Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 36

‫كاربردهای بالینی نظریه چهارچوب ارتباطی‬

‫دکتر متیو ویلیت‬

‫دکتر راس هریس‬

‫جسیکا دور‬

‫مترجم‪ :‬علی فیضی‬

‫این مقاالت قبال در سایت مرکز مشاوره زندگی انتشار یافتهاند‬

‫‪Mrmz.ir‬‬
‫مبانی نظری درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش (قسمت دوم)‬

‫دکتر راس هریس‬

‫مترجم‪ :‬علی فیضی‬

‫این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاور زندگی ترجمهشده است‪.‬‬

‫‪ :RFT‬نظریه چهارچوب ارتباطی‬

‫مادرخوانده من اهل جنوب ایتالیا است و میتواند میوهها و سبزیهای فوقالعادهای پرورش بدهد‪.‬‬
‫اولین باری را که او به من یک لیمو داد یادم میآید؛ آن لیمو بزرگ‪ ،‬درخشان‪ ،‬زرد طالیی و مثل‬
‫خورشید بود و هرچقدر که خوشمزه بود خوش عطر هم بود‪ .‬وقتی انگشتان خودم را روی سطح‬
‫آن میکشیدم میتوانستم برجستگیهای آن را حس کنم‪ .‬من آن لیمو را گرفتم‪ ،‬نصفش کردم‪،‬‬
‫دهانم را باز کردم و مزه تازه لیمو را روی زبانم حس کردم‪.‬‬

‫همچنان که پاراگراف قبل را میخواندید‪ ،‬به لحاظ روانشناختی چه اتفاقی برای شما افتاد؟ آیا‬
‫لیمو را دیدید‪ ،‬آیا آن را بو‪ ،‬لمس یا مزه کردید؟ آیا دهانتان کمی آب افتاد؟ کلمه لیمو را بگویید‬
‫و توجه کنید که چه تصاویر؛ بو‪ ،‬مزه‪ ،‬هیجانات و کلماتی در ذهن شما پدید میآید؟ لطفاً قبل از‬
‫ادامه دادن به مطالعه این کار را انجام بدهید‪ .‬چه چیزی به ذهنتان آمد؟ بوی لیمو؟ مزه آن؟‬
‫رنگ لیمو؟ لیموناد؟ کیک لیمو؟ درخت لیمو؟ خاطرات‪ ،‬احساسات یا افکاری درباره لیمو به‬
‫یادتان آمد؟ در ‪ RFT‬ما به همه این تجربیات درونی‪ ،‬رویداد میگوییم؛ پس وقتی ما درباره یک‬
‫رویداد صحبت میکنیم به آن دسته از تجربیات درونی اشاره میکنیم که انسانها میتوانند‬
‫داشته باشند‪ .‬وقتی شما بوی لیمو را حس میکنید یا مزه آن را میچشید اینها هم رویداد‬
‫هستند‪ .‬در تمرین باالیی متوجه شدید که کلمه لیمو با رویدادهای متفاوتی نظیر مزه‪ ،‬بو‪ ،‬حسیات‪،‬‬
‫خاطرات‪ ،‬افکار و تصاویر مرتبط است‪.‬‬

‫لیمو‪ ،‬لیمو‪ ،‬لیمو‬

‫حاال بیایید چیز دیگری را امتحان بکنیم‪ .‬کلمه لیمو را بارها و بارها با صدای بلند و به سریعترین‬
‫شکل ممکن به مدت سی ثانیه تکرار کنید‪ .‬توجه داشته باشید که اگر با صدای بلند این کلمه را‬
‫تکرار نکنید هدف تمرین حاصل نخواهد شد‪ .‬پس اگر در یک هواپیما این متن را میخوانید به‬
‫دستشویی بروید و این کار را انجام بدهید‪ .‬وقتی این کار را انجام میدهید توجه کنید که چه‬
‫اتفاقی میافتد‪.‬‬

‫با سی ثانیه تکرار کلمه لیمو معنای آن تقریباً برای هرکسی از بین میرود و تبدیل به صدای‬
‫ال به‬
‫عجیب لیی‪-‬موو میشود‪ .‬در همان حال همه تصاویر‪ ،‬مزهها‪ ،‬بوها‪ ،‬افکار و خاطراتی که قب ً‬
‫این صدا مربوط بود ناپدید میشود‪ .‬این تمرین به نام تکرار تیچنر شناخته میشود‪ .‬روانشناسی‬
‫که این تکنیک را ابداع کرد‪.‬‬

‫وقتی یک نوزاد یا یک کودک بودید وقتی صدای لیی موو را شنیدید شبیه به همان تجربه تمرین‬
‫قبلی را داشتید‪ .‬در این نقطه از زندگی‪ ،‬لیی موو معنایی برای شما نداشت؛ صرف ًا صدایی بود که‬
‫میتوانستید بشنوید و نمیتوانستید آن را به دیگر رویدادها نظیر مزه‪ ،‬بو‪ ،‬شکل یا رنگ میوه‬
‫ارتباط بدهید‪.‬‬

‫بین آن موقع و حاال به اتفاقی برای شما افتاده است؟ سالها پیش لیی موو صرفاً یک صدا بود‬
‫اما حاال شما این صدا را به رویدادهای زیادی ارتباط میدهید و این صدا بخشی از یک شبکه‬
‫ارتباطی گسترده است که نهتنها شامل مزهها‪ ،‬بوها و رنگهای لیمو است بلکه افکار‪ ،‬احساسات‬
‫و خاطرات درباره لیموناد‪ ،‬کیک لیمو‪ ،‬درخت لیمو‪ ،‬لیموی قاچ شده‪ ،‬لیموی پالستیک و بسیاری‬
‫چیزهای دیگر جزئی از آن است‪ .‬چطور اینها را یاد گرفتید؟ ‪ RFT‬جوابهایی برای این سؤال‬
‫دارد‪.‬‬

‫یادگیری زبان‬

‫از لحظهای که متولد میشوید‪ ،‬مردم اطراف شما شروع به آموزش شما برای استفاده از زبان آنها‬
‫میکنید‪ .‬در آغاز این کار را با صحبت با شما شروع میکنند که شما را با صداهای این زبان آشنا‬
‫میکند؛ بعداً همچنان که بزرگتر میشوید شما را تشویق میکنند تا خودتان این صداها را تولید‬
‫ال مامان یا بابا و بطری‪ .‬شما بعداً‬
‫کنید‪ .‬در ابتدا این صداها مربوط به دنیای بیرون از شما است مث ً‬
‫بهزودی یاد میگیرید که این صداها را به دنیای درون خودتان ربط بدهید‪ :‬به مزهها‪ ،‬بوها‪ ،‬حسها‬
‫ال گرسنه‪ ،‬تشنه‪ ،‬خوشمزه‪ ،‬بدمزه‪ ،‬خواستن‪ ،‬نخواستن‪ ،‬بله یا نه)‪.‬‬
‫و تمایالت (مث ً‬
‫اینها تنها صداهایی نیستند که شما تشویق میشوید تا تقلید کنید‪ ،‬بلکه تشویق میشوید تا‬
‫حالتهای بدنی و چهره را هم تقلید کنید – مث ً‬
‫ال وقتی غذا بدمزه است صورتتان را درهم بکشید‬
‫یا وقتی با چیزی موافقید دستهایتان را به هم بزنید‪ .‬در همان زمان از طریق استفاده از کتابها‪،‬‬
‫ال یاد‬
‫نقاشیها و عکسها شما یاد میگیرید که عکسها را با تجربه خودتان مرتبط کنید مث ً‬
‫میگیرید که عکس یک سگ را خود سگ واقعی ارتباط بدهید یا عکس یک کودک در حال گریه‬
‫را با احساس غصه خودتان مرتبط کنید‪.‬‬

‫البته بسیاری از حیوانات قادرند که رویدادها را به این شیوه به هم ارتباط بدهند؛ مثالً بعضی از‬
‫انواع میمونها بهطور طبیعی بیست وسه نوع فریاد خطر مختلف دارند که به اشکال خاص خطر‬
‫از عقاب گرفته تا پلنگ تا آتش را در برمیگیرد‪ .‬شما هم به شکل مشابهی میتوانید به سگ‬
‫خودتان یاد بدهید که صدای راه برو را به راه رفتن و دین دین را به شام خوردن ربط بدهد اما‬
‫در حدود ‪ 14‬الی ‪ 16‬ماهگی زبان انسان شروع میکند تا کامالً از زبان دیگر حیوانات متفاوت‬
‫بشود‪ .‬چرا؟ چون انسانها چیزی به نام روابط استنتاجی یاد میگیرند‪ .‬من متوجهم که واژه‬
‫چندان زیبایی نیست اما لطف ًا به مطالعه ادامه بدهید‪ .‬در آخر فصل خواهید دید که چطور این‬
‫مفهوم به کار بالینی مربوط است‪.‬‬

‫روابط استنتاجی‪ :‬معنی این عبارت چیست؟‬

‫میخواهم دو واقعیت بسیار جالب را به شما یاد بدهم‪.‬‬

‫واقعیت اول‪ :‬فرانسوی به لیمو میگویند سیترون‪.‬‬

‫واقعیت دوم‪ :‬فنالندیها به سیترون میگویند سیتروونا‪.‬‬

‫حاال من به شما بهطور مستقیم دو رابطه ساده یاد دادم‪ )1 :‬لیمو همان سیترون است؛ ‪ )2‬سیترون‬
‫همان سیتروونا است‪ .‬از این دو رابطه آموختهشده میتوانید بدون آموزش بیشتری از طرف من‬
‫رابطههای بیشتری را استنتاج کنید‪ .‬حرف مرا باور نکنید‪ ،‬خودتان این ادعا را بررسی کنید و به‬
‫این چهار سؤال جواب بدهید‪:‬‬

‫فنالندیها به لیمو چه میگویند؟‬

‫فرانسویها به سیتروونا چه میگویند؟‬


‫ایرانیها به سیتروونا چه میگویند؟‬

‫ایرانیها به سیترون چه میگویند؟‬

‫دیدید؟ من تنها دو رابطه را به شما یاد دادم‪ ،‬اما شما چهار رابطه دیگر را استنتاج کردید‪ .‬حاال‬
‫ممکن است با خود فکر کنید‪ :‬خوب که چی؟ حاال این موضوع خیلی مهم است؟ این واکنش‬
‫چندان تعجببرانگیز نیست‪ .‬به خاطر اینکه توانایی ما برای استنتاج این روابط خیلی خیلی آسان‬
‫ال اگر به شما بگویم که کانگورو بزرگتر از بز است شما‬
‫است ما آن را بدیهی فرض میکنیم؛ مث ً‬
‫فوراً استنتاج میکنید که بز کوچک تر از کانگورو است‪ .‬اگر به شما بگویم که مکس پسر من است‬
‫شما استنتاج میکنید که من پدر مکس هستم‪ .‬استنتاج این روابط آنقدر طبیعی و خودانگیز به‬
‫نظر میرسد که تصور وضعیتی دیگر بهسختی ممکن است اما شما این توانایی را دارید چون‬
‫وقتیکه کودکی خردسال بودید انسانهای حاضر در گروه اجتماعی شما آموزش بسیار زیادی‬
‫برای انجام آن به شما داده اند (به همین خاطر است که اگر مثل تارزان در جنگل و در میان‬
‫میمونها بزرگ میشدید هیچوقت نمیتوانستید این کار را انجام بدهید و طبق معیارهای انسانی‬
‫یک کمتوان ذهنی به شمار میآمدید)‪.‬‬

