Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 388

NOWRUZ PUBLISHERS

MICHIGAN, 2021
ii
‫جنبشهای اخرالزمانی در دوره تیموریان و صفویّه‬
‫(حروفیّه و نقطویّه…)‬
‫دکتر رجبعلی کاوانی‬

‫‪nowruzpublishers@gmail.com‬‬
‫‪ISBN: 979-8-9855019-0-2‬‬

‫نشر نوروز‪ ،‬میشیگان‬

‫‪NOWRUZ PUBLISHERS‬‬
‫‪MICHIGAN, 2021‬‬

‫‪iii‬‬
Copyright © 2021 NOWRUZ PUBLISHERS. All rights
reserved. No part of this book may be reproduced or
distributed in any form or by any means without the written
permission of the copyright holder.

‫ تمامی حقوق قانونی این کتاب متعلّق به ناشر است و بدون‬Copyright ©


‫ بهر نحو و‬،‫ هر گونه استفاده غیر قانونی از این کتاب‬،‫اجازه کتبی از ناشر‬
.‫صورت ممنوع میباشد و منجر به تعقیب قانونی خواهد شد‬

iv
‫‪Table of Contents‬‬

‫فهرست‬

‫تقدیر و تشکّر ‪xiii‬‬

‫پیشگفتار ‪1‬‬

‫فصل اوّل‪ :‬حروفیّه‪ :‬منشأء نقطویّه ‪7‬‬

‫فصل اوّل‪ ،‬بخش اوّل‪ :‬وضعیّت سیاسی و اجتماعی در دوره تیموری ‪8‬‬

‫فصل اوّل‪ ،‬بخش دوّم‪ ،‬قسمت اوّل‪ :‬پیدایش جنبش حروفیّه ‪19‬‬

‫فصل اوّل‪ ،‬بخش دوّم‪ ،‬قسمت دوّم‪ :‬خوابهای فضلاللّه نعیمی ‪27‬‬

‫فصل اوّل‪ ،‬بخش دوّم‪ ،‬قسمت سوّم‪ :‬قتل فضل اللّه نعیمی ‪32‬‬

‫فصل اوّل‪ ،‬بخش دوّم‪ ،‬قسمت چهارم‪ :‬وصایای فضل ‪37‬‬

‫فصل اوّل‪ ،‬بخش سوّم‪ ،‬قسمت اوّل‪ :‬اندیشههای عماد الدّین نسیمی ‪42‬‬

‫فصل اوّل‪ ،‬بخش سوّم‪ ،‬قسمت دوّم‪ :‬کارد خوردن شاهرخ در هرات ‪47‬‬

‫فصل اوّل‪ ،‬بخش چهارم‪ :‬مروری بر معتقدات حروفی ‪50‬‬

‫فصل دوّم‪ :‬پیدایش و روند جنبش نقطوی در عصر تیموری ‪55‬‬

‫فصل دوّم‪ ،‬بخش اوّل‪ :‬زندگی و عقاید محمود پسیخانی ‪56‬‬

‫‪v‬‬
‫فصل دوّم‪ ،‬بخش دوّم‪ :‬اثار محمود پسیخانی ‪70‬‬

‫شکل‪ :۱‬بعضی از عناصر و حاالت چهارگانه و ادوار تکاملی انان بر‬


‫اساس رمزگذاریهای میزان (‪71-۷۳ )۳()۲()۱‬‬

‫شکل‪ :2‬تقسیمبندی ادوار جهان در ادیان تناسخی ‪88‬‬

‫مفاتیحالغیوب ‪118‬‬

‫مفاتیح ‪118‬‬

‫نسخه دیگر ‪119‬‬

‫فصل سوّم‪ :‬نقطویّه در ظهور مجدّد در عصر صفوی ‪122‬‬

‫شکل ‪ :3‬فهرست سالطین صفوی در قرن شانزدهم و نیمه اوّل قرن‬


‫هفدهم میالدی ‪123‬‬

‫فصل سوّم‪ ،‬بخش اوّل‪ :‬از مرگ محمود نقطوی تا پایان حیدر صفوی‬
‫‪124‬‬

‫فصل سوّم‪ ،‬بخش دوّم‪ :‬نقطویّه در دوره شاه اسماعیل اوّل ‪127‬‬

‫فصل سوّم‪ ،‬بخش سوّم‪ :‬نقطویّه در دوره شاه تهماسب اوّل ‪146‬‬

‫فصل سوّم‪ ،‬بخش چهارم‪ :‬جنبشهای اعتراضی در دوره سلطان محمّد‬


‫خدابنده ‪164‬‬

‫فصل چهارم‪ :‬نقطویّه و جنبشهای هزارهگرایانه ‪171‬‬

‫‪vi‬‬
‫فصل چهارم‪ ،‬بخش اوّل‪ :‬نقطویّه در دوره شاه عبّاس اوّل [‪- 1587/996‬‬
‫‪172 ]1628/1038‬‬

‫فصل چهارم‪ ،‬بخش دوّم‪ :‬جنبشهای اعتراضی در گیالن در دوره شاه‬


‫عبّاس اوّل ‪223‬‬

‫فصل چهارم‪ ،‬بخش سوّم‪ :‬جنبشهای دوره شاه صفی [‪- 1628/1038‬‬
‫‪..................................................................................................................]1642/1052‬‬

‫فصل چهارم‪ ،‬بخش چهارم‪ :‬جنبش غریبشاه در دوره شاه صفی‬


‫[‪234 ]1642/1052 - 1628/1038‬‬

‫فصل پنجم‪ :‬کتابشناسی و نقد منابع ‪252‬‬

‫فصل پنجم‪ ،‬بخش اوّل‪ :‬منابع تاریخی فارسی ‪253‬‬

‫احسن التّواریخ ‪253‬‬

‫تاریخ عالم ارای امینی ‪254‬‬

‫تاریخ حبیب السّیر فی اخبار افراد بشر ‪254‬‬

‫تاریخ سلطانی‪ ،‬از شیخ صفی تا شاه صفی ‪255‬‬

‫تاریخ گیالن ‪256‬‬

‫تاریخ عبّاسی‪ ،‬روزنامه ملّا جالل ‪256‬‬

‫خالصه التّواریخ ‪257‬‬

‫‪vii‬‬
‫خالصهالسّیر ‪258‬‬

‫ذیل جامع التّواریخ رشیدی ‪258‬‬

‫زندگی شگفت اور تیمور [ترجمه العجائب المقدور فی اخبار تیمور]‬


‫‪259‬‬

‫عالم ارای عبّاسی ‪260‬‬

‫ظفرنامه شامی‪261‬‬

‫ظفرنامه شرف الدّین علی یزدی ‪261‬‬

‫فارسنامه ناصری ‪261‬‬

‫مهمان نامه بخارا ‪262‬‬

‫مجمل فصیحی ‪263‬‬

‫مطلع سعدین و مجمع بحرین ‪263‬‬

‫نقاوه االثار فی ذکر االخیار در تاریخ صفویّه ‪264‬‬

‫فصل پنجم‪ ،‬بخش دوّم‪ :‬منابع عقیدتی تاریخی [فارسی و ترجمه شدده]‬
‫‪266‬‬

‫بستان السّیاحه ‪266‬‬

‫دبستان المذاهب ‪266‬‬

‫‪viii‬‬
‫رساله درّالیتیم ‪269‬‬

‫رساله نفایس االرقام ‪270‬‬

‫میزان ‪270‬‬

‫فصل پنجم‪ ،‬بخش سوّم‪ :‬تذکرهها ‪272‬‬

‫تذکرهالمحققّین موسوم به ریاض العارفین ‪272‬‬

‫تذکره روز روشن ‪272‬‬

‫تذکره میخانه ‪273‬‬

‫تذکره نصر ابادی ‪273‬‬

‫تذکره هفت اقلیم ‪274‬‬

‫خالصه االشعار و زبده االفکار ‪274‬‬

‫خیرالبیان ‪275‬‬

‫عرفات العاشقین و عرصات العارفین ‪276‬‬

‫فصل پنجم‪ ،‬بخش چهارم‪ :‬سفرنامههای خارجی ‪278‬‬

‫سفرنامه ادام الئاریوس ‪278‬‬

‫سفرنامه برادران شرلی ‪278‬‬

‫سفرنامه پیترودالواله ‪279‬‬

‫‪ix‬‬
‫سفرنامه ژان شاردن ‪279‬‬

‫سفرنامه کالویخو ‪279‬‬

‫سفرنامههای ونیزیان در ایران ‪280‬‬

‫فصل پنجم‪ ،‬بخش پنجم‪ :‬معرّفی و نقد تألیفات معاصر ‪281‬‬

‫فهرست منابع و مأخذ ‪285‬‬

‫منابع تاریخی فارسی ‪286‬‬

‫منابع عقیدتی و تاریخی [فارسی و ترجمه شده] ‪291‬‬

‫دواوین اشعار ‪292‬‬

‫تذکرهها ‪292‬‬

‫کتابهای خارجی ترجمه شده ‪293‬‬

‫سفرنامههای ترجمه شده ‪294‬‬

‫منابع انگلیسی ‪295‬‬

‫مقاالت انگلیسی ‪295‬‬

‫منابع عربی ‪296‬‬

‫منابع معاصر ‪296‬‬

‫مقاالت فارسی ‪298‬‬

‫‪x‬‬
‫پیوستها پیوست یک‪ ،‬بعضی از خوابهای فضل اللّه حروفی ‪300‬‬

‫پیوست دو‪ :‬نامه فضل اللّه نعیمی از زندان به کسان خویش ‪304‬‬

‫پیوست سه‪ :‬وصیّتنامه فصل اللّه حروفی ‪305‬‬

‫پیوست چهار‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،123‬صص الف و ب ‪314‬‬

‫پیوست پنج‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،82‬ص الف ‪315‬‬

‫پیوست شش‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،90‬ص ب ‪315‬‬

‫پیوست هفت‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،81‬ص الف ‪316‬‬

‫پیوست هشت‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،44‬صص الف و ب ‪316‬‬

‫پیوست نه‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ 88‬ص ب ‪317‬‬

‫پیوست‪ ،10‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،77‬ص الف ‪318‬‬

‫پیوست‪ ،11‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،144‬صص الف و ب ‪318‬‬

‫پیوست ‪ ،12‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،166‬ص ب ‪318‬‬

‫پیوست ‪ ،13‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،148‬صص الف و ب‪ ،‬و برگ ‪ ،149‬ص الف‬


‫‪319‬‬

‫پیوست ‪ ،14‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،126‬ص ب ‪320‬‬

‫پیوست ‪ ،15‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،49‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،50‬ص الف ‪320‬‬

‫‪xi‬‬
‫پیوست ‪ ،16‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،127‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،128‬ص الف ‪320‬‬

‫پیوست ‪ ،17‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،152‬صص الف و ب ‪321‬‬

‫پیوست ‪ ،18‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،164‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،165‬ص الف ‪321‬‬

‫پیوست ‪ ،19‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،96‬ص ب‪ ،‬برگ ‪ ،97‬صص الف و ب ‪322‬‬

‫پیوست ‪ ،20‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،132‬صص الف و ب ‪323‬‬

‫پیوست ‪ ،21‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،131‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،132‬ص الف ‪323‬‬

‫پیوست ‪ ،22‬میزان‪ ،‬برگ ‪324 150‬‬

‫پیوست ‪ ،23‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،145‬صص الف و ب ‪324‬‬

‫پیوست ‪ ،24‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،115‬ص الف ‪325‬‬

‫پیوست ‪ ،25‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،124‬ص الف ‪325‬‬

‫پیوست ‪ ،26‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،125‬ص ب ‪326‬‬

‫فهرست اعالم ‪328‬‬

‫‪xii‬‬
‫تقدیر و تشکّر‬
‫خوشنویس ا را ک بس یار از ایش ا در زمین س ن خ وا ی و‬ ‫ی اد اق ای عبّ ا‬
‫سن ویسی اموختم‪ ،‬صمیما گرامی میدارم‪ .‬ایشا خود از بزرگا علم و ادب ای ن‬
‫مملکت بود ک توفیق بهرهگیری از خرمن علم توام با عمل ایشا برای اینجا‬
‫بسیار سودمن بود‪ .‬خ ایشا بیامرزاد‪.‬‬
‫از اقای مرتضی رض ا ی‪ ،‬اس تاد فرهیخت و محت رم‪ ،‬و م یر دبس تا ا تص اری در‬
‫سالهای ‪ 1350‬تا ‪ ،1355‬ک در ابت ای اغاز تحصیل علم‪ ،‬مشفقّا م را در برگرف ت‬
‫و تشویقها و تمجی ها و حمایتهای هم جا ب او در روحی م ن بس یار تیج‬
‫مثبتی داشت‪ ،‬صمیما تشکّر میکنم‪ ،‬اگر چ اکنو سالهاست ک او را ی هام‪.‬‬
‫پ نجم ابت ایی در دبس تا ا تص اری در س ال‬ ‫از خا م شکوه افزای ی معلّ م ک ال‬
‫تحصیلی ‪ 135۴-5‬یز صمیما تشکّر میکنم‪ .‬او رفتاری ب عنوا یک معلّم از خود‬
‫ارا داد ک هنوز بع از ‪ ۴5‬سال او را ب یاد دارم‪ .‬یادش ب خیر‪ .‬بسیار مشتاقم او را‬
‫دوباره ببینم و یا خبری از او داش ت باش م‪ .‬از خوا ن گا محت رم اگ ر کس ی او را‬
‫میشناس ‪ ،‬لطف کرده و ب من یا ایشا اطالع ده ‪.‬‬
‫دوّم ابت ایی در دبستا ا تصاری را در سال‬ ‫همچنین یاد خا م ابوشریف معلّم کال‬
‫تعالیم و تربیت‪،‬‬ ‫تحصیلی ‪ 1351-2‬گرامی میدارم‪ .‬ایشا با بکارگیری شیوه مناس‬
‫شوق یادگیری را در من شکوفا ساخت‪ .‬امی وارم هر کجا ک هستن سالمت باشن ‪.‬‬
‫در خاتم از تمام کسا ی ک ب حوی مستقیم یا غیرمستقیم مرا در تألیف این کت اب‬
‫یاری دادها و بن ه ام ایشا را سهوا از قلم ا اخت ام صمیما ق ردا ی می مایم‪.‬‬

‫‪xiii‬‬
‫پیشگفتار‬
‫شورش‪ ،‬جنبش‪ ،‬قیام‪ ،‬هضت‪ ،‬فتن ‪ ،‬ا قالب و طغیا امهای مختلف برای شناس ایی‬
‫امگ ار و‬ ‫و توصیف ضمنی اارامیهای اجتماعی میباشن ک بست ب زاوی دی‬
‫از‬ ‫مو‬ ‫ک رد‪ .‬چن‬ ‫احتماالً ویژگیهای خاص این جنبشها مص اق پی ا خواهن‬
‫این جنبشهای اعتراضی ک موضوع پژوهش این کتاب میباش جنبشهای حروفیّ‬
‫و قطویّ و غیره میباشن ک تقریباً ب م ّت دو ق ر از ابت ای ق ر ه م هج ری‬
‫قمری برابر با یم اوّل قر پا زدهم میالدی تا پایا یم اوّل قر ی ازدهم هج ری‬
‫قمری‪ ،‬برابر با یم اوّل قر هف هم میالدی در ایرا و هن وستا فعّال بود ‪.‬‬
‫اصوالً میدا یم ک در قرو وسطی تقریباً تمام جنبشهای شورشی ب علّ ت س یطره‬
‫جنبشهای دین ی و م هبی‬ ‫در ذهن و روا مردم ا عصر‪ ،‬در قال‬ ‫دی ن و م ه‬
‫شکل گرفت و حتّی هم اکنو یز در بسیاری از قاط خاورمیا چنین است‪.‬‬
‫در هنگام یورش تیمور لنگ ب ایرا در یم دوّم قر هشتم هجری قمری براب ر ب ا‬
‫یم دوّم قر چهاردهم میالدی‪ ،‬ب دلیل وجود عوامل متع ّد ذهن ی و عین ی ظی ر‬
‫جنگ‪ ،‬قحطی‪ ،‬فقر‪ ،‬اتوا ی مردم در تغییر یا اصالح حکومتها‪ ،‬و زمین های ق وی‬
‫موعودگرایی‪ ،‬زما برای ظهور حرکات مختلف اعتراضی با پوشش م هبی مس اع‬
‫ام دی ن و م ه‬ ‫بود‪ .‬اصوالً تمام جنبشهای اعتراضی قب ل از دورا م ر ب‬
‫صورت گرفت ک البتّ تع اد بسیار ا کی از آ ها ب ثمر رسی ه‪ ،‬و یا حتّی گ زارش‬
‫منابع تاریخی این گزارشها را مسکوت گ اردها ولیکن ش واه‬ ‫ش ه است‪ .‬اغل‬
‫بسیار بر وجود این جنبشها داللت دار ‪.‬‬
‫ش ‪.‬‬ ‫یکی از این جنبشها ب ام حروفیّ توسّط فضلاللّ عیمی استرابادی تأس ی‬
‫پای های تئوریک این فرق بر تاویل حروف قرار داشت و پیروا این جنبش ب خ ا‬
‫اعتقاد داشتن ‪ .‬فضلاللّ عیمی ب دستور تیمور لنگ کشت ش و هنگامی ک پی روا‬
‫ب‬ ‫وی شاهرخ پسر تیمور لنگ را در سال ‪ 1۴26/830‬مورد سوء قص ق رار داد‬
‫‪.‬‬ ‫سختی سرکوب ش‬
‫از درو جنبش حروفیّ ‪ ،‬فرق ای ج ی ب ام قطویّ بیرو ام ‪ .‬مبنای تئوریک ای ن‬
‫فرق بر تاویل قط قرار داشت‪ .‬از ظرگاه عقی تی‪ ،‬احتم االً ای ن جن بش فق ط ب ر‬
‫توا ایی ا سا تکّی کرده و باور داشتن ک ه یچ یروی ی ب غی ر از اراده ا س ا در‬
‫سر وشت وی مؤثر یست‪.‬‬
‫عیم ی اس ترابادی‬ ‫این جنبش توسّط محمود پسیخا ی یکی از ش اگردا فض لاللّ‬
‫ش ‪ .‬از‬ ‫و رهبر جنبش حروفیّ ‪ ،‬با ا شعاب از ا در سال ‪ 1379/800‬تأسی‬ ‫مؤس‬
‫جنبش قطویّ در دوره اوّل این جنبش ک ظاهراً با مرگ محمود پسیخا ی در س ال‬
‫‪ 1۴27/831‬پایا گرفت اطّالعات چن ا ی باقی ما ه است‪ .‬بع اً جنبش قط وی در‬
‫یک شورش هم زما با اسماعیلیا در ا ج ا در سال ‪ 1573/981‬دوباره اشکارش ‪.‬‬
‫اوّل سرکوب ش ‪.‬‬ ‫این شورش ب سختی توسّط شاه تهماس‬
‫با زدیکی هزاره دوّم [‪ 1000‬هجری قمری ‪ 1591 /‬میالدی] مردم ایرا ک ب عل ل‬
‫مختلف و از جمل قحطی در قسمتهای مختلف کشور در وضعیّت اگواری ق رار‬
‫‪ .‬س ابق بس یار ق وی ا یش های‬ ‫داشتن ‪ ،‬اامی ا ا تظار این ه بهتری را میکش ی‬
‫هزارهگرایا در ایرا ب اضاف پیشگوییهای جومی درباره روی ادهای ب زرگ در‬
‫این ه زدیک‪ ،‬م ردم را تحری ک میک رد ت ا ب جنبشه ای اعتراض ی در ا بره‬
‫‪ .‬در همین زما قطوی ا فعّالیّته ای خ ود را تش ی کرد ‪ .‬ا ه ا م ی‬ ‫بپیو‬
‫از ف وذ در‬ ‫اوّل ب اه اف خویش ا ل شو امّا او پ‬ ‫خواستن با ج ب شاهعبّا‬
‫حلق های رهبری ا ا ‪ ،‬در یک عملیات ضربتی و هماهنگ قطویا شناخت ش ه را‬
‫در شهرهای مختلف ایرا در سال ‪ 1593/1002‬دستگیر و اع ام کرد‪.‬‬
‫اطّالعات مختصری ک در منابع عصر صفوی راجع ب دوره س وم جن بش‬ ‫بر اسا‬
‫قطویّ در دست است‪ ،‬پیروا این جنبش در قرو دهم و ی ازدهم هج ری قم ری‬
‫برابر با شا زدهم و هف هم میالدی در ایرا ب سختی س رکوب ش ه و بس یاری از‬

‫‪2‬‬
‫ایشا اع ام‪ ،‬و بقیّ یز مخفی ش ه و یا ب هن وستا گریختن ‪.‬‬
‫ب ظر میرس ک مناطق روستایی و مخصوصا گیال در قسمت اعظم ا سالها ب‬
‫خاطر رفتار ستمگرا مامورا حکومت در یک اشفتگی ب زرگ بس ر م یبرد ‪ ،‬و‬
‫جنبشهای اعتراضی متع ّد در ا منطق صورت میگرفت‪ .‬قیام غریبشاه گیال ی بع‬
‫اوّل در سال ‪ 1629/1038‬از مهمترین مو این شورشهاست‪.‬‬ ‫از مرگ شاه عبّا‬
‫در این کتاب کوشی هایم ب این سؤاالت پاسخ دهیم‪:‬‬
‫زمین های اجتماعی و سیاسی جنبشهای اعتراضی در ایرا چ بود؟‬
‫زمین های اقتصادی جنبشهای اعتراضی در ایرا چ بود؟‬
‫ماهیّت و محتوا و رو ا یش ای این جنبشهای اعتراضی چ بود؟‬
‫تیموریا و صفویّ چگو با این جنبشهای اعتراضی برخورد کرد و علّ ت ای ن‬
‫وع واکنش چ بود؟‬
‫فرضیاتی در پاسخ ب این سؤاالت در برّرسیهای ابت ایی ب دست ام ک دو کت‬
‫عم ه ا ب این شرح است‪:‬‬
‫در اذه ا م ردم ای را ق ش بس یار‬ ‫‪ -1‬وجود زمین های بسیار قوی موعودگرایا‬
‫مهمّی در ج ب ا ا ب جنبشهای اعتراضی داش ت اس ت‪ .‬اعتق اداتی چ و ظه ور‬
‫اجی موعود ک جامع را‬ ‫ما و عاشره در سر هر قر و هزاره‪ ،‬ام‬ ‫مج ّد رأ‬
‫ک رد‪ ،‬جامع را ف ار از اینک در چ‬ ‫ب سوی وضعیّت ارم ا ی ه ایت خواه‬
‫ک رده و زمین را ب رای‬ ‫وضعیّت سیاسی‪ ،‬اقتصادی و اجتماعی قرار داش ت ملته‬
‫ای ن‬ ‫ظهور جنبشهای متع ّد اعتراضی اماده کرده است‪ .‬هر چن ک ب ظر میرس‬
‫فق ر و قحط ی و‬ ‫ا یش های ارما گرایا در صورت وجود شرایط امس اع ما ن‬
‫اامنی و ما ن ا ‪ ،‬بسیار مؤثرتر و سریعتر میتوا ست و میتوا ن هر جامع ای را ب‬
‫سوی اارامیهای وسیع و حاد سوق دهن ‪.‬‬
‫‪ -2‬وضعیّت ب اقتصادی مردم در برخی از قاط کشور در این دورهها‪ ،‬ایشا را ب‬

‫‪3‬‬
‫مختلف موده است‪.‬‬ ‫واکنش علی حکومت در قوال‬
‫این کتاب ب پنج فصل تقسیم ش ه است‪.‬‬
‫در فصل اوّل این کتاب ب حروفیا پرداخت ش ه‪ ،‬و ابت ا گزارشی از اوضاع سیاسی‬
‫و اجتماعی ایرا در یم دوّم قر هش تم هج ری قم ری براب ر ب ا یم دوّم ق ر‬
‫اطّالعاتی در مورد جنبش حروف ّی و رهب ر ا ‪،‬‬ ‫چهاردهم میالدی ارا ش ه و سپ‬
‫فضل اللّ عیمی استرابادی و یکی از شاخصترین افراد جنبش حروفیّ ‪ ،‬عمادال ّین‬
‫سیمی ارا ش ه است‪.‬‬
‫در فصل دوّم ب معرّفی محمود پسیخا ی و اثار او پرداخت ش ه است‪ .‬کت اب می زا‬
‫ک مهمترین اثر قطوی است مورد تحلی ل س بتاً مش روح ق رار گرفت و ک ات و‬
‫موداری در تشریح رموز کتاب میزا ارا ش ه است‪ .‬در این فصل بعضی دیگ ر از‬
‫اثار محمود پسیخا ی یز معرّفی و تحلیل ش ها ‪.‬‬
‫در فصل سوّم ب جنبش قطو ّی در فاص ل س الهای ‪ 1۴27/831‬از م رگ محم ود‬
‫اوّل در سال ‪ 1587/996‬پرداخت ش ه اس ت‪.‬‬ ‫پسیخا ی تا اغاز حکومت شاه عبّا‬
‫مقایس جنبش قطوی با جنبش صفوی و ارا تحلیلهایی در رابط با این موض وع‬
‫این فص ل‬ ‫و گزارشهایی از فعّالیّت مج ّد قطویا در طیّ این دوره از اهمّ مطال‬
‫است‪.‬‬
‫اوّل پرداخت ش ه اس ت‪.‬‬ ‫در فصل چهارم ب وضعیّت قطویا در دوره شاه عبّا‬
‫اوّل و جنبشهای اعتراض ی قطوی ا در‬ ‫اغاز هزاره دوّم قمری در دوره شاه عبّا‬
‫این دوره متأثر از هزارهگرایی در شهرهای مه مّ کش ور چ و ق زوین و اص فها و‬
‫اوّل و ی ز گزارشه ایی از‬ ‫شیراز و سرکوب ش ی قطوی ا توسّ ط ش اه عبّ ا‬
‫جنبشهای اعتراضی در گ یال و خصوص اً جن بش اعتراض ی غریبش اه [عادلش اه]‬
‫اوّل و هم چنین ش ورش دروی ش رض ا در ق زوین‬ ‫از مرگ شاه عبّا‬ ‫گیال ی پ‬
‫این فصل را تشکیل میدهن ‪.‬‬ ‫اهمّ مطال‬

‫‪4‬‬
‫منابع اصلی و دست اوّل راجع ب این موض وع‪ ،‬و ه م چن ین‬ ‫در فصل پنجم اغل‬
‫تحقیقها و تألیفاتی ک در دورا معاصر صورت گرفت معرّفی و تحلیل ش ها ‪.‬‬
‫زدیک ا ش‪ ،‬چن‬ ‫عیم ی‪ ،‬ام وی از ز ا ب‬ ‫در پیوست وصیّت ام فضلاللّ‬
‫گزارش درباره خوابهای وی‪ ،‬و بعضی از قسمتهای کتاب میزا ارا ش ه است‪.‬‬
‫ب ا عالم ت‬ ‫بای گفت ک در این کتاب موارد اضاف ش ه ب متو از سوی اینجا‬
‫کروش مشخص ش ه است‪ .‬در ضمن س عی ک ردهایم ک مع ا ی لغ ات مش کل و‬
‫کلمات و جمالت بیگا را حتّی المق ور در پی وشتها توضیح ب هیم ک البتّ‬
‫ا جام این کار در هم موارد ب الیلی برای ما ممکن بوده است‪.‬‬
‫تا چ قبول افت و چ در ظرای ‪.‬‬

‫دکتررجبعلی کاوا ی[‪]PhD‬‬


‫میشیگا ‪ 8 ،‬سپتامبر‪ 2021‬میالدی برابر‬
‫با ‪ 17‬شهریور ‪ 1۴00‬خورشی ی‬

‫‪5‬‬
6
‫فصل اوّل‪ :‬حروفیّه‪ :‬منشأء نقطویّه‬

‫‪7‬‬
‫فصل اوّل‪ ،‬بخش اوّل‪ :‬وضعیّت سیاسی و اجتماعی در دوره تیموری‬
‫«زتند باد حوادث نمیتوان دیدن ‪ /‬درین چمن که گلی بوده است یا سمنی‬
‫ببین در اینه جام نقشبندی غیب ‪ /‬که کس بیاد ندارد چنین عجب زمنی‬
‫از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت ‪ /‬عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی‬
‫به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند ‪ /‬چنین عزیز نگینی‪ ،‬بدست اهرمنی‬
‫‪1‬‬
‫مزاج دهر تبه شد در این بال حافظ ‪ /‬کجاست فکر حکیمی و رأی برهمنی»‬
‫سروده اس ت‪ .‬تامّ ل‬ ‫این اشعار را خواج مکرّم ظاهراً پیش از حمل تیمور ب فار‬
‫در این غزل‪ ،‬تصویر گویایی از زما وی را ارا میده ‪ .‬عه ی ک حکومته ای‬
‫متع ّد محلّی در واحی مختلف ایرا حکومت میکرد و جنگهای پی در پ ی در‬
‫بین این حکومتها و اشفتگیهای حاصل از ا ‪ ،‬از مشخّص ات ای ن دوره از ت اریخ‬
‫از م رگ س لطا ابوس عی در س ال ‪ 1335/736‬از آ ج ا ک وی‬ ‫ایرا اس ت‪ .‬پ‬
‫جا شینی برای خود باقی گ اشت بود حکومت ایلخا ا دچار ابساما ی عظ یم ش‬
‫و ل ا م ّعیا سلطنت از هر سو ب داعی برخاستن ‪ .‬ال اینجو در فار ‪ ،‬شیخ حس ن‬
‫کوچک چوپا ی در اذربایجا ‪ ،‬ال کرت در هرات‪ ،‬جا ی قربا در منطق یش ابور و‬
‫وکالت‪ ،‬مرعشیا در منطق ماز را ‪ ،‬ال کیا در دیلمس تا و گ یال ‪ ،‬مل وک‬ ‫طو‬
‫هرمز در واحی ساحلی جنوب ایرا و اتابکا لر در لرس تا ‪ ،‬ش یخ حس ن ب زرگ‬
‫ایلکا ی در عراق عرب‪ ،‬هواخواها طغاتیمور در جرجا و استراباد و س رب ارا در‬
‫سبزوار از جمل امرای م ّعی بود ‪ .‬جنگهای م اوم بین این حکومته ای محلّ ی‬
‫ک هیچ ک ام توا غلب هایی بر دیگرا را اشت‪ ،‬ب وخام ت اوض اع م یاف زود‪،‬‬
‫ش ه ب ود و ا چ ک از‬ ‫از حمل چنگیز ب ایرا ح اد‬ ‫وخامتی ک مشخّصا پ‬
‫میش ‪ .‬ق رت حکوم ت‬ ‫حمل مغوال جا سالم ب ر برده بود اکنو پامال حواد‬

‫ب حافظ‪ ،‬دی وا ‪ ،‬ب تص حیح و توض یح پروی ز ات ل خ ا لری‬ ‫‪ 1‬شم ال ّین محمّ شیرازی ملّق‬
‫(تهرا ‪ ،‬خوارزمی‪ )1369 ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪.953‬‬

‫‪8‬‬
‫ای ن‬ ‫مرکزی از میا رفت بود و حکومتهای محلّی جا شین ا ش ه بود ‪ .‬اغل‬
‫حکومتهای محلّی ب لحاظ ستمگری دقیقاً کپی کوچکتری از هما دول ت مقت ر‬
‫متمرکزی بود ک ق رتش از میا رفت بود‪ ،‬امّا بعضی از این حکومته ای محلّ ی‬
‫ک توسّ ط م ردم ب ا گیزهه ای‬ ‫ح ّاقلّ در اوایل کار‪ ،‬حاصل هض تهایی بود‬
‫مختلف شکل گرفت و یا پشتیبا ی ش ه بود ما ن قیام مرعش یا در ام ل و س پ‬
‫کلّ خراسا ‪.‬‬ ‫کلّ ماز را ‪ ،‬و سرب ارا در سبزوار و سپ‬
‫فساد اخالقی گسترده در این دوره از تاریخ ایرا شیوع عام داشت است‪ .‬ا چ عبی‬
‫در توصیف جنب های مختلف ز گی و عقای و رفتار مردم ا ای ن دوره اورده ب‬
‫سختی تکا دهن ه است و عمق فاجع را میرسا ‪ ،‬وی میگوی ک مردم عصر وی‬
‫مخت ار[بیاخالق ی و ب‬ ‫دیگر ب هیچ اصل اخالقی پایبن بوده و در واقع م ه‬
‫منسوخ [تقیّ ب اخالق] گردا ی ها ‪ .‬دقّت در این قطع‬ ‫اخالقی] را جا شین م ه‬
‫کوتاه از عبی زاکا ی مسا ل بسیاری را توضیح خواه داد‪:‬‬
‫«میفرمایند العدل تورّث الفالکه‪ 1 .‬خود کدام دلی ل واض تتر از ای ن ک ه پادش اهان عج‬
‫چون ضتّاک تازی و یزدجرد بزهکار که اکن ون ص در جه ن بدیش ان مشرفس ت و دیگ ر‬
‫متاخّران که از عقب رسیدند تا ظل میکردند دولت ایشان در ترّقی بود و مملک ت معم ور‪.‬‬
‫عق ل‪،‬‬ ‫چون به زمان کسری انوش یروان رس ید‪ ،‬او از رکاک ت‪ 2‬رأی و ت دبیر وزرای ن اق‬
‫شیوه عدل اختیار کرد‪ .‬در اندک زمانی کنگره های ایوانش بیفتاد و اتش کده ه ا ک ه معب د‬
‫ایشان بود بیکبار بمرد‪ ،‬و اثرشان از روی زمین متو شد‪ .‬امیرالمؤمنین مش یّد قواع د دی ن‪،‬‬
‫عمربن خطاب رضی اللّه عنه‪ 3‬که به عدل موصوف بود‪ ،‬خشت میزد و ن ان ج و میخ ورد و‬
‫گویند خرقه اش هفده من بود‪.‬‬

‫‪ 1‬ع ل باعث فالکت میشود‪.‬‬


‫‪ 2‬سستی‪.‬‬
‫‪ 3‬ک خ ا از او راضی باش ‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫معاویه به برکت ظل ‪ ،‬ملک از دست امام علی کرم اللّه وجهه‪ 1‬ببرد‪ .‬بخت النص ر ت ا دوازده‬
‫هزار پیغمب ر را در بی ت المق د بیگن اه نکش ت‪ ،‬و چن د ه زار پیغمب ر را اس یر نک رد‪ ،‬و‬
‫دستورداری نفرمود دولت او عروج نکرد و در جهان سرفراز نشد‪ .‬چنگیز خ ان ک ه ام روز‬
‫به کوری اعداء در درک اسفل مقتدا و پیش وای مغ ونن اوّل ین و اخ رین اس ت ت ا ه زاران‬
‫‪2‬‬
‫بیگناه را به تیغ بیدریغ از پای درنیاورد‪ ،‬پادشاهی روی زمین بر او مقرّر نگشت‪».‬‬
‫در این وضعیّت ملّت ک از این هم اشفتگی بجا ام ه بود و از ظلم ظالمین متع ّد‬
‫ب ستوه‪ ،‬ب د بال ی ک اجی م یگش ت ک او را ج ات ده ‪ ،‬و ای ن اجی در‬
‫چهرههای گو اگو و ب صوّر مختلف چهره مایی میکرد‪.‬‬
‫از درگیریه ای‬ ‫مقار با همین دوره در ماوراءالنهر‪ ،‬تیمور گورکا توا س ت پ‬
‫عازم اشغال ای را ش ‪ .‬در س ال‬ ‫طوال ی و خو ین بر رقبایش چیره گردد‪ .‬او سپ‬
‫از ی ک دوره‬ ‫‪ 1380/782‬وی لشکرکشی ‪ 7‬سال خود را ب ایرا اغاز م ود و پ‬
‫و‬ ‫جنگهای طوال ی خراسا و گرگا و ماز را و سیستا و افغا س تا و ف ار‬
‫ق اط ای را‬ ‫اذربایجا و کردستا را تسخیر کرد و حکومتهای محلّی را در اغل‬
‫برا اخت‪ .‬طلیع حکومت مرکزی و مقت ر مورد استقبال مردم قرار گرفت‪.‬‬
‫برای درک بهتر اوضاع ا دوره و ش ّت ابساما ی روزگار بهتر است ب این غزل از‬
‫خواج شیراز توجّ کنیم ک در ا احتماالً از ترک سمرقن ی‪ ،‬تیمور لنگ مراد ب وده‬
‫است‪:‬‬
‫«سینه مانمال دردست ای دریغا مرهمی ‪ /‬دل ز تنهایی به جان امد خدا را همدمی‬
‫چش اسایش که دارد از سپهر تیز رو ‪ /‬ساقیا جامی بمن ده تا بیاسای دمی‬
‫زیرکی را گفت این احوال بین‪ ،‬خندید وگفت ‪ /‬صعب روزی‪ ،‬بوالعجب کاری‪ ،‬پریشان عالمی‬

‫‪ 1‬خ ا او را گرامی و بزرگ دارد‪.‬‬


‫اقبال (تهرا ‪ ،‬زوّار‪ )13۴3 ،‬ص ‪.172‬‬ ‫‪ 2‬عبی زاکا ی‪ ،‬کلّیات‪ ،‬ب اهتمام پرویز اتابکی و عبّا‬

‫‪10‬‬
‫سوخت در چاه صبر‪ ،‬از بهر ان شمع چِگِل‪ /1‬شاه ترکان فارغست از حال‪ ،‬ما کور ستمی‬
‫در طریق عشق بازی‪ ،‬امن و اسایش بالست‪ /‬ریش باد ان دل که با درد تو خواهد مرهمی‬
‫اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست ‪ /‬رهروی باید جهان سوزی‪ ،‬نه خامی بیغمی‬
‫ادمی در عال خاکی نمیاید بدست ‪ /‬عالمی دیگر بباید ساخت‪ ،‬وز نو ادمی‬
‫خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهی ‪ /‬کز نسیمش بوی جوی مولیاناید همی‬
‫‪2‬‬
‫گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق‪ /‬کاندرین دریا نماید‪ ،‬هفت دریا شبنمی»‬
‫امّا حافظ اشتباه کرده بود‪ .‬این بوی جوی مولیا بود‪ .‬بلک سراغاز یک توفا مهی‬
‫بود ک میرفت بخشی از اروپا و تمام اسیا و از جمل ایرا را در وردد و از کلّ ها‬
‫منارهها بسازد‪.‬‬
‫تیمور ک مردی ب غایت سیاستم ار و بیرحم ب ود در تظ اهر ب دین اری مبالغ‬
‫میکرد‪ ،‬ولی از ریختن خو هزارا بیگناه هیچ پروا اشت‪ .‬وی در ام ای ک ب‬
‫سلطا الملک الظاهر ابوسعی گاشت خود را چنین معرّفی میکن ‪« :‬ق ل اللّه ف اطر‬
‫‪3‬‬
‫السموات وانرض عال الغیب والشهاده انت تتک بین عبادک فیما کانوا فیه یختلف ون‪.‬‬
‫بدانید ما سپاهیان خدایی و از خش وی افریده و به کسانی که غضبش را درخورن د چی ره‬
‫شده و بتال مردم ناتوان دل نسوزی و به اشک دیده گریان رحمت نی اوری ‪ .‬خ دای ریش ه‬
‫مهر از نهاد ما کنده است‪ .‬پس وای بدان که فرمان ما نپذیرد‪ .‬ما کشورها را ویران س اختی‬
‫و مردم ان را هالک در انداختی ‪ .‬بیدادها بسی کردی و فتنه و فساد ب ر روی زم ین اش کار‬
‫نمودی ‪ .‬دلهای ما چون کوه گرانست و شماره ما چون ری گ بیاب ان‪ ،‬اس بان م ا پیش رو و‬
‫نیزههای ما دلدوزند‪ ،‬کشور ما روی گزند نبیند و انکه بر ما پناه برد به روز تب اهی ننش یند‪.‬‬
‫شما نیز اگر رأی ما پسندید و فرمان ما بکار بندید‪ ،‬انچ ه ماراس ت شماراس ت‪ ،‬و انچ ه ب ر‬

‫‪ 1‬چٍگٍل ام شهری در ترکستا بوده است‪.‬‬


‫رهبر (بیجا‪ ،‬صفی علیشاه‪ )1363 ،‬ص ‪.6۴0‬‬ ‫‪ 2‬حافظ‪ ،‬دیوا غزلیات‪ ،‬ب کوشش خلیل خطی‬
‫‪ 3‬قرآ ‪ ،‬سوره الزمر ‪.۴7/39‬‬

‫‪11‬‬
‫ماست بر شماست و اگر سرباز زنید و خالف رأی ما کنید و بعصیان پای فشرید ج ز نف س‬
‫شما را سرزنش نشاید‪ .‬دژهای شما راه ما را نتواند بست و لشکریان شما لش کر م ا نیارن د‬
‫شکست‪ .‬تیر دعای شما به ه دف اجاب ت ننش یند ک ه لقم هه ای ح رام خوری د و حرم ت‬
‫مساجد ازمیان بردید‪ ،‬پس شما را بر خواری و زاری نوید باد و الیوم تجزون ع ذاب اله ون‪.‬‬
‫‪ 1‬شما مردم ما را کافر انگاشتید در حالی ک ه گناهک اری ش ما ب ر م ا کوچکس ت‪ .‬روی‬
‫زمین را از خاور تا باختر دارا شدی و بقهر انچه در ان بود بستدی ‪ .‬اینک در پاسخ این نام ه‬
‫که بر شما فرستادم بشتابید‪ ،‬زان پیش که حجاب از می ان برخی زد و تن ی از ش ما ب ر ج ای‬
‫نماند ومنادی فنا ندای نیستی بگوش رساند‪ ،‬که ه ل تت سّ م نه م ن اح دا و تس مع له‬
‫‪3‬‬
‫رکزا‪ 2‬ما سخن بانصاف راندی و گوهر این سخنان بر شما افشاندی ‪ ،‬والسالم‪».‬‬
‫با توصیفی ک تیمور از خود در این ام میکن ‪ ،‬بخوبی میتوا ب وضعیّت مردما‬
‫تحت حکومت وی پی برد‪ .‬تیمور در ام ای ب ش اه ش جاع وب ا و خشکس الی و‬
‫ویرا ی را با رکاب خویش مالزم میدا ‪ ۴ .‬وی ک غارت ممالک دیگ ر را دس تمای‬
‫خویش قرار داده بود‪ ،‬ب ایات قرا ی استناد کرده و خود را افری ه خشم خ ا دا ست‬
‫و مردم را ب گناهکاری متصّف میکن و از فساد و فتن ای ک ب ر روی زم ین راه‬
‫ا اخت صراحتاً سخن میگوی ‪ .‬ا چ ب روزگار مردم اورده هولن اکت ر از ا اس ت‬
‫ک قابل توصیف باش ‪ .‬گزارشهای متع ّد از منابع مختلف همگی از دورهای بس یار‬
‫دهشتزا حکایت میکن ‪ .‬کالویخو سفیر اسپا یا در ایرا در سفر ام اش اورده ک‬
‫‪ .‬دکّ ا ه ا‬ ‫‪ ،‬مردم ب ا س رعت بس یار مت واری میش‬ ‫هر جا تاتارا وارد میش‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬سوره اال عام ‪.9۴/6‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬سوره مریم ‪.98/19‬‬
‫المق ور فی اخبار تیمور) ترجم محمّ‬ ‫‪ 3‬ابن عربشاه‪ ،‬ز گی شگفتآور تیمور (ترجم کتاب عجای‬
‫علی جاتی(]تهرا [ ا تشارات علمی و فرهنگی‪ )1373 ،‬صص ‪.96-7‬‬
‫‪ ۴‬هما ‪ ،‬ص ‪.31‬‬

‫‪12‬‬
‫و مردما در حین گریز ب هم یگر خبر ورود ایلچ ی‪ 1‬م ی‬ ‫بسرعت بست میش‬
‫جنج ال ب راه ا اخت و بس یار ب ی‬ ‫دادها ‪ .‬تاتارا وقتی ب شهری وارد میش‬
‫رحما با مردم رفتار می مود ‪ .‬در حینی ک مردم شهرها و روستاها را ترک ک رده‬
‫و در بیغول ها مخفی میش ها ‪ ،‬دستر ج مردم توسّط سپاهیا تیمور غ ارت ش ه و‬
‫ایش ا م ورد تج اوز ق رار‬ ‫جا ایشا در معرض فنا قرار میگرفت اس ت‪ .‬امو‬
‫گرفت و صنعتگرا و هنرمن ا شا ب اجبار ب سمرقن فرستاده میش ها تا در ا جا‬
‫ب کار مشغول شو ‪ .‬بسیاری از مردم در بیابا ها ز گی میکرده و اوضاع بک ّل ی از‬
‫هم پاشی ه ش ه بوده است‪ .‬کالویخو در مورد مامورا تیم ور گ زارش داده ک در‬
‫جستجوی مردمی بوده ک بیخا ما و سرگردا در بیابا ها اواره بوده و وس یل ای‬
‫برای ز گی اشت ا ‪ .‬مردم اواره جمع اوری ش ه و ب سمرقن فرستاده میش‬
‫‪2‬‬
‫ا خطّ بیفزاین ‪.‬‬ ‫تا بر فو‬
‫از دیگری محاص ره و س را جام تس خیر‪ ،‬و مردم ا در‬ ‫شهرهای مختلف یکی پ‬
‫معرض سیل سپاهیا خو خوار تیمور قرار میگرفت ا ‪ .‬حکومتهای محلّ ی ک در‬
‫میتوا ست ا مق اومتی از خ ود‬ ‫اثر جنگهای داخلی ب ش ّت تضعیف ش ه بود‬
‫شا دهن و یکی بع از دیگری ب س ت س پاهیا تیم ور منق رض میش ها ‪ .‬در‬
‫واقع سپاهیا تیمور هر چ میخواست ا ‪ ،‬میکردها و کسی را یارای چو و چ را‬
‫در قبال ایشا بوده است‪ .‬امیر تیمور بر پی ر و ج وا و ک ودک و ز و م رد ابق اء‬
‫میکرد‪ .‬شرف ال ّین علی یزدی درباره احوال مردم یزد در ضمن محاصره و سپ‬
‫م ردم از اچ اری ب‬ ‫فتح شهر میگوی ک چو م ّت محاصره شهر ط وال ی ش‬
‫خورد مرده و مردار و هر چ غیر از ا روی اورد ‪ .‬زدی ک ب ‪ 30/000‬ف ر از‬

‫‪ 1‬سفیر‪.‬‬
‫‪ 2‬کالویخو‪ ،‬سفر ام کالویخو‪ ،‬ترجم مسعود رج یا (ته را ‪ ،‬بنگ اه ترجم و ش ر کت اب‪)1337 ،‬‬
‫صص ‪ 195‬و ‪.209‬‬

‫‪13‬‬
‫و گروهی یز ک از شهر گریخت بود ب دس ت س پاه تیم ور‬ ‫گرسنگی تلف ش‬
‫‪1‬‬
‫‪.‬‬ ‫افتاده و ع ّهای را با شمشیر کشت و ع های را سوزا‬
‫ما ب ود‪ .‬تزوک ات‬ ‫این افعال ب ست و ب امر کسی ا جام میگرفت ک مج ّد رأ‬
‫تیموری در این باره میگوی ک ‪« :‬میر سیّد شریف که از فتول علمای زمان بود‪ ،‬دری ن‬
‫باب مکتوبی به من نوشت که اتّفاق علمای خلف و سلف بر این رفت ه ک ه در س ر ه ر ص د‬
‫سال از حضرت رسالت پناه‪ ،‬اللّه تعالی ب رای رواج دی ن متمّ دی ص لّی اللّ ه علی ه و س لّ ‪،‬‬
‫مجدّدی برمیانگیزد و چون در این سر صد هشت امیر صاحب قران دین مت ین را رواج داده‬
‫اند در اقطار و امصار عال دین اسالم رواج یافته‪ ،‬ب ه تتقی ق رس ید ک ه م روّج دی ن‪ ،‬امی ر‬
‫صاحب قران است و صورت مکتوب این است که اللّه انصره من نصر دین متمّد و اخذل‬
‫من خذل دین متمّد! ‪ 2‬چون از زمان هجرت حضرت رسالت پناه الی یومنا هذا‪ 3‬هشتصد‬
‫سال گذشته و در سر هر صد سال‪ ،‬اللّه تعالی و تقد از ب رای رواج دی ن رس ول و حبی ب‬
‫خود مروّجی و مجدّدی برانگیخته که تجدید دین و ملّت ان حضرت نماید‪ ،‬التمداللّ ه ک ه‬
‫در سر صد هشت اللّه تعالی امیر صاحب قران را برانگیخته ک ه دی ن متمّ دی را در ب الد و‬
‫‪4‬‬
‫ممالک رواج دادهاند‪».‬‬
‫تیمور ک ب درستی دریافت بود با تظاهر ب دی ن داری بس یار راح تت ر م یتوا‬
‫حکومت کن ‪ ،‬ب سادات احترام فراوا میگ اشت و برای ایشا مس تمری و جی ره‬

‫‪ 1‬شرفال ّین علی یزدی‪ ،‬ظفر ام ‪ ،‬ب تصحیح و اهتمام محمّ عبّاسی (بیجا‪ ،‬بی ا‪ ،‬بیت ا) ج اوّل‪ ،‬ص‬
‫‪.562‬‬
‫را ک دین محمّ را یاری کن و خوار کن کسی ک ک دین محمّ را خ وار‬ ‫‪ 2‬خ ایا یاری کن هر ک‬
‫کن ‪.‬‬
‫‪ 3‬تا امروز‪.‬‬
‫‪۴‬‬
‫حسینی تربتی (تهرا ‪ ،‬باهتمام کتابفروشی اس ی‪)13۴2 ،‬‬ ‫اشنا ‪ ،‬تزوکات تیموری‪ ،‬ترجم ابوطال‬
‫صص ‪.181-2‬‬

‫‪14‬‬
‫تعیین میکرد‪ .‬ایشا را ب خود زدیک می مود و ب جا و مال ایشا متعرّض می‬
‫ش ‪ .‬ب علما و ا م دین اشتیاق فراوا شا م یداد و خ ود را از دوس ت ارا اه ل‬
‫بیت معرّفی کرده و ه ف خود را تقویّت دین محمّ ی اظهار موده و از دخول مال‬
‫اوقاف در خزا خود خودداری میکرد‪ .‬ظاهراً وی پیری روح ا ی داش ت ک او را‬
‫ده را وق ف ی ک باب ا ک رد ک وی را ب تص رّف‬ ‫تعلیم میداده است‪ .‬تیمور ص‬
‫‪1‬‬
‫خراسا اشارت کرده بود‪.‬‬
‫دینی م یپرداخ ت و ب حف ظ‬ ‫بنا ب بعضی از گزارشها وی دا ماً ب مطالع کت‬
‫ال ّین ب وی اج ازه روای ت‬ ‫احادیث همّت گماشت ‪ ،‬ب طوری ک موال ا ش م‬
‫الملّ‬ ‫ح یث داده بود و صحیح بخاری را از ابت ا تا ا تها از ا مّ المح ثین ش م‬
‫‪2‬‬
‫وال ّین الجزری‪ ،‬استماع موده بود‪.‬‬
‫محمّ باقر مجلسی درباره وی گفت «و ا چ ظاهر میشود امیر تیمور یز ش یع ب ود‬
‫واللّ یعلم»‪ 3‬در این زمین فوربزمنز گفت ‪« :‬ستایش او از خا ا پیامبر و شجره ام‬
‫و یز‬ ‫ساختگی او بر سنگ گورش ک وی را از س ل ام ام عل ی معرّف ی میکن‬
‫حضور شیعیا در سپاهش‪ ،‬پارهای از معاصرا او و یز گروهی از پژوهشگرا پ‬
‫از او را بر ا داشت است تا وی را پیرو تشیّع ب ا ن ‪ .‬ب احتمال بسیار زیاد ای ن ام ر‬
‫بوده برام و گ شت از‬ ‫درست یست‪ ،‬زیرا تیمور از سرزمینی ک عمیقاً سنّی م ه‬
‫ا وی پشتیبا ی از تسنّن را دستاویزی برای لشکرکشی ب ر ض ّ فرما روای ا ش یع‬
‫‪۴‬‬
‫کرده بود‪».‬‬

‫‪1‬‬
‫اشنا ‪ ،‬عالمآرای صفوی (تهرا ‪ ،‬بنیاد فرهنگ ایرا ‪ )1350 ،‬ص ‪.20‬‬
‫‪2‬‬
‫ت اور(پراگ‪ ،‬پ اگوكیک‪ )1956 ،‬ج دوّم‪ ،‬ص‬ ‫اهتم ام فل یک‬ ‫ظامال ّین ش امی‪ ،‬ظفر ام ‪ ،‬ب‬
‫‪.appendix 202‬‬
‫دا ش ک ه‬ ‫س نگی‪ ،‬س خ کتابخا‬ ‫‪ 3‬ملّا محمّ باقر مجلسی‪ ،‬ت کره اال م (بیجا‪ ،‬بی ا‪ ،‬بیت ا) چ ا‬
‫ادبیات دا شگاه تهرا ‪ ،‬ص ‪.119‬‬
‫و فرما روایی تیمور‪ ،‬ترجم منصور صفت گل (تهرا ‪ ،‬مؤسس خ مات‬ ‫‪ ۴‬فوربزمنز‪ ،‬بئاتری ‪ .‬برآم‬

‫‪15‬‬
‫همین تیمور وقتی اتّفاقا در اطراف دامغا با لشکریا خویش بوده است ب ای ل اق‬
‫چه ار ب رج از‬ ‫قویو لو حمل کرده و بسیاری از ایشا را از دم تیغ گ را ه و بع‬
‫سرهای مقتولین ساخت ب این صورت ک بین هر دو طبق گل یک طبق اس تخوا‬
‫گ اشت و سپاهیا ش هر ک را از این ایل یافتن کشت ا ‪ .‬ب ح ود ‪ 60‬ه زار ف ر‬
‫‪1‬‬
‫مقتول درین واقع اشاره ش ه است‪.‬‬
‫از ا ک ب بزرگا شهر قول داد ک در ازای پرداخ ت‬ ‫پ‬ ‫وی در محاصره سیوا‬
‫از دریاف ت ا ‪ ،‬ایش ا را در چال هایی ز ه‬ ‫سیم و زر خو ایشا را ریزد‪ ،‬پ‬
‫‪2‬‬
‫شهر را ویرا کرد‪.‬‬ ‫بگور و سپ‬
‫از ا ک مردم سر ب شورش برداشتن دستور قتل عام داد و ی ز‬ ‫در اصفها وی پ‬
‫حتّی کودکا و پیرمردا و ز ا رحم‬ ‫امر کرد ک پستا ز ا را ببر و بر هیچک‬
‫کنن ‪ ،‬و با پردگیا دراویز ‪ .‬لشکریا چنین کرد و بیش از ‪ 600/000‬ف ر کش ت‬
‫‪ .‬هرچن ک مبالغ فراوا در این امار ش ه ولیکن قطعاً خو ریزی بس یار ب وده‬ ‫ش‬
‫است‪ .‬یکی از امرای تیمور ب ظرش رسی ک گروهی از کودکا را ب باالی تپّ ای‬
‫برده‪ ،‬شای وی ب رحم ام ه دستور توقف کشتار را ب ه ‪ .‬ول ی تیم ور هم راه ب ا‬
‫خویش خ رد‪ ،‬و ب ا‬ ‫سوارا ش بر روی ا کودکا تاخت و ا ها را در زیر سمّ اس‬
‫‪3‬‬
‫خاک یکسا کرد‪.‬‬
‫اصوالً با حمل تیمور ا مق ار سق و ساما ی ک در عه ایلخ ا ی در ای را برق رار‬
‫ش ه بود بکلّی از میا رفت‪ .‬ابن عربشاه در توص یفی جا ار وض عیّت را اینگو‬
‫تصویر میکن ‪« :‬در این اثنا بسیاری نارواییه ا و س ت ها روی نم ود و اخب ار و حکای ات‬

‫فرهنگی رسا‪ )1377 ،‬ص‪.23‬‬


‫‪ 1‬کالویخو‪ ،‬ص‪.181‬‬
‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص‪.1۴1‬‬
‫‪ 3‬ابن عربشاه‪ ،‬ص‪.50‬‬

‫‪16‬‬
‫گفته شد‪ .‬ابادیها ویران و ویرانهها اب اد‪ ،‬کارکن ان برکن ار و بیگانگ ان ک ارگزار ش دند‪،‬‬
‫عزیزان ناچیز و فرومایگان عزیز گشتند‪ ،‬مباحثات با دانشمندان و مناظرات با بزرگ ان اغ از‬
‫شد‪ .‬دون همتّ ان را برداش تند و گ ران س نگانرا ف رو گذاش تند‪ ،‬دور افتادگ ان را نزدی ک و‬
‫نزدیکان را دور کردند‪ ،‬وظیفه برخی بکاستند و بر گروهی بیفزودند و از این گون ه چن دان‬
‫‪1‬‬
‫کردند که در شمار نیاید‪ ،‬و ضبط در دفتر و دیوان را نشاید»‪.‬‬
‫یا گاری احتی اج داش تن م یتوا س تن‬ ‫چاپارا تیمور اگر در مسیر خویش ب اس‬
‫یا گاری مردم را مصادره کرده و ب راه خود ادام دهن و اگر کس ی مقاوم ت‬ ‫اس‬
‫میکرد جا ش را بر سر این کار میگ اشت‪ .‬سپاهیا تیمور در مسیر لشکرکشی‪ ،‬ب‬
‫و ه ر چ را ک م ی‬ ‫مزارع و کشتزارها و باغات و خا های مردم داخل میش‬
‫خواستن جهت سیر کرد خود و دامهای خویش غارت میکرد ‪ .‬سفرای تیمور و‬
‫اهالی محلّ موظّف ب پ یرایی مفصّ ل از‬ ‫همراها وی بهر منطق ای ک میرسی‬
‫وب‬ ‫ایشا بود و در صورت ع م تمکین در زیر ضربات چوب قرار م یگرفتن‬
‫‪2‬‬
‫‪.‬‬ ‫سختی تنبی میش‬
‫ک ح افظ ک در ابت ا‬ ‫تیمور و سپاهیا ش ا چنا م ردم را از خ ود بی زار کرد‬
‫هواخواه ایشا بود‪ ،‬از تیموریا روی برگردا ه و سرود‪:‬‬
‫‪3‬‬
‫«به ترکان دل مده حافظ‪ ،‬بین ان بیوفاییها ‪ /‬که با خوارزمیان کردند ترکان سمرقندی»‬
‫در فضایی ک توصیف ش بنظر میای ک بازار تهمت و افترای ب م هبی‪ ،‬و تس وی‬
‫حسابهای شخصی در پناه برچس های الحاد و بی ینی گرم بوده باش ‪ .‬ه ر کس ی‬
‫ظاهراً میتوا ست دیگری را بجرم ب م هبی و کفر از منظر مفسّ را رس می دی ن‪ ،‬و‬
‫هم چنین عامّ مردم‪ ،‬در معرض خطر قرار ده ‪ .‬بنظر میای ک در من اطقی واقع اً‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬کالویخو‪ ،‬ص ‪.131‬‬
‫‪ 3‬قاسم غنی‪ ،‬تاریخ عصر حافظ (تهرا ‪ ،‬ا تشارات زوّار‪ )1383 ،‬پا وشت ص ‪.37۴‬‬

‫‪17‬‬
‫کفر و ب م هبی شیوع داشت است‪ .‬در امل هیچ مسج ی وجود اش ت و م ردم ا‬
‫بودها و از جمع و جماعت اثری بوده و ح ّت ی اگ ر کس ی‬ ‫والیت هم ب م ه‬
‫و تیم ور ب هم ین‬ ‫ماز میخوا ه او را ازار موده و یا حتّی ب قتل میرسا ها‬
‫‪1‬‬
‫اتّهام جماعت بسیاری از ایشا ب قتل رسا ه است‪.‬‬
‫صحیح چ بوده و ب م هبی ک ام است‪ ،‬مطلبی است ک بن ه در ا‬ ‫ای ن ک م ه‬
‫صاح ظر یستم‪ ،‬امّا این مسلّم است ک اغراض شخص ی و گروه ی و قبیل ای و‬
‫قومی قش بسیار شایا توجّهی در ا تساب ب ب م هبی داش ت و در برّرس یهای‬
‫تاریخی بای ب ش ّت احتیاط و در اه اف و اغراض واقع ی ب ازیگرا ای ن ص حن‬
‫بسیار دقّت کرد‪.‬‬
‫تیمور در سال ‪ 1۴0۴/807‬در شهر اترار درگ ش ت و امپرات وریی ک وی تأس ی‬
‫کرده بود و از مغولستا تا دریای م یترا و از استپهای روسی تا دهلی و منجمل‬
‫ایرا را در بر میگرفت‪ ،‬از هم پاشی ‪ .‬وی ک در دورا فرما روایی خویش توا س ت‬
‫بود تمام حکومتهای محلّ ی در ای را را منه م و ی ا ب اجگزار خ ویش گردا ‪،‬‬
‫ول ا‬ ‫توا ست ک بنای مستحکمی ب رای ادام س لطنت خ ویش پیری زی مای‬
‫امپراتوری وی دوام پی ا کرد و ب دو بخش تقسیم ش ‪ .‬قس متهای ش رقی یعن ی‬
‫ماوراءالنهر و گرجستا و ارمنستا ب جالل ال ّین میرا ش اه و پس را ش اب وبکر و‬
‫و ع راق‬ ‫عمر تعلق گرفت‪ .‬شاهرخ توا ست گرگ ا و سیس تا و کرم ا و ف ار‬
‫عجم را تصرّف کن ‪ .‬شاهرخ جنگهایی با ترکما ا داشت ک در ا ها پیروز بود‪ ،‬و‬
‫سرا جام جها شاه در اذربایجا یز س ر اطاع ت در براب ر ش اهرخ ف رود اورد‪ .‬امّ ا‬
‫میرا شاه ب دست قراقویو لوها کشت ش ‪ .‬در فضای بع از تیمور مج ّدا جنگه ای‬
‫داخلی احیاء‪ ،‬و باعث پریشا روزی بیش از پیش مردم گشت‪.‬‬

‫‪ 1‬یزدی‪ ،‬صص ‪ ۴10‬و ‪.۴13‬‬

‫‪18‬‬
‫فصل اوّل‪ ،‬بخش دوّم‪ ،‬قسمت اوّل‪ :‬پیدایش جنبش حروفیّه‬
‫«به همه روزگار خارجیان بودهاند‪ ،‬از روزگار ادم علیهالسّالم تا اکنون خروجه ا ک ردهان د‬
‫در هر کشوری که در جهان است بر پادشاهان و بر پیغامبران علیه الس الم‪ .‬ه یچ گروه ی‬
‫شومتر و نگونسارتر و بدفعلتر از این قوم نیند که از پس دیوارها به این مملکت میس گالند‬
‫و فساد دین میجویند و گوش به اوازه نهادهاند و چش بر چش زدگ ی‪ .‬اکن ون اگ ر نع و‬
‫باللّه هیچ گونه این دولت قاهره را اسمانی اسیبی رسد‪ ،‬این سگان از نهفتها بیرون این د و‬
‫برین دولت خروج کنند و دعوی شیعت کنند و قوّت و مدد ایشان بیشتر از روافض و خ رم‬
‫دینان باشند و هر چه ممکن گردد از شر و فساد و قتل و بدعت هیچ ب اقی نگذارن د‪ .‬بق ول‬
‫دعوی مسلمانی کنند ولکن به معنی فعل کافران دارند‪ .‬باطن ایشان بر خالف ظاهر باشد و‬
‫قول بخالف عمل‪ .‬و دین متمّد را علیه السّالم ه یچ دش منی بتّ ر از ایش ان نیس ت و مل ک‬
‫‪1‬‬
‫خداوند را هیچ خصمی از ایشان شومتر نیست‪».‬‬
‫ا چ در این بخش ب ا خواهیم پرداخت جنبش حروف ّی اس ت‪ .‬گار ه کوش ش‬
‫خواه کرد در برّرسی جریا حروفیّ و قطویّ این موضوع را از دی گاه مخ الفین‬
‫و موافقین مورد برّرسی قرار ده ‪.‬‬
‫«ما هیچ نهای و جمله مایی ‪ /‬گاهی چو سگی و گه همایی‬
‫انها که طلب کار خدائید‪ ،‬خدائید‪ /‬برون ز شما نیست‪ ،‬شمائید شمائید‬
‫در خانه نشینید‪ ،‬مگردید به هر سو ‪ /‬زیرا که شما خانه‪ ،‬و ه خانه خدائید‬
‫چیزی که نگردید گ از بهر چه جوئید‪ /‬ور در طلب گ شدهای بهر چرائید‬

‫‪ 1‬خواج ظامالملک توسی‪ ،‬سیرالملوک (سیاست ام )‪ ،‬ب اهتمام هی وبرت دارک (] ته را [‪ ،‬علم ی و‬
‫فرهنگی‪ )1372 ،‬ص‪.255‬‬

‫‪19‬‬
‫‪1‬‬
‫اسمید و حروفید و کالمید و کتابید‪ /‬جبرییل امینید و رسونن شمائید»‬
‫در روزگارا گ اشت و حال در جاهایی از کره خاکی خواصّ و ب پیروی از ایش ا‬
‫عوام‪ ،‬فوای ی را برای حروف بر شمردها و معتق بودها ک دا س تن رم وز ای ن‬
‫و‬ ‫حروف و کلمات ب ا سا توا ایی شگفتاوری م یبخش ‪ .‬در ادی ا و م اه‬
‫فرق مختلف‪ ،‬مباحث مختلفی راجع ب خواص حروف و قط و کلم در میا بوده‬
‫ا بر قط و خط قرار دارد و یز علم جفر و عل م اع اد‬ ‫است‪ .‬علم رمل ک اسا‬
‫مو هایی از تالش بشر برای پی برد ب اسرار هفت در دل ح روف ب وده اس ت‪.‬‬
‫اراء متفاوت در میا علمای مسلمین بر سر مع ا ی ح روف مقطع ق را ش اه ی‬
‫دیگر برای اهمّیّت حرف و کلم در میا جوامع بشری است‪.‬‬
‫ا جیل چنین اغاز ش ه است‪« :‬در ابتدا کلمه بود و کلمه هم ان در ابت دا ن زد خ دا ب ود و‬
‫همه چیز بواسطه او افریده شده و بغیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت‪ .‬در او حی ات‬
‫‪2‬‬
‫بود و حیات نور انسان بود‪».‬‬
‫وداها در زد هن وا دارای ق رت اسما ی بخاطر کلمات و حروفشا میباشن ‪ .‬ابن‬
‫خل و ‪ ،‬دا ش اسرار حروف یا سیمیا را دا شی میدا ک در میا غلّ ات متص وّف‬
‫و تس لّط و تص رّف در ع الم‬ ‫شکل گرفت و ایشا متمایل ب کشف حج اب ح‬
‫و پن ارهای خویش را در این باره در کتبی گرد اورد و گما برد‬ ‫عناصر ش‬
‫ک «مظاهر کمال اسماء ارواح افالک و ستارگان است و طبایع و اسرار حروف در اس ماء‬
‫ساری است و بنابراین طبایع و اسرار مزبور بر حسب همین نظام در کائنات جری ان دارد و‬
‫کائنات از اغاز نخستین ابداع در مراحل خود انتقال مییابند و اسرار خویش را اش کار م ی‬
‫س ازند و ب دین س بب دان ش اس رار ح روف بوج ود ام ده اس ت‪ ،‬و ان از ش عب عل وم‬

‫‪ 1‬راو ی‪ ،‬مرتضی‪ .‬تاریخ اجتماعی ایرا ‪ :‬فرق های م هبی در ایرا (استکهلم سو ‪ ،‬آرش‪ )1997 ،‬ج‬
‫هم‪ ،‬ص ‪ ۴1‬ب قل از موال ا جاللال ّین رومی‪.‬‬
‫‪ 2‬ا جیل یوحنا‪ ،‬فصل اوّل‪.‬‬

‫‪20‬‬
‫سیمیاست‪ 1».‬ابن خل و میگوی ک بنظر بو ی و ابن عربی دا ش اس رار ح روف‬
‫«عبارت از تصرّف کردن نفو ربّانی در عال طبیع ت بس یاری اس ماء حس نی و کلم ات‬
‫طب ایع ا ا‬ ‫الهی است که از حروف ناشی میش وند‪ 2».‬گروهی حروف را ب ر حس‬
‫تقسیم کردها ‪« :‬اتشی و هوایی و ابی و خاکی‪...‬الف به اتش و ب به ه وا و ج ب ه اب و د‬
‫به خاک اختصاص یافته است و بهمین ترتیب ب از پ ی در پ ی ح روف را ب ه عناص ر تقس ی‬
‫میکنی تا پایان پذیرند و بنابراین برای عنصر اتش هفت ح رف ال ف‪ ،‬ه ا‪ ،‬ط اء‪ ،‬م ی ‪ ،‬ف ا‪،‬‬
‫شین و ال و برای عنصر هوا نیز هفت حرف‪ :‬ب ا‪ ،‬واو‪ ،‬ی ا‪ ،‬ن ون‪ ،‬ت ا‪ ،‬ض اد و ظ اء و ب رای‬
‫عنصر اب ه هفت حرف‪ :‬جی ‪ ،‬زا‪ ،‬کاف‪ ،‬سین‪ ،‬قاف‪ ،‬تا و ظا‪ .‬و برای عنص ر خ اک نی ز‬
‫هفت حرف‪ :‬دال‪ ،‬حاء‪ ،‬نم‪ ،‬عین‪ ،‬راء‪ ،‬خاء و غین تعیین کردهاند‪...‬و حروف اتش ی را ب ه‬
‫دفع بیماریهای سرد (بارد) و دو چندان کردن قوه ح رارت‪...‬و ح روف اب ی را نی ز ب رای‬
‫دفع بیماریهای گرم از قبیل تبها‪ 3»...‬در ظر گرفت ا ‪ .‬ابن خل و گفت ک برخ ی‬
‫خواص حروف را در سبت ع دی ایشا دا ست ا ‪« :‬زیرا حروف ابجد چ ه از لت ا‬
‫وضع و چه از نظر طبیعت بر اعدادی دنلت میکنند که معمونً به انها اختصاص یافت هان د‬
‫و از این رو بخاطر تناسب اعداد میان حروف نیز تناسب مستقلی وجود دارد‪ 4».‬وی دانستن‬
‫سرّ تناسب بین این حروف را دشوار و ان را از امور وقی و کشفی میداند ولی خاطر نشان‬
‫میسازد که نباید گمان برد که این امور با «تص رّف اه ل طلس مات یکس ان اس ت‪...‬بلکه‬
‫تصرّف از طریق حروف و اسماء در عال طبیعت‪...‬بوسیله بسیاری از انان [صوفیان] از راه‬

‫پ روین گناب ادی ([ته را ] علم ی و‬ ‫‪ 1‬عب الرحما ابن خل و ‪ ،‬مق ّم اب ن خل و ‪ ،‬ترجم محمّ‬
‫فرهنگی‪ )1375 ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.1053‬‬
‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.105۴‬‬
‫‪ 3‬هما ‪ ،‬صص ‪.105۴-5‬‬
‫‪ ۴‬هما ‪ ،‬ص ‪.1055‬‬

‫‪21‬‬
‫‪1‬‬
‫تواتر به ثبوت رسیده است‪».‬‬
‫تا اینجا مشخّص ش ک اعتقاد ب خواص حروف چیز تازهای بوده و یست‪.‬‬
‫جریا حروفیّ در قر هشتم یز با ا ّتکاء ب همین تاویالت و تعبیرات از حروف‬
‫بوجود ام ‪ .‬بنا ب روایت هلموت ریتر از کتاب خوابنام یا ومنام تألیف شاگرد‬
‫فضل ال ّل ‪ ،‬موسوم ب صراللّ حسن علی بن مج ال بن حسن افجی‪ ،‬فضل پسر‬
‫قاضی القضاه استراباد بوده‪ ،‬و پ رش هنگامی ک وی هنوز کودکی بیش بوده‬
‫درگ شت است‪ .‬در سنین رش عالق زیادی ب طاعات و عبادات در او هوی ا گشت‬
‫و قبل از سنین بلو روزهداری میکرده و «حزم فوقالعادّه در خوردن غذا نشان می‬
‫حاللخور وی یز بهمین مناسبت بوده است‪ 3 .‬یک روز هنگامی ک از‬ ‫داد‪ 2».‬لق‬
‫دارالقضا باز میگشت این بیت از موال ا را بصورت اوازی میشنود‪:‬‬
‫‪4‬‬
‫«از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری‪ /‬در گور کجا گنجی‪ ،‬چون نور خدا داری»‬
‫توب‬ ‫این بیت در فضل اللّ مؤثر افتاده و وی در معنی ا مس تغرق ش ه و س پ‬
‫کرده ب طاعت و عبادت میپردازد‪ .‬ذکر الال اال اللّ را ورد زب ا م یس ازد‪ .‬از ای ن‬
‫ا کت اب وم ام (خ واب‬ ‫مرحل خواب دی های وی شروع ش ه ک بر اسا‬
‫ام ) تألیف ش ه است‪ .‬وی خوابهای دوستا ش را ی ز تعبی ر م ی م وده اس ت و‬
‫«صفا تام در ب اطن»‪ 5‬برای وی حاصل ش ه است‪ .‬امّا پرداختن ب امور د ی وی وی را‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬صص ‪.1055-6‬‬


‫ق ل از‬ ‫(بیج ا‪ ،‬بی ا‪ ،‬بیت ا) ص ‪ 21‬ب‬ ‫‪ 2‬ریتر‪ ،‬هلموت‪ .‬آغاز فرق حروفیّ ‪ ،‬ترجم حش مت موی‬
‫ومنام ‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫‪Bausani, A. Hurufiyya, Encyclopedia of Islam, New ed, vol. 3, p. 600.‬‬
‫‪۴‬ریتر‪ ،‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 5‬هما ‪ ،‬ص ‪.22‬‬

‫‪22‬‬
‫دچار تفرق خاطر کرده و هر بار د یا در هیأت «عروسی اراس ته» ‪ 1‬در زد وی ظ اهر‬
‫وس را جام‬ ‫گشت و خواها مواصلت با وی میشود‪ .‬او تقوای بیش تر پیش میکن‬
‫د یا برای وی بیارزش میگردد‪ .‬امّا هنوز از قی تعلّقات وابستگا و خ م خ ویش‬
‫ازاد میتوا بود‪ .‬اضطراب او را وا میداشت ک ش ها ب گورستا ی در کنار ش هر‬
‫برود و ب مناجات بپردازد‪ .‬در سنین ‪18‬یا ‪ 19‬سالگی در خارج شهر جام خود را با‬
‫یکی از شبا هایش تعویض موده و یکسره پیاده تا اصفها راه پیمود‪ .‬از این پی اده‬
‫روی ر جور ش و چهار ماه در کاروا سرای بازار کارد سازا استراحت کرد تا التیام‬
‫یافت‪ .‬خواب دی ک خرسی او را گرفت ‪ ،‬و س بار چرخا ه بود‪ .‬روز بع هنگ امی‬
‫ک ب کنار زاین ه رود برای تفرّج رفت بود گروهی از درویشا س ر رس ی ه و او ب ا‬
‫از‬ ‫‪ .‬درویشا سفرهای چرمی گس ترد و پ‬ ‫ابی رسی‬ ‫ایشا همراه ش ‪ .‬ب ل‬
‫خورد طعام ب موسیقی و رقص پرداختن و فضل تماشا میکرد‪ .‬یکی از درویشا‬
‫پیش دی ه بود‪.‬‬ ‫او را گرفت و س بار چرخا ه و این تعبیر خوابی بود ک فضل ش‬
‫‪2‬‬

‫وی را از اهل ب عت و ملح دا ست ک بقوت الیم وت‬ ‫امّا میرزا محمّ علی م ّر‬
‫مرقّع‪ 3‬روزگار میگ را ه و بسیار تنگ معیشت و کثیف الظّاهر ب وده‪ ،‬و ب ا‬ ‫و لبا‬
‫‪۴‬‬
‫تبریزی از وی یاد کرده است‪.‬‬ ‫لق‬
‫در مورد تاریخ تولّ و ز گی وی محمّ علی تربیت میگوی ‪« :‬شاه فضل اللّ اب ن‬
‫طریق حروفیهاس ت‪.‬‬ ‫ابی محمّ تبریزی عیمی از معاریف قر هشتم بوده‪ ،‬مؤس‬
‫از‬ ‫دو سال بع از مرد حاجی بکتاش ولی در تاریخ ‪ 1339/7۴0‬تولّ یافت و پ‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬وصل دار‪.‬‬
‫‪ ۴‬م ّر ‪ ،‬میرزا محمّ علی‪ .‬ریحا االدب )تبریز‪ ،‬چاپخا شفق‪ ،‬بیتا( ج ششم‪ ،‬ص ‪.218‬‬

‫‪23‬‬
‫‪2‬‬
‫معیشت می م وده اس ت‪" .‬‬ ‫بلو ب سنّ رش طاقی دوز‪ 1‬ش ه و از ا حرف کس‬
‫اص فها و در‬ ‫و م ّتی س یاحت و گ ردش ش روع ک رده و در ‪ 1369/771‬ب‬
‫‪ 1373/775‬ب مکّ معظّم تشرف حاصل موده‪ ،‬و در ‪ 1386/788‬ب ش ر و تعم یم‬
‫بوده‪ ،‬جاودا ام‬ ‫عقای خود پرداخت و در ‪ 1393/769‬ک در شهر شروا محبو‬
‫‪3‬‬
‫را تألیف موده است‪.‬‬
‫ارد‪ .‬رض ا قلیخ ا‬ ‫در مورد محلّ تولّ وی اتّفاق اراء در می ا م ورّخین وج ود‬
‫ه ایت بر خالف تربیّت و م ّر ‪ ،‬وی را مشه ی می ام و چنین معرّفی میکن ‪:‬‬
‫«نعیمی مشهدی قد ّ سرّه اس ان جناب شاه فضل و از سادات صتیح النّس ب ب وده عل وم‬
‫ص وری و معن وی را جم ع نم وده و ج اودان کبی ر و ج اودان ص غیر از تص انیف مرم وزه‬
‫‪4‬‬
‫اوست»‬
‫ارد‪ .‬هلم وت ریت ر در‬ ‫امّا در مورد سیادت فضل اللّ عیمی ظاهراً مشکلی وجود‬
‫مورد سیادت وی چن ین گفت ک ‪« :‬در خص وص نس ب وی‪« :‬نس ب نام ه حض رت ]‬
‫صاحب تاویل] موجود در یک نسخه خطی دیگر از رساله میر فاضلی یعنی نسخه مجموع ه‬
‫عل ی امی ری فارس ی ش ماره ‪ 1039‬ورق ‪ 80b‬چن ین اورده اس ت‪« :‬فض ل اللّ ه ب ن س یّد‬
‫بهاءالدّین حسن بن سیّد متمّد الیمانی علی بن سیّد حسین بن سیّد متمّ د ب ن س یّد هاش‬
‫بن سیّد حسن بن سیّد علی بن هاش بن سیّد متمّدبن سیّد جعفربن امام موسی کاظ علی ه‬
‫السّالم بن امام جعفر علیهالسّالم بن امام متمّد باقر علیهالسالم بن زین العابدین علیهالسّ الم‬

‫‪ 1‬لغت ام دهخ ا‪ :‬وعی کاله بلن مخروط‪.‬‬


‫‪2‬‬
‫‪Bausani, A. ibid.‬‬

‫‪ 3‬تربیّت‪ ،‬محمّ علی‪ .‬دا شمن ا آذربایجا (تهرا ‪ ،‬مطبع مجل ‪ )131۴،‬ص‪.173‬‬
‫‪ ۴‬ه ایت‪ ،‬رضاقلیخا ‪ .‬ت کره المحقّقین موسوم ب ریاض العارفین (تهرا ‪ ،‬کتابخا مه یّ ‪ )1316 ،‬ص‬
‫‪.261‬‬

‫‪24‬‬
‫‪1‬‬
‫ابن امام حسین علیهالسّالم بن امام علی بن ابی طالب»‬
‫‪2‬‬
‫گلپینارلی یز در مورد سیادت فضل اللّ همین عقی ه را دارد‪.‬‬
‫امّا صادق کیا در یک برّرسی تطبیقی در واكه ام گرگا ی چنین اظهار داش ت اس ت‬
‫ک ‪« :‬رضا قلیخان فضل را مشهدی دانسته و ابن حجر و شمس الدّین سامی و تربیّت وی را‬
‫تبریزی خواندهاند و این هر دو درست نیست زیرا او خود را در نومنامه (ورق ‪ )412‬فض ل‬
‫استرابادی میخواند و نیز از این کت اب پیداس ت ک ه او در اس تراباد میزیس ته و ه چن ین‬
‫نویسندگان ایرانی که نزدی ک بروزگ ار او میزیس تند وی را اس ترابادی خوان دهان د و اس تق‬
‫افندی در کتاب کاشف انسرار که از حروفیّه و فضل اگاهیه ای گرانبه ا م یده د مانن د‬
‫مقریزی و حاجی خلیفه ( ی ل عرش نامه) او را اس ترابادی میدان د و س ه کت اب فض ل نی ز‬
‫بگویشی است که با گویش ا ری شهر تبری ز بس یار ف رق دارد و ان گ ویش در نوش تههای‬
‫‪3‬‬
‫حروفیّه بنام استرابادی خوانده شد‪».‬‬
‫در بازگشت ب تبریز رف ت و‬ ‫از اصفها ب سوی مکّ حرکت کرد‪ .‬سپ‬ ‫فضل پ‬
‫ب خوارزم‪ ،‬بع از چن ی ب سمیرم رفت و بعلّ ت س رمای زمس تا و بس ت‬ ‫سپ‬
‫راهها در ا جا منزل کرد‪ .‬در اینجا یز کماکا ب روزهداری و عب ادت و اطع ام‬ ‫ش‬
‫از چن‬ ‫برفها قص سفر مج ّد ک رد‪ .‬بع‬ ‫از اب ش‬ ‫درویشا مشغول بود‪ .‬پ‬
‫روز راه پیمایی در خواب ص ایی شنی ک ب او دستور م یداد برگ ردد و بنگ رد و‬
‫امام هشتم شیعیا را دی ک در جلوی روی وی ایستاده و اوازی این شعر را‬ ‫سپ‬
‫میخوا ‪:‬‬

‫‪ 1‬ریتر‪ ،‬ص ‪.20‬‬


‫‪2‬‬
‫‪Golpinarli, A. "Fadlallah Huruffi", Encyclopedia of Islam, New ed, vol. 2, p.‬‬
‫‪733.‬‬
‫‪ 3‬کیا‪ ،‬صادق‪ .‬واكه ام گرگا ی (تهرا ‪ ،‬ا تشارات دا شگاه تهرا ‪ )1330 ،‬ص ‪.29‬‬

‫‪25‬‬
‫‪1‬‬
‫«هر که او نام کسی یافت از این درگاه مییافت ‪ /‬ای برادر کس او باش و میندیش از کسی»‬
‫‪2‬‬
‫وی در این هنگام چهل سال بوده است‪.‬‬

‫‪ 1‬ریتر‪ ،‬ص ‪.23‬‬

‫‪2‬‬
‫& ‪Amirarjomand, Said. The Shadow of God and the Hidden Imam (Chicago‬‬
‫‪London, The University of Chicago Press, 1984) p. 72.‬‬

‫‪26‬‬
‫فصل اوّل‪ ،‬بخش دوّم‪ ،‬قسمت دوّم‪ :‬خوابهای فضلاللّه نعیمی‬
‫ز هداری‬ ‫ب مشه رفت و در ا جا مقیم ش و ب دعا و زیارت و ش‬ ‫وی سپ‬
‫از ا بخوارزم رف ت‪ ،‬م ّتی بعب ادت مش غول‬ ‫پرداخت‪ .‬دوباره ب مکّ رفت و پ‬
‫دع وت‬ ‫ا ه ا خ ود را ص اح‬ ‫ش ‪ .‬در این شهر س خواب دی ک وی بر اس ا‬
‫دا ست‪ .‬در خواب اوّل حضرت مسیح در حمام بر وی وارد ش ‪ ،‬و ش یوخ مخل ص‬
‫بس طامی و س هل‬ ‫و ریاکار اسالم را ب وی شناسا ‪ .‬وی ام ابراهیم ادهم و بایزی‬
‫ب یاد داشت‪ .‬در خ واب دیگ ری س لیما از‬ ‫از بی ار ش‬ ‫تستری و بهلول را پ‬
‫ب‬ ‫وسپ‬ ‫رفتار قاضی تاج ال ّین ک میدا یم ک بوده است از فض ل م یپرس‬
‫ه ه دستور میده تا قاضی تاج ال ّین را ک بص ورت زا س یاه درام ه اس ت‬
‫اورده و بکشن ‪ .‬چن روز بع وی در خواب میبین ک ستارهای درش ت از س مت‬
‫مشرق بر ام و و در چشم او افروخت‪ .‬از فضل در مورد چگو گی س تاره پرس ی ه‬
‫ش و وی اظهار بیاطّالعی کرد‪ .‬اوازی ب او گفت این ستاره هر چن قر ی ک ب ار‬
‫و م یتوا س ت‬ ‫اواز مرغ ا را م یفهمی‬ ‫ظهور میکن ‪ .‬فضل وقتی ک بی ار ش‬
‫‪1‬‬
‫خوابها را تعبیر کن ‪.‬‬
‫کمی تامّل در این س خواب میتوا بخوبی تمایالت درو ی و خواس تها و ج اه‬
‫طلبیها و مواردی دیگر از درو یات فضل را ب م ا بنمایا ‪ .‬فض ل در خ واب اوّل‬
‫مسیح را میبین ک یکی از القاب او کلم اللّ ب ود‪ .‬خ ود فض ل در وص ف کلم‬
‫چنین گفت ‪« :‬مسیح در اغاز انجیل میگوید‪ :‬اوّل چیزی که از اسمان نازل ش د کلم ه ب ود‬
‫من کلمه هست ‪...‬معنی ان چنین است‪ :‬کلمهای که خداوند با ادم و پیامبران گفت ان کلم ه‬
‫در میان خدا و پیمبران من بودم‪ .‬بنگر‪ ،‬چ ه پای هایس ت ک ه ت و را از ان به رهای نیس ت‪ .‬در‬
‫انجیل امده است کلمه اللّه که همان مسیح باشد در بدن مری باکره فرود امد و گوشتمن د‬

‫‪ 1‬ریتر‪ ،‬صص ‪.23-۴‬‬

‫‪27‬‬
‫شد‪ .‬یعنی بدون پدر صورت ادم را گرفت‪ .‬اینک ای مسیتی اگاه باش که روح پاک‪ ،‬کلمه‬
‫پاک چرا در کسوت ادم در امد و گوشتمند شد‪ ،‬و فایده ان چه بود و چرا دوب اره رف ت و‬
‫ک در کت اب می زا ‪،‬‬ ‫خ واهیم دی‬ ‫چرا دوباره خواهد ام د‪...‬الخ»‪ 1‬ما در فصل بع‬
‫ب اس تراباد‬ ‫محمود پسیخا ی‪ ،‬فضل اللّ را هما عیسی میدا ک از بیتالمق ّ‬
‫ج ی حلول ک رده اس ت‪ .‬فض ل در ض میر اخوداگ اه و ی ا ش ای‬ ‫ام ه و در ب‬
‫دعوت است‪.‬‬ ‫خوداگاه خویش‪ ،‬خود را عیسی میپن ارد ک صاح‬
‫در خواب دوّم باز تناسخ ب صورتی یرومن جلوهگری میکن ‪ .‬ما در ادبیات قطوی‬
‫تناس خ بن ا‬ ‫یز ب مسأل تناسخ بسیار برمیخوریم و اصوالً کیش قطوی ب ر اس ا‬
‫گ اشت ش ه است‪.‬‬
‫در اینجا قاضی تاج ال ّین بصورت زا سیاهی درام ه‪ ،‬و این هما تناس خی اس ت‬
‫ک محمود تعلیم میداده و میشود ردّ پای تعالیم او را درین خوابهای فضل پی ا‬
‫کرد‪ ،‬و اگر سمبل سلیما پیامبر هما مفهومی را برای فضل اللّ داش ت اس ت ک‬
‫برای گار ه دارد‪ ،‬میتوا گفت ک میل ب در دستگیری ق رت بس یار در فض ل‬
‫ق رتمن بوده است‪ .‬میدا یم ک سلیما از پیامبرا با ق رت و عظم ت و ش وکت‬
‫تحت فرما‬ ‫روایات م هبی دیو و دد و حیوا و جنّ و ا‬ ‫فراوا بوده و براسا‬
‫وی بودها ‪ .‬و وقتی ک سلیما حتّی ب و درخواست فض ل کس ی را بخ اطر وی‬
‫میکش ‪ ،‬در واقع تمایل فضل ب داشتن س ر رش ت کاره ا در دس ت خ ود اش کار‬
‫میشود و یا داشتن ا مقام و احترام ک صاحبا ق رت گوش بفرما وی باشن ‪.‬‬
‫در خواب سوّم ا یش های هزاره گرایی و ص ه گرایی با وضوح تمام م یدرخش ن‬
‫و این خوابها در استا ص ه هم هجری قمری در مخیّل فضل شکل گرفت ا ‪.‬‬
‫از این ماجرا فضل شروع ب تعبیر خ واب م ود و ص حّت تع ابیر خ واب وی‬ ‫پ‬
‫اشخاصی را ب پیروی از او متمایل کرد‪ .‬خست بازرگا ی موس وم ب س یّ محمّ‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص ‪ 1۴‬ب قل از جاودا ام سخ چودی ‪.300 b‬‬

‫‪28‬‬
‫‪.‬‬ ‫از پی روا وی ش‬ ‫ا وا و دیگری درویش علی و فر سوّم درویشی بنام بایزی‬
‫ب اص فها‬ ‫فضل از خوارزم ب سوی خراسا رفت و درا جا مری ا ی یافت و سپ‬
‫رفت و در مسج طقچی مقیم گشت [سال ‪ ]1370/772‬و در همین جا بود ک ب ر‬
‫شمار مری ا او افزوده ش ‪ .‬معینال ّین شهرستا ی‪ ،‬موال ا معین ال ّین‪ ،‬موال ا محمّ‬
‫از اهالی کهگیلوی ‪ ،‬شیخ علی بن شیخ ورال ّین طهرا ی اهنگرا ی‪ ،‬موال ا عالءال ّین‬
‫رجایی و صراللّ افجی ویسن ه خوابنام ‪ 1‬جزء مری ا وی بود ‪.‬‬
‫هلموت ریتر ب قل از صراللّ افجی در خوابنام میگوی ک ک ار فض ل اللّ در‬
‫زد وی‬ ‫اصفها باال گرفت و مردم از سحرگاها برای تاویل خوابهای خویش ب‬
‫‪ ،‬و حتّی فضل بر روی علماء یز تأثیر مثبت داشت اس ت‪ .‬وی و ی ارا ش از‬ ‫میام‬
‫و شغلش ا کاله وزی ب ود‪ .‬چی زی را‬ ‫محصول عمل خ ویش ارت زاق میکرد‬
‫می‬ ‫برایگا از کسی میپ یرفتن و حتّی پول هیزم اتشی را ک از ا وا م یگرفتن‬
‫پرداختن و در بالد ب راستی معروف بود و ب حالل خوری شهرت داشتن ‪ .‬روزه‬
‫باهم‬ ‫ز هداری و ذکر‪ ،‬جزء عبادات ایش ا ب ود‪ .‬برادرا‬ ‫م ام میگرفتن و ش‬
‫و غیبت میکرد و بینوایا را مینواختن ‪ .‬فض ل‬ ‫میزیستن و شهوت میورزی‬
‫اشنایی داش ت‪ .‬او احک ام‬ ‫اللّ با تورات و ا جیل و زبور و سخنا علی ابن ابیطال‬
‫را کامالً و ب ّقت رعایت میکرد‪ .‬و در مقابل قض ای اله ی تس لیم ب ود‪ .‬مش قّات را‬
‫ب و گل گ اری تحمّل میکرد و عه شکن بود و ب پیم ا خ ویش وف ادار ب ود‪.‬‬
‫پیوست در حال مراقب و هوشیاری بود و غافل میش ‪ .‬فضل اللّ س بت ب کس ی‬
‫‪2‬‬
‫کین میورزی و از محرّمات اجتناب میورزی ‪.‬‬
‫اردبیلی ک متعلّق ب دوره بع از فضل اللّ عیمی است‬ ‫امّا در اثر منسوب ب مق ّ‬
‫رؤیاه ا اب راز ش ه‪« :‬سالوس یها در پ یش گیرن د و‬ ‫ظر خوشی سبت ب این گو‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص ‪.25‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.26‬‬

‫‪29‬‬
‫خوابها در تعریف خود سازند و سخنان پا در هوا گویند چنانکه س فیهان گم ان برن د ک ه‬
‫مگر از وحی تکلّ میکنند و از غیب خبر میدهند و معجزات از خ ود وا گوین د و دعواه ا‬
‫کنند مانند انکه فالن را زدی و فالن را شفا دادی و فالن را ب ه منص ب س انیدی و ف الن را‬
‫‪1‬‬
‫غنی کردی و با این روش مردم سفیه را بدام کشند و گرفتار مکر خود گردانند‪».‬‬
‫بر خالف اردبیلی‪ ،‬تقی ال ّین اوح ی با لحنی کامالً مثب ت از وی ی اد میکن ‪ ،‬ه ر‬
‫ارد‪ .‬وی فض ل را «نع ی جنّ ت‬ ‫چن ک سبت ب هم پی روا وی ظ ر خوش ی‬
‫و ب ر ای ن ب اور اس ت ک وی در م ار‬ ‫جاودانی و نفته فردو زندگانی»‪ 2‬میدا‬
‫کمال‪.‬‬ ‫بوده است‪ ،‬و صاح‬
‫ا میتوا ب تحلیل شخصیّت فضل پرداخت‪،‬‬ ‫یکی از مهمترین منابعی ک بر اسا‬
‫خوابهای وی است ک ما البّت در اینجا در ص د تحلیل هم ا ها یستیم‪ .‬ول ی ب‬
‫عنوا مو چن خواب دیگر وی را ذکر خواهیم کرد‪ .‬این خوابها توسّط ص ادق‬
‫کیا از گرگا ی ب فارسی برگردا ه ش ه است‪[ .‬پیوست شماره یک]‬
‫ک خ واب دی ه‬ ‫در یکی از این خوابها وی میبین ک شخصی ب وی میگوی‬
‫است ک فضل اللّ دارای ‪ 1۴0‬فرز خواه ش ک ه ر ی ک از ا ه ا دو ذوالفق ار‬
‫داشت باشن ‪ .‬میدا یم ک ذوالفقار شمشیر امام اوّل شیعیا است و عالمت ق رت و‬
‫صالبت‪ ،‬و ‪ 280‬ذوالفقار در دست فرز ا فض ل اللّ اس لح بس یار ق رتمن ی‬
‫خواه بود‪ .‬در خواب دیگری داود را میبین ک پسر خویش را پن م یداده و وی‬
‫خ و ریزی کن ی و‬ ‫تاویل کرده ک ا ک گفت زمین تو بای سرخ باش یعنی ک بای‬
‫‪3‬‬
‫لشکریا تو بسیار باشن ‪ ،‬و گشاده دست باشی‪.‬‬

‫اردبیلی‪ ،‬ح یق الشّیع (شم ‪ ،‬بیتا‪ ،‬بی جا) ص ‪.597‬‬ ‫‪ 1‬احم بن محمّ مشهور ب مق ّ‬
‫‪ 2‬تقیال ّین اوح ی‪ ،‬عرفات العاشقین و عرصات العارفین‪ ،‬سخ خطّی کتابخا ملک‪ ،‬ش ماره ‪،532۴‬‬
‫برگ ‪.285‬‬
‫‪ 3‬واكه ام گرگا ی‪ ،‬ص ‪.2۴0‬‬

‫‪30‬‬
‫ا چ از این خواب و منظوم خوابها ب طور ک ّل ی مس تفاد میش ود ا اس ت ک‬
‫فضل در درو خود ب هیچ وج صلح جو ب وده‪ ،‬و در راه اه اف خ ویش ام اده‬
‫خو ریزیها و جنگهای طوال ی بوده است‪ .‬امّا ظاهراً در زما امناسبی ب د یا ام ه‬
‫و تیمور این فرصت را از او گرفت است‪.‬‬
‫وی حتّی ب خواب میبین ک اسما ب شمشیری روش ن ش ه ک در دس ت وی‬
‫بوده است‪ ،‬و ب ظر گار ه این خ واب ش ا گس تره و ف وذی را ک او تمای ل‬
‫ور به ر‬ ‫ک چو‬ ‫داشت ب ا برس بوده است‪ .‬او مایل بوده ق رتی داشت باش‬
‫‪1‬‬
‫جایی فوذ کن و هم را در تحت فرما او بیاورد‪.‬‬
‫او فوقالعاده تمی ز و پ اک‬ ‫وی در خواب دیگری در سال ‪ 138۴/786‬دی ه ک لبا‬
‫ام ام اس ت «و م یدانس ت ک ه‬ ‫اوست و لبا‬ ‫و سفی است وی دا ست ک این لبا‬
‫‪2‬‬
‫جامه مهدی است امام یعنی میدانست که من ‪».‬‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص ‪.2۴3‬‬


‫‪2‬‬
‫هما جا‪.‬‬

‫‪31‬‬
‫فصل اوّل‪ ،‬بخش دوّم‪ ،‬قسمت سوّم‪ :‬قتل فضل اللّه نعیمی‬
‫تیمور در سال ‪ 1395/798‬میرا شاه را ب حکومت اذربایجا منصوب کرد‪ 1.‬فضل‬
‫ک ظاهراً دعوت او با مخالفت ش ی در میا طبقات عالی اجتماع روبرو ش ه بود‪،‬‬
‫سرا جام ب میرا شاه پناه اورد‪ .‬امّا وی شناخت الزم را سبت ب میرا شاه اشت‪ .‬در‬
‫واقع سوابق قبلی میرا شاه ب هیچ وج وی را شخص قابل اعتمادی شا میداد‪.‬‬
‫ک برای ا ک امی از خویش باقی بگ ارد شهرهای‬ ‫درتوصیف وی همین ب‬
‫دست سپاهیا را برای غارت اموال و‬ ‫تبریز و سلطا ی را ویرا کرد‪ 2‬و در طو‬
‫‪3‬‬
‫مردم بازگ اشت و از سرهای کشتگا مناره ساخت‪.‬‬ ‫تجاوز ب امو‬
‫س خ ش ریعت را ب‬ ‫ظاهراً در بعضی از اظهارات فضل سخنا ی دی ه میش ه ک‬
‫د بال داشت ‪ ،‬و این مسأل باعث درگیری وی با مفسّ را رس می دی ن و تکفی ر وی‬
‫ش ه است‪ .‬علمای سمرقن و علمای گیال خواها مرگ وی از تیم ور بود ‪ .‬وی‬
‫ب گزارش بعضی از منابع تیمور را ب ایین خویش فراخوا ه‪ ۴‬ولی تیم ور پ یرفت‬
‫ک وزارت ش یخ‬ ‫بود‪ .‬بهر روی امیر شیخ ابراهیم وال ی ش روا ‪ ،‬و قاض ی بایزی‬
‫ابراهیم را داشت فضل را دستگیر کرده و ب قلع النجق میفرستن ‪.‬‬
‫میزد ک چ سر وشتی در پیش روی اوست‪ .‬او ب خ وبی‬ ‫فضل ب درستی ح‬
‫ک عوام ل اجرای ی کس ا دیگ ر باش ن ‪ .‬یک ی‬ ‫قاتل خود را میشناخت هر چن‬
‫ازخوابهایی ک وی درباره مرگ خویش دی ه ب روش نی گرا یه ا و اگاهیه ای‬
‫وی را از سر وشت خویش مصوّر میکن ‪« :‬در ماه جمادی انول ی ش ب چهارش نبه در‬
‫بروجرد در خواب دیدن (یا دیدم) که شل مرد (تیمور لنگ) تنی (شخصی) را به طل ب م ن‬

‫‪ 1‬فصیحی خوافی‪ ،‬مجمل فصیحی‪ ،‬ب تصحیح محمود فرّخ (مشه ‪ ،‬بی ا‪ )1339 ،‬ج سوّم‪ ،‬ص ‪.139‬‬
‫‪ 2‬کالویخو‪ ،‬صص ‪ 161‬و ‪.169-70‬‬
‫‪ 3‬شامی‪ ،‬صص ‪.117-8‬‬
‫‪ ۴‬م رّ ‪ ،‬ص ‪.218‬‬

‫‪32‬‬
‫فرستاد تا مرا ببرد و بکشد و میگفت که ممکن نباشد که کسی طلب کسی کن د ان ک س‬
‫بداند که او را برای چه میطلبند یعنی او نداند که او را بچه کاری م یطل ب ‪ ،‬و چه ار ص د‬
‫هزار نی از من میطلبید و دیدن که اخر مرا ببرد و بکشت امّا من خویشتن را زنده میدی دم‬
‫‪1‬‬
‫صح صح»‬
‫بنا ب قول اکثر مورخّین فضل در سال ‪ 1393/796‬ب دستور تیم ور ب قت ل رس ی ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫ی قعده ‪ 1393/796‬امیرانشاه پسر س ی‬ ‫تربیّت میگوی ک ‪« :‬در روز پنج شنبه ساد‬
‫تیمور‪ ،‬به حک پدرش فضل اللّه را از شروان احضار کرد‪ ،‬و به فتوای علمای عصر مقتولش‬
‫ساخت و به پاهای او ریسمان بسته‪ ،‬در کوچه و بازار گردانیدند و قبرش در الگ ای النج ق‬
‫‪3‬‬
‫نخجوانست‪».‬‬
‫ه ایت درباره وی میگوی ک ‪« :‬پیوسته کشف استار نمودی‪ ،‬میرانش اه او را از ش یروان‬
‫‪4‬‬
‫احضار نمود و به فتوای جهالی علمای عصر در سنه ‪ 1393/796‬شهادت یافت»‬
‫طب ق من ابع ت اریخی‬ ‫بنا ب است اللی ک یعقوب اك کرده و ب ظر صحیح م یای‬
‫میرا شاه در سال ‪ 1395/798‬ب امارت والیت اذربایجا رسی ه‪ ،‬اگر قرار باش فضل‬
‫در ص حّت‬ ‫در سال ‪ 1393/796‬در شروا ب ست میرا شاه ب قتل رسی ه باش بای‬
‫‪5‬‬
‫بعضی از گزارشهای تاریخی تردی مود و دقّت بیشتری روا داشت‪.‬‬
‫از م رگ‬ ‫«غلبت الروم فی ادنی انرض و ه من بعد غلبه س یغلبون»‪6‬پیروا فضل بع‬
‫ک زم ین روم ک مقص ود هم ا‬ ‫وی‪ ،‬سوره روم ای س را اینگو تاویل کرد‬

‫‪ 1‬واكه ام گرگا ی‪ ،‬ص ‪ ،2۴6‬ب قل از ومنام صراللّ افجی‪.‬‬


‫‪ 2‬ششم‪.‬‬
‫‪ 3‬تربیّت‪ ،‬ص ‪.387‬‬
‫‪ ۴‬ریاض العارفین‪ ،‬ص ‪.361‬‬
‫‪ 5‬آك ‪ ،‬یعقوب‪ .‬حروفیّ در تاریخ (تهرا ‪ ،‬ا تشارات ی‪ )1369 ،‬ص ‪.3۴‬‬
‫‪ 6‬قرآ ‪ ،‬سوره روم‪ ،‬آی ‪.3‬‬

‫‪33‬‬
‫شروا ‪ 1‬است‪ ،‬بع از قتل فضل حکم پستترین اراضی جها را پی ا کرده امّ ا بع‬
‫از چن ی قاتل فضل اللّ ک هما میرا شاه‪ ،‬یا مارا شاه ب روایت حروفیا باش ‪ ،‬ب‬
‫ق ل از ابوالحس ن از‬ ‫مکافات عمل خود خواه رسی ‪ .‬صادق کیا ای ن ش عر را ب‬
‫کتاب جاودا ام در این رابط اورده است‪:‬‬
‫«فضل بود این فضل مغلوب از قضا ‪ /‬گشت نه از اهن زنک و صدا‬
‫از ال او ارد خبر ‪ /‬بهر ان رومش لقب کرد ای پسر‬
‫فضل تا مغلوب شد ای نوجوان ‪ /‬ادنی انرض است روم نخجوان‬
‫چون شد ان مغلوب انجا پس یقین ‪ /‬غالباید انمیران زمین‬
‫ستّ و ستّین ماه ی القعده بدان ‪ /‬روم شد مغلوب امّا این زمان‬
‫هفتمین سال است بضع یوسفی ‪ /‬میشود اخر بدان اگر کاشفی‬
‫سال بصنع است هشتصد با بسر رسید ‪ /‬روح پاک امد دم عیسی دمید‬
‫‪2‬‬
‫مرگ دجّال است عمرش را زوال ‪ /‬امد اورد این خبر از والجالل»‬
‫در بیت دوّم این شعر‪ ،‬در مصراع اوّل کلم [الم] تا ا جا ک گار ه میدا ح ّاقلّ‬
‫ب س معنا میتوا بکار رفت باش معنای خست میتوا الف ‪ -‬الم ‪ -‬میم باش‬
‫ک از حروف مقطّع قرا است و طبعا منظور ا میشود ک فضل بنوعی مفسّر‬
‫بکار رفت‬ ‫قرا یز بوده است‪ .‬این کلم ب معنای الَم یا غم و غصّ یز میتوا‬
‫باش ‪ .‬صورت سوّمی ک برای این کلم متصّور است کلم اولوم ترکی ب معنای‬
‫مرد است‪ ،‬ک با دیگر کلمات بیت هم خوا ی دارد‪ .‬در بیت ششم منظور از‬
‫از مرگ تیمور در سال ‪ 1۴0۴/807‬در جنگی ک‬ ‫یوسفی‪ ،‬قرایوسف است‪ .‬زیرا پ‬

‫‪« 1‬شروان در زمان پیشین نام شهری بوده و امروز چند شهر بدان ملتق شده‪ ،‬نام ونیت است از کنار آب کر تا‬
‫رازی‪ ،‬هف ت اقل یم‪ ،‬ب ا‬ ‫حدّ دربند بابانبواب ونیت شروان است که انوشیروان بنا کرده‪ ».‬امیناحم‬
‫تصحیح و تعلیق جواد فاضل(]تهرا [‪ ،‬کتابفروشی علمی و ادبیّ ‪ ،‬بیتا) ج دوّم‪ ،‬ص ‪.268‬‬
‫‪ 2‬واكه ام گرگا ی‪ ،‬ص ‪.26‬‬

‫‪34‬‬
‫بین قرایوسف‪ ،‬ک این زما از چنگ مملوکا رهایی یافت بود و میرا شاه در‬
‫‪1‬‬
‫و پیشبینی حروفیا بوقوع‬ ‫گرفت‪ ،‬میرا شاه در می ا جنگ ب قتل رسی ‪،‬‬
‫پیوست‪ .‬ظاهراً حروفیّ در تحریک قرایوسف ترکما اق قویو لو علی میرا شاه‬
‫امیرا و شاها‬ ‫قش داشت ا ‪ 2 .‬البتّ بای این کت را در ظر داشت ک کشت ش‬
‫در می ا های جنگ در ا دوره امری محتملالوقوع بوده است‪ .‬حروفیا از مرگ‬
‫میرا شاه شادیها کرد ‪:‬‬
‫«باطل از حق چون در اندم پشت داد ‪ /‬مؤمنان مایی ‪ ،‬گردیدی شاد‬
‫‪3‬‬
‫فتح و نصرت از خدای والجالل ‪ /‬برد یوسف صاحب حسن و جمال»‬
‫مقبره فضل اللّ ظاهراً در النجق واقع است و النجق ظ اهراً ام منطق ای اس ت در‬
‫ی ز ب وده‬ ‫فض ل اللّ‬ ‫خجوا از واحی ارّا ‪ ۴‬و قلع ای هم داشت ک محلّ ح ب‬
‫است‪ .‬این محل بع از مرگ فضل اللّ ب رای حروفی ا حک م م ّک را پی ا ک رد‪،‬‬
‫هلموت ریتر ب قل از کرسی ام این بیت را در توصیف ا اورده‪:‬‬
‫«ز اب شروان چون گذشتی خیر باد ‪ /‬رو بقبله از کنشت و دیر باد‬
‫‪5‬‬
‫کعبه شد بر اسمان روز قیام‪ /‬شد النجه بعد از این قائ مقام»‬
‫حروفیا اداب و مراسمی را یز برای این زیارتگاه خ ویش در ظ ر گرفتن ‪« :‬و در‬
‫مقتل گاه بعد از طواف بیست و هشت بر در مقتل گاه چهل ع ارف را از مش رق و مغ رب‬
‫عال یاد ارند‪ ،‬و در رودخانه مقتلگاه درایند و سه بیست و یک سنگ شکسته بردارن د ک ه‬

‫‪ 1‬ملّا عب الباقی هاو ی‪ ،‬ماثر رحیمی‪ ،‬ب سعی و تصحیح محمّ ه ایت حس ین (کلکت ‪ ،‬ایش یاتیک‬
‫سوسایتی‪ )1910،‬ج اوّل‪ ،‬ص‪.19‬‬
‫‪ 2‬زرّینکوب‪ ،‬عب الحسین‪ .‬د بال جستجو در تصوّف ایرا (تهرا ‪ ،‬امیرکبیر‪ )1362 ،‬ص ‪.58‬‬
‫‪ 3‬ریتر‪ ،‬ص ‪۴9‬؛ واكه ام گرگا ی‪ ،‬ص ‪.290‬‬
‫‪ ۴‬جمهوری آذربایجا فعلی‪.‬‬
‫‪ 5‬ریتر‪ ،‬ص ‪ ۴5‬ب قل از کرسی ام ‪.‬‬

‫‪35‬‬
‫ه شصت و سه سنگ باشد‪ .‬بیست و یک س نگ در ازاء خ اک و بیس ت و ی ک س نگ در‬
‫ازاء اب و بیست و یک سنگ در ازاء باد‪ ،‬بر بیست و یک اتش اصل شیطان رو بطرف قلع ه‬
‫ان ملعون مارشه پلید که در مقابل قلعه النجق امن من انفات والبلّیات اس ت ک ه ان قلع ه را‬
‫‪1‬‬
‫سنجر (یه) میگوید بیندازد (ند) و از احرام بیرون اید (ایند)‪».‬‬
‫فضل خلفا و بعضی پیروا وی ما ن العل ی االعل ی ب ا اتولی‬ ‫از کشت ش‬ ‫پ‬
‫گریختن ‪ ،‬و در میا بکتاشیها فوذ کرده و عقای خود را رواج داد ‪.‬‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص ‪۴6‬؛ واكه ام گرگا ی‪ ،‬ص ‪ 2۴9‬ب قل از استوا ام سخ واتیکا ‪.‬‬

‫‪36‬‬
‫فصل اوّل‪ ،‬بخش دوّم‪ ،‬قسمت چهارم‪ :‬وصایای فضل‬
‫فضل از ز ا ام ای [پیوست شماره دو] ب فرز ا خود وش ت و در ا از باب ت‬
‫دین اظهار خاطرجمعی میکن و احتماالً از دین منظورش روز قیامت اس ت‪ 1 .‬به ر‬
‫روی او در این ام از یارب یارب ش های خود ذکر میکن و شعری میگوی ک‬
‫بارها در وصیّت ام اش تکرار میشود‪:‬‬
‫«در همه عمرم مرا یک دوست در شروان نبود ‪ /‬دوست کی باشد کجا‪ ،‬ای کاش بودی اشنا‬
‫‪2‬‬
‫من حسین وقت‪ ،‬و نااهالن یزید و شمر من‪ /‬روزگارم جمله عاشورا‪ ،‬و شروان کربال»‬
‫وصیّت ام ای ک منسوب ب فضل است حاوی پیامهای مشابهی است‪ .‬این وص یّت‬
‫ام دارای اهمّیّت بسیاری میباش و در شناخت جنبش حروفی از زوایای مختل ف‬
‫ط وال ی ب ود م تن وص یّت ام ا را در قس مت‬ ‫شایا توجّ است‪ .‬ما ب سب‬
‫پیوستها اوردهایم [پیوست شماره ‪]3‬‬
‫در یک برّرسی تحلیلی اجمالی کات بس یاری از ای ن وص یّت ام ط وال ی قاب ل‬
‫استخراج است‪ .‬اگر در صحّت این سن تردی روا اریم و ا را اص یل برش ماریم‪،‬‬
‫بسیاری را درب اره فض ل و جن بش حروف ّی ب از‬ ‫میتوا ب عنوا یک این مطال‬
‫بتابا ‪.‬‬
‫این وصیّت ام از ظر امالیی حاوی اشتباهات بسیاری است ک ظ اهراً اض طراب‬
‫فضل در موقع وشتن وصیّت ام دلیل اصلی ا بوده زیرا ظیر ای ن اش تباهات در‬
‫اشعاری ک از وی پیش از دستگیری بجا ما ه یز دی ه میشود‪ .‬میشود گف ت ک‬
‫اشتباه در وشتن کلماتی ما ن فرز ا و بگیال و ش مر ح اکی از ع م توجّ در‬

‫‪1‬‬
‫واكه ام گرگا ی‪ ،‬صص‪30-1‬‬
‫‪E. Brown "Further Notes on the Literature of the Hurufis and Their‬‬
‫‪Conection with the Bektashi Order of Dervishes" in Journal of the Royal‬‬
‫‪Asiatic Society, 1907, p. 541.‬‬

‫‪ 2‬آك ‪ ،‬ص ‪.25‬‬

‫‪37‬‬
‫گارش میباش ‪ ،‬کما اینک در شعری ک فضل پیش از دستگیری سروده و خ واهیم‬
‫اورد‪ ،‬وی بجای کلم رویارو کلم روبارو را اورده است‪ ،‬اگرچ ممک ن اس ت ک‬
‫روبارو هم‪ ،‬هما معنی رویارو را‪ ،‬در ا زما یا در گویش محلّی فضل داشت باش‬
‫و یا این وع از کتابت هم معمول بوده باش ‪ .‬گنجین کلمات فضل و ش یوه ک اربرد‬
‫وش تاری‬ ‫ا ها در اشعارش حکای ت از معلوم ات گس ترده ادب ی ش اعر و مکت‬
‫خاصی میکن ک ب هیچ روی در وصیّت ام منسوب ب او مشهود یس ت ب ای ن‬
‫قطع شعر توجّ کنی ‪:‬‬
‫«بر قدسیان اسمان من هر شبی یاهو زن ‪/‬گر صوفی ازن دم زند‪ ،‬من دم از الّا هو زن‬
‫باز هوایی نیست ‪ ،‬تا تیهوی جانها برم‪ /‬عنقای قاف قربت ‪ ،‬کی بانگ بر تیهو زن‬
‫من کوکویی دیوانهام‪ ،‬صد شهر ویران کردهام‪ /‬بر تاج قیصر قی کن ‪ ،‬بر قصر خاقان قو زن‬
‫قاضی چه باشد پیش من‪ ،‬مفتی چه داند کیش من‪ /‬چون پشت پای نیستی بر حک و بر یرغو زن‬
‫خاقان اوردو دار‪ ،‬اگر از جان نگردد ایل من ‪ /‬صاحب قران عالم ‪ ،‬بر ایل و بر اوردو زن‬
‫ای کاروان ای کاروان‪ ،‬من دزد شبرو نیست ‪ /‬من پهلوان کشورم‪ ،‬تیغ روبارو زن‬
‫ای باغبان ای باغبان‪ ،‬در بستهای برمن چرا ‪ /‬بگشا دری این باغ‪ ،‬را تا سیب و شفتالو زن‬
‫‪1‬‬
‫ای نفس هندووش‪ ،‬برو ترکی مکن با من که من ‪ /‬سلطان صاحب قوّت ‪ ،‬بر ترک و بر هندو زن »‬
‫کت دیگری ک در وصیّت ام کامالً مشهود است گرا ی فضل سبت ب سر وش ت‬
‫ا‬ ‫و امی‬ ‫فرز ا خویش است او مکرّرا سفارش ایشا را ب بازما گا میکن‬
‫ک شخص ی‬ ‫می مای‬ ‫دارد ک خ او برایشا ترّحم بنمای ‪ .‬این کت کمی غری‬
‫قرا ی دارد و در خ واب دی ه ک ه «عش ر اوّل م اه‬ ‫ما ن فضل ک ادّع ای ص اح‬
‫والتجّه در توخجی بخواب دیدن یوسف دامغانی را که گفت هفتاد بار بخواب شنیدم (ی ا‬

‫‪1‬‬
‫عیمی و سیمی‪ ،‬دیوا فارسی فضلاللّ عیمی تبریزی و عمادال ّین س یمی ش روا ی‪ ،‬ب اهتم ام‬
‫پروفسور رستم علیاف (تهرا ‪ ،‬د یا‪ )1353 ،‬ص ‪.18‬‬

‫‪38‬‬
‫شنیدهام) که صاحب ق ران (ش اید ق ران) ف الن ک س اس ت»‪ 1‬و خواس ت ی ا اخواس ت‬
‫حکومت تیمور را ک او یز ادّعای صاحبقرا ی دارد مورد ته ی ج ّی ق رار داده و‬
‫کار خویش باش ‪ ،‬این ق ر گرا سر وشت فرز ا و خا واده‬ ‫ل ا بای اماده عواق‬
‫خویش است‪ .‬ب ظر میای ک او فقط ب پیروزی فکر میکرده و ساده دال احتمال‬
‫شکست را ب هیچ میگرفت است‪ .‬در خوابهایی ک فضل تعبیر کرده‪ ،‬تفاسیری در‬
‫ق م در ای ن مس یر‬ ‫میای ک شا میده ک فضل میپن اشت ک اگر م یخواه‬
‫بردارد بای ترک تعلّقات د یوی بکن ک یکی از ا ها اهل و عیال اس ت‪ ،‬امّ ا بنظ ر‬
‫و ظ اهراً‬ ‫میای ک فضل هیچ وقت توا ست باش خود را از این تعلّق ات ازاد کن‬
‫همیش مردّد بوده است‪ .‬هلموت ریتر قطع ای از خوابنام را چنین اورده ک ‪« :‬دیگر‬
‫روزی سواری بیامد و حکایت کرد که در خواب چماقی شش پر در دست داشته و یک پ ر‬
‫ان را بدندان گرفته بوده است‪ .‬فضل میگوید تو عزم کردهای که بجم ع درویش ان پیون دی‬
‫‪2‬‬
‫و همه قیودات را بگسلی‪ ،‬در حدود بغداد زنی داری و میخواهی طالقنامه او را بفرس تی»‬
‫جمعه ای درویش ی خاس تگاههای جنبشه ای اعتراض ی علی‬ ‫و م یدا یم ک‬
‫فضل با چن ین پن اری وارد‬ ‫حکومتها در طول تاریخ هزاره اخیر بوده است‪ .‬پ‬
‫این معرک ش ه‪ ،‬امّا توا ست هما طور ک خود او در ظر داش ت و تلویح اً اس تنباط‬
‫با دعاوی خویش ب عنوا رهبر ی ک جن بش ش ب م هبی‬ ‫میشود رفتاری مناس‬
‫شورشی داشت باش ‪ .‬مواردی ک او راجع ب خ ا وادهاش در وص یّت ام ص حبت‬
‫میکن از لحاظ حجم اصالً قابل مقایس با قسمتهای دیگر یست و قسمت اعظ م‬
‫وصیّت ام را در برگرفت است‪ .‬او ب خا وادهاش توصی میکن ک متفّرق ش و و‬
‫باش ن ک ب دس ت‬ ‫و مواظ‬ ‫هر یک ب گوش ای برو و خود را مخف ی کنن‬
‫مفس ا و ظالما یفتن و ب امی حاص ل ش ود‪ .‬تامّ ل در ای ن قس متها بخ وبی‬

‫‪ 1‬واكه ام گرگا ی‪ ،‬ص ‪.239‬‬


‫‪ 2‬ریتر‪ ،‬ص ‪ ،31‬ب قل از وم ام ‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫اضطراب فضل و یز ع م امنیّتی را ک برای او پ یش ام ه ش ا م یده ‪ .‬دا س ت‬
‫میشود ک بفرض بزهکار بود یک ش خص‪ ،‬خ ا واده و کس ا او ی ز درمع رض‬
‫و تجاوز و قتل و ا ه ام قرار میگرفت ا و دستور ریش کن ی ا ه ا ص ادر‬ ‫تعقی‬
‫میش ه است‪ .‬از همین گرا یهای فضل راجع ب سر وش ت خ ا واده خ ویش م ی‬
‫توا ب گستره اامنی و ستمی ک در جامع وجود داشت پی برد‪ .‬شای گفت شود ک‬
‫گف ت ک ب رای‬ ‫این مسأل در هم ادوار تاریخ ایرا ساری و جاری بوده‪ ،‬امّا بای‬
‫سابق تاریخی ا ‪.‬‬ ‫قربا ی این اامنی‪ ،‬ر جی ک میبرد مهمّ است‬
‫هم امور ام میبرد و‬ ‫فضل در این وصیّت ام بارها از تق یر الهی ب عنوا مسبّ‬
‫تسلیم خویش را در برابر ا یاداور میشود ولی معلوم یست ک ایا این تق یرگرایی‬
‫مسکّن لحظات اضطراب بوده و یا اعتقاد واقع ی وی چ و ین ب وده اس ت زی را در‬
‫ظری تق یرگرایی وی در وص یّت ام‬ ‫کامالً عک‬ ‫ب او‪ ،‬مطال‬ ‫اشعار منتس‬
‫است‪:‬‬
‫«مایی امیر هر دو عال ‪ /‬مایی عدوی سور و مات‬
‫زد بتر متیط ما شبی موج ‪ /‬حاصل شد از ان کف و شد ادم‬
‫یک قطره زبتر ماست شبلی ‪ /‬یک نقطه زحرف ماست اده‬
‫عیسی دمنده دم بزاید ‪/‬گر زانکه دمی دم بمری‬
‫‪1‬‬
‫سیمرغ جهان نمکانی ‪ /‬مقصود زمین و اسمانی »‬
‫هما طور ک مالحظ ش در ابیاتی ک از مجموع بزرگتر بصورت اقص اورده ش ‪،‬‬
‫عیمی خود را امیر هر دو عالم میدا و کرامات دیگ ر‪ ،‬ک البتّ در پرت و بعض ی‬
‫تاویالت میشود تعابیر الهی را برای این اشعار در ظر گرفت‪ .‬ممک ن اس ت فض ل‬
‫این شعر را در توصیف خ او از زبا خودش گفت باش ‪ .‬در یک گ اه ک ّل ی ای ن‬
‫شعر مبهم و قابلیّت هر وع بهرهبرداری را دارد و در های ت خ وش بین ی میش ود‬

‫‪1‬‬
‫عیمی و سیمی‪ ،‬ص ‪.3۴‬‬

‫‪40‬‬
‫گفت ک از قابلیّت کمال ا سا ها صحبت میکن ک در پرتو افعال یک ا ها میسور‬
‫میشود‪ ،‬امّا این کات در وصیّت ام ر گ میب ازد‪ ،‬و تلویح اً حال ت عج ز از ا‬
‫استشمام میشود‪ .‬ک البتّ با تیغ تیز تیمور‪ ،‬شای فض ل چ اره دیگ ری ه م اش ت‬
‫است‪.‬‬
‫از کات دیگری ک از وصیّت ام فضل مستفاد میشود ا است ک وی اعتق اد ب‬
‫خ ا داشت است‪ .‬البتّ بای توجّ داشت ک یک برّرسی اختصاصی چیزی را روش ن‬
‫خواه کرد و اشخاص بای در کلّیت مورد داوری قرار بگیر و در مورد فضل در‬
‫این باره تناقضی دی ه میشود‪ ،‬وی ارادت ب خا واده پیامبر اسالم داشت و حتّی در‬
‫جاهایی خود را حسین وقت شمرده‪ ،‬و شروا را کربال توصیف میکن ‪ .‬مجموع‬
‫ب او‬ ‫ظریات او درین باب ک در وصیّت ام اورده ش ه در تضادّ با اشعار منتس‬
‫یستن و ب ظر واقعی میاین ‪ .‬او بارها و بارها در اشعار خویش از قرا و علی ابن‬
‫و حسین بن علی‪ ،‬با لحنی احترام امیز یاد میکن ‪:‬‬ ‫ابیطال‬
‫«موصوف صفات قل هو اللّه علیست ‪ /‬در عال معرفت شهنشاه علیست‬
‫‪1‬‬
‫ان نقطه کلّ که جزء از او پیدا شد ‪ /‬واللّه که ان علیست باللّه علیست»‬
‫بهر روی علیرغم مشابهاتی ک بین متن وصیّت ام و اش عار فض ل ب چش م م ی‬
‫خورد ب هیچ روی ا سبک وفخامت کالم ک در اشعار ب چشم میخورد‪ ،‬حتّی ب‬
‫مق ار کم در وصیّت ام پی ا یست و ب گما گار ه بعی است ک هر دوی ای ن‬
‫مقول ها از یک شخص صادر ش ه باش ‪.‬‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص ‪.28‬‬

‫‪41‬‬
‫فصل اوّل‪ ،‬بخش سوّم‪ ،‬قسمت اوّل‪ :‬اندیشههای عماد الدّین نسیمی‬
‫سیّ عمادال ّین سیمی یکی از بزرگترین شعرای حروفیّ است ک اشعار بسیاری ب‬
‫است‪ .‬محل تولّ ‪ ،‬سال تولّ ‪ ،‬حوه ز گی و محلّ قتل و تاریخ قتل وی‬ ‫وی منتس‬
‫در بوت ابهام است‪ .‬گروهی وی را شیرازی االصل میدا ن ‪ .‬مورّخین ج ی شوروی‬
‫سابق او را ب شروا سبت دادها ‪ ،‬امّا محل تولّ او هر کجا بوده وی ب زبا ترکی‬
‫‪1‬‬
‫تسلّط داشت و اشعاری ب این زبا سروده است‪.‬‬
‫ه ایت وی را در ریاض العارفین چنین توصیف میکن ‪« :‬نسیمی شیرازی طاب ث راه؛‬
‫نام ان جناب سیّد عمادال دّین از س ادات رفی ع ال دّرجات ش یراز و از متقّق ین زم ان خ ود‬
‫ب ه نعیم ی داش ته و در س نه ‪1433/837‬‬ ‫ممت از‪ ،‬ارادت بجن اب س یّد ش اه فض ل م تخل‬
‫منصوروار پا بردار شهادت گذاشته‪ .‬بعضی گویند در حلب ش هید ش د و بعض ی مرق دش را‬
‫‪3‬‬
‫در خارج ضرقان‪ 2‬شیراز میدانند‪ .‬دیوانش دیده شد سه هزار بیت متجاوز است‪».‬‬
‫علی قلیخا داغستا ی ظر ه ایت را در مورد سال و محلّ مرگ وی تأیی میکن ‪:‬‬
‫«سیّد نسیمی شیرازی از کامالن سلسله علیه صوفیه و واصالن این فرقه ناجیه بوده از خ وان‬
‫فضل سیّد نعیمی باین نعمت عظمی بهرهمند گردی ده نس ی روح پ رور عیس ی اث رش را در‬
‫احیای قلوب مرده دنن خاصیت باد بهار و رائته کالم معج ز نظ امش را در تربی ت ارواح‬
‫افسرده طبعان تأثیر صبا در گلزار بوده‪ .‬اخ ر م رده دنن حل ب وی را مانن د منص ور ب ر دار‬
‫زدند و این واقعه در ‪ 1433/837‬بوده لمؤلفه‪:‬‬
‫‪4‬‬
‫عشقبازان سخن حق بمال میگویند ‪ /‬از که ترسند سردار سالمت باشند»‬

‫‪1‬‬
‫سیمی‪ ،‬دیوا ‪ ،‬ب کوشش حمی آراسلی و جها گیر قهرما (باکو‪ ،‬علم‪.)1973 ،‬‬
‫‪ 2‬زرقا ‪.‬‬
‫‪ 3‬ریاض العارفین‪ ،‬ص ‪.۴06‬‬
‫‪ ۴‬واكه ام گرگا ی‪ ،‬ص ‪ 2۴‬ب قل از ریاضالشعرا‪.‬‬

‫‪42‬‬
‫وی را در زرق ا‬ ‫حسینی فسا ی یز وی را ب منصور ح الجّ تش بی ک رده و مرق‬
‫‪1‬‬
‫حوم شیراز زیارتگاه میدا ‪.‬‬
‫از اشعار وی‪:‬‬
‫«کی تواند شدن از سرّ انا التقّ واقف ‪ /‬هر که او را غ ان است که بر دار کنند‬
‫‪2‬‬
‫دردمندان ز تو هر لتظه دلی میطلبند ‪ /‬تا به درد غ عشق تو گرفتار کنند»‬
‫حاجی خلیف سال ‪ 1۴17/820‬را سال قتل سیمی میدا ‪ 3 .‬ابن عماد الحنبل ی ی ز‬
‫همین تاریخ را ذکر کرده است‪ ۴ ،‬امّا ابن حجر عس قال ی س ال ‪ 1۴18/821‬را ب رای‬
‫سالمرگ سیمی اورده‪ 5 ،‬و فرصت ال ول ش یرازی س ال ‪ 1۴33/837‬را ذک ر ک رده‬
‫‪6‬‬
‫است‪.‬‬
‫وی را چنین معرّفی کرده‪« :‬سیّد عمادالدّین شیرازی‪ ،‬عال ع ارف فاض ل کام ل‬ ‫م ّر‬
‫به نسیمی‪ ،‬از مبرّزترین عرفا میباش د ک ه اص ول طریق ت را از‬ ‫متدّث شاعر ماهر متخلّ‬
‫‪7‬‬
‫سیّد شاه فضل شیرازی نعیمی فرا گرفت‪».‬‬

‫‪ 1‬حاج میرزا حسن حسینی فسا ی‪ ،‬فارسنام اصری‪ ،‬ب تص حیح و تحش ی منص ور فس ایی (ته را ‪،‬‬
‫امیرکبیر‪ )1378 ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.1180‬‬
‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.1181‬‬
‫و الفنّ و (اس تا بول‪ ،‬وکال المع ارف‪،‬‬ ‫چلبی‪ ،‬کشف الظنو عن اسامی الکت‬ ‫‪ 3‬حاجی خلیف کات‬
‫‪ )19۴1‬ج اوّل‪ ،‬ستو ‪.817‬‬
‫(بیروت‪ ،‬المکتب التجاری للطباع و النش ر و‬ ‫فی اخبار من ذه‬ ‫‪ ۴‬ابن عماد الحنبلی‪ ،‬ش رات ال ه‬
‫التوزیع‪ ،‬بیتا) ج هفتم‪ ،‬ص ‪.1۴۴‬‬
‫‪ 5‬ابن حجر عسقال ی‪ ،‬اال باء الغمر فی ابناء العمر‪ ،‬تحقی ق و تعلی ق حس ن حبش ی (ق اهره‪ ،‬المجل‬
‫االعلی للشئو االسالمی ‪ )1971 ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.219‬‬
‫‪ 6‬محمّ صیر فرصت شیرازی‪ ،‬آثار عجم‪ ،‬ب کوشش منصور رستگار فسایی (تهرا ‪ ،‬امیرکبیر‪ )1378 ،‬ج‬
‫اوّل‪ ،‬ص ‪.216‬‬
‫‪ 7‬م ّر ‪ ،‬ج چهارم‪ ،‬ص ‪.17۴‬‬

‫‪43‬‬
‫اوح ی امّا او را سیّ جالل ال ّین می ام ‪ ،‬چیزی ک در جای دیگ ر دی ه ش ‪ ،‬و‬
‫ظاهراً هیچ مورّخی یز تاکنو ا را ذکر کرده و بنظر میرس ک فقط ی ک اش تباه‬
‫ک در دام ا‬ ‫کتابت بوده و متواتر یست‪ .‬وی سیمی را اهل الکای شیراز م یدا‬
‫فضل اللّ عیمی پرورده ش ه و هم چو منص ور ح الج ب ر دار بوس زده و بس ا‬
‫منصور سخنا ی ب زبا را ه ک بوی کف ر از ا استش مام میش ه اس ت‪ .‬ل ا ب‬
‫او برخاس ت و رای ت مخ الفتش برافراش تن و‬ ‫ادّعای اوح ی ابک ارا ب تعقی‬
‫و ل وز‪ 1‬هس تی او را از ن گ قش ر‬ ‫او را حالجّا ب ر دار کرد‬ ‫سرا جام در حل‬
‫‪2‬‬
‫ظاهری پرداختن ‪.‬‬
‫محمّ مظفّر حسین صبا درباره سیمی چنین اورده‪« :‬نسیمی از سادات وانق در ش یراز‬
‫صوفی مشرب مستغرق بتار توحید بود و کلمات خالف ظاهر از زبانش سر م یزد و بن ابر‬
‫ان به فتوای ملّایان شیراز در سنه سبع و ثلث ین و ثمانمائ ه [‪ ]1433/837‬ب ردار کش یدند و‬
‫مسلوخ نمودند و میرفرّخی گیالنی باین شعر برین معنی اشاره کرده‪:‬‬
‫‪3‬‬
‫«نسیمی چون وزید از جانب دوست ‪ /‬نسیمی را برون اورد از پوست»‬
‫را ب ای ن‬ ‫حسن روملو واقع ای را ک منجر ب قت ل وی در س ال ‪ 1۴33/837‬ش‬
‫صورت اورده ک سیمی دلباخت جوا ی ب وده و روزی ا ج وا تی ری ا اخت و‬
‫سیمی این شعر را سروده‪:‬‬
‫‪4‬‬
‫«هدف تیر خودم ساز که باری به طفیل ‪ /‬بر من افتد نظرت چون نگری از پی تیر»‬

‫‪ 1‬در لغت ام دهخ ا ذیل حرف ل برای واكه لوز معا ی مختلف آم ه ولی ب ظر میآی ک زدیکترین‬
‫معنی ب متن‪ ،‬بادام است‪.‬‬
‫‪ 2‬اوح ی‪ ،‬برگ ‪ ،550‬ص ب‪.‬‬
‫‪ 3‬محمّ مظفّرحسین صبا‪ ،‬ت کره روز روشن (تهرا کتابخا رازی‪ )13۴3 ،‬ص‪.1۴7‬‬
‫‪ ۴‬حسن روملو‪ ،‬احسن التواریخ‪ ،‬ب اهتمام عب الحسین وایی (تهرا ‪ ،‬بنگاه ترجم و شر کتاب‪)13۴9 ،‬‬
‫ج یازدهم‪ ،‬ص ‪.210‬‬

