معرفی کتاب-مغالطه پیکتی

You might also like

Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 4

‫موسی غنی‌نژاد‬ ‫پرونده ویژه‬

‫اقتصاددان و عضو شورای سیاستگذاری تجارت فردا‬ ‫درباره کتاب‬

‫مغالطه پیکتی‬
‫تو‌یکم مغالطه‌ای بیش نیست؟‬
‫چرا سرمایه در قرن بیس ‌‬

‫این‌حال کشورهای فقیر نسبت به گذشته ثروتمندتر شده‌اند‪ .‬پیکتی اصرار‬ ‫تو‌یکم» نوشته توماس پیکتی به‌رغم اینکه در‬ ‫کتاب «سرمایه در قرن بیس ‌‬
‫دارد که همگرایی بین‌المللی نتیجه تحرک ســرمایه نبوده بلکه ناشی از‬ ‫برخی موارد اطالعات مفید و نکته‌سنجی‌های جالبی ارائه می‌دهد‪ ،‬اساساً‪،‬‬
‫گشــایش تجاری بوده است‪ .‬این ادعا هیچ مبنای واقعی ندارد و پیکتی که‬ ‫به طور خواســته یا ناخواسته از ســوی نویسنده‪ ،‬بر مغالطه بنا شده‪ ،‬یعنی‬
‫دائماً بر شواهد آماری و داده‌های تجربی تاکید دارد در این زمینه شاهدی‬ ‫با درهم‌آمیختن برخی ســخنان درست و نادرست نهایتاً به نتایج نادرست‬
‫ارائه نمی‌کند‪ .‬چگونه ممکن اســت ســرمایه‌گذاری‌ها و برون‌سپاری‌های‬ ‫می‌رســد‪ .‬بررســی این کتاب از این جهت اهمیت دارد که در زمان انتشار‬
‫گسترده خارجی در چین و سایر کشورهای نوظهور را نادیده گرفت؟‬ ‫خود بســیار مورد استقبال خوانندگان قرار گرفت و این تصور یا توهم را به‬
‫وانگهی‪ ،‬گشایش تجاری بدون سرمایه‌گذاری خارجی چه معنایی دارد؟‬ ‫وجود آورد که گویا تفســیر جدیدی از نظام «سرمایه‌داری» و برون‌رفت از‬
‫در واقع‪ ،‬به نظر می‌رسد پیکتی بنا بر رویکرد ایدئولوژیکش می‌خواهد نفس‬ ‫معضالت آن به دســت می‌دهد‪ .‬یکی از علل موفقیت چاپ این کتاب شاید‬
‫سرمایه و انباشت آن را محکوم کند و منشأ هیچ خیری نداند‪ .‬جالب است‬ ‫زمان انتشار آن بود که پس از بحران مالی بزرگ ‪ 2007-2008‬و اعتراضات‬
‫که در نظام ارزشی و اخالقی پیکتی اولویت با حل مشکل نابرابری است نه‬ ‫گسترده معروف به اشغال وال‌استریت صورت گرفت‪ ،‬یعنی درست زمانی که‬
‫ازبین بردن فقر‪ .‬از این‌رو‪ ،‬او از انباشــت سرمایه انتقاد می‌کند چراکه آن را‬ ‫افکار عمومی از سوی رسانه‌های همگانی علیه نظام «سرمایه‌داری» برانگیخته‬
‫موجب افزایش نابرابری می‌داند اما از اینکه همین پدیده موجب بیرون آمدن‬ ‫شده بود‪ .‬برخی پیکتی را کینز دوم دانستند که به داد سرمایه‌داری رسیده‬
‫پیکتی‪ :‬مغالطه قرن بیست‌ویکم‬
‫صدها میلیون نفر از فقر شده است سخنی نمی‌گوید‪.‬‬ ‫نویسنده‪ :‬موسی غنی‌نژاد‬
‫و همانند او می‌خواهد این سیستم را از بحرانی که گریبانگیرش شده نجات‬
‫انتشارات دنیای اقتصاد‬ ‫دهد‪ ،‬گرچه برخالف کینز که مشخصاً برای برون‌رفت از بحران ‪ 1929‬نسخه‬
‫•تعلق خاطر به مارکس و ریکاردو‬ ‫پیچیده بود‪ ،‬پیکتی در کتاب خود مستقیماً به موضوع بحران مالی نپرداخته‬
‫پیکتی در سراسر کتاب خود تالش دارد وجه ایدئولوژیک تفکر چپگرایانه‬ ‫عنوان سرمایه‌گذار ریسک‌پذیر و بینش وی‬ ‫است‪ .‬در هر صورت‪ ،‬کتاب پیکتی مورد استقبال چپ‌های غیر‌مارکسیست‬
‫خود را پنهان کند و موضع بی‌طرفانه و «علمی» از خود به نمایش بگذارد‪.‬‬ ‫درباره تقاضا و بازار در آینده تعیین‌کننده‬ ‫و کینزین‌ها قرار گرفت اما به مذاق مارکسیست‌های رادیکال خوش نیامد‪.‬‬
‫او در عین حال که به‌شدت تحت تاثیر تحلیل طبقاتی ریکاردو و مارکس‬ ‫است‪ .‬سخن گفتن از بازدهی سرمایه بدون‬ ‫با توجه به حجم زیاد کتاب (نزدیک به هزار صفحه متن اصلی فرانســوی‬
‫اســت‪ ،‬می‌خواهد از آنها به صورت «علمی» عبور کند و تحلیل جایگزین‬ ‫در نظر گرفتن این عوامل بی‌معنی اســت‪.‬‬ ‫به اضافه ضمائم بسیار مفصل در فضای مجازی) به نظر می‌رسد بسیاری از‬
‫بی‌طرفانه‌ای مبتنی بر عدد و رقم ارائه دهد‪ .‬به این ترتیب‪ ،‬او به جای مبارزه‬ ‫طرفه اینکه در سراســر این کتاب حجیم‬ ‫کسانی که در‌باره آن حرف می‌زنند آن را به درستی نخوانده‌اند‪ .‬ما برای اینکه‬
‫طبقاتی در جامعه‪ ،‬از مبارزه میان دهک‌ها و صدک‌های جمعیتی ســخن‬ ‫هیچ جا سخنی از ریسک و آنتروپرونر نرفته‬ ‫حق مطلب ادا شود همه بخش‌های کتاب را تا حد امکان خالصه کرده و مورد‬
‫می‌گوید و توجه ندارد که تحلیل طبقاتی ریکاردو یا مارکس‪ ،‬درســت یا‬ ‫اســت‪ ،‬آنچه پیکتی از آن سخن می‌گوید‪،‬‬ ‫بررســی نقادانه قرار داده‌ایم‪ .‬اما پیش از آن الزم است توضیحات مختصری‬
‫غلط‪ ،‬مبتنی بر نظریه طبقاتی در جامعه انســانی است‪ ،‬اما دهک و صدک‬ ‫صرفاً بازدهی میانگین سرمایه است که با‬ ‫در‌باره رویکرد التقاطی و روش‌شناسی بسیار آشفته پیکتی ارائه دهیم چون به‬
