Download as txt, pdf, or txt
Download as txt, pdf, or txt
You are on page 1of 4

‫انواع ازدواج‌ها در دوران جاهلیت‬

‫در جاهلیت‪ ،‬ازدواج به روش‌های مختلفی انجام می‌شد و با توجه به وضعیت اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی‪ ،‬ازدواج‌های گوناگونی در‬
‫‪.‬محیط جزیرةالعرب وجود داشت‬

‫‪:‬الف‪-‬بعوله‬
‫ازدواج رایج بین اهل جاهلیت همان ازدواج معمول در زمان ما بود‪ ،‬یعنی ازدواجی که بر پایه‌ی خواستگاری‪ ،‬ایجاب و قبول و مهریه‬
‫‪.‬است که به ازدواج «بعوله» معروف بود‪ .‬این ازدواج در جاهلیت ودر همه‌ی جزیرةالعرب خصوصًا هنگام ظهور اسالم رواج داشت‬
‫‪:‬شغار‪۱-‬‬
‫نکاح شغار‪ ،‬نکاح شغار‪ ،‬نوعی زناشویی تعویضی بود؛ یعنی مردی مهر همسرش را ازدواج دختر یا خواهرش با مرد دیگری قرار‬
‫می‌داد که در این نوع ازدواج آن دو زن مهر همدیگر محسوب می‌شدند‪ .‬برخی بر این باورند که این ازدواج‪ ،‬محدود بین‬
‫خویشاوندان بود که نوعی ازدواج بدل محسوب می‌شد‪ .‬این ازدواج که از آثار وضع اقتصادی نامطلوب آن جامعه بود‪ ،‬بین طبقات فقیر‬
‫و اعراب صورت می‌گرفت که از این طریق از عهده‌ی مهر برمی آمدند‪ .‬نگرش منفی به این نوع ازدواج وجود نداشت‪ ،‬گاهی نیز‬
‫‪.‬این ازدواج بدون رضایت آن دو زن صورت می‌گرفت‬
‫‪:‬تبادل زوجات‪۲-‬‬
‫در این ازدواج‪ ،‬دو مرد برای مدتی خود را با یکدیگر مبادله می‌کردند‪ .‬معموًال این ازدواج به صورت موقت و در بعضی قبایل‪ ،‬در‬
‫‪.‬اعیاد و ایام حج انجام می‌گرفت و نشانه رفاقت و دوستی بین دو دوست محسوب می‌شد‬
‫در این نوع ازدواج‪ ،‬معموًال پیشنهاد دهنده با الفاظی خاص‪ ،‬درخواست خود را به مرد دیگر اعالم می‌کرد‪« .‬انزل لی عن امرأتک‪،‬‬
‫انزال الی عن دابتک‪ ،‬انزل لک عن دابتی و ‪...‬؛ به نفع من از زنت پیاده شو و کنار رو‪ ،‬و من نیز از زنم به نفع تو پیاده‬
‫‪.‬می‌شوم‪ ».‬این ازدواج بدون مهر و از طریق مبادله انجام می‌گرفت‬
‫در تفسیر ابوالفتوح رازی‪ ،‬آیة ‪ 53‬سورة احزاب داستانی است که بیانگر وجود این سنت در جاهلیت است‪ :‬آورده‌اند روزی عینبة بن‬
‫حصین‪ ،‬از رؤسای قبایل عرب‪ ،‬نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و در حالی که آن حضرت در حجره‌ی عایشه‬
‫نشسته بود‪ ،‬بدون اجازه وارد خانه‌ی آن حضرت شد‪ .‬پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند‪ :‬چرا بدون اجازه داخل شدی؟!‬
‫گفت‪ :‬یا رسول الله من تا کنون برای ورود به هیچ خانه‌ای از صاحب آن خانه اجازه نگرفتم‪ .‬سپس افزود‪ :‬این بانوی گلرخ کیست‬
‫که در کنار تو نشسته است؟ حضرت فرمودند‪ :‬این عایشه است‪ .‬عینیه گفت‪ :‬افال انزل لک عن احسن الخلق‪ :‬خواهی که من برای‬