‫برای بهتر فهمیدن کیفیت این آموزش تصور کنید که دانیال دوازدهماهه است و هنوز رابطههای‬
‫استنتاجی را یاد نگرفته است‪ .‬یکی روز مادرش به او تصویر سه موجود جادویی را به او نشان‬
‫میدهد‪ :‬اژدها‪ ،‬سیمرغ و پری دریایی‪ .‬دانیال این حیوانات را تا آنوقت ندیده بوده است‪ .‬مادر به‬
‫سیمرغ اشاره میکند و میگوید این سیمرغ است‪ .‬میتوانی بگویی سیمرغ؟‬

‫دانیال میگوید‪ :‬سیمرغ‪.‬‬

‫مادر میگوید پسر باهوش‪ .‬حاال او به طور مستقیم یک رابطه را یاد داده است‪ :‬تصویر سیمرغ با‬
‫صدای "سیمرغ" رابطه دارد‪ .‬او بعد میگوید‪ :‬سیمرغ را به من نشان بده‪.‬‬

‫در این نقطه از زندگی دانیال‪ ،‬شانس اینکه او به سیمرغ اشاره کند یکبهسه است؛ چون میتواند‬
‫به اژدها و پری دریایی را هم نشان بدهد‪ .‬اگر او شانسی درست اشاره کند مادر میگوید‪ :‬پسر‬
‫باهوش‪ ،‬اینیک سیمرغ است‪ .‬اگر اشتباه کند مادر میگوید‪ :‬نه اینیکی سیمرغ است‪ .‬در هر دو‬
‫مورد او مستقیماً رابطه دوم را یاد میدهد صدای "سیمرغ" همان تصویر سیمرغ است‪.‬‬
‫مادر همین کار را برای اژدها هم انجام میدهد‪ .‬اول میگوید این اژدها است‪ .‬میتوانی بگویی‬
‫اژدها؟ پسر باهوش‪ .‬بعد میگوید‪ :‬حاال اژدها را به من نشان بده‪ .‬درنهایت مادر خواهد گفت‪:‬‬
‫درسته پسر باهوش یا اینکه نه اینیکی اژدها است‪.‬‬

‫باز مادر بهطور مستقیم دو رابطه را یاد داد‪:‬‬

‫‪ .1‬تصویر اژدها همان صدای اژدها است‪.‬‬


‫‪ .2‬صدای اژدها همان تصویر اژدها است‪.‬‬

‫تا اینجا که خیلی ساده بود اما بهزودی شرایط به نحو جالبی تغییر میکند‪ .‬در طی دو الی چهار‬
‫ماه آینده مادر نیازی ندارد که به دانیال همه این رابطهها را بهصورت مستقیم آموزش بدهد‪.‬‬
‫همینکه کودک انسان به سن چهارده تا بیستماهگی میرسد (با فرض اینکه رشد بهنجاری به‬
‫همراه مقدار زیادی از تمرین ارتباط دادن رویدادها به این صورت داشته باشند) خودبهخود‬
‫استنتاج روابط را شروع میکند‪ .‬بهعنوانمثال فرض کنید که مادر به دانیال تصویر سه حیوان‬
‫عجیب را نشان میدهد که دانیال تابهحال ندیده است‪ :‬یک مار‪ ،‬یک جوجهتیغی و یک زرافه‪.‬‬
‫مادر به زرافه اشاره میکند و میگوید اینیک زرافه است‪ .‬میتوانی بگویی زرافه؟‬

‫دانیال میگوید‪ :‬زرافه‪.‬‬

‫مادر میگوید‪ :‬پسر باهوش‪ .‬حاال زرافه را به من نشان بده‪ .‬دانیال صد درصد زرافه و نه دو حیوان‬
‫دیگر را نشان میدهد‪ .‬مادر بهطور مستقیم به او یاد داد تصویر زرافه با صدای زرافه رابطه دارد و‬
‫دانیال بعداً خودبهخود استنتاج کرد که این صدا با تصویر ارتباط دارد‪.‬‬

‫این توانایی استنتاج خودبهخود روابط انسانها را از دیگر حیوانات جدا میکند‪ .‬غیر انسانها حتی‬
‫وقتیکه تحت آموزش زیادی قرار میگیرند نمیتوانند استنتاج خودبهخود روابط را به این شیوه‬
‫یاد بگیرند‪ .‬بله حتی شامپانزههای باهوش زبان آموخته هم نمیتوانند این کار را انجام بدهند‪.‬‬

‫همچنان که دارید مؤدبانه خمیازه میکشید میشنوم که میگویید بله بله بله؛ پس انسانها‬
‫میتوانند روابط را استنتاج کنند و حیوانات دیگر نمیتوانند‪ .‬خوب که چی؟ چه اهمیتی دارد؟‬
‫سؤال خوبی است‪.‬‬
‫خوب كه چه؟‬

‫توانایی شما برای استنتاج این روابط دانش شما را بهسرعت و بهطور چشمگیری زیاد میکند‪ .‬در‬
‫چهارده الی شانزدهماهگی روابط استنتاج شده محدود به روابط متقابل ساده همچون مثالهای‬
‫باالیی است اما در بیستودو الی بیستوهفت ماهگی‪ ،‬کودک یاد میگیرد که این روابط استنتاج‬
‫شده را ترکیب کند و پیامدهای این کار چشمگیر است‪ .‬برای نشان دادن این وضعیت جدید یک‬
‫واقعیت درخشان دیگر را بررسی میکنیم‪:‬‬

‫واقعیت سوم‪ :‬ایتالیاییها به لیمو میگویند لیمون‪ ،‬حاال شما میتوانید به هر نوع سؤالی در این‬
‫ال ایتالیاییها به سیتروونا چه میگویند؟‬
‫مورد جواب بدهید‪ .‬مث ً‬

‫ایتالیاییها به سیترون چه میگویند؟‬

‫فنالندیها به لیمون چه میگویند؟‬

‫فرانسویها به لیمون چه میگویند؟‬

‫به یاد داشته باشید که من تنها به شما یاد دادم که لیمون همان سیترون است؛ سیترون همان‬
‫سیتروونا است و لیمو همان لیمون است‪ .‬شما از این سه رابطه مستقیماً آموختهشده از طریق‬
‫ترکیب رابطههای استنتاج شده‪ ،‬نه رابطه جدید را بدون آموزش اضافی تولید کردید‪ .‬این توانایی‬
‫به شما این قدرت را میدهد که بهسرعت شبکه ارتباطی وسیعی ایجاد کنید‪.‬‬

‫احتما ًال متوجه یک فرمول شدهاید‪ .‬از سه رابطه مستقیم ًا آموختهشده میتوان نه رابطه جدید‬
‫استنتاج کرد و از چهار رابطه‪ ،‬شانزده رابطه جدید تولید میشود‪ .‬اگر تعداد رابطههای مستقیم ًا‬
‫آموخته ‪ x‬باشد‪ ،‬تعداد رابطههایی که میتوانید استنتاج کنید ‪ x‬به توان دو خواهد بود‪ .‬با این‬
‫حساب اگر صد رابطه جدید یاد بگیرید میتوانید ده هزار رابطه جدید از آنها استنتاج کنید!‬

‫توانایی استنتاج روابط و گسترش آنها به شبکه ارتباطی وسیع اهمیت زیادی برای شناخت و‬
‫زبان انسان دارد‪ .‬این توانایی به ما قدرت تولید تعداد نامحدودی از افکار و یادگیری هر چیزی‬
‫بدون تجربه مستقیم آنها را به ما میدهد اما یک قسمت دیگر از جورچین هنوز مانده است که‬
‫به آن تحول کارکردهای محرک میگویند‪ .‬بله میدانم که چیز عجیب غریبی به نظر میرسد اما‬
‫به آن سختی که به نظر میآید نیست‪ .‬محرک خیلی ساده به معنای هر چیزی است که جاندار‬
‫به آن واکنش نشان میدهد و هنگامیکه از کارکردهای صحبت میکنیم منظورمان اثراتی است‬
‫که محرک روی جانداری که به آن واکنش نشان میدهد میگذارد‪.‬‬

‫پس بیایید فرض کنیم که شما یک گاز به یک لیمو میزنید (از دست لیمو خسته شدید‪ ،‬درست‬
‫است؟) کارکردهای محرک لیمو (اثراتی مه لیمو روی شما میگذارد) شامل طعم و بوی آن و‬
‫آبی که در دهان ترشح میشود‪ ،‬حرکات زبان و دندانهایتان و افکار و احساساتی است که نشان‬
‫میدهید و ما معموالً از کلمه کارکردها بهجای کارکردهای محرک استفاده میکنیم‪ .‬حاال معنی‬
‫تحول چیست؟‬

‫تحول كاركردها‬

‫کلمه زوبوما را برای خودتان تکرار کنید و توجه کنید که چه اثری روی شما میگذارد‪ .‬گمان‬
‫نمیکنم تأثیر چندانی روی شما بگذارد‪ .‬چیزی که احتماالً نمیدانید این است که زوبوما یک‬
‫میوه نادر گرمسیری است‪ .‬زوبوما به لحاظ قیافه و طعم شباهت زیادی به لیمو دارد فقط سه برابر‬
‫آن است‪ .‬حاال تصور کنید یک زوبوما برمیدارید‪ ،‬نصفش میکنید‪ ،‬دهانتان را باز میکنید و آن‬
‫را مزه میکنید‪ .‬طعم ترش زوبوما را در دهانتان حس میکنید و دهانتان پر آب میشود‪.‬‬

‫وقتی خطوط باال را خواندید چه اتفاقی افتاد؟ بهاحتمالقوی دهانتان پر آب شد‪ ،‬پس واژه زوبوما‬
‫همان اثراتی را روی شما گذاشت که لیموی واقعی به جا میگذارد‪.‬‬

‫این فرایند با عنوان انتقال کارکردها شناخته می شود‪ .‬چرا؟ چون فرایندهای واژه زوبوما (اثراتی‬
‫که روی شما گذاشت) تحول پیدا کرد (تغییر کرد)‪ .‬واژه زوبوما اآلن دارای برخی از کارکردهای‬
‫لیموی واقعی است (زوبوما تا حدی همان اثر لیموی واقعی را روی شما گذاشت)‪.‬‬

‫بههرحال چیز ی به نام زوبوما وجود ندارد‪ ،‬من این کلمه را برای تمرینی که انجام دادید ابداع‬
‫کردم و درنتیجه مطالعه این متن شما رویدادهای بسیار زیادی را به شبکه ارتباطی وسیع متصل‬
‫به واژه لیمو اضافه کردید؛ شما سیترون‪ ،‬سیتروونا‪ ،‬لیمون و زوبوما را به آن اضافه کردید و همه‬
‫این کلمات جدید حاال بعضی از کارکردهای لیموی واقعی را دارند‪.‬‬
‫همه این حرفها چه ارتباطی باهم دارند؟‬

‫این رفتار منحصربهفرد بشر یعنی‬

‫الف) استنتاج روابط بین رویدادها‬

‫ب) ملحق کردن آنها به شبکه ارتباطی وسیع‬

‫پ) و انتقال تحول کارکرد بین رویدادهای مرتبط در ‪ RFT‬با نام چهارچوبدهی ارتباطی‬
‫(‪ )relational framing‬شناخته میشود‪ .‬از دیدگاه ‪ RFT‬چهارچوبدهی ارتباطی بنیاد زبان‬
‫و شناخت انسان را میسازد‪.‬‬