‫برساخته‌های آماری‌اند و مبتنی بر هیچ تئوری اجتماعی‌ای نیستند‪ .‬او یک‬ ‫استفاده از روش حسابداری ملی محاسبه‬ ‫نظر ما اقتصاددان فرانسوی در این کتاب در مقام منتقد نظام آموزشی جریان‬
‫صدک ثروتمندترین‌ها را «طبقه مسلط» و ‪ 9‬صدک بعدی را «طبقه مرفه»‬ ‫می‌شــود و ربطی به بازدهی ســرمایه در‬ ‫اصلی و رسمی علم اقتصاد ظاهر شده‪ ،‬اما در واقع همچنان‌که خواهیم دید‬
‫می‌نامد که کام ًال نام‌گذاری دلبخواهی اســت و معلوم نیست که چرا مث ًال‬ ‫واقعیت آن در بازار ندارد‪ .‬در واقع پیکتی با‬ ‫خود عم ًال قربانی برخی بدآموزی‌ها و نواقص این جریان است‪.‬‬
‫نیم‌صدک اول یا دوازده صدک بعدی چنین عناوینی به خود نگرفته‌اند‪ .‬مضافاً‬ ‫حرکت از فرمول ساده حسابداری محاسبه‬
‫اینکه او در نهایت باز به مفهوم طبقه و تسلط متوسل می‌شود‪ ،‬مفاهیمی که‬ ‫سود در بنگاه و تعمیم آن به سطح اقتصاد‬ ‫•تفکرپیکتی‬
‫می‌خواست از آنها عبور کند‪ .‬او در این کتاب خواستار فرا رفتن از دو گرایش‬ ‫کالن و حسابداری ملی‪ ،‬نخستین «قانون‬ ‫واژه «ســرمایه» در پیشــانی کتاب قرار گرفته و نویسنده اقتصاددان‬
‫ضدبازار و ضد‌دولت است و می‌خواهد با عبور از این دوگانه راه سومی را تحت‬ ‫اساســی ســرمایه‌داری» را به‌زعــم خود‬ ‫می‌خواهد نابرابری در توزیع درآمد و ثروت را با دینامیک انباشــت سرمایه‬
‫عنوان «دولت اجتماعی» نشان دهد‪ .‬البته همچنان‌که خواهیم دید راه سوم‬ ‫اســتنتاج می‌کند‪ .‬به ســخن دیگر او دو‬ ‫توضیح دهد اما خواننده این کتاب پرحجم با کمال شگفتی درمی‌یابد که‬
‫پیشنهادی او چیزی جز مالیات بستن بر سرمایه در سطح جهانی نیست و‬ ‫سطح تحلیلی حســابداری بنگاه (اقتصاد‬ ‫در آن نظریه ســرمایه وجود ندارد و تعریفی که از مفهوم ســرمایه صورت‬
‫عم ًال معنایی جز قرار گرفتن در کنار گرایش ضد‌بازار ندارد‪.‬‬ ‫خرد) و حسابداری ملی (اقتصاد کالن) را به‬ ‫می‌گیرد بسیار عامیانه و به لحاظ نظری غیرقابل دفاع است‪ .‬پیکتی دائماً‬
‫شیوه‌ای التقاطی در هم می‌آمیزد و فرمولی‬ ‫از نرخ بازدهی ســرمایه سخن می‌گوید و بزرگ‌تر بودن آن نسبت به نرخ‬
‫•توزیع ثروت و نابرابری‬ ‫به دســت می‌دهد که با آن بتوان ســهم‬ ‫رشــد اقتصادی را در درازمدت موجد گسترش نابرابری ناموجه اقتصادی‬
‫تو‌یکم پیکتی توزیع ثروت است‪.‬‬ ‫موضوع اصلی کتاب سرمایه در قرن بیس ‌‬ ‫سرمایه در تولید را معین کرد‪ ،‬البته با تاکید‬ ‫میان انسان‌ها معرفی می‌کند اما هیچ‌گاه معلوم نمی‌شود مقایسه نرخ بازدهی‬
‫او این موضوع را یکی از بحث‌بر‌انگیزترین مسائل روز می‌داند و پرسش‌هایی‬ ‫بر این نکته مهم که منظور وی از سرمایه‬ ‫ســرمایه که مفهومی مربوط به اقتصاد خرد و کسب‌وکار است با نرخ رشد‬
‫را در‌باره تحول درازمدت آن مطرح می‌کند‪ .‬البته نویســنده از همان آغاز‬ ‫کل ثروت انباشته‌شده در جامعه است‪.‬‬ ‫اقتصادی که از مفاهیم اصلی اقتصاد کالن است‪ ،‬چه معنایی دارد؟ چکیده‬
‫اذعان می‌دارد که پاسخ‌های وی ناقص و ناکامل‌اند‪ .‬اما‪ ،‬در عین حال‪ ،‬تاکید‬ ‫پیکتــی مدعی اســت به‌رغــم آنکه‬ ‫کل منطق کتاب‪ ،‬به‌زعم پیکتی‪ ،‬بر اساس این مقایسه بنا شده که او با فرمول‬
‫می‌کند این پاسخ‌ها مبتنی بر داده‌های تاریخی و تطبیقی بسیار گسترده‌تر‬ ‫کشورهای فقیر در نیم‌قرن اخیر ثروتمندتر‬ ‫‪ r˃g‬آن را نشــان می‌دهد‪ .‬البته پیکتی برای سازگار کردن این دو مفهوم‬
‫از تحقیقات قبلی‌اند و بیش از بیست کشور را‪ ،‬در چارچوب نظری جدیدی‪،‬‬ ‫شده‌اند و از این‌رو در میان کشورهای فقیر‬ ‫متعلق به دو ســاحت تحلیلی متفاوت‪ ،‬از مفهوم بازدهی متوسط سرمایه‬
‫در بازه زمانی سه‌سده‌ای در‌بر می‌گیرد‪ .‬به عقیده پیکتی آنچه مانع تحقق‬ ‫و ثروتمند جهان همگرایی روی داده است‪،‬‬ ‫استفاده می‌کند که صرفاً برساخته ذهن ناظر بیرونی است و ربطی به منطق‬
‫پیش‌بینی آخرالزمانی مارکس شد‪ ،‬رشد اقتصادی‪ ،‬توسعه و انتشار دانش‌های‬ ‫اما این همگرایی بیشــتر در تولید بوده تا‬ ‫اقتصادی کسب‌وکار و بازار ندارد‪ .‬بازدهی سرمایه در دنیای واقعی به دو عامل‬
‫نوین بود‪ ،‬اما برخالف آنچه در دهه‌های آکنده از خوش‌بینی پس از جنگ‬ ‫در توزیع؛ نتیجه آنکه کشورهای ثروتمند‬ ‫اساسی به‌هم‌پیوسته بستگی دارد؛ ریسک سرمایه‌گذاری و پیش‌بینی تقاضا‬
‫جهانی دوم تصور می‌شــد‪ ،‬این روند رشد‪« ،‬ساختارهای عمیق سرمایه و‬ ‫در حال استثمار کشــورهای فقیرند اما با‬ ‫در بازار برای محصول تولیدی‪ .‬واضح است که نقش آنتروپرونر در این میان به‬

