Professional Documents
Culture Documents
رساله
رساله
ابراهیم کالی
ترجمۀ محمد سمیع القان
ی
حیات حاض هیچ موضویع برای جهان اسلم به اندازه مسألۀ علم مدرن پیچیده و در ر
عی حال در عص ر
غرت در سدههای هجده و نزدۀ میلدی ،ناچار شد که رویاروت با علم مدرن ی
ی نیست .جهان اسلم از آغاز
به دالیل عمیل و نظری به علم ربپدازد .در سطح نیازهای عمیل ،علم مدرن رشط الزم []sine qua non
تلق یمشد .دستگاه سیایس عثما رت ،که پیشفت و دفاع از کشورهای اسلیم در حوزۀ تکنولوژی نظایم ی ر
برخلف سایر بخشهای جهان اسلم در ارتباط مستقیم با قدرتهای اروپ یات قرار داشت ،دریافته بود که
اروپات است .برای پر
ی افول سیایس و نظایم آنان معلول نبود مکانیسم مناسب دفایع در برابر ارتشهای
امپاطوری کردن این خأل ،یک سلسله اصلحات کلن به دست محمود دوم ،به امید جلوگپی از افول شی ع ر
ی
بی دنیای سنت صورت پذیرفت؛ طبقۀ جدیدی از افشان و بوروکراتها به وجود آمد تا نقطۀ آغاز تماس ر
اسلم و غرب مدرن سکوالر باشد 1.پروژۀ مشابه ویل موفقتری را محمد عیل در مص روی دست گرفت؛
حسی و نسل او به آرزوهایش جان تازهای بخشیدند .بنمایۀ این دوره ،کارآیندی از نوعر کیس که بعدا طه
حاد آن بود :جهان اسلم به قدرت ،مخصوصا قدرت نظایم نیاز داشت تا روی پای خود بایستد ،و
تکنولوژیهای جدید زاییدۀ علم مدرن تنها راه رسیدن به آن به نظر یمرسید 2.مفهوم جدید علم به مثابۀ
ژرف بر روابط جهان اسلم با علم مدرن گذاشت؛ علیم که بعدا با تکنولوژی، ابزار کسب قدرت تأثپ ر
هات در جهان اسلم رایج ر ی ی ر
پیشفت ،قدرت ،و خوشبخت ییک دانسته شد -تلقای که هنوز هم بی جماعت ی
است.
سنت و علم مدرن ماهیت نظری داشت با آثار ماندگار ،که مهمترین آنسطح دوم رویاروت باورهای ی
ی
یر
خویشی .وان گرونباوم با استفاده از تحلیل عبارت بود از شکل دیه دوباره به دریافت جهان اسلم از
غرت" ی یر
هوشل از دریافت از خویشی ] ، [Selbstverstandisاصطلح کلیدی در آنپوپولوژی "انسان ی
3. بازبیت تمدن ی
سنت اسلیم و رویکرد آن به تاری خ یمخواند ر هوشل ،پذیرش علم مدرن را نقطۀ عطف خود-
ی ر
یعت ناهمخوات باورهای سنت با دیکتههای علم مدرن ،در سخنان ی
تعلیق ،ر ییک از تمهای تکراری این رخداد
اتاترک (بنیانگذار ترکیه جدید) ،کیس که از فوریتهای عمیل جنگ بعد از استقلل در ترکیه آگایه داشت
یر
ساخی هویت جدید برای خلق ترک بود ،به قوت بیان شده است: و صمیمانه درگپ
ما باید علم و معرفت را از هر ج یات که باشد فراگرفته و به ملت خویش آموزش دهیم .برای علم و معرفت هیچ
باورهات اضار یمورزد که بر دالیل پیشفت برای ی
ملت که بر حفظ انبوه سنتها و قید و رشیط وجود ندارد .ر
ی
4. ی
منطق استوار نیستند ،بسیار دشوار ،بلکه ناممکن است
این دو موضع هنوز هم برقرارند ،و کما کان بلندپروازیها و ناکایمهای جهان اسلم را در ارتباط مبهم آن
با علم مدرن نشان یمدهند .ممالک اسلیم ساالنه ملیاردها دالر را برای انتقال تکنولوژی ،آموزش علم ،و
عثماتهای قرن نزده کم و بیش برقرار مانده است :کسب قدرت ر پژوهیس مصف یمکنند .هدفر برنامههای
ی
صنعت پیشفت تکنولوژیک .گذشته از اینها ،ازدواج مایل میان علم و تکنولوژی ،که با انقلب از طریق ر
آغاز شد ،جستجوی "علم خالص" را دشوارتر ساخته است؛ به این ترتیب ماحصل جستجوی جهان اسلم
ر
مدرنپاسیون از و غرب ،تکنولوژی از آب در یمآید نه علم .خواست ممالک اسلیم برای رشکت در فرایند
ر
فلسق مسأله را یمپوشاند ،و لذا به یک نوع تفکر سادهانگارانه و تقلیلگرایانه طریق انتقال تکنولوژی ،بعد
یمانجامد .به این موضوع مختصا تماس خواهم گرفت.
عی حال به هم حاض با چالشهای این دو دیدگاه متفاوت و در ر این سخن که جهان اسلم در عص ر
تعی یمبخشد ،دست به گریبان است ،به معنای پیچاندن بحث نیست .از مربویط که به درک آن از علم ر
ر
جهات نوآوری تکنولوژیک را، یک طرف ،حکومتها و نخبگان حاکم ممالک اسلیم حرکت پابهپای مسابقه
طت تا صنعت سلح و تکنولوژی ماهواره ،ییک از مهمترین اولویت خود قرار از ارتباطات و مهندیس ی
بهپین حالت ،صداهای منادی مقاومت در برابر روند غپ قابل برگشت دادهاند 10و بحثهای مخالف در ی
ی ر
مدرنپاسیون و دعوت به عقبماندگ ،خوانده یمشوند .از طرف دیگر ،این نکته که رتآمدهای کاربرد علوم
ی ا
طبییع مدرن در عرصههای که هیچگاه قبل مورد تعدی قرار نگرفتهاند ،محیط زیست و زندگ انسان را با
تهدیدهای جدی مواجه یمکند ،به آگایه عمویم تبدیل شده است .این تهدیدات با خطر تبدیل شدن علم
مدرن به شبهدین عص جدید ،و راندن دین به حاشیههای جامعۀ مدرن و یا حد اقل تبدیل آن به مسأله
انتخاب شخیص و اخلق اجتمایع ،مضاعف شده است .این امر موجب نزاع تلخ آگایه(وجدان معذب)
بی امر قدیس و قدرت دنیوی ،میان ایمان و دقت علیم ،و ر
بی در ذهن انسان مسلمان گردیده است؛ نزاع ر
نظارۀ طبیعت به عنوان کتاب ی
آفاف خداوند و دیدن آن به ر ر
مپلۀ منبع استثمار و سلطه.
