حقیقت اراده انسان

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 6

‫بسم اهلل الرحمن الرحیم‬

‫فهرست‬
‫حقیقت اراده ‪2 .......................................................................................................................................‬‬

‫لغتشناسی «اراده» ‪2 ...............................................................................................................................‬‬

‫وجودشناسی اراده انسان ‪2 ......................................................................................................................‬‬

‫شیخ طوسی‪2 ................................................................................................................................ :‬‬

‫عبدالجبار معتزلی ‪2 ...................................................................................................................... :‬‬

‫صدرالمتألهین شیرازی‪3 ................................................................................................................. :‬‬

‫ماهیت اراده انسان‪3 ...............................................................................................................................‬‬

‫‪ .1‬اراده از سنخ ادراک ‪3 ..................................................................................................................‬‬

‫‪ .2‬اراده از سنخ کیف نفسانی ‪4 ..........................................................................................................‬‬

‫ابنسینا‪4 ...............................................................................................................................:‬‬

‫صدرالمتألهین شیرازی‪4 .......................................................................................................... :‬‬

‫عالمه طباطبایی‪5 ................................................................................................................... :‬‬

‫جمعبندی‪5 .................................................................................................................................. :‬‬


‫حقیقت اراده‬

‫لغتشناسی «اراده»‬
‫اراده واژهای عرب است که از لفظ «رود» گرفته شده است (جوهری‪ ،1382 ،‬ج‪ ،1‬ص‪ .)478‬ی‬
‫برخ اربابان لغت اراده را به‬ ‫ی‬
‫برخ اراده را با مشیت مرادف دانستهاند (جوهری‪،‬‬‫طلب و اختیار معنا کردهاند (ر‪.‬ک به‪ :‬الفراهیدی‪ ،1425 ،‬ج‪ ،10‬ص‪ )726‬و ی‬
‫خواست‪ ،‬خواسته‪ ،‬میل و قصد کردن دانسته است (دهخدا‪،‬‬ ‫ی‬ ‫‪ ،1382‬ج‪ ،1‬ص‪ .)478‬دهخدا ی‬
‫نی معادل اراده در زبان فاریس را‬
‫‪ ،1337‬ج‪ ،1‬ص‪.)1605‬‬
‫نتیجهای که از برریس کتب لغت بهدست مآید‪ ،‬آن است که بیشی لغتشناسان اراده را طلب‪ ،‬اختیار و مشیت معنا کردهاند‪.‬‬
‫هاب با هم دارند‪.‬‬
‫اما اگرچه اراده و مشیت و اختیار کردن از نظر معنا به هم نزدیک هستند‪ ،‬چنانکه خواهد آمد‪ ،‬تفاوت ی‬
‫نی عوامیل که در شکلگیی آن مؤثر است‪،‬‬ ‫با توجه به اینکه اراده بهعنوان مبدأ فعل دارای اهمیت مباشد‪ ،‬شناخت معنا و ی‬
‫معناب از اراده درنظر گرفته شود‪ ،‬نگرش انسان در حوزههای مختلف علوم‬‫ی‬ ‫یضوری بهنظر مرسد‪ .‬در واقع با توجه به اینکه چه‬
‫انساب شکل خایص میابد‪ .‬اما با وجود اینکه بیشی صاحبنظران و اندیشمندان در مورد بدییه بودن اراده انسان اتفاقنظر‬ ‫ی‬
‫دارند‪ ،‬در مورد ماهیت و کیفیت تحقق آن‪ ،‬آرا و نظرات متفاوب ارائه شده است‪.‬‬
‫وجودشناسی اراده انسان‬
‫دراینبارهکه انسان موجودی دارای اراده است‪ ،‬بیشی متکلمان و فالسفه متفقالقول وجود اراده در انسان را امری فطری و‬
‫شناساب انسان واقع مشود؛ زیرا‬ ‫یقینترین اموری است که مورد‬‫بدییه و بنیاز از اثبات مدانند و قائلاند این امر ییک از ی‬
‫ی‬ ‫ی‬
‫ی‬ ‫ی‬ ‫ی‬
‫هرکس آن را در درون خویش با علم حضوری خطاناپذیر میابد؛ چنانکه از سایر حاالت رواب خودش نی با چنت علیم آگاه‬
‫ی‬
‫انساب بالوجدان درمیابد که در درون او گاه کشش‬ ‫مشود‪ ،‬و نیمتواند در مورد آن اندک تردید به خود راه دهد‪ .‬بدین ترتیب هر‬
‫برخ امور وجود دارد و او را به انجام کاری سوق مدهد و موجب تحقق آن فعل در خارج مشود؛ چنانکه گاه نیمخواهد‬ ‫بهسوی ی‬
‫فعیل را انجام دهد و آن را انجام نیمدهد‪ .‬بهعنوان مثال‪ ،‬هرکس با اندک توجیه در درون خود میابد که متواند سخن بگوید‬
‫غذاب تناول کند یا نکند‪ .‬این حالن که در او پدید مآید‪ ،‬مقدمه قریب به فعل اوست‬
‫ی‬ ‫یا نگوید‪ ،‬دستش را تکان دهد یا ندهد‪،‬‬
‫که اراده نامیده مشود‪.‬‬

