Professional Documents
Culture Documents
Kodakani Dar Mahzare Payambar
Kodakani Dar Mahzare Payambar
Kodakani Dar Mahzare Payambar
()1
عبدهللابن عباس
عالم اسالمی و مفسر قرآن کریم
نوشته :
ابراهیم محمدحسن الجمل
محمد صدیق المنشاوی
ترجمه :
ناصر مریوانی
فهرست مطالب
صفحه موضوع
مقدمه3................................................................................................
عبدهللابن عباس عالم اسالمی و مفسر قرآن کریم 6..........................................
دوران تولد8.........................................................................................
هجرت عبدهللا 10...................................................................................
ابن عباس در خانة پیامبر10....................................................................
دعای پیامبر برای عبدهللا13....................................................................
دیدن جبرئیل14...................................................................................
نبوغ زودرس16....................................................................................
عالقه به علم و دانش18...........................................................................
بردباریعلما و دانشمندان 20.....................................................................
جهاد و مبارزه او22...............................................................................
عبادت و پرهیزگاری عبدهللا 23.................................................................
شعر و شاعری24..................................................................................
پاسخ ابن عباس به پرسشهای پادشاه روم25.................................................D
تواضع و قدرشناسDی 27...........................................................................
تعریف و تمجید یاران پیامبر و تابعین از ابن عباس 29...................................
درگذشت ابن عباس 31............................................................................
3 کودکانی پیرامون رسول گرامی ()1
بسمهللاالرحمنالرحیم
مقدمه
(به قلم عبدالتواب یوسف برندة جایزه ملک فیصل در داستاننویسی)
تمام مؤمنانی که در محضر DرسDول خDدا بودهانDد ،اعم از مDرد و زن و کDودک،
جDزو یDاران ایشDان محسDوب میشDوند Dو نDزد مسDلمانان از جایگDاه و مDنزلت واالیی
برخوردارند D.چند سال پیش مجموعه داستانهایی با نDDام «مDDردانی Dدر محضر DپیDDامبر
»به رشته تحریر درآمDDد .شایسDDته بDDود کسDDانی هم در مDDورد «کودکDDانی Dدر محضرD
پیامبر مجموعه داسDDتانهایی را بنویسDDند Dتا کودکDDان و نوجوانDDان قهرمDDان و شDDجاع
زمDDان پیDDامبر Dرا به ما معDDرفی کنDDد .البته نه فقط دوران کودکیشDDان؛ بلکه ما را از
وقایع بعد از کDDودکی Dآنها هم بDDاخبر کنDDد .همچDDنین بDDرای ما از این که چگونه پیDDامبر
گرامی را سرمشق Dو الگو ،و راه و روش اسDالمی را برنامة زندگیشDDان قDDرار داده
و در نتیجة اینها به چه پیروزیها و رستگاریهایی دست پیدا کردند ،سخن بگوید.
وقDDتی Dکه زنDDده به گDDور کDDردن دخDDتران را به یDDاد میآوریم ،میبیDDنیم Dکه زنDDدگی
کودکان و به ویژه دختران قبل از اسالم ،یعنی در دوران جDDاهلیت مDDورد Dظلم و سDDتم
قDDرار میگDDرفت D.نباشد فرامDDوش کDDنیم که بزرگترها Dدر آن زمDDان نسDDبت به بچهها
سDDDهلانگاری میکردند و آنقDDDدر نسDDDبت به بچهها بیتوجه بودند Dکه حDDDتی در امDDDور
ضروری DزنDDدگی DنDDیز از آنها مDDواظبت نمیکردنDDد .تا این که معلم مهربDDان و دلسDDوز
بچهها یعنی حضرت محمد مبعوث شد تا روش جدیدی را بDDرای تDربیت کودکDDان و
چگونگی رفتار Dپسندیده با آنها را به مردم جاهل آن زمان یاد بدهد .به طDDوری که در
این رابطه گفتههDDای نDDورانی Dو پربDDرکت حضDDرت محمد نDDور ،رحمت و چDDراغ
راهنمای کسانی است که بخواهند کودکان خود را بر اساس درست و اصولی DتDDربیت
نمایند.
مثالً فرموده است:
«تمDDام مDDردم نDDزد خداوند به منزلة یک خDDانواده میباشDDند D،محبDDوبترین آنها نDDزد
خداوند ،مفیدترین و سودمندترینشان برای خانوادة او میباشد».1
«خداوند در مDDورد DفرزنDDدانتان شDDما را به نیکوکDDاری Dو رفتDDار خDDوب توصDDیه
مینماید».2
«در بخشش و هدایا میان فرزندانتان مساوات و برابری Dرا رعایت کنید».3
« -الخلDDDق کلّهم عیDDDال هللا وأحبهم إلى هللا أنفعهم لعیاله» ،به روایت ابن السDDDنی1/55 ،؛ نDDDیز 1
المشکاة.4998 ،
« -یوصیکم هللا فی أوالدکم» ،حاکم.2/303 ، 2
« -ساووا بین أوالدکم في العطية» ،تاریخ بغداد ،11/108 ،تاریخ ابن عساکر.6/181 ، 3
4 کودکانی پیرامون رسول گرامی ()1
«از خدا بترسید و در مورد Dرفتار با فرزندانتان عدالت و برابری پیشه کنید».1
این سخنان زیبا ماهیت ارتباط و دوستی میان رسول گرامی و بچههای مسDDلمان
را مشخص میکند .پیDامبر DاجDازه میداد که کودکDDان در محضر DمبDارکش حضDDور
پیدا کنند .خود ایشان هم با مهربانی Dو شفقت با آنها رفتDDار مینمDDود Dبه طDDوری Dکه در
کنار بچهها میایستاد و هرگاه با آنها برخورد مینمود Dبه آنها سDDالم میکDDرد به همین
خاطر بچهها هم او را خیلی دوست داشتند.
