عقل سالم در بدن سالم؟ وجهاصيلاست.اصيلبودنتمرينانتخابسوژهاياست گفتوگومياندوحوزهبهظاهرنامأنوس
كه اصالت خودش را ميشناسد و قصد دارد اين كيفيت را مهدي اردبيلي:احتماال مهمترين دستاورد اين جلسه از قديم گفتهاند «عقل س��الم توسعهبدهدوقلمروخودراگستردهتركند. باب گفتوگ��و را ميان دو حوزه فرم آن باش��د؛ فرمي كه ِ در بدن س��الم است» در بادي مورد بعد ساختگي بودن تمرين است .تمرين بايد توسط به ظاهر نامأنوس يعني فلسفه از يكسو و هنرهاي رزمي امر هم��گان معناي اين جمله سوژه ساختهشود،يعني سوژه دست به طراحي فرمهايي از ديگر س��و باز كرده اس��ت .همانطور كه از عنوان بحث را ميفهمن��د و نياز به توضيح ميزند كه درنهايت باعث تقويت فرد در يك جنبه خاص برميآيد عنوان بحث يعني آيا تمرين ميتواند آزاد كند؟ ن��دارد .ام��ا اگر اهل فلس��فه ميگردد.بهعبارتديگر،تمرينهموارهبهچيزيبزرگتر دو كلي��د واژه دارد يكي تمرين و ديگ��ري آزادي .ابتدا به باش��ي ،عادت به اين داري كه از خودش مرتبط اس��ت و آن در واقع ،نظام كلي است كه صورتبندي و طبقهبندي واژه آزادي ميپردازم و سپس محسن آزموده در ه��ر آنچه ع��رف ميگويد، تمرين را ش��كل ميدهد .ساختن تمرين يعني طراحي نسبت آزادي را با تمرين بيان ميكنم .آزادي هم مفهومي «ان قلت» بياوري و س��ردرد و احيانا دردسر ايجاد مراتب،تكرار،ترتيبوتواليهاييكهدرخدمتايدهكليو استكهدر سطحجمعي قابلبررسي استوهم در سطح كني .مثل كاري كه س��قراط ميك��رد ،يعني مثل درراستاييكيشدنباايدهكليشكلميگيردودرپاسخ فردي،اماتمركزمندراينجلسهدربارهآزاديفردياست خرمگ��س به جان جامعه خس��بيده چون گاو آتن بهاينكهچرابايدتمريندرساختارجزييطراحيشودبايد وبرايپيشبردوروشنترشدنبحثنيزآغازازآزاديفردي افت��اده ب��ود و آرام و قرار را از او س��لب ك��رده بود. گفتكهوقتيايدهكليواردبدنميشوديكنوعگسست شيوهايراهگشاخواهدبود.بهلحاظتاريخي-فلسفيمادو نهايت هم شد آنچه ش��د .بگذريم .در مورد همين وتغييرزمانمنديبهوجودميآيد. رويكردبهمفهومآزاديداريمآزاديسلبيوآزاديايجابي. ضربالمثل مش��هور و ساده هم ميتوان دقيق شد و مته به خشخاش گذاش��ت .مثال پرسيد ،عقل به يك ايده بزرگ آزادي سلبي چه معناست؟ س��الم يعني چه؟ تن سالم را تقريبا تمرين در حقيقت نمايانگر يك ايده بزرگ اس��ت كه به آزادي سلبي در واقع يك گونه مقاومت است و تن ندادن همه ميدانند ،اما عقل سالم چطور عقلي است؟ آيا شكلگسستهپيادهسازيميشود.استاديكهاينتمرين به عامل بيروني كه آزادي يا تحقق خواست من را محدود عقل ناس��الم و خراب هم داريم؟ ربط ميان اين دو را طراح��ي ميكند و از ايده اصل��ياي الهام ميگيرد هم ميكند .خود آزادي سلبي را ميتوان در دو سطح گنجاند چيست؟ آيا اگر كسي تن ناسالم داشته باشد ،عقل فاكتوري بسيار مهم است .من ميتوانم ايده كلي تمرين و بررس��ي كرد .س��طح رايج آزادي س��لبي يا سطح اول ناسالم دارد يا خير؟ را در يك دقيقه در ذهنم بازس��ازي كنم ،اما براي اجراي مقاومت در برابر عوامل محدودكننده بيروني است مثال عق��ل اصوال يك قوه يا توانايي يا اس��تعداد اس��ت. آن روي بدن بايد به مراحل گسس��ته پرداخت .