هنگایم که به گفتمان رایج راجع به علم در جهان اسلم یمنگریم ،شاهد چند روند و موضع رقیب هستیم
که هر کدام ادعاها و راهحلهای خود را مطرح یمکند .بدون ادعای جامعیت ،روندهای مذکور را یمتوان
تحت سه عنوان دستهبندی کرد:
ی
اخلف به علم، الف .نگرش
ی
شناخت به علم وب .نگرش معرفت
ر
متافپییک به علم. ی
شناخت- ی
هست ج .نگرش
خنت ی
اخلف/پاکدینانه به علم ،که عام ترین رویکرد در جهان اسلم است ،علم مدرن را اساسا ی نگرش
ر
عیت یمداند که با کتاب طبیعت آنچنان که هست شوکار دارد ،بدون التصاق به کدام عنص فلسق و و ر
ایدئولوژیک .از این منظر مسائیل چون بحران زیستمحییط ،پوزیتیویسم ،مادیگری و مانند آن ،که همه
ی
اخلف به آموزش و کاربست علم قابل به نحوی از انحا به علم مدرن ربط دارند ،با اضافه نمودن بعد
ی
معرفت علوم شناخت یاد یمکنم ،اساسا دلمشغول شأنی حلاند .موضع دوم ،که از آن به نگرش معرفت
معتپ ،و روی هم رفته کارکرد اجتمایعی طبییع مدرن ،ادعای حقیقت این علوم ،روشهای کسب معرفت
دانسی علم ،بهصورت خاص روی جامعهشنایس و تاری خ یر ی
معرفت با ساخت اجتمایع علم است .مکتب
ر ر ی ی
متافپیک جالت را از فلسفۀ علم به علم متمرکز است .اما نگرش هستشناخت-متافپییک به علم ،جابه ی
جات ی
ی
شناخت بنیادهای ی
هست ر
متافپییک و علم رقم زده است .مهمترین داعیۀ این مکتب در پافشاری بر تحلیل
علوم طبییع مدرن نهفته است .چنانچه بعدا خواهیم دید ،مفهوم علم اسلیم که موجب شدرگیم و
مکتت که متفکر رات
مجادالت زیادی در حلقههای روشنفکری اسلیم شده است ساختۀ این مکتب است ،ی
چون سید ح ر
سی نص و نقیب العطاس بانیان آناند.
عیت جهانعامترین رویکرد به علم در جهان اسلم از این قرار یمباشد که علم عبارت است از مطالعۀ ر
طبییع و راه رمزگشات از آیات الیه کتاب ی
آفاف عالم .علوم طبییع رمزهای الیه جهان را کشف یمکند ،و به ی
این ترتیب به مؤمن کمک یمکند تا از دیدن عجایب خلقت خداوند به شگفت آید .از این منظر ،علم در
یک چارچوب ر
دیت ،ویل آشکارا سادهانگارانه عمل یمکند .تصویر علم به مثابۀ رمزگشای زبان قدیس جهان،
ر
تعیی سنت بر یمگردد؛ غایت این علوم نه فقط ی ر
یافی جهت قبله و قدمت زیادی دارد و به علوم اسلیم ی
نپ بوده است .مطابق این تفسپ ،علم مشغلۀ اوقات نماز ،بلکه فهم واقعیت اشیاء بدان سان که هست ،ر
ر ر ر
شیق است .در قالب همی چارچوب بود که متفکران مسلمان ،آنگاه که با کاخ مجلل علم مدرن ی
غرت در
قرن هجده و نزده مواجه شدند ،در ترجمه کلمۀ علم (و جمع آن علوم) به " "Scienceبه معنای علوم
11.
نوین طبیعت ،تردیدی به خود راه ندادند
ر
کسات که خوت دید ،مخصوصا میاناین رویکرد را یمتوان در میان پیشاهنگان مدرنیسم اسلیم به ی
افغات در حملۀ مشهور بر ر پرسش علم را فوریترین مسأله جهان اسلم یمدانستند .جمالالدین
"مادیگرایان" ،حقیقت مذهب نیچری و بیان حال نیچریان ،که توسط محمد عبده با عنوان" الرد عیل
عرت ترجمه شد ،درگپ جنگ خود-اعلن کرده برای نجات علم از دست پوزیتیویستها شد؛ ر
الدهریی" به ی ی
غرت همزمان کمک یمگرفت .او در پاسخ مشهور خود به رنان بیان
جنیک که در آن از تاری خ علوم اسلیم و ی
یمدارد:
اگر فرض کنید که در روزگاری اسلم مانع نهضت و ی
ترف بوده است ،آیا کیس یمتواند مدیع گردد که این مانع
بی نخواهد رفت؟ و اگر اینطور فرض شود ،پس دین اسلم ،از این نقطه نظر چه همیشه بوده و هرگز هم از ر
ی
فرف با ادیان دیگر خواهد داشت؟ البته ادیان بهطور عموم یتاغماض و یتتسامح بوده و هر کدام از آنها در
ر
کسات چنی بوده است .مرادم از دین مسیخ ،در واقعر این زمینه روش ویژهای داشتهاند و دین مسیخ ر
نپ
است که تابع احکام و اوامر آن بوده و مسیحیت را به شکیل که دلشان یمخواسته در آورده بودند .ویل
یعت هنگایم مردم وابسته بهنخستی که به آن اشاره کردم شانجام خارج گردید؛ ر
ر مسیحیت از آن حالت
ی
مسیحیت استقلل یافت که از عبودیت این دین ساختیک ،خود را آزاد ساخت و به شعت در راه نهضت و
آئی مسیخ ،از نظر سابقۀ پیدایشعلوم گام برداشت .و در هر صورت باید فراموش نکنیم که نصانیت و ر
چندین قرن از اسلم جلوتر است و بنابراین ،مرا مانیع نیست که امیدوار باشم که مردم مسلمان و امت محمدی
هات را که از دین نیست از هم بگسلند و در راه تمدن ،همانند مردم مغربهم روزی از روزها ،قیود و زنجپ ی
زمی؛ مردیم که دین و ر
آئی آنان با همه قیدها و موانیع که ایجاد کرده بود مشکلۀ شکست ناپذیری در پیش پای ر
ر
امیدبخیس برای اسلم و مردم مسلمان آنان نشد ،گام بردارند .من معتقد نیستم که در امید و انتظار همچو روز
12.
نباید بود
هات نظپ محمد عبده ،سید احمد خان ،رشید رضا، ر
گفتار جمالالدین افغات ،که توسط شخصیت ی
محمد اقبال ،محمد عاکف ارسوی ،سعید نوریس ،و فرید وجدی تکمیل گردید ،مظهر افکار زمانۀ خویش
بود :علم مدرن ر
چپی جز علم اسلیم نیست که از درگاه رنسانس و روشنگری دوباره به جهان اسلم برگشته
ر
تمدت هم است .به عبارت دیگر ،علم مشغلۀ فرهنگ خایص نیست ،به همان سان ملک انحصاری هیچ
چنی بیان داشته است:ر ر
افغات این مطلب را نیمباشد.
و عجبتر از همۀ اینها آنست که علمای ما درین زمان علم را به دو قسم کردهاند .ییک را یمگویند علم مسلمانان
و ییک را یمگویند علم فرنگ .و ازین جهت منع یمکنند دیگران را از تعلیم ر
بعیص از علوم نافعه و این را نفهمیدند
بچپی دیگر شناخته نیمشود ،بلکه هر چه چپ رش ریق است که بهیچ طائفه نسبت داده نیمشود و ر که علم آن ر
شناخته یمشود بعلم شناخته یمشود و هر طائفهایکه معروف یمگردد ،بعلم معروف یمگردد .انسانها را باید
به علم نسبت داد نه علم را به انسانها...
پدر و مادر علم برهان است و دلیل ،نه ارسطو است و نه گلیلو .حق در آنجاست که برهان در آنجا بوده باشد
و آنها که منع از علوم و معارف یمکنند ،بزعم خود صیانت دیانت اسلمیه را یمنمایند ،آنها رف الحقیقه
ی
منافات در میانۀ دشمن دیانت اسلیم هستند .نزدیکترین دینها بعلوم و معارف دیانت اسلیم است و هیچ
13.
علوم و معارف و اساسهای دیانت اسلمیه نیست
غرت قابل
غرت برای این نسل متفکران مسلمان بهصورت واضح و بدون چون و چرا از ارزشهای ی علم ی
بیت سکوالر غرب مدرن در ساختار و عملکرد علم تفکیک بود .پیشفرض این جماعت این بود که جهان ر
فلسق علم مدرن را برمل ساخت ،بلکه ر مدرن رخنه نکرده است .بنابراین وظیفه نه آن است که پایههای
غرت؛ عنصی که با خلقیات اسلیم بیگانه است. ی
عبارت است از وارد کردن آن بدون عنص اخلف فرهنگ ی
عثمات و شاعر شود میلر امپاطوری ی
بهپین نمونۀ این رویکرد ،محمد عاکف ارسوی ،روشنفکر مشهور ر
ر ر
هات از جهان اسلم در حال تجزیه امپاطوری عثمات و بخش ی ترکیه است .عاکف در دورات یمزیست که ر
ر ر
غرت و سبک اروپات قرار داشتند .عاکف تمایز روشت بی علم ی ی بودند و به شدت مورد حملۀ قدرتهای
ی
اروپات
ی تمدن اخلقیات و رسوم و آداب و خواند ایمرف غرت
ی علم کامل اقتباس به لذا گذاشت؛ اروپات
ی زندگ
را پاک مردود یمدانست.