تاریخ هم هرگز لحظة وارد شDدن پیDامبر به شDهر مدینه را فرامDوش نمیکند Dکه
همین کودکان با صDدای بلند سDرود «طلGع البGدر علینا» 2را بDرای اسDتقبال پیDامبر D
خواندند.
چیزی نگذشت که همین کودکان ،بهترین سربازان و مجاهدان راه حق شدند و در
رفتن به میدان جهاد و جنگ با کافران و مشرکان ،با هم مسابقه میدادند D.مثالً هنگام
آماده شDDدن بDDرای نDDبرد «بDDدر» شب و روز DنمیشDDناختند Dو کDDامالً شDDیفتة جهDDاد بودند
همچنین هنگامی که کودکان از بیعت پدرانشان با رسDDول گDDرامی در کنDDار درخDDتی
در حدیبیه مطلع شدند ،سعی نمودند به هر صورتی که شده به خانة پیامبر Dبروند و
با او بیعت نمایند .پیامبر Dهم با آنDDان بیعت کDDرد !.لDDذا ،در محضر DپیDDامبر گDDرامی
کودکانی Dبودند که در حقیقت شاگردان مدرسة اسالمی عظیمی هستند که رسول خدا
آنها را تربیت نموده و خود او بهترین الگو و سرمشق آنها بوده است.
ناگفته نماند که پیامبر Dبه پDDدر و مDDادر آنها هم یDDاد داد که چگونه فرزندانشDDان را
تربیت نمایند به این خاطر همین کودکان مردان راستین و قهرمانان جاودانه شدند که
هرگز نام و یادشان فراموش DنمیشودD.
خیلی سDDعادتمند و خوشDDبختم که این مجمDDوعه داسDDتانها نوشDDته شDDده و بیشDDتر
خوشDDحال میشDDوم Dاگر زمDDانی DبDDدانم که کودکانمDDان به خوانDDدن چDDنین داسDDتانهایی
عالقمند DهسDDDتند و از آن اسDDDتقبال میکنند و این شخصDDDیتها را سرمشق Dو الگDDDوی
زندگی خود قرار Dمیدهند و راه آنان را میپیمایندD.
عبدالتواب یوسف
-اولین مصراع شعر زیبا و قشنگی است که مردم مدینه DبDDرای اسDDقبال از پیDDامبر و همDDراه او 2
یعنی حضDDرت ابDDوبکر صDDدیق خواندنDDد .معDDنی آن هم این کDDه :مDDاه شب چهDDارده (بDDدر) بر ما
طلوع کرد (و).
عبدهللابن عباس
عالم اسالمی و مفسر قرآن کریم
6 کودکانی پیرامون رسول گرامی ()1
قهرمان این داستان دانشمند Dو عالم اسالمی ،مفسر قرآن کریم ،عبدهللا پسر عبDDاس
پسر عبدالمطلب پسر هاشم؛ پسر عموی حضرت محمد است.
پدرش ابوالفضل عباس پسر عبدالمطلب ،دیرزمانی Dبود که مسلمان شDDده بDDود ولی
آن را پنهان میکرد D.در جنگ بدر همراه کافران و مشرکان به جنگ مسDDلمانان آمDDده
بود .در آن روز پیDDامبر گDDرامی فرمDDود« :کسی عبDDاس را نکشد زیDDرا او به اجبDDار
همDDراه آنها آمDDده اسDDت» .یکی از اصDDحاب به نDDام ابوالیسر کعببن عمDDرو او را به
اسارت گرفت .عبDDاس هم در قبDDال آزادی خDDود مبلغی را به او پDDرداخت کDDرد و مکه
برگشت.1
مادرش امالفضل لبابه دختر حDارث ـ رضDیهللا عنها ـ بعد از خدیجه ـ رضDیهللا
عنها ـ و قبل از شDDوهرش (عبDDاس) اسDDالم آورد .او دومین زنی بDDود که اسDDالم آورده
اسDDت .سی حDDدیث از پیDDامبر Dروایت نمDDود ،پیDDامبر بعضی ظهرها در خDDانهاش
استراحت مینمود .لبابه قبل از شوهرش Dعباس در زمان خالفت حضرت عثمDDان بن
عفان وفات کرد.
خالهاش امالمؤمنین میمونه دختر حارث ـ رضیهللا عنها ـ زن پیDامبرگرامی Dدر
2
سDDال هفتم هجDDری با او ازدواج کDDرد .گفته شDDده او همDDان زنی است که خDDود را به
پیامبر گرامی بخشید ،این آیه در مورد Dاو نازل شد که:
( احزاب /
)50
« ...و نیز زن مؤمنی که اگر خویشتن را به پیامبر بخشید .»...
دوران تولد
اذیت و آزار مشDDرکان بر مسDDلمانان روز Dبه روز DشDDدت میگDDرفت Dتا جDDایی که
قطعنDDامهای Dرا نوشDDتند و در آن بر قطع رابطه با مسDDلمانان و هر کس که از دین آنها
راضی باشد یا با آنها همدردی نماید یا از آنها حمDDایت کنDDد ،رأی دادنDDد .عالوه بر آن
هیچ چیزی هم از آنها خریداری نشDDود D.نه از آنها زن بگیرند Dو نه به آنها زن بدهنDDد.
