Professional Documents
Culture Documents
Music For Tarkovsky
Music For Tarkovsky
.1پیشگفتار
.2زندگینامه
.3آواها و کالمها
-برسون و تارکوفسکی
-برگمان و تارکوفسکی
.4موسیقی
.6نتیجهگیری
.7منابع
پیشگفتار
اغلب به جملهای از تارکوفسککی در کتا زمان مهر شده استناد میشود که در آن فیلمساز میگوید« :سینما
باید بتواند از خیر موسککیقی بگدرد ».اما در عمل ،تارکوفسکککی بسککیار مت اد تر برخورد کرده اسککت .فیلمی از
تارکوفسکی دیده نمیشود که موسیقی در آن حضور نداشته باشد ،مضاف بر اینکه این موسیقیها کامالً «نمود»
دارند. هم
تارکوفسکی سه سا به تحصیل موسیقی و به موازات آن ،به نقاشی پرداخت .ادوارد آرتمیف ،سازنده موسیقی
متن فیلمهای تارکوفسکی ،در کتا درباره آندره تارکوفسکی که مارینا تارکوفسکیا آن را جمعآوری کرده ،گفت:
« آندره روزی اعتراف کرد که اگر کارگردان سینما نشده بود به یقین به سراغ تحصیل موسیقی و رهبری راکستر
میرفت ،زیرا میان خود و این هنر پیوندهائی نزدیک احساس می کرد و همواره رویای ایجاد نظم در میان آشو
و بینظمی را در سر میپروراند .من اعتقاد دارم که او در آفرینندگی از است دادی خاص و نادر برخوردار بود».
اندیشه گردآوری این مقاله ،بخاطر پیوندهایی شکل گرفت که تارکوفسکی با موسیقی داشت و همچنین بهعلت
اینکه مطال ات اندکی از حیث موسکقایی بر آاار تارکوفسککی به نسکبت دیگر موضکوعات تابهحا انجام شده .در
مقاله پیش رو تالش شکده است تا مباحثی که از کاربرد موسیقی و آواها در آاار تارکوفسکی در منابع مختلف به
صورت پراکنده آورده شده ،به صورت متمرکز در مقالهای گردآوری شود.
در بخش او ،زندگینامه ،سککک ی شکککده اسکککت خالصکککهای از دورههای مختلف زندگی او به همراه اتفاقات
فیلمسازی آندره تارکوفسکی ارائه شود .در سه بخش ب دی ،تمرکز اصلی بر مباحث کلیدی مقاله ی نی موسیقی،
صداها و آواها در سینمای تارکوفسکی میباشد.
زندگینامه
.1335جککدایی پککدر و مککادر آنککدری ،زنککدگی آنککدری میککان یککک آپارتمککان کوچککک سککازمانی در مسکککو و
خانهی ییالقی پدربزرگ تقسیم میشود.
.1341ورود شککوروی بککه جنککی جهککانی دوم .خککانواده بککه یککوروتس پنککاه میبککرد .پککدر آنککدری بککه مالقککات
فرزندان خود میآید.
.1343تحصکککیالت دبیرسکککتانی در مسککککو .بکککه مکککوازات آن ،آنکککدری بکککه مطال کککهی نقاشکککی و موسکککیقی
میپردازد.
.1356ورود بکککه مدرسکککه سکککینمایی VGIKدر مسککککو .تارکوفسککککی در 1361از آنجکککا فارغالتحصکککیل
میشککود .میخائیککل ررم ،ریککیس مدرسککه ،جککدیت ،فرهنککی بککاو و شخصککیت تارکوفسکککی را میپسککندد .او از
تارکوفسکککی دفککاا و از ورودش بککه مدرسککه حمایککت میکنککد .پککارهای از همکالسککیهای تارکوفسکککی از سککر
طنز و مزاح به او لقب «نابغه» دادهاند.
.1357ازدواج بککا ایرمککا راا ،بککازیگر و دانشککجوی .VGIKاو در آنککدری روبلککف ،در نقککش دختککر م صککوم کککر و
و ظاهر میشود.
1
Maria Vichniakova
2
Iourevets
.1359سککاخت فیلمهککای کوتککاه تحصککیلی :قاتلهککا ،بککر اسککاس داسککتان کوتککاهی از ارنسککت همینگککوی.
تارکوفسکی در نقش قاتلی ظاهر میشود .او در فیلم چند کارگردان دیگر نیز ایفای نقش میکند.
.1353-1361نگککارش فیلمنامککه غلتککک و ویککولن همککراه بککا آنککدری کونچالفسکککی و کککارگردانی آن بککهعنوان
فیلم پایاننامه تحصیلی.
.1361بازنویسککی فیلمنامککه کککودکی ایککوان بککه همککراه کونچالوفسکککی ،بککر اسککا داسککتانی از وودیمیککر
بوگومولککف .4ابتککدا قککرار بککود کککارگردان دیگککری ایککن فککیلم را بسککازد و سککوس سککاخت آن بککه تارکوفسکککی
واگدار شد.
.1362سککاخت کککودکی ایککوان ،برنککده شککیر طالیککی در جشککنواره ونیککز .تان پککل سککارتر از فککیلم در برابککر
انتقادات حز کمونیست ایتالیا دفاا میکند .سفر به ایتالیا و آمریکا (نیویورک ،سنفرانسیسکو)
.1363نگککارش فیلمنامککهی آنککدری روبلککف همککراه بککا کونچالوفسکککی .ابتککدا قککرار بککود عنککوان فککیلم مصککائب
مسککی بککه روایککت آنککدری باشککد .تارکوفسکککی فیلمنامککه را در تاکسککی جککا میگککدارد و بککهطور م جزهآسککایی
آن را بازمییابد.
.1365-1366سککاخت آنککدری روبلککف ،از آوریککل تککا نککوامبر 1365و از آوریککل تککا مککه .1366او هنگککام
ساخت این فیلم بکا وریسکا اگورکینکا 5آشکنا میشکود .پخکش فکیلم ابتکدا بکا مشککل و سکوس بکهطور کلکی در
شوروی ممنوا میشود .دویلکی ککه رؤسکای سکینمای شکوروی بکرای ممنوعیکت فکیلم ارائکه میدهنکد ،بسکیار
گنکی و پیچیککده اسککت (خشکونت افراطککی صککحنهها ،عرضکهی مباحککث روحککانی و م نکوی .)...از سککوی دیگککر،
فککیلم در صککحنهی بینالمللککی بککا چنککان اقبککالی مواجککه شککد کککه در داخککل کشککور حسککادتهای بسککیاری را
برانگیخت.
3
Il n'y aura pas de départ aujourd'hui
4
Vladimir Bogomolov
5
Egorkina
.1369نگارش «فیلمنامه ادبکی» آینکه همکراه بکا آلکسکاندر میشکارین .عنکوان قبلکی فیلمنامکه یکک روز سکفید
بککود .قککرار بککود در ایککن فیلمنامککه خککاطرات دوران کککودکی فیلمسککاز و مصککاحبهای بککا مککادر او گنجانککده شککود.