فکر جای دادن علم مدرن در چارچوب اخلق اسلیم رویکردی است که کما کان برقرار است .ی
اکپ
طرف ی
ذات علوم طبییع علمورزان جهان اسلم ،مانند مهندسان ،طبیبان ،شییمدانان ،و ف رپیکدانان ،به ت ر
ی
ا باور دارند؛ لذا ،پرسش توجیه ،سیطره ،ی
آنجات که علم
ی کنپل و مانند آن اصل برای آنها مطرح نیست .از
ر
چنی تعبپی جایز باشد، مشغلۀ فارغ از ارزش است ،تفاوتهای سنتهای مختلف علیم ،بر ر
فریص که
در مرحلۀ توجیه است نه تجربه و عملکرد .بنابراین ،ر
زمات که یک دانشمند مسلمان یا هندو و یا فاقد ایمان
ر
یکسات را تحت معدت نظر یمکند ،همه یک پدیده را یمبینند؛ مجموعۀ عناض ر شیمیات مواد به عناض
ی
ر
رشایط یکسان یمآزمایند و به احتمال زیاد به نتایج یکسات یمرسند .تطبیق عمیل دریافتهای علیم بر
ساحتها و تکنولوژیهای مختلف است که موجب تفاوت یمشود؛ مانند تفاوت میان بطلمیوس ،ابن
هیثم و فرانسس بیکن.
مشعلانگاری علم را به ر ی
احت یمتوان در دل این دیدگاه دید .این دیدگاه که شایعترین رویکرد به تاری خ
پیشفتهای علم در جهان اسلم و غرب است ،تاری خ علم را حرکت تکامیل در مسپ خیط اکتشافات و ر
تاریخ دیگرر ر
تاریخ به دورۀ جستجوگرانه یمداند .مشعل علم که از یک ملت به ملت دیگر ،و از یک دورۀ
ر
هات چون اعتقادات منتقل یمشود ،بر پیشفت مدام تحقیق علیم داللت یمکند .در این چشمانداز واقعیت ی
تپیلپیشفت علم ر ر ی
مقدمات الزم برای ر فلسق و یا زیرساخت اجتمایع به مجموعۀ رشایط ر دیت ،فرضیههایر
یعتسپدۀ اسلیم با علم قرن نزدۀ اروپا کیم شدن دویم است؛ ر داده یمشوند .بنابراین ،تنها تفاوت علم قرن ر
انباشت علم و تخصیصتر شدن معرفت علیم نسبت به جهان طبییع این دو دوره را از هم متمایز یمکند.
همیسان ،انقلب علیم قرن هفده و هجده ،انقلب در چشمانداز انسان مدرن نسبت به طبیعت و ر به
ر
چنی شاخت و صورتبندیهای علوم طبییع بود. ی معنای تحقیق علیم نبود ،بلکه انقلب در ابزارهای روش
چنی است قصۀ تعلیم این موضوع ر بود تفسپ متفکران قرن نزده از تاری خ علم و ظهور علوم طبییع مدرن ،و
14.
در مدارس جهان اسلم در روزگار ما
منطق این نگرش به علم عبارت است از جمعآوری یافتههای علیم به عنوان مؤیدات ایمانی ییک از نتایج
دیت از قوت برخوردار بود ،هیچ عالیم الزم نیمدانست آیات بیت راسلیم .در دورۀ پیشامدرن که جهان ر
آت را در معرض مطالعۀ "علیم" قرار دهد ،به این امید که (شاید) ایمان ر
دیت افراد را تقویت کند و یا قر ر
ی ریشههای ر
دیت تحقیق علیم را بنمایاند .ییک از ویژگهای دورۀ مدرن این است که بسیاری مؤمنان ادیان و
دیت خود دنبال تأیید علیماند ،تأییدی که امید یمرود هم ارزش صدق کتاب فرق مختلف برای باورهای ر
مقدس را باال برد و هم یورش هژمونیک پوزیتیویستها را دفع کند .مثال خوب این رویکرد در جهان اسلم
بدون تردید سعید نوریس ( ،)1960-1877دانشمند معروف ،فعال ،و بنیانگذار جنبش نور در ترکیه است.
زمات صورتبندی شد که پوزیتیویسم خشن دیدگاههای سعید نوریس در باب رابطۀ ایمان و علم در ر
اواخر قرن نزده به ایدئولوژی رسیم جمهوریت جدیدالتأسیس ترک تبدیل شده بود .نوریس ،برخلف
معاضان خویش ،دانش قابل توجیه نسبت به یافتههای علیم زمانه داشت .روش او در مواجهه با علم
عی حال بسیار مؤثر بود :بهجای آن که در برابر آن موضع گپد ،یافتههای آن را در یکغرت ساده و در ر
ی
چشمانداز توحیدی گنجاند ،و به این ترتیب از تقابل جدی علم و دین جلوگپی کرد .نوریس ،مانند بسیاری
خوت از قدرت علوم طبییع مدرن آگاه بود و چنانچه در نوشتۀ عظیم القدر او رسالۀ نور
معاضان خود ،به ی
یمبینیم به عینیت جهانشمول اکتشافات علیم باور داشت 15.از نظر نوریس ،خواندن آیات قرآن با عدیس
ر
جوانات که تحت سیطرۀ پوزیتیویسم و علوم طبییع مدرن ضمن این که ارزش ابزاری داشت و از ایمان
تجربهگر یات قرن نزده قرار یمگرفتند ،محافظت یمکرد؛ آغاز روش جدید اثبات ایمان اسلیم بر پایۀ مسلمات
نپ محسوب یمشد. ر
کیهات قرآن در چارچوب اکتشافات علیم ر علوم طبییع مدرن و قرائت آیات
ر
ناهمخوات طوالت داشت ،نسبت به سنت اسلیم ید ی دیتای که در علوم نوریس ،به عنوان عالم ر
ی
یوتت از جهان که رنگ ر
دیت نداشت آگاه بود .اما به جای جهانشنایس فلسفه و عرفای مسلمان با تصویر ن ر
بی این نگرش و برهان نظم علم کلم جالت ر ر ر ی
مکانیست نایس از علم مدرن به جهان ،همخوات ی رد نگرش
یمدید .از نظر او ،برهان کلسیک نظم –که متفکران مسلمان و مسیخ به وفور به آن تمسک جستهاند-
ر ی
دروتای که خدا در جهان به ودیعت نهاده است اقامه یمشد؛ که از این حیث برای اثبات نظم و هماهنیک
ی
مکانیست به عالم ،تصویری از جهان ارائه یمدهد که ر
نیوتت ندارد .این که نگرش ر
تناقیص با موجبیت هیچ
ی
چپی از نظر علیم بدون توضیح نیمماند ،حدوث اتفاف جهان را اثبات نیمکند؛ بلکه نشان در آن هیچ ر
یمدهد که جهان را عامل حکییم خلق کرده است ،و آن نیست جز خدای صانع 16.بنابراین ،تصویرگری
ماشی و ساعت -دو سمبول مورد علقۀ دئیستهای قرن نزده -مدعیات توحیدی خلقت ر عالم همچون
ی
را رنق نیمکند؛ برخلف ،نوریس با تمام توان استدالل یمکند که عقلنیت به مثابۀ قانونمندی ،هماهنیک،
ی
مکانیست به جهان ،که دیت به جهان نهفته است .لذا نگرش بیت پذیری ،در قلب نگرش ر و پیش ر
سکوالریستها و پوزیتیویستهای قرن نزده به عنوان پپوزی یتچون و چرای عقل بر دین به آن ارج
یمنهادند ،هیچ تهدیدی متوجه فهم توحیدی از جهان نیمکند .این رویکرد ،همانگونه که ماردین یادآور
شده است ،در میان پپوان نوریس به حدی اثرگذار بود که واژگان ترمودینامیک و ی
الکپیسیته قرن نزده به
ی ی
ر
ماشی اصطلحات خانیک جنبش نور تبدیل شده بود.عالم ف رپیک فابریکۀ کائنات خوانده یمشد؛ و زندگ،
وقت از عمل اصحاب سخن یمگوید تعبپ اولی صحابیان بدیعالزمان ،ی ر صپی ،ازآیندۀ دستگاه کائنات .ی
17.