‫تو از نیکوترین خلق خدا فرود آیم‪ ،‬کنایه از زنش بود که با عایشه مبادله کند‪ ،‬رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود‪:‬‬
‫خدای متعال این کار را حرام کرده است‪ .‬وقتی بیرون رفت‪ ،‬عایشه گفت‪ :‬او کیست؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود‪:‬‬
‫‪.‬او احمق است و با این حماقت که می‌بینی‪ ،‬رئیس قوم خود شده است‬
‫‪:‬ضیزن (َم ُقت)‪۳-‬‬
‫از ازدواج‌های معروف جاهلی که آن را حرام نمی‌شمردند‪ ،‬ازدواج با زن پدر بود‪ .‬در جاهلیت بعد از مرگ شوهر‪ ،‬همسر او به پسر‬
‫بزرگ شوهر تعلق می‌گرفت‪ .‬او تمایل خود را با انداختن پارچه ای‪ ،‬بر روی آن زن اعالم می‌کرد‪ .‬در این صورت‪ ،‬مالک او‬
‫می‌شد؛ اگر می‌خواست با او ازدواج می‌نمود و اگر هم مایل نبود‪ ،‬او را از ازدواج منع می‌کرد‪ ،‬تا اینکه پسر می‌مرد و زن صاحب‬
‫ارث می‌شد‪ ،‬مگر اینکه زن با بخششی به آن پسر‪ ،‬خودش را آزاد می‌کرد‪ .‬البته اگر پسر بزرگ تمایلی به آن زن نداشت‪ ،‬این حق‬
‫‪.‬به پسر کوچک‌تر می‌رسید و اگر میت فرزندی نداشت‪ ،‬به نزدیکان او می‌رسید‪ .‬این ازدواج نیز بدون عقد و مهر انجام می‌گرفت‬
‫گاه از یک مرد چندین زن برجای می‌ماند که بین پسران و خویشاوندان نزدیک تقسیم می‌شد‪ .‬این ازدواج از ازدواج‌های معروف‬
‫جاهلیت بود‪ ،‬ولی شیوع زیادی نداشت‪ ،‬چرا که مردم عرب آن را زشت می‌پنداشتند و افراد کمی به چنین ازدواجی تن می‌دادند‪ ،‬لذا‬
‫‪.‬این نکاح َم قت (زشت) نام داشت و بچه‌ای که گاه از این طریق متولد می‌شد به مقیت معروف بود‬
‫‪:‬متعه‪۴-‬‬
‫اصل در ازدواج این است که غیر محدود و دائمی باشد و به وسیله‌ی طالق یا مرگ یکی از زوجین نقض شود‪ ،‬ولی گاه ازدواج به‬
‫صورت موقت انجام می‌گرفت‪ .‬این ازدواج هنگام ظهور اسالم در جزیره العرب رایج بود و شیوع آن بیشتر در هنگام جنگ یا سفر‬
‫‪.‬بود‬
‫هنگامی که مدت ازدواج تمام می‌شد‪ ،‬عقد فسخ و مرد از زن جدا می‌شد‪ .‬زن باید بعد از جدا شدن از مرد مانند ازدواج دائمی عده‬
‫نگه می‌داشت‪ .‬بچه‌ای را که از طریق ازدواج موقت به دنیا می‌آمد‪ ،‬اغلب به مادر نسبت داده می‌شد؛ زیرا در بیشتر مواقع‪ ،‬پدر از‬
‫‪.‬مادر جدا می‌شد و به مکان دیگری می‌رفت و رابطه‌ی بین آن دو از بین می‌رفت‬
‫‪:‬ظغینه (سبیات)‪۵-‬‬
‫در جاهلیت قبیله‌ای که در جنگ پیروز می‌شد‪ ،‬اموال قبیله دیگر را غارت می‌کرد و زنان و مردان را اسیر می‌کرد‪ .‬زنان به عنوان‬
‫سهمی در بین افراد تقسیم می‌شدند و مرد به سبب مالک بودن او حق استمتاع از او را هم داشت‪ .‬اگر از قبیله‌ی زن برای آزادی‬
‫او فدیه نمی‌دادند‪ ،‬او به عنوان کنیز فروخته می‌شد‪ .‬فرزندانی را که از این طریق به دنیا می‌آمدند‪ ،‬اوالد سبیه یا اوالد اخیذه نامیده‬