‫شیخ طوسی‪:‬‬
‫ی‬
‫وجداب و فطری مداند و دراینباره منویسد‪:‬‬ ‫شیخ طویس ی‬
‫نی اعتقاد به وجود اراده در انسان را امری‬
‫ی‬
‫انگیه ای ما را به انجام دادن یک کار از چند کار وادار کند و همه آن کارها در رساندن ما به مقصد مساوی‬ ‫«هرگاه‬
‫برداشت یک سکه از چند سکه که از هر جهت مساوی است‪ ،‬هنگام که ییک از آنها را انجام مدهیم‪،‬‬ ‫ی‬ ‫باشند‪ ،‬مانند‬
‫ی‬ ‫ی‬
‫خود را دارای صفن میابیم که پیش از انجام دادن آن کار چنت حالن را نداشتم‪ .‬پس هرکس که داشت این صفت را‬
‫شدب نیست» (طویس‪ ،1358 ،‬ص‪.)104‬‬ ‫گفت با او در این باب روا نیست؛ زیرا این قضیه انکار ی‬
‫ی‬ ‫انکار مکند‪ ،‬سخن‬
‫ی‬
‫نی مرید بودن انسان امری ضوری است و هرکس با مراجعه به نفس خودش این حقیقت را در درون‬ ‫معییل ی‬‫از دیدگاه متکلمان ی‬
‫خویش م یابد و به آن اذعان دارد و تفاوت این صفت وجودی را با دیگر صفاتش احساس مکند‪.‬‬

‫عبدالجبار معتزلی ‪:‬‬


‫که از متکلمان برجسته ی‬
‫معییلمذهب است‪ ،‬در مورد اثبات اراده انسان مگوید‪:‬‬
‫أن الطریقة إیل معرفة هذه الصفة یف الشاهد ّإنما هو ی‬
‫الضورة؛ بدان که روش شناخت اراده در ما‪ ،‬بداهت آن‬
‫ّ‬
‫«واعلم‬
‫معییل‪ ،1422 ،‬ص‪.)292‬‬ ‫است» (عبدالجبار ی‬

