Professional Documents
Culture Documents
عصر مسیحیت
عصر مسیحیت
عصر مسیحیت
نتیجه گیری
در فصل مربوط به عصر مصیحیت ،تالش شد نشان داده شود که متفکران مسیحی
چگونه به پرسش مشترک متفکران اجتماعی یعنی تحول تاریخ جوامع پاسخ داده اند و هم
چنین با استفاده از چه مفاهیمی متفکران مسیحی رابطه بین قسمت های مختلف اجتماع
مورد نظر خود را تبین کرده اند .ابتدا پاسخ سنت اگوستین را مورد برسی قرار دادیم.
نشان داده شد که اگوستین برای تبین تحوالت جوامع از طرح یا نظریه ای استفاده کرد
که مشهور به طرح الهی است .در این طرح تاریخ از نقطه خاصی -در این جا قتل
هابیل در دست قابیل – شرو میشود .این مسیر در طول تاریخ ادامه یافته تا به
امپراطوری روم رسیده و پس از سقوط امپراطوری روم ،این مسیر تا پایان تاریخ ادامه
میابد .این پایان از نگاه اگوستین خیلی دور نبوده است ،به عبارت پایان قرون وسطی
پایان تاریخ است .این نظریه با نظریه انسان شناسی اگوستین پیوند خورده است .این
نظریه انسان هارا به دو گروه تقسیم کرده است .گروهی اعضایی شهر آسمانی و
گروهی اعضایی شهری زمینی اند .این تقسیم بندی بر اساس تعلیم و تربیت یا عوامل
اجتماعی نبوده ،بلکه تقدیر و مشیت الهی چنین بوده است .از این رو مفهوم کلیدی
نویسنده در تبین مسایل داخلی سیستم "تقدیر و مشیت الهی " است .به طور خالصه در
مقایسه با مدل های تهوالت تاریخی در جهان کالسیک ،مدل اگوستینی پیشرفت داشته
است ،زیرا نیروی محرک تاریخ را در تنازع بین گروه انسان های زمینی و آسمانی
جستجو می کند .ولی در کلیات امر هنوز انسان در این نظریه جایی خاصی ندارد .در
مورد ثبات و نظم داخل اجتماع مفهوم "حکم طبیعت" عصر کالسیک جای خود را به
مفهوم "تقدیر و مشیت الهی" داده است ،ولی در نتیجه تفاوت چندانی مشاهده نمی شود ،
چراکه هر دو برده بودن را تاید کرده است .
پس از اگوستین جریان هایی فکری برخی از متفکران را مورد بحث و برسی قرار دادیم
در قرن سیزدهم آکویناس را مورد مطالعه قرار دادیم .اکویناس تا آنجا که نگارنده
مطالعه داشته ،سخنی در مورد تغیرات تاریخی به میان نیاورده است بلکه مسله عمده او
ثبات و نظم است که از این منظر افکار او قابل برسی و ارزیابی است .ترکیب عناصر
فکری اکویناس مخلوطی از اندیشه ارسطو ،اگوستین و عناصری است که خیلی با این
دو سازگاری ندارند .به همین دلیل در افکار اکویناس با نوعی تناقض در مورد مسایل
مختلف روبه رو میشویم .برای مثال او از یک طرف بردگی را بر اساس قوانین طبیعی
رد میکند ،ولی از طرفی در جایی دیگر آن را می پزیرد( بارنز و بکر1358 ،ک
. ) 294 -301از این مطلب که بگزریم اگوستین و اکویناس همانند فیلسوفان عصر
کالسیک مدعی تاسیس علمی نوبنیاد برای مطالعه تحول در تاریخ ،نظم و ثبات در
جامعه نبوده اند .عالوه بر اکویناس رویکرد اجتماعی برخی دیگری از متفکران طی
قرن های چهاردهم و پانزدهم مطرح شد .وجه مشترک همه این دید گاه ها ،مورد سوال
قرار دادن قدرت پاپ بوده است .عالوه بر این ،موضوع دیگر مطرح در این قرن ها،
مطرح شدن اصل نمایندگی و تشکیل شورای عمومی برای انتخاب پاپ است .این
مجموعه زمینه را برای تحول در قرن بعد آماده کرد.
-4عصر اسالم
دوره انسان – اجتماع
– 1 -4مقدمه
جغرافیایی سیاسی جهان را در آستانه ظهوراسالم پیش روی خود قرار دهید .در سطح
این جغرافیایی سیاسی نام دو امپراطوری بیشتر از هر قدرت دیگری به چشم میخوزد ،
امپراطوری ساسانیان و امپراطوری روم شرقی یا بیزانس .روم شرقی شامل قسمت
جنوبی ایتالیاف سیسل ،شمال ۀفریقا ،مصر ،صوریه ،انتاکیه و یونان بود که تحت سیطره
مستقیم بیزانس ،به مرکزیت قسطنطنیه یا استانبول اداره میشود .قسمت غربی این
امپراطوری روم شرقی مسیحیت ارتدوکس بود .این امپراطوری در داخل با مسایل
عدیده ای و در خارج نیز با تحدید همی شگی ساسانیان رو به رو بود.
از مرز امپراطوری روم به طرف شرق ،قلمرو امپراطوری ساسانی شروع میشد .این
قلمرو شامل منطقه است که هیم روز ایران و عراق خوانده میشود .به عالوه قلمرو حق
حاکمیت این امپراطوری تا آسیایی مرکزی نیز ادامه پیدا میکرد .مذهب حاکم در این
امپراطوری آین زرتشت بود .عراق مرکزی کلیسایی مسیحیط نسطوری ،مکانی برای
آموزیش مذهبی یهود و حتی پناهگاهی برای فیلسوفان زندیق بود.دلیل عمدیه که مفسران
برای این شرایط در عراق ذکر میکند این است که ساسانیان نسبت به حکومت بیزانس ،
اهل تساهل و مدارا بود.
شبه جزیره عربستان در جغرافیایی سیاسی ،ن عصر نقش حایل بین دو امپراطوری را
بازی میکرد .شبه جزیره عربستان از گذشته دور تا زمان ظهور اسالم تغییرات بی
شماری را پشت سر گذاشته بود .مورخ ها و دیگر متفکران در تصویر سطح تمدن و
نهادهای مدنی در شبه جزیره عربستان ،بر اساس عامل جغرافیایی سه منطقه را در این
کشور از هم تفکیک میکنند ،جنوب ،مرکز و شمال (شریعتی ) 7 -8 :1362 ،بر
اساس مستندات تاریخی ،قسمت جنوبی عربستان از هزاره پیش از میالد مسیح تا قرن
چهارم میالادی دارای قدرت سیاسی و نهادهای مدنی بوده است .از قرن چهارم به بعد
ترکیب جمعیتی در این منطقه به تدریج تغیر کرد .مورخان دالیل عمده این ترکیب
جمعیتی را در اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی منطقه ،بلکه در شکسته شدن سد
مآرب در یمن جستجو میکنند .چرا که پس از شکسته شدن این سد جمعیت قسمت جنوبی
به اجبار به قسمت شمالی یه قسمت های دیگر شبه جزیره محاجرت کردن.
