General English

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 134

‫‪General English‬‬

‫زبان عمومی‬

‫کوثر احمدی‬

‫یاسمین اسماعیلیان‬

‫بهار امیری‬

‫بهار بهنام‬

‫سارا حاتمی‬

‫شهریار رجایی‬
‫دانشکده پزشکی‬
‫سپهر ریسمانکار‬
‫تابستان ‪1399‬‬ ‫سنا کاظمی‬

‫محیا کیاست فر‬

‫نیما هاشمی‬
‫‪General English‬‬

‫زبان عمومی‬

‫صفحه‬ ‫فهرست مطالب‬

‫درس اول ‪ :‬مانع زبانی در پزشکی ‪3 .....................................................................................................................................................................‬‬

‫درس دوم ‪ :‬نرم افزار های سالمتی و تکنولوژی سیار ‪6 ...................................................................................................................................‬‬

‫درس سوم ‪ :‬اخالقیات پزشکی ‪10 ........................................................................................................................................................................‬‬

‫درس چهارم ‪ :‬نقص های گفتار و زبان در کودکان ‪15 .....................................................................................................................................‬‬

‫درس پنجم ‪ :‬چگونه با یک دکتر متکبر کنار بیاییم؟ ‪19 ..................................................................................................................................‬‬

‫درس ششم ‪ :‬جراحی زیبایی ‪ :‬بدن ها در حال ساخت ‪23 ...............................................................................................................................‬‬

‫درس هفتم ‪ :‬دکترها در برابر پرستارها ‪28 ...........................................................................................................................................................‬‬

‫درس هشتم ‪ :‬جانشینی (رحم اجاره ای) ‪32 .......................................................................................................................................................‬‬

‫درس نهم ‪ :‬اثر دارونما ‪36 .........................................................................................................................................................................................‬‬

‫درس دوازدهم ‪ :‬هراس (فوبیا) ‪40 ..........................................................................................................................................................................‬‬

‫درس سیزدهم ‪ :‬بیماری های مرتبط با سبک زندگی ‪45 ..................................................................................................................................‬‬

‫درس چهاردهم ‪ :‬مرگ آسان ‪49 .............................................................................................................................................................................‬‬

‫لغات ‪54 ..........................................................................................................................................................................................................................‬‬

‫‪ ‬این جزوه شامل دروس دهم‪ ،‬یازدهم و پانزدهم که از آزمون پایانی حذف شده اند‪ ،‬نمی باشد‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 1‬مانع زبانی در پزشکی‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬موانع ارتباط [برقرار کردن] در مراقبت [های] بهداشتی (سالمت) چیست؟‬


‫‪ .2‬چگونه مشکالت زبانی روی مراقبت [های] بهداشتی در بیمارستان ها اثرگذار است؟‬
‫‪ .3‬مراقبت[های] بهداشتی و آگاهی فرهنگی در چه چیزی مشترکند؟ (تفاهم نظر دارند؟)‬
‫‪ .4‬چگونه می توان بر مشکالت زبانی در مراقبت [های] بهداشتی غلبه کرد؟‬

‫متن اول‬

‫آگاهی [در مورد] تعداد جمعیت های نادیده گرفته شده (حمایت کافی نشده) توسط سیستم سالمت کشورهایی‬
‫که جز مقاصد برتر برای مهاجران به حساب می آیند‪ ،‬افزایش یافته است‪ .‬آنهایی که زبان رسمی را صحبت نمی‬
‫کنند‪ ،‬یکی از این گروه های نادیده گرفته شده هستند‪ .‬هرچند‪ ،‬پژوهش های کمی روی اثرات موانع زبانی بر‬
‫نتیجه های سالمت‪ ،‬استفاده از سرویس ها‪ ،‬رضایت بیمار‪ ،‬یا هزینه های کلی که به سیستم سالمت و جامعه وارد‬
‫می شود‪ ،‬تمرکز کرده است‪ .‬برای آنهایی که زبان رسمی را صحبت نمی کنند‪ ،‬کمبود دسترسی احتماال فقط به‬
‫دلیل موانع زبانی نیست‪ .‬آنها احتماال به خاطر دالیل دیگری حمایت کافی نمی شوند (نادیده گرفته می شوند)‪.‬‬
‫آنها ممکن است اخیرا رسیده باشند (ورودی تازه) یا از جوامع منزوی آمده باشند؛ ممکن است آنها با تبعیض‬
‫مواجه شوند و یا به خاطر ناشنوایی معلول در نظر گرفته شوند‪ .‬باور های فرهنگی در مورد سالمت و بیماری ‪،‬‬
‫انتظارات از سیستم سالمت و وظایف (نقش های) شرکت کننده ها در برخورد های سالمتی (کار پزشکی) ممکن‬
‫است با ارائه دهندگان [خدمات بهداشتی و درمانی] خانه (کشور‪ ،‬شهر) خودشان متفاوت باشد‪ .‬تحقیقی از تعدادی‬
‫رشته (زمینه های پژوهشی)‪ ،‬اهمیت فرهنگ را در باورها و رفتارهای [مرتبط] به سالمت و الگوهای ارتباطی‪،‬‬

‫‪3‬‬
‫‪General English‬‬

‫برجسته کرده است‪ .‬درک و احترام گذاشتن به تفاوت های فرهنگ ها‪ ،‬به عنوان پایه و اساس شایستگی فرهنگی‬
‫(شایسته بودن یک فرهنگ) اهمیت دارد‪ .‬زبان هرگز نمی تواند کامال فهمیده شود یا جدا از فاکتور های مرتبط به‬
‫فرهنگ و نژاد در نظر گرفته شود‪ .‬زبان و فرهنگ به شدت در هم بافته شده اند (مرتبطند)‪ .‬هرچند‪ ،‬ساده انگارانه‬
‫و گمراه کننده است که فرض کنیم همه مشکالت دسترسی‪ ،‬فقط از کمبود زبان مشترک ناشی می شود؛ مگر‬
‫اینکه ارتباط برقرار باشد‪ ،‬این فهمیدن های (ادراک) جایگزین آشکار نمی شوند‪ .‬زبان اساس است‪ ،‬پیش نیاز‪ ،‬برای‬
‫فهمیدن‪ .‬ما آگاه هستیم که درآمد‪ ،‬جنسیت‪ ،‬طبقه اجتماعی‪-‬اقتصادی‪ ،‬تحصیالت و انواع فاکتور های دیگر مانند‬
‫حضور یک معلولیت هم بخشی از فرهنگ یک فرد است‪ .‬با این وجود‪ ،‬بدون برقراری ارتباط موثر‪ ،‬این تفاوت (عدم‬
‫تجانس) بین هر گروه نژادی‪ ،‬فرهنگی و نیازها و شخصیت (خصوصیات اخالقی) یک فرد نمی تواند ارزیابی شود‪.‬‬
‫زبان [به عنوان] ضروری ترین تکنولوژی پزشکی تعریف شده _ ابزار اصلی آن برای انجام کارش (جکسون‪.)1۹۹۸ ،‬‬
‫دیده شده است که بدون زبان‪ ،‬کار پزشک و دامپزشک تقریبا مشابه می شود (کالرک‪ .)1۹۸3 ،‬ایجاد (برقراری)‬
‫ارتباط‪ ،‬همه افراد دخیل در برخورد سالمتی (کار پزشکی) را قادر می سازد تا در بررسی بیماری یا یک وضعیت‬
‫[خاص] مشارکت کنند و با یکدیگر تعیین کنند که کدام جنبه های فرهنگی بیمار و ارائه دهنده (پزشک‪ ،‬پرستار‬
‫و ‪ )...‬باید در تشخیص و درمان در نظر گرفته شود‪ .‬در مقایسه با سایر تکنولوژی های سالمت‪ ،‬هرچند ‪ ،‬مداخله‬
‫هایی [برای] آسان کردن دسترسی زبانی (مثل ترجمه کردن) ‪ ،‬مانند مشکالت عمومی در ارتباط ارائه دهنده و‬
‫بیمار‪ ،‬توجه کمی در پژوهش گرفته است‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫رویکردهایی برای بررسی دسترسی به زبان برای خدمات درمانی‬

‫عموما پذیرفته شده است که دو رویکرد اساسی برای بررسی موانع ارتباط که به علت کمبود زبان مشترک بین‬
‫بیمار و ارائه کننده ایجاد می شوند‪ ،‬وجود دارد‪.‬‬

‫اولین [رویکرد]‪ ،‬افزایش تعداد مواجهه هایی است که در آنها‪ ،‬بیمار و ارائه کننده هردو زبان مشترکی دارند (مثال‬
‫تعداد برخوردهایی با زبان مشابه)‪ .‬دومین رویکرد‪ ،‬ارائه نوعی از ترجمه است‪.‬‬

‫افزایش نسبت مواجهه های هم زبان (مواجهه هایی که افراد زبان مشترک دارند)‬

‫افزایش نسبت مواجهه هایی در سیستم خدمات درمانی که در آن ها همسانی زبان بین ارائه کننده و بیمار وجود‬
‫دارد‪ ،‬معموال به عنوان پاسخ ایده آل شناخته می شود‪ .‬بسیاری از نویسندگان معتقدند که ارائه یک مترجم نمی‬
‫تواند هرگز به اندازه ارتباط مستقیم رضایت بخش باشد‪ ،‬بدون توجه به اینکه مترجم چقدر ماهر باشد‪ .‬این [موضوع]‬

‫‪4‬‬
‫‪General English‬‬

‫از تمایل هر دو طرف برای ارتباط مستقیم و بی واسطه و نیز شناخت اینکه حتی حضور شخص دیگری در مواجهه‬
‫می تواند سازگاری (ربط) و نوع اطالعات به اشتراک گذاشته شده را تحت تاثیر دهد‪ ،‬حاصل می شود‪ .‬افزایش‬
‫تعداد مواجهه هایی با زبان مشابه می تواند به روشهای ‪ )a :‬افزایش تعداد ارائه دهندگانی که به زبان های دیگر‬
‫صحبت می کنند‪ ،‬یا ‪ )b‬افزایش تعداد صحبت کنندگان زبان اقلیت که به زبان های رسمی کشور صحبت می‬
‫کنند‪ ،‬حاصل شود‪.‬‬

‫ارائه خدمات ترجمه‬

‫دومین رویکرد عمده برای بهبود دسترسی به زبان می پذیرد که موانع ارتباطی قابل توجهی بین بسیاری از بیماران‬
‫و ارائه دهندگان وجود دارد‪ .‬با وجود اینکه افراد (یا جوامع زبانی خاص) ممکن است فصاحت (شیوایی) زبانی را به‬
‫دست آورند و سرانجام دیگر نیازی به خدمات ترجمه نداشته باشند‪ ،‬این [رویکرد] تصدیق می کند که همواره نیاز‬
‫به خدمات ترجمه برای بعضی اعضای جامعه وجود خواهد داشت‪ .‬عملکرد های مترجم ممکن است شکل های‬
‫مختلفی داشته باشند‪ ،‬و تنوع مدل برنامه ها و نقش های مترجم‪ ،‬دشواری های اضافه ای را در طراحی مدل های‬
‫معتبر تحقیق و ارزیابی ایجاد می کند‪ .‬اوال‪ ،‬شخصی که نقش مترجم را ایفا می کند ممکن است یک عضو خانواده‪،‬‬
‫داوطلب اجتماعی‪ ،‬کارمند یک موسسه سالمت‪ ،‬یک ارائه کننده دوزبانه خدمات درمانی یا یک مترجم حرفه ای‬
‫آموزش دیده باشد‪ .‬سطح کارایی یک مترجم آموزش ندیده در هر دو زبان رسمی و اقلیت و همچنین دانش او از‬
‫حوزه موضوعی که ترجمه برای [آن موضوع] نیاز است‪ ،‬می تواند تفاوت داشته باشد‪ .‬مترجم های آموزش ندیده یا‬
‫داوطلب ممکن است در مهارت ترجمه یا اخالق حرفه ای آموزش دیده یا ندیده باشند‪ .‬نیاز حفظ محرمانگی‬
‫(محرمانه نگه داشتن) و بی طرفی‪ ،‬که در کد های اخالقی حرفه ای در ترجمه سالمت تاکید شده اند‪ ،‬به ندرت‬
‫توسط مترجم های غیررسمی پذیرفته می شود [به رسمیت شناخته می شود]‪ .‬ثانیا‪ ،‬هر دو نقش ایده آل و ایفا‬
‫شده مترجم ممکن است متفاوت باشد‪ .‬ممکن است از مترجم انتظار برود هرچیزی‪ ،‬از ترجمه بی طرف سر راست‬
‫زبان‪ ،‬تا ترجمه فرهنگی‪ ،‬وکالت‪ ،‬یا عملکرد های آموزش دهنده سالمت را ارائه دهد (‪ .)1۹۸5 ،Putsch‬این وسعت‬
‫مدل های خدمات و نقشهای مترجم‪ ،‬و تنوع در مهارت و آموزش‪ ،‬چالش های قابل توجهی را در برقرار کردن‬
‫(رسمی کردن) استاندارد ها یا مقایسه تحقیق از یک برنامه با برنامه دیگر‪ ،‬ایجاد می کند‪ .‬همچنین‪ ،‬تنوع قابل‬
‫توجهی می تواند در بین ارائه دهندگان در[هر دو] آگاهی آنها از تاثیر موانع زبانی و مهارت آنها در کارکردن با‬
‫مترجم ها یافت شود‪ .‬این نیز اثربخشی فرآیند ترجمه را تحت تاثیر قرار می دهد‪.‬‬

‫‪5‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 2‬نرم افزار های سالمتی و تکنولوژی سیار‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬آیا شما نرم افزارهای سالمتی را روی موبایل خود دارید؟‬


‫‪ .2‬مزایای نرم افزار های سالمتی موبایل چیست؟‬

‫متن اول‬

‫دستگاه ها و نرم افزار های سالمت سیار‪ ،‬پتانسیل این را دارند که ابزار های سالمتی قدرتمندی بشوند‪ .‬پیشرفت‬
‫ها نه تنها به گوشی های هوشمند این اجازه را داده اند که به عنوان ابزار ها تشخیص بیماری استفاده بشوند‪ ،‬اما‬
‫این حقیقت ساده که بسیاری از ما وسایل آماده برای استفاده در اختیار داریم‪ ،‬به در دسترس تر کردن حفظ‬
‫سالمت کمک می کند‪ .‬در حال حاضر بیش از صد هزار نرم افزار سالمت برای دانلود موجود هستند و از آن جایی‬
‫که تکنولوژی و مراقبت بهداشتی با هم پیشرفت می کنند‪ ،‬انتظار می رود که این رقم با سرعت بسیار زیادی رشد‬
‫کند‪.‬‬

‫ابزار های سیار می توانند برای دنبال کردن‪ ،‬ثبت کردن و ارتباط دادن داده ها و همچنین راهنمایی کردن جنبه‬
‫های مختلف حفظ سالمت استفاده شوند‪ .‬برای بیان کردن فقط چند مثال؛ گوشی های هوشمند به عنوان ابزار‬
‫های پزشکی در مراقبت های پیش از بارداری‪ ،‬مراقبت های بیماری سرطان‪ ،‬چشم پزشکی و عفونت شناسی‬
‫استفاده می شوند‪ .‬ابزار های سیار دیگر مانند تبلت ها‪ ،‬حسگر های پوشیدنی و سیستم های زیست پزشکی قابل‬

‫‪6‬‬
‫‪General English‬‬

‫جابجایی به طور افزاینده نه تنها توسط بیماران‪ ،‬بلکه توسط متخصصان سالمت در حال استفاده شدن هستند‪ .‬در‬
‫دسترس بودن تکنولوژی سالمت سیار آن چنان فراگیر است که می توان ادعا کرد که سالمت سیار تأثیر گذارتر‬
‫از تکنولوژی سالمت غیر سیار است‪ .‬این امر به ویژه در نواحی که به علت مسائل مدیریت‪ ،‬کم برخوردار هستند‬
‫درست است‪.‬‬

‫برای فردی با بیماری مزمن‪ ،‬رصد سالمتی مداوم می تواند تفاوت بین بهبود شرایط بیمار یا تجربه کردن عالئمی‬
‫که فقط بدتر می شوند را تعیین کند‪ .‬سالمت سیار مزیت نظارت شبانه روزی را ارائه می کند که زمانی فقط برای‬
‫افرادی که این امتیاز را داشتند که بتوانند هزینه مراقبت دائم را بدهند در دسترس بود‪.‬‬

‫افزایش سریع خدمات سالمت سیار به این معنی است که اآلن صدها هزار نرم افزار و دستگاه پوشیدنی موجود‬
‫هستند که به برطرف کردن نگرانی های موجود در رابطه با سالمتی‪ ،‬تناسب اندام و درمان های مختلف کمک می‬
‫کنند‪ .‬این نرم افزار ها و دستگاه ها در ثبت فعالیتمان کمکمان می کنند‪ ،‬توصیه ارائه می دهند و در برخی موارد‪،‬‬
‫کارایی ما را بهبود می بخشند‪ .‬آنها همچنین یادآور ها و تذکرهایی ارائه می کنند که ما را در مسیر نگه می دارند‪.‬‬
‫از پیغام های گوشی های هوشمند تا پوشیدنی هایی که اخطار های حسی می دهند‪ ،‬سالمت سیار راهی ارزان را‬
‫برای ما فراهم می کند تا در مورد خود مدیریتی سالمتی مان بهتر باشیم‪.‬‬

‫تکنولوژی سالمت معموال در رابطه با مدیریت شرایط مزمن مختلف ذکر می شود‪ .‬برای مثال‪ ،‬در حال حاضر نرم‬
‫افزار های مربوط به دیابت زیادی در بازار موجود هستند که هدفشان مهار یکی از شایع ترین بیماری های مزمن‬
‫در جهان است‪ .‬اما بسیاری از این نرم افزار ها مدرک محور نیستند و به صورت دقیق آزموده نشده اند‪ ،‬که باعث‬
‫می شود استفاده از آن ها زیر سوال برود یا حتی خطرناک باشد‪ .‬این یک موضوع حل نشده برای بسیاری از نرم‬
‫افزار های طراحی شده برای رصد شرایط مختلف سالمت است‪.‬‬

‫سالمت سیار اغلب عنصر انسانی حفظ سالمت را حذف می کند‪ .‬در مثال دیابت‪ ،‬بسیاری از متخصصان معتقدند‬
‫که خود مدیریتی یکی از مسائل بسیار مهم در درمان های بالینی است‪ .‬اما برخی افراد دارای دیابت بررسی های‬
‫ضروری روزانه خود را انجام نمی دهند‪ .‬خود مراقبتی روزمره اغلب توسط نقص در اقدام های شخصی سازی شده‪،‬‬
‫خودآگاهی ناکافی در مورد اهمیت تغییر رفتاری و کنترل قند خون مناسب‪ ،‬تحت اثر منفی قرار می گیرد‪ .‬برخی‬
‫رفتار های پرخطر دیگر نیز با استفاده از دستگاه های دیجیتال مختلف و نرم افزار های سالمت سیار هدف قرار‬
‫گرفته شده اند‪ .‬برای مثال‪ ،‬نرم افزار هایی مخصوص برای پیشگیری‪ ،‬درمان و مراقبت ‪ HIV‬ساخته شده اند‪ .‬از‬
‫آنجایی که تیم های تحقیقاتی بسیار زیادی به دنبال توسعه نرم افزار های سالمت مدرک محور هستند‪ ،‬انتظار می‬
‫رود که در آینده نزدیک ابزار های دیجیتالی سالمت قابل اعتماد بیشتری برای خود مراقبتی و تغییر رفتار در‬

‫‪7‬‬
‫‪General English‬‬

‫اختیارمان خواهد بود‪ .‬همچنین محتمل است که روند هدایت و طراحی نرم افزار های سالمت سیار و زیست‬
‫پزشکی دقیق تر و کاربر محور تر بشوند‪.‬‬

‫نه تنها بیماران بلکه پزشکان نیز در حال شناختن سود ها و مزیت ها تکنولوژی سالمت سیار هستند‪ .‬این ابزارها‬
‫می توانند در جمع آوری تاریخچه پزشکی دقیق تر‪ ،‬ثبت پارامتر های عینی بیمار‪ ،‬حمایت از روند تصمیم گیری‪،‬‬
‫کمک کردن در ارتباط با بیماران‪ ،‬آموزش بیماران و رصد پایبندی به درمان کمک کنند‪ .‬ما در حال حاضر فقط به‬
‫اندازه فشار دادن یک دکمه با ارتباط برقرار کردن با پزشکانمان فاصله داریم و آنهایی که از ما مراقبت می کنند‬
‫می توانند از این ابزار برای مدیریت بهتر روشی که با ما ارتباط برقرار می کنند استفاده کنند‪.‬‬

‫همواره روش های جدیدی که گوشی های هوشمند می توانند برای افزایش مراقبت استفاده شوند در حال ظهور‬
‫هستند‪ .‬برای مثال‪ ،‬استفاده از یادداشت های بالینی الکترونیک فرصت های جدیدی را برای رصد بیماران دارای‬
‫آسم و فشار خون ایجاد می کند‪ .‬گوشی های هوشمند در حال تبدیل شدن به همراهان بالینی بسیار ارزشمندی‬
‫برای آن هایی از ما که از آلرژی ها رنج می برند؛ و (گوشی های هوشمند) به پزشکان در تشخیص و مدیریت‬
‫درمان آلرژی کمک می کنند‪ .‬آبریزش بینی آلرژیک ناشی از گرده ها وضعیتی است که می تواند تشخیصش به‬
‫علت فاکتور هایی که باید در نظر گرفته شوند سخت باشد‪ .‬محققان در حال جست و جوی روش های جدیدی‬
‫برای تشخیص این وضعیت بدون استفاده از روش های جراحی هستند‪ .‬به نظر می رسد که گوشی های هوشمند‬
‫می توانند نقش مهمی را در این تکامل بازی کنند‪.‬‬

‫مزیت مهم دیگر تکنولوژی سالمت سیار کاهش هزینه ها است‪ .‬گوشی های هوشمند معمولی می توانند با کسری‬
‫از هزینه های وسیله های سنتی تر‪ ،‬برای داشتن اجزای مربوط به بهداشت تنظیم شوند‪ .‬در حال حاضر چند دالر‬
‫برای انجام تست پزشکی با استفاده از گوشی هوشمند کافی است‪ ،‬که همچنین روش های تخصصی مختلفی را‬
‫برای جمعیت وسیع تری قابل دسترس می کند‪ .‬دسترسی بیشتر به روش های پزشکی با همراهی نرم افزار های‬
‫گوشی رایگان یا ارزان‪ ،‬در بستن فاصله بین سالمت و تکنولوژی مشارکت می کند‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫ترس هایی در این رابطه وجود دارد که هنگام استفاده از تکنولوژی‪ ،‬ممکن است ارتباط شخصی بین افراد حاضر‬
‫خراب شود و ممکن است نقصی در قدردانی و احترام به وجود بیاید‪ .‬همچنین‪ ،‬مسئله ای در مورد مسئولیت‬

‫‪8‬‬
‫‪General English‬‬

‫پذیری در صورت شکست تکنولوژی پزشکی وجود دارد‪ .‬مسئولیت شاید بر عهده دکتر یا سازنده یا بیمار باشد‪.‬‬
‫همچنین امکان استفاده ناصحیح از تکنولوژی نیز مورد بحث است؛ به خصوص اگر شکی در این خصوص باشد که‬
‫این راه حل های جدید برای مشکالت پزشکی شاید با منافع اشخاص سوم مانند شرکت های بیمه یا صنعت‬
‫داروسازی مرتبط باشد‪ .‬این خواسته برای کنترل بیشتر سالمت سیار که به طور مداوم بیان می شود از این بحث‬
‫نشأت می گیرد‪ .‬حفاظت کاربران در برابر خطرات احتمالی باید در صدر اولویت ها باشد‪ .‬اما به نظر می رسد که‬
‫بحث اخالقی هنوز به پایان نرسیده است‪ .‬از آنجایی که بحث های مربوط به خطرات در تمام سطوح (پزشکی‪،‬‬
‫تکنیکی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬قانونی‪ ،‬به لحاظ حفاظت از داده ها‪ ،‬در سطح بین فردی و ‪ )...‬یافت می شوند‪ ،‬تحقیقی که‬
‫مشکالت اخالقی نرم افزار های سالمت را با توجه به خطر بالقوه شان ارزیابی و دسته بندی می کند‪ ،‬به نظر‬
‫ضروری و همچنین امیدوار کننده است‪ .‬در همین زمان‪ ،‬مناظره های اخالقی فعلی درباره سالمت سیار باید از‬
‫تجربه های گذشته پیشرفت های تکنولوژی در پزشکی استفاده کنند و همچنین باید استراتژی های حل مشکالت‬
‫موفق قبلی را نیز در نظر بگیرند‪ .‬این مهم است که ویژگی های بارز پیشرفت های جدید در سالمت سیار مشخص‬
‫شوند‪ .‬تحلیلی از ساختار خطر های جدید‪ ،‬در مورد بنیان هایشان‪ ،‬ارزش های بیرونی و درونی آنها و فاکتور های‬
‫تأثیرگذار و وابستگی هایشان به نظر برای تحقیقی نرم افزار محور در زمینه نرم افزار های سالمت سیار مناسب‬
‫هستند؛ به خصوص زمانی که هدف‪ ،‬نتیجه گیری در مورد وضعیت اخالقی در یک مقیاس مقایسه ای جامع است‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 3‬اخالقیات پزشکی‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬چگونه اخالقیات را تعریف می کنید؟ فکر می کنید اخالقیات چگونه در زمینه پزشکی به دست می آیند؟‬
‫‪ .2‬فکر می کنید چرا بررسی اخالقیات در پزشکی مهم است؟ می توانید به هر معنی از اخالقیات پزشکی‬
‫فکر کنید؟ (می توانید معنی اخالقیات پزشکی را بگویید؟)‬

‫متن اول‬

‫مفهوم و اهمیت اخالقیات پزشکی‬

‫اخالقیات پزشکی شامل بررسی یک مشکل خاص معموال یک مورد بالینی واستفاده از ارزش ها‪ ،‬حقایق و منطق‬
‫برای تصمیم گیری درباره اینکه بهترین روش عمل چه باید باشد‪ .‬برخی از مسائل اخالقی کامال صریح است‪ ،‬مانند‬
‫تعیین (تشخیص) صحیح از غیرصحیح‪ .‬اما [موارد] دیگر همچنین می توانند گیج کننده تر باشند‪ ،‬مانند تصمیم‬
‫گیری بین دو [چیز] درست یا دو ارزش که با یکدیگر ناسازگار هستند یا تصمیم گیری بین دو ارزش متفاوت‬
‫مانند [ارزش] بیمار در مقابل [ارزش] پزشک‪.‬‬

‫پزشکان ممکن است حتی در یک عمل (کار) پزشکی کوچک با انواع زیادی از مشکالت اخالقی گیج کننده سروکار‬
‫داشته باشند‪ .‬در اینجا برخی از مشکالت متداول مشخص شده در یک بررسی ‪ Medscape‬در سال ‪ 2016‬جایی‬
‫که حداقل برخی از پزشکان عقاید متفاوتی داشتند ‪:‬‬

‫‪ ‬خودداری از درمان برای تامین بودجه سازمان یا به دلیل بیمه نامه‬


‫‪ ‬قبول پول از تولیدکنندگان دارویی یا سازندگان دستگاه‬
‫‪10‬‬
‫‪General English‬‬

‫‪ ‬درگیر شدن عاشقانه با بیمار یا یکی از اعضای خانواده‬


‫‪ ‬پوشاندن یک اشتباه‬
‫‪ ‬گزارش یک همکار ضعیف (یا آسیب دیده)‬
‫‪ ‬انتخاب مریض ها به صورت انتخابی [با سود باالتر وسودمندتر]‬
‫‪ ‬تجویز دارونما‬
‫‪ ‬به کارگیری پزشکی تدافعی برای جلوگیری از دادخواهی های معالجه غلط‬
‫‪ ‬نقض محرمانه بودن [اطالعات] بیمار به دلیل خطر سالمتی‬

‫استانداردهای حرفه ای راهی برای ارائه برخی راهنمایی ها در مورد مشکالت اخالقی است‪ ،‬اما آنها نمی توانند هر‬
‫مسئله ای را لحاظ کنند و ممکن است نتوانند تفاوت های کوچک را لحاظ کنند‪ ،‬مانند تطبیق دو ارزش متناقض‬
‫با هم‪.‬‬

‫ارزش های کلیدی برای مشخص کردن مسائل اخالقی‬

‫بسیاری از اخالق شناسان حرفه ای برای مشخص کردن مسائل اخالقی‪ ،‬استفاده از چهار ارزش اساسی یا اصول را‬
‫توصیه می کنند ‪:‬‬

‫‪ .1‬استقالل‪ :‬در اصل بیماران حق دارند مراقبت های بهداشتی خود را تعیین کنند‪.‬‬
‫‪ .2‬عدالت‪ :‬توزیع مزایا و بار [مسئولیت] مراقبت در کل جامعه‪.‬‬
‫‪ .3‬نیکوکاری‪ :‬انجام کار خوب برای بیمار‪.‬‬
‫‪ .4‬عدم بدکرداری (انجام ندادن کار خالف قانون)‪ :‬اطمینان حاصل کردن از اینکه به بیمار آسیب نمی رسانید‪.‬‬

‫اما ارزش های اخالقی فقط به این چهار اصل محدود نمی شوند‪ .‬ارزش های مهم دیگری وجود دارند که باید در‬
‫نظرگرفته شوند‪ ،‬مانند گفتن حقیقت‪ ،‬شفافیت‪ ،‬نشان دادن احترام به بیماران و خانواده هایشان و نشان دادن‬
‫احترام به ارزش های خود بیمار‪.‬‬

‫عالوه بر این اخالق پزشکی فقط یک فرایند فکری نیست‪ .‬این [اخالق پزشکی] همچنین شامل مهارت های افراد‬
‫هست‪ ،‬مانند جمع آوری حقایق مورد نیاز برای تصمیم گیری و ارائه تصمیم خود از راهی که باعث اعتماد همه‬
‫شود‪.‬‬

‫مهارت گوش دادن بخشی اساسی از اخالق پزشکی است‪ .‬اغلب اوقات‪ ،‬اختالفات (بحث های) اخالقی ناشی از عدم‬
‫اگاهی از همه واقعیت ها یا عدم ارائه همه حقایق به بیماران است‪ .‬مبادی آداب بودن و احترام نیز مهم است‪ .‬اگر‬
‫اعتماد بیمار را به دست نیاورده اید‪ ،‬یک تصمیم اخالقی خوب ساخته شده‪ ،‬می تواند نادیده گرفته شود‪.‬‬

‫‪11‬‬
‫‪General English‬‬

‫اخالقیات به عنوان یک فعالیت نهی کننده تلقی می شود —گفتن اینکه شما چه [کاری] نمی توانید انجام دهید‪.‬‬
‫اما در بسیاری از موارد می تواند بسیار آزاد کننده باشد‪ .‬می تواند تایید کند که شما در حال انجام کار درست‬
‫هستید‪ .‬اگر روند صحیح تفکر اخالقی را طی کنید‪ ،‬اطمینان بیشتری خواهید داشت که آنچه انجام می دهید [کار]‬
‫درست است‪ .‬با خالصی از تردید های آزاردهنده ( ‪ : nagging doubt‬شکی که همیشه در ذهن است)‪ ،‬می‬
‫توانید مستقیما با برنامه مراقبتی خود اقدام به اجرای مستقیم و نیرومندتری کنید‪.‬‬

‫با تحول سیستم سالمت‪ ،‬تصمیمات اخالقی می توانند چالش برانگیزتر شوند‪ .‬به عنوان مثال مشکل در دریافت‬
‫بیمه مقرون به صرفه بیماران را مجبور به چشم پوشیدن از مراقبت های الزم می کند و این بر برنامه مراقبتی‬
‫پزشک تاثیر می گذارد‪.‬‬

‫مفاهیم کاربردی اخالق پزشکی‬

‫برخی از پزشکان اخالق پزشکی را یک زمینه بسیار مبهم [قابل درک توسط عده ی کمی] می دانند که از مالحظات‬
‫عملی تمرین بالینی خارج شده (به مسائل عملی نیز باید توجه کرد)‪ .‬درست است که اخالق پزشکی در درجه اول‬
‫و عمدتا موضوعی وجدانی است اما مفاهیم و کاربردهای بسیار مفیدی نیز دارد‪.‬‬

‫در اینجا دالیلی وجود دارد که اخالق پزشکی را جدی بگیرید ‪:‬‬

‫برای کمک به حل و فصل اختالفات بین خانواده‪ ،‬بیماران‪ ،‬پزشکان یا سایرین‪ .‬غالبا طرف های درگیر به‬
‫شدت بر روی احساس (احساسی) عمل می کنند و همین امر رسیدن به یک تصمیم منطقی و منصفانه را دشوار‬
‫می کند‪ .‬اخالق‪ ،‬بُعد دیگری را برای کمک به تصمیم گیری اضافه می کند‪.‬‬

‫برای حفظ یک وجدان روشن (شفاف)‪ .‬تمام پزشکان می خواهند مطمئن شوند که کار درست را انجام داده‬
‫اند‪ .‬یک پزشک وظیفه شناس (=‪ )ethical doctor‬بودن مهم تر از پول درآوردن یا دیدن بیماران بیشتر است‪.‬‬

‫برای اینکه خود را بی اطالع نشان ندهید‪ .‬بعضی اوقات پزشکان تصمیمات ضعیف می گیرند به دلیل اینکه‬
‫نقششان را درک نکردند (یا)‪ ،‬برای شناسایی یک چالش اخالقی زحمت نکشیده اند‪ ،‬به شرایط از طریق استنتاج‬
‫منطقی نیندیشیده اند (منطقی به مسئله فکر نکردند)‪.‬‬

‫برای حفظ برخی کارایی ها (حفظ راندمان و بازده داشتن)‪ .‬اگر چه تصمیم گیری اخالقی اغلب به زمان‬
‫اضافی نیاز دارد‪ ،‬اما همچنین با پیش بینی اختالفاتی که می تواند روند مراقبت را کُند کند‪ ،‬باعث صرفه جویی در‬
‫وقت نیز می شود‪ .‬اگر وظیفه شناس نباشید‪ ،‬بیماران یا مراقبان دیگری که از تصمیمات شما ناراحت هستند می‬
‫توانند به طور جدی مانع کار شما شوند‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫‪General English‬‬

‫برای کاهش فرسودگی شغلی‪ .‬یکی از دالیل فرسودگی‪ ،‬عدم تناسب بین ارزش های شخصی پزشک و ارزش‬
‫های سازمان آنهاست‪ .‬پزشکانی که می توانند نگرانی های اخالقی خود را شرح دهند و از مهارت های مذاکره‬
‫استفاده کنند می توانند سیاست های سازمانی را که تولید فرسودگی می کنند تغییر دهند‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫اخالق ‪ ،‬اصول اخالقی‪ ،‬و دین‬