‫ارتباط همه این حرفها با کار بالینی چیست؟ خوب همانطوری که میتوانم واژه لیمو را به یک‬
‫نوع میوه ارتباط بدهم‪ ،‬میتوانم که واژههای نفرتانگیز و بیارزش را به خودم ارتباط بدهم و‬
‫لحظهای که این کار را کردم برخی از کارکردهای نفرتانگیز و بیارزش به من انتقال پیدا میکند‪.‬‬
‫یک مثال دیگر بزنم‪ .‬عبارت زندگی من بخشی از یک شبکه ارتباطی بسیار عظیم است‪ .‬این‬
‫عبارت به تعداد نامحدودی از رویدادها شامل انواع بسیاری فکر‪ ،‬احساسات و خاطرات درباره‬
‫همهچیز از شغل من گرفته تا زندگی اجتماعی من و سالمتی و خانوادهام است‪ .‬حاال تصور کنید‬
‫که من کلمات افتضاح و بیمعنی را به عبارت "زندگی من" مرتبط کنم‪ .‬همینکه این کار را‬
‫انجام دادم بعضی از کارکردهای افتضاح و بیمعنی نهتنها به عبارت زندگی من بلکه به هر رویداد‬
‫درون شبکه ارتباطی زندگی من منتقل میشود و درنتیجه هر چیزی در زندگی من به نظر‬
‫افتضاح و بیمعنی میآید‪ .‬شما مطمئن ًا این نوع از چهارچوبدهی ارتباطی را در مراجعین افسرده‬
‫خود دیدهاید‪.‬‬

‫در گفتگوی روزمره ما از چهارچوبدهی ارتباطی با عنوان تفکر‪ ،‬شناخت‪ ،‬زبان یا ذهن انسان نام‬
‫میبریم‪ .‬چهارچوبدهی ارتباطی برای ما بهعنوان یکگونه پیشرفتهای بزرگی به ارمغان آورده‬
‫است‪ .‬این خصوصیت به توانایی تحلیل‪ ،‬صحبت‪ ،‬تصور‪ ،‬ابداع‪ ،‬مشکلگشایی را داده است؛ اما ذهن‬
‫یک شمشیر دو لبه است‪ .‬از وقتیکه صاحب توانایی چهارچوبدهی ارتباطی میشویم این خصلت‬
‫زندگی ما را تحت نفوذ خود میگیرد و همچنان که بزرگتر میشویم هرروز بیشتر از دیروز در‬
‫دنیای زبان زندگی کرده و از دنیای تجربه مستقیم دورتر میشویم و در میان همین شرایط است‬
‫که ‪ ACT‬به داد ما میرسد‪.‬‬
‫حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب شناسی زیر بالمانع است‪:‬‬

‫هریس‪ ،‬راس‪ .)1393( .‬مبانی نظری درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش به زبانی ساده (قسمت دوم)‪.‬‬
‫علی فیضی (مترجم)‪ .‬برگرفته در روز ؟؟ سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره‬
‫زندگی ‪http://www.mrmz.ir/‬‬
‫چرا درمانگران بایستی دغدغه یادگرفتن نظریه چهارچوب ارتباطی را داشته باشند؟‬

‫متیو ویالت‬

‫مترجم‪ :‬علی فیضی‬

‫این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است‪.‬‬

‫‪ ‬رفتار آموختهشده ساختن ارتباطهای نمادین و پاسخدهی به آنها زبان نامیده میشود‪.‬‬
‫منظور از مربوطسازی پاسخدهی به یکچیز بر اساس چیزی دیگر است‬
‫‪ ‬وقتی ما چیزها و رویدادها را به هم مربوط میسازیم‪ ،‬درباره آنها از طریق این رابطه‬
‫چیزی یاد میگیریم‪ .‬به این نحو بهرهوری یادگیری ما بهطور چشمگیری افزایش پیدا‬
‫میکند‪.‬‬
‫‪ ‬شیوه چهارچوبدهی چیزها و رویدادها معنا و تأثیر آنها را تغییر میدهد‪ ،‬بنابراین اگر‬
‫میخواهیم معنا و تأثیر چیزی را تغییر دهیم میتوانیم شیوه چهارچوبدهی خود را تغییر‬
‫بدهیم‪.‬‬
‫‪ ‬زبان (مربوط سازی نمادین) در مرکز تمامی مفاهیم ذهنی انسان قرار دارد پس درمانگران‬
‫چه خوششان بیاید چه نیاید بهطور مداوم با زبان سروکار دارند‪.‬‬
‫‪ ‬زبان در مرکز استدالل منطقی قرار دارد اما انجام کار منطقی همیشه مؤثرترین کار نیست‪.‬‬
‫‪ ‬خاصیت زبان بسط و گسترش و نه کاهش و تفریق‪ .‬وقتی میخواهیم از محتوی ذهنی‬
‫خاصی خالص بشویم طوری مشغول زبان میشویم که ناخواسته ارتباط نمادین مشکلساز‬
‫را تقویت میکنیم‪.‬‬
‫‪ ‬هرچند رفتار نمادین در آغاز بر اساس یادگیری مبتنی بر تقویت و همایندی مستقیم‬
‫قرار دارد اما درنهایت تأثیر همه انواع یادگیری را تغییر میدهد؛ درنتیجه اصول رفتاری‬
‫مستقیم (انواع شرطیسازیها‪ ،‬خاموشی‪ ،‬خوگیری و نظیر اینها) برای درک روانشناسی‬
‫انسان کافی نیست‪ .‬برای این کار نیازمند نظریهای در باب رفتار نمادین هستیم‪.‬‬
‫حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بالمانع است‪:‬‬

‫ویلیت‪ ،‬متیو‪ .)1394( .‬چرا درمانگران بایستی دغدغه یادگرفتن نظریه چهارچوب ارتباطی را‬
‫داشته باشند؟ علی فیضی (مترجم)‪ .‬برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات‬
‫روانشناسی و مشاوره زندگی ‪http://www.mrmz.ir/‬‬
‫زبان همچون ابزاری تجربی در رواندرمانی‬

‫جسیکا دور‬

‫ترجمه و تلخیص‪ :‬علی فیضی‬

‫این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناختی و مشاوره زندگی ترجمهشده است‪.‬‬

‫همه میدانیم که زبان باعث دردسرهای زیادی برای آدمها میشود‪ ،‬چه آنهایی که دچار‬
‫مشکالت روانشناختی هستند چه آنهایی که نیستند‪ .‬نظریهپردازان ‪ ACT‬بر این باورند که‬
‫درمانگران بایستی از زبان بهطور تجربی استفاده کنند و این دقیق ًا همان راهی است که درمان‬
‫مبتنی بر پذیرش و تعهد و دیگر رواندرمانیهای موج سومی آن را انتخاب کردهاند‪.‬‬

‫دسته گستردهای از تکنیکهای تجربی را میتوان در فرایند ‪ ACT‬به کار برد‪ .‬در آن دسته از‬
‫درمانهایی که روی تماس با تجربه افکار متغیر تأکید میشود‪ ،‬توجه آگاهی (‪)Mindfulness‬‬
‫یکی از مشهورترین مجموعه تمرینهای مبتنی بر شواهد است که به کار میرود‪ .‬تکنیکهای‬
‫رایج توجهآگاهی انواعی از تمرینهای مراقبهاند که درمانجویان برای انجام آنها یاد میگیرند‬
‫هر رویداد قابلادراک درونی و بیرونی نظیر صدا‪ ،‬بو‪ ،‬افکار و حسهای بدنی را مشاهده کنند‪ .‬از‬
‫دیدگاه نظریه چهارچوب ارتباطی انجام این تمرینها باعث افزایش توجه به جنبههای غیر دلخواه‬
‫محیط ازجمله محیط ذهنی میشود‪.‬‬

‫به زیان استعاری‪ ،‬میتوان گفت که این فرایند حفرههای فیلتری را که توسط زبان ایجاد میشود‬
‫ال وقتی‬
‫گشادتر میکند و اجازه میدهد با تجربه مستقیم تماس بیشتری داشته باشیم‪ .‬مث ً‬
‫درمانجویان حسهای بدنی خود را در تمرین اسکن بدنی به مدت زیادی مشاهده میکنند‬
‫ترغیب میشوند تا ویژگیهای طبیعی این حسها را موردتوجه قرار بدهند‪ ،‬بهسادگی اجازه بدهند‬
‫که باشند و قضاوتها و ارزیابیهای ایجادشده توسط زبان را رها کنند‪ .‬اگر درمانجو در دست‬
‫خود احساس درد کند‪ ،‬او ترغیب میشود تا جنبههای متعدد این حس و را مشاهده کرده و‬
‫درعینحال با پیروی از دستورالعمل رها کردن قضاوت‪ ،‬این واکنش را تضعیف کند‪.‬‬

‫جالب است که حتی شکلهای کالمی کنترل میتواند منابع کالمی کنترل را همچنان که در‬
‫دستورالعمل "قضاوت را رها کن" میبینیم تضعیف کند‪ .‬از دیدگاه نظریه چهارچوب ارتباطی تا‬
‫وقتیکه این دستورالعمل تا وقتیکه عدم حساسیت حاصل از آن منجر به رفتار ناکارآمد نشود‬
‫متناقض نما نیست‪ .‬اگر درمانجویان ترغیب شوند تا بدون واکنش به سیر افکار خود‪ ،‬آنها را‬
‫مشاهده کنند‪ ،‬رفتار آنها توسط یک قاعده کنترلشده است؛ اما این قاعده احتمال انجام رفتاری‬
‫متناسبتر از سوی درمانجویان در محیط را افزایش میدهد‪ .‬در ‪ ،ACT‬توجهآگاهی ترکیبی از‬
‫فرایندهای پذیرش‪ ،‬گسلش و تماس با لحظه اکنون و بافتار انگاری خویشتن است‪ .‬بهعنوانمثال‬
‫یک درمانجو ترغیب میشود تا بعد از به یادآوردن یک خاطره بد‪ ،‬فضایی برای هیجانات دردناک‬
‫ایجاد کند‪ .‬به زبان نظریه چهارچوب ارتباطی‪ ،‬درمانگر بافتاری کالمی ایجاد میکند که راهانداز‬
‫رویداد روانشناختی دردناکی میشود و درمانجو را ترغیب میکند تا با پیامدهای نگریختن از‬
‫تجربه‪ ،‬تماس پیدا کند‪ .‬بااینکه درمانجو گمان میکند بایستی از هیجانات دردناک اجتناب کرد‪،‬‬
‫ال‬
‫تجربه مستقیم پذیرش گستره واکنشهای آینده او به هیجانات دردناک را توسعه میدهد (مث ً‬
‫پذیرش احساس اضطراب بهمنظور صحبت کردن در میان جمع یا پذیرش احساس افسردگی‬
‫برای انجام دوباره اقدامات معنادار)‪.‬‬

‫حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب شناسی زیر بالمانع است‪:‬‬

‫دور‪ ،‬جسیکا‪ .)1394( .‬زبان همچون ابزاری تجربی در رواندرمانی‪ .‬علی فیضی (مترجم)‪ .‬برگرفته‬
‫در روز ؟؟ سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی‬
‫‪http://www.mrmz.ir/‬‬
‫قدرت استعارهها در رواندرمانی‬

