CLD Volume 4 Issue 23 Pages 117-148

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 29

‫شرايط قتل مانع ارث‬

‫و مطالعة تطبيقي آن در فرق اسالمي‬

‫‪ ‬احمدعلي طاهرزاده‬
‫‪ ‬داديار دادسراي عمومي و انقالب شهرستان چناران و مدرس دانشگاه‬

‫چكيده‬
‫قتل‪ ،‬كفر‪ ،‬لعان و والدت از زنا از جمله عواملي است كه قانون ايران آن را جزو موانع ارث‬
‫ميداند؛ هر چند علما و فقها در تعيين موانع ارث يك سك ن نيسكتند و نويسكندنان قكانون‬
‫مدني موانع ذكر شده را بر اساس نظر مشهور بيان كردهاند‪.‬‬
‫قتل تنها مانعي است كه در اكثر كشورهاي اسالمي و غيكر اسكالمي بكه عنكوان ييكي از‬
‫علل عدم انتقال تركه از مورث به وارث بيان شده است و شايد حيمكت آن‪ ،‬جلكونيري از‬
‫تحقّق بعضي نيّات سوء بوده كه انگيزههاي مادّي عمدهترين داعي ارتياب جرم اسكت‪ .‬بكر‬
‫همين مبنا قتل عمد (مباشرتاً و به تسبيب) مانع ارث خواهد بكود‪ .‬ايكن مقالكه كوشكيده اسكت‬
‫ضمن بررسي انواع قتل‪ ،‬موارد مانع ارث را بررسي نمايد‪.‬‬
‫كليد واژگان‪ :‬قتل عمد و غير عمد‪ ،‬قتل در فراش‪ ،‬وصيت مانع ارث‪ ،‬قتل از طرر صررير و‬
‫مجنون‪ ،‬قتل در جهت اجراي قانون‪.‬‬
‫مقدّمه‬
‫در طول تاريخ برراي امروال و داراييهرا قروانيني جراري بروده اسرت رز بيشري از اير قرواني ‪،‬‬
‫چگونگي انتقال دارايي يا عدم انتقال آن را بيان ميدارد‪ .‬قانون مردني ايرران نير در مرواد ‪، 648‬‬
‫‪ 681‬و ‪ 682‬انتقال ارث را بيان مي ند و در مواد ‪ 668‬ر ‪ 668‬عوامل و علل عدم انتقرال تر رز را‬

‫‪. aali0118@yahoo.com‬‬
‫برميشمارد‪ .‬انتقال تر ز وقتي از متوفّي بز وارث صورت ميگيرد رز موجارات و شرراير ارث‬
‫مهيا و فراهم باشد‪ ،‬ولي اي انتقال وقتي امل ميشود ز مانعي جلوي اثر مقتضي را نگيرد رز‬
‫بز اي علل‪« ،‬موانع ارث» گويند‪.‬‬
‫مادّة ‪ 668‬قانون مدني مقرر ميدارد‪« :‬قتل از موانع ارث است و‪ .»...‬ظاهراً حكمت وضع اير‬
‫حكم‪ ،‬پيشگيري از تحقّق بعضي نيات سوء بروده اسرت‪ .‬انگير ههراي مرادّي‪ ،‬عمردهترري داعري‬
‫ارتكاب جرم است و افراد منفعتطلب عجول براي اينكز زودتر بز ثرروت مرورث درود دسرت‬
‫يابند‪ ،‬ممك است بز قتل او ماادرت نمايند‪ .‬ادرال اجتمراعي و افكرار عقرال ارث برردن چنري‬
‫شيصي را از مورث دود نميپسندد و او را مسرتحقّ دريافرت مراترم مقترول نمريدانرد؛ زيررا‬
‫اساس ارث‪ ،‬بر عالقز و محاّت ميان وارث و مورث ماتني است و وارث با عمل مجرمانر درود‪،‬‬
‫اي رابطز را گسييتز است؛ بز همي ساب‪ ،‬قانونگذار بز وضع اي قاعده ماادرت نمروده اسرت‬
‫ز در واقع‪ ،‬با نيّت قاتل در تضاد ميباشد‪ .‬مااني فقهي اير قاعرده نير ماتنري برر اير مصرلحت‬
‫است (ر‪.‬ك‪ :‬نجفي‪.)93/93 :8931 ،‬‬
‫اجماالً بايد متذ ر شد ز در مذاهب اربع اهل سنّت هم قتل مانع ارث ميباشرد و حكمرت‬
‫وضع قاعدة مذ ور‪ ،‬همان مصلحت پيشگفتز‪ ،‬يعني صيانت جان افرراد‪ ،‬مريباشرد (محمد وسفد‬
‫مسفي‪ .)839 :8393 ،‬الاتز در ج ئيات موضوع بري مقرررات قرانون مردني و احكرام مرذاهب اربعرز‬
‫ادتالفاتي وجود دارد ز براي شنادت اي ادتالفات‪ ،‬بررسي اجمالي انواع قتل ضرورت دارد‪.‬‬

‫فصل نخست‪ :‬تعريف قتل و اقسام آن‬


‫قتل عاارت است از داتمز دادن بز حيات انسان زنده بز گون عمدي يرا غيرر عمردي (دطرايي)‪.‬‬
‫قتل عمدي‪ ،‬قتلي است رز قاترل برز موجرب قرانون‪ ،‬حرقّ اقردام برز آن را نردارد و در صرورت‬
‫ارتكاب‪ ،‬مستحقّ مجازات است و قتل غير عمدي دود بر دو قسم است‪ :‬دطاي شايز برز عمرد و‬
‫دطاي محض‪.‬‬
‫براي آشنايي با آنها تعاريف قانوني هريك در زير بيان ميشود‪.‬‬
‫مادّة ‪ 288‬قانون مجازات اسالمي در بيان قتل عمد ميگويد‪:‬‬
‫قتل در موارد زير عمدي است‪:‬‬
‫الف) مواردي ز قاتل با انجام اري قصد شت (رأي اصراري شمارة ‪48‬ر‪ 01/1/22‬و شرمارة‬
‫‪18‬ر ‪ )01/2/6‬شيص معيّ يا فرد يا افرادي غير معيّ از يك جمع را دارد‪ ،‬دواه آن رار نوعراً‬
‫شنده باشد دواه نااشد‪ ،‬ولي ساب (رأي وحدت رويّ ‪ )1118/2/0‬قتل شود‪.‬‬
‫ب) مواردي ز قاتل عمداً اري را انجام دهد ز نوعاً شنده باشرد؛ هرر چنرد قصرد شرت‬
‫شيص را نداشتز باشد‪.‬‬
‫ج) مواردي ز قاتل قصد شت ندارد و اري را ز انجام ميدهد‪ ،‬نوعاً شنده نيسرت‪ ،‬ولري‬
‫نسات بز طر بر اثر بيماري يا پيري يا ناتواني يا ود ي و امثال آنها نوعاً شنده باشد و قاترل‬
‫ني بز آن آگاه باشد‪.‬‬

‫و مادّة ‪ 228‬همان قانون در تعريف قتل دطايي و شاز عمد ميگويد‪:‬‬


‫الف) قتل يا جرح يا نقص عضو ز بز طور دطاي محض واقع ميشود و آن در صورتي اسرت‬
‫ز جاني نز قصد جنايت نسات بز مجني عليز را داشتز باشد‪ ،‬نز قصرد فعرل واقرع شرده برر او را؛‬
‫مانند آنكز تيري را بز قصد شكاري رها ند و بز شيص بردورد نمايد‪.‬‬
‫ب) قتل يا جرح يا نقص عضو ز بز طور دطاي شايز عمد واقع ميشود و آن در صورتي است‬
‫ز جاني قصد فعلي را ز نوعاً ساب جنايت نميشود‪ ،‬داشتز باشد و قصد جنايرت را نسرات برز‬
‫مجني عليز نداشتز باشد؛ مانند آنكز سي را بز قصد تأديب برز نحروي رز نوعراً سراب جنايرت‬
‫نميشود‪ ،‬ب ند و اتفاقاً موجب جنايت گردد يا طاياي مااشرتاً بيماري را بز طور متعار معالجرز‬
‫ند و اتفاقاً ساب جنايت بر او شود‪.‬‬

‫هريك از انواع سزگان قتل‪ ،‬دود‪ ،‬انواعي دارد ز بيان ميشود‪.‬‬

‫‪ .1‬قتل بالمباشره‬
‫قتل بالمااشره قتلي است ز مستقيماً توسر شيص قاتل انجرام شرود؛ بردي گونرز رز شريص‬
‫جاني بدون واسطز مرتكب شرت فررد مريشرود؛ ماننرد شيصري رز برز قصرد شرت فرردي‪،‬‬
‫اسلحزاي را برداشتز و بز سمت وي شليك نمايد و وي را بز قترل برسراند رز در اير صرورت‪،‬‬
‫مرتكب قتل عمدي بالمااشره شده است‪.‬‬

‫‪ .2‬قتل بالتسبيب‬
‫قتل در صورتي بالتسايب است ز جاني‪ ،‬ساب تلف شدن ديگري شود‪ ،‬ولري درودش مسرتقيمًا‬
‫مرتكب جنايت نگردد‪ .‬در اي گونز قتل بي فعل جاني و قتل مجني عليز رابطز يرا واسرطزهرايي‬
‫وجود دارد‪ ،‬بز گونزاي ز نميتوان قتل را مستقيماً بز قاتل نسات داد؛ مانند اينكز فردي بز قصد‬

‫‪ .‬نظري شمارة ‪0/1801‬ر‪ 62/0/11‬ادارة حقوقي قوّة قضائيّز‪ :‬چنانچز ضربات وارده حسب نظر پ شك متيصص نوعراً‬
‫شنده باشد‪ ،‬عمد واال شاز عمد است‪.‬‬
‫‪ .‬رأي اصراري شمارة ‪11‬ر‪ ... :06/0/12‬نظر بز اينكز قصد قتل منتفي و علّت مرگ‪ ،‬دونري ي ناشي از جرم وارده برز‬
‫قسمت دادلي ران است ز نوعاً شنده نيست بر اي اساس‪ ،‬قتل‪ ...‬از نوع شاز عمد ميباشد‪.‬‬
‫شت ديگري‪ ،‬چاهي را در سر راه وي حفر ند و روي آن را بپوشاند برز گونرزاي رز مجنري‬
‫عليز برا عارور از آن دادرل چراه بيفترد و موجرب مررگ او گرردد (بند ريي‪ .)11 :8931 ،‬بعضري از‬
‫نويسندگان در تعريف قتل بالتسايب گفتزاند‪ :‬در مواردي ز سي فرد ديگري را اغفرال نمايرد‬
‫يا تطميع ند تا شيصي را بز قتل برساند‪ ،‬از مصاديق قترل بالتسرايب اسرت (امدممي‪.)108/9 :8938 ،‬‬
‫چني فردي‪ ،‬بز طور مطلق‪ ،‬قاتل بز شمار نميرود‪ ،‬بلكز سااي است ز اقوي از مااشر ميباشد و‬
‫تحت عناوي ديگري غير از قتل مجازات ميشود (خسوي‪ ،‬بيتم‪ ،913/1 :‬مسئلة ‪.)8383‬‬
‫هر يك از قتلهاي ياد شده ميتواند منفرداً يا مشتر اً انجام شود ز مرادّة ‪ . 668‬م‪ .‬برز اير‬
‫موضوع اشاره رده است‪ .‬قتل هنگامي ز تنها بز وسيل يك شيص واقع شرود‪ ،‬انفررادي و در‬
‫صورتي ز دو يا چند نفر بز قتل شيصي اقدام نمايند بز نحوي ز قتل او مستند بز فعل همگري‬
‫آنها باشد قتل مشترم بز شمار ميرود‪.‬‬

‫فصل دوم‪ :‬شرايط قتل مانع ارث‬


‫گفتار نخست‪ :‬شرايط قتل مانع ارث‬
‫با توجّز بز مادّة ‪ . 668‬م‪ .‬بايد گفت‪ :‬قتل در صرورتي مرانع ارث برز شرمار مريآيرد رز داراي‬
‫شراير ذيل باشد‪:‬‬

‫‪ .1‬عمدي بودن قتل‬


‫با توجز بز صراحت مادّة مذ ور‪ ،‬قتل عمد (اعم از مااشرت يا تسايب) مانع ارث ميباشد‪ .‬منظور‬
‫از عمد‪ ،‬داشت علم و آگاهي از ارتكاب فعل بز منظور رسيدن بز نتيج آن است؛ مثال‪ :‬هر س‬
‫بز قصد شت پدر دود‪ ،‬اردي بز او ب ند و او بميررد‪ ،‬قترل م برور عمرد اسرت؛ زيررا برز قصرد‬
‫شت پدر‪ ،‬ارد را در بدن او فرو رده است‪.‬‬
‫انگي ة قتل تأثيري در مطلب نردارد؛ چنران رز اگرر سري فرزنردش را برز قصرد تأديرب برا‬
‫وسيلزاي ب ند ز عادتاً شنده است و منجر برز قترل وي شرود‪ ،‬از ارث او ممنروع دواهرد برود‪.‬‬
‫همچني اگر سي مورث دود را ز در بستر بيماري است و درد و رنج فرراوان مري شرد‪ ،‬برز‬
‫منظور نجات از اي درد و رنج (حتي بز اصرار بيمار) او را بكشد‪ ،‬از ارث ممنوع دواهد شد‪.‬‬