‫شنبه ‪ 19‬مهر ‪1399‬‬ ‫شماره ‪379‬‬ ‫‪44‬‬


‫پرونده ویژه‬
‫درباره کتاب‬

‫پخش و اشاعه دانش را منحصر به آموزش‬ ‫نابرابری‌ها» را تغییر نداد‪ .‬او در توضیح این پدیده می‌گوید هر‌گاه نرخ بازدهی‬
‫همگانی و خدمات پژوهشی دولتی می‌داند‬ ‫سرمایه به طور پایدار بیش از نرخ رشد تولید و درآمد باشد‪« ،‬سرمایه‌داری‬
‫که ظاهــرا ً منطق اقتصادی بــازار در آن‬ ‫قبول اتفاقی می‌شود به طوری‬ ‫به طور مکانیکی موجد نابرابری‌های غیرقابل ِ‬
‫جایی نــدارد‪ .‬این نگاه به اشــاعه دانش و‬ ‫که ارزش‌های شایسته‌ساالری حاکم بر جوامع دموکراتیک ما را زیر سوال‬
‫تکنولوژی آشــکارا نادرست و در تناقض با‬ ‫می‌برد»‪ .‬به عقیده وی برای رفع این مشکل این امکان وجود دارد که با تکیه‬
‫شــواهد تجربی و تاریخی است‪ .‬دسترسی‬ ‫بر «دموکراسی و منافع عمومی» کنترل سرمایه‌داری و منافع خصوصی را در‬
‫به علوم و فنون پیشــرفته در دنیای امروز‬ ‫دست گرفت‪ ،‬بدون اینکه تسلیم سیاست‌های حمایتی و ناسیونالیستی شد‪.‬‬
‫برای همه کشورها عم ًال امکان‌پذیر است اما‬ ‫تالش وی در این کتاب معطوف به ارائه پیشــنهادهایی در این خصوص با‬
‫این امکان موجب نشد که کشورهای بلوک‬ ‫تکیه بر درس‌های برگرفته از تجربه‌های تاریخی است‪ ،‬تجربه‌هایی که شرح‬
‫شرق در قرن بیستم یا کره شمالی و کوبا در‬ ‫آنها مضمون اصلی کتاب را تشکیل می‌دهد‪ .‬پیکتی می‌گوید مباحث مربوط‬
‫حال حاضر‪ ،‬بتوانند از این امکان در جهت‬ ‫به نابرابری اقتصادی کمتر بر منابع و داده‌های تجربی استوار بوده و بیشتر‬
‫واژه «سرمایه» در پیشانی کتاب توماس پیکتی قرار گرفته و نویسنده‬
‫بهره‌وری و پیشــرفت اقتصادی اســتفاده‬ ‫به صورت شهودی صورت گرفته است‪ .‬یکی از جنبه‌های جالب کتاب وی‬
‫اقتصاددان می‌خواهد نابرابری در توزیع درآمد و ثروت را با دینامیک انباشت‬
‫سرمایه توضیح دهد اما خواننده این کتاب پرحجم با کمال شگفتی درمی‌یابد‬ ‫کنند‪ .‬این پیشــرفت علمی و فنی نیست‬ ‫تاکید بر نقش هنرمندان و نویسندگان در این خصوص است‪ .‬به عقیده وی‬
‫که در آن نظریه سرمایه وجود ندارد‪.‬‬ ‫که توسعه اقتصادی را امکان‌پذیر می‌کند‬ ‫رمان‌های کسانی مانند جین اوستین و اونوره دو بالزاک تصاویر چشم‌گیری‬
‫بلکه مکانیسم بازار است که دستاوردهای‬ ‫از توزیع نابرابر ثروت در انگلستان و فرانسه‪ ،‬در اواخر قرن هجده و اوایل قرن‬
‫علمی و فنی را به تکنولوژی‌های پیشرفته‬ ‫نوزده‪ ،‬ترسیم کرده‌اند‪ .‬اما بحث علمی میان کسانی که معتقد بودند وضع‬
‫تبدیل می‌کند‪ .‬ظاهرا ً پیکتی توجه ندارد‬ ‫نابرابری توزیع ثروت و درآمد رو به بدتر شدن است و مخالفانی که بر روند‬
‫که تکنولوژی عبارت است از تجاری‌سازی‬ ‫برعکس تاکید داشتند و می‌گفتند نابرابری‌ها به طور طبیعی رو به کاهش‌اند‪،‬‬
‫پیشــرفت‌های علمی و فنــی و از این‌رو‬ ‫هیچ‌کدام مبتنی بر داده‌های تجربی قابل قبول نبودند‪.‬‬
‫پیشــرفت تکنولوژیک خارج از نظام بازار‬ ‫ذاتی نظام سرمایه‌داری‬
‫پیکتی همانند مارکس فرآیند تمرکز ثروت را ِ‬
‫ســخنی بی‌معنی اســت‪ .‬پیکتی همانند‬ ‫می‌داند و معتقد است نظریه سایمون کوزنتس (روند زنگوله‌شکل تغییرات‬
‫همه روشــنفکران چپگرا تمایل شدیدی‬ ‫نابرابری) در‌باره سرمایه‌داری و مراحل پیشرفت اقتصادی گویای حقیقت‬
‫به تخفیف اهمیت نظام بازار در پیشرفت‬ ‫نظام سرمایه‌داری نیست و در مقطع خاصی در ایاالت متحده آمریکا به علت‬
‫اقتصادی دارد و می‌خواهــد این‌گونه القا‬ ‫جنگ‪ ،‬رکود اقتصادی (‪ )1929‬و شکل‌گیری دولت رفاه به وجود آمده و روند‬
‫کند که رشــد اقتصادی ناشــی از اشاعه‬ ‫پایداری در نظام سرمایه‌داری به حساب نمی‌آید‪ .‬کوزنتس بر مبنای داده‌های‬
‫به‌رغم نادرست بودن تحلیل طبقاتی در کل اما باید اذعان کرد مفهوم‬
‫دانش‌هاســت و ربطی به بــازار ندارد‪ .‬اگر‬ ‫آماری مربوط به نیمه نخست قرن بیستم در آمریکا این نظریه را مطرح کرده‬
‫طبقه‌های اجتماعی نزد کالسیک‌های علم اقتصاد مانند اسمیت‪ ،‬ریکاردو و‬ ‫نظریه تقســیم معرفت هایک به گوش او‬ ‫بود که در مراحل اولیه رشد اقتصادی‪ ،‬نابرابری در توزیع ثروت به دلیل بر‬
‫مارکس در رابطه با نقششان در تولید تعریف روشنی داشت‪ ،‬اما این مفهوم‬ ‫خورده بود می‌دانســت که اشاعه دانش به‬ ‫هم خوردن تعادل‌های جامعه سنتی افزایش می‌یابد؛ اما با تداوم روند رشد و‬
‫نزد پیکتی صرف ًا تبدیل به تعریف آماری قراردادی می‌شود‪.‬‬
‫دو شــکل صورت می‌گیرد‪ ،‬یکی آموزش‬ ‫شکل‌گیری طبقه متوسط این نابرابری رو به کاهش می‌گذارد‪ .‬پیکتی بدون‬
