Download as pdf or txt
Download as pdf or txt
You are on page 1of 4

‫فهرست‬

‫‪4 .6‬‬
‫شمارةو‪ 3‬و‬
‫شمارة ‪5‬‬‫یکم‪.‬‬ ‫بیست و‬
‫بیستم‪.‬‬ ‫سالسال‬
‫‪1395‬‬
‫‪1395‬‬ ‫خردادـ ‪ -‬تیر‬
‫شهریوردوم‬
‫بیست و‬ ‫سال‬
‫مرداد‬
‫فهرستچگونه آفریده شد؟‪ /‬جان ریچاردسون‪ ،‬ترجمة گلي امامي‬
‫‪ 2‬گِرنیكا‬ ‫شمارة ‪ .8‬آبان ‪1396‬‬
‫فهرست‬
‫‪ 6‬قاسم هاشمينژاد‪ :‬از مدرنیسم ادبي به عرفان ایراني‪ /‬كامیار عابدي‬
‫رهبانیو شعر فارسی‪ /‬سایه اقتصادينیا‬
‫ایرانی او‬
‫مجید‬‫جهان‬ ‫کیارستمی‪،‬‬
‫کوچک؟‪ِ /‬‬ ‫عباس‬
‫بزرگ یا‬ ‫‪12 2‬پخش‬
‫نسیم وهابی‬‫گرکانی‬ ‫کیارستمی‪/‬توفان‬
‫فرانسه‪/‬‬ ‫چرخة کتاب در‬ ‫‪ 14 6‬با‬
‫‪« 2‬چشمهای مادر‪ /»...‬پرویز دوایي‬
‫‪ 15‬خاطرات صالحي نجفآبادي‪ /‬كاوه بیات‬
‫‪« 5‬ظلمت در نیمروز»ی متفاوت‪ /‬مایکل اسکامل‪ ،‬ترجمه گلی امامی‬
‫کاوه بیات‬ ‫دوست‪/‬‬
‫رهبانی‬ ‫ایرانمجید‬
‫زندان‪/‬‬ ‫شناس‬ ‫شرق‬
‫مبارزه و‬ ‫های‬‫براون‪،‬‬
‫یادمانده‬‫‪17 8‬ادوارد‬
‫‪ 9‬بود و نمود سخن‪ /‬مهران افشاری‬
‫سجاد آیدنلو‬
‫شناسی‪ّ /‬‬ ‫شاهنامه‬
‫اكبري‬ ‫معصومه علي‬ ‫غربی در‬
‫شرقیو ومال‪/‬‬ ‫نظربهیّ ِ‬
‫ات‬
‫عمق رنج‬ ‫‪22 9‬نقد و ر ِّد‬
‫رسیدن‬
‫‪ 11‬عنکبوتیاسیرتارخویش‪/‬حمیدنامجو‬
‫جامیبهناز عليپور گسكري‬‫روایت‪/‬‬ ‫مهدی‬ ‫میانی‪ِ /‬‬
‫زمان‬ ‫فرزانهرفتار با‬
‫مدرن در‬‫روایت‬
‫رویكردي‬‫‪2616‬فروغ به‬
‫نعیمی‬ ‫زری‬ ‫خاق‪/‬‬ ‫اکبری‬ ‫علی‬ ‫معصومه‬ ‫زندان‪/‬‬
‫‪1319‬مستور جدید‪ :‬تولد درخشان یک داستاننویس ّ‬ ‫بستة‬ ‫دنیای‬
‫ااسامي‬ ‫شیخ‬ ‫عمادالدین‬ ‫‪ 28‬سرنوشت یك مقاله در دانشنامة خلیج فارس‪/‬‬
‫کاوه بیات‬
‫فقیری‬ ‫ترکیه‪/‬امین‬ ‫برگشت‬
‫هستند!‪/‬‬ ‫رفتهاومرد‬ ‫‪1723‬قیچی‬
‫مسرت‬
‫ّ‬ ‫حسین‬ ‫ندوشن‪/‬‬ ‫اسامي‬ ‫از‬ ‫كتاب‬ ‫سه‬ ‫‪30‬‬
‫کامیار عابدی‬ ‫امیرفریار‬ ‫فرخ‬
‫نیمخندهایش‪/‬‬ ‫شناخت‪ّ /‬‬ ‫تورجّرمآباد‬
‫رهنما و‬ ‫‪ 1826‬خ‬
‫‪ 31‬در باب انتشار آثار بزرگان‪ /‬محمد فرحزاد‬
‫عباس سلیمی آنگیل‬ ‫نویسند!‪/‬هبانی‬
‫میدان‪ /‬مجید ُر‬‫غلط می‬‫پایمردی در‬
‫‪2027‬و همچنان‬
‫طيطریقناصرخسرو‪/‬محمدزینالدیني‬ ‫‪ّ 34‬‬
‫زادهاکبری‬
‫پناهعلی‬ ‫مصر‪ /‬نادر‬
‫معصومه‬ ‫طبیعی‪/‬‬ ‫متفاوت از‬
‫وضعیت‬ ‫سفرنامهای‬
‫بازگشت به‬ ‫‪2428‬‬
‫‪ 36‬میراث شرقشناسان شوروي (‪ 2‬نادر انتخابي‬
‫بروجنی‬
‫اکبری‬ ‫صادقی‬
‫حریری‬ ‫محمد‬‫خسرو‬ ‫ایدئولوژی? ‪/‬‬
‫آشپزی‪/‬‬ ‫اجتماعی‬ ‫علم یا‬ ‫‪ 2631‬جایگاه و‬
‫مارکسیسم‪:‬نقش‬ ‫جهان كتاب ماهنامهاي است با روش خبري‪ ،‬آموزشي و‬
‫‪ 41‬نگاهویراستار‪/‬هومنعباسپور‬
‫چیزها‪ /‬زهره روحی‬ ‫هستی و‬
‫نادر انتخابی‬ ‫احساس درک‬
‫شوروی (‪1‬‬ ‫مندی»‪،‬شناسان‬
‫میراث شرق‬ ‫‪«3034‬رابطه‬ ‫كتاب ماهنامهاي است با روش خبري‪ ،‬آموزشي و‬ ‫رساني‬ ‫جهان‬
‫‪é‬اطاع‬
‫(طالقاني)‬ ‫رسولي‬ ‫آرزو‬ ‫تخصصی‪/‬‬
‫عباسپورزندگی‪ /‬یزدان منصوریان‬ ‫های‬
‫موسیقی متن‬ ‫متن‬ ‫ویرایش‬ ‫ت‬
‫نگاهّمال در‬ ‫ی‬ ‫‪ 4537‬اهم‬
‫ملودی‬ ‫جهان كتاب‬ ‫رساني‬ ‫اطاع‬
‫ویراستار‪/‬هومن‬ ‫‪40‬‬ ‫خبري‪ ،‬آموزشي و‬ ‫هنري روش‬
‫فرهنگي‪-‬است با‬
‫ماهنامهاي‬ ‫مؤسسة‬ ‫ناشر‪:‬‬
‫جهان كتاب‬
‫‪ 48‬هنر از دست دادن‪ :‬دو شعر از الیزابت بیشاپ‪ /‬سهیا صارمي‬ ‫جهان كتاب‬