‫جسیکا دور‬

‫ترجمه و تلخیص‪ :‬علی فیضی‬

‫این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناختی و مشاوره زندگی ترجمهشده است‪.‬‬

‫فرقی نمیکند یک درمانگر با تجربه ‪ ACT‬باشید یا یک درمانگر تازهکار‪ ،‬درهرحال میدانید که‬
‫استعارهها و تمرینات در موفقیت درمان نقشی اساسی بازی میکنند‪ .‬این ابزارهای قدرتمند به‬
‫درمانجویان کمک میکند تا با ارزشهای خود تماس پیدا کنند و به آنها برای تعهدی واقعی‬
‫و آگاهانه به تغییر‪ ،‬انگیزه الزم را میدهد‪.‬‬

‫نظریه چهارچوب ارتباطی با نشان دادن این نکته که توانایی منحصربهفرد انسانها برای واکنش‬
‫به محرکهای استنتاجی دقیقاً همان چیزی است که ما را در تله رنج هیجانی گرفتار میکند از‬
‫استفاده از استعارهها در فرایند درمان حمایت میکند‪ .‬خاصه توانایی ما برای برنامهریزی‪،‬‬
‫پیشبینی‪ ،‬ارزیابی‪ ،‬گفتگوی کالمی و ارتباط دادن رویدادها و محرکها به یکدیگر هم برایمان‬
‫مفید است و هم به ما آسیب میزند‪ .‬تواناییهای شناختی قدرتمند به ما کمک میکند تا مشکالت‬
‫را حل کنیم اما اغلب اوقات ما از این ابزار بهغلط برای حل مشکالت درونی خود استفاده میکنیم‪.‬‬
‫ما بر این باوریم همانطور که میتوانیم شغل یا خانه خود را کنترل کنیم میتوانیم فکر و احساس‬
‫خود را کنترل کنیم‪.‬‬

‫پژوهشها نشان می دهند که هرچه بیشتر افکار و احساسات خود را سرکوب کنیم‪ ،‬آنها قویتر‬
‫برمیگردند‪ .‬بهعالوه بااینکه ممکن است این تالشها برای فرار از تجربههای درونی (اجتناب‬
‫تجربهای) در کوتاهمدت مؤثر واقع شوند‪ ،‬درنهایت منجر به محدودتر شدن زندگی میشوند‪.‬‬
‫بهعنوانمثال فردی که هر بار در ورود به موقعیت اجتماعی احساس اضطراب میکند ممکن است‬
‫با دوری گزیدن از این رویدادها بهطور موقت اضطراب خود را کاهش دهد؛ اما در درازمدت توانایی‬
‫او برای زندگی راحت به مقدار زیادی محدود خواهد شد و ترس او از تعامالت اجتماعی پابرجا‬
‫خواهد ماند‪.‬‬
‫‪ ACT‬پیشنهاد میکند که خود همسان پنداری بیشازحد با تولیدات زبانی منجر به‬
‫انعطافناپذیری روانشناختی میشود و این انعطافناپذیری در مرکز رنج انسان قرار دارد‪ .‬این‬
‫روابط درونی را میتوان به شش فرایند روانشناختی آسیبزای اصلی تقسیم کرد‪:‬‬

‫‪ ‬اجتناب تجربهای‬
‫‪ ‬آمیختگی شناختی‬
‫‪ ‬تسلط گذشته پنداشته شده و آینده ترسناک‬
‫‪ ‬وابستگی به خودپنداره‬
‫‪ ‬عدم وضوح ارزشها‬
‫‪ ‬و کمبود اقدامهای ارزشمند‪.‬‬

‫راه ‪ ACT‬به سمت بهزیستی هیجانی شامل حرکت بهسوی انعطافپذیری روانشناختی از طریق‬
‫شش فرایند درمانی متعامل باهم است‪.‬‬

‫درمانگر وقتی با حقههایی روبهرو میشود که زبان به افراد مبتالبه مشکالت روانشناختی (و در‬
‫کل عموم مردم) میزند بایستی تماس دوبارهای بین درمانجو و عناصر مثبت تجربیاتش برقرار‬
‫کند‪ .‬ازآنجاکه هر اتفاقی که در فرایند رواندرمانی میافتد نتیجه تعامالت نمادین است (به همین‬
‫خاطر یکلحظه سکوت هم معنایی دارد) نمیتوان این کار را بدون استفاده از زبان انجام داد؛‬
‫پس درمانگر نیازمند استفاده از زبان به شیوهای تجربی است و این راهی است که توسط ‪ACT‬‬
‫و دیگر رواندرمانیهای موج سومی نظیر درمان شناختی مبتنی بر توجهآگاهی (‪،)MBCT‬‬
‫رفتاردرمانی دیالکتیکی (‪ )DBT‬و رواندرمانی تحلیلی کارکردی (‪ )FAP‬انتخاب شده است‪.‬‬

‫در مطلب بعدی به نحوه استفاده از زبان و استعاره در ‪ ACT‬برای رسیدن به اهداف مطلوب‬
‫درمانی نگاهی بیشتر خواهیم پرداخت‪.‬‬

‫حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب شناسی زیر بالمانع است‪:‬‬

‫دور‪ ،‬جسیکا‪ .)1394( .‬قدرت استعارهها در رواندرمانی‪ .‬علی فیضی (مترجم)‪ .‬برگرفته در روز ؟؟‬
‫سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی‪http://www.mrmz.ir/‬‬
‫نکتهای دیگر درباره استفاده از استعاره در رواندرمانی‬

‫جسیکا دور‬

‫ترجمه و بازنویسی‪ :‬علی فیضی‬

‫این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است‪.‬‬

‫در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (‪ )ACT‬این نکته تأییدشده است که بیش همسان پنداری‬
‫خود با زبان لفظی منجر به عدم انعطافپذیری روانشناختی میشود که در مرکز رنج آدمی قرار‬
‫دارد‪ .‬برای درمان زخمهایی که زبان اغلب به افراد میزند درمانگران به استفاده تجربی از زبان‬
‫نیاز دارند و این همان راهی است که توسط ‪ ACT‬و دیگر درمانهای موج سومی انتخابشده‬
‫است‪.‬‬

‫یک نوع استفاده تجربی از زبان همان کاربرد تکنیکهای تجربی شامل توجهآگاهی‪ ،‬گسلش و‬
‫تکنیکهای خود بافتارانگاری خویشتن است اما برای آنکه به درمانجویان کمک کنیم تا اثرات‬
‫منفی زبان را تضعیف کنیم تمرینات تجربی مرسوم تنها شیوه در دسترس نیست‪ .‬درمانگران‬
‫میتوانند با استفاده از پرسش‪ ،‬ضابطهبندی دوباره و تالش برای گزینش دیدگاهی متفاوت توجه‬
‫درمانجویان را به تجربه خود جلب کنند‪.‬‬

‫شکلهای خاصی از زبان خودشان راهاندازهای اصیل تجربیاند‪ .‬بهویژه استعاره که نشانه استفاده‬
‫تجربی از زبان در ‪ ACT‬بهمنظور خاصی است‪ .‬استعارهها با فراهم کردن یک بافتار کالمی غنی‬
‫که برانگیزنده مشابه همان افکار‪ ،‬احساسات و رفتارهایی است که موقعیت واقعی درمانجو‬
‫برمیانگیزد مفاهیم انتزاعی را عینی میکند‪ .‬با استفاده از استعارهها میتوان موقعیتی را تصویر‬
‫کرد که‬

‫‪ .1‬حاوی جزئیات غنی هیجانی و ادراکی است‬

‫‪ .2‬با تقلید تماس مستقیم با محیط‪ ،‬تجربه محیط را یادآوردنیتر میکند‬

‫‪ 3‬و دنیایی کالمی ایجاد میکند که در آن درمانجویان میتوانند رفتارهایی نو را کاوش کنند‪.‬‬
‫استعارهها همچنین قدرت جلب کردن توجه به ویژگیهای چشمگیر موقعیت را دارند که ممکن‬
‫است در محیط واقعی به آنها بیتوجهی شده باشد؛ پس برای رهایی از قفسی که زبان میسازد‪،‬‬
‫نظریه چهارچوب ارتباطی (‪ )RFT‬اصولی راهنما جهت ساختن استعارههایی ارائه میکند که تأثیر‬
‫درمانی بیشینه دارند‪.‬‬

‫از دیدگاه ‪ RFT‬زبان ساخته ارتباط بین چیزهاست‪ .‬ما رابطهها را میسازیم و میفهمیم و به این‬
‫رابطهها پاسخ میدهیم‪ .‬در بعضی موارد‪ ،‬یک رابطه ساده بین دو رویداد میتواند رفتار ما را تحت‬
‫تأثیر قرار بدهد‪ .‬بهعنوانمثال اگر یک خدمتکار بشقابی را روی میز ما بیاورد و بگوید‪ :‬خیلی داغ‬
‫است‪ ،‬ما احتما ًال وقتی با احتیاط به آن بشقاب دست خواهیم زد‪ .‬ما رابطهای را که خدمتکار بین‬
‫بشقاب و داغ ساخت میفهمیم و این دانش نحوه تعامل ما با بشقاب را تحت تأثیر قرار داد‪ .‬موارد‬
‫دیگری نظیر تبعیت کردن از دستورالعملهای پیچیده هم نشاندهنده آن است که ترکیب روابط‬
‫ساده میتواند رفتارها را به شیوه پیچیدهای کنترل کند‪.‬‬

‫یکی از استعارههایی که عموم ًا در ‪ ACT‬به کار میرود استعاره کالسیک ببر گرسنه است‪ .‬در‬
‫کاربست این استعاره از درمانجو خواسته می شود تا تصور کند یک توله ببر در جلوی خانهاش‬
‫پیدا می کند و از او تا پیدا کردن یک پناهگاه مناسب نگهداری میکند‪ .‬در طول روزهای بعد‪،‬‬
‫توله ببر وقتی گرسنه میشود غرش میکند و درمانجو بالفاصله به او غذا میدهد؛ اما درنتیجه‬
‫ببر قویتر شده و رفتهرفته هنگام دوباره گرسنه شدن بسیار پرخاشگر میشود‪ .‬درمانجو هیچ‬
‫چارهای جز غذا دادن بیشتر به ببر ندارد و این کار ببر را قویتر و پرخاشگرتر میکند‪ .‬این شرایط‬
‫یک دور باطل ایجاد می کند‪ .‬از این استعاره برای اشاره به مشابهتهای آن با تالشهای نامفید‬
‫درمانجو برای سرکوب هیجانهای دردناک استفاده میشود‪.‬‬

‫یک ارتباط همسانی بین این دو ارتباط شرطی هم وجود دارد‪ :‬من اگر به ببر غذا بدهم تا آرام‬
‫شود قویتر و پرخاشگرتر خواهد شد؛ و من اگر هیجانهای منفی خودم را سرکوب کنم آنها‬
‫قویتر و غیرقابلتحملتر خواهند شد‪ .‬بااینحال اینکه درمانجویان اجتناب حاصل از سرکوب‬
‫هیجانی را بهترین راهبرد برای تسکین رنج میدانند‪ .‬دلیل دیگر این ترجیح عدم حساسیت به‬
‫پیامدهای بلندمدت چنین راهبردی است‪ .‬این عدم حساسیت خود حاصل چنین قاعدهای است‪:‬‬
‫من برای بهترشدن حالم نیازمند پرت کردن حواسم هستم‪ .‬شما میتوانید از چنان استعارهای‬
‫برای هدایت توجه درمانجو به پیامدهای عینی اقداماتش در بافتاری استفاده کنید که با شرایط‬
‫مشکلساز کنونیاش متفاوت است اما شامل پیامدهای کارکردی مشابهی است‪ :‬غذا دادن به ببر‬
‫گرسنه نتایج مشابهی با سرکوب هیجانات منفی دارد‪ .‬اگر درمانجو همسانی کارکردی بین دو‬
‫موقعیت را بفهمد‪ ،‬آن موقع متوجه پیامدهای منفی سرکوب هیجانی در بلندمدت شده و اینگونه‬
‫فرصتی برای تغییر رفتار او پیش میآید‪.‬‬