‫‪ .‬اتانازي يا قتل با ترحم ز در ا ثر شورها مرتكب چني قتلي را مستوجب مجازات دانستزاند‪.‬‬
‫در قتل شاز عمد و دطايي‪ ،‬قاتل از ارث ممنوع نيواهرد برود؛ ماننرد اينكرز فرردي در حرال‬
‫رانندگي‪ ،‬بز طور نادواستز‪ ،‬با مورث دود تصاد نمايد و مورث بر اثر اي تصاد فوت ند‪.‬‬
‫در اي حالت‪ ،‬راننده از مقتول ارث ميبرد؛ چرا ز حديث‪ ،‬قتل عمد را مانع ارث ميداند‪ ،‬ولي‬
‫بعضي از فقها با استناد بز روايات ضعيفي‪ ،‬قتل مورث را مطلقاً مانع ارث ميدانند‪ ،‬اعم از اينكرز‬
‫عمدي باشد يا دطايي‪.‬‬
‫همچني علماي مذاهب شافعي‪ ،‬حنفي و حنالي قتل عمد و شاز عمد و دطرايي را مرانع ارث‬
‫ميدانند و فقر نظر مذهب زيديز برا نظرر اماميرز يكسران اسرت رز در ادامرز‪ ،‬برز تفصريل آن را‬
‫بررسي مي نيم‪.‬‬
‫الاتز در مورد ارث بردن قاتل دطايي از مورث مقتول‪ ،‬سز نظريرز وجرود دارد‪ .‬قرول مشرهور‬
‫اماميز آن است ز در اي گونز قتلها‪ ،‬قاتل از تر مقتول ارث ميبرد‪ ،‬ولي از دي ناشي از قترل‬
‫ارث نميبرد (ابن مرتضي‪ 8931 ،‬ق‪ )918/9 :‬يا مانند مواردي ز ديز بز وسيل عاقلرز يرا از بيرتالمرال‬
‫پردادت ميگردد ز قاتل از آن ارث نميبرد (مسفسي خميني‪933/1 :8009 ،‬د ‪ .)931‬مالك‪ ،‬اوزاعي‪،‬‬
‫نيعي و سعيد ب مسيب از علماي عامز‪ ،‬همچون اماميز معتقدند قاترل دطرايي تنهرا از ديرز ارث‬
‫نميبرد (شيخ طسفي‪130/81 :8933 ،‬؛ ‪.)831/9‬‬
‫عدهاي ديگر از علماي اماميز (حسيني عمملي‪ )08/13 :8933 ،‬معتقدند قاتل دطرايي (شراز عمرد و‬
‫دطا) هم از تر ز ارث ميبرد و هم از ديز و در توجيز نظر دود برآناند ز مطابق قاعدهاي رز‬
‫از تاب‪ ،‬سنّت و اجماع بز دست ميآيد‪ ،‬هر وارثي ز مقتضي وراثرت در او موجرود باشرد‪ ،‬از‬
‫ماترم ارث ميبرد‪ .‬از طر ديگر‪ ،‬ادلّ وارده در مرورد منرع قاترل از ارث‪ ،‬تنهرا متوجّرز قاترل‬
‫عمدي ميباشد و آن گونز ز از ظاهر احاديث برميآيرد‪ ،‬قاترل فقرر در قترل عمرد‪ ،‬ممنروع از‬
‫ارث است‪ ،‬ولي در قتل دطايي از ديز ممنوع نيسرت؛ زيررا برر اسراس قواعرد اصرولي‪ ،‬سركوت‬
‫قانونگذار در مقام بيان يك حكم‪ ،‬دليل بر اي است ز شارع بز منرع قاترل از سرهيم شردن در‬
‫ديز نظر ندارد‪ .‬الاتز بايد بز اي موضوع توجّز داشت ز مستمري بازماندگان ز بر اساس قرانون‬
‫استيدام شوري براي آنها مقرر شرده اسرت‪ ،‬جر ء مراترم نيسرت و از شرمول مقرررات ارث‬
‫دارج است؛ از اي رو‪ ،‬مادّة ‪ 668‬قانون مدني در مورد آن اجرا نميگرردد‪ ،‬پرس برديهي اسرت‬

‫‪ .‬نظري شمارة ‪0/1242‬ر‪ 08/1/11‬ادارة حقوقي قوّة قضائيّز‪ :‬در قانون مدني و قرواني اسرالمي ديگرر در قترل دطراي‬
‫محض و شاز عمد‪ ،‬ممنوعيتي براي ارث بردن وارثي ز مرتكب قتل مورث دود شده باشد‪ ،‬پيشبيني نشده است‪.‬‬
‫‪ .‬روايات ضعيف با اي عاارات وارد شده است‪« :‬اليرث الرجل الرجل إذا قتلز و إن ان دطأ‪ ،‬و م قتل أداه عمرداً‬
‫أو دطأ‪ ،‬لم يرثز»‪.‬‬
‫ز بز طريق اولي در دصوص قتل شاز عمد و دطاي محض ني قابليت استناد ندارد‪.‬‬
‫در ميان فقهاي اهل سنّت‪ ،‬ابوحنيفز معتقد است قترل دطرايي‪ ،‬چنانچرز از سروي رودم يرا‬
‫ديوانز واقع شود‪ ،‬موجب محروميت از ارث نيواهد برود و چنري قراتلي از رلّ مراترم و ديرز‬
‫ارث دواهد برد‪.‬‬
‫نظر سوم مربوط بز علما و فقهاي عامّرز اسرت رز معتقدنرد برز طرور لّري‪ ،‬قاترل دطرايي از‬
‫ماترم و ديز ارث نميبرد‪ .‬از ميان فقهاي اماميز‪ ،‬اب عقيل‪ ،‬فضل ب شاذان و عماني از متقدمان‬
‫چني نظري دارند (نراقي‪.)331/1 :8083 ،‬‬
‫قتل عمد بز اجماع مسلمانان‪ ،‬مانع ارث است و مذاهب اهل سنّت ني بر اي عقيدهاند ز قتل‬
‫عمدي‪ ،‬موجب عدم انتقال تر ز بز وارث ميشود‪ .‬فقر دروارج رز در اقليرت هسرتند‪ ،‬برر اير‬
‫باورند ز قتل بز هر نوعي ز باشد‪ ،‬مانع ارث نيست‪ .‬بز طوري رز از تأليفرات علمراي شريعز و‬
‫فقهاي عامز بز دست ميآيد‪ ،‬نمي توان هري صراحب نظرري را يافرت رز برز مانعيرت قترل غيرر‬
‫قانوني‪ ،‬نظر نداشتز باشرد‪ .‬دليرل اير امرر را مريتروان ورود ادارار و احاديرث ثيرري از پيرامار‬
‫ا رم‪ ‬و ائمز‪ ‬دانست (شيخ طسفي‪933/3 :8083 ،‬د ‪.)931‬‬
‫همان طور ز بيان رديم‪ ،‬بر اساس مادّة ‪ 668‬قانون مدني در مانعيرت قترل عمردي برز نحرو‬
‫عدواني‪ ،‬فرقي بي قتل مااشري و تساياي نيست و آن گونز رز از ظراهر روايرات و داليرل وارد‬
‫شده در باب قتل برميآيد‪ ،‬لفظ قاترل اعرم از مااشرر و مسراب اسرت و چنانچرز عرفراً بتروان برر‬
‫شيصي‪ ،‬قاتل اطال نمود و عمل قتل را بز وي منسوب نمود‪ ،‬دواه وي مااشرتاً برز قترل دسرت‬
‫زده يا تسايااً مرتكب آن شده‪ ،‬قانوناً «قاتل» شنادتز ميشود (براي تعرو تسبيب‪ ،‬ر‪.‬ك‪ :‬مدمّة ‪ 91‬قدمنس‬
‫مجمزات افالمي)‪.‬‬
‫هر چند علماي شيعز و عامز قترل عمرد بالتسرايب را مرانع ارث مريداننرد‪ ،‬پرارهاي از مؤلفران‬
‫همچون فضل ب شاذان و عُماني بز طور لّي‪ ،‬قتل بالتسايب را مانع ارث نميدانند و لفرظ قاترل‬
‫را ز در احاديث آمده‪ ،‬بز قاتل مااشر منصر ميدانند و معتقدند در قتل بالتسايب‪ ،‬قاتل سراب‬
‫قتل است‪ ،‬لذا نميتوان بز جاي مساب‪ ،‬لفظ قاتل را ا طال نمود (حسيني عمملي‪.)931/80 :8933 ،‬‬
‫در بيان اشكال اي عده ميتوان گفت ز عر در انتساب قتل برز شريص جراني مااشرر يرا‬

‫‪ .‬نظري شمارة ‪0/8860‬ر‪ 00/2/0‬و ‪0/8188‬ر ‪ 62/6/8‬مقرر ميدارد‪ :‬قطع نظرر از اينكرز حقرو وظيفرز‪ ،‬جر ء مراترم‬
‫محسوب نميشود و برقراري آن تابع مقررات ارث نيست‪ ،‬برقراري حقو مستمري موضوع بند «الرف» مرادّة ‪184‬‬
‫قانون ارتش براي همسر مقتول ز دود‪ ،‬متهم برز معاونرت در قترل عمردي شروهرش اسرت‪ ،‬اگرر از نظرر مقرررات‬
‫استيدامي اشكالي نداشتز باشد‪ ،‬از نظر مادّة ‪ 668‬قانون مدني بدون اشكال است»‪.‬‬
‫مساب‪ ،‬درنگ نمي ند و بز طور يكسان‪ ،‬هر دو را قاتل ميداند؛ در نتيجز‪ ،‬بايرد الفراو وارد در‬
‫احاديث را بر معاني عرفي آن حمل رد تا با چني اشكاالتي مواجز نشويم‪.‬‬
‫قتل عمدي ز بز طور مشترم انجام مريگيررد نير مرانع ارث برردن وارث از مرورث درود‬
‫ميباشد ز مادّة ‪ 668‬قرانون مردني برز اير موضروع اشراره ررده اسرت و در حقيقرت‪ ،‬از نظرر‬
‫قانونگذار تنها وقوع عمدي قتل‪ ،‬مانع ارث است و چگونگي وقوع آن تأثيري در اي مجرازات‬
‫مدني ندارد‪ .‬حال‪ ،‬اي سؤال پيش ميآيد ز اگر شيص وارث براي رسيدن بز هد نامشروع‬
‫دويش ز همان دستيابي بز ماترم مورث از راه غير قانوني اسرت‪ ،‬برز قترل مرورث درويش‬
‫اقدام نمايد‪ ،‬ولي بز داليلي موفق نشود‪ ،‬آيا در چني مواردي ميتروان گفرت رز وي ممنروع از‬
‫ارث دواهد بود؟ با توجّز بز تعريف قتل و همچني مت مادّة ‪ 668‬قانون مدني‪ ،‬قانونگرذار تنهرا‬
‫قتل را ج ء موانع ارث دانستز است و از لحاو حقوقي‪ ،‬نميتوان برز اعمرال مقردماتي رز قاترل‬
‫جهت شت فردي از قايل زدم زدن يا سم رييت در غذا و‪ ...‬انجام ميدهد‪ ،‬قتل اطال ررد؛‬
‫هر چند از لحاو ج ايي ميتوان او را بز جرم شروع بز قتل‪ ،‬تحت تعقيب قرار داد‪.‬‬
‫در بردي شورها (سوئيس و فرانسز) مانع بودن قتل صرفاً برز لحراو جلروگيري از هروس و‬
‫طمع وارث نيست‪ ،‬بلكز شت مورث از جهت ادالقي ني مستوجب مالمرت و تنايرز اسرت؛ برز‬
‫همي ساب‪ ،‬صر قصد شت مورث ولو آنكز منتهي بز نتيجرز هرم نشرود‪ ،‬درصرورت ثاروت‬
‫سوء نيّت‪ ،‬ممنوعيت از ارث را موجب ميگردد (عمي ‪ ،‬بيتم‪.)813 :‬‬
‫يكرري ديگررر از مسررائل مررورد بررسرري در ماحررث قتررل عمررد‪ ،‬دررودداري از دفررع دطرهرراي‬
‫تهديد نندة مورث است‪ .‬در بسياري از اوقات‪ ،‬اشياص با اينكز فررد يرا افررادي را در معرر‬
‫دطر و شتز شدن ميبينند‪ ،‬بز داليلي ناموجّز‪ ،‬از نجات آنان دودداري مي نند و بدي وسريلز‪،‬‬
‫جان انساني بيگناه را ز ممك بود با مك آنان‪ ،‬نجات يابد‪ ،‬برز ورطر نرابودي مري شرانند‪.‬‬
‫حال‪ ،‬سؤال اي است ز اگر وارثي‪ ،‬مورث دود را بايند ز در حال غر شدن است و در عي‬
‫داشت قدرت براي رهايي او‪ ،‬هي مكي بز وي نكند و مورث غرر شرود‪ ،‬آيرا چنري وارثري‬
‫مستحقّ گرفت ماترم غر شدة دود ميباشد؟‬
‫بسياري از مؤلفان با استناد بز احاديثي ز از معصومان‪ ‬نقل شرده (حرة عمملي‪ ،‬بيتم‪،8 ،99/83 :‬‬
‫‪ 1‬و‪ )9‬شيصي را ز با داشت قدرت بر منع قاتل‪ ،‬همچنان بيتفاوت نظارهگر قتل بيگناهي باشد‬
‫و هي مكي در رهايي او بز عمل نيراورد‪ ،‬قابرل تع يرر مريداننرد‪ .‬مرواد ‪ 1‬و ‪ 2‬قرانون مجرازات‬
‫مصوّب ‪ 1184‬ش‪ .‬و مادّة ‪ 012‬قانون تع يرات ‪ 1108‬ش‪ .‬در اي زمينز بيان ميدارنرد رز فرردي‬
‫ز با داشت قدرت و توانايي مك بز حفظ جان ديگران از دطر‪ ،‬از مك بز آنان دودداري‬
‫ند‪ ،‬قابل مجازات (حاس) ميباشد‪ ،‬اما بديهي است ز وضع چني مجازاتهرايي يفرري برراي‬
‫اي گونز اشياص‪ ،‬دال بر اير اسرت رز از نظرر قرانونگرذار‪ ،‬وقروع قترل منتسرب برز شريص‬
‫دررودداري ننررده از مررك نيسررت‪ ،‬بلكررز قاتررل‪ ،‬شرريص مااشررر اسررت‪ ،‬لك ر چررون شرريص‬
‫دودداري ننده با عدم اقدام بز نجات مقتول‪ ،‬وقوع قتل را تسهيل نموده است‪ ،‬ميتوان بز عنوان‬
‫تعاون بر اثم‪ ،‬وي را تع ير نمود‪.‬‬
‫هي يك از متون ج اي حقو اسالمي ني اي گونز اعمال را در رديرف قترل عمردي قررار‬
‫نداده است؛ لذا نمي توان دودداري از اقدام بز حفظ جان مقتول را مرانع از ارث دانسرت (عالمد‬
‫حلي‪ .)811/0 :8939 ،‬بعضي از حقوقدانان معتقدند همان گونز ز قتل در اثر ارتكراب فعلري ماننرد‬
‫جرح‪ ،‬دفز ردن و نظاير آن‪ ،‬تحقّق مييابد‪ ،‬ممك است در اثر تررم فعرل هرم محقّرق شرود؛‬
‫مانند مادري ز شير دادن بز فرزندش را تعهّد رده است‪ ،‬ولي بز قصد شت طفلش بز او شرير‬
‫ندهد تا بميرد‪ ،‬قاتل بز شمار ميآيد (نظروة شممر ‪3/8031‬د‪ 39/9/83‬و ‪3/3309‬د‪ 19/80/19‬اّار حقسقي ق ةس‬
‫قضمئية )‪.‬‬
‫نگارنده‪ ،‬ضم تأييد نظر حقو دانان اسالمي در توجيز اي مسرئلز‪ ،‬قائرل برز اير اسرت رز‬
‫لم «قاتل» اسم فاعل از قتل بز معناي نندة اراست؛ بز عاارت ديگر‪ ،‬قانونگذار سي را ز‬
‫فعلي انجام دهد و آن فعل بز مرگ (بز ناحق) ديگري منجر گردد‪ ،‬قاتل عمد دانستز است‪ ،‬ولري‬
‫فردي را ز بر اثر ترم فعل (مانند شير ندادن بچز يا مك نكرردن برز فرردي رز در دريرا در‬
‫حال غرر شردن اسرت)‪ ،‬موجارات مررگ (عمرد) ديگرري را برز وجرود آورد‪ ،‬قاترل برز شرمار‬
‫نميآورد؛ بنابراي ‪ ،‬سي ز در اثر ترم فعل‪ ،‬موجاات قتل (عمد) ديگري را فراهم مري نرد‪،‬‬
‫از ارث او ر در صورت داشت شراير ارثر بهرهمند دواهد شد؛ بز سي ديگر‪ ،‬با عمل ايجرابي‬
‫محروميت از ارث محقّق و حكم آن جاري ميشود‪ ،‬نرز در عمرل سرلاي رز در واقرع‪ ،‬اقردام و‬
‫عمل مرتكب (فعل مادي) در آن مفقود ميباشد‪.‬‬