تارکوفسکی همچنین قصد داشت مادرش را در فیلماش در نقش خود او بازی دهد.
.1363نمککایش آنککدری روبلککف در جشککنواره کککن .اقتبککاس و نگککارش فیلمنامککه سککووریس بککا همکککاری
فردریش گورنشتاین.
.1371جککدایی از ایرمککا راا و ازدواج بککا وریسککا .زوج خانککهای ییالقککی در میاسککنویه ،در حککوالی مسکککو
خریکداری میکننکد .تارکوفسککی وقککت زیکادی بکرای بازسککازی ایکن خانکه گداشکت ،امککا خانکه ب کد از چنککدی
ط مککهی حریککش شککد و مجککدداً آن را سککاختند .تولککد آنککدری جککوان .ایککن فرزنککد تارکوفسکککی امککروز سککاکن
فلورانس ایتالیاست و به کار تهیهکنندگی و فیلمسازی اشتغا دارد.
.1372دریافککت جککایزهی وی ک ه هی ککت داوران جشککنوارهی کککن بککرای سککووریس .گوسکککینو فهرسککتی مبنککی
بککر 49مککورد تغییککر و ممیککزی بککه تارکوفسکککی ارائککه میدهککد (مککواردی بککرای ردک بهتککر قصککه ،یککا حککدف
تصککاویر نککاجور یککا روشککن کککردن ایککن نکتککه کککه قصککهی سککووریس در شککوروی را نمیدهککد) .امککا سککرانجام
فککیلم بککدون اعمککا هی یککک از ایککن مککوارد بککه نمککایش درآمککد .از نظککر تارکوفسکککی ،سککووریس تنهککا فیلمککی
است که در شوروی به طرزی آبرومند پخش شد.
.1373بازنویسککی آریککل توسککگ گورنشککتاین و تارکوفسکککی و ارائککه طککرح جککدام 7بککه اسککتودیویی در تاشکککند.
تمایل به اقتباس سینمایی ابله داستایوفسکی و کوهستان جادویی 9توماس مان.3
.1375نگککارش دو فیلمنامککهی :هوفمانیانککا ،طرحککی بککرا اسککاس زنککدگی نویسککندهی آلمککانی کککه قککرار بککود بککه
طور مشترک میان آلمکان و شکوروی سکاخته شکود و اقتبکاس از رمکان پیکنیکک در کنکار جکاده بکا مشکارکت
نویسندگان آن ،آرککادی و بکوریس استروگاتسککی .فقکگ طکرح دوم بکه سکرانجام رسکید و حاصکل آن اسکتاکر
6
Ariel
7
)La lèper (Sardor
8
La Montagne magique
9
Thomas Mann
شککد .آشککنایی بککا فیلمنامککهنویس و نویسککندهی ایتالیککایی تونینککو گوئککهورا (همکککاری فیلمسککازان بزرگککی
همچون فدریکو فلینی ،آنتونیونی و.)...
.1376نگککارش فککیلمنامککهی همککراه بککا تونینککو گوئککهورا تحککت عنککوان سککفر در ایتالیککا .بازنویسککی فیلمنامککهی
استاکر با زوج استروگاتسکی.
.1376ککککارگردانی نمکککایش هملکککت ،بکککا حضکککور آنکککاتولی سولونیتسکککین در نقکککش اصکککلی .ب کککد از بکککروز
زمینلکککرزهای در تاجیکسکککتان ،ی نکککی محکککل فیلمبکککرداری اسکککتاکر ،تارکوفسککککی محبکککور شکککد محکککل
فیلمبرداری تازهای بیابد.
.1377نخستین فیلمبکرداری اسکتاکر در اسکتونی و بکهوی ه در یکک کارخانکهی متکروک تولیکد بکره بکه روش
آبی ،در حومکه تکالین .بابکت یکک اشکتباه فنکی ،کلیکهی برداشکتهای تارکوفسککی غیرقابکل اسکتفاده شکدند و
تارکوفسکی دچار عارضه قلبی میشود.
.1379دومککین فیلمبککرداری اسککتاکر ،ب ککد از بازنویسککی محککدد فیلمنامککه .تارکوفسکککی دوبککاره سککراغ نگککارش
بازنویسککی جککدام مککیرود .تمایککل بککه اقتبککاس از جنایککت و مکافککات داستایفسکککی ،یککا سککاخت وسککترنی بککر
اساس فیلمنامه که سفارش سرجو ل ونه بوده است.
.1373نمککایش اسککتاکر در بخککش خککارج از مسککابقهی جشککنواره کککن .بککازبینی بککرای انتخککا محککل
فیلمبرداری در ایتالیا همراه بکا تونینکو گوئکهرا بکرای نوسکتالگیا .بکر اسکاس ایکن بازبینیهکا ،مسکتندی بکه نکام
زمککان سککفر عرضککه شککد .در گدشککت مککادر تارکوفسکککی .ابککتالی سولونتیسککین بککه بیمککاری سککرطان .او دیگککر
امکان حضور در فیلم ب دی تارکوفسکی را ندارد.
.1391تمایککل بککه سککاخت فیلمککی بککر اسککاس روزهککای آخککر زنککدگی تولسککتوی و اقتباسککی از یکککی از
نوشتههای این نویسنده ،مرگ ایوان ایلی (حجایت مرگ وحشتناک قهرمان داستان به علت سرطان).
.1392فیلمبککرداری نوسککتالگیا در ایتالیککا و صککدور اجککازهی خککرج وریسککا از شککوروی .تککالش بککرای تککک سیس
یک مدرسهی سینمایی.
.1393ککارگردانی اپککرای بککوریس گودونکف نوشککتهی موسورگسکککی ،بککر اسکاس متنککی از پوشکککین در کاونککت
گاردن لندن (رهبری ارکستر بکا کلودیکو آبکادو) .نگکارش فیلمنامکهی ایثکار ککه مخلکوطی اسکت از چنکد طکرح
نافرجام.
.1393نمککایش نوسککتالگیا در جشککنواره کککن و دریافککت جککایزهای کککه بککه ایککن مناسککبت ابککداا شککده بککود،
جککایزهی ویک هی سککینمای خالقککه ،کککه بککه طککور مشککترک بککه پککل روبککر برسککون هککم اهککدا شککد .تارکوفسکککی
اعتقاد دارد ککه همکوطن او ،سکرگ ی بونکدارچوک ککه در هی کت داوران حضکور داشکت ،تمکام تکالش خکود را
کرد تا نخل طال نصیب او نشود .آغاز نگارش ایثار.
.1394تارکوفسکککی در یککک جلسککه مطبوعککاتی در مککیالن اعککالم میکنککد کککه دیگککر قصککد بازگشککت بککه
شککوروی را نککدارد .او تککالش بسککیاری را بککرای صککدور اجککازهی خککروج فرزنککدش ،آنککدری جککوان ،انجککام داد و
حتککی در ایککن ارتبککاا ،رسککماً بککرای دولککت فرانسککه نامککهای نوشککت .تارکوفسکککی تصککمیم میگیککرد در ایتالیککا
سکنی گزیند.