‫‪.‬می‌شدند‬
‫اسیر شدن زن ذلت و عاری بزرگ برای مردان بود و به همین سبب در جنگ‌ها تمام تالش خود را به کار می‌بستند که مغلوب‬
‫نشوند و زنان اسیر نگردند‪ .‬اسیری زنان در جنگ‌ها و ازدواج با آنها امری شایع در نزد بیشتر قبایل بود و هدف برخی از افراد‬
‫‪.‬از جنگیدن به شمار می‌رفت‬
‫‪.‬این ازدواج بدون مهر و عقد انجام می‌گرفت؛ زیرا زن اسیر بود و هیچ اختیاری نداشت‬
‫‪:‬خطف (ربودن)‪۶-‬‬
‫این نوع ازدواج زمانی واقع می‌شد که شخصی زنی را از قومی می‌ربود و با او ازدواج می‌کرد‪ .‬در جاهلیت گاه مردی قوی‪ ،‬از‬
‫زنی خوشش می‌آمد و مجذوب او می‌شد‪ ،‬لذا برای رسیدن به معشوق او را می‌ربود‪ .‬این کار بیشتر در قبایل ضعیف صورت‬
‫می‌گرفت‪ ،‬چرا که کسی جرئت نداشت به قبایل قوی تجاوز کند‪ .‬چنان که آورده‌اند عروة بن الورد‪ ،‬از صعالیک عرب‪ ،‬زنی از بنی‬
‫‪.‬عامر بن صعصعه را به نام لیلی اسیر کرد و حدود ده سال با وی زندگی کرد و از وی بچه دار نیز شد‬
‫ب‪ -‬روسپی گری در جاهلیت‬
‫‪.‬در جاهلیت برخی از دختران و زنان با مردان متعدد رابطه داشتند که به دالیل و روش‌های گوناگون انجام می‌گرفت‬
‫‪:‬بغایا (ذوات الرایات)‪۱-‬‬
‫به زنایی که برای به دست آوردن پول صورت می‌گرفت‪ ،‬بغاء اطالق می‌شد‪ .‬این نوع رابطه‌ی زن با مرد بدون خواستگاری و مهر‬
‫صورت می‌گرفت و به زنان معین‪ ،‬معروف به ذوات الرایات (پرچمداران) محدود بود و افراد بسیاری می‌توانستند از آنها بهره برند‪.‬‬
‫اگر فرزندی نیز متولد می‌شد‪ ،‬از شخصی که معروف به قافه بود دعوت می‌شد و او این فرزند را به پدرش ملحق می‌ساخت‪.‬‬
‫ثروتمندان عرب کنیزان زیبا و زنان بی بند و بار را با انعقاد قراردادی جمع می‌کردند و آنها را نزد اساتید فن‪ ،‬رموز ادب و‬
‫موسیقی و عشوه گری می‌آموختند و هر یک را در منزل مهایی جا می‌دادند و بر بام آن‪ ،‬پرچمی قرمز نصب می‌کردند که حاکی از‬
‫‪.‬آزادی ورود همگان داشت‬
‫این نوع روابط در جاهلیت زنا محسوب می‌شد و قصد کسانی که این عمل را انجام می‌دادند‪ ،‬خاموش کردن شهوت و به دست آوردن‬
‫‪.‬پول بود‪ .‬البته یادآوری این نکته ضروری است که این نوع روابط به علت زشت و پست بودن زنا‪ ،‬شیوع چندانی نداشت‬
‫‪:‬استبضاع‪۲-‬‬
‫گاه مردی فرزندی با قیافه و شکل خاص یا صفاتی ممتاز مانند نجیب‪ ،‬دلیر‪ ،‬شجاع‪ ،‬بخشنده‪ ،‬شاعر‪ ،‬سخنور و ‪ ...‬می‌خواست و به‬
‫دلیل اینکه خود متصف به این صفات نبود‪ ،‬همسرش را نزد مردی که چنین ویژگی‌هایی داشت‪ ،‬می‌فرستاد تا باردار شود‪ .‬آن زن در‬
‫‪.‬طی این مدت با کس دیگری هم بستر نمی‌شد تا بارداری او آشکار شود و این فرزند به شوهر زن نسبت داده می‌شد‬