‫‪ .2‬وقوع قتل از طرف وارث‬


‫قتل در صورتي مانع ارث است ز وارث‪ ،‬بز قتل مورث دود اقدام نمايد؛ بنابراي ‪ ،‬در صرورتي‬
‫ز وارث در دعوايي‪ ،‬مورث دود را شديداً مضرروب نمايرد‪ ،‬ولري مرورث در مسرير انتقرال برز‬
‫بيمارستان تصاد نموده و اي تصاد بز مرگ او منجر شود‪ ،‬چني شيصري از ارث محرروم‬
‫نيست؛ هر چند در صورت عدم تصاد ني شدّت جراحات وارده بر مورث بز حدي باشرد رز‬
‫بز مرگ او منجر شود؛ زيرا مرگ مورث در چنري فرضري‪ ،‬نتيجر مسرتقيم تصراد اسرت‪ ،‬نرز‬
‫ضرب و جرح وارث؛ هر چند ضارب‪ ،‬ضربات را بز قصرد شرت وارد آورده باشرد و برا اينكرز‬
‫ضربات وارده ني نوعاً شنده باشد‪.‬‬
‫نكت ديگر ز در مادّة ‪ 668‬قانون مدني بز چشم ميدورد‪ ،‬عاارت «مورث درود» مريباشرد‪.‬‬
‫بز موجب اي قيد‪ ،‬در صورتي ز شريص برز قترل مرورث شريص ديگرري اقردام نمايرد و آن‬
‫ديگري‪ ،‬دود‪ ،‬بز نوعي مورث قاتل باشد‪ ،‬در چني فرضي‪ ،‬قاترل از ارث محرروم نيسرت؛ برراي‬
‫مثال‪ ،‬هرگاه شيصي بز قتل پدرب رگ دود اقدام ند و دارايي پردرب رگ پرس از مررگش برز‬
‫تنها فرزندش ز پدر قاتل است‪ ،‬انتقال يابد و پدر قاتل ني پس از چنردي فروت نمايرد‪ ،‬در اير‬
‫حالت‪ ،‬قاتل وارث دارايي بز جايمانده از پدر درود دواهرد برود؛ هرر چنرد بيرش عمردهاي از‬
‫دارايي بز جايمانده از پدر‪ ،‬تر پدر ب رگ باشد‪.‬‬

‫‪ .3‬نامشروع بودن قتل‬


‫همان گونز ز در مااحث گذشتز گفتيم‪ ،‬قتل عمدي ممك است هرم مشرروع و برز حرق و هرم‬
‫نامشروع و بز ناحق باشد‪ .‬در تعريف قتل عمدي بز ناحق ني گفتيم ز اي قتل‪ ،‬قتلري اسرت رز‬
‫قاتل بز موجب قانون‪ ،‬حقّ اقدام بز آن را نداشتز باشد و در صورت ارتكراب‪ ،‬مسرتحق مجرازات‬
‫باشد‪.‬‬
‫قانون مدني ايران بز طور صريح‪ ،‬بز ناحق بودن قتل عمدي اشاره ندارد و تنها در مادّة ‪، 661‬‬
‫مواردي را استثنا مي ند ز در آن موارد‪ ،‬قتل عمدي مانع ارث نيواهد بود و برز نظرر مريآيرد‬
‫ز مادة فو ‪ ،‬بز اي شرط اشاره داشتز است‪.‬‬
‫مادّة ‪ 661‬قانون مدني مقرر ميدارد‪« :‬در صورتي ز قتل عمدي مرورث برز حكرم قرانون يرا‬
‫براي دفاع باشد‪ ،‬مفاد مادّة فو مجري نيواهد بود»؛ زيرا قتل بز حكم قانون يا براي دفراع‪ ،‬قترل‬
‫بز حق و مشروع تلقّي ميشود‪ .‬اما در متون فقهي بز هنگام بحث از قتل برز عنروان مرانع ارث برز‬
‫اي شرط تصريح گرديده است‪« :‬إذا ان عمداً ظلماً» (شهي ثمني‪)98/1 :8911 ،‬؛ يعني از ميان اقسام‬
‫سزگان قتل‪ ،‬تنها قتلي مانع ارث است ز از روي عمد و ظالمانز و برز عارارت ديگرر‪ ،‬برز نراحق‬
‫واقع شود‪ .‬بز نظر ميرسد مفاد مادّة ‪ 668‬قانون مدني ايران‪ ،‬ماني بر محروم بودن قاتل عمدي از‬
‫ارث مورث دود‪ ،‬مورد اتفا و قاول مذاهب ميتلرف اسرالمي اسرت و جميرع مرذاهب و فرر‬
‫اسالمي‪ ،‬در مانع ارث بودن قتل عمدي بز ناحق‪ ،‬اتفا نظر دارند (ابن مرتضي‪.)933/9 :‬‬
‫همان طور ز گفتيم‪ ،‬در قتل با تسايب‪ ،‬انجام دادن هر عملري رز برز طرور غيرر مسرتقيم برز‬
‫مرگ و نابودي مجني عليز منجر شود‪ ،‬قتل بز تسايب دواهد بود‪ .‬حرال‪ ،‬اگرر اعردام مرورث برر‬
‫اساس حكم دادگاهي بز عمل آمده باشد ز قاضي آن بر اساس شهادت شهود (دو مرد عادل)‪،‬‬
‫حكم اعدام مورث را صادر رده باشد و وارث اي مورث‪ ،‬شهادت دروغ در دادگاه داده باشد‬
‫و بز علّت شهادت اي وارث‪ ،‬قاضي حكم اعدام را صادر رده باشد‪ ،‬آيا وارث از مورث درود‬
‫ارث دواهررد ب ررد؟ ممك ر اسررت گفتررز شررود‪ ،‬اگرچررز مسررتند حكررم دادگرراه شررهادت وارث‬
‫حقناشناس است‪ ،‬اعدام مورث بز واسط حكم صادره از دادگاه صالح و بز دسرت مرأمور اجررا‬
‫انجام شده است؛ لذا نميتوان وارث را مسئول (مدني) قتل مورث دانست‪ .‬در پاسخ بايد گفرت‪:‬‬
‫در اي مسئلز‪ ،‬هي س دادرس‪ ،‬مأمور اجراي حكم و حتري قضرات تحقيرق پرونرده را مقصرر‬
‫نميداند و مالمت نمي ند؛ چون اينان بز وظايف قانوني دود عمل نمروده و در جهرت شرف‬
‫حقيقت‪ ،‬تمام تالش دود را بز ار بستزاند‪ ،‬بلكز سي ز ساب وقوع اي اعدام بز نراحق شرده‬
‫است‪ ،‬مقصر شنادتز ميشود؛ چرا ز عر ‪ ،‬تمام اير اسرااب (دادگراه‪ ،‬مرأمور اجرراي حكرم‪،‬‬
‫قضات و‪ )...‬را مؤثر در قتل نميشمارد و تنها ساب مؤثر را شهادت وارث ميداند‪ .‬الاترز اير در‬
‫مواردي است ز دادگاه بر اساس شهادت شرهود برز اعردام مرورث حكرم داده باشرد‪ ،‬ولري در‬
‫صورتي ز دادرس بز هر دليل ديگري مثل اقرار‪ ،‬قسامز و‪ ،...‬بز اعدام مورث حكم صادر رده‬
‫باشد‪ ،‬نميتوان شاهدان را از ارث مورث (متّهم) ممنوع رد (بن ريي‪ 91 :8931 ،‬ب بع )‪.‬‬

‫گفتار دوم‪ :‬شرايط قتل عمدي غير مانع ارث‬


‫گفتيم ز از نظر قانون مدني‪ ،‬قتل عمدي مانع ارث است‪ .‬در اي ميان‪ ،‬بري قترل برز مااشررت و‬
‫تسايب فرقي نيست؛ همان گونز ز فرقي نيست قاتل بز تنهرايي مرتكرب قترل شرده باشرد يرا برا‬
‫شر ت و همكاري شيص يا اشياص ديگر‪ .‬حكم مذ ور در مادّة ‪ 668‬قرانون مردني مانري برر‬
‫مانع ارث بودن قتل عمدي‪ ،‬مورد اتفا مذاهب ميتلف اسالمي اسرت و در اير مرورد‪ ،‬انگير ة‬
‫قاتل براي ارتكاب قتل تأثيري در حكم ندارد‪.‬‬
‫با اي همز‪ ،‬صر عمدي بودن قتل مانع ارث نيست‪ ،‬بلكز اي قتل بايد بز ناحق و بز صورت‬
‫عدواني باشد؛ بز همي جهت مادّة ‪ 661‬قانون مدني مواردي از قتل عمدي را استثنا مي نرد رز‬
‫در آنها قتل عمدي مانع ارث نيست‪.‬‬

‫‪ .1‬قتل عمدي به حق و به حكم قانون‬


‫بز موجب مادّة ‪ 661‬اصالحي‪ ،‬در صورتي ز قتل عمدي مورث بز حكرم قرانون يرا برراي دفراع‬
‫باشد‪ ،‬مفاد مادّة ‪ 668‬اجرا نيواهد شد و قاتل ممنوع از ارث نيواهد بود؛ مانند سرربازي رز در‬
‫ميدان جنگ‪ ،‬مورث دود را ز در صف دشم است‪ ،‬بز قتل برساند‪ ،‬در اي صرورت‪ ،‬از ارث‬
‫ممنوع نميگردد؛ زيرا بز حكم قانون‪ ،‬اقدام بز قتل مورث دود نموده است (نجفي‪.)93/93 :8931 ،‬‬
‫در مادّة ‪ 661‬عاارت «بز حكم قانون» آمده است‪ .‬مقصرود قرانونگرذار از اير عارارت‪ ،‬اير‬
‫است ز در صورتي قاتل از مجازات معا است ز قرانونگرذار‪ ،‬حكرم برز ارتكراب آن داده‬
‫باشد؛ بنابراي ‪ ،‬صر وجود دستور آمر قانوني نميتواند قاتل عمدي را رز برر درال دسرتور‬
‫قانونگذار مرتكب قتل شده است‪ ،‬از مجازات معا نمايد؛ از اير رو‪ ،‬قاترل در لير قتلهرايي‬
‫ز بز حكم قانون انجام ميگيرد‪ ،‬از شمول مادّة ‪ 668‬قانون مدني معرا اسرت؛ هرر چنرد قاترل‬
‫ادتيار عدم اجراي آن را ني داشتز باشد؛ مانند سي ز برادر وچركترر درود را مري شرد و‬
‫ولي دم‪ ،‬پدر مقتول‪ ،‬بي قصراص و ديرز و عفرو‪ ،‬قصراص را انتيراب مري نرد و پسرر را اعردام‬
‫مي ند‪ .‬در اي حالت با وجود اينكز پردر ادتيرار عفرو پسرر بر رگش را داشرتز‪ ،‬ولري مجرازات‬
‫قصاص را ز قانون بز او اجازه داده انتياب مي ند و در حقيقرت‪ ،‬قاترل پسرر درود مريباشرد‪،‬‬
‫ممنوع از ارث نيواهد بود‪ .‬پس بديهي است در مرواردي رز شريص برز حكرم قرانون‪ ،‬مرأمور‬
‫اجراي حكم قتل بوده و قدرت تيلّف (يا انتياب) از اي حكم را ندارد‪ ،‬بز طريق اولي ممنروع‬
‫از ارث نيواهد بود‪ .‬فقهاي اماميز قتل عمرد برز حرق و برز حكرم قرانون را مرانع ارث نمريداننرد‬
‫(طبمطبموي‪.)90/1 :8000 ،‬‬
‫در اي باره‪ ،‬ديدگاههاي ديگر فر اسالمي را بررسي مي نيم‪.‬‬

‫ديدگاه علماي شافعي دربارة قتل عمدي به حق و به حكم قانون‬


‫فقهاي شافعي در اي باره ميگويند‪ :‬قاتل و هر س رز برز هرر نحروي در قترل ددالرت داشرتز‬
‫باشد‪ ،‬از ارث محروم است؛ قتل چز عمد و شاز عمد و دطا باشد‪ ،‬يا بز طور مااشرت يا تسايب‬
‫صورت گيرد و چز بز حق باشد يا بز ناحق‪ .‬در هر حال در محروم سرادت قاترل تفراوتي نردارد‪.‬‬
‫حتي اگر قتل بز حكم قانون و شهادت شهود يا بدون قصد و اراده صورت بگيررد (ماننرد سري‬
‫ز از بامي يا پرتگاهي در بيداري يا در دواب بر يكي از مورثهاي دود بيفتد و او را بكشد و يا‬
‫پسري در حال جنون‪ ،‬پدرش را بز قتل برساند)‪ ،‬در تمام موارد ذ ر شده‪ ،‬قاتل يرا سراب از ارث‬
‫مقتول محروم است (ابن ق ام ‪( 13/9 :8930 ،‬ب نقل از مسانع ارث ّر فق شيع ))‪.‬‬