هنDDوز این قطعنامه کDDامالً نوشDDته نشDDده بDDود که مسDDأله محاصDDره مسDDلمانان در شDDعب
بنیهاشم (ابیطالب) اجDDرا شد و مسDDلمانان حق خDDروج از آنجا را نداشDDتند .مشDDرکان
نمیگذاشتند Dکه مردم دیگر هم داخل آن شعب شوند Dو یا با آنها ارتباط داشته باشند.
-به هر کدام از زنان پیامبر امالمؤمنین میگویند؛ یعنی مادر مؤمنان (و). 2
7 کودکانی پیرامون رسول گرامی ()1
لبابه هم با این که حامله بDDود همDDراه شDDوهرش عبDDاس وارد شDDعب بنیهاشم شDDدند
زیرا آنها هم از قبیله بنیهاشم و در این محاصره و تحDDریم با آنها شDDریک بودنDDد .در
این شرایط لبابه به خاطر ایمانی که به خدا و پیامبر گرامی داشت تمDDام نDDاراحتی و
درد حاملگی و سختی زندگی Dرا تحمل کرد و این مصیبتها و سختیها را با جDDان و
دل پذیرفت .همصحبتی Dو همدلیاش با حضرت خدیجه ـ رضیهللا عنها ـ بزرگDDترین
عامل آرامشی بDDود تا بتواند بر مصDDائب و ناراحتیهDDای دریاگونة خDDود مسDDلط باشDDد.
عالوه بر آن حضرت خدیجه مقداری از غذا و پوشDDاکی که از طDDرف DخویشDDاوندانش
پنهانی برایش فرستاده میشد به لبابه میداد .هنگامی که درد زایمان او شDDروع شDDد،
عباس نزد پیامبر رفت و او را از جریDDان مطلع گردانیDDد D.پیDDامبر گDDرامی هم در
جواب فرمودند« :شاید خداوند Dرویمان را به [تولد] پسری روشن گرداند».1D
وقتی دوران حاملگی لبابه به روزهای آخر خود رسید و عالمت بیماری و سختی
آن در چهرهاش نمایان شد پیامبر Dنزد لبابه آمد به او سالم کرد و فرمود D:ام الفضل!
لبابه گفت :بله! امر بفرماییدD.
پیامبر فرمود :تو صاحب پسر میشوی!!
لبابه گفت :یا رسولهللا! چگونه ممکن است در حالی که قDDریش با یکDDدیگر پیمDDان
بستهاند که نباید زنها بچهدار شوندD.
آن حضرت فرمودند :همین که گفتم! هر وقت بچه متولد شد آن را نزد من بیاور.
بعد از مدتی بچة لبابه (امالفضل) متولد Dشد[ ،و طبق سDDفارش پیDDامبر ]آن را در
پارچهای قرار داد و نزد پیامبر Dگرامی رفت .پیDDامبر هم نDDام او را عبدهللا گذاشت
و با آب دهانش به اطراف کام نDDوزاد Dمالید و فرمودنDDد« :بچه را بگDDیر ،مطمئن بDDاش
انسانی هوشیار و زیرک میشود»D.
لبابه مشغول شیر دادن و پرورش Dو تربیت عبدهللا بود با این حDDال همیشه اوضDDاعD
مسلمانان را زیر نظر داشت .به ویژه هنگامی که حضرت خدیجه ـ رضDیهللا عنها ـ
و ابوطالب از دنیا رفتند 2و اذیت و آزار قریش بیشتر Dشد.
لبابه همواره شوهرش Dرا تشویق DمیکDرد Dکه همیشه در کنDار بDDرادرزادهاش یعDDنی
حضرت محمد باشد ولی او از ترس نابود Dشدن اموال و ثروتش که بین سران مکه
پراکنده بود و فکر میکرد اگر مسلمان شدن یا دوستی خDDود با پیDDامبر را اعالم کند
دار و ندارش برباد میرود ،این کار را نمیکرد.3
-در تاریخ اسالم به این سال ،که در آن پیامبر دو تن از بهترین یDDاوران خDDود یعDDنی حضDDرت 2
خدیجه و ابوطالب را از دست داد عامالحزن؛ یعنی سال غم و اندوه میگویند (و).
-البدایة والنهایة.8/295 ، 3
8 کودکانی پیرامون رسول گرامی ()1
هجرت عبدهللا
عبدهللابن عباس -رضي Dهللا عنهمDDا -در حDDالی که کوچک و کمسن و سDDال بDDود از
مکه به مدینه هجرت نمود .مادرش لبابه از شوهرش عباس درخواست Dنموده بDDود که
به او اجازة هجرت به مدینه را بدهد.
حضرت عباس نامهای به پیامبر گرامی فرستاد تا از او بDرای هجDرت لبابه و
عبدهللا به مدینه اجازه بگیرد .پیامبر Dهم در جواب نامه فرمودند :عمو! همچنDDان که
رسDالت و پیDامبری Dمن آخDرین رسDالتها میباشDد ،تو هم آخDرین کسی هسDتی که به
مدینه هجرت میکنی.
هنگامی که موعد هجرت فرارسید ،حضرت عباس وسDDایل الزم را آمDDاده کDDرد.