‫لقمان بن عاد خواهری داشت که شوهرش مرد ضعیفی بود و مایل بود که او نیز پسری مانند برادرش در عقل و ذکاوت‪ ،‬داشته‬
‫باشد‪ .‬به زن برادرش گفت‪ :‬شوهر من مرد ضعیفی است؛ اجازه بده‪ ،‬امشب من با برادرم هم بستر شوم‪ .‬او نیز اجازه داد‪ .‬او از‬
‫‪.‬برادرش حامله شد و پسرش ُلقیم‪ ،‬مصغر لقمان‪ ،‬متولد شد‬
‫‪.‬نمربن تولب این داستان را این چنین به تصویر می‌کشد‬

‫من أخته *** فکان ابن أخت له وابنما‬ ‫ُلَقیم بن ُلقمان‬


‫حِّم ق فاستحصنت *** الیه فّغ ربها ُم ظلما‬ ‫لیالی‬
‫رجّل نابه *** فجاَء ت به رجًال محکما‬ ‫فأحَبَلها‬

‫همچنین آورده اند‪ :‬زنی‪ ،‬جاریة بن سلیط را دید که مرد زیبایی بود‪ .‬به وی تمکین داد تا اینکه حامله شد‪ .‬وقتی مادرش فهمید‪،‬‬
‫دختر را برای این کار مالمت کرد‪ ،‬ولی وقتی جاریه را دید‪ ،‬زیبایی جاریه وی را چنان مجذوب کرد که از دخترش معذرت خواهی‬
‫کرد و گفت‪ :‬بمثل جاریة فلتزن الزانیه‪ ،‬سّر ا و عالنیة؛ با مردی مثل جاریه باید زن زناکار‪ ،‬پنهان و آشکار زنا کند و این حرف او‬
‫‪.‬ضرب المثل گشت‬
‫همچنین داستان دیگری نیز در این زمینه آورده‌اند که روزی فاطمه دختر مر‪ ،‬که زنی کاهن بود‪ ،‬عبدالله پدر حضرت محمد (صلی‬
‫الله علیه و آله و سلم) را دید و در صلب او نوری دید‪ .‬می‌خواست که این نور به وی منتقل شود و او به آن نور حامله شود‪.‬‬
‫از وی تقاضای ازدواج کرد و به وی وعده داد در ازای قبول ازدواج صد شتر به عبدالله هدیه کند‪ .‬ولی عبدالله بن عبدالمطلب این‬
‫‪.‬درخواست را نپذیرفت‬
‫از نمونه‌هایی که بدان‌ها اشاره شد‪ ،‬آشکار می‌شود که این ازدواج با درخواست و اعالم آمادگی زن و دختر نیز صورت می‌گرفت و‬
‫آنها هم به دالیل متفاوتی از مردان بضع می‌خواستند و فقط به این صورت نبود که مردان زنان خود را برای بضع نزد کسی‬
‫‪.‬بفرستند‬
‫همچنین از نمونه‌ی جاریة بن سلیط به خوبی روشن می‌شود که درخواست تمکین زن از جاریه برای به دنیاآوردن بچه‌ی زیبا نبود‪،‬‬
‫بلکه به سبب زیبایی جاریه مجذوب او شد‪ .‬البته می‌توان گفت این دو مثال ارتباطی با استبضاع ندارد‪ .‬این رابطه رابطه‌ای نادر در‬
‫جاهلیت بود و غیر از مردانی که مشکل بچه دار شدن داشتند‪ ،‬کمتر کسی به این کار تن می‌داد؛ زیرا با غیرت و تعصب عرب‬
‫‪.‬منافات داشت‬
‫‪:‬رهط‪۳-‬‬
‫این نکاح به تعدد ازدواج معروف بود‪ .‬گاه عده‌ای از مردان قبیله که تعدادشان معموًال از ده نفر تجاوز نمی‌کرد‪ ،‬با رضایت هم با‬
‫زنی رابطه برقرار می‌کردند و مخارج او را متکفل می‌شدند‪ .‬اگر فرزند حاصل از این رابطه دختر بود‪ ،‬زنده به گور می‌کردند یا‬
‫نامی بر وی می‌نهادند و زن در نزد خود نگه می‌داشت؛ زیرا هیچ کدام از مردان آن دختر را نمی‌پذیرفتند؛ ولی اگر پسر بود‪ ،‬چند‬