‫‪44‬‬
‫از وی میپرس ک در ص ورت ج وا چ م یبین ی وی در‬ ‫یکی از علمای حل‬
‫جواب میگوی ‪« :‬در ایینه روی او صورت حقّ مشاهده میکن ‪ .‬بیت‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫مگر رخسار او سبع المثانی‪ 1‬است ‪ /‬که هر حرفی از ان بتر معانی است»‬
‫س یمی در ج واب‬ ‫عالم میگوی ا صورتی ک تو میبینی چرا در ظر ما م یای‬
‫میگوی ‪« :‬عنقای این دولت قاف قابلیّت شمارا اشیانه خود نساخته و هم ای س عادت ای ن‬
‫از ای ن مباحث ع الم ب ب گویی از‬ ‫مرتبه سایه بر سر حشمت شما نینداخت ه‪ 3».‬پ‬
‫سیمی در میا علما پرداخت و درو هایی ب وی میبن د‪ .‬روزی سیمی ای ن غ زل‬
‫را میگوی ‪:‬‬
‫«حق بین نظری باید تا روی ترا بیند ‪ /‬چشمی که بود خود بین کی روی خدا بیند‬
‫دل ایینه ان شد کو تشنه دینداری ‪ /‬تا ه چون کلی اللّه بر طور لقا بیند‬
‫از مشرق دیدارش ان را که بود دیده ‪ /‬انوار تجلّی را پیوسته چو ما بیند‬
‫وصف رخ و ان قامت اللّه جمیل امد ‪ /‬هر مرده دلی امّا این نکته کجا بیند‬
‫‪4‬‬
‫ای چش نسیمی را از روی تو بینایی ‪ /‬ان را که تو منظوری غیر از تو که را بیند»‬
‫و جوا مورد بحث دا ماً ابیات سیمی را میخوا ه است‪ .‬از او سؤال میش ود ک‬
‫این شعر از توست یا سیمی‪ .‬وی خود را سراین ه معرّفی میکن ‪ ،‬ب ج رم س رود‬
‫و خ ود را س راین ه‬ ‫این اشعار او را میخواست ا دار بز ن ک سیمی سر میرس‬
‫اشعار معرفی میکن «بنابراین ان سیّد را پوس ت کندن د و در مت ل پوس ت کن دن خ ون‬
‫بسیار از او رفته رنگش زرد شد گفتند که چون است رنگ زرد کردهای‪ .‬گفت م ن افت اب‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬هما جا‪.‬‬
‫‪ ۴‬هما جا‪.‬‬

‫‪45‬‬
‫‪1‬‬
‫سپهر عاشقیام‪ ،‬از مطلع عشق طالع شده‪ .‬افتاب در متل غروب زرد میشود‪».‬‬
‫امّا هم مورّخین اینگو در مورد سیمی اظهار ظر ک رده و ظ ر خوش ی س بت‬
‫چلبی درباره وی میگوی ‪« :‬ه و عم اد‬ ‫بوی اشت ا ‪ ،‬از جمل حاجی خلیف کات‬
‫‪2‬‬
‫الدّین المقتول بسیف الشّریف الشّرع بتلب»‬
‫از اشعار وی‪:‬‬
‫«در دایره وجود موجود علی است ‪ /‬اندر دو جهان مقصد و مقصود علی است‬
‫‪3‬‬
‫گر خانه اعتقاد ویران نشدی ‪ /‬من فاش بگفتمی که معبود علی است»‬

‫‪1‬‬
‫هما جا‪.‬‬
‫چلبی‪ ،‬هما جا‪.‬‬ ‫‪ 2‬کات‬
‫‪ 3‬فسا ی‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫فصل اوّل‪ ،‬بخش سوّم‪ ،‬قسمت دوّم‪ :‬کارد خوردن شاهرخ در هرات‬
‫السّیر تحت عنوا « کر کارد خوردن می رزا ش اهرخ به ادر‬ ‫خوا میر در کتاب حبی‬
‫در مسجد جامع هراه از دست احمد لر»‪ 1‬ب توصیف این سوء قص میپردازد‪ .‬ت واریخ‬
‫دیگر یز تقریباً با خوا میر متفقا الّا ا ک حافظ ابرو تاریخ ا جام سوء قص را ‪23‬‬
‫ربیعاالول اورده است‪ 2 .‬ا چ استنباط میشود ا است ک روز جمع ‪ 23‬ربیعاالخ ر‬
‫از ادای ماز جمع هنگامی ک قص ترک مس ج را داش ت‬ ‫‪ 1۴26/830‬شاهرخ پ‬
‫است توسّط شخصی ب ام احم لر با کارد مورد ضرب قرار میگیرد‪ .‬کمال ال ّین‬
‫عب الرزّاق سمرقن ی واقع را چنین تعریف کرده‪« :‬ان حضرت اکثر ای ام جُمًعات‪...‬ب ه‬
‫مسجد جامع که داخل دارالسلطنه هرات است تشریف حضور ارزانی میداشت‪ ،‬اتّفاق ا روز‬
‫جمعه بیست و سیّ ربیع الثانی مسجد را مشرّف ساخت و ادای نماز فرموده و ع رض نی از‬
‫به حضرت پادشاه کارساز رفع نموده‪ ،‬از مصّلی برخاس ت ب ه ع زم بی رون ام دن‪ ،‬ناگ اه در‬
‫درون مسجد‪ ،‬در اثنای راه شخصی نمد پوش احمد لر نام‪ ،‬از مریدان فضل اللّه استرابادی به‬
‫صورت دادخواهان کاغذی در دست پیش امد و ان حض رت ب ه یک ی از مالزم ان اش ارت‬
‫فرمود که سخن او معلوم ک رده بع رض برس انند‪ .‬احم د ل ر ب یاندیش ه پ یش دوی د و یکّ ه‬
‫کاردی‪ ،‬چون قطره ابی به شک ان حضرت رسانید‪ .‬امّا چون عنایت اله ی در هم ه اح وال‬
‫حافظ و ناصر ان حضرت بود‪...‬ک ارد ک ارگر نیام د و زخ ق وی نب ود‪ .‬ل رک را ه در‬
‫ک او‬ ‫لر برای احم دلیل ا باش‬ ‫مسجد جامع‪ ،‬ایکچیان به قتل اوردن د‪ 3».‬اگر لق‬

‫السّیر ف ی اخب ار اف راد بش ر‬ ‫‪1‬غیا ال ّین بن همامال ّین الحسینی معروف ب خوا میر‪ ،‬تاریخ حبی‬
‫(تهرا ‪ ،‬کتابخا خیام‪ )1323 ،‬ج سوّم‪ ،‬ص ‪.615‬‬
‫‪ 2‬حافظ ابرو‪ ،‬زب هالتّواریخ‪ ،‬ب کوشش سیّ کمال حاج سیّ ح اج ج وادی (ته را ‪ ،‬وزارت فرهن گ و‬
‫ارشاد اسالمی‪ )1380 ،‬ج چهارم‪ ،‬ص ‪.911‬‬
‫‪ 3‬کمالال ّین عب الرزّاق سمرقن ی‪ ،‬مطلعسع ین و مجمع بحرین‪ ،‬ب تصحیح محمّ شفیع الهوری (بی‬
‫جا‪ ،‬بی ا‪ 1360 ،‬ه‪ .‬ق‪ ).‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.585‬‬

‫‪47‬‬
‫زد ک‬ ‫است و میش ود ح‬ ‫لرستا ی بوده است بود او در هرات محل تعجّ‬
‫حروفیّ برای قتل شاهرخ یکی از افراد خود در لرستا را ب محل حادث فرا خوا ه‬
‫بودها تا بع از سوء قص ب و هیچ مشکلی متواری شود‪ .‬عب الرزاق س مرقن ی‬
‫لرک فرموده‪ ،‬از کشتن او پشیمان بودن د‪.‬‬ ‫در ادام اورده ک «میرزا بایسنغر و امرا تفت‬
‫از چیزهای او کلیدی یافتند و عسسان بواجبی جست و جوی کرده در تیمچه خانهای به ان‬
‫بیان کرده‪ ،‬گفتند چنین شخصی اینجا ب ود و‬ ‫کلید گشاده شد و اهل تیمچه حلیه ان شخ‬
‫طاقیه دوزی میکرد و مردم بس یار پ یش او م یامدن د از ان جمل ه مونن ا مع روف خط ا ّ‬
‫بغدادی‪...‬در این وقت موننا معروف را مطعون ساخته‪ ،‬گرفتند‪ .‬و اکثر جوانان مستعدّ ک ه‬
‫‪1‬‬
‫پیش او متردّد بودند متوهّ شدند و ارباب طمع از ایشان زرها گرفتند‪».‬‬
‫از ا چ ک ام بخوبی مفهوم میشود ک پیام این حادث زمین را ب رای اخ اذی از‬
‫مردم و تسویّ حسابهای شخصی در پناه اتّهام ات م هبی بخ وبی ام اده ک رده و‬
‫شای ک چ بسیار کسا ب و هیچ ربطی با جریا احم لر‪ ،‬قربا ی ا ش ه باش ن‬
‫و یا مورد سوء استفاده قرار گرفت باشن ‪ .‬بهر روی موال ای م کور را بجرم دوس تی‬
‫ب رای ش کنج‬ ‫و پ یش از ح ب‬ ‫کرد‬ ‫با احم در چاه قلع اختیارال ّین محبو‬
‫و خواج عض ال ّین دخت رزاده‬ ‫روا ی چن بار ب پای چوب دار برد و برگردا‬
‫فضل اللّ عیمی استرابادی و جمعی دیگر از موافقا احم لر سرا جام «مقتول بلک ه‬
‫‪2‬‬
‫متروق شدند‪».‬‬
‫ال ّین محمّ بن عب الرّحما سخاوی ب قل از مقریزی در العقود الفری ه ف ی‬ ‫شم‬
‫تراجماالعیا المفی ه‪ ،‬ضاربا را دو فر میدا ‪ ،‬و میگوی ک معین ال ّین ش اهرخ‬
‫پسر تیمور لنگ دستور داد تا ا ا را از شهرهای وی اخراج کنن ‪ .‬دو مرد از حروفیّ‬
‫بط وری ک ب‬ ‫در هنگام ماز ب وی حمل کرده و او را ب سختی مجروح کرد‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص ‪.586‬‬


‫‪ 2‬خوا میر‪ ،‬ج سوّم‪ ،‬ص ‪.615‬‬

‫‪48‬‬
‫م ّت طوال ی بستری ش و سرا جام درگ ش ت‪ .‬و ا دو م رد در هم ا وق ت ب‬
‫‪1‬‬
‫‪.‬‬ ‫ب ترین صورت کشت ش‬

‫‪ 1‬شم ال ّین محمّ سخاوی‪ ،‬الضوء الالمع الهل القر التاسع (بیروت ‪ ،‬منش ورات دارمکتب الحی اه‪،‬‬
‫بیتا) الجزء ساد ‪ ،‬صص‪.173-4‬‬

‫‪49‬‬
‫فصل اوّل‪ ،‬بخش چهارم‪ :‬مروری بر معتقدات حروفی‬
‫ب ظر حروفیا خ او ب دو صورت خویشتن را ب بشر مایا ه است‪ .‬یک بار ب‬
‫صورت ادم ک ب صورت و مثال خویش افری و ب فرشتگا فرما داد ک تا وی‬
‫را سج ه کنن و بار دیگر ب صورت کالم خویش یعنی قرا و اسماء موجودات‪.‬‬
‫روی او ارجح ّیت دارد و ظهور دوّم‬ ‫اواز خ او بر دی‬ ‫بعقی ه حروفیا شنی‬
‫حروف است‪ .‬ب عقی ه فضل اللّ عیمی واكه و‬ ‫خ او ب صورت اصوات و سپ‬
‫ام یک چیز‪ ،‬خود ا چیز است‪ .‬اسماء عین مسمّی‪ ،‬ب ظر ایشا اشیاء ب و اسماء‬
‫قابل تصوّر یست‪ .‬شناخت یک چیز فقط با دا ستن ام ا چیز میسّر میشود و‬
‫الغیر‪ ،‬و ماه ّیت یک شیی را فقط با ذکر اسم و صفات ا شیئی میتوا توضیح داد‪.‬‬
‫ب ظر ایشا کلم اللّ علّت وجودی جملگی اشیاء است‪ .‬و کالم و اسماء و‬
‫حروف منشأ خ ایی دار ل ا سخن یز منشأء خ ایی دارد‪ .‬حروفیّ در بیا حروف‬
‫ک دارای معا ی باطنی خاص است و ایشا با‬ ‫ارتباطاتی خاص قایل میش‬
‫ک بسیار‬ ‫تاویلهای خاص خود بساط مفصلّی با حروف و ع د راه ا اخت ا‬
‫دیرفهم است ومشکالت ج ّی را در فهم رسا ل حروف ّی پیش میاورد‪ .‬ب ظر‬
‫تنها بصورت خ ا افری ه ش ه بلک بر چهره هر ا سا ی ‪ 28‬یا ‪32‬‬ ‫ایشا ‪ ،‬ا سا‬
‫حرف و فاتح و تمام قرا گاشت ش ه است‪ .‬ظاهراً ح یثی گفت ک خ ا بشر را‬
‫بصورت خود افری ه و ح یثی دیگر گفت ک پیامبر در هنگام معراج خ ا را ب قیاف‬
‫پسری خوب روی دی ‪ .‬هلموت ریتر برین عقی ه است که «فضل قدم را فرا مینهد‪.‬‬
‫در نظر او مَظهَر و مُظهِر هر دو یکی است‪ .‬از این جهت انسان نه فقط عرش خدا بلکه‬
‫او را خدا میدانستند‪ .‬از‬ ‫خود خداست‪ .‬پس جای شگفتی نیست که پیروان فضل بانخ‬
‫‪1‬‬
‫این گذشته شاهد زیبا‪...‬تنها عکس پروردگار در ایینه ادمی نیست بلکه عین خداست‪».‬‬
‫مجلسی این اشعار را ب حنبلی سبت داده است‪:‬‬

‫‪ 1‬ریتر‪ ،‬ص ‪.16‬‬

‫‪50‬‬
‫«حنبلی گفتا خدا جس است و جان ‪ /‬مینشیند در فراز اسمان‬
‫صورت امرد پسر‪ ،‬باشد خدا ‪ /‬لؤلؤ مرجان بود کفشش بپا‬
‫هر شب جمعه زچرخ چارمین ‪ /‬پس فروداید نشیند بر زمین‬
‫‪1‬‬
‫برخری باشد سوار ان شهریار ‪ /‬لیک تنها گاه بر اشتر سوار»‬
‫بطور تلویحی کلم [حروفیّ ] را مشتق از [حرف و فن] دا س ت ‪ 2‬و‬ ‫علی میرفطرو‬
‫در ص د برام ه ک در چ ارچوب تئوریه ای از پ یش مس لّم ف رض ش ه مع ا ی‬
‫داده‪ ،‬مض امین و‬ ‫دیگری از این کلم استنتاج کن و در بحثی ک در این ب اره ارا‬
‫اصطالحات عرفا ی رایج در میا حروفیا را تنها یک ش کل و لفاف ب رای اس تتار‬
‫عقای ات یستی‪ 3‬ایشا دا ست است‪ .‬گار ه وارد این مباحث ظری میش ود امّ ا‬
‫[حرف ]‪ .‬در‬ ‫تقریباً مسلّم است ک کلم حروفیّ از کلم [حرف] مش تق ش ه و‬
‫مورد عقای ات یستی حروفیّ ‪ ،‬ارا میرفط رو ‪ ،‬از س وی اب وذر ورداس بی رد ش ه‬
‫ع رف‬ ‫ح یث‪« :‬من ع رف فس فق‬ ‫است‪ ۴ .‬ب ظر میای ک حروفیا بر اسا‬
‫رب »‪5‬شناخت ا سا را‪ ،‬شناخت خ ا میدا ست ا ‪.‬‬
‫«بشنا تو خود را که شناسای خدایی ‪ /‬روشن شود ای خواجه هر اینه معمّا‬
‫ور زانکه بخود راه تو امروز نبردی ‪ /‬ای بس که بدندان گزی انگشت‬
‫مستان الستند کسانی که از این جام ‪ /‬در بزم ازل باده کشیدند بیکجا‬

‫‪ 1‬ت کرهاال مّ ‪ ،‬ص ‪.115‬‬


‫‪ 2‬میرفطرو ‪ ،‬علی‪ .‬جنبش حروفیّ و هضت پسیخا یا ( قطویا ) (تهرا ‪ ،‬بام اد‪ ،‬بیتا) ص ‪.27‬‬
‫‪ 3‬آت یستی ب معنای الحادی است‪.‬‬
‫‪ ۴‬ورداسبی‪ ،‬ابوذر‪ .‬سرخ جامگا و م پوشا ‪ ،‬تحلیلی کوتاه از جنبش خرمدینا و هض ت حروفی ا‬
‫(تهرا ‪ ،‬پیو ‪.)1357 ،‬‬
‫خود را بشناس ‪ ،‬خ ای خود را شناخت است‪.‬‬ ‫‪ 5‬من عرف فس فق عرف رب یعنی هر ک‬

‫‪51‬‬
‫‪2 1‬‬
‫اینست ره حق که بیان کرد نسیمی ‪ /‬واللّه شهیدا و کفی باهلل شهیدا »‬
‫ذبیحاللّ صفا درباره عقای حروفیّ میگوی ک ‪« :‬انس ان ک ون ج امع و نس خه کب رای‬
‫خلقت است‪ .‬او برزخ کبری است‪ ،‬یعنی از راه شناخت انسانست که م یت وان ب ه ش ناخت‬
‫حق نائل شد و باز از این حدّ نیز فراتر رفت ه میگوین د خداون د در هی أت ادم جل وه ک رد و‬
‫بهمین سبب فرشتگان را فرمان داد تا بر او نماز برن د و ابل یس ک ه چن ین نک رد مغب وض و‬
‫مطرود شد‪ .‬این جلوه حق ی ا بهت ر بگ ویی حل ول ات مطل ق در هی أت اف راد کام ل‪ ،‬در‬
‫یکصد و بیست هزار پیامبر تکرار شد که همه به نوعی گرفتار ش یطانها ش ده در مص ائب‬
‫افتادند و اخرین انها فضل اللّه نصیتی [کذا] استرابادی است که حروفیّه او را شهید اعلی‬
‫و بح اعظ لقب دادهاند و اخرین حرف حروفیّه انست ک ه او یعن ی فض ل اللّ ه خ دا ب ود‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫خدای خالق نور و ظلمت‪ ،‬خدای عال ‪».‬‬
‫این گو عقای ب ظر میرس ک در اشعار سیمی کامالً ب چشم م یخور ‪ ،‬امّ ا‬
‫بای این کت را از ظر دور اشت ک این اشعار بالقوّه قابلیّت برداشتهای دیگر را‬
‫یز دار ‪ ،‬هر چن ک جنب توحی ی در ا ها بسیار ق ویتر و ب ارزتر اس ت‪ .‬مق ّ‬
‫از‬ ‫اردبیلی درباره عقای حروفیّ معتق است ک جمع ی از ایش ا لعن ت را مرک‬
‫تیج‬ ‫پ‬ ‫چهار حرف ل‪ ،‬ع‪ ، ،‬ت دا ست ک هر ی ک اس می از اس ماء اللّ ا‬
‫ک قط ذات حق تعالی‪،‬‬ ‫گرفت ا لعنت عین رحمت است‪ ،‬و جمعی دیگر معتق‬
‫ک عالم صورت ح ق تع الی‬ ‫در جمیع حروف حلول کرده‪ ،‬و جمعی دیگر معتق‬
‫است‪ ،‬و حق تعالی روح عالم است‪ .‬بر مبنای ظری مح ی ال ّین عرب ی در کت اب‬
‫فصوص الحکم ک گفت ‪ :‬العالم صورت ‪ ،‬و هو روح العالم‪ .‬و عالم عبارت است از ما‬

‫‪ 1‬واللّ شهی ا و کفی باهلل شهی ا یعنی خ او شاه است و خ او برای شهادت کفایت میکن ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫عیمی و سیمی‪ ،‬ص ‪.260‬‬
‫‪ 3‬ذبیحاللّ صفا‪ ،‬تاریخ ادبیّات ایرا (تهرا ‪ ،‬فردوسی‪ )136۴ ،‬ج چهارم‪ ،‬ص ‪.66‬‬

‫‪52‬‬
‫سوی اللّ ‪ 1،‬در تیج هر چیزی صورت خ است‪ ،‬و حروف یز صورت خ است‪ ،‬و‬
‫خ ای تعالی روح حروف است‪ ،‬و در تیج این حروف عین ذات و ع ین رحم ت‬
‫‪2‬‬
‫خ است‪.‬‬
‫اردبیلی معتق است ک صوفی معنای کالم امام اوّل ش یعیا را در یافت ا‬ ‫مق ّ‬
‫ک فرموده من عرف فس فق عرف ربّ ‪ ،‬زی را ک ا را تاوی ل ک رده و ب م راد‬
‫‪3‬‬
‫خویش بکار میبر ‪.‬‬
‫این فصل را با شعری از سیمی ب پایا میبریم‪:‬‬
‫«تقلید روان از ره توحید بعیدند ‪ /‬زانست که هرگز به حقیقت نرسیدند‬
‫ره در حرم کعبه مقصود نبردند ‪ /‬هر چند درین بادیه هر سوی دویدند‬
‫در گفت و شنیدند طلب کار همه عمر ‪ /‬این طرفه که همواره درین گفت و شنیدند‬
‫ان شاهد گل چهره زرخ پرده برانداخت ‪ /‬این کوردنن رنگی از ان چهره ندیدند‬
‫مردان خدا زنده جاوید بمانند ‪ /‬زان روح الهی که در ایشان بدمیدند‬
‫زنده بخدایند چو از خویش بمردند ‪ /‬پیوسته بتق زنده چو از خویش بریدند‬
‫پیری طلبی‪ ،‬راه مریدی سپر اوّل ‪ /‬پیران جهان جمله درین راه مریدند‬
‫‪4‬‬
‫این راه بکوشش نتوان یافت نسیمی ‪ /‬از جذبه کرا تا بسوی خود کشیدند»‬

‫‪ 1‬ما سوی اللّ یعنی آ چ بغیر از خ ا باش ‪.‬‬


‫اردبیلی‪ ،‬ص ‪.57۴‬‬ ‫‪ 2‬مق ّ‬
‫‪3‬‬
‫هما ‪ ،‬ص ‪.50‬‬
‫‪۴‬‬
‫عیمی و سیمی‪ ،‬ص ‪.280‬‬

‫‪53‬‬
54
‫فصل دوّم‪ :‬پیدایش و روند جنبش نقطوی در عصر تیموری‬

‫‪55‬‬
‫فصل دوّم‪ ،‬بخش اوّل‪ :‬زندگی و عقاید محمود پسیخانی‬
‫بع از سرکوبی جنبش حروفیّ توسّط تیمور‪ ،‬جنبش دیگری شکل گرف ت‪ .‬محم ود‬
‫عیم ی اس ترابادی ب ود و در می ا‬ ‫پسیخا ی ک خود از دست پروردگا فضل اللّ‬
‫حلق درویشی وی قرار داشت‪ ،‬در این زما جنبش قطوی را پای گ اری ک رد‪ .‬وی‬
‫با به رهگی ری از پتا س یل موج ود در جامع ک ب علّ ت خرابیه ا و کش تارها‬
‫تیمور بوجود ام ه بود‪ ،‬توا ست ک م وج‬ ‫و ابساما یهای حاصل از جنگهای مهی‬
‫ج ی ی را ب راه بیا ازد ک از ق ّرت و وس عت ا اطّالع ات مس تن ی در دس ت‬
‫زد ک م ردم بج ا ام ه از ظل م و جن گ و ویرا ی و‬ ‫یست‪ ،‬ولی میتوا ح‬
‫ک تقریب اً‬ ‫قحطی از او استقبال کرده و در جهت اه اف او گام برداشت ا ‪ ،‬هرچن‬
‫هیچ سن ی در مورد جنبشی ک محمود در اوای ل ق ر هش تم پای گ اری ک رد و‬
‫م یز یم ک‬ ‫در دس ت یس ت‪ .‬ح‬ ‫استقبالی ک تودههای مردم از ا مودها‬
‫جنبش محمود توسّط پیروا فضل اللّ عیمی و دیگر اقشار جامع ک منتظر مج ّد‬
‫ما بودها بای مورد استقبال قرار گرفت باش ‪ ،‬ولی اینک این استقبال در چ‬ ‫رأ‬
‫ا ازهای بوده و ایا اصالً استقبالی در کار بوده یا خیر‪ ،‬مسأل ای است ک شای ه یچ‬
‫وقت روشن شود‪ .‬ظاهراً خستین منبعی ک ب محمود اشاره دارد وصیّت ام فضل‬
‫اللّ عیمی است ک در جایی از ا چنین گفت ش ه‪:‬‬
‫«و اگر متمود بدسیرتی و نابسامانی مینمای د بی رون کن د و پن دارد ک ه ک ه هرگ ز نب وده‬
‫طف های‬ ‫گف ت ک‬ ‫بای‬ ‫است‪ 1».‬اگر این محمود هما محم ود پس یخا ی باش‬
‫ا شعاب قطویا از جنبش حروفیّ ‪ ،‬حتّی قبل از مرگ فضل اللّ عیمی وجود داشت‬

‫‪ 1‬آك ‪ ،‬ص ‪ 25‬ب قل از گولپینارلی و حسین الیاری‪.‬‬

‫‪56‬‬
‫‪1‬‬
‫است‪ .‬بهر روی محمود پسیخا ی در سال ‪ 1397/800‬دعوت خ ود را اش کار ک رد‪.‬‬
‫و جن بش‬ ‫وی ک خود ابت ا از پیروا فضل اللّ عیمی استرابادی بود از او ج ا ش‬
‫وینی را پای گ اری کرد‪ .‬خست ب ا یم پسیخا کجاس ت؟ ح اجی زی ن العاب ین‬
‫شیروا ی ا را چنین معرّفی کرده‪ « :‬کر پسخان‪ ،‬بفتح پاء و سکون سین و خ اء معجم ه‬
‫و سکون نون‪ ،‬بلوکی از گیالنست و اکثر قرای ان در قرب بتر خزر واقع شده اس ت اب و‬
‫‪2‬‬
‫هوای ان ناحیه چندان ممدوح نیست و ابریش فراوان از پسخان حاصل میشود‪».‬‬
‫چی زی در دس ت یس ت‪.‬‬ ‫درباره ز گی و مرگ محمود جز اطّالعاتی شایع گو‬
‫بنظر میای ک ا چ ک توسّط هوادارا وی وشت ش ه از بین برده ش ه و ا چ ک‬
‫توسّط مخالفا وی گاشت ش ه تحریف ش ه و مجع ول اس ت‪ .‬و اگ ر ه م چن ین‬
‫باش میتوا حکم ب راستی ا ها داد‪.‬‬
‫تقی ال ّین اوح ی ظر منفی درباره وی دارد‪« :‬سیّد نسیمی و متمود مطرود پس یخانی‬
‫از جمله مریدان او ]فضلاللّه نعیمی[ بودهاند گویند متمود را ب ه س بب انانی ت‪ 3‬از در خ ود‬
‫رانده مردود و از نظر انداخت و او در برابر حرف وی ]فضل اللّه نعیمی[ از نقط ه کارخان ه‬
‫پرداخت و خود را مطرود و ملعون ازل و ابد ساخت غرض که وی بعد از ان ک ه از مجل س‬
‫او رانده شد هزار و ی ک رس اله‪ ،‬و ش انزده جل د کت اب چنانچ ه ن زد امن ای او متداولس ت‬
‫‪4‬‬
‫پرداخت‪».‬‬
‫محمّ علی تربیّت در وصف محمود میگوی ‪« :‬امّا متمود مؤسس طریقه نقطویان ب وده‬

‫‪ 1‬ملّاعب النّبی فخرالزّما ی قزوینی‪ ،‬ت کره میخا ‪ ،‬ب اهتمام احم گلچین معا ی (بی جا‪ ،‬اقبال‪)13۴0 ،‬‬
‫ص ‪.615‬‬
‫محم ودی‪1310 ،‬‬ ‫‪ 2‬حاجی زینالعاب ین شیروا ی‪ ،‬بستا السیاح (تهرا ‪ ،‬کتابخا س نایی و کتابخا‬
‫ه ‪ ..‬ق‪ ).‬ص ‪.211‬‬
‫‪ 3‬خود بینی‪.‬‬
‫‪ ۴‬اوح ی‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪57‬‬
‫از اهل پسخان گیالن در تاریخ ‪ 1397/800‬ظهور نموده‪ ،‬هفده جلد کتاب و ه زار و ی ک‬
‫رساله در نقطه و اعداد تألیف کرده است‪ 1».‬عقی ه بر ای ن اس ت ک وی خ ود را در‬
‫دبستا این عقی ه را رد ک رده و میگوی‬ ‫تیزاب ا اخت و از بین برده‪ ،‬امّا صاح‬
‫ک «از فخرالدّین نامی که از این طایفه بود شنیده شد که دنیه گوین د ک ه متم ود خ ود را‬
‫به تیزاب انداخت این غلط است و از کین ساختهان د‪ 2».‬ظاهراً زما مرگ محم ود س ال‬
‫‪3‬‬
‫‪ 1۴27/831‬بوده است‪.‬‬
‫ب ظر میای ک بیشترین اطّالعات راجع ب محم ود در کت اب دبس تا الم اه‬
‫اورده ش ه باش ‪ .‬دبستا گفت ک محمود از مسجوا ]ک ا[ ک دهی از گیال اس ت‬
‫سرزده و عالم و عامل و متّقی و پرهیزکار و فصیح بوده و در ششص هجری‪ ۴‬ظاهر‬
‫ش و گوین «چ ون جس د متمّ د ک املتر ش د از ان متم ود س ر ب ر زد و نبعث ک مقام ا‬
‫متمودا خبر ان است یعنی چون در عناصر قوّتی به رسد که در امتزاج صورت معدنی ب رو‬
‫فائض شود که استعدادش بیشی بپذیرد تا خلعت نب اتی در ب رش کش ند‪ ،‬ب ود ک ه توان ائی و‬
‫شایستگی زیادتی یابد تا کسوت حیوانی بر قامتش راستاید‪ ،‬و س زد ک ه عناص ری ک ه ب ه‬
‫فرّه ترکیب انسانی سزاوار است شکوهی به رسد که از ان انسان کامل جل وهگ ر گ ردد و‬

‫‪ 1‬تربیّت‪ ،‬ص ‪.317‬‬


‫‪2‬‬
‫اشنا ‪ ،‬دبستا الم اه ‪ ،‬ب همراه پژوهشی از علی اصغر مصطفوی (ته را ‪ ،‬ب ی ا‪ )1361 ،‬ص‬
‫‪.2۴7‬‬
‫‪ 3‬قاضی احم تتوی‪ ،‬و آصفخا قزوینی‪ ،‬تاریخ الفی‪ ،‬ب تصحیح و اهتمام علی آل داود (تهرا ‪ ،‬فکر‬
‫روز‪ )1378 ،‬ص ‪ . 725‬تاریخالفی در وقایع سال ‪ 981‬سال مرگ محمود را ‪ 150‬سال قبل میدا ‪،‬‬
‫و اگر مؤلّف همین سال را ب عنوا مبنا قرار داده باش میتوا سال ‪ 831‬را از آ استنتاج کرد ولی‬
‫ب ظر میرس ک مؤلّف سال گارش تاریخ خود را مبنا قرار داده‪ ،‬و در ای ن ص ورت ای ن زم ا‬
‫میتوا تا ح ود یک ده دیرتر از تاریخ ‪ 831‬باش ‪.‬‬
‫‪ 600 ۴‬غلط و ‪ 800‬صحیح است‪.‬‬

‫‪58‬‬
‫بدین سان اجزای جسد انسانی از ظهور ادم صفی در ترقّی بود تا به رتبه متمّدی که مع راج‬
‫است بهرهور شدند درینوقت چون اکمل و اصفی گشت‪ ،‬متمود سر بر زد بنابراین گفتهاند‬
‫بیت‪:‬‬
‫از متمّد گریز در متمود ‪ /‬کاندر ان کاست و اندرین افزود‬
‫و این که حضرت رسالت ماب متمّدی (ع) ب ه عل ی گفت ه‪ :‬ان ا و عل ی م ن ن ور واح د و‬
‫لتمک لتمی و جسمک جسمی‪ 1‬اشارت بدانست که صفوه و ق وه و اج زای اجس اد هم ه‬
‫انبیا و اولیا به امده از ان جسد متمّد و علی مخمّر گشت بدینس ان گزی ده اج زای جس د‬
‫‪2‬‬
‫متمّد و علی فراه شد و با ه امیخت از ان پیکر متمود در سرشت‪».‬‬
‫هما طور ک مالحظ ش محمود رسالت پیامبر اسالم را فی ک رده‪ ،‬بلک خ ود را‬
‫مرحل تکاملی ا رسالت دا ست و احادیث را ب فع افک ار خ ویش تاوی ل م وده‬
‫است‪.‬‬
‫دبستا گفت ک از درویش صفا و درویش بقای واح و درویش اسمعیل و‬ ‫صاح‬
‫ش نی ه ک‬ ‫میرزا تقی و شیخ لطف اللّ و شیخ شهاب ک از امنای قطو ّی ب ودها‬
‫منظور محمود از قط خاک است‪ ،‬و عناصر دیگر یز ب زعم او از خاک موجود ‪،‬‬
‫او را‬ ‫اتش دا ست ‪ ،‬و کعب عب ادت و اتش ک ه طاع ت ذات اق‬ ‫و افتاب را ف‬
‫اب شناسن ‪ ،‬و ب رجع ت قای ل ب وده «ب رین‬ ‫خوا ن ‪ ،‬و اسما را هوا و ماه را ف‬
‫ایین چون بمیرد‪ ،‬و بخاکش برند‪ ،‬اجزای بدنی او به صورت جمادی یا نباتی جلوه کن د‪ ،‬ت ا‬
‫ان نبات غذای حیوان شود‪ ،‬یا به خورد انسان رسد‪ ،‬پس به کسوت انسانی دراید‪ ،‬و این ه‬
‫گوید در خورد عل و عمل باشد‪ ،‬و اجزای پراکنده جسد در خورد عل و عمل همه یکج ا‬
‫گرد ایند‪ ،‬و پراکنده نگردند‪ ،‬خواه از نشا جمادی‪ ،‬خواه نب اتی‪ ،‬خ واه حی وانی ی ا انس انی‪،‬‬

‫‪ 1‬من و علی از ور واح خلق ش ه ایم و گوشت و جسم او‪ ،‬گوشت و جسم من است‪.‬‬
‫‪ 2‬دبستا الم اه ‪ ،‬صص ‪.2۴3-۴‬‬

‫‪59‬‬
‫اگرچه ترکیب گشاده شود‪ ،‬و قائل بوجود نفس ناطقه مجرّد نیس ت‪ ،‬و اف الک را بی رون از‬
‫عنصر نداند‪ ،‬و واجب و مبدا اوّل نقطه خاک را شمرد‪ ،‬و بجای بس اللّ ه ال رّحمن ال رّحی ‪،‬‬
‫استعین بنفسک الذی ناله ان هو نویسند‪ ،‬و بج ای ل یس کمثل ه ش یء‪ ،‬ان ا مرک ب المب ین‬
‫‪1‬‬
‫گوید‪».‬‬
‫االرقام ب ش رح ای ن قس مت از عقای‬ ‫محمّ پسر محمود ده ار در رسال فای‬
‫قطویّ پرداخت ‪« :‬طایفه دوّم از منکران وجود واج ب مالح ده تناس خیّهان د‪ ،‬ک ه خ ود را‬
‫نقطویّه میخوانند‪ ،‬مب دا اش یا را ات مربّ ع میگوین د‪ ،‬و ان عبارتس ت از روح انس ان ن زد‬
‫ایشان‪ ،‬و خود را خدا میدانند‪ ،‬و میگویند که تا خود را نشناخته بنده اس ت‪ ،‬و چ ون خ ود‬
‫را شناخت خدا است‪ ،‬و کلمه ایشان این است‪ :‬ناله ان المرک ب المب ین‪ ،‬و م راد ایش ان از‬
‫مرکب مبین ادمی است‪ ،‬و واضع این مذهب متمود فسیخانی است لعنه اللّه تع الی‪ 2».‬ب‬
‫ظر میای ک این ادّعای قطویّ در راستای هما شعار منصور حالج و ادّع ای ا ا‬
‫زد ک در بسیاری از طرایق متص وّف ای ن ا یش‬ ‫الحق وی باش ‪ ،‬و میتوا ح‬
‫وجود داشت ولیکن افشا میش ه است‪ .‬خواج حافظ شیرازی در این باره گفت ‪:‬‬
‫«ان یار کزو گشت سردار بلند ‪ /‬جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد»‬
‫و سفی ب وضوح بر این رازداری تأکی کرده وعلّت ا را گفت ‪« :‬امّا انچه اعتقاد این‬
‫درویش است در این کتاب نیاوردم‪ ،‬از جهت انکه هر ادمیی باشد هم ه چیزه ا را ندان د‪ ،‬و‬
‫نه هر چه ادمی داند بتواند گفت و نوشت‪ ،‬بلکه از صد هزار ک س ی ک ک س دان ا باش د‪ ،‬و‬
‫انکه دانا باشد از هزار چیز که بداند یکی بتواند گفت‪ ،‬و از هر چیز که بتواند‪ ،‬یک ی چن ان‬
‫باشد که بتواند نوشت‪ ،‬که نوشته بدست اهل و نااهل افتد و منظور نظ ر مس تعدّ و نامس تعدّ‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬محمّ پسر محمود ده ار‪ ،‬رسا ل ده ار (رسال فای االرقام‪ )...‬ب کوش ش محمّ حس ین اکب ری‬
‫مکتوب (تهرا ‪ ،‬شر قط ‪ )1375 ،‬ص ‪.319‬‬ ‫ساوی و با همکاری دفتر شر میرا‬

‫‪60‬‬
‫شود‪ ،‬ای درویش همه کس را استعداد درک حقایق نباشد‪ ،‬که ادمیان در تتص یل عل وم ب ه‬
‫‪1‬‬
‫تفاوتند‪ ،‬بلکه در جمله کارها‪ ،‬از جهت انکه هر یک الت کاری و مظهر چیزیاند‪.».‬‬
‫مولوی یز ب صراحت میگوی ک هم ا چ در ذهن دارد گفت است‪:‬‬
‫«در خور عقل عوام این گفته شد از سخن باقی ان نهفته شد‬
‫‪2‬‬
‫زرّ عقلت ریزه است ای متّه ‪ /‬بر قراضه مهر سکّه چون نه »‬
‫هفت اقلیم در این باره گفت ‪« :‬از شبلی نقل اس ت ک ه ان ش ب ب ه س ر گ ور او‬ ‫صاح‬
‫]حالج[ شدم و مناجات کردم در خواب حق تعالی را دیدم گفت ‪ :‬اله ی ای ن بن ده م ؤمن و‬
‫عارفی بود وایافته‪ ،‬این بالها با وی چرا کردی‪ .‬گفت‪ :‬از انکه سرّ ما به غیر م ا م یگف ت‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫اینست جزای کسی که سرّ ملوک فاش کند‪».‬‬
‫دبستا گفت ک محمود را سخها و رسمهاست در براب ر ش رایع و ا بی ا‪ ،‬و‬ ‫صاح‬
‫سراسر مصحف را مطابق عقی ه خویش تاویل کرده‪ ،‬از جمل مقرّرات وی ا ب وده‬
‫ک در م ّه العمر ب پارسا ی و درویشی و تجرد گ را ه و تعلّق ی اش ت مگ ر ب‬
‫غ ای ا کی‪ ،‬و چنین کسی در ترّقی بوده و واح گردد و ب مرتب اللّ ک مرک‬
‫مبین است برس ‪ ،‬و اگر امینی میل ب امیزش ز داشت باش در هم عمر یک بار‪ ،‬و‬
‫اگر توا در هر سالی یک بار‪ ،‬و اگر توا در چلّ یک بار‪ ،‬و اگر ی ارد در م اهی‬
‫‪۴‬‬
‫یک بار‪ ،‬و اگر توا در هفت یک بار‪.‬‬

‫‪ 1‬عب العزیزبن محمّ سفی‪ ،‬کشفالحقایق‪ ،‬ب کوشش احم مه وی دامغا ی (تهرا ‪ ،‬بنگاه ترجم و‬
‫شر کتاب‪ )1359 ،‬ص ‪.6‬‬
‫‪2‬موال ا جاللال ّین محمّ بلخی رومی‪ ،‬مثنوی معنوی‪ ،‬ب قلم سیّ حسن میرخا ی (بیجا‪ ،‬جاوی ا ‪ ،‬بی‬
‫تا) ص ‪.۴06‬‬
‫‪ 3‬امیناحم رازی‪ ،‬ت کره هفت اقلیم (تهرا ‪ ،‬سروش‪ )1378 ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪ .175‬این سخ را منبع با‬
‫ج ی یاد خواهیم کرد‪.‬‬ ‫ام چا‬
‫‪ ۴‬دبستا الم اه ‪ ،‬ص ‪.2۴5‬‬

‫‪61‬‬
‫دبستا درباره کلم محصی‪ ،‬و هم چن ین معن ی ا در زد قطو ّی گفت ‪:‬‬ ‫صاح‬
‫«متصی در لغت شمارنده‪ ،‬و در اصطالح این قوم ان است که از خلق و فعل ه ر ک س ب ه‬
‫خلق نشاء اوّلی او پی برد‪ ،‬چنانکه از مسلمات ایشان است ک ه ه ر کس ی ک ه ب ه مجلس ی‬
‫دراید‪ ،‬بار اوّل نام هر چه از موالد بر زبان اورد‪ ،‬احصای او چنان کنن د ک ه در نش اء س ابق‬
‫همان چیز بوده‪ ،‬که نام ان بر زبان اورده‪ .‬گویند حاجیان فریب پیشه ک ه جامه ای مخط ط‬
‫دربر دارند‪ ،‬که ان را عبای کربالئی خوانند‪ ،‬و ریا و ش ید ورزن د‪ .‬چ ون در خ ور و خ وی‬
‫خود به نشاء حیوانی در ایند‪ ،‬جانوری گردند که ان را به هندی کلهری گوین د‪ ،‬و چ ون ب ه‬
‫نشاء نباتی گرایند هندوانه مخطط و خسته سنجد شوند‪ ،‬چون به نشاء جمادی درایند س نگ‬
‫سلیمانی باشند‪ ،‬و متصی بدین ع ارف ب ود‪ ،‬و فقه ای وسواس ی دس ت و ده ن اب ک ش‬
‫سپید جامه دوست‪ ،‬قاز [غاز] شوند که هر دم سر به اب فرو برند‪ ،‬و در نشاء نب اتی چ وب‬
‫مسواک و رحل و حصیر جانماز‪ ،‬و در حالت جمادی سنگ یا خاره و لوح مزار و قبله نم ا‬
‫گردند‪ ،‬و کرم شب تاب مشعل داریست که بتدریج ن زول ک رده‪ ،‬ب دین پیک ر در ام ده‪ ،‬و‬
‫سگ در نشاء سابق ترک قزلباش بوده‪ ،‬که شمش یر کج ش دم ش ده‪ ،‬و بالفع ل ترک ی م ی‬
‫فهمد‪ ،‬چون چخ گویی بیرون رود‪ ،‬و چخ به ترکی برون ای باشد‪ .‬گوید ب ه کم ال رس یدن‬
‫اهن ان است که بدان اهن نبی یا ولی کشته شود‪ ،‬و بیت‪:‬‬
‫عارفان چون سفر ملک بقا میخواهند ‪ /‬از سر تیغ تو تکبیر فنا میخواهند‬
‫و گفته که امام حسین در نشاء‪ ،‬از نش اء موس ی ب وده و یزی د فرع ون‪ .‬موس ی در ان نش اء‬
‫فرعون را در اب نیل غرق کرد و برو فیروزی یافت‪ ،‬و در ای ن نش اء موس ی حس ین ش د و‬
‫‪2‬‬
‫فرعون یزید‪ ،‬حسین را اب فراه نداده به اب تیغ ابدار ترکیبش را به تفرید‪ 1‬برد‪».‬‬
‫از این متن میتوا استنباط کرد ک قطویّ معتق ب قیام ت ب ودها ‪ ،‬و ع اب و‬

‫‪ 1‬تفری در اینجا ظاهرا ب معنی مرد است‪.‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬صص ‪.2۴۴-5‬‬

‫‪62‬‬
‫رس ال‬ ‫را در شاء ثا وی شخص دا ست ا ‪ .‬صاح‬ ‫مکافات و پاداش عمل هر ک‬
‫درّالیتیم در مورد احصا چنین اورده‪« :‬و چون این طایفه اخسّ‪ 1‬خلقند‪ ،‬و ضال‪ 2‬و مضل‪،‬‬
‫‪ 3‬و عوام النّا بواسطه مشتهیأت‪ 4‬نفس به ایش ان بیش تر م یگرون د‪ ،‬مبالغ ه در پای ه دینی ه‬
‫ایشان رفت‪ ،‬و بباید دانست که مجرّد صورت ک افی نیس ت ب رای اتّت اد در ن وع‪ ،‬چ ه در‬
‫معنی اگر صفات و لوازم نوعیّت باشد داخل است وان خارج‪.‬‬
‫اینکه تو بینی نه همه مردمند ‪ /‬بیشترش گاو و خر بیدمند‬
‫و از ظهور صفات مردمی پایه هر کس میتوان شناخت‪ ،‬ه چنانچه مالحده ب ه زع غل ط‬
‫خود احصا میکنند‪ ،‬و از سرعت دوندگی و تیزبینی میگویند که از راه اهو امده‪ ،‬ا ّم ا ه یچ‬
‫کار به صفات انسانی ندارند‪ ،‬و حال انکه نفس انسانی را صفتی است اتی‪ ،‬ک ه ب ه حس ب‬
‫ظهور ان صفت پایه انسانیّت میتوان شناخت‪ ،‬و در هر شخصی که ان صفت مطلقا نباش د‪،‬‬
‫او صاحب نفس انسانی‪ ،‬و نبی نوع ادمی نیست‪ ،‬هر چند که بر صورت نوعی باشد‪ ،‬اولئ ک‬
‫کاننعام بل ه اضل سبیال‪...5‬پس معلوم شد که این جماعت مالحده در صورت ن وعی ب ا‬
‫‪6‬‬
‫افراد انسان شریکاند‪ ،‬نه در معنی انسانیّت‪».‬‬
‫الزم ب توضیح است ک ب جهت جل وگیری از تحری ف ک الم مجب وریم ت ا ع ین‬
‫قولها را قل کنیم‪ .‬اخو ملّا محمّ باقر مجلسی درباره ایشا چنین اورده‪« :‬دهری ه‬
‫از مالحدهاند‪ ،‬هر چند به عالنیه اظهار دین خود نمیکنند‪ ،‬اما گویند ص انع ع ال اس ت‪ ،‬و‬

‫‪ 1‬پایین ترین‪.‬‬
‫‪ 2‬ضال ب معنی گمگشت و گمراه است‪.‬‬
‫‪ 3‬مضّل ب معنی گمراه کنن ه است‪.‬‬
‫‪ ۴‬مشتهیات ب معنی آرزوها و خواست ها است‪.‬‬
‫‪ 5‬آ ها همچو چهارپایا ن بلک گمراه تر‪ .‬قرا ‪ ،‬سوره فرقا آی ‪.۴۴‬‬
‫‪ 6‬محمّ پسر محمود ده ار‪ ،‬رسا ل ده ار (رسال درّالیتیم‪ )...‬ب کوشش محمّ حسین اکبری ساوی و‬
‫مکتوب (تهرا ‪ ،‬شر قط ‪ )1375 ،‬ص ‪.138‬‬ ‫با همکاری دفتر شر میرا‬

‫‪63‬‬
‫گویند ما یهلکنا ان الدّهر‪ 1 ،‬و اسمان ستونی دارد که ما نمیبین ی ادم ی ب ر او م یخ ورد و‬
‫میمیرد و جمله گویند هود و شعیب و صالح و موسی و عیسی و متمّ د (ص) انبی ا بودن د‬
‫ولیکن هرمس و هراپو و افالطون و سقرا و بقرا و ارسطالیس پیغمبرانند‪ ،‬و ای ن ق وم‬
‫نیز کواکب را عبادت کنند‪ ،‬و گویند دنیا قدی است‪ ،‬دلیل بر انکه ما تخ را نمیبینی ک ه‬
‫جوجه میشود‪ ،‬و ادمی را میبینی که از منی به میرسد‪ ،‬و مسبّب را نمیبین ی ‪ ،‬زی را ک ه‬
‫به عقل ما درست نمیاید‪ ،‬و چیزی که عقل ما در نیابد‪ ،‬حک به وج ودش نم یکنی ‪ ،‬پ س‬
‫دنیا چنین بوده و چنین خواهد شد‪ .‬و امثال واجبی نزد ایشان واجبست‪ ،‬و اما خمر را حالل‬
‫‪3‬‬
‫میدانند و گویند وطی دبر‪ 2‬زوجه مردمان بر اجنبی حاللست‪ ،‬زیرا که شوهر صیغه بر فرج‬
‫خوانده است و زن مختار است‪ ،‬و نزد ایشان حشر و میع اد نیس ت‪ ،‬و متم ود از ایش ان ب ه‬
‫طبیعت و عناصر اربعه قایل شده‪ ،‬و در کتابی از ان ملعون دیدم نوشته ناله اناللّ ه المرک ب‬
‫المبین‪ ،‬همه صفته این قول نوشته بود‪ ،‬و چهار نقطه گذاشته بود‪ ،‬و اتش و ب اد و خ اک و‬
‫اب از قران استشهاد اورده بود‪ ،‬به اثبات طبیعت و عناص ر اربع ه‪ ،‬و تم ام ان کت اب کف ر و‬
‫‪4‬‬
‫زندقه بود‪».‬‬

‫‪ 1‬و جز دهر و طبیعت کسی ما را میمیرا ‪ .‬قرا ‪ ،‬آی ‪ ۴2‬سوره جاثی ‪.‬‬
‫‪ 2‬دٌبًر یعنی معق ‪.‬‬
‫‪ 3‬فًرج یعنی آلت تناسلی ز ‪.‬‬
‫‪۴‬کیا‪ ،‬صادق‪ .‬قطویا یا پسخا یا ‪ ،‬جزوه شماره ‪ 13‬ای را ک وده‪]( ،‬ته را [ ا جم ن ایرا ویج‪1320،‬‬
‫یزدگردی) ص‪ ،32‬ب قل از ت کره اال م محمّ باقر پس ر محمّ تقی الهیج ی‪ .‬م ا در س خ ای از‬
‫سنگی ک متعلّق ب کتابخا دا شک ه ادبیات دا شگاه ته را اس ت م تن ف وق را‬ ‫ت کرهاال مّ ‪ ،‬چا‬
‫یافتیم‪ ،‬و ب ظر میرس ک ب دالیلی‪ ،‬سهوآ یا عم آ ح ف ش ه باش ‪ .‬صادقکیا ب و آورد ه یچ‬
‫دلیلی این سخ را متعلّق ب مجلسی ا ست و در جل دوّم ادبیات فارسی بر مبنای تالیف اس توری‪،‬‬
‫فهرستها این‬ ‫ترجم فارسی ص ‪ 8۴0‬یز همین مسال ابراز ش ه و چنین دلیل آورده ش ه ک اغل‬
‫کتاب را ب محمّ باقربن محمّ تقی الهیج ی س بت دادها ‪ ،‬ام ا بن ه ب ا مطابق ت ت کرهاال مّ و‬
‫بحاراال وار ب این تیج رسی م ک این دو متن از هر حیث ش باهت فراوا ی ب ا ه م دار ‪ ،‬و اگ ر‬

‫‪64‬‬
‫یس ت ول ی تاویله ای‬ ‫اصوالً داستا قط و حرف بس یار ق یم ب وده‪ ،‬و ج ی‬
‫متفاوت از ا ش ه است از جمل مجتبی مینوی اورده ک ‪« :‬حالج گفت نقطه اصل هر‬
‫خطّی است‪ ،‬و خطّ عبارت از نقطههاییست که در پ ی یک دیگر ام ده اس ت‪ ،‬پ س خ طّ از‬
‫نقطه بینیاز نیست‪ ،‬و نقطه از خطّ مستغنی نیست‪ ،‬و انچه چش انسان بر ان میافت د‪ ،‬نقط ه‬
‫ایست مابین دو نقطه‪ ،‬و این نشانهایست بر تجلّی حق از انچه دیده میشود‪ ،‬و از این جه ت‬
‫‪1‬‬
‫است که من گفت هیچ چیزی را نمیبینی مگر ان که خدا را در ان میبینی ‪».‬‬
‫رسال درّالیتیم معتق است ک علم قط علمی شریف اس ت‪ ،‬و قطو ّی‬ ‫امّا صاح‬
‫ا را ب گو ای دیگر تفسیر کردها «و اینکه خود را منسوب به نقط ه م یدارن د‪ ،‬م راد‬
‫ایشان اجزای عنصریست که در نقطه است‪ ،‬و نقطه حقیقی ایشان مرک ز خاکس ت‪ ،‬از ای ن‬
‫جهت بزرگ ایشان در رس ائل خ ود‪ ،‬ه ر ج ا ک ه ن ام خ ود میگوی د‪ ،‬م ن خ اک ب ر س ر‬
‫میگوید‪ ،‬یعنی مرکز خاک ‪ ،‬اما عل نقطه علمیس ت ش ریف‪ ،‬و نقط ه اش ارت ب ه حقیق ت‬
‫مطلقه است‪ ،‬و رساله اسرار نقطه میر سیّد علی همدانی مشهور است‪ ،‬و نقطه ک ه در ک الم‬
‫‪2‬‬
‫سعادت فرجام حضرت امیرالمؤمنین (ع) است‪ ،‬که فرموده العل نقط ه کثره ا الج اهلون‬
‫‪3‬‬
‫اشارت است بتقیقه التقایق»‬
‫رضاقلی خا ه ایت در توصیف قطویّ چنین اورده‪« :‬پوشیده ممان اد ک ه از م ذاهب‬
‫باطله قدی یکی مذهب تناسخ است‪ ،‬که در هندوان و جمعی از پیروان ش اکموتی داش ته‪ ،‬و‬
‫غیر انها نیز بعضی طوایف و طبق ات در ه ر وقت ی ان م ذهب را خ وش ک ردهان د‪ ،‬و ان را‬
‫اصول و افغان و شعب مختلفه است‪ ،‬و ابطال ان در کمال ظهور است‪ ،‬و اصل ان این اس ت‬

‫ت کرهاال مّ از مجلسی باش ‪ ،‬احتماال شباهت زیاد این متن ب تالیفات مجلس ی باع ث ب روز چن ین‬
‫اشتباهی ش ه است‪.‬‬
‫‪ 1‬مینوی‪ ،‬مجتبی‪ .‬ق حال (تهرا ‪ ،‬خوارزمی‪ )1367 ،‬صص ‪.51-2‬‬
‫‪ 2‬العلم قطة کثرها الجاهلو ‪ .‬علم‪ ،‬فقط یک قط است ک ادا ها آ را زیاد کردها ‪.‬‬
‫‪ 3‬ده ار شیرازی‪ ،‬ص ‪.1۴2‬‬

‫‪65‬‬
‫که تناسخیه گویند نفو ناقصه انسانی در ابدان انسانیه متردّدند‪ ،‬و از بدنی ب ه ب دنی نق ل و‬
‫تتویل مینماین د‪ ،‬ت ا کام ل ش وند و قط ع تعلّ ق از ب دنها نماین د‪ ،‬و ان را نس خ گوین د و‬
‫جماعتی که تجویز نقل ببدن حیوانات ه کنند ان را مسخ گویند‪ ،‬و بعضی که نقل به نبات‬
‫را نیز جایز دانند ان مرتبه را فسخ گویند‪ ،‬و طایفهای که نقل انس ان را ب ه جم ادات قائلن د‪،‬‬
‫این مقام را رسخ خوانند‪ .‬مجمل مذهب این طایفه این اس ت ک ه اگ ر ادم ی کام ل نش ود‪،‬‬
‫روح او بعد از فوت او به بدن حیوان ات م یرود‪ ،‬ت ا ب ه نبات ات و جم ادات دور میزن د‪ ،‬و‬
‫جهن عبارت از این تنزّنت است‪ ،‬و اگر کامل شود به افالک و انج ترقی میکند‪ ،‬و بقای‬
‫جاودانی حاصل مینماید‪ ،‬چه این کواکب نیز ادمی ب ودهان د‪ ،‬و ب ه ریاض ات م ثالً زه ره و‬
‫مشتری ش دهان د‪ .‬التاص ل متم ود ن امی از اه ل گ یالن دری ن م ذهب تص رّفات ک رد و‬
‫‪1‬‬
‫اصطالحات تازه استعمال نمود‪».‬‬
‫بهاء التّواریخ‪ ،‬شی ابیا و قطویا را یکی دا ست و گفت «که عناصر اربع ه را‬ ‫صاح‬
‫واجب الوجود میدانن د‪ ،‬و نف س را ب اقی موج ود‪ ،‬و در مرات ب مع دنی و نب اتی حی وانی و‬
‫انسانی‪ ،‬در نزول و صعود‪ ،‬و متم ود پس یخانی گیالن ی از ایش ان ب ود‪ ،‬گ اهی از ازمن ه در‬
‫بعضی امکنه‪ ،‬به اقتضای اوضاع و اسباب ارضی و سماوی‪ ،‬اهل هر ملّت را ض عف و ق وت‬
‫طاری‪ 2‬میشود‪ ،‬از جمله در این اوق ات ک ه فس اد و عن اد در اش تداد‪ 3‬ب ود‪ ،‬ارب اب الت اد‬
‫استقالل و استبداد یافتند‪ ،‬و مانن د ک رم ش ب ت اب ظ اهر گش ته‪ ،‬اس اطیر اوّل ین و اباطی ل‬
‫اقدمین‪ 4‬را برای طایعین‪ 5‬و تابعین جلوه دادند‪ ،‬جمعی بیتدّ و مر‪ 1 ،‬در هر مل ک و کش ور‪،‬‬

‫‪ 1‬رضاقلیخا ه ایت‪ ،‬روض الصفای اصری (]قم[‪ ،‬مرکزی‪ ،‬خیّام‪ ،‬پیروز‪ )1339 ،‬ج هشتم‪ ،‬صص ‪-7‬‬
‫‪.273‬‬
‫‪ 2‬لغتنام دهخ ا‪ :‬اگاه درآین ه‪ .‬ظاهر شو ه بر کسی اگاه ‪ .‬فرودآین ه از جا ی‪ .‬اگاه روی داده‪.‬‬
‫‪.‬‬ ‫‪ 3‬هما ‪ ،‬سخت و قوی و استوار ش‬
‫‪ ۴‬هما ‪ ،‬پیشینیا ‪.‬‬
‫‪ 5‬اطاعت کنن گا ‪.‬‬

‫‪66‬‬
‫دبستا در مورد شی ابیا گفت ک ش ی اب‬ ‫در وادی ضاللت پیگیر شدند‪ 2».‬صاح‬
‫در اواخر دوره ضحّاک بوده ک خاک را واج الوجود م یدا س ت‬ ‫پزشکی رهشنا‬
‫؛ و از س ردی خ اک‪ ،‬اب؛ و از‬ ‫ک از خشکی ا ‪ ،‬اتش؛ و از اتش اسما و کواک‬
‫موالی‬ ‫تری خاک‪ ،‬هوا ب وجود ام ه‪ ،‬و چو این چهار گوهر بهم سرشت ش ها‬
‫‪3‬‬
‫اشکار گشت است‪.‬‬
‫بهاء التّواریخ از جماعت بسیار زیاد این فرق خبر‬ ‫هما طور ک دی ه ش صاح‬
‫امبرده در قر سیزدهم کتاب خویش را تألیف کرده است منبع‬ ‫داده‪ ،‬ولی چو‬
‫مستن ی میتوا باش ‪ .‬در قر چهاردهم شمسی شخصی ب ام ورال ّین م ّرسی‬
‫چهاردهی‪ ۴‬م ّعی ش ه ک در حوالی سال ‪ 1350‬خورشی ی شخصی ب ام محمّ ‪،‬‬
‫و مشهور ب بابا را در بهبها مالقات کرده‪ ،‬ک رهبر قطویّ بوده و وی را ب‬
‫ایشا در این‬ ‫جا شینی خود منصوب کرده و وی پ یرفت ‪ ،‬ولی ظر ب اینک مطل‬
‫مورد جنب غیر تخصّصی داشت ‪ ،‬و بعضی از چن موردی را ک ایشا ارجاع داده‬
‫اصوالً فاق اعتبار بوده‪ ،‬ب عنوا مثال مج ّل وحی شماره ‪ 15-12‬اذرماه ‪ 1351‬ک‬
‫بای گفت شماره ‪ 12‬مجلّ وحی در سال ‪ 1351‬در اسفن منتشر ش ه‪ ،‬و شمارههای‬
‫ب صورتی ک ایشا م ّعی است‪،‬‬ ‫‪ 13‬و ‪ 1۴‬و ‪ 15‬ارد‪ ،‬و در شماره ‪ 12‬هم مطل‬
‫ایشا مع وریم‪.‬‬ ‫یام ه ل ا ما از استناد ب مطال‬
‫السّیاح ‪ ،‬حاجی زین العاب ین شیروا ی درباره جمعیّت‬ ‫کتاب بستا‬ ‫صاح‬
‫قطویا چنین اورده «فقیرگوید صاحبان این عقاید در ایران و سایر بلدان در کسوت‬

‫‪ 1‬بیشمار‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫قطویا یا پسخا یا ‪ ،‬ص ‪ ۴5‬ب قل از بهاءالتّواریخ تالیف بهاءال ّول محمّ ولی میرزا‪ ،‬سخ خطّی‬
‫کتابخا ملّی ملک‪.‬‬
‫‪ 3‬دبستا الم اه ‪ ،‬ص ‪.62‬‬
‫‪ ۴‬م رّسی چهاردهی‪ ،‬ورال ّین‪ .‬سیری در تصوّف در شرح حال مش ایخ و اقط اب (ته را ‪ ،‬اش راقی‪،‬‬
‫‪ )1361‬صص ‪.312-27‬‬

‫‪67‬‬
‫درویشان و مسلمانان پنهانند‪ .‬جمعی از ایشان را دیده و صتبت نمودهام‪ .‬بیت‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫«مصلتت نیست که از پرده برون افتد راز ‪ /‬ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست»‬
‫اقب ال اله وری‬ ‫مورد دیگری ک در مورد افکار محمود قابل طرح است ظر محمّ‬
‫ظامه ای ی ک گ رای الم ا ی چن گرایی‬ ‫میباش ‪ .‬وی معتق است بهما حو ک‬
‫اورد‪،‬‬ ‫را پ ی‬ ‫یت‬ ‫هربارت را برا گیختن و هم خ ایی اسپینوزا مو ادگرایی الی‬
‫‪2‬‬
‫یکتا پرستی اسالمی هم ب چن گرایی واح محمود کشا ی ه ش ‪.‬‬
‫اس ت ک از «دی دگاه فلس فی کث رت گرای ی و نی ز‬ ‫علیرضا ذکاوتی قراگزل و معتق‬
‫مادّیگری به سبک قدی نقطوی ان را م یت وان عک س العمل ی در براب ر وح دت گرای ان و‬
‫‪3‬‬
‫وحدت گرایی حاک بر متافل فلسفی ایران ان روزگار انگاشت»‪.‬‬
‫الهوری معتق است ک محمود یگا گی هستی را فی کرده‪ ،‬و باور داشت ک جه ا‬
‫مجموع ای از واح ها یا اجزای الیتج زای بس یط اس ت ک از ازل ب ودها ‪ ،‬و از‬
‫حیات بهرهور ‪ ،‬و چو دوره هشت هزار سال از عمر جها گ رد‪ ،‬جها ا ح الل‬
‫‪۴‬‬
‫مییاب ‪ ،‬امّا مج ّدا با یک یگر میامیز و جها وی پ ی ار میساز ‪.‬‬
‫رسال درّالیتیم در هم ین ب اره گفت ‪« :‬روزی در مجلس ی س خن وح دت م ی‬ ‫صاح‬
‫گذشت‪ ،‬ملتدی از اهل کاشان حاضر بود میگفت که اینها تص وّر است‪...‬ندانس ت ک ه‬
‫تصوّر البّته از متصّوری ناشی است‪ ،‬و ان تصوّرکننده مخترع نیست که مع دوم مطل ق را در‬
‫تصوّر دراورد‪ ،‬و نیز تا امری در نفس تصوّرکننده مرکوز نباش د‪ ،‬تص وّر ان متالس ت‪ ،‬پ س‬

‫‪ 1‬شیروا ی‪ ،‬هما جا‪.‬‬


‫‪2‬‬
‫الهوری‪ ،‬محمّ اقبال‪ .‬سیر فلسف در ایرا ‪ ،‬ترجم امیرحسین آریا پور‪( ،‬ته را ‪ ،‬مؤسس فرهنگ ی‬
‫منطق ی‪ )1368 ،‬صص ‪.77-8‬‬
‫‪ 3‬ذکاوتی قراگزلو‪ ،‬علیرضا‪ « .‬گاه تازهای ب منابع قطوی » در ش ری تحقیق ات اس المی‪ ،‬س ال دوّم‪،‬‬
‫‪ ،1366‬شماره دوّم‪ ،‬ص ‪.3۴‬‬
‫‪ ۴‬الهوری‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪68‬‬
‫البتّه تصوّر وحدت بیانکه وحدت را تتققّی در حدّ خود باشد متالست چه تص وّر مع دوم‬
‫‪1‬‬
‫مطلق متالست‪ ،‬و چون معدوم مطلق نباشد پس نوعی از وجود خواهد داشت‪».‬‬
‫ب او ی درباره محمود میگوی ک وی در زما امیر تیمور در بسجوا ]ک ا[ ظه ور‬
‫و‬ ‫وشت پر از ترزی ق‪ ،‬ک در زد ه یچ م ه‬ ‫ح‬ ‫کرده و سیزده رسا ل ح‬
‫ارد‪.‬‬ ‫ملّتی پ یرفت یست‪ ،‬وغیر از تیتال ک ا را علم لفظ و حال امی ه حاص لی‬
‫وی خالص تصا یف محمود را ک با صفت شقّی االشقیا‪ 2‬از او یاد کرده‪ ،‬کتاب بحر‬
‫کوزه میدا و «فضالتی که در ان ج ا خ ورده گ وش از ش نیدن ان ق ی میکن د‪ ،‬و معلّ‬
‫‪3‬‬
‫ملکوت اگر ان را بشنود چه خندها که بر ریش او نزند‪ ،‬و چه رق ها که نکند‪».‬‬
‫اعض ای‬ ‫قطویّ ما ن اسماعیلیّ حجّتهایی داشتن ک ب رای مباحث و ی ز جل‬
‫مقاما جنبش قطویّ بودها ‪.‬‬ ‫ج ی فعّالیّت میکردها ‪ .‬امنا یز فعّالین و صاح‬
‫در بحثهای این ه این کتاب از ا سا کامل بسیار سخن خواه رفت بهتر است ک‬
‫تعریفی از ا داشت باشیم‪« :‬ای درویش به یقین ب دان ک ه بیش تر ادمی ان‪ ،‬ص ورت ادم ی‬
‫دارند و معنی ادمی ندارند و به حقیقت خر و گاو و گرگ و پلنگ و مار و کژدمان د و بای د‬
‫که ترا هیچ شک نباشد که چنین است‪ ،‬در هر شهری چند کسی باشند که ص ورت و معن ی‬
‫دارند و باقی همه صورت دارند و معنی ندارند‪...‬بدان که انس ان کام ل‪ ،‬ان اس ت ک ه او را‬
‫‪4‬‬
‫چهار چیز به کمال باشد‪ :‬اقوال نیک و افعال نیک و اخالق نیک و معارف‪».‬‬

‫‪ 1‬ده ار شیرازی‪ ،‬ص ‪.137‬‬


‫‪2‬‬
‫شقی‪.‬‬
‫و منش ی احم علی‬ ‫ص اح‬ ‫‪ 3‬عب القادر ب او ی‪ ،‬منتخ التّواریخ‪ ،‬ب تصحیح کپتا ول یم اس ولی‬
‫موصوف (کلکتّ ‪ ،‬کالج پری ‪ )1865،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪ .2۴8‬این سخ‬ ‫صاح ‪ ،‬ب اهتمام کپتا صاح‬
‫ق یم خواهیم امی ‪.‬‬ ‫را از این ب بع چا‬
‫‪ ۴‬عزیزال ّین سفی‪ ،‬مجموع رسا ل مشهور ب کتاب اال سا الکامل‪ ،‬ب کوشش ماریژا مول (تهرا ‪،‬‬
‫قسمت ایرا شناسی ا ستیتو ایرا و فرا س ‪ )19۴1-62 ،‬صص ‪.3-۴‬‬

‫‪69‬‬
‫فصل دوّم‪ ،‬بخش دوّم‪ :‬اثار محمود پسیخانی‬
‫اکثر مورّخین اثار محمود را بالغ ب ر ‪ 1001‬رس ال دا س ت ا ‪ .‬یک ی از س خی ک‬
‫باقیما ه‪ ،‬میزا است ک اصلیترین کتاب قطویا و تألیف محمود پسیخا ی است‪.‬‬
‫این کتاب در شناخت جنبش قطویّ بسیار مفی توا بود و م ا در اینج ا بیش تر از‬
‫بع تاریخی ب تحلیل ا خواهیم پرداخت‪ .‬میزا در ت اریخ ثم ا مای واح ی و‬
‫‪1‬‬
‫عشرین [‪ ]1۴18/821‬تألیف ش ه است‪.‬‬
‫خست بای دا ست ک این کتاب تقریباً بصورت رمزی گاشت ش ه اس ت‪ ،‬و فه م‬
‫این کتاب ب و اشنایی با عالماتی ک در این کتاب بکار رفت مشکل اس ت‪ ،‬رم زی‬
‫بود این رسال در این شعر از اسماعیل کاشف اصفها ی فرز حی ر معم ار ش اعر‬
‫غزل سرای هجوگو ک در س ال ‪ 1635/10۴5‬در اص فها ب وده م ورد اش اره ق رار‬
‫گرفت ‪:‬‬
‫«یوسف که زجهل منکر معبود است ‪ /‬نمرود صفت به شرع دین مردود است‬
‫‪2‬‬
‫بتوان ز خط زرد بنا گوشش خواند ‪ /‬هر رمز که در رسالهی متمود است»‬
‫جمالت بکار ب رده اس ت خوا ن ه را‬ ‫قط ها و حروفی ک محمود در مقابل اغل‬
‫را امفهوم می مای ‪ .‬ل ا گار ه ب ا ص رف وق ت و زحم ت‬ ‫گیج کرده و مطال‬
‫ج ولی تهیّ کرد ک برای فهم کتاب می زا مراجع ب ا قطع اً ض روری اس ت‪.‬‬
‫[شکل شماره ‪ ]1‬در کتاب میزا محمود از یک سیستم درج بن ی چه ار مرتب ای‬
‫استفاده میکن ک در موارد متفاوت از عالم ات مختلف ی ب رای ش ا داد درج‬
‫مورد ظر استفاده ش ه است‪ .‬سیستم درج بن ی چهارگا ک ب ر چه ار عنص ر اب‪،‬‬

‫‪ 1‬محمود پسیخا ی‪ ،‬میزا ‪ ،‬سخ خطّی کتابخا ملک ب شماره ‪ ،6226‬برگ اوّل‪ ،‬ص ب‪.‬‬
‫‪ 2‬کیخسرو اسفن یار پسر آذرکیوا ‪ ،‬دبستا الم اه ‪ ،‬با یادداشتهای رحیم رض ازاده مل ک (ته را ‪،‬‬
‫فقط همین یک بار در ای ن‬ ‫طهوری‪ )1362 ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪( 232‬در قسمت تعلیقات)‪[ .‬از این چا‬
‫کتاب استفاده کردیم‪].‬‬

‫‪70‬‬
‫باد‪ ،‬خاک‪ ،‬اتش استوار است‪ ،‬در رساالت اخوا صفا یز م ورد اش اره ق رار گرفت‬
‫است‪« :‬چهار عنصر پدید امد و این هر چهار از کثافت زیر فلک قمر بماندند‪ )4( .‬و خاک‬
‫از همه ثقیلتر است به مرکز امد‪ ،‬و اب گرد وی درامد‪] ،‬ب‪ [136‬و هوا گرد اب درام د‪ ،‬و‬
‫‪1‬‬
‫اتش گرد هوا در امد‪».‬‬

‫شکل‪ :۱‬بعضی از عناصر و حاالت چهارگانه و ادوار تکاملی انان بر اساس‬


‫رمزگذاریهای میزان (‪)۱‬‬

‫اوّل‬ ‫اخر‬ ‫آتش‬ ‫↓‬ ‫‪.‬‬ ‫ا‬


‫والکالم‬
‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬
‫دوّم‬ ‫ظاهر‬ ‫اب‬ ‫↓ والکلمه‬ ‫‪:‬‬ ‫ل‬
‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬
‫اهلل‬
‫سوّم↓‬ ‫باطن‬ ‫باد‬ ‫والحرف‬ ‫⋮‬ ‫ل‬
‫↓‬
‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬
‫چهارم‬ ‫نقطه‬ ‫خاک‬ ‫والنقطه‬ ‫⁞‬ ‫ه‬
‫واحد‬

‫‪ 1‬مجملالحکم ترجم گو ای کهن از رسا ل اخوا الصفا‪ ،‬ب کوشش محمّ تقی دا ش پ ژوه‪ ،‬ای رج‬
‫افشار (تهرا ‪ ،‬پژوهشگاه علوم ا سا ی و مطالعات فرهنگی‪ )1375 ،‬ص ‪.329‬‬

‫‪71‬‬
‫(‪)2‬‬
‫میزان‬ ‫تمدّد‬ ‫صیف‬ ‫شمال‬ ‫نباتی‬ ‫طفلی‬ ‫‪‬‬
‫↓‬
‫واحد‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬
‫↓‬
‫میزان‬ ‫‪-‬‬ ‫خریف‬ ‫جنوب‬ ‫حیوانی‬ ‫نوجوانی‬ ‫نقصان‬
‫ثانی‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬
‫↓‬
‫میزان‬ ‫‪-‬‬ ‫شتا‬ ‫صبا‬ ‫انسانی‬ ‫کهلی‬ ‫نقصان‬
‫ثالث‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬
‫↓‬
‫میزان‬ ‫تدویر‬ ‫ربیع‬ ‫دبور‬ ‫ادمی‬ ‫پیری‬ ‫کمال‬
‫رابع‬

‫‪72‬‬
‫(‪)3‬‬
‫علم‬ ‫علم‬ ‫جهل‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫جمادی‬ ‫نفس‬
‫والتی‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫اماره‬
‫↓‬ ‫↓‬
‫علم‬ ‫علم علم‬ ‫جهل‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫نباتی‬ ‫نفس‬
‫نبوت‬ ‫↓‬ ‫جهل‬ ‫↓‬ ‫لوّامه‬
‫↓‬ ‫↓‬ ‫↓‬
‫علم‬ ‫علم علم‬ ‫جهل‬ ‫دور‬ ‫دور قمر‬ ‫حیوانی‬ ‫نفس‬
‫نفس اهلل‬ ‫علم‬ ‫جهل‬ ‫عرب‬ ‫↓‬ ‫↓‬ ‫ملحمه‬
‫↓‬ ‫↓‬ ‫جهل‬ ‫↓‬ ‫↓‬
‫↓‬
‫علم‬ ‫علم‬ ‫جهل‬ ‫دور‬ ‫دور‬ ‫انسانی‬ ‫نفس‬
‫نفس‬ ‫علم علم‬ ‫جهل‬ ‫عجم‬ ‫شمس‬ ‫مطمئنه‬
‫محمود‬ ‫علم‬ ‫جهل‬
‫جهل‬

‫‪73‬‬
‫‪1‬‬
‫خا ملک ساسا ی یز از اهمّیّت ع د چه ار در زد بکتاش یها خب ر داده اس ت‪.‬‬
‫ک ‪« :‬خداون د متع ال‪ ،‬جه ان را چن ان ترتی ب داده اس ت ک ه اکث ر‬ ‫اخوا صفا معتق‬
‫موجودات طبیعت به دستههای چهارگانه تقسی شدهاند‪ ،‬مانن د چه ار طب ع ک ه عبارتن د از‬
‫گرمی و سردی و خشکی وتری‪ ،‬و چهار عنصر که عبارتند از اتش و ه وا و اب و خ اک و‬
‫چهار خلط که عبارتند از خون و بلغ و ص فرا و س ودا و چه ار فص ل‪...‬و جه ات اص لی‬
‫چهارگان ه‪...‬و باده ای چهارگان ه ‪...‬و چه ار مرک ب ک ه عبارتن د از فل زّات و نبات ات و‬
‫‪2‬‬
‫حیوانات و انسان‪».‬‬
‫سیستم رمزگ اری در کتاب میزا بر روی کلم اللّ و هم چن ین‬ ‫ب هر روی اسا‬
‫قط استوار است‪ .‬اگر م ل پیشنهادی ما در جاهای ادری جوابگو یست بنظر م ی‬
‫ای ب علّت قص در سیستم درج بن ی محمود باش ک در هم جا از ی ک معی ار‬
‫مشخّص پیروی میکن و بعضا ا حرافاتی دارد‪ ،‬و ظاهراً در هنگام کتابت می زا ‪ ،‬از‬
‫سوی کاتبا اشتباهاتی در مورد رمزگ اری صورت گرفت و دقّت کافی ش ه است‪.‬‬
‫ب هر روی محمود معموالً در درج گ اری کلم اللّ میدا با تش ی چ کن ‪ ،‬و‬
‫ویا‬ ‫سرا جام هما طور ب و هیچ توضیحی رها میشود‪ ،‬و دور قمر و دور ش م‬
‫و ب سیس تم‬ ‫دور عرب و دور عجم در ح ّ یک تقسیمبن ی دوگا باقی میما ن‬
‫چهار مرحل ای میتوا ن ارتقاء پی ا کنن ‪ ،‬ل ا بهم ا ص ورت ره ا میش و و ی ا‬
‫مرحل ا سا ی ک گاهی در مرحل چهار قط ای قرار میگیرد و گاهی در مرحل س‬
‫ی ک سیس تم‬ ‫قط ای‪ .‬بنظر میرس ک سیستم درج بن ی در کتاب میزا بر اس ا‬
‫چهار مرحل ای تقسیم ش ه است ک از سفلی ب علیا می ل میکن ‪ .‬گار ه س عی‬
‫خواه کرد وارد جنب های ظری کار شود‪ ،‬وفقط ب مباحث ت اریخی بپ ردازد‪ ،‬امّ ا‬
‫ب و داشتن ح ّاقلّی از اطّالعات ظری در این باب‪ ،‬میت وا ب بح ث ت اریخی‬

‫‪ 1‬خا ملک ساسا ی‪ ،‬یادبودهای سفارت استا بول (بیجا‪ ،‬چاپخا فردوسی‪ )13۴5 ،‬ص ‪.178‬‬
‫‪2‬‬
‫صر‪ ،‬حسین‪ .‬ظر متفکّرا اسالمی درباره طبیعت (تهرا ‪ ،‬دا شگاه تهرا ‪ )13۴2 ،‬ص ‪.69‬‬

‫‪74‬‬
‫پرداخت‪ ،‬زیرا الزم عمل‪ ،‬ظر است و شناخت افعال فاعال با ش ناخت ارا ایش ا‬
‫بسیار بهتر میسّر میشود‪.‬‬
‫محمود قطع ای را ک درباره تناس خ در می زا اورده ب ای ن ص ورت رمزگ اری‬
‫میکن ‪« :‬و صاحبان هر فکر را از این افک ار واح ده یک ی دور طفل ی ‪ 0‬دیگ ر نوج وانی‪:‬‬
‫دیگر کهلی ⋮ دیگر پیری است ⁞ چنانچه هر ادمی که امروز مفرد گردد تا فصول اربعه ب رو‬
‫بگذرد در اوّل تصویر که او را بعال نباتی میشود حالت طفلی باشد بانواع وق و کامرانی‬
‫طفالنه و باز عنفوان جوانی با انواع عیش و کامرانی جوانانه‪ :‬دیگر کهلی است بانواع عق ل‬
‫و تدبیر کهالنه ⋮ دیگر شیخی است با ان واع ص الحیت کامالن ه ⁞ ب از در حی وانی نی ز ک ه‬
‫درایند همین حک باشد‪ :‬و باز بعال انسانی ⁞ و بعال ادمی نی ز ک ه درای د‪ .‬به ر ع ال ای ن‬
‫‪1‬‬
‫چهار دور براند که دور بر افات و غمومات همین دور انسانیاید‪».‬‬
‫ب رای طفل ی ی ک قط ‪ 0‬و ب رای‬ ‫هما طور ک مشاه ه ش دری ن دور چهارگا‬
‫جوا ی دو قط ‪ :‬و برای کهلی س قط ⋮ و برای پیری چهار قط ⁞ در ظ ر گرفت‬
‫ش ه و سیر استعالیی از سوی خامی کودکا ‪ ،‬ب کمال پیرا منظور ش ه است‪.‬‬
‫در قطع ای ک در پی خواه ام سیستم رمزگ اری محمود تقریباً بص ورت واض ح‬
‫مورد اشاره قرار گرفت است و ا کی تامّ ل در ا ک ات مهمّ ی را در ای ن رابط‬
‫روشن خواه کرد‪:‬‬
‫«تو یقیندان که مدّت قرن هر صاحب قران تا هشتصد اس ت ک ه ه یچ اح دی را از هش ت‬
‫گذشتن نیست‪ ،‬ولی این قدر هست که در هر صد سال‪ ،‬یک امیر ص ده را بای د ظ اهر ش د‬
‫که دنیه را ازو حضور باشد‪ ،‬ولی بعد از این ظهور که ظهور اخرست هر که از امراء و ائم ه‬
‫و مرسل و کمل ظاهر شود‪ ،‬هر چه ایّام اید روی ایشان به نقصان خواهد بود‪ :‬زی را ک ه م ن‬
‫بعد هر ایّام کهاید روی به نقصان خواهد بود‪ ،‬زیرا ک ه دور تم ام ش ده‪ ،‬و دائ ره م دور ام د‬

‫‪ 1‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،159‬صص الف و ب‪.‬‬

‫‪75‬‬
‫الخت ‪ ،‬باید که از داستان ایمان کمال گیرد حک است‪ ،‬و این حک متک حک ی اس ت‬
‫مرک ب مب ین‬ ‫که انچه قبل از این هلل‪ :‬بود امروز اللّه است ⁞ و انکه امروز اللّه اس ت ش خ‬
‫است‪ ،‬وانکه پیش از این حق بود‪ :‬امروز خلق است ⁞ و انکه پیشتر غایب بود‪ :‬امروز حاض ر‬
‫است ⁞ و انکه پیشتر متمّ د ب ود‪ :‬ام روز متم ود اس ت ⁞ و انک ه اوّل موج ود ب ود‪ :‬ام روز‬
‫مخلوق است ⁞ علی هذا باید که چون افتاب از مغ رب طالعای د‪ ،‬جمل ه ظ الل اش خاص ب ه‬
‫عکس روز اوّل باز گردند که این چنین بودن حک است که از حکی متک اس ت ⁞ پ س‬
‫جمله یک نفس باید که باظهاراید این خطّ مقرر است و دستور مبرهن است که ه ر ک ه از‬
‫عهد اوّل طلب یکی کرده است‪ ،‬و شکرانه و کفرانه یکی را بوده اس ت و گفت ه اس ت ک ه‬
‫من یکی را یافتهام یا دیدهام جمله خالف واقع است‪ ،‬زیرا که ان اللّه واح د ک ه گفت ه ش ده‬
‫ن شریک است که تا اکنون نبوده است که یکی ‪ 0‬ات ش‬ ‫است که یک نفس نغیر و شخ‬
‫ا و دوّم‪ :‬باد ل و سوّم ⋮ اب ل و چهارم ⁞ خاک ه اس ت ک ه ب ودن غی ر از ای ن مت ال ب وده‬
‫‪1‬‬
‫است‪».‬‬
‫عقای محمود در کتاب میزا بر تناسخ است ک البتّ ای ن ام ر چی ز ت ازهای‬ ‫اسا‬
‫بوده و یست و قر ها در ذهن ایرا ی سابق داشت است‪ .‬در شعرهای فولکلوری ک‬
‫ایرا مو واضحی برای ا موجود است‪ « :‬گندم‪ ،‬گل گندم ای خدا‪ ،‬دختر مال مردم‬
‫ای خدا‪ ،‬گندم را کی میخوره؟ گندم را موش میخوره‪ .‬موش را کی م یخ وره؟ م وش را‬
‫گربه میخوره‪ .‬گربه را کی میخوره؟ گربه را شیر میخوره‪ .‬شیر را کی میخوره؟ ش یر را‬
‫شمشیر میخوره‪ .‬شمشیر را کی میخوره؟ شمشیر را مور میخوره‪ .‬مور را کی میخ وره؟‬
‫مور را گور میخوره‪ .‬گور را کی میخوره؟ گور را گندم میخ وره‪ .‬گن دم گ ل گن دم ای‬
‫‪2‬‬
‫خدا‪ ،‬دختر مال مردم ای خدا‪»...‬‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،66‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،67‬ص الف‪.‬‬


‫‪ 2‬فرهیخت ‪ ،‬شم ال ّین‪ .‬فرهنگ فرهیخت (تهرا ‪ ،‬زرّین‪ )1377 ،‬ص ‪.95‬‬

‫‪76‬‬
‫این فلسف ک تقریباً عمری ب ق مت بشر دارد بر ا است ک هر چی زی در جه ا‬
‫یک بود ‪ Etre‬دارد و یک هستی‪ ،‬هستی یک چیز همیش یکی است ول ی اش کال‬
‫ا تغییر میکن ‪ ،‬اب میتوا بصورت بخار‪ ،‬بصورت برف‪ ،‬بصورت ی خ‪ ،‬بص ورت‬
‫تگرگ و بصورتهای دیگر وجود داشت باش امّ ا در هم ح االت ج وهر ا اب‬
‫است اگرچ اشکال ا متفاوت است‪ .‬از دی اهل تناسخ ا سا ی ز از هم ین ق ا و‬
‫و‬ ‫تبعیّت میکن و ممکن است بارها ب اشکال مختلف در روی زمین ز گی کن‬
‫بمیرد‪ .‬این فلسف در میا حل های گنوستیکی ی ا ب اطنی رواج ت ام داش ت و‬ ‫سپ‬
‫اس ت‪.‬‬ ‫ریش های هن ی دارد‪ .‬در فلسف های هن ی گردو تاریخ محکوم ب گردی‬
‫بودا میگوی ‪ :‬در جها هر جا سالمتی است پایا ش بیماری اس ت و ه ر کج ا ک‬
‫وصلی است پایا ش فصل است و هر جا جوا ی است پایا ش پیری است و هر ج ا‬
‫ز گی است پایا ش مرگ است‪ 1 .‬در میا شاعرا عرفا ی این دی گاه معمول ب وده‬
‫هر چن ک تاویالت بسیار بر ا وارد است‪ ،‬و گاهی حتّی مراد شاعر چی زی بک ّل ی‬
‫متفاوت از معنی ظاهری شعر است‪.‬‬
‫ابن یمین گفت ک ‪:‬‬
‫«زدم ازکت عدم خیمه به صترای وجود ‪ /‬وز جمادی به نباتی سفری کردم و رفت‬
‫بعد از این کشش طبع به حیوانی بود ‪ /‬چون رسیدم به وی‪ ،‬از وی گذری کردم و رفت‬
‫با مالئک پس از ان صومعه قدسی را ‪ /‬گرد برگشت و نیکو نظری کردم و رفت‬
‫بعد از ان در صدف سینه انسان به صفا ‪ /‬قطره هستی خود را گهری کردم و رفت‬
‫‪2‬‬
‫بعد از ان ره سوی او بردم و چون ابن یمین ‪ /‬درامان گشت و ترک دگری کردم و رفت»‬

‫‪1‬‬
‫ا ‪ ،‬جا ‪ .‬بی‪ .‬تاریخ جامع ادیا ‪ ،‬ترجم علیاصغر حکمت (]ته را [‪ ،‬علم ی و فرهنگ ی‪)1375 ،‬‬
‫ص ‪ 193‬قل ب مضمو ‪.‬‬
‫‪ 2‬ابن یمین فریوم ی‪ ،‬دیوا اشعار‪ ،‬ب تصحیح و اهتمام حس ینعلی باس تا ی راد (]ته را [‪ ،‬کتابخا‬
‫سنایی‪ )13۴۴ ،‬ص ‪.3۴2‬‬

‫‪77‬‬
‫این بیت ب این صورت هم ام ه‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫«بعد از ان ره سوی او بردم و بیابن یمین ‪ /‬همه او گشت و ترک دگری کردم و رفت»‬
‫موال ا در این باره چنین گفت ‪:‬‬
‫«از جمادی مردم و نامی شدم ‪ /‬وز نما مردم به حیوان سر زدم‬
‫مردم از حیوانی و ادم شدم ‪ /‬پس چه ترس کی ز مردن ک شدم‬
‫حمله دیگر بمیرم از بشر ‪ /‬تا برارم از مالئک پر و سر‬
‫‪2‬‬
‫وز ملک ه بایدم جستن زجو ‪ /‬کل شیئی هالک ان وجه ُه‬
‫بار دیگر از ملک قربان شوم ‪ /‬انچ اندر وه ناید‪ ،‬ان شوم‬
‫‪4‬‬
‫پس عدم گردم عدم چون ارغنون‪ / 3‬گویدم که انا الیه راجعون»‬
‫و عطّار یشابوری تناسخ را چنین ب شعر کشی ه است‪:‬‬
‫«هفتصد و هفتاد قالب دیدهام ‪ /‬ه چو سبزه بارها روییدهام»‬
‫رسا ل اخوا صفا در این باره چنین اظهار ظر کردها ‪« :‬و ما گویی اخر مرتب ه نب اتی‬
‫به اوّل مرتبه حیوانی پیوسته است‪ ،‬و اخر مرتبه حیوانی به اوّل مرتبه انسانی پیوس ته اس ت‪ ،‬و‬
‫‪5‬‬
‫اخر مرتبه انسانی به اوّل مرتبه ملکی پیوسته‪».‬‬
‫مؤلّف میزا با این پیش زمین تاریخی و ذهنی قوی ک مو هایی از ا اورده ش ‪،‬‬

‫‪ 1‬راو ی‪ ،‬مرتضی‪ .‬تاریخ اجتماعی ایرا ‪ :‬حیات ادبی مردم ای را (ته را ‪ ،‬گ اه‪ )137۴ ،‬ج هش تم‪،‬‬
‫بخش اوّل ب قل از دیوا ابن یمین‪.‬‬
‫‪ 2‬کل شیئی هالک اال وجه ُ یعنی ب غیر از خ ا هم چیز ابود شو ه است‪.‬‬
‫‪ 3‬لغت ام دهخ ا‪ :‬ارغنو ‪...‬سازی است مشهور ک افالطو وضع آ کرده اس ت و بعض ی گوین‬
‫ارغنو ترجم مزامیر است‪.‬‬
‫سخ قو ی ‪ ،‬ب تصحیح و پیش گفت ار عب الکریم‬ ‫‪ ۴‬موال ا جاللال ّین رومی‪ ،‬مثنوی معنوی بر اسا‬
‫سروش (]تهرا [‪ ،‬علمی و فرهنگی) دفتر سوّم‪ ،‬ص ‪.502‬‬
‫‪ 5‬مجملالحکم ‪ ،‬ص ‪.187‬‬

‫‪78‬‬
‫تناسخ را در جهات و موارد مختلف ب عنوا دست مای اصلی کار خود قرار داده و‬
‫ب تشریح ظریات خود پرداخت است‪ .‬ظریات محمود در این باره را م یت وا ب‬
‫عنوا وعی دیگ ر از ظری اتی ک ب ص وّر گو اگو توسّ ط اف راد مختل ف در‬
‫از اب اء مع روف کلیس ا در‬ ‫دورههای متفاوت عرض ش ه‪ ،‬دا ست‪ .‬ظری ایر ا و‬
‫قر دوّم میالدی و ابن عزراء در قر پا زدهم میالدی و كا بود شباهتهایی کلّی‬
‫با ظریات محمود در باب ادوار دارد‪ .‬محمود میگوی چهار قیامت وجود دارد ک‬
‫و‬ ‫هر شخصی یا هر شیئی و یا اح ی بای م ّتی در عرص جم ادی ز گی کن‬
‫برای ز گی باتی بای ز ه شود و ل ا در ا ز گی جمادی‪ ،‬کس‬ ‫بمیرد و سپ‬
‫از ز گی جم ادی‪ ،‬ب ز گی ب اتی وارد و در‬ ‫حشر باتی بای بکن تا اینک پ‬
‫عرصات باتی محشور گردد و بع از م ّتی ز گی در حشر باتی مج ّدا بمی رد و‬
‫از‬ ‫ب عرصات حی وا ی وارد ش ود و پ‬ ‫خود را اماده ز گی حیوا ی کن و سپ‬
‫م ّتی ز گی و تسوی حساب خویش در ا جا و بع از موت در عالم حیوا ی‪ ،‬برای‬
‫از م ّتی حیات ا سا ی خود را برای حی ات‬ ‫حیاه در ز گی ا سا ی اماده ش ه و پ‬
‫ادمیّت در عرصات ادمیّت ک عبارت از قیامت کبری است خواه یافت «تا این ی ک‬
‫دور کامل باشد‪ ،‬که بشر چهار موت‪ ،‬و چهار حیات‪ ،‬و چهار حشر‪ ،‬و چه ار نش ر‪ ،‬ک ه‬
‫بر یک نقطه مقطر ادمیه شده باشد‪[ 1».‬پیوست شماره ‪]۴‬‬
‫ح وی م یت وا از ا‬ ‫در داستا ها و روای ات م هبی ی ز مط البی اس ت ک ب‬
‫ا یش های تناسخی و حرکات ادواری در تاریخ را استنباط کرد‪ .‬لودی در این ب اره‬
‫اورده‪« :‬جمعی گویند که پیش از ادم صفی که هفت ه زار س ال ب ر اوندش مق رر اس ت و‬
‫امروز از ان جمله بروایت تاریخ شش هزار و ششصد سال کسری ک و زی اد س پری ش ده‬
‫است چند ادم دیگر در عرصه روزگار بوجود امدهاند که بالفعل از انه ا ن ام و نش انی پی دا‬

‫‪ 1‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،132‬ص ب‪.‬‬

‫‪79‬‬
‫‪1‬‬
‫نیست‪».‬‬
‫همو میگوی ک از امام اوّل شیعیا سؤال ش ک پیش از ادم ک بود فرمود ‪ :‬ادم‪.‬‬
‫دوباره پرسی ‪ :‬پیش از او ک بود؟ گفتن ‪ :‬ادم‪ .‬هم چنین هفت مرتب سؤال مود و هر‬
‫برخاست‪ .‬یارا ب ام ام گفتن‬ ‫بار همین جواب شنی اخر ساکت گردی از مجل‬
‫ک ا شخص هفت مرتب سؤال کرد و شما همین یک جواب را میفرمودی ‪ .‬ام ام‬
‫‪2‬‬
‫گفتن اگر هفتاد مرتب میپرسی همین جواب را میدادم‪».‬‬
‫مجلسی گفت ‪« :‬در کتاب پاشکل که از اعظ کتاب کفر است در مدّت ای ام ع ال گوی د‬
‫که عمر دنیا چهار طور است و هر طور چهار کور است و ه ر ک وری چه ار دور اس ت و‬
‫هر دوری چهار هزار سال است که این سیصد و هشتاد و چهار هزار سال باش د چ ون دور‬
‫تمام شود دنیای کینه ]کهنه[ نو شود و زنده گردد و صاحب ملک ت ازه گ ردد‪ 3».‬ا یش‬
‫تناسخ ب صورتهای گو اگو ی در کتاب میزا عرض ش ه است‪ .‬محمود در جایی‬
‫ای ه تناسخ را با مثال ابر توضیح داده و مردم را تشبی ب ا و ادوار و اطوار مختلف‬
‫ا میکن ‪« :‬مثل مردم در انشا و اعادت‪ ،‬مثل باران است که ابر شود‪ .‬و میل کند‪ .‬یا نب ات‬
‫شود‪ .‬و ان نبات باز ابر شود‪ .‬تا باز میل کند‪ .‬علی هذا گاه اب شوند و ب از نب ات گردن د و‬
‫گاه نبات گردند و باز اب شوند‪ .‬علی هذا الدور»‪[ 4‬پیوست پنج]‬
‫و‬ ‫ام‬ ‫ب ق ر لیاقت خویش‪ ،‬ب صورتی در خواه‬ ‫محمود معتق است ک هر ک‬
‫بر روی زمین ز گی خواه کرد‪[ 5.‬پیوست پنج] محتوی این پاراگراف از کت اب را‬

‫میرزامحمّ ملک الکتّ اب‬ ‫‪ 1‬امیرشیرعلی خا لودی‪ ،‬ت کره مراهالخیال‪ ،‬ب سعی و اهتمام خا صاح‬
‫سنگی‪ ،‬صص ‪.210-1‬‬ ‫شیرازی (بمبئی‪ ،‬مطبع مظفّری‪ )132۴ ،‬چا‬
‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬ت کرهاال مّ ‪ ،‬ص‪.12۴‬‬
‫‪ ۴‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،82‬ص الف‪.‬‬
‫‪ 5‬هما جا‪.‬‬

‫‪80‬‬
‫ب صورتی دیگر و در مضمو توحی ی در این شعر موال ا میتوا دی ‪:‬‬
‫«به روز مرگ چو تابوت من روان باشد ‪ /‬گمان مبر که مرا درد این جهان باشد‬
‫برای من مگری و مگو دریغ دریغ ‪ /‬بدوغ دیو در افتی دریغ ان باشد‬
‫جنازهام چوبینی مگو فراق فراق ‪ /‬مرا وصال و مالقات ان زمان باشد‬
‫مرا بگور سپاری مگو وداع وداع ‪ /‬که گور پرده جمعیّت جنان باشد‬
‫فرو شدن چو بدیدی برامدن نگر ‪ /‬غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد‬
‫ترا غروب نماید ولی شروق بود ‪ /‬لتد چو حبس نماید خالص جان باشد‬
‫کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست ‪ /‬چرا به دانه انسانت این گمان باشد‬
‫کدام دلو فرو رفت و پر برون نامد ‪ /‬زچاه یوسف جان را فغان باشد‬
‫‪1‬‬
‫دهان چو بستی ازاین سوی ان طرف بگشا ‪ /‬کههای هوی تو در جوّ نمکان باشد»‬
‫هما طور ک گفتیم محمود برای ع د چهار و توابعش اهمّیّت بسیار قای ل اس ت و‬
‫در واقع رکن اساسی ا یش محمود در ادوار تناسخ بر روی ع د چهار بن ا ش ه و‬
‫خارج از ا یست‪ .‬ع د چهار ع د ب ظر وی کامل است‪ .‬هر ع دی ک وی بک ار‬
‫میبرد یا چهار است یا مضربی از ا مثل هشت‪ 12،16،32،۴۴،60 ،‬و ‪ ،6۴‬ک ‪ 6۴‬در‬
‫موارد ع د اخر است‪[ 2 .‬پیوست شش]‬ ‫اغل‬
‫روال چهار مبنایی را محمود برای توضیح ادوار و اکوار جها ی ز بک ار م یگی رد‪.‬‬
‫یز تاریخ را ب هفت هزاره تقسیم ک رده ب ود و هفتم ین ه زاره ت اریخ را‬ ‫ایر ا و‬
‫دورا حکومت مسیح میدا ست‪ .‬سنت اگوستین در تقسیمبن ی تکامل خویش ک‬
‫البتّ تناسخی یست‪ ،‬شش دوره را ب رای ت اریخ ز گی ا س ا در ظ ر گرف ت‪ ،‬و‬

‫‪ 1‬موال ا جاللال ّین رومی‪ ،‬دیوا شم ‪ ،‬مطابق سخ تصحیح ش ه ب یعالزما فروزا فر (تهرا ‪ ،‬شر‬
‫راد‪ )137۴ ،‬ص ‪.367‬‬
‫‪ 2‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،90‬ص ب‪.‬‬

‫‪81‬‬
‫‪1‬‬
‫تقسیمبن ی شهر خ ا و شهر ا سا ها را برای رهایی مردم ارا داد‪.‬‬
‫یواخیم فیورهای یز س مرحل را برای تاریخ ا سا ها در ظر میگیرد‪« :‬اوّلین مرحل ه‬
‫که عصر قانون است متعلق به پدر اس ت و ت ا ظه ور عیس ی مس یح ادام ه مییاب د‪ .‬دوّم ین‬
‫مرحله‪ ،‬عصر فیض است و به پسر تعلق دارد و مرحله سوّم نیز تعلق ب ه روح دارد ک ه دارای‬
‫ر فاصده میدا پدد ایدن تدیهدد ی‬ ‫خصلت عشق و ازادی است‪ ».‬وی معتقد بدد‬
‫‪2‬‬ ‫جّال بدقدع خداه پیدست‪ ،‬امدی ک بسیار نز یک است‪.‬‬ ‫تاریخی‪ ،‬اغتشاش و فتن‬
‫ب ظر میای ک سرچشم ا یش های دورا ی در غرب‪ ،‬یو ا باش ‪ .‬هاشم اقاجری‬
‫در این باره میگوی ک ‪« :‬در اندیشه تاریخنگاری یونان‪ ،‬تاریخ با طبیعت منط ق واح دی‬
‫دارد یعنی همان طور که حرکتهای طبیعت حرکتهایی دوری است [مثل ترتیب فص ول‬
‫سال] همه افالک حرکت دوری دارند و در نتیج ه بش ر ه مث ل طبیع ت ح رکتش دوری‬
‫است‪ .‬در دوران اسطورهای‪ ،‬بشر به هیچ وجه از طبیعت ج دا نب ود‪ ،‬یعن ی بش ر خ ودش را‬
‫جزئی از طبیعت میدانست و از ان فاصله معطوف به معرفت و فاصله انتقادی نداش ت و ب ه‬
‫همین دلیل است که ادیان اسطورهای و بدوی در ان دوره ادی انی طبیع ت گ را ب ودهان د‪ ،‬و‬
‫‪3‬‬
‫تلقّی انسان از سرنوشت خود یک تلقی دوری بوده است‪».‬‬
‫ک‬ ‫بای دا ست ک قطویا و فرق ظیر ا همیش در معرض این سؤظن ب ودها‬
‫کرده و چی ز ویی پ ی‬ ‫بسیاری از ا یش های خارج از اسالم را با اسالم ترکی‬
‫اشت است‪ .‬شای محمود ب طریق ی ک ب ر م ا‬ ‫اوردها ک در تاریخ اسالم سابق‬

‫‪ 1‬بار ز‪ ،‬هری المر و بکر‪ ،‬هوارد‪ .‬تاریخ ا یش اجتماعی از جامع ابت ایی تا جامع ج ی ‪ ،‬ترجم و‬
‫اقتبا ‪ :‬جواد یوسفیا ‪ ،‬علی اصغر مجی ی (تهرا ‪ ،‬کتابهای جیبی‪ )1358 ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪.292‬‬
‫‪ 2‬حجّاریا ‪ ،‬سعی ‪« .‬جرقّه ت اریخیگری در ق رون وس طای مت أخّر‪ ،‬ت أمّالتی در اندیش ه ی واخی فی ورهای»‬
‫گفتما ‪ ،‬فصلنام سیاسی اجتماعی‪ ،‬شماره صفر‪ ،‬بهار ‪ ،1377‬ص ‪.70‬‬
‫‪ 3‬آقاجری‪ ،‬هاشم‪« .‬تاریخ‪ :‬اوضاع کنونی و راهبردها» شری دا شگاه ا قالب‪ ،‬علمی پژوهشی فرهنگ ی‪،‬‬
‫تهرا ‪ ،‬پاییز ‪ ،1378‬شماره ‪ ،112‬ص ‪.16‬‬

‫‪82‬‬
‫مجهول است از اراء علمای مسیحی و مخصوصا یواخیم فیورهای ک تقریب اً ب ا وی‬
‫معاصر بوده اطّالعاتی داشت و ا ها را در ت وین ارای خویش بکار گرفت اس ت‪ ،‬و‬
‫با قی این کت ک ا یش فیورهای خطّی و ا یش محمود دورا ی اس ت‪ .‬گ ردش‬
‫ادوار در میا هن یا ب گو های مختلفی مورد تأکی قرار گرفت و مثالهایی یز در‬
‫این رابط گفت ش ه‪« :‬و انچه از اموال عال در جراید اهل هند که به زع ان طایفه کت ب‬
‫اسمانی است مرقوم شده از حیطه عصر و احاطه تعقّل بیرون اس ت‪ .‬خالص هاش انک ه م ثالً‬
‫اگر چاهی بسازند که صد گز دور و ص د گ ز عم ق داش ته باش د و ان را از پش م یش پ ر‬
‫‪1‬‬
‫سازند‪ ،‬پس ان مویها را یک یک شمارند با گردش ادوار بر نیاید‪».‬‬
‫ملّا محمّ باقر مجلسی در این باره چنین گفت ‪« :‬جمله فالسفه و بیش تر نص اری و ک لّ‬
‫فرق هندوان‪ ،‬و صائبین و اکثر طبیع ین و جم ع کثی ری از ف رق س نّیان‪ ،‬ب ه تناس خ قایلن د‪.‬‬
‫گویند نسخ چهار نوعست نسخ و مسخ و فسخ و رسخ‪ .‬پس نسخ در اجساد ادمی ان ب ود‪ ،‬و‬
‫مسخ در بهای و طی ور و س باع‪ 2‬و ان واع حیوان ات‪ ،‬و فس خ در ان واع دوّاب‪ 3‬و حش رات‬
‫انرض‪ ،‬و رسخ در انواع اشجار و نباتات‪ ،‬و گوین د ک ه ایش ان را مس خ کنن د‪ ،‬و اص ناف‬
‫چهارگانه بر قدر مراتب ایشان‪ ،‬و‪...‬میگردند در اخبار از جسدی به جسدی‪ .‬گویند ع ال‬
‫دوّار است و جز این عال سرای نیس ت‪ ،‬و حش ر و قیام ت و مع اد و حس اب هم ه مت ال‬
‫است‪ ،‬و گویند قیامت عبارت است از بیرون امدن روح از بدن‪ ،‬و رفتن ببدن دیگر و ایشان‬
‫را در اجساد دیگر راحت بود و ه مش قت‪ ،‬س بب عم ل خی ر و ش رّ‪ ،‬و ه ر روح ک ه در‬
‫اجساد انسانست در راحت و ل ذّت‪ ،‬و ه ر روح ک ه در اجس اد اک الب‪ 4‬و خن ازیر‪ 5‬ب ود‪،‬‬

‫‪ 1‬لودی‪ ،‬ص ‪.212‬‬


‫‪ 2‬سباع ب معنی در گا است‪.‬‬
‫‪ 3‬دوّاب ب معنی چهار پایا است‪.‬‬
‫‪ ۴‬اکالب ب معنی سگا است‪.‬‬
‫‪ 5‬خنازیر ب معنی خوکا است‪.‬‬

‫‪83‬‬
‫‪1‬‬
‫معذبّ بود و هر که در ان دور زنا کرد‪ ،‬در این دور زنا با او میکنند‪».‬‬
‫در باب تأثیر لقم در کیفیت مشروعیّت اشخاص محم ود گفت ک ‪« :‬ول ی ب ه وج ه‬
‫ازو ص ورت بس ته‪...‬از ان لقم ه‬ ‫فرزند ان لقمه است که نطفه ان شخ‬ ‫حقیقت هر شخ‬
‫نی ز ک ه‬ ‫حاصل امده است‪ ،‬تا اگر ان لقمه حالل باشد که اصل ان نطف ه اس ت‪ .‬ان ش خ‬
‫نی ز ح رامزاده باش د و‬ ‫فرزند ان نطفه است حاللزاده باشد ⋮ و اگر حرام باش د‪ :‬ان ش خ‬
‫درحرام و حالل ک امده باشد و اگر مخ تلط باش د ان ش خ‬ ‫اگر مشتبهه باشد ان شخ‬
‫در حالل و حرام الوده و ملوث باش د ت ا مرات ب جمل ه اش خاص ب ه وج ه حقیق ت متق ق‬
‫‪2‬‬
‫گردد‪».‬‬
‫متمود درباره تقسی بندی خویش از جهان چنین شرح داده‪« :‬ت و متق قدان ک ه س رانجام‬
‫عال از ابتدا اغاز او‪ ،‬که کنایه است از اول ظهور افراد‪ ،‬که متمّد مذکوراند ⁞ تا مدتی ک ه‬
‫این افراد در ه سرشته شود و نبات گردد‪ ،‬و ازو حیوان که دابهانرض نام اوس ت‪ ،‬پیداای د‬
‫تا باز ادم مصوراید‪ ،‬مدت این مذکور شانزده هزار سال تواند بود‪ ،‬که هش ت ه زار س ال از‬
‫این دور مذکور دور عربی باشد‪ ،‬که دور فوق ثری است ه تا بعد از ان که ان ع ال م ذکور‬
‫که نوبه افراد مذکور است به سرشته شده باشد‪ ،‬تا ادم مصور ام ده باش د ا‪ ،‬و م دت عم ر‬
‫دور ادم نیز شانزده هزار سال باید بود که از این شانزده‪ ،‬هشت هزار سال ب ا هش ت مرس ل‬
‫مکمل عرب بگردد ه‪ ،‬و هشت هزار سال دیگر به هشت مبین مکمل عج گ ردد‪ ،‬ت ا بع د‬
‫از انکه دایره بدو صورت این یکدور کامل کرده باشد ه باز نوبه‪ ،‬نوبه اف راد باش د ب دان دو‬
‫هشت مذکور که مدّت شانزده هزار سال است‪ ،‬عل ی ه ذا القی ا ‪ .‬ت ا دور کام ل از ادم و‬
‫عال بشر ظهور و بطون سرّ و عالنیه‪ ،‬به شصت و چه ار ه زار س ال نب وی تم ام گ ردد‪،‬‬

‫‪ 1‬مجلسی‪ ،‬صص‪.۴0-۴1‬‬
‫‪ 2‬میزا ‪ ،‬برگ ‪.1۴۴‬‬

‫‪84‬‬
‫‪1‬‬
‫الخت »‬
‫دابّ االرض چیست؟ در متو م هبی اشارات مختلفی ب این کلم ش ه ک م ا ب‬
‫چن مورد ا ها خواهیم پرداخت‪ .‬دابّ االرض‪« :‬حی وان عظ ی الجث ه ک ه در آخرالزم ان‬
‫پی دا آی د و آن عالم ت نزدیک ی قیام ت باش د‪...‬دابّهانرض از عالم ات قیام ت اس ت‪ ،‬ی ا‬
‫نخستین عالمت است که کوه صفا منشق شود و از آن برآید به مک ه‪ ،‬و م ردم بس وی من ی‬
‫روان باشند و قبل از طائف یا در سه مکان سه مرتبه برآید‪ ،‬و با وی عص ای موس ی و خ ات‬
‫سلیمان باشد‪ ،‬و مؤمن ان را بعص ا زن د و درروی آنه ا بنویس د ک ه ه ذا م ؤمن‪ ،‬و در روی‬
‫کافران مهر کن د و بنویس د ک ه ه ذا ک افر‪ ...‬دابّ هانرض از عالم ات قیام ت اس ت‪ .‬و آن‬
‫حیوانی است که کوه صفا راشکافته‪ ،‬در مکه بیرون آید و در آن وقت مردم به منی میرفت ه‬
‫باشند‪ ،‬و گویند سه جا ظاهر شود سه بار‪ ،‬و با او خ ات س لیمان و عص ای موس ی باش د‪ .‬و‬
‫مؤمن را عصا زند و بخات بر روی کافر مهر کند‪ ،‬پس نقش میشود که این کافر اس ت‪ .‬از‬
‫رسول صلع مروی است که دابّهانرض که خ روجش نش ان وق وع قیام ت خواه د ب ود از‬
‫کوه صفا بیرون خواهد آمد‪...‬و برخاس تن جه ان را عالمته ا اس ت‪ ،‬گف ت چ ه عالم ت‬
‫اس ت‪ ،‬گفتن د یک ی آنک ه آفت اب از غ رب برآی د و دابّ هانرض بیای د و ی اجوج و م اجوج‬
‫همچنین بیایند‪»...‬‬
‫در قرا این واكه بارها تکرار ش ه از جمل در ای ن ای ات‪« :‬و ا ا وق ع الق ول عل یه‬
‫اخرجناله دابّه من انرض تکلمه انّ النّا کانوا بایاتنا نیوقنون‪ .‬و یوم نتشر من کلّ امّ ه‬
‫فوجا ممّن یکذّب بایاتنا فه یوزعون»‪ .‬یعنی ‪« :‬و گاهی که واقع شود بر ایشان سخن ما‪،‬‬
‫برون اوری برای ایشان جنبندهای از زمین‪ ،‬سخن گوید با ایشان ک ه م ردم ب ه ایته ای م ا‬
‫یقین نمیاوردند‪ .‬و روزی که برانگیزی از هر امتی گروهی را از ان ان ک ه تک ذیب کردن د‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ 7۴‬ص الف‪.‬‬

‫‪85‬‬
‫‪1‬‬
‫ایتهای ما را‪ ،‬پس بازداشته شوند‪».‬‬
‫ب ظر میرس این ایات در توصیف روز قیامت است‪ .‬مجلس ی در بح اراال وار در‬
‫موارد مختلف ب این کلم اشاره کرده از جمل ‪ ،‬ب قل از امام اوّل ش یعیا در ای ن‬
‫مورد گفت ‪« :‬ام دن دابّ هانرض از س مت صفاس ت‪ ،‬انگش تر س لیمان و عص ای موس ی ب ا‬
‫اوست‪ ،‬ان انگشتر را بر روی هر مؤمنی که میگذارد‪ ،‬در جای ان نوشته میشود این م ؤمن‬
‫حقیقی است و بر روی هر کافری بگذارد نوشته میشود این کافر حقیقی است ت ا جائیک ه‬
‫‪2‬‬
‫مؤمن صدا میزند کافر وای بر تو‪ ،‬و کافر صدا میزند ای مؤمن خوش بتالت‪».‬‬
‫دابّ االرض ظاهراً یکی از شا های اخر زما است‪« :‬علی بن اب راهی قم ی در تفس یر‬
‫خود از ابوالجارود روایت کرده که امام متمّد باقر (ع) در تفسیر ایه «ان اللّه قادر عل ی ان‬
‫منزل عذابا من فوقک یعنی خداوند ق ادر اس ت ک ه ع ذابی از بانیت ان ف رو فرس تد ب ه وی‬
‫فرمود‪ :‬خداوند در اخرالزمان ایاتی را بتو نشان میدهد که از جمله دابّهانرض یعن ی جنبن ده‬
‫‪3‬‬
‫روی زمین‪ ،‬و خروج دجّال و امدن عیسی بن مری و طلوع افتاب از مغرب است‪».‬‬
‫التّواریخ در این باره گفت ک ‪« :‬در حقیقت مرغ تیز منق ار بلن د‬ ‫ب او ی ویسن ه منتخ‬
‫پرواز من حک دابّهانرض را دارد که رق هذا مسل ‪ ،‬و هذا ک افر ب ر پیش انی اح وال اخ ر‬
‫‪4‬‬
‫زمانیان مینهد و یکی را به رحمت و دیگری را به لعنت سرافراز و ممتاز میسازد‪».‬‬
‫محمود خود درباره دابّ االرض گفت ‪« :‬چون قول بر جمله واقعاید‪ ،‬اعنی بر جمله درست‬

‫‪ 1‬قرآ ‪ ،‬سوره النمل‪ ،‬آیات ‪.82-3‬‬


‫االّسالمی ‪ )1375 ،‬ج سیزدهم‪،‬‬ ‫‪ 2‬محمّ باقر مجلسی‪ ،‬بحاراال وار‪ ،‬ترجم علی دوا ی (تهرا ‪ ،‬دارالکت‬
‫صص ‪.965-6‬‬
‫‪ 3‬بحاراال وار‪ ،‬ص ‪.9۴5‬‬
‫‪ ۴‬عب القادر ب او ی‪ ،‬منتخ التّواریخ‪ ،‬ب تصحیح مولوی احم صاح ‪ ،‬ب ا مق م و اض افات توفی ق‬
‫سبحا ی (تهرا ‪ ،‬ا جمن آثار و مفاخر فرهنگی‪ 1379 ،‬خورشی ی) ص ‪( 26۴‬الزم ب ذکر است ک‬
‫ج ی یاد خواهیم کرد)‪.‬‬ ‫از این ب بع از این سخ با ام چا‬

‫‪86‬‬
‫باشد‪ ،‬عالمات ان حقیقت اول‪ ،‬یکی همین باشد که دابه از ارض که خاک است بدرای د‪ ،‬و‬
‫به حک موسوی به زبان جمله گویا باش د‪ ،‬ک ه او ب ا جمل ه در ک الم باش د‪ ،‬ک ه ب دان ای ه‬
‫‪1‬‬
‫درست‪ ،‬هیچ کس را ایمان درست نباشد‪».‬‬
‫بع از این توضیح در باره دابّ االرض ب بحث تناسخ بازگردیم‪ .‬در تقس یمبن یهای‬
‫دورهای اوّلیّ در تاریخ ا یش یو ا ‪ ،‬معم والً ب ا چه ار دوره طالی ی و ق رهای و‬
‫مفرغی و گلی مواج میشویم و معموالً بین گردش تاریخ و افالک وعی پیوستگی‬
‫وجود دارد‪ .‬و هر چ از دور خستین دور میشویم ب سوی دورههای پستتر س یر‬
‫میکنیم و از دورا طالیی دور میشویم‪ .‬ب ظر یو ا یا تاریخ ه م چ و طبیع ت‪،‬‬
‫متأثر از حرکت افالک و اجرام کیها ی است‪ .‬در طبیعت حرکت خطّی یس ت بلک‬
‫یک حرکت دوری است از بهار ب تابستا و پاییز و زمستا و دوباره بازگش ت ب‬
‫بهار‪ .‬در فلسف های دوری باستا ی ا تقال از یک دوره ب دوره دیگر هم راه ب ا ی ک‬
‫یز ب صورت ی ک حادث پای ا‬ ‫قارّه اتال تی‬ ‫ا قالب کیها ی است و اپ ی ش‬
‫دوری تفسیر ش ه است‪ .‬در فلسف رواقی این ا قالب کیها ی بص ورت ی ک حری ق‬
‫جها ی ارا میش ک در پایا هر دوره در م یگی رد و ت اریخ ا س ا را وارد دوره‬
‫یک ب ار بلک چن ین ب ار از طری ق‬ ‫تازهای میکن ‪ .‬در فلسف های شرقی ا سا‬
‫حلول و تناسخ وارد تاریخ میش ود‪ ،‬در فلس ف های دوری در ت اریخ ب رای ا س ا‬
‫اسایشی یست و یروا ا یا سعادت در خارج از تاریخ ق رار دارد‪ .‬در ظری ادواری‬
‫در‬ ‫بر خالف ظری پیشرفت ]‪ ]PROGRESS‬جها ارما ی در پشت سر است و‬
‫پیش رو‪[ .‬شکل شماره ‪]2‬‬

‫‪ 1‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،106‬ص الف‪.‬‬

‫‪87‬‬
‫شکل‪ :2‬تقسیمبندی ادوار جهان در ادیان تناسخی‬

‫بهار‬ ‫طالیی‬
‫↓‬ ‫↓‬
‫تابستان‬ ‫نقرهای‬
‫↓‬ ‫↓‬
‫پاییز‬ ‫مفرغی‬
‫↓‬ ‫↓‬
‫زمستان‬ ‫گِلی‬
‫↓‬ ‫↓‬

‫↓‬ ‫↓‬
‫بهار‬ ‫طالیی‬

‫ما میدا یم محمود تا چ ح ّ با این ظریات اشنا بوده ولی محمود ظری تناس خی‬
‫جوهر و شکل یا ‪ Etre‬و ‪ Existence‬را ب ص راحت تم ام در جاه ایی از کت اب‬
‫میزا باز میگوی و مت کر میشود ک هشت مرسل مکم ل ه زارا ب ار در جه ا‬
‫ام ه و رفت ا ‪ ،‬تا عاقبت محمود ش ها ‪ .‬بعبارتی این دور محم ودی هم ا چرخ‬
‫دارما در طرایق هن ی است ک بارها و بارها تکرار میشود تا س را جام ش خص ب‬
‫مرتب عالی روحا ی دست یافت و از چرخ رهایی یاب [عاقبت محمود]‪ .‬او ک بنظر‬
‫میای از ادبا بوده باش بخوبی ب ارزش و معا ی کلمات واقف است و ا ه ا را در‬
‫جهت مقاص خود بکار میبرد‪ .‬عاقبت محمود هم ب معنای عاقب ت یک و اس ت و‬
‫هم کنای از ام اوست‪ .‬او میگوی تمام این ادمهایی ک شما میبینی ‪ ،‬یک ادم ب وده‬

‫‪88‬‬
‫ا و تلویحاً درمییابیم ک این یک ادم یز محمود است‪ .‬این یک ادم بارها م رده و‬
‫از ا دوباره قیام کرده‪ ،‬یعن ی‬ ‫ز ه ش ه است و بارها ب مرحل قیامت رسی ه و پ‬
‫ز ه ش ه است‪ .‬و یک دوره ‪ 16/000‬سال را بپایا رسا ه و دوره دیگ ری را اغ از‬
‫کرده تا دوره ‪ 6۴/000‬سال را بپایا برسا ‪ .‬محمود معتق است ک م ا در دوره اوّل‬
‫‪ 16/000‬سال و در اغاز دور عجمی قرار داریم‪ ،‬یعن ی در ابت ای ‪ 8/000‬س ال دوّم‬
‫قرار داریم‪ .‬محمود در اینجا یز کلمات را در جه ت اه اف خ ویش بک ار گرفت‬
‫است‪ .‬ما میدا یم ک محم ود در س ال ‪ 1397/800‬دع وت خ ویش را اع الم ک رده‬
‫است‪ .‬ع د ‪ 800‬ب ع د ‪ 8/000‬خیل ی ش باهت ص وری دارد‪ ،‬و او از ای ن تش اب‬
‫استفاده کرده وگر ظری ‪ 8/000‬س ال اوّل و دوّم از ظ ر تطبی ق ب ا اش خاص و‬
‫زما هایی ک او میگوی قص ج ّی دارد و اص والً مش خّص ک رده ک مرس ال‬
‫و چ را س ال‬ ‫عرب چ کسا ی بودها ‪ ،‬و در ک ام دوره ‪ 1/000‬سال ام ه و رفت ا‬
‫مثالً سال ‪ 1/000‬هج ری‬ ‫‪ 800‬هجری قمری پایا دوره ‪ 8/000‬سال اوّل است و‬
‫قمری‪ .‬بع اً خواهیم دی ک در زما صفویّ قطوی ا و گروهه ای دیگ ری ک در‬
‫ا تظار واقع ای بود تقویم را ب صورتهای مختلف تاویل کرد تا طرف ارا ش ا‬
‫شو ‪.‬‬ ‫مایو‬
‫محمود پایا چهار دور را اینگو پیشبینی میکن ‪« :‬که این چهار ب دین ادوار‪ ،‬و ای ن‬
‫تکرار ادوار است ه که بکل ظهور نعد خویش‪ ،‬و بکل و بکل بطون نحد خویش و بک ل‬
‫اشخاص نمثل و ن شریک خویش واح د القهارس ت‪ .‬ک ه متم ود ک ل فع ال اس ت ه ک ه‬
‫مذکور کل ادوار است ه که مشهور کل اطوارست ه که ج ز او نیس ت و نب وده و نخواه د‬
‫بودن ه له التک و هو اسرع التاسبین فافه البیان واحک البره ان بای د ک ه ح دّ انقض اء‬
‫معین گردد‪[ 1».‬پیوست هفت]‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،81‬ص الف‪.‬‬

‫‪89‬‬
‫در پای ا دور‪،‬‬ ‫اگر توجّ کن یم ک در پای ا کلم اهلل‪ ،‬ح رف ه ق رار دارد‪ ،‬پ‬
‫مخلوقات ب ح ّ هایی خود میرسن و خ ا میشو ‪ .‬بای توجّ داش ت ک م تن‬
‫از مرگ‬ ‫سرشار از لفّاظی و مهمل بافی است‪ .‬محمود معتق است ک هر ا سا ی پ‬
‫بصورت موجودی در میای ‪ ،‬ک درحیات ا سا ی خویش ب صفت او متصّ ف ب وده‬
‫است و برای این عقی ه خود مثالهایی ذکر میکن ‪ .‬عقاب را پادشاه فاسق‪ ،‬و ب از را‬
‫سلطا عادل‪ ،‬و کبوتر را ول ا خا ا ‪ ،‬و گرب دزد را دش من خ ا گی‪ ،‬و س گ‬
‫همسای دوست دار‪ ،‬و کلنگ را مرد سفری‪ ،‬و شیر را پادشاه جبّار‪ ،‬و پلنگ را ی اغی‬
‫را ی اغی‬ ‫م ّعی‪ ،‬و خ ر را غ المج بردب ار‪ ،‬و اس تر را ب رادر غ مخ وار‪ ،‬و اس‬
‫ام ار‪ ،‬و م ار را ظ الم‬ ‫فرما بردار‪ ،‬و گنجشک را منکر پرگفتار‪ ،‬و ت رو را خواج‬
‫زهردار‪ ،‬و قال را منافق کین دار‪ ،‬و خار را جاهل کین دار‪ ،‬و ه ه را مرد خبردار‪،‬‬
‫و ب ای ن‬ ‫و بلبل را عاشق ام ار میدا ک در اثر بیلیاقتی خویش اتمام ام ها‬
‫صورتهای ج ی مصوّر ش ها ‪[ 1 .‬پیوست هشت]‬
‫میشود این است ک شخصی اگر پادش اه‬ ‫تایج عملی ک از این قول محمود مترتّ‬
‫فاسق و جبّار باش تب یل ب عقاب و شیر میشود‪ ،‬و در شاه حی وا ی ی ز ز گی‬
‫خوبی خواه داشت‪ ،‬و اگر غالم ج بردبار و یا برادر غمخوار باش تب یل ب خر و‬
‫استر میشود و بای بارکشی کن ‪.‬‬
‫و کت دوّم ا است ک محمود از غالمج بردبار و یا برادر غمخوار ب ا ص فتهای‬
‫یاد کرده ک قاع تاً بای اشخاص سلیمالنفسی بوده باشن ‪ .‬اگر این ف رض را‬ ‫مناس‬
‫چیست؟‬ ‫یست‪ ،‬پ‬ ‫شرط عروج ب ادوار باالتر اگر سالمت ف‬ ‫بپ یریم‪ ،‬پ‬
‫حوی تج ی‬ ‫قطویگری ب‬ ‫است ب اینک‬ ‫علیرضا ذکاوتی قراگزلو معتق‬
‫شعوبیگری بوده‪ ،‬و عناصر شعوبی در این ایین ب چشم میخورد‪ 2‬و عقای قطویّ‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،۴۴‬صص الف و ب‪.‬‬


‫‪« 2‬نگاه تازهای به منابع نقطویه» صص ‪.31-2‬‬

‫‪90‬‬
‫را از عناصر شیعی گرا و سنّی ستیز خالی میدا و مستن ایشا درین باره این‬
‫قطع از یک متن قطوی است ک دکتر صادق کیا در جزوه شماره ‪ 13‬ایرا کوده ب‬
‫ام قطویا یا پسیخا یا اورده است‪« :‬متمد را به نزد متمود شیعه کردند‪ ،‬و امانت‬
‫متمد را بیخیانت به متمود رسانیدند‪...‬که دیگر باره بار گران‪ :‬سنی کشیدن‪ ،‬متمد را‬
‫حاجت نشد ⁞ مسکین سنی خود را دریاب که امروز جای سنت و جماعت نیست‪ :‬جای‬
‫جامعیت و رؤیت است‪ .‬ای سنی یک ره از دغدغه فردا بدر ای‪ ،‬و امروز را بباش دیده علی‬
‫را بگشای‪ .‬عجز سنی که هیچ کدام یک شب به جای متمد روز نتوانستند بکنند‪ :‬که اخر‬
‫‪1‬‬
‫علی کرد که هیچ احدی دیگر نکرد‪»...‬‬
‫درباره شیعیگرایا و سنّی ستیز بود جنبش قطوی بای گفت ک ه م ب ر اس ا‬
‫میزا و مفتاح الغیوب‪ ،‬و همچنین برّرسی ا یش ای جنبش قطوی‪ ،‬چ در ای را و‬
‫چ در هن ‪ ،‬عالماتی ب دست میای ک از روی ا بتوا چنین تیج ای را گرفت‪.‬‬
‫از ش یع حم ایتی میکن ‪.‬‬ ‫با سنّی مناسبتی دارد‪ ،‬و‬ ‫میتوا گفت ک محمود‬
‫دیگری است ک ه یچ ی ک از ف رق اس المی را ب‬ ‫م هبی ک او اب اع کرده م ه‬
‫ش یع‬ ‫سنّی حمل کرده‪ ،‬ب م ه‬ ‫رسمیّت میشناس ‪ .‬او هما طور ک ب م ه‬
‫گ اشت است‪.‬‬ ‫یز تاخت و هیچیک را بی صی‬
‫علّت این ب فهمی از میزا و مفتاح الغیوب در ا است ک محمود کلم شیع را ب‬
‫م وارد خ الف ا‬ ‫معنایی ک خود در ظر دارد بکار میب رد و ای ن البتّ در اغل‬
‫معنایی است ک معموالً ما میفهمیم مثل شیع اثنی عشری یا هفت امامی ی ا زی ی‬
‫و‪...‬‬
‫محمود هما طور ک شیوه اوست‪ ،‬با تاویل یک کلم ب معنای غی ر معم ول ا ‪ ،‬از‬
‫کلم شیع استفادهای میکن ک ا معنی متفاوت میشود‪ .‬ب عنوا مثال محمود در‬
‫باب دفن اموات و طریق سوگواری ا ها رهنمودهایی میده ک ظاهراً مخص وص‬

‫‪1‬‬
‫قطویا یا پسیخا یا ‪ ،‬صص ‪.119-20‬‬

‫‪91‬‬
‫است ک وی ا ها را شیع می ام ‪ .‬وی در ابت ای ای ن‬ ‫پیروا وی است ولی جال‬
‫ب شرح جز ی ات‬ ‫قطع میگوی ‪« :‬هرگاه که احدی از اهل شیعه مفرد گردد»‪ 1‬و سپ‬
‫میپردازد و از دستورات وی مشخّص میشود ک منظور وی از شیع پی روا خ ود‬
‫وی هستن و الغیر‪[ .‬پیوست ]‬
‫ق رار‬ ‫این روش تاویل توسّط محمود کت ای است ک توسّط ق ما ی ز م ورد تأکی‬
‫گرفت است‪ .‬شیرازی در رسال درّالیتیم در همین معنی اورده ک ‪« :‬روزی در مجلس ی‬
‫سخن وحدت میگذشت‪ ،‬ملتدی از اهل کاشان حاضر بود گفت که اینها تص ورّ اس ت‪.‬‬
‫این فقیر را حیف امد که جواب او گوید‪ ،‬ک ه ای ن طایف ه س خن را م یدزدن د و در لب ا‬
‫‪2‬‬
‫اصطالح خود بکار میبرند‪».‬‬
‫وی در قطع دیگری تنها گروه جات یافت از ‪ 73‬گروه ک پیامبر اس الم خب ر ا را‬
‫داده است‪ 3 ،‬پیروا خود را میدا و بقیّ را در ات ش [پیوس ت‪ .]10‬در اینج ا ی ز‬
‫بطور تلویحی شیع از هر وعش ک باش ‪ ،‬ما ن دیگر فرق‪ ،‬ب ظر محمود در ات ش‬
‫است‪.‬‬
‫شیع و سنّی حمل میکن و ه ر‬ ‫محمود در یک جای کتاب میزا ب هر دو م ه‬
‫اس ت ک روح‬ ‫دوی ا ها را مشرک و مرت میدا ‪[ ۴ .‬پیوست ‪ ]11‬الزم ب تأکی‬
‫کلّی کتاب در این مسیر است و ب هیچ وج گزینشی در کار گار ه ای ن س طور‬
‫بوده است‪.‬‬

‫‪ 1‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،88‬ص ب‪.‬‬


‫‪ 2‬ده ار شیرازی‪ ،‬هما جا‪.‬‬
‫و سبعین فرق ‪ ،‬الناجی م نهم واح ه‪ ،‬ا اعلی و‬ ‫‪ 3‬مضمو ح یث این است‪ :‬ستفرق امتی علی ثال‬
‫اصحابی‪ ،‬یعنی امّت من هفتاد و س فرق خواهن ش ک یکی از ایشا ک من و اص حابم در آ یم‬
‫رستگار است‪.‬‬
‫‪۴‬‬
‫میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،1۴۴‬صص الف و ب‪.‬‬

‫‪92‬‬
‫و‬ ‫محمود معتق است ک اگر شخص واح ک الب خود اوست‪ ،‬در اخر زما یای‬
‫و در می ا ایش ا‬ ‫از یک یگر ج ا کن‬ ‫شیع و سنّی را ک ب خو هم تشن ا‬
‫مصالح و حکم برحق کن این دو قوم از تمام اقوام روی زمین پستت ر خواهن‬
‫دش منی ک ش یع و س نّی‬ ‫ش و در زد خ او شرمسار و روسیاه‪ .‬وی میگوی‬
‫سبت ب هم روا داشت ا ضاللتی است ک بجز این دو قوم هیچ قوم دیگ ر برخ ود‬
‫جایز ا ست ا ‪[ 1 .‬پیوست‪ ]11‬البتّ این قطع از قطعاتی بود ک محمود شیع را ب‬
‫معنای دوازده امامی ا بکار برده بود و تحریفی در ا روا اشت بود‪.‬‬
‫ه ف محمود ارا فرق خودش است و ردّ تمام ف رق دیگ ر اس المی‪ .‬او ح ّت ی در‬
‫جاهایی از کتاب میزا ب تمام فرق اسالمی حمل میبرد‪ ،‬و شرعیات ه یچ ک ام را‬
‫اینجاس ت‬ ‫درست میدا و تلویحاً و تصریحاً شرع خود را معتبر میشمارد‪ .‬جال‬
‫ک ب صوفیا یز حمل برده و ا ها را هم چو فرق دیگر م ورد حمل ق رار م ی‬
‫ده ‪ ،‬علیرغم ا ک پایگاه اجتماعی جنبش او در میا دراوی ش ب وده و ی ا در می ا‬
‫ا ها بسط و گسترش یافت است‪ .‬وی میگوی ک پیامبر اسالم فرموده امّت م ن ب‬
‫هفتاد و س فرق تقسیم خواهن ش ک تمام ا ها در ات ش هس تن اال ی ک فرق و‬
‫بع توضیح میده ک مثالً اصرالحقّ شرعی دارد ک با شرع دیگر میخوا و ی ا‬
‫حنبل شرعی دارد ک با شرع دیگرا متفاوت اس ت و حنیف و مال ک و ش افعی و‬
‫شیع و صوفیا و غیره را ام میبرد ک هر یک شرعی مخصوص بخود دار و در‬
‫پایا میگوی ک شرع ا است ک پیامبر اسالم اورده اس ت‪[ 2 .‬پیوس ت ‪ ]12‬بنظ ر‬
‫میای ک او اگر از هم فرق اسالمی ام میبرد ب جهت جلوگیری از اطال ک الم‬
‫ام بب رد‪ .‬به ر روی او در پای ا‬ ‫بوده است و یا ترجیح داده ا ها را ک مشهورتر‬
‫قطع میگوی ک شرع واقعی شرع پیامبر اسالم است‪ ،‬ولی قی این کت ض روری‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،166‬صص الف و ب‪.‬‬