خDDانوادهاش هم بDDرای هجDDرت آمDDاده شDDدند ولی بیشDDتر از همه عبدهللا منتظر DدیDDدار و
مالقات پیامبر گرامی و همنشینی با آخرین فرستادة خدا بود.
حضDDDرت عبDDDاس و خDDDانوادهاش از مکه خDDDارج شDDDدند وقDDDتی Dبه محلی به نDDDام
«جُحفه» 1رسیدند ،با پیامبر و لشکرش که قصد Dفتح مکه را داشتند مالقات کردنDDد.
حضDDرت عبDDاس همDDراه پیDDامبر و یDDارانش بDDرای فتح مکه برگشت و همسر و
فرزندانش Dرا راهی مدینه نمود .لبابه تا آخر عمرش در آنجا سکونت نمود.
میمونه ـ رضیهللا عنها ـ فرمود D:بله ،یا رسولهللا! نمDDاز عشDDاء و دو رکعت دیگر
را نیز خوانده است؟
خود عبدهللا جریان آن شب را چنین تعریف Dمیکند که:
«حرفهای پیامبر Dو خالهام را میشDDنیدم ،سDDپس دیDDدم پیDDامبر تا پاسی از شب
را دراز کشیدند Dو بعد از مدتی بلند شدند ،وضو Dگرفتند ،من هم سریع از جا برخاستمD
و با باقیمانDDدة آبی که پیDDامبر Dبا آن وضو گرفته بDDود وضو DگDDرفتم و روانDDدازم Dرا به
دور بدنم پیچاندم و در سمت چپ پیامبر به نماز ایستادم .پیDDامبر گوشم را گDDرفت
و مرا به طرف Dراست خودش چرخاند D.سپس هفت و یا پنج رکعت نماز وتر 1را برپا
داشت و نمازش را قطع ننمود Dو با یک سالم نماز را به اتمام رسانید».
همDDDDراهی و مالزمت عبدهللا با پیDDDDامبر DگDDDDرامی به خDDDDاطر آرامش خDDDDاطر و
وقتگDDذرانی نبDDوده بلکه هDDدف او یDDادگیری Dو آمDDوختن راه و روش پیDDامبر DاکDDرم و
هدایتهای او بوده است.
شDDاهد ما هم این است که عبدهللا بن عبDDاس ،مسDDلمانان را از چیزهDDایی از زنDDدگیD
پیDDامبر Dمطلع نمDDوده که کسی جز او نمیتوانست این کDDار را انجDDام دهDDد .عبدهللا در
تعریف گوشة دیگری از راه و روش و تعالیم پیامبر اسالم چنین میگویدD:
«شبی نزد خالهام ،امالمؤمنین میمونه ـ رضیهللا عنها ـ بDDودم Dو وقDDتی که پاسی از
شب گذشت ،دیدم رسول خدا از خواب بیدار شد ،وضوی سادهای گرفت و به اقامة
نماز پرداخت .من هم ،چDDنین کDDردم و پشت سر پیDDامبر به نمDDاز ایسDDتادم و تا آخDDر،
ایشDDان را همDDراهی کDDردم .بعد از اتمDDام نمDDاز پیDDامبر Dبه بسDDترش رفتند Dو شDDنیدم Dکه
اورادی 2را زیر لب زمزمه میکDDDرد Dبعد از مDDDدتی مDDDؤذن اذان صDDDبح را سر داد و
رسDDول گDDرامی بDDرای ادای نمDDاز صDDبح راهی مسDDجد شDDدند .بDDدون این که وضو
بگیرند» باز عبدهللا میگوید:
«شبی نDDزد پیDDامبر بDDودم ،مشDDاهده کDDردم نیمههDDای شب از جایشDDان بلند شDDدند و
وضو گرفتند Dو مقداری آب را هم به صورت ایسDDتاده نوشDDیدند D.با خDDود گفتم :به خDDدا
قسم من هم باید آنچه را پیامبر انجام داده ،انجام دهم .سپس از جا برخاستم Dو وضوD
گرفتم و مقداری آب را ایستاده نوشیدم Dو پشت سر پیامبر به نماز ایسDDتادم DپیDDامبر D
به من اشDDاره کDDرد که در مDDوازات وی یعDDنی در سDDمت راست او بایسDDتم ولی من این
َ -وتر یا ِوتر به معDنی تDاق در مقابل جفت اسDت .نمDDاز سDنتی است که عDدد رکعتهDای آن فDرد 1
است .حداقل آن یک رکعت و حداکثر آن یازده رکعت است .باقیDDات صDDالحات ،محمد ربیعی ،ج
،1ص ( 383و).
َ ً
-اَوارد جمع ِورد است و اصDDطالحا به معDDنی دعاها و اذکDDاری است که شDDخص مسDDلمان در 2
کار را نکردم D.هنگامی که نمDDاز به پایDDان رسDDید .حضDDرت فرمودنDDد :چDDرا در کنDDارم
نایستادی؟
گفتم :یا رسDDولهللا! شDDما از نظر من عزیزتر و بزرگDDوارتر از آن هسDDتی که در
ردیف شما بایستم.
پیامبر فرمودند« :پروردگارا! Dحکمت و دانش را به این نوجوان ارزانی دار» .
1
و باز میفرمودD:
«خداوندا! حکمت و تفسیر و تأویل قرآن را به او یاده بده» .