‫روز پس از تولد‪ ،‬آن زن همه‌ی مردها را فرا می‌خواند و بچه را به یکی از آنها ملحق می‌ساخت که در این صورت مرد حق‬
‫‪.‬امتناع نداشت‬
‫گاه نیز چند برادر زوجه‌ای مشترک اختیار می‌نمودند‪ .‬در این صورت زن به طور رسمی‪ ،‬همسر برادر بزرگتر محسوب می‌شد‪ ،‬ولی‬
‫بقیه‌ی برادران نیز حق استمتاع داشتند و هر کدام در زمان خلوت با زن عصایی جلوی درخانه می‌گذاشت تا عالمتی باشد برای اینکه‬
‫‪.‬یکی از آنها در خانه است و کسی دیگرداخل نشود؛ ولی در شب حق استمتاع فقط با برادر بزرگتر بود‬
‫این نوع رابطه نیز به ندرت در میان اعراب شیوع داشت و از عیب‌های بزرگ به شمار می‌آمد؛ چنان که اروی دختر حارث بن‬
‫عبدالمطلب به هنگام سرزنش عمروبن عاص که حاصل چنین ازدواجی بود‪ ،‬به او می‌گوید‪ :‬به خدا تو از قریش نیستی‪ .‬هنگامی که‬
‫به دنیا آمدی‪ ،‬شش مرد بر سر تو اختالف و دعوا داشتند‪ .‬مادرت را در ایام حج با مردان بدکاره می‌دیدم‪ .‬وقتی که تو به دنیا‬
‫آمدی‪ ،‬از مادرت پرسیدم‪ ،‬بچه ات از کیست؟ گفت‪ :‬همه‌ی اینها با من بوده اند‪ .‬ببینید به کدام شبیه‌تر است‪ .‬تو را به عاص بن‬
‫‪.‬وائل‪ ،‬مردی که شترکش قریش شمرده می‌شد و از همه ناپاک‌تر بود‪ ،‬شبیه‌تر یافتند‬
‫‪:‬مضامده‪۴-‬‬
‫گاه در جاهلیت‪ ،‬بر اثر اوضاع اقتصادی نامناسب‪ ،‬مخصوصًا در سال‌های قطحی‪ ،‬زنان فقیر برای تأمین معاش خود به این رابطه پناه‬
‫می‌بردند تا از طریق وقف کردن خود برای مردان ثروتمند‪ ،‬مال و طعامی به دست بیاورند و به سوی خانواده‌ی خود برگردند و آنها‬
‫را از گرسنگی و مرگ نجات دهند‪ .‬در اشعار عرب نیز آمده است که ضمد عملی زشت در بین آنها بود و انگیزه‌ای جز فقر‬
‫‪:‬نداشته است‪ .‬شاعری در این باره می‌گوید‬

‫ال یخلص الّد هر خلیٌل عشرا«‬


‫ذات الضماد أو یزوُر القبرا‬
‫انی رأیُت الضمد شیئا نکرا‬

‫در سالهای قحطی بیشتر از ده روز نمی‌توانست دوام بیاورد و گاه مجبور می‌شد که همسرش را برای مضامده بدهد؛ زیرا اگر این‬
‫»‪.‬کار را انجام نمی داد‪ ،‬پس از چند روز از گرسنگی می‌مرد‬
‫‪.‬از جمله‌ی این زنان اسماءالثمریه از زیباترین زنان عرب بود که با‌هاشم بن حرمله مضامده کرده بود‬
‫‪:‬مخادنه‪۵-‬‬
‫خدن به معنای دوست‪ ،‬رفیق و معشوق است‪ .‬در جاهلیت‪ ،‬معاشرت گروهی از مردان با زنان را که به صورت مخفیانه انجام‬
‫می‌گرفت‪ ،‬مخادنه می‌گفتند که تعداد این مردان معموًال کمتر از ده نفر بود‪ .‬این رابطه و دوستی به قدری آشکار نبود که معروف‬
‫به فحشا بشوند و کامًال هم مخفی نبود که کسی نفهمد‪ .‬از آنجایی که جامعه‌ی عرب جاهلی فقط آنچه آشکار بود مایه‌ی ذلت‬
‫می‌دانستند‪ ،‬این نوع معاشرت را عار نمی‌شمردند؛ زیرا آنها بر این باور بودند‪« :‬ما استتر بأس و ما ظهر لوم؛ آنچه محرمانه و‬