‫صدرالمتألهین شیرازی‪:‬‬
‫هت در مورد بدییه بودن اراده در انسان منویسد‪:‬‬‫صدر المتأل ی‬
‫«االرادة و الکراهة‪ ....‬فینا‪ ...‬من األمور الوجدانیة کسائر الوجدانیات مثل اللذة و االلم بحیث سهل معرفة جزئیاتها‪،‬‬
‫الحاضة عند کل مرید و مکره» (صدرالدین شیازی‪ ،1428 ،‬ج‪ ،6‬ص‪.)285‬‬ ‫ی‬ ‫لکون العلم بها نفس حقیقتها‬
‫از نظر ایشان اراده و کراهت در انسان جزو بدیهیات و وجدانیات اوست؛ مانند احساس درد و لذت که شناخت و درک جزئیات‬
‫عت حقیقتشان باز مگردد که حقیقت آن در نفس هر مرید و مکریه حضور‬ ‫آن امری آسان است؛ زیرا علم به این امور به ی‬
‫دارد‪.‬‬
‫ی‬
‫با برریس متون فلسف و کالم درمیابیم که بهاعتقاد بسیاری از متکلمان و فالسفه‪ ،‬وجود اراده در انسان امری بدییه و یبنیاز‬
‫از اثبات است‪ .‬روشنترین امور‪ ،‬اموری هستند که انسان با رجوع به وجدانش آن را میابد و نیازمند واسطه نیمباشد‪ .‬به عبارت‬
‫ی‬
‫دروب‪ ،‬آگایه حضوری است‪ ،‬نه حصویل‪ .‬ازاینرو به اراده انسان از جنبه اثباب و‬ ‫دیگر‪ ،‬آگایه انسان از این نوع صفات نفیس و‬
‫وجودشنایس کمی پرداختهاند و بیشی بحثها و نظرات پیامون ماهیت و کیفیت تحقق این صفت در انسان و مقدمات و‬
‫مبادی آن صورت گرفته است‪.‬‬

‫ماهیت اراده انسان‬


‫ی‬
‫وجداب است‪ ،‬شناخت معنا و حقیقت اراده امری پیچیده و‬ ‫به همان اندازه که تصدیق به وجود اراده در انسان امری بدییه و‬
‫ی‬
‫همت دلیل‪ ،‬با وجود وحدت نظر متفکران در وجود اراده در انسان‪ ،‬در تفسی و بیان ماهیت کیل آن اختالفنظر‬ ‫مشکل است‪ .‬به‬
‫ی‬
‫وجود دارد‪ .‬ازاینرو بهنظر مرسد ارائه تعریف دقیف که بتواند ماهیت اراده را بهصورت تام دربر گید‪ ،‬کار آساب نیست؛‬
‫ی‬
‫المتألهت شیازی به این حقیقت اعیاف کرده و مگوید‪:‬‬ ‫همانگونه که صدر‬
‫«با اینکه اراده نزد عقل واضح و روشن است و با امور دیگر مشتبه نیمشود‪ ،‬اما تعبیی که بتواند تمام حقیقت آن را دربر‬
‫گید‪ ،‬ممکن نیست و کار مشکیل مباشد» (همان‪ ،‬ج‪ ،4‬ص‪.)113‬‬
‫نی پس از اینکه اراده را امری یضوریالوجود و بدییه مشمارد که نیازمند تفکر و تکلف و برهان نیست‪ ،‬از‬ ‫مالعبدهللا زنوزی ی‬
‫خف و نظری محسوب مدارد و معتقد است که از جمله غوامض و مشکالت مباشد (ر‪.‬ک‬ ‫لحاظ ماهیت آن را جزو مسائل ی‬
‫به‪ :‬زنوزی‪ ،1361 ،‬ص‪.)381‬‬
‫برخ‬‫بهطورکیل تفاسیی را که در باب ماهیت اراده توسط متفکران ارائه شده است متوان در دو سنخ اصیل تقسیمبندی کرد؛ ی‬
‫ی‬
‫نفساب‪.‬‬ ‫برخ از سنخ کیف‬ ‫از آنها از سنخ ادراکاند و ی‬