در ترسیم سیمای عمومی علم و دانش یا جغرافیایی علم و دانش نیز می توان از همان
منطق جغرافیایی سیاسی پیروی کرد.
در عصر بعثت پیامبر اسالم (ص) وضع سواد در شبه جزیره عربستان چندان در خور
توجه نبود .به طوری که مقارن ظهور اسالم ،فقط هفده نفر در مکه و یازده نفر در مدینه
خواندن و نوشتن میدانستن( قربانی ،بی تا )20 :البته این امر ،به معنی وجود عدم دانش
نیست ،چرا که در این دوره نوعی آگاهی عامیانه درباره ستاره شناسی ،غیب گویی،
قیافه شناسی ،علم انساب و تاریخ وجود داشت .که انتقال آن شفاهی صورت
میگرفت( همان) :
در مورد وضع سواد ،علم و دانش در ایران درعصر بعصت با دودسته داده تاریخی
روبه رو هستیم .دسته اول داده های تاریخی به وجود دانشگاه های جندی شاپور اشاره
میکنند .بر اساس ااین داده ها دانشگاه جندی شاپور در عهد انوشیروان به اوج پیش رفت
خود رسید .در چنین محیطی دانشمندان به گرد آوری و مقایسه دانش های هندی ،یونانی،
یهودی ،سریانی ،مسیحی و ایرانی پرداحتن .همچنین این دانشگاه به یک مرکز مهم
پزشکی شد ،به طوری که بیمارستان وابسته به این دانشگاه نمونه برای طوسعه
بیمارستانها در دنیایی اسالم شد ( .نخستین ) 36 :1367 ،دسته دیگری از داده های
تاریخی به این موضوع اشاره می کنند که در دوره حکومت ساسانی مدرسه وجود
نداشت ،بلکه مجموعه آموزیشی بسته ای وجود داشت که آن هم محدود ودر اینحصاری
موبدان ،هیربدان ،امیران و امیرزادگان بود که از طریق معلم سرخانه تعلیم داده میشدن
عالوه بر این ،اندکی علم طب و نجوم نیز که وجود داشت برای سالمتی شاهان و یا
برای پیش بینی برنامه های آنها مورد استفاده قرار میگرفت (حکیمی) 36 :1364 ،
این دید گاه برای اثباتی نظر خود به مستنداد تاریخی متعدد اشاره میکند که مهمترین آنها
داستانی است که ابولقاسم فردوسی در شاه نامه خود آورده است .بر اساس این داستان
خسرو و اونشیروان( خسرو اول ساسانی.) 531 -579 ،در جنگ با دولت روم با
کمبود بودجه برای تجهیز سپاخیان خود روبه رو شد انوشیروان از بزرگ مهر میخواهد
تا شترانی قوی هیکل به مازندزان بفرستد و صد گنج از آنجا بیاورد .بزرگ مهر
میگوید از اینجا تا مازندران راه دور است و سپاهیان اکنون با مشکیل ماتی روبه رو اند.
به هر حال رای به این قرار میگرد که موضع را با مردم در میان بیگذارند و چنین می
کنند .کفشگری آماده پرداخت مبلغ مورد نیاز میشود .کفشگر پس از پرداخت مبلغ مذکور
که بالغ بر چهل هزار درهم میباشد از فرستاده بزرگ مهر میخواهد تا پیش سلطان
شفاعت کند تا اجازه دهد "فرزند او به طلب علم رود و درس بیخواند" بزرگ مهر پیام
جفش چر را به خسرو انوشیروان رساند .خسرو بر آشفت و به حکیم گفت :دیو ،چشم
خرد تورا کور کرده است .برو آن شتران را باز گردان و آن وام را باز ران .مبادا که
از او سیم خواهی و در( حکیمی ،38 :1364 ،قربانی ،بی تا) 18 :
تفسیر این دو دسته اطالعات بدین گونه قابل فهم است که در یک جامعه طبقاتی مهور ،
محدود و بسته مانند جامعه ساسانی ،دانشگاه جندی شاپور که عمدتا در حوزا پزشکی
فعالیت میکرد ،در اختیار موبدان ،امیران و امیرزاده گان بوده ،در حال آ نکه آموزش
علم عمومیت نداشته و موانعی روانی و اجتماعی زیادی نیز در راه آن ایجاد میشده است.
وضع سواد وعلم و آموزش در قلمرو امپراتوری شرقی و حتی بقیه اروپا هم از منطق
دیگر بهتر نبوده است .شهید مطهری در نقدمه اصول فلسفه و روش ریالیزم مطلبی را
نقل میکند که موید رویکرد ماست .او مینویسد"ژوستینین امپراطوری رم شرقی در سال
529م دستور تعلیل دانشگاه ها و بستن درهای مدارس آتن و اسکندریه را داد و
دانشمندان از بیم متواری شدند و حوزه های تدریس و تعلیم به هم خورد " ( کطهری،
. ) 29 :1376علت عمده کار ژوستینین این بود که او اعتقاد داشت فلسفه کخالف دین
است .شریعتی نیز این مطلب را تاید میکند .به نظر او ژوستنین اولین کاری که به نام
مسیح کرد ااین بود که مدترس را بست ،اولین کاری که به نام مسیح کرد این بود که
دانشمندان و فالسفه یونانی مآب را به جرم کفر و به اتهام این که مسیح نیستند و عقاید
شان مبتنی بر عقاید دوران قبل از مسیحیت است تحت تعقیب و فشار قرار داد .به
طوری که حتی بسیار از اطبا و فالسفه در عصر انوشیروان راهی ایران شدند و از
استبداد دینی ضد علم مسیحیت روم – رمی که تازه به مسیحیت گرویده و مذهبی شده
است -به ایران گریختن( شریعتی ) 34 :1376 ،به عالوه کلیسا ،کتب فلسفی گذشته را
که آثاری نفیسی به شمار میرفت از گوشه و کنار میجست و سطور آنرا شسته و بر روی
آن کشیشان برای مومنین دعا مینوشتن و می فر.ختن( شریعتی . 18 :1376 ،لوبان.
