Professional Documents
Culture Documents
Ayourvadic ?
Ayourvadic ?
شحم
بفتح شین و سکون حاء مهمله و میم بفارسی پیه نامند
ماهیت آن
عضویست از اعضای مفرده که بر بعض اعضا مانند کرده و معده و
امعا متولد و منعقد می کردد برای محافظت آن و آن صلب تر از سمین
و مادۀ آن و سمین هر دو رقیق دم بارد مائی و فاعل انعقاد آن هر دو
برودت است و لهذا کرمی آن هر دو را می کدازد و لیکن برودت و
کثافت و انعقاد بر شحم غالب تر از سمین است و دهنیت و مائیت بر
سمین و بهترین آن تازه برآورده از حوالی کرده است و اجود طرق
استعمال آن آنست که از اغشیه آن را پاک نموده در ظرف مسی و یا
آهنی بآفتاب کذارند Gو هر قدر Gکه از ان کداخته کردد در ظرف Gسفالی
بردارند و اکر نمک سود Gنمایند جهت محافظت بعضی امراض بد
نیست و از برای بعضی امراض زبون و نیز طرق تصفیه و حفظ آن
در مقدمه مذکور Gشد
طبیعت آن
بدانکه شحم حیوان نر کرم تر از حیوان ماده و وحشی کرم تر از اهلی
و همچنین شکاری از غیر شکاری Gو خصی بین بین قریب بمادۀ آن و
ابرد و ارطب از لحم است و تازۀ آن کرم تر و کهنۀ آن کرم و خشک
و کفته اند هرچند کهنه تر می شود کرمی Gو خشکی و لطافت آن زیاده
می کردد و بحسب هر حیوانی طبیعت آن مختلف می باشد و شحم
هریک از حیوانات در رسم خود مذکور Gشد و می شود ان شاء هّللا
تعالی و از مطلق آن مراد پیه بز است و خشک تر و سبک هضم تر و
سریع االنحدارتر و بطی الفسادتر از الیه است که دنبه باشد و ارطب
شحوم شحم خنزیر است و فعل آن قریب بزیت پس شحم بط و شحم بز
غلیظتر Gاز شحم خنزیر و بط و شحم مرغ خانکی و خروس بین آن هر
دواند و شحم کاو نر کرم تر از شحم کوسفند Gو شحم بز ماده کرم تر از
بز نر و شحم شیر کرم تر از همه و قوت تحلیل و حدت آن زیاده و
لهذا در ابتدای اورام استعمال آن جائز نیست و در انتهای اورام صلبه
و مزمنه نافع
آن را انفع کفته اند و پیه افعی جهت نزول ماء در چشم مجرب و پیه
کرکس و جوارح طیور وحشی Gجهت اوجاع مفاصل و پیه شیر جهت
تقویت باه نافع و ضماد یکدرهم Gاز موم و زفت و شحم کاو نر با شحم
بچۀ کاو و یا شحم بز نر یا شحم بز ماده و یا شحم خنزیر جهت نضج و
تفتیح اورام و دمامیل و بهترین دوائی Gاست و شحم خنزیر جهت اطفال
و زنان و کسانی که کوشت بدن ایشان نرم باشد بهتر و شحم ثور از
برای مفلوجین و حصادین و جمیع اعضای یابسۀ صلبه جهت زیادتی
تحلیل آن انفع و کفته اند که چون از عضوی موی آن را بکنند و پیه
افعی را بجای آن بمالند دیکر در ان عضو مو نروید و اصلی ندارد و
شحم اوزو شحم دجاج نمک سود جهت تحلیل اورام رحم نافع و شحم
فیل و ایل را چون لطوخ نمایند جهت طرد هوام نافع و شحم تیس هندی
که بهندی Gپیر و بمازندرانی زیل نامند از انفع ادویه است برای فالج و
خوردن شحم مغثی و مرخی معده مصلح آن در محرورین سکنجبین و
آب لیمون و امثال آن و در مبرودین زنجبیل و نمک و مانند آن بدل آن
در جمیع افعال روغن زیتون و از ان بهتر است
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
////////////////
شحم [ .ش َ ] (ع اِ) چربوی Gگداخته حیوان .په .پی .وزد .چربی .
چربش ( .یادداشت مولف ) .پیه که به عرف ،آن را چربی گویند.
(منتهی االرب ) .آن قسمت سفید و سبک از گوشت حیوان مانند آنچه
شکم و روده های آن را پوشاند G.ج ،شحوم( . Gاقرب الموارد)
//////////////////
شحم
نیکوترین پیه آن بود که از حیوان فربه و مستکمل گیرند طبیعت آن
گرم بود و تر و مختلف بود باختالف حیوان که از وی گیرند و تری
وی کمتر از سمین بود از بهر آنکه بگدازند زودتر از وی بسته شود و
گویند خشک است سودمند Gبود جهت خشونت حلق لیکن مرخی Gو مغثی
و مدخن بود و دفع مضرت وی به لیمو یا نمک کنند زنجبیل و راسن
محلل
شحم البط
گرمتر از پیه مرغ بود بغایت لطیف بود چون بموم روغن سازند و بر
روی مالند جال دهد
شحم الدجاج
گرمی وی کمتر از پیه بط بود و از آن خروس میانه بود و پیه مرغ
خشونت زبان و درد رحم را نافع بود
شحم االوز
3
گرمتر و خشکتر از پیه میش و بز بود و متوسط بود میان پیه شیر و
بز و بدل وی گویند پیه بط بود و شحم العجل گرمی وی کمتر از پیه
گاو بود
شحم الدب
لطیف بود داء الثعلب را سودمند Gبود شقاق که از سرما بود را نافع بود
خلع و وثی و تعقد مزمن و برص سودمند بود و شریف گوید چون پیه
وی در پوست انار گرم کنند و با همچندان آن زیت بیامیزند و بر ابروG
طال کنند موی وی سیاه گرداند و بسیار برویاند Gو چون بناصور Gمالند
زایل گرداند Gو اگر پیه وی سحق کنند و بر مفاصل و مقعد طال کنند
نافع بود چون در آفتاب بر عصب غلیظ مالند برفق تا آن را بخوردG
لطیف گرداند و در غایت تلیین بود و بدل وی شحم الکلب بود و ابن
زهر گوید چون بر داء الثعلب مالند موی برویاند و چون بر چشم کشند
بعد از آنکه موی برکنده باشد دیگر نروید Gو چون بگدازند Gو بر کودکی
مالند که تازه زائیده باشد از همه آفتها ایمن بماند و جرزی Gعظیم بود
وی را
شحم السمک البحری
تیزی چشم را زیاده گرداند و نزول آب را سودمند بود با عسل
شحم االفعی
گرم و تر بود و اکثر اطبا برآنند که منع نزول میکند از چشم و علی
بن عیسی گوید منع موی زیاده بکند که در چشم بود وقتیکه برکشند و
بر آن مالند و اسحق گوید دنکی از وی تا دو دنک زهرها و گزندگیهاG
را سودمند Gبود و مضر بود بدل و مصلح آن بصل الفار بود
شحم القاوند
قاوند گویند Gو در قاف گفته شودG
شحم الثعلب
درد گوش را ساکن گرداند و چون در روغن سوسن بگدازند و بر
پنبهپاره در گوش نهند و درد دندان را نافع بود و گویند Gچون بگدازند و
بر نقرس مالند زایل گرداند و اگر طال کنند بر خاری یا چوبی و در
گوشه خانه بنهند براغیث بر وی جمع شوند و برغوث بپارسی Gکیک
خوانند
شحم التمساح
جالینوس گوید پیه وی چون بر گزندگی وی نهند در حال درد زایل
گرداند
اختیارات بدیعی ،ص252 :
5
/////////////////
&&&&&&&
شراب مروقG
بضم میم و فتح را و واو مشدده و قاف
ماهیت آن
خمری است که نان میده و بکسمات در ان خیسانیده بعد از شش ساعت
صاف نمایند و بخورند کثیر الغذا و موافق Gناقهین است
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
////////////////
مروق [ .م ُ َروْ َو ] (ع ص ،اِ) نعت مفعولی از مصدر Gترویق .
رجوع به ترویق شود .صاف Gکرده شده و مصفی ( .غیاث )
(آنندراج ) .بی آمیغ .مصفی .صافی . Gپالوده :
گیتی همه جهل و حب او علم
مردم همه تیره او مروق. G
ناصرخسرو.
|| بیت مروق ؛ خانه رواق دار( .منتهی االرب ) .خانه که رواق Gبر آن
گسترده باشند( .از اقرب الموارد) || .شراب پالوده ( .دهار) .شراب که
صاف شده باشد( .از اقرب الموارد) .شراب پالوده که اصالً غش ّ در
آن نبود( .غیاث )(آنندراج ) .می صافی کرده .رائق .مصفی .صریح
.صریحة.صافی :
باده خوشبوی Gمروق شده ست
پاکتر از آب و قویتر ز نار.
منوچهری. G
//////////////
شماره :٣٨شراب ممزوج و مروقG
کسي را که خمار سخت کند ،و يا از درد سر رنج باشد نيکست ،و
مردمان گرم مزاج را شايد،
6
مضرتش ،باد در شکم انگيزد ،و درد بندها آرد ،و معده و جگر را
سرد کند،
دفع مضرتش با گوشتابه و قليه با توابل و افزار Gبسيار کند ،و نقل ميوه
خشک کند،
شرابي که بترشي زند ،مردماني را که معدها و جکرهاء گرم دارند
شايد،
مضرتش ،آرزوي مجامعت ببرد ،و پيها را سست کند،
دفع مضرتش با سپيد باهاء حرف و حلوا و شيريني Gخوردن تازيان
ندارد،
شرابي که آفتاب پرورده باشد ،لطيفتر و زودگوارتر از همه شرابها
بود،
مضرتش ،خون را بزودي عفن گرداند،
دفع مضرتش باسکبا و سماق و ناربا کنند ،و نقل ريباس و انار کنند ،و
از پس او سکنجبين خورند تازيان ندارد،
شراب مويزي G،آنچه ازو صافي Gباشد مانند شراب ممزوج باشد ،ميل
بخشکي دارد و موافقست محروران را،
مضرتش ،آنچه تيره بود مانند شراب سياه باشد و بدگوارد ،و سودا
انگيزد ،و باد در شکم افگند ،و شکن برآورد G،و راههاء جگر ببندد،
دفع مضرتش ،سکنجبين و آب کاسني Gو تخم خيار با خيار بادرنگ...
شراب خرمايي ،تن را فربه کند ،و خون بسيار راند ،خاصه که نو
باشد،
مضرتش ،غليظ و بدگوارست ،و راه جگر ببندد ،و خون سوداييG
انگيزد،
دفع مضرتش ،شراب انار و سکنجبين و داروهايي که سودا را براند
بکار دارد تازيان ندارد ،و درين باب اين مقدار کفايت باشد ،اکنون پيدا
کنيم که انگور ازکجا پديد آمد و مي چگونه ساخته اند،
&&&&&&&
شربین
بضم شین و سکون راء مهمله و کسر باء موحده و سکون یاء مثناه
تحتانیه و نون لغت فارسی Gاست بیونانی Gقادرس و بفرنکی سندر Gو
بلغت اسالم آباد چاتکام که مضاف بنکاله است کرجن نامند
ماهیت آن
7
این گیاه به فارسی Gسرو تبری و نوع کوتاه آن سرو خمرهای نام دارد.
نامهای محلی آن در خوزستان و فارس واصفهان وشهرهای مرکزیG
«نوش»و در علیآباد کتول«سر»میباشد.
دانهها بین شهریور Gتا مهر رسیده میشوند .گلها هم میتوانند Gفقط نر
باشند هم ماده و یا هر ۲نوع به صورت همزمان .گرده افشانی توسطG
باد انجام میشود . G.میوه آن گرد یا تخممرغی شکل و کبود رنگاست
و وقتی Gرسیده شوند Gبه رنگ قهوهای در میآیند .و ترشحات Gکبود یا
نقرهای سطح میوه را فرا گرفته است .میوه آن از ۸ - ۱۰فلس تشکیل
میشود .چوب سرو ،سبک و نرم و معطر است و به راحتی تقسیم
میشود و در برابر پوسیدگی Gمقاوم است.
نگهداری این درخت بسیار ساده بوده چون درختی بسیار مقاوم است تا
دمای ۸-درجه را به راحتی تحمل میکند بهتر است در آفتاب باشد
ولی در سایه نیز رشد میکند]۱[.
Riesenlebensbaumstmrp.jpg
The Kalaloch Cedar - Flickr - rachel thecat.jpg
Podlaskie - Suprasl - Kopna Gora - Arboretum - Thuja
occidentalis 'Smaragd' - plant.JPG
محتویات [نهفتن]
کاربرد ۱
تکثیر ۲
منابع ۳
پیوند به بیرون ۴
کاربرد[ویرایش]
این درخت در طب سنتی نیز کاربرد زیادی Gدارددر چین برگهای Gاین
درخت از داروهای Gمرسوم و متداول چینی است و خونریزیرا Gبند
میآورد
سایر خواص آن :ضد تب میباشد ،جوشانده برگها و یا عصاره تازه
برگها برای قطعهرنوع Gخونریزی مفید است .و برای زخم اثنیعشر
وزخم معده مفید است .برای التیام سوزاکو سرماخوردگیمفید است.
9
تکثیر[ویرایش]
تکثیر این درخت از طریق کاشت بذر صورت Gمی گیردبهترین زمان
کاشت بذر در پاییز و در یک قاب سرد میباشد ،گیاه در سال اول رشد
بسیار کمی دارد و برای زمستان اول بهتر است در گلخانه بماند و
سپس در فصل بهار به فضای Gباز برده شود.
منابع[ویرایش]
پرش به باال ↑ «درباره نوش» .پایگاه اطالع رسانی Gگل و گیاه،
۹اردیبهشت.۱۳۹۱ G
پیوند به بیرون[ویرایش]
?http://www.pfaf.org/user/Plant.aspx
LatinName=Thuja+orientalis
/////////////
قس عربی:
العفص[ ]1جنس نباتي يتبع الفصيلة السروية .يشمل هذا الجنس خمسة
أنواع ،موطن ثالثة منها شرق آسيا بينما ينتمي اإلثنان اآلخران إلى
أمريكا الشمالية .يتراوح ارتفاعها ما بين 18-3متر.
أنواعه[عدل]
العفص الستانديشي (بالالتينية)Thuja standishii :
العفص السيشواني (بالالتينية)Thuja sutchuenensis :
العفص الغربي( Gبالالتينية)Thuja occidentalis :
العفص الكوري( Gبالالتينية)Thuja koraiensis :
10
أوراق العفص
///////////////
قس اردو:
تھوجا ایک ہومیوپیتھی دوا ہے۔ یہ دوا ہومیوپیتGھی کے عالج بالمثل
کے اصول پر کام کرتی Gہے
اس کی خاص عالمات مندرجہ ذیل ہیں۔
چیچک یا چیچک کے بعد کے بد اثرات۔ منہ کے سوزاکی Gزہر کے
پرانے اور بد اثرات سے پیدا ہوں۔
شدید قبض یا پاخانہ کی ناکام حاجت باہGر نکلنے سے پہلے ہی واپس
چال جائے۔ جسمانی Gحصہ جو کپڑے سے ڈھانپا ہوا نہ ہو پر پسینہ
آئے ،اس کی خاص عالمات ہیں۔
تھوجا کی ایجاد[ترمیم]
سدا بہار جھاڑی 1821ء اور 1834ء کے دوران ڈاکٹر سیموئیل
ہینمین نےادویات معالجہ المثلیہ میں تھوجا ( ) thujaکی افادیت کو
ثابت کر دیا میڑیا میڈیکا پیورا تھوجا پالنٹ ایسٹرن وہائیٹ سڈر کے
نام سے مشہور ہے.امریکا ،بھارت میں تھوجا کو ُگومڑی ،کیل
ُمہا َسہ ،کھانسی ،بخار ،سر درد ،حیض کی خرابی ،پٹھوں اور
جوڑوں میں درد کا عالج کے لئےاستعمال کیا جاتاہے۔
////////////
قس ترکی استانبولی:
)Mazı, servigiller (Cupressaceae
familyasının Thuja cinsinden ağaç türlerine verile
n ad. Doğu Asya ve Kuzey Amerika'nın batı
bölgerinde yetişen ve odunu için ya da süs ağacı
olarak başka ülkelerde de
yetiştirilen kozalaklı ağaçlardır. Türkiye'de doğal
olarak bulunmazlar ancak süs bitkisi olarak
yetiştirilmektedir.
/////////////
Thuja
From Wikipedia, the free encyclopedia
arborvitaes
12
Thuja standishii foliage
and cones
Scientific classification
Kingdom: Plantae
Division: Pinophyta
Class: Pinopsida
Order: Pinales
Family: Cupressaceae
Subfamil Cupressoideae
y: [1]
Genus: Thuja
L.
Thuja (/ˈθjuːdʒə/ THEW-jə)[2] is a genus
of coniferous trees in the Cupressaceae (cypress
family). There are five species in the genus, two
native to North America and three native to
eastern Asia.[3][4][5][6] The genus
is monophyletic and sister to Thujopsis.