هات که برق فابریکۀ نور را تولید یمکنند" را به کار یمبرد ر
"ماشی ی
رویکرد نوریس به علم مدرن به انحای مختلف و گایه متعارض تفسپ شده است .عدهای رویکرد او به
ر
نیوتت ،شییم و متافپییک آن ،با استفاده از زبان ر
فپیک ر شکت مدعیات علم را راه استوار برای ساخت ر
کسات قرار دارند که میل دارند روی تأثپ علم مدرن ور ستارهشنایس یمدانند 18.در جناح مقابل این دیدگاه
پوزیتیویسم بر افکار نوریس تأکید کنند -تأثپی که در تمام نسل قرن نزده دانشمندان ،متفکران ،و فعاالن
بی آنچه نوریس از اصطلح "تفسپ علیم" اراده کرده است و (سیایس) مسلمان دیده یمشد .با این که ر
آنچه پپوان او از آن ساختهاند 19،ناهم ر
خوات آشکار وجود دارد ،اما یمتوان ادعا کرد که ریشههای علمگر یات
کاف است .نوریس، توحیدی او در رسالۀ نور قابل ردیات است 20.ارائه چند مثال برای توضیح این نکته ر
ی
پیامپان که ذکر آن در قرآن رفته است ،دو دلیل برای اعطای این معجزات از جانب هنگام بحث از معجزات ی
ر
پیامپان الیه است؛ کسات که با برهان فرستاده شدهاند تا خداوند یمآورد .دلیل اول رضورت اثبات صدق
ی
مردم را به کلم ابدی خداوند فراخوانند .دلیل دوم که به بحث ما مربوط یمشود از این قرار است که
بشی را در خود دارند .از باب مثال ،قصۀ سلیمان ینت که پیشفتهای آیندۀ تمدن ر پیامپان بذر ر
ی معجزات
بیت یمکند .مطابق تفسپ نوریس ،این که اخپاع سیستمهای مدرن هوانوردی را پیش ر در قرآن آمده است ،ی
هوات در
خداوند باد را تحت فرمان سلیمان درآورد تا فواصل دور را در زمان کوتاه یط کند ،به امکان سفر ی
اخپاع طیاره بهصورت خاص اشاره دارد 21.مثال دیگر قصه موسای ینت است که هنگام جستجوی آینده ،و ی
پیشفت فنون مدرن زمی چشمه جاری کرد .این واقعه از نگاه نوریس ر آب در میانۀ صحرا ،با معجزۀ خود از ر
حیات صنعت مدرناند را پیش ر
بیت کرده ی ر
معدت ،و گاز طبییع ،که مواد حفاری برای رسیدن به نفت ،آب
بی نسل مفشان قرآن زمانۀ خود ،ذکر آهن در قرآن و اینکه است .نوریس ،با پپوی از خط فکری معمول ر
در دستان داوود موم گشت را نشانۀ اهمیت آهن در آینده ،و شاید هم استیل ،برای صنعت مدرن
یمانگارد 22.نمونۀ تکان دهندۀ دیگر این که چگونه نوریس غرق در تفسپ علیم بود ،تفسپ او از آیت نور
ر ی
معات عمیق است که شخصیتهای بزرگ چون ابن سینا و غزایل برای آن تفسپ نگاشتهاند .از میان انبوه
زمی" یمخواند ،ییک هم این تفسپ است که آیت مذکور باطت آیت نور که خداوند را "نور آسمانها و رو ر
الکپیسیته با تعبپ "نور عیل نور"لکپیسیته در آینده اشاره دارد و ساطع شدن دوامدار نور از ی
اخپاع ا ی
به ی
23.
مقایسه شده است
این مثالها -که نمونههای آن فراوان است -به نحوی که توجیه یمیافتند ،پا به پای دیدگاه مسلیط
پیش یمرفتند که نوریس اختیار نموده و با قوت تمام به رشح و بسط آن یمپرداخت .او این دیدگاه را "معجزۀ
تعلیم اسماء به آدم" یمخواند .قرآن حکایت یمکند که خداوند بعد از آفریدن آدم و خلیفه خود در روی
اعپاض نمودند" -تمام اسماء" (مطابق خوانش زمی به آن ی
زمی –که فرشتگان به سبب ترس از فساد در ر ر
عقلت اسلیم تفسپهای بسیار متنویع از این ر دیگر "نام تمام اشیاء") را به او تعلیم داد .در طول تاری خ
باطتترین آن صورت پذیرفته است .نوریس ،در یک بیان متهورانه ،این ر آیت ،از ظاهریترین تفسپ تا
ی
معجزۀ آدم ،پدر انسانیت ،را بزرگپ و کاملتر از تمام معجزات سایر انبیاء بعدی یمخواند ،زیرا (از نظر
پیشفت و تکامیل که انسانها یمتوانند در طول تاری خ خود به نوریس) معجزۀ آدم شامل طیف کامل "تمام ر
مپ یف" خود ازآن دست یابند" و مظهر آنها است24.بر پایۀ این اصل است که نوریس تفسپ علیم و " ی
آت را توجیه یمکند .درست است که این نوع تفاسپ در کتابهای تفسپی اهل سنت و یا آیات متعدد قر ر
چنی تعبپی جائز باشدر در میان صوفیان یافت یمشوند ،اما آنچه ویژۀ هرمنوتیک جدید نوریس است -اگر
مدرت است که در قالب آن این تفاسپ صورت پذیرفتهاند. ر -بافت علیم و
بی یافتههای جدید موج را خلق کرد که یمپنداشت ر در سطح عوامانه ،مواجهۀ نوریس با علم مدرن ی
آت تطابق یک به یک وجود دارد؛ و ایضا علقۀ یتپیشینهای را به علوم طبییع در میان علیم و آیات قر ر
ا
پپوان خود ایجاد نمود .علوۀ بر آن ،این موضع او که علم را رمزگشای زبان قدیس طبیعت یمدانست ،کل
هات در میان مردم خارج حوزۀ یک نسیل از دانشجویان و متخصصان ترک را تحت تأثپ قرار داد ،و بازتاب ی
زبان ترگ یافت .امروز پپوان او در مباحث مربوط به علوم و مهندیس بسیار موفقاند .آنان روش نوریس
در تلفیق یافتههای علوم طبییع مدرن با چشمانداز توحیدی ادیان ابراهییم را ادامه یمدهند .اما هنگام
فلسق موضوع به شدت ناآماده و فقپ ظاهر یمشوند .صفحات ژورنال ،Sizintiکه توسط ر بحث از ابعاد
ی
مقاالتاند که یمکوشند اعجاز نش یمشود ،و نسخۀ انگلییس آن ،Fountainپر از پپوان او به زبان ترگ ر
تعجت
ی شناخت قرآن و اکتشافات جدید علیم نشان دهند .هیچ ی خلقت را از طریق مقایسه میان آیات جهان
ندارد که هر کشف جدید علیم از این نقطه نظر دلیل دیگری است بر اعجاز و اعتبار قرآن .به این معنا،
ر
جریات در جهان اسلماند که یمتوان از آن به "بوکاییسم" 25تعبپ کرد .دیدگاه احراز اخلف نوریس پدر
شناخت قرآن بهواسطۀ برریسهای موشکافانه علم روز ،رویکردی است به غایت مدرن؛ ی صدق آیات جهان
ر