‫‪ .‬گاهي شاز عمد را بز نام شاز دطا ني ذ ر مي نند ز در هر دو حالت يك معنا دارد (جعفرري لنگررودي‪ :‬شرمارة‬
‫‪.)1811‬‬
‫ديدگاه علماي حنفي دربارة قتل عمدي به حق و به حكم قانون‬
‫علماي حنفي قتلي را مانع ارث ميدانند ز مستل م قصاص يا پردادت ديز يا فراره باشرد؛ هرر‬
‫چند قتل دطايي باشد (عمد‪ ،‬دطا و شاز دطا)‪ .‬اما قتل بز تسايب و قتل ناشري از عمرل ديوانرز و‬
‫سفيز و همچني قتل بز حق را ز موجب قصاص يا ديز يا فاره نااشد‪ ،‬مانع ارث نميدانند‪.‬‬
‫در دصوص قتل برز تسرايب بايرد گفرت‪ ،‬اير مرذهب‪ ،‬قترل برز تسرايب را مطلقراً مرانع ارث‬
‫نميداند؛ هر چند قتل عمد نامشرروع باشرد و استداللشران برراي اير حكرم‪ ،‬اير اسرت رز در‬
‫احاديث مربوط بز اثر قتل در ارث‪ ،‬بز «قاتل» تعاير شرده اسرت؛ برراي مثرال‪ ،‬عارارت «ال ميرراث‬
‫للقاتل» را براي قتل بز تسايب آوردهاند و در فر قتل بز تسايب‪ ،‬قاتل حقيقي ساب نيست و او‬
‫را مجازاً قاتل گويند؛ مثالًهرگاه سي در غير ملك دود چاهي حفر نرد و رهگرذري در آن‬
‫بيفتد و بميرد‪ ،‬صاحب ملك واقعاً قاتل او نيست و اطرال قاترل برر او مجراز اسرت؛ از اير رو‪،‬‬
‫استدالل بز روايت «ال ميراث للقاتل» شامل او نميشود (محم ي‪.)10 :8931 ،‬‬

‫ديدگاه علماي حنبلي دربارة قتل عمدي به حق و به حكم قانون‬


‫احمد ب حنال قتلي را مانع ارث ميداند رز مجرازاتي ر هرر چنرد مرالير برر آن مترتّرب باشرد؛‬
‫بنابراي ‪ ،‬قتل عمدي بحق ز مستوجب مجازات نااشد‪ ،‬مانع ارث نيواهد بود‪ ،‬بلكز سراير اقسرام‬
‫قتل مانع ارث است؛ هر چند دطايي باشد يا شاز عمد (جعفري لنگروّي‪.)10/8 :8939 ،‬‬

‫ديدگاه علماي زيدي دربارة قتل عمدي به حق و به حكم قانون‬


‫مذهب زيديز نسات بز قتلي ز مانع ارث است‪ ،‬همانند مذهب اماميز است‪.‬‬
‫يكي از قتلهايي ز ممك است بز حكم قانون باشد‪ ،‬در مورد مرتد يرا مهدورالردم اسرت‪ .‬از‬
‫نظر حقو اسالمي‪ ،‬مرد مسلماني ز از دي برگردد و افر شود‪ ،‬مرتد ناميرده شرده و مسرتحقّ‬
‫قتل است و هر س وي را بكشد‪ ،‬قصاص و حتي ديز هم ندارد؛ بنابراي ‪ ،‬اگر پردري مسرلمان‪،‬‬
‫مرتد شود و پسرش وي را بكشد‪ ،‬چون دون پدر طاق حكم قانونگذاري بر همرز ماراح اسرت؛‬
‫در نتيجز‪ ،‬هي مجازاتي شامل پسر نيواهد شد و طايعتاً پسر از پدر ارث دواهد برد‪.‬‬
‫اما مهدورالدم يعني سي ز مرتكب جرايمي شده است ز بز سراب ارتكراب آن جررايم‪،‬‬
‫قانوناً ارزش نفس دود و ارزشي را ز هر انسان تحت حكومت اسالمي داراست‪ ،‬از دست داده‬
‫است؛ براي نمونز‪ ،‬مرتكاان جرم زناي محصنز‪ ،‬زناي با محارم و‪ ...‬ز گناه آنران طارق مقرررات‬
‫شرعي بز اثاات رسيده است‪ ،‬چني دصوصياتي دارند‪ .‬حال‪ ،‬اگر سي قال از اجرراي حكرم از‬
‫طر مجري قانون بز قتل پدر دود ز مهدورالدم است‪ ،‬اقدام نمايرد‪ ،‬آيرا مانعيرت ارث شرامل‬
‫وي دواهد شد؟ در جواب بايد گفت‪ :‬هر چند در ابتدا بز نظر ميرسد با توجّز بز تاصرة ‪ 2‬مرادّة‬
‫‪ 228‬قانون مجازات اسالمي ز بيان ميدارد در صورت اثاات مهدورالدم بودن مقتول‪ ،‬قصراص‬
‫و ديز از قاتل ساقر ميشود‪ ،‬ميتوان نتيجز گرفت نز تنها قصاص و ديز از قاتل ساقر مريشرود‪،‬‬
‫از ارث مقتول محروم نميگردد (نظرو همي شممر ‪3/3333‬د ‪ 11/1/9‬و ‪3/9189‬د ‪ 11/3/3‬اّار حقدسقي قدسة‬
‫قضمئية )‪.‬‬
‫بز اي نظر ميتوان چني اشكال رد ز درست است ز قاتل‪ ،‬فررد مهدورالردمي را شرتز‬
‫است‪ ،‬ولي قانون شت چني فردي را بز اشياص معيّ واگذار رده و چني حقّي را برز افرراد‬
‫غير مسئول نداده است و با توجّز بز اينكز وارثان طمّاعي ز براي بز دست آوردن هر چز زودتر‬
‫ماترم‪ ،‬بز قتل مورث مهدورالدم دويش اقدام مي نند و چون از مجازات ديرز و قصراص نير‬
‫معا هستند‪ ،‬بدون واهمز و ترس بز ترويج اي عمل مك دواهنرد ررد‪ .‬برديهي اسرت نظرم‬
‫عمومي از چني داوريهاي دودسرانزاي آسيب شديد مريبينرد‪ ،‬در حرالي رز وجرود مجرازات‬
‫مدني منع از ارث‪ ،‬چارهاي مؤثر در حفظ نظرم عمرومي و جلروگيري از اير دالفكاريهراي برر‬
‫دال مصلحت است‪.‬‬
‫فر ديگر اي است ز ارتكاب قتل براي اجراي قرانون صرورت بگيررد؛ يعنري وارثري در‬
‫جهت اجراي قانون مرتكب قتل مرورث درود شرود؛ برراي مثرال‪ ،‬شيصري رز مرأمور پلريس و‬
‫نگهاان بانك ميباشد‪ ،‬در درگيرري برا سرارقان بانرك‪ ،‬يرك نفرر از آنران را رز مرورث او نير‬
‫ميباشد‪ ،‬بز قتل ميرساند‪ .‬آيا شيص م بور مشمول حكم مادّة ‪ 668‬قانون مردني مريباشرد و از‬
‫ارث مورث دود محروم ميگردد؟‬
‫هر چند ممك است عدّهاي براي اعتقاد باشند ز در عمدي بودن قتل مفرو ‪ ،‬نمريتروان‬
‫ترديد نمود و دادل در مستثنيات مادّة ‪ 661‬ني نميباشد‪ ،‬براي محروم شدن چني قاتلي از ارث‬
‫مورث دود منعي وجود ندارد‪ .‬اما بز نظر ميرسد ارتكاب قتل براي اجراي قانون در عر قتل‬
‫بز حكم قانون قرار دارد؛ برراي مثرال‪ ،‬در فرر اديرر‪ ،‬هنگرامي رز پلريس برز منظرور دفراع از‬

‫‪ .‬رأي اصراري شمارة ‪18‬ر‪ 08/4/28‬مقرر ميدارد‪ :‬صرر ادعراي قاترل برز اينكرز مقترول را مهدورالردم يرا مسرتحقّ‬
‫قصاص دانستز است‪ ،‬افي براي سقوط مجازات قاتل نميباشد‪ ،‬بلكز مراد از مهدورالردم‪ ،‬مهدورالردمي اسرت رز‬
‫شارع مقدّس اجازة شت او را داده باشد و بر دادگاه ثابت شود‪ .‬اما سي را ز قاتل بز اعتقاد دودش مهدورالدم‬
‫بداند نز شارع‪ ،‬چني اعتقاد سادتگي‪ ،‬رافع حكم قصاص يا ديز نميباشد‪ .‬ضرمناً تاصررة ‪ 2‬بنرد ج مرادّة ‪ 228‬قرانون‬
‫مجازات اسالمي‪ ،‬ناظر بز شاه موضوعيز است نز شاه حكميز‪.‬‬
‫بيتالمال‪ ،‬مرتكب قتل يكي از سارقان ميگردد ز اتفاقاً مورث او ني ميباشد‪ ،‬در واقع‪ ،‬قرانون‬
‫است ز وظيف او را در چني مواردي معي رده؛ بز عاارت ديگر‪ ،‬او بز حكم قانون است رز‬
‫بز قتل سار فو اقدام نموده است‪ .‬از طر ديگر‪ ،‬ممنوعيت وارث قاتل از ارث مرورث درود‬
‫براي جلوگيري از هوس و طمع وارث در اموال مورث و در نتيجز‪ ،‬حفظ نظم اجتمراعي اسرت‪،‬‬
‫حال آنكز در مورد ارتكاب قتل براي اجراي قانون‪ ،‬اوّالً فر طمع منتفي اسرت و ثانيراً ممنروع‬
‫ردن چني وارثي از ارث موجب نقض غر قانونگذار دواهد شد؛ زيرا وارثي ز بداند در‬
‫صورت شت مورث دود‪ ،‬هر چند در جهت اجراي قانون‪ ،‬از ارث او ممنوع دواهد شد‪ ،‬يقينراً‬
‫در انجام وظيف دود اهمال نموده‪ ،‬از اجراي قانون امتناع دواهد رد؛ در نتيجز‪ ،‬نظم اجتماع نير‬
‫ميتل دواهد شد (عمي ‪ ،‬بيتم‪ :‬ش‪ ،191‬ص‪899‬د‪.)890‬‬

‫‪ .2‬ارتكاب قتل در مقام دفاع و در فراش‬


‫بز طور لّي‪ ،‬در دادل اجتماعات بشري‪ ،‬دفاع از افراد بز عهدة دولت است و افرراد‪ ،‬حرق دفراع‬
‫مستقيم از دود را ندارند؛ براي مثال‪ ،‬هي س حق ندارد بز منظور تقاص يا گرفت انتقام درون‬
‫پدر‪ ،‬قاتل را بكشد و در صورت ارتكاب عمل‪ ،‬دود‪ ،‬مستوجب مجازات دواهد بود؛ برز همري‬
‫لحاو‪ ،‬اقتداري ز دولت براي رفع تجاوز دارد‪ ،‬باعث ميگردد ز افراد بز طور دودسررانز در‬
‫جهت انتقام اقدام نكنند و در مواقعي ز رفع تجاوز از دولت ممك نااشد‪ ،‬منع افراد در دفاع از‬
‫دود منطقي نيست؛ لذا مقن تحت شرايطي‪ ،‬دفاع از درود را ماراح و مجراز شرنادتز رز «دفراع‬
‫مشروع» ناميده ميشود (شممبيمتي‪.)909/8 :8931 ،‬‬
‫تعريفهاي ميتلفي از دفاع مشروع ارائز شده است‪ .‬ارتكراب عملري برر حسرب ضررورت‪ ،‬از‬
‫طر شيص در برابر يك حمل نامشروع و بز منظور نجرات درود يرا ديگرري (بدمقري‪)3 :8909 ،‬‬
‫مناسبتري اي تعاريف است‪.‬‬
‫هرري يررك از فقهرراي اسررالمي‪ ،‬تعريفرري از دفرراع مشررروع ارائررز نكررردهانررد‪ .‬تنهررا بعضرري از‬
‫حقو دانان مصري از نهادي بز نام «دفاع شرعي» نام بردهاند (ّاوّ العطمر‪.)83 :8008 ،‬‬
‫نيستي مادّة قانوني دربارة دفاع مشروع‪ ،‬در مادّة ‪ 41‬قانون مجازات عمرومي مصروّب ‪1184‬‬
‫ش‪ .‬تالور يافت‪ .‬طي اصالحاتي ز در دردادماه ‪ 1182‬ش‪ .‬انجام شد‪ ،‬قرانونگرذار برا گسرترش‬
‫موضوع دفاع مشروع‪ ،‬مواد ‪ 41‬و ‪ 44‬را جايگ ي مادّة ‪ 41‬سابق نمود‪ .‬در قواني پس از پيرروزي‬
‫انقرالب اسرالمي‪ ،‬دفرراع مشرروع در مرادّة ‪ 11‬قررانون راجرع برز مجررازات اسرالمي و مررواد ‪22‬ر‪28‬‬
‫تع يرات مصوّب ‪ 1182‬ش‪ .‬و در نهايت‪ ،‬مواد ‪ 81‬و ‪ 82‬قانون مجرازات اسرالمي مصروّب ‪1108‬‬
‫ش‪ .‬و مادّة ‪ 828‬ر‪ 818‬تع يرات مصوّب ‪ 1108‬ش‪ .‬مورد توجز قرار گرفتز است‪.‬‬
‫از نظر ج ايي‪ ،‬قاتل در موارد دفاع مشروع مجازات نميشود؛ همان گونز ز مادّة ‪ 81‬قرانون‬
‫مجازات اسالمي چني بيان ميدارد‪:‬‬
‫هر س در مقام دفاع از نفس يا عر يا ناموس يا مال دود يا ديگري يرا آزادي تر درود برا‬
‫ديگري در برابر هرگونز تجاوز فعلي يا دطر قريبالوقوع عملي انجام دهد رز جررم باشرد‪ ،‬در‬
‫صورت اجتماع شراير زير قابل تعقيب نيواهدبود‪:‬‬
‫‪ .1‬دفاع با تجاوز و دطر متناسب باشد؛‬
‫‪ .2‬عمل ارتكابي بيش از حدّ الزم نااشد؛‬
‫‪ .1‬توسّل بز قواي دولتي بدون فوت وقت‪ ،‬عمالً ممك نااشد يا مدادلر قرواي مرذ ور در رفرع‬
‫تجاوز و دطر مؤثر واقع نشود‪.‬‬