13
Contents
[show]
Description[edit]
T. plicata bark, foliage
Ecology[edit]
Thuja species are used as food plants by
the larvae of some Lepidoptera species
including Autumnal Moth, The
Engrailed and Juniper Pug. The foliage is also
readily eaten by deer, and where deer population
17
Uses[edit]
They are widely grown as ornamental trees, and
extensively used for hedges. A number of
cultivars are grown and used in landscapes.[14]
[15]
Homeowners will sometimes plant them as
privacy trees. The cultivar 'Green Giant' is popular
as a very vigorous hedging plant, growing up to
80 cm/year when young.[16]
The wood is light, soft and aromatic. It can be
easily split and resists decay. The wood has been
used for many applications from making chests
that repel moths to shingles. Thuja poles are also
often used to make fence posts and rails. The
wood of Thuja plicata is commonly used
for guitar sound boards.[17] Its combination of light
weight and resistance to decay has also led to T.
plicata (Western Redcedar) being widely used for
the construction of bee hives.[citation needed]
Oil of thuja contains the terpene thujone which
has been studied for its GABA receptor
antagonistic, with potentially lethal properties.
[18]
Cedarwood oil and cedar leaf oil, which are
derived from Thuja occidentalis, have different
properties and uses.[19]
The natives of Canada used the needles of Thuja
occidentalis (Eastern White Cedar) to make a tea
that has been shown to contain 50 mg of vitamin
C per 100 grams; this helped prevent and
treat scurvy.[20]
In the 19th century Thuja was commonly used as
an externally applied tincture or ointment for the
treatment of warts, ringworm and thrush,[21] and a
local injection of the tincture was used for
treating venereal warts.[22]
References[edit]
18
Gymnospermae and
Monocotyledoneae. Hafner Press, pp 58-
67.
12. Jump up^ Gilman, D. C.; Thurston,
H. T.; Colby, F. M., eds. (1905). "Arbor
Vitæ". New International Encyclopedia (1st
ed.). New York: Dodd, Mead.
13. Jump up^ Stein, W. I. (1997). "Ten-
year survival and growth of planted
Douglas-fir and western redcedar after
seven site-preparation
treatments". Western Journal of Applied
Forestry. 12 (3): 74–80.
14. Jump up^ Thuja plicata
15. Jump up^ Thuja occidentalis
16. Jump up^ U.S. National Arboretum:
Gardens: FAQs: 'Green Giant' Arborvitae
17. Jump up^ Bucur, Voichita.
1995. Acoustics of wood. Boca Raton: CRC
Press.
18. Jump up^ Höld KM, Sirisoma NS,
Ikeda T, Narahashi T, Casida JE
(2000). "Alpha-thujone (the active
component of absinthe): gamma-
aminobutyric acid type A receptor
modulation and metabolic
detoxification". Proc. Natl. Acad. Sci.
U.S.A. 97 (8): 3826–
31. doi:10.1073/pnas.070042397. PMC 181
01 . PMID 10725394.
19. Jump up^ "Cedarwood Oil Vs Cedar
Leaf Oil". Cedar Leaf Canada. Retrieved 16
June 2015.
20. Jump up^ Johnston, William F.
(1990). "Thuja occidentalis". In Burns,
Russell M.; Honkala, Barbara
H. Conifers. Silvics of North
America. Washington, D.C.: United States
Forest Service (USFS), United States
Department of Agriculture (USDA). 1 –
via Northeastern Area State and Private
Forestry (www.na.fs.fed.us).
20
External links[edit]
Wikimedia
Commons has
media related
to Thuja.
"Arbor Vitæ". Encyclopedia Americana.
1920.
[show]
Extant Cupressaceae species
EoL: 14007
GBIF: 2684168
Tropicos: 40013872
ITIS: 18043
NCBI: 3315
identifiers IPNI: 11717-1
GRIN: 12106
FNA: 132902
FOC: 132902
PLANTS: THUJA
AFPD: 195461
Categories:
Pages using eFloras template without author
names
Thuja
Conifer genera
////////////
21
[ خ َ َد ] (اِ) درختی است بسیار سخت که از چوب آن نیزه و تیر و زین اسب سازند و تیر خدنگ و زین *1خدنگ .
خدنگ به این اعتبار گویند( .از برهان قاطع) (از ناظم االطباء) .درختی است که چوب آن نهایت محکم و صاف و راست
باشد چون اکثر از چوب آن تیر می سازند .لهذا مجازاً اسم تیر شده ( .غیاث اللغات ) .نام درختی است که از چوب آن
حنای زین و تیر سازند و بعضی گویند گز است و چون بیشتر از آن چوب تیر می سازند بمجاز بمعنی تیر شهرت گرفته
خدنگان جمع و گاهی تیر خدنگ به افزوده استعمال کنند .بهر تقدیر «جگردوز» و «جگر اوباز» از صفات اوست و بانام
«زدن » و «کشیدن » و «نشستن » مستعمل است ( آنندراج) .جنسی از تیر چوبین که همواره سخت باشد و جناق
زین نیز از او سازند( .شرفنامه منیری ) .نام درختی است محکم که از چوب آن تیر و جناق زین سازند و نوعی از
درخت گز است و چوب آن براستی موصوف ( .از انجمن آرای ناصری ) .درختی است نیک سخت که از چوب آن تیر و
نوشته اند ،چنانکه کتبی که درجی اصفهان پیدا شده بر توز نوشته بودند ،مرحوم دهخدا رنگ آن را «تار و تیره »
و در این ناحیت مشک بسیار افتد [ یعنی در ناحیت خرخیز ] و مویهای تشخیص داده اند و موید آن این قول است :
بسیار و چوب خدنگ و چوب خنج و دسته کارد ختو( .حدود العالم چ سیدجالل تهرانی) .لغت نامه دهخدا.
Ko ku yao lun, Ch. 8, p. 8b. .3نیز ،بسنجید GباO. Franke, Beschreibung des. :
Jehol-Gebietes, p. 77
* ساخ ) .اِ) چای .این کلمه در اخبار الصین و الهند به صورت ذیل آمده است و باقوی احتماالت
چای مراد است :ویختص الملک [ االکبر فی الصین ] من المعادن بالملح و حشیش یشربونه بالماء
الحار و یباع منه فی کل مدینه بمال عظیم و یقال له الساخ و هواکثر [ شاید اکبر ] ورقا ً من الرطبه
واطیب قلیالً و فیه مراره .فیغلی الماء و یذر علیه ،فهو ینفعهم من کل شی و جمیع ما یدخل بیت
المال الجزیه والملح و هذا الحشیش ( .کتاب“ اخبار الصین والهند مولف بسال َ 237ه .ق .).شاید
این کلمه سای بوده و کاتب بغلط یاء را خاء کرده است .لغت نامه دهخدا .چای ( چینی ،
ِا( معروف است و آن برگی باشد که از ختای آورند و جوشانیده مانند قهوه بخورند ،منفعت بسیار
دارد و مضرت شراب را دفع کند( .برهان ) (آنندراج ) .معروف و مشهور Gاست به چای و آن
برگی است که از چین و ختا آورند و در آب جوشانیده Gمانند قهوه خورند و خاصیت آن بسیار است
و مضرت شراب را دفع کند ،گویند مردم تبت بسبب آنکه شراب بسیار میخورند ،به قیمت مشک
میخرند( .برهان و انجمن آرا ذیل لغت «چاه ») .درخت کوچکی از محصوالت آسیای شرقی یعنی
چین و ژاپون که برگهای آن را پس از عمل آوردن در جعبه های قلع اندود کرده به همه ممالک
کره ارض میبرند و نوعا ً بر دو قسم است :سیاه و سبز ،و چای سبز اثر تحریکش زیادتر از چای
سیاه میباشد( .ناظم االطباء( ..لغت نامه دهخدا.
Reinaue, Relation des Voyages, Vol. I, p. 40 (cf. Yule, Cathy, new ed., .4
) .Vol. I, p. 131واژه تازه چینی č‛aدر دوره تانگ ( ja* )džaتلفظ میشد؛ اما با توجه به
23
* https://en.wikipedia.org/wiki/Betula_pendula
https://mvahdatid5gmailcom.blogspot.ca/2016/11/
blog-post_18.html
** سندروس [ .س َ َد ] (معرب ،اِ) سرو Gکوهی ( .یادداشت مولف ).
|| نوعی از «تویا» ۞ و درورنی و گالساژ نوعی از کاغذ بکار است
.زرنیخ احمر .از یونانی «سندرش » ۞ صمغ زردی که از درختیG
مخصوص در آفریقا جاری شود و نیز بنوعی از معدنیات اطالق
گردد( .از حاشیه برهان قاطع چ معین ) .سندر است که صمغی باشد
شبیه به کاه ربا و روغن کمان را از آن پزند و فرق میان سندروس Gو
کاه ربا این است که کاه ربا را چون در آتش نهند از آن بوی مصطکی
آید و از سندروس Gبوی بغایت ناخوش آید( .غیاث ) (برهان ) .صمغی
است زرد که روغن کمان از آن گیرند( .انجمن آرای ناصری ) .صمغ
زرد شفافی است که از هند آرند و بعضی گفته اند که صمغ ساج است
و آن چون کهربا کاه را کشد ،لیکن از کهربا در عمل جذب سست تر
است و در طب بکار برند( .یادداشت مولف ) .صمغی Gاست که برنگ
زعفران زند و ابوعلی در قانون گوید :که صمغ درخت ساج است .
(یادداشت مولف از مفردات قانون چ تهران ص .)216دزی آورده
است که دو نوع است :هندی و َسبتی ( .از دزی ج 1ص : )693
مگر ایمنی از سرای فسوس
که گه سندروس Gاست و گه آبنوس .
صورت کرهای و ژاپنی ،saدور نیست که در برخی گویشهای چینی گونه saنیز وجود داشته
ت
است .در هر حال ،از آنجا که این واژه هیچگاه در زبان چینی همخوان پایانی نداشته است ،صو ِ
سایشی پایانی در šāxکه سلیمان فرونگاشته ،تأثیر ویژه زبان عربی است (مشروط بر آنکه
ِ
فردوسی .
/////////////
شربین:
دیسقوریدوس فی :1فادرس هی شجرة عظیمۀ منها یکون القطران لها
ثمر شبیه بثمر السرو غیر أنه أصغر منه بکثیر و قد تکون شجرة
شربین صغیرة مشوّکۀ لها ثمر شبیه بثمر العرعر و عظمه مثل عظم
حب اآلس مستدیرة و أما قدرنا و هو القطران فأجوده ما کان به ثخینا
صافیا قویا Gکریه الرائحۀ إذا قطر Gمنه ثبتت قطراته علی حالها غیر
متب ّددة .جالینوس فی :7مزاج هاتین الشجرتین حار یابس قریب من
الدرجۀ الثالثۀ و أما الدهن الذي یخرج من هذه الشجرة و هو القطران
فأجوده ما کان منه ثخینا و یظن أنه قریب من الرابعۀ ألنه یسخن
إسخانا کثیرا ج ّدا و من شأنه أن یعفن اللحم الرخص اللین سریعا Gتعفینا
ال وجع فیه کما یفعل سائر األشیاء األخر کلها التی فی حرارتها
فی مثل هذه الدرجۀ الرابعۀ بعینها و جوهرها جوهر لطیف ،و أما اللحم
الصلب فکذا یفعل فیه بعد م ّدة طویلۀ و جمیع ما هذا سبیله من
األدویۀ یقال له أدویۀ معفنۀ و أدویۀ تعفن و إنما یخالف بعضها بعضا
فی کثرة فعلها لذلک و قلته و القطران من أمثال هذه األدویۀ فی
المرتبۀ األولی ضعیف و ذلک أن جلها قوي بلیغ القوّة و لذلک صارت
هذه کلها تشد الجثث المیتۀ و صار Gالقطران أیضا یشد الجثث
المیتۀ و یحفظها من العفونۀ و یفنی ما فیها من الرطوبۀ و الفضل من
غیر أن یؤثر و ینکی فی األعضاء الصلبۀ ،و إذا أدنی القطران من
األجسام التی تحیا فی الحرارة التی فی تلک األجسام ینمیها و یزید فی
قوّتها و تکون هی السبب فی إحراقه اللحم الرخص اللین و إذا
کان القطران علی ما وصفت فلیس بعجب أن یقتل القمل و الدیدان و
الحیات المتولدة فی البطن و الدود و الکائنۀ فی األذن ،و إذا
استعمل أیضا من أسفل قتل األجنۀ األحیاء و أخرج الموتی کما من شأنه
أن یفسد النطفۀ إذا مسح به رأس الذکر فی وقت الجماع و
لذلک صار أنفع األدویۀ کلها فی منع الحبل و یصیر من استعمله علی
ما وصفت عقیما و أفعاله األخر التی یفعلها فأوالهن دلیله علی
ذلک أنه یسخن غایۀ اإلسخان بمنزلۀ ما یفعل إذا قطر Gمنه شیء فی
السن و الضرس المأکولۀ من تسکین الوجع و تکسر السن و
25
الجنین ،و قد یکون منه دهن یجمع بصوفۀ تعلق علیه عند طبخه کما
یفعل بالزفت و یفعل کما یفعله القطران غیر أن الدهن خاصته
یبرئ جرب المواشی Gو الکالب إذا دهنت به و یقتل قردانها و یرطب
قروحها Gالعارضۀ لها من بعد جز صوفها ،و ینبغی أن یجمع دخان
القطران کما یجمع دخان الزفت و قوّة دخان القطران مثل قوّة دخان
الزفت و ثمر الشربین یقال له قدد دیرس و قوّته مسخنۀ و هو
رديء للمعدة و ینفع من السعال و شدخ العضل و تقطیر البول ،و إذا
شرب مسحوقا مع الفلفل أد ّر الطمث ،و قد ینفع إذا شرب بالخمر
من شرب األرنب البحري ،و إذا خلط بشحم اإلیل أو بمخه ثم مسح الجلد
به لم یقربه شیء من الهوام ،و قد یستعمل فی أخالط
المعجونات .الرازي :إذا مسح به األطراف أمنت من أن تعفن من البرد،
و إن کان قد بدأ بها ذلک .الغافقی :القطران الذي یخرج من
کال صنفی الشربین أجود القطران و أصفاه و هو أح ّد ریحا من القطران
الذي یخرج من ذکر الصنوبر و البق و أشد کراهۀ ،و اآلخر
أقل ریحا و أسرع جمودا و أغلظ و أقل سیالنا ،و إذا طبخ القطران
الجامع لمفردات األدویۀ و األغذیۀ ،ج ،3ص82 :
بنار لینۀ جمد فصار Gیابسا أسود ،و أهل بابل یسمون القطران المعقود
هکذا زفتا ،و کذا أهل الشأم أیضا و المغرب ،و قد یشرب
القطران مخلوطا ببعض األدویۀ فینفع من شرب السم و لسع الهوام و
یطرد الریاح الغلیظۀ المؤلمۀ التی قد انعقدت فی بعض األحشاء ،و
إذا خلط بزیت و دقیق شعیر و شیء من ماء عذب و ضمد به الحلق و
الصدر حلل الرطوبۀ المجتمعۀ فی قصبۀ الرئۀ و فی الحلقوم.
الجامع لمفردات االدویه و االغذیه
&&&&&&&
شراب
اسم اصطالحی Gخمر است و نیز شراب را بر شربت معمول مطبوخ
آب میوها و یا ادویۀ رطبه و یا یابسه در آب پخته صاف کرده با شیرۀ
نبات و یا قند و یا عسل و یا مانند آنها بقوام آورده اطالق می نمایند
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
/////////////////
شراب [ .ش َ ] (ع اِ) آشامیدنی از مایعات که جویدن در آن نباشد،
حالل باشد یا حرام .ج ،اشربة .آشامیدنی . Gنوشیدنی . Gآب .مقابل
27
فغفوز Gنخستین Gكسی Gبود كه اسپست Gو مو Gرا در Gخاك Gپربار Gكاشت وG
وقتی GفرستاGدگان Gبیگانه به دربار Gچین رسیدند Gچشمشان Gبه
اسپستزارها Gو GموستانهاGی Gدراندشت Gنزدیك Gكاخ شاهی Gافتاد . GورودG
اسپست به چین همچون وروGد Gمو Gبه این كشور Gدر اسناد Gپادار Gآمده
است .نكته مهمی Gكه باید Gبدان پرداخت Gاین است كه چینیها Gبا انگورG-
همچون اسپست - Gو Gفن شرابسازی Gدرست Gدر میان مردمانG
آریاییتبار G،بیشتر Gتیره ایرانی G،روبرو Gشدند Gو در Gمیان هیچ یك ازG
قبایل Gترك چنین Gچیزهایی GندیدندG.
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان
/////////////
اگرچه از میوههای دیگر مانند آلبالو ،سیب ،توت و ...و تقریبا ً از
تمامی رستنیها نیز شراب ساخته میشود Gولی واژه شراب بدون ذکر
نام میوه تقریبا ً همیشه به معنی شراب انگور است و شرابهای دیگر
را با نام آنها میآوریم( Gمانند :شراب سیب یا شراب اقطی).
محتویات [نمایش]
پیشینه[ویرایش]
قدمت چند هزار ساله شراب سازی تأیید شده است .درحال حاضر یکی
از اولین شراب سازیهای Gکشف شده در ایران ،شمال کوههای
زاگرس است .باستان شناسان کشف کردهاند که اولین بار شراب در
ایران و در شهر شیراز ساخته شد که مرغوبترین شراب دنیا شناخته
شده است.
شراب و مسیحیت[ویرایش]
قس عربی:
النبيذ هو مشروب كحولي يتم إنتاجه بتخمير Gالعنب .وعلى الرغم من أنه
يمكن إنتاج النبيذ بتخمير الفواكه األخرى ،إال أن أشهر أنواعه تكون من
العنب.