همی آن هم به هدف رویاروت و غلبه بر تحدیات علم مدرن سکوالر .از این منظر ،این واقعیت که ر
عی ی
مجموعۀ دادههای علیم قابلیت این را دارند که در زمینههای توجییه متفاوت مورد استفاده قرار گپند و
کامل متفاوت و نابرابر منتیه شوند ،هیچ مشکیل خلق نیمکند؛ ماهیت آشکارا سکوالر جهان ر ا
بیت به نتایج
ی ر
علم مدرن هم تهدیدی برای نگرش دیت به طبیعت و جهان تلق نیمشود .راهحل اما در جهل عامدانه به
انگپترین نتیجۀ این رویکرد ظهور طبقهای از عالمان و مهندسان مسلمان است مسأله دانسته یمشود .غم ر
که روزانه پنج وقت نماز به پا یمدارند ،اما برداشتهای شان از علم بهصورت وسییع توسط مسلمات
بیت مدرن علیم شکل یافتهاند.جهان ر
مشکلت که علم مدرن برای طبیعت و ی با آن هم این امر باعث نشده است که طرفداران این دیدگاه
ی ی
زندگ انسان پدید آورده است را نبینند .بحران زیستمحییط ،مخاطرات مهندیس ژنتیک ،آلودگ هوا،
ی
شکلت که شیمیات به عنوان م نابودی شی ع گونههای یتشمار جانوران ،و صنایع سلحهای هستهای و
ی ی
باید به آن رسیدگ شود مورد اذعان قرار گرفتهاند .اما درمان پیشنهادی همان است که انتظار آن یمرفت:
ا افزودن بعد اخلق اجتمایع و محیط ی
زیست ،مشکلت پیشگفته را اگر کامل حل نکند[ ،حد اقل] تحت
کنپل خواهد آورد .به عبارت دیگر ،در سطح تصامیم پالییسساز ،علم باید به اخلق پایبند باشد .بنابراین، ی
نایس از علم مدرن فایق آمد. پیشفته در مهندیس محیطزیست یمتوان بر مشکلت ر با مدیریت ی
بهپ و فنون ر
این نگرش ،که یادآور دفاع هابرماس از پروژۀ مدرنیته است ،پروژهای که هنوز هم آن را ناکامل یمداند ،راه
بیشپ در تحقیق علیم و تکنولوژی ،روشهای تازهای را برای ی
کنپل ی حل را در خود مشکل یمبیند :ر
پیشفت
نایس از علم مدرن به وجود خواهد آورد .کوتاه سخن آن که برای بحران زیستمحییط و تمام مشکلت ر
ی
بیشپی نیاز داریم. غلبه بر خلفکاریهای علم ،به علم
فشدۀ آن را آوردیم-اکپیت قابل توجیه در جهان اسلم و غرب باورهای نگرش فوق به علم را -که ر ی
اخلف که در قالب آن تحقیقی حمل یمکنند .بسیاری مردم با زمینههای کاری مختلف به رضورت چارچوب
کنپل شود باور دارند .این امر قطعا رتآمدهای مهیم در سطح پالییس برای تحقیقات علیمای علیم انجام و ی
که حکومتهای فدرال و رشکتهای تجاری در نقاط مختلف جهان تمویل یمکنند به دنبال دارد .اما قصه
داشی تأثپ بر تصمیمگپی در سطح پالییس خلصه شود .محدود کردن یر بسیار جدیتر از آن است که به
اخلق به تطبیقات پالییس ،تبدیل آن به ترجیحات شخیص جامعۀ علیم است؛ جامعهای که آزادی سیایس
و مایلشان در برابر حکومتها و رشکتهای بزرگ جدا زیر سوال است .این که عالمان مؤید شبیهسازی
ر
انسات و تغیپ ژنتیک به تکامل توحیدی باور دارند ،راه و رسم علم مدرن را تغیپ نیمدهد .منازعۀ آگایهای
کسات نشان یمدهد که دل و عاطفه به ر (وجدان معذب) که به آن اشاره شد ،در اینجا خود را در قالب
دیت به جهان پاک خایل است.دیت بستهاند ،اما ذهنشان از نگرش ردستورات ر
ی
معرفت به علم :له و علیه روش نگرش
حاض -مخصوصا در سه دهۀ آخر قرن بیستم -کانال مهم کنار آمدن جهان اسلم با علم مدرن در عص ر
ی
شناخت ر
هژموت معرفت فلسفۀ علم -به گونهای که در غرب بالیده است -بوده است .ساخت ر
شکت
ر
نیوتت و عینیتگر یات و واقعگر یات علیم ،اثر عظییم بر جهان پوزیتیویسم قرن نزده ،همراه با نقد ف رپیک
اسلم گذاشت و موجب آزاد سازی سیلآسای انرژی فکری در میان دانشجویان و متفکران گردید .نیاز به
ر
کسات چون کوهن ،فایرابند ،پوپر و شاگردان امروزی آنان -با این گفی ندارد که شازیر شدن دیدگاههاییر
که به نظر یمرسد تفکر پساضدواقعگرا به علم گرفتار بنبست جدی شده است -کما کان به قوت ادامه
دارد .بسیاری دانشجویان و متفکران مسلمان که در جانب دریافتکنندۀ جدال قرار دارند هنوز هم شگرم
کمپی داشته اند-چنانچه به اختصار آزمودن و استخراج استلزامات کامل این دیدگاههااند ،اما موفقیت ی
خواهم آورد .قبل از تحلیل فعالیتهای تحق ییق جاری دانشجویان و متفکران مسلمان ،بهجاست که به
چند نکتۀ توضیخ پپامون دامنۀ فلسفۀ علم معاض اشاره رود.
دغدغۀ اسایس فلسفۀ علم معاض احراز اعتبار و عدم اعتبار ادعای حقیقت علوم طبییع مدرن است.
ثنویت نظریه-مشاهده ،تمایز واقعیت-ارزش ،تجربه ،عینیت ،جامعۀ علیم ،تاری خ و جامعهشنایس علم ،و
خیل دیگری از مسائل ،مهمترین مباحث این حوزه را تشکیل یمدهند؛ حوزهای که هیچ جنبۀ مشغلۀ علیم
را دستنخورده نیمگذارد .اما آنچه به بحث ما مربوط یمشود ،تأکید فلسفۀ علم بر معرفتشنایس است،
اکپ فیلسوفان علم معاض ،به شمول متافپییک را طرد یمکند .ی
ر ی
شناخت و ی
هست جات که هر نوع بحث تا ی
ر ی
پیشاهنگان نامداری چون کوهن ،پوپر و فایرابند ،علم را اساسا به ساختار معرفتای که مدیع تبیی نظام
حاکم بر عالم طبیعت در چارچوب انحصاری روش علیم است ،تفسپ یمکنند .نیاز به ی ر
گفی ندارد که
واقعگر یات علیم ،ضدواقعگر یات ،ابزارگر یات ،و تجربهگر یات همه در شکلهای مختلف معرفت تثبیت شدهاند؛
یر
پرداخی ر
انسات دارد .فلسفۀ علم معاض را -با توجه به و این امر رتآمدهای جدیای در علوم طبییع و
معرفت -یمتوان با معرفتشنایس علم یکسان انگاشت .از این حیث ،نگرش ی انحصاری آن به مدعیات
معرفت به علم قطعا ییک از شاخههای ارجمند فلسفۀ مدرن است ،فلسفهای که در آن هیچ مفهویم جز ی
سوژۀ آگایه و ملحقات آن نیمتواند اساس فهم درست از جهان قرار گپد.