.1395فیلمبککرداری ایثککار در سککوئد ،از مککاه مککه تککا توئیککه .تمایککل بککه اقتبککاس از گککرگ بیابککان 11ااککر هرمککان
هسککه و انجیلهککای مت ککدد .در بحبوحککهی تککدوین ایثککار فیلمسککاز درمییابککد کککه بککه بیمککاری سککرطان ریککه
مبتال شدهاست.
.1396دوسککتان فرانسککوی تارکوفسکککی ،از جملککه مارینککا وودی 11بککازیگر فرانسککوی ،از او دعککوت میکننککد
تککا بککرای م الجککه بککه فرانسککه بککرود .پروفسککور ل ککون شککوارتزنبرگ جککراح بککه مککداوای او میپککردازد .سککرانجام
اجازهی خکروج آنکدری جکوان صکادر میشکود و او بکه مالقکات پکدرش بکه پکاریس مکیرود .صکحنهی مالقکات
پدر و پسر توسگ کریس مارکر ابکت شکده اسکت .کسکب جکایزهی ویک هی هی کت داوران بکرای ایثکار .م الجکه
در فرانسککه ،آلمککان و ایتالیککا .تمایککل بککه سککاخت وسوسککهی آنتککوان قککدیس .درگدشککت آنککدری تارکوفسکککی در
شب 29به 23دسامبر در پاریس ،در کلینیک هارتمن محلهی نویی در حومه پاریس.
.1397مراسککم تککدفین آنککدری تارکوفسکککی در روز 3تانویککه ،در گورسککتان روسککی ارتودوکسهککای کلیسککای
سنت تنویو دبوا ،در حومه پاریس ،مطابش وصیت خود فیلمساز.
.1399ت سککیس انسککتیتوی بینالمللککی تارکوفسکککی ،بککه ریاسککت چککارلز ات .دو بککرانتس .بککه همککت ایککن
انسککتیتو ،کلیککهی متککون تارکوفسکککی اعککم از خککاطرات ،فیلمنامککه و ...توسککگ ناشککران مت ککدد بککه زیککور طبککع
آراسته شد.
10
Loup des steppes
11
Marina Vlady
آواها و کالمها
در تمام آاار تارکوفسکی آواها ،صدای طبی ت و موسیقی ،و صداهای انسانی و گفتار و سکوت اهمیتی حتی
بیش از تصویرها دارند .در نوستالگیا آواها بسیار ت یینکنندهی موق یتهای هستیشناسانهاند .صدای فریادهایی
از دور ،سروصدای ساکنان تاپنی هتل ،زنی تلفنها ،درها ،قطرههای آ ،ارّهای برقی (این صدای نخست در اتاه
دومنیکو شنیده میشود) .آین آواها که سرچشمههای تصویریشان نادیدنی هستند ،حتی در سکانس خاطرات
گرچاکف هم به گوش میرسند .در حالی که تصویر زمان گدشته است ،آواها به زمان حاضر ت لش دارند (مگر صدای
سی که بیشتر در خاطرهی گرچاکف شنیده میشود) .در این موارد به تدریج جزییات آواها حدف میشوند ،و
سرانجام صدایی تازه همپای دگرگونی درک ما از زمان حاضر به دست میآید .یک بار گرچاکف از دنیای خاطره
به زمان حاضر بازمیگردد .تصویر امروزی او همراه با صدایی است که او را به نام میخواند .آوای زنی که نرم و
مهربان میگوید « :آندری!» .صدای عشش و گدشته.
در نوستالگیا گرچاکف کمحرف است و به زحمت چیزی میگوید .اما همواره کالم آدمی زنی موسیقایی مییابد.
صدای انسان برای تارکوفسکی همچون سازی موسیقایی است ،و او برای لحن اعتباری بسیار قائل است .هرچند
یک بار گفته بود « برای من تصویر و نور مهماند و گفتار به حسا نمیآید ...من هوادار سینمایی هستم که گفتار
در آن به کمترین میزان برسد» ،اما آشکارا مقصودش این بود که م نای کنشها و اندیشهها را در سینما نباید از
راه گفتار و کالم منتقل کرد وگرنه لحظهای آینه را بدون آن صدای پیر و گرفتهی آرسنی تارکوفسکی ،و آن ش رها
مجسم کنید .در آغار آینه یوری نوجوانی که لکنت شدید دارد و به م نایی بالینی زبانپریش است به خوا
مصنوعی میرود ،با شنیدن واتهای رو به ما میکند و میگوید« :من میتوانم حرف بزنم» .زبانپریش بیش از
آدمهای م مولی به زبان میاندیشد .لکنت زبان یادآور ش ر است .زبانپریشی راهی دیگر در رویارویی با زبان است.
روا عادی و خوبهخودی کاربرد زبان را کنار میگدارد ،و زبان را بهکار نمیگیرد .میبیند که زبان بر او پنهان مانده
است .زبانپریش ناگزیر بر هر واتهای تامل میکند و ادای درست آن را هدف دشوار پیش روی خود مییابد .دقتی
را برای پیشبرد کار خود نیاز دارد که در کاربرد «م مولی» زبان مورد یاز نیست .یوری به زبان میآید (و نام او نام
شخصیت اصلی رمان دکتر تیواگوی پاسترناک اسکه که شاعر است ،و شماری از زیباترین ش رهای پاسترناک به
نام او سروده شدهاند) ،و چون به راحتی حرف میزند ،هرچند آرام میشود اما دیگر کالم او از دقت به واتهها و
قاعدهها رها شده و به زبان هرروزه و مت ارف گفتاری نزدیک شده است .او تا حرف نمیزد ،میکوشید تا حرف
بزند .البته از جنبهای دیگر میتوان گفت که یوری آن ملتی است که نتوانسته خاطرات خود را بازگوید و اکنون
تازه به زبان آمده است .به قو ترهخووا کالم او که «من میتوانم حرف بزنم» آوای آهها و بغضها را در سینماهای
شوروی به همراه داشت.