‫تولید ناخالص داخلی‪ .‬معلوم نیســت این ‪ 10‬درصد از کجا آمده و چگونه‬ ‫علم و فن در مراکز آموزشــی و پژوهشی‬ ‫وارد شدن در جزئیات استدالل نظری کوزنتس و صرفاً با تکیه بر داده‌های‬
‫محاسبه شده است‪ .‬واقعیت این اســت که استهالک در حسابداری ملی‬ ‫(دانش مصرح و رسمی)‪ ،‬و دیگری استفاده‬ ‫تاریخی گسترده‌تر و فراگیرتر که شامل سه سده و تعداد بیشتری از کشورها‬
‫مفهومی قراردادی اســت و اندازه‌گیری دقیق آن عم ًال امکان ندارد‪ .‬یکی از‬ ‫از دانش‌های ضمنی که اساســاً در شرایط‬ ‫می‌شود‪ ،‬نظریه کوزنتس را در کلیت آن رد می‌کند و می‌گوید داده‌های مورد‬
‫ویژگی‌های رویکرد پیکتی این است که تفاوتی میان حساب‌های یک بنگاه و‬ ‫آزادی مبادلــه و اقتصاد بــازار امکان‌پذیر‬ ‫استناد وی مربوط به دوره خاص و استثنایی وقوع دو جنگ جهانی و برآمدن‬
‫حسابداری ملی و حتی حسابداری جهانی قائل نیست‪ .‬از نظر وی‪« ،‬تولید و‬ ‫اســت‪ .‬بخش مهمی از دانش‌های مربوط‬ ‫دولت رفاه است و گویای روند طبیعی نظام سرمایه‌داری نیست‪.‬‬
‫درآمدهای آن‪ ،‬در سطح حساب‌های یک بنگاه همانند یک کشور در کلیت‬ ‫به کســب‌وکار و فعالیت‌های آنتروپرونری‬ ‫از نظر پیکتی هیچ دلیلی وجود ندارد که بپذیریم رشد اقتصادی خصلت‬
‫آن یا در سطح کل جهان متشکل از مجموع درآمدهای سرمایه و درآمدهای‬ ‫از نوع دانش‌های ضمنی اســت که اشاعه‬ ‫تعادل‌بخش در خصوص توزیع ثروت دارد‪ .‬به تعبیر وی مساله توزیع ثروت‬
‫کار است‪ :‬درآمدهای کار ‪ +‬درآمدهای سرمایه = درآمد ملی‪».‬‬ ‫آنها و استفاده از آنها تنها در شرایط اقتصاد‬ ‫مدت‌هاســت مورد غفلت اقتصاددانان قرار گرفته است که بخشی از آن به‬
‫ظاهرا ً اقتصاددان فرانســوی توجه ندارد کــه رویکرد تحلیلی اقتصاد‬ ‫بازار آزاد ممکن اســت‪ .‬به عقیده پیکتی از‬ ‫نتیجه‌گیری‌های خوش‌بینانه کوزنتس مربوط می‌شود و بخشی دیگر ناشی‬
‫کالن متفاوت از رویکرد تحلیلی اقتصاد خرد اســت‪ .‬در سطح اقتصاد خرد‬ ‫جهت صرفاً تئوریک‪ ،‬عوامل دیگری برای‬ ‫از غلبه مدل‌های ریاضی ساده‌انگارانه مبتنی بر عامل نمونه رایج در آموزش‬
‫مدیر بنگاه برحســب قیمت‌های بازار که دائماً در حال تغییرند‪ ،‬هزینه‌ها‪،‬‬ ‫همگرایی یا کاهش نابرابری در توزیع ثروت‬ ‫و تحقیقات علم اقتصاد اســت که مطابق آن رشد اقتصادی به نسبت‌های‬
‫درآمدها‪ ،‬ســود و سرمایه خود را محاسبه می‌کند و بر اساس آن دست به‬ ‫قابل تصور است که از آن جمله می‌توان به‬ ‫مشابهی همه گروه‌های اقتصادی را در‌بر می‌گیرد‪.‬‬
‫انتخاب زده و تصمیم می‌گیرد‪ .‬تعمیم این رویکرد به سطح اقتصاد کالن از‬ ‫ارتقای کیفیت سرمایه انسانی اشاره کرد‪.‬‬
‫لحاظ علمی ناموجه است‪ .‬چگونه می‌توان از محاسبه و تصمیم‌گیری یک‬ ‫•تکنولوژی و بازار‬
‫کشور سخن گفت؟ در اقتصاد کالن این اقتصاددان است که در مقام ناظر‬ ‫•درآمد ملی‬ ‫بی‌ارتباط دانستن همگرایی تکنولوژیک و مکانیسم بازار از سوی پیکتی‬
‫بیرونی محاسباتی انجام می‌دهد نه مدیر بنگاه یا کشور‪ .‬کتاب سرمایه در‬ ‫پیکتی در تعریف مفهــوم درآمد ملی‬ ‫واقعاً شگفت‌آور اســت و حکایت از رویکردی ایدئولوژیک و کام ًال بریده از‬
‫تو‌یکم آکنده از خلط میان دو سطح تحلیلی متفاوت خرد و کالن‬ ‫قرن بیس ‌‬ ‫از آنچــه در اقتصاد کالن متعــارف رایج‬ ‫واقعیت و دور از نگرش علمی دارد‪ .‬چگونه می‌توان نقش تعیین‌کننده بازار‬
‫است‪ .‬این خلط مفهومی درباره سرمایه که موضوع اصلی کتاب را تشکیل‬ ‫است استفاده می‌کند اما برای رسیدن به‬ ‫را در پیشرفت تکنولوژیک نادیده گرفت؟ پیکتی پس از اشاره گذرا به اینکه‬
‫می‌دهد بسیار جدی و مساله‌ساز است‪.‬‬ ‫آن از منظر تولید ناخالص داخلی که باید‬ ‫«گشــایش تجاری به فرآیند همگرایی تکنولوژیک کمک می‌کند» تاکید‬
‫پیکتی تاکید می‌کند که وقتی از سرمایه سخن می‌گوید هیچ‌گاه آنچه را‬ ‫استهالک از آن کسر شود‪ ،‬مدعی می‌شود‬ ‫می‌ورزد که این فرآیند اساساً محصول پخش دانش و تقسیم معرفت‪ ،‬یعنی‬
‫که اقتصاددانان‪ ،‬به‌زعم وی به غلط‪« ،‬سرمایه انسانی» می‌نامند یعنی نیروی‬ ‫که نرخ اســتهالک در اغلب کشورها ‪10‬‬ ‫به تعبیر وی «کاالی عمومی تمام‌عیار» است‪ .‬کاالی عمومی در علم اقتصاد‬
‫کار‪ ،‬کیفیت‌های آن‪ ،‬آموزشی که دیده و توانایی‌های فردی مد نظر ندارد‪.‬‬ ‫درصــد اســت و از آن نتیجه می‌گیرد که‬ ‫معنای مشخصی دارد و به کاالیی اطالق می‌شود که بخش خصوصی توان‬
‫او در توضیح کنار گذاشتن سرمایه انسانی از تعریف کلی خود از مفهوم‬ ‫تولید خالص داخلی برابر است با ‪ 90‬درصد‬ ‫یا تمایل به تولید آن را ندارد‪ .‬به نظر می‌رسد پیکتی بدون هیچ استداللی‬