يعتبر نبيذ العنب أحد أقدم أنواع الخمور ،حيث وجدت أوان فخارية فيها
آثار للنبيذ تعود للعصر الحجري Gالحديث في ( 5400ق.م 5000 -ق.م)
كما وجد في المقابر الفرعونية آثار له كذلك ،باإلضافة إلى رسوم على
الجدران لكيفية صنعه.
/////////
قس مصریG:
///////////
قس آذری:
//////////
قس ترکی:
.چاخیر ،شراب یوخسا مئی -الکللو بیر ایچگی دیر .اوزوم شرابیG
کیشمیش یوخسا اوزومدن Gاله گلیر .اوزوم Gتورشاماقدا شراب اولور و
الکول اوندا دوزلینیر .الکول بدنی کهلیدیب و عقلی آرادان آپارار .هر
جور اوزومدن بیر جوره شراب اله گلیر.
31
هابئله توت ،شاه توت ،آلما ،هولو ،خورما و...نئچه جوره میوه دن
ونئچه جوره دنه لردن هابئله آرپا و بوغدا و ...ایله شراب دوزلتمک
اولور .دنلرین شرابی نیشاسته دن اولور .بو جور شراب ویسکی Gو
آرپاسویو و ماء الشعیر اوچون ایشلهدیلیر.
///////////
//////////
///////////
)Anggur (minuman
Dari Wikipedia bahasa Indonesia, ensiklopedia
bebas
Untuk anggur sebagai buah, lihat Anggur.
32
היין נוצר בעת תסיסה.יין הוא משקה חריף המיוצר לרוב מענבים
כאשר הסוכר מומר בתהליך מטבולי על ידי,אלכוהולית של תירוש
.חמצני-שמרים לאתנול (המכונה כוהל או אלכוהול) ולפחמן דו
כאשר התברר כי מיץ,תהליך ייצור היין היה קיים עוד בימי קדם
.או פרי עוברים תהליך לא ברור (דאז) שבסופו נוצר משקה משכר
פעמים.מאז ימי קדם יש ליין התייחסות רבה בתרבות האנושית
בדומה.רבות יש ליין תפקיד באירועים חברתיים ובאירועים דתיים
שתייה מרובה של יין גורמת לשכרות,למשקאות חריפים אחרים
ועליצות בטווח הקצר אך בטווח הארוך צריכת אלכוהול מוגזמת
מועיל, בשתייה מתונה, עם זאת.עלולה לגרום לנזקים בריאותיים
."] בעל המלאכה המייצר יין מכונה "יינן1[.היין במניעת מחלות לב
/////////////
Anggur (ombèn-ombèn)
//////////
G:قس سواحلی
//////////
:قس کردی
///////////
قس ازبکی:
///////////
قس پنجابی:
/////////////
]سەرچاوەکان[دەستکاری
Jump up ↑ http://www.avbc.com/news/BW.html
///////////
G:قس تاتاری
///////////
:قس اردو
شراب
///////////
:قس اویغوری
/////////////
G:قس زازاکی
//////////////
Wine
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the beverage. For other uses,
see Wine (disambiguation).
Wine
Ingredients Grapes
Variants Red
White
Rosé
38
16th-century wine press
Wine (from Latin vinum) is an alcoholic
beverage made from fermentedgrapes. These
grapes are generally Vitis vinifera, or a hybrid
with Vitis labrusca or Vitis rupestris. Grapes are
fermented without the addition
of sugars, acids, enzymes, water, or
other nutrients.[1] Yeast consumes the sugar in
the grapes and converts it to ethanol and carbon
dioxide. Different varieties of grapes and strains
of yeasts produce different styles of wine. These
variations result from the complex interactions
between the biochemical development of the
grape, the reactions involved in fermentation,
the terroir, and the production process. Many
countries enact legal appellations intended to
define styles and qualities of wine. These typically
restrict the geographical origin and permitted
varieties of grapes, as well as other aspects of
wine production.
There are also wines made from fermenting
other fruits or cereals, whose names often specify
their base. Wines made from plants other than
grapes include rice wine and various fruit
wines such as those made
from plums or cherries. Some well known
examples are hard cider from apples, perry from
pears, pomegranate wine, and elderberry wine.
Wine has been produced for thousands of years.
The earliest known evidence of wine comes
39
&&&&&&&
شریفه
بفتح شین و کسر را و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح فا و ها آن را
سیتاپهل نیز نامند
ماهیت آن
اسم هندی ثمری است هندی شبیه بثمر صنوبر که بفارسی کاج نامند و
پوست آن صلب خشن و مقطع بهم پیوسته و بعد از رسیدن نرم و از
آن در جوف آن دانها است وGهم بعضی جدا می کردند و بعدد قطعهای
غلیظ لزجG و پیوسته بباطن پوستها نیز رطوبتیGبر هر دانه رطوبتی
دانه دار و در زیر آن پرده اندک نازک لزج و در جوف آن تخمی سیاه
بقدر لوبیا و حب الخروع و مغز آن سفید و درختGرنک اندک طوالنی
آن پریشان با شاخهای بسیار و تا بسه قامت بلند می شود و برک آن از
برک ساذج عریض تر و اندک کوتاه تر و نازک تر و بهترین ثمر آن
آنستGبزرک بالیدۀ رسیدۀ شیرین بزرک دانه پر رطوبت
طبیعت آن
کرم و تر با رطوبت لزجهGدر دوم
افعال و خواص آن
40
نیز در کاغذ سازی Gمصرف میشود G.اینگونه کاج را بهتر است آمیخته
با پهن برگها مانند مازو و راش بکارند( - 3 .کاج ماریتیما) ۞ گونه
ای کاج است که آهک گریز میباشد و در هوای گرم و خشک خوب
پایداری میکند .این درخت که دراروپا بسیار فراوان است برای ثابت
نگاه داشتن تپه های شنی کاشته میشود .سرمای بیش از 15درجه را
تحمل نمیکند ریشه های آن هم سطحی و هم ژرف میباشند Gبه ارتفاع
30متر و قطر 1/20متر میرسد چوبش متوسط Gاست .برای تهیه
تراورس ،تیر تلگراف ،و تیر تونلی (برای معادن )مصرف Gمیشود.
از صمغ آن تربانتین ۞ استخراج میکنند.
( - 3کاج استربوس ۞ ) Gگونه ای کاج است که در امریکا فراوان
میباشد به چهل متر ارتفاع و 1/20متر قطر میرسد امریکائیان آن را
کاج سفید مینامند Gبرای جنگل کاری باتالقها خیلی خوب است چوبش
در ساختمان بکار میرود Gبرای کشتی سازی Gنیز مصرف Gمیگردد.
خیلی سبک است (وزن مخصوص آن 3854ر.میباشد)( Gاز جنگل
شناسی ج 1ص )282 - 281درختان سایه پسند و پرشاخ وبرگ
برای جنگل کاری خالص مناسبترند .درختانی Gمانند مازو و کاج نیز با
اینکه سایه پسند نیستند چون دارای چوب گرانبهائی Gمیباشند میتوان
خالص کاشت ( .جنگل شناسی Gج 2ص .)31
////////////////
http://khurasanian.blogfa.com/cat-2.aspx
&&&&&&&
ششریت
بکسر شین و سکون شین دوم و کسر راء مهمله و سکون یاء مثناه
تحتانیه و ثاء مثلثه
ماهیت آن
اسم بیخ نباتی است که در دیر البالد مصر یافت می شود Gسطبرتر از
انکشتی و بی مزه مائل بزردیG
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
جهت استسقای زقی مجرب دانسته اند و کویند بدون کرب و مشقت
اخراج زردآب می کند
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
&&&&&&&
42
شطیبه
بضم شین و فتح طا و سکون یاء مثناه تحتانیه و فتح باء موحده و ها
لغت مغربی است
ماهیت آن
نباتی است کثیر الوجود در کوه های برف دار و برک و تخم و شکل
کیاه آن مانند زیره و با اندک تندی طعم و شیرینی Gو بیخ آن چند عدد
مجتمع و غیر مستحکم و بعضی از ان راست و بعضی کج
طبیعت آن
کرم و خشک
افعال و خواص آن
بالخاصیه جهت تپهای حاره نافع و مدر بول و مفتت حصاه و محلل
ریاح معده و رافع اکلۀ مستحکمه و ضماد آن بجهت علت معروفه
بشوکه کویند Gمجرب است
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
/////////////
شطیبة [ .ش ُ طَ ب َ ] (ع اِ) روناس .ششتره ( .از یادداشت مولف ).
رجوع به ششتره شودG.
-ششتره [ .ش َ /ش ِ ت َ َر ِ /ر ] (اِ مرکب ) روناس ( .ناظم
االطباء) .روناس که بدان چیزها سرخ کنند( .از برهان ) (از انجمن
آرا) (از آنندراج )ُ .شطَیبَة گیاهی است که در عالج نواصیر بکار
است ( .یادداشت مولف ) .رجوع به روناس شود.
////////////
روناس
43
تكيهگاه .برگ هاي بيضي ،دراز و نوك تيز ،حلقهوار در هر بند ساقه،
بدون دمبرگ.
گل :خوشههاي غير متراكم و چتري از گلهاي با جام لولهاي كوچك،
داراي 5لُب ،در رأس يا حول محور Gساقهها ،برنگ سبز مايل به
زرد ،گلدهي در تابستان و پاييز.
ميوه :هسته يا حبههاي كوچك كروي ،برنگ قرمز Gتيره يا سياه در
حالت رسيده.
ريشه :ريزومهاي منشعب قرمز Gرنگ به طول يك متر و قطر يك
سانتيمتر ،با پوست قرمز رنگ.
تركيبات :ريشههاي روناس حاوي مواد قرمز Gرنگ به نام آليزارين
است .تركيبات ديگر شامل پورپورين(روناس ارغواني)،
روبيادين(روناس نارنجي) ،ايكستاتين (روناس زرد) ،اسيد روبه
ريتويك ،گلوكز ،مواد پكتيك ،مواد رزيني Gو مواد چرب است.
رويشگاه :روناس گياه مقاوم در برابر سرما و يخبندان تا 15درجه
زير صفر بوده ،نياز به محلهاي آفتابي يا سايه ـ آفتاب و خاك خوب
زهكشي شده دارد .اين گياه در اكثر نقاط اروپا آسيا و آفريقا و در
ايران از جمله در نواحي شمالي ،غرب ايران و اطراف دماوندG
ميرويدG.
كاربرد
-اندامهاي Gزيرزميني Gگياه روناس كاربرد Gدارويي دارند.
-ريزومهاي Gروناس داراي يكي از مهمترين رنگهاي گياهي است.
ماده رنگي قرمزرنگ Gآن آليزارين است.
-ريشهها را براي توليد رنگ از گياهان دوساله در بهار و پاييز از
خاك در ميآورند G.اين ماده رنگي را عمدتا ً براي مركب و نقاشي به
كار ميبرند.
-خاصيت روناس معمولي Gضد عفوني كننده ،ادرار آور ،ملين ،دافع
سنگهاي فسفاتي Gكليه و مثانه ،هضم كننده ،سرطانزا ،موتاژنزا و
سمي است.
-در طب سنتي گياه روناس Gطبيعت گرم و خشك داشته از آن براي
يرقان ،تقويت معده ،پادزهر Gسموم و جلوگيري از بيماريهاري از
سگهاي هار استفاده ميشده است.
منابع:
-1مظفريان ،وليهللا ،فرهنگ نامهاي گياهان ايران ،فرهنگ معاصر،
1375
45
روناس
46
روناس
روناس
47
روناس
?http://91.98.46.102:1002/description.aspx
id=id8_6917&f=1
////////////
روناس (نام علمی )Rubia tinctorum :نام یک گونه از سرده
روناس است .گیاهی است که به حالت خودرو Gدر مناطق Gمدیترانه ،در
شمال آفریقا و بعضی مناطق آسیا میروید G.ساقه این گیاه پوشیده از
خارهای ریز میباشد و ارتفاع آن تا حدود دو متر میرسد G.روناس با
استفاده از خارهای Gریزی که دارد به دیوار Gو درختان میچسبد و باال
میرود.
برگهای آن بیضی ،نوک تیز و دراز بوده که به صورت گروهی Gو به
شکل چتر از کنار ساقه بیرون میآید .گلهای روناس Gکوچک و به
رنگ زرد مایل به سبز میباشد .میوه آن گوشتی Gو به رنگ تیرهاست.
ریشه آن به نام روناس معروف است به رنگ قرمز Gتیره و به صورت
دراز ،باریک و استوانهای میباشد .دارای طعمی تلخ و گس بوده و
قسمت مهم این گیاه از نظر طبی بشمار Gمیآید .از ریشه روناس Gدر
قدیم برای رنگرزی Gپارچه و نخ استفاده میشدهاست.
48
محتویات [نمایش]
ترکیبات شیمیایی[ویرایش]
ریشه روناس دارای مادهای رنگی به نام جوهر روناس Gمیباشد که
برای رنگرزی Gبکار میرفت Gولی بعد از اینکه توانستند این ماده را به
طریقه شیمیایی Gتهیه کنند کشت آن برای تهیه آلیزارین متوقف Gگردید.
خواص داروئی[ویرایش]
روناس از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک است.
بازکننده گرفتگیها Gدر بدن است.
ادرار آور است و حبسالبول را درمان میکند.
برای معالجه بیماری فلج آن را با عسل مخلوط کرده و به بیمار بدهید.
ترشح شیر راز یاد میکند.
درد سیاتیک را رفع میکند.
یبوستهای سخت را معالجه میکند.
اشتهاآور Gاست.
قاعدهآور است.
خارش پوست را برطرف Gمیکند بدین منظور Gمیتوان از ضماد
استفاده کرد و یا اینکه جوشانده آن را در وان حمام بریزید Gو مدتی در
آن استراحت کنید.
اوره خون را پائین میآوردG.
جوش خوردن استخوان شکسته را تسریع میکند.
تورم را در بدن از بین میبرد.
از کمپرس جوشانده روناس برای رفع بیماریهای پوستی Gاستفاده کنید
در آذر بایجان و اردبیل به نام «بویاق» Gمعروف است پودر آن را با
عسل مخلوط کرده وبا آتل بر روی محل شکستگی Gاستخوان میبندندG
طرز استفاده[ویرایش]
دم کرده :یک قاشق Gمرباخوری ریشه خرد شده روناس Gرا در یک
لیوان آب جوش ریخته ،بگذارید به مدت ۱۰دقیقه دم بکشد .مقدار
مصرف آن نصف فنجان سه بار در روز است .جوشانده روناس۱۰ G:
گرم ریشه روناس را در یک لیتر آب ریخته و بگذارید برای مدت ده
49
دقیقه بجوشد .این جوشیده را در وان حمام بریزید Gو برای رفع
بیماریهای Gپوستی در آن استراحت کنید.
زیانها :همانطور که گفته شد روناس Gترشح ادرار را زیاد میکند و
فشار آن را باال میبرد بنابرین ممکن است در اثر استفاده زیاد ایجاد
خون در ادرار کند و در اینصورت بهتر است که روناس با کتیرا
خورده شود.
در طب سنتی کرمانشاه روناس (رینیاس در کردی) با زرده تخم مرغ
کردی به شکل ضماد برای شکستگی استخوان همراه با آتل به مدت
سه روز استفاده میشود G.در آذر بایجان و اردبیل به نام «بویاق»G
معروف است آن را با عسل مخلوط کرده وبا آتل بر روی محل
شکستگی استخوان میبندند
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان Gویکیپدیا ،»Rubia tinctorum« ،ویکیپدیای
انگلیسی ،دانشنامه آزاد (بازیابی در ۶ژوئن .)۲۰۱۶
///////////
قس عربی:
صبَّاغ[( ]2االسم العلمي:صبْغ[ ]1أو فُ َّوة ال َّ
صب ِْغيَّة أو فُ َّوة ال َّ
الفُ َّوة ال َّ
)Rubia tinctorumهو نوع نبات من جنس الفُ َّوة ،ذي أزهار
مصفرة ،وطول من 30إلى 150سم .يعطي جذر الفوة صباغ أحمر.
وينبت في األحراج واآلجام (ج أجمة) ،فهو ال يحتاج إلى رعاية يعد
إزالة األعشاب الضارة من حوله .يبج أن ينزع النبات من األرض بعد
حلحلة التربة .تجرد الساق من األوراق وتوضع Gالجذور في المستودع
لتجف .عندما تجف الجذور تطحن وتحول Gإلى مسحوق ويوضع في قدر
مع بعض الماء ،ويسخن المزيج الستخراج الصباغ األحمر البراق.
ويمكن استعمال حجر الشب كمرسخ لوني ليعطي لون أحمر عميق
أللياف الصوف .وإذا استخدم وعاء نحاسي يمكن الحصول على لون
أكثر بريقاً.