) 707 :1382
در چنین شرایطی از سیاست و فرهنگ ،اسالم ظهور میکند و پیام آور آن در دعوتی
عمومی مخاطبان خود را هم از زن و مرد را به طلب علم فرا میخواند و می فرماید"
طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه" یعنی جستجوی علم بر هر مرد مسلمان .هر
زن مسلمان واجب است ( بی نام 403 :1356 ،کالم ) 1905 ،پس از آن به طرح
نظریه آموزش دایمی از گهواره تا گور میپردازد و می فرماید " اطلبو العلم من المحد
الی اللحد "( ههمان 64 :کالم ) 327 :این یادگیری به مکان خاص محدود نمی شود،
بلکه بنا به فرمایش پیامبر ( ص ) هر کجا علم وجود دارد برو بیاموز ،حتی در دورترین
نقطه آنروز که چین باشد" اطلبو العلم ولو بالصین " یعنی دانش را بجوی اگر در چین
باشد( همان 399 :کالم ) 1889و " یک ساعت وقت دانش وری که بر بستر خویش
تکیه زده و در علم خویش مینگرد" از هفتاد سال عبادت عابد نیکوتر است ( همان:
365کالم ) 1724در نهایت آموزش یافته های خویش به دیگران بهترین صدقه است .
پیامبر ( ص) می فرماید " بهترین صدقه آن است که مرد مسلمان دانش بیاموزد و به
برادر مسلمان خود تعلیم دهد" ( همان 76 :کالم ) 401
اگر خواننده محترم با مجموعه آیات قرآنی و دیگر احادیس که موید اهمیت علم و علم
آموزی است مبتحظه کند در خواهد یافت که با وجود این که پس از رحلت پیامبر( ص)
نظام سیاسی اسالم در مسیر امامت پیش نرفت و مسیر را پیمود که به شکل گیری
حکومت بنی امیه و بنی عباس منجر شد ،با این وسف ،مجموعه مبانی نظری که به
اهمیت علم میپرداخت و یادگری و یاد دادن را تشویق میکرد بین عامه مردم باقی ماند و
هکچون محرکی نقش اساسی را در اقبال آنها در علم آموزی فراهم آورد .بدین سبب بود
که حرکت علمی مسلمین از مدینه آغاز شد و سپس در کوفه ،بصره و سرانجام در بغداد
به توسعه رسید .به عقیده مطهری ،اولین کتاب که اندیشه مسلمین را به خود جلب کرد و
مسلمین در پی درس و تحصیل آن بود قرآن و پس ازقرآن ،احادیس بود .بعد از مدینه،
عراق محیطی جنب جوش علمی گردید .در عراق ابتدا دو شهر بصره و کوفه مرکز علم
بودن .اما پس از بنای بغداد .آن شهر مرکز علمی شد .ودر آنجا بود که علوم ملت های
دیگر به جهان اسالم منتقل شد .بعد از بغداد ،ری ،خراسان ،ماورانهر ،مصر ،
شام ،اندلس و غیره هر کدام به صورت یک محد علمی در آمدند( مطهری: 1362 ،
) 437
به عقیده دوکتر زرین کوب " آنچه مایه ترقیات علمی و پیشرفت های مادی را برای
مسلمین میسر ساخت در حقیقت همان اسالم بود که با تشویق مسلمین به علم و ترویج
نشاط حیاتی ،روح معاضدت و تساحل را جانشین تعصبات دنیایی باستانی کرد و در
مقابل رهبانیت کلیسا که ترک و انزوا را توسیه میکرد با توسیه مسلمین به راه وسط ،
توسعه و تکامل صنعت ک علم انسانی را تسهیل کرد ....تمدن اسالم که وارس فرهنگ
های قدیم شرق و غرب شد ،نه تقلید کننده صرف از فرهنگ های سابق بود ،نه ادامه
دهنده محض :ترکیب کننده بود و تکمیل سازنده .در قلمرو چنین تمدن قاهری همه
عناصر مختلف راه داشت .اما اهمیت در ترکیب و ساختمان است و صورت اسالمی آن
ارزش جهانی دارد و انسانی .به عالوه ،آنچه این تمدن را جهانی کرده در واقع نیروی
شوق و اراده کسانی است که خود از هر قوم و ملتی کهبوده اند .به هر حال منادی اسالم
بوده اند .و تعلیم آن بدین گونه ،مایه اصلی این معجون که تمدن و فرهنگی اسالمی
خوانده میشود ،در واقع اسالم بود که انسانی بود و الهی – نه شرقی و نه غربی ( زرین
کوب. ) 22 -29 :1362 ،
جامعه اسالمی که وارس این تمدن عظیم بود ،در عصر هارون الرشید به نقطه اوج
خود از نظر توسعه جغغرافیایی رسید .هارون الرشید در این شرایط " به خورشید نگاه
میکرد و آن را مخاطب ساخته می گفت به هرکجا میخواهی بتاب که به جایی که از
ملک من بیرون است نخواهی تابد " ( طباطبایی ) 57 : 1379 ،از این مرحله به بعد
این پیکره وسیع جغرافیایی که از آسیایی سغیر شروع میشد و تا شمال آفریقا و اسپانیا
ادامه پیدا میکرد ،دچار شکنندگی شد ،به طوری که پس از مرگ هارون الرشید پدیده
نحضت های استقالل طلبی سراسر امپراتوری اسالمی را فرا گرفت .نتیجه این جنبش
ها ،شکل گیری و اعالم استقالل دو خلیفه دیگر در برابر خلیفه بنی عباس طی نیمه اول
قرن دهم میالدی یا دهه دوم قرن چهارم حجری بود .ابتدا خلیفه فاطمی در فصر و بعد
از آن خلیفه امویان در اندلس در برابر بنی عباس اعالم استقالل نمودن .منازعات بین
سه خلیفه در حوزه های مختلف یا منازعات درون سیستمی بین سه مرکز قدرت در
جهان اسالم و اجرای وابسته به آنها از قرن دهم به بعد چنان زمینه را برای ورد
نیروهای خارج ازجهان اسالم آماده کرد که صلبیون در سال 1096م .بدون هیچ رادع
و مانعی وارد سرزمین فلسطین شدند و جنگ را آغاز کزدند که تا قرن سیزدهم ادامه
یافت .در شرق دنیایی اسالم ،خلیفه بغداد که زمانی بر کل جهانی اسالم حکومت میکرد
ازز نیمه اول قرن نهم میالدی یا سوم هجری به ببعد( 233هه 846 /م ) آنچنان دچار
ضعف و فتور شد که بر بغداد یا سربازان ترک حکومت میکرد و یا آل بویه ،یا سالجقه
ودر انتها هم خوارزم شاهان .این شرایط زمینه را برای ورود مغوالن که توسط دولت
فرانسه و ارمستان نیز تحریک و تشویق شده بودن آماده ساخت .آنها آمدن و دستاورد
های فرهنگ مادی و معنوی شرقی اسالمی را نابود کردن .به نظر جواهر لعل نهرو ،
" در موقع که مغول ها به عمر و عظمت بغداد پایان داد این شهر عظیم به تودیه از
خاک و خاکستر مبدل گشت و بیشتر 2000000نفوس آن نابود شدند " ( لعل نهرو،
) 308 :1366
غرب دنیایی اسالم شمال آفریقا و اندلس در اسپانیا درگیر مسله مشابه بود .در این منطقه
از دنیایی اسالم ،مسیحیان شمال اسپانیا در پی باز پس گیری جنوب اسپانیا از مسلمانان
بودن .این جنگ از نیمه دوم قرن یازدهم شروع شد ،ولی به ظهور دو قبیله قدرت مندی
مرابطون ( ) 1056 -1145و موحدون ( ) 1145 -1223در شمال آفریقا روند باز
پس گیری را تا نیمه دوم قرن سیزدهم به تاخیر افتاد .این روند پس از سقوط موحدون
ادامه یافت ،به طوری که " در قرن نهم هجری یا چهاردهم میالدی ،اسپانیایی مسلمانان
به باریکه زمین جنوبی که کشور پادشاهی غرناطه را تشکیل میداد کاهش یافته بود"
( مهدی. ) 27 : 1358 ،شمال آفریقا نیز تا پایان قرن سیزدهم و سراسر قرن چهاردهم
به سه کشور رقیب تقسیم شد :بنی مرین در مراکش ،بنی زیان در الجزایر غربی و بنی
حفض در الجزایر شرقی و تونس و ترابلس غرب فرمان روای میکردن ( همان. ) 23 :
مرکز دنیایی اسالم یعنی مصر پس از سقوط بغداد از آرامش نسبی برخوردار بود ،
بویژه با روی کار آمدن ممالیک ترک ( ) 1250 -1517که شایسته گی خود را با پام
کردن سرزمین خود از بقایایی صلیبی و ایستادگی در برابر کغول نشان داده بودند .در
این منطقه تمدن اسالمی حیاتی زنده و پویا داشت( همان) 21 :
قلمرو شرقی دنیایی اسالم پس از سقوطی بغداد در فاصله زمانی 1336 -1258م .