‫خادمیان‬ ‫هنريطلیعه‬ ‫امتیاز وفرهنگي‪-‬‬
‫مدیرمسئول‪:‬‬ ‫مؤسسة‬ ‫ناشر‪:‬‬
‫صاحب‬
‫رساني‬ ‫‪é‬اطاع‬
‫‪ 44‬نامهای آثار ادبی از کجا آمدهاند؟(‪ 7‬گری دِکستر‪ ،‬ترجمة پرتو شریعتمداری‬ ‫خادمیان‬ ‫طلیعه‬
‫امیرفریار‬ ‫مدیرمسئول‪:‬‬
‫فرخ‬ ‫و‬ ‫رهباني‬ ‫و‬ ‫امتیاز‬
‫مجید‬
‫ناشر‪ :‬مؤسسة فرهنگي‪ -‬هنري جهان كتاب‬ ‫صاحب‬
‫نظر‬ ‫‪ é‬زیر‬
‫انتخابیِكستر‪ ،‬ترجمة پرتو شریعتمداري‬
‫اند؟‪ /‬گري د‬ ‫ماردینادبي از كجا آمده‬
‫نعیمينادر‬
‫(‪/)2017-1927‬‬ ‫شریفهاي آثار‬ ‫‪ 5041‬نام‬ ‫امیرفریار‬ ‫محمودفرخ‬
‫محرابي‬ ‫رهباني و‬ ‫نظر مجید‬
‫گرافیك‪:‬‬ ‫‪ é‬زیر‬
‫طراح‬
‫هزار و یک داستان‪ /‬زري‬ ‫‪46‬‬ ‫طلیعه خادمیان‬ ‫مدیرمسئول‪:‬‬ ‫صاحبامتیاز و‬
‫کهن‪ /‬پرتو شریعتمداری‬ ‫روسیةنعیمي‬ ‫داستان‪ /‬زري‬
‫مرثیهگوی‬‫روزانف‪،‬و یك‬
‫‪ 5242‬هزار‬ ‫الدینی‬ ‫شمس‬
‫سراج‬ ‫بهمن‬‫چاپ‪:‬پیام‬
‫ویراستار‪:‬‬
‫زیر نظر مجید رهباني و فرخ امیرفریار‬ ‫ناظر‬ ‫‪é‬‬
‫‪ 56‬معرفيكوتاه‬ ‫محمود محرابي‬ ‫گرافیك‪:‬‬
‫باختر‬ ‫طراح‬
‫لیتوگرافي‪:‬‬ ‫‪é‬‬
‫نیاو ِم ْتر‪ ،‬ترجمة یاسمن َمنو‬ ‫پیر لُ‬
‫اقتصادي‬ ‫هنرشعر‪/‬سایه‬
‫فردریک دار‪/‬‬ ‫وقت‬ ‫‪6242‬تمام‬ ‫محمود محرابي‬ ‫گرافیك‪:‬‬ ‫طراح‬
‫‪ 65‬خون را بر سنگفرش ببینید! ببینید!‪ /‬فریده حسنزاده ـ مصطفوی‬ ‫بهمن سراج‬
‫شادرنگ‬
‫بهمن سراج‬‫صحافي‪:‬‬ ‫چاپ‪:‬‬
‫چاپ‪:‬‬
‫‪ é‬ناظر‬
‫چاپ و‬
‫ناظر‬
‫ِهرجردی‬
‫فردریک دار‪ /‬ترجمة مریم زارع م َ‬ ‫نوشت‬
‫كوتاه‬ ‫معرفي‬ ‫‪6444‬سوگ‬ ‫انقاب‪ .‬خیابان ابوریحان‪ .‬خیابان وحید‬ ‫باختر‬ ‫لیتوگرافي‪:‬‬
‫خیابان‬ ‫نشاني‪:‬‬ ‫‪é‬‬
‫فرخ امیرفریار‬ ‫‪ 68‬تازههاي بازار كتاب‪ّ /‬‬ ‫لیتوگرافي‪ :‬باختر‬
‫اند؟‪ /‬گری دِکستِر‪ ،‬ترجمة پرتو شریعتمداری‬ ‫آمده‬
‫امیرفریار‬ ‫کجاّ‬
‫فرخ‬ ‫ادبی از‬
‫كتاب‪/‬‬ ‫آثاربازار‬
‫هایهاي‬ ‫‪7445‬نامتازه‬ ‫واحد ‪36‬‬ ‫غزال‬
‫شماره ‪.12‬‬
‫شادرنگ‬
‫صحافي‪:‬‬
‫صحافي‪:‬‬ ‫شرقی‪.‬‬ ‫و‬ ‫چاپ‬
‫‪é‬نظری‬
‫چاپ و‬
‫پارسینژاد‬ ‫‪ 70‬جان نجیب‪ /‬ایرج‬ ‫‪66968097‬پخش ققنوس (‪)66460099‬‬
‫شیراز‪ .‬خیابان اتابك‪ .‬كوچة مولوي‪.‬‬
‫کتابفروشیها‪:‬‬
‫تلفن‪-8:‬خیابان بهار‬
‫‪é‬توزیع‬
‫نشاني‪:‬‬
‫‪ 76‬درگذشت استادم‪ ،‬دكتر میرعابدیني‪ /‬مهران افشاری‬ ‫نشرگستر امروز (‪)61933114‬‬ ‫تهران‪:‬‬
‫نمابر‪669680375:‬‬ ‫‪é‬توزیع‬
‫‪ 71‬به یاد پرویز کانتری ‪ /‬محمد حسین عزیزی‬ ‫شمارة‬
‫یک داستان‪ /‬زری نعیمی‬ ‫نامهها‬‫‪7747‬هزارو‬ ‫خیابان انقاب‪ .‬خیابان ابوریحان‪ .‬خیابان‬ ‫‪ é‬نشاني‪:‬تهران‪.‬‬
‫الكترونیك‪:‬‬
‫‪ 77642519-20‬و ‪77531342‬‬ ‫پستو فاكس‪:‬‬ ‫تلفن‬
‫درگذشتگان‬
‫‪7252‬وقت شعر‪ /‬سایه‬
‫درگذشتگان اقتصادینیا‬ ‫نویسندگان آنهاست‬‫واحد‪.36‬‬
‫شماره‪.12‬آراي‬ ‫شرقی‪.‬‬
‫كتاب بیانگر‬ ‫جهان‬ ‫نظری‬ ‫وحید‬
‫مطالب‬
‫‪78‬‬ ‫الكترونیك‪:‬‬ ‫پست‬
‫‪ é‬تلفن‪66968097 -8:‬‬
‫‪ 55‬معرفی کوتاه‬ ‫مطالب جهان كتاب بیانگر آراي نویسندگان آنهاست‬
‫‪ é‬نمابر‪66968037 :‬‬
‫فرخ امیرفریار‬ ‫‪ 59‬تازههای بازار کتاب‪ّ /‬‬ ‫‪é‬پست الكترونیك‪info@jahaneketab.ir :‬‬
‫‪ 61‬درگذشتگان‬ ‫‪é‬مطالب جهان كتاب بیانگر آراي نویسندگان آنهاست‪.‬‬
‫جای خالی ویراستار در اثری خواندنی‬