وقد ورد في معجم تاج العروس أن (الفوه كسكر عروق رقاق Gطوال
حمر يصبغ بها ،نافع للكبد ،والطحال ،والنسار ،وجع الورك،
والخاصرة ،مدر جداً ،ويعجن بخل فيطلى Gبه البرص ،فإنه يبرأ) .وهو
نبات دائم الخضرة بأوراق ذات طول 10-5سم وعرض 3-2سم،
وتنمو األوراق Gبشكل حلزوني Gحول الساق ،وهي 7-4أوراق Gتنمو
بشكل نجمي .يمكن للجذور Gأن تبلغ 1متر طوالً ،وبثخانة 12مم ،وهو
50
]المراجع[عدل
تحقيق، ابن البيطار،^ تفسير كتاب دياسقوريدوس في األدوية المفردة
.1990 ]]) [[|تونس (مدينة، بيت الحكمة،إبراهيم بن مراد
1349 المطبعة األميرية بالقاهرة، أحمد عيسى،^ معجم أسماء النبات
.هـ
////////////
:قس آذری
Adi boyaqotu (lat. Rubia tinctorum)[1] - boyaqotu
cinsinə aid bitki növü.[2]
/////////
:قس ترکی استانبولی
Kökboya bitkisi (Rubia tinctorum),
köklerinden alizarin ve parparin adlı boyar
maddelerin (kök boya) elde edildiği bir çiçekli
bitki türüdür.
Anavatanı Akdeniz bölgesidir. Orta ve Batı
Anadolu bölgelerinde çok yetiştirilir. Türün
köklerinden elde edilen Alizarin ve Parparin
maddeleri ile hazırlanan boya, Dünya'da Türk
kırmızısı adıyla bilinir. İplik boyamacılığında
kullanılan ilk bitki olduğu bilinmektedir. İlk
olarak Manisa-Alaşehir'de kullanıldığı
sanılmaktadır.
//////////
Rubia tinctorum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Rubia tinctorum
51
Scientific classification
Kingdom: Plantae
(unranked): Angiosperms
(unranked): Eudicots
(unranked): Asterids
Order: Gentianales
Family: Rubiaceae
Tribe: Rubieae
Genus: Rubia
Species: R. tinctorum
Binomial name
Rubia tinctorum
L.
Contents
[show]
Description[edit]
بفتح شین و سکون عین و راء مهملتین بفارسی موی و بترکی قبل و
بهندی بال نامند جمع آن اشعار و شعور و شعار Gآمده
ماهیت آن
متولد از ابخره و ادخنۀ اخالط محترقه و یابسه است و فرق Gمیان آن و
صوف و وبر آنست که شعر پیچیده نمی باشد بخالف صوف و وبر Gو
صوف نرم و نازک و ما بین آن هر دو است و صوف Gرا بفارسی پشم
و وبر را کرک نامند و هر سه عام اند همه حیوانات یعنی بعضی را
شعر و وبر هر دو می باشد مانند بز و بعضی را پشم فقط می باشد
مانند میش و بره و بعضی را موی فقط مانند اکثر حیوانات و انسان را
نمی باشد مکر شعر فقط و از مطلق آن مراد شعر انسان است
طبیعت آن
سرد و خشک
افعال و خواص آن
سوختۀ آن مسخن و بغایت مجفف و بیلذع و جهت اکله و خشک کردن
زخمها و قالع و قروح ذرورا و طالء با عسل و با کندر و زفت جهت
جراحات سر ذرورا Gبعد از مالیدن زفت برانها و طالی آن با
مرداسنک جهت تسکین جرب و حکۀ شدید قوی چشم و با روغن
زیتون و یا آب جهت سوختکی آتش و با سرکه سائیدۀ آن جهت تحلیل و
قلع ثآلیل و بثور و سک دیوانۀ کزیده و با شراب و روغن زیتون و با
آب جهت ورم سر و جراحت آن و بدستور Gغیر محرق آن و محرق آن
با عسل جهت قالع دهان اطفال و با روغن کوسفند جهت عشره و ورم
حادث از ان و ذرور آن جهت بروز Gمقعده و رد کنندۀ آنست بر موضع
خود و قطور آن با روغن کل جهت تسکین درد کوش و با سفیدآب و
توتیای مغسول و کل ارمنی جهت حرقه البول مجرب و بخور Gآن جهت
صرع سددی و کریزانیدن هوام و حمول آن جهت سیالن رحم و
تجفیف رطوبات آن و صرع و ماء الشعیر که از تقطیر آن حاصل می
کردد جهت داء الثعلب و رویانیدن موی مجرب و بدستور دهن آن و
نیز مقوی باه است و تعلیق موی طفل پیش از آنکه صلب شده باشد
جهت نقرس و عقرب کزیده نافع و دستور Gاحراق آن در دستوراتG
مقدمه و دهن آن در مرکبات در ادهان مذکور شد
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
///////////
شعر [ .ش َ ع َ ] (ع اِ) َشعر .موی .ج ،اَشعارُ ،شعورِ ،شعار( .ناظم
االطباء) .بمعانی َشعر است ( .منتهی االرب ) .لغتی است در َشعر.
(از اقرب الموارد) .رجوع Gبه َشعر شود || .گیاه ( .از اقرب الموارد).
|| درخت ( .از اقرب الموارد) || .زعفران ( .اقرب الموارد) ۞ .
////////////
54
قس عربی:
ال َّشعر هو زوائد Gبروتينية تنمو على أجسام الثدييات ،ويتكون من بعض
الخاليا الغير حية وبعض المكونات التي تكون عادة سامة وضارة
بالجسم فتفرز على هيئة الشعر الذي يغطي Gأجسام الثديات.
Hair
58
Identifiers
MeSH D006197
Code TH H3.12.00.3.02001
TA A16.0.00.014
FMA 70752
59
Anatomical terminology
[edit on Wikidata]
&&&&&&&
شعر الغول
بضم غین معجمه و سکون واو و الم و آن را الحاء الغول* نیز کویند
ماهیت آن
کیاهی است بی ساق و ثمر و منحصر در اوراق خشن شبیه بسرخس
مائل بسیاهی و بیخ آن سیاه و پرریشه و در دار المرز موجود و در
تنکابن کرف** نامند و غیر پرسیاوشان Gاست چنانچه بعضی کمان
کرده اند مالیقی کفته که آن را بفارسی Gاردمانه و ببربری مامرب و
سیون نامند و آن نباتی است که در اقلیم ثالث بهم می رسد و در غیر
آن از اقالیم دیکر بهم نمی رسد و آن تارهای Gباریک شبیه بموی است
که بر روی زمین پهن می شود و طول بسیار Gندارد و شاخ و برک و
کل نیز ندارد و چون جمع کرده شود منقبض می کردد و چون بر آتش
اندازند بوی موی آید و بعضی محض مسنون را شعر الغول نامیده اند
و در مغرب اقصی بسیار می روید میان مدینۀ تلمسان و مدینۀ فاس و
در انجا معروف Gبلحیۀ مسنون است
طبیعت آن
کرم و خشک باعتدال
افعال و خواص آن
قریب بپرسیاوشان است و در تنقیۀ سینه قوی تر از ان و مالیقی کفته
از خاصیت آن آنست که بخور آن زائل کنندۀ تپ ربع است بزودی Gو
تعلیق آن بر بازو مانع کثرت تعب و ماندکی مسافر Gاست در راه رفتن
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
* لِ َحاء ال ُغول[ ]1أو لِحْ يَة ِمسُون[( ]1االسم العلميAsplenium. :
)trichomanes Lهي نوع نباتات من جنس ُّ
الط َحال ومن الفصيلة
الط َحالِيَّة ومن رتبة السرخسيات. ُّ
المراجع[عدل]
^ تعدى إلى األعلى ل :أ ب معجم أسماء النبات ،أحمد عيسى ،المطبعة
األميرية بالقاهرة 1349هـ.
** کرف [ .ک َ َر ] (اِ) در مازندران و گیالن بی تشخیص به مطلق
انواع سرخس گفته می شود( .یادداشت مولف ).
^^^^^^^
61
]نگارخانه[ویرایش
Adelaarsvaren planten Pteridium aquilinum.jpg
]منابع[ویرایش
، انگلیسی، التینی: فرهنگ نامهای گیاهان ایران، ولیهللا،مظفریان
.۳۰۸ ص،۱۳۷۵ G فرهنگ معاصر: تهرانGفارسی
painting circa 1920 by the Swedish ↑ پرش به باال
botanist C. A. M. Lindman (1856–1928), taken from
his book(s) Bilder ur Nordens Flora (first edition
published 1901–1905, supplemented edition 1917–
.1926?)
]۱[: ازGپرش به باال ↑ برابر فارسی
///////////////
:قس ترکی استانبولی
Pteridium, eğrelti cinsi. En tanınmış örneği kartal
eğreltisidir (Pteridium aquilinum).
Bracken
63
Pteridium aquilinum[1]
Scientific classification
Kingdo Plantae
m:
Divisio Pteridophyta
n:
Class: Pteridopsida
Order: Dennstaedtiales
Family: Dennstaedtiacea
e
Genus: Pteridium
Gled. ex Scop.
1760 not Raf.
64
1814
(Pteridaceae)
Contents
[show]
Distribution[edit]
Pteridium aquilinum (bracken or common
bracken) is the most common species with
a cosmopolitan distribution, occurring
in temperate and subtropical regions throughout
much of the world. It is a prolific and abundant
plant in the moorlands of Great Britain, where it is
limited to altitudes of below 600 metres. It does
not like poorly drained marshes or fen. It has
been observed growing in soils from pH 2.8 to
8.6. Exposure to cold or high pH inhibits its
growth. It causes such a problem of invading
pastureland that at one time the British
government had an eradication programme.
Special filters have even been used on some
British water supplies to filter out the bracken
spores.[2] NBN distribution map for the United
Kingdom
Bracken is a characteristic moorland plant in the
UK which over the last decades has increasingly
out-competed characteristic ground-cover plants
66
Fungi associations[edit]
Woodland fungi can be found growing under the
bracken canopy, for example Mycena epipterygia.
Both Camarographium stephensii and Typhula
quisquiliaris grow primarily from dead bracken
stems.
flexuosus, Hypnum cupressiforme, Polytrichum
commune, Pseudoscelopodium
purum and Rhytidiadelphus squarrosus.
Uses[edit]
This section needs additional
citations for verification. Please
help improve this article by adding
citations to reliable sources.
Unsourced material may be
challenged and removed. (July
2010) (Learn how and when to
remove this template message)
70
Poisoning[edit]
The plant is carcinogenic to animals such as
mice, rats, horses and cattle when ingested,
although they will usually avoid it unless nothing
else is available. Young stems are quite
commonly used as a vegetable in China, Japan
and Korea. However, some researchers suspect
a link between consumption and higher stomach
cancer rates.[11] The spores have also been
implicated as a carcinogen. Danish scientist Lars
Holm Rasmussen released a study in 2004
showing that the carcinogenic compound in
bracken, ptaquiloside or PTA, can leach from the
73
Archaeology[edit]
Control[edit]
Some small level of scattered cover can provide
beneficial habitats for some wildlife, at least in the
UK (as given above). However, on balance,
removing bracken encourages primary habitats to
re-establish, which are of greater importance for
wildlife. Control is a complex question with
complex answers, which need to form part of a
wider approach. Management can be difficult and
expensive; plans may need to be about cost-
effective, practical limitation and control rather
than give an expectation for eradication.
All methods need follow-up over time, starting
with the advancing areas first. Given the decades
elapsed to arrive at the current levels of coverage
on many sites, slowing or reversing the process
will be also of necessity long-term, with
consistency and persistence from all parties
being key.
Various techniques are recommended by Natural
England and the RSPB to control bracken either
individually or in combination RSPB Bracken
management in the uplands.
Cutting — once or twice a year, repeatedly
cutting back the fronds for at least 3 years
Crushing/rolling — using rollers, again for at
least 3 years
Livestock treading — during winter,
encouraging livestock to bracken areas with
food. They trample the developing plants and
allow frost to penetrate the rhizomes. In May
and June, temporary close grazing or mob
stocking on small areas away from nests,
particularly using cattle, horses, pigs or ponies
may crush emerging bracken fronds resulting
in reduced bracken cover. Sufficient fodder will
be required to prevent livestock eating the
bracken. This may suit steep areas where
75
Pteridium aquilinum
See also[edit]
Bibimbap
List of plants poisonous to equines
References[edit]
77
Classic. 157 (3795): 1436–1438. 22
September
1967. doi:10.1126/science.157.3795.1436.
External links[edit]
Wikimedia
Commons has
media related
to Pteridium
aquilinum.
World fern species list — Pteridium
Independent page devoted to bracken (uses
older classification scheme)
Alonso-Amelot ME, Avendaño M (March
2002). "Human carcinogenesis and bracken
fern: a review of the evidence". Curr. Med.
Chem. 9 (6): 675–
86. doi:10.2174/0929867023370743. PMID 11
945131. Archived from the original on 2011-
10-06.
Pteridium aquilinum at the Encyclopedia of
Life
Natural England — Bracken control,
vegetation restoration and land
management[permanent dead link]
RSPB: Bracken management in the uplands
Bracken for Butterflies by Butterfly
Conservation
Edibility of Bracken: Identification and edible
parts of bracken
Categories:
Dennstaedtiaceae
Japanese vegetables
IARC Group 2B carcinogens
//////////////
:قس آذری
Tükvari sümürgə (lat. Asplenium trichomanes)[1] —
sümürgə cinsinə aid bitki növü.[2]
80
///////////
Asplenium trichomanes (commonly known
as maidenhair spleenwort[1]) is a small fern in
the spleenwort genus Asplenium. It is a
widespread and common species, occurring
almost worldwide in a variety of rocky habitats. It
is a variable fern with several subspecies.
https://en.wikipedia.org/wiki/
Asplenium_trichomanes
&&&&&&&
شعیر
بفتح شین و کسر عین مهمله و سکون یاء مثناه تحتانیه و راء مهمله
بفارسی جو و بهندی سج بفتح سین مهمله و جیم عجمی نامند
ماهیت آن
از حبوب معروفه است بهترین آن سفید رسیدۀ بالیدۀ تازۀ آنست و کهنه
که یک سال بران کذشته باشد بسیار زبون
طبیعت آن
در آخر اول سرد و خشک
افعال و خواص آن
قلیل الغذاتر از کندم و با قوت جالیه و قابضه و مجففه و رادعه و
مسکن غلیان صفرا و خون و عطش و حدت حمیات حارۀ حاده و سل
و دق مصلح آن لبن یتوعات و مورث الغری بدن و مضر مثانه مصلح
آن روغنها و انیسون است و آب جو مقشر مطبوخ Gبه حدی که جوها
شکفته و مهرا شوند و صاف کرده سرد نموده و یا نیم کرم بیاشامند Gکه
ماء الشعیر نامند سرد و تر و مسکن حدت دم و صفرا و اخالط
محترقه و حمیات حارۀ حاده و امراض حاده و مسکن حرارت باطنی Gو
لهیب و حرارت جکر و عطش مفرط و دق و سل و قرحۀ ریاح و ذات
الجنب و سعال یابس و صداع حار و امثال اینها و سدر و سریع
االنحدار و مولد خون صالح و مرخی معدۀ رطب و مضر احشای
بارده و نفاخ و مصلح آن کل قند و هنکام اعتقال بطن استعمال آن جائز
نیست و مطبوخ آن با نصف وزن آن خشخاش کوبیده مانند حریره
جهت صداع حار و باضافۀ قرطم Gجهت اخراج بلغم لزج و منع شری و
مفتح سدد و با عناب و سپستان و انجیر و پرسیاوشان جهت درد سینه
و سرفه مجرب و شیرۀ جو که کشک الشعیر نامند سرد مائل بخشکی
و غلیظتر از ماء الشعیر و جهت اسهال صفراوی و امزجۀ حاره و
غرغره بدان جهت ورم Gکلو و درد آن و ضماد آرد آن رادع و محلل
81
خشک بود در اول و گویند Gدر دویم Gو خشکی وی بیشتر از باقالیG
مقشر بود باندک چیزی اما در همه خصلتها مانند وی بود چون از
بیرون استعمال کنند و چون پخته خورند Gفاضلتر از باقال بود و در
وی تحلیل و جال بود و غذای وی کمتر از غذای گندم بود و بر کلف
گرم کرده طال کنند سود دهد و بر جرب ریششده با سرکه گرمکرده
طال کنند سود دهد و با سرکه بر نقرس طال کردن نیکو بود و منع
سیالن فضول از مفاصل بکند و آرد وی با پوست خشخاش و اکلیل
الملک ضماد کردن بر ذات الجنب نافع بود و با انجیر چون بپزند
تبهای بلغمی را نافع بود و چون مرضوض کنند و بآتش گرم کنند و بر
وجعی که از حرارت بود نهند یعنی تکمید کنند ساکن کند و بر
ورمهای Gگرم نیز همین عمل کند و بادانگیز بود و مغص آورد و مضرG
بود بمثانه و مصلح وی انیسون بود و آرد جو چون با انجیر بپزند و بر
ورم بلغمی و ورم Gگرم اندازند بپزاند و بگدازد Gو چون با راتینج و
زفت و سرگین کبوتر بیامیزند Gو بر ورمهای Gصلب نهند نضج بدهد و
چون با زفت تر و موم و بول کودکان که محکم نشده باشد و زیت
بیامیزند و بر خنازیر نهند نضج دهد و چون با عصاره سرد بسرشند
مانند کاهو و تورک و آب عنب الثعلب و ضماد کنند بر چشم که ورمG
کرده آن گرم بود ساکن کند و همچنین طال کردن بر مجموع ورمهایG
گرم و جمره و حمره و فلقمونی و مانند آن مفید بود و چون با سرکه
بسرشند و بر پیشانی طال کنند درد سر گرم ساکن کند و همچنین تنها با
ادویه که موافق بود قالع را زایل کند
______________________________
صاحب مخزن االدویه مینویسد :شعیر بفتح شین و کسر عین بفارسی
جو و بهندی سج گویند
فرانسه ORGEانگلیسیBARLEY
اختیارات بدیعی
////////////////
جو
اشاره
در کتب طب سنتی با نام عربی آن (شعیر) آمده است به فرانسوی:
Orgeو Orge Cultiveو به انگلیسی BarleyGوCommon barley
گفته میشود G.گیاهی است از خانواده Gramineaeنام علمی آنHord
. eum vulgare Lو . Hordeum sativum persمیباشد.
