جهنم عشق

You might also like

Download as docx, pdf, or txt
Download as docx, pdf, or txt
You are on page 1of 1

‫موهایش رقص سماع را زمین گیر میکرد‪،‬شاید نداشت آیسودای چشمانش نفتی بود عسلی که از چشمه ی روحش می جوشید

و الله‬
‫ی دو گوش او عطر ارکیده را در پرده ی مرگ اکران می کرد‪.‬‬
‫هر ده دقیقه تکرار می شد ‪ ،‬الغیاث !‬
‫بدرودی که هرگز به مقصد نرسید و بعد پلک بود و پلک بود و زندگی ‪ ،‬محیا بود‪.‬‬
‫ساعت زنگ میخورد میمردم و ساعت زنگ میخورد ‪ ،‬بیدار از خواب بلند می شدم و مرده زندگی میکردم در جهنم بودم ! نه سیخ‬
‫داغی نه کاسه ای از آب جوش ‪ ،‬زلزله ی تکرار و خانه ی وجدان ‪ ،‬رنگ باالتر از سیاهی ‪ ،‬عذاب خاطر بود و ناجی و حاجی‬
‫نداشت همه در آتش دوزخ می سوختند‪.‬‬
‫از بیماری من بم بود بغض بره ی دلش آنقدر که پیش از من هستش بود شد ‪ ،‬اگر من نبودم سرخی لبانش سرخ تر بود ‪ ،‬اگر او‬
‫نبود هر یک ده دقیقه سرخی لبش را تا بی رنگ شدن ندیده نمی دیدم ‪ ،‬الغیاث‪.‬‬
‫در ازای عذاب او را میبینم ‪ .‬دوستش داشتم و دوستم داشت الاقل همدیگر را داشتیم اشک چشمانش با خنده ی لبانش هیزم آتش‬
‫روحم بود ‪ ،‬میخواهم جوری دیگر ببینمش ‪ ،‬بدرود نگفتم که باز سالمی نکنم ‪.‬‬
‫ایستاد ! جهنمم ایستاد دربی از اسمان زیر پایم باز شد ‪ ،‬جاری شدم آنقدر که مانند رودخانه زنده ام و اینگونه بود که دیگر او را‬
‫ندیدم‪.‬‬

‫صهیب بودن را حیات طناب به پا می آموزد‪.‬‬


‫اگرچه شامگاهان شمایل شاهان حتی شیوا نیست شاید شیدا بودن در رخ یار شال شیما شوم و شور باشد نه شیرین و شمیم‪.‬‬
‫براتی باشیم تا نادر باشد توکلمان به ایزد تا فتاحی فالح و شجاع باشیم بر جنت طالیی گیالن مانند آسمان؛‬
‫طوری که جنتی بودن بتواند همچو گیالنپوری نور بیافکند همچو روشن طبری !‬
‫بلعکس زلفی که دیگر ندیدمش در شرفی که داریم راستگو باشیم و راعی نعمتی باشیم که هاشم نباشد جسممان در گور ‪ .‬حتی‬
‫موسویان عبدلپورند آنها را در حیات حال دوست بداریم تا گشایشی خوشخوی و اهل فرخ جای شعله های علوی ‪ ،‬امامی برای‬
‫چشمان بسته و دیدگان بازمان باشد‪.‬‬

You might also like