در هرفیلم تارکوفسکی آدمهایی ناتوان از سخن گفتن یافت میشوند ،یا کسانی که به طور موقت از حرف زدن
باز ایستادهاند ،یا ناتوان از ارتباا زبانی و کالمی هستند .دخترکِ استاکر ،دختر جوان در آندری روبلف ،هاری در
بخشی از سووریس ،و مادر چون به یاد میآید ،ایگنات در بخشی از آینه و پسرک در ایثار که به قو پدرش «مثل
ماهی خاموش است» ،و الکساندر در پایان آن فیلم ،همه یادآور الیزابت شخصیت اصلی پرسونای برگمان هستند
که خود تصمیم گرفت در میانهی اجرای نمایش الکترا خاموش شود ،و دیگر حرف نزند .الکساندر نیز چنین عهدی
با خدا داشت« :من خاموش خواهم شد» .پسرک در پایان از پدری که دیگر در کنار او نیست میپرسد که چرا در
آغاز کلمه بود .آن همه وراجی و پرحرفی ساکنان ایستگاه فضایی سووریس و استاد و نویسنده در استاکر به چه
کار میآید؟ آنها حرفاهایی مهم و حتی جالب ندارند .فقگ پرحرفی میکنند ،و حتی نمیشود گفت که ما از راه
حرفهایشان چیزی از آنها را میشناسیم .تارکوفسکی آشکارا همچون هایدگر در بخش نخست هستی و زمان
وراجی را غیراصیل مییابد .پرحرفی ی نی م نا را فراموش کردهایم .برعکس در سکوت و خاموشی ضخصیتهاست
که ما راه به دنیای آنان مییابیم .چهرههایی عزیز در آاار تارکوفسکی یا به ندرست حرف میزنند و یا هی
نمیگویند .جلوتر از تاایرپدیری تارکوفسکی از نوآوریهای دو استاد ی نی برسون و برگمان در مورد کار با صدا
صحبت میکنیم.
برسون و تارکوفسکی
یکی از مهمترین درسهای سینماتوگراف برسون که باید گفت قلمرو تاایرگداری آن گسترده بود ،و حتی بر
آنچه خود او «سینمای م مولی» مینامید نیز تاایر گداشته بود ،درک نقش مستقل آواها در سینما بود .برسون
گفته بود« :صدا بیش از تصویر به واق یت نزدیک است .صدا همواره تصویری را به ذهن میآورد ،اما تصویر همواره
صدا را به همراه ندارد» .در سینماتوگراف برسون نقشی عظیم به عهدهی صدا گداشته شده است ،نقشی که هی
کم از نقش تصاویر متحرک ندارد .همین اهمیت صدا در آاار تارکوفسکی یافتنی است .بهعنوان نمونه به نوستالگیا
دقت کنیم .هی چیز در سکانسهای خاطره ،جای صدای قطرههای آ و آوای باد و زمزمههای انسانی را نمیگیرد.
بخشی عظیمی از تاایر فیلم زادهی کاربرد آگاهانه آواهاست .در هم شدن موسیقی رکوییم وردی با ترانهی روستایی
روسی شگردی است که برسون آن را پیشتر در عنوانبندی ناگهان بالتازار با درهمکردن صدای بالتازار و سونات
پیانوی شوبرت آزموده بود .کاری که حتی شجاعانهتر و قدرتمندتر از نمونهی ب دیاش در نوستالگیا .میتوان گفت
که تارکوفسکی و برسون به یک شکل و با یک هدف ،سینما را به سوی موسیقی پیش میبردند .فیلم «فشرده»ای
که دستیابی به آن هدف برسون بود ،در کارهای تارکوفسکی نیز همچون الگویی نمایان میشود .کوشش در یافتن
ایجازی که هر عنصر غیرضروری را حفظ کند ،و حرکت به صوی بیانی تجریدی آاارشان را همانند یکدیگر جلوه
میدهند .در فیلمهای هر دو لحظههای مکاشفه را میتوان یافت .حرکتی ساده در آنها بیانگر گوهر راستین
مناسبات یک فرد با محیگ انسانی و فیزیکی گرادگرد او میشود.
برگمان و تارکوفسکی
تارکوفسکی جواندر آاار برگمان راهنماهایی عملی پیدا کرده بود .از شیوهی کار با بازیگران تا نماهای درشت ،از
نماهای طوونی تا کاربرد رنی .تارکوفسکی نقش وی هی آواها در فیلم را از برگمان نیز آموخته بود .خودش نوشته:
«برگمان استاد صدا در سینماست .کاری که او با فانوس دریایی در همچون در یک آینه کرده از یاد رفتنی نیست»،
و باز« :برگمان یک آوای خاص را منفرد و برجسته ،و در برابر آن تمام صداهای دیگر را حدف میکند .در نور
زمستانی در سکانسی که جسد مردی که خودکشی کرده در کنارهی رود کشف میشود ،آوای ریزش قطرههای
باران به گوش میرسد .در تمام این سکانس تصویر از نمادهای دور و متوسگ شکل گرفته و هی چیز جز صدای
پایانناپدیر آ ها شنیده نمیشود .نه صدای گام زدنها ،نه خشخش لباسها ،نه صدای آدمهایی که بر کناره
ایستادهاند .به همین دلیل سکانس تا این حد بیانگر است ».در سکانس آتشسوزی در آینه فریادهای مردان و
زنان ،صدای سوختن چو ها ،و صدای باد به تدریج در برابر آوای چرا چاه حدف میشوند.
موسیقی
تارکوفسکی در پیکرتراشی زمان نوشته« :نقش موسیقی در فیلم بیش از نقش یک شدتدهنده به احساسی
است که از تصویر بهدست آمده باشد .موسیقی امکان شکل دادن به احساسی تازه را ایجاد میکند ،و حس برآمده
از تصویر را تغییر میدهد ،و در گوهر خود از تصویر متمایز میشود» .موسیقی فقگ آنچه همگان به عنوان موسیقی
پدیرفتهاند نیست .میتوان کارکرد هر آوایی یا رشتهای از آواها را در حد کارکرد قط های موسیقی دانست .واگن
دستی قدیمیای که سه مسافر را به منطقهی ممنوا میبرد در آوای یکنواخت حرکت چراها بر ریل فلزی،
موجب یک بیان موسیقایی میشود که با حس اضطرا استاکر ،نویسنده و استاد خواناست ،و در عین حا منش
ناشناخته و مرموز منطق های را که به آن وارد شدهایم ،برجسته میکند .برای ایجاد حس وزم در تماشاگر هی
قط هی موسیقیای جای این صدا را نمیگیرد.
در عنوانبندی ایثار پس از موسیقی باا صدای مرغهای دریایی را میشنویم .این صدا نشانی از زندگی است
که ما را با محیگ جزیره ،ی نی با مکان رویدادهای فیلم آشنا میکند .پیوندی است میان درخت داوینچی و درخت
خشک در واپسین سکانس فیلم .صداها در ایثار بسیار مهماند .از صدای هرروزه شبانان که چند بار میشنویم تا
صدای ازدحام در کابوس الکساندر .از صدای چرخیدن تیلهای شیشهای ،تا صدای مهیب درهم شکستن پیانو ،و
زنی تلفن در خانهی در حا سوختن .تارکوفسکی یک بار اعتراف کرد« :من در ترفای د خود چنین میاندیشم
که سینما در اصل هی نیازی به استفاده از قط ههای موسیقی ندارد .ولی هنوز فیلمی که یکسر بدون موسیقی
پیشرود ،نساختهام .هرچند که در استاکر و نوستالگیا به سوی این هدف حرکت کردهام .به نظرم کامالً ممکن
است که در فیلمی با استحکام نظری تام ،جایی برای موسیقی نباشد .بهجای موسیقی میتوان آواهایی را قرار داد
که سینما همواره م ناهایی تازه برای آنها کشف میکند».