‫فروغ به روایت فرزانه میانی‬
‫|مهدی جامی|‬

‫اولین منتقد جدی او باشد و در به کمال آوردن‬ ‫فروغ فرخــزاد؛ زندگینامة ادبی‪ ،‬همراه زندگینامه فروغ جمع اســت‪ .‬سالها پیگیرانه‬
‫کار مجدانه همپای نویسنده بکوشد‪.‬‬ ‫با نامههای چاپ نشده‪ .‬به کوشش فرزانه موضوع را دنبال کــرده و خاصه اعتماد ابراهیم‬
‫به نظرم اطاق «زندگینامه ادبی» بر این اثر‬ ‫میانی‪ .‬تورنتو (کانادا)‪ :‬نشــر پرشــین گلستان را هم داشــته و با او درباره فروغ برای‬
‫کــه در عنوان اصلی آن هم آمده انتظاری ایجاد‬ ‫نخســتین بار به گفتوگو نشسته است؛ اما چرا‬ ‫سیرکل‪.1395 ،‬‬
‫میکند که اثر برای آن نوشته نشده است‪ .‬کتاب‬ ‫کتاب فروغ و نامههای چاپ نشده او با وجود نکات‬
‫زندگی فروغ اصواً خیلی خانوادگی نوشته شده‬ ‫کتاب خانم دکتر میانی که منتشر شد‪ ،‬خیلی درخشان و اطاعات فراوان و تحلیلهای عمیق‬
‫است؛ میشــود گفت روایت زندگی فروغ است‬ ‫زود آن را از طریق نشــر باران در سوئد سفارش در کل خواننده را راضی نمیکند؟ چیزی که در‬
‫از چشــم روابط خانوادگی او‪ .‬خانم میانی‬ ‫دادم و چندیــن شــب پــس از اتمام کار‬
‫که سخت دلبسته خانواده است (و این در‬ ‫روزانه به خواندنش مشغول بودم‪ .‬واقعیت‬
‫مقدمــه مؤلف هم به خوبــی بازتابیده) با‬ ‫این اســت که با انتظار زیاد از کتاب آن را‬
‫گرایشی اساساً خانوادگی و حتی مادرانه و‬ ‫دســت گرفتم و همین باعث شــد یک دو‬
‫با دقت یک قصهنویس در جزئیات زندگی‬ ‫شب اول سرگردان شــوم میان شوقی که‬
‫شــخصی فروغ و حاات و روحیات او سیر‬ ‫در خواندن آن داشــتم و انتظاری که آن را‬
‫کــرده و مدارکی خواندنــی فراهم آورده‬ ‫بــرآورده نمییافتم‪ .‬کتاب را که نزدیک به‬
‫اســت‪ .‬برای همین کتاب را میتوان قصه‬ ‫نیمه رساندم‪ ،‬مدتی کنارش گذاشتم‪ .‬بعد‬
‫زندگی فروغ و خانوادهاش دانست‪ .‬قصهای‬ ‫دوباره به ســراغش رفتم و نیم اول آن را تا‬
‫که بر محور فــروغ و خانه میگردد و فروغ‬ ‫آغاز نامهها تمام کردم؛ اما همچنان میان‬
‫و عشقهایش و مردهای زندگیاش؛ البته‬ ‫نکات عالی و صفحات درخشــان از سویی‬
‫مهمتریــن آنها نــه همه آنهــا ‪ -‬یعنی‬ ‫و مشکات ارجاعی و خالیگاههای روایی‬
‫پدرش و شوهرش و گلســتان و کمی هم‬ ‫سرگردان میماندم‪ .‬پس از آن بهتدریج به‬
‫ناصر خدایار‪.‬‬ ‫خواندن نامهها پرداختم و این بار باز سؤال‬
‫با اینهمه‪ ،‬میانی قصهگویی اســت که‬ ‫پشت سؤال بود که برایم مطرح میشد‪ .‬چرا‬
‫میخواهد عبرتی از قصه به ما بدهد و اینجا‬ ‫این نکته در این نامه که میتوانست گرهی‬
‫و آنجا نقش معلم و استاد کاس را فراموش‬ ‫از روایت بگشــاید در متن نیامده است‪ .‬یا‬
‫نمیکند و با گروه دانشجویان‪/‬مخاطبانش‬ ‫ا نباید نادیده‬‫این یکی نکته در آن نامه اص ً‬
‫خطاب استادانه و درسآموز دارد‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫میمانده‪ .‬سؤال پایه و ساده این بود که چرا‬
‫گاهی یک امر جزئی را بسط میدهد و گاه‬ ‫محتوای نامهها در شکلگیری روایت کتاب‬
‫از سر مســائل مهمی میپرد‪ .‬برایش خط‬ ‫تقریباً هیچ نقشی ندارد؟‬
‫قصهای که میگوید مهم اســت و حرف و‬ ‫خانم فرزانه میانی یکی از متعادلترین‬
‫عبرت آن قصه و اگرچه شیوهاش قصهگویانه‬ ‫شــخصیتهایی اســت کــه در عمــرم‬