تفکر در باب مسألۀ وجود که چگونه به فهم در یمآید ،به زبان هایدگری ،بنمایۀ فلسفۀ مدرن به شمول
دو دشمن رف بادی النظر :عقلگر یات و تجربهگر یات ،را یمسازد 26.سوژۀ آگایه را هر چه بدانیم :عقلگرا،
بشمدار در تار و پود کیفیت درک ما از جهان پپامونتجربهگرا ،ساختگرا ،و یا ساختشکن ،یک خصلت ر
ر
کسات که در فضای نپ شیوۀ تعریف جایگاه خویش در برابر سایر انسانها - و نحوۀ تعامل ما با آن ،و ر
زیست-جهان طبییع و ارادی ما رشیکاند – ساری و جاری است .این جاست که پارادوکس قدییم تمام
جهات که خود جزء آن است همسان ر معرفتشنایسهای سوژه-باور وضوح یمیابد :نهادن سوژه در برابر
گپ از دایره است .به بیان دیگر ،ابتنای معقولیت جهان بر ساختهای این ادعا است که مرب ع داخل دایره بزر ی
استدالیل سوژۀ آگایه ،برابر این است که جهان و هر چه ورای سوژه است را اساسا فاقد معنا و معقولیت
ا ی
ذات بدانیم 27.این واقعیت مهم معمول در نقد مسلمانان بر علم مدرن – [آن هم] بر پایۀ مقدمات
ی
فاروف و [نهاد] چپی که در ادبیات تولید شده توسط اسماعیل معرفتشنایس مدرن -مفقود است؛ ر
دستپروردۀ او -مؤسسۀ ر
بیالملیل اندیشۀ اسلیم (بعد از این با عنوان اختصاری م.ب.ا.ا ذکر یمشود) -
یمتوان مشاهده کرد.
نمات پوپر نیمتوانند در راستای هیچ جای انکار ندارد که ضدواقعگر یات رادیکال کوهن و مفهوم راست ی
ساخی آن هژموتر
ری معرفت علم مدرن تفسپ شوند؛ بر عکس ،مقصود این دو نابود ی ر
هژموت یاری رساندن به
یکبارگ و برای همیشه بوده است .اما عنص ضدواقعگرای مواضع آنان انگارههای ر ی
بشمدار را قوت به
ر
همی یمبخشد :سوژۀ آگایه است که منکر عینیت خودخوانده و تمنای وثاقت علم یمشود 28.از نظر من،
ا
است آن جنبۀ فلسفۀ علم معاض که در میان هواداران آن در جهان اسلم کامل مورد سوء فهم واقع شده
ی
و یا نادیده گرفته شده است .امروزه به سخت یمتوان با کتاب یا مقالهای در زبان انگلییس ،ی
عرت ،ترگ ،و یا
فلسق علم مدرن به فوکو ،کوهن ،فایرابند و لیوتار توسل نجسته ر ماالت ش خورد که برای تخطئۀ پایههای
ی
29
باشد .آثار مکتوب ،از نوشتههای اکادمیک دانشگاهیان مسلمان تا مکتوبات "اجمایلها ] "[Ijmalisبه
اضافات از عناض اصیلی رهپی ضیاءالدین شدار ،مشحون است از اسایم فیلسوفان متعدد علم به علوۀ ی
نگرش اسلیم .به بیان ملیمتر ،این امر به تأکید بیش از حد بر معرفتشنایس و روششنایس نزد جمع
هستشنایس و ی کثپی از متفکران و دانشمندان جوان مسلمان منجر شده است؛ در حالیکه مسائل
متافپیک را کنار گذارده و یا پیشاپیش مسلم انگاشتهاند .مفهوم علم اسلیم از این منظر ،حول و حوش ر
تعریف نادقیق از معرفتشنایس یمچرخد؛ یا به بیان دیگر مجموعۀ آراء گسستهای است که ذیل عنوان
عنوات که محتوای آن هنوز معلوم نیست .نظریۀ اسلیم سازی ر معرفتشنایس اسلیم گردآوری شدهاند؛
علوم طبییع و اجتمایع ،به انحای مختلف ،معادل ایجاد ساختار متفاوت معرفت و روششنایس در
شناخت فلسفۀ مدرن یمخوانیم ،دانسته شده است .لذاست که مسألۀ ی چارچوب آن چه ما مغالطۀ معرفت
باف مانده است :تقلیل مفهوم علم اسلیم به ملحظات معرفتشنایس و اسایس دست نخورده ی
روششنایس -که بدون شک به خودی خود اجتناب ناپذیراند -به معنای جستجوی فضا برای نقطه نظر
اسلیم در داخل و نه خارج چارچوب فلسفۀ مدرن است.
با چند تفاوت مهم ،در نوشتههای ضیاءالدین شدار و تعدادی از دانشمندان معروف به "اجمایلها" -
نپ موضع مشابیه یافت یمشود .گر چه اجمایلها نیمپذیرند که که با هم همکاری تناتنگ داشتند -ر
می گفتارشانسخت یمتوان زیر ی ر
ی غرت به ر
"کوهتهای ضف" خوانده شوند ،اما در نقد آنها بر علم مدرن ی
که بر دیدگاههای کوهن ،فایرابند و دیگران استوار است را ندید 33.تعریف شدار از علم ،متضمن بخش
کوهت از علم است .علم از نظر او "ابزار اسایس حل مشکلر عمدهای از روح تعریف ابزارگرا و ضدواقعگرای
تمدت است .بدون آن ،یک تمدن نیمتواند ساختار سیایس و اجتمایع خود را حفظ کند ،یا نیازهای ر در هر
ی
اسایس مردم و فرهنگ خویش را برطرف سازد" 34.نقطه نظر اجتمایع-فرهنیک اجمایلها به یک عنص مهم
فعالیت علیم اشاره دارد ،و آن عبارت است از نظم اجتمایعای که علم در آن کاشته شده و یمشکفد .باید
تپیل علوم طبییع و یا هر فعالیت عالمانۀ دیگر به سود اجتمایع ،رتآمدهای جدیای را در یادآور شد که ر ر
ر
فلسق علوم به دنبال دارد .تعریف ابزارگرا از علم ،همانگونه که در مورد ون فراسن و مشوعیت ارتباط به ر
کوهن مشاهده یمکنیم ،مستلزم میل شدید به ضدواقعگر یات است ،موضیع که سازگاری آن با مفهوم علم
اسلیم تا هنوز توضیح داده نشده است.