اين مانند من ميخواهم فالن لباس را بپوشم و عاملي از بيرون من كس��ي كه عقل دارد ،يعني توانايي ي��ا قوه درك و موسيقي و يك ملودي است كه از مجموعهاي از نتهاي را محدود ميكند .اما آزادي سلبي در سطح دوم و بنيادي فهم چيزهايي خ��اص را دارد ،مثل حس يا خيال. گسسته تشكيل ش��ده و بايد ابتدا هر نت را ياد بگيريم تا همميتواندمطرحشودوآنآزاديسلبيدرسطحدروني ما با قواي حس��ي خود ميتوانيم امور محسوس را بتوانيم آنهارابههموصلكنيم.درپاسخبهاينكه آيابايداز استكهبهمعنيآگاهشدنازاينواقعيتعميقوبنيادي درك كنيم ،يعني با قوه بينايي ميتوانيم اش��يا را تمرينشروعكردياابتدابايدآنراموجهكرد،بايدگفتكه 2020 ,1st Taoist Qigong is a painting by Ilyo Tao which was uploaded on June اس��ت كه خواس��ت من و اميال و عواطف من محصول و ببينيم ،با قوه ش��نوايي ميتوانيم صداها را بشنويم تمرينبايدبراساسايدهكليآنطراحيشود.تمرينهاي شخص من نيس��ت و من آنها را در فرآينددستساخته ِ و ...به همين قياس قوه خيال يا تخيل ،يك توانايي خاص است براي ور رفتن با تصورات و محفوظات و گسستهنيازمنديكايدهبزرگترهستندتابتوانندمعناو همبستگيپيداكنند.بايدفهميدچگونههمبستگيبين آيا تمرين آزاد ميكند؟ در گفتارهايي از محمدمهدي اردبيلي و حامد كاتوزي اجتماعي ش��دن دروني كردم و به عنوان واقعيت و شبكه اميال و خواستهاي خويش پذيرفتهام .اين خواستها و
هدف بيرون آمدن از چرخه لذت و درد است
تركيب و تجزيه آنها .عقل يا قوه عاقله ،توانايي درك اجزاميتواندبههارمونيبرسدوبهخدمتايدهايدربيايد. اميال و عواطف من چه بسا بر ساخته تاريخ و آداب و رسوم كليات و انتزاع و ساختن و تركيب و تجزيه مفاهيم تمرينتنهابهمعنايارتقايجايگاهومسلطشدننيست، و عرف و اجتماع و ضروريات تاريخي و فرهنگي است و من ( )conceptsاس��ت ،همان كه به آن توان تجزيه بلكه يك سفر معرفتشناسانه محسوب ميشود .تمرين در درون آن پرتاب شدهام .پس من تحت عنوانهايي مثل و تحليل هم ميگوييم .مث�لا همين كاري كه ما با فراترازيكوسيلهبرايكسبمهارتياتسلطاست؛تمرين خواس��ت من يا شخصيت من ،بردگي عواطف و اميالي را ضربالمثل مشهور باال ميكنيم ،در اصل كار عقل يكرويكردبهشناختنيزهست.مانندفرديكهباشنيدن موضوعي مش�ابه پرداخته .آنچه ميخوانيد اهمي�ت و كارك�رد تمرينه�اي منظم بدني ميكنمكهخودمعلتآننيستم.بايدديدباچهشيوههايي يا قوه عاقله اس��ت .ما به كمك قوه عاقله اس��ت كه موسيقي به مهارت ميرسد؛ در اينجا نه تنها بر موسيقي مهتابتابنده ميتوان از افتادن در تله مكانيزمهاي بردهساز كه همواره روايتي از گفتهه�اي محمدمهدي اردبيلي و ب�راي مبارزه با نيهيليس�م نوش�ت .حاال در ميتوانيم يك جمله يا گ��زاره مركب را به جمالت تسلط پيدا ميكنيم ،بلكه توانايي در فهم و تجربه آنچه در حامدكاتوزياست.روشناستكهمتنكامل گفتوگويي آنالين ب�ا حامد كاتوزي ،مدرس تمرين ك�ردن ب�ه معن�اي انجام يكس�ري دردرونوبيرون فعالهستند ممانعتكرد .اينجاستكه و گزارههاي س��ادهتر تقسيم كنيم و مفاهيم آنها را حالرخدادناستهمافزايشمييابد.