‫‪93‬‬
‫‪ ،‬در‬ ‫است ک بنا ب قول محمود‪ ،‬پیامبر اسالم خبر از ظهور محمود داده اس ت‪ .‬پ‬
‫واقع شرع درست‪ ،‬شرعی است ک محمود میگوی و ا چ ف رق دیگ ر از ش یع و‬
‫سنّی در این باب میگوین جمل بر خطاست‪ .‬روح تاویل در تم ام جم الت می زا‬
‫باش ک مقصود وی را ب رستی درک کن ‪.‬‬ ‫موج میز و خوا ن ه بای بسیار مراق‬
‫البتّ وی در جاهایی ب صراحت منظور و تعریف خود از یک کلم را بی ا میکن‬
‫فقط با تامّل کافی و واف ی میس ور میش ود‪ .‬وی در توض یح کلم‬ ‫ولی فهم مطل‬
‫شیع اثنی عشری میگوی ‪« :‬اخر هر چه شیعه است از ابناء ادم وقتی شیعه اس ت ک ه اثن ا‬
‫عشری گردد‪ :‬تا اگر هرگز در طبع و طالع او اثناعشری شدن نباشد هرگز او را شیعه ام دن‬
‫نباشد‪ :‬که هر چه اثناعشر است طالع شیعه است نه شیعه و هر چه شیعه است واحدی اس ت‬
‫‪1‬‬
‫که بطالع اثنا عشراید نه اثنا عشر‪ ،‬التمیز‪ ،‬التمیز باید کند‪».‬‬
‫ا چ ک گار ه این سطور از این عبارت میفهم ا است ک هر شیع اثن ی عش ر‬
‫دیگ ر‪.‬‬ ‫ک‬ ‫چی ز دیگ ر‪ ،‬و‬ ‫واقعی [واح ی] است یعنی پیرو محمودست و‬
‫محمود در یک مورد مشخّص ب کسا ی ک اوصافی را برای امام اوّل شیعیا ‪ ،‬برم ی‬
‫ک ب ا ای ن اراء‬ ‫شمار ب ش ّت حمل میکن و ب حجّ های خود توصی میکن‬
‫‪2‬‬
‫مقابل کنن ‪.‬‬
‫«اگر کالم لغو از دنیه صادر شود تا گویند که علی بر متمد فاضلتر اس ت ی ا گوین د عل ی‬
‫همدان است‪ ،‬یا گویند مرگ به علی روا نیست‪ ،‬علی هذا ه ر چ ه از از ای ن قبی ل کالم ات‬
‫باشد که صاحبان این اوصاف هرگز این را خود نگفته باشند و بر خ ورد روا نداش ته‪ ،‬بای د‬
‫که حجه هرگاه که کالم چنین از دنیه بشنود‪ ،‬فیالتال به دنیه حک همی کند که اینک تو‬
‫از او میگویی‪ ،‬او خود گفته است که خود چنین ‪ ،‬یا خود تویی که این بهتان برو میبن دی‪،‬‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،88‬ص الف‪.‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،90‬ص الف‪.‬‬

‫‪94‬‬
‫کامل اثبات نکند‪ ،‬ان سزائیی که بهتان ب ر‬ ‫تا اگر او حجه مشروع این سخن را از ان شخ‬
‫بهتان به امام نهاده را نیز باید که بدهن د‪،‬‬ ‫امام خود نهاده را میدهند‪ ،‬و باید داد و ان شخ‬
‫‪1‬‬
‫چنان را حجه بغیر از این نباید بود‪».‬‬ ‫البته البته شخ‬
‫ه ف گار ه از اورد این مطال ‪ ،‬بازشناسی ا یش یک فرق م هبی‪ ،‬در قر هم‬
‫ا جهتگیریه ای ا را تبی ین‬ ‫و دهم و یازدهم ه ‪ .‬ق است ت ا بت وا ب ر اس ا‬
‫موده و جایگاه ا را در تاریخ ا یش سیاسی ایرا مشخّص کرد‪.‬‬
‫در باب برتری داد ایرا ی ب عرب در کتاب میزا بای گفت ک احتم االً محم ود‬
‫بصورت تلویحی ایرا ی را ب عرب برتری داده است «القصه متقق بای د دی د ک ه ه ر‬
‫که از انبیاء و اولیا بیامد جمله از عجمی گفت‪ .‬و از عجمی اورد‪ .‬و حک از عجم ی ک رد‬
‫‪2‬‬
‫و کمال و فخر خود را از عجمی نمود‪».‬‬
‫محمود در جایی دیگر از میزا در مورد ام گاری تأکی میکن ‪« :‬هرگ اه ک ه امن ا‬
‫خواهند که رسالتی یا پیغامی و اختیاری یا نطقی یا بیانی پیش کس ی روان ه کنن د اول بای د‬
‫که هر چه نویسند بخط عجمی نویسند که تعلیق متمود است‪ .‬بل باید که امنا را جز همین‬
‫‪3‬‬
‫یک خط مذکور بدیگر خطو قل راندن و کتابه کردن قطعاً عادت نباشد‪».‬‬
‫بای گفت ک شا های ایرا ی گرایی در میزا خیلی قوی یستن ولی وجود دار‬
‫ظ اهراً وی‬ ‫ضمن ا ک بای در ظر داشت‪ ،‬محمود ب عربا تاخت است‪ ،‬هر چن‬
‫دیگر قطوی زبا فارسی را ب عربی ت رجیح داده و اش اره ب‬ ‫در یک متن اشنا‬
‫این ح یث مشکوک از پیامبر اسالم ک من عربم و عرب از من یست کرده است‪.‬‬
‫«سؤال انکه فرموده ش ده اس ت ک ه لس ان اه ل الجن ه عرب ی و فارس ی دری‪ :‬ان دری ک ه‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،105‬ص الف‪.‬‬
‫‪ 3‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،157‬ص ب‪.‬‬

‫‪95‬‬
‫اشارت فرموده شده است چه قید تواند بود البیان جواب هرچه عربی است خود مقرر اس ت‬
‫که لسان متمد عربی تواند ]بود[‪ :‬ن غیر ک ه بغی ر ازو واح دی دیگ ر ف اتح عرب ی نگش ته‬
‫است و نخواهد گشت کما اشار بنفسه انا من العرب و لیس انعراب منی‪ :‬ف افه ت ا فرم ود‬
‫که هر چه خودم از عربیام که هیچ اعراب از ان عرب ک ه خ ودم نیس ت کم ا اش ار قران ا‬
‫عربیا غیر ی عوج ⁞ فافه کما فتح بنفسه لنفس ه ال ی انخ ری ه ف افه بع د از ان اش ارت‬
‫بفارسی دری عجمی کرد که کنایه است از لسان متمود عجمی ک ه پ چ ژ گ ک ه ه یچ‬
‫‪1‬‬
‫احدی دیگر ان لسان را فتح نکرده است ونتواند که بکند‪».‬‬
‫وی در جایی از میزا عی خود را از ابت اء بهار دا س ت «ول ی حس اب ابت داء از س نه‬
‫بهار تواند بودکه اغاز دور و عید متمودی عجمی است ⁞ »‪ 2‬و ب ا چهار قط داده ک‬
‫عالمت درج تکاملی اعالی ا میباش و ب ین حو عی ایرا ی ا را گرام ی داش ت‬
‫است‪[ .‬پیوست ‪]13‬‬
‫یکی از کات دیگری ک ب قطویا سبت داده ش ‪ ،‬ض ّ ترک ب ود اس ت‪ .‬اس تاد‬
‫باستا ی پاریزی معتق است ک جنبش قطوی بر ض ّ ترکا قزلباش ب وده و ش اه‬
‫کاش ا و اص فها و ا ج ا و‬ ‫ش ین ما ن‬ ‫ا ک تمامی قطویا ازمن اطق ف ار‬
‫قزوین و گیال و طبرستا و یشابور و مشه امثالهم برخاست ا ‪3 .‬ب دالیلی ک در‬
‫زیر خواهیم گفت‪ ،‬این ظر ب این صورت صحیح می مای ‪.‬‬
‫میدا یم ک ظهور محمود قطوی در سال ‪ 1397/800‬ب وده و ای ن ت اریخ ت ا س ال‬
‫‪ 1501/907‬ک صفویا ق رت را در ایرا ب ست گرفتن ‪ ،‬فاص ل ای ب یش از ی ک‬
‫خواج عل ی س یاهپوش اس ت‬ ‫قر وجود دارد‪ ،‬و در سال ‪ 1397/800‬ک زما‬
‫صفویّ ب صورت یک جمعیّت م هبی محلّی فعّالیّت دارد‪ ،‬و اصوالً قزلب اش ش کل‬

‫‪1‬‬
‫قطوی احتماال از محمود پسیخا ی‪.‬‬ ‫قطویا یا پسیخا یا ‪ ،‬ص ‪ 120‬ب قل از یک سخ اشنا‬
‫‪ 2‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،1۴8‬ص ب‪.‬‬
‫‪ 3‬باستا ی پاریزی‪ ،‬محمّ ابراهیم‪ .‬سیاست و اقتصاد عصر صفوی (تهرا ‪ ،‬صفیعلیشاه‪ )1367 ،‬ص ‪.55‬‬

‫‪96‬‬
‫گرفت است و درباره ترکا زما تیمور یز سخن خواهیم گفت‪.‬‬
‫و بعضی متو دیگر قطع ای اورده ش ه ک ب ترک ا‬ ‫در کتاب دبستا الم اه‬
‫پرداخت ‪« :‬سگ در نشاء سابق ترک قزلباش ب وده‪ ،‬ک ه شمش یر کج ش دم ش ده و بالفع ل‬
‫‪1‬‬
‫ترکی میفهمد چون چخ گویی بیرون رود و چخ بترکی برون ای باشد‪».‬‬
‫بای گفت ک این روایت قابلیّت هر وع تفس یری را بس ت ب پ یش زمین ذهن ی‬
‫خوا ن ه را دارد و شای اصالً منظور توهین ب ترکا باش ‪ ،‬و شای هم باش ‪ .‬اگ ر‬
‫ک رد‪ ،‬و ا ک‬ ‫شخصی سگ را حیوا مفی و وفاداری ب ا یک برداشت خواه‬
‫میدا یک برداشت دیگر و ما میدا یم ک ویسن گا این متو چ‬ ‫سگ را ج‬
‫وع اعتقاداتی در این باب داشت ا ‪.‬‬
‫اس ت و‬ ‫اگر قطع ای ک ام ‪ ،‬ب عنوا توهین ب ترکا بپ یریم‪ ،‬باز یک خبر واح‬
‫دالیل دیگری وجود ارد‪ .‬درست اس ت ک مراک ز جن بش قطو ّی در کاش ا و‬
‫شینن ‪ ،‬ول ی م ا در این ه‬ ‫اصفها و ا ج ا و قزوین و شیراز بوده ک تماماً فار‬
‫اشخاصی از اراضیا و ملح ا و قطویا معرّفی خ واهیم ک رد ک ت رک ب وده و‬
‫بودها و اگر بخواهیم ا ها را استثناء بر قاع ه محس وب داری م‪ ،‬ب از بای‬ ‫فار‬
‫قبول کنیم ک قطویا خیلی ض ّ ترک بودها تا بتوا یم این استثناها را توجی کنیم‬
‫شین مثل کرما و عراق ]عجم[ و‬ ‫و خواهیم دی ک لطف اللّ خنجی مناطق فار‬
‫را یز جزء مناطق فوذ جنبش صفوی دا ست است‪.‬‬ ‫فار‬
‫ب ظر میای م لی ک بهتر است در این مورد ب کار گرفت ش ود ا اس ت ک در‬
‫یک سو حکومتهای ظالم و مستب ه و مطلق ایرا را در ی ک س و ق رار داده و در‬
‫و‬ ‫سوی دیگر مردمی ک از فشار و ستم این حکومت مستب ّه مطلق ب جا ام ها‬
‫گاهی گرد حروفیّ جمع ام ها ‪ ،‬گاهی ب دور قطویّ حلق زدها ‪ ،‬و زما ی پ یرای‬
‫صفویّ ش ها و زما ی از مشعشع حمایت کردها ‪ .‬ب ظر میای ک درست باش‬

‫‪ 1‬دبستا الم اه ‪ ،‬ص ‪.2۴5‬‬

‫‪97‬‬
‫و ملیّت و قوم ّی ت‬ ‫این جنبشها را بخواهیم در چارچوب ویژگیهایی چو م ه‬
‫تعریف کنیم‪ ،‬زیرا بع اً قطویا ایرا ی در دربارهای هن حضور پی ا کرد ‪ ،‬و ی ا‬
‫شاه طاهر ا ج ا ی در دربار ظامشاه دکنی مستقر ش ‪.‬‬
‫ب ظر میای ک برای توده مردم فرقی بین محمود قطوی یا اسماعیل ص فوی ی ا‬
‫فضل اللّ عیمی و یا غریبشاه گیال ی بوده باش ‪ ،‬ه ف یافتن مفرّی ب رای گ ریختن‬
‫از زیر بار ظلم و استب اد بوده است‪.‬‬
‫در هیچ جای میزا بغیر از یک یا دو بار اصوالً امی از ترکا برده ش ه اس ت‪ ،‬در‬
‫جها ی ک محمود تصویر میکن دو قوم وجود دارد‪ ،‬یکی قوم ع رب و یک ی ق وم‬
‫عجم و اکنو وبت سیادت قوم عجم است ک در واق ع دور محم ود اس ت‪ .‬ح ّت ی‬
‫تیمور گورکا ک در ترک بود ش ظاهراً هیچ شکی یست و محم ود احتم االً ای ن‬
‫را بخوبی میدا ست است‪ ،‬تلویحاً عجم قلم اد میشود و ماه ّی ت و ص ورت‬ ‫مطل‬
‫ترکی او کامالً فراموش میشود‪ .‬در صورتی ک محمود ض ّ ترکا بود‪ ،‬با توجّ ب‬
‫از‬ ‫بای‬ ‫فرتی ک وی سبت ب امیر تیمور گورکا در کتاب می زا ش ا م یده‬
‫همین مسأل استفاده میکرد و ترکا را مورد حمل قرار میداد در حالی ک اینط ور‬
‫یست و او را در شمار اعجام بشمار میاورد‪ .‬او میگوی غرض از اینک امیر تیمور‬
‫و‬ ‫بر سر ا بیاء ک هما اعراب هستن تاخت ا ب ود ک اع راب ب ر اعج ام بتاز‬
‫ایشا را ب دیا ت رهنمو شو ‪ .‬البتّ اینجا مشخّص یست این عمل تیج ک ار او‬
‫هم ا طور ک‬ ‫گوی‬ ‫بوده است و یا غرض وی‪ .‬متن کمی مبهم اس ت‪ ،‬وی س پ‬
‫تیمور برای اه اف د یوی از تیغ سود میجوی اعراب یز برای دین از زبا استفاده‬
‫خواهن کرد‪ .‬و هما طوری ک تیموری از مشرق ب مغ رب حمل ک رد‪ ،‬اع راب از‬
‫مغرب ب مشرق حمل خواهن کرد‪ .‬الزم ب ذکر است ک محمود مشرق را خاستگاه‬
‫قوم عجم میدا ست و حتّی قبل را بسوی مشرق توصی میکرد و مردگا را توصی‬
‫میکرد ک رویشا بسوی مشرق باش [پیوس ت ‪ ]1۴‬امّ ا در اینج ا در تض ادّی ک‬

‫‪98‬‬
‫ک‬ ‫گرفتار ام ه امیر تیمور خو خوار را از مشرق معرّفی میکن و در ادام میگوی‬
‫تیمور برای د یا جمل عرب را شکست و اعراب برای دی ن جمل عج م را دره م‬
‫شکنن ‪[ .‬پیوست ‪ ]15‬در این قطع تلویحاً تیمور در رده اعجام قرار گرفت‪ .‬محم ود‬
‫میگوی هما طوری ک تیمور ملک بوّت را ک ملک عرب اس ت پ ر ش رّ و ش ور‬
‫کرد‪ ،‬اعراب یز ب تالفی ملک عجم را پ ر ش رّ و ش ور کنن ‪ .‬مث ل اینک ایرا ی ا‬
‫مسئول اعمال تیمور هستن و هیچ امی از ترکا در می ا یس ت وی س را جام ب‬
‫این تیج میرس ک اعراب «تا جمله پای تخت عج را ک ه کرک ان اس ت‪ ،‬ک ه من زل‬
‫ک‬ ‫ظ ر م یای‬ ‫امیر تیمور کرکان است پر از دین ایمان و عدل و احسان کنن د‪ 1».‬ب‬
‫محمود معنی واكه کورَکَن را ک در زبا ترکی ب معنای داماد است میدا ست واین‬
‫واكه را ام جایی تصور میکرده است‪.‬‬
‫میتوا چنین تصور کرد ک پیروا محمود‪ ،‬کات جز ی را از کت اب می زا و ی ا‬
‫م ا یس ت‪ ،‬درب اره برت ری‬ ‫دیگر کتابهای محمود ک البتّ هم ا ه ا در دس تر‬
‫ایرا ی ب عرب را برجست کرده و کات دیگر را ک در ای ن راس تا ب وده مغف ول‬
‫گ اشت ا ‪ .‬در واقع ا ها با یک دی هرمنوتیکی‪ ،‬عقای محمود را در جهت اه اف‬
‫شعوبیگرایا تفسیر کرده و جنبش قطوی را ب ا سوی سوق دادها ‪ ،‬چی زی ک‬
‫در متو اصلی منسوب ب محمود‪ ،‬خیلی برجست یست‪.‬‬
‫دا س ت و خ ود را شایس ت‬ ‫محمود خود را از تمام ا بیا پیشین اگاهتر بر حال زما‬
‫از ص احبا دع وی‬ ‫ه ر دع وت ج ی‬ ‫میبین و میگوی ک صاح‬ ‫پیروی ش‬
‫ق یم کاملتر و علیمتر و مبینتر است و بر مردما است ک وی را بپ یر و کت اب‬
‫ق یم را رها کنن ‪[ 2 .‬پیوست ‪]16‬‬
‫محمود در یکی از قطعات میزا ‪ ،‬غلب را شرط موفقیّت و ه ایت برای یک بی می‬

‫‪ 1‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،۴9‬ص ب‪ ،‬برگ ‪ ،50‬ص الف‪.‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،16۴‬ص ب و برگ ‪ 165‬ص الف‪ ،‬برگ ‪ ،127‬ص ب و برگ ‪ 128‬ص الف‪.‬‬

‫‪99‬‬
‫دا «زیرا که نبی مرقوم رهنمای مرقوم تواند بود‪ ،‬زیرا که بر اقوام خود غالب امده اس ت‪،‬‬
‫چون غالب امده رهنما امده باشد‪[ 1».‬پیوست ‪]17‬‬
‫محمود میگوی ک مردم هر عصری بای امام خود را بشناسن و از او پی روی کنن‬
‫و هر ک چنین کن کافر است‪[ .‬پیوست ‪ ]18‬این ح یث از امام شش م ش یعیا ب‬
‫«ب ه ابوعبداللّ ه ص ادق (ع) گف ت ‪ :‬ای ا‬ ‫ظر میرس ک منشأء این گفت محم ود باش‬
‫رسول خدا (ص) گفته است که «ه رکس بمی رد و ب یام ام باش د ب رکیش جاهلیّ ت م رده‬
‫‪2‬‬
‫است؟ گفت‪ :‬بلی‪».‬‬
‫در جاهایی از کتاب میزا ک البتّ بسیار ادر اس ت سیس تم قط گ اری از روال‬
‫عادی قطوی خارج ش ه و وضعیّتی ابهنجار پی ا میکن و یا کامالً غیر قاب ل فه م‬
‫میشود‪ .‬بنظر میای ک این موارد‪ ،‬عم اً توسّط محمود ب این صورت وش ت ش ه‬
‫کت اب قاص ر‬ ‫ا تا خوا ن ه ب اصطالح امحرم را گیج کن و او را از درک مطال‬
‫سازد‪ .‬مستن ما بر این ادّعا چن قطع از کت اب می زا اس ت ک محم ود در ا ج ا‬
‫و حری ف را‬ ‫ماین‬ ‫مغلط‬ ‫ک چگو‬ ‫صراحتاً ب پیروا خود اموزش م یده‬
‫منکوب ماین ‪ .‬او ب پیروا خود اموزش میده ک یک قط ب ر روی ی ک کاغ‬
‫سفی بنهن ‪ ،‬و از م ّعی بپرسن ک این چیست؟ اگر م ّعی گفت قط ‪ ،‬از او تأکی‬
‫قط دیگری بر روی کاغ بگ ار ‪ ،‬و از م ّعی بپرس ن‬ ‫مج ّد بخواهن ‪ ،‬و سپ‬
‫این چیست؟ و م ّعی باز بگوی قط ‪ ،‬در اینجا از او بپرسن قط ک ام اس ت‪ ،‬اگ ر‬
‫م ّعی بگوی ک این قط است و ا لفظ قط قط ‪ ،‬ا گاه از او بخواهن ک ه ر دو‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،152‬صص الف و ب‪.‬‬


‫‪ 2‬ابوجعفرمحمّ بن یعقوب کلینی‪ ،‬گزی ه کافی‪ ،‬ترجم و تحقیق از محمّ باقر بهبودی (]تهرا [‪ ،‬علمی‬
‫و فرهنگی‪ )1363 ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪ 98‬؛ ابیجعفر محمّ بن یعقوب بن اس حاق الکلن ی‪ ،‬االص ول م ن‬
‫‪ -‬دارالتع ارف‪ )1۴01 ،‬المجلّ‬ ‫الکافی‪ ،‬صحیّ و علق علی علی اکبر الغفّاری (بی روت‪ ،‬دارص ع‬
‫االول‪ ،‬ص ‪.377‬‬

‫‪100‬‬
‫را بخوا ‪ ،‬اگر م ّعی هر دو قط را خوا ‪ ،‬ب او بگوین اینک تو میخوا ی ه ر دو‬
‫دو تا و اگر بگوی ک یک قط ا ‪ ،‬ب م ّعی بگوین ک ای ن دو‬ ‫یک قط است‪،‬‬
‫و اگ ر خواس ت بگری زد‪،‬‬ ‫یک قط ‪ ،‬و ب ینس ا او را محک وم کنن‬ ‫قط است‬
‫گ ار و بهمین صورت مباحث را ادام دهن و هر چ م ّعی گفت‪ ،‬مبلغ محم ود‬
‫یا حجّت‪ ،‬وج دیگر را گرفت ‪ ،‬و وی را مستاصل کن ‪ .‬و در پایا ب حجّ خ ویش‬
‫توصی میکن ک اگر م ّعی خواست بگریزد‪ ،‬جلوی او را بگیرد و «بل بگ و م ن ت را‬
‫اینجا نقطه گرفتهام تو کجا میگریزی بیا بگوی ⁞ »‪[ 1‬پیوست ‪ ]19‬بسیار ج ای تعجّ‬
‫است ک محمود این مسأل را ص راحتاً در کت اب خ ویش بص ورت مکت وب اورده‬
‫است‪ ،‬شای او گما میبرده کتاب ب دست امحرم خواه افتاد‪ ،‬و اگر هم بیفت ب‬
‫ب رد‪ .‬وی‬ ‫ا خواه‬ ‫ای ن کت اب‪ ،‬کس ی پ ی ب مطال‬ ‫علّت ص عوبت خوا‬
‫حالتهای مختلف مناظره با اشخاص مختلف را پیشبینی کرده و در باب ا ه ا ب‬
‫حجج خود اموزشهای الزم را میده ک مباحث با فق را [درویش ا ] و مباحث ب ا‬
‫از ا جمل ا ‪[ .‬پیوستهای ‪ 20‬و ‪ 21‬و ‪]22‬‬ ‫فقها و مرش و شیخ و قی‬
‫ذکاوتی عقی ه دارد ک « از نظ ر ترکی ب اجتم اعی انچ ه بخص وص قاب ل تأکی د اس ت‬
‫انتساب نقطویان به پیشهوران و تتصیل کردگان شهری اس ت‪ 2».‬ت ا ا ج ا ک از کت اب‬
‫کامالً تأیی میشود‪ .‬میزا کتابی است ک توسّط ی ک‬ ‫میزا فهم میشود‪ ،‬این مطل‬
‫و برای قشر با سواد جامع وشت ش ه و در ا از خواب دی های فضل اللّ‬ ‫ادی‬
‫عیمی و اینجور کارها خبری یست‪ .‬ارا عقای و ارا با بهرهگیری از ق رت کلمات‬
‫و بازی با معا ی ا ها و چن وجهی صحبت کرد و چیزی گف تن و چی زی دیگ ر‬
‫تیج گرفتن و مبهم ویسی ک از خصوصیّات زبا فارسی است‪ ،‬در ا ب ش ّت ب‬
‫چشم میخورد‪ ،‬امّا کت ای ک گار ه اینجا در ص د است ت ا ب ا کم ک ا ظری‬

‫‪ 1‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،96‬ص ب‪ ،‬برگ ‪ ،97‬صص الف و ب‪.‬‬


‫‪ « 2‬گاه تازهای ب منابع قطوی »‪ ،‬ص ‪.33‬‬

‫‪101‬‬
‫ذکاوتی را تأیی کن ‪ ،‬قطع ای اس ت ک محم ود در ا ب خ او ا شمش یر ک‬
‫دشمنا سنّتی ادیبا ایرا ی بودها حمل کرده و ا ها را ب س ختی تحقی ر میکن ‪.‬‬
‫در بحثی ک راجع ب امیر تیمور گورکا ام وج ود داش ت‪ .‬امّ ا‬ ‫شبی ب این مطل‬
‫این قطع بسیار صریحتر و کوبن هتر و فاشتر است و بخوبی پایگاه و منافع طبقاتی‬
‫گوین ه ا را میرسا ‪« :‬التک ‪ :‬تا انجا که تیغ مردم زن ده بکن د‪ .‬تی غ ایش ان بکش د‪ :‬و‬
‫انجا که تیغ مردم بیضرب اثر کند‪ .‬تیغ ایشان تا ضرب نکنن د اث ر ننمای د‪ :‬و انج ا ک ه تی غ‬
‫مردم بر دل و جگر و شش و زهره گذر کند‪ .‬تیغ ایشان بر پوست بر نیش کشد‪ :‬و انجا ک ه‬
‫تیغ مردم باختیار خود کار کن د‪ .‬تی غ ایش ان احتی اج ب دیگری داش ته باش د‪ :‬ت ا او را ک ار‬
‫فرماید‪ :‬و انجا که تیغ مردم بمراد خود گاهی دراز ش ود و گ اهی کوت اه ش ود‪ .‬تی غ ایش ان‬
‫مدام بیک حال جمادی باشد‪ :‬و انچنان که تیغ مردم را هرگز کند شدن نباش د‪ .‬تی غ ایش ان‬
‫شدن باشد‪ :‬و انچنانکه تیغ م ردم را احتی اج هرگ ز ب در دیگ ری‬ ‫مدام به کند شدن و ناق‬
‫نیست‪ .‬تیغ ایشان را مدام احتیاج به اهنگر و کوره و دکان و دم و اتش و انگشت باشد‪ :‬و‬
‫انچنانکه تیغ مردم را به هزار لون بل بچندین هزار لون گذر ک ردن و حک نم ودن باش د‪.‬‬
‫تیغ ایشان را ه چون پاره اهن به هیچ لونی دیگر و بهیچ حکمی دیگر ب ر ام دن نباش د‪ :‬و‬
‫انچنانکه تیغ مردم را هرگز شکستن و زوال پذیرفتن نیست‪ .‬تیغ ایشان م دام در شکس تن و‬
‫زوال افتادن باشد‪ :‬تا مردم را ببسا ادمیت نشسته بیدوی دن و دوانی دن ب ر خص داد نب رد‬
‫دادن است‪ .‬ایشان را گاهی دوانی دن و گ اهی گ ریختن و گ اهی گ رفتن باش د‪ :‬عل ی ه ذا‬
‫القیا تا متقق گردد که قوت و قدرت و حدود و مقدار غالبیت ص احبان تی غ خ ارج ب ر‬
‫‪1‬‬
‫چه کمال است و ظهور کمال ایشان چه مقدار است»‬
‫ب ظر گار ه این قطع واج اهمّیّت بسیاری در شناسایی روحی و طرز تف ّک ر و‬
‫شیوه عمل محمود است‪ .‬اگر در قطع ای ک ام بجای کلم مردم‪ ،‬کلمات فرهیخت‬

‫‪ 1‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،99‬صص الف و ب‪ ،‬و برگ ‪ 100‬ص الف‪.‬‬

‫‪102‬‬
‫ایرا ی را قرار ب هیم‪ ،‬متن معن ی ک امالً روش نی‬ ‫ایرا ی و بجای تیغ مردم‪ ،‬قلم ادی‬
‫ک از اوّل ه م امفهوم ب ود‪ .‬محم ود در ای ن قطع‬ ‫پی ا خواه کرد‪ ،‬ه ر چن‬
‫خصوصیّات روحی و اخالقی و فکری و عمل ی قش ر فرهیخت ایرا ی از روزگ ار‬
‫گ شت تا عصر خویش را اخواست و ب احتمال کم دا ست ‪ ،‬ارا میکن ‪.‬‬
‫البتّ غرض ما از این بحث‪ ،‬داوری درباره خصوصیّات اخالق ی فرهیختگ ا ایرا ی‬
‫پایگ اه طبق اتی و‬ ‫یست بلک میخواهیم با توجّ ب مق ّماتی ک ام و خواه ام‬
‫مخاطبین اصلی جنبش قطویّ در ایرا را شناسایی کنیم‪ .‬محمود ویژگی تی غ م ردم‬
‫را ا میدا ک بیضرب اثر میکن ‪ ،‬و این هما ا فرسایشی عم ل ک رد فرهیخت‬
‫ایرا ی در برابر ق رت حاکم است ک البتّ هم ق رت حاکم را ب تحلیل م یب رد و‬
‫هم خود بکلّی ابود میشود‪ .‬وی میگوی تیغ مردم بر دل و جگر و ش ش و زه ره‬
‫گ ر کن ‪ ،‬ب ظر گار ه منظور محمود جنگ فرهنگی و ای ولوكیک و غی ر م ادی‬
‫خارجی است ک سرا جام ب تحریف و یا تغیی ر‬ ‫فرهیختگا ایرا ی با ق رت غاص‬
‫محتوا و شکل فرهنگ و دین حاکما میا جام هر چن ک ای ولوكی ای ولوگ‬
‫ایرا ی یز در این میا بکلّی تغییر شکل و محتوا میده ‪ .‬در هر صورت بنظر میای‬
‫فرهیختگا ایرا ی این شکل از جنگ را بسیار م ؤثّرتر و‬ ‫ک محمود هم چو اغل‬
‫کاریتر دا ست است‪.‬‬
‫ب ظر محمود تی غ م ردم گ اهی دراز و گ اهی کوت اه میش ود‪ ،‬ای ن ی ز یک ی از‬
‫فرهیختگا ایرا ی اس ت ک ب‬ ‫ویژگیهای عملکرد قوم ایرا ی و خصوصاً اغل‬
‫و د ب ال زم ا‬ ‫و ر گ ع وض میکن‬ ‫اقتضای محیط گشاد و بست پی ا میکن‬
‫میگردد‪ ،‬زما ی ک شای هیچ وقت فرا رس و در واقع در خیل ی از مواق ع‬ ‫مناس‬
‫فقط توجیهی برای خ مت ب دشمن است‪.‬‬
‫باش ک این دوباره ب ویژگی غیر م ادی‬ ‫وی میگوی تیغ مردم را هرگز کن ش‬
‫و روا ی و روحی تیغ مردم یا قلم فرهیخت ایرا ی ب تعبیر گار ه ب از م یگ ردد‪.‬‬

‫‪103‬‬
‫محمود میگوی تیغ مردم را احتیاج ب در دیگری هرگ ز یس ت‪ ،‬ش ای ه م اص الً‬
‫تیغی در کار یست و این توّهم تیغ است ک فرهیخت ایرا ی تی غ م یا گ اردش‪.‬‬
‫محمود در ادام میافزای ک تیغ مردم بچن ین هزار لو است‪ ،‬ای ن ک امالً درس ت‬
‫جه ا ی‪ ،‬هم ین‬ ‫است و یکی از رموز اصلی بقای قوم ایرا ی در چه ار راه ح واد‬
‫تلّو است‪ .‬ذکر این کت در این جا الزم است ک بس یاری از فرهیختگ ا ایرا ی‬
‫بودها ک این شیوه‪ ،‬ب هیچ وج روش کار ایشا ب وده و ب مقابل مس تقیم ب ا‬
‫دشمن برخاست ا ک مو های بسیاری از ا را در تاریخ میت وا یاف ت ول ی ب‬
‫قش ر فرهنگ ی و م ردم ع ادّی ای را ‪ ،‬جن گ فرهنگ ی و‬ ‫ظر گار ه شیوه غال‬
‫جنگ رودررو‪.‬‬ ‫فرسایشی بوده‬
‫محمود میگوی تیغ مردم را هرگز شکستن و زوال پ یرفتن یست‪ .‬ب رستی ک قوم‬
‫ایرا ی قر هاست ک با هم چرخشها چرخی ه و علیرغم تلف ات بس یار ب حی ات‬
‫خود ادام داده است‪ .‬محمود در پایا این قطع میگوی ک مردم در بس اط ادم ّی ت‬
‫و تقّال با خصم مشغول برد ک ب ظر گار ه این ب از ب‬ ‫شست و ب و دوی‬
‫فرسایشی و غیر مادی بود برد فرهیختگا ایرا ی باز میگردد‪.‬‬
‫درباره تحلیل فوق بای گفت ک تاریخ ریاضی یست و هر چیزی ب رای ه ر کس ی‬
‫دارد و ا تقال ای ن درک فق ط‬ ‫قابل اثبات یست و هر کسی درک خود را از حواد‬
‫ب افرادی میسّر است ک مشاب هما تجربیات و مطالعات را داش ت باش ن وگر‬
‫کار بسیار دشوار خواه ش ‪ .‬محمود ب درس تی خصوص یّات طبق ای را ک او از‬
‫در‬ ‫و طن ز مطل‬ ‫عن وا میکن‬ ‫میا ا ها ق علم کرده است اگاها یا ااگاها‬
‫و‬ ‫اینجاست ک محمود یز منافع خود و طبق خود را ب ام منافع مردم بیا میکن‬
‫از زبا مردم صحبت میکن ‪.‬‬
‫ذکاوتی در د بال هما مقال میگوی ک قطویّ ارتباط ایلیاتی یا روستایی استواری‬
‫درس ت‬ ‫سهولت سرکوبیشا بوده اس ت‪ ،‬ای ن مطل‬ ‫اشت ا و همین امر سب‬

‫‪104‬‬
‫است‪ ،‬امّا مطلبی ک بن ه در اینجا م یخ واهم ب ر ا بیف زایم ا اس ت ک یک ی از‬
‫علّتهای دیگر سهولت سرکوبی قطویا و شای ه م علّ ت اص لی ا ‪ ،‬ای ن ب وده‬
‫است ک این طبق جنگاور بودها و اصالً روحیّ جنگجویی اشت و هما طور ک‬
‫ق رت از طری ق ف وذ در‬ ‫دی ه ش جنگاورا را تحقیر میکرد و بیشتر ب کس‬
‫دربارها متمایل بود ‪.‬‬
‫محمود در این باره توصی هایی ب حجج خ ود دارد‪ .‬وی زدیک ی ب پادش اها را‬
‫چنین توصی کرده‪« :‬هرگاه که صاحب قران دین که شیعه است با صاحب ق ران دنی ا ک ه‬
‫پادشاه است قران خواهد کرد و شر ان است که او اول ازین قرین خود خواهش کند ک ه‬
‫فرد واحدم باید که تو را ب ا دو ک س گف تن حک نکن ی ب ل ت و از‬ ‫هر چه من یک شخ‬
‫جمله امالک و اقالی خود یکی را که ازو کاملتر و مختارتر و دیندارتر و عال تر و متق یت ر‬
‫و فاضلتر نباشد ان را اختیار کن و بنزد خود حاضر کن تا من با او قران کن و هر گاه ک ه‬
‫من برو غالبای تو دیگر هیچ نزاع با من نکنی که بیتوقف‪...‬مسل دی ن گ ردی و م امور‬
‫امر من شدی و بهر ان حک ‪...‬و امر و فرمان که من ترا بگردان بگروی تا اگر این ش رو‬
‫مردود ازل و ابد گ ردد ه ذا بای د ک ه ای ن ش رو و مث ل ای ن‬ ‫را رد کرده شود این شخ‬
‫شرو اول با پادشاه دنیا بنهند و خط و سجل ازو بس تانند از ب رای ان ت ا دیگرگ ون نش ود‬
‫باید گفت که لعنت نامه ه نیز ازو بستاند‪ 1» :‬و وقتی ک م ّعی را مغلوب ک رد «ول ی‬
‫من بعد اگر ببیند که بدین قران که خود کردهام پادشاه را گرفتهام و مطیع خود ساختهام هر‬
‫شرطی که بنا به ظهور دین باشد که خواهش او از پادشاه باشد با پادشاه بنه د و یک ی را ی ا‬
‫دو را از برای پادشاه قراه کند و ان قراه را بیان کند و اگر پادشاه را قاب ل ونیت ی یاب د ی ک‬
‫یک را بمرور ایام برای پادشاه روز کند تا این شر ص احب ق ران را در ق ران پادش اه دنی ا‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،52‬صص الف و ب‪.‬‬

‫‪105‬‬
‫‪1‬‬
‫بجای اوردن و هیچ دیگرگون نکردن باشد که اداب قران سلطانی همین است‪».‬‬
‫ق رت د ی وی ب‬ ‫از این قطع چنین استنباط میشود ک محم ود درص د کس‬
‫صورت مستقیم بوده زیرا ک خود را صاحبقرا دین و پادشاه را صاحبقرا د یا می‬
‫دا ‪ .‬اگر ب رفتار قطویا در دربارهای ایرا ‪ ،‬و هن ک در کت اب بع ی ب آ ه ا‬
‫خواهیم پرداخت‪ ،‬توجّ کنیم خواهیم دی ک ا ها همین روی را در برخورد با ش اه‬
‫اوّل و اکبرشاه در پیش گرفت بود و سعی در متمایل کرد پادشاه ب ای ین‬ ‫عبّا‬
‫ایجاد تغییرات گسترده فرهنگ ی و اجتم اعی و م هبی و غی ره‬ ‫خودشا ‪ ،‬و سپ‬
‫اوّل چ و ب اه اف ه ایی‬ ‫داشت و در مورد اکبر موفّق ش ها ‪ .‬ولی شاه عبّ ا‬
‫ایشا ک ب توصی محمود ب مرور بای ب شاه گفت میش ‪ ،‬اگاهی یافت و ا را ب ا‬
‫حکومت متمرکز خویش در تضادّ دی ‪ ،‬دست ب قلع و قمع ایشا زد‪.‬‬
‫«ب ا حس ن وج ه و‬ ‫محمود توصی کرده ک حجّت یا امین در حضور پادش اها بای‬
‫‪2‬‬
‫الطف عباره و املح اشارت ]سخن[ گوید که جای خطر است‪».‬‬
‫در تمام کتاب میزا هیچ جا توصی ب عمل حادّ سیاسی یا مب ارزه مس لّحا ش ه‬
‫ولی روح کلّی کتاب بر ع م همکاری با سالطین اصرار دارد «ولک ن اه ل دنی ا را ب ه‬
‫گرد پادشاه ظال و جابر گردیدن خطاست مگر ب رای اص الح دی ن»‪ 3‬وی در ج ایی ب‬
‫سختی ب امناء ک از مقامات عالی در حلق پیروا او میباشن هش ار میده ک از‬
‫خ مت برای د ی بپرهیز ‪ ،‬و اگر چنین کنن ب ا ن ک ج زء امن ا یس تن ‪ .‬محم ود‬
‫درین قطع لفظ د ی را ب و هیچ حصری بکار میگیرد و بسیار محتمل اس ت ک‬
‫شاها یز جزء همین د ی قرار بگیر ‪[ ۴ .‬پیوست ‪]23‬‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،53‬ص الف‪.‬‬


‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،93‬ص الف‪.‬‬
‫‪ ۴‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،1۴5‬صص الف و ب‪.‬‬

‫‪106‬‬
‫محمود در قطع ای ک در باب امیر تیمور گورک ا ام ‪ ،‬پیشبین ی ک رد ک ع رب‬
‫حمل خواه کرد و پای تخت تیمور را تصرف خواه ک رد‪ ،‬و ه یچ اش ارهای ب‬
‫خود محمود و سپاه وی و غیره در ا قطع یست و این دلیل دیگری بر ع م ستیزه‬
‫جو ی جنبش قطویّ است‪.‬‬
‫محمود در قطعاتی از میزا ‪ ،‬فیالمثل در برگ ‪ ،15‬ص ب صراحتاً زبا خ ود را ب ا‬
‫شمشیر ا بیا مقایس کرده و برتر دا ست ‪ ،‬و ا را حجّ قاطع دا ست ‪ ،‬و زبا منط ق را‬
‫عجم دا ست و خود را چنین معرّفی کرده‪ « :‬ما و هر چه متمود است‪ ،‬زب ان‬ ‫حق ف‬
‫خود را بهمین زبان خود که نفس ادیبی اوست‪ ،‬بیمثال و کنایه چنان نموده است ک ه ه یچ‬
‫احتیاج او را‪ ،‬و امناء او را‪ ،‬بمثال کنای ه و انت خارجی ه نب وده اس ت ک ه بن ا ]ک ذا[ ب دان‬
‫حاجت باشد‪ ،‬بل چنان حک مطلق‪ ،‬بهمین نف س زب ان و حج ه و بره ان و تفص یل و بی ان‬
‫کرده است که بهیچ انت خارجیه دیگر احتیاج نبوده است‪ 1».‬بنا ب شواه ی ک آورده‬
‫ش ‪ ،‬میشود گفت ک جنبش محمود‪ ،‬یک جنبش مسالمت امیز بوده است‪.‬‬
‫ع د هش ت‪ ،‬ک‬ ‫محمود ظام تقویمی ج ی ی را اب اع کرده است ک ب ر اس ا‬
‫مضربی از ع د چهار است‪ ،‬قرار دارد‪ .‬درباره ارزش ع د چهار در زد محمود پ یش‬
‫از این سخن گفتیم در اینجا دوباره با قل قطع ای از میزا اهمّیّت مسأل را مج ّدا‬
‫یاداور میشویم «و هر چه ایمان متمود است همین است که هر شئی از چه ار بنمای د ی ا‬
‫بچهار ظاهر گردد یا بر چهار بنماید ی ا ب ر چه ار بگ ذرد‪ 2».‬در بح ث درب اره سیس تم‬
‫تقویمی‪ ،‬محمود ابت ا سیستم تقویمی موجود را ب دو وع قمری و شمس ی تقس یم‬
‫ب معرفّی سیستم اب اعی ج ی‬ ‫میکن و درباره ا ها توضیحاتی میده ‪ .‬و سپ‬
‫عربی است و عجمی‪ ،‬و در واقع محمودی اس ت‪.‬‬ ‫خود میپردازد‪ ،‬سیستمی ک‬
‫در حساب وی ماهها ‪ 32‬روز است ک ب چه ار هش ت تقس یم میش ود‪ .‬در س ال‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،15‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ 16‬ص الف‪.‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬برگ‪ ،77 ،‬ص الف‪.‬‬

‫‪107‬‬
‫سال این ه‪ ،‬هفت روز بیشتر تف اوت‬ ‫امسال تا قط‬ ‫محمودی بقول خودش از قط‬
‫یست در حالی ک این تفاوت در سالهای قمری پنج روز و در س الهای شمس ی‬
‫چهار روز بیشتر یست‪ ،‬و ب اعتراف محمود البتّ ب طور غیر مستقیم‪ ،‬تقویم وی از‬
‫تقویم شمسی و قمری اقصتر است‪ .‬محمود برای ماههای سال اسمهایی برگزی ه‬
‫و ا ها را در چهار فصل تقسیمبن ی کرده است ک برای ماهه ای به ار ع ل اکب ر‪،‬‬
‫دور ا ور و سع اشهر؛ و برای فصل تابستا ماههای شر اوّل‪ ،‬ش ر اخ ر‪ ،‬و بازرق‬
‫مخمول؛ و برای فصل پاییز ماههای سهره‪ ،‬سَهَره و بخ زا ؛ و ب رای فص ل زمس تا‬
‫تاموز‪ ،‬تورا و بیجا را در ظر گرفت است ولی دا ست ش ک او چرا ماههای اخر‬
‫هر فصل را با گ اشتن س قط بر دیگر ماههای فصل رحجا داده است‪ ،‬البتّ اگ ر‬
‫رجحا داده باش ‪ .‬شای ا ها را در دور سوّم تکاملی دا ست است‪[ .‬پیوست ‪]13‬‬
‫او ماههای یک سال را ‪ 12‬ماه در ظر میگیرد ک با توجّ ب اینک ه ر م اه ‪ 32‬روز‬
‫است یک سال ‪ 38۴‬شبا روز میشود‪ ،‬ولی محمود توضیح میده ک س ال ‪38۴‬‬
‫شبا روزی‪ ،‬با توجّ ب اینک در میزا هیچ شا ی از تغییر واح های ا ازهگی ری‬
‫ب ا گ ردش زم ین ب ور‬ ‫زما مثل ساعت و دقیق دی ه میشود‪ ،‬چگو میتوا‬
‫خورشی ک در ح ود ‪ 365‬شبا روز است منطبق باش ‪[ .‬پیوست ‪]2۴‬‬
‫محمود برای هر یک از روزهای هفت خواصّی را ب ر میش مارد ک بس یار عواما‬
‫ا است ک هنگامی ک میخواه مزایای شش شنب اب اعی خ ویش‬ ‫است و جال‬
‫را توصیف کن از کلم جمع کمک میگیرد «و ان که شش شنبه اختی ار ت زویج ش ده‪،‬‬
‫برای انست که چون او را جمعه گفتهاند و جمعه از جامعیت گرفتهاند ان روز اختیار تزویج‬
‫‪1‬‬
‫شده است‪ ،‬تا هر تخ و نسل و نتیجه که بیاید جمع بیاید‪».‬‬
‫در احکام عبادی و اجرایی ک در می زا ام ه دو مس أل دارای اهمّ ّی ت و ت أثیرات‬
‫سیاسی اجتماعی و فرهنگی است ک ب ا میپردازیم‪ .‬اوّل در قطع ای ک محم ود‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،98‬ص الف‪.‬‬

‫‪108‬‬
‫و وع مجازاته ای‬ ‫جرم ش و تعی ین مج ازات میکن‬ ‫برای امنایی ک مرتک‬
‫اجرایی را ب تفصیل شرح میده ‪ ،‬و وع شالق و حوه زد شالق را معین میکن ‪.‬‬
‫تعیین مجازات برای امنا خبر از این فکر میده ک محمود خ ود و امث ال خ ود را‬
‫صالح ب قضاوت و اجرای مجازات میدا ک این امور البتّ از وظ ایف حکوم ت‬
‫است و از اینجاست ک میتوا دریافت ک چ را فرما روای ا معاص ر ب ا قطوی ا‬
‫وجود ایشا را تاب یاورده و سرکوبشا کردها ‪ .‬محمود در میزا خیل ی ب ای ن‬
‫موضوعات پرداخت است ولی همین قطع کوتاه هم کافی است تا مراجع ق رت را‬
‫متوجّ خطر ایشا بکن ‪[ 1 .‬پیوست ‪ ]25‬البتّ بای در ظر داشت ک این ح ود م ی‬
‫توا ب عنوا تنبیهات ا ضباطی درو فرق ای یز در ظر گرفت شود‪.‬‬
‫مسأل دوّم درباره تقسیم ترک میّت است ک محمود در ا برای غالما و کنیزا یز‬
‫«هرچه از مال میت قسمت کرده شود اول بر وارث ان فقی ر‬ ‫سهم در ظر میگیرد و سپ‬
‫‪2‬‬
‫باشد‪ ،‬انگه بر اغنیا‪».‬‬
‫اصل اشتراک اموال و ز ا از مواردی بوده است ک بس یار ب گروهه ای شورش ی‬
‫سبت داده ش ه و در اثر جوّ پرشور تبلیغاتی طرفین دع وا کمت ر دا س ت ش ه ک‬
‫ب چ صورتی بوده است‪ .‬مخالفا ای ن جنبشه ا اع الم‬ ‫واقعیّت چ بوده و مطل‬
‫کردها ک اینا هیچ حریم خصوصی برای کسی قایل بوده و مالکیّت را برس میّت‬
‫میشناسن ‪ ،‬و موافقا و هوادارا این جنبشها یا بکلّی وجود چن ین ویژگیه ایی‬
‫را منکر ش ه یا این ک دالیل خویش را ارا دادها ‪ .‬بنظر میای ک یک ی از عل ل‬
‫استقبال گسترده تودههای مردم از این جنبشها هم ین اص ل اش تراک ام وال ب وده‬
‫است‪ .‬البتّ بیشتر اموالی ک تسهیم میش ه است متعل ق ب کس ا ی ب وده ک از راه‬
‫غارت مردم ا اموال را فراهم اورده بود ‪ ،‬امّا بسیار دی ه ش ه اس ت ک در ای ن‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،12۴‬ص الف‪.‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،112‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،113‬صص الف و ب‪.‬‬

‫‪109‬‬
‫موارد گاهی اشخاص عادی و حتّی فقیر مورد یورش قرار گرفت و اموالشا توسّ ط‬
‫ق ل از ا‪ .‬ا ‪ .‬اس تپا وف درب اره قی ام‬ ‫اوباش ب غارت رفت است‪ .‬پتروشفسکی ب‬
‫برکلیوج مصطفی اورده ک برکلیوج «همه چیز را اع از غذا و لب ا و لگ ام و س تام‬
‫ستوران و مزارع به جز زنان مشترک اعالم ک رد‪ 1».‬او میگفتد کد ‪« :‬م ن وارد خان ه ت و‬
‫میشوم مانند خانه خودم و تو داخل خانه من شو مانند خانه خودت‪ ،‬به استثنای بخ ش زن ان‬
‫‪2‬‬
‫خانه‪».‬‬
‫هما طور ک دی ه ش محمود در تقسیم ار ‪ ،‬بع از تقسیمبن ی اوّلیّ ک ا جام م ی‬
‫فقیرتر است اوّل ب او میرس ت ا او‬ ‫ده ‪ ،‬اصل را برین مبنا قرار میده ک هرک‬
‫را میتوا عقی ه اشتراکی دا س ت‪،‬‬ ‫هم بتوا مال و مکنتی داشت باش ‪ .‬این مطل‬
‫بلک بیشتر کمک ب فقرا محسوب میشود‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫در مورد اشتراک ز ا محمودیا یا قطویا را در ردیف چرا کشا دا س ت ا ‪.‬‬
‫این مسأل از مواردی بوده ک همیش این جنبشها ب ا متصّف بودها ‪ ،‬و واقع ّی ت‬
‫ظ ام‬ ‫امر همیش در پشت توفا تبلیغاتی اتّهام ز ن گا پنها ب وده اس ت‪ .‬خواج‬
‫الملک ک از دشمنا خستگی اپ یر این گروههاست و عاقبت یز ب دس ت ایش ا‬
‫کشت ش ‪ ،‬از مزدک شروع موده و تمامی این گروهها را ب فساد اخالق و اش تراک‬
‫ز ا و شهوت پرستی متّهم میکن ‪ .‬وی مقص ود هم ای ن گروهه ا را ک دع وی‬
‫ک‬ ‫شیعت دار ‪ ،‬برا ازی اسالم و ضاللت و گمراهی خلق میدا ‪ .‬ب ظر میای‬

‫‪ 1‬پتروشفسکی‪ ،‬ایلیا پاولویچ‪ .‬اسالم در ایرا از هجرت ت ا پای ا ق ر ه م هج ری‪ ،‬ترجم ک ریم‬
‫کشاورز(تهرا ‪ ،‬ا تشارات پیام‪ )1353 ،‬ص ‪ 382‬ب قل از آ‪ .‬ا ‪ .‬استپا وف‪.‬‬
‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬باستا ی پاریزی‪ ،‬محمّ ابراهیم‪ .‬آسیای هفت سنگ ‪ :‬مجموع مقاالت تاریخی و ادبی (تهرا ‪ ،‬دا ش‪،‬‬
‫‪ )1362‬ص ‪ 609‬در پا وی ؛ محمّ معصوم شیرازی [معصوم علیشاه ای الص ر] طرایقالحقایق‪ ،‬ب‬
‫اهتمام محمّ جعفر محجوب (بیجا‪ ،‬کتابفروشی بارا ی‪ )13۴5 ،‬ص ‪.136‬‬

‫‪110‬‬
‫ظ ام المل ک تقس یمبن ی خ ایگا و بن ه را ب رای توص یف ای ن‬ ‫اگر خواج‬
‫جنبشهای اعتراضی در ظر میگرفت بهتر بود‪ .‬در سویی خ ایگا و عوامل او ه م‬
‫چو خواج ظامالملک و در سوی دیگر بن گا و جنبشهای ا ها علی خ ایگا‬
‫از اس الم‪ ،‬م اد خ ایگا در‬ ‫قرار میگیر ک در هر زما ی چ پ یش و چ بع‬
‫وجود اشخاص مختلف متجلّی ش ه و در واقع برای بن گا ب ین ش اه ساس ا ی و‬
‫خلیف اموی و سلطا غز وی و سلجوقی فرقی بوده است‪ ،‬و مهمّ ستمی بوده ک از‬
‫سوی خ ایگا ب بن گا تحمی ل میش ه و ا ا را ب اعت راض در محمله ای‬
‫گو اگو وا میداشت است‪ .‬خواج ظامالملک ب رستی این مسأل را دریافت اس ت‪:‬‬
‫«و باطنیان را به هر وقتی که خروج کردهاند ن امی و لقب ی ب وده اس ت و ب ه ه ر ش هری و‬
‫ونیتی بدین جهت ایشان را به نامی دیگر خوانند ولیکن به معنی همه یکیاند‪ .‬و به حلب و‬
‫مصر اسماعیلی خوانند و به ق و کاشان و طبرستان و س بزوار س بعی خوانن د و ب ه بغ داد و‬
‫ماوراءالنهر و غزنین قرمطی و بکوفه مبارکی و به بصره روندی و برقعی و ب ه ری خلف ی و‬
‫به گرگان متمّره و به شام مبیضّه و ب ه مغ رب س عیدی و ب ه لتص ا و بت رین جن ابی و ب ه‬
‫اصفهان باطنی و ایشان خویشتن را تعلیمی خوانن د و مانن د ای ن‪ .‬و مقص ود ایش ان هم ه ان‬
‫‪1‬‬
‫باشد تا چگونه مسلمانی براندازند و خلق را گمراه کنند و در ضاللت اندازند‪».‬‬
‫ول ی از ازال‬ ‫خواج ظامالملک مکرّرا ب گروههای شورشی سبت فساد م یده‬
‫بکارت دخترا بابک و ملک روم و مازیار گبر چنین شادما خبر م یده ‪« :‬روزی‬
‫معتص به مجلس شراب نشسته بود و قاضی یتیی بن اکث حاض ر ب ود‪ .‬معتص از مجل س‬
‫ش راب برخاس ت و در حج رهای ش د و س اعتی ب ود‪ .‬بی رون ام د و ش رابی بخ ورد و ب از‬
‫برخاست و در حجرهای دیگر شد و باز برخاست و در حجرهای دیگر ش د و س اعتی ب ود‪.‬‬
‫بیرون امد و در گرمابه شد و غسلی بکرد و سبک بیرون امد و مصلّی خواست و دو رکعت‬

‫‪ 1‬خواج ظامالملک‪ ،‬ص‪.311‬‬

‫‪111‬‬
‫نماز کرد و به مجلس باز امد‪ .‬قاضی یتیی را گف ت دان ی ای ن چ ه نم از ب ود ک ه بک ردم؟‬
‫گفت نه گفت‪ :‬نماز شکر نعمت ی از نعمته ای خداون د عزّوج ل ک ه م را ام روز ب ارزانی‬
‫داشت‪ .‬یتیی گفت یا امیرالمؤمنین ان چه نعمت است؟ گفت در این س اعت س ه دخت ر را‬
‫دختری ببردم که هر سه‪ ،‬سه دختر سه دشمن من بودند‪ ،‬یکی دختر ملک روم و یکی دختر‬
‫‪1‬‬
‫بابک و یکی دختر مازیار گبر‪».‬‬
‫ب ظر خواج ظامالملک معتصم خلیف واقعی مسلمین است ک در ی ک مجل‬
‫هم شراب میخورد و هم ماز میگ ارد و ه م دخت را دش منا خ ویش را ازال‬
‫بکارت میکن ‪ .‬خواج ظامالملک چشم خود را ب فس اد ح ادّ ک در درباره ای‬
‫غز ویا و سلجوقیا و عبّاسیا شایع بوده‪ ،‬بست و میخواه ک ب ا بپردازد‪ .‬وی‬
‫تمام جنبشهای اعتراضی در تاریخ ایرا را جنبشهای فاس ی دا ست ‪ ،‬ک در پشت‬
‫ظامی ها پرداخت ت ا‬ ‫سپر شیع پنها ش ها ‪ ،‬و در پیگیری مقصود خود ب تأسی‬
‫ب مغزشو ی و تبلی غ سیس تماتیک ا یش های م ورد قب ول حکوم ت برخی زد‪ ،‬و‬
‫‪2‬‬
‫جنبشهای اعتراضی بقول وی شیعی را مورد تهاجم قرار ده ‪.‬‬
‫حسن صباح در پاسخی ک در جواب ام سلطا ج الل ال ّین ملکش اه س لجوقی‬
‫داده‪ ،‬خواج ظام الملک را ک بیمحابا ب هم جنبشهای اعتراضی در تاریخ ایرا‬
‫سبتهای فاس میده ‪ ،‬این چنین معرّفی‪ ،‬و از جنبش خود اینگو دف اع میکن ‪:‬‬
‫«رسید کار به انکه جُهّ ال را فریفت هام ت ا در قص د کس ان میش وند‪ ،‬ای ن معن ی ب ر ارب اب‬
‫بصیرت روشن است که هیچ چیز از جان شریفتر نیست و هر کس ی از س رجان برنخی زد‪،‬‬
‫خاصّه به سخن چون من ک بضاعتی‪ ،‬و کی توان که م ن متص دّی چن ین ک اری ش وم؟ از‬
‫ح دود خراس ان‪ ،‬جمع ی از غالم ان س لطانی و گماش تگان نظ امی و ارب اب مع امالت‪ ،‬از‬
‫طریقی که پیشتر از این میان مسلمانان رس و ع رف ب وده منت رف گش تهان د‪ ،‬بعض ی ب ه‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬صص ‪.318-9‬‬


‫ظامی و تاثیرات علمی و اجتماعی آ (تهرا ‪ ،‬امیرکبیر‪ )137۴ ،‬ص ‪.7۴‬‬ ‫‪ 2‬کسرایی‪ ،‬وراللّ ‪ .‬م ار‬

‫‪112‬‬
‫عورات مسلمانان و حرم زهّاد عبّاد دست درازی میکنن د‪ ،‬و ب یمتاب ا زن ان را در حض ور‬
‫شوهران میکش ند‪ ،‬و بعض ی در مع امالت دی وانی ب یانص افی میکنن د‪ ،‬و ه ر چن د م ردم‬
‫مستغاث به ارکان دولت میشوند‪ ،‬هیچکس به غور ]غوث[ نمیرسد‪ ،‬بلکه بال بر دادخ واه‬
‫میاید‪.‬‬
‫نظام الملک ]که[ کدخدای ملک است‪ ،‬خواج های چ ون ابونص ر کن دری را ک ه در ه یچ‬
‫عهد در پیش هیچ پادشاه در هیچ ملک چنان کدخدایی پ ای در می ان ک ار ننه اده ب ود‪ ،‬ب ه‬
‫تزویر ان که در مال سلطان تصرّف میکند شهید ک رد و از می ان برداش ت‪ .‬ام روز ظلم ه و‬
‫عوانان‪ 1‬را با خود همکار کرده و از جهت انکه در وقت خواجه ابونصر ده درم م یگرف ت‬
‫و به خزانه میرساند‪ ،‬او پنج اه درم م یگی رد و ن ی درم ب ه وج ه ک ار س لطان نمیکن د و‬
‫متقّری به عونان که همکاران اویند میدهد و ب اقی ب ه خ رج دخت ران و پس ران و دام ادان‬
‫خود میکند‪ ،‬و ان چه به عمارت و خشت و گل بر اطراف مملک ت ض ایع میکن د‪ ،‬اظه ر‬
‫من الشمس است‪ .‬کجا بود خواجه ابونصر را پسر و دختر‪ ،‬کدام روز یک دینار صرف کرد‬
‫به چوب و گل؟ مردم روزگار را در چنین عج ز و فرومان دگی ب ه ه یچ ب اب امی د نج ات‬
‫نیست‪ .‬اگر بعضی از سر اضطرار ترک جان خود بگوین د و دف ع یک ی ی ا دو از ای ن ظلم ه‬
‫کنند‪ ،‬دور نباشد و اگر کشند معذور باشند‪ .‬شعر‪« :‬وقت ضرورت چ و نمان د گری ز دس ت‬
‫‪2‬‬
‫بگیرد سر شمشیر تیز»‬
‫ام مراغیه ا ی ا کلّ‬ ‫مؤلّف مینودر اورده ک ‪ :‬در منطق رودبار قزوین گروه ی ب‬
‫بزیها ز گی میکنن ک «گفته میشود در این شب پس از خورد و خوراک چراغه ا را‬
‫خاموش میکنند و زن و مرد برهنه میشوند و با یکدیگر میامیزند‪ ،‬لیکن ع الوه ب ر اینک ه‬
‫دنئلی برای این عمل اقامه نشده‪ ،‬اوضاع و احوال مراغیها نیز نشان نمیدهد ک ه مرتک ب‬

‫‪ 1‬سخت گیر گا و ظلم کنن گا ‪.‬‬


‫‪ 2‬قاضی وراللّ شوشتری‪ ،‬مجال المومنین (تهرا ‪ ،‬کتابفروشی اسالمیّ ‪ )135۴ ،‬صص ‪.31۴-5‬‬

‫‪113‬‬
‫چنین اعمالی بشوند‪ .‬این نسبت شنیع در تذکره شاه تهماسب به مردم قریه سارلو از ده ات‬
‫ا ربایجان ه داده ش ده و ش بی را ک ه جش ن م یگیرن د م رد و زن برهن ه میش وند و ب ا‬
‫‪1‬‬
‫یکدیگر میامیزند انرا باصطالح «تومان تکدی» شلوار ریختن گویند‪».‬‬
‫رفت ار را توص ی ی ا‬ ‫ما با برّرسی کتاب میزا ب موردی بر خوردیم ک ای ن گو‬
‫توجی کن ‪ .‬چق ر قطویا این کتاب راهنمای ز گی روزمرهشا بوده گار ه می‬
‫دا ‪ ،‬ولی ا چ از این کتاب برام چنین رفتارهایی را توصی کرده است‪« :‬بای د ک ه‬
‫مردان مردانرا بشویند و زنان زنانرا بشویند و مترم مترم خود را بش ورد‪[ 2».‬پیوست ‪،]26‬‬
‫امّا ده ار شیرازی درباره ایشا ظر دیگری ابراز داشت و سختترین منکره ا را ب‬
‫ایشا سبت داده است‪ .‬حال تا چ ح ّ این مسا ل با واقعیّت تطبیق میکن ‪ ،‬ب رای‬
‫ظریات طرفین را ارا ده ‪« :‬پس معلوم شد‬ ‫گار ه مشخّص یست و فقط میتوا‬
‫که این جماعت مالحده در صورت نوعی با افراد انسان شریکان د ن ه در معن ی انس انیت و‬
‫حاشا که اعمالی که این جماعت میکنند از هیچ حیوانی سر نزند چه اتتاد و رف ع حج ب‬
‫و رهایی از قیود پیش ایشان اینست که مادر و خواهر و دختر و پسر خ ود و دیگ ران را ب ر‬
‫جماعت خود مباح دانند و از فسق با اینها در پرده حجاب نمانن د و ب ر بس یاری از اعم ال‬
‫اینها اطّالع حاصل شده یکی از این جماعت داروغه خفر بود که در حوالی شیراز است و‬
‫دختر خود را گفت که حجاب بر میدارم و دخول کرد و حاک شیراز بع د از اطّ الع او را‬
‫زجر نمود و جمعی از اینها در جایی بودند و پسری با ایش ان ب ود و ب ر او نکت ه گرفتن د و‬
‫بزرگتر ایشان یکی را گفت که جان این پسر بستان او دستی ب ر گل وی پس ر مالی د و پس ر‬
‫خود را چون مرده انداخت و همه با او فسق کردند پس یکی بش فاعت ایس تاد ک ه پس ر را‬
‫زنده باید کرد و گفت برخیز و زنده شو‪ ،‬ان پسر برخاست و این عمل شنیع را مرتبه خدایی‬

‫‪ 1‬عب الرحیم گلریز‪ ،‬مینو در یا باب الجنّ (تهرا ‪ ،‬ا تشارات دا شگاه تهرا ‪ )1337 ،‬ص ‪.۴29‬‬
‫‪ 2‬میزا ‪ ،‬برگ ‪ ،125‬ص الف‪.‬‬

‫‪114‬‬
‫و زنده ساختن و میرانیدن و از خود تمتع یافتن نام نهادهان د‪ .‬و اگ ر تفص یل اعم الی ک ه از‬
‫‪1‬‬
‫اینها به وقوع میاید‪ ،‬داده شود‪ ،‬مجلدی کفایت نکند‪ .‬علم ان و عمل این‪».‬‬
‫استاد باستا ی پاریزی در یک گاه گ را القابی را ک برای این گروهها معم ول ب وده‬
‫چنین میشمرد‪« :‬مزدکی ان اب احی و قزلباش ان ش مع ک ش و نقطوی ان چ راغ پ ف ک ن و‬
‫فرقههای دیگری ک ه ابگوش ت م یپزن د و ی ک ش ب در س ال چ راغ را میکش ند‪ 2».‬در‬
‫روزگار حالیه نیز گزارشهایی از این دست وجود دارد «شبک بر وزن ق دک یک ی از ف رق‬
‫سرّی کرد نژاد غلّات ش یعه اس ت‪...‬مردم بعض ی ع ادات ناس زا ب ه انه ا نس بت م یدهن د‬
‫معروف است که سالی یک شب زن و مرد در غ اری جم ع میش وند و ش ب را مث ل فرق ه‬
‫‪5‬‬
‫صاری لیه‪ 3‬و سایر فرق سرّی‪ ،‬ان شب را لیلهالکشفه‪ 4‬مینامند‪».‬‬
‫یکی از کاتی ک شایست است برّرسی شود دی گاه محمود در میزا سبت ب فضل‬
‫اللّ عیمی استرابادی است‪ .‬تقی ال ّین اوح ی‪ ،‬محمود پسیخا ی را با صفت مطرود‬
‫در براب ر‬ ‫یاد میکن و برین عقی ه است ک وی شاگردی فضل اللّ ب وده و س پ‬
‫حرف وی از قط کارخا پرداخت و از پیش وی را ه ش ه اس ت‪ 6‬و ا چ ک از‬
‫متو دیگر ب ست میای همگی در این راستاست‪ .‬ولی در باب اختالف محمود ب ا‬
‫در دو یا س موردی ک‬ ‫فضل اللّ چیزی از کتاب میزا ب ست یام ‪ ،‬بلک بالعک‬
‫اس ت و ه یچ تع ریض و‬ ‫میزا از فضل اللّ عیمی یاد میکن لحن کالم محترما‬
‫توهینی در کار یست‪ .‬محمود معتق است ک فض ل اللّ هم ا عیس ی روح اللّ‬

‫‪ 1‬رسال درّالیتیم‪ ،‬ص ‪.1۴1‬‬


‫‪ 2‬آسیای هفتسنگ‪ ،‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬از فرق غلّات شیع ‪.‬‬
‫است‪.‬‬ ‫حجاب برداری و لخت ش‬ ‫‪ ۴‬لیل الکشف ب معنی ش‬
‫‪ 5‬خا ملک ساسا ی‪ ،‬ص ‪.187‬‬
‫‪ 6‬اوح ی‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪115‬‬
‫ب استراباد ام ه و در شا ج ی پ ی ار ش ه است «ج واب‬ ‫است‪ ،‬ک از بیتالمق‬
‫هر یکی را خود خود یافتن همین است که مت ی ال دین ]ک ذا[ اعراب ی ک ه ص احب عل‬
‫اسماست خود را ادم صفی یافته باشد‪ :‬و فضل اللّه نعیمی که صاحب عل کلمه اس ت خ ود‬
‫ربدار فضد الهّد‬ ‫ر جدای یگددی از میدزا‬ ‫را عیسی سماوی یافته باشد»‪ 1‬محمد‬
‫میگدی ک «و چرا بر تو مبرهن نمیشود که ان عیسی که کلمه امده بود اخر فضل نعیمی‬
‫‪2‬‬
‫خود او امده است که خود را کلمه ثانیه یافته است‪».‬‬
‫میدا یم ک زما تألیف میزا سال ‪ 1۴18/821‬است و ای ن زم ا س الها از م رگ‬
‫فضل اللّ میگ رد‪ .‬محمود اگر ع اوتی با عیمی داش ت قاع تاً ای ن ع اوت م ی‬
‫بایست بنحوی در میزا مود پی ا میکرد مگر ا ک گ شت زما یا مالحظات دیگر‬
‫بر روی ا گرد فراموشی پاشی ه باش ‪.‬‬
‫برّرسی کتاب میزا را با مطلبی ک در پی خواه ام ب پایا میبریم ب ا ذک ر ای ن‬
‫کت ک کار بر روی میزا خود کار چن کت اب اس ت و م یت وا در ی ک فص ل‬
‫مح ود ب صورت کامل ب ا پرداخت‪ .‬ل ا گار ه فقط قسمتهایی را ک در رب ط‬
‫با موضوع این کتاب الزم بود برجست کرد و ب توضیح ا پرداخت و جای هر وع‬
‫برّرسی بیشتر البتّ وجود دارد‪ .‬در این قطع محمود کمال ادمی را از قی بن گی رها‬
‫بن گی زورم ارا‬ ‫از قی‬ ‫دا ست ‪ ،‬ولی معلوم یست ک ایا منظور ازاد ش‬ ‫ش‬
‫است یا چیز دیگر‪.‬‬
‫«این قضا ه این امد که با صاحب هر عهدی حکمی بیاید هر چه بعضی م ردمان د از دنی ه‬
‫ضاللت ایشان به نفس ایشان معین شده است که ایشان بندگی را که عب ادت اس ت کم ال‬
‫یافتهاند‪ :‬و حال انکه هر چه کمال ادمیت است ازاد از بندگی امدن است نه بنده رفتن و ازاد‬

‫‪ 1‬میزا ‪ ،‬برگ‪ ۴3 ،‬ص الف‪.‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،۴5‬ص ب‪.‬‬

‫‪116‬‬
‫نگشتن‪ :‬و این مبرهن است که تا احدی بنده است نغیر و هر جا بن ده اس ت‪ ،‬ص تیح ک ه‬
‫‪2 1‬‬
‫غالب نیست‪ ،‬و هر که غالب نیست مقرر که کامل نیست‪ ،‬الباقی فانظر ما اتری‪» .‬‬
‫در یک جمعبن ی از ظریات محمود در میزا بای گفت ک وی ب ه یچ ی ک از‬
‫فرق اسالمی معتق یست و ب خود اسالم یز باور ارد و ب ه یچ ی ک از ادی ا‬
‫اورده‬ ‫جها یز معتق یست‪ .‬وی خود را پیامبر و امامی دا ست ک م هبی ج ی‬
‫است‪ .‬عقای تناسخی ب مق ار خیل ی زی اد در ا یش های محم ود ب چش م م ی‬
‫خور ‪ .‬وی ظاهراً ب ا ا سا خ ایی ک در ا یش های ص وفیا وج ود دارد و در‬
‫ا یش های حالج ب حو بارزی ب چشم میخورد‪ ،‬باور داشت است‪ .‬در صفح اوّل‬
‫ت و خ ایی یس ت [اس تعین‬ ‫میزا محمود ب صراحت میگوی ک بغی ر از ف‬
‫المبین را بکار برده ک میدا یم منظور از‬ ‫بنفسک ال ی الاللّ االهُ]‪ ،‬و الال اال المرک‬
‫مرک المبین ا سا بوده است‪ .‬این ا یش ها را بصورتی ک محمود ا را ذکر کرده‪،‬‬
‫بسیاری از صوفیا ظاهراً یا باطناً مسلما در قال های دیگری تکرار ک ردها ‪ .‬ب‬
‫یک مفهوم میشود گفت ک ا یش های محمود اگزیستا سیالیس تی اس ت‪ .‬ریس ک‬
‫کرده و میگوییم ک ب ظر میای ک شای این گفت س ارتر ب ا وض عیّت محم ود‬
‫مطابقت داشت باش ‪« :‬بفرض ک ه افرینن ده وج ود نم یداش ت چی زی جابج ا نم یش د و‬
‫دستخوش تغییر نمیگشت و این تصوّر که ما وجود افریننده را م یپ ذیری ‪ ،‬درس ت نیس ت‬
‫بلکه نظریه ما بر اینست که ماجرا باین کیفیت پایان نمییابد و وجود افرینن ده و ی ا وج ود‬
‫نداشتن‪ ،‬در وضعی که ما داری و رفت اری ک ه از خ ود نش ان م یده ی نج ات بخ ش م ا‬
‫نخواهد شد بلکه انسان باید خودش را دریابد‪ ،‬با خویشتن اش نا گ ردد و یق ین داش ته باش د‬
‫که از هیچ جانب وسیله نجات برای او نیست و ه یچ چی ز ق ادر بفاص له افکن دن ب ین او و‬
‫هستی او نخواهد بود و باین سبب انسان ناچار است ک ه وج ود خ ویش را دریافت ه و ان را‬

‫بنگر ک رای تو چیست‪.‬‬ ‫‪ 1‬فا ظر ماذا تری یعنی پ‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،62‬ص ب‪.‬‬

‫‪117‬‬
‫درک کند‪ .‬به این مفهوم اگزیستانسیالیزم جز خوش بین ی نیس ت و دکت رین ان ب ه فعّالیّ ت‬
‫‪1‬‬
‫متکّی است‪».‬‬

‫مفاتیحالغیوب‬
‫از می زا‬ ‫کتاب دیگری ک از محمود قطوی در دست است و ب ظر میای ک پ‬
‫مهمترین کتاب قطوی است مفاتیحالغیوب است‪ .‬این کتاب ک از ا در میزا از ا‬
‫ام برده ش ه از لحاظ سبک و سیاق هما روش می زا را د ب ال ک رده و ب ا کم ی‬
‫میزا را بگو ای دیگر شرح م یده ‪ .‬وی‬ ‫بسط در بعضی از مطال ‪ ،‬هما مطال‬
‫ع د‬ ‫در این کتاب هما ن کتاب میزا ب محیال ّین عربی استناد میکن و بر اسا‬
‫چهار ک بنیاد ظری قطوی است تاویالت دیگری ارا میده ‪.‬‬
‫در برگ اوّل مفاتیح الغیوب ام ه است‪« :‬سؤال‪ :‬ان که خلق گفته میش ود ک دام اس ت؟‬
‫جواب‪ :‬ان که خلق گفته میشود اللّه است»‪ .‬از این کت میتوا استنباط کرد ک رسال‬
‫ای ک ب او ی در منتخ التّ واریخ م ّعی اس ت تش بیهی کاش ی در حض ور ش یخ‬
‫ابوالفضل ب ست او داده است مفاتیحالغیوب بوده است‪ ،‬زیرا ک ب او ی میگوی ک‬
‫‪2‬‬
‫وشت ش ه بوده است‪.‬‬ ‫در ابت ای ا رسال یز تقریباً همین مطل‬
‫ش ورا در ‪313‬‬ ‫مجل‬ ‫سخ مورد استفاده گار ه س خ ش ماره ‪ 2087‬کتابخا‬
‫صفح و عنوا ا مفاتیح غیوب است ولی در پشت صفح اوّل مفاتیح الغی وب در‬
‫علم رمل معرّفی ش ه است‪.‬‬

‫مفاتیح‬
‫کتاب دیگری بنام مفاتیح از قطویا در دست است ک ظاهراً در دوره صفویّ و ب‬

‫ا سا یّت‪ ،‬ترجم حسینقلی ج واهرچی (ته را ‪ ،‬فرّخ ی‪،‬‬ ‫‪ 1‬سارتر‪ ،‬كا پل‪ .‬اگزیستا سیالیزم یا مکت‬
‫‪ )13۴5‬ص ‪.67‬‬
‫ج ی ‪ ،‬ص ‪.1۴2‬‬ ‫التواریخ چا‬ ‫‪ 2‬منتخ‬

‫‪118‬‬
‫این سخ کمی ایج اد‬ ‫خطّ کسی بنام درویش اثناعشری وشت ش ه است‪ .‬ام کات‬
‫ک ج ای تامّ ل‬ ‫ارد ولی فک ر میکن‬ ‫سؤال میکن ‪ ،‬ک گار ه تحلیلی برای ا‬
‫است‪ .‬این کتاب ک سبک میزا را د بال کرده در واقع قسمتی از میزا را ک در ا‬
‫محمود ب حجّته ای خ ویش راه و رس م مباحث و مجادل را ام وزش م یداد‪،‬‬
‫برجست کرده و بصورت یک سخ ج اگا اورده است‪ .‬این سخ ک هما لح ن‬
‫کالم محمود را دارد و شای از او باش ‪ ،‬تماماً بصورت پرسش و پاسخ است و کمتر‬
‫ب بحث فلسفی خاص پرداخت است‪ ،‬بلک سعی ش ه است ک شیوه غلب بر رقی‬
‫مف اتیح هم ا‬ ‫ب حجّتها در مباحث ها اموزش داده شود‪ ،‬و ب دیگر سخن مطال‬
‫میزا است ک ب شیوههای دیگر توضیح داده ش ه است‪.‬‬ ‫مطال‬
‫ملّ ی مل ک و ب خ ط‬ ‫سخ مورد استفاده گار ه س خ ش ماره ‪ 782‬کتابخا‬
‫ستعلیق و ب قطع ‪ 16/5×9/7‬است و در ‪ 2۴6‬برگ تنظیم ش ه است ک هر ص فح‬
‫‪ 16‬سطر دارد‪ .‬خاتم کتاب چن ین اس ت‪« :‬ت المف اتیح بت اریخ ‪ 28‬ش هر ی القع ده‬
‫الترام سنه ‪ 1077‬کتب درویش علی اثناعشری‪».‬‬

‫نسخه دیگر‬
‫صادق کیا از سخ ای ام برده ک ما اکنو میدا یم در کجاست و بگفت ایش ا ب‬
‫قطع ‪ 8/5×12/5‬سا تیمتر است و ‪ 188‬برگ ک در ه ر ص فح ا ‪ 16‬س طر ب وده‪،‬‬
‫زده ک‬ ‫داشت است‪ .‬تاریخ وشتن کتاب ‪ 1۴17/820‬بوده است و صادق کیا ح‬
‫ایشا درست باش‬ ‫شای ویسن ه محمود پسیخا ی باش ‪ 1 .‬ب ظر میای ک ح‬
‫عبارات‬ ‫میزا را با هما سبک و سیاق و در قال‬ ‫چو این کتاب یز هما مطال‬
‫دیگر و گاه با هما امالی مخصوص میزا تکرار میکن و شباهت این دو متن چ‬
‫است‪.‬‬ ‫از ظر محتوا و چ از ظر شیوه گارش کامالً محسو‬

‫‪1‬‬
‫قطویا یا پسیخا یا ‪ ،‬ص ‪.73‬‬

‫‪119‬‬
‫در برّرسی گار ه از قطعاتی ک کیا از این کتاب در ش ماره ‪ 13‬ای را ک وده اورده‬
‫چیزی مشاه ه ش ه ک بر خالف کتاب میزا باش ‪ ،‬و یا چیز تازهای ب ا بیفزای ‪.‬‬
‫ک‬ ‫ظاهراً از قطویا و شای شخص محمود کتابهای زیادی بر جای ما ه باش‬
‫ظر‬ ‫اکنو مکشوف یست‪ ،‬و با گ شت زما ردیابی و شناخت خواهن ش ‪ ،‬امّا ب‬
‫اص لی هم ا‬ ‫داشت‪ ،‬اس ا‬ ‫میای ک با برّرسی چن متنی ک گار ه در دستر‬
‫کتاب میزا است و بقیّ کتابها در جهت تشریح هر چ بیشتر ای ن کت اب وش ت‬
‫ش ها ‪ .‬احتماالً سخ های بیشتری در کتاب خا های ای را ‪ ،‬هن وس تا و دیگ ر‬
‫ق رار خواهن‬ ‫و در دس تر‬ ‫ش‬ ‫قاط د یا موجود است ک بت ریج پی ا خواهن‬
‫گرفت‪.‬‬

‫‪120‬‬
121
‫فصل سوّم‪ :‬نقطویّه در ظهور مجدّد در عصر صفوی‬

‫‪122‬‬
‫شکل ‪ :3‬فهرست سالطین صفوی در قرن شانزدهم و نیمه اوّل قرن هفدهم‬
‫میالدی‬

‫‪1501/1523 -907/930‬‬ ‫اسماعیل اوّل‬


‫‪1523/1576 -930/98۴‬‬ ‫اوّل‬ ‫تهماس‬
‫‪1576/1577 -98۴/985‬‬ ‫اسماعیل دوّم‬
‫محمّ خ ابن ه ‪1577/1587 -985/996‬‬
‫‪1587/1628 -996/1038‬‬ ‫اوّل‬ ‫عبّا‬
‫‪1628/16۴2 -1038/1052‬‬ ‫صفی‬

‫‪123‬‬
‫فصل سوّم‪ ،‬بخش اوّل‪ :‬از مرگ محمود نقطوی تا پایان حیدر صفوی‬
‫بع از مرگ محمود پسیخا ی در سال ‪ ،1۴07/831‬جن بش قطو ّی در ای را موقت اً‬
‫و از سر وش ت ایش ا اطّالع ی‬ ‫خاموشی گرفت و پیروا این جنبش پراکن ه ش‬
‫طریق ت‬ ‫در دست یست‪ .‬در ح ود همین زما خواج عل ی س یاهپوش‪ ،‬مرش‬
‫صفوی با سوّمین پسرش ابراهیم در مکّ مراسم ح جّ را بج ای اورد‪ .‬خواج عل ی‬
‫رفت و در ا جا درگ شت و ابراهیم او را دفن ک رد‬ ‫با پسرش ب بیتالمق ّ‬ ‫سپ‬
‫و خود ب ایرا بازگشت‪ .‬زما ابراهیم در برّرسی جن بش ص فوی زما ای بس یار‬
‫پس ر‬ ‫تأثیرگ ار محسوب میشود‪ .‬هر چن ک جنبشه ای مس لّحا از زم ا جنی‬
‫ابراهیم اغاز ش امّا ابراهیم ک شیخ شاه خوا ه ش ‪ 1‬اول ین عال م جن بش ص فویّ‬
‫برای تسخیر ق رت د یوی را شا داد‪ .‬عنوا شیخ شاه خود گویای مسا ل بسیاری‬
‫تقو ّی ت و پیگی ری‬ ‫است‪ .‬ابراهیم در س ال ‪ 1۴۴7/851‬درگ ش ت‪ .‬دوره وی زما‬
‫گسترش شبک های هواخواها جنبش صفوی در ا اتولی و دیگر واحی بود‪ .‬جنی‬
‫را ط ور‬ ‫بع از ابراهیم ب رهبری طریقت صفوی رسی و تم ایالت ق رت طلبا‬
‫علنی وارد بر ام طریقت صفویّ کرد‪«.‬چون این نواله ب ه ش یخ جنی د وال د ش یخ حی در‬
‫حواله شد‪ ،‬سیرت اجداد را تغییر داد و مرغ وسوا در اشیانه خیالش بیضه هوای مملک ت‬
‫‪2‬‬
‫داری نهاد‪».‬‬
‫جهاد با کفّار قفقاز و گرجستا بها و شروع خوبی برای اه اف وی بود‪ .‬جنی ک‬
‫اه اف وی مورد سوء ظن حکومتهای منطق قرار گرفت ب ود در س ال ‪1۴55/860‬‬
‫در حین حرکت با ‪ 10/000‬فر ب قص شیروا ‪ ،‬مورد حمل شیروا شاه قرار گرف ت‬

‫‪ 1‬اسکن ربیگ منشی‪ ،‬عالم ارای عبّاسی‪ ،‬ب تصحیح محمّ اسماعیل رضوا ی(تهرا ‪ ،‬د ی ای کت اب‪،‬‬
‫‪ )1377‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪.29‬‬
‫‪ 2‬فضلاللّ بن روزبها بن فضلاللّ الخنجی االصفها ی‪ ،‬تاریخ عالمآرای امینی‪ ،‬ب کوشش مس عود‬
‫شرقی (بیجا‪ ،‬خا واده‪ )1379 ،‬صص ‪.288-9‬‬

‫‪124‬‬
‫از وی حی ر پسرش ب رهب ری طریق ت ص فویّ‬ ‫و در می ا برد کشت ش ‪ 1 .‬پ‬
‫رسی ‪ .‬وی هما سیاست پ ر را ادام داد و جنبش صفوی را وارد مراح ل ب االتری‬
‫ق رت د یوی م ود «س ابقا قض ا ش یخ حی در را از زم رّه اش قیا‬ ‫از امادگی برای کس‬
‫نوشته و طینتش را به حبّ ریاست سرشته بود‪ ،‬از اسباب شقاوتش ان که خلفای پ در از ه ر‬
‫سو رو به او اوردند‪ ،‬و دعوی الوهیّت او را به شهادت سفاهت اشکار کردن د‪ .‬ش یخزاده را‬
‫ام د‪ .‬نخس ت در‬ ‫وفور اطاعت مردم روم‪ ،‬بر کسب اخالق مذموم و اط وار میش وم باع‬
‫مکتب بایست نشست‪ ،‬بر مرکب سوار شد‪ .‬لوح هجا در دامن بایست نه اد‪ ،‬از ل وح کن ار‬
‫گرفت‪ .‬بجای در مقامات معنوی داستان طامات پهلوی‪ 2‬خوان دی‪ ،‬و ب ه ع وض قل ب ر‬
‫‪3‬‬
‫کتاب جلیل‪ ،‬شمشیر بر کالب اردبیل راندی‪».‬‬
‫وی یز چو پ ر جهاد با کفّار گرجستا را در بر ام ک ار خ ویش ق رار داده ب ود‪.‬‬
‫منظور از جهاد با کفّار از ظر جنی و حی ر جنگهایی بود ک ایش ا ب ا مس یحیا‬
‫منطق شیروا داشتن ‪ .‬مسیحیا چو ذمّی بوده و ب حکومتهای مسلما ظی ر اق‬
‫علما م ورد تأیی‬ ‫قویو لوها جزی میپرداختن ‪ ،‬این عمل شیخ حی ر از سوی اغل‬
‫بی‬ ‫بوده است‪ ۴ .‬خنجی اشخاصی را ک در رکاب جنی در این جنگه ا ب ودها‬
‫ک حی ر‬ ‫طهارت دا ست و ا گیزه ایشا را غارت ذکر کرده اس ت‪5 .‬وی میگوی‬
‫باب اباح ‪ 6‬را گشوده بوده‪ ،‬و قواع شریعت خرمیّا ب ابکی را در می ا طرف ارا‬

‫‪1‬‬
‫منشی‪ ،‬ص ‪.32‬‬
‫‪ 2‬طامات پهلوی‪ .‬طامات ب معنی سخنا پراکن ه و شیادا است و پهلوی احتماال اشاره ب ا یش‬
‫های ایرا گرایا در حلق های اولیّ صفویّا است‪.‬‬
‫‪ 3‬تاریخ عالمآرای امینی‪ ،‬صص ‪.293-۴‬‬
‫‪ ۴‬هما ‪ ،‬صص ‪.299-300‬‬
‫‪ 5‬هما ‪ ،‬ص ‪.299‬‬
‫‪ 6‬ب اشتراک گ ارد ز و خواهر و مادر‪.‬‬

‫‪125‬‬
‫‪1‬‬
‫خویش هاده و ا ا یز وی را معبود خویش میدا ست ا ‪.‬‬
‫در سال ‪ 1۴35/893‬حی ر خوابی دی ک در ا امام اوّل شیعیا ب او اموخ ت ک‬
‫وعی کاله دوازده لب ب یّت دوازده امام شیع اثنی عشری برای پیروا خ ویش ب‬
‫‪2‬‬
‫قزلب اش گرفتن ‪،‬‬ ‫ر گ قرمز تهیّ کن و کسا ی ک این کاله را ب سرگ اشتن لق‬
‫ک در زبا ترکی ب معنی سرخسر است‪ .‬حی ر در سال ‪ 1۴88/89۴‬در می ا جن گ‬
‫با فرّخ یسار شیروا شاه بر اثر اصابت تیری در می ا جنگ ب قتل رسی ‪ 3 ،‬و «علی‬
‫اقا قاپوچی شرّ شیخ حی در را از جه ان‪ ،‬و س رش را از نش ه ن اتوان برداش ت و ب ه خ دمت‬
‫‪4‬‬
‫امرای کامکار رسانید‪».‬‬
‫ق رت از سوی صفوی هرگز ب پایا رس ی و ت ا‬ ‫با مرگ شیخ حی ر دعوی کس‬
‫زیر زمینی خ ود ادام‬ ‫تیج صفویا ب تالش مستمر و سازما هی و اغل‬ ‫کس‬
‫داد و هوادارا شا ایشا را در جایگاههای امن مخفی میکرد و از ظ ر م الی و‬
‫ت ارکات ایشا را حمایت میکرد ‪.‬‬
‫حی ر س پسر ب امهای علی‪ ،‬ابراهیم و اس ماعیل از عالمش اه ب یگم دخت ر اوزو‬
‫حسن‪ ،‬سلطا اققویو لو داشت‪ 5 .‬علی جا شین پ ر ش ‪ ،‬و از سر وشت ابراهیم یز‬
‫اطّالعی در دست یست‪ .‬ظاهراً وی ب اققویو لوها پناهن ه ش ه است‪.‬‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص‪.295‬‬
‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.30‬‬
‫‪ 3‬ملکشاه حسین سیستا ی‪ ،‬خیبرالبیا ‪ ،‬سخ عکسی شماره ‪ 2109‬کتابخا مرکزی دا شگاه تهرا ‪،‬‬
‫برگ ‪ ،18‬ص الف‪.‬‬
‫‪ ۴‬خنجی‪ ،‬ص ‪.317‬‬
‫‪5‬‬
‫منشی‪ ،‬ص ‪.36‬‬

‫‪126‬‬
‫فصل سوّم‪ ،‬بخش دوّم‪ :‬نقطویّه در دوره شاه اسماعیل اوّل‬
‫در این زما پایگاه طریقت ص فوی در اردبی ل ب ود‪ .‬اردبی ل ش هری دور افت اده در‬
‫شمال غربی ایرا بود ک در این موقع اهمّ ّی ت چن ا ی اش ت ول ی بت ریج ب ر‬
‫اهمّیّت ا افزوده ش ‪ .‬کوه مع روف س بال ک دس تمای اث ار بس یاری از ش اعرا‬
‫هف ت اقل یم‬ ‫اذربایجا ی است در ‪ 30‬کیلومتری این شهر واقع ش ه اس ت‪ .‬ص اح‬
‫اردبیل را چنین توصیف ک رده‪« :‬اردبی ل ب ه کث رت درخت ان و ابه ای روان و نظاف ت‬
‫اسواق‪ 1‬و لطافت حمام ممتاز و مستثنی از بسیاری ش هر و مق ام اس ت اگرچ ه ه وایش در‬
‫‪2‬‬
‫نهایت خشکیست چنانچه در بعضی مکان که غلّه درون د خ ورد نتوانن د ک رد و از فواک ه‬
‫مگر قلیلی مثل امرود‪ 3‬و سیب چیز دیگر حاصل نشود امّا بنا بر قرب جوار تبری ز و ونی ت‬
‫هر چه خواهند میسّر است و جبل سبالن که از اعاظ جبال جهانس ت در چه ار فرس نگی‬
‫‪4‬‬
‫اردبیل واقعست و بر زیر کوه قلعه بوده‪».‬‬
‫علی و اسماعیل و ع های دیگر از بستگا ش در قلع اص طخر ف ار ‪ 5‬ب دس تور‬
‫‪ 6 .‬س لطا یعق وب اق قویو ل و در‬ ‫ای ش‬ ‫س لطا یعق وب اق قویو ل و ز‬
‫‪ 1۴90/896‬درگ شت و جنگهای جا شینی درگرفت‪ .‬رستم یکی از م ّعیا تخ ت‬

‫‪ 1‬بازارها‪.‬‬
‫‪ 2‬میوه ها‪.‬‬
‫‪ 3‬گالبی‪.‬‬
‫ق یم‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.251‬‬ ‫‪ ۴‬رازی‪ ،‬چا‬
‫ق یم‪ ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪ 168‬اصطخر را چنین توص یف ک رده‪« :‬اص طخر ف ار س الها‬ ‫‪ 5‬رازی در چا‬
‫دارالملک پادشاهان عج بوده‪...‬و کیومرث که آغاز پادشاهی جهان بر اویست اوّل شهری که در عال بن ا‬
‫کرد اصطخر بوده‪...‬انن چیزی که باقی مانده از آن شهر در اوّل صترای فوک قلعهای است که رفع تش از‬
‫اندیش ه همّ ت کریم ان بلن دتر و راه ش از نظرخوردهبین ان باری کتر‪...‬و دیگ ری چه ل منارس ت[تخت‬
‫جمشید]‪».‬‬
‫‪ 6‬خیبرالبیا ‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪127‬‬
‫سلطنت‪ ،‬محبوسین صفوی را ازاد کرد و از ا ا یاری طلبی و علی یز لبیک گف ت‪.‬‬
‫ج ا وی‬ ‫بود قص‬ ‫از سرکوبی دیگر م ّعیا ‪ ،‬رستم ک از فوذ علی در هرا‬ ‫پ‬
‫کرد و او بهمراه برادرش اسماعیل ک کودکی خردسال ب یش ب ود گریخ ت‪ .‬در راه‬
‫اردبیل علی‪ ،‬اسماعیل را ب جا شینی خود تعیین کرد و ا کی بع ب دست س وارا‬
‫خود ب اب افتاد‪ ،‬و خف ش ‪ 2 .‬اسماعیل ب ا‬ ‫اق قویو لو ب قتل رسی ‪ 1 ،‬و یا با اس‬
‫گروهی ا ک از یارا وفادارش ب اردبی ل رس ی ‪ ،‬و چ و یروه ای اق قویو ل و‬
‫مج ّا در پی او بود اردبیل اامن ب ظر میرسی ‪ .‬ل ا وی ب گ یال گریخ ت و‬
‫در الهیجا توسّط کارکیا میرزا علی حاکم ا جا‪ ،‬پناه داده ش ‪ 3 .‬یروهای اق قویو لو‬
‫و از کارکیا میرزاعلی درخواست تسلیم او را کرد ‪ .‬امّا‬ ‫در پی وی ب گیال رسی‬
‫وی استنکاف مود و منکر ا ش ک اسماعیل در الهیجا باش ‪ ۴ .‬رس تم در ص د‬
‫و‬ ‫لشکرکشی ب گیال بود امّا در سال ‪ 1۴96/902‬توسّط پسر عم ویش کش ت ش‬
‫اسماعیل جات پی ا کرد‪.‬‬
‫اس ماعیل‬ ‫جنگهای جا شینی در میا اق قویو لوه ا ش روع ش ‪ ،‬و در ای ن میا‬
‫فراموش ش ‪ 5 .‬وی ب م ّت شش سال و یم در گیال مخفی ب ود‪ ،‬و در تم ام ای ن‬
‫دوره جنبش صفوی ب صورت پیگیر ب رش زیرزمینی و ایجاد شبک های ج ی و‬
‫تقویّت یروهای ق یمی ادام داد‪ .‬اسماعیل در محرّم ‪ 1۴99/905‬در فص ل تابس تا‬
‫ق رت در ایرا اغاز ک رد و در ای ن زم ا فق ط ‪12‬‬ ‫حرکت خود را برای تصاح‬

‫‪ 1‬هما جا‪ ،‬ص ب‪.‬‬


‫‪ 2‬هینت ‪ ،‬والتر‪ .‬تشکیل دولت ملّی در ایرا ‪ ،‬حکومت آققوینلو و ظه ور دول ت ص فوی‪ ،‬ترجم‬
‫جها اری (تهرا ‪ ،‬خوارزمی‪ )1362 ،‬ص ‪.120‬‬ ‫کیکاوو‬
‫‪3‬‬
‫(کلکتّ ‪،‬‬ ‫ارمن س ی‬ ‫منشی‪ ،‬ص ‪۴3‬؛ حسن روملو‪ ،‬احسنالتواریخ‪ ،‬ب سعی و تصحیح چارل‬
‫موسس شرقی بارودا‪ )1931 ،‬ج دوازدهم‪ ،‬ص ‪.8‬‬
‫‪۴‬‬
‫منشی‪ ،‬هما جا؛ روملو‪ ،‬ج دوازدهم‪ ،‬ص ‪.26‬‬
‫‪5‬‬
‫منشی‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪128‬‬
‫سال داشت‪ .‬وی از الهیجا روا اردبیل ش و در راه تع اد زی ادی از ه وادارا ش‬
‫ب وی پیوستن ‪ 1 .‬قبایل روملو‪ ،‬شاملو‪ ،‬استاجلو‪ ،‬تکّ ل و‪ ،‬ذوالق ر‪ ،‬افش ار‪ ،‬قاج ار و‬
‫ورساق افرادی را ب کمک وی گسیل کرد ‪ .‬اسماعیل در جمادی االخر ‪1500/906‬‬
‫از رود کر گ شت و فرّخ یسار شیروا ش اه را شکس ت داد و وی را کش ت‪ 2 .‬در‬
‫برد دیگری با الو پادشاه قسمت شمال و غرب امپراتوری اق قویو لو درگیر ش ‪،‬‬
‫وی را شکست داد و در تابستا ‪ 1501/907‬در تبریز‪ 3‬تاجگ اری ک رد‪ .‬ب ا جن گ‬
‫شرور و پیروزی اسماعیل در ا جنگ‪ ۴ ،‬سرا جام جنبش ص فویّ ب ثم ر رس ی و‬
‫سلسل صفوی در ایرا تشکیل ش ‪.‬‬
‫از وی ب عن وا‬ ‫راجر سیوری با استناد ب گزارشهایی میگوی ک مری ا جنی‬
‫خ ا یاد میکرد ‪ ،‬و از پسرش ب عنوا پسر خ ا‪ ،‬و خلفای صوفی بشارت الوهیّت‬
‫ک وی در ا ادّع ای‬ ‫حی ر را سر میدادها ‪ ،‬و شعری از اسماعیل را ق ل میکن‬
‫الوهیّت میکن ‪« :‬عین الله عین الله عین اللّه ‪ -‬کل ایمدی حقی کور ای گمراه ‪ -‬م ن‬
‫اوّل فاعل مطلق که دیر نر»‪ 5‬اسکن ر بیک منشی یز میگوی ک در صورت پی روزی‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.۴۴‬‬


‫‪ 2‬روملو‪ ،‬ج دوازدهم‪ ،‬ص ‪.۴5‬‬
‫یم‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪ 208‬آورده «تبری ز معظّ ت رین ش هرهای آ ربایج ان بلک ه‬ ‫ق‬ ‫‪ 3‬رازی در چ ا‬
‫ایرانست‪...‬چندان عمارات از مسجد و مدار و اسواق و حمام و غیر لک ساخته شده که خامه از کمیّ ت‬
‫آن به عجز اعتراف دارد‪...‬مردمش خوشصورت و صاحب نخوت باشند و معاشران لطیف ص احب جم ال‬
‫در آن شهر بسیار است‪».‬‬
‫‪ ۴‬خیبرالبیا ‪ ،‬برگ ‪ ،20‬ص ب‪.‬‬
‫‪ 5‬سیوری‪ ،‬راجر‪ .‬ایرا عصر صفوی‪ ،‬ترجم کامبیز عزیزی (بیجا‪ ،‬شر مرک ز‪ )1372 ،‬ص ‪ 22‬ب‬
‫قل از‪:‬‬
‫‪Minorsky, V. The Poetry of Shah Ismail I in Bulletin of the School of‬‬
‫‪Oriental and African Studies, 1942, p.1047a.‬‬

‫‪129‬‬
‫شاه اسماعیل در جنگ چال را «بی ان ب ود ک ه ارادت و اعتق اد س اده لوح ان طوای ف‬
‫قزلباش درشان ان حضرت به حدّی رسد که پای اعتقادشان از سلک مس تقی دی ن و ایم ان‬
‫‪1‬‬
‫لغزیده‪ ،‬گمانهای غلط برند‪».‬‬
‫راجر سیوری گفت ک سنّیا معتق بود ک این گما های غلط سبت ب اس معیل‬
‫‪2‬‬
‫پیش از این برده ش ه بوده است‪.‬‬
‫این سؤال را طرح ک رده ک «چگون ه چن ین باوره ای افراط ی و مغ ایر‬ ‫سیوری سپ‬
‫عرف به این سهولت در قرن چهارده ‪ /‬هشت در اناتولی و کردس تان م ورد پ ذیرش ق رار‬
‫گرفتن د‪ 3».‬خود وی جواب داده ک هجوم مغوال و از بین رف تن مق ام خالف ت‪ ،‬و‬
‫تساهل م هبی حکمرا ا مغول باعث تسهیل رش باورهای ش یعی و دره م امی زی‬
‫ا با تصوّف ش ه باش ‪.‬‬
‫شای قسمتی از پاسخ مسأل توسّط سیوری داده ش ه باش ‪ ،‬ولی بای توجّ داش ت‬
‫ک این باورها سابق بسیار داشتن و موارد بس یاری از ا در ت اریخ ای را گ زارش‬
‫داده ش ه ک مورد حسین حلّاج مو اعالی ا است و ای ن ادّعاه ا در زما ه ایی‬
‫یز مطرح ش ها ک حکومت عبّاسی ک ب قول سیوری مظهر اقت ار س نّیا ب وده‪،‬‬
‫ب ست فرما روایا مغول سقوط کرده بوده‪ ،‬ولی این مسأل درست اس ت ک ای ن‬
‫از سقوط بغ اد ب دست مغوال ‪ ،‬گسترش و شیوع پی ا کرد‪.‬‬ ‫عقای پ‬
‫در سفر ام های و یزیا یز درباره باورهای افراط ی عش ق و احت رام ب اس ماعیل‬
‫وی گ زارش‪ ،‬و گفت ش ه ک بس یاری از‬ ‫بما ن خ ا از سوی مردم و س ربازا‬
‫ک اس ماعیل در‬ ‫سربازا اسماعیل ب و زره رهسپار جنگ ش ه‪ ،‬فقط با ای ن امی‬

‫‪1‬‬
‫منشی‪ ،‬ص ‪.73‬‬
‫‪ 2‬سیوری‪ ،‬ص ‪.۴5‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.22‬‬

‫‪130‬‬
‫جنگ حافظشا باش ‪ .‬در سراسر ایرا فقط اسم اسماعیل ب یاد ما ه و اسم خ ا از‬
‫بیفت و یا توسّط حریفش ب زمین بیفت ب‬ ‫یادها رفت است‪ .‬اگر کسی از روی اس‬
‫شیخ متوسّل ش ه و او را هم ب عنوا خ ا و هم ب عن وا پی امبر ی اد میکن ‪ .‬ب‬
‫هما شیوه ک مسلما ا الال اال اللّ و محمّ رسول اللّ میگوین ایرا ی ا الال اال‬
‫اللّ و اسماعیل ولی اللّ میگوین ‪ .‬اضاف بر این هم و مخصوصا سربازا اس ماعیل‬
‫‪1‬‬
‫وی را امیرا میدا ن ‪.‬‬
‫در فصل قبل دی یم ک محمود قطوی یز شبی ب این ادّعاها را در میزا اورده بود‪.‬‬
‫وی یز خود را امام و پیامبر معرّفی میکرد‪.‬‬
‫گزارشها در مورد ادّعاهای جنی و حی ر و اسماعیل در باب الوهیّت متواتر اس ت‬
‫و ب ظر میای ک صحیح باش ‪ ،‬و گما میرود ک سؤ یّت احتمالی خنج ی ای ن‬
‫برداشت را پراکن ه باش ‪.‬‬
‫ب ظر میای ک از س ال ‪[ 1۴27/831‬م رگ محم ود]‪ ،‬رهب ری جنبشه ای ض ّ‬
‫شین یز ب دس ت ص فویّ افت اده‪ ،‬و ای ن‬ ‫حکومتی در بخشهایی از مناطق فار‬
‫مسأل از یک رو رو ب رش تبعیّت کرده و در مراح ل اخ ر ب ش ّت گس ترش‬
‫باس تا ی پ اریزی ب رین ظ ر اس ت ک‬ ‫داشت است‪ .‬هما طور ک ق بالً اش اره ش‬
‫ک‬ ‫شین بوده است‪ .‬چنین ب ظر میرس‬ ‫کا و های جنبش قطوی مناطق فار‬
‫راه را ب ر رش‬ ‫از جنی‬ ‫جن بش ص فویّ در اذربایج ا و گ یال خصوص اً بع‬
‫جنبشهای دیگر بست است و حتّی ب قاط دیگر یز گسترش یافت اس ت ک ای ن‬
‫مسأل تا جنگ چال را و فرو ریختن اسطوره شاه اسماعیل ادام داشت است‪ .‬شاه‬
‫و کرما و عراق ب عنوا خاستگاههای قزلب اش‬ ‫ا ک خنجی از اذربایجا و فار‬

‫‪1‬‬
‫‪Travels of Venetians in Persia (London, Hakluyt Society, 1873) p. 206.‬‬

‫‪131‬‬
‫ام میبرد‪ ،‬قزلباشا ی ک وی ا ها را با لفظ تمسخرامیز قزل قلباق «النگو طال»‪ 1‬ی اد‬
‫و عراق عجم چ در دوره اوّل جن بش قط وی و‬ ‫کرده است‪ 2‬و میدا یم ک فار‬
‫چ در دوره دوّم از پایگاههای اصلی جنبش قطویّ ا ‪.‬‬
‫بع از سال ‪ 1۴27/831‬جنبش قطوی هیچ ردّی از خود شا میده ‪ ،‬ی ک علّ ت‬
‫ا سرکوبی ش ی میتوا بوده باش ‪ .‬اگر بپ یریم در زمین مساع ‪ ،‬هیچ جنبش ی را‬
‫میتوا بکلّی سرکوب کرد‪ ،‬بلک هر وع معارض ب ا ا ‪ ،‬جن بش را عمی قت ر و‬
‫دوباره خود را شا خواه داد‪ ،‬پ‬ ‫گستردهتر کرده‪ ،‬و ا جنبش در لحظ مناس‬
‫از ‪ 1۴27/831‬در چن س ال اوّل ّی‬ ‫علّت ع م ت اوم جنبش قطویّ در سالهای پ‬
‫از مرگ محمود و پراکن گی پیروا این جنبش‪ ،‬سرکوبیها میتوا باش ول ی‬ ‫پ‬
‫دلیل سکو بع ی ظاهراً هما است ک گفت ش ‪ ،‬یعنی فراگیری جنبش ص فویّ در‬
‫در کلّ ایرا و ی ز کش ورهای همس ای ‪ ،‬توا س ت‬ ‫وهل اوّل در اذربایجا ‪ ،‬و سپ‬
‫است ک پتا سیل جنبش را در هم جنبشیا بالقوّه این مناطق ج ب کن ‪ .‬بر مبن ای‬
‫این است الل ب ظر میای ک پتا سیل جنبش قطویّ در فاصل سالهای ‪1۴27/831‬‬
‫ج ب جنبش صفویّ ش ه است‪.‬‬ ‫تا ظهور مج ّد در سالهای سلطنت شاه تهماس‬
‫و حی ر‪ 3‬و اس ماعیل‬ ‫اگر گزارشهایی ک در مورد ادّعاهای الوهیّت توسّ ط جنی‬
‫پ یریم‪ ،‬باز این کت قاب ل بی ا‬ ‫ام ه و مشابهتهایی ک با ادّعاهای محمود دار‬
‫است ک طرف ارا قطویّ اکثرا فقط اشخاص اراضی بودها و ب دور ه ر کس ی‬
‫صرف ظر از ماهیّت وی‪ ،‬میتوا ست ا جمع شو ‪ ،‬ل ا براحتی م یت وا پ یرفت‬

‫‪ 1‬فضلاللّ روزبها خنجی‪ ،‬مهما ام بخارا‪ ،‬ب اهتمام منوچهر ستوده (تهرا ‪ ،‬بنگاه ترجم و ش ر‬
‫کتاب‪ )13۴1،‬ص ‪.105‬‬
‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬پتروشفسکی‪ ،‬ص ‪ 389‬و ‪:‬‬
‫‪Mazzaoui, Michel M. The Origins of the Safawids (Wiesbden, Franz‬‬
‫‪St ei ner Veri ag GMBH,1972) p. 73.‬‬

‫‪132‬‬
‫ک این اشخاص بع از محمود در جنبشهای دیگر ج ب ش ه باشن ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫مینورسکی از تضادّ بین دیوا ساالرا ایرا ی و قزلباشهای ترک سخن گفت اس ت‪.‬‬
‫راجر سیوری یز همین دی گاه را با شرح و بسطهایی م یپ یرد‪ 2 .‬ه ر دوی ای ن‬
‫بزرگتر در بین ترکا و‬ ‫ظرها درست است و درگیری بین این دو گروه و ب مقیا‬
‫چگو با وجود تضادّ ب ین عنص ر ت رک و‬ ‫ایرا یا ب ش ّت ادام داشت است‪ .‬پ‬
‫تاجیک این هم وایی ممکن ش ه است؟ میت وا گف ت ک در دورا ی ک زم ا‬
‫مبارزه بوده و هنوز حکومت صفوی تشکیل ش ه‪ ،‬ایرا ی و ترک در صف واح در‬
‫کنار هم علی دشمنا مشترک میجنگی ها ‪ ،‬و ل ا اختالفات در سطح باقی ما ه و‬
‫حکوم ت ص فوی از هم ا روزه ای خس ت ای ن‬ ‫ج ّی میش ه‪ ،‬امّا با تأس ی‬
‫مقامه ای اص لی‬ ‫درگیری حادّ ش ه‪ ،‬و مشکالتی را بوج ود م یاورد‪ .‬ب ا تص اح‬
‫حکومت صفوی توسّط قزلباشا ‪ ،‬منازع حادتر ش ه و دیوا ساالرا ایرا ی ب فک ر‬
‫ق رت‬ ‫چاره افتاده‪ ،‬و حرکات فرسایشی و اهست ولی م اوم خویش را برای کس‬
‫و هضم حکومت صفویّ در درو خویش اغاز کردها ‪ .‬اسماعیل یز ک از ق رت‬
‫بود‪ ،‬و یز برای اداره کشور یاز ب ایرا یا داشت‪ ،‬ب یاری ایش ا‬ ‫قزلباش در هرا‬
‫شتافت‪ .‬ا تصاب ایرا یا ب مقام وکالت‪ ،‬و تح ی ق رت قزلباش از جمل اق امات‬
‫ح ّت ی ی ک‬ ‫غبن میکرد‬ ‫وی در این راستا هستن ‪ .‬قزلباشا ک ب سختی احسا‬
‫بار‪ ،‬میرزا شاه حسین اصفها ی یکی از ای ن وک الی ایرا ی را در ی ک ش ورش در‬
‫‪.‬‬ ‫سالهای پایا ی سلطنت شاه اسماعیل اوّل ب قتل رسا ی‬
‫از استقرار حکومت صفوی‪ ،‬دیگر ب ا شور ا قالبی قزلباشا یاز ب ود‪ .‬ح ّت ی‬ ‫پ‬
‫این شور‪ ،‬میتوا ست حکومت صفوی را ته ی کن ‪ .‬ای ن تغیی ر وض عیّت‪ ،‬ش اها‬

‫‪ 1‬مینورسکی‪ ،‬والدیمیر‪ .‬سازما اداری حکومت ص فوی‪ ،‬ب ا حواش ی محمّ دبیر س یاقی (ته را ‪،‬‬
‫ا جمن کتاب‪ ،‬کتابفروشی زوّار‪ )133۴ ،‬ص ‪.37‬‬
‫‪ 2‬سیوری‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪133‬‬
‫صفوی را ب سوی محافظ کاری سوق داد‪ .‬هر چن ک جنگهای بیپایا صفویّ در‬
‫دورا شاه اسماعیل با ازبکها و عثما یها‪ ،‬مق اری از ش ّت محافظ ک اری ایش ا‬
‫میکاست و هم چنا شورحرکت را ز ه گ میداشت‪ .‬این جنگه ا مف رّ مناس بی‬
‫برای استهالک یروی قزلباش‪ ،‬و سرهای پرشور ایشا بود و مقام شاها ص فویّ را‬
‫سلطنت ب عنوا رهبرا یک جنبش پرشور اعتراض ی‬ ‫همچنا حتّی بع از تأسی‬
‫حفظ میکرد‪ ،‬و ج ابیّت ایشا را در زد تودهها محفوظ میداشت‪ .‬امّ ا ای ن رو‬
‫فقط تا م ّتی کوتاه میتوا ست ادام داشت باش و حکوم ت ص فوی در مق ام ی ک‬
‫حکومت مستب خواه اخواه اچار بود ک در مقاب ل جنبشه ای اعتراض ی موض ع‬
‫بگیرد‪ ،‬و این پایا رهب ری ایش ا ب م ّت تقریب اً ی ک ق ر ب ر قس مت اعظ م‬
‫جنبشهای اعتراضی در ایرا بود‪ .‬اسکن ر بیگ منشی از قتل ع ام اع راب مشعش ع‬
‫در هویزه خبر میده ک ب اولوهیّت شاه والیت پناه قا ل بود و میگوی ک در‬
‫بین مردم شایع است ک هنگامی ایشا ذکر میگوین کارد و شمشیر ب ر ایش ا اث ر‬
‫میکن ‪ ،‬و حاکم ا طایف همیش یکی از سادات بوده است ولی اکنو گمراه ش ه‬
‫و‬ ‫ا و ب ضاللت افتادها ‪ .‬ل ا شاه اسماعیل اوّل حکم ب قتل عام ایش ا م یده‬
‫جنگ در میگیرد و سلطا فیّاض رهبر مشعشعیّ بهم راه ه وادارا ش در ای ن ب رد‬
‫کشت میشو ‪.‬‬
‫«زخون مشعشع در ان ساده دشت ‪ /‬تو گفتی زمین و زمان نله گشت‬
‫زبس خون در ان سرزمین کلّه بست ‪ /‬فلک تا کمر گاه در خون نشست‬
‫‪1‬‬
‫زبس کشته بر روی ه اوفتاد ‪ /‬در ان بادیه بسته شده راه باد»‬
‫ب ظر گار ه این جنگ و جنگهای مشاب با ا حیثیّت ا قالبی ص فویّ را بس یار‬
‫تضعیف کرده‪ ،‬و زمین را برای ظهور مج ّد جنبشهای اعتراضی اماده کرد‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫منشی‪ ،‬ص ‪59‬؛ محمودبن ه ایتاللّ افوشت ای طن زی‪ ،‬قاوهاآلث ار ف ی ذکراالخی ار در ت اریخ‬
‫صفوی ‪ ،‬ب اهتمام احسا اشراقی(]تهرا [ علمی و فرهنگی‪ )1373،‬صص ‪.5۴6-8‬‬

‫‪134‬‬
‫بع از واقع چال را ک شکست شاه اسماعیل را در پی داشت‪ ،‬ص فویّ ب مق ار‬
‫زیادی جاذب ا قالبی و مردمی خ ود را از دس ت داد و ل ا تع ارض ب ین م ردم و‬
‫حکومت دوباره اغاز ش ‪ .‬سرکوب مشعشعیّ بعلّت غالیگری دقیقاً در زما ی اس ت‬
‫ک هما ادّعاها بگو ای دیگر برای شخص شاه اسماعیل مطرح میش ود و او روی‬
‫مخالف شا میده ‪ .‬در واقع صفویّ اکنو بر سر مق امی ک ب س ت اورده م ی‬
‫چیز دیگر‪ .‬این درگیریها دقیقاً از وع درگیریهای تیمور ب ا فض لاللّ‬ ‫جنگ و‬
‫ما داشتن با این تفاوت ک مشعشعیا‬ ‫حروفی است‪ ،‬ک هر دو ادّعای مج ّد رأ‬
‫خودش ا ‪« .‬ده دروی ش‬ ‫و‬ ‫ادّعای والیت را برای امام اوّل شیعیا بکار م یبرد‬
‫درگلیمی بخسبند و دو پادش اه در اقلیم ی نگنجن د‪ 1».‬دول ت ص فوی ب عن وا ی ک‬
‫حکومت ا تظار ا حصار ق رت را داشت و ای ن مس أل و الزام ات دیگ ر وی را ب‬
‫سوی تمرکز ق رت و تضادّ با هر وع ق رت م هبی و سیاس ی و اقتص ادی ک در‬
‫زیر چتر حکومت صفوی باش ‪ ،‬میرا ‪ .‬چال را پایا جنبش صفویّ ب عنوا ی ک‬
‫جنبش اعتراضی بود‪ .‬با شکس ت س ختی ک ش اه اس ماعیل در ای ن ب رد خ ورد‬
‫کاریزمای خود را از دست داد ورهبری مبارزات اعتراضی از ص فویّ خ ارج‪ ،‬و ب‬
‫از سکوتی ب‬ ‫گروههای دیگر منتقل ش ک یکی از این گروهها قطویّ بود ک پ‬
‫درازای یک قر ‪ ،‬اکنو اماده میش ک فعّالیّت علنی خود را دوباره اغاز کن ‪.‬‬
‫از مرگ محمود پسیخا ی ک ظاهراً قطوی ا ی ز‬ ‫خستین شورش گزارش ش ه پ‬
‫در ا ج ا ب وده اس ت‪ .‬فره اد دفت ری‬ ‫در ا شرکت داشتن ‪ ،‬در زما شاه تهماس‬
‫ا ج ا را اینگو توصیف کرده‪« :‬انجدان دهی واقع شده در ‪ 37‬کیل ومتری ش رق اراک‬
‫‪2‬‬
‫(سلطان اباد قبلی) در استان مرکزی‪ ،‬بازاری نسبتاً ب زرگ و پ ر رون ق در ق رون وس طی»‬

‫‪ 1‬س ع ی ش یرازی‪ ،‬گلس تا س ع ی‪ ،‬فارس ی ا گلیس ی‪ ،‬ترجم ادوارد رهاتس ک‪ ،‬ب کوش ش‬
‫محمّ حسین تسبیحی(]تهرا [ فروغی‪ )1366 ،‬ص ‪.55‬‬
‫‪2‬‬
‫‪Daftari, F. "Anjedan" Iranica, vol. 2, p. 77.‬‬

‫‪135‬‬
‫وی میگوید که انجدان در دوره بعد از الموت به عنوان یک مت لّ فعّالیّته ای اس ماعیلی‬
‫بوده است‪ .‬بعد از نابودی حکوم ت ن زاری توسّ ط مغ ونن در س ال ‪ 1256/654‬نزاری ان‬
‫‪1‬‬
‫ایرانی در لبا صوفیگری پنهان شدند‪.‬‬
‫را بص ورت مفصّ لت ر در کت اب ارزش من «ت اریخ و عقای د‬ ‫دفت ری هم ین عقای‬
‫اسماعیلیّه» اورده و میگوی ا ج ا ب علّت موقعیّت مرکزی ک داشت‪ ،‬و هم چنین‬
‫دوری از مقّر ق رتهای عم ه و بزرگ مثل اققویو لوها در تبریز‪ ،‬و تیموری ا در‬
‫هرات و هم چنین زدیکی ب پایگاههای سنّتی تشیّع در ایرا ‪ 2،‬ق م و کاش ا مح لّ‬
‫زاری در ا ج ا از پوش ش‬ ‫مناسبی بود‪ 3 .‬دفتری بر این باور است ک پیش وایا‬
‫ب اه اف‬ ‫تصوّف ب عنوا تقیّ استفاده کرده و از ا ب ما ن وسیل ای برای رسی‬
‫خویش استفاده کردها ‪« .‬در طول دوره انجدان برای امامان قاس شاهی ع ادت ش د ک ه‬
‫نامهای صوفیانه برای خویش بگزینند‪ ،‬مانند شاه قلندر‪ ،‬شاه غریب‪ ،‬یا اصطالحات صوفیانه‬
‫شاه و علی را بر نام خود بیفزایند‪ 4».‬ایشا بر این اعتقاد است ک ظاهراً قطویا یز از‬
‫اشعاری ک قاسم امری در وص ف بعض ی از‬ ‫زاریا تأثیر پ یرفت بود و بر اسا‬
‫را میز ک ش ای ابوالقاس م ام ری در واق ع‬ ‫اماما اسماعیلی سروده‪ ،‬این ح‬

‫‪1‬‬
‫‪Ibid.‬‬
‫ق یم‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪ ۴93‬اورده «ق از ش هرهای معظ ع راق ب وده ام ا الت ال چن دان‬ ‫‪ 2‬رازی در چا‬
‫معموری ندارد و از چهار شهر که عرض و طول و مضافات آن را صددرصد گرفته یکی ق است‪ .‬ص احب‬
‫عجایب البلدان آورده که حجّاج همت بر آبادانی گماشته و ق را خاک فرج میخوانند‪ ،‬و تربتی بس مبارک‬
‫دارد چه مشهور است که ‪ 444‬امامزاده و ولی در آن دیار آسودهاند‪».‬‬
‫‪ 3‬دفتری‪ ،‬فرهاد‪ .‬تاریخ و عقای اسماعیلی ‪ ،‬ترجم فری و ب رهای )تهرا ‪ ،‬شر ف رزا ‪ (1376 ،‬ص‬
‫‪.531‬‬
‫‪ ۴‬هما جا‪.‬‬

‫‪136‬‬
‫‪1‬‬
‫زاری بوده و ب قطوی بود تظاهر میکرده است‪.‬‬
‫کرو ولوكیک این کتاب را بهم بز‬ ‫در برّرسی این بحث گار ه اچار است ترتی‬
‫تا جامعیّت بحث حفظ شود‪ .‬ایش ا در فص ل «اس ماعیلیّه ن زاری بع د از الم وت» در‬
‫را ذکر میکن ک زاری ب دلیل تقیّ اش کال‬ ‫پژوهش خویش در چن جا این مطل‬
‫دیگری از عقای سیاسی و م هبی را برگزی ها ‪ ،‬امّا شواه ی ک ایشا ذکر میکن‬
‫قا عکنن ه یست‪ .‬خیلی بعی است ک یک معتق ب جنبش اسماعیلیّ ‪ ،‬مثالً ابوالقاسم‬
‫امری‪ ،‬برای تقیّ ‪ ،‬ب جنبشی ظیر قطویّ تظاهر بکن ‪ .‬این کار در واق ع از چال ب‬
‫چاه رفتن است‪ .‬زیرا وضعیّت جن بش قطو ّی از ظ ر امنیّت ی بس یار خطر اکتر از‬
‫وضعیّت اسماعیلیا در دوره مورد بحث بوده است‪ .‬ب ظر گار ه ف رض اساس ی‬
‫فرهاد دفتری ا است ک بنا را بر اسماعیلی بود گ اشت ‪ ،‬و اگر ش واه ی در ف ی‬
‫این مسأل یافت ش ‪ ،‬ا را تقیّ میدا ‪ .‬این امر ظریات وی را در این بحث بک ّل ی‬
‫خ ش دار میکن ‪ .‬ایشا با وجود ابطالهای فراوا ی ک ب ر ظری اش م یخ ورد‪ ،‬و‬
‫خود وی ب بعضی از ا ها اشاره کرده‪ .‬مج ّدا در ص د توجی این اشکالها برام ه‪،‬‬
‫و ظریات پیشین خود را تکرار کرده است‪ .‬در واق ع ایش ا ت ایج ک ار را از پ یش‬
‫کن ‪ .‬ایش ا‬ ‫تعیین کردها و حال ب بال شواه ی هستن ک ظری ایشا را تأیی‬
‫ک «ح دّاقلّ بعض ی از نقطوی ان ن امبردار‪ ،‬توان د ک ه مخفیان ه اس ماعیلی ب وده‬ ‫میگوی‬
‫باشند‪ 2».‬این مسأل بصورت استثناء و غیرطبیعی شای اتّفاق افتاده باش ‪ ،‬امّا در ی ک‬
‫محتم ل اس ت‪ .‬قطو ّی جنبش ی‬ ‫این مطل‬ ‫روال منطقی و واقع بینا کامالً عک‬
‫بوده ک مورد حمالت ش ی از سوی مفسّرا رسمی دین قرار گرفت ‪ ،‬و ش ی ترین‬
‫اتّهامات ب ا ها وارد ش ه‪ ،‬و شای ظیر این اتّهامات ب اس ماعیلیّ ی ز وارده ش ه‬
‫باش امّا در دوره مورد بحث جنبش قطویّ تحت س رکوبی مس تقیم و ف وقالع ادّه‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.520‬‬

‫‪137‬‬
‫اسماعیلیّ ‪ ،‬و معموالً تقیّ گ ر از یک حالت پرخطر ب یک حالت بی‬ ‫ش ی بوده‪،‬‬
‫خطر و کمخطر است‪ .‬حال چگو با ای ن وض عیّت اس ماعیلیا خ ود را بص ورت‬
‫قطویّ درمیاوردها ‪ ،‬جای بحث بسیار دارد و شای اصالً پ یرفتنی باش ‪.‬‬
‫ق ل از‬ ‫مورد مشخّصی ک دفتری ذکر کرده‪ ،‬و حام الگ ار ی ز و ا را تلویح اً ب‬
‫منابع ب قطویّ ربط داده‪ 1 ،‬ماجرای طاهر ا ج ا ی مع روف ب ش اه ط اهر دکن ی‬
‫است‪ .‬امبرده از سادات خوا ی قزوین بوده و ب روایتهای دیگر س ی و یکم ین‬
‫امام سلسل محمّ شاهی از شاخ های فرعی اسماعیلیّ بوده اس ت‪ 2 .‬ت اریخ فرش ت‬
‫درباره وی گفت ک «شاه طاهر از اوند سالطین اسمعیلیّه مصر و افریقیه است و ایش ان را‬
‫علویّه نیز گویند‪ 3».‬اوح ی وی را چنین معرّفی کرده‪« :‬طاهری از انیش باطن و ظاهر‪،‬‬
‫سیّدی عالی قدر‪ ،‬تجمیع کمانت قادر‪ ،‬شاه طاهر به حسب اص ل از انگوانس ت و ان قری ه‬
‫ایست در حوالی ق ‪ 4».‬و ریاضالعارفین درباره وی اورده ک «اس شریفش شاه طاهر‪،‬‬
‫‪5‬‬
‫از سادات عالی درجات انجدان‪ ،‬من متال ق ‪ ،‬موطنش کاشان مولدش همدان‪».‬‬
‫وی شاعری توا ا و دا شمن بوده است‪ ،‬ک ب دالیلی ش اه اس ماعیل از او اخش نود‬
‫بوده‪ ،‬امّا ب وساطت میرزا شاه حسین اصفها ی ک در ا وقت ظارت دی وا اعل ی‬
‫را داشت ‪ ،‬از جریا امر مطّلع ش ه و بساط سجّاده شینی و درویشی را ت رک ک رده‪،‬‬
‫و در جمع علمای دربار وارد میشود‪ .‬امّا در اینجا یز حسودا و توطئ چینا چو‬

‫‪1‬‬
‫‪Algar, H. "Nuktawiyya" Encylopedia of Islam, E2, vol. 3, pp. 114-7.‬‬
‫‪ 2‬تاریخ و عقای اسماعیلی ‪ ،‬ص ‪.55۴‬‬
‫ب فرشت ‪ ،‬تاریخ فرش ت ی ا گلش ن ابراهیم ی‬ ‫‪ 3‬محمّ قاسم هن وشاه بن غالمعلی استرآبادی ملق‬
‫(لکنهو‪ ،‬مطبع ول کشور‪ 1301 ،‬ه ‪.‬ق) ج دوّم‪ ،‬ص ‪ 110‬؛ موال ا غالم محمّ هفت قلمی دهلوی‪،‬‬
‫مشن‪ 1328/1910 ،‬ه ‪..‬ق‪ ).‬ص ‪.117‬‬ ‫ت کره خوشنویسا (کلکتّ ‪ ،‬مطبع بیپت‬
‫‪ ۴‬اوح ی‪ ،‬برگ ‪.۴18‬‬
‫‪ 5‬ه ایت‪ ،‬ص ‪.170‬‬

‫‪138‬‬
‫میر جمال ال ّین محمّ استرابادی‪ ،‬ص ر شاه اسماعیل با وی خصومت میورز ‪ .‬ل ا‬
‫ت ریسی در کاشا ‪ ،‬ب پایمردی ع ّهای از درباریا ب دست اورده و ب ا جا‬ ‫منص‬
‫وی حاض ر میش و ‪.‬‬ ‫میرود‪ .‬در ا جا کار او باال میگیرد و ع ّه زی ادی درمجل‬
‫کال ترا شهر از حسادت‪ ،‬این وضع را تحم ل ک رده و وی را ب ت رویج م ه‬
‫اسماعیلی متّهم میساز «مد ّتی ر کاشدا خالیدق را ارشدا مدینمدد ‪ .‬اخداالمدد‬
‫ست ایذا و ازار ب‬ ‫صاحب غدضا نسبت طدیق اسمعیهیّ ب وی ا و سهطا عه‬
‫وی گشا ‪ 1».‬امین احم رازی در این باره گوی ک «چون حقیقتش به واجب ی معل وم‬
‫بار یافتگان شاه اسماعیل ماضی گردید‪ ،‬خواست که قامت قابلیّتش را ب ه خلع ت ص دارت‬
‫متلّی گرداند که جمعی حسد کرده به م ذهب باطل هاش م تّه گردانیدن د‪ 2».‬و اذر اورده‬
‫ک «گویا ارباب غرض به عرض پادشاه رسانیده بودند که سیّد مش ارالیه طریق ه اس ماعیلیّه‬
‫دارد‪ 3».‬شاه اسماعیل ک از سلسل مشایخ متوهّم بود‪ ۴ ،‬فرصت را مغت نم ش مرده و‬
‫ب بها م ه ‪ ،‬حکم قتل او را میده ‪ .‬میرزا ش اه حس ین ف وقال کر‪ ،‬ب وس یل‬
‫قاص ی چابک ب وی خبر داده‪ ،‬و او ی ز ب ا اه ل و عی ال در س ال ‪ 1515/926‬در‬
‫زمستا از طریق بن ر جرو [بن رعبّا ] ب هن وستا میگریزد‪ .‬مامورا قت ل وی‬
‫چو ب کاشا میرسن ‪ ،‬و وی را مییابن در پی شاه طاهر ب س وی ج رو م ی‬
‫‪5‬‬
‫ا ها شاه طاهر از راه دریا گریخت بوده است‪.‬‬ ‫تاز ولی پیش از رسی‬
‫از‬ ‫بع از یک هفت ‪ ،‬کشتی ب بن ر مصطفی اباد مشهور ب ابول ک وه میرس ‪ .‬بع‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫ج ی ‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.1367‬‬ ‫‪ 2‬رازی‪ ،‬چا‬
‫‪ 3‬لطفعلی بیگبن آقاخا بیگ لی شاملو متخلص ب آذر‪ ،‬آتشک ه آذر‪ ،‬ب ا تص حیح حس ن س ادات‬
‫اصری (بیجا‪ ،‬امیرکبیر‪ )1336 ،‬ج سوّم‪ ،‬ص ‪.1268‬‬
‫‪ ۴‬فرشت ‪ ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪.110‬‬
‫‪ 5‬هما ‪ ،‬صص ‪110-1‬؛ محمّ معصوم شیرازی‪ ،‬ج سوّم‪ ،‬صص‪.133-۴1‬‬

‫‪139‬‬
‫فعل و ا فعاالتی‪ ،‬سرا جام موال ا پیر محمّ شروا ی از مای برها ظامشاه در ی ک‬
‫سفر سفارتی با شاه طاهر مالقات کرده‪ ،‬و از مقام ات معن وی او ب ا اطّ الع ش ه و‬
‫جریا را ب برها ظامشاه میگوی ‪ ،‬و او خواه ا مالق ات ب ا وی میش ود و در‬
‫فرما ی ب خواج جها حاکم قصب پر ه ک ش اه ط اهر در ا ج ا اقام ت داش ت ‪،‬‬
‫دستور اعزام وی را ب احم گر داده و پیر محمّ شروا ی را در پی او م یفرس ت ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫طاهر با پیرمحمّ ب احم گر میرود و ب حضور برها ظامشاه میرس ‪.‬‬
‫مستن فرهاد دفتری در شرح این واقع کتاب تاریخ فرش ت از هن وش اه اس ترابادی‬
‫از م ّتی فرز‬ ‫است‪ ،‬و ما یز در ردّ ظر وی ب هما کتاب استناد م یکنیم‪ .‬پ‬
‫برها ظامشاه بیمار میگ ردد و تم ام پزش کا از معالج او در م یما ن ‪ .‬بره ا‬
‫ظامشاه ب تمام زیارتگاهها و حتّی بت خا ها دخیل میبن د بلک فرز ش ش فا‬
‫یاب ‪ .‬در این موقع ک بره ا ظامش اه در اوج استیص ال ب وده‪ ،‬ش اه ط اهر ب وی‬
‫تش یّع اثن ی عش ری‬ ‫ر کن ک اگر فرز ش شفا یاب ب م ه‬ ‫پیشنهاد میکن ک‬
‫بره ا‬ ‫بگرود‪ .‬برها ظامشاه عه میکن ک اگر چن ین ش ود‪ ،‬چن ا کن ‪ .‬فرز‬
‫و‬ ‫شیع اثنی عشری م یگرای‬ ‫ظامشاه در پی ر وی شفا مییاب و وی ب م ه‬
‫رس می مملک ت ظامش اهیا اع الم‬ ‫تش یّع را م ه‬ ‫در سال ‪ 1537/9۴۴‬م ه‬
‫‪2‬‬
‫میکن ‪.‬‬
‫ماین گا ی با تح ف و‬ ‫دربار صفوی یز از این جنبش استقبال کرده و شاه تهماس‬
‫ه ایایی میفرست و پسر شاه طاهر ب ام حی ر ب عن وا س فیر دوس تی ب درب ار‬
‫صفویّ اعزام میشود‪ .‬ش اه ط اهر در ح ود س الهای ‪ 15۴9/956‬در م یگ رد و‬
‫‪3‬‬
‫استخوا های او را بع ها ب کربال برده و در کنار مرق امام حسین دف ن میکنن ‪.‬‬