‫است اما چندان در بند ترسیم دقایق موضوع و‬ ‫شــناختهام‪ .‬جمع میان سنت و مدرنیته است‪ .‬این مدت مرتب با خود تکرار کردهام این است‪:‬‬
‫شــخصیتپردازی و حتی ســبک و لحن قلم و‬ ‫این را پس از دیداری که به لطف دوســتمان‪ ،‬کتاب ویراســتار نداشته است‪ .‬نه ویراستار فنی‬
‫بیانش نیست‪ .‬برای همین گاهی مثل افتتاحیه‬ ‫فاطمه امان با ایشان کردم‪ ،‬به دوستان گفتم و در و صوری بلکه ویراستار‪/‬ادیتوری که با مؤلف در‬
‫نمایش یا قصهای داستان را شروع میکند ولی‬ ‫یادداشتی هم نوشتم‪ .‬مقاات بینشورانه ایشان تألیف کتابش به معنای غربی کلمه همکاری کند‬
‫خیلی زود به لحن و فضا و بیان دیگری میرود‪.‬‬ ‫را هم پیشتر خوانده و ستوده بودم‪ .‬درک خانم و کتاب را دلسوزانه و همدانه به بهترین صورت‬
‫شــروع فصلهای کتاب معمواً درخشان و‬ ‫میانی از مســئله زن در ایران فوقالعاده است‪ .‬ممکن درآورد‪ .‬مؤلف در میان انبوهی از جزئیات‬
‫پرتحرک و سینمایی است؛ اما افت بعدی بیان‬ ‫صاحب کرسی دانشگاهی و تألیفات آکادمیک کار چه بسا نقشه کلی کار را کمتر ببیند و به آن‬
‫که تقریباً در همه فصول دیده میشود‪ ،‬آن چیزی‬ ‫هم هست و همه صاحیتها در او برای نوشتن توجه بایســته نکند‪ .‬این ویراستار است که باید‬

‫جهان کتاب‪ .‬سالبیستودوم شمارة‪ .8‬آبان ‪1396‬‬ ‫‪16‬‬


‫گفتم اطاق زندگینامه ادبی انتظار دیگری از‬ ‫مصاحبه با کامیار شــاپور آمده است‪ .‬در فصل‬ ‫است که ویراستار کاردیدهای میتوانست از آن‬
‫پنجــم مصاحبه مفصلی را با ابراهیم گلســتان این کتاب ایجاد میکند که پاسخ نمیگیرد‪ .‬من از‬ ‫مانع شود‪ .‬میانی مثل فیلمسازی است که برخی‬
‫میخوانیم؛ و در فصل ششــم مصاحبه با زبیده یک زندگینامه ادبی انتظار داشتم که نشان دهد‬ ‫صحنههای محبوبش را از مدتها پیش در ذهن‬
‫طالبی‪ ،‬مادر حسین منصوری‪ ،‬پسرخوانده فروغ چگونه شاعر ما پرورش فکری پیدا کرده است و‬ ‫پرورده و ســاخته و در کارگردانی خوب از کار‬
‫مرکز بحث است‪ .‬قطعاً برای سماجت محققانه و چگونه به سبک و بیان خاص خود رسیده است‬ ‫درآورده اما به همه داســتان و صحنههایش به‬
‫پیگیری خانم میانی که موفق شده بیشتر این و چگونه شاعری مثل فروغ که به هنرهای دیگر‬ ‫همان اندازه فکر نکرده و نیروی مســاوی برای‬
‫افراد را برای اولین بار پای گفتوگو بیاورد‪ ،‬باید مثل سینما و نقاشی و تئاتر هم میپرداخته‪ ،‬بین‬ ‫آنها نگذاشته است‪ .‬ناچار ساختار کار یکدست‬
‫اعتبار قائل شد‪ .‬در این تردیدی نیست؛ اما این شعر خود و آن هنرها رابطه برقرار میکرده است‪.‬‬ ‫نیست و با افت بیان و عدم انسجام روایت آسیب‬
‫مصاحبهها همواره ســاختار روایی فصلها را به اینها در کتاب نیامده است‪ .‬بنابراین‪ ،‬میبینیم‬ ‫میبیند‪ .‬چیزی که چه بســا بهسادگی میشد‬
‫هم زده است و دست کم آنها را دوگانه یا بهتر که در فصل سوم که دربارة دفتر شعر اسیر فروغ‬ ‫ا در عــرض چند صفحه‬ ‫از آن پرهیــز کرد‪ .‬مث ً‬
‫بحث میشــود‪ ،‬از نزدیک به سی صفحه بحث‬ ‫است بگوییم دوپاره ساخته است‪.‬‬ ‫نویسنده از تحلیل ادبی و با زبان ُجستار و مقالة‬
‫این دوپارگــی و گاه چندپارچگی معمواً در تنها در سه صفحه به تحلیل این دفتر پرداخته‬ ‫آکادمیک بــه نقل بلندی از نامهای دوســتانه‬