اينتسلطو تعمق بيش از دو س�اعت نشس�ت در مجال كنوني بينالملل تايچي و چيكنگ ،به اين پرسش فعاليتهاي منظم بدني چ�ه ربطي به آزادي تمرين جايگاه و اهميت ويژهاش را بر ما آشكار ميكند اما مورد بحث و بررسي قرار دهيم. در فهم موسيقي در ديگر حوزههاي هنري مانند هنرهاي امكانپذير نيست و گزارش حاصل برداشت پرداخته ك�ه آيا تمرين ميتوان�د آزاد كند؟ دارد؟ محمدمه�دي اردبيلي ،پژوهش�گر و قبلازآنبايدازآزاديايجابينيزسخنگفت. با اين تعريف س��اده از عقل ،اگر مورد پذيرش قرار رزميوهنرهايزندگينيزكاربرددارد،چراكهشهودحسي نويس�نده از صحبتهاي ايش�ان است .اين بحث حاض�ر براي عالقهمندان به فلس�فه و مترجم فلسفه ،سال گذش�ته كتاب «اصول گيرد ،ميتوان معناي عقل س��الم را مشخص كرد. تيزترودقيقتريپيداكردهايم.هنرهاييمانندكونگفواز نشست را موسس�ه پژوهش�ي ،آموزشي و علوم انس�اني تازه و جالب توجه است .كمتر مبارزه در زمانه نيهيليس�م» را منتشر كرد. آزادي ايجابي عقل سالم ،يعني عقلي كه درست كار كند و كار عقل اينجهتكاركردمعرفتشناسان هنيزدارند. مطالعاتي آكادميشمسهبرگزار كرده است. اس�تاد يا پژوهش�گر فلس�فهاي در ايران به او در فصلهاي پاياني اين كتاب ،از ضرورت، نفسايدهآزاديتاكيددارد ِ ِ تحقق بر ايجابي آزاديدرسطح چنانكه گفتيم ،تواناي��ي درك كليات و وررفتن با كيفيتمواجههدرتمرينازاهميتويژهايبرخورداراست، وبراينكهچطورميتوانآزاديرازيستوازخويشتنساطع آنهاست .آنكه نتواند اس��تدالل كند ،تحليل كند، چهاينتمرينمرتبطباهنر،ورزش،يارزميباشد.استفاده يگان��ه دارند كه ب��ه حالتهاي مختلف��ي تغيير ماهيت نظامتمثيالتميتواندوقابليتموجهسازيدارد.استمرار، زمانهنيهيليسم»تمريناتدردوسطحطراحيشدهاست كرد.آزاديايجابيرابايدباسوژهشدنپيوندزد،بااينحال تجزيه كند و مفاهيم را انتزاع كند يا بس��ازد ،عقل درستازتمريندرلحظهواقعيرويدادوتجربهزيسته،اثر ميدهدوفعاليتيكهرويشيءانجامميشودباعثتغيير تمرينجداياززندگينيستوباآندرهمتنيدهوچيزي درسطحآگاهيودرسطحآمادگيوهردوقراراستتوامان پرسش��ي كه پيش ميآيد اين است كه سوژه قرار است از س��الم ندارد .حاال ميتوان پرس��يد ،عقل سالم چه مستقيميبرارتقايكيفيتمواجههدارد.كيفيتمواجهه صورتهايآنجوهرواحدويگانهميشود.انگاردركنگفو بيروناززمانتمريننيست.پستمرينمستمروبهگونهاي همديگرراپشتيبانيكند.البتههيچگونهضمانتيمبنيبر چه كس��ي و از چه چيزي آزاد شود؟ آيا تحقق سطح اول ربطي به بدن سالم دارد؟ ترديدي نيست كه تعقل يك رزميكار كه به صورت جدي تمرين نكرده اس��ت با و به مدد نظام تمريني آن قرار است يك ماهيتي به مرتبه شيوهديگريازخو ِدزندگياست. اينكهماميتوانيمبرساختارهايبردهسازغلبهكنيموجود آزادي يعني آزاد شدن از موانع ارضاي ميل كافي نيست؟ و بهرهمندي از عقل ،مس��تلزم اندامهايي است كه كسيكهبهطورمستمرتمرينكردهاست،متفاوتاست. باكيفيتتر تبديل گردد و م��راد از كيمياگري نيز تغيير ندارد حتي آمارها نشان ميدهد كه غالب اوقات توان غلبه آزاد شدن از س��طح دوم نيز ضروري است يعني آزادي از به تصريح دانشمندان ،آن را ممكن ميسازند .مغز درتايچي،زمانيكهشمشيررادردستميگيري،انگار كيفيتدادنيكشيءبهسطحيباالتراست. بدنمندي آزادي نداريم.امااگرماآزاديرانهيكغايتيانتيجهبلكهبهمثابه نظامهاي مختلف بردهساز اجتماعي ،اخالقي ،آموزشي، و اندامه��اي مرتبط ب��ا آن ،كار قوه عاقل��ه را انجام كه اين ابزار جزوي از بدن تو شده است .