‫‪45‬‬ ‫شنبه ‪ 19‬مهر ‪1399‬‬ ‫شماره ‪379‬‬


‫پرونده ویژه‬
‫درباره کتاب‬

‫پس از رکود بزرگ ‪ 1929‬می‌داند و در مقایسه این دو می‌گوید بحران اخیر‬ ‫می‌گوید برای بررســی نابرابری و تحوالت‬
‫به لحاظ اقتصادی و انسانی ضایعات کمتری داشت چون دولت‌ها و بانک‌های‬ ‫آن بهتر اســت از مفاهیم آماری جدید و‬
‫مرکزی عکس‌العمل بهتری از خود نشــان دادند تا در رکود بزرگ پیشین‪.‬‬ ‫دقیقی مانند دهک و صدک استفاده کرد‬
‫اما در همان حال اشــاره می‌کند که به عقیده برخی ناظران‪ ،‬بحران اخیر‬ ‫و نه مفاهیم قدیمی و مبهمی مانند طبقات‪.‬‬
‫موجب «بازگشت دولت» در ابعادی مشابه رکود بزرگ ‪ 1929‬نشد‪ .‬پیکتی‬ ‫مضافاً اینکه‪ ،‬تحلیل بر اســاس دهک‌ها و‬
‫در توضیح این امر بر بزرگی و وزن بیشتر دولت در اقتصادهای کنونی تاکید‬ ‫صدک‌ها از این مزیت برخوردار اســت که‬
‫می‌کند‪ .‬از نظر وی دو گرایش ضد‌بازار و ضد‌دولت در حال حاضر وجود دارد‬ ‫مقایسه نابرابری میان جوامع گوناگون در‬
‫که هردو بخشــی از واقعیت را می‌گویند نه تمامی آن را‪ .‬او راه‌حل میانه‌ای‬ ‫زمان (تاریخ) و مــکان (جغرافیا) متفاوت‬ ‫به عقیده توماس پیکتی‪ ،‬رمان‌های کسانی مانند جین اوستین و اونوره دو‬
‫را پیشنهاد می‌کند که هم مســتلزم ابداع ابزارهای جدیدی برای کنترل‬ ‫را امکان‌پذیر می‌کنــد‪ .‬از این‌رو‪ ،‬او ترجیح‬ ‫بالزاک تصاویر چشمگیری از توزیع نابرابر ثروت در انگلستان و فرانسه‪ ،‬در‬
‫سرمایه‌داری مالی عنان‌گسیخته است‪ ،‬و هم درصدد نوسازی و مدرن کردن‬ ‫می‌دهد در تحلیل خود درباره نابرابری در‬ ‫اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده‪ ،‬ترسیم کرده‌اند‪.‬‬