‫اخالق پزشکی با اصول اخالقی تفاوت دارد‪ .‬اخالق بر اساس ارزش ها و استدالل است‪ ،‬و از اصرار استفاده می کند‬
‫تا پیامش را برساند (بفهماند)‪ ،‬در حالی که اصول اخالقی شامل پیروی کردن از یک سیستم اعتقادی خاص یا یک‬
‫کد رفتاری (اینکه چگونه رفتار کنید) می شود‪.‬‬

‫اخالقیات به یک قدرت‪ ،‬مانند انجیل‪ ،‬وابسته است تا پیامش را توجیه کند‪ .‬اخالقیات فقط شامل دین نمی شود‪.‬‬
‫می تواند سیاسی یا شخصی باشد‪ ،‬مانند داشتن یک دیدگاه (اعتقاد) کومونیستی‪ ،‬ریشه داشتن در ایمان یا سنت‬
‫به جای حقیقت ها یا استدالل ها ‪.‬‬

‫در مقابل‪ ،‬اخالقیات پزشکی یک سری راه حل انعطاف پذیر دارد‪ .‬این [اخالقیات پزشکی] بر اساس حقیقت ها و‬
‫منطق است‪ ،‬و نه [بر اساس] آموزه ی دینی‪ .‬شما هنوز می توانید دیدگاه سیاسی و ایمان دینی داشته باشید‪ ،‬ولی‬
‫وقتی یک نظر اخالقی را ایجاد و به کسانی که اخالقیات شخصی شما را دنبال نمی کنند ارائه می کنید باید آن‬
‫ها را کنار بگذارید‪.‬‬

‫بعضی مردم پزشکی را تقریبا مانند دین جدید می بینند‪ .‬مردم اغلب به دکتر می روند با همان امید هایی که پیش‬
‫یک کشیش می آورند‪" .‬من را نجات بده‪ ،‬من را آماده کن‪ ،‬من را رستگار کن"‪ .‬البته ‪ ،‬علم نمی تواند کسی را‬
‫رستگار کند ولی نیاز دارد که یک قلب داشته باشد (دلرحم باشد)‪.‬‬

‫یک دانشمند خالص (مخلص)‪ ،‬که به سادگی دارد پدیده های پزشکی را مشاهده می کند‪ ،‬یک تفکر واقع گرایانه‬
‫نسبت به زندگی‪ ،‬بیماری‪ ،‬و مرگ خواهد داشت‪ .‬علم به یک چارچوب اخالقی نیاز دارد تا آن را انسانی بکند‪.‬‬

‫‪13‬‬
‫‪General English‬‬

‫تصمیم های اخالقی باید به ارزش ها و تفکرات بیماران احترام بگذارند‪ .‬اگر بیماران با واکسن زدن یا انتقال خون‬
‫برای فرزندشان مخالف اند‪ ،‬اعتقادات آن ها باید در نظر گرفته شود‪ ،‬حتی اگر شما‪( ،‬که) پزشک (هستید)‪ ،‬در‬
‫نهایت درخواست های آن ها را پیروی نکنید‪.‬‬

‫احترام به در خواست های بیماران پیامد های کاربردی (به درد بخور) دارد‪ :‬پزشکانی که به سادگی بیمار را ملغی‬
‫می کنند (نظراتشان را نمی پذیرند) اغلب می بینند که درمان آن ها شکست می خورد‪ ،‬زیرا بیماران به احتمال‬
‫زیاد در سراسر مسیر (درمان) با آن ها دعوا (جر و بحث) می کنند‪ .‬بیمارانی که ملغی می شوند حقیقت را نمی‬
‫گویند‪ .‬ولی بیمارانی که در مکالمه و مذاکره با پزشکانشان هستند محتمل ترند که به یک توافق منطقی برسند‪-‬‬
‫حتی اگر [توافقی] باشد که پزشک کامال تایید نمی کند‪.‬‬

‫‪14‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 4‬نقص های گفتار و زبان در کودکان‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬چگونه نقص گفتار را تعریف می کنید؟‬


‫‪ .2‬چه عواملی می تواند نقص های گفتار در کودکان تحت تاثیر قرار دهد؟‬

‫متن اول‬

‫بچه هایی که برای نقص صدا در گفتار (مثل جایگزین کردن یک صدا برای [صدای] دیگر‪ ،‬اشتباه تلفظ کردن‬
‫صداها) یا برای تاخیر در مهارت های زبانی (مثل فراگیری کُند اولین کلمه ها‪ ،‬به سختی فهمیدن زبان پیچیده)‬
‫گفتار‪ -‬زبان درمانی (گفتار درمانی) دریافت می کنند‪ ،‬اغلب در معرض ریسکِ مشکالت خواندن در آینده هستند‪.‬‬
‫پژوهش ها نشان می دهند که مشکالت خواندن در بچه های با اختالالت زبانی رایج است و نقص گفتار زودرس‬
‫(منظور در سنین کم است)‪ ،‬ارتباط قوی با مشکالت خواندن در آینده دارد‪ .‬بسیاری از مهارت های مورد نیاز برای‬
‫یک خواننده ماهر شدن‪ ،‬ریشه در زبان شفاهی دارد‪ .‬یک پایه زبان شفاهی قوی برای بچه ها فهم کلمات و معانی‬
‫آنها و همچنین حساسیت به ساختار صدای زبانمان را فراهم می کند‪ .‬از تلفظ تا لغات‪ ،‬یادگیری خواندن‪ ،‬با‬
‫یادگیری صحبت کردن آغاز می شود‪.‬‬

‫بچه هایی با نقص آوا ممکن است یک تصور ناقص از آواهای گفتاری که زبان ما را تشکیل میدهند‪ ،‬داشته باشند‪.‬‬
‫مشکالت تلفظ می تواند آگاهی واجی کودک را که پایه و اساس یادگیری خواندن است‪ ،‬تحت تاثیر قرار دهد‪.‬‬
‫آگاهی واجی زنجیره مهارت هایی شامل توانایی شناخت و تحلیل آواها در کلمه هاست‪ .‬بچه ای که در شناختن‬

‫‪15‬‬
‫‪General English‬‬

‫اینکه کلمات از اجزای تشکیل دهنده (مثل هجاها و آواها) ایجاد شده اند مشکل دارد‪ ،‬ممکن است بعدها با ترکیب‬
‫کردن یا تلفظ کلمات هنگام خواندن مشکل داشته باشد‪ .‬اگر بچه ای خطاهای آوایی در گفتار دارد‪ ،‬مثال به جای‬
‫‪cat‬می گوید ‪ ،tat‬ممکن است در شناختن اینکه حرف های ‪ t‬و ‪ c‬آواهای متفاوتی را ارائه می دهند‪ ،‬مشکل‬
‫داشته باشد‪ .‬عالوه بر این نقص های آوایی در گفتار‪ ،‬می تواند منجر به دشواری در روان خواندن شود‪ ،‬چون بچه‬
‫ها سخت تر کار می کنند تا تالش کنند هر کلمه را تلفظ کنند یا تصویر نادرستی از تطابق حرف – آوا دارند‪.‬‬

‫بچه هایی با تاخیرهای زبانی ممکن است نقص هایی در واژگان یا ساختار دستور زبان داشته باشند‪ ،‬که مهارت‬
‫هایی ضروری برای مهارت خواندن هستند‪ .‬تاخیرهای زبانی می تواند موجب به کاهش درک مطلب شود‪ ،‬چون‬
‫دانش آموزان‪ ،‬به سادگی‪ ،‬معنی کلماتی که می خوانند را نمی دانند‪[ .‬دامنه] واژگان محدود ممکن است مانع‬
‫استفاده یک کودک از سرنخ های متن برای کمک به درک مطلب شود‪ .‬چون زبان نوشتاری‪ ،‬از متن جدا شده‬
‫(ساختارش عوض شده)‪ ،‬نیاز به یک دامنه واژگان که به خوبی توسعه یافته است و شناخت قوانین زبان دارد تا‬
‫کامال فهمیده شود (‪ .)1۹۹7 ،Catts‬دانستن معانی کلمات و قادر بودن به حدس زدن و پیش بینی ساختار یک‬
‫جمله‪ ،‬به خواننده کمک می کند تا سریع و روان روی مطالب خواندن حرکت کند (مطالب را به آسانی بخواند)‪.‬‬

‫اجزای تشکیل دهنده مهارت خواندن شامل آگاهی واجی‪ ،‬پژواک شناسی‪ ،‬روان بودن‪ ،‬واژگان و ادراک است‪ .‬اجزای‬
‫تشکیل دهنده مهارت زبان گفتاری شامل آواشناسی‪ ،‬ساختار شناسی‪ ،‬ساختارشناسی جمله‪ ،‬معناشناسی و کاربرد‬
‫شناسی است‪ .‬جدول زیر یک سری مثال فراهم می کند که چگونه هر بخش از زبان روی یک مهارت مهم در‬
‫خواندن تاثیر می گذارد‪ .‬چون زبان شفاهی و سواد به هم وابسته اند‪ ،‬یک راه برای تاثیر گذاشتن بر پیشرفت سواد‪،‬‬
‫ارائه کردن یک محیط غنی از لحاظ زبان در طول دوران نوزادی و سالهای پیش دبستانی کودک است‪ .‬فرصت های‬
‫مکرر به کودکان ارائه بدهید تا از زبان برای برقراری ارتباط با بزرگساالن و سایر کودکان استفاده کنند‪ ،‬در فعالیت‬
‫های مهیج که مهارت های شناختی و زبان شناسی را می سازند شرکت کنند و تجربه های جدیدی را که دانش‬
‫زمینه ای می سازند و منجر به پیشرفت زبان می شوند را امتحان کنند‪ .‬اهمیت خواندن را به وسیله کنار گذاشتن‬
‫زمان برای خواندن اشتراکی کتاب داستان نشان دهید و مطالب خواندنی زیادی را در اطراف خانه قرار دهید‪ .‬به‬
‫وسیله نشان دادن اینکه از خواندن کتاب ها‪ ،‬مجله ها و روزنامه لذت می برید برای کودک تان‪ ،‬سرمشقی را ایجاد‬
‫کنید‪.‬‬

‫‪16‬‬
‫‪General English‬‬

‫دانش آموزان در سن مدرسه که دشواری های گفتاری یا زبانی دارند ممکن است به آموزش صریح تری در خواندن‬
‫نیاز داشته باشند‪ .‬اگر فرزند شما در گفتار درمانی بوده است‪ ،‬تحقیقات نشان می دهند که این دانش آموزان از‬
‫آموزش زودهنگام و صریح در مهارت های خواندن بهره بیشتری می برند (‪ .)2006 ، Justice‬الزم نیست این کار‬
‫اضافی‪ ،‬استرس زا یا دشوار باشد؛ گاهی این می تواند تبدیل به یک بازی شود و ممکن است حتی نیازی به خواندن‬
‫نداشته باشد! در اینجا چند مثال از راه های کمک در هر حوزه خواندن وجود دارد‪:‬‬

‫‪ ‬آگاهی واج شناختی‪ :‬کتاب هایی بخوانید که قافیه دارند و سعی کنید کلمات هم قافیه بیشتری را اضافه‬
‫کنید‪ ،‬ببینید می توانید چند کلمه پیدا کنید که با صدای مشخصی آغاز می شوند یا پایان می یابند‪.‬‬
‫‪ ‬صداشناسی‪ :‬از فلش کارت های الفبا استفاده کنید تا صدایی که هر حرف تولید می کند را شناسایی‬
‫کنید‪ .‬با حروف "‪( "I Spy‬نوعی بازی حدس) بازی کنید و صدای حروف آنها را شناسایی کنید‪.‬‬
‫‪ ‬سلیس بودن‪ :‬کتاب های با عبارت های قابل پیش بینی مثل "خرس قهوه ای" را دوباره بخوانید‪ ،‬کتاب‬
‫های خودتان را با جمالت قابل پیش بینی بنویسید که در آنها تنها یک کلمه تغییر کرده است‪( .‬مثال‪ ،‬من‬
‫یک ‪ .....‬می بینم‪).‬‬
‫‪ ‬واژگان‪ :‬از یک دیکشنری استفاده کنید تا کلماتی که معنی آنها را نمی دانید جستجو کنید و ببینید در‬
‫یک هفته چند بار می توانید آن را استفاده کنید‪.‬‬
‫‪ ‬ادراک‪ :‬کتابی را به تجربیات خود کودک مرتبط کنید تا درک عمیق تر را تسهیل کنید‪ ،‬جمالت یا متن‬
‫های خوانده شده را با کلمات خودتان بازگویی کنید‪ ،‬دوباره به کتاب ها نگاه کنید تا برای پاسخ دادن به‬
‫سواالت از آنها کمک بگیرید‪.‬‬
‫‪17‬‬
‫‪General English‬‬

‫متن دوم‬

‫اختالالت زبانی می توانند به عنوان تاخیرهای قابل توجه در استفاده و یا فهم زبان گفتاری یا نوشتاری تعریف‬
‫شوند‪ .‬اختالل ممکن است شکل زبان‪ ،‬محتوا‪ ،‬معنی آن و استفاده آن در زندگی روزمره را شامل شود‪ .‬دشواری ها‬
‫در هر وجه از زبان باید در زبان اول فرد باشند تا اختالل زبانی درنظر گرفته شود‪ .‬اختالالت زبانی ممکن است بر‬
‫اساس وجهی از زبان که مختل شده است‪ ،‬وخامت آن‪ ،‬و اینکه آیا آن اختالل‪ ،‬ادراک‪ ،‬تولید یا هردو را تحت تاثیر‬
‫قرار می دهد‪ ،‬طبقه بندی شوند‪ .‬روش دیگری برای طبقه بندی کودکان دارای اختالل زبانی‪ ،‬تمایز دادن کودکان‬
‫دارای اختالل زبانی مشخص از کودکان دارای اختالل زبانی نامشخص است‪ .‬دریافته شده است که ژنتیک در ایجاد‬
‫اختااللت زبانی نقش ایفا می کند‪ .‬بچه های کوچک دارای اختالالت زبانی معموال دشواری های خواندن و یادگیری‬
‫آکادمیک را نشان می دهند‪ .‬ارزیابی یک کودک دارای اختالالت زبانی باید حوزه های مشخص نقص را شناسایی‬
‫کند‪ ،‬دالیل احتمالی اختالل را معلوم کند و اهداف معینی را برای رفع مشکل تدوین کند‪ .‬ارزیابی یک کودک‬
‫دارای اختالالت زبانی بر اساس سن کودک متفاوت است‪ .‬بررسی رفتارهای بازی‪ ،‬تعامل با والدین‪ ،‬خواهر و برادرها‬
‫و هم ساالن‪ ،‬درباره رشد شناختی و اجتماعی کودک اطالعات ارائه می دهد‪ .‬مهارت های سوادی مثل نوشتن الفبا‬
‫و اسم ها‪ ،‬مهارت های داستان سرایی بوسیله واداشتن کودک به تعریف کردن یک داستان‪ ،‬مکالمات با هم ساالن‬
‫و نمونه های نوشتاری زبان نیز باید مورد ارزیابی قرار گیرند‪ .‬پیش بینی یک بچه با مشکالت زبانی بستگی به‬
‫عوامل مختلفی دارد‪ .‬بچه هایی با درجه کمتر نقص (نقص کمتر) و فقط مشکالت بیانی را بهتر می توان پیش‬
‫بینی کرد‪ .‬بچه هایی با مشکالت زبانی شدیدتر که زبان شنیداری و ادراک را تحت تاثیر قرار می دهد‪ ،‬نتایج ضعیف‬
‫تری دارند‪ .‬استراتژی ها برای مداخله شامل تشخیص دادن آوای حرف ها‪ ،‬آوای کلمات‪ ،‬قافیه ساختن‪ ،‬ساختار‬
‫جمله و مهارت های گفتاری است‪ .‬بچه هایی که مهارت های زبانیشان را تا سال های اولیه مدرسه عادی می کنند‪،‬‬
‫نسبت به آنهایی که نقص های زبانیشان بعدا در سال های مدرسه همچنان باقی می ماند‪ ،‬کمتر احتمال دارد که‬
‫مشکالت آکادمیک داشته باشند‪.‬‬

‫‪18‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 5‬چطور با یک دکتر متکبر کنار بیاییم؟‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬تا حاال شما یا کسی که می شناسید‪ ،‬یک دکتر متکبر را مالقات کرده اید؟‬
‫‪ .2‬چه شما ‪ ،‬آنها احساس کردید؟‬
‫‪ .3‬چرا بعضی دکتر ها متکبرند؟‬
‫‪ .4‬چگونه آنها (دکترها) تکبر خود را نشان می دهند؟‬

‫متن اول‬

‫بسیاری از ما تاکنون با دکتری متکبر برخورد داشته ایم‪ .‬آن ها می خواهند تا نشان دهند که از تو بهترند‪ ،‬خشن‪،‬‬
‫برتر و متکبر بنظر می رسند جوری که انگار ما باید احساس خوش شانسی کنیم که در حضور این شخص قرار‬
‫داریم‪ ،‬یا به اندازه ای ترسیده که بهتر بود با او برخورد نکنیم‪.‬‬

‫وقتی که ما حالمان خوب نیست‪ ،‬که قطعا همین دلیل است که ما در آغاز چنین فردی را مالقات می کنیم‪ ،‬و بعدا‬
‫روبرو شدن با چنین شخصیت بزرگی احتماال ما را با حس ترس‪ ،‬عصبانیت‪ ،‬کالفگی یا کلی احساس منفی دیگر‬
‫باقی می گذارد که هیچ یک برای بهتر کردن حال ما مفید نیست‪.‬‬

‫اطمینان و اعتماد به نفس مشخصه های خوبی برای یک دکتر هستند‪ .‬ما می خواهیم بدانیم که دکترانمان نسبت‬
‫به کارشان اطمینان دارند و نسبت به توانایی هایشان برای کمک به ما مثبت اندیش هستند‪ .‬با این حال بیماران‬
‫باهوش درک می کنند که هیچ جایی برای تکبر‪ ،‬خودپرستی یا خودبرتربینی از طرف متخصصان پزشکی متکبر‬

‫‪19‬‬
‫‪General English‬‬

‫وجود ندارد‪ .‬احترام نگذاشتن آن ها به نیازهای ما و شخصیت پیچیدۀ آنها مانع رابطه ای که برای بهبود ما نیاز‬
‫است می شود و ما مراقبتی که از آنها نیاز داریم را دریافت نمی کنیم‪.‬‬

‫روانشناسان به شما خواهند گفت که هروقت کسی متکبرانه یا با برتری رفتار می کند‪ ،‬بخاطر نداشتن اعتماد به‬
‫نفس اینطور می کند‪ .‬حقیقتا بجای اینکه احساس برتری کند‪ ،‬احساس پستی می کند‪ .‬بنابراین از تهدید استفاده‬
‫می کند‪ ،‬یا متکبرانه عمل می کند تا فقدان اعتماد به نفس را پوشش دهد‪ .‬در حیاط مدرسه‪ ،‬این دکتر یک زورگو‬
‫بوده است‪ .‬در سیستم پزشکی‪ ،‬تهدید این زورگو فرم تکبر به خود گرفته است‪ .‬این دکتر طول عمرش را با‬
‫شخصیتش سپری کرده است و شما نمی توانید تغییرش دهید‪ .‬بنابراین گزینه های شما این است که یا یاد بگیرید‬
‫در کنار او کار کنید یا دکتر دیگری پیدا کنید‪.‬‬

‫از کجا بدانید که کدام راهکار را درپیش بگیرید؟ شما می خواهید اهمیت این دکتر به خصوص را در سالمت خود‬
‫ارزیابی کنید‪ .‬این یک رابطۀ کوتاه مدت یا بلند مدت خواهد بود؟ آیا این دکتر دانش یا توانایی خاصی دارد که‬
‫سایرین ندارند؟ یا دکتران دیگری در دسترس هستند که به شما کمک کنند پس نیازی به اینکه شما با این یکی‬
‫سر و کله بزنید‪ ،‬ندارید؟‬

‫اگر شما تصمیم گرفتید که با این دکتر بمانید یا باور دارید که می توانید رابطه ای را بنا کنید‪ ،‬در اینجا گام هایی‬
‫برای برداشتن است که تأثیرات جنبه های سخت شخصیت او را کاهش می دهد ‪:‬‬

‫اول از همه‪ ،‬بدانید که نه تنها این شخص تکبر خود را انکار می کند‪ ،‬همچنین زورگو بودن خود یا داشتن عقدۀ‬
‫حقارت را نیز انکار می کند‪ .‬درواقع‪ ،‬او این شخصیت را پرورش داده است چون او را به اهدافش می رساند‪ ،‬مردم‬
‫بسیار می ترسند تا حدی که تالش نمی کنند تا او را بهتر بشناسند‪ .‬او نمی خواهد خوشایند‪ ،‬دوستانه یا مهربان‬
‫باشد چراکه مردم می فهمند که او چقدر پست تر است ‪.‬‬

‫برخالف تصور‪ ،‬احتمال دارد که عقدۀ حقارت این دکتر درواقع به میل شما کار کند‪ .‬اگر شما بیماری سخت یا‬
‫نشانه های گیج کننده دارید‪ ،‬و او می تواند به شما کمک کرده یا معماهای معاینۀ شما را حل کند‪ ،‬برتری او را‬
‫ثابت می کند‪ .‬موفقیت او به عنوان دکتر شما به او کمک می کند بر حس پست بودنش غلبه کند‪.‬‬

‫‪ ‬به یاد داشته باشید گه ارتباط بین شما دو نفر بسیار مهم است‪ ،‬پس مطمئن شوید که تکبرش مانع توانایی‬
‫شما در اطالع دادن جنبه های مهم بیماری یا وضعیت شما نمی شود‪.‬‬
‫‪ ‬این دکتر فکر می کند هرآنچه به شما می گوید درست است‪ ،‬یا بهترین پاسخ است‪ .‬جنبه های یک بیمار‬
‫باهوش بودن شامل پرسیدن سواالت زیرکانه یا به اشتراک گذاشتن اطالعاتی که درباره تشخیص‬
‫[بیماریتان] یا گزینه های درمانی است‪ ،‬بدانید که این دکتر متکبر در برابر بحث کردن مقاومت می کند‪،‬‬

‫‪20‬‬
‫‪General English‬‬

‫به شما بی توجهی می کند یا عصبانی می شود‪ .‬اگر این اتفاق افتاد‪ ،‬سعی کنید مکالمه را آرام کنید (دعوا‬
‫نشود!) با اشاره به اینکه متوجه آنچه که او برایتان توضیح داده است شدید‪ ،‬اینکه هردوی شما یک هدف‬
‫مشترک دارید و آن بهبود وضعیت سالمتی شما است‪ ،‬و بعد او می تواند با توضیح دادن یک سری اطالعات‬
‫اضافی یک برد دوطرفه برای هردویتان فراهم کند‪ .‬از مکالمه هراسان نشوید! اما بدانید که شما باید رویکرد‬
‫متفاوتی را در قبال این شخص پیچیده اتخاذ کنید تا بتوانید از پس تکبرش بربیایید‪.‬‬
‫‪ ‬اگر با درمان خود به مشکلی برخوردید (برای مثال دارویی که او تجویز کرده بود به خوبی عمل نمی کند)‪،‬‬
‫مطمئن شوید که مشکل خود را تا جایی که می شود بیطرفانه بیان کنید‪ .‬تهدیدکننده (پزشک) احتماال‬
‫سعی خواهد کرد که نشان دهد اشتباه از جانب شما‪ ،‬یعنی بیمار است‪ .‬گفتن اینکه مشکلی دارید ‪ ،‬به نظر‬
‫او می آید که شما او را متهم به ارتکاب اشتباه کرده اید‪( .‬به نوعی منظور این است که دست پیش را‬
‫بگیرید و بگویید قصد من متهم کردن شما (پزشک) نیست)‪ .‬پس این جنبه ها را هم آرام کنید (لحاظ‬
‫کنید)‪.‬‬

‫مهمترین جنبۀ رابطه با این دکتر این است که شما باید سخت تالش کنید تا مطمئن شوید می توانید هر سوالی‬
‫که نیاز دارید بپرسید را بپرسید‪ ،‬هر جوابی که نیاز دارید را بگیرید‪ ،‬و هر خدمات و توجهی که مستحقش هستید‬
‫را دریافت کنید‪ .‬تحقیقات اخیر نشان داده است که ارتباطی میان تکبر‪ ،‬ناخوشایند بودن‪ ،‬و اشتباهات درمانی وجود‬
‫دارد‪ .‬به محض اینکه شما احساس بهتر شدن و قوی تر شدن کردید‪ ،‬شاید شما انتخاب کنید که در حذف چنین‬
‫تکبراتی از حرفه پزشکی نقشی داشته باشید‪ .‬اگر چنین بود‪ ،‬مکان هایی برای گزارش رفتار بد ارائه کنندگان با‬
‫هدف بهبود آن رفتار یا حذف آن تکبر از حیطۀ درمان وجود دارند‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫ویژگی های شخصیتی برای شغل های درمانی موفق‬

‫ویژگی های شخصیتی خاص تنها برای کار کردن در زمینۀ پزشکی مهم نمی باشند‪ ،‬بلکه شاخص های مهمی نیز‬
‫هستند که نشان می دهند چه کسی شانس بیشتری برای موفق شدن در مدرسۀ پزشکی دارد‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬از‬
‫آنجا که متخصصان پزشکی زمان زیادی را برای کار با افراد دیگر می گذرانند‪ ،‬افرادی که به عنوان برون گرا قلمداد‬
‫می شوند بهتر از افراد درونگرا سپری میکنند (موفق تر می شوند)‪ .‬داشتن شخصیتی انعطاف پذیر نیز کارآمد است‬
‫چراکه متخصصان پزشکی نیاز دانر که بتوانند سریعا با موقعیت های متغیر سازگار شوند‪.‬‬

‫‪21‬‬
‫‪General English‬‬

‫حس همدردی (دلسوزی) داشتن برای دیگران یک ویژگی مهم شخصیتی است برای تمامی شغل هایی که در‬
‫زمینۀ پزشکی هستند‪ .‬اگرچه‪ ،‬این ویژگی مخصوصا در موقعیت هایی که ارتباط مستقیم با بیماران و خانواده آنها‬
‫نیاز است مهم است‪ .‬دلسوز بودن یعنی نشان دادن همدردی و مراقبت نسبت به دیگران‪ .‬متخصصان سالمت‪ ،‬از‬
‫جمله پرستاران و پزشکان‪ ،‬معموال با مریضانی که بیمار یا مجروح هستند سر وکار دارند‪ .‬در نتیجه‪ ،‬مریضان در‬
‫آسیب پذیرترین حالت خود هستند و داشتن یک مراقب دلسوز می تواند آرامش بخش و اطمینان دهنده باشد ‪.‬‬

‫ثبات عاطفی یکی دیگر از ویژگی های اساسی برای آنهایی است که دنبال شغل در زمینۀ پزشکی هستند‪ .‬کار‬
‫کردن در پزشکی می تواند بسیار پر استرس باشد‪ ،‬و برای از عهدۀ این استرس ها برآمدن ‪،‬در مسیری سالمت ‪،‬‬
‫متخصصان درمانی باید از نظر احساسی پایدار باشند‪ .‬در حقیقت‪ ،‬استرس بیش از اندازه دلیل اصلی وجود نرخ‬
‫باالی فرسودگی شغلی در متخصصان درمانی است‪ .‬فقط آنهایی که از لحاظ احساسی پایدار هستند می توانند به‬
‫قدر کافی با رنج کشیدن انسان و موقعیت های اورژانسی که تقریبا هر روزه با آن روبرو می شوند بر آیند‪.‬‬

‫متخصصان درمان معموال درمی یابند که به نشان دادن صبر زیاد موقع کار با مریض ها و خانواده آن ها نیاز دارند‪.‬‬
‫برای مثال‪ ،‬متخصصان اطفال باید در برابر کودکان ناسازگار و والدین محافظه کار بردبار باشند‪ .‬به عالوه‪ ،‬هم‬
‫پرستاران و هم پزشکان باید در برابر کسانی که از دریافت درمان های پزشکی می ترسند یا به دوره های طوالنی‬
‫مراقبت ویژه نیاز دارند بسیار صبور باشند‪ .‬همچنین داشتن صبر به متخصصان درمان کمک می کند تا به فراهم‬
‫کردن مراقبت با کیفیت ادامه دهند حتی وقتی با موقعیت های پراسترس یا پرجنب و جوش (گیج کننده) روبرو‬
‫می شوند‪.‬‬

‫‪22‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 6‬جراحی زیبایی‪ :‬بدن ها در حال ساخت‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬ظاهر خوب چقدر برای شما مهم است؟‬


‫‪ .2‬زیبایی چیست؟ آیا می تواند تعریف شود؟‬
‫‪ .3‬آیا هیچ وقت جراحی زیبایی را در نظر خواهید گرفت؟ چرا؟‬

‫متن اول‬

‫مقدمه‬

‫جراحی پالستیک (یا زیبایی) یک تخصص پزشکی است که پزشکان بسیاری از کشور های جهان که عالقه مند به‬
‫بهبود زیبایی بیمار بوده اند را جذب کرده است‪ .‬بیماران برای بهبود ظاهر خود به جراحان زیبایی مراجعه میکنند‬
‫تا انتظارات از تصویر بدن خود را براورده سازند‪ .‬اگر چه جراحی زیبایی یک روش انتخابی است اما توصیه پزشکی‬
‫این اقدامات بهبود نیاز های روانی بیمار است‪ .‬از انجا که مراقبت های بهداشتی بهبود یافته وطول عمر طوالنی‬
‫شده‪ ،‬افراد در تالش هستند تا ظاهر جوانی خود را حفظ کنند یا بازگردانند‪ .‬تکنولوژی و تکنیک ها بهبود یافته‬
‫اند تا جراحی زیبایی را برای بیماران ایمن تر کنند و از بعضی جنبه ها کمتر تهاجمی باشد تا بیماران بتوانند زودتر‬
‫و با دوره های کوتاه تر رنج (ناراحتی) به فعالیت های عادی خود بازگردند‪.‬‬

‫تاریخچه‬

‫‪23‬‬
‫‪General English‬‬

‫در تهیه تاریخچه جراحی زیبایی‪ ،‬در بعضی مواقع جدا کردن روش های بازسازی از روش های صرفا آرایشی‬
‫(زیبایی) دشوار است‪ "Cosmetic" .‬جراحی زیبایی است در مقایسه با "‪ "plastic‬که ترمیم نقص (کمبود) یا‬
‫کاستی است‪ .‬در نظر بگیرید که بازسازی صورت برای زیباسازی چهره از شکل افتاده (کج) و غیرعادی است‪ .‬با این‬
‫حال جراحی زیبایی فقط برای زیبا کردن در نظر گرفته می شود و نه [به عنوان] بازسازی برای به دست آوردن‬
‫زیبایی‪ .‬بدیهی است که بین این دو همپوشانی وجود دارد‪ .‬یک گفته قدیمی ادعا می کند "زیبایی در چشم بیننده‬
‫است "‪ .‬منشا این گفته میتواند به قرن سوم قبل از میالد در یونان برگردد‪ ،‬اما شکل فعلی آن در قرن ‪ 1۹‬پدیدار‬
‫شد‪ .‬معنا لغتی (این گفته) این است که درک زیبایی‪ ،‬ذهنی (فاعلی و وابسته به شخص) است‪ .‬آیا واقعا به راستی‬
‫سلیقه شخصی زیبایی را تعیین می کند؟ آیا زیبایی صرفا سلیقه ای است؟ آنچه دوست دارید یا آنچه شما را‬
‫خوشحال (راضی) می کند یا ویژگی های عینی تری دارد؟ توماس دوبای‪ ،‬زیبایی را در راستا ی علم تعریف می‬
‫کند‪" :‬زیبا آن چیزی است که یکپارچگی‪ ،‬هماهنگی‪ ،‬تناسب و درخشندگی دارد"‪ .‬افالطون نقطه مقابل زیبایی را‬
‫[این گونه] توصیف کرد‪ ،‬ناخوشایندیِ دیدن بدنی با یک پا بیش از حد بلند‪ .‬فردی نامتناسب و نامتقارن که فاقد‬
‫هماهنگی و تناسب است‪.‬‬

‫وضعیت فعلی هنر‬

‫تمام روش های جوانسازی صورت‪ ،‬چه پزشکی و چه جراحی‪ ،‬هدفِ دادن این احساس را به بیمار دارند که او جوان‬
‫تر است به جای اینکه واقعا بیمار را جوان تر کنند‪ .‬این حقیقت محض است‪.‬بر این مبنا‪ ،‬درمان های ما هدف اصالح‬
‫ادراک کد های سنی (‪ )age perception codes‬را دارند‪ .‬این یک تحلیل عادالنه و هنری از چهره بیمار را در‬
‫بردارد که همواره به دو مرحله تقسیم می شود ‪:‬‬

‫‪ .1‬تجزیه و تحلیل اینکه کدام مناطق جوان به نظر می رسد و نباید یا به سختی (به مقدار کم) باید لمس شود تا‬
‫به آنها آسیب نرساند‪.‬‬

‫‪ .2‬تجزیه و تحلیل اینکه کدام یک از نشانگرها سن را نشان می دهد و به تبع آن تعیین اینکه کدام روش درمانی‬
‫مناسب تر است‪ ،‬اعم از پزشکی‪ ،‬جراحی یا مختلط‪.‬‬

‫رویکرد های جدید درمانی و غیرتهاجمی ثابت شده است که اثربخش بوده اند و تبع آن جراحی دیگر روش غالب‬
‫نیست و تقریبا در لیست سیاه قرار گرفته است‪ .‬صنعت فرصتی برای راه اندازی یک کمپین بازاریابی شدید و موفق‬
‫در ‪ 10‬سال گذشته بر اساس مضامین کلیدی استفاده کرد ‪:‬‬

‫‪ .1‬عدم [انجام] جراحی با اثرات ثانویه (فرعی) بی رحمانه‪ ،‬خونین‪ ،‬دردناک و خطرناک همراه با نتایج کلیشه ای‪.‬‬

‫‪ .2‬غیر جراحان تشویق می شوند در همان سطح جراحان عمل کنند‪.‬‬

‫‪24‬‬
‫‪General English‬‬

‫‪ .3‬در آخر‪ ،‬نتایج صاف (یکدست)‪ ،‬طبیعی و یکپارچه و بدون دوره انزوا‪.‬‬

‫هیچ بیماری نمی تواند در برابر چنین استدالل هایی (استدالل های فروشی) مقاومت کند حداقل نه بار اول‪.‬‬

