‬‬

‫نیست جز مقابله با خواستههای سوپرایگو‪ ،‬و سپس در نتیجة آن‪ ،‬تقویت ایگوی تضعیفشده و کمک به آن برای بازیابی تسلط خود بر حیات‬
‫ذهنی سوژه (بارنت و همکاران‪.)2018 ،‬‬
‫سوپرایگو از منظر آنا فروید‬
‫آنا فروید سیستم سوپرایگو را در شکل گیری نوروز بسیار مهم و تحلیل آن را نیز جزئی حیاتی از روند درمان میداند‪ .‬او نیز‪ ،‬به تأسی‬
‫از دیدگاه های نظری پدرش‪ ،‬زمان تشکیل ساختار سوپرایگو را مربوط به اواخر دورۀ رشد‪ ،‬یعنی جایی میان مرحلة نهفتگی و مرحلة فالوسی‪،‬‬

‫‪1 Fleischer‬‬
‫‪2 A Disturbance of Memory on the Acropolis‬‬
‫‪3 Strachy‬‬
‫‪18‬‬
‫مروری نظری بر مفهوم سوپرایگو از منظر رویکردهای روانکاوی‬
‫‪A theoretical review of the concept of superego from the perspective of psychoanalytic approaches‬‬

‫و زمان تثبیت آن را دورۀ مابعد عقدۀ اودیپ (یعنی بین سه تا چهار سالگی) میداند‪ .‬سوپرایگو فقط زمانی شکل میگیرد که عقدۀ اودیپ‬
‫منحل شده باشد (یعنی بین پنج تا شش سالگی)‪ .‬او اضطراب سوپرایگو‪ ،‬پریشانی وجدان و احساس گناه را عواملی بسیار تأثیرگذار بر کودک‬
‫و افراد بالغ میداند و به این موضوع اشاره میکند که کار سوپرایگو تعیین یک معیار ایدهآل است تا بر اساس آن ابراز هرگونه امیال جنسی‬
‫و پرخاشگرایانه را سرکوب کند‪ .‬با این حال‪ ،‬وقتی پاسخ ایگو اطاعت از فرمانهای سوپرایگو و کنشهایش دفاعی باشد‪ ،‬ممکن است از لذت‬
‫بردن ناتوان باشد (فروید‪ ،‬آ‪.)1936 ،‬‬
‫سوپرایگو نیرویی مهیب و زیانبار است‪ .‬معیاری ایدهال تعیین میکند که طبق آن مسائل جنسی ممنوع و پرخاشگری‬
‫امری ضداجتماعی تلقی میگردد‪ .‬این ما را وادار میکند که توجه ویژهای به تحلیل سوپرایگو مبذول بداریم (فروید‪ ،‬آ‪،‬‬
‫‪.)1936‬‬
‫بنابراین‪ ،‬یکی از وظایف روانکاوی این بود که از طریق کنترل فرمانهای سوپرایگو یا به بیان دیگر‪ ،‬تضعیف قدرت آن و تعدیل شدت‬
‫عمل آن ایگو را احیا کند‪ .‬او همچنین نظریة بسیار شناخته شدۀ خود دربارۀ «همانندسازی با پرخاشگر» را در زمینة رشدِ مداوم سیستم‬
‫سوپرایگو به کار بست و آن را به فرایند شروع درونفکنی در مرحلة نوپایی مرتبط نمود‪ .‬برای مثال‪ ،‬او توضیح میدهد که چگونه کودک‬
‫نوپا با مادر خود که کلمة نه! را به زبان میآورد همانندسازی میکند و چگونه این امر موجب تحریک روندی میشود که طی آن کودک‬
‫نوپا نه! نه! را با خود تکرار میکند (بارنت و همکاران‪ .)2018 ،‬آنا فروید در بحثهای بسیاری بهکرّات به نابالغ بودن سوپرایگو در اکثر مدت‬
‫دوران کودکی اشاره میکند‪ ،‬به این معنا که سوپرایگو همچون یک ساختار روانی مستقل عمل نمیکند و فاقد استقالل عمل است (هولدر‪،‬‬