‫اساسی نظام مالیاتی و هزینه کردن «دولت اجتماعی مدرن» به منظور باال‬ ‫توزیع درآمد و ثروت‪ ،‬به جای سخن گفتن‬
‫بردن بهره‌وری اجتماعی و اقتصادی آن است‪ .‬به‌رغم چنین ادعاهایی از سوی‬ ‫از مبارزه طبقاتی از مبارزه میان گروه‌های‬
‫اقتصاددان فرانســوی‪ ،‬راه‌حل پیشنهادی وی در عمل چیزی جز توسل به‬ ‫آمــاری جمعیتی مانند دهک‌ها و ســهم‬
‫مالیات‌های تصاعدی شدید برای سرمایه و درآمدهای باال در سطح منطقه‌ای‬ ‫آنها از درآمد و ثروت اســتفاده کند‪ .‬اما از‬
‫و جهانی نیست‪ .‬به سخن دیگر‪ ،‬راه سوم یا راه میانه وی تحت عنوان دولت‬ ‫آنجا که در باالترین دهک درآمدی تفاوت‬
‫اجتماعی مدرن چیزی جز افزودن بر نقش اقتصادی دولت و محدود کردن‬ ‫درآمدها میان افراد تشکیل‌دهنده آن بسیار‬
‫بازار نیست‪ .‬پیشنهاد راه‌حل‌های جدید یا نوآوری وی در فصل پانزده کتاب‬ ‫زیاد است‪ ،‬یعنی کسانی با درآمد دو تا سه‬ ‫پیکتی با طعنه به روشنفکرانی مانند سارتر‪ ،‬آلتوسر و بدیو می‌گوید در‬
‫توضیح داده شده‪ ،‬آنجا که از «مالیات جهانی بر سرمایه» سخن می‌گوید‪ .‬به‬ ‫برابر درآمد میانگین جامعه در کنار کسان‬ ‫تعهد آنها به مارکسیسم یا کمونیسم به نظر می‌رسد مساله سرمایه و نابرابری‬
‫عقیده وی‪ ،‬برای قاعده‌مند کردن سرمایه‌داری موروثی جهانی‌شده در قرن‬ ‫دیگری با درآمدی ده‌ها برابر درآمد میانگین‬ ‫میان طبقات اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته و بیشتر بهانه‌ای بوده برای‬
‫مبارزه از نوعی دیگر‪.‬‬
‫تو‌یکم‪ ،‬بازبینی مدل مالیاتی و اجتماعی قرن بیستم و سازگار کردن‬ ‫بیس ‌‬ ‫هستند‪ ،‬بهتر است به زیرگروه‌های ریزتری‬
‫آن با دنیای امروز کافی نیســت‪ .‬گرچه او تاکید دارد که دو نهاد ابداع‌شده‬ ‫متوسل شــد‪ .‬نکته جالب در تقسیم‌بندی‬ ‫سرمایه‪ ،‬می‌گوید آنچه قابل تصرف نبوده و قابلیت مبادله در بازار را نداشته‬
‫در قرن بیستم یعنی «دولت اجتماعی» و «مالیات بر درآمد تصاعدی» باید‬ ‫جدید پیکتی‪ ،‬استفاده او از مفهوم قدیمی‬ ‫باشد در مقوله ســرمایه جای نمی‌گیرد‪ .‬سرمایه انسانی به تعبیر وی این‬
‫نقش محوری در آینده ایفا کنند اما برای اینکه دموکراســی بتواند کنترل‬ ‫طبقه اســت با این تفاوت که این مفهوم‬ ‫ویژگی‌ها را ندارد و بنابراین نباید آن را اساســاً سرمایه تلقی کرد‪ .‬البته او‬
‫«سرمایه‌داری مالی جهانی‌شده» را در این قرن جدید بر عهده بگیرد باید‬ ‫دیگر هیچ مضمون کارکردی و روشــنی‬ ‫امکان اجاره دادن خدمات کار را در چارچوب قرارداد نفی نمی‌کند و معتقد‬
‫ابزارهای جدیدی متناســب با چالش‌های امروزی ابداع شود‪« .‬ابزار ایده‌آل‬ ‫ندارد و صرفاً یک تعریف آماری دلبخواهی‬ ‫است در همه سیستم‌های حقوقی مدرن این نوع قراردادها موقتی و محدود‬
‫مالیات جهانی و تصاعدی روی سرمایه به همراه شفافیت مالی بین‌المللی در‬ ‫اســت‪ .‬چرا یک صدک باالترین «مسلط»‬ ‫به زمان و نوع استفاده است و تنها در جوامع مبتنی بر برده‌داری است که‬
‫سطح گسترده خواهد بود‪ .‬چنین نهادی مانع شکل‌گیری مارپیچ بی‌انتهای‬ ‫تلقی می‌شود و نه دو صدک یا نیم صدک‬ ‫می‌توان از مالکیت تمام و کمال سرمایه انسانی سخن گفت‪ .‬با کنار نهادن‬
‫نابرابری شــده و دینامیک نگران‌کننده تمرکز جهانی دارایی‌ها را به طور‬ ‫باالترین؟ واضح است که با هیچ استدالل‬ ‫مفهوم سرمایه انسانی‪ ،‬او تعریف خود از سرمایه را این‌گونه خالصه می‌کند‪:‬‬
‫کارآمدی تنظیم خواهد کرد‪ ».‬به عقیده او مالیات جهانی روی سرمایه نوعی‬ ‫علمی یا عقلی نمی‌توان چنین تعریفی را‬ ‫«سرمایه غیرانسانی که ما در این کتاب به سادگی سرمایه می‌نامیم شامل‬
‫آرمان اســت یعنی در کوتاه‌مدت به سختی بتوان تصور کرد که مجموعه‬ ‫توجیه کرد‪ .‬به‌رغم نادرســت بودن تحلیل‬ ‫همه اَشکال ثروت است که طبیعتاً قابلیت تصرف توسط افراد یا گروه‌هایی از‬
‫ملت‌های جهان بتوانند بر سر مالیات‌بندی روی ثروت‌ها و نیز توزیع متناسب‬ ‫طبقاتــی در کل اما باید اذعان کرد مفهوم‬ ‫افراد را دارد و امکان انتقال و مبادله آن در بازار به طور دائمی وجود دارد‪».‬‬
‫درآمدهای حاصل از آن میان کشورهای مختلف به توافق برسند‪ .‬اما او تاکید‬ ‫طبقه‌های اجتماعی نزد کالسیک‌های علم‬ ‫پیکتی آشــکارا دو مفهــوم متمایز ثروت و ســرمایه را به یک معنی‬
‫دارد که‪ ،‬با این‌همه‪ ،‬این آرمان مفیدی است که گرچه تحقق بخشیدن به آن‬ ‫اقتصاد مانند اسمیت‪ ،‬ریکاردو و مارکس در‬ ‫می‌گیرد بدون اینکه هیچ توضیحی در این خصوص بدهد‪ .‬برای او دارایی‬
‫در آینده قابل پیش‌بینی امکان‌پذیر نیست اما طرح آن می‌تواند راه‌حل‌های‬ ‫رابطه با نقششان در تولید تعریف روشنی‬ ‫موروثی همان سرمایه است در حالی‌که در زبان فرانسه سرمایه به آن نوع‬
‫بدیل را قابل ارزیابی کند‪ .‬به عقیده وی طرح بدیل ممکن است سیاست‌های‬ ‫داشــت‪ ،‬اما این مفهوم نــزد پیکتی صرفاً‬ ‫دارایی اطالق می‌شــود که موجد عواید باشد‪ .‬به سخن دیگر او بدون هیچ‬
‫حمایت‌گرایانه دولتی باشد که در اقتصاد جهانی‌شده امروزی کارایی ندارد‪،‬‬ ‫تبدیل به تعریف آماری قرار‌دادی می‌شود‪.‬‬ ‫استداللی هرگونه دارایی یا ثروت را سرمایه به معنای ایجادکننده عواید یا‬
‫شدن تحت کنترل دولت‌ها را بپذیرند‪.‬‬ ‫بنابراین بهتر است کشورها جهانی ِ‬ ‫بازدهی فرض می‌کند و بر خلط دو مفهوم ثروت و ســرمایه اصرار می‌ورزد‪.‬‬
‫به عقیده پیکتی این طرح را می‌توان از سطح قاره‌ای و منطقه‌ای مانند اروپا‬ ‫•قاعده‌مند کردن سرمایه‬ ‫به این ترتیب‪ ،‬دارایی‌هایی مانند طال و واحدهای مســکونی‪ ،‬اعم از اینکه‬
‫آغاز کرد که البته مستلزم شفافیت مالی روی حساب‌های بانکی در سطح‬ ‫عنــوان بخــش چهارم و آخــر کتاب‬ ‫عوایدی داشته باشند یا نه‪ ،‬سرمایه دانسته می‌شود‪ .‬او واحدهای مسکونی را‬
‫بین‌المللی است‪ .‬منظور پیکتی از مالیات جهانی‪ ،‬مالیات ساالنه تصاعدی‬ ‫پیکتی «قاعده‌مند کردن سرمایه در قرن‬ ‫تولیدکننده خدمات سکونت می‌داند که ارزش‌شان با اجاره مسکن در بازار‬
‫روی سرمایه خالص افراد است‪ .‬برای ثروتمندترین اشخاص کره زمین پایه‬ ‫تو‌یکم» اســت‪ .‬او در پیش‌درآمد این‬ ‫بیس ‌‬ ‫قابل اندازه‌گیری است‪ .‬از سوی دیگر‪ ،‬ساختمان‌های مورد استفاده در تولید را‬
‫مالیاتی عبارت خواهد بــود از ثروت‌های فردی که مجالتی از نوع فوربس‬ ‫بخش‪ ،‬با درس گرفتن از ســه بخش قبلی‬ ‫نیز سرمایه تولیدی به حساب می‌آورد چون برای تحقق تولید ضرورت دارند‪.‬‬
‫ارزیابی می‌کنند‪ ،‬البته به شــرط اینکه اطالعات درستی جمع‌آوری کرده‬ ‫کتاب خود اشاره می‌کند که در قرن بیستم‪،‬‬ ‫به عقیده وی این دو کارکرد سرمایه مِلکی یعنی تولید خدمات سکونتی و‬
‫باشند‪ .‬برای مالیات‌بندی‪ ،‬ارزش بازار دارایی‌ها باید مالک قرار گیرد‪ .‬پیکتی‬ ‫عمدتاً جنگ‌ها بودند که با از میان برداشتن‬ ‫تولید خدمات الزم برای انجام تولید‪ ،‬هر کدام تقریباً نصف ذخیره سرمایه‬
‫می‌گوید برای نرخ‌های مالیاتی می‌توان فهرستی تصور کرد که مث ًال برای‬ ‫گذشته‪ ،‬ساختار نابرابری‌ها را تغییر دادند‪.‬‬ ‫تو‌یکم تشکیل می‌دهد‪.‬‬ ‫را در کشورهای توسعه‌یافته در ابتدای قرن بیس ‌‬
‫دارایــی تا ارزش یک میلیون یورو‪ ،‬صفر درصــد و برای دارایی یک تا پنج‬ ‫پیکتی در واقع مدعی ارائه راه‌حلی است‬
‫میلیون یورو‪ ،‬یک درصد و دارایی باالتر از پنج میلیون یورو دو درصد در نظر‬ ‫تو‌یکم‪،‬‬‫که در این دوره آغازین قرن بیســ ‌‬ ‫•ساختار نابرابری‌ها‬
‫گرفت‪ .‬به عقیده وی البته مالیات تصاعدی باالتری هم قابل تصور است که‬ ‫«ســرمایه‌داری موروثی جهانی شده» را‪،‬‬ ‫بخش سوم کتاب با این تذکر آغاز می‌شــود که سرمایه‌داری موروثی‬
‫مث ًال برای دارایی یک میلیارد یورو و باالتر نرخ‌های ‪ 5‬تا ‪ 10‬درصد می‌توان‬ ‫با توســل به نهادها و سیاســتگذاری‌های‬ ‫تو‌یکم شــاهد رونق آن هستیم برخالف‬ ‫که امروزه ما در آغاز ســده بیس ‌‬
‫در نظر گرفت‪ .‬البته منظور پیکتی در این باره صرفاً مالیات بر امالک و مالیات‬ ‫عمومی‪ ،‬عادالنه‌تر و در عین حال کارآمدتر‬ ‫آنچه به نظر می‌رسد پدیده جدیدی نیست بلکه عمدتاً تکرار گذشته است‬
‫ارضی نیست که در بسیاری از کشورهای پیشرفته وجود دارد بلکه فراتر از‬ ‫سازد‪ .‬او بحران مالی سال ‪ 2007-2008‬را‬ ‫و ویژگی اصلی آن‪ ،‬همانند ســده نوزدهم‪ ،‬رشــد ُکند است‪ .‬در این بخش‬
‫آن مالیات بر همه انواع ثروت اعم از دارایی‌های مالی‪ ،‬ســپرده‌های بانکی‪،‬‬ ‫نخستین بحران بزرگ سرمایه‌داری جهانی‬ ‫سوم‪ ،‬نابرابری‌ها و توزیع در سطح افراد مورد بررسی قرار می‌گیرد‪ .‬پیکتی‬