‫از نظر حقوقي شيصي را ز در مقام دفاع از دويش است و بر اثر اي اقدام بجا و شايسرتز‪،‬‬
‫حقّ ارتكاب قتل (حملز ننده و متعرّ ) را با توجز بز شراير و ضوابر دارد و حتي اگر عامرداً‬
‫قتل را انجام داده باشد‪ ،‬نميتوان مشمول مجازاتهاي مردني قررار داد‪ .‬برر اير اسراس اسرت رز‬
‫قانونگذار در مادّة ‪ 661‬ز در مقام استثنا نمودن دو نوع قتل از قاعدة لّي مندرج در مادّة ‪668‬‬
‫(منع ارث بدون قاتل متعمّد) است‪ ،‬بيان ميدارد‪« :‬در صورتي ز قتل عمدي مورث براي دفراع‬
‫باشد‪ ،‬مفاد مادّة فو مجري نيواهد بود»‪.‬‬
‫حال سؤال اي است ز منظور قانونگذار از لم «دفاع» در مادّة ‪ 661‬قانون مدني‪ ،‬دفاع از‬
‫نفس است يا تمام موارد دفاع‪ ،‬اعم از نفس‪ ،‬آبرو و عر را شامل ميشود؟ از طر ديگر‪ ،‬آيا‬
‫فقر دفاع از دود موجب عدم ممنوعيت از ارث ميگردد يا اينكز دفاع از ديگران نير مشرمول‬
‫اي مادّه است‪.‬‬
‫از نظر نويسندگان اماميز‪ ،‬دفاع مشروع شامل دفاع از نفس‪ ،‬ناموس‪ ،‬عر و مرال مريباشرد‪.‬‬
‫اينان با استناد بز نصوص حقوقي و آي شريف ‪ ‬فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ماا اعتادي‬
‫عليكم‪( ‬بقره‪ )830 /‬و احاديث ديگري ز از معصرومان‪ ‬وارد شرده‪ ،‬معتقدنرد دفراع در برابرر‬
‫تجرراوزات بررز جرران‪ ،‬مررال‪ ،‬آبرررو و نرراموس‪ ،‬امررري جرراي و بلكررز واجررب اسررت و دافررع مسررتحقّ‬
‫مجازاتهاي يفري و مدني نيواهد برود (ّاوّ العطدمر‪ .)891 :8008 ،‬برر اسراس مرواد ‪ 81‬و ‪ 82‬قرانون‬
‫مجازات اسالمي و مواد ‪ 828‬ر‪ 818‬قانون تع يرات ‪ 1108‬ش‪ ،.‬دفاع مشروع شامل دفاع از نفس‪،‬‬
‫ناموس و آبرو ميباشد؛ بنابراي ‪ ،‬لم «دفاع» در مادّة ‪ 661‬قانون مدني‪ ،‬طاق بيانات ذ رر شرده‪،‬‬
‫هم اي نوع دفاعها را شامل ميشود؛ بنابراي ‪ ،‬وارثي ز مورث دود را براي دفاع از نفس‪ ،‬مال‬
‫يا آبروي دويش بز قتل برساند‪ ،‬ناايد از ارث محروم گردد‪.‬‬
‫در پاسخ بز سؤال دوم عدهاي معتقدند با توجّز بز اينكز «دفاع» در مت مادّة ‪ 661‬قانون مردني‬
‫بز طور مطلق ذ ر شده است‪ ،‬مفهوم و موارد دفاع مذ ور در اي مادّه را نميتوان برا اسرتناد برز‬
‫مواد ‪ 81‬و‪ 82‬قانون مجازات اسالمي تعيي رد و عنوان مذ ور در مادّة ‪ 661‬قانون مدني‪ ،‬دفاع‬
‫از نفس‪ ،‬عر ‪ ،‬ناموس و مال دفاع ننده و ديگري را شرامل مريگرردد؛ زيررا منظرور از وضرع‬
‫مقررات يفري مذ ور‪ ،‬صرفاً تعيي اقسرام دفراعي مريباشرد رز تعقيرب و مجرازات را منتفري‬
‫ميسازد‪ ،‬نز تعيي معناي دفاع ز بر آن‪ ،‬آثار متعدّدي مترتب است؛ بنابراي ‪ ،‬براي شمول عنوان‬
‫دفاع مذ ور در مادّة ‪ 661‬قانون مدني نسات بز هم موارد دفاع‪ ،‬بز اعتارار متعلّرق‪ ،‬مسرتندي جر‬
‫اطال عنوان مذ ور ز يك اطال ضعيف بز نظر ميرسد‪ ،‬در دست نيسرت‪ .‬از طرر ديگرر‪،‬‬
‫مالزمزاي بي غير قابل تعقيب و مجازات بودن قتل در مقام دفاع و ارث بردن قاتل از مقترول در‬
‫مقررات قانوني وجود ندارد‪ ،‬ولي با توجّز بز اينكز مطلق‪ ،‬منصر بز فرد برارز و ا مرل اسرت و‬
‫اينكز فرد بارز دفاع‪ ،‬عرفاً دفاع از نفس‪ ،‬ناموس و عر است‪ ،‬پس ميتوان بر اساس مرادّة ‪661‬‬
‫قانون مدني حكم بز وراثت دافع داد‪ ،‬ولي در بقي موارد دفاع از مال‪ ،‬آبرروي درود و ديگرري‪،‬‬
‫حكم بز وارثت شيصي ز در مقام دفاع است‪ ،‬دالي از اشكال نميباشد (شهي ي‪.)99 :8930 ،‬‬
‫عدهاي ديگر با استناد بز قول فقها معتقدند قدر متيق مادّة ‪ 661‬قرانون مردني‪ ،‬دفراع از مرال‪،‬‬
‫جان‪ ،‬ناموس و آبروي دود ميباشد و در مورد دفاع از نفس‪ ،‬آبرو يا ناموس ديگري آنچز طاق‬
‫مقررات قانوني بز عمل آيد‪ ،‬موجب عدم مسئوليت يفري و مدني دواهد بود؛ چرا ز مادّة ‪81‬‬
‫قانون مجازات اسالمي‪ ،‬دفاع از نفس‪ ... ،‬يا مال ديگري را قابل مجازات و تعقيب نميداند و آن‬
‫را از موارد دفاع مشروع بز شمار آورده است؛ بنابراي ‪ ،‬سري رز در مقرام دفراع از ديگرري برا‬
‫رعايت مقررات قانوني‪ ،‬مرتكب قتل شيص متعدّي ميشود‪ ،‬همان گونز ز بز حكم قانون ج ا‬
‫از مجازات يفري معرا اسرت‪ ،‬از مجازاتهراي مردني از جملرز ممنوعيرت از ارث نير معرا‬
‫دواهد بود (بن ريي‪ 11 :8931 ،‬ب بع )‪.‬‬
‫بز نظر نگارنده‪ ،‬منظور از دفاع در مادّة ‪ 661‬قانون مدني‪ ،‬همان دفاعي است رز در مرادّة ‪81‬‬
‫قانون مجازات اسالمي آمده است؛ چرا ز در آن مادّه آمده است‪« :‬هر رس در مقرام دفراع از‬
‫نفس و عر و‪ ...‬قابل تعقيب و مجازات نيواهد بود»‪ .‬با توجّز بز اينكز قدر متيق هرر دفراعي‪،‬‬
‫دفاع از نفس يا عر ميباشد‪ ،‬نميتوانيم در مادّة ‪ 81‬قانون مجازات اسالمي قائرل برز تفكيرك‬
‫شويم و بگويم منظور قرانونگرذار از دفراع در مرادّة ‪ 661‬قرانون مردني‪ ،‬فقرر دفراع از نفرس يرا‬
‫آبروست و آن قسمتي ز مربوط بز دفاع از مال يا نفس ديگري باشد‪ ،‬منظور قانونگذار نيست؛‬
‫چرا ز اي ار‪ ،‬ترجيح بالمرجح است و منظور قانونگذار‪ ،‬دفاع از نفس و مال‪ ،‬آبرو‪ ،‬عرر‬
‫دود يا ديگري است و نميتوانيم آن را از همديگر تفكيك نماييم‪ .‬دليل مدّعا‪ ،‬تاصرة مرادّة ‪81‬‬
‫قانون مجازات اسالمي ميباشد‪.‬‬
‫تا قال از پيروزي انقالب تاصرة مرادّة ‪ 41‬قرانون مجرازات عمرومي (اصرالحي ‪ )1182‬مقررر‬
‫ميداشت‪« :‬وقتي دفاع از نفس و يا ناموس و يا عر و آزادي تر ديگرري جراي اسرت رز او‬
‫ناتوان از دفاع بوده و تقاضاي مك ند و يا در وضعي باشد ز امكان استمداد نداشتز باشرد»‪.‬‬
‫ولي بعد از پيروزي انقالب اسالمي و بازنگري در قانون مجازات عمومي و با توجّز بز نظر ا ثرر‬
‫فقهاي اماميز و احاديث وارده‪ ،‬تاصرة فو اير چنري اصرالح شرد‪« :‬وقتري دفراع از نفرس و يرا‬
‫ناموس و يا عر و يا مال و يا آزادي ت ديگري جاي است ز او ناتوان از دفاع بوده و نياز بز‬
‫مك داشتز باشد»‪ .‬با توجّز بز اي ترييرات و نظر فقها ميتروان در پايران چنري گفرت رز در‬
‫ماحث دفاع عالوه بر دفاع از نفس‪ ،‬آبرو و مال درود‪ ،‬دفراع از تر ‪ ،‬مرال و عرر ديگرري نير‬
‫منظور قانونگذار ميباشد‪.‬‬
‫مسئل بعدي ز در زمين دفاع مشروع ممك است مطرح گردد‪ ،‬مربروط برز دفراع در مقابرل‬
‫تصرّفات مجريان قانون ميباشد‪.‬‬
‫در بسياري از مواقع‪ ،‬قواي مجريز با تجاوز از حدود و ادتيارات قانوني‪ ،‬متعرّ جان‪ ،‬مرال‪،‬‬
‫ناموس يا آزادي افراد ميگردد و چنانچز شريص مرورد تعررّ بيواهرد در برابرر اير اعمرال‬
‫دال ِ قانون آنان سكوت ند‪ ،‬چز بسا بعداً دچار دساراتي جارانناپذير گردد؛ بز گونزاي رز‬
‫نتواند هي گاه بز ترميم آن بپردازد‪ .‬از سويي ديگر‪ ،‬مجري قانون بايد در جهت اجراي قانون برز‬
‫وظيف دود عمل نمايد و چنانچز در حي انجام وظيفز‪ ،‬هر س بز بهان تجاوز بز نراحق برز مرال‬
‫يا آبرو يا عر دود‪ ،‬وي را مورد هجوم و حملز قرار دهد‪ ،‬مأمور هي گاه نميتواند برز وظيفر‬
‫قانوني دود عمل ند (بن ريي‪.)13 :8931 ،‬‬
‫تعار اي دو مصلحت مهم‪ ،‬قانونگذار را بر آن داشتز تا در جهت حلّ مشكالت چارهاي‬

‫‪ .‬نظري شمارة ‪0/6818‬ر‪ 61/11/12‬ادارة حقوقي قوّة قضائيّز‪« :‬چنانچز دفراع يرا هجروم و ابر ار آن‪ ،‬متناسرب نااشرد و‬
‫منتهي بز قتل مهاجم شود‪ ،‬قاتل مشمول معافيت مقرر در مادّة ‪ . 81‬م‪ .‬اسالمي و بنردهاي ذيرل آن نيسرت و عمرل‬
‫ارتكابي وي ميتواند از مصاديق بند «ب» مادّة ‪ . 288‬م‪ .‬اسالمي محسوب و بز اتهام قتل عمد تحت تعقيرب قررار‬
‫گيرد و صرفاً در صورت گذشت اولياي دم و مطالا ديز‪ ،‬بز استناد مادّة ‪ . 184‬م‪ .‬اسالمي قاتل مشرمول پردادرت‬
‫ديز است»‪.‬‬
‫بينديشد ز مطابق مادّة ‪ 82‬قانون مجازات اسالمي «مقاومت در برابر قواي ترأميني و انتظرامي در‬
‫مواقعي ز مشرول انجام وظيف دود باشند‪ ،‬دفاع محسوب نميشود‪ ،‬ولي هرگاه قواي م برور از‬
‫حدود وظيف دود دارج شوند و حسب ادلّز و قرائ موجود‪ ،‬دو آن باشد ز عمليات آنران‪،‬‬
‫موجب قتل يا جرح يا تعرّ بز عر يا ناموس گرردد‪ ،‬در اير صرورت‪ ،‬دفراع جراي اسرت»؛‬
‫بنابراي ‪ ،‬وارثي ز در مقابل اقدامات قانوني مورث دود ز مجري قانون است‪ ،‬بز بهانر دفراع‪،‬‬
‫مانع ايجاد ند و جلوي ادام ار قانوني مورثِ دود را بگيرد و او را بز قتل برساند‪ ،‬چرون اير‬
‫عمل وي‪ ،‬دفاع مشروع بز شمار نميآيد‪ ،‬مانع ارث ميگردد‪ .‬ولي در صورتي ز مجري قرانون‬
‫بيواهد از حدود و ثرور دود تجاوز ند‪ ،‬مقاومت وارث در مقابرل مرورثي رز مجرري قرانون‬
‫نيد پدري بيواهد بدون داشت حكمي از مقرام قضرايي‪ ،‬وارد‬ ‫است‪ ،‬قانوني دواهد بود‪ .‬فر‬
‫من ل پسر شده و اموال وي را بدون اجازه و ادتيرار قرانوني ضرار نمايرد‪ .‬چرون اير عمرل وي‪،‬‬
‫تجاوز از ادتيارات قانوني است‪ ،‬پسر ميتواند مانع اي ار شود و چنانچز با رعايت مقررات برز‬
‫دفاع از مال دويش بپردازد و پدر بز قتل برسد‪ ،‬عمل وي قانونًا دفاع مشروع برز شرمار مريآيرد؛‬
‫در نتيجز‪ ،‬از ارث پدر ممنوع نميگردد‪.‬‬