‫‪ .)2005‬آنا فروید عنوان میکندکه چگونه کودک با تاخیر و تنها به تدریج قادر به دستیابی به سوپرایگو کمتر تحت تاثیر والدین و‬
‫مستقلتری است‪ ،‬و بنابراین از نظر او سوپرایگو اولیه کودک در دوره رشد بعدی تغییر اساسی میکند‪ .‬آنا فروید در مورد کار درمان نیز بر‬
‫تأثیر وابستگی کودک به والدین به عنوان موضوعهایی واقعی یا حاضر در زندگی‪ ،‬تأکید ویژهای دارد‪ .‬بنابراین‪ ،‬این وضعیت اجتماعی عاملی‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫محدودکننده در کار روانکاوی بر روی کودک بهشمار میآید و نیازمند توجه ویژه است‪ .‬از نظر او‪ ،‬روانکاو در جایگاه ابژۀ محبت جدید قرار‬
‫میگیرد که موقتاً یک ایگوی آرمانی جدید را به کودک میدهد و از این طریق جایگزین والدین آرمانی میشود‪ .‬در نتیجه از دید آنا فروید‪،‬‬
‫روانکاوی عالوه بر کار با کودک نیازمند کار با والدین با هدف تغییر نگرش آنان نسبت به کودک است (هولدر‪.)2005 ،1‬‬
‫سوپرایگو از منظر رویکردهاي روابط موضوعی‬
‫کالین پس از مشاهدات و گزارشهای خود دربارۀ فانتزیها و اضطرابهای پیشااودیپی در کودکان زیر دو سال به این نتیجه میرسد‬
‫که شکل اولیة سوپرایگو در اولین سال حیات و بنابراین‪ ،‬بسیار زودتر از آنچه قبالً فرض شده بود‪ ،‬قابل مشاهده است‪ .‬به گفتة او‪ ،‬نوزاد یک‬
‫سوپرایگوی بسیار ابتدایی و نورس را که شامل جزء‪-‬موضوع‪ 2‬است درونی میکند و این سوپرایگو اثری قوی بر ایگوی ابتدایی و نورس دارد‬
‫و بر آن حاکم است‪ .‬او همچنین معتقد بود که عقدۀ اودیپ ریشههایی قدیمیتر دارد و این نظریة او منجر به ایجاد صورتبندیهای نوینی‬
‫از موضع‪3‬های پارانوید‪-‬اسکیزوئید‪ 4‬و افسردهوار‪5‬شد‪ .‬در نظریة کالین‪ ،‬کودک از همان آغاز اضطراب آزار دیدن‪( 6‬ترس مورد حمله واقع‬
‫شدن از سوی جزء‪-‬موضوعهای بد فرافکنیشده) را تجربه میکند و در ادامه نیز با اضطراب افسردگی‪( 7‬ترس از بالهایی که بدیهای خیالی‬
‫کودک ممکن است بر سر کل موضوعها بیاورند) مواجه می شود‪ .‬آنچه به کالین کمک کرد تا ماهیت ساختار ایگو و سپس‪ ،‬سوپرایگو را‬
‫تعریف و آن را روشن کند یکی مفهوم موضع و دیگری بازنگریاش در نظریة فروید دربارۀ اضطراب بود (کالین‪1934 ،‬؛ سگال‪.)1978 ،8‬‬
‫او«موضع پارانوید‪-‬اسکیزوئید» را توصیف میکند که در آن کودک با دو تکه کردنِ ایگو و ابژۀ خویش به بخشهای «خوب» و «بد» (برای‬
‫مثال‪« ،‬پستان مادر» و «قضیب پدر») به این تکانههای عشق و نفرت ذاتی واکنش نشان میدهد‪ .‬تکانههای ویرانگر به موضوعی فرافکنی‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5‬‬