مشخصات
جو گیاهی است یکساله که ارتفاع ساقه استوانهای آن بسته به ارقام
مختلفه از 40 -100سانتیمتر فرق Gمیکند .برگها سبز تیره متناوب
83
تبهای گرم و تبهای سل را تقلیل میدهد .مضر مثانه است از این نظر
باید با روغن و انیسون خورده شود.
اگر جو مقشر را بپزند به حدی که جوها شکفته و خوب پخته شود ولی
آن را نمالند و آن را صاف کرده و سردش نمایند ماء الشعیر به دست
میآید .ماء الشعیر سرد و تر
معارف گیاهی ،ج ،1ص334 :
است ،مسکن حدت خون ،صفرا ،اخالط سوخته و تبها و امراض گرم
میباشد .حرارت باطنی را تسکین میدهد و حرارت کبد و عطش
مفرط را فرومینشاند Gو برای سل ،زخمهای Gریه ،ذات الجنب ،سردرد
گرم و امثال اینها نافع است .زود هضم میشود G،مولد خون صالح است
و به اصطالح خونساز Gمیباشد ولی معده را سست میکند .برای آالت
داخل شکم اشخاص سردمزاج Gمضر است و نفاخ ،از این نظر باید با
گل قند خورده شود و در مواردی Gکه شکم بسته است و یبس میباشدG
خوردن ماء الشعیر جایز نیست و جمع بین ماء الشعیر سکنجبین نیز
جایز نیست .اگر ماء الشعیر با نصف وزن جو آن ،خشخاش کوبیده
مخلوط و مانند حریره شود ،برای سردرد گرم مفید است و با عناب،
سپستان ،انجیر و پرسیاوشان برای درد سینه و سرفه مجرب است.
شیره جو که آن را کشک الشعیر گویند سرد مایل به خشک است و
غلیظتر Gاز ماء الشعیر است و برای اسهال صفراوی Gو مزاجهای Gگرم
مفید است و غرغره با آن برای ورم گلو و درد گلو نافع است .ضماد
آرد جو رادع است ،ورمهای Gسخت را تحلیل میبرد ،دملهای گرم را
سرباز میکند و به تنهایی و یا مخلوط با هموزن آرد جو و تخم پنیرک،
برای سل ،ذات الجنب ،ورمهای زیربغل ،سینه ،پستان ،پشت گوش و
سایر اعضا مفید است و ضماد آن باریوند Gچینی برای ورمهایی که
حرات آنها در کمال حدت نباشد ،بسیار نافع است و با سرکه برای
ورمهای Gصفراوی و مخملک مفید است .اگر آرد جو نباشد ،جو مقشر
را با آب و یا عصاره برگهای Gمناسب ساییده و استفاده کنید .ضماد Gآرد
جو با آب برای نقرس گرم و با آب گشنیز Gتازه برای تحلیل خنازیر Gو
ورمهای Gگرم سفت و ورم گلو نافع است .آب پخته جو با سرکه برای
جرب و خارش و با تریاک و آب برگ کاهو و نظایر آن برای سردرد،
ورم چشم ،باد سرخ و محکم کردن عضو شکسته نافع است .خوردن
آرد جو با شکر غذای خوبی Gبرای اطفال و مسکن عطش و التهاب
است .نان جو سنگین و ثقیل الهضم است و نفاخ .اگر خمیر آرد جو را
بگذارند که ترش شود و در دوغ حل کنند و یک شب بگذارند بماند و
سپس بخورند Gبرای تسکین غلیان خون صفراوی ،تشنگی مفرط ،قی
صفراوی ،تبهای گرم ،اسهال صفراوی Gو خارش بسیار مفید است .جو
برای سردمزاجان مضر است از این نظر باید با شکر خورده شود.
تهیه ماء الشعیر :جو مقشر و بیپوست را گرفته خوب بشویند و آن را
در آب جوش دهند و آب آن را بریزند Gو مجددا آب تازه در آن بریزندG
و آن را بپزند تا دانههای جو شکفته و دهن آنها باز شود در این موقع
87
جو ،به نظر میرسد که از چند طریق در کاهش کلسترول Gمؤثر است.
یکی این
معارف گیاهی ،ج ،1ص336 :
است که شبیه داروهای شیمیایی Gضد کلسترول بازار ،در مکانیسم
ساخت کلسترول Gدر کبد دخالت کرده و کلسترول Gرا کاهش میدهد.
محققان وزارت Gکشاورزی Gامریکا در مرکز تحقیقات مادییسن سه
ترکیب جداگانه در جو کشف کردهاند که قابلیت کبد در ساختن
کلسترول نوع LDLرا مهار میکنند LDL.جزیی از کلسترول Gاست که
مض ّر بوده و به رگهای Gخونی آسیب میرساند و منجر به حملههای
قلبی میشود .در آزمایشی Gخوراندن جو به خوک موجب شده که
کلسترول خون خوک تا 18درصد Gپایین بیاید و بدون تردید ،جو در
کاهش کلسترول Gخون انسان نیز مؤثر است .تحقیقات دکتر روزماریG
نیومن ]480استاد دانشگاه ایالتی مونتانا Gکه بر روی عدهای مردان
داوطلب انجام شد ،نشان داد که خوردن جو به صورت نان ،دانه پخته،
کیک یا سایر انواع ،کلسترول خون آنها را به میزان محسوسی پایین
آورده است .این گروه مدت 6هفته هر روز سه بار با غذای خود از
خوراکیهای Gجو استفاده کردهاند و پس از 6هفته کلسترول Gخون آنها
15درصد کاهش یافته است .آزمایشها Gنشان میدهد هر چقدر
کلسترول خون بیشتر باشد تأثیر رژیم جو در کاهش آن بیشتر Gاست .در
آزمایش فوق گروه دیگری که طی همان مدت 6هفته از آرد گندم یا
سبوس گندم به جای جو استفاده کرده بودند Gهیچ کاهشی را در
کلسترول خون نشان ندادند .به نظر دکتر نیومن خاصیت کاهش
کلسترول در جو ،حد اقل قسمتی Gمدیون وجود Gمواد بتاگلوکان ]481
محلول در آن است .مواد بتاگلوکان الیاف گیاهی صمغی هستند که
بخصوص در جو و یوالف (جو دو سر) به صورت قابل حل در آب
یافت میشود .این مواد نه فقط در پوسته نازک خارجی جو بلکه در
داخل مغز دانه جو نیز وجود Gدارند .دکتر نیومن در حال حاضر با
همکاری گروهی از دانشمندان سوئدی دستاندرکار اجرای تحقیقاتی
هستند که معلوم Gکنند کدام واریته جو از این نظر بهترین نوع میباشند،
یعنی کلسترول خون را بیشتر کاهش میدهندG.
آزمایشهایی Gکه در دانشکده پزشکی دانشگاه ویسکانسن شده نیز نشان
میدهد که کپسولهای حاوی روغن جو که محتوی عواملی برای کاهش
قابلیت کلسترول سازی کبد هستند ،به اشخاصی Gکه پس از انفارکتوس
عمل جراحی Gقلب کردهاند داده شده و موجب کاهش کلسترول Gخون آنها
در حدود 9 -18 Gدرصد Gشده است.
معارف گیاهی ،ج ،1ص337 :
جو به عنوان ضد سرطان
دکتر چارلز السون ،]482دانشمند و کارشناس Gتغذیه در دانشگاه
ویسکانسن ،معتقد است که در دانههای گیاهان ،مواد شیمیایی Gضد
89
محتویات [نمایش]
خاستگاه[ویرایش]
90
خاستگاه واقعی Gجو هنوز ناشناخته است .اما بسیاری Gاز محققین،
خاستگاه این گیاه را کوههای زاگرس در غرب ایران ،آناتولی جنوبی
و فلسطین میدانند G.بر پایه نظریه والیوف ،مبداء جوی ریشک دار و
غالف دار ،کشور Gاتیوپی و شمال آفریقا و مبداء نوع بدون ریشک،
ریشک کوتاه و کالهک دار ،آسیای جنوب شرقی ،به ویژه چین ،ژاپن
و تبت است.
«حدود پنج هزار سال پیش از میالد مردم غارنشین فالت ایران در پی
تغییراتی که از لحاظ آب و هوا و تشکیل مزارع و چمنزارها به وجود
آمد به دشتها روی Gآوردند و زندگی تازهای را آغاز کردند Gو در تمدن
آنها نسبت به دورانهای پیشین پیشرفت Gبیشتری دیده شد .کهن ترین
دشتنشینان ،مردم Gتپه سیلک ( ) Tepe Sialkنزدیک کاشان بودند Gکه
آثار زندگی شان در آنجا به دست آمده .تحقیقاتی که در این محوطه
انجام گرفته نشان میدهد که مردم فالت ایران به امر کشاورزیG
پرداختند و حیوانات اهلی را نیز پرورش Gدادند .در هزاره چهارم پیش
از میالد مردم دشتنشین فالت ایران در کار زندگی پیشرفت بیشتری
کردند .....در این دوره تجارت نیز رو به پیشرفت Gنهاد .اما دادوستد
بیشتر مربوط به محصوالت کشاورزی Gمانند گندم و جو بود .مسئله
دیگر که اهمیت دارد این است که کشت گندم و جو نخستین بار در
ایران متداول شد]۲[».
جو برای تعداد زیادی Gاز مردمان نواحی سردسیر Gو خشک (به ویژه
خاور میانه و شمال آفریقا) منبع غذایی مهمی به شمار میرود G.البته
امروزه بیشتر برای خوراک دام و تهیه فراوردههای Gتخمیری از این
گیاه استفاده میکنند.
////////////
قس عربی:
الشعير نوع نباتي عشبي حولي من الفصيلة النجيلية ،اسمه العلمي
(بالالتينية.)Hordeum vulgare :
محتويات [أظهر]
معلومات غذائية[عدل]
///////////
قس باسای اندونزی:
Jelai (Hordeum vulgare, Ingg. barley) adalah sejenis
serealia untuk pakan ternak, penghasil malt, dan
sebagai makanan kesehatan. Jelai adalah anggota
suku padi-padian (Poaceae). Pada tahun 2005, jelai
berada pada urutan keempat dari jumlah produksi
dunia dan luas area penanaman serealia di dunia
(560.000 km²).[1] Waktu berkecambahnya sekitar 1-3
hari.
///////////
قس عبری:
שעורה תרבותית (שם מדעי ,)Hordeum vulgare :המכונה
בקיצור שעורה ,היא מין תרבותי בסוג שעורה שבמשפחת הדגניים.
השעורה מהווה ,יחד עם החיטה ,מקור ראשוני לפחמימות .שני
הדגנים האלה היו בין היבולים המבויתים הראשונים של האדם,
במהלך התקופה הנאוליתית בסהר הפורה ,כבר לפני יותר מ-
10,000שנים .קמח שעורה כונה "לחם עוני" ,מזונם של עניים,
ושל בהמות הבית .השעורה משמשת גם כחומר גלם לייצור בירה.
השעורה יכולה לצמוח גם באזורי בצורת ,דלים בגשם ,שהחיטה
אינה יכולה לצמוח בהם .השעורה נחשבת גידול המזון החמישי
בחשיבותו בעולם[.]1
/////////////
قس باسای جاویG:
93
:قس تتری
Арпа (Hordeum vulgare) – Кыяклылар гаиләлеге,
Hordeum ыругыннан үләнчел үсемлек.
////////////
:قس تاجیکی
Ҷав (Türk.Arpa), гиёҳест яксола. Пояаш то 30 – 90 см
қад мекашад. Хӯшааш дароз, сукдор (баъзан бесӯк
мешавад); донаш дарозрӯяи зард, бунафш, сиёҳ,
сабзтоб ва дорчинӣ. Ҷав аз ҷумлаи ғалладонаҳои
қадимист. Дар таркиби он сафеда, ангиштоб,
клетчатка, равған, ферментҳо ва витаминҳои В, D
мавҷуданд. Сафедаи Ҷав нисбати сафедаи гандум
серғизо аст.
/////////////
:قس ترکی استانبولی
Arpa (Hordeum
vulgare L.) buğdaygillerden taneleri malt ve yem olarak kullanılan
önemli bir tahıl bitkisidir. Tarih öncesi devirlerdeki en önemli kültür
bitkilerinden biri olmakla birlikte, ekonomik önemi olan bitkilerin
başında gelmektedir.[1][2][3] Yaklaşık 10.500 yıl önce,
bugünkü İsrail, Ürdün, Lübnan, batı Suriye, batı İran, Irak ile
güneydoğu Türkiye’yi kapsayan ve Bereketli Hilal olarak
isimlendirilen bölgede kültüre alındığı bilinmektedir.[3][4][5][6][7][8][9][10] O
zamanlarda ekimi yapılmakta olan arpa, bugün yabani arpa
(Hordeum vulgare L. ssp. spontaneum (K. Koch.) Thell.) olarak da
bilinen ve ilk defa Türkiye’de keşfedilmiş olan bir alt türdür. Bu alt
türü, insanlar en az 18.000–19.000 yıldan beri, önemli bir besin
kaynağı olarak kullanmaktadırlar.[2][3][4][8][9]İnsanlar arpayı 10.000 yıl
öncesinde Orta Doğu’dan başlayarak, 2.000 yıl öncesinde Çin’e
kadar, dünyanın farklı yerlerinde ıslah etmişler böylece bugün
kullandığımız arpayı (Hordeum vulgare ssp. vulgare L.) elde
etmişlerdir.[2][3][4][10][11][12]
//////////
:قس اویغوری
بۇنداق ئاتىلىشى ئۇنىڭ ئەجدادى بىلەن،ئارپا ئىلگىرى «ئېگىزلىكتىكى ئاشلىق» دەپ ئاتىالتتى
.مۇناسىۋەتلىك
- يىلدىن ئارتۇق تاالش100ئارپا ئۆستۈرۈشنىڭ بارلىققا كېلىش مەسىلىسى توغرىسىدا تارىختا
شىزاڭ ئېگىزلىكىدە- يىلىغا كەلگەندە ئېلىمىز ئالىملىرىنىڭ چىڭخەي- 1974 “،تارتىش بولغان
ھازىر.تۈرلۈك ياۋا ئارپىالر توغرىسىدىكى يېڭى بايقىشى بىلەن ئىلمىي يەكۈن چىقىرىلدى
تېرىپ ئۆستۈرۈشى ئارقىسىدا ياۋا،ھەممە ئادەم ئارپا ئۆستۈرۈشنىڭ كىشىلەرنىڭ تاللىشى
ياۋا ئالتە قىرلىق ئارپادىن ھازىرقى ئارپىغىچە− ياۋا شېشىسىمان ئارپا− ئىككى قىرلىق ئارپا
.ئۇزاق مۇددەتلىك تەدرىجىي تەرەققىيات جەريانىنى بېسىپ ئۆتكەنلىكىنى ئېتىراپ قىلىدۇ
95
///////////
Barley
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Barley (disambiguation).
Barley
Drawing of Barley
Scientific classification
Kingdom: Plantae
(unranked): Commelinids
Order: Poales
Family: Poaceae
Subfamily: Pooideae
Tribe: Triticeae
96
Genus: Hordeum
Species: H. vulgare[1]
Binomial name
Hordeum vulgare
L.
Synonyms[2]
List[show]
&&&&&&&
*شفنین البری
بفتح شین و سکون فا و کسر نون و سکون یاء مثناه تحتانیه و نون
معروف بیمام** است بترکی االفاخته و بهندی بکله نامند
ماهیت آن
مرغی است از فاخته بزرکتر و سفید و طوق کردن آن سیاه و ناتمام و
بوتیمار نامند وGکردن و پای آن بلند و کویند بجثۀ فاخته است و بفارسی
کویند کبوتر بریست و منقار و پای آن سرخ است و آنچه در هند و
بنکاله دیده شده طوق کردن ندارد و تمام آن سفید و منقار آن سفید
رنک و پاهای آن بلند باریک سیاه رنک و بعضی را مائل بزردی و
را کوتاه ترGبعضی را پرهای سر آن بلندتر و اکثری
طبیعت آن
کرم و خشک در دوم و کویند خشکی بران غالب است
97
و بعضی گفته اند یمام کبوتری دشتی بی طوق است و حمام بر کبوتر
طوقدار Gمانند قمری و فاخته اطالق شود( .از تاج العروس ) || .کبوتر
اهلی ( .ناظم االطباء) .کبوتر خانگی ( .دهار) .کبوتر Gخانه .الواحد
یمامة(.مهذب االسماء) || .شفنین بری است ( .تحفه حکیم مومن )
(مخزن االدویه ) .شفنین ( .اختیارات بدیعی ) .مرغی است که آن را
بوتیمار Gمی گویند( .برهان ) .بوتیمار Gنیست و صاحب برهان غلط می
گوید و اینکه در ترجمه لفظ شفنین و بوتیمار Gنوشته که به عربی یمام
گویند وهمچنین لفظ یمام را نیز بوتیمار Gمعنی کرده این خطای فاحش
را سه بار تکرار نموده ،زیرا در کتب متعارف عربی یمام به معنی
کبوتر وحشی Gو خانگی است نه بوتیمار( G.از یادداشت مولف )|| .
