Professional Documents
Culture Documents
حقیقت اراده انسان
حقیقت اراده انسان
حقیقت اراده انسان
فهرست
حقیقت اراده 2 .......................................................................................................................................
ابنسینا4 ...............................................................................................................................:
لغتشناسی «اراده»
اراده واژهای عرب است که از لفظ «رود» گرفته شده است (جوهری ،1382 ،ج ،1ص .)478ی
برخ اربابان لغت اراده را به ی
برخ اراده را با مشیت مرادف دانستهاند (جوهری،طلب و اختیار معنا کردهاند (ر.ک به :الفراهیدی ،1425 ،ج ،10ص )726و ی
خواست ،خواسته ،میل و قصد کردن دانسته است (دهخدا، ی ،1382ج ،1ص .)478دهخدا ی
نی معادل اراده در زبان فاریس را
،1337ج ،1ص.)1605
نتیجهای که از برریس کتب لغت بهدست مآید ،آن است که بیشی لغتشناسان اراده را طلب ،اختیار و مشیت معنا کردهاند.
هاب با هم دارند.
اما اگرچه اراده و مشیت و اختیار کردن از نظر معنا به هم نزدیک هستند ،چنانکه خواهد آمد ،تفاوت ی
نی عوامیل که در شکلگیی آن مؤثر است، با توجه به اینکه اراده بهعنوان مبدأ فعل دارای اهمیت مباشد ،شناخت معنا و ی
معناب از اراده درنظر گرفته شود ،نگرش انسان در حوزههای مختلف علومی یضوری بهنظر مرسد .در واقع با توجه به اینکه چه
انساب شکل خایص میابد .اما با وجود اینکه بیشی صاحبنظران و اندیشمندان در مورد بدییه بودن اراده انسان اتفاقنظر ی
دارند ،در مورد ماهیت و کیفیت تحقق آن ،آرا و نظرات متفاوب ارائه شده است.
وجودشناسی اراده انسان
دراینبارهکه انسان موجودی دارای اراده است ،بیشی متکلمان و فالسفه متفقالقول وجود اراده در انسان را امری فطری و
شناساب انسان واقع مشود؛ زیرا یقینترین اموری است که موردبدییه و بنیاز از اثبات مدانند و قائلاند این امر ییک از ی
ی ی
ی ی ی
هرکس آن را در درون خویش با علم حضوری خطاناپذیر میابد؛ چنانکه از سایر حاالت رواب خودش نی با چنت علیم آگاه
ی
انساب بالوجدان درمیابد که در درون او گاه کشش مشود ،و نیمتواند در مورد آن اندک تردید به خود راه دهد .بدین ترتیب هر
برخ امور وجود دارد و او را به انجام کاری سوق مدهد و موجب تحقق آن فعل در خارج مشود؛ چنانکه گاه نیمخواهد بهسوی ی
فعیل را انجام دهد و آن را انجام نیمدهد .بهعنوان مثال ،هرکس با اندک توجیه در درون خود میابد که متواند سخن بگوید
غذاب تناول کند یا نکند .این حالن که در او پدید مآید ،مقدمه قریب به فعل اوست
ی یا نگوید ،دستش را تکان دهد یا ندهد،
که اراده نامیده مشود.
شیخ طوسی:
ی
وجداب و فطری مداند و دراینباره منویسد: شیخ طویس ی
نی اعتقاد به وجود اراده در انسان را امری
ی
انگیه ای ما را به انجام دادن یک کار از چند کار وادار کند و همه آن کارها در رساندن ما به مقصد مساوی «هرگاه
برداشت یک سکه از چند سکه که از هر جهت مساوی است ،هنگام که ییک از آنها را انجام مدهیم، ی باشند ،مانند
ی ی
خود را دارای صفن میابیم که پیش از انجام دادن آن کار چنت حالن را نداشتم .پس هرکس که داشت این صفت را
شدب نیست» (طویس ،1358 ،ص.)104 گفت با او در این باب روا نیست؛ زیرا این قضیه انکار ی
ی انکار مکند ،سخن
ی
نی مرید بودن انسان امری ضوری است و هرکس با مراجعه به نفس خودش این حقیقت را در درون معییل یاز دیدگاه متکلمان ی
خویش م یابد و به آن اذعان دارد و تفاوت این صفت وجودی را با دیگر صفاتش احساس مکند.
صدرالمتألهین شیرازی:
هت در مورد بدییه بودن اراده در انسان منویسد:صدر المتأل ی
«االرادة و الکراهة ....فینا ...من األمور الوجدانیة کسائر الوجدانیات مثل اللذة و االلم بحیث سهل معرفة جزئیاتها،
الحاضة عند کل مرید و مکره» (صدرالدین شیازی ،1428 ،ج ،6ص.)285 ی لکون العلم بها نفس حقیقتها
از نظر ایشان اراده و کراهت در انسان جزو بدیهیات و وجدانیات اوست؛ مانند احساس درد و لذت که شناخت و درک جزئیات
عت حقیقتشان باز مگردد که حقیقت آن در نفس هر مرید و مکریه حضور آن امری آسان است؛ زیرا علم به این امور به ی
دارد.
ی
با برریس متون فلسف و کالم درمیابیم که بهاعتقاد بسیاری از متکلمان و فالسفه ،وجود اراده در انسان امری بدییه و یبنیاز
از اثبات است .روشنترین امور ،اموری هستند که انسان با رجوع به وجدانش آن را میابد و نیازمند واسطه نیمباشد .به عبارت
ی
دروب ،آگایه حضوری است ،نه حصویل .ازاینرو به اراده انسان از جنبه اثباب و دیگر ،آگایه انسان از این نوع صفات نفیس و
وجودشنایس کمی پرداختهاند و بیشی بحثها و نظرات پیامون ماهیت و کیفیت تحقق این صفت در انسان و مقدمات و
مبادی آن صورت گرفته است.
جمعبندی:
با تأمل در تعریفها و تفسیهای ارائهشده ،گرچه هریک بهوجیه درست هستند ،اما بهنظر مرسد هیچیک حقیقت اراده و
ی
ماهیت آن را بهصورت تام بیان نکردهاند؛ زیرا مفاهیم علم و اعتقاد به نفع و مصلحت در فعل ،میل و شوق مؤکد ،همیک با هم
یعن علم به مصلحت ،میل، متفاوت و مغایر هستند و ما با توجه و تفکر در خودمان درمیابیم که گایه واقعیتهای فوق ،ی
ی شوق به ی
چیی و ...در ما ایجاد مشود ،اما ما آن را اراده نیمکنیم .شاید حقیقت امر این باشد که اراده وصف وجودی است و
دستیاب به حقیقت آن دشوار است؛ی خارخ آن در ذهن حاصل نیمشود؛ زیرا از سنخ ماهیت نیست و ی مانند وجود ،ماهیت
ی ی
چنانکه مالعبدهللا زنوزی نی به این مطلب اشاره کرده است .وی پس از اینکه اراده را امری ضوریالوجود و بدییه مشمارد
خف و نظری محسوب مدارد و معتقد است که که نیازمند تفکر و تکلف و برهان نیست ،از لحاظ ماهیت آن را جزو مسائل ی
از جمله غوامض و مشکالت مباشد .او در ادامه منویسد« :امور مذکوره (علم و قدرت و اراده) به حقایق وجودیه برمگردند،
عت حقایق وجودیهاند به حسب ذوات و انیات و صاحب ماهیات ،و از سنخ ماهیات نیستند؛ لهذا حقایق آنها در اذهان بلکه ی
حاصل نیمباشند» (زنوزی ،1361 ،ص.)381