‫استعارههای متفاوتی توسط جامعه ‪ ACT‬به زبانهای متفاوت‪ ،‬برای فرهنگهای مختلف و مختص‬
‫فرایندهای متفاوت ساختهشده است‪ .‬در بعضی موارد‪ ،‬استعاره به شکل یک تمرین عینی است‬
‫که مستلزم اقدام از سوی درمانجو و مشاهده پیامد راهبردهای مختلف است‪ .‬مثالً میتوان از‬
‫تمرین نوشتن با نابینایی نام برد‪ .‬این تمرین شامل خواهش از درمانجو برای نوشتن در حالی‬
‫است که درمانگر مانعی جلوی چشمان او قرار داده است‪ .‬در مرحله اول تمرین از درمانجو‬
‫خواسته میشود تا در طول نوشتن هر کاری که میتواند برای دیدن انجام بدهد‪ .‬این تالش منجر‬
‫به این میشود که درمانجو تمام نیرویش را بهجای نوشتن صرف فرار از موانع بکند‪ .‬در مرحله‬
‫دوم تمرین از درمانجو خواسته می شود تا رویکرد دیگری را اتخاذ بکند؛ یعنی با وجود ندیدن‬
‫کاغذ بهجای تالش برای خالص شدن از دست موانع‪ ،‬تمام تمرکزش روی عمل نوشتن قرار دهد‪.‬‬
‫با این رویکرد‪ ،‬درمانجو معموالً قادر است تا بدون ناکامی و صرف نیرو برای چالش با موانع‬
‫جملهای خوانا بنویسد‪ .‬اینگونه ارتباطی بین تالش برای رهایی از هیجانهای دردناک و تالش‬
‫برای رهایی از موانع دیداری برقرار میشود‪ .‬در هردو بافتار تالش برای رهایی از موانع تالشهای‬
‫درمانجو را به خود اختصاص میدهد و از تالشهای او برای رسیدن به هدف مطلوب میکاهد؛‬
‫درحالیکه پذیرش وجود مشکالت –هیجانهای دردناک و موانع دیداری‪ -‬به درمانجو اجازه‬
‫میدهد تا با موفقیت مشغول انجام اقدام بشود‪ .‬در این استعاره فیزیکی مثل استعارههای داستانی‪،‬‬
‫هدف نهایی تغییر کارکرد رفتارهای مشکلساز است تا درمانجو بتوان متوجه ماهیت راهبردهای‬
‫ناموثر بشود‪ .‬این آگاهی به او اجازه میدهد تا رفتاری متناسبتر با محیط از خود نشان بدهد‪.‬‬

‫حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتاب شناسی زیر بالمانع است‪:‬‬

‫دور‪ ،‬جسیکا‪ .)1394( .‬نکتهای دیگر درباره استفاده از استعاره در رواندرمانی‪ .‬علی فیضی‬
‫(مترجم)‪ .‬برگرفته در روز ؟؟ سال ؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی‬
‫‪http://www.mrmz.ir/‬‬
‫آیا از دیدگاه علم رفتاری بافتاری میتوان شناخت را تغییر داد؟‬

‫متیو ویلیت‬

‫مترجم‪ :‬علی فیضی‬

‫این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمه شده است‪.‬‬

‫به تکنیکهای تغییر شناختی اغلب بهعنوان چیزی متناقض با درمانهای مبتنی بر توجهآگاهی‬
‫و پذیرش نگریسته میشود‪ .‬در این رویکردها درمانجویان ترغیب میشوند تا بهجای تغییر دادن‬
‫شکل و محتوای افکار دشوار خود از آنها فاصله بگیرند‪ .‬بااینکه شکی نیست تکنیکهای درمانی‬
‫بهکاررفته در رویکردهای توجهآگاهی و پذیرش مدار از تکنیکهای درمان شناختی متفاوت‬
‫هستند اما ارزشش را دارد که نگاهی از نزدیکتر به آنچه درمانگران برای فاصلهگیری از افکار‬
‫انجام میدهند بیندازیم‪ .‬وقتی درمانگران از درمانجویان دعوت میکنند تا افکار را خود را همچون‬
‫ابرهایی در آسمان ببینند یا بهطور ذهنی قدمی از افکار به عقب بگذارند آیا درمانجویان را ترغیب‬
‫نمیکنند تا بهطور متفاوتی درباره افکار فکر کنند؟‬

‫نظریه چهارچوب ارتباطی (‪ )RFT‬رویکردی رفتاری بافتاری در مورد زبان و شناخت است که به‬
‫درمانگران اجازه می دهد راهبردهای تغییر شناختی را با رویکردهای مبتنی بر پذیرش و‬
‫توجهآگاهی یکپارچه کنند‪ .‬از دیدگاه ‪ RFT‬چهار اصل وجود دارد که میتوان بر اساس آنها به‬
‫درمانجویان کمک کرد تا شیوه تفکر را تغییر بدهند و درعینحال از مشکالت تکنیکهای تغییر‬
‫ال اثرات متناقض سرکوب فکر‪ ،‬بحثهای بیحاصل درباره واقعیت‪ ،‬آسیبزا‬
‫شناختی سنتی (مث ً‬
‫پنداشتن افکار و بیمار پنداشتن صاحبان آن افکار) دوری کنند‪ .‬این چهار اصل عبارتاند از‪:‬‬

‫‪ .1‬بافتار را هدف قرار بدهید نه فکر را‬

‫فکر کردن یک رفتار است و نظیر هر رفتار دیگری می توان به آن شکل داد‪ .‬برای این کار الزم‬
‫است بدانید که رفتار یک چیز عینی که بتوانید مستقیماً آن را تغییر بدهید نیست اما تعامل بین‬
‫ار گانیسم و محیط این خصلت را دارد‪ .‬شما نیاز دارید که پیشایندها و پسایندهای رفتاری که‬
‫می خواهید به آن شکل بدهید را هدف قرار بدهید‪ .‬درمانجویی را تصور کنید که انگیزه کافی‬
‫برای انجام اقدامی که واقعاً کیفیت زندگی او را بهتر میکند ندارد‪ .‬او مثالً فکر میکند ”من‬
‫تنبلتر از آنم که چنین کاری بکنم“‪ .‬درمانگر میتواند از طریق شکل دادن توانایی او برای ارتباط‬
‫برقرار کردن بین اقدام و هدفی معنادار انگیزه او را افزایش بدهد‪ .‬درمانگر مثالً میتواند بپرسد‪:‬‬
‫”تصور کنید که هفته بعد میآیید و برایم تعریف میکنید که هفته قبل چطور گذشت دوست‬
‫دارید بگویید که توانستید چه موفقیتهایی به دست بیاورید؟ و وقتی به هفته قبل نگاه میکنید‬
‫چه ویژگی معناداری در آن وجود دارد؟“ درمانگر به این شیوه از یک پیامد (سؤال) که تفکر به‬
‫سمت هدفی معنادار سوق می دهد‪ .‬انگیزه چیزی که بتوان با یک مداخله آن را درون درمانجو‬
‫تغییر داد بلکه با تغییر دادن بافتار فعال میشود و افزایش یا کاهش پیدا میکند‪ .‬وقتی تفکر‬
‫درمانجو (و دیگر رفتارهای او) را تغییر میدهید همیشه از خود بپرسید ”به چه شیوههایی‬
‫میتوانم بافتار را تغییر بدهم؟ این تغییر چه اثری روی شیوه تفکر درمانجو خواهد گذاشت؟“‬

‫‪ .2‬با افزایش و یکپارچه كردن كار كنید نه با كسر و تفریق‬

‫یادگیری زدایی یک فرایند روانشناختی نیست‪ .‬رفتارهایی وجود دارند که ما یاد میگیریم دیگر‬
‫انجام ندهیم اما این رفتارها از خزانه رفتاری ما ناپدید نمیشوند بلکه ما صرف ًا دیگر آنها را انجام‬
‫نمیدهیم‪ .‬ما میتوانیم تصمیم بگیریم تا دیگر به یک رستوران ناامیدکننده نرویم‪ .‬چنین فرایندی‬
‫به این معنا نیست که ما رفتن به آن رستوران را یادگیری زدایی کردهایم بلکه به این معنا است‬
‫که یاد گرفتهایم رفتن به آن رستوران را انجام ندهیم و کنترل خوبی روی اقدام خود داریم‪.‬‬
‫مشکلی که در مورد تفکر وجود دارد این است که ما نسبت به رفتارهای دیگر کنترل کمتری‬
‫روی آن داریم‪ .‬غیرممکن است که تصمیم بگیریم به یک خاطره دردناک دیگر فکر نکنیم و از‬
‫انجام آن کامالً جلوگیری کنیم‪ .‬رابطههای نمادینی که افکار ما را به همدیگر ارتباط میدهد‬
‫مستلزم ا ین است که ما بپذیریم افکار حتی اگر نخواهیم که آنها را داشته باشیم دوباره‬
‫برمیگردند؛ پس وقتی می خواهید به تفکر درمانجو شکل بدهید این فرض را داشته باشید که‬
‫ال ناپدید نخواهد شد‪ .‬دستورالعمل از بین بردن یا جایگزین‬
‫آنچه به آن فکر میکنید هیچوقت کام ً‬
‫کردن هر فک ری را رها کرده و در عوض تغییر شناختی را به چشم رویکردی اضافهکننده و‬
‫یکپارچه کننده در نظر بگیرید‪ .‬از خودتان بپرسید چه افکار مفیدی را میتوان به خزانه افکار‬
‫درمانجو اضافه کرد؟ وقتی چشم درمانجو را به یک دیدگاه جدید و واکنشهای منعطفتر باز‬
‫میکنید کدام افکار هستند که به افکار کمتر مفید معنا میدهند؟ یک مثال شایع از راهبرد‬
‫یکپارچه گری برای تغییر شناختی این است که درمانجو فکر خود را به این شکل دوباره‬
‫صورتبندی کند ”من این فکر را دارم که ‪ “...‬او با این کار فکر اصلی را در بافتاری گستردهتر قرار‬
‫داده و از محتوی آن کمی فاصله میگیرد که این کار نفوذ آن فکر روی رفتار درمانجو را تضعیف‬
‫میکند‪.‬‬