تحت سیطره و حکومت مغوالن در آمد .هنوز آثار حمله مغول بر شرقی اسالمی بهبود
نیافته بود که تیمور لنگ همچون توفانی سهمگینی وزیدن گرفت .آثاری تخریبی محیبی
برجای گذاشت .در این حمالتی پیاپی ،فقط ایالت های دور افتادیه چون فارس از این
آسیب ها در امان ماند و توانست رونق اقتصادی و فرهنگی خود را تا اندازیه حفظ کند (
همان) 20 :
در یک جمع بندی نهایی میتوان اظهار داشت که به استثنای مناطیق مرکزی جهان اسالم
و بعضی مناطق پراکنده مانند آستان فارس درایران ،اوضاع جهان اسالم در قرن
چهاردهم میالدی ،آمیزه ای از تستت عمومی ،تضاد سیاسی و ار بین رفتن بنیان های
عمومی اخالق و نهادهای علمی بود .شمال آفریقا از این حیث وضع نامنسب تری داشت.
به عقیده محسن مهدی" اگر تمدن اسالمی در جایی دیگری دچاری انحطاط شده بود در
آفریقایی شمالی بلفعل از میان رفته بود .تمایل به درک ماهیت و علل اوضاع موجود در
جهان اسالم به ویژه در آفریقایی شمالی در زمان حیاتی ابن خلدون ،و آموختن درس
های که آن اوضاع می توانیست درباره ماهیتی تاریخ بشری به او بیاموزد جز ،انگیزه
های اصلی تفکر ابن خلدون در باره تاریخ بود " ( همان .) 31 :
– 2 -4ابن خلدون
شرایط پیش آمده در جهان اسلالم برای ابن خلدون ( ) 1332 / 733 – 1406 / 809
که بخش عمده از زندگی خود راا در بهرانی ترین زمان یعنی قرن چهاردهم میالدی و یا
هشتم هجری و در بحرانی ترین منطقه یعنی شمالی آفریقا سپری کرده بود به شکل
موضوعی درآمده بود که در نامیه به دوست خود ابن خطیب مینویسد پرسش از چرایی
آنها را مطرح میکند .او در این نامه از ابن خطیب میپرسد " چرا این شهر های ویران ،
چرا این زمین داغ زده ،چرا این عمارت ویران شده ،چرا این جاده ها خراب؟ چرا این
بی ثباتی ،چرا این دریایی حرج و مرج؟ زمانی ما خورشید افتخار بودیم .،چه شد که آن
افتخار ها از دست رفت .دریغ و افسوس ( ایوالکوست.) 69 : 1354 ،
سوال از چرایی حوادیس پیش آمده در جهان اسالم نقطه آغازین تفکر ابن خلدون درباره
تغیراتی است که موجب سده است تمدن اسالمی از خورسید افتخار بودن به سوی حرج
و مرج عمومی ،تخریب و بی ثباتی پیش رود .این تغییرات را ابن خلدون در مقدمه خود
به شکل واضح تری بیان میکند و میگوید" اما در این عصر که چایان قرن هشتم است ،
اوضاع مغرب که ما آن را مشاهده کردیم دستخوشش تبدالت عمیقی گردیده و به کلی
دگرگون شده است " ( ابن خلدون . ) 59 : 1362 ،از این فراتر ابن خلدون تغییرات
را نه در سطح منطقه مغرب اسالمی و یا جهان اسالم ،بلکه در یک سطح کلی تر که
میتوان آنرا تحوالت دنیا نامید مطرح میکند .در این راستا تاریخ را با ایرانیان شروع
میکند وباا بیان دگرگونی های پس از آن ،از ظهور دولت اسالمی و چگونگی تحوالت
آن سخن میگوید .ابن خلدون خود در این باره چنین میگوید:
روزگاری در جهان ملت های به سر میبردن چون ایرانیان دوران نخستین و سریانیان و
نبطی ها و تبایعه و بنی اسرایل و قبطیان که در وضع دولت ها وکشورها وسیاست
وصنایع ولغات و اصطالحات و دیگر خصوصیات مشترک با هم نژادان خود هر یک
کیفیاتی مخصوص به خود داشتند ،چگونگی آبادانیهای ایشان در جهان نمودار است و
آثار و یادگاری های ایشان گواه بر آن میباشد .آن گاه پس از ملت های یاد کرده ،
ایرانیان دوره دوم و رومیان و عرب پدید آمدن .وآن کیفیات و حاالت گذشته تبدیل یافت
و عادلت آنان به وضع دیگری ،مشابه و مجانس یا کخالف و مناقض آن عادات ،
دگرگونه شد .سپس اسالم ظهور کرد و دولت مضر را تشکیل داد و همه آن احوال را
زیرو رو کرد و انقالب دیگری پدید آورد و به مرحله رسید که هم اکنون بیشتر آداب و
رسوم آن در این روزگار هم متداول است و خلف آنرا از صلف میگرد .آنگاه دولت
عرب و روزگاری فرمان روایی آنان به کهنگی گراید و گذشته گانی که عضمت و
ارجمندی آن را استوار ساختن و کشور ایشان را بنیاد نهادند ،در گذشته و زمان فرمان
روایی به دست مللت های به جز تازیان افتاد مانند :ترکان در کشرق و بربرها در مغرب
و فرنگیان در شمال .و با رفتن آنها ملت های منقرض شدند و احوال و عاداتی دگرگونه
شد چنانکه بهه کلی کیفیت و کار هر یک از یادها رفت ( همان ) 52 :
تا این جا مشخص شد که مسلیه که ذهن ابن خلدون را بخود مشغول داشته بود عبارت
بود از تحول تاریخی جوامع و تغییر در جهان اسالم و منطقه مغرب اسالمی اولین سنت
فکری که احتماال میتوانست پاسخی برای پرسش ابن خلدون دربر داشته باشد ،ف سنت
فکری افالطون بود که در مدینه فاظله متبلور میشود .این سنت فکری در دوره تمدن
اسالمی نیز توسط فارابی و دیگر متفکران ادامه یافت .این سنت فکری که ابن خللدون با
عنوان سیاست مدنی از آن نام برد ( همان . )70 :نمی توانست پاسخی برای ابن خادون
در بر داشته باشد .چرا که مسله ابن خلدون تغییرات عینی بود که او مشاهده کرده بود،
حال آنکه سنت فکری که در قالب مدینه فاظله خود را نشان میداد ،عالوه بر آنکه
غیرواقعی است به طراحی سیستمی از نظریه اجتماعی میپردازد که حاصل آن تعادل و
ثبات است .به همین دلیل ابن خلدون از این سنت فکری چندان سخن به میان نمی
آورد ،جز آنکه بعد از تاسیس علم نوبنیاد خود به تفاوت آن با سیاست مدنی می پردازد.