3
و یا میفرمود:
«خداوندا! به او برکت عطا کن و او را از بندگان صالح خویش قرار Dده» .
4
حضDرت محمد به این انDدازه هم اکتفا نمیکDرد بلکه از لحDاظ تربیDتی و ارشDاد و
راهنمDایی به او توجه زیDادی داشDت .گDویی با نDور و بصDیرت نبDوی خDود ،جایگDاه و
مDDنزلت علمی و دیDDنی آینDDدة این نوجDDوان با اسDDتعداد را میدیDDد .به طDDوری که میبیDDنیم
پیامبر گDرامی مبDانی اسDالم و ارکDان ایمDان را در حDالتی که ابن عبDاس را در پشت
خود بر روی چهارپایش سوار کرده بود ،به او تعلیم میدهد و به این نوجوان با نDDرمی
و لطافت میفرماید:
ای پسر! آیا میخواهی چند کلمة مفید که موجب پاداش الهی هستند به تو یاد بدهم؟
ابن عباس هم با شور و اشتیاق فراوان میگوید D:بله ،یا رسولهللا!
آن حضرت میفرماید:
خداوند را حفظ نما تا او هم تو را در حفظ خDDود نگهDDدارد( DیعDDنی در انجDDام دادن
دسDDDDتورات الهی و آنچه و از آن نهی نمDDDDوده است کوشا بDDDDاش تا خDDDDدا هم حافظ و
نگهدارندة تو در دنیا و آخرت باشد) .به یاد خدا باش و او را نگهDDدار تا همیشه او را
در برابر خود بیابی (همیشه خدا همراه تو باشد) خدا را در فراخی Dو خوشی DبشDDناس
(به یDDاد او بDاش) تا او هم در هنگDDام سDختیها تو را فرامDDوش نکنDDد .اگر درخواسDDتیD
« -اللّه ّم آته الحکمة» ،حلية األولياء ،ج ،1ص .315 1
-اللّه ّم بارک فیه واجعله من عبادک الصالحین» ،البدایة والنهایة ،ج ،8ص .296 4
11 کودکانی پیرامون رسول گرامی ()1
دارای فقط از خداوند طلب کن ،و اگر اسDDDDتعانت و کمک میطلDDDDبی فقط از خداوندD
کمک بخDDواه ،و مطمئن بDDاش اگر تمDDامی مDDردم جمع بشDDوند Dو بخواهند Dنفعی به تو
برسانند ،نمیتواند این کار را انجDDام دهند مگر آنچه که خداوند بDDرایت نوشDDته باشد و
اگر تمام مردم جمع شوند و بخواهند ضرری Dبه تو برسDDانند Dاگر مقDDدر نباشDDد ،کDDاری
بیهوده انجام می دهند ،زیرا قلمهای سرنوشت برداشDDته شDDده و نامهها خشک گردیDDده
است( .یعنی دیگر تغییری Dنمیکند و تالش بیهوده ،فایده و نفعی برای انسان ندارد).1
پیامبر گرامی در نهایت دلسوزی از ابن عباس نگهداری میکرد Dو گDDاهی او را
همراه خودش به جاهDDای مختلفی میبDDرد ،عبدهللا هم از این فرصت اسDDتفاده نمDDوده و
سؤاالتی را از پیامبر Dمیپرسید Dکه نشانة قدرت فهم و ذکاوت او بود و پیDDامبر Dهم
بارها او را در آغوش گرفته و از صحبتهای او خشنود میشد.
دیدن جبرئیل
از زمDDانی که عبدهللا بن عبDDاس کDDودک کDDوچکی بیش نبDDود ،خداوند DسDDبحان یک
سری کارهDDای غDDیر عDDادی (کDDرامت) را بر دست او واقع نمDDود .از کرامتهDDایی که
برای عبدهللا ظاهر شده ،دیDDدن جبرئیل میباشDDد D.به نقل از خDDود عبدهللا گویا ایشDDان
دو بار جبرئیل را دیده است .خود او چگDDونگی DدیDDدن جبرئیل را چDDنین بیDDان میکند
که:
«روزی همراه پدرم نزد رسول خدا بودیم .رسDDول گDDرامی مثل این که کDDاری
داشت و از پدرم پنهان میکرد .سپس من و پدرم از آنجا رفتیمD.
هنگامی که خارج شدیم ،پدرم گفت :آیا تو هم احسDDاس کDDردی که پسر عمDDویت از
ما رویگردان بود و میخواست Dچیزی را پنهان کند؟
در جواب گفتم :ظاهراً با مردی زیر گوشی Dصحبت میکردD.
پدرم گفت :مگر کسی هم آنجا بود؟
گفتم :بله!
سپس پDDدرم نDDزد پیDDامبر Dبرگشت و گفت :یا رسDDولهللا! چند لحظه قبل کسی نDDزد
شما بود؟ عبدهللا میگوید D:مردی پیش شما بوده و با شما در گDDوش ات حDDرف میزده
است.