‫میشوند که در این دوره «بد» دانسته میشود و کودک خود را تحت آزار آن حس میکند‪ .‬طبق گفتة کالین‪ ،‬این نخستین تالش کودک‬
‫برای تسلط یافتن بر غریزۀ مرگی است که از همان آغاز خود را هدف قرار داده است‪ .‬وقتی ابژۀ بد آزارگر مجدداً درونفکنی میشود‪ ،‬آنگاه‬

‫‪1 Holder‬‬
‫‪2 Part object‬‬
‫‪3 Position‬‬
‫‪4 Paranoid-Schizoid‬‬
‫‪5 depressive‬‬
‫‪6 persecutory anxiety‬‬
‫‪7depressive anxiety‬‬
‫‪8 Segal‬‬
‫‪19‬‬
‫رویش روان شناسی‪ ،‬سال ‪ ،11‬شماره‪ ،1‬شماره پیاپی ‪ ،70‬فروردین ‪1401‬‬
‫‪Rooyesh-e-Ravanshenasi Journal(RRJ),11(1), 2022‬‬

‫هستة اولیة سوپرایگو شکل میگیرد‪ .‬سگال می نویسد‪ :‬در مرحله سادیستی دهانی‪ ،‬کودک به سینه مادرش حمله می کند و آن را هم به‬
‫صورت تخریبشده و هم ویرانگر میبلعد‪ :‬سینه درونیشده آزادهنده بد‪ .‬این اولین ریشه جنبههای آزاردهنده و سادیستی سوپرایگو است‬
‫(سگال‪.)1978 ،‬‬
‫از نظر او‪ ،‬صورتبندی فروید از سوپرایگویی که بعد از انحالل عقدۀ اودیپ شکل میگیرد در واقع آخرین مرحله از یک فرایند رشد‬
‫پیچیدهتر است که با جزء‪-‬موضوعها و همچنین کل‪ -‬موضوعها‪ 1‬مرتبط بوده است‪ .‬مطابق با آرای کالین‪ ،‬زندگی خیالیِ کودک از یک طرف‬
‫حاصل درونفکنی شخصیت پدر و از طرف دیگر حاصل کژبینیهای ناشی از فرافکنیهای خود کودک است‪ .‬بین سنین سهماهگی تا دو‬
‫سالگی‪ ،‬کودک سالم به تدریج به وضعیت افسردهوار میرسد ک ه در آن جزء ابژۀ مرحلة پیشین تبدیل به کل موضوع میشود‪ .‬کالین این‬
‫مرحله را نشانی از رشد اولیة سیستم سوپرایگوی کودک عنوان کرده است‪ .‬کودک در این مرحله نسبت به حس عشق و نفرتی که به یک‬
‫فرد واحد دارد حساسیت پیدا میکند‪ .‬وقتی وضعیت افسردهوار حاکم میشود کودک نیز این قابلیت را پیدا میکند که احساس غم‪ ،‬گناه‬
‫اولیه‪ ،‬و پشیمانی اولیه را حس کند و این احساسات نخستین نشانههای سیستم سوپرایگو هستند‪ .‬یکی از فرضیات مهم این نظریه است‬
‫که کودک باید به منظور حل این تعارض و فانتزیهای برخاسته از درون‪ ،‬یک کلابژۀ ثابت و تا حد زیادی خوب را بهطرز موفقیتآمیزی‬
‫درونفکنی کند (بارنت و همکاران‪.)2018 ،‬‬
‫‪2‬‬
‫یکی دیگر از نتیجهگیریهای کالین دربارۀ اهمیت نقش رشک در رشد افراد و پیامدهای احتمالی آن بر شکلگیری سوپرایگو بود‪.‬‬
‫کالین بر قدرت‪ ،‬شدت‪ ،‬سرسختی و بیرحمی زیاد سوپرایگوی ابتداییِ دورۀ آغازین و نیز بر اینکه این سوپرایگو مبنایی برای آسیبشناسی‬
‫روانی کودک است تأکید دارد‪ .‬او سپس نتیجه می گیرد که کنترل این صورت آغازین و برطرف کردن تسلطی که بر حیات ذهنی کودک‬
‫دارد مهمترین هدف از روانکاوی کودک است‪ .‬از تفاوتهای مهم نظر او با دیدگاه کالسیک این بود که شکلگیری سوپرایگو در این نظریه‬
‫مقدم بر عقدۀ اودیپ است و نه نتیجه انحالل آن‪ ،‬و این تغییر در ترتیب زمانی پیامدهای مهمی در پی دارد (هولدر‪.)2005 ،‬‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫بیون ماهیت به شدت بدوی سوپرایگوی آغازین را توضیح می دهد که به اعتقاد او با پاتولوژی جدی مرتبط است‪ .‬به عقیدۀ او‪ ،‬الزم‬
‫است که میان این سوپرایگوی آغازین و سیستم اخالقی پیشرفتهتر‪ ،‬پیچیدهتر و عقالنیتر بعدی تمایز قائل شویم (بیون‪ .)2000 ،‬بیون‬
‫مشخصههای بخش سایکوتیک شخصیت را‪ ،‬که به باور او همواره با بخشهای سالم همزیستی دارند‪ ،‬توصیف میکند‪ .‬بخش سایکوتیک‬
‫شخصیت بیون برگر فته از سوپرایگوی بدوی کالین است‪ .‬در این مقایسه‪ ،‬وضعیت سایکوتیک با وضعیت نوزاد در موقعیت پارانوید‪-‬اسکیزوئید‬
‫مرتبط دانسته می شود که در آن شخص تمایل دارد حمالت ویرانگر به ایگو را با توان سرکوب جایگزین کند‪ .‬او در ادامه توضیح میدهد‬
‫که حالت سایکوتیک در نتیجة فرایند بیمارگونة همانندسازی فرافکنانه‪ 3‬ایجاد میشود و خود این را با مدل ظرف و مظروف‪ 4‬مرتبط میداند‪.‬‬
‫فرایند فرافکنی نرمال به این دلیل شکل بیمارگونهای به خود میگیرد که در فرایند چندپارهسازی خشن دستگاه ذهن به چندین قسمت‬
‫مختلف (یا همان دوپاره سازی‪ )5‬تبدیل می شود‪ .‬در سایکوز‪ ،‬این فرایند بیمارگونه همراه با گسیل این قطعات به درون موضوعهای جهان‬
‫بیرون صورت میگیرد که حاصل این فرایند ایجاد موضوعهای نامأنوس‪ 6‬است‪ .‬این ترکیب ممکن است به صورت آمیزهای ناهمگون از‬
‫تکههای گوناگون کندهشده از خود (ایگو‪ ،‬سوپرایگو) و بخشهایی از موضوعهای واقعی درآید‪ .‬بیون اینها را عناصر بتا‪ 7‬مینامد‪ .‬بدین‬
‫ترتیب‪ ،‬میتوان گفت تکههایی از شخصیت فرد پس از تغییرشکل به «چیز» تبدیل میشود (بارنت و همکاران‪.)2018 ،‬‬
‫در فرایند رشد نرمال‪ ،‬نوزاد احساسات غیرقابلکنترل خود را (یا همان مظروفها را) به پستان خوب (ظرف) فرافکنی میکند و مجدداً‬
‫آنها را در فرمی قابل هضم و جذب و انطباقپذیر از موضوع دریافت میکند‪ .‬نوزاد بخشی از روان خود‪ ،‬بهویژه عواطف مهارنشدنی (مظروف)‬
‫را فرافکنی میکند تا فرم زهرزداییشده و انعطافپذیرتری از آنها مجدداً دریافت کند (بیون‪ .)2000 ،‬بیون نشان میدهد که وقتی این‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5‬‬