‫پنهان است‪ ،‬مانعی ندارد و آنچه آشکار است‪ ،‬مایه‌ی عار می‌باشد»‪ .‬آنها مرد را دوست زن و زن را دوست مرد می‌شمردند و اعتقاد‬
‫‪.‬داشتند که اگر هر دوی این‌ها بر این دوستی راضی باشند‪ ،‬این نکاح از طریق ایجاب و قبول رضایت انجام گرفته پس حالل است‬
‫همچنین آورده‌اند که مخادنه نوعی از تعدد ازدواج بود که نزد قبایلی که دختران بر اثر زنده به گور کردن کم شده بود‪ ،‬انجام‬
‫‪.‬می‌گرفت‪ .‬ولی چنان که قبًال گذشت زنده به گور کردن دختران تا آن حد نبود که باعث کم شدن دختران شود‬
‫‪:‬زنا‪۶-‬‬
‫هم بستر شدن مرد با زن نامحرم به قصد استمتاع زنا است‪ .‬زنا از قدیمی‌ترین ظواهر اجتماعی است که در میان بشر بوده است‪.‬‬
‫با دقت نظر در آنچه گذشت‪ ،‬به خوبی روشن می‌شود که بیشتر نکاح‌ها و روابط جاهلی زنا محسوب می‌شد و هر نکاح بدون عقد و‬
‫‪.‬صداق‪ ،‬زنا به حساب می‌آمد‬
‫اخبار نشان می‌دهد که در قبایلی‪ ،‬زنان در غیاب شوهران زنا می‌کردند و همچنان که از کلماتی همچون دیوث و مذاء آشکار می‌شود‪،‬‬
‫‪.‬گاهی آنها این کار را با علم زوج انجام می‌دادند‬
‫گاهی مرد زمانی که قصد سفر داشت برای احتیاط دو شاخه‌ی درخت را که به عقدالرتم معروف بود‪ ،‬به هم می‌بست و زن را قسم‬
‫می‌داد که در غیاب او خیانت نکند‪ .‬معتقد بودند که اگر زن بر عهد خود وفادار باشد و خیانت نکند‪ ،‬آن دو شاخه به همان حال‬
‫‪.‬باقی می‌مانند و اگر آن دو از همدیگر جدا شدند‪ ،‬دلیل بر خیانت زن در غیاب مرد است‬
‫گاهی نیز مردی از زنی خوشش می‌آمد و برای رسیدن به آن زن‪ ،‬شوهرش را می‌کشت تا با او هم بستر شود؛ چنان که عمروبن‬
‫معدیکرب در بازار ذی المجاز زنی را دید که زیبایی آن زن او را مجذوب خود کرد و برای رسیدن به او‪ ،‬همسرش را کشت و با‬
‫‪.‬او هم بستر شد‬
‫گاهی مردی با زن مورد عالقه‌اش زنا می‌کرد و به آن افتخار هم می‌کرد ولی همسرش را از اینکه با کسی زنا کند منع می‌کرد و‬
‫‪:‬در موردش غیرت و تعصب شدیدی به خرج می‌داد‪ .‬امرؤالقیس غیرت خود به همسرش را این چنین به تصویر می‌کشد‬
‫الم ترنی ُاصبی َع َلی المرء ِع رسه *** و َامنع ِع رسی أن یزن بها الخالی‬
‫اگر مردی با چند یا چندین زن و دختر رابطه برقرار می‌کرد‪ ،‬فقط به او لقب هوس ران می‌دادند و مطرود جامعه نمی‌شد و‬
‫می‌توانستند مانند دیگر مردمان عادی‪ ،‬در اجتماع زندگی کنند و از تمام حقوق اجتماعی برخوردار باشند‪ ،‬بی آنکه در برابر جامعه‬
‫احساس انفعال و سرافکندگی کنند؛ اما زنان زناکار مشمول این گونه چشم پوشی‌ها نمی‌شدند‪ .‬زنان و دختران روسپی صفت‪ ،‬در نظر‬
‫‪.‬مردم اعتباری نداشتند و غیرت مردان عرب آن را بسیار زشت و پست می‌شمرد‬