‫‪ 1‬محمّ معصوم شیرازی‪ ،‬هما جا‪.‬‬


‫‪ 2‬فرشت ‪ ،‬هما ‪ ،‬صص ‪.112-۴‬‬
‫‪ 3‬ه ایت‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪140‬‬
‫احم گل چین معا ی سالمرگ ش اه ط اهر را ‪ 15۴6/953‬اورده و ای ن بی ت را ک‬
‫توسّط یکی از فضالی زما در ت اریخ وی گفت ش ه اورده‪« :‬ع ارف اس رار عل ‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫کاشف اسرار ملک ‪ /‬واقف اثار دین‪ ،‬مانع اشرار ملک»‬
‫ب‬ ‫بهر روی فرهاد دفتری اق ام شاه طاهر در تشویق برها ظامشاه را در گروی‬
‫تشیّع اثنیعشری ب علّت تقیّ میدا ‪ .‬اذر کتابهای حاشی بر الهیأت ش فا‪،‬‬ ‫م ه‬
‫االصول عالم ‪ ،‬ش رح ب اب ح ادی عش ر در ک الم‪ ،‬ش رح رس ال‬ ‫شرح بر ته ی‬
‫جعفریّ محقّق کرکی در فق ‪ ،‬حاشی بر تفس یر قاض ی بیض اوی‪ ،‬رس ال فارس ی در‬
‫‪2‬‬
‫احوال معاد‪ ،‬رسال ا موذج العلوم و رسال در ا شا را از تألیفات شاه طاهر دا س ت ‪.‬‬
‫وش ت ‪ ،‬ی ز از‬ ‫امّا دفتری شروحی را ک شاه طاهر بر چن اثر کالمی علم ای امام ّی‬
‫‪3‬‬
‫سر تقیّ میدا ‪.‬‬
‫دفتری میگوی ک برای شاه طاهر دکنی در احم گر در دربار برها ظامشاه‪ ،‬با‬
‫توجّ ب اینک وی اهل و عیال خویش را یز از ایرا بیرو برده بوده‪ ،‬چ خ وفی‬
‫استیص ال‬ ‫وجود داشت ک وی تقیّ کن ‪ .‬و اگر او اسماعیلی ب وده چ را در ا ش‬
‫این است ک‬ ‫اسماعیلیّ بگرود‪ .‬مگر‬ ‫برها ظامشاه‪ ،‬از وی خواست ک ب م ه‬
‫برها ظامشاه حتّی برای بت خا ها یز ر کرده بوده و ب طریق اولی ب آس ا ی‬
‫اسماعیلی را یز میتوا ست بپ یرد‪ .‬در واقع خیلی بعی است ک‬ ‫ب م ه‬ ‫گروی‬
‫امام یک فرق برای تقیّ ‪ ،‬ب تبلیغ مج ّا و اشاع فعاال یک فرق دیگر ا ه م ب رای‬
‫م ّت بسیار طوال ی بپردازد‪ .‬ایا میشود گفت ک شاه طاهر دکنی شیع اثنی عشری‬
‫بوده‪ ،‬و ب فرق دیگر در صورت ضرورت تقیّ میکرده است‪ .‬اکثر منابع ب ت الش‬
‫وی در ترویج شیع اثنی عشری تأکی ک ردها ‪ .‬فرش ت میگوی ‪« :‬ش اه ط اهر ک ه‬

‫رضوی‪ )1369 ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪.795‬‬ ‫‪ 1‬گلچین معا ی‪ ،‬احم ‪ .‬کاروا هن (]مشه [‪ ،‬آستا ق‬
‫‪ 2‬آذر‪ ،‬ج سوّم‪ ،‬ص ‪.1267‬‬
‫‪ 3‬دفتری‪ ،‬ص ‪.557‬‬

‫‪141‬‬
‫همیشه در فکر ترویج مذهب اثن ی عش ریه ب ود»‪ 1‬و ر جدای یگدد از مخالفدت وی بدا‬
‫مذاهب یگد گفت «در ثمان و عشرین و تسمعایه ‪ 1574/982‬چنانکه بیاید‪ ،‬ش اه ط اهر‬
‫به احمدنگر تشریف اورده در سلک مجلسیان حضور منتظ گردی د و م ذهب مهدویّ ه ک ه‬
‫در ان وقت رواج تمام پیدا کرده بود و برهان شاه دختر خ ود را ب ه یک ی از مش ایخ ایش ان‬
‫‪2‬‬
‫داده بود از میامن قدوم شاه طاهر مستاصل گردید‪».‬‬
‫قاضی وراللّ شوشتری درباره وی اورده‪« :‬او را در فنون عل تص انیف ش ریفه اس ت از‬
‫ان جمله‪ :‬حاشیه بر الهیّات شفا و شرح بر تهذیب اصول و شرح باب حادی عش ر در ک الم‬
‫و شرح رساله جعفریه در فقه و حاشیه بر تفسیر قاضی بیضاوی و رس اله فارس ی در اح وال‬
‫معاد و رساله نمو ج العل وم و رس اله در انش ا و غی ر ان‪ ،‬و در جمی ع اص ناف ش عر اش عار‬
‫لطافت اثار دارد‪ ،‬و قصاید او در میان اهل روزگار کالشمس فینصف النه ار‪ 3‬اس ت‪ ،‬از ان‬
‫‪5‬‬
‫جمله یک قص یده ک ه در مناق ب حض رت امی ر (ع) و تع رّض ب ه اغی ار غوای ت‪ 4‬مص یر‬
‫‪6‬‬
‫واقعست‪».‬‬
‫ش یع اثن ی عش ری‬ ‫ب م ه‬ ‫شای شاه طاهر در ابت ا اسماعیلی ب وده‪ ،‬و س پ‬
‫داده‪ ،‬و یا احتماالت دیگر‬ ‫تغییر م ه‬ ‫گروی ه باش و یا حتّی قطوی بوده و سپ‬
‫ک ما از ا بیخبریم‪ .‬حام الگار میگوی ک او قطویا و دیگر گروهها را ب دور‬
‫زد ک شای ب رای وی ای ن‬ ‫خود در ا ج ا جمع کرده بوده است‪ 7 .‬میشود ح‬

‫‪ 1‬فرشت ‪ ،‬هما ‪ ،‬ص ‪.112‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.10۴‬‬
‫‪ 3‬مثل آفتاب در یم روز‪.‬‬
‫‪ ۴‬گمراهی‪.‬‬
‫‪ 5‬برگشتن‪ ،‬رجوع کرد ‪.‬‬
‫‪ 6‬شوشتری‪ ،‬ص‪.237‬‬
‫‪7‬‬
‫‪Algar, p. 115.‬‬

‫‪142‬‬
‫ب اه اف اجتماعی و یا حتّی فردی ب وده‪ ،‬و ی ا‬ ‫فقط وسیل ای برای رسی‬ ‫م اه‬
‫معتق بوده است‪.‬‬ ‫اینک وی ب ترکیبی از هم این فرق و م اه‬
‫هر چن ک جای این سؤال باقی است ک اگر وی شیع اثنی عش ری ب وده‪ ،‬چ را از‬
‫ایرا عصر صفوی گریخت است‪ .‬شای اتّهامهای م هبی ک ب وی وارد ش ه فق ط‬
‫ب دلیل حسادت درباریا بوده‪ ،‬و شای او ب روایت متفاوتی از شیع اثن ی عش ری‬
‫معتق بوده باش ‪.‬‬
‫دفتری در ادام بحث مت کر ش ه ک محمّ ش اهیا ب احتم ال ق وی خ ود را در‬
‫‪1‬‬
‫رسمی ایرا عه صفوی بوده اس ت‪.‬‬ ‫اغوش شیع اثنیعشری افکن ها ک م ه‬
‫این ظر ک اراء قبلی دفتری در م ورد تق ّی را بک ّل ی خ ش دار میکن ‪ ،‬در واق ع‬
‫مود و ذوب این شاخ از زاری در شیع‬ ‫محتملترین تبیینی است ک میتوا ارا‬
‫اثنی عشری‪ ،‬ب خوبی مورد یاد ش ه را توضیح میده ‪.‬‬
‫مختلف از قطویّ و اسماعیلیّ و شیع اثنی عشری و‬ ‫وسا در بین عقای و م اه‬
‫غیره در این دوره ادر بوده و ما در در ادام ‪ ،‬و فصول این ه مو هایی را خ واهیم‬
‫اورد‪ .‬این مسأل توضیح میده ک چرا «خلیل اللّه اوّل‪ ،‬جانشین مراد میرزا ک ه س ی و‬
‫هفتمین امام متسوب میشود و به نام صوفیانه والفقار علی نیز خوانده میشد‪ ،‬ب ا یک ی از‬
‫شاهزاده خان های صفوی‪ ،‬احتمانً خواهر شاه عبّا اوّل ازدواج کرد‪ 2».‬و یا اینک چ را‬
‫‪ -‬اوریل ‪ 1627‬صادر کرده و‬ ‫‪ / 1036‬مار‬ ‫اوّل در رج‬ ‫در فرما ی ک شاه عبّا‬
‫فرهاد دفتری ا را در کتیب ای یافت است‪ ،‬ش یعیا ا ج ا ی‪ ،‬ش یعیا اثن ی عش ری‬
‫محسوب ش ها و از داد مالیات معاف گردی ها ‪ 3 .‬ب ظر میای ک ب ر خ الف‬

‫‪ 1‬دفتری‪ ،‬ص ‪.561‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.538‬‬
‫‪ 3‬هما جا‪.‬‬

‫‪143‬‬
‫تق ّی ش یعیا‬ ‫اوّل بس یار هوش یارتر از ا ب وده ک فری‬ ‫ظر دفتری‪ ،‬شاه عبّا‬
‫اسماعیلی را بخورد و ا ا را اثنی عشری تصوّر کن ‪.‬‬
‫دفتری در جای دیگری ظر میده ک ‪« :‬نزاریان‪ ،‬در واقع‪ ،‬در دهههای اوّلیّه حکوم ت‬
‫صفویان از شدّت رعایت تقیّه کاس تند‪ 1».‬حال چگو ایشا وقایع این دوره را از س ر‬
‫از ب یهی ف رض ک رد ت ایج‪ ،‬پ یش از‬ ‫تقیّ تفسیر میکن ‪ ،‬تضادّی است ک بای‬
‫و ازار‬ ‫اوّل ب تعقی‬ ‫تحقیق اشی ش ه باش ‪ .‬فرهاد دفتری میگوی ک شاه عبّا‬
‫سنّیا ‪ ،‬اکثریت طریقتهای صوفیا و جنبشهای تن رو ش یعی همچ و قطوی ا‬
‫‪2‬‬
‫ادام داد‪ ،‬ولی سبت ب زاریا با تسامح و گ شت رفتار میکرد‪».‬‬
‫ایا علّت ا تسامح جز ا بوده ک بخش اعظم زاری اکنو در ش یع اثن ی عش ری‬
‫حکومتی ذوب ش ه بود‪ .‬البتّ ممکن است گروهی از زاری یز ب جنبشهای تن رو‬
‫ظیر قطویّ پیوست و سرکوب ش ه بود ‪ .‬سرا زاری ی ز ه ر ک ام ب تناس‬
‫تشخیص خود ب یکی از این فرق پیوست بود ‪ ،‬و یا اینک در این دوره ب ص ورت‬
‫اسماعیلیّ بیازار در ام ه بود و دیگر از درگیریه ایی ک اس ماعیلیا از ابت ای‬
‫با حکومتهای وقت داشتن خبری بود‪.‬‬ ‫تأسی‬
‫البتّ ما در اینجا در ص د تحلیل جنبش زاری یس تیم ول ی چ و م واردی از ای ن‬
‫ظر‬ ‫ش یم‪ .‬ب‬ ‫جنبش با موضوع این کتاب خلط ش ه‪ ،‬مجبور ب ش کافتن مطل‬
‫میرس ک جنبش زاری در ایرا ‪ ،‬خصوصاً با تش کیل حکوم ت ص فوی ا ش ور‬
‫ا قالبی را از دست داده باش و بسیاری از اشخاص مهمّ ای ن جمع ّی ت‪ ،‬ارما ه ای‬
‫خود را در حکومت صفوی متجلّی یافت ‪ ،‬و ب حمایت از ا برخاس ت ا ‪ .‬گروه ی‬
‫دیگر از پیروا این م ه ‪ ،‬چو کشش فرق زاری را برای اه اف خویش اک افی‬
‫ک ش اه‬ ‫دی ها ‪ ،‬احتماالً ب فرق دیگر پیوست ا و در ا ها ادام فعّال ّی ت دادها‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص ‪.535‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.538‬‬

‫‪144‬‬
‫طاهر دکنی امام سی و یکم سلسل زاریا محمّ شاهی‪ ،‬و مراد میرزا پسر جا ش ین‬
‫ب عن وا‬ ‫ابوذر و علی سی و ششمین امام سلسل زاریا قاسم شاهی‪ ،‬م یتوا ن‬
‫اثنی‬ ‫مثال اورده شو ‪ .‬مورد اوّل ب شهادت منابع‪ ،‬یکی از فعالترین مروّجین م ه‬
‫عشری در هن بود‪ ،‬و دوّمی در یک ماجرای مش کوک هم راه قطوی ا در ا ج ا‬
‫اع ام ش ‪ .‬هر چن ک بعی یست اشخاصی ب هر دو فرق‬ ‫کاشا دستگیر‪ ،‬و سپ‬
‫را ا تخ اب ک رده‬ ‫عالق داشت بودها و یک روایت التقاطی از هر دوی این م اه‬
‫برای ایشا ‪ ،‬فقط در حکم ابزاری ب رای رس ی‬ ‫باشن و یا اینک اصوالً این م اه‬
‫ب اه اف خاص سیاسی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬فرهنگی و حتّی شخصی بوده است‪.‬‬
‫مؤثّر بوده است هر چن ک مورد شاه ط اهر‬ ‫شمشیر حکومتها یز در تغییر م ه‬
‫گما میرود از جمل این موارد باش ‪ .‬استاد باستا ی پاریزی اورده ک ‪« :‬در نتیج ه‬
‫تتدید عقاید و افکار‪ ،‬علّامه دوانی در مسجد جامع ش یراز ب ر خ الف عقی ده ب اطنی خ ود‬
‫برای نجات از شمشیر شاه اسماعیل صفوی بانی منبر رفت و شرح مبس وطی در حقانیّ ت‬
‫مذهب شیعه و منقبت حضرت امیر (ع) بیان داشت‪ .‬وقتی یکی از شاگردانش از علّت ای ن‬
‫‪1‬‬
‫تلّون پرسید‪ :‬گفت «هیچ عاقلی برای خاطر شیخین خود را به کشتن نمیدهد‪».‬‬

‫‪ 1‬سیاست و اقتصاد در عصر صفوی‪ ،‬ص ‪.220‬‬

‫‪145‬‬
‫فصل سوّم‪ ،‬بخش سوّم‪ :‬نقطویّه در دوره شاه تهماسب اوّل‬
‫ب سلطنت رسی ‪ .‬وی ب م ّت‬ ‫از مرگ اسماعیل در ‪ 11523/930‬شاه تهماس‬ ‫پ‬
‫‪ 5۴‬سال سلطنت کرد‪ .‬وی متولّ روز چهارشنب بیست و شش م ذی الحجّ الح رام‬
‫‪ 919‬هجری قمری برابر با ‪ 1513‬میالدی در قری شهاباد از اعمال اصفها بود‪ 2 .‬ل ا‬
‫ب سلطنت فقط ح ود ده سال داشت‪ ،‬و ل ا قزلباشا کنت رل ام ور‬ ‫در هنگام رسی‬
‫بازیچ ای در دست ایشا بود‪ .‬برای ب دست گرفتن‬ ‫را در دست گرفتن و تهماس‬
‫کنترل امور در بین امرا زاعهایی پ ی ام ک منجر ب قت ال و ج ال گردی ‪ 3 .‬در‬
‫یک جلس از طوایف مختلف ک ب دعوت دیوسلطا روملو تشکیل ش ه ب ود وی‬
‫وصیّتنام ای ارا داد ک شاه اسماعیل در ا وی را ب امیر االمرایی وللگی تهماس‬
‫منصوب کرده بود‪ .‬اکثر طوایف دیو سلطا را ب رس میّت ش ناختن ‪ .‬امّ ا بعض ی از‬
‫استاجلوها ب رهبری کپک سلطا رهبری وی را پ یرفتن ‪ ۴ .‬در استا اغ از جن گ‬
‫داخلی کپک سلطا از این ک ار اس تنکاف ک رد و رهب ری وی را پ یرفت‪ 5 .‬دی و‬
‫ب قت ل رس ا ی و‬ ‫سلطا ‪ ،‬قار چ سلطا و چن فر دیگررا ک با او موافق بود‬
‫کپک سلطا را ب غزای گرجستا فرستاد و در غیاب وی تیوالت ایشا را تص رّف‬
‫کرد و ل ا جنگ داخلی درگرفت و اعیا استاجلو ما ن مثنا سلطا و فاروق سلطا‬
‫و قلیچ خا و غیره ب دور کپک سلطا جمع ش ه و در سال ‪ 1525/932‬جنگی در‬
‫سلطا ی درگرفت ک در ا امرای تکلّو مغلوب استاجلویا ش ه و ب رو س لطا و‬
‫‪ ،‬امّا سرا جام استاجلویا مغلوب ش ه و ب گ یال‬ ‫قراچ سلطا تکلّو کشت ش‬

‫‪ 1‬روملو‪ ،‬ج دوازدهم‪ ،‬ص ‪.189‬‬


‫‪2‬‬
‫منشی‪ ،‬ص ‪.75‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.78‬‬
‫‪ ۴‬روملو‪ ،‬هما ‪ ،‬ص ‪.187‬‬
‫‪5‬‬
‫منشی‪ ،‬ص ‪.79‬‬

‫‪146‬‬
‫گریختن ‪ .‬ایشا سال بع بازگشتن و در اردبیل باد جا س لطا رومل و را ب قت ل‬
‫‪ .‬شاه دیو سلطا و چوه سلطا و محمّ ذوالق ر اعلی را با ‪ 8/000‬س پاه‬ ‫رسا ی‬
‫ب مقابل ایشا فرستاد‪ .‬در جنگی ک در گرفت کپک سلطا کشت ش و مثنا سلطا‬
‫‪ 1 .‬در س ال ‪ 1527/93۴‬دی و س لطا‬ ‫و فاروق گریخت و خود را ب گیال رسا ی‬
‫کشت ش و چوه س لطا مق ام وکال ت را ب س ت گرف ت و در س ال ‪1529/936‬‬
‫و م الزم ش اه تهماس‬ ‫فراریا گیال ب درگاه شاه ام ه و تقاض ای عف و کرد‬
‫‪2‬‬
‫‪.‬‬ ‫گردی‬
‫در جنگ داخلی دیگری ک بین امراء تکلّو و دیگر طوای ف رخ داد چوه س لطا‬
‫کشت ش ‪ ،‬امراء تکلّو شاه قباد پسر بزرگ او راب وکالت ا تخاب ک رده و دوب اره در‬
‫حوالی امامزاده سهل علی در اصفها در میا ایشا جنگ ش ‪ .‬تکلّوی ا خواس تن‬
‫و دس تور‬ ‫ک شاه را ب میا خود برده تا مای دلگرمی ایشا باش ‪ .‬شاه اراحت ش‬
‫از ای ن واقع ش اه‬ ‫و بع‬ ‫ب قتل عام ایشا داد و بسیاری از ایش ا کش ت ش‬
‫کنترل کامل ق رت را ب ست گرفت و سرا قزلباش را مهار ک رد‪ .‬منص‬ ‫تهماس‬
‫امیراالمرایی قزلباش ب حسین خا شاملو و عب اللّ خا استاجلو ک خواهر زادگا‬
‫شاه بود داده ش ‪ 3‬و تمرکّز ق رت اغاز گشت‪ .‬در این دوره ازبکا پ نج ته اجم و‬
‫ترکا عثما ی چهار تهاجم سنگین علی ایرا در این سالهای ضعف ت ارک دی‬
‫ک منجر ب از دست رفتن اراضی وسیعی از ایرا ش ‪ .‬ای ن جنگه ای پ ی در پ ی‬
‫بخش اعظم یروی جوا و کارام ایرا را بخود مشغول داش ت و زمین ه ر وع‬
‫جنبش اعتراضی را در زما جنگ عقیم کرد‪.‬‬
‫ب علّت ع م وجود ی روی ک افی‪ ،‬در بعض ی از جنگه ای خ ود ب ا‬ ‫شاه تهماس‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.81‬‬


‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.82‬‬

‫‪147‬‬
‫عثما یا ب شیوه چریکی عمل موده و دشمن را از ت ارکات مح روم میک رد‪ .‬در‬
‫پایا سلسل جنگهایی ک با عثما یها داشت وی پیما اماسی را در ‪ 155۴/962‬با‬
‫ترکا امضا کرد ک منافع ملّی ایرا در ا رعایت ش ه بود‪.‬‬
‫در طیّ تمامی این سالها‪ ،‬لشکرکشی ب قفقاز ادام داشت‪ .‬چهار لشکر کشی عم ه‬
‫ب قفقاز ب بها جهاد با کفّار بنظر میرس ک بخش عظیم ی از ی روی قزلب اش را‬
‫در خود مستهلک کرده باش و هم چنین برای کسا ی ک سری پرشور داشتن زمین‬
‫چو ز ا زیباروی گرج ی‬ ‫برای حرکات دالورا با پاداشهای مناس‬ ‫ای مناس‬
‫و یز غنایم مالی فراهم اورده باش ‪ .‬در عین اینک این وع جنگها از اجر‬ ‫و چرک‬
‫اخروی یز بهره داشت ک در واقع ب تعبیری مهمترین ا گیزه این جنگها بود‪ .‬ای ن‬
‫جنگهای پیدرپی یروی مادّی ملّت را ب ب اد فن ا م یداد و بهت رین و رش ی ترین‬
‫جوا ا ایرا ی را قربا ی میکرد و مالیاتهایی ک از مردم ب رای اداره ای ن جنگه ا‬
‫گرفت میش بر ارضایتی ایشا میافزود‪ .‬پتروشفسکی معتق اس ت ک ب علّ ت‬
‫را دوست میداشتن ‪ 1 .‬جنگ بین شیع و س نّی‬ ‫همین مالیاتها مردم شاه تهماس‬
‫ک اکنو بها جنگهای توسع طلبا ش ه ب ود ملّ ت را در جنگه ای عقی تی‬
‫فرسوده میکرد‪ .‬علمای هر دو فرق هم یگر را ب ب عت و فس اد و ارت اد م تّهم‬
‫میکرد و جنگهای خو ین و برادرکشی بیهوده‪ ،‬حاصل کار بود‪.‬‬
‫محارب و قتل شیع در ظر ازبکا از محارب و قتل با کفّار واج ت ر ب ود و ث واب‬
‫ک ‪« :‬فقی ر بع رض رس انیدم‪ :‬ک ه هم راه‬ ‫بیشتری داشت و بالعک ‪ .‬خنج ی میگوی‬
‫حضرت خاقان درین سفر بودن بر همه کس واجب شدی‪ ،‬حضرت خاقان تکبیری فرماین د‬
‫که درین سفر فقیر عزم تخلّف از خدمت ندارم‪ ،‬و قبل از ان ب ا عالیجن اب خواج ه متم ود‬
‫صاحب دیوان گفته بودم که فالن از خدمت جدا نمیشود ت ا در ق دم متوجّ ه ط رف ع راق‬
‫گردد‪ ،‬چه فتح طایفه قزل برک ]کاله قرمز[ و دش منی ب ا ایش ان و مقاتل ه ب ا م ردم ص وب‬

‫‪ 1‬پتروشفسکی‪ ،‬ص ‪ 513‬ب قل از عالمآرای امینی‪.‬‬

‫‪148‬‬
‫ایشان‪ ،‬بسیار فاضلتر است از غزا با کفّار افرنج که هیچ ت ردد در کف ر ایش ان نیس ت‪ ،‬چ ه‬
‫جای قزّاق که کلمه شهادتی درست در میان ایشان هست‪ ،‬و اتّف اق علم ای روم و ح رمین‬
‫است با این فقیر‪ ،‬در انکه فتوی دادهام که طایفه کاله سرخ بدتر از کفّار افرنجند‪ ،‬و مقابل ه‬
‫ایشان افضل از مجاهده با کفّار افرنج‪ ،‬زیرا که اوّل غزای فرنگ است فرض کفای ت اس ت‬
‫‪1‬‬
‫حالی‪ ،‬و این فرض عین‪».‬‬
‫وش ت‬ ‫عبی اللّ خا ازبک در ام ای ک در سال ‪ 1529/936‬ب رای ش اه تهماس‬
‫اورد ک ‪« :‬امّا با ان طایفه ]صفویّه[ گفتگوی و مجادله داری که مذهب و ملّت پدران خود‬
‫را گذاشته‪ ،‬تابع بدعت و ضاللت و شیاطین شده‪ ،‬طریق بر حقّ را برطرف کرده و رف ض و‬
‫تشیّع اختیار نموده‪ ،‬با وجود انکه میدانند که سبّ شیخین کفر است‪ ،‬ای ن کف ر را ش ب و‬
‫روز شعار خود ساخته دم از اوندی ان بزرگ وار میزنن د‪...‬و اگ ر فرزن د حض رت مرتض ی‬
‫علی علیهالسالماند ان بزرگوار کدام مرده را از گور بدر اورده و سوختهان د و چن د ک س را‬
‫ریش و ابرو تراشیده در گوش او حلقه انداخته خلیفه اسالم ساخت ک دام ناپ اک و ب ینم از‬
‫فتش گوی که در عمر خود یک رکعت نماز نگذارده تبّرائی ساخته‪ ،‬مقبول خود گردانی د‬
‫و کدام کس را فرمود که به من سجده کن‪ .‬حضرت رسول ص لوات اللّ ه علی ه فرم ود ک ه‬
‫اگر سجده کردن به غیر خدای تعالی روا میبود ض عفا را م یفرم ودم ک ه ب ه ش وهر خ ود‬
‫سجده میکردند پس متقّق شد که سجده کردن بغی ر خ دای تع الی کس ی را روا نب وده و‬
‫‪2‬‬
‫کفر است و این افعال مذکوره به انف و اضعاف در سلسله شما هست‪».‬‬
‫سلطا سلیم عثما ی ‪ ۴0/000‬تن از شیعیا را کشت‪ ،‬و بق ّی را دا زد ک ش ناخت‬
‫شو و حکومت عثما ی در دوره تهماس ‪ ،‬ظر مفتیا س نّی را در م ورد رواف ض‬
‫[شیعیا ] خواست و ا ها در بخشی از جوابیّ خویش این فت وی را ص ادر کرد ‪:‬‬

‫‪1‬‬
‫مهما ام بخارا‪ ،‬صص ‪.۴۴-5‬‬
‫‪ 2‬روملو‪ ،‬ج دوازدهم‪ ،‬صص ‪.230-1‬‬

‫‪149‬‬
‫«در مورد رواف ض‪ ،‬مردهایش ان بای د از دم تی غ گذران ده ش وند و زن ان و کودکانش ان ب ه‬
‫اسارت در ایند و اموالشان به غارت رود‪ .‬زنان و کودکان را باید با وسایل دیگ ری غی ر از‬
‫شمشیر مسلمان کرد‪ ،‬ولی کسی اجازه ندارد با زنانشان قبل از اس الم اوردن امی زش کن د‪.‬‬
‫در مورد کفّار‪ ،‬زنان و کودکان انها باید اس یر و اموالش ان ض بط ش ود‪ ،‬زن ان و کودک ان‬
‫انها را نباید مجبور به مسلمان شدن کرد و با زنان انه ا م یت وان امی زش نم ود ول و انک ه‬
‫‪1‬‬
‫نخواهند اسالم بیاورند‪».‬‬
‫هما طور ک مالحظ ش ب ظر میای ک کفّ ار [مس یحیا ] س بت ب رافض یا‬
‫بودها ‪.‬‬ ‫[شیعیا ] مزّیت بیشتری داشت ا چو مجبور ب قبول اجباری م ه‬
‫در این سوی ب حمالت ش ی ب سنّیا و لعن و تکفیر و تهمّ ت ب ا ه ا وج ود‬
‫ب اقر‬ ‫ملّ ا محمّ‬ ‫داشت ک مو های بسیار از ا را در کتاب ت کرهاال مّ اخو‬
‫مجلسی میتوا یافت و ما ب علّت ا ک میخواهیم اختالف ات م هبی را دام ن‬
‫ک در پش ت بس یاری از ای ن‬ ‫ظ ر م یای‬ ‫ا مع وریم‪2 .‬ب‬ ‫بز یم از ذکر مطال‬
‫اتّهامات اه اف سیاسی خاص هفت باش ‪ ،‬ولیکن مردمی ک قرب ا ی ای ن مج ادالت‬
‫ش ها ‪ ،‬برایشا فرقی میکرده ه ف اصلی چ بوده‪ ،‬زیرا ک جا و مال ایشا در‬
‫این میا ف ا میش ه است‪.‬‬
‫از یک ظرگاه میتوا اکثر جنگهایی را ک در دوره اوّل صفویّ [تا پایا دوره شاه‬
‫اوّل] رخ داده از وع جنگهای م هبی قلم اد کرد هرچن ک ممک ن اس ت‬ ‫عبّا‬
‫امرا این جنگها اه افی دیگر در سر داشت ا ‪ .‬ب ظ ر گار ه مهمت رین ه ف‬
‫صفویّ از این جنگها استهالک شور ا قالبی قزلباشا در مسیرهای بیخطر از ظ ر‬
‫حکومت بوده است‪.‬‬

‫‪ .‬تاریخ ا قراض صفویّ ‪ ،‬ترجم اسمعیل دولتشاهی (تهرا ‪ ،‬بنگاه ترجم و ش ر‬ ‫‪ 1‬الکهارت‪ ،‬الر‬
‫کتاب‪ )13۴۴ ،‬ص ‪.293‬‬
‫‪ 2‬ت کرهاال مّ ‪ ،‬برای مو ب صفحات ‪ 78‬و ‪ 128‬و ‪ 133‬و دیگر صفحات رجوع کنی ‪.‬‬

‫‪150‬‬
‫ویسن ه رستم التّواریخ یز ب اختالف بین شیع و سنّی اشاره ک رده اس ت‪«:‬و در ان‬
‫وقت شیعیان با حماقت و رعون ت ب یمعرف ت‪ ،‬از مطالع ه مص نّفات و مؤلّف ات علم ای ان‬
‫زمان‪ ،‬چنان میدانستند ک ه خ ون س نّیان و مالش ان و زنش ان و فرزندش ان حاللس ت‪ ،‬ه‬
‫چنانکه سنّیان با حماقت و رعونت بیمعرفت‪ ،‬تل ف نم ودن ج ان و م ال و ع رض ش یعه را‬
‫‪1‬‬
‫واجب میدانند و این دو طایفه در گرداب گمراهی غرق میباشند‪».‬‬
‫وی در جای دیگر ب این کت مج ّدا اشاره کرده‪« :‬غرض انکه علمای دنیا پرست اه ل‬
‫تشیّع و علمای دنیا طلب اهل سنّت علی رغ همدیگر احادی باطله جعلیّه بسیار ساختهاند‬
‫که از لبّ سلی دور است و عب این دو فرقه را گمراه نم ودهان د و دش من ج ان و م ال و‬
‫عرض و دین همدیگر نمودهاند‪ ،‬چنانکه انن به چش خود میبینی و اکثر ای ن فس ادها ک ه‬
‫‪2‬‬
‫میبینی‪ ،‬از تصنیفات مرحوم اخوند متمّد باقر مجلسی شیخ انسالمست‪».‬‬
‫اگرچ صفوی با اعالم تشیّع ب عنوا دین رسمی کشور‪ ،‬استقالل و ج ایی ایرا را‬
‫از کشورهای عربی و عثما ی در صحن جها ی ممکن ساخت‪ ،‬ولی در داخل کش ور‬
‫این برادرکشیها در زما ی اتّفاق میافتاد ک کش ورهای غرب ی دماغ امی یک را‬
‫راه پی ا ک رده بود‬ ‫هن و دریای عمّا و خلیج فار‬ ‫دورزده بود و ب اقیا و‬
‫و این حرکات ب جای ایجاد وح ت و همبستگی ملّی‪ ،‬تخم فاق و اختالف را م ی‬
‫پراکن ‪ .‬در واقع جها غرب دوره بسط و تسلّط خود را بر جها شروع ک رده ب ود‬
‫ولیکن ما در حال پسرفت بودیم‪.‬‬
‫اگرچ درگیریها و جنگهای پیش گفت ‪ ،‬توا ملّت را م یگرف ت و ی رو و ش ور‬
‫جوا ا ایشا را ب هرز میداد ولیکن هر از چن گاهی جنبشهای اعتراضی صورت‬
‫میگرفت‪ .‬یکی از این جنبشها در گیال توسّط خا احم والی بی پیش در س ال‬

‫‪ 1‬محمّ هاشم آصف (رستم الحکما)‪ ،‬رستمالتّواریخ‪ ،‬ب اهتم ام محمّ مش یری (ته را ‪ ،‬امیرکبی ر‪،‬‬
‫‪ )1352‬ص ‪.115‬‬
‫‪ 2‬همو‪ ،‬ص ‪.15۴‬‬

‫‪151‬‬
‫‪ 1567/975‬رخ داد‪ 1 .‬وی برادرزاده میرزا علی کارکیا ب ود ک ش اه اس ماعیل را در‬
‫‪2‬‬
‫هنگام خردسالی و گریز از دس ت رس تم قراقویو ل و در الهیج ا پن اه داده ب ود‪.‬‬
‫این خ مت منطق بی پیش گیال را در کف وی گ اشت و مراع ات‬ ‫صفویّ ب پا‬
‫تصمیم گرفت حکومت تقریباً مس تقل‬ ‫احوال او را می مود تا ا ک شاه تهماس‬
‫ب مظفّ ر س لطا ب ن‬ ‫در تصرّف امیره دیباج ملّق‬ ‫وی را برا ازد‪ .‬منطق بی پ‬
‫امیره حسام ال ّین بود ک ام رای ای ن خا ا چ و خ ود را از اوالد اس حق ب ی‬
‫از ا ک قس متی از‬ ‫پ‬ ‫میشمرد ب اسحاقیّ معروف ش ه بود ‪ 3 .‬خ ا احم‬
‫داده ش‬ ‫سرزمین تحت تصرّف او ب جمشی خا بیره مظفّر سلطا حاکم بی پ‬
‫علم مخالفت برافراشت و در جنگی ک در گرف ت س را جام ب س ت س پاه ص فوی‬
‫از خو او گ شت و دستور داد او را در قلع‬ ‫مغلوب و اسیر گشت‪ ۴ .‬شاه تهماس‬
‫‪5‬‬
‫قهقه ز ا ی کنن ‪.‬‬
‫و م ّت‬ ‫فرس تاده ش‬ ‫ب قلع اصطخر فار‬ ‫وی م ّتی در قلع قهقه بود و سپ‬
‫خ ابن ه ازاد‪ ،‬و ب ار دیگ ر ب‬ ‫در زما س لطنت محمّ‬ ‫ده سال ز ا ی بود‪ .‬سپ‬
‫حکومت گیال منصوب ش ‪.‬‬
‫در سال ‪ 1571/979‬در منطق بی پ ‪ ،‬گروهی از سپاهیا و اشخاص ی ک اس کن ر‬
‫بیک منشی ا ها را الئام میدا سر ب شورش برداشتن ‪ 6 .‬اسکن ر بیک م یگوی‬
‫چرا ایشا شورش کرده بود ولی بنظر میای ک علّت اص لی ای ن ش ورش ع م‬

‫‪ 1‬روملو‪ ،‬هما ‪ ،‬ص ‪.۴35‬‬


‫‪ 2‬همو‪ ،‬ص ‪.8‬‬
‫‪3‬‬
‫منشی‪ ،‬ص ‪.181‬‬
‫‪ ۴‬محمّ محس ن مس توفی‪ ،‬زب هالتّواریخ‪ ،‬ب کوش ش به روز گ ودرزی (ته را ‪ ،‬بنی اد موقوف ات‬
‫محمودافشار‪ )1375 ،‬ص ‪.76‬‬
‫‪ 5‬روملو‪ ،‬هما ‪ ،‬ص ‪.۴۴0‬‬
‫‪ 6‬منشی‪ ،‬ص ‪.186‬‬

‫‪152‬‬
‫ب وده باش ‪ 1 .‬به ر‬ ‫پرداخت حقوق سپاهیا در ‪ 1۴‬سال اخر سلطنت شاه تهماس‬
‫روی این شورشیا در هنگامی ک اللّ قلی سلطا حاکم گیال ب ییالق رفت ب ود‪،‬‬
‫شخصی را بنام سیّ حسن ک قرابتی با اج اد خا احم داشت ‪ ،‬حاکم م وده و ب‬
‫مخالفت برمیخیز ‪ .‬ب سرعت جماعت شورشیا فزو ی م یگی رد‪ .‬دو کت مه مّ‬
‫اینجا قابل استخراج است اوّل ا ک ب محض ا ک کمی سر یزهه ای حکوم ت دور‬
‫میشو مردم سر ب طغیا برمیدار و فقط ش ّت س رکوبی‪ ،‬از ای ن ش ورشها‬
‫جلوگیری میکرده است‪ .‬دوّم ا ک زمین برای این جنبشهای شورشی بسیار مساع‬
‫بوده و ب محض شروع یک شورش هزارا فر ب ا میپیوست ا و ای ن اش ی از‬
‫ش ّت استیصال مردم بوده است‪ .‬اینا ب یکی از قالع صوفیا قزلباش حمل ک رده‪،‬‬
‫و هم را حتّی کودکا و ز ا را از دم تیغ میگ را ن ‪ .‬فرما ه شورش یا شخص ی‬
‫ب ام امیره دباج بوده است و لشکر وی در این زما ب ‪ 20/000‬ف ر ب الغ میش ه‬
‫است‪ 2 .‬وی امیره ساسا را ک از طرف حکومت ب جنگ وی ام ه ب ود شکس ت‬
‫میده ‪ 300 3 .‬ف ر از قورچی ا حک ومتی ام اده مقابل ب ا شورش یا میش و ‪.‬‬
‫در ی ک‬ ‫شورشیا ک ظاهراً قسمت اعظم ا ها ب فن و ظ امی مس لط ب ودها‬
‫رویارویی زدیک ب ‪ 1/000‬فر کشت داده و بقیّ پراکن ه میشو ک هم ین مس أل‬
‫شا از ع م سازما هی و خودجوش بود این جنبش دارد‪ .‬امیره دبّاج ی ز س پ‬
‫دستگیر ش ه و ب قتل میرس ‪.‬‬
‫واقع مهمّ دیگر از ظر این کتاب روی ادی است ک در س ال ‪ 156۴/972‬رخ داد و‬
‫اس ناد‬ ‫بقول اسکن ر بیگ منش ی ع های از «قهند را بنگدی»‪ 4‬ب ش اه تهماس‬

‫‪ 1‬روملو‪ ،‬هما ‪ ،‬ص ‪.۴89‬‬


‫‪2‬‬
‫منشی‪ ،‬ص ‪186‬؛ هما ‪ ،‬ص‪.۴50‬‬
‫‪ 3‬روملو‪ ،‬هما ‪ ،‬ص ‪.۴۴9‬‬
‫‪ ۴‬منشی‪ ،‬ص ‪.193‬‬

‫‪153‬‬
‫‪ ۴0‬فر از ایشا را بضرب تخم اق‬ ‫مه ویّت میدهن و علیرغم ا ک شاه تهماس‬
‫میکش تا ازاین عقی ه خویش بازگرد ایشا استنکاف میکنن ‪ 1 .‬سال ‪156۴/972‬‬
‫زدیک ب پایا هزاره اوّل قمری و اغ از ه زاره دوّم اس ت و گزارشه ایی از ای ن‬
‫وهرچ‬ ‫دست شا میده ک چگو مردم مشتاقا در ا تظار منج ی ب ودها‬
‫هزاره ب پایا خویش زدیک میش ه این ا تظار ق وّت و ق ّرت بیش تری مییافت‬
‫است‪.‬‬
‫در همین سالها گزارشهایی از سیل عظیم در قزوین و طاعو در اردبی ل و زلزل‬
‫عظیم در قاین‪ 2‬در دست است ک مزی بر علّت ب وده و بیش تر م ردم را ب فق ر و‬
‫فالکت و پریشا ی میافکن ه و زمین بهتری برای م ّعیا اماده میکرده است‪.‬‬
‫از سالها دوباره خبر از جن بش قط وی از واحی مرک زی ای را در اط راف‬ ‫پ‬
‫کاشا و از منطق ا ج ا بگوش میرس ‪ .‬درباره ا ج ا پیش از این ص حبت ش ‪.‬‬
‫تاریخ قم درباره کاشا میگوی ک ‪« :‬قاسان‪ ،‬ک ر قاس ان در اینج ا ی اد ک ردم بواس طه‬
‫انک بیشترین ضیاع ان با حوز ق گرفتهاند‪...‬و بیوراسف به هیچ موضعی و جایی نگذش تی‬
‫الّا انکه به اهل ان موضع چیزی به میراث بگذاشتی‪...‬و به قاسان حیل ت و دروغ بگذاش ت‬
‫‪3‬‬
‫و به ق ظل و جور و نیکو نوحه کردن بگذاشت‪».‬‬
‫امین احم رازی ر وصف کاشا گفت «کاشان شهریست اراس تهت ر از س ینه زاه دان و‬
‫پیراستهتر از زلف ش اهدان عم اراتش چ ون ع ارض ح وران پرن ور و اس واقش چ ون دام ن‬
‫‪4‬‬
‫عرؤسان پربخور‪».‬‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬همو‪ ،‬صص ‪.192-5‬‬
‫‪ 3‬حسنبن محمّ بن محمّ بن حسن قمی‪ ،‬تاریخ قم‪ ،‬ترجم حسنبن علیبن حس نبن عب الملک‬
‫قمی‪ ،‬تصحیح و تحشی سیّ جالل تهرا ی (بیجا‪ ،‬مطبع مجل ‪ ،‬بی تا) صص ‪.7۴-5‬‬
‫ق یم‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.۴۴5‬‬ ‫‪ ۴‬رازی‪ ،‬چا‬

‫‪154‬‬
‫همو گفت ک شهری ب شیرینی و پاکیزگی کاشا در تمام ایرا بلک جها ب وده و‬
‫و از‬ ‫مردم ا اکثرا ب حرف و صنعتی مشغولن و شَعربافی را ب کم ال رس ا ی ها‬
‫جوا ا سروق و الل خّ و کاشا ام برده ک در هر گامی دالرامی و در ه ر ق می‬
‫و‬ ‫صنمی مالحظ افت و معتق است ک از کاش ا م ردم ی ک بس یار برخاس ت ا‬
‫عقرب قتّال در ا شهر بسیار باش ‪ 1 .‬خواج ظام الملک اینگو از ای ن ش هر ی اد‬
‫‪2‬‬
‫کرده‪« :‬در ری و ق و کاشان و ابه همه رافضی باشند و دعوی شیعت کنند‪».‬‬
‫فض ل اللّ‬ ‫کاشا همیش ب عنوا یکی از کا و های اصلی تشیّع یاد ش ه‪ ،‬هرچن‬
‫خنجی میگوی ک از اصفها گریختم و ب کاشا ام م‪ ،‬جایی ک ارا اه ل س نّت و‬
‫‪3‬‬
‫جماعت پراکن ه بود و خبری از فرق گرایی و الحاد [تشیّع] بود‪.‬‬
‫زی را در دو‬ ‫ب ظر میای ک اهل ب عت همیش در کاشا جای محکمی داش ت ا‬
‫وقف ام از کاشا شرط ش ه ک کسا ی ک در مسج و خا قاه مورد وقف س اکن‬
‫میشو از اهل ب عت باشن ‪ ۴ .‬البتّ بای توجّ داشت ک ایا ذکر این شرط فقط در‬
‫وقف ام های این منطق صورت گرفت و یا در دیگر ق اط ای را ی ز رای ج ب وده‬
‫است؟ امری ک محتاج برّرسی است‪.‬‬
‫امّا درباره فین ک از توابع کاشا است تاریخ قم میگوی ‪« :‬ان را بشتأس ف بن ا ک رده‬
‫در ان وقت که با ارجاسف ملک ترک ک ارزار ک رد و کاریزه ای ان دی ه را باش ارت ج‬
‫ملک بیرون اوردهاند و بسیار اب اندر ای ن دی ه از قاس ان اصفهانس ت‪5».‬ام ین احم د رازی‬

‫ج ی ‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.1007‬‬ ‫‪ 1‬همو‪ ،‬چا‬


‫‪2‬خواج ظامالملک‪ ،‬ص ‪.238‬‬
‫‪3‬‬
‫‪Mazzaoui, p. 31.‬‬

‫‪ ۴‬عب الرحیم کال ترضرابی‪ ،‬تاریخ کاشا با ضمام یاداشتهایی از اللّهیار صالح‪ ،‬ب کوشش ایرج افشار‬
‫(تهرا ‪ ،‬ابن سینا‪ )13۴1 ،‬صص ‪ 516‬و ‪.52۴‬‬
‫‪ 5‬قمی‪ ،‬ص ‪.77‬‬

‫‪155‬‬
‫گفته که «در فین چشمهای است عظی که از یک سنگ برمیای د چنانچ ه س یاحان جه ان‬
‫‪1‬‬
‫مثل این چشمه کمتر نشان دادهاند‪».‬‬
‫هم می کاشا ی‪ ،‬ب سختی مردم فین را هجو کرده و درباره ایشا میگوی ‪:‬‬
‫«ای همدمی اگر تو نه از خران فینی ‪ /‬میکن همیشه لعنت بر ملتدان فینی‬
‫باشد زبان ایشان‪...‬بجای اری ‪ /‬اری که هست واجب قطع زبان فینی‬
‫این عاشق زن او‪ ،‬او مایل به زن این ‪ /‬این شیوه نیک دانند پیر و جوان فینی‬
‫ای همدمی اگر تو نه از خران فینی ‪ /‬میکن همیشه لعنت بر ملتدان فینی‬
‫از حدّ بشد قباحت از قبح این ارا ل ‪ /‬خواه گرفت اخر دامان شاه عادل‬
‫‪3‬‬
‫گوی شها تو بودی مایل به قتل این جمع‪ / 2‬کردی به تیغ از این قوم مقصود خویش حاصل‬
‫اکنون به قریه فین چندین مالحدستند ‪ /‬ه در نماز کاهل‪ ،‬ه در فساد کامل‬
‫‪4‬‬
‫مهدی صفت براور تیغی چو برق نمع‪ /‬وین قوم را تمامی‪ ،‬از بیخ و اصل بگسل»‬

‫حسن راقی از ا ج ا و کاشا و مخصوصا سرچشم ف ین ب عن وا کا و ه ای‬


‫اصلی جنبش قطویّ در ای را ی اد ک رده‪ 5‬و تق ی کاش ی از ف ین ب ا عن وا «قری ه‬
‫‪7‬‬
‫الملتدین»‪ 6‬یاد کرده است‪.‬‬

‫‪ 1‬رازی‪ ،‬هما جا‪.‬‬


‫‪ 2‬در سخ مورد استفاده ما این مصرع بود‪ ،‬و آ را از شماره ‪ 13‬ایرا کوده ص ‪ ۴2‬قل کردیم‪.‬‬
‫‪ 3‬اشاره هم می ب قتلعام قطویا و اسمعیلیا در سال ‪ 981‬ه ‪ .‬ق‪ .‬در کاشا است‪.‬‬
‫‪ ۴‬تقی کاشی‪ ،‬خالص االشعار و زب هاالفکار‪ ،‬سخ عکسی شماره ‪ ۴337‬کتابخا مرکزی دا ش گاه‬
‫تهرا ‪ ،‬برگ ‪ ،۴۴‬ص الف‪ ،‬با تلخیص (بن دوّم این شعر ب علت رکاکت ح ف ش ‪).‬‬
‫‪5‬‬
‫راقی‪ ،‬حسن‪ .‬تاریخ اجتماعی کاشا (]تهرا [ علمی و فرهنگی‪ )1365 ،‬ص ‪.102‬‬
‫‪ 6‬تقی کاشی‪ ،‬خالص االشعار و زب هاالفکار‪ ،‬سخ عکسی ‪ 5006‬کتابخا مرکزی دا شگاه ته را ‪،‬‬
‫برگ ‪ ،1۴1‬ص الف‪.‬‬
‫‪7‬هما جا‪.‬‬

‫‪156‬‬
‫از توصیفی ک از کاشا و فین ش اکنو ب شرح م اجرای م راد ا ج ا ی م ی‬ ‫پ‬
‫پردازیم‪ :‬در سال ‪ 1573/981‬ب روایت مؤلّفین تاریخ الفی‪ ،‬جمعی از اه الی ا ج ا‬
‫و رستاق کاشا ب گرد شخصی ب ام مراد ک ادّعای امامت کرده بود گرد میاین و‬
‫گروهی دیگر ب متابعت از محمود پسیخا ی متّهم میشو ‪ .‬شاه تهماس ‪ ،‬امیرخ ا‬
‫موصلو حاکم هم ا و ب یع الزّما را برای سرکوبی ا ها ب ا ج ا و کاشا م امور‬
‫میکن ‪ .‬ایشا با سرعت بسیار زیاد حرکت کرده و در س روز ب مقص میرس ن و‬
‫هم متّهمین را دستگیر کرده و ب حضور شاه میفرستن ‪ .‬گروه بس یاری از متّهم ین‬
‫کشت میشو و مراد ک پسری یکوروی بوده ز ا ی میش ود‪ .‬ام وال بس یاری از‬
‫فرس تاده میش ود‪ .‬ظ اهراً بس یاری از ا ام وال از‬ ‫متّهمین غارت ش ه و ب خزا‬
‫والیات سن و کیج و مکرا ب عنوا تحف فرستاده ش ه بوده ک هم ب دس ت‬
‫قزلباشا میافت ‪ .‬بع از م ّتی محمّ مقیم ک ب رادر یک ی از وزرای معتب ر ایرا ی‬
‫بوده‪ ،‬ب مراد تعلّق خاطری پی ا کرده و مق ّمات فرار او را اماده میکن ‪ .‬م راد ش بی‬
‫از ز ا بیرو ام ه و ب خا محمّ مقیم میرود و در ا جا سوار بر اس هایی ک‬
‫وی اماده کرده بود‪ ،‬ش ه و از راه الر و هرموز میگریزد‪.‬‬
‫ک‬ ‫چو از ماجرا خبردار میشود ب غایت براشفت و دستور میده‬ ‫شاه تهماس‬
‫اگر محافظا مراد وی را یابن ‪ ،‬از ممالک بیرو رو ‪ .‬یکی از سردارا معتبر ب ام‬
‫مراد ب شیراز رفت و در الر مطلّع میشود ک م راد از طری ق‬ ‫دی ار بیک‪ ،‬در تعقی‬
‫از چهار ماه جس تجو در ح ود‬ ‫کیج و مکرا ب ح ود قن هار رفت است‪ .‬وی پ‬
‫افغا ستا وی را مییاب و برمیگردا ‪ .‬در مجلسی ک برای محاکم مراد برپا ش ه‬
‫بود معلوم میشود ک محمّ مقیم او را متواری کرده است‪ .‬ل ا در یک مایش اع ام‬
‫ک هم ارکا حکومت حاضر بودها محمّ مقیم اع ام میش ود‪ .‬س را جام م راد و‬
‫‪1‬‬
‫پیروا ش یز همگی ب قتل میرسن ‪.‬‬

‫‪ 1‬تتوی و قزوینی‪ ،‬ص ‪.725‬‬

‫‪157‬‬
‫ورج یاد کرده و میگوی‬ ‫خالص التّواریخ یز این واقع را اورده‪ ،‬و از مراد با لق‬
‫داش ت ‪ ،‬و هم س ال‬ ‫ک جمعی از اسمعیلیّ در ا ج ا بودها ک مری ا ی در هن‬
‫اس ت ‪ ،‬و‬ ‫ر م یاوردها ‪ .‬وی م راد را از اوالد ایش ا‬ ‫برای ایشا مبالغ ک ّل ی‬
‫تولّ ش را دخول یک ی‬ ‫غالمزادهای میدا ک ب خاطر زیبایی در ا جا بوده و سب‬
‫از سادات ب مادر وی میدا ‪ .‬وقتی ک ب سنّ رش رسی ه‪ ،‬مری ا ب خ مت وی‬
‫بیشتری برای او اوردها ‪ .‬وقتی این خبر ب گوش شاه تهماس‬ ‫ام ه و زر و اجنا‬
‫رسی ه‪ ،‬وی ب امیرخا موسیلو ک حاکم هم ا بوده دستور ذیل را کتباً داده است‪:‬‬
‫«ایالت پناه امیرخان‪ ،‬به عنایت ما امیدوار بوده بداند‪ ،‬که عرضهای در باب مالحده‪ ،‬پس ران‬
‫میرشمس نوشته بودند جهت ان غرض دیدن نوکر به تو فرم وده ب ودی ‪ ،‬ک ه مت ل رس یدن‬
‫حاک مهیّا باشد‪ .‬در ان اثنا ایلچی بغداد امد و چند روز به تعویق افتاد‪ .‬حالی ا مت ل اس ت‪.‬‬
‫در روز که این حک برسد‪ ،‬اوّل به این الکا پیشتر به بهانه داروغگ ی‪ ،‬ای ن ق در ادم ک ه در‬
‫انجا مهیّا باشند بفرستد‪ ،‬کمره صد نفر‪ ،‬جردباقان پنجاه نفر‪ ،‬فراه ان پنج اه نف ر‪ ،‬بع د از ان‬
‫خود متوجّه شود‪ ،‬و ان قلعه موضع کم ره‪ ،‬ک ه ان ملت د انجاس ت گرفت ه‪ ،‬ان ملت د را ب ه‬
‫دست اورده قین‪ 1‬و شکنجه کند که تمامی مریدان به دس ت ده د‪ ،‬و در ان ح والی ه ر ج ا‬
‫مرید او باشد‪ ،‬به دست اورده از ترک و تاجیک و عرب و هر ک ه باش د‪ ،‬تم امی را ب ه قت ل‬
‫اورده‪ ،‬مال و امالک را به تمامی به وقوف شاه قلی یساول قور ولد حسن عل ی خلیف ه‪ ،‬ک ه‬
‫ناظر اموال صونک فرمودهای ‪ ،‬ضبط کند و ان ملتد را با دو نفر مری د ص احب وق وف‪ ،‬در‬
‫گاو صندوق نهد و متلّ ام دن پ یش م ا اورد‪ .‬مردان ه باش د‪ ،‬مردان ه باش د‪ ،‬مردان ه باش د‪،‬‬
‫چنانکه تیمور در شام با ال یزید کرد‪ ،‬که این عجب ثواب و جهاد است‪ ،‬و چنان کنی د ک ه‬
‫پیش از ماه رمضان این مه ّ سامان یابد‪ ،‬که در ماه رمضان پرسش ج رای نم ینم ایی ‪ ،‬و ان‬

‫‪ 1‬قاضی احم قمی‪ ،‬خالص التّواریخ‪ ،‬ب اهتمام دکتر احس ا اش راقی (ته را ‪ ،‬ا تش ارات دا ش گاه‬
‫تهرا ‪ )1359 ،‬ج اوّل‪ ،‬صص ‪.582-3‬‬

‫‪158‬‬
‫روز که از همدان بیرون رود‪ ،‬دو نفر ادم به غدغن به درگاه فرس تد‪ ،‬و نویس د ک ه ب ه چن د‬
‫روز بدان قلعه میرود‪ ،‬تا به قلعه رسیدن هر کاغذ که در این باب مینویس د‪ ،‬ب ه خ طّ خ ود‬
‫نویسد که خبر به ان حرامزاده ملعون نرسد‪ ،‬و غدغن کند که کسی به بندگی غ الم و کنی ز‬
‫نگیرد‪ ،‬و زن و دختر اسیر‪ ،‬و زنا نکند‪ ،‬و بداند که بمنزله فرزند ما اس ت‪...‬چنان کنن د ک ه‬
‫اهل عال را در ماده شما سخن و زبان درازی نشود و یک دینار در میانه فوت نشود و هم ه‬
‫به نظراید‪ ،‬که مال شما و حرمت شما و نامو شما همه از م ن اس ت‪ ،‬و از هن د جه ت ان‬
‫حرامزاده ملعون‪ ،‬مال و اسباب بسیار بسیار زیاده از حدّ و نهایت است‪ ،‬که هم ه س اله ن ذر‬
‫اوردهاند‪ .‬خوب پیروی نماید که زرها همه به دستاید‪ ،‬و بداند که الک ای او تغیی ر نیافت ه‪،‬‬
‫تا دوازده سال از اوست‪ ،‬و الکای ق را جهت تدبیر نوشته فرستادی ‪ ،‬که بدان بهان ه ب دانجا‬
‫رفته خدمتکاری نمایی‪ .‬مرکّب این کتابت پ اک نب ود و مت لّ دی ر میش د‪ ،‬جه ت ان زود‬
‫‪1‬‬
‫نوشته فرستادی ‪ ،‬هر بار که این کاغذ دست نهد دست را به اب بشوید‪».‬‬
‫قاضی احم قمی میگوی بع از ا ک امیر خا ب ا س وی حرک ت ک رده م راد‬
‫متوجّ ش ه و فراری میشود‪ .‬ولی او را دستگیر و ز ا ی میکنن ‪ .‬در ا جا بعضی از‬
‫«صاحب م ذاقان»‪ 2‬او را فرار داده ولی مج ّدا دس تگیر ش ه و ب قت ل میرس ‪ .‬و‬
‫محمّ مقیم را ک وزیر یکی از بزرگا بوده و در درگاه بس ر م یب رده ب واس ط‬
‫مصاحبت با مراد وی را یز ب ار میکشن ‪ .‬قاضی احم قمی روز فرار مراد از ز ا‬
‫‪3‬‬
‫را جمع ‪ 19‬شهر جمادی الثا ی ‪ 1573/981‬اورده است‪.‬‬
‫در یک برّرسی تحلیلی کات بسیاری از این گزارش قاب ل اس تنباط اس ت‪ .‬قاض ی‬
‫ک‬ ‫مراد میپردازد‪ .‬ب این ترتی‬ ‫احم قمی خواست یا اخواست ازابت ا ب تخری‬
‫وی را از اسمعیلیّ میدا ‪ ،‬و بع او را غالمزادهای دا ست ک تلویحاً حرامزاده بوده‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.582‬‬


‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.583‬‬

‫‪159‬‬
‫و الب مادرش هم فاحش بوده است‪ .‬چو زیبارو بوده مری ه م داش ت و تلویح اً‬
‫بازا ی بودها ک از وی‬ ‫این کت برداشت میشود ک مری ا ش در واقع هم جن‬
‫ب عنوا مفعول استفاده میکردها ‪.‬‬
‫استنباط میشود بای گفت وی دستور قتل ع ام‬ ‫امّا درباره کاتی ک از ام تهماس‬
‫مری ا مراد را از ترک و تاجیک و عرب و غیره را داده‪ ،‬ک شا ا است ک ای ن‬
‫و جنب های‬ ‫جنبشها ب هیچ وج محلّی و منطق ای و ق ومی و ژادی ب ودها‬
‫عقی تی داشت ا ‪ .‬دستور ضبط اموال را با ظارت اظری ک خود تعیین م وده داده‬
‫و امر کرده ک کاغ ها را ب خطّ خود بنویس ن ک مب ادا م راد خب ردار ش ود و در‬
‫ی ز ب خ ط خ ودش‬ ‫ا تهای ام یز مشخّص میشود ک این ام را شاه تهماس‬
‫وشت است‪ .‬از این کت میتوا ب گستردگی و عمق این حرکات پی برد‪ ،‬و هرا‬
‫دربار و سپاه حضور داش ت‬ ‫شاه از این ک عوامل فوذی این جنبشها حتّی در قل‬
‫و ب مراد گزارش دهن ‪ .‬وی تأکی بلیغ میکن ک اموال تماماً ب دست بیای ‪ ،‬ام والی‬
‫ک ظاهراً چشما وی را ک بنا ب گزارشهای متع ّد‪ ،‬پادشاهی زردوست و خسی‬
‫بوده‪ ،‬بسیار خیره کرده بوده است‪.‬‬
‫از‬ ‫با هم این دستورالعملها مراد متوجّ ش ه و میگریزد‪ ،‬امّا دستگیر میشود پ‬
‫م اقا او را م یگریزا ن ‪ ،‬ا ّم ا ب رای ب ار دوّم وی را‬ ‫دستگیری‪ ،‬بعضی از صاح‬
‫مق یم را ی ز بهم ا سر وش ت‬ ‫دستگیر کرده و این بار ب قتل میرسا ن ‪ ،‬و محمّ‬
‫دچار میساز ‪ .‬قاضی احم قمی میگوی ک محمّ مقیم تعلی ق و س خ تعلی ق را‬
‫خوب می وشت و از بعضی سازها وقوفی داشت است‪ 1 .‬میشود اس تنباط ک رد ک‬
‫محمّ مقیم مری فکری مراد ش ه و وی را گریزا ه‪ ،‬کت ای ک فره اد دفت ری ی ز‬
‫‪2‬‬
‫میپن ارد ک چنین بوده باش ‪.‬‬

‫‪ 1‬دفتری‪ ،‬هما ‪ ،‬ص ‪.537‬‬


‫ق یم‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬صص ‪.15۴-5‬‬ ‫‪ 2‬رازی‪ ،‬چا‬

‫‪160‬‬
‫را‬ ‫ک مر ّک‬ ‫ا ق ر در سرکوبی مراد عجل داشت ‪ ،‬ک ص بر میکن‬ ‫شاه تهماس‬
‫عوض کن ‪ .‬ایا این از عالق او ب زر و سیم اشی میش ه و یا ا ک وی ی ز چ و‬
‫پ رش از مشایخ متوهّم بوده و میدا ست ک اگر سلسل های درویشی ریش بگیر ‪،‬‬
‫ا جام داد‪ .‬وی از‬ ‫ریش ا ا را خواهن کن ‪ ،‬کاری ک خود صفویّ در ابت ای تأسی‬
‫را ب ا قی‬ ‫هم ا عامل خویش را برای سرکوبی روا میکن ‪ .‬میشود این ح‬
‫ا را داشت ک حکّام محلّی در حوزه کاشا و قم شای ب‬ ‫احتیاط زد ک وی هرا‬
‫علّت بسیاری از مسا ل‪ ،‬همچو هم منطق بود تحت تأثیر مراد قرار بگیر ‪ ،‬و ی ا‬
‫هن ‪ .‬فق ط کت مثب ت در‬ ‫را ش ا‬ ‫ح ّاقل ا سبعیّت مورد ظر شاه تهماس‬
‫دستور وی سفارشی است ک وی در باب گرفتن کنیز و بن ه از اسرا و ع م ز ا ب ا‬
‫ک‬ ‫دخترا و ز ا میده ‪ .‬در عین حال ک همین سفارش‪ ،‬حکای ت از ا میکن‬
‫این عمل رایج بوده است‪ .‬مسأل قابل توجّ در مورد حرکت ا ج ا در ‪1573/981‬‬
‫هم اهنگی و‬ ‫ا است ک همزما با یک جنبش قطوی اتّفاق افتاده و این م یتوا‬
‫تأثیرپ یری این فرق ها از هم یگر را در این دوره مایش ب ه ‪.‬‬
‫در ح ود همین سالها از قزوین گزارشی در باب جنبش قطو ّی در دس ت اس ت‪.‬‬
‫ص فوی‬ ‫امین احم رازی قزوین را از شهرهای ق یم جها دا ست ک شاه تهماس‬
‫م ّت ‪ 30‬سال ا را پایتخ ت ک رده ب وده و اب ادا ی ا از س اختما ها و بازاره ا و‬
‫اوّل قن اتی در می ا ا حف ر‬ ‫حمّامها و غیره ب دست وی ا جام ش ه و شاه عبّ ا‬
‫کرده ک در سال ‪ 1601/1010‬کماکا در می ا کوچ و ب ازار ج اری ب وده و «در‬
‫قزوین چهار مسجد است که در انها دعا مستجاب اس ت‪...‬مردمش در روش مص احبت و‬
‫گرمی هنگامه بیانبازند و اکثر ایشان از عل موسیقی باخبرن د و روش مص احبت و گرم ی‬
‫‪1‬‬
‫گرمند‪ .‬بیتمزّج اهنگ و حسن صوت ننشینند‪».‬‬

‫‪ 1‬چاهخویی ب معنای تنقیّ و الیروبی چاه آب‪ ،‬و قمشی ب معنای تنقیّ و تخلی چاههای فاضالب‬
‫است‪.‬‬

‫‪161‬‬
‫اسکن ر بیک منشی درباره این واقع چنین گفت ‪ :‬درویش خسرو ک در محل درب‬
‫کوشک قزوین مقیم بوده و پ را ش ب چاهخویی و قمشی مشغول بودها از ش غل‬
‫از س یاحت بس یار ب ا‬ ‫پ را خود دست کشی ه و بعالم درویشی داخل ش ه و پ‬
‫جماعت قطویّ اشنایی پی ا کرده و چیزهایی راجع ب اصول عقای ا فرق کس‬
‫در ق زوین ج ای گرفت و در گوش‬ ‫کرده و ب توسع مشرب اشتهار یاف ت‪ .‬پ‬
‫مسج ی مقیم ش ه جمعی درویشا دور او گرد ام ه و او دکا معرف ت گش وده و‬
‫او رو ق پی ا میکن تا اینک علما بر اطوار و کارهای او خرده گرفت و از او‬ ‫مجل‬
‫رس ی ه و وی را‬ ‫میخواهن ک مسج را ترک کن ‪ .‬این وقایع بگوش شاه تهماس‬
‫احضار کرده و از ارا و عقای او بازجویی میکن ‪ .‬وی حرکتی مخالف قواع م ه‬
‫امامی از خود شا میده والجرم شاه رعایت ظ اهر ش رع را ک رده و او را ره ا‬
‫میکن ‪ .‬امّا ب وی دستور میده ک دیگر در مسج مسکن سازد و کوت خردا را‬
‫دور خود جمع کن ‪ .‬بع از این ماجرا درویش خس رو جه ت رف ع س وء ظ ن در‬
‫علما حاضر ش ه و فق میاموزد و در روزهای جامع یز ب مسج میرفت‬ ‫مجال‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫حسینی یز شغل پ را درویش خسرو را چاهخویی میدا ‪.‬‬
‫صرف ظر از ماهیّت عقای درویش خسرو‪ ،‬کت قابل توجّ در این قطع ا اس ت‬
‫موارد دیگر در طیّ تاریخ ای را‬ ‫ک شغل عادی و ساده پ را اشخاص‪ ،‬چو اغل‬
‫سرافکن گی بوده است‪ .‬ب ظر اسکن ر بیک منشی‬ ‫ب ظر مورّخین درباری‪ ،‬موج‬
‫و امثالهم بهتر است ک در کنج فراغت دربار‪ ،‬م ح شاها گفت ت ا ا ک ب ش غل‬
‫چاهخویی اشتغال داشت باشی‪ .‬همین کات اس ت ک ارزش روای ات ت اریخی در‬

‫‪1‬‬
‫منشی‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.7۴5‬‬
‫‪ 2‬سی حسنبن مرتضی حسینی استرآبادی‪ ،‬از شیخصفی تا شاه صفی از تاریخ سلطا ی‪ ،‬ب اهتم ام‬
‫دکتر احسا اشراقی (تهرا ‪ ،‬علمی‪ )1366 ،‬ص ‪.159‬‬

‫‪162‬‬
‫مورد جنبشهای اعتراضی در ایرا را خ ش دار میکن و محقّ ق را وا م یدارد ک‬
‫بسیار محتاطا با گزارشهای رسمی م ورّخین درب اری برخ ورد کن ‪ .‬وقت ی ک‬
‫و الزم ب رای اجتم اع‬ ‫اسکن ر بیک منشی شغل چاهخویی را ک شغلی بسیار مفی‬
‫است بطور تلویحی برای حمل روا ی ب یک شخص دستمای قرار میده میت وا‬
‫ی ا اص الً‬ ‫گفت ک بسیار چیزهای دیگر یز در این می ا بک ّل ی تحری ف ش ها‬
‫گزارش ش ها ‪ .‬ب ظر میای با این وضعیّت استنباط حقیقت وقایع تاریخی ام ری‬
‫ب اتّهام قطوی بود ابوالقاسم‬ ‫بسیار دشوار باش ‪ .‬در سال ‪ 1565/973‬شاه تهماس‬
‫امری را ک از شاعرا بزرگ دربار وی بود کور کرد‪ .‬وی این دو بی ت را در هم ین‬
‫باره گفت ‪:‬‬
‫«شاها زلبا نورم‪ ،‬عورم کردی ‪ /‬شاها ز خود به جور‪ ،‬دورم کردی‬
‫‪1‬‬
‫سی سال که مداح تو بودم شب و روز ‪ /‬این جایزهام بود که کورم کردی»‬
‫درباره ابوالقاسم امری در فصل بع بیشتر گفت خواه ش ‪.‬‬
‫ع های از قطویا را ب ز ا میا ازد ک در می ا ایش ا‬ ‫بهر روی شاه تهماس‬
‫‪2‬‬
‫پسری صراف ب قزوین م یرود‪،‬‬ ‫حیاتی کاشا ی شاعر دی ه میشود‪ .‬وی در طل‬
‫و در حلق قطویا وارد میشود و در علم قط ص اح ظر ش ه و ب درج ات‬
‫ب کاشا میرود‪.‬‬ ‫عالی میرس ‪ .‬وی م ّت دو سال ز ا ی بوده و سپ‬

‫‪ 1‬ریاض العارفین‪ ،‬ص ‪.28۴‬‬


‫‪ 2‬تقی کاشی‪ ،‬هما ‪ ،‬برگ ‪ ،105‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،106‬صص الف و ب‪.‬‬

‫‪163‬‬
‫فصل سوّم‪ ،‬بخش چهارم‪ :‬جنبشهای اعتراضی در دوره سلطان محمّد‬
‫خدابنده‬
‫‪ 15/1576‬ص فر ‪ 98۴‬در گ ش ت‪ 1‬و بح را جا ش ینی‬ ‫در ‪ 1۴‬م‬ ‫ش اه تهماس‬
‫جن گ‬ ‫درگرفت‪ .‬ابت ا پسر سوّم وی بنام حی ر تاج بر س ر گ اش ت ول ی در میا‬
‫و س را جام ب ا پش تیبا ی قس مت اعظ م قزلباش ا‬ ‫قزلباشا با هم یگر کش ت ش‬
‫در سن ‪ ۴0‬سالگی ب سلطنت رسی ‪ 2 .‬وی ک توسّ ط‬ ‫اسماعیل پسر دیگر تهماس‬
‫در ح ود ‪ 20‬سال در ز ا قهقه ز ا ی ش ه بود‪ 3 ،‬دست ب ا تقامگیری‬ ‫تهماس‬
‫زد و بسیاری از شاهزادگا صفوی را کور یا قتل عام کرد‪ .‬س ّ بزرگا اه ل س نت‬
‫را ممنوع کرد و علمای سنّی را گرامی داشت‪ .‬در دربار وی علم ای ش یعی چن ا‬
‫محترم بود ‪ ۴ .‬بهر روی وی در تاریخ ‪ 13‬رمض ا ‪ 2۴ 985/‬وامبر ‪ 1557‬ظ اهراً‬
‫بوسیل تریاک زهرالوده مسموم ش ه و درگ شت‪ 5 .‬م ّت حکومت او ی ک س ال و‬
‫‪6‬‬
‫یم بود‪.‬‬
‫بع از اسماعیل‪ ،‬برادر بزرگترش محمّ خ ابن ه ک ب علّت بیماری ابل تقریباً ابین ا‬
‫بود ب تخت شست‪ .‬وی در میا ج الی ک بین همسر و خواهرش در گرفت ب ود‪،‬‬
‫ش اه‪ ،‬پریخ ا‬ ‫هیچ اختیاری اشت‪ .‬سرا جام مه علیا همسر شاه توا ست با تأیی‬
‫خا م خواهر شاه را ب دست جلّاد بسپارد‪ .‬مه علیا ک ز ی فوقالع ادّه جس ور ب ود‬
‫در تعارض با قزلباشها ب تضعیف ا ا پرداخت‪ .‬اختالف در درب ار و ش یوه غل ط‬

‫‪ 1‬روملو‪ ،‬هما ‪ ،‬ص ‪.۴6۴‬‬


‫‪ 2‬افوشت ای‪ ،‬ص ‪.2۴‬‬
‫جها اری (]تهرا [ علمی و فرهنگ ی‪،‬‬ ‫‪ 3‬هینت ‪ ،‬والتر‪ .‬شاه اسماعیل دوّم صفوی‪ ،‬ترجم کیکاو‬
‫‪ )1371‬ص ‪11‬؛ روملو‪ ،‬هما ‪ ،‬ص ‪.۴76‬‬
‫‪ ۴‬منشی‪ ،‬ج اوّل‪ ،‬صص ‪.329-30‬‬
‫‪ 5‬همو‪ ،‬ص ‪.337‬‬
‫‪6‬افوشت ای‪ ،‬ص ‪.1۴5‬‬

‫‪164‬‬
‫کشورداری‪ ،‬دشمنا خارجی را جرّی کرده و فرصت را برای تاخ ت و ت از ایش ا‬
‫فراهم کرد‪ .‬ازبکا در خراسا مرزهای شرقی را اامن موده و یروهای عثم ا ی در‬
‫اذربایجا یکّ تازی میکرد ‪ .‬در هایت قزلباشا ب قصر هجوم برده و مه علی ا را‬
‫خف کرد و دوباره اختیار مملکت را ب ست گرفتن ‪ 1 .‬ای ل اس تاجلو و ش املو در‬
‫فرز خردسال شاه ابراز وفاداری کرد ‪ .‬در‬ ‫خراسا طغیا کرده و سبت ب عبّا‬
‫‪ 1582/990‬شاه بهمراه حمزه میرزا فرز ش برای سرکوبی ایشا عازم خراسا ش ‪.‬‬
‫امّا قزلباشها در پایا فعل و ا فعاالتی وزیر شاه میرزا سلما را کشتن و اموالش را‬
‫مصادره کرد ‪ 2 .‬حمزه میرزا پسر شاه سررشت کارها را ب ست گرفت‪ .‬امّ ا وی ی ز‬
‫ب عیّاشی مشغول ش و ک اری از پ یش ب رد و س را جام در مح رم ‪ 1586/995‬در‬
‫قرابا کشت ش ‪ 3 .‬و روایت دیگر قتل او ب دست خودی دلّاک در ‪ 158۴/ 992‬م ی‬
‫دا ‪ ۴ ،‬امّا استرابادی مرگ وی را ذی حجّ ‪ 1586/995‬ب دس ت خ اوردی دلّ اک‬
‫‪5‬‬
‫اورده است‪.‬‬
‫از جنبشهایی ک در این دوره ب حو عام سرزمین ایرا را فرا گرفت ب ود جن بش‬
‫است‪ .‬ب تصریح قاوه االثار شخص ی در زم ا س لطنت‬ ‫شاه قلن ر مو ای مناس‬
‫محمّ خ ابن ه م ّعی ش ک ع های شایع کردها ک شاه اس ماعیل ف وت ش ه و‬
‫از بالد روم یا هن ظهور خواه کرد‪ .‬ع های ی ز هم ین را دس تمای ق رار‬ ‫عنقری‬
‫ک‬ ‫‪ .‬افوشت ای میگوی‬ ‫داده و ادّعایی طرح کرده و گروهی را در پی خود کشی‬
‫اسماعیل دروغین‪ ،‬اوّل در سبزوار و زمین داور ک از گرمسیرات والی ت قن هار و‬
‫ول ی س را جام در‬ ‫ا ح ود است ظاهر ش و گروهی بر گرد این مرد جمع ش‬

‫‪1‬‬
‫منشی‪ ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪.386‬‬
‫‪ 2‬افوشت ای‪ ،‬ص ‪.1۴7‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.215‬‬
‫‪ ۴‬خیر البیا ‪ ،‬برگ ‪ ،26‬ص الف‪.‬‬
‫‪ 5‬استرآبادی‪ ،‬ص ‪.130‬‬

‫‪165‬‬
‫برد با شاهزاده ام ار بهرام میرزا کشت ش ه و سرش ب بارگ اه ش اه فرس تاده ش ‪.‬‬
‫ک‬ ‫و میگوی‬ ‫م ّتی بع دوباره در هم ا شخصی دیگر این ادّعا را طرح میکن‬
‫من شاه اسمعیلم و ب روم رفت بودم تا ب ا م چگو میشود ا ج ا را تس خیر ک رد‪.‬‬
‫وی گروهی را ب دور خود جمع کرده و بر ادّعای خویش اص رار می ورزد‪ .‬س والق‬
‫حسین تک ّل و ح اکم والی ت چمچ ال‪ ،‬شخص ی را ک بخ وبی ش اه اس ماعیل را‬
‫میشناخت پیش م ّعی فرس تاده و متوجّ میش ود ک او درو میگوی ‪ .‬س والق‬
‫حسین چو در مییاب ک میتوا از طریق ظامی بر م ّعی دست پی ا کن دست‬
‫و ب رای او پیش کش و تحف م ی‬ ‫ب حیل میز و اظهار اطاعت و ا قی اد میکن‬
‫ایش یک‬ ‫این حیل خورده و سوالق حس ین تقاض ای منص‬ ‫فرست ‪ .‬امبرده فری‬
‫اقاسیگری را می مای ک م ّعی میپ یرد و بواس ط فرم ا برداری س والق حس ین‬
‫و اطاع ت از وی را‬ ‫گروهی دیگر از حکّام و اکابر سر ب فرما امبرده م یگ ار‬
‫میشمر ‪ .‬سپاهیا زیادی یز بر گرد م ّعی جمع میاین ‪ .‬سوالق حس ین ب ا‬ ‫واج‬
‫مقرّبا شخص امبرده هم دست ش ه و ب ایشا میفهما ک ای ن ش خص ش اه‬
‫اسماعیل یست و سرا جام در یک روز از پ یش تعی ین ش ه م ّعی را دس تگیر و‬
‫دست و گرد ش را با کمن بست و ب قزوین ب حضور شاه میاور ‪ .‬امبرده را ب‬
‫حیثیت در شهر بطور مس خره‪ ،‬مض حک ع وام م ی‬ ‫خری سوار کرده و برای سل‬
‫گردا ن و سرا جام در میدا ی در قزوین بر دار کشی ه و ات ش میز ن ‪ 1 .‬اس کن ر‬
‫بیک محلّ خروج این مرد را لرستا و چمچال میدا ‪ 2 ،‬امّا در جز ی ات دیگ ر ب ا‬
‫افوشت ای هم اوا است‪.‬‬
‫در حکایت دیگری ک هم قاوه االثار و هم عالم ارای عبّاسی در ا متفقّن ‪ ،‬در سال‬
‫ک م ن ش اه‬ ‫‪ ،1578/986‬قلن ری در ح ود کهکیلوی ظهور میکن و ادّعا میکن‬

‫‪ 1‬افوشت ای‪ ،‬صص ‪.113-6‬‬


‫‪2‬‬
‫منشی‪ ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪.۴23‬‬

‫‪166‬‬
‫اسمعیلم‪ ،‬و ع های زیاد از قوم لر و خلج و صحرا شینا ب او میگرو ‪ .‬و در یکی‬
‫از قری های ا والیت بنام ار ک از ظر ظامی بسیار مس تحکم ب وده موض ع م ی‬
‫گیر و سر ب طغیا برمیدار ‪ .‬در پنج شش وبت ک حکّام ا ح ود ب جن گ‬
‫م وفّقیّتی‬ ‫م یتوا ن‬ ‫با وی میرو ‪ ،‬چو در جای بسیار مناسبی پناه گرفت بود‬
‫ب ست اور ‪ .‬این خبر بگوش سلطا میرس و وی دستور میده اص ال س لطا‬
‫با قوم ارشلو و علی بیگ صوفی روملو و خلیل خا افشار ب اتّفاق سپاه کهکیلوی‬
‫س پاه‬ ‫قلن ر را ابود کنن ‪ .‬امّا لرا ک جا پناه و س نگرهای خ وب داش تن از پ‬
‫و بسیاری از ایشا را کشتن ‪ .‬خلیل خا کشت ش ه و اصال سلطا‬ ‫اعزامی برام‬
‫و علی بیگ صوفی بسوی اصفها گریختن ‪ .‬سپاه قلن ر سپاه شاه را غ ارت ک رده و‬
‫و در‬ ‫از این واقع اظه ار س لطنت میکن‬ ‫غنیمت زیاد ب ست میاورد و قلن ر پ‬
‫بین عام مردم ایرا ب شاه قلن ر معروف میگردد‪ .‬امّا مردم ا والی ت وی را بن ام‬
‫شاه اسمعیل قاتل میشناخت ا ‪ .‬روزبروز کار ش اه قلن ر ب اال گرفت و بس یاری از‬
‫و ترک و تازیک ب رگاه او رفت و ش غلی ب س ت م یاور ‪.‬‬ ‫مردم عراق و فار‬
‫درویش قلن ر ب ده شت ام ه و در ا جا بر کرسی سلطنت شست و احک ام ص ادر‬
‫میکن و شا او این بوده است‪ :‬هو اللّ العادل و طغرای احکام وی‪ :‬ابوالمظفّر شاه‬
‫اسمعیل قاتل و خاتم این ک ‪ :‬از فرموده در گ ر ‪ .‬پس را خلی ل خ ا بنامه ای‬
‫ب رد وی میش تابن ‪ .‬امّ ا ایش ا ی ز‬ ‫رستم بیگ و محمود بیگ ب ا تقام قتل پ ر ب‬
‫سرا جام یکی در می ا جنگ و دیگری در اثر بیماری میمیر ‪ .‬شاه قلن ر واحی‬
‫تا ح ود شوشتر و دزفول را تسخیر‬ ‫متصرّفی را گسترش میده و از واحی فار‬
‫کرده و ب و هیچ گو مزاحمتی در ح ود ش ش‪ ،‬هف ت س ال حکوم ت میکن ‪،‬‬
‫سرا جام سلطا حمزه میرزا‪ ،‬ب اسکن ر بیگ افشار ماموریت میده ک ب ح رب‬
‫از جنگ وی امارت کهکیلوی را ب عه ه گی رد‪ .‬ب ح ّک ام‬ ‫شاه قلن ر رفت و پ‬
‫یز دستور داده ش ک از اسکن ر خا افشار پشتیبا ی کنن ‪ .‬در حوالی‬ ‫ممالک فار‬

‫‪167‬‬
‫ده شت جنگی بین شاه قلن ر و اسکن ر خا روی میده ک ب شکست لشکریا‬
‫و ب رگاه‬ ‫شاه قلن ر ا جامی ه و وی و پسرا ش و گروهی از پیروا ش دستگیر ش‬
‫و در ا جا ب حکم شاه سر از تن ایش ا ج ا‪ ،‬و ب دار اویخت‬ ‫شاه فرستاده ش‬
‫ش ها ‪ 1 .‬عالم ارا در قسمت اخر میگوی ک سر ش اه قلن ر را در ص حن جن گ‬
‫‪2‬‬
‫خود او را‪.‬‬ ‫ج ا کرده و سر وی را ب درگاه شاه فرستاد‬
‫ک در ط والش ادّع ا‬ ‫اسکن ر بیک منشی خبر از گروهی دیگر از قلن را م یده‬
‫و در ا ج ا ب ج زای عم ل‬ ‫کرد ک ما اسمعیلیم‪ ،‬و ب داراالرش اد اردبی ل ام‬
‫‪ 3 .‬و هم چنین شخص دیگری ک در غور و ح ود فراه خراسا ظهور ک رد‬ ‫رسی‬
‫و ع ه کثیری را بر دور خود جمع کرد و در جنگی ک بین ایشا و حسین س لطا‬
‫و گروهی از طایف افشار را شکست داد و‬ ‫ش‬ ‫افشار در گرفت شورشیا غال‬
‫حسین سلطا کشت ش ه و ب ج ای وی ب رادرش علیخ ا س لطا ب فرما هی‬
‫سپاهی دیگر منصوب گشت و ب مصاف شورشیا میرود‪ .‬امّا وی یز کشت ش ه و‬
‫شورشیا پیروز میشو ‪ .‬اسکن ر بیک منشی میگوی ک ک ب قلن ر بر شورش یا‬
‫ظاهر ش و ب قتلش پرداختن ‪« .‬مجمال تا چهار پنج سال اغاز دولت نواب سکندرش ان‪،‬‬
‫سلطان متمّد خدابنده‪ ،‬زمزمه گفتگوی جناب اسمعیل میرزا بر زبان ب ود‪ 4».‬این جنبشها‬
‫امادگی مردم را برای پیوستن ب جنبشهای اعتراضی ظیر قطویّ شا میده ‪.‬‬
‫مورد دیگری ک در این سالها گزارش ش ه‪ ،‬ج الی است ک در س ال ‪1585/99۴‬‬
‫و در‬ ‫بین قطویا و ولیخا خا ترکمن حاکم کاشا در حوالی طنز رخ م یده‬
‫ا میر بیغمی و افضل دوت اری از س را و هنرمن ا قط وی و گروه ی دیگ ر از‬

‫‪ 1‬افوشت ای‪ ،‬صص ‪.117-20‬‬


‫‪2‬‬
‫منشی‪ ،‬صص ‪.۴19-22‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.۴23‬‬
‫‪ ۴‬همو‪ ،‬ص ‪.۴2۴‬‬

‫‪168‬‬
‫‪1‬‬
‫‪.‬‬ ‫قطویا کشت ش‬
‫تر ش ه و ام ادگی‬ ‫م ردم ملته‬ ‫هر چ زما ب سال ‪ 1591/1000‬زدی ک میش‬
‫بیشتری برای حرکات اعتراضی شا میداد ‪ .‬فرصت طلبا و یز اراضیا از ای ن‬
‫فرصت استفاده کرده و بر امواج ارضایتی مردم سوار ش ه و ب ای ن ات ش اش تیاق‬
‫دامن میزد ‪ .‬از هر گوش مملکت کسی برخاس ت‪ ،‬و ادّع ای مه ویّت و مج ّد‬
‫س ه و هزاره و غیره میکرد‪.‬‬ ‫رأ‬
‫اسکن ر بیک میگوی ‪« :‬القصّه بعد از قضیه قلندر م ذکور دیگ ر قلن دران بنگ ی را ه و‬
‫اسمعیل میرزائیت در سر افتاد‪ .‬در چند متلّ این غوغا و ش ورش به رس یده در ه ر چن د‬
‫روز اسمعیل میرزایی در هر ونیت پیدا میشد و مردم بر س ر او جم ع ش ده و ب از پراکن ده‬
‫‪2‬‬
‫میشدند‪».‬‬
‫اسکن ر بیک میگوی ک علّت استقبال وسیع تودههای م ردم از ای ن م ّعیا چ‬
‫بوده است‪ .‬وی فقط ب متّهم کرد شورشیا میپردازد و موارد دیگر را ترجیح م ی‬
‫ده ک مسکوت بگ ارد‪.‬‬
‫اوّل میرفت تا ق رت را ب ست گی رد [‪ ]1587/996‬و‬ ‫در این سالها ک شاه عبّا‬
‫اصالحات را اغاز کن هنوز فش ارهای اقتص ادی حاص ل از جنگه ای ط وال ی و‬
‫م اوم از زما جنی تا پایا تهماس ‪ ،‬مردم را ب ش ّت تحت فش ار ق رار م یداد و‬
‫غیر اضطراری با دشمنا خارجی از‬ ‫جوا ا کارام ایشا در می ا جنگهای اغل‬
‫بین رفت بود ‪ .‬اختالفات بین شیع و سنّی ک حکومت یز ب ا دامن میزد بخش‬
‫قابل توجّهی از یروی اقتص ادی و اجتم اعی مملک ت را ب حاش ی را ه ی ا در‬
‫درگیریهای بی تیج تلف کرده بود‪ .‬عامل روا ی اغ از ه زاره ی ز ب عن وا ی ک‬

‫اوّل (تهرا ‪ ،‬ا تشارات دا شگاه تهرا ‪ )13۴5 ،‬ج س وّم‪ ،‬ص‬ ‫‪ 1‬فلسفی‪ ،‬صراللّ ‪ .‬ز گا ی شاه عبّا‬
‫‪.۴5‬‬
‫‪2‬‬
‫منشی‪ ،‬فلسفی‪ ،‬ص ‪.۴23‬‬

‫‪169‬‬
‫یروی بسیار ق رتمن وارد صحن ش ه و م ردم را ب ش ّت از وض عیّت اراض ی‬
‫میکرد و استا تحمّل ایشا را پایین میاورد‪ .‬هم این عوامل مردم کشور را ام اده‬
‫پیوستن ب حرکات اعتراضی کرده بود‪.‬‬

‫‪170‬‬
‫فصل چهارم‪ :‬نقطویّه و جنبشهای هزارهگرایانه‬

‫‪171‬‬
‫فصل چهارم‪ ،‬بخش اوّل‪ :‬نقطویّه در دوره شاه عبّاس اوّل [‪- 1587/996‬‬
‫‪]1628/1038‬‬
‫اوّل پیش از ا ک رسما حکومت را ب دس ت بگی رد تح ت سرپرس تی‬ ‫شاه عبّا‬
‫علیقلیخا شاملو حاکم هرات بود‪ 1 .‬در اثر رقابتهایی ک بین علیقلیخ ا و مرش‬
‫قلی خا استاجلو حاکم مشه وجود داشت‪ ،‬سرا جام والی دارالسّلطن هرات عل ی‬
‫ک ک ار‬ ‫قلیخا در ام ای ب مرش قلیخا خواه ا تس لیم وی ی ا جن گ ش‬
‫را از لش کر‬ ‫سرا جام ب برد کشی ‪ .‬در این برد مرش قلیخا توا ست ک عبّ ا‬
‫از استقبال طبقات مختل ف م ردم‬ ‫علیقلیخا ج ا کرده و با خود ب مشه ببرد‪ .‬پ‬
‫از وی و عبّا ‪ ،‬مرش قلیخا للگی وی را ب عه ه گرف ت‪ 2 .‬و در پ نجم ش هر‬
‫خا استاجلو ب مش ه ام ه و از اوض اع اگوار‬ ‫جمادی االوّل ‪ 1587/996‬غی‬
‫‪3‬‬
‫را تحریک ب در دست گرفتن ق رت کرد‪.‬‬ ‫سلطنت در قزوین سخن گفت و عبّا‬
‫و در ده م ش هر ذی‬ ‫قبول کرده و ب همراه مرش قلیخا عازم ق زوین ش‬ ‫عبّا‬
‫از این ماجرا‪ ،‬اکثر ام راء‬ ‫قع ه ‪ 1587/996‬شاه ب دولت خا همایو وارد ش ‪ .‬پ‬
‫اوّل کرد ‪ .‬وی ب اصفها رفت و حکومت را ب‬ ‫سپاه اعالم وفاداری ب شاه عبّا‬
‫دست گرفت و چن فر از امرایی ک در برابر وی سر تسلیم فرود یاورده بود ب‬
‫‪۴‬‬
‫قتل رسا ی ‪.‬‬
‫اوّل سلطنت خویش را از سال ‪ 1587/996‬اغاز م ود ‪ 5‬و در یال ی ل‬ ‫شاه عبّا‬

‫‪1‬افوشت ای‪ ،‬ص ‪.251‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.263‬‬
‫‪ 3‬هما ‪ ،‬ص ‪.267‬‬
‫‪ ۴‬استرآبادی‪ ،‬ص ‪.1۴2‬‬
‫‪ 5‬هما ‪ ،‬ص ‪.133‬‬

‫‪172‬‬
‫تص میم گرف ت ک در گ ام‬ ‫ترکی موافق با ‪ 1588/997‬تاجگ اری ک رد‪ 1 .‬عبّ ا‬
‫خست با دشمنا خارجی ب توافق برس ‪ ،‬از همین رو در وروز ‪ 1589/998‬ق رار‬
‫داد صلحی با عثما یا امضا کرد ک بر طبق ا قسمتهایی از خاک ایرا ‪ ،‬ب ایش ا‬
‫عثما ی ا اس وده ک رد‪.‬‬ ‫واگ ار ش ه بود‪ 2 .‬این اق ام تاکتیکی خی ال او را از جا‬
‫اذربایجا ‪ ،‬قرابا ‪ ،‬گنج ‪ ،‬قراج دا و بخشهایی از گرجستا ‪ ،‬لرس تا و کردس تا‬
‫اوّل حاکمیّت عثما یا را در ا جا ب رسمیّت شناخت‪.‬‬ ‫مناطقی بود ک شاه عبّا‬
‫وی در حرکاتی خشو ت امیز بسیاری از رهبرا قزلباش را اع ام کرد و ب تقو ّی ت‬
‫ق رت مرکزی پرداخت و ب قزلباشا فهما ک زما سلطا محمّ خ ابن ه سپری‬
‫اوّل ک‬ ‫ش ه است‪ .‬او بسرعت حکومت مطلق خود را سازما هی کرد‪ .‬شاه عبّ ا‬
‫در سن هف ه سالگی حکومت در دست گرفت‪ ،‬در امور بسیار پخت ‪ ،‬و چ و پی را‬
‫بود‪ .‬در زما ای ک او ب ق رت‬ ‫سالخورده و مجرّب عمل میکرد و بسیار سیّا‬
‫رسی ‪ ،‬اوضاع ب گو ای بود ک ا کی بیت بیری میتوا ست کارها را بکلّی ب لو ی‬
‫دیگر دراورد‪ .‬امّا وی فرز زما خویشتن بود و درست در وقتی ب ق رت رس ی‬
‫ک الزم بود‪ .‬این وجوا در ابت ای سلطنت خویش با دشمنا خ ارجی ک از ه ر‬
‫سو ایرا را محاصره کرده بود و در ص د بود ک ثروت ا را ب یغما بر و ی ا‬
‫این خاک را بین خودشا تقسیم کنن یا ب تنهایی ببلعن ‪ ،‬روبرو بود‪.‬‬
‫از تح ی ق رت قزلباشا ‪ ،‬مشکل دیگر شاه‪ ،‬زدیکی اغاز هزاره بود ک م ردم‬ ‫پ‬
‫کرده بود و جنبشهای اعتراضی بسیار در این رابط ش کل م ی‬ ‫را ب ش ّت ملته‬
‫گرفت‪ .‬حلّ این مشکل با اق امات ظامی میسّر بود و اق امات بلن م ّت دیگ ری‬
‫را میطلبی ‪.‬‬
‫مطلبی ک ب یست در این جا مورد برّرسی ق رار گی رد ظ ری اس ت ک علیرض ا‬

‫‪1‬‬
‫منشی‪ ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪.۴27‬‬
‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.638‬‬

‫‪173‬‬
‫ذکاوتی قراگزلو سبت ب یکی از اشعار منس وب ب باباط اهر عری ا اب راز م وده‬
‫است‪ .‬ایشا احتمال داده ک این رباعی‪:‬‬
‫من ان بترم که در ظرف امدست ‪ /‬من ان نقطه که در حرف امدست‬
‫به هر الفی الفقدی براید ‪ /‬الف قدم که در الف امدست‬
‫از باباطاهر باش و ب یکی از شاعرا قطوی مثالً ص وفی ماز را ی تعلّ ق داش ت‬
‫باش ک در اثر سهو ت کره ویسا یا مرور زما و ی ا ش ّت س رکوب قطو ّی ‪ ،‬ب‬
‫این رباعی در حوالی‬ ‫باباطاهر سبت داده ش ه باش ‪ .‬وی گما برده ک سروده ش‬
‫‪1‬‬
‫سال ‪ 1591/1000‬محتملتر ب ظر میای ‪.‬‬
‫بگو ای باش ک ذکاوتی گفت ولی احتم ال دیگ ری را ی ز‬ ‫احتمال دارد ک مطل‬
‫میتوا در ظر گرفت ک قویتر است و ا اینک این شعر توسّط باباط اهر در س ال‬
‫‪ 1000‬میالدی سروده ش ه باش ک مصادف ب ا س ال ‪ 391‬هج ری قم ری اس ت و‬
‫ک‬ ‫باباطاهر یز در این دوره میزیست است‪ .‬خاصّ ک خا ملک ساسا ی میگوی‬
‫«علی اللّهیها‪...‬میگویند که باباطاهر عریان و بیبی فاطمه خ واهرش و س یّد حمی ری ب ه‬
‫ظر‬ ‫این رباعی توسّ ط باباط اهر ب‬ ‫دین و ایین انها بودهاند‪ 2».‬احتمال سروده ش‬
‫‪3‬‬
‫ذبیح بهروز یز رسی ه است‪.‬‬
‫اوّل ک ب تأثیر ستارگا در سر وشت بشری اعتقاد ف وقالع ادّه‬ ‫بهر روی شاه عبّا‬
‫غیر منتظرهای بود‪ .‬گزارشی از شیخ بهایی از‬ ‫ای داشت در این سالها منتظر حواد‬
‫اوّل صفوی در دست است ک دی گاه وی را س بت‬ ‫علمای مورد اعتماد شاه عبّا‬

‫‪ 1‬ذکاوتی قراگزلو‪ ،‬علیرضا‪« .‬نگاهی دیگر به نقطوی ه» شری تحقیقات اسالمی‪ ،‬سال چهارم‪ ،‬ش ماره‬
‫اوّل و دوّم‪ ،1368 ،‬ص ‪.55‬‬
‫‪ 2‬خا ملک ساسا ی‪ ،‬ص ‪.190‬‬
‫‪ 3‬بهروز‪ ،‬ذبیح‪ .‬تقویم و تاریخ در ایرا ‪ :‬جزوه شماره ‪ 15‬ای را ک وده (]ته را [ ا جم ن ایرا ویج‪،‬‬
‫‪ )1331‬ص ‪.118‬‬

‫‪174‬‬
‫ب سال ‪ 1/000‬هجری و پیام های ا شا میده ‪« :‬در ش ب دوش نبه س یزده م اه‬
‫رمضان سال هزار هجری‪ ،‬قران نتسین (مریخ و مشتری) در ب رج س رطان روی ده د و ان‬
‫بروی دادن فتنهای بزرگ در جهان و زیادی هرج و مرج و ویران ی س اختمانها و تترّک ات‬
‫نظامی دنلت دارد‪ .‬امّا این امور چندان نمیپاید بلکه به صالح میانجامد و به س رعت نظ‬
‫میگیرد و بیشتر انها رفع میشود و اوامر و نواهی دینی بویژه در سال چه ارم ای ن روی داد‬
‫منظّ میشود و خدا داناست‪ .‬در شب پنج شنبه بیست و دوّم رجب س ال یکه زار و دوازده‬
‫هجری‪ ،‬قران علوّیین در برج قو روی میدهد و ان بر دگرگونی اوضاع م ردم و حتّ ی در‬
‫دینه ا و ملّته ا دنل ت دارد و نی ز بس یاری از ش هرهای ن امی وی ران ش ود و بخش ی از‬
‫خشکیها زیر اب رود و بسی ناموران هر قوم که هالک شوند و دیگران پدید ایند و دول ت‬
‫به شوکتمندی انتقال یابد که از او خوارق عادت پدیداید و این همه به شمشیر ظاهر ش ود‬
‫و او بیشتر بر شتر نشیند و مملکت را روبراه کند و عالم ان و نیک ان و بزرگ ان از او به ره‬
‫برند و در روزگار او کارهای بزرگ صورت گیرد و شاید که وی مهدی موعود باش د ک ه‬
‫به اخرالزمان ظهور خواهد کرد‪ .‬در ان روزگار مردم به پوشیدن جامههایی که از پنبه و پش‬
‫و رنگ تیره درست شده است مایل باش ند و در جه ان روی دادهای ب زرگ پدیدای د و ق در‬
‫مردم قهس تان و گرگ ان و دماون د و بغ داد و اص فهان ب ان گی رد و در کاره ای مملک ت‬
‫دخالت کنند و از سلطنت ان پادشاه بهرهمند باش ند و او را ی اری دهن د و در ی اری دادن او‬
‫پایداری کنند و ان پادشاه را در تعبی ر خ واب ق درتی هس ت و خداون د ب ه حق ایق کاره ا‬
‫داناترست‪ 1».‬در متنی ک مالحظ ش شیخ بهایی صریحاً اعالم میدارد ک امک ا ا‬

‫‪ 1‬بهاءال ّین محمّ بن حسینبن عب الصم عاملی معروف ب شیخ بهایی‪ ،‬کشکول‪ ،‬ترجم و تحقیق‬
‫(ته را ‪ ،‬ا تش ارات گل ی‪ ،137۴ ،‬ص ‪)7۴9‬؛ ح ا ری‪ ،‬عب الهادی‪ .‬خس تین‬ ‫از عزیزاللّ کاس‬
‫ب وركوازی غ رب (ته را ‪ ،‬امیرکبی ر‪ )1378 ،‬ص‬ ‫رویاروییهای ا یش گرا ایرا با دو روی تم‬
‫‪.336‬‬

‫‪175‬‬
‫هست ک مه ی ظهور کن و بر مردم است ک اماده باش ن ‪ ،‬و همچن ین از تغیی ر و‬
‫و مقامها صحبت میکن ک هم‬ ‫مناص‬ ‫تحوّل در اوضاع اجتماعی و جابجا ش‬
‫اینها برای عوام و حتّی خواص ج ّاب ب وده اس ت‪ .‬مردم ا ی ک در عص ر ش اه‬
‫و یز شاه اسماعیل اوّل در اثر جنگهای طوال ی و مستمر روزگار چن ا‬ ‫تهماس‬
‫این سخنا ‪ ،‬ام اده ی ک تح وّل ب زرگ میش و ‪.‬‬ ‫خوشی اشت ا اکنو با شنی‬
‫اهمّیّت موضوع در اینجاست ک شیخ بهایی ب عنوا یک عالم ک با دربار هم رابط‬
‫خوبی داشت این سخنا را مطرح میکن ل ا بسیار مؤثرتر واقع ش ه و م ردم ا را‬
‫میپ یر ‪ .‬اصوالً میدا یم ک بح ث ه زاره گرای ی در تم ام د ی ا ب ص ورتهای‬
‫در‬ ‫اخرتگرایا‬ ‫گو اگو مطرح بوده‪ 1 ،‬و میشود گفت ک تاریخ ا سا با عقای‬
‫هم امیخت است‪ .‬ا سا مضطرب و گرا در زیر یو ظلم جبّارا امی ب این ه را‬
‫از ز گی سعادتمن ب ر روی‬ ‫از این طریق در دل خویش ز ه گ داشت و مایو‬
‫زمین الجرم سر ب سوی اسما بلن کرده و اجی خویش را طلبی ه است‪.‬‬
‫ام م یبر ‪.‬‬ ‫زردشتیا از اجی با عنوا سوشیا ت ی ا سوش یا ش و ش بی ب ا‬
‫«سوشیانش‪ ،‬نجاتدهنده بزرگ‪ ،‬دین را به جهان رواج دهد‪ ،‬فقر و تنگدستی را ریش ه ک ن‬
‫سازد‪ ،‬ایزدان را از دست اهریمن نجات داده‪ ،‬مردم جه ان را ه فک ر و ه گفت ار و ه‬
‫‪2‬‬
‫کردار گرداند‪».‬‬
‫تقس یمبن ی‬ ‫در سرودهای زردشت اشاراتی ب این موضوع ش ه است‪ .‬ب ر اس ا‬
‫موجود در کتابهای پهلوی جها ب چهار دوره س هزار سال تقسیم میش ود ک‬

‫‪ 1‬در پایا هزاره دوّم میالدی شاه بودیم ک در کشورهای مختلف مردما ی در کلیساها ب ا تظ ار‬
‫آخر زما شست و ظهور مسیح را وی میداد و چو این وع هها محقّق ش ‪ ،‬ع های از ای ن‬
‫مردم خودکشی کرد و گروهی دیگر دست ب عملیّات تروریستی زد ک حمل یک ی از ای ن‬
‫شیمیایی ب ایستگاه مترو در كاپن و واردکرد تلفات بسیار شاه ی ب رین موض وع‬ ‫فرق ها با بم‬
‫است‪.‬‬
‫ام ‪ ،‬ص‪.121‬‬ ‫‪ 2‬جاماس‬

‫‪176‬‬
‫ک‬ ‫دوره شش هزار سال دوّم دوره اختالط یکی و ب ی است‪ .‬زردشتیا معتق‬
‫در س هزار سال اخر عمر جها ‪ ،‬در پایا هر هزار سال‪ ،‬از طف زردشت در رح م‬
‫دختری باکره ک در دریاچ ای شنا کرده است پسریزاده خواه ش ک ب ج ال ب ا‬
‫‪1‬‬
‫ب اخالقی و فساد موجود خواه پرداخت‪.‬‬
‫اجی ا ه ایی در اواخ ر هزارهه ای ده م و‬ ‫هوشی ر و هوش ی رماه و سوش یا‬
‫یازدهم و دوازدهم ظهور کرده و یکی را یاری خواهن ک رد ت ا ب ر ظلم ت پی روز‬
‫و دیگ ر جاودا ا‬ ‫و گرشاس‬ ‫‪ ،‬کیخسرو و تو‬ ‫شود‪ .‬در هنگام ظهور سوشیا‬
‫زرتشتی ب کمک وی ام ه‪ ،‬و اتّفاقات غیر طبیعی چو ایستاد خورشی ب م ّت‬
‫ب رد ب ا اه ریمن و‬ ‫و ی ارا ش ب‬ ‫‪ 30‬روز در میا اسما رخ میده ‪ .‬سوش یا‬
‫یارا ش برمیخیز و ا ها را ابود میکنن ‪ .‬در این هنگام کوهها متلّاشی ش ه و زمین‬
‫هموار ش ه و چشم های اتش ب جای چش م های اب از زم ین ف ورا میکن ‪ .‬و‬
‫رستاخیز ف را میرس ‪ .‬مردگ ا از زم ین برخاس ت و گ رد م یاین ‪ .‬بزهک ارا از‬
‫یکوکارا متمایز ش ه و جها در اتش ف رو م یرود‪ .‬تم ام فل زّات بحال ت م اب‬
‫درام ه و مردم بای از این رودخا م اب گ ر کنن ‪ .‬مؤمنا براحتی از ای ن امتح ا‬
‫موفّق بیرو ام ه و کافرا با گ شتن از ا و تحمّل ع اب در دوزخ بخشی ه ش ه‪،‬‬
‫‪2‬‬
‫و سرا جام همگی ب بهشت رفت و در ا جا ب و بیم از اهریمن میزین ‪.‬‬
‫قوم یهود یز از اقوامی است ک در ا تظار ظهور موعود لحظ شماری کرده و چ و‬
‫خود را قوم برگزی ه میدا ست و میدا ‪ ،‬ا تظار ا را داشت ک ب سرزمین موع ود‬
‫غی ر طبیع ی ما ن‬ ‫باز گردد‪ .‬هم چو دین زرتش تی تغیی رات کیه ا ی و ح واد‬
‫‪،‬‬ ‫خورشی و ماه و سقوط ستارگا و بروز طوفا و زلزل های مهی‬ ‫خاموش ش‬

‫‪ 1‬تفضلّی‪ ،‬احم ‪« .‬آخرالزّم ان» دا رهالمعارف بزرگ اسالمی‪ ،‬گروه مؤلفا ‪ ،‬زیر ظر ک اظم موس وی‬
‫بجنوردی‪( ،‬تهرا ‪ ،‬مرکز دا رهالمعارف بزرگ اسالمی‪ )1367 ،‬ص ‪.1۴۴‬‬
‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.1۴5‬‬

‫‪177‬‬
‫و‬ ‫بروز قحط و طاعو و جنگهای سخت با زدیکی روز یهوه ه م خ وا ی دار‬
‫از غلب خیر بر شرّ‪ ،‬رحمت الهی بر عالم حکمفرما میشود‪ .‬تورات در‬ ‫سرا جام پ‬
‫این باره اورده‪« :‬نهالی از تنه بسّی‪ 1‬برون امده ش اخهای از ش اخههایش خواه د ش کفت و‬
‫روح خدا بر او قرار خواهد گرفت مسکینان را به عدالت داوری خواه د ک رد و ب ه جه ت‬
‫‪2‬‬
‫مظلومان به راستی حک خواهد کرد زیرا که جهان از معرفت خدا پر خواهد شد‪».‬‬
‫و زبور در این باره چنین گفت ‪« :‬زی را ک ه ش ریران منقط ع خواهن د ش د و امّ ا منتظ ران‬
‫خداوند وارث زمین خواهند شد‪ ،‬هان بعد از اندک زم انی ش ریر نخواه د ب ود‪ ،‬در مک انش‬
‫تامّل خواهی کرد و نخواه د ب ود و امّ ا حلیم ان وارث زم ین خواهن د ش د و می راث انه ا‬
‫‪3‬‬
‫خواهد بود تا ابد انبد‪».‬‬
‫مسیح ک خود امی برای اجی یهودیا محسوب ش ه و میشود ب ظ ر مس یحیا‬
‫در اخر زما دوباره رجعت خواه مود و جها را اصالح خواه کرد و پ یش از‬
‫خو و اتش از اس ما و ح واد‬ ‫خورشی و ماه‪ ،‬باری‬ ‫وی‪ ،‬خاموش ش‬ ‫ام‬
‫از ظهور مسیح قیامت بپا‬ ‫هولناک و غیر طبیعی دیگر رخ خواه داد و سرا جام پ‬
‫ش ه و گناهکارا ب مجازات رس ی ه و یکوک ارا ب ملک وت اله ی راه خواهن‬
‫‪۴‬‬
‫یافت‪.‬‬
‫«کمرهای خود را بسته‪ ،‬چراغهای خود را افروخته بدارید‪ ،‬شما مانن د کس انی باش ید ک ه‬
‫انتظار اقای خود را میکشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند‪ ،‬تا هر وقت درای د و در‬
‫را بکوبد‪ ،‬بیدرنگ برای او باز کنند‪ ،‬خوشا به حال ان غالم ان ک ه اق ای ایش ان چونای د‪،‬‬

‫‪ 1‬بسّی ب معنای یرومن و یز ام پ ر حضرت داود است‪.‬‬


‫‪ 2‬تورات‪ ،‬اشعیا بی‪ ،‬فصل‪ ،11‬بن های ‪.1-10‬‬
‫‪ 3‬عه عتیق‪ ،‬کتاب ‪ 5‬مزامیر‪ ،‬زبور ‪ ،37‬بن های ‪ 9-12‬و ‪.17-8‬‬
‫‪ ۴‬مجتبایی‪ ،‬فتحاللّ ‪« .‬آخدالزّما » دا رهالمعارف بزرگ اسالمی‪ ،‬صص ‪.1۴0-1‬‬

‫‪178‬‬
‫ایشان را بیدار یابد‪ 1».‬در قرا یز بارها درباره اخر زما صحبت ش ه و ب ا اوص افی‬
‫سخت هرا ا گیز درباره ا روز سخن گفت ش ه‪ .‬البتّ این ایات بیشتر اظر ب روز‬
‫ک‬ ‫هر دورهای گم ا ب ردها‬ ‫قیامت است ولی بای توجّ داشت ک مردم ملته‬
‫پایا د یا و روز قیامت زدیک است‪.‬‬
‫«بس اللّه الرّحمن الرّحی ‪ .‬ا ا الشّمس کورّت‪ .‬و ا ا النّجوم انکدرت‪ .‬و ا ا الجبال سیّرت‪.‬‬
‫و ا ا العشار عطلت‪ .‬و ا ا الوحوش حشرت‪ .‬و ا ا البتار سجرت‪ .‬و ا ا النّفو زوّج ت‪ .‬و‬
‫ا ا الموده س ئلت‪ .‬ب ای ن ب قتل ت‪ .‬و ا ا الصّ تف نش رت‪ .‬و ا ا الس ماء کش طت‪ .‬و ا ا‬
‫الجتی سعّرت‪ .‬و ا ا الجنّه ازلفت‪ .‬علمت نفس مّا احضرت‪».‬‬
‫«بنام خداوند بخشنده مهربان (ای رس ول م ا) ی اد اور افت اب تاب ان را ک ه تاری ک ش ود و‬
‫ستارگان اسمان تیره شوند (و فرو ریزند) و کوهها به رفتار ایند‪ .‬و ش تران عش ار (ده ماه ه‬
‫ابستن را که نزد عرب بسیار عزیز است) به کلّی رها کنند و به دور افکنند‪ .‬و هنگ امی ک ه‬
‫وحوش (و طیور نیز) به عرصه قیامت متشور ش وند و هنگ امی ک ه دریاه ا (چ ون ات ش)‬
‫شعلهور گردند‪ .‬و هنگامی که نفو همه ب ا ه ج نس خ ود بپیوندن د‪ .‬و هنگ امی ک ه از‬
‫دختران زنده بگور باز میپرسند‪ .‬که ان بیگناهان را به چه جرم و گناه کش تید‪ .‬و هنگ امی‬
‫که نامه اعمالش گشوده شود‪ .‬و هنگامی که اسمان را از جا برکنند و به یکس و افکنن د‪ .‬و‬
‫هنگامی که اتش دوزخ را سخت برافرزوند و هنگامی که بهشت را به اهلش برگردانن د‪ .‬در‬
‫ان هنگام (که روز قیامت است) هر نفس ی انج ا ه ر انچ ه ب ر خ ود حاض ر ک رده هم ه را‬
‫‪2‬‬
‫بداند‪».‬‬
‫ب‬ ‫ب استناد این ایات و ایات دیگر در قرا ‪ ،‬در میا مسلمین عقای اخرتگرایا‬
‫ش ّت رواج داشت و دارد‪« .‬و نرید ان نّمنّ عل ی ال ذّین استض عفوا ف ی انرض وّ نجعله‬

‫‪ 1‬ا جیل لوقا‪ ،‬فصل ‪ 12،‬بن های ‪.35-6‬‬


‫‪ 2‬قرآ ‪ ،‬سوره تکویر‪ ،‬آیات ‪.1-1۴‬‬

‫‪179‬‬
‫ائمّه و نجعله الوارثین» ‪1‬یعنی‪« :‬ما اراده کردهای بر انکه در روی زمین به ضعف و زبونی‬
‫کشیده شدهاند منّت نهاده‪ ،‬انان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهی ‪ ».‬ب عقی ه م ه‬
‫شیع اثنی عشری ک از فرق اسالمی است در اخر زما فساد و ظل م جه ا را ف را‬
‫م ردم میش ود‪ ،‬امّ ا ظه ور مه ی ب تم ام ای ن‬ ‫میگیرد و بیاخالقی ملک اغل‬
‫ابساما یها خاتم داده و جها اصالح میشود‪ 2 .‬شیخ ص وق مع الواس ط از ام ام‬
‫اوّل شیعیا در باب وقایع اخر زما روایت کرده‪« :‬م ردم نم از را بمیرانن د و امان ت را‬
‫ضایع کنند و دروغ گفتن را حالل شمارند و ربا بخورند و رشوه بگیرن د و س اختمانها را‬
‫متک بسازند و دین را به دنیا بفروشند و موقعی که سفیهان را به کار گماش تند و ب ا زن ان‬
‫مشورت کردند و پیوند خویشان را پاره نمودند و هواپرستی پیشه ساختند و خ ون یک دیگر‬
‫را بیارزش دانستند‪ .‬حل و بردباری در میان انها نشانه ضعف و ناتوانی باشد و ظل و س ت‬
‫باع فخر گردد‪ ،‬امراء فاجر‪ ،‬وزراء ظال و سرکردگان دانا خائن و قاریان فاس ق باش ند و‬
‫شهادت باطل اشکار باشد و اعمال زشت و گفتار بهتان امیز و گناه و طغیان و تجاوز علنی‬
‫گردد‪ ،‬قرانها زینت شود و مسجدها نقاشی و رنگ امی زی و منارهه ا بلن د گ ردد و اش رار‬
‫مورد عنایت قرار گیرند و صفها در ه بسته ش ود‪ .‬خواهشه ا مختل ف باش د و پیمانه ا‬
‫نقض گردد و وعدهای که داده شده نزدیک شود‪ .‬زنها به واسطه میل ش ایانی ک ه ب ه ام ور‬
‫دنیا دارند در امر تجارت با شوهران خود شرکت جویند‪ .‬صداهای فاسقان بلن د گ ردد و از‬
‫فاجر به مالحظه ش رّش تقیّ ه‬ ‫انها شنیده شود‪ .‬بزرگترین قوم‪ ،‬ر لترین انهاست‪ .‬از شخ‬
‫شود‪ ،‬دروغگو تصدیق و خائن امین گردد‪ .‬زن ان نوازن ده‪ ،‬انت ط رب و موس یقی بدس ت‬
‫گرفته نوازندگی کنند و مردم پیشینیان خود را لعنت نمایند‪ .‬زنها بر زینه ا س وار ش وند و‬
‫زنان به مردان و مردان به زنان شباهت پیدا کنند‪ .‬شاهد بدون اینکه از وی درخواس ت ش ود‬

‫‪ 1‬قرآ ‪ ،‬سوره قصص‪ ،‬آی ‪.5‬‬


‫‪ 2‬مجته شبستری‪ ،‬محمّ ‪« .‬آخرالزمان» دا رهالمعارف بزرگ اسالمی‪ ،‬ص ‪.135‬‬

‫‪180‬‬
‫شهادت میدهد و دیگری به خاطر دوست خود بر خالف حق گواهی دهد‪ .‬احکام دی ن را‬
‫برای غیر دین بیاموزند و کار دنیا را ب ر اخ رت مق دّم دارن د‪ ،‬پوس ت م یش را ب ر دله ای‬
‫‪1‬‬
‫گرگها بپوشند در حالیکه دلهای انها از مردار متعفّنتر و از صبر تلختر است‪».‬‬
‫این پیشبینیها این امکا را دار ک ب ا ه ر عص ر و زم ا ی تطبی ق پی ا ک رده و‬
‫شنو ه را معتق کنن ک اخر د یا و ظهور اجی زدیک است و وی را ام اده ب رای‬
‫پیوستن ب جنبشهای اعتراضی بر ض ّ ظلم بنمای با وج ود ا ک ب ر طب ق مب ا ی‬
‫اعتقادی شیع کسی ب غیر از خ ا میدا ک ساعت ظهور امام زما ‪ ،‬و ی ا قیام ت‬
‫چ موقع است‪ .‬مجلسی در شرح مبسوطی عالمات ظهور امام زما را چن ین اورده‪:‬‬
‫«بدان که احادی متکثّره‪ ،‬بطرف متعدّده بس یار وارد ش د ک ه عالم ت ظه ور ان حض رت‬
‫خروج سفیانیست‪ ،‬و قتل حسن است و اختالف بنی عبّا است در ملک و گ رفتن افت اب‬
‫است در نصف ماه رمضان‪ ،‬و گرفتن ماه است در اخر این ماه‪ ،‬بر خ الف ع ادت و دس تور‬
‫نجوم‪ ،‬و فرو رفتن لشکریست بر زمین در مغ رب‪ ،‬و کش ته ش دن نف س زکّی ه اس ت‪ ،‬ک ه‬
‫متمّدبن حسن نام دارد در پیش کعب ه ی ا پش ت کوف ه‪ ،‬و بع د از پ انزده روز از قت ل او‪ ،‬ان‬
‫حضرت ظهور میکند و کشته شدن هفتاد نفر از صالتان است‪ ،‬و بریدن سر هاشمی اس ت‬
‫مابین رکن و مقام‪ ،‬و خراب شدن دیوار مسجد کوفه است و پیدا شدن عل های سیاه اس ت‬
‫از پیش خراسان‪ ،‬و ظهور یمانی و ظهور مغربیست به مصر‪ ،‬که متصرّف شود ش امات را‪ ،‬و‬
‫نزول ترکانست در جزیره‪ ،‬و نزول روم است در رمله‪ ،‬و وطن نمودن عربست در خراس ان‪،‬‬
‫و طلوع نمودن ستاره است در شرق که روشنی دهد مانند ماه‪ ،‬پس ان ستاره بنتویست ک ه‬
‫گویا دو سر به رسانید‪ ،‬و هر دو طرف ان سرخ شود و پیدا شدن ستاره دنبالهدار اس ت در‬
‫وسط السماء‪ ،‬و سرخی ظاهر میشود در اسمان‪ ،‬و پهن شود و اتش طوننی از ش رق ظ اهر‬
‫شود و سه روز تا هفت روز بماند در میان اسمان‪ ،‬و خلع کردن عرب است بر سلطان عج‬

‫‪ 1‬بحاراال وار‪ ،‬ص‪.962‬‬

‫‪181‬‬
‫و کشتن اهل مصر است پادشاه خود را‪ ،‬و خراب شدن شام است و اختالف سه رایت است‬
‫که در مصر داخل نشوند و داخل شدن رایات قیس عرب است بر مصر‪ ،‬و رایات کندهس ت‬
‫بسوی خراسان‪ ،‬و ورود اسبان چندند از جانب مغرب‪ ،‬با انکه بندند ان اس بان مادی ان را در‬
‫حیره‪ ،‬و اقبال رایات سیاه است از مشرق‪ ،‬ک ه بگ ذرد از ف رات ب ه کوف ه داخ ل ش وند‪ ،‬و‬
‫خروج سیّد حسنی است‪ ،‬از طالقان به کوفهاید‪ ،‬و خراب ش دن ش هر زور اس ت ک ه بغ داد‬
‫است به خرابی شمشیر‪ ،‬و قتل و خروج پادشاهیست که غلبه کند به خراسان‪ ،‬او بگ ذرد از‬
‫جزیره بنی کاوان‪ ،‬و خروج کردن چنگیز خانست‪ ،‬و ام رای ترک ان و تیموری ان و انق راض‬
‫دولت بنی عبّا است و خروج کردن شصت دروغس ت ک ه هم ه دع وی نب وّت کنن د‪ ،‬و‬
‫خروج کردن دوازده نفر از ال ابیطالب که همه دعوی امام ت کنن د و س وختن م رد جلی ل‬
‫القدر است از بنی عبّا ‪ ،‬میانه جلونه و خانقین‪ ،‬و بستن جس ر اس ت در پهل وی ک رخ در‬
‫بغداد‪ ،‬و بلند شدن باد سیاه است در اوّل روز‪ ،‬و زلزله تا انکه منجسف شود بسیاری از اهل‬
‫بالد و خوف عظی که بر اهل ع راق واق ع ش ود و ط اعون عظیمس ت در ب الد‪ ،‬و نقص ان‬
‫حاصل و غالت است و مردن ادمی بسیار است در همه اطراف‪ ،‬و امدن مل خ بسیارس ت در‬
‫وقت و در غیر وقت‪ ،‬که بر غالت فروداید و ک شدن ربع زراعت که انچ ه بکارن د بعم ل‬
‫نیاید‪ ،‬و قتل و طاعون عظی است در بصره‪ ،‬و اختالف در میان عج است‪ ،‬و خراب ش دن‬
‫طو است و خروج طایفه از ترک ان اس ت از س مت ش مال‪ ،‬و ح والی س دّ والق رنین‪ ،‬و‬
‫خروج نمودن بنی خالد است از سمت مش رق‪ ،‬و خ راب نم ودن ونی ات اس ت‪ ،‬و عص یان‬
‫خوارزم است بر امیر خود‪ ،‬و سرکشی نمودن بندگان است از طاعت مولی خ ود‪ ،‬و کش تن‬
‫اقایان خود است‪ ،‬و مسخ شدن قومی از اهل بدعت به صورت خوک و م یم ون‪ ،‬و خ روج‬
‫کردن خوارجند از دریای فار ‪ ،‬و خرابی دریای عمان است و منقرض شدن دولت حکّ ام‬
‫قسطنطنیه است و غلبه کردن بندگان است بر اقایان خ ود‪ ،‬بش نوند و بدانن د و ظ اهر ش دن‬
‫بیماری و یرقانست بر بنی ادم‪ ،‬و علّت گرفتن متصونت و اشجار است‪ ،‬و ط اعون عظ ی‬

‫‪182‬‬
‫در روم مکرر و خرابی اکثر امصار و بلد است به سبب زلزله و اب ب راوردن دریاچ ه س اوه‬
‫است و اکثر قرای و مزارع و شهرستان و اباد شدن کوفه است و بر خواستن مردگانس ت از‬
‫قبرهای خود تا به دنیا باز گردند‪ ،‬بنتوی که یکدیگر را بشناسند‪ ،‬و رفتن علماس ت بخان ه‬
‫امرا و ملجا شدن است و پیدا شدن فسق و فجور است از زنا و لواطه و قتل ناحق‪ ،‬و خیانت‬
‫میان مسلمانان و پیدا شدن بدعتهاست و تکالیف شاقه نمودن ملوکست به رعایای خ ود‪ ،‬و‬
‫خراب شدن رعیّت است از ظل سالطین‪ ،‬و جالی وط ن نم ودن ایشانس ت و ک روئی دن‬
‫گیاههای صهراست و امدن بارانست بیست و چهار روز متعاقب ه که زمین زن ده ش ود و‬
‫بعد از ان برطرف شدن بیماریها‪ ،‬پس ظاهر شود مهدی (ع) و ظاهر ش ود ای ن عالم ات و‬
‫حوادثات که گفتی بعضی متتومه است و بعضی مشروطه‪ ،‬ظهور ان حضرت در روز ش نبه‬
‫عاشورا مطلق عاشورا مترم که نوروز عج باشد ظاهر میشود و ب ه روای ت دیگ ر مطل ق‬
‫عاشورا در سال طاق یک یا سه یا پنج یا هفت یا نه ظ اهر ش ود و م دّت دول تش سیص د و‬
‫هفت سال خواهد بود و بروایتی چهل سال و در روایت دیگر هفت سال ک ه ه ر روزش ده‬
‫‪1‬‬
‫روز باشد و هر ماهش بر ده ماه و هر سالش بر ده سال خواهد بود‪».‬‬
‫هما طور ک مالحظ ش این متن ب ش ّت قابل تفسیر است و میتوا بسیاری از‬
‫شا ها را در ا یافت ک با اعصار مختلف تطابق کن ‪ ،‬خاصّ ا ک مجلس ی قی‬
‫و بعض ی ممک ن اس ت اتّف اق‬ ‫حتماً اتّفاق میافتن‬ ‫کرده ک بعضی از این حواد‬
‫بیفتن ولی موارد محتوم و مشروط را مشخّص کرده است‪ .‬ما در اینجا میخواهیم‬
‫ک جن بش‬ ‫ب تحلیل عقای شیع درباره اخر زما بنشینیم ولی چو ب ظر میای‬
‫حروفیّ و قطویّ در همین بستر ذهنی و تاریخی شکل گرفت ا الزم دی یم ک در‬
‫مورد ا ها توضیح دهیم‪.‬‬
‫بای توجّ داشت باشیم ک اصوالً در عقای شیع بسیار ب ا تظ ار ب رای ف رج ام ام‬

‫‪ 1‬ت کرهاال مّ ‪ ،‬ص‪.1۴۴‬‬

‫‪183‬‬
‫موعود توصی ش ه‪ ،‬در ام ای ک امام حسن عسگری ب شیخ علی بن بابوی قم ی‬
‫گاشت ام ه‪« :‬پس پیغمبر فرموده است بهترین اعمال امّت من انتظ ار کش یدن فرجس ت و‬
‫همه شیعیان ما‪ ،‬در حزن و اندوه خواهند بود تا انکه ظاهر شود فرزند من و پرکن د زم ین را‬
‫از عدل و داد بعد از انکه مملو باشد از جور و ست پس صبر کن ای ابوالتسن عل ی‪ 1».‬می‬
‫دا یم ک در بسیاری از قاط خاک ایرا و مخصوص ا خراس ا ‪ ،‬م ردم در روزه ای‬
‫سفی ی را برای ظهور امام زما اماده گ میداشت ا ‪.‬‬ ‫جمع اس‬
‫ملّا محمّ باقر مجلسی ب قل از پاشکل ک وی ا را از اعاظم کت اب کف ر دا س ت‬
‫اورده رام ک در اخر زما خواه ام و ام او ب معنی راهنماس ت‪« :‬بامی ان کاب ل و‬
‫کتاب پاشکل س خن بگ وییم‪ ،‬بای‬ ‫بتخانه او را خراب کند‪ 2».‬اگر بخواهیم بر اسا‬
‫ملّا محمّ عمر رهبر طالبا در افغا ستا را ک در سال ‪ 2001‬م یالدی مجس م های‬
‫کرد‪ ،‬رام موعود و این دوره را اخر زما ب ا یم‪.‬‬ ‫بودا را تخری‬
‫برّرسی این روایات موضوع این کتاب یست ولی اهمّیّتی ک ای ن وع روای ات در‬
‫تحریک مردم ب پیوستن ب جنبشهای اعتراضی داشت ا غیر قابل ا کار اس ت و از‬
‫همین روست ک میبینیم در قر ه م و ده م هج ری قم ری جنبشه ای متع ّد‬
‫ک امی ب این ه بهت ر و ظه ور اجی‬ ‫شهری و دهقا ی در ایرا ب وقوع میپیو‬
‫قش بسیار مهمّی در ا ها دارد‪.‬‬
‫ا چ ک گفت ش والبتّ مسأل بس یار عمی قت ر از ا اس ت‪ ،‬ا تظ ار ب رای‬ ‫بر اسا‬
‫ظهور مه ی ب ش ّت در میا شیعیا اثنی عشری رواج داش ت و دارد‪ ،‬و بس ت ب‬
‫تفسیری ک از ا ارا میشود‪ ،‬ا ا را مستع ّ جنبشهای اعتراضی م وده و ی ا ب‬
‫سکو و ا فعال میکشا ‪.‬‬
‫دار ‪ .‬مظهر دهم «در انقضای کلّی یا عصر اه ن‬ ‫اوپا یشادها یز اشاراتی ب این مطل‬

‫‪1‬‬
‫هما ‪ ،‬ص ‪.138‬‬
‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.2۴‬‬

‫‪184‬‬
‫سوار بر اسب سفیدی‪ ،‬در حالیکه شمشیر برهنه درخشانی ب ه ص ورت س تاره دنبال هدار در‬
‫دست دارد ظاهر میشود و شریران را تماماً هالک میسازد و خلقت را از نو تجدید و پاکی‬
‫‪1‬‬
‫را رجعت خواهد داد‪ .‬این مظهر در انقضای عال ظهور خواهد کرد‪».‬‬
‫جامع را در‬ ‫اصوالً زدیکی هر هزاره و یا ص ه خ ود بح را زاس ت و م یتوا‬
‫اس ت ک اس ا‬ ‫کن ‪ .‬ویل دورا ت معتق‬ ‫ارزوی روزگاری بهتر ب ش ّت ملته‬
‫ا یک وع تواف ق‬ ‫وشت های یواخیم]فیورهای[‪ ،‬فرضی اگوستینی بود ک ب موج‬
‫من رج در کتاب عه ق یم و ت اریخ مس یحیّت ازم یالد عیس ی‬ ‫رمزی میا حواد‬
‫گرفت تا استقرار سلطنت ملکوتی بر روی زمین وجود داشت‪ .‬وی ط یّ مکاش ف ای‬
‫دورا اقنوم دوّم را ‪ 1260‬سال براورد کرده بود ل ا ه زارا ف ر از مس یحیا و از‬
‫باور کرده بود ک یواخیم از خ ا الهام‬ ‫جمل اعاظم و مشاهیر کلیسا از صمیم قل‬
‫‪3‬‬
‫سال ‪ 1260‬ب عنوا شروع ادو ت‪ 2‬دوّم بود ‪.‬‬ ‫گرفت و مشتاق فرا رسی‬
‫مختل ف درب اره‬ ‫ا چ ک بصورت مختصر درباره عقای دینها و م اه‬ ‫بر اسا‬
‫اخر زما و مه ی گرایی گفت ش و رسوب ای ن افک ار در حافظ ت اریخی ملّ ت‬
‫ایرا ب صور گو اگو و پیشبینیهای منجّمین در حوالی هزاره‪ ،‬ای ن س الها بای‬
‫در تم ام ای ن‬ ‫و اارامی بوده باش ‪ .‬هم ا طور ک دی ه ش‬ ‫سالهای بسیار ملته‬
‫اگوار ب ا اخ ر زم ا مقار ن ‪ .‬اگ ر ب ام ار جنگه ای‬ ‫پیشگوییها وقوع حواد‬
‫سالهای اخر هزاره اوّل قمری و هم چن ین س یل و قح ط و ط اعو توجّ کن یم‪،‬‬
‫خواهیم دریافت ک هم اینها از سوی مردم ب عنوا عال می روشن از اخر زم ا‬
‫میک رده و ه ر‬ ‫الزما تلقّی میش ه و ل ا ا ا را ب ش ّت ملته‬ ‫و ظهور صاح‬

‫‪ 1‬اوپا یشاد ‪.737‬‬


‫‪ Advent‬ادو ت ب معنای ظهور مج ّد مسیح است‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ 3‬دورا ت‪ ،‬ویل‪ .‬تاریخ تم ‪ :‬عصر ایما ‪ ،‬ترجم ابوالقاسم ط اهری (]ته را [ علم ی و فرهنگ ی‪،‬‬
‫‪ )1373‬ج چهارم‪ ،‬ص ‪.1088‬‬