‫رابطه آکنده از حس رشک شود‪ ،‬عناصر این رابطه از معنا و نیروی حیات تهی میشوند و فرایند رشد نرمال متوقف یا نابود میشود‪ .‬زمانی‬
‫که این وضعیت بیمارگونه شکل بگیرد‪ ،‬بخش سایکوتیک شخصیت غلبه پیدا میکند‪ .‬بیون توضیح میدهد که چگونه این فرایند منجر به‬
‫شکلگیری یک سوپر ایگوی قوی و به شدت مخرب در ذهن میشود که بیون آن را سوپر_ایگو مینامند‪ ،‬آنچه بر ایگو برتری و تسلط‬

‫‪1 Whole objects‬‬


‫‪2 envy‬‬
‫‪3 Projective identification‬‬
‫‪4 Container-contained model‬‬
‫‪5 splitting‬‬
‫‪6 bizarre objects‬‬
‫‪7 beta elements‬‬
‫‪20‬‬
‫مروری نظری بر مفهوم سوپرایگو از منظر رویکردهای روانکاوی‬
‫‪A theoretical review of the concept of superego from the perspective of psychoanalytic approaches‬‬

‫داشته و گویی با خود فرد انسجامی ندارد و به صورت بیگانهای تجربه میشود (ویس‪ .)2020 ،1‬گرچه هم سوپرایگوی نرمال و هم سوپر‬
‫ایگوی مرضی‪ ،‬هردو عامل ایجاد احساس گناه هستند‪ ،‬دومی مسئول آزارهای بسیار بزرگتری است و همین نیروست که از جانب بخش‬
‫سایکوتیک شخصیت بهکار گرفته میشود (بیون‪.)1967 ،‬‬
‫سوپرایگو از منظر مکتب مستقل بریتانیا‬
‫فربرن (‪ ) 1946‬در رابطه با عقدۀ اودیپ و سوپرایگو از منتقدان نظریة کالسیک بود‪ .‬با این حال‪ ،‬او در آغاز برخی از کارکردهای سوپرایگو‬
‫را به آنچه خود خرابکار درونی‪ 2‬مینامد‪ ،‬و بعدتر‪ ،‬به آنچه دفاع اخالقی مینامد‪ ،‬واگذار میکند‪ .‬او نتیجه گرفت که «هدف غایی تالشهای‬
‫لیبیدویی نه ارضای میل بلکه رسیدن به موضوع است‪ ».‬بنابراین‪ ،‬نوزاد‪ ،‬یا «من» لیبیدویی‪ ،‬از پیش برای برقراری ارتباط با «دیگری» (یا‬
‫به عبارتی‪ ،‬یک «من» لیبیدویی دیگر) برنامهریزی شده است و در وهلة اول‪« ،‬موضوع‪-‬جو»ست و نه «لذتجو» (بارنت و همکاران‪.)2018 ،‬‬
‫فربرن همچنین پرخاشگری را پدیدهای ثانویه میدانست که تنها زمانی به وقوع میپیوندد که تالش برای برقراری ارتباط لیبدویی ناکام‬
‫بماند‪ .‬او بر این اساس ایدۀ غریزۀ مرگ یا وجود یک رانة آغازین ویرانگر را رد میکند‪ .‬در این دیدگاه‪ ،‬تقسیمبندی ایگو تنها پس تولد و در‬
‫نتیجة استرسها و ناکامیهای زندگی روزمره به وجود میآید‪ .‬تقسیمبندیهایی که در درون خود به وجود میآید هم بخشهایی از آن را‬
‫بر علیه دیگر بخشها برمیانگیزد‪ .‬در دیدگاه فربرن‪ ،‬در فرایند رشد تمام انسانها یک تقسیمبندی بنیادین اتفاق افتاده است که او نامش‬
‫را وضعیت اسکیزوئید میگذارد‪ .‬او معتقد است تمام افراد با پرسش چگونگی حل این معضل روبرو میشوند و آنچه نوع ساختار ایگو را‬
‫تعیین میکند همین نحوۀ مواجهه و حل این مسئله است (فربرن‪.)1944 ،‬‬
‫نظریة رشد فربرن شامل سه مرحله است و هر یک از این مراحل به میزان جدایی خود از دیگری بستگی دارند‪ .‬در اولین مرحله که‬
‫«وابستگی کودکانه» نامیده می شود‪ ،‬هنگامی که وابستگی مطلق وجود دارد‪ ،‬شکست فرد مراقب قطعی است و این شکست منجر به‬