قمری ( .از ناظم االطباء) || .فاخته ( .تذکره داود ضریر Gانطاکی )
(ناظم االطباء) || .یمام یا شجرةالیمام ،گیاهی است که به یونانیG
صامریوما نامند( .تذکره داودضریر Gانطاکی ،ذیل ماده شجرة)|| .
آهنگ وقصد .یمامة( .منتهی االرب ) (ناظم االطباء) (آنندراج ).
-یمام پرنده ایست از کبوتر سانان .شبیه قمری است از تفاوتهای آن با
قمری جثه کوچکتر Gآن و نداشتن طوق روی Gگردن و رنگ شبیه آهن
زنگ زده ی پرهای Gآن است یمام را در لهجه محلی بعضی نقاط
یاکریم گویند.
-یاکریم [ .ک َ ] (اِ) قسمی Gپرنده شبیه به کبوتر کوچک ،دو چند
گنجشکی ( .یادداشت مولف ) .گونه ای قمری .رجوع Gبه قمری Gشود.
|| (اِ صوت ) اسم صوت پرنده مذکور .حکایت صوت آن ( .یادداشت
مولف ).
-امثال :
کبوترصناری Gیاکریم نمی خواند .
////////////
شفنین [ .ش ِ /ش َ ] (معرب ،اِ) کبوتر( G.ناظم االطباء) .برخی گویند
کبوتر دشتی است ( .یادداشت مولف ) .نوعی از کبوتر( .از اقرب
الموارد) .رجوع به کبوتر شود || .قمری( . Gناظم االطباء) .نوعی است
از قمری Gچن ِد کبوتری Gمنقار و چنگال سرخ ( .مهذب االسماء).
قمری ،این کلمه را مترجم ایتالیائی دیاتسارون به ترتر ۞ ترجمه
کرده و شاید این کلمه تورتور ۞ فرانسوی Gباشد که اصل تورترل ۞
به معنی قمری Gاست ( .یادداشت مولف : ) Gعوض او ذبیحت قربان
کنند ،آنچنانکه گفته شد در ناموس خدا ،دو جفت شفنین یا دو کبوتربچه
( .ترجمه دیاتسارون Gص .)20و رجوع Gبه قمری Gشود || .فاخته .
(ناظم االطباء) .رجوع به فاخته شود || .مرغی است و گویند Gهمان
است که عامه یمام خوانند .ج َ ،شفانین ( .از اقرب الموارد) .به لغت
یونانی نام مرغی است که آنرا به فارسی بوتیمار و به عربی یمام
خوانند و آن دو نوع باشد ،برخی بحری و برخی برّی .برّی بوتیمارG
است که گفته شد وبحری جانوری است به شکل خفاش و بال و رنگ
99
الغذاء[عدل]
100
التكاثر[عدل]
المراجع[عدل]
^ جمعية الطيور العالمية (Stigmatopelia" .)2009
."senegalensisالقائمة الحمراء لألنواع المهددة باالنقراض
.Version 2009.2االتحاد الدولي لحفظ الطبيعة .اطلع عليه بتاريخ
.February 4, 2010
^ اليمامة الضاحكة (فاختة النخيل) ،موقع الحياة البرية بالمملكة العربية
السعودية أطلع عليه بتاريخ 27فبراير.2016 G
^ اليمامة الضاحكة (فاختة النخيل).
/////////////
قس آذری:
///////////
102
Laughing dove
From Wikipedia, the free encyclopedia
Laughing dove
Peninsula, Oman
Conservation status
Scientific classification
Kingdom: Animalia
Phylum: Chordata
Class: Aves
Order: Columbiformes
Family: Columbidae
Genus: Spilopelia
Species: S. senegalensis
Binomial name
103
Spilopelia senegalensis
(Linnaeus, 1766)
Synonyms
Streptopelia senegalensis
Stigmatopelia senegalensis
///////////
https://en.wikipedia.org/wiki/Laughing_dove
&&&&&&&
شفنین البحری
بهندی ساکوچ و بفرنکی پستینا که مرین نامند
ماهیت آن
است شبیه بخفاش در رنک و بال و شکل در دنبالۀ آنGحیوانی دریائی
نیشی مانند خار است
افعال و خواص آن
و چون نیش آن را در زیرGچون کسی را بکزد الم عظیم حادث کردد
مفرط و دفن کردن آن در خانهG مورث بیخوابیGجامۀ خواب کذارند
موجب تفرقه اهل آن خانه و پاشیدن مسحوق سوختۀ آن بر دو کس
Gباعث تفرقه و بغض ایشان و بدین سبب آن را حوت الشر نامند و کویند
و درد عظیمG برند باعث سوزشGچون در بول کسی نیشی آن را فرو
رفع آن نشودGصاحب بول شود و مادامیکیه برنیاورند
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
//////////////
برخی گویند.) (ناظم االطباءG. اِ) کبوتر، ش َ ] (معرب/ ِ [ ش. شفنین
(از اقرب. نوعی از کبوتر.) (یادداشت مولف. کبوتر دشتی است
104
محتویات [نمایش]
در ادب پارسی[ویرایش]
بوتیمار Gاز جمله مرغان افسانهای ادبیات پارسی Gاست که به
تنگچشمی و بخیلی آوازه دارد .مشهور Gاست که بوتیمار Gهمیشه در
تشنگی به سر میبرده اما آن هنگام که به رودخانه و دریا میرسیده،
چه غم بسیار Gمیخورده که مبادا آب دریا تمام شود و او از تشنگی
بمیرد ،از این جهت آب نمیخورده .بوتیمار به معنای صاحب
غمخواری است[]۱[.نیازمند منبع]
زیرخانواده Botaurinae
سرده غمخورکها
بوتیمار GکوچکIxobrychus minutus ،
بوتیمار Gکوچک استرالیاییIxobrychus dubius ،
بوتیمار Gکوچک نیوزیلندیIxobrychus novaezelandiae ،
(منقرض)
بوتیمار GدارچینیIxobrychus cinnamomeus ،
بوتیمار GپشتراهراهIxobrychus involucris ،
بوتیمار GکمینهIxobrychus exilis ،
بوتیمار GزردIxobrychus sinensis ،
بوتیمار GشرنکIxobrychus eurhythmus ،
بوتیمار GکوتولهIxobrychus sturmii ،
بوتیمار GسیاهIxobrychus flavicollis ،
سرده بوتیمارهای Gبزرگ
بوتیمار Gآمریکایی.Botaurus lentiginosa ،
بوتیمار Gاوراسیایی Gیا بوتیمار GبزرگBotaurus stellaris ،
بوتیمار Gآمریکای جنوبیBotaurus pinnatus ،
بوتیمار GاسترالزیاییBotaurus poiciloptilus ،
( Botaurus hibbardiفسیل)
سرده ( Zebrilusبوتیمارهای Gزیگزاگی)
حواصیل زیگزاگی( Gیا درستش بوتیمار زیگزاگی)Zebrilus ،
undulatus
منابع[ویرایش]
↑ پرش به باال بهDehkhoda Dictionary ۱٫۱ ۱٫۰ :
107
محتويات [أظهر]
الوصف[عدل]
يعتبر الواق األوروبي Gأكبر أنوع الواق ويبلغ طوله حوالي 75سم،
وأصغر أنواعه هو الواق األقل بطول 30سم .يمتلك الواق ريش أسود
ُمخضر في ق ّمة رأسه وفي Gالمؤخرة .عنقه وأرجله طويلة إلى حد ما،
ولكنها أقصر من طيور Gالبلشون األخرى .تمتلك طيور الواق منقار كبير
حاد ودقيق .لون األجزاء العليا من جسم الطائر أصفر برتقالي داكن ،مع
بقع سمراء ُمحمرة وسوداء ،ولون أجزائها السفلى أصفر برتقالي شاحب
مع خطوط سمراء ،وأرجلها خضراء مصفرة]3[.
السلوك والطبيعة[عدل]
يعيش الواق بصورة عامة منفردًا عدا وقت التكاثر .ويبني Gعشه البسيط
على األرض ،بين النباتات المائية الطويلة .وتضع أنثى الواق من ثالث
إلى خمس بيضات بنية اللون .ولكي يتغذى الواق يقف ساكنًا تما ًما في
الماء الضحل ،مرتقبًا األسماك والضفادع والفئران والسحالي
والحشرات .ويشير Gالطائر بمنقاره إلى األعلى ،عندما يريد أن يختفي،
ويقف ساكنًا تما ًما .وتصعب Gمشاهدةُ الواق وسط القصب المائي بسبب
ألوانه .ويتردد Gصياح الواق بانتظام Gرتيب عبر المستنقعات التي يعيش
فيها .ويحدث الواق األوروبي Gضحيجًا مدويًا كالبوق Gالمزعج البعيد ،كما
يتردد صياح الواق األمريكي مثل المضخة الصدئة ،أو مثل صوت
الضرب بالمطرقة على الوتد .ويدعى الواق األمريكي Gأحيانا بسبب
صياحه "المضخة الصاخبة" أو "الوتد المطروق”]3[.
108
األنواع[عدل]
أشهر أنواع الواق]5[]4[:
///////////
Bittern
From Wikipedia, the free encyclopedia
For other uses, see Bittern (disambiguation).
110
Bitterns
American bittern
Scientific classification
Kingdom: Animalia
Phylum: Chordata
Class: Aves
Order: Pelecaniformes
Family: Ardeidae
Subfamily: Botaurinae
Genera
Ixobrychus Billberg, 1828
Botaurus Stephens, 1819
Zebrilus Bonaparte, 1855
Notes[edit source]
Wikimedia Commons has
media related to Botaurinae.
ماهیت آن
نباتی است شبیه بخشخاش در نبات و برک و کل و ثمر و دانه اال آنکه
از ان در همه چیز کوچکتر و تخم آن ریزه تر و بری و بستانی می
باشد و برک بستانی Gآن از بری ریزه تر و کل آن اکثر پنج برک و صد
برک که هزارا نامند نیز می شود و الوان و افشان نیز
طبیعت آن
در دوم Gکرم و خشک
افعال و خواص آن
افیون حاصل از ان مانند آنکه از کوزۀ خشخاش اخذ می نمایند بسیار
قوی التخدیر و السکر و بدستور Gدانه و پوست آن از دانه و پوست
خشخاش جاذب و ملطف و مفتح و جالی آثار و مجفف و آشامیدن کل
خشک مسحوق آن بقدر دو درم با میفختج جهت تسکین درد احشا و
اعضا که دفعه بهم رسیده باشد بسیار Gسریع االثر و نفوخ آن قاطع
رعاف در ساعت و ذرور آن حابس نزف الدم هر عضو و در
مطبوخات صاحب جدری در اوائل جهت تلطیف Gماده و تصفیۀ آن و
تفتیح مسام و بروز Gبظاهر جلد نافع و آشامیدن طبیخ برک و ساق آنکه
با کاه جو پخته باشند مدر شیر و بول و حیض و طالی عصارۀ آن
منقی چرک زخمها Gو رافع تقشر جلد و محلل ورم چشم و سعوط Gآن
منقی رطوبات Gدماغی و قطوران جالی بیاض عین و بدستور GقطورG
برک کل آن و اکتحال بدان و ضماد کل آن با پوست کردکان سبز سیاه
کنندۀ مو و رافع قوبا و آشامیدن یک درم تخم آن هر روز با آب سرد و
مداومت بدان جهت رفع برص مجرب کفته اند و یک درم از قبۀ آن با
شراب مورث جنون است
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
///////////////
شقایق [ .ش َ ی ِ ] (از ع ،اِ) ۞ شقائق .گیاهی که شبیه است به
گل خشخاش وبه تازی شقائق النعمان گویند( .ناظم االطباء) .الله
دختری ( .ریاض االدویة) .الله ( .لغت فرس اسدی ) (بحر الجواهر).
الله داغدار .الله نعمان .الله دلسوخته .شقائق .الله بشکنک .االله
.آالله .شقر( .یادداشت مولف ) .گیاهی است یکساله به ارتفاع 30تا
60سانتیمتر Gاز تیره خشخاش که غالبا ً در مزارع Gو کشتزارهاG
میروید .گلش منفرد و بزرگ و زیبا برنگ قرمز Gو شامل دو کاسبرگ
است که مانند خشخاش زود Gمی افتند .تعداد گلبرگها چهار و تعداد
پرچمها زیاد است و بعالوه در قاعده گلبرگهای آن غالبا ً لکه های
سیاهرنگ دیده میشود .قسمت مورد استفاده این گیاه در گلبرگهای Gآن
است که باید پس از جمعآوری Gبسرعت خشک شود تا خراب نگردد و
به رنگ تیره درنیاید .و آنرا در تداوی بکار برند .خشخاش بری .
خشخاش منثور .خشخاش بستانی ( .فرهنگ فارسی معین )
115
//////////
شقایق نعمان
شفر خوانند Gو بیونانی Gارامونی و بری گویند و بستانی Gبود بپارسی الله
گویند و نوعی دیگر از الله هست که آن را آذریون گویند و گفته شد و
طبیعت هر دو نوع صاحب منهاج گوید گرم و خشک بود در اول و
گرم است در دویم و عیسی بصری گوید گرم و خشک بود در دویم Gو
وی محلل و منضج بود و جالیی و حدتی در وی بود و اگر گل شقایق
با پوست جوز تر بیامیزند موی را بغایت سیاه کند و خضابی Gنیکو بود
و اگر در شیشه کنند و در شیب و باالی وی یک مثقال روی سوخته
بنهند و در سرگین تر چهل روز Gدفن کنند چون بیرون آورند و در
ساعت موی خضاب کنند تنها بغایت سیاه گرداند Gو عصاره وی سفیدی
چشم را زایل کند و قوت بدهد خاصه از چشم کودکان و در کحلها قوت
چشم بدهد و شریف گوید چون آب وی در چشم کشند حدقه را سیاه
گرداند و منع نزله بکند در ابتدا و تیزی وی زیاده گرداند و اگر یک
رطل شقایق و نیم رطل پوست گردکان در شیشه کنند و در سرگین
گرم دفن کنند دو هفته و موی بدان خضاب کنند سیاه گرداند و چون
ظرفی آبگینه پر کنند و در شیب آن چهار درم روی سوخته بنهند و در
باالی آن همچنین و سر آن بگیرند Gو در سرگین دفن کنند سه هفته بعد
از آن بیرون آرند آبی سیاه غلیظ باشد موی را بوی سیاه کنند نیکو بود
و اگر دست زنان بوی رنگ کنند نیکو بود و ابن رضوان گوید تخم
وی چند روز Gهر روز یک درم به آب سرد بیاشامند از برص شفا یابند
و دیسقوریدوس Gگوید اگر وی را همچنان بکوبند و آب وی بگیرند Gو
بدان سعوط کنند سر را تنقیه کند و چون بخایند قطع بلغم بکند و چون
بپزند با شراب و بر ورم گرم چشم ضماد کنند زایل کند و آثار قرحه
که در وی بود پاک گرداند و ریشهای چرکن پاک کند و چون زن بخود
برگیرد حیض براند و چون ورق Gوی و قضبان وی با حشیش جو بپزند
و بخورند Gشیر براند و شقایق نافع بود جهت نمش و جرب ریش شده و
قوبا
______________________________
صاحب مخزن االدویه مینویسد :شقایق بفتح شین آن را شقایق النعمان
و بالتینی بیای درازایتلم Gیعنی گلی که رنگ او زود متغیر میشود و
بفارسی الله مینامند
التین PAPAVER RHOCASفرانسهCOQUELICOZ -PAVOT -
COQانگلیسیCORN –POPPY
////////////
شقایق سرخ
116
اشاره
مشخصات
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی Gو مواد عامله در گیاه شقایق سرخ بهطورG
کلی مواد روئدین ،]667مورفین ،پارامورفین ]668و نارکوتین
وجود دارد .وجود Gیک گلوکوزید نیز در آن مشخص شده است.
روئدین یک آلکالوئید غیر سمی است که در تمام قسمتهای اندام گیاه
یافت میشود .از گل آن در حدود 0 /031درصد آلکالوئید Gروئدین به
دست میآید .به عالوه در گل شقایق مواد دیگری از جمله لعاب ،کمی
قند ،صمغ و ...
وجود دارد] . [G .I .M .Pدر گزارش دیگری وجود روژنین ]669
نیز در آن تأیید شده است [کاریونه و کیمورا].
خواص -کاربرد
اشاره
گیاهی است یکساله ،قسمت پایین ساقه آن بدون کرک برگهای آن با
تقسیمها و بریدگیهای عمیق بهطوریکه آن را به صورت شانهای
درآورده و پوشیده از کرک ابریشمی Gظریف است .گلبرگها Gبه رنگ
ارغوانی قرمز است .این گیاه در هندوستان در مناطق معتدل و سرد
مانند کشمیر میروید G.در ایران در قزوین و در اطراف تهران ،در
آذربایجان در اطراف تبریز و در غرب در دامنههای کوه شازند و
سیالخور و در بلوچستان و در مرزهای شرقی Gدر حریرود Gدیده
میشود .واریتهای از این گیاه در
معارف گیاهی ،ج ،3ص403 :
غرب بین بغداد و بیستون به نام P .dubium var turbinatum
. DCو رقم Gدیگری به نام P .dubium var subintegrum
. (M .B .) Elkanدر خراسان در رباط سفید بین مشهد و تربت
حیدریه میروید.