مدل نظری دیگری که مدعی دادن پاسخ به سوال مورد نظر ابن خلدون بود سنت فکری
ارسطو بوده است .امکان پاسخگوی این مدل نظری را نیز ابن خلدون با اشرف نظری
کامل بر کتاب سیاست ارسطو مورد تردید قرار میدهد .ابن خلدون معتقد بود این کتاب
حرف های در مورد اجتماع دارد ،ولی حق مطلب را ادا نکرده است .به نظر ابن
خلدون" در کتاب منصوب به ارسطو درباره سیاست که در میان مردم متداول است
قسمت شایسته درباره اجتماع است ،ولی کامل نیست و از لحاظ براهین ،حق مطلب ادا
نشده و آمیخته با مطالب دیگر است .او در این کتاب به کلماتی که آنهارا از موبدان و
انوشیروان نقل کردیم اشاره کرده و آنها را در دایره به هم پیوسته تنظیم کرده است( ابن
خلدون.) 72 : 1362 ،
تنها سنت فکری که تا اندازه توجه ابن خلدون را به خود جلب کرد سنت فکری تاریخ
نیگاری عقلی در دنیایی اسالم و چهره شاخص آن مسعودی بود .دلیل عمدیه توجه به
مسعودی را باید در درک و فهم او از تغییر و تهوالت اجتماعی و ثبت و ضبت آن
جستجو کرد( همان .) 60 :ولی احترام و توجه ابن خلدون به مسعودی موجب نشد که او
صرفا به بیان تغییرات بی پردازد ،بلکه با تاسیس علمی به نام علم عمران برای مطالعه
اجتماع و تدوین چهارچوب نظری برای برسی تحوالت و تغییرات اجتماعی بر همه
گذشته گان خود پیشی گرفت .پیشی گرفتن بر دیگران را ابن خلدون به این شکل بیان
میکند که میگوید" فضل تقدم به من اختصاص دارد ،چه من راه روش تحقیق را گشود و
آن را برای دیگران روشن و آشکار ساخته ام و خدای هر که را بخواهد به نور خود راه
مینماید"( همان. ) 74 :
پس از تاسیس علم عمران برای هموار نمودن ذهن خوانندگان و نشان دادن اینکه آنچه
مطرح شده دانش نوبنیاد ( همان ) 74 :است ،ابن خلدون به برسی تفاوت علم نوبنیاد
خود باسنت های فکری و دانش های میپردازد که به طوری پرامنده و غیر مستقیم از
اجتماع سخن به میان می آورده اند ،مانند علم خطابه که موضوع آن خطابهگفتارهای
اقنا کننده سودمند است ،یا آنچه حکیمان در مورد شکل گیری اجتماع بیان داشته اند و یا
آنچه فقیهان در تعلیل مقاصد احکام شرعی میگویند ،اینها اگر چه به شکلی به مسال
اجتماعی میپردازند ولی علم عمران هیچ یک از اینها نیست .از همه مهمتر سنت فکری
آرمانگرایی افالطونی است که ابن خلدون تفاوت آنرا با علم عمران بدین شکل بیان
میکند ومیگویدمسال علم عمران ،در شماری مسال سیاست مدنی نیست ،چه سیست
مدنی ،دانش تدبیری و چهره جوی خانه یا شهر است به مقتضایی آنچه که اخالق و
حکمت ایجاد میکند تاتوده مردم را به رویشی که متضما ححفظ نوع و بقای او باشد
وادار کنند ،زیرا موضوع این علم به موضوعاتی این دو فن – که چه بسا به آن همانند
باشند – مخالف است .و بنا بر این موضوع این هدف دانش نوبنیااد است( همان) 70 :
ابن خلدون بیان میدارد بدون آنکه از دستور های ارسطو و موبدان استفاده کرده بلکه
تفاوت این دو گروه را در آثار حضارت میداند ( همان . ) 879 :رویکرد سوم ابن
خلدون نسبت به انسان را میتوان انسان اجتماعی نامید .در این جا ابن خلدون به طرح
نوعی تیوری در مورد انسان میپردازد که میتوان آنرا تیوری انسان دو بعدی نامید .بر
اساس این تیوری ابن خلدون معتقد است که" خدا ،سبحانه ،در طبایع بشر نیکی و بدی
هر دو را در آمیخته است ،چنانکه خدایی تعالی فرماید :و راه نمودیم ما او را به خیر و
شر .و نیز فرمود :پس نفس انسان را بدکاری و پرهیزگارش الهام کرد" ( ابن خلدون :
.) 239: 1362این تیوری به ابن خلدون این امکان را میدهد که موقعیت انسان را در
اجتماع ،میان قبایل ،در دولت ودر مراحل مختلف زندگی اجتماعی تبین کند .فکری
واحد که هر سه نظریه باال را به هم مرتبط میکند سخن گفتن از یک نوع انسان است
خواه در نظام خلقت خواه در اجتماع .این نظریه را که مبتنی بر خلقت یک نوع انسان با
ویژگی های خاص است .در ادبیاتی اسالمی ،نظریه فطرط و در ادبیاتی متفکران غرب
زمین و نظریه همانندی و همسانی انسان می نامند .در این نظریه هر مولودی بر فطرت
به جهان میاید .آن گاه که پدر و مادرش او را یهودی یا نصرانی و یا مجوس
میکنند( همان .) 231 :بنابر این ابن خلدون که معتقد به طیوری فطرت ،همانندی و یا
همسانی انسان است برای تبین علت حوادیسی که در طول تاریخ از آنها آگاه شده و یا در
زمان خود مشاهده نموده است ،خواه در سطح کالن یاخرد ،در محیط در کفهوم عام کلمه
و در اینجا در اجتماع و یا تاثیر متقابل انسان و اجتماع جستجو میکند .به منظور نشان
دادن چگونه گی به کارگیری دو مفهوم انسان و اجتماع در بنیان های تیوریک توسط ابن
خلدون به چند مقوله مهم علم او اشاره میشود.