پای پارادوکس دیگری هم اینجا در میان است .شایعترین نقد علم مدرن در صدد ارائۀ این تصویر از آن
ی
فرهنیک ر ر بوده است :ر
مشوط با ادعای عینیت و جهانشمول بودن .فلسفۀ تاریخ و از نظر تلیس است
پارادایم کوهن که به یک کلمۀ بسیار شیک و مد روز در جهان اسلم تبدیل شده است ،دفاع از جامعه در
برابر علم فایرابند ،و ابزارگر یات علیم ون فراسن ،همه به شدت برای نشان دادن تاریخیت و نسبیت مطلق
ر
تاریخ ر
انسات ،در یک نظم اجتمایع و آنجات که هر فعالیت علیم و توسعا علم مدرن به کار یمروند .از
ی
ی
روایت از ر
مپوی از رشایط اجتمایع-تاریخ سخن گفت .بنابراین هیچ ر
جای یمگپد ،دیگر نیمتوان از علوم ر
علم ،چه غرت و چه اسلیم ،بدون تاری خ و مهمتر از آن جامعهشنایس علم که وظیفۀ آن ساخت ر
شکت ی
ر . ر
شکلگپی تاریخ علوم و تبارشنایس آن است ،ممکن نیست همچنی باید افزود ،این رهیافت در علوم
نپ به کار رفته است ،منتها تقریبا با یتتوجیه کامل به رتآمدهای آنچه به جای آن پیشنهاد شده ر
انسات ر
یعت علم و روششنایس اسلیم. است؛ ر
ر
جهات در این نقطه ،فلسفۀ علم با جامعهشنایس علم به هم یم ر
آمپند و هرگونه میل به عینیت و اعتبار
ی
علوم طبییع ،به سبب تاریخیت مطلق ،ایدئولوژی ،جانبداری فرهنیک و غپ آن مردود دانسته یمشود .با
ر
مسلمانات که راجع به علم یماندیشند و یمنویسند به عنوان کلمات این که کلمات مذکور توسط بسیاری
ی
غرت علم پیشنهاد شدهی مفاهیم بدیل عنوان به که اسلیم علم از دفاع در اما شوند؛ یم استعمال خانیک
است به ندرت خودنمات یمکنند .اگر علم اختصاص به فرهنگ دارد و فاقد قابلیت تطبیقپذیری جهاتر
ی
سخت که مدافعان این دیدگاه تلویحا بیان یمدارند -باید در مورد تمام فعالیتهای علیم ،چه در ر است -
سمرقند قرن یازده و چه در سویدن قرن بیست ،صادق باشد .این نکتهای است که تمام شارحان مهم
ی
فرهنیک و ر
تاریخ دارد ،در آن صورت فلسفۀ علم بیان کرده و قصد نمودهاند .اگر علم مدرن سکوالر ساخت
علم اسلیم -آنگونه که این جماعت دانشمند فهیمدهاند -باید توضیح دهد ک چرا و چگونه خود معنون
ی
منطق خواهد بود اگر گفته شود زبان پارادایمهای جهات شده است .نشان ناسازواری ر به اعتبار و کار یات
ر
تبیی علم اسلیم. غرت است ،نه ر
کوهن ابزار کاف برای توضیح تاری خ ی
ر
همگات به خود گرفته است تا معرفت به علم خواندهام -که شکل یک گرایش شدیدا ی آنچه من نگرش
یک مکتب فکری واحد -یقینا موجب ازدیاد آگایه جهان اسلم نسبت به علم مدرن گردیده و سهم خود
را در مباحث جاری پپامون امکان برخورداری از مطالعۀ علیم طبیعت بر اساس اخلقیات اسلیم بازی
سخت یمتوان تناقضات این دیدگاه را ندید ،بهخصوص که در برابر وسوسههای ی کرده است .با وجود این ،به
هستشنایس وی یر
گذاشی معرفتشنایس مدرن بسیار شکننده است .تأکید روی معرفتشنایس ،تا حد کنار
همی دلیل است که در ر متافپیک ،رتآمدهای جدیای را برای هر نوع مفهویم از علم به دنبال یمآورد؛ به ر
متافپیک و جهانشنایس را نیمبینیم .گذشته از ر میان پپوان این دیدگاه ،هیچ نوع مطالعۀ جدی فلسفه،
دیت ر
دهلپ ارتبایط را میان معرفت علیم و ایمان ر سنت اسلیم نقش ر
متافپیک ی این ،با وجود این که فلسفه و
بازی کرده است ،باز هم یک نوع مقاومت عمدی در برابر این رشتههای علیم جاری است .به هر حال،
معرفت به علم خواهند توانست بر مغالطۀ سوژه-باور فلسفۀ مدرن فایق آیند؛ ی دیده آید که پپوان نگرش
هستشنایس رضایتبخش ،معرفتشنایس بنا کنند. ی متافپیک و ر ر
یعت بدون تدوین یک نوع
معنات غرت مدیع است که واقعیت ساختار چند الیهای است با درجات و مراتب ی ر
ی متافپیک سنت ی
متفاوت .دوقطبیت مبدأ و تجیل ،که در زبان الهیات به خدا و خلقت او ترجمه شده است به دیدگاه
اتت دربارۀ جهان امکان ظهور یمدهد ،زیرا تجیل مستلزم قلروی از واقعیت است که در مرحلۀ سلسلهمر ی
آنجات که واقعیت به سبب ذات الیه همان است که ر
پاییتر مبدأ نپوبخش قرار دارد .علوه بر آن ،از
ی
تصادف به آن نگریست .برعکس، ر هست ،نیمتوان به چشم یک بازیچه و محصول یک سلسله رخدادهای
سنت باور محکم داشتند -شاش غایتمند است و نظم و هدفمندی فوق جهان -همانگونه که عالمان ی
العاده را نشان یمدهد .طبیعت -که از نگاه علم مدرن جریان یتوقفۀ تغیپ و امکان است -هیچگایه در
روشنات
ی بازگرداندن خود به شای بقاء و دوام ،از طریق حفظ انواع و خود تولیدگری ناکام نیمماند 36.در
متافپیکر این دیدگاه ،طبیعت که موضوع علوم طبییع است ،قابل تقلیل به هیچکدام این مراتب نیست.
زبات را به کار یمبرد که بر کلمات کلیدی مانند سلسله مراتب ،غایتمندی،سنت علم ،با طرد تقلیل گرات ،ری
ی ی
تافتیک بنا شده است .این کیفیات در ساختار روششنایس علوم ی
سنت ر
همسات ،وحدت ،و درهم همپیوندی،
جدات میان دو نگرش قدیس و نگاه مدرن سکوالر ی طبیعت گنجانده شدهاند ،که یمتوان آن را ییک از خطوط
سنت اسلیم بدون به علم دانست 37.لذا طرفداران این دیدگاه تأکید دارند که خلق و یا احیای علوم طبیعت ی
متافپییک آن ناممکن است .لذا هر گونه تلش برای پیوند زدن اخلق و معرفتشنایس ر تدوین چارچوب
ر
اسلیم به چشمانداز کور (از نظر متافپییک) علم مدرن محکوم به شکست است.
ر
متافپییک اسلم ر
فلسق علم اسلیم ،آنگونه که نص ،العطاس و دیگران بیان کردهاند ،از اصول پایههای
ر ی
اخد شدهاند .همانگونه که وج اسلیم به زندگ اجتمایع و هپی تمدن مسلمانان سامان یمبخشد ،به فهم
نپ جهت یمدهد 38.آموزۀ توحید ،مهمترین اصل اعتقادی اسلیم ،ر
مبی محیط طبییع و مطالعۀ علیم آن ر
ی
وحدت مبدأ الیه بوده و در قلمرو علوم طبییع بهصورت وحدت و درپیوستیک ی
ذات نظم طبییع جریان یافته
بازنمات آن یمتواند اسلیم بیت اسلیم و است .به بیان آچیکگنج ،علم به ر
مپان سازگاری با اصول جهان ر
ی
خوانده شود 39.به طرز مشابیه نص تأکید یمکند "هدف تمام علوم اسلیم و بصورت کل ،تمام علوم
ی ی
شناخت قدیم و دورۀ میانه نشان دادن وحدت و درپیوستیک تمام موجودات است ،تا باشد با تأمل در جهان
40 .
وحدت جهان ،انسان به وحدت مبدأ الیه ،که وحدت طبیعت تصویر او است ،هدایت شود " لذا علوم
:ا
اول ،این علوم به طبیعت به ر ر
مپلۀ وحدت یکپارچهای یمنگرند طبییع اسلیم به نحو دوگانه عمل یمکنند
که تمام اجزای آن با هم درپیوستهاند؛ ثانیا ،هدف این علوم هدایت عالم و عایم بسوی تأمل در طبیعت
ر
متافپیک و الهام دارد و به مثابۀ صنع الیه است .از نظر نص ،جهانشنایس قدیس صوفیان -که ریشه در
تنهات -مربوط به کارکرد دوم علوم طبییع است ،و چون بر اهمیت سمبولیک جهان ی نه علوم طبییع به
استوار یمباشد ،هنوز هم از اعتبار برخوردار است .این نکته ما را به بعد دیگر علوم طبیعت اسلیم راه
ر
عقلت این علوم. یمبرد و آن عبارت است از کارکرد
سنت آن ،ر
یعت در پیوند آن با تأمل به کار یمبرد .داللتهای نص واژۀ "عقل" ] [Intellectرا در معنای ی
نطق و تفکر استدالیل نتیجۀ تخلیۀ محتوای ر
"عقلت" از قبیل تحلیل م ی معنات مدرن کلمات "عقل" وی
ی ر ی ر ر
متافپییک و عرفات آن است .نص با رد استعمال کلمۀ "عقل" به معنای تحلیل انپایع و یا احساساتگری،
وسطات آن است. به دنبال بازیات معنا و استعمال ی
سنت و قرون
ی ی
"عقل" و "معقول" این روزها چندان با وظایف تحلییل ذهن ییک شناخته شده است که دیگر هیچ رابطهای با
شهود و راشاق ندارد .وضیع که این الفاظ نسبت به طبیعت دارند ،همان است که گوته در اوایل قرن نوزدهم
از آن اظهار تأسف کرده است -وضیع که به نپوی مفاهیم تصمیم یمگپد و تسخپ یمکند و غالب یمشود .به
ی
صورت که معرفت شهودی از ریشۀ ر ا
اصول ی ر
عیت و انضمایم است .بنابراین ،برای انپایع است ،در طور خلصه،
ر ی
آنکه تمایز قدیم از نو برقرار شود ،باید بگوییم که ارتباط عارف با طبیعت "عقیل" است ،که نه انپایع است
ی 41.