‫دوشقهشدن ایگو و شکلگیری وضعیت اسکیزوئید میشود‪ .‬از دید فربرن‪ ،‬ایجاد این چالش در مسیر رشد الگوی نرمال رشد تمام انسانهاست‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫(فربرن‪ .)1946 ،‬از سال ‪ 1943‬به بعد‪ ،‬او سوپرایگو را عاملی برای آنچه او «دفاع اخالقی» مینامید‪ ،‬میدانست (یعنی‪ ،‬مجموعهای از‬
‫ساختارهای درونی که منشأ شکلگیری آنها دوپاره سازی خود در نخستین مرحلة رشد بوده است)‪ .‬بنابر عقیدۀ فربرن‪ ،‬یک کودک نرمال‬
‫باید بتواند با سرخوردگیهای ناشی از نیازهای برآوردهنشده کنار بیاید‪ .‬او برای این کار تجربیات بد را جدا و آنها را در خود بازنشانی میکند‪.‬‬
‫بدین ترتیب‪ ،‬رابطهای پر افت و خیز درونی میشود که طی آن یک ابژۀ درونی متشکل از اجزای خوب و بد بهوجود میآید‪ .‬بخش خوب‬
‫همچنان ارتباط خود را با ایگوی مرکزی حفظ میکند‪ ،‬اما بخش بد باز هم به دو بخش ایگوی لیبیدویی و ایگوی ضد لیبیدویی تقسیم‬
‫میشود‪ .‬ایگوی لیبیدویی (تکهای از ایگوی اصلی که از آن جدا شده است) به یک ابژۀ جذاب متصل میشود‪ .‬حاال‪ ،‬ایگوی ضدلیبیدویی (که‬
‫آن نیز تکه ای از ایگوی اصلی است) به ابژۀ طردشده پیوند خورده و همین ایگوی ضدلیبیدویی است که پس از پشتسرگذاشتن سرکوب‬
‫به خود حملهور میشود‪ .‬نکتة مورد اشارۀ او این است که وقتی کودک موضوعهای خود را درونی میکند‪ ،‬این موضوعها نقشی سوپرایگویی‬
‫به خود میگیرند‪ .‬او می گوید این وضعیت از دید کودک شبیه به این است که بگوییم «گناهکار بودن در جهانی که خداوند بر آن حکمرانی‬
‫میکند بهتر از زنده بودن در جهانی است که شیطان بر آن حکم میراند» (فربرن‪.)1943 ،‬‬
‫فربن (‪ )1944‬در تجدید نظر نظریه ساختار درون روانی‪ ،‬مفهوم سوپرایگو جای خود را به مفهوم خرابکار درونی داده است (اگرچه‬
‫خود مفهوم رها نشده است)‪ .‬این ساختار تا حد زیادی با عملکرد سوپرایگو مطابقت دارد‪ ،‬اما از این جهت که ساختار ایگو است و نه یک‬
‫موضوع درونیشده‪ ،‬متفاوت است‪ .‬همچنین پیچیدهتر از ایده کالسیک سوپرایگواست‪ ،‬زیرا "ترکیبی است از سوپرایگو و موضوع مرتبط با‬
‫آن "‪ .‬حتی تفاوت مهمتر در این است که "فاقد هرگونه بار اخالقی است" (فیربرن‪ .)1944 ،‬با این وجود‪ ،‬فربرن مفهوم سوپرایگو را حفظ‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5‬‬

‫میکند‪ ،‬زیرا وی احساس گناه را ضروری میدانست‪.‬‬


‫یکی دیگر از نظریه پردازان مطرح مکتب مستقل وینی کات است‪ .‬مفهوم سوپرایگو در دیدگاه وینیکات بر پایة دیدگاههای نظری فروید‪،‬‬
‫آنا فروید و مالنی کالین بنا شده و با این وجود‪ ،‬بهطرز شگفتآوری اصیل به نظر میرسد‪ .‬ایدۀ او دربارۀ اخالقیات حقیقی در بطن روابط‬
‫اولیة میان مادر و فرزند نهفته است‪ ،‬یعنی دوران «نارسیسیزم اولیه» که کودک سالم بعدها بر مبنای آن قابلیت خود را برای تجربة احساس‬
‫گناه شکل خواهد داد‪ .‬طبق این دیدگاه در این مرحله‪ ،‬ایگوی اولیه که ضعیف و غیریکپارچه است باید قدرت اید و نتایج آن را مدیریت‬
‫کند و بر آن فائق آید‪ .‬کودک در این مرحله سطح معینی از اضطراب یا ترسی ابتدایی را تجربه میکند (افکاری مثل آیا مادر را خوردم؟)‪.‬‬