‫ظاهر بیمار‬

‫تنها هدف اساسی عینی و مهم در تصمیم گیری های مربوط به جراحی زیبایی خوشحال کردن بیمار بعد از انجام‬
‫عمل است‪ .‬کیفیت تکنیکی عینی نتیجه کامال متفاوت از کیفیت عاطفی آن است‪ ،‬خصوصا از نظر احساس بیمار‪.‬‬
‫بهبود ظاهر فرد به منظور بهبود تندرستی فرد تصوری است که بسیاری از روانپزشکان و روانشناسان به آن می‬
‫خندند‪ .‬بازسازی یا ترمیم هویت به منظور ارتقا سطح زندگی فرد فرایندی است که چندین مرحله دیگر بازسازی‬
‫را در بر می گیرد‪ ،‬اما مهم است که جراحی در زمان درست برنامه ریزی شود‪ ،‬به ویژه هنگامی که مربوط به‬
‫مورفولوژی است‪ .‬بازسازی های مربوط به سن‪ ،‬بیشتر بحث برانگیز است زیرا پیری یک فرایند غیرقابل اجتناب‬
‫است‪ ،‬گرچه مردم مخفیانه ارزو می کنند که دست زمان را برگردانند (زمان را به عقب برگردانند)‪ ،‬در حالی که‬
‫این روش فقط در واقع هدف ایجاد توهم دارد‪ .‬در چنین زمینه خاصی ضروری است که بین طلب جوانی ابدی (در‬
‫خواست های منفی) و تمایل به بازسازی مالیم به منظور هماهنگی سالمت و ظاهر (درخواست های مثبت) تفاوت‬
‫قائل شویم‪.‬‬

‫راز سعادت درتعادل بین بودن و ظاهر شدن نهفته است‪ .‬چنین تعادلی برای جذابیت‪ ،‬قدرت و اغوا جهانی مهم و‬
‫بنیادی است که هدیه ای با ارزش که با نام کاریزما شناخته می شود را در بر می گیرد‪ .‬کاریزما یک ویژگی‬
‫اسرارآمیز است که شیفتگی دیگران را بر می انگیزد‪ .‬ربطی به سن و زیبایی ندارد‪ .‬این فضیلت طبیعی خواستنی‬
‫بودن‪ ،‬بسیار مورد توجه بیماران است‪ .‬هویت قوی یک مولفه اساسی کاریزما است‪ .‬هیچ درمانی نباید انجام شود‬
‫که ممکن است روی کاریزما بیمار تاثیر منفی بگذارد‪.‬‬

‫به طور خالصه‪ ،‬ما قصد داریم هویت افراد را دوباره احیا کنیم‪ .‬هدف از اقدامات جراحی ما ساختن یا بازسازی‬
‫است‪ .‬درآخر هرگز نباید فراموش کنیم که کیفیت عاطفی همیشه از کیفیت فنی فراتر می رود‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫پزشکان فاقد صالحیت عمل زیبایی انجام می دهند؟‬

‫بگذارید از سوال طفره نرویم!‬

‫‪25‬‬
‫‪General English‬‬

‫بعد از نقل مکان از نیویورک به لس انجلس در سال ‪ 2010‬برای گرفتن شغلی در یک شرکت خدمات مالی‪ ،‬جوآن‪،‬‬
‫که االن ‪ 5۹‬سالش است‪ ،‬باور داشت که نیاز دارد قیافه اش را زیباتر (تازه تر) بکند‪ .‬پس یک فیس لیفت (نوعی‬
‫عمل زیبایی که در آن پوست صورت را می کشند) و یک ابدومینوپالستی (نوعی عمل زیبایی که درآن چربی‬
‫اضافی شکم را خارج می کنند) از یک پزشک دارای بورد تخصص در بورلی هیلز (شهری در کالیفرنیا) گرفت‪.‬‬

‫آنچه متوجه آن نشد این بود که مدرک او در اوتوالرینگولوژی _گوش وحلق و بینی _ بود و نه در جراحی پالستیک‪.‬‬
‫نتیجه بدتر از حالت ایده آل بود‪ :‬جای زخم های (اسکار) ضخیم روی گیجگاه هایش و یک شکم پر چین و شکن‪.‬‬

‫جوآن که درخواست کرده بود نام خانوادگی اش حفظ شود (آشکار نشود) تا از حریم شخصی خود حفاظت کند‪،‬‬
‫گفت‪" :‬مجبور شدم تمام پس اندازم را استفاده کنم تا یک جراح پالستیک واقعی را بگیرم تا آنچه او با من کرد را‬
‫اصالح کند"‪" .‬من لیسانس دارم‪ .‬احمق نیستم‪ .‬ولی وقتی پزشک یک کلینیک خوب و آن همه دیپلم و مدرک‬
‫روی دیوار دارد‪ ،‬فکر می کنید که می داند که چه کار می کند (کارش را بلد است)‪".‬‬

‫با باز پرداخت های بیمۀ رو به کاهش‪ ،‬پزشکان بیشتری صرف نظر از تخصص‪ ،‬در حال توسعه کار خود هستند تا‬
‫عمل های زیبایی پردرآمدی که توسط بیماران به صورت نقد (و بدون مداخلۀ شخص ثالث) پرداخت می شود را‬
‫نیز شامل شود‪ .‬االن رایج است که متخصصان زنان و زایمانی که عمل بزرگ کردن سینه را عرضه می کنند‪ ،‬چشم‬
‫پزشکانی که لیپوساکشن می کنند و حتی پزشکان خانواده ای که تزریق بوتاکس می کنند را پیدا کرد‪ .‬نتیجه‬
‫اش‪ ،‬طبق [گفته] جراحان پالستیک دارای گواهی‪ ،‬تعداد بیماران ناراضی یا حتی از شکل افتاده روبه افزایش است‪.‬‬

‫اعضاء جامعه ادعا می کنند که یک موج (رشد سریع) در بیماران خواهان جراحی اصالحی _ عمل هایی برای به‬
‫حالت اول برگرداندن آسیب حاصل از عمل های خراب شده [انجام می شوند]‪ .‬دکتر پتی فلینت‪ ،‬یک جراح‬
‫پالستیک در مسا‪ ،‬آریزونا می فرماید‪" :‬من اآلن مورد هایی مانند این را هر هفته می بینم‪ ،‬در حالی که چند سال‬
‫پیش تقریبا نمی دیدم"‪.‬‬

‫هیچکس نمی داند چند پزشک دارند خارج از تخصص خود فعالیت می کنند؛ آن ها نیاز نیست به یک مسئول‬
‫نظارتی گزارش دهند که دارند چنین کاری را می کنند و پزشکانی که عمل های زیبایی را انجام می دهند[اجرا‬
‫می کنند] مجبور نیستند بیماری های ثانوی (بیماری هایی که به دلیل بیماری دیگری به وجود می آیند) را‬
‫گزارش کنند‪.‬‬

‫دکتر جول ارونوویتز‪ ،‬یک جراح پالستیک در لس آنجلس که در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی نیز استادیار بالینی‬
‫است‪ ،‬گفت‪" :‬یک پزشک شاید در حرفۀ خودش خوب و آموزش دیده باشد‪ ،‬ولی برای کسب تسلط کامل در‬
‫جراحی پالستیک به بیش از یک سمینار آخر هفته نیاز هست‪".‬‬

‫‪26‬‬
‫‪General English‬‬

‫او ذکر کرد که مشتاقان جراحی زیبایی (کسانی که می خواهند کمی از این حرفه را یاد بگیرند) شاید در دوره‬
‫های آموزش پزشکی جاری در طول آخر هفته‪ ،‬که بعضی از آن ها روی کشتی های تفریحی برگزار می شوند‪،‬‬
‫شرکت کنند که در آن ها آموزش داده می شوند که تزریق بوتاکس و پرکننده (نوعی ژل که چین و چروک را پر‬
‫می کند)‪ ،‬لیپوساکشن و بزرگ کردن سینه را انجام دهند‪ .‬او گفت دوره ها اغلب توسط پزشکانی که خود توسط‬
‫برد آمریکایی جراحی پالستیک (‪ )ABPS‬صالحیت ندارند تدریس می شوند‪.‬‬

‫دکتر جان سانتا‪ ،‬یک متخصص داخلی و مدیر مرکز رتبه بندی سالمت کانسیومر ریپرتز (یک سازمان که مراکز و‬
‫شرکت ها و ‪ ...‬را رتبه بندی می کند)‪ ،‬که بیمارستان ها را رتبه بندی می کند و درمورد انتخاب پزشک نصیحت‬
‫می دهد‪ ،‬توصیه کرد که بیماران آتی بورد های پزشکی ایالت را برای اقدامات تنبیهی (مجازات) چک کنند و به‬
‫اینکه یک پزشک حق فعالیت کامل در یک بیمارستان را دارد نیز نگاه بکنند‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 7‬دکترها در برابر پرستارها ‪ :‬یک رابطه پر مشکل‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬فرق بین یک دکتر و یک پرستار در کشور شما دقیقا چیست؟‬


‫‪ .2‬آیا پرستارها در مراقبت اولیه (اصلی) می توانند به عنوان جایگزین برای دکترها‪ ،‬کار کنند؟‬
‫‪ .3‬ارتباطات بین دکترها و پرستارها چگونه سالمت بیمار را تحت تاثیر قرار می دهد؟‬
‫‪ .4‬آیا احساس می کنید که دکترها با دکترها‪ ،‬با احترام برخورد می کنند؟ برعکس چطور؟ (دکترها به‬
‫پرستارها هم احترام می گذارند؟)‬

‫متن اول‬

‫مراقبت های بهداشتی به طور فزاینده ای تحت بررسی دقیق قرار می گیرند‪ ،‬همچنین نقش های پزشکان و‬
‫پرستاران‪ ،‬در کنار سایرین‪ ،‬در حال بررسی هستند‪ .‬در طول تاریخ‪ ،‬پزشکان در مرکز توجه بوده اند‪ ،‬اما امروزه این‬
‫موضوع با پذیرش نقشی که سایرین در سالمت و مراقبت اجتماعی ایفا می کنند‪ ،‬به چالش کشیده می شود‪.‬‬
‫سیاست فعلی سالمت‪ ،‬چارچوب هایی را برای پیشرفت خدمات سالمت ارائه داده است‪ .‬اساس این دید پیشرو‬
‫(پیشرفت گرایانه) ‪ ،‬اطمینان از این است که بیمار بعنوان هدف اصلی روندهای مراقبت بهداشتی قرار گیرد‪ ،‬و‬
‫[اطمینان از] اینکه نیازهای مراقبتی بیمار در هر سطح از سازماندهی مراقبت های بهداشتی به وسیله تیم های‬
‫بالینی موثر خدمات رسانی شده اند‪ .‬در قلب این برنامه نوین گری‪ ،‬استفاده حداکثری از مهارت ها و استعدادهای‬
‫تمامی نیروی کار قرار دارد‪ .‬این [موضوع] برای خدمت کارآمد و متمرکز بر بیمار‪ ،‬ضروری و مهم است و نیاز دارد‬

‫‪28‬‬
‫‪General English‬‬

‫تا موانع حرفه ای میان شاغلین حوزه سالمت شکسته شوند (از بین بروند)‪ .‬برای دسترسی [به این هدف]‪ ،‬نقش‬
‫ها‪ ،‬روابط‪ ،‬رفتار و ساختار ها در خدمات سالمت‪ ،‬نیاز دارند که دگرگون شوند‪.‬‬

‫بحث های زیادی در متون پرستاری درباره ماهیت روابط پزشک‪-‬پرستار وجود دارد‪ ،‬اما اساس تجربی این حوزه‪،‬‬
‫پیشرفت اندکی داشته است‪ .‬اکثر مطالعات انجام شده در این حوزه تحقیق‪ ،‬مربوط به آمریکای شمالی هستند‪ ،‬که‬
‫موجب برانگیختن احتیاط در عمومیت دادن نتایج می شوند‪ .‬بسیاری از متون بریتانیا بیشتر روایتی اند و به ندرت‬
‫تحلیلی هستند‪ .‬اگرچه‪ ،‬الگوی مشابهی که در یافته های چنین مطالعاتی وجود دارد‪ ،‬نشان می دهد که طبیعت‬
‫مراقبت های بهداشتی معاصر‪ ،‬یک رویکرد گروهی را حکم می کند‪ .‬با این حال‪ ،‬با وجود اینکه پرستاران‪ ۸0 ،‬درصد‬
‫تمام مراقبت مستقیم را ارائه می دهند (کالج رویال پرستاری‪ )1۹۹2 ،‬پرستاری به طور سنتی در تصمیم گیری‬
‫مراقبت های بهداشتی نامرئی (غیر محسوس) بوده و به وسیله سیاست گزاران مراقبت های بهداشتی نادیده گرفته‬
‫شده است‪ )1۹۹4 ،masterson( .‬شگفت آور نیست که این موضوع باعث بروز درگیری های دائمی بین پرستاران‬
‫و پزشکان می شود‪.‬‬

‫در ‪ 40‬سال اخیر‪ ،‬ما به آرامی از سلسله مراتب سنتی مراقبت های بهداشتی که در آن پرستاران کامال تابع پزشکان‬
‫بودند فاصله گرفته ایم‪ .‬در عوض‪ ،‬امروزه پرستاران به نوبه خود بعنوان دانش ورز (حق این را دارند که اظهار نظر‬
‫کنند) شناخته می شوند‪ .‬تاکید جدیدی بر همکاری میان رشته ای ایجاد شده است که از لحاظ تئوری‪ ،‬پزشکان‬
‫و پرستاران را در سلسله مراتب بیمارستان به هم نزدیکتر می کند‪ .‬با این وجود‪ ،‬بررسی ای در سال ‪ 2013‬دریافت‬
‫(نشان داد) که تنها ‪ 3‬درصد پاسخ دهنگان در بررسی‪ ،‬رابطه پزشک‪-‬پرستار را به لحاظ احترام متقابل‪ " ،‬قوی"‬
‫ارزیابی کردند‪.‬‬

‫ناسازگاری می تواند از اختالف در دانش و قدرت ناشی شود‪ .‬با وجود تالش های صورت گرفته برای کاهش‬
‫پدرساالری پزشکی‪ ،‬همچنان یک دریافت کلی وجود دارد که پزشکان ریاست را برعهده دارند و دستوراتی می‬
‫دهند که هم پرستاران و هم بیماران باید دنبال کنند‪ .‬این سلسله مراتب های انعطاف ناپذیر می توانند بیماران را‬
‫به خطر بیندازند؛ بوسیله دشوارتر کردن صحبت آزادانه پرستاران‪ ،‬که معموال در سلسله مراتب پایین تر هستند‪،‬‬
‫هنگام مشاهده یک اشتباه بالقوه یا نیاز به زیر سوال بردن اقتدارِ [دکتر] (پرستاران هم بتوانند اظهار نظر کنند)‪.‬‬
‫در عوض‪ ،‬معموال این انتظار وجود دارد که پرستاران از پزشکان تبعیت خواهند کرد (تصمیم را به آنها واگذار‬
‫خواهند کرد)‪ .‬همچنین‪ ،‬یک تفاوت اساسی در جنبه ی فکری پزشکان و پرستاران وجود دارد‪ .‬پرستاران آموزش‬
‫دیده اند تا بیمار را کل نگرانه مشاهده کنند‪ ،‬درحالیکه پزشکان آموزش دیده اند تا روی "وضعیت" تمرکز کنند و‬
‫بدون اینکه لزوما عوامل عاطفی‪ ،‬اجتماعی و فرهنگی موثر بر بیمار را در نظر بگیرند‪ ،‬برای درمان و بهبودی برنامه‬
‫ریزی کنند‪ .‬واضح است که نقشهای خصمانه و مخالفت آمیز میان ارائه دهندگان می تواند امنیت بیمار را تهدید‬

‫‪29‬‬
‫‪General English‬‬

‫کند و منجر به فرسودگی روانی پرستاران می شود که آن نیز باعث ایجاد نرخ باالی تعدیل و جایگزینی کارمندان‬
‫می شود‪ .‬بنابرین چه کاری می توانیم انجام دهیم تا رابطه پزشک‪-‬پرستار را بهبود ببخشیم؟‬

‫هم استراتژی های میان فردی و هم استراتژی های سازمانی برای به حداقل رساندن اختالفات میان رشته ای‬
‫وجود دارد‪ .‬استراتژی های میان فردی بوسیله آموزش روش هایی برای برابر کردن شرایط بین رشته ها ‪ ،‬باعث‬
‫می شوند پرستاران بیشتر احساس قدرت کنند‪ .‬فرهنگ سازمانی نیز عامل تعیین کننده مهمی در روابط پزشک‪-‬‬
‫پرستار است‪ .‬بیمارستان ها باید یک شیوه نظارت را در نظر بگیرند که به پرستاران قدرت بیان بدهد و همچنین‬
‫باید سیاست هایی داشته باشند که مشخص می کنند که سازمان‪ ،‬بدرفتاری کالمی یا رفتار مخرب از سوی پزشکان‬
‫را تحمل نخواهد کرد‪.‬‬

‫اما به مراتب‪ ،‬امیدبخش ترین رویکرد برای کاهش ناسازگاری بین رشته ای این است که پزشکان و پرستاران در‬
‫واقع با همدیگر آموزش ببینند‪ .‬شیوه های جدید مراقبت تیم محور‪ ،‬در حال بردن همکاری به سطحی بسیار باالتر‬
‫از آنچه معموال در گذشته دیده ایم هستند و منطقی است که این همکاری باید از زمانی شروع شود که پزشکان‬
‫و پرستاران هنوز در حال آموزش هستند‪ .‬این به هردو طرف کمک می کند تا از طرز فکر خصمانه فاصله بگیرند‬
‫و بتوانند نقش های یکدیگر را بهتر درک کنند‪ ،‬که این موضوع به نوبه خود نوید می دهد که مراقبت از بیمار بهبود‬
‫یابد و میزان رضایت شغلی برای هردو پرستار و پزشک افزایش یابد‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫اخیرا‪ ،‬با یک وضعیت ناراحت کننده شامل (بین) یک پزشک و پرستار‪ ،‬برخورد کردم‪ .‬کمی پیش زمینه‪ :‬پرستار ‪،‬‬
‫خیلی سال است که در بخش ما کار می کند (از زمانی که اولین بار باز شد)‪ .‬او هنگام پرستاری خیلی باهوش و‬
‫داناست‪ .‬او همیشه از بیماران به عنوان یکی از مهربان ترین‪ ،‬دقیق ترین پرستاران بازخورد می گیرد‪ .‬من او را در‬
‫بسیاری موارد الگو قرار می دهم‪.‬‬

‫پزشک هم [شخص] برجسته‪ ،‬در این برنامه اختصاصی‪ ،‬یکی از معدود پزشکان است‪ .‬من همیشه می گویم اگر‬
‫زمانی نیاز به یک دکتر در این تخصص داشته باشم‪ ،‬پیش او خواهم رفت‪ .‬او به طور غیرقابل باوری‪ ،‬دقیق و با‬
‫بیماران عالی [رفتار می کند]‪.‬‬

‫پزشک به پرستار مراجعه می کند و می پرسد چرا داروی فشار خون یک بیمار مشخص‪ ،‬نگه داشته شده (تجویز‬
‫نشده) و او مطلع نشده‪ .‬این پرستار‪ ،‬بسیار مودب (دیپلماتیک)‪ ،‬یک جواب به پزشک ارائه داد‪" ،‬مطمئن نیستم‪،‬‬

‫‪30‬‬
‫‪General English‬‬

‫من حتی نمی دانستم [همچین] اتفاقی افتاده‪ ،‬اجازه بدید آن را برای شما جستجو کنم و به شما برگردم (اطالع‬
‫بدم)‪.‬‬

‫سخت گیرانه (بی رحمانه‪ ،‬بدون تسلیم شدن)‪ ،‬پزشک بیشتر فشار آورد‪" :‬هیچ نیازی نداری که بیشتر آن را‬
‫جستجو کنی‪ ،‬من او را ‪ 20‬دقیقه نشاندم و فشار خونش و داروهای داده شده را دیدم و هیچ معنی ای نمی دهد"‪.‬‬
‫بلندتر شدن صدایش با هر کلمه‪.‬‬

‫با دانستن [اینکه] او (پرستار) نمی تواند هیچ چیز مفیدی در این مکالمه ارائه دهد [با اوج گرفتن آن]‪ ،‬او (پرستار)‬
‫به سادگی دور می شود [با] گفتن‪" ،‬نمی دانم‪ ،‬من به معنای واقعی کلمه‪ ،‬چهار ساعت از این بیمار مراقبت کرده‬
‫ام "‪.‬‬

‫پرستار من رو به کناری کشید تا راجع به آن صحبت کنیم– او نگران بود [مبادا] چیزی را اشتباه انجام داده باشد‪.‬‬
‫در این نقطه‪ ،‬هر دو در حال فکر کردن هستیم‪ ،‬واقعا‪ ،‬ما به اندازه کافی حقوق نمی گیریم که با این نوع اینتراکشن‬
‫(رویارویی) مقابله کنیم (دست و پنجه نرم کنیم)‪.‬‬

‫پزشک ها با یک نمای کلی از بیماری که ماه ها تا سال ها میشناسند‪ ،‬می آیند‪.‬‬

‫پرستار ها می آیند و یه نمای فوری (عجله ای) از بیمار که پرستار قبلی آشکار می کند‪ ،‬می گیرند (به آنها نمای‬
‫کلی نمی دهند)‪.‬‬

‫در ساعات اولیه شیفتمان‪ ،‬زمانی که داریم این طرف و آن طرف می دویم سعی می کنیم تا روح و روانمان را حفظ‬
‫کنیم (دیوانه نشویم)‪ ،‬شاید شانسی (فرصتی) نداشته باشیم تا جزئیات خاص برای هر فرد بیمار را دوباره نگاه‬
‫کنیم‪.‬‬

‫من فکر می کنم که سواالت بزرگتر در میان این مواجهات به وجود می آیند‪:‬‬

‫‪ ‬احترام متقابل (دو طرفه) میان همکاران کجاست؟‬


‫‪ ‬کار گروهی کجاست؟ اگر همین گونه به رفتار با یکدیگر ادامه دهیم (و این دوطرفه است و فقط پزشک‬
‫در برابر پرستار نیست)‪ ،‬بی شک این به ضرر درمان بیمار می باشد‪.‬‬

‫من متوجه شدم که این دو طرفه رخ می دهد‪ ،‬و قصد من در اینجا به چالش کشیدن پزشک ها نیست‪ .‬من فقط‬
‫می خواستم مشکلی که نیاز به بررسی و توجه دارد را به میان بیاورم (مورد توجه قرار دهم)‪.‬‬

‫‪31‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 8‬جانشینی‬

‫(‪ surrogacy‬در لغت به معنی جانشینی است ولی در اصطالح پزشکی به معنای رحم اجاره ای یا‬
‫جایگزین کردن جنین در رحم فردی غیر از مادر نیز استفاده می شود)‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬جانشینی (رحم اجاره ای) چیست؟‬


‫‪ .2‬آیا رحم اجاره ای در کشور شما مجاز است؟‬
‫‪ .3‬مالحظات اخالقی در جایگزینی چیست؟‬

‫متن اول‬

‫شیوع رو به رشد ناباروری در جهان مسبب پیشرفت هایی در تکنیک های کمک به تولیدمثل شده است‪ .‬در این‬
‫باره‪ ،‬رحم اجاره ای به عنوان جایگزینی برای زن یا زوج های نابارور شده است که توان تولیدمثل را ندارند‪ .‬رحم‬
‫اجاره ای قراردادی است که در آن مادر جایگزین فرزندی را برای زوج یا شخص دیگری حمل و به دنیا خواهد‬
‫آورد‪ .‬در جایگزینی در رحم‪ ،‬یک جنین که توسط روش بارور شدن در آزمایشگاه بارور شده است در داخل رحم‬
‫مادر جایگزینی که فرزند را حمل و به دنیا می آورد‪ ،‬قرار داده می شود‪ .‬در جایگزینی سنتی‪ ،‬مادر جایگزین توسط‬
‫اسپرم های پدر مورد نظر (از پیش تعیین شده‪ ،‬منظور مردی است که پدر بچه خواهد شد) به طور مصنوعی بارور‬
‫می شود‪ ،‬بنابراین هم از لحاظ ژنتیکی و هم از لحاظ حمل در رحم مادر می شود‪ .‬جایگزینی می تواند بسته به‬
‫اینکه جایگزین بابت حاملگی خود پاداش مالی دریافت می کند یا خیر‪ ،‬تجاری یا نوع دوستانه باشد‪.‬‬
‫‪32‬‬
‫‪General English‬‬

‫جایگزینی تجاری در هند‪ ،‬اوکراین و کالیفرنیا قانونی است درحالیکه در انگلستان‪ ،‬بسیاری از ایالت های آمریکا‪ ،‬و‬
‫در استرالیا که تنها جایگزینی نوع دوستانه را به رسمیت می شناسند‪ ،‬غیرقانونی است‪ .‬در مقابل‪ ،‬کشورهایی مثل‬
‫آلمان‪ ،‬سوئد‪ ،‬نروژ و ایتالیا هیچ قرارداد جایگزینی را نمی پذیرند‪ .‬هند به مقصد مورد عالقه برای گردشگری باروری‬
‫تبدیل شده است‪ .‬هرساله زوج ها از خارج توسط اصطالحا آژانس های جایگزینی جذب هند می شوند چرا که‬
‫هزینه کل فرایند در هند به اندازه یک سوم این هزینه در کشورهای آمریکا و انگلستان است ‪.‬‬

‫در یک نگاه کلی‪ ،‬به عنوان یک مادر جایگزین فقیر که پولی که بسیار مورد نیازش است را بدست می آورد‪،‬‬
‫جایگزینی گزینه جذابی است‪ ،‬همچنین زوج نابارور فرزند بیولوژیکی خود را که مدت طوالنی در آرزویش بودند‪،‬‬
‫به دست می آورند و کشور نیز ارز خارجی دریافت می کند اما تصویر واقعی حقیقت تلخی را آشکار می سازد‪.‬‬
‫بخاطر فقدان قانون گذاری مناسب‪ ،‬هم از مادر جایگزین و هم از زوج مورد نظر (از پیش تعیین شده‪ ،‬منظور زوجی‬
‫است که والدین بچه خواهند شد) به طریقی بهره برداری می شود و سود توسط واسطه ها و آژانس های تجاری‬
‫دریافت می شود‪ .‬هیچ شفافیتی در کل سیستم وجود ندارد و شانس درگیر شدن در مشکالت قانونی به علت‬
‫مقررات غیرقابل پیش بینی که جایگزینی در هند را کنترل می کنند‪ ،‬وجود دارد‪.‬‬

‫اگر ما به مشکالت مادر جایگزین نگاه کنیم‪ ،‬مسائل حتی بدتر و غیراخالقی تر نیز می باشد‪ .‬زن های فقیر و بی‬
‫سواد از پس زمینه ای روستائی‪ ،‬معموال توسط همسران خود یا واسطه ها برای دریافت پولی راحت‪ ،‬برای چنین‬
‫قراردادهایی متقاعد می شوند‪ .‬این زن ها با وجود اینکه بدن و زندگی خودشان است‪ ،‬هیچ حق انتخابی ندارند‪ .‬در‬
‫هند‪ ،‬هیچ تدارکی برای بررسی های روانشناسی یا مشاوره های قانونی وجود ندارد‪ ،‬در صورتی که در آمریکا الزامی‬
‫است‪ .‬پس از استخدام توسط آژانس های تجاری‪ ،‬این زنان برای کل دورۀ حاملگی به بهانۀ مراقبت های پیش از‬
‫تولد به مسافرخانه ها منتقل می شوند‪ .‬علت اصلی‪ ،‬محافظت از آن ها و دور کردنشان از هرگونه ننگ اجتماعی‬
‫ناشی از منفور شدن توسط جامعه شان است‪ .‬این زنان کل دورۀ حاملگی را با اضطراب دربارۀ خانه داری و فرزندان‬
‫خود می گذرانند‪ .‬آن ها فقط برای مالقات های پیش از تولد اجازۀ خروج دارند و فقط یکشنبه ها می توانند خانواده‬
‫خود را ببینند‪ .‬بدترین قسمت این است که در مواردی که نتیجه بارداری مورد پسند نباشد‪ ،‬احتمال اینکه پرداخت‬
‫به آنها صورت بگیرد نامحتمل است و هیچ تدارکی برای بیمه یا حمایت پزشکی و روانپزشکی دوران پس از بارداری‬
‫برای آن ها وجود ندارد‪ .‬زنان شاغل ثروتمند که نمی خواهند مشکالت بارداری خود را بردوش کشند متوسل به‬
‫استخدام مادر جایگزین می شوند‪ .‬مشکالت اخالقی زیادی مربوط به جایگزینی وجود دارد که بیشتر به یک بازار‬
‫تجاری تبدیل شده است و نیاز فوری برای شکل دهی و پیاده سازی قوانینی برای والدین و مادر جایگزین می‬
‫باشد‪.‬‬

‫‪33‬‬
‫‪General English‬‬

‫در جایگزینی‪ ،‬هم زوج ها یا والد مجرد و هم مادر جایگزین باید وارد قرارداد جایگزینی شوند که تمام مشکالت را‬
‫پوشش دهد و از لحاظ قانونی قابل اجرا باشد‪ .‬سن مادر جایگزین باید ‪ 35-21‬سال باشد و نباید بیش از ‪ 5‬بار با‬
‫احتساب فرزندان خود باردار شده باشد‪ .‬مادر جایگزین حق ندارد بیش از ‪ 3‬بار زیر بار انتقال جنین برای یک زوج‬
‫برود‪ .‬اگر جایگزین زنی متأهل است‪ ،‬اجازۀ همسرش پیش از اینکه به عنوان جایگزین عمل کند برای جلوگیری از‬
‫هرگونه نزاع قانونی یا ازدواجی نیاز است‪ .‬جایگزین باید برای بیماری های واگیردار بررسی شود و نباید در ‪ 6‬ماه‬
‫اخیر انتقال خون داشته باشد چراکه ممکن است اثر منفی بر نتیجۀ حاملگی داشته باشد‪ .‬تمامی هزینه ها شامل‬
‫بیمه قبوض پزشکی جایگزین و بقیۀ هزینه های موجه مرتبط با بارداری و زایمان باید توسط والدین از پیش تعیین‬
‫شده پرداخت شود ‪.‬‬

‫همچنین قرارداد جایگزینی باید حمایت مالی از فرزند جایگزین را در مواردی که زوج عهده دار پیش از انتقال‬
‫فرزند فوت شوند یا طالق بین والدین مورد نظر اتفاق بیفتد و رضایت ما بعد هیچ یک از والدین برای پذیرش فرزند‬
‫وجود نداشته باشد (هیچ کدام مسئولیت بچه را نپذیرند)‪ ،‬فراهم کند تا از ناعدالتی درحق فرزند دوری شود‪ .‬مادر‬
‫جایگزین نباید هیچ حق والدینی بر بچه داشته باشد و گواهی تولد فرزند باید نام والدین مورد نظر را به عنوان‬
‫والدین داشته باشد تا از هرگونه پیچیدگی های قانونی دوری شود‪.‬‬

‫کلینیک های تکنیک های کمک به تولید مثل نباید مجاز به تبلیغ جایگزینی برای مشتری های خود باشند و زوج‬
‫ها باید مستقیما به دنبال تسهیالت مؤسسات تکنیک های کمک به تولید مثل بگردند‪ .‬والدین آینده صرف نظر از‬
‫هرگونه ناهنجاری در فرزند‪ ،‬فرزندان باید قانونا ملزم به سرپرستی از فرزند‪ ،‬فرزندان شوند‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫جنبه های قانونی پیرامون جانشینی پیچیده‪ ،‬متنوع و بی ثبات است‪ .‬در بسیاری از کشورها زنی که بچه را به دنیا‬
‫می آورد به عنوان مادر قانونی فرزند تلقی می شود‪ .‬اگرچه در کشورهای بسیار کمی‪ ،‬والدین مورد نظر از بدو تولد‬
‫به عنوان والدین قانونی فرزند شناخته می شوند به این دلیل که جانشین قرارداد بسته است تا فرزند خود را برای‬
‫والدین معین شده به دنیا آورد‪ .‬هند یکی از این کشورها است که در آن والدین تعیین شده را به عنوان والدین‬
‫قانونی در نظر می گیرند‪ .‬در حال حاضر بسیاری از ایالت ها از ابتدا دستور های قبل از تولد را از دادگاه ها صادر‬
‫می کنند که اسامی والدین مورد نظر را از ابتدا در گواهی تولد می گذارد‪ .‬در برخی دیگر (ایالت ها) یا امکان‬
‫جایگزینی به رسمیت شناخته نمی شود (کلیۀ قراردادهای مربوط به والدین مختلف قانونی باطل هستند) یا ممنوع‬
‫است‪.‬‬

‫‪34‬‬
‫‪General English‬‬

‫در تمام ایاالت استرالیا‪ ،‬مادر جایگزین از طرف قانون به عنوان مادر قانونی فرزند تلقی می شود و هر قرارداد‬
‫جایگزینی که حق سرپرستی را به دیگران بدهد‪ ،‬باطل و در دادگاه های قانونی غیرقابل اجرا است‪ .‬به عالوه در‬
‫تمام ایاالت و قلمرو اصلی استرالیا‪ ،‬برنامه ریزی جایگزینی تجاری یک قانون شکنی مجرمانه است اگرچه قلمرو‬
‫شمالی هیچ قانونی حاکم بر جانشینی ندارد و به نظر نمی رسد برنامه هایی در آینده نزدیک برای معرفی قوانین‬
‫مربوط به جانشینی در مجلس قانون گذاری قلمرو شمالی وجود داشته باشد‪ .‬معموال زوج هایی که در استرالیا‬
‫قراردادهای جایگزینی انجام می دهند باید کودک را به جای اینکه به عنوان والدین تولد شناخته شوند‪ ،‬به‬
‫فرزندخواندگی کنند‪ ،‬مخصوصا اگر مادر جایگزین متأهل باشد‪ .‬پس از این اعالمیه‪ ،‬ویکتوریا از یک ژانویه سال‬
‫‪ 2010‬قانون اساسی خود را طبق قانون درمان های کمک به تولید مثل ‪ 200۸‬تغییر داد تا جایگزینی نوع دوستانه‬
‫را در ایالت قانونی کند اما جانشینی تجاری هنوز غیرقانونی است‪.‬‬