موسیقی اما چنان که تاکوفسکی در آغاز کارش قبو داشت ،و بسیاری هم در این نکته با او همنظرند ،احساسی
تازه و مستقل از تصویر میآفریند ،و در نتیجه نمیتوان هی تصویری را جایگزین آن کرد .اگر همچون تارکوفسکی
بگوییم رشته آواهایی را جایگزین موسیقی میکنیم ،درواقع ت ریفی از موسیقی را که سخت محدود و بسته است،
پیش کشیدهایم .رشته آواها میتوانند همچون موسیقی شنیده شوند .خود تارکوفسکی که بارها در فیلمهایش از
موسیقی الکترونیکی سود جست ،باید به خوبی با این نکته آشنا میبود .به هررو ،آنچه مهم است توانایی صداها
و آواها و البته قط ههای موسیقی است که در آفرینش حسی تازه که از تصاویر به دست نمیآید .پرلود برای ارگ
( )BWV.614از «کتا کوچک ارگ» اار یوهان سباستین باا که در سووریس به گوش میرسد ،مثا خوبی برای
اابات این مدعاست .ما این پرلود را از نیمه دوم فیلم میشنویم .هر بار که اقیانوس همچون یک پردهی نقاشی
تجریدی از پنجرهی ایستگاه فضایی سووریس دیده میشود .موسیقی باا به جرکت آرام و موّاجی که روشن نیست
آیا حرکت موجهای اقیانوس خاطرههاست یا چیزی دیگر ،م نایی بارها ترفتر و مقدستر میبخشد .جایی در فیلم
میبینیم که کریس و هاری در کتا خانهی ایستگاه کنار یکدیگر دراز کشیدهاند ،و گویی در حالت بیوزنی بهسان
پرهایی سبک در فضا شناور میشوند ،و آنچه میشنویم همین پرلود باا است .حسی که از همراهی موسیقی باا
با این تصاویر ایجاد میشود پیش از هرچیز شگفتزدگی است .زیرا به ناگاه برخالف منطش روایی فیلم چیزی دیگر
و شاید بتوان گفت ناآشنا به فیلم افزوده شده است .چیزی که شاید از امر مقدس یا امری مطلش خبر میآورد.
مکککارک بولکککد در کتکککابش بکککا عنکککوان سکککووریس موسکککیقی ابتکککدایی فکککیلم سکککووریس را چنکککین
توصیف میکند:
«چراغهککای سککالن خککاموش و عنوانبنککدی فککیلم شککروا میشککود .گککویی نوشککتههای روسککی بککر زمینکک
مطلقاً سیاه میدرخشند .سه دقیقک تمکام .نکام بکازیگران سکی اانیکه از پکایین بکه بکاوی پکرده مکیرود و ب کد،
عنوان فیلم و عوامکل آن یکیکک در میانک تصکویر ،پدیکدار میشکود .نکتکهای بسکیار عامدانکه در ایکن تکاریکی
وجود دارد و آن اینکه از سالن سکینما هکک تاریککتر اسکت .گکویی همکراه بکا پرلکود ککرا بکاا در فکا مینکور،
س ک ی دارد منککادی ایمککان بککه خککدا در دوران ناامیککدی ،و تسکککینی بککرای تماشککاگر باشککد .نککوای ارگ کلیسککا
موسیقی را به پکیش میبکرد .ضکربان قلکب را آرام و مکا را آمکاده میکنکد .و ب کد بکا صکدا و تصکویر بکه جهکان
دیگری وارد میشویم».
در سکانسکککی پنجدقیقکککهای در فکککیلم سکککووریس ،برتکککون بکککه همکککراه پسکککرش در حکککا راننکککدگی بکککه
سککمت شککهر اسککت .گککاه نقطکک دیککد دوربککین از جلککوی خودروسککت کککه بککا شککتا از میککان دیگککر
خودروهکککا سکککبقت میگیکککرد ،گکککاه در درون خکککودرو ،برتکککون را د مشکککغو افککککارش و پسکککرک را
بیتا نشان میدهد .ترافیک بزرگراه زیاد میشود .میان پدر و پسر سخنی نیست.
در 2111کوبریککک ،برخککی سکککانسها شککامل گفتوگوسککت و برخککی موسککیقی ،ولککی هککی سکانسککی هککر
دو را بککا هککم نککدارد .تارکوفسکککی از همراهککی موسککیقی بککا گفتککار پرهیککز کککرد تککا فضککایی را رقککم بزندکککه
گفتوگوهککا «فککارغ از تککاایر موسککیقی» پککیش بککرود و هککر «قط ککه صککوتی» فککیلم نقککش یککک «رویککداد
فوهال ککاده» را ایفککا کنککد .بککه نظککر او« ،جهککانِ متکک ار از سککینما بککا جهککانِ متکک ار از موسککیقی ،مککوازی و
نککاهمخوان اسککت»؛ موسککیقی بیشازحککد خودمختککار اسککت و در برابککر حککل شککدن «در فککیلم ،آنگونککه کککه بککه
جککزا ارگانیککک آن بککد شککود» ،مقاومککت میکنککد .تارکوفسکککی صککداهایی را تککرجی میدهککد کککه بککه جهککان
مجا بروز و ظهور بدهکد _همچنکان ککه در میکان سککون خانک تابسکتانی ،گکهگاه صکدای پرنکدگان ،بکاران و
سککی را میشککنویم_ و از موسککیقی الکترونیکککی اسککتفاده میکنککد ،چراکککه خودبککهخود «جککد » فضککای
غیرصوتی فکیلم شکده و «ماننکد صکداهای طبی کت یکا صکدای نفکس کشکیدن انسکان ،از دیگکر اشکارات مکبهم
فیلم قابل تفکیک نیست».
موسککیقی گوشککخراش ادوارد آرتمککف «صککداهای خشککن و یکنواخککت» بزراگککراه را تقویککت میکنککد .او «بککه
جکای سکازهای غیربرقکی ،از موسکیقی الکترونیکککی بکا طنینهکای مجکزا و منفککردی اسکتفاده میکنکد ککه هککر
یک در دیگری فرو میرود تکا رنیمایکههای صکوتی متنکوعی را در زمینک فکیلم ایجکاد کنکد»؛ «امکواج خشکن
صکدا» همککراه بککا «طنینکی سککخت و خشککک»؛ «صککداهای مکزاحم بککا بسککامد بکاو» بککا «طنینککی گوشککخراش»؛
«مجموعهای از ص ود نتهای سریع و پشکت سکر هکم ،و فکرود سکریع نتهکایی ککه شکلیک لیکزر را بکه ذهکن
متبکککادر میکنکککد»؛ «افکتکککی نظیکککز "بادهکککای خورشکککیدی"»؛ «ابرهکککای درهمفرورفتکککهای از همهمکککههای
شککلوغی آدمهککا» گککاهی صککداها طککوری اسککت کککه گککویی کارخانککهای بککا ماشککین آوت عظککیم شککروا بککه کککار
میکنککد ،و گککاه گککویی هواپیماهککای جککت در حککا برخاسککتن اسککت .غککرش مککدام ،پرسروصککدا و درهمریخت ک
صداهای صن تی ،که نمیتوان صداهای طبی ی را از موسیقی و افکتهای صوتی تشخیص داد.