احساسي عميق تمرين كنگفو اين اس��ت كه نكته ديگر در مورد تعريف ِ آزاديسوژهدرآزاديبدناست.نسبتبدنوذهنحتيدر جهت حركت ببينيم آنگاه ميتوان در مس��ير آزادي گامِ اقتصادي و ....به بيان ديگر ،آزادي ايجابي به عرصه آوردن ميدهند ،مثل چشم كه كار ديدن را انجام ميدهد به س�لاح وصل ميشود ،گويا ذهن آن را تصاحب كرده و خود آيين است به اين معنا كه تقليد و اطاعت و تبعيت در بودن فلسفهاسالمينيزتحتمفهومجسمانيتالحدوث ِ نهادوازهمينطريقزيسترامعناداروجهتمندكرد. سوژهاياستكهتوانستهبرمكانيزمهايبردهسازبيرونيو يا گوش كه كار شنيدن را انجام ميدهد و ...بنابراين همچون امتدادي از بدن ،ذهن به سالح فرمان ميدهد. اين نظام تمريني راه ندارد .ديگر اينكه در تمرين كنگفو بدن طرح شده ،در شرق نيز بسياري از متون براي آگاهي پس در جواب به پرسشي كه عنوان جلسه نيز هست «آيا درونيكهفعاليتيدرهمتنيدهدارند،غلبهكند. تا اينجاي قضيه روش��ن اس��ت كه س�لامت عقل هنگام نگارش با قلم نيز چني��ن حالتي به وجود ميآيد. تكرار و ممارس��ت اهميت دارد ،تمرين بايد تكرارشونده ازنظامتمريناتوجودداردوميتوانالبتهبهشكلنقادانه تمرين ميتواند آزاد كند؟» ميگوييم ،نميدانيم ولي اگر پسبرايصورتبنديدقيقبحثتابدينجايكاربهجاي موقوف به سالمت مغز است .كسي كه دچار آسيب س�لاح يا قلم كه پيشتر به عنوان يك وسيله فرادستي باشدچراكهدرتكراروممارستاستكهماباتغييركيفيت از آنها اس��تفاده كرد ،قيد نقادانه به اين دليل به كار رفته، قرار است براي زيست معنادار در جهت آزادي گا م برداريم پرسش«آياتمرينميتواندآزادكند؟»ميتوانيمبپرسيم يا آس��يبهايي در بخشهايي از مغز خود باش��د، به نظر ميرسيد ،حاال گويي جزوي از بدن فرد است و به روبهروميشويم.باتكرا ِرتمرين،كميتتغييرميكندوبا چراكه برخي تعليمات شرقي نظام تمثيالتي غيرموجه بايدمتقاعدشدهباشيمكهماضعيفيموبههميندليلنيز كهكدامخود/هاقراراستازخودآزادشود.پرسشاخيركه نميتواند تعقل كند .در اين باره كه آيا عقل مساوي مثابه امري توي دستي فراچنگ آمده است .بايد در ذهن تغيي ِركميتتغييردركيفيتايجادميشود. دارند و از همين رو بايد نقادانه به آنها نگريست .در ظرفيت تمرينضرورياستونيازبهآمادگيوتوانمندسازيداريم. پرسشي براي تمام دورهها ميتواند باشد را با ارايه تحليلي با مغز است يا خير ،حرف و حديث زياد است. داشته باشيم كه بدن مرزهاي مشخصي ندارد و ميتواند آغازگرايانهبودنتمرينديگرويژگيمهمآناست.تمرين رشددهندگي،تاكيدبرايناستكهمحدوديتهايسوژه پرسشبعديكهممكناستمتعاقبپرسشقبليطرح ازآزاديآشكاركرديم.البتهدراينبحث،حركتبهسمت البته كس��اني كه ميگويند« ،عقل س��الم در بدن در جهتهاي گوناگوني توسعه پيدا كند و با مهارت ،فرد رارشددادامابايدهمزمانمحدوديتهارانيزمهاركرد.اگر آزاديرابهعنوانيكپيشفرضاساسيدرنظرگرفتهايم. سالم است» ،منظورشان سالمت مغز و قواي عصبي ميتواندقلمروخودراگسترشدهد.كنگفونيزبرهمين بدون مهارسازي اميالم به آزادسازي بپردازم ،هيوالهاي اما هر لحظه ميتوان پرسيد كه اساسا چرا بايد آزاد شد؟ آدم نيس��ت .اينكه معلوم است .