‫‪185‬‬
‫وع دعوتی از سوی هر کسی ک میش ه است مردم با جا و دل ا را م یپ یرفت‬
‫ا و اماده جا بازی در راه ا میش ها ‪ .‬گروههای جنبشی ب ظری هزاره گرای ی‬
‫دامنزده و شاخ و برگ بیشتری ب ا م یدادها ‪ .‬عب القادر ب او ی دری ن ب اره‬
‫میگوی ‪« :‬و در این سال اسافل و ارا ل عال نمای جاهل تعاضد دنیل باط ل نم وده ب رین‬
‫اوردند که حان صاحب زمانی ]اکبرشاه[ که رافع خ الف و اخ تالف هفت اد و دو ملّ ت از‬
‫مسل و هندو باشد حضرتاند و شریف از رسائل متم ود بس خوانی ]ک ذا[ مستش هد اورد‬
‫که او تصریح نموده باین که در سال [‪ ]1582/990‬بردارنده باطل شخصی خواه د ب ود و‬
‫کرده که بتساب جمل نهصد و نود است و خواجه‬ ‫همه تعبیر از صاحب دین حق تشخی‬
‫موننای شیرازی ملتد جفردان که از مکّه معظمه رساله بعضی از شرفا اورد درین باب ک ه‬
‫بموجب احادی صتیح هفت هزار سال که مدّت ایام دنیاس ت س پری ش د و ح ان وق ت‬
‫ظهور مهدی موعود است و خود ه رساله ترتیب داده گذرانید و امثال این خراف ات ش یعه‬
‫نیز از امیرالمؤمنین علی رضی اللّه عنه نقل کرده بعضی این رباعی میخواندند که به حک ی‬
‫ناصر خسرو و غیره منسوب است‪:‬‬
‫در نهصد و هشتاد و نه از حک قضا ‪ /‬ایند کواکب از جوانب یکجا‬
‫در سال اسد ماه اسد روز اسد ‪ /‬از پرده برون خرامد ان شیرخدا‬
‫‪1‬‬
‫و این همه باع دعوی نبوّت شد‪ ،‬امّا نه بلفظ نبوّت‪ ،‬بلکه بعبارت اخر‪».‬‬
‫سال ‪ 1590/990‬فرا رسی و شورش ی ب زرگ در ف ار ‪ 2‬رخ داد‪ .‬بن ا ب گ زارش‬
‫تواریخ این شورش ب تحریک ابوالقاسم امری ک در سال ‪ 1565/973‬ب دستور شاه‬

‫ق یم‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬صص ‪.286-7‬‬ ‫‪ 1‬ب او ی‪ ،‬چا‬


‫ق یم‪ ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪ 166‬گفت ‪« :‬ف ار ونیت ی باش د ع ریض و معم ور و‬ ‫‪ 2‬رازی در هفت اقلیم چا‬
‫آبادان و مملو از نعمتهای فراوان‪ ...‬و مردم آنجا را از اصتاب عقول کامله دانند و رای ایش ان را در‬
‫تدبیر امور راحج بشمارند‪».‬‬

‫‪186‬‬
‫کور ش ه بود رخ داد‪ .‬تقیال ّین اوح ی وی را اهل قهپای اصفها میدا‬ ‫تهماس‬
‫حس ینی بواس ط‬ ‫و برادر کوچکتر موال ا اب وتراب‪ ،‬ک در خ مت ش اه تهماس‬
‫خوش ویسی و خوش فهمی‪ ،‬و جامعیّت در کلّی عل وم و رس وم خصوص اً جعف ر‬
‫[جفر] و اع اد حرف و قط اکسیر و تکسیر‪ ،‬عزیز بود‪ ،‬و او را از امن ای مط رود و‬
‫علمای مردود محمود عجمی دا ست ا ‪ .‬ابوالقاس م ام ری در خ مت ب رادر خ ود‬
‫ریاضی و علوم غربی را فرا گرفت بود‪.‬‬
‫تقی اوح ی در ادام میگوی ک چ و چش ما ظ اهری ام ری بس ت ش ‪ ،‬وی‬
‫چشما باطنی خویش را باز کرد و ب استکمال واقص پرداخت‪ ،‬امّا با ب و ی ک و‬
‫خاص و عام مختلط‪ ،‬و هم را محرم راز خود ساخت است‪ ،‬و جمعی از بیدی گا‬
‫و هم چشما را هم چو خود‪ ،‬ب چ اه ض اللت و جهال ت در ا اخت‪ .‬در س ال‬
‫را ب بنیاد خ ا ‪ ،‬و وزارت ا ج ا را ب‬ ‫اوّل حکومت فار‬ ‫‪ 1590/990‬شاه عبّا‬
‫میرزاجا بیک وزیر یعقوب خا میسپارد‪ .‬موال ا امری گروهی از فق را و مج رّدین‬
‫برپا میسازد‪ .‬مردم ا‬ ‫و اصحاب ارادت را همراه میکن و شورشی عظیم در فار‬
‫‪ .‬حاکم‪ ،‬امری را گرفت و شورش یا را‬ ‫ب جهت اخ اب و ا ب ایشا میپیو‬
‫تقویّت و رواج دین قویم محمّ ی‪ ،‬علما و س ادات و م ردم‬ ‫متفرّق میکن ‪ .‬ب سب‬
‫متفقّا با قلمتراش و کارد وی را ب قتل میرسا ن ‪ .‬مردم چنا هیجا زده ش ه بود‬
‫ک حتّی وزیر مزبور را ک تأخیر در قتل وی داشت‪ ،‬زدیک بوده ب جرم ارادت ب‬
‫امری بکشن ‪ .‬امری در زما مرگ قطوی بود را ا کار میکن ‪ ،‬ولی ظاهراً مس موع‬
‫بوده‪ ،‬زیرا وی راز خود را با مردم بارها پیش از این در می ا گ اش ت ب ود‪ .‬موال ا‬
‫شیرازی تاریخ قتل وی را دشمن خ ا یافت‪ .‬تقی ال ّین اوح ی ک در‬ ‫روزبهرا‬
‫این زما ‪ 26‬سال بوده میگوی ک من با وی مناظرات و مکالماتی داشتم ک ش رح‬
‫تطویل است‪ ،‬و معتق است ک وی طبعی روا داشت و قصی های از وی‬ ‫ا موج‬
‫را اورده ک م ّعی است خود وی جواب ا را داده‪:‬‬

‫‪187‬‬
‫«چون به فضل ایزد بیچون به حق دانا شدم ‪ /‬اگه از کنه رموز عل انسماء شدم‬
‫بر براق تن چو بر معراج جان کردم عروج ‪ /‬عارف اسرار سبتان الذی اسری‪ 1‬شدم‬
‫جبرئیل نطق چون از عرش دل اورد وحی ‪ /‬واقف کیفیت اسرار ما اوحی‪ 2‬شدم‬
‫چش ظاهر چون ببست چش باطن باز شد ‪ /‬شاهباز عرش پرواز فلک پیما شدم‬
‫چش بندد شاه بازی را که میگیرد نخست ‪ /‬بست چشم شاه‪ ،‬باز اوج او ادنی‪ 3‬شدم‬
‫طعن بیچشمی مزن ای مدّعی بر من که من ‪ /‬چش چون در راه حقّ دادم بتقّ بینا شدم‬
‫‪4‬‬
‫غوره بودم پیش از این از تابش خورشید عشق‪/‬پخته گشت اندک اندک تا کنون حلوا شدم»‬
‫هما طور ک مالحظ ش در این شعر امری ب کور کرد خویش توسّط شاه اشاره‬
‫میکن ‪ ،‬ولی ا را قصی برای خود ا ست و خود را ب بازی تشبی میکن ک ش اه‬
‫گرفت است‪ .‬وی در بیتی دیگر گوی ‪:‬‬
‫«اسرار حقیقت زدل دانا پر ‪ /‬ای طالب حقّ نشان حقّ از ما پر‬
‫‪5‬‬
‫چون وعده جمله را به فردا دادند ‪ /‬فردا برم ا و قصّه فردا پر »‬
‫ملّا عب الباقی هاو ی در شرح حالی ک از موال ا دخلی میده ‪ ،‬ب ابوالقاسم ام ری‬
‫یز پرداخت و میگوی ک وی در وادی تصّوف جنی و بایزی زما خ ود و مت وّلی‬
‫اوقاف بوده و در ا مقام خ مات زیادی ب درویشا و فقرا ک رده اس ت‪ .‬از کث رت‬
‫مری ا و هجوم معتق ا ‪ ،‬بعضی از اهل خالف سخنا ی در حقّ او ب شاه تهماس‬
‫گفت ک اکثر ایشا را اراده خروج و ملکگیری در خاطر گ رد با این مای مردم ک‬
‫ب او دست بیعت دادها ‪ .‬توّهم ملک و سلطنت شاه را وا میدارد ک ب چش ما ا‬

‫‪ 1‬یعنی پاک و منزّه است ا خ ایی ک بن ه اش را ب معراج برد‪ .‬سوره اسری‪ ،‬ای یک‪.‬‬
‫‪ 2‬ما اوحی یعنی آ چ ک ب تو وحی ش ه است‪.‬‬
‫‪ 3‬او اد ی یعنی یا زدیکتر‪ ،‬و اشاره ب داستا معراج پیامبر اسالم دارد‪.‬‬
‫‪ ۴‬اوح ی‪ ،‬برگ ‪153‬؛ ‪ ،‬ریاضالعارفین‪ ،‬ص ‪ ،28۴‬در ریاضالعارفین بیت آخر شعر یام ه است‪.‬‬
‫‪ 5‬ریاضالعارفین‪ ،‬ص ‪.28۴‬‬

‫‪188‬‬
‫طور خ اشناسی را ب تهمت الحاد میل بکشن ‪ .‬وی دوب اره ب ویرکوپ ای اص فها‬
‫از کور ک رد وی ام الک وی را‬ ‫میرود و بگوش شینی مشغول میشود‪ .‬شاه پ‬
‫دوباره باز میگردا و سی توما یز ب رسم م د معاش ب او میده ‪ .‬ش یخ بق ّی‬
‫عمر را در ویرکوپا بسر میبرد‪ 1 .‬وی قصی های سروده و احوال خود را چنین گفت ‪:‬‬
‫« شادمان زانکه چشم رفت در راه خدا ‪ /‬متنت اباد تن را گو مباش این پاسبان‬
‫هست لیکن خارخاری در دل زین رهگذر‪/‬کز چه او در بارگاه خسرو صاحب قران‬
‫قاس یزدی اعداد ملتد شد رق ‪ /‬بهر من چون نیست زینها بنده را نام و نشان‬
‫شاه اگر زین پیشتر حال مرا بشناختی ‪ /‬زاتش اغماض کی میسوخت پروانه سان‬
‫من نه قاس نام و نه ملتد و نه یزدی ‪ /‬مولدم کهپایه و اصل ز اردستان بدان‬
‫‪2‬‬
‫کرد نام من ابوالقاس متمّد والدم ‪ /‬فتتی واواعلی پیر‪ ،‬ان رئیس راستان»‬
‫و در دفاع از عقای خویش میگوی ‪:‬‬
‫«گر زاعدادم وقوفی هست واحصای شمار ‪ /‬چش باید کردن شرعا برون از جرم ان‬
‫وعده گاه جمله چوناید بتقّ روز شمار ‪ /‬چیست ز احصا میندان دین و دولت را زیان‬
‫شاعر و ساحر کسی خواند مرا کز روی جهل ‪ /‬باز نشناسد خرو عرش را از ماکیان‬
‫عل توحید از کجا و ستر و اعداد از کجا ‪ /‬چیست نسبت ریگ کاشان را به کتل اصفهان‬
‫انچه امروز از برای بنده میگویند خص ‪ /‬گفتهاند از بهر شاه انبیا ه این نشان‬
‫قال هذا ستر مجنون نه در حقّ نبی ‪ /‬گفتهاند و ن ّ قران است شاهد در میان‬
‫از برای بنده کز جان بنده خاص وی ‪ /‬نیست دور ار ساحر و ملتد بگویند این زمان‬
‫حق چو فرمودست واللّه عزیز وانتقام ‪ /‬انتقام ما خدا خواهد کشید ازمفسدان‬
‫نظ در توحید و نعت و منقبت دارم بسی ‪ /‬خاطر من زین معانی هست بتر بیکران‬

‫‪1‬‬
‫هاو ی‪ ،‬ص ‪.1۴97‬‬
‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬

‫‪189‬‬
‫نسخه توحید من کان راست فکر و کر نام ‪ /‬رفته تا اقصای روم و مکّه و هندوستان‬
‫سرّ وحدت رسمیان را گفت و دیدم ز شرم ‪ /‬قصّه خورشید یا خفاش گفتن کی توان‬
‫انچه از بیداد خاطر خواستت کردی بمن ‪ /‬وانچه خاطر خواهدت منبعد کردن میتوان‬
‫بیگناهی را که از بند غالمان تواند ‪ /‬مشت مسکینی که میخوانی مرید بندهشان‬
‫جمع بر من از پی جاهی و مالی نامدند ‪ /‬یا برای رخنه در ملک شهنشاه جهان‬
‫جمله درویشان مرتاضند در راه خدا ‪ /‬از مضیق بند از بهر خداشان وارهان‬
‫‪1‬‬
‫وعده گاه خص و ما دارالقضای متشر است ‪ /‬قاضی ما حضرت پیغمبر اخر زمان»‬
‫هما طور ک در ابیات باال دی ه ش امری ب سختی از خود دفاع میکن و اتّهاماتی‬
‫ک ب او وارد ش ه از سردشمنی دا ست و ادّعا کرده ک ا چ او میدا ست و میکرده‬
‫برای دین و دولت زیا ی اشت و خود را ب پیامبر اسالم تشبی کرده ک ب س حر‬
‫در پ ی‬ ‫متّهم ش ه بود و از شاه خواست ک یارا وی را ازاد کن زی را ک ا ه ا‬
‫برا ازی دولت بودها ‪ .‬بلک مرتاضا ی درویش بودها و ا تقام‬ ‫جمعاوری مال و‬
‫خود را از خصم ب روز قیامت حوال داده است‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫سعی فیسی وی را مردی دا شمن دا ست ک اقسام شعر را یکو میسروده است‪.‬‬
‫در ز ا ی ز ب وده اس ت‪:‬‬ ‫از کور ش‬ ‫امین احم رازی اورده ک گویا وی پ‬
‫«چون مدّتی مدید بر ان گذشت و مایوس ی نهای ت پ ذیرفت و خرس ندی قط ع تعلّ ق نم ود‬
‫قطعهای از روی طیبّت گفته به باریافتگان ان استان عرضه داشت نمود‪ .‬جمع ی ک ه ب ه وی‬
‫اظهار توجّه مینمودند احوالش را در لبا بیگن اهی عرض ه نم وده از ان متبس ش نج ات‬
‫دادند‪.‬‬
‫از اشعار امری در زندان‪:‬‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫فیسی‪ ،‬سعی ‪ .‬تاریخ ظم و ثر در ایرا و در زبا فارسی ت ا پای ا ق ر ده م هج ری (بیج ا‪،‬‬
‫فروغی‪ )13۴۴ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.709‬‬

‫‪190‬‬
‫«نخل قد مراست بار شپش ‪ /‬هر سر موی او هزار شپش‬
‫‪1‬‬
‫استین را اگر برافشان ‪ /‬میرود تا به قندهار شپش»‬
‫ش یراز‬ ‫مؤلّف فارسنام اصری میگوی ک امری در سال ‪ 932‬ب دست عوامالنّ ا‬
‫کشت ش ه‪ ،‬این تاریخ ب ظر میای ک اشتباه است و هما س ال ‪ 999‬ک در بق ّی‬
‫‪2‬‬
‫منابع ب ا اشاره ش ه صحیح باش ‪.‬‬
‫پو واال در مقال امری در دا رهالمعارف ایرا یکا درب اره وی اورده ک وی در ی ک‬
‫خا واده زمین دار در ربع اوّل قر دهم هجری برابر با شا زدهم میالدی ب د یا ام ه‬
‫احترام فراوا ی داشت و تول ّی ت اوق اف ب عه ه او ب وده و‬ ‫و در زد شاه تهماس‬
‫درام ا را بین طلّاب و صوفیا و مسافرا و امثالهم توزیع میک رده و ه م چن ین‬
‫‪3‬‬
‫مقامات اوقاف را داشت است‪.‬‬ ‫اختیارعزل و ص‬
‫مؤلّف مقال امری در ایرا یکا م ّعی است ک تق ی اوح ی در عرف ات عاش قین‪ ۴‬و‬
‫رضا قلیخا ه ایت در ریاض العارفین اظهار داشت ا ک امری در سال ‪1590/999‬‬
‫اوّل در شیراز اع ام ش ه است‪ .‬در عرفات عاشقین و یز متن ی‬ ‫ب دستور شاه عبّا‬
‫از عرفات عاشقین در جزوه شماره ‪ 13‬ایرا کوده ک مستن پ و واال مؤلّ ف مقال‬
‫و ظ اهراً س هوی رخ داده اس ت‪ .‬ب گفت‬ ‫م کور است‪ ،‬چنین کت ای دی ه ش‬
‫در ز ا کش ت‬ ‫اوح ی ک پیش از این ام امری در غوغای علما و م ردم ف ار‬

‫ج ی ‪ ،‬ج سوّم‪ ،‬صص ‪.985-6‬‬ ‫‪ 1‬رازی‪ ،‬چا‬


‫‪ 2‬فسایی‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.1156‬‬
‫‪3‬‬
‫‪Poonwala, I.K. "Amri" Iranica, vol. I, p. 996.‬‬
‫ق یم ص ‪ 166‬گفت ‪« :‬شیراز به حسب لطافت آب و هوا از باغ ارم‬ ‫‪ ۴‬رازی در هفت اقلیم ج اوّل چا‬
‫آیتی و از روضه رضوان کنایتی‪ ...‬نقشبندان نامیه بدیع خوش ریاضی را بر الواح جویبار و انهار او نگاشته و‬
‫مجاهدان صبا و شمال کسوتهای گوناگون در اعطاف نوعروسان باغات وی کشیده‪...‬و مردمش از بنده‬
‫و احرار و سمین و نزار به سیر و صتبت مایل میباشند و الزام دارند که ایّ ام هفت ه را ه ر روز بج ایی بس ر‬
‫برند‪» .‬‬

‫‪191‬‬
‫ش ‪ .‬در ریاضالعارفین یز فقط از ش هادت ام ری س خن رفت اس ت و از کیف ّی ت‬
‫اجرای ا صحبتی ش ه است‪.‬‬
‫رضاقلیخا ه ایت‪ ،‬رسال ذکر و فکر و جواب مرات الصفا را از تصنیفات وی م ی‬
‫ر‬ ‫ه ار محمد عیانی ندشت بدد‬ ‫عرفات می ویس ک ‪« :‬ب خداج‬ ‫دا ‪ 1 .‬صاح‬
‫ا اوا ک ب شها ت میرسی ‪:‬‬
‫افتاب قدم از مطلع انوار دمید ‪ /‬پرده ظلمت جهل از سر خفّاش کشید‬
‫سر فرو بر بگریبان خمول ای خفّاش ‪ /‬که ترا تاب نظر نیست که بینی خرشید‬
‫اگر دید ابوجهل‪ ،‬نبود ان ز نبی ‪ /‬عکس خود بود که در اینه احمد دید‬ ‫نق‬
‫کامالن بتر متیط‪ ،‬و سگان جهالند ‪ /‬کی شود بتر متیط از دهن کلب پلید‬
‫از عسل گفتن بسیار نگردد شیرین ‪ /‬دهن انکه همه عمر عسل را نچشید‬
‫کی خبر یابد از اسرار حسین مظلوم ‪ /‬هر کرا نفس بود کافر سرکش چو یزید‬
‫‪2‬‬
‫صبح صادق دم امریست‪ ،‬برو ای خفّاش ‪ /‬که از این پس نتوانی تو درین عرصه پرید»‬
‫‪3‬‬
‫ک ام ری زاری ب وده باش ‪.‬‬ ‫حام الگار با استناد ب ارا ایوا ف محتمل میدا‬
‫قط وی ب ود تظ اهر‬ ‫میز ک ام ری زاری ب وده و ب‬ ‫فرهاد دفتری یز ح‬
‫میکرده است‪ ۴ .‬در مورد ظر فرهاد دفتری پیش از ای ن س خن گفت یم‪ ،‬امّ ا مس تن‬
‫زاری‬ ‫حام الگار اشعاری است ک ایوا ف میگوی ک ام ری در وص ف امام ا‬
‫سروده است‪ .‬ما بحثی در مورد ا شعرها اریم‪ .‬امّا ظر ایشا را ب اشعاری جل‬
‫میکنیم ک ذکاوتی از ابوالقاسم امری در ساقی ام اورده و با تفس یر ا ه ا م ّعی‬

‫‪ 1‬ریاضالعارفین‪ ،‬هما جا‪.‬‬


‫‪ 2‬اوح ی‪ ،‬برگ ‪.153‬‬
‫‪3‬‬
‫‪Algar, ibid.‬‬
‫‪ ۴‬دفتری‪ ،‬ص‪.531‬‬

‫‪192‬‬
‫‪1‬‬
‫است ک عقای قطوی ب وضوح کامل در ا ها دی ه میشود‪.‬‬
‫ابوالقاس م ام ری در‬ ‫اگر ارا ذکاوتی را یز بخواهیم لحاظ کنیم بای گفت ک عقای‬
‫بهترین حالت یک عقی ه ترکیبی بوده است و هم از زاری و هم از قطویّ و هم از‬
‫جه ا ی التق اطی‬ ‫ف رق و م اه‬ ‫شیع ‪ ،‬و دیگر عقای تأثیر پ یرفت اس ت‪ .‬اغل‬
‫عقای مختلف و رسوب ا ها بر روی یک یگر تشکیل ش ها ‪.‬‬ ‫هستن و از ترکی‬
‫«یکی از مشاهید صدفی ‪ ،‬ابن عدبی ر این بار چنین گفت ‪:‬‬
‫لقد کنت قبل الیوم انکر صاحبی ‪ /‬ا ا ل یکن دینی الی دینهدان‬
‫فاصبح قلبی قابال کل صوره ‪ /‬فمرعی لغزنن و دیرا لوهیان‬
‫و معبد اوثان و کعبه طایف ‪ /‬والواح توریه و مصتف قران‬
‫ادین بدین التب کیف توجهت ‪ /‬رکائیه فالتب دینی و ایمانی‬
‫پیش از ین ه صتبت خود را انکار میکردم‪ ،‬زیرا دین م ن ب ه ای ین او ش باهت و قرابت ی‬
‫نداشت‪ .‬امّا اینک دل من پذیرای هر ص ورتی اس ت و چن ان مرت ع غ زانن و دی ر راهب ان و‬
‫پرستشگاه بتان و کعبه زایران و الواح تورات و مصتف شریف گشوده است‪ .‬به دین عشق‬
‫‪2‬‬
‫در امدم‪ ،‬به هر سویی که مرکب براند و عشق دین و ایمان من گردید‪».‬‬
‫ک در اخرین ده هزاره اوّل هجری قمری‬ ‫بع از شورش ابوالقاسم امری در فار‬
‫صورت گرفت در گزارش دیگری اظهار ش ه ک در سال ‪ 1591/1000‬ش اه عبّ ا‬
‫اوّل «در پنج شنبه یازده صفر متوجّه یزد شدند‪ ،‬و این مرتبه دوّم بود ک ه مرک ب هم ایون‬
‫متوجّه یزد شد و پنج روز سیر باغ و صتبت باخوبان و عشرت با جوان ان نم وده مراجع ت‬
‫‪3‬‬
‫فرمودند و در شمس اباد میب د‪ ،‬ح جّ اکب ر ب ه کش تن رأ و رئ یس ملت دان دریافتن د‪».‬‬

‫‪« 1‬نگاهی دیگر به نقطویه» ص ‪.55‬‬


‫‪2‬‬
‫ا ‪ ،‬صص ‪.761-2‬‬
‫‪ 3‬ملّاجاللال ّین منجّم‪ ،‬تاریخ عباسی یا روز ام ملّاجالل‪ ،‬ب کوش ش س یفاللّ وحی یا (بیج ا‪،‬‬
‫وحی ‪ )1366 ،‬ص ‪.11۴‬‬

‫‪193‬‬
‫ملح ا ک ب وده‪ ،‬و جری ا از چ‬ ‫و ری‬ ‫اد ک این رأ‬ ‫برّرسیهای ما شا‬
‫قرار بوده است‪.‬‬
‫اوّل قسمتهایی مهمّ از کشور ایرا را ب‬ ‫در ابت ای این فصل گفتیم ک شاه عبّا‬
‫اوّل ق رت قزلباشه ا را‬ ‫عثما ی واگ ار کرد‪ .‬در پی این اق ام تاکتیکی شاه عبّ ا‬
‫ب سختی مح ود و ق رت مرکزی را تقویّت کرد‪ .‬برای ا جام این کار‪ ،‬وی راه ح ل‬
‫را در ایجاد ارتشی ج ی از غالما ی دا ست ک در جنگهای م هبی یا جهاد اس یر‬
‫ش ه بود ‪ .‬این ارتش ج ی از ی ک س واره ظ ام مس لّح ب تفن گ و لش کری از‬
‫و‬ ‫یز داشتن و هم چنین یک لشکر توپخا‬ ‫تفنگ ارا ک از ایرا یا بود و اس‬
‫قراوال سلطنتی ک تع اد ا ها در ح ود ‪ 3/000‬فر ب ود‪ ،‬تش کیل ش ه ب ود‪ .‬ای ن‬
‫اوّل ب رای کنت رل‬ ‫ارتش ح وداً ‪ ۴0‬هزار فری سالح‪ 1‬کارام ی در دست شاه عبّا‬
‫قزلباشا بود‪ .‬قبل از ایجاد این ارتش‪ ،‬تیولی ب سرا قزلباش اختصاص مییافت ک‬
‫درام ا برای گه اری یروی قزلباش هزین میش ‪ .‬در این زما خزا ب ا کمب ود‬
‫ق ینگی برای پرداخت حقوق این ارتش دا می مواج بود‪ .‬راه حلی ک ب ظر ش اه‬
‫اوّل رسی این بود ک امالک ممالک ب خاصّ تب یل و توسّ ط ی ک اظر از‬ ‫عبّا‬
‫طرف شاه اداره شود و درام ا مستقیماً ب خزا وصول گردد‪ 2 .‬امّا شارد ک بع‬
‫اوّل ب ایرا ام ه در مورد ایشا میگوی ‪« :‬حکومت ای ن ن اظران‬ ‫از دوره شاه عبّا‬
‫در ایران‪...‬زیان بخشترین امور کشور است‪ .‬اینان بر اثر رشوهخواری تتم ل ناپ ذیری ک ه‬
‫م ردم ای انت را لمب و میکن د و س یر ش دنی نیس ت‪ ،‬بم رور زم ان کش ور را ب ه ویران ی‬
‫‪3‬‬
‫میکشانند‪».‬‬

‫‪ 1‬سیوری‪ ،‬ص‪.77‬‬
‫جها اری (تهرا ‪ ،‬بنگاه‬ ‫میشاییل‪ .‬ظام ایاالت در دوره صفویّ ‪ ،‬ترجم کیکاو‬ ‫‪ 2‬رهربر ‪ ،‬کالو‬
‫ترجم و شر کتاب‪ )2537 ،‬ص ‪.16۴‬‬
‫‪ 3‬شارد ‪ ،‬كا ‪ .‬سفر ام شارد ‪ ،‬ترجم محمّ عباسی (تهرا ‪ ،‬امیرکبیر‪ )1336 ،‬ج هشتم‪ ،‬ص ‪.189‬‬

‫‪194‬‬
‫گفت ش ه ک این سیاست ق رت قزلباش را در واحی تحت ادارهشا بکلّی ک اهش‬
‫داد و هم چنین از عالق ا ا ب حفظ وافزایش ابادا ی و امن ّی ت تیولش ا کاس ت و‬
‫‪1‬‬
‫ق رت غالما را افزایش داد و ا ها را ب عنوا اظر مورد اعتماد شاه مط رح ک رد‬
‫و از دیگ ر‬ ‫م یا یش ی‬ ‫ولی مسأل ا بود ک این اظرین فقط ب افزایش درام‬
‫کار غافل بود و یز فاق ا شور ایل ی قزلب اش در دف اع از ای ن والی ات‬ ‫جوا‬
‫بود ‪ .‬ب همین دلیل دوباره در زما های بحرا ی سرا قزلب اش ب حاکم ّی ت ای ن‬
‫‪ .‬این سیاست جنب منفی دیگری یز داشت و ا اینک م ی‬ ‫مناطق ا تخاب میش‬
‫توا ردّ پای بسیاری از این قزلباشها را در شورشهایی ک در اقص ی ق اط ای را‬
‫زد ک ا ها از ی ک س و م ردم را‬ ‫علی حکومت بر پا میش ه یافت‪ .‬میشود ح‬
‫تحریک ب شورش میکردها و از سویی دیگر ب حکومت اعالم میکردها ک م ا‬
‫اوّل ب ا بها های مختل ف در ص د‬ ‫قادریم شورشیا را درهم شکنیم‪ .‬شاه عبّ ا‬
‫خاصّ کرد امالک برمی ام ه است‪ .‬وقتی گروهی از اهالی ابیا از تواب ع ظن ز ب‬
‫شاه از طرز رفتار تیولدارا و کیف ّی ت پریش ا ی اح وال رعای ای بلوک ات ش کایت‬
‫میکن ‪ ،‬وی دستور میده ک کلّ والیت طنز‪ 2‬خاصّ ش ه و از دس ت تی ولدارا‬
‫‪3‬‬
‫بیرو ام ه و ب دست کارگزارا مستقیم دولت سپرده شود‪.‬‬
‫کشوری ایجاد کرد ک چشمگیر بود‪ .‬شاه عبّ ا‬ ‫این سیاستها تغییراتی در مناص‬
‫ب ود و س لط خ ویش را ب ر‬ ‫اوّل ب قزلباشها فهما ک الت دست ا ه ا خواه‬
‫اوّل درص د ب ود تم ام ق رتهای‬ ‫ایشا ب طرق مختلف تحکیم کرد‪ .‬شاه عبّا‬
‫مستقل در کشور را تضعیف یا ابود کرده تا بتوا ق رت بالمنازع و مطلق خ ود را‬

‫‪ 1‬رهربر ‪ ،‬ص ‪.162‬‬


‫ق یم‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪ ۴38‬آ را چنین معرفی کرده‪« :‬نظن ز ونیت ی ن زه و‬ ‫‪ 2‬رازی در هفت اقلیم چا‬
‫باطراوت است مشتمل بر آبهای روان و اشجار فراوان و قرب سی پاره ده دارد‪».‬‬
‫‪3‬‬
‫افوشت ای‪ ،‬صص ‪.۴60-1‬‬

‫‪195‬‬
‫در باب ق رت شاها ایرا گفت ک ش اه م ی‬ ‫بر سراسر کشور بگسترا ‪ .‬الئاریو‬
‫توا هر چ میخواه ب موقع اجراء بگ ارد‪ ،‬هر قا و ی را ک میخواه وض ع ی ا‬
‫لغو کن ‪ ،‬موجودیّت و ز گی افراد هم حتّی زدیکترین مقامات ب خ ود را ابود‬
‫کن و زیر دستا شاه در مقابل وی فرما برداری چاکرا دار زیرا میدا ن ک م ی‬
‫‪1‬‬
‫توا ما ن گوسفن قربا ی خو شا را بریزد‪.‬‬
‫ک حکوم ت ای را مطلق و‬ ‫شارد در باب روحیّات پادش اها ای را میگوی‬
‫استب ادی و فرم ا سلطنتی است‪ .‬و هم اقت ار در دست یک ف ر اس ت و س لطا‬
‫اختیار جا و مال تبع خویش است‪ .‬وی پادشاه ای را را ق ادر مطل ق م ی‬ ‫صاح‬
‫دا ‪ ،‬ک هر دستوری ک وی ب ه اجرا میشود حتّی هنگامی ک کامالً مست باش‬
‫در‬ ‫و یا دستور او کامالً از ع الت دور باش ‪ .‬شاه هرچ بخواه میکن و هیچ ک‬
‫برابر او مصو یست‪ .‬خ مات گ شت ‪ ،‬ص میمیت‪ ،‬پرهیزک اری و شایس تگی‪ ،‬ه یچ‬
‫یک برای او میتوا مهمّ باش ‪ .‬یک حرکت چشم یا دها او میتوا شخص ی را‬
‫از هستی ساقط کن ب و اینک هیچگو محاکم ای در ک ار باش ‪ .‬ش اه ای را ب ا‬
‫مشورت میکن و حتّی وقت تامّل درباره فرما های قتلی ک صادر ک رده‬ ‫هیچک‬
‫رعایا را از میا بردارد‪ .‬ش ارد جنگه ای‬ ‫است ارد‪ .‬شاه میتوا جا و امو‬
‫داخل دربار را بسیار سخت میدا و معتق اس ت ک ا ه ا ک از ش اه دورتر‬
‫‪2‬‬
‫خوشبختتر ‪.‬‬
‫اوّل تازه ب تخت س لطنت رس ی ه و ب ا‬ ‫سال ‪ 1591/1000‬زما ی بود ک شاه عبّا‬
‫مشکالت بیشماری مواج ب ود و هن وز کش ور در بحرا ه ای اش ی از س لطنت‬
‫پادشاها قبلی ب سر میبرد و هیچگو اصالحاتی ک در وضع م ردم م ود داش ت‬

‫بخش ایرا ‪ ،‬ترجم و حواشی احم بهپور (بیج ا‪ ،‬ابتک ار‪،‬‬ ‫‪ 1‬آدامالئاریو ‪ ،‬سفر ام آدامالئاریو‬
‫‪ )1363‬ص ‪.315‬‬
‫‪ 2‬شارد ‪ ،‬ص ‪.15۴‬‬

‫‪196‬‬
‫باش صورت پ یرفت بود‪ .‬ل ا در این دوره هما وضع قبلی ساری و جاری بود‪.‬‬
‫از‬ ‫افوشت ای خبر از خرابی و قصا بسیار در بعضی از بالد و ممالک ایرا میده‬
‫از ا ‪ ،‬زلزل عظ یم در الر و‬ ‫در سراب اذربایجا و سیل بع‬ ‫جمل از زلزل مهی‬
‫زلزل در میا ‪ ،‬طوفا در بالد عراق‪ ،‬طغیا زاین ه رود در اصفها و خراب ی بس یار‪،‬‬
‫طغیا رود در قم و ویرا ی بس یار حاص ل از ا ‪ ،‬س یل عظ یم و ویرا ی بس یار در‬
‫قزوین‪ ،‬و سیل ویرا گر در کرما و یزد ک بسیار ب م ردم ص م وارد ک رده ب ود‪.‬‬
‫در اصفها خبر میده ک بسیاری از م ردم را در‬ ‫‪1‬وی هم چنین از طاعو ی مهی‬
‫‪2‬‬
‫حوالی سالهای ‪ 1000‬کشت بوده است‪.‬‬
‫این قحطیها و ویرا یها و ابساما یها بهمراه شیوه ظالما و اس تب ادی حکوم ت‬
‫زمین را برای جنبشهای اعتراضی ام اده ک رده ب ود‪ .‬ش یوه اداره اس تب ادی کش ور‬
‫اوّل‬ ‫ادوار جریا داشت و ش اه عبّ ا‬ ‫توسّط شاها ایرا ی چیزی بوده ک در اغل‬
‫یز از این مسأل مبّرا بود‪ .‬اگرچ او اق امات بسیاری ب ف ع ملّ ت ا ج ام داد ول ی‬
‫حکومت او جزء مستب ّترین حکومتهای ا عصر بوده است‪ .‬شارد میگوی ک ‪:‬‬
‫«هرگونه بیمهری و مغضوبیّت از طرف شاه در ایران با مصادره ثروت و اموال توام است و‬
‫این تتوّل ثروت بدبختی شگفتاور و هرا انگیزی دارد‪ .‬زیرا یک رجل‪ ،‬در یک ان چن ان‬
‫از همه چیز ساقط میشود که دیگر مالک هیچ چیز نیست‪ .‬ثروت و غالم و گاهی حتّی زن‬
‫و فرزندانش را نیز از او میستانند‪ ،‬همه این خدم و حش در همان دم در گوش ه دیگ ر م ی‬
‫‪3‬‬
‫ماند و جز همان جامههایی را که به تن داشته است حتّی یک پیراهن برای تعویض ندارد‪».‬‬
‫اوّل ب ایرا ام ه میگوی ‪« :‬پادشاه ص فوی‪...‬به‬ ‫کمپفر ک در دوره بع از شاه عبّا‬
‫هر کاری مجاز است و هیچ رادع و مانعی در سلطنت خود نم یشناس د‪ .‬عق د قرارداده ا‪،‬‬

‫‪ 1‬افوشت ای‪ ،‬صص ‪.531-2‬‬


‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬شارد ‪ ،‬صص ‪.198-9‬‬

‫‪197‬‬
‫اعالن جنگ و صلح‪ ،‬تغییر دادن در قوانین مملکت‪ ،‬وضع مالیاتهای جدید و حتّی اختی ار‬
‫جان و مال هر فرد و زنان و فرزندان او هم ه در دس ت ش اه اس ت و ه یچ قاع ده و ق انونی‬
‫زیردستان را چ ه فرادس ت و چ ه فرودس ت در مقاب ل ه وی و هو ه ای ی ک فرم انروای‬
‫‪1‬‬
‫احتمانً منتط حفظ و هراست نمیکند‪».‬‬
‫ا چ ک ام وضعیّت سیاسی و اجتماعی ایرا را در پایا هزاره اوّل هجری قم ری‬
‫اوّل‪ ،‬مصوّر میکن ‪ .‬بای در ظ ر داش ت باش یم‬ ‫و در سالهال اوّل سلطنت شاه عبّا‬
‫ک عالوه بر این اوضاع اگوار مردم این دوره ب یک وضعیّت ارما ی میا یش ی‬
‫ل ا مردم مرّف یز در این مقطع هما ق ر درگیر تحوّل بود ک م ردم فقی ر‪ ،‬زی را‬
‫ب خ وبی وض عیّت‬ ‫وضعیّت موجود هر چق ر ک هم فرض کنیم عالی بوده باش‬
‫ا ق الب را درب اره ای ن جنبشه ای‬ ‫ارما ی یست‪ .‬اگر بت وا یم تئوریه ای ج ی‬
‫اعتراضی مورد استفاده قرار دهیم میتوا یم جنب دیگری از روحی مردم این دوره را‬
‫با استناد ب تئوری محرومیّت س بی از ال وین ک وهن توض یح ده یم‪« :‬وقت ی م ردم‬
‫احسا کنند چیزی را که به اعتقاد خود مستتقش هستند دریافت نمیکنند مستعدّ قی ام و‬
‫انقالب خواهند شد‪ 2».‬ب عنوا مو در قر س یزدهم در جه ا غ رب ی ز مش اب‬
‫همین حالت روی داده است‪ ،‬بع از ا ک یواخیم فیورهای پیشبین ی ک رد ک فتن‬
‫هایی جها در سال ‪ 1260‬میالدی خواه بود‪ ،‬هفت شورش ه زارهای در فرا س ‪،‬‬
‫و ‪ 22‬م ورد در‬ ‫و در ق ر چه اردهم پ نج م ورد در ا گل ی‬ ‫‪ 13‬مورد در ا گلی‬
‫فرا س گزارش ش ه است‪ 3 .‬بت ریج با پای ا س ال ‪ 1591/1000‬مردم ی ک منتظ ر‬
‫بزرگ و تحوّالت عظ یم بود ‪ ،‬چ و ظ اهراً ه یچ اتّف اق خاصّ ی یفت اد‬ ‫حواد‬

‫‪ 1‬کمپفر‪ ،‬ا گلبرت‪ .‬سفر ام کمپفر ب ایرا (تهرا ‪ ،‬ا جمن آثار ملی‪ )1350 ،‬ص ‪.1۴‬‬
‫(تهرا ‪ ،‬شر قوم ‪ )1369 ،‬ص‬ ‫‪ 2‬کوهن‪ ،‬آلوین استا فورد‪ .‬تئوریهای ا قالب‪ ،‬ترجم علیرضا طیّ‬
‫‪.210‬‬
‫‪ 3‬حجّاریا ‪ ،‬ص ‪.75‬‬

‫‪198‬‬
‫‪.‬‬ ‫سرخورده ش‬
‫هما طور ک در بحثهای قبلی گفت ش ه اصوالً جنبش قطویّ در قس مت اعظ م‬
‫تاریخ خویش یک جنبش فوذی‪ ،‬و در ا یش تس خیر ق رت ب و درگی ری از‬
‫اوّل‬ ‫ظر پادشاها بوده است‪ ،‬در این زما ایشا ب ر روی ش اه عبّ ا‬ ‫طریق جل‬
‫تمرکز کرده بود و قص داشتن وی را ج ب کرده و الت دست خویش گردا ن ‪.‬‬
‫افوشت ای درباره شورش سال ‪ 1592/1001‬میگوی ک اوّل ب ار ای ن جماع ت در‬
‫در واحی ساوه‪ 1،‬قزوین‪ ،‬ح والی کاش ا ‪ ،‬اص فها ‪ 2،‬کوهپای و‬ ‫زما شاه تهماس‬
‫بعضی از ایش ا ما ن‬ ‫ایین‪ 3‬ظاهر ش ه و شروع ب تبلیغات کرد و شاه تهماس‬
‫موال ا قاسم کوپالی [قاسم امری] را چشم کن و بعضی دیگر را ب زج ر عنی ف ب‬
‫قتل رسا ی و جها را از وجود ایشا پاک کرد و بقیّ این گروه یز متواری ش ه و‬
‫جرات اشکار کرد خود را اشت و ب گوش ای خزی‬ ‫و هیچک‬ ‫یا مخفی ش‬
‫اوّل خسرو امی در دارالسلطن ق زوین ک در کس وت‬ ‫تا اینک در زما شاه عبّا‬
‫درویشا بود‪ ،‬در گوش ای مجلسی برپا خاست و ب اضالل مردم ادا پرداخ ت و‬

‫‪ 1‬این محل در بعضی متو ب ام آب یز آورده ش ه است‪.‬‬


‫‪2‬‬
‫ق یم‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪ ،338‬آ را چنین توصیف کرده‪« :‬در تمام ایران‬ ‫رازی در هفت اقلیم چا‬
‫شهری به بزرگی و معموری اصفهان نیست‪...‬و شهر اصفهان بر کنار آب زنده رود که بعضی به زاینده رود‬
‫اعتبار کردهاند واقع است و از زنده رود هزار و یک نهر جدا میشود و هشت بلوک را کفایت کرده و‬
‫فاضالبش به زمین فرو رود و از کرمان که شصت فرسنگ است بیرون میآید‪...‬و در اصفهان به سبب‬
‫نفاست آب و هوا جانوران گزیده مانند مار و کژدم ک باشد و در هوای آن گوشت زود متعفن نشود و‬
‫میوهاش تا دیروقت تازه بماند و هر چه از قس غله در آن خاک دفن کنند نیکو نگاه دارد و زلزله و صاعقه‬
‫و باد و بیماری مزمن ک به حصول پیوندد و عمارات و حمّامات و باغات نیک در آن شهر بسیار باشد‬
‫بخصوص باغ نقش جهان که از باغات نیک ایرانیست‪ ».‬خواج ظامالملک در سیرالملوک‪ ،‬ص ‪256‬‬
‫معتق است ک برای آشنایی با تاریخ ب م هبا بای تاریخ سپاها را خوا ‪.‬‬
‫‪ 3‬شهری در اطراف اصفها است‪.‬‬

‫‪199‬‬
‫‪ 1 .‬حس ینی اس ترابادی‬ ‫مردم بسیار از ترک و تازیک در تکیّ ملح یّ وی گرد ام‬
‫‪2‬‬
‫میگوی ک وی در مسج جامع رحل اقامت ا اخت است‪.‬‬
‫قطو ّی‬ ‫هما طور ک در موارد دیگر اشاره ش از این قطع میت وا دریاف ت ک‬
‫دعاوی ض ّ ترک اشت ‪ ،‬وگر ترکا بر گرد درویش خسرو گرد میام ها ‪ .‬وی‬
‫بنا ب گزارش قاوه االثار ظاهر شرع را رعایت میکرد تا ا ک ک ار او ب اال گرف ت و‬
‫اوّل رس ی و‬ ‫ک این مسأل بگ وش ش اه عبّ ا‬ ‫جماعت بسیاری بر وی گرد ام‬
‫اتّفاق! از حوالی تکیّ عبور میکرد ک خسرو خب ردار ش ه و از ش اه‬ ‫وی بر حس‬
‫تقاضای تشریف فرمایی ب تکیّ خویش را میکن ک مورد قبول شاه واق ع ش ه و‬
‫از ا جا دی ار میکن ‪.‬‬
‫اوّل هر از چن گاهی جهت بازرسی ب تکیّ دروی ش خس رو‬ ‫از ا شاه عبّا‬ ‫پ‬
‫فراوا ب وی میبخش ‪ .‬ب تبعی ت از ش اه‪ ،‬گ روه زی ادی از‬ ‫ام ه و قود و اجنا‬
‫بزرگا یز ب تکیّ او رفت و ام میکنن ک درویش خسرو هم ا ها را مری خود‬
‫میکن و ایشا یز ه ایای گرا بها چو خنجرهای مرصّع و غیره بوی م یبخش ی ه‬
‫ا ‪ .‬کار درویش خسرو باالتر میگیرد و جماعت بیشتری بر وی گرد میاین و اکثر‬
‫اوقات در ح ود ‪ 200‬فر در تکیّ او حاضر بودها ‪ 3 .‬چن فر از این ع ه ب مق ام‬
‫یابت و اما ت میرسن از جمل یوسفی خراسا ی ترکش دوز ک هنرمن ی بیهمت ا‬
‫اوّل ب وده اس ت‪ .‬در مح اورات‬ ‫درین صنعت و از این رو مورد التفات ش اه عبّ ا‬
‫اوّل‪ ،‬وی پرده از اعتقادات خود برداشت و ا چ ک در ض میر‬ ‫یوسفی با شاه عبّا‬
‫داشت ب شاه میگوی ‪ .‬شاه بع از ا ک پ ی ب اس رار ایش ا م یب رد تص میم ب‬
‫و ش اه‬ ‫ریش کنی آ ا میگیرد‪ .‬در همین زما سفر جنگ ی خراس ا پ یش م یای‬

‫‪ 1‬افوشت ای‪ ،‬ص ‪.515‬‬


‫‪ 2‬استرآبادی‪ ،‬ص ‪.159‬‬
‫‪ 3‬افوشت ای‪ ،‬ص ‪.517‬‬

‫‪200‬‬
‫اوّل در همین حین ب تکی ام ه و با درویش ب روال پیشین س لوک میکن ‪.‬‬ ‫عبّا‬
‫شاه از سفر خود سخن میگوی و چو ایشا شاه را با خود همرای و هم زبا می‬
‫پن اشتن ‪ ،‬ب وی میگوین اگر شاه قص دارد ک حتماً ب لرستا برود الزم است ک‬
‫قبل از حلول ماه محرم سن اثنی و الف ‪ 1593/1002‬ب دارالسلطن قزوین باز گ ردد‬
‫زیرا ک این سال اغاز دور قطویا است‪ ،‬و امور سلطنت ب دست یکی از درویشا‬
‫اوّل با ایشا هم راه اس ت بهت ر اس ت ک‬ ‫سپرده خواه ش و حال ک شاه عبّا‬
‫‪1‬‬
‫اوّل عه هدار این کار باش و سلطنت ب غیر ا تقال یاب ‪.‬‬ ‫خود شاه عبّا‬
‫ک «م ردم ق زوین بگفت ه‬ ‫م ردم ق زوین میگوی‬ ‫حسین قلی ستوده در باب م ه‬
‫مورّخین چون مذهب اسالم اختیار کردند بیش تر ش افعی م ذهب داش تند و در ای ن م ذهب‬
‫تعصّب خاصی داشتند و علّت بیش تر منازع ات ان ان ب ا ف دائیان اس ماعیلی هم ین تعصّ بات‬
‫مذهبی بود‪ .‬مردم قزوین در مذهب خود چنان صلب و سخت بودند که بگفت ه ح افظ اب رو‬
‫به فرمان الجایتو که مذهب شیعه اختیار کرده بود این مذهب در همه ای ران منتش ر ش د الّ ا‬
‫‪2‬‬
‫قزوین‪».‬‬
‫کت دیگری ک الزم است در این جا برّرسی شود این اس ت ک ق بالً دی یم ک‬
‫محمود اغاز قر هم قمری را اغاز دور عجم اعالم کرده بود و اکنو معلوم یس ت‬
‫ک طبق چ تفسیری سال ‪ 1593/1002‬اغاز دور قطوی ش ه اس ت‪ .‬ذب یح به روز‬
‫میگوی ک وقوع این جابجاییها در تقویم در زد اکثر فرق ها مت اول بوده و زما ی‬
‫‪ ،‬الجرم ب‬ ‫ک ایشا در توضیح ع م وقوع یک امر در زما وع ه ش ه در میما‬
‫تاویل و تغییر تاریخ دست مییازی ها ‪ .‬وی مثال میز ک ‪« :‬در ابت دا ت اریخ م یالد‬
‫عیسای مصلوب (ع) را طوری قرار داده بودند که ب ه حس اب جش ن زم ان دیوکلس ین در‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص ‪.518‬‬


‫‪ 2‬ستوده‪ ،‬حسینقلی‪« .‬تاریخچه قزوین» مجلّ بررّسیهای تاریخی‪ ،‬شماره پنج و شش سال چه ارم‪،‬‬
‫‪ ،13۴8‬ص ‪ ،52‬ب قل از تاریخ گزی ه و ذیل جامعالتواریخ‪.‬‬

‫‪201‬‬
‫سال دوّم از هزاره دوّم از بنای شهر روم باشد ولی هفت قرن بعد احتیاجات سیاسی ط وری‬
‫بوده که تاریخ این میالد را سه قرن عقبتر ببرند تا هزاره دیگری درس ت ش ود‪ 1».‬ایش ا‬
‫معتق است ک علّت ا ک در مورد زما زردشت‪ ،‬این هم اختالف عظ یم وج ود‬
‫دارد ا است ک پیشگوییهایی درباره ظهور پادشاها و دیناورا و ویرا ی جه ا‬
‫داده ش ه ب ود و ب رای اینک ا ه ا در‬ ‫از ازمن ق یم سبت ب زردشت و جاماس‬
‫زردش ت را گ اهی‬ ‫زما مخصوصی ص ق کن یا کن ‪ ،‬در ق رو مختل ف زما‬
‫‪2‬‬
‫جلوتر و گاهی عق تر از زما واقعی ا کشی ها ‪.‬‬
‫وی میگوی ک پیشگوییهایی ک ب وس یل احک ام ج ومی و اع اد و اس ماء و‬
‫حروف میش ه همواره در جریا ات ت اریخی م ؤثر ب وده و ل ا ب رای منظوره ای‬
‫احتیاج ات سیاس ی و م هبی در هزارهه ا و‬ ‫مختلف در قرو مختلف ب ر حس‬
‫سالهای تاریخی حکّ و تحریفاتی کردها ‪« .‬گ اهی مالحظ ه میش ود ک ه ب ه موج ب‬
‫احکام نجومی ثابت کردهاند که فالن سال‪ ،‬سال ظهور نبوده است و لهذا ف الن م ذهب ب ر‬
‫حق نیست‪ ،‬و در این صورت معتقدین ان مذهب ه ‪ ،‬صتّت عل احک ام را انک ار ک رده‬
‫‪3‬‬
‫اند‪».‬‬
‫و دس ت ب جابج ایی و‬ ‫ب ظر میای ک قطویّ یز دچار همین معضل ب ودها‬
‫اوّل ک تمایل ب ایجاد یک حکومت مرکزی‬ ‫تاویل زما زدها ‪ .‬بهر روی شاه عبّا‬
‫ابودی‬ ‫تص میم ب‬ ‫مقت ر داشت و این گو گرایشها را میتوا ست تحمّل کن‬
‫ایشا گرفت امّا سخنی گفت و ب سوی النگ خرقا ‪ ۴‬حرکت کرد‪ .‬ول ی س را جام‬

‫‪ 1‬بهروز‪ ،‬ص ‪.75‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.11۴‬‬
‫‪ 3‬هما ‪ ،‬ص ‪.115‬‬
‫‪ ۴‬جایی در لرستا ‪.‬‬

‫‪202‬‬
‫از زول ش اه ب‬ ‫تصمیم گرفت ک قضیّ را در هما جا ب پای ا برس ا ‪ 1 .‬بع‬
‫ساحت النگ خرقا ‪ ،‬قاص ی از سوی درویش خسرو ام با ام ای ب این مض مو‬
‫مس امح ای ج ایز‬ ‫ک شاه بای برای اوّل دور خود را ب قزوین برسا و هیچگو‬
‫ت ا دروی ش‬ ‫ی رو دارد‪ ،‬اع الم کن‬ ‫یست‪ .‬و اگر شاه برای برد لرستا احتیاج ب‬
‫خسرو بهر ا ازه ک شاه میخواه برای وی لشکر مسلّح بفرست ‪ .‬این ام ش اه را‬
‫در ابودی این فرق مصمّمتر کرد‪ .‬شاه میا یشی ک اگر م ّتی در لرس تا معط ل‬
‫شود‪ .‬وی تصمیم گرفت ک در ی ک حرک ت‬ ‫شود ممکن است ک شورشی حاد‬
‫ضربتی پیش از اینک هوادارا ای ن فرق متوجّ ش و دروی ش خس رو و ی ارا‬
‫برگزی هاش را دستگیر کن ‪ .‬ل ا دستور داد ک زدیک ب ‪ 100‬فر سوار و پیاده من زل‬
‫درویش خسرو را محاصره کنن و اجازه ورود و خروج ب کسی هن ‪.‬‬
‫شاه تأکی تمام میکن ک مبادا اشوبی عظیم پ ی ای و دستور میده ک از درویش‬
‫خسرو‪ ،‬یوسفی ترکش دوز و کوچک بهل دوز‪ 2‬بخوبی محافظت شود و ز ه‬
‫بحضور شاه اورده شو ‪ .‬مامورا قبل از صبح صادق تکی را محاصره کرد و پ‬
‫هوا ب درو تکیّ رفتن ‪ .‬جارچی باشی مامور شاه سالم میکن و‬ ‫از روشن ش‬
‫درویش خسرو جواب سالم میده ‪ .‬وی ب درویش خسرومیگوی شاه برای شما‬
‫خلعتی فرستاده است‪ .‬درویش خسرو دیگرا را ص ا میکن ‪ .‬جارچی باشی قبایی‬
‫از بخچ همراهش بیرو اورده و ب بها اینک ب دوش او بین ازد ب پشت سر وی‬
‫میرود‪ .‬درویش خسرو برمیخیزد تا قبا را بپوش ‪ .‬جارچی باشی با مشت از پشت بر‬
‫‪3‬‬
‫گروهی ب هواداری وی‬ ‫دست و گرد ش را میبن د‪.‬‬ ‫و سپ‬ ‫گرد او میز‬

‫‪ 1‬افوشت ای‪ ،‬ص ‪.519‬‬


‫‪ 2‬بهل دوزی‪ .‬در لغت ام دهخ ا آم ه ک ‪« :‬بهله پوستی باشد که ترکیب پنج ه دس ت دوزن د و و می ر‬
‫شکر چرغ و باز در دست کشند و آنرا دستک شکاری نیز گویند‪».‬‬
‫‪ 3‬افوشت ای‪ ،‬ص ‪.521‬‬

‫‪203‬‬
‫برمیخیز ‪ .‬در یک درگیری ک بین مامورا و هوادارا درویش خسرو رخ میده ‪،‬‬
‫ع ّهای از درویشا کشت و گروهی مجروح و دستگیر میگرد ‪ .‬جارچی باشی‬
‫درویش خسرو را با جماعتی ک دستگیر ش ه بود در خا خود مقی گردا ه و‬
‫یوسفی ترکش دوز را ب این گروه ملحق ساخت و پیش از اینک اهل قزوین‬ ‫سپ‬
‫خبردار شو هم این اشخاص دستگیر ش ه بود ‪ .‬کت مهمّ قابل برّرسی در این‬
‫اوّل بر دستگیری سریع این افراد تکی دارد؟ ایا‬ ‫جا این است ک چرا شاه عبّا‬
‫واقعاً این افراد دارای ا پایگاه وسیع مردمی بودها ک در صورت اطّالع همگا ی‪،‬‬
‫حکومت را در معرض خطر قرار دهن ؟‬
‫از ا دست ب مصادره اموال این گروه میز ن ‪ .‬ک بنا ب تص ریح ق اوهاالث ار‬ ‫پ‬
‫بیح ّ و بیپایا بوده است‪ 1 .‬یوس فی و دروی ش کوچ ک را ب حض ور ش اه م ی‬
‫فرستن ‪ .‬درویش کوچک در راه چیزی ک مسمومیت اور بوده میخورد و خودکشی‬
‫میکن ‪ .‬یوسفی چو بحضور شاه میرس شاه بقاع ه سابق با وی گفت و گو کرده‬
‫بیرو ام ه و وحشتی میکن ‪.‬‬ ‫بطوری ک یوسفی از هرا‬
‫از سوی دیگر «در همین زمان‪ ،‬ستارهای در ما بین شرق و شمال ظاهر شده که از کیفیّت‬
‫ان از یوسفی سؤال میشود و وی میگوید که ظهور این ستاره ب دین معناس ت ک ه پادش اه‬
‫عوض خواهد شد و یکی از درویشان سلسله ما عالوه ب ر س لطنت معن وی ک ه ه اکن ون‬
‫‪2‬‬
‫داراست مقام دنیوی سلطنت را نیز به دست خواهد اورد‪».‬‬
‫و دیگری «موننا جالل منجّ یزدی [منجّ مخصوص شاه] به ع رض رس انید ک ه در ای ن‬
‫سال صاحب خروجی در عراق به ه خواهد رسید‪ .‬انسب ان است که نواب خاقان خود را‬
‫از سلطنت و پادشاهی خلع نموده‪ ،‬یکی از مجرمان را که قتل بر او واجب باشد به پادشاهی‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬استرآبادی‪ ،‬ص ‪ /160‬فسایی‪ ،‬ج اوّل‪ ،‬ص ‪.۴37‬‬

‫‪204‬‬
‫‪1‬‬
‫منسوب سازند‪».‬‬
‫اشنایی قطویّ با علوم جوم و پیشبینی وقایع ج ومی ب ای ن دقّ ت م یتوا س ت‬
‫کمک زیادی در جهت اه اف ایشا باش ‪ .‬از گزارشه ایی ک از ا دوره ب م ا‬
‫ج وم ق ش زی ادی در ز گی م ردم داش ت اس ت‪.‬‬ ‫رس ی ه مش خّص اس ت ک‬
‫پیترودالوال درین باره میگوی ک ‪« :‬شاه شخصاً همیش ه ی ک نف ر م نجّ هم راه دارد و‬
‫بدون مشورت او گام بر نمیدارد‪ 2».‬شاه ب یوسفی میگوی ک از ت و الی قت ر کس ی‬
‫ش اها در ت ن یوس فی‬ ‫لبا‬ ‫یست‪ ،‬مصلحت این است ک تو را پادشاه کنیم‪ .‬پ‬
‫و بطریق شاها او را سج ه کرد ‪ 3 .‬و‬ ‫ترکش دوز کرد و او را بر تخت شا‬
‫اوّل عصای شریف مرصعی ب ست گرفت بما ن ایشیک اقاس ی و دیگ ر‬ ‫شاه عبّا‬
‫بزرگا و ارکا حکومت یز هر یک در جای خود ایس تاد و س لطنت یوس فی و‬

‫‪ 1‬هما جاها‪.‬‬
‫‪ 2‬دالوال ‪ ،‬پیترو‪ .‬سفر ام پیترودالوال ‪ ،‬ترجم و شرح و حواشی از شعاعال ّین ش فا (ته را ‪ ،‬بنگ اه‬
‫ترجم و شر کتاب‪ )13۴8 ،‬ص ‪. 61‬‬
‫‪ 3‬فتحعلی آخو زاده‬
‫‪Akhundov, Aldanmish Kaukib: Hekayati Yusufshah, in Akhundov Asarlari‬‬
‫)‪(Baku, 1897‬‬
‫را بر اسا همین م اجرا ت ألیف م وده و فری و آدمیّ ت در کت اب ا یش های میرزافتحعل ی‬
‫خ ورده ت الیف‬ ‫آخو زاده (تهرا ‪ ،‬ا تشارات خوارزمی‪ )13۴9 ،‬ص ‪ ،۴9‬از داستا ستارگا فری‬
‫صفوی ب تخت می شین و شروع‬ ‫آخو زاده ام میبرد ک در آ یوسف سراج ب جای شاهعبّا‬
‫ب اصالح امور و آبادا ی مملکت میکن ‪ .‬جاللآل احم یز ماجرای یوسفی ترکشدوز را موضوع‬
‫داستا و والقلم ب شیوه برداش ت آزاد م وده اس ت‪ :‬آل احم ‪ ،‬ج الل‪ .‬و والقل م (ته را ‪،‬‬
‫ا تشارات رواق‪ )2536 ،‬و مریم میراحم ی در مقال «انعکاس تاریخ ر ا بیدات» در پ ا زده گفت ار‪،‬‬
‫مجموع گفتارهای همین کنگره تحقیقات ایرا ی دا شگاه تربیت معلّم ج اوّل‪ ،1358 ،‬و کتاب دین‬
‫در عصر صفوی (تهرا ‪ ،‬امیرکبیر‪ )1369 ،‬ب تحلیل داستا و والقلم پرداخت است‪ .‬این‬ ‫وم ه‬
‫ماجرا دستمای سریالی تلویزیو ی ب شیوه برداشت آزاد ب ام سلطا و شبا یز ش ه ک در ده‬
‫‪ 1360‬خورشی ی از سیمای جام جم پخش ش ‪.‬‬

‫‪205‬‬
‫ترکش دوز را تبریک گفتن و منتظر فرما او بود و تا س روز بهم ین عن وا ب ر‬
‫تخت شست‪ 1 .‬وی درین س روز حکمی کرد جز ا ک درخواست م ود پس را‬
‫و لش کریا‬ ‫زیباروی در مالزمت وی باشن ‪ .‬در روز چه ارم او را ب دار کش ی‬
‫ک‬ ‫حک یم ظ ام ال ّین احم‬ ‫جس او را تیربارا کرد ‪ .‬رکن ال ّین مسعود ول‬
‫اوّل بوده در ذکر این واقع سروده ک ‪:‬‬ ‫شاه عبّا‬ ‫مو‬
‫« شها توئی که در اسالم تیغ خونخوارت ‪ /‬هزار ملتد چون یوسفی مسلمان کرد‬
‫فتاد در دل از یوسفی و سلطنتش ‪ /‬دو بیت قطعه مثالی که شرح نتوان کرد‬
‫جهانیان همه رفتند پیش او سجود ‪ /‬دمی که حک تواش پادشاه ایران کرد‬
‫‪2‬‬
‫نکرد سجده ادم بتک حق شیطان ‪ /‬ولی بتک تو ادم سجود شیطان کرد»‬
‫اوّل ت ا ای ن‬ ‫کاتی ک از این بحث قابل استنباط است یکی ا است ک شاه عبّ ا‬
‫فرق را خطری برای سلطنت خود ی اق ام ب ح ف ایشا کرد‪ ،‬دعاوی م هبی‬
‫و اتّهامات کفر و ارت اد فار از ص حّت و سقمش ا فق ط وس یل ای ب رای تس وی‬
‫حسابهای سیاسی و گاهی شخصی بوده ک البتّ در تاریخ ایرا موارد بس یاری از‬
‫این دست قابل مشاه ه است و احتیاج ب مثال یست‪.‬‬
‫کت دیگر ا ک سلطنت یوسفی صوری بوده و خود یوسفی یز ظاهراً کامالً ب این‬
‫مسأل وقوف داشت و در مقام شاهی هیچ حکمی اده است‪ ،‬زیرا ک احک ام اج را‬
‫اوّل خود در مقام ایشیک اقاسی باشی کامالً وی را تحت ظر‬ ‫میش ه و شاه عبّا‬
‫اوّل ک ه م چ و‬ ‫داشت تا مبادا سلطنت وی در معرض خطر بگیرد‪ .‬ش اه عبّ ا‬
‫مردم عصر خویش خرافاتی بوده از این بیم داشت ک مبادا پیشبینی قطوی ا‬ ‫اغل‬
‫بوقوع بپیو د‪.‬‬
‫اوّل میگوی ک ‪« :‬شاه م یدانس ت ک ه در زنج ان‬ ‫دالوال درباره این صفت شاه عبّا‬

‫‪1‬‬
‫وّاب صمصامال ّول شاهنوازخا ‪ ،‬ماثراالمرا (کلکتّ ‪ ،‬ایشیاتیک سوسایتی‪ ،‬بیتا) ج سوّم‪ ،‬ص ‪.285‬‬
‫‪ 2‬افوشت ای‪ ،‬ص ‪.522‬‬

‫‪206‬‬
‫ساحرهایست که اعمال زیادی را ب ه او نس بت م یدهن د و ب ا اعتق ادی ک ه بخراف ات دارد‬
‫دستور داد تا او را نیز بهمراه قشون بیاورن د ت ا از ق درت ماوراءالطبیع هاش در جن گ علی ه‬
‫‪1‬‬
‫ترکها استفاده شود‪».‬‬
‫در همین زما فرما قتل عام این گروه در کاشا و اصفها و جاهای دیگ ر ص ادر‬
‫از این طایف ب ست اور دستگیر ساز یا ب قت ل‬ ‫ش و دستور داده ش هر ک‬
‫زد ک بازار تسوی حسابهای شخصی در پن اه اتّهام ات‬ ‫برسا ن ‪ 2‬و میشود ح‬
‫سیاسی م هبی رو ق فراوا گرفت باش ‪ .‬در یک قتل عام این ریسک ب ا درج ب اال‬
‫وجود دارد ک ع های بیگناه بقتل برسن و یا مال و اموسش ا درمع رض تج اوز‬
‫اوّل ض رورت و فوری ت داش ت ‪،‬‬ ‫قرار بگیرد‪ .‬ولی ظاهراً چیزی ک برای شاه عبّا‬
‫سلطنت خودش بوده است‪.‬‬
‫بهر روی در کاشا ‪ ،‬بزرگ این فرق را ب ام پیر میراحم کاشی دستگیر س اختن و‬
‫در اصفها شخصی را ب ام ملّاعنایت دستگیر کرد ک در اخر بخشوده ش ‪.‬‬
‫بع از اینک شاه از سفر جنگی لرستا باز م یگ ردد مجلس ی از علم ا و دروی ش‬
‫خسرو برپا میسازد‪ .‬علماء چن سؤال از وی کرده ک بعضی ا ه ا را پاس خ داده و‬
‫بعضی را پاسخ میده ‪ .‬ب دستور شاه او را بیرو کرده و ریش درازش را کن ه و‬
‫وارو بر خر شا ه و در شهر م یگردا ن ‪ .‬م ردم از ز و م رد و غی ره س نگ و‬
‫چوب بر ویزده و خاک و خاکستر بر سرش میریز ‪ .‬روز دیگر ریسما ی ب ر پ ای‬
‫او و سر دیگر ریسما را ب پای دیگر میبستن و میا ریسما را بر ش تر ا اخت‬
‫و رجالّ‬ ‫و بقول افوشت ای با این عزّت و احترام بپای دار برد‬ ‫در شهر گردا ی‬
‫از ی ک هفت‬ ‫پ‬ ‫هجوم اورده ا ق ر سنگ بر او زد ک در زیر سنگها گم ش‬
‫ت ا مای‬ ‫و حکم ش ک یک هفت جس ش ب ر دار ما‬ ‫جس ش را بردار کشی‬

‫‪ 1‬دالوال ‪ ،‬ص ‪.356‬‬


‫‪ 2‬شاهنوازخا ‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪207‬‬
‫‪1‬‬
‫عبرت دیگر ملح ا گردد‪.‬‬
‫شاه بع از این واقع قص رفتن ب اص فها میکن ‪ .‬در مس یر اص فها در کاش ا‬
‫توقف میکن ودر ا جا گروهی از قطویّ را با میراحم ‪ ،‬ب زرگ ایش ا در درگ اه‬
‫شاه حاضر میکنن و شاه میراحم را ته ی ب مرگ میکن شای ک وی توب کن ‪،‬‬
‫از م رگ‬ ‫ولی میراحم جواب میده ک ما را از مرگ بیم ی یس ت چ م ا بع‬
‫دوباره در صورتی بهتر از این ک هستیم میاییم و من این بار چن م است ک ب این‬
‫بودم در ح ود ‪ 320‬س ال قب ل و ج وا ی وجی‬ ‫د یا میایم‪ .‬در بار قبل خوشنوی‬
‫از این سخنا‬ ‫بودم‪ .‬اتّفاقا درین روزها قطع ای از خطّ خود را دی م و شناختم‪ .‬پ‬
‫م یپ رد و‬ ‫اوّل ابت ا شمشیری بر سر او میز ک کاس س ر میراحم‬ ‫شاه عبّا‬
‫‪2‬‬
‫با ضرب ای دیگر بر کمرش او را دو یم میکن ‪.‬‬ ‫سپ‬
‫اوّل عصبا ی میکن ک ب یدر گ وی را‬ ‫ا یش تناسخی میراحم چنا شاه عبّا‬
‫اوّل و امث ال او بس یار خطر اک ب ود‪ ،‬زی را‬ ‫میکش ‪ .‬این ا یش از ظر شاه عبّا‬
‫اوّل و امثال او‬ ‫معتق ین ب تناسخ از مرگ هراسی اشت والجرم شمشیر شاه عبّا‬
‫در مقابل ایشا کن خواه ش ‪ .‬ل ا با خشو ت بسیار با ایشا مقابل ک رده و س عی‬
‫میکن ک بکلّی ریش کنشا سازد‪ .‬گزارش منشی درباره این واقع کاتی دارد ک‬
‫در قاوهاالثار یست‪ .‬وی در باب سلطنت یوسفی ترکش دوز میگوی ک شخص ی‬
‫اگ ر یوس فی ک ش ما را‬ ‫ب موال ا جالل منجّم ک این بساط را چی ه بود میگوی‬
‫ساعی در قتل خود میدا حکم ب قتل شما ب ه بای اجرا گ ردد ت ا پادش اهی او‬
‫‪3‬‬
‫بوقوع پیوست باش و «جناب مونن ا را از س اده ل وحی اض طراب عظ ی دس ت داده‪».‬‬
‫درباره درویش خسرو میگوی ک ‪« :‬جهت ت رویج ش ریعت حک ب ه ق تلش فرم وده از‬

‫‪ 1‬افوشت ای‪ ،‬ص ‪.52۴‬‬


‫‪ 2‬هما ‪.51۴-26 ،‬‬
‫‪ 3‬منشی‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.7۴7‬‬

‫‪208‬‬
‫جهاز شتر به حلق اویخته در تمام ت ش هر ق زوین گردانیدن د‪ 1».‬موال ا س لیما طبی‬
‫اوّل او را از ش ّت‬ ‫مخلّ محکوم کرد ‪ ،‬ولی شاه عبّ ا‬ ‫ساوجی را علما ب حب‬
‫شریعت پروری ب قتل رس ا ی ‪ .‬دروی ش کم ال اقلی ی و دروی ش بری ا ی را ک‬
‫مقت ای فوجی از قطویّ بود با س چهار فر مری ک با او در صفاها م یبود‬
‫یز چن ین تن از سرا قطویّ‬ ‫در راه خراسا مقتول ساختن ‪ .‬در اصطهبا ات فار‬
‫‪3‬‬
‫«و ه چنین بر هر کس مظنّه‪ 2‬التاد بود ابقاء نرفت‪».‬‬ ‫را ب قتل رسا ی‬
‫کاش ی و ش یخ ابوالفض ل‬ ‫اسکن ر بی ک خب ر از مکاتب اتی داده ک ب ین میراحم‬
‫ص راعظم اکبرشاه در هن وستا ‪ ،‬جریا داشت و ای ن ام ها در بازرس ی از خا‬
‫اوّل کشف ش ه اس ت‪ ۴ .‬اگ ر ای ن کت‬ ‫میراحم کاشی توسّط مامورا شاه عبّا‬
‫حقیقت داشت باش بای گفت ک میتوا ب عن وا ی ک س ن در شناس ایی ارا و‬
‫افکار شیخ ابوالفضل مورد استناد قرار گیرد‪ ،‬هر چن ک از محتوای ام ها خبری در‬
‫دست یست و معلوم یست ب چ منظور و برای چ مقص ی وشت ش ها ‪ ،‬لیکن‬
‫صرف ام گاری شیخ ابوالفضل با قطوی مهمّ است‪.‬‬
‫شاهنواز خا خوافی در مورد این سرکوب گفت ک ‪« :‬در ممالک ایران این ق وم بس یار‬
‫به رسیده بودند چون شاه عبّا اوّل ماضی صفوی اکثری از این ش ر مه ض اله را ب ه قت ل‬
‫اورد و در هر شهر به هر که گمان این اعتقاد بود به خ اک هالک ت افکن د بیش تری ج الل‬
‫‪5‬‬
‫وطن گزیده به اطراف و جوانب منتشر شدند‪ ،‬و کمتری در اخفا استتار کوشیدند‪».‬‬
‫اراض ی ب خ وبی مش خّص‬ ‫در جمالتی ک ام ش ّت عم ل حکوم ت ب ا طبق‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص ‪.7۴9‬‬


‫‪ 2‬گما ‪.‬‬
‫‪ 3‬هما جا‪.‬‬
‫‪ ۴‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 5‬شاهنوازخا ‪ ،‬ص ‪.286‬‬

‫‪209‬‬
‫میشود‪ .‬دا ست میشود ک با ا اوضاع‪ ،‬هیچ امنیتّی برای هیچ کسی متصوّر بوده و‬
‫هر کسی میتوا ست هر کس ی را ب راحت ی در ش مار قطو ّی ق رار داده و حک م‬
‫مرگش را بگیرد‪ .‬اسکن ر بیگ از مظّن الحاد سخن گفت و شاهنوازخا از گما این‬
‫از اثبات اتّهام و ثبوت جرم در یک دادگاه شرعی یا عرفی صالح و ظاهراً‬ ‫اعتقاد‪،‬‬
‫مگر در موارد خاص و برای اشخاص مهمّ‪ ،‬ا هم برای توجی افکار عمومی‪ ،‬اصوالً‬
‫هیچ دادگاهی در کار بوده است‪ .‬این موارد برای توصیف فض ای بس ت سیاس ی و‬
‫اوّل و حالت رع امیز ا دوره ب ق ر کافی گویا هس تن ‪.‬‬ ‫اجتماعی دوره شاه عبّا‬
‫اسکن ر بیگ میگوی ک ‪« :‬از اتراک نیز بوداق بیگ دین اغلی اس تاجلو ت ابع ای ن طبق ه و‬
‫مرید درویش خسرو بود به قتل رس ید‪ 1».‬این یز سن دیگری است بر این ک قطوی ا‬
‫ض ّ ترکا بودها ‪ ،‬مگر ا ک این موارد را استثناهایی بر قاع ه محسوب داریم‪.‬‬
‫اوّل ب اتّفاق علما و صلحا‬ ‫حسینی استرابادی در باب این وقایع اورده ک شاه عبّا‬
‫و امرا «مجلس داد و عدل اراستند و موننا سلیمان ساوجی که نیز به التاد مش هور ب ود‪ ،‬و‬
‫امیر سیّد احمد کاشی و درویش کمال اقلیدی و چند نفر دیگر از درویشان مالحده ک ه در‬
‫‪2‬‬
‫کاشان و اصفهان میبودند‪ ،‬به قتل رسانیدند‪».‬‬
‫در باب دوپاره کرد میر احم کاشی مجتبی مینوی معتق است ک چ و وی س یّ‬
‫اوّل چ و س یّ ب ود شخص اً‬ ‫بوده و قتل سیّ ب ست عام جایز یست ش اه عبّ ا‬
‫کس روی و دیگرا ی ک س الطین‬ ‫دست ب این اق ام زد‪ 3 .‬قابل توجّ سیّ احم‬
‫صفویّ را سیّ میدا ن !‬
‫اسکن ر بیگ در پای ا گ زارش خ ود اورده ک «العل عنداللّ ه و ه و ع ال بتق ایق‬

‫‪ 1‬منشی‪ ،‬هما جا‪.‬‬


‫‪ 2‬استرآبادی‪ ،‬ص ‪.160‬‬
‫‪ 3‬مینوی‪ ،‬مجتبی‪«.‬سلطنت یوسفی ترکش دوز» مجلّ یغما‪ ،‬شماره هفتم‪ ،‬سال دوّم‪ ،‬مهرماه ‪ ،1328‬ص‬
‫‪ 313‬در مجلّ ‪.‬‬

‫‪210‬‬
‫انمور»‪ 1‬یعنی علم پیش خ اس ت و او ب حق ایق ام ور اگ اه اس ت‪ ،‬و ب ینوس یل‬
‫ک او روای ت ک رده‬ ‫تلویحاً ب خوا ن ه میفهما ک حقایق شای غیر از این باش‬
‫است‪.‬‬
‫ک قطوی بود از ایرا بیرو رفت و یا ب گوش‬ ‫بع از این سرکوبی تقریباً هر ک‬
‫‪2‬‬
‫ا زوا خزی و «در ایران شیوه تناسخ منسوخ گشت‪».‬‬
‫در مورد بوداق بیگ دین اغلی استاجلو دو ظری ب ذهن میرس ک اوّلی ا اس ت‬
‫از جن گ چال را ب‬ ‫ک هما طور ک قبالً گفت ش جنبش صفوی مشخّصا بع‬
‫یک هاد سلطنتی تب یل ش ه بود و ل ا قابل ّی ت رهب ری جنبشه ای شورش ی را از‬
‫دست داد‪ ،‬پیوستن بوداق بیگ دین اغلی استاجلو ک از اتراک بوده‪ 3‬و ب ظر میای‬
‫ک از قزلباش بوده باش ب جنبش قطویّ ‪ ،‬میتوا مؤی این ظر باش ک جن بش‬
‫صفویّ در این زما عقیم بوده است‪.‬‬
‫ظر دوّم ا است ک وی از تیولدارا قزلباش بوده ک با تب یل ام الک ممال ک ب‬
‫خاصّ منافعش در معرض خطر قرار گرفت و ل ا در پی راها ازی شورشهای ض ّ‬
‫حکومتی بوده است‪ .‬صراللّ فلسفی‪ ،‬حسین خا شاملو را یز از سرا قزلباش م ی‬
‫‪۴‬‬
‫دا ک ب قطویّ گروی ه است‪.‬‬
‫از سرکوبی ای ن جنبشه ای اعتراض ی‪ ،‬ب ازبک ا پرداخ ت‪.‬‬ ‫اوّل پ‬ ‫شاه عبّا‬
‫و در س ال ‪1588/997‬‬ ‫ازبکا احی سیستا را مورد تاخت و تاز ق رار داده بود‬
‫تیموریا قن هار را تصرف کرده بود ‪ 5 .‬در سال ‪ 1598/1006‬مرگ عبی اللّ خ ا‬

‫‪ 1‬منشی‪ ،‬ص ‪.750‬‬


‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬هما ‪ ،‬ص ‪.7۴9‬‬
‫صفح ‪.۴8‬‬ ‫‪ ۴‬فلسفی‪ ،‬ج سوّم‪ ،‬پا وی‬
‫‪ 5‬ملکشاه حسین سیستا ی‪ ،‬احیاءالملوک‪ ،‬ب اهتمام منوچهر ستوده (ته را ‪ ،‬بنگ اه ترجم و ش ر‬
‫کتاب‪ )13۴۴ ،‬ص ‪.266‬‬

‫‪211‬‬
‫ف راهم ک رد‪.‬‬ ‫ک جنگهای جا شینی را در پی داشت‪ ،‬فرصت مناسبی ب رای عبّ ا‬
‫شس تن و در‬ ‫ازبکا پرداخ ت‪ .‬ازبک ا عق‬ ‫از زیارت مشه ‪ ،‬ب تعقی‬ ‫وی پ‬
‫اوّل با حیل رهبر ایشا دین محمّ‬ ‫‪ ،‬امّا شاه عبّا‬ ‫بیابا های ماوراءالنهر پنها ش‬
‫خا را فریفت و در ‪ 15‬محرّم ‪ 9 /1007‬اوت ‪ 1598‬با ایشا روبرو ش ‪ 1‬و در رباط‬
‫ش ینی ب قت ل‬ ‫پریا ایشا را ب سختی شکست داد‪ .‬دین محمّ خا در طیّ عق‬
‫اوّل در بازگشت ب پای تخت ک اکن و اص فها ش ه ب ود‬ ‫رسی ‪ 2 .‬و شاه عبّا‬
‫قش‬ ‫معافیّتهای مالیاتی زیادی برای مردم خراسا و اصفها در ظ ر گرف ت ک‬
‫مهمّی در ک اهش ارض ایتیهای ایش ا ایف ا ک رد‪ 3 .‬در اص فها ق اره بش ارت و‬
‫از م ّتی ب س وی ه رات‬ ‫شادما ی ب مناسبت این فتح ب ص ا درام ‪ ۴‬و شاه پ‬
‫حرکت کرد و پیروزی خود را تثبیت مود‪.‬‬
‫از این واقع ‪ ،‬متوجّ مرزهای غربی ش و در سلسل جنگه ایی‬ ‫اوّل پ‬ ‫شاه عبّا‬
‫ک از سال ‪ 1602/1010‬اغاز ش توا ست عثما یها را ب مرزهای پ یش از عه ام‬
‫اوّل در این جنگها‪ ،‬دست متجاوزا عثم ا ی و‬ ‫اماسی برگردا ‪ .‬پیروزی شاه عبّا‬
‫ازبک را از سر مردم کشور ایرا کوتاه کرد و وی را در زد مردم محبوب گردا ی ‪.‬‬
‫ایش ا را از‬ ‫وی با کنترل سپاهیا ایرا ی ک جا ش ین س پاهیا اش غالگر میش‬
‫مردم باز میداشت‪ .‬پیترو دالوال ک در ت اریخ ‪ 25‬ذی حج‬ ‫تجاوز ب مال و امو‬
‫‪ / 1025‬چهار كا وی ‪ 1617‬ب ایرا ام ه و م ّت پنج یا ش ش س ال در ای را ب وده‬
‫اوّل برق رار ب ود‬ ‫است در این باره میگوی ک ا ضباط ش ی ی در ارتش شاه عبّا‬
‫ف ع م ردم تم ام میش ه اس ت‪ .‬زی را‬ ‫بنحوی ک ورود قوای او یک ب منطق ب‬

‫‪ 1‬خیبرالبیا ‪ ،‬برگ ‪ ،30‬ص الف‪ ،‬و برگ ‪ ،31‬ص ب‪.‬‬


‫‪ 2‬منشی‪ ،‬صص ‪.912-22‬‬
‫‪ 3‬هما ‪ ،‬ص ‪.929‬‬
‫‪ ۴‬استرآبادی‪ ،‬ص ‪.169‬‬

‫‪212‬‬
‫خری اری را فوراً پرداخت کنن ‪ .‬ل ا وقت ی ک‬ ‫سربازا موظّف بودها پول اجنا‬
‫خ ویش ب ط رف‬ ‫اردو ب جایی وارد میش ه فروش ن هها ب رای ف روش اجن ا‬
‫ک‬ ‫سربازا هجوم میاوردها و دهاتیها ا ق ر از ای ن وض ع منتف ع میش ها‬
‫محصوالت خود را ا بار میکردها تا در هنگام گ ر اردوی لش کریا ش اه عبّ ا‬
‫‪1‬‬
‫اوّل ب ایشا بفروشن ‪.‬‬
‫وی خشو ت زیادی سبت ب سربازا بیقی خود شا میداده است‪ .‬ش ای بت وا‬
‫اوّل در ا دوره الزم بوده است زی را مردم ی ک‬ ‫گفت ک خشو تهای شاه عبّا‬
‫قر ها ب شیوه استب ادی خو کرده بود ‪ ،‬در صورت ع م وجود یک ق رت مرکزی‬
‫اوّل تالش کرد ک دس ت‬ ‫خشن مملکت را ب هرج و مرج میکشا ها ‪ .‬شاه عبّا‬
‫عمل حکومت را از ظلم ب مردم کوتاه کن ‪ .‬در جریا یک لشکرکشی علی ترکها‪،‬‬
‫یکی از سردارا معروف و حکّام بزرگ را ب جرم اینک می وهای از ب اغی چی ه و‬
‫برهن ای‬ ‫بهای ا را پرداخت ‪ ،‬ب دستور شاه تیری از دماغش گ را ی ه و ب ر اس‬
‫‪2‬‬
‫سوار کرده و در میا اردو میگردا ن ‪.‬‬
‫امّا ظاهراً این مجازاتها ع ّهای را از اعمال ظالما شا س بت ب م ردم ب از م ی‬
‫اوّل اورده‪« :‬با اینکه در ای ران‬ ‫داشت است‪ .‬د گارسیا سفیر اسپا یا در عصر شاه عبّا‬
‫اشخاصی را که از حدود وظائف و ماموریتش ان تخطّ ی ورزن د ی ا از اینگون ه ماموریته ا‬
‫برای تجاوز به دهقانان فقیر سؤ استفاده کنند به س ختی مج ازات میکنن د‪ ،‬م ع ال ک ای ن‬
‫ماموران فطرتی چنان اصالح ناشدنی دارند و به قدری ازمندند که هیچ گونه تنبی ه ی ا هت ک‬
‫‪3‬‬
‫حیثیتی نمیتواند انان را از زورگویی و تهدید باز دارد‪».‬‬

‫‪ 1‬دالوال ‪ ،‬ص ‪.353‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.363‬‬
‫اوّل‪ ،‬ترجم غالمرض ا‬ ‫‪3‬فیگو روآ‪ ،‬د گارسیا دسیلوا‪ .‬سفر ام سفیر اسپا یا در درب ار ش اه عبّ ا‬
‫سمیعی (تهرا ‪ ،‬شر و‪ .)1362 ،‬ص ‪.385‬‬

‫‪213‬‬
‫دالوال از با هایی صحبت میکن ک متعلّق ب ش اه هس تن و ا ق ر می وه در ا‬
‫از ا‬ ‫وجود دارد ک برای تمام شهر کافی و حتّی زیاد است و هم مردم م یتوا ن‬
‫‪1‬‬
‫استفاده کنن ‪.‬‬
‫اوّل از ظر رفاهی سربازا ش را بخوبی تأمین میکرده اس ت‪ ،‬دالوال در‬ ‫شاه عبّا‬
‫این باره میگوی ‪« :‬هیچکس از سربازان نباید در سال مبلغی کمتر از پنج تومان که معادل‬
‫با پنجاه سکّه است دریافت دارد و با این پول یک سرباز با اسبش بخوبی م یتوان د زن دگی‬
‫‪2‬‬
‫کند‪».‬‬
‫امّا گزارشها متعارض است و میتوا ب ا ها ب و برّرسی اعتماد ک رد خصوص اً‬
‫ا ک بعضی از اوقات گزارشهای بسیار غلطی ب چشم میخورد‪ .‬ب عن وا مو‬
‫شارد درباره ایرا یا میگوی ک ‪« :‬ایرانی فرم انبرترین ملّ ت جه ان اس ت و از دو ق رن‬
‫‪3‬‬
‫[پیش] تا کنون سخنی درباره شورش یا انقالب در ایران بگوش کسی نخورده است‪».‬‬
‫دالوال میگوی در اصفها ک گرا ترین منطق ایرا است میت وا ب ا ی ک پیاس تر‬
‫سلطنتی اسپا ی‪ ۴‬پنج شش مر خوب خری اری کرد و در راهه ا م یت وا ب ا ی ک‬
‫پیاستر و ربع تمام افراد یک کاروا را تغ ی کرد‪ .‬چیزی ک در ایتالی ا اص الً قاب ل‬
‫‪5‬‬
‫تصوّر یست‪.‬‬
‫اوّل‬ ‫بنظر میای ک اگر بخواهیم در مح وده زما حرکت کنیم و زما ش اه عبّ ا‬
‫را با قر بیست و یکم سنجیم‪ ،‬حکومت وی برای رعیّت از حکوم ت بس یاری از‬
‫پادشاها دیگر بهتر بوده است‪ .‬ا ابادی ک وی در اص فها و ک لّ مملک ت ای را‬

‫‪ 1‬دالوال ‪ ،‬ص ‪.۴1‬‬


‫‪ 2‬هما ‪ ،‬ص ‪.35۴‬‬
‫‪3‬شارد ‪ ،‬ص ‪.1۴5‬‬
‫‪ ،‬یکی از معا ی آ را (سکّ سیمین اسپا یولی) ذکر کرده است‪.‬‬ ‫‪۴‬لغت ام دهخ ا در ذیل حرف‬
‫‪ 5‬دالوال ‪ ،‬ص ‪.60‬‬

‫‪214‬‬
‫بوجود اورد و امنیّتی ک برقرار کرد برای مردم گرسن و هراس ا ا عص ر بهت رین‬
‫وع حکومت بوده و با معیارهای ا روزگار کامالً مورد طبع مردما بوده است‪ .‬اگر‬
‫اوّل عمق ارض اییها‬ ‫بخواهیم کمی عمیقتر بشویم میتوا یم دربیابیم ک شاه عبّا‬
‫زمین‬ ‫را دا ست و هوشمن ا دریاف ت ک ب رای س رکوب واقع ی قطو ّی ‪ ،‬بای‬
‫جنبشهای اعتراضی را از میا بردارد و چنین کرد‪ .‬ب ا حرک ات س ختگیرا ش اه‬
‫اوّل بسیاری از قطویا از ایرا ب دربار جالل ال ّین محمّ اکبر بابری ک از‬ ‫عبّا‬
‫سال ‪ 1555/963‬در هن وستا حکومت میکرد‪ ،‬گریختن ‪.‬‬
‫اوّل در دس ت‬ ‫ظاهراً جزء اخرین اخباری ک از جنبش قطویّ در دوره شاه عبّ ا‬
‫است گزارشی است ک دبستا درباره قتل درویش بریا ی و کمال اقلی ی اورده‪« :‬و‬
‫عقیده متمودیان انست که شاه عبّا اوّل چون به تراب و کمال که واحدی کام ل بودن د‬
‫رسید و از ایشان مطالب را ف را گرف ت و نخواس ت ک ه خ ود را ف اش کن د ه ر دو ت ن را‬
‫کشت‪ .‬گویند اگرچه خود را شناخت‪ ،‬امّا کامل نبود چه بهر دنیا‪ ،‬و اشکارا س اختن خ ود‬
‫کمال را کشت و ه از امینی شنیده شد که شاه عبّا اوّل امین کامل ب ود و ه ر کس ی را‬
‫در دین دین رسا نمییافت میکشت‪ .‬چنانک ه ب ا م ن ص تبت داش ت و التم ا ب ردن در‬
‫اصفهان نمود‪ .‬چون پذیرفت زاد راه راه ]کذا[ و توشه سفر هند داد و گوین د در ان اوان ک ه‬
‫شاه عبّا اوّل پیاده به مشهد امد‪ ،‬با تراب گفت از پیادگی رنجورم‪ .‬او پاسخ داد که این از‬
‫دنائت طبع تست‪ ،‬چه این امامی که برای او راه میپیمایی اگر بتقّ پیوس ته چ را در نش یب‬
‫نخ مشهدش میجویی و اگر بتق نپیوسته از او چه توقع داری‪ .‬ام ام زن ده را دری اب ش اه‬
‫پرسید که امام زنده کجاست‪ .‬کمال گفت من‪ .‬جوابداد که ترا به بن دوق [تفن گ] م یزن‬
‫اگر بندوق بتو کار نکند بتو بگروم تراب پاسخداد که امام رض ای ش ما بدان ه انگ ور م رده‬
‫است من از گوله ]گلوله[ بندوق چسان زی ‪ .‬انج ام بض رب گول ه بن دوق ش اه درگذش ت‬
‫کمال چون اظهار ه ایین تراب کرد‪ ،‬او را نیز با تراب ملتق ساخت‪ .‬گویند یک ی از امن ا‬

‫‪215‬‬
‫با حسین خان شاملو رسیده بود‪ ،‬او را امین کرده از این راه ازو این سخن سرزد در روزیکه‬
‫در مترّم روضه الشهدا را میخواندند‪ ،‬او ه میگریست‪ .‬شاه عبّا اوّل گف ت ش ما چ را‬
‫میگریید‪ .‬یعنی شاملو که عبارت از شامیانند‪ ،‬این کار را کردهاند جوابداد که برای حس ین‬
‫‪1‬‬
‫نمیگری ‪ ،‬از ما ه جوانان خوب کشته شده‪».‬‬
‫اوّل خود امین کامل بوده ب ظر میای ک شاه‬ ‫در این ادّعای قطویا ک شاه عبّا‬
‫در ابت ا متوجّ خطر جنبش قطویّ برای خود و سلطنتش ش ه‪ ،‬و با ایشا م راوده‬
‫با توجّ در بعضی از‬ ‫موده‪ ،‬امّا سپ‬ ‫داشت و مقاماتی هم در تشکیالت آ ها کس‬
‫حرکات ایشا ب خطر آ ها پی برده و در ص د قل ع و قم ع ایش ا برام ه اس ت‪.‬‬
‫هما طور ک قبالً گفت ش فهم مقصود قطویا در ابت ا ب س ادگی میسّ ر ب وده‪ ،‬و‬
‫اوّل ی ز ای ن مراح ل را‬ ‫از طیّ مراحلی ممکن میشود و شای ک ش اه عبّ ا‬ ‫پ‬
‫گ را ه باش ‪.‬‬
‫اوّل با اصالحات و حکومت متمرک ز و اس تب ادی خ ود‪ ،‬زمین جن بش‬ ‫شاه عبّا‬
‫قطوی در ایرا را بکلّی از بین برد‪ .‬در توضیحاتی ک جها گردا از ایرا دوره شاه‬
‫اوّل میکنن ‪ ،‬اثار رو ق فراوا ب چشم م یخ ورد‪ .‬ش ارد درب اره اص فها‬ ‫عبّا‬
‫اورده ک این شهر «‪ 162‬باب مسجد‪ 48 ،‬ب اب مدّرس ه‪ 180 ،‬ب اب ک اروانس را‪273 ،‬‬
‫باب گرمابه‪ 12 ،‬گورستان»‪ 2‬دارد‪ .‬این امار حتّی در روزگار فعلی یز برای یک ش هر‬
‫تحسین برا گیز چ برس ب ق ر ش ا زدهم‪ .‬وی در ج ای دیگ ری اورده ک در‬
‫اطراف اصفها ح ود ‪ 1/500‬دهک ه وجود دارد ک در حاصل خیزی و زیبایی ب ی‬
‫همتا هستن ‪ 3 .‬وی هم چنین از رفاه فوقالعادّه مردم اصفها ی اد میکن ‪ ۴ .‬ش ارد‬

‫‪ 1‬دبستا الم اه ‪ ،‬ص ‪.2۴6‬‬


‫‪ 2‬شارد ‪ ،‬ص ‪.121‬‬
‫‪ 3‬هما ‪ ،‬ص ‪.125‬‬
‫‪ ۴‬هما ‪ ،‬ص ‪.12۴‬‬

‫‪216‬‬
‫میگوی ‪« :‬این پادشاه بزرگ [عبّا ] یک اقدام دیگ ری نی ز ک رد‪ .‬ب رای اینک ه اب ش هر‬
‫سخت فراوان باشد‪ ،‬با ص رف هزین ههای فوقالع اده‪ ،‬ک وه عظیم ی را ک ه س ه روز راه ت ا‬
‫‪1‬‬
‫اصفهان فاص له دارد ش کافت ت ا اب رودخان های دیگ ر را ب ه زاین ده رود متص ل کن د‪».‬‬
‫اسکن ر بیک منشی ازش روع عملی ات اورد اب کور گ [کوهر گ] خب ر داده و‬
‫اظهار امی واری ب ا جام ا میکن ‪ 2 .‬البتّ در ا دوره ب علّت بود امکا ات فن ی و‬
‫غیره‪ ،‬شکافتن کوه ممکن ش ‪ ،‬و این کار در دوره معاصر صورت گرفت‪ ،‬امّا اینک‬
‫ا یش این کار را در سر داشت‪ ،‬خود ب ا ارزش اس ت‪ .‬ب ا وج ود هم‬ ‫شاه عبا‬
‫اوّل مجموع ای از اض اد است‪.‬‬ ‫اینها ب ظر میرس ک شخص شاه عبّا‬
‫یا اسمیت سفیر هلن در ایرا در عصر ص فویّ روای ت ک رده ک ی ک روز ش اه‬
‫اوّل ب اتّفاق سفیر اسپا یا د گارسیا داسیلوا فیگو روا از خیابا ی م یگ ش ت‬ ‫عبّا‬
‫ا ک با اجساد ع ّهای از بزرگا مملکت ک مثل ش ه بود روبرو میش و ‪ .‬ش اه‬
‫اوّل در جواب‬ ‫ظر سفیر را جویا ش ه و او این کار را بیرحما میدا ‪ .‬شاه عبّا‬
‫او گفت ‪« :‬شما به دستور عقلتان ص تبت میکنی د ول ی فرام وش نکنی د ک ه ش اه ش ما ب ر‬
‫فرشتگان حکومت میکند و من بر شیطانها‪ 3».‬البتّ ما میتوا یم هم چو شاه عبّ ا‬
‫اوّل اسپا یاییها را فرشت و ایرا یها را شیطا ب ا یم ولی م یت وا گف ت ک ق وم‬
‫وعی ا حط اط‬ ‫ایرا ی ب علّت تهاجمات مک رّر خ ارجی و اش غالهای پی اپی‪ ،‬ب‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬ص ‪( 132‬الزم ب ذکر است ک پایا این پروكه در س ال ‪ 1332 /1953‬خورش ی ی ب وده‬
‫ک محاس بات‬ ‫متوجّ ش‬ ‫است‪ .‬زما ی ک مهن سین در قر بیستم ای ن ک ار را ا ج ام داد‬
‫در مورد عملیات مهن سی این پروكه از دقّت عمل زیادی برخوردار بوده‬ ‫مهن سین دوره شاه عبّا‬
‫است و تقریبآ تفاوتی با محاسبات امروزه اشت است‪).‬‬
‫‪ 2‬منشی‪ ،‬ج سوّم‪ ،‬صص‪.1568-70‬‬
‫‪ 3‬فلور‪ ،‬ویلم‪ .‬اوّلین سفرای ایرا و هلن ‪ ،‬ب کوشش داریوش مجلسی و حسین ابواترابیا (ته را ‪،‬‬
‫طهوری‪ )2536 ،‬ص ‪.71‬‬

‫‪217‬‬
‫اخالقی و استب ادپ یری دچار ش ه است‪ .‬این استب ادپ یری محیطی را ف راهم م ی‬
‫اورد ک در ا هم کارها بای جبرا صورت بگیرد ک البتّ جای مناقش در این ادّع ا‬
‫اوّل دی ه میش ود ک‬ ‫بسیار است‪ .‬در بعضی از گزارشها حرکاتی از ش اه عبّ ا‬
‫بکلّی وحشیا است و الجرم خوا ن ه را در این ا یش فرو میبرد ک شای ا گی زه‬
‫اصالحات او فقط خشک کرد زمین حرکات اعتراضی بوده اس ت و الغی ر‪ .‬بط ور‬
‫معمول برّرسی جنبشهای اعتراضی در ایرا از مزدک شروع میشود و میدا یم ک‬
‫مزدک ب توطئ ا وشیروا و ب ست قباد بهمراه پیروا ش قتل عام ش و یز میدا یم‬
‫ک حکومت ا وشیروا از ظر بسیاری از مورّخین و مردم عادی مو یک حکومت‬
‫عادل داشت است‪ .‬ما در اینجا میخواهیم سودمن ی یا‬ ‫خوب بوده و خود وی لق‬
‫ع م سودمن ی اق امات اصالحی ا وشیروا را مورد م اقّ ق رار ده یم ول ی بنظ ر‬
‫میرس ک بسیاری از اص الحات ا وش یروا ساس ا ی فق ط ب رای خش ک ک رد‬
‫ریش های مزدکیا صورت گرفت است‪ .‬ظاهراً وی متوجّ این مسأل ش ه بود ک ب ا‬
‫شود ل ا تمام شیوهها را در کنار هم بکار گرف ت‪.‬‬ ‫سرکوب میتوا بر ایشا غال‬
‫اوّل یز از همین وع اس ت‪ .‬ش ای‬ ‫بنظر میای ک بسیاری از اصالحات شاه عبّا‬
‫اوّل از زدیکی ب قطویا سیاس ت تض عیف علم ای رس می کش ور را‬ ‫شاه عبّا‬
‫د بال میکرده است‪ .‬شای وی قص داشت با تقویّت قطویّ و جنبش درویشی ا ا ‪،‬‬
‫علما را مهار کرده و ایشا را در کنترل خود داشت باش ‪ .‬این سیاس تی ب وده ک در‬
‫بسیاری از ادوار تاریخ ایرا توسّط پادشاها ب رای کنت رل ه اد دی ن و ماین گا‬
‫رسمی ا معمول بوده است ک مو بارز ا حمایت قباد پادشاه ساسا ی از م زدک‬
‫و طرای ق درویش ی وج ود‬ ‫است‪ .‬اگر ب اختالفاتی ک بین علم ای رس می م ه‬
‫داشت توجّ داشت باشیم از این گزارش شگفتزده خواهیم ش ک درویش خس رو‬
‫اوّل خواست بود ک «جمعی از علما و مشایخ را‪ ،‬که به او سر نسپرده و ب ه‬ ‫از شاه عبّا‬

‫‪218‬‬
‫اردبیلی سختترین‬ ‫راه باطل میروند‪ ،‬از میان بردارد‪ 1».‬در همین دوره صفویّ مق ّ‬
‫حمل ها را ب صوفی کرده است‪« :‬و بدانکه صوفیه قاطبتا از مخالفان اهل بی تان د مگ ر‬
‫قلیلی از این فرقه‪ 2».‬وی معتق است ک ایشا با طرح دعاوی بیپای ‪« :‬م ردم س فیه را‬
‫‪3‬‬
‫به دام کشند و گرفتار مکر خود گردانند‪».‬‬
‫ترکیبی و تاویلی است‪« :‬دین اس الم و ک یش فرنگی ان را‬ ‫وی میگوی ک این م اه‬
‫بتاویالت غوایت ایات یکی کردهاند و به سبب ای ن تاویله ا بس یار ک س را از س فها ب ه‬
‫وادی التاد انداختهاند و عجب اس ت ک ه ای ن جماع ت گفتگوه ای متم ود پس یخانی را‬
‫اوّل قص داشت با دامن زد ب ای ن اختالفه ا‪،‬‬ ‫تاویل نکردهان د‪ 4».‬شای شاه عبّا‬
‫هر دو گروه را در کنترل خود داشت باش ‪.‬‬
‫اوّل گزارشی از عب الباقی هاو ی در دس ت‬ ‫راجع ب روحیّ و اخالق شاه عبّا‬
‫است ک خشو ت و بیرحمی فوقالعاده او را سبت ب رع ّی ت ش ا م یده ‪ .‬ب از‬
‫اوّل ب ام لو ‪ 5‬ک بسیار مورد عالق وی بوده در هنگام ش کار‬ ‫شکاری شاه عبّا‬
‫در منطق طنز گریخت بر بام خا یکی از درویشا ا حوالی ف رود م یای ‪ .‬ش اه‬
‫خا ب تص وّر‬ ‫خودش ب در خا ا شخص میرود تا باز را بگیرد‪ 6 .‬ولی صاح‬

‫‪ 1‬فلسفی‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.3۴0‬‬


‫اردبیلی‪ ،‬ص ‪.598‬‬ ‫‪ 2‬مق ّ‬
‫‪ 3‬هما ‪ ،‬ص ‪.597‬‬
‫‪ ۴‬هما ‪ ،‬ص ‪.575‬‬
‫اقبال کلم لو را ب معنی چابک و بیباک و الابالی و بیع ار دا س ت ‪( :‬مجلّ مه ر‪ ،‬س ال‬ ‫‪ 5‬عبّا‬
‫اقبال آش تیا ی‪ ،‬ب کوش ش محمّ دبیر س یاقی (بیج ا‪،‬‬ ‫هشتم‪ ،‬ش ‪ ،8‬در مجموع مقاالت عبّا‬
‫کتابفروشی خیّام‪ )1350 ،‬صص ‪.۴60-3‬‬
‫ب د ب ال کبک ی وارد چ اه آب ی‬ ‫‪6‬درباره سر وشت این باز افوشت ای آورده ک در طنز‪ ،‬ب از لو‬
‫میشود و پر و بالش تر ش ه و در هما جا گیر میکن ‪ .‬کسی ب د ب ال او وارد چ اه ش ه و ب از را‬
‫برجی ب یادبود‬ ‫بیرو میآورد‪ ،‬امّا ب علّت سردی هوا باز میمیرد ( قاوهاآلثار‪ ،‬ص ‪ ).۴6‬شاهعبّا‬

‫‪219‬‬
‫م ود در را‬ ‫اینک قزلباش ب در خا ام ه است و اگر وارد ش ود او را ازار خواه‬
‫کرده و حکم قتل عام میده ‪ .‬این خبر ب گ وش موال ا‬ ‫باز می مای ‪ .‬شاه غض‬
‫حی ری ک شاعر بوده میرس و شعری میگوی ب این مضمو ‪:‬‬
‫دولت امد بر در و بیدولتی پروا نکرد ‪ /‬نکبتی را بین که در بر روی دولت وانکرد‬
‫‪1‬‬
‫و این شعر ب گوش شاه رسی و حکم عفو میده ‪.‬‬
‫از ت ر‬ ‫خا‬ ‫این قطع دو س مسأل را بخوبی اشکار میکن ‪ .‬اوّل ا ک ص اح‬
‫م ردم‬ ‫قزلباش در را باز میکن و این از گشادگی دست قزلباش بر جا و امو‬
‫حکایت میکن و درج تسلّط و بیپروایی ایشا را میرسا ‪ ،‬امری ک در های ت‬
‫یکی از علل سقوط صفویّ ش ‪ 2 .‬شای این معامل فقط ب ا درویش ا ص ورت م ی‬
‫گرفت ک در این صورت هم چرخش صفویّ را از ی ک جن بش درویش ی ب ی ک‬
‫حکومت سلطنتی و ج ایی از مردم را شا میده ‪ .‬امّا کت مهمتر ا است ک شاه‬
‫و‬ ‫در پی یک اتّفاق ساده حکم قتل عام میده ‪ ،‬و در پی یک قطع شعر م یبخش‬
‫ممکن است ک درین خشمها بسیار خا ما ها بباد رفت باش ‪ .‬در واقع گ یال ک‬
‫ک ب‬ ‫اوّل دستور قتل عامهایی را م یده‬ ‫بع اً ب ا خواهیم پرداخت شاه عبّا‬
‫ظر غیرالزم میای و شای از همین خشمها اشی ش ه باش ‪ .‬خش مهایی ک ک ار‬
‫وی را ب جایی رسا ی ک پسرا خویش را کور و مقتول کرد و سلطنت ص فوی را‬
‫در سرازیری سقوط ا اخت‪ .‬اصوالً حکومتهایی ک ب می ل ی ک ش خص واح‬
‫اوّل یز هم چو ه ر ا س ا‬ ‫اداره میشو ازا ین بلیّات عاری یستن و شاه عبّا‬
‫عادی دیگر در معرض خشم و هواهای فسا ی بوده است و میتوا ست ک اش تباه‬
‫کن ‪ ،‬ک این اشتباهات او تأثیرات بسیار مخرّبی ب علّ ت س لطا ب ود وی در پ ی‬

‫این باز در کوههای طنز بنا کرده ک اکنو یز باقی است‪.‬‬


‫‪1‬‬
‫هاو ی‪ ،‬ج سوّم‪ ،‬ص ‪.1329‬‬
‫‪ 2‬محمّ هاشم آصف‪ ،‬صص ‪ 109-130‬و صفحات مختلف‪.‬‬

‫‪220‬‬
‫داشت است‪ .‬میتوا گفت ک قص از سیستمی است ک چنین ق رتی را ب ی ک‬
‫شخص میده ‪ ،‬سیستمی ک در ا فرما روا تحت کنترل و ظارت یست و هر چ‬
‫مواقع دیگرا و در هایت خود را ب روزگار سیاه می‬ ‫میخواه میکن و در اغل‬
‫شا ‪.‬‬
‫اوّل‬ ‫در گزارش دیگری اسکن ر بیگ منشی از فضای خفقا اور دوره ش اه عبّ ا‬
‫چنین میگوی ‪« :‬منهیان گماشتهاند که از کماهی حانت خبر میدهند‪ .‬چنانک ه کس ی را‬
‫قدرت ان نیست که در منزل خود با متعلقّان حرف ی ک ه نت وان گف ت بگوی د‪ ،‬و دغدغ ه ان‬
‫هست که مبادا احدی استراق سمع نماید و بمسامع جالل رسد‪ .‬و مکّرر ای ن معن ی س مت‬
‫ظهور یافته و از احوال پادشاهان ربع مسکون‪ ،‬از مس ل و غی ر مس ل و کیفیّ ت و کمّیّ ت‬
‫لشکر و دین و ایین مملکت داری ایشان ومسالک هر دیار و خرابی و اب ادانی ه ر ونی ت‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫کما هوحقّه واقف و داناست‪».‬‬
‫در توصیفی ک ام ‪ ،‬یک حکومت مخوف پلیسی تصویر میشود ک ق رت و ف وذ‬
‫با‬ ‫خود را حتّی در میا خا وادهها گسترده است و اعضای یک خا واده میتوا ن‬
‫هم یگر درمورد حرفی ک توا گفت صحبت کنن و از بیم ا ک مبادا شاه عبّ ا‬
‫اوّل تمام جامع را تح ت‬ ‫اوّل خبردار شود و بارها یز چنین ش ه است‪ .‬شاه عبّا‬
‫از بیم او در اما یس ت‪.‬‬ ‫کنترل گرفت و بر هم چیز ظارت کامل دارد و هیچ ک‬
‫ا ک این چن ین‬ ‫البتّ برای اداره یک مملکت داشتن اطّالعات کافی الزم است‪ ،‬امّا‬
‫را در دلها گسترا ‪ ،‬در میا اذربایجا یهای ایرا ‪ ،‬امثال و حکای اتی وج ود‬ ‫هرا‬
‫دوربینی‪ ،‬استفاده ش ه و گفت میش ود ک ش اه‬ ‫دارد ک در ا از واكه شاه عبّا‬
‫اوّل دوربینی داشت ک هم جا را میدی ه اس ت‪ .‬و ای ن ش ا اش کاری از‬ ‫عبّا‬

‫‪ 1‬اسکن ربیک منشی‪ ،‬عالمآرای عباسی‪ ،‬ب کوشش ایرج افشار (تهرا و اصفها ‪ ،‬امیرکبیر و تأیی ‪،‬‬
‫‪ )1350‬یم دوّم ج دوّم‪ ،‬ص ‪ .1109‬از این کتاب فقط همین یک بار استفاده کردیم و علّت استفاده‬
‫بود این سخ در کتابخا مرکزی دا شگاه تهرا بود‪.‬‬ ‫از دو سخ متفاوت‪ ،‬در دستر‬

‫‪221‬‬
‫گسترش حکومت پلیسی او حتّی در ادبیّات عامیا و روستایی مردم است‪.‬‬
‫اوّل ب شکار قطویا و اشخاصی ک مظنو ب داشتن عقای ی ش بی ب‬ ‫شاه عبّا‬
‫قطویّ بود ادام داد‪ .‬ملّا ایاز ک شاعر و م نجّم و رمّ ال و در خ مت عمّ ش اه‬
‫بیگم بود در سال ‪ 1611/1020‬ب دستور وی کشت ش ‪.‬‬ ‫اوّل زین‬ ‫عبّا‬

‫‪222‬‬
‫فصل چهارم‪ ،‬بخش دوّم‪ :‬جنبشهای اعتراضی در گیالن در دوره شاه‬
‫عبّاس اوّل‬
‫«گیالن ونیتی است مشتمل بر جبال سپهر اثار‪ ،‬و عقبات بس یار‪ ،‬و در ش وارع اط راف ان‬
‫تشابک و تفافح انشجار‪ ،‬به مرتبهایست که مسافر شمال و صبا‪ ،‬از فرود و فراز ان‪ ،‬افت ان و‬
‫خیزان میروند‪...‬به اصطالح مردم ان دیار‪ ،‬پیه رود اب را گویند‪ .‬چون س فید رود از می ان‬
‫ونیت گیالن جریان مییابد‪ ،‬هر اینه یک طرف را پیه پیش و طرف دیگر را پیه پس رش ت‪،‬‬
‫که حاصلش بیشتر ابریش و برنج است گوین د‪ .‬دارالمل ک پی ه پ یش نهیج ان اس ت‪ ،‬ک ه‬
‫شهری معمور و ابادان است‪ ،‬و از ان پیه پس رشت که حاصلش جز ابریش و ب رنج نیس ت‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫دختران انجا در غایت طنازی‪»...‬‬
‫در برّرسی منابع ربط مستقیمی از حرکات اعتراضی در گیال با قطو ّی ب دس ت‬
‫یام ‪ ،‬امّا چو کات مهمّی از این جنبشها اس تنباط میش ود ک ب رای بح ث م ا‬
‫ضروری است‪ ،‬بهتر است بخشی از این کتاب ب جنبشه ای اعتراض ی گ یال در‬
‫اوّل‪ ،‬و بخشی دیگر ب شورش غریبشاه [عادلشاه] گیال ی در دوره‬ ‫عصر شاه عبّا‬
‫شاه صفی اختصاص داده شود‪.‬‬
‫«امّا طبقه گیالنی‪ ،‬زیاده از دیگران به ان دک وسوس ه از طری ق مس تقی عافی ت و س المت‬
‫جویی و منهج عاقبت اندیشی انتراف جسته به امور ناشایست و اعمال خطرناک ج رات و‬
‫‪2‬‬
‫جسارت مینمایند و اصالً از وخامت عاقبت و مال حال اندیشه ندارند‪».‬‬
‫ملّا جالل ال ّین منجّم در ذیل وقایع سال ‪ 1592/1001‬از شورش جماعت اكدری ب‬
‫سرداری بوسعی و تاج ال ّین لشت شا خبر داده ک میرحاتم بیک سپهساالر ا ج ا را‬

‫ق یم‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.133‬‬ ‫‪ 1‬رازی‪ ،‬چا‬


‫‪ 2‬منشی‪ ،‬ج سوّم‪ ،‬صص ‪.157۴-5‬‬

‫‪223‬‬
‫ک برما‬ ‫کشت ا ‪ 1 .‬امّا فومنی از این وقایع در س ال ‪ 1593/1002‬خب ر م یده‬
‫مشخّص ش ک ایا این دو روایت راجع ب یک شورش است یا خیر‪ .‬فومنی گفت‬
‫ک در پنج شنب ‪ 29‬تیرماه ق یم‪ ،‬هشتم شهر جمادی االخر ‪ 1593/1002‬عل ی خ ا‬
‫یاغی ش ه‪ ،‬پسرا امیرگسکر و برادرش مظفّرخا ی ز ی اغی ش ه‪ ،‬در جنگله ای‬
‫گسکر و ماسال پناه گرفت ‪ ،‬در الهیجا طالش کولی و کی ا ج الل ال ّین و س لطا‬
‫‪2‬‬
‫‪.‬‬ ‫اوّل ی اغی ش‬ ‫ابوسعی چپک و ع ّهای دیگر از سردارا سبت ب شاه عبّ ا‬
‫اوّل یک جنبش اعتراضی در منطق‬ ‫مج ّدا در سال ‪ 159۴/1003‬در دوره شاه عبّا‬
‫لشت شای گیال رخ میده ‪ 10/000 .‬ف ر از م ردم ب ا چ وب شمش اد و تب ر و‬
‫و امثال ا ب دور سرا جن بش جم ع ش ه و ب الهیج ا حمل‬ ‫پیش ار و دا‬
‫میکنن ‪ .‬و سعی در گرفتن قلع الهیجا از یروهای قزلباش میکنن و زدیک بوده‬
‫ک قلع را تصرّف کنن ک حاکما رشت و فومن و کوچصفها ب ا ‪ 10/000‬س وار‬
‫مسلّح ب شورشیا حمل کرده و بسیاری از ایشا رامیکشن ‪ .‬کارگیا علی حم زه از‬
‫رؤسای شورشیا یز کشت میشود و « خواهرزاده پیر ش یخ عل ی پاش یجائی ک ه ب دون‬
‫رضای شیخ مذکور داخل ان صتبت شده ب ود‪ ،‬در ان روز ب ه دس ت مالزم ان نعم ت اللّ ه‬
‫‪3‬‬
‫صوفی حاک دیلمان افتاده‪ ،‬حسب التک در میدان نهیجان پوست کنده شد‪».‬‬
‫در رابط با سرکوبی شورش «چون مخالفت و عصیان اهالی لشته نشاه به اق بح‪ 4‬وجه ی‬
‫معروض شاه عبّا اوّل گردید‪ ،‬حک به قتل ع ام س کّان لش ته نش ا ص ادر گش ته‪ ،‬فرم ان‬
‫ورود یافت که درویش متمّدخان اروملو و امرای بیهپس‪ ،‬به اتّفاق سپهسانران و اعیان‪ ،‬ب ه‬

‫‪ 1‬مالّجاللال ّین منجّم‪ ،‬ص ‪.119‬‬


‫‪ 2‬مالّعب الفتّاح فومنی‪ ،‬تاریخ گیال ‪ ،‬ب تصحیح و تحشی من وچهر س توده (ته را ‪ ،‬بنی اد فرهن گ‬
‫ایرا ‪ )13۴9 ،‬ص‪.163‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.170‬‬
‫‪ 4‬قبیح تر‪.‬‬

‫‪224‬‬
‫ونیت لشته نشا رفته‪ ،‬قتل عام نماین د‪ 1».‬درویش محمّ خا حاکم الهیج ا از م ردم‬
‫میخواه تا در عرض س روز خود را ب کناری بکش ن و «روز چهارش نبه ن وزده‬
‫شهر ربیع انخر‪ ،‬سنه ثل و الف هجریه [‪ ]1594/1003‬در اواخر اس فندیار م اه و اوائ ل‬
‫و ال ف»‪ 2‬لش کر بس یار در ش هر ریخت و‬ ‫نوروز ماه به روایتی در شهر صفر س نه ثل‬
‫‪ .‬علّ ت ای ن‬ ‫غ ارت برد‬ ‫بس یاری از م ردم را کش ت و ام وال بس یاری را ب‬
‫ارضایتیهای گسترده چ بوده است؟‬
‫«خواجه متمّد شفیع خراسانی ]ملّقب به میرزای عالمی ان[ ک ه وزی ر فره اد خ ان ب ود ب ه‬
‫وزارت گیالنات سربلند و ارجمند شده حک عزّ صدور یاف ت ک ه تی ولداران گیالن ات از‬
‫‪3‬‬
‫مهمّات تیول دارای ]کذا[ معزول باشند‪».‬‬
‫اوّل‬ ‫وقتی ک در سال ‪ 1597/1006‬گیال ات تب یل ب خاصّ میش ود‪ ،‬ش اه عبّ ا‬
‫وزارت ا را ب میرزای عالمیا وا میگ ارد و او ی ز به زاد بی ک را ب سرپرس تی‬
‫رشت و کوچصفها و ش فت و ت ولم و ماس ول و پش تکوه و اص ال بی ک را ب‬
‫سرپرستی فومن میگمارد‪ .‬اصال بیک برخوردی بسیار ظالما و جابرا ب ا م ردم‬
‫داشت ‪ ،‬ل ا کارگیافتحی فومنی ک از مالزما باز شست ش اه ب وده از غیب ت اص ال‬
‫بیک استفاده کرده در سال ‪ 1603/1012‬علم اعتراض افراشت و ب همراه ی گ روه‬
‫م وده و ام وال او را غ ارت‬ ‫اص ال بی ک حمل‬ ‫زیادی از مردم اراضی ب خا‬
‫میکن ‪ .‬اصوالً خاصّ کرد مناطق مختلف ایرا ریش بسیاری از درگیریهایی بوده‬
‫ش ه است‪ .‬وقتی ک توسّط ایلچی ا حک م ج ا‬ ‫ک حتّی در پوشش م هبی حاد‬
‫لشت شا و پشت کوه از مناطق تحت فرما احم خ ا گیال ی ب او اب ال‬ ‫ش‬
‫میشود وی ب معاذیر م هبی متوسل ش ه و میگوی ‪« :‬مخالف ت می ان ش یعه و س نّی‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.171‬‬


‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬هما جا‪.‬‬

‫‪225‬‬
‫قدیمی است و مبنای این مخالفت فیمابین جدّ ما و معاویه ه بوده است‪ .‬لشت نشاه مل ک‬
‫قدی است و غیری را متملّک شدن‪ ،‬امر متال خواهد بود و تعصّب از دین ب ودن مس ألهای‬
‫است مشهور‪ 1».‬فومنی یز ب همین منوال شورش مردم گیال را «از بیوفایی و ح رام‬
‫نمکی مردم گیالن مثل بیوفائی و بدطینّتی مردم کوف ه و ش ام نس بت ب ه خان دان حض رت‬
‫خیراننام»‪ 2‬میدا ‪ .‬ب هر روی در ادام شورش سال ‪ 1603/1012‬کارگیا فتحی ک‬
‫ظاهراً از توا ا ک خویش در مقابل یروهای حکومتی با خبر بوده متعلّقا خود را‬
‫روا جنگل کرده «و خود نیز به اتّفاق پسر و برادر و سایر ارباب نفاق روانه جنگ ل تن ف‬
‫رود مالکوان ش دند‪ 3».‬یروهای حکومتی گ یال در ی ک اق ام هماهن گ در ص د‬
‫مقابل برام ه و در موضع شنب بازار فومن زول میکنن ‪ .‬اصال بیک ک ب س الم‬
‫وروزی میرزای عالمیا رفت بود سراسیم باز م یگ ردد و پیکه ایی ب رای جم ع‬
‫از ا ک در ح ود پ نج ش ش ه زار ف ر ی رو‬ ‫اوری یرو ب هم جا میفرست ‪ .‬پ‬
‫جمعاوری میشود اق ام ب مقابل با مخالفا میشود‪ .‬کارگیافتحی و پسر و ب رادر و‬
‫متعلّقا و همراها وی در ع رض ‪ 20‬روز دس تگیر میش و ‪ .‬ب ش کنج ‪ ،‬ام وال‬
‫گرفت میشود و گروهی از سرا ایشا ب قت ل رس ی ه و‬ ‫دیوا ی از شورشیا پ‬
‫بقیّ در ز جیر گ داش ت میش و ‪ .‬کارگی افتحی و پس ر و ب رادر «و چن د نف ر از‬
‫ب امی‬ ‫سرکردههای اجامر و اوباش را»‪ 4‬ب رشت و از رشت ب الهیج ا ب قص‬
‫‪ .‬و سرا جام در بازار فومن در بیس ت و دوّم‬ ‫رسوایی و بیابرویی برده و برگردا‬
‫ربیع االول ‪ 1603/1012‬کارگیافتحی و پسر و ب رادر و ‪ 18‬ف ر از همراه ا وی ب‬

‫‪ 1‬علیّ بن شم ال ّین بنحاجیحسین الهیجی‪ ،‬تاریخ خا ی‪ ،‬ب کوشش من وچهر س توده (ته را ‪،‬‬
‫بنیاد فرهنگ ایرا ‪ )13۴9 ،‬ص ‪.323‬‬
‫‪ 2‬فومنی‪ ،‬ص ‪.5‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.175‬‬
‫‪ ۴‬همو‪ ،‬ص ‪.177‬‬

‫‪226‬‬
‫دست مردم زرفح و غیره کشت میشو ‪ .‬بع از این ماجرا‪ ،‬اصال بی ک ب هم ین‬
‫بها ‪ ،‬شروع ب مصادره اموال مردم میکن و پولهای بسیار تحت هم ین عن وا از‬
‫مردم میگی رد و «ت ا انقض ای م دّت ش ش م اه ب ازار ش کنجه ب یگناه ان و معرک ه ازار‬
‫بیچارگان گرم بود‪ 1».‬بع از ای ن واقع می رزای عالمی ا ‪ ،‬اص ال بی ک را برکن ار‬
‫اوّل‪ ،‬ذوالفقارخا را از تیول والی ت‬ ‫میکن ‪ .‬در ح ود سال ‪ 1605/101۴‬شاه عبّا‬
‫گسکر و استارا عزل کرده و ا را خاصّ موده و تحت وزارت میرزای عالمی ا در‬
‫وزارت ک لّ خراس ا ص‬ ‫میاورد‪ .‬میرزای عالمیا ‪ ،‬س را جام ب رتب ارجمن‬
‫مبل غ هج ه‬ ‫ظاهراً در اثر ب گویی حاس ا ‪ ،‬متّهم ب اخ تال‬ ‫میشود‪ .‬وی سپ‬
‫هزار توما بابت تسعیر‪ 2‬بر ج گیال میشود و چو ب حضور شاه میرس چی زی‬
‫را گرد گرفت و ب شاه میگوی ک مملکت در اثر کفر ویرا م یش ود بلک در‬
‫اثر ظلم منه م میگردد‪ .‬شاه خشمگین ش ه و وی را میرا ‪ .‬و سرا جام معزول ش ه‬
‫میفرست و ب ق زوین م یرود و در ا ج ا ف وت میش ود‪.‬‬ ‫و اسباب دیوا ی را پ‬
‫اسکن ر بیک ماده تاریخ مرگ وی را «انت الباقی و کل ش ئی هال ک‪ 3».‬میگوی ‪ .‬در‬
‫هنگام مرگ گفت ‪« :‬هیهات! هیهات! چندین سال وزارت کردم و چن دین خان ه را غ ارت‬
‫نمودم و دلها را به درد اوردم که یک دل از خ ود راض ی ک ن ان ]ه [ مق دور و م یسّ ر‬
‫‪4‬‬
‫نشد‪».‬‬
‫اجب اری و دس ت جمع ی‬ ‫اوّل دستور تبعی‬ ‫ظاهراً در سال ‪ 1611/1020‬شاه عبّا‬
‫اهالی چپک و اكدر را میده ک روستا ب روس تا ب س یالخور فرس تاده ش و و‬
‫اراضی ایشا را یز دیوا خری اری موده‪ ،‬و قیمت واقعی را ب ص احبا ا ام وال‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫رخ گ اری‪.‬‬
‫‪ 3‬منشی‪ ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.132۴‬‬
‫‪ ۴‬فومنی‪ ،‬ص ‪.187‬‬

‫‪227‬‬
‫هم ایشا‬ ‫ب ه ‪ .‬بهزاد بیک با حیل فهرست اراضی ایشا را ب ست اورده و سپ‬
‫را دستگیر کرده و اموال ایشا را با مهر شیخ االسالم و قاضی الهیجا از ایشا می‬
‫خرد و ا ها را از «لشته نشا ک ه م وطّن سیص د س اله ایش ان ب ود اخ راج فرمودن د‪ 1».‬و‬
‫دست ب دست و قری ب قری ب سیالخور فرس تاد ‪ .‬بس یاری از ایش ا ب‬ ‫سپ‬
‫‪ ،‬و ا ها ک ب لشت شا برگشتن ب دستور‬ ‫علّت اسازگاری هوا در ا جا فوت ش‬
‫‪.‬‬ ‫اوّل ب قتل رسی‬ ‫شاه عبّا‬
‫اوّل در سال ‪ 1619/1029‬رخ داده اس ت‬ ‫ماجرای دیگری در گیال دوره شاه عبّا‬
‫ام ام دوازده م ش مرده‪ ،‬و‬ ‫ک در ا شخصی بنام سیّ محمّ خود را رسول و ای‬
‫زد‬ ‫کسا دیگری را هم ب عنوا خلیف و داعی خود میگمارد‪ .‬وی ام هایی را ب‬
‫خب ر داده و ب‬ ‫اوّل در ماز را میفرست و از ظهور حضرت ص اح‬ ‫شاه عبّا‬
‫ک او را ب ا احت رام ب درب ار‬ ‫صیحت شاه میپردازد‪ .‬شاه ب حیل دستور میده‬
‫بیاور و در ا جا دستور ب قتل وی داده میشود‪ .‬اسکن ر بیگ میگوی ک ب ک ب‬
‫قول خود اعتراف موده امّا ش اه پ یرفت و وی را اع ام ک رده اس ت‪ 2 .‬حس ینی‬
‫ام م یب رد و در بق ّی‬ ‫استرابادی از این گروه ب عنوا جماعتی مجهول در گیال‬
‫‪3‬‬
‫موارد با اسکن ربیک منشی هم داستا است‪.‬‬
‫مرحوم فلسفی‪ ۴‬ب قل از پیترو دالوال اورده ک وی در این موقع در اص فها ب وده‬
‫[‪ 1920‬م‪ ] .‬برابر با [‪ 1029‬ه ‪ . .‬ق‪ ] .‬و سیّ محمّ ماین های ب زد شاه فرس تاده و‬
‫او را ب اطاعت خویش دعوت کرده‪ ،‬شاه ماین ه وی را کور کرده و بین ی بری ه و‬
‫گفت ک اگر امامتا راست میگوی شما را بصورت اوّل باز گردا ک چنین ش ه‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.197‬‬


‫‪ 2‬منشی‪ ،‬ج سوّم‪ ،‬صص ‪.157۴-5‬‬
‫‪ 3‬استرآبادی‪ ،‬ص ‪.216‬‬
‫‪ ۴‬فلسفی‪ ،‬ج سوّم‪ ،‬ص ‪.53‬‬

‫‪228‬‬
‫و دروغگویی سیّ محمّ اشکار میشود‪ .‬در روایت دیگر شاه ماین گا وی را ب‬
‫م یفرس ت و ا ا در‬ ‫مهربا ی پ یرفت و چهار فر را با ه ایایی ب زد سیّ محمّ‬
‫یک فرصت مه ی دروغی را با جمعی از پیروا ش میکشن ‪ .‬گ شت از تاریخ ‪1920‬‬
‫ک مرحوم فلسفی اورده و ب ظر میای ک اشتباه قلمی و یا چ اپی اس ت و ت اریخ‬
‫صحیح بای ‪ 1620‬باش در سفر ام ای ک ما در دست داری م‪ 1 ،‬دالوال در اخ رین‬
‫مکتوب خود تاریخ ‪ 8‬م ‪ 1619‬را ذکر کرده اس ت‪ .‬جس تجوی گار ه در س خ‬
‫موجود بیحاصل بود و ب ظر میای ک ترجم کامل صورت گرفت باش ‪ .‬مرحوم‬
‫اورده ک سی هزار تن بر رضا ام ک ادّع ای پیغمب ری‬ ‫فلسفی از قول ادام الئاریو‬
‫اوّل او را ب اصفها دعوت ک رده و از او خواس تار‬ ‫کرده گرد ام ها ‪ ،‬و شاه عبّا‬
‫‪2‬‬
‫معجزه ش ه است و چو م ّعی از اورد معجزه عاجز بوده وی را کشت است‪.‬‬
‫ماجرای درویش رضا در عه ش اه ص فی‬ ‫ب ظر میای ک در این روایت الئاریو‬
‫را با ماجرای سیّ محمّ شیخاو در هم امیخت است‪ ،‬خاصّ ا ک توجّ کن یم ک‬
‫در زما شاه صفی ب ایرا ام ه است‪.‬‬ ‫الئاریو‬

‫‪ 1‬دالوال ‪ ،‬پیترو‪ .‬سفر ام پیترودالوال ‪ ،‬ترجم شعاعال ّین شفا (]تهرا [ علمی و فرهنگی‪ )1370 ،‬و‬
‫دیگر همین کتاب‪( :‬تهرا ‪ ،‬بنگاه ترجم و شر کتاب‪.)13۴8 ،‬‬ ‫چا‬
‫‪ 2‬فلسفی‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪229‬‬
‫فصل چهارم‪ ،‬بخش سوّم‪ :‬جنبشهای دوره شاه صفی [‪- 1628/1038‬‬
‫‪]1642/1052‬‬
‫« کر واقعه که در دارالسلطنه قزوین به سبب خروج درویش رض ا روی نم ود‪ 1».‬اخ رین‬
‫جنبشی ک ب ظر میای زدیکهایی با شورش قطوی ا در عص ر ص فوی داش ت‬
‫باش ‪ ،‬ماجرای درویش رضا در قزوین است‪ ،‬وی خود را ب طایف افش ار منس وب‬
‫میساخت و ا هنگام «در اوان نشو و نما که غمزه فتانش در هر ن وک م ژه دل ی اویخت ه‬
‫داش ت و ب ر ه ر ت ار زل ف عقل ی در زنجی ر ک رده»‪ 2‬رک اب دار قراحس ین اس تاجلو‬
‫بیگلربیگی قلمرو علیشکر بوده است‪.‬‬
‫اپ ی میگردد ولی بع از س روز ج ات‬ ‫وی در یکی از سفرها در رودخا ار‬
‫پی ا کرده و دیگر ب اردو باز گشت و ب قاط مختلف د یا سفر کرده «بعد از س لوک‬
‫و خلوت به ق انون اباحتی ان کس ب عل وم غربی ه م ینمای د‪ 3».‬و غرایب ی از او مش اه ه‬
‫میشود‪ .‬سرا جام ب قزوین ام ه و در قری کافراباد بلوک قرق ا رح ل اقام ت م ی‬
‫ک رده و‬ ‫ا ازد‪ .‬در ا جا ازدواج کرده و گروهی از ترکا را ب مری ی خویش جل‬
‫ا ا «خدمتش را مهدی عصر میخواندند‪ 4».‬وی ک ع ّه زیادی را ب دور خ ود جم ع‬
‫«در ش انزده ی حج ه از مت لّ‬ ‫کرده بود تصمیم میگیرد ک قزوین را تصرف کن‬
‫خود باسالح و سلب تمام متوجّ ه م یگردن د‪ .‬جمع ی ب ه دس تور ق راونن ب اعل و بی رق و‬
‫گروهی در رکاب نکبت انتساب او به تالوت قران و اداب تکبی ر و ص لوات پرداخت ه روی‬

‫‪1‬‬
‫میرزامعصوم بن خواجگی اصفها ی‪ ،‬خالص السّیر‪ ،‬سخ عکسی شماره ‪ 7080‬کتابخا مرک زی‬
‫دا شگاه تهرا ‪ ،‬برگ ‪ ،132‬ص الف‪.‬‬
‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬برگ ‪ ،131‬ص الف‪.‬‬
‫‪ ۴‬همو‪ ،‬برگ ‪ ،131‬ص ب‪.‬‬