در آینه یک پرلود دیگر ( )BWV.639باا را ،که این یکی هم از «کتا کوچک ارگ» است میشنویم .نخست
در عنوانبندی فیلم ،پس از کالم یوری ،و چندان متصل به آن که گویی تداوم صدای اوست .این آوای انسانی است
که تازه شروا کرده از رنجها و مصیبتهای حکایت کند ،و خبر از جهانی دیگر به ما بدهد .صدای او به نگاه
چشمهایی همانند است که ناگهان بینا شده باشند ،ور بهجای تاریکی نا ،چیزی از رنیها را تشخیص دهند .این
نگاهی است از سر شگفتی به جهان ،نگاهی که خاطره ظلمت را همچنان همراه دارد .بار دیگری که چرلود باا را
میشنویم شاهد یکی از رویاهای آلیوشا هستیم .مادر باردار است و گویی زایمان نزدیک است .پدر دستهای او را
نوازش میکند ،و مادر در فضای باز همچون پری سبک شناور است.مارک بولد در این با میگوید:
«فیلمهککای تارکوفسکککی بککا لکنتککی آغککاز میشککوند کککه آینککهی ت مککل در خککود اسککت .ایگنککات (بککا بککازی
ایگنککات دانیلتسککف) تلویزیککون را روشککن میکنککد و یککک متخصککص گفتاردرمککانی را در حککا درمککان لکنککت
یککک بیمککار تماشککا میکنککد .پزشککک میگویککد« :تککو دیگککه واض ک و بلنککد و آزاد و بککه راحتککی حککرف میزنککی.
دیگه از صکدای خکودت و حکرف زدنکت نمیترسکی» .و اولکین جملکهای ککه او شکمرده و واضک میگویکد ایکن
است که «میتونم حرف بکزنم» .عنوانبنکدی بکر پکردخ خکالی آغکاز میشکود و مکا پرلکود دیگکری از بکاا را بکه
نککام «اکنککون سککا قبککل گدشککته اسککت» میشککنویم .م مککوو ایککن سکککانس را اسککت ارهای گرفتهانککد از اینکککه
تارکوفسکی آزادی خالقیت خود را اعالم کرده است».
تارکوفسکی موسیقی مدرن را دوست نداشت .سلیقه موسیقی او کمی کهنهگرایانه بود .باا را میپرستید ،و به
آاار بهتوون ،موتسارت و چایکوفسکی عالقه داشت .به طور خاص نسبت به کارهای استادان روسی سدهی بیستم
بیعالقه بود ،و حتی به ساختههای شوستاکووی ،پروکفیف و استراوینسکی هم چندان عالقهای نداشت .هرگز
دربارهی آاار آنان و آهنیسازانی که بهنظر میرسد میتوانستند مورد توجه و عالقهی او باشند (اسکریابین،
راخمانینف) حرفی نزد .آشکارا با موسیقی مردمپسند و موسیقی جاز هم میانهای نداشت .اما در استاکر از موسیقی
شرقی و از موسیقی الکترونیک استفاده کرد .به نظر میرسد که این موسیقی را نه به عنوان موسیقی تغزلیای که
در افش م نایی کارهایش جایگاهی خاص داشت ،بل بهعنوان ابزار جهت دادن به حس تماشاگر بهکار میبرد.
خودش نوشته « :موسیقی الکترونیک امکانات فراوانی برای سینما با خود به همراه میآورد ...قط های که با ابزار
م مولی و آشنای موسیقایی اجرا شود از دیدگاه هنری چندان مستقل است که دشوار میتواند بخشی از فیلم
محسو شود ،و جزا ارگانیک آن بشود .از اینرو کاربرد آن در سینما در اصل ،با گونهای سازش همراه است .چرا
که موسیقی در بنیاد خود تصویرگر است .درحالی که موسیقی الکترونیک این توانایی را دارد که در آن صدا منش
مستقل یابد .صدایی میتواند در پس صدایی دیگر پنهان شود و باز نامشخص باقی بماند .همچون آواهای طبی ت
یا زمزمههایی مبهم ...میتواند همچون صدای نفس کشیدن انسان باشد».
من نمیدانم که چرا تارکوفسکی با این اطمینان نوشته که موسیقیای که با سازهای آشنا اجرا میشود «در
بنیاد خود تصویرگر است» .البته برخی (شاید بسیاری) از شنوندگان قط ههای موسیقی در حا شنیدن
خیا پردازی میکنند ،و تصاویری را در ذهن خود مجسم میکنند .شاید آداجیوی این کوارتت موتسارت
سویدهدمی جنگلی را به یاد آنان آورد ،یا آلگروی آن سونات پیانوی بتهوون برای آنها تداعی امواج دریا باشد .به
طور م مو نویسندگان کتا های راهنمای موسیقی هم قط هها را به رویدادهای طبی ی تشبیه میکنند .در این
میان خاطرات سنیمایی شنونده هم نقش دارد .ساراباندهای سوییتهای دوم و پنجم باا برای کسانی که مشتاقانه
و باعالقه همچون در یک آینه و فریادها و نجواهای اینگمار برگمان را دیده باشند ،تصویری غمگین از گسستها
و پیوندهای انسانی ساختهاند که شاید در بازشنیدن این قط هها تصوراتی از زندگی شخصی خودشان را به ذهن
آورند .اما این همه چندان شخصیو نامت ین هستند که نمیتوان در موردشان به قانون یا جکمی قاطع دست یافت.
برای خود من ،شنیدن موسیقی به هی وجه تصویری نیست .نمیدانم که در حا شنیدن به چه چیزی میاندیشم،
و به نظرم نمیآید که تصویری خاص در ذهنم ایجاد شود .در واقع قادر به بیان انگاشتههایم در این حالت نیستم،
اما اطمینان دارم که تصویری نیستند .موسیقی الکترونیک تفاوتی با موسیقیای که با سازهای آشنا اجرا میشود،
ندارند .آن شخصیت مستقلی که تارکوفسکی برای موسیقی دسته دوم قائل بود هم قط ی نیست .لحظهای به
شگرد او در ترکیب آغاز رکوییم وردی با ترانهی قدیمی روسی بیاندیشیم .متوجه خواهید شد که موسیقی وردی
از مقام مقدس خود پایین آمده و ابزاری شده برای انتقا م ناها در یک فیلم سینمایی .درست همچون موسیقی
الکترونیک در سووریس و آینه.
در این دو فیلم تارکوفسکی از موسیقی ادوارد
آرتمیف استفاده کرده بود .موسیقی استاکر هم ساخته
اوست .گزینش برخی نغمهها که به صورت مبهم
شنیده میشوند (با ابزار الکترونیک از شکل افتادهاند)
کار خود تارکوفسکی بود ،و زیباترین نمونهاش
آنجاست که استاکر در آغاز ورود به منطقه ممنوا
روی زمین دراز میکشد و نغمهای شرقی (به احتمالی
آذربایجانی ،به هرحا یادآور موسیقی پاراجانف است)
به صورتی محو و مبهم میشنود.