آنها حرفشان اين ايده متمركز است .مبارزهكننده در كنگفو نه تنها سعي درون منهمرهاوبيمهارميگردد .پالستيسيتهويژگي ِ ميتواناستداللكردكهاساساآزاديبهصرفهنيست،بهاي است كه سالمت عمومي بدن موجب سالمت عقل دارد قلمرو بدن خود را گس��ترش دهد ،بلكه با استفاده از ديگري اس��ت كه بر ش��كلدهندگي و شكلپذيرندگي سنگينيداردوحتيزيانآوراستووحشتپشتوحشت و قواي عاقله انسان ميش��ود .يعني مثال كسي كه سالحها نيز اين گس��ترش را افزايش ميدهد .در مراحل همزمانسوژهاشارهميكند.دراصلاولويتبنديمراداين است و درنهايت پرسش كرد كه آيا اساسا آزادي خودش بيماري خاصي دارد يا بدن��ي با معيارهاي عمومي باالت��ر ،هدف حتي ممكن اس��ت كنترل ب��دن ديگران است كه همواره بايد اولويتها را مدنظر قرار داد ،ژستها كلمهاي نيس��ت كه در واكنش به ساختاريهاي بردگي سالمي ندارد ،توانايي عقلي درست و حسابي ندارد. باشد .تمرين پلي هست كه استاد و شاگرد از طريق نوعي و ظاهرسازيهاي بر ايده اصلي يعني مواجهه راديكال با توليدشدهومعناگرفته؟بنابراينباچنينپيشفرضياست اين حكم اس��ت ك��ه ميت��وان در آن ترديد كرد و ممارستوهمتجربگيبايكديگردرارتباطبيناسوبژكتيو اصل تابآوري يا مفهو ِم در ِد موجه، تمرين غلبه نكند .در ِ كهقدمنهادندرجهتآزاديوزيستمعنادارممكنشده آن را مس��الهبرانگيز خواند .اوال كس��اني معتقدند هس��تند ،به جاي اينكه حكمت استاد به شكل لوگوس مسالهايننيستكهدردبكشيميانكشيمبلكههدفبيرون وباعثخروجفردازصفبردگانميشود،گرچهواقفيمكه ك��ه اصال عقل س��الم و عقل ناس��الم نداري��م .آنها مطرحشودوشخصدرمقامسومشخصنسبتبهتمرين آمدنازچرخهلذتودرداستواينكهرويكردمانرانسبت ميتواندرخو ِداينپيشفرضهمتشكيككرد. ميگويند ،كساني كه اين تفكيك را قائل ميشوند، قرار بگيرد ،بلكه آن را به كيفيت اول شخص بدل ميكند بهچرخهدردولذتتغييردهيم. در واقع ميخواهند مرز و محدوده درس��ت كنند و بهمعنايتجربه.اينتجربهبايدشبيهبهتجربهاستادباشد پژوهشگرفلسفه مكانيزمهايبردهساز هنجارهاي بيرون��ي را بر عقل تحميل كنند .از ديد و به مثابه اثر هنري امكان همتجربگي ايجاد ميكند .اين تمري�ن تنه�ا به معن�اي ارتق�اي جايگاه آزادي سوژه در آزادي بدن است .نسبت همانطور كه در س��طح آزادي س��لبي م��ا ميتوانيم از گروهي از ايش��ان ،عقل ،عقل است و هيچ معياري همتجربگي چه در مقام استاد شاگردي و چه در مقام هم و مس�لط ش�دن نيس�ت ،بلكه يك سفر تمرينازمنظرسنتدائويي بدن و ذهن حتي در فلس�فه اسالمي نيز آزادي از موانع بيروني و موانع دروني حرف بزنيم در بحث بيرون از خودش ندارد .ثاني��ا گروهي معتقدند كه تمرينيصادقاست. معرفتشناسانهمحسوبميشود.تمرين حامدكاتوزي:دربحثحاضرميكوشمازدريچهتوصيف بودن تحت مفهوم جس�مانيت الحدوث ِ مكانيزمهاي بردهس��از هم همين دو س��طح را ميتوان ارتباط برقرار كردن ميان عقل و بدن ،اساسا درست فراتر از يك وس�يله براي كس�ب مهارت كنگفو نش��ان دهم كه تمرين موجهسازيشده چگونه بدن طرح شده ،در ش�رق نيز بسياري از برشمرد ،گرچه مكانيسمها بهشدت در هم تنيده است و نيس��ت .مهمترين گواه ايشان هم مثالهاي نقضي در زمان حال بودن يا تس�لط اس�ت؛ تمرين ي�ك رويكرد به تمريني است و چه ويژگيهايي دارد؟ در آغاز ميكوشم متون براي آگاهي از نظام تمرينات وجود هيچنيروييازبيرونتاثيرگذارنخواهدبوداگرهمدستياز از افرادي اس��ت كه بيماريهاي جدي داش��تند، يكي از جنبهه��اي كليدي تمرين ،در زم��ان حال بودن ش�ناخت نيز هس�ت .مانند ف�ردي كه با تمرينراازمنظرسنتدائوييسمتعريفكنم.دائوييستها داردوميتوانالبته به شكل نقادانهازآنها دروندررابازنكندوخائنيدردرونوجودنداشتهباشد!در اما هي��چ كس در عاقل بودن آنها ش��ك ن��دارد .از تمريناست.تمرينبايدباتمركزبرلحظهحالانجامشود، ش�نيدن موس�يقي به مهارت ميرس�د؛ باسابقه چندين هزار ساله روي موضوع تمرين به صورت اس�تفاده كرد ،قيد نقادانه به اين دليل به اقتصادكارتلهايبزرگ اقتصادي تالشخود را ميكنند ميان دانشمندان ميتوان به اس��تفان هاوكينگ، نهبراساسدغدغههاوعواملگذشته.دراينزمينه،مراقبه در اينجا نه تنها بر موس�يقي تس�لط پيدا ويژهكاركردند.حكمتدائوييسمنظامتمريناتمختلفي كار رفته ،چراكه برخي از تعليمات شرقي كهماراتبديلبهمشتريوبردهخودكنندوشيرهمارابمكند فيزيكدان مش��هور مثال آورد و از بين فيلس��وفان، به عنوان ي��ك فرم از تمرين ،تاكيد زي��ادي بر زندگي در ميكنيم،بلكهتواناييدرفهموتجربهآنچه راطراحيكردهاست.بااينهمهحكمتعمليدائوييستها نظام تمثيالتي غيرموجه دارند و از همين و ميل ما را دستكاري كرده و توهمي از آزادي انتخاب به ما نيچه ،فيلس��وف آلماني ك��ه تقريبا سراس��ر عمر لحظهحالدارد.بعضيهامراقبهرايك شكلاز«خواهش در حال رخ دادن است هم افزايش مييابد. توسط غرب به درستي فهميده نشده به دليل اينكه اين رو بايد نقادانه به آنها نگريست. بدهند و درنهايت فرد را تحت كنترل منطق بازار درآورند. نس��بتا كوتاهش بيمار بود و اتفاق��ا بيماري مغزي براي حضور در حال» ميبينند ،ب��دون انتظار براي يك حكمتمتنمحورنبودهواينحكمتبيشترتوسطتمرين، عناصربردهسازاجتماعي-فرهنگيمثلتولد،مرگ،ازدواج هم داشت و بهشدت از آن رنج ميبرد .اين دسته تا پاس��خ خاص درحالي كه چنين رويكردي ب��ه مراقبه از هيچگاهنبايددرواكنشبهعللومحركهايبيرونيآغاز شيوه زندگي ،موسيقي ،فنگشويي ،شيوههاي عمل در شودايناستكهكدامتمرينآزادييارهاييبخشاست؟ ياآموزشاجباريكهترسناكتريننظامبردهسازيكهبه جايي پيش ميروند كه ميگويند ،اساسا بيماري و اس��اس اشتباه است .موضوع اين اس��ت به جاي در زمان شود.آغازگربودنيعنيمحركهايبيرونيكهبررفتارتاثير زندگي روزمره ،هنرهاي رزمي و ...سينه به سينه منتقل پاسخ اين است كه تمرين بايد موجهسازي شود ،چراكه ما حقنه ميشود است و عناصري از همانجا در درون ما ناسالمي تن ،گاه موجب ميشود كه فرد با ساحتها حال بودن تقويمي (رويكرد بيشتر تمرينات مراقبهاي در ميگذارندراتعليقكنيمودنبالعلتيدردرونخودبراي ميشدهاست. سد بسياريازتمرينهاوبسياريازاساتيدخودشانتلهيا ِّ گذاشتهميشودكهبتواندساختاربردهسازيراتاحداعلي يا عوالمي متفاوت مواجه ش��ود يا جهان موجودات ايران اس��ت) بايد در حال بودن را به مثابه پايداري و ِ بسط آغازتمرينباشيم.تعليقبهمعنايايجادفضاييدرگسست را ِهآزاديهستند. در درون ما بكارد و با دروني كردن مفهوم شرورانهاي تحت را به ش��يوهاي متف��اوت بنگ��رد .