119
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی Gدر شقایق گونه P .dubiumدو آلکالوئید به
نامهای آپورئین ]671و آپورئیدین ]672وجود دارد .آلکالوئید Gدوم
دارای اثر فیزیولوژیکی Gشبیه تبائین است . [G .I .M .P
خواص -کاربرد
گلهای شقایق گونه P .dubiumمعرق میباشد Gو چون کمی س ّمی است
در مصرف Gآن باید دقت شود و در حد مجاز باشد و از اختالط گلهای
این گیاه با شقایق سرخ( )P .rhoeasپرهیز Gشود که مسمومیت Gایجاد
نشود.
اشاره
ترکیبات شیمیایی
خواص -کاربرد
اشاره
خواص -کاربرد
شربت گلهای این گیاه در اسپانیا به عنوان معرق Gمورد توجه است.
دانههای آن نیز ملین است.
121
اشاره
گیاهی است چندساله که معموال از سال دوم به بعد گل میدهد .ساقه آن
افراشته و پوشیده از کرک است .برگها دارای بریدگی Gکه هریک از
قسمتهای Gآن دراز نیزهای است .گلهای آن به رنگ قرمز Gخونی که در
بن جام آن یک لکه درشت تیره دیده میشودG.
گلبرگها پوشیده از کرک ریز میباشد .کپسول آن تخممرغی با دیسک
پهن که در اطراف آن دندانههایی وجود دارد .این گیاه در ایران در
دامنههای البرز در پلور و در دامنههای کوه دماوند Gدر گچسر در
ارتفاع 2000متری و در ورک نزدیک کرج ،در دره چالوس
مازندران در 2200متر ارتفاع و در آذربایجان در خوی دیده شده
است.
در مناطق Gشمال به نام «خشخاش سیاه» شناخته میشودG.
ترکیبات شیمیایی
از نظر ترکیبات شیمیایی Gدر ریشه و برگ و کپسول این گیاه ماده
تبائین یافت میشود .مقدار تبائین در کپسول آن که ضمن تیغ زدن با
صمغ شیره آن خارج میشود Gبیش از سایر قسمتها Gمیباشد .مقدار
تبائین این گونه شقایق که در ایران میروید از گونههای نظیر آن که
در سایر Gمناطق دنیا میرویند Gبیشتر است .به همین جهت از نظر
دارویی خیلی مورد توجه میباشد.
ماده تبائین یا پارامورفین یکی از آلکالوئیدهای Gموجود در تریاک است
که مقدار
معارف گیاهی ،ج ،3ص406 :
آن در خشخاش مولد تریاک خیلی کم است ولی در این گونه(
)P .bracteatumزیاد است.
تبائین یک آلکالوئید سمی متبلور Gسفیدی است به فرمول GخامC 91 H
12 NO 3و نام شیمیایی آن دی -متیل -دهایدرومورفین ]676
میباشد.
122
پانویس[ویرایش]
پرش به باال ↑ Britannica international encyclopaedia، 国
.花، 355
پیوند به بیرون[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی درباره گل باد موجود است.
Comprehensive profile for Anemone coronaria,
MaltaWildPlants.com
Anemonia coronaria in israelwildflowers.co.il
Photos of Anemone coronaria by Zachi Evenor, inفلیکر
Anemone coronaria in Israel by Zachi Evenor, inفلیکر
123
محتويات [أظهر]
الموطن األصلي لنبات شقائق النعمان[عدل]
الموطن األصلي للنبات هو في أوروبا Gوشمال أفريقيا والمناطق Gالمعتدلة
في آسيا .وقد Gوطن هذا النبات في أمريكا Gالشمالية والجنوبية ويزدهرG
عادة في األراضي Gالمزروعة ،وعلى جوانب الطرقات ويعرف Gعادة
بأزهاره الجميلة وبشكله المميز.
ينتشر نبات شقائق النعمان في بالد الشام في معظم Gمناطق سوريا ولبنان
وفلسطين وبادية الشام بعرعر والجوف شمال المملكة العربية السعودية
وخاصة المناطق الجبلية في سوريا-لبنان وجبال القدس والسفوح
الشرقية ،وللزهرة عدة ألوان بينها البنفسجي والزهري واألحمر
واألبيض والقرمزي والقرنفلي واألرجواني.
الوصف النباتي[عدل]
نبات شقائق النعمان عشب حولي ذو ساق رفيعة غضة منتصبة
ومتفرعة ،وأوراقه متفرعة أيضا ً السفلى منها ذات أعناق والعليا منها
124
االستعماالت الطبية[عدل]
وتقطف األزهار في فصل الصيف وهي الجزء المستعمل
لقد تحدث داود األنطاكي Gفي تذكرته عند شقائق النعمان فقال «ان شرب
سكن الوجع وخاصة القولنج ويزيل Gالبرص شربا ً وطالء ،ويخفف من
ظلمة العين شربا ً واحتماالً ،طبيخة يدر اللبن شربا ً والحيض احتماالً،
مسحوقة بقطع الرعاف من وقته وهو مجرب»
إما ابن البيطار في جامعة فقال «إذا مضع النبات اجتذب البلغم،
وعصارته تنقي الدماغ من المنخرين وهي تلطف تجلو اآلثار الحادثة في
العين عن قرحة تنقي الشقائق القروح الوسخة وتقلع وتستأصل Gالعلة التي
ينقشر معها الجلد يدر الطمث إذا إحتملته المرأة ويدر Gاللبن».
تستعمل العشبة بكاملها في محلول عادي وذلك بأخذ ملعقة صغيرة من
مسحوق العشبة وتوضع على ملء كوب ماء مغلي وتترك Gلتنقع لمدة
عشر دقائق Gثم تصفي وتشرب لعالج األضطرابات العصبية عند
األطفال ملعقة كبيرة مرتين إلى ثالث مرات في اليوم .وهناك
مستحضرات طبية سائلة مسجلة تستعمل لألضطرابات العصبية عند
الكبار.
بمعدل ملعقة صغيرة من كل نبات وتمزج ثم توضع على ملء كوب ماء
مغلي وتترك Gلتنقع لمدة 15دقيقة ثم يستعمل من المغلي ملعقة كبيرة إلى
ملعقتين قبل النوم للكبار قبل النوم لعالج األرق وبعض األضطرابات
العصبية.
///////////
قس آذری:
ַּכָּל נִית מְצּוי ָה (שם מדעי )Anemone coronaria :היא מין צמח
ממשפחת הנוריתיים ,אחד מכ 120-מינים של הסוג כלנית ,והיחיד
הצומח בר בארץ ישראל .הכלנית היא צמח מוגן וקטיפתו אסורה.
לפי סקר שערכה החברה להגנת הטבע ,הכלנית היא הפרח המוכר
והאהוב ביותר בקרב הישראלים ]1[.ב 2013-נבחרה לפרח
הלאומי של מדינת ישראל]2[.
Anemone coronaria
From Wikipedia, the free encyclopedia
127
Poppy anemone
Scientific classification
Kingdom: Plantae
(unranked): Angiosperms
(unranked): Eudicots
Order: Ranunculales
Family: Ranunculaceae
Genus: Anemone
Species: A. coronaria
Binomial name
Anemone coronaria
L.
128
Contents
[show]
Description[edit source]
Anemone coronaria is a herbaceous perennial plant growing to
20–40 cm tall (rarely to 60 cm), with a basal rosette of a
few leaves, the leaves with three leaflets, each leaflet deeply
lobed. The flowers are borne singly on a tall stem with a whorl of
small leaves just below the flower; the flower is 3–8 cm diameter,
with 5–8 red, white or blue petal-like tepals.
Cultivation[edit source]
Anemone coronaria is widely grown for its decorative flowers.
Numerous cultivars have been selected and named, the most
popular including the De Caen and St Brigid groups of cultivars.
[2]
The De Caen group are hybrids cultivated in the districts of Caen
and Bayeux in France in the 18th century.
Etymology[edit source]
Anemone coronaria means crown anemone, evoking regal
associations.
The Arabic name is shaqa'iq An-Nu'man translated literally as the
wounds, or "pieces", of Nu'man.[3][4] One possible source of the
name traces back to the Sumerian god of food and
vegetation, Tammuz, whose Phoenician epithet was "Nea'man".
[5]
Tammuz is generally considered to have been drawn into the
Greek pantheon as Adonis, who died of his wounds while hunting
wild boar. The deity is transformed into a flower, stained by the
blood of Adonis.[5] Tammuz's Phoenician epithet "Nea'man" is
believed to be both the source of "an-Nu'man" in Arabic which
129
Gallery[edit source]
Red Anemone coronaria
130
White Anemone coronaria
Purple Anemone coronaria
References[edit source]
1. Jump up^ "BSBI List 2007" (xls). Botanical Society of Britain
and Ireland. Archived from the original on 25 February 2015.
Retrieved 2014-10-17.
2. Jump up^ BBC Gardeners' World Archived 11 July 2011 at
the Wayback Machine.
3. ^ Jump up to:a b Arabic-English lexicon, Volume 1, Part 4 By
Edward William Lane, p. 1578, https://books.google.com/books?
id=3p4OAAAAYAAJ&pg=PA1578
4. Jump up^ The poetics of anti-colonialism in the Arabic qaṣīdah
Hussein N. Kadhim, p. 158, https://books.google.com/books?
id=80JtT6_MEmwC&pg=PA158
5. ^ Jump up to:a b c History of Syria: Including Lebanon And
Palestine By Philip Khuri Hitti, p.
131
?117, https://books.google.com/books
id=91YymsCw5DIC&pg=PA117
6. Jump up^ Anemone coronaria in WildFlowers.co.il (Hebrew).
7. ", ynet, 25הכלנית :הזוכה בתחרות "הפרח של ישראלJump up^
November 2013.
گونهها[ویرایش]
سبزقبای Gوراج Coracias garrulus
سبزقبای Gحبشی Coracias abyssinicus
سبزقبای Gسینهیاسی Coracias caudatus
سبزقبای Gدمپارویی Coracias spatulatus
133
گونهها[ویرایش]
سبزقبای Gوراج Coracias garrulus
سبزقبای Gحبشی Coracias abyssinicus
سبزقبای Gسینهیاسی Coracias caudatus
سبزقبای Gدمپارویی Coracias spatulatus
سبزقبای Gکاکلحنایی Coracias noevius
سبزقبای Gهندی Coracias benghalensis
سبزقبای Gبالارغوانی Coracias temminckii
سبزقبای Gشکمآبی Coracias cyanogaster
منابع[ویرایش]
مشارکتکنندگان Gویکیپدیا ،»Coracias« ،ویکیپدیای Gانگلیسی،
دانشنامه آزاد (بازیابی در ۱۳اوت .)۲۰۱۴
//////////
قس ترکی استانبولی:
134
Coracias
From Wikipedia, the free encyclopedia
"Galgulus" redirects here. The genus name Galgulus was
also invalidly given to a toad bug genus (now Gelastocoris) by
Latreille c. 1802, to the rockfowl (now Picathartes) by Wagler in
1827, and to the brown-eared bulbul (Microscelis amaurotis) by
Kittlitz in 1832..
Coracias
Scientific classification
Kingdom: Animalia
Phylum: Chordata
Class: Aves
Order: Coraciiformes
Family: Coraciidae
135
Genus: Coracias
Linnaeus, 1758
Species
8, see text
Synonyms
Galgulus Brisson, 1760
References[edit source]
1. Jump up^ Fry, C. H.; Fry, K. (30 June 2010). Kingfishers, Bee-
eaters and Rollers. Bloomsbury Publishing. pp. 15–
16. ISBN 978-1408134573. OCLC 25547477.
2. Jump up^ André Jean François Marie Brochant de Villers;
Alexandre Brongniart; Pierre Jean François Turpin
(1818). Dictionnaire des sciences naturelles (in French).
Levrault. p. 349.
136
موضع لسع عقرب طال کنند نافع بود و بدل او در دفع تبهای بلغمی
کهنه شاهتره بود( .ترجمه صیدنه ابوریحان بیرونی Gنسخه خطی
کتابخانه لغت نامه ) .و رجوع به بحر الجواهر و مفردات ابن البیطار
و تذکره داود ضریر انطاکی Gشود.
*
https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%A3%D9%82%D9%
86%D8%AB%D8%A7
)https://en.wikipedia.org/wiki/Acanthus_(plant
-شکاعی [ .ش ُ عا ] (ع اِ) َشکاعی ̍ .گیاهی است باریک ازداروها Gو
آنرا باب سنجاب و آفتاب پرست نیز گویند و به جهت دقت آن الغر را
بدان تشبیه دهند و گویند :کانه عودالشکاعی .شکاعاة یکی ،یا واحد
ندارد ،و یقال شکاعی واحدة و شکاعی کثیرةُ .شکاعَیان .ج ،
ُشکاعَیات .شکاعی به گیاه باد آورد ماند و بادآورد نیست .تبهای کهنه
و آماس کام و درد دندان را نفع بخشد( .منتهي االرب ) (آنندراج ) .از
گیاهان باریک است و به بادآورد Gیا خار مبارک ماند .واحد ،شکاعاة،
یا واحد ندارد ،و گویند Gشکاعی واحدة و شکاعی کثیرة .تثنیه ،
ُشکاعَیان .ج ُ ،شکاعَیات ( .از اقرب الموارد) (از ناظم االطباء).
جرجر( .مهذب االسماء) .چرخله ( .از (ناظم االطباء) .چرچه (.بحر
الجواهر) .ذوثالث شوکات ( .یادداشت مولف ) .و رجوع به بادآورد Gو
آفتاب پرست و چرخله و تذکره ضریر انطاکی Gو تحفه حکیم مومن و
ذخیره خوارزمشاهی Gشود.
-چرخله [ .چ َ خ َ ل َ /ل ِ ] (اِ) نباتی باشد سست و ساق باریک و
عرب آنراشکاعی خوانند( .برهان ) (آنندراج ) .گیاهی از جنس کنگر
و بادآورد که بتازی «شکاعی » و بترکی «بوقناق » گویند( .ناظم
االطباء) .چرخه .کاسنی .رجوع Gبه چرخه شود.
-چرخه [ .چ َ خ َ /خ ِ ] (اِ) بمعنی «چرخله » است و آن رستنی Gو
نباتی باشد که بعربی« Gشکاعی » گویند ،بسبب آنکه بسیار Gسست و
ساق باریک است ،چه هرگاه کسی را بسیار ضعیف Gو الغر بینند،
گویند« :کانه عود شکاعی »( .برهان ) (آنندراج ) .چرخله ( .ناظم
االطباء)ُ .شکاعی ( .بحر الجواهر) .رجوع به چرخله شود || .بمعنی
دور هم آمده است که در برابر تسلسل است ( .برهان ) ۞
(آنندراج )...
///////////
كنگر خر
نام هاى ديگر :شكاعى -چرخه -چرخله -خار زن بابا -بوقناق -شوكة
البيضا.
140
Onopordum illyricum
From Wikipedia, the free encyclopedia
Onopordum illyricum
Scientific classification
Kingdom: Plantae
(unranked): Angiosperms
(unranked): Eudicots
142
(unranked): Asterids
Order: Asterales
Family: Asteraceae
Tribe: Cynareae
Genus: Onopordum
Species: O. illyricum
Binomial name
Onopordum illyricum
L.
References[edit]
1. Jump up^ "BSBI List 2007". Botanical Society of Britain and
Ireland. Archived from the original (xls) on 2015-02-25.
Retrieved 2014-10-17.
2. Jump up^ "Onopordum illyricum". Natural Resources
Conservation Service PLANTS Database. USDA. Retrieved 30
January 2016.
External links[edit]
Jepson Manual Treatment
GRIN Species Profile
Flora of North America
Illyrian Thistle in Victoria
Photo gallery
143
خار مریم از ایجاد سنگ صفرا پیش گیری و بیماری Gرا درمان می
کند.
این گیاه ،در مقابله با سرطان پروستات ،رحم و سینه موثر است و
رشد سلول های سرطانی Gرا نیز کاهش می دهد.
این گیاه اثربخشی داروهای Gمربوط به شیمی درمانی Gرا نیز افزایش
می دهد.
مقاومت انسولین در بیمارانی که از دیابت نوع ۲رنج می برند را
کاهش می دهد.
خار مریم ،در کاهش میزان کلسترول خون موثر Gاست و کلسترولG
مفید را نیز افزایش می دهد.