-4 -2 -4نظریه دوری
نظریه دوری نظریه دیگری است که چگونه گی کاربرد مفهوم انسان – اجتماع و کنش
متقابل آن را نشان میدهد .ابن خلدون پس از تعریف دولت و تجدید مرز های سیاسی آن
به کمک جمعیت بحث خود را در مورد دولت متوقف میکند و سه اصل یا ویژگی مهم را
مطرح می نماید که این سه ویژگی مهم به عنوان شرایط اجتماعی بر اعضای دولت تاثیر
میگذارد و سبب میشوند دولت سقوط کند و جای خود را به دولت دیگری بی سپادر .این
روند ادامه میابد تا همه انواع عصبیت در اجتماع درگیر روند دوری بشوند .این سه
ویژگی مهم عبارت اند از :
الف -خودکامگی(حکومت مطلق ) از امور طبیعی کشوز داری است
ب -توانگری و تجمل خواهی از اموری طبیعی کشور داری است
ج -تن آسایی و سکون از امور طبیعی کشور داری است( همان .)19: 317 :
ابن خلدون برای تبیین پدیده تمامیت خواهی و یا انحصار طلبی از نظریه انسان شناسی
خود و شرایط اجتماعی استمداد میجوید .به نظر ابن خلدون وقتی از بین عصبیت های
مختلیف اجتماع یکی از همه نیرومند تر است بر سایر آنها غلبه کند ،مرحله انتخاب
دولت وریس آن فرا میرسد .انتخاب دولت آغاز روند جدیدی است که موجب پدیداری
مشکالت و آثاری زیان باری برای دولت میشود .این روند با عوامل روان شناختی
شروع میشود که از درون انسان سرچشمه میگیرد .این عامل روان شناختی عبارت
است از خوی خود پسندی و غرور و سرکشی و سز افرازی که از سرشت های حیوانی
است و خوی خدا منشی که در طبایع بشر یاافت میشود .ااین عنصر روان شناختی با
شرایطی اجتماعی یا مقتضیاتی کشور داری تالفی میابد .تالفی این دو منجر به ظهور
خود کامگی میشود در کروه حاکم ممکن است به دلیل ایجادی ممانیعت از طرف سایر
عصبیت ها به تاخیر بیفتد ،کلی به عقیده ابن خلدون به طوری کلی موضوع خود کامگی
در دولت ها الزاامی و اجتناب نا پذیز است ( همان.) 318 :
ابن خلدون توان گری و تجمل خواهی را نیز از نتایج منطیقی رسیدن به قدرت سیاسی
میداند .به نظر اووقتی افراد به قدرت سیاسی میرسند ،ثروت وکشور داران قبل از آن
به دست آنها می افتد .این موشوع سبب تهول در زندگی آنها در نتیجه فرارفتن از
ضروریات و پرداختن به آرایش و تجمل میشود و" در این باره بر یک دیگر تفاخر
میکنند و هم در خوردن هوراک های لذیذ و پوشیدن جامه فاخیر و سوار سدن بر
مرکوبات زیبا و تند رو ملت های دیگر نیز می بالند و جانشینان آنان در این امور بر
پشینیان صبقت می جویند( همان.)319 :
تن آسایی و سکوت نقطه پایانی فعالیت کسانی است که قدرت سیاسی را تساحب جرده اند
.در این شرایط تساحب کنندگان قدرت به تحصیل ثمرات ونتایج کشور داری چون بنا ها
و مساکین و پوشیدنی ها می پردازند( همان.) 320 :
به عقیده ابن خلدون هرگاه" اموری طبیعی کشور داری چون خودکامگی و نازو نعمت و
تجمل و آرامش استحکام یابد دولت به سراشیب سالخوردگی و فوتوتی روی میآورد"
( همان) هنگامی که دولت سقوط کرد و ناچار حکومت به قبیله دیگر از قبایل ملت بهز
میگردد .این وضع "،همچنان ادامه میابد باهنگامی کهه آتش جوش و خروش عصبیت
آنان به کلی خاموش شود یا کلیه عشایر آن ملت منقرض گردن( ابن خلدون،
) 1362:279
تاید دانست هنگامی که نخست شهر ها را بنیان مینهند دارای خانه ها و مساکین اندک
است و ابزار ولوازم بنای از قبیل سنگ و آهگ و دیگری وسایل که مایه بر افراشتن
دیواارها از لحاظ بلندی و زیبای است مانند سنگ های تراشیده و صاف و مرمر و کاشی
وصدف و شیشه در آن کمیاب است از این رو بناهای آن در چنین وضعی شبیه مساکین
بادیه نشینان و ابزار آن تباه و فاسد است .ولی هنگامی که عمران و اجتماع شهر تو
سعه یابد بر جمعیت آن افزوده میشود و ابزار ووسایل آنها به سبب کار های فراوان و
بسیاری صنعت گرانی فزونی میابد تا به مرحله نهای کمال خواهد رسید( همان– 11 ،
)710
در توسعه فزیکی شهر ابن خلدون عالوه بر دولت و تداوم سیاسی آن و جمعیت به نقش
فناوری موجود در زمان خود مانند جرثقیل ،ماشین یا چرخ ها توجه دارد و میگوید
استفاده از این ها نیروی کار را چندین برابر میکند و از عهده انسان خارج است( همان:
.) 678
پس از توسعه فزیکی توسعه رفاه اجتماعی سطح دیگری از تحلیل است که ابن خلدون به
تکیه بر عامل جمعیت به تبیین آن می پردازد .در این مورد ابن خلدون پس از طرح
یک بحث مقدماتی در مورد نتایج حاصل از کار دسته جمعی و یا افزایش تولید ناشی از
تقسیم کار اظهار میدارد مازاد کار ها پس از برآوردن نیاز های ضروری صرف عادات
و کیفیات تجمل ،وسایل رفاه و توانگری خواهد شد( همان .) 712 :عالوه بر این
نیازهای شهرهای دیگر را نیز بر ۀورده میکند .لذادر آمد این گونه اجتماعات خواهی
نخواحی فزونی میابد .به طور خالصه با توسعه و ترقی اجتماع کار ها افزون و نتایج
حاصل از این مرحله نیز چندین برابر و موجب ابداعات جدید میشود( همان.)713 :
پس از این مرحله ابن خلدون به مقایسه وضع زندگی و رفاه شهر های مرفه تر و عقب