پیامبر گرامی فرمود :عبدهللا او را دید؟
اس ِ
َأل اللَّهَ َوِإ َذا ك ِإ َذا َس َأل َ
ْت فَ ْ اه َ ج ْدهُ تُ َج َاح َف ِظ اللَّهَ تَ ِ
كْ ، اح َف ِظ اللَّهَ يَ ْح َفظْ َ
ات ْك َكلِم ٍ
ُأعلِّ ُم َ َ « -يَا غُالَ ُمِ ،إنِّى َ
1
اما دفعه دوم که جبرئیل را مشاهده کرده بود ،زمDDانی بDDود که پDDدرش او را بDDرای
کاری نزد حضرت محمد فرستاد D.وقDتی که عبدهللا نDزد پیDامبر رسDید ،متوجه شد
مردی پیش پیامبر Dاست .ناچار برمیگردد و با پیامبر Dدر مورد DکDDارش به خDDاطر
حضور آن مرد حرفی نمیزند D.عبدهللا پدرش را در مورد این که مردی نزد پیامبر
بوده و او هم برگشته بدون این که در مورد Dآن کار حرفی DبزنDDد ،بDDاخبر کDDرد .بعد از
مDDدتی عبDDاس با پیDDامبر مالقDDات میکند و در مDDورد DجریDDان آن روز Dبا پیDDامبر
صDحبت میکنDد ،که گویا مDردی نDزد شDما بDوده است و عبدهللا هم برگشDته و با شDما
حرف نزده است .حضرت محمد میفرماید« :عمو! آیا میدانی که آن مرد که بود؟
عباس گفت :نه.
پیامبر فرمود :آن مرد جبرئیل بود و پسDDرت (عبدهللا) تا وقDDتی که علم و دانش
زیادی کسب نکند و بیناییاش را از دست ندهد نمیمیرد.2
بعDDدها گفتة پیDDامبر Dتحقق پیDDدا کDDرد و درست مDDرگش زمDDانی DفرارسDDید که او
دانشمند شایسته و مرد صالحی گردید Dو بیناییاش را هم از دست داد.
نبوغ زودرس
نبوغ عقلی عبدهللا از همان کودکی ظاهر و آشکار بDDود و بعDDدها محقق گردیDDد D.او
که به همراهی و مالزمت و همصDحبتی Dبا رسDول خDدا و نوشDیدن آب چشDمة زالل
علم و حکمتش مفتخر شد ،چگونه این نبوغ و برتری Dرا پیدا نکند در حالی که پیامبرD
شخصDا ً بDDرای او دعا نمDDوده که خداونDDدا! او را در دین آگDDاه و دانشDDمند گDDردان؟ و
اولین چیزی که به شکم او وارد شده ،آب دهان مبارک حضرت محمد میباشد؟D
از وقDDتی Dکه عبدهللا بDDزرگ شد و عمامه بر سDDرش نهادنDDد ،بDDزرگی و جاللت و
عظمت و نورانیت Dعلمی او آشکار شد .حضDDرت عمر بن خطDDاب از جمله کسDDانی
بود که به نبDDوغ و اسDDتعداد عبدهللا پی بDDرده بDDود و همیشه او را با وجDDود سن کمش با
خود به جلسة بزرگان و ریشسفیدان صحابه میبDDرد و او را در مجDDالس راه میداد،
و همین امر باعث شده بود که اصحاب از این کار شگفتزده شDDوند .روزی DعمDDربن
خطDDاب ابن عبDDاس را همDDراه خDDودش به مجلس بزرگDDان صDDحابه بDDرد .اصDDحاب و
یDDDاران پیDDDامبر DگفتنDDDد :چDDDرا این کDDDودک (نوجDDDوان) را به اینجا آوردهای؟ ما هم
نوجوانان و کودکDDان همسن و سDDال او داریم ولی آنها را همDDراه خودمDDان به این نDDوع
مجالس نمیآوریم.
-ابن کثیر ،ج ،8ص .297 1
دوست دارد .روزهDDDای Dدنیا بر هفت میچرخد 2و روزی Dو رزق Dما در هفت روز Dبه
وجود آمDDده اسDDت .بDDاالی سر ما هفت آسDDمان اسDDت .هفت زمین هم زیر پDDای ماسDDت.
سورة فاتحه هفت آیه است و در قرآن کریم از ازدواج با هفت دسته از نزدیکDDان نهی
شده است ،و رسول خدا هفت بار دور کعبه طواف Dنموده ،و بین صفا و مروه هفت
بار باید رفت و آمد کرد .رجم شیطان و یا َرمی َج َمرات با هفت سDDنگ میباشDDد .پس
به نظر من شب قدر باید در هفت شب آخر ماه رمضDDان باشDDد .حضDDرت عمر از این
اسDDتدالل جDDالب تعجب نمDDود و فرمDDود D:هیچکس با من در این بDDاره موافق و همرأی
نبوده مگر این نوجوان.2
-انصار :به دستهای یاران پیامبر گفته میشود که در مدینه Dاز پیامبر و مهDDاجران اسDDتقبال و 3
حمایت نمودند Dو آنها را در راه تبلیغ دین اسالم یاری دادند (و).
15 کودکانی پیرامون رسول گرامی ()1
است عبای خود را جلوی در خانهاش پهن میکردم Dو منتظر DمینشسDDتم در حDDالی که
گرد و غبار بر سر و صورتم Dپاشیده میشد تا وقتی که آن شخص از مDDنزلش خDDارج
میشد و مرا میدید.
میگفت :ای پسر عموی رسول خدا ،اینجا چه کار میکنی؟ چه میخواهی؟D
میگفتم :حرفهDDایی را از رسDDول خDDدا شDDنیدهای دوست داشDDتم آنها را از زبDDان
خودت بشنوم.
میگفت :چرا کسی را دنبالم نفرستادهای تا خودم نزد شما بیایم؟
میگفتم :بهتر آن است که من نزد شما بیایم زیرا من به دنبDDال علم و دانش هسDDتم.