دربا ره آداده ت رفوکاا بریدهای از گفتگوی ادوارد آرتمیف با ا ریاا ت رفوکاا ی در فتا
از ااظر او: درب ره دقش آهاگا ز اوسیق اتن کیلم ت رفوکا
« ...در اانککای کککار بککر روی سککووریس ،آنککدره دربککاره دیککد خککود در خصککوص نقککش آهنگسککاز در فیلمهککایش
برایم بسیار گفکت .چنکین برمیآیکد ککه او در آهنگسکاز نکه خکالش موسکیقی ،بلککه فکردی را جسکتجو میککرد
که فضای شنیداری فیلمهایش را سازمان دهد.
ب الوه وجود آهنگساز بکرای او از ایکن جهکت نیکز ضکرورت داشکت ککه بکا اسکتفاده از موسکیقی در لحظکاتی
او را یککاری کنککد کککه نمیدانسککت چگونککه بککا بهرهگیککری از زبککان فککیلم از نظککر احسککاس بککا تماشککاگر ارتبککاا
برقککرار کنککد ،و یککا هنککور بککه ایککن مهککارت دسککت نیافتککه ب کود .تارکوفسکککی هرچککه بیشککتر در کککارش مهککارت
مییافککت ،فضککای همکککاری ف اونککه آهنگسککاز را تنککیتر میکککرد و بککه اصککوات و موسککیقی کالسککیک بیش کتر
روی میآورد ،تکا آنجکا ککه سکرانجام در آخکرین فکیلمش ،ایثکار ،هکی آهنگسکازی بکه همککاری دعکوت نککرد.
به نظر من طبی ی بکود ککه او بکه چنکین تصکمیمی برسکد ،چکرا ککه دیگکر نیکازی بکه میکدانداری موسکیقایی
هی کس نداشت».
« آنجا ککه سکخن از هنکر حقیقکی اسکت ،هنکری همچکون اسکت داد عظکیم بکاا ،هکر ت ریفکی نکاقص و نکاتوان
اسککت ،چککرا کککه موسککیقی ب کاا مسککتقیماً روح را تکککان میدهککد و شککنونده آن را احسککاس میکنککد .میتککوانی
موسیقی باا را برگزید به حسا بیاوری یا نیاوری ،اما من چیزی برتر از موسیقی باا نمیشناسم».
«باا آهنگساز محبو تارکوفسککی بکود .هرگکاه بکه خانکهاش مکیرفتم صکدای موسکیقی بکاا طنینانکداز بکود.
آنککدره نمیتوانسککت بککدون موسککیقی او زنککدگی کنککد .بسککیاری از آاککار بککاا را از حفککظ میدانسککت ،نوارهککای او
را جمککعآوری میکککرد و هککر نککواری کککه از او در کش کورمان منتشککر میشککد ،بیدرنککی میخریککد .دوسککتانش
اغلکب در بازگشکت از سکفر خککارج بکرایش سکوغات نکوار میآوردنککد .فککر مکیککنم بیمککورد نخواهکد بکود اگککر
بگویم موسیقی باا مونس همیشگی او بود و او به تمام و کما بر آن احاطه داشت».
از استف ده اوسیق در آث ر سیام ی را چاین شرح ا دهد: ادوراد آرتمیف دیدگ ه ت رفوکا
«روزی در ادامه گفتگویمان درباره سکینما آنکدره گفکت تکا زمکانی ککه سکینما بکه مرحلکهای نرسیدهاسکت ککه
بتوانککد بککه زبککان خککاص خککود سککخن بگویککد نککاگزیر خواهککد بککود کککه سککهمی از ت ککاتر ،از ادبیککات ،نقاشککی و
موسیقی وام بگیرد .و بدین ترتیکب تارکوفسککی بدانسکان ککه خکود اعتقکاد داشکت در فیلمهکایش بکا تمسکک
به موسیقی استادان دیرین ایکن هنکر –بکاا و پیشکینیان او -میکوشکید ،و حتکی بهتکر اسکت بگکوئیم آگاهانکه
میکوشید ،تا بوسیلهی موسیقی به رمکز و اشکاره ریشکههای عمیکش تکاریخی ایکن قالکب جدیکد هنکری ،ی نکی
سینما را ،برتماشاگر آشکار سازد».
پرسااش :آنککدری تارکوفسکککی اکنککون شککما چهککل و یککک سککا داریککد .پککدر شککما شککاعر مشککهوری
اسکککت و پکککیش آنککککه بکککه فیلمسکککازی روی بیاوریکککد بکککه موسکککیقی و نقاشکککی عالقکککه داشکککتید .چکککرا
سنیما را انتخا کردید؟
:توضککی آن سککخت اسککت .کککامال تصککادفی .بککرای اینکککه دقیککشتر بککه پرسککش شککما ت رفوکااا
توضککی دهککم بایککد بگککویم بککه نظککر مککن ،فککیلم بککا فرمهککای واق ککی سککروکار دارد و بککر حسککب همککین
فرمهککا بککه جریککان میافتککد؛ ی نککی فرمهککایی کککه از زنککدگی واق ککی برمککیآینککد .حرفککهی کککارگردانی
فیلم جوهرهی اصلی آن ی نی آفرینش را به ذهن من میآورد.
در اداااااه هماااین گفتگاااو براااد از صاااحبت دربااا ره دورههااا ی اختلاااف ت رفوکاااا
زددگ اش و بهویژه تحصیل در ادرسه اوسیق گفت:
«...اواخکککر دورهی آمکککوزش موسکککیقی شکککرایگ سکککختتر شکککد ،از ایکککنرو بکککرای مکککادرم مهیکککا ککککردن
مایحتکککاج مکککا ،بکککه سکککبب شکککیوا قحطکککی بسکککیار دشکککوار بکککود .او در ایکککن راه (تحصکککیل موسکککیقی)
فککداکاریهای بسککیاری انجککام داد .سککوس نقاشککی را آغککاز کککردم .امککا سککرانجام نککه نقککاش شککدم و نککه
موسکککیقیدان .همکککواره از اینککککه موسکککیقی را رهکککا ککککردم پشکککیمانم .در واقکککع ایکککن ککککار یککککی از
جدیترین اشتباههای زندگی من بود».
پ :چرا؟
ت :زیکککرا در نظکککر مکککن موسکککیقی واوتکککرین هنکککر اسکککت و بکککه درجکککهای از احساسکککات دسکککت مییابکککد
کککه انتککزاا نککا (تجککرد) را نمایککان میسککازد .ی نککی ،موسککیقی بککه شککفافترین و عمیککشترین شکککل
ممکن قادر است ایدهی آفرینش را نشان دهد .از اینکه نقاش نشدم پشیمان نیستم.