‫طبق تصویب نامه کمک به تولیدمثل انسان‪ ،2004 ،‬جانشینی تجاری در کانادا ممنوع است‪ .‬جایگزینی نوع دوستانه‬
‫همچنان قانونی باقی مانده است‪ .‬در ایالت کبک قراردادهای شامل جایگزینی غیرقابل اجرا هستند‪ .‬از سال ‪1۹۹4‬‬
‫در فرانسه‪ ،‬هر قرارداد جایگزینی چه تجاری و چه نوع دوستانه غیرقانونی و از لحاظ قانونی ممنوع است‪ .‬جایگزینی‬
‫تجاری در مجارستان‪ ،‬بلژیک و هلند نیز غیرقانونی است‪ .‬در مارس ‪ ،200۸‬شورای علمی ژاپن ممنوعیتی را در باب‬
‫جایگزینی ارائه کرد و بیان کرد که پزشکان‪ ،‬آژانس ها و مشتریان آن ها باید به خاطر قراردادهای جایگزینی تجاری‬
‫مجازات شوند ‪.‬‬

‫قراردادهای جایگزینی از سال ‪ 200۹‬در انگلستان قانونی است‪ .‬در حالی که پرداخت هزینه بیش از هزینه های‬
‫جایگزینی در انگلیس غیرقانونی است‪ ،‬این رابطه را می توان در قسمت ‪ 30‬تصویب نامه لقاح انسانی و جنین‬
‫شناسی‪ 1۹۹0 ،‬تشخیص داد که براساس آن‪ ،‬دادگاه ممکن است دستورات والدین را شبیه به دستورات‬
‫فرزندخواندگی اجرا کند‪ .‬چگونگی به وجود آمدن این‪ ،‬یکی از مواردی است که شخص عادی می تواند قانون را‬
‫تغییر دهد‪ .‬در آمریکا‪ ،‬بسیاری از ایالت ها درباره قانونی بودن والدین جانشین‪ ،‬قوانین ایالتی خود را دارند‪ .‬به دلیل‬
‫قوانین سازگار با جایگزینی در این ایالت ها‪ ،‬برای جانشینان معمول تر است که در فلوریدا و کالیفرنیا اقامت داشته‬
‫باشند‪ .‬همسران (زنان) با وجود قوانین مفید موجود در ایالت کالیفرنیا و استقرار طوالنی مدت در خارج از کشور‬
‫همسر (مردان)‪ ،‬جانشینی را به عنوان ابزاری برای تامین درآمدهای نظامی و ارائه خدمات موردنیاز یافته اند‪.‬‬
‫استخدام جایگزین در نیویورک غیرقانونی است و حتی انتقال جنین نیز در نیویورک ممکن است انجام نشود‪ .‬در‬
‫این مرحله‪ ،‬قوانین مربوط به جانشینی در ایالت پنسیلوانیا به خوبی تعریف شده است و جایگزینی در ایالت دالور‬
‫در حال رایج شدن است‪.‬‬

‫‪35‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 9‬اثر دارونما‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬یک دارونما چیست؟ آیا کسی را می شناسید که اخیرا دارونما مصرف کرده است؟ چه اتفاقی افتاد؟‬
‫‪ .2‬به نظر شما چه موادی به عنوان دارونما استفاده می شوند؟‬
‫‪ .3‬به نظر شما اگر دارونماها (در کمک به بیماران) موثر هستند‪ ،‬تا چه حدی در کمک به بیماران موثر‬
‫هستند؟‬

‫متن اول‬

‫قدرت اثر دارونما‬

‫ذهن شما می تواند یک ابزار درمان قدرتمندی باشد‪ ،‬وقتی که به آن فرصت داده شود‪ .‬این ایده که ذهن شما می‬
‫تواند بدن شما را قانع کند که یک درمان غیر واقعی‪ ،‬واقعی است _ به اصطالح اثر دارونما _ و بدین ترتیب بهبود‬
‫را تحریک کند؛ هزاران سال وجود داشته است‪ .‬االن علم کشف کرده است که در شرایط مناسب‪ ،‬یک دارونما می‬
‫تواند به اندازۀ درمان های سنتی موثر باشد‪.‬‬

‫پروفسور تد کپچاک که تحقیقاتش روی اثر دارو نما تمرکز می کند می گوید‪" :‬اثر دارو نما فراتر از مثبت اندیشیدن‬
‫است ‪ -‬باور اینکه یک درمان یا روش (درمانی) کار خواهد کرد‪( .‬اثر دارونما) دربارۀ ایجاد یک رابطۀ قوی تر بین‬
‫ذهن و بدن است و اینکه آن ها چگونه با هم کار می کنند‪".‬‬

‫‪36‬‬
‫‪General English‬‬

‫دارونما ها کلسترول شما را کاهش نمی دهند یا یک تومور را کوچک نمی کنند‪ .‬در عوض‪ ،‬آن ها روی عالئم کنترل‬
‫شده توسط ذهن عمل می کنند‪ ،‬مانند درک درد‪ .‬کپچاک می گوید‪" :‬دارونما ها شاید باعث شوند شما بهتر شوید‪،‬‬
‫ولی آنها شما را درمان نخواهند کرد"‪ " .‬نشان داده شده است که آن ها برای عارضه هایی مانند مدیریت درد‪ ،‬بی‬
‫خوابی مربوط به استرس‪ ،‬و اثرات جانبی درمان سرطان مانند خستگی و تهوع موثر ترین هستند"‪.‬‬

‫شکست یا موفقیت ؟‬

‫برای سال ها‪ ،‬اثر دارونما یک نشانۀ شکست محسوب می شد‪ .‬یک دارونما در کارآزمایی های بالینی برای سنجش‬
‫تاثیرگذاری درمان ها بکار می رود و اغلب در مطالعات دارو ها بکار می رود‪ .‬برای مثال‪ ،‬آدم های یک گروه داروی‬
‫مورد سنجش را می گیرند در حالی که دیگران یک داروی جعلی‪ ،‬یا یک دارونما که آن ها فکر می کنند چیز‬
‫واقعی (درمان واقعی) است را دریافت می کنند‪ .‬در این صورت‪ ،‬پژوهشگران می توانند با مقایسۀ اینکه هر دو گروه‬
‫چگونه واکنش نشان می دهند بسنجند که آیا دارو کار می کند یا نه‪ .‬اگر هر دو یک واکنش را داشته باشند _‬
‫بهبود یافتن یا نه _ دارو فرض می شود که کار نمی کند‪.‬‬

‫اخیرا‪ ،‬ولی‪ ،‬متخصصان نتیجه گرفته اند که واکنش به یک دارو نما دلیل این نیست که یک درمان خاص کار نمی‬
‫کند‪ ،‬بلکه یک مکانیسم غیر وابسته به داروشناسی ممکن است موجود باشد‪.‬‬

‫اینکه دارونما ها چگونه کار می کنند هنوز دقیقا فهمیده نشده‪ ،‬ولی شامل یک واکنش پیچیدۀ عصبی زیستی که‬
‫شامل همه چیز از افزایش هایی در نوروترانسمیتر های احساس شادی‪ ،‬مانند اندورفین و دوپامین‪ ،‬تا فعالیت های‬
‫بیشتر در نواحی خاصی از مغز که مرتبط با حاالت‪ ،‬واکنش های احساسی‪ ،‬و خود آگاهی هستند‪ .‬همه آن ها می‬
‫تواند فایدۀ درمانی داشته باشند‪ .‬کپچاک می گوید‪ " :‬اثر دارو نما روشی است برای ذهن شما که به بدن بگوید‬
‫چی نیاز دارد تا بهتر شود"‪.‬‬

‫ولی دارو نماها فقط دربارۀ آزادسازی قدرت ذهنی نیستند‪ .‬شما به تشریفات درمان نیز نیاز دارید‪ .‬کپچاک می‬
‫گوید‪" :‬وقتی به این مطالعاتی که دارو ها را با دارونما ها مقایسه می کنند نگاه می کنیم‪ ،‬تمام فاکتور محیط (جو)‬
‫و تشریفات در کار است"‪" .‬شما باید در زمان های خاصی به یک کلینیک بروید و توسط متخصصان پزشکی در‬
‫کت های سفید معاینه شوید‪ .‬شما انواعی از قرص های خاص را دریافت می کنید و دستخوش روش های (عمل‬
‫های) عجیبی می شوید‪ .‬تمام اینها می تواند یک اثر بزرگی روی اینکه بدن چگونه عالئم را درک می کند داشته‬
‫باشد زیرا شما احساس می کنید که دارید توجه و اهمیت (مراقبت) دریافت می کنید‪.‬‬

‫به خودت یک دارونما بده‬

‫‪37‬‬
‫‪General English‬‬

‫دارونما ها اغلب کار می کنند زیرا آدم ها نمی دانند که دارند یکی را دریافت می کنند‪ .‬ولی چه اتفاقی می افتد‬
‫اگر شما بدانید که دارید یک دارونما را دریافت می کنید؟‬

‫یک تحقیق هدایت شده توسط کپچاک و منتشر شده در ‪ science translational medicine‬در سال ‪2014‬‬
‫این را با آزمایش اینکه آدم ها چگونه به درمان درد میگرن واکنش نشان دادند بررسی کرد‪ .‬یک گروه یک داروی‬
‫میگرن دارای برچسب اسم دارو را گرفت‪ ،‬و دیگری یک دارونمای دارای برچسب "دارونما" را گرفت‪ ،‬و گروه سوم‬
‫هیجی نگرفت‪ .‬پژوهشگران کشف کردند که دارونما به اندازۀ ‪ 50‬درصد داروی واقعی در کاهش درد بعد از یک‬
‫حملۀ میگرن موثر است‪.‬‬

‫پژوهشگران حدس زدند که یک نیروی موثر (اصلی) فراتر از (پشت) این واکنش‪ ،‬عمل سادۀ مصرف قرص بود‪.‬‬
‫کپچاک می گوید‪" :‬مردم تشریفات مصرف دارو را به یک اثر درمانی مثبت ربط می دهند"‪" .‬اگر هم بدانند که‬
‫دارو نیست‪ ،‬خود این عمل می تواند عقل را به فکر اینکه بدن در حال درمان است ترغیب کنند"‪.‬‬

‫به جز مصرف یک قرص جعلی چگونه می توانی به خودت یک دارونما بدهی؟ تمرین روش های خودیاری یک راه‬
‫است‪ .‬کپچاک می گوید‪" :‬درگیر شدن درتشریفات زندگی سالم_خوب خوردن‪ ،‬ورزش‪ ،‬یوگا‪ ،‬وقت اجتماعی با‬
‫کیفیت‪ ،‬درون پویی_ به احتمال زیاد بعضی از عناصر کلیدی یک اثر دارونما را تامین می کند"‪.‬‬

‫با اینکه این فعالیت ها به خودی خود مداخله های مثبتی هستند‪ ،‬سطح توجهی که می کنی می تواند فواید آن‬
‫ها را بهبود دهد‪" .‬توجه و حمایت احساسی که به خودت می کنی معموال چیزی نیست که بتوانی به راحتی اندازه‬
‫بگیری‪ ،‬ولی می تواند به تو کمک کند تا در جهان بیشتر احساس آسودگی کنی‪ ،‬و آن تاثیر زیادی (بسزایی) دارد‬
‫وقتی که کار به درمان می کشد"‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫ایا اخالقی است؟‬

‫این استفاده سواالت اخالقی ایجاد می کند‪ .‬دکتر مریض را به اشتباه می اندازد‪ .‬از یک طرف اگر دارونما اثر در نظر‬
‫گرفته شده را داشته باشد هنوز هم باید‪ ،‬درمانِ موثر در نظر گرفته شود‪ .‬بحث دیگر می گوید که با تجویز دارونما‬
‫برای آرام کردن بیمار‪ ،‬ممکن است تشخیص صحیح یک بیماری به تعویق بیفتد و این می تواند از لحاظ قانونی‬
‫برای پزشکان و داروسازان مشکل ساز باشد‪.‬‬

‫‪38‬‬
‫‪General English‬‬

‫کاربردهای اخالقی صحیح تری از دارونماها در تمرین (کار) پزشکی وجود دارد؛ اگرچه مانند هر بحث اخالقی‬
‫دیگری‪ ،‬احتماال استدالل برای و علیه استفاده از دارونماها برای مدتی ادامه می یابد‪.‬‬

‫تحت کنترل در اوردن قدرت دارونما‬

‫تحقیقات اخیر و آینده به جای اینکه تاثیرات دارونما را رها کنند یا سعی در به حداقل رساندن آنها داشته باشند‪،‬‬
‫روش های مهار و استفاده مفید از قدرت دارونما را بررسی می کنند‪.‬‬

‫نشان داده شده است که دارونماها در تعدادی از شرایط کار می کنند‪ .‬اگر بتوانند (دارونماها) در کنار مداخالت‬
‫دارویی استفاده شوند‪ ،‬از نظر تئوری می توانند درمان های پزشکی را بهبود بخشند‪.‬‬

‫رابرت باکمن انکولوژیست بالینی و استاد پزشکی‪ ،‬نتیجه می گیرد که‪:‬‬

‫دارونماها داروهای فوق العاده ای هستند‪ .‬به نظر می رسد تقریبا در همه ی عالئمی که برای بشر شناخته شده‬
‫هستند تاثیراتی دارند‪ .‬حداقل در یک سوم بیماران و گاهی اوقات تا ‪ 60‬درصد موثر واقع می شوند‪ .‬هیچ عارضه ی‬
‫جانبی جدی ندارند و در مصرف بیش از حد استفاده نمی شوند‪ .‬به طور خالصه [دارونماها] به عنوان سازگارترین‬
‫داروها‪[ ،‬داروهای] شکل پذیر‪ ،‬موثر‪ ،‬امن و ارزان این جایزه را در کتاب دستور داروسازی جهان دریافت می کنند‬
‫[در این زمینه ها بهترین هستند]‪.‬‬

‫قدرت اثر دارونما فرصتی هیجان انگیز برای کشف راه های جدید را آغاز می کند‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 12‬هراس (فوبیا)‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬دربارۀ موقعیت های زیر فکر کنید‪ .‬آیا واکنش های ذکر شده در هر موقعیت عادی هستند؟ دربارۀ هرکدام‬
‫با دوستانتان بحث کنید (در صورتی که غیر منطقی اند‪ ،‬یک راه حل منطقی را ارائه کنید)‪.‬‬

‫واکنش‬ ‫موقعیت‬
‫نرفتن به عروسی جزیره ای دوستتان چون می بایست‬ ‫شما به عروسی دوستتان‪ ،‬که در یک جزیرۀ دوردست‬
‫به آن جا پرواز کنید‪.‬‬ ‫قرار دارد دعوت شده اید‪ .‬شما یک تجربۀ ترسناک از‬
‫تالطم در حین آخرین پرواز خود داشته اید‪.‬‬
‫فراموش کردن ارائه و اثری که شاید در آینده روی شغل‬ ‫شما دعوت شده اید که یک سخنرانی در یک رویداد‬
‫شما داشته باشد و رد کردن آن (ارائه)‬ ‫بلندآوازه با حدود ‪ 200‬نفر حضار ارائه کنید‪ .‬این ارائه‬
‫برای آینده و شغل شما خیلی مهم است ولی شما حقیقتا‬
‫از سخنرانی در مالء عام می ترسید‪.‬‬
‫به دنبال شغل جدید گشتن‬ ‫یک پیشنهاد شغل رویایی به شما ارائه شده است که در‬
‫یک شرکت که در طبقۀ بیستم یک ساختمان‪ ،‬که یکبار‬
‫در آسانسور آن حدود ‪ 20‬دقیقه گیر کرده بودید‪ ،‬قرار‬
‫دارد‪.‬‬

‫‪40‬‬
‫‪General English‬‬

‫متن اول‬

‫هراس (فوبیا) یک نوع اختالل اضطرابی است‪ ،‬که با یک ترس مداوم و مضاعف از یک شی یا موقعیت مشخص می‬
‫شود (تعریف می شود)‪ .‬فوبیا (هراس) معموال به یک هجوم سریع ترس منجر می شود و بیش از ‪ 6‬ماه حضور دارد‪.‬‬
‫فرد تحت تاثیر (مبتال) اقدامات زیادی را می کند (تالش زیادی می کند) تا از آن موقعیت یا شی پرهیز کند‪ ،‬تا‬
‫حدی که فراتر از [مقداری است که] خطر واقعی قرار دارد (بیشتر از مقداری است که برای رفع خطر نیاز است)‪.‬‬
‫اگر شی یا موقعیت مورد ترس نمی تواند پرهیز شود‪ ،‬فرد مبتال اضطراب شدیدی را تجربه می کند‪ .‬در فوبیا ی‬
‫خون یا آسیب دیدگی‪ ،‬غش کردن ممکن است رخ دهد‪ .‬آگورافوبیا (هراس از مکان های شلوغ) عموما با حملۀ‬
‫های اضطرابی همراه است‪ .‬معموال‪ ،‬یک شخص هراس ( فوبیا ) نسبت به تعدادی شی یا موقعیت دارد‪.‬‬

‫فوبیا ها (هراس ها) می توانند به فوبیا های خاص‪ ،‬فوبیا های اجتماعی‪ ،‬و آگورافوبیا تقسیم کرد‪ .‬انواع فوبیا های‬
‫خاص شامل [فوبیا هایی به] حیوانات خاص‪ ،‬موقعیت های محیطی طبیعی ‪ ،‬خون یا آسیب دیدگی و موقعیت های‬
‫خاص می شود‪ .‬شایع ترین [فوبیا ها] ترس از عنکبوت ها‪ ،‬ترس از مار ها و ترس از ارتفاعات هستند‪ .‬معموال آن‬
‫ها با یک تجربۀ منفی (ناخوشایند) با [آن] شی یا موقعیت ایجاد می شوند‪ .‬فوبیای اجتماعی وقتی است که موقعیت‬
‫مورد هراس است‪ ،‬چون فرد نگران قضاوت شدن توسط دیگران است‪ .‬آگورافوبیا وقتی است که ترس از یک موقعیت‬
‫بدلیل اینکه احساس می شود فرار ممکن نخواهد بود‪ ،‬رخ می دهد ‪.‬‬

‫توصیه می شود که فوبیا های خاص با درمان از طریق مواجهه که در آن فرد به موقعیت یا شی مورد بحث معرفی‬
‫می شود (فرد با آن موقعیت یا شی مواجه می شود) تا وقتی که ترس برطرف شود‪ ،‬درمان شود‪ .‬داروها در این نوع‬
‫فوبیا مفید نیستند‪ .‬فوبیای اجتماعی و آگورافوبیا معموال با ترکیبی از مشاوره و دارو درمان می شوند‪ .‬داروهای‬
‫مورد استفاده شامل ضد افسردگی ها‪ ،‬بنزودیازپین ها‪ ،‬یا بتا بالکر ها (داروهایی برای کاهش فشارخون) می شود‪.‬‬

‫فوبیا های خاص حدود ‪ % ۸-6‬مردم جهان غرب و ‪ % 4-2‬مردم در آسیا‪ ،‬آفریقا و آمریکای التین را در هر سالی‬
‫تحت تاثیر قرار می دهد (مبتال می کند)‪ .‬فوبیای اجتماعی حدود ‪ %7‬مردم را در آمریکا و ‪ %2.5-0.5‬مردم در سایر‬
‫[نقاط] جهان را تحت تاثیر قرار می دهد (مبتال می کند)‪ .‬آگورافوبیا حدود ‪ %1.7‬مردم را تحت تاثیر قرار می دهد‬
‫(مبتال می کند)‪ .‬زنان حدود ‪ 2‬برابر زنان تحت تاثیر قرار می گیرند (مبتال می شوند)‪ .‬معموال شروع حدود سن ‪10‬‬
‫تا ‪ 17‬سالگی است‪ .‬نسبت ها با افزایش سن کمتر می شوند‪( .‬درصد افراد مبتال با سن باالتر کمتر است) مردمی‬
‫که فوبیا دارند ریسک (احتمال) باالتری برای خودکشی دارند‪.‬‬

‫اغلب فوبیا ها در ‪ 3‬دسته طبقه بندی می شوند و طبق کتابچه ی راهنمای تشخیصی آماری اختالالت روانی‪،‬‬
‫ویرایش پنجم (‪ ،)DSM-V‬چنین فوبیاهایی زیر گروه هایی از اختالل اضطرابی محسوب می شوند‪ .‬دسته ها این‬
‫ها هستند‪:‬‬

‫‪41‬‬
‫‪General English‬‬

‫‪.1‬فوبیا های خاص‪ :‬ترس از اشیاء یا موقعیت های اجتماعی خاص که فورا منجر به اضطراب می شود و گاهی می‬
‫تواند به حمالت اضطرابی منجر شود‪ .‬فوبیای خاص می تواند بیشتر (دقیق تر) به ‪ 4‬دسته تقسیم شود‪ :‬نوع حیوانی‪،‬‬
‫نوع محیط طبیعی‪ ،‬نوع موقعیتی‪ ،‬نوع خون‪-‬تزریق‪-‬آسیب دیدگی‪ .‬یک فوبیای خاص یک ترس قابل توجه و مداوم‬
‫از یک شی یا موقعیت است‪ .‬فوبیا های خاص ممکن است شامل ترس از دست دادن کنترل‪ ،‬مضطرب شدن و غش‬
‫کردن به دلیل مواجهه با فوبیا نیز شوند‪ .‬فوبیا های خاص در رابطه با اشیاء و موقعیت ها تعریف می شوند در حالی‬
‫که فوبیا های اجتماعی بر روی ترس اجتماعی و ارزشیابی هایی که ممکن است آن ها را همراهی کند‪ ،‬تاکید می‬
‫کنند‪.‬‬

‫‪ DSM‬فوبیا های خاص را به ‪ 5‬زیر گروه تقسیم بندی می کند‪ :‬حیوانات‪ ،‬محیط طبیعی‪ ،‬خون –تزریق‪-‬آسیب‬
‫دیدگی‪ ،‬موقعیت و غیره‪ .‬در کودکان‪ ،‬فوبیای خون‪-‬تزریق‪-‬آسیب دیدگی و فوبیا های شامل حیوانات‪ ،‬محیط‬
‫طبیعی(تاریکی) معموال بین سنین ‪ 7‬و ‪ ۹‬ایجاد می شوند و این ها نشانگر رشد طبیعی هستند‪ .‬عالوه بر این‪ ،‬فوبیا‬
‫های خاص درکودکان بین سنین ‪ 10‬و ‪ 13‬شایع ترین هستند‪.‬‬

‫‪. 2‬آگورافوبیا‪ :‬یک ترس کلی است از ترک خانه یا یک ناحیۀ کوچک امن آشنا و از حمالت اضطرابی محتمل که‬
‫ممکن است در پی آن [به وجود] بیایند‪ .‬این [فوبیا] نیز می تواند توسط فوبیاهای خاص گوناگونی ایجاد شود مانند‬
‫ترس از فضا های باز‪ ،‬خجالت اجتماعی (آگورافوبیای اجتماعی)‪ ،‬ترس از آلودگی (ترس از میکروب ها‪ ،‬که احتماال‬
‫توسط اختالل وسواس فکری‪-‬عملی )‪ (OCD‬پیچیده شده است) یا ‪( PTSD‬اختالل استرسی بعد سانحه) مرتبط‬
‫به یک شوک روحی که بیرون خانه رخ داده است‪.‬‬

‫‪.3‬فوبیای اجتماعی‪ ،‬که بنام اختالل اضطرابی اجتماعی نیز شناخته می شود‪ ،‬وقتی است که موقعیت مورد ترس‬
‫است چون فرد نگران قضاوت شدن توسط دیگران است‪ .‬مردمی که اختالل اضطرابی اجتماعی دارند از موقعیت‬
‫های اجتماعی که شاید در آنها تحقیر شوند‪ ،‬خجالت زده شوند یا توسط دیگران قضاوت شوند می ترسند‪ .‬آنها‬
‫بخصوص وقتی آدم های ناشناس درگیر می شوند‪ ،‬مضطرب می شوند‪ .‬ترس ممکن است به اجرا (انجام دادن کاری‬
‫در برابر بقیه) محدود باشد ‪ ،‬مانند سخنرانی کردن‪ ،‬کنسرت و ارائۀ کاری (ارائه ای که در محل کار باشد) یا ممکن‬
‫است کلی تر باشد‪ ،‬که در نتیجه فرد دارای فوبیا از بسیاری از موقعیت های اجتماعی پرهیز می کند‪ ،‬مانند خوردن‬
‫در مال عام یا استفاده از یک دستشوئی عمومی‪ .‬فوبیای اجتماعی بهنظر می آید که در یک خانواده به ارث می‬
‫رسد‪ .‬آدم هایی که در کودکی خجالتی و یا منزوی بوده اند‪ ،‬یا تاریخچۀ تجربیات ناخوشایند و منفی اجتماعی در‬
‫کودکیشان دارند؛ به نظر می آید که محتمل تر است که به این اختالل دچار شوند‪.‬‬

‫فوبیا ها در شدت بین افراد متفاوت اند‪ .‬بعضی افراد می توانند به راحتی از موضوع مورد ترس خود دوری کنند و‬
‫به خاطر آن ترس از اضطراب مالیمی رنج ببرند‪ .‬دیگران از حمالت اضطرابی تمام عیار به همراه تمام نشانه های‬

‫‪42‬‬
‫‪General English‬‬

‫از پا درآورنده رنج می برند‪ .‬اغلب افراد می فهمند که آن ها از یک ترس غیر منطقی رنج می برند و از لغو کردن‬
‫(غلبه کردن) بر واکنش اضطرابی خود ناتوان اند‪ .‬این افراد اغلب سرگیجه‪ ،‬از دست دادن کنترل مثانه یا روده‪،‬‬
‫تاکی پنه (تنفس سریع)‪ ،‬احساسات درد و تنگی نفس گزارش می کنند‪.‬‬

‫*دو پاراگراف آخر‪ ،‬تکراری هستند‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫محیطی یا روانی؟‬

‫راچمن سه راه برای اکتساب شرطی سازی ترس پیشنهاد کرد‪ :‬شرطی سازی کالسیک‪ ،‬اکتساب نیابتی و اکتساب‬
‫اطالعاتی‪ ،‬تعلیمی‪.‬‬

‫بخش عمده ای از پیشرفت در درک اکتساب پاسخ های ترس در فوبیا را می توان به شرطی کردن کالسیک‬
‫نسبت داد (مدل پاولی)‪ .‬هنگامی که یک محرک بیزار کننده و خنثی با هم همراه شوند‪ ،‬برای مثال وقتی که یک‬
‫شوک الکتریکی [به کسی] در یک اتاق خاصی داده می شود‪ ،‬فاعل [کیس مورد مطالعه] می تواند نه تنها از شوک‬
‫بلکه از اتاق نیز بترسد‪ .‬از نظر رفتاری این (اتاق) به عنوان یک محرک شرطی توصیف می شود [و زمانی] که با‬
‫محرک غیر شرطی بیزار کننده (شوک) جفت می شود‪ ،‬منجر به پاسخ شرطی (ترس از اتاق) می شود‪( .‬محرک‬
‫شرطی ‪ +‬محرک غیرشرطی = پاسخ شرطی)‪ .‬به عنوان مثال در صورت ترس از ارتفاع )‪ ، (acrophobia‬محرک‬
‫شرطی ارتفاعات بلند مانند بالکن در طبقات باالی یک ساختمان بلند است‪ .‬محرک غیر شرطی از یک حادثه‬
‫بیزارکننده و آسیب زا در زندگی فرد منشا می گیرد‪ ،‬مانند تقریبا افتادن از ارتفاع زیاد‪ .‬ترس اصلی از سقوط‬
‫احتمالی با قرار گرفتن در یک مکان مرتفع همراه است که منجر به ترس از ارتفاع می شود‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬محرک‬
‫شرطی (ارتفاعات) با محرک غیر شرطی بیزارکننده (سقوط احتمالی) منجر به پاسخ شرطی (ترس) می شود‪ .‬این‬
‫مدل شرطی سازی مستقیم گرچه در تئوری اکتساب ترس بسیار تاثیر گذار است اما تنها راه دستیابی به هراس‬
‫(فوبیا) نیست‪.‬‬

‫اکتساب ترس نیابتی (گرفته شده از فردی دیگر)‪ ،‬یادگیری ترسیدن از چیزی است نه با تجربه خود شخص از‬
‫ترس‪ ،‬بلکه با تماشای واکنش هراسان دیگران است (یادگیری مشاهده ای)‪ .‬برای مثال وقتی کودک پدر یا مادر را‬
‫می بیند که با وحشت به یک حیوان واکنش نشان می دهد‪،‬کودک می تواند دچار ترس از حیوان شود‪ .‬از طریق‬

‫‪43‬‬
‫‪General English‬‬

‫یادگیری مشاهده ای‪ ،‬انسان ها می توانند یاد بگیرند که از اشیا احتماال خطرناک بترسند‪-‬واکنشی که در پستانداران‬
‫دیگر نیز مشاهده می شود‪ .‬در یک مطالعه با تمرکز بر پستانداران غیر انسانی‪ ،‬نتایج نشان داد که پستانداران پس‬
‫از مشاهده واکنش های پر از وحشت والدین‪ ،‬ترس از مارها را با سرعت زیاد فرا گرفتند‪ .‬همچنان که پستانداران‬
‫غیر انسانی به مشاهده واکنش های پر از وحشت والدینشان ادامه می دادند‪ ،‬افزایش رفتارهای پر از وحشت مشاهده‬
‫شد‪ .‬هر چند اثبات شده است که یادگیری مشاهده ای در ایجاد واکنش های ترس و فوبیا موثر است‪ ،‬این نیز نشان‬
‫داده شده است که با تجربه فیزیکی یک رویداد‪ ،‬احتمال بروز رفتارهای هراسناک و فوبیک افزایش می یابد‪ .‬در‬
‫برخی موارد تجربه جسمی یک رویداد ممکن است ترس و فوبیا را نسبت به مشاهده واکنش هراسناک دیگر‬
‫پستانداران های انسان و غیر انسان بیشتر کند‪ .‬اکتساب ترس اطالعاتی‪ ،‬تعلیمی‪ ،‬یادگیری ترسیدن از چیزی با‬
‫کسب اطالعات است‪ .‬یک مثال ترس از سیم برق بعد از شنیدن اینکه تماس با آن باعث شوک الکتریکی می شود‪،‬‬
‫است‪.‬‬

‫‪44‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 13‬بیماری های مرتبط با سبک زندگی‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬تا چه اندازه سبک زندگی سالم دارید؟‬


‫‪ .2‬یک سبک زندگی ناسالم‪ ،‬باعث چه مشکالتی می شود؟‬

‫متن اول‬

‫سبک زندگی [شامل] عالیق‪ ،‬عقاید‪ ،‬رفتارها و گرایشات رفتاری یک فرد‪ ،‬گروه یا فرهنگ است‪ .‬واژه [سبک زندگی]‬
‫توسط آلفرد آدلر‪ ،‬روانشناس اتریشی‪ ،‬با معنای «شخصیت اصلی یک فرد که در کودکی تشکیل شده است» معرفی‬
‫شد‪ .‬سبک زندگی‪ ،‬ترکیبی از عوامل تعیین کننده نامحسوس یا محسوس است‪ .‬عوامل محسوس به طور ویژه به‬
‫متغیرهای جمعیتی مربوط می شوند‪ ،‬یعنی نمایه جمعیتی یک فرد؛ درحالیکه‪ ،‬عوامل نامحسوس به جنبه های‬
‫روانشناختی یک فرد مثل ارزشهای فردی‪ ،‬سالیق و دیدگاه ها مربوط می شوند‪.‬‬

‫یک محیط روستایی سبک زندگی های متفاوتی در مقایسه با یک کالنشهر دارد‪ .‬موقعیت مکانی حتی در درون‬
‫یک حوزه شهری مهم است‪ .‬ماهیت همسایگی ای که یک فرد در آن اقامت می کند‪ ،‬مجموعه سبک زندگی های‬
‫موجود برای آن فرد را به دلیل تفاوت ها بین درجات ثروت و مجاورت با محیط های طبیعی و فرهنگی در‬
‫همسایگی های متنوع تحت تاثیر قرار می دهد‪ .‬به عنوان مثال‪ ،‬در نواحی نزدیک دریا ‪ ،‬معموال فرهنگ یا سبک‬
‫زندگی موج سواری می تواند وجود داشته باشد‪.‬‬

‫‪45‬‬
‫‪General English‬‬

‫بیماری های مرتبط با سبک زندگی به عنوان بیماری هایی تعریف می شوند که مرتبط با نحوه زندگی مردم‬
‫هستند‪ .‬این معموال توسط الکل‪ ،‬داروها و سیگار کشیدن و همچنین کمبود فعالیت فیزیکی و تغذیه ناسالم ایجاد‬
‫می شود‪ .‬بیماری هایی که عمدتا بر سبک زندگی ما تاثیر می گذارند شامل بیماری قلبی‪ ،‬سکته مغزی ‪ ،‬چاقی و‬
‫دیابت نوع ‪ II‬هستند‪ .‬بیماری هایی که بنظر می رسد فراوانی آن ها با صنعتی شدن کشورها و طوالنی تر عمرکردن‬
‫مردم افزایش می یابد شامل بیماری آلزایمر‪ ،‬آرتریت‪ ،‬تصلب شرایین‪ ،‬آسم‪ ،‬سرطان‪ ،‬بیماری یا سیروز مزمن کبدی‪،‬‬
‫بیماری مزمن مسدود کننده ریوی‪ ،‬دیابت نوع ‪ ،II‬بیماری قلبی‪ ،‬سندروم متابولیک‪ ،‬از کار افتادگی مزمن کلیوی‪،‬‬
‫پوکی استخوان‪ ،‬سکته مغزی ‪ ،‬افسردگی‪ ،‬چاقی و دمانس عروقی (اختالل در خونرسانی به مغز) هستند‪ .‬در‬
‫انگلستان‪ ،‬میزان مرگ در اثر بیماری تنفسی ایجاد شده در اثر سبک زندگی ناسالم ‪ 4‬برابر بیشتر است‪.‬‬

‫برخی نظردهندگان بین بیماری های مربوط به طول عمر و بیماری های مربوط به تمدن و یا بیماری های مربوط‬
‫به ثروت تمایز قائل می شوند‪ .‬بیماری های خاصی مثل دیابت‪ ،‬پوسیدگی دندان و آسم‪ ،‬در جمعیت های جوانی‬
‫که به شیوه غربی زندگی می کنند به میزان بیشتری ظاهر می شوند‪ .‬شیوع افزایش یافته آنها به سن مربوط نیست‪،‬‬
‫بنابرین اصطالحات دقیقا نمی توانند به صورت تبادل پذیر برای همه بیماری ها استفاده شوند‪.‬‬

‫رژیم غذایی و سبک زندگی عوامل اصلی ای هستند که تصور می شود مستعد بودن به بسیاری از بیماریها را تحت‬
‫تاثیر قرار می دهند‪ .‬سوء مصرف دارو (مصرف بیش از حد)‪ ،‬استعمال تنباکو و نوشیدن الکل‪ ،‬همچنین کمبود یا‬
‫میزان بیش از حد ورزش ممکن است خطر ابتال به بیماری های خاصی را بخصوص در ادامه زندگی افزایش دهند‪.‬‬