‫‪ .3‬تفکر پراگماتیک را ترغیب كنید نه واقعیتگرایی عینی را‬

‫یکی از موانع اصلی تغییر شناختی این است که در جستجوی واقعیت عینی گیر کنیم‪ .‬هیچ‬
‫فکری خارج از بافتار خود صحیح یا غلط نیست‪ .‬از دیدگاه نظریه چهارچوب ارتباطی (‪ )RFT‬تفکر‬
‫بهتر است که با پراگماتیسم و نه واقعیتگرایی هدایت بشود‪ .‬آنچه در این دیدگاه مهم است ایجاد‬
‫شیوههای تفکری است که برای فرد مفید هستند‪ .‬درمانگری که از دیدگاه ‪ RFT‬استفاده میکند‬
‫بهجای اینکه به دنبال میزان واقعی بودن یک فک ر باشد مفید بود یک فکر در یک بافتار خاص‬
‫را در نظر میگیرد‪ .‬درمانجویی را در نظر بگیرید که میگوید ”من خجالتیترین آدم روی زمین‬
‫هستم‪ .‬هیچوقت نخواهم توانست که دوستی پیدا کنم‪ .‬هیچ دلیلی برای تالش کردن نیست“‪.‬‬
‫حتی بااینکه این فکر مبالغهآمیز به نظر میآید پرسش از صحت این فکر بر اساس تطابق آن با‬
‫واقعیت ممکن است از دیدگاه درمانجو بیاعتبارسازی به نظر بیاید و باور درمانجو به فکرش را‬
‫افزایش بدهد‪ .‬بهجای این کار تمرکز روی فایده این فکر در بافتار خواستن دوستی توجه درمانجو‬
‫را به این سمت میبرد که چهکاری میتواند برای بهبود زندگیاش انجام بدهد‪ .‬درمانگر میتواند‬
‫بپرسد ”وقتی این فکر را دارید بعدش چهکاری انجام میدهید؟ و بعد چه اتفاقی میافتد؟ آیا این‬
‫کار به شما کمک میکند که به دوست پیدا کردن نزدیک بشوید یا دورتر؟“ دیگر شیوههای ایجاد‬
‫ال درمانگر‬
‫معنی کارکردی برای افکار شامل اراده پاسخ بهنجارکننده از سوی درمانگر است‪ .‬مث ً‬
‫میتواند بیان کند که هیجانها واکنشهایی طبیعی هستند یا برای درمانجو شرح بدهد که‬
‫رفتارهای ناموثر با همایندیهای مربوط به گذشته انتخاب شده و شکل دادهشدهاند‪.‬‬
‫‪ .4‬بهجای تعلیم و سخنرانی بهصورت تجربی كار كنید‪.‬‬

‫شناختها می تواند عدم حساسیت قدرتمندی نسبت به عناصر مهم تجربهمان ایجاد کنند‪.‬‬
‫همینکه شروع به تفکر به شیوه خاصی کردیم گرایش داریم چیزهایی را ببینیم که آن شیوه‬
‫تفکر را تائید کند و درعینحال چیزهای متضاد با آن را نادیده بگیریم‪ .‬از دیدگاه ‪ RFT‬کار اصلی‬
‫درمانگر ان این است که به درمانجویان کمک کنند با تجربه خود تماس بیشتری پیدا کنند تا‬
‫بتوانند به شیوههای مؤثرتری انطباق پاسخهای خود با بافتار بیشتر کنند‪ .‬وقتی داریم به درمانجو‬
‫در مورد نشانهها و عالئم حمله وحشتزدگی آموزش میدهیم یک توصیه خوب میتواند مفید‬
‫باشد اما مفیدتر این است که به درمانجو آموزش بدهیم چگونه از تجربه خود یاد بگیرد‪.‬‬
‫درمانجویان به این شیوه مهارتهایی را کسب میکنند که میتوانند در هر موضوعی به کار ببرند‪.‬‬
‫اگر بتوانند آنچه انجام میدهند را مشاهده کرده و پیشایندها و پسایندهای آنچه انجام میدهند‬
‫را پیگیری کنند میتوانند لحظهبهلحظه به شیوه سازگارانهتری رفتار کنند؛ بنابراین درمانگران‬
‫تجربی بهجای اینکه به درمانجو بگویند چهکاری بکند یا چه چیزی را مشاهده بکند ترجیح‬
‫میدهند که مشاهدهگری انواع تجارب را به او بیاموزند‪ .‬آنها سؤاالت زیادی میپرسند که‬
‫ال میپرسند‬
‫درمانجو را به سمت همایندیهای مفیدی (پیشایند‪-‬رفتار‪-‬پسایند) سوق میدهد؛ مث ً‬
‫”بعدش چه احساسی داشتید؟ بعدش چهکاری انجام دادید؟ بعدش چه اتفاقی افتاد؟“ وقتی به‬
‫تفکر درمانجو شکل میدهید بافتاری ایجاد کنید که مشاهدهگری را برانگیزد و او را ترغیب کنید‬
‫که نتیجهگیری خودش را بیان کند‪ .‬حتی وقتی میدانید که شیوه بهتر چیست این احتمال را‬
‫در نظر بگیرید که ممکن است درمانجو به نتیجه متفاوتی برسد که بهاندازه نتیجهگیری شما یا‬
‫بیشتر از آن معتبر باشد‪.‬‬

‫حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بالمانع است‪:‬‬

‫ویلیت‪ ،‬متیو‪ .)1394( .‬آیا از دیدگاه علم رفتاری بافتاری میتوان شناخت را تغییر داد؟‪ .‬علی‬
‫فیضی (مترجم)‪ .‬برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی‬
‫‪/http://mrmz.ir‬‬
‫سه شیوه برای تجربیتر كردن گفتگوی بالینی‬

‫متیو ویلیت‬

‫مترجم‪ :‬علی فیضی‬

‫این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است‪.‬‬

‫درمانهای تجربی بیشتر از توصیه به استفاده از قواعد و آموزش روانشناختی روی استفاده از‬
‫تکنیکهایی تأکید دارند که به درمانجویان کمک میکند تا تجربه خود را مشاهده کنند‪.‬‬
‫بهعبارتدیگر درمانگران تجربهگرا بهجای اینکه به درمانجویان بگویند چهکاری بکنند (حتی اگر‬
‫توصیه خوبی به نظرشان برسد) ترجیح میدهند که مهارتهای سلسلهمراتبی مشاهده و استنتاج‬
‫نتایج مفید را در درمان جویان شکل بدهند‪ .‬درمانجویان به این شیوه در مواجهه با مشکالت‬
‫روانشناختی مستقلتر و منعطفتر عمل میکنند‪ .‬البته قاعده و دستور ندادن به درمانجویان به‬
‫معنی حرف نزدن نیست‪ .‬در این مقاله سه شیوهای که گفتگوی بالینی شما تجربیتر میکند را‬
‫بیان میکنیم‪.‬‬

‫‪ .1‬با پرسیدن درمانجو را به مشاهدهگری دعوت كنید‬

‫سادهترین راه برای بهبود سبک تجربی خودتان این است که بیشتر سؤال بپرسید و کمتر حرف‬
‫بزنید‪ .‬روی تک سؤالی تمرکز کنید که درمانجویان را به سمت همایندیهای مرتبط (توالی‬
‫پیشایند‪-‬اقدام‪-‬پسایند) سوق میدهد‪ .‬از چهارچوبدهی شرطی (نظیر اگر‪-‬آنگاه) برای جلب‬
‫کردن توجه درمانجو به رابطههای علت و معلولی و چهارچوبدهی زمانی (نظیر کی و چه زمانی)‬
‫برای توجه کردن به همبستگیها استفاده کنید‪ .‬مثالً میتوانید بپرسید ”نتیجه کنار کشیدن و‬
‫منزوی شدن چه شد؟“ یا ”وقتی مضطرب میشوید چهکار میکنید؟“ ”و بعد چه اتفاقی افتاد؟“‬
‫با پرسیدن سؤاالت بیشتر که منجر به توصیف تجاربی (نظیر یک حس بدنی‪ ،‬یک احساس)‬
‫ال این‬
‫میشود که نیازمند توجه ویژهای هستند روی آن تجربهها بیشتر وقت صرف کنید (مث ً‬
‫تجربه شبیه چیست؟)‪.‬‬
‫‪ .2‬بنیاد گفتگو را در زمان حال بسازید‬

‫مشاهده کردن چیزهایی که در لحظه حال اتفاق میافتد معمو ًال راحتتر به یادآوردن یا تصور‬
‫کردن آنها است‪ .‬بااینحال بسیاری رویدادهای مرتبط با مشکالت درمانجو در خارج از اتاق‬
‫درمان اتفاق میافتند و ما اغلب نیازمند کاوش در آنها از طریق گفتگو بهجای مشاهده مستقیم‬
‫هستیم‪ .‬بهمنظور اینکه این کاوش را تا حد امکان تجربی کنیم میتوانید گفتگوی خود و درمانجو‬
‫ال میتوانید بگوید‪ :‬بیایید به آن‬
‫را طوری پیش ببرید که انگار در زمان حال اتفاق میافتد‪ .‬مث ً‬
‫لحظه ای برگردیم که شما آن احساسات شدید را داشتید؛ انگار که همیناالن آن احساسات را‬
‫دارید‪ .‬چه کسی آنجا با شما است؟ چه چیزی میبینید؟ چه افکاری دارید؟ چهکاری انجام‬
‫میدهید؟‬

‫‪ .3‬از قواعد تجربی استفاده كنید‬

‫اگر قواعد را طوری بیاموزیم که منجر به ایجاد مهارتهای سلسلهمراتبی مشاهده همایندیها و‬
‫ال به رشد و پرورش مهارتهای تجربی میانجامد‪.‬‬
‫استنتاج نتایج مفید بشود استفاده از آنها عم ً‬
‫مثالً شما میتوانید یک تمرین تجربی را اینطور معرفی کنید ”بیایید تمرینی انجام بدهیم که‬
‫شما کمک میکند مشاهده کنید که چه چیزی برای شما مؤثر است“ یا ”هدف این تمرین کمک‬
‫کردن به شما برای این است که تجربههای خود را با مهارت بیشتری مشاهده کرده و متوجه‬
‫بشوید که کدام اقدامات برای شما بیشترین فایده را دارند“‪ .‬حتی اگر از آموزش روانشناختی‬
‫استفاده میکنید درمانجویان را ترغیب کنید تا آنچه از این آموزش آموختهاند را با آنچه در تجربه‬
‫ال ”آیا تا به اآلن چیزی مشابه با آنچه کتاب به شما‬
‫خود مشاهده میکنند مقایسه کنند (مث ً‬
‫میگوید مشاهده کردهاید؟ میتوانید در این مورد برایم بیشتر حرف بزنید؟“)‪ .‬نسبت به مشاهدات‬
‫درمانجو که با تجربه شما در تضاد است دیدگاهی باز داشته باشید و روی فرایند پیدا کردن‬
‫مشترک راهحل مؤثر برای هر موقعیت خاص تمرکز کنید‪.‬‬
‫حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بالمانع است‪:‬‬

‫ویلیت‪ ،‬متیو‪ .)1395( .‬سه شیوه برای تجربیتر کردن گفتگوی بالینی‪ .‬علی فیضی (مترجم)‪.‬‬
‫برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی‬
‫‪/http://mrmz.ir‬‬
‫چه میشود اگر‪...‬؟ استفاده از قدرت تصویرسازی برای كمک به درمانجویان‬