در صورت Gمسمومیت با قارچ که می تواند Gبه کبد آسیب برساندG
خوردن خارمریم ۱۰ Gدقیقه پس از مصرف قارچ ،اثر سموم Gرا از بین
می برد .استعمال عصاره خارمریم در عرض ۴۸ساعت پس از
مسمومیت بر اثر مصرف Gقارچ مانع از کار افتادن کبد و مرگ حتمی
می شود
145
////////////
خارمریم Gگیاه صد در صد کبدی
خارمریم:
146
شکرتیغال
بفتح شین و کاف و راء مهمله و کسر تاء مثناه فوقانیه و سکون یاء
مثناه تحتانیه و فتح غین معجمه و الف و الم بفارسی تیهال نامند
ماهیت آن
خانه و غالف حیوانی Gاست شبیه بمکس که در خار انزروت مانند کرم
ابریشم از لعاب خود می تند و در ان می میرد و بعضی را سوراخ
کرده بدر می رود Gو آن خانه و غالف در تازکی شیرین می باشد و
چون بسیار کهنه شود شیرینی Gآن بسیار کم می کردد و آن کرم را
بشیرازی Gخز و کک و تیغال و خانۀ آن را شکر تیغال نامند و غیر
سکر العشر است و صاحب اختیارات اشتباه نموده آن را سکر العشر
نوشته
طبیعت آن
در حرارت معتدل و رطوبت Gبر ان غالب و با لزوجت
افعال و خواص آن
ملین صدر و خشونت آن و مسکن حدت اخالط و سوزش مری و جهت
سرفه و تصفیۀ صوت و خشکی کلو و معده نافع و اکثار آن مغثی
مصلح آن شکر و ترنجبین مقدار شربت آن تا پنج درم بدل آن نبات
است
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
/////////////
شکرتیغال [ .ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) غالف حیوانی شبیه به مگس که
در بوته انزروت از لعاب خود مانند کرم ابریشم Gمی تند و در آن می
میرد و آنرا در طب مانند داروهای صدری Gاستعمال میکنند( .ناظم
االطباء) (ازتحفه حکیم مومن ) .پیله ای که حشره خزوکک بر روی
اندامهای گیاه تیغال می بندد( || .اصطالح گیاه شناسی ) Gگیاهی است
۞ خارداراز Gتیره مرکبان بشکل خارخسک که گلهایش بشکل گلوله
ای خاردار Gو آبی رنگ در انتهای ساقه قرار دارند .این گیاه در
سراسر دنیای قدیم Gمیروید .بر روی برگها و ساقه این گیاه حشره ای
از راسته قاب باالن بنام خزوکک ۞ جهت حفظ تخمها و نوزاد خود
پیله ای می تند بقدر یک فندق Gکه سفیدرنگ است .نوزاد Gپس از آنکه
به حیوان بالغ بدل شد پیله را سوراخ میکند و از آن خارج میشودG.
جنس پیله این حیوان که از ترشحات گیاه شکرتیغال Gساخته شده
ترکیبی از مواد سلولزی ونشاسته و مواد ازته و بمقدار زیاد (در حدود
25درصد) قند مخصوصی Gبنام ترهالوز ۞ است .در طب قدیم Gاز
این پیله که بنام شکرتیغال یا گل تیغال مینامند Gبعنوان ملین و متعادل
کننده دستگاه گوارش استفاده میکردند .باید دانست که در بازار
151
//////////////
...سوای ترانگبینهای باال ،شلیمر 2دو گونه دیگر را نیز باز نموده
است كه در كار هیچ نویسنده دیگری ندیده ام .نام فارسی یكی از آنها
را شكر تیغال šiker eighal بر شمرده گوید در پی سوراخی Gكه
كرم در گیاه در میآورد Gبهم رسد .خود وی این كرم را در ترانگبین
تازه یافته است .این ترانگبین را کشتکاران البرزLawistan ،
[كذاـالرستان؟] و دماوند به تهران میآورند G،هرچند این گیاه گرد
تهران و بخشهای دیگر نیز یافت میشود G.گرچه این ترانگبین کمابیش
هیچ شیرینی ندارد خلطآور بسیار خوبی است و سرفههای سخت
درمان را آرام می کند...
بهشناخت دو سویه ایران و چین باستان (ساینو-ایرانیکا)
///////////
ِش َکرتیغال ( )Echinopsسردهای از گیاهان چندسالهاست .نامهای
دیگر آن در قدیم شکرتیار G،خارشکر و تیغ قندک بودهاست .شکر تیغال
که براحتی Gدر آب حل میشود Gدارای ۲۳درصد قند ترهالوز ،طعمیG
شیرین و لعابدار است و بعنوان لینتبخش و برطرفکننده سرفه و
نیز پائین آورنده تب مصرف میشودG.
« *شکر تیغال :گیاهی است خاردار از تیره مركبان به شكل خارخسك ...روی برگها و ساقه
این گیاه .حشرهای از راسته قابباالن به نام خزوكك جهت حفظ تخمها و نوزاد خود پیلهای میتند
به قدر یك فندق که سفیدرنگ است جنس پیله ...ترکیبی“ از مواد سلولزی ،ا ُزته و حدود 25
درصد قند مخصوصی به نام ترهالوز است .در طب قدیم به عنوان ملین استفاده میکردند .در
بازار منظور“ از شكر تیغال همین گل تیغال پیله خزوكك است و خود گیاه را به نام تیغال
میگفتند .خارشكر ،رعیاالبل ،شوك الجمال ...آن جزء شیرین را ،در دركه قندك و خود گیاه را
تیغ قندك نامند » (لغتنامه دهخدا).
152
این سرده در ایران ۵۴گونه گیاه علفی چندساله خاردار Gدارد که
معموالً انحصاری Gایراناند.
شکرتیغال گیاهی است خاردار Gبشکل خارخسک که گلهایش بهشکل
گلولهای خاردار Gو آبیرنگ در انتهای ساقه قرار دارند .این گیاه در
سراسر بر قدیم میروید G.بر روی برگها و ساقه این گیاه حشرهای از
راسته قابباالن بنام خزوکک برای نگهداری Gتخمها و نوزاد خود
پیلهای میتند به اندازه یک فندق که سفیدرنگ است .نوزاد پس از
آنکه به حشره بالغ بدل شد پیله را سوراخ میکند و از آن خارج
میشود .جنس پیله این حشره که از ترشحات گیاه شکرتیغال ساخته
شده ترکیبی از مواد سلولزی و نشاسته و مواد ازته و بهمقدار زیاد (در
حدود ۲۵درصد) قند مخصوصی Gبنام ترهالوز است .در پزشکی Gقدیم
از این پیله که بنام شکرتیغال Gیا گل تیغال مینامند بعنوان ملین و متعادل
کننده دستگاه گوارش استفاده میکردند G.در بازار منظور از شکرتیغالG
همین گل تیغال پیله خزوکک است و خودگیاه را بنام تیغال مینامند[.
]۲
گیاهان مولد شیرابههای قندی (مان) شکرتیغال Gدر اغلب استانهای
ایران به ویژه یزد (مهریز) خراسان فارس(جهرم) Gاصفهان کرمان
کرمانشاه همدان لرستان شاهرود مازندران و تهران در بلندای ۱۸۰۰
متری از سطح دریا رویش و پراکندگی Gداشته و جمعآوری محصول
نیز کم و بیش در این مناطق Gصورت میگیرد .در بسیاری Gاز مناطق
ایران به رغم وجود و وفور Gگیاه شکرتیغال آثاری از فعالیت و وجود
حشره مشاهده نمیشود]۳[.
//////////////
قس عربی:
القنفذي[ ]1أو القرقفان[ ]2جنس نباتي ينتمي إلى الفصيلة النجمية .يضم
هذا الجنس حوالي 120نوعًا من النباتات موطن معظمها أوروبا Gوآسيا
وحوض البحر األبيض المتوسط وإفريقيا Gوكثير منها ينتشر في الوطن
العربي.
Echinops
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the plant. For the mammal genus, see Lesser
hedgehog tenrec.
Echinops
155
bug
Scientific classification
Kingdom: Plantae
(unranked): Angiosperms
(unranked): Eudicots
(unranked): Asterids
Order: Asterales
Family: Asteraceae
Tribe: Cynareae
Genus: Echinops
L.
Species
Echinops adenocaulos in Haifa, Israel
Echinops setifer in Japan
References[edit]
Wikimedia Commons has
media related to Echinops.
//////////
:قس مرگِ موش در ازبکی
Mishyak (rus. mish — sichqon, yad — zahar) — q.
Margimush.[1]
///////////
قس آرسنیک در پنجابی
/////////////
160
Арсен As
Арсен
33 Рақами атомӣ:
)74.92160(2 Массаи атомӣ:
4, 15 Давр, Гурӯҳ:
)Арсен (As
161
Arsenic
From Wikipedia, the free encyclopedia
For the poison commonly called arsenic, see Arsenic trioxide.
Arsenic, As
33
162
General properties
Name, symbol arsenic, As
germanium ← arsenic → selenium
Atomic number (Z) 33
Period period 4
Physical properties
Phase solid
163
Density near r.t. 5.727 g/cm3
Critical point 1673 K, ? MPa
Vapor pressure
Atomic properties
Miscellanea
History
75
As 100 is stable with 42 neutrons
%
view
talk
edit
| references | in Wikidata
https://en.wikipedia.org/wiki/Arsenic
&&&&&&&
Gشکرقند
و سکون نون و دال مهملهGبفتح شین و کاف و سکون راء مهمله و قاف
بزمین قند و زمین را بهندی اول نامندGبفارسی مشهور
ماهیت آن
بیخ نباتی است بطریق نجم و بیاره بر زمین مفروش و برک آن شبیه
بجوز ماثل و از ان کوچکتر و کل آن نیز شبیه بکل آن و کم رنک تر
و بیخ آن در زیر زمین که از اطراف ریشۀ آن برآمده تاGو کوچکتر
بقدر تربی و پوست آن سرخ و مغز آن سفید و کم آب و در هر ده
پانزده عدد و زیاده و کمتر نیز تکون می یابد بسبب قوت و ضعف
زمین و بعد بکمال رسیدن بروآرده زیر خاکستر کرم مانند چقندر پخته
و یا در آب جوش داده پوست آن را جدا کرده می خورند شیرین و لذیذ
می باشد بعضی آن را بعد از پختن نرم کرده قدری آرد کندم ممزوج
کرده مانند خمیر سرشته حبوب بزرک بقدر کردکان ساخته در روغن
166
- 2ناظم ،اسماعیل .دارونامه طوبا( :گزیده داروهای مجرب پزشکی ایرانی؛ تهران :اندیشهآور:
آبژ.
167
http://mufaradat.blogspot.ca/2016/02/mardana-
taqat.html
////////////
G:سووگ در باسای اندونزی
ِ قس
Suweg (dari bahasa Jawa) adalah tanaman anggota
marga Amorphophallus dan masih berkerabat dekat
dengan bunga bangkai raksasa (A. titanum) dan iles-
iles (A. muelleri). Suweg sering dicampurbaurkan
dengan iles-iles karena keduanya menghasilkan umbi
batang yang dapat dimakan dan ada kemiripan dalam
morfologi daun pada fase vegetatifnya. Nama lainnya
adalah porang, meskipun nama ini juga dipakai untuk
iles-iles. Nama-nama dalam bahasa lain: elephant foot
yam[4][5] atau stink lily (bahasa Inggris), teve (bahasa
Tonga), jimmikand, suran, chenna, ol (bahasa Bengal),
serta oluo (bahasa Odia(.
Suweg adalah tanaman asli Asia Tenggara dan
tumbuh di hutan-hutan kawasan Malesia, Filipina,
serta India tropik (bagian selatan).
///////////
Amorphophallus paeoniifolius
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article needs additional citations
for verification. Please help improve this
article by adding citations to reliable sources.
Unsourced material may be challenged and
removed. (March 2013) (Learn how and when to
remove this template message)
Scientific classification
Kingdom: Plantae
(unranked): Angiosperms
(unranked): Monocots
Order: Alismatales
Family: Araceae
Subfamily: Aroideae
Tribe: Thomsonieae
Genus: Amorphophallus
Species: A. paeoniifolius
Binomial name
Amorphophallus paeoniifolius
(Dennst.) Nicolson, 1977[1]
Synonyms[2]
Amorphophallus
campanulatus(Roxb.) Blume ex
Decne
Amorphophallus
bangkokensisGagnep.
Amorphophallus chatty Andrews
Amorphophallus
decurrens (Blanco) Kunth.
Contents
[show]
Description[edit]
The plant gives off a putrid smell. The pistillate (female) and
staminate (male) flowers are on the same plant and are crowded
in cylindrical masses. The berries are red when ripe and are not
quite round, being subglobose or ovoid.[2]
Uses[edit]
As food[edit]
EoL: 1098928
GBIF: 2871533
Plant List: kew-8254
Tropicos: 2106081
ITIS: 506752
IUCN: 44393336
ntifiers
NCBI: 174187
IPNI: 1675013-1
GRIN: 102457
FOC: 242302701
PLANTS: AMPA13
AFPD: 33355
Categories:
Amorphophallus
Root vegetables
Flora of the Indian Subcontinent
Flora of Indo-China
Flora of Malesia
Flora of New Guinea
Flora of Fiji
Flora of Samoa
Crops originating from Asia
&&&&&&&
شل
المGبضم شین و تشدید
ماهیت آن
ثمر درخت هندی است از ادویۀ مجهوله است بعضی کویند که آن را
کفته اند بزرکتر از فندقGسفرجل هندی نامند که بیل باشد و بعضی
است و در طعم آن تندی و اندک تلخی و قبض است و نرم ملمس و بی
173
قشر و بعضی کفته اند مدور بقدر زردآلو می باشد و بعضی کفته
بهیأت زنجبیل است
طبیعت آن
در سوم Gکرم و در اول خشک
افعال و خواص آن
محلل قوی و ملطف اخالط غلیظ و مسهل و دافع ریاح و جهت صالبت
عصب و فالج و عرق النسا و قولنج نافع مضر رئه مصلح آن عسل
مقدار شربت آن تا نیم درم است
مخزن االدویه عقیلی خراسانی
////////////
شل
صاحب مخزن االدویه مینویسد :شل بضم شن ثمر درختی هندی است
از ادویه مجهوله است بعضی آن را سفرجل هندی نامند که بیل باشد و
بعضی گفتهاند که بزرگتر از فندق است و در طعم آن تندی و اندک
تلخی و قبض است و بعضی گفتهاند مدور Gو بقدر زردآلو میباشد Gو
بعضی گفته به هیئت زنجبیل است
اختیارات بدیعی
174
/////////////
نگارخانه[ویرایش]
Pineapple shijia.jpg
منابع[ویرایش]
//////////////
سفرجل هندي
[عدل]
السفرجل الهندي
التصنيف العلمي
المملكة :النباتات
الرتبة :الماغنوليات
Annonaceae الفصيلة:
الجنسAnnona :
االسم العلمي
Annona squamosa
لينيوس
السفرجل الهندي اسم يطلق على ثمرة نبات القشطة الصدفية (االسم
العلمي )Annona squamosa :وهو من النباتات التي تنمو في
المناطق االستوائية من أمريكا الالتينية وجزر Gالهند الغربية .يتخذ
السفرجل الهندي شكالً مخروطياً Gقاعدته مستديرة الشكل يتراوح Gقطرها
غالبا ً ما بين 5إلى 10سنتيمترات ،ورأسه مدبب ،لونه أخضر مزرق.
أكيد أن السفرجل الهندي له نفس خصائص نبات القشطة الصدفية إال أن
هذه التسمية تختص بها الثمرة دون باقي النبات األم[.]1
صور أخرى[عدل]
]إقرأ كذلك[عدل
)قشطة (نبات
]مراجع[عدل
///////////////
Sugar-apple
From Wikipedia, the free encyclopedia
This article is about the fruit of Annona squamosa. For the fruit
plant, see Annona squamosa.
Sugar-apple
Scientific classification
Kingdom: Plantae
(unranked): Angiosperms
(unranked): Magnoliids
177
Order: Magnoliales
Family: Annonaceae
Genus: Annona
Species: A. squamosa
Binomial name
Annona squamosa
L.
The flesh is fragrant and sweet, creamy white through light yellow,
and resembles and tastes like custard. It is found adhering to 13-
to-16-millimetre-long (0.51 to 0.63 in) seeds forming individual
segments arranged in a single layer around a conical core. It is
soft, slightly grainy, and slippery. The hard, shiny seeds may
number 20–40 or more per fruit and have a brown to black coat,
although varieties exist that are almost seedless.[1][2]
There are also new varieties being developed in Taiwan.
The atemoya or "pineapple sugar-apple," a hybrid between the
sugar-apple and the cherimoya, is popular in Taiwan, although it
was first developed in the US in 1908. The fruit is similar in
sweetness to the sugar-apple but has a very different taste. As its
name suggests, it tastes like pineapple. The arrangement of seeds
is in spaced rows, with the fruit's flesh filling most of the fruit and
making grooves for the seeds, instead of the flesh's occurring only
around seeds.
Contents
[show]
Nomenclature[edit]
Carbohydrates 23.64 g
Fat 0.29 g
Protein 2.06 g
Vitamins
Thiamine (B1) (10%)
0.11 mg
Riboflavin (B2) (9%)
0.113 mg
Niacin (B3) (6%)
0.883 mg
0.226 mg
Vitamin B6 (15%)
0.2 mg
Folate (B9) (4%)
14 μg
Vitamin C (44%)
36.3 mg
Minerals
Calcium (2%)
24 mg
Iron (5%)
0.6 mg
Magnesium (6%)
181
21 mg
Manganese (20%)
0.42 mg
Phosphorus (5%)
32 mg
Potassium (5%)
247 mg
Sodium (1%)
9 mg
Zinc (1%)
0.1 mg
Units
μg = micrograms • mg = milligrams
IU = International units
adults.
Gallery[edit]
182
See also[edit]
Annonin
Atemoya
183
Cherimoya
Custard-apple
Soursop
References[edit]
1. ^ Jump up to:a b Morton, Julia (1987). "Annona
squamosa". Fruits of warm climates. p. 69. Retrieved 6
March 2013.
2. Jump up^ "Annona squamosa". AgroForestryTree Database.
Retrieved 16 September 2013.
3. Jump up^ Bernd Nowak, Bettina Schulz: Taschenlexikon
tropischer Nutzpflanzen und ihrer Früchte. Quelle&Meyer,
Wiebelsheim 2009, ISBN 978-3-494-01455-5, p. 57–59.
4. Jump up^ "Benefits of Custard apple". 22 December 2014.
External links[edit]
Wikimedia Commons has
media related to Annona
squamosa.