‫همه فصلها شکاف انداخته و روایت را گسیخته شده اســت‪ .‬چنانکه در مصاحبه با گلستان هم‬ ‫میرسد و ســپس به شعر فروغ اشاره میکند و‬
‫اســت‪ .‬بنابراین‪ ،‬من میتوانم نتیجه بگیرم که وقتی او میگوید‪« :‬چیزهایی میخواندم برای او‪.‬‬ ‫آنگاه از گفتوگویی با خواهر فروغ نقل مستقیم‬
‫مؤلف میان انبوهی از اطاعــات که در اختیار میگفتم این را بخوان‪ .‬آن را بخوان‪( ».‬ص ‪)188‬‬ ‫مــیآورد و نهایتاً به درج بخشــی از عین متن‬
‫داشته نتوانســته به قول انگلیسیها محبوبان مؤلف نمیپرسد چه کتابهایی بود که برایش‬ ‫گفتوشــنودش با ابراهیم گلستان میپردازد‬
‫خود را بکشــد و همــه را به صحنه کشــانده و میخواندید و چه کتابهایی بود که میخواستید‬ ‫که لحن محاورهای بر آن مســلط است؛ یعنی‬
‫درنتیجه آنچه از دست رفته انسجام روایت و آن بخواند یا فروغ خودش میخواند‪ .‬اصواً مسئله‬ ‫ظرف چند صفحه (صفحات ‪ 11‬تا ‪ )16‬ما از یک‬
‫همهجانبهنگری اســت که در شیوه آکادمیک میانی پرورش فکری فروغ نیســت‪ .‬مسئله او‬ ‫زبان جدی‪ ،‬رســمی و دانشــگاهی به یک بیان‬
‫زندگینامهنویســی ضروری است‪ .‬مشهور است مباحث روانی فــروغ و مشــکات خانوادگی‬ ‫غیررسمی و محاورهای منتقل میشویم؛ و این‬
‫که اِزرا پاوند تعداد ســطرهای منظومه مشهور اوســت‪ .‬امری که در جای خود بســیار مهم و‬ ‫ماجرا در همه کتاب تکرار میشود؛ یعنی نوعی‬
‫ارجمند است اما در‬ ‫سرزمین هرز الیوت‬ ‫الگوی ســاختاری میبینیم که از نظر روایی و‬
‫«زندگینامه ادبی»‬ ‫را بــه نیم تقلیل داد‪.‬‬ ‫بیانی به نظر من ناهموار اســت‪ .‬در تألیف‪ ،‬میان‬
‫ویراستاری کارکشته من از یــک زندگینامــه ادبی انتظار او باید تنها بخشی از‬ ‫مواد خام و ارجاع و استناد همیشه فاصله هست‪.‬‬
‫میتــوانـــســـت داشتم که نشــان دهد چگونه شاعر ما ماجرا میبود نه همه‬ ‫مگر در بررســی اســناد که ما ناگزیر به آوردن‬
‫بی تعارف یکسوم یا پرورش فکری پیدا کرده است و چگونه آن‪ .‬برای همین ما از‬ ‫عین سند هســتیم و بیروننویس کردن متن‬
‫یکچهارم از مطالب به ســبک و بیان خاص خود رســیده روایت میانی متوجه‬ ‫آن تا بتوانیم دربارهاش حرف بزنیم و نتیجهای‬
‫زندگینامــه فروغ را است و چگونه شــاعری مثل فروغ که نمیشویم که فروغ‬ ‫بگیریم‪ .‬رفتار خانم میانــی با مواد خام کتاب‬
‫حذف کند و بهجای به هنرهای دیگر مثل سینما و نقاشی و چــه میخوانــد و‬ ‫خاصه مصاحبهها مثل اسناد است‪ .‬در حالی که‬
‫آن توصیه کند که از تئاتر هم میپرداخته‪ ،‬بین شعر خود و محصول چه جامعه‬ ‫مصاحبه ماده خامی است که صرفاً گزارههایی‬
‫اطاعات فراوانی که آن هنرها رابطه برقرار میکرده است ‪ ...‬و فرهنگی بود و روی‬ ‫از آن ارزش نقل دارد؛ امــا کتاب خانم میانی‬
‫چه حسابی اینقدر‬ ‫در نامههــای کتاب‬ ‫اصواً طوری بسته شــده که گویی در هر فصل‬
‫اســتقامت نشــان‬ ‫آمده‪ ،‬استفاده شود‬ ‫یک مصاحبه بلند یا دو سه مصاحبه کوتاه اصل‬
‫و شخصیت فروغ به اســتناد آن دادهها ترسیم میداد‪ .‬تمرکز فراوان مؤلف بر مشــکات روانی‬ ‫بحثاند و باقی بحث برای رسیدن به مصاحبه و‬
‫و تکمیل شــود‪ .‬مصاحبه هرقدر هم که خوب فروغ او را از این نکته غافل کرده است که به دیگر‬ ‫نشر متن آنها نوشته شده است‪.‬‬