‫البته برخی از این روابط‪ ،‬روابطی شایع در بین آنها نبود‪ ،‬مانند رهط و بغایا‪ ،‬و روابطی همچون مضامده‪ ،‬نتیجه‌ی فقر اقتصادی حاکم‬
‫بر آن جامعه بود که بعضی از زنان برای به دست آوردن روزی از آن استفاده می‌کردند و همچنین رابطه‌ی بغاء را کنیزان انجام‬
‫می‌دادند که از خود اختیاری نداشتند‪ .‬به هر حال‪ ،‬چنین روابطی به سبب زنا بودن‪ ،‬در بین مردم عملی زشت و قبیح پنداشته می‌شد‬
‫‪.‬و عملی شایع و معمول در بین آنها نبوده است‬
‫‪:‬پی‌نوشت‌ها‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪1. 533‬‬
‫‪.‬طبری‪ ،‬محمدبن جریر‪ ،‬جامع البیان‪ ،‬ج‪ ،7‬ص ‪2. 553‬‬
‫‪.‬ابن منظور‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬ج‪ ،6‬ص ‪( 85‬شغر)؛ زبیدی‪ ،‬محمدمرتضی‪ ،‬تاج العروس‪ ،‬ج‪ ،3‬ص ‪( ،306‬شغر) ‪3.‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪4. 538‬‬
‫‪.‬همان ‪5.‬‬
‫‪.‬نوری‪ ،‬یحیی‪ ،‬جاهلیت و اسالم‪ ،‬ص ‪6. 37‬‬
‫‪.‬ترمانینی‪ ،‬عبدالسالم‪ ،‬الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و االسالم‪ ،‬ص ‪7. 34‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪ ،537‬نوری‪ ،‬یحیی‪ ،‬جاهلیت و اسالم‪ ،‬ص ‪8. 32‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬همان ‪9.‬‬
‫‪.‬رازی‪ ،‬ابوالفتوح‪ ،‬روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن‪ ،‬ج‪ ،16‬ص ‪ 11‬و ‪10. 12‬‬
‫‪.‬طبری‪ ،‬محمدبن جریر‪ ،‬جامع البیان‪ ،‬ج‪ ،8‬ص ‪ ،139- 133‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬همان‪ ،‬ص ‪11. 535‬‬
‫‪.‬ترمانینی‪ ،‬عبدالسالم‪ ،‬الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و االسالم‪ ،‬ص ‪12. 29‬‬
‫‪.‬همان‪ ،‬ص ‪13. 35‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪14. 537‬‬
‫‪.‬ترمانینی‪ ،‬عبدالسالم‪ ،‬الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و االسالم‪ ،‬ص ‪15. 35‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪16. 537‬‬
‫‪.‬همان ‪17.‬‬
‫‪.‬ترمانینی‪ ،‬عبدالسالم‪ ،‬الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و االسالم‪ ،‬ص ‪18. 34‬‬
‫‪.‬همان‪ ،‬ص ‪19. 36‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪20. 546‬‬
‫‪.‬اصفهانی‪ ،‬ابوالفرج‪ ،‬االغانی‪ ،‬ج‪ ،3‬ص ‪38‬؛ ترمانینی‪ ،‬عبدالسالم‪ ،‬الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و االسالم‪ ،‬ص ‪21. 36‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪22. 540‬‬
‫‪.‬نوری‪ ،‬یحیی‪ ،‬جاهلیت و اسالم‪ ،‬ص ‪23. 35‬‬
‫‪.‬شکری آلوسی‪ ،‬محمود‪ ،‬بلوغ االرب‪ ،‬ج‪ ،2‬ص ‪24. 4‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪25. 539‬‬
‫‪.‬شاید در آن زمان رابطه برقرار کردن با برادرحرام نبود ‪26.‬‬
‫جاحظ‪ ،‬عمربن بحر‪ ،‬البیان و التبیین‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪184‬؛ جاحظ‪ ،‬عمروبن بحر‪ ،‬الحیوان‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪ ،21‬شکری آلوسی‪ ،‬محمود‪27. ،‬‬
‫‪.‬بلوغ االرب‪ ،‬ج‪ ،3‬ص ‪212‬‬
‫‪.‬ترمانینی‪ ،‬عبدالسالم‪ ،‬الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و االسالم‪ ،‬ص ‪28. 21‬‬
‫‪.‬ابن هشام‪ ،‬السیرة النبوة‪ ،‬ج‪ ،2 -1‬ص ‪29. 155‬‬
‫‪.‬حوفی‪ ،‬احمد محمد‪ ،‬المرأة فی الشعر الجاهلی‪ ،‬ص ‪30. 248‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪31. 539‬‬
‫‪.‬همان ‪32.‬‬
‫‪.‬لینتون‪ ،‬رالف‪ ،‬سیر تمدن‪ ،‬ص‪33. 274‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪ 540‬و ‪34. 541‬‬
‫‪.‬حوفی‪ ،‬احمد محمد‪ ،‬المرأة فی الشعر الجاهلی‪ ،‬ص ‪35. 251‬‬
‫عمروبن عاص حاصل ازدواج رهط بود و ابوسفیان تا آخر عمر مدعی بود که عمرو پسر اوست‪ .‬ولی چون عاص بن وائل به ‪36.‬‬
‫‪ .‬لیلی مادر عمرو پول بیشتری داده بود‪ ،‬به او ملحق ساخت‪ .‬نک‪ :‬نوری‪ ،‬یحیی‪ ،‬جاهلیت و اسالم‪ ،‬ص ‪31‬‬
‫‪.‬بهشتی‪ ،‬احمد‪ ،‬زنان قهرمان‪ ،‬ج‪ ،1‬ص ‪ 93‬و ‪37. 94‬‬
‫‪.‬ترمانینی‪ ،‬عبدالسالم‪ ،‬الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و االسالم‪ ،‬ص ‪38. 23‬‬
‫‪.‬ابن منظور‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬ج‪ ،8‬ص ‪( 84‬ضمد)؛ زبیدی‪ ،‬محمدمرتضی‪ ،‬تاج العروس‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪( 75‬ضمد) ‪39.‬‬
‫‪.‬اصفهانی‪ ،‬ابوالفرج‪ ،‬االغانی‪ ،‬ج‪ ،15‬ص ‪87‬؛ الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و االسالم‪ ،‬ص ‪40. 24‬‬
‫‪.‬جوادعلی‪ ،‬المفصل‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪41. 546‬‬
‫‪.‬همان؛ طبری‪ ،‬محمدبن جریر‪ ،‬جامع البیان‪ ،‬ج‪ ،8‬ص ‪42. 193‬‬
‫‪.‬همان ‪43.‬‬
‫‪.‬ترمانینی‪ ،‬عبدالسالم‪ ،‬الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و االسالم‪ ،‬ص ‪44. 25‬‬
‫‪.‬همان‪ ،‬ص ‪45. 38‬‬
‫‪.‬ابن منظور‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬ج‪ ،5‬ص ‪( 133‬رتم) ‪46.‬‬
‫‪.‬قالی‪ ،‬ابوعلی‪ ،‬ذیل االغانی و النوادر‪ ،‬ج‪ ،2‬ص ‪47. 150‬‬
‫‪.‬ابن منظور‪ ،‬لسان العرب‪ ،‬ج‪ ،4‬ص ‪( 207‬خالء) ‪48.‬‬
‫‪ :‬منبع مقاله‬
‫مشهدی علی پور‪ ،‬مریم؛ (‪ ،)1390‬مطالعه‌ی تطبیقی جایگاه زن در جاهلّیت‪ ،‬تهران‪ :‬مؤسسه‌ی انتشارات امیرکبیر‪ ،‬چاپ اول‬

‫تاريخ اسالم ‪#‬جاهلیت قبل از اسالم‪#‬‬


‫مقاالت مرتبط‬

You might also like