‫‪1 Weiss‬‬
‫‪2 Internal Saboteur‬‬
‫‪21‬‬
‫رویش روان شناسی‪ ،‬سال ‪ ،11‬شماره‪ ،1‬شماره پیاپی ‪ ،70‬فروردین ‪1401‬‬
‫‪Rooyesh-e-Ravanshenasi Journal(RRJ),11(1), 2022‬‬

‫درونفکنیهای نوزاد بدوی و پیشاانسانی هستند و وابستگی به موضوع مطلق است‪ .‬در این مرحله‪ ،‬که نخستین مرحلة شکلگیری ایگوست‪،‬‬
‫نوزاد نمی تواند احساس گناه را تجربه کند‪ ،‬چرا که ایگو قوت و یگانگی و سازماندهی الزم را بدست نیاورده است‪ .‬او نتیجه میگیرد که‬
‫شکلگیری قوۀ احساس گناه به لحاظ منطقی و تجربی نیازمند درجهای از رشد عاطفی و حدی از سالمت ایگو و نیز آن چیزی است که‬
‫وینیکات آن را امید می نامد‪ .‬رسیدن به این بلوغ مستلزم فراهم بودن محیط تسهیلگر است‪ .‬منظور او از این اصطالح حضور شخصیتی‬
‫همچون مادر است که از نوزاد نگهداری و مراقبت کند (وینیکات‪ .)1963 ،‬او در ادامه‪ ،‬ایدۀ فرایند طبیعی اما پیچیدۀ نگهداری‪ 1‬و مادر به‬
‫اندازه کافی خوب را بیشتر بسط میدهد و مادر موضوعای‪ 2‬را از مادر محیطی‪ 3‬متمایز میکند‪ .‬او با پرداختن به سویهای از ماجرا که مربوط‬
‫به کودک است از دستیابی به ظرفیت نگران شدن‪ 4‬و قابلیت استفاده از موضوعها صحبت میکند‪ .‬تکلیفی که بر عهدۀ مادر موضوع گذاشته‬
‫شده است حضور قابل اتکا برای کودک و جان به در بردن از حمالت زیانبار (واقعی یا خیالی) است‪ .‬همانطور که وینیکات میگوید‪ ،‬مادر‬
‫باید «از حوادث برخاسته از غریزه جان سالم به در ببرد» (بارنت و همکاران‪.)2018 ،‬‬
‫به باور وینیکات‪ ،‬نوزاد چگونه به سوپرایگو بالغ و سالم دست مییابد؟ وینیکات این مسأله را فرآیندی تدریجی توصیف میکند که در‬
‫آن‪ ،‬بین پنج تا شش ماهگی الی دو سالگی‪« ،‬ظرفیت نگران بودن» در نوزاد رشد میکند‪ .‬این فرمولبندی نظری به وضوح بر مبنای‬
‫فرمولبندی موضع افسردهوار کالین است که در آن نوزاد میتواند دوسوگرایی‪ 5‬را تحمل کند (یعنی‪ ،‬سازشی بین عشق و خشم خود ایجاد‬
‫کند) و این تأثیرات را به سمت مراقب معطوف میکند که در ذهن نوزاد شخصی تمام و کمال است‪ .‬با این حال‪ ،‬به بیان وینیکات‪ ،‬در این‬
‫برهه‪ ،‬مادر موضوعی و مادر محیطی در کنار یکدیگر در ذهن نوزاد قرار میگیرند و امکان ترمیم و التیام به وجود میآید‪ .‬در حالت سالم‪،‬‬
‫این فرآیند رشد مستلزم درونفکنی‪ 6‬سوپرایگوی پیشاادیپی و مادرانهای است که ارتباط نزدیکی با ظرفیت نگران بودن دارد‪ .‬برخالف کالین‪،‬‬
‫تأکید بیشتری روی نقش و اهمیت مادر بالفعل و مراقبتکننده دارد‪ .‬در این دوره‪ ،‬نوزاد از مرحلة وابستگی مطلق به «نگهداری» مادر عبور‬
‫میکند و میتواند اضطراب خود را در خود نگهدارد و کیفیت این عاطفة ابتدایی تغییر میکند و تبدیل به احساس گناه میشود‪ .‬وقتی نوزاد‬
‫] ‪[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11‬‬