‫در بسیاری از کشورهای غربی‪ ،‬در طی نیمه اخیر قرن بیستم‪ ،‬مردم شروع به مصرف بیشتر گوشت‪ ،‬محصوالت‬
‫لبنی‪ ،‬روغن های سبزیجات‪ ،‬تنباکو‪ ،‬غذاهای قندی‪ ،‬نوشیدنی های قندی و نوشیدنی های الکلی کردند‪ .‬مردم‬
‫همچنین سبک زندگی بی تحرک و میزان های بیشتر چاقی را ایجاد کردند‪ .‬در سال ‪ 2.11 ، 2014‬میلیون‬
‫استرالیایی دچار اضافه وزن یا چاقی بودند‪ .‬میزان های سرطان کولورکتال (سرطان روده بزرگ)‪ ،‬سرطان سینه‪،‬‬
‫سرطان پروستات‪ ،‬سرطان آندومتر (سرطان رحم) و سرطان ریه پس از این تغییر رژیم غذایی‪ ،‬شروع به افزایش‬
‫کردند‪ .‬مردم در کشورهای درحال توسعه‪ ،‬که رژیم های غذایی شان هنوز تاحد زیادی وابسته به غذاهای نشاسته‬
‫ای با قند پایین با گوشت یا چربی کم است میزان های پایین تری از این سرطان ها را دارند‪ .‬علت ها تنها ناشی‬
‫از سیگار کشیدن و سوء مصرف الکل نیستند‪ .‬بزرگساالن می توانند از طریق عوامل رفتاری که روی آنها تاثیر می‬
‫گذارد دچار بیماری های مرتبط با سبک زندگی شوند‪ .‬این ها می توانند بیکاری‪ ،‬زندگی ناامن‪ ،‬محیط اجتماعی‬
‫فقیر‪ ،‬شرایط کار‪ ،‬استرس و زندگی خانگی باشند که می توانند سبک زندگی یک فرد را تغییر دهند تا ریسک ابتال‬
‫به یکی از این بیماری ها را افزایش دهند‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫‪General English‬‬

‫پیشگیری [شامل] درمان ها یا فعالیت هایی است که قصد کاهش احتمال اثرگذاری یک بیماری یا اختالل بر مردم‬
‫را دارند‪ .‬بیماری های مرتبط با سبک زندگی برای کودکان‪ ،‬درصورتی که والدین آنها ‪ ،‬آنها را در مسیر درست قرار‬
‫دهند‪ ،‬قابل پیشگیری است‪ ،‬چرا که تصمیم های اوایل زندگی و تاثیرات [آنها] می توانند در آینده زندگی مردم را‬
‫تحت تاثیر قرار دهند‪ .‬بیماری های مرتبط با سبک زندگی می توانند از طریق کاهش استعمال تنباکو پیشگیری‬
‫شوند‪ .‬دولت استرالیا این را به وسیله عرضه کردن بسته بندی ساده برای تمام محصوالت تنباکو و افزایش هزینه‬
‫های تولید تنباکو آغاز کرده است‪ .‬اضافه وزن و چاقی می توانند از طریق یک سبک زندگی متعادل‪ ،‬یعنی تغذیه‬
‫سالم و ورزش‪ ،‬پیشگیری شوند‪ .‬پیش گیری می تواند بوسیله یک فرد با ‪ 30‬دقیقه انجام ورزش مالیم به طور‬
‫روزانه یا انجام ‪ 150‬دقیقه ورزش با شدت مالیم در یک هفته رخ دهد مثال هایی از ورزش مالیم شامل یک قدم‬
‫زدن سریع‪ ،‬شنا‪ ،‬دوچرخه سواری یا فعالیت های روزانه زندگی مثل چمن زنی یا تمیز کردن خانه باشد‪ .‬همچنین‪،‬‬
‫بررسی های حیوانات پیشنهاد کرده اند که ورزش در اوایل زندگی می تواند ریسک ابتال به بیماری های متابولیک‬
‫در بزرگسالی را کاهش دهد‪ .‬همه علت های بیماری های مرتبط با سبک زندگی می توانند از طریق ترک مصرف‬
‫سیگار و سایر داروها ‪ ،‬کاهش دریافت الکل‪ ،‬گوشت های فراوری شده (مثل بیکن و سوسیس)‪ ،‬گوشت های قرمز‬
‫(مثل گوشت خوک‪ ،‬گوشت گاو و بره) و غذاهای چرب و به وسیله شرکت در ورزش روزانه جلوگیری شوند‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫اهمیت تغذیه خوب‬

‫انتخاب های غذایی شما هر روز‪ ،‬سالمت شما را تحت تاثیر قرار می دهد— [اینکه] امروز‪ ،‬فردا و در آینده‪ ،‬چه‬
‫احساسی دارید ‪.‬‬

‫تغذیه خوب‪ ،‬یکی از بخش های مهم داشتن یک سبک زندگی سالم است‪.‬‬

‫همراه با ورزش‪ ،‬رژیم شما به شما کمک میکند تا به یک وزن سالم برسید‪ ،‬ریسک بیماری های مزمن (مثل بیماری‬
‫های قلبی و سرطان) را کاهش دهید و سالمت کلی تان را افزایش دهید‪.‬‬

‫عادت های خوردن ناسالم به پاندمی چاقی در بیشتر کشورها کمک کرده است‪.‬‬

‫حتی برای مردم با وزن سالم‪ ،‬یک رژیم ضعیف‪ ،‬با ریسک های سالمتی بزرگ در ارتباط هست که می تواند باعث‬
‫بیماری و حتی مرگ شود‪.‬‬

‫‪47‬‬
‫‪General English‬‬

‫این [بیماری ها] شامل بیماری های قلبی‪ ،‬فشار خون باال‪ ،‬دیابت نوع ‪ ،2‬پوکی استخوان‪ ،‬و انواع مشخصی از‬
‫سرطان‪ .‬با انتخاب های غذایی هوشمندانه‪ ،‬شما می توانید از خودتان در[در برابر] این مشکالت سالمتی محافظت‬
‫کنید ‪.‬‬

‫فاکتورهای ریسک برای بیماری های مزمن بزرگساالن‪ ،‬مثل فشار خون باال و دیابت نوع ‪ ،2‬به فراوانی در سنین‬
‫جوان تر دیده شده اند‪ ،‬که معموال نتیجه عادت های خوردن ناسالم و افزایش اضافه وزن هستند‪.‬‬

‫عادت های رژیمی ثابت شده در کودکی معموال در بزرگسالی هم ادامه می یابند ‪ ،‬پس آموزش چگونه سالم [غذا]‬
‫خوردن به بچه ها در سن کم ‪ ،‬به آنها کمک خواهد کرد تا در طول زندگیشان ‪ ،‬سالم بمانند‪.‬‬

‫ارتباط بین تغذیه سالم و وزن سالم‪ ،‬ریسک کاهش یافته بیماری های مزمن و سالمت کلی بسیار مهم است تا‬
‫برای نادیده گرفتن (نباید نادیده بگیریم)‪ .‬با شروع به [غذای] سالم خوردن‪ ،‬شما در مسیر گرفتن مواد مغذی که‬
‫بدن نیاز دارد قرار می گیرید تا سالم‪ ،‬فعال‪ ،‬و قوی بمانید ‪.‬‬

‫چاقی‬

‫چاقی‪ ،‬یک وضعیت پزشکی است که چربی اضافه بدن تا حدی جمع شده که شاید اثر منفی روی سالمتی داشته‬
‫باشد‪ .‬مردم عموما چاق فرض می شوند وقتی ‪ BMI‬شان (شاخص توده بدنی) بیشتر از ‪m2 ، kg30‬است‪ .‬چاقی‬
‫احتمال بیماری ها و وضعیت های مختلف را افزایش می دهد‪ ،‬مخصوصا بیماری های قلبی ‪ -‬عروقی‪ ،‬دیابت نوع‬
‫‪ ،2‬آپنه خواب انسدادی (نوعی بیماری که در خواب نفس کشیدن سخت می شود)‪ ،‬انواع مشخص سرطان‪ ،‬آرتروز‬
‫و افسردگی‪.‬‬

‫چاقی‪ ،‬اکثرا‪ ،‬از ترکیب مصرف بیش از حد غذا‪ ،‬کمبود فعالیت فیزیکی‪ ،‬و استعداد ژنتیکی (مستعد به چاقی بودن)‬
‫می باشد‪ .‬چند مورد [چاقی] اساسا توسط ژن ها‪ ،‬اختالالت غدد درون ریز‪ ،‬داروها یا بیماری روحی ایجاد می شود‪.‬‬
‫این نظر که مردم چاق کم غذا می خورند اما به خاطر متابولیسم آهسته‪ ،‬وزن اضافه می کنند‪ ،‬از نظر پزشکی‬
‫حمایت شده نیست (مورد قبول نیست) ‪ .‬به طور متوسط مردم چاق نسبت به مردم نرمال مصرف انرژی بیشتری‬
‫دارند؛ به دلیل انرژی الزم برای حفظ توده بدن افزایش یافته است‪.‬‬

‫چاقی‪ ،‬اکثرا قابل پیشگیری است با ترکیب تغییرات اجتماعی و تصمیمات شخصی‪ .‬درمان های اصلی‪ ،‬تغییرات‬
‫رژیم و ورزش کردن هستند‪ .‬کیفیت رژیم بهتر می شود با کم کردن مصرف غذاهای پرانرژی‪ ،‬مثل آنهایی که‬
‫چربی و شکر باال دارند و با افزایش دادن مصرف فیبرهای رژیمی‪ .‬داروها می توانند همراه رژیم مناسب استفاده‬
‫شوند تا اشتها را کاهش دهند یا جذب چربی را کم کنند ‪.‬‬

‫‪48‬‬
‫‪General English‬‬

‫چاقی یک عامل مرگ جهانی هست که قابل پیشگیری است‪ ،‬با افزایش میزان در بزرگساالن و بچه ها‪ .‬چاقی در‬
‫زنان بیشتر رایج است تا مردان‪ .‬مسئوالن [چاقی] را یکی از جدی ترین مشکالت سالمت عمومی قرن ‪ 21‬می‬
‫دانند‪ .‬در بیشتر دنیای مدرن‪ ،‬چاقی یک ننگ است (مخصوصا در دنیای غرب)‪ ،‬با اینکه [چاقی] نماد ثروت و‬
‫باروری در زمان های دیگر تاریخ‪ ،‬دیده می شد و هنوز در برخی بخش های جهان [هم همینطور]‪ .‬در ‪، 2013‬‬
‫بسیاری از جوامع پزشکی‪ ،‬شامل انجمن پزشکی آمریکا و انجمن قلب آمریکا‪ ،‬چاقی را به عنوان بیماری طبقه بندی‬
‫کردند‪.‬‬

‫‪49‬‬
‫‪General English‬‬

‫درس ‪ : 14‬مرگ آسان (مرگ یا قتل کسانی که دچار مرض سخت و العالج هستند)‬

‫سواالت دست گرمی ‪ :‬به سواالت زیر پاسخ دهید‪.‬‬

‫‪ .1‬یک دوست نزدیک شما در مرحله نهایی سرطان خون قرار دارد و شدیدا در حال زجر کشیدن است‪ .‬تمام‬
‫پزشکان مجرب به این نتیجه رسیده اند که کاری برای درمان او نمی تواند انجام شود‪ .‬به نظر شما چه‬
‫کاری باید انجام شود؟‬
‫‪ .2‬درباره ی بیماران با شرایط نباتی فکر کنید‪ ،‬که در آن به علت اختالل عملکرد بسیار زیاد نیم کره های‬
‫مخ‪ ،‬عدم پاسخ دهی و هوشیاری وجود دارد‪ .‬اگر به جای پزشک بیمار بودید چه کار می کردید؟ آیا به‬
‫زجر کشیدن او پایان می دادید؟ اگر جای والدین او بودید چطور؟ دلیل خود را چنین تصمیمی در هر‬
‫مورد بیان کنید‪.‬‬

‫متن اول‬

‫مانند بقیه عبارات برگرفته شده از تاریخ‪" ،‬مرگ آسان"‪ ،‬معنی های مختلفی بر حسب استفاده داشته است‪ .‬اولین‬
‫استفاده مشخص از عبارت "مرگ آسان" متعلق به ستونیوس تاریخ دان است؛ کسی که توصیف کرد که چگونه‬
‫امپراطور آگوستوس با سریع مردن و درد نکشیدن در آغوش همسرش لیویا‪" ،‬مرگ آسانی" که آرزو می کرد را‬
‫تجربه کرد‪ .‬عبارت مرگ آسان در زمینه پزشکی اولین بار توسط فرانسیس بیکن در قرن هفدهم میالدی استفاده‬
‫شد تا به مرگی راحت‪ ،‬بدون درد و لذت بخش اشاره کند که در آن وظیفه یک پزشک بود تا درد کشیدن های‬
‫جسمی بدن را کاهش دهد‪.‬‬

‫‪50‬‬
‫‪General English‬‬

‫هنگامی که شخصی عمل مرگ آسان را انجام می دهد‪ ،‬باعث مرگ شخص دیگری می شود‪ .‬چون او بر این باور‬
‫است که زنده ماندن فعلی شخص دیگر‪ ،‬آن قدر بد است که او [در حالت] مرده‪ ،‬آسوده تر است؛ یا بر این باور است‬
‫که زندگی بیمار خیلی زود آنقدر بد می شود که اگر مرده باشد بهتر است مگر اینکه او دخالت کند و زندگیش را‬
‫تمام کند‪ .‬بر همین اساس‪ ،‬انگیزه فردی که عمل مرگ آسان را انجام می دهد این است که به کسی که باعث‬
‫مرگش می شود سود برساند‪( .‬این همچنین برای بسیاری از مثال های خودکشی به کمک پزشک صادق است ولی‬
‫استفاده از اصطالح دوم (خودکشی به کمک پزشک) معموال منحصر به شکلی از کمک است که در آن پزشک تا‬
‫حدودی باعث مرگ بیمار می شود‪ ،‬برای مثال [فراهم کردن] وسایل مورد استفاده ای که باید به وسیله بیمار فعال‬
‫شوند)‪ .‬این خیلی مهم است که بر انگیزه سود رساندن به فردی که به او کمک می شود بمیرد‪ ،‬تأکید کرد‪ .‬زیرا‬
‫خوشبختی یک ارزش اصلی در ارتباط با اخالق "مرگ آسان" است‪ .‬با این وجود‪ ،‬قابل دفاع بودن این ادعا که‬
‫مرگ برای کسی بهتر است‪ ،‬موضوع تفکرات فلسفی بسیار بوده است‪ .‬آنهایی که ادعا می کنند مرگ برای شخصی‬
‫بهتر است‪ ،‬هنگامی این را می پذیرند که زندگی ای که برای آینده شخص باقی مانده است‪ ،‬هیچ ارزش مثبتی‬
‫برای او ندارد؛ در حالی که بعضی که معتقدند زندگی یک شخص بسیار مقدس است‪ ،‬بهتر بودن مرگ برای یک‬
‫فرد را رد می کنند‪ .‬نوع جدیدی از تفکر الهام گرفته شده از کانت در مورد موضوع اخیر توسط ولمن توسعه داده‬
‫شده است‪ .‬او معتقد است که خوشبختی یک فرد تنها زمانی اهمیت پیدا می کند که او دارای ارزش ذاتی باشد‪،‬‬
‫پس در نتیجه این ناروا است که طبیعت منطقی یک فرد (منشا ارزش ذاتی او) را به خاطر خوش بختی او نقض‬
‫کرد‪ .‬بر همین اساس‪ ،‬او معتقد است که کمک کردن به کسی که قضاوت می کند که مرگ برایش بهتر است و در‬
‫کمال صالحیت تقاضای کمک در مردن می کند‪ ،‬ناروا است‪ .‬تنها استثنا زمانی است که زندگی فردی به قدری‬
‫پست شده که طبیعت ذاتی او زیر سوال می رود؛ با این وجود او (ولمن) فکر می کند که دور از انتظار است که‬
‫فردی در آن حالت‪ ،‬برای درخواست کمک در مرگ دارای صالحیت باقی بماند‪ .‬این موقعیت به نظر در تضاد با حق‬
‫جا افتاده یک مریض دارای صالحیت برای قبول نکردن درمان های پزشکی افزایش دهنده عمر است‪ ،‬حداقل‬
‫[برای] وقتی که درمان های آتی رد می شوند چون او (بیمار) فکر می کند دیگر زندگی اش ارزشی برایش ندارد‬
‫و درمان های آتی ارزش آن را به او بر نخواهند گرداند‪.‬‬

‫متن دوم‬

‫دیدگاه های مذهبی در مورد مرگ آسان‬

‫دیدگاه های مذهبی بسیار زیادی در مورد مرگ آسان وجود دارد‪ ،‬اگرچه بسیاری از عالمان دینی منتقد به این‬
‫پروسه هستند‪.‬‬

‫‪51‬‬
‫‪General English‬‬

‫بودیسم‬

‫بودایی های به طور کلی با خودکشی تسهیل شده و مرگ آسان مخالفت می کنند‪ .‬بودیسم تعلیم می دهد که از‬
‫بین بردن زندگی انسان‪ ،‬از جمله زندگی خود‪ ،‬حتی اگر مقصود پایان دادن به رنج است‪ ،‬از لحاظ وجدانی غلط‬
‫است‪ .‬اما بودیست ها تعلیم دیده اند تا ارزش بسیاری برای زندگی قائل باشند؛ حتی اگر آن زندگی در شرایط‬
‫فیزیکی و ذهنی مطلوب نباشد‪ .‬ولی بودایی همچنین بر این باورند زندگی نیاز نیست به هر قیمتی حفظ شود و‬
‫یک فرد نیاز نیست مسافت های خارق العاده را طی کند (تالش خیلی زیادی بکند) تا جان یک شخص در حال‬
‫مرگ را حفظ کند‪ .‬این به این معنی است که برای مثال با این وجود که یک فرد شدیدا مریض نباید از درمان‬
‫های اساسی محروم شود‪ ،‬او می تواند درمان های بی نتیجه یا بسیار سنگین را نپذیرد‪.‬‬

‫پروتستانیسم‬

‫شاخه های پروتستانیسم در برخورد با مرگ راحت و خودکشی به کمک پزشک بسیار متنوع هستند‪ .‬در حالی که‬
‫شاخه های پروتستان لیبرال بسیار از مرگ آسان اجتناب کرده اند‪ ،‬بسیاری از افراد حامی و فعاالن مرگ راحت‬
‫جزو روحانیون و عوام پروتستان بوده اند‪ .‬همزمان با اینکه خودکشی به کمک پزشک حمایت قانونی بیشتری را‬
‫کسب کرده است‪ ،‬برخی شاخه های پروتستان لیبرال بحث های دینی و حمایت برای حالت های محدود مرگ‬
‫آسان را مطرح کردند‪ .‬با این حال آنها بسیار مالیم تر از کلیسا کاتولیک رم هستند‪.‬‬

‫کاتولیسیزم‬

‫کلیسای کاتولیک رم شدیدا با خودکشی تسهیل شده توسط پزشک و مرگ راحت مخالف است‪ .‬کلیسا آموزش می‬
‫دهد که زندگی نباید به صورت زودهنگام کوتاه شود زیرا هدیه ای از سوی خداوند است‪ .‬متفکران کاتولیک بیان‬
‫می کنند که تصمیم به گرفتن جان خود معموال از مشکالتی اعم از مدیریت ضعیف درد‪ ،‬ناامیدی و تنهایی‪ ،‬یا‬
‫احساس باری بر روی دوش خانواده یا دیگران بودن ناشی می شود‪ .‬این شرایط می توانند با مراقبت های تسکینی‬
‫و روانی بهتر مهار شوند‪ .‬در همین حال‪ ،‬کلیسا قائل است که فردی در حال مرگ‪ ،‬حق اخالقی دارد تا درمان های‬
‫غیر معمولی که عمر را خیلی کم افزایش می دهند را رد کند‪ .‬معیار و تمایز اصلی برای نپذیرفتن قانونی درمان‬
‫این است که آیا درمان مورد بحث جوابگو (متناسب) هست یا نه‪ .‬این بدین معنی است که بیماران می توانند به‬
‫صورت قانونی از درمانی که امید منطقی ای از بهبود فیزیکی یا روحی نمی دهند‪ ،‬مانند زنده کردن کسی که در‬
‫پایان عمر است‪ ،‬چشم پوشی کنند (قیدش را بزنند)‪.‬‬

‫اسالم‬

‫‪52‬‬
‫‪General English‬‬

‫آموزه های اسالمی با خودکشی تسهیل شده توسط پزشک و مرگ آسان مخالف هستند‪ .‬دیوید استفان پاورز‪،‬‬
‫پرفسوری در دانشگاه کورنل می گوید‪" :‬مسلمانان معتقدند که زندگی مقدس است و از طرف خداوند می آید؛ در‬
‫نتیجه گرفتن جان یک گناه است"‪ .‬همچنین اسالم می گوید که تنها خداوند تعیین می کند یک شخص چقدر‬
‫زندگی خواهد کرد و چه زمانی خواهد مرد‪ .‬نوعی اکراه در گرفتن هر نوع تصمیمی که موجب پایان یافتن زودهنگام‬
‫زندگی می شود وجود دارد؛ زیرا این باور وجود دارد که این تصمیمات فقط در دستان خداوند هستند‪ .‬دیدگاه‬
‫اسالم در مورد بحث هایی مانند خودکشی تسهیل شده و مرگ آسان همچنین توسط این باور که رنج کشیدن و‬
‫دیگر سختی ها می توانند سودمند باشند‪ ،‬تحت تأثیر قرار گرفته است‪ .‬البته در سنت اسالمی‪ ،‬رنج کشیدن [در]‬
‫پایان زندگی راهی برای پاک شدن از گناهان قبلی دیده می شود؛ تا هنگامی که خداوند را مالقات می کنید‪ ،‬در‬
‫حالت پاک تری باشید‪ .‬با این که متفکران اسالمی با مرگ شتابزده مخالف هستند‪ ،‬آنها به طور عام باور دارند که‬
‫فرد شدیدا مریض‪ ،‬نیازی به استفاده از روش ها و تکنولوژی های غیر معمول برای عقب انداختن مرگ ندارد‪ .‬ما‬
‫اساسا درباره ی تفاوت بین تصمیم آگاهانه برای پایان زندگی‪ ،‬که غلط است‪ ،‬و تمام شدن خود به خود زندگی‬
‫صحبت می کنیم‪ .‬مرز بین این دو همیشه آشکارا مشخص نیست‪.‬‬

‫‪53‬‬
General English

‫لغات‬

(n.) = noun : ‫ اسم‬


(v.) = verb : ‫ فعل‬
(adj.) = adjective : ‫ صفت‬
(adv.) = adverb : ‫ قید‬
(prep.) = preposition : ‫ حرف اضافه‬
(conj.) = conjunction : ‫ حرف ربط‬
54
General English

‫درس اول‬
Word & part of Synonym and definition ‫معنی فارسی‬
speech
Barrier (n.) Obstacle ‫مانع‬

Communication Connection ‫ارتباط‬


(n.)
Healthcare (n.) Procedures and methods used to ‫مراقبت های بهداشتی‬
maintain or restore good health
Cultural awareness ‫آگاهی فرهنگی‬
(n.)
Have sth. in Sharing the same with others ‫اشتراک داشتن‬
common (v.)
Overcome (v.) Defeat , conquer ‫غلبه کردن‬

Increasing (adj.) Rising , escalating ‫ در حال افزایش‬،‫افزایشی‬

Awareness (n.) Understanding ‫آگاهی‬

Population (n.) People ‫جمعیت‬

Underserved (adj.) Provided with inadequate service ‫گروهی از مردم که‬


‫خدمات کافی دریافت نمی‬
.‫کنند‬
Destination (n.) Journey’s end ‫مقصد‬

Immigrant (n. , Migrant ‫مهاجر‬


adj.)
Outcome (n.) Result ‫نتیجه‬

Utilization (n.) Usage ‫استفاده‬

Satisfaction (n.) Gladness ‫رضایت‬

Overall (adj.) Altogether ‫ روی هم رفته‬،‫کلی‬

Due to (prep.) Because of ‫ به خاطر‬،‫به علت‬

55
General English

Recent arrivals ‫تازه وارد ها‬

Isolated (adj.) Far away from people ‫منزوی‬

Community (n.) People ‫جامعه‬

Face (v.) Encounter ‫مواجه شدن‬

Discrimination (n.) Unfairness ‫تبعیض‬

Perceive (v.) Consider ‫ فرض کردن‬،‫درک کردن‬

Disabled (adj.) Handicapped ‫معلول‬


Disability (n.) ‫معلولیت‬
Deafness (n.) State of being unable to hear ‫ناشنوایی‬

Expectation (n.) Assumption ‫ توقع‬،‫انتظار‬

Participant (n.) One who takes part in something ‫شرکت کننده‬

Differ (v.) Be different from ‫متفاوت بودن‬

Provider (n.) Licensed doctor or other health ... ‫پزشک و‬


professional who provides
healthcare services
Discipline (n.) Field of study ‫رشته تحصیلی یا‬
‫پژوهشی‬
Highlight (v.) Emphasize ‫تاکید کردن‬

Pattern (n.) Model ‫الگو‬

Cornerstone (n.) Basis ‫پایه و اساس‬

Competence (n.) Worthiness ‫شایستگی‬

Address (v.) speak about something , focus on ‫ صحبت‬،‫خطاب قرار دادن‬


‫درباره چیزی‬
Ethnicity (n.) Quality of belonging to an ethnic ‫قومیت‬
group

56
General English

Inextricably (adv.) Cannot be untangled ‫جدا نشدنی‬

Intertwined (adj.) Interwoven ‫ در هم‬،‫در هم آمیخته‬


‫بافته‬
Simplistic (adj.) Oversimplified ‫ساده‬

Misleading (adj.) Deceptive ‫گمراه کننده‬

Assume (v.) Suppose ‫فرض کردن‬

Arise (v.) Originate ‫ناشی شدن‬

Alternative (adj.) Other ‫ دیگر‬،‫جایگزین‬

Revealed ( v) Uncover ‫آشکار شدن‬

Prerequisite (n. , Required , requirement ‫پیش نیاز‬


adj.)
Income (n.) Salary ‫درآمد‬

Gender (n.) Sex ‫جنسیت‬

Socio- economic Combining both social and economic ‫اقتصادی‬-‫اجتماعی‬


(adj.) elements
Education (n.) Learning ‫تحصیالت‬

Variety (n.) Diversity , variation ‫تنوع‬

Presence (n.) Existence ‫حضور‬

Nevertheless Nonetheless ‫با این حال‬


(conj.)
Effective (adj.) Useful ‫مفید‬، ‫کارآمد‬

Heterogeneity (n.) Dissimilarity ‫عدم تشابه‬

Assessed (v.) Evaluate ‫ارزیابی کردن‬

Essential (adj.) Necessary ‫ضروری‬

Principle (adj.) Fundamental ‫اصلی‬

57
General English

Instrument (n.) Tool ‫وسیله‬

Conduct (v.) Accomplish , achieve ‫ به نتیجه‬،‫به دست آوردن‬


‫رساندن‬
Observe (v.) Notice ‫ توجه‬،‫مشاهده کردن‬
‫کردن‬
Physician (n.) Doctor ‫پزشک‬

Veterinarian (n.) Vet ‫دامپزشک‬

Identical (adj.) Same ‫مشابه‬

Participate (v.) Take part in ‫شرکت کردن‬

Diagnosis (n.) Identification ‫تشخیص‬

In comparison with Compared to ‫در مقایسه با‬

Intervention (n.) Intermediation ‫مداخله‬

Facilitate (v.) Simplify ‫تسهیل کردن‬

Interpretation (n.) Understanding ‫ درک‬،‫ترجمه‬

Dearth (n.) Shortage ‫کمبود‬

Impact (n.) Effect ‫اثر‬

Interwoven (adj.) Interpolating ‫در هم آمیخته‬

Access (n.) Means of approach ‫دسترسی‬

Migrant (n.) Immigrant ‫مهاجر‬

Foreign -trained ‫آموزش دیده خارجی‬


(adj.)
Staff (n.) Workforce ‫کارکنان‬

Practitioner (n.) Doctor ‫پزشک‬

58
General English

Systematically Methodically ‫از روی قاعده‬


(adv.)
Rule of Thumb Based on experience ‫تخمین کلی‬

Approach (n.) Method ‫ روش‬،‫راه‬

Client (n.) Patient ‫بیمار‬

Language- ‫زبان مشابه‬


congruent (adj.)
Proportion (n.) Part ‫ سهم‬،‫بخش‬

Congruence (n.) ‫تشابه‬


Congruent (adj.) Match ‫مشابه‬
Interpreter (n.) Translator ‫مترجم‬

Skilled (adj.) Expert ‫ماهر‬

Desire (n.) Want, wish ‫تمایل‬

Unmediated (adj ) Direct ‫بی واسطه‬

Recognition (n.) Identification ‫ پذیرش‬،‫شناسایی‬

Rapport (n.) Mutual understanding ‫فهم متقابل‬

Accomplish (v.) Succeed in, conduct, achieve ‫به نتیجه رساندن‬

Minority (n.) Minimum ‫اقلیت‬

Provide (v.) Supply ‫فراهم کردن‬

Significant (adj.) Worthy of attention ‫قابل توجه‬

Fluency (n.) Articulateness ‫ فصاحت‬،‫شیوایی‬

Eventually (adv.) Finally ‫ باالخره‬،‫سرانجام‬

Recognize (v.) Identify, accept ‫ تایید‬،‫تشخیص دادن‬


‫کردن‬

59
General English

Diversity (n.) Variation ‫تنوع‬

Additional (adj.) Extra ‫اضافی‬

Valid (adj.) Legal, legitimate ‫معتبر‬

Evaluation (n.) Assessment ‫ارزیابی‬

Volunteer (n.) Participant ‫داوطلب‬

Institution (n.) Corporation ‫ نهاد‬،‫موسسه‬

Bilingual (adj.) Speaking two languages ‫دو زبانه‬

Proficiency (n.) Skill, efficiency ‫ مهارت‬،‫کارایی‬

Ethics (n.) Rules or principles of behavior ‫اخالقیات‬

Confidentiality (n.) Secrecy )‫محرمانه (محرمانگی‬

Objectivity (n.) Impartiality ‫بی طرفی‬

Emphasize (v.) Highlight ‫تاکید کردن‬

Informal (adj.) Unofficial ‫غیر رسمی‬

Straightforward Direct ‫سر راست‬


(adj.)
Neutral (adj.) Impartial ‫بی طرفانه‬

Advocacy (adj.) Backing of ‫ وکالت‬،‫طرفداری‬

Propose (v.) Suggest ‫پیشنهاد کردن‬

Race (n.) Ethnic group ‫نژاد‬

Analytical (adj.) Systematic ‫تحلیلی‬

Violate (v.) Break ‫نقض کردن‬

Operation (n.) surgery ‫عمل جراحی‬

60
General English

Transition (n.) Alteration ‫جایگزین‬

61
General English

‫درس دوم‬
Word & part of Synonym and definition
‫معنی فارسی‬
speech
Gadgets (n.) Small electronic tools or devices ‫ابزار الکترونیکی‬

At the ready help Immediately prepared ‫اماده و حاضر‬

Accessible (adj.) Ready for use ‫قابل دسترس‬

Exponentially Rapidly
‫ تصاعدی‬،‫به سرعت‬
(adv.)
Prenatal (adj.) previous to childbirth ‫قبل از زایمان‬

Ophthalmology branch of medicine that is concerned with


(n.) the study of the eye (i.e. structure, ‫چشم پزشکی‬
diseases, and treatments)
Portable (adj.) Easily transported ‫قابل حمل‬

Infectiology (adj.) Study of infection ‫عفونت شناسی‬

Ubiquity (n.) Being everywhere all the time ‫همه جا حاضر‬

Pervasive (adj.) Spreading widely ‫فراگیر‬

Underserved Lack services


‫کم برخوردار‬
(adj.)
Perpetual (adj.) Continual, lasting ‫ مداوم‬،‫همیشگی‬

Remission (n.) (Medicine) abatement of symptoms of a ،‫بهبودی بیماری‬


disease in response to treatment ‫کاهش عالئم‬
‫بیماری‬

Chronic (adj.) Long term and incurable disease ‫مزمن‬

62
General English

Around-the-clock 24 hours a day ‫شبانه روزی‬

Privileged (adj.) enjoying special rights not enjoyed by ‫ دارای‬،‫ممتاز‬


others ‫توانایی‬

Afford (v.) To be able to pay ،‫از عهده بر آمدن‬


‫بضاعت داشتن‬

Proliferation (n.) rapid growth ‫ ازدیاد‬،‫تکثیر‬

Address (v.) Deal with, cope with ‫سر و کار داشتن با‬

Log (v.) Record ‫ثبت کردن‬

Dispense (v.) Give out, hand out ‫ صادر‬،‫توزیع کردن‬


‫کردن‬

Nudges (n.) slight push (especially with the elbow); act


‫ اشاره‬،‫تشویق‬
of gentle persuasion
Prevalent (adj.) Common ‫ شایع‬،‫رایج‬

Evidence-based Based on proofs


‫مبتنی بر شواهد‬
(adj.)
Rigorously (adv.) Strictly, accurately ‫ به درستی‬،‫دقیق‬

Pending (adj.) Unfinished, incomplete ‫ حل‬،‫تمام نشده‬


‫نشده‬

Monitor (v.) Checkup, observe ‫ نظاره‬،‫چک کردن‬


‫کردن‬

Cut out (v.) Remove ‫حذف کردن‬

Crucial (adj.) Important ،‫ تعیین کننده‬،‫مهم‬


‫حیاتی‬

63
General English

Insufficient (adj.) Not enough, poor ‫ناکافی‬

Perk (n.) Benefits, advantage ‫سود‬

Adherence (n.) Sticking, devotion ‫تبعیت‬

Augment (v.) Improve, make greater ‫ زیاد کردن‬،‫افزودن‬

Hypertension (n.) Abnormally blood pressure ‫فشارخون باال‬

Companion (n.) Partner ‫ همدم‬،‫همراه‬

Rhinitis (n.) Inflammation of the nose ‫ورم غشا نخاعی‬


‫بینی‬

Novel (adj.) New ‫ نو‬،‫جدید‬

Fraction (n.) (Mathematics); part of a whole ‫ بخش‬،‫کسر‬


(at a fraction of (cheap)
)‫(ارزان‬
the price)
Suffice (adj.) Enough ‫کافی‬

Impaired (adj.) Harm, damage ‫ زیان‬،‫خراب کردن‬


‫رساندن‬

Liability (n.) Legal Responsibility ‫تعهد و مسئولیت‬

Assess (v.) Estimate ،‫ارزیابی کردن‬


‫تعیین کردن‬

Promising (adj.) Hopeful ‫ نوید‬،‫محتمل‬


‫بخش‬

Peculiarities (n.) Oddity, characteristic ‫ صفت‬،‫ویژگی‬


‫عجیب‬

Appreciation (n.) Thankfulness ‫قدردانی‬

64
General English

Premise (n.) Assumption ‫فرضیه قبلی‬

Expedient (adj.) Appropriate ‫مناسب‬

Take stock of (v.) verify and confirm the facts regarding


‫برآورد کردن‬
something
Comprehensive extensive, including much, large in scope
‫ وسیع‬،‫جامع‬
(adj.)
Explicit (adj.) clear, described in detail, leaving nothing
‫واضح‬
to the imagination
Implicit (adj.) Not directly expressed ‫ غیر‬،‫سربسته‬
‫صریح‬