در حالی که آن شDDخص مDDرا نDDزد پیDDامبر میدید و میدانست که من از نزدیکDDان و
خویشاوندان رسول خدا هستم.
به این تDDDDDDDرتیب ،عبدهللا در جمعآوری Dو کسب دانش و طلب آن هیچ تکDDDDDDDبر و
غDDDروری DنداشDDDت .از هر کس که میدانست علمی یا دانشی دارد ،چه بDDDزرگ و چه
کوچDDک ،آزاد یا بDDرده میآمDDوخت و دیگر نمیپرسDDید Dکه این فDDرد کوچک است یا
بDDزرگ و یا اربDDاب است یا نDDوکر .مثالً یک بDDار الDDواحی را در دست گرفته بDDود و
میخواست حاالت پیامبر را بنویسد ،از ابورافع خدمتگزار Dرسول خدا در مDDورد
گفتDDار و کDDردار پیDDامبر در محیط خانه پDDرس و جو میکDDرد Dو آنچه را از ابورافعD
میشDDDنید بر روی آن لوحها یادداشت مینمDDDود D.همین دقت و تالشهDDDای ابن عبDDDاس
برای کسب علم و دانش ،ابن مسعود را چنان کرد که در مDDورد Dابن عبDDاس بگویDDد:
«اگر عبدهللا بن عبDDاس در حیDDات پیDDامبر DگDDرامی همسن و سDDال ما بDDود ،هیچکس
نمیتوانست به پای او برسد».
بDDاران باریDDده خیلی خوشDDحال DمیشDDوم که دیگر نیDDازی به من نیست تا بDDرای بDDاران
باریدن ،دعا کنم».1
این است رفتDDار Dو اخالق عبدهللا و بردبDDاریش Dکه حDDتی در مقابل فحش و ناسDDزا
هم جز با حلم و بردباری و علم عکسالعمل نشDان نمیدهDد ،این رفتDDار او در تمDDامی
شئون زنDDدگیش نمایDDان بDDود .از «میمDDونبن مهDDران» روایت شDDده که فرمDDود :از ابن
عباس شDDنیدم Dکه میگفت :هرگDDاه از دوست و بDDرادری چDDیز زشت و ناخوشDDایندی Dبه
من رسیده باشد با یکی از این سه حالت با او برخورد Dکردهام.
اگر از لحDDاظ مDDنزلت ،بDDاالتر از من بDDود ،ارزش او را در نظر میگDDرفتم D.اگر
همطراز و مانند من بود با احترام با او رفتار Dمیکردم و اگر منزلتش پDDایینتر از من
بود به او توجه و عنایت بیشDDتری میکDDردم D.و بعد فرمDDود D:این خو و رفتDDار Dمن است
اگر کسی از این رفتارم Dخوشش نمیآید یا رویگردان است ،زمین خDDدا بDDزرگ است
(و میتواند از پیش من برود).2
جهاد ابن عباس فقط با شمشیر نبود بلکه با زبان و سخنانش نDیز در جبهههDای جنگ
ال در منDاظره و گفتگو با خDوارج که علیه حضDرت حضور گسDتردهای داشDته اسDت .مث ً
علی شورش کرده بودند با آنها مبارزه نمود همچنین در راهنمایی و ارشاد حکمرانDDان
و فرومانروایDان زمDان خDود و نDیز کسDانی که از حکم خلیفه مسDلمانان خDارج میشDدند
کوتاهی نمیکرد.
در ترساندن و تشویق مردم به کارهای خوب و نیکو و دوری از کارهDDای Dخالف
دسDDتورات خداوند DنDDیز تالش میکDDرد Dو در رابطه با جریانDDاتی Dکه بر سر حضDDرت
حسن و حسین ـ رضDیهللا عنهما ـ پیش آمد با معاویه پسر ابوسDفیان و مسDألة عبدهللا
بن زبیر با دولت اموی اظهار نظر و عرض انDDدام کDDرده اسDDت .رحمت و درود DخDDدا
بر این صحابی Dبزرگ که نمونة کاملی از یک مجاهد بوده است.
طاووس گفته است« :هیچ کسی را به اندازة ابن عبDDاس ندیDDده بDDودم که دسDDتورات
خدا را بزرگ بشمارد D.تا جایی که اگر میخواستم (او را به خDDاطر بیDDاورم تDDا) گریه
کنم ،به گریه میافتادم».
ابورجاء گفته است« :جای گریه ابن عبDDاس بر گونههDDایش مانند اثر بنDDدهای کفش
بر روی Dپا معلوم بود».
شعر و شاعری
اگر بگوییم Dدانش و آگاهی ابن عباس فقط در محدوده علوم قDDرآنی و مسDDایل فقهی
و تاریخ و حسب و نسب محدود نمیشده چیز گDزافهای نگفتهایم .چDرا که او از شDعر
و شعرا و لغت و تاریخ عرب شناخت و آگاهی کافی و تسلط عجیبی داشته است.
روزی عDDDدهای با هم نشسDDDته بودند Dو در مDDDورد DشDDDعر و شDDDعرا گفتگو و بحث
میکردند D.حضرت عمربن خطاب هم در میان آنها بود.
آن حضرت فرمود :بهترین شاعر چه کسی بوده است؟
هر یکی ،فردی را نام برد یکی میگفت :امرؤالقیس و دیگری Dمیگفت :نابغه.