مانده و اصناف درونی آن می پردازد و میگوید وضع زندگی قاضی و بازرگان وصنعت
گر و بازاری و امیر و شرطی( پاسبان) در شهر فارس مانند شهر بجایه و تلمسان نیست
.و به نظر ابن خلدون " میان آنها خواه از جهاتی کلی و خواه در جزیات تفاوت های
بسیاری کجود دارد چنان چه زندگی یک قاضی در فارس مرفه تر از زندگانی یک
قاضی در تلمسان است .و هم چنین هر صنفی را در دو شهر مذبور مقایسه میکنیم و
می بینیم که وضع زندگی آنان در فارس بهتر از زندگی همان صنف در تلمسان است
"( همان .)714 : 15 ،در ادامه بحث ابن خلدون می افزاید که وضع رفاه و آسایش در
مصر در مقایسه با شهر های غرب دنیایی اسالم آنچنان است که سبب عالقه مندی
بینوایان مغرب برای محاجرت به مصر شده است ( همان .) 715:دلیل عمده این تفاوت
در سطه زندگی ودر آمد را ابن خلدون ناشی از تفاوت و اختالف کارها در شهر های
مذبور میداند که در این زمینه وضع در آمد و هزینه در فارس به علت بازار کار بیشتر
از دیگری شهر ها است .در این راستا مقایسه سطح قیمت ها در شهر ها مقوله دیگری
است که ابن خلدون به کم نیروی کار انسان در مرحله اول و مرحله بعد با محاسبه
عوامل دیگر به تحلیل و برسی آن می پردازد .دلیل این تهول دید گاه را باید در تغییر
شرایط سیاسی و وضعیت مسلمانان در اندلس جست وجو کرد که منجر به داده ای تازه
شده است .او در نگاه اول ،کارهارا به ضروری و تفننی تقسیم کرده است و اظهار
میدارد که" هرگاه شهر توسعه یابد و ساکنان آن افزوده شود ،بهای مواد ضروری از
فبیل اغذیه و نظایر آنها ارزان میشود و بهای اشیایی تفننی و کمالی چون خورش ها و
میوخ خا و غیره روبه گرانی میگزارد .به عالوه هرگاه جمعیت شهری تقلیل یابد
واجتماع و عمران آن ضعیف گردد .قضیه بر عگس خواهد بود" ( همان ) 717 :ابن
خلدون دلیل ارزانی کاالهای ضروری در شهر های توسعه یافته را در کوسس همه
جانبه همه مردم ،که متناسب با شرایطی محیطی و ساختار شهر ها در آن دوره تاریخی
بوده است ،در تولید کاالهای ضروری جست وجو میکند .این کوشش همه جانبه
موجوب فراوانی آن کاالها و ارزانی قیمت آنها میشود .حال آنکه در مورد کاالهای تفننی
و کمالی با کمبود و در نتیجه و تعداد فزاینده متغاضی جامعه توسعه یافته روبرو است .
این امر ،خود به گرانی آنها منجر میشود .نظریه اولیه ابن خلدون در مورد قیمت ارزاق
که صرفا مبتنی بر نیروی کار کارگران بود با تهوالت حاصل شده در شرایط مسلمانان
در اندلس به گونه در میاید که اندلس به گرانی ارزاق مشهور شده است .ابن خلدون
دلیل این گرانی را کیفیت زمین مسلمانان میداند .وقتی آنها توسط مسیحیان از اسپانیا
رانده شدند به اجبار به کنار دریا و نواحی نامناسب پناه بردن و برای آماده سازی زمین
و استفاده بهینه از آن مخارجی را حزینه کردن که آن را در بهای محصوالت در نظر
میگیرند( همان.) 720:
تا این جا به نقش جمعیت در توسعه شهر اندیشیدیم .اکنون به سطح دیگری از تحلیل ابن
خلدون یعنی رکود و انحطاط شهر ها باز میگردیم .در صفهاتی قبل گفته شد که از نظر
ابن خلدون وابستگی حیاتی شهر به حیاتی دولت آن قدر زیاد است که او از واژه ماده و
صورت و عدم انفکاک این دو صحبت میکند ( همان .) 744:با جابه جاییسلسله ها و راه
یافتن فتور وسستی به دولت ،شهر با تقلیل جکعیت روبه رو میشود و این موضوع خود
به کاهش عمران و اختالل در رشد و توسعه دولت می انجامد .ابن خلدون خود این چنین
می گوید:
کیفیت رفاهی را در پرتو عمران حاصل میشود میتوان سرزمین آفریقا و برقه مورد
مالحظه قرار داد که چون ساکنان آن ناحیه تقلیل یافت و از عمران آن کاسته شد چگونه
وضع زندگانی مردم آن سامتن متالشی گردید و به فقر و بینوایی دچار شدند و میزان
خراج از نقصان پذیرفت و در نتیجه دولت های آن مرز بوم گرفتار بینوای شدند (همان:
.) 725
کاهش یا تقلیل جمعیت میتواند به واسطه پدیده های طبیعی نیز رخ دهد ،همان گونه که
در قرن هشتم چنین شد .در این قرن در شرق و غرب ،جوامع بشری دستخوش
طاعونمرگباری شدند .که در نتیجه آن از بین رفتن جمعیت و تمدن بود ( ابن خلدون :
.)60 :1362عالوه بر این ،به واسطه انتقال قدرت از شهری به شهری دیگر ،جمعیت
کاهش یافت و این خود سبب اختالل در سطح رفاه وآسایش مردم آن شهر شد .این چیزی
است که برای بنی عباس ،سلجوقیان و مرنیان مغرب که پایتخت خود را تغیر داده اند
اتفاقافتاده است " .خالصه هر دولتی که پایتخت خود را تغیر دهد به عمران پایتخت
نخستین اختالل و ویرانی راه میابد " ( ابن خلدوم .) 743 :1359 ،سوالی که در اینجا
مطرح است این است که در صورت عدم تغییر پایتخت ،توسعه ویا رفاه شهر با تغییر
دولت ها چه وضع را پیدا خواهد کرد ؟ ببه نظر ابن خلدون ،در ابتدا جابه جایی دولت
ها به دلیل رویکرد منفی دولت مردان جدید نسبت به عاداتی تجملی دولت قدیم ،با
رکوردی نسبی در عمران روبه رو هستیم ،ولی پس از گذشت مدتی ،عاداتی تجملی
جدید دولت مردان پدیدار خواهد شد که به توسعه مجدد شهر خواهید انجامید( همان742:
).
