Professional Documents
Culture Documents
جهنم عشق
جهنم عشق
جهنم عشق
و الله
ی دو گوش او عطر ارکیده را در پرده ی مرگ اکران می کرد.
هر ده دقیقه تکرار می شد ،الغیاث !
بدرودی که هرگز به مقصد نرسید و بعد پلک بود و پلک بود و زندگی ،محیا بود.
ساعت زنگ میخورد میمردم و ساعت زنگ میخورد ،بیدار از خواب بلند می شدم و مرده زندگی میکردم در جهنم بودم ! نه سیخ
داغی نه کاسه ای از آب جوش ،زلزله ی تکرار و خانه ی وجدان ،رنگ باالتر از سیاهی ،عذاب خاطر بود و ناجی و حاجی
نداشت همه در آتش دوزخ می سوختند.
از بیماری من بم بود بغض بره ی دلش آنقدر که پیش از من هستش بود شد ،اگر من نبودم سرخی لبانش سرخ تر بود ،اگر او
نبود هر یک ده دقیقه سرخی لبش را تا بی رنگ شدن ندیده نمی دیدم ،الغیاث.
در ازای عذاب او را میبینم .دوستش داشتم و دوستم داشت الاقل همدیگر را داشتیم اشک چشمانش با خنده ی لبانش هیزم آتش
روحم بود ،میخواهم جوری دیگر ببینمش ،بدرود نگفتم که باز سالمی نکنم .
ایستاد ! جهنمم ایستاد دربی از اسمان زیر پایم باز شد ،جاری شدم آنقدر که مانند رودخانه زنده ام و اینگونه بود که دیگر او را
ندیدم.