‫قتل در فراش‬
‫در حقو اسالم‪ ،‬از جملز مواردي ز شيص قاتل برز رغرم ارتكراب قترل عمردي از مجرازات‬
‫معا است‪ ،‬قتلي است ز در مادّة ‪ 818‬تع يرات ‪ 1108‬ش‪ .‬برز آن اشراره شرده اسرت‪ .‬در اير‬
‫مادّه آمده است‪« :‬هرگاه مرد همسر دود را در حال زنا برا مررد اجناري مشراهده نرد و علرم برز‬
‫تمكي زن داشتز باشد‪ ،‬ميتواند در همان حال‪ ،‬آنان را بز قتل برساند و در صورتي ز زن مكره‬
‫باشد‪ ،‬فقر مرد را ميتواند بز قتل برسراند‪ .‬حكرم ضررب و جررح در اير مرورد نير ماننرد قترل‬
‫است»‪.‬‬
‫از نظر حقوقي‪ ،‬در قانون مدني ما تعريفي از لم «دفاع» ارائز نشده است و همان گونرز رز‬
‫قاالً گفتيم‪ ،‬چون در مادّة ‪ 81‬قانون مجازات اسالمي مفهوم دفاع بز موضوع دفاع از نفس و‪ ...‬يرا‬
‫ديگران منصر شده است و در حقيقت دفراع در مرادّة ‪ 661‬قرانون مردني را بايرد شرامل دفراع‬

‫‪ .‬نظري شمارة ‪0/182‬ر‪ 06/4/28‬و ‪0/0888‬ر‪ 61/18/2‬ادارة حقروقي قروّة قضرائيّز‪« :‬مرادّة ‪ . 818‬م‪ .‬اسرالمي نراظر برز‬
‫زوجزاي است ز مطلّقز نشده باشد و تعميم آن بز نحوي است ز شامل رجعيز هم بشود‪ ،‬تفسير موسع قانون اسرت‬
‫ز در ج ئيات مجاز نيست؛ بنابراي ‪ ،‬قتل زن مطلّقز در عدة رجعيز توسر شوهر سابق از لحاو جواز قترل نيامرده و‬
‫بي فقها هم ادتال نظر وجود دارد»‪.‬‬
‫مندرج در مادّة ‪ 818‬قانون تع يرات بدانيم‪ ،‬با توجّز بز اينكز در مورد مادّة ‪ 818‬قرانون تع يررات‬
‫‪ 1108‬ش‪ .‬ا راه و عنفي وجود ندارد‪ ،‬آيا مريتروان قاترل (مرورد مرادّة ‪ )818‬را از ارث محرروم‬
‫رد؟‬
‫بعضي از شارحان قانون مردني معتقدنرد اوّالً صرر معافيرت از مجرازات امرري اسرتثنايي و‬
‫محدود بز دايرة شمول دود است‪ ،‬بلكز وجود مادّة ‪ 661‬قانون مدني دود مؤيد اير ادّعاسرت و‬
‫اگر صر معافيت از مجازات يفري‪ ،‬موجب معافيت از مجازات مدني و در مورد بحرث‪ ،‬دالّ‬
‫بر عدم ممنوعيت از ارث بود‪ ،‬ديگر ل ومي نداشت ز قانون مدني مجدداً بز آن تصريح ند‪.‬‬
‫ثانياً قتل م بور از مصاديق دفاع مشروع مندرج در مادّة ‪ 81‬قرانون مجرازات اسرالمي نيسرت؛‬
‫زيرا در مورد دفاع از نفس‪ ،‬قيد ا راه و عنف وجود دارد و معموالً در مورد قتل موضروع مرادّة‬
‫‪ 818‬قانون تع يرات ‪ 1108‬ش‪ ،.‬سي ز متعرّ نراموس ديگرري مريشرود‪ ،‬موضروع ا رراه و‬
‫عنف پيش نميآيد (عمي ‪ ،‬بيتم‪893 :‬د ‪.)891‬‬
‫اما در پاسخ بز چني استداللي بايد گفت‪ :‬درست است ز در مورد وجود اجناي برا زن رز‬
‫با رضايت و مطاوعت از طر زن انجام گرفتز‪ ،‬اصوالً موضوع ا رراه و عنرف پريش نمريآيرد‪،‬‬
‫ولي با دقّت در مادّة ‪ 81‬قانون مجازات اسرالمي مريتروان گفرت رز مسرئل دفراع از عرر يرا‬
‫ناموس‪ ،‬از جملز مواردي است ز قانونگذار مدافع آن را معا از مجازات دانسرتز اسرت و در‬
‫فر مذ ور ني اگرچز رابط مرد اجناي با زن ديگري بدون وجود عنف و اجاار حاصل شرده‬
‫است‪ ،‬هد وجود چني عملي از طر مرد بيگانز‪ ،‬تجاوز بز ناموس يرا عرر زوج برز شرمار‬
‫ميآيد؛ از اي رو‪ ،‬وي در صدد دفاع از ناموس برميآيد و دفاع وي مشروع قلمداد مريگرردد؛‬
‫بنابراي ‪ ،‬بايد قاتل را عالوه بر مجازات يفري از مجازات مدني (ممنوعيت از ارث) نير معرا‬
‫دانست (ابن حزم‪ 8998 ،‬ق‪.)10 :‬‬
‫بز نظر نگارنده‪ ،‬مادّة ‪ 818‬قانون مجازات اسالمي ميتوانرد يكري از مصراديق «مروارد ممتراز‬
‫دفاع مشروع» بز شمار آيد ز قانونگذار‪ ،‬شرط ضرورت و تناسب را در آن مفرو دانستز و‬
‫امارة قانوني و غير قابل ردّي را بز نفع شوهر ايجاد رده است‪.‬‬

‫‪ .‬قانونگذار مصر در مواد ‪ 220‬و ‪ 281‬قانون عقوبات چني قتلي را مانع ارث نميداند و بز آن تصريح رده است‪.‬‬
‫‪ .‬حقوقدانان ايران بز تأسي از قانونگذار فرانسوي در تابهاي دود بز تشريح موارد ممتاز دفاع مشرروع پردادترزانرد‬
‫(وط دواهان اصفهاني‪.)46 :1106 ،‬‬
‫گفتار سوم‪ :‬سقط جنين‬
‫طاق مادّة ‪ 280‬قانون مردني‪ ،‬حمرل در صرورتي رز زنرده متولرد شرود‪ ،‬از حقرو مردني متمترع‬
‫ميگردد؛ بنابراي ‪ ،‬در صورتي ز حمل بعد از فوت مورث دود زنده برز دنيرا بيايرد‪ ،‬از او ارث‬
‫دواهد برد‪ .‬با توجّز بز اي امرر‪ ،‬سرؤال مطررح اير اسرت رز هرگراه وارثري برز طمرع تحصريل‬
‫سهماالرث بيشتر‪ ،‬عمداً عملي انجام دهد ز باعث سقر جنري شرود‪ ،‬آيرا از ارث جنري سرقر‬
‫نيرد اگرر شيصري رز مرادرش داراي حملري از پردر‬ ‫شده محروم دواهد شد يا دير؟ فرر‬
‫متوفاي اوست‪ ،‬براي جلوگيري از بز وجود آمدن وارثي ديگرر و افر ايش سرهماالرث درود برا‬
‫انجام دادن عملي‪ ،‬موجاات سقر جني را فراهم آورد‪ .‬آيا در چني موردي ميتوان گفرت رز‬
‫اي شيص از ارث جني سقر شده محروم دواهد بود؟‬
‫با توجّز بز مادّة ‪ 608‬قانون مدني ز ميگويرد‪« :‬شررط وراثرت‪ ،‬زنرده برودن در حري فروت‬
‫مورث است و اگر حملي باشد‪ ،‬در صورتي ارث ميبرد ز نطف او حي المروت منعقرد بروده و‬
‫زنده هم متولد شود؛ اگرچز فوراً پس از تولد بميرد»‪ ،‬براي چني حملي ميتوان دو حالرت زيرر‬
‫را در نظر گرفت‪:‬‬
‫‪ .1‬طفل بر اثر اعمال م بور ساقر شده و مرده متولد گردد‪.‬‬
‫‪ .2‬حمل پس از ساقر شدن زنده بماند و بعداً بر اثر اعمالي رز منجرر برز سرقر جنري شرده‬
‫است‪ ،‬فوت نمايد‪.‬‬
‫در حالت نيست با توجّز بز مادّة ‪ 608‬قانون مدني بايد گفت‪ :‬چني حملي شررط وراثرت را‬
‫ز همان زنده متولد شدن است‪ ،‬دارا نيست؛ بنابراي ‪ ،‬حمل ساقر شده پرس از مررگ از درود‪،‬‬
‫تر زاي بز جا نميگذارد تا مورث بز شمار آيد؛ در نتيجز‪ ،‬وارثي نيواهد داشت تا بحث ممنوع‬
‫از ارث بودن او مطرح شود‪ .‬حال‪ ،‬اي سؤال ممك است مطرح شرود رز اگرر سرقر جنري برز‬
‫منظور از ميان برداشت حاجب از ل يا بعض ارث واقع شود‪ ،‬آيا در چني فرضي‪ ،‬قتل حاجب‬
‫از تمام يا بعض ارث‪ ،‬در حجب قاتل تأثير ميگذارد و حجب او را رفع مينمايد يرا اينكرز قترل‬
‫حاجب مانع از ارث بردن قاتل از متوفي ميگردد؟‬
‫با دقّت در مادّة ‪ 668‬قانون مدني ز طاق آن‪ ،‬سي ز مورث دود را عمداً بكشرد‪ ،‬از ارث‬
‫او ممنوع ميشود‪ ،‬بز نظر ميرسد منظور از قتلي ز از جملز موانع ارث شمرده شده است‪ ،‬قتلي‬

‫‪ .‬منظور ارث بردن از اموال مقتول نيست؛ چرا ز بدون شك از آن ممنوع است‪ ،‬بلكرز منظرور ارث برردن از امروال‬
‫مورث حاجب [مقتول] است ز پيش از قتل از آن محجوب بوده است‪.‬‬
‫است ز پيش از آن بز طور مستقيم از مقتول بز قاتل ارث برسد و در واقرع‪ ،‬ممنوعيرت قاترل از‬
‫ارث در رابط بي وارث و مورث قابل تصوّر است‪ .‬همچني قانون‪ ،‬قاتل سي را ز برز وسريل‬
‫قتل او از تر ديگري بردوردار ميشود‪ ،‬از ارث محروم ننموده است؛ از اي رو‪ ،‬در صرورتي‬
‫ز جني بز عنوان حاجب بز قتل برسرد ترا قاترل از پردر مقترول ارث باررد‪ ،‬نمريتروان قائرل برز‬
‫ممنوعيت ارث قاتل از پدر مقتول شد؛ زيرا مادّهاي براي اي امر موجود نيست و ممنوعيت قاتل‬
‫از ارث استثنا بر قاعدة توارث است و در اي مرورد‪ ،‬مررّ قرانون اجررا شرود و نمريتروان از نظرر‬
‫وحدت مالم حكم‪ ،‬مادّة ‪ 668‬قانون مدني را در مورد قتل حاجرب جراري نمرود (امدممي‪:8938 ،‬‬
‫‪.)108/9‬‬
‫در حالت دوم ز شيص بز قصد از بي بردن جني ‪ ،‬عمداً بز اعمالي ماادرت مرينمايرد رز‬
‫حمل ساقر ميشود و پس از تولد و اند ي زنده ماندن بر اثر اعمال م بور فوت مينمايد‪ ،‬بايرد‬
‫گفت‪ :‬در چني فرضي‪ ،‬شيص م بور‪ ،‬قاتل عمدي است و برز موجرب مرادّة ‪ 668‬قرانون مردني‬
‫ممنوع از ارث دواهد بود؛ زيرا در اي مورد با توجّز برز اينكرز حمرل زنرده متولرد مريشرود‪ ،‬از‬
‫حقو مدني از جملز حقّ تملّك اموال بردوردار ميگردد‪ .‬از طر ديگر‪ ،‬چون حمل‪ ،‬پس از‬
‫زنده متولد شدن فوت رده‪ ،‬ارث بز علّت مروت حقيقرت مرييابرد؛ بنرابراي ‪ ،‬تر ر او بايرد برز‬
‫ورثزاش برسد‪ ،‬منتهي در مورد بحث‪ ،‬چون وارث م بور ساب سرقر و در نتيجرز مرتكرب قترل‬
‫جني شده است‪ ،‬بايد طاق مفاد مواد ‪ 668‬و ‪ 661‬قانون مدني از ارث ممنوع گرردد (عميد ‪ ،‬بديتدم‪:‬‬
‫‪.)898‬‬
‫مطابق مذاهب اهل سنّت ني در صورتي ز جني زنده متولد شود‪ ،‬از اهليت تمتع بردوردار‬
‫است و هرگاه شيصي عليز جني ‪ ،‬اعمرال مجرمانرزاي مرتكرب شرود رز در نتيجر آن اعمرال‪،‬‬
‫جني پس از زنده متولد شدن فوت نمايد‪ ،‬شيص م بور از ارث بردن از جني محروم ميباشرد‬
‫(ابن ق ام ‪ 900/3 :8931 ،‬و ‪.)109‬‬