‫‪230‬‬
‫به مقصد مینهند‪ 1».‬ب شاهویردی بیک داروغ حکم میکنن ک اطاعت کن ول ی او‬
‫و‬ ‫ب همراهی میرزا ابوتراب ول میرجمال کال تر قزوین‪ ،‬در ص د م افع برم یای‬
‫پیروا درویش رضا‪ ،‬عوامل حکومت را در استا شاهزاده حسین محاصره میکنن‬
‫و کار ب زد و خورد میکش ‪ .‬درویش رضا پشیما ش ه و سعی میکن جلو جنبش‬
‫را بگیرد ولی موفّق ش ه و ظاهراً ب قتل میرس ‪.‬‬
‫سرا جام «شکست بر ان ک عقالن بینامو و ننگ افتاده کار جنگ به اتمام میرسد و‬
‫گروهی که ارادت فاسد داشتند به متض این فتح سر در گریبان خود کشیده پای از حدّ‬
‫خود بیرون ننهادند‪ 2».‬چو کار ب ین جا خاتم پی ا میکن میرزا تقی وزیر ماز را‬
‫بازی در دوره شاه‬ ‫و دارالمرز‪ ،‬مشهور ب ساری تقی ک در یک ماجرای هم جن‬
‫اوّل مجبور ب قطع الت تناسلی خویش گردی تا از مرگ جات پی ا کن ‪ ،‬و‬ ‫عبّا‬
‫ک درویش‬ ‫قبالً درویش رضا را مالقات کرده بود‪ ،‬ب اطّالع شاه صفی میرسا‬
‫امبرده مق ار قابل مالحظ ای از ظروف طال و قره و فروش و غیره دارد ک بهتر‬
‫است شاه ضبط کن ‪ .‬شاه ب کال تر و داروغ قزوین دستور میده ک ب این کار‬
‫انها سعیّ بلیغ به تقدی رسانند ایشان حسب الفرمان به منزل و‬ ‫و «درتفتّ‬ ‫بپرداز‬
‫مکان ان سیه روی هر دو جهان رفته در عوض ظرف نقره و طال کاسه چوبین و بدل‬
‫شد که ان مقدّمات‬ ‫قالیهای ابریشمین به جز کهنه حصیری و گلی پشمی نیافتند‪ .‬مشخّ‬
‫‪3‬‬
‫به علوم غربیه و نیرنجات مغایره بنظرها در میامده‪».‬‬
‫ب ظر میای ک این جنبش از ع ّه زیادی از مردما اراض ی ول ی ام وزش ی ه‬
‫تشکیل ش ه بوده ک در اوّلین برخورد با یروهای حکومتی از پای درام ها ‪ .‬قطع‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬برگ ‪ ،131‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،130‬ص ب‪.‬‬


‫‪ 2‬همو‪ ،‬برگ ‪ ،130‬صص الف و ب‪.‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬برگ ‪ ،129‬ص الف‪( .‬الزم ب توضیح است ک در این سخ عکسی شماره صفحات درهم‬
‫ریخت بودها ‪).‬‬

‫‪231‬‬
‫اخر گزارش خالص السّیر در مورد ثروت درویش رضا پایگاه طبقاتی این جن بش را‬
‫بخوبی مشخّص میکن ‪.‬‬
‫مؤلّف خل برین گفت ک طرف ارا درویش رض ا در اس تا ش اهزاده حس ین پن اه‬
‫گرفت بودها و چو کار دستیابی ب ا ه ا از س وی م امورا حک ومتی ب درازا‬
‫میکش «یکی از فرزندان امیر جمعی وزیر ان دیار موس وم ب ه میرعب دالجبار ب ا جمع ی از‬
‫دنوران جگردار‪ ،‬خود را بر فراز حصار رسانیده بامالتجره را بشکافت و خروارهای خ ار‬
‫را به نفت الوده از شکاف ب ه درون حج ره ان داخت و ش عله حی ات مری دان ان ن ادرویش‪،‬‬
‫ببارش ان ابر اتشبار انطفا‪ 1‬پذیرفته‪ ،‬از خرمن شور و ش ر ایش ان‪ ،‬ج ز ک ف خاکس تری در‬
‫دست باد صرصر‪ 2‬نماند و ان ناپ اک ب یب اک را ن ی س وز از ک وره ه الک بی رون کش ید‪،‬‬
‫معروض تی غ سیاس ت گردانی د و چ ون در ان روز هفت اد و پ نج نف ر‪ ،‬و از [جمل ه] ایش ان‬
‫درویش خان بیک ولد علیخان زنگنه حاک سابق خ واف و دیگ ری ش اهقلی بی ک زنگن ه‬
‫غالم خاصّه شریفه‪ ،‬و باقی از سایر طوایف ترک و تاجیک ب وده‪ ،‬موافق ت ان گم راه طری ق‬
‫عدم پیموده‪ ،‬بعد از منسوخ این سانته عجیبه و وقوع مالحظ ه غریب ه‪ ،‬چ ون وزی ر کالنت ر‬
‫برامدند‪ ،‬در ان خانه بیدین ج ز گلیم ی و کاس ه چ وبین‬ ‫دارالسلطنه قزوین در صدد تفتّ‬
‫نیافتند‪ ،‬و به وضوح پیوست ک ه معرک ه ارائ ی وی ب ه همدس تی چش بندی و عل وم غربی ه‬
‫‪3‬‬
‫بود‪».‬‬
‫علیخ ا‬ ‫علّت وجود طوایف ترک در این ماجرا چیست؟ درویش خ ا بی ک ول‬
‫ز گن حاکم سابق خواف در میا این گروه چ میکرده؟‬
‫از س رکوب جن بش اعتراض ی دروی ش رض ا در س ال‬ ‫ک پ‬ ‫ظ ر م یای‬ ‫ب‬

‫‪ 1‬خاموشی‪.‬‬
‫‪ 2‬باد ش ی ‪.‬‬
‫ق ل از‬ ‫‪ 3‬حکمی‪ ،‬رضاقلی‪ .‬مجلّ هوخ ت‪ ،‬ش ماره دوّم‪ ،‬اردیبهش ت ‪ ،135۴‬س ال ‪ ،26‬ص ‪ 35‬ب‬
‫خل برین‪.‬‬

‫‪232‬‬
‫‪ 1631/10۴1‬پیروا او هنوز پراکن ه ش ه و تحت تأثیر عقای تناسخی «انتظار ام دن‬
‫وی را به صورت دیگر کش یده‪ 1».‬تا اینک شخصی را ک شباهت ب وی داشت یافتن‬
‫و بر گرد وی حلق زد ‪ .‬وی یز درویش رضا بود خ ود را م یپ یرد و دوب اره‬
‫مردم اماده شورش میشو ‪ .‬این ماجرا بگوش شاه صفی رسی ه و فرما قتل وی را‬
‫میده و این واقع در سال ‪ 1638/10۴8‬اتّفاق افتاده است‪.‬‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.36‬‬

‫‪233‬‬
‫فصل چهارم‪ ،‬بخش چهارم‪ :‬جنبش غریبشاه در دوره شاه صفی‬
‫[‪]1642/1052 - 1628/1038‬‬
‫«در این پنجاه سال که مملکت معموره‪ 1‬دارالمرز‪ ،‬ب ه تص رف س الطین اس تاقیّه درام ده‪،‬‬
‫فترات و انقالبات و هجوم و ازدحام عوام کاننعام بل ه اضل سبیال‪ 2‬مثل فت ور‪ 3‬غریبش اه‬
‫‪4‬‬
‫مشاهده نشده بود‪».‬‬
‫اوّل برای مقابل با ق رت قزلباشا و تأمین هزین ارتش ج ی تیوله ای‬ ‫شاه عبّا‬
‫ا ها را از دست ایشا گرفت و ممالک مختلف ایرا را ب دست ک ارگزارا خ ود‬
‫سپرد‪ 5 .‬راجر سیوری معتق است ک این کارگزارا حکومتی بر خ الف تیول ارا‬
‫ک در ام‬ ‫سابق‪ ،‬ب فکر ابادی منطق تحت ظارت خود بود و سعی میکرد‬
‫بیشتری ب خزا روا کنن ‪ 6 ،‬تا بتوا ن مشاغل خ ود را حف ظ م وده و در ض من‬
‫اوّل‬ ‫جی های خود را پر کنن ‪ .‬و بنا ب گزارشهای مورّخین ا عص ر‪ ،‬ش اه عبّ ا‬
‫یز ب شکایت مردم از عوامل خود توجّهی اشت است‪ .‬در یک مورد جماعتی کثیر‬
‫از والیت بی پ ‪ ،‬از ستم اصال بیگ کارگزار شاه ب ف رح اب اد ماز را رفت و‬
‫شکایت میکنن ‪ .‬سرا جام شکایت مفقود میش ه و «به جایی نرس ید‪ 7».‬و در ع وض‬
‫اصال بیگ را‪ ،‬شاه بع از فوت برای دفن ب کربال میفرست ‪.‬‬
‫اوّل ا چنا بر اذها مردم پنج ا اخت بود ک در م وارد‬ ‫سیستم پلیسی شاه عبّا‬

‫‪ 1‬اباد‪.‬‬
‫‪ 2‬مردمی ک مثل حیوا ات و بلک ب تر از ا ها هستن ‪ .‬قرآ ‪ ،‬سوره فرقا ‪ ،‬ای ‪.۴۴‬‬
‫‪ 3‬سستی‪ ،‬ضعف‪.‬‬
‫‪ ۴‬فومنی‪ ،‬ص ‪.5‬‬
‫‪ .‬مالک و زارع در ایرا ‪ ،‬ترجم من وچهر امی ری (]ته را [ علم ی و فرهنگ ی‪،‬‬ ‫‪ 5‬لبمتو ‪ ،‬ا‪ .‬ک‪.‬‬
‫‪ )1377‬صص ‪.216-7‬‬
‫‪ 6‬سیوری‪ ،‬ص ‪.78‬‬
‫‪ 7‬فومنی‪ ،‬ص ‪.21‬‬

‫‪234‬‬
‫متع ّد هم اسکن ر بیک و هم ملّاعب الفتاح فومنی از این مسأل خبر دادها ‪« .‬بن ابر‬
‫وجهی که کر ان نیق سوق این کالم و جرات گفت ار و بی ان نیس ت‪ 1».‬ملّ ا عب الفتاح‬
‫برای اینک این مسأل را مؤک کن و احیا ا علّت قص در گزارش خ ود را توض یح‬
‫ده مج ّدا میگوی ک ‪« :‬بعضی سخنان که ک ر ان مناس ب و ج رات س وق ای ن ک الم‬
‫نیست‪ 2».‬فقط زما ی ب شکایات دادخواها رسی گی میش ه ک شاه از ا ش خص‬
‫بنا ب دالیلی دیگر روی گردا ه بود و مورد به زاد بی ک یک ی از ع امال ش اه در‬
‫گیال شاه ی برین م ّعاست‪ .‬ب روایت فومنی‪ ،‬بهزاد بیک محب وب رع ّی ت ب وده‪،‬‬
‫شاه ک با او ک ورت پی ا کرده بود وی را معزول کرده و ب جارچی ا دس تور م ی‬
‫از بهزاد بیک شکایت دارد اعالم کن ک تا رس ی گی‬ ‫ده ک جار بز ن ک هر ک‬
‫شود ولی «غایتش از مردم بیه پس اصالً احدی زب ان ب ه ش کوه و دادخ واهی نگش ودند و‬
‫ک‬ ‫اوّل ک صحن را چنین میبین دستور م یده‬ ‫شکایت نکردند‪ 3».‬و شاه عبّا‬
‫ع های را برای شکایت از بهزاد بیک بیاور «چند نفر از مردم لشته نش ا و نهیج ان از‬
‫‪4‬‬
‫بهزاد بیک و عامالن‪ ،‬حسب الفرموده‪ ،‬اظهار شکایت نموده‪ ،‬دادخواه شدند‪».‬‬
‫دیگرا مسأل ای بسیار عادی بوده و گزارشهای متع ّد در این ب اره‬ ‫تصرّف امو‬
‫در دست است‪« :‬قورچیباشی زن ملک جهانگیر را [که بدستور ش اه عبّ ا اوّل ب ه قت ل‬
‫رسیده]‪ ...‬جهت خود تصرّف نمود‪ 5».‬و مورد دیگر‪« :‬علی خ ان مالحظ ه ن امو ش رع‬
‫انور ننموده‪ ،‬حلیّه برادر او به خالف قانون شریعت غرّا تصرّف نم وده ب ه دارالت رم خ ویش‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.203‬‬


‫‪ 2‬همو‪ ،‬ص ‪.205‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.203‬‬
‫‪ ۴‬همو‪ ،‬ص ‪.206‬‬
‫‪ 5‬همو‪ ،‬ص ‪.2۴۴‬‬

‫‪235‬‬
‫اورده ب ود‪ 1».‬در یکی از جنگها ک بین لشگر اعزامی شاه و یکی از سردارا ی اغی‬
‫رخ میده شیرزاد سلطا یکی از فرما ها لشکر اعزامی ش اه «ب ه ف تح و فی روزی‬
‫مخصوص گشته‪ ،‬امر نمود که سرهای قتلیان معرکه پسیخان را برداشته‪ ،‬به اتّف اق جماع ت‬
‫اساری‪ 2‬به رشت اوردند‪ 3».‬روز بع شیرزاد س لطا دس تور «ب ه قت ل جمه ور اس یران‬
‫‪4‬‬
‫فرمود و سیصد نفر از کشتگان جنگ پسیخان و سبز میدان را حمل چه ار پای ان نم وده‪».‬‬
‫در ادامه شیرزاد سلطان در تعقیب عل ی بی ک س لطان ی اغی وارد خان ه وی ش ده و پ س از‬
‫غارت مال و اموال وی «چهار زن نکاحی مشارالیه را همراه اورده به گ وراب ف ومن ام ده‬
‫‪5‬‬
‫نزول کرد‪».‬‬
‫و سرا جام علی بیک س لطا در ب ردی دیگ ر ش یرزاد س لطا را شکس ت داده و‬
‫«زوج ات اربع ه خ ود را بدس ت اورده در مک ان اختف ا ب ه حل ق کش ید‪ 6».‬ظ اهراً ای ن‬
‫پیروزیها و شکستها برای ز ا ب غیر از تجاوز و م رگ چی زی در پ ی اش ت‬
‫است‪.‬‬
‫در ص د ا ب ود ک‬ ‫حکّام مردم را سگ خویش محسوب میداشتن ‪ 7 ،‬و هیچک‬
‫ب ا علّت واقعی این جنبشهای اعتراضی چیس ت و اگ ر ه م کس ی م یدا س ت‬
‫اهمّیّتی میداد‪ .‬ملّا عب الفتاح فومنی گیال ی ک ی ک دیوا س االر رس می حکوم ت‬
‫صفوی است‪ ،‬مردم گیال را ب بیوفا ی و حرام مک ی م تّهم م وده و ا ا را ب‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.250‬‬


‫‪ 2‬اسرا‪.‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.109‬‬
‫‪ ۴‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 5‬همو‪ ،‬ص ‪.110‬‬
‫‪ 6‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 7‬همو‪ ،‬ص ‪.18‬‬

‫‪236‬‬
‫مردم شام و کوف تشبی میکن ‪ .‬با برّرسی افکار وی میتوا طرز ا یش حکوم ت‬
‫ظر‬ ‫و عامال ایشا را سبت ب این جنبشهای اعتراضی دریافت‪ .‬هر چن ک ب‬
‫میای او در بسیاری از موارد خیلی از مسا ل را زیرکا افشا کرده است‪ .‬شاه عبّا‬
‫اوّل بیاعتنا ب وضعیّت مردم در دکّا سع ی چالوی «با جوانان امرد سمن عذار نل ه‬
‫رخسار سیمین ساق و شیرین ]گفتار[ بادههای رواق به جلوه»‪ 1‬درمیاورد‪ .‬بهر روی این‬
‫زمین ها‪ ،‬زما را برای ظهور غریبشاه گیال ی اماده ساخت‪.‬‬
‫از وی شاه ص فی ب ر تخ ت‬ ‫اوّل در سال ‪ 1628/1038‬درگ شت و پ‬ ‫شاه عبّا‬
‫اوّل در گ یال م ّتها ادام‬ ‫سلطنت ایرا شست‪ .‬وزارت کارگزارا شاه عبّ ا‬
‫داش ت و «رعای ا ظل ه ا دی ده و س ت ها کش یده بودن د‪ 2».‬بس یاری از مس تأجرا و‬
‫تحویل ارا و ک خ ایا و رعایا از ظلم گریخت و مخفی ش ه بود و شاه ی ز ب‬
‫اوّل‪ ،‬مردم ک منتظر فرصت‬ ‫شکایت مردم رسی گی میکرد‪ .‬بع از مرگ شاه عبّا‬
‫«عنای ت خ ان لش ته نش ائی و س لطان‬ ‫بود تا مقابل ب ا حکوم ت را ش روع میکنن‬
‫ابوسعید چپک و کربالئی متمّد گوله و کوله متمّد خان کوچصفهانی و ج وت ش اهمراد‬
‫گیلوائی و متمّد بیک پسر ش اه م راد مزب ور و ش یرزاد بی ک کیس می و ات ش ب از خش ک‬
‫بجاری و جمعی دیگ ر»‪ 3‬پسر شاه جمشی خا را‪ ،‬ک پیش از ای ن در درگیریه ایی‬
‫ام کالنج ار س لطا را یافت ‪ ،‬و ب س لطنت‬ ‫بین حکّام محلّی کشت ش ه بود‪ ،‬ب‬
‫داده‪ ،‬و قاره ب ام او زد ‪ .‬حسینی استرابادی این روایت‬ ‫برداشت ‪ ،‬و عادلشاه‪ ۴‬لق‬
‫را میپ یرد و معتق است ک این شخص «خ ود را ب ه پس ری جمش ید خ ان منس وب‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.16۴‬‬


‫‪ 2‬همو‪ ،‬ص ‪.261‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.262‬‬
‫‪4‬غریبشاه و عادلشاه هردو ام یک فر ‪.‬‬

‫‪237‬‬
‫‪1‬‬
‫گردانیده‪».‬‬
‫مؤلّف خالص السّیر واقع را چن ین اورده‪« :‬تص ریح ب ر دلی ل ای ن م دّعا ان اس ت ک ه‬
‫جمعی از مردم گیالن که به س مت ک عقل ی و ص فت ن ادانی ض رب المث ل اه ل جه ان‬
‫مجهول القدری را به اعتبار ان که پسر جمشید خان است موسوم به غریبش اه‬ ‫اند‪...‬شخ‬
‫نموده پسند حکومت ان دیار نشانده غاشیه‪ 2‬اطاعتش بر دوش کشیدند و در ان دک فرص تی‬
‫جمعی کثیر و جمعی غفیر در سلک مالزمان و جان سپارانش منتظ گشته‪ ،‬شورش و فساد‬
‫اغاز نهادند و از قصبه لشته نشا که متلّی از متال گیالن بیهپ یش اس ت و همیش ه مع دن و‬
‫‪3‬‬
‫منبع مردم شیطان سیرت شیاطین سریرت بوده‪».‬‬
‫در بیستم شعبا ‪ 1628/1038‬شورشیا ب خا میرمراد لشت شایی ماین ه ش اه در‬
‫را غ ارت میکنن ‪.‬‬ ‫الهیجا حمل کرده و سی هزار توما اموال از قود و اجن ا‬
‫از ا ب خا های تحویل ارا دیوا علی خا بیک و ب رادرش حمل ک رده و‬ ‫پ‬
‫کال تر رفت و خا‬ ‫از ا ب خا محمّ طال‬ ‫اموال موجود را غارت می ماین ‪ .‬پ‬
‫از ا ب ط رف کوچص فها جن بش‬ ‫او را اتشزده و وی را ب قتل میرسا ن ‪ .‬پ‬
‫الص اره را ک ب سوی رشت م یگریخت اس یر م وده و‬ ‫کرده و اهل و عیال ای‬
‫‪4‬‬
‫از ا جا ب سوی «قص به کوچص فهان خش ک بج ار»‬ ‫اموال وی را غارت کرده‪ ،‬سپ‬
‫از‬ ‫‪ .‬بع‬ ‫راه میافتن ‪ .‬در راه جمعیت زیادی از هر سو ب لشکر غریبشاه م یپیو‬
‫توقف در خشک بجار‪ ،‬روز جمع ب «موضع بستدی و تس بیه»‪ 5‬رفت ‪ ،‬ی ک‬ ‫یک ش‬

‫‪ 1‬استرآبادی‪ ،‬ص ‪.236‬‬


‫‪2‬پوشش زین‪ ،‬جام ‪.‬‬
‫‪3‬خواجگی اصفها ی‪ ،‬برگ ‪ ،175‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ 173،‬ص الف‪.‬‬
‫‪۴‬فومنی‪ ،‬ص ‪.263‬‬
‫‪ 5‬هما جا‪.‬‬

‫‪238‬‬
‫در ا جا در خا دو فر از «لئامزادهها»‪ 1‬ما ه و از ا جا ب سوی رشت «ک ه ب ه‬ ‫ش‬
‫حکومت جمشید خان ب ود»‪ 2‬جنبش میکنن ‪ .‬وزیر خاصّ ‪ ،‬اسماعیل میرزا‪ ،‬بهمراه ع ه‬
‫ای از طرف ارا حکومت‪ ،‬ب قص جنگ با طرف ارا غریبشاه‪ ،‬در کن ار ]اب[ س یاه‬
‫رودبار مستقر میشو ‪ .‬گرگین سلطا حاکم گسکر‪ 50،‬فر چگینی را ب رای کم ک‬
‫ب اسماعیل میرزا وزیر خاصّ میفرست ک اینه ا ب و درگی ری ص حن را ت رک‬
‫کرده‪ ،‬و یکسره تا گسکر میگریز ‪ .‬مرتضی پاشا کوتوال قلع افسخ ب رای جن گ‪،‬‬
‫از اب سیاه رودبار عبور کرده و در تپّ سقال کول با «اجامره»‪ 3‬مص ادف ش ه‪ ،‬س‬
‫فر ایشا را با تفنگ مورد ه ف قرار داده و برمیگردد‪.‬‬
‫اسماعیل بیک وزیر خاصّ چو از اداب جن گ اطّالع ی اش ت ‪ ،‬ب تص ور ا ک‬
‫مرتضی پاشا از مقابل دشمن میگریزد‪ ،‬سراسیم و پریشا ش ه و با قوای خ ویش‪،‬‬
‫ب و هیچ گو درگیری از صحن میگریزد‪ ،‬و بسوی گسکر عازم و در عص ر روز‬
‫شنب ب ا جا میرسن ‪ .‬گرگین خا حاکم گسکر ایشا را سرز ش و شماتت میکن‬
‫و ام ای ب ساروخا طالش حاکم استارا وشت و از ظهور عادلش اه و بق ّی قض ایا‬
‫خبر میده ‪ .‬سپاه غریبشاه بع از عبور از اب س یاه رودب ار وارد ش هر ش ه و ب‬
‫تاراج کاروا س راها و د ّک اکین ح والی می ا و خا های متنف ّین حک ومتی ک‬
‫ب داراالماره پادشاه رفت و سکّ س رخ و س فی و‬ ‫گریخت بود میپرداز ‪ ۴ .‬سپ‬
‫کاال و هر چ ک بود غارت میکنن ‪.‬‬
‫بفرما شاه قرار بود ک وزیر‪ ،‬محصول ابریشم گیال را برای وی خری اری مای ‪،‬‬
‫و ‪ 300‬خروار ابریشم خری اری ش ه در ا بار بر روی هم چی ه ش ه ب ود‪« .‬ارا ل و‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.29۴‬‬
‫‪۴‬خواجگی اصفها ی‪ ،‬برگ ‪ 173،‬صص الف و ب‪.‬‬

‫‪239‬‬
‫و توزی ع کرد ‪ .‬ک ار لش کر‬ ‫اوباش»‪ 200 1‬خروار ابریشم را از ا بار بیرو اورد‬
‫غریبشاه در این م ّت «غارت اموال و قتل سرکشان ب ود‪ 2».‬پیرمحمود پیربازاری و ملّا‬
‫رشتی و شیخ ابراهیم کوچصفها ی ب زد غریبش اه ام ه و از او م ی‬ ‫حسن خطی‬
‫خواهن ک از غارت ابریشم دیوا دس ت ب ردارد‪ .‬غریبش اه پ یرفت و دس تور ب‬
‫مما عت از غارت میده ‪ .‬در این هنگام ح ود ده هزار فر ب گ رد غریبش اه جم ع‬
‫ف ومن ش ه و در عص ر‬ ‫ام ه بود ‪ .‬روز س شنب اخر م اه ش عبا ‪ ،‬عادلش اه روا‬
‫ش یخ‬ ‫هما روز ب ا جا میرس ‪ .‬محمّ بیک کال ت ر ف ومن و ب رادرا ‪ ،‬و ملّ ا حام‬
‫االسالم و ملّا عب اللّ و محمّ مسعود پسر سپ ساالر بوسعی میر‪ ،‬و ملّا عب الفتاح‬
‫فومنی مورّخ ب همراه اهل و عیال از فومن ب سوی عراق عجم میگریز ‪ .‬گروه ی‬
‫از علما و بزرگا ب استقبال عادلشاه میاین ‪ .‬ام رای دول ت عادلش اه پی ر محم ود‬
‫رشتی و شیخ ابراهیم کوچصفها ی قول علمای ف ومن را‬ ‫بازاری و ملّا حسن خطی‬
‫مبنی بر ع م غارت رعیّت تص یق موده و لشکر غریبشاه را از ت اال م ردم ف ومن‬
‫منع کرد و «جار فرمودند که لشکر به خانههای رعایا نزول نکنند و یک دینار ب ه طری ق‬
‫از اینک غریبشاه متوجّ فرار گروه ی از عوام ل‬ ‫ظل و تعدّی از احدی نستانند‪ 3».‬پ‬
‫حکومت میشود دستور میده ک خا های ایش ا را ات ش بز ن ‪ .‬پی ر محم ود‬
‫ک از ق زوین‬ ‫بازاری سعی در ابطال این حکم میکن ‪ .‬در این هنگام خبر میرس‬
‫لشکری ب فرما هی بهرام قلی س لطا ص وفی بهم راه کال ت ر و وزی ر الهیج ا ‪،‬‬
‫میرمراد و میرزا عب اللّ ک در ابت ای واقع گریخت بود ‪ ،‬ب لشت شا حمل ک رده‬
‫و اهل و عیال طرف ارا غریبشاه را ب اس ارت گرفت ا ‪ .‬گروه ی از معترّض ین‪،‬‬
‫متوحّش ش ه و برای دفاع از اهل و عیال خویش «بنوعی در رفتن استعجال نمودند که‬

‫‪ 1‬فومنی‪ ،‬ص ‪.265‬‬


‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬همو‪ ،‬ص ‪.266‬‬

‫‪240‬‬
‫پیش از اراده عادلشاه‪ ،‬به رودخانه پسیخان رسیده بودند‪ 1».‬عادلشاه یز ب اتّفاق رؤس ای‬
‫جماعت چپک و اكدر‪ ،‬ب رشت رفت و در داراالماره فرود میای و روز پ نج ش نب‬
‫پیر محمود را با چن فر دیگر از رؤسای «لئام»‪ 2‬برای حراست از رشت فرس تاده و‬
‫خود با لشکر لشت شا و کوچصفها بالدر گ عازم الهیجا میشود‪.‬‬
‫روز چهارشنب اوّل ماه رمضا ‪ ،‬گرگین خا حاکم گسکر‪ ،‬ب س وی ط اهر گ وراب‬
‫حرکت میکن ‪ .‬در ا جا در مییاب ک عادلشاه از فومن ب سوی رشت رفت اس ت‪.‬‬
‫وی یز از طاهر گوراب ب سوی رشت رفت و در کنار رودخا پسیخا فرود ام ه‬
‫منتظر ورود ساروخا میما ‪.‬‬
‫جمع س وّم‬ ‫یروهای حکومتی بت ریج در کنار رودخا پسیخا گرد میاین ‪ .‬ش‬
‫ماه رمضا محمّ بیک کال تر فومن با یروهای خ ویش میرس ‪ .‬ص بح روز بع ‪،‬‬
‫‪3‬‬
‫جمع ‪ ،‬ساروخا حاکم استارا با پنج هزار سوار و پیاده«از افق رودخانه پسیخان پیدا»‬
‫میشود‪ .‬وی چن فر را ب پیش قراولی گ ارده و با زینل بیک گسکری روا رشت‬
‫می مای و دیگر یروها در پی قراوال بهمراه فرما ها عازم رشت میشو ‪.‬‬
‫خبر ب پیرمحمود پیربازاری ک مس ئول حفاظ ت از رش ت ب وده میرس ‪ .‬وی ب ا‬
‫گروهی از لشکریا غریبشاه ب جنگلها میگری زد و مخف ی میش ود‪ .‬ق راوال در‬
‫می ا رشت شخصی ب ام اقارستم را ک جزء معترّضین بوده ب قت ل میرس ا ن و‬
‫سر وی را ج ا کرده و تا سقاسرای کول میرو چو از مخالفین خبری میبینن ‪،‬‬
‫بازگشت ب محل استاد سرا رفت و «جمعی از مس لمانان از ک ور و ان اث»‪ 4‬را ک ب‬
‫«ب ه‬ ‫بقع استاد جعفر پناه اورده بود و بست شست بود ‪ ،‬غارت میکنن و سپ‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.267‬‬


‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫همو‪ ،‬ص ‪.268‬‬
‫‪ ۴‬همو‪ ،‬ص ‪.269‬‬

‫‪241‬‬
‫از ا خوا ین وارد شهر‬ ‫خدمت خانان رفته»‪ 1‬وقایع را ب اطّالع ایشا میرسا ن ‪ .‬پ‬
‫رشت ش ه و عرص را تهی مییابن ‪ .‬ل ا در صحرای سیاه رودبار مستقر میش و و‬
‫در روز شنب چهارم شهر رمضا حاکم که م‪ ،‬محمّ ی خا ‪ ،‬با ‪ 1/000‬فر س پاهی‪،‬‬
‫ب اردوی حکومت میپیو د‪ .‬در این سو عادلشاه در روز پنجشنب دوّم م اه رمض ا‬
‫از سفی رود گ شت و در روز جمع کیا فری و چپ ک ک ب ا ع ّهای دیگ ر در‬
‫ابت ای واقع غریبشاه‪ ،‬بنای مخالفت گ اشت و یکی از عوامل حکوم ت را ب قت ل‬
‫‪ .‬لشکر غریبشاه عازم الهیجا میشود‪ .‬در بقع غز وی‪،‬‬ ‫رسا ه بود ب او میپیو‬
‫بزرگا و مشایخ الهیجا ب استقبال وی میاین ‪ .‬و عادلشاه با استقبال زیاد مردم ب‬
‫داراالماره وارد میشود‪ .‬ملّاعلی کامی یکی از دیوا ساالرا حکومتی در ای ن هنگ ام‬
‫ب رای‬ ‫در شهر لیل ب دست میزبا خ ود ب قت ل میرس ‪ ،‬و س ر وی را روز بع‬
‫لشکریا با خبر میشود «با جماعت خود بر‬ ‫عادلشاه میاور ‪ .‬غریبشاه چو از ام‬
‫سر حیدر سلطان حاک تنکابن رفت ه»‪ 2‬ولی عب الفتاح فومنی میگوی ک طایف ای ب‬
‫ب عادلش اه‬ ‫بودها‬ ‫ام شریح ک از ص مات حی ر سلطا و مالزما او در هرا‬
‫پیغام میدهن ک شما ب تنکابن بیایی ‪ .‬ما حی ر سلطا را دس تگیر ک رده و تحوی ل‬
‫شما میدهیم‪ .‬حی ر سلطا از ماجرا اگاهی یافت ‪ ،‬ا طایف را احضار کرده و همگی‬
‫را ب حصار برده و مردا شا را گ میدارد‪ .‬عادلش اه از م اجرا اگ اهی یافت و در‬
‫از ا جا میگریزد و ب سوی لنگرود میرود‪ .‬حی ر سلطا ص بح روز بع‬ ‫یم ش‬
‫وی میفرست و ایشا گروهی از لش کر عادلش اه را‬ ‫ع های از سپاهیا را ب تعقی‬
‫و‬ ‫را در ا ج ا م یما‬ ‫میکشن ‪ .‬عادلشاه شکست خورده ب لنگرود وارد ش ه ش‬
‫روز بع ب الهیجا میرود‪ .‬در ا جا متوجّ میشود ک می ر م راد و می رزا عب اللّ‬
‫کال تر و وزیر الهیجا ک در ابت ای واقع ب قزوین گریخت بود لش کری ف راهم‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬استرآبادی‪ ،‬ص ‪.237‬‬

‫‪242‬‬
‫کرده و با بهرام قلی سلطا صوفی برای جنگ با وی ام ها ‪ .‬از الهیج ا گری زا‬
‫ش ه و روا لشت شا میشود‪ .‬اردوی حکومت وارد الهیجا ش ه وجوت شاهمراد‬
‫گیلوا ی و کول محمّ خا کوچصفها ی از رؤسای لشکر عادلشاه را دستگیر م وده‬
‫عادلشاه و لشکر وی میپرداز و جمعی کثیر از ایش ا‬ ‫و تا کنار شیمرود ب تعقی‬
‫را ب قتل میرسا ن ‪.‬‬
‫اردوی حکومتی در صحرا سیاه رودبار خیم میز ‪ .‬و ساروخا دستور میده ک‬
‫ک حقیق ت‬ ‫هرگاه لشکریا حکومتی کسی را دستگیر کرد ب حض ور بیاور‬
‫معلوم شود و «بیثبوت گناه و صدور خطا‪ ،‬اح دی را نکش ند‪ 1».‬ظ اهراً س اروخا در‬
‫اینجا دریافت ک قتل و غارت مردم بیگناه‪ ،‬بغیر از ا ک ایشا را ب دشمنی بیشتر با‬
‫حکومت سوق ده و لشکر عادلشاه را پرجمعیّتتر کن سودی ارد‪.‬‬
‫در این هنگام از سوی شاه صفی برای ساروخا طالشی خلعت رسی ه و دیگر ام را‬
‫ب حرف شنوی از او الزام میشو ‪.‬‬
‫لشت شا عازم ش ه و محمّ زما بیک برادر عنای ت خ ا را ب‬ ‫عادلشاه ب جا‬
‫بلوک پاشیجا ک بلوک عم ه الهیجا بوده میفرست و تقاض ای کم ک میکن ‪ .‬از‬
‫پاشیجا و لشت شا و کوچصفها و توابع ح ود ‪ 10/000‬فر دوباره بر وی گرد می‬
‫این و در یک مشورت با سرا لشکر‪ ،‬قرار میشود ک ب اردوی حکومت ش بیخو‬
‫بز ن ‪ .‬امّا شخصی ب ام محمّ قاسم‪ ،‬فرز شیخ ابراهیم کوچصفها ی از ایشا ج ا‬
‫ش ه و ب پیش ساروخا رفت و قش عادلشاه را برای او افشا میکن ‪ .‬س را اردوی‬
‫حکومتی چو از جریا خبردار میش و ب مش ورت م ی ش ینن ‪ .‬در عص ر روز‬
‫جمع بیست و پنجم ماه شوّال ‪ 1628/1038‬محمّ ی خا ح اکم که م و گ رگین‬
‫شنب در تاالر‬ ‫سلطا حاکم گسکر با لشکریا ب سوی کوچصفها روا ش ه‪ ،‬ش‬
‫لچ گوراب مستقر و ص بح روز ش نب ع ازم کوچص فها ب رای جن گ میش و ‪.‬‬

‫‪ 1‬فومنی‪ ،‬ص ‪.275‬‬

‫‪243‬‬
‫ساروخا طالشی ب اتّفاق گروهی دیگر از سپاهیا ‪ ،‬از سیاه رودبار حرکت موده و‬
‫بن ب سپاه محمّ ی خا و گرگین خا میرس ‪ .‬پل را مخالفا‬ ‫در زدیکی پل بل‬
‫خراب کرده بود ‪ .‬جّارا ورزی ه بس رعت پ ل را از و م یس از و لش کریا‬
‫حکومتی از پل گ ر میکنن ‪ .‬در زدیکی دکّا چرخگر با ق راوال لش کر غریبش اه‬
‫مصادف میشو ‪ .‬جنگ ش ی در میگیرد‪ .‬ع ّهای کش ت و زخم ی میش و ‪ .‬کی ا‬
‫فری و چپک کشت ش ه و عنایت بیک و شیرزاد بیک و حسن بیک از س را س پاه‬
‫غریبشاه ب سوی لشت شا میگریز و گروهی ف راوا از «ابت دای س ر پ ل و دکّ ان‬
‫‪2‬‬
‫چرخگر تا بازار کوچصفهان و از بازار تا مزار سرموسی»‪ 1‬ش کار «غازی ان ش یر ش کار»‬
‫شاه صفی صفوی میشو ‪« .‬غریبشاه روسیاه»‪ 3‬در موضع ک وبن ک از روزگ ارا‬
‫و بی پیش بوده‪ ،‬بهمراه سرا چپک و اكدر منتظر‬ ‫پیشین اردوگاه جنگجویا بی پ‬
‫قراوال بوده است ک خبر درگیری میرس ‪ .‬غریبشاه و س پاهش ب جنگله ا م ی‬
‫گریز ‪ ۴ .‬اردوی حکومتی عازم لشت شا میشو و عصر روز شنب بیست و پنجم‬
‫ماه رمضا ب صحرای ساقی مزار در لش ت ش ا وارد میش و ‪ .‬و فرم ا محاص ره‬
‫لشت شا داده میشود تا غریبشاه را ب ام بیا از ‪.‬‬
‫گزارش ملّا عب الفتاح فومنی در اینجا قابل تامّل اس ت‪ .‬او از لش کر ‪ 10/000‬ف ری‬
‫غریبشاه میگوی ک قص شبیخو داشت ا ‪ .‬لشکری ک ب ا لش کر دش من از ظ ر‬
‫جمعیّت برابر یا بیشتر است معموالً دست ب شبیخو میز ‪ .‬بلک ب رای جن گ‬
‫ارد ک‬ ‫رویاروی اماده میشود‪ .‬و بع ‪ ،‬شکست قراوال یک سپاه اصوالً اهمّیّت ی‬
‫غریبشاه را وادار ب گریز کن ‪ .‬معموالً درگیری اصلی بع از درگیریه ای مق ّماتی‬

‫‪ 1‬همو‪ ،‬ص ‪.278‬‬


‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪3‬خواجگی اصفها ی‪ ،‬برگ ‪ ،175‬صص الف؛ فومنی‪ ،‬ص ‪.278‬‬
‫‪ ۴‬همو‪ ،‬برگ ‪ ،17۴‬صص الف و ب؛ فومنی‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪244‬‬
‫قراوال رخ میده ‪ .‬دو مسأل را اینجا میشود در ظر گرف ت‪ .‬ی ا اینک لش کریا‬
‫غریبشاه ب این تع اد بودها و ف ومنی غلّ و میکن ‪ .‬ی ا اینک لش کر غریبش اه از‬
‫دهقا ا و روستاییا ساده ک اصوالً با کارهای رزمی اشنایی اشت و ط رز ک ار ب ا‬
‫افزاراالت جنگی را میدا ست ا تشکیل ش ه بوده است‪ .‬ل ا خیل ی زود دس ت و‬
‫پای خود را گم کرده و ب جنگلها گریخت ا ‪ .‬بنظر میای ک حالت دوّم صحیحت ر‬
‫باش و لشکریا وی بسیار بودها امّا رزم ادی ه‪ .‬به ر روی در ا روز در ح ود‬
‫‪ 7/000‬فر ب قتل رسی ها ‪ 1 .‬ب ظر میای ک بسیاری از مردم بیگن اه از پی را و‬
‫کودکا و ز ا در این روز قربا ی ش ه باشن ‪ .‬چو اردوی حکومتی ب لش ت ش ا‬
‫وارد میشود گروهی بسیار از دخترا و ز ا لشت شایی را ب اسارت و بردگی می‬
‫بر و غارت بسیار از ایشا میکنن ‪.‬‬
‫بع از محاصره لش ت ش اه دو ج وا چگین ی‪ ،‬غریبش اه و ب رادر وی را دس تگیر‬
‫میکنن ‪ .‬مؤلّف خالص السّیر دستگیری وی را بع از س روز از ت اریخ شکس ت و‬
‫زم ا ‪ ،‬و‬ ‫اورده است‪ 2 .‬در همین موقع عنایت بیک و برادر او محمّ‬ ‫متواری ش‬
‫کربالیی محمّ گوک و چن فر دیگر از مخالفین در جنگلهای لشت ش ا و گیل وا‬
‫اس یر دارد‪ ،‬ب‬ ‫دستگیر میشو ‪ .‬ساروخا دستور میده ک جار بز ن ک هر ک‬
‫تص ّق سر شاه صفی ازاد کن ‪ .‬ب ظر میای ک ای ن ک ار ب ا ه ف متفّ رق ک رد‬
‫اطرافیا غریبشاه ب وی عفو از سوی حکوم ت ص ورت گرفت باش ‪ .‬به ر روی‬
‫اسرای لشکر غریبشاه ازاد میشو ‪.‬‬
‫از مخ الفین را ک‬ ‫م ّت ‪ 10‬روز سپاه حکومت در لشت شا مستقر ش ه و هر ک‬
‫گل‬ ‫ام پی ر ش م‬ ‫ب ست اورده «ابقا نکرده به قتل رسانیدند‪ 3».‬مراد غریبش اه ب‬

‫‪ 1‬فومنی‪ ،‬ص ‪.279‬‬


‫‪ 2‬خواجگی اصفها ی‪ ،‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬فومنی‪ ،‬ص ‪.280‬‬

‫‪245‬‬
‫گیلوایی را یز میکشن ‪.‬‬
‫بع از فراغت‪ ،‬سپاهیا حکومتی منطق را ترک کرده و چن فر س پاهی را ب ا ی ک‬
‫ف ر از س وارا او را ب‬ ‫فرما ه مجرّب در ا جا باقی میگ ار ‪ .‬غریبش اه و چن‬
‫ام وال دی وا ی «ان مق دار ک ه ممک ن ب ود ش کنجه و ع ذاب‬ ‫رشت اورده و در طل‬
‫نمودند‪ 1».‬ولی«از غریبشاه و برادر او‪ ،‬و عنایت بی ک و ب رادر او متمّ د زم ان و کربالئ ی‬
‫‪2‬‬
‫متمّد گوکه‪ ،‬فلسی از مال مسلمانان و اجنا دیوان ظاهر نشد‪».‬‬
‫گوک را ب هم راه ا دو ج وا‬ ‫غریبشاه و محمّ زما و کربالی ی محمّ‬ ‫سپ‬
‫استر از رؤسای مقتوال روز جن گ ب‬ ‫چگینی و ع های از معتبرا بهمراه ‪ 20‬رأ‬
‫اصفها فرستاد ‪ .‬شاه ص فی ب مص لحت ارک ا دول ت ک بق ای ایش ا را روا‬
‫ا ستن ‪ ،‬کار ایشا را ب دیوا واگ ار مود و دیوا حکم قتل ایشا را صادر کرد‪.‬‬
‫یا اسمیت سفیر هلن در ایرا از واقع ای در زما شاه صفی گ زارش داده ک ب‬
‫ظر میای مربوط ب اع ام غریبش اه باش ‪ .‬در روز ‪ 15‬كو ن ‪« 1039/1629‬ح اک‬
‫گیالن را دست و پا بسته به حضور شاه اوردند و شاه با دست فرمان قتلش را داد‪ .‬س پس او‬
‫را به طرف چوبه بلندی که بر پا شده بود بردند و با قالبی ک ه از می ان دو اس تخوان ک تفش‬
‫عبور دادند به بانی چوبه دار کشیدند‪ .‬بعداً با کمان چند تیر بدون نوک به س وی او پرت اب‬
‫‪3‬‬
‫نمودند و بانخره در ساعت اخر شب به دستور شاه با تفنگ به زندگیش پایان داده شد‪».‬‬
‫ک‬ ‫همو خبر اع ام برادر حاکم گیال و همکارا ش را در روز دهم كو ن م یده‬
‫سرشا را بر یزه زدها ‪ ۴ .‬ب ظر میای این گزارش مربوط ب همراه ا غریبش اه‬
‫گیال ی باش ‪.‬‬

‫‪ 1‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 2‬هما جا‪.‬‬
‫‪ 3‬فلور‪ ،‬ص ‪.86‬‬
‫‪ ۴‬همو‪ ،‬ص ‪.8۴‬‬

‫‪246‬‬
‫فومنی گزارش داده ک غریبشاه را در می ا قش جها تیر بارا کرد و همراه ا‬
‫او را ب «سیاس تی ک ه نی ق ح ال ارب اب ض الل ب ود‪ ،‬در می دان اص فهان ب ه درج ه قت ل‬
‫گزارش داده ک شاه صفی دستور داد دست و پ ای غریبش اه را‬ ‫رسانید‪ 1».‬الئاریو‬
‫عل کرده‪ ،‬و ب او گفت تو در گیال عادت داشتی ک بر روی گ ل رم راه ب روی‬
‫ولی چو در اینجا زمین سخت است و راه رفتن برای تو مشکل است دس تور م ی‬
‫‪2‬‬
‫دهم ترا عل کنن ‪.‬‬
‫از این واقع ‪ ،‬عنایت بیک لشت ش ایی و ات ش ب از خش ک بج اری و ج وت‬ ‫پ‬
‫شاهمراد گیلوایی و کول مراد کوچصفها ی و رضای التی ک از همراه ا عادلش اه‬
‫و‬ ‫بودها ‪ ،‬ب تصرف کلّی از وجوهات دیوا ی متّهم میشو ‪ .‬ولی با وع ه و وعی‬
‫و «ب ه تتقی ق و‬ ‫ته ی و ب اقسام و ا واع شکنج پشیزی از ایشا ب ست م یای‬
‫‪3‬‬
‫وضوح پیوست ]که[ جماعت مزبوره در مالیات تقلّب و تصرّف نکردهاند‪».‬‬
‫روز یک شنب دوّم ذی القع ه سال ‪ ،1628/1038‬عنایت بیک لشت شایی و اتش باز‬
‫خشک بجاری‪ ،‬ب بهرام بیک کوچصفها ی سپرده میشو ک ا ها را در می ا پ ای‬
‫چنار رشت ب قتل برسا ‪ .‬جوت شاهمراد گیلوایی را ک از یارا غریبشاه ب ود‪ ،‬ب‬
‫اجبار وادار میکنن ک دو پسر کوچک و یک برادرزاده غریبشاه را حلق اوی ز کن ‪.‬‬
‫دو پسر جوت شاهمراد‪ ،‬و وهاش سکن ربیگ را در حضور وی میکش ن ‪ ،‬و‬ ‫سپ‬
‫خود او را دار میز ن ‪ .‬رضای التی را یز در می ا رشت پوستش را کن ه‪ ،‬و‬ ‫سپ‬
‫دست و پایش را میبر ‪ .‬در یک یکشنب دیگر‪ ،‬در اجتماع م ردم رش ت در ب ازار‪،‬‬
‫شیرزاد بیک کیسمی و کول مراد خا کوچصفها ی‪ ،‬و ترکما کارگیای بجارپسی را‬

‫‪ 1‬فومنی‪ ،‬ص ‪.282‬‬


‫(اصفها خو ین شاه صفی) ترجم حسین کردبچّ (ته را ‪،‬‬ ‫‪ 2‬اُلئاریو ‪ ،‬آدام‪ .‬سفر ام اولئاریو‬
‫هیرمن ‪ )1379 ،‬ج دوّم‪ ،‬ص ‪.595‬‬
‫‪ 3‬فومنی‪ ،‬هما جا‪.‬‬

‫‪247‬‬
‫با دو فر دیگر از مخالفین ب دار میاویز ‪.‬‬
‫دو فر از هوادارا غریبشاه‪ ،‬اقا رستم و بوسعی میر‪ ،‬ک منزلشا در بلوک تسیب بود‬
‫و غریبشاه شبی را در خا ایشا گ را ه بود‪ ،‬در این موقع ب جنگله ا گریخت‬
‫ایشا فرستاد‪ .‬اقا رستم در ب ا ت وتی پنه ا‬ ‫بود ‪ .‬ساروخا ‪ 200‬فر را ب تعقی‬
‫و در درگی ری اق ا رس تم کش ت‬ ‫ش ه بوده‪ ،‬ک یک ج وا طالش ی وی را مییاب‬
‫میشود‪ ،‬و بوسعی میر برادر اقا رستم در هما روز دستگیر ش ‪ ،‬س اروخا ب وی‬
‫رحم کرده و با خود ب استارا برد و در پناه خود گه اشت!‬
‫بهرام قلی سلطا صوفی‪ ،‬فرما ه قلع الهیجا ک از دست غریبش اه گریخت و در‬
‫هنگام گریز بسیاری از اموال تجّار فر گ و مسکو و م ردم س ر راه را غ ارت ک رده‬
‫بود‪ ،‬و ب دیلما رفت بود‪ ،‬بع از سرکوبی جنبش غریبشاه‪ ،‬هر ک خ ا را ک گم ا‬
‫میکرد مالی دارد‪ ،‬ب بها هایی‪ ،‬چو زدیکی ب غریبش اه‪ ،‬ب قت ل اورد و ام وال‬
‫ایشا را متصرّف ش ‪.‬‬
‫از‬ ‫ساروخا چو بر این مسأل اگاهی یافت‪ ،‬در الهیجا وی را احضار کرد و پ‬
‫اثبات گناها ش‪ ،‬ام وال م ردم را ب ایش ا بازگردا ی ‪ .‬حرک ات س اروخا بس یار‬
‫هوشمن ا می مای ‪ .‬وی ک دریافت ک ارضایتیهای مردم از چ روست‪ ،‬و با یک‬
‫جنبش اعتراضی ق رتمن مواج ش ه‪ ،‬سعی در ا جام اصالحاتی دارد تا بتوا خشم‬
‫م ردم را تس لی داده و از جنبشه ای بع ی جل وگیری کن ‪ .‬به ر روی ب س تور‬
‫حکومت‪ ،‬اموال بهرام قلی سلطا صوفی مصادره‪ ،‬و خود وی معزول میش ود‪ .‬اگ ر‬
‫ظر حکومت صفوی ب اصالحات واقعی بود‪ ،‬م یتوا س ت ای ن ت ابیر را قب ل از‬
‫بع از ا ‪ ،‬و تا م ّتی پ یگی ری‬ ‫وقوع این هم قتل و غارت و کشتار ا جام ده‬
‫اشخاصی ک در این جنبش قش داش تن‬ ‫اموالی ک ب غارت رفت بود‪ ،‬و یز تعقی‬
‫ادام داشت‪.‬‬

‫‪248‬‬
‫شاه ‪[1‬ک ا]‬ ‫استرابادی میگوی چن روز بع شخصی دیگر ب ادّعای برادری قری‬
‫موسوم ب عادلشاه خروج کرده ک ساروتقی وزیر او را گرفت ب قتل رسا ی ‪ .‬در این‬
‫ظر‬ ‫مورد روایات منابع متناقض است و ب تیج قطعی م یت وا رس ی ‪ .‬امّ ا ب‬
‫میرس روایت ملّا عب الفتاح فومنی گیال ی ک غریبشاه و عادلشاه را یکی میدا ‪،‬‬
‫ب علّت ا ک خود در صحن واقع حاضر بوده صحیحتر باش ‪.‬‬
‫در یک جمعبن ی کلّی از ا چ در فصل چهارم این پژوهش ام میت وا برداش ت‬
‫مشخّصی را ابراز داشت‪ .‬هما طور ک دی یم گزارشها در مورد عص ر ش اه عبّ ا‬
‫اوّل بسیار متناقض و متضادّ است‪ .‬از سویی بعضی از سفر ام ویسا ظی ر دالوال‬
‫و وی‬ ‫و شارد از اق امات ابادگرا او در اصفها و قاط دیگر ایرا خبر میدهن‬
‫را ب عنوا یک پادشاه بزرگ ک در ص د تأمین رفاه برای ملّت خ ویش اس ت م ی‬
‫ستاین و از پروكههای بزرگ عمرا ی او یاد میکنن ‪ ،‬و از اصالحاتی ک ب فع ملّت‬
‫ا جام داده است‪.‬‬
‫امّ ا در ت واریخ دیگ ر چ و ع الم ارای عبّاس ی و ق اوه االث ار و ت اریخ گ یال‬
‫گزارشهایی داده ش ه ک از ش ّت خشو ت وی با مردم ع ادی حکای ت م وده‪ ،‬و‬
‫هم چنین گزارشهایی ک حکایت از ظلم بیح ّ و حص ر ک ارگزارا ش اه و ح ّت ی‬
‫یکی از خ ایا یو ا باستا ‪ ،‬دو چهره‬ ‫خود شاه ب مردم میکن ‪ .‬وی بما ن كینو‬
‫دارد‪ .‬چهرهای ک در یک سو بسیار زیباست و در سوی دیگر بسیار زشت اس ت‪ .‬از‬
‫سویی اق امات مفی و اصالحی وی چشم گیر است‪ ،‬و از سوی دیگر اق امات ب ی‬
‫رحما و خشن وی ز ن ه است‪.‬‬
‫ب ظر میای ک از قر بیست و یک م داوری در م ورد ق ر ش ا زدهم و هف هم‬
‫اوّل اظه ار داش ت‪.‬‬ ‫و ت وا کت ق اطعی را در م ورد ش اه عبّ ا‬ ‫دش وار باش‬
‫اوّل و‬ ‫گزارشهای پراکن های ک در این فصل ام برای تص ویر ک رد ش اه عبّ ا‬

‫‪ 1‬استرآبادی‪ ،‬ص ‪.237‬‬

‫‪249‬‬
‫قطویا ا دوره میتوا ن کامل باشن ‪ .‬ما در مورد این جنبشها با فقر منابع معتب ر‬
‫و حتّی غیر معتبر روب رو هس تیم و ل ا اچ اریم ک هم ین اطّالع ات پراکن ه را‬
‫گرداوری موده و داوری را ب خوا ن گا واگ اریم‪.‬‬
‫اوّل‪ ،‬بیشتر در ش هرهای‬ ‫هما طور ک دی ه ش جنبش قطویا در دوره شاه عبّا‬
‫مهمّ ایرا مثل ق زوین و کاش ا و اص فها و ش یراز رخ داده و البتّ ش ورشهای‬
‫دهقا ی در منطق گیال یز وجود داشت است ک گزارشی از حضور قطویا در ا‬
‫جا در دست یست‪ ،‬هر چن ک محتمل است بیارتباط ب وده باش ن ‪ .‬درب اره ت أثیر‬
‫اوّل‪ ،‬و تأثیر ا در شورشهای دهق ا ی‬ ‫خاصّ کرد امالک کشور توسّط شاه عبّا‬
‫بای گفت ک ب ظر میای این ظری ب صورتی ک طرح ش ه معتبر باش ‪ ،‬چ و‬
‫گزارشهای متع ّدی از شورشهای دهقا ی در واحی مختل ف ای را و مخصوص ا‬
‫واحی رخ داده اس ت‪ .‬ظ اهراً ب رای‬ ‫ا‬ ‫گیال وجود دارد ک پیش از خاصّ ش‬
‫دهقا تحت ستم و بهرهکشی‪ ،‬تیول ار قزلباش و یا وزیر مستقیم شاه چن ا تفاوتی‬
‫اشت ‪ ،‬ولی در سیستم خاصّ ‪ ،‬لب تیغ مستقیماً ب سوی شاه متوجّ میش ه و م ردم‬
‫وی را مسئول ب بختیهای خود میدا ست ا ‪ ،‬چیزی ک شای در سیس تم تیول اری‬
‫مطرح بوده است‪.‬‬

‫‪250‬‬
251
‫فصل پنجم‪ :‬کتابشناسی و نقد منابع‬

‫‪252‬‬
‫فصل پنجم‪ ،‬بخش اوّل‪ :‬منابع تاریخی فارسی‬

‫احسن التّواریخ‬
‫این کتاب توسّط حسن بیک روملو از طایف قزلباشا روملو گاشت ش ه‪ .‬وی م ّتی‬
‫خ ابن ه درام ه و در‬ ‫بوده و بع یز ب خ مت سلطا محمّ‬ ‫مالزم شاه تهماس‬
‫بوده است‪.‬‬ ‫جنگهای بسیاری ب همراه شاه تهماس‬
‫داده و ب ا لحن ی‬ ‫احسن التواریخ شرح مبسوطی درب اره جنگه ای دوره تهماس‬
‫طرف ارا سبت ب صفویا ب مسا ل گریست هر چن ک بسیاری از حقایق را ی ز‬
‫ی ازدهم و‬ ‫گاش ت ش ه ک اکن و فق ط جل‬ ‫گفت است‪ .‬کتاب در دوازده جل‬
‫دوازدهم ا در دست است‪ .‬تألیف هایی ا در س ال ‪ 1577/985‬ب پای ا رس ی ه‬
‫است‪.‬‬
‫تاریخی در این کتاب س ال ب‬ ‫کتاب ب ام شاه اسماعیل دوّم گاشت ش ه‪ ،‬حواد‬
‫سال شرح داده ش ه و در پایا ه ر س ال ام اری از در گ ش تگا ا س ال از می ا‬
‫رجال سیاسی و ادبی و شعرا و دا شمن ا و فقها و غیره ذکر ش ه است‪.‬‬
‫جل یازدهم کتاب ب روی ادهای بع از مرگ تیم ور یعن ی از ‪ 1۴0۴/807‬ت ا س ال‬
‫مهمّی در رابط با موضوع این کتاب است ک‬ ‫‪ 1۴93/899‬پرداخت و حاوی مطال‬
‫از ا جمل میتوا ب شرحی ک درباره سیّ عمادال ّین سیمی از سرا حروف ّی و‬
‫ماجرای مرگ وی ام ه اشاره کرد‪ .‬ثر احسن التواریخ‪ ،‬فارسی ب یتکلّ ف و روا و‬
‫ساده است‪.‬‬
‫جل دوازدهم احسن التّ واریخ از س ال ‪ 1۴9۴/900‬اغ از ش ه و ب ش رح اح وال‬
‫سالطین صفوی از اسماعیل اوّل تا سلطا محمّ خ ابن ه پرداخت و مط البی ی ز‬
‫راجع ب طغیا خا احم گیال ی در س ال ‪ 1567/975‬و طغی ا دیگ ری در س ال‬
‫‪ 1571/979‬اورده است‪.‬‬

‫‪253‬‬
‫تاریخ عالم ارای امینی‬
‫این کتاب تألیف فضل اللّ روزبها خنجی است ک ب دوره حکومت اق قویو لوها‬
‫و خصوصاً سلطا یعقوب پسر اوزو حسن پرداخت است‪.‬‬
‫از م رگ‬ ‫ب اختالفاتی ک پ‬ ‫وی در این کتاب ابت ا خود را معرّفی کرده و سپ‬
‫ب س لطا خلی ل و‬ ‫اوزو حسن بر سر جا شینی وی رخ داده اشاره ک رده و بع‬
‫س وّم اوزو حس ن و چگ و گی ب ق رت‬ ‫یعق وب فرز‬ ‫اق امات وی و سپ‬
‫وی پرداخت است‪.‬‬ ‫رسی‬
‫این کتاب ب لحاظ ا ک از موضع ض ّ صفویّ وشت ش ه و عقای دشمنا ایش ا را‬
‫مخصوصا درباره جنی و حی ر شا میده حا ز اهمّیّت است‪ .‬ای ن کت اب را م ی‬
‫توا یک اثر تاریخی عقی تی بشمار آورد‪.‬‬

‫تاریخ حبیب السّیر فی اخبار افراد بشر‬


‫وه‬ ‫ال ّین مع روف ب خوا میر اس ت‪ .‬وی ک‬ ‫این کتاب تألیف خواج غی ا‬
‫روض الصّفا است در سال ‪ 1۴75/880‬در هرات متولّ ش ه و در‬ ‫میرخوا صاح‬
‫سلسل گورکا ی ا‬ ‫ماه جمادیاالخر ‪ 1527/93۴‬در شهر اگرا ب خ مت بابر مؤسّ‬
‫هن درام ه و بع از او در دربار همایو شاه پسر بابر ب کار خویش ادام داده است‪.‬‬
‫السیّر م اوجی وزی ر ه رات‬ ‫السیّر را ب ام خواج حبی‬ ‫وی کتاب تاریخی حبی‬
‫وشت است ک تاریخ وقایع ع الم از ابت ا ت ا م رگ اس ماعیل در س ال ‪1523/930‬‬
‫است‪.‬‬
‫دارای‬ ‫رسی ه ک هر جل‬ ‫کتاب در س جل وشت ش ه ولی در چهار جل ب چا‬
‫چهار فصل ب همراه ضمیم جغرافیایی است‪ .‬وی با دی ی مثب ت ب تیموری ا و‬
‫صفویا گریست است‪ .‬این کتاب برای وقایع سالهای اخر تیموریا تا م رگ ش اه‬
‫اسماعیل اوّل صفوی مهمّ است‪ .‬تحریر کتاب در س ال ‪ 1520/927‬اغ از ش ه و در‬
‫عرض س سال پایا گرفت است‪ .‬خوا میر در س ال ‪ 1535/9۴2‬ی ا ‪ 1536/9۴3‬در‬

‫‪254‬‬
‫دهلی در گ شت و م فن وی یز در ا جاست‪.‬‬
‫السیّر ب علّت شرح ماجرای کارد خ ورد ش اهرخ در مس ج ج امع‬ ‫کتاب حبی‬
‫هرات ب دست احم لر برای ما دارای اهمّیّت است‪.‬‬

‫تاریخ سلطانی‪ ،‬از شیخ صفی تا شاه صفی‬


‫ش اه‬ ‫این کتاب تألیف سیّ حسن بن مرتضی حسینی استرابادی است ک در زما‬
‫سلطا حسین صفوی [‪ ]1722/1135 - 169۴/1106‬ز گی میکرده و این کتاب را‬
‫در سال ‪ 1703/1115‬ب ام او تصنیف کرده است‪ .‬کتاب در س باب تألیف ش ه ک‬
‫کتاب فعلی باب سوّم ا اس ت‪ :‬در بی ا ا س اب س الطین ص فیّ ص فویّ ادام اللّ‬
‫اقبالهم الی یوم القیام تا زما وّاب خاقا رضوا مک ا ش اه ص فی‪ .‬موض وع ای ن‬
‫و‬ ‫کتاب شرح حال یاکا شاه اسماعیل و روی ادهای دورا وی و ش اه تهماس‬
‫اوّل و شاه صفی است‪.‬‬ ‫اسماعیل دوّم و خ ابن ه وشاه عبّا‬
‫مؤلّف سعی کرده بر سبیل اجمال و اختصار و ب ا عب اراتی س اده و در خ ور فه م‪،‬‬
‫تاریخ چهار قر صفویّ را عرض کن و از زیاده گوییهای معمول در ت واریخ دوره‬
‫صفوی پرهیز کن ‪.‬‬
‫در این کتاب در مورد شورشهای خا احم گیال ی و شورش قلن ر در کهگیلوی‬
‫و ماجرای قطویا در قزوین در سال ‪ 1593/1002‬مطالبی ام ه و ب ظر میای ک‬
‫مؤلّف از عالم ارای عبّاسی و قاوه االثار استفاده کرده باش ‪ .‬حسینی اس ترابادی ه م‬
‫چنین شرحی از شورش سال ‪ 1619/1029‬در گیال و ادّعای شیخ محمّ ش یخاو‬
‫در یابت امام زما را اورده است‪.‬‬
‫جنبش اعتراضی غریبشاه گیال ی در سال ‪ 1628/1038‬یز مورد توجّ مؤلّف بوده و‬
‫مطالبی را در این مورد ذکر کرده است‪.‬‬
‫این کتاب چکی ه تواریخ دوره اوّل صفویّ‬ ‫ب طور خالص میتوا گفت ک مطال‬
‫است و بن رت اشتباههایی یز در ا راه یافت است‪.‬‬

‫‪255‬‬
‫تاریخ گیالن‬
‫اوّل‬ ‫این کتاب تألیف ملّا عب الفتاح فومنی گیال ی اس ت ک ب حک م ش اه عبّ ا‬
‫ب وده اس ت‪ .‬کت اب ی ک‬ ‫صفوی مامور تنقیح محاسبات چهارده سال گیال بی پ‬
‫تاریخ محلّی است ک وقایع گ یال را در س الهای ‪ 1517/923‬ت ا ‪ 1628/1038‬ب‬
‫بسیار مهمّی درباره امور دیوا ی و م الی اس ت‪.‬‬ ‫رشت تحریر کشی ه و حاوی مطال‬
‫مؤلّف درباره علّت تألیف این کتاب گفت ک چو در م ّت این پنجاه سال واقع ای‬
‫مثل واقع غریبشاه گیال ی اتّفاق یفتاده الزم دی ه ک این تاریخ را بنگارد‪.‬‬
‫اوّل‬ ‫کتاب بطور مشروح ب درگیریهای گیال در دوره شاه اسماعیل و شاه عبّ ا‬
‫پرداخت و از شورش غریبشاه گیال ی در دوره شاه صفی مفصلّا پردهبرداری ک رده و‬
‫ابعاد ا را کامالً شرح داده و با شرح جز یات کتاب خواست یا اخواست وق ایعی را‬
‫ذکر موده ک کات بسیاری درباره علل این جنبشهای اعتراض ی و ی ز ظلمه ا و‬
‫احجافهایی ک ب مردم گیال در عصر صفوی روا داشت ش ه‪ ،‬اشکار میکن ‪.‬‬
‫ویسن ه ک یک دیوا ساالر ایرا ی ب وده و از بس یاری از جریا ه ای پش ت پ رده‬
‫سیاسی و مالی اطّالع داشت توا ست ک ریش بسیاری از ابس اما یها و اش وبها را‬
‫در دوره صفوی در گیال را ردیابی ک رده و ش رح ده ‪ .‬کت اب در م ورد بعض ی‬
‫اوّل را پنجاه سال دا ست و ی ا‬ ‫تاریخها دقیق یست و مثالً م ّت سلطنت شاه عبّا‬
‫صحبت کرده ت اریخ ‪ 1590/999‬را ذک ر ک رده‬ ‫اینک زما یک در مورد شاه تهماس‬
‫در ‪ 1576/98۴‬فوت ش ه است‪.‬‬ ‫در صورتی ک شاه تهماس‬
‫احتی اط کام ل ب ش یوه معم ول‬ ‫و ب ا قی‬ ‫ک ف ومنی زیرکا‬ ‫ب ظ ر میرس‬
‫دیوا ساالرا ایرا ی‪ ،‬ا چ میدا ست ‪ ،‬گفت است‪.‬‬

‫تاریخ عبّاسی‪ ،‬روزنامه ملّا جالل‬


‫این کتاب تألیف موال ا جالل ال ّین محمّ منجّم یزدی اس ت‪ .‬وی بخ ش مهمّ ی از‬
‫اوّل را یعن ی ب م ّت س ی و چه ار س ال از ‪ 1585/99۴‬ت ا‬ ‫سلطنت ش اه عبّ ا‬

‫‪256‬‬
‫‪ 1618/1028‬را در دربار گ را ه و م نجّم مخص وص وی ب وده اس ت‪ .‬کت اب وی‬
‫ارا میده ک‬ ‫اطّالعات سودمن ی درباره جنگهای جا شینی بع از شاه تهماس‬
‫در منابع دیگ ر دی ه م یش ود‪ .‬کت اب ت اریخ عبّاس ی وق ایع ت اریخی س الهای‬
‫مفی ی درب اره ش اه‬ ‫‪ 1571/979‬تا ‪ 1611/1020‬را گزارش موده و حاوی مطال‬
‫اسماعیل دوّم و سلطا محمّ خ ابن ه میباش ‪ .‬از قط ظر ما اهمّیّت این کتاب در‬
‫گزارشی است ک از جنبش قطویّ در سالهای حوالی هزاره و جریا ریش تراشی‬
‫داده‬ ‫اوّل ارا‬ ‫ش اه عبّ ا‬ ‫و کشتار قطویا در سال ‪ 1/000‬در میب یزد در عه‬
‫است‪.‬‬

‫خالصه التّواریخ‬
‫این کتاب تألیف قاضی می ر احم بن ش رف ال ّین حس ین حس ینی مع روف ب‬
‫میرمنشی قمی میباش ک در ‪ 5‬جل تألیف ش ه‪ ،‬امّا فقط جل پنجم ا باقیما ه ک‬
‫دورا صفویّ از شیخ صفی ال ّین اردبیلی تا دوّمین سال س لطنت‬ ‫در ا ب حواد‬
‫اوّل پرداخت ش ه و از منابع معتبر برای این دوره بشمار م یرود‪ .‬مؤلّ ف‬ ‫شاه عبّا‬
‫تألیف این اثر را در زما شاه اسماعیل دوّم و بفرما وی اغاز کرد و در عص ر ش اه‬
‫اوّل ب‬ ‫اوّل صفوی در سال ‪ 1590/999‬ب پایا رسا ی ‪ .‬وی در چه ار جل‬ ‫عبّا‬
‫تاریخ عالم از ادم تا ابت ای صفویّ پرداخت و در جل پنجم بصورت مفصّل حواد‬
‫زما خود را شرح داده و از کتابهای مورّخین دیگر یز استفاده کرده اس ت‪ .‬ای ن‬
‫متن وعی در زمین های ادب ی و‬ ‫و مطال‬ ‫کتاب یک وقایع گاری ص رف م یباش‬
‫فرهنگی و هنری و م هبی از ا قابل استخراج است‪ .‬اهمّیّت این کتاب برای ما‪ ،‬ب‬
‫شرح مبسوطی است ک در رابط با ماجرای مراد ا ج ا ی در سال ‪ 1573/981‬اورده‬
‫است‪.‬‬

‫‪257‬‬
‫خالصهالسّیر‬
‫ش اه‬ ‫این کتاب تألیف محمّ معصوم ب ن خ واجگی اص فها ی اس ت‪ .‬وی در عه‬
‫اوّل [‪ 1587/996‬تا ‪ ]1628/1038‬ب خ مت دولتی وارد ش ه و توا س ت ک‬ ‫عبّا‬
‫اوّل‪ ،‬در دورا‬ ‫از مرگ ش اه عبّ ا‬ ‫در بسیاری از وقایع شاه عینی باش ‪ .‬وی پ‬
‫شاه صفی یز سمت خود را حفظ کرده است‪ .‬اصفها ی گفت در س ال ‪1638/10۴8‬‬
‫بع از ا ک بیمار ش م این ا یش در مغز من راه یافت ک ت اریخی بنویس م‪ ،‬چن‬
‫صفح ای وشت و ب حضور شاه بردم‪ ،‬و وی دستور داد ک ا را ب تفصیل بنویسم‪.‬‬
‫کتاب بسیار از القاب و تعارفات و اشعار استفاده کرده و تقریباً روزشمار است‪ .‬زبا‬
‫کتاب فارسی میباش ولی در جاهایی یز مطالبی ب زبا ترکی اورده ش ه است‪.‬‬
‫اوّل تا‬ ‫کتاب وقایع سالهای ‪ 1629/1038‬تا ‪ 16۴2/1052‬از مرگ شاه عبّا‬ ‫مطال‬
‫مرگ شاه صفی را در بر گرفت و شرحی درباره جنبش اعتراضی غریبشاه گیال ی در‬
‫اوّل و یز شورش درویش رض ا در س ال‬ ‫سال ‪ 1629/1038‬بع از مرگ شاه عبّا‬
‫‪ 1631/10۴1‬در قزوین ارا داده ک حا ز اهمّیّت است‪.‬‬
‫مرک زی دا ش گاه‬ ‫ش ماره ‪ 7080‬کتابخا‬ ‫سخ مورد استفاده گار ه سخ عک‬
‫تهرا بوده ک این مشخّصات برای ا اورده ش ه است‪ :‬ستعلیق ‪ 17‬س طری‪ ،‬س ال‬
‫تاریخ طول ‪ 22‬عرض ‪ 13‬سا تیمتر‬ ‫تحریر ‪ 1070‬قمری‪ ،‬ع د اوراق ‪ 189‬جزء کت‬
‫وقف ش ه توسّط میرزا رضاخا‬ ‫ب شماره ‪ 19۴‬و شماره عمومی ‪ ۴228‬استا ق‬
‫ایینی و در مرداد ‪ 1932/1311‬است‪.‬‬

‫ذیل جامع التّواریخ رشیدی‬


‫از کت اب ج امع التّ واریخ‬ ‫ام دیگر کتاب مجمع التّواریخ سلطا ی است ک ب تقلی‬
‫کپ ی ش ه اس ت‪.‬‬ ‫رشی ال ّین فضلاللّ گاشت ش ه و در بعضی جاها عین مطال‬
‫کتاب ب چهار ربع تقسیم ش ه ک ربع چهارم ب زب ه التّ واریخ بایس نقری مع روف‬
‫است‪ ،‬و در بخش اوّل ا ب ز گا ی تیمور از سال ‪ 1335/736‬تا ‪ 1۴0۴/807‬زم ا‬

‫‪258‬‬
‫حکوم ت ش اهرخ از‬ ‫روی ادهای زما‬ ‫و م رگ وی‪ ،‬و در بخ ش دوّم ب‬ ‫تولّ‬
‫‪ 1۴0۴/807‬تا ‪ 1۴26/830‬پرداخت است‪.‬‬
‫کتاب بر دی هها و شنی ههای مؤلّف استوار است و مؤلّف سعی کرده حتّی االمک ا‬
‫فراوا ی در توصیف دوره تیموری است و یز‬ ‫حقیقت را بگوی ‪ .‬کتاب دارای مطال‬
‫شرحی از ماجرای کارد خورد شاهرخ توسّط احم لر حروف ی در مس ج ج امع‬
‫هرات دارد ک با ارزش است‪.‬‬
‫مؤلّف شهابال ّین عب اللّ بن لطفال ّین عب الرشی الخوافی مشهور ب حافظ اب رو‬
‫از مورّخا مشهور دوره تیم ور اس ت ک از اوا ل ز گی وی چی زی در دس ت‬
‫یست‪ .‬وی مالزم تیمور و شاهرخ پسر وی ب وده و در ز ج ا ف وت ک رده اس ت‪.‬‬
‫بسیاری از مورّخین قرو بع ی از کارهای وی بهره فراوا گرفت ا ‪.‬‬

‫زندگی شگفت اور تیمور [ترجمه العجائب المقدور فی اخبار تیمور]‬


‫احم بن محمّ بن عب اللّ الحنف ی متولّ‬ ‫مؤلّف این کتاب شهاب ال ّین ابوالعبا‬
‫‪ 1388/791‬و متوفی ب سال ‪ 1۴۴1/8۴5‬است و در دمشق ب د ی ا ام ه‪ ،‬در زم ا‬
‫ورود تیمور ب شام در سال ‪ ،1۴00/803‬وی ب س مرقن رفت و ب تحص یل ادب‬
‫اوّل پادش اه عثم ا ی‬ ‫مشغول گشت است‪ .‬امبرده همچنین در دربار س لطا محمّ‬
‫مسئول کتابت ام های عربی و ترکی مغولی بوده است‪.‬‬
‫المق ور فی اخبار تیمور ک ب زبا عربی گاشت ش ه‪ ،‬شرح شیوا و‬ ‫کتاب العجا‬
‫مبسوطی درباره بیرحمیها و ستمکاریها و اظهار ت ّین تیمور دارد‪ .‬ویسن ه اصالً‬
‫اعم ال زش ت و‬ ‫دی مثبتی ب تیمور اشت و س عی ک رده ت ا ا ج ا ک م یتوا‬
‫ستمکارا وی را افشا کن ‪ .‬کتاب برای درک و اشنایی ب ا وض عیّت اجتم اعی دوره‬
‫تیموری مهمّ است‪ .‬مؤلّ ف ام هایی از تیم ور را در کت اب خ ود اورده ک ح ا ز‬
‫اهمّیّت بسیاری در شناخت روحیّ تیمور میتوا باش ‪ .‬تاریخ تحری ر کت اب س ال‬
‫‪ 1۴36/8۴0‬است‪.‬‬

‫‪259‬‬
‫عالم ارای عبّاسی‬
‫این کتاب توسّط اسکن ر بیگ منشی گاشت ش ه است‪ .‬وی در سال ‪ 1560/968‬در‬
‫و در س ال ‪ 1633 / 10۴3‬درگ ش ت‪.‬‬ ‫اوّل ب د ی ا ام‬ ‫زما حکومت شاه تهماس‬
‫امبرده م ّتی ب کارهای ظامی اشتغال داشت ولی سرا جام ب سلک منشیا خاصّ‬
‫گ ارش‬ ‫ب‬ ‫شاه درام ‪ .‬تاریخ عالم ارای عبّاسی در سال ‪ 1629/1039‬در س جل‬
‫درام ه و مشتمل بر یک مق ّم ‪ ،‬دو صحیف و یک خاتم است‪.‬‬
‫تاریخ ایرا در دورا سالطین خستین صفویّ تا سال ‪1571/979‬‬ ‫مق ّم ب حواد‬
‫اوّل‬ ‫پرداخت و در ص حیف اوّل ب ق ر اوّل [س ی س ال] حکوم ت ش اه عبّ ا‬
‫س الهای ‪ 1616/1025‬ت ا‬ ‫‪ 1587/996‬ت ا ‪ 1616/1025‬و در ص حیف دوّم ب‬
‫‪ 1628/1038‬پرداخت ش ه است‪.‬‬
‫اوّل در وهل‬ ‫فوقالعادّه ارزشمن از ز گا ی ش اه عبّ ا‬ ‫این کتاب حاوی مطال‬
‫خست و دیگر شاها صفوی در مرتب بع میباش ‪ .‬کتاب یک تاریخ درباری است‬
‫اوّل گاشت ش ه و وارو ویسی بسیار در ا ب چشم میخورد‬ ‫ک برای شاه عبّا‬
‫و مؤلّف در ص د توجی افعال حتّی بسیار زش ت زمام ارا برام ه اس ت‪ .‬منش ی‬
‫را بازگو کرده و یا بصورت خیلی خالص ب ا پرداخت اس ت‪.‬‬ ‫بسیاری از مطال‬
‫اوّل مو ای از این موارد است‪.‬‬ ‫قتل میرعماد ب ست عمل شاه عبّا‬
‫در مورد جنبش قطویّ مؤلّف ب بحث مبسوط پرداخت و اطّالع اتی اقص و ی ک‬
‫طرف ارا داده است‪ .‬جنبشهای اعتراضی در گیال یز مورد توجّ مورّخ بوده ه ر‬
‫چن ک بای گزارشها را با احتیاط کامل استفاده کرد‪ .‬منشی در جاه ایی ب ا گف تن‬
‫بگو ای دیگ ر اس ت و او اب ا دارد ک ا را‬ ‫اللّ اعلم تلویحاً میگوی ک مطل‬
‫بگوی ‪.‬‬
‫بهر روی عالم ارای عبّاسی کتاب بسیار مهمّی در تاریخ ص فویّ و مخصوص ا دوره‬
‫اوّل میباش ک کات بسیاری از ا قابل استخراج است‪.‬‬ ‫شاه عبّا‬

‫‪260‬‬
‫ظفرنامه شامی‬
‫این کتاب توسّط ظام ال ّین شامی گاشت ش ه است‪ .‬ویس ن ه کت اب خ ود ش اعر‬
‫بوده و در یم دوّم قر هشتم و اوایل قر هم میزیست است‪ .‬وی در بغ اد ز گی‬
‫میکرد و در جریا تصرّف بغ اد و شکست سلطا احم جالیر توسّ ط تیم ور در‬
‫سال ‪ 1392/795‬جزء مالزما وی ش ‪ .‬ب فرما تیم ور در س ال ‪ 1۴01/80۴‬م امور‬
‫وشتن ز گینام وی ش و اوراق و اسناد رسمی حکومتی ب وی س پرده ش ‪ .‬وی‬
‫غ ازا ‪ ،‬و از‬ ‫بع اً ب تبریز بازگشت‪ ،‬جایی ک احتماالً موطّن وی ب ود‪ :‬محلّ ش ن‬
‫غازا ی یز خوا ه ش ه است‪.‬‬ ‫همین رو‪ ،‬شن‬
‫این کتاب شرح س الهای اخ ر ز گی تیم ور را دربر ارد و از وق ایع س الهای‬
‫‪ 1۴03/806‬ب بع در ا اثری یست و ب ثری ساده و روا وشت ش ه و مطال‬
‫قابل توجّهی در توصیف قتل عامهای تیموری‪ ،‬و فضای هولناک ا دوره دارد‪.‬‬

‫ظفرنامه شرف الدّین علی یزدی‬


‫مؤلّف کتاب از ادیبا قر هم هجری است‪ .‬م ّتی با ش اهرخ می رزا پس ر تیم ور و‬
‫ابراهیم میرزا پسر شاهرخ معاشر بوده و ب درخواست ابراهیم میرزا این تاریخ را در‬
‫شرح حال تیمور وشت است‪ .‬شرفال ّین علی یزدی در سال ‪ 1۴51/855‬در یزد در‬
‫گ شت است‪ .‬این کتاب دارای ثری متکلّف و ساختگی است و اشعاری از ویسن ه‬
‫را یز ب همراه داشت و مؤلّف ب تملّق گویی پرداخت و ب ا دی ی مثب ت تیم ور را‬
‫توصیف کرده است‪.‬‬
‫این کتاب ب لحاظ گزارشهایی ک از جنبشهای اعتراضی در گ یال و ه م چن ین‬
‫اوضاع پریشا مردم در دوره تیموری میده ‪ ،‬حا ز اهمّیّت است‪.‬‬

‫فارسنامه ناصری‬
‫فسا ی ش یرازی و ب دس تور اص رال ّین‬ ‫این کتاب توسّط حاج میرزا حسن طبی‬

‫‪261‬‬
‫شاه گاشت ش ه اس ت‪ .‬کت اب در دو گفت ار وش ت ش ه ک گفت ار اوّل در س ال‬
‫‪ 189۴/1312‬و گفتار دوّم در سال ‪ 1895/1313‬قمری یعنی س ال ت رور اص رال ّین‬
‫شاه گاشت ش ه است‪ .‬مؤلّف قبل از تألیف این کتاب در سال ‪ 1872/1289‬ب ته ّی‬
‫مبادرت ورزی و ا را در سال ‪ 1876/1293‬ب اصرال ّین ش اه تق یم‬ ‫قش فار‬
‫ش ‪ .‬وی‬ ‫کرد و از سوی وی مامور تألیف کتابی در باب جغرافی ا و ت اریخ ف ار‬
‫کتاب فارسنام اصری را تألیف کرد ک وج تسمی ا یز بهمین مناس بت اس ت و‬
‫اختصاص‬ ‫گفتار اوّل را ب وقایع تاریخی و گفتار دوّم را ب اوضاع جغرافیایی فار‬
‫داد‪.‬‬
‫ب یش ماری در م ورد‬ ‫ثر کتاب ب ور از تصنّع و قابل فهم میباش و حاوی مطال‬
‫اس ت‪ .‬ای ن کت اب مط البی در م ورد‬ ‫تاریخ اجتماعی و سیاسی و فرهنگ ی ف ار‬
‫عمادال ّین سیمی اورده است‪.‬‬

‫مهمان نامه بخارا‬


‫این کتاب توسّط فضل اللّ روزبها خنجی گاشت ش ه است‪ .‬وی ک از دربار ش اه‬
‫اسماعیل صفوی گریخت بود در دربار محمّ شیبا ی ازبک پناه گرفت و ای ن کت اب‬
‫ش یبا ی گاش ت و در ا حم الت تن ی ب‬ ‫را ک در باره تاریخ پادشاهی محمّ‬
‫صفویا مود و ایشا را مسئول ا حراف در د یای اسالم معرّفی مود‪.‬‬
‫کتاب در ‪ 5۴‬مبحث گاشت ش ه ک ‪ 16‬مبحث ا ب مباحث فقهی و کالمی و شرح‬
‫ت اریخی اس ت‪ .‬ای ن کت اب همچن ین ح اوی‬ ‫حال اختصاص دارد و بق ّی مطال‬
‫اطّالعاتی جغرافیایی در مورد شهرها و دهات ترکستا و خراسا است‪.‬‬
‫از‬ ‫این کتاب ب لحاظ ا ک عقای دشمنا صفویّ را در مورد ایشا ش رح م یده‬
‫قط ظر ما مورد توجّ است و میتوا آ را اثری تاریخی عقی تی دا ست‪.‬‬

‫‪262‬‬
‫مجمل فصیحی‬
‫این کتاب توسّط فصیح احم بن جالل ال ّین محمّ خ وافی گاش ت ش ه اس ت و‬
‫یک تاریخ عمومی است ک مؤلّف در جل اوّل ب تاریخ ا بی ا و خلف ای راش ین و‬
‫تا سال ‪ 912/300‬میپردازد و در جل دوّم وقایع سالهای بین‬ ‫بنی امیّ و بنی عبّا‬
‫‪ 912/300‬تا ‪ 1300/700‬را پی میگیرد‪.‬‬
‫مهمترین بخش کتاب‪ ،‬جل سوّم ا اس ت ک ب وق ایع س الهای ‪ 1301/701‬ت ا‬
‫‪ 1۴۴1/8۴5‬پرداخت و مط البی درب اره حکومته ای محلّ ی پ یش از تیم ور ما ن‬
‫سرب ارا ‪ ،‬ملوک شبا کاره‪ ،‬چوپا یا و طغاتیموریا و ال اینج و و ی ز ایلخا ا از‬
‫زما غازا خا تا سلطا ابوسعی در ا اورده ش ه است‪.‬‬
‫جریا کارد خورد شاهرخ میرزا توسّط احم لر در مسج ج امع ه رات در ای ن‬
‫کتاب اورده ش ه و هم چنین مطالبی در رابط با میرا شاه پسر تیمور قاتل فضل اللّ‬
‫عیمی ام ه است‪.‬‬

‫مطلع سعدین و مجمع بحرین‬


‫مؤلّف کتاب مطلع سع ین‪ ،‬کم ال ال ّین عب الرزاق س مرقن ی اس ت‪ .‬وی فرز‬
‫جالل ال ّین بوده و در سال ‪ 1۴13/816‬در هرات متولّ ش ه است‪ .‬پ ر وی س مت‬
‫از فوت پ ر‪ ،‬کمال ال ّین ب جا ش ینی وی در‬ ‫قاضی عسگر سپاه را داشت و پ‬
‫سپاه میرزا شاهرخ تیموری منصوب ش ‪ .‬م ّتی ب تحصیل علم و دا ش پرداخ ت و‬
‫م ّتی سفیر شاهرخ در هن وستا بود‪ .‬شیخی خا قاه میرزا شاهرخ در زم ا س لطا‬
‫و ت ا س ال ‪ 1۴72/877‬ک زم ا م رگ وی اس ت‬ ‫حسین بایقرا ب وی سپرده ش‬
‫تص ّی این مقام را ب عه ه داشت‪.‬‬
‫کتاب مطلع سع ین در دو مجلّ است ک ب شرح وقایع از زم ا س لطا ابوس عی‬
‫ایلخا مغولی در سال ‪ 130۴/70۴‬تا ب دوره س لطنت ابوس عی تیم وری در س ال‬
‫‪ 1۴0۴/807‬میپردازد و وج تسمی کتاب یز از همین رواست‪.‬‬

‫‪263‬‬
‫الهیّ موال ا معین ال ّین ی زدی و ظفر ام ش رف‬ ‫زب ه التّواریخ حافظ ابرو‪ ،‬مواه‬
‫ال ّین علی یزدی از منابع مورد استفاده کمال ال ّین عب الرزاق س مرقن ی در ت ألیف‬
‫مطلع سع ین است‪ .‬م وّرخ وق ایع س الهای ‪ 1۴26/830‬ت ا ‪ 1553/857‬را شخص اً‬
‫شاه بوده است و از این ظر مطلع سع ین منبع ارزشمن ی درباره شناخت اوض اع‬
‫سیاسی و اجتم اعی واقتص ادی ا عص ر اس ت‪ .‬مؤلّ ف ش رحی از م اجرای ک ارد‬
‫خورد شاهرخ در مسج جامع هرات ب دست احم لر ارا داده است‪.‬‬
‫گزارشهای مطلع سع ین با گزارشهای ظفر ام ش امی و ظفر ام ش رف ال ّین‬
‫علی یزدی تفاوتهای بسیار در باب تاریخ تیموریا دارد ک ظاهراً ب علّت استفاده‬
‫از منابع مختلف بوده است‪ .‬کتاب درباره حکومتهای محلّی و جنگهای ب ین ای ن‬
‫حکومتها و ظهور تیمور و جنگهای وی مط البی دارد‪ .‬ث ر کت اب کم ی متص نّع‬
‫است و از دی گاه حکومتی وشت ش ه و عقای م ردم ع ادی در ا فرام وش ش ه‬
‫است‪.‬‬

‫نقاوه االثار فی ذکر االخیار در تاریخ صفویّه‬


‫مؤلّف این کتاب محمؤدبن ه ایت اللّ افوش ت ای طن زی اس ت‪ .‬امبرده در س ال‬
‫‪ 1531/938‬متولّ ش ه و در زما ت وین کتاب ‪ 69‬سال داشت اس ت‪ .‬موض وع ای ن‬
‫از م رگ‬ ‫کتاب ک یکی از مهمترین سالهای حکومت صفوی‪ ،‬یعنی سالهای پ‬
‫اوّل را دربر میگیرد‪ ،‬حاوی کات‬ ‫شاه عبّا‬ ‫و سالهای اوّلیّ جلو‬ ‫شاه تهماس‬
‫مهمّی از درگیریهای قزلباشا و اهل حرم و خواج سرایا برای ب دست گ رفتن‬
‫کنترل امور کشور است‪ .‬مؤلّف بعضی وقایع را خود شاه بوده و برخی دیگ ر را از‬
‫شهود شنی ه و یا از وشت های دیگر مورّخین استفاده کرده است‪ .‬ثر کتاب متکلّ ف‬
‫ولی قابل فهم است‪.‬‬
‫مؤلّف شرح مبسوطی درباره جنبش قطویّ در ایرا و هم چنین جنبشهایی ک ب‬
‫ام اسمعیل میرزا در گوش و کنار مملکت ایرا صورت گرفت در اختیار ق رار م ی‬

‫‪264‬‬
‫ده ک با مقایس اطّالعات این کتاب و عالم ارای عبّاسی میتوا ب درک ک املری‬
‫از وقایع رسی ‪.‬‬

‫‪265‬‬
‫فصل پنجم‪ ،‬بخش دوّم‪ :‬منابع عقیدتی تاریخی [فارسی و ترجمه شده]‬

‫بستان السّیاحه‬
‫مؤلّف این کتاب حاج زین العاب ین ملّا اسکن ر شیروا ی است ک در یم اوّل ق ر‬
‫سیزدهم هجری قمری میزیست است [‪ 1780/119۴‬تا ‪ .]1837/1253‬وی ک ب ظ ر‬
‫میای شخصی جها ی ه و مجرّب و بسیار با اطّالع بوده است بنا ب اظهار خ ویش‬
‫در فرق درویشی راه داشت و اطّالعات مهمّی در باره این فرق ارا میده ‪ .‬کت اب‬
‫بما ن یک دا رهالمعارف است ک در ا ب موضوعات مختلف از قبیل ش رح ح ال‬
‫و بعض ی مکا ه ای‬ ‫پیامبر اسالم و ز گینام دا شمن ا و مشاهیر و ارباب م اه‬
‫جغرافیایی در قارّه اسیا پرداخت ش ه است‪ .‬تاریخ خاتم کتاب ‪ 1832/12۴8‬است و‬
‫از لحاظ اهمّیّت‪ ،‬در مورد پسیخا اطّالعات جغرافیایی مح ودی در این کتاب ام ه‬
‫قطو ّی در ا موج ود اس ت‪ .‬در فهرس ت اوّل ّی‬ ‫و هم چنین شرحی درباره عقای‬
‫در ص فح ‪ 211‬و‬ ‫کتاب پسنجا ب صفح ‪ 181‬شا ی داده ش ه ولی خ ود مطل‬
‫‪ 212‬ذیل ام پسخا ام ه و بسیاری از محقّقین در ارجاعات خود ب این کت توجّ‬
‫کردها ‪.‬‬

‫دبستان المذاهب‬
‫اس ت‪ .‬ای ن‬ ‫این کتاب در زما اکبرشاه گورکا ی وشت ش ه و مؤلّ ف ا اش نا‬
‫کتاب ک بسیار از قط ظر موضوع کار ما ارزشمن است ب عقی ه بعض ی ت ألیف‬
‫ملّا محسن کشمیری متخلّص ب فا ی [متوفی در سن ‪ 1670/1081‬ی ا ‪]1672/1082‬‬
‫قزوین ی ای ن عقی ه را رد ک رده‬ ‫شاعر پارسی گوی کشمیری میباش ولی محمّ‬
‫است‪ .‬ب ظر میای ک ویسن ه دبستا الم اه ‪ ،‬ب علّت ع م امن ّی ت ت رجیح داده‬
‫ک هویّت خود را افشا کن ‪.‬‬
‫کتاب ک در واقع یک دا رهالمعارف در شرح ادی ا مختل ف اس ت ب توص یف و‬

‫‪266‬‬
‫مختلف پرداخت و در بعضی جاها با ش یوه مباحث و‬ ‫تشریح عقای ادیا و م اه‬
‫مختلف را بیا کرده و قاط ضعف و ق وّت ا ه ا را در پ یش‬ ‫ج ل ظرات م اه‬
‫روی گ اشت است‪.‬‬
‫کتاب شامل دوازده تعلیم است ک هر تعلیم ب چن ظ ر تقس یم میش ود و در ه ر‬
‫موجود در جها ب بحث و داوری گ اشت میشود‪.‬‬ ‫ظر عقی های از فرق و م اه‬
‫در تعلیم اوّل کتاب درباره سپاسیا یا یزدا یا و اذر ابادی ا و اذرهوش نگیا و م‬
‫ابادیا و جمشاسپیا و سمرادیا و خ ا یا و پیکری ا و میال ی ا و ش ی ابیا و‬
‫مش روحی اورده ش ه اس ت‪ .‬مؤلّ ف دبس تا‬ ‫اخشیا و زرتشت و مزدک مطال‬
‫مزدک را مردی فاضل و پارسا می ام ک این کت بسیار درخور توجّ است و وع‬
‫را میرسا ‪.‬‬ ‫تفکّر ویسن ه دبستا الم اه‬
‫هن وا‬ ‫در تعلیم دوّم ک شامل دوازده ظر اس ت مؤلّ ف ابت ا ب معرّف ی عقای‬
‫ارا‬ ‫و ارا و عقای م ردم هن‬ ‫پرداخت و بحث مبسوط و پرباری را درباره م اه‬
‫ج وک و عقی ه‬ ‫مقاص‬ ‫سا کهیا و بع‬ ‫در عقای وی ا تیا و سپ‬ ‫داده و سپ‬
‫شاکتیا و احوال شیخ ابوعلی سینا و عقی ه بیش نوا و بیراکی ا و چ ارواک و در‬
‫اهل ترک و عقای مختلف اهل هن مطالبی اورده ک قابل توجّ است‪.‬‬ ‫مطل‬
‫در تعلیم سوّم مؤلّف ب عقی ه قراتبتیا پرداخت است‪.‬‬
‫تعلیم چهارم از کتاب دبستا در لختی از عقای مشتمل بر دو ظر است ک مؤلّ ف‬
‫از زبا محمّ سعی سرم ظر اوّل را روایت ک رده و ظ ر دوّم را از ت ورات ق ل‬
‫میکن ک ظاهراً ترجم صحیف ادم در توری است‪.‬‬
‫تعلیم پنجم در عقای ترسا است ک شامل س ظ ر میش ود ظ ر اوّل در اح واالت‬
‫عیسی‪ ،‬ظر دوّم در عقای عیسوی و ظر سوّم در اعمال عیسوی است‪.‬‬
‫تعلیم ششم از کتاب دبستا در حقیقت محمّ یا و اهل اسالم است و بر دو بخش‬
‫است‪ :‬ظر اوّل در عقی ه سنّیا ‪ ،‬ظ ر دوّم در اعتق ادات ش یعیا و ه م چن ین ذک ر‬

‫‪267‬‬
‫اس معیلیّ الم وت و در عقای‬ ‫اسمعیلیّ و در عقای اس معیلیّ رودب ار و در عقای‬
‫اسمعیلیّ قهستا و در بیا علی اللّهیا است‪.‬‬
‫تعلیم هفتم در عقی ه صادقی است ک پیروا مسلمیّ باشن و ب گفت مؤلّ ف اه ل‬
‫اسالم‪ ،‬مسلمیّ را مسلمیّ ک ّاب خوا ن ‪.‬‬
‫تعلیم هشتم کتاب دبستا در عقی ه واح ی و امنا است ک مش تمل ب ر چه ار ظ ر‬
‫است ک ظ ر اوّل درب اره ظه ور محم ود پس یخا ی‪ ،‬ظ ر دوّم در بی ا بعض ی از‬
‫اعتقادات محمود و ظر سوّم شرح بعضی از گفت های محمود در کتاب میزا و ظر‬
‫ظر‬ ‫چهارم در بعضی مقرّرات و اصطالحات و حکایات ایشا است‪ .‬مؤلّف ک ب‬
‫میای ب منابع اصلی قطویّ و هم چنین اشخاص قط وی ای ین دسترس ی داش ت ‪،‬‬
‫م ورد‬ ‫شرح کاملی از عقای قطویّ ارا داده ک بسیار قابل توجّ است و میتوا‬
‫وثوق باش ‪.‬‬
‫تعلیم هم از کتاب دبستا در شرح حال روشنیا است ک در س بخش ارا ش ه‬
‫و ظر اوّل در ظهور میا بایزی ا صاری خلف شیخ عب اللّ و بعضی از س خنا او‪،‬‬
‫ظر دوّم در لختی از حالتش‪ ،‬ظر سوّم در ذکر فرز ا ش است‪.‬‬
‫تعلیم دهم در عقای الهی مشتمل بر چهار بخش است ک ظر اوّل در ظهور خلیف‬
‫اللّ ]اکبرشاه[ و بعضی از معجزات ک ا را برها گوین ‪ ،‬ظ ر دوّم در بحثه ای‬
‫در خ مت خلیف اللّ و ب راهین خلیف اللّ ‪ ،‬ظ ر س وّم در‬ ‫ارباب ادیا و م اه‬
‫و ظر چهارم در دستورالعمل است‪ .‬تعلیم ده م ک ّل ا درب اره ج الل‬ ‫فضایل کواک‬
‫ال ّین اکبر پادشاه گورکا ی است و در ا ب سخنا و دستورالعملها و اراء و عقای‬
‫او پرداخت ش ه و شرح مفصّلی درباره ایین الهی و سال و ماه الهی اورده ش ه ک‬
‫بسیار مهمّ است‪.‬‬
‫تعلیم یازدهم در عقای حکما مشتمل بر س ظر است ک ظر اوّل در عقای حکم ا‬
‫و ظ ر س وّم در حکم ا و فالس ف‬ ‫و بعضی از روش ایشا و ظ ر دوّم در امو‬

‫‪268‬‬
‫متاخر است‪.‬‬
‫تعلیم دوازدهم کتاب دبستا در عقای صوفی مشتمل بر س ظر ک ظر اوّل درباره‬
‫لختی از عقای ایشا ‪ ،‬ظر دوّم در تاویل ظاهر اق وال ا ا و ظ ر س وّم در معرّف ی‬
‫بعضی اشخاص ایشا میباش ‪.‬‬
‫کتاب با این کلمات خاتم مییاب ‪« :‬الکت اب بع ون الملّ ک الوهّ اب بت اریخ ش انزده‬
‫رمضان المبارک سنه ‪ 1292‬هجری اقلّ الکُتّاب میرزا متمّد علی شیرازی الشهیر بشککی‬
‫سمت تتریر یافت در دارالتکومه بمبئی»‪.‬‬
‫تا ا جا ک اطّالعات گار ه ک از کتاب میزا و منابع دیگر اس تخراج ش ه اج ازه‬
‫ا راجع ب محمود پسیخا ی معتبر است‪.‬‬ ‫میده مطال‬

‫رساله درّالیتیم‬
‫ویسن ه این کتاب محمّ بن محمود ده ار شیرازی است ک متخلّص ب ف ا ی و از‬
‫اکابر علمای صوفی بوده است‪ .‬وی از شاگردا میرفتح اللّ شیرازی ب وده و س پ‬
‫وی ب‬ ‫از کش ت ش‬ ‫ب دکن رفت و در بیجاپور زد عل ی عادلش اه ب وده و پ‬
‫احم گر زد مرتضی ظامشاه بحری [‪ ]1587/156۴‬رفت و اظر مملک ت او ش ه‬
‫است‪ .‬میر فتح اللّ استاد او‪ ،‬ب دعوت اکب ر ش اه ب جم ع مالزم ا وی پیوس ت و‬
‫محمّ ده ار در احم گر ب حلق مری ا شیخ حسن جفی از مشایخ ص وفی وارد‬
‫و م رگ وی‬ ‫ش ه است‪ .‬م ّتی یز در زد عب الرحیم خا خا ا ب وده‪ .‬ت اریخ تولّ‬
‫[‪ ]1607/1016 - 1566/97۴‬بوده است‪.‬‬
‫رسال درّالیتیم یک رسال کالمی است ک در ا موض وعات مختلف ی م ورد بح ث‬
‫ده ار‬ ‫قرار میگیرد‪ .‬امّا ا چ از ظر این کتاب اهمّیّت دارد مطالبی است ک محمّ‬
‫در ردّ ا ه ا مط البی م یاورد‪ .‬ای ن رس ال از‬ ‫از عقای قطویّ بیا میکن و س پ‬
‫حالت است اللی صِرف خارج‪ ،‬و متوسّل ب گزارشه ایی از فس اد جنس ی در می ا‬
‫ارزش‬ ‫قطویّ ش ه است‪ .‬بهر روی این رسال در موض وع ش ناخت قطو ّی واج‬

‫‪269‬‬
‫است‪ .‬تاریخ اتمام رسال هم شهر ذی حج ‪ 1610/1019‬در بل ه احم اباد است‪.‬‬

‫رساله نفایس االرقام‬


‫ویسن ه این رسال محمّ بن محمود ده ار شیرازی است ک در هنگام معرّفی رسال‬
‫درّالیتیم در مورد وی شرحی ام ‪.‬‬
‫االرقام یک رسال کالمی است ک در ا موض وعات مختلف ی مط رح‬ ‫رسال فا‬
‫و دالیل ی‬ ‫میکن‬ ‫ش ه و مؤلّف ضمن طرح بعضی از ظریات قطویا ‪ ،‬ا ها را ق‬
‫در ردّ ا ها میاورد‪ .‬در این رسال افعال زشت جنسی ب قطویّ سبت داده ش ه و‬
‫مؤلّف عالج ایشا را شمشیر دا ست است‪ .‬تاریخ اتم ام رس ال ‪ 27‬ش هر ذی قع ه‬
‫سن ‪ 1610/1019‬در بل ه احم اباد اورده ش ه است‪.‬‬
‫این رسال ب لحاظ اطّالعاتی ک از قطویّ میده با ارزش است هر چن ک بای‬
‫در صحّت این اطّالعات احتیاط مود‪.‬‬

‫میزان‬
‫این کتاب در سال ‪ 1۴18/821‬تألیف گردی ه و مهمت رین کت اب م هبی قطوی ا‬
‫جنبش قطویّ گاشت ش ه اس ت‪ .‬س خ‬ ‫است ک توسّط محمود پسیخا ی مؤس‬
‫موجود از این کتاب ب شماره ‪ 6226‬کتابخا ملّی ملک دارای ‪ 189‬برگ اس ت ک‬
‫ب قطعات مختلف تقسیم گردی ه است‪ .‬کتاب ب ا عب اراتی عرب ی در ص فح اوّل از‬
‫برگ اوّل اغاز میشود ک جمل اغازین ا «استعین بنفسک الذی ناللّه انهُ» میباش ‪.‬‬
‫قطعات کتاب معموالً با یک سؤال شروع میشود و در جواب شرح سبتاً مشروحی‬
‫کتاب باره ا ب ص ورتهای‬ ‫در یک یا دو برگ داده ش ه است‪ .‬بسیاری از مطال‬
‫ب وده اس ت‪.‬‬ ‫مختلف تکرار ش ه و ظاهراً غرض از ا تفهیم کام ل و دقی ق مطال‬
‫م هبی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬سیاسی‪ ،‬اموزشی و حتّی به اش تی اس ت‪ .‬در‬ ‫کتاب دارای مطال‬
‫ا را دشوار میکن‬ ‫کتاب قط ها و حروف و عالماتی ب کار رفت است ک خوا‬

‫‪270‬‬
‫میزا ب و دا ستن این عالمات اقص خواه بود‪ .‬این کتاب‬ ‫و ظاهراً درک مطال‬
‫و صریح و خوا ا وشت ش ه و ب مناسبت از ای ات ق را و‬ ‫ب فارسی تقریباً سلی‬
‫روایات و کلمات عربی در ا استفاده ش ه است‪ .‬کتاب با این کلمات پای ا گرفت‬
‫است‪« :‬انک انت العالم الغیوب»‪.‬‬
‫خوا ن گا برای شناخت بیشتر این کتاب میتوا ن ب بخش اثار محمود قط وی در‬
‫این کتاب مراجع فرماین ‪.‬‬

‫‪271‬‬
‫فصل پنجم‪ ،‬بخش سوّم‪ :‬تذکرهها‬

‫تذکرهالمحققّین موسوم به ریاض العارفین‬


‫این ت کره توسّط رضا قلیخا ه ایت در سال ‪ 18۴۴/1260‬تألیف ش ه است‪ .‬کتاب‬
‫شرح حال شعرایی است ک ب ظر رضاقلیخا ه ایت عارف بودها و تقسیمبن ی‬
‫کتاب ب ین شرح است‪ :‬ح یق در مق ّمات مشتمل بر شش گلبن؛ گلبن اوّل در بیا‬
‫حقیقت تصوّف‪ ،‬گلبن دوّم در ذکر صفات سالکین‪ ،‬گلبن س وّم در فض یلت ذک ر و‬
‫اهل ال کر‪ ،‬گلبن چهارم در تبیین ذکر و فکر‪ ،‬گلبن پنجم در تعریف ا سا و سلسل‬
‫طریقت‪ ،‬گلبن ششم در ذکر اصطالحات عارفین‪ .‬روض اوّل در ذکر عرفا و مشایخ‪،‬‬
‫در شرح حال مت اخّرین و معاص رین‪،‬‬ ‫روض دوّم در ذکر فضال و محققّین‪ ،‬فردو‬
‫خل در بیا اوصاف مؤلّف‪.‬‬
‫اهمّیّت کتاب در ا است ک ب شرح احوال بعض ی از حروف ّی ا و قطوی ا ظی ر‬
‫عمادال ّین سیمی‪ ،‬فضل اللّ عیمی‪ ،‬ادایی یزدی‪ ،‬سرم کاشی‪ ،‬میرتشبیهی کاش ی‬
‫و بعضی دیگر از شعرای قطوی پرداخت است‪.‬‬

‫تذکره روز روشن‬


‫این ت کره توسّط مولوی محمّ مظفّر حسین صبا در سال ‪ 1879/1297‬تألیف یافت‬
‫است‪ .‬مؤلّف متولّ چهارم شعبا سال ‪ 1862/1279‬است و در سن هج ه سالگی ب‬
‫تألیف این کتاب دست یازی ه و مقصود وی ا بوده است ک کاستیهای ت کرههای‬
‫شمع ا جمن و صبح گلشن و گارستا سخن را جبرا کن ‪.‬‬
‫این ت کره شرح حال ح ود ‪ 2/۴00‬فر از شاعرا فارسی زبا ایرا ی و ت اجیکی و‬
‫افغا ی و هن ی و ترک را ارا داده است‪ .‬مؤلّ ف هن ی ب وده و ل ا اطّالع ات او‬
‫درباره شاعرا پارسی گوی هن مغتنم است‪.‬‬
‫اهمّیّت این ت کره برای این کتاب در پرداختن ب اشخاصی چو عمادال ّین سیمی‪،‬‬

‫‪272‬‬
‫و بعضی دیگر از شعرای مورد ظر ماست‪.‬‬

‫تذکره میخانه‬
‫این ت کره تألیف ملّاعب النّبی فخرالزّما ی قزوینی متخلص ب بی است و شرح ح ال‬
‫‪ 90‬فر از شاعرا در ا ام ه ک در س مرتب دست بن ی ش ها ‪ .‬این شاعرا س اقی‬
‫حی ات‬ ‫ام سرا بودها ‪ .‬در مرتب اوّل فخرالزما ی ب شاعرا ی پرداخت ک در قی‬
‫بوده و ‪ 29‬شاعر را ذکر کرده است‪ .‬در مرتب دوّم ب شاعرا ی پرداخت ک در زم ا‬
‫حیات مؤلّف ز ه بودها [‪ ]1618/1028‬و ‪ 23‬شاعر در این قسمت م ورد برّرس ی‬
‫س روده و ل یکن‬ ‫قرار گرفت ا و در مرتب سوّم شاعرا ی یاد ش ها ک ساقی ام‬
‫و ‪ 38‬ش اعر در ای ن قس مت ام ه از ظی ری یش ابوری ت ا‬ ‫بسیار مشهور بودها‬
‫درویش جاوی ‪ .‬این ت کره بسیار دقیق ومعتبر است و ب علّت پرداختن ب اشخاصی‬
‫محمود پسیخا ی‪ ،‬فضل اللّ عیمی اس ترابادی‪ ،‬س یّ عمادال ّین س یمی و‬ ‫چو‬
‫بسیاری دیگر از شعرای مورد ظر ما‪ ،‬اهمّیّت دارد‪.‬‬

‫تذکره نصر ابادی‬


‫این ت کره تألیف میرزا محمّ طاهر صرابادی اصفها ی اس ت و بن ام ش اه س لیما‬
‫صفوی گاشت ش ه و شاعرا عه صفوی در ا مورد برّرسی قرار گرفت ا ‪.‬‬
‫تقسیمبن ی این ت کره ب یک مق ّم و پنج صف و یک خاتم است‪ ،‬ک خاتم ب‬
‫دفع اوّل و دفع دوّم مشتمل میش ود و در ا ب اح وال ش اها و ش اهزادگا و‬
‫مالزما پادشاه و امرا و خوا ین ایرا و امرا و خوا ین هن وستا و علما و فض ال و‬
‫خوشنویسا و فقرا و درویشا و غیره پرداخت ش ه است‪ .‬مؤلّف ش عرای ع راق و‬
‫خراسا و ماوراءالنهر و هن وستا را یز مورد برّرسی قرار داده اس ت‪ .‬ای ن ت کره‬
‫در بین سالهای ‪ 1672/1083‬تا ‪ 1679/1090‬تألیف ش ه و شرح حال و اثار قری‬
‫ب ‪ 1/000‬شاعر را اورده است‪.‬‬

‫‪273‬‬
‫تذکره هفت اقلیم‬
‫مؤلّف این ت کره بزرگ امیناحم رازی است ک ا را طیّ ش ش س ال ‪1587/996‬‬
‫تا ‪ 1593/1002‬تألیف موده است‪ .‬کتاب بما ن یک دایرهالمعارف ذواالبع اد اس ت‬
‫ک در ا ب جغرافیا و تاریخ و پادشاها و وزراء و علماء و شعرا و غی ره پرداخت‬
‫در زم ا‬ ‫م یده‬ ‫است‪ .‬این ت کره ک شرح احوال در ح ود ‪ 1/500‬ف ر را ارا‬
‫اکبرشاه در هن وستا تألیف ش ه است‪ .‬مؤلّف ظاهراً ب منابع دسترسی کامل داش ت‬
‫و موارد استفاده خود را از منابع گو اگو در مناسبتهای مختلف ذکر کرده است‪.‬‬

‫خالصه االشعار و زبده االفکار‬


‫این ت کره ک از عظیمترین و مفصّلترین ت کرههای عمومی در زبا فارس ی اس ت‬
‫توسّط تقیال ّین محمّ بن شرف ال ّین علی الحسینی الکاشا ی م تخلّص ب ذک ری‬
‫در بین سالهای ‪ 1607/1016 - 1567/975‬تألیف ش ه و رکن اوّل در شرح اح وال‬
‫‪ 50‬تن از قصی ه گویا در قر پنجم هجری قمری است ک با عنصری شروع ش ه‬
‫و ب خواج افضل ال ّین کاشا ی ختم ش ه است‪ .‬در رکن دوّم ب ذک ر غزلس رایا‬
‫متق ّم و بعضی از قصی ه گویا هم عصر با ایشا پرداخت ش ه ک ح ود ‪ ۴0‬ف ر‬
‫بوده و از شیخ مصلح ال ّین سع ی اغاز و تا شاه شجاع کرما ی ادام دارد‪ .‬در رک ن‬
‫سوّم ب غزل گویا و قصی ه گویا متاخّر پرداخت ش ه و ح ود ‪ ۴0‬ف ر در ا ی اد‬
‫ال ّین محمّ حافظ شیرازی تا موال ا فنا ی را در برم ی‬ ‫ش ها ک از خواج شم‬
‫گیرد‪ .‬مؤلّف در رکن چهارم ب ذکر حاالت بیش از ‪ 100‬تن از شعرای زما س لطا‬
‫حسین میرزا تا عصر خود پرداخت ک از موال ا عب الرحمن جامی ت ا موال ا غزال ی‬
‫مشه ی را شامل است‪ .‬کتاب در یک مق ّم و چهار فصل و چه ار رک ن و خاتم‬
‫تألیف ش ه و مؤلّف خاتم را ب ع د بروج اسما بر دوازده اصل قسمت م وده و‬
‫هر اصلی را ب دو فصل تقسیم کرده و در ا ب شاعرا هم عصر خویش پرداخت و‬
‫ابت ا در اصل اوّل از شاعرا خط کاشا ب علّت هم شهری بود ایشا ب ا مؤلّ ف‬

‫‪274‬‬
‫اغاز کرده است‪ .‬و در اصل دوّم ب شعرای اصفها و در اصل سوّم ب شعرای ق م و‬
‫واحی ا و در اصل چهارم ب شعرای ساوه و واحی ا و در اصل پنجم ب شعرای‬
‫قزوین و در اصل ششم ب شعرای گ یال و دارالم رز ماز را و واحی ا و در‬
‫اصل هفتم ب شعرای تبریز و اذربایجا و واحی ا و در اصل هشتم ب شعرای یزد‬
‫و کرما و واحی ا و دیار هن وستا و در اصل هم ب شعرای ش یراز و در اص ل‬
‫دهم ب شعرای هم ا و واحی ا و بعضی الکات فراه ا و در اص ل ی ازدهم ب‬
‫شعرای ری و استراباد و واحی ا بالد و در اص ل دوازده م ب ش عرای خراس ا‬
‫پرداخت است‪.‬‬
‫ت کره خالص االشعار و زب هافکار شرح حال ح ود ‪ 650‬شاعر را اورده است‪ .‬تقی‬
‫از ح ود ‪۴0‬‬ ‫صفوی اغاز ک رده و پ‬ ‫کاشی تألیف خود را در زما شاه تهماس‬
‫اوّل تق یم کرده است‪.‬‬ ‫سال گارش‪ ،‬ا را ب شاه عبّا‬
‫این ت کره از ظر موضوع کار ما هایت اهمّیّت را دارد‪.‬‬

‫خیرالبیان‬
‫ال ّین محمّ بن ش اه محم ود‬ ‫ت کره خیرالبیا تألیف ملک شاه حسین ملک غیا‬
‫سیستا ی است‪ .‬وی در چهاردهم شعبا سن ‪ 1570/978‬در سیس تا ب د ی ا ام ه‬
‫است‪ .‬امبرده در جوا ی ب تحصیل علم پرداخت و در غره ربی ع االول ‪1598/1007‬‬
‫اوّل رسا ی ه و م ّتی در رک اب وی ب وده‬ ‫در خراسا خود را ب اردوی شاه عبّا‬
‫اوّل‬ ‫بن ا [ را از ش اه عبّ ا‬ ‫است‪ .‬وی در سال ‪ 1618/1028‬قصب ی وبن ا ]‬
‫تیول گرفت است‪.‬‬
‫ملک شاه حسین سیستا ی مثنوی مهر و وفا را در ج واب کت اب ل و دم ن ش یخ‬
‫فیضی سروده است‪ .‬از دیگر کتابهای او میتوا احیاءالملوک و تحف الحرمین ک‬
‫شرح سفر او ب مکّ است ام برد‪ .‬ت کره خیرالبیا در یک مق ّم ‪ ،‬دو فص ل و ی ک‬
‫خاتم تنظیم گردی ه است‪.‬‬

‫‪275‬‬
‫فصل اوّل در بیا احوال و اشعار پادشاها صفویّ و بعضی از طبق صوفی و ش رح‬
‫اشعار برخی از مشاهیر و اعاظم شعرای متق ّمین‪.‬‬ ‫حال و منتخ‬
‫این ت کره ادراک مالق ات ایش ا‬ ‫فصل دوّم در ایراد متاخرین و جمعی ک صاح‬
‫موده است‪.‬‬
‫خاتم ‪ :‬در اسامی پادشاها مق ّم و امرا و وزرا و اهل دولت از متق ّمین و مت اخرّین‬
‫و ختم خاتم در اسامی علما و متاخرّین و تسو اشعار ایشا رحهماللّ ‪.‬‬
‫سیستا ی گفت ک در گارش تاریخ خود از تاریخ وصاف و تاریخ بناکتی و ظفر ام‬
‫الس یّر و ت کره‬ ‫شرفال ّین علی یزدی و مطلع السع ین و روض الص فاء و حبی‬
‫امیر علیشیر وایی و غی ره اس تفاده‬ ‫النفای‬ ‫الشعراء دولت شاه سمرقن ی و مجال‬
‫کرده است‪.‬‬
‫کتاب مطالبی در مورد تاریخ عمومی صفویّ دارد ک مهمّ است‪ .‬هم چنین در م ورد‬
‫بعضی از شاعرا ما ن غزالی مطالبی اورده است‪.‬‬
‫سخ عکسی شمارههای ‪ 2109‬و ‪ 2110‬و ‪ 2111‬و ‪ 2112‬و ‪ 2113‬کتابخا مرکزی‬
‫دا شگاه تهرا مورد استفاده گار ه بوده است‪.‬‬

‫عرفات العاشقین و عرصات العارفین‬


‫این ت کره تألیف تقی ال ّین محمّ اوح ی حسینی دقیقی بلیا ی اصفها ی در فاصل‬
‫سالهای ‪ 1613/1022‬تا ‪ 1615/102۴‬است‪ .‬در این ت کره ترجم احوال در ح ود‬
‫‪ 3/300‬شاعر دورا های مختلف شعر فارسی از ابت ا تا زما مؤلّف گ رداوری ش ه‬
‫است‪.‬‬
‫حروف الفبایی تنظیم ک رده و ه ر عرص را ب حرف ی‬ ‫مؤلّف این ت کره ب ترتی‬
‫اختصاص داده و ا را ب س غرف تقسیم کرده و در غرف اوّل متق مین و در غرف‬
‫دوّم متوسّطین و در غرف سوّم مت اخرّین را اورده اس ت‪ .‬کت اب دارای ی ک مق ّم‬
‫ت ألیف ت کره را بی ا‬ ‫مفصّل یز میباش ک در ا مؤلّف بیوگرافی خ ود و س ب‬

‫‪276‬‬
‫موده است‪ .‬کتاب با شرح احوال شیخ ابوالحسن خرقا ی اغ از و ب ا می رزا یوس ف‬
‫خا رضوی مش ه ی خاتم مییاب ‪ .‬مؤلّ ف ای ن کت اب را زم ا ی ک در اگ ره‬
‫هن وستا اقامت داشت ب خواهش یکی از بزرگا ا دیار تألیف ک رده و ا را ب‬
‫اختصاص اده است‪.‬‬ ‫ام هیچک‬
‫این کتاب دقیق و معتبر از عظیمترین ت کرههای زب ا فارس ی اس ت ک در کن ار‬
‫ت کره ویس ا بع ی ب وده و‬ ‫خالص االشعار و ت کرهاالفکار تقی کاشی منبع اغل‬
‫در مورد شاعرا ایرا ی مقیم هن چو امبرده خود در ا دیار مقیم بوده منبع بسیار‬
‫باارزش و دست اوّلی است‪.‬‬
‫مؤلّف متولّ سال ‪ 1565/973‬در اصفها بوده است‪ .‬در س ال ‪ 1591/1000‬در ی ک‬
‫اوّل بر ازبکا یک بیت رباعی گفت‬ ‫از پیروزی شاه عبّا‬ ‫جشن و سرور پ‬ ‫ش‬
‫اوّل ب وده‪ ،‬در‬ ‫ک بسیار مورد پسن شاه قرار گرفت است‪ .‬م ّتی م الزم ش اه عبّ ا‬
‫حی ات ب وده‬ ‫سال ‪ 1606/1015‬عازم هن ش ه و ظاهراً تا سال ‪ 1632/10۴2‬در قی‬
‫است‪.‬‬

‫‪277‬‬
‫فصل پنجم‪ ،‬بخش چهارم‪ :‬سفرنامههای خارجی‬

‫سفرنامه ادام الئاریوس‬


‫گار ه ب عنوا منشی یک هیأت الما ی در دوره شاه صفی ب ای را ام ‪ .‬وی ک‬
‫مهمّی درباره اوضاع سیاسی و اجتم اعی‬ ‫سفر ام اش را ب زبا التین وشت مطال‬
‫متن وع‬ ‫م ردم و مطال‬ ‫دوره شاه صفی خاصّ دربار و حرمسرا و اصفها و م ه‬
‫توجّ اس ت‪ .‬وی ک در مع ّی ت‬ ‫دیگر در سفر ام خود ارا داده ک بسیار جال‬
‫دوک هولشتاین ب ایرا اعزام ش ه ب ود گزارش ی از‬ ‫بروگما سفیر الما از جا‬
‫اع ام غریبشاه گیال ی در می ا قش جها اص فها ب س تور ش اه ص فی دارد ک‬
‫تقریباً منحصر بفرد است و اهمّیّت زیادی دارد‪ .‬امبرده چو ب زبا ه ای ترک ی و‬
‫فارسی مس لّط ب وده ق ادر ب فه م دقی ق و درس ت مس ا ل ش ه و توا س ت ک‬
‫گزارشهای گرا بها ی در سفر ام خود ارا ده ‪.‬‬

‫سفرنامه برادران شرلی‬


‫این کتاب سفر ام دو برادر است ب ام سرا توا و سر رابرت ش رلی ک در اوای ل‬
‫‪ .‬این دو تن مامور بود ک حکومت ص فوی‬ ‫اوّل ب ایرا ام‬ ‫سلطنت شاه عبّا‬
‫را علی حکومت عثما ی برا گیز و زمین اتّحاد و همکاری حکومت ص فویّ را ب ا‬
‫را‬ ‫حکومتهای اروپایی آماده موده و هم چنین روابط بازرگ ا ی ای را و ا گل ی‬
‫اوّل ا ت وا و حس ینعلی بی ک بی ات ب اروپ ا‬ ‫تقویّت کنن ‪ .‬ب دستور ش اه عبّ ا‬
‫تا قراردادهایی را در زمین فروش ابریشم با دول اروپایی منعق کنن‬ ‫فرستاده ش‬
‫ک ب علّت اختالف بین این دو‪ ،‬این ماموریّت اموفّق ما ‪.‬‬
‫این کتاب از ظر اطّالعاتی ک بطور کلّی از دورا صفویّ میده ‪ ،‬ارزش من اس ت‬
‫هر چن ک بطور مستقیم مطالبی در مورد موضوع این کتاب ارد‪.‬‬

‫‪278‬‬
‫سفرنامه پیترودالواله‬
‫اوّل ب‬ ‫مؤلّف یک جها گرد ایتالیایی است ک در ‪ 1617/1026‬در دوره شاه عبّ ا‬
‫ایرا ام ه و کتاب وی شامل ام هایی میباش ک او در دورا مس افرت خ ود ب‬
‫یکی از دوستا ش وشت است‪ .‬این سفر ام مشتمل بر س قسمت عثما ی و ایرا و‬
‫هن است‪ .‬سفر ام مورد استفاده گار ه این سطور‪ ،‬فقط بخش ایرا را درب ر دارد‬
‫ک شامل هج ه ام مفصّل است‪ .‬وی شاه بعضی از جنگهای ایرا و عثما ی در‬
‫اوّل را گ زارش‬ ‫قابل توجّهی از دوره شاه عبّا‬ ‫اوّل بوده و مطال‬ ‫دوره شاه عبّا‬
‫داده است‪.‬‬
‫اهمّیّت این سفر ام در مطالبی است ک از اوض اع اجتم اعی و فرهنگ ی دوره ش اه‬
‫اوّل از ا مستفاد میشود‪.‬‬ ‫عبّا‬

‫سفرنامه ژان شاردن‬


‫این س فر ام توسّ ط كا ش ارد [‪ ]1713/1125 - 16۴3/1053‬ج واهر ف روش و‬
‫اوّل ب‬ ‫سیّاح مشهور فرا سوی گاشت ش ه است‪ .‬وی ک در دوره بع از شاه عبّا‬
‫ایرا ام ه در دو وبت و هر بار ب م ّت شش سال در ای را اقام ت م ود و زب ا‬
‫فارسی را فرا گرفت و ب دربارهای صفوی راه پی ا کرد‪.‬‬
‫وی یکی از جامعترین و مفی ترین و جال ترین س فر ام ها را درب اره ای را دوره‬
‫بسیاری از ا در زمین های سیاسی‪ ،‬اقتص ادی‪ ،‬اجتم اعی‪،‬‬ ‫صفوی گاشت ک مطال‬
‫فرهنگی‪ ،‬هنری‪ ،‬م هبی و غیره قابل استخراج است‪.‬‬
‫اهمّیّت این سفر ام برای این کتاب در مورد گزارشهایی است ک ش ارد از دوره‬
‫اوّل و دیگر شاها دوره صفوی ارا میده ‪.‬‬ ‫شاه عبّا‬

‫سفرنامه کالویخو‬
‫مؤلّف سفیر اسپا یا در ایرا در عصر تیمور ب ایرا ب وده اس ت‪ .‬ای ن کت اب ش رح‬

‫‪279‬‬
‫بسیار مفی ی راج ع ب وض عیّت‬ ‫مشاه ات وی در ایرا میباش و حاوی مطال‬
‫پریشا اجتماعی‪ ،‬سیاسی‪ ،‬اقتصادی و فرهنگی ایرا در تحت س لط تیم ور اس ت‪.‬‬
‫گزارشهای تکا دهن ه وی ب خوبی قسمتی از ر ج و ستمی ک م ردم ای را در ا‬
‫دوره متحمّل ش ها تصویر میکن ‪ .‬ر ج و ستمی ک زمین ظه ور ام ام زما ه ای‬
‫متع ّد در ا دوره ش ه است‪.‬‬
‫را ک مورّخین ایرا ی ی ها یا‬ ‫امبرده چو بیگا بوده توا ست بسیاری از معای‬
‫خواست ا ببینن ‪ ،‬دی ه و گ زارش کن ‪ .‬کالویخ و از خ وی‪ ،‬س لطا ی ‪ ،‬یش ابور‪،‬‬
‫کرده است‪ .‬کتاب ب ‪ 17‬فصل تقسیم ش ه و ص رف ظ ر از‬ ‫سمرقن و تبریز دی‬
‫بعضی از غرض ورزیهای مؤلّف درباره ایرا یا ‪ ،‬منبع فوق العادّه ارزشمن ی برای‬
‫درک فضای اجتماعی ایرا عصر تیموری است‪.‬‬

‫سفرنامههای ونیزیان در ایران‬


‫این سفر ام ها در یک کتاب ب زبا فارس ی ترجم و ا تش ار یافت ‪ ،‬س فر ام های‬
‫شش تن از بازرگا ا و سفیرا ی است ک از طرف جمهوری و یز در فاصل سلطنت‬
‫[‪- 1523/930‬‬ ‫اوزو حسن قراقویو لو [‪ ]1۴77/882 - 1۴67/872‬و شاه تهماس‬
‫تا با ایجاد زمین اتّحاد ب ین ایرا ی ا و اروپاییه ا‪،‬‬ ‫‪ ]1576/98۴‬ب ایرا اعزام ش‬
‫جلوی توسع طلبی عثما یها را در اروپا بگیر ‪.‬‬
‫سودمن بسیاری درباره اوضاع اجتم اعی و سیاس ی و‬ ‫این سفر ام ها حاوی مطال‬
‫اقتصادی ایرا میباشن ‪.‬‬

‫‪280‬‬
‫فصل پنجم‪ ،‬بخش پنجم‪ :‬معرّفی و نقد تألیفات معاصر‬
‫درباره جنبش قطویّ ب ظر میای ک خس تین ک اری ک در ای ن رابط در ق ر‬
‫حاضر ا جام گرفت ‪ ،‬کتاب قطویا یا پسیخا یا تألیف صادقکیا است‪ .‬در این کتاب‬
‫قطوی ا ب وده‬ ‫سبتاً کم حجم مق اری از اطّالعاتی ک در متو مختل ف راج ع ب‬
‫ب رای کاره ای بع ی اس ت‪ .‬ای ن کت اب جنب‬ ‫گرداوری ش ه ک زمین ای مناس‬
‫تحلیلی ارد امّا در قل گزارشها بسیار مستن و دقیق است‪.‬‬
‫درباره یک رسال مختصر تحت عنوا قطویّ ک توسّط بهم ن علی زاده دا ش جوی‬
‫در گروه تاریخ دا شک ه ادبیات و علوم ا سا ی دا شگاه تهرا در سال‬ ‫دوره لیسا‬
‫تحصیلی ‪ 13۴2-3‬گاشت ش ه بای گفت ک این رسال در واقع گ رداوری مطال‬
‫چن متن اصلی راجع ب قطویّ اس ت و ی ک ج زوه ک م محت وا اس ت‪ .‬زی را ک‬
‫جنب های بسیاری از جنبش قطویّ از دی گار ه مغفول ما ه و از تحلی ل م اجرا‬
‫یز ب صورت مبسوط خودداری ش ه است‪.‬‬
‫تح ت عن وا «جن بش حروفیّ ه و‬ ‫پژوهشی دیگر در این باره کتاب علی میرفطرو‬
‫وی س ن ه ب ا‬ ‫درباره این کتاب ا است ک‬ ‫نهضت پسیخانیان» است‪ .‬مهمترین مطل‬
‫پیشفرضهایی ب سرا این موضوع رفت و سعی ک رده ا را در چارچوبه ای از‬
‫پیش ساخت جای ده ‪ .‬کاری ک ب ش ّت در بعض ی از م وارد از ارزش ک ار وی‬
‫کاست و ا را تا ح ّ یک بیا ی تبلیغاتی پایین اورده است‪ .‬ایشا متأسفا در قل از‬
‫منابع یز دچار اشتباهاتی ش ه و گزارشهایی داده ک ب کلّی با ا چ در متن اص لی‬
‫گفت ش ه مغایر است‪ .‬ب عنوا مثال وی در صفح ‪ 67‬کتاب خویش مطلبی درب اره‬
‫از ع های ک وی ا ه ا را تلویح اً‬ ‫بزرگا و اعیا شهر در ه را‬ ‫سراسیم ش‬
‫مردمی و مبارز معرّفی کرده ب قل از احسن التواریخ گزارش کرده اس ت در ح الی‬
‫ک اصل گزارش احسن التواریخ چن ین اس ت‪« :‬س ادات و قض اه و اعی ان و اش راف و‬
‫وضیع و شریف و قوی و ضعیف و توانگر و درویش و غریب و شهری چنان از ب ی ایش ان‬

‫‪281‬‬
‫واكهه ای ض عیف و‬ ‫چگو‬ ‫سراسیمه گش تند‪ ».‬ما میدا یم ک عل ی میرفط رو‬
‫ی ه است‪.‬‬ ‫را در این جمل‬ ‫درویش و غری‬
‫احسا طبری یز در کتاب‪« :‬برخی برّرسیها درباره جنبشه ای اجتم اعی در ای ران» ب ا‬
‫وجود گاه تیز و كرفکاو خویش در بن چارچوبهای از پیش ساخت بوده ک ب‬
‫کار او لطم زده است‪.‬‬
‫کتاب محمود پاین ه تحت عنوا ‪« :‬قیام غریبشاه گیالنی» ک از جم ع اوری مطال‬
‫کتاب «تاریخ گیالن» اثر ملّاعب الفتاح فومنی‪ ،‬و چن کتاب دیگر و ارا تحلیله ایی‬
‫بر ا ها فراهم ام ه‪ ،‬بعضی از شماره صفح ارجاع ات ا اش تباه اس ت ک ممک ن‬
‫است اشتباه چاپی باش ‪.‬‬
‫کتاب «اسالم در ایران از هجرت تا پایان قرن نه هجری» از پتروشفسکی ب ا وج ود ا‬
‫و‬ ‫ک اسیر چارچوبهای مارکسیستی اس ت‪ ،‬ول ی روی ه م رفت ح اوی مطال‬
‫کات ارزشمن ی درباره جنبشهای اعتراضی قر هشتم و هم میباش ک میت وا‬
‫ا ها را ب قطویّ یز تسرّی داد‪.‬‬
‫کتاب «تشیّع و تصوّف تا اغاز قرن دوازده هج ری قم ری» از مص طفی کام لالش یبی‬
‫کتابی مفی در رابط با جنبشهای اعتراضی در ایرا است‪ .‬این کتاب حاوی مطال‬
‫ا را ضروری میسازد‪.‬‬ ‫و کات ارزشمن ی درباره این جنبشها است ک خوا‬
‫صراللّ فلسفی ر «کتاب زندگانی شاه عبّا اوّل» کار مفی ی در زمین قطویّ ارا‬
‫داده ولی ارجاعات دقیق یست‪ ،‬و مشخّصات کامل منبع مورد استفاده گزارش ش ه‬
‫است‪.‬‬
‫درباره مطالبی ک استاد محمّ ابراهیم باستا ی پاریزی در کتاب «سیاست و اقتصاد در‬
‫مودها ‪ ،‬در متن اصلی کتاب کاتی ام ه و ب طور کلّی مطال‬ ‫عصر صفوی» ارا‬
‫و تحلیلهای ارا ش ه در کتاب فوق ال کر ارزشمن است‪.‬‬