‫متیو ویلیت‬

‫مترجم‪ :‬علی فیضی‬

‫این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است‪.‬‬

‫افرادی که دنبال کمک گرفتن از مشاور‪ ،‬رواندرمانگر یا مربی زندگی هستند اغلب گزارش‬
‫میدهند که گیر افتادهاند‪ .‬آنها بعضیاوقات احساسات و افکار خود را نمیفهمند و اغلب مواقع‬
‫نمیدانند چهکاری انجام بدهند که خوشحالتر بشوند؛ یا میدانند چهکاری باید انجام بدهند اما‬
‫احساس ناتوانی میکنند‪ .‬در همه این موارد آنچه ایشان میخواهند این است که راهی جدید‬
‫بهسوی یک زندگی لذت بخش و معنادار پیدا کنند‪ .‬به این دلیل و فارغ از همه مشکالت خاصی‬
‫که درمانجویان با آن دستوپنجه نرم میکنند بخش قابلتوجهی از کار درمانی میبایست روی‬
‫گشودن درهایی به سمت آگاهی و انعطافپذیری بیشتر و ارتباط با اهداف معنادار تمرکز کند‪.‬‬

‫یکی از قویترین شیوههای کمک به درمانجویان برای خالصی از مشکالت از طریق گفتگوی‬
‫معمولی (بین درمانگر و درمانجو) استفاده از سؤاالت ”چه میشود اگر“ یا آنچه است که ما در‬
‫نظریه چهارچوب ارتباطی به آن ”چهارچوبدهی شرطی“ میگوییم‪ .‬این نوع از سؤاالت درمانجو‬
‫را دعوت میکند که در واقعیتهای تصوری کاوش کند و به این شیوه تجربههای بصیرتبخش‬
‫را به دست آورده و به پاسخهای جدیدی به مشکالت واقعی کنونی دست پیدا کند‪ .‬در این مقاله‬
‫سه مثال از سؤاالت شرطی بیان میشود که میتوانید از آنها برای انداختن نوری تازه به تاریکی‬
‫مشکالت درمانجوی خود استفاده کرده و امکان دسترسی او به اقدامات مؤثر را بیشتر کنید‪.‬‬

‫‪ .1‬رؤیاپردازی‬

‫شاید مؤثرترین و خوشایندترین شیوه استفاده از سؤاالت ”چه میشود اگر“ این است که از‬
‫درمانجویان بخواهیم تا دنیایی مجازی را که همهچیز در آن امکانپذیر است را تصور کنند‪ .‬در‬
‫این دنیا رؤیا و امید امکانپذیر میشود و این نگرش جدید میتواند به زندگی واقعی درمانجو‬
‫منتقل شود‪ .‬مثالً ”اگر شما عصایی جادویی داشتید که همهچیز را برای شما امکانپذیر میکرد‬
‫آنگاه زندگی شما چه تغییری به خود میدید؟“ یک مثال رایج از سؤاالت شرطی است که به‬
‫درمانجویان کمک میکند تا اهداف خود را شناسایی کنند‪ .‬شما همچنین میتوانید بپرسید ”اگر‬
‫صد میلیون تومان برنده میشدید با آن چهکار میکردید“ تا با این سؤال در مورد ارزشهای‬
‫درمانجو و اقدامات ارزشمند او کاوش کنید‪.‬‬

‫‪ .2‬ردگیری‬

‫چهارچوبدهی شرطی هسته و قلب توانایی ما برای تحلیل علتها و پیامدهای اقدامات ما‬
‫(ردگیری) است‪ .‬وقتی درمانجویان درباره انتخابهایی که باید بکنند دچار تعارض هستند از‬
‫آنها بخواهید تا در مورد پیامدهای اقدامات جایگزین کاوش کنند‪ .‬این کار به آنها کمک میکند‬
‫ال میتوانید بپرسید ” اگر ‪ ...‬را انجام‬
‫تا ادراک روشنتری ازآنچه میخواهند به دست بیاورند‪ .‬مث ً‬
‫بدهید چه میشود؟“ چون پیامدهای مهم ممکن است از نظر پنهان بمانند اغلب الزم است که‬
‫از طریق چند سؤال چندگانه اگر‪-‬آنگاه در مورد پیامدها کاوش بشود (مثالً ”اگر ‪ ...‬را انجام بدهید‬
‫نتیجه بلندمدت آنچه خواهد شد؟” ”و این کار چه پیامدهای درزمینهٔ روابط‪/‬زندگی‬
‫کاری‪/‬احساسات شما خواهد داشت؟“)‬

‫‪ .3‬بازیگری متد (‪)Method Acting‬‬

‫راسل کولتس در کتاب خود با نام درمان متمرکز بر شفقت به زبان ساده ( ‪CFT Made‬‬
‫‪ )Simple‬تکنیکی را ارائه می کند که از روش بازیگری متد الهام گرفته است‪ .‬در این تکنیک از‬
‫درمانجویان خواسته میشود تصور کنند که اگر با خودشان مشفق و مهربان بودند چه رفتارهایی‬
‫انجام میدادند‪ .‬این نوع از منظرگزینی برای درمانجویانی که بهسختی میتوانند تصور کنند‬
‫میتوانند به مشکالت کنونی به شیوه دیگری پاسخ بدهند بسیار مفید است‪ .‬مثالً میتوانید‬
‫بپرسید ”اگر خود ایدئالتان بودید بعد چهکاری انجام میدادید؟“ یا ”اگر فردی بودید که الگو و‬
‫الهامبخش شما است در مورد این مسئله چهکاری انجام میدادید؟“‬
‫حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بالمانع است‪:‬‬

‫ویلیت‪ ،‬متیو‪ .)1395( .‬چه میشود اگر‪...‬؟ استفاده از قدرت تصویرسازی برای کمک به‬
‫درمانجویان‪ .‬علی فیضی (مترجم)‪ .‬برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و‬
‫مشاوره زندگی ‪/http://mrmz.ir‬‬
‫سه شیوه استفاده از منظر گزینی در رواندرمانی‬

‫متیو ویلیت‬

‫مترجم‪ :‬علی فیضی‬

‫این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است‪.‬‬

‫منظرگزینی که بر اساس چهارچوبدهی اشارت گر (نوع خاصی از چهارچوب ارتباطی {نظیر‬


‫چپ‪-‬راست‪ ،‬من‪-‬شما‪ ،‬اینجا‪-‬آنجا} که رابطهها را از منظر گوینده مشخص میکند) قرار دارد‬
‫یکی از قویترین شیوههای استفاده از زبان در رواندرمانی است‪ .‬وقتی ما نظرگاهی متفاوت را‬
‫برمیگیریم میتوانیم چیزها را متفاوت دیده و همچنین به چیزهای تازهاید توجه کنیم‪.‬‬
‫منظرگزینی به این دلیل به درمانجو کمک میکند تا آگاهی خود را از عناصر کلیدی تجربه خود‬
‫افزایش دهد‪ .‬این مهارت همچنین به درمانجو کمک میکند تا کنجکاوتر شده و نسبت به‬
‫شیوههای جدید مواجهه با یک مسئله گشودگی بیشتری نشان بدهد‪ .‬ما میتوانیم از درمانجویان‬
‫ال ”اگر آنچه برای شما‬
‫دعوت کنیم تا در سه بعد دیدگاه خود را تغییر بدهند‪ :‬بین فردی (مث ً‬
‫اتفاق افتاده برای دوست شما اتفاق بیفتد چه توصیهای به او میکنید؟“)‪ ،‬فضایی (مثالً ”اگر آنجا‬
‫ال ” دو هفته بعد وقتی اگر کاری که در این مدت انجام‬
‫نشسته بودید چه میدید؟“)‪ ،‬زمانی (مث ً‬
‫خواهید داد را ازنظر بگذرانید دوست دارید چه موفقیتی به دست بیاورید؟“)‪.‬‬

‫در پایین سه مثال استفاده از منظرگزینی در رواندرمانی ارائه میشود که شما میتوانید در‬
‫حوزههای مختلف کار بالینی خود از آن استفاده کنید‪:‬‬

‫‪ .1‬افزایش آگاهی درمانجو از تجارب روانشناختی‬

‫درمانجویان اغلب مواقع در مشاهده یا توصیف هیجانات‪ ،‬حسهای بدنی و افکار خود مشکل‬
‫دارند‪ .‬شما میتوانید از آنها بخواهید تا از منظر متفاوتی به این تجربهها نگاه کنند‪ ،‬این کار به‬
‫آنها کمک میکند تا بدون احساس فشار برای پیدا کردن سؤال به بینش برسند‪ .‬مثالً میتوانید‬
‫از آنها بپرسید ”اگر یکی از افرادی بودید که شما را در حالی دچار حمله وحشتزدگی شدهاید‬
‫میدید چه چیزی مشاهده میکردید؟ مثالً چه حالتهای چهره یا بدنی را میدیدید؟“ یا ”تصور‬
‫کنید که سه ساعت بعد این جلسه را به یاد میآورید‪ .‬به نظرتان چه احساساتی موقع صحبت‬
‫درباره این موضوع داشتید؟ چه احساساتی را به یاد خواهید آورد؟“‬

‫‪ .2‬رشد و پرورش شفقت به خود درمانجو‬

‫موضوع شایعی که درمانگران اغلب نیازمند پرداختن به آن هستند کمبود شفقت به خود درمانجو‬
‫است‪ .‬مثالً وقتی افراد در دوران کودکی در محیطی بسیار انتقادگر بزرگ شده باشند ممکن است‬
‫آن انتقادات را درونی سازی کرده و بنابراین برایشان مشکل باشد که احساسات مثبتی نسبت به‬
‫خود تجربه کنند‪ .‬برای اینکه به ایشان کمک کنیم تا شفقت ورزی به خود را پرورش بدهند‬
‫می توانیم از ایشان بخواهیم که نسبت به خود از دیدگاه فردی که با ایشان مهربان است نگاه‬
‫ال ”بهترین دوست شما در مورد این موضوع همیناالن به شما چه میگوید؟“ یا ”اگر‬
‫کنند (مث ً‬
‫بهترین دوست خود –مثالً احمد‪ -‬بودید اآلن به خودتان چه میگفتید؟“)‪ .‬اگر درمانجو در نشان‬
‫دادن مهربانی به خود مشکل زیادی داشت میتوانید از او بخواهید تا فردی را که برایشان مهم‬
‫ال ”اگر دخترتان به شما بگوید‬
‫است را موقعیت کنونی خود تصور کرده و به او مهربانی کنند (مث ً‬
‫که آدم بدی است دوست دارید به او چه بگویید؟“)‪.‬‬

‫‪ .3‬به درمانجویان كمک كنید تا با منبع معناداری از رضایت تماس پیدا كنند‪.‬‬

‫درمانجویان مخصوص ًا اگر افسرده باشند اغلب در شناسایی چیزهایی که برایشان در زندگی مهم‬
‫است مشکل دارند‪ .‬در این موارد اگر صرفاً از آنها بپرسید که چه چیزی برایشان مهم است مؤثر‬
‫نخواهد بود چون منبع معنادار رضایت از زندگی بسیار دورتر از آن است که متوجهش بشوند یا‬
‫به یاد بیاورند‪ .‬برای اینکه بتوانید به آنها کمک کنید تا چیزی را برایشان مهم است را کشف‬
‫کرده یا دوباره با آن ارتباط برقرار کنند میتوانید از آنها بخواهید تا از منظر زمانی متفاوتی به‬
‫زندگی خود نگاه کنند (مثالً ”بیایید به عقبتر و زمانی برگردیم که زندگی را لذتبخش تجربه‬
‫میکردید‪ ،‬در آن زمانها چهکارهایی انجام میدادید؟“) یا از آنها بخواهید که از نظرگاه فرد‬
‫دیگری به زندگی خود نگاه کنند (مثالً ”اگر از همسر شما بپرسم او چه چیزهایی را در زندگی‬
‫شما مهم توصیف خواهد کرد؟“)‪ .‬شما همچنین میتوانید درمانجویان را ترغیب کنید با مشاهده‬
‫اینکه چه چیزی برای دیگران لذتبخش است قدمی بهسوی تشخیص چیزهایی که برای ایشان‬
‫معنادار است بردارند (مثالً ” وقتی جوان بودید الگوی شما چه کسی بود؟ چه چیزی این فرد را‬
‫برای شما خاص و مهم میکرد؟ چهکاری میتوانید انجام بدهید تا مثل این فرد باشید؟“)‪.‬‬