‫باشــد‪ ،‬ماده خام تحقیق است؛ اما در این کتاب جنبههای زندگی او و نیز زنان دیگر دوره و زبان‬ ‫به عبــارت دیگر‪ ،‬در ســاختار هر فصل یک‬
‫مصاحبهها به متن تبدیل شدهاند و کار تحلیلی و ادبی دوره هم بپــردازد و او را در ظرف و زمینه‬ ‫مصاحبــه اصلی وجــود دارد و مؤلف قبل از آن‬
‫تکمیلی درباره آنها و حتی ادعاهای مطرح شده دوره بنشاند و بشناساند‪.‬‬ ‫مقدماتی میچینــد که آمیــزهای از روایت و‬
‫اگر بخواهم به یک نکته از این دســت مسائل‬ ‫در آنها انجام نشده است‪ .‬برای همین میبینیم‬ ‫تحقیق و یا مصاحبههای کوتاهتر اســت و بعد‬
‫دربــاره ادعاهای ناصر خدایار از هر دســتی که اشــاره کنم باید نحوه برخورد میانی با شــعر‬ ‫متن مصاحبه اصلی میآید و ســپس اگر فصل‬
‫مطرح کرده هیچ چالشــی و ردیهای و شــاهد «گناه» را یادآور شــوم‪ .‬مؤلف دانشور ما آنقدر‬ ‫به مصاحبه تمام نشــود‪ ،‬آمیزه روایت و تحقیق‬
‫ا ص ‪ .)92‬گویی غرق در جزئیات شــعر و زندگی فروغ و کنش و‬ ‫خافی آورده نمیشــود (مث ً‬ ‫ادامه مییابــد‪ .‬فصل دوم مصاحبــهای دارد با‬
‫«نقل» سند اســت؛ اما نقل همیشه در معرض واکنشهای دیگران به شعرهای گناهآلود فروغ‬ ‫بهیندخت دارایی‪ ،‬همســر دوم پدر فروغ‪ .‬در‬
‫خطا و تغییر و تحریف اســت و تنها وقتی ارزش است که مضامین شعر آن دوره را فراموش میکند‪.‬‬ ‫فصل ســوم بر ســر رابطه فروغ با ناصر خدایار‬
‫دارد که شواهد دیگر مضمون آن را تأیید کنند‪ .‬در تصویری کــه میانی از فروغ میدهد‪ ،‬گویی‬ ‫گفتوگویی کوتاه میبینیم با خدایار که به نظر‬
‫چنین کاری در کتاب صورت نگرفته است‪ .‬کتاب این تنها فروغ است که به شعر گناه میپردازد؛ اما‬ ‫میرسد بخشی از گفتگو(ها)ی مفصلی است که‬
‫مجموعهای از روایتها و نقلقولهاست بدون واقعیت در چشمانداز ادبی آن دوره این است که‬ ‫به هر دلیلی از همه آن استفاده نشده است چون‬
‫اینکه صحتوسقم و جامعیت آنها وارسی شده شعر گناه شعری عمومی بود؛ یعنی تقریباً همه‬ ‫در یادداشتهای فصل‪ ،‬مؤلف از مجموعهای از‬
‫شاعران نامدار دوره در این مضمون شعر سرودند‪.‬‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫گفتوگو با او یاد کرده اســت‪ .‬در فصل چهارم‬

‫‪17‬‬ ‫جهان کتاب‪ .‬سالبیستودوم شمارة‪ .8‬آبان ‪1396‬‬


‫از نامهها میبینیم و بعد نامهها یکبهیک آمده‬ ‫ا پرورده فکر و زندگی او بازخوانی کند‪ .‬این تاش گاهی موفق‬ ‫فروغ تنها نبود؛ و از این بابت کام ً‬
‫اســت‪ .‬نامهها هیچ شرح خاصی ندارد و اعام و‬ ‫ا در اشاره به شــعر «بازگشت» که‬ ‫گرایش دوره خود بود‪ .‬ازاینرو‪ ،‬در صفحاتی که اســت؛ مث ً‬
‫اشخاص یادشده در آنها نیز معرفی نمیشوند؛‬ ‫ا ص ‪ 83‬تا در آن فروغ از پســرش‪ ،‬کامی یاد میکند (ص‬ ‫بحــث در این زمینه جریان دارد (مث ً‬
‫گرچــه این خوبی را دارد که هــر جا نام فیلمی‬ ‫‪ )88‬هیچ اشارهای به دیگر شعرهای دوره نیست؛ ‪ ،)135‬گاهی خوب اســت مثل اشــاره به شعر‬
‫آمده اســت‪ ،‬مشخصات آن به زبان انگلیسی در‬ ‫ا قانعکننده‬ ‫ا از بستر زمانه به «هفت سالگی» (ص ‪ )41‬گرچه کام ً‬ ‫یعنی بررســی این شعرها کام ً‬
‫پای صفحه ذکر شــده است‪ .‬ولی در آن مقدمة‬ ‫دور افتاده است و ناچار تصویری نادقیق از مسئله نیســت و خواهم گفت چرا؛ اما در برخی موارد‬