‫‪ .1‬اراده از سنخ ادراک‬


‫ً‬
‫غالبا معتقدند اراده از سنخ ادراک است؛ اما در نوع آن نظرات متفاوب دارند‪ .‬اراده در مکتب ی‬ ‫ی‬
‫اعیال اعتقاد به سود و‬ ‫متکلمت‬
‫بعض از ی‬
‫معیله اراده را از سنخ ادراک دانسته و آن را به اعتقاد یا ظن و گمان به وجود مصلحن در فعل تفسی‬ ‫زیان است‪ .‬ی‬
‫معییل‪ ،1965 ،‬ج‪ ،6‬ص‪ .)8-9‬با این توضیح که انسان نسبت به‬‫کردهاند (ر‪.‬ک به‪ :‬سمیح دغیم‪ ،1992 ،‬ص‪196‬؛ عبدالجبار ی‬
‫انجام فعل یا ترک آن قادر مباشد و هر دو حالت انجام و ترک نسبت به قدرت صورت تساوی دارند؛ اما آنچه باعث تحقق و‬
‫ترجیح یک طرف مشود‪ ،‬اعتقاد به وجود منفعن در فعل یا مفسده در ترک آن است‪ .‬ازاینرو نفس انسان بهواسطه اراده‪،‬‬
‫ی‬
‫طرفت حاصل شود‪،‬‬ ‫طرف را که مصلحت در آن نهفته است‪ ،‬اختیار مکند‪ .‬پس هرگاه در قلب اعتقاد به نفع نسبت به ییک از‬ ‫ی‬
‫سبحاب‪ ،1384 ،‬ج‪ ،1‬ص‪.)166‬‬ ‫ی‬ ‫آن طرف ترجیح میابد و فاعل مختار مگردد (ر‪.‬ک به‪:‬‬
‫چنت تفسیی‪ ،‬تفسی اراده به مبادی آن است‪ .‬اراده در نفس انسان پس از اعتقاد‬ ‫ی‬ ‫این نظر از سسن و اشکال خایل نیست؛ زیرا‬
‫به سودمند بودن مراد تحقق میابد‪.‬‬
‫ی‬ ‫ی‬
‫اشکال دیگری که به این دیدگاه وارد است و صدرالمتألهت نی در اسفار به آن اشاره کرده‪ ،‬این است که بسیاری از اوقات انسان‬
‫اعتقاد جازم به وجود مصلحت و منفعت در فعل دارد‪ ،‬اما هیچگاه آن را انجام نیمدهد و به فعلیت نیمرساند؛ مانند بسیاری‬
‫مضات و مفاسدی در فعل‬ ‫پیچ مکند‪ .‬برعکس‪ ،‬بسیاری از اوقات انسان به وجود ی‬ ‫از امور عبادی که شخص مکلف از آن رس ی‬
‫یقت دارد‪ ،‬اما آن فعل را مرتکب مشود‪ .‬بهعنوان مثال‪ ،‬افرادی که از موادمخدر استفاده مکنند‪ ،‬به وجود مفسده در‬ ‫خایص ی‬
‫این مواد اعتقاد جازم دارند‪ ،‬اما اراده مضف این مواد در آنها محقق شده و به این کار مبادرت مورزند (ر‪.‬ک به‪ :‬صدرالدین‬
‫شیازی‪ ،1428 ،‬ج‪ ،6‬ص‪.)285‬‬
‫اشاعره اراده را متفاوت و مغایر با علم مدانند و قائلاند که اراده‪ ،‬صفت تخصیض است و هنگام که انسان به انجام دو فعل‬
‫ی‬
‫(جرجاب‪ ،1370 ،‬ص‪.)82‬‬ ‫قدرت داشته باشد‪ ،‬اراده موجب مشود که ییک از آن دو فعل اختصاص پیدا کند و محقق شود‬
‫نی حقیقت اراده را مشخص نیمسازند‪ ،‬بلکه تنها آن را امری مغایر با علم و قدرت‬ ‫همانطور که مشاهده مشود‪ ،‬این گروه ی‬
‫معرف م کنند که مخصص ییک از مقدورین است؛ چون خاصیت قدرت‪ ،‬صحت ایجاد و ترک است و این نسبت در جمیع‬ ‫ی‬
‫طرفت فعل و ترک‪ ،‬مساوی است‪.‬‬ ‫ی‬ ‫اوقات برای‬
‫‪ .2‬اراده از سنخ کیف نفسانی‬
‫نفساب‪ ،‬همچون درد یا لذت درنظر گرفته مشود‪ .‬ازآنجاکه اراده همسان با سایر‬ ‫ی‬ ‫در فلسفه اسالم اراده در انسان بهعنوان کیف‬
‫ی‬
‫نفساب از اموری است که شخص ارادهکننده آن را در درون نفس خویش شهود مکند‪ ،‬شناخت مصادیق جزب آن‬ ‫ی‬ ‫کیفیات‬
‫بسیار آسان‪ ،‬اما شناخت ماهیت کیل آن بسیار مشکل است‪.‬‬