‫می تواند این تعارض را در خود نگهدارد و تحمل کند‪ ،‬اضطراب به تدریج به احساس گناه تبدیل میشود (وینیکات‪ .)1958 ،‬طبق گفتة‬
‫وینیکات‪ ،‬در شرایط سالم‪ ،‬به تدریج یک اخالقیات درونی شکل میگیرد‪ .‬در صورتی که روند بلوغ فرد به خوبی سپری شود‪ ،‬قدرت و تسلط‬
‫ایگو بر رانههای اید و همچنین قابلیت قبول مسئولیت فردی اعمال و ظرفیت پشیمانی و جبران کوتاهیها بهطرز فزایندهای بیشتر میشود‬
‫(دیویس و والبریج‪.)1981 7،‬‬
‫او همچنین شرح مفصلی دربارۀ اخالقیات کاذب‪ 8،‬مشکالت پیشروی روند تکامل احساس گناه‪ ،‬و نیز‪ ،‬ناهنجاریهای شکلگیری‬
‫سوپرایگو نوشته است و به کرّات به نمونههای غیرمعمول احساس گناه در موارد مربوط به نوروز وسواسگونه و مالیخولیا ارجاع میدهد‪ .‬در‬
‫هر دوی این بیماریها‪ ،‬نفرت قویتر از محبت است و غلبة احساس گناه باعث فلج شدن فرد میشود‪ .‬فقدان قابلیت ترمیم (که جنبهای از‬
‫احساس گناه است) در جریان پرورش سوپرایگو ممکن است بسیار جدی باشد‪ ،‬چرا که وینیکات تأکید میکند که آنچه در این وضعیت‬
‫غایب است رانهای در جهت «رفتار سازنده یا محبتآمیز بالفعلی است‪...‬که موضوع را احیا کند‪ ،‬آن را بهبود دهد و بخشهای خرابش را از‬
‫نو بسازد‪( »...‬وینیکات‪.)1963 ،‬‬

‫بحث و نتیجهگیري‬

‫با وجود تفاوتهایی که در نظریههای ذکر شده در رابطه با زمان و چگونگی شکلگیری سوپرایگو وجود دارد اما یک واقعیت در تمام‬
‫] ‪[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5‬‬

‫نظریهها مشترک و مسلم است‪ ،‬اینکه در نتیجه رابطه کودک و مراقب بخشی از ویژگیهای سرزنشگر و اخالقمحور والدین در درون کودک‬

‫‪1 holding‬‬
‫‪2 object mother‬‬
‫‪3 Environmental mother‬‬

‫‪4 capacity for concern‬‬


‫‪5 Ambivalence‬‬
‫‪6 Introjection‬‬
‫‪7 Davis & Wallbridge‬‬
‫‪8 False morality‬‬
22
‫مروری نظری بر مفهوم سوپرایگو از منظر رویکردهای روانکاوی‬
A theoretical review of the concept of superego from the perspective of psychoanalytic approaches

‫ هرچه‬.‫ سوپرایگو یا به قول فربرن خرابکار درونی نامیده میشود‬،‫ این والد درونیشده‬.‫درونفکنی شده و تا همیشه در آنجا ساکن است‬
‫ بیماران با اختالالت وخیم‬.‫ ایگوی او بیشتر با سوپرایگوی آسیبدیدهاش همانندسازی کرده است‬،‫پاتولوژی سوپرایگوی بیمار شدیدتر باشد‬
‫روانی تقریباً صد در صد با افراد پرخاشگری که در گذشته درونیسازی شدهاند همانندسازی کردهاند و ایگوی مشاهدهگر آنها در حالت‬
‫ خودآگاهی ندارد و بین خود و دیگران درونیسازیشده (افراد پرخاشگر متعلق‬،‫ شخص از هویت خود آگاه نیست‬،‫ به عبارت دیگر‬.‫کما است‬
‫ به از دست رفتن کلی آگاهی از هویت خود و خودآگاهی‬،‫ در طول زندگی بیمار‬،‫ فرآیند درونیسازی‬.‫به گذشته) تمایزی قائل نمیشود‬
‫ جای خود را به دیدگاه شخص پرخاشگر درونیسازیشده داده است و به بیمار دیکته میکند که خود و دنیا‬،‫ که بهتدریج‬،‫منجر شده است‬
‫ به لحاظ روانی یا جسمی مورد‬،‫ بهشدت‬،‫ درحالیکه مراقب دیگر منفعالنه شاهد ماجرا بودهاند‬،‫ این بیماران‬،‫ در بیشتر موارد‬.‫را چگونه ببیند‬
‫ فضای درونی مجازی چنین بیماری شامل مجموع همهی همانندسازیهای‬.‫سوء استفادهی حداقل یک مراقب پرخاشگر قرار میگرفتهاند‬
‫متوالی سالهای ناخوشایند دوران کودکی است که مجبور بوده است دقیقاً همان هویتی را به خود بگیرد که افراد پرخاشگر از او‬
‫ بنابراین جدا کردن بخش های ایگو از سوپرایگو و به چالش کشیدن بیمار برای توقف خودتخریبی و اولویت دادن به بخش‬.‫میخواستهاند‬
.‫سالم خود و جایگزینی سوپرایگو مشفق به جای سوپرایگو پرخاشگر باید از اهداف اصلی همه رویکردهای درمانی باشد‬