‫غایب ازم بود گفته شــود که مشــخصات این‬ ‫به دست میدهد‪ .‬اشارهای که شجاعالدین شفا نیز اشارههای شعری فروغ اساساً نمونهوار است‬
‫فیلمها چگونه فراهم شده است و آیا از کاتالوگ‬ ‫به ترجمه خــود از ترانههای بیلیتیس میکند‪ ،‬و دشوار میتوان آن را اشــاره به زندگی خود او‬
‫جشــنوارههایی که فروغ یاد میکند‪ ،‬برداشته‬ ‫میتوانست سرنخ خوبی باشد برای بحث درباره گرفت؛ چنانکه پدر در شــعر «دلم برای باغچه‬
‫ا یک فیلمشناس ‪ -‬خود‬ ‫شــده یا به کمک مث ً‬ ‫یکی از سرچشمههای شعر فروغ‪ .‬آن کتاب به قول میسوزد» نمیتواند به پدر بیولوژیک فروغ تقلیل‬
‫گلســتان؟‪ -‬فراهم آمده‪ .‬هر چه هســت کتاب‬ ‫شفا «در تهران سروصدای زیادی کرد‪ ...‬و فروغ داده شود و اصواً یک پدر مثالی است تا یک پدر‬
‫درباره بســیاری از جزئیات کار که قاعدتاً باید‬ ‫هم ترانههای بیلیتیس را خوانده بود و برای همین عینی؛ یعنی از پدران دوره نمایندگی میکند تا‬
‫مخاطب از آنها بداند‪ ،‬ساکت است‪.‬‬ ‫سراغ من آمده بود‪( ».‬صص ‪ )98-97‬این ترانهها پدر شــاعر؛ و بنابراین اینکه مؤلف دانشور آن را‬
‫مهمتر از اینها آن اســت که رابطه ارگانیکی‬ ‫سرچشمه جسارت زنانه برای بسیار از شاعران و حتی پیشبینی شاعرانه فروغ از عاقبت پدرش‬
‫میان متن روایت و تفسیر و تحلیل میانی با این‬ ‫شعرخوانان دیگر هم بوده است؛ اما میانی بدون تلقی کند‪ ،‬تعجبآور است (ص ‪.)52‬‬
‫نامهها وجود نــدارد‪ .‬کتاب در واقع به دو بخش‬ ‫اما چرا ارجاع و اســتناد به شــعر فروغ کافی‬ ‫بحث از این ترانهها و محتوا و اهمیت آن برای دوره‬
‫تقریباً مستقل تقسیم شــده است درحالیکه‬ ‫و بــرای فروغ از آن در میگذرد‪ .‬فروغ آگاهانه به نیســت؟ این نه بــه خاطر آن اســت که اصواً‬
‫ا میتوانست دستمایه تحلیل‬ ‫این نامهها کام ً‬ ‫سراغ شفا رفته بود تا بر کتابش مقدمه بنویسد‪ .‬رابطهای بین شعر و زندگی شاعر و در این مورد‬
‫و تکمیل و تصحیح روایتهای متن کتاب باشد‪.‬‬ ‫فکر میکرد که مترجم آن ترانهها اگر شــعر او را فروغ وجود ندارد‪ .‬قطعاً دارد‪ .‬فروغ شــعرش را‬
‫یک نمونه کوچک از آن‪ ،‬نامه عاشــقانه فروغ به‬ ‫تأیید کند‪ ،‬او هم بیلیتیس دیگری خواهد شــد؛ زندگی کرده است و در شعرش زیسته است؛ اما‬
‫فریدون کار است (ص ‪ )473‬که در متن کتاب‬ ‫و جالب اســت که برخی در اشــاره به شعر گناه برای اینکه بدانیم شعر او تا کجا و به چه صورتی از‬
‫هیچ اشــارهای به آن نیست‪ .‬این است که گفتم‬ ‫زندگی او خبر میدهد‬ ‫فروغ او را «بیلیتیس‬
‫مردان زندگــی فروغ هم در کتاب خانم میانی‬ ‫و چگونــه زندگــی‬ ‫ایران» نامیده بودند‬
‫محدودند بــه چند نفر؛ اما نمونه اصلی و بزرگ‪،‬‬ ‫(بنگرید بــه عنوان ‪ ...‬مؤلف میــان انبوهی از اطاعات که شــاعر در شــعرش‬
‫مســئله توجه فروغ به فیلم و سینماست که در‬ ‫مطلــب خواندنیها در اختیار داشــته نتوانسته محبوبان منعکس میشــود‪،‬‬
‫این نامهها بهوضوح آشــکار است‪ .‬فروغ در این‬ ‫بکشــد و همــه را به صحنه نیاز بــه بحث داریم‪.‬‬ ‫در ســال ‪ 1335‬در خود را ُ‬
‫نامهها منتقد فیلمی فرهیخته‪ ،‬فیلمشــناس و‬ ‫پانویــس ‪ ،123‬ص کشانده و درنتیجه آنچه از دست رفته این بحــث مقدماتی‬
‫صریحاللهجه دیده میشــود با آرزوهای بزرگ‬ ‫‪ .)110‬اینجــا دقیقاً انســجام روایت و آن همهجانبهنگری میتوانســت روشن‬