‫نفساب برمشمارد و آنها را دو نوع علم مداند (طویس‪ ،1403 ،‬ص‪.)252‬‬ ‫ی‬ ‫خواجه نصی طویس‪ ،‬اراده و کراهت را از اقسام کیف‬
‫خید و به عمل مگراید‪« :‬ارادة المخلوق یه قوة‬ ‫انگیندهای برم ی‬
‫نفساب مداند که از «سانح» یا ی‬ ‫ی‬ ‫کندی‪ ،‬اراده مخلوق را قوهای‬
‫وب‬‫نفسانیة تمیل نحو االستعمال عن سانحة أمالت إیل ذلک» (کندی‪ ،1369 ،‬ج‪ ،1‬ص‪ .)175‬وی در جای دیگر اراده را به نی ی‬
‫الیسء»‬ ‫الیسء دون ی‬ ‫چیی مقصود واقع مشود و از دیگر امور تمایز میابد‪« :‬ارادة قوة یقصد بها ی‬ ‫تعریف مکند که بهواسطه آن ی‬
‫(همان‪ ،‬ص‪.)168‬‬
‫ی‬
‫نی اراده عنضی دروب است که به میل و خواست انسان فعلیت مبخشد (فار یاب‪ ،1421 ،‬ص‪.)52‬‬ ‫از نظر فاراب ی‬
‫ی‬
‫ابنسینا‪:‬‬
‫چی است‪ ،‬بدانگونه که میان تصور و متصور سازگاری و موافقن باشد؛‬ ‫چی بهمعنای تصور آن ی‬‫معتقد است اراده کردن یک ی‬
‫انگید (ابنسینا‪ ،1411 ،‬ص‪16‬و‪ .)19-20‬تحلیل این مطلب براساس نظام عیل بدین صورت‬ ‫یعن تصور در متصور مییل بر ی‬ ‫ی‬
‫است که اراده برآیندی از گرایشهای گوناگون در نفس است و ناگزیر باید میان اراده و مقدمات آن رابطه یضوری علیت برقرار‬
‫باشد‪.‬‬
‫صدرالمتألهین شیرازی‪:‬‬
‫بیش از دیگر حکما به این مطلب پرداخته است‪ .‬وی در مورد معنای اراده مگوید‪« :‬اراده شوق شدید به کسب مراد و جزء اخی‬
‫نی در جای دیگر دراینباره منویسد‪« :‬میل و شوق شدیدی که‬ ‫علت تامه است» (صدرالدین شیازی‪ ،1428 ،‬ج‪ ،8‬ص‪ .)323‬ی‬
‫جاب دیگر اراده را به علم تشبیه کرده و‬
‫از عقل عمیل منشأ مگید‪ ،‬اراده نامیده مشود» (همان‪ ،‬ج‪ ،9‬ص‪ )240‬اما همو در ی‬
‫نی بهنحو حضوری از سوی عالم درک مشود‪ ،‬اما تعریف و تفسی چیسن علم کاری بس‬ ‫معتقد است هرچند مصادیق علم ی‬
‫ی‬
‫نفساب‪ ،‬ازجمله اراده مگردد؛‬ ‫دشوار و پیچیده است‪ .‬البته عامل دیگری ی‬
‫نی وجود دارد که سبب دشواری تعریف کیفیات‬
‫ی‬ ‫برخ کیفیات مزبور همراه با مصادیق ی‬ ‫ً‬
‫معموال مصادیق ی‬
‫نفساب دیگر درک مشود‪ .‬بهعنوان مثال‪ ،‬در بسیاری از‬ ‫برخ کیفیات‬
‫موارد شوق انجام کار با اراده انجام آن همزمان و همراه با یکدیگر درک مشوند‪ .‬در این وضیعت‪ ،‬برای نفس دشوار است که‬
‫ی‬
‫اختالف‬ ‫ی‬
‫همت دلیل است که گاه‬ ‫ی‬
‫وجداب تجرید کند‪ .‬به‬ ‫نفساب خایص‪ ،‬ادراک آن را از ادراک سایر ی‬
‫معاب‬ ‫ی‬ ‫جهت درک ماهیت‬
‫ی‬ ‫ی‬
‫شدید در تعریف ماهیت کیفیات نفساب مانند اراده بت فیلسوفان و متکلمان پدید مآید (ر‪.‬ک به‪ :‬همان‪ ،‬ج‪ ،6‬ص‪.)285‬‬
‫ایشان فعل ارادی در نظر حکما را دارای چند مقدمه دانسته و بیان مدارد ابتدا فعل مذکور از سوی فاعل تصور مشود؛ سپس‬
‫فایده آن مورد تصدیق قرار مگید‪ .‬پس از حصول این دو علم تصوری و تصدیف‪ ،‬در فاعل حالت شوق نسبت به انجام فعل‬
‫ی‬
‫درب اراده‪ ،‬عضالت بدن بهمنظور انجام فعل به حرکت‬ ‫پدید مآید‪ .‬پس از شدت یافت شوق‪ ،‬اراده آن بهوقوع مپیوندد و ی‬
‫درمآید (ر‪.‬ک به‪ :‬همان‪ ،‬ص‪.)299-300‬‬
‫ی‬