و نه تحلییل و نه احساسات
علوم طبیعت اسلیم با این تعریف نیمگذارند وسیلۀ کسب قدرت و سیطره بر طبیعت قرار گپند .بعد
تأمیل این علوم ،که ریشه در تعالیم قرآن در باب طبیعت و جهانشنایسهای ی
سنت دارد ،حلقۀ وصل آن با
متافپیک و ر
هپ است. ر
به این ترتیب ،کارکرد فلسفه نیمتواند به ضف تفسپ دادههای علوم طبییع محدود شود .نص ،با
نیوتت -نقش مهیمر کنپ ر
فپیک کانت آن -فلسفه به مثابه ر
سنت فلسفه با مفهوم یمقایسۀ شی ع معنای ی
دیت و اقتضائات تحقیق علیم قائل است .فلسفه ،در بی تعالیم ر
برای فلسفه در ایجاد رابطۀ هماهنگ ر
تپیل داده شد ،و به این ترتیب کانت ،تدریجا به تحلیل درجهدوی فکتهای درجهیک علوم طبییع ر ر دورۀ پسا ی
متفاوت یافت .نص ،در برابر این مأموریت جدید فلسفه ،بر معنا و کارکرد ی ر
فلسق کارکرد کامل جستجوی
سنت آن تأکید دارد .از یک طرف فلسفه به زیستجهان ما ،به شمول محیط طبییع ،مربوط است ،و ی
ر
متافپیک استی جهان نیمتواند یتتفاوت باشد .از جانب دیگر ،ارتباط تنگاتنگ با ر بنابراین نسبت به فهم ر
و حکمت دارد و لذا قابل تقلیل به شاخهای از علوم طبییع نیست .رابطۀ فلسفه و علم در طبقهبندیهای
کلسیک دانش در جهان اسلم و غرب اینگونه بوده است .دو حیثیت دانشمند و فیلسوف در یک فرد،
فلسق به تحلیلهای کیم علوم ر مانند ارسطو و ابن سینا ،جمع یمشدند؛ و این خود یمرساند که دامنۀ تفکر
ر ی رر
زیباتشنایس -نقش طبییع قابل تپیل نیست .بنابراین ،در تلق نص از علم ،فلسفه -به علوۀ متافپیک و ی
همچنی علوم طبیعت مدام در یک چارچوب ر 42.
مهیم بازی یمکند ،و هیچ علیم نیمتواند جایگزین آن شود
سنت آن فراهم یمشود ،عمل هستشنایس و جهانشنایس ،که اساسا توسط فلسفه به معنای ی ی مشخص
ر ی
همی سبب فلسفه جزء الینفک تلق متافپییک نص از علم است. ر یمکنند .به
سنت به طبیعت و مطالعۀ علیم آن در علم مدرن مفقود است ،علیم که متافپییک تمدنهای یر نگرش
سنت بریمگردد .ظهور علم مدرن ،از دیدگاه ر ر
بنیادهای فلسق آن به گسست تاریخ تفکر غرت از تعالیم ی
ی
43
پیشفت بنیادشکن در روشهای علیم اندازهگپی و محاسبه ،بلکه نتیجۀ نص و همفکران او ،نه به سبب ر
تغیپ بنیادی در نگرش انسان به جهان بوده است 44.این دیدگاه بر چند پیشفرض استوار است که پنج
مورد آن از اهمیت اسایس برخورداراند .پیشفرض اول ،نگرش سکوالر به جهان است که هیچ ی
جات برای
ر
ماشی ذات الیه در نظم طبیعت نیمگذارد .پیشفرض دوم ،تصویر مکانییک از جهان است که جهان را
خودبنیاد و/یا ساعت از قبل کوک شده یمداند ،تصویری که سازندۀ آن علم مدرن است .پیشفرض سوم،
تلقهای رایج از طبیعت است .پیشفرض چهارم، شناخت عقلگرات و تجربهگرات بر ی ی ر
هژموت معرفت
ی ی
بی ریسء اندیشیندهدکارت ] [Cartesian bifurcationاست که بر تفکیک مقولهای دکارت ر ی دوگانهانگاری
ی ی
] [Res cogitansو ریسء بعدمند ] [Res extensaاستوار یمباشد .این ویژگ را یمتوان بیگانیک
ر ر ر ی ی
غرتشناسات نپ خواند .پیشفرض پنجم و واپسی جهانبیت مدرن ی ی شناخت سوژۀ آگایه از متعلق هست
نهات نکات قبیل دانست ،استثمار همهشمول محیط طبییع به مثابۀ منبع قدرت و که یمتوانش نتیجۀ ی
سیطره است 45.این امر توأم شده است با غرور علم مدرن ،که هیچ انگارهای از حقیقت و دانش را نیمپذیرد
مگر آن که در بافت روشهای شدیدا تخصیص شده ،ر
فت ،و بنابراین محدود اثباتگری ،قابلیت اثباتپذیری
داشته باشد.
ر
متافپیک علم اشاره دارد ،بنیادهای جات جالب از فلسفه به ر
نگرش متافپییک به علم ،که به یک جابه ی
ر
روشت عقلت علم مدرن را هدف یمگپد ،و برخلف دو نگرش دیگر به علم ،فلسفۀ طبیعت و جهانشنایس ر
دیت سنت پیشنهاد یمکند .نقد علم مدرن از این منظر ،که مدیع بازگرداندن نگاه ر
را بر اساس علوم اسلیم ی
ر
متافپییک ی
شناخت محدود نیمشود .بنابراین ،نگرش اخلف و اصلحات روش ی به جهان است ،به ملحظات
بخیس از پروژۀ کلنتر ساخت ر
شکت ر به علم ،آنگونه که توسط نص و دیگران صورتبندی شده است،
بیت تجددگرا است که علم جدید ضفا یک شاخه آن است. جهان ر
نتیجهگیی
سه نگرش به علم که رشح آن گذشت ،گواه زنده بودن قصه علم در جهان اسلم است .نیاز به ی ر
گفی
بخیس از تلشنیست که این بحث دارای ابعاد فراوان و موارد مرزی و متقاطیع است که باید به عنوان ر
غرت آن -مورد ی
جاری جهان اسلم برای کنار آمدن با مسألۀ علم -به هر دو معنای سنت اسلیم و مدرن ی
اذعان قرار گپد .به هر حال قدر متیقن آن است که آگایه رو به رشد جهان اسلم نسبت به سنت علیم و
غرت فایق آید ،جزو رخدادهای مهم تاری خ
هات که به کمک آن یمکوشد بر چالشهای علم مدرن ی شیوه ی
ی
تعاملت میان سه موضیع که بررسیده شدند شکل یمگپد .اگر چنیر معاض اسلم است .دیده آید که چه
ر
همی مواضع -با تمام بلندپروازیها و شود ،مسپ آیندۀ بحث علم در جهان اسلم به احتمال زیاد توسط
آرزوهات که در خاطر دارند -رقم زده خواهد شد.
ی
ننوشتها