در این موقع عبدهللا بن عباس وارد آن مجلس شد و حضرت عمر فرمود :صاحب
نظر و متخصص شعر و شعرا هم از راه رسید .سپس فرمDDود :عبدهللا چه کسی بهDDتر
از همه شعر سروده است؟
عبدهللا فرمود D:زهیر بن ابی سلمی.
آن حضرت فرمود :چند بیتی از شعر او را برایمان بخوان.
عبدهللا هم چند بیت از اشعار او را خواند.
خداوند وجود نDDدارد و خداوند بDDاالتر و واالتر از همه است و حDDول و قDDوهای بDDدون خDDدا وجDDود
ندارد».
-حلية األولياء ،ج ،1ص 321و البداية والنهاية ،ج ،8ص .303 2
20 کودکانی پیرامون رسول گرامی ()1
تواضع و قدرشناسی
هر کسی که راه علم و دانش را بپیماید Dو آداب و روش آن را یDDDاد گرفته و با اهل
علم و دانشDDمندان نشست و برخاست داشDDته باشد باید از آنها قDDدردانی Dکند و در مقابل
آنها تواضع نماید و به نزدیکی Dبا آنها و شنیدن سخنانشان عادت کند.
ابن عباس -رضی Dهللا عنهما -با وجود خویشاوندیی که با پیامبر Dداشت و دارای
بزرگواری و علم و دانش بود ،نمونه و سرمشق Dخوبی بDDرای کسDDانی است که بعد از
او میآینDDد ،تا ببینند چگونه از دانشDDمندان و صDDاحبان فکر قDDدردانی کDDرده و نهDDایت
تواضع و فروتنی را در حضورشان داشته است.
ً
عبدهللا بیشتر اوقات ،همراه زید بن ثابت بود و از جایگاه علمی او کامال آگDDاهی
داشت ،به همین خاطر از او تجلیل و قDDدردانی مینمDDود Dو او را مDDورد DاحDDترام قDDرار
میداد و همیشه خDDDود را به او نزدیک میکDDDرد Dتا از انDDDدوختههای Dعلمی و فضDDDایل
اخالقی و معنوی Dاو استفاده کند.
یک بار عبدهللا پیش زیDدبن ثDابت رفت .افسDار اسب او را بDرایش نگDاه داشDت،
زید هم او را از این کار منع نمود ولی عبدهللا فرمود :به ما امر شده که با دانشDDمندان
خود اینگونه رفتار DنمDDاییم (یعDDنی نسDDبت به آنها نهDDایت احDDترام و خDDدمتگزاری DانجDDام
شود).
زید گفت :دستانت را به من نشان بDDده ،وقDDتی Dکه عبدهللا دسDDتش را به او نشDDان داد
زید دستهایش را گرفت و بوسید Dو فرمود :به ما هم امر شده است که با خویشDDاوندان
و نزدیکان پیامبر Dاسالم اینگونه رفتار Dنماییم.
هر وقت ابن عباس به خانه زید میرفت میگفت :باید به سDDوی علم و دانش رفت
نه اینکه منتظر Dشد که او به سوی تو بیایDDد .منظDDورش Dاین بDDود که چDDون زید عDDالم و
دانشمند بزرگی Dبود میبایست به خدمت او رفت و از او علم آموخت نه اینکه منتظر
شد او به سوی مردم برود Dو آنها را آموزش دهد.
ابن عبDDاس معتقد بDDود زیDDدبن ثDDابت از دانشDDمندان بDDزرگ و دارای علم و دانش
زیادی است میگفت :بیشتر Dیاران و شاگردان حضDDرت محمد بر این بDDاور DبDDوده و
هستند که زید دارای توانایی Dو قدرت علمی زیادی Dاست.
زمانی که زید بن ثابت از دنیا رفت عبدهللا بسDDیار DانDDدوهگین و غمنDDاک و دردمند
شد و بر قبرش ایستاد و کارهای پسندیده و نیکوی او را برای دیگران برمیشDمرد Dو
گریه کDDDرد .و فرمDDDود D:اگر کسی بخواهد که بداند چگونه علم و دانش را از انسDDDان
میگیرنDDDد D،ببیند که اینطDDDور علم از زمین گرفته میشDDDود یعDDDنی با مDDDرگ علما و
دانشمندان اسالمی.
21 کودکانی پیرامون رسول گرامی ()1
-غزوات؛ جمع غزوه ،در اصل به معنی جنگ است اما در اصطالح به معنی جنگهایی است 2
ابوملیکه گفته است :مجاهد را دیدم در حالی که اوراقی Dدر دست داشت در مDDورد
تفسیر آیات قرآن از ابن عباس سDؤال میکDDرد .ابن عبDاس به مجاهد میگفت :بنDویس
...تا جایی که در مورد Dتمام سورهها و آیات قرآن از او سؤال نمود.1
عروهبن الزبیر فرموده است :مثل و مانند ابن عباس را هرگز ندیدهام.
سعید بن المسیب نیز گفته است :ابن عباس آگاهترین و عالمترین مردم بود.
سDDعیدبن جبDDیر هم گفته اسDDت :اگر ابن عبDDاس در هنگDDام صDDحبت کDDردنش به من
اجازه میداد که سرش را ببوسم ،این کار را میکردم.2
مجاهد هم فرموده اسDDت :به ابن عبDDاس به خDDاطر علم و دانش فDDراوان و زیDDادش،
دریا میگفتند.