....و نیکوی صنایع نسبت ببه اجتماع و ترقی یک شهر پیشرفت میکند ....در
اجتماع بادیه نشینی یا اجتماعات کوچک و شهر های کم جمعیت مردم تنها به صنایع
بسیط نیاز مند اند ،بویژه صنایع که در ضروریات به کار میروند ...و هنگامی که
اجتماع توسعه یابد و بر جمعیت و تمدن آن افزوده شود و در آن ذوق تفنن و امور
تجملی پدید آید آن وققت زیبای بهتر کردن هنر ها از جمله خواسته های چنین
اجتماعاتی خواهد بود ،و سنایع با کلیه وسایل مکمل آنها رو به کمال خواهد رفت ....
و گاهی که ترقی اجتماعی و تمدن از حد بگذرد پیشرفت صنایع نیز بیش از اندازه
ترقی میکند ( همان.) 793 -794 : 1359 ،
متنداتی الریخی ابن خلدون برای رسیدن به چنین دریافتی درباره صنعت ،وضعیت
صنعت در کشور های اسالمی در روز گنری او مانند مصر ،اندلس ،تونس ،عراق
و شام و دیگری کشور های اسالمی بوده است( همان .) 794 -797 :اکنون که
معلوم شد که صنعت چگونه شکل میگیرد ،بیبنیم چه عوامل در گسترش آن موثر
اند .این خلدون به دو عامل عمده اشاره میکند ،یکی این که نیاز های عمومی مردم
سبب افزایش تقاضا و خود سبب رشد آن صنعت میگردد .مهم تر از نیازی مردم
نقش دولت در توسعه و گسترش صنعت است .به عقیده ابن خلدون پیشرفت و بهتر
شدن صنعت وقتی میسرخواهد شد که دولت خواستار آن باشد و تا زمانی که دولت
نخواهد چندان پیشرفتی حاصل نخواهد شد ( همان.) 798 :
ابن خلدون پس از برسی رابطه نظریه ارزش کار با صنعت ،به برسی ثروت
صاحبان مشاغل کشاورزی ،بازرگانی و صنعت پرداخته است ،او برای تبین ثروت
صاحبان مشاغل ،تنها نظریه ارزش کار را کافی نمی داند ،از این رو مفهوم جا یا
مکانت و نفوظ را به عناصر فحلیلی خود اضافه میکند .به نظر ابن خلدون جاه"
عبارت است از قدرتی که برای بشر حاصل میشود .آن را رد باره هم نوعان
زیردست هود از راه اجازه دادن و منع کردن و تسلط بر آنان به قهر و غلبه به کار
میبرد " ( همان .) 773 :به عقیده او جاء یا مکانتی که فرد در سلسله مرتب
اجتماعی به دست می آورد سبب رجوع مردم با انگیزه های مختلف به آنها میشود.
از این رو در ازای استفاده از موقعیت آن صاحب جاء ،او را نیز بهره مند میکند .به
همین دلیل می بینیم که صاحبان جاء بزودی ثروت هنگفتی را به دست می آورد.
( همان .) 770 -771 :ابن خلدون سپس به مقایسه وضع و شرایطی کشاورزان ،
بازرگانان و صنعت گران پرداخته تا تاثیر جاء را در نوع ثروت آنها نشان دهد .او
مینویسد:
کسیکه فاقد جاء است هر چند متمول هم باشد توان گری او تنها به اندازه کار یا
سرمایه اش خواهد بود و به سبب کوشش و پشت کار ش افزون خواهد شد ،مانند
بیشتر بازرگانان ،و برخی از کشاورزان و صنعت گران نیز اگر بافد جاء باشند و به
همان صنایع خود اکتفا کنند سر انجام اغلب گرفتاربینوایی می شوند ودیر ثروت به
دست می آورند ،بلکه بیش از حداقل زندگی و مقدار سد جوع بهره نمی برند و در
نهایت تالش فقط ضروریاتی زندگی را فراهم میسازند( همان.) 774 :
ثمراتی مکانت برای صاحبانی جاه و نفوظ ،ثروت و برای جویندگان جاه و نفوذ
فروتنی و چاپلوسی است که در نهایت به ثروت جوینده جاه می انجامد .به نظر ابن
خلدون فروتنی و چاپلوسی ،صفت بیشتر توان گران و سعادت مندان است .آن
کسانی که در نظام سلسله مراتب اجتماعی دارای خوی بلند و نظری بلند پروازی
اند ،دریافت های آنها ناشی از کار آنها است که در نتیجه همیشه با فقر و بینوای
دست به گریبان اند( همان ).
نتیجه گیری
در مقایسه با جهانی کالسیک و عصر مسیحیت در دوره تمدن اسالمی ،شاهد
پیشرفت شگریفی در همه حوزه های معرفتی از جمله مطالعه اجتماعو فهم ودرک
تغییر و تهوالت اجتماعی هستیم .در این دوره ابن خلدون علم عمران را تاسیس
جرده و آنرا دانش نوبنیاد نامید ( ابن خلدون ) 70 : 1362 ،این دانش نوبنیاد به
جهت موضوعی ،روش با علم مدنی ودیگری علومی که به شکلی به مسایل
اجتماعی می پرداختند متفاوت است .از جهت موضوع بع طرح موضوعاتی پرداخته
که تا زمان او هیچکس بدان نپرداخته بود ،مانند انواع اجتماع ،نظریه همبستگی ،
نظریه نصل ها و نظریه صنعت ،این نوآوری ها برای ابن خلدون ممکن نبود ،مگر
این که او از مبانی نظری جهانی کالسیک فاسله گرحته و مبانی جدید را پایه ریزی
کرده است .این همان کاری است که ابن خلدون کرده است ،بدون این که از ارسطو
دستور گرفته باشد( .همان .) 73 :او در تدوین علم خود از متون اسالمی بویژه قرآن
مجید بهره برده است .برای اولین بار در تاریخ فکر اجتماعی ،ابن خلدون مفهوم
اجتماع را ابداع کرد و به کار برد ،در حالیکه در جهان کالسیک و مسیحیت ار این
واژه استفاده نمی شود ،از جهت نظری ابن خلدون به نظریه فطرت که وجه مشترک
همه انسانها در روی کره خاکی معتقد است ،این نظریه مبشر همسانی و برابری بین
انسان ها است .در نتیجه ابن خلدون دلیل گوناگونی پدیده ها را اعم از تشکیل دولت ،
توسعه شهری ،تهول فرهنگی در شهرها ،رشد سنعت و بسیاری از مسایل دیگر در
اجتماع جستجو میکند .بدین شکل است که مفهوم انسان -واجتماع به مفهوم کلیدی علم
عمران بدل میشود .علمی که ابن خلدون ود تاسیس آن خود را مقدم ،مبدع و مبتکر
می داند) ابن خلدون.) 1291 : 1359 ،