Diagnostic (adj.) Related to or used in diagnosis ‫تشخیصی‬


Currently (adv.) Presently, at this time ‫در حال حاضر‬
Expected (adj.) Foreseen, awaited ‫مورد انتظار بودن‬
Track (v.) Follow to find ‫دنبال کردن‬
Aspect (n.) Side, feature ‫جنبه‬
Impactful (adj.) Influential, effective ‫موثر‬
Immobile (adj.) Not portable ‫ثابت‬
Logistical (adj.) Planning, organizing ‫برنامه ریزی‬
Consideration (n.) Careful attention, thoughtfulness ‫ رسیدگی‬،‫مالحظه‬
Concern (n.) worries ‫نگرانی‬
Constant (adj.) Continuous, firm ‫ مداوم‬،‫ثابت‬
Various (adj.) Diverse, different ‫متنوع‬

65
General English

Provide (v.) Supply ،‫تدارک دیدن‬


‫ تهیه‬،‫مجهز کردن‬
‫کردن‬
For instance For example ‫برای مثال‬
Approach (n.) Procedure, method ‫ روش‬،‫اقدام‬
Numerous (adj.) many ‫زیاد‬
Prevention (n.) Avoidance ‫پیش گیری‬
Reliable (adj.) Trustworthy, valid ‫قابل اطمینان‬
Assist (v.) Aid, help ‫کمک کردن‬
Accurate (adj.) Correct ‫صحیح‬
Objective (adj.) Touchable ‫عینی‬
Pollen-induced Caused by pollen ‫ایجاد شده با گرده‬
Non-invasive Not involving the introduction of instruments into
the body ‫غیر تهاجمی‬
(adj.)
Evolution (n.) The gradual development of something ‫تکامل‬
Reduction (n.) Decrease ‫کاهش‬
Component (n.) A part or element of a larger whole ‫ اجزای‬،‫جزء‬
‫تشکیل دهنده‬
Adapt (v.) Make something suitable for a new purpose or
‫وفق دادن‬
use, modify
Contribute (v.) Help to cause or bring about ‫منجر شدن‬
Lie with (v.) Be related to ‫مربوط بودن به‬
Misuse (v.) The wrong or improper way to use ‫استفاده نابجا و‬
‫غلط‬
Suspicion (n.) uncertainty ‫تردید‬

66
General English

Interest (n.) The advantage or benefit of a person or a group


‫ بهره‬،‫سود‬
Demand (n.) request ‫تقاضا‬
Priority (n.) A thing that is regarded as more important than
‫اولویت‬
others
Investigation (n.) Formal or systematic examination or ‫ بررسی‬،‫تحقیق‬
research
Argumentation Reasoning ‫استدالل‬
(n.)
Interpersonal Relating to relationship or communication ‫روابط بین فردی‬
(adj.) between people
Debate (v.) A formal discussion on a particular matter ‫مناظره‬
Dependency (n.) attachment ‫وابستگی‬
Oriented (adj.) Designed for, directed towards ‫طراحی شده برای‬
Comparative (adj.) Involving comparison ‫مقایسه ای‬

67
General English

‫درس سوم‬
Word & part of Synonym and definition ‫معنی فارسی‬
speech
Ethic (n.) Morals, morality, mores, ethos, ‫بحث در امور اخالقی‬
Principles ‫اصول اخالق‬
Implication (n.) Suggestion, inference, meaning, ‫ مفهوم‬،‫ معنی‬،‫ داللت‬،‫اشاره‬
Overtone, significance
Logic (n.) Reason, good sense, ‫ منطق‬،‫منطق ریاضی‬

Course (n.) Curriculum, flow, movement, ‫ الیه‬،‫ جهت‬،‫ روش‬،‫مسیر‬


Order, progress, unfolding
Straightforward Candid, direct, open, truthful, ‫ سر‬،‫ رک‬،‫ بی پرده‬،‫درست‬
(adj.) honest ‫راست‬
Perplexing (adj.) Puzzling, baffling, complex, hard ‫ پیچیده‬،‫گیج کننده‬
Difficult
Conflict (v.) Clash, differ, disagree, interfere ،‫ ناسازگاری‬،‫ تضاد‬،‫ستیزه‬
‫تعارض‬
Versus (prep.) Against, over against, ‫ بر ضد‬،‫ در مقابل‬،‫علیه‬

Confounding (v.) To throw (a person)into confusion ‫ مخل‬،‫درآمیختگی‬


or perplexity
Survey (n.) Examination, review, study, ،‫ بررسی کردن‬،‫تحقیق کردن‬
Inspection ‫مطالعه مجمل‬
Withhold (v.) Keep back, conceal, hide, hold, ‫ منع‬، ‫خودداری کردن‬
Back, refuse, reserve ‫ مانع شدن‬،‫کردن‬
Budget (n.) Allowance, allocation, cost, funds ‫ در آمد و‬،‫ حساب‬،‫بودجه‬
Means, resources ‫خرج‬
Insurance (n.) Protection, cover, indemnity, ‫ پول بیمه‬،‫ بیمه‬،‫حق بیمه‬
Security, warranty
Policy (n.) Procedure, action, approach, ‫ خط‬،‫ روش‬،‫ تدبیر‬،‫رویه‬
Code, custom, practice ‫مشی‬
Pharmaceutical Drug, biologic, medicinal, ‫ وابسته به داروسازی‬،‫دارویی‬
(n.) Pharmaceutic

68
General English

Manufacturer (n.) Maker, constructor, creator, ‫ صاحب‬،‫تولید کننده‬


producer ‫ سازنده‬،‫کارخانه‬
Covering up To put something over, on or ‫ چیزی را به دور‬،‫پوشاننده‬
around ‫چیز دیگری قرار دادن برای‬
Something else, to hide it, protect
‫ محافظت یا‬،‫پنهان کردن‬
it, or improve its appearance
‫بهتر کردن ظاهر آن‬
Impaired (adj.) Damaged, defective, faulty, ، ‫ خراب کردن‬،‫آسیب زدن‬
imperfect ‫زیان رساندن‬
Cherry-pick (v.) To choose the best things or people ‫انتخاب بهترین چیز ها یا‬
you want from a group before ‫افراد از بین یک گروه قبل از‬
anyone else has the chance to take
‫اینکه فرد دیگری به آنها‬
them.
.‫دست پیدا کند‬
Prescribe (v.) Order, decree, dictate, direct, lay ‫ نسخه نوشتن‬،‫تجویز کردن‬
down, ordain, rule, set,
Placebo (n.) . a harmless substance given to a ‫ مایه تسکین‬،‫دارو نما‬
sick person instead of medicine,
without telling them it is not real.
Placebos are often used in tests in
which some people take real
medicine and others take a placebo,
so that doctors can compare the
results to see if the real medicine
works properly.
Defensive (adj.) On guard, protective, watchful ‫ حالت‬،‫ دفاعی‬،‫تدافعی‬
‫تدافعی‬
Malpractice (n.) Misconduct, abuse, negligence ‫ معالجه غلط‬،‫عمل سوء‬

Lawsuit (n.) Case, action, dispute, industrial, ،‫ دعوی‬،‫ دادخواهی‬،‫مرافعه‬


suit, ‫دادخواهی‬
trial
Breaching (n.) Infraction or violation of a law, ‫ رخنه‬/ ‫روزنه‬
obligation, tie, or standard

69
General English

Confidentiality (n.) a situation in which you trust ‫محرمانگی‬


someone not to tell secret or
private information to anyone else:
Owing (adj.) Unpaid, due, owed, overdue, ‫مدیون بودن‬
payable
Address (v.) Speak to, greet, hail, ‫ خطاب‬،‫مخاطب ساختن‬
Address oneself to:concentrate on, ‫ ایراد‬،‫ عرض کردن‬،‫کردن‬
Apply (oneself)to, attend to, focus
‫کردن‬
on
Issue (n.) Topic, problem, subject, outcome, ‫ موضوع‬،‫ برامد‬،‫ صدور‬،‫قضیه‬
effect
Question
Nuance (n.) Subtlety, degree, distinction, nicety, ،‫ اختالف مختصر‬،‫فرق جزئی‬
tinge ‫نکات دقیق و ظریف‬
Reconcile (v.) Resolve, compose, adjust, rectify, ،‫ آشتی دادن‬،‫صلح دادن‬
settle ،‫تطبیق کردن‬
‫راضی ساختن‬
Autonomy (n.) Freedom, home rule, self-rule, ‫ استقالل‬،‫خود مختاری‬

Justice (n.) Fairness, equity, law, honesty ،‫ درستی‬،‫ انصاف‬،‫عدالت‬


‫دادگستری‬
Beneficence (n.) Donation, alms, charity, offering ‫ بخشش‬،‫ احسان‬،‫نیکی‬

Non-malfeasance The ethical category of Non- ‫بخشی از اصول اخالقی که‬


Malfeasance represents the ‫بیان می کند پزشک از هر‬
doctor’s attempt to avoid any act or
‫گونه اقدامی که به بیمار‬
treatment plan that would harm
the patient or violent the patient’s ‫آسیب بزند یا اعتماد بیمار را‬
trust. ‫تحت تاثیر قرار دهد منع‬
.‫شده است‬
Transparency (n.) clarity, clearness, limpidity, ‫ شفافیت‬،‫شفاف‬
pellucidness, translucence
Dispute (v.) doubt, challenge, contest, ‫ اختالف و‬،‫منازعه کردن‬
contradict, deny, impugn, ‫ نزاع کردن‬، ‫ستیزه داشتن‬
question, rebut

70
General English

Tactful (adj.) diplomatic, considerate, delicate, ‫ با‬،‫ موقع شناس‬،‫مبادی اداب‬


discreet, polite ‫نزاکت‬
Well-constructed Made or having been made to a ‫چیزی که با باالترین‬
(adj.) high standard of workmanship and ‫استاندارد ها و امنیت ساخته‬
safety.
.‫شده است‬
Prospective (adj.) Future, coming, expected, likely ‫دورنما‬

Affirm (v.) Declare, assert, confirm, state, ‫به طور قطع‬.‫اظهار کردن‬
swear, ‫گفتن‬
Maintain
Nagging (adj.) Irritating, persistent, worrying, ‫ سرزنش‬،‫خرده گیری‬
scolding
Proceed (v.) Go on, carry on, go ahead, move on, ،‫ رهسپار شدن‬،‫پیش رفتن‬
progress, press on ‫حرکت کردن‬
Vigorously (adv.) Forcefully, hard, strongly, ‫ با زور‬،‫با قوت‬
energetically

Evolve (v.) Develop, expand, grow, increase, ‫ بیرون‬،‫ گشادن‬،‫باز کردن‬


progress ‫ درآوردن‬،‫دادن‬
Unfold, work out
Mounting (adj.) Gradually increasing-often used ‫چیزی که به تدریج افزایش‬
about things that cause problems or ‫می یابد‬
trouble
Affordable (adj.) Cheap, economical, modest, ،‫ارزان‬
reasonable,
Inexpensive, low-cost
Prompt (v.) Cause, elicit, give rise to, provoke, ‫ واداشتن‬،‫ سریع‬،‫بر انگیختن‬
remind
Help out,
Forgo (v.) Give up, abandon, do without, ،‫ رها کردن‬،‫چشم پوشیدن از‬
resign, yield, surrender ‫صرف نظر کردن‬
Practical (adj.) Functional, factual, realistic, useful ،‫ سودمند‬،‫قابل استفاده‬
experimental ‫ کاربردی‬،‫ازموده‬
Esoteric (adj.) Recondite, heavy, orphic, secret, ،‫ رمزی‬،‫ سری‬،‫محرمانه‬
deep, ‫درونی‬
71
General English

Profound

Foremost (adj.) Leading, chief, prime, primary , ،‫ پیش ترین‬،‫بهترین‬


principal ‫جلوترین‬
Conscience (n.) Moral sense, still, small voice, sense ‫ باطن‬،‫ ضمیر‬،‫وجدان‬
of right and wrong.
Application (n.) Request, claim, appeal, petition, ‫ به کار‬،‫برنامه کاربردی‬
effort, ‫ استعمال‬،‫ استفاده‬،‫بردن‬
Strictly (adv.) Exactly and completely ‫ دقیقا‬، ‫ سخت‬،‫اکیدا‬

Dimension (n.) Often plural, extent, size, volume, ‫بعد‬


bulk
Logical (adj.) Rational, clear, consistent, wise, ‫ استداللی‬،‫منطقی‬
sensible
Fair (adj.) Above board, honest, average, ‫ نسبتا‬،‫ منصف‬،‫منصفانه‬
decent, ‫ لطیف‬،‫خوب‬
Proper, just, lawful, light,
satisfactory
Uninformed (adj.) Ignorant, unfamiliar, unaware, ‫ جاهل‬،‫بی اطالع‬
unknowing
Stumble (v.) Trip, fall, falter, reel, stagger, ،‫ سکندری خوردن‬،‫لغزیدن‬
discover, ‫سهو کردن‬
Chance upon
Efficiency (n.) Competence, economy, power, ‫ بهره‬،‫ اثر بخشی‬،‫درجه تاثیر‬
proficiency ‫ بازده‬،‫ سودمندی‬،‫وری‬
Capability
Anticipate (v.) Expect, await, foresee, hope for, ‫ انتظار‬،‫پیش بینی کردن‬
look forward to ‫ پیش گرفتن بر‬،‫داشتن‬
Caregiver (n.) Someone who takes care of a child ‫کسی که از فرد بیمار‬
or sick person. ‫مراقبت می کند‬
Impede (v.) Hinder, block, check, disrupt, hold ،‫ مانع شدن‬،‫بازداشتن‬
up,
Slow (down)
Burnout (n.) fatigue/exhaustion (Resulting from ‫ فرسودگی‬/ ‫از پا درآمدن‬
overwork and prolonged stress) ‫روانی‬

72
General English

Incongruence (n.)

Incongruity (n.) Something that is incongruous


‫ پارادوکس‬،‫تناقض‬
Synonyms:dichotomy, paradox
Negotiation (n.) Debate, diplomacy, discussion, ‫ معامله‬،‫ گفتگو ها‬،‫مذاکره‬
mediation
Organizational Of or relating to an organization ‫ مربوط به سازمان‬،‫سازمانی‬
(adj.) Involving organization

Organization (n.) Group, body, company, institution


،‫ ترتیب‬،‫سازمان دادن‬
‫سازمان‬
Morality (n.) Decency, goodness, honestly, vitrue ‫ اخالق‬،‫ اخالقیات‬،‫سیرت‬

Reason (n.) Cause, aim, goal, grounds, ،‫ شعور‬،‫ خرد‬،‫ عقل‬،‫سبب‬


intention, object ‫دلیل‬
Persuasion (n.) Urging, cajolery, enticement, force, ،‫ اجبار‬،‫ تشویق‬،‫قانع سازی‬
potency ‫متقاعد‬

Adhere (v.) Stick, attach, cleave, cling, fasten, ‫ وفادار‬،‫ پیوستن‬،‫چسبیدن‬


fix, glue, ‫ طرفدار‬،‫ جور بودن‬،‫بودن‬
Hold fast
‫بودن‬
Conduct (n.) Behavior, attitude, bearing, ،‫ کردار‬،‫ رفتار کردن‬،‫سیره‬
deportment ‫اجرا کردن‬
Manners, ways
Rely (v.) Depend, bank, bet, count, trust ‫ تکیه کردن‬،‫اعتماد کردن‬

Authority (n.) Power, command, control, ،‫ نفوذ‬،‫ اعتبار‬،‫ مقام‬،‫صالحیت‬


influence, weight ‫اجازه‬

Bible (n.) Book, holy writ, scripture ‫ انجیل‬،‫کتاب مقدس‬

Justify (v.) Explain, defend, excuse, support, ،‫ تبرئه کردن‬،‫قضاوت کردن‬


uphold ،‫توجیه کردن‬

73
General English

Religion (n.) Creed, cult, faith, church, sect ‫ مذهب‬،‫ دین‬،‫ ایین‬،‫کیش‬

Political (adj.) Governmental, policy-making ‫سیاسی‬

Communist (n.) Socialist, collectivist, Marxist ‫ دارایی‬،‫ مردم گرا‬،‫کمونیست‬


‫مرام اشتراکی‬
Grounded (adj.) Aground, stranded, beached, ‫بر اساس‬

Faith (n.) Confidence, assurance, credit, trust, ‫ اعتقاد‬،‫ ایمان‬،‫اعتماد‬


belief
Argument (n.) Quarrel, clash, fight, feud, claim, ‫ مباحثه‬،‫ استدالل‬،‫بحث‬
debate
Flexible (adj.) Pliable, elastic, plastic, springy, ‫ انعطاف پذیر‬،‫انعطاف پذیر‬

Doctrine (n.) Teaching, belief, dogma, opinion, ،‫ حکمت‬،‫ عقیده‬،‫تعالیم‬


precept ‫ آیین‬،‫گفته‬
Minister (n.) Clergyman, cleric, parson, pastor, ‫ کشیش‬،‫وزیر‬
rector, vicar
Redeem (v.) Make up for, atone for, make ‫ رهایی‬،‫از رهن درآوردن‬
amends for, ‫دادن‬
Save, deliver, free
Pure (adj.) Unmixed, flawless, natural, neat, ‫ اصیل‬،‫ ناب‬،‫ تمیز‬، ‫پاک‬
real, simple
Phenomena Plural of phenomenon ‫ حوادث‬،‫پدیده ها‬

Phenomenon (n.) Occurrence, episode, event, fact,


‫ نمود‬،‫ حادثه‬،‫پدیده‬
incident

Pragmatic (adj.) Practical, down to earth, realistic, ‫ واقع بینی‬،‫ واقع بین‬،‫عملی‬
sensible
Attitude (n.) Disposition, approach, frame of ‫تفکر‬
mind, mood
Outlook, point of view
Framework (n.) Structure, foundation, frame, shell , ‫ استخوان‬،‫ بدنه‬،‫چارچوب‬
skeleton ‫ اسکلت‬، ‫بندی‬

74
General English

Humane (adj.) Kind, benign, merciful, tender ،‫ رحیم‬،‫ با مروت‬،‫مهر امیز‬


‫مهربان‬
Oppose (v.) Fight, block, combat, counter, defy, ‫ مخالفت کردن‬،‫در افتادن‬
resist
Vaccination ،‫ ابله کوبی‬،‫واکسن زنی‬
‫تلقیح‬
Vaccinate (v.) To protect a person or animal from
a disease by giving them
vaccine(immunize) ‫واکسن زدن‬
Transfusion (n.) The process of putting blood from ‫ تزریق خون‬،‫نقل و انتقال‬
one person’s body into the body of
someone else as a medical
treatment.
Account (n.) Report, version, tale, story, balance, ،‫ مسئول بودن‬،‫ شرح‬،‫سبب‬
Statement ‫ صورت‬،‫ حساب‬، ‫گزارش‬
‫حساب‬
Ultimately (adv.) Finally, after all, at last, in the end, ‫سر انجام‬
in due time
Consequence (n.) Result, effect, issue, outcome, ،‫ برامد‬،‫ اثر‬،‫نتیجه منطقی‬
upshot ‫دست اورد‬
Overrule (v.) Reverse, alter, cancel, overturn, ‫ کنار گذاشتن‬،‫رد کردن‬
repeal
Dialogue (n.) Conversation, discussion, ،‫ صحبت‬،‫مکالمه دو نفری‬
conference ‫محاوره‬
Compromise (n.) give-and-take, accommodation, ‫سازش‬
adjustment, agreement
Endorse (v.) approve, advocate, authorize, back, ‫ امضا‬،‫پشت نویسی کردن‬
champion, promote ‫ تصدیق کردن‬،‫کردن‬

75
General English

‫درس چهارم‬
Word & part of Synonym & definition
‫معنی فارسی‬
speech
Deficit (n.) Shortage of sth needed ‫ نقص‬،‫کمبود‬
Prevalent (adj.) Common ‫ متداول‬،‫ رایج‬،‫شایع‬
Impairment (n.) Disability, defect ‫ اختالل‬،‫ ناتوانی‬،‫مشکل‬
Proficient (adj.) Expert, skilled ‫ماهر‬
Foundation (n.) Base, substructure ‫زیربنا‬
Articulation (n.) Pronunciation of words ‫تلفظ کلمات‬
Substituting (v.) Replacing ‫جایگزین کردن‬
Acquisition (n.) Learning ‫فراگیری‬
Indicate (v.) Show ‫نشان دادن‬
Be rooted in (exp.) To be based on, caused by ‫ریشه در چیزی داشتن‬
Phonological (adj.) of the study of speech sounds and ‫وابسته به شناسایی یا‬
rules of pronunciation ،‫دگرگونی صدا در زبان‬
‫واجی‬
Continuum (n.) Continuous sequence ‫ زنجیره‬،‫ پی در پی‬،‫مستمر‬
Fluently (adv.) Articulately, gracefully ‫روان‬
Misrepresentation Inaccurate or distorted description
(n.) ‫تصور غیر واقعی‬

Awareness (n.) Knowledge ‫آگاهی‬


Correspondence Connection ‫ارتباط‬
(n.)
Essential (adj.) Important, viral ‫ ضروری‬،‫مهم‬

76
General English

Decontextualize (v.) Consider sth separated from it


context
Component (n.) Part, constituent ‫ بخش‬،‫جزء‬
Proficiency (n.) Skill, specialty ‫مهارت‬
Prevent (v.) Stop ‫جلوگیری کردن‬
Phonic (adj.) vocal ‫ وابسته به صدا‬،‫آوا‬
Interrelated (adj.) related one to another,
interconnected ‫وابسته به هم‬

Cognitive (adj.) Aware ‫ ادراکی‬،‫ شناختی‬،‫اگاه‬


Demonstrate (v.) Show, exhibit ‫ ثابت کردن‬،‫نشان دادن‬
Literacy (n.) ability to read and write; education ‫باسوادی‬
Utilize (v.) put to practical use; take
advantage of (also utilise) ‫ بکار گرفتن‬،‫استفاده کردن‬

Stimulating (adj.) Exciting ‫مهیج‬


Phonology (n.) Study of speech sounds and rules ‫صدا شناسی‬
of pronunciation
Establish (v.) Build, make ‫ساختن‬
Morphology (n.) Study of the form and structure of ‫ساختارشناسی‬
word formation
Semantics (n.) The study of the meaning and use ‫معناشناسی‬
of words and phrases
Lexicon (n.) Dictionary ‫لغت نامه‬
Syntax (n.) Study of sentence structure ‫ نحو‬،‫ساختار شناسی جمله‬
Pragmatics (n.) Social rules of language ‫کاربرد شناسی‬
Explicit (adj.) Clear, specific ‫ اشکار‬،‫واضح‬

77
General English

Predictable (adj.) able to be predicted, can be


prophesied, can be foretold ‫قابل پیش بینی‬

Facilitate (v.) Aid, ease ‫ تسهیل کردن‬،‫آسان کردن‬


Severity (n.) Seriousness, acuteness, difficulty ‫سختی‬
Remediate (v.) To make sth correct, improve ‫اصالح کردن‬
Prognosis (n.) diagnosis, assessment; estimation ‫ پیش بینی‬،‫پیش شناخت‬
of chances, evaluation of prospects ‫بیماری‬
Normalize (v.) Make normal, make standard ‫عادی کردن‬
Exhibit (v.) Represent ‫نمایش دادن‬
Ascertain (v.) Reveal ‫مشخص کردن‬
Peer (n.) Fellow ‫هم ساالن‬
Receptive (adj.) Responsive ‫ شنوا‬،‫گیرنده‬
Persist (v.) Remain, stay ‫باقی ماندن‬

78
General English

‫درس پنجم‬
Word & part of Synonym and definition ‫معنی فارسی‬
speech
Arrogant (adj.) Egotistic , big-headed ‫مغرور‬
Arrogance (n.)
Encounter (v.) Experience , come across ‫برخورد‬
Def : unexpectedly experience
or be faced with (something
difficult)
Egotistical (adj.) selfish ‫خودپسند‬

Come across (v.) Run into , happen upon ‫مواجه شدن‬

Mightier-than-thou To feel superior , mightier ‫قدرتمندتر از تو‬


towards people
Brusque (adj.) Impolite , rude ‫ خشن‬، ‫بی ادب‬

Superior (adj.) High-class ‫برتری‬


Superiority (n.)
Conceited (adj.) Self-centered ‫متکبر‬

Intimidated (adj.) Threatened ‫ترسیده‬


Intimidation (n.)
Frustrated (adj.) Disappointed , discouraged ‫نا امید‬

Host (n.) group ‫ دسته‬، ‫گروه‬


(host of other
negative emotions)
Confidence (n.) Self-assurance ‫اعتماد به نفس‬

79
General English

Confident (adj.)

Self-assurance (n.) Self-confidence , confidence ‫اعتماد به نفس‬

Trait (n.) Characteristic ‫خصلت‬

Nevertheless (adv.) However, though ‫ضمنا‬

Narcissism (n.) Self-love , self-admiration ‫خودشیفتگی‬

Condescension (n.) Disdainfulness ‫رفتار خودپسندانه‬


Def : acting in a proud manner
toward others
Inhibit (v.) Prevent ‫ مانع شدن‬، ‫جلوگیری‬

Inferior (adj.) Second-class ‫حقیر‬


Inferiority (n.)
Self-esteem (n.) Self-respect , self-confidence ‫عزت نفس‬

Bully (n.) Intimidator ‫ قلدر‬، ‫زورگو‬

Assess (v.) Evaluate ‫ارزیابی کردن‬

Particular (adj.) Specific , certain ‫ ویژه‬، ‫خاص‬

Put up with (v.) Be patient with , tolerate ‫تحمل کردن‬

Diminish (v.) Reduce , lessen ‫کاستن‬

Aspect (n.) Feature ‫ لحاظ‬، ‫جنبه‬

Deny (v.) Oppose ‫انکار‬


Def : to declare not to be true
Inferiority complex Def : strong feelings of ‫خود کم بینی‬
(n.) insecurity and inadequacy

80
General English

Ironically (adv.) Surprising ‫به طور عجیب و غریب‬

Puzzling (adj.) Confusing ‫گیج کننده‬

Symptom (n.) Sign , indication ‫ عالمت‬، ‫نشانه‬

Diagnosis (n.) detection ‫تشخیص‬

Critical (adj.) Crucial , vital ‫ مهم‬، ‫بحرانی‬

Ego (n.) Self-confidence ‫غرور‬

Resist (v.) Be resistant to ‫ خودداری‬، ‫مقاومت کردن‬


‫کردن‬

Smooth out (v.) To behave carefully ‫صاف کردن (در درس معنی‬
‫محتاطانه رفتار کردن می‬
)‫دهد‬

Additional (adj.) Extra ‫اضافی‬

Prescribe (v.) Write a prescription for ‫تجویز کردن‬

Objectively (adv.) Neutrally ‫با بی طرفی‬

Accusing/accuse (v.) Blame for ‫متهم کردن‬

Correlation (n.) Connection ‫ارتباط‬

Obnoxiousness (n.) Rudeness ‫ بدی‬، ‫نفرت انگیزی‬

Compassionate (adj.) Sympathetic ‫ دلسوز‬، ‫مهربان‬


Compassion (n.)
Unwilling (adj.) reluctant ‫بی میل‬

81
General English

Take the blame Be responsible for sth you have ‫تقصیر را گردن گرفتن‬
done
Pose (v.) Tell , ask ‫مطرح کردن‬

Assume (v.) Presume , suppose ‫فرض کردن‬

Personality trait (n.) Personality characteristic ‫خصوصیت شخصیتی‬

Indicator (n.) Representative ‫ نماینده‬، ‫شاخص‬

Extrovert (n. , adj.) Outgoing ‫برونگرا‬

Fare better (v.) To do better than ‫بهتر عمل کردن‬

Introvert (n. , adj.) one who tends to focus on his ‫درونگرا‬


own thoughts and feelings
Flexible (adj.) Adaptable ‫انعطاف پذیر‬

Adapt (v.) Adjust ‫ عادت کردن‬، ‫سازگار شدن‬

Throughout (adv. , All over ‫تماما‬


prep.)
Express (v.) State , show ‫ نشان دادن‬، ‫بیان کردن‬

Sympathy (n.) Compassion , caring ‫دلسوزی‬

Vulnerable (adj.) Susceptible ‫آسیب پذیر‬

Reassuring (adj.) Comforting ‫تسکین دهنده‬

Stability (n.) Steadiness ‫ثبات‬

Vital (adj.) Essential , important ‫ضروری‬

Pursuing (v.) Follow ‫دنبال کردن‬

82
General English

Cope with (v.) Deal with , handle ‫دست و پنجه نرم کردن با‬
‫چیزی‬

Overabundance (n.) Excess ‫وفور‬

Primary (adj.) Chief , first ‫ اصلی‬، ‫اولیه‬

Burnout (n.) Fatigue , exhaustion ‫ فرسودگی‬، ‫از پا درآمدن‬


‫روانی‬

Adequately ( adv) Sufficiently ‫کافی‬

Suffering (n.) Hardship , agony ‫ مصیبت‬، ‫رنج‬

Exhibit (v.) show ‫ نشان دادن‬، ‫بروز دادن‬

Patience (n.) Forbearance ‫صبر‬

Pediatrician (n.) Pediatrist ‫پزشک متخصص اطفال‬

Forbearing (adj.) Patient ‫با حوصله‬

Uncooperative (adj.) Unhelpful , disobedient ‫عدم همکاری‬

Overprotective (adj.) Protective beyond normal ‫بیش از حد محافظت کردن‬


standards
Face with (v.) Confront ‫مواجه یا رویاروی شدن‬

Hectic (adj.) Frantic ‫پر دردسر‬

Critical thinking (n.) ‫تفکر نقادانه‬

Extent (n.) degree ‫ مقدار‬، ‫اندازه‬

Susceptible (adj.) Vulnerable ‫حساس‬

Prone (adj.) Vulnerable , face down ‫ دمر‬، ‫حساس‬

83
General English

‫ معنی‬، 33 ‫(با توجه به ص‬


)‫همان حساس است‬

Innocuous (adj ) Harmless , innocent ‫ بیگناه‬، ‫بی ضرر‬

Relinquish (v.) Give up ‫ترک کردن‬

Endure (v.) Tolerate ‫تحمل کردن‬

Assertive (adj.) Bold ‫جسور‬

Pompous (adj.) Arrogant ‫پر فیس و افاده‬

Smug (adj.) Conceited ‫خودبین‬

Humble (adj.) Meek , unassertive ‫متواضع‬

Consult (v.) Pick someone’s brains ‫مشورت کردن‬

Get along with (v.) Handle ‫کنار آمدن‬

Rhinoplasty (n.) Plastic surgery of nose ‫جراحی زیبایی بینی‬

Cosmetic surgeon (n.) Plastic surgeon )‫جراح پالستیک ( زیبایی‬

Malpractice (n.) Wrongdoing ‫معالجه غلط‬

Colleague (n.) Co-worker ‫همکار‬

Commitment (n.) Obligation ‫تعهد‬

84
General English

‫درس ششم‬
Word & part of Synonym-definition
‫معنی فارسی‬
speech
Cosmetic (adj.) Beautifying, superficial ‫ زیبایی‬،‫ آرایه‬،‫آرایشی‬

Surgery (n.) Medical treatment in which a surgeon


cuts open your body to repair or remove ‫جراحی‬
something inside: operation
Construction (n.) Building, creation ،‫ ساختمان‬،‫ساختن‬
‫ ایجاد‬،‫ترکیب‬

Aesthetic (adj.) Connected with beauty and the study of ،‫وابسته به زیبایی‬
beauty. ‫زیبایی شناختی‬

Flock (v.) Gather, collect, mass, Crowd ‫ جمع‬،‫ جمعیت‬،‫گروه‬


‫ ازدحام کردن‬،‫شدن‬

Elective (adj.) Optional ،‫دارای حق انتخاب‬


‫ انتخابی‬،‫گزینشی‬

Indication (n.) Sign, clue, evidence, hint, symptom ‫ نشانه‬،‫ داللت‬،‫اشاره‬

Psychological Mental, all in mind, unreal, Imaginary ،‫ روانشناختی‬،‫روانی‬


(adj.) ‫روانشناسی‬

Prolonged (adj.) Long, overlong ‫ امتداد‬،‫طوالنی کردن‬


‫ دراز کردن‬،‫کردن‬

‫به طول انجامیدن‬

Individual (n.) Person, character, Soul, unit ‫ فرد‬،‫شخص‬

Youthful (adj.) Young, childish ‫ دارایی نیروی‬،‫جوان‬


‫شباب‬

85
General English

Life span Life time ‫دوره زندگی‬


Invasive (adj.) Invasive medical treatment involves
‫تهاجمی‬
cutting into someone’s body.
‫عمل جراحی سخت‬
Not being or involving an invasive
Non-invasive
medical Procedure. ‫انجام ندادن‬
(adj.)
Discomfort (n.) Pain, hurt, trouble ‫ زحمت‬،‫ رنج‬،‫ناراحتی‬

Purely (adv.) Absolutely, completely, entirely ‫ به کلی‬،‫کامال‬

Defect (n.) Blotch, spot, flaw, fault ‫ معیوب‬،‫ نقص‬،‫عیب‬


‫ساختن‬

Deficit (n.) loss, shortage, deficiency ‫ کسری‬،‫کمبود‬

Beautify (v.) Make beautiful, decorate ‫ آرایش دادن‬،‫زیبا کردن‬

Distorted (adj.) Bias, falsify, twist, deform ‫ تحریف شده‬،‫واپیچیده‬

‫ بد شکل‬،‫خمیدن‬
Distort (v.) ‫ تحریف کردن‬،‫کردن‬

Facial (adj.) Intended for the face ‫مربوط به صورت‬

Reconstruct (v.) Rebuild, recreate, remake, restore, build ،‫تجدید بنا کردن‬
up ‫نوسازی کردن‬

Obtain (v.) Get, achieve, earn, gain, secure ‫ فراهم‬،‫به دست آوردن‬
‫گرفتن‬،‫کردن‬