‫گفتار چهارم‪ :‬ارتكاب قتل از سوي صغير و مجنون‬


‫قانون مدني در مادّة ‪ 668‬بز طور مطلق‪ ،‬قتل عمد را مانع ارث دانستز و بر اي مانرا‪ ،‬هرر شيصري‬
‫ز با قصد مجرمانز و بز هد رسيدن بز نتيج عمل دال ِ قانونِ دويش ز همان قترل مجنري‬
‫عليز ميباشد‪ ،‬بز قتل مورث دود اقدام نمايد‪ ،‬ممنوع از ارث شمرده و در اي زمينز‪ ،‬تفاوتي بي‬
‫ارتكاب قتل از طر افراد مجنون يا عاقل يا ود ان يا اشياص ب رگسرال قائرل نشرده اسرت‪.‬‬
‫اي سؤال مطرح ميشود ز با توجّز بز عدم تفصيل قانون مدني بري اشرياص فرو الرذ ر‪ ،‬آيرا‬
‫ارتكاب قتل از طر اشياص ديوانز و صرير‪ ،‬مانع از ارث دواهد بود يا دير؟ در پاسخ بز اير‬
‫سؤال‪ ،‬بعضي از استادان حقو مدني قتل ارتكابي توسر صرير و مجنون را برز علّرت غيرر عمرد‬
‫بودن و فقدان قصد‪ ،‬در حكم قتل دطايي دانستز و بز همي ساب‪ ،‬برز محروميرت آنهرا از برردن‬
‫ارث قائل نشدهاند‪ ،‬در حالي ز صرير ممي را از جهت دارا بودن قصرد و داشرت قروّة تميير در‬
‫صورت ارتكاب قتل مورث‪ ،‬ممنوع از ارث قلمداد ردهاند‪.‬‬
‫بز نظر ميرسد با توجّز بز مادّة ‪ 221‬و تاصرة يك مادّة ‪ 228‬قرانون مجرازات اسرالمي و برا‬
‫توجّز بز سابق قالي موضوع‪ ،‬بايد بر آن بود رز از نظرر قرانونگرذار ايرران‪ ،‬اشرياص مجنرون و‬
‫صرير‪ ،‬داراي عمد بوده و در مواد قرانوني فرو الرذ ر نير بحرث از قتلري باشرد رز آنهرا عمرداً‬
‫مرتكب ميشوند؛ زيرا حكم قتل شاز عمد و دطاي محض از سوي آنان يا هر س ديگر‪ ،‬قراالً‬
‫از نظر قانونگذار مشيص شده است‪ .‬با اي حال‪ ،‬جنايتهاي عمدي ودم و ديوانرز در حكرم‬
‫دطاي محض است؛ بنابراي ‪ ،‬صرير و مجنون در هرر حرال از مراترم مقترول برز جر ديرز ارث‬
‫ميبرند و محروم از ارث او نيواهند بود‪.‬‬
‫نكت مهمي ز در اينجا بايد مورد توجّز قرار گيرد‪ ،‬بز جرم ارتكابي از سروي صررير ممير و‬
‫مجنون ادواري در حالت افاقز مربوط است‪ .‬در اي دصوص بايد گفت‪ ،‬صررير ممير برز اعتارار‬
‫قوّة تميي و قصد‪ ،‬هرگاه بز قتل مورث دود اقدام ند‪ ،‬از ارث ممنوع دواهد برود (امدممي‪:8938 ،‬‬
‫‪.)101/1‬‬
‫همچني نسات بز مجنون ني طاق مادّة ‪ 1211‬قانون مدني بايد بي قتلي ز در حالت جنون و‬
‫قتلي ز در حالت افاقز مرتكب ميشود‪ ،‬تفاوت قائل شد و همان طور ز تصرّفات در امروال و‬
‫اعمال حقوقي مجنون ادواري در حالت افاقز نافذ و معتار ميباشد‪ ،‬بايرد برر آن برود رز هرگراه‬

‫‪« .‬هرگاه ديوانز يا نابالري عمداً سي را بكشد‪ ،‬دطا محسوب [شده] و قصاص نميشود‪ ،‬بلكرز بايرد عاقلر آنهرا دير‬
‫قتل را بز ورث مقتول بدهند»‪ .‬در نظري شمارة ‪0/8101‬ر‪ 08/6/11‬ادارة حقروقي قروّة قضرائيّز آمرده اسرت‪« :‬چنانچرز‬
‫احراز شود جاني حي ارتكاب جرم مجنون بوده‪ ،‬جنون وي رافع مسئوليت يفري و جنايت وي برز من لر دطراي‬
‫محض و پردادت ديز بر عهدة عاقلرز اسرت و بهارودي جراني پرس از ارتكراب جنايرت و اقررار و اعتررا وي برز‬
‫ارتكاب آن‪ ،‬در اي دصوص موردي ندارد و ما ان ديز بر عهدة عاقلز است و مرجع قضايي مجراز برز تفكيرك‬
‫تصميم قضايي نيست؛ بدي معنا ز از يك سو‪ ،‬در مورد جنايت جاني قرار موقوفي تعقيب و از سوي ديگر‪ ،‬حكم‬
‫محكوميت عاقلز بز پردادت ديز صادر نمايد‪ ،‬بلكز بايستي م حيث المجموع‪ ،‬در صورت اثاات وقوع ب ه و توجّرز‬
‫اتّهام بز متّهم و احراز جنون جاني‪ ،‬حكم محكوميت عاقلز بز پردادت ديز صادر نمايد»‪.‬‬
‫‪« .‬جنايتهاي عمدي و شاز عمدي ديوانز و نابالغ بز من ل دطاي محض است»‪.‬‬
‫‪« .‬و عمد الصايّ و المجنون بحكم دطأ» (نجفي‪.)48/12 :1126 ،‬‬
‫مجنون ادواري در حالت افاقز مرتكب قتل مورث دود شود‪ ،‬با توجّز بز داشت اراده و قصد او‪،‬‬
‫از ارث ممنوع دواهد بود؛ همان گونز ز برز علّرت اصرلي نفروذ و اعتارار‪ ،‬تصررّ در امروال و‬
‫حقو مالي مجنون در حالت جنون ادواري ني داشت قصد و اراده ميباشد‪.‬‬
‫آنچز بيان شد‪ ،‬چكيدهاي از آراي فقهاي شيعز و همچنري قرانون مردني برود‪ .‬حرال‪ ،‬برا بيران‬
‫موضع ساير مذاهب ميتلف اسالمي بز اي مسئلز ميپردازيم‪.‬‬

‫ديدگاه فقهاي شافعي دربارة ارتكاب قتل از سوي صغير و مجنون‬


‫علماي شافعي در اي زمينز معتقدند ارتكاب قتل بز هر قسمي از اقسام آن و از سروي هرر رس‬
‫ز باشد‪ ،‬اعم از شيص عاقل يا ديوانز و بالغ يا صرير و هوشيار يا مست و بيدار يا دوابآلوده‪،‬‬
‫مانع ارث بز شمار ميآيد! مانند اينكز شيصي در بيداري يا دواب از برام يرا پرتگراهي برر روي‬
‫مورث دود بيفتد و بز مرگ او بينجامد و يا شيص در حالت جنون‪ ،‬ضربتي بز پردرش ب نرد يرا‬
‫ود ي برادر دود را مجروح نمايد و بميرد‪ .‬در تمام اي مروارد‪ ،‬قاترل از ارث مقترول محرروم‬
‫است (شيخاالفالم‪.)180/8 :8939 ،‬‬

‫ديدگاه فقهاي حنفي دربارة ارتكاب قتل از سوي صغير و مجنون‬


‫علماي حنفيز معتقدند ز بر انواع چهارگان قتل (عمد‪ ،‬شاز عمرد‪ ،‬دطرا‪ ،‬شراز دطرا) عرالوه برر‬
‫مجازاتهاي يفرري (قصراص و پردادرت ديرز)‪ ،‬مجازاتهراي دينري و مردني نير مترترب اسرت‪.‬‬
‫مجازاتهاي ديني مانند پردادت فاره‪ ،‬گرفت روزه و‪ ...‬و مجازاتهاي مدني شامل محروميرت از‬
‫ارث است‪ .‬براي اثاات اي حكم بز قاعدة لّي «م استعجل الشيء قال أوانرز عوقرب بحرمانرز»‬
‫استناد ميشود‪ .‬با توجّز بز همي دليل‪ ،‬هرگاه موصي لز بز قترل موصري اقردام نمايرد‪ ،‬وصريت را‬
‫باطل ميدانند و زماني ز عالق وارث براي زود بز دسرت آوردن دارايري مرورث‪ ،‬انگير ة قترل‬
‫مورث را برايش فراهم ميآورد‪ ،‬از بردن ارث محروم ميگردد‪ .‬از طر ديگر‪ ،‬يكي از شراير‬
‫قتل مانع ارث‪ ،‬عاقل و بالغ بودن قاتل است و چون مجنون و صررير فاقرد اير شررايرانرد‪ ،‬قترل‬
‫ارتكابي از طر آنان مانع ارث نيواهد بود (صبحي محمصمني‪.)813 :8390 ،‬‬

‫ديدگاه فقهاي حنبلي دربارة ارتكاب قتل از سوي صغير و مجنون‬


‫علماي حنابلز بر اي اعتقادند ز قتل مانع ارث قتلي است ز موجب مجازات قصاص يا ديز يرا‬
‫فاره باشد‪ .‬با توجّز بز اينكز قتل عمد ارتكابي از سوي صرير يا مجنون‪ ،‬موجرب پردادرت ديرز‬
‫ميشود؛ بنابراي ‪ ،‬مانع ارث دواهد بود (شيخاالفالم‪.)189/8 :8939 ،‬‬
‫ديدگاه فقهاي مالكي دربارة ارتكاب قتل از سوي صغير و مجنون‬
‫علماي مالكي همانند فقهاي اماميز معتقدند قتل عمدي ز بز ناحق باشد‪ ،‬مانع ارث دواهرد برود‬
‫و چون قتل عمدي ارتكابي توسر صرير يا مجنرون در حكرم دطراي محرض اسرت‪ ،‬مرانع ارث‬
‫نيواهد بود (مغني ‪.)31 :8939 ،‬‬

‫ديدگاه فقهاي زيدي دربارة ارتكاب قتل از سوي صغير و مجنون‬


‫علماي اي مذهب ني مانند اماميز و مالكي قتل ارتكابي توسر صرير و مجنون را دطا ميداننرد؛‬
‫بنابراي ‪ ،‬قاتل از ارث مورث دود محروم نميشود مگر در مورد ديز‪.‬‬

‫فصل سوم‪ :‬آثار حقوقي قتلِ مانع ارث‬


‫همان طور ز گفتيم قتل عمدي ز بز ناحق و نامشروع باشد‪ ،‬ممنوعيت از ارث براي قاترل (در‬
‫صورت احراز شراير و موجاات ارث) يكي از مجازاتهاي آن ميباشرد‪ .‬حرال‪ ،‬در اير قسرمت‬
‫برآنيم تا آثار قتلي را ز موجب مانعيت ارث ميشود‪ ،‬مورد بررسي قرار دهيم؛ بز سي ديگرر‪،‬‬
‫در اي ماحث ميدواهيم باينيم آثار اي مانعيت تا چز مرحلزاي پيش ميرود و آيا فردي ز برز‬
‫علّت قتل مورث دود از ارث محروم ميشود‪ ،‬اي مجرازات نسرات برز وارثران وي تسرري پيردا‬
‫مي ند؟‬
‫با توجّز بز اينكز قتل مورث توسر وارث در جهت دستيابي زودتر بز اموال و تر ز ميباشرد‬
‫و قانونگذار در راستاي دفاع از حقو اجتماعي و فردي افرراد جامعرز‪ ،‬مجرازات محروميرت از‬
‫ارث را براي قاتل قرار داده‪ ،‬حرال اگرر قاترل فرردي را بكشرد رز برا واسرطز از او برز وي ارث‬
‫ميرسد يا حاجب دود را بكشد تا ارث بيشتري شامل وي شود‪ ،‬آيرا برا توجّرز برز هرد گفترز‬
‫شده‪ ،‬قانونگذار ميتواند وي را از ارث محروم ند؟‬
‫در اي ماحث ضم توضيح مسائل ياد شده و ديگر مسائل بز اي مسئلز ميپردازيم‪.‬‬

‫گفتار نخست‪ :‬آثار حقوقي قتل عمددي نسدبت بده وارث كشدندة مدورث‬
‫خود‬
‫مانعيت از ارث بز سراب قترل عمردي برز نراحق فقرر بري وارث قاترل و مرورث مقترول جراري‬
‫ميگردد؛ از اي رو‪ ،‬وارث قاتل از ارث اقرباي ديگر دود ممنوع نيسرت و نير قترل انجرامشرده‬
‫توسر وي‪ ،‬در وراثت وارث دود تأثيري ندارد‪ .‬همان طرور رز گفتريم‪ ،‬مانعيرت از ارث برراي‬
‫جلوگيري از طمع و هوس وارث ميباشد‪ ،‬ولي اي مانعيرت در بعضري مروارد‪ ،‬رامالً منظرور و‬
‫هد قانونگذار نميباشد؛ چرا ز ممك اسرت وارثري حاجرب درود را بكشرد ترا برز او ارث‬
‫نيد‪ ،‬سي پدر دود را مي شد تا چنانچز جدش بميرد‪ ،‬تمام تر ر او‬ ‫برسد؛ براي مثال‪ ،‬فر‬
‫را در صورت انحصار‪ ،‬تملك نمايد يا زوجزاي تنها فرزند دود را مري شرد ترا بتوانرد بريش از‬
‫ثُم ‪ ،‬يعني ربع تر ز را بز عنوان آنكز شوهر وي اوالدي ندارد‪ ،‬تملك نرد يرا اينكرز فرردي از‬
‫طاق دوم ارث‪ ،‬افراد طاق نيست را از بي ميبرد تا ارث بز او برسد‪ .‬در اي مثالها وارثِ قاتل‪،‬‬
‫از مورثِ مقتول دود ارث نيواهد برد‪ ،‬ولي از بقي مورثان ارث ميبرد‪.‬‬
‫در صورتي ز زوجز تنها فرزند دود را بكشد‪ ،‬از فرزند دود ارث نميبررد‪ ،‬ولري از شروهر‬
‫دود ارث ميبرد و همان يك چهارم را بز زوجز ميدهند يا اينكز پسر بعد از قترل پردر درود از‬
‫وي ارث نميبرد‪ ،‬ولي از جدّش ارث ميبرد؛ هر چنرد رز علّرت قترل‪ ،‬رسريدنِ پسرر برز امروال‬
‫جدّش باشد‪ .‬علّت آن هم اي است ز ممنوعيت از ارث‪ ،‬استثناي از قاعدة توارث است و بايرد‬
‫در موارد منصوص و محدود دود اجرا شود و توجّز بز مادّة ‪ 668‬قانون مدني‪ ،‬ما را بز اي نظريز‬
‫رهنمون ميسازد‪ .‬همچني بنا بز عقيدة ساني ز بز تفسير موسّع معتقدند‪ ،‬بايد با در نظر گرفت‬
‫حكمت مانعيت از ارث براي قاتل وارث و با توجّز بز وحدت مالم مندرج در مادّة ‪ 668‬قانون‬
‫مدني و مالحظ حفظ نظم اجتماع‪ ،‬چني وارثي را از ارث دورتر ممنوع رد (عمي ‪ ،‬بديتدم‪.)800 :‬‬
‫همچني ايشان با توجّز بز مادّة ‪ 668‬قانون مدني ميگويند‪ ،‬قانونگذار بز گونرزاي مطلرق قاعردة‬
‫اثر قتل را در ارث چني بيان مي ند ز «قتل از موانرع ارث اسرت» سرپس در مقرام بيران نتيجر‬
‫اعمال قاعده‪ ،‬مرياف ايرد‪« :‬بنرابراي سري رز مرورث درود را عمرداً بكشرد از ارث او محرروم‬
‫ميشود‪ ،»...‬در حالي ز اگر ميدواست اثر قتل را ويژة مورث ند‪ ،‬بايد از ابتدا‪ ،‬حكم را مقيّد‬
‫مي رد و ميگفت‪« :‬قتل عمد مورث مانع ارث بردن اوست»‪ .‬پس بايد گفت‪ ،‬لح مادّه ني اثرر‬
‫قتل را استثنا و ويرژة قترل مرورث نمريسرازد (كمتسزودم ‪ .)880 :8933 ،‬ولري چنري تفاسريري دور از‬
‫احتياط قضايي بوده و عر و رويّ حا م برر حقرو ايرران از آن ابرا دارد و برا توجّرز برز قرول‬
‫مشهور فقها در اي زمينز نميتوان با توسّل بز قياس و استحسان برز چنري تحليلري دور از مانراي‬
‫متعار در حقو ايران‪ ،‬توسل جست‪.‬‬
‫پس با توجّز بز مطالب فو ميتوان گفت ز مانعيت قتل عمردي از ارث فقرر بري قاترل و‬
‫مورث مقتول جاري است؛ بنرابراي ‪ ،‬سري رز مرورث درود را برز قترل مريرسراند‪ ،‬از مقترول‬
‫(مورث) ارث نيواهد برد‪ ،‬ولي از برادر يا پدر و مادر مقتول (در صورت داشرت شرراير ارث)‬
‫ارث دواهد برد‪.‬‬
‫نكت ديگر اينكز قاتل از مقتول (مورث) ارث نيواهد برد‪ ،‬ولي ميتروان برز عنروان جانشري‬
‫نيد پردري‬ ‫سي ز از ارث او بز واسط قتل‪ ،‬ممنوع بوده است‪ ،‬ميراث را تملّك نمايد‪ .‬فر‬
‫دو پسر داشتز و هر يك از آنها فرزندي داشتز باشد‪ .‬يكي از اير دو پسرر در زمران حيرات پردر‬
‫دود فوت رده و ديگري را پسرش شتز باشد‪ .‬در اي صورت‪ ،‬نوهاي ز پدر درود را شرتز‬
‫است‪ ،‬ميتواند بز عنوان جانشيني با نوة ديگر در ارث شر ت نرد‪ .‬الاترز نروه در اير صرورت‪،‬‬
‫حقّ دود را اعمال مي ند و مانند وارثي ز مورث مورث دود را رد رده باشد‪ ،‬مريتوانرد برز‬
‫عنوان قائم مقام مورثِ دود در ارثِ جدِِّ دود شر ت ند‪.‬‬