‫منابع‬

Barnett, B., Wise, I., Williams, P., & Parsons, M. (2018). “You Ought To!”: A Psychoanalytic Study of the Superego and
Conscience. Routledge.
Bion, W. R. (1959). Attacks on linking. In: Second Thoughts. London: Maresfield Library.
Bion, W. R. (2000). Clinical Seminars and Other Works. London: Karnac.
Blos, P. (1972). The function of the ego ideal in adolescence. Psychoanalytic Study of the Child, 29: 43–88.
[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11 ]

Chasseguet-Smirgel, J. (1975). The Ego Ideal: A Psychoanalytical Essay on the Malady of the Ideal. London: Free
Association
Davis, M., & Wallbridge, D. (2018). Boundary and space: An introduction to the work of DW Winnicott. Routledge.
Fairbairn, W. R. (1943). The repression and the return of bad object. Psychoanalytic Studies of the Personality. London:
Routledge & Kegan Paul.
Fairbairn, W. R. (1944). Endopsychic structure considered in terms of object-relationships. Psychoanalytic Studies of the
Personality. London: Routledge & Kegan Paul.
Fairbairn, W. R. (1946). Object relations and dynamic structure. Psychoanalytic Studies of the Personality. London:
Routledge & Kegan Paul.
Fairbairn, W. R. (1952). Psychoanalytic Studies of the Personality. London: Routledge & Kegan Paul.
Fairbairn-Birtles, E., & Scharff, D. E. (Eds.) (1994). From Instinct To Self: Selected Papers of W. R. D. Fairbairn. Northvale,
NJ: Jason Aronson.
Fleischer, L. (2020). Historical Review of the Corruptibility of the Superego. Canadian Journal of Psychoanalysis, 28(1),
86-106.
Flugel, J. C. (1945). Man, Morals and Society: A Psycho-analytic Study. New York: International Universities Press.
Freud, A. (1936). The Ego and the Mechanisms of Defence. London: Hogarth.
Freud, S. (1895). Psychotherapy of hysteria. In: Studies on Hysteria, S.E. London: Hogarth.
Freud, S. (1900). Distortion in dreams. In: The Interpretation of Dreams. London: Hogarth.
Freud, S. (1914c). “On narcissism: an introduction. London: Hogarth.
Freud, S. (1917). Mourning and melancholia. London: Hogarth.
Freud, S. (1921). Group Psychology and the Analysis of the Ego. London: Hogarth.
Freud, S. (1923b). The Ego and the Id. London: Hogarth.
[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5 ]

Freud, S. (1924c). The Economic Problem of Masochism. London: Hogarth.


Freud, S. (1926d). Inhibitions, Symptoms and Anxiety. London: Hogarth.
Freud, S. (1927c). The Future of an Illusion. London: Hogarth.
Freud, S. (1930a). Civilization and Its Discontents. London: Hogarth.
Freud, S. (1933a). New Introductory Lectures On Psycho-Analysis and Other Works. London: Hogarth.
Freud, S. (1940a[1938]). An outline of psychoanalysis. London: Hogarth.
Holder, A. (2005). Anna Freud, Melanie Klein, and the Psychoanalysis of Children and Adolescents. London: Karnac.
Kissen, M. (2019). Gender and superego development. In Gender and Psychoanalytic Treatment. Routledge.
Klein, M. (1934). On criminality. British Journal of Medical Psychology, 14, 312–315.
Laplanche, J., & Pontalis, J. B. (1973). The Language of Psycho Analysis. London: Hogarth Press.
Neu, J. (Ed.) (1991). The Cambridge Companion to Freud. Cambridge: Cambridge University Press.
23
1401 ‫ فروردین‬،70 ‫ شماره پیاپی‬،1‫ شماره‬،11 ‫ سال‬،‫رویش روان شناسی‬
Rooyesh-e-Ravanshenasi Journal(RRJ),11(1), 2022

Rosenfeld, H. (1952). Notes on the psychoanalysis of the superego conflict of an acute schizophrenic patient. In: E. Bott-
Spillius (Ed.), Melanie Klein Today: Developments in Theory and Practice, Volume 1: Mainly Theory. London: Tavistock
and Routledge.
Segal, H. (1978). Introduction to the Work of Melanie Klein. London: Hogarth.
Strachey, J. (1964). An outline of psychoanalysis, Editor’s Note. In: Moses and Monotheism, An Outline of Psychoanalysis
and Other Works. London: Hogarth.
Weiss, H. (2020). A brief history of the super-ego with an introduction to three papers. The International Journal of
Psychoanalysis, 101(4), 724-734.
Winnicott, D.W. (1963). Morals and education. In: The Maturational Processes and the Facilitating Environment: Studies in
the Theory of Emotional Development. London: Hogarth.
[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11 ]
[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5 ]
24
‫مروری نظری بر مفهوم سوپرایگو از منظر رویکردهای روانکاوی‬
A theoretical review of the concept of superego from the perspective of psychoanalytic approaches
[ Downloaded from frooyesh.ir on 2023-03-11 ]
[ DOR: 20.1001.1.2383353.1401.11.1.8.5 ]

Powered by TCPDF (www.tcpdf.org)

You might also like