‫‪282‬‬
‫مقاالت علیرضا ذکاوتی قراگزلو تحت عناوین «نگاهی دیگر به نقطویّه» و «نگاه ت ازه‬
‫ق رار‬ ‫ای به منابع نقطویّه» جزء کارهایی هستن ک در متن کتاب مورد ارزیابی و ق‬
‫گرفت ا و ب طور کلّی جزء کارهای باارزش و در خور توجّ ا ‪ .‬مق االت «تتلی ل‬
‫کتاب مفاتیحالغیوب متمود پسیخانی نقطوی» و «گذری بر نسخه میزان» یز اطّالع ات‬
‫سودمن ی ارا میکنن ‪.‬‬
‫مقال فرهاد دفتری در دا رهالمعارف ایرا یک ا تح ت عن وا «انج دان» و اش اراتی از‬
‫ایشا ب قطویّ در کتاب «تاریخ و عقاید اسماعیلیّه» در متن کتاب مورد برّرسی قرار‬
‫فرهاد دفتری در ای ن م ورد وارد‬ ‫گرفت ا ‪ .‬ب ظر گار ه ایراداتی ج ّی ب مطال‬
‫میباش ک در متن ب ا پرداخت ش ه است‪.‬‬
‫الگ ار در‬ ‫مقال پو واال در دا رهالمعارف ایرا یکا تحت عنوا «امری»‪ ،‬مقال حام‬
‫دا رهالمعارف اسالم درباره قطویّ حاوی اطّالعاتی فشرده درباره قطویا میباش ن‬
‫ک در جای خود با ارزش میباشن ‪ ،‬و در این کتاب از ا ها استفاده ش ه اس ت‪ .‬در‬
‫جل ششم «تاریخ کمبریج» و کتاب «سایه خدا و امام غای ب» از س عی امیرارجمن ‪،‬‬
‫مختصری موجود است‪ ،‬ک در این کت اب م ورد اس تفاده‬ ‫یز در باره قطوی مطال‬
‫قرار گرفت ا ‪.‬‬
‫پیگولوسکایا و بعضی از دیگر محقّقین دوره حکومت اتّح اد جم اهیر ش وروی در‬
‫کتاب « تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان س ده هج ده » در چ ارچوب ا یش های‬
‫مارکسیستی ب گزارش و تحلیل تاریخ جنبشهای ایرا پرداخت ا ک با قی احتیاط‬
‫قابل استفاده است‪ .‬مه ی چهل تنی در کت اب «بل وغ ب یدروغ»‪ ،‬تق ی خم ارلو در‬
‫ی ا در کت اب «بدرال دّین‪،‬‬ ‫کتاب «عمادالدّین نسیمی و نهضت حروفیّ ه»‪ ،‬رح یم ر ی‬
‫مزدکی دیگر» و علی صالحی در کتاب «ققنو در شب خاکستر» و ایرج فرزا گا و‬
‫حماس‬ ‫بقیّ در کتاب «نقد تاریخ» ب جنبشهای قر ه م هج ری قم ری ب ا دی‬

‫‪283‬‬
‫گارا گریست ‪ ،‬و از ضوابط یک تحقیق کارشناسا دور ش ها ‪ .‬کتاب «تشیّع عل ی‬
‫و تشیّع ص فوی» از علی شریعتی کتابی احساسی و غیر کارشناسا است و مبتنی ب ر‬
‫واقعیّات تاریخی میباش ‪ .‬علی شریعتی گاهی ا تقادی ب ص فویا دارد‪ ،‬و س عی‬
‫دارد ک ایشا را مسئول ا حطاط تشیّع ا قالبی معرّفی مای ‪ .‬وی ب رای ادّعاه ایش‬
‫میکن ‪ ،‬و تخیّل خود را بجای واقعیّت جازده اس ت‪.‬‬ ‫در کتاب دالیل مستن ی ارا‬
‫محمّ رضا فشاهی در کتاب «از گاتها تا مش روطیت» س عی ک رده ک جنبشه ای‬
‫اعتراضی در ایرا را از روزگارا دور تا مشروطیّت را گزارش و تحلیل کن ک ب‬
‫علّت حجم و گستردگی کار اموفّق ما ه است‪ .‬فشاهی سعی داشت ک مسا ل را از‬
‫دی گاه چپ بنگرد‪ .‬اصر مکارم شیرازی در کتاب «مهدی انقالبی بزرگ» کوشی ه ک‬
‫جنب های ارما گرایا اعتقاد ب مه ی را توضیح ده ‪ .‬داری وش ش ایگا در کت اب‬
‫و‬ ‫«ادیان و مکتبهای فلسفی هن د» توا ست ک اطّالع ات س ودمن ی درب اره عقای‬
‫حل های م هبی در هن ارا ده ‪ .‬رضاقلی حکمی در سلسل مقاالتی ک در مجلّ‬
‫داده‪،‬‬ ‫هوخت [ارگا جامع زردشتیا در ایرا پیش از ا قالب اسالمی ‪ ]1357‬ارا‬
‫ک درص د بازی ابی‬ ‫کوشی ه ک محمود پسیخا ی را یک مبارز ملّ ی معرّف ی کن‬
‫هویّت ایرا ی و فی بیگا گا بوده است‪ .‬حکمی ب غیر از تحلیلهای کوتاه‪ ،‬مطال‬
‫منابع صفوی راجع ب قطویّ را عیناً قل موده است‪ .‬ی اللّ جاللی پن ری در کتاب‬
‫«زندگی و اشعار عمادالدّین نس یمی» توا ست ک زمین ای سبتاً خوب راجع ب حروفیّ‬
‫و سیمی ارا ده ‪.‬‬
‫در ا تها الزم ب توضیح است ک بعضی از تألیفاتی ک در این قس مت معرّف ی ش ه‬
‫مستقیم در رابط با جنبشهای حروفیّ و قطویّ یستن امّا ب رای‬ ‫ا ‪ ،‬حاوی مطال‬
‫درک بهت ر فض ای سیاس ی‪ ،‬فرهنگ ی‪ ،‬اجتم اعی و اقتص ادی دوره م ورد بح ث‬
‫ارا دهن ه اطّالعات و ظراتی هستن ک صرف ظ ر از ص حّت و س قم ا ه ا م ی‬
‫و ‪.‬‬ ‫عش‬ ‫واق‬ ‫مفی‬ ‫توا ن‬

‫‪284‬‬
‫فهرست منابع و مأخذ‬

‫‪285‬‬
‫منابع تاریخی فارسی‬
‫المق ور ف ی‬ ‫‪ ‬ابن عربشاه‪ ،‬ز گی شگفتآور تیمور ترجم کتاب عجای‬
‫عل ی ج اتی(]ته را [‪ ،‬ا تش ارات علم ی و‬ ‫اخبار تیم ور‪ ،‬ترجم محمّ‬
‫فرهنگی‪.)1373،‬‬
‫‪ ‬اسکن ربیگ منشی‪ ،‬عالمآرای عبّاسی‪ ،‬ب تص حیح محمّ اس ماعیل رض وا ی‬
‫(تهرا ‪ ،‬د یای کتاب‪.)1377،‬‬
‫‪ ‬هما ‪ ،‬ب کوشش ایرج افشار (تهرا و اص فها ‪ ،‬امیرکبی ر و تأیی ‪)1350 ،‬‬
‫یم دوّم‪ ،‬ج دوّم‪.‬‬
‫اردبیلی‪ ،‬ح یق الشّ یع (ش م ‪ ،‬ب یت ا‪،‬‬ ‫‪ ‬احم بن محمّ مشهور ب مق ّ‬
‫اردبیلی است‪.‬‬ ‫بیجا)‪ ،‬این اثر منسوب ب مق ّ‬
‫‪ ‬بهاءال ّین محمّ بن حسینبن عب الصم ع املی مع روف ب ش یخ به ایی‪،‬‬
‫(ته را ‪ ،‬ا تش ارات گل ی‪،‬‬ ‫کشکول‪ ،‬ترجم و تحقی ق از عزیزاللّ کاس‬
‫‪.)137۴‬‬
‫‪ ‬تقیال ّین اوح ی‪ ،‬عرف ات العاش قین و عرص ات الع ارفین‪ ،‬س خ خطّ ی‬
‫کتابخا ملک‪ ،‬شماره ‪.532۴‬‬
‫‪ ‬تربیت‪ ،‬محمّ علی‪ .‬دا شمن ا آذربایجا (تهرا ‪ ،‬مطبع مجل ‪.)131۴ ،‬‬
‫‪ ‬حافظ ابرو‪ ،‬زب هالتّواریخ‪ ،‬ب کوشش س یّ کمال ح اج س یّ ح اج ج وادی‬
‫(تهرا ‪ ،‬وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی‪ )1380،‬ج چهارم‪.‬‬
‫س نایی و‬ ‫‪ ‬حاجی زینالعاب ین ش یروا ی‪ ،‬بس تا الس یاح (ته را ‪ ،‬کتابخا‬
‫کتابخا محمودی‪ 1310،‬ه ‪ . .‬ق‪.) .‬‬
‫‪ ‬حاج میرزا حسن حسینی فسا ی‪ ،‬فارسنام اصری‪ ،‬ب تص حیح و تحش ی‬
‫منصور فسایی (تهرا ‪ ،‬امیرکبیر‪ )1378،‬ج دوّم‪.‬‬
‫‪ ‬حسن روملو‪ ،‬احسن التواریخ‪ ،‬ب اهتمام عب الحس ین وایی (ته را ‪ ،‬بنگ اه‬

‫‪286‬‬
‫ترجم و شر کتاب‪ )13۴9،‬ج یازدهم‪.‬‬
‫(کلکتّ ‪،‬‬ ‫ارمن س ی‬ ‫‪ ‬همو‪ ،‬احسنالتواریخ‪ ،‬ب سعی و تص حیح چ ارل‬
‫مؤسس شرقی بارودا‪ )1931،‬ج دوازدهم‪.‬‬
‫‪ ‬حسنبن محمّ بن محمّ بن حسن قمی‪ ،‬تاریخ قم‪ ،‬ترجم حسنبن علیب ن‬
‫حسنبن عب الملک قمی‪ ،‬تصحیح و تحش ی س یّ جالل تهرا ی ( ب یج ا‪،‬‬
‫مطبع مجل ‪ ،‬بیتا)‪.‬‬
‫‪ ‬خواج ظامالملک توسی‪ ،‬سیرالملوک (سیاست ام )‪ ،‬ب اهتم ام هی وبرت‬
‫دارک (] تهرا [‪ ،‬علمی و فرهنگی‪.)1372،‬‬
‫‪ ‬خ ا مل ک ساس ا ی‪ ،‬یادبوده ای س فارت اس تا بول ( ب یج ا‪ ،‬چاپخا‬
‫فردوسی‪.)13۴5،‬‬
‫‪ ‬رض اقلیخا ه ایت‪ ،‬روض الص فای اص ری (]ق م[‪ ،‬مرک زی‪ ،‬خیّ ام‪،‬‬
‫پیروز‪ )1339،‬ج هشتم‪.‬‬
‫‪ ‬سع ی شیرازی‪ ،‬گلستا سع ی‪ ،‬فارسی ا گلیسی‪ ،‬ترجم ادوارد رهاتس ک‪،‬‬
‫ب کوشش محمّ حسین تسبیحی(]تهرا [ فروغی‪.)1366،‬‬
‫‪ ‬سیّ حسنبن مرتضی حسینی استرآبادی‪ ،‬از شیخصفی تا شاه صفی از تاریخ‬
‫سلطا ی‪ ،‬ب اهتمام احسا اشراقی (تهرا ‪ ،‬علمی‪.)1366،‬‬
‫عبّاس ی ( ب ی‬ ‫‪ ‬شرفال ّین علی یزدی‪ ،‬ظفر ام ‪ ،‬ب تصحیح و اهتمام محمّ‬
‫جا‪ ،‬بی ا‪ ،‬بیتا)‪.‬‬
‫اقب ال (ته را ‪،‬‬ ‫‪ ‬عبی زاک ا ی‪ ،‬کلّی ات‪ ،‬ب اهتم ام پروی ز ات ابکی و عبّ ا‬
‫زوّار‪ .)13۴3،‬ص ‪.172‬‬
‫‪ ‬علیّ بن شم ال ّین بنحاجیحسین الهیج ی‪ ،‬ت اریخ خ ا ی‪ ،‬ب کوش ش‬
‫منوچهر ستوده (تهرا ‪ ،‬بنیاد فرهنگ ایرا ‪.)13۴9 ،‬‬
‫‪ ‬عب العزیزبن محمّ سفی‪ ،‬کشفالحقایق‪ ،‬ب کوشش احم مه وی دامغا ی‬

‫‪287‬‬
‫(تهرا ‪ ،‬بنگاه ترجم و شر کتاب‪.)1359،‬‬
‫ص اح‬ ‫‪ ‬عب القادر ب او ی‪ ،‬منتخ التّواریخ‪ ،‬ب تصحیح کپتا ولیم اسولی‬
‫موصوف (کلکتّ ‪ ،‬ک الج‬ ‫و منشی احم علی صاح ‪ ،‬ب اهتمام کپتا صاح‬
‫پری ‪ )1865،‬ج دوّم‪.‬‬
‫‪ ‬هما ‪ ،‬ب تصحیح مولوی احم صاح ‪ ،‬با مق م و اضافات توفیق سبحا ی‬
‫(تهرا ‪ ،‬ا جمن آثار و مفاخر فرهنگی‪ 1379،‬خورشی ی)‪.‬‬
‫‪ ‬عزیزال ّین سفی‪ ،‬مجموع رسا ل مش هور ب کت اب اال س ا الکام ل‪ ،‬ب‬
‫(ته را ‪ ،‬قس مت ای را شناس ی ا س تیتو ای را و‬ ‫کوش ش م اریژا مول‬
‫فرا س ‪.)19۴1-1962،‬‬
‫‪ ‬عنص رالمعالی کیک اوو ب ن اس کن ربن ق ابو ب ن وش مگیربن زی ار‪،‬‬
‫کوش ش غالمحس ین یوس فی‪](،‬ته را [‪ ،‬علم ی و‬ ‫قابوس نام ‪ ،‬ب‬
‫فرهنگی‪.)1371،‬‬
‫‪ ‬غیا ال ّین بن همامال ّین الحسینی مع روف ب خوا میر‪ ،‬ت اریخ حبی‬
‫السّیر فی اخبار افراد بشر(تهرا ‪ ،‬کتابخا خیّام‪ )1323،‬ج سوّم‪.‬‬
‫‪ ‬فصیحی خوافی‪ ،‬مجمل فصیحی‪ ،‬ب تصحیح محمود ف رّخ (مش ه ‪ ،‬ب ی ا‪،‬‬
‫‪ )1339‬ج سوّم‪.‬‬
‫‪ ‬فضلاللّ بن روزبها بن فضلاللّ الخنج ی االص فها ی‪ ،‬ت اریخ ع المآرای‬
‫امینی‪ ،‬ب کوشش مسعود شرقی (بیجا‪ ،‬خا واده‪.)1379،‬‬
‫‪ ‬فضلاللّ روزبها خنجی‪ ،‬مهما ام بخارا‪ ،‬ب اهتمام منوچهر ستوده ته را‬
‫(بنگاه ترجم و شر کتاب‪.)13۴1،‬‬
‫‪ ‬قاضی احم تتوی‪ ،‬و آصفخا قزوینی‪ ،‬تاریخ الفی‪ ،‬ب تص حیح و اهتم ام‬
‫علی آل داود (تهرا ‪ ،‬فکر روز‪.)1378 ،‬‬
‫شوش تری‪ ،‬مج ال الم ؤمنین(ته را ‪ ،‬کتابفروش ی‬ ‫‪ ‬قاض ی وراللّ‬

‫‪288‬‬
‫اسالمی ‪.)135۴،‬‬
‫قاضی احم قمی‪ ،‬خالص التّواریخ‪ ،‬ب اهتمام دکتر احسا اش راقی (ته را ‪،‬‬ ‫‪‬‬
‫ا تشارات دا شگاه تهرا ‪ )1359،‬ج اوّل‪.‬‬
‫‪ ‬قاسم غنی‪ ،‬تاریخ عصر حافظ (تهرا ‪ ،‬مطبع با ک ملّی ایرا ‪ ،‬بیتا)‪.‬‬
‫‪ ‬کمالال ّین عب الرزّاق سمرقن ی‪ ،‬مطلعسع ین و مجمع بحرین‪ ،‬ب تص حیح‬
‫محمّ شفیع الهوری (بیجا‪ ،‬بینا‪ 1360 ،‬ه‪ .‬ق‪ ) .‬ج دوّم‪.‬‬
‫ش فق‪ ،‬ب یت ا( ج‬ ‫‪ ‬م ّر ‪ ،‬میرزا محمّ علی‪ .‬ریحا االدب )تبریز‪ ،‬چاپخا‬
‫ششم‪.‬‬
‫ه ایت‬ ‫‪ ‬ملّا عب الباقی هاو ی‪ ،‬ماثر رحیمی‪ ،‬ب س عی و تص حیح محمّ‬
‫حسین (کلکت ‪ ،‬ایشیاتیک سوسایتی‪ )1910،‬ج اوّل‪.‬‬
‫‪ ‬محمّ صیر فرصت شیرازی‪ ،‬آثار عجم‪ ،‬ب کوشش منصور رس تگار فس ایی‬
‫(تهرا ‪ ،‬امیرکبیر‪ )1378،‬ج اوّل‪.‬‬
‫‪ ‬مجملالحکم ترجم گو ای که ن از رس ا ل اخ وا الص فا‪ ،‬ب کوش ش‬
‫محمّ تقی دا ش پ ژوه‪ ،‬ای رج افش ار (ته را ‪ ،‬پژوهش گاه عل وم ا س ا ی و‬
‫مطالعات فرهنگی‪.)1375،‬‬
‫الص ر] طرای قالحق ایق‪ ،‬ب‬ ‫‪ ‬محمّ معصوم شیرازی [معصوم علیش اه ای‬
‫اهتمام محمّ جعفر محجوب (بیجا‪ ،‬کتابفروشی بارا ی‪.)13۴5،‬‬
‫‪ ‬ملّاجاللال ّین منجّم‪ ،‬تاریخ عبّاسی یا روز ام ملّاجالل‪ ،‬ب کوشش سیفاللّ‬
‫وحی یا ( بیجا‪ ،‬وحی ‪.)1366،‬‬
‫‪ ‬محمؤدبن ه ایتاللّ افوشت ای طنزی‪ ،‬قاوهاآلثار فی ذکراالخیار در ت اریخ‬
‫صفوی ‪ ،‬ب اهتمام احسا اشراقی(]تهرا [ علمی و فرهنگی‪.)1373،‬‬
‫ب فرشت ‪ ،‬ت اریخ فرش ت‬ ‫‪ ‬محمّ قاسم هن وشاه بن غالمعلی استرآبادی ملق‬
‫یا گلشن ابراهیمی (لکنهو‪ ،‬مطبع ول کشور‪ 1301،‬ه ‪ .‬ق) ج دوّم‪.‬‬

‫‪289‬‬
‫‪ ‬محمّ هاشم آصف (رستم الحکما)‪ ،‬رستمالتّواریخ‪ ،‬ب اهتمام محمّ مش یری‬
‫(تهرا ‪ ،‬امیرکبیر‪.)1352،‬‬
‫‪ ‬محمّ محسن مستوفی‪ ،‬زب هالتّواریخ‪ ،‬ب کوش ش به روز گ ودرزی (ته را ‪،‬‬
‫بنیاد موقوفات محمودافشار‪.)1375،‬‬
‫‪ ‬محمّ باقر مجلس ی‪ ،‬بح اراال وار‪ ،‬ترجم عل ی دوا ی(ته را ‪ ،‬دارالکت‬
‫االسالمی ‪ )1375،‬ج سیزدهم‪.‬‬
‫‪ ‬ملکشاه حسین سیستا ی‪ ،‬احیاءالملوک‪ ،‬ب اهتمام منوچهر س توده (ته را ‪،‬‬
‫بنگاه ترجم و شر کتاب‪.)13۴۴،‬‬
‫‪ ‬میرزامعصوم بن خواجگی اصفها ی‪ ،‬خالص السّ یر‪ ،‬س خ عکس ی ش ماره‬
‫‪ 7080‬کتابخا مرکزی دا شگاه تهرا ‪.‬‬
‫‪ ‬مالّعب الفتّاح فومنی‪ ،‬تاریخ گیال ‪ ،‬ب تص حیح و تحش ی من وچهر س توده‬
‫(تهرا ‪ ،‬بنیاد فرهنگ ایرا ‪.)13۴9،‬‬
‫‪ ‬ملکشاه حسین سیستا ی‪ ،‬خیبرالبیا ‪ ،‬سخ عکسی ش ماره ‪ 2109‬کتابخا‬
‫مرکزی دا شگاه تهرا ‪.‬‬
‫حسینی تربتی (ته را ‪ ،‬باهتم ام‬ ‫اشنا ‪ ،‬تزوکات تیموری‪ ،‬ترجم ابوطال‬ ‫‪‬‬
‫کتابفروشی اس ی‪.)13۴2،‬‬
‫اشنا ‪ ،‬عالمآرای صفوی (تهرا ‪ ،‬بنیاد فرهنگ ایرا ‪.)1350،‬‬ ‫‪‬‬
‫تاور(پراگ‪ ،‬پ اگوكیک‪.)1956،‬‬ ‫ظامال ّین شامی‪ ،‬ظفر ام ‪ ،‬ب اهتمام فلیک‬ ‫‪‬‬
‫راقی‪ ،‬حسن‪ .‬تاریخ اجتماعی کاشا (]تهرا [ علمی و فرهنگی‪.)1365،‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬ه ایت‪ ،‬رضاقلیخا ‪ .‬ت کره المحقّقین موسوم ب ری اض الع ارفین (ته را ‪،‬‬
‫کتابخا مه یّ ‪.)1316 ،‬‬

‫‪290‬‬
‫منابع عقیدتی و تاریخی [فارسی و ترجمه شده]‬
‫‪1‬‬
‫‪ ‬ا جیل یوحنا‪.‬‬
‫‪ ‬ا جیل لوقا‪.‬‬
‫‪ ‬تورات‪.‬‬
‫‪ ‬ابوجعفرمحمّ بن یعقوب کلینی‪ ،‬گزی ه کافی‪ ،‬ترجم و تحقیق از محمّ باقر‬
‫بهبودی (]تهرا [‪ ،‬علمی و فرهنگی‪ )1363،‬ج اوّل‪.‬‬
‫‪ ‬عه عتیق‪.‬‬
‫‪ ‬فضلاللّ بن روزبها بن فضلاللّ الخنج ی االص فها ی‪ ،‬ت اریخ ع المآرای‬
‫امینی‪ ،‬ب کوشش مسعود شرقی ( بیجا‪ ،‬خا واده‪.)1379،‬‬
‫‪ ‬فضلاللّ روزبها خنجی‪ ،‬مهم ا ام بخ ارا‪ ،‬ب اهتم ام من وچهر س توده‬
‫(تهرا ‪ ،‬بنگاه ترجم و شرکتاب‪.)13۴1،‬‬
‫‪ ‬قرآ ‪.‬‬
‫‪ ‬محمّ پسر محمود ده ار‪ ،‬رسا ل ده ار (رس ال ف ای االرق ام و رس ال‬
‫درّالیتیم‪ )...‬ب کوشش محمّ حسین اکبری ساوی و با همک اری دفت ر ش ر‬
‫مکتوب (تهرا ‪ ،‬شر قط ‪.)1375،‬‬ ‫میرا‬
‫‪ ‬محمود پسیخا ی‪ ،‬میزا ‪ ،‬سخ خطّی کتابخا ملک ب شماره ‪.6226‬‬
‫سنگی‪ ،‬سخ‬ ‫‪ ‬ملّا محمّ باقر مجلسی‪ ،‬ت کره اال م (بیجا‪ ،‬بی ا‪ ،‬بیتا) چا‬
‫کتابخا دا شک ه ادبیات دا شگاه تهرا ‪.‬‬
‫اشنا ‪ ،‬دبستا الم اه ‪ ،‬ب هم راه پژوهش ی از عل ی اص غر مص طفوی‬ ‫‪‬‬
‫(تهرا ‪ ،‬بی ا‪.)1361 ،‬‬

‫‪ 1‬بعضی از این منابع قبال در قسمت منابع تاریخی فارسی‪ ،‬در همین کتاب ذکر ش ه است‪.‬‬

‫‪291‬‬
‫دواوین اشعار‬
‫‪ ‬ابن یمین فریوم ی‪ ،‬دیوا اشعار‪ ،‬ب تصحیح و اهتمام حس ینعلی باس تا ی‬
‫راد (]تهرا [‪ ،‬کتابخا سنایی‪.)13۴۴،‬‬
‫ب حافظ‪ ،‬دیوا ‪ ،‬ب تص حیح و توض یح‬ ‫‪ ‬شم ال ّین محمّ شیرازی ملّق‬
‫پرویز اتل خا لری (تهرا ‪ ،‬خوارزمی‪.)1369،‬‬
‫رهب ر (ب یج ا‪ ،‬ص فی‬ ‫‪ ‬همو‪ ،‬دی وا غزلی ات‪ ،‬ب کوش ش خلی ل خطی‬
‫علیشاه‪.)1363،‬‬
‫‪ ‬موال ا جاللال ّین محمّ بلخی رومی‪ ،‬مثن وی معن وی‪ ،‬ب قل م سیّ حس ن‬
‫میرخا ی (بیجا‪ ،‬جاوی ا ‪ ،‬بیتا)‪.‬‬
‫‪ ‬همو‪ ،‬دیوا شم ‪ ،‬مطابق سخ تصحیح ش ه ب یعالزما فروزا فر(ته را ‪،‬‬
‫شر راد‪.)137۴،‬‬
‫س خ قو ی ‪ ،‬ب تص حیح و پ یش گفت ار‬ ‫‪ ‬همو‪ ،‬مثنوی معنوی ب ر اس ا‬
‫عب الکریم سروش (]تهرا [‪ ،‬علمی و فرهنگی) دفتر سوّم‪.‬‬
‫عیمی و سیمی‪ ،‬دیوا فارسی فضلاللّ عیمی تبریزی و عمادال ّین سیمی‬ ‫‪‬‬
‫شروا ی‪ ،‬ب اهتمام پروفسور رستم علیاف (تهرا ‪ ،‬د یا‪.)1353،‬‬
‫آراس لی و جه ا گیر قهرم ا (ب اکو‪،‬‬ ‫س یمی‪ ،‬دی وا ‪ ،‬ب کوش ش حمی‬ ‫‪‬‬
‫علم‪.)1973،‬‬

‫تذکرهها‬
‫‪ ‬امیناحم رازی‪ ،‬ت کره هفت اقلیم (تهرا ‪ ،‬سروش‪ )1378،‬ج اوّل‪.‬‬
‫‪ ‬همو‪ ،‬با تصحیح و تعلیق جواد فاضل(]تهرا [‪ ،‬کتابفروشی علم ی و ادب ّی ‪،‬‬
‫بیتا) ج دوّم‪.‬‬
‫‪ ‬امیرشیرعلی خا لودی‪ ،‬ت کره مراهالخیال‪ ،‬ب سعی و اهتمام خا ص اح‬
‫میرزامحمّ ملک الک ّت اب ش یرازی (بمبئ ی‪ ،‬مطب ع مظفّ ری‪ )132۴،‬چ ا‬

‫‪292‬‬
‫سنگی‪.‬‬
‫‪ ‬تقی کاشی‪ ،‬خالص االشعار و زب هاالفک ار‪ ،‬س خ عکس ی ش ماره ‪۴337‬‬
‫کتابخا مرکزی دا شگاه تهرا ‪.‬‬
‫‪ ‬همو‪ ،‬سخ عکسی ‪ 5006‬کتابخا مرکزی دا شگاه تهرا ‪.‬‬
‫‪ ‬لطفعلی بیگبن آقاخا بیگ لی ش املو م تخلص ب آذر‪ ،‬آتش ک ه آذر‪ ،‬ب ا‬
‫تصحیح حسن سادات اصری ( بیجا‪ ،‬امیرکبیر‪ )1336،‬ج سوّم‪.‬‬
‫‪ ‬محمّ مظفّرحسین صبا‪ ،‬ت کره روز روشن (تهرا ‪ ،‬کتابخا رازی‪.)13۴3،‬‬
‫گ ل چ ین‬ ‫‪ ‬ملّاعب النّبی فخرالزّما ی قزوینی‪ ،‬ت کره میخا ‪ ،‬ب اهتم ام احم‬
‫معا ی (بیجا‪ ،‬اقبال‪.)13۴0 ،‬‬
‫‪ ‬موال ا غالم محمّ هفت قلمی دهلوی‪ ،‬ت کره خوشنویسا (کلک ّت ‪ ،‬مطب ع‬
‫مشن‪ 1328/1910،‬ه ‪ . .‬ق‪.) .‬‬ ‫بیپت‬

‫کتابهای خارجی ترجمه شده‬


‫‪ ‬بار ز‪ ،‬هری المر و بکر‪ ،‬هوارد‪ .‬تاریخ ا یش اجتماعی از جامع ابت ایی ت ا‬
‫جواد یوسفیا ‪ ،‬علی اصغر مجی ی (ته را ‪،‬‬ ‫جامع ج ی ‪ ،‬ترجم و اقتبا‬
‫کتابهای جیبی‪ )1358،‬ج اوّل‪.‬‬
‫‪ ‬پتروشفسکی‪ ،‬ایلیا پاولویچ‪ .‬اسالم در ایرا از هج رت ت ا پای ا ق ر ه م‬
‫هجری‪ ،‬ترجم کریم کشاورز(تهرا ‪ ،‬ا تشارات پیام‪.)1353،‬‬
‫‪ ‬دفتری‪ ،‬فرهاد‪ .‬تاریخ و عقای اسماعیلی ‪ ،‬ترجم فری و ب رهای )ته را ‪،‬‬
‫شر فرزا ‪.)1376 ،‬‬
‫‪ ‬دورا ت‪ ،‬ویل‪ .‬تاریخ تم ‪ :‬عصر ایما ‪ ،‬ترجم ابوالقاسم طاهری (]ته را [‬
‫علمی و فرهنگی‪ )1373،‬ج چهارم‪.‬‬
‫میشاییل‪ .‬ظام ایاالت در دوره ص فویّ ‪ ،‬ترجم کیک او‬ ‫‪ ‬رهربر ‪ ،‬کالو‬
‫جها اری (تهرا ‪ ،‬بنگاه ترجم و شر کتاب ‪.)2537‬‬

‫‪293‬‬
‫‪ ‬ریتر‪ ،‬هلموت‪ .‬آغاز فرق حروفیّ ‪ ،‬ترجم حشمت موی (بیجا‪ ،‬بی ا‪ ،‬بیتا)‪.‬‬
‫ا س ا یّت‪ ،‬ترجم حس ینقل ی‬ ‫‪ ‬سارتر‪ ،‬كا پل‪ .‬اگزیستا سیالیزم ی ا مکت‬
‫جواهرچی (تهرا ‪ ،‬فرّخی‪.)13۴5،‬‬
‫‪ ‬سیوری‪ ،‬راجر‪ .‬ایرا عصر صفوی‪ ،‬ترجم ک امبیز عزی زی (ب یج ا‪ ،‬ش ر‬
‫مرکز‪.)1372،‬‬
‫‪ ‬عب الرحما ابن خل و ‪ ،‬مق ّم ابن خل و ‪ ،‬ترجم محمّ پروین گناب ادی‬
‫([تهرا ] علمی و فرهنگی‪ )1375،‬ج دوّم‪.‬‬
‫و فرما روایی تیمور‪ ،‬ترجم منصور ص فت گ ل‬ ‫‪ ‬فوربزمنز‪ ،‬بئاتری ‪ .‬برآم‬
‫(تهرا ‪ ،‬مؤسس خ مات فرهنگی رسا‪.)1377،‬‬
‫(ته را ‪،‬‬ ‫‪ ‬کوهن‪ ،‬آلوین استا فورد‪ .‬تئوریهای ا قالب‪ ،‬ترجم علیرضا ط ّی‬
‫شر قوم ‪.)1369،‬‬
‫‪ .‬تاریخ ا قراض صفویّ ‪ ،‬ترجم اسمعیل دولتشاهی (تهرا ‪،‬‬ ‫‪ ‬الکهارت‪ ،‬الر‬
‫بنگاه ترجم و شر کتاب‪.)13۴۴،‬‬
‫ا ‪ ،‬جا ‪ .‬بی‪ .‬تاریخ جامع ادیا ‪ ،‬ترجم عل یاص غر حکم ت (]ته را [‪،‬‬ ‫‪‬‬
‫علمی و فرهنگی‪.)1375،‬‬
‫‪ ‬مینورسکی‪ ،‬والدیمیر‪ .‬سازما اداری حکومت صفوی‪ ،‬با حواشی محمّ دبیر‬
‫سیاقی (تهرا ‪ ،‬ا جمن کتاب‪ ،‬کتابفروشی زوّار‪.)133۴،‬‬
‫‪ ‬هینت ‪ ،‬والتر‪ .‬تشکیل دولت ملّ ی در ای را ‪ ،‬حکوم ت آققوینل و و ظه ور‬
‫جها اری (تهرا ‪ ،‬خوارزمی‪.)1362،‬‬ ‫دولت صفوی‪ ،‬ترجم کیکاوو‬
‫جها اری (]تهرا [ علمی‬ ‫‪ ‬همو‪ ،‬شاه اسماعیل دوّم صفوی‪ ،‬ترجم کیکاو‬
‫و فرهنگی‪.)1371،‬‬

‫سفرنامههای ترجمه شده‬


‫بخش ایرا ‪ ،‬ترجم و حواشی احم‬ ‫‪ ‬الئاریو ‪ ،‬آدام‪ .‬سفر ام آدامالئاریو‬

‫‪294‬‬
.)1363،‫ ابتکار‬،‫بهپور(بیجا‬
‫ ترجم شعاعال ّین شفا (]تهرا [ علم ی‬، ‫ سفر ام پیترودالوال‬.‫ پیترو‬، ‫ دالوال‬
‫ بنگاه ترجم و ش ر‬، ‫ (تهرا‬:‫دیگر همین کتاب‬ ‫) و چا‬1370،‫و فرهنگی‬
.)13۴8 ‫کتاب‬
.)1336،‫ امیرکبیر‬، ‫ ترجم محمّ عبّاسی (تهرا‬، ‫ سفر ام شارد‬. ‫ كا‬، ‫ شارد‬
،‫اوّل‬ ‫ سفر ام سفیر اسپا یا در دربار شاه عبّا‬.‫ د گارسیا دسیلوا‬،‫ فیگو روآ‬
.)1362،‫ شر و‬، ‫ترجم غالمرضا سمیعی (تهرا‬
‫ بنگ اه ترجم‬، ‫ ترجم مسعود رج یا (تهرا‬،‫ سفر ام کالویخو‬،‫ کالویخو‬
.)1337،‫و شر کتاب‬
.)1350،‫ ا جمن آثار ملی‬، ‫ سفر ام کمپفر ب ایرا (تهرا‬.‫ ا گلبرت‬،‫ کمپفر‬

‫منابع انگلیسی‬
 Amirarjomand, Said. The Shadow of God and the
Hidden Imam (Chicago & London, The University of
Chicago Press, 1984).
 Mazzaoui, Michel M. The Origins of the Safawids
(Wiesbden, Franz Steiner Veriag GMBH, 1972).
 Travels of Venetians in Persia (London, Hakluyt Society,
1873).

‫مقاالت انگلیسی‬
 Algar, H. "Nuktawiyya" Encylopedia of Islam, E2, vol.
3.
 Bausani, A. "Hurufiyya" Encyclopedia of Islam, New ed,
vol. 3.
 Daftari, F. "Anjedan" Iranica, vol. 2.
 E. Brown "Further Notes on the Literature of the
Hurufis and Their Connection with the Bektashi Order

295
‫‪of Dervishes" Journal of the Royal Asiatic Society,‬‬
‫‪1907.‬‬
‫‪ Golpinarli, A."Fadlallah Huruffi" Encyclopedia of Islam,‬‬
‫‪New ed, vol. 2.‬‬
‫‪ Poonwala, I. K. "Amri" Iranica, vol. 1.‬‬

‫منابع عربی‬
‫(بی روت‪ ،‬المکتب‬ ‫فی اخبار م ن ذه‬ ‫‪ ‬ابن عماد الحنبلی‪ ،‬ش رات ال ه‬
‫التجاری للطباع و النشر و التوزیع‪ ،‬بیتا) ج هفتم‪.‬‬
‫‪ ‬ابن حجر عسقال ی‪ ،‬اال باء الغمر فی ابن اء العم ر‪ ،‬تحقی ق و تعلی ق حس ن‬
‫االعلی للشئو االسالمی ‪ )1971،‬ج دوّم‪.‬‬ ‫حبشی (قاهره‪ ،‬المجل‬
‫‪ ‬ابیجعفر محمّ بن یعقوب بن اسحاق الکلنی‪ ،‬االصول من الکافی‪ ،‬ص حیّ و‬
‫‪ -‬دارالتع ارف‪)1۴01،‬‬ ‫علق علی عل ی اکب ر الغفّ اری (بی روت‪ ،‬دارص ع‬
‫المجلّ االول‪.‬‬
‫و الفنّ و‬ ‫چلب ی‪ ،‬کش ف الظن و ع ن اس امی الکت‬ ‫‪ ‬حاجی خلیف کات‬
‫(استا بول‪ ،‬وکال المعارف‪ )19۴1،‬ج اوّل‪.‬‬
‫‪ ‬شم ال ّین محمّ سخاوی‪ ،‬الض وء الالم ع اله ل الق ر التاس ع (بی روت‪،‬‬
‫منشورات دارمکتب الحیاه‪ ،‬بیتا) الجزء ساد ‪.‬‬

‫منابع معاصر‬
‫‪ ‬آك ‪ ،‬یعقوب‪ .‬حروفیّ در تاریخ (تهرا ‪ ،‬ا تشارات ی‪.)1369،‬‬
‫‪ ‬باس تا ی پ اریزی‪ ،‬محمّ ابراهیم‪ .‬آس یای هف ت س نگ‪ :‬مجموع مق االت‬
‫تاریخی و ادبی (تهرا ‪ ،‬دا ش‪.)1362،‬‬
‫‪ ‬همو‪ ،‬سیاست و اقتصاد عصر صفوی (تهرا ‪ ،‬صفیعلیشاه‪.)1367،‬‬
‫‪ ‬بهروز‪ ،‬ذبیح‪ .‬تقویم و تاریخ در ایرا ‪ :‬جزوه شماره ‪ 15‬ایرا کوده (]ته را [‬
‫ا جمن ایرا ویج‪.)1331،‬‬

‫‪296‬‬
‫‪ ‬حا ری‪ ،‬عب الهادی‪ .‬خستین رویاروییهای ا یش گرا ای را ب ا دو روی‬
‫بوركوازی غرب (تهرا ‪ ،‬امیرکبیر‪.)1378،‬‬ ‫تم‬
‫‪ ‬راو ی‪ ،‬مرتضی‪ .‬تاریخ اجتماعی ایرا ‪ :‬حیات ادب ی م ردم ای را (ته را ‪،‬‬
‫گاه‪ )137۴ ،‬ج هشتم‪ ،‬بخش اوّل‪.‬‬
‫‪ ‬راو ی‪ ،‬مرتضی‪ .‬تاریخ اجتماعی ایرا ‪ :‬فرق های م هبی در ایرا (استکهلم‬
‫سو ‪ ،‬آرش‪ )1997،‬ج هم‪.‬‬
‫جس تجو در تص وّف ای را (ته را ‪،‬‬ ‫‪ ‬زری ن ک وب‪ ،‬عب الحس ین‪ .‬د بال‬
‫امیرکبیر‪.)1362،‬‬
‫‪ ‬صفا‪ ،‬ذبیحاللّ ‪ .‬تاریخ ادبیات ایرا (تهرا ‪ ،‬فردوسی‪ )136۴،‬ج چهارم‪.‬‬
‫اوّل (ته را ‪ ،‬ا تش ارات دا ش گاه‬ ‫‪ ‬فلس فی‪ ،‬ص راللّ ‪ .‬ز گا ی ش اه عبّ ا‬
‫تهرا ‪ )13۴5،‬ج سوّم‪.‬‬
‫‪ ‬فلور‪ ،‬ویلم‪ .‬اوّلین سفرای ایرا و هلن ‪ ،‬ب کوش ش داری وش مجلس ی و‬
‫حسین ابواترابیا (تهرا ‪ ،‬طهوری‪.)2536،‬‬
‫‪ ‬فرهیخت ‪ ،‬شم ال ّین‪ .‬فرهنگ فرهیخت (تهرا ‪ ،‬زرّین‪.)1377،‬‬
‫‪ ‬کال ترضرابی‪ ،‬عب الرحیم کال ترضرابی‪ ،‬تاریخ کاشا با ضمام یاداش تهایی‬
‫از اللّهیار صالح‪ ،‬ب کوشش ایرج افشار (تهرا ‪ ،‬ابن سینا‪.)13۴1،‬‬
‫‪ ‬کیا‪ ،‬صادق‪ .‬واكه ام گرگا ی (تهرا ‪ ،‬ا تشارات دا شگاه تهرا ‪.)1330،‬‬
‫‪ ‬همو‪ ،‬قطویا یا پسخا یا ‪ :‬جزوه شماره ‪ 13‬ایرا کوده ]تهرا [ ا جمن‬
‫ایرا ویج‪ 1320،‬یزدگردی‪.‬‬
‫ظامیّ و تأثیرات علم ی و اجتم اعی آ (ته را ‪،‬‬ ‫‪ ‬کسرایی‪ ،‬وراللّ ‪ .‬م ار‬
‫امیرکبیر‪.)137۴،‬‬
‫رض وی‪ )1369،‬ج‬ ‫‪ ‬گلچین معا ی‪ ،‬احم ‪ .‬کاروا هن (]مشه [ آستا ق‬
‫اوّل‪.‬‬

‫‪297‬‬
‫‪ ‬گلری ز‪ ،‬عب الرحیم‪ .‬مین و در ی ا ب اب الجنّ (ته را ‪ ،‬ا تش ارات دا ش گاه‬
‫تهرا ‪.)1337،‬‬
‫‪ ‬اله وری‪ ،‬محمّ اقبال‪ .‬س یر فلس ف در ای را ‪ ،‬ترجم امیرحس ین آری ا‬
‫پور(تهرا ‪ ،‬مؤسس فرهنگی منطق ی‪.)1368 ،‬‬
‫‪ .‬مالک و زارع در ایرا ‪ ،‬ترجم منوچهر امیری (]ته را [‬ ‫لمبتو ‪ ،‬ا‪ .‬ک‪.‬‬ ‫‪‬‬
‫علمی و فرهنگی‪.)1377،‬‬
‫‪ ‬لغت ام دهخ ا‪.‬‬
‫‪ ‬میرفطرو ‪ ،‬علی‪ .‬جنبش حروفیّ و هضت پس یخا یا [ قطوی ا ] (ته را ‪،‬‬
‫بام اد‪ ،‬بیتا)‪.‬‬
‫‪ ‬مینوی‪ ،‬مجتبی‪ .‬ق حال (تهرا ‪ ،‬خوارزمی‪.)1367،‬‬
‫‪ ‬م رّسی چهاردهی‪ ،‬ورال ّین‪ .‬سیری در تص وّف در ش رح ح ال مش ایخ و‬
‫اقطاب (تهرا ‪ ،‬اشراقی‪.)1361 ،‬‬
‫فیسی‪ ،‬سعی ‪ .‬تاریخ ظم و ثر در ایرا و در زبا فارسی تا پایا قر دهم‬ ‫‪‬‬
‫هجری (بیجا‪ ،‬فروغی‪ )13۴۴،‬ج دوّم‪.‬‬
‫ص ر‪ ،‬حس ین‪ .‬ظ ر متفکّ را اس المی درب اره طبیع ت (ته را ‪ ،‬دا ش گاه‬ ‫‪‬‬
‫تهرا ‪.)13۴2،‬‬
‫‪ ‬ورداسبی‪ ،‬ابوذر‪ .‬سرخ جامگا و م پوشا ‪ ،‬تحلیلی کوتاه از جن بش خ رم‬
‫دینا و هضت حروفیا (تهرا ‪ ،‬پیو ‪.)1357،‬‬

‫مقاالت فارسی‬
‫‪ ‬آقاجری‪ ،‬هاشم‪«.‬تاریخ‪ :‬اوضاع کنونی و راهبردها» ش ری دا ش گاه ا ق الب‪،‬‬
‫علمی پژوهشی فرهنگی‪ ،‬تهرا ‪ ،‬پاییز ‪ ،1378‬شماره ‪.112‬‬
‫‪ ‬تفضلّی‪ ،‬احم ‪«.‬آخرالزّمان» دا رهالمعارف بزرگ اسالمی‪ ،‬گروه مؤلفا ‪ ،‬زی ر‬
‫ظ ر ک اظم موس وی بجن وردی‪(،‬تهرا ‪ ،‬مرک ز دا رهالمع ارف ب زرگ‬

‫‪298‬‬
‫اسالمی‪.)1367،‬‬
‫‪ ‬حجّاریا ‪ ،‬س عی ‪«.‬جرقّ ه ت اریخیگ ری در ق رون وس طای مت أخّر‪ ،‬ت أمّالتی در‬
‫اندیشه یواخی فیورهای» گفتما ‪ ،‬فصلنام سیاس ی اجتم اعی‪ ،‬ش ماره ص فر‪،‬‬
‫بهار ‪.1377‬‬
‫‪ ‬ذکاوتی قراگزلو‪ ،‬علیرضا‪«.‬نگاهی دیگر به نقطویه» شری تحقیقات اس المی‪،‬‬
‫سال چهارم‪ ،‬شماره اوّل و دوّم‪.1368 ،‬‬
‫‪ ‬همد‪« ،‬نگاه تازهای به من ابع نقطوی ه» ش ری تحقیق ات اس المی‪ ،‬س ال دوّم‪،‬‬
‫‪ ،1366‬شماره دوّم‪.‬‬
‫‪ ‬رضاقلی حکمی‪ ،‬مجلّ هوخت‪ ،‬شماره دوّم‪ ،‬اردیبهشت ‪ ،135۴‬سال ‪.26‬‬
‫‪ ‬ستوده‪ ،‬حسینقلی‪«.‬تاریخچه قزوین» مجلّ بررّسیهای تاریخی‪ ،‬شماره پ نج‬
‫و شش سال چهارم‪.13۴8 ،‬‬
‫‪ ‬مجتبایی‪ ،‬فتحاللّ ‪«.‬آخرالزّمان» دا رهالمعارف بزرگ اس المی‪ ،‬گ روه مؤلف ا ‪،‬‬
‫زیر ظر ک اظم موس وی بجن وردی (ته را ‪ ،‬مرک ز دا رهالمع ارف ب زرگ‬
‫اسالمی‪.)1367،‬‬
‫‪ ‬مجته شبستری‪ ،‬محمّ ‪«.‬آخرالزمان» دا رهالمع ارف ب زرگ اس المی‪ ،‬گ روه‬
‫مؤلفا ‪ ،‬زیر ظر کاظم موسوی بجنوردی‪(،‬تهرا ‪ ،‬مرکز دا رهالمعارف ب زرگ‬
‫اسالمی‪.)1367،‬‬
‫‪ ‬مینوی‪ ،‬مجتبی‪«.‬سلطنت یوسفی ترکش دوز» مجلّ یغما‪ ،‬ش ماره هف تم‪ ،‬س ال‬
‫دوّم‪ ،‬مهرماه ‪.1328‬‬

‫‪299‬‬
‫پیوستها‬

‫‪300‬‬
‫پیوست یک‪ ،‬بعضی از خوابهای فضل اللّه حروفی‬
‫«‪ -‬بار دیگر رسول را در پای درخت نارنج دیدن و سالم کردن و بت ستاره کردن‪.‬‬
‫‪ -‬دیدن که میان کوچه و خبار (شاید و چنار)‪ 1‬که اب از بیرون باغچه میرود که در انج ا‬
‫عمارتی باشد میخواست که بقران بکن که این عمارت در دنیا صد هزار سال بماند‪.‬‬
‫‪ -‬ان سه پسر را بصفای عین و متض صفا دیدن (ی ا دی دم) و یک ی از س ه م ن ب ودن (ی ا‬
‫بودم) و یکی موننا کمال الدّین استاد دانستن میدیدم که مرا خدا پس ری م یداد و غال ب‬
‫ظن این بود که از مادر سالم اللّه بود و خبر سالم اللّه ب ود و م ن تص ور میک ردم ک ه او را‬
‫قربان میباید کردن همچنان (چون) تصور قربان ابراهی این که از انوقت باز کسی نکرد‪.‬‬
‫‪ -‬در باغچه ان درختها و شاخهها و بانی ایشان پرواز کردن و دانستن که بهشت در زی ر‬
‫ان درختانست‪ .‬عشر اوّل ماه والتج ه در ت وخجی بخ واب دی دن یوس ف دامغ انی را ک ه‬
‫گفت هفتاد بار بخواب شنیدم یا (شنیدهام) که صاحب قران (شاید قران) فالن کس است‪.‬‬
‫‪ -‬بس اللّه الرحمن الرحی در خواب دیدن (یا دی ) در روز در بادکوبه ک ه خان ه خ دا در‬
‫رودبار استاراباد (اس تراباد) در انج ا ]ک ه[ حم ام حمامی ان ب ود و م ن در ان درون ان خان ه‬
‫ایستاده بودم و بغایت در گرمی میگفت با مردم که م ن اوردم چ را هف ت ب ار ب رین خان ه‬
‫طواف میباید و من اوردم برای شما که چرا روی با میخانه کرده هف ده رکع ت نم از م ی‬
‫باید گزاردن و بغایت گرما و جمیع کالپش ت دار و نی زه و ص ف راس ت ک رده بغای ت‪ .‬و‬
‫گفتن اتّفاق کردن با عیسی و دانستن خویش را ک ه ب ا حس ین ]ام[ و ک ه دانس تن ک ه م ن‬
‫عیسیام ]هست [ و دانستن که از جهان بدرم (بیرون هست ) بطرف دس ت راس ت و گف تن‬
‫که دنیا به عیسی و حسین بماند شما ای کافران نخواهد ماندن عیسی از اسمان بیای د ]د[ و‬
‫دست بر بالهای فرشته نهاده هرگاه که از نماز خبر بیاورد ک ه متمّ د از اس مان اورد پ س‬

‫‪ 1‬عالمات پرا تز و کروش در پیوست های یک‪ ،‬دو و س عینا در کتابهای صادق کیا و یعقوب آك‬
‫از هیچ ظر تغییری در متن‪ ،‬اده ام‪.‬‬ ‫آم ه است‪ ،‬و اینجا‬

‫‪301‬‬
‫عیسی باشد که امده است‪.‬‬
‫‪ -‬در دامغان دیدن که ظاهراً خواب دیدن (یا دیدم) که شخصی میگف ت ک ه م ن بخ واب‬
‫دیدم که ترا یعنی مرا صد و چهل فرزند بود هر فرزندی دو تا والفقار داشتند‪.‬‬
‫‪ -‬پنهان کردن سرّالست انبیا و من خواست که ظاهر بکن پنهان ک ردن انبی ا سرّالس ت را و‬
‫خواستن من که ظاهر بکن (؟ ) و گفتن ایشان به (؟ ) و در دامغان ب ودم ای ن خ واب و در‬
‫تاریخ سنه تسع و ثمانین دیدن (یا دیدم) که من در خانه نبوّت بودم‪.‬‬
‫‪ -‬در تبریز در شب عید نقاره زدن (یا زدن د) در مش هد مب ارک ب رای (در اینج ا ی ک واژه‬
‫افتاده است)‪.‬‬
‫و من دانستن که برای من میزنند و عید داخل ]شدن[ منست و ه در ای ن ش ب دی دن در‬
‫باب حواریون‪.‬‬
‫‪ -‬سؤال کردن من از ان ترسا که بر دست راست نشسته ب ود ک ه اول از خ دا س خن ام د و‬
‫خدا با ان سخن است این سخن که میگویی این سخن بود یا سخن دیگ ر و س ؤال ک ردن‬
‫وگفتن او که فضل نوری باشد که در روز قیام ت ب ر کرس ی عظم ت فرودای د و احس ا‬
‫کردن که من دوازده بار بیان فضل خواهد کردن (و احسا کردن من که دوازده ب ار بی ان‬
‫فضل خواهد کردن) بتخمینا که فضل چه کسی باشد و احسا کردن که ان ن ور ان کلم ه‬
‫خواهد بود که عالمت که بر وی درامده دراید‪.‬‬
‫‪ -‬دیدن که پادشاهی پسر خویشتن را سه نصیتت و پند میداد ]نخست[ انکه گفت که می‬
‫باید که زمین تو سرخ باشد و دوم انکه میباید که طالب تو بسیار باشد و سی غلبه ظن من‬
‫است که میباید دست تو گشاده باشد بعد از ان باز دیدن که من میگفت که داود را دی دم‬
‫که او بود که پسر خویشتن را این پند میداد و تاویل کردن من در خ واب ک ه انک ه گف ت‬
‫که میباید زمین تو سرخ باشد یعنی [میباید که] خون بریزی‪ ،‬و دوم انک ه گف ت ک ه م ی‬
‫باید که طالب تو بسیار باشد یعنی میباید که لشکر ت و بس یار باش د و س ی انک ه م یبای د‬

‫‪302‬‬
‫دست تو گشاده باشد یعنی گشاده ب بخش و دی دن ک ه در ای ن وق ت پنج ه دس ت راس ت‬
‫خویشتن را باز کرده بودم و بعد از ان پنداشتن (یا پنداش ت ) ک ه ای ن خ واب را بدرویش ان‬
‫خویش میگفت تاویل کردن ایشان در ان وقت و من بمن‪.‬‬
‫‪ -‬در اوایل جمادی انولی سنه ست و ثمانین و س بعمایه (‪ )786‬دی دن م ن در ی التج ه‬
‫که جامه من سپید و پاک و بغایت شسته بودند و بینداخته و من میدانست که جامه منس ت‬
‫و میدانست که جامه مهدی است امام یعنی میدانست که من ‪.‬‬
‫‪ -‬اسمان بشمشیر روشن شدن و در دست من بودن‪.‬‬
‫‪ -‬در شب چهارشنبه نه ماه شوال سال ست و ثمانین و سبعمایه (‪ )786‬دی دن (ی ا دی دم)‬
‫که ناگاه بلب جوی که در باغ م یرود ام دن (ی ا ام دم) ان اب بغلب ه (بس یار) و احس ا‬
‫جیتون یا دریا کردن (یا کردم) و متوه شدن (یا شدم) برای هالک ت عی ان (عی ال؟ ) و‬
‫فرزندان از طرف خانه بهادر در بانی توتان (درختان توت) و مت وه ش دن ک ه ب اغ غالب ا‬
‫(شاید) که غرق شود بعد از توه دیدن که اوازی از اب برامد چنانکه م ن احس ا ک ردم‬
‫(یا کردن) که مگر زمین بگسیخت امّا دانستن (یا دانست ) که اب با ک ام د (ک ش د)‬
‫ناگاه بباغ رفتن (یا رفت ) و خرابی دی دن (ی ا دی دم) چنانک ه ب اتش چیزه ا س وخته باش د‬
‫خواجه بایزید را دیدن که میگفت که امیر وقت ترح است یا وقت مرحم ت اس ت چ ون‬
‫او این گفت من دانست (یا دانستن) که جهان خراب ش د ازغض ب او نی ز ک ه عل ی اس ت‬
‫همین که او گفت وقت ترح است یا مرحمت است م را پن دارم ک ه اواز کردب ان (ب اد؟ )‬
‫خواستن که من انجا حاضر شوم بانی ان جویها (چوبها؟ ) س یاه دی دن اش نا ب ود (؟ )‬
‫من انجا ببان رفتن (یا رفت ) و ان (شاید باشد بمعنی (این؟ )) ای ه خوان دن ک ه رب انزلن ی‬
‫منزن مبارکا و انت خیر المنزلین‪ 1‬بر علی سالم کردم (یا کردن) گفت علیک السالم اخی‬
‫گفت بیا دست مرا بده (بمن دست بده) دست مرا گرفت و با من بنیاد بیع ت ک ردن بنه اد‬

‫‪ 1‬خ او ا ما را در منزل پر برکتی فرود آور و تو بهترین فرود آور گا ی‪.‬‬

‫‪303‬‬
‫اول مقدمه این بود که بندگان خدا را از من قب ول ک ردی بم ن خط اب ک رد در س خن در‬
‫گمان گرفت (یا گرفتن) که مرامجه خواند گفت (یا گفتن) چون میگویی گفت تویی ک ه‬
‫خویشتن را ادم میدانی گفت (یا گفتن) اری چنین (؟ ) پندارم‪.‬‬
‫‪ -‬بر در خانه موننا صدرالدین دیدن شمشیر بغایه درخشان منج از روی عل نج وم مع ین‬
‫کرده و انجا نوشته بخط زیبا زر اب (به اب زر) که اشوبی چن د پدیدای د پ س از ان اش وب‬
‫که چندین نام فضل بود استرابادی باشد و ان در دست من بود‪.‬‬
‫‪ -‬جبریل را و رسول را و خویشتن را دیدن که هر سه بیک خانه بودند (بودی ) یکی بان گ‬
‫‪1‬‬
‫زدند (یا زدم) و گمان بجبریل بردم که بیرون رفت‪».‬‬

‫پیوست دو‪ :‬نامه فضل اللّه نعیمی از زندان به کسان خویش‬


‫«یک دل از شوق سخنها دارم قاصدی نیست که در پیش تو تقریر کند‬
‫خدا بر حال این فقیر گواه است که به غیر از تفرقه اطفال و مفارقت اصتاب ه یچ نگران ی‬
‫نمانده است مسأله چند که نگران بود تسلی ان عزیز و عزیزان ک رده اس ت اگرح ق تع الی‬
‫به جمیع نیک خواسته باشد برسد‪ ،‬باقی تا چه خواهد کرد یا رب یا رب شبهای من‪.‬‬
‫در همه عمرم مرا یک دوست در شروان نبود دوست کی باشد کجا ای کاش بودی اشنا‬
‫من حسین وقت و نااهالن یزید و شمر من روزگارم جمله عاشورا و شروان کربال‬
‫بر ان عزیزان پوشیده نیست که ای ن فقی ر را از جه ت دی ن نگران ی نمان ده اس ت‪ .‬س الم و‬
‫دعای ما درین اخر به اصتاب و یاران و دوستان برس انند و (ن وع) ن وعی س ازند ک ه ای ن‬
‫قاعدهها و این ابیات و این حقایق به ایشان برس د‪ .‬روز (روزی) چن د ب ه گوش ه ناش ناخت‬
‫فروکش کنند و ان را ضبط بکنند و این ایین نواست‪ ،‬ان فرزن د وامان دگان و ازادگ ان را از‬

‫ق ل از ومنام‬ ‫‪ 1‬کیا‪ ،‬صادق‪ .‬واكه ام گرگا ی (تهرا ‪ ،‬دا شگاه تهرا ‪ )1330،‬صص ‪ 236-۴6‬ب‬
‫صرال افجی‪.‬‬

‫‪304‬‬
‫‪1‬‬
‫ما بپرسند والسالم»‬

‫پیوست سه‪ :‬وصیّتنامه فصل اللّه حروفی‬


‫« بس اللّه الرحمن الرحی‬
‫وصیت نامۀ این پدر ان است که قصه ما حالیا با حق تع افتاده است احوال چن د ب ا دروی ش‬
‫حاجی گفتهای در باب ان فرزندان میباید که از سخن حاجی تجاوز نکنند که غ و غص ۀ‬
‫بسیار بخود راه ندهند و چه کنند که غ و غصه را بخود راه ندهن د خ اطر بخان دان انبی ا و‬
‫اولیا برند و برده و اسیر شدن برای فرزندان پوشیده نباشد که مرا در جهان هیچ نگرانی بغیر‬
‫از ان فرزندان و بیکسان بج اء دیگ ر نیس ت ام ا خ دای ت ع ک س بیکسانس ت ام روز ان‬
‫مظلومان بیکس ماندهاند باشد که کس بیکسان ترح کند و بر بیکسیء شما بخشاید‪.‬‬
‫من حسین وقت و نااهالن یزید و شبر (شمر) من‬
‫روزگارم جمله عاشورا (و) شروان کربال‬
‫اکنون همشیرۀ بزرگ میباید که بهمشیرگان کوچک بهتر از ان زندگانی کن د ک ه میک رد‬
‫و چه کند که نکند فرزند کوچک میباید که از فرمان همشیرۀ بزرگ ب در ن رود و در ب اب‬
‫هر یک وصیتی با حاجی کردهام از ان بدر نروند اگر قضیۀ باشد و مهمی کس بسید متم د‬
‫و سید حسین که ایشان را انچه از دست براید تقصیر نکنند درویش ان ک ه انجاان د رئ یس و‬
‫کیا]ه[ انچه وضیفۀ (وظیفه) باشد تقصیر نکند که بر حیوانات دنیی چن دان بق ا و اعتم ادی‬
‫نیست عورات بجمیع سالم بخوانند مدارند (؟ ) خورد (خرد) و بزرگ اطفال و اعیان س ید‬
‫علی مرحبا و حسین و شمس الدین سرحک سالم بخوان د وال دۀ فرزن د ق وام ال دین س الم‬
‫بخواند سالم بخواجه فخرالدین بیچارۀ مستمند رسانند اللّه اللّه اللّه ک ه در رعای ت فرزن دان‬
‫تقصیر نکنند و نامو خدا ]ه[ دینی را قائ دارند خانه کیا سالم بخواند رئیس سالم بخواند‬

‫‪ 1‬هما ‪ ،‬صص ‪.30-1‬‬

‫‪305‬‬
‫اعتماد بر قول حاجی کند و در این باب تقصیر نکند‪.‬‬
‫وکیل مطلق من و فرزندان من همشیرۀ بزرگ سالم اللّه است حاجی ب رین گواس ت رئ یس‬
‫برین گواهی بدهد کیا برین گواهی بدهد مکتوب و یک سر جماعت ف رز]ا[ ن دان بخوانن د‬
‫دل در خدای بندد که کس بیکسان و چاره ساز بیچارگان اوست بجه ه ای ن تفرق ه بخ ود‬
‫راه ندهد که این پدر از قبل دین تفرقه ندارد این قدر سالمت هست ما مسکینان و بیکسان‬
‫از ان بسیار مالمت ندارم که در روز بیرون امدن خاطر ان مسکین از من ملول بود و ایش ان‬
‫را رنجانیده بودم هر چند که نظر بربه بود ]بهبود] ایشان بود اختیار خواهر کوچ ک او دارد‬
‫ایشان را باو سپردم و او را و ایشان را بخدا سپردم‪.‬‬
‫درویشان بجمع سالم بخوانند از ما بتل انرا خاطر بایشان خوش است و خوشنود است اگر‬
‫غباری بوده است مجموع برداشته شده از مردان و زنان و خرد و بزرگ تا توانند کرد رئیس‬
‫و کیا اگر خواجه فخرالدین انجا باشد ت دبیر طف الن ک رده بگوش ه رون د و اگ ر نگذارن د‬
‫ایشان با زن مردان خود را گاه (کذا) دارند که شاید که کسی از عقد (عقب) بیاید و م راد‬
‫ان همه تلف شوند قصد همه بکند هر جا که باشد شاید کسی نداند که مرید منان د بکلی ان‬
‫(بگیالن) و مازندران تا توانند کردن بروند ک ه پس ر حی در کی ا]ه[ و م دعیان البت ه خبره ا‬
‫رسانند و مرد از عقب بیاید بقصد بجز عل وصیت و مسأله گفتن زنهار ب ا کس ی نکنن د و‬
‫خود را بغایت پنهان و مخفی دارند‪.‬‬
‫از عقب خواجه فخرالدین بکیرایه (بکرای ه) گرفت ه بفرس تند ت ا بیای د و خ بط عی ال بکن د‬
‫موننا عزالدین و خواجه فخرالدین را از ما سالم برسانند ه ر ج ا ک ه مونن ا متم ود باش د‬
‫طلب او کند که حالی چند باو گفته شده است وصیّتی درب اب مونن ا کم ال ال دین قاض ی‬
‫قوام الدین کردهام با حاجی اگر قضیه باشد باین ک ار کنن د دروی ش حس ن ب از ی اد س الم‬
‫میرسانند در خدمت تقصیر نمیکنند و انچه قدر وفاداریست بجا میارد این کار دولتس ت‬
‫ولی تاگذار شد سوار دولت جاوید درگذار امد عنان او نگرفتند ازگذار برفت‪.‬‬

‫‪306‬‬
‫همشیرگان بدر نروند که پدر و مادر ایشان را اوست و از قبل من و وکیل و وصی اوس ت‪.‬‬
‫همشیرۀ بزرگ سالم اللّه سالم بخواند ارزومندی بدیدار ان فرزند بیش از انست که ش رح ان‬
‫بتوان داد این قضیۀ الهی که دست داد تدبیر کردنی نبود ان روز که از ان فرزندان جدا ش دم‬
‫پاره خاطر فرزندان ملول بود‪ ،‬از ان بسیار ماللت دارم اکنون بیاختیار م ن م را م یبرن د ت ا‬
‫قصه بکجا رسد این فقیر با ه یچ نگران یء دین ی و دنی اوی بغی ر از ان فرزن دان نیس ت ک ه‬
‫بغایت غایت بیکس و بینوا افتادهاند و هیچ کس ندارند بغیر ک س بیکس ان و چ اره س از‬
‫بیچارگان دل در خدای تع بندد و رعایت جانب همشیرگان بیشتر کنن د و ایش ان را کمت ر‬
‫رنجانند‪.‬‬
‫اگرچه برای مص لتت ایش ان باش د ان رنج ش فرزن دان عزی زان مس کینان ب یم ادر س الم‬
‫بخوانند دل در خدای تع بندند جزع و فزع بسیار بخود راه ندهند مصلتت در ان است ک ه‬
‫از اینجا بگوشه متفرق شوند چنانکه اهل باکویه خبر ندارندکه ه ر ط رف ک ه برون د م ردم‬
‫بدانند بطلب ایشان البته بیایند و بطلبند اگر خواجه فخرالدین امده باش د همش یرۀ بزرگ وار‬
‫بردارد بجایی رود که کسی ره بانجا نتوان د ب ردن ک ه او کجاس ت ت ا رس یدن خب ر م ن و‬
‫همشیرۀ میانه رئیس متمود و همشیرۀ کوچک را پیش کیا و اگر خواجه فخرال دین نیام ده‬
‫باشد رئیس دو همشیرۀ کوچک را با خود ببرد و کیا بزرگرا و اگرنه کیا همشیرۀ کوچ ک‬
‫را ببرد درویش حاجی همشیرۀ بزرگ را و عایش ه را ب ا خ ود بب رد و عایش ه را در عق د از‬
‫دانگار که (ارد زنهار که) همشیرگانرا عزیز دارد بهر چیزی ایشان را نه رنجاند ک ه بغای ت‬
‫بیکس شدهاند ان غرور نمانده است و ان نازنینها را اگر رضاء من میخواهی د نم از بس یار‬
‫گذارند و چیزی البته بخوانند و از فرمان ه شیرۀ بزرگ بدر نروند حالیا ما را میبردند (می‬
‫برند) تا قصه بکجا رسد ان فرزندان بکلی نومید نباشد که ش اید ک ه ب ه ب ود در ض من ای ن‬
‫معنی باشد چه توان کرد تقدیر الهی چنین بود چاره نیست‪.‬‬
‫و اگر خواهران از ه جدا نمیشود و حق بطرف شما هست که ت رک ه نتوانیس ت ک رد‬

‫‪307‬‬
‫هر سه با یکدیگر باشید که اگر خواجه فخرالدین قبول میکند و انجاست ش ما را ب ردارد‪.‬‬
‫و بجایی رود که هیچ را خبر نباشد تغیر (تغییر) جامۀ وضع خود نکنند و بطریف ه (طریق ۀ)‬
‫مردم شروانی و کوهسره برایند و جایهای حصین و متک رون د و ب دین رودی (زودی)‬
‫تدبیر کنند پیش از ان که از اردو کسی بطلب ایشان البته البته البته ک ه در رف تن تعجی ل در‬
‫کوهسره دور روند و نامها بگردانند ورس درویشی از خود بردارند مردم مردم (کذا) پ یش‬
‫از پیش در نماز و کاسب (کسب) باشند اولیست خانۀ درویش رئیس سالم بخوانند میبای د‬
‫که هر جا باشد رعایت فرزن دان ب ه از ان کنن د ک ه ک رده باش د خان ه دروی ش کی ا س الم‬
‫بخوانند میباید که اگر مادری خواهد که کرد بغیر زندان (فرزندان) بکن د دروی ش ح اجی‬
‫را با خود برند اگر خواجه فخرالدین نیامده باشد و او را عزیز دارند احوال چند ب ا او گفت ه‬
‫شد والدۀ فرزند قوامالدین و س رحک اگ ر ]د[ روزی م ا(د)ری خواهن د ک رد و غ ک ار‬
‫فرزندان خواهند خوردن امروزست والسالم‪.‬‬
‫اگر میتوانند عصمت را کسی از درویشان اگر بگیالن رود با خود ببرند که شاید که س ید‬
‫برسد که با ه بودن نتواند رابع این کاغذ را با خود نگاه دارد و با این کار کند‪.‬‬
‫وصیت نامۀ فرزند فاطمه که انشاءاللّه با همشیرگان در امان خدا باشد وص یت ای ن پ در ان‬
‫است که حالیا من رفت تا حق تع چه کند من ان فرزندان بموننا مجدالدین داده بودم و این‬
‫همه زحمت سبب ان فرزند و همشیرگان او کشیدم بجایی نتوانس ت رس انیدن تق دیر اله ی‬
‫چنین بود اکنون ان فرزند اگر مصلتت م یدان د ب ا ه ر دو همش یرۀ ب ا خواج ه فخرال دین‬
‫بگوشه رود بگریزد در کوهستان در لبا و نام خود گردانیده اگر مونن ا مجدال دین زن ده‬
‫است ان فرزند بنام اوست و اگر نعو باللّه که خبر بتتقیق اورن د ک ه او را تل ف ک ردهان د‬
‫زنهار که فرزند نامو دین و دنیی خود را نگاه دارد و یا پایش متمد کسی بفرستد و با او‬
‫پیوند کند که اگر رفتن و امدن ایشان دور باشد و مب ادا ک ه در دس ت ب د افت د و ب دنام دو‬
‫جهان شود سید تاج ال دین ک ه انجاس ت او را بتالل ی خ ود قب ول کن د و فرزن د میان ه را‬

‫‪308‬‬
‫یعقوب سید حسین وقتی که او از بن دگی امی ر تیم ور ف رو افت د کی ارا بفرس تد ت ا بیای د و‬
‫همشیرۀ میانه را باو دهد و کوچکتر را بموننا کمال الدین قوام الدین طلب کند و بده د و‬
‫درین باب زنهار که تقصیر نکند و نامو نگاه دارد که من بخود این ک ار چ ه گون ه ک ن‬
‫وصیت پدر تست مبادا که بدنامی واقع شود و در راه روز بدست ظالمان و مفسدان در افتد‬
‫و بدنامی حاصل شود و خود را در سر کار ایشان کردی تا بدنام نشوند خدمت سید حسین‬
‫با ریا و تضرع (کذا) او را چه شرح دهی در باب حل مسئلۀ چند پیش موننا متمود است‬
‫بطلب دارند ظهر (کذا) احوال چند باحاجی گفتهای باهسته معلوم کن د و ح اجی را عزی ز‬
‫دارد و در قضیا (قضایا) با درویشان مشورت کنن د اگ ر مص لتت دان د فرزن د کوچ ک را‬
‫سید علی بن سید متمد بدهد و میانه سید حسین وقتی که تفرقه نباشد کیا از عق ب ایش ان‬
‫او برد مصلتت است که عایشه را با حاجی یا بمونن ا عزال دین باش د بدهن د بزن ی ح اجی‬
‫اولیترست تا حاجی با شما تواند بود و علی مترم است‪ .‬او را با خود ببرند س ید عل ی بای د‬
‫که در خدمت تقصیر نکند وقت کارست ضایع نماند البته غ و غصه بخود راه ندهند‪.‬‬
‫وصیت این پدر ان است که قضیه گفتهام در ب اب ان فرزن دان و در چی زی خوان دن و نم از‬
‫گذاردن وصیت این پدر ان است که تقصیر نکنن د البت ه البت ه ک ه اکس ی هج ی ی ا هتین ه‬
‫(هجینه) پرده مرد در خانه که اول گواهو بکنند کاغذی هستی هر کهبان ش هر این د بخ ود‬
‫راه ندهند خاطر ایشان بدان فرزندان پوش یده نباش د م را در جه ان ه یچ نگران ی بغی ر از ان‬
‫فرزندان نیست انبیا خدای تعالی امروز ان مظلومانی بیکس ماندهان د باش د ک س بیکس ان‬
‫ترح و بر بیکسی شما ببخشاید‪.‬‬
‫من حسین وقت نااهالن یزید و شبر (شمر) من‬
‫روزگارم جمله عاشورا و شروان کربال‬
‫اکنون همشیرۀ بزرگ میباید که (ب ا) همش یرگان کوچ ک بهت ر از ان زن دگانی کن د ک ه‬
‫میکرد و چه کند که نکند فرزندان کوچک میباید که از فرمان همشیرۀ بزرگ بدر نرود و‬

‫‪309‬‬
‫در باب هر یک وصیتی با حاجی کردهام از ان بدر نروند اگ ر قض یی باش د و مهم ی کس ی‬
‫کس برسید متمد و سید حسین بفرستد ک ه ایش انرا انچ ه از دس ت برای د تقص یر نکنن د و‬
‫درویشان که انجااند رئیس و کیا انچه وظیفه باشد تقصیر نکنند که بر حیوانات دنیی چندان‬
‫بقا و اعتمادی نیسب (نیست) درویش متمّد اعتماد بر قول حاجی کنند درین ب اب تقص یر‬
‫نکنند وکیل مطلق فرزندان من همشیرۀ ب زرگ س الم انهس ت (اللّ ه اس ت) ح اجی ب رین‬
‫گواهست رئیس برین گواهی بدهند کیا برین گواهی بدهد عور(ا)ت بجمیع سالم بخوانن د‬
‫همّت دارند خرد و بزرگ اطفال و عیال سید علی مرحب ا حس ن و حس ین و عل ی س رحک‬
‫سالم بخواند والدۀ فرزن د ق وام ال دین س الم بخوان د س الم م ا بخواج ه فخرال دین بیچ اره‬
‫مستمند البته البته البته در رعایت فرزندان تقصیر نکنند و نامو خدایرا قای دارن د و خان ۀ‬
‫کیا سالم بخواند‪.‬‬
‫و من کاتب عز فضله وجلت کلمته که در حالت حبس بح مخدومزاده عالمی ان س الم اللّ ه‬
‫علیها نوشته در اوراق متبت نامۀ الهی نهاده یک د(ل) از ]ا[ شوق تو پر سر س خنها درام‬
‫(دارم) قاصدی نیست که در پیش تو تقریر کند خدا بر حال این فقیر گواهست ک ه بغی ر از‬
‫تفرقه ]و[ اطفال و مفارقت اصتاب هیچ نگرانی نمانده مسئلۀ چند که نگرانی بود تسلی ان‬
‫عزیزان کرد(ه) است اگر حق تعالی بجمعی نیک خواسته باشد برس د ب اقی ت ا چ ه خواه د‬
‫کرد یارب یارب شبهاء من‪.‬‬
‫من حسین وقت و نااهالن یزید و شیر (شمر) من‬
‫روزگارم جمله عاشورا و شروان کربال‬
‫بر ان عزیز پوشیده نیست که از جهت دین فقیر را نگرانی نمانده اس ت س الم و دع ا دری ن‬
‫اخر بهمۀ اصتاب و یاران و دوستان برس اند و ن وعی س ازد ک ه ب ا اهس تگی ای ن فای ده و‬
‫حقایق و ان ابیات به ایشان برسد روزی چند بگوشه چون خب ر م ا برس د ک ه بکج ا رس ید‬
‫بگوش ۀ ناش ناخت و از ف روکش کن د و ان را ض بط کن د ای ن توق ع اس ت از ان فرزن دان‬

‫‪310‬‬
‫واماندگان و متنت زدگان را از ما بپرسند یکی سطر اول را نم یشایس ت خوان دن متوج ه‬
‫آوردی اعلی شدی و این کار قصۀ تقدیر الهی بود با وجود قضاء الهی ما را بشمار م یاورد‬
‫و بر حسین کیا پوشیده نیست بر لب اب کرد ال که رسیدی گفت یا حسین کیا شاید ک ه‬
‫این سواران که از ان سوی لباند‪ 1‬بطلب ما امده باشند غ رض انک ه ت ا ای ن غای ت دانس ته‬
‫متوجه شما میرسیدی و خواجه فخرالدین معلوم باشد که شب در مسجد خفته ب ودی و او‬
‫گ رفتن ای ن فقی ر و س بردن‬ ‫]را[ موننا متمود را بیدار کرده و بر لب کشتی رفته و بت‬
‫(سپردن) چه مقدار رفت یعنی این فقیر ازین غافل نبود حضرت عزت نم وده ب ود ب ا تق دیر‬
‫الهی چاره نیست اکنون رفت امید چنانست که به بود دری ن باش د خ اطرجمع دارن د و ه ر‬
‫کس متفرق بگوشۀ بسر برند بجایی که کس نداند که ایشان تعلق بکه دارند و همت دارن د‬
‫هر جا که باشد از اطفال ما ک ه بغای ت ب یکسان د غاف ل نباش د دوّم ب ا م ا (م ا ب ا) هم ه‬
‫درویشان خاطر صاف کردی و از خوردهاء پیش گذشتی ان عزیزان نی ز خ اطر جم ع دارد‬
‫موننا متمود عبدالقادر خود رفتند خرقهپوش معلوم نیست کجاان د جماع ت اه ل خان ه و‬
‫والدۀ سید تاج الدین سالم بخواند اشتیاقرا از خود قیا کن د خواس ت ک ه روزی چن دکار‬
‫بمراد ایشان شود باهستگی نشد ما را بتل کنند که ما بتل کردی با فرزندان متبت زی اده‬
‫دارند خاطر بجهت ایشان نیک پریشانست بواسطه ان که سید تاج الدین درین جاس ت غ‬
‫مخورید جماعت اطفال نوردیدگان بجمع سالم بخوانن د ه یچ نگران ی ن دارم ان جه ت ان‬
‫مسکینان انشاءاللّه که ح عزت به بیکسی ایشان نظر کند خ اطر جم ع دارن د اگرچ ه نم ی‬
‫توانند داشت و دل در خدا بندن د همش یرۀ ب زرگ س الم اللّ ه م یبای د رعای ت همش یرگان‬
‫کوچک بکند و خاطر ایشان را بغایت نگاه دارد ک ه ام روز بج ای م ادر (و) پ در ایش انرا‬
‫اوست زنهار که ان فرزند (ان) میباید که از سخن همشیرۀ ب زرگ ب در نرون د زینه ار و در‬
‫چیزی خواندن و نماز گذاردن وصیت این پدر ان است که تقصیر نکنند اللّه اللّه ک ه ب ا ه‬

‫آب ا [ صحیح است‪.‬‬ ‫‪ 1‬احتماال ]ل‬

‫‪311‬‬
‫دیگر بزندگانی نیکو کنند اگر ناگاه مالمتی واقع شود ب رای رض اء خ اطر ای ن پ در چن ان‬
‫نکنند که ان مالت میان ایشان یک شب بماند ایشان را بخدا سپردی که نع الوکیل اوست‬
‫و ما رفتی از دنیا روزی بدر میباید رفت س خن چن د نوش تهام ب ه بیت ی چن د بپ یش مونن ا‬
‫متمود است هر جا که باشد ان را طلب کنند و به یادگار نگاه دارند ک ه ایش ان را از انج ا‬
‫فائده بسیار باشد‪.‬‬
‫تمامی عور(ات) مادر خواجه قوام الدین سالم بخوانند اگر روز (ی) کار خواهند کردن ب ا‬
‫خواجه فخرالدین بگوین د امروزس ت و غ فرزن دان ب یکس بخورن د م ادر حس ین س الم‬
‫بخوانند اگر روزی کار خواهن د ک ردن ام روز اس ت وال دۀ س رحک س الم بخوان د و اگ ر‬
‫مادری فرزندان خواهد کرد روزست (امروز است) و از ان طفالن دیگر عص مت و عایش ه‬
‫سالم بخواند خاطر نگران دانند سید علی بخواند مترم اطفال اس ت ت ا توان د ک رد از پ یش‬
‫بزرگین (کذا) جدا نشود میخواس ت ک ه تربی ت ان مس کین بک ن حالی ا برنیام د خ رد و‬
‫بزرگ بجمع سالم بخواند خواجه فخرال دین مونن ا عزال دین س الم بخو(ا)نن د بزاتن د اگ ر‬
‫کسی هجی هجنه پیره مرد ایمن ونیت خو بویند که سخن دو سه خیاواتین شمواده اش توان‬
‫سره بو اگر حنان دور بینند سید تاج الدین شود واپرسه که بود ابکارا سه البت ه در خان ه ک ه‬
‫اول اکوخو بکینند کاغذی اگر هستی هر که بران شهر اسه اگر خواجه فخرالدین اگر س ید‬
‫تاج الدین اگوه شوه و اوها گیره و بکمال هاشمی بر سنه باهستگی خواجه فخرال دین اگ ر‬
‫بشه کین از فرزندان غافل ننبود قوی سره بر مسئلها که بخنان رسند پنهان دارن د و اس خن‬
‫جنکی واهستگی یکسکه و گیالن بر سنه اهسته اهسته وقتی که سیرو نیش ه ب ود س ید ت اج‬
‫الدین بزاند که دو یا بگ یالن می ان کس کهیان و دش ت و ب وهن ونیک وتبن ت ا بج الد ش یر‬
‫وصیت اکس که هجی هجی نه اژ اوریش خو بوینند از ان وقتی که بششرن این مکت وب را‬
‫که بخوانند بخانه خواجه فخرالدین رسانند وصیت نام ه حض رت عل ی (اعل ی؟ ) مت ع اللّ ه‬

‫‪312‬‬
‫‪1‬‬
‫المسلمین من فضائله‪.‬‬
‫وصیت این پدر ان است که قضیۀ ما حالیا با حق تعالی افتاده است احوال چند با درویش‬
‫حاجی گفتهام در باب ان فرزندان میباید که از سخن حاجی تجاوز نکنند و غ و غصه‬
‫بخود راه ندهند و خاطر بخاندان انبیا و اولیا برند و برده و (ا)سیر شدن ایشان برای فرزندان‬
‫پوشیده نباشد که مرا در جهان هیچ نگرانی بغیر از فرزندان و بیکسان بجای دیگر نیست‬
‫اما خدای تو کس بیکسانست که امروز ان مظلومان بیکس ماندهاند باشد که کس‬
‫بیکسان ترح کند و بر بیکسی شما بخشاید و فرزندان البته مذموم چه داند سکالیدن که‬
‫از فریاد شاید داشتن اگر طبع را بامشید الفتی و زلفتی فراه نمیاید پندارد که او هنوز‬
‫سوقان اصفهبدان است و اگر متمود بدسیرتی و نابسامانی مینماید بیرون کند و پندارد که‬
‫هرگز نبوده است‪ 2‬و کدام درست و یا خدمتکار بدست اورند و نصب کنند که هزار غصه‬
‫از هر یک هر ساعت بل هر لتظه در دل جا میگیرد نباید درین وقت من کهتر بایشان‬
‫نمیپردازم و مجلس شریف سعادت مردی بزرگ و عال و بصیرست و کار تاهّل و ریع و‬
‫اهل ساختن گوز‪ 3‬بازی نیست اگر گوزبازی نیست اگر گمان برد که هیچ جایی وز هیچ‬
‫جویی ابی روشن هست برکمان او غرامتی سنگی نزماید و مردم خون و مال فدای عیال و‬
‫فرزند کنند بتمداللّه خانه نیک نام یافته است صبوری کند این همه طیش و طنز و زب‬
‫بخویشتن راه ندهد که او را من کهتر را دشمنان نظاره از دور بسپارند و من کهتر بستیزه‬
‫هزار کس او را اختیار کردهام از خدای ترسی خویش نپسندد که من بیگناه را رسوای‬
‫بزرگان و سروران نمیگوی اخر اندیشه نمیکند با خویشتن که‬ ‫عالمی گرداند حدی‬
‫حاجی دیس چه گوید که پیش من زانو بر زمین زد و گفت که من پیر بنده میگوی مکن‬

‫‪ 1‬خ او مسلمین را از فضایل او بهره من سازد‪.‬‬


‫است‪.‬‬ ‫‪ 2‬خطّ زیر جمل از سوی اینجا‬
‫‪ 3‬گوزگا ‪ ،‬گردو‪.‬‬

‫‪313‬‬
‫این پیوند که پشیمان شوی تا مجلس را نی شب از در خانه ببایست در رفتن تا زبان‬
‫دربست من کهتر پنداشت که اگر صد سال تقریر ًا از خانه خویش بیرون باش او مهتر و‬
‫فرزند کارسازی خانه من بکند ندانست که به پنج ماه تیز مغزی و کند رایی پدید اورد و‬
‫درین وقت حاجی رئیس امین الدین شرف الجاج احمد را التمداللّه عاقبته انجا فرستادم‬
‫انج روری نصیتت دارد از وی بشنود باری تعالی وتقد هر چه مصالح احوال و مناحج‬
‫امال او در ان است ارزانی دارد و او را متتاج ناکسان نگرداناد و بیشتر از همهاش عمر‬
‫‪1‬‬
‫دهاد و مرگ ان شقیقه ضعیفه عن قریب پیش او باد والسل ‪».‬‬

‫پیوست چهار‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،123‬صص الف و ب‬


‫«انکه پرسیدی که چهار قیامت مذکور که هست کدام است کیفیت بود او چنان است که‬
‫احدی از احاد و یا شخصی از اشخاص یا شییء از اشیاء که از جم ادی بمی رد او ب از ب رای‬
‫حشر نباتی زنده باید شد‪ .‬و در ان زندگی کسب حش ر نب اتی ک رد‪ .‬و ب از بعرص ات نب اتی‬
‫متشور گشت‪ .‬و مدتی بعرصات نباتی بشر حیاه مقی امد‪ .‬و حساب و کتاب و حش ر و‬
‫نشر خود را با صاحب خود در ان عرصات قضا کرد‪ .‬و باز از ان نباتی نیز مرد‪ .‬و مده مدید‬
‫نیز برای حشر حیوانی تهیاء حشر حیوانی کرد‪ .‬و باز بعرصات حیوان بشر حیات متشور‬
‫امد و باز حساب و کتاب خود را با صاحب خود انجا نیز راس ت داش ت ک رد‪ :‬و ب از از ان‬
‫حیات نیز رفت‪ .‬و باز برای حشر انسانی از ان موت حیوانی زنده گشت و ب از تهی اء حش ر‬
‫انسانی کرد‪ .‬و باز بانس ان زن ده گش ت‪ .‬و بص ورت انس انی مص ور ام ده بعرص ات انس ان‬
‫درامد‪ :‬و باز کمال یا نقصان انس انی خ ود را دری ن عرص ات دریاف ت‪ .‬و م دت مدی د نی ز‬
‫بشر حیات تکالیف انسانی را در ان عرصات کشید‪ .‬و باز از ان صورت نیز تب دیل ک رد‪.‬‬
‫و مدتی نیز تهیاء ادم امد خود کرد‪ .‬و باز بعرصات ادمیت که عبارت از قیامت کبری است‬

‫‪25-32‬‬ ‫‪ 1‬اژند‪ ،‬ص‬


‫‪314‬‬
‫متشور گشت‪ :‬و حینئذ کمال ادم و ادمیت را و حساب و کتاب ادمیت راه عل کلی ات را‬
‫در این عرصات دریافت ه ت ا ای ن ی ک دور کام ل باش د ک ه بش ر چه ارموت‪ .‬و چه ار‬
‫حیات‪ .‬و چهار حشر‪ .‬و چهار نشر که بر یک نقطه مقطر ادمیه شده باشد‪ .‬تا متق ق گ ردد‬
‫که ان چهار قیامت مذکور بدین حساب مذکور با مالزمات مذکور بکل ش ئی چ ون واق ع‬
‫است که هر شئی از ب رای کاملای د خ ود از ای ن چه ار عرص ات م ذکور و دوازده م الزم‬
‫ناگزیر است‪».‬‬

‫پیوست پنج‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،82‬ص الف‬


‫«مثل مردم در انشا و اعادت مثل باران است که ابر شود‪ .‬و سیل کند‪ .‬یا نب ات ش ود‪ .‬و ان‬
‫نبات باز ابر شود‪ .‬تا باز سیل کند‪ .‬علی هذا گاه اب شوند و باز نب ات گردن د و گ اه نب ات‬
‫گردند و باز اب شوند‪ .‬علی هذا الدور ولی هر چه مرغ و گ او و گوس فند و جمل ه انع ام و‬
‫حواشی و جمله مزارع و اثمار است جمله اسباب متموداند که جمله پل اخرتان د ب ا دنی ا‬
‫که هر متوفی شد باز انشاء او بواس طه ای ن اس باب باش د ک ه او بت دریج به ر ک دام از ای ن‬
‫اسباب مذکوره که نیق اید علی قدر کمال بدان صورت مصور گردد‪».‬‬

‫پیوست شش‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،90‬ص ب‬


‫«تو متقّقدان که هر چه راست تواست و راست جمل ه ک ار و ک ردار و گف ت وگ ذار ت و‬
‫است بنام چهار‪ .‬یا به هشت‪ .‬یا بدوازده‪ .‬یا بشانزده‪ .‬یا بس ی و دو‪ .‬ی ا بچه ل و چه ار‪ .‬ی ا‬
‫بشصت و یا بشصت و چهار‪ .‬علی هذا تا هر چه ترا است و از تو ص ادر اس ت جمل ه بعق د‬
‫اهلل‪ :‬اید که بغیر از این نیاید تا ترا اهلل باشد که راست اورده باشد التق التق ولی در شصت‬
‫و چهار اختیار نیست تا هر چ ه بغی ر از ای ن عق داهلل ت را اس ت و ز ت و ص ادر اس ت جمل ه‬
‫نتوست باشد‪ :‬و ان باشد که اهلل ترا راست نیاورده باشد‪» :‬‬

‫‪315‬‬
‫پیوست هفت‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،81‬ص الف‬
‫«تو متقق همیدان که هرگز نبوده است که این عال و این ادم نبوده اس ت و نخواه د ب ود‬
‫که نباشد چندین هزاران هزار بار این هشت مرسل مکمل با این ‪ 8‬اطوار و ادوار خود ب نهج‬
‫مذکور و با اغاز و انجام منشور درین عال امدهاند و به نهج مذکور دوران ای ن ادوار فوقی ه‬
‫و ثرویه کردهاند ه تا عاقبت متمود امدهاند‪ :‬و من بعد قیام قیامت خود نمودهان د‪ .‬و بع د از‬
‫شانزده هزار سال نیز باز انشا کردهاند‪ .‬علیهذا العرض‪ .‬تا بیع د و ح د م زار ]ه زار؟ [ ادم‬
‫که جمله یک ادم بوده است با این چهار ظهور و هشت اطوار و شانزده اغاز و انجام بیح د‬
‫و عد هزار بار قیام کردهاند‪ .‬و باز قیامت نمودهاند‪ .‬و باز قیام نمودهاند‪ .‬و باز قیام ت ک رده‬
‫اند‪ .‬که نه قیام ایشانرا حد و عد است و نه قیامت ایشان را نهایت و بدایت و ن ه ازل ایش ان‬
‫را ابتداست و نه ابد ایشانرا انتهاست‪ .‬ونه ملک ایشانرا زوال است و ن ه نف س ایش انرا و ب ال‬
‫ایشانرا عقال است‪ .‬بل جمله همین هشت‬ ‫است‪ .‬و نه مشکل ایشانرا مثال است و نه شخ‬
‫اند که چهارند که بهشت اس و دور طیاراند و بشانزده اغاز و انجام گزارند‪ .‬که این چه ار‬
‫بدین ادوار و این تکرار دواراست ه که بکل ظهور نعد خویش و بکل بطون نحد خ ویش‬
‫و بکل اشخاص نمثل و نشریک خویش واحدالقهار است‪ .‬که متمود ک ل فع ال اس ت ه‬
‫که مذکور کل ادوار است ه که مش هور ک ل اط وار اس ت ه ک ه ج ز او نیس ت و نب وده و‬
‫نخواهد بودن ه له التک و هو اسرع التاسبین فافه البیان و احک البرهان بای د ک ه ح د‬
‫انقضا معین گردد‪».‬‬

‫پیوست هشت‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،44‬صص الف و ب‬


‫«جواب کانه تو سایل بگوی که عقفه جونه بوده است یا کهان‪ .‬و هداه دزد ح رام خ وار‪.‬‬
‫و عقاب پادشاه فاسق‪ .‬و باز س لطان ع ادل‪ .‬و کب وتر ول دان خان دان‪ .‬و گرب ه دزد دش من‬
‫خانگی‪ .‬و سگ همسایه دوستدار‪ .‬و کلنگ م رد س فری‪ .‬و ش یر پادش اه جب ار‪ .‬و پلن گ‬
‫یاغی مدعی‪ .‬و خر غالم جۀ بردبار‪ .‬و استر برادر غمخ وار‪ .‬و اس ب ی اغی فرم ان ب ردار‪ .‬و‬

‫‪316‬‬
‫راقی فقیه پاک رفتار و خارجاهل کینهدار‪ .‬و مار ظال زه ردار‪ .‬و ق الغ من افق کین هدار‪ .‬و‬
‫گنجشک منکر پرگفتار‪ .‬و تذرو خواجه نامدار‪ .‬بزغ رعیت خواری داشته] ناخوانا[ جاهل‪.‬‬
‫و هدهد مرد خبردار‪ .‬و بلبل عاشق نامدار‪ .‬القیا القیا کانه جمل ه در نش اء اول خ ود‬
‫این اقوام و اصناف بودهاند که بصورت ادم مصور بودهاند ک ه از ک نش انی و ک ن امی و‬
‫و ناتم ام ام دهان د ک ه از‬ ‫جهل نمایی در نشاء ثانی نیق این صورتها و ش خ ها‪ ،‬ن اق‬
‫نشاء اول هر یک همین جامۀ ناتمام برگرفتهاند که ام روز ان جام ۀ ناتم ام را ص ورت خ ود‬
‫نفس خود دوختهاند تا هیچ بکمال نفس ادم نپرداختهاند»‪.‬‬

‫پیوست نه‪ ،‬میزان‪ ،‬برگ ‪ 88‬ص ب‬


‫«هر گاه که احدی از اهل شیعه مفرد گ ردد اول بع د از انک ه او را بچه ار غس ل و بچه ار‬
‫جامه تکفین کرده و چهار تکبیر حقگذاری او کرده روی با مشرق در خاک تسلی ک رده‬
‫باشند و اهلل المشرق و المغرب زیرا که مشرق مقدم است باید که چهار روز مت واتر ب ر س ر‬
‫قبر او با کار و تالوه و متامد تعهد او بکنند‪ .‬و م ن بع د ب روز هش ت ب ا طع ام و ارزاق و‬
‫متامد و تالوه ه تعهد او بکنند‪ :‬البته البته و بعد از ان باید که تعهد او هیچ بروز دوشنبه و‬
‫پنج شنبه و غیر ه مقید نبوده اگر توانند هر بچهار روز و گرنه ب ه هش ت روز و گرن ه ه ر‬
‫شانزده روز‪ .‬وگرنه هر بچهار هشته‪ .‬و گرنه هر بهشت هشته وگرنه هر بدوازده هش ته و ی ا‬
‫خود هر چهار ماه یا بهشت ماه یا بدوازده ماه‪ .‬وگرنه هر بچهار فص ل‪ .‬وگرن ه ه ر بچه ار‬
‫سال‪ .‬وگر توانند هر بچهار ساعته یکبار بر سر قبر او بروند و با تالوه و ک ر و حم د و ثن ا‬
‫اقامت بکنند‪ .‬بل اگر توانند نیز طعام و شراب را که دست رسد در این ایام مذکور تتف ه و‬
‫هدیه او بکنند‪ .‬که احیا را انچه (عز) و حقگزاری اموات است این تواند بود البت ه البت ه ت ا‬
‫اداء حقوق احیا بر اموات و اموات بر احیا این باشد البته البته‪».‬‬

‫‪317‬‬
‫پیوست‪ ،10‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،77‬ص الف‬
‫«تا ان هفتاد و سه گروه که مخبر خبر داده است اینها باشند ولی در مراتب غیریه و جمل ه‬
‫در نار باشند ان فرقه واحده که نمونه فرقه ادمیهاند که بکل فعال متمود امدهاند‪» :‬‬

‫پیوست‪ ،11‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،144‬صص الف و ب‬


‫«تو متققدان که این مخالفت و منافات که میان س نی و ش یعی واق ع اس ت ک ه ه ر ی ک‬
‫سنی و شیعه که کنایه از نب ی و‬ ‫بخون دیگری قاصداند و جمله اتباع ایشان درین دو شخ‬
‫ولی است که اشارت بمتمد و علی است مشرک و مرتد امدهاند بل جمله بفس اد و ه الک‬
‫واحد که موعود است باخر زمان نیاید و ایشانرا از یکدیگر ج دا نکن د‬ ‫امدهاند اگر شخ‬
‫مخالف و منافی نکند و اص ل و ف رع و‬ ‫و مصالته بتق و حک بر حق میان این دو شخ‬
‫بیان نکند و ایش انرا‬ ‫اول و اخر هر دو را بوجه حقیقت برای اصتاب و اتباع این دو شخ‬
‫بوجه حقیقت برداشته بر اصتاب و اتباع ایشان ننماید متقق که حال اقوام ای ن دو ش خ‬
‫کمتر و لیلتر و منتو تر و منکو تر از حال اقوام ]ناخوانا[ و نصاری و غیر ه از جمله‬
‫اقوام انبیاء قدی باشد زیرا که اوشان اهل نقصاناند اخر خداوند یکی دارند که می ان ]دو؟ [‬
‫مشرک نمانده و برس و قاعده احکام ان یک امام خود چن ان متک ان د ک ه ط وق لعن ت‬
‫بگردن انداخته وز خداوند شرمسار و روسیاه امده‪...‬مثل سنی که هر چند دشمن شیعهاند و‬
‫شیعه را کافر میدانند فاما اگر حک بر قتل شیعه بکنند]ناخوانا[از غلطه شرک خود نتوانن د‬
‫که قصد اهل شیعه کنند و شیعه نیز که در حق سنی همین حک داشته باشد بس ک ه ش رک‬
‫داشتهاند که این ضاللت را بجز این دو قوم هیچ اقوامی دیگر بر خ ود ج ایز نداش تهان د‪ :‬ت ا‬
‫خبر متقق گردد والسالم‪».‬‬

‫پیوست ‪ ،12‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،166‬ص ب‬


‫«دیگر مالک و صوفیان ه چنین دیگر کیا ابوالتسن و یتی ]کذا[ علیه السالم ه چن ین‬

‫‪318‬‬
‫ایشان نیز علیحده هر یک شرعی دارند که شرع ان دیگر بش رع ای ن دیگ ر خ الف ش رع‬
‫است‪ :‬و شافعی و شیعه ه چنین و نحول و نقوه ان بااللّه‪ .‬و حال انک ه انچ ه ش رع اس ت‬
‫خود ان است که متمّد صل بقول و فعل اورده است‪».‬‬

‫پیوست ‪ ،13‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،148‬صص الف و ب‪ ،‬و برگ ‪ ،149‬ص الف‬


‫متمود پس از شرحی مختصر راجع به ماه قمری و ماه شمسی که ان را عربی و عجمی م ی‬
‫نامد‪ ،‬چنین میگوید که‪« :‬و یکی دیگر حساباهلل است که تمامی ظهور نفس اهلل اس ت در‬
‫شهور سنین‪ :‬و این از قبیل حساب عرب و عج واقع است و بعد الیوم حک برین حس اب‬
‫باید بود زیرا که حساباهلل است بعقد اهلل و کمال ظهور اشهر و سنین است در عقد واح د‪:‬‬
‫ولیکن در این حساب هر ماهی سی و دو روز تواند بود که عقد عام و ظهور خ اص و ع ام‬
‫است‪ :‬و هر هشتیک هشت روز که عقد اهلل است در تک رار و ظه ور ⁞ و دری ن حس اب از‬
‫قطب امسال تا قطب سال اینده هفت روز بیشتر تفاوت نتواند بود البته چنانک ه ف رض کن ی‬
‫که امسال اول م اه ف روردین ش نبه اس ت س ال این ده ش ش ش نبه باش د‪ .‬و اگ ر اول بهم ن‬
‫چهارشنبه است سال اینده سهشنبه باشد‪ :‬علی هذا القیا اگ ر خ واهی ک ه ام روز حس اب‬
‫چند هزار سال برگیری بیشک بتوانی که برگیری التک ‪ .‬ولی حس اب ابت داء س نه از به ار‬
‫تواند بود ک ه اغ از دور]ناخوان ا[ و عی د متم ودی عجم ی اس ت‪ :‬و اس امی ش هور از اول‬
‫بهارست که عدل اکبرست‪ .‬و باز دور انور‪ .‬و باز سعد اشهر‪ :‬باز نشر اول و ب از نش ر اخ ر‪.‬‬
‫باز رقه مخمول که اخر تابستان است‪ :‬باز سهره‪ .‬باز]ناخوانا[ باز بخزان که اخر پاییز اس ت‪:‬‬
‫باز تاموز‪ .‬باز توران‪ .‬باز بیجان‪ .‬که اخر زمستان است‪ :‬علی هذا باید حساب جمله ش هور و‬
‫سنین را بدین اسلوب و اسامی احصا کرد که جمله ظهور واح د اس ت در عه ود ت ا ح دود‬
‫مراتب معین کرد والسالم‪».‬‬

‫‪319‬‬
‫پیوست ‪ ،14‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،126‬ص ب‬
‫«و اگر بر امنا اسان باشد وی بطرف شرق کرده دفن کنن د‪ .‬و اگ ر ن ه رو بهم ان قبل ۀ اول‬
‫کرده دفن کنند‪...‬و شاید که مشرق افضلتر باشد که صدر عال است که متل ک ل عل وم‬
‫است‪».‬‬

‫پیوست ‪ ،15‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،49‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،50‬ص الف‬


‫«غرض امیر تیمور گرگان را بر سر انبیا تاختن و تیغ اهنین بروی عرب که انبیاان د کش یدن‬
‫همین بود که انبیا بر سر اولیا بتازند و جوهر دینی را بروی جمله اعجام بکشند‪ .‬و انچنانکه‬
‫او تیغ برای دنیا زد ایشان برای دین بجای ان تی غ اهن ین ج وهر دی ن را ک ه زب ان اس ت از‬
‫غالف بدرکنند‪ .‬و انچنانکه او از مشرق به مغرب تاخت ایشان از مغ رب بمش رق بتازن د‪ .‬و‬
‫انچنانکه او برای دنیا جمله عرب را در ه شکست ایشان برای دین جمله ع رب را در ه‬
‫شکست ایشان برای دین جمله عج را در ه شکنند‪...‬تا جمل ه پ ای تخ ت عج را ک ه‬
‫کرکان است که منزل امیرتیمور کرکان است پر از دین و ایمان و عدل و احسان کنند‪»:‬‬

‫پیوست ‪ ،16‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،127‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،128‬ص الف‬


‫«هر گاه که صاحب زمان بیاید و نام و نشان و حک و بی ان و فض ل و کم ال خ ود را ب ا‬
‫خود بیارد هر شخصی که از متم دی ایم ان ب دو نده د و تس لی ام ر او نگ ردد حک ان‬
‫حک یهود و نصاری و غیره است از اهل کت اب ک ه زم ان متم د را و کت اب و‬ ‫شخ‬
‫کمال او را درنیافته باشد و دعوه او را قبول ناکرده و بایمان او درنیامده بهمان کتاب ق دی‬
‫مانده باشد‪ :‬که صاحب زمان عصر ق دی ب رای اه ل زم ان خ ود اورده ب ود ول ی گروی دن‬
‫بصاحب زمان خود از ان صاحب زمان عهد قدی کاملتر و علی تر و مهدیتر و مبینتر ام ده‬
‫باشد‪».‬‬

‫‪320‬‬
‫پیوست ‪ ،17‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،152‬صص الف و ب‬
‫«ازیرا که راه بمدلول بشر امر غالب توان برد که امر مهدی زمان اس ت و ه ر ک ه از ام ر‬
‫مهدی زمان بماند حکما او از راه مستقی مانده باشد که راه هدایت است‪ :‬از مه دی و ه ر‬
‫که از راه هدایت بماند حکما او را کافر و ضال و خاسر ماند باید او چ ون از مه دی خ ود‬
‫مانده باشد حکما هر امر و فرمان و هر خصله و اعمال که ازو صادر گردد ان از غیر مهدی‬
‫زمان بتواند بود و این واضح است که هر چه در عال از غیر مه دی زم ان باش د از ش یطان‬
‫تواند بود الواقع او از هر چه شیطان باشد حکما جمل ه ن امتمود و مجه ول توان د ب ود ک ه‬
‫رجس شیطان است ا مثل نماز و روزه و ارکان و مراس که از فرایض و شرایط و موجب ات‬
‫و مامورات که از سر نبیکمل مانده است که بترک ان اقوام همان نبی بر همان نبی ک افر و‬
‫دینزده ملعون ازل و ابد تواند بود ا و باداء ان اقوام همان نبی بدان نبی خود مؤمن تواند ش د‬
‫زیرا که نبی مرقوم ره نمای مرقوم تواند بود زیرا که بر اقوام خود غال ب ام ده اس ت‪ .‬چ ون‬
‫غالب رهنما امده است پس مهدی مرقوم همان غالب رهنما امده باشد ⁞ که جمله اقوام او‬
‫بوفاء امر و نطق او نجات بیابند و بمقصود خویش برسند‪ .‬و بجفا و خ الف ام ر و حک او‬
‫جمله مالک ]هالک[ کردند که بکلی از مراد و مقصود خویش بازمانند اما متقق گردد که‬
‫از خالف و ترک یک امر غالب تا چه غایه هالکت به مغلوب باید رسید کت ارک الص لوه و‬
‫الصوم و الواجب من المامورات النبویه که این جمل ه اخ ر ام ر غ البی ب یش نتوان د ب ود ت ا‬
‫احکام تعیینی بصاحبان دین متقق گردد‪».‬‬

‫پیوست ‪ ،18‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،164‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،165‬ص الف‬


‫«تا متقق گردد که هر صاحب زمان را حک بر زمان خ ود ک ردن اس ت و جمل ه ازمن ه و‬
‫قرون قدیمه را منسوخ دانستن چنانکه جری العادت انبیا را شده است و هر کسی را از نب ی‬
‫زمان انان صاحب زمان خود گردد جواب او بتکمه بالغه چن ان گف ت ک ه انبی ای ماتق دم‬
‫قدی با متفکران اهل زمان خود گفتهاند‪...‬واقع است که پیش از ظهور متمد ص ل ت ا دور‬

‫‪321‬‬
‫ادم هر که درین عال امده است کافر بوده باشد زیرا ک ه رس اس الم بع د از متم د ب وده‬
‫است نه قبل از متمد هذا ه اگر عیسی یا موسی یا ابراهی ی ا دیگ ر از رس ونن گوی د ک ه‬
‫مردم بترک رس من کافر میشوند حک میشود بر ان که هر که قبل از او درین عال امده‬
‫باشد او کافر بوده باشد تا متقّق گردد که حک بر زمان تواند بود و خاصیت اهل زمان در‬
‫زمان تواند بود و نشان و عالمه صاحب زمان همین بیش نیس ت ک ه حقیق ت در براب ر نب ی‬
‫زمان ظاهرتر و انسانتر و بیوه تر و بیتخیل و گمانتر از ان صاحب که پیش از خود ام ده‬
‫است مبرهن نماید نغیر نغیر‪».‬‬

‫پیوست ‪ ،19‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،96‬ص ب‪ ،‬برگ ‪ ،97‬صص الف و ب‬


‫«همین است که حجه یک نقطه بر بیاض بنهد کماترا‪ .‬وز منکر بپرسد ک ه ای ن چیس ت ت ا‬
‫گوید نقطه و انگاه حجه اول او را بهمین قول او متک کند‪ .‬و انگاه نقطه دیگر ب ه بی اض‬
‫بنهد کماترا نقطه و از منکر بپرسد که این چیست تا گوید نقطه تا باز حجه ازو تمی ز طل ب‬
‫دارد که نقطه کدامین است تا منکر گوید ان نقطه است‪ .‬و این لفظ نقطه نقطه تا باز حج ه‬
‫تمیز طلب دارد که این لفظ نقطه نقطه است یا غیر نقطه تا اگر گوید غیرنقطه اس ت حج ه‬
‫ازو قراه هر دو طلب دارد و حک کند تا هر دو را بخواند تا چون منکر ناکام ه ر دو نقط ه‬
‫را بخواند حجه زبان او را بگیرد تا گوید اینکه تو میخوانی هر دو یک نقطه اس ت ن ه دوت ا‬
‫اگر گوید هر دو یکیست حجه برو دقیقه بگیرد که این متال تو چون بخ ود روا م یداری‬
‫که این هر دو شکل غیر یکدیگراند و اگر منکر از بیچارگی خ ود ج ای دیگ ر گری زد ت ا‬
‫چاره خود کند حجه نگذارد که جای دیگر گریزد و بل گوید من ترا اینجا‪ .‬نقط ه گرفت هام‬
‫تو کجا میگریزی بیا بگوی‪ :‬و او را بر همین دو شکل ی ک ع ین مک رر عی ان ک ه ی ک‪.‬‬
‫یک‪ :‬یک‪ .‬دو‪ .‬ا دو‪ :‬یک ا‪ .‬یک‪ .‬دو اا است درمنده سازد‪»...‬‬

‫‪322‬‬
‫پیوست ‪ ،20‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،132‬صص الف و ب‬
‫«دیگر اگر با فقرا سخن است باید پرسید که شما این ونیه را که اختیار کردهاند از کم ال‬
‫کردهاند یا از نقصان تا گویند از کمال تا بپرسی که ونیه کاملتر اس ت ی ا نب وت ت ا گوین د‬
‫ونیه‪ :‬باز بپرسی که علی کاملتر است‪ :‬یا متمد‪ :‬تا گویند متم د و چ ون اق رار کنن د ک ه‬
‫متمد که نبی است بر علی که ولی است کاملتر است باز حک ایشان و جمله کس انی ک ه‬
‫ونیه اختیار کردهاند ه باقرار ایشان به نقصان کنی تا اینه ا ح ج ق ای باش ند ب ر م دعیان‬
‫ناق ‪».‬‬

‫پیوست ‪ ،21‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،131‬ص ب‪ ،‬و برگ ‪ ،132‬ص الف‬


‫«که اگر احدی از فقهای دانا گوید که اما ]ناخوان ا[ ت و از او پرس ی اخ ر ه ر چ ه از ام ام‬
‫گفتهاید تو از او به پرسی که تو را هیچ احتیاج بامام هست تا گوی د بل ی ت ا ب از پرس ی ک ه‬
‫برای دین یا برای دنیا تا گوید برای دین باز پرسی که او ترا برای دین چه در خور اس ت ت ا‬
‫که بگوید تا قوه دین ما شود تو حجه از او بپر ک ه مگ ر دی ن ت و ض عیف اس ت و ب دین‬
‫دینسازی و اگر بگوید که تا دین درست بما بده د ت و حج ه بگ وی ک ه‬ ‫اقرار او را ناق‬
‫مگر دین تو نادرست است که ازو دین درست میطلبی‪ .‬و اگ ر بگوی د ت ا دی ن م ا را ت ازه‬
‫کند‪ .‬تو حجه بگوی مگر دین و ایمان تو تازه نیست که تو ازو دین تازه میخواهی‪ .‬و اگ ر‬
‫بگوید تا ما بایمان برسی یا ما را بایمان برساند تو حجه بپرسی که مگر ت و بایم ان نرس یده‬
‫که اکنون خواهی رسید‪ .‬فیالجمله چون او گفت که مرا بامام احتی اج هس ت به ر احتی اج‬
‫که او از دین و ایمان بامام بدارد تو عمر گذشته او را تا ام ام ام دن ب ه نقص ان و ب یایم انی‬
‫اثبات کنی و باقرار او کنی‪ .‬و چنان کنی که اگر او بامام نرسیده بمیرد باقرار خود یا کافر ا‬
‫ایمان میرد‪ :‬و اگر گوید مرا ام ام ب رای دین ی در خ ور اس ت خ ود ای ن نامش روع‬ ‫یا ناق‬
‫است‪ :‬و اگر گوید مرا بدو احتیاج نیست این خود کفر است فافه ما یقوی حجتک‪» :‬‬

‫‪323‬‬
‫پیوست ‪ ،22‬میزان‪ ،‬برگ ‪150‬‬
‫«هر سؤال که اکابر دنیه یعنی مرشد و شیخ و نقیب و ]ناخوانا[ ایش ان پرس ند ک ه ان ن ه در‬
‫قران و نه از قران باشد باید که ازوشان ان سؤال را قبول نکنند و جواب ان سؤال ه ندهن د‬
‫تا وقتی که اول او را اثبات نفرمایند که این سؤال در قران است یا از قران است اگر چنانچه‬
‫اثبات کرد ناکام سؤال او را جواب باید داد و بیان ان سؤال از او طلبید و اگر اثب ات نک رد‬
‫نفی ان سؤال او بجد کرد‪ .‬اگر گوید که از حدی است باید موافق ان ح دی از ق ران ازو‬
‫طلبید زیرا که رسول صل ‪ :‬چنین فرموده است اگر مواف ق ان ح دی ای ت اورد قب ول بای د‬
‫کرد و اگر نیاورد حک بر ان کرد که این حدی ]ناخوانا[ رسول است و بدینج ا حج ت‬
‫را متک کرد‪».‬‬

‫پیوست ‪ ،23‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،145‬صص الف و ب‬


‫«انکه از متمود به امناء متمود لقمه کسب دنیا حرام شده است‪ ،‬نه بموجب ان اس ت ک ه‬
‫لقمه کسب بر امنا حرام امده است ولی این حک صتیح و بره ان مل یح اس ت ک ه فرم ان‬
‫دنیه بردن و مامور امر ایشان شدن و متوجه کار ایشان گشتن و متکوم حک دنیه گشته به‬
‫تتت حک ایشان ماندن بر امناء متمود حرام است‪ :‬و نعو منه اگر امنا را این اختی ار ش ود‬
‫و ایشان از امناء امین نباشند البته البته پس بدین برهان مذکور بر امناء واجب همین شد ک ه‬
‫ایشان بترک خان ومان و ملک و اوطان و کسب و فعال گفت ه گوش ه ق رار و ن ان ش ئی اهلل‬
‫اختیار کنند و بسلطنه نفس خویش سلطان نفس خویش گردن د ت ا متک وم و م امور ام ر و‬
‫مفعول فعل و مرسوم رس ه یچ دنی ه دون دی نزده ب یدیانت ه دی ان نش نا گش تن ایش انرا‬
‫احتیاج نباشد که از مع حضور خود سلطان وقت و حک خویش باشند‪ .‬ث الس المه و اگ ر‬
‫نه چنین باشد یعنی اگر تصرف دنیا برای متمود بیمضایقه و مؤاخذه و متاکمه و مظالم ه‬
‫و مطالبه دنیه ]ناخوانا[ حاصل باشد بر امنا هست بل منتخب است ایش ان بش ر قناع ت و‬

‫‪324‬‬
‫ترک حرص و زخیره ]کذا[ مقداری را که از خورد و پوشش مایجوز ایشان باشد ک ه ه یچ‬
‫بر ان فزونی نباشد ان کسب حالل که متمّد مرسل صل خود کرده است و ایمان رخص ت‬
‫داده ان قدر حق را از حصه دنیا مذکور متصرف گردند تا حقیقت متقّق گردد والسالم‪».‬‬

‫پیوست ‪ ،24‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،115‬ص الف‬


‫«هر گاه که بتساب واحد که حساب اللّه است هر هشته هشت روز باشد یک س نه کامل ه‬
‫واحده بدین حساب که حساب واحد است ‪ .12‬م اه توان د ب ود ک ه ه ر م اهی از ‪ 32‬روز‬
‫مرکب باشد که ‪ 4‬هشتیک کام ل اس ت ت ا ان ی ک س نه ق دی ک ه ‪ 384‬ا‪ :‬روزن ه ه زار و‬
‫دویست و شانزده ساعته باشد که چون نظر باحصاء واح دی کردهای د هم ان ظه ور واح د‬
‫باشد که بعقد نفس خویش بمراتب واحدی مرتب امده است‪» :‬‬

‫پیوست ‪ ،25‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،124‬ص الف‬


‫«اگر احدی از امناء متمود واجب حد گردد اونً نظر کنند که ان تعزیریکه برو واق ع ش ده‬
‫است ازین شانزده عقد مذکور که در کدامین عقد شده است و بعد از اثبات ان بدون همان‬
‫بزنند انگاه از ان نقصان رجوع فرمایند مثل چنان ک ه اگ ر تف ریط او در‬ ‫عقد برو حدّ ناق‬
‫عقد واحد است سه جلده برو برانند‪ .‬و اگر در عقد ثمانه است هف ت‪ .‬و اگ ر در اثن ا عش ر‬
‫است یازده‪ .‬و اگر در عقد سته عشر است پانزده‪ .‬علی هذا القیا تا اگر تفریط او در عق د‬
‫شانزده باشد شصت و سه جلده معدود مکمل خویش حق نف س او باش د ک ه ح د انق‬
‫است‪ :‬در عقد اکمل‪ :‬و باید که ان چوب از انگشت سبابه ستبرتر نباش د وز ی ک ارش م رد‬
‫متوسط درازتر نباشد و باید که دست ضارب بانتر از سر گوش خود برداشته نش ود و بای د‬
‫که صاحب حد بعد از حد یا قبل از حد دعوه یا صدقه بقدر مکنت خود بدهد‪».‬‬

‫‪325‬‬
‫پیوست ‪ ،26‬میزان‪ ،‬برگ ‪ ،125‬ص ب‬
‫«و باید که مردان مردانرا بشویند و زنان زنان را بش ویند و مت رم مت رم خ ود را بش ورد و‬
‫کسی را که صورت ادم و اس و رس ادم برو پیدا نباشد نشورند ولی دفن بکنند ه ذا عل ی‬
‫القیا ‪».‬‬

‫‪326‬‬
327
‫فهرست اعالم‬

G A

Golpinarli ,A299 ,25 , Advent186 ,


African129 ,
H Akhundov206 ,

Hakluyt Society298 ,131 , Algar, H298 ,138 ,.


Hurufis298 ,36 , Amirarjomand, Said298 ,26 ,

I B

Iranica299 ,298 ,192 ,135 , Bektashi298 ,36 ,

L C

London298 ,131 ,26 , Chicago298 ,26 ,

M D

Mazzaoui298 ,155 ,132 , Daftari, F298 ,135 ,.


Mazzaoui, Michel M298 ,132 ,.
E
Minorsky, V129 ,.
E. Brown298 ,36 ,
O Encylopedia of Islam298 ,138 ,
Oriental129 ,
F

P Franz Steiner Veriag GMBH298 ,


Poonwala ,I.K299 ,192 ,.