Obviously (adv.) Clearly, of course ‫به طور اشکار یا معلوم‬

Overlap (v.) Lap, overlie, override ‫ تطابق‬،‫روی هم افتادن‬


‫ پوشاندن‬،‫کردن‬

Beholder (n.) One who regards ‫ شاهد‬،‫بیننده‬

86
General English

Trace back (v.) To find the origins of when something ‫پیدا کردن منشا و‬
began or where it came from. ‫ریشه چیزی‬

Literal (adj.) Exact, close, actual, word for word ،‫ واقعی‬،‫ لفظی‬،‫حرفی‬
‫دقیق‬

Perception (n.) Understanding, awareness, conception ‫ مشاهده قوه‬،‫درک‬


‫ دریافت‬،‫ اگاهی‬،‫ادراک‬

Subjective (adj.) Personal, biased, nonobjective ‫ فردی‬،‫ خصوصی‬،‫ذهنی‬

Determine (v.) Specify ‫مشخص کردن‬


Requirement (n.) Necessity, demand, essential, need, lack ،‫ تقاضا‬،‫نیازمندی‬
‫ التزام‬،‫احتیاج‬

Tummy tuck (n.) Abdominoplasty, cosmetic surgery for ‫عمل جراحی که برای‬
the removal of excess flesh and fatty ‫برداشتن چربی ها از‬
tissue from the abdomen.
.‫شکم انجام می شود‬

Breast (n.) chest ‫ سینه‬،‫پستان‬

Liposuction (n.) A way of removing fat from someone’s ‫برداشتن چربی از شکم‬
body, using suction. ‫به وسیله ساکشن‬

Dedicated to Made for or used for only one particular


‫ اختصاصی‬،‫وقف شده‬
purpose.
Dedicated (adj.)
Possess (v.) Have, enjoy, hold, own, control, acquire ‫ دارا بودن‬،‫تصرف شدن‬

Objective (adj.) Visual, exact ‫ بی طرف‬،‫عینی‬

Unity (n.) oneness, union, wholeness ‫یکپارچگی‬

Harmony (n.) Agreement, compatibility ‫ هم‬،‫ توان‬،‫تطبیق‬


‫آهنگی‬

87
General English

Proportion (n.) Relative, amount, ratio, balance ‫تناسب‬

Radiance (n.) Happiness, joy, pleasure, glare ،‫ تشعشع‬،‫تابندگی‬


‫درخشندگی‬

Opposite (adj.) Facing, fronting, different, unlike, ،‫ عکس‬،‫ متضاد‬،‫معکوس‬


reverse ‫ ضد‬،‫مقابل‬

Excessively (adv.) extremely, over ‫ بی نهایت‬،‫به حد افراط‬

Disproportionate Unequal, unbalanced, uneven


‫ نا متناسب‬،‫بی تناسب‬
(adj.)
Asymmetrical Having two sides that are different in
‫ بی‬،‫ بی قرینه‬،‫نامتقارن‬
(adj.) shape
‫تناسب‬
Antonym.
Rejuvenation (n.) ‫ دوباره جوان‬،‫بازجوانی‬
‫سازی‬

Rejuvenate (v.) refresh, renew, restore ‫دوباره جوان کردن‬

Aim to (v.) To try or intend to achieve something ‫ هدف‬،‫قصد داشتن‬


‫ منظور‬،‫گیری کردن‬

Impression (n.) Effect, feeling, impact, influence ،‫ خیال‬،‫ عقیده‬،‫گمان‬


‫ برداشت‬،‫اثر‬

Modify (v.) Change, adapt, adjust, convert, reform ‫ تجدید نظر‬،‫بهبود دادن‬
،‫ تغییر دادن‬،‫کردن‬
‫اصالح کردن‬

Presuppose (v.) Presume, assume ‫ از پیش‬،‫پیش پنداشتن‬


‫فرض کردن‬

Artistic (adj.) Creative, beautiful, elegant ‫ با هنر‬،‫هنرمندانه‬

88
General English

Analysis (n.) Examination, test ،‫ کاوش‬،‫ تشریح‬،‫تفکیک‬


‫محاسبه‬

Divide (v.) Separate, split, part, share, break up ‫ پخش‬،‫تقسیم کردن‬


‫کردن‬

Zone (n.) Area, region, section ‫ ناحیه‬،‫منطقه‬

Indicator (n.) sign ‫نشانه‬


Consequently As a result, hence, therefore, thus,
‫در نتیجه‬
(adv.)
Accordingly
Therapeutic (adj.) Beneficial, corrective, good, healing ‫ وابسته به‬،‫درمانی‬
‫درمان شناسی‬

Suited (n.) Suitable, acceptable ‫مناسب‬

Prevailing (adj.) Common, widespread, current ‫ متداول‬،‫ عمومی‬،‫غالب‬

Blacklist (n.), (v.) Exclude, expel, reject ‫ اسم‬،‫فهرست سیاه‬


‫کسی را در لیست سیاه‬
‫نوشتن‬

Seize (v.) To quickly do sth ،‫ ربودن‬،‫ضبط کردن‬


‫ تصرف‬،‫قبض کردن‬
‫کردن‬

Opportunity (n.) Chance, Occasion ،‫ فرصت‬،‫ مجال‬،‫فرصت‬


‫فراغت‬

Launch (v.) discharge, fire, Set in motion ‫ شروع‬،‫راه انداختن‬


،‫ اقدام کردن‬،‫کردن‬
‫ روانه‬،‫پرت کردن‬
‫ انداختن‬،‫کردن‬

89
General English

Fierce (adj.) Wild, cruel, strong ،‫ حریص‬،‫ درنده‬،‫ژیان‬


‫ خشم آلود‬،‫تندخو‬

Marketing (n.) The activity of deciding how to advertise


a product, what price to change for it
‫بازاریابی‬
etc., or the type of job in which you do
this.
Various (adj.) Different, diverse, several ،‫ مختلف‬،‫گوناگون‬
‫چندین‬

Brutal (adj.) Cruel, savage, harsh, rude ،‫ بی رحم‬،‫وحشی‬


‫شهوانی‬

Overtone (n.) Hint, sense, intimation, nuance ،‫ قوی‬،‫صدایی فرعی‬


‫مفهوم فرعی‬

Cliché (adj.) Hack, stale, trite ‫کلیشه ای‬

Seamless (adj.) Done or made so smoothly that you


cannot tell where one things stops and ‫ یکپارچه‬،‫بی درز‬
another begins.
Seclusion (n.) Privacy, isolation, shelter ‫ گوشه‬،‫ انزوا‬،‫جدایی‬
‫نشینی‬

Resist (v.) Oppose, battle, stand up to ‫ پایداری‬،‫مقاومت کردن‬


‫ ایستادگی کردن‬،‫کردن‬

Underlying (adj.) Fundamental, basic, prime ، ‫در زیر قرار گرفته‬


‫ اساسی‬،‫اصولی‬

Notion (n.) Idea, belief, concept, opinion ،‫ خیال‬،‫ نظریه‬،‫مفهوم‬


‫اندیشه‬

90
General English

Reconstruction A description or copy of an event or a ،‫ نوسازی‬،‫تجدید بنا‬


(n.) place, which you produce by collecting ‫احیاء‬
information about it.
Repair, revival, renovation, renewal

Restoration (n.)
‫ ترمیم‬،‫تجدید‬

Entail (v.) Involve, bring about, demand ‫ شامل‬،‫مستلزم بودن‬


‫ فراهم کردن‬،‫بودن‬

Crucial (adj.) essential, important, urgent ،‫ بسیار سخت‬،‫وخیم‬


‫قاطع‬

Schedule (n.) Plan, agenda, calendar ،‫برنامه زمان بندی‬


،‫ جدول‬،‫برنامه اجرائی‬
‫زمانبندی‬

Pertain (v.) Relate, belong, concern, refer ‫ مربوط‬،‫وابسته بودن‬


‫بودن‬

Morphology (n.) The structure of an object or system or ‫ شکل‬،‫ریخت شناسی‬


the way it was formed. ‫شناسی‬

Controversial Disputed, at issue, under discussion ،‫ جدلی‬،‫مباحثه ای‬


(adj.) ‫جدال آمیز‬

Unavoidable Certain, inescapable, inevitable ‫ غیر‬،‫اجتناب ناپذیر‬


(adj.) ‫قابل اجتناب‬

Illusion (n.) Fantasy, daydream, delusion ،‫گول‬،‫ فریب‬،‫عرب‬


‫ وهم‬،‫حیله‬

Distinguish (v.) Separate ‫تمایز دادن‬

91
General English

Quest (v.) search ‫جستجو‬


Eternal (adj.) Endless, immortal, perpetual, timeless, ،‫ جاودانی‬،‫ابدی‬
unending ‫ فناناپذیر‬،‫همیشگی‬

Mild (adj.) Medium, gentle, moderate ‫ معتدل‬،‫مالیم‬


Fundamental Essential, basic ،‫ پایه ای‬،‫ابتدایی‬
(adj.) ‫ اساسی‬،‫اصولی‬

Seduction (n.) Corruption, lure, snare, enticement ،‫گول زنی‬،‫گمراه سازی‬


‫فریفتگی‬

Constitute (v.) Make up, include, found, form ‫ تاسیس‬،‫تشکیل دادن‬


‫کردن‬

Charisma (n.) Charm, allure, attraction, lure, ،‫گیرش‬،‫عطیه الهی‬


personality ‫ فر‬،‫گیرایی‬

Attribute (n.) Ascribe, assign, refer, trace to ،‫ نشان‬،‫ ویژگی‬،‫مشخصه‬


‫ شهرت‬،‫خواص‬

Evoke (v.) arouse, give rise to, induce ،‫احضار کردن‬


‫ بیرون‬،‫فراخواندن‬
‫کشیدن‬

Fascination (n.) Attraction, allure, charm, magic ‫ جذبه‬،‫ افسون‬،‫شیدایی‬

Sought-after Wanted by a lot of people but rare or ‫چیزی که توسط عده‬


(adj.) difficult to get. ‫زیادی از مردم خواهان‬
.‫دارد اما کمیاب است‬

Virtue (n.) Goodness, worth, morality ،‫ تقوا‬،‫ مزیت‬،‫فضیلت‬


‫پرهیزکاری‬

92
General English

Component (n.) Part, element, ingredient, item, piece, ،‫ قطعه‬،‫جزء سازنده‬


unit ‫عنصر‬

Adversely (adv.) ‫به طور مخالف‬


Adverse (adj.) negative, opposing ‫ ناسازگار‬،‫ مغایر‬،‫مخالف‬

Outweigh (v.) Override, cancel(out) ،‫سنگین تر بودن از‬


‫مهمتر بودن از‬

Sidestep (v.) Avoid, dodge, ‫ طفره رفتن‬،‫گریز‬

Financial (adj.) Economic ‫مالی‬

Freshen (v.) Refresh, liven up ‫تازه کردن‬

‫خنک کردن‬

Certification (n.) document, paper ‫گواهی‬،‫تصدیق‬

Otolaryngology The branch of medicine that deals with ‫رشته بیماری های‬
diagnosis and treatment of diseases of
(n.) ‫بینی و گلو و گوش‬
the ear, nose and throat.
Outcome (n.) Result, payoff, end ‫ نتیجه‬،‫ حاصل‬،‫عاقبت‬

Thick (adj.) Wide, fat, compact ‫ ضخیم‬،‫ ستبر‬،‫کلفت‬

Temple (n.) ‫گیجگاه‬

Wavy (adj.) A wavy line is smoothly curved ‫ پر تالطم‬،‫پر موج‬

Abdomen (n.) Belly, stomach, tummy ‫شکم‬

Withheld (v.) To hold back from action ‫بازداشتن‬

Declining (adj.) Become smaller, shrinking ‫در حال زوال‬

93
General English

Reimbursement
(n.)
،‫بازپرداخت وجه‬
‫ استرداد‬،‫پوشش‬
Reimburse (v.)
Pay back, refund, repay, return
Lucrative (adj.) Fruitful, productive, well-paid ‫ پرمنفعت‬،‫سودمند‬

Gynecologist (n.) Doctor who expert on diseases and


health maintenance of the female ‫متخصص زنان و زایمان‬
reproductive system
Augmentation Accompaniment, addition, increase
‫ اضافه‬،‫ افزایش‬،‫ازدیاد‬
(n.)
Ophthalmologist ‫چشم پزشک‬
(n.)
Ophthalmology
The study of the eye and diseases that
(n.) ‫چشم پزشکی‬
affect them.
Injection (n.) Vaccination, shot, insertion ‫داروی تزریق‬
‫تزریق‬،‫کردنی‬

Disfigured ‫ بد شکل‬،‫از شکل دادن‬


،‫ زشت کردن‬،‫کردن‬
‫خراب کردن‬
Disfigure (v.) Damage, blemish, distort, deform
‫ بدنما‬،‫از شکل انداختن‬
‫کردن‬

Surge (n.) Rush, flood, flow ،‫ موج زدن‬،‫ضربان‬


‫ جریان سریع و‬،‫نوسان‬
‫غیر عادی‬

94
General English

Undo (v.) untie, reverse ‫ باطل‬،‫خنثی کردن‬


‫ به حالت اول‬،‫کردن‬
‫برگرداندن‬

Botch (n.) Mess, failure ‫ خراب‬،‫سنبل کردن‬


‫کردن‬

Oversight (n.) Supervising ‫ نظارت‬،‫سرپرستی‬

Specialty (n.) A subject or job that you know a lot


‫ اختصاصی‬،‫تخصص‬
about or have a lot of experience of
Seminar (n.) Conference ‫سمینار‬

Note (v.) mark ‫ ثبت‬،‫یادداشت کردن‬


‫ ذکر کردن‬،‫کردن‬

Aspiring (adj.) Hopeful, eager, longing, would-be ‫ اشتیاق‬،‫آرزو داشتن‬


‫ فرو بردن‬،‫داشتن‬

Abroad (n.) On, in another country ‫خارج از کشور‬


Filler (n.) expletive ‫پرکننده‬

Internist (n.) A doctor who has a general knowledge


about all illnesses and medical ‫طب متخصص داروهای‬
conditions of organs inside your body, ‫ پزشک أمراض‬،‫درونی‬
and who treats illnesses that do not ‫داخلی‬
need operations.
Prospective (adj.) Future, coming, destined, expected ‫مربوط به اینده‬

Disciplinary (adj.) Punitive, punishing ‫ نظم‬،‫اهل انضباط‬


،‫ انضباطی‬،‫دهنده‬
‫انتظامی‬

95
General English

Privilege (n.) Right, advantage, freedom, liberty ،‫ مزیت‬،‫ رجحان‬،‫برتری‬


‫ امتیاز‬،‫حق ویژه‬
‫مخصوصی اعطا کردن‬

96
General English

‫درس هفتم‬
Word & part of speech Synonym and definition ‫معنی فارسی‬

Under a spotlight (adj.) ‫مورد توجه همه‬

Scrutinized (v.) Examine closely ‫ موشکافی‬،‫به دقت بررسی شده‬


‫شده‬

Acknowledgement (n.) Acceptance of the truth ‫ پذیرش حقیقت‬،‫اقرار‬


or existence of
something
Contribution (n.) Offering, benefaction ‫همکاری‬

Framework (n.) Bodywork ‫چارچوب‬

Fundamental (adj.) Important ‫ بنیادی‬،‫اساسی‬

Ensure (v.) Guarantee, make secure ‫تضمین کردن‬

Focal (adj.) pertaining to a focus ‫ اصلی‬،‫مرکزی‬

Efficient (adj.) Effective ‫ سودمند‬،‫کارآمد‬

Barrier (n.) Blockade ‫ سد‬،‫مانع‬

Transform (v.) To change ‫تغییر دادن‬

Empirical (adj.) learned through ‫تجربی‬


observation, capable of
being verified or
disproved through
experiments and
experience
Undertaken (adj.) Commit ‫ به عهده گرفتن‬،‫متعهد شدن‬

Provoking (adj.) irritating, annoying; ‫آزاردهنده‬


inciting,

97
General English

Anecdotal (adj.) pertaining to an ‫ حکایتی‬،‫شایعه مانند‬


anecdote (short narrative
describing an interesting
or amusing incident)
Analytical (adj.) pertaining to analysis, ‫ تجزیه ای‬،‫تحلیلی‬
critical
Mandate (v.) command, order ‫حکم کردن‬

Clash (n.) Conflict ‫ مقابله‬،‫برخورد شدید‬

Hierarchy (n.) system in which persons ‫سلسه مراتب‬


or things are arranged
one above the other
according to rank
Subordinate (adj.) someone under the ‫ تابع‬،‫زیردست‬
authority of another,
lesser
Collaboration (n.) Cooperation ‫همکاری‬

Theoretically (adv.) Hypothetically ‫ موافق علم‬،‫از لحاظ فرض عملی‬


‫نظری‬

Survey (n.) review, overview ‫بررسی‬

Conflict (n.) Clash ‫ تضاد‬،‫کشمکش‬

Disparity (n.) inequality; difference, ‫ عدم توافق‬،‫نابرابری‬


dissimilarity
Paternalistic (adj.) pertaining to a ‫پدر ساالری‬
government system that
sincerely cares about its
constituents but is overly
intrusive (similar to a
father with his children)
Rigid (adj.) hard, stiff, inflexible ‫ سفت و محکم‬،‫سخت‬

Holistically (adv.) From the point of view ‫ب طور کلی‬


that entities are

98
General English

complete units and


should be related to as
such and not separated
into parts
Hostile (adj.) unfriendly, antagonistic ‫ خشن‬،‫خصمانه‬

Adversarial (adj.) unfriendly ‫خصومت امیز‬

Burnout (n.) fatigue, exhaustion ‫ خسته شدن‬،‫از پا در آمدن‬


(resulting from overwork
or prolonged stress)
Turnover (n.) change, reversal ‫میزان تغییر در کارمندان‬

Interpersonal (adj.) pertaining to or involving ‫میان فردی‬


relations between
persons
Empowered (adj.) The feeling of having ‫صاحب اختیار و قدرت‬
power
Tolerate (v.) Endure ‫مدارا کردن‬

Verbal abuse (n.) Maltreating someone by ‫سواستفاده کالمی‬


speaking inappropriately
to them
Disruptive (adj.) Upsetting, disturbing, ‫نفاق افکن‬
divisive
Enhance (v.) Boost, increase ‫ بهتر کردن‬،‫ باالبردن‬،‫زیادکردن‬

Neglected (adj.) Disregarded, ignored ‫مورد غفلت واقع شده‬

Hold center stage ‫مرکز توجه بودن‬


(phrase)
Progressive (adj.) Growing ‫ پیش رونده‬،‫مترقی‬
Vision (n.) Mental image, concept ‫ رویا‬،‫ خیال‬،‫ بینایی‬،‫دید‬
ability to perceive with
eyes
Patient centered (adj.) ‫بیمار محور‬
Nursing literature Refers to articles in ‫ادبیات پرستاری‬
journals and texts in
99
General English

books devoted to the


field of nursing.
Thread (n.) ,(v.) ‫ بند کشیدن‬،‫ نخ کردن‬،‫ رگه‬،‫نخ‬
Contemporary (adj.) Modern, current ‫ معاصر‬،‫هم دوره‬
Mutual (adj.) ‫دو طرفه‬
Arise (v.) Proceed, begin, come ‫ ناشی‬،‫ رخ دادن‬،‫بلند شدن‬
into being ‫شدن‬
Perception (n.) Understanding, idea ‫ بینش‬،‫درک‬
In charge (adj.) In command, be ‫ مسئول‬،‫صاحب اختیار‬
responsible for
Endanger (v.) Put in jeopardy ‫به خطر انداختن‬
Defer to (v.) Hold ‫تسلیم شدن‬
Strategize (v.) ‫تدبیرکردن‬
Threaten (v.) Intimidate, endanger ‫تهدید کردن‬
Minimize (v.) Make smaller; underrate ‫کوچک‬،‫دست کم گرفتن‬
‫شمردن‬
Levelize (v.) ‫تراز کردن‬
Interdisciplinary (adj.) ‫میان رشته ای‬
Governance (n.) ‫ طرز اداره کردن‬،‫حکومت‬
Promising (adj.) Hopeful ‫امید بخش‬
Mindset (n.) Mental attitude ‫طرز فکر‬
Redefine (v.) Specify again ‫ دوباره‬،‫دوباره شرح دادن‬
‫بازنمودن‬
Joint training ‫آموزش مشترک‬
Adopt (v.) Accept ‫قبول کردن پذیرفتن‬
Savvy (adj.) Experienced ‫زرنگ و دانا‬
Thorough (adj.) Comprehensive, ‫ کامل‬،‫دقیق‬
complete
Look up to (v.) Admire, be impressed by ‫تحسین کردن‬
someone
Constantly (adv.) Continually ‫به طور مداوم‬
Specialty (n.) ‫تخصص‬
100
General English

Diplomatic (adj.) Politic, tactful ‫وابسته به ماموران سیاسی‬


‫ دیپلماتیک‬،‫خارجه‬
Notable (adj.) Remarkable ‫شخص برجسته‬
Unrelenting (adj.) Ruthless, continuous ‫ سخت گیر‬،‫بی رحم‬
Escalate (v.) Aggravating, increasing ‫ باالگرفتن‬،‫ شدن‬/ ‫تشدید کردن‬
Literally (adv.) Actually ‫ کامال‬،‫واقعا‬
Interaction (n.) Interplay ‫ فعل و انفعال‬،‫اثر متقابل‬
Snap shot (n.) ‫عکس فوری‬
Sanity (n.) Saneness, soundness of ‫سالمت عقل‬
mind
Come to light (phrase) Be discovered, be ‫ اشکال کردن‬،‫کشف کردن‬
revealed, become known
Undoubtedly (adv.) ‫بدون شک‬
Detriment (n.) Disadvantage ‫ زیان‬،‫ضرر‬
Bash (v.) Punch, hit, strike ‫مورد انتقاد قرار دادن‬
Ominous (adj.) Bad ‫ بد‬،‫شوم‬
Detect (v.) Discover ‫ پیدا کردن‬،‫کشف کردن‬
Neurovascular (adj.) Of, relating to, or ‫عروقی‬-‫عصبی‬
involving both nerves and
blood vessels.
Compromise (n.) Agreement, give and take ‫ توافق‬،‫مصالحه‬
Dismiss (v.) Send away, remove, free ‫ مرخص کردن‬،‫روانه کردن‬
Compartment (n.) Section ‫قسمت‬
Obligated (adj.) Committed ‫ملزم‬
Inspect (v.) Examine, check ‫ بازرسی کردن‬،‫سرکشی کردن‬
Reliance (n.) Confidence ‫ تکیه‬،‫ توکل‬،‫اعتماد‬
Outlet (n.) Place or means of ‫ مجرای‬،‫ روزنه‬، ‫وسیله بیان‬
escape, release ‫خروج‬
Morbidity (n.) Unhealthiness ‫ناخوشی‬
Mortality (n.) Rate of death ‫مرگ و میر‬
Generalizability (n.) ‫تعمیم پذیری‬

101
General English

‫درس هشتم‬
Word & part of Synonym-definition
‫معنی فارسی‬
speech
Surrogacy (n.) The practice of serving as surrogate
mother.
‫زنی که فرزند زن دیگری را‬
A women who has a baby for another
Surrogate ‫ چرا که آن‬،‫به دنیا می آورد‬
who cannot have one, and gives her
mother (n.) ‫فرد نمی تواند بچه دار‬
the baby after it is born.
.‫شود‬

Ever-rising (adj.) Always on the rise ‫همیشه در حال افزایش‬

Prevalence (n.) Commonness, frequently, popularity ‫ درجه‬،‫ رواج‬،‫ نفوذ‬،‫پخش‬


‫شیوع‬

Infertility (n.) Sterility, barrenness ‫ بی حاصلی‬،‫ناباروری‬


Fertilize (v.) To make new animal or plant life ‫ حاصلخیز‬،‫بارور کردن‬
develop.
‫ لقاح کردن‬،‫کردن‬
Infertile (adj.) Barren, unproductive
‫کم بارور‬
A process in which a human egg is
fertilized outside a women’s body.
In vitro
fertilization (n.) ‫لقاح مصنوعی (در‬
)‫آزمایشگاه‬

Fertilization (n.) ‫ بارورسازی‬،‫لقاح‬

Advancement Promotion, progress


‫ ترفیع‬،‫ ترقی‬،‫پیشرفت‬
(n.)
Assist (v.) Help, aid, cooperate ،‫ کمک کردن‬،‫ملحق شدن‬
‫شرکت جستن‬

102
General English

Reproductive Relating to the process of producing


‫ تناسلی‬،‫مولد‬
(adj.) babies, young animals or plants.
Herein (adv.) In this place, situation, document etc. ‫در این باره‬

Alternative (n.) Choice, option, recourse ‫ جایگزین‬،‫ دیگر‬،‫پیشنهاد‬

Arrangement (n.) Scheme, strategy, plan ‫ قرار‬،‫ ترتیب‬،‫مقدمات‬

Bear (v.) Support, have, maintain, carry, bring,


Take ‫ تحمل کردن‬،‫حمل کردن‬
To give birth to a baby.
Deliver (v.) Transport, give up, make over
To help a women give birth to her ‫ زایمان کردن‬،‫تحویل دادن‬
baby, or to give birth to a baby.
Gestational (n.) The carrying of young in the uterus.
‫حاملگی‬
Pregnancy
Embryo (n.) root, beginning ‫ نو جنین‬،‫ رویان‬،‫جنین‬

Embryonic (adj.) Relating to an embryo.


‫مربوط به جنین‬

Implant (v.) Instill, infuse, insert ‫ فرو‬،‫ جای دادن‬،‫کاشت‬


‫کردن‬

Uterus )n.) The organ in a women or female


where babies develop. ‫ رحم‬،‫زهدان‬
Womb
Impregnate (v.) Infuse, fertilize, make pregnant ‫ لقاح کردن‬،‫ابستن کردن‬

Intended (adj.) Planned, meant ‫ در نظر گرفته‬،‫قصد شده‬


‫ آینده‬،‫شده‬

103
General English

Artificial (adj.) Man-made, plastic, non-natural, fake ‫ بدلی‬،‫ مصنوعی‬،‫ساختگی‬

Commercial Trading, profit-making


‫ بازرگانی‬،‫تجاری‬
(adj.)
Altruistic (adj.) Selfless, unselfish, self-sacrificing,
‫نوع دوستانه‬
Generous
Financial (adj.) Economic ‫مالی‬

Illegal (adj.) Unlawful, banned, criminal ‫ غیر‬،‫ نامشروع‬،‫غیر قانونی‬


‫مجاز‬

Legality (n.) Lawfulness, rightfulness

‫ مطابقت با‬،‫قانونی بودن‬


‫قانون‬

So-called (adj.) pretended, supposed ‫ به اصطالح‬،‫اصطالحا‬

Agency (n.) Business, office, department,


‫ شعبه‬،‫ آژانس‬،‫ عامل‬،‫واسطه‬
Organization
Cost (n.) Price, amount, charge, expense ‫ بها‬،‫هزینه‬

Procedure (n.) Method, action, conduct, process ‫ رویه‬،‫فرایند‬

At a glance (exp.) Almost immediately


Usage notes: often used in a ‫به یک نگاه‬
newspapers and magazines as the
title of a list of important facts.
Long-desired Wish for a long time ‫چیزی که برای مدت‬
(adj.) ‫طوالنی در ارزوی آن بودید‬
Earn (v.) Make money ‫کسب کردن‬
Currency (n.) Money ‫ پول رایج‬،‫پول‬

104
General English

Bitter (adj.) harsh, sharp, fierce ‫ تلخ‬،‫طعنه آمیز‬

Due to because of, through


‫ سبب‬،‫ به علت‬،‫معلول‬
(preposition)
Legislation (n.) law, regulation ‫ تدوین و‬،‫وضع قانون‬
‫تصویب قانون‬

Exploit (v.) Abuse, play on, take advantage ‫ بهره برداری‬،‫استثمار کردن‬
‫کردن‬

Profit (n.) Gain, earning, benefit ‫ سود بردن‬،‫نفع بردن‬

Middleman (n.) intercessor, mediator ‫ واسطه‬،‫دالل‬

Transparency (n.) Clearness, slide, clarity ‫ شفاف‬،‫شفافیت‬

Unpredictable Inconstant, changeable, random,


‫غیر قابل پیش بینی‬
(adj.) Doubtful
Regulation (n.) Rule, law, order ،‫ قانون‬،‫ دستور‬،‫مقررات‬
‫آیین نامه‬

Governing (adj.) Having the power and authority to


‫ نظارتی‬،‫حکومتی‬
control an organization, country etc
Unethical (adj.) Dishonest, immoral, wrong, shady ‫غیر اخالقی‬

Illiterate (adj.) Uneducated, untaught ‫ درس‬،‫ عامی‬،‫بی سواد‬


‫نخوانده‬

Rural (adj.) Rustic, country ‫روستایی‬

Persuade (v.) Talk into, influence, Convince ‫ ترغیب کردن‬،‫وادار کردن‬

Spouse (n.) Partner, husband or wife ‫ همسر‬،‫ زوج‬،‫زن یا شوهر‬

105
General English

Provision (n.) condition, clause, demand, providing ،‫ فراهم کردن‬،‫مقرر کردن‬


‫تهیه کردن‬

Screen (v.) Test for disease ‫ آزمایش‬،‫غربال کردن‬


‫کردن‬

Counsel (n.) Advice, guidance, Warning, ‫ توصیه‬،‫مشورت کردن‬


suggestion ‫کردن‬

Mandatory (adj.) obligatory, required ‫ الزام آور‬،‫ إلزامی‬،‫اجباری‬

Recruitment (n.) The process of adding new individuals


to a population or sub population (as
‫ توان گیری‬،‫استخدام‬
of breeding or legally catchable
individuals) by growth, reproduction.
Shift into (v.) To transfer, change ‫ تغییر دادن‬،‫منتقل کردن‬

Pretext (n.) cover, excuse ‫ بهانه‬،‫ دستاویز‬،‫عذر‬

Antenatal (adj.) Relating to the medical care given to


‫مربوط به قبل از تولد‬
women who are going to have a baby.
Motive (n.) Reason, purpose ،‫ محرک‬،‫ انگیزه‬،‫غرض‬
‫داعی‬

Guard (v.) Protect, watch over, secure, shield ‫محافظت کردن‬

Stigma (n.) Disgrace, dishonor, shame ‫ لکه‬،‫ برچسب‬،‫داغ ننگ‬


‫ننگ‬

Outcast (n.) Castaway, exile, refugee ‫ منظور‬،‫ رانده‬،‫مطرود‬

Community (n.) Society, people, public


‫ جامعه‬،‫ اجتماع‬،‫انجمن‬

106
General English

Tenure (n.) Duration


Definition: the period of time when ‫مدت زمان‬
someone has an important job
Household (n.) Family, home, house ‫ خانوار‬،‫خانواده‬

Unfavorable Adverse, negative, evil, bad ،‫ نامطلوب‬،‫نامساعد‬


(adj.) ‫ مخالف‬،‫برعکس‬

Outcome (n.) Result, conclusion, end ‫ حاصل‬،‫ نتیجه‬،‫عاقبت‬

Insurance (n.) Protection, cover, guarantee ،‫ حق بیمه‬،‫امتیاز مطمئن‬


‫بیمه‬

Post-pregnancy After pregnancy


‫بعد از حاملگی‬

Post (prefix) Later than or after something.


Resort to (v.) Use, employ, turn to, utilize ‫متوسل شدن‬

Hire (v.) Employ, commission, sign up ،‫ کرایه کردن‬،‫اجاره کردن‬


‫استخدام کردن‬

Issue (n.) Topic, outcome, effect, matter, point ‫ مطلب‬،‫ پی امد‬،‫مسئله‬

Racket (n.) Fuss, disturbance, noise, fraud ‫ سر و صدا‬،‫جار و جنجال‬

Framing (n.) Create or formulate (a system) ‫ ساختار‬،‫زیرسازی‬

Implementation Put into practice


(n.)
‫اجرا کردن‬
Implement (n.)
Enforceable (v.) To effect or gain by force. ‫ تحمیل کردن‬،‫اجبار کردن‬
Unenforceable If a rule or law is unenforceable, it is
(adj.) impossible to force people to obey it.