از ديد ايش��ان، زمان حال در نظر بگيريم و از دريچه در حال بودن تمرين، از بيرون و تاثيرات بيروني است و براي مثال ميبينيم كه كنگفوبهعنوانتمرين عنوان«موفقيت»مكانيزمهايبردهسازبهجلو بِراند. فيلسوفاني چون نيچه يا سارتر يا كركگور ،اگر جسم امكانمداخلهدرسرنوشتخودراپيداكنيم.همچنين،از در تمرينات هنرهاي رزمي قبل از انجام تمرين مراقبهاي براي تعريف تمرين به واژه كنگفو ارجاع ميدهم .مفهوم تمرينچيست؟ به عنوان نكتهاي در پرانتز توضيح بدهم كه درنهايت مر ِز س��المي به معناي متعارف داشتند ،شايد اينگونه طريقتمرينمنظم،ميتوانيمبهرغمچالشهاومشكالت انجامميدهندكههمانحكمتعليقازجهانبيرونرادارد كنگفو به معناي نوعي مهارتورزي و از ميراثهاي مهم در گام بعدي توضيح ميدهيم كه مراد از تمرين چيست بينمكانيزمهايبردهسازبيرونودرونمرزگمراهكنندهاي نميانديشيدند و اين آثار فكري را نداشتند. بيروني حال خود را طوالنيت��ر و پايدارتر نگه داريم ،اين وبهنوعيحتيكماثركردنعواطفوهيجاناتبيرونيهم دائوييسم است و در زمانه خودش مفهومي كيمياگرانه به و تمرين كه موجهسازي شده چه ويژگي و شاخصههايي است و از همين رو بعضي معتقدند بايد ابتدا از بيرون آغاز در مقابل مدافعان عقل سليم ،ممكن است بگويند كه حالت پايداري به ما كمك ميكند تا با افزايش كيفيت و معنيپيداميكند. معنايارتقايكيفيتيكجوهرتلقيميشدهاست.بهاين دارد.ازنظرمنتمرينروشهاييبرايتوانمندسازيذهني كرد و بعد راه را براي سطح دوم آزادي هموار كنيم .برخي اصوال توليدات ذهني و عقلي بدنهاي ناسالم ،مفيد خالقيتبهمواجهههايزندگيپاسخدهيموهمچنيناز نكتهبعديمسووالنهبودنتمريناست.منمسوولتمام دليل كه نظام تمثيالت دائوييسمي بسيار يكپارچه است وبدنيهمزمانسوژهاستوشاخصههاي تمرينموجهرا ديگر در شرق معتقدند كه بايد بيرون را رها كنيم و صرفا نيست و بلكه مضر است .اما روشن است كه اين ادعا راه آزاديهايمانحفاظتكنيم. رفتارها و انتخابهاي خودم هستم و هيچگاه مسووليت ميتوان گفت كه مفهوم تمرين با ساختارهاي فلسفي و در كتاب در حال تالي��ف خود به نام نظام جامع تمرينات به درون رو بياوريم و با مكانيزمهاي دروني كه خود اصيل به جاهاي خوبي نميبرد و موجب حذف و طردهايي كنگ فو اساسا چه در وجه هنرهاي تجسمي و چه رزمي، تمرين بر گردن اس��تاد يا فرد ديگري نيست و اگر چنين منظومههاي مفهوميشان در تناسب و هارموني است و گردآوري كردهام .اين ش��اخصه از اين قرار است :انضباط، رابهغلوزنجيرميكشددرگيرشويم.منمعتقدمايندو ميشود كه ربطي به نفس عقل ندارند .كوتاه سخن پرورش تابآوري را در خود جا داده و همان به حفظ حال ِ فهميدنتمريننيزبرگردنديگريِ باشدمسووليتدرست تعريفتمرينراازبطنتماميهنرهايدائوييسمميتوان خودآييني،استمرار،بدنمندي،تمركز،قابليتموجهسازي، در هم تنيده هس��تند و بايد هر دو همزمان تحليل برود و آنكه شايد بتوان تعبير «عقل سالم در بدن سالم» را هم مربوط ميشود .تاب آوريپايين موجب ازدستدادن است.اصلمسووالنهبودنتمرينازمايادگيريمسووالنه بيرون كشيد .