‫بنابراین از منظر حکمت متعالیه اراده در انسان حالن نفساب است که پس از حصول شوق نسبت به انجام فعل حاصل مشود‬
‫خارخ‪ ،‬به وقوع فعل خواهد انجامید‪.‬‬
‫و در صورت وجود قدرت بر انجام فعل و ارتفاع موانع ی‬
‫عالمه طباطبایی‪:‬‬
‫نفساب جداگانهای است و نباید آن را با علم به میل و شوق به‬ ‫ی‬ ‫بر تفاوت اراده با شوق اشاره فرموده و مگوید‪« :‬اراده کیف‬
‫(طباطباب‪ ،1416 ،‬ص‪.)297‬‬ ‫ی‬ ‫آنچه خی است‪ ،‬ییک دانست»‬
‫بهنظر ایشان اراده در انسان حالن غی از شوق و حن شوق اکید است و پس از آن حاصل مشود‪ .‬در نگاه ایشان نشانه تغایر‬
‫بت اراده و شوق آن است که گاه در انسان شوق اکید نسبت به انجام فعیل حاصل است‪ ،‬اما اراده انجام آن فعل شکل نیمگید‬ ‫ی‬
‫پرهیکار رخ دهد و در نفس وی شوق مؤکد برای انجام ی‬
‫برخ‬ ‫ی‬ ‫(همان‪ ،‬ص‪)286‬؛ مانند حاالب که ممکن است برای فرد متف و‬
‫محرمات ایجاد شود‪ ،‬اما هرگز وی فعل حرام را اراده نکند‪ ،‬یا اینکه گاه در انسان شوق اکیدی بر انجام فعیل حاصل نیمشود‪،‬‬
‫اما آن را اراده مکند و انجام مدهد؛ مانند بسیاری از عادتهای روزمره و افعال گزاف انسان‪ .‬بهعنوان نمونه‪ ،‬بازی با انگشتان‬
‫دست‪ ،‬بهنحوی که صدای خایص از آن بلند شود‪ .‬بدین ترتیب‪ ،‬تفاوت میان اراده و شوق روشن مشود‪.‬‬
‫متکلمت اراده را از سنخ ادراک و بینش ندانسته‪ ،‬بلکه آن را مییل مدانند که بهدنبال اشتیاق نفس برای رسیدن به‬ ‫ی‬ ‫گرویه از‬
‫ی‬ ‫ی‬
‫مطلوب برای فرد حاصل مشود؛ چنانکه این نظر به برخ معیله اسناد داده شده است (ر‪.‬ک به‪ :‬همان‪ ،‬ص‪.)285‬‬
‫ی‬
‫هاب وجود دارد که استاد مطهری بهتفصیل به آن پاسخ گفته‬ ‫به این نظریه نی نقدهای جدی وارد است‪ .‬میان میل و اراده تفاوت ی‬
‫خارخ مکشاند؛‬‫خارخ که انسان را بهسوی آن ییسء ی‬ ‫کشیس است میان انسان و یک عامل ی‬ ‫است‪ .‬ایشان معتقدند میل‪ ،‬جاذبه و ی‬
‫مانند میل به جنس مخالف‪ .‬اما اراده به درون مربوط است‪ ،‬نه بیون‪ .‬اراده یک رابطه میان انسان و عالم بیون نیست‪ .‬گایه‬
‫غذاب دارد و رس سفره نشسته‪ ،‬با وجود اینکه میل‪ ،‬او را‬‫انسان کاری را اراده مکند که خالف میل اوست؛ مانند فردی که رژیم ی‬
‫وب است در انسان که همه میلها و ضدمیلها و‬ ‫به طرف غذا مکشد‪ ،‬اما از خوردن غذا خودداری مکند‪ ...‬پس اراده نی ی‬
‫کششها و تنفرها‪ ،‬خوفها و ترسها را تحت اختیار خود قرار مدهد و نیمگذارد که یک میل یا ضدمیل انسان را به یک طرف‬
‫بکشد (مطهری‪ ،1362 ،‬ص‪.)54‬‬
‫هاب که مسبوق به میل هستند‪،‬‬ ‫اما تشخیص دقیق میل از اراده آنگاه که پیوسته بروز مکند‪ ،‬بسیار دشوار است‪ .‬البته در اراده ی‬
‫ابتداب است که به مرحله‬ ‫ی‬
‫خواست‬ ‫اراده و میل یک واقعیت همسنخ را به ما نشان مدهد؛ با این تفاوت که میل همان رغبت و‬
‫ی‬
‫تعیت مرز حقیف میان آندو دشوار است‬ ‫ی‬ ‫شدیدتری رسیده و بهصورت یک وسیله مهم برای ایجاد کار درآمده است‪ .‬با این حال‬
‫(ر‪.‬ک به‪ :‬جعفری‪ ،1379 ،‬ص‪.)68-69‬‬