‫برای آینده خود در سینما‪ .‬این تصویر از او در کتاب‬ ‫محلــی اســت که اســت کــه در شــیوه آکادمیــک کند که مؤلف چگونه‬
‫غایب اســت‪ .‬نادیده ماندن این بخش از زندگی‬ ‫شــخصیت جسور و زندگینامهنویســی ضروری اســت‪ .‬به مســئله مینگرد‬
‫فروغ را میتوان در نمایههای ناقص پایان کتاب‬ ‫و محدودههــای این‬ ‫هوسخواه فروغ خود‬
‫هم ماحظه کرد‪ .‬هیچ کدام از فیلمها در نمایه‬ ‫رابطــه را چگونــه‬ ‫را نشان میدهد و در‬
‫کتاب ذکر نشده است؛ و اصواً هیچ یک از نامهای‬ ‫نامههایش در همین کتاب هم آمده اســت؛ اما ترسیم میکند؛ اما چنین بحثی در کتاب وجود‬
‫آدمها نیز در این نامهها استخراج و نمایهسازی‬ ‫میانی بهعمد یا به سهو ‪ -‬و به نظر من به خاطر ندارد‪.‬‬
‫نشده اســت‪ .‬در واقع‪ ،‬غیر از انتشار نامهها هیچ‬ ‫ایــن غیبت مباحث پایــه و بحث از روش در‬ ‫دید مادرانهای کــه دارد‪ -‬آن را نادیده میگیرد‬
‫کار خاصی برای رسوخ به دنیای فروغ از طریق‬ ‫و ترجیح میدهد او را چون قربانی تصویر کند و کتاب خانم میانی چشمگیر است؛ و این باز از آن‬
‫تحلیل این نوشــتههای اصیل صورت نگرفته‬ ‫نه زنی که آگاهانه به تن و هوسهای تنانه خود مواردی است که ویراستار مفروض ما میتوانست‬
‫است‪ .‬ویراستار غایب میتوانست بخشی از این‬ ‫فکر میکند‪« :‬یک روزی باید بمیریم و آن وقت به مؤلف دانشور توصیه کند؛ اما غیبت ویراستار‬
‫کاستی را با نمایهســازی مناسب برطرف کند‪.‬‬ ‫اگر حسرت و آرزویی در دلمان باقی مانده باشد باعث غیبت نکاتی در کتاب شــده است که گاه‬
‫خانــم میانــی در اظهار نظری درخشــان‬ ‫میدانی که خیلی تلخ است‪ .‬این جوانی مثل یک مخل بحث و اقناع و گاه آزارنده است‪ .‬از مهمترین‬
‫میگوید افعالی همچون پرواز کردن‪ ،‬برخاستن‪،‬‬ ‫شعله آفتاب است و زود غروب میکند؛ و آن وقت این نکات باید به فقدان هر گونه توضیحی درباره‬
‫در راه بودن‪ ،‬توقــف نکردن‪ ،‬در جریان بودن‪ ،‬از‬ ‫زندگی آدم یخ میزند‪ .‬هیچ چیز زیباتر و عظیمتر نامهها اشاره کرد‪ .‬نامهها درست نیمی از کتاب‬
‫قفس پریدن و اوج گرفتن در شمار متداولترین‬ ‫از پیوند نیست‪ .‬اینکه آدم تنش را به تن موجودی خانم میانی اســت و بخش مهمی از اعتبار این‬
‫واژههای شــعر فروغ است (صص ‪)130-129‬‬ ‫که دوست دارد‪ ،‬بچسباند و در جریان لحظههای کتاب؛ اما هیچ یادداشتی به عنوان مقدمه ندارد‪.‬‬
‫اما تصویری که کتاب او از فروغ میدهد و آنچه‬ ‫طوفانی به خدا برسد‪ .‬بقیه همهاش مسخره است‪ .‬ما حتی نمیدانیم این نامهها چگونه به دســت‬
‫با بســتن کتاب در ذهن باقــی میماند‪ ،‬تصویر‬ ‫یک لحظه دوســت داشتن هم عشق است‪( ».‬از مؤلف رسیده است‪ .‬میدانیم که نامهها را ابراهیم‬
‫زنی است محزون‪ ،‬بیمار و قربانی‪ .‬تصویر روشن‬ ‫گلستان به خانم میانی داده است؛ اما این را از‬ ‫نامه به مهری رخشا‪ ،‬ص ‪)485‬‬
‫پروازها و اوجهــا و از قفس پریدنهای فروغ در‬ ‫خانم میانی در بخشهای آغاز کتاب تاش طریق خود کتــاب نمیدانیم‪ .‬بنابراین وقتی به‬
‫سایة این تصویر تاریک نادیده میماند‪.‬‬ ‫کرده اســت شــعر فروغ را همچون گزارشی از بخش نامهها میرسیم‪ ،‬در دو صفحه فهرستی‬

‫جهان کتاب‪ .‬سالبیستودوم شمارة‪ .8‬آبان ‪1396‬‬ ‫‪18‬‬

You might also like