‫گفتار دوم‪ :‬آثار حقدوقي قتدل نسدبت بده وارث و اقربداي وارث كشدندة‬
‫مورث خود‬
‫آثار ممنوعيت از قتل‪ ،‬شيصي ميباشد؛ يعني فقر وارثي رز مرورث درود را شرتز اسرت‪ ،‬از‬
‫ارث او ممنوع ميگردد و اي موانع در ارث بردن ديگران تأثيري ندارد؛ چرا رز ممنوعيرت از‬
‫ارث‪ ،‬مجازاتي است مدني و طاعاً هر مجازاتي مستقيماً بز دود همان فرد (مجرم) برازميگرردد؛‬
‫بز همي ساب‪ ،‬قرآن ريم در اي زمينز ميفرمايد‪  :‬و التزر وازرة وزر أخري‪( ‬انعمم‪830 /‬؛ زمدر‪/‬‬
‫‪3‬؛ فمطر‪.)81 /‬‬
‫پس مسلّم است ز در اي حالت‪ ،‬فقر قاتل ارث نميبرد و اوالد و اقربا ارث ميبرند؛ يعني‬
‫اوالد و اقرباي قاتل هم از قاتل ارث ميبرند و هرم از مرورث مقترول ر الاترز در صرورت داشرت‬
‫شراير و موجاات ارثر و بز همي علّت است ز مرادّة ‪ 668‬قرانون مردني در اير زمينرز مقررر‬
‫مرريدارد‪« :‬اوالد و اقرروام سرراني ررز بررز موجررب مررادّة ‪ 668‬ممنرروع مرريشرروند‪ ،‬محررروم از ارث‬
‫نميباشد؛ بنابراي ‪ ،‬اوالد سي ز پدر دود را ُشتز باشد‪ ،‬از جدّ مقتول دود ارث ميبرد؛ اگرر‬
‫وارث ن ديكتري باعث حرمان آنان نشود»‪.‬‬
‫در واقررع‪ ،‬قررانونگررذار وارث قاتررل را ماننررد مرررده فررر مرري نررد؛ از اير رو‪ ،‬سرراير وراث‬
‫ميتوانند رأساً يا بز واسط قائممقامي‪ ،‬از مورث دورتر درود ارث بارنرد؛ بنرابراي ‪ ،‬وارث قاترل‬
‫نميتواند بز علّت قتل مستقيم‪ ،‬از سوي مورث درود از ارث جردّي اقربراي ديگرر درود ممنروع‬
‫شود مشروط بر اينكز وارث ديگري ن ديكتر از دويشان قاتل‪ ،‬از لحاو طاقز و درجرز‪ ،‬وجرود‬
‫نداشتز باشد؛ مانند اينكز سي دو فرزند داشتز و يكي از آن دو هم فرزندي داشتز باشرد و پردر‬
‫همان فرزند [پدر نوه]‪ ،‬قاتل پدر شود‪ .‬در اي صورت‪ ،‬نوه از جدّ دود ارث نميبرد‪ ،‬الاترز نرز از‬
‫لحاو ارتكاب قتل‪ ،‬بلكز بز علّت آنكز وجود فرزند ديگر [عمو] ز نسات بز متوفي ن ديركترر‬
‫از نوه است‪ ،‬حاجب ميشود‪ .‬بز همي جهت‪ ،‬قانونگذار ذيل مادّة ‪ 668‬مقرر مريدارد‪ ...« :‬اگرر‬
‫وارث ن ديكتري باعث حرمان آنان نشود»‪.‬‬
‫كتابشناسي‬
‫‪ .1‬اب ح م‪ ،‬ابومحمد علي ب احمد‪ ،‬المحلّي‪ ،‬مصر‪ ،‬اداری الطااعی المنيريز‪. 1181 ،‬‬
‫‪ .2‬اب قدامز‪ ،‬عاداهلل ب احمد ب محمد‪ ،‬المغني‪ 2 ،‬جلد‪ ،‬بيروت‪ ،‬دار الكتاب العربي‪. 1128 ،‬‬
‫‪ .1‬اب مرتضي‪ ،‬احمد ب يحيي‪ ،‬البحر الزخّار الجامع لمذاهب علماء االمصار‪ ،‬مصر‪ ،‬مكتای اليانجي‪. 1186 ،‬‬
‫‪ .4‬امامي‪ ،‬سيدحس ‪ ،‬حقوق مدني‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات اسالميز‪.1101 ،‬‬
‫‪ .8‬اوصيا‪ ،‬پروي ‪« ،‬نقد حقوقي ارث در قانون مدني ايران»‪ ،‬پاياننام دورة د ترري‪ ،‬تهرران‪ ،‬دانشركدة حقرو و علروم‬
‫سياسي‪.1118 ،‬‬
‫‪ .8‬باقري‪ ،‬عااس‪ ،‬دفاع مشروع‪ ،‬تهران‪ ،‬همراز‪.1142 ،‬‬
‫‪ .0‬بندرچي‪ ،‬محمدرضا‪ ،‬موانع ارث در حقوق مدني و فقه شيعه‪ ،‬بيجا‪ ،‬انتشارات يهان‪.1102 ،‬‬
‫‪ .6‬جاعي عاملي‪ ،‬زي الدي (شهيد ثاني)‪ ،‬الروضي البهيي في شرح اللمعي الدمشقيه‪ ،‬تعليق سيدمحمد النتر‪ ،‬بيروت‪،‬‬
‫دار العالم االسالمي‪. 1166 ،‬‬
‫‪ .2‬جعفري لنگرودي‪ ،‬محمدجعفر ‪ ،‬ارث‪ ،‬تهران‪ ،‬گنج دانش‪.1181 ،‬‬
‫‪ .18‬همو‪ ،‬ترمينولوژي حقوق‪ ،‬تهران‪ ،‬گنج دانش‪.1104 ،‬‬
‫‪ .11‬همو‪ ،‬وصيت ـ ارث‪ ،‬تهران‪ ،‬مؤسس انتشارات دانشگاه تهران‪.1181 ،‬‬
‫‪ .12‬حرّ عاملي‪ ،‬محمد ب حسر ‪ ،‬وسائل الشيعي الي تحصيل مسائل الشـرععه‪ ،‬تصرحيح محمرد رازي‪ ،‬بيرروت‪ ،‬احيراء‬
‫التراث العربي‪. 1160 ،‬‬
‫‪ .11‬حسيني عاملي‪ ،‬سيدمحمدجواد‪ ،‬مفتاح الكرامي في شرح قواعد العالمه‪ ،‬بيجا‪ ،‬مطاع آشوري‪. 1108 ،‬‬
‫‪ .14‬حلي‪ ،‬حس ب يوسف ب مطهر (عالمز حلي)‪ ،‬تذكري الفقهاء‪ ،‬چاپ سنگي‪ ،‬تهران‪ ،‬بيتا‪.‬‬
‫‪ .18‬همو‪ ،‬قواعد االحكام‪ ،‬منشورات رضي‪ ،‬قم‪ ،‬بيتا‪.‬‬
‫‪ .18‬دويي‪ ،‬سيدابوالقاسم‪ ،‬مباني تكملي المنهاج‪ ،‬با حاشي سيدمحمدصاد حسيني روحاني‪ ،‬قم‪ ،‬چاپ مهر‪.1181 ،‬‬
‫‪ .10‬داود العطار‪ ،‬الدفاع الشرعي في الشرععي االسالميه‪ ،‬قاهره‪ ،‬دار النهضی العربيز‪. 1481 ،‬‬
‫‪ .16‬شاماياتي‪ ،‬هوشنگ‪ ،‬حقوق جزاي عمومي‪ ،‬چاپ دوم‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات پاژنگ‪.1104 ،‬‬
‫‪ .12‬شهيدي‪ ،‬مهدي‪ ،‬ارث‪ ،‬تهران‪ ،‬سمت‪.1104 ،‬‬
‫‪ .28‬شيخاالسالم‪ ،‬سيدمهدي‪ ،‬راهنماعي مذهب شافعي‪ ،‬تهران‪ ،‬انتشارات دانشگاه تهران‪.1181 ،‬‬
‫‪ .21‬طااطاايي‪ ،‬سيدعلي‪ ،‬رعاض المسائل‪ ،‬قم‪ ،‬مؤسسی آل الايت للطااعی و النشر‪. 1484 ،‬‬
‫‪ .22‬طوسي‪ ،‬محمد ب حس ‪ ،‬الخالف‪ ،‬بيجا‪ ،‬بينا‪. 1100 ،‬‬
‫‪ .21‬همو‪ ،‬تهذعب االحكام‪ ،‬تحقيق سيدحس موسوي‪ ،‬تهران‪ ،‬دار الكتب االسالمي‪ 1184 ،‬ش‪.‬‬
‫‪ .24‬عميد‪ ،‬موسي‪ ،‬ارث در حقوق مدني اعران‪ ،‬تهران‪ ،‬بينا‪ ،‬بيتا‪.‬‬
‫‪ .28‬قانون مجازات اسالمي‪.‬‬
‫‪ .28‬قانون مدني‪.‬‬
‫‪ .20‬قانون مواريث مصر‪.‬‬
‫‪ .26‬اتوزيان‪ ،‬ناصر‪ ،‬دورة مقدماتي ارث‪ ،‬تهران‪ ،‬نشر دادگستر‪.1108 ،‬‬
‫‪ .22‬المجله‪ ،‬قانون مواريث مصر‪.‬‬
‫‪ .18‬محمدي‪ ،‬ابوالحس ‪« ،‬قتل از موانع ارث»‪ ،‬مجلة دانشكدة حقوق و علوم سياسي تهران‪ ،1182 ،‬ش‪.22‬‬
‫‪ .11‬محمد يوسف موسي‪ ،‬التركي و الميراث في االسالم‪ ،‬مصر‪ ،‬جامعی الدول العربيز‪ 1282 ،‬م‪.‬‬
‫‪ .12‬محمصاني‪ ،‬صراحي‪ ،‬المبادئ الشرعيي في الحجر و النفقات و الموارعث و الوصيي في المذاهب الحنفي و التشرعع‬
‫الدناني‪ ،‬بيروت‪ ،‬دار العلم للماليي ‪ 1284 ،‬م‪.‬‬
‫‪ .11‬مرتضي‪ ،‬احمد ب يحيي‪ ،‬البحر الذخّار الجامع لمذاهب علماء االمصار‪ ،‬مصر‪ ،‬مكتای اليانجي‪. 1482 ،‬‬
‫‪ .14‬مرنيز‪ ،‬محمدجواد‪ ،‬الفقه علي المذاهب الخمسه‪ ،‬ترجم اظم پورجوادي‪ ،‬تهران‪ ،‬بنياد علوم اسالمي‪.1182 ،‬‬
‫‪ .18‬موسوي دميني‪ ،‬سيدروحاهلل‪ ،‬تحرعر الوسيله‪ ،‬قم‪ ،‬دار الكتب العلميز‪. 1481 ،‬‬
‫‪ .18‬نجفي‪ ،‬محمدحس ‪ ،‬جواهر الكـالم فـي شـرح شـرائع االسـالم‪ ،‬تصرحيح محمرود قوچراني‪ ،‬تهرران‪ ،‬دار الكترب‬
‫االسالمي‪. 1126 ،‬‬
‫‪ .10‬نراقي‪ ،‬احمد ب محمدمهدي‪ ،‬مستند الشيعي في احكام الشرععه‪ ،‬بيجا‪ ،‬دار احياء التراث االسالميز‪. 1412 ،‬‬
‫‪ .16‬وط دواهان اصفهاني‪ ،‬عليرضا‪« ،‬دفاع مشروع در حقو ج اي ايران برا مطالعر تطايقري در فقرز اماميرز و حقرو‬
‫ج اي فرانسز»‪ ،‬پاياننام دورة ارشناسي ارشد‪ ،‬دانشگاه امام صاد ‪ ، ‬تير ‪.1106‬‬

You might also like