107
General English

‫غیر قابل اجرا‬

Undergo (v.) Go through ‫تحمل کردن‬


Consent (n.) Agreement, approval ‫ رضایت‬،‫ راضی شدن‬،‫اجازه‬
‫ رضایت‬،‫دادن‬

Martial (adj.) Military, warlike ،‫ جنگی‬،‫وابسته به ارتش‬


‫ نظامی‬،‫لشکری‬

Military (n.) Services, forces

‫ ارتشی‬،‫ ارتش‬،‫نظامی‬

Dispute (n.) Disagreement, conflict ،‫ مجادله کردن‬،‫منازعه‬


‫ستیزه‬

Communicable Contagious ‫واگیردار‬


(adj.)
Adverse (adj.) Unfavorable, opposing ‫ مضر‬،‫ ناسازگار‬،‫مخالف‬

Expense (n.) Cost, charge, loss, payment, spending ‫مصرف‬، ‫ خرج‬،‫ هزینه‬،‫برامد‬

Reasonable (adj.) Realistic ‫ معقول‬،‫واقع گرایانه‬


Borne (adj.) To be supported ‫ تحمل‬، bear ‫اسم مفعول‬
‫کرده یا شده‬

Subsequent Following, after, later, successive ،‫ پسین‬،‫ بعدی‬،‫پیروی‬


(adj.) ‫ ما بعد‬،‫الحق‬

Willingness (n.) agreement, consent, wish ‫میل‬،‫رضایت‬

Injustice (n.) Bias, unfairness, wrong, prejudice ،‫ بی انصافی‬،‫بی عدالتی‬


‫ بیداد‬،‫ستم‬

108
General English

Parental (adj.) Relating to being parent and


especially to being responsible for ‫ مربوط به والدین‬،‫والدینی‬
child’s safety and development.
Certificate (n.) Document, diploma, license ‫گواهی‬،‫ تصدیق‬،‫گواهی نامه‬

Advertise (v.) Publicize, announce, inform, notify ،‫ انتشار دادن‬،‫اگهی دادن‬


‫تبلیغ کردن‬

Bound to (v.) Expected to happen, must occur ‫مقید بودن‬


Custody (n.) Safekeeping, keeping, care, ،‫ توقیف‬،‫ حبس‬،‫نگهداری‬
Confinement ‫حفاظت‬

Irrespective Used when saying that a particular ‫ بی‬،‫ بی طرف‬،‫قطع نظر از‬
(adv.) fact has no effect on a situation and is ‫ صرف‬،‫ بدون مراعات‬،‫ادب‬
not important.
‫نظر از‬

Diverse (adj.) various, several, different ،‫گوناگون‬،‫ متنوع‬،‫متضاد‬


‫ متغیر‬،‫مختلف‬

Unsettled (adj.) Unstable, shaky, unsteady, insecure, ‫ بی‬،‫ مختل‬،‫ آشفته‬،‫درهم‬


Confused, uncertain, ‫سازمان‬

Contracted (adj.) Enter into a formal and legally binding


‫متعهد شده‬
agreement
Commissioned That has been commissioned. ‫ به کار‬،‫ مأموریت دار‬،‫مجاز‬
(adj.) ‫ دایر‬،‫گماشته‬

Pre-birth Before birth ‫قبل تولد‬


Pre (prefix) Before someone or something ‫قبل از کسی یا چیزی‬

109
General English

Specify (v.) State, define, detail, mention, ،‫ معین کردن‬،‫تعیین کردن‬


Indicate ‫ مشخص‬،‫معلوم کردن‬
‫کردن‬

Void (v.) Invalidate, cancel ‫ باطل‬،‫ بی اعتبار‬،‫بی اثر‬


‫کردن‬

Prohibited (adj.) Forbidden, banned ‫ ممنوع‬،‫ ممنوع شده‬،‫محرم‬

Territory (n.) Region, district ‫ سرزمین‬،‫قلمرو‬


Offense (n.) Attack, aggression, crime ،‫ تجاوز‬،‫ رنجش‬،‫تهاجم‬
‫ هجوم‬،‫یورش‬

Assembly (n.) Gathering, company, council


‫ مجمع‬،‫ انجمن‬،‫اجتماع‬
Crowd, group, mass
Announcement Statement, report, revelation,
‫ خبر‬،‫ اعالن‬،‫اگهی‬
(n.)
Broadcast
Act (n.) Decision, statement ‫تصویب نامه‬
Province (n.) Region, colony, section, zone ‫ والیت‬،‫ ایالت‬،‫استان‬

Proposed (adj.) A proposed change, plan,


development etc is one that has been
‫پیشنهاد شده‬
formally suggested to an official
person or group.
Punish (v.) Discipline, sentence ،‫ تنبیه کردن‬،‫ادب کردن‬
‫مجازات کردن‬

Whilst While ‫ در‬،‫در خالل مدتی که‬


(conjunction) ‫حالیکه‬

110
General English

Adoption (n.) Fostering, taking in ‫ فرزند‬،‫قبول به فرزندی‬


‫خواندگی‬

Came about (v.) Happen ‫اتفاق افتادن‬


Occasion (n.) Time, chance, moment, event, ‫ سبب‬،‫ لزوم‬،‫ موقعیت‬،‫موقع‬
experience, Happening ‫موقعیت‬

Reside (v.) Live, inhabit, stay ‫ ساکن شدن‬،‫مقیم شدن‬

Accommodating Helpful, cooperative, kind, polite,


‫ موافق‬،‫مفید‬
(adj.) friendly
Oversea (adj.) abroad ‫خارج از کشور‬

Deployment (n.) Military strategic positioning ‫آرایش قشون‬

Income (n.) Earnings, pay, profits, salary ‫ عواید‬،‫ درامد‬،‫عایدات‬

111
General English

‫درس نهم‬
Word & part of Synonym and definition ‫معنی فارسی‬
speech
Placebo (n.) A harmless substance given to a sick ‫ مایه ی تسکین‬،‫دارو نما‬
person instead of medicine, without
telling them it is not real.
When someone feels better after
Placebo effects taking a placebo, even though it has
not had any effect on their body.
Healing (adj.) curative, remedial, remedying, ‫شفا دهنده‬
sanative
Tool (n.) device, gadget, machine, appliance ‫ ابزار‬،‫اسباب‬

Convince (v.) persuade, assure, satisfy, Bring round ‫ قانع کردن‬،‫متقاعد کردن‬

Fake (adj.) Artificial, false, mock, sham ‫جعلی‬

Thus (adv.) Therefore, accordingly, hence, ‫ بدین‬،‫ بنابراین‬،‫بدین گونه‬


In this way, as follows ‫معنی که‬

Stimulate (v.) Encourage, prompt, provoke ‫ انگیختن‬،‫تحریک کردن‬

Millennia (n.) A period of 1000 years ‫ هزاره‬،‫هزار سال‬

Procedure (n.) Method, action, course, system, ‫ شیوه‬،‫ روش‬،‫ پروسه‬،‫روند‬


process
‫دستورالعمل‬
Conduct, routine
Shrink (v.) Decrease, diminish, grow smaller, ‫ منقبض‬،‫چروک شدن‬
shorten ‫شدن‬

‫ کوچک شدن‬،‫جمع شدن‬

112
General English

Tumor (n.) A mass of diseased cells in your body ‫ غده‬،‫ ورم‬،‫ برآمدگی‬،‫تومور‬
that have divided and increased too
quickly.
Modulate (v.) adjust, balance ‫ تعدیل‬،‫میزان کردن‬
Definition: to change a process or ‫کردن‬
activity to make it more controlled,
slower, less strong etc.
Perception (n.) understanding, awareness, feeling ،‫ دریافت‬،‫ اگاهی‬،‫درک‬
Notion, sensation, sense ‫احساس‬

Insomnia (n.) Definition: difficulty in getting to ،‫ کم خوابی‬،‫مرض بیخوابی‬


sleep, esp. as persistent problem. ‫بیخوابی غیر عادی‬

Condition (n.) State, position, situation, requirement ،‫ وضعیت‬،‫ حالت‬،‫موقعیت‬

‫وضع‬

Fatigue (n.) Tiredness, heaviness ،‫ کوفتگی‬،‫خستگی‬


‫فرسودن‬

Nausea (n.) Sickness, vomiting, retching ،‫ حالت تهوع‬،‫دل آشوب‬


‫حالت استفراغ‬

Failure (n.) Defeat, collapse, lack of success ،‫ عدم موفقیت‬،‫عیب‬


‫ شکست‬،‫شکست خورده‬

Trial (n.) Test, test-run, audition ‫ آزمایش‬،‫ امتحان‬،‫آزمایش‬


‫کردن‬

Clinical (adj.) Scientific, analytic ‫بالینی‬

Deem (v.) Consider, reckon, regard, believe, ،‫ فرض کردن‬،‫پنداشتن‬


know ‫خیال کردن‬
think

113
General English

Conclude (v.) Decide, assume, gather, work out ‫ استنتاج‬،‫نتیجه گرفتن‬


‫کردن‬

Proof (n.) Evidence, confirmation, corroboration ،‫ اثبات‬،‫ دلیل‬،‫برهان‬


‫مدرک‬

Pharmacological The scientific study of drugs and ‫داروشناسی‬


(adj.) medicines.
‫ وابسته به‬،‫دارویی‬
Pharmaceutical Synonyms:drug, medicinal, biologic
‫داروسازی‬
(adj.)

Present (adj.) Introduce, make known, exhibit, ‫ حاضر‬،‫موجود‬


display
Quite (adv.) Synonyms: somewhat, fairly, rather, ‫ سراسر‬،‫ تماما‬،‫کامال‬
Absolutely, completely, entirely,
perfectly
Complex (adj.) Compound, elaborate, complicated ‫ مختلط‬،‫پیچیده‬

Neurobiological Definition: a branch of the life sciences ‫شاخه ای از علم که به‬


(n.) that deals with the anatomy, ‫ فیزیولوژی‬،‫بررسی اناتومی‬
physiology and pathology of the
‫و پاتولوژی سیستم عصبی‬
nervous system.
.‫می پردازد‬

Reaction (n.) Synonyms: response, answer, reply ‫ عکس‬،‫ انفعال‬،‫واکنش‬


recoil ‫العمل‬

Include (v.) Contain, comprise, involve, take in ،‫ شامل بودن‬،‫دربرداشتن‬


‫به حساب آوردن‬

114
General English

Neurotransmitter A substance (such as norepinephrine ‫ماده ای (مثل نوراپی‬


(n.) or acetylcholine) that transmit nerve ‫نفرین و استیل کولین) که‬
impulses across synapse.
‫تحریکات در عصب از‬
‫طریق سیناپس انتقال می‬
.‫دهد‬

Mood (n.) State of mind, disposition, spirit, ،‫ وجه‬،‫ خلق‬،‫حالت‬


temper
‫وضع روانی‬

Region (n.) Area, part, place, section, zone, sector ‫ فضا‬،‫ ناحیه‬،‫ منطقه‬،‫پهنه‬

Emotional (adj.) Sensitive, moving, emotive, ‫ هیجانی‬،‫ مهیج‬،‫احساساتی‬


passionate
sentimental
Self-awareness Knowledge and understanding of ‫خود آگاهی‬
(n.) yourself.
Therapeutic (adj.) Beneficial, good, healing, remedial ‫ وابسته به‬،‫ معالج‬،‫درمانی‬
‫درمان شناسی‬

Benefit (n.) Help, advantage, aid, favour, profit ‫ مفید‬،‫ نفع‬،‫سود بردن‬
‫ نفع‬،‫بودن‬

‫مساعده‬

Ritual (n.) Custom, routine, procedure, habit, ‫ روش معمول و‬،‫آیین‬


rite ‫همیشگی یک فرایند‬
Definition: something that you do
regularly and in the same way each
time.
Compare (v.) Balance, contrast, set against, be ‫ سنجیدن‬،‫مقایسه کردن‬
the equal of

115
General English

Compare with: used when


considering the size, quality, or
amount of something in relation to
something similar.
Entire (adj.) Whole, complete, full, gross, total ،‫ درست‬،‫ یکپارچه‬،‫کامل‬
‫تمام‬

Examine (v.) Analyse, explore, survey, inspect ،‫ امتحان کردن‬،‫آزمودن‬


‫آزمایش کردن‬

Exotic (adj.) Unusual, strange, unfamiliar, ،‫ مرموز‬،‫ عجیب‬،‫بیگانه‬


mysterious ‫عجیب و غریب‬

Undergo (v.) Experience, bear, endure, go through, ،‫متحمل چیزی شدن‬


stand ،‫دستخوش چیزی شدن‬
‫تحمل کردن‬

Profound (adj.) Wise, deep, extreme, great, learned ‫ ژرف‬،‫عمیق‬

Impact (n.) Collision, contact, crash, knock, ‫اثر‬


influence
Perceive (v.) See, behold, discover, make out, ‫ مشاهده‬،‫درک کردن‬
notice ‫ مالحظه‬،‫ دیدن‬،‫کردن‬
‫کردن‬

Symptom (n.) Sign, indication, token, warning ‫ عالئم‬،‫ دلیل‬،‫ اثر‬،‫نشانه‬


‫ عالمت‬،‫مرض‬

Attention (n.) Concentration, mind, thinking, notice, ،‫ توجه‬،‫حالت خبردار‬


though ‫ حواس‬،‫ خاطر‬،‫دقت‬

116
General English

Publish (v.) Put out, print, produce, spread, reveal ‫ انتشار‬،‫منتشر کردن‬
‫ چاپ کردن‬،‫دادن‬

Explore (v.) Investigate, examine, look into, ،‫ پوییدن‬،‫اکتشاف کردن‬


research ‫کاوش کردن‬

Migraine (n.) Definition: an extremely bad ‫ میگرن‬،‫حمله سردرد‬


headache, during which you feel sick
and have pain behind your eyes.
Medication (n.) Remedy, cure, medicant, medicine ‫ دارو‬،‫تجویز دوا‬

Labeled (v.) Synonyms: marker, tag, ticket ‫برچسب دار‬

Speculate (v.) Consider, guess, wonder, suppose ‫ تفکر کردن‬،‫اندیشیدن‬

Driving (adj.) Forceful, dynamic, energetic ‫ موثر‬،‫محرک‬

Associate (v.) Connect, identify, join, mix, ‫ همراه‬،‫مربوط ساختن‬


accompany ،‫شدن‬

Engage (v) Charming, attractive, agreeable, ‫مشارکت‬


likeable
Meditate (v.) Reflect, deliberate, think, plan ‫ اندیشه‬،‫تفکر کردن‬
،‫ تدبیرکردن‬،‫کردن‬

‫عبادت کردن (منظور‬


)‫همون مدیتیشنه‬

Ingredient (n.) Component, element, part ‫ عناصر‬،‫ عوامل‬،‫اجزاء‬

Intervention (n.) Mediation, agency, interference ،‫ مداخله‬،‫ دخالت‬،‫نفوذ‬


‫اقدام‬

Enhance (v.) Improve, add to, boost, increase, ‫ تسهیل‬،‫کمک کردن‬


strengthen ‫ افزودن‬،‫ باال بردن‬،‫کردن‬

117
General English

Measure (v.) Assess, calculate, compute, weigh ،‫ میزان کردن‬،‫اندازه گیری‬


‫سنجیدن‬

Comfortable (adj.) Relaxing, pleasant, happy, cosy ‫راحت‬

Ethical (adj.) Moral, fair, good, just, proper, right ،‫وابسته به علم اخالق‬
‫اخالقی‬

Mislead (v.) Deceive, fool, misdirect ‫ فریب دادن‬،‫گمراه کردن‬

On the other hand The second thing to consider ‫ از طرف‬،‫از سوی دیگر‬
(exp.) ‫دیگر‬

Intend (v.) Plan, aim, mean, purpose ،‫ معنی دادن‬،‫قصد داشتن‬


‫بر آن بودن‬

Consider (v.) Believe, regard as, think about, hold to ‫ تفکر‬،‫مالحظه کردن‬
be ‫کردن‬

Argument (n.) Disagreement, fight, dispute, clash, ‫ دلیل‬،‫ بحث‬،‫استدالل‬


reason
Logic, reasoning
Prescribe (v.) Order, decree, direct, recommend ‫ نسخه‬،‫تجویز کردن‬
‫ تعیین کردن‬،‫نوشتن‬

Pacify (v.) Calm, allay, appease, placate ،‫ تسکین دادن‬،‫فرونشاندن‬


‫آرام کردن‬

Diagnosis (n.) Examination, analysis, investigation, ،‫ عیب شناسی‬،‫تشخیص‬


conclusion ‫تشخیص عیب‬

Ailment (n.) Illness, diesel, disorder, sickness ،‫ درد‬،‫بیماری مزمن‬


‫ناراحتی‬

118
General English

Postpone (v.) Put off, defer, delay, put back ‫ عقب‬،‫به تاخیر انداختن‬
‫انداختن‬

Legally (adv.) Definition:if you can do something ‫ شرعا‬،‫قانونا‬


legally, you are allowed to do it by law
Problematic (adj.) Tricky, doubtful, puzzling ،‫ نامعلوم‬،‫گیج کننده‬
‫مشکوک‬

Pharmacist (n.) Apothecary, chemist ،‫ داروشناس‬،‫داروگر‬


Definition: someone whose job is to ‫داروفروش‬
prepare medicines in a shop or
‫داروساز‬
hospital.
Debate (n.) Discussion, argument, contention, ‫ مباحثه‬،‫ منازعه‬،‫مناقشه‬
dispute
Harness (v.) Exploit, control, mobilize, employ ،‫ مهار کردن‬،‫آماده کردن‬
‫ تحت کنترل‬،‫تهیه کردن‬
‫درآوردن‬

Dismiss (v.) Fire, discharge, let go, dissolve, free, ‫ منفصل‬،‫روانه کردن‬
send away ،‫ مرخص کردن‬،‫کردن‬
‫موضوعی را مختوم کردن‬

Attempt (v.) Seek, strive, try, undertake ‫ قصد‬،‫کوشش کردن‬


‫ مبادرت کردن‬،‫کردن‬

Minimize (v.) Reduce, diminish, shrink, decry, ‫ به حداقل‬،‫کمینه ساختن‬


discount ‫ کوچک شمردن‬،‫ساختن‬

Alongside (prep.) Beside, by, fornent, next to ‫ در طول‬،‫در کنار‬

Theoretically According to a scientific idea that has ‫از لحاظ فرض علمی‬
(adv.) not been proven to be true in a
practical way.

119
General English

Synonym:hypothetically

Oncologist ‫تومور شناس‬


Oncology (n.) The part of medical science that deals ‫ تومور‬،‫غده شناسی‬
with cancer and tumours.
‫شناسی‬

Mankind (n.) People, humankind, man, humanity ‫ جنس بشر‬،‫نوع انسان‬

Overdose (n.) Too much of a drug taken at one time ‫ دوای‬،‫داروی بیش از حد‬
‫زیاد خوردن‬

Adaptable (adj.) Flexible, changeable, easy-going ،‫ انطباق پذیر‬،‫وفق پذیر‬


‫مناسب‬

Protean (adj.) Changeable, mobile, variable, ،‫ شکل پذیر‬،‫متغیر‬


unstable ‫گوناگون‬

Cheap (adj.) Inexpensive, economical, reduced ‫ارزان‬

Pharmacopeia (n.) ‫کتاب دستور داروسازی‬

Avenue (n.) Path ‫مسیر‬

120
General English

‫درس دوازدهم‬
Word & part of Synonym and definition
‫معنی فارسی‬
speech
Dreadful (adj.) Horrible, terrible
‫ ترسناک‬،‫وحشتناک‬

Turbulence (n.) non-smooth and irregular flow in


‫چاله هوایی‬
fluids
Prestigious (adj.) Highly esteemed, having a good ‫ آبرومند‬،‫با اعتبار‬
reputation
Excessive (adj.) Extreme, unnecessary ‫بیش از حد‬

Onset (n.) Attack, influx ‫ هجوم‬،‫حمله‬


Goes to great Being careful to an extreme or
‫بیش از حد احتیاط کردن‬
lengths (exp.) excessive degree
Avoid (v.) Eschew, pass, dodge ‫ دوری کردن‬،‫اجتناب کردن‬
Pose (v.) Display, present ،‫ ابراز کردن‬،‫نشان دادن‬
‫ارائه کردن‬
Distress (n.) Alarm, fluster ‫پریشانی‬
Faint (v.) Collapsing, passing out ‫ بیهوش شدن‬،‫غش کردن‬

Occur (v.) Happen, arise ‫اتفاق افتادن‬


Agoraphobia (n.) Extreme or irrational fear of entering
open or crowded places of leaving ‫ترس از مکان های شلوغ‬
one’s own home
Trigger (v.) Start, activate ‫ فعال کردن‬،‫شروع کردن‬

Judge (v.) Arbitrage, referee ‫قضاوت کردن‬


Escape (v.) Run away ‫فرار کردن‬

121
General English

Exposure (n.) disclosure, revealing ‫ افشا‬،‫آشکاری‬

Resolve (v.) Settle, solve ‫ چاره اندیشیدن‬،‫حل کردن‬

Subdivide (v.) Classify, categorize ‫طبقه بندی کردن‬

Marked (adj.) Clear, noticeable ‫مشخص‬

Persistent (adj.) Ongoing, continuous, tenacious, ‫ پایدار‬،‫مداوم‬


determined
Encounter (n.) Conflict, confrontation ‫ برخورد‬،‫مواجهه‬
Emphasize (v.) Greaten, highlight ‫تاکید کردن‬
Evaluation (n.) Assessment, measurement ‫ سنجش‬،‫ارزیابی‬
Whereas While ‫هنگامی که‬

Be reflective of Manifest, be demonstrative of ،‫ بازنمود کردن‬،‫بازتاب‬


‫آشکار شدن‬

Various (adj.) Different ‫متفاوت‬

Contamination Infection
‫عفونت‬
(n.)
Obsessive- OCD, psychiatric disorder in which a
compulsive person experiences recurrent
‫ عملی‬،‫اختالل وسواس فکر‬
disorder obsessions or compulsive actions or
both
Humiliated (adj.) Mortified, shamed ‫ مورد تمسخر‬،‫خجالت زده‬
‫قرار گرفته‬

Solitary (adj.) Lonely, unsociable ‫منزوی‬

Full-fledged (adj.) Full-sized, complete ‫کامل‬

Irrational (adj.) Illogical, unreasonable ‫غیرمنطقی‬

122
General English

Override (v.) Dominate, supersede ‫ تحت تسلط در‬،‫غلبه کردن‬


‫اوردن‬

Tachypnea (n.) Abnormally rapid breathing ‫(بیماری) تند تند نفس‬


‫ نفس نفس زدن‬،‫کشیدن‬

Among (prep.) Between ‫در میان‬


Relatively (adv.) Comparatively ‫نسبتا‬
Dizziness (n.) Light-headedness ‫ گیجی‬،‫سرگیجه‬
Bladder (n.) ‫مثانه‬
Bowel (n.) ‫روده‬
Beta-blockers (n.) Medication that reduce your blood ‫نوعی دارو جهت کاهش‬
pressure ‫فشار خون‬

Propose (v.) Offer, design ‫ طرح کردن‬،‫پیشنهاد کردن‬


Acquire (v.) Obtain, attain, get ‫ کسب‬،‫به دست آوردن‬
‫کردن‬
Vicarious (adj.) Indirect, substitute ،‫ جانشینی‬،‫نیابتی‬
‫غیرمستقیم‬
Instructional Educational ‫تعلیمی‬
(adj.)
Acquisition (n.) Attainment, gain ‫اکتساب‬
Attribute (v.) Attach, ascribe ‫نسبت دادن‬
Aversive (adj.) Disgusting, repulsive ،‫وابسته به بیزاری‬
‫(روانشناسی) وابسته به‬
‫درمانی که هدف آن ایجاد‬
.‫بیزاری است‬
Stimulus (n.) Motive, driver ‫محرک‬

123
General English

Neutral (adj.) Impartial, monoecious ‫ بی طرف‬،‫خنثی‬


Paired (adj.) Coupled, matched ‫جفت شده‬
Behavioral (adj.) Pertaining to behavior ‫وابسته به رفتار‬
Originate (v.) Result from, be born, begin ‫سرچشمه گرفتن‬
Traumatizing (v.) To cause severe and chronic mental ‫دچار ضربه روحی کردن‬
or emotional stress
Associated with Joined with, connected, united ‫ مربوط بودن‬،‫همراه بودن‬
(v.)
Primate (n.) Any high developed mammal that
engage in complex behaviors and ‫پستاندار (پستانداران‬
social interaction(such as human, )‫پیشرفته‬
monkeys)

124
General English

‫درس سیزدهم‬
Word & part of Synonym and definition
‫معنی فارسی‬
speech
Extent (n.) Range degree ‫ اندازه‬،‫حد‬

Orientation (n.) Attitude, preference ‫ گرایش‬،‫تمایل‬

Established (adj.) Firmly settled ‫شکل گرفته‬

Combination (n.) Mixture ‫ترکیب‬

Determining (n.) Defining ‫مشخصه‬

Intangible (adj.) Indefinable, unclear ‫ناملموس‬

Tangible (adj.) Definable, clear ‫ملموس‬

Demographic (adj.) Pertaining to Study of the statistical ‫وابسته به آمارگیری‬


characteristics of a population ‫نفوس‬

Variable (n.) Factor ‫ فاکتور‬،‫متغیر‬

i.e ‫یعنی‬

Concern (v.) Be about, deal with ‫مربوط بودن به‬

Preference (n.) Priority ‫اولویت‬

Outlook (n.) Attitude, opinion ‫دیدگاه‬

Rural (adj.) Country ‫روستایی‬

Urban (adj.) Metropolitan ‫شهری‬

Metropolis ( n) Big city, megacity ‫کالن شهر‬

Scope (n.) Range ‫محدوده‬

125
General English

Reside (v.) Inhabit ‫ساکن شدن‬

Affluence (n.) Wealth ‫ثروت‬

Proximity (n.) Nearness ‫مجاورت‬

Stroke (n.) A sudden attack of illness which


‫سکته مغزی‬
damages the brain
Obesity (n.) Fatness ‫چاقی‬

Frequency (n.) Incidence ‫ شیوع‬،‫فراوانی‬

Industrialized Become industrial


‫صنعتی‬
(adj.)
Arthritis (n.) Inflammation of the joints ‫ ورم مفاصل‬،‫آرتروز‬

Atherosclerosis (n.) Disease characterized by cholesterol


‫تصلب شریان‬
deposits in the arteries
Cirrhosis (n.) Disease of liver (chiefly caused by ‫ بیماری بافت های‬،‫سیروز‬
excess consumption of alcohol) )‫اندام (به ویژه کبد‬

Chronic (adj ) Long-term ‫مزمن‬

Obstructive (adj.) Clogging ‫مسدود کننده‬

Pulmonary (adj.) Of or pertaining to lungs ‫ریوی‬

Renal (adj.) Of or pertaining to kidneys ‫کلیوی‬

Osteoporosis (n.) Dwindling of bones due to loss of


‫پوکی استخوان‬
calcium
Vascular dementia Problems of supplying blood to brain ‫ اختالل‬: ‫دمانس عروقی‬
(n.) ‫در خونرسانی به مغز‬

Dementia (n.) Insanity ‫دیوانگی‬

126
General English

Respiratory
‫بیماری های تنفسی‬
diseases (n.)
Lifestyle diseases ‫بیماری های مربوط به‬
(n.) ‫سبک زندگی‬

Maintain (v.) Believe ‫مدعی بودن‬

Distinction (n.) Difference ‫ تمایز‬،‫فرق‬

Longevity (n.) Life span )‫طول عمر (درازی عمر‬

Civilization (n.) Human development ‫تمدن‬

Dental caries (n.) Decay of the teeth ‫پوسیدگی دندان‬

Asthma (n.) ‫آسم‬

Incidence (n.) Frequency ‫شیوع‬

Accurately (adv.) Exactly ‫عینا‬

Interchangeably Exchangeable
‫ تبادل پذیر‬،‫قابل معاوضه‬
(adv.)
Susceptibility (n.) Vulnerability ‫مستعد بودن [به بیماری‬
]‫ها‬

Consume (v.) Use, eat ‫مصرف کردن‬

Dairy (n.) ‫لبنی‬

Beverage (n.) Drink ‫نوشیدنی‬

Latter (adj.) Later ‫اخیر‬

Obese (adj.) Overweight ‫چاق‬

Colorectal cancer
‫سرطان روده بزرگ‬
(n.)

127
General English

Endometrial cancer
‫سرطان رحم‬
(n.)
Dietary (n.) Regimented eating plan ‫مربوط به رژیم غذایی‬

Starchy (adj.) Containing starch


‫دارای نشاسته‬
Starch (n.) : ‫نشاسته‬

Alcohol abuse (n.) Addiction to alcohol ‫سو مصرف الکل‬

Impact [on] (v.) Affect ‫تاثیر گذاشتن‬

Unemployment (n.) State of being unemployed

Prevention (n.) Countercheck, inhibition

Preventable (adj.) ‫قابل جلوگیری‬

Remedy (n.) Treatment, cure ‫درمان‬

Reduction (n.) Lessening ‫کاهش‬

Plain (adj.) Simple ‫ساده‬

Well-balanced Well-adjusted
‫متعادل‬
(adj.)
Undertake (v.) Set about ‫ عهده دار‬،‫انجام دادن‬
‫شدن‬

Sedentary (adj.) Inactive ‫بی تحرکی‬

Moderate (adj.) Mild ‫ متوسط‬،‫مالیم‬

Intensity (n.) Severity ‫شدت‬

Brisk (adj.) Fast ‫سریع‬

128
General English

Mowing the lawn


‫چمن زنی‬
(n.)
Give up (v.) Quit ‫ترک کردن‬

Intake (n.) Consumption ‫مصرف‬

Processed (adj.) Refined ‫فرآوری شده‬

Bacon (n.) = pork


‫گوشت خوک‬
(n.)
Beef (n.) ‫گوشت گاو‬

Engage (v.) Occupy ‫انجام دادن‬

Lamb (n.) ‫[گوشت] بره‬

Residential (adj.) Suburban ‫مسکونی‬

Poverty (n.) State of being poor ‫فقیری‬

Affluent (adj.) Rich ‫ثروتمند‬

Nutrition (n.) Food ‫تغذیه‬

Importance (n.) Worth ‫اهمیت‬

Promote (v.) Elevate ‫ بهتر کردن‬،‫ترفیع دادن‬

Hypertension (n.) High blood pressure ‫فشار خون باال‬

Excess (n.) Extra ‫اضافی‬

Accumulated (v.) Pile up ‫انباشته شدن‬

Body mass index


‫شاخص توده بدنی‬
(BMI)
Cardiovascular
‫عروقی‬-‫قلبی‬
(adj.)

129
General English

Apnea (n.) Inability to breath ‫اختالل در نفس کشیدن‬

Osteoarthritis (n.) Inflammation of bones and joints ‫ورم استخوان ها و‬


‫مفاصل‬

Primarily (adv.) First and foremost ‫ اساسا‬،‫در درجه اول‬

Endocrine (n.) ‫غده مترشحه داخلی‬

Expenditure (n.) Using up ‫مصرف‬

Counterpart (n.) ‫ همکار‬،‫همتا‬

Energy-dense Containing a lot of energy ‫انرژی متراکم (دارای‬


(adj.) )‫انرژی زیاد‬

Dietary fiber (n.) Roughage ‫فیبر رژیمی‬

Suitable (adj.) Appropriate ‫مناسب‬

Absorption (n.) Intake ‫جذب‬

Authority (n.) Expert ‫کارشناس‬

Stigmatized (v.) Mark out ‫نشان دار‬

Stigmata (n.) ‫نشانه چیزی بودن‬

Wealth (n.) Affluence ‫ثروت‬

Fertility (n.) Birthrate ‫باروری‬

Classify (v.) Categorize ‫طبقه بندی کردن‬

Procedure (n.) Plan of action ‫فرایند‬

Enormous (adj.) Huge, great ‫ فوق العاده‬،‫بزرگ‬

130
General English

‫درس چهاردهم‬
Word & part of Synonym and definition
‫معنی فارسی‬
speech
Terminal (adj.) Final ‫نهایی‬
Leukemia (n.) Blood cancer ‫سرطان خون‬

Immensely (adv.) Hugely, enormously ‫زیاد‬

Vegetative state (n.) ‫زندگی نباتی‬


Overwhelming (adj.) Overpowering, breathtaking ‫ سنگین‬،‫فشار اور‬

Cerebral ‫نیمکره مخ‬


hemispheres (n.)
Euthanasia (n.) Mercy killing, assisted suicide ‫مرگ اسان‬

Apparent (adj.) Clear, given, obvious ‫ پیدا‬،‫ معلوم‬،‫آشکار‬


Context (n.) Setting, base ‫زمینه‬
Alleviate (v.) Relive, lessen ‫ کاهش‬،‫تسهیل کردن‬
‫دادن‬

Latter (adj.) Mentioned last, recent ‫ اخیر‬،‫آخری‬


Better off In a more desirable position ‫آسوده تر‬
Intervene (v.) Mediate ‫مداخله کردن‬

Restrict (v.) limit ‫محدود کردن‬


Stop short of (v.) Partially do ،‫تا حدودی انجام دادن‬
‫کامل انجام ندادن‬
Morality (n.) Ethics, honesty ‫ سیرت‬،‫اخالق‬

Defensibility (n.) Protect-ability ‫قابل دفاع‬

Contention (n.) Competition, argument ‫ بحث‬،‫مشاجره‬

Extensive (adj.) Vast, wide ‫ پهناور‬،‫وسیع‬

131
General English

Deliberation (n.) Careful consideration ‫ بررسی‬،‫سنجش‬

In prospect Upcoming ‫ آینده نزدیک‬،‫نزدیک‬


Inviolable (adj.) Holy, sacred ‫مقدس‬

Variant (adj.) Different ‫گوناگون‬

Impermissible (adj.) Forbidden ‫ غیرمجاز‬،‫ممنوع‬

Violate (v.) Break a law, disrupt ‫نقض کردن‬

Competently (adv.) Capably, proficiently ‫با داشتن صالحیت‬


Degraded (adj.) Lowered in value ‫خوار شده‬
At odds In conflict ‫در تناقض‬
Established (adj.) Firm, stable ‫ مقرر‬،‫پا بر جا‬
Restore (v.) Return ‫ بازگرداندن‬،‫پس دادن‬
Intrinsic (adj.) essential, fundamental, natural ‫ واقعی‬،‫ذاتی‬

Withhold (v.) Abstain, keep back ‫ منع‬،‫خودداری کردن‬


‫کردن‬

Atrocity (n.) horribleness; wickedness, cruelty ‫ قساوت‬،‫بی رحمی‬

Ultimately (adv.) Eventually ‫باالخره‬

Theologian (n.) Expert in theology ‫متخصص الهیات‬


Oppose (v.) Fight, obstruct ‫محالفت کردن‬

Intention (n.) Aim, purpose ‫ قصد‬،‫میل‬

Optimal (adj.) Best, optimum ‫ دلخواه ترین‬،‫بهترین‬

Preserve (v.) Care for, continue ‫محافظت کردن از‬

Futile (adj.) Pointless ‫ پوچ‬،‫بیهوده‬

Unduly (adj.) Unnecessary ‫غیر ضروری‬

132
General English

Denomination (n.) Classification, religious ،‫ فرقه‬،‫طبقه بندی‬


‫مذهب‬

Eschew (v.) Have nothing to do with, avoid ‫اجتناب کردن‬

Advocate (v.) Support idea ‫طرفداری کردن‬

Clergy (n.) Ministry of church ‫مرد روحانی‬

Laity (n.) people who are not members of the ‫ مردم غیر‬،‫عوام‬
clergy ‫روحانی‬

Lenient (adj.) permissive, tolerant, indulgent, not


‫ باگذشت‬،‫مالیم‬
strict
Burdensome (adj.) Troublesome ‫ سنگین‬،‫گرانبار‬

Prematurely (adv.) before the proper time; too early ‫زودتر از موعد‬

Contend (v.) Claim ‫استدالل کردن‬


Despair (v.) Disappointment ‫مایوس شدن‬
Burden (n.) Responsibility ‫بار مسئولیت‬
Palliative (adj.) Relieving the pain without dealing
‫مسکن موقتی‬
with the cause
Predominant (adj.) Ruling, most important ‫ حکم فرما‬،‫غالب‬

Distinction Diagnosis, superiority ‫ برتری‬،‫تشخیص‬


Legitimate (adj.) Valid, legal, accepted ‫ مشروع‬،‫درست‬

In question Under discussion ‫مورد بحث‬


Criteria (n.) standard against which something is
‫ مقیاس‬،‫مالک‬
measured (i.e. standard or principle)
Proportionate (adj.) Balanced ‫مناسب‬

Disproportionate Not balanced


‫نامناسب‬
(adj.)

133
General English

Forgo (v.) Drop, resist ‫قید چیزی را زدن‬


Resuscitate (v.) Revive, awaken ‫ زنده‬،‫احیا کردن‬
‫کردن‬

Sacred (adj.) Holy, blessed ‫مقدس‬

Reluctance (adj.) unwillingness, hesitance ‫ اکراه‬،‫بی میلی‬

Solely (adv.) Only ‫فقط‬

Purify (v.) Make clean ‫پاک کردن‬

Hasten (adj.) hurry; accelerate, cause to move at a


‫ شتابان‬،‫با عجله‬
greater pace

134

You might also like