‫حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بالمانع است‪:‬‬

‫ویلیت‪ ،‬متیو‪ .)1395( .‬سه شیوه استفاده از منظر گزینی در رواندرمانی‪ .‬علی فیضی (مترجم)‪.‬‬
‫برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی‬
‫‪/http://mrmz.ir‬‬
‫چرا نپرسیم چرا؟‬

‫دکتر میتو ویلیت‬

‫مترجم‪ :‬علی فیضی‬

‫این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمه شده است‪.‬‬

‫اگر در درمانهای مبتنی بر پذیرش و توجهآگاهی یا موج سوم رفتار درمانی نظیر درمان مبتنی بر پذیرش‬
‫و تعهد (‪ )ACT‬آموزش دیده باشید شاید بعضی اوقات شنیده باشید که پرسیدن ”چرا“ از درمانجویان اقدام‬
‫درمانی خوبی نیست‪ .‬آیا تا به حال شده زبانتان را موقع گفتن این کلمه گاز بگیرید یا از ناظر بالینیتان‬
‫موقع نمایش فیلم جلسه درمانیتان پوزش بخواهید که ”میدانم‪ ،‬نباید میپرسیدم چرا!“ ؟ اگر این‬
‫موقعیتها برای شما آشنا هستند میخواهم چشماندازی را به شما نشان بدهم که احتماال نگریستن از آن‬
‫وضعیت را برای شما منعطفتر خواهد ساخت‪.‬‬

‫اول اجازه بدهید نکته مهمی را روشن کنم‪ .‬در یک رویکرد بافتارگرای کارکردی نظیر ‪ ACT‬آنچه در‬
‫گفتگوی بالینی باید بگویید یا نگویید وابسته به هدف (کارکرد) در مجموعهای مفروض از شرایط (بافتار)‬
‫است‪ .‬به همین دلیل در چنین درمانهایی به سختی میتوان قواعدی را یافت که حرکتهای کالمی‬
‫خاصی را بیتوجه به بافتار توصیه یا نهی میکنند‪ .‬به عبارت دیگر این که آیا پرسیدن ”چرا“ خوب است‬
‫یا نه وابسته به هدف درمانی شما است پس چرا نباید پرسید چرا؟‬

‫شاید اشتیاق پرسیدن ”چرا“ یادگاری از شیوه کنجکاوی ما در کودکی باشد‪ .‬اگر فرزند کوچکی داشته باشید‬
‫متوجه منظورم میشوید‪ .‬کودکان درباره آنقدری درباره دنیا کنجکاو هستند که میخواهند راز و رمز همهچیز‬
‫را بدانند (چرا خورشید زرد است؟ چرا نمیتوانیم مثل پرندگان پرواز کنیم؟)‪ .‬باالخره کنجکاوی و گشودگی‬
‫دو مورد از ستون های موضع درمانی در رویکردهای موج سومی است پس شاید منطقی باشد در فرایند‬
‫درمان بپرسیم که ”چرا؟“‬

‫کودکان همچنین میپرسند ”چرا“ تا قواعدی که به نظرشان محدودکننده یا دلبخواهی است را به چالش‬
‫بکشند‪”( .‬چرا دندانهایم را مسواک کنم؟“ ”چرا وقتی که میخواهم بازی کنم به مدرسه بروم؟“) یکی از‬
‫اهداف اصلی درمانهای موج سومی مثل ‪ ACT‬که در انسانگرایی پایه دارند این است که درمانجویان را‬
‫از قواعد دلبخواهی آزاد کنند‪.‬؛ پس آیا وقتی که به نظر میرسد درمانجویان با قواعد دلبخواهی محدود‬
‫شدهاند نمیتوانیم از آنها بپرسیم که ”چرا“؟‬
‫آیا دقت کردید که این شیوه استفاده از ”چرا“ بازتابدهنده دو نوع هدف است؟ یک هدف فهمیدن شیوه‬
‫کار دنیا و دیگری روشن کردن هدف یک اقدام است‪ .‬در درمانهای موج سومی هر دو مهماند اما به‬
‫روشنی با یکدیگر تفاوت دارند‪.‬‬

‫دانستن شیوه کارکرد چیزها در بافتار بالینی عموما هدف ارزندهسازی و بهنجارسازی تجارب و شفقتورزی‬
‫به خود را دنبال میکند‪ .‬درمانگران درمانجویان خود را ترغیب میکنند تا در نظر بگیرند که شرایط گذشته‬
‫و آینده چطور آنها را به سوی احساس و اقدام دردناک اما کامال قابل فهم هدایت کرده است‪.‬‬

‫مقصود از روشن ساختن هدف اقدامات درمانجویان شکل دادن به مهارتهای ردگیری ایشان یا توانایی‬
‫توجه کردن به پیامدهای آنچه انجام میدهند و نیز ارزیابی تطابق این پیامدها با اهداف ایشان است‪.‬‬
‫درمانگران به درمانجویان کمک میکنند تا از منظر عملگرایانهتری به زندگی خود نگاه کنند تا به ایشان‬
‫برای درآمیختن با اقدامات رضایتبخش به جای تکرار الگوهای رفتاری مشابه کمک شود‪.‬‬

‫این دو هدف در قلب درمانهای موج سومی قرار دارد‪ .‬از یک سو میخواهیم درمانجویان به تجربههای‬
‫روان شناختی خود به عنوان بخشی از زندگی انسانی (حتی اگر دردناک و عجیب باشد) روی بیاورند و از‬
‫دیگر سو میخواهیم که ایشان بتوانند تشخیص بدهند که چه اقداماتی آنها را به سوی زندگی مطلوبشان‬
‫میبرد و همان کارها را انجام بدهند؛ پس حداقل در سطح نظریه شما میتوانید همیشه بپرسید که ”چرا“!‬

‫اما نکته این است که استفاده از واژهای که معناهای متفاوتی همراه خود دارد ممکن است گیجکننده باشد‬
‫و برخی اوقات درمان را به مسیرهای بیفایدهای بکشاند‪ .‬مخصوصا پرسیدن ”چرا“ ممکن است درمانجو‬
‫را بیشتر از قبل در داستانهایی گیر بیندازد که ممکن است واقعی باشند اما توجه او را از راهحلهای بالقوه‬
‫مفید منحرف کند‪ .‬به همین دلیل است که مدرسان درمان موج سومی ممکن است برخی اوقات هشدار‬
‫بدهد که پرسیدن چرا مفید نیست‪ .‬پرسیدن این سوال خطر تحلیل بیش از حد و نشخوار فکری درباره‬
‫چیزهایی که نمیتوان تغییرشان داد را در بردارد؛ یا ممکن است تحلیل کردن را در برخی بافتارهای خاص‬
‫نیازی به تحلیل کردن نداریم تشویق کند (شاید شنیدهاید که اگر به دنبال فرصتی برای تامل هستید به‬
‫غروب آفتاب مثل یک مساله ریاضی نگاه نکنید البته مگر این که خوره دانش باشید)‪.‬‬

‫پس چطور میتوانیم از تلههای پرسیدن ”چرا“ اجتناب کنید و همچنان به درمانجویان خود کمک کنید که‬
‫تفکر عملگرایانه و واقعگرایانه را دنبال کنند؟ اینجا چند راهنمایی برای شما دارم که میتوانید بالفاصله در‬
‫گفتگوی بالینی خودتان به کار ببرید‪.‬‬
‫‪ .1‬به روشنی بدانید که در این لحظه میخواهید با درمانجویتان به چه هدفی برسید‪ .‬آیا بهنجارسازی‬
‫است؟ آیا شکل دادن به مهارتهای ردگیری است؟ صرفا به خاطر این که میخواهید بدانید چرا‬
‫این سوال را نپرسید؛ بدانید که چرا میپرسید چرا‪.‬‬
‫‪ .2‬به جای واژه ”چرا“ از دیگر واژههای واضحتری استفاده کنید که منظور دقیق شما از آنچه‬
‫میخواهید بدانید را برساند‪ .‬مثال اگر میخواهید هدف یک اقدام را بدانید بپرسید که ”هدف از این‬
‫کار چه بود؟“ ”میخواستید به چه برسید؟“ ”امیدوار بودید که با انجام این کار اوضاع چه فرقی‬
‫بکند؟“ یا ”با چه نیتی این کار را انجام دادید؟“ اگر به دنبال دانستن و بهنجارسازی هستید بپرسید‬
‫”فکر میکنید چه چیزی روی شما اثر میگذارد تا ‪ ...‬را انجام بدهید“ ”اگر از چشم انداز مشفقانهای‬
‫نگاه کنید احساسی که االن دارید را چطور میفهمید؟“ یا ”آیا چیزهایی در زندگی االن شما یا در‬
‫گذشته شما وجود دارد که انجام آنچه میخواهید انجام بدهید را برای شما سخت بکند؟“‬
‫‪ .3‬در هر موردی کلماتی را انتخاب بکنید که با هدف و سبک گفتگوی شما جور در بیاید و به منظور‬
‫ارزیابی موثر بودن حرکات کالمی خود پاسخهای درمانجو را مدنظر قرار بدهید‪ .‬مثال سوالی که‬
‫روی هدف تمرکز دارد باید توجه درمانجو را به سمت اهداف و پیامدهای اقدام او سوق بدهد‪ .‬این‬
‫نکته ممکن است به نظر بدیهی بیاید اما محتوی گفتگوی بالینی اغلب مواقع آنقدری غنی است‬
‫که ممکن است هدف اولیه خود را از یاد ببریم!‬

‫حقوق معنوی محفوظ و ذکر منبع با کتابشناسی زیر بالمانع است‪:‬‬

‫ویلیت‪ ،‬متیو‪ .)1395( .‬چرا نپرسیم چرا؟ علی فیضی (مترجم)‪ .‬برگرفته در روز؟؟ سال؟؟ از سایت مرکز‬
‫خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ‪/http://mrmz.ir‬‬
‫ضمیمه‪:‬‬

‫اگر دوست دارید همچنان با ما همراه باشید میتوانید در کانالهایی که در زیر معرفی شدهاند‬
‫عضو بشوید‪:‬‬

‫‪ .1‬كانال تخصصی مركز مشاوره زندگی‪-‬مخصوص متخصصان حوزه روانشناسی‬


‫محتوای کانال‪ :‬مطالب آموزشی و کاربردی‪،‬‬

‫خالصه ی کتب روانشناسی‪،‬‬

‫برنامه های درمانی و آموزشی‪،‬‬

‫نکته های ارائه شده در کارگاه های آموزشی‪،‬‬

‫ترجمه ی مقاالت‪،‬‬

‫اطالع رسانی کارگاه ها‬

‫‪https://telegram.me/mrmz_ravanshenasan‬‬

‫‪ .2‬كانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی‪.‬‬


‫این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و‬
‫اجتماعی آنها ایجاد شده است‪.‬‬
‫‪https://telegram.me/thirdwaveofBehaviorTherapy‬‬

You might also like