‫جمعبندی‪:‬‬

‫با تأمل در تعریفها و تفسیهای ارائهشده‪ ،‬گرچه هریک بهوجیه درست هستند‪ ،‬اما بهنظر مرسد هیچیک حقیقت اراده و‬
‫ی‬
‫ماهیت آن را بهصورت تام بیان نکردهاند؛ زیرا مفاهیم علم و اعتقاد به نفع و مصلحت در فعل‪ ،‬میل و شوق مؤکد‪ ،‬همیک با هم‬
‫یعن علم به مصلحت‪ ،‬میل‪،‬‬ ‫متفاوت و مغایر هستند و ما با توجه و تفکر در خودمان درمیابیم که گایه واقعیتهای فوق‪ ،‬ی‬
‫ی‬ ‫شوق به ی‬
‫چیی و‪ ...‬در ما ایجاد مشود‪ ،‬اما ما آن را اراده نیمکنیم‪ .‬شاید حقیقت امر این باشد که اراده وصف وجودی است و‬
‫دستیاب به حقیقت آن دشوار است؛‬‫ی‬ ‫خارخ آن در ذهن حاصل نیمشود؛ زیرا از سنخ ماهیت نیست و‬ ‫ی‬ ‫مانند وجود‪ ،‬ماهیت‬
‫ی‬ ‫ی‬
‫چنانکه مالعبدهللا زنوزی نی به این مطلب اشاره کرده است‪ .‬وی پس از اینکه اراده را امری ضوریالوجود و بدییه مشمارد‬
‫خف و نظری محسوب مدارد و معتقد است که‬ ‫که نیازمند تفکر و تکلف و برهان نیست‪ ،‬از لحاظ ماهیت آن را جزو مسائل ی‬
‫از جمله غوامض و مشکالت مباشد‪ .‬او در ادامه منویسد‪« :‬امور مذکوره (علم و قدرت و اراده) به حقایق وجودیه برمگردند‪،‬‬
‫عت حقایق وجودیهاند به حسب ذوات و انیات و صاحب ماهیات‪ ،‬و از سنخ ماهیات نیستند؛ لهذا حقایق آنها در اذهان‬ ‫بلکه ی‬
‫حاصل نیمباشند» (زنوزی‪ ،1361 ،‬ص‪.)381‬‬

You might also like