‫شنبه ‪ 19‬مهر ‪1399‬‬ ‫شماره ‪379‬‬ ‫‪46‬‬


‫پرونده ویژه‬
‫درباره کتاب‬

‫سیاســی که می‌خواهند حل کنند به روشنی تعریف شده باشد»‪ .‬البته او‬ ‫سهام شرکت‌ها‪ ،‬اوراق قرضه و‪ ...‬نیز است‪ .‬این مالیات قرار نیست جایگزین‬
‫اشــاره می‌کند که امروزه اشتیاق زیادی میان پژوهشگران اقتصادی برای‬ ‫منابع مالیاتی فعلی دولت‌های اجتماعی شود بلکه بیشتر مکمل آن خواهد‬
‫روش‌های تجربی و آزمایش‌های کنترل‌شده وجود دارد که می‌تواند بسیار‬ ‫بود‪ .‬اقتصاددان فرانســوی میزان آن را در حدود سه تا چهار درصد درآمد‬
‫مفید واقع شــود و بخشی از جامعه اقتصاددانان را در جهت تحقیق درباره‬ ‫ملی حدس می‌زند که میزان اندکی نیست‪ ،‬اما معتقد است «نقش اصلی‬
‫مسائل مشخص و شناخت میدانی هدایت کند‪ .‬اما این رویکردهای جدید‬ ‫مالیات بر سرمایه تامین مالی دولت اجتماعی نیست بلکه تنظیم [قاعده‌مند‬
‫هم‪ ،‬به تعبیر وی‪ ،‬بعضاً مصون از «توهم علم‌زدگی» نیســت‪ ،‬مث ًال ممکن‬ ‫کردن] سرمایه‌داری است»‪ .‬یعنی از یک سو‪ ،‬جلوگیری از افزایش مارپیچی‬
‫است وقت زیادی صرف نشان دادن وجود یک رابطه علت و معلولی محض‬ ‫نابرابری بی‌انتها و واگرایی نامحدود نابرابری‌های دارایی موروثی‪ ،‬و از سوی‬
‫و حقیقی صرف شــود در حالی که مساله مورد بحث فایده عملی چندانی‬ ‫دیگر‪ ،‬تنظیم کارآمد بحران‌های مالی و بانکی‪ .‬اینکه مالیات بر سرمایه در‬
‫ندارد‪« .‬این روش‌ها اغلب منجر به غفلت از درس‌های تاریخ و فراموشی این‬ ‫سطح جهانی چه ربطی ممکن است به بحران‌های مالی و بانکی داشته باشد‬
‫امر می‌شود که تجربه تاریخی اصلی‌ترین منبع شناخت ماست‪ ».‬این‌گونه‬ ‫چندان روشن نیست‪ .‬به نظر می‌رسد پیکتی به هر ترتیب ممکن می‌خواهد‬
‫اصالت دادن به شناخت تاریخی که طبیعتاً موضوعی پیچیده و چندوجهی‬ ‫پیکتی معتقد است نظریه سایمون کوزنتس‬ ‫چنین مالیاتی را توجیه کند‪ ،‬طوری‌که در ادامه دو منطق برای توجیه مالیات‬
‫است ناگزیر موجب می‌شود که پیکتی ضرورت نزدیک شدن اقتصاد به سایر‬ ‫درباره سرمایه‌داری و مراحل پیشرفت‬ ‫بر سرمایه در سطح جهانی مطرح می‌کند‪ ،‬یکی منطق مشارکتی و دیگری‬
‫اقتصادی گویای حقیقت نظام سرمایه‌داری‬
‫علوم اجتماعی را برای اقتصاددانان مورد تاکید قرار دهد‪ .‬پیش از این اشاره‬ ‫نیست و در مقطع خاصی در ایاالت متحده‬
‫منطق انگیزشــی‪ .‬منظور از منطق مشارکتی این است که بسیاری از افراد‬
‫شد که تاکید پیکتی بر «تعهد اجتماعی» در رویکرد علمی قرابت زیادی با‬ ‫آمریکا به علت جنگ‪ ،‬رکود اقتصادی (‪)1929‬‬ ‫بسیار ثروتمند متعلق به صدک نخست‪ ،‬دارایی‌هایی دارند که بازدهی ساالنه‬
‫اندیشــه مارکسیستی دارد‪ ،‬اینجا باید خاطرنشان کنیم که شیفتگی او به‬ ‫و شکل‌گیری دولت رفاه به وجود آمده و روند‬ ‫آن سر به صدها میلیون دالر می‌زند در حالی که به طور معمول آنها مطابق‬
‫پایداری در نظام سرمایه‌داری به حساب نمی‌آید‪.‬‬
‫تاریخ به‌عنوان منشــأ اصلی شناخت علمی قرابت زیادی با مکتب تاریخی‬ ‫اظهارنامه‌های مالیاتی خود به انــدازه بازده چند ده میلیون‌دالری مالیات‬
‫آلمانی قرن نوزدهم دارد‪ .‬شمولر‪ ،‬یکی از برجسته‌ترین نمایندگان این مکتب‪،‬‬ ‫می‌پردازند‪ .‬منظور پیکتی از بازدهی اعم از ارزش افزوده دارایی و سود است‪،‬‬
‫منتقد سرسخت نظریه‌پردازی محض اقتصاددانان کالسیک مانند اسمیت و‬ ‫حال آنکه مالیات صرفاً بر اساس درآمد و سود کسب‌شده پرداخت می‌شود‬
‫ریکاردو بود و عقیده داشــت که رویکرد علمی مستلزم حرکت از داده‌های‬ ‫و ارزش افزوده ســهام یا برفرض برند شرکت در آن لحاظ نمی‌شود‪ .‬با این‬
‫تاریخی جزئی است نه اصول کلی انتزاعی‪ .‬شمولر منتقد دو مکتب فکری‬ ‫استدالل پیکتی می‌گوید ثروتمندان بسیار سطح باال به اندازه‌ای که ثروتشان‬
‫برخاسته از عصر روشنگری یعنی لیبرالیسم (فردگرایی) و سوسیالیسم بود‬ ‫افزایش می‌یابد در پرداخت مالیات مشارکت نمی‌کنند‪ .‬این مشارکت زمانی‬
‫و می‌گفت‪« ،‬نقطه‌ضعف تئوری‌های سوسیالیستی و تئوری‌های فردگرایانه‬ ‫ممکن است که مالیات بر ارزش سرمایه در بازار گرفته شود و نه صرفاً درآمد‬
‫در این است که اقتصاد را منتزع از دولت و حقوق تصور می‌کنند و بر اساس‬ ‫حاصل از ســرمایه‪ .‬منظور وی از منطق انگیزشی هم این است که مالیات‬
‫این تصور انتزاعی استدالل می‌کنند»‪ .‬پیکتی هم مانند شمولر منتقد دعوای‬ ‫یک تا دودرصدی برای آنتروپرونری که سرمایه‌اش بازدهی ‪ 10‬درصد دارد‬
‫دوقطبی سرمایه‌داری و کمونیسم است و می‌گوید «ما امروزه چالش‌های‬ ‫چندان زیاد نیست اما برای ثروتمند منفعلی که آنتروپرونر نیست رقم باال‬
‫دوقطبی ســال‌های ‪ 1989-1917‬را پشت سر گذاشته‌ایم‪ .‬رو‌در‌رویی‌های‬ ‫و بازدارنده‌ای است‪ .‬بنابراین مالیات بر سرمایه موجب انتقال آن از ثروتمند‬
‫پیکتی هم مانند گوستاو شمولر منتقد‬
‫ناظر بر کاپیتالیسم و کمونیســم به جای اینکه محرک تحقیقاتی در‌باره‬ ‫دعوای دوقطبی سرمایه‌داری و کمونیسم‬ ‫منفعل به آنتروپرونرها می‌شود‪.‬‬
‫سرمایه و نابرابری‌ها شود بیشتر موجب سترون کردن آنها در میان مورخان‪،‬‬ ‫است و می‌گوید ما امروزه چالش‌های‬