328
‫ابن سینا‪300 ,155 ,‬‬ ‫‪R‬‬
‫ابن عربشاه‪289 ,16 ,12 ,‬‬
‫‪Royal Asiatic Society299 ,36 ,‬‬
‫ابن عربی‪19۴ ,21 ,‬‬
‫ابن عزراء‪79 ,‬‬
‫‪T‬‬
‫ابن عماد الحنبلی‪299 ,۴2 ,‬‬
‫ابن یمین‪295 ,78 ,77 ,‬‬ ‫‪The University of Chicago Press ,‬‬

‫ابن یمین فریوم ی‪295 ,77 ,‬‬ ‫‪298 ,26‬‬

‫‪W‬‬
‫آ‬
‫‪Wiesbden298 ,132 ,‬‬
‫آب ‪200 ,‬‬

‫ا‬
‫ا‬
‫ا‪ .‬ا ‪ .‬استپا وف‪110 ,‬‬
‫ابوالجارود‪86 ,‬‬
‫اب‪,67 ,6۴ ,62 ,59 ,57 ,35 ,25 ,21 ,‬‬
‫ابوالحسن‪321 ,279 ,185 ,33 ,‬‬
‫‪,176 ,161 ,80 ,77 ,76 ,7۴ ,71 ,70‬‬
‫ابوالقاس م ام ری‪,187 ,163 ,137 ,136 ,‬‬
‫‪,218 ,200 ,192 ,188 ,18۴ ,178‬‬
‫‪19۴ ,193 ,189‬‬
‫‪318 ,31۴ ,307 ,306 ,30۴ ,2۴0 ,22۴‬‬
‫ابوالقاسم محمّ ‪190 ,‬‬
‫اب سیاه رودبار‪2۴0 ,‬‬
‫ابوبکر‪18 ,‬‬
‫اباحی‪115 ,‬‬
‫ابوجعفرمحمّ بن یعقوب کلینی‪29۴ ,100 ,‬‬
‫ابتکار‪298 ,197 ,‬‬
‫ابوجهل‪193 ,‬‬
‫راهیم‪,2۴1 ,126 ,12۴ ,86 ,31 ,26 ,‬‬ ‫اب‬
‫ابوسعی ‪26۴ ,238 ,225 ,11 ,8 ,‬‬
‫‪325 ,30۴ ,285 ,262 ,2۴۴‬‬
‫ابوشریف‪xiii ,‬‬
‫ابراهیم ادهم‪26 ,‬‬
‫حسینی تربتی‪293 ,1۴ ,‬‬ ‫ابوطال‬
‫ابراهیم میرزا‪262 ,‬‬
‫ابوعلی سینا‪268 ,‬‬
‫ابریشم‪281 ,2۴0 ,22۴ ,57 ,‬‬
‫ابول کوه‪1۴0 ,‬‬
‫ابن حجر عسقال ی‪299 ,۴2 ,‬‬
‫ابو صر کن ری‪113 ,‬‬
‫ابن خل و ‪297 ,21 ,20 ,‬‬

‫‪329‬‬
‫احم لر‪265 ,26۴ ,260 ,256 ,۴6 ,‬‬ ‫ابیجعف ر محمّ بن یعق وب ب ن اس حاق‬
‫احم مه وی دامغا ی‪290 ,60 ,‬‬ ‫الکلنی‪299 ,100 ,‬‬
‫احم گر‪1۴1 ,1۴0 ,‬‬ ‫اتابکا لر‪8 ,‬‬
‫احم گر‪270 ,1۴2 ,1۴0 ,‬‬ ‫اترار‪18 ,‬‬
‫احیاءالملوک‪277 ,‬‬ ‫ات ش‪,76 ,7۴ ,71 ,67 ,6۴ ,59 ,35 ,21 ,‬‬
‫اخشیا ‪268 ,‬‬ ‫‪,179 ,178 ,169 ,166 ,102 ,93 ,92‬‬
‫اخوا صفا‪78 ,7۴ ,‬‬ ‫‪2۴8 ,2۴1 ,239 ,238 ,182 ,180‬‬
‫اخو مال محمّ باقر مجلسی‪150 ,‬‬ ‫اتش باز خشک بجاری‪2۴8 ,238 ,‬‬
‫ادام الئاریو ‪230 ,‬‬ ‫اتشک ه‪296 ,139 ,59 ,‬‬
‫اتال تی ‪87 ,‬‬
‫آ‬ ‫اثناعشری‪119 ,9۴ ,‬‬
‫اثن ی عش ری‪,1۴1 ,1۴0 ,126 ,9۴ ,91 ,‬‬
‫آدامالئاریو ‪297 ,197 ,‬‬
‫‪185 ,181 ,1۴۴ ,1۴3 ,1۴2‬‬
‫احس ا اش راقی‪,290 ,162 ,158 ,13۴ ,‬‬
‫ا‬
‫‪292‬‬
‫ادایی یزدی‪27۴ ,‬‬ ‫احسا طبری‪285 ,‬‬
‫ادم‪258 ,‬‬ ‫احسن التواریخ‪25۴ ,‬‬
‫ادهم‪39 ,‬‬ ‫‪,139 ,86 ,60 ,56 ,۴7 ,۴6 ,29 ,‬‬ ‫احم‬
‫ادوارد رهاتسک‪290 ,135 ,‬‬ ‫‪,159 ,155 ,15۴ ,152 ,1۴1 ,1۴0‬‬
‫ادواری‪87 ,79 ,‬‬ ‫‪,197 ,193 ,191 ,178 ,161 ,160‬‬
‫ادو ت‪186 ,‬‬ ‫‪,260 ,256 ,226 ,211 ,207 ,206‬‬
‫اذر‪296 ,268 ,1۴1 ,139 ,‬‬ ‫‪,290 ,289 ,271 ,265 ,26۴ ,262‬‬
‫‪317 ,301 ,300 ,297 ,296 ,291‬‬
‫آ‬ ‫احم اباد‪271 ,‬‬
‫احم بن محمّ ‪289 ,29 ,‬‬
‫آذر‪296 ,139 ,‬‬
‫احم بهپور‪298 ,197 ,‬‬
‫احم گل چین معا ی‪1۴1 ,‬‬
‫احم گلچین معا ی‪296 ,56 ,‬‬

‫‪330‬‬
‫اكدری ‪22۴ ,‬‬ ‫ا‬

‫آ‬ ‫اذر ابادیا ‪268 ,‬‬


‫اذربایج ا ‪,11۴ ,32 ,31 ,2۴ ,18 ,10 ,8 ,‬‬
‫آك ‪317 ,299 ,56 ,36 ,32 ,‬‬
‫‪,198 ,17۴ ,165 ,132 ,131 ,129‬‬
‫آك ‪ ،‬یعقوب‪299 ,32 ,‬‬
‫‪289 ,277‬‬
‫اذرهوشنگیا ‪268 ,‬‬
‫ا‬
‫اذری‪25 ,‬‬
‫اس ‪,186 ,185 ,131 ,128 ,90 ,17 ,16 ,‬‬ ‫اراک‪135 ,‬‬
‫‪319 ,21۴ ,195‬‬ ‫ارّا ‪3۴ ,‬‬
‫اسپا ی‪215 ,‬‬ ‫ارجاسف‪155 ,‬‬
‫اسپا یا‪298 ,282 ,218 ,215 ,21۴ ,12 ,‬‬ ‫اردبی ل‪,15۴ ,1۴7 ,129 ,128 ,127 ,125 ,‬‬
‫اسپینوزا‪68 ,‬‬ ‫‪168‬‬
‫تاجلو‪,173 ,165 ,1۴7 ,1۴6 ,129 ,‬‬ ‫اس‬ ‫ار ‪231 ,‬‬
‫‪231 ,212 ,211‬‬ ‫ارسطالی ‪63 ,‬‬
‫استاجلوها‪1۴6 ,‬‬
‫استاجلویا ‪1۴6 ,‬‬ ‫آ‬

‫استاد سرا‪2۴3 ,‬‬


‫آرش‪328 ,300 ,20 ,‬‬
‫استارا‪2۴9 ,2۴2 ,2۴0 ,228 ,‬‬

‫ا‬
‫آ‬
‫ارشلو‪167 ,‬‬
‫رضوی‪300 ,1۴1 ,‬‬ ‫آستا ق‬
‫ارمنستا ‪18 ,‬‬
‫ار ‪167 ,3۴ ,‬‬
‫ا‬
‫اروپا‪283 ,281 ,11 ,‬‬
‫استا مرکزی‪135 ,‬‬ ‫ازبک‪263 ,21۴ ,1۴9 ,‬‬
‫استا بول‪299 ,290 ,7۴ ,۴2 ,‬‬ ‫ازبکا ‪279 ,213 ,165 ,1۴8 ,1۴7 ,‬‬
‫استپ‪18 ,‬‬ ‫اكدر‪2۴5 ,2۴2 ,228 ,‬‬

‫‪331‬‬
‫‪,268 ,267 ,263 ,220 ,207 ,202‬‬ ‫استر‪319 ,2۴7 ,90 ,‬‬
‫‪325 ,296 ,286 ,285 ,269‬‬ ‫استراباد‪30۴ ,277 ,116 ,27 ,25 ,22 ,8 ,‬‬
‫اس ماعیل‪,128 ,127 ,126 ,123 ,98 ,70 ,‬‬ ‫اس ترابادی‪,1۴0 ,139 ,138 ,51 ,۴6 ,25 ,‬‬
‫‪,13۴ ,133 ,132 ,131 ,130 ,129‬‬ ‫‪,213 ,211 ,201 ,173 ,165 ,162‬‬
‫‪,16۴ ,152 ,1۴6 ,1۴5 ,138 ,135‬‬ ‫‪,256 ,250 ,2۴3 ,239 ,238 ,229‬‬
‫‪,256 ,255 ,25۴ ,2۴0 ,177 ,165‬‬ ‫‪307 ,292 ,290‬‬
‫‪297 ,263 ,258 ,257‬‬ ‫استوا ام ‪35 ,‬‬
‫اسماعیل بیک‪2۴0 ,‬‬ ‫استوری‪6۴ ,‬‬
‫اسماعیل دوّم‪,258 ,256 ,25۴ ,16۴ ,123 ,‬‬ ‫اسحاقیّ ‪235 ,152 ,‬‬
‫‪297‬‬ ‫اسحق افن ی‪25 ,‬‬
‫اسماعیل کاشف اصفها ی‪70 ,‬‬ ‫اسحق بی‪152 ,‬‬
‫اسماعیل میرزا‪2۴0 ,‬‬ ‫اس ی‪293 ,1۴ ,‬‬
‫اسماعیل ولی اللّ ‪131 ,‬‬ ‫اسرار قط ‪65 ,‬‬
‫ماعیلی‪,1۴1 ,139 ,137 ,136 ,111 ,‬‬ ‫اس‬ ‫اسکن ر بیک‪,168 ,166 ,162 ,152 ,129 ,‬‬
‫‪202 ,1۴۴ ,1۴2‬‬ ‫‪261 ,236 ,228 ,218 ,210 ,169‬‬
‫اسماعیلیا ‪1۴۴ ,137 ,2 ,‬‬ ‫اسکن ر بیک منشی‪,168 ,162 ,152 ,129 ,‬‬
‫ماعیلیّ ‪,139 ,138 ,137 ,136 ,69 ,‬‬ ‫اس‬ ‫‪261 ,218‬‬
‫‪286 ,1۴۴ ,1۴3 ,1۴1‬‬ ‫اسکن ر بیگ‪,211 ,209 ,167 ,153 ,13۴ ,‬‬
‫اسمعیل دولتشاهی‪297 ,150 ,‬‬ ‫‪229 ,222 ,212‬‬
‫اسمعیل میرزا‪265 ,168 ,‬‬ ‫اسکن ر بیگ افشار‪167 ,‬‬
‫اسمعیلیا ‪156 ,‬‬ ‫اسکن ر خا افشار‪167 ,‬‬
‫اسمعیلیّ ‪269 ,159 ,158 ,139 ,138 ,‬‬ ‫اسکن ربیگ منش ی‪,128 ,126 ,125 ,12۴ ,‬‬
‫اسیا‪267 ,11 ,‬‬ ‫‪,162 ,153 ,152 ,1۴6 ,13۴ ,130‬‬
‫اشعیا بی‪179 ,‬‬ ‫‪,17۴ ,169 ,168 ,166 ,165 ,16۴‬‬
‫اصطخر‪152 ,127 ,‬‬ ‫‪289 ,229 ,228 ,210‬‬
‫اصطهبا ات‪210 ,‬‬ ‫اس الم‪,95 ,93 ,92 ,82 ,59 ,۴0 ,26 ,1۴ ,‬‬
‫‪,191 ,150 ,1۴9 ,117 ,111 ,110‬‬

‫‪332‬‬
‫اق قویو لوها‪255 ,128 ,125 ,‬‬ ‫آ‬
‫اقا رستم‪2۴9 ,‬‬
‫آصفخا قزوینی‪291 ,58 ,‬‬
‫آ‬
‫ا‬
‫آقاجری‪ ،‬هاشم‪301 ,82 ,‬‬
‫اص فها ‪,96 ,70 ,28 ,25 ,2۴ ,23 ,16 ,۴ ,‬‬
‫ا‬ ‫‪,173 ,167 ,155 ,1۴7 ,1۴6 ,111 ,97‬‬
‫‪,208 ,200 ,198 ,190 ,188 ,176‬‬
‫اقارستم‪2۴2 ,‬‬
‫‪,217 ,216 ,215 ,213 ,211 ,209‬‬
‫اقنوم دوّم‪186 ,‬‬
‫‪,251 ,250 ,2۴8 ,2۴7 ,229 ,222‬‬
‫هن ‪151 ,‬‬ ‫اقیا و‬
‫‪289 ,281 ,279 ,277‬‬
‫اکبر شاه‪270 ,267 ,‬‬
‫فها ی‪,2۴6 ,2۴5 ,2۴0 ,239 ,231 ,‬‬ ‫اص‬
‫اکبرشاه‪276 ,269 ,210 ,187 ,106 ,‬‬
‫‪293 ,259‬‬
‫اکبرشاه گورکا ی‪267 ,‬‬
‫اصال بیک‪226 ,‬‬
‫اکالب‪83 ,‬‬
‫اصال سلطا ‪167 ,‬‬
‫اگرا‪255 ,‬‬
‫اعرابی‪116 ,‬‬
‫اگره‪279 ,‬‬
‫افر ج‪1۴9 ,‬‬
‫اگزیستا سیالیزم‪297 ,118 ,‬‬
‫افریقی ‪138 ,‬‬
‫ال اینجو‪26۴ ,8 ,‬‬
‫ار‪,231 ,168 ,167 ,155 ,129 ,71 ,‬‬ ‫افش‬
‫ال کرت‪8 ,‬‬
‫‪300 ,292‬‬
‫ال کیا‪8 ,‬‬
‫افغا ستا ‪185 ,157 ,10 ,‬‬
‫ال یزی ‪158 ,‬‬
‫افغا ی‪27۴ ,‬‬
‫الجایتو‪202 ,‬‬
‫افالطو ‪63 ,‬‬
‫المق ور فی اخبار تیمور‪260 ,‬‬ ‫العجا‬
‫ت ای‪,168 ,166 ,165 ,16۴ ,13۴ ,‬‬ ‫افوش‬
‫العقود الفری ه فی تراجماالعیا المفی ه‪۴7 ,‬‬
‫‪,20۴ ,201 ,200 ,198 ,196 ,173‬‬
‫العلی االعلی‪35 ,‬‬
‫‪292 ,265 ,221 ,209 ,207 ,205‬‬
‫اللّ ‪,3۴ ,30 ,28 ,27 ,2۴ ,22 ,1۴ ,10 ,9 ,‬‬
‫اق قویو لو‪129 ,127 ,125 ,3۴ ,16 ,‬‬
‫‪,61 ,60 ,57 ,56 ,52 ,51 ,۴9 ,۴7 ,۴0‬‬

‫‪333‬‬
‫امرود‪127 ,‬‬ ‫‪,129 ,118 ,115 ,97 ,86 ,76 ,7۴‬‬
‫امل‪18 ,9 ,‬‬ ‫‪,180 ,167 ,153 ,1۴9 ,1۴3 ,131‬‬
‫امن ا‪,323 ,269 ,217 ,109 ,106 ,95 ,69 ,‬‬ ‫‪,269 ,265 ,261 ,256 ,225 ,187‬‬
‫‪327‬‬ ‫‪,313 ,310 ,309 ,308 ,30۴ ,270‬‬
‫اموی‪111 ,‬‬ ‫‪328 ,315 ,31۴‬‬
‫امیا ‪185 ,‬‬ ‫اللّ قلی سلطا ‪153 ,‬‬
‫امیر شیخ ابراهیم‪31 ,‬‬ ‫اللّهیار صالح‪300 ,155 ,‬‬
‫امیرحسین آریا پور‪301 ,68 ,‬‬ ‫االعلی للشئو االسالمی ‪299 ,۴2 ,‬‬ ‫المجل‬
‫امیرخا موسیلو‪158 ,‬‬ ‫المکتب التجاری للطباع و النشر و التوزی ع‪,‬‬
‫امیرخا موصلو‪157 ,‬‬ ‫‪299 ,۴2‬‬
‫امیرشیرعلی خا لودی‪295 ,80 ,‬‬ ‫الموت‪269 ,137 ,136 ,‬‬
‫امیرکبی ر‪,176 ,151 ,139 ,112 ,۴2 ,3۴ ,‬‬ ‫النجق‪35 ,3۴ ,32 ,31 ,‬‬
‫‪,293 ,292 ,289 ,222 ,206 ,195‬‬ ‫النگ خرقا ‪20۴ ,‬‬
‫‪300 ,298 ,296‬‬ ‫الهی ‪269 ,265 ,‬‬
‫امیرگسکر‪225 ,‬‬ ‫الو ‪129 ,‬‬
‫امیره دباج‪153 ,‬‬ ‫الوهیّت‪132 ,131 ,129 ,125 ,‬‬
‫امیره دیباج‪152 ,‬‬ ‫الوین کوهن‪199 ,‬‬
‫امیره ساسا ‪153 ,‬‬ ‫الئاریو ‪281 ,2۴8 ,230 ,197 ,‬‬
‫رازی‪,161 ,155 ,15۴ ,139 ,‬‬ ‫ام ین احم‬ ‫اُلئاریو ‪ ،‬آدام‪2۴8 ,‬‬
‫‪191‬‬ ‫اماسی ‪213 ,1۴8 ,‬‬
‫امین کامل‪217 ,216 ,‬‬ ‫امام جعفر‪2۴ ,‬‬
‫امیناحم رازی‪295 ,276 ,61 ,33 ,‬‬ ‫امام حسین‪1۴1 ,62 ,25 ,‬‬
‫ا اتولی‪130 ,12۴ ,35 ,‬‬ ‫امام زاده سهل علی‪1۴7 ,‬‬
‫ا تشارات پیام‪296 ,110 ,‬‬ ‫امام زما ‪256 ,185 ,182 ,‬‬
‫ا تشارات خوارزمی‪206 ,‬‬ ‫امام علی‪25 ,15 ,10 ,‬‬
‫ا تشارات دا شگاه تهرا ‪301 ,11۴ ,‬‬ ‫امام محمّ باقر‪86 ,2۴ ,‬‬
‫ا تشارات رواق‪206 ,‬‬ ‫امام موسی کاظم‪2۴ ,‬‬
‫ا تشارات گلی‪289 ,176 ,‬‬ ‫امامی ‪162 ,1۴1 ,‬‬

‫‪334‬‬
‫‪,103 ,97 ,96 ,95 ,91 ,78 ,76 ,69‬‬ ‫ا تشارات ی‪299 ,32 ,‬‬
‫‪,12۴ ,120 ,112 ,110 ,106 ,10۴‬‬ ‫ا تصاری ‪xiii ,‬‬
‫‪,132 ,131 ,130 ,129 ,128 ,127‬‬ ‫ا ج ا ‪,1۴3 ,138 ,136 ,135 ,97 ,96 ,2 ,‬‬
‫‪,1۴7 ,1۴۴ ,1۴3 ,1۴1 ,136 ,13۴‬‬ ‫‪286 ,161 ,158 ,157 ,156 ,15۴ ,1۴5‬‬
‫‪,165 ,162 ,156 ,155 ,15۴ ,1۴8‬‬ ‫ا جمن آثار ملی‪298 ,199 ,‬‬
‫‪,186 ,185 ,176 ,175 ,17۴ ,167‬‬ ‫ا جمن آثار و مفاخر فرهنگی‪291 ,86 ,‬‬
‫‪,198 ,197 ,196 ,195 ,192 ,191‬‬ ‫ا جمن ایرا ویج‪300 ,299 ,175 ,6۴ ,‬‬
‫‪,212 ,210 ,207 ,202 ,200 ,199‬‬ ‫ا جمن کتاب‪297 ,133 ,‬‬
‫‪,219 ,218 ,217 ,216 ,215 ,21۴‬‬ ‫ا جیل‪29۴ ,180 ,28 ,27 ,20 ,‬‬
‫‪,235 ,230 ,227 ,226 ,225 ,223‬‬ ‫ا جیل لوقا‪29۴ ,180 ,‬‬
‫‪,261 ,25۴ ,251 ,250 ,2۴7 ,238‬‬ ‫ا یش های میرزافتحعلی آخو زاده‪206 ,‬‬
‫‪,285 ,283 ,282 ,281 ,275 ,265‬‬ ‫ا س ا ‪,60 ,59 ,58 ,51 ,50 ,۴9 ,20 ,2 ,‬‬
‫‪,296 ,293 ,292 ,291 ,290 ,286‬‬ ‫‪,87 ,82 ,81 ,77 ,7۴ ,69 ,66 ,65 ,63‬‬
‫‪301 ,300 ,299 ,298 ,297‬‬ ‫‪317 ,27۴ ,222 ,177 ,117 ,11۴‬‬
‫ایرا کوده‪,192 ,175 ,156 ,120 ,91 ,6۴ ,‬‬ ‫ا سا کامل‪69 ,58 ,‬‬
‫‪300 ,299‬‬ ‫ا ستیتو ایرا و فرا س ‪291 ,69 ,‬‬
‫ی‪,103 ,102 ,99 ,98 ,95 ,76 ,25 ,‬‬ ‫ایرا‬ ‫ا گوا ست‪138 ,‬‬
‫‪,198 ,157 ,1۴8 ,136 ,133 ,10۴‬‬ ‫ا گور‪217 ,‬‬
‫‪,27۴ ,257 ,219 ,215 ,21۴ ,206‬‬ ‫ا وشیروا ‪219 ,33 ,‬‬
‫‪287 ,283 ,279‬‬ ‫اهریمن‪178 ,177 ,‬‬
‫ایرا ی ا ‪,215 ,195 ,133 ,131 ,99 ,96 ,‬‬ ‫اوپا یشاد‪186 ,‬‬
‫‪283‬‬ ‫اوپا یشادها‪185 ,‬‬
‫ایرا یکا‪286 ,192 ,‬‬ ‫ی‪,188 ,138 ,115 ,57 ,۴3 ,29 ,‬‬ ‫اوح‬
‫ایرج افشار‪300 ,292 ,155 ,71 ,‬‬ ‫‪289 ,278 ,193 ,192 ,189‬‬
‫ایرج فرزا گا ‪286 ,‬‬ ‫اوزو حسن‪283 ,255 ,126 ,‬‬
‫ایر ا و ‪81 ,79 ,‬‬ ‫ایتالیا‪216 ,‬‬
‫ایشیاتیک سوسایتی‪292 ,207 ,3۴ ,‬‬ ‫ای را ‪,15 ,12 ,11 ,10 ,9 ,8 ,۴ ,3 ,2 ,1 ,‬‬
‫ایشیک اقاسی‪207 ,166 ,‬‬ ‫‪,68 ,67 ,6۴ ,51 ,39 ,3۴ ,20 ,18 ,16‬‬

‫‪335‬‬
‫باستا ی پاریزی‪,1۴5 ,131 ,115 ,110 ,96 ,‬‬ ‫ایلخا ا ‪26۴ ,8 ,‬‬
‫‪299 ,285‬‬ ‫ایلخا ی‪16 ,‬‬
‫باس تا ی پ اریزی‪ ،‬محمّ ابراهیم‪,110 ,96 ,‬‬ ‫المل وال ّین الجزری‪,‬‬ ‫ا مّ المح ثین شم‬
‫‪299‬‬ ‫‪15‬‬
‫باطنی‪188 ,1۴5 ,111 ,77 ,۴9 ,‬‬ ‫ایوا ف‪193 ,‬‬
‫باطنیا ‪111 ,‬‬ ‫ایین الهی‪269 ,‬‬
‫با قش جها ‪200 ,‬‬
‫باکو‪295 ,۴1 ,‬‬ ‫ب‬
‫باکوی ‪310 ,‬‬
‫بابا‪67 ,15 ,‬‬
‫بام اد‪301 ,50 ,‬‬
‫باباطاهر‪175 ,‬‬
‫بایزی ‪189 ,‬‬
‫باباطاهر عریا ‪175 ,‬‬
‫بایزی بسطامی‪26 ,‬‬
‫بابر‪255 ,‬‬
‫بحاراال وار‪182 ,86 ,6۴ ,‬‬
‫بابک‪111 ,‬‬
‫بحر خزر‪57 ,‬‬
‫بابکی‪125 ,‬‬
‫بحر کوزه‪69 ,‬‬
‫ب اد‪,76 ,71 ,6۴ ,۴1 ,35 ,3۴ ,12 ,11 ,8 ,‬‬
‫بحرین‪292 ,26۴ ,111 ,۴6 ,‬‬
‫‪317 ,306 ,233 ,200 ,183 ,1۴8 ,13۴‬‬
‫ب او ی‪291 ,187 ,118 ,86 ,69 ,‬‬
‫بادام‪۴3 ,‬‬
‫ب یع الزّما ‪157 ,‬‬
‫بادکوب ‪30۴ ,‬‬
‫ب یعالزما فروزا فر‪295 ,81 ,‬‬
‫باد جا سلطا روملو‪1۴7 ,‬‬
‫برج سرطا ‪176 ,‬‬
‫بار ز‪ ،‬هری المر‪296 ,82 ,‬‬
‫برج قو ‪176 ,‬‬
‫باز‪,80 ,76 ,75 ,51 ,37 ,36 ,27 ,22 ,21 ,‬‬
‫برقعی‪111 ,‬‬
‫‪,111 ,10۴ ,100 ,97 ,90 ,88 ,8۴‬‬
‫برکلیوج ‪110 ,‬‬
‫‪,188 ,18۴ ,180 ,179 ,178 ,169‬‬
‫برکلیوج مصطفی‪110 ,‬‬
‫‪,220 ,21۴ ,208 ,202 ,190 ,189‬‬
‫بر ج‪228 ,22۴ ,‬‬
‫‪,2۴8 ,238 ,231 ,229 ,227 ,221‬‬
‫برها ظامشاه‪1۴1 ,1۴0 ,‬‬
‫‪319 ,318 ,317 ,309 ,305 ,30۴ ,2۴9‬‬
‫بروجرد‪31 ,‬‬
‫بروگما ‪281 ,‬‬

‫‪336‬‬
‫بنیاد فرهنگ ایرا ‪293 ,225 ,15 ,‬‬ ‫برو سلطا ‪1۴6 ,‬‬
‫بنیاد موقوفات محمودافشار‪293 ,152 ,‬‬ ‫بز ‪320 ,‬‬
‫بهاء التّواریخ‪67 ,66 ,‬‬ ‫بستا السّیاح ‪267 ,67 ,‬‬
‫بهاءال ّول محمّ ولی میرزا‪66 ,‬‬ ‫بسجوا ‪69 ,‬‬
‫بهاءال ّین محمّ بن حس ینبن عب الص م‬ ‫بسخوا ی‪187 ,‬‬
‫عاملی‪289 ,176 ,‬‬ ‫بسر‪31۴ ,192 ,190 ,159 ,33 ,3 ,‬‬
‫بهبها ‪67 ,‬‬ ‫بسّی‪179 ,‬‬
‫بهرام قلی سلطا صوفی‪2۴9 ,2۴۴ ,2۴1 ,‬‬ ‫بشتاسف‪155 ,‬‬
‫بهرام میرزا‪166 ,‬‬ ‫بشککی‪270 ,‬‬
‫بهروز گودرزی‪293 ,152 ,‬‬ ‫بصره‪183 ,111 ,‬‬
‫بهروز‪ ،‬ذبیح‪299 ,175 ,‬‬ ‫اد‪,183 ,176 ,158 ,130 ,111 ,38 ,‬‬ ‫بغ‬
‫بهزاد بیک‪236 ,229 ,226 ,‬‬ ‫‪262‬‬
‫بهلول‪26 ,‬‬ ‫بقراط‪63 ,‬‬
‫بهمن علیزاده‪28۴ ,‬‬ ‫بقع استاد جعفر‪2۴3 ,‬‬
‫بوالقاسم طاهری‪296 ,186 ,‬‬ ‫بقع غز وی‪2۴3 ,‬‬
‫بودا‪185 ,‬‬ ‫بکتاشیها‪7۴ ,35 ,‬‬
‫بوداق بیگ دین اغلی استاجلو‪212 ,‬‬ ‫بکر‪ ،‬هوارد‪296 ,82 ,‬‬
‫بوسعی ‪2۴9 ,2۴1 ,22۴ ,‬‬ ‫بلبل‪320 ,90 ,‬‬
‫بوسعی میر‪2۴9 ,‬‬ ‫بلوک تسیب ‪2۴9 ,‬‬
‫بیبی فاطم ‪175 ,‬‬ ‫بمبئی‪295 ,270 ,80 ,‬‬
‫‪12۴ ,116 ,27 ,‬‬ ‫بیتالمق‬ ‫بن وق‪217 ,‬‬
‫بیجاپور‪270 ,‬‬ ‫بنگ اه ترجم و ش ر کت اب‪,60 ,۴3 ,13 ,‬‬
‫بیراکیا ‪268 ,‬‬ ‫‪,230 ,213 ,206 ,195 ,150 ,132‬‬
‫بیروت‪299 ,100 ,۴8 ,۴2 ,‬‬ ‫‪298 ,297 ,296 ,29۴ ,293 ,291 ,290‬‬
‫بیشنوا ‪268 ,‬‬ ‫بنی امیّ ‪26۴ ,‬‬
‫بی پ ‪2۴5 ,236 ,152 ,‬‬ ‫بنی خال ‪183 ,‬‬
‫بی پیش‪2۴5 ,151 ,‬‬ ‫بنی عبّا ‪183 ,‬‬
‫بنی کاوا ‪183 ,‬‬

‫‪337‬‬
‫پیرمحمود پیربازاری‪2۴2 ,2۴1 ,‬‬ ‫پ‬
‫پیروز‪290 ,66 ,‬‬
‫پیکریا ‪268 ,‬‬ ‫پاشکل‪185 ,80 ,‬‬
‫پیگولوسکایا‪286 ,‬‬ ‫پاشیجا‪2۴۴ ,‬‬
‫پی پ ‪22۴ ,‬‬ ‫پتروشفسکی‪296 ,285 ,1۴8 ,132 ,110 ,‬‬
‫پی پیش‪22۴ ,‬‬ ‫پتروشفسکی‪ ،‬ایلیا پاولویچ‪296 ,110 ,‬‬
‫پیو ‪317 ,311 ,301 ,181 ,50 ,‬‬ ‫پ اگوكیک‪293 ,15 ,‬‬
‫پراگ‪293 ,15 ,‬‬
‫ت‬ ‫پروفسور رستم علیاف‪295 ,37 ,‬‬
‫پرویز اتابکی‪290 ,10 ,‬‬
‫تاج ال ّین لشت شا‪22۴ ,‬‬
‫پرویز اتل خا لری‪295 ,8 ,‬‬
‫تاجیک‪233 ,160 ,158 ,133 ,‬‬
‫پژوهش گاه عل وم ا س ا ی و مطالع ات‬
‫تاجیکی‪27۴ ,‬‬
‫فرهنگی‪292 ,71 ,‬‬
‫تاریخ الفی‪291 ,157 ,58 ,‬‬
‫پسخا ‪267 ,57 ,‬‬
‫تاریخ بناکتی‪278 ,‬‬
‫پسر شاه جمشی خا ‪238 ,‬‬
‫تاریخ فرشت ‪292 ,1۴0 ,138 ,‬‬
‫پسیخا ‪267 ,2۴2 ,237 ,57 ,‬‬
‫تاریخ قم‪155 ,‬‬
‫پسیخا ی‪57 ,56 ,۴ ,2 ,‬‬
‫تاریخ گزی ه‪202 ,‬‬
‫پشت کوه‪226 ,‬‬
‫تاریخ و عقای اسماعیلیّ ‪136 ,‬‬
‫پشتکوه‪226 ,‬‬
‫تاریخ وصاف‪278 ,‬‬
‫بن ‪2۴5 ,‬‬ ‫پل بل‬
‫تازیک‪201 ,167 ,‬‬
‫پلنگ‪319 ,90 ,69 ,‬‬
‫تاالر لچ گوراب‪2۴5 ,‬‬
‫پهلوی‪177 ,125 ,‬‬
‫تبریز‪,262 ,136 ,129 ,127 ,31 ,25 ,23 ,‬‬
‫پو واال‪286 ,192 ,‬‬
‫‪305 ,292 ,283 ,277‬‬
‫پیاستر‪215 ,‬‬
‫تبریزی‪295 ,37 ,25 ,23 ,‬‬
‫پیترودالوال ‪298 ,282 ,230 ,206 ,‬‬
‫تتوی قزوینی‪157 ,‬‬
‫گل گیلوایی‪2۴7 ,‬‬ ‫پیر شم‬
‫تحف الحرمین‪277 ,‬‬
‫پیر شیخ علی پاشیجا ی‪225 ,‬‬
‫ت رو‪320 ,90 ,‬‬
‫پیر میراحم کاشی‪208 ,‬‬

‫‪338‬‬
‫تقیال ّین محمّ بن ش رف ال ّین عل ی‬ ‫ت کره خیرالبیا ‪277 ,‬‬
‫الحسینی الکاشا ی‪276 ,‬‬ ‫ت کرهاال مّ ‪18۴ ,150 ,6۴ ,50 ,‬‬
‫تکلّو‪166 ,1۴7 ,1۴6 ,‬‬ ‫تراب‪216 ,‬‬
‫تکّ لو‪129 ,‬‬ ‫تربیت‪315 ,289 ,206 ,57 ,32 ,2۴ ,‬‬
‫تکویر‪180 ,‬‬ ‫تربیّت‪25 ,2۴ ,‬‬
‫تناس خ‪,80 ,79 ,78 ,77 ,76 ,75 ,65 ,27 ,‬‬ ‫تربیت‪ ،‬محمّ علی‪289 ,2۴ ,‬‬
‫‪212 ,87 ,83 ,81‬‬ ‫ترسا‪305 ,268 ,‬‬
‫تنف رود مالکوا ‪227 ,‬‬ ‫ت رک‪,77 ,62 ,۴6 ,38 ,37 ,13 ,11 ,10 ,‬‬
‫تنکابن‪2۴3 ,‬‬ ‫‪,158 ,155 ,133 ,98 ,97 ,96 ,78‬‬
‫ته را ‪,19 ,17 ,15 ,1۴ ,13 ,12 ,10 ,8 ,‬‬ ‫‪,2۴0 ,233 ,201 ,167 ,162 ,160‬‬
‫‪,۴3 ,۴2 ,37 ,3۴ ,33 ,32 ,25 ,2۴ ,21‬‬ ‫‪328 ,27۴ ,268 ,2۴7‬‬
‫‪,6۴ ,63 ,61 ,60 ,58 ,57 ,51 ,50 ,۴6‬‬ ‫ترک ا ‪,1۴7 ,133 ,98 ,97 ,96 ,17 ,11 ,‬‬
‫‪,77 ,76 ,7۴ ,71 ,70 ,69 ,68 ,67 ,65‬‬ ‫‪231 ,211 ,201 ,183 ,1۴8‬‬
‫‪,112 ,110 ,100 ,96 ,86 ,82 ,81 ,78‬‬ ‫ترکستا ‪263 ,11 ,‬‬
‫‪,133 ,132 ,128 ,118 ,11۴ ,113‬‬ ‫ترکما کارگیای بجارپسی‪2۴9 ,‬‬
‫‪,152 ,151 ,150 ,136 ,135 ,13۴‬‬ ‫ی‪,126 ,98 ,97 ,62 ,۴1 ,37 ,33 ,‬‬ ‫ترک‬
‫‪,169 ,16۴ ,162 ,158 ,156 ,155‬‬ ‫‪281 ,260 ,259 ,17۴‬‬
‫‪,199 ,195 ,186 ,178 ,176 ,175‬‬ ‫تشبیهی کاشی‪118 ,‬‬
‫‪,225 ,222 ,219 ,215 ,213 ,206‬‬ ‫تص وّف‪,285 ,27۴ ,136 ,130 ,67 ,3۴ ,‬‬
‫‪,290 ,289 ,2۴8 ,235 ,230 ,227‬‬ ‫‪301 ,300‬‬
‫‪,296 ,295 ,29۴ ,293 ,292 ,291‬‬ ‫تعلیمی‪111 ,‬‬
‫‪307 ,302 ,301 ,300 ,299 ,298 ,297‬‬ ‫تقی ال ّین اوح ی‪188 ,115 ,57 ,29 ,‬‬
‫توخجی‪30۴ ,37 ,‬‬ ‫تقی ال ّین محمّ اوح ی حس ینی دقیق ی‬
‫تورات‪29۴ ,268 ,19۴ ,179 ,28 ,‬‬ ‫بلیا ی اصفها ی‪278 ,‬‬
‫توری ‪268 ,19۴ ,‬‬ ‫تقی خمارلو‪286 ,‬‬
‫تو ‪178 ,‬‬ ‫تقی کاشی‪296 ,279 ,277 ,163 ,156 ,‬‬
‫توفیق سبحا ی‪291 ,86 ,‬‬ ‫تقیال ّین اوح ی‪289 ,29 ,‬‬
‫تولم‪226 ,‬‬

‫‪339‬‬
‫جالل ال ّین محمّ اکبر بابری‪216 ,‬‬ ‫توما تک ی‪11۴ ,‬‬
‫جالل ال ّین میرا شاه‪18 ,‬‬ ‫تیمور‪,16 ,15 ,1۴ ,13 ,12 ,11 ,10 ,8 ,1 ,‬‬
‫جاللآل احم ‪206 ,‬‬ ‫‪,۴7 ,۴0 ,38 ,33 ,32 ,31 ,30 ,18 ,17‬‬
‫جلواله‪183 ,‬‬ ‫‪,135 ,107 ,102 ,98 ,97 ,69 ,56‬‬
‫جم ادی‪,102 ,79 ,78 ,77 ,62 ,59 ,31 ,‬‬ ‫‪,26۴ ,262 ,260 ,259 ,25۴ ,158‬‬
‫‪317 ,306 ,225 ,173 ,159 ,129‬‬ ‫‪323 ,312 ,297 ,289 ,282 ,265‬‬
‫جمشاسپیا ‪268 ,‬‬ ‫تیمور گورکا ‪107 ,102 ,98 ,10 ,‬‬
‫جمشی خا ‪2۴0 ,239 ,238 ,152 ,‬‬ ‫تیمور لنگ‪۴7 ,31 ,10 ,1 ,‬‬
‫جمهوری و یز‪283 ,‬‬ ‫تیمددددوری‪,260 ,255 ,98 ,55 ,1۴ ,13 ,‬‬
‫جنابی‪111 ,‬‬ ‫‪293 ,283 ,26۴ ,262‬‬
‫‪,169 ,132 ,131 ,129 ,125 ,12۴ ,‬‬ ‫جنی‬ ‫تیموریا ‪265 ,255 ,213 ,183 ,136 ,17 ,‬‬
‫‪255 ,189‬‬
‫جها شاه‪18 ,‬‬ ‫ج‬
‫جها گیر قهرما ‪295 ,۴1 ,‬‬
‫جاماس ‪203 ,177 ,‬‬
‫جواب مرات الصفا‪193 ,‬‬
‫جامع التّواریخ‪259 ,‬‬
‫جواد فاضل‪295 ,33 ,‬‬
‫جا ی قربا ‪8 ,‬‬
‫جواد یوسفیا ‪296 ,82 ,‬‬
‫جاودا صغیر‪2۴ ,‬‬
‫جوت شاهمراد گیلوایی‪2۴8 ,‬‬
‫جاودا کبیر‪2۴ ,‬‬
‫جوت شاهمراد گیلوا ی‪2۴۴ ,238 ,‬‬
‫جاودا ام ‪33 ,2۴ ,‬‬
‫جوک‪268 ,‬‬
‫جاودا ام ‪27 ,‬‬
‫جواله‪319 ,‬‬
‫جاوی ا ‪295 ,61 ,‬‬
‫جوی مولیا ‪11 ,‬‬
‫جرجا ‪8 ,‬‬
‫جردباقا ‪158 ,‬‬
‫چ‬
‫جرو ‪139 ,‬‬
‫چاپخا فردوسی‪290 ,7۴ ,‬‬ ‫ج الل ال ّین‪,257 ,22۴ ,216 ,112 ,18 ,‬‬
‫ارمن سی ‪290 ,128 ,‬‬ ‫چارل‬ ‫‪269 ,26۴‬‬
‫چارواک‪268 ,‬‬ ‫جالل ال ّین اکبر پادشاه گورکا ی‪269 ,‬‬

‫‪340‬‬
‫حاجی بکتاش ولی‪23 ,‬‬ ‫چال را ‪212 ,135 ,131 ,130 ,‬‬
‫حاجی خلیف ‪299 ,۴5 ,۴2 ,25 ,‬‬ ‫چپک‪2۴5 ,2۴3 ,2۴2 ,238 ,228 ,225 ,‬‬
‫چلبی‪299 ,۴5 ,۴2 ,‬‬ ‫حاجی خلیف کات‬ ‫چرا پف کن‪115 ,‬‬
‫حاجی زین العاب ین شیروا ی‪67 ,57 ,‬‬ ‫چرک ‪1۴8 ,‬‬
‫حاجی زینالعاب ین شیروا ی‪289 ,57 ,‬‬ ‫چگل‪11 ,‬‬
‫حاشی بر الهیات شفا‪1۴2 ,1۴1 ,‬‬ ‫چِگِل‪11 ,‬‬
‫حاشی بر تفسیر قاضی بیضاوی‪1۴2 ,1۴1 ,‬‬ ‫چگینی‪2۴7 ,2۴6 ,2۴0 ,‬‬
‫افظ‪,260 ,202 ,60 ,۴6 ,17 ,11 ,8 ,‬‬ ‫ح‬ ‫چمچال‪166 ,‬‬
‫‪,297 ,295 ,292 ,289 ,276 ,265‬‬ ‫چنگیز‪183 ,10 ,8 ,‬‬
‫‪300 ,299‬‬ ‫ار‪,69 ,67 ,6۴ ,51 ,32 ,23 ,16 ,۴ ,‬‬ ‫چه‬
‫حافظ ابرو‪289 ,265 ,260 ,202 ,۴6 ,‬‬ ‫‪,87 ,8۴ ,83 ,81 ,80 ,79 ,75 ,7۴ ,70‬‬
‫حافظ شیرازی‪60 ,‬‬ ‫‪,136 ,127 ,118 ,107 ,10۴ ,96 ,89‬‬
‫حام الگار‪286 ,193 ,1۴2 ,138 ,‬‬ ‫‪,177 ,168 ,161 ,157 ,1۴8 ,1۴7‬‬
‫حا ری‪ ،‬عب الهادی‪300 ,176 ,‬‬ ‫‪,255 ,237 ,230 ,21۴ ,210 ,18۴‬‬
‫السیّر‪255 ,‬‬ ‫حبی‬ ‫‪,276 ,269 ,259 ,258 ,257 ,256‬‬
‫السّیر‪291 ,255 ,۴6 ,‬‬ ‫حبی‬ ‫‪320 ,319 ,318 ,317‬‬
‫حجّاریا ‪200 ,‬‬ ‫چهل منار‪127 ,‬‬
‫حجّاریا ‪ ،‬سعی ‪302 ,82 ,‬‬ ‫چوپا یا ‪26۴ ,‬‬
‫حجّت‪106 ,101 ,‬‬ ‫چودی‪27 ,‬‬
‫حجر‪299 ,۴2 ,25 ,‬‬ ‫چوه سلطا ‪1۴7 ,‬‬
‫حروفیا ‪301 ,27۴ ,50 ,۴9 ,3۴ ,33 ,۴ ,‬‬
‫حروفیّ ‪,3۴ ,32 ,25 ,22 ,19 ,7 ,۴ ,2 ,1 ,‬‬ ‫ح‬
‫‪,97 ,56 ,51 ,50 ,۴9 ,۴7 ,۴1 ,36‬‬
‫حاج زین العاب ین ملّ ا اس کن ر ش یروا ی‪,‬‬
‫‪,297 ,287 ,286 ,28۴ ,25۴ ,18۴‬‬
‫‪267‬‬
‫‪301 ,299‬‬
‫حاج میرزا حسن حسینی فسا ی‪289 ,۴2 ,‬‬
‫حسن‪,112 ,106 ,۴3 ,۴2 ,3۴ ,2۴ ,22 ,8 ,‬‬
‫فس ا ی ش یرازی‪,‬‬ ‫حاج میرزا حسن طبی‬
‫‪,161 ,158 ,156 ,15۴ ,139 ,128‬‬
‫‪262‬‬
‫‪,255 ,25۴ ,2۴5 ,2۴1 ,185 ,182‬‬

‫‪341‬‬
‫حسینقلی جواهرچی‪297 ,118 ,‬‬ ‫‪,296 ,293 ,290 ,289 ,270 ,262‬‬
‫حس ینی‪,211 ,201 ,188 ,162 ,۴2 ,1۴ ,‬‬ ‫‪313 ,309 ,299‬‬
‫‪,289 ,278 ,258 ,256 ,238 ,229‬‬ ‫حسن بیک‪25۴ ,2۴5 ,‬‬
‫‪293 ,290‬‬ ‫حسن بیک روملو‪25۴ ,‬‬
‫حسینی استرابادی‪229 ,211 ,‬‬ ‫حسن روملو‪290 ,289 ,128 ,۴3 ,‬‬
‫حسینی فسا ی‪289 ,۴2 ,‬‬ ‫حسن سادات اصری‪296 ,139 ,‬‬
‫حشمت موی ‪297 ,22 ,‬‬ ‫حسن صباح‪112 ,‬‬
‫حکمی‪287 ,207 ,116 ,102 ,‬‬ ‫حسن راقی‪156 ,‬‬
‫حالج‪130 ,117 ,6۴ ,61 ,60 ,۴3 ,۴2 ,‬‬ ‫حسنبن علیبن حسنبن عب الملک قم ی‪,‬‬
‫حل ‪111 ,۴۴ ,۴3 ,۴1 ,‬‬ ‫‪290 ,15۴‬‬
‫حمزه میرزا‪167 ,165 ,‬‬ ‫حسنبن محمّ بن محمّ بن حس ن‪,15۴ ,‬‬
‫حمی آراسلی‪295 ,۴1 ,‬‬ ‫‪290‬‬
‫حنبل‪93 ,‬‬ ‫حسین‪,7۴ ,62 ,56 ,۴3 ,۴0 ,36 ,3۴ ,2۴ ,‬‬
‫حنبلی‪50 ,‬‬ ‫‪,166 ,1۴7 ,138 ,133 ,130 ,126‬‬
‫حنیف ‪93 ,‬‬ ‫‪,217 ,213 ,212 ,202 ,193 ,168‬‬
‫حویزه‪13۴ ,‬‬ ‫‪,258 ,256 ,2۴8 ,233 ,232 ,219‬‬
‫حیاتی کاشا ی‪163 ,‬‬ ‫‪,293 ,292 ,277 ,276 ,27۴ ,26۴‬‬
‫ر‪,131 ,129 ,126 ,125 ,12۴ ,70 ,‬‬ ‫حی‬ ‫‪,312 ,308 ,307 ,30۴ ,301 ,300‬‬
‫‪309 ,255 ,2۴3 ,16۴ ,1۴0 ,132‬‬ ‫‪315 ,31۴ ,313‬‬
‫حی ر سلطا ‪2۴3 ,‬‬ ‫حسین ابواترابیا ‪300 ,219 ,‬‬
‫حی ر معمار‪70 ,‬‬ ‫حسین الیاری‪56 ,‬‬
‫حیره‪183 ,‬‬ ‫حسین بن علی‪۴0 ,‬‬
‫حیوا ‪317 ,97 ,8۴ ,78 ,59 ,27 ,‬‬ ‫حسین خا شاملو‪1۴7 ,‬‬
‫حیوا ی‪,79 ,78 ,77 ,75 ,66 ,62 ,59 ,58 ,‬‬ ‫حسین قلی ستوده‪202 ,‬‬
‫‪317 ,11۴ ,90‬‬ ‫حسین کردبچّ ‪2۴8 ,‬‬
‫حسین کیا‪31۴ ,‬‬
‫حسینعلی باستا ی راد‪295 ,77 ,‬‬
‫حسینعلی بیک بیات‪281 ,‬‬

‫‪342‬‬
‫خلج‪167 ,‬‬ ‫خ‬
‫خل برین‪233 ,‬‬
‫خل برین‪233 ,‬‬ ‫خار‪320 ,233 ,90 ,‬‬
‫خلفای راش ین‪26۴ ,‬‬ ‫خاصّ ‪,226 ,212 ,196 ,195 ,18۴ ,175 ,‬‬
‫خلفی‪111 ,‬‬ ‫‪281 ,251 ,2۴0 ,233 ,230‬‬
‫خلیج فار ‪151 ,‬‬ ‫خ اک‪,71 ,67 ,65 ,6۴ ,59 ,35 ,21 ,16 ,‬‬
‫خلیف ‪269 ,229 ,1۴9 ,112 ,111 ,‬‬ ‫‪,200 ,185 ,17۴ ,136 ,87 ,76 ,7۴‬‬
‫خلیف اللّ ]اکبرشاه‪269 ,‬‬ ‫‪320 ,210 ,208‬‬
‫خلیل اللّ اوّل‪1۴3 ,‬‬ ‫خا احم ‪256 ,25۴ ,153 ,151 ,‬‬
‫خلیل خا ‪167 ,‬‬ ‫خا احم گیال ی‪25۴ ,‬‬
‫خلیل خا افشار‪167 ,‬‬ ‫ملک الکتّ اب‬ ‫میرزامحمّ‬ ‫خ ا ص اح‬
‫رهبر‪295 ,11 ,‬‬ ‫خلیل خطی‬ ‫شیرازی‪295 ,80 ,‬‬
‫خنازیر‪83 ,‬‬ ‫خا ملک ساسا ی‪290 ,175 ,115 ,7۴ ,‬‬
‫خنج ی‪,1۴8 ,132 ,131 ,126 ,125 ,97 ,‬‬ ‫خا قین‪183 ,‬‬
‫‪29۴ ,291 ,263 ,255 ,155‬‬ ‫خ ا واده‪,291 ,223 ,192 ,12۴ ,۴0 ,38 ,‬‬
‫خوابنام ‪38 ,28 ,22 ,‬‬ ‫‪29۴‬‬
‫خواج بایزی ‪306 ,‬‬ ‫خ اوردی دلّاک‪165 ,‬‬
‫خواج جها ‪1۴0 ,‬‬ ‫خ ا یا ‪268 ,‬‬
‫السیّر ماوجی‪255 ,‬‬ ‫خواج حبی‬ ‫خر‪319 ,208 ,90 ,69 ,63 ,‬‬
‫خواج ده ار محمود عیا ی‪193 ,‬‬ ‫خراسا ‪,168 ,165 ,113 ,28 ,15 ,10 ,9 ,‬‬
‫ال ّین محمّ حافظ شیرازی‪,‬‬ ‫خواج شم‬ ‫‪,228 ,213 ,210 ,202 ,185 ,182‬‬
‫‪276‬‬ ‫‪277 ,275 ,263‬‬
‫خواج عض ال ّین‪۴7 ,‬‬ ‫خرمیّا ‪125 ,‬‬
‫خواج علی سیاهپوش‪12۴ ,96 ,‬‬ ‫خسرو‪20۴ ,201 ,190 ,162 ,‬‬
‫خواج فخرال ّین‪,31۴ ,311 ,310 ,309 ,‬‬ ‫خفاش‪193 ,191 ,‬‬
‫‪315‬‬ ‫خالص االشعار و ت کرهاالفکار‪279 ,‬‬
‫خواج محمّ شفیع خراسا ی‪226 ,‬‬ ‫خالص التّواریخ‪292 ,158 ,‬‬
‫دیوا ‪1۴8 ,‬‬ ‫خواج محمود صاح‬ ‫خالص السّیر‪293 ,259 ,2۴6 ,233 ,231 ,‬‬

‫‪343‬‬
‫دا ش‪299 ,110 ,‬‬ ‫خواج موال ای شیرازی‪187 ,‬‬
‫دا شک ه ادبیات دا شگاه تهرا ‪29۴ ,15 ,‬‬ ‫خواج ظام الملک‪155 ,112 ,110 ,‬‬
‫دا شگاه تربیت معلّم‪206 ,‬‬ ‫ظامالمل ک‪,155 ,112 ,111 ,19 ,‬‬ ‫خواج‬
‫دا ش گاه ته را ‪,11۴ ,7۴ ,6۴ ,25 ,15 ,‬‬ ‫‪290 ,200‬‬
‫‪,259 ,231 ,169 ,158 ,156 ,126‬‬ ‫خواج ظامالملک توسی‪290 ,19 ,‬‬
‫‪,296 ,29۴ ,293 ,292 ,28۴ ,278‬‬ ‫خوارزم‪183 ,28 ,26 ,25 ,‬‬
‫‪307 ,301 ,300‬‬ ‫خ وارزمی‪,297 ,295 ,206 ,128 ,65 ,8 ,‬‬
‫داود‪305 ,291 ,179 ,58 ,30 ,‬‬ ‫‪301‬‬
‫دبستا الم اه ‪,97 ,70 ,67 ,61 ,59 ,58 ,‬‬ ‫خواف‪233 ,‬‬
‫‪29۴ ,268 ,267 ,217‬‬ ‫خوا میر‪255 ,‬‬
‫دجّال‪86 ,82 ,33 ,‬‬ ‫خوا میر‪291 ,255 ,۴7 ,۴6 ,‬‬
‫درّالیت یم‪,270 ,115 ,92 ,68 ,65 ,63 ,62 ,‬‬ ‫خودی دلّاک‪165 ,‬‬
‫‪271‬‬ ‫خوک‪183 ,‬‬
‫دربن باباالبواب‪33 ,‬‬ ‫خیّام‪290 ,66 ,‬‬
‫دروی ش‪,135 ,119 ,69 ,60 ,59 ,28 ,۴ ,‬‬
‫‪,205 ,20۴ ,201 ,191 ,167 ,162‬‬ ‫د‬
‫‪,225 ,220 ,216 ,211 ,210 ,208‬‬
‫دابّ االرض‪86 ,85 ,‬‬
‫‪,275 ,259 ,233 ,232 ,231 ,230‬‬
‫داراالرشاد اردبیل‪168 ,‬‬
‫‪316 ,313 ,311 ,310 ,309 ,308 ,28۴‬‬
‫دارالتعارف‪299 ,100 ,‬‬
‫درویش اسمعیل‪59 ,‬‬
‫االّسالمی ‪293 ,86 ,‬‬ ‫دارالکت‬
‫درویش بریا ی‪216 ,210 ,‬‬
‫دارالمرز‪277 ,235 ,232 ,‬‬
‫درویش بقای واح ‪59 ,‬‬
‫دارصع ‪299 ,100 ,‬‬
‫درویش جاوی ‪275 ,‬‬
‫دارما‪88 ,‬‬
‫درویش حاجی‪308 ,‬‬
‫داریوش شایگا ‪287 ,‬‬
‫درویش حسن‪309 ,‬‬
‫داریوش مجلسی‪300 ,219 ,‬‬
‫درویش خا بیک ول علیخا ز گن ‪233 ,‬‬
‫داعی‪229 ,‬‬
‫دروی ش خس رو‪,208 ,20۴ ,201 ,162 ,‬‬
‫دامغا ‪305 ,16 ,‬‬
‫‪220 ,211 ,210‬‬

‫‪344‬‬
‫ده ار شیرازی‪69 ,‬‬ ‫دروی ش رض ا‪,233 ,232 ,231 ,230 ,۴ ,‬‬
‫ده شت‪167 ,‬‬ ‫‪259‬‬
‫دهلی‪256 ,18 ,‬‬ ‫درویش صفا‪59 ,‬‬
‫دورا ت‪ ،‬ویل‪296 ,186 ,‬‬ ‫درویش علی‪119 ,28 ,‬‬
‫دوک هولشتاین‪281 ,‬‬ ‫درویش کمال اقلی ی‪211 ,210 ,‬‬
‫دی ار بیک‪157 ,‬‬ ‫درویش کوچک‪205 ,‬‬
‫دیلما ‪2۴9 ,225 ,‬‬ ‫درویش محمّ ‪313 ,‬‬
‫دیلمستا ‪8 ,‬‬ ‫درویش محمّ خا ‪226 ,‬‬
‫در عصر صفوی‪206 ,‬‬ ‫دین و م ه‬ ‫درویش محمّ خا اروملو‪225 ,‬‬
‫دیو سلطا ‪1۴6 ,‬‬ ‫دریاچ ساوه‪18۴ ,‬‬
‫دیو سلطا روملو‪1۴6 ,‬‬ ‫دریای عما ‪183 ,151 ,‬‬
‫دیوکلسین‪203 ,‬‬ ‫دزفول‪167 ,‬‬
‫مکتوب‪29۴ ,63 ,60 ,‬‬ ‫دفتر شر میرا‬
‫ذ‬ ‫دفت ری‪,160 ,1۴۴ ,1۴3 ,1۴1 ,138 ,136 ,‬‬
‫‪296 ,193‬‬
‫ذبیح بهروز‪202 ,175 ,‬‬
‫دفتری‪ ،‬فرهاد‪296 ,136 ,‬‬
‫ذبیحاللّ صفا‪300 ,51 ,‬‬
‫دکّا چرخگر‪2۴5 ,‬‬
‫ذک اوتی‪,193 ,175 ,10۴ ,101 ,90 ,68 ,‬‬
‫دکن‪270 ,‬‬
‫‪302 ,286 ,19۴‬‬
‫دالوال ‪,229 ,216 ,215 ,21۴ ,208 ,206 ,‬‬
‫ذکاوتی قراگزلو‪ ،‬علیرضا‪302 ,175 ,68 ,‬‬
‫‪298 ,250 ,230‬‬
‫ذکری‪276 ,‬‬
‫دالوال ‪ ،‬پیترو‪206 ,‬‬
‫ذوالفقار‪305 ,1۴3 ,29 ,‬‬
‫دماغ امی یک‪151 ,‬‬
‫ذوالفقارخا ‪228 ,‬‬
‫دماو ‪176 ,‬‬
‫ذوالق ر‪1۴7 ,129 ,‬‬
‫د گارسیا داسیلوا فیگو روا‪218 ,‬‬
‫ذیل جامعالتواریخ‪202 ,‬‬
‫د گارسیا‪21۴ ,‬‬
‫ذیل عرشنام ‪25 ,‬‬
‫د یا‪295 ,37 ,‬‬
‫د یای کتاب‪289 ,‬‬
‫دهخ ا‪301 ,215 ,۴3 ,‬‬

‫‪345‬‬
‫تم‪,2۴9 ,167 ,152 ,151 ,127 ,37 ,‬‬ ‫رس‬ ‫ر‬
‫‪295 ,293‬‬
‫رستم التّواریخ‪151 ,‬‬ ‫راجر سیوری‪235 ,133 ,130 ,129 ,‬‬
‫رستم بیگ‪167 ,‬‬ ‫رازی‪,15۴ ,139 ,136 ,129 ,127 ,۴3 ,‬‬
‫رش ت‪,2۴2 ,239 ,237 ,226 ,225 ,22۴ ,‬‬ ‫‪,200 ,196 ,192 ,187 ,160 ,156‬‬
‫‪2۴8 ,2۴7‬‬ ‫‪296 ,22۴‬‬
‫رشی ال ّین فضلاللّ ‪259 ,‬‬ ‫رافضیا ‪150 ,‬‬
‫رضا قلیخا ‪27۴ ,192 ,25 ,2۴ ,‬‬ ‫راقی‪320 ,‬‬
‫رضا قلیخا ه ایت‪27۴ ,192 ,2۴ ,‬‬ ‫رام‪185 ,‬‬
‫رضاقلی حکمی‪302 ,287 ,233 ,‬‬ ‫رام موعود‪185 ,‬‬
‫رضای التی‪2۴9 ,2۴8 ,‬‬ ‫راو ی‪ ،‬مرتضی‪300 ,20 ,‬‬
‫رکن ال ّین مسعود ول حکیم ظ ام ال ّین‬ ‫رایات سیاه‪183 ,‬‬
‫احم ‪207 ,‬‬ ‫رایات کن ه‪183 ,‬‬
‫رمل ‪182 ,‬‬ ‫ربال ی محمّ گول ‪238 ,‬‬
‫رهربر ‪296 ,196 ,195 ,‬‬ ‫رحیم رضازاده ملک‪70 ,‬‬
‫میشاییل‪296 ,195 ,‬‬ ‫رهربر ‪ ،‬کالو‬ ‫یا‪286 ,‬‬ ‫رحیم ر ی‬
‫روافض‪1۴9 ,19 ,‬‬ ‫رساالت اخوا صفا‪71 ,‬‬
‫رواقی‪87 ,‬‬ ‫رسال ا موذج العلوم‪1۴1 ,‬‬
‫رودبار‪,269 ,2۴5 ,2۴۴ ,2۴3 ,2۴0 ,113 ,‬‬ ‫رسال در ا شا‪1۴2 ,1۴1 ,‬‬
‫‪30۴‬‬ ‫رسال درّالیتیم‪270 ,‬‬
‫روسی ‪18 ,‬‬ ‫رسال ذکر و فکر‪193 ,‬‬
‫روشنیا ‪269 ,‬‬ ‫رسال فارسی در احوال معاد‪1۴2 ,1۴1 ,‬‬
‫روض الشه ا‪217 ,‬‬ ‫رسال میر فاضلی‪2۴ ,‬‬
‫روض الصّفا‪255 ,‬‬ ‫االرقام‪271 ,‬‬ ‫رسال فا‬
‫روم‪,182 ,165 ,1۴9 ,125 ,111 ,33 ,32 ,‬‬ ‫رسال موذج العلوم‪1۴2 ,‬‬
‫‪203 ,191‬‬ ‫رسا ل اخوا صفا‪78 ,‬‬
‫رومل و‪,153 ,152 ,1۴9 ,1۴6 ,129 ,128 ,‬‬ ‫رستاق‪157 ,‬‬
‫‪25۴ ,167 ,16۴‬‬

‫‪346‬‬
‫ژ‬ ‫رو ی‪111 ,‬‬
‫ری‪311 ,277 ,155 ,111 ,‬‬
‫كا بود ‪79 ,‬‬ ‫ریاض العارفین‪293 ,27۴ ,192 ,۴1 ,2۴ ,‬‬
‫كا شارد ‪282 ,‬‬ ‫ریاضالشعرا‪۴1 ,‬‬
‫كینو ‪250 ,‬‬ ‫ریاضالعارفین‪193 ,189 ,138 ,‬‬
‫ریتر‪ ،‬هلموت‪297 ,22 ,‬‬
‫س‬ ‫محمود‪310 ,‬‬ ‫ری‬

‫سادات خوا ی ‪138 ,‬‬


‫ز‬
‫سارتر‪297 ,118 ,117 ,‬‬
‫سارتر‪ ،‬كا پل‪297 ,118 ,‬‬ ‫زاین ه رود‪218 ,200 ,198 ,23 ,‬‬
‫سارلو‪11۴ ,‬‬ ‫زب ه التّواریخ‪265 ,259 ,‬‬
‫ساروخا ‪2۴9 ,2۴6 ,2۴۴ ,2۴2 ,2۴0 ,‬‬ ‫زب ه التّواریخ بایسنقری‪259 ,‬‬
‫ساروخا طالشی‪2۴5 ,2۴۴ ,‬‬ ‫زبور‪179 ,28 ,‬‬
‫ساری تقی‪232 ,‬‬ ‫زرتشت‪268 ,‬‬
‫ساسا ی‪219 ,111 ,‬‬ ‫زرتشتی‪178 ,‬‬
‫ساقی ام ‪275 ,193 ,‬‬ ‫زردشت‪203 ,177 ,‬‬
‫سا کهیا ‪268 ,‬‬ ‫زردشتیا ‪287 ,178 ,177 ,‬‬
‫ساوه‪277 ,200 ,‬‬ ‫زرفح‪228 ,‬‬
‫سبز می ا ‪237 ,‬‬ ‫زرّین‪300 ,76 ,‬‬
‫سبزوار‪165 ,111 ,8 ,‬‬ ‫زرین کوب‪ ،‬عب الحسین‪300 ,3۴ ,‬‬
‫سبع المثا ی‪۴۴ ,‬‬ ‫ز جا ‪260 ,208 ,‬‬
‫سبعی‪111 ,‬‬ ‫ز یل بیک گسکری‪2۴2 ,‬‬
‫سبال ‪127 ,‬‬ ‫زوّار‪297 ,290 ,133 ,10 ,‬‬
‫سپاسیا ‪268 ,‬‬ ‫زی ی‪91 ,‬‬
‫سپاها ‪200 ,‬‬ ‫زین العاب ین‪267 ,67 ,57 ,2۴ ,‬‬
‫ستوده‪ ،‬حسینقلی‪302 ,202 ,‬‬ ‫بیگم‪223 ,‬‬ ‫زین‬
‫س ّ ذوالقر ین‪183 ,‬‬

‫‪347‬‬
‫سلطا حمزه میرزا‪167 ,‬‬ ‫سر رابرت شرلی‪281 ,‬‬
‫سلطا خلیل‪255 ,‬‬ ‫سراب‪198 ,‬‬
‫سلطا سلیم عثما ی‪1۴9 ,‬‬ ‫سرا توا ‪281 ,‬‬
‫سلطا فیّاض‪13۴ ,‬‬ ‫سرب ارا ‪26۴ ,8 ,‬‬
‫سلطا محمّ اوّل‪260 ,‬‬ ‫سرم کاشی‪27۴ ,‬‬
‫سلطا محمّ خ ابن ه‪25۴ ,‬‬ ‫سروش‪295 ,78 ,61 ,‬‬
‫سلطا و شبا ‪206 ,‬‬ ‫سع ی‪290 ,276 ,238 ,135 ,‬‬
‫سلطا یعقوب‪255 ,127 ,‬‬ ‫سع ی چالوی‪238 ,‬‬
‫سلطا یعقوب اق قویو لو‪127 ,‬‬ ‫سع ی شیرازی‪290 ,135 ,‬‬
‫سلطا ی ‪283 ,1۴6 ,31 ,‬‬ ‫سعی امیرارجمن ‪286 ,‬‬
‫سلطنت محمّ خ ابن ه‪165 ,152 ,‬‬ ‫سعی فیسی‪191 ,‬‬
‫سلیما ‪275 ,211 ,210 ,86 ,27 ,26 ,‬‬ ‫سعی ی‪111 ,‬‬
‫سلیما ‪85 ,‬‬ ‫سفر ام های و یزیا ‪283 ,130 ,‬‬
‫سمرادیا ‪268 ,‬‬ ‫سفیا ‪182 ,‬‬
‫سمرقن ‪283 ,260 ,31 ,13 ,‬‬ ‫سفی رود‪2۴3 ,22۴ ,‬‬
‫مرقن ی‪,265 ,26۴ ,۴6 ,17 ,11 ,10 ,‬‬ ‫س‬ ‫سقاسرای کول‪2۴2 ,‬‬
‫‪292 ,278‬‬ ‫سقال کول‪2۴0 ,‬‬
‫سمیرم‪25 ,‬‬ ‫سقراط‪63 ,‬‬
‫سن حبشی‪299 ,۴2 ,‬‬ ‫سکن ربیگ‪2۴9 ,‬‬
‫سنت اگوستین‪81 ,‬‬ ‫سگ‪319 ,237 ,97 ,90 ,62 ,‬‬
‫سن ‪xiii, 36, 157, 210, 211 ,‬‬ ‫سلجوقی‪112 ,111 ,‬‬
‫نّی‪,1۴9 ,1۴8 ,9۴ ,93 ,92 ,91 ,15 ,‬‬ ‫س‬ ‫سلطا اباد‪135 ,‬‬
‫‪226 ,169 ,16۴ ,151‬‬ ‫سلطا ابوسعی ‪26۴ ,225 ,‬‬
‫سنّیا ‪268 ,151 ,150 ,1۴۴ ,130 ,83 ,‬‬ ‫سلطا ابوسعی چپک‪238 ,‬‬
‫سهل تستری‪26 ,‬‬ ‫سلطا احم جالیر‪262 ,‬‬
‫سوشیا ت‪177 ,‬‬ ‫سلطا جالل ال ّین ملکشاه سلجوقی‪112 ,‬‬
‫سوشیا ش‪177 ,‬‬ ‫سلطا حسین بایقرا‪26۴ ,‬‬
‫سوالق حسین تکلّو‪166 ,‬‬ ‫سلطا حسین میرزا‪276 ,‬‬

‫‪348‬‬
‫ش‬ ‫سی ‪127 ,37 ,‬‬
‫سیّ احم کسروی‪212 ,‬‬
‫شارد ‪,218 ,217 ,215 ,198 ,197 ,195 ,‬‬ ‫سیّ تاج ال ّین‪311 ,‬‬
‫‪298 ,282 ,250‬‬ ‫سیّ جالل ال ّین‪۴3 ,‬‬
‫شافعی‪322 ,202 ,93 ,‬‬ ‫سیّ حسن‪256 ,153 ,2۴ ,‬‬
‫شاکتیا ‪268 ,‬‬ ‫سیّ حسن بن مرتضی حس ینی اس ترابادی‪,‬‬
‫شام‪260 ,238 ,227 ,183 ,158 ,111 ,‬‬ ‫‪256‬‬
‫شامات‪182 ,‬‬ ‫سیّ حسنی‪183 ,‬‬
‫ش املو‪,212 ,173 ,165 ,1۴7 ,139 ,129 ,‬‬ ‫سیّ حسین‪308 ,‬‬
‫‪296 ,217‬‬ ‫سیّ حمیری‪175 ,‬‬
‫شامی‪293 ,265 ,262 ,31 ,15 ,‬‬ ‫سیّ علی‪312 ,2۴ ,‬‬
‫شاه اسماعیل دوّم‪25۴ ,‬‬ ‫سیّ علی بن سیّ محمّ ‪312 ,‬‬
‫شاه اسمعیل قاتل‪167 ,‬‬ ‫سیّ محمّ ‪308 ,2۴ ,‬‬
‫‪,1۴0 ,135 ,132 ,11۴ ,2 ,‬‬ ‫ش اه تهماس‬ ‫سیّ محمّ شیخاو ‪230 ,‬‬
‫‪,153 ,152 ,1۴9 ,1۴8 ,1۴7 ,1۴6‬‬ ‫سیّ جالل تهرا ی‪290 ,15۴ ,‬‬
‫‪,162 ,161 ,160 ,158 ,157 ,15۴‬‬ ‫سیّ حسن میرخا ی‪295 ,61 ,‬‬
‫‪,192 ,189 ,188 ,177 ,16۴ ,163‬‬ ‫سی حسنبن مرتض ی حس ینی اس ترآبادی‪,‬‬
‫‪283 ,277 ,265 ,257 ,256 ,25۴ ,200‬‬ ‫‪290 ,162‬‬
‫اوّل‪261 ,1۴6 ,2 ,‬‬ ‫شاه تهماس‬ ‫سیّ کمال حاج سیّ حاج جوادی‪289 ,۴6 ,‬‬
‫شاه خ ابن ه‪256 ,‬‬ ‫سیستا ‪277 ,213 ,18 ,10 ,‬‬
‫شاه سلطا حسین صفوی‪256 ,‬‬ ‫سیستا ی‪293 ,278 ,213 ,126 ,‬‬
‫شاه سلیما صفوی‪275 ,‬‬ ‫سیفاللّ وحی یا‪292 ,19۴ ,‬‬
‫شاه شجاع کرما ی‪276 ,‬‬ ‫سیالخور‪228 ,‬‬
‫ش اه ص فی‪,232 ,231 ,230 ,22۴ ,162 ,‬‬ ‫سیمای جام جم‪206 ,‬‬
‫‪,2۴6 ,2۴5 ,2۴۴ ,238 ,235 ,23۴‬‬ ‫سیوا ‪16 ,‬‬
‫‪290 ,281 ,259 ,257 ,256 ,2۴8 ,2۴7‬‬ ‫سیوری‪ ،‬راجر‪297 ,129 ,‬‬
‫شاه طاهر دکنی‪1۴5 ,1۴1 ,138 ,‬‬

‫‪349‬‬
‫شرح رسال جعفری در فق ‪1۴2 ,‬‬ ‫اوّل‪,1۴۴ ,1۴3 ,106 ,۴ ,3 ,‬‬ ‫ش اه عبّ ا‬
‫شرح رسال جعفریّ محقّق کرک ی در فق ‪,‬‬ ‫‪,188 ,175 ,173 ,169 ,161 ,150‬‬
‫‪1۴1‬‬ ‫‪,198 ,197 ,196 ,195 ,19۴ ,192‬‬
‫شرف ال ّین علی یزدی‪265 ,262 ,13 ,‬‬ ‫‪,207 ,205 ,203 ,201 ,200 ,199‬‬
‫ش رفال ّین عل ی ی زدی‪,265 ,262 ,1۴ ,‬‬ ‫‪,21۴ ,213 ,211 ,210 ,209 ,208‬‬
‫‪290 ,278‬‬ ‫‪,222 ,220 ,218 ,217 ,216 ,215‬‬
‫شروا ‪,۴1 ,۴0 ,36 ,3۴ ,33 ,32 ,31 ,2۴ ,‬‬ ‫‪,229 ,228 ,226 ,225 ,22۴ ,223‬‬
‫‪313 ,312 ,308 ,307‬‬ ‫‪,250 ,238 ,236 ,235 ,232 ,230‬‬
‫شروا ی‪311 ,‬‬ ‫‪,265 ,261 ,259 ,258 ,257 ,251‬‬
‫شریف‪187 ,‬‬ ‫‪300 ,298 ,282 ,281 ,279 ,277‬‬
‫ششتر‪167 ,‬‬ ‫شاه غری ‪136 ,‬‬
‫شعاعال ّین شفا‪298 ,230 ,206 ,‬‬ ‫شاه قباد‪1۴7 ,‬‬
‫شَعربافی‪155 ,‬‬ ‫شاه قلن ر‪167 ,165 ,136 ,‬‬
‫شعی ‪63 ,‬‬ ‫شاه قلی یساول قور ول حسن علی خلیف ‪,‬‬
‫شفت‪226 ,‬‬ ‫‪158‬‬
‫شکوه افزایی‪xiii ,‬‬ ‫ش اهرخ‪,262 ,260 ,256 ,۴7 ,۴6 ,18 ,1 ,‬‬
‫شل مرد‪31 ,‬‬ ‫‪265 ,26۴‬‬
‫شمر‪313 ,312 ,308 ,307 ,36 ,‬‬ ‫شاهرخ میرزا‪26۴ ,262 ,‬‬
‫اباد میب ‪19۴ ,‬‬ ‫شم‬ ‫شاهزاده حسین‪232 ,‬‬
‫ال ّین سامی‪25 ,‬‬ ‫شم‬ ‫اوّل‪2 ,‬‬ ‫شاهعبّا‬
‫ال ّین سرحک‪308 ,‬‬ ‫شم‬ ‫شاهقلی بیک ز گن ‪233 ,‬‬
‫الرّحما‬ ‫بن عب‬ ‫ّین محمّ‬ ‫ال‬ ‫ش م‬ ‫شاهنواز خا خوافی‪210 ,‬‬
‫سخاوی‪۴7 ,‬‬ ‫شاهنوازخا ‪211 ,208 ,207 ,‬‬
‫شم ال ّین محمّ سخاوی‪299 ,۴8 ,‬‬ ‫شاهویردی بیک‪232 ,‬‬
‫شم ال ّین محمّ شیرازی‪295 ,8 ,‬‬ ‫شبلی‪61 ,39 ,‬‬
‫شمع ا جمن‪27۴ ,‬‬ ‫شرح باب حادی عشر در کالم‪1۴2 ,1۴1 ,‬‬
‫شمع کش‪115 ,‬‬ ‫اصول‪1۴2 ,‬‬ ‫شرح بر ته ی‬
‫غازا ‪262 ,‬‬ ‫شن‬ ‫االصول عالم ‪1۴1 ,‬‬ ‫شرح بر ته ی‬

‫‪350‬‬
‫شیر‪319 ,315 ,313 ,2۴5 ,90 ,76 ,‬‬ ‫شنب بازار‪227 ,‬‬
‫شیراز‪,1۴5 ,11۴ ,97 ,۴3 ,۴2 ,۴1 ,10 ,۴ ,‬‬ ‫احم بن محمّ بن‬ ‫شهاب ال ّین ابوالعبا‬
‫‪277 ,251 ,192 ,157‬‬ ‫عب اللّ الحنفی‪260 ,‬‬
‫شیرازی‪,92 ,80 ,69 ,65 ,60 ,۴2 ,۴1 ,8 ,‬‬ ‫ّین‬ ‫ب ن لطفال‬ ‫ش هابال ّین عب اللّ‬
‫‪,187 ,1۴0 ,139 ,135 ,11۴ ,110‬‬ ‫عب الرشی الخوافی‪260 ,‬‬
‫‪,287 ,276 ,271 ,270 ,262 ,188‬‬ ‫شهر ا سا ها‪82 ,‬‬
‫‪295 ,292 ,290‬‬ ‫شهر خ ا‪82 ,‬‬
‫شیرزاد بیک‪2۴9 ,2۴5 ,238 ,‬‬ ‫شوروی‪286 ,۴1 ,‬‬
‫شیرزاد بیک کیسمی‪2۴9 ,238 ,‬‬ ‫شیخ ابراهیم‪2۴1 ,‬‬
‫شیرزاد سلطا ‪237 ,‬‬ ‫شیخ ابراهیم کوچسفها ی‪2۴۴ ,2۴1 ,‬‬
‫شیروا ‪129 ,126 ,125 ,12۴ ,32 ,‬‬ ‫شیخ ابوالحسن خرقا ی‪279 ,‬‬
‫شیروا شاه‪12۴ ,‬‬ ‫شیخ ابوالفضل‪210 ,118 ,‬‬
‫شیطا ‪32۴ ,239 ,219 ,207 ,35 ,‬‬ ‫شیخ بهایی‪289 ,176 ,175 ,‬‬
‫یع ‪,112 ,105 ,9۴ ,93 ,92 ,91 ,15 ,‬‬ ‫ش‬ ‫شیخ حسن بزرگ ایلکا ی‪8 ,‬‬
‫‪,1۴3 ,1۴2 ,1۴1 ,1۴0 ,126 ,115‬‬ ‫شیخ حسن کوچک چوپا ی‪8 ,‬‬
‫‪,181 ,169 ,151 ,1۴8 ,1۴5 ,1۴۴‬‬ ‫شیخ حسن جفی‪270 ,‬‬
‫‪,226 ,202 ,19۴ ,187 ,18۴ ,182‬‬ ‫شیخ شاه‪12۴ ,‬‬
‫‪322 ,321 ,320‬‬ ‫شیخ شهاب‪59 ,‬‬
‫شیعی‪321 ,16۴ ,1۴۴ ,130 ,112 ,91 ,‬‬ ‫شیخ ص وق‪181 ,‬‬
‫ش یعیا ‪,126 ,9۴ ,86 ,80 ,52 ,30 ,15 ,‬‬ ‫شیخ صفی ال ّین اردبیلی‪258 ,‬‬
‫‪,181 ,151 ,150 ,1۴9 ,1۴3 ,135‬‬ ‫شیخ علی بن بابوی قمی‪185 ,‬‬
‫‪268 ,185‬‬ ‫ش یخ عل ی ب ن ش یخ ورال ّین طهرا ی‬
‫شیمرود‪2۴۴ ,‬‬ ‫اهنگرا ی‪28 ,‬‬
‫شیخ فیضی‪277 ,‬‬
‫ص‬ ‫شیخ لطف اللّ ‪59 ,‬‬
‫شیخ مصلح ال ّین سع ی‪276 ,‬‬
‫صادق کیا‪307 ,119 ,91 ,33 ,29 ,25 ,‬‬
‫شی اب‪67 ,‬‬
‫صادقکیا‪28۴ ,6۴ ,‬‬
‫شی ابیا ‪268 ,66 ,‬‬

‫‪351‬‬
‫صفیعلیشاه‪299 ,96 ,‬‬ ‫صادقی ‪269 ,‬‬
‫صوفی ماز را ی‪175 ,‬‬ ‫صاری لیز‪115 ,‬‬
‫صوفیا ‪321 ,192 ,153 ,117 ,93 ,22 ,‬‬ ‫صالح‪300 ,155 ,109 ,63 ,‬‬
‫صوفی ‪278 ,270 ,220 ,19۴ ,52 ,۴1 ,‬‬ ‫صبح گلشن‪27۴ ,‬‬
‫صحرا سیاه رودبار‪2۴۴ ,‬‬
‫ض‬ ‫صحرای ساقی مزار‪2۴5 ,‬‬
‫صحرای سیاه رودبار‪2۴3 ,‬‬
‫ضحّاک‪67 ,9 ,‬‬
‫صحرای فوک‪127 ,‬‬
‫صحیح بخاری‪15 ,‬‬
‫ط‬
‫صحیف ادم‪268 ,‬‬
‫طاعو ‪186 ,183 ,179 ,15۴ ,‬‬ ‫صفا‪30۴ ,85 ,77 ,22 ,‬‬
‫طالبا ‪185 ,‬‬ ‫صفاها ‪210 ,‬‬
‫طالش کولی‪225 ,‬‬ ‫ص فوی‪,122 ,98 ,97 ,96 ,15 ,۴ ,3 ,2 ,‬‬
‫طالقا ‪183 ,‬‬ ‫‪,129 ,128 ,127 ,125 ,12۴ ,123‬‬
‫طامات پهلوی‪125 ,‬‬ ‫‪,1۴5 ,1۴۴ ,1۴3 ,1۴0 ,135 ,133‬‬
‫طاهر ا ج ا ی‪138 ,98 ,‬‬ ‫‪,199 ,175 ,16۴ ,161 ,155 ,152‬‬
‫طاهر گوراب‪2۴2 ,‬‬ ‫‪,237 ,231 ,222 ,212 ,210 ,206‬‬
‫طبرستا ‪111 ,96 ,‬‬ ‫‪,257 ,256 ,255 ,25۴ ,2۴9 ,2۴5‬‬
‫طغاتیمور‪8 ,‬‬ ‫‪,277 ,275 ,265 ,263 ,261 ,258‬‬
‫طغاتیموریا ‪26۴ ,‬‬ ‫‪299 ,297 ,293 ,287 ,285 ,282 ,281‬‬
‫طهوری‪300 ,219 ,70 ,‬‬ ‫فویا ‪,263 ,255 ,25۴ ,1۴۴ ,96 ,2 ,‬‬ ‫ص‬
‫طوالش‪168 ,‬‬ ‫‪287‬‬
‫طو ‪183 ,31 ,8 ,‬‬ ‫فویّ ‪,125 ,12۴ ,119 ,98 ,97 ,89 ,‬‬ ‫ص‬
‫‪,135 ,13۴ ,133 ,132 ,131 ,129‬‬
‫ظ‬ ‫‪,195 ,161 ,152 ,150 ,1۴9 ,1۴0‬‬
‫‪,258 ,256 ,255 ,221 ,218 ,212‬‬
‫‪,290 ,278 ,265 ,262 ,15 ,1۴ ,‬‬ ‫ظفر ام‬
‫‪297 ,296 ,281 ,278 ,265 ,263 ,261‬‬
‫‪293‬‬
‫صفی علیشاه‪295 ,11 ,‬‬

‫‪352‬‬
‫عثما ی‪,260 ,213 ,195 ,165 ,1۴9 ,1۴7 ,‬‬ ‫ع‬
‫‪282 ,281‬‬
‫عثما یا ‪17۴ ,1۴8 ,‬‬ ‫عادلش اه‪,2۴2 ,2۴1 ,2۴0 ,239 ,22۴ ,۴ ,‬‬
‫البل ا ‪136 ,‬‬ ‫عجای‬ ‫‪270 ,2۴8 ,2۴۴ ,2۴3‬‬
‫عج م‪,107 ,98 ,97 ,8۴ ,7۴ ,۴2 ,18 ,9 ,‬‬ ‫عاشورا‪313 ,312 ,308 ,307 ,18۴ ,36 ,‬‬
‫‪,292 ,2۴1 ,202 ,182 ,132 ,127‬‬ ‫عالم ارای عباسی‪266 ,261 ,166 ,‬‬
‫‪323 ,322‬‬ ‫عالمآرای امینی‪1۴8 ,‬‬
‫عجمی‪322 ,188 ,108 ,96 ,95 ,89 ,‬‬ ‫عالمشاه بیگم‪126 ,‬‬
‫ع راق‪,167 ,1۴8 ,136 ,131 ,97 ,18 ,8 ,‬‬ ‫عایش ‪315 ,312 ,310 ,‬‬
‫‪275 ,2۴1 ,205 ,198 ,183‬‬ ‫‪,258 ,257 ,256 ,251 ,250 ,238‬‬ ‫عبّ ا‬
‫عراق عجم‪18 ,‬‬ ‫‪,279 ,277 ,265 ,26۴ ,261 ,259‬‬
‫عراق عرب‪8 ,‬‬ ‫‪300 ,298 ,290 ,285 ,282 ,281‬‬
‫عرب‪,107 ,99 ,98 ,96 ,95 ,89 ,8۴ ,7۴ ,‬‬ ‫اقبال‪290 ,221 ,10 ,‬‬ ‫عبّا‬
‫‪323 ,322 ,182 ,180 ,160 ,158‬‬ ‫خوشنویسا ‪xiii ,‬‬ ‫عبّا‬
‫عربی‪322 ,271 ,260 ,108 ,95 ,8۴ ,51 ,‬‬ ‫عبّاسی‪261 ,258 ,256 ,250 ,130 ,‬‬
‫عرفات عاشقین‪192 ,‬‬ ‫عب الباقی هاو ی‪292 ,220 ,3۴ ,‬‬
‫عزیزال ّین سفی‪291 ,69 ,‬‬ ‫عب الحسین وایی‪289 ,۴3 ,‬‬
‫عزیزاللّ کاس ‪289 ,176 ,‬‬ ‫عب الرحما ابن خل و ‪297 ,21 ,‬‬
‫عصمت‪315 ,311 ,‬‬ ‫عب الرحیم خا خا ا ‪270 ,‬‬
‫عطار یشابوری‪78 ,‬‬ ‫عب الرحیم کال ترضرابی‪300 ,155 ,‬‬
‫عقاب‪319 ,90 ,‬‬ ‫عب الرحیم گلریز‪301 ,11۴ ,‬‬
‫علّام دوا ی‪1۴5 ,‬‬ ‫عب العزیزبن محمّ سفی‪290 ,60 ,‬‬
‫علم ی‪,82 ,78 ,77 ,65 ,33 ,21 ,19 ,12 ,‬‬ ‫عب القادر ب او ی‪291 ,86 ,69 ,‬‬
‫‪,16۴ ,162 ,156 ,13۴ ,112 ,100‬‬ ‫عب الکریم سروش‪295 ,78 ,‬‬
‫‪,291 ,290 ,289 ,235 ,230 ,186‬‬ ‫عب اللّ خا استاجلو‪1۴7 ,‬‬
‫‪,297 ,296 ,295 ,29۴ ,293 ,292‬‬ ‫عبی ‪290 ,10 ,9 ,‬‬
‫‪301 ,300 ,298‬‬ ‫عبی زاکا ی‪290 ,10 ,9 ,‬‬
‫عبی اللّ خا ‪213 ,1۴9 ,‬‬

‫‪353‬‬
‫علی بیک سلطا ‪237 ,‬‬ ‫علم ی و فرهنگ ی‪,78 ,77 ,21 ,19 ,12 ,‬‬
‫علی بیگ صوفی‪167 ,‬‬ ‫‪,230 ,186 ,16۴ ,156 ,13۴ ,100‬‬
‫علی بیگ صوفی روملو‪167 ,‬‬ ‫‪,293 ,292 ,291 ,290 ,289 ,235‬‬
‫علی خا ‪239 ,236 ,225 ,‬‬ ‫‪301 ,298 ,297 ,296 ,295 ,29۴‬‬
‫علی خا بیک‪239 ,‬‬ ‫علویّ ‪138 ,‬‬
‫علی دوا ی‪293 ,86 ,‬‬ ‫عل ی‪,۴0 ,28 ,2۴ ,23 ,22 ,1۴ ,13 ,12 ,‬‬
‫علی شریعتی‪287 ,‬‬ ‫‪,82 ,80 ,76 ,65 ,59 ,58 ,50 ,۴5 ,۴1‬‬
‫علی صالحی‪286 ,‬‬ ‫‪,102 ,100 ,96 ,9۴ ,92 ,91 ,86 ,8۴‬‬
‫علی عادلشاه‪270 ,‬‬ ‫‪,1۴5 ,1۴3 ,136 ,127 ,126 ,12۴‬‬
‫علی قلیخا داغستا ی‪۴1 ,‬‬ ‫‪,167 ,158 ,152 ,151 ,1۴9 ,1۴7‬‬
‫علی میرفطرو ‪28۴ ,50 ,‬‬ ‫‪,225 ,187 ,185 ,180 ,175 ,173‬‬
‫علیاصغر حکمت‪297 ,77 ,‬‬ ‫‪,265 ,262 ,239 ,237 ,236 ,227‬‬
‫علیرض ا ذک اوتی قراگزل و‪,101 ,90 ,68 ,‬‬ ‫‪,286 ,28۴ ,278 ,276 ,270 ,269‬‬
‫‪286 ,175‬‬ ‫‪,29۴ ,293 ,292 ,291 ,290 ,289‬‬
‫علیرضا طیّ ‪297 ,199 ,‬‬ ‫‪,312 ,308 ,306 ,301 ,299 ,296‬‬
‫علیشکر‪231 ,‬‬ ‫‪329 ,328 ,326 ,321 ,318 ,315 ,313‬‬
‫علیقلیخا شاملو‪173 ,‬‬ ‫علی ابن ابیطال ‪۴0 ,‬‬
‫عمادال ّین س یمی‪,263 ,25۴ ,۴1 ,37 ,۴ ,‬‬ ‫علی ابن ابیطال ‪28 ,‬‬
‫‪295 ,286 ,275 ,27۴‬‬ ‫علی اصغر مجی ی‪296 ,82 ,‬‬
‫عمر‪,178 ,1۴9 ,8۴ ,80 ,68 ,61 ,52 ,18 ,‬‬ ‫علی اصغر مصطفوی‪29۴ ,58 ,‬‬
‫‪317 ,193 ,185‬‬ ‫علی اقا قاپوچی‪126 ,‬‬
‫عمربن خطاب‪9 ,‬‬ ‫علی اکبر الغفّاری‪299 ,100 ,‬‬
‫عنایت بیک‪2۴5 ,‬‬ ‫علی آل داود‪291 ,58 ,‬‬
‫عنایت بیک لشت شایی‪2۴8 ,‬‬ ‫علی اللّهی‪175 ,‬‬
‫عنایت خا ‪2۴۴ ,238 ,‬‬ ‫علی اللّهیا ‪269 ,‬‬
‫عنایت خا لشت شا ی‪238 ,‬‬ ‫علی بن ابراهیم قمی‪86 ,‬‬
‫عنص رالمعالی کیک اوو بن اس کن ربن‬ ‫عل یّ ب ن ش م ال ّین بنحاجیحس ین‬
‫قابو بن وشمگیربن زیار‪291 ,‬‬ ‫الهیجی‪290 ,227 ,‬‬

‫‪354‬‬
‫ف‬ ‫عنصری‪276 ,‬‬
‫عه عتیق‪29۴ ,179 ,‬‬
‫ف ار ‪,151 ,131 ,127 ,97 ,18 ,10 ,8 ,‬‬ ‫عیسوی ‪268 ,‬‬
‫‪,193 ,188 ,187 ,183 ,167 ,152‬‬ ‫عیسی‪,116 ,86 ,82 ,63 ,۴1 ,39 ,33 ,27 ,‬‬
‫‪263 ,210 ,19۴‬‬ ‫‪325 ,30۴ ,268 ,186‬‬
‫فارس نام اص ری‪,263 ,262 ,192 ,۴2 ,‬‬
‫‪289‬‬ ‫غ‬
‫فارس ی‪,135 ,101 ,95 ,6۴ ,37 ,29 ,2۴ ,‬‬
‫غازا خا ‪26۴ ,‬‬
‫‪,272 ,259 ,25۴ ,191 ,1۴2 ,1۴1‬‬
‫غالی‪135 ,‬‬
‫‪,282 ,281 ,279 ,278 ,276 ,27۴‬‬
‫غریبشاه‪,239 ,238 ,235 ,22۴ ,98 ,۴ ,3 ,‬‬
‫‪301 ,295 ,290 ,283‬‬
‫‪,2۴7 ,2۴6 ,2۴5 ,2۴2 ,2۴1 ,2۴0‬‬
‫فاروق‪1۴6 ,‬‬
‫‪,259 ,257 ,256 ,250 ,2۴9 ,2۴8‬‬
‫فاروق سلطا ‪1۴6 ,‬‬
‫‪285 ,281‬‬
‫فاطم ‪311 ,‬‬
‫غز وی‪2۴3 ,111 ,‬‬
‫فا ی‪270 ,267 ,‬‬
‫غز ین‪111 ,‬‬
‫فتحعلی آخو زاده‪206 ,‬‬
‫غلّات‪115 ,‬‬
‫فتحی واواعلی‪190 ,‬‬
‫غالمحسین یوسفی‪291 ,‬‬
‫فرات‪183 ,‬‬
‫غالمرضا سمیعی‪298 ,215 ,‬‬
‫فراه‪168 ,62 ,‬‬
‫غور‪168 ,‬‬
‫فراها ‪277 ,158 ,‬‬
‫ال ّین‪277 ,255 ,‬‬ ‫غیا‬
‫فرح اباد‪235 ,‬‬
‫غیا ال ّین ب ن همامال ّین الحس ینی‪,۴6 ,‬‬
‫فرخ یسار شیروا شاه‪129 ,126 ,‬‬
‫‪291‬‬
‫فرّخی‪297 ,118 ,‬‬
‫خا استاجلو‪173 ,‬‬ ‫غی‬
‫فردوسی‪300 ,290 ,7۴ ,51 ,‬‬
‫فرشت ‪292 ,138 ,‬‬
‫فرعو ‪62 ,‬‬
‫فر گ‪2۴9 ,1۴9 ,‬‬
‫فرهاد خا ‪226 ,‬‬

‫‪355‬‬
‫فضلاللّ عیمی‪295 ,57 ,37 ,26 ,5 ,2 ,1 ,‬‬ ‫فرهاد دفتری‪,1۴3 ,1۴1 ,1۴0 ,137 ,135 ,‬‬
‫فضلاللّ عیمی استرابادی‪2 ,1 ,‬‬ ‫‪286 ,193 ,160 ,1۴۴‬‬
‫فکر روز‪291 ,58 ,‬‬ ‫فرهیخت ‪ ،‬شم ال ّین‪300 ,76 ,‬‬
‫فلس فی‪,230 ,229 ,220 ,213 ,119 ,68 ,‬‬ ‫فروغی‪301 ,290 ,191 ,135 ,‬‬
‫‪287‬‬ ‫فری و آدمیّت‪206 ,‬‬
‫فلور‪300 ,2۴7 ,219 ,‬‬ ‫فری و ب رهای‪296 ,136 ,‬‬
‫فلور‪ ،‬ویلم‪300 ,219 ,‬‬ ‫فسایی‪192 ,‬‬
‫تاور‪293 ,15 ,‬‬ ‫فلیک‬ ‫فصیح احم بن جالل ال ّین محمّ خ وافی‪,‬‬
‫فوربزمنز‪297 ,15 ,‬‬ ‫‪26۴‬‬
‫فوربزمنز‪ ،‬بئاتری ‪297 ,15 ,‬‬ ‫فصیحی خوافی‪291 ,31 ,‬‬
‫فومن‪2۴2 ,2۴1 ,237 ,226 ,225 ,‬‬ ‫ل‪,28 ,27 ,26 ,25 ,2۴ ,23 ,22 ,۴ ,‬‬ ‫فض‬
‫ف ومنی‪,236 ,235 ,228 ,227 ,226 ,225 ,‬‬ ‫‪,37 ,36 ,35 ,3۴ ,33 ,32 ,31 ,30 ,29‬‬
‫‪,2۴5 ,2۴۴ ,2۴3 ,2۴1 ,239 ,237‬‬ ‫‪,56 ,51 ,۴9 ,۴6 ,۴3 ,۴2 ,۴1 ,۴0 ,39‬‬
‫‪293 ,285 ,257 ,250 ,2۴8 ,2۴7 ,2۴6‬‬ ‫‪,189 ,155 ,116 ,115 ,101 ,98 ,57‬‬
‫فیگو روآ‪ ،‬د گارسیا دسیلوا‪298 ,215 ,‬‬ ‫‪,30۴ ,275 ,27۴ ,26۴ ,263 ,255‬‬
‫فین‪157 ,156 ,155 ,‬‬ ‫‪323 ,307 ,305‬‬
‫فضل استرابادی‪25 ,‬‬
‫ق‬ ‫فض ل اللّ ‪,28 ,27 ,25 ,2۴ ,23 ,22 ,۴ ,‬‬
‫‪,51 ,۴9 ,۴6 ,۴3 ,3۴ ,33 ,32 ,31 ,29‬‬
‫قاجار‪129 ,‬‬
‫‪,155 ,116 ,115 ,101 ,98 ,57 ,56‬‬
‫قار چ سلطا ‪1۴6 ,‬‬
‫‪307 ,30۴ ,275 ,27۴ ,26۴ ,263 ,255‬‬
‫قاسا ‪155 ,15۴ ,‬‬
‫فضل اللّ روزبها خنجی‪263 ,‬‬
‫قاسم امری‪200 ,136 ,‬‬
‫فضل اللّ صیحی (ک ا) استرابادی‪51 ,‬‬
‫قاسم شاهی‪1۴5 ,136 ,‬‬
‫فضل اللّ عیمی‪26۴ ,‬‬
‫قاسم غنی‪292 ,17 ,‬‬
‫فضل اللّ عیمی استرابادی‪,57 ,56 ,۴7 ,۴ ,‬‬
‫قاسم یزدی‪190 ,‬‬
‫‪275 ,115‬‬
‫قاضی احم قمی‪160 ,159 ,‬‬
‫فضلاللّ بن روزبها بن فضلاللّ الخنج ی‬
‫قاضی احم تقوی‪291 ,58 ,‬‬
‫االصفها ی‪29۴ ,291 ,12۴ ,‬‬

‫‪356‬‬
‫ا ‪,157 ,150 ,1۴6 ,133 ,115 ,‬‬ ‫قزلباش‬ ‫قاضی احم قمی‪292 ,158 ,‬‬
‫‪265 ,25۴ ,235 ,195 ,17۴ ,165 ,16۴‬‬ ‫قاضی بایزی ‪31 ,‬‬
‫قزوین‪,161 ,15۴ ,138 ,113 ,97 ,96 ,۴ ,‬‬ ‫قاضی تاج ال ّین‪27 ,26 ,‬‬
‫‪,200 ,198 ,173 ,166 ,163 ,162‬‬ ‫قاضی میر احم بن ش رف ال ّین حس ین‬
‫‪,231 ,228 ,210 ,205 ,20۴ ,202‬‬ ‫حسینی‪258 ,‬‬
‫‪,256 ,251 ,2۴۴ ,2۴1 ,233 ,232‬‬ ‫قاضی وراللّ شوشتری‪291 ,1۴2 ,113 ,‬‬
‫‪302 ,277 ,259‬‬ ‫قاهره‪299 ,۴2 ,19 ,‬‬
‫قسطنطنی ‪183 ,‬‬ ‫قباد‪219 ,1۴7 ,‬‬
‫قصب پر ه‪1۴0 ,‬‬ ‫قرابا ‪17۴ ,165 ,‬‬
‫قصص‪181 ,‬‬ ‫قراتبتیا ‪268 ,‬‬
‫قفقاز‪1۴8 ,12۴ ,‬‬ ‫قراج دا ‪17۴ ,‬‬
‫قال ‪320 ,90 ,‬‬ ‫قراچ سلطا تکلّو‪1۴6 ,‬‬
‫قلع اختیارال ّین‪۴7 ,‬‬ ‫قراحسین‪231 ,‬‬
‫قلع اصطخر فار ‪152 ,‬‬ ‫قراحسین استاجلو‪231 ,‬‬
‫قلع افسخ ‪2۴0 ,‬‬ ‫قراقویو لو‪283 ,152 ,‬‬
‫قلع قهقه ‪152 ,‬‬ ‫ق را ‪,۴0 ,38 ,37 ,33 ,32 ,20 ,1۴ ,11 ,‬‬
‫قلع الهیجا ‪2۴9 ,225 ,‬‬ ‫‪,180 ,176 ,105 ,86 ,85 ,75 ,6۴ ,۴9‬‬
‫قلن ر‪256 ,169 ,168 ,167 ,‬‬ ‫‪,292 ,272 ,231 ,19۴ ,190 ,181‬‬
‫قلیچ خا ‪1۴6 ,‬‬ ‫‪327 ,30۴‬‬
‫قم‪,159 ,155 ,15۴ ,138 ,136 ,111 ,66 ,‬‬ ‫قرقا ‪231 ,‬‬
‫‪290 ,277 ,198 ,161‬‬ ‫قرمطی‪111 ,‬‬
‫قن هار‪213 ,192 ,165 ,157 ,‬‬ ‫قره یوسف ‪33‬‬
‫قهپای ‪188 ,‬‬ ‫قزّاق‪1۴9 ,‬‬
‫قهستا ‪269 ,176 ,‬‬ ‫قزل برک‪1۴8 ,‬‬
‫قوام ال ّین‪315 ,313 ,312 ,309 ,308 ,‬‬ ‫اش‪,131 ,130 ,126 ,97 ,96 ,62 ,‬‬ ‫قزلب‬
‫قورچیباشی‪236 ,‬‬ ‫‪,17۴ ,153 ,1۴8 ,1۴7 ,13۴ ,133‬‬
‫قیام ت‪,180 ,179 ,89 ,86 ,83 ,79 ,62 ,‬‬ ‫‪251 ,225 ,221 ,212 ,196 ,195‬‬
‫‪319 ,317 ,305 ,191 ,182‬‬

‫‪357‬‬
‫کتابخا ملک‪29۴ ,70 ,‬‬ ‫عرب‪183 ,‬‬ ‫قی‬
‫کتابفروشی اسالمی ‪292 ,113 ,‬‬
‫کتابفروشی بارا ی‪292 ,110 ,‬‬ ‫ک‬
‫کتابفروشی خیّام‪221 ,‬‬
‫کابل‪185 ,‬‬
‫کتابفروشی زوّار‪297 ,133 ,‬‬
‫چلبی‪۴5 ,‬‬ ‫کات‬
‫کتابفروشی علمی و ادبیّ ‪295 ,33 ,‬‬
‫کارکیا میرزا علی‪128 ,‬‬
‫کتابهای جیبی‪296 ,82 ,‬‬
‫کارگیا علی حمزه‪225 ,‬‬
‫کحل‪190 ,‬‬
‫کارگیا فتحی‪227 ,‬‬
‫ک وبن‪2۴5 ,‬‬
‫کارگیافتحی فومنی‪226 ,‬‬
‫کر‪129 ,33 ,‬‬
‫کاش ا ‪,138 ,136 ,111 ,97 ,96 ,92 ,68 ,‬‬
‫کربال‪313 ,312 ,308 ,307 ,1۴1 ,۴0 ,36 ,‬‬
‫‪,157 ,156 ,155 ,15۴ ,1۴5 ,139‬‬
‫کربالیی محمّ گوک ‪2۴7 ,2۴6 ,‬‬
‫‪,209 ,208 ,200 ,190 ,168 ,161‬‬
‫کرخ‪183 ,‬‬
‫‪300 ,293 ,276 ,251 ,211‬‬
‫کرد‪,23 ,19 ,18 ,16 ,15 ,10 ,9 ,3 ,2 ,1 ,‬‬
‫کاشف االسرار‪25 ,‬‬
‫‪,3۴ ,33 ,32 ,31 ,29 ,28 ,27 ,26 ,25‬‬
‫کاظم موسوی بجنوردی‪302 ,301 ,178 ,‬‬
‫‪,70 ,66 ,62 ,61 ,58 ,56 ,51 ,۴0 ,38‬‬
‫کافراباد‪231 ,‬‬
‫‪,97 ,96 ,95 ,86 ,8۴ ,80 ,79 ,75 ,7۴‬‬
‫کالج پری ‪291 ,69 ,‬‬
‫‪,112 ,110 ,107 ,105 ,103 ,99 ,98‬‬
‫کامبیز عزیزی‪297 ,129 ,‬‬
‫‪,12۴ ,118 ,116 ,115 ,11۴ ,113‬‬
‫کبوتر‪319 ,90 ,‬‬
‫‪,1۴6 ,1۴3 ,132 ,130 ,128 ,127‬‬
‫صاح ‪291 ,69 ,‬‬ ‫کپتا ولیم اسولی‬
‫‪,160 ,158 ,155 ,150 ,1۴8 ,1۴7‬‬
‫کپک سلطا ‪1۴6 ,‬‬
‫‪,178 ,176 ,168 ,165 ,16۴ ,163‬‬
‫کتابخا خیام‪291 ,۴6 ,‬‬
‫‪,195 ,190 ,188 ,186 ,185 ,179‬‬
‫کتابخا رازی‪296 ,۴3 ,‬‬
‫‪,213 ,207 ,20۴ ,200 ,199 ,196‬‬
‫کتابخا سنایی‪295 ,289 ,77 ,57 ,‬‬
‫‪,237 ,218 ,217 ,216 ,215 ,21۴‬‬
‫کتابخا محمودی‪289 ,57 ,‬‬
‫‪,263 ,261 ,258 ,25۴ ,2۴9 ,2۴7‬‬
‫کتابخا مرکزی دا شگاه تهرا ‪,156 ,126 ,‬‬
‫‪,31۴ ,310 ,309 ,307 ,306 ,282‬‬
‫‪296 ,293‬‬
‫‪327 ,322 ,317 ,315‬‬

‫‪358‬‬
‫کمالال ّین عب الرزّاق سمرقن ی‪292 ,۴6 ,‬‬ ‫کردستا ‪17۴ ,130 ,10 ,‬‬
‫کمپفر‪298 ,199 ,‬‬ ‫کردگا ‪101 ,‬‬
‫کمپفر‪ ،‬ا گلبرت‪298 ,199 ,‬‬ ‫کرسی ام ‪3۴ ,‬‬
‫کمره‪158 ,‬‬ ‫کرما ‪277 ,200 ,198 ,131 ,97 ,18 ,‬‬
‫کها ‪319 ,‬‬ ‫کریم کشاورز‪296 ,110 ,‬‬
‫که م‪2۴5 ,2۴3 ,‬‬ ‫کژدم‪200 ,‬‬
‫کهکیلوی ‪166 ,‬‬ ‫کسرایی‪ ،‬وراللّ ‪300 ,112 ,‬‬
‫کهگیلوی ‪256 ,28 ,‬‬ ‫کسری ا وشیروا ‪9 ,‬‬
‫کوچسفها ‪2۴۴ ,2۴2 ,239 ,226 ,225 ,‬‬ ‫کعب ‪19۴ ,182 ,59 ,52 ,3۴ ,‬‬
‫کوچک بهل دوز‪20۴ ,‬‬ ‫کالت‪8 ,‬‬
‫کور گ‪218 ,‬‬ ‫کاله سرخ‪1۴9 ,‬‬
‫کوف ‪238 ,227 ,183 ,182 ,‬‬ ‫کالویخو‪,283 ,282 ,31 ,17 ,16 ,13 ,12 ,‬‬
‫کول محمّ خا کوچسفها ی‪2۴۴ ,238 ,‬‬ ‫‪298‬‬
‫کول مراد خا کوچسفها ی‪2۴9 ,‬‬ ‫کل ‪193 ,‬‬
‫کول مراد کوچسفها ی‪2۴8 ,‬‬ ‫‪,291 ,290 ,207 ,138 ,128 ,69 ,‬‬ ‫کلکتّ‬
‫کوهپای ‪200 ,‬‬ ‫‪296‬‬
‫کوهر گ‪218 ,‬‬ ‫کلنگ‪319 ,90 ,‬‬
‫کوهسره‪311 ,‬‬ ‫کلّ بزیها‪113 ,‬‬
‫کوهن‪ ،‬آلوین استا فورد‪297 ,199 ,‬‬ ‫کلهری‪62 ,‬‬
‫کیا ابوالحسن‪321 ,‬‬ ‫کم ال‪,75 ,69 ,65 ,62 ,۴6 ,۴0 ,29 ,20 ,‬‬
‫کیا جالل ال ّین‪225 ,‬‬ ‫‪,210 ,155 ,117 ,116 ,102 ,95 ,76‬‬
‫کیا فری و چپک‪2۴5 ,2۴3 ,‬‬ ‫‪,309 ,30۴ ,265 ,26۴ ,216 ,211‬‬
‫کیا‪ ،‬صادق‪300 ,6۴ ,25 ,‬‬ ‫‪326 ,323 ,322 ,318 ,317 ,312‬‬
‫کیج‪157 ,‬‬ ‫کمال اقلی ی‪216 ,‬‬
‫کیخسرو‪178 ,70 ,‬‬ ‫کم ال ال ّین‪,309 ,30۴ ,265 ,26۴ ,۴6 ,‬‬
‫کیخسرو اسفن یار پسر آذرکیوا ‪70 ,‬‬ ‫‪312‬‬
‫جها اری‪297 ,296 ,195 ,16۴ ,‬‬ ‫کیکاو‬ ‫کمال ال ّین عب الرزاق سمرقن ی‪26۴ ,‬‬
‫جها اری‪297 ,128 ,‬‬ ‫کیکاوو‬ ‫کمال ال ّین عب الرزّاق سمرقن ی‪۴6 ,‬‬

‫‪359‬‬
‫گیال ‪,128 ,96 ,66 ,58 ,57 ,31 ,8 ,۴ ,3 ,‬‬ ‫کیومر ‪127 ,‬‬
‫‪,222 ,153 ,152 ,151 ,1۴7 ,131‬‬
‫‪,237 ,236 ,229 ,227 ,225 ,22۴‬‬ ‫ک‬
‫‪,250 ,2۴8 ,2۴7 ,2۴0 ,239 ,238‬‬
‫کوه صفا‪85 ,‬‬
‫‪,277 ,262 ,261 ,257 ,256 ,251‬‬
‫‪315 ,293 ,285‬‬
‫گ‬
‫گیال ات‪226 ,‬‬
‫گیلوا‪2۴6 ,‬‬ ‫گاو‪318 ,158 ,69 ,63 ,‬‬
‫گرب ‪319 ,90 ,76 ,‬‬
‫ل‬ ‫گرجستا ‪17۴ ,1۴6 ,125 ,12۴ ,18 ,‬‬
‫گرجی‪1۴8 ,‬‬
‫لّا حام شیخ االسالم‪2۴1 ,‬‬
‫گرشاس ‪178 ,‬‬
‫الر‪198 ,157 ,129 ,‬‬
‫گرگ‪69 ,‬‬
‫‪297 ,150 ,‬‬ ‫الکهارت‪ ،‬الر‬
‫گرگا ‪323 ,176 ,111 ,18 ,10 ,‬‬
‫الهوری‪301 ,292 ,68 ,۴6 ,‬‬
‫گرگا ی‪300 ,29 ,25 ,‬‬
‫الهوری‪ ،‬محمّ اقبال‪301 ,68 ,‬‬
‫گرگین خا ‪2۴5 ,2۴2 ,2۴0 ,‬‬
‫ا ‪,225 ,22۴ ,152 ,129 ,128 ,‬‬ ‫الهیج‬
‫گرگین سلطا ‪2۴5 ,2۴0 ,‬‬
‫‪,2۴1 ,239 ,236 ,229 ,227 ,226‬‬
‫گزیستا سیالیستی‪117 ,‬‬
‫‪2۴9 ,2۴۴ ,2۴3‬‬
‫گسکر‪2۴5 ,2۴2 ,2۴0 ,228 ,225 ,‬‬
‫یت ‪68 ,‬‬ ‫الی‬
‫گلپینارلی‪25 ,‬‬
‫لبمتو ‪ ،‬ا‪.‬ک‪301 ,235 ,. .‬‬
‫گلچین معا ی‪ ،‬احم ‪300 ,1۴1 ,‬‬
‫لحصا‪111 ,‬‬
‫گلستا ‪290 ,135 ,‬‬
‫لر‪167 ,۴7 ,۴6 ,‬‬
‫گنجشک‪320 ,90 ,‬‬
‫لرا ‪167 ,‬‬
‫گنج ‪17۴ ,‬‬
‫لرستا ‪208 ,20۴ ,202 ,17۴ ,166 ,۴7 ,8 ,‬‬
‫گوراب‪2۴5 ,2۴2 ,237 ,‬‬
‫لشت شا‪2۴7 ,2۴5 ,2۴1 ,‬‬
‫گورکا یا هن ‪255 ,‬‬
‫لشت شا‪229 ,226 ,‬‬
‫گوسفن ‪318 ,197 ,‬‬
‫لشت شاه‪225 ,‬‬
‫گولپینارلی‪56 ,‬‬

‫‪360‬‬
‫مجتبی مینوی‪301 ,211 ,65 ,6۴ ,‬‬ ‫لطفعلی بیگبن آقاخا بیگ لی شاملو‪,139 ,‬‬
‫مجته شبستری‪ ،‬محمّ ‪302 ,181 ,‬‬ ‫‪296‬‬
‫س ه‪169 ,‬‬ ‫مج ّد را‬ ‫لکنهو‪292 ,138 ,‬‬
‫ما ‪135 ,56 ,1۴ ,3 ,‬‬ ‫مج ّد را‬ ‫لنگرود‪2۴3 ,‬‬
‫ی‪,8۴ ,83 ,80 ,6۴ ,63 ,50 ,15 ,‬‬ ‫مجلس‬ ‫لودی‪295 ,83 ,80 ,79 ,‬‬
‫‪,185 ,18۴ ,182 ,157 ,151 ,150 ,86‬‬ ‫لوز‪۴3 ,‬‬
‫‪300 ,29۴ ,219 ,208 ,201‬‬ ‫لو ‪221 ,‬‬
‫مجلّ بررّسیهای تاریخی‪302 ,202 ,‬‬ ‫لیل‪2۴3 ,‬‬
‫مجلّ مهر‪221 ,‬‬ ‫لیل الکشف ‪115 ,‬‬
‫مجلّ هوخت‪302 ,287 ,233 ,‬‬
‫مجلّ وحی ‪67 ,‬‬ ‫م‬
‫مجلّ یغما‪302 ,212 ,‬‬
‫مار‪320 ,200 ,90 ,69 ,‬‬
‫مجمع التّواریخ سلطا ی‪259 ,‬‬
‫مارا شاه‪33 ,‬‬
‫مجموع علی امیری‪2۴ ,‬‬
‫ماریژا مول ‪291 ,69 ,‬‬
‫محرّم‪217 ,213 ,‬‬
‫را ‪,277 ,235 ,232 ,229 ,10 ,8 ,‬‬ ‫ماز‬
‫‪,2۴ ,23 ,21 ,19 ,15 ,1۴ ,12 ,8 ,‬‬ ‫محمّ‬
‫‪309‬‬
‫‪,60 ,59 ,58 ,۴8 ,۴6 ,۴3 ,3۴ ,29 ,28‬‬
‫مازیار‪111 ,‬‬
‫‪,91 ,86 ,8۴ ,83 ,76 ,68 ,67 ,63 ,61‬‬
‫ماسال‪225 ,‬‬
‫‪,139 ,138 ,131 ,123 ,110 ,96 ,9۴‬‬
‫ماسول ‪226 ,‬‬
‫‪,151 ,150 ,1۴7 ,1۴5 ,1۴3 ,1۴0‬‬
‫مالک‪321 ,301 ,235 ,198 ,93 ,‬‬
‫‪,165 ,16۴ ,160 ,159 ,157 ,152‬‬
‫ماه الهی‪269 ,‬‬
‫‪,195 ,190 ,185 ,181 ,17۴ ,168‬‬
‫ماوراءالنهر‪275 ,213 ,111 ,18 ,10 ,‬‬
‫‪,238 ,230 ,229 ,226 ,216 ,213‬‬
‫مبارکی‪111 ,‬‬
‫‪,2۴7 ,2۴6 ,2۴۴ ,2۴2 ,2۴1 ,239‬‬
‫مبیضّ ‪111 ,‬‬
‫‪,263 ,260 ,259 ,257 ,256 ,25۴‬‬
‫مثنا سلطا ‪1۴6 ,‬‬
‫‪,275 ,27۴ ,270 ,268 ,267 ,26۴‬‬
‫مثنوی مهر و وفا‪277 ,‬‬
‫‪,292 ,290 ,289 ,285 ,278 ,276‬‬
‫مجتبایی‪ ،‬فتحاللّ ‪302 ,179 ,‬‬

‫‪361‬‬
‫محمّ قزوینی‪267 ,‬‬ ‫‪,298 ,297 ,296 ,295 ,29۴ ,293‬‬
‫محمّ مسعود پسر سپ ساالر بوسعی می ر‪,‬‬ ‫‪313 ,311 ,308 ,30۴ ,302 ,299‬‬
‫‪2۴1‬‬ ‫محمّ ابراهیم باستا ی پاریزی‪285 ,‬‬
‫محمّ مظفّر حسین صبا‪۴3 ,‬‬ ‫محمّ اقبال الهوری‪68 ,‬‬
‫محمّ مظفّرحسین صبا‪296 ,۴3 ,‬‬ ‫محمّ ب اقر‪,185 ,151 ,150 ,83 ,63 ,15 ,‬‬
‫محمّ معصوم بن خواجگی اصفها ی‪259 ,‬‬ ‫‪29۴‬‬
‫محمّ مقیم‪160 ,159 ,157 ,‬‬ ‫محمّ بیک‪2۴2 ,2۴1 ,238 ,‬‬
‫محمّ هاشم آصف‪293 ,151 ,‬‬ ‫محمّ بیک پسر شاه مراد‪238 ,‬‬
‫محمّ ه ایت حسین‪292 ,3۴ ,‬‬ ‫محمّ پروین گنابادی‪297 ,21 ,‬‬
‫محمّ اسماعیل رضوا ی‪289 ,‬‬ ‫محمّ پسر محمود ده ار‪29۴ ,63 ,60 ,‬‬
‫محمّ باقر بهبودی‪29۴ ,100 ,‬‬ ‫محمّ جعفر محجوب‪292 ,110 ,‬‬
‫محمّ باقر پسر محمّ تقی الهیجی‪6۴ ,‬‬ ‫ه‪,17۴ ,168 ,16۴ ,123 ,‬‬ ‫خ ابن‬ ‫محمّ‬
‫محمّ باقر مجلسی‪293 ,86 ,15 ,‬‬ ‫‪258 ,25۴‬‬
‫محمّ بن حسن‪182 ,‬‬ ‫محمّ ده ار‪270 ,‬‬
‫محمّ بن محمود ده ار شیرازی‪270 ,‬‬ ‫محمّ ذوالق ر اعلی‪1۴7 ,‬‬
‫محمّ تقی دا ش پژوه‪292 ,71 ,‬‬ ‫محمّ زما ‪2۴7 ,2۴6 ,2۴۴ ,‬‬
‫محمّ حسین اکبری ساوی‪29۴ ,63 ,60 ,‬‬ ‫محمّ زما بیک‪2۴۴ ,‬‬
‫محمّ حسین تسبیحی‪290 ,135 ,‬‬ ‫محمّ سعی سرم ‪268 ,267 ,‬‬
‫محمّ دبیر سیاقی‪297 ,221 ,133 ,‬‬ ‫محمّ شاهی‪1۴5 ,138 ,‬‬
‫محمّ رضا فشاهی‪287 ,‬‬ ‫محمّ شاهیا ‪1۴3 ,‬‬
‫محمّ قاس م هن وش اه ب ن غالمعل ی‬ ‫محمّ شفیع الهوری‪292 ,۴6 ,‬‬
‫استرآبادی‪292 ,138 ,‬‬ ‫محمّ شیبا ی‪263 ,‬‬
‫محمّ محسن مستوفی‪293 ,152 ,‬‬ ‫محمّ شیبا ی ازبک‪263 ,‬‬
‫محمّ مشیری‪293 ,151 ,‬‬ ‫کال تر‪239 ,‬‬ ‫محمّ طال‬
‫محمّ معصوم شیرازی‪292 ,139 ,110 ,‬‬ ‫محمّ عبّاسی‪290 ,1۴ ,‬‬
‫محمّ صیر فرصت شیرازی‪292 ,۴2 ,‬‬ ‫محمّ علی تربیت‪23 ,‬‬
‫محمّ ی خا ‪2۴5 ,2۴3 ,‬‬ ‫محمّ علی جاتی‪289 ,12 ,‬‬
‫محمّ یا ‪268 ,‬‬ ‫محمّ قاسم‪2۴۴ ,‬‬

‫‪362‬‬
‫م رّسی چهاردهی‪301 ,67 ,‬‬ ‫محمّره‪111 ,‬‬
‫م یترا ‪18 ,‬‬ ‫محم ود‪,59 ,58 ,57 ,56 ,31 ,27 ,۴ ,2 ,‬‬
‫راد‪,1۴5 ,1۴3 ,77 ,65 ,60 ,52 ,10 ,‬‬ ‫م‬ ‫‪,7۴ ,70 ,69 ,68 ,66 ,6۴ ,63 ,61 ,60‬‬
‫‪,238 ,161 ,160 ,159 ,158 ,157‬‬ ‫‪,88 ,86 ,8۴ ,83 ,81 ,80 ,79 ,76 ,75‬‬
‫‪309 ,258 ,2۴9 ,2۴8 ,2۴۴ ,2۴1‬‬ ‫‪,98 ,96 ,95 ,9۴ ,93 ,92 ,91 ,90 ,89‬‬
‫مراد ا ج ا ی‪258 ,157 ,‬‬ ‫‪,106 ,105 ,10۴ ,103 ,102 ,100 ,99‬‬
‫مراد میرزا‪1۴5 ,1۴3 ,‬‬ ‫‪,116 ,115 ,110 ,109 ,108 ,107‬‬
‫مراغیها‪113 ,‬‬ ‫‪,131 ,12۴ ,120 ,119 ,118 ,117‬‬
‫مرتضی پاشا‪2۴0 ,‬‬ ‫‪,187 ,167 ,157 ,1۴8 ,135 ,132‬‬
‫مرتضی راو ی‪300 ,78 ,‬‬ ‫‪,269 ,2۴1 ,220 ,202 ,193 ,188‬‬
‫مرتضی رضا ی‪xiii ,‬‬ ‫‪,285 ,277 ,275 ,272 ,271 ,270‬‬
‫مرتضی ظامشاه بحری‪270 ,‬‬ ‫‪,310 ,309 ,29۴ ,291 ,287 ,286‬‬
‫مرش قلی خا استاجلو‪173 ,‬‬ ‫‪,322 ,321 ,319 ,316 ,31۴ ,312‬‬
‫مرعشیا ‪9 ,8 ,‬‬ ‫‪328 ,327‬‬
‫مر ‪318 ,215 ,12۴ ,86 ,‬‬ ‫محمود پاین ه‪285 ,‬‬
‫مبین‪76 ,61 ,60 ,‬‬ ‫مرک‬ ‫محم ود پس یخا ی‪,70 ,66 ,56 ,27 ,۴ ,2 ,‬‬
‫مرکز دا رهالمع ارف ب زرگ اس المی‪,178 ,‬‬ ‫‪,220 ,157 ,135 ,12۴ ,119 ,115 ,96‬‬
‫‪302‬‬ ‫‪29۴ ,287 ,286 ,275 ,271 ,270 ,269‬‬
‫مرکزی‪290 ,66 ,‬‬ ‫محمود فرّخ‪291 ,31 ,‬‬
‫مریم میراحم ی‪206 ,‬‬ ‫محمود فسیخا ی‪60 ,‬‬
‫مزار سرموسی‪2۴5 ,‬‬ ‫افوش ت ای طن زی‪,‬‬ ‫محمودبن ه ایت اللّ‬
‫مزامیر‪179 ,‬‬ ‫‪265‬‬
‫مزدک‪268 ,219 ,110 ,‬‬ ‫افوش ت ای طن زی‪,‬‬ ‫محم ودبن ه ایتاللّ‬
‫مزدکیا ‪219 ,115 ,‬‬ ‫‪292 ,13۴‬‬
‫مس ج ج امع‪,260 ,256 ,201 ,1۴5 ,۴6 ,‬‬ ‫محیال ّین عربی‪118 ,‬‬
‫‪265 ,26۴‬‬ ‫م رّ ‪31 ,‬‬
‫مسج جامع شیراز‪1۴5 ,‬‬ ‫م ّر ‪292 ,۴2 ,2۴ ,23 ,‬‬
‫مسج طقچی‪28 ,‬‬ ‫م ّر ‪ ،‬میرزا محمّ علی‪292 ,23 ,‬‬

‫‪363‬‬
‫معتصم‪111 ,‬‬ ‫مسجوا ‪58 ,‬‬
‫معصوم علیشاه ای الص ر‪292 ,110 ,‬‬ ‫مسعود رج یا‪298 ,13 ,‬‬
‫معین ال ّین‪265 ,۴7 ,28 ,‬‬ ‫مسعود شرقی‪29۴ ,291 ,12۴ ,‬‬
‫معینال ّین شهرستا ی‪28 ,‬‬ ‫مسکو‪2۴9 ,‬‬
‫مغرب‪323 ,182 ,111 ,98 ,86 ,76 ,3۴ ,‬‬ ‫مسلمیّ ‪269 ,‬‬
‫مغربی‪182 ,‬‬ ‫مسلمیّ ک ّاب‪269 ,‬‬
‫مغول‪130 ,‬‬ ‫مسیح‪186 ,179 ,177 ,82 ,81 ,27 ,26 ,‬‬
‫مغوال ‪136 ,130 ,10 ,8 ,‬‬ ‫مسیحیا ‪186 ,179 ,150 ,125 ,‬‬
‫مغولستا ‪18 ,‬‬ ‫مشعشع‪13۴ ,‬‬
‫مفاتیح‪119 ,118 ,‬‬ ‫مشعشع ‪98 ,‬‬
‫مفاتیحالغیوب‪118 ,‬‬ ‫مشعشعیّ ‪135 ,13۴ ,‬‬
‫مفتاح الغیوب‪91 ,‬‬ ‫مشه ‪,216 ,213 ,173 ,1۴1 ,96 ,31 ,26 ,‬‬
‫اردبیلی‪289 ,220 ,52 ,51 ,29 ,‬‬ ‫مق ّ‬ ‫‪305 ,300 ,291‬‬
‫مقریزی‪25 ,‬‬ ‫مشه ی‪279 ,276 ,25 ,2۴ ,‬‬
‫مقریزی‪۴7 ,‬‬ ‫مصحف‪19۴ ,61 ,‬‬
‫مکرا ‪157 ,‬‬ ‫مصر‪182 ,138 ,111 ,‬‬
‫‪,191 ,187 ,12۴ ,3۴ ,26 ,25 ,2۴ ,‬‬ ‫مکّ‬ ‫مصطفی اباد‪1۴0 ,‬‬
‫‪277‬‬ ‫مصطفی کاملالشیبی‪285 ,‬‬
‫مال ایاز‪223 ,‬‬ ‫مشن‪296 ,138 ,‬‬ ‫مطبع بیپت‬
‫ملّا جالل ال ّین منجّم‪22۴ ,‬‬ ‫مطبع مظفّری‪295 ,80 ,‬‬
‫رشتی‪2۴1 ,‬‬ ‫ملّا حسن خطی‬ ‫مطبع با ک ملی ایرا ‪292 ,‬‬
‫ملّا عب الباقی هاو ی‪189 ,‬‬ ‫مطبع مجل ‪290 ,15۴ ,‬‬
‫ملّا عب الفتاح فومنی‪237 ,‬‬ ‫مطلع السع ین‪278 ,‬‬
‫ملّا عب اللّ ‪2۴1 ,‬‬ ‫مظفّر سلطا ‪152 ,‬‬
‫ملّا محسن کشمیری‪267 ,‬‬ ‫مظفّر سلطا بن امیره حسام ال ّین‪152 ,‬‬
‫ملّا محمّ باقر مجلسی‪29۴ ,83 ,15 ,‬‬ ‫مظفّرخا ‪225 ,‬‬
‫ملّا محمّ عمر‪185 ,‬‬ ‫مظهر دهم‪185 ,‬‬
‫ملّاجاللال ّین منجّم‪292 ,19۴ ,‬‬ ‫معاوی ‪227 ,10 ,‬‬

‫‪364‬‬
‫منصور فسایی‪289 ,۴2 ,‬‬ ‫مالّجاللال ّین منجّم‪225 ,،‬‬
‫منوچهر امیری‪301 ,235 ,‬‬ ‫ملّاعب الفتاح فومنی‪285 ,‬‬
‫من وچهر س توده‪,227 ,225 ,213 ,132 ,‬‬ ‫ملّاعب النّبی فخرالزّما ی قزوین ی‪,275 ,56 ,‬‬
‫‪29۴ ,293 ,291 ,290‬‬ ‫‪296‬‬
‫م ابادیا ‪268 ,‬‬ ‫مالعلی کامی‪2۴3 ,‬‬
‫مه علیا‪16۴ ,‬‬ ‫ملّاعنایت‪208 ,‬‬
‫مه ویّت‪169 ,15۴ ,‬‬ ‫مال ک‪78 ,77 ,‬‬
‫مه ویّ ‪1۴2 ,‬‬ ‫مل ک‪,7۴ ,70 ,67 ,66 ,62 ,29 ,19 ,10 ,‬‬
‫ی‪,185 ,18۴ ,181 ,176 ,156 ,30 ,‬‬ ‫مه‬ ‫‪,119 ,115 ,113 ,111 ,99 ,80 ,78‬‬
‫‪32۴ ,306 ,287 ,286 ,231 ,230 ,186‬‬ ‫‪,191 ,189 ,182 ,175 ,155 ,1۴1‬‬
‫مه ی چهل تنی‪286 ,‬‬ ‫‪,290 ,289 ,277 ,271 ,236 ,227‬‬
‫مه ی موعود‪187 ,‬‬ ‫‪327 ,319 ,29۴‬‬
‫الهیّ ‪265 ,‬‬ ‫مواه‬ ‫ملک جها گیر‪236 ,‬‬
‫مؤسس خ مات فرهنگی رسا‪297 ,16 ,‬‬ ‫ملک شاه حسین سیستا ی‪277 ,‬‬
‫موسس شرقی بارودا‪290 ,128 ,‬‬ ‫ال ّین‬ ‫مل ک ش اه حس ین مل ک غی ا‬
‫موسی‪325 ,86 ,63 ,62 ,2۴ ,‬‬ ‫محمّ بن شاه محمود سیستا ی‪277 ,‬‬
‫موسی‪85 ,‬‬ ‫ملکشاه حسین سیستا ی‪293 ,126 ,‬‬
‫موال ا‪,81 ,78 ,61 ,۴7 ,28 ,22 ,20 ,15 ,‬‬ ‫ملوک شبا کاره‪26۴ ,‬‬
‫‪,205 ,200 ,189 ,188 ,1۴0 ,138‬‬ ‫ملوک هرمز‪8 ,‬‬
‫‪,276 ,265 ,257 ,221 ,211 ,209‬‬ ‫ک‪,198 ,195 ,167 ,157 ,1۴ ,12 ,‬‬ ‫ممال‬
‫‪,311 ,309 ,307 ,30۴ ,296 ,295‬‬ ‫‪235 ,212 ,210‬‬
‫‪315 ,31۴‬‬ ‫التّواریخ‪86 ,‬‬ ‫منتخ‬
‫موال ا ابوتراب‪188 ,‬‬ ‫منشورات دارمکتب الحیاه‪299 ,۴8 ,‬‬
‫موال ا پیر محمّ شروا ی‪1۴0 ,‬‬ ‫منشی احم علی صاح ‪291 ,69 ,‬‬
‫موال ا جالل منجّم‪209 ,205 ,‬‬ ‫منص ور‪,292 ,289 ,60 ,۴3 ,۴2 ,۴1 ,15 ,‬‬
‫موال ا جالل منجّم یزدی‪205 ,‬‬ ‫‪297‬‬
‫موال ا جاللال ّین رومی‪81 ,78 ,20 ,‬‬ ‫منصور رستگار فسایی‪292 ,۴2 ,‬‬
‫منصور صفت گل‪297 ,15 ,‬‬

‫‪365‬‬
‫میا بایزی ا ص اری خل ف ش یخ عب اللّ ‪,‬‬ ‫موال ا جاللال ّین محمّ بلخی روم ی‪,61 ,‬‬
‫‪269‬‬ ‫‪295‬‬
‫میب ‪258 ,‬‬ ‫موال ا حی ری‪221 ,‬‬
‫میر احم کاشی‪211 ,‬‬ ‫موال ا دخلی‪189 ,‬‬
‫میر جمال ال ّین محمّ استرابادی‪139 ,‬‬ ‫شیرازی‪188 ,‬‬ ‫موال ا روزبهرا‬
‫میر سیّ شریف‪1۴ ,‬‬ ‫ساوجی‪210 ,‬‬ ‫موال ا سلیما طبی‬
‫میر سیّ علی هم ا ی‪65 ,‬‬ ‫ال ّین‪15 ,‬‬ ‫موال ا شم‬
‫میر فتح اللّ ‪270 ,‬‬ ‫موال ا ص رال ّین‪307 ,‬‬
‫میراحم ‪210 ,209 ,208 ,‬‬ ‫موال ا عب الرحمن جامی‪276 ,‬‬
‫میراحم کاشی‪210 ,‬‬ ‫موال ا عزال ّین‪315 ,309 ,‬‬
‫میرا شاه‪26۴ ,3۴ ,33 ,32 ,31 ,18 ,‬‬ ‫موال ا عالءال ّین رجایی‪28 ,‬‬
‫میرتشبیهی کاشی‪27۴ ,‬‬ ‫موال ا غزالی مشه ی‪276 ,‬‬
‫میرجمال‪232 ,‬‬ ‫هف ت قلم ی دهل وی‪,‬‬ ‫موال ا غ الم محمّ‬
‫میرحاتم بیک‪22۴ ,‬‬ ‫‪296 ,138‬‬
‫میرخوا ‪255 ,‬‬ ‫موال ا فنا ی‪276 ,‬‬
‫میرزا ابوتراب‪232 ,‬‬ ‫موال ا قاسم کوپالی‪200 ,‬‬
‫میرزا بایسنغر‪۴7 ,‬‬ ‫موال ا کمال ال ّین‪309 ,30۴ ,‬‬
‫میرزا تقی‪232 ,59 ,‬‬ ‫موال ا مج ال ّین‪311 ,‬‬
‫میرزا شاه حسین اصفها ی‪138 ,133 ,‬‬ ‫موال ا محمّ ‪28 ,‬‬
‫میرزا عب اللّ ‪2۴۴ ,2۴1 ,‬‬ ‫موال ا محمود‪309 ,‬‬
‫میرزا محمّ طاهر صرابادی اصفها ی‪275 ,‬‬ ‫موال ا محمود عب القادر‪31۴ ,‬‬
‫میرزا محمّ علی شیرازی‪270 ,‬‬ ‫موال ا معروف خطاطّ بغ ادی‪۴7 ,‬‬
‫میرزا محمّ علی م ّر ‪23 ,‬‬ ‫موال ا معین ال ّین یزدی‪265 ,‬‬
‫میرزا یوسف خا رضوی مشه ی‪279 ,‬‬ ‫مولوی‪291 ,27۴ ,86 ,61 ,‬‬
‫میرزای عالمیا ‪227 ,226 ,‬‬ ‫مولوی احم صاح ‪291 ,86 ,‬‬
‫میرشم ‪158 ,‬‬ ‫مولوی محمّ مظفّر حسین صبا‪27۴ ,‬‬
‫میرعب الجبار‪233 ,‬‬ ‫میا بایزی ا صاری‪269 ,‬‬
‫میرعماد‪261 ,‬‬

‫‪366‬‬
‫اصر مکارم شیرازی‪287 ,‬‬ ‫میرعماد قزوینی‪275 ,‬‬
‫اصرالحقّ‪93 ,‬‬ ‫میرفتح اللّ شیرازی‪270 ,‬‬
‫اصرال ّین شاه‪263 ,‬‬ ‫میرفرّخی گیال ی‪۴3 ,‬‬
‫اظر‪270 ,196 ,195 ,180 ,158 ,‬‬ ‫میرفطرو ‪301 ,285 ,50 ,‬‬
‫ایین‪200 ,‬‬ ‫میرفطرو ‪ ،‬علی‪301 ,50 ,‬‬
‫ب اتی‪,79 ,78 ,77 ,75 ,66 ,62 ,59 ,58 ,‬‬ ‫میرمراد‪239 ,‬‬
‫‪317‬‬ ‫میرمراد لشت شایی‪239 ,‬‬
‫بی‪275 ,‬‬ ‫میرمنشی قمی‪258 ,‬‬
‫خجوا ست‪32 ,‬‬ ‫میزا ‪,79 ,78 ,76 ,75 ,7۴ ,70 ,27 ,5 ,۴ ,‬‬
‫راقی‪ ،‬حسن‪293 ,156 ,‬‬ ‫‪,95 ,93 ,92 ,91 ,88 ,87 ,8۴ ,81 ,80‬‬
‫زاری‪193 ,1۴۴ ,137 ,136 ,‬‬ ‫‪,106 ,102 ,101 ,100 ,99 ,98 ,96‬‬
‫زاریا ‪1۴5 ,1۴۴ ,136 ,‬‬ ‫‪,116 ,115 ,11۴ ,109 ,108 ,107‬‬
‫سفی‪291 ,290 ,69 ,60 ,‬‬ ‫‪,269 ,131 ,120 ,119 ,118 ,117‬‬
‫سیمی‪,51 ,۴5 ,۴۴ ,۴3 ,۴2 ,۴1 ,39 ,37 ,‬‬ ‫‪,317 ,29۴ ,286 ,272 ,271 ,270‬‬
‫‪295 ,287 ,57 ,52‬‬ ‫‪,323 ,322 ,321 ,320 ,319 ,318‬‬
‫شر راد‪295 ,81 ,‬‬ ‫‪329 ,328 ,327 ,326 ,325 ,32۴‬‬
‫شر فرزا ‪136 ,‬‬ ‫میشیگا ‪iii, 5 ,‬‬
‫شر قوم ‪297 ,199 ,‬‬ ‫میال یا ‪268 ,‬‬
‫شر مرکز‪297 ,129 ,‬‬ ‫میمو ‪183 ,‬‬
‫شر قط ‪29۴ ,63 ,60 ,‬‬ ‫مینودر‪113 ,‬‬
‫شر و‪298 ,215 ,‬‬ ‫مینورسکی‪133 ,‬‬
‫صاری‪323 ,321 ,83 ,‬‬ ‫مینورسکی‪ ،‬والدیمیر‪297 ,133 ,‬‬
‫صر‪ ،‬حسین‪301 ,7۴ ,‬‬ ‫مینوی‪ ،‬مجتبی‪302 ,212 ,‬‬
‫صراللّ حسن علی بن مج ال ب ن حس ن‬
‫افجی‪22 ,‬‬ ‫ن‬
‫صراللّ فلسفی‪300 ,285 ,212 ,169 ,‬‬
‫ا ‪ ،‬جا ‪ .‬بی‪297 ,77 ,‬‬
‫صراللّ افجی‪32 ,28 ,‬‬
‫اصر خسرو‪187 ,‬‬
‫صرال افجی‪307 ,‬‬

‫‪367‬‬
‫‪,271 ,258 ,256 ,251 ,231 ,223‬‬ ‫طنز‪221 ,196 ,168 ,‬‬
‫‪301 ,300 ,286 ,28۴ ,27۴‬‬ ‫ظام ال ّین شامی‪262 ,‬‬
‫قطویّ ‪,61 ,60 ,59 ,19 ,8 ,7 ,۴ ,3 ,2 ,1 ,‬‬ ‫ظامشاه دکنی‪98 ,‬‬
‫‪,103 ,97 ,90 ,70 ,69 ,67 ,65 ,62‬‬ ‫ظیری یشابوری‪275 ,‬‬
‫‪,132 ,127 ,12۴ ,122 ,107 ,10۴‬‬ ‫عمت اللّ صوفی‪225 ,‬‬
‫‪,1۴6 ,1۴۴ ,1۴3 ,138 ,137 ,135‬‬ ‫عیمی مشه ی‪2۴ ,‬‬
‫‪,173 ,172 ,168 ,162 ,161 ,156‬‬ ‫االرقام‪271 ,60 ,‬‬ ‫فای‬
‫‪,203 ,201 ,200 ,19۴ ,18۴ ,175‬‬ ‫زکّی ‪182 ,‬‬ ‫ف‬
‫‪,213 ,212 ,211 ,210 ,209 ,206‬‬ ‫فیسی‪ ،‬سعی ‪301 ,191 ,‬‬
‫‪,258 ,22۴ ,223 ,219 ,217 ,216‬‬ ‫ق اوه االث ار‪,256 ,250 ,201 ,166 ,165 ,‬‬
‫‪,271 ,270 ,269 ,267 ,265 ,261‬‬ ‫‪265‬‬
‫‪287 ,286 ,285 ,28۴‬‬ ‫قش جها ‪2۴8 ,‬‬
‫گارستا سخن‪27۴ ,‬‬ ‫‪,60 ,59 ,57 ,51 ,۴0 ,39 ,20 ,2 ,‬‬ ‫قط‬
‫ل و دمن‪277 ,‬‬ ‫‪,100 ,96 ,79 ,75 ,7۴ ,65 ,6۴ ,63‬‬
‫مرود‪70 ,‬‬ ‫‪,267 ,188 ,175 ,163 ,115 ,108‬‬
‫وّاب صمصامال ّول شاهنوازخا ‪207 ,‬‬ ‫‪325 ,318 ,29۴‬‬
‫ورال ّین م ّرسی چهاردهی‪67 ,‬‬ ‫قط وی‪,95 ,91 ,90 ,56 ,55 ,27 ,۴ ,2 ,‬‬
‫ول کشور‪292 ,138 ,‬‬ ‫‪,131 ,12۴ ,118 ,100 ,99 ,98 ,96‬‬
‫ومنام ‪307 ,32 ,25 ,22 ,‬‬ ‫‪,163 ,161 ,15۴ ,1۴2 ,137 ,132‬‬
‫و والقلم‪206 ,‬‬ ‫‪,212 ,202 ,193 ,188 ,175 ,169‬‬
‫یشابور‪283 ,96 ,8 ,‬‬ ‫‪286 ,278 ,27۴ ,272 ,269 ,217‬‬
‫ی وبن ا ‪277 ,‬‬ ‫ا ‪,66 ,6۴ ,57 ,56 ,50 ,۴ ,3 ,2 ,‬‬ ‫قطوی‬
‫‪,98 ,97 ,96 ,91 ,89 ,82 ,70 ,68 ,67‬‬
‫ه‬ ‫‪,11۴ ,110 ,109 ,106 ,105 ,101‬‬
‫‪,137 ,136 ,135 ,120 ,119 ,115‬‬
‫هاشم اقاجری‪82 ,‬‬
‫‪,168 ,163 ,156 ,1۴5 ,1۴۴ ,1۴2‬‬
‫هاشمی‪315 ,182 ,‬‬
‫‪,219 ,217 ,216 ,211 ,208 ,202‬‬
‫ه اه‪319 ,‬‬

‫‪368‬‬
‫هن وس تا ‪,216 ,210 ,191 ,139 ,3 ,1 ,‬‬ ‫ه ایت‪,100 ,66 ,65 ,۴1 ,3۴ ,32 ,2۴ ,3 ,‬‬
‫‪279 ,277 ,276 ,275 ,26۴‬‬ ‫‪,265 ,193 ,189 ,163 ,1۴1 ,138‬‬
‫هن ی‪27۴ ,88 ,77 ,62 ,‬‬ ‫‪32۴ ,293 ,292 ,290 ,27۴‬‬
‫هود‪63 ,‬‬ ‫ه ایت‪ ،‬رضاقلیخا ‪293 ,2۴ ,‬‬
‫هوشی ر‪178 ,‬‬ ‫ه ه ‪320 ,90 ,26 ,‬‬
‫هوشی رماه‪178 ,‬‬ ‫هراپو ‪63 ,‬‬
‫هیرمن ‪2۴8 ,‬‬ ‫هرات‪,256 ,255 ,213 ,173 ,136 ,۴6 ,8 ,‬‬
‫هینت ‪ ،‬والتر‪297 ,16۴ ,128 ,‬‬ ‫‪265 ,26۴ ,260‬‬
‫هیوبرت دارک‪290 ,19 ,‬‬ ‫هراه‪۴6 ,‬‬
‫هربارت‪68 ,‬‬
‫و‬ ‫هرم ‪63 ,‬‬
‫هرموز‪157 ,‬‬
‫واتیکا ‪35 ,‬‬
‫ه زاره‪,169 ,15۴ ,81 ,38 ,28 ,۴ ,3 ,2 ,‬‬
‫واج افضل ال ّین کاشا ی‪276 ,‬‬
‫‪,19۴ ,186 ,177 ,17۴ ,172 ,170‬‬
‫واح ی کامل‪216 ,‬‬
‫‪258 ,203‬‬
‫واح ی ‪269 ,‬‬
‫هزاره گرایی‪187 ,177 ,28 ,‬‬
‫واكه ام گرگا ی‪25 ,‬‬
‫هفت اقلیم‪,187 ,136 ,129 ,127 ,61 ,33 ,‬‬
‫وال ه سرحک‪315 ,‬‬
‫‪295 ,276 ,200 ,196 ,192‬‬
‫وحی ‪292 ,19۴ ,‬‬
‫هفت امامی‪91 ,‬‬
‫ودا‪20 ,‬‬
‫هلموت ریتر‪۴9 ,38 ,3۴ ,28 ,2۴ ,22 ,‬‬
‫ورج ‪158 ,‬‬
‫همایو شاه‪255 ,‬‬
‫ورداسبی‪ ،‬ابوذر‪301 ,50 ,‬‬
‫ا ‪,161 ,159 ,158 ,157 ,138 ,9۴ ,‬‬ ‫هم‬
‫ورساق‪129 ,‬‬
‫‪277 ,166‬‬
‫وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی‪289 ,۴6 ,‬‬
‫هم می کاشا ی‪156 ,‬‬
‫وزیر هرات‪255 ,‬‬
‫‪,158 ,1۴5 ,1۴1 ,106 ,98 ,91 ,83 ,‬‬ ‫هن‬
‫وکال المعارف‪299 ,۴2 ,‬‬
‫‪,27۴ ,268 ,255 ,216 ,165 ,159‬‬
‫ولیخا ‪168 ,‬‬
‫‪300 ,287 ,282 ,279‬‬
‫وی ا تیا ‪268 ,‬‬
‫هن وا ‪268 ,83 ,65 ,20 ,‬‬

‫‪369‬‬
‫یعقوب سیّ حسین‪312 ,‬‬ ‫ویرکوپا‪190 ,‬‬
‫یما ی‪182 ,‬‬ ‫ویرکوپای‪190 ,‬‬
‫یهود‪323 ,178 ,‬‬ ‫ویل دورا ت‪186 ,‬‬
‫یهوه‪179 ,‬‬
‫یواخیم فیورهای‪302 ,199 ,83 ,82 ,‬‬ ‫ی‬
‫یوس ف‪,279 ,206 ,81 ,70 ,37 ,3۴ ,33 ,‬‬
‫یاجوج و ماجوج‪85 ,‬‬
‫‪30۴‬‬
‫یوسف دامغا ی‪30۴ ,‬‬
‫ی‬
‫یوسف سراج‪206 ,‬‬
‫یوس فی‪,207 ,206 ,205 ,20۴ ,201 ,33 ,‬‬ ‫یا اسمیت‪2۴7 ,218 ,‬‬
‫‪302 ,291 ,212 ,209‬‬ ‫یحیی بن اکثم‪111 ,‬‬
‫یوسفی ترکش دوز‪,212 ,209 ,206 ,20۴ ,‬‬ ‫ی اللّ جاللی پن ری‪287 ,‬‬
‫‪302‬‬ ‫یزد‪277 ,262 ,258 ,198 ,19۴ ,13 ,‬‬
‫یوسفی ترکشدوز‪206 ,‬‬ ‫یزدا یا ‪268 ,‬‬
‫یوسفی خراسا ی ترکش دوز‪201 ,‬‬ ‫یزدجرد بزهکار‪9 ,‬‬
‫یزدی‪257 ,18 ,‬‬
‫ئ‬ ‫یزی ‪,312 ,308 ,307 ,193 ,158 ,62 ,36 ,‬‬
‫‪313‬‬
‫یال یل‪173 ,‬‬
‫یعقوب اك ‪32 ,‬‬

‫‪370‬‬
371
‫دکتر رجبعلی کاوا ی متول ‪ 13۴3‬خورشی ی در تهرا است‪ .‬وی دار ه م رک کارشناسی و‬
‫کارشناسی ارش و دکترای تاریخ از دا شگاه تهرا با درج عالی میباش ‪ .‬او همچنین دار ه‬
‫هلن است‪ .‬وی ب زبا های فارسی و ترکی‬ ‫م رک کارشناسی ارش پیشرفت از دا شگاه الی‬
‫آذری و ا گلیسی تسلّط دارد و با زبا های عربی و هلن ی یز آشنا است‪ .‬وی دوره خطشناسی‬
‫با موفقیّت گ را ه‪ ،‬و همچنین با زبا هلن ی قر هف هم آشنایی دارد‪.‬‬ ‫التین را در دا شگاه الی‬
‫او توا ست برخی از اسناد مربوط ب ایرا ‪ ،‬ب زبا هلن ی قر هف هم‪ ،‬را در آرشیو ملّی هلن ‪ ،‬خط‬
‫خوا ی و ب زبا ا گلیسی و فارسی ترجم و منتشر کن ‪ .‬دکتر کاوا ی عضو پیوست پروكه تحقیقاتی‬
‫ا تشارات وروز در ایاالت متح ه آمریکا‬ ‫است‪ .‬وی همچنین مؤس‬ ‫در دا شگاه الی‬ ‫تن ا‬
‫رزوم کامل و فهرست کتابها و مقاالت دکتر کاوا ی لطفاً ب سایت آکادمیا‬ ‫میباش ‪ .‬برای دی‬
‫مراجع مایی ‪.‬‬
‫‪https://tehran.academia.edu/AliKavani?from_navbar=true‬‬

‫‪372‬‬
373
374
Apocalyptic Revolts
Hurufism &
Noqtavids…during the
Timurid & Safavid
Empires

Professor Rajabali Kavani

NOWRUZ PUBLISHERS
MICHIGAN, 2021
nowruzpublishers@gmail.com

You might also like