در مورد مفهوم تمرين كنگفو ما ميتوانيم پالستيسه،اولويتبندي،رشددهندهظرفيتوتابآوري. مكانيزمهاياثرگذارياشرفتهرفتهخاموشگردد. به صورت عرفي و عمومي پذيرفت ،اما دقت بيش��تر پايداري در لحظه حال ميشود به همين دليل تابآوري طلب ميكند و همچنين اين اصل را يادآوري ميكند كه تعريف ايجابي و سلبي ارايه دهيم .يعني توضيح دهيم كه انضباط،تمرينباخوداستوبايدبابيرحميباخوددرگير در آن نش��ان ميدهد كه اصوال قائل شدن به تعبير يكفضيلتاساسيمحسوبميشود.نكتهآخرمهاراست. تمرين را بايد براساس س��وژهگي خود براي بدنم ترجمه كنگفو داراي چه ويژگيهايي است و چه ويژگيهايي در شد و عذر و بهانه و تعليق تمرين در آن جايي ندارد ،بايد به اصول مبارزه در زمانه نيهيليسم «عقل سالم» پيامدهاي مثبتي ندارد .شايد درستتر مهاربهمعنايبهخدمتگرفتنوكارگرفتننيروهاستهم كردهوانجامدهم.چيزيكهتمرينراازتقليدجداميكند دايرهتعريفكنگفونميگنجد.دركنگفوتمريناتبهدو نفس خود تمرين نه به نتيجه تمرين تعهد داش��ت .خود پس در مقابل اين مكانيزمهاي بردهساز ما دو سالح مهم آن باشد كه تعابير «سالم» و «ناسالم» را براي عقل حينتمرينرخميدهدوهمواكنشهايمهاريماراارتقا همينمسووليتپذيرياست.منوظيفهدارم تمرينرابا بخش ذهني و تمرينات بدني طبقهبندي ميشود ،با اين آييني،يعنيبايدتمرينوطراحيتمرينمتمركزبرخود ميتوانيمداشتهباشيم،يكيآگاهيازعواملبردهسا ِزفعال به كار نبريم و هيچ هنج��اري بيروني بر آن تحميل ميدهدوخودواكنشدرحينتمرينراهمارتقاميدهد. نظام تمثيالت خود توجيه كنم .حتي در مراحل ابتدايي وجود هر دو شكل تمرينها بدنمند است و نقطه استقرار باشدنهبرايديگري،نهبرايطبيعتوجامعهوخداو.... در بيرون و در درون و دومي توان مقابله اس��ت .اين مبارزه نكنيم .عقل تنها امر خودبنيادي اس��ت كه خودش، اماتمرين،نفيكنندهچهويژگيهايياست؟تمرينباتقليد يادگيري به نظر ميرس��د كه نورونهاي��ي (نورونهاي در بدن شكل ميگيرد و از همين رو اگر بحث را با تكيه بر اين قاعده ذن كه «اگر اس��تاد را ديدي اس��تاد را بُكش» شبيه به وضعيت معتادي اس��ت كه قصد دارد اعتيادش خودش را با اصول درون��ياش تنظيم ميكند و اين واطاعت،باصرففعاليتبدني،باابرازونمايشيايكرفتار آيينهاي) هستند كه فرآيند تقليد را پردازش ميكنند اما مفهو ِمتمرينبدنمندپيشببريمكاربيربطينكرديم. اشاره بر خود آيين بودن تمرين دارد .تمركز يا تسلط الزم را ترك كن��د .در چنين وضعيتي آگاهي به تنهايي كافي كار تنها در آزادي بيحد و حصر آن امكانپذير است. عادي و طبيعي بدون محتوا مناف��ات دارد در عين اينكه مالخودكنيم تغييرزمانيرخميدهدكهبتوانيمتمرينرا ِ است بدين خاطر كه بتوانيم به لحاظ انرژيك تمركز را بر نيست،شرطالزماستاماكافينيستوبايدتوانمبارزهيا هر هنجارگذاري بيروني خطرناك است و به معناي تمريننميتوانديكطرحكليياواكنشيباشد. يعنيبتوانيمبهزبانخودوبدنمانترجمهكنيم. باور به جوهر يگانه تمرين قرار داده و به هيچكدام از مكانيزمهاي بردهساز غذا مقابله را با آن را هموار كرد .در همينجا هست كه ميتوان پايان عقالنيت است. مدرسبينالملليتايچيوچيكنگ اصيل بودن تمرين اصلي مهم به منظور باال بردن كيفيت دائوييستها مونيست هس��تند ،يعني باور به جوهري و موادرساني نكنيم .قابليت موجهسازي ،بايد بدانيم كدام ازضرورتتمرينسخنگفتودركتاب«اصولمبارزهدر