‫اقتصاددانان و نیز فیلسوفان شد‪».‬‬ ‫دوقطبی سال‌های ‪ 1989-1917‬را پشت‬
‫•به سوی اقتصاد سیاسی و تاریخی‬
‫سر گذاشته‌ایم‪.‬‬
‫پیکتی آنگاه با طعنه به روشنفکرانی مانند سارتر‪ ،‬آلتوسر و بدیو می‌گوید‬ ‫پیکتی در نتیجه‌گیری پایانی کتــاب دیدگاه‌های نظری خود را درباره‬
‫در تعهد آنها به مارکسیســم یا کمونیسم به نظر می‌رسد مساله سرمایه و‬ ‫آنها برای دوره تاریخی گذار از فئودالیسم‬ ‫وضعیت کنونی علم اقتصاد و نارضایتی خود از آن بیان می‌کند‪ .‬او اقتصاد‬
‫نابرابری میان طبقات اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته و بیشتر بهانه‌ای‬ ‫به سرمایه‌داری اندیشه‌های علمی و مترقی‬ ‫را بخشــی از معارف علوم اجتماعی می‌داند‪ ،‬علومی که رسالت آنها «تولید‬
‫بــوده برای مبارزه از نوعی دیگر‪ .‬منظور پیکتی این اســت که در مباحث‬ ‫داشتند‪ ،‬اما در دوران گذار از سرمایه‌داری‬ ‫یقین‌های ریاضی حاضر و آماده جایگزین برای مباحث عمومی‪ ،‬دموکراتیک‬
‫روشنفکران چپگرای متمایل به مارکسیسم‪ ،‬دعواهای انتزاعی ایدئولوژیک بر‬ ‫به سوسیالیسم‪ ،‬اندیشــه‌های آنها جنبه‬ ‫و چالشی نیست»‪ .‬او اقتصاد را زیرمجموعه‌ای از علوم اجتماعی در کنار تاریخ‪،‬‬
‫مسائل واقعی و ملموسی مانند نابرابری در توزیع درآمد اولویت داشت‪ .‬پیکتی‬ ‫ایدئولوژیــک و توجیه‌کننده وضع موجود‬ ‫جامعه‌شناسی‪ ،‬انسان‌شناسی‪ ،‬علوم سیاسی و‪ ...‬می‌داند و از علم نامیدن آن به‬
‫در واقع مدعی برطرف کردن این نقیصه روشنفکرانه است‪ .‬در هر صورت‪،‬‬ ‫و موقعیت مســلط طبقه بــورژوازی پیدا‬ ‫طور مستقل دوری می‌جوید‪.‬‬
‫با توجه به اهمیتی که اقتصاددان فرانسوی برای داده‌های تاریخی جزئی در‬ ‫می‌کند و لذا ارتجاعی و فاقد شــأن علمی‬ ‫با این توصیف از اقتصاد سیاســی‪ ،‬موضــوع آن تبدیل به ارزش‌های‬
‫پژوهش علمی قائل است می‌توان گفت که رویکرد او به مکتب تاریخی آلمان‬ ‫می‌شــود‪ .‬رویکرد پیکتی به علم شباهت‬ ‫هنجاری مانند خیر و شــر می‌شود که هر شهروندی درباره آن حق اظهار‬
‫بیشتر نزدیک است‪ ،‬اما از آنجا که هیچ تعلق خاطری به ناسیونالیسم ندارد و‬ ‫غریبی با ایــن رویکرد هنجاری و تاریخی‬ ‫نظر دارد‪ .‬پیکتی می‌گوید آسان‌ترین کار برای پژوهشگران علوم اجتماعی‬
‫طرفدار جهانی شدن است‪ ،‬و به عالوه‪ ،‬از تعهد به منافع طبقات فقیر سخن‬ ‫مارکس دارد‪ ،‬گرچه برخالف مارکس هیچ‬ ‫این اســت که خود را فراتر از بحث عمومی و مشاجرات سیاسی قرار دهند‬
‫می‌گوید‪ ،‬موضع روشنفکرانه او چپ غیرمارکسیستی یا سوسیال‌دموکراسی‬ ‫انسجامی در گفتار وی نیست و چارچوب‬ ‫و خود را مفسران و تحلیلگران گفتارهای سیاسی و داده‌های آماری بدانند‪.‬‬
‫به معنی امروزی کلمه است‪ .‬مجموعه موضع‌گیری‌های تئوریک و سیاسی‬ ‫نظری روشنی ندارد‪ .‬پیکتی اقتصاددانان را‬ ‫آنچه از این سخن برمی‌آید نفی هرگونه بی‌طرفی علمی در پژوهش‌های‬
‫وی نشان از نوعی تفکر به غایت التقاطی‪ ،‬آشفته و ناسازگار دارد‪ .‬نگاهی به‬ ‫از این جهت کــه گویا به دنبال روش‌های‬ ‫علوم اجتماعی و اقتصاد و تصور آنها به صورت نوعی دانش صرفاً هنجاری‬
‫چارچوب نظری و مفهومی کتاب از زبان خود نویســنده می‌تواند روشنگر‬ ‫به خیال خــود علمی رفته‌اند ســرزنش‬ ‫است‪ .‬اقتصاددان مانند روشنفکران و شهروندان عادی باید به تعهد اجتماعی‬
‫نکات مهمی در این خصوص باشد‪.‬‬ ‫کــرده و می‌گوید‪« ،‬ایــن روش‌ها در واقع‬ ‫خود پایبند باشــد و معنای این تعهد مشــارکت در بحث عمومی است‪.‬‬
‫مشکل پیکتی همانند بســیاری از دانش‌آموختگان نخبه آکادمی‌های‬ ‫مبتنی بر اســتفاده اغراق‌آمیز از مدل‌های‬ ‫حــال اگر به طور منطقی بپذیریم که علم چیزی جز شــناخت قوانین یا‬
‫درجــه یک اقتصادی که در آنهــا درس‌نامه‌های جریان اصلی علم اقتصاد‬ ‫ریاضی شــده اســت که اغلب هدفی جز‬ ‫قاعده‌مندی‌های حاکم بر پدیدارها نیســت این پرسش مطرح می‌شود که‬
‫تدریس می‌شود‪ ،‬این اســت که اصول علم اقتصاد را از همان ابتدا با زبان‬ ‫الپوشانی سخنان پوچ ندارد»‪ .‬به عقیده وی‪،‬‬ ‫علم چه ربطی به تعهد دارد؟ آیا تصور علم متعهد همان تصور مارکسیستی‬
‫ریاضــی یاد می‌گیرند نه با زبان خاص علم اقتصاد‪ .‬پیکتی به درســتی بر‬ ‫«اقتصادانــان امروزی انرژی بیش از حدی‬ ‫(طبقاتی) علم نیســت؟ مارکس به علم اقتصاد و علوم اجتماعی اعتقادی‬
‫ریاضی شدن بیش از حد اقتصاد اعتراض می‌کند اما متوجه نیست که خود‬ ‫صرف اندیشه‌ورزی صرفاً تئوریک می‌کنند‬ ‫نداشت‪ ،‬برای او تنها یک علم برای شناخت جامعه و تحوالت آن وجود دارد‬
‫او قربانی همین سیستم آموزشی است که مانع درک درست وی از ماهیت‬ ‫بدون اینکه واقعیــات اقتصادی که قصد‬ ‫و آن علم تاریخ است‪ .‬از این‌رو‪ ،‬مارکس برای اندیشه‌های کسانی مانند آدام‬
‫علم اقتصاد شده است‪.‬‬ ‫توضیح آنها را دارند یا مســائل اجتماعی و‬ ‫اســمیت و دیوید ریکاردو ارزش علمی نسبی تاریخی قائل بود و می‌گفت‬

‫‪47‬‬ ‫شنبه ‪ 19‬مهر ‪1399‬‬ ‫شماره ‪379‬‬

You might also like