ت.گ( :در مکککورد اسکککتاکر) آیکککا تصکککاویری ککککه فیلمبکککرداری میکنکککی ضکککمیمهی موسکککقایی ویککک های
را در ذهنات تداعی میکند؟
آ.ت :وقتککی بککرای اولککین بککار راشهککا را دیککدم ،فکککر کککردم ایککن فککیلم بککه موسککیقی احتیککاج نککدارد.
بککه نظککرم آمککد کککه (ایککن ااککر) میتوانککد صککرفا بککه صککداها متکککی باشککد .آنوقککت ،میخواسککتم یککک
موسکککیقی صکککامت را امتحکککان ککککنم ککککه پشکککت صکککدای قطکککاری ککککه زیکککر پنجرههکککای خانکککه اسکککتاکر
میگککدر ،بککه سکککختی قابککل شکککنیدن باشککد .بکککرای مثککا ،سکککمفونی شککمارهی نکککه بتهککووون (سکککرود
شکککادی) ،واگنکککر یکککا حتکککی مارسکککلیاس .بکککه هکککرروی ،یکککک قط کککهی موسکککقیایی میخواسکککتم ککککه
کموبکککیش مشکککهور باشکککد ،جنکککبش تودههکککا را بیکککان کنکککد و درونمایکککهای مطکککابش بکککا سرنوشکککت
اجتمککاعی انسککانها داشککته باشککد .امککا ایککن موسککیقی بایککد بککه سککختی در پشککت صککدای پیرامککونی
شککنیده شککود ،بککه گونککهای کککه مخاطککب متوجککه آن نشککود .عککالوه بککر ایککن ،تمایککل ارم همککهی ایککن
اصککوات بککه دسککت یککک آهنیسککاز تصککنیف شککود .بککرای مثککا ،در فککیلم هککر سککه شخصککیت سککوار بککر
یککک وسککیلهی نقلیککهی ریلککی مسککافرتی طککوونی را طککی میکننککد .نمیخککواهم صککدای چراهککا بککر
ریکککل حالکککت طبی کککی داشکککته باشکککد ،بلککککه در نظکککر دارم یکککک آهنگسکککاز بکککا اسکککتفاده از آوت صکککوتی
الکترونیککک آن صککدا را بککا دقککت بازسککازی کنککد .یککک مخاطککب ،بککهطور همزمککان ،بایککد ،نککه موسککیقی
و نه اصوات طبی ی را تشخیص دهد.
آ.ت :فکککر مککیکنم تکککم اصککلی رنککیوبوی شکککره دور را خواهککد داشککت ،نکککوعی موسککیقی ذن ،جکککایی
کککه قاعککدهی کلککی بککهجای توصککیف ،تمرکککز اسککت .تککم اصککلی موسککیقایی فککیلم از طرفککی عککاری از
احساسککات ،و از طککرف دیگککر مملککو از اندیشککهها یککا هککدف برنامککهریزی شککده اسککت .ایککن تککم بایککد
حقیقککت جککوهری خککود دربککاره دنیککای پیرامککون مککا را بککه شککیوهای مسککتقل و خودفرمککان بیککان کنککد
و بر ذات منفک خود استوار باشد.
تود ایچل3791 ،
در فافرادس «دزدان سیام -توطئۀ بینالملل » -ایت لی سپت ابر 3791 دقله ی از ت رفوکا
پ :آیکککا شکککنا از پیشدرآمکککد ککککورا ااکککر بکککاا« ،پروردگکککارا تکککو را جسکککتوجو مکککیکنم» بکککه دلیکککل
اهمیککت آن در بافککت کلککی سککووریس اسککتفاده کردیککد؟ بککه نظککر مککن موسککیقی بککا ایککدهی اصککلی
فیلم در تضاد است.
ت :چککه چیککزی میتوانککد از بیککان ایککدهی انسککان بککودن بهوسککیلهی ااککری از بککاا طبی یتککر باشککد؟
من متوجه نمیشوم چرا استفاده از باا با ایدهی اصلی فیلم در تضاد است.
پ :آیا انتخا موسیقی این اار به سبب یک چهارچو مدهبی-مسیحی بوده است؟
ت :هر کدام از هنرها در درون خود یک هدف مدهبی ررا دنبا میکنند.
نتیجهگیری
تارکوفسکی سینمای اصیل را عاری از اشارات و استفاده از هنرهای دیگر میدانست اما عقیده داشت که هنوز
به آن درجه اصکالت دسکت نیافته است .او هر بار به سراغ گروهی از آهنگسازان بزرگ (باا ،بهتوون ،پرگولسی و
پورسکککل) ،هنرمنکدان (بروگل ،دورر ،ل وناردو ،رامبراند و آندری روبلف که تابلوی «تثلیث» او را در سکککووریس
میبینیم) ،شککاعران ،مفلفان و نمایشککنامهنویسککان (بهوی ه پدرش ،آرسککنی ،و نیز شکککسککویر ،سککروانتس ،دانته و
پوشکین) میرود.
این ارجاعات به فرهنی واو ،پای نوعی سکرمایهی فرهنگی را به میان میکشکد که لدت آن را مخاطبان آشنا
میچشککند و بسککان م مایی در م ناهای برآمده از آن غور میکنند؛ از دیگر سککو ،ارجاعات مدام تارکوفسکککی به
سرگدشت خودش ،او را نیز در میان همین چهرههای درخشان مینشانَد .شاید به همین دلیل است که فیلمهای
او را م مووً در همان سککنخی گنجاندهاند که نیت خود او بوده اسککت؛ ی نی بسککان آاار هنری جدی و مهم که
فیلمدوستان و مشتریان پروپاقرص خود را دارند و منتقدان ،نظریهپردازان ،هنرمندان و فیلسوفان همواره بر سبک
منحصربهفرد و د مشغولیهای ماورااالطبی ی (و چه بسا روحانی) آنها ت کید دارند.
منابع
-1آندره تارکوفسکی ،زمان ممهور ،ترجمه قباد ویسی ،چاپ نخست ،نشر آنا1391 ،
-2بابک احمدی ،امید بازیافته :سینمای آندره تارکوفسکی ،چاپ دوم ،نشر مرکز1392 ،
-3مارینا تارکوفسکایا ،دربارخ آندره تارکوفسکی ،ترجمه احمد حجتی ،چاپ نخست ،نشر بشارت1371 ،
-4مارک بولد ،سووریس ،ترجمه قاسم مفمنی ،چاپ نخست ،انتشارات علمی و فرهنگی1339 ،
-5شان مارتین ،آندری تارکوفسکی ،ترجمه فردین صاحبالزمانی ،چاپ دوم ،نشر آوند دانش1393 ،
-3جان جیانویتو ،گفتوگو با آندری تارکوفسکی ،ترجمه آرمان صالحی ،نشر شور آفرین1332 ،
-9میشل شییون ،آندری تارکوفسکی ،ترجمه نادر تکمیل همایون